پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 11


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

576 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یکتا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1595 روز

    سلام استاد جان و مریم جون نازنین و دوستان عزیزم

    سوال:

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    🟢من بشدت عصبانی میشم داد میزنم خیلی صدام بلند میشه و هیچ کسم نمی تونه منو اروم کنه و به اون شخص توهین میکنم هر چی نباید بگم بهش میگم

    تحقیر میکنم .

    🟢بعضی جاها هم صحبت نمیکنم خودما کنترل میکنم یه وقتاییم ترک میکنم

    ولی بعد گوش دادن به فایلا خیلی ارامش گرفتم ولی یه جاهاییم واقعا نمی تونم خودما کنترل کنم

    چند ماه پیش باهمسرم داشتیم صحبت میکردیم

    یهو من عصبی شدم کلی داد بیداد کردم با صدای بلند

    اخه من از بچه گی تو خانواده خیلی عصبی بزرگ شدم

    و هروز با داد و بیداد صدای بلند از خواب بیدار میشدم و با همون وضع شب میخوابیدم هر روز پدر مادرم بحث و دعوا کتک کاری داشتن ینی روزی نبود خونشون بحث نشه ومنم عصبی میشدم فریاد میزدم که اروم شن

    ولی خیلی خیلی بهتر شدم این الگو تو وجود منم بود هر هفته با همسرم بحث داشتیم

    ولی الان خدا راشکر بهتر شدم شاید سالی یک بار ولی خب همون سالی یک بارم دوست دارم نداشته باشم

    خیلی با گوش دادن فایل ها تغییر کردم ولی خیلی دوست دارم تغییر کنم ارامش بیشتر شده ولی میخوام خیلی بهتر شه داشته باشم و برام حرف

    دیگران مهم نباشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    «إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ؛ وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»

    ﻣﺎ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ ؛ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺟﺰ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﺍﺣﺪﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ.

    (سوره قمر 49,50)

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه (که مطمئنم هست)

    سلام و درود و رحمت و برکت رب العالمین به قلب نازنین همه دوستان عزیزم در این سرزمین توحیدی.

    از درگاه جان جانان رب العالمین براتون بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم.

    حافظ شیرازی میگه «مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم ؛ هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم». ویژگی توحید اینه. وقتی اومدی توی مدار توحید، خداوند دوستانی رو دور و برمون جمع می‌کنه که حتی یه روز طاقت دوریشون رو نداریم، و وجود عزیزشون رو به اندازه جان خودمون دوست داریم، چون همه مون بخشی از وجود خداوند هستیم.

    «صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم ؛ فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم»

    تدی روزولت رئیس جمهور 26م ایالات متحده یه جمله معروف داره که میگه:

    Believe you can and you’re halfway there.

    باور داشته باشید که میتوانید و نیمی از مسیر را طی کردین. پزشکان یه اصطلاح دارن که میگن «تشخیص درست نیمی از درمانه».

    و البته استاد عباس منش هم توی فایلها بارها و بارها گفته از خودتون سوالات خوب و اساسی بپرسید تا خودتون رو بهتر بشناسید. اعتراف میکنم اگه استاد عباس منش این سوال رو ازم نپرسیده بود من خودم رو از این جنبه تحلیل نمی‌کردم و چه بسا پاشنه های آشیلم که سالها برام باقی میموند. اینکه من در شرایط سخت و پر از استرس چه رفتاری رو از خودم بروز میدم. وقتی به خودم برگشتم و یه حساب سرانگشتی کردم و اتفاقات اخیر و گذشته خودم رو مرور کردم دیدم اینکه کجا باشم و چه شرایطی باشه در واکنش من بی تأثیر نیست.

    اگه توی پالایشگاه باشم و حادثه داشته باشیم و من توی شرایط عملیاتی باشم، خلاقیت عملیاتی و انرژیم چند برابر میشه. از اون جهت که این تخصص شغلی منه، آموزشش رو دیدم و تجهیزات مناسب و ایمن رو دارم، از طرفی مسئولیت وقوع حادثه بر عهده من نیست (خطای من باعث حادثه نشده پس خیالم راحته) و وظیفه من فقط کنترل و جمع کردن صحنه حادثه است. (بین خودمون بمونه؛ مهم اینه که ما به موقع برسیم و سلامت برگردیم اگه بقیه بخوان خودشون رو به کشتن بدن فقط بهشون یه تذکر می‌دیم، نهایتاً اگه توجه نکرد جسدش رو برمیگردونیم بیرون). بقیه چندان از کارمون سر در نمیارن، و از طرفی روشهای مختلفی هم براش وجود داره، پس هر جوری ماست مالیش کنیم بعداً زبونمون درازه که این طبق فلان استاندارد و فلان دستورالعمل بین‌المللی کنترل حادثه بوده. پس کارمون درست بوده. (یه حس اعتماد به نفس ناشی از مسلط بودن به کار) اینجا چون مسئولیت گردن ما نیست، پس مضطرب نمیشیم ، چون مضطرب نیستیم پس خلاقانه تر عمل میکنیم و نهایتاً وقتی حادثه جمع شد، ادای فرشته های نجات رو در میاریم. (من خودم اون لحظه حس ماکسیموس دسموس موریلیوس رو دارم توی فیلم گلادیاتور، وقتی نبرد کارتاژ رو پیروز میشدن همراه با موزیک متن هانس زیمر)

    ولی توی زندگی شخصی خودمون مسئولیت صد درصد (و چیزی بیشتر از صد درصد) بر عهده خودمه. اونجا دیگه خبری از ماکسیموس نیست، حتی هانس زیمر هم برام آهنگسازی نمیکنه، توی زندگی شخصی خودم بارها اتفاقاتی رخ داده که تا زمانی که فقط خودم درگیر موضوع بودم و ازش مطلع بودم آرامشم رو حفظ کردم. (تو پرانتز بگم در گذشته که خودمو به زمین و زمان میزدم، به هزار نفر التماس میکردم ، و صدتا مقصر براش پیدا میکردم منجمله خداوند متعال و بی‌گناه ترین قربانی حادثه خودم بودم) الان و به لطف آموزشهای این سایت و مدتی که روی خودم کار کردم میدونم هر چیزی مخلوق باورها و افکار خودمه، به خودم یادآوری میکنم ولو شده با کلام بلند بلند حرف میزنم با خودم، «این موضوع، این حادثه اومده تا به من درس بده، این چالش تموم میشه، میاد و میره ولی من هستم، من باقی ام، منم که باید حلش کنم، همیشه یه راهی براش وجود داره. خدایا کمکم کن ، هدایتم کن تا بدونم چطوری انجامش بدم».

    اگر خودم به تنهایی باشم و شرایط سختی بوجود بیاد، تمام تلاشم رو میکنم که آرام باشم «سکوت و آرامش و تفکر» و البته درخواست هدایت و حمایت از رب العالمین. مسئله از اونجایی برام بغرنج میشه که دیگری هم کنارم باشه و از مسئله من مطلع بشه. مخصوصاً مادرم یا همسرم. بقیه رو میتونم به راحتی هندل کنم یا ایگنور کنم. فقط این دو عزیز با احساس دلسوزی و ترحم بیش از حد، و مرور دائمی و احساس عجز و ناتوانی و تکرار و تکرار و تکرار موضوع کار رو برام سخت‌تر میکنن ، دوست دارن کمکم کنن ولی نمیدونن با آیه یأس خوندن باعث میشن کاسه صبر من زودتر لبریز بشه. از یه جایی به بعد من متوجه شدم اگه بتونم این فشارها و اضطراب های خانوادگی رو با آرامش و صبوری پشت سر بذارم قطعاً به خود مسئله هم فائق میام. بارها بوده که مسئله چندان مسئله مهمی نبوده، میگم با کمی صبر و شکیبایی این موضوع به راحتی حل میشه. ولی … (حتی مسئولیت نق های اطرافیان هم بر عهده خودمه) اینجاست که من باید ایمانم رو حفظ کنم. هر بار میبینم صبر و طاقت و آرامشم بیشتر میشه.

