اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
برای شروع کسب و کار همون اول تکلیفمونورو با خودمون روشن کنیم که هدفت چقدر برات مهمه چقدر مسیرت مهمه برات ؟ اونقدر مهم هست واست که حرف مردم بی ارزش تر بشه . اگه جوابت مثبته پس با قدرت هدفت رو دنبال کن .
باور درست برای اهمیت ندادن به نظر بقیه و اینکه چیا در موردت میگن این هستش که با خودت روزی چندین بار تکرار کنی و بیاد بیاری که من خالق زندگی خورم هستم منم که زندگیمو رقم میزنم. اصلا اهمیت نداره بقیه چی میگن و یا چه فکری در مورد من دارن.
اگه به حرف بقیه توجه کنیم توی زندگیمون تاثیر میذاره چون ما باورش کردیم چون ما بهش قدرت دادیم چون ما به نظر بقیه توجه کردیم . نه به این دلیل که اونا میتونن تاثیر بذارن
آدمی که تهمت میزنه انسان ضعیفی هست کسی هست که چون خودش بی عرضه و ناتوانه میخاد اینجوری ضعف خودش رو بپوشاند. بخاطر خلاء درونی که داره .
ترامپ نمونه بارز و جدیدی هست که با اینکه تمام رسانه های مهم امریکا تخریبش میکردن با وجود همه اینها چون کار خودش رو میکرد و به نظر بقیه اهمیت نمیداد در نهایت نتیجه گرفت و با اختلاف بسیار زیاد دوباره رئیس جمهور شد و تمام اون تخریب ها به نفعش شد .
در مورد تهمت ها و تخریب ها رفتار درست اینکه بهشون قدرت ندیم توجه نکنیم حتی نخونیمشون نشنویم و هیچ پاسخی ندیم دفاع نکنیم از خودمون در مقابل تخریب ها که بخایم خودمونو ثابت کنیم .
پاسخ دادن باعث میشه اون شخص تخریب کننده انگیزه بیشتر بگیره که تونسته ما رو به واکنش وادارد و تونسته بره روی مخمون پس با قدرت بیشتری به تهمت هاش ادامه میده . اما با بی اعتنایی داری این پیام رو بهشون میدی هیچ ارزشی برای من ندارید که حتی بخام بهتون پاسخ بدم و تهمت هاتون هیچ اهمیتی برام نداره و باور اینکه من که خودم رو میشناسم میدونم تهمت ها بیخود هستند قطعا حقیقت روشن میشه و مسیر خودم رو میرم و باور میکنم که هیچ کسی تاثیری در زندگی من نداره پس بهش قدرت نمیدم و اون شخص و دیگر اشخاص سودجو خسته میشن و رها میکنن این موضوع رو
بقول پیامبر که در مقابل تهمت ها و تخریب ها و تهدیدها میگفت من منتظرم و توهم منتظر باش .
اصلا دیگرانی وجود ندارند ما باید حواسمون باشه که هیچ کنترلی در مورد بقیه نداریم اما کاملا در مورد خودمون کنترل داریم پس تمرکزمون رو از روی چیزی که هیچ قدرتی در کنترلش نداریم برداریم و روی خودمون و افکارمون و باورهامون تمرکز کنیم .
گریه فایده نداره التماس فایده نداره چه دعا کنی چه نفرین کنی داری بهش قدرت میدی . بهترین که اینکه حتی با خدا هم در موردش صحبت نکنید حقیقت روشن میشه .
تمرکز کنید روی پاکی تون صداقت تون درستکاری تون . با بی اعتنایی کامل از فرکانس شما خارج میشه از دنیاتون خارج میشه .
کیست که وقتی خداوند بنده ای میخاد ببره بالا بتونه بیارش پایین . حتی اگه تمام قدرت های جهان دست به دست هم بدن هیچ قدرتی ندارند در مقابل قدرت خداوند
خدایا شکرت که هدایتم کردی و از گمراهی و نادانی نجاتم دادی
خدایا شکرت که فرصت زندگی کردن رو توی این جهان مادی بهم دادی .تا تو رو بهتر بشناسم تا خودم خلق کنم زندگیمو
خدایا شکرت که از روحت در من دمیدی و ارزشمندم کردی و اشرف مخلوقات قرارم دادی . آسمانها و زمین رو مسخر من کردی
خدایا به هر خیری که از طرفت بهم برسه فقیرم . بدون تو هیچی نیستم ناتوانم و ضعیف . تویی دانا تویی عالم تویی آگاه تویی رزاق تویی وهاب . همه چیز تویی . بدون کمک تو حتی نمیتونم گردنم رو نگه دارم حتی نمیتونم نفس بکشم .
تو از یک تک سلولی منو به این شکل زیبا صورتگری کردی به من جان دادی به من ارزش دادی . و فقط از من بندگی میخای فقط همین . خدایا تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری میجویم . هدایتم کن به مسیر درست آنان که نعمت و ثروت دادی نه گمراهان و نه مغضوبین
خدای زیبایم خالقم مهربانم نفسم عشقم چقد تو دلربایی چقد جذابی عاشقتم من
به نام خداوند مهربان و مقتدرم خداوند زیبایی و رحمت
خدا را عاشقانه سپاسگزارم که می توانم بعد از مدتها کامنت بنویسم البته دیشب اولین کامنتم را نوشتم قبل از هر چیز سلام به استاد اندیشمند و نازنینم و سلام به بانو شایسته جان
که دارند کلی وقت میگذارند برای بسیاری از مسائل وآگاهیهای استاد وسایت وسلام به دوستان آگاه و رشد یافتهٔ من
استاد نازنینم گفته های شما از دل یک بی نهایت تجربه وآگاهی والهامات شما سرچشمه گرفته و من شما در اول تحسین میکنم وسپاسگزارم که این همه از آگاهی را با ما به اشتراک میگذارید .
اگر بخواهم در مورد این نوع تفکر متفاوت وتوحیدی صحبتی بکنم ابتدا خودم اینطور متوجه شدم که نا آگاهانه چیزی هایی را از مردم می شنیدم که باب دلم نبود اصلاً فکر نمیکردم این موضوعات بخواهد اینقدر مرا در مدار اتفاقات وناخواسته ها قرار دهد منتهی هر وقت هم که هدایت خداوند مسیر را نشانم می داد از این بحثها فاصله میگرفتم ولی از وقتی با شما آشنا شدم بیشتر از قبل حواسم بود که وارد بحث های بیهوده و حرفهای بی ریشه خودرا قرار ندهم به حدی که خداوند پاسخ این تلاش را داد واکنون که متوجه می شوم خیلی ها دیگر در زندگی من رد پایی ندارند ذهنم آمادهٔ دریافت روابط خوب است و اتفاقات خوب.
مسئلهٔ اول که اهمیت دادن به حرف مردم است من قبلاًاگر اتفاقی می افتاد خیلی مهم بود برایم که دیگران چه میگویند یا اگر میخواستم از خودم دفاعی داشته باشم حتی اگر در حد یک نظریه بود اما چند سالی است که دیگر این موضوعات برایم اهمیتی ندارد آنقدر در این فضاها نیستم که متوجه نمیشوم اعتقادات نسنجیده یا خرافات مردم هنوز دامن زندگی آنها را گرفته در این مورد واقعاً روی خودم کار کردم وسعی کردم درست وغلط را خودم تشخیص دهم خیلی ها در بعضی موارد مثل مثلاًلباس مشکی پوشیدن برای مرگ کسی تا چهل روز ویک سال وچند سال آنقدر اهمیت میدهند که رفتار دیگران را کنترل میکنند والبته اسم آن را احترام گذاشتن میگذارند یا داغ دیده بودن واگر کسی در اطرافشان نخواهد یا دوست نداشته باشد اینگونه رفتار کند محکوم می شود وقضاوت می شود خود من در معرض همین حرف ها بودم و سعی کردم ذهنم را کنترل کنم چون اصلاً در این فضای فکری نبودم بهر حال تصدیق می کنم گفتهٔ شما را چرااا این موضوع مهم است واین همه ریشه دارد به قول شما ترس است که هدفها را کم رنگ می کند وحتی نا امید .
نکات مثبت دیدن وبخاطر آن سپاسگزار بودن نکنه طلایی صحبت شماست که همیشه کنترل کردن ذهن وصل به احساس ماست یعنی شیطان کار خودش را انجام میدهد پس مراقب فریب هایش باشیم .
واقعاً هر چه می گذرد بهتر می توانیم تله ها را شناسایی کنیم .
توجه کردن ما و قدرت دادن ما به کلمات و اندیشه های دیگران باعث میشود ذهن واحساس مان خراب شود.
باید یاد بگیریم که خودمان خالق زندگیمان هستیم .تخریب کردن کار آدمهای ضعیف از نظر نوع فکر کردن و سبک زندگی است.
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست/در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست/در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
واقعاً نیازی به دفاع کردن نیست واکنشی نیاز نیست وحتی نیازی نیست آن را بشنویم چقدر قانون را عالی توضیح میدهید اعراض کردن بدون اعتراض کردن یعنی صلح درون ما باید خیلی در سطح عالی باشد که بتوانیم به قول شما سگ محل کنیم این جنس از آدمها را و رفتارها را .
دوباره به خودمان یادآوری کنیم که من هستم که تأثیر گذارم در زندگیم وخالق شرایطم هستم
تهمت زن و دروغ گو همیشه در تقلاست عجیبه من صد در صد این حرفها را می پذیرم و ایمان دارم به عمل کردن به آن
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض/ورنه هر سنگ وگلی لؤلؤ و مرجان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش /که به تلبیس وحیل دیو مسلمان نشود
تخریب کردن در زندگی همه ما وجود دارد از قانون الهی پیروی کنیم و تمرکزی به این حیله ها نداشته باشیم واکنش جهان به هر چیزی صددر صد است و گریزی از آن نیست پس مسیر درست بهترین گزینه برای رسیدن به آرامش ذهن و روح است.
