اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت شما استادان عزیزم جناب عباسمنش بزرگوار و خانوم شایسته گرامی وهمه اعضای این سایت الهی و بینظیر.
من محسن سلگی بواسطه شغلم که تولیدی پوشاک هستش با افراد زیادی به طرز فکرهای مختلف همکار هستم.
تو سال های گذشته از خیلی از همکارانم تهمت ها میشنیدم وبابت شون حسابی حالم بد میشد و خیلی از مواقع واکنش نشون می دادم .
امسال به لطف خداوند وبه لطف توصیه ها و آموزه های استادان عزیزم وتغییر فکر و باورهای خودم در برابر تهمتها که خیلی هم بخاطر باورهای من کم شده به یک نتیجه جالب رسیدم
وبا یادآوری همون نتیجه حالم عالی میشه .
واونم اینه که در زمان شنیدن تهمت به خودم می گم محسن خدارو شکر کن ببین به لطف خداوند به چه جایگاهی از کار و زندگی رسیدی که دیگران همه مسائل زندگی خودشون رو کنار گذاشتن و دارن به تو فکر میکنند .
البته این به این معنی نیست که من بخاطر این طرز تفکر مغرور بشم من محسن سلگی هنوز خیلی نیاز به رشد دارم ولی بخاطر همین جایگاه و لطف خداوند که میتونم براحتی در زمان تهمت حالمو عالی کنم خداروشکر میکنم.
چندماه پیش بافردی اشناشدم وفقط یه روز باهم بودیم وصحبت کردیم
وکیل بودازقیافش خیلی خوش اومده بود خیلی خوشتیپ بودواقعا وحس خیلی خوبی داشتم بهش وقتی عکس هاشومیدیدم انگارسال هامیشناختمش به دلم خیلی نشسته بود حس ارامش داشتم بهش واون هم متقابلا همین احساسوبه من داشت
اولین روزاشناییمون ازمن یه درخواستی کردکه من اصلاموندم چون واقعاحتی یه درصد هم من فکرشونمیکردم این شخص ازمن همچین درخواستی بکنه من شوکه شدم یع جوری شدم تصوراتم رویه جوری ریخت بعم خوشم نیومد فکرمیکردم خیلی خط قرمزداره و..اصلابه قیافش نمیخورد
برام سخت بوداین تصمیم بگیرم چون واقعا خیلی خوشم اومده بودازش ولی ازاون جایی که خودمومیشناختم که مدل سنتی خودمودوس دارم ناراحت شدم اون چیزی که من انتظارشوداشتم نبودونشدونمیخواستم بحث کنم بخوام طرف تغییربدم یااون بخوادمنو قانع کنه و بمونم که این احساسات تصمیم گرفتن وکات کردن بخوادسخت کنه وسریع اومدم بیرون .
ولی بهش فکرمیکردم ودلسردشده بودم که چرااون جوری که من میخواستم نبود حتی یه درصدفکرنمیکردم چون قبلش یع فکرایی دیگه میکردم واین هم خودش یه نوع شرک بودکه من جلوجلو توذهنم برای خودم تصاویررویایی ساخته بودم اون جوری که خودم دوس داشتم
وجالب بخاطرتفاوت نوع دیدگاهمون نمیدونم چی شدتوهمون یه روزکه بااون فردبودم من آدرس سایت استادفرستادم براش وازاون رابطه اومدم بیرون
وبراش کامل توضیح دادم برای چی نمیخوام باشم دلالیلمو گفتم ومحترمانه خداحافظی کردم
بعدازچندماه متوجه شدم باپیج های فیک خیلی اصرارداره برگردم ونمیدونم چون جوابی دریافت نمیکردازعصبانیت وازاحساس بی ارزشی که میکرد دوس داشت به من تهمت بزنه که خودشوازفشارهای ذهنی راحت کنه نمیدونم اصلاباورنمیکرددلایلی که توضیح داده بودم دقیقا دستگذاشته بودروی خط قرمزمن ومن قبل ازاین که بااستاداشنابشم خانوادم این باوررودرذهنم ایجادکرده بودن که مدل سنتی خودتوداشته باش واجازه نده کسی پاشوفراترازمرزهات بزاره
وباورنمیکرد من اصلااین تیپی نیستم وفکرمیکرددارم دروغ میگم دلیلش یه چیزدیگس فکرهای بدی داشت بخاطرتجربیات قبلیش بوده که فکرمیکردمن دارم خیانت میکنم اینونمیخوام وجالب روزاول انقدرباتمجیدواحترام و عشق خیلی اغراق گونه رفتارکرد وازاون جایی که من تازه بود چک ولقدهای شرک خورده بودم درکارم روی این حرفاحسابی نکردم وخداروشکروقتی داشت تهمت میزد وحرف های ناجوری میزد من خیلی ناراحت نشدم چون میدونستم کسی که انقدراحساساتی شده روزاول این احتمال وجودداره که ازاون طرفم احساساتی بشه که واقعاهمینم شد.
نه که اصلاناراحت نشدم چرا وقتی این حرفارومیزد ازاون جایی که من مدتی بود که خیلی توارامش وحس خوب بود این تفاوت فرکانسی واضح درک میکردم اصلانمیتونستم تحمل کنم اون فضاوحرف هایی که میزد منزجرکننده بود وحس میگفت بیابیرون ازاین جا این جاجای تونیس و همزمان شده بود باپروژه ی خونه تکونی ذهن چون من قبلش این درخواست کردم ازخدا که خدایاهدایتم کن خیلی حرف های ناجورمیزنه خودت که میدونی خودت همه چیزوداری میبینی خودت ازمن دفاع کن چون هی دوس داشتم بیام توضیح بدم ولی من قبلابااستادم این کارکرده بودم که داشت تهمت میزدومن میخواستم هی ثابت کنم که اینطورنیس که نه تنها باورنمیکرد بلکه بیشتراین کارومیکرد چون من داشتم توجه میکردم به چیزی که نمیخواستم ودیدم من نمیتونم ذهن کسی کنترل کنم هرباربه یه شکلی منوقضاوت میکرددیدم من دارم توجه میکنم به این حرفا که اون شدیدترداره این کارمیکنه ومن اون حاسقوط کردم به جای این تمرکزمن صرف اهداف تلاش تمرکزروی کارم باشه رفته بود روی حواشی وحواشی های زیادی به وحوداومد ومن به جایی رسیدم که مثل حضرت موسی گفتم خدایامن تسلیمم به هرخیری که ازتوبه من برسه من فقیرم توروخدایا هدایتم کن من بدون هدایت توهیچی نیستم راهی برام بازکن ازاین مسیری که خودم اومدم توش بیام بیرون وواقعاراه روبرام بازکرد اروم اروم من ازمسیرناخواسته هااومدم بیرون
خب من این الگورودیده بودم وخداگفت اگه بخوای توجه کنی بع این حواشی همون اتفاقات که توکارت رخ داده بود این بار تواین موضوع اتفاق می افته وبه لطف خدا ازدرس های اون اتفاق استفاده کردم وتوضیح ندادم وتوجهی نکردم وخودم کلاازاون فضای مجازی اومدم بیرون وگفتم خداخودش همه چیزومیدونه خودش دفاع میکنه ازم یادمه همون روزها هدایتی دست من رفت روی فایل قرآنی که اصلا مونده چرااین یهوپخش شد سوره ی نوربود که میگفت که ای کسانی که تهمت خورده ایدبرای شماخیری هست یه همچین چیزی یادم نیس زیادولی مفهوم کلی این بود
ومن برداشتم این بود که اگه من احساسم خوب باشه خداکارهاروانجام میده اگه احساس بدی داشته باشم قطعا اتفاقات بدی تجربه میکنم وبیشترتومسیردرست ثابت قدم میشدم واگاهی های خونه تکونی ذهن وفایل هایی که استادمابینش روسایت میذاشتن همشون هدایتی بود ازخدا منوبه مسیردرست داشت هدایت میکرد وارامش منتهی بیشتروبیشترمیکرد ومن بی خیال اون حرفا وحواشی شده بود وفقط تمرکزم روی این آگاهی بود واصلا نمیرفتم بخونم یاتوضیخ بدم ودفاع کنم که بعدازیع مدتی رفتم اینستاگرام دیدم کاملابرعکس اون حرف هاروداره میزنه نمیدونم خداچکارکرده بود که اصلا رفتارش تغییرکرده بود ودیگه خبری ازتهمت وحرف های ناحورنبود ومتوجه کرده بودخدابهش که اصلا این ادم تواین فازهانیست نمیدونم چجوری ولی فقط کارخودش بود
وبرعکس خیلی بامهربونی ومحبت وعشق رفتارمیکرد
ودوباره حرفش این بودبرگرد ومن ازخدامیپرسیدم خدایامن این کاربکنم ولی من هیچ نشونه ای ندیدم
ومن هم نرفتم گفتم خدایی که به این اسونی این کارکرد نمیتونه کاری کنه که خودش مستقیمابیادحرفاشو بزنه واین همزمانی رخ بده
اون منتظرمن بود ومن منتظراون وهیچ کس اقدامی نکردکه حرفشومستقیم بزنه
ومن اصلا خوشم نیومد که باپیح فیک حرف میزنه ولی یه روزباخودم گفتم تواگه خوشت نمیاد چرادنبال میکنی توکه حرفاتوزدی توکه گفتی برای چی نمیخوای این رابطه ادامه بدی
انقدرحواشی ایجادشده بودکه من یادم رفته بوددلیل این که چراکات کردم
چرا واکنش نشون میدی اگه دوس نداری یکی این کارومیکنه اعراض کنه اصلااون توفضانره کخ اون شخص هم ادامه بده چون وقتی ببینه کسی نمیخونه واکنش نمیده اون هم انگیزه ای نداره وادامه نمیده دیدم من خودم باتوجه کردن دارم گسترش میدم چیزی روکه دوس ندارم وهدایت های خدادریافت کردم که همزمان شددوباره بایه پروژه ی دیگه صعودبه مداربالاترهست ومن هم درخواستم ازش اینه خدایاهراتفاقی که بیوفته خیرهست چه کسی بره یابیاد وفقط تمرکزم بزارم مثل قبل روی این آگاهی ها تاهدایت بشم به نعمت ها ادم های بهتروباکیفیت تر وروی اهداف وشخصیت خودم متمرکزباشم تاظرفم روبزرگ ترکنم برای نعمت های بیشتروباکیفیت تر
خداروشکرت این هاباجزییات نوشتم که ردپایی باشه برام تادرتحربیات زندگیم درهرجنبه ای ازدرس هاش استفاده کنم همونطورکه تجربیات قبلی بهم کمک کرد که ازدرس هاش استفاده کنم واتفاقات بهتری تجربه کنم قشنگ متوجه شدم اون اتفاقاتی تلخی که توکارم تجربه کردم شایداون روزها سخت بود امادرس هاش بهم کمک کردکه این جاازش استفاده کنم که این نوع طرزفکرورفتارچه نوع تجربیاتی واردزندگیت میکنه اگه میخوای متفاوت نتیجه بگیری متفاوت ازقبل فکرکن وعمل کن وقشنگ متوجه شدم ظرف وجودم بزرگ ترشده چون واکنشم بهترشده بودنسبت به تهمت وانتقادات مردم وخداروشکرت نسبت به قبلم بهترشدم
خودشناسی ازخودم وجهان وقوانین بهتر وبیشترشده به لطف اموزه های استاد و خانم شایسته عزیرممنونم ازتون که کمک کردین هم به خودتون که خوب زندگی کنین وهم به ما که بهترزندگی کنیم .
خداوند رو سپاس که همیشه هدایتم میکنه درست امروز که یک درس شیرین گرفتم در همین موضوع از نزدیک ترین آدم و از خدای خودم خواستم که هدایتم کنه چیکار کنم،هرچند همش قانون فاعرض عنهم،توجه نکردن،تمرکز نکردن، و بی اهمیتی حرف مردم و اینکه نه از تعریف کسی خوشحال شو و نه از تهدید کسی ناراحت
این همیشه تو ذهنم باشه ،همه آدمن،هیچ آدمی رو بت نکنیم،توقع و انتظار بجز از خداوند شرک هست اوست قادر مطلق ، هیچ انسانی روزی من رو نمیده و سرم فقط برای خدا پایین باشه و همش ازش درخواست کنم با احساس و باور اینکه میده به شرطی که عجول نباشم و مطمئن باشه به اجابت از مسیری که من حتی فکرشم نمیکنممم
این قانونو هارو تغریبا هر روز مرور میکنم باعث میشه خیلی تو مسایل قوی تر برخورد کنم و شاد تر باشم
از شماهم ممنونم استاد عزیزم که اینقدر قوی هستید در مسئله کنترل ذهن و سپاسگزارم بابت این فایل هدیه همجنین از مریم عزیزممم
و سلام به تمام اعضای این خانواده پر از عشق و آگاهی
خدارو بی نهایت شاکرم که من رو در این مسیر قرار داد و با شما و سایت پر از عشق و آگاهیتون آشنا شدم ، ازتون بی نهایت سپاس گزارم بابت عشق و آگاهی هایی که به اشتراک میذارین و باعث گسترش حال خوب میشین و این حال خوب قراره کلی اتفاق قشنگ برام رقم بزنه
من تازه با شما آشنا شدم و واقعا خیلی خوشحالم و ازتون سپاس گزارم خیلی برام موثر بوده و هر روز کلی دارم برای شنیدن فایل های این سایت وقت میذارم
و این فایل ها داره هر روز حالمو دگرگون می کنه . خدایا شکرت که این چنین به این سایت هدایتم کردی ، امیدوارم منم به زودی کلی از دورهها رو تهیه کنم ، فعلا فایل های رایگان رو دارم گوش میدم و قسمت هایی از کتاب رویاهایی که دیگر رویا نیستن رو خریدم واقعا محشره . ازتون سپاس گزارم استاد عباسمنش عزیز که اینگونه خدا رو برام معنا کردین
در مورد این فایل من یاد داستان حضرت یوسف افتادم و درس قشنگ این داستان ، اگه خدا بخواد آدم به جایی برسه هیچ کسی نمی تونه مانع بشه ، اونو به چاه انداختن ولی به عرش رسید ، قدرت فقط دست خداست و با وجود حمایت و قدرت خدا کسی نمی تونه مانع موفقیت و خوشبختی انسان بشه و چه قشنگ برام یادآوری کردین استاد ، من خالق زندگی خودم هستم ، من تعیین می کنم کجا باشم و چه زندگی و شرایطی رو خلق کنم ، هیچ کسی نمی تونه مانع پیشرفت من بشه چون خداجون اسپانسر من هست
استاد دلیل این قدرت و بی توجهی شما به تهمت ها و تلاش بیهوده ی دشمنان شما ، باورهای توحیدی شما بوده ، چه زیباست چنین خدایی که همه جوره محافظ ماست
یه درس دیگه هم برام داشت این فایل : توجه به زیبایی ها و اعراض از ناخواسته ها ، پس بهترین کار این هست به بدی ها و تهمت ها و حرف دیگران توجه نکنیم چون این ما هستیم که با توجه خودمون بهش قدرت میدیم و وقتی مسیر ما درست باشه هیچ کدوم از تلاشای بیهوده دیگران در جهت پایین آوردن ما فایده ای نداره ، چون مسیر درست هست و خداجون بیشتر از هرکسی حامی ما هست و بیشتر از ما ذوق داره بدرخشیم ، آره چون مسیری هست که خودش به دلمون انداخته پس تا آخرشم حامی ما هست .
یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ (سوره فتح آیه 10 )
این آیه ی قشنگ هم برام یادآوری شد چقدر برام با این فایل زیبا همخوانی داشت .وقتی چنین خدایی داریم آیا درست هست بیاییم به حرف بقیه اهمیت بدیم ، ما چنین خدایی داریم و قدرتی به ما داده که مث خودش خلق کنیم و خودش حامی ما هست ، چی از این قشنگ تر ؟ همین آیه کافیه تا دلمون قرص و محکم باشه کسی نمی تونه مانع پیشرفت ما بشه و به ما آسیب بزنه ، خداجون قدرتش بالاتره و جواب تلاش هامون رو میده .پس فقط با توکل به خودش و تلاش دراین مسیر زیبا ادامه بدیم ، کسی مانع نیست مگر اینکه خودمون به رفتار و گفتار منفی بقیه قدرت بدیم پس میشه با نادیده گرفتن این اتفاقات و تمرکز روی هدفمون به موفقیت های بالاتر برسیم
استاد این درسای قشنگ رو از خودتون یاد گرفتم، همین چند روز که با شما آشنا شدم کلی دارم سایت رو زیر و رو می کنم و فایل هاتون رو گوش می کنم . گفتم منم بنویسم هم نظرم اینجا ثبت بشه و فرصتی باشه از زحمات شما تشکر کنم .
بی نهایت از خدای عزیزم سپاس گزارم که دستان قدرتمندش رو در قالب انسان آگاهی چون شما وارد زندگیم کرده
بی نهایت از شما سپاس گزارم استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته ی عزیز که اینهمه وقت گذاشتین تا چنین آگاهی های زیبایی به اشتراک گذاشته بشه .
سلان زهرا جان تک تک جملات این فایلها رو باید با طلا نوشت دقیقا همینطوره که میگی عزیزم هر رفتاری در بیرون ما ریشه در درونمون داره اگه زمانی رفتاری از سمت دیگری دیدیم بخاطر میزان حس ارزشمندی مون بوده و باید بنشینیم و موشکافانه خودمون رو وارسی کنیم و تمام احساسات منفی رو از درونمون حذف کنیم باید خیلی زیرکانه با این منفی های افکاری و احساسی برخورد کنیم و با این آموزش ها بر طرفشون کنیم
اگه زمانی این طرز رفتارها رو دریافت میکردیم قطعا بابت این بوده که برای نظر دیگران در مورد خودمون ارزش زیادی میذاشتیم و این یعنی ترجیح دیگران بر خودمون و الان که داریم حد و مرز ها رو بهتر میشناسیم هم با رفتارهای متفاوت تری روبرو میشیم
اما مهم حس خوب درون ما هست مهم شناخت آدمهای اطراف و دنیاهای اطرافمون هست مهم اینه اینقدر رشد کنیم که هیچ کدوم از رفتارهای اطراف نه تنها ما رو بهم نریزه بلکه باعث رشد ما بشه
خدایا شکرت بابت تک تک ثانیه هایی که توی این سایت میایم و نکته هه رو به اشتراک میذارم
ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و تفحص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید نفرت دارید، و تقوا الهی پیشه کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است. الحجرات آیه 12
آگاهیهای توحیدی قسمت 1 «نحوه برخورد با تهمت » 1 را با دقت بشنوید. از آنها نکتهبرداری کنید سپس درسهایی که گرفته اید را با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاه دیگران در مورد من چیه؟ نظر مردم چیه؟ و مردم چی میگن ؟! این صحبتها اینقدر و اینقدر در ما و زندگی ما تکرار شده که به یک باور پولادین تبدیل شده در ذهن من هم مثل همهی مایی ک در چنین جامعهای بزرگ شدیم که «حرف مردم خیلی مهمه» ریشهدار هست .
هر ترفندی از طرف ذهن اتفاق بیفته تا احساس من رو بد کنه از طرف شیطان هست مثل تمرکز بر بدیهایی ک دیگران در حق من کردن در برابر خوبیهایی ک تجربه کردم ، تمرکز بر نعمتها و غیبتهایی ک پشت سرم شده نسبت به خوبیهای بسیاری ک از مردم دیدم و تجربه کردم ، ترفند ذهن هست برای بد کردن احساس من و تغییر کانون توجه م .
سوال اینه که «آیا دیگران میتونن به من ضربه بزنند»؟؟ باور درست اینه که «من خالق زندگیم هستم، من دارم اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم و اصلا مهم نیست ک دیگران در مورد من چه فکری میکنند. اگر من به حرف و نظر دیگران اهمیت بدم و توجه کنم بهش قدرت میدم و تاثیرگذارش میکنم . من هستم که دارم با توجه خودم زندگیم رو خلق میکنم فارغ از اینکه دیگران چه نظری دارند . و حتا اگر من در مدار درست باشم همون صحبتها و بدگوییهای دیگران به نفع من تمام میشه و میشه مصداق همون ضربالمثل «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» یه جمله بین عموم رایج هست که میگه :«پشت سر هر آدم موفقی حرف بسیار ه» که فک کنم این کلام عمومی میتونه حس خوبی به آدم بده ک اگر دارن پشت سرت بدگویی میکنن یعنی تو در مسیر موفقیت هستی که توجه مردم رو جلب کردی و دارن پشت سرت حرف میزنن.
همه چیز تغییر میکنه وقتی ک برات مهم نباشه که پشت سرت چی میگن و نظر مردم درموردت چی هست . یاد اون خوانندهی برندهی مسابقهی استعداد آمریکا افتادم ک استاد در پروژه خانه تکانی ذهن معرفیش کردن : اون خانم از کامنتهای منفی مردم ک برای ویدیوش گذاشته بودن، متن ترانه ساخته بود و با اجرا کردنش برنده مسابقه هم شد . چ نگاه متفاوتی به بدگویی ها !!!
من یاد میگیرم که مسیر خودم رو برم و باور داشته باشم که هیچ کس تاثیری در زندگی من نداره مگر اینکه من بهش اهمیت بدم . وقتی من در مسیر درست حرکت کنم حقیقت راهش رو پیدا میکنه، آشکار میشه.(وقتی رفتارهام رو بررسی میکنم متوجه میشم که چون خیلی نگران نظر و حرف دیگران بودم گاهی کنجکاوی میکردم تا بشنوم و یا متوجه بشم ک فلانی در نبود من چی گفته یا چه واکنشی نشون داده و جالبه که وقتی هم متوجه میشدم حالم بد میشد اما باز هم پیگیری و کنجکاوی میکردم اما الان در راستای اجرای بهتر قوانین متوجه میشم که نباید اجازه بدم هیچ چیز آرامش من رو از بین ببره و یا اینکه باور و اعتماد من رو نسبت به خودم و اطرافیانم تخریب کنه بنابراین با این باور ک من دارم اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم ، تصمیم میگیرم که اصلا به صحبتها و نظرات دیگران واکنش نشون ندم و حتا توجهی نکنم و خودم رو در معرض گوش دادن و شنیدنش نذارم و یا لزومی نبینم ک از خودم دفاع کنم یا توضیح بدم . من فقط کافیه که خودم برای خودم رفتارهام رو شرح بدم و دلایلشون رو شناسایی کنم و نیاز نیست که تایید دیگران رو جلب و دریافت کنم و برای دریافتش خودم رو به رنج و زحمت بندازم چون دیگران در زندگی من نقشی ندارند و من هیچوقت نمیتونم همه رو راضی نگه دارم) … خیلی جملهی زنگداری بود برام : « اگر کسی تهمتی بزنه و تو بخوای دفاع کنی و پاسخ بدی به این معنی هست که حرف اونها اهمیت داشته و تونسته ذهن تو رو به خودش مشغول کنه. ولی اگر اهمیتی ندی و ازش عبور کنی به معنی این هست که اصلا برات اهمیتی نداشته و مهم نبوده.» یه ضرب المثل عامیانه هست که میگه «جواب ابلهان خاموشی است» میشه یه همچین برداشتی ازش داشت. در این مواقع باید همیشه با خودت تکرار کنی:«من هستم که شرایط خودم رو رقم میزنم و همه چیز به نفع من تموم میشه»
استاد! من هم خیلی دوست دارم اینقدر قوی بشم که برام مهم نباشه دیگران چه فکری در موردم میکنند . برام مهم نباشه دیگران از من خوششون بیاد یا نیاد .و باور داشته باشم که اتفاقات رو خودم دارم رقم میزنم . باور داشته باشم که همه دارن به نفع من عمل میکنن و همه چیز به نفع من تموم خواهد شد . مردم در مورد پیامبر اسلام تهمت دیوانگی و جنون بهش زدند اما این تهمت نتونست هیچ تاثیری بر موفقیت ایشون بگذاره .
تهمت زدن و تخریب دیگران نشانهی ضعف آدمهاست . من با شنیدن این جمله تصمیم بسیار جدی گرفتم .گرچه من اصولا اهل غیبت و تهمت نیستم اما گاهی پیش اومده که در جمع های خانوادگی و دوستانه نقدی در مورد افراد نزدیک خودم داشتم ک به زبان آوردمش و به این دام افتادم ، متوجه شدم که این رفتار من چقدر اشتباه هست و از باورهای اشتباهی منشأ میگیره بنابراین به خودم قول میدم که به هیچ عنوان در دستهی این آدمها قرار نگیرم که با هر دلیل و توجیهی غیبت کنم و از بدیهای کسی صحبت کنم . چرا که وقتی من بر بدیها و ضعفهای افراد تمرکز کنم و درموردشون بگم دارم اون وجه آدمها رو در برابر خودم برانگیخته میکنم و به این شکل رابطهی خودم با اون شخص رو دارم تیره و کدر میکنم با فرکانسهام .
من نمیخوام آدم ضعیفی باشم و رفتار آدمهای ضعیف رو داشته باشم .
نگران نباش دیگران در موردت چه فکری میکنند و خودت رو در معرض شنیدن و خواندن نظر و حرف دیگران در مورد خودت قرار نده . مهمه که کانون توجهت به سراغ نکات منفی نره . وقتی توجه کنی و براش ناراحت بشی و درموردش صحبت کنی یعنی داری بهش قدرت میدی .
وااااااو !!! چه جمله ی کلیدی :«اگر از فرکانسهای شما خارج بشه از دنیای شما خارج میشه.» یعنی این جمله غوغا کرد در درون من . جالبه قانون همه ش همینه اما هربار ک ب شکل های مختلف می شنوی انگار اولین بار هست ک می شنوی .
منی ک خودم رو میشناسم چرا باید نگران باشم . چرا باید بترسم . من مطمینا اشتباهات زیادی در رفتارهام داشته و دارم؛ قطعا من انسان کاملی نیستم ، من انسانی هستم که سعی میکنه هرروز نسخهی بهتری از خودش رو ارائه بده . و این اشتباهات رو میپذیره و کمتر و کمتر میکنه🩶 من در مسیر بهبودم. ایمان داشته باش ک خداوند همراه تو هست . خداوند کارها رو انجام میده . خداوند محافظت میکنه . تو خداوند رو در کنار خودت داری و همواره پاسخگوی تو هست اگر ایمانت رو ثابت کنی و اجابت کنی پروردگارت رو .
خدایا تو همیشه یار و یاور من بودی تا من به انسان بهتری تبدیل بشم تا جهان بهتری رو برای خودم تجربه کنم . پس کمکم کن تا بتونم تک تک اصول و قوانین الهی ت رو ک دارم هرروز بیشتر درک میکنم اجرا کنم و هرروز یک قدم در این مسیر عملگرا تر بشم و شجاعت و ایمانم رو به تو نشون بدم و آمادهی دریافت تمام آنچه به من وعده دادی باشم .