    توی صنعت یه اصطلاحی وجود داره بنام ست پوینت Set Point یعنی نقطه تنظیم. انواع ست پوینت ها هست، الکترونیکی ، مکانیکی ، فشار ، دما و …. مثلا یه مخزن داریم که شیر اطمینان داره که اگه فشار‌ش از یه سطحی بره بالاتر شیر اطمینان باز بشه و نذاره مخزن منفجر بشه. به اون فشاری که شیر باز میشه میگن ست پوینت. فرض کنید این مخزن هر بار توان و تحملش بره بالاتر، و ست پوینت سیستم ایمنی و اطمینان هم بره بالاتر. این ست پوینت ذهنی من با هر بار کنترل ذهن بیشتر و بیشتر میشه. هر بار که کنترل ذهن میکنم سری بعدی توان و تحملم بیشتر میشه. و موثر ترین افراد برای تنظیم ست پوینت همون خانواده ام بودن. اونهایی که صمیمی تر بودن بیشترین نقش رو در بالاتر بردن ست پوینت ها در زمان حوادث داشتن. غریبه ها که …

    یه جایی استاد مثال خواب و خوردن رو می‌زنن. با اجازه تون هر دوش رو دارم. یه وقتایی هم میرم پیاده روی و گوش دادن فایل (اصلا در گذشته حتی ذره ای شبیه این حرفها هم نبودم). متاسفانه تو اون شرایط ورزش تعطیل میشه. توی شرایط اضطراب و استرس نمیتونم ورزش کنم. برای ورزش کردن حتماً باید آروم آروم باشم. ترک کردن محل برای من خیلی تاثیرگذاره البته اگه شرایطش باشه. قبلاً چند بار در شرایط ناراحت کننده از خونه زدم بیرون تا بحث کات بشه ولی وقتی برمیگشتم بازم ادامه پیدا می‌کرد. الان میخندم. باورتون میشه وسط بحث میخندم، بنده خدا همسرم از خندیدن من ناراحتتر میشه و خلاصه ماجرا ادامه پیدا می‌کنه.

    استاد عباس منش یه جایی مثال افرادی رو زدن که در زمان مسائل میرن سراغ الکل … اگه قهوه جزء مواد اعتیادآور محسوب میشه ، لطفاً یکی از دوستان شماره انجمن معتادان گمنام رو برام بفرسته. خخخخ

    از استاد عباس منش عزیز خیلی ممنونم ، این سوال باعث شد نقاط قوت و نقاط ضعف خودمو بشناسم و بهتر عمل کنم. بدونم در چه شرایطی کار برای من سخت‌تر میشه و در اون شرایط بیشتر مراقب پاشنه های آشیلم باشم‌. در چه شرایطی کارمو خوب انجام میدم، در چه شرایطی چه باورهای خوبی رو تکرار میکنم نقاط قوتم رو بهبود ببخشم و پاشنه های آشیل رو کار کنم. همین نقاط قوت هم روزگاری پاشنه آشیل بودن.

    و در پایان کامنتم یه قدردانی و تشکر ویژه میکنم از تمام تلاش‌ها و خلاقیت های استاد شایسته بزرگوار، که مطمئنم بخش زیادی از این فایلها و تمرینات و گفتگوهای ارزشمند استاد عباس منش رو مرهون تلاش و پیگیری و احساس شاگردی و عطش سیری ناپذیر استاد شایسته هستیم. اگه نباشه تلاش های پشت دوربین ایشون، شاید دانشجویان سایت نتونن اینقدر عالی از صحبتهای استاد عباس منش بهرمند بشن. متشکرم از شما استاد شایسته.

    استاد عباس منش عزیز از شما ممنونم.

    «الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه»

    «که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم»

    «چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله»

    «نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم»

    در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    دوستان نازنینم ، واقعاً دوستتون دارم و قدردان همه مهربانی های شما هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
    • -
      Rojina گفته:
      مدت عضویت: 1793 روز

      سلام جناب امیری امیدوارم حالتون عالی باشه

      نمی‌دونم این چندمین باره که کامنتی از شما می‌خونم، اما شما و آقای خوشدل کامنت هاتون یه جنس متفاوتی داره که من خیلی دوستش دارم.

      یه حسی که همزمان که آگاهی های بی‌نهایت ارزشمندی رو تکرار می‌کنین و از زاویه متفاوت بهش نگاه می‌کنین، همزمان یه طنز خاصی هم توی نوشته هاتون حس می‌شه و این موضوع با اطلاعات بسیاری که دارین ترکیب میشه و یه کامنت فوق العاده رو می‌سازه…

      و از هر مطلب و یا شعر، در زمان و جای درستش استفاده می‌کنید و این خیلی برام تحسین برانگیزه.

      این نشون می‌ده چقدر ذهن فعالی دارین… ایشالا که همیشه سلامت باشین

      یه سوال دارم از شما.

      شما چطور اینقدر اطلاعات بالایی دارین؟ هم اطلاعات تاریخی خوبی دارین (در حدی که توی کامنتاتون دیدم) و هم اشعار رو به خوبی به یاد دارین.

      اصلا چطور تمام اینا با هم یادتون می‌مونه؟! اونم با تاریخ و جزئیات ریز

      چون من یه مدته دارم تاریخ می‌خونم ولی فقط کلیتش توی ذهنم می‌مونه و برای جزئیات باید بارها و بارها مروروش کنم تا توی ذهنم بشینه.

      ممنون می‌شم اگه به سوالم پاسخ بدین

      پیشاپیش ازتون سپاسگزارم…

      با آرزوی بهترینها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم.

        در خصوص سوالی که پرسیده بودین یه سری مباحث رو علاقه دارم ، مثل صنعت، مثل هوافضا، یا موضوعات این چنینی چون علاقه دارم و چند بار در موردشون سرچ کردم یادم مونده. اگه علاقه نداشته باشم یادم نمی‌مونه. در خصوص تاریخ ، من یادم نیست زندیه و صفویه کی بودن و چیکار کردن. تاریخ ایران رو چیز چندانی نمیدونم با اینکه علوم انسانی خوندم. ولی چون به آمریکا علاقه دارم وقایع تاریخیش یا شرایط جغرافیاییش و موضوعات مرتبط با شرایط سیاسیش رو سرچ کردم و یادم مونده. یعنی شما بپرسی ساختار مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان یا شورای نگهبان ، من فرقشون رو نمیدونم که کشور خودمه. ولی میدونم کنگره آمریکا متشکل سنا و مجلس نمایندگان چندتا سناتور داره و انتخابات شون چطوریه. سنا وظیفه اش چیه ، مجلس نمایندگان وظیفه اش چیه. کالج الکترال چیه. چندبار رئیس جمهور های آمریکا رو از جورج واشنگتن تا جو بایدن رو مرور کردم که این 46 نفر اسمشون چی بوده. فقط علاقه باعثش شده. که سرچ کنم و یه چیزایی یادم بمونه.

        در خصوص اشعار من زیاد شعر حفظ نیستم .چندتا بیت مختصر ، اشعار رو یا رندوم از توی گوگل پیدا میکنم و یا یه مصرع رو که یادمه سرچ میکنم تا کل شعر رو پیدا کنم. در خصوص قرآن هم همینطوره. اکثر آیات رو سرچ موضوعی میکنم. قرار نیست همه چیز رو بیاد بیارم. باور کنید من خیلی معمولی از یه آدم عادی هستم … دوستان نازنینم توی سایت خیلی لطف دارن و بهم محبت میکنن و ازم تعریف میکنن. همه بچه های سایت وقتی کامنتهاشون رو میخونم تحسین برانگیز هستن. از شما ممنونم دوست عزیزم بخاطر سوالتون ، باعث شد من درون خودمو یه کنکاش کنم. و بسیار تحسینتون میکنم از اینکه اینقدر کنجکاو هستین و برای بهتر شدن دارید کار و جستجو میکنید.