مهم است که کانون توجه ما به سمت منفی نرود.
همیشه حقیقت خود خودش را بازگو می کند یادم آمد به یکی از نزدیکانم که به گفتهٔ خودش نا خودآگاه از من بد گفته وغیبت کرده بود در ماه مبارک در شب قدر یک پیام بلندی برایم فرستاد که از من خواست او را ببخشم چون دیدگاهش این بود که دعایش مستجاب نمی شود اگر حقی از کسی ضایع کرده باشد ویا به ناحق دربارهٔ کسی حرفی زده باشد من نیز با احترام به او گفتم همه در پیشگاه خدا یکسان هستیم ودرقبال بندگی مان مسئولیم من از شما ناراحتی ندارم و چیزی در دلم نیست که بخواهم با شما جبهه ای داشته باشم گفتن :صدای من به خدا نمی رسد و از من دوباره طلب بخشش وحلالیت خواستن من گفتم شما حلال هستید ومن از شما چیزی به دل ندارم و برایش آرزوی خوشبختی کردم بعد از پایان حرفها از ته دل همان لحظه از خدا خواستم به قلبش آرامش دهد واز خدا تشکر کردم که
پشتیبان من بوده و هست در حالیکه من روحم خبر نداشت که این شخص ممکن است دربارهٔ من حرفی زده باشد.
و بلاخره مسیر درست آثارش را نشان می دهد
استاد خیلی مطمئن هستم که انجامش میدهید چه خوش باشد چه نا خوش ارادتمند شما
پس نگران نباشیم از شیطان و وسوسه هایش به خدا پناه ببریم
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته. پیش از هر چیز ماه رمضان رو تبریک عرض میکنم هزار مرتبه شکر.
یکی دو ماه گذشته 6 7 تا فایل جدید روی سایت اپلود شده که هزار مرتبه شکر خیلی خیلی کمکم کرد . اونا رو صوتی می کردم و روی گوشی میریختم تا بتونم تو راه مدرسه و بازار و باشگاه گوش بدم و بهره مند بشم ازشون.
چند اتفاق کوچیک افتاده این چند روز که این حال و هوای رمضان و بعد از سحری مشتاقم کرد که کمی بنویسم چون واقعا خیلی کمکم میکنه و فرکانسم رو بالا میبره و توجه رو به اتفاقات و حس و حال هر چه بهتر میگذاره.
اول اینکه یک مسئله گنگ برام پیش اومد و خیلی ناراحت شدم و احساس گناه کردم ولی مدام با خودم میگفتم الخیر فی ما وقع. دائم تکرار میکردم و میگفتم هر اتفاقی که میوفته ماهیت و معنا نداره من به این معنا میدیم و اثر بخشش میکنم با فرکانسم. هر اتفاقی با هر ظاهری که داره اگر باور من خوب باشه و فرکانسم رو بالا نگه دارم کاملا به نفع من رخ میده. نمی دونم چجوری و قرار هم نیست که بپرسم. راه های وجود داره که به ذهن هیچ موجودی نمی رسه. درست مثل دفعات قبل و هی اتفاقات خوب گذشته رو مرور میکردم که راه هایی شده که به فکر من نمیرسیده و گفتم که خدا باید انجام بده نه من من قرار نیست تو کارش سر در بیارم فقط لذت میبرم از زندگی. نتیجه اش فوق العاده بود ، بدون هیج مشکل و اذیتی کاملا به نفع و خیر من تمام شد و باعث شد که عادت و طرز فکر به خودم و اون اتفاق تغییر کنه.
بعدی اینکه من باشگاه رو خیلی دوست دارم و واقعا لدت تمام رو میبرم از ادم هایی که اونجا هستن. همش به خاطر اینکه از وقتی باشگاه رو شروع کردم تمرینات متفاوت استاد رو اول روی باشگاه امتحان میگنم. مثلا شکر گذاری راجع به مردم و ادم های خوبی که اونجا هستن ، یا قبل از اینکه برسم انتظار مثبت برای خودم میسازم و…
این باعث شده که اونجا همیشه بهم خوش بگذره و خیلی خیلی سریع پیشرفت کنم.
چند روز پیش یک فردی که قبلا کیک بوکس بوده و الان اومده بوکس به من گفت که بیا چند راند تمرین کنیم. پسر خیلی خوب و با ادبی بود. وقتی شروع شد چون حرکانش با بوکس همخوانی نداشت ، یهو حمله میکرد و یا خیلی خیلی خطا میکرد تونست منو خیلی خیلی بد بزنه و عصبانی بود و به حس ادعا داشت. من خیلی خیلی ناراحت و عصبانی شدم و هی تو ذهنم بود و اذیتم میکرد که من اینهمه خوبه گاردم با دوستان حرفه ای بوکس میکنم و اروم اروم دارم پیشرفت میکنم حالا چرا باید این اتفاق بیوفته. کمی که اروم شدم گفتم که مهم نیست چی شده اینا فقط برای پیشرفت منه ، اون پسر خوبیه ، به جاهایی که تونستم ضد حمله بزنم یا حمله کنم تمرکز کردم و با خودم گفتم هیچ مشکلی نیست ولی تا وقتی که تو حالت خوبه باشگاه خوش میگذره و انقدر با توانایی خودت حال میکنی اگر این افکار بیاد کار سخت میشه.
نتیجه این شد که به مربی مون گفتم حاجی روی سرم خیلی درد میکنه با اینکه گاردم بالا بود ولی خطا کرده و زده روی سرم میخواستم راه حل ازش بگیرم که چیکار کنم تو بوکس . گفت که اون پسر خیلی بد بوکس میکنه مراقب باش با کی بوکس میکنی. با کسای دیگه تمرین کن. کلا طرز فکرم تغییر کرد و دیگه اونجوری که من فکر میکردم نبود داستان و فقط انگار از یک زاویه دیگه نگاه کردم. حالم خیلی خیلی خوب شد و تمرین فوق العاده خوبی داشتم خدا رو صد هزار مرتبه شکر
سعی میکنم که در این ماه پر برکت و کریم حس و حال خاطره انگیز رمضان رو به خوبی داشته باشم. دفتر شکرگذاری روزانه رو جدی بگیرم . به عید و حس و حالش که نزدیک هست توجه کنم ، به لحضه هایی که میتونم تو این ایام رقم بزنم توجه کنم. روی خوبی ها و اتفاقات خوب تمرکز کنم و اینکه با اتفاقات کوچیک زوق زده بشم بشه یک عادت و اونا رو تو ذهنم بزرگ کنم. به گل و گیاه هام توجه کنم و سعی کنم شوق و اشتیاق رو مخصوصا الان که شرایط فراهم تری رو داره بیشتر کنم تو زندگی. مهم تر از همه خدا چند وقت هست کمه شدیدا داره الارم میده و میگه که درس بخون و جدی بگیر، درس بخون و جدی بگیر ، مدام هر لحضه داره تشدید میشه و به من گوشزد میکنه. انشالله که بتونم کارم رو جدی بگیرم در کنار لذت های زندگی.
بسیار بسیار خوشحالم در جمع این خانواده و سایت هستم و از استاد که من رو با تصویری جدید از خداوند اشنا کردم ممنونم.
متشکرم از شما استاد جونم که اینقدر حرفه ای ، این مباحث رو درس میدید و کمک میکنید منِ پویا هر روز توی مدار بهتری قرار بگیرم.
خداوند شاهده اینقدر سال 1403 برای من خوب و عالی بوده که نگو ، نپرس
به لطف شما. و آشنا کردن شما با خدای واقعی ، انرژی که به رفتار و فرکانس من پاسخ میده،نه به ادا و اطوار هام،
استاد این حرف مردم و قضاوت کردن هاشون مخصوصا توی جامعه ایرانی ، خیلی بلد هست که انگار ملت تصمیم گرفتن روی همو کم کنن،و اصل فراموش شده که من پویا برای لذت از زندگیم باید فقط زندگی خودمو داشته باشم و بیخیال بقیه بشم و فقط بچسبم به خداوند،
همون طوری که توی یک سال گذشته وقتی خودمو در حد فرکانس الآنم تغییر دادم دیدم که چقدر ،با آرامش بیشتری زندگی میکنم،
سخته هاااا ولی کم کم با تکامل راحت تر میشه ،
خدایا شکرت
استاد جونم قربونت افکار قشنگت ، خوشکل هیکل و قوی من
دوره عزت نفس شما یک دوره کامل بود عزیز دلم
سال جدید رو به امید خدا با دوره دوازده قدم شروع میکنم و اینقدر به شما مطمئنم ، که نگو نپرس
خدایا شکرت که اینقدر خوبی که استاد عباسمنش عزیزم رو سر راهم قرار دادی
سلام خدمت استاد عباسمنش دوست داشتنی و خانم شایسته و دوستان عزیزم
اون زمان ک اون شخص اون لایو رو گذاشت خیلی دقیق یادمه ک وقتی رفتم کامنت هاشو خوندم جالب بود ک با اینکه شما نبودید ولی هرکس شما رو میشناخت اون زیر بر علیه اون شخص میگف و از شما دفاع میکرد.اونجا عاشقتون شدم.چقد آدم باید درست عمل کرده باشه که هرکس پول داده و محصولاتش رو خریده بره ازش دفاع کنه و بگه اینجوری نیس.خیلی لذت بردم و فهمیدم راه درست بی نتیجه نمیمونه.ولی بعد اون اتفاق خیلی برام سوال بود ک شما چیجوری هیچ واکنشی ندادید و حتی قبل ترش کلا راجب اون هیچی نگفتید تا امروز ک جوابم رو گرفتم.بعضی وقتا آدم از یکی یه چیزی رو که میگ یاد میگیره اما من از شما همون موقع با عمل کردن یاد گرفتم ک نباید در مورد اتفاقاتی ک دوست نداریم صحبت کنیم.برعکس عموم مردم ک هرکسی رو میبینن براش تعریف میکنند.