استاد عزیز بی نهایت سپاسگزار شما هستم برای انتشار این آگاهی ها
من اگه بخوام از تجربیات خودم راجب این موضوع یعنی نگاه پاسخگونه به تهمتها و غیبتها بگم میتونم ساعتها در موردش بنویسم ،من توی شهر خودم بخاطر اینکه توی حوزه کاریم که واقعا عاشقش بودم خیلی پر تلاش بودم و میشه گفت همیشه به عنوان یک الگو خودساخته ازم نام برده میشد طبیعتا یه عده از افرادی که حسادت میکردن همیشه دور ورم بودن و تا دلت بخواد راجبم غیبت یا تهمت میزدن ،اما بقول استاد که میگه لطف خدا همیشه شامل حال من بوده و یه عده حسود همیشه اطرافم بود باعث میشد برعوس اینکه درگیر این حواشی بشم ازشون انرژی بگیرم برای رسیدن به خواستهای دیگم ،البته نمیخوام بگم %100 درصد توی این کار موفق بودم ولی اکثر اوقات و مخصوصا از وقتی با قانون آشنا شدم توی این زمینه خوب عمل کردم
وقتی که به لحاظ مالی بدهکار شدم خیلی از اون افرادی که حسادت میکردن بصورت کاملا آشکار اینو به زبون آوردن که از این اتفاق خیلی هم خوشحالن و یه جورایی دلشون خنک شده بود ،چون من همیشه ازشون بهتر بودم توی زمینه پولسازی و همین موضوع خیلی روی مخشون بود ،اویل بدهکار شدنم که اصلا قانون نمیدونستم خیلی بهم ریختم و دلم میخواست یه جورایی به این افراد بفهمونم که نیتم خیرخوهانه بود و چندین ماه درگیر این بودم که بصورت مستقیم هر کس بهم تهمت میزد وارد عمل میشدم و طبق قانون هر روز توی منجلاب بیشتر فرو میرفتم ،ولی لطف خدا شاملم شد و خیلی زود فهمیدم که قانون چیه و من نباید نسبت به اسن افراد واکنش نشون بدم و برعکس باید کل انرژیمو بزارم روی خواستهام نه ناخواستهام
همینم شد و دیگه خودمو درگیر تهمتها نکردم و بقول استا بسیار از لحاظ ذهنی روی خودم کار کردم و قوی تر شدم و به اندازه قوی تر شدنم حرف مردم اهمیتشو برام از دست داد،بطوری که وقتی حتی طلبکاراهای من انگ کلاه برداری بهم میزدن خیلی راحت و حتی بدون واکنش در کمتر از چند ساعت خودمو آروم میکردم و این کلام استاد با خودم تکرار میکردم که این بندگان خدا قانون نمیدونن و اینطوری واکنش نشون میدن ولی منی که میدونم قانون چیه نباید خودمو درگیر کنم و هر کسی هم نتایج خودشو میگره
این افکار خیلی تونست باعث کنترل ذهنم بشه ،امروز توی این فاسل معنی درست اینکه استاد اجازه نمیده کسی دست بکنه توی مغزش رو فهمیدم و قشنگ برام جا افتاد که منی که قانون میدونم نباید بخاطر یه حرفی که اصلا هم راست نیست ،از دیگران روی من تاثیر بزاره و نباید خودمو درگیرش کنم و اجازه بدم منو به سمت انرژی خودش بکشونه ،یعنی در واقع اجازه ندم انرژی خوار من باشه ،اونم فقط با یه کار بسیار ساده و البته از لحاظ ذهنی خیلی سخت (بی توجهی کردن)
انصافا توی این موضوع تا حدود زیادی خوب عمل کردم و همین توجه نکردن به حرفهای دیگران باعث شده زندگی من خیلی خیلی آرمتر بشه
من یه جمله معروفی دارم برای خودم و هنیشه توی این مواقع با خودم تکرار میکنم (من خودمو درگیر طوفانهای زندگی بقیه نمیکنم)
یا مثلا یه بار یه جمله شنیدم که میگه (توی مسابقه گاو بازی کسی بیشترین امتیاز میگیره که بیشترین جا خالی میده و منم توی زندیگم این جور تهمتها و غیبتها رو گاوهای زندگی خودم تشبیه کردم و باید بتونم ازش جا خالی بدم )
بی نهایت سپاسگزارم از شما استاد عزیز و تمامی دوستان دوسداشتنی این سایت فوقالعاده که هقچ جا شبیهش نیست
سپاسگزارم بخاطر کامنت زیبا و تاثیر گذارتون خیییلی ب من کمک کرد ک بتونم ذهنم و آروم کنم و یاد بگیرم
چ منطق های قشنگی گفتین برای ذهن :
من یه جمله معروفی دارم برای خودم و همیشه توی این مواقع با خودم تکرار میکنم (من خودمو درگیر طوفانهای زندگی بقیه نمیکنم)
یا مثلا یه بار یه جمله شنیدم که میگه (توی مسابقه گاو بازی کسی بیشترین امتیاز میگیره که بیشترین جا خالی میده و منم توی زندیگم این جور تهمتها و غیبتها رو گاوهای زندگی خودم تشبیه کردم و باید بتونم ازش جا خالی بدم )
این بندگان خدا قانون نمیدونن و اینطوری واکنش نشون میدن ولی منی که میدونم قانون چیه نباید خودمو درگیر کنم و هر کسی هم نتایج خودشو میگره
من هر وقت عکس پروفیل شما رو میبینم با خودم میگم که این دختر چقدر با خودش در صلح و این ارامش توی چهرتون و لبخند زیباتون باعث انرژی گرفتن من میشه
چند روزه ک قدم هفتم جلسه دوم رو شروع کردم و دقیقا مصادف شده بود با این فایل بسیار ارزشمند استاد .جلسه دوم قدم هفتم راجب توجه صحبت میکنه و اینکه چطور بجای کلمه فکر از کلمه توجه استفاده کنیم .این جلسه واقعا بی نظیره و هر چقدر راجبش صحبت کنم کمه و جالب اینجاست با شنیدم این فایل که راجب نحوه برخورد با تهمت بود انگار قفلهای رو توی سرم باز کرد که دبا جلسه دوم قدم هفت تکمیل شد
تا قبل از گوش دادن به این جلسه منظور استاد از کانون توجه قشنگ درک نکرده بودم ولی با شنیدن این جلسه تازه میفهمم کانون توجه به چه معنی میتونه باشه .استاد توی این جلسه خیلی تاکید میکنه که بجای اینکه ما تمرکزمون روی ناخواستهای زندگیمون باشه بیام علی بی غم باشیم و اعراض کنیم از اون ناخواسته و هر کاری کنیم که از فرکانس اون ناخواسته بزنیم بیرون و کانون توجهمون رو آگاهانه به سمتی ببیریم که به ما احساس بهتری بده و با این کار اون مسلِه قطعا حل میشه با هزاران دستان خدا که توی زندگی همه ما هست
یا حتی در مورد اینکه چطور بخوایم دآمد خودمونو بیشتر کنیم هم این موضوع رو تاکید کردن که بجای تمرکز روی این موضوع که چطور درآمد خودمونو بیشتر کنیم بیام از لحظهای زندگیمون جوری استفاده کنیم که به احساس خوب برسیم و احساس خوب ریشه و پایه همه چیزهای خوب توی زندگی ماست و شامل پول میشه ثروت میشه حال خوب میشه روابط خوب میشه و ….
من اینطور برداشت کردم که وقتی من حتی اگر این سوال از خودم بپرسم که چطور درآمد خودمو بیشتر کنم به معنای اینکه من کانون توجهم و تمرکزم روی کمبود درآمد در شرایط فعلی منه و این کار باعث میشه که بهخ کمبودهای بیشتری هدایت بشیم طبق قانون
کل حرفهای استاد در اون فایل راجب احساس بود و ارتباط مستقیم احساس با کانون توجه توضیح دادن .وقتی قانون در مورد تهمت زدن افراد برسی میکنیم میبنیم که اگر من به هر دلیلی بخوام جواب کسی رو بدم که به من تهمت زده به این معناست که من روی کمبود هر احساسی که از اون تهمت زدن به من دست داده تمرکز کردم و طبق قانون از جنس کمبود بیشتری نصیبم میشه به همین سادگی .بخاطر همینه که استاد عزیز ما با درک صحیح این قانون میاد قبل از اینکه احساسی در وجودش شکل بگیره خیلی راحت اعراض میکنه و اینجوری از ریشه او فرکانس قطع میشه
بطور مثال وقتی من بدهکار بودم و بقیه به من تهمت زدن اولش احساس قربانی بودن کردم احساس ضعیف بودن و هزارتا احساس ناجور دیگه و فکر میکردم باید با مقابله باهاش و توضیح دادن راجبش به افرادی که به من تهمت زدن جلوی این کارو بگیرم و چه اتفاقی افتاد برام ….برعکس هر روز من مجادله داشتم با طلبکارا و آدمهای که حتی به ظاهر صلاح منو میخواستن و هر روز احساسم بدتر میشد .
به لطف الله الان چند وقته از اون احساس اومدم بیرون و جنس اتفاقات و آدمها خیلی فرق کردن و حتی دیگه به کسی اجازه نمیدم راجب این موضوع باهام حرفی بزنه که احساسم درگیر بشه .الان حس میکنم احساس لیاقتم خیلی بیشتر شده چون نتایجم هر روز داره بزرگتر میشه و بقول استاد با اینکه دیگه تقلام برای بدست آوردن پول کمتر شده ولی چرخ زندگیم رونتر شده و بوی پول رو دارم حس میکنم …الان حتی راحتر میتونم تجسم کنم و خودمو توی شرایط دلخواهم ببینم .الان میفهمم که وعدهای خداوند حقه
آیه 30 سوریه فصلت الان برام پررنگتر شده وزیباتر میتونم درکش کنم .ترجمش این میشه که
بی تردید کسانی که اعلام کردن صاحب اختیار ا خداست سپس استقامت ورزیدن فرشتگان پیوسته بر آنان نازل میشوند نترسید و اندوهگین نباشید و به بهشتی که وعده داده میشدید بشارت یابید
چقدر زیبا خداوند توی این آیه از ایمان و توکل به غیب و از تکامل و در مسیر درست با صبر قدم برداشتن حرف میزنه .اون روزهای که بدهکار بودم و همه جور تهمتی شنیدم و درگیر هزار جور اتفاقات بودم مثل درگیری و فوش و دادگاه فقط کار من شده بود تقلا برای خلاصی از اون بدهی ها .این آیها رو اون روزا فقط میخوندم که آروم بشم و میدونستم درسته ولی نمیتونستم به وضوحی که الان بهش رسیدم درکش کنم .الان به لطف خدا 80% بدهی های من صاف شدن درآمدم هر روز داره دبیشتر میشه درگیر قسط و وام بانکی نیستم منی که 15 سال کارم شده بود وام و قسط قرض الان مدتهاست سلامتم و هیچ داروی مصرف کردم .خوابم شده مثل بچهای کوچولو منی که 15 سال فقط با قرص خوابم میبرد
الان توی همون بهشتی هستم که خداوند بهم وعدشو داده بود و دنیای من هر روز داره زیبا تر میشه .دیگه ترسی از مرگ ندارم و بقول آیلار اکبری عزیز اگر کسی ازم بپرسه بزرگترین ترست چیه نمیگم مرگ بلکه میگم زندگی رو زندگی نکردن و از این فرصت کوتاه بدرستی استفاده نکردن
الهی شکرت برای این سایت و برای دوستان خوبی مثل شما خانوم لرستانی عزیز .ممنونم ازت دوست عزیزم که با کامنت زیبات من و به حرف آوردی خیلی حالم عالی شد
هر کجا هستی در پناه الله یکتا شادو خرم و سربلند ثروتمند باشی
خیییلی ازت ممنونم بابت لطفی ک ب من داشتید و تحسین زیباتون درمورد چهره ی زیبایی ک خداوند بهم هدیه داده
امروز داشتم گفتگوهای ذهنی مثبت جلسه 2 احساس لیاقت و گوش میدادم، وهدایتم ب کامنت زیبای شما ی نشونه اس برام ک جهان داره ب احساسم ارزشمندی نوپام پاسخ میده
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
عصری یاد کامنت دوست عزیزم طیبه جان افتادم
ک نوشته بود ای دیوانه لیلایت منم
دیشب ک سرچ کردم متن شعر اومد بالا برام
خیییلی زیباست برات اینجا کپی میکنم
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
خییلی حس عجیبی داشتم این شعر و تا حالا نشنیده بودم و پیغام خداوند خیلی واضح بود برام ک
فقط روی خودم و باورهای توحیدی و رابطه ام باخدا خدا کار کنن
خدا منو رسما دعوت کرد ب مسیر توحید و عشق بازی باخودش
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
الهی صدهزار مرتبه شکرت
عصری یادم اومد گفتم چ خوب میشد آهنگش و میداشتم و گوش میدادم تا بهتر درکش کنم
ک رفتم سرچ کردم و خداروشکر آهنگش و هم پیدا کردم بارها گوش دادم اصن منو دیوااانه کرد داشتم تو حیاط راه میرفتم و آسمون و ابرها رو نگاه میکردم پرواز کنجشک ها و بلبل ها و آواز قشنگشون و هی تکرار میشد
دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم
بعد یاد فایل تعریف خداوند افتادم ،خداوند انرژیه ک همه چی و دربرگرفته و..