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی روژینا عزیز.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
        • -
          Rojina گفته:
          مدت عضویت: 1793 روز

          سلام به شما

          خیلی ازتون تشکر می‌کنم بابت پاسخی که به سوالم دادین.

          پس ریشش در علاقه ست…

          واقعا علاقه چاشنی هر کاری بشه بی چون و چرا معجزه میکنه

          منم عاشق آمریکا بودم و هستم، اما هیچوقت ترغیب نشدم که سراغ فرهنگ و تاریخش برم و بیشتر توی فاز توجه به زیبایی های بی‌نهایتش هستم که سفر به دور آمریکا بهترین خوراکه براش.

          در هر صورت ازتون ممنونم

          مطمئنم با این تمرکز و این حد از ظرافتی که در رفتارتون به سبک فرهنگ آمریکایی دارین(رانندگی بین خطوط و انتظار برای سبز شدن چراغ عابر پیاده:)، هر روز به تجربه زندگی در آمریکا نزدیک و نزدیکتر می‌شین. بسیااااار تحسینتون می‌کنم.

          کنجکاوی و شور و اشتیاقتون برای یادگیری پایدار…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2400 روز

      سلام به حمید عزیز!

      وقتی میام کامنت هات رو میخونم انگار وارد یه گلستان شدم! هر چی بخوای توش پیدا میشه!

      اشعار ناب که هر بار میخونمشون آخرش با خودم میگم “به به…”

      آیاتی که دل آدم رو میبره…

      اطلاعات عمومی…

      امثال و حِکَم…

      مثال های واقعی از زندگی شخصی…

      یه معجونی که آدم دلش میخواد هیچ وقت این کامنت تموم نشه! چنین خوب چرایی؟!!

      خدایا شکرت به خاطر اینکه حضور و فعالیت من توی این سایت مصادف شده با حضور دوستان نازنینی مثل حمید امیری عزیز و بقیه ی دوستان!

      چقدر خندیدم از اون قسمت که در مورد جمع کردن حادثه سر کار نوشته بودی :))))) درسته که به شوخی نوشته بودی “ادای فرشته های نجات رو درمیاریم”، اما مطمئنم شما توی این کار چیزی کمتر از فرشته ی نجات نیستین!

      یه چیزی بگم بخندی! من اون موقع ها که ایران بودم یادمه هنوز خیلی جا نیوفتاده بود عابرها ی پیاده منتظر سبز شدن چراغ عابر پیاده بمونن و خیلی ها رد میشدن…من همیشه ولی صبر میکردم تا چراغ سبز بشه حتی اگر ماشین نمیومد…بعد وقتی سبز میشد و رد میشدم دقیقاً احساس یک قهرمان رو داشتم که داره موزیک قهرمانی براش پخش میشه :))))) نمیدونم چرااااا؟! واسه ی این کار ساده!! حالا شما که میرین حادثه ی مربوط به جون آدما رو رفع و رجوع میکنین حق دارین که حس اون ماکسیموس نمیدونم چیچی رو داشته باشین…چون واقعاً قهرمان هستین!

      موضوعی که درباره ی ست پوینت گفتین خیلی جالب و درسته. البته که با هر بار کنترل ذهن، ست پوینت ذهن هم بیشتر میشه و ظرفیت بالاتر میره، ولی اساساً ما وقتی به طور متوالی این کنترل ذهن رو نشون بدیم در شرایط چالش، نتیجه ش این میشه که چالش های استرس زای کمتری هم برامون پیش میاد که نیاز به کنترل ذهن شدید داشته باشه. قربون خدا برم با قوانین زیبای خلقتش! خدایا شکرت!

      قهوه :)))

      اگر قهوه جزء مواد اعتیادآور محسوب میشد که الان همگی (یا شاید 80 درصدمون) توی انجمن معتادان گمنام دور هم داشتیم تخمه میخوردیم :)))))

      آخ آخ اون بیت آخری از اونا بود که دلم رو برد!

      “الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه

      که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

      چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمد الله

      نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم”

      عالی هستی حمید عزیز! در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو میکنم که لایقش هستی!

      (میشیگان پیش خواهرم رفتی خبر بده منم میام، خیلی نزدیکیم خخخخخخ)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود و رحمت و برکت بی نهایت رب العالمین به شما خانم زمانی گرانقدر. بسیار بسیار بسیار تحسین تون میکنم. هر وقت پروفایلتون رو میبینم یاد اون کامنت خانم شهریاری میافتم که شما رو (یاس من) صدا زده بود.

        از دست این کارهای خانم شهریاری که برامون اسم انتخاب میکنه، الان دیگه همه منو حمید حنیف صدا میزنن. (مقداری ایموجی)

        چقدر جالب بود موضوع رعایت چراغ عابر پیاده. من هم وقتی پیاده هستم مراعات چراغ رو میکنم و بقیه تعجب میکنن. این دیوونه از کجا اومده. یا وقتی رانندگی میکنم جلوی پای عابرین پیاده میزنم ترمز و بعداً دو دستی اشاره میکنم بفرمائید. قشنگ نگاه تعجب انگیز توی چهره شون پیداست. یا وسواس رانندگی دقیقاً وسط خطوط، در پاسخ به همسرم که چرا این کارا رو می‌کنی همیشه میگم دارم تمرین میکنم توی آمریکا درست رانندگی کنم.

        ببینید یه سری کارهای ریز و جزئی شما رو به لحاظ ذهنی جوری از جامعه جدا می‌کنه ، که اگه به پشت سرتون یه نگاه کنید تفاوت رو می‌بینید که شما کجایید و بقیه جامعه کجا. مجموعه ای از جزییات کوچیک ذره ذره جوری شخصیت شما رو شکل داده که امروز جهان هستی شما رو در سرزمینی بسیار بهتر از بقیه قرار داده.

        ماجرای قهوه و انجمن هم خیلی جالب بود. کلی خندیدم.

        آره اشعار حافظ همینجوریه، یه وقتایی می‌شینم گوش میدم به صورت صوتی وقتی میفهمم اشکم سرازیره، با اینکه هنوز معنی 90% اشعار حافظ رو نمیدونم.

        و در نهایت بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر این دعای خیرتون. و الهی آمین. الهی که (بقول استاد) با عزیز دلم بیایم آمریکا و به شما و کل خانواده دوست داشتنی و موفق زمانی سر بزنم و از نزدیک گفتگوهای توحیدی داشته باشیم و از هدایتها و موفقیت ها حرف بزنیم. (همین الان از تجسمش اشک شوقم‌ سرازیر شد)

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط متنعم از بینهایت نعمت و ثروت.

        الهی صد هزار مرتبه شکر.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2740 روز

      سلام بر حمید حنیف

      حمید جان ممنون که اینقدر دیتیل وار مینویسی و رتیل وار میفتی بجون ذهنت

      هی ذهنت از اینور خودشو میزنه به اونور و بالعکس و نمیزاری در بره

      آره من هم همینجوریم

      البته ته داستان رو پیدا کردم تا حدودی، که برمیگرده به داستان معروف عزت نفس

      اولا من ترس دارم که بقول شما افراد ثالثی شبیه همون موارد شما هم مطلع بشن و قضیه بترکه

      و چون نگرانم معمولا به طرق مختلف این اتفاق میفته

      اما حضرت علی فکر کنم میگن

      اگه شجاع نیستی ادای شجاعا رو دربیار

      و من خودم رو یه نفری معرفی میکنم که از پس هر چالشی بر میام و البته کردیتشو میدم به خداوند

      معمولا میگم شما اصلا خودتون رو قاطی نکنین من از پسش بر میام

      بعد میرم اون پشت میگم خدایا دمت گرم ما رو ضایع نکن من حالا یه چیزی گفتم خدا هم میخنده میگه برو میدونم

      دو تا دلیل داره

      شایدم 3 تا

      اولا من از سرزنش شدن فراریم چون خودم هم دارم مثل همه ملت بعد از هر اتفاقی خودم رو توی ذهنم سرزنش میکنم احتمالا که نه یقینا بقیه هم همین کار رو با من میکنند بقول استاد رگ گردنم میزنه بیرون و …

      که مساله مهمش برمیگرده به همون عزت نفس معروف

      و دوما این‌که این افراد ثالث با خودشون میگن اگه این بیفته تو هچل بدبختی هاش برای منه یعنی در خیلی از موارد عملا دلسوزی در کار نیست ظاهرشه باطنش همین هست که گفتم

      و من راهی که پیدا کردم همینه که اولا و ثانیا و ثالثا به هیچکس نگم. درد دل که اصلا

      در مرحله بعد اگه بفهمند بگم من کلا توی این مورد با شما کاری ندارم خودم حلش میکنم و برم توی نقطه تسلیم به اون بالاییه و اون خودش از بینهایت دستش و ایده اش براحتی کار من رو اوکی میکنه

      بعضی اوقات بعضی مشکلات و چالشها هستند که چاره اش فقط زمانه

      و این رو بعدا میفهمیم بر اساس اون “عسی ان تکرهوا “.