اونجا بود ک فهمیدم تفاوت من که قانون رو میدونم و شما که به دونه دونه صحبت ها عمل میکنید چقدر زیاده.واقعا عمل کردن همه چیزه.مثلا شما در مورد تمرکز صحبت میکنید ولی من اینو تو عمل وقتی میبینم که شما حتی از خانم شایسته دور میشید که بیشتر تمرکز کنید و چندین ماه صب تا شب رو یه دوره کار میکنید.ولی من سالهاست نتونستم رو یه مورد حتی اینجوری تمرکز کنم.
یا مثلاً شما میگید نباید غمگین بود و آیه های حزن و لاهم یحزنون
یا وقتی میگید شکرگزاری همه چیزه و توجه رو از نداشته ها میاره رو داشته ها
آیا میتونم هر لحظه شکرگزار باشم؟
یا وقتی میگید شبکه های مجازی باعث حس بد و ایجاد مقایسه کردن و اتلاف وقت میشه آیا میتونم شبکه های مجازی رو حذف کنم؟
آیا میتونم حرف مردم برام مهم نباشه؟
میگید وابستگی بده ولی آیا با اینکه میدونیم بازم هر بار تو رابطه وابسته نمیشیم؟
میتونیم مث استاد وابسته هیچ کس چه خانواده چه دوست چه همسر و..نباشیم؟
میگید رو علایقتون کار کنید و کاری رو انجام بدید ک عاشقشید ولی باز برا پول کار میکنیم.
میگید غیبت نکنید و خوبی های بقیه رو بگید ولی آیا میتونیم؟
میبینید بچها همه اینارو میدونیم ولی کسی به نتیجه میرسه که تو عمل کردن به اینا حرفه ای بشه
و بتونه هر تضادی ک بهش رسید از زاویه ای بهش نگاه کنه که حالش رو خوب کنه.
امروز که یکم کنترل ذهن رو از دست دادم و به خودم اومدم دیدم یه حالت بدی گرفتم هم جسمی هم روحی بعد سریع یادم اومد ک آیا واقعا دنیا انقد ارزش داره که حالم بد بشه؟ یاد این جملتون افتادم ک دنیا مث اسانسوره و تو آسانسور ک موقته و چشم بهم زدنه کسی ناراحت نمیشه.
میدونید بچها بازی از یه جایی به بعد دیگ دونستن قانون نیس؛ مث استاد که دیگ از یه جایی به بعد کتاب جدید نمیخوند و رو عمل کردن به همون دانسته ها تمرکز داشت.مث یه کشتی گیر که یه فن رو خیلی خوب میزنه باید تمرکز کنیم رو همون اصل ها.مثلا غمگین نبودن..مثلا عمل کردن..مثلا تمرکز کردن..مثلا احساس خوب داشتن..مثلا امید و توکل داشتن به خدا.
همین آخری هر وقت آدم یادش میره و ذهنش نجوا میکنه احساس آدم بد میشه و…
ولی اگ بتونیم همیشه به خدا توکل کنیم و اون رو قدرت برتر بدونیم و نترسیم و غمگین نشیم حالمون عالی میشه.
مرسی استاد که با عمل بهمون قوانین رو یاد دادی نه با حرف…
از این به بعد سعی میکنم هر لحظه تو عمل به قوانین قوی تر بشم
کاش بتونیم تو رسیدن به کنترل ذهن که مجموعه ی این هاست حرفه ای بشیم.
من خیلی وقته شما رو دنبال میکنم ، و یکتاپرستی شما را تحسین میکنم. میدانم که اکثر اساتید موفقیت از شما تقلید میکنن منتها قسمت خداشناسی شما رو کمرنگ تر بیان میکنن و بیشتر روی تبلیغات و آنالیز رقبا تاکید دارند.
سوالی خیلی مهمی در ذهنم هست که دوست داشتم توی یک ویسی به پاسخم برسم ،شما زمانی که در ایران بودید که با جزئیات تعریف میکنید که جطور به ثروت رسیدید و ماشین و خانه هایتان را خریدید اما از زمان خارج رفتن تان دیگر هیچ توضیحی راجع به منبع درآمد و اینکه آیا الان درآمد شما درحال 3 برابر شدن هست یا نه نمیزنید ، احساس میکنم ثروت شده ثابت شده و رشد کمی دارد، با توجه به اینکه شما استاد موفقیت مالی هستین ، لطفا ما را در جریان بزارید .
سلام به استاد عباسمنش عزیز و همهی عزیزانی که توی این مسیر باهم همسفر هستیم . و یه سلامِ ویژه به مریم جان که چقدرررر وقت گذاشتن و این فایلها رو برای ما آماده کردن.من خیلی اهلِ حرف زدن و کامنت گذاشتن نیستم و نبودم ولی میخوام شروع کنم از خودم ردپا بگذارم و مثلِ همهی دوستای عزیز پیشرفتم رو توی سایت به اشتراک بذارم.
من به واسطهی شغلم خیلی زیاد در معرضِ آدمهای آشنا و غریبه هستم و خیلی وقتا کامنتای خیلییی بد و توهینآمیز توی پیج اینستاگرامم دارم که خدا رو هزار مرتبه شکر از وقتی با استاد آشنا شدم و مدارم تغییر کرده از هر هزارتا کامنت یکی دوتا کامنت منفی دارم و خواستم الان بیام و اول از خدای مهربونم تشکر کنم که منو هدایت کرد به مسیرِ آگاهی و بعد از استاد و مریم جان️
این فایل ارزشمند رو نمیتونم ازش بگذرم.یک نوری در تاریکی برای من بود یعنی امروز پس از گوش کردن به قانون آفرینش بخش 10 و جلسه 4 قدم دوم دوازده قدم رسیدم به فایل “قلبی که به سوی خداوند باز میشود” و برای دومین بار گوش کردم ، این دو فایل مکمل یکدیگر بودند . خیلی جالبه یک همزمانی فوق العاده . شاید باید امروز برای همیشه این مسئله بسیار مهم برایم حل میشد و نقطه ی تاریک این مرحله از زندگیم برای همیشه روشن میشد.و یه مرحله در زندگی پیشرفت میکردم . خدا میداند
تقریبا 10 سال پیش یکی از افراد درجه 1 من صحبتهایی را بر علیه من کرده بود توی یک جمعی و یکی از اون افراد اومد و بهم گفت . خب منم که مثل الان آگاه نبودم و از قوانین هیچ اطلاعی نداشتم و متاسفانه منو بر آشفته کرد. چون صحبتهای اون فرد کاملا اشتباه بود و اصن نمیدونم برای چی گفته بود و پیش خودم گفتم یعنی هیچ حرف دیگه برای زدن نداشتی؟
و متاسفانه اشتباه دیگه ای که کردم رفتم به عموی بزرگم گفتم (بازگو کردن و رفتن توی فرکانسش) چون ایشون فرد شریف و عالی هستند و از تمام زندگی من خبر داره. ایشون یه لبخندی زد و گفت نگران نباش چون این فرد اصن شخصیتش این شکلیه . . . خب کمی آروم شدم ولی بعدش به خودم گفتم ناحق آبروی منو پیش دیگران برد.خب گذشت و گذشت یکی دو مورد از دیگران هم توی جمع جلوی چشم خودم اتفاقات افتاد ولی این بار دیگه به لطف خداوند بزرگ با استاد عباسمنش عزیز آشنا شده بودم و پس از اون صحبتها هیچ توجهی نکردم و اصن در رابطه با اون موارد با هیچ کسی حرفی نزدم و اونها هم هیچ تاثیری نداشتند. تا اینکه چند ماه پیش توی یه جمع فامیلی یکی از خانمها یه صحبتی کرد که منو تحقیر کنه . خیلی هم صحبت نا بجایی بود واقعا . چون من اصن اهلش نبودم و نیستم و میگفت چون اهلش نیستی این زندگیت هم به درد نمیخوره . همچین منظوری داشت و توی جمع گفت . خب من اصن چند سالی هست که خیلی با کسی صحبت نمیکنم توی جمعهای فامیلی چون به درد من نمیخوره فقط به احترامشون میام و میرم و خیلی هم نیستم کلا فقط یه حاضری میزنم و میرم سریع ولی اون روز بودم . . .
وقتی که ایشون اینها را داشت میگفت من مشغول یه کاری بودم ، شنیدم ولی خدا شاهده یه ندای درونی بهم گفت “ایمان سرتو بالا نیار .نگاهشم نکن ، انگار نه انگار” تمام اون افراد حاضر توی جمع از فامیل نزدیک من بودند و میدونستند که من اهل این کار نیستم و این خانم میگفت این نقطه ضعف توست و میخواست منو کوچیک کنه و تحقیرم کنه ولی من گوش به ندای درونی ام دادم با اینکه جواب داشتم و اون نمیدونست که من از یه چیزایی خبر دارم و میتونستم به راحتی کلا اون روز همه چیز را خراب کنم ولی اصولا اهل این کار هم نیستم ولی این بار وقتی رفتم خونه و اون روز فک کردم به خودم احسنت گفتم و گفتم آفرین ایمان بزرگ شدی و بلدی که نباید اهمیت بدی .ولی امروز به این فایل ارزشمند که نگاه کردم بازم به آگاهی های بالاتری رسیدم . یعنی قبلا بلد نبودم که این خرابکاری دیگران باعث محبوب تر شدن من میشه فک میکردم اعتبار من پیش دیگران از بین میبرن و من حتما باید باهاشون درگیر بشم ولی الان یک دری به روم باز شد که قانونش را بهتر درک کردم و قول دادم به خودم از این لحظه اجازه ندم به قول استاد عزیزم که “کسی دستش را توی مخم کنه” و بتونم احساستم را کنترل کنم و خیری در این اتفاقات به ظاهر بد ببینم. این فایل مهم و ارزشمند میتونه از این به بعد به بهتر نگهداشتن احساستم توی اتفاقات کمک کنه . . .