خدا همه چیه
خدا زمانه
هرکس درک متفاوتی از زمان داره
خدا مکانه
خدا صداست
خدا تصویره
خدا حسه
هرلحظه داره مارو هدایت میکنه…
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این آگاهی ها
من چقد خوشبختم ک درمدار دریافت این آگاهی ها و سایت قرار گرفتم خدایا شکرت
خدا نظمه،خدا تعادله
امشب با چشمای خودم دیدم نظم و تعادل و هدایتش رو الله اکبر
یادم آورد ک میخواستم مستند جهان ما رو ببینم
و سرچ کردم بالا اومد چقددد زیبا بود مستندش خدای من خیلی قشنگ داشت جریان هدایت
رو میگفت،هماهنگی ماه و چرخش زمین برای روزی رسوندن ب خرس داستان و بچه هاش
هدایت خرس ب غاری ک بالای ی کوه بود برای خواب زمستونی 6 ماهه
و کاهش ضربان قلبش
کوتاه شدن روز
خیلی جالب بود میکفت پشت پلک خرس ی سلول هایی داره وقتی زمستون تموم میشه گرمای خورشید و تغییر فصل و متوجه میشه و خرس بیدار میشه
حتی داشت توضیح میداد ک چطور ماهی های سالمون هدایت میشن ک برگردن ب جایی ک متولد شدن برای تخم گذاری
واین قضیه همزمان میشد با غذا خوردن خرس و بچه هاش
و حتی جذر و مد ماه هم باعث میشد روزی ب دست خرس برسه الله اکبر
همه چی تحت کنترل خداونده
همه چی خودشه
هیچ برگی بدون اذنش از درخت نمی افته
و خداوند رزق بیحساب میده ب کسی ک در مشیتش باشه
ما رمیت اذ رمیت
تو سنگ نزدی خدابود ک سنگ زد تیرانداخت
ی پیامی اومد رو گوشیم
نوشته
اعتماد
آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند،راحتتر میخوابند.
همون لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
خدایا منو در این مدار زیبا قرار بده
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
من رو ب راه راست هدایت کن راه کسایی ک ب اونها نعمت دادی
امروز روز عالی بود برام تونستم ی حرکتهایی بزنم برای کارم و قسمتی از الگوی لباسم و بکشم
مث همیشه نشد ی کم غلط خوردگی داشت
از خودم پرسیدم چرا اینجور شده خوب ک فک کردم دیدم اینار با نام خدا شروع نکردم کار رو
و چون گونیای جدید گرفته بودم مطمئن بودم ک خوب میشه
یعنی من رو درستی گونیام حساب کردم و نتیحه این شد ک کلی خط خوردگی داشت کارم
خدایا منو ببخش ک فراموش کردم ازت کمک بخوام و روی تو حساب نکردم ،منو ببخش ک قدرت رو دادم ب ی گونیا
و گفتم خودم دیکه از پس این برمیام
ننننن !!
من بدون حمایت و هدایت خداوند از پس هیچ کاری برنمیآمد
من هیچم بی تو
من ناتوان و ضعیف هستم
در مقابل فرمانروای هستی
خدایا منو تسلیم فرمان خودت قرار بده و آسانم کن برای آسانی ها
سپاسگزارم دوست خوبم بخاطر اینکه وقت گذاشتی و برای من باعشق نوشتی.
دقت کردی چه فرکانس نابی در وکامنتت موج میزنه و میشه گفت با تمام کامنتهای که ازت خوندم متفاوت بود ،قشنگ بوی خدا میداد ،حرفهات حرفهای خدا بود و قشنگ مینشست در جای که باید منشست ،قلبم آرام شد با حرفات و گشایشی در قلبم حس کردم
همه چی رّب
وقتی که داشتی از زیبای های جای که بودی صحبت میکردی ،از ابرهای که توی آسمونه ،از پرندگانی که آزادانه در حال حرکت بودن و هماهنگی و نظمی که خداوند در اداره این جهان داره قلبم بی اختیار تایید میکرد حرفهاتو ،یادم به امروز صبح خودم افتاد که به محض بیدار شدن طبق روتین روزانم تمرین ستاره قطبیمو بین خواب بیداری انجام دادم و بلند شدم رفتم حیاط خونه بی اختیار چشمانم به آسمون و تکه های ابر که کلشو پوشونده بود افتاد رنگ آبی کمرنگش چنان زیبایی به آسمون داده بود که حس میکردم بین من و خدا فقط این ابرها وجود داره ،دیگه اتفاقات زیبا شروع شد دیدن گلهای که جلوی در خونمون سبز شدن و رنگ زرد پر رنگش هوش از سر من میبرد
الهی شکرت برای هر ثانیه بودن در این دنیای پر از شگفتی ،خدایا سپاسگزارم برای تک تک ثانیهای زندگی که بهم هدیه دادی و این فرصت کوتاه
خدایا سپاسگزارم برای بودن کنار دوستان بی نظیری مثل شما
سپاسگزارم از خداوند برای آشنایی با استاد عزیز و این مسیر رویایی
خدارو شکر میکنم که بمن فرصتی داد تا بنویسم تو صفحه فایلی ک نقطه عطف زندگی این لحظه من شد
استاد من حدود 2 هفته ای بود که رفته بودم تواین قضیه و واقعن از مسیر درست دور شده بودم بخاطر اینکه فکر کردم اگه از طریق قانون پیگیری کنم میتونم دهن طرف رو سرویس کنم
حدود 2 ماه قبل به یک تضاد بزرگ (دعوا) برخورد کردم که من و خانواده ام به ناچار مجبور شدیم بریم شکایت کنیم و این قضیه تاالان طول کشیده
خوب من میدونستم که باید ذهنم رو کنترل کنم
اما این موصوعی که پیش اومده بود واقعن دست خودم نبود و بااینکه هیچ تقصیری نداشتم داشت بهم زور گفته میشد ک بهترین راه رو شکایت دریافتم
خلاصه نمیخام خیلی وارد جزعیات بشم
ولی اون طرفی ک باهاش اونجور شدیم شروع کرد به مثلا بردن آبروی من
من مونده بودم چیکار کنم همش میگفتم خدایا هدایتم کن
حالا ببینید چیشد که این فایل اومد رو سایت
دقیقا همون روز من تصمیم گرفتم برگردم به مسیر
تمرین ستاره قطبیم رو انجام بدم سپاسگزاری هام رو و احساسم رو خیلی کنترل کنم
خلاصه این کار اینبار برام راحت تر بود
شبی ک من تصمیم گرفتم با کلی گریه و سپاسگزاری خابیدم
فرداش طرفای ظهر بود که این فایل رو دیدم و نمیدونید چقدر دیوانه این خدا شدم
چقدر سپاسگزارشم که اینقدر هوای منو داره .
استاد توهمین 2 روزی ک تصمیم گرفتم ورودی هام رو کنترل کنم و برگردم به مسیر بینهایت اتفاقات بینظیری افتاده
خیلیییی عالییی دارم پیش میرم
خیلی ارامشم بیشتر شده
تمام تمرکزم رو گذاشتم روی کار کردن روی ترمز های ذهنیم
و واقعن دارم از زندگیم لذت میبرم
خداروصد هزار مرتبه شکر برای این همه لطفش بمن
من تو این قضیه خدارو یافتم
دقیقا مثل همون روزهای اولی ک با شما آشنا شده بودم و خیلی زندگیم آسون شده بود و بعدش اتفاقات عالییییی یکی پس از دیگری برام رخ میداد
امروزم مثل دیروز واقعن شگفتی پشت شگفتی
از همه مهمتر اینکه من خیلییی خوب دارم به تمرینات دوره احساس لیاقت عمل میکنم
یکی از تمرینام رو میخام بگم ک چقدر امروز فهمیدم من تغییر کردم و با همین فرمون باید جلو برم
امروز از بویین ک داشتم برمیگشتم سوار تاکسی شدم
از شهرستان تا روستای من کرایه اش 15 هزاره
قبل از اینکه به روستای ما برسیم یه روستای دیگه هست ک باید از اون رد بشی تا برسی به روستای ما
تاکسیِ منو اورد به روستای اولی گفتم فلان روستا میرید گفت باشه میبرمت
منو اورد رسوند پول خورد نداشتم بهش 20تومن دادم
منتظر نشستم که 5تومنمو بده ولی گفت نمیدم من اوردمت اینجا فلان
محکم بهش گفتم زود 5تومنو بده
گفت پول ندارم گفتم بده برم خورد کنم بیام
گفت نمیدم
چنان محکم و جدییییییی بهش گفتم پولمو بده زود باش
که تو چشام ک نگاه کرد فوری 5تومنو گرفت بهم داد بعدشم بهم گفت خیلیی پروییی
منو میگی وقتی از ماشین پیاده شده بودم انگار 50میلیون بهم دادن
اصلا قضیه 5 هزار نبود برای من
من در گذشته چندباری با راننده ها بحث کرده بودم چون کرایه ازم زیاد میگرفتن و همیشه من با بغض پولمو رها میکردم و میومدم
اما اینباری ک پولمو گرفتم ازش انگار روی ابرها بودم
و این حس که من قربانی نیستم کسی حق نداره حق منو بخوره خیلییی حس شیرین و قشنگی بود
خداروصد هزار مرتبه شکر برای این قدم هایی که دارم برمیدارم
و مطعنم اتفاقات خیلییی عالییی خاهد افتاد
و بازم دلممیخاد به خودم یاد اوری کنم که
هرچقدر بتونی ذهنتو کنترل کنی و در مورد آینده به چیزهای مثبتی فکر کنی اتفاقات بهتری میوفته
گول ذهنمونو نخوریم بخدا آینده خیلییی قشنگتر خاهد شد.
استاد عزیزم قراره با نتایج بهتری بیام
ولی ازونجایی ک استعدادم در کامنت نوشتن بالا نیست میام و سر و تهه قضیه رو میگم و میرم
سلام و ادب خانم شایسته عزیز
آفرین ها باد بر تو صد سلام
چون کلامت هست زیبا همچو نام
پروردگار عزیز را بابت وجود شما و جناب عباس منش عزیز سپاسگزاریم
خیلی ممنون بابت فایل های گام به گام و مدار بالاتر
آفرین ها باد بر تو صد سلام
چون کلامت هست زیبا همچو نام
پروردگار عزیز را بابت وجود شما و جناب عباس منش عزیز سپاسگزاریم
خیلی ممنون بابت فایل های گام به گام و مدار بالاتر
آفرین ها باد بر تو صد سلام
چون کلامت هست زیبا همچو نام
پروردگار عزیز را بابت وجود شما و جناب عباس منش عزیز سپاسگزاریم
خیلی ممنون بابت فایل های گام به گام و مدار بالاتر
سلام خدمت شما استادان عزیزم جناب عباسمنش بزرگوار و خانوم شایسته گرامی وهمه اعضای این سایت الهی و بینظیر.
من محسن سلگی بواسطه شغلم که تولیدی پوشاک هستش با افراد زیادی به طرز فکرهای مختلف همکار هستم.
تو سال های گذشته از خیلی از همکارانم تهمت ها میشنیدم وبابت شون حسابی حالم بد میشد و خیلی از مواقع واکنش نشون می دادم .
امسال به لطف خداوند وبه لطف توصیه ها و آموزه های استادان عزیزم وتغییر فکر و باورهای خودم در برابر تهمتها که خیلی هم بخاطر باورهای من کم شده به یک نتیجه جالب رسیدم
وبا یادآوری همون نتیجه حالم عالی میشه .
واونم اینه که در زمان شنیدن تهمت به خودم می گم محسن خدارو شکر کن ببین به لطف خداوند به چه جایگاهی از کار و زندگی رسیدی که دیگران همه مسائل زندگی خودشون رو کنار گذاشتن و دارن به تو فکر میکنند .
البته این به این معنی نیست که من بخاطر این طرز تفکر مغرور بشم من محسن سلگی هنوز خیلی نیاز به رشد دارم ولی بخاطر همین جایگاه و لطف خداوند که میتونم براحتی در زمان تهمت حالمو عالی کنم خداروشکر میکنم.
امیدوارم حالتون همیشه عالی باشه.
ازشما استادان عزیزم خیلی خیلی ممنون وسپاس گزارم.
سلام
چندماه پیش بافردی اشناشدم وفقط یه روز باهم بودیم وصحبت کردیم
وکیل بودازقیافش خیلی خوش اومده بود خیلی خوشتیپ بودواقعا وحس خیلی خوبی داشتم بهش وقتی عکس هاشومیدیدم انگارسال هامیشناختمش به دلم خیلی نشسته بود حس ارامش داشتم بهش واون هم متقابلا همین احساسوبه من داشت
اولین روزاشناییمون ازمن یه درخواستی کردکه من اصلاموندم چون واقعاحتی یه درصد هم من فکرشونمیکردم این شخص ازمن همچین درخواستی بکنه من شوکه شدم یع جوری شدم تصوراتم رویه جوری ریخت بعم خوشم نیومد فکرمیکردم خیلی خط قرمزداره و..اصلابه قیافش نمیخورد
هرکسی دیدگاه خودشوداره امامطابق بادیدگاه من نبود
من خوشم نیومدومن کات کردم واومدم بیرون ودلایلشوتوضیح دادم ومحترمانه ازش خداحافظی کردم
برام سخت بوداین تصمیم بگیرم چون واقعا خیلی خوشم اومده بودازش ولی ازاون جایی که خودمومیشناختم که مدل سنتی خودمودوس دارم ناراحت شدم اون چیزی که من انتظارشوداشتم نبودونشدونمیخواستم بحث کنم بخوام طرف تغییربدم یااون بخوادمنو قانع کنه و بمونم که این احساسات تصمیم گرفتن وکات کردن بخوادسخت کنه وسریع اومدم بیرون .