      و اینکه اونهایی که از مدار ما توی این مورد پایینترن نتونن صبر کنن کاملا منطقیه

      به هر حال ایده من همینه چون فهمیدم نمیشه کسی رو قانع کنم

      و بر اساس جمله که دیگران لزوما مخالف ما نیستند بلکه منافع خودشون رو در نظر میگیرند که البته از طرف خود ما هم همینطور است ، سخت در اشتباهید اگه فکر کنین افراد نزدیک که براشفته میشن از دلسوزیه

      یه عده هم هستند در اطرافیان که همون ذره امیدت رو هم فوت میکنن خاموش بشه

      همون شخصیت فیلم گالیور من میدونم کارمون تمومه

      که البته ساکت کردنشون با توجه به گفتگوهای ذهنی خودمون که همین رو میگه و همین کار رو میکنه اصلا کار ساده ای نیست

      اما من توی اینجور موارد از اونا اعراض میکنم به هر روشی که شده و به ذهنمم با فکت بقول استاد در 12 قدم میگم ببین قبلا توی این مورد این و این و این پیش اومده و خیلی راحت هم حل شده و اصلا اون اتفاق ناخواسته هم رخ نداده چجوری میگی این دفعه نمیشه و اینقدر با کلامم براش مثال میارم میارم تا خفش کنم یا حد اقل بیهوشش کنم

      البته اگه یه نفر دوباره خانم شهریاری قصه نشه و سی پی آر نکنه که اگه این اتفاق هم بیفته دوباره میفتم به جون ذهنم و با فکت میگم نترس بدتر از این رو رد کردی لاینحل ترش رو حل کردی این که چیزی نیست اون زمان هم فکر میکردی این دیگه اخرت مشکله اما دیدی نبود و تموم شد و رفت

      البته که سوره ضحی و انشراح هم خیلی کمکم میکنه خیلی

      وقتی داره فرمول رو میگه

      و در اصل این دو تا یک سوره هستند .

      همه مشکلات میدونی از کجا میاد ؟ از اینکه ذهنمون منطقی فکر میکنه

      بقول استاد اصلا منطقی نیست که وقتی دارند بچه ها رو میکشند بری بندازیش توی آب

      وقتی دارن دنبالت میکنن بری به سمت رودخانه

      وقتی میخان بکشنت بری داخل غار همون نزدیکی مگه قایم موشک بازی میکنی خب میان میگیرنت اما خدا با یه عنکبوت کوچولو و یه کبوتر ساده احتمالا از این یا کریم هم که ما خراسانی ها بهشون میگیم موسی کو تقی (کمی استیکر خنده برای یکنواخت نبودن کامنت) که اگه ده دقیقه دستتو نگه داری میاد کف دستت لونه میسازه تخم هم میزاره، میاد و دم غارشون رو پلمپ میکنه

      ما همه چی رو میخایم خودمون حل کنیم

      خدا میگه بابا دست و پا نزن آروم باش من برات حل میکنمش ولی اون ایمانه نیست

      و برای حسن ختام مثل خودت

      منم میگم

      پناه میبرم به خداوند از شر شیطان رانده شده

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      قسم به روز نزدیک هنگام ظهر

      قسم به شب وقتی دیگه تاریک میشه

      خدا تو رو فراموش نکرده و از یاد نبرده

      و آخرش برات بهتره از اول داستان ، همه چی به نفعت تموم میشه

      و بزودی خدا اینقدر بهت میده که خودت بگی دمت گرم

      یادت نمیاد تو یه بچه یتیم بودی ما سرپرستیت کردیم؟

      و گمراه بودی راه رو بهت نشون دادیم و هدایتت کردیم تو مسیر؟

      بعد دیدیم عیالواری بی نیازت کردیم ؟

      پس تو هم اگه یتیمی رو دیدی از خودت نرون نگو این کیه شاید مثل خودت شد

      و سائل رو هم از خودت دور نکن

      همیشه هم بشین با خودت نعمتهای خدا رو یاداوری کن

      آیا سینه تو رو گشاده نکردیم؟

      تو رو بلند آوازه نکردیم؟

      اون بار سنگینی که داشت کمرتو خورد میکرد از پشتت بر نداشتیم؟

      آره اینا رو گفتم که بدونی توی هر سختی آسونیه

      واقعا هم همینجوریه با هر سختی یه آسونی میاد

      پس یه هدف رو که زدی دیدی مشکل بود نرو بشین

      برو دنبال هدف بعدی

      و با شوق بیا پیش من من همیشه همینجا پیشت هستم

      راست گفته خداوند بزرگ و بلند مرتبه

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        محمد حسین تجلی گفته:
        مدت عضویت: 2232 روز

        درود خدای مهربون به شما دوست عزیزم آقا جواد عزیز

        دست مریزاد

        عجب‌ دل نوشته ای

        عجب‌ دل‌ نوشته ای؟؟

        خیلی درس داشت برای من

        شما خیلی خودمونی و دلی می‌نویسی که باعث میشه آدم بیشتر دوست داشته باشه دیدگاه های شما رو بخوانه

        البته اینکه چاشنی طنز هم قاطیش می کنی دیگه خیلی بیشتر متن دل نشینی میشه

        به قول معروف فن بیان شما خوبه

        چقدر کیف کردم وقتی می بینم اینقدر با خدا رفیقی و دلی حرف میزنی

        اینقدر باهاش مرام معرفتی گپ و گفت داری

        خدایا شکرت

        من دیدگاه حمید عزیز رو خواندم، بعدش دیدگاه دوتا از دوستامون و پاسخ های حمید جان به اون دوتا دوستمون رو هم خواندم

        ولی این دیدگاه شما دیگه حکم تکمیل کننده تموم این آگاهی ها رو داشت

        خدایا شکرت

        ممنونم که نوشتی

        جواد آقا، شما رو به دستان مهربان الله یکتا می سپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود به جواد بینظیر

        پسر منو ترکوندی با این کامنت.

        من برم یقه چاک بدم سر به کوه و بیابون بذارم . چه کنم که این تیشرتی که تنمه رو دوست دارم و بیرون هم هوا تاریکه.

        اولش کلی خندیدم به اون اسم یاکریم (موسی کو تقی ؟) این یعنی چی آخه ؟ ولی وقتی سرچ کردم و داستانش رو خوندم دیدم قصه جالبی پشت این اسم هست.

        چندتا جمله شاهکار گفتی توی کامنتت.

        (معمولا میگم شما اصلا خودتون رو قاطی نکنین من از پسش بر میام؛ بعد میرم اون پشت میگم خدایا دمت گرم ما رو ضایع نکن من حالا یه چیزی گفتم خدا هم میخنده میگه برو میدونم) جواد جان دمت گرم اینقدر توحیدی عمل میکنی. این نکته خیلی برام درس داشت.