استاد عزیزم ممنونم بوس از راه دور
خدایا شکرت بابت این همه دانش و آگاهی و حکمتی که نصیب ما میکنی
سلامودرود به استادگرانقدر ومریم جان و تمومی دوستان ارزشمندم
استاد جا داره دراین مورد خیلی صحبت بشه،وقتی به عمق این موضوع فکر کردم،هم بیشتر به رفتارای خودم فکر کردم که کجای زندگیم احساس قربانی شدن یا مظلوم بودن داشتم و وارد اینجور داستانا قرار گرفتم،هم کلی برام سوال پیش اومد که چرا خیلی از افراد هستند که به راحتی توهین ومسخره میکنند،به راحتی به دیگران تهمت می زنند و بااینکه این توهین و تهمت هایی که به طرف مقابل می زنه یابه گوشش می خوره،بعد از یه مدتی اون طرفِ توهین شده بااون نفرِ توهین کننده هیچ مشکلی نداره و انگار یجورایی اون نفر رو بااین خصوصیات پذیرفته که اون دیگه ویژگیش همینه و کاریش نمیشه کرد!!!
یه روز از یه نفر توفامیلمون پرسیدم چرا بااینکه فلانی انقدر بهتون تیکه میندازه و یا میفهمی که چقدر بهت تهمت زده،بعداز هربار دیدنِ او انگار نه انگار که اون شخص اینقدر پشت سرت چرتوپرت گفته…
ایشون در جوابم گفت طرف با دعاجنبل زبون هممون رو بسته و انگار نمیتونیم باهاش بد رفتار کنیم و هربار که اون رو می بینیم زبونمون بسته میشه که بهش این تذکر رو بدیم و بگیم دلیل این کارت چیه!
اون اوایل یکم منم تواین داستانا بودم که آره راست میگه حتما با دعاجنبل زبون همه رو بسته،ولی بعد که یکم بیشتر باقانون آشنا شدم فهمیدم که اینجور اشخاص اولا خودشون رو بااینجور ویژگی های شخصیتی پذیرفتن،و دیگه براشون اینجور رفتار نامناسب کردن بادیگران براشون یه چیزه عادیی شده،بااینکه این رفتارها پسندیده ی جامعه نیست اما خیلی از افراد اونقدر باویژگی شخصیتی خودشون اُکی هستند که اصلا براشون مهم نیست طرف مقابل از دستشون ناراحت میشن یانه،بخاطر همین یک دسته ای از افراد هم در مدار این آدما قرار میگیرن که خیلی زود از رفتار اینجور افراد میگذرن و بیخیال اون قضایا میشن…
وقتی بیشتر خودمو شناختم،دیدم که من نه ازون دسته آدمایی هستم که راحت تهمت بزنم و نه آدمی هستم که بخوام از رفتار اینجور آدما بامن به راحتی بگذرم…
نگذشتن ازاین آدما نه به این معنا بخوام بااونها گلاویز بشم و بخوام با بحثو دعوا انتقامم رو بگیرم،بلکه اگه کسی به من توهین یا تهمت بزنه تا سالیانه سال حرف اون شخص رو تو ذهنم نشخوار میکنم و یک کینه ای ازش تامدتها تو دلم باقی می مونه و انتظارم اینه که چون من خودم اینجور آدمی نیستم،دوست ندارم که همچین رفتاری ازکسی به این شکل بامن بشه…
چندسال پیش بود یک فردی توی فامیلمون به من تا دلش میخواست ازهرزاویه ای تهمت زده بود و وقتی به گوشم خورد،نخواستم باهاش گلاویز بشم،فقط غیر مستقیم بهش فهموندم که فکر نکن به گوشم نمی خوره حواستو جمع کن وپاتو از زندگیم بیرون بکش…
همین حرف من براش کافی بود و منتظر همین حرفم بود که رابطش رو بامن قطع کنه،بااینکه صد درصد اون بود که بدون اینکه من پشت سرش حرفی بزنم این حرفارو پشت سرم زده بود،اما بازهم جوری رفتار کرد که انگار من دارم بهش تهمت می زنم…
الان ده سالی میشه ما یک کلام باهم دیگه هیچ حرفی نزدیم،همون اوایل بخاطر آرامش روحو روان خودم بخشیدمش و بخاطر خشنودی خدا ازش گذشتم و نتیجش هم تو زندگیش دید که همون تهمت هایی که به من زده بود ازیک شخص دیگه به خودش برگشت خورد،اما اونقدر چشموگوش اینجور اشخاص کوروکر میشه که براشون درس عبرت نمیشه و هنوز که هنوز می بینم همون رفتارهارو بادیگران داره و حتی بدتر از چندسال پیشش شده…
بخاطر همین خیلی خدارو شکر میکنم که ازهمون اول بدون هیچ بحثو دعوایی،بایک تذکر غیر مستقیم ایشون پاشو اززندگیم بیرون کشید و رفت سراغ آدمایی که در مدار اینجور رفتارا هستن و بقول اون آدما باور دارن که با دعاجنبل زبونشون رو می بنده…
الان خیلی کم پیش میاد که ازین دست آدما تو زندگیم هستند،اون هم وقتی می بینم واقعا سوءتفاهمی پیش اومده بایک توضیح ساده برطرفش می کنم
اما وقتی ببینم کلا کسی ویژگی شخصیتیش اینه که میخواد طرف مقابلش رو تحقیر کنه،من سعی می کنم ازش اعراض کنم و تاجای ممکن حدومرز برای ارتباطم بااون مشخص میکنم
و ازوقتی که بیشتر سعی کردم که حتی توی ذهنم کسی رو توکوچکترین مسائل هم قضاوت نکنم،انصافا خیلی خیلی کم پیش میاد یک نفری منو مورد قضاوت بد قرار بده،اون هم قضاوت هایی که واقعا موضوعش خیلی اهمیتی نداره…
استاد عزیز اگه میشه درمورد این دست آدمایی که خیلی راحت دیگران رو مورد توهین و تحقیر قرار میدن،سالیانه سال طول می کشه تااون فرد به خودش بیاد و به اشتباهش پی ببره،بیشتر صحبت کنید
یااینکه چراخیلی از افراد بااینهمه ویژگی شخصیتی دربو داغون که راحت تهمت می زنند،راحت غیبت میکنند،بعد می بینیم که چقدر از لحاظ مالی انقدر ذهن ثروت سازِ خوبی داره،و پول سازی براش عینِ یه آب خوردنه…
این موضوع یکم بازم برام جا نیوفتاده که چرا تعداد اینجور آدما هم کم نیست و این ویژگی براشون یک چیزه خیلی عادی بنظر می رسه،و انقد که بی حجابی رو گناه بزرگ میدونند،ولی قضاوتهای بی جا و تهمت زدن براشون یک امری عادیه…
واقعا هضم این دست از آدما بااینجور رفتارا برام سخته!!
یااینکه این دست آدما بااینکه انقدر راحت تهمت می زنند آیا متوجه احساس درونشون نمیشن؟!
من خودم واقعا وقتی کسی رو حتی توی ذهنم قضاوت میکنم کلی احساسم بد میشه و قشنگ می فهمم دلیل احساس بدم تو اون روز بخاطر قضاوت کردنم ازون آدم بوده،چه برسه که بخوام تهمت بزنم یا کسی رو از عمد تحقیر کنم!
خیلی این جوابا برام یکم سختو پیچیده میشه
هرچند که در کل میدونم اعراض از ناخواسته ها باعث میشه ازین دست آدما توزندگیمون نیاد و کاری نداشته باشیم که چه آدمی چجور شخصیتی داره…
چون بلاخره جهان به همه جور آدم نیازداره،بی نهایت ویژگی شخصیتی درون هرآدمی هست..
مهم خودم باشم که باید کاملا خودخواهانه در جهت رشدوپیشرفت خودم قدم بردارم.فارغ ازاینکه دیگران دارن باچه سخصیتی و تو چه موقعیت و شرایطی زندگی میکنند
خلاصه که خیلی دوست دارم دراین باره بیشتر اززبان شما استاد باتجربه ام آگاهی های ناب بشنوم
بی صبرانه منتظر قسمت دوم ازین فایل گرانبها هستیم….
کسی که خواهان عزت است(باید از خدا بخواهد) که تمام عزت برای خدا است سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد، و آنها که نقشه های سوء میکشند، عذاب شدید برای آنها است و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنها نابود میشود (و به جائی نمیرسد).
سلامی که از جنس نام زیبای خداست ؛
خدمت استادی که خداوند به ایشان عزت عطا کرده و سخنش بر جان مینشینه
و درود بر خانم شایسته عزیز و همکلاسی های عزیزم.
دوستان عزیزم
برای کسی مثل من که چهل سال از خدا عمر گرفته شاید زیاد سخت نباشه که به عقب و راهی که تا الان اومده نگاه بندازه و رفتارهای اشتباه خودشو بهتر درک کنه
چند ساله که وقتی به عقب نگاه میندازم ردپای ترس از قضاوت شدن و تمسخر و تخریب شخصیت رو که متاسفانه من داشتم در خیلی از تصمیماتم میبینم چه تصمیمات بدی که گرفتم و چه تصمیمات خوبی که متاسفانه نگرفتم.
الان و با این آموزه ها از سرزنش خودم عبور کردم و خدارو بابت نعمت هدایت شاکرم و عهد بستم تا زنده ام توحیدی تر و باز توحیدی تر زندگی کنم بی اعتنا به نظرات بقیه حتی نظرات خوبشون. در پناه الله یکتا باشید
بنام تنها رب جهانیان
برای شروع کسب و کار همون اول تکلیفمونورو با خودمون روشن کنیم که هدفت چقدر برات مهمه چقدر مسیرت مهمه برات ؟ اونقدر مهم هست واست که حرف مردم بی ارزش تر بشه . اگه جوابت مثبته پس با قدرت هدفت رو دنبال کن .