ولی بهش فکرمیکردم ودلسردشده بودم که چرااون جوری که من میخواستم نبود حتی یه درصدفکرنمیکردم چون قبلش یع فکرایی دیگه میکردم واین هم خودش یه نوع شرک بودکه من جلوجلو توذهنم برای خودم تصاویررویایی ساخته بودم اون جوری که خودم دوس داشتم
وجالب بخاطرتفاوت نوع دیدگاهمون نمیدونم چی شدتوهمون یه روزکه بااون فردبودم من آدرس سایت استادفرستادم براش وازاون رابطه اومدم بیرون
وبراش کامل توضیح دادم برای چی نمیخوام باشم دلالیلمو گفتم ومحترمانه خداحافظی کردم
بعدازچندماه متوجه شدم باپیج های فیک خیلی اصرارداره برگردم ونمیدونم چون جوابی دریافت نمیکردازعصبانیت وازاحساس بی ارزشی که میکرد دوس داشت به من تهمت بزنه که خودشوازفشارهای ذهنی راحت کنه نمیدونم اصلاباورنمیکرددلایلی که توضیح داده بودم دقیقا دستگذاشته بودروی خط قرمزمن ومن قبل ازاین که بااستاداشنابشم خانوادم این باوررودرذهنم ایجادکرده بودن که مدل سنتی خودتوداشته باش واجازه نده کسی پاشوفراترازمرزهات بزاره
وباورنمیکرد من اصلااین تیپی نیستم وفکرمیکرددارم دروغ میگم دلیلش یه چیزدیگس فکرهای بدی داشت بخاطرتجربیات قبلیش بوده که فکرمیکردمن دارم خیانت میکنم اینونمیخوام وجالب روزاول انقدرباتمجیدواحترام و عشق خیلی اغراق گونه رفتارکرد وازاون جایی که من تازه بود چک ولقدهای شرک خورده بودم درکارم روی این حرفاحسابی نکردم وخداروشکروقتی داشت تهمت میزد وحرف های ناجوری میزد من خیلی ناراحت نشدم چون میدونستم کسی که انقدراحساساتی شده روزاول این احتمال وجودداره که ازاون طرفم احساساتی بشه که واقعاهمینم شد.
نه که اصلاناراحت نشدم چرا وقتی این حرفارومیزد ازاون جایی که من مدتی بود که خیلی توارامش وحس خوب بود این تفاوت فرکانسی واضح درک میکردم اصلانمیتونستم تحمل کنم اون فضاوحرف هایی که میزد منزجرکننده بود وحس میگفت بیابیرون ازاین جا این جاجای تونیس و همزمان شده بود باپروژه ی خونه تکونی ذهن چون من قبلش این درخواست کردم ازخدا که خدایاهدایتم کن خیلی حرف های ناجورمیزنه خودت که میدونی خودت همه چیزوداری میبینی خودت ازمن دفاع کن چون هی دوس داشتم بیام توضیح بدم ولی من قبلابااستادم این کارکرده بودم که داشت تهمت میزدومن میخواستم هی ثابت کنم که اینطورنیس که نه تنها باورنمیکرد بلکه بیشتراین کارومیکرد چون من داشتم توجه میکردم به چیزی که نمیخواستم ودیدم من نمیتونم ذهن کسی کنترل کنم هرباربه یه شکلی منوقضاوت میکرددیدم من دارم توجه میکنم به این حرفا که اون شدیدترداره این کارمیکنه ومن اون حاسقوط کردم به جای این تمرکزمن صرف اهداف تلاش تمرکزروی کارم باشه رفته بود روی حواشی وحواشی های زیادی به وحوداومد ومن به جایی رسیدم که مثل حضرت موسی گفتم خدایامن تسلیمم به هرخیری که ازتوبه من برسه من فقیرم توروخدایا هدایتم کن من بدون هدایت توهیچی نیستم راهی برام بازکن ازاین مسیری که خودم اومدم توش بیام بیرون وواقعاراه روبرام بازکرد اروم اروم من ازمسیرناخواسته هااومدم بیرون
خب من این الگورودیده بودم وخداگفت اگه بخوای توجه کنی بع این حواشی همون اتفاقات که توکارت رخ داده بود این بار تواین موضوع اتفاق می افته وبه لطف خدا ازدرس های اون اتفاق استفاده کردم وتوضیح ندادم وتوجهی نکردم وخودم کلاازاون فضای مجازی اومدم بیرون وگفتم خداخودش همه چیزومیدونه خودش دفاع میکنه ازم یادمه همون روزها هدایتی دست من رفت روی فایل قرآنی که اصلا مونده چرااین یهوپخش شد سوره ی نوربود که میگفت که ای کسانی که تهمت خورده ایدبرای شماخیری هست یه همچین چیزی یادم نیس زیادولی مفهوم کلی این بود
ومن برداشتم این بود که اگه من احساسم خوب باشه خداکارهاروانجام میده اگه احساس بدی داشته باشم قطعا اتفاقات بدی تجربه میکنم وبیشترتومسیردرست ثابت قدم میشدم واگاهی های خونه تکونی ذهن وفایل هایی که استادمابینش روسایت میذاشتن همشون هدایتی بود ازخدا منوبه مسیردرست داشت هدایت میکرد وارامش منتهی بیشتروبیشترمیکرد ومن بی خیال اون حرفا وحواشی شده بود وفقط تمرکزم روی این آگاهی بود واصلا نمیرفتم بخونم یاتوضیخ بدم ودفاع کنم که بعدازیع مدتی رفتم اینستاگرام دیدم کاملابرعکس اون حرف هاروداره میزنه نمیدونم خداچکارکرده بود که اصلا رفتارش تغییرکرده بود ودیگه خبری ازتهمت وحرف های ناحورنبود ومتوجه کرده بودخدابهش که اصلا این ادم تواین فازهانیست نمیدونم چجوری ولی فقط کارخودش بود
وبرعکس خیلی بامهربونی ومحبت وعشق رفتارمیکرد
ودوباره حرفش این بودبرگرد ومن ازخدامیپرسیدم خدایامن این کاربکنم ولی من هیچ نشونه ای ندیدم
ومن هم نرفتم گفتم خدایی که به این اسونی این کارکرد نمیتونه کاری کنه که خودش مستقیمابیادحرفاشو بزنه واین همزمانی رخ بده
اون منتظرمن بود ومن منتظراون وهیچ کس اقدامی نکردکه حرفشومستقیم بزنه
ومن اصلا خوشم نیومد که باپیح فیک حرف میزنه ولی یه روزباخودم گفتم تواگه خوشت نمیاد چرادنبال میکنی توکه حرفاتوزدی توکه گفتی برای چی نمیخوای این رابطه ادامه بدی
انقدرحواشی ایجادشده بودکه من یادم رفته بوددلیل این که چراکات کردم
چرا واکنش نشون میدی اگه دوس نداری یکی این کارومیکنه اعراض کنه اصلااون توفضانره کخ اون شخص هم ادامه بده چون وقتی ببینه کسی نمیخونه واکنش نمیده اون هم انگیزه ای نداره وادامه نمیده دیدم من خودم باتوجه کردن دارم گسترش میدم چیزی روکه دوس ندارم وهدایت های خدادریافت کردم که همزمان شددوباره بایه پروژه ی دیگه صعودبه مداربالاترهست ومن هم درخواستم ازش اینه خدایاهراتفاقی که بیوفته خیرهست چه کسی بره یابیاد وفقط تمرکزم بزارم مثل قبل روی این آگاهی ها تاهدایت بشم به نعمت ها ادم های بهتروباکیفیت تر وروی اهداف وشخصیت خودم متمرکزباشم تاظرفم روبزرگ ترکنم برای نعمت های بیشتروباکیفیت تر
خداروشکرت این هاباجزییات نوشتم که ردپایی باشه برام تادرتحربیات زندگیم درهرجنبه ای ازدرس هاش استفاده کنم همونطورکه تجربیات قبلی بهم کمک کرد که ازدرس هاش استفاده کنم واتفاقات بهتری تجربه کنم قشنگ متوجه شدم اون اتفاقاتی تلخی که توکارم تجربه کردم شایداون روزها سخت بود امادرس هاش بهم کمک کردکه این جاازش استفاده کنم که این نوع طرزفکرورفتارچه نوع تجربیاتی واردزندگیت میکنه اگه میخوای متفاوت نتیجه بگیری متفاوت ازقبل فکرکن وعمل کن وقشنگ متوجه شدم ظرف وجودم بزرگ ترشده چون واکنشم بهترشده بودنسبت به تهمت وانتقادات مردم وخداروشکرت نسبت به قبلم بهترشدم
خودشناسی ازخودم وجهان وقوانین بهتر وبیشترشده به لطف اموزه های استاد و خانم شایسته عزیرممنونم ازتون که کمک کردین هم به خودتون که خوب زندگی کنین وهم به ما که بهترزندگی کنیم .
خداوند رو سپاس که همیشه هدایتم میکنه درست امروز که یک درس شیرین گرفتم در همین موضوع از نزدیک ترین آدم و از خدای خودم خواستم که هدایتم کنه چیکار کنم،هرچند همش قانون فاعرض عنهم،توجه نکردن،تمرکز نکردن، و بی اهمیتی حرف مردم و اینکه نه از تعریف کسی خوشحال شو و نه از تهدید کسی ناراحت
این همیشه تو ذهنم باشه ،همه آدمن،هیچ آدمی رو بت نکنیم،توقع و انتظار بجز از خداوند شرک هست اوست قادر مطلق ، هیچ انسانی روزی من رو نمیده و سرم فقط برای خدا پایین باشه و همش ازش درخواست کنم با احساس و باور اینکه میده به شرطی که عجول نباشم و مطمئن باشه به اجابت از مسیری که من حتی فکرشم نمیکنممم
این قانونو هارو تغریبا هر روز مرور میکنم باعث میشه خیلی تو مسایل قوی تر برخورد کنم و شاد تر باشم
از شماهم ممنونم استاد عزیزم که اینقدر قوی هستید در مسئله کنترل ذهن و سپاسگزارم بابت این فایل هدیه همجنین از مریم عزیزممم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوس داشتنی
و سلام به تمام اعضای این خانواده پر از عشق و آگاهی
خدارو بی نهایت شاکرم که من رو در این مسیر قرار داد و با شما و سایت پر از عشق و آگاهیتون آشنا شدم ، ازتون بی نهایت سپاس گزارم بابت عشق و آگاهی هایی که به اشتراک میذارین و باعث گسترش حال خوب میشین و این حال خوب قراره کلی اتفاق قشنگ برام رقم بزنه
من تازه با شما آشنا شدم و واقعا خیلی خوشحالم و ازتون سپاس گزارم خیلی برام موثر بوده و هر روز کلی دارم برای شنیدن فایل های این سایت وقت میذارم
و این فایل ها داره هر روز حالمو دگرگون می کنه . خدایا شکرت که این چنین به این سایت هدایتم کردی ، امیدوارم منم به زودی کلی از دورهها رو تهیه کنم ، فعلا فایل های رایگان رو دارم گوش میدم و قسمت هایی از کتاب رویاهایی که دیگر رویا نیستن رو خریدم واقعا محشره . ازتون سپاس گزارم استاد عباسمنش عزیز که اینگونه خدا رو برام معنا کردین
در مورد این فایل من یاد داستان حضرت یوسف افتادم و درس قشنگ این داستان ، اگه خدا بخواد آدم به جایی برسه هیچ کسی نمی تونه مانع بشه ، اونو به چاه انداختن ولی به عرش رسید ، قدرت فقط دست خداست و با وجود حمایت و قدرت خدا کسی نمی تونه مانع موفقیت و خوشبختی انسان بشه و چه قشنگ برام یادآوری کردین استاد ، من خالق زندگی خودم هستم ، من تعیین می کنم کجا باشم و چه زندگی و شرایطی رو خلق کنم ، هیچ کسی نمی تونه مانع پیشرفت من بشه چون خداجون اسپانسر من هست
استاد دلیل این قدرت و بی توجهی شما به تهمت ها و تلاش بیهوده ی دشمنان شما ، باورهای توحیدی شما بوده ، چه زیباست چنین خدایی که همه جوره محافظ ماست
یه درس دیگه هم برام داشت این فایل : توجه به زیبایی ها و اعراض از ناخواسته ها ، پس بهترین کار این هست به بدی ها و تهمت ها و حرف دیگران توجه نکنیم چون این ما هستیم که با توجه خودمون بهش قدرت میدیم و وقتی مسیر ما درست باشه هیچ کدوم از تلاشای بیهوده دیگران در جهت پایین آوردن ما فایده ای نداره ، چون مسیر درست هست و خداجون بیشتر از هرکسی حامی ما هست و بیشتر از ما ذوق داره بدرخشیم ، آره چون مسیری هست که خودش به دلمون انداخته پس تا آخرشم حامی ما هست .
یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ (سوره فتح آیه 10 )
این آیه ی قشنگ هم برام یادآوری شد چقدر برام با این فایل زیبا همخوانی داشت .وقتی چنین خدایی داریم آیا درست هست بیاییم به حرف بقیه اهمیت بدیم ، ما چنین خدایی داریم و قدرتی به ما داده که مث خودش خلق کنیم و خودش حامی ما هست ، چی از این قشنگ تر ؟ همین آیه کافیه تا دلمون قرص و محکم باشه کسی نمی تونه مانع پیشرفت ما بشه و به ما آسیب بزنه ، خداجون قدرتش بالاتره و جواب تلاش هامون رو میده .پس فقط با توکل به خودش و تلاش دراین مسیر زیبا ادامه بدیم ، کسی مانع نیست مگر اینکه خودمون به رفتار و گفتار منفی بقیه قدرت بدیم پس میشه با نادیده گرفتن این اتفاقات و تمرکز روی هدفمون به موفقیت های بالاتر برسیم
استاد این درسای قشنگ رو از خودتون یاد گرفتم، همین چند روز که با شما آشنا شدم کلی دارم سایت رو زیر و رو می کنم و فایل هاتون رو گوش می کنم . گفتم منم بنویسم هم نظرم اینجا ثبت بشه و فرصتی باشه از زحمات شما تشکر کنم .