        ببین من واقعاً دنبال درد دل کردن و سنگ صبور نیستم. بدم میاد از احساس ترحم دیگران رو برانگیخته کردن. یه اصلی هست توی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که میگه «اصل بر براعت است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود»، طرفای ما طرز فکر مردم اینه «اصل بر جنایتکار بودن است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود»

        مثلا میای خونه، اینقدر سوال پیچت میکنن، چرا این؟ چرا اون؟ چرا فلان؟ حالا این موقع؟ نهایتاً منم مجبور میشم میگم مثلاً سر راه فلان مسئله برام پیش اومد ، اینجوری و اونجوری شد. منم یه عادتی دارم اگه هر کاری بکنم ازم بپرسن میگم آره اینجوری بوده، حتی اگه به ضررم تموم بشه. از اونجاست که میرسیم به بقیه درسهای عبرت آموزت، این جمله شاهکار طلایی بود که من باید آویزه گوشم کنم (دیگران لزوما مخالف ما نیستند بلکه منافع خودشون رو در نظر میگیرند، سخت در اشتباهید اگه فکر کنین افراد نزدیک که براشفته میشن از دلسوزیه) چقدر این حرف درست بود. واقعاً همینه، چه کنم که نباید در مورد ناخواسته حرف بزنم. وگرنه چه مثالها که برای این موضوع دارم.

        و این دو تا سوره مبارکه که برام یادآوری کردی، سوره ضحیٰ و انشراح. چقدر لذت بردم و چقدر مشتاق شدم برم دوباره بخونمشون و ازشون یاد بگیرم.

        ازت ممنونم جواد عزیزم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زهرا رضی گفته:
      مدت عضویت: 2755 روز

      سلام حمیدآقای گل و گلاب و بهشتی من.

      چقدرمن صداقت در کلامتون رو تحسین میکنم

      چقدر اطلاعات عمومی بالایی ک در اکثر مسائل دارین رو تحسین میکنم

      واقعا وقتی کامنت های شما یا دوست عزیزم سید علی خوشدل و …..رو میخونم ب من اضافه میشه.

      واقعا کامنت های شما بچه ها مثل گنجه .چقدر مفید و تاثیر گزارن.حتی وقت هایی ک خود افشایی میکنید.این همه جسارت و شجاعت ب خرج میدین تا عمل کنید ب آگاهی هاتون.

      خداشماهارو حفظ کنه.

      درپناه خداوند باشین عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود به شما خانم رضی، خواهر بزرگوار و گرانقدر.

        از لطف و محبت و بزرگواری شما بینهایت سپاسگزارم. الهی که همیشه همیشه در پناه رب العالمین احساس مثبت و توحید رو در قلبتون داشته باشید که احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب.

        شما خیلی لطف دارید به من ، واقعیت موضوع اینه که منم یه شاگرد آماتور هستم که هنوز باید تمرکزم رو بذارم روی آموزشها تا شاید چیزی یاد بگیرم. ولی خب چون پر حرف و شلوغ هستم بچه های عزیز و نازنین سایت به من لطف دارن فکر میکنن من خیلی اطلاعات بالایی دارم.

        از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید خواهر بزرگوارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      به نام آنکه زیباست و زیبا می آفریند

      سلام به حمید عزیز برادر موحد و مومن و خداجویم

      عالی هستی پسر.عالی نوشتی، کلی خندیدم.

      تو برنامه عصر جدید قسمت استندآپ کمدی اش یه دانشجوی پزشکی شرکت کرد و چند مرحله بالا رفت. وقتی متن شما را می خوندم یاد اون پزشک با حال افتادم و با خودم گفتم ما الآن هر روز حمید عزیز که یه پا مهندس و مدرس و آتش‌نشان حرفه ای با اطلاعات عمومی بالا برامون استدآپ داره و کلی هم چیز یاد می گیریم و هم می‌خندیم. تازه واقعیت ها را به صورت طنز درمیاره نه تصورات ذهنی.

      پسر کوه استعدادی،قدر خودت رو بیشتر بدان.

      مراقب حال دلت باش دوست دارم.

      عکس پروفایل لایک داره (^_^)

      در پناه حق روز به روز مدارت به صورت تصاعدی بره بالا آنقدر بالا که نتونی مدار های قبلی ت رو ببینی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود به خواهر بزرگوارم رضوان عزیز. الهی که حال دلت عالی و مثبت باشه.

        خدا رو شکر که دیوونه بازی های حمید باعث خنده و احساس خوب دوستانم میشه. خدا رو شکر.

        از درگاه جان جانان برات بینهایت نعمت و ثروت رو میخوام. رضوان جان منو ببخش برای کامنت هات پاسخ نمینویسم، اینقدر دوستان لطف و محبت دارن، هنوز کلی کامنت بی پاسخ دارم، یه وقتایی مشغول کارهای روزمره میشم نمی‌رسم کامنت جواب بدم.

        شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی رضوان گلی ، خواهر مهربونم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1249 روز

      سلام حمید عزیز

      چقدر کامنتای شما جذابه بااینکه متن ها طولانیه ولی هر چی میری جلوتر جذابتر میشه و نوشته هاتون فقط درس قانون نیست کلی اطلاعات جالب درمورد شغلتون و راجب همه چی هست ، اینجا همه چی درهمه :) شعر و آیات قران و سخن بزرگانو وهمینه که قشنگ و باحاله

      و چقدر لذت میبرم اکثر بچه ها و شما گفتید نحوه برخوردم با چالش قبل از آشنایی با قانون باالان فرق داره و این ینی نتیجه ینی تغییر شخصیت که فوق العادس .

      بهترینها رو براتون آرزومندم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم.

        اسم لیلا رو دوست دارم، هم اسم خواهرم هستین.

        خداوند به شما بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و شادکامی عنایت کنه.

        ازتون ممنونم بخاطر این همه لطف و محبت.

        از درگاه خداوند متعال درخواست میکنم واقعاً منو انسان مفید و ارزشمندی قرار بده، اونقدر رشد و پیشرفت کنم که منشأ خیر و برکت باشم برای خودم و دوستانم توی خانواده بزرگ عباس منش.

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2504 روز

      سلام آقای امیری

      چقدر عالی بود کامنت شما

      و چه حس خوبی بود ترکیب کامنت با آیه قرآن و شعر خیلی عالی بود

      یه جای کامنت دیگه استپ کردم و بفکر رفتم

      اونجا که گفتید

      این موضوع این حادثه اومده تا به من درسی رو بده این حادثه این

      موضوع میاد و میره و من هستم

      همیشه یه راهی وجود داره خدایا کمکم کن تا بتونم حلش کنم

      و از خدا هدایت میخواهم

      چقدر عالی بود این متن

      و آنجا که گفتید حتی مسئولیت غر زدن افراد رو میپزیرم

      ممنون از شما و

      حرفهای خوبتون و بجا بود برای من

      باور کنم که حل میشه و راه حلی وجود داره و فقط از خداوند کمک میطلبم

      خدایا ما را به راه راست راه کسانی که هدایت کردی نعمت دادی هدایت کن نه گمراهان و بدهکاران

      شاد و موفق و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلااااااام خداقوت استاد جان

    خب این سوال شما دوتا جواب داره

    از طرف بنده

    یکی قبل آگاهی ها و بعد از آگاهی ها

    من قبلا وقتی استرس میگرفتم تازه کنارش کلی اتفاقات بد دیگه راهم تجسم میکردم و گاها سعی می‌کردم به کسی هم بگم تا احساس ترحم برای خودم بخرم و یه جورایی یار برای خودم جمع کنم که حق با منه و گریه کردن هم که یک کار عادی بود برای من و اشکم دم مشکم بود و فکر میکردم همینه که هست من اینجوریم دیگه من باید گریه کنم و گاهی از گریه هام هم کلافه میشم و میگفتم لعنتی ها نریزید و سریع پاکشون میکردم

    ولی الان بیشتر وقت تو شرایطی که اماکن داری عصبی بشم پوزخند میزنم و هی میگم خدایا شکرت و سعی میکنم هی این خدارا بیارم و گاهی میرم سر دفترم و هی با خدا حرف میزنم و مینویسم