باور درست برای اهمیت ندادن به نظر بقیه و اینکه چیا در موردت میگن این هستش که با خودت روزی چندین بار تکرار کنی و بیاد بیاری که من خالق زندگی خورم هستم منم که زندگیمو رقم میزنم. اصلا اهمیت نداره بقیه چی میگن و یا چه فکری در مورد من دارن.
اگه به حرف بقیه توجه کنیم توی زندگیمون تاثیر میذاره چون ما باورش کردیم چون ما بهش قدرت دادیم چون ما به نظر بقیه توجه کردیم . نه به این دلیل که اونا میتونن تاثیر بذارن
آدمی که تهمت میزنه انسان ضعیفی هست کسی هست که چون خودش بی عرضه و ناتوانه میخاد اینجوری ضعف خودش رو بپوشاند. بخاطر خلاء درونی که داره .
ترامپ نمونه بارز و جدیدی هست که با اینکه تمام رسانه های مهم امریکا تخریبش میکردن با وجود همه اینها چون کار خودش رو میکرد و به نظر بقیه اهمیت نمیداد در نهایت نتیجه گرفت و با اختلاف بسیار زیاد دوباره رئیس جمهور شد و تمام اون تخریب ها به نفعش شد .
در مورد تهمت ها و تخریب ها رفتار درست اینکه بهشون قدرت ندیم توجه نکنیم حتی نخونیمشون نشنویم و هیچ پاسخی ندیم دفاع نکنیم از خودمون در مقابل تخریب ها که بخایم خودمونو ثابت کنیم .
پاسخ دادن باعث میشه اون شخص تخریب کننده انگیزه بیشتر بگیره که تونسته ما رو به واکنش وادارد و تونسته بره روی مخمون پس با قدرت بیشتری به تهمت هاش ادامه میده . اما با بی اعتنایی داری این پیام رو بهشون میدی هیچ ارزشی برای من ندارید که حتی بخام بهتون پاسخ بدم و تهمت هاتون هیچ اهمیتی برام نداره و باور اینکه من که خودم رو میشناسم میدونم تهمت ها بیخود هستند قطعا حقیقت روشن میشه و مسیر خودم رو میرم و باور میکنم که هیچ کسی تاثیری در زندگی من نداره پس بهش قدرت نمیدم و اون شخص و دیگر اشخاص سودجو خسته میشن و رها میکنن این موضوع رو
بقول پیامبر که در مقابل تهمت ها و تخریب ها و تهدیدها میگفت من منتظرم و توهم منتظر باش .
اصلا دیگرانی وجود ندارند ما باید حواسمون باشه که هیچ کنترلی در مورد بقیه نداریم اما کاملا در مورد خودمون کنترل داریم پس تمرکزمون رو از روی چیزی که هیچ قدرتی در کنترلش نداریم برداریم و روی خودمون و افکارمون و باورهامون تمرکز کنیم .
گریه فایده نداره التماس فایده نداره چه دعا کنی چه نفرین کنی داری بهش قدرت میدی . بهترین که اینکه حتی با خدا هم در موردش صحبت نکنید حقیقت روشن میشه .
تمرکز کنید روی پاکی تون صداقت تون درستکاری تون . با بی اعتنایی کامل از فرکانس شما خارج میشه از دنیاتون خارج میشه .
کیست که وقتی خداوند بنده ای میخاد ببره بالا بتونه بیارش پایین . حتی اگه تمام قدرت های جهان دست به دست هم بدن هیچ قدرتی ندارند در مقابل قدرت خداوند
خدایا شکرت که هدایتم کردی و از گمراهی و نادانی نجاتم دادی
خدایا شکرت که فرصت زندگی کردن رو توی این جهان مادی بهم دادی .تا تو رو بهتر بشناسم تا خودم خلق کنم زندگیمو
خدایا شکرت که از روحت در من دمیدی و ارزشمندم کردی و اشرف مخلوقات قرارم دادی . آسمانها و زمین رو مسخر من کردی
خدایا به هر خیری که از طرفت بهم برسه فقیرم . بدون تو هیچی نیستم ناتوانم و ضعیف . تویی دانا تویی عالم تویی آگاه تویی رزاق تویی وهاب . همه چیز تویی . بدون کمک تو حتی نمیتونم گردنم رو نگه دارم حتی نمیتونم نفس بکشم .
تو از یک تک سلولی منو به این شکل زیبا صورتگری کردی به من جان دادی به من ارزش دادی . و فقط از من بندگی میخای فقط همین . خدایا تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری میجویم . هدایتم کن به مسیر درست آنان که نعمت و ثروت دادی نه گمراهان و نه مغضوبین
خدای زیبایم خالقم مهربانم نفسم عشقم چقد تو دلربایی چقد جذابی عاشقتم من
به نام خداوند مهربان و مقتدرم خداوند زیبایی و رحمت
خدا را عاشقانه سپاسگزارم که می توانم بعد از مدتها کامنت بنویسم البته دیشب اولین کامنتم را نوشتم قبل از هر چیز سلام به استاد اندیشمند و نازنینم و سلام به بانو شایسته جان
که دارند کلی وقت میگذارند برای بسیاری از مسائل وآگاهیهای استاد وسایت وسلام به دوستان آگاه و رشد یافتهٔ من
استاد نازنینم گفته های شما از دل یک بی نهایت تجربه وآگاهی والهامات شما سرچشمه گرفته و من شما در اول تحسین میکنم وسپاسگزارم که این همه از آگاهی را با ما به اشتراک میگذارید .
اگر بخواهم در مورد این نوع تفکر متفاوت وتوحیدی صحبتی بکنم ابتدا خودم اینطور متوجه شدم که نا آگاهانه چیزی هایی را از مردم می شنیدم که باب دلم نبود اصلاً فکر نمیکردم این موضوعات بخواهد اینقدر مرا در مدار اتفاقات وناخواسته ها قرار دهد منتهی هر وقت هم که هدایت خداوند مسیر را نشانم می داد از این بحثها فاصله میگرفتم ولی از وقتی با شما آشنا شدم بیشتر از قبل حواسم بود که وارد بحث های بیهوده و حرفهای بی ریشه خودرا قرار ندهم به حدی که خداوند پاسخ این تلاش را داد واکنون که متوجه می شوم خیلی ها دیگر در زندگی من رد پایی ندارند ذهنم آمادهٔ دریافت روابط خوب است و اتفاقات خوب.
مسئلهٔ اول که اهمیت دادن به حرف مردم است من قبلاًاگر اتفاقی می افتاد خیلی مهم بود برایم که دیگران چه میگویند یا اگر میخواستم از خودم دفاعی داشته باشم حتی اگر در حد یک نظریه بود اما چند سالی است که دیگر این موضوعات برایم اهمیتی ندارد آنقدر در این فضاها نیستم که متوجه نمیشوم اعتقادات نسنجیده یا خرافات مردم هنوز دامن زندگی آنها را گرفته در این مورد واقعاً روی خودم کار کردم وسعی کردم درست وغلط را خودم تشخیص دهم خیلی ها در بعضی موارد مثل مثلاًلباس مشکی پوشیدن برای مرگ کسی تا چهل روز ویک سال وچند سال آنقدر اهمیت میدهند که رفتار دیگران را کنترل میکنند والبته اسم آن را احترام گذاشتن میگذارند یا داغ دیده بودن واگر کسی در اطرافشان نخواهد یا دوست نداشته باشد اینگونه رفتار کند محکوم می شود وقضاوت می شود خود من در معرض همین حرف ها بودم و سعی کردم ذهنم را کنترل کنم چون اصلاً در این فضای فکری نبودم بهر حال تصدیق می کنم گفتهٔ شما را چرااا این موضوع مهم است واین همه ریشه دارد به قول شما ترس است که هدفها را کم رنگ می کند وحتی نا امید .
نکات مثبت دیدن وبخاطر آن سپاسگزار بودن نکنه طلایی صحبت شماست که همیشه کنترل کردن ذهن وصل به احساس ماست یعنی شیطان کار خودش را انجام میدهد پس مراقب فریب هایش باشیم .
واقعاً هر چه می گذرد بهتر می توانیم تله ها را شناسایی کنیم .
توجه کردن ما و قدرت دادن ما به کلمات و اندیشه های دیگران باعث میشود ذهن واحساس مان خراب شود.
باید یاد بگیریم که خودمان خالق زندگیمان هستیم .تخریب کردن کار آدمهای ضعیف از نظر نوع فکر کردن و سبک زندگی است.
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست/در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست/در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
واقعاً نیازی به دفاع کردن نیست واکنشی نیاز نیست وحتی نیازی نیست آن را بشنویم چقدر قانون را عالی توضیح میدهید اعراض کردن بدون اعتراض کردن یعنی صلح درون ما باید خیلی در سطح عالی باشد که بتوانیم به قول شما سگ محل کنیم این جنس از آدمها را و رفتارها را .
دوباره به خودمان یادآوری کنیم که من هستم که تأثیر گذارم در زندگیم وخالق شرایطم هستم
تهمت زن و دروغ گو همیشه در تقلاست عجیبه من صد در صد این حرفها را می پذیرم و ایمان دارم به عمل کردن به آن
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض/ورنه هر سنگ وگلی لؤلؤ و مرجان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش /که به تلبیس وحیل دیو مسلمان نشود
تخریب کردن در زندگی همه ما وجود دارد از قانون الهی پیروی کنیم و تمرکزی به این حیله ها نداشته باشیم واکنش جهان به هر چیزی صددر صد است و گریزی از آن نیست پس مسیر درست بهترین گزینه برای رسیدن به آرامش ذهن و روح است.
مهم است که کانون توجه ما به سمت منفی نرود.