بی نهایت از خدای عزیزم سپاس گزارم که دستان قدرتمندش رو در قالب انسان آگاهی چون شما وارد زندگیم کرده
بی نهایت از شما سپاس گزارم استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته ی عزیز که اینهمه وقت گذاشتین تا چنین آگاهی های زیبایی به اشتراک گذاشته بشه .
براتون بهترین هارو آرزو دارم
به نام رب العالمین پروردگار جهانیان
استاد عزیزم با هربار گوش دادن به فایل های ارزنده شما دریچه های جدید از آگاهی خودشناسی خوداکتشافی تو زندگی و تو وجودم باز میشه
بی نهایت سپاسگزار خداوندم بابت هدایتم ب این سایت بهشتی انقدر زیبا شیوا صحیح شما قوانین بیان میکنید و آموزشش میدید که برام لذت بخش قابل درک
چند تا نکته خیلییی خیلییی خوب گرفتم که باعث میشد فیلم استپ کنم به اتفاقات مشابه ام در اون حوزه زندگیم فکر کنم و با خودم بگمممم ااااا زهرا
پس فهمیدی دلیل فلان رفتار
پس فهمیدی روش صحیح در برابر فلان حرفارو
و خیلی خیلی براام جالب بود که نشانه های واضح زندگی خودم تو صحبتای شما میشنیدم
این هم زمانی ها بی حکمت نیست
خداروشکر بابت این فایل فوق العاده
خداروشکر که در بهترین مسیر زندگیمم
خداروشکر بابت هدایت های پروردگارم
خداروشکر برای استاد عزیزم
خداروشکر برای حضورم در این سایت بی نظیر
سلان زهرا جان تک تک جملات این فایلها رو باید با طلا نوشت دقیقا همینطوره که میگی عزیزم هر رفتاری در بیرون ما ریشه در درونمون داره اگه زمانی رفتاری از سمت دیگری دیدیم بخاطر میزان حس ارزشمندی مون بوده و باید بنشینیم و موشکافانه خودمون رو وارسی کنیم و تمام احساسات منفی رو از درونمون حذف کنیم باید خیلی زیرکانه با این منفی های افکاری و احساسی برخورد کنیم و با این آموزش ها بر طرفشون کنیم
اگه زمانی این طرز رفتارها رو دریافت میکردیم قطعا بابت این بوده که برای نظر دیگران در مورد خودمون ارزش زیادی میذاشتیم و این یعنی ترجیح دیگران بر خودمون و الان که داریم حد و مرز ها رو بهتر میشناسیم هم با رفتارهای متفاوت تری روبرو میشیم
اما مهم حس خوب درون ما هست مهم شناخت آدمهای اطراف و دنیاهای اطرافمون هست مهم اینه اینقدر رشد کنیم که هیچ کدوم از رفتارهای اطراف نه تنها ما رو بهم نریزه بلکه باعث رشد ما بشه
خدایا شکرت بابت تک تک ثانیه هایی که توی این سایت میایم و نکته هه رو به اشتراک میذارم
به نام خدای مهربان هدایتگرم
سپاسگزار خداوند هستم که در راه اجرای قوانین الهی و حرکت به سمت مدار بالاتر پیش میرم و به گام چهاردهم رسیدم.
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان شایسته ام . عزیزانم در این خانواده ی کمنظیر
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ
ای اهل ایمان! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید؛ زیرا برخی از گمان ها گناه است، و تفحص و پی جویی نکنید، و از یکدیگر غیبت ننمایید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ بی تردید نفرت دارید، و تقوا الهی پیشه کنید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است. الحجرات آیه 12
آگاهیهای توحیدی قسمت 1 «نحوه برخورد با تهمت » 1 را با دقت بشنوید. از آنها نکتهبرداری کنید سپس درسهایی که گرفته اید را با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاه دیگران در مورد من چیه؟ نظر مردم چیه؟ و مردم چی میگن ؟! این صحبتها اینقدر و اینقدر در ما و زندگی ما تکرار شده که به یک باور پولادین تبدیل شده در ذهن من هم مثل همهی مایی ک در چنین جامعهای بزرگ شدیم که «حرف مردم خیلی مهمه» ریشهدار هست .
هر ترفندی از طرف ذهن اتفاق بیفته تا احساس من رو بد کنه از طرف شیطان هست مثل تمرکز بر بدیهایی ک دیگران در حق من کردن در برابر خوبیهایی ک تجربه کردم ، تمرکز بر نعمتها و غیبتهایی ک پشت سرم شده نسبت به خوبیهای بسیاری ک از مردم دیدم و تجربه کردم ، ترفند ذهن هست برای بد کردن احساس من و تغییر کانون توجه م .
سوال اینه که «آیا دیگران میتونن به من ضربه بزنند»؟؟ باور درست اینه که «من خالق زندگیم هستم، من دارم اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم و اصلا مهم نیست ک دیگران در مورد من چه فکری میکنند. اگر من به حرف و نظر دیگران اهمیت بدم و توجه کنم بهش قدرت میدم و تاثیرگذارش میکنم . من هستم که دارم با توجه خودم زندگیم رو خلق میکنم فارغ از اینکه دیگران چه نظری دارند . و حتا اگر من در مدار درست باشم همون صحبتها و بدگوییهای دیگران به نفع من تمام میشه و میشه مصداق همون ضربالمثل «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» یه جمله بین عموم رایج هست که میگه :«پشت سر هر آدم موفقی حرف بسیار ه» که فک کنم این کلام عمومی میتونه حس خوبی به آدم بده ک اگر دارن پشت سرت بدگویی میکنن یعنی تو در مسیر موفقیت هستی که توجه مردم رو جلب کردی و دارن پشت سرت حرف میزنن.
همه چیز تغییر میکنه وقتی ک برات مهم نباشه که پشت سرت چی میگن و نظر مردم درموردت چی هست . یاد اون خوانندهی برندهی مسابقهی استعداد آمریکا افتادم ک استاد در پروژه خانه تکانی ذهن معرفیش کردن : اون خانم از کامنتهای منفی مردم ک برای ویدیوش گذاشته بودن، متن ترانه ساخته بود و با اجرا کردنش برنده مسابقه هم شد . چ نگاه متفاوتی به بدگویی ها !!!
من یاد میگیرم که مسیر خودم رو برم و باور داشته باشم که هیچ کس تاثیری در زندگی من نداره مگر اینکه من بهش اهمیت بدم . وقتی من در مسیر درست حرکت کنم حقیقت راهش رو پیدا میکنه، آشکار میشه.(وقتی رفتارهام رو بررسی میکنم متوجه میشم که چون خیلی نگران نظر و حرف دیگران بودم گاهی کنجکاوی میکردم تا بشنوم و یا متوجه بشم ک فلانی در نبود من چی گفته یا چه واکنشی نشون داده و جالبه که وقتی هم متوجه میشدم حالم بد میشد اما باز هم پیگیری و کنجکاوی میکردم اما الان در راستای اجرای بهتر قوانین متوجه میشم که نباید اجازه بدم هیچ چیز آرامش من رو از بین ببره و یا اینکه باور و اعتماد من رو نسبت به خودم و اطرافیانم تخریب کنه بنابراین با این باور ک من دارم اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم ، تصمیم میگیرم که اصلا به صحبتها و نظرات دیگران واکنش نشون ندم و حتا توجهی نکنم و خودم رو در معرض گوش دادن و شنیدنش نذارم و یا لزومی نبینم ک از خودم دفاع کنم یا توضیح بدم . من فقط کافیه که خودم برای خودم رفتارهام رو شرح بدم و دلایلشون رو شناسایی کنم و نیاز نیست که تایید دیگران رو جلب و دریافت کنم و برای دریافتش خودم رو به رنج و زحمت بندازم چون دیگران در زندگی من نقشی ندارند و من هیچوقت نمیتونم همه رو راضی نگه دارم) … خیلی جملهی زنگداری بود برام : « اگر کسی تهمتی بزنه و تو بخوای دفاع کنی و پاسخ بدی به این معنی هست که حرف اونها اهمیت داشته و تونسته ذهن تو رو به خودش مشغول کنه. ولی اگر اهمیتی ندی و ازش عبور کنی به معنی این هست که اصلا برات اهمیتی نداشته و مهم نبوده.» یه ضرب المثل عامیانه هست که میگه «جواب ابلهان خاموشی است» میشه یه همچین برداشتی ازش داشت. در این مواقع باید همیشه با خودت تکرار کنی:«من هستم که شرایط خودم رو رقم میزنم و همه چیز به نفع من تموم میشه»
استاد! من هم خیلی دوست دارم اینقدر قوی بشم که برام مهم نباشه دیگران چه فکری در موردم میکنند . برام مهم نباشه دیگران از من خوششون بیاد یا نیاد .و باور داشته باشم که اتفاقات رو خودم دارم رقم میزنم . باور داشته باشم که همه دارن به نفع من عمل میکنن و همه چیز به نفع من تموم خواهد شد . مردم در مورد پیامبر اسلام تهمت دیوانگی و جنون بهش زدند اما این تهمت نتونست هیچ تاثیری بر موفقیت ایشون بگذاره .
تهمت زدن و تخریب دیگران نشانهی ضعف آدمهاست . من با شنیدن این جمله تصمیم بسیار جدی گرفتم .گرچه من اصولا اهل غیبت و تهمت نیستم اما گاهی پیش اومده که در جمع های خانوادگی و دوستانه نقدی در مورد افراد نزدیک خودم داشتم ک به زبان آوردمش و به این دام افتادم ، متوجه شدم که این رفتار من چقدر اشتباه هست و از باورهای اشتباهی منشأ میگیره بنابراین به خودم قول میدم که به هیچ عنوان در دستهی این آدمها قرار نگیرم که با هر دلیل و توجیهی غیبت کنم و از بدیهای کسی صحبت کنم . چرا که وقتی من بر بدیها و ضعفهای افراد تمرکز کنم و درموردشون بگم دارم اون وجه آدمها رو در برابر خودم برانگیخته میکنم و به این شکل رابطهی خودم با اون شخص رو دارم تیره و کدر میکنم با فرکانسهام .
من نمیخوام آدم ضعیفی باشم و رفتار آدمهای ضعیف رو داشته باشم .
نگران نباش دیگران در موردت چه فکری میکنند و خودت رو در معرض شنیدن و خواندن نظر و حرف دیگران در مورد خودت قرار نده . مهمه که کانون توجهت به سراغ نکات منفی نره . وقتی توجه کنی و براش ناراحت بشی و درموردش صحبت کنی یعنی داری بهش قدرت میدی .
وااااااو !!! چه جمله ی کلیدی :«اگر از فرکانسهای شما خارج بشه از دنیای شما خارج میشه.» یعنی این جمله غوغا کرد در درون من . جالبه قانون همه ش همینه اما هربار ک ب شکل های مختلف می شنوی انگار اولین بار هست ک می شنوی .
منی ک خودم رو میشناسم چرا باید نگران باشم . چرا باید بترسم . من مطمینا اشتباهات زیادی در رفتارهام داشته و دارم؛ قطعا من انسان کاملی نیستم ، من انسانی هستم که سعی میکنه هرروز نسخهی بهتری از خودش رو ارائه بده . و این اشتباهات رو میپذیره و کمتر و کمتر میکنه🩶 من در مسیر بهبودم. ایمان داشته باش ک خداوند همراه تو هست . خداوند کارها رو انجام میده . خداوند محافظت میکنه . تو خداوند رو در کنار خودت داری و همواره پاسخگوی تو هست اگر ایمانت رو ثابت کنی و اجابت کنی پروردگارت رو .
خدایا تو همیشه یار و یاور من بودی تا من به انسان بهتری تبدیل بشم تا جهان بهتری رو برای خودم تجربه کنم . پس کمکم کن تا بتونم تک تک اصول و قوانین الهی ت رو ک دارم هرروز بیشتر درک میکنم اجرا کنم و هرروز یک قدم در این مسیر عملگرا تر بشم و شجاعت و ایمانم رو به تو نشون بدم و آمادهی دریافت تمام آنچه به من وعده دادی باشم .
خدایا شکرت :-:-:-*
به نام خدای مهربانم .
خدایا هر انچه که دارم از آن توست
سلام خدمت استاد عزیز فوق العاده و خانم شایسته محترم و همه دوستانم.
الهی شکرت یک روز دیگه فرصت زندگی بهم دادی و روزیم کردی این آگاهی های ناب را از زبان استاد توحیدی و
قدتمندم .
عجب موضوع فوق العاده ای را در موردش صحبت کردید استاد جانم که همه کسانی که انسان هستند به این نسخه های
قوانینی جهان نیازمندیم باید درکش کنم و با کمک ربم بهش عمل کنم .