    و چقدر آروم میشم. معنی قرآن را که میخونم که نگم دیگه چقدر احساس خوبی بهم میده

    ولی صد درصد یابید روی خودم کار کنم خصوصا تو مبحث رفتار با بچه ها چون یه جاهایی دیگه اعراض کردن برام سخت میشه و پیش میاد صدام را بالا ببرم که از خودم راضی نیستم و باز روی خودم کار میکنم

    و میخوام بگم این چالش ها هم باز بستگی به پاشنه آشیلمون داره شاید یک سری موارد که بقیه ازش راحت بگذرند منه نوعی گذشتن برام تو اون لحظه سخت باشه یا برعکس و همه اینا تمرین میخواد که انسان صبور تر بشه و خیلی مسائل را جدی نگیره

    و من به جرات میتونم بگم نسبت به عارفه قبل خیلی تغییر کردم و این خودش چند قدم موفقیت هست و خدارا بابت شکر میگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    الهام تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1443 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و استاد عزیزم خانم شایسته

    سلام به همه ی دوستانم

    استاد من خدا رو هزاران بار هر روز سپاسگزارم به خاطر آشنایی با شما

    در مورد سوال این فایل باید بگم هر زمان یک مسئله ای پیش میاد که به شدددددت منو ناراحت میکنه و هیچ راهی در اون لحظه احساس میکنم براش ندارم و یا اینکه اصلا در توان من نیست حل اون مسئله و ناراحتی ای که ایجاد شده واقعا منو در اون لحظه عصبی میکنه و استرس شدید به من وارد میشه تنها کاری که من رو آروم میکنه و ذهنم رو از اون ناراحتی دور میکنه اینه که محیط رو ترک کنم و شروع کنم به پیاده روی

    آنقدر راه میرم تا احساس کنم قلبم آروم شده

    اصلا طی کردن مسافت در اون لحظه متوجه نمیشم شاید 2 ساعت طول بکشه پیاده رویم اما کوچک ترین خسته ای احساس نمیکنم و اصلا خسته نمیشم احساس میکنم دارم رو ابر راه میرم

    از زمان آشنایی با استاد هنگام پیاده روی

    فایل های استاد رو میزارم تو گوشم و گوش کنم مخصوصا فایل های مربوط به دوره ی تضاد چون میدونم ناراحتی که پیش اومده ی تضاد هست و داره به من میگه که الهام آروم باش و خدا رو شکر کن

    این مسئله اومده

    تا به تو بگه چی میخوای تا برات واضح کنه که چه درخواستی از خدا داشته باشی

    البته این نوع نگاه از زمانی ایجاد شده که با آموزه های استاد آشنا شدم

    بعد که آروم تر میشم میشینم و مینویسم که دقیقا چی میخوام و فقط به خودم میگم رو باور هات کار کن تا نتایج بهتر و بهتر بشه

    و این رو هم بگم هر چی که بیشتر روی خودم کار میکنم و فایل های استاد عمل میکنم در مقایسه با گذشته مسئله ی ناراحت کننده ی کمتری برام اتفاق افتاده

    و منی که قبلا هر هفته ی داستانی داشتم که ناراحتم می‌کرد الان تبدیل شده به شاید سالی یکی دو موضوعی که احتمال داره منو ناراحت کنه و خدا رو بابت این همه تغییر و بهبود شکر میکنم

    و از استادم سپاسگزارم بابت این همه لطف و اگاهی ای که در اختیار ما قرار داده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    یاسمن دال گفته:
    مدت عضویت: 3726 روز

    سلام به همه‌ی عزیزانم

    – من وقتی با چالش روبرو میشم خیلی دوست دارم ب جایی ک هیچکس نیست پناه ببرم کسی هم باهام حرفی نزنه کاری هم نداشته باشه، معمولا در اتاقمو میبندم (البته اکثر اوقات میبندم) بعدش با گوشیم بازی میکنم همیشه هم سکوت میکنم.

    – خیلی وقتا میرم سراغ سریالی ک توی اون زمان دارم نگاه میکنم و مدتها میشینم میبینم البته خیلیم حواسم بهش نیست معمولا حتی همون لحظه هم میدونم دیدن این سریالا اوضاع رو بدتر میکنه ولی ادامه میدم

    – یکار دیگه‌ای ک ترک شده بود ولی اخیرا باز اتفاق افتاده گشتن توی اینستاست، بیشتر هم قسمت اکسپلور مثلا تیکه‌هایی از سریالی ک دنبال میکنمو میبینم، یا سراغ مد و استایلاش میرم

    – بعد از انجام اکثر کارهای قبلی، اخیرا این اتفاق میوفته: سعی میکنم متعهدتر روی خودم کار کنم، ینی وقتی تضاد مخصوصا رابطه‌ای (اخیرا همش بحث و دعوای خانوادگی بوده) پیش میاد میگم ببین نشونه‌ست ک تو باز روشون حساب کردی باز فراموش کردی بایدم اینجور بشه، باید متعهدتر باشی منظم‌تر باشی دوره‌هاتو پیش ببری مهارتتو بالا ببری بری سرکار مستقل بشی خانوم خودت بشی، یوقتایی هم ی برنامه‌ی کوتاه‌مدت میزارم برای کار کردن یا روی دوره‌ها یا روی مهارتم. اینکه تضاد روابط یادآوری میکنه روی خودم و خدای خودم حساب کنم حس رضایت درونی بهم میده، انگار ناخودآگاه میخوام ک اینجور بشه چون فک میکنم اینجوری میتونم روی پای خودم وایسم

    – این روش برای من شاهکاره، اینکه برم فقط راه برم، خیلی وقته حدودا 6ماهه ک خیلی تجربه‌ش نکردم اما کم‌کم دارم شروع میکنم. قبلا خیلی راه میرفتم، بعدش بلطف قانون سلامتی زیاد و بی‌دغدغه شده بود و انقدررر ادامه میدادم تا ب حالت سرخوشی برسم

    خیلی وقتا بااینکه کاملا واقفم انجام یکاری برام ضرر داره باورامو خراب میکنه بعدش زندگیم متأثر میشه اما باز انجامش میدم

    یا بااینکه میدونم انجام یکاری برام خیلی خوبه درعین حال لذت داره و بازم زندگیم رو متأثر میکنه، انجامش نمیدم!

    این همیشه با من بوده حتی زمانیکه محصل دبیرستانی بودم و مثلا از کار کردن ریاضی لذت میبردم امتحانم داشتم، اما نمیرفتم سرش!

    فیلم دیدن و چرخش توی اینستا بااینکه بعدش احساسم بد میشه، یا کار نکردن روی باورهام و دیدن و شنیدن فایلا بااینکه واسم لذت‌بخشه هم همینجور شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    صفدر مومنی گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    بنام خدا

    سلام به همگی

    واکنش‌های من نسبت به شرایط نامطلوب و ناراحت کننده متفاوت هست بستگی به نوع و عمق و اینکه خودم اون لحظه در چه شرایط روحی باشم داره یا اینکه کدوم یک از جوانب زندگی ام باشه روابط ، مالی ، کاری، روابط عاطفی یا …. که در هر کدوم از اینها بنابر عمق احساس ناراحتی و شرایط روحی ام، متفاوت عمل میکنم اما اولین واکنش جسم من نشون میده یا سردرد میشم یا کمر درد یا اینکه تبخال میزنم و بارز ترین عکس‌العمل من در اینگونه شرایط خیلی فحاشی میکنم همه مقصر اند بجز من و دلیل تراشی میکنم که اونها مقصرند نه من هزار دلیل و توجیه میارم هرچی جلوی دستم باشه می‌شکنم یا پرت میکنم

    پای ثابت همه تقصیر ها خدا بود ، خدا واسه من نمیخواهد، خدا نمیزاره،از من بدش میاد،دوست داره اذیتم کنه ،با من لج میکنه و…..