همیشه حقیقت خود خودش را بازگو می کند یادم آمد به یکی از نزدیکانم که به گفتهٔ خودش نا خودآگاه از من بد گفته وغیبت کرده بود در ماه مبارک در شب قدر یک پیام بلندی برایم فرستاد که از من خواست او را ببخشم چون دیدگاهش این بود که دعایش مستجاب نمی شود اگر حقی از کسی ضایع کرده باشد ویا به ناحق دربارهٔ کسی حرفی زده باشد من نیز با احترام به او گفتم همه در پیشگاه خدا یکسان هستیم ودرقبال بندگی مان مسئولیم من از شما ناراحتی ندارم و چیزی در دلم نیست که بخواهم با شما جبهه ای داشته باشم گفتن :صدای من به خدا نمی رسد و از من دوباره طلب بخشش وحلالیت خواستن من گفتم شما حلال هستید ومن از شما چیزی به دل ندارم و برایش آرزوی خوشبختی کردم بعد از پایان حرفها از ته دل همان لحظه از خدا خواستم به قلبش آرامش دهد واز خدا تشکر کردم که
پشتیبان من بوده و هست در حالیکه من روحم خبر نداشت که این شخص ممکن است دربارهٔ من حرفی زده باشد.
و بلاخره مسیر درست آثارش را نشان می دهد
استاد خیلی مطمئن هستم که انجامش میدهید چه خوش باشد چه نا خوش ارادتمند شما
پس نگران نباشیم از شیطان و وسوسه هایش به خدا پناه ببریم
ثروتمند وشاد باشد ️
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته. پیش از هر چیز ماه رمضان رو تبریک عرض میکنم هزار مرتبه شکر.
یکی دو ماه گذشته 6 7 تا فایل جدید روی سایت اپلود شده که هزار مرتبه شکر خیلی خیلی کمکم کرد . اونا رو صوتی می کردم و روی گوشی میریختم تا بتونم تو راه مدرسه و بازار و باشگاه گوش بدم و بهره مند بشم ازشون.
چند اتفاق کوچیک افتاده این چند روز که این حال و هوای رمضان و بعد از سحری مشتاقم کرد که کمی بنویسم چون واقعا خیلی کمکم میکنه و فرکانسم رو بالا میبره و توجه رو به اتفاقات و حس و حال هر چه بهتر میگذاره.
اول اینکه یک مسئله گنگ برام پیش اومد و خیلی ناراحت شدم و احساس گناه کردم ولی مدام با خودم میگفتم الخیر فی ما وقع. دائم تکرار میکردم و میگفتم هر اتفاقی که میوفته ماهیت و معنا نداره من به این معنا میدیم و اثر بخشش میکنم با فرکانسم. هر اتفاقی با هر ظاهری که داره اگر باور من خوب باشه و فرکانسم رو بالا نگه دارم کاملا به نفع من رخ میده. نمی دونم چجوری و قرار هم نیست که بپرسم. راه های وجود داره که به ذهن هیچ موجودی نمی رسه. درست مثل دفعات قبل و هی اتفاقات خوب گذشته رو مرور میکردم که راه هایی شده که به فکر من نمیرسیده و گفتم که خدا باید انجام بده نه من من قرار نیست تو کارش سر در بیارم فقط لذت میبرم از زندگی. نتیجه اش فوق العاده بود ، بدون هیج مشکل و اذیتی کاملا به نفع و خیر من تمام شد و باعث شد که عادت و طرز فکر به خودم و اون اتفاق تغییر کنه.
بعدی اینکه من باشگاه رو خیلی دوست دارم و واقعا لدت تمام رو میبرم از ادم هایی که اونجا هستن. همش به خاطر اینکه از وقتی باشگاه رو شروع کردم تمرینات متفاوت استاد رو اول روی باشگاه امتحان میگنم. مثلا شکر گذاری راجع به مردم و ادم های خوبی که اونجا هستن ، یا قبل از اینکه برسم انتظار مثبت برای خودم میسازم و…
این باعث شده که اونجا همیشه بهم خوش بگذره و خیلی خیلی سریع پیشرفت کنم.
چند روز پیش یک فردی که قبلا کیک بوکس بوده و الان اومده بوکس به من گفت که بیا چند راند تمرین کنیم. پسر خیلی خوب و با ادبی بود. وقتی شروع شد چون حرکانش با بوکس همخوانی نداشت ، یهو حمله میکرد و یا خیلی خیلی خطا میکرد تونست منو خیلی خیلی بد بزنه و عصبانی بود و به حس ادعا داشت. من خیلی خیلی ناراحت و عصبانی شدم و هی تو ذهنم بود و اذیتم میکرد که من اینهمه خوبه گاردم با دوستان حرفه ای بوکس میکنم و اروم اروم دارم پیشرفت میکنم حالا چرا باید این اتفاق بیوفته. کمی که اروم شدم گفتم که مهم نیست چی شده اینا فقط برای پیشرفت منه ، اون پسر خوبیه ، به جاهایی که تونستم ضد حمله بزنم یا حمله کنم تمرکز کردم و با خودم گفتم هیچ مشکلی نیست ولی تا وقتی که تو حالت خوبه باشگاه خوش میگذره و انقدر با توانایی خودت حال میکنی اگر این افکار بیاد کار سخت میشه.
نتیجه این شد که به مربی مون گفتم حاجی روی سرم خیلی درد میکنه با اینکه گاردم بالا بود ولی خطا کرده و زده روی سرم میخواستم راه حل ازش بگیرم که چیکار کنم تو بوکس . گفت که اون پسر خیلی بد بوکس میکنه مراقب باش با کی بوکس میکنی. با کسای دیگه تمرین کن. کلا طرز فکرم تغییر کرد و دیگه اونجوری که من فکر میکردم نبود داستان و فقط انگار از یک زاویه دیگه نگاه کردم. حالم خیلی خیلی خوب شد و تمرین فوق العاده خوبی داشتم خدا رو صد هزار مرتبه شکر
سعی میکنم که در این ماه پر برکت و کریم حس و حال خاطره انگیز رمضان رو به خوبی داشته باشم. دفتر شکرگذاری روزانه رو جدی بگیرم . به عید و حس و حالش که نزدیک هست توجه کنم ، به لحضه هایی که میتونم تو این ایام رقم بزنم توجه کنم. روی خوبی ها و اتفاقات خوب تمرکز کنم و اینکه با اتفاقات کوچیک زوق زده بشم بشه یک عادت و اونا رو تو ذهنم بزرگ کنم. به گل و گیاه هام توجه کنم و سعی کنم شوق و اشتیاق رو مخصوصا الان که شرایط فراهم تری رو داره بیشتر کنم تو زندگی. مهم تر از همه خدا چند وقت هست کمه شدیدا داره الارم میده و میگه که درس بخون و جدی بگیر، درس بخون و جدی بگیر ، مدام هر لحضه داره تشدید میشه و به من گوشزد میکنه. انشالله که بتونم کارم رو جدی بگیرم در کنار لذت های زندگی.
بسیار بسیار خوشحالم در جمع این خانواده و سایت هستم و از استاد که من رو با تصویری جدید از خداوند اشنا کردم ممنونم.
سلام به استاد عزیزم
متشکرم از شما استاد جونم که اینقدر حرفه ای ، این مباحث رو درس میدید و کمک میکنید منِ پویا هر روز توی مدار بهتری قرار بگیرم.
خداوند شاهده اینقدر سال 1403 برای من خوب و عالی بوده که نگو ، نپرس
به لطف شما. و آشنا کردن شما با خدای واقعی ، انرژی که به رفتار و فرکانس من پاسخ میده،نه به ادا و اطوار هام،
استاد این حرف مردم و قضاوت کردن هاشون مخصوصا توی جامعه ایرانی ، خیلی بلد هست که انگار ملت تصمیم گرفتن روی همو کم کنن،و اصل فراموش شده که من پویا برای لذت از زندگیم باید فقط زندگی خودمو داشته باشم و بیخیال بقیه بشم و فقط بچسبم به خداوند،
همون طوری که توی یک سال گذشته وقتی خودمو در حد فرکانس الآنم تغییر دادم دیدم که چقدر ،با آرامش بیشتری زندگی میکنم،
سخته هاااا ولی کم کم با تکامل راحت تر میشه ،
خدایا شکرت
استاد جونم قربونت افکار قشنگت ، خوشکل هیکل و قوی من
دوره عزت نفس شما یک دوره کامل بود عزیز دلم
سال جدید رو به امید خدا با دوره دوازده قدم شروع میکنم و اینقدر به شما مطمئنم ، که نگو نپرس
خدایا شکرت که اینقدر خوبی که استاد عباسمنش عزیزم رو سر راهم قرار دادی
بوس بهت استاد جونم.
سلام خدمت استاد عباسمنش دوست داشتنی و خانم شایسته و دوستان عزیزم
اون زمان ک اون شخص اون لایو رو گذاشت خیلی دقیق یادمه ک وقتی رفتم کامنت هاشو خوندم جالب بود ک با اینکه شما نبودید ولی هرکس شما رو میشناخت اون زیر بر علیه اون شخص میگف و از شما دفاع میکرد.اونجا عاشقتون شدم.چقد آدم باید درست عمل کرده باشه که هرکس پول داده و محصولاتش رو خریده بره ازش دفاع کنه و بگه اینجوری نیس.خیلی لذت بردم و فهمیدم راه درست بی نتیجه نمیمونه.ولی بعد اون اتفاق خیلی برام سوال بود ک شما چیجوری هیچ واکنشی ندادید و حتی قبل ترش کلا راجب اون هیچی نگفتید تا امروز ک جوابم رو گرفتم.بعضی وقتا آدم از یکی یه چیزی رو که میگ یاد میگیره اما من از شما همون موقع با عمل کردن یاد گرفتم ک نباید در مورد اتفاقاتی ک دوست نداریم صحبت کنیم.برعکس عموم مردم ک هرکسی رو میبینن براش تعریف میکنند.
اونجا بود ک فهمیدم تفاوت من که قانون رو میدونم و شما که به دونه دونه صحبت ها عمل میکنید چقدر زیاده.واقعا عمل کردن همه چیزه.مثلا شما در مورد تمرکز صحبت میکنید ولی من اینو تو عمل وقتی میبینم که شما حتی از خانم شایسته دور میشید که بیشتر تمرکز کنید و چندین ماه صب تا شب رو یه دوره کار میکنید.ولی من سالهاست نتونستم رو یه مورد حتی اینجوری تمرکز کنم.