در مورد تهمت قبلترها که با قوانین جهان آشنایی نداشتم خیلی بهم بر میخورد و حتما یه راهی باز میکردم تا
بتونم از طریق ادمهای دیگه حرفمو بزنم و تبرعه کنم خودمو تا نسبت به من فکر بدی نکنن که همه اینها به خاطر
کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس هست و از زمانی که با استاد با نوع دیدگاه ایشون آشنا شدم خود به خود نظر مردم
و تهمتها برایم کمرنگتر شده و نمیگم از بین رفته چون ما انسان هستیم و موجود اجتماعی با احساسات خودمون هم
داریم نمیشه بگم از بین رفته که نه ولی میتونم یک مقدار اعراض کنم و بهش توجه نکنم باورهای توحیدی میتونه
قوی ترین پادزهر این نوع از موضوعات را حل کنه اگر من باور به این دارم که فقط من هستم دارم زندگی خودمو رقم
میزنم و نه هیچ کس دیگه باورهام افکارم دارن زندگی منو رقم میزنن دیگه درگیر آدمها و حرفهاشون نمیشم این باور
اگر به هر مقدار بیشتر باشه میتونه این نوع قضاوتها در امان باشه و براش مهم نباشه که اصلا مردم هر چی بگن هیچ
تاثیری در زندگی من ندارن زندگی منو فقط خودم رقم میزنم میتونم ارامش خودم را با این نوع دیدگاه حفظ کنم
همه اینها بازم از کنترل ذهن قوی شروع میشه که واقعا در صدر کار کردم رو خودمون قرار گرفته اگر بتونم روی
افکارم کنترل داشته باشم میتونم بی اثر بدانم قضاوتها حرفهای مردم برایم پشیزی ارزش نداشته باشه
بالاترین قدرت یک انساندر کنترل ذهن اونه یعنی من با کنترل ذهن تغییر دیدگاهم خودمو بیمه خدایی کردم
نسبت به عوامل بیرونی که هیچ تاثیری در زندگی من ندارد یکی دیگر از باورها تاثیر عوامل بیرونی همین
قضاوتها و حرفهای مردم هست که مثل همه باورهای محدود کننده دیگر ویرانگر شخصیت ماست و
ما را از بعد انسانی دورنی خودمون دور میکنه اگر من خودم خدای خودم را فقط باور دارم که زندگی من دست خودم
هست دیگه اصلا به این موضوعات توجه نمیکنم اگر باورم در این موضوع توحید قوی باشه دیگه معنایی ندارد
و خیلی از جاها مورد قضاوت قرار گرفتیم و هیچ واکنشی نداشتیم همه چی به نفع ما شده اگر خودمون را درگیرش
کنیم یعنی به عوامل بیرونی که یک نوع از آن قضاوت حرف مردم هست را قبول دارم واگرنه اصلا بدون توجهی همه
چی الخیر فی ما وقع میشه الهی شکرت برای این جهان زیبا با قوانین بدون تغییرت که میتونم زندگی خودم را با
افکارم باورهام با کنترل ذهن در دست خودم نگه دارم همه چی برای من ساخته شده کنترل تمام اوضاع ریموتش
فقط کنترل ذهن ( تقوا ) است .
بی نهایت سپاسگزارم از استادان برتر کیهان برای این دسته از آگاهی های ناب بهشتی که به ما هدیه میدین
خیلی دوستون دارم خیلی زیاد عاشقتونم
به خدای بزرگ و مهربانم میسپرمتون .
بنام اللهریکتا که هرآنچه دارم از اوست
استاد عزیز بی نهایت سپاسگزار شما هستم برای انتشار این آگاهی ها
من اگه بخوام از تجربیات خودم راجب این موضوع یعنی نگاه پاسخگونه به تهمتها و غیبتها بگم میتونم ساعتها در موردش بنویسم ،من توی شهر خودم بخاطر اینکه توی حوزه کاریم که واقعا عاشقش بودم خیلی پر تلاش بودم و میشه گفت همیشه به عنوان یک الگو خودساخته ازم نام برده میشد طبیعتا یه عده از افرادی که حسادت میکردن همیشه دور ورم بودن و تا دلت بخواد راجبم غیبت یا تهمت میزدن ،اما بقول استاد که میگه لطف خدا همیشه شامل حال من بوده و یه عده حسود همیشه اطرافم بود باعث میشد برعوس اینکه درگیر این حواشی بشم ازشون انرژی بگیرم برای رسیدن به خواستهای دیگم ،البته نمیخوام بگم %100 درصد توی این کار موفق بودم ولی اکثر اوقات و مخصوصا از وقتی با قانون آشنا شدم توی این زمینه خوب عمل کردم
وقتی که به لحاظ مالی بدهکار شدم خیلی از اون افرادی که حسادت میکردن بصورت کاملا آشکار اینو به زبون آوردن که از این اتفاق خیلی هم خوشحالن و یه جورایی دلشون خنک شده بود ،چون من همیشه ازشون بهتر بودم توی زمینه پولسازی و همین موضوع خیلی روی مخشون بود ،اویل بدهکار شدنم که اصلا قانون نمیدونستم خیلی بهم ریختم و دلم میخواست یه جورایی به این افراد بفهمونم که نیتم خیرخوهانه بود و چندین ماه درگیر این بودم که بصورت مستقیم هر کس بهم تهمت میزد وارد عمل میشدم و طبق قانون هر روز توی منجلاب بیشتر فرو میرفتم ،ولی لطف خدا شاملم شد و خیلی زود فهمیدم که قانون چیه و من نباید نسبت به اسن افراد واکنش نشون بدم و برعکس باید کل انرژیمو بزارم روی خواستهام نه ناخواستهام
همینم شد و دیگه خودمو درگیر تهمتها نکردم و بقول استا بسیار از لحاظ ذهنی روی خودم کار کردم و قوی تر شدم و به اندازه قوی تر شدنم حرف مردم اهمیتشو برام از دست داد،بطوری که وقتی حتی طلبکاراهای من انگ کلاه برداری بهم میزدن خیلی راحت و حتی بدون واکنش در کمتر از چند ساعت خودمو آروم میکردم و این کلام استاد با خودم تکرار میکردم که این بندگان خدا قانون نمیدونن و اینطوری واکنش نشون میدن ولی منی که میدونم قانون چیه نباید خودمو درگیر کنم و هر کسی هم نتایج خودشو میگره
این افکار خیلی تونست باعث کنترل ذهنم بشه ،امروز توی این فاسل معنی درست اینکه استاد اجازه نمیده کسی دست بکنه توی مغزش رو فهمیدم و قشنگ برام جا افتاد که منی که قانون میدونم نباید بخاطر یه حرفی که اصلا هم راست نیست ،از دیگران روی من تاثیر بزاره و نباید خودمو درگیرش کنم و اجازه بدم منو به سمت انرژی خودش بکشونه ،یعنی در واقع اجازه ندم انرژی خوار من باشه ،اونم فقط با یه کار بسیار ساده و البته از لحاظ ذهنی خیلی سخت (بی توجهی کردن)
انصافا توی این موضوع تا حدود زیادی خوب عمل کردم و همین توجه نکردن به حرفهای دیگران باعث شده زندگی من خیلی خیلی آرمتر بشه
من یه جمله معروفی دارم برای خودم و هنیشه توی این مواقع با خودم تکرار میکنم (من خودمو درگیر طوفانهای زندگی بقیه نمیکنم)
یا مثلا یه بار یه جمله شنیدم که میگه (توی مسابقه گاو بازی کسی بیشترین امتیاز میگیره که بیشترین جا خالی میده و منم توی زندیگم این جور تهمتها و غیبتها رو گاوهای زندگی خودم تشبیه کردم و باید بتونم ازش جا خالی بدم )
بی نهایت سپاسگزارم از شما استاد عزیز و تمامی دوستان دوسداشتنی این سایت فوقالعاده که هقچ جا شبیهش نیست
سلام ب شما دوست خوبم آقا محمد عزیز
سپاسگزارم بخاطر کامنت زیبا و تاثیر گذارتون خیییلی ب من کمک کرد ک بتونم ذهنم و آروم کنم و یاد بگیرم
چ منطق های قشنگی گفتین برای ذهن :
من یه جمله معروفی دارم برای خودم و همیشه توی این مواقع با خودم تکرار میکنم (من خودمو درگیر طوفانهای زندگی بقیه نمیکنم)
یا مثلا یه بار یه جمله شنیدم که میگه (توی مسابقه گاو بازی کسی بیشترین امتیاز میگیره که بیشترین جا خالی میده و منم توی زندیگم این جور تهمتها و غیبتها رو گاوهای زندگی خودم تشبیه کردم و باید بتونم ازش جا خالی بدم )
این بندگان خدا قانون نمیدونن و اینطوری واکنش نشون میدن ولی منی که میدونم قانون چیه نباید خودمو درگیر کنم و هر کسی هم نتایج خودشو میگره
خییلی ممنونم بابت این آگاهی های ارزشمند
شاد و موفق و ثروتمند باشید
سلام خدمت شما خانوم لرستانی عزیز
من هر وقت عکس پروفیل شما رو میبینم با خودم میگم که این دختر چقدر با خودش در صلح و این ارامش توی چهرتون و لبخند زیباتون باعث انرژی گرفتن من میشه
چند روزه ک قدم هفتم جلسه دوم رو شروع کردم و دقیقا مصادف شده بود با این فایل بسیار ارزشمند استاد .جلسه دوم قدم هفتم راجب توجه صحبت میکنه و اینکه چطور بجای کلمه فکر از کلمه توجه استفاده کنیم .این جلسه واقعا بی نظیره و هر چقدر راجبش صحبت کنم کمه و جالب اینجاست با شنیدم این فایل که راجب نحوه برخورد با تهمت بود انگار قفلهای رو توی سرم باز کرد که دبا جلسه دوم قدم هفت تکمیل شد
تا قبل از گوش دادن به این جلسه منظور استاد از کانون توجه قشنگ درک نکرده بودم ولی با شنیدن این جلسه تازه میفهمم کانون توجه به چه معنی میتونه باشه .استاد توی این جلسه خیلی تاکید میکنه که بجای اینکه ما تمرکزمون روی ناخواستهای زندگیمون باشه بیام علی بی غم باشیم و اعراض کنیم از اون ناخواسته و هر کاری کنیم که از فرکانس اون ناخواسته بزنیم بیرون و کانون توجهمون رو آگاهانه به سمتی ببیریم که به ما احساس بهتری بده و با این کار اون مسلِه قطعا حل میشه با هزاران دستان خدا که توی زندگی همه ما هست
یا حتی در مورد اینکه چطور بخوایم دآمد خودمونو بیشتر کنیم هم این موضوع رو تاکید کردن که بجای تمرکز روی این موضوع که چطور درآمد خودمونو بیشتر کنیم بیام از لحظهای زندگیمون جوری استفاده کنیم که به احساس خوب برسیم و احساس خوب ریشه و پایه همه چیزهای خوب توی زندگی ماست و شامل پول میشه ثروت میشه حال خوب میشه روابط خوب میشه و ….
من اینطور برداشت کردم که وقتی من حتی اگر این سوال از خودم بپرسم که چطور درآمد خودمو بیشتر کنم به معنای اینکه من کانون توجهم و تمرکزم روی کمبود درآمد در شرایط فعلی منه و این کار باعث میشه که بهخ کمبودهای بیشتری هدایت بشیم طبق قانون
کل حرفهای استاد در اون فایل راجب احساس بود و ارتباط مستقیم احساس با کانون توجه توضیح دادن .وقتی قانون در مورد تهمت زدن افراد برسی میکنیم میبنیم که اگر من به هر دلیلی بخوام جواب کسی رو بدم که به من تهمت زده به این معناست که من روی کمبود هر احساسی که از اون تهمت زدن به من دست داده تمرکز کردم و طبق قانون از جنس کمبود بیشتری نصیبم میشه به همین سادگی .بخاطر همینه که استاد عزیز ما با درک صحیح این قانون میاد قبل از اینکه احساسی در وجودش شکل بگیره خیلی راحت اعراض میکنه و اینجوری از ریشه او فرکانس قطع میشه
بطور مثال وقتی من بدهکار بودم و بقیه به من تهمت زدن اولش احساس قربانی بودن کردم احساس ضعیف بودن و هزارتا احساس ناجور دیگه و فکر میکردم باید با مقابله باهاش و توضیح دادن راجبش به افرادی که به من تهمت زدن جلوی این کارو بگیرم و چه اتفاقی افتاد برام ….برعکس هر روز من مجادله داشتم با طلبکارا و آدمهای که حتی به ظاهر صلاح منو میخواستن و هر روز احساسم بدتر میشد .