    هیچ وقت من مقصر نبودم همیشه پدر مادر معلم رییس‌جمهور ،امریکا و تا وقتی نگاهم این بود هر روز حالم بد تر ،شکست هام بیشتر افسردگی ام عمیق تر روابطم داغون تر خودخواهی ام تا جایی کشید که فکر میکردم کل دنیا باید طبق حرف های من عمل کنند و خیلی راحت طرد شدم از جامعه نتونستم هیچ موفقیت کوچیکی هم بدست بیارم درگیر چیزهای پوچی شدم که سالها طول کشید انگار زندگی ام زده بود روی دنده عقب تا جایی که دوست نداشتم دیگه زنده باشم

    امروزی که در کنار شما هستم نمیگم صد درصد اتفاقات و شرایط زندگی ام پذیرفتم و اگر مسئله ای برام پیش بیاد می پذیرمش و بجای پیدا کردن مقصر از بیرون باورهامو افکارم رو اصلاح میکنم نه، اما ب اندازه ای تونستم این کار رو انجام بدم رشد کردم حالم خوب شده و درس هایی یاد گرفتم که سالها با فرار کردن نتونستم درک کنم و بفهمم و عمل کنم تا مسیر رشد و پیشرفت برام آسون بشه خیلی راحت خودمو آسون کرده بودم برای سختی ها به اندازه ای تونستم ریشه ها رو در درون خودم پیدا کنم اشتباهات و تکرارشون به مراتب کمتر شده و حال بقیه رو بد و سرزنش نمیکنم بخاطر اینکه من ناراحتم یا عصبی هستم

    شاید از روی عادت تا یکی دوساعت اول که ناراحتم بخواهم همه رو مقصر بدونم یا وسیله ای بشکنم یا خیلی عصبی بشم فحاشی کنم یا هر حالتی که نخواهم اون شرایط رو بپذیرم اما سعی میکنم خیلی زود خودم رو جمع کنم با خودم حرف میزنم یا به دوستی زنگ میزنم تا از شدت احساسم کاسته بشه تا بتونم از روی عقل و منطق عمل کنم نه از روی احساسات و جهل در کل خودم رو مقایسه کنم با 3 سال پیش نمره قبولی به خودم میدم

    استاد برای آماده کردن این فایل از شما سپاسگزارم ممنونم از دوستان عزیزم برای کامنت های زیبا و عالی شون

    دوستون دادم در پناه خدا شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    محمد درخشان گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خدا

    سلام و درود بر استاد،خانم شایسته و دوستان عزیزم

    زمانی که مشکلی برای من بوجود میاد سریع عصبانی میشم و با نجواهای ذهنی و خودخوری دنبال مقصر بیرون از خودم (به غیر خودم) میگردم و به نوعی میخوام دیگران را مقصر تمام اتفاقات بَدم بدونم و به نوعی شونه خالی میکنم از مسئول بودن خودم در اتفاقات زندگی خودم

    زمانی که از دست فردی ناراحت یا عصبانی میشم ذهنم میگرده و تمام ویژگی های اخلاقی و رفتاری اون طرف را تو ذهنم برام مرور میکنه و تمام کارهای بَدی که قبلا برای من بوجود آورده را مرور میکنه و از اون طرف یه دیو خشن،بداخلاقی… می‌سازه و میگه که باید رابطه را با اون طرف قطع کنی،ببین این همه خوبی کردی اینم جواب خوبیهات،بشکنه این دست که نمک نداره،و دنیا را یه دنیا بَد و آدم های دنیا را آدم های بَد در نظرم جلوه بده و حالم را خراب کنه

    این الگوهای تکرار شونده در مورد یکی از عموهای من مصداق بارزی هست برای من،که همیشه من میبخشیدم و فرصت میدادم بهش ولی باز اون همون رفتارش را تکرار میکرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    لیلا جلوداری گفته:
    مدت عضویت: 2591 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته گل

    الان که به لطف الله در مسیر آگاهی بینهایت قرار دارم احساس می‌کنم تکرار هر چیزی در این دنیای فیزیکی نشانه ای از سمت کائنات برای نشان دادن این موضوع است که یک رشته افکار و باورها هستند که در پس زمینه ذهن ما در حال تکرار شدن هستند و باید دقت کنیم که متوجه بشیم ریشه این اتفاقات مشابه و تکرار شونده در زندگی مان چیست

    و آیا می‌خواهیم که این اتفاقات و شرایط همچنان در زندگیمان تکرار شوند یا نه

    جهان به معنای واقعی فقط به فرکانس‌های ما پاسخ می‌دهد و آنها را به شکل افراد و شرایط و موقعیت‌ها و روابط به ما برمی‌گرداند و این هم موهبتی از سمت خداوند به ما انسان‌ها است که بتوانیم رشد کنیم

    در مورد اینکه من در شرایط استرس‌زا اغلب چه واکنشی نشون میدم من این موضوع رو می‌تونم بگم که خدا را شکر به خاطر هدایتم به سمت احساس بهتر دارم شرایط بهتری رو در زندگی تجربه می‌کنم اما به طور کلی معمولاً در شرایطی که خیلی ذهن به من فشار میاره و از حد توانایی کنترل ذهن من این شرایط استرس‌زا بیشتر به نظر می‌رسه معمولاً دوست دارم به سمت مراقبه بروم و مراقبه کنم البته معمولاً یک ناراحتی و یک غم سنگین را در تمام وجودم احساس میکنم گاهی هم میخوابم و بعد از خواب سعی می‌کنم ذهنم را بیشتر کنترل کنم البته تازگی‌ها به این نتیجه رسیدم که آن صدای تکرار شونده در سرم نباشم و نیستم و به آن سعی کنم گوش ندهم و یک سکوت و سکون ذهنی را برای خودم در نظر بگیرم البته گاهی خیلی برایم مشکل می‌شود

    خدا را شکر می‌کنم که در مسیر انعمت علیهم قرار گرفته‌ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    امیر حسین سراجی وطن گفته:
    مدت عضویت: 2068 روز

    به نام الله یکتا

    امروز وقتی این فایل رو گوش دادم اومدم که کامنت بخونم دیدم هیچی نیست فهمیدم که خیلی زودتر از هر زمانی اومدم سراغ این فایل پس حتما این فایل هدایتی برای من داره که باید پیداش بکنم. الان که دارم می نویسم نمی دونم راجخ به چی باید بنویسم ولی خودش هدایتم خواهد کرد. چند روز پیش که فایل انتقادات رو گذاشته بودین برام چالش عجیبی رخ داد چون من چند روزی بود داشتم فکر می کردم که چه چیزی منو شدید احساسی می کنه و واکنش من رو بر می انگیزاند . دیدم وقتی از من در مورد نتایج زندگی ام انتقاد می شه شدیدا بهم می ریزم . استاد دمه شما گرم که در جهان ندیدم کسی که اینقدر قشنگ نکات رو واضح بیان بکنه. همین که گفتین اگر در موضوعی که از شما انتقاد می شه بهم می ریزین علتش باید این باشه که شما روزانه هزاران بار همون انتقاد رو از خودتون می کنید. و این جرقه ای شد برای اینکه من بفهمم که آره درسته من در اعماق ذهنم شدیدا هر لحظه و هر روز دارم به خودم می گم که امیر تو نتیجه ای نگرفته ای تو زندگیت چون من نتیجه 9ودم رو گره زده بودم به هدفی که 20 سال پیش برای خودم تعیین کردم و هنوز صد در صد بهش نرسیدم ولی در آستانه اتفاق افتادن است. بعد نشستم و با خودم نتایجی که فقط توی این سه سال گذشته رو بررسی کردم دیدم خدای من ، من دارم آرزوی دست نیافتنی خیلی از افراد رو زندگی می کنم. من همسری دارم که تو هر کاری باهام همراهه و 15 سال زندگی لذت بخش داشتیم این نتیجه ای هست که میلیون ها نفر آرزوی یک لحظه اش رو دارن. من دو تا دختر قند عسل دارم که میلیون ها نفر آرزوی داشتن یک لحظه از این احساس رو دارن. من تو توانایی های فردی کارهایی بلدم که خیلی ها آرزو دارن که یکی از این توانایی ها رو تجربه بکنم.