یا مثلاً شما میگید نباید غمگین بود و آیه های حزن و لاهم یحزنون
ولی چقد ما میتونیم به این عمل کنیم؟
یا وقتی آیه :
وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم):
و شاید چیزی را خوش ندارید و [درحالی که] آن برای شما خوب است و شاید چیزی را دوست بدارید و [حال آنکه] برای شما بد است!
رو میگید تو یه اتفاق بد آیا میتونیم به یاد بیاریم که شاید این برای من خوب باشد و الخیر فی ما وقع.
یا وقتی میخوام تجسم کنم و هی ذهنم میگ نمیشه آیا میتونم یاد آیه أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى
باشم ک خدا داره منطقی میکنه؟
یا وقتی میگید شکرگزاری همه چیزه و توجه رو از نداشته ها میاره رو داشته ها
آیا میتونم هر لحظه شکرگزار باشم؟
یا وقتی میگید شبکه های مجازی باعث حس بد و ایجاد مقایسه کردن و اتلاف وقت میشه آیا میتونم شبکه های مجازی رو حذف کنم؟
آیا میتونم حرف مردم برام مهم نباشه؟
میگید وابستگی بده ولی آیا با اینکه میدونیم بازم هر بار تو رابطه وابسته نمیشیم؟
میتونیم مث استاد وابسته هیچ کس چه خانواده چه دوست چه همسر و..نباشیم؟
میگید رو علایقتون کار کنید و کاری رو انجام بدید ک عاشقشید ولی باز برا پول کار میکنیم.
میگید غیبت نکنید و خوبی های بقیه رو بگید ولی آیا میتونیم؟
میبینید بچها همه اینارو میدونیم ولی کسی به نتیجه میرسه که تو عمل کردن به اینا حرفه ای بشه
و بتونه هر تضادی ک بهش رسید از زاویه ای بهش نگاه کنه که حالش رو خوب کنه.
امروز که یکم کنترل ذهن رو از دست دادم و به خودم اومدم دیدم یه حالت بدی گرفتم هم جسمی هم روحی بعد سریع یادم اومد ک آیا واقعا دنیا انقد ارزش داره که حالم بد بشه؟ یاد این جملتون افتادم ک دنیا مث اسانسوره و تو آسانسور ک موقته و چشم بهم زدنه کسی ناراحت نمیشه.
میدونید بچها بازی از یه جایی به بعد دیگ دونستن قانون نیس؛ مث استاد که دیگ از یه جایی به بعد کتاب جدید نمیخوند و رو عمل کردن به همون دانسته ها تمرکز داشت.مث یه کشتی گیر که یه فن رو خیلی خوب میزنه باید تمرکز کنیم رو همون اصل ها.مثلا غمگین نبودن..مثلا عمل کردن..مثلا تمرکز کردن..مثلا احساس خوب داشتن..مثلا امید و توکل داشتن به خدا.
همین آخری هر وقت آدم یادش میره و ذهنش نجوا میکنه احساس آدم بد میشه و…
ولی اگ بتونیم همیشه به خدا توکل کنیم و اون رو قدرت برتر بدونیم و نترسیم و غمگین نشیم حالمون عالی میشه.
مرسی استاد که با عمل بهمون قوانین رو یاد دادی نه با حرف…
از این به بعد سعی میکنم هر لحظه تو عمل به قوانین قوی تر بشم
کاش بتونیم تو رسیدن به کنترل ذهن که مجموعه ی این هاست حرفه ای بشیم.
در پناه خدا
سلام استاد روز بخیر
من خیلی وقته شما رو دنبال میکنم ، و یکتاپرستی شما را تحسین میکنم. میدانم که اکثر اساتید موفقیت از شما تقلید میکنن منتها قسمت خداشناسی شما رو کمرنگ تر بیان میکنن و بیشتر روی تبلیغات و آنالیز رقبا تاکید دارند.
سوالی خیلی مهمی در ذهنم هست که دوست داشتم توی یک ویسی به پاسخم برسم ،شما زمانی که در ایران بودید که با جزئیات تعریف میکنید که جطور به ثروت رسیدید و ماشین و خانه هایتان را خریدید اما از زمان خارج رفتن تان دیگر هیچ توضیحی راجع به منبع درآمد و اینکه آیا الان درآمد شما درحال 3 برابر شدن هست یا نه نمیزنید ، احساس میکنم ثروت شده ثابت شده و رشد کمی دارد، با توجه به اینکه شما استاد موفقیت مالی هستین ، لطفا ما را در جریان بزارید .
سلام به استاد عباسمنش عزیز و همهی عزیزانی که توی این مسیر باهم همسفر هستیم . و یه سلامِ ویژه به مریم جان که چقدرررر وقت گذاشتن و این فایلها رو برای ما آماده کردن.من خیلی اهلِ حرف زدن و کامنت گذاشتن نیستم و نبودم ولی میخوام شروع کنم از خودم ردپا بگذارم و مثلِ همهی دوستای عزیز پیشرفتم رو توی سایت به اشتراک بذارم.
من به واسطهی شغلم خیلی زیاد در معرضِ آدمهای آشنا و غریبه هستم و خیلی وقتا کامنتای خیلییی بد و توهینآمیز توی پیج اینستاگرامم دارم که خدا رو هزار مرتبه شکر از وقتی با استاد آشنا شدم و مدارم تغییر کرده از هر هزارتا کامنت یکی دوتا کامنت منفی دارم و خواستم الان بیام و اول از خدای مهربونم تشکر کنم که منو هدایت کرد به مسیرِ آگاهی و بعد از استاد و مریم جان️
به نام خداوند بخشنده مهربان و یکتا
سلام بر استاد عزیز و ارزشمندم
این فایل ارزشمند رو نمیتونم ازش بگذرم.یک نوری در تاریکی برای من بود یعنی امروز پس از گوش کردن به قانون آفرینش بخش 10 و جلسه 4 قدم دوم دوازده قدم رسیدم به فایل “قلبی که به سوی خداوند باز میشود” و برای دومین بار گوش کردم ، این دو فایل مکمل یکدیگر بودند . خیلی جالبه یک همزمانی فوق العاده . شاید باید امروز برای همیشه این مسئله بسیار مهم برایم حل میشد و نقطه ی تاریک این مرحله از زندگیم برای همیشه روشن میشد.و یه مرحله در زندگی پیشرفت میکردم . خدا میداند
تقریبا 10 سال پیش یکی از افراد درجه 1 من صحبتهایی را بر علیه من کرده بود توی یک جمعی و یکی از اون افراد اومد و بهم گفت . خب منم که مثل الان آگاه نبودم و از قوانین هیچ اطلاعی نداشتم و متاسفانه منو بر آشفته کرد. چون صحبتهای اون فرد کاملا اشتباه بود و اصن نمیدونم برای چی گفته بود و پیش خودم گفتم یعنی هیچ حرف دیگه برای زدن نداشتی؟
و متاسفانه اشتباه دیگه ای که کردم رفتم به عموی بزرگم گفتم (بازگو کردن و رفتن توی فرکانسش) چون ایشون فرد شریف و عالی هستند و از تمام زندگی من خبر داره. ایشون یه لبخندی زد و گفت نگران نباش چون این فرد اصن شخصیتش این شکلیه . . . خب کمی آروم شدم ولی بعدش به خودم گفتم ناحق آبروی منو پیش دیگران برد.خب گذشت و گذشت یکی دو مورد از دیگران هم توی جمع جلوی چشم خودم اتفاقات افتاد ولی این بار دیگه به لطف خداوند بزرگ با استاد عباسمنش عزیز آشنا شده بودم و پس از اون صحبتها هیچ توجهی نکردم و اصن در رابطه با اون موارد با هیچ کسی حرفی نزدم و اونها هم هیچ تاثیری نداشتند. تا اینکه چند ماه پیش توی یه جمع فامیلی یکی از خانمها یه صحبتی کرد که منو تحقیر کنه . خیلی هم صحبت نا بجایی بود واقعا . چون من اصن اهلش نبودم و نیستم و میگفت چون اهلش نیستی این زندگیت هم به درد نمیخوره . همچین منظوری داشت و توی جمع گفت . خب من اصن چند سالی هست که خیلی با کسی صحبت نمیکنم توی جمعهای فامیلی چون به درد من نمیخوره فقط به احترامشون میام و میرم و خیلی هم نیستم کلا فقط یه حاضری میزنم و میرم سریع ولی اون روز بودم . . .
وقتی که ایشون اینها را داشت میگفت من مشغول یه کاری بودم ، شنیدم ولی خدا شاهده یه ندای درونی بهم گفت “ایمان سرتو بالا نیار .نگاهشم نکن ، انگار نه انگار” تمام اون افراد حاضر توی جمع از فامیل نزدیک من بودند و میدونستند که من اهل این کار نیستم و این خانم میگفت این نقطه ضعف توست و میخواست منو کوچیک کنه و تحقیرم کنه ولی من گوش به ندای درونی ام دادم با اینکه جواب داشتم و اون نمیدونست که من از یه چیزایی خبر دارم و میتونستم به راحتی کلا اون روز همه چیز را خراب کنم ولی اصولا اهل این کار هم نیستم ولی این بار وقتی رفتم خونه و اون روز فک کردم به خودم احسنت گفتم و گفتم آفرین ایمان بزرگ شدی و بلدی که نباید اهمیت بدی .ولی امروز به این فایل ارزشمند که نگاه کردم بازم به آگاهی های بالاتری رسیدم . یعنی قبلا بلد نبودم که این خرابکاری دیگران باعث محبوب تر شدن من میشه فک میکردم اعتبار من پیش دیگران از بین میبرن و من حتما باید باهاشون درگیر بشم ولی الان یک دری به روم باز شد که قانونش را بهتر درک کردم و قول دادم به خودم از این لحظه اجازه ندم به قول استاد عزیزم که “کسی دستش را توی مخم کنه” و بتونم احساستم را کنترل کنم و خیری در این اتفاقات به ظاهر بد ببینم. این فایل مهم و ارزشمند میتونه از این به بعد به بهتر نگهداشتن احساستم توی اتفاقات کمک کنه . . .
استاد عزیزم ممنونم بوس از راه دور
خدایا شکرت بابت این همه دانش و آگاهی و حکمتی که نصیب ما میکنی
خدیا صد هزار مرتبه شکرت
به نام یکتای هستی بخش
سلامودرود به استادگرانقدر ومریم جان و تمومی دوستان ارزشمندم
استاد جا داره دراین مورد خیلی صحبت بشه،وقتی به عمق این موضوع فکر کردم،هم بیشتر به رفتارای خودم فکر کردم که کجای زندگیم احساس قربانی شدن یا مظلوم بودن داشتم و وارد اینجور داستانا قرار گرفتم،هم کلی برام سوال پیش اومد که چرا خیلی از افراد هستند که به راحتی توهین ومسخره میکنند،به راحتی به دیگران تهمت می زنند و بااینکه این توهین و تهمت هایی که به طرف مقابل می زنه یابه گوشش می خوره،بعد از یه مدتی اون طرفِ توهین شده بااون نفرِ توهین کننده هیچ مشکلی نداره و انگار یجورایی اون نفر رو بااین خصوصیات پذیرفته که اون دیگه ویژگیش همینه و کاریش نمیشه کرد!!!
یه روز از یه نفر توفامیلمون پرسیدم چرا بااینکه فلانی انقدر بهتون تیکه میندازه و یا میفهمی که چقدر بهت تهمت زده،بعداز هربار دیدنِ او انگار نه انگار که اون شخص اینقدر پشت سرت چرتوپرت گفته…
ایشون در جوابم گفت طرف با دعاجنبل زبون هممون رو بسته و انگار نمیتونیم باهاش بد رفتار کنیم و هربار که اون رو می بینیم زبونمون بسته میشه که بهش این تذکر رو بدیم و بگیم دلیل این کارت چیه!
اون اوایل یکم منم تواین داستانا بودم که آره راست میگه حتما با دعاجنبل زبون همه رو بسته،ولی بعد که یکم بیشتر باقانون آشنا شدم فهمیدم که اینجور اشخاص اولا خودشون رو بااینجور ویژگی های شخصیتی پذیرفتن،و دیگه براشون اینجور رفتار نامناسب کردن بادیگران براشون یه چیزه عادیی شده،بااینکه این رفتارها پسندیده ی جامعه نیست اما خیلی از افراد اونقدر باویژگی شخصیتی خودشون اُکی هستند که اصلا براشون مهم نیست طرف مقابل از دستشون ناراحت میشن یانه،بخاطر همین یک دسته ای از افراد هم در مدار این آدما قرار میگیرن که خیلی زود از رفتار اینجور افراد میگذرن و بیخیال اون قضایا میشن…
وقتی بیشتر خودمو شناختم،دیدم که من نه ازون دسته آدمایی هستم که راحت تهمت بزنم و نه آدمی هستم که بخوام از رفتار اینجور آدما بامن به راحتی بگذرم…
نگذشتن ازاین آدما نه به این معنا بخوام بااونها گلاویز بشم و بخوام با بحثو دعوا انتقامم رو بگیرم،بلکه اگه کسی به من توهین یا تهمت بزنه تا سالیانه سال حرف اون شخص رو تو ذهنم نشخوار میکنم و یک کینه ای ازش تامدتها تو دلم باقی می مونه و انتظارم اینه که چون من خودم اینجور آدمی نیستم،دوست ندارم که همچین رفتاری ازکسی به این شکل بامن بشه…
چندسال پیش بود یک فردی توی فامیلمون به من تا دلش میخواست ازهرزاویه ای تهمت زده بود و وقتی به گوشم خورد،نخواستم باهاش گلاویز بشم،فقط غیر مستقیم بهش فهموندم که فکر نکن به گوشم نمی خوره حواستو جمع کن وپاتو از زندگیم بیرون بکش…
همین حرف من براش کافی بود و منتظر همین حرفم بود که رابطش رو بامن قطع کنه،بااینکه صد درصد اون بود که بدون اینکه من پشت سرش حرفی بزنم این حرفارو پشت سرم زده بود،اما بازهم جوری رفتار کرد که انگار من دارم بهش تهمت می زنم…
الان ده سالی میشه ما یک کلام باهم دیگه هیچ حرفی نزدیم،همون اوایل بخاطر آرامش روحو روان خودم بخشیدمش و بخاطر خشنودی خدا ازش گذشتم و نتیجش هم تو زندگیش دید که همون تهمت هایی که به من زده بود ازیک شخص دیگه به خودش برگشت خورد،اما اونقدر چشموگوش اینجور اشخاص کوروکر میشه که براشون درس عبرت نمیشه و هنوز که هنوز می بینم همون رفتارهارو بادیگران داره و حتی بدتر از چندسال پیشش شده…
بخاطر همین خیلی خدارو شکر میکنم که ازهمون اول بدون هیچ بحثو دعوایی،بایک تذکر غیر مستقیم ایشون پاشو اززندگیم بیرون کشید و رفت سراغ آدمایی که در مدار اینجور رفتارا هستن و بقول اون آدما باور دارن که با دعاجنبل زبونشون رو می بنده…
الان خیلی کم پیش میاد که ازین دست آدما تو زندگیم هستند،اون هم وقتی می بینم واقعا سوءتفاهمی پیش اومده بایک توضیح ساده برطرفش می کنم
اما وقتی ببینم کلا کسی ویژگی شخصیتیش اینه که میخواد طرف مقابلش رو تحقیر کنه،من سعی می کنم ازش اعراض کنم و تاجای ممکن حدومرز برای ارتباطم بااون مشخص میکنم
و ازوقتی که بیشتر سعی کردم که حتی توی ذهنم کسی رو توکوچکترین مسائل هم قضاوت نکنم،انصافا خیلی خیلی کم پیش میاد یک نفری منو مورد قضاوت بد قرار بده،اون هم قضاوت هایی که واقعا موضوعش خیلی اهمیتی نداره…
استاد عزیز اگه میشه درمورد این دست آدمایی که خیلی راحت دیگران رو مورد توهین و تحقیر قرار میدن،سالیانه سال طول می کشه تااون فرد به خودش بیاد و به اشتباهش پی ببره،بیشتر صحبت کنید
یااینکه چراخیلی از افراد بااینهمه ویژگی شخصیتی دربو داغون که راحت تهمت می زنند،راحت غیبت میکنند،بعد می بینیم که چقدر از لحاظ مالی انقدر ذهن ثروت سازِ خوبی داره،و پول سازی براش عینِ یه آب خوردنه…
این موضوع یکم بازم برام جا نیوفتاده که چرا تعداد اینجور آدما هم کم نیست و این ویژگی براشون یک چیزه خیلی عادی بنظر می رسه،و انقد که بی حجابی رو گناه بزرگ میدونند،ولی قضاوتهای بی جا و تهمت زدن براشون یک امری عادیه…
واقعا هضم این دست از آدما بااینجور رفتارا برام سخته!!
یااینکه این دست آدما بااینکه انقدر راحت تهمت می زنند آیا متوجه احساس درونشون نمیشن؟!
من خودم واقعا وقتی کسی رو حتی توی ذهنم قضاوت میکنم کلی احساسم بد میشه و قشنگ می فهمم دلیل احساس بدم تو اون روز بخاطر قضاوت کردنم ازون آدم بوده،چه برسه که بخوام تهمت بزنم یا کسی رو از عمد تحقیر کنم!
خیلی این جوابا برام یکم سختو پیچیده میشه
هرچند که در کل میدونم اعراض از ناخواسته ها باعث میشه ازین دست آدما توزندگیمون نیاد و کاری نداشته باشیم که چه آدمی چجور شخصیتی داره…
چون بلاخره جهان به همه جور آدم نیازداره،بی نهایت ویژگی شخصیتی درون هرآدمی هست..
مهم خودم باشم که باید کاملا خودخواهانه در جهت رشدوپیشرفت خودم قدم بردارم.فارغ ازاینکه دیگران دارن باچه سخصیتی و تو چه موقعیت و شرایطی زندگی میکنند
خلاصه که خیلی دوست دارم دراین باره بیشتر اززبان شما استاد باتجربه ام آگاهی های ناب بشنوم
بی صبرانه منتظر قسمت دوم ازین فایل گرانبها هستیم….
شادوپیروز باشید
مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یَبُورُ
کسی که خواهان عزت است(باید از خدا بخواهد) که تمام عزت برای خدا است سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد، و آنها که نقشه های سوء میکشند، عذاب شدید برای آنها است و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنها نابود میشود (و به جائی نمیرسد).
سلامی که از جنس نام زیبای خداست ؛
خدمت استادی که خداوند به ایشان عزت عطا کرده و سخنش بر جان مینشینه
و درود بر خانم شایسته عزیز و همکلاسی های عزیزم.
دوستان عزیزم
برای کسی مثل من که چهل سال از خدا عمر گرفته شاید زیاد سخت نباشه که به عقب و راهی که تا الان اومده نگاه بندازه و رفتارهای اشتباه خودشو بهتر درک کنه
چند ساله که وقتی به عقب نگاه میندازم ردپای ترس از قضاوت شدن و تمسخر و تخریب شخصیت رو که متاسفانه من داشتم در خیلی از تصمیماتم میبینم چه تصمیمات بدی که گرفتم و چه تصمیمات خوبی که متاسفانه نگرفتم.
الان و با این آموزه ها از سرزنش خودم عبور کردم و خدارو بابت نعمت هدایت شاکرم و عهد بستم تا زنده ام توحیدی تر و باز توحیدی تر زندگی کنم بی اعتنا به نظرات بقیه حتی نظرات خوبشون. در پناه الله یکتا باشید