به لطف الله الان چند وقته از اون احساس اومدم بیرون و جنس اتفاقات و آدمها خیلی فرق کردن و حتی دیگه به کسی اجازه نمیدم راجب این موضوع باهام حرفی بزنه که احساسم درگیر بشه .الان حس میکنم احساس لیاقتم خیلی بیشتر شده چون نتایجم هر روز داره بزرگتر میشه و بقول استاد با اینکه دیگه تقلام برای بدست آوردن پول کمتر شده ولی چرخ زندگیم رونتر شده و بوی پول رو دارم حس میکنم …الان حتی راحتر میتونم تجسم کنم و خودمو توی شرایط دلخواهم ببینم .الان میفهمم که وعدهای خداوند حقه
آیه 30 سوریه فصلت الان برام پررنگتر شده وزیباتر میتونم درکش کنم .ترجمش این میشه که
بی تردید کسانی که اعلام کردن صاحب اختیار ا خداست سپس استقامت ورزیدن فرشتگان پیوسته بر آنان نازل میشوند نترسید و اندوهگین نباشید و به بهشتی که وعده داده میشدید بشارت یابید
چقدر زیبا خداوند توی این آیه از ایمان و توکل به غیب و از تکامل و در مسیر درست با صبر قدم برداشتن حرف میزنه .اون روزهای که بدهکار بودم و همه جور تهمتی شنیدم و درگیر هزار جور اتفاقات بودم مثل درگیری و فوش و دادگاه فقط کار من شده بود تقلا برای خلاصی از اون بدهی ها .این آیها رو اون روزا فقط میخوندم که آروم بشم و میدونستم درسته ولی نمیتونستم به وضوحی که الان بهش رسیدم درکش کنم .الان به لطف خدا 80% بدهی های من صاف شدن درآمدم هر روز داره دبیشتر میشه درگیر قسط و وام بانکی نیستم منی که 15 سال کارم شده بود وام و قسط قرض الان مدتهاست سلامتم و هیچ داروی مصرف کردم .خوابم شده مثل بچهای کوچولو منی که 15 سال فقط با قرص خوابم میبرد
الان توی همون بهشتی هستم که خداوند بهم وعدشو داده بود و دنیای من هر روز داره زیبا تر میشه .دیگه ترسی از مرگ ندارم و بقول آیلار اکبری عزیز اگر کسی ازم بپرسه بزرگترین ترست چیه نمیگم مرگ بلکه میگم زندگی رو زندگی نکردن و از این فرصت کوتاه بدرستی استفاده نکردن
الهی شکرت برای این سایت و برای دوستان خوبی مثل شما خانوم لرستانی عزیز .ممنونم ازت دوست عزیزم که با کامنت زیبات من و به حرف آوردی خیلی حالم عالی شد
هر کجا هستی در پناه الله یکتا شادو خرم و سربلند ثروتمند باشی
بنام الله مهربان فرمانروای قدرتمند هستی و کیهان
سلام ب شما دوست عزیزم آقا محمد عزیز
خیییلی ازت ممنونم بخاطر آگاهی های ارزشمند ی ک باهام ب اشتراک گذاشتین
الان اومدم تو سایت ک ردپای امروزم و بنویسم گفتم خدایا هدایتم کن ک کجا بنویسم ک یهو کامنت شما اومد روصفحه
خیییلی ازت ممنونم بابت لطفی ک ب من داشتید و تحسین زیباتون درمورد چهره ی زیبایی ک خداوند بهم هدیه داده
امروز داشتم گفتگوهای ذهنی مثبت جلسه 2 احساس لیاقت و گوش میدادم، وهدایتم ب کامنت زیبای شما ی نشونه اس برام ک جهان داره ب احساسم ارزشمندی نوپام پاسخ میده
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
عصری یاد کامنت دوست عزیزم طیبه جان افتادم
ک نوشته بود ای دیوانه لیلایت منم
دیشب ک سرچ کردم متن شعر اومد بالا برام
خیییلی زیباست برات اینجا کپی میکنم
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
خییلی حس عجیبی داشتم این شعر و تا حالا نشنیده بودم و پیغام خداوند خیلی واضح بود برام ک
فقط روی خودم و باورهای توحیدی و رابطه ام باخدا خدا کار کنن
خدا منو رسما دعوت کرد ب مسیر توحید و عشق بازی باخودش
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
الهی صدهزار مرتبه شکرت
عصری یادم اومد گفتم چ خوب میشد آهنگش و میداشتم و گوش میدادم تا بهتر درکش کنم
ک رفتم سرچ کردم و خداروشکر آهنگش و هم پیدا کردم بارها گوش دادم اصن منو دیوااانه کرد داشتم تو حیاط راه میرفتم و آسمون و ابرها رو نگاه میکردم پرواز کنجشک ها و بلبل ها و آواز قشنگشون و هی تکرار میشد
دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم
بعد یاد فایل تعریف خداوند افتادم ،خداوند انرژیه ک همه چی و دربرگرفته و..
خدا همه چیه
خدا زمانه
هرکس درک متفاوتی از زمان داره
خدا مکانه
خدا صداست
خدا تصویره
خدا حسه
هرلحظه داره مارو هدایت میکنه…
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این آگاهی ها
من چقد خوشبختم ک درمدار دریافت این آگاهی ها و سایت قرار گرفتم خدایا شکرت
خدا نظمه،خدا تعادله
امشب با چشمای خودم دیدم نظم و تعادل و هدایتش رو الله اکبر
یادم آورد ک میخواستم مستند جهان ما رو ببینم
و سرچ کردم بالا اومد چقددد زیبا بود مستندش خدای من خیلی قشنگ داشت جریان هدایت
رو میگفت،هماهنگی ماه و چرخش زمین برای روزی رسوندن ب خرس داستان و بچه هاش
هدایت خرس ب غاری ک بالای ی کوه بود برای خواب زمستونی 6 ماهه
و کاهش ضربان قلبش
کوتاه شدن روز
خیلی جالب بود میکفت پشت پلک خرس ی سلول هایی داره وقتی زمستون تموم میشه گرمای خورشید و تغییر فصل و متوجه میشه و خرس بیدار میشه
حتی داشت توضیح میداد ک چطور ماهی های سالمون هدایت میشن ک برگردن ب جایی ک متولد شدن برای تخم گذاری
واین قضیه همزمان میشد با غذا خوردن خرس و بچه هاش
و حتی جذر و مد ماه هم باعث میشد روزی ب دست خرس برسه الله اکبر
همه چی تحت کنترل خداونده
همه چی خودشه
هیچ برگی بدون اذنش از درخت نمی افته
و خداوند رزق بیحساب میده ب کسی ک در مشیتش باشه
ما رمیت اذ رمیت
تو سنگ نزدی خدابود ک سنگ زد تیرانداخت
ی پیامی اومد رو گوشیم
نوشته
اعتماد
آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند،راحتتر میخوابند.
همون لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
خدایا منو در این مدار زیبا قرار بده
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخوام
من رو ب راه راست هدایت کن راه کسایی ک ب اونها نعمت دادی
امروز روز عالی بود برام تونستم ی حرکتهایی بزنم برای کارم و قسمتی از الگوی لباسم و بکشم
مث همیشه نشد ی کم غلط خوردگی داشت
از خودم پرسیدم چرا اینجور شده خوب ک فک کردم دیدم اینار با نام خدا شروع نکردم کار رو
و چون گونیای جدید گرفته بودم مطمئن بودم ک خوب میشه
یعنی من رو درستی گونیام حساب کردم و نتیحه این شد ک کلی خط خوردگی داشت کارم
خدایا منو ببخش ک فراموش کردم ازت کمک بخوام و روی تو حساب نکردم ،منو ببخش ک قدرت رو دادم ب ی گونیا
و گفتم خودم دیکه از پس این برمیام
ننننن !!
من بدون حمایت و هدایت خداوند از پس هیچ کاری برنمیآمد
من هیچم بی تو
من ناتوان و ضعیف هستم
در مقابل فرمانروای هستی
خدایا منو تسلیم فرمان خودت قرار بده و آسانم کن برای آسانی ها
سپاسگزارم دوست خوبم بخاطر اینکه وقت گذاشتی و برای من باعشق نوشتی.
مررسی ک هستی و داری روی خودت کار میکنی
عاشقتممممم:))
ردپای روز 4 اسفند 1403
سلام زکیه عزیز
دقت کردی چه فرکانس نابی در وکامنتت موج میزنه و میشه گفت با تمام کامنتهای که ازت خوندم متفاوت بود ،قشنگ بوی خدا میداد ،حرفهات حرفهای خدا بود و قشنگ مینشست در جای که باید منشست ،قلبم آرام شد با حرفات و گشایشی در قلبم حس کردم
همه چی رّب
وقتی که داشتی از زیبای های جای که بودی صحبت میکردی ،از ابرهای که توی آسمونه ،از پرندگانی که آزادانه در حال حرکت بودن و هماهنگی و نظمی که خداوند در اداره این جهان داره قلبم بی اختیار تایید میکرد حرفهاتو ،یادم به امروز صبح خودم افتاد که به محض بیدار شدن طبق روتین روزانم تمرین ستاره قطبیمو بین خواب بیداری انجام دادم و بلند شدم رفتم حیاط خونه بی اختیار چشمانم به آسمون و تکه های ابر که کلشو پوشونده بود افتاد رنگ آبی کمرنگش چنان زیبایی به آسمون داده بود که حس میکردم بین من و خدا فقط این ابرها وجود داره ،دیگه اتفاقات زیبا شروع شد دیدن گلهای که جلوی در خونمون سبز شدن و رنگ زرد پر رنگش هوش از سر من میبرد
الهی شکرت برای هر ثانیه بودن در این دنیای پر از شگفتی ،خدایا سپاسگزارم برای تک تک ثانیهای زندگی که بهم هدیه دادی و این فرصت کوتاه
خدایا سپاسگزارم برای بودن کنار دوستان بی نظیری مثل شما
سپاسگزارم از خداوند برای آشنایی با استاد عزیز و این مسیر رویایی
در پناه الله یکتا شادو خرم باشی دوست قشنگم
بنام خداوند بخشنده مهربان
بعد از مدتها با دلتنگی فراوان تصمیم به تایپکردم
خدارو شکر میکنم که بمن فرصتی داد تا بنویسم تو صفحه فایلی ک نقطه عطف زندگی این لحظه من شد
استاد من حدود 2 هفته ای بود که رفته بودم تواین قضیه و واقعن از مسیر درست دور شده بودم بخاطر اینکه فکر کردم اگه از طریق قانون پیگیری کنم میتونم دهن طرف رو سرویس کنم
حدود 2 ماه قبل به یک تضاد بزرگ (دعوا) برخورد کردم که من و خانواده ام به ناچار مجبور شدیم بریم شکایت کنیم و این قضیه تاالان طول کشیده
خوب من میدونستم که باید ذهنم رو کنترل کنم
اما این موصوعی که پیش اومده بود واقعن دست خودم نبود و بااینکه هیچ تقصیری نداشتم داشت بهم زور گفته میشد ک بهترین راه رو شکایت دریافتم
خلاصه نمیخام خیلی وارد جزعیات بشم
ولی اون طرفی ک باهاش اونجور شدیم شروع کرد به مثلا بردن آبروی من
من مونده بودم چیکار کنم همش میگفتم خدایا هدایتم کن
حالا ببینید چیشد که این فایل اومد رو سایت
دقیقا همون روز من تصمیم گرفتم برگردم به مسیر
تمرین ستاره قطبیم رو انجام بدم سپاسگزاری هام رو و احساسم رو خیلی کنترل کنم
خلاصه این کار اینبار برام راحت تر بود
شبی ک من تصمیم گرفتم با کلی گریه و سپاسگزاری خابیدم
فرداش طرفای ظهر بود که این فایل رو دیدم و نمیدونید چقدر دیوانه این خدا شدم
چقدر سپاسگزارشم که اینقدر هوای منو داره .
استاد توهمین 2 روزی ک تصمیم گرفتم ورودی هام رو کنترل کنم و برگردم به مسیر بینهایت اتفاقات بینظیری افتاده
خیلیییی عالییی دارم پیش میرم
خیلی ارامشم بیشتر شده
تمام تمرکزم رو گذاشتم روی کار کردن روی ترمز های ذهنیم
و واقعن دارم از زندگیم لذت میبرم
خداروصد هزار مرتبه شکر برای این همه لطفش بمن
من تو این قضیه خدارو یافتم
دقیقا مثل همون روزهای اولی ک با شما آشنا شده بودم و خیلی زندگیم آسون شده بود و بعدش اتفاقات عالییییی یکی پس از دیگری برام رخ میداد
امروزم مثل دیروز واقعن شگفتی پشت شگفتی
از همه مهمتر اینکه من خیلییی خوب دارم به تمرینات دوره احساس لیاقت عمل میکنم
یکی از تمرینام رو میخام بگم ک چقدر امروز فهمیدم من تغییر کردم و با همین فرمون باید جلو برم
امروز از بویین ک داشتم برمیگشتم سوار تاکسی شدم
از شهرستان تا روستای من کرایه اش 15 هزاره
قبل از اینکه به روستای ما برسیم یه روستای دیگه هست ک باید از اون رد بشی تا برسی به روستای ما
تاکسیِ منو اورد به روستای اولی گفتم فلان روستا میرید گفت باشه میبرمت
منو اورد رسوند پول خورد نداشتم بهش 20تومن دادم
منتظر نشستم که 5تومنمو بده ولی گفت نمیدم من اوردمت اینجا فلان
محکم بهش گفتم زود 5تومنو بده
گفت پول ندارم گفتم بده برم خورد کنم بیام
گفت نمیدم
چنان محکم و جدییییییی بهش گفتم پولمو بده زود باش
که تو چشام ک نگاه کرد فوری 5تومنو گرفت بهم داد بعدشم بهم گفت خیلیی پروییی
منو میگی وقتی از ماشین پیاده شده بودم انگار 50میلیون بهم دادن
اصلا قضیه 5 هزار نبود برای من
من در گذشته چندباری با راننده ها بحث کرده بودم چون کرایه ازم زیاد میگرفتن و همیشه من با بغض پولمو رها میکردم و میومدم
اما اینباری ک پولمو گرفتم ازش انگار روی ابرها بودم
و این حس که من قربانی نیستم کسی حق نداره حق منو بخوره خیلییی حس شیرین و قشنگی بود
خداروصد هزار مرتبه شکر برای این قدم هایی که دارم برمیدارم
و مطعنم اتفاقات خیلییی عالییی خاهد افتاد
و بازم دلممیخاد به خودم یاد اوری کنم که
هرچقدر بتونی ذهنتو کنترل کنی و در مورد آینده به چیزهای مثبتی فکر کنی اتفاقات بهتری میوفته
گول ذهنمونو نخوریم بخدا آینده خیلییی قشنگتر خاهد شد.
استاد عزیزم قراره با نتایج بهتری بیام
ولی ازونجایی ک استعدادم در کامنت نوشتن بالا نیست میام و سر و تهه قضیه رو میگم و میرم
امیدوارم توضیحاتم خوب بوده باشه
و از خوندن کامنت قشنگم لذت ببرید
خیلیییی دوستتون دارم
خدا یار و نگهدار همه ما باشه.