    و هزاران نتیجه دیگه که عاجرم از نام بردن و شمردنشون.

    حالا این چه ربطی از به این فایل داشت نمی دونم.

    و نکته مهمی که اتفاق افتاد این که با فهمیدن این باگ تو ذهنم اتفاقی که مدتها بود منتظرش بودم افتاد بدون اینکه من کار خواصی بکنم.

    خدایا تورا سپاسگزارم راه رسیدن ساده به خواسته هام رو بهم نشون دادی .

    حالا در جواب سوال این فایل باید بگم که من شدیدا در مواقع استرس زا تو سکوت عمیق فرو می رم با پیاده روی و تنها بودن آروم می شم. این الگویی است که بارها می شه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    شیرین امامی احتشامی گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عزیزم ، مریم نازنین و اهالی عزیز این خانه

    سوال پرسیده شده : ( الگوهای تکرار شونده )

    1 ) من معمولا چیزهایی رو جا میزاشتم و دست به جا گذاشتنم عالی بود !!!!

    به طوریکه یه وقتایی اونقدر مسئله مهم بود که مجبور می شدن دوربین رو چک کنن تا مطمعن بشن من فلان چیز رو جا گذاشتم و مالک اصلی منم و یا لباسها و وسایل مهمی که زیاد ازشون استفاده می کردم وقتی همرام جایی میبردم ( نه همیشه ) ولی اکثر اوقات جا میزاشتم و قبلا حساااابی خودمو سرزنش میکردم ولی خدارو شکر از وقتی فایل (( عزت نفس )) رو خریدم و استفاده میکنم

    خییییلی بهتر شدم . یعنی هم چیز کمتر جا میزارم اگرم بزارم وسیله چندان مهمی نیست و مهمتر این که اصلا خودمو سرزنش نمیکنم و

    همش با خودم میگم شیرینم هییییچ اشکال نداره دفعه دیگه بیشتر حواستو جمع کن . حالا که چیزی نشده . گوشیت که نبوده ، کیف پولت که نبوده ، کارت بانکیت که نبوده و مدارک مهمت که نبوده …….

    اینها باعث شده که شکر خدا این الگوی تکرار شونده خییییلی کمتر بشه .

    2 ) قبلا در اکثر مواقع وقتی به چالش بزرگی میخوردم مثلا به هر شکلی آقایون بهم زور میگفتن ( بی دلیل ) یا کس یا کسانی کار زشت و ناحقی رو بهم نسبت میدادن

    یا وقتی برگه خلافی ماشینمو میدیدم و متوجه میشدم

    جاهایی برام خلافی خورده که من اصلا روحمم اونجا نبوده چه برسه به ماشینم و …..

    خون جلوی چشامو می گرفت و دلم میخواست با اسلحه بزنم مغز طرفو یا اون ارگان رو بترکونم و بعد کلللی خود خوری و اعصاب خوردی چنان خوابم میگرفت که انگار سالهااااست نخوابیدم ، بدنم چنان سست میشد

    که اگه بیرون بودم دلم میخواست در کسری از ثانیه برسم خونه و بیوفتم رو تخت و اگرم خونه بودم که به حالت کرختی عجیبی

    ممکن بود حتی تا سه ساااعت بخوابم و البته وقتی بیدار میشدم حالم بهتر بود و بهتر فکر میکردم و بهتر تصمیم می گرفتم .

    که بازم خدارو شکر خییییلی وقته که اینجوری نشدم و اتفاق به شدت ناجالب که بدجور منو به هم بریزه نیوفتاده . ( یا شاید به قول استاد جانم من بزرگتر شدم )

    3) در روابط قبلا من در 99% مواقع وقتی وارد رابطه ایی میشدم خیلی زود متوجه میشدم طرف یا سیگاری یا الکلی تییییره ، یا اعتیاد به یه نوع ماده مخدری داره ( که البته برای من خیییلی مهم بود ولی ممکن بود این نوع مواد برای جامعه مهم نباشه و رواج زیادی داشته باشه بین خانمها و آقایان ) که برق آسااااا پرونده طرفو می بستم و می گفتم ول کن بابا…. تنها باشم بهتره تا کلکل کردن با اینجور پسرا و مردا !!!!!!

    اینم بگم که من ازدواجم هم فقط دو سال طول کشید و متوجه شدم شوهر سابقم اعتیاد شدید دارن و متاسفانه این الگوی تکرار شونده هنوز در زندگی من هست و البته باز هم خدارو شکر کمتر شده و

    امیدوارم با قرار گرفتن در مدار خرید محصول عشق و مودت بتونم این الگوی تکرار شونده رو اول از ذهنم و باورهام و بعد دنیای فیزیکیم حذف کنم به امید الله .

    4) در مورد مسایل کاری من همیشه به پست کارگردانهایی میخوردم که پول بازیگران رو یا نمیدادن یا به هر دلییییل کمتر از قرارداد میدادن و من هر دفعه میگفتم

    دیگه بمیرمم با این آدما کار نمیکنم ولی باز و باز و باز هممممم کار میکردم و بعدش حرص میخوردم و اعصابم خراب میشد و شیرینی شبهای اجرا به کامم تلخ می شد .

    5) در گذشته نه چندان دور که از قانون جذب هم به واسطه فیلم راز نا امید شده بودم هرررررر اتفاق ناجالبی رو به خدا نسبت میدادم و بهش شکنجه گر و بیرحم و سفاک میگفتم و کللللی گریه میکردم و بعدشم که خوابم میگرفت . خوابی تلخ و طولانی …..

    الله اکبر الان که خودم دارم فکر میکنم میبینم خدایاااا

    من حتی مدار ناراحتیها و اعمال بعد از ناراحتی ها مم عوض شده

    در واقع از خییییلی خشونت و غم ، تا حد زیادی به مسلط شدن به خودم و افکارم و گرفتن افسار ذهن طغیانگر و طوفانی ام شدم الهههههی شکر الهههی شکر ….

    و اینها نتیجه تازه اندکی کار کردن روی خودم و ذهنم بوده که هم از خودم ممنونم هم از خدای خودم هم از شما شایسته ترین استاد دنیاااا

    5) الگوی تکرار شونده دیگه تو زندگیم خراب شدن چند وقت یکبار ماشینم بود که به فضل خدا اینهم خیییلی کمتر شده و جای بسی خوشحالی و تحسین خودم که نشان از تغییر باورها و مدارم بوده .

    6) و برسم به مهمترین الگوی تکرار شونده زندگیم یعنی مسائل مالیم که متاسفانه هنوزهم ادامه داره اینه که :

    من در محدوده ای از زمان پول خوبی میسازم و خوشحال و خندانم که داره درآمدم بیشتر و بالاتر میره که یک دفعه به هزار و یک دلیل ( که خوب میدونم به خاطر باورها و ترمزهای مخرب خودمه )

    چنان با سر میرم تو دیوار که خدا شاهده قشنگ میرم زیییییر صفر کلوین !!!!!!!!

    و بعد دوباره روز از نو روزی از نو و من با جسم و روح و روانی خسته و لگد مال شده و زخمی دوباره باید از جا بلند شم و این سیکل معیوب سالهااااست که تو مسائل مادیم داره تکرار میشه که از خداوند وهاب میخوام که منو در مدار درست و صراط المستقیم قرار بده و سوراخهای سطل روزیم گرفته بشه تا بتونم ثروت و درآمد پایدار داشته باشم .

    چقدر این سری فایلها داره درست و بجا بهم هدیه داده میشه تا بتونم بهتر و واضحتر مسیرم رو به سمت ستاره قطبی عزیز بکشونم و آسان شوم برای آسانیها.

    استادم سپاسگزارم .

    بماند به یادگار

    شیرین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: