پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1295 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نوشین تقی پور گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام

    استاد چقدر منتظر این فایل از شما بودم! قبلا هم درمورد این موضوع با عنوان “ترمز” یا “باورهای محدودکننده” صحبت کرده بودید. اما وقتی عنوان “الگوهای تکرار شونده” رو دیدم، خیلیی خوشحال شدم و فهمیدم این دیگه دقیقا در مورد همون الگوهای سمج و اذیت کننده ی تکرارشونده ست.

    من به واسطه ی علاقه ی زیادم به این موضوع، زیاد درموردش مطالعه کردم.

    الگوهایی که هر دفعه، برخلاف تغییر کلی مولفه، باز هم تکرار میشن و تو باااز هم همون نتایج رو میگیری.

    میخوام یه سری مثال رایج و ملموس درمورد روابط بزنم، خودتون هم به یه سریش اشاره کردید؛

    – همیشه افراد خسیس وارد زندگی تو میشن و تو اینبار تصمیم میگیری با آدمی وارد رابطه بشی که هم خیلی پولدار باشه و هم به نظر خرج کُن. اما این آدم هم، وقتی با تو وارد رابطه میشه دوباره تبدیل میشه به یک پارتنر خسیس.

    – بسیار ناامید و خسته شدی از مردهایی که فقط برای رابطه ی جنسی وارد زندگی تو میشن و اینبار شخصی رو انتخاب کردی که رابطه ی قبلیش یه رابطه ی 3 ساله بوده و دوباره هم، همون نتیجه ی قبل عایدت میشه و این ادم الان اصلا دنبال رابطه ی طولانی مدت نیست! با خودت میگی این دیگه چرا!! چرا هرکی به من میرسه دنبال این چیزاست! یعنی من به جز جذابیت جنسی و ظاهری، هیچ چیز جذاب دیگه ای ندارم؟!

    – دوست داری که پارتنرت برات هدیه و گل زیاد بخره و هیچوقت پارتنرهای قبلی تو این کار هارو نکردند و این بار با کسی وارد رابطه شدی که انگار توی روابط قبلیش زیاد این کار رو میکرده اما به تو که میرسه، دریغ از حتی یک هدیه ی تولد!

    – با همه فقط میتونی تا 6 ماه بمونی! رابطه ی عاطفیت بیشتر از 6 ماه طول نمیکشه! خودتم میکُشی ولی بازم نمیشه! سر ماه پنجم دیگه استرس میگیری که نکنه اینم تموم بشه! و میشه..

    بعد میبینی یه سریا 4 ساله با یکی تو رابطه ن و با خودت میگی پس چرا برای من نمیشه! چرا من نمیتونم!

    – تو هر رابطه ای میری، همشون سریع دنبال ازدواج و جدی کردن همه چیزند و تو میگی بابا یک مقدار زمان بده! ما هنوز اونقدر هم همدیگه رو نمیشناسیم و چرا انقدر سریع میخوای همه چیزو جلو ببری؟! و این موضوع واقعا کلافه ت کرده.

    – همیشه رابطه ت با دوست هات دقیقا سر یک موضوع مشترک تموم میشه و اون هم تهمت زدن به ناحق اونا به توعه! خسته و بدبین میشی به هرچی رابطه ی دوستانه ست..دلت میخواد اصن دیگه به هیچ ادم جدیدی حتی سلامم نکنی.

    – توی هر معامله ای، اون افراد یه جوری سر تو رو کلاه میذارن و در حقت بی انصافی میکنند و تو میگی واقعا مردم خیلی بد شدن! قبلا آدم ها انصاف داشتند. الان همش دنبال سرکیسه کردن بقیه ن!

    این الگوها متاسفانه تو تمام بخش های زندگی ما نمود پیدا میکنند، توی شغل، سلامتی، ارتباطات و تمام اتفاق های زندگیمون..

    شاید ما رویکرد خودمون رو، انتخاب هامون رو تغییر بدیم، اما باز هم میبینیم که داریم همون نتایج ثابت رو میگیریم..

    مثلا فلانی این کارها رو کرده و تو رابطه ش موفق شده و وقتی توام دقیقا همون کارهارو میکنی نتیجه ی عکس میگیری! انگار که هیچ راه فراری برای تو نیست! به جایی میرسی که ناامید میشی و به خودت میگی باید بپذیرمش دیگه.. برای بعضی ها میشه برا ما نه! بعضی ها خوش شانسن ما بدشانسیم!

    و اون نتایج رو به عنوان فکت میپذیری و کنار میای که همیشه ادم های خسیس، نامناسب و سواستفاده گر وارد زندگی تو میشن و کاریشم نمیتونی بکنی..

    به نظر من بدترین قسمت ماجرا همینه.. همین ناامید شدن و پذیرفتن این سرنوشت..

    مشکل از تو و بخت و اقبال و سرنوشت تو نیست! مشکل از بی عرضگی و بدشانسی تو نیست!

    مشکل فقط و فقط از اون باوریه که یه روزی یه جایی تو ناخودآگاه تو حک شده و تو به عنوان قانون پذیرفتیش و هی داری تو اتفاقات زندگیت، حقانیتش رو به خودت ثابت میکنی..

    مسئله میل و علاقه ی ناخوداگاه تو به جذب افراد قابل ترحمه! شاید در خودآگاه به شدت فراری باشی از این افراد، اما یه جایی تو ناخوداگاه تو دوست داره که این افراد رو جذب کنه.. چون یه روز که بچه بودی شنیدی مادرت داشت به خاله ت میگفت: همون بهتر که آدم شوهرش ضعیف و وابسته باشه. مرد های مستقل و قوی زیر سرشون بلند میشه!

    و تمام. این شد یک قانون توی ذهن تو. “مردهای مستقل و قوی رو نیار، چون خیانت کارند! یکی رو بیار که من بتونم کنترلش بکنم!”

    در حقیقت، یک باوری، یک الگویی، یک قانونی، یک میلی، داره توی ناخودآگاه ما ارتعاش میکنه که قدرتش خیلی بیشتر از خودآگاه ماست..

    ما باید اون ریشه رو شناسایی و رفع کنیم تا اتفاقات زندگیمون هم متفاوت رقم بخوره..

    در حقیقیت بیشتر این قانون ها برای مراقبت از ما شکل گرفتند.. اما ترحمی شبیه به دوستی خاله خرسه!

    ذهنت به خاطر اون حرف، فکر میکنه اگه افراد مستقل و قوی رو سر راهت نیاره، داره بهت لطف میکنه و ازت مراقبت میکنه.. اما تو فقط باور اشتباه مادرت رو درونی کردی و اون حرفش حقیقت نداره..

    شاید همش داری تو زندگیت مردهای قوی خیانت کار رو میبینی و میگی بیا! راست میگفت دیگه!

    اما تو اینارو میبینی، فقط به خاطر اینکه یه روزی باورش کردی.. نه اینکه فکته.

    استاد چقدر این سوال آخر فایلتون خوب بود.. واقعا هرجا که ما عکس العمل افراطی در مورد یک موضوع نشون میدیم، پشتش یقینا یک مسئله ی حل نشده وجود داره..

    – چرا من وقتی بهم بی توجهی میشه انقدر عصبی میشم؟

    – چرا انقدر زیاد نسبت به طردشدگی حساسم؟

    – چرا وقتی یه سوالی رو تو گروه میپرسم و کسی جواب نمیده انقدر استرس و اضطراب میگیرم و عصبی میشم؟

    – چرا وقتی یکی یه انتقادی در موردم میکنه انقدر خشن واکنش نشون میدم؟

    – چرا خودم انقدر از همه انتقاد میکنم؟

    – چرا وقتی کسی داره کس دیگه ای رو اذیت میکنه، انقدر از خودم بیخود میشم و سریعا میرم خودم رو وارد میکنم؟

    – چرا وقتی پول زیادی درنمیارم انقدر خودم رو غیرجذاب و بی ارزش میدونم؟

    – چرا انقدر نسبت به کوچکترین عیب های پارتنرم حساسم؟

    – چرا انقدر از رابطه ی بلندمدت و ازدواج میترسم؟

    – چرا یک سری افراد با یک سری ویژگی ها، انقدر زیاد برام جذابند؟

    – چرا در برابر این افراد خاص، انقدر خودمو کم میبینم؟

    – چرا نمیتونم راحت با آدم ها صحبت کنم؟

    – چرا نمیتونم یه عکس بدون فیلتر از خودم بذارم؟

    – چرا همش دنبال ثابت کردن خودم به همه م؟

    – چرا انقدر از فلانی بدم میاد؟!

    – چرا همش فکر میکنم کسی از من خوشش نمیاد؟

    – چرا انقدر نسبت به این سری افراد با این ویژگی ها گارد دارم؟

    – چرا من نمیتونم خودمو همینجوری که هستم دوست داشته باشم؟

    – چرا انقدر درمورد فلان موضوع بی اهمیت فکر میکنم؟

    – چرا انقدر برام مهمه که جلوی دیگران خوب و بی نقص جلوه کنم؟

    – چرا انقدر اینکه تو نظر دیگران خوب باشم برام مهمه؟

    – چرا نمیتونم از اون آدم سمی خوشم نیاد؟

    – چرا وقتی این رابطه نشد انقدر شکستم؟

    استاد این هوشیاریه، خیلی به خود من کمک کرد. این زیر ذره بین گذاشتن واکنش های خودم در شرایط مختلف، خیلی من رو نسبت به درونیاتم آگاه کرد.. واقعا از بهترین روش هاست و من خودم زیاد مچ خودم رو تو این شرایط گرفتم و بعد رفتم دنبال دلیلش.

    بسیار ممنونم ازتون برای بارگزاری این فایل..

    این مبحث بسیار عمیق و قابل تأمله.

    چقدر خوب میشه وقتی از این الگوها با خبر میشیم و از نقش قربانی میایم بیرون!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      آیدا گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      دوست عزیز سلام

      کامنت عالی نوشتین باورهایی که خیلی از ماها تو بچگی به قول خودتون از همون گفت و گوی خانواده شنیدیم و باور کردیم اینطوریه و داریم همون الگو میبینیم نه به خاطر اینکه اون واقعا هست به خاطر اینکه من اون موضوع باور کردم استاد جایی خیلی زیبا گفتن که واقعیت فقط اون چیزیه که ما باور میکنیم و هیچ چیز دیگه ای نیست

      هر چی ما باور کنیم اون برای ما اتفاق میوفته مثلا اگه باور کنیم مرد فوق العاده زیاده برای ازدواج همینو میبینیم و اگه باور کنیم پسر خوب دیگه نیست بازم اینو میبینیم واقعیت زندگیمونو خودمون برای خودمون رقم میزنیم با باورهامون

      دوست عزیز میخواستم پیشنهاد کنم دوره عزت نفس تهیه کنین و حتما روش کار کنین من به واقع دیدم که چقدر عزت نفس میتونه تو زندگی تاثیر گذار باشه موقعی که رو عزت نفسم کار کردم حرف دیگران به معنای واقعی برام کمرنگ شد و اونطوری که فکر میکردم درسته تصمیم میگرفتم انسان های خوب موقعیت های عالی وارد زندگیم شدن و ‌ تایمی حرف مردم برام مهم شد وابستگیم به عوامل خارجی خیلی زیاد شد یعنی عزت نفسم اومد پایین و اون ادم ها رفتن و خیلی شرایطم تغییر کرد عزت نفس و احساس لیاقت همه چیو تو زندگی ادم میسازه امیدوارم که همگی بتونیم خیلی بیشتر از این آگاهی ها فوق العاده به صورت عملی تو زندگیمون استفاده کنیم

      شاد و سلامت و موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        نوشین تقی پور گفته:
        مدت عضویت: 1946 روز

        سلام آیدای عزیزم

        ممنون از وقتی که صرف کردی و برام نظرتو نوشتی

        کاملا با صحبت هات موافقم و قبولشون دارم

        حقیقتش همه ی اون مثال ها و سوالات در مورد خودم نبود، به لطف خدا خیلی هاش رو تونستم حل کنم و شاهد بروزش توی زندگیم نباشم. اونجا فقط سعی کردم با توجه به موقعیت هایی که در اطرافم دیدم، ملموس ترین هاش رو بنویسم

        تا هم برای دوستان قابل درک تر باشه، هم با اوردن این نمونه ها، کمکی کرده باشم که مال خودشون رو راحت تر پیدا کنند..

        اما همچنان با پیشنهادت برای خرید عزت نفس بسیار موافقم. خودم هم بسیار بسیار برای خریدش مشتاقم و به نظرم عزت نفس چیزیه که حتی اگر فکر میکنیم داریم هم، باز باید خودمون رو دوباره درموردش محک بزنیم.. چه بسا اینکه اکثرمون کاملا آگاهیم که توی عزت نفس و احساس لیاقت کاملا ضعف داریم.

        انشاالله به زودی حتما تهیه ش میکنم عزیزم

        حتی پیشنهاد شمام دوباره برای من یک نشونه بود. چون دقیقا قبل باز کردن سایت داشتم روی یکی از الگوهای مخربم کار میکردم و آخرش دیدم بالا بردن عزت نفسم، خیلی میتونه تو این مورد کمک کننده باشه برام.

        در کل، عزت نفس واقعا خیلی از این مشکلات درونی مارو حل و فصل میکنه..

        اینه که با دیدن پاسخ شما، گفتم اینم یک نشونه ی دیگه برای خرید این دوره ی فوق العاده :)

        ممنون ازت و امیدوارم خودت هم توی حل مسائلت موفق باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1498 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام نوشین عزیز

      سپاس از کامنت خوبت که باعث شد یک الگوی تکراری را شناسایی کنم و اونم اینه که به هر مشتری جنس میفروشم بعد از چند وقت پولشو پرداخت می‌کنه .

      دیشب که دوباره این اتفاق واسم افتاد داشتم عصبی میشدم که مچشو گرفتم و گفتم این یک الگوی تکراری و خدارا شکر که فهمیدم فقط باید دنبال باورهایی که واسه این الگو دارم بگردم و باورهای خوب جایگزینش کنم

      موفقیت بعدیتو حتما کامنت کن

      عاشق همتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 869 روز

      به نام الله یکتا

      سپاسگذار الله هستم بابت کلیدی که از پیام شما گرفتم برای باز کردن قفل ذهنم

      مادرت به خالت میگه مردهای ضعیف بهتر هستند و تو باور میکنی و در واقعیت ضعیف ها رو جذب میکنی و آدم ضعیف که نه حرفش حرفه و نه پول داره و نه قدرت و نه میشه بهش اعتماد و تکیه کرد…

      الله اکبر

      این الگو رو میشه در تمام جهات ازش استفاده کرد حتی در مسائل مالی،که مشتری پولدار خسیسه،یا مغروره و یا درست رفتار نمیکنه و یا ادعاش میشه و به پولش مینازه و یا ما احساس کمبود میکنیم نسبت به برخورد با این مدل آدمها و جهان هم طبق احساس ما ضعیف ها و بی پولها و بدبخت ها رو به سمت ما میاره،حالا ما هر چی میخوایم جنس بریزیم مغازه یا دکور بزنیم و یا به خودمون برسیم و یا عمل زیبایی کنیم،نتیجه میشه هیچ هیچ….

      چون احساس من و باورهای من داره کار میکنه نه اداهای من و ظاهر من

      پناه میبرم به الله از جهل و نادانی و از خداوندم میخوام هدایتم کنه به راه درست و عزت بده و احساس لیاقت رو درونم بیشتر کنه تا فقط وابسته خودش باشم و لاغیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    سلام به استاد عزیز خودم

    سلام به دوستان خوب خودم

    دوره فوق العاده کشف قوانین زندگی یکی از بهترین دوره هایی است که من در آن شرکت کرده ام

    توضیحات استاد از یک طرف و بعد تمرین های خانم شایسته عزیز و مثال هایی که در مورد سوالات می زنند واقعا این جلسات را به بهترین شکل ممکن به کمال رسانده اند

    من خودم به این ایمان و این منطق رسیده ام که این من خودم هستم که شرایط کنونی زندگی خودم را شکل می دهم

    بارهای بار برای خودم در دفتر خودم صبح نوشتم و در طول روز آن اتفاقات به بهترین شکل ممکن برایم رخ داد

    و بر عکس آن هم اتفاقات بد و الگوهایی تکرار شونده هم است که بارهای بار برایم رخ داده است

    مثل بارهای بار قرارداد بسته ام و به نحوی در پایان کارم به پول و کارکرد خودم دست پیدا نکرده ام

    اکنون چندین پرونده دادگاه دارم که همه آنها باز هستند و ماه ها است که در جریان روند رسیدگی است

    هر چند از وقت یکبار یک بحث و مشاجره در روابط خودم دارم

    بعد از مدتی با یکی از دوستان خودم سرد می شوم و یا دیگر دوست ندارم که آنها را ببینم

    بارهای بار سرم کلاه می رود

    در قراردادهای مالی یک سری باخت برایم رخ می دهد که همیشه تکراری است و در مشکلات مالی گیر می افتم

    نکته استاد عالی بود و باید همیشه به این نکته توجه داشته باشم که اتفاقات تکراری زندگی خودم را همیشه بشناسم و همیشه مراقب باورهای خودم باشم

    چرا که این من هستم که با افکار خودم و با باورهایی که د ذهن خودم دارم این اتفاقات را برای خودم می سازم

    چرا من از این الگوهای تکرار شونده درس نمی گیرم

    چرا که من هرگز به این سوالات فکر نمی کنم و از خودم سوال نمی پرسم که چرا این همه اتفاقات تکراری برای من رخ می دهد

    خیلی اوقات من فکر می کنم که شانس ندارم و بارهای بار این اتفاقات برای من رخ می دهد و باید یادم باشد که خودم با افکار و باروهای خودم این اتفاقات را برای خودم رقم می زنم

    این درس برای من عالی بود

    فکر کردن در مورد خودم و اتفاقات زندگی خودم

    وقتی که من پول از دست می دهم خیلی شدید بهم می ریزم

    وقتی که نمی توانم کاری را انجام بدهم عصبی می شوم و در این حالت عصبی کارهایی می کنم که بعد جبران ناپذیر است

    وقتی کسی حرف من را گوش نمی دهد سریع عصبی می شوم و از کوره در می روم و شروع به گیر دادن به طرف می کنم

    در تصمیم گیری های بزرگ واقعا گیج می شوم و باید حتما از دیگران کمک بگیرم و نظر آنها برای من مهم است و خیلی اوقات منتظر جواب نه گفتن آنها هستم

    همیشه باید کارهای خودم را چندین بار به طرف مقابل تکرار کنم تا به حدی که طرف مقابل عصبی می شود

    در بی توجهی دیگران هم در مورد خودم بهم می ریزم

    و بسیار الگوهایی دیگر که اکنون در ذهن خودم دارم و نوشتن آنها ساعت ها وقت می گیرد

    چقدر دوره کشف قوانین زندگی تا اکنون به من کمک کرده است و چه کدهایی عالی توانسته ام برای خودم بنویسم و روند زندگی روزانه خودم را بهبود ببخشم

    خداوند را ممنون هستم که اینگونه من را هدایت کرده است و من را وارد این مسیر عالی کرده است

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 107 رای:
  3. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2704 روز

    سلام استاد فرهیخته … شما اومدی باز با یه سوال چالش برانگیز

    سلام مریم زیبا و دوستداشتنی

    و سلام به همه ی دوستان

    این سوال رو من مدتهاس به صورت دیگه ای از خودم میپرسم …

    موضوع اینه که من بعد از کارکردن روی خودم با کمک اموزشهای استاد تونستم به یه ارامش درونی برسم و اونم در همه ی جنبه های زندگیم … ولی در مورد یک نفر هر چقدر هم روی خودم کار میکنم دلایل منطقی میارم و خودم رو ارووم میکنم باز یه جاهایی .. توی یه شرایطی کاملا بهم میریزم … هرچند دوباره ذهنم ارووم میکنم و زود میتونم ارامش به خودم برگردونم ولی همون اشفتگی کوتاه رو هم نمیخوام دیگه تجربه کنم…

    و اون یک نفر پسرم هست ..‌‌

    از اونجایی که زندگیم منجر به جدایی شد من به شدت احساس مسئولیت شدید در مورد فرزندم دارم و مدام ذهنم نجوا میکرد که تو نتونستی برای فرزندی که هدیه خداوند بود یک زندگی نرمال به سبک مردم جامعه فراهم کنی …. و مدام میخواس به من بفهمونه که تو مسئول هستی و مسئولیت شرایط فرزندت باتوئه … تو باید هرجور بود اون زندگی ادامه میدادی تا فرزندت به اصطلاح پدر و مادرش کنارش باشن …

    که همه این حرفاش .. به شدت من بهم میریخت و این حرفای ذهنم که همه ش برگرفته از جامعه و اطرافیان بود … کاری با من کرده بود که تحمل کوچکترین ناراحتی فرزندم نداشتم ..‌ یعنی اون احساس مسئولیت و گناهی که درموردش داشتم منو مجبور میکرد که به کوچکترین و غیر منطقی ترین خواسته هاش عمل کنم ..‌ کاری که هیچ پدر مادری در شرایط عادی برای فرزندش انجام نمیده ..‌ و هرچه پیش میرفت این مدل برخورد من نه تنها از احساس مسئولیت و گناهم کم نمیکرد بلکه از درون من بدهکار تر میکرد …

    همه ی اینها در صورتی بود که من تمام تلاشم رو برای حفظ زندگیم کرده بودم و طبق نظر خودم و همه ی اطرافیان من تمام مسئولیتم در جایگاه مادر در مقابل فرزندم حتی بیشتر از عرف جامعه هم انجام داده بودم ولی اون باورها … اون تفکراتی که از کودکی گرفتیم خیلی قدرتمندن و باوجود همه ی اینایی که میدونستم باز ذهنم من مقصر میکرد… طوری که میخواستم برای فرزندم خدایی کنم…

    و من طی یه پروسه طولانی … طی یه جنجال بزرگ درونی …‌ طی گفتگوهای مداوم با ذهنم ..‌ بالاخره تونستم ذهنم با دلایل منطقی آرووم کنم و به یه ارامش عالی درونی برسم…

    که مسئول همه ی ما خداونده …‌ که ما فقط مسئول خودمون هستیم … که قرار نیس همه توی این دنیا مثل هم زندگی کنن….یک الگوی خاص برای زندگی در این دنیا وجود نداره … راه رسیدن به کمال و رشد برای هرکس متفاوته و شاید راه کمال و رشد پسر من هم همین شرایطی که درش هست …

    که فرزندم بسپرم به دستان قدرتمند خداوند تا هدایتش کنه … که مسلما خداوند کفیل بهتری برای اون ….

    یادگرفتم که بجای تقلا کردن برای به زور درست کردن شرایطی که از کنترل من خارجه …‌ ارووم باشم و تسلیم ..‌ متوکل باشم و امیدوار به رحمت و حمایت خدایی که همه اسمانها و زمین و هرچه بین اون هست درسیطره قدرت اونه ..‌ یاد گرفتم خودم و فرزندم بسپارم به دستان خداوندی که برگی بدون اذن اون بر زمین نمی افته و به حکمتش ایمان بیارم و اجازه بدم تا خداوند برنامه هاش اجرا کنه چون خدا برنامه ریز ماهریه ..‌‌..

    یادگرفتم که درمورد فرزندم از جای خدا بلند شم و بزارم اون هدایتش کنه و من فقط ایمان بیارم که خداوند هر لحظه حواسش به همه ی بنده هاش هست … حتی اگه ما حواسمون بهش نباشه …

    با همه ی این اوصاف اون باورهای قدیمی اینقدر قدرتمندن که گاهی هنوز هم در شرایطی منو بهم میریزن … ولی دیگه یادگرفتم چطور شیطان ذهن سرجای خودش بنشونم …‌

    به قول استاد علفهای هرز باورهای سمی رو از ریشه بکنیم …. این کار مداوم و همیشگی و تا اخر عمر ادامه داره ….

    همتون در آغوش امن خداوند شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 121 رای:
    • -
      Dorsa گفته:
      مدت عضویت: 774 روز

      سلام به شما دوست عزیز:)

      طبق قوانین توجه به زیبایی ها و متذکر شدن هرزیبایی که میبینیم خواستم فقط به شما بگم باور های توحیدی شما واقعا نظر من رو جلب کرد و بنظرم بسیار زیبا توکلتون به خداوند و دیدگاه توحیدی‌تون رو توصیف کردید و چقدر حس خوبی گرفتم از خوندن این دیدگاه واقعا ممنونم بابت این توصیف های زیبا از خداوند و متوکل شدن:))))

      چقدر این امیدوار بودن و توکل به خداوند زیباست واقعا:))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      یونس چاپاشی گفته:
      مدت عضویت: 1932 روز

      سلام شیرین عزیز

      واقعا از روند رشدت لذت بردم

      واقعا لذتی که الان تو اززندگی موجودت میبری هیچ شباهتی با لذت زندگی نفری که ناخوداگاه این شرایطوداره ،نداره

      شیرین عزیز اونجا که گفتی؛ که مسئول همه ی ما خداونده …‌ که ما فقط مسئول خودمون هستیم … که قرار نیس همه توی این دنیا مثل هم زندگی کنن….یک الگوی خاص برای زندگی در این دنیا وجود نداره … راه رسیدن به کمال و رشد برای هرکس متفاوته و شاید راه کمال و رشد پسر من هم همین شرایطی که درش هست …

      که فرزندم بسپرم به دستان قدرتمند خداوند تا هدایتش کنه … که مسلما خداوند کفیل بهتری برای اون ….

      بهترین باورهاروساختی ،بهت افتخارمیکنم

      فقط تورو خدا تا این باور محکم محکم نشدن از کارکردن روی خودت فاصله نگیر ،حتی مدت یک هفته ای هم.وگرنه مثل ماشینی که هلش دادی و زور زیادی هم بهش دادی ولی هنوز رو دور نیوفتاده ،و اگه ولش کنی برمیگرده یاحداقل وایمیسته ،میشی و به اول برمیگردی و همه این چیزارو فراموش میکنی،البته اینکه کلا فراموش کنی ولی نمیتونی ازشون استفاده کنی.

      انشاالله که به همین منوال پیش بری و هر روز بهترازدیروزت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی ش گفته:
      مدت عضویت: 2685 روز

      شیرین خانم

      مادر خوب و انسان والا

      ادامه بدید حتما خداوند زنده است و هواتونو داره

      مردم رو از بیرون می بینیم اما اونها هم‌ صدها مسئله دارند

      مسیرها یکی نیست

      موفق باشید

      دعاتون‌ می کنم

      خداوند با ما و در ماست. همه جوری جدایی و فقدان رو تجربه میکنند

      خودت رو قضاوت نکن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    سوال اول:

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟

    در گذشته زمانی که از من انتقاد می شد به شدت ناراحت و عصبانی می شدم اما با گوش دادن به فایلهای عزت نفس بسیار کمتر شده است ولی هنوز کمی ناراحت می شوم.

    اگر کسانی که با آنها صمیمی بودم جایی می رفتند و به من نمی گفتند ناراحت می شدم اما اکنون خوشحال می شوم چون دوست دارم زمانم را برای کار کردن بر روی خودم بگذارم و دیگر توقعی از دیگران ندارم.

    هنگام صحبت کردن در جمع احساس خجالت و اضطراب می کردم اما اکنون امتحان نکرده ام که تغییر کرده ام یا نه

    اگر کسی پشت سر کسانی که آنان را دوست دارم غیبت و بد گویی کند آن اشخاص را به سرعت کنار می گذاشتم ولی اکنون دیگر به چنین افرادی بر نخورده ام.

    اگر کسانی را که دوستشان دارم به من بی توجهی کنند ناراحت میشدم ولی اکنون برایم اهمیتی ندارد یا کمتر اهمیت دارد .

    اگر کسی قدردانی از کارهایی که کرده ام نکند به شدت ناراحت می شدم ولی با گوش دادن به فایلهای استاد متوجه شدم که اگر کاری را می خواهی انجام دهی برای حس لذت بردن از آن انجام بده و اگر کاری خوشایند تو نیست به راحتی نه بگو برای همین توقعی از دیگران ندارم و فقط برای خوش آیند خودم این کارها را انجام می دهم.

    اگر بر اساس استدلال خودم و در نظر نگرفتن شرایط طرف مقابل تصمیمی می گرفتم همه باید به آن عمل می کردند ولی اکنون کمی تعدیل شده ام

    الگوهای تکرار شونده

    الگوهای منفی

    ما در گذشته الگوهای تکرار شونده زیادی داشتیم اما اکنون با گوش دادن به فایلهای استاد و انجام تمرینها بسیاری از آنها تقریبا به صفر رسیده است یا مدت زمان آن طولانی تر شده است.

    تقریبا هر روز و هر هفته البته در گذشته ملاقات با افرادی که فقط قصدشان سو استفاده و پر کردن وقتشان به بطالت بود را ملاقات می کردیم که اکنون خدا را شکر به صفر رسیده است .

    هر چند وقت یکبار با شخصی که رابطه نزدیکی با ما دارد جر و بحث و دعوای شدیدی روی می داد که البته همچنان گاهی ادامه دارد ولی بسیار شدت آن کاهش یافته است بخصوص از زمانی که دوره کشف قوانین را که تازه بر روی سایت قرار گرفته گوش کردیم و به سوالاتی که خانم شایسته طرح کرده بودند جواب دادیم. این شخص بیشتر وقت خود را بیرون از خانه است و ما دیگر زیاد او را نمی بینیم.

    داشتن مستاجران بد که به شکل ناخوشایندی به خانه آسیب زده بودند و حتی کولر آن را دزدیده و این الگو چندین بار تکرار شده بود تا این که به تازگی خدا را شکر یک نفر در آن زندگی میکند با این که هیچ مبلغی را پرداخت نمی کند اما اذیت و آزاری هم ندارد.

    هرچند وقت یکبار مجبور می شدیم به عناوین مختلف برای اشخاص هزینه کنیم بدون هیچ برگشتی که خدا را شکر این افراد بطور کامل حذف شدند.

    در هر مکانی که کار می کردیم به عنوان بهترین کارمند شناخته شده اما هنگام پرداخت حقوق هیچ پولی به ما پرداخت نمی شد.البته اکنون که سر کار نمی رویم و کار مستقل خود را با کمک دوره های روانشناسی ثروت استاد شروع کرده ایم باز هم شخصی بر سر خرید کالایی کل مبلغ کالا را از ما دریافت کرد اما هیچ کالایی به ما تحویل نداد و ما متوجه شدیم که همچنان در این مورد مشگل داریم ولی توسط شخصی به آسانی دو سوم پول را دریافت کرده ایم اما همچنان باقی پول مانده است

    هر چند وقت یکبار سرماخوردگی داشتم و در تمام فصول تکرار می شد ولی با عمل به قانون سلامتی دیگر یکسال است که سرما نخورده ام.

    هرچند وقت یکبار که زمان آن هم بسیار نزدیک به هم بود مشکل دادگاه داشتیم و وکلا تعجب می‌کردند که چگونه چنین موضوع بی اهمیت و بی اساسی توانسته به چنین مشگل جدی مبدل شود و اکنون به لطف خداوند و دوره های استاد هر چند که هنوز ادامه دارد اما ما به هیچ عنوان در گیر آن نیستیم.

    الگوهای تکرار شونده مثبت

    هر چند وقت یکبار هدایای ارزشمند به عناوین مختلف از افراد دریافت می کنیم که این هدایا در بهترین زمانی که ما به آن نیاز داریم به دست ما می رسد.

    در بیشتر قرعه کشیهایی که شرکت کرده بودیم برنده می شدیم.

    به تازگی هرچند وقت یکبار به مسافرت‌های خوبی می رویم ، از وقتی که سریال سفر به دور آمریکا را دیدیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 143 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »

    وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ

    و همانا خداى تو بسیار مقتدر و مهربان است

    سلام به استاد نازنینم ،به پیامبر زندگی سعیده

    به تعبیر و تفسیر نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

    استاد این سعیده نیست که براتون می‌نویسه …این روح سعیده ست که داره از بین این کلمات به پرواز درمیاد …

    امروز بارها و بارها به این فایل گوش دادم …یک بار..دوباره …ده بار … نمی‌دونم آمارش از دستم در رفته …

    گوش کردم و گوش کردم و گوش کردم …

    ازون فایل ها که خدا می‌گفت فقط گوش کن…

    غروب رفتم براتون بنویسم …دیدم دستام داره می‌نویسه …نه قلبم …خدا گفت بازهم گوش کن…بازهم گوش کن ….

    فکرم درگیر بود ،درگیر سوال شما …

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟

    من میدونستم جواب چیه ، من میترسیدم جوابشو بنویسم ،من از خودافشایی میترسیدم،خودمم نمی‌دونم چرا ،هزار تا الگوی تکرار شونده ی مثثثثبت داشتم و دارم توی زندگیم …

    ولی میدونستم من هرچقدر دارم تلاش میکنم هنوز یک الگو داره توی زندگیم تکرار میشه ،هدایت خواستم ،کمک خواستم ،زیر لب تکرار کردم خدایا فقیرم به هرخیری که برام بفرستی …

    تو میدونی و من می‌دونم چقدر دارم تلاش میکنم برای برقراری یک رابطه درست و اصولی طبق قوانین …

    هربار که به تضاد خوردم بهم گفتی راهش اینه تمرکز کنی روی روابط فوق العاده اطرافت و تحسینشون کنی …

    همین یک ماه پیش بود …دوباره یک الگوی تکرار شونده …

    دوباره تضاد در روابط …

    کمک من از نشانه ی روزانه م…

    هدایت به دوره ارزش تضاد ..

    نوشتن خواسته ها از روی ناخواسته ها …

    نوشتن ویژگی های دلخواه از یک رابطه در زندگی …

    نشانه ها اومد … پشت هم …پشت هم …

    هدایت ها اومد … پشت هم …پشت هم …

    باز از خدا هدایت خواستم …

    باز از قرآنش باهام حرف زد …

    قَالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ

    فرمود: «دعاى هر دوى شما پذیرفته شد. پس ایستادگى کنید و راه کسانى را که نمى‌دانند پیروى مکنید.»

    بهم گفت درخواست های که دادی اجابت شده،مسیر رو پیش برو، راه قانون رو برو … نه راه بقیه جامعه …

    استاد آخر همین ماه بود …میخواستم برم بازار خرید کنم برای خودم ،ولی حقوق تا اخرین لحظه واریز نشد…

    حالم گرفته شد..ولی میدونستم …ایمان داشتم

    کد ذهن من

    الخیرفی ما الوقع

    گفتم می‌دونم داری بهم خیر میرسونی ازین طریق

    بهم بگو ،هدایتم کن…

    5 صبح حقوق واریز شد…

    یک ساعت و نیم بعدش بهم گفت برو دوره عشق و مودت رو بخر …این خیر اون پولی بود که باید اینجا خرجش میکردی …

    استاد سعیده چی داره از خودش ؟ گفتم چشم رییس

    این پول شماست

    اونجا که دستور بدی خرج میشه

    من میتونم حتی تا یک سال دیگه هم با همین لباس ها سر کنم اما من آرامش می‌خوام ،رابطه ی بهتر و بهتر می‌خوام …می‌خوام زندگیم هر روز بهتر از دیروزم باشه …

    این همون چیزی که من لازمش داشتم …

    دوره عشق و مودت در روابط

    شیش و نیم صبحِ سی و یک خرداد ماه این محصول به پروفایل من اضافه شد… خدا می‌دونه تا ٣ ماه آینده قراره چه هدایت هایی برام فراهم کنه …

    استاد اجازه بدین از امروز براتون بگم

    امروز که داشتم عملی تمرین جلسه ١ دوره عشق و مودت رو انجام میدادم

    در لحظه چیزهایی رو با گوشم می‌شنیدم اما توی سرم ترجمه میکردم به چیزهایی که دلم میخواد …

    یکم‌ حالم گرفته بود ،اما میدونستم مسیر درسته

    میدونستم باید دنبال همیان زر بگردم لابه لای گندم ریخته شده روی زمین …

    اسما الحسنی گذاشتم …براش نوشتم ونوشتم

    پروردگار من،من رو بپذیر … هدایتم کن…

    من فقیرم بهت …

    یک ساعت نگذشت …یک آگاهی قرآنی از طریق یکی از دستان عزیز خدا برام اومد …

    ازین آیه …

    وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ

    با این توضیحات …

    ببین این آیه 8 بار توی سوره شعرا تکرار شده

    ٨بار تاکید برای یه قانون

    ٨بار تاکید کرد که آدم رو برسونه به این نکته

    «اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ العَلیم»

    به همون عزیز الرحیم توکل کن ، چون همانا او شنوای آگاه است

    هشت بار هم گفته شده فاتقوا الله و اطیعون

    ببیییییین

    تو چرا حالت بده ….؟

    وقتی یگانه فرمانروای عزیز رحیم گفته تو منو داری به من توکل کن…

    پاشو پاشو بترکون دختر

    استاد … استاد عزیزم

    بعدش اومدم توی سایت ،دیدم نقطه‌ی آبی دارم

    از آقای حسین عبادی

    اونم کامنتی که امروز صبح نوشته شد،اما توسط شما در این ساعت تایید شد

    اجی اینم هدیه به شما تازه قران رو باز کردم و این رو بهم هدیه داد منم هدیه میدم به روحتون…

    وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

    و همانا پروردگار تو بسیار مقتدر و مهربان است(9)سوره شعراء

    من دیوونه شدم استاد …از بزرگی خدا …از هدایتش…

    از قرآنش …از آیه های شیرینش… از عسلی که از لابه لای صفحه های قرآن میچکه…

    هدایت های امروز من تموم نشد استاد …همون لحظه برام ایمیل اومد ،یک کامنت از دوست عزیزم

    که جواب مسئله ی من رو در لحظه از طریق خودم داد

    سعیده عزیزم بهم گفت به قول استاد اگه دارین رو خودتون کار میکنین و اتفاقی بر خلاف فرکانس ارسالیتون افتاد همون اتفافیه که قراره شمارو به خواستتون برسونه

    استاد شما نمیدونی با زندگی من چیکار کردی …

    سعیده ی درب داغون خداناباور نماز خون از سر تکلیف،قرص اعصاب خورِ کتک خور ملس ….

    سعیده ای که 5 صبح با عشق بیدار میشه برای یک پیاده‌روی‌با لذت و گوش کردن به صدای دلنشین شما….سعیده ی آروم و تسلیم …سعیده ی پر از احساس خوشبختی …سعیده ی هدایت پذیر…سعیده ی سالم و سلامت …سعیده ی باشگاه برو …سعیده ی در صلح و آرامش …سعیده غرررق در دریای عشق خدا

    وای چی بگم ازین مسیر …

    چشام خیسه و دستام ناتوان از نوشتن …

    پروردگار من …

    صاحب من…

    اگر همین الان ضربان قلبم رو ازم بگیری و بگی برگرد پیشم

    میگم چشم رئیس …چشم صاحب من … با کمال میل … با رضایت کامل…

    خدایا راضیم ازت …راضی باش ازم …

    نزار یک لحظه از فرکانس توحید دربیارم ….

    نزار یک لحظه وابسته به غیر تو باشم …

    نزار یک لحظه حواسم به جلوه گری شیطان پرت شه

    خدایا .. خدای خوشگل من …غروب نارنجی آسمون …جیک جیک 5 صبح پرنده ها …باد خنک روی صورتم ،تاریکی مطلق شب …نظم روز و شب

    نظم و تعادل خونِ توی رگ هام

    خدای من که به وسعت کهکشان ها عظیمی …به اندازه یک اتم ذره ای …

    توکه ظاهر و باطنی

    تو که اول و آخری

    توکه خیر مطلقی

    لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

    دوست دارم الله

    قلب منی

    جان منی

    نور چشم هامی

    هیچ چیز جز خودت رو نمی‌خوام خدا

    خدایا تو منو هدایتم کردی

    تو منو به این مسیر آوردی

    تو منو با این سایت و استاد آشنا کردی

    ازت خیرو سلامتی و عشق و نور هر ررروووزه می‌خوام برام استادم و برای خانم شایسته و برای تمووووم دوستای توحیدی که بوی بهششت میدن …

    استاد …استاد عباسمنش عزییییییزم

    5٠٠روز با شما شیرین تر از عسل گذشت …و حالا وقت بیرون اومد جنگلِ خواسته ها از زیرخاکه …

    من دارم میبینمش …

    به وضوح … به وضوح …

    بزودی زود میام و براتون بازم از نتیجه ها مینویسم…

    خیلی دوستون دارم استاد …خیلی زیاد

    شاگرد کوچک شما: سعیده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 153 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام و درود و رحمت و برکت و نور رب العالمین به بنده یکتاپرست، شایسته، توحیدی، موحد (حَنیفاً مُسْلِماً)

      از درگاه جان جانان احساس خوب و مثبت و عالی برات درخواست میکنم. و بسیار بسیار تحسینت میکنم، و نوش جان و روحت این فرکانسهای عالی و توحیدی. نوش جونت این آغوش خداوند ، نوش جونت این سوار شدن بر نور هدایت که همانا (الله نور السماوات و الارض) و خودش گفت تضمین داده (الله ولی الذین آمنوا ؛ یخرجهم من الظلمات الی النور)

      خداوند (نورٌ علی نور) خداوند مطلقاً نور ، وعده هدایت به نور داده برای اهل ایمان.

      دیدین وقتی یه نفر میخواد کاری کنه ولی بهش میگن خودت کتباً نوشتی و پاشو امضا کردی که به این اصول پایبند باشی، و اون شخص مجبور میشه پای تعهدش بمونه… این که یه آدم بود،و تعهد یه برگ کاغذ، و قانون هم توسط حکومت‌ها نوشته شده بود… حالا فکرش رو بکن یگانه فرمانروای قدرتمند و ازلی و ابدی و بیهمتا و بینهایت همه پهنه کیهان(که انسان خودشو بکشه با قویترین تلسکوپ‌ها فقط می‌تونه 14 میلیارد سال نوری از قلمرو حکومتش رو ببینه) خودش شخصاً اومده ، تعهد مکتوب داده دست من آدم فسقلی 70-80 کیلویی که به قدرت ذهن خودم اگه بخوام یه نیمرو هم درست کنم محتاج یه مرغ میشم که تخم بذاره. اون همه عظمت بی نهایت، به من متعهد شده که هر چی بگی برات انجام میدم.

      دیشب جایی شنیدم کسی می‌گفت وقتی موسی و هارون با سر و وضع و لباس مندرس و یه چوب دستی و ظاهر شبانی رفتن توی کاخ فرعون ، فرعونی با اون همه ثروت و طلا و کلی فرمانده لشکر و سرباز دور و برش بودن و این دوتا پیامبر الهی تضمین سلامت حکومت و بقای عزت فرعون رو دادن در صورت تسلیم شدن به امر پروردگار، در پاسخ فرعون بهشون میگه آخه شما دو نفر یه نگاهی به ظاهر و قیافه خودتون بندازید، نه قدرتی و نه ثروتی و نه خدم و حشمی دارید ، چطوری برای من خط و نشون میکشید …؟؟ اعتراف میکنم یه لحظه خودمو جای فرعون تصور کردم و بهش حق دادم که با تکیه بر ذهن و تجربیاتش این حرف رو بزنه ، اینجاست که خدا به بنده اهل ایمان نگاه ویژه می‌کنه که توی قرآن میگه (الا ما رحم ربی) مگر اینکه رب العالمین به بنده اش مرحمت کنه. اگه فرعون در مدار دریافت مرحمت خداوند بود قطعاً به پیام پیامبران الهی گوش میداد ولی قانون همیشه جواب میده. هر کسی چیزی رو برداشت میکنه، چیزی رو دریافت می‌کنه که در مدارش باشه.

      سعیده جان ، انسان ارزشمند و توحیدی ، من هر چقدر با کلمات تحسینت کنم میدونم که احساس قلبیم رو نمیتونم بیان کنم. چی بگم برای بنده ای که وجودش، روحش و ذهنش و جسمش همه و همه به خداوند وصله و یگانه فرمانروای قدرتمند و خالق همه این بینهایت ها داره تحسینش میکنه، داره هدایتش می‌کنه و شخصاً داره با قلبش گفتگو می‌کنه.

      مردها از اون موقعی که ریش و سبیل میاد توی صورتشون، به فراخور باورهای غلط جامعه مجبور میشن اون پسربچه کوچولو و شیطون رو نادیده بگیرن ، بقول استاد Ignore کنن و ادای آدم بزرگها رو‌ دربیارن و احساسات شون رو پنهان کنن. ولی از وقتی که همون ریشها سفید میشه میفهمی جامعه اصلا براش مهم نیست که احساسات من چیه. احساساتی که همیشه تصور میکردم پاشنه آشیل منه، (مجبور بودم ادای یه خرس گریزلی در بیارم تا نکنه اون احساسات خودشو نشون بده) اعتراف میکنم اون پسر بچه کوچولوی شیطون چندین بار در حین خوندن کامنتت برای اینکه بتونه صفحه گوشی رو ببینه اشکاش رو پاک کرد و نفس عمیق کشید و بازم ادامه داد.

      منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت…

      منت خدایی که لطف کرد، مرحمت کرد، بنده اش رو نوازش کرد، بر بنده اش ترحم کرد و گناهانش رو عفو کرد و قلبش رو آرامش بخشید و نور خودش رو در قلب بنده اش به امانت گذاشت تا امانت‌دار امانتی باشم که کوه ها و آسمانها و زمین حاضر نشدن مسئولیتش رو برعهده بگیرن.

      «نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان ؛ هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود » (منت خدایی رو که لطف و رحمت و برکت و مغفرتش رو بر من ارزانی داشت و گذشته داغون من رو تبدیل کرد به زیبایی شرایط)

      خواهر بزرگوارم ،من هم از دیروز هر چقدر تقلا کردم، نتونستم کامنت بنویسم، مثل خودت که گفتی دستانت داشت می‌نوشت و نه قلبت، ولی الان انگار اون گره باز شد و قلبم اجازه نوشتن پیدا کرد ولی خب در حد نوشتن پاسخ برای شما.

      از درگاه رب العالمین درخواست میکنم که قلب من رو هم با نور هدایت خودش منور کنه و این بنده ناچیزش رو از ظلمات الی النور هدایت کنه.

      بالاتر گفتم خدمتت که دیشب جایی بودم و بنده خدایی گفتگو میکرد و مثالی آورد از سوره بقره و ربطش داد به خطبه 123 نهج البلاغه. با اینکه چندان به سخنرانی مسلط نبود ولی کلید واژه هاش چراغ‌هایی رو در ذهنم روشن کرد که مفصل باید در موردش مطالعه کنم. (حالا بماند که چطوری اتفاقات رقم خورد که من هدایت شدم به اون سخنرانی، ولی همون کلید واژه ها رزق اگاهی من بود و خدا رو شاکرم برای دریافتش ، و البته ما انسانها بخاطر چیزهایی که خودمون با تلاش و جستجو به دست میاریم، ارزش بیشتری قائل هستیم)

      اون آیه قرآن رو در ‌‌پایان کامنتم براتون می‌نویسم و شما رو به جریان سراسر نور رب العالمین میسپارم.

      «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»

      ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ، ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ؟! ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﻭ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ [ ﺩﺭ ﻣﻘﺎم ﺩﻋﺎ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﺎﺭﻱ ] ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ؟ [ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ] ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ .(سوره بقره آیه ٢١4)

      (من از نوشتن هر توضیح و تفسیری برای تو در مورد این آیه ناتوانم چون خودت در مدار بالاتری قرار داری)

      سعیده جان، بنده اهل ایمان، ای هدایت یافته به سمت نور، ای وعده داده شده به نور، در پناه نور السماوات و الارض، رب العالمین نورٌ علی نور، همواره قلبت منور به نور هدایت و شهد شیرین قرآن باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1291 روز

        بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

        وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا ۖ وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ﴿١٣٠﴾

        وکیست که از آیین ابراهیم روی گردان شود، جز کسی که خویش را به نادانی و سبک مغزی زند؟ یقیناً ما ابراهیم را در دنیا برگزیدیم، و قطعاً در آخرت از شایستگان است.

        إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ ۖ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٣١﴾

        هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم باش. گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.

        وَوَصَّىٰ بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿١٣٢﴾

        و ابراهیم و یعقوب پسرانشان را به آیین اسلام سفارش کردند که ای پسران من! یقیناً خدا این دین را برای شما برگزیده، پس شما باید جز در حالی که مسلمان باشید، نمیرید.

        ================================================================

        حمید حنیف عزیزم سلام

        سفر در ماشین زمان!

        این فایل امروز نشانه ی روزانه م بود!

        اما منو با منجنیق توحید پرتاب کرد به یک سال و دوماه پیش!

        دقیقا با شروع این فایل ها،ورق زندگی من برگشت!

        چرخ زندگیم روغن کاری شد!

        خداوند بار سنگین رو از روی دوشم برداشت!

        و بوم..بوم..بوم..اتفاقات خوب پشت هم رخ داد….

        امروز که دوباره نشانه ی روزانه م شد،فهمیدم یک خبراییه!

        میدونی!!!بارها و بارها و بارها آیه های قرآن بهم میگه:

        خبر آمد؛خبری در راه است!

        و من هم اینو روزی هزار بار باخودم تکرار میکنم!

        خبر آمد،خبری در راه است…سرخوش آن دل که از آن آگاه ست…

        خیلی هدایتی،قلبم منو دعوت کرد به خوندن کامنت خودم،و پاسخ شما…و بعد هم گفتم بزار یک تلگراف به حمید یک سال و دوماه پیش بزنم،بگم چه خبر برادر؟اوضاع خوبه؟!رو به راهی؟!رو به رشدی؟!

        ببین همین الان معین داره تو خونه مون میخونه:

        یه روز خوب و میبینم

        که خورشید از پس ابر سیاه گریه

        میخنده…

        به حق خاک و آبادی

        خدای عشق و آزادی

        در بازو نمیبنده…

        به قول استاد!

        نتیجه اتفاق افتاده!وعده ی خداوند محقق شده!

        منتها چون ما باچشم سرمون میبنیم،شک میکنیم نکنه خدا فراموش کرده باشه!

        پردهٔ شک را برانداز از میان

        تا ببینی سود کردی یا زیان

        ما گرفتیم آنچه را انداختی

        دست حق را دیدی و نشناختی ؟

        در تو، تنها عشق و مهر مادری است

        شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است

        نیست بازی کار حق، خود را مباز

        آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

        ببین اینجا آسمون آبی نارنجی شده،منظره ی بینظیری از دریا جلوی چشم هامه که پرنده ها آروم و رها دسته دسته دارند پرواز میکنند…خدایی که داره از تک به تک این پرنده ها محافظت میکنه،مگه میشه اشرف مخلوقاتش رو فراموش کنه؟!

        بیخیال بابا!

        بیا دست برداریم از نگرانی های بیهودمون!

        الله اکبر از هر مسئله ای که توی زندگی هامون داریم!

        وظیفه ی ما بندگی الله ست و بس!

        اون داره کیهان رو مدیریت میکنه!اون میدونه!اون میتونه!اون بلده!از دست اون همه کار برمیاد!

        فقط باید همه چیز رو بهش تفویض کنیم و آزاد و رها از زندگیمون لذت ببریم.

        وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ

        همین دیگه !:)

        دعا میکنم در بهترین زمان و مکان به دستت برسد،درپناه نور میسپارمت،خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

        اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1276 روز

          بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

          «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»

          (ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺶ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ ، ﺷﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏْ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻣﻰﺟﻮﻳﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﻰﭘﻮﺷﺎﻧﺪ ، ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣُﺴﺨّﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭﻳﻨﺪ؛ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﺪﻥ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺍﻭﺳﺖ؛ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺮﻛﺖ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻋﺎﻟﻤﻴﺎﻥ)

          «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»

          ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ ﻭ ﺯﺍﺭﻱ ﻭ ﻣﺨﻔﻴﺎﻧﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ)

          (أعراف 54-55)

          ———————————————————————

          سلام و درود فراوان سعیده جانم، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. و هر لحظه قلبت به خداوند وصل باشه؛ ازت بی‌نهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت. صد البته که کامنت شما در بهترین زمان و مکان بدستم رسید.

          ساعت و تاریخ کامنتتو دیدم تعجب کردم. دقیقاً عصر از خستگی و نجوای ذهن خوابم برد، خستگی که خستگی ناشی از هفته شبکاری و بی‌خوابی های چند روزه بود ولی نجوای شیطان آلموست بهانه خاصی لازم نداره، دقیقاً همون موقع که من گیوآپ کردم شما در حال نوشتن کامنت بودی.

          خدایی که اینجوری برای مسائل کوچیک و ساده هوامون رو داره، آیا میشه برای مسائل و موضوعات بزرگتر ما رو به حال خودمون رها کرده باشه؟

          وقتی من گیوآپ کردم به قلب شما الهام کرده برام کامنت بنویسی.

          ———————————————————————

          «فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا»

          ﭘﺲ ﺑﺨﻮﺭ ﻭ ﺑﻴﺎﺷﺎم ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺭ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻱ ﺑﮕﻮ : ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ [ﺧﺪﺍﻱ] ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺬﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍم ، ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻫﻴﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺳﺨﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ (٢۶ مریم)

          ادامه کامنت رو پس از یه وقفه برات می‌نویسم.

          اگه این نقطه رو (28.962599,50.812614 ) توی مپ گوشی سرچ کنی لوکیشن هم اکنون نامبرده ست که دارم برات کامنت مینویسم. هر چقدر آدم منفی باشه وقتی میای کنار دریا و به صدای امواج گوش میدی به آرامش و احساس خوب می‌رسی.

          یه وقتایی کنار دریا میدونی به چی فکر میکنم. یه لحظه ذهنم یه سفر خیالی می‌کنه در زمان ، عین فیلمهای علمی تخیلی ، از زمان حال میرم به صدها سال پیش و تجسم میکنم زمانی که این سواحل اکثراً خالی از سکنه بوده و آدمهای خیلی کمی ساکن بوشهر بودن. چندتا روستای کوچیک و چندتا قایق و لنج چوبی شاید. شاید هر چند روزی یکبار یه لنج از روبروی ساحل رد می‌شده. ولی دریا همینجوری مثل الان پابرجا و مواج و پر برکت بوده. استاد توی فایلها همیشه میگن باران رحمت الهی همواره در حال باریدنه. نمود عینیش روبروی منه، دریای پر برکت خداوند همواره مواج و جاری بوده. زمانی که اون مدرسه غواصی و اون چندتا رستوران و این فرودگاه پشت سرم هیچکدوم نبودن، دریای پربرکت الهی همواره مواج بوده. خدا میدونه 100 سال دیگه چهره ساحل چطوری خواهد بود. و مردم چطوری از این امواج استفاده میکنن، شاید کلی توربین آبی نصب شده باشه که از امواج برق تولید کنن، یا شاید کلی قایق تفریحی اینجا وجود داشته باشه مثل ساحل فلوریدا ‌. ولی مطمئنم دریا کماکان همینجوری مواج و پر برکت خواهد بود. اینه که جریان نعمت و ثروت لحظه ای متوقف نمیشه. همواره هست و همیشه جاری خواهد بود. این ماییم که تصمیم میگیریم چطوری از این جریان بهره ببریم.

          دیشب بود توی ایستگاه شیفت بودم و یه کامنت برات نوشتم ولی خب نجواها غلبه کرد و پاکش کردم. داشتم تلاش میکردم با نوشتن کنترل ذهن کنم.

          یکی از چیزایی که یادمه برات نوشته بودم این بود که دوباره دارم بعضی از جلسات دوازده قدم رو مکتوب میکنم و گاهی اوقات جملاتی رو از استاد میشنوم که میگم اینا قبلاً کجا بوده؟ یه نگاهی به نتایجم میکنم. ذهن کمالگرا دائم نجوا می‌کنه همش همین؟! همش همین؟! دائماً مقایسه با بقیه. میگه این نتایج فعلی تو اصلا قابل نوشتن نیست. هیچ حرفی برای گفتن نداری.

          ولی من خودم میدونم چقدر تغییر کردم. میدونم از کجا به کجا رسیدم. میدونم روابطم و آدم های اطرافم وی بود، میدونم اوضاع و شرایط مالیم چی بود. میدونم چقدر بدهی داشتم ، و الان چقدر ورودی مالی و مانده حساب. میدونم قبلاً چقدر به آینده و تغییر شرایطم ناامید بودم ولی الان چقدر امیدوارم.

          بقول استاد همون قوانینی که این تغییرات رو بوجود آورده تغییرات بیشتر رو هم بوجود میاره. واقعاً اون چکاپ فرکانسی قدم اول که استاد بهمون گفت بنویسیم اصلا یه تمرین ساده نبوده. بلکه سند حقانیت تلاشهای ماست. یکی از بهترین ابزارهای کنترل ذهن و امیدواری ماست به مسیر. اینکه ایمان مون رو حفظ کنیم که مسیر قوانین جواب میده.

          ازت متشکرم بخاطر نقطه آبی ارزشمندت. وقتی نقطه آبی رو باز کردم دیدم شمایی اول اسکرین شات گرفتم. و البته منو ببخش خیلی پخش و پلا نوشتم، کلی تلاش کردم پارازیت ها رو ماست مالی کنم و ازشون فرکانس مثبت دربیارم.

          خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر و این قوانین. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این خانواده توحیدی سایت که هر وقت اینجا هستم و با دوستانم توی سایت گفتگو میکنم و کامنت ها شون رو میخونم حالم عالی میشه.

          این جمله رو نوشتم این سوال توی ذهنم شکل گرفت که «واقعاً خانواده حقیقی ما کی هستن؟!»

          تا نجواها کامنتمو پاک نکردن من کامنت رو تموم کنم.

          از درگاه خداوند متعال برات بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی میخوام.

          بقول خودت «شه هوارو دار»

          یا همون آیه «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
        • -
          حسین عبادی گفته:
          مدت عضویت: 1843 روز

          بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

          وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَىٰ بَعْضٍ ۖ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا

          و پروردگار تو به آنچه در آسمانها و زمین است آگاه‌تر است. بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى نهادیم و به داود زبور را دادیم.

          سلام به سعیده نورانی….و بزرگ قلب

          اجی سعیده تا حالا به این فکر کردی شدی الگوی تمام بچه ها؟؟

          اجی سعیده تا به حال به این فکر کردی که چقدر ایاتی که از کتاب قران میاری برای همه بچه ها درسها داره و نور به قلبشون میباره؟؟

          اجی سعیده تا حالا به این فکر کردی که چقدر بچه ها لذت میبرن از کامنتهایی که مینویسی؟؟؟

          اجی سعیده تا به حال به این فکر کردی وقتی اسم بانو سعیده شهریاری میاد تویه ایملم نمیتونم از کامنتاش بگذرم؟؟(بی شک تمام بچه ها اینجورن)

          اجی سعیده تا به حال به این فکر کردی و قتی به بچه ها تو کامنت جواب مدی یه شوقی میکنن؟؟ و خدارو سپاس گزار میشن که یه ایه قرانی هدیه گرفتن از الله؟

          اینارو گفتم که بدونی چقدر با ارزشی برای این سایت و تمام بچه های این سایت…

          از استاد تشکر میکنم برای وجودش برای حضورش تویه این جهان هستی که چنین ادمهایی دار به جا میزاره از خودش…خدایا شکرت برای حضورم در این سایت…

          همیشه برای مینا خانوم ازت تعریف میکنم از شما و بچه های سایت…

          و اونم بنهایت تحسین میکنه شمارو مینا خانوم خیلی خوبه به لطف رب خیلی چیزهارو ازش یاد گرفتم در صورتی که اصن حضوری نداره تویه سایت.

          ولی وقتی میریم تو جاده با ماشین میگه استاد بخش کن چون میدونه که من موزیکی گوش نمیدم زیاد.

          میگه استاد بخش کن یه فایلی رو که میزارم میگن این رو اون روز گوش دادیم و من هم چون میدونم تویه مدار نیست مدار تکرار و گوش دادن دوباره میگم اره .

          میگه یه جدید برام بزار خخخخخخخخخخخخخخ….

          همیشه خدارو شکر میکنم برای حضورتون که اینجا هستید و الگویی شدید برای من برای برای بچه ها سایت زندگی قشنگتر و بهتر و یاد میگیریم ازت بینهایت از ممنونم سعیده عزیز…..

          بیا دست برداریم از نگرانهایی بیهودمون…

          بیا خودمون رو بسپاریم به هدایت رب…

          بیا خودمون رو رها کنیم در اغوش رب…

          بیا خودمون رو قوی کنیم برای ایمان قویتر…

          بیا خودمون قشنگ قلب کنیم برای دیدن زیبایی های بیشتر…..

          بیا خودمون رو اگاه کنیم از قانون خداوند….

          و بیا که اومدیم برای قشنگتر شدن و قشنگتر شدن و قشنگتر شدن………..

          خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بنهایت شکرت رب من من بدون توهیچی نیستم الله شکرت برای حضورم تویه جمع پاک توحیدی….

          در پناه جانا جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی…

          با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1291 روز

            هِلووووو داداش حسین

            چطوووووری بنده ی خوب خدا!

            بِببیییییین!

            قصد کرده بودم انشالله عصر دستم آزاد شد جواب تلگراف پر‌مهرتون رو بدم،ولی تا چشمم خورد به عکس جدید پروووفایلتون گفتم نهههه!همییین الان!همیییین الان بنوووویس!

            چقدررر شما قشششنگید!

            چقدررر بهم میایییید!

            داداش کجایی؟!آب دستته بزار زمین،پاشو بر‌و کله ی مینا خانوم رو ببوس از طرف من!

            رفتی دیگه ؟! خیالم جمع؟!

            خداوند از نووور خودش به خوشبختی هاااتون بباره و هرروووز عشقتون بیشتررر و بیشششتر بشه و همیشه غرق لذت و خوشبختی و حال خوب باشید.

            داداش! قلبم! قلبم میگه خیلی زود میبینمتون!احساس هم فرکانسی دارم شدیییید!

            به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و‌مکان !

            تلگراف پر از عشق و مودت و نور قلبم رو با نور قرآن براتون کادوپیچ میکنم!الهی که در بهترین زمان و‌مکان به دستت برسد!

            میگما!!!!

            تو‌کدوم مدارها سیر میکنی؟؟؟؟

            آخه رو کردم به آسمون گفتم خدایا بنده نوازی کن!بهم هدیه ی نورانی بده ببرم برای داداش!بهم بگو چی میخوای بهش بگی!

            ببین دقیقا همینارو گفتمااااا!

            نووووشِ جانت !

            إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿٣١﴾

            بی تردید برای پرهیزکاران پیروزی و کامیابی است. (31)

            حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿٣٢﴾

            باغ هایی [سرسبز و خرم] و انواع انگورها (32)

            وَکَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿٣٣﴾

            و دخترانی نو رسیده و هم سن (33)

            وَکَأْسًا دِهَاقًا ﴿٣4﴾

            و جام هایی لبریز [از باده طهور] (34)

            لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا کِذَّابًا ﴿٣5﴾

            در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند و نه دروغ و تکذیبی. (35)

            جَزَاءً مِنْ رَبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا

            [این] پاداشی کافی و به اندازه از سوی پروردگار توست. (36)

            رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الرَّحْمَٰنِ ۖ لَا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿٣٧﴾

            همان پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست، آن مهربانی که هیچ کس را اختیار چون و چرای با او نیست. (37)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
            • -
              حسین عبادی گفته:
              مدت عضویت: 1843 روز

              بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

              أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ

              (یونس55)

              بدانید که هر چه در آسمانها و زمین است از آن خداست. و آگاه باشید که وعده خدا حق است، ولى بیشترشان نمى‌دانند.

              هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ(یونس56)

              اوست که زنده مى‌کند و مى‌میراند و همه به سوى او بازمى‌گردید.

              سلام به اجی سعیده قشنگ قلبم و بزرگ روح و نورانی

              اجی چقدر لذت بردم جواب پیامم رو دادی چقدر کیف کردم…

              اجی مینا خانوم پیشم نبود اون روزی که پیامت رو خوندم ولی یه عکس از پیامت گرفتم و واسش فرستادم…

              و پیامی که مینا خانوم بهم داد و گفتم چشم به سعیده خانوم میرسونم این بود…

              (عزیز دلم چقدر قشنگ…بگو منم روی ماهشو میبوسم)

              الهی که همیشه در پناه رب باشی اجی مهربان و توحیدی..

              به امید الله میدونم که زود این اتفاق زیبا و توحیدی خیلی رود رغم میخوره به امید الله..

              اجی برای این جایزه ای که بهم دادی خیلییی ازت سپاس گزارم چقدر کیف کردم..

              الهی که زندگیت سرشار از نور باشه و نور باشه در پناه جان جانان…

              اجی خیلی خیلی ازت ممنونم …

              در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی

              با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1291 روز

        سلاااااام وسر سلااااامتی به حمیدِحنییف ….

        سلام گرم و عشق و نور الله رو از صبح زیبای فریدونکنار برات میفرستم …مثل همیشه از خداوند میخوام این نقطه ی آبی رو در بهترین زمان و مکان دریافت کنی …درحالیکه صورتت غرق لبخندی از جنس آرامشه …

        اول کار بهت بگم که اگر قدرت ویرایش پروفایلت رو داشتم حتما پسوند حنیف رو به اسمت اضافه میکردم :) شدی برند سایت پسسسر …

        کسی هست اینجا که حمیدِ حنیف رو نشناسه …؟

        نصف پاسخ هایی که من از بچه های عزییز سایت دریافت میکنم یک اسمی از شما توش هست .. :)

        خداوند این نور و عشقی که از شما توی این سایت ساتع میکنه …امیدوارم به من هم ارزوونی کنه …

        الهی آمییییین

        پسررر…آماده ای بریم سراغ قرآن؟ و از انرژی هدایتش غرق نووور بشیم …؟

        صبح که بیدارشدم …

        برای شروع امروزم طلب هدایت کردم …

        قرآن رو باز کردم و این آیه من رو غرق عشق خودش کرد …

        بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

        الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ

        کسانی که ایمان آوردند، و کارهای شایسته انجام دادند، برای آنان زندگی خوش و با سعادت و بازگشتی نیک است.

        ببیییین ….بهتر ازین نمیتونست امروز شروع بشه …

        با این همه انرژی مثثبت از این آیه …

        به قول خودت … یک کاغذ و یک قانون انسان نوشته ..مارو مطمئن میکنه از دریافت نتیجه …

        حالا اگر فرمانروای کیهان بخواد همچین قووولی بهت بده …چقدر میتونی باورش کنی ….؟؟

        فرض کن با منِ پرستار قرارداد رسمی بستن …اگر انقدر ساعت کار کنی توی بیمارستان …ما آخر هر ماه انقدر دستمزد بهت میدیم …

        منم این تعهد رو باور کردم و حرکت کردم …و این کارو انجام میدم …تا اون نتیجه ی آخر ماه برسسه خب…؟

        حالا فکر کن …انرژی کل …صاحب کیهان …فرمانروای عالم …اومده شخصا به من بنده ش میگه

        اگر این تعهد رو اجرا کنی که

        به من ایمان بیار،فقط به من تکیه کن،از من کمک بخواه و فقط بندگی منو بکن

        و بعد در ادامه ی این قرار داد …میفرمایند که

        کارهای خوب انجام بده،اعمال درست،که به فراخور هرکسی ی عمل درست وجود داره،من فکر میکنم به گفته ی استاد،همون حرکت در مسیر علاقه ست …،میگه کاری که دوسش داری،که اتفاقا ارزش خلق میکنه،که حالت رو خوب میکنه،که به گسترش جهان کمک میکنه، اون کارو انجام بده

        و بند آخر اساس نامههه چی چییی میییگه ؟؟؟

        میگه به شرط دو مورد بالا …که نتنها زحمتی نداره …پر از احساس عالی و حال خوب و لذت بردن از هررر روووز زندگیته

        چه اتفاقی میفته …؟

        بهترین زندگی برای آنهاست و سر انجام کارشان بهترین سر انجامها خواهد بود

        آقااااا مگه دااااریم بهتر ازین اساسنامه …؟

        مگه راحت تر ازینم هسست ؟

        مگه قشنگتر ازینم هسسست ؟

        فرمانروای کیهان داره اینو میگه …

        من به اندازه ده درصدی که به قرارداد بیمارستان تعهد دارم و مطمئنم بهش…به این فرمانروا ایمان دارم ….؟

        اینجاست که صدای استاد در جلسه 1 قدم 6 توی سرررم میپیچه …

        مگه میشه کسی این جهان رو ببینه و نفهمه داره هدایت میشه …؟

        مگه میشه کسی این جهان رو ببینه و نفهمه داره هدایت میشه …؟

        مگه میشه کسی این جهان رو ببینه و نفهمه داره هدایت میشه …؟

        وقتی هدایت رو بااااور میکنی …حرکت اتفاق میفته…حرکت اتفاق میفته …

        حرکتی که فقط با ایمانه …هیچ فرش قرمزی برات پهن نکردند…

        وقتی حرکت میکنی،هدایت رو دریافت میکنی

        اینجوری نبوده که موسی از قبل بدونه قراره چه جوری از دست فرعون نجات پیدا کنه،اما ایمان میاره،حرکت میکنه وبعد دریاااا براش باز میشه!

        همه ی این اتفاقات فوق العاده ای که برای پیامبرها افتاده،نه بخاطر قدرت اوناست …بخاطر قدرت پروردگارشششونه،کجاای قرآن گفته که اونااا شاخ غووول شکوندن؟؟؟گفته فقط باید ایمان داشته باشید و در ایمانتون استقامت بورززید

        واییی خدای بزرگ …سپاسگزاررتم برای این همه آگاهی شیرین که از طریق بی نهایت دستانت به قلب من سرازیر میکنی …

        خدای قشششنگم …نازنین من …عزت و جلال و جبروت کل…فرمانروا

        بهم کمک کن …ایمانی در قلبم زنده کن …تا هدایتت رو بیشتر و بیشتر دریافت کنم و حرکت کنم به سمت خیر و خوووبی

        حمیدِحنیفِ عزییزم

        آماده ای که یکبار دیگه از انرژی هدایت …از عطر بهشتی قرآن لبریز بششیم …؟

        وقتی میخواستم برات کامنت بنویسم …از قرآن کمک خواستم …گفتم میخوام برای بنده ی توحیدیت بنویسم …

        من رو لایق دریافت هدایتت کن و باهام حرف بزن

        حمید عزیزم،میخواستم بنویسم نمیدووونم باور میکنی یا نه ..؟اما قلبم گفت سعیده …تو کاره ای نیستی …سخن الله همیشه بالاست …و نور هدایت به قلب آدم ها میشینه …نیازی نیست تو در خواست باور کردن کنی …نور خداوند همیشه و همیشه جاریه …

        قرآن رو به نیتت باز کردم و این آیه اومد …

        بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

        الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ

        کسانی که ایمان آوردند، و کارهای شایسته انجام دادند، برای آنان زندگی خوش و با سعادت و بازگشتی نیک است.

        نور توحیدی خداوند …حمید جان …من به احترام این هدایت …این انرژی…این آیه …سکوت میکنم ….وشمارو به این عشششق مطلق میسپارم …

        قلب فراوانِ فراوان از شمال تا جنوب …

        به امید دیدارت دربهترین زمان و مکان …….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1276 روز

          «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَهٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ»

          ﺑﻴﻢ ﺩﺍﺩﻧﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺛﻤﺮﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻱ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺑﺘﺮﺳﺪ ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ .(آیه ١١ سوره یاسین)

          سلام و درود به شما خانم شهریاری گرانقدر و بزرگوار. انسان ارزشمند و موحد. عید قربان بر تو مبارک. سعیده عزیزم، اسم منو گذاشتی حمید حنیف ، حتی دیگه اعضای سایت منو اینجوری صدا میزنن، درحالیکه حنیف واقعی خود تو هستی در در راه رسیدن به توحید قربانی دادی. از دیشب که نقطه آبی دریافت کامنتت رو دیدم کلی ذوق زده شدم، به حدی ذوق زده شدم که در حین رانندگی، زدم کنار تا کامنتتو بخونم. اینقدر کامنتت برام مهم بود. ولی دیدم توی ماشین اصلا نمیتونم تمرکز کنم. وقتی رسیدم خونه وضو گرفتم و اومدم سراغ کامنتت، اعتراف میکنم اینقدر مدارت بالاتر از منه که چندبار خوندم تا بتونم درک کنم. آخرین بار بعد از نماز صبح بود. ولی الان که گوشیم داره اذان عصر رو پخش میکنه قلبم اجازه نوشتن پیدا کرد.

          نمیدونم این وضعیت اسمش چیه. بقول خودت درخواست کد اضطراری ، درخواست کمک از جریان هدایت رب العالمین «رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر»

          ….

          نمیدونم این حال الان من و این احساس سردرگمی ناشی از چیه، آیا از مدار توحید سقوط کردم ولی میبینم نه تنها اون احساسات منفی رو ندارم بلکه بسیار احساس تسلیم بودن در برابر خالق رو دارم. این احساس رو دارم که خدایا هر بهایی بگی حاضرم پرداخت کنم تا به تو برسم، بالاتر از جونم که چیزی رو ندارم، حاضرم اونم پرداخت کنم. ولی خب این احساس «نمیدونم» بزرگ چی میگه این وسط ؟ اینکه میام کامنت بنویسم انگار چیزی مانع میشه. انگار یه حسی میگه الان نمیتونی بنویسی. صبر کن تا زمان مناسبش برسه. زمان سریال سفرنامه اینجوری نبودم. راحتتر می‌نوشتم. (یه وقتایی توی پالایشگاه کار تعمیراتی «های ریسک» میخوان انجام بدن آتش‌نشانی رو فرا میخونن، ما میریم اونجا میبینیم یه عده آدم سر درگم و معطل ایستادن میگم چیه چرا کسی هیچ کاری نمیکنه میگن هنوز پرمیت نیومده ، مجوز انجام کار، چون کارش های ریسکه معطلی صدور پرمیت یا همون مجوز کار زیاده … حالا حکایت حمید سردرگم برای نوشتن کامنت ، منتظره مجوز نوشتن صادر بشه تا بنویسه)

          واقعاً الان نیاز دارم یکی بهم بگه الان کجای ماجرا هستم، اینکه مدارم رفته بالا، یا اومدم پایین. صعود کردم یا هبوط.

          یه وقتایی به خداوند میگم خدایا من نمیدونم، تو میدونی ، تو بگو چیکار کنم. خودت گفتی انسان «ظلوماً جهولا» ست خداوند «علام الغیوب ، حکیم علیم»، خودت گفتی انسان رو «ضعیف» خلق کردی ولی خداوند «عزیز الرحیم و علیم قدیر». پس تقلای من بی فایده است. خدایا چه بدبختی برای من بدتر از اونکه تو نگاهم نکنی. تو هدایتم نکنی، تو منو به حال خودم رها کنی… (هیهات انت اکرم من ان تضیع من ربیته)

          آیه شریفه ای که توی کامنتت نوشته بودی برام خیلی امیدبخش و شیرین بود. بقول توصیف زیبای خودت، شهد شیرین چون عسل.

          دیروز صبح رفتم سراغ قرآن و هدایت شدم به آیات 8و 9 سوره اسراء.

          (عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا ؛ إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا)

          غروب موقع اذان مغرب بود که دو دل بودم برم مسجد محله قدیمی مون یا نه. گفتم اکی بذار برم. (ذهنم از اون جهت مقاومت داره چون با یه سری باورهای غلط گذشته مواجه میشم و میبینم من هم روزگاری همینجوری بودم، شبیه این آدمها) و خلاصه رفتم و بعد از نماز جلسه قرائت قرآن بود. و دقیقا همون آیات و همون صفحه 283 و من میخکوب موندم. و گوشیمو درآوردم و از صفحه عکس گرفتم. بقیه با تعجب بهم نگاه میکردن این چشه از قرآن داره عکس میگیره… بقول حافظ (ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجا) آره من توی یه روز دوبار گنج پیدا کردم خب معلومه ازش عکس میگیرم.

          ویژگی هدایت های رب العالمین اینه که اگه روزی هزار بار هم هدایتت کنه بازم از دریافت هدایتش شگفت زده میشی. شگفتی این که خداوند به اون عظمت شخصا داره منو هدایت میکنه. انگار که کار و زندگی 7,999,999,999 آدم دیگه رو ول کرده چسبیده به کار و زندگی من؟ خدایا چطور ممکنه.

          «إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا»

          «همانا این قرآن همواره به چیزی هدایت میکند که آن بهترین است؛ و همواره بشارت می‌دهد مومنینی را که همیشه اعمال صالح انجام میدادند که همانا برای آنها اجری بسیار بزرگ وجود دارد» ( این ترجمه مترجم نبود، این درک شخصی خودم بود، اگه اشتباهی داشت، از خداوند درخواست آمرزش و بخشش میکنم) همیشه هدایت قرآن بهترین هدایتهاست.

          امروز صبح که بیدار شدم از خواب و بیادم اومد که امروز روز عید قربان هست رفتم کلمه قربانی رو سرچ کردم و دوتا فایل معروف استاد رو آوردم بالا ، بماند که تا الان فقط تونستم فایل «حاضری برای هدفت چه چیز را قربانی کنی» رو ببینم و شاید بعد از نوشتن کامنت برم سراغ فایل ««اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش» … و خودمو توی موضع پاسخگویی قرار دادم و از خودم پرسیدم تو برای رسیدن به خواسته حاضری چه بهایی بپردازی؟ یه زمانی استاد عباس منش رو بخاطر گفتن حقایق توحیدی که به مذاق کسانی خوش نیومده، تهدید کردن و استاد در پیشگاه خداوند تعهد میده که توی این راه از بذل جانش هم کوتاهی نکنه. از خودم پرسیدم آیا تو هم حاضری مثل استاد عباسمنش قربانی بدی؟ اون همه بهایی که استاد پرداخت، اون همه قربانی که استاد داده آیا تو هم میتونی ؟ گذشتیم خودتو با ابراهیم پیامبر مقایسه کنی. آیا حاضری در حد استاد عباس منش قربانی بدی؟

          یادمه توی کامنت های گذشته تو خونده بودم که برای رسیدن به توحید قربانی دادی. از دوستان و آشنایان و خانواده و تفریحات و کارها و تمرکز و بسیاری مسائل دیگه. همه و همه رو قربانی کردی، و البته نتیجه اش هم میشه این که امروز وقتی سعیده شهریاری موحد کامنت می‌ذاره کلی از بچه های سایت میان و تحسینش میکنن، و لذت میبرن و از کامنتش نکته برداری میکنن، بقول حافظ «بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران»

          بسیار بسیار تحسینت میکنم انسان موحد و ارزشمند. از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات میخوام. تو لایق داشتن بهترین ها هستی‌. با تلاش و تعهد توحیدی تو ، و البته بخشش بینهایت رب العالمین ، تو لایق داشتن بهترین نعمتها هستی.

          امروز وقتی میخواستم این کامنت رو برات بنویسم رفتم سراغ قرآن و هدایت شدم به آیات 11 تا 30 سوره یاسین ولی خب به نوشتن همین آیه 11 اکتفا کردم. اگه دوست داشتی خودت بقیه اش رو بخون. برای من که خیلی شیرین و گوارا بود.

          در پناه جریان هدایت سراسر نور رب العالمین باشی ، قلبت منور به نور قرآن . نور علی نور. همیشه متنعم و ثروتمند، همیشه آرام و شاکر ، و همیشه در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین بندگان خداوند باشی‌.

          سپاسگزارم نقطه آبی …

          «یا رب این آتش که در جانِ من است ؛ سرد کن زان سان که کردی بر خلیل»

          (غزل308حافظ)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1291 روز

            حمیدِحنیف عزیزم ،سلام بروی ماهت

            نقطه ی آبی شما در بهترین زمان و مکان دریافت شد …

            صدای منو از روستایی ییلاقی زیارت گرگان می‌شنوی …

            چرا اینجام ؟ یک تلاش آگاهانه جهت کنترل ذهن

            از خونه فرار کردم بیام گرگان ،بلکه دیسترکشن ایجاد کنم …

            اما از صبح می‌خوام توی سایت بنویسم نمیشه …

            میدونی چندبار تلاشم شکست خورد ؟

            و درنهایت گفتم سعیده ،تو نمیتونی توی سایت فرکانسی توحیدی با تقلا بنویسی …

            آروم باش و بزار خداوند بهت اجازه نوشتن بده …

            اصلا نمی‌دونم هنوز اجازه صادر شده یا نه ،اما دارم تلاشمو میکنم حداقل برای شما بنویسم…

            اینجا هوای خنکی درجریانه همراه با نم بارون …

            میدونی ؟فکر میکردم بیام اینجا حالم بهتر میشه …

            اما هرچقدر به آدم های اطرافم نگاه میکنم …بیشتر میفهمم نه اینجا …اونجایی نیست که باید باشم …

            به خودم نگاه میکنم ومیپرسم چرا انقدر کلافه ای دختر …؟

            نشستی وسط این همه بگو و بخند و برقص و هوای خنک و فامیل هایی که بعد چند ماه داری میبینیشون …

            دقیقا چته …؟

            هیچ جوابی ندارم …جز جدائی فرکانسی …

            عمیقا احساس میکنم جهان باید زودتر بَرَم داره ببره جایی که باید ..

            اینکه باید کجا باشم رو نمی‌دونم …

            هیچ ایده ای ندارم …

            اما فقط می‌دونم اینجا دیگه جای من نیست…

            و می‌دونم این جدایی شدید فرکانسی اومده تا من درخواست هام رو واضح تر و روشنتر اعلام کنم به جهان هستی

            و طبق آگاهی های جلسه دو قدم 5

            اینکه چه جوری میخواد این جدایی اتفاق بیفته ،وظیفه جهانه…من فقط باید روی خودم کار کنم ….

            و بعد خداوند کارهارو انجام میده ….

            خداوند از طریق بینهایت دستانش اینکارو انجام میده

            از جایی که من فکر و ذهن و عقل محدودم نمی‌رسه

            واقعا تا همین چند وقت پیش خواسته م ازادی مالی بود،اما الان حس میکنم بیشتر از همه چیز آرامش میخوام،هم فرکانسی می‌خوام ،زندگی توحیدی می‌خوام

            این همون چیزی که داره سرعت رسیدن به خواسته هام رو ازم میگیره …

            این نشتی انرژی ها …

            حمید عزیزم دوست دارم ازینجا برات بنویسم

            اینجا یک ویلای 4طبقه ست …مال عمومه،یک انسان با باور های ثروت آفرین عالی که همیشه مورد تحسین منه…

            من الان تو طبقه ی منفی یک که میشه قسمت حیاط ویلا ،روی سکو نشستم،صدای نم نم بارون میاد ….

            یک کوه پوشیده از درخت روبه رومه …

            و هوا کم کم روبه تاریکه…

            از ویلای بغلی صدای آهنگ غمگین ویگن میاد …

            ببار ای نم نم باران

            ببار ای نم نم باران

            زمین خشک را تر کن

            سرود زندگی سر کن

            دلم تنگه دلم تنگه

            که خداروشکر عوضش کرد همین الان و یک آهنگ بهتری گذاشته ….

            در حالیکه فک و فامیل تو طبقه ها پخش شدند و هر کدوم تنها یا چند نفری به کاری مشغولند …

            من اینجا ی گوشه ی خلوت گیر آوردم و درخواست کمک از الله کردم تا بتونم بنویسم …

            ابرها دارند از کوه روبه رو میان پایین ومن هر خطی که برات مینویسم سرمو میارم و بالا و زل میزنم به زیبایی روبه روم …

            زیبایی که نقاشی نیست .. زنده و واقعیه…

            کاش خودت بودی و میدیدی چی میگم…

            انقدر آدم محو این مه و کوه و درخت ها میشه که دلش میخواد از جسمش جدا بشه و لا به لای درختا و برگ هایش با نم نم بارون یکی شه…

            یادمه ی بار توی کامنتات نوشتی ، همیشه از منظره های زیبایی که میبینی عکس میگیری …همین الان یک عکس گرفتم …شاید ی روزی استاد ی جایی برای آپلود عکس باز کنه تو این سایت و من اونوقت برات میفرستم و میگم اینجا همون بهشتی بود که میگفتم

            اینجا همون جایی بود که سعیده دورشش پر آدم بود ولی تنها بود،همون جایی بود که شاید خیلی ها ارزوش رو دارند ولی اون درخواست هاش با بقیه فرق میکرد ..

            سعیده هیچ وقت نمی‌خواست فقط دوروبرش شلوغ باشه

            اگر میخواست که این همه قربانی نمی‌داد …

            من از خدا طلب هدایت میکنم …

            طلب مهاجرت…

            طلب هم نشینی با انسان های توحیدی …

            حمید …حمید … نمیدونی چقدررر دلم ی دورهمی میخواد…

            من …شما …آقا اسدالله…رضوان…الهه…محمد…سیدعلی …عادله…و همه بچه هایی که شاید الان حضور ذهن برای ذکر اسمشون نداشته باشم …

            ی جایی شبیه پرادایس…. روی صندلی …دور آتیش …کنار استاد و خانم شایسته…

            حرف بزنیم و حرف بزنیم و حرف بزنیم …

            مست صحبت های توحیدی استاد بشیم …

            ی جایی استاد داد بزنه ،سعیده شهریاری ،حمید امیری ،الهه رشییییدی ،محمممممد فتحیییی،ای باااباااا رضواااان!

            انقدر شلوغ نکنید بزارید صدا برسه … :))))))))

            الان دوباره سرم رو آوردم بالا …دیدم ابرها اومدن پایینتر و پایینتر …

            شبیه یک دامن سفید شدن برای یک کوه سبز…

            خدایی که داره این باد ها و ابرها و شب و روزو … مدیریت می‌کنه

            نمیتونه خواسته های منو برآورده کنه …؟

            به قول استاد ..آف کُرس که می‌تونه …

            من چقدر به این رب اعتماد میکنم ؟ چه قدر میتونم تسلیمش باشم ؟ چقدر میتونم به هدایتش گوش بدم ؟

            چقدر بهش ایمان و اعتماد دارم …؟

            همووونقدر کارها انجام میشه … به راحتی …

            خواسته هام به صورت طبیعی وارد زندگیم میشه …

            به شرط ایمان … به شرط باور ….

            ازون کامنتا شد که هی میای پایین و تموم نمیشه …ببخشید که سرت رو بدرد آوردم… خداوند اجازه ی نوشتن داد و من تونستم برای بنده ی حنیفش بنویسم …

            امیدوارم در بهترین زمان و مکان این نقطه‌ی آبی رو دریافت کنی پسر …

            عید ابراهیمیت مبارک….

            برات رفیق خدا شدن آرزو میکنم …

            رفیق خدا بشی که همیشه توی گلستان زندگی کنی…

            به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت …

            نسیم خنک و نم بارون و بوی خاک بارون زده و مه سفید روی کوه سبز رو همراه با قلب فراوان از شمال برات میفرستم به امید اینکه لذت این تیکه از بهشت رو وقتی این نقطه‌ی آبی رو دریافت میکنی با تموم وجودت احساس کنی …

            قانون همیشه جوابه …

            چیزی که بتونی تجسمش کنی…میتونی خلقش کنی :)

            به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
            • -
              حمید امیری Maverick گفته:
              مدت عضویت: 1276 روز

              «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»

              سلام و درود به سعیده نورانی پروردگارم. انسان موحد و یکتاپرست ، بنده نورانی پروردگارم.

              هدایت قرآنی امروزم منو برد سراغ این آیه از سوره صافات «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» خداوند همیشه بنده های مخلص و رها شده از گمراهی رو توی مدار VIP نعمت ویژه میده.

              الهی صد هزار مرتبه شکر.

              اینقدر منو حمید حنیف خطاب کردی که همه دوستان منو حنیف خطاب میکنن، از درگاه خداوند متعال درخواست میکنم من رو لایق این صفت قرار بده و منو واقعاً حنیف کنه. از تو هم ممنونم که منو برند کردی. یاد اون جمله از دعای کمیل می افتم که حضرت امیرالمومنین علیه السلام به خداوند میفرمایند «و چه بسیار نام نیکی از من در بین مردم نشر دادی که من اهلش نبودم»

              اینقدر عالی زیبایی های اطرافت رو برام ترسیم کردی که بی اختیار خودم رو در اون فضا تجسم کردم. نوش جونت انسان ارزشمند و بنده نورانی پروردگارم.

              برات از خداوند بهترین نعمتها رو درخواست میکنم.

              همیشه در پناه رب العالمین منور به نور هدایت باشی.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
            • -
              رضوان یوسفی گفته:
              مدت عضویت: 2230 روز

              به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

              سلام سعیده جانم،سلام عزیز دلم

              چند شب پیش یه مسئله ای پیش اومد که خانواده ام بخاطر اینکه مثل بچه ها از دیدن زیبایی ها ذوق میکنم مرا مسخره کردن منم باشون سرسنگین شدم اومدم تو سایت دیدیم حمید عزیز یه جورایی به کودک درون اشاره‌ داره و بغضم ترکید(انگار خدای مهربان داشت نازم رو میکشید) و کلی گریه کردم. الان هم دقیقا همین خواسته رو داشتم،که شما اون رو عنوان کردید، من مثل شما اولین خواسته که واضح شکل گرفته این است که یه وقتایی تنهای تنها باشم، و اگر بخوام در جمع باشم فقط در کنار شما عزیزان دلم باشم. اینجا مقدس ترین جایی ایست که به عمرم دیدیم، جایی که نگران هیچ جیز نیستی، نه نگران قضاوت شدن توسط دیگران و نه نگران این که چی میگن یا نمیگن.

              سعیده جانم خیلی دوست دارم مراقب خانه خدا باش.

              در پناه حق، همه ما با کوله باری از نتایج، جمع بشیم دور استاد

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
            • -
              سمانه سادات گفته:
              مدت عضویت: 1001 روز

              سلام به دوست عزیز و توحیدی خودم سعیده جان

              درود بر تو بر این حس قشنگ و عالی و شرح مکانی که بودی

              یادمه چند ماه پیش همین چینش زیبا را من داشتم

              خدا رو شکر چند روزی خدا بهم زمان داد که تنها باشم و در تنهایی خودم به هدف اصلیم پی ببرم

              جایی که نمی‌دونستم کویرم چیه

              جایی که اشتباه داشتم تلاش می‌کردم ولی بهش نمی‌رسیدم

              سعیده جان گفتی با خرید دوره بیام از نتایج برات بگم

              می‌خوام هر چند کوچیک بگم

              فقط بهترین عالی ترین فوق‌العاده ترین دوره است دوره کشف قوانین زندگی

              خدا یا شکرت

              منم مثل خودت نوشتم هدف و خواسته داشتن روابط خوب تو این مدت هر چی تلاش کردم ارتباط خوب با همسرم و دختر 12 سالم نشد

              درست من هم الگو تکرار شونده دارم البته زمانی که واقعا با تمام تلاشهام نتیجه نمی‌ده از کوره در میرم و داد میزنم همین

              این واسه همسر من بل شده تو که داری خودشناسی انجام میدی حالا باید اصلا داد نزنی همون کمال طلبی میشه البته خودم هم اوایل با دوره شیوه حل مسائل فهمیدم و هر روز رو خودم کار میکنم ولی

              ایشون نه

              تا اینکه دیروز جلسه پنج را گوش کردم و هدف برای من مشخص شد هدف اصلی

              داشتن شغل و درآمد چون دوست دارم به آزادی برسم از هر لحاظ چون دوست دارم وابسته همسرم نباشم چون دوست دارم مستقل باشم

              و وقتی این هدف مشخص شد خدای من شور شوق اشتیاق فروران شد یعنی من از سر شور شوق کارهای خونه را میکردم اصلا دیگه وقت کمتری میتونم درگیر بچه ها کنم

              و باعث شد هدایت خدا انجام بشه و من دو روز جلسه رفتم

              من دارم پس انداز میکنم برای دوره قانون آفرینش ولی جالبه برای شروع کار من یه مبلغ کمی را باید پرداخت کنم تا به رقم های بیشتر برسم

              خیلی نجوا میاد که نه شروع نکن تو باید هزینه کنی ووووو ولی دیشب تا الان فقط قرآن را که باز کردم بهترین آیه ها و حرفها گفته میشه

              خدا هر روز هر لحظه هر زمان هر مکان هدایتمان کن امین

              خداروشکر تو این چند روز خیلی کامنت گذاشتم و هدایت شدم

              سعیده جان در آن جمع تان من یه گوشه با لبخند ملیح هستم

              و آرام آرام کودک درونم فعال میشه

              خیلی دوستت دارم که حس خوبت را انتقال میدی

              از اصفهان زیبا پل خواجو برات یک ابر پر از آرامش حس خوب ثروت و نعمت ارسال میکنم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            جواد یوسفی گفته:
            مدت عضویت: 2741 روز

            حاج حمید حنیف سلام

            من که یکسر لذت شدم از این متنهایی که شما و خانم شهریاری مینویسین چقدر با آگاهی و زیبا که البته بقول خودتون محصولات آگاهی رب العالمینه .

            و اما اون بیت شعری که نوشتی در آخر

            حمید جان تو خودت آتش نشانی

            بر آتش تو نشستیم و دود شوق برامد

            تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی

            چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت

            ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
            • -
              حمید امیری Maverick گفته:
              مدت عضویت: 1276 روز

              سلام آقا جواد عزیز. خوبی برادر مهربان. الهی که حال دلت عالی عالی باشه. آره خانم شهریاری خیلی کارش درسته، خیلی بینظیره و من چقدر از ایشون درس یاد میگیرم. و همچنین شما برادر عزیزم که چقدر بهم لطف دارید و من از دل کامنتهای پر مهرتون نکات طلایی یاد میگیرم.

              جوااااااااد با من این کارو نکن… ببیییییین، به قیافه شبیه خرس گریزلی من نگاه نکن، پشتش به دل گنجیشکی دارم که وقتی برام شعر نوشتی ممکنه بزنم زیر گریه و اشکام سرازیر بشه.

              خخخخ

              ازت ممنونم بخاطر اینکه اینقدر خوبی، اینقدر عالی هستی. ازت ممنونم که هستی. اینجایی و بنده شایسته و توحیدی پروردگارم هستی و اینقدر مایه حال خوب و احساس مثبت بین دوستانت هستی.

              از صمیم قلبم دوستت جواد عزیزم. در پناه رب العالمین همیشه همیشه سلامت و شاد و ثروتمند و متنعم باشی.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            سید عظیم بساطیان گفته:
            مدت عضویت: 820 روز

            بنام الله مهربان

            سلام دارم خدمت برادر ارجمندم حمید عزیز …

            بازم یک کامنت حال خوب کن

            بازم انرژی مثبت

            خدا رو شاکر باش حمید جان ،

            باور کن هر کسی نمی تونه انرژی مثبت بده

            هر کسی نمی تونه اینقدر صادقانه و پاک و لطیف بنویسه ،

            باورت میشه؟

            کامنت شما

            و سعیده رو میخورم

            قبلش باید برم یه خلوت، باورت میشه که بهترین حالمو به کامنتت اختصاص میدم.

            باورت میشه…

            به قلم سوگند و به حرف و ها و نوشته های که از حلقومش می تراود سوگند…

            که اشک میریزم برای هر جملتون. مگه داریم ؟ بعضی وقت ها شک میکنم میگم حتما از روی کتاب و اینترنتی و …. می نویسی…

            خدا رو شکر کن

            برای این حضورش

            برای حضور در قلبت

            در باورت…

            چقدر مشتاق دیدارم

            امروزم برای سعیده کامنت نوشتم و کلی ازش تشکر کردم .

            میدونی حمید جان ،

            اینجا خیلی حرف ها رو می تونی بزنی.

            اینجا همه حالشون خوبه.

            حمید جان، کامنت سعیده رو خوندی چی گفت،

            گفت اینجا غار حراست،

            این جمله خیلی سنگین بود، و توش موندم.

            وقتی سوره ای بر پیامبر اکرم نازل میشد (قربون قلب نازنینش ) .میرفت خونه و به خدیجه میگفت پتو روم بکش!!! تو اون هوای گرم و شرجی …

            یه تصمیمی میخوام توی زندگیم بگیرم کامنت تو که خوندم شات گرفتم و خیلی پراز درس و آگاهی بود ، وباعث شد قدم هامو محکم تر بر دارم ….

            بازم برامون بنویس

            با حال خوبت برامون بنویس…

            روزی هزار بار شاکر خداوندم برای وجود شما و سعیده خجسته و مبارک

            خیلی مشتاق دیدارم. خیلی …

            حمید جان آگه برات ننویسم دیوانه میشم

            سعیده ی مبارک اگه کامنت تو نخونم روانی میشم …

            اندازه تمام حال خوبت و تمام

            حس قشنگت دوست دارم …

            سایتون برقرار

            امضای الله مهربان

            پای تک تک آرزوهات.

            حمید جان ، از روی شما و سعیده عزیز باید هی نوشت، هی نوشت

            و تکرار کرد و تکرار کرد …

            در پناه الله مهربان باشید.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
            • -
              سعیده شهریاری گفته:
              مدت عضویت: 1291 روز

              آقا سیدِ بزرگوار و خوووش قلب …سلام بروی ماهتون …

              بارها و بارها این کامنت شمارو خوندم و غرق عشق خداوند شدم …

              برادر عزیزم …من کجاو لیاقت دریافت این همه عشق توحیدی کجا ؟؟؟؟؟؟؟

              اینجاست که قرآن شیرینم میگه …

              فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم

              این توحید ..این عشق بی حساب

              سرمنشاش همش از خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ

              خداییی که همه جا دنبالش گشتم و پیداش نمیکردم …غافل ازینکه جریان جاری در قلبم بود …

              آقاسید براتون بهترینِ بهترینارو میخوام …

              غرق نور الله باشید همیشه و همیشه …

              به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام و درود سعیده عزیز

      امروز خدا به دلم انداخته بیام برات کامنت بدم.جریان چیه؟ میدونم دوست داری بگم یا به قول استادآزمندیان اصلا میخوای نگم خخخ

      ولی میدونم که میدونی میگم. مفصلشم میگم.چون منو میشناسی دستم بره رو کیبورد هی واژه میاد و میگه اینم بگو اینم بنویس از اینم حرف بزن ….

      تا خداوند در این صبح زیبا به دلم انداخته برات بنویسمو وقتشم برام خالی کرده در کمال تعجب ( چون اینروزها سرم شلوغه) و سکوتی حکمفرماست که انگار اداره تعطیله و فقط من اینجا هستم. از فرصت استفاده کنم و شرح واقعه بدم. میگم سعیده! نکنه تو درخواست دادی که من دارم برات مینویسم. آخه خودم اینجوریم و وقتی خدا بدلم میندازه بنویسم کامنت میخوام برام میرسه و جهان در کاره تا به درخواست های ما پاسخ بده.هنوز شروع نکردم اینقد وراجی کردم خخخ خدا بخیر کنه بتونم تمومش کنم.

      دیروز که کامنتتو خوندم تو دلم تحسینت کردم و مثل همیشه 5 ستاره رو به سعیده 5 ستاره دادم.یعنی امتیاز تاپ به یه عضو تاپ و به یه بنده تاپ!

      بگذریم برسیم به امروز. امروز طبق معمول یربع به 4 از خواب بیدار شدم و پس از نماز به دلم افتاد قبل از اینکه تمرین کدنویسیمو انجام بدم (تمرین جلسه اول دوره کشف قوانین) یه صفحه قرآن بخونم و ببینم خداوند امروز برای من چه صحبتی داره. از وقتی که این قرآن که هدیه خداوند به منو دخترمه اومده تو خونمون هر وقت میبینمش جذبش میشم و مطمئنم اینو خدا به ما هدیه داده و اولین قرآنیه که هدیه گرفتیم. قبلنا شاهنامه ، بوستان ، گلستان ، دیوان حافظ رو هدیه گرفته بودم ولی این هدیه داستان دیگه ای داره که قبلا در کامنت هام بهش اشاره کرده ام.

      سوره یونس اومد و همیشه یه صفحه میخونم و صفحه سمت چپ رو نشونه خودم میدونم. بعد خوندن اون یه صفحه مشغول کد نویسی شدم بعدش آب چایی گذاشتم و ایرپادم گوشم گذاشتم و همزمان که ورزش رو شروع کرده بودم به مانتراهام که با صدای خودم و آهنگ مدرن تاکینگ برادر لویی میکس کرده بودم گوش می دادم.

      در حین ورزش یاد کامنتت افتادم و تنها مضمونی از این جملاتت درذهنم مونده بود رو بالا آورد.

      “…اگر همین الان ضربان قلبم رو ازم بگیری و بگی برگرد پیشم

      میگم چشم رئیس …چشم صاحب من … با کمال میل … با رضایت کامل…

      خدایا راضیم ازت …راضی باش ازم …

      نزار یک لحظه از فرکانس توحید دربیارم ….

      نزار یک لحظه وابسته به غیر تو باشم …

      بخصوص این قسمت از جملت تو ذهنم مونده بود اگر همین الان ضربان قلبم رو ازم بگیری و بگی برگرد پیشم

      میگم چشم.

      همونجور که مشغول ورزش و گوش دادن بودم این افکار هم از ذهنم می گذشت! خودمم تعجب کردم جل الخالق خخخ.

      به خودم گفتم این احساس چه قدر احساس قشنگیه! این احساسو خودم تجربش کردم. از همه چی رها… با همه چیز در صلح… با همه کس در صلح… لبریز از بی نیازی…تسلیم تسلیم ….آرام آرام…. و همینطور که داشتم اون ویژگی های چنین حسی رو مرور میکردم. یا جمله ای که صبح از قرآن خوندم و استاد بارها تکرارش کردن و منم صبح اولین آیه ای که خوندم همون بود و گفتم خدایا تو داری با من چکار میکنی؟ اون ازاین وقت صبح که گفتی بیا بخون این از اولین حرفی که داری به من میزنی! چقدر شکر کردم، چقدر احساسم خوب بود عالی شد… تو دفترم نوشتم آیه رو با ترجمه اش و سوره و شماره آیه رو هم نوشتم یادم بمونه چه سوره ایه لااقل! میدونی چه آیه ای بود، میخوای اصلا نگم؟ ( نمیدونم چرا این تکیه کلام استاد آزمندیان امروز ران میشه تو کامنت من هی! ولی من تسلیم میگم خخخخ)

      باشه پس خوب گوش کن که بگم. آیه 62 سوره یونس بود که میگه:

      أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿62﴾

      آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى ‏شوند

      و این افکار همزمان با کارهای قبلی از ذهنم میگذشت و من مشغول بودم. یاد دخترهای گلت افتادم! گفتم خدایا تو گفتی اولیا من ترسی ندارند؛ نگرانم نیستند. اشک از چشام سرازیره دارم اینا رو مینویسم!الله اکبر خدا کمکم کنه مسلط بشم بر خودم و کسی حالمونفهمه

      گفتم خدایا این همنشینی با تو مگه چجوره که ( خدایا کمکم کن ببتونم بنویسم. امانم بده) یه مادر ، آنهم مادر دو دختر (چقدر مادرا نسبت به ما مردها نگران آینده فرزندشان هستند. حالا دختر باشه این احساس مسئولیت صد چندانه) که در اوج شیرین زبونیشون هستند. (یاد شینا دخترم افتادم که خواب بود. گفتم این احساسی که من نسبت به دخترم دارم سعیده صد برابر بیشتر به دختراش داره چون مادره ) میگه من تسلیمم! میگه نگران نیستم!میگه آرامم! بگی بریم نه نمیگم، فرصت نمیخوام، کار مونده ندارم، دلتنگ دنیات با همه زرق و برقش نمیشم. نگران آینده و سرنوشت دخترام نیستم! چون تو هستی…. چون تو هستی …. چون تو هستی

      ای درد توام درمان در بستر ناکامی

      و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی

      در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

      لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

      برم صورتمو آبی بزنم بیام.

      این چه ایمانیه ؟ مگه غیر از اینه که گفتی اینا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ هستند . مگه غیر از اینه که گفتی اینا دوستان من هستند!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1291 روز

        بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

        الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ

        کسانی که ایمان آوردند، و کارهای شایسته انجام دادند، برای آنان زندگی خوش و با سعادت و بازگشتی نیک است.

        سلام به برادر عزیزم …

        برادرِ غرق نور خدا …

        این پاسخ رو درحالی براتون مینویسم که هنوز در نقطه ی آبی قبلی که ازتون داشتم،گیر کردم …

        هنوز اون کامنت رو میخونم و مست این انرژی هدایت میشم …

        انرژی که من رو هدایت میکنه برای با عشق نوشتن برای کامنت شما در یک فایل قدیمی …روزها طول میکشه تا تایید بشه …و در بهترین زمان و مکان به دست صاحبش میرسه …

        آقااسدالله …گاها جوری مست این انرژی میشم که حس میکنم جسمم دیگه ظرفیت این روح رو نداره …و دلم میخواد از بعد زمان و مکان خارج بشم …

        دلم میخواد حتی شده برای چند دقیقه،این جسم خاکی دنیوی رو رهاکنم و به پرواز دربیام …

        با آبیِ آسمون و موج های آروم دریا و بال زدن پرنده ها یکی باشم …

        مرسی که هستی آقااسدالله …که میتونم راحت و بی دغدغه برات بنویسم …

        حرفایی که به گوش هیچکس آشنا نیست …

        و شما آشنایی…شما قلبت جایگاه دریافت نوره …

        نوری که از من نیست …

        از الله …از نورِ آسمون ها و زمین …

        آقا اسدالله …برادر توحیدی من …

        اغراق نیست بگم من جلای قلبتون رو احساس میکنم …از خط به خط کامنتتون …

        نمیدونم آیا کلمات قدرت سپاسگزاری دارند یا نه …

        اما میدونم انرژی قابل دریافته …حتی از دورترین فاصله ها …

        انرژی عشق و محبت و سپاسگزاری رو از ته قلبم براتون میفرستم ..برای خط به خط کامنت هایی که برام نوشتید …و از پروردگار متعال میخوام …تموم این انرژی رو تبدیل به اتفاقات عالی برای شما و خانواده ی عزیز و دختر نازتون کنه …

        داشتن یک نقطه ی آبی از شما انقدر برام ارزشمنده که احساس میکنم خداوند من رو لایق هم نشینی با دوستانش قرار داده ..

        امیدوارم بازهم این جنس از نور خدا …. نصیبم بشه …

        از ته قلبم …از جایگاه الله …از منبع نور و روشنایی براتون عشق میفرستم

        و از خدا میخوام …همیشه غرق احساس عمیییق خوشبختی باشید

        دوستتون دارم و به امید دیدار دوستِ خوب خدا …در بهترین زمان و مکان …

        قلبِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2120 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام سعیده جان

      چقدر خوشحال شدم دوره عشق و مودت رو خریدی

      اولش وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم

      گفتم راه حل دوره عشق و مودت هست

      بعد دیدم خودت نوشتی دوره رو خریدی خوشحال شدم

      بهت تبریک میگم

      منتظر اتفاقات قشنگ و تجربه های عالی در روابط باش

      از همه مهم تر اینه که با خودت به صلح میرسی و این خیلی زیباست

      این به صلح رسیدن با خود بهترین تجربه دنیاست

      و وقتی من با خودم در صلح باشم همه جهان با من هماهنگ میشن

      اصلا من با دوره عشق و مودت دیدم چقدر ایراد و ترمز تو روابط دارم که همینا نمیزاره من از نظر مالی پیشرفت کنم و باید اول این مسائل تو زندگی من حل میشد

      خیلی برات خوشحالم عزیزم حتما که خبرهای خوب ازت میشنویم

      در پناه خدا باشی عزیز دلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      زهرا توحیدی گفته:
      مدت عضویت: 1246 روز

      به نام خداوندی که من را انسان آفرید

      سلام به دوست قشنگم سعیده جون

      امیدوارم ع

      حالت از اینیم که هست عالی تر بشه چون ما میدونیم که برای بهتر شدن محدودیتی وجود نداره

      میبنی سعیده جون چقدر شیرین و لذت بخش خدا مارو هدایت میکنه؟؟

      آدم فقط دوست داره بشینه گریههههه کنه از این هدایت قشنگ خداوندم

      سعیده عزیز نتونستم برات ننویسم

      وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم اشک بود که از چشمام پایین میومد

      آنقدر که کامنتت فوق‌العاده بود یعنی من عاشق ای اشکام که از روی خوشحالیه

      خداوندم رو شاکرم برای این هدایت های نابش

      واقعا استاد جانم این 500 روز به قول سعیده عزیز از عسل هم شیرین تر گذشت

      و من این رو همیشه به خودم میگم

      که اگر به من بگن که

      یا باید بمیری یا برگردی به اون زهرای قبلی من مرگ رو انتخاب می‌کنم

      چون این مسیر برام ته خوشبختیه

      ته لذته

      ته آرامشه

      ته همه ی حس های خوبه

      یعنی من اگر همین الان عزرائیل بیاد بگه بریم میگم بریم نمیگم حتی یک ثانیه صبر کن انقدررررررر تا الان لذت بردم

      انقدر غرق در عشق خاص خدام

      عشق مخصوص مؤمنان هست

      و مؤمنان کسانی هستن که آگاهانه به قوانین عمل کنن

      سعیده عزیزم عاشقتم برای کامنت قشنگت که این احساس قشنگ تر رو در من بیدار کرد

      استاد جانم یه نکته دیگه اینکه اینم یه الگوی تکرار شونده مثبت من هست ((درکنار الگوهای تکرار شونده دیگه ای که دارم خیی زیادن))

      اینکه هرسری کامنت بچه هارو میخونم یا گریه میکنم یا تنم مورمور میشه و این هرسری تکرار میشه:)))

      خداجونم

      زندگیم ، قلبم ، تمام داراییم شکرت که منو هدایت کردی شکرت که توی این سایت که خاص ترین و تک ترین سایت دنیا هست عضوم شکرت برای داشتن این دوستان توحیدی

      شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      Amin Iloon گفته:
      مدت عضویت: 902 روز

      سلام سعیده عزیز و بی نظیر

      افرین بهت با این کامنت رویای ات

      چقدر لذت بردم از کامنتت انهم با این هدایت هایی که گفتی – با این آیه های قرآتی که برامون تدارک دیدی

      خدا را شکر که ایتقدر عالی در مورد این موارد معم صحبت کردی و تسلیم بودنت رو هم گفتی

      بهم گوش زد کردی که بیشتر تسلیم باشم

      چه اتفاقی بهتر از اینکه بتونی به جای خرید های روزانه دوره عشق و مودت رو به خودت کادو بدی..

      چه حرکتی – عجب اکشنی

      منتظر نتایج خارق العاده ات از دوره عشق و مودت هستم امیدوارم که عالی عمل کنی و خوش بدرخشی..‌.

      خیلی دوستون دارم عاشقانه کامنت تون رو میخونم و لذت میبرم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام سعیده عزیزم

      چقد عالی نوشتین و من چقد اول صبحی باهاش اشک ریختم و با هر قطره اشکم به خدا نزدیکتر

      نمیدونم از کارتون اومدین بیرون یانه

      منم کارمندم و مدتیه ک دیگه دلم نمیخاد برم سرکار اما نگران بعدشم ک چی میشه بدون درامد ک نمیشه منم اهل سفرم هزینه ی سفرام چی میشه دلم نمیخاد محتاج همسرم باشم

      منتظر هدایت خداوندم تا ب وقتش بیام بیرون از کار اداری

      بازم برامون بنویس تا لذت ببریم

      مانا باشید و سلامت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      مریم شمسا گفته:
      مدت عضویت: 2005 روز

      سلام سیعده خانم عزیزم

      از خوندن کامنتتون بسیار لذت بردم و کامنت شما جواب حس و حالم بود و هدایتم بود به اینکه دوره عشق و مودت قدم بعدیت باشه ….

      ساعت تقریبا 9 شب حالم زیاد خوب نبود رفتم تو حیاط روی تخت نشستم زیر آسمون پر ستاره و درخت توت بزرگ و با عظمت و زیبا که نسیم ملایم تابستون نوازشش میداد و با صدای برگهاش خدای یبحان تسبیح می گفت

      گفتم الان فقط سایت استاد که می تونه حالم خوب کنه فایل صوتی از استاد و پلی کردم و از جائیکه کامنتهای شما رو دنبال میکنم دیدم کامنت ارسال کردید و…

      داشتم فایل ملاصدرا از استاد عزیز گوش میکردم و کامنت شما رو می خوندم … و این اشک بود که نشون داد چقدر از احساستون لذت بردم و درکتون کردم …

      دو روز قبل برای اولین بار در زندگیم با پدرم بحثم شد و از این بابت ناراحت بودم دو روز بود در شکرگزاریهام از پدرم و کارهایی که برام کرده بود تشکر کردم و نامه ای براش نوشتم و بهش هر چیزی که لازم بود گفتم و ازش معذرت خواستم … و از خدا خواستم که رابطه مون عالی کنه و ما از هم ناراحت نباشیم دفترم بستم گفتم خدایا خودت درستش کن چون تا حالا اینطور با پدرم صحبت نکرده بودم … و احساس شرم داشتم و… تا اینکه در حین خوندن کامنت شما پدرم اومد کنارم نشست و در مورد اون روز و بحثون صحبت کردیم و خداروشکر به عالی ترین شکل صلح و آشتی بین ما برقرار شد

      خداروشکر می کنم بابت وجود پدر عزیزم خداروشکر که پدری فهمیده و با فهم و کمالات دارم پدری که گذشت و مهربانی بی نهایتی دارد و توکل به خدا را از او آموختم… خدایا شکرت

      سعیده جان

      خداروشکر که اینقدر داره زیبا خداوند مهربان هدایتتون می کنه

      قربونش برم که از طریق کامنت شما منم هدایت کرد به قدم بعدی ام و مهر تایید زد چرا که این سومین نشونه بود که می‌گفت دوره عشق و مودت بخر مریم درنگ نکن ….

      و منم میگم چشم خداجونم

      ازت متشکرم که منو به کامنت پر خیر و شادی سعیده جون هدایت کردی

      سعیده جان ازت سپاسگزارم که با تمام وجودت این کامنت پر از عشق و محبت الهی نوشتی

      هر جایی که هستی در پناه خدای قشنگ، دلت پر از شادی و اگاهی و لبت همیشه خندون باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سمانه سادات گفته:
      مدت عضویت: 1001 روز

      درود خدا بر سعیده عزیزم دوست توحیدی

      فقط میتونم بگم چقدر قلمت زیباست

      چقدر چینش کلماتت رساست

      چقدر حرفهات به دل میشینه

      دختر تو بینظیری بینظیر

      آخ که حرف دل منم زدی

      روابط روابط روابط

      الگوهای تکرار شونده من

      همین طور که دوست عزیزم حمید جان گفتن من هم دیشب کامنت نوشتم ولی بعد از کلی تلاش ارسال نشد و گفتم اشکال نداره

      کامنتم کلا در مورد روابط بود

      از روزی که وارد سایت شدم با تضاد روابط وارد شدم و هنوز هم به دنبال راه حل هستم

      اولش گفتم شاید خوب اینا با من فرق میکنندخوبه جدا بشم

      بعد گفتم این میشه فرار

      بعد گفتم خوب حلش کنم خیلی راه های مختلف را رفتم هنوز اون راهی که باید پیدا کنم را نکردم چون نمی‌دونم درست اون ترمزی که دارم چی هست

      تا اینکه استاد این فایل را گذاشتن

      چند باری گوش کردم نوشتم از گذشته خودم از حال خودم ولی ارسال نشد پس اون چیزی نیست که من باید بدونم بلکه باید بیشتر بگردم

      هر زمان که کم میاوردم و میگفتم خدا با هدایتم کن و حتی میگفتم صبر کنم یا هجرت فقط و فقط می‌گفت صبر

      و قرآن باز میکردم خدا فقط بهم میگفت اون کسی که باید هدایت بشه میشه

      در بهترین زمان نهرها زیر پاها روان میشه نعمتها داده میشه خدا با صابران هست تقوا پیشه کن

      و اینا منو آروم میکرد

      ولی از خدا میخوام کمکم کنه هدایتم کنه برا روابط

      خوشحال شدم که دوره عشق و مودت را خریدی انشاالله بیای از نتایجت بکی و من هم خرید کنم

      میدونی دارم پس انداز میکنم که دوره قانون سلامتی را خرید کنم ولی اگه هدایتها و نشانه ها بیاد عشق و مودت را میخرم

      البته بهت بگم زمانی که وارد سایت شدم هیچ پس‌انداز و پولی نداشتم ولی تمام برام جور شد حتی از فروش کفشهای نو عالی که نپوشیده بودم

      سعیده جان عزیز بهترین ها را برات می‌خوام چون لایق بهترین روابط سلامتی و ثروت و نعمت هستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      محجوبه هاتف گفته:
      مدت عضویت: 1192 روز

      ای نیروی برتر مرا برای سفر به سوی صلح و آرامش هدایت کن، کمکم کن تا خواست خود را رها کرده و زندگیم را به مراقبت تو بسپارم

      امین

      سعیده عزیزم خیلی تحسینت میکنم برای پیشرفتی که

      . داشتی

      یاد یکی از فایل های استاد افتاد که می‌گفت‌: توی یه بازه زمانی، روی خودم خیلی کار کرده بودم ،روزی یک کتاب میخوندم ، تقریبا هیچ نشونه مثبتی تو زندگیم هنوز نبود، اما  مثل روز برام روشن بود که به تمام خواسته هام میرسم. احساس می‌کنم تو الان تو اون نقطه هستی. برات بهترین ها رو میخوام انشالله بزودی  شاهد آزادی زمانی، مکانی و آزادی مالیت باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      سلااام و درود

      آخ که چقدر لذت میبرم وقتی یک کامنت توحیدی خوشگل میبینم وقتی میبنم بقول خودت بجای دست با قلبشون مینویسن و این حس ناب الهی رو درمیون میزارن

      چقدر لذت بردم از کامنتت چقدر برای من درس داشت

      منی که جدیدا تعهد دادم تا روی توحید خودم کار کنم و “روزشمار. تحول من” رو شروع کردم واقعا هرروزم از روز قبل بهتر و بهتر میشه امروز روز 6 ام بود 500 و چن روزه کع عضو سایتم اما قبلا اصن سر نمیزدم به سایت ولی از وقتی که جدی شروع کردم به تحول خودم، به کار کردن روی خودم دارم معجزات رو میبینم و نشانه های خدا رو دارم دنبال میکنم که بهم بگه کدوم دوره رو بخرم خیلی دوست دارم کشف قوانین رو بگیرم و کار کنم چون دقیقا از وقتی که من به یک تضاد بر خوردم واومدم توی سایت جدی کار کنم همون موقع ها بود که استاد خبر دادن توی سایت که کشف قوانین درحال بروز رسانیه من اون تمرین مقدمه رو که روی سایت هست همون روز انجام دادم اون روز هنوز پول دوره رو نداشتم اما از خداوند درخواست کردم و روز به روز روی توحیدم کار کردم (اینم نشونس دیگه)

      خداروصدهزار مرتبه شکر پول دوره جور شده برام و تو حسابم هست.

      سعیده جان مرسی که با قلبت کامنت میزاری برامون تا اون جنس توحید ناب رو ازت دریافت کنیم. وقتی این جنس از توحید رو میبینم عاشقانه دلم میخواد روی توحید خودم کار کنم..

      واقعا همین چندروز احساسم عالیه رابطم با خدای عزیزم چقدر خوب شده یک نکته دیگه رو بگم من قبلا اصلا کامنت نمیخوندم اما از وقتی جدی اومدم توی سایت و دارم کار میکنم روی خودم، کامنت هارو میخونم میبینم چه گنجینه ایی بغل دستم بوده و من بی خبر بودم ازش

      لذت میبرم از کامنتای بچه ها از کامنت های شما، سید علی خوشدل، آقا حمید امیری عزیز و…. و جوری تنظیم کردم که وقتی کامنت میزارین برام ایمیل بیاد و وقتی ایمیل میاد دیگه دست از پا نمیشناسم میشینم پای کلاس درس شما عزیزان..

      مرسی واسه کامنت زیبات سعیده خانم

      منتظر خبر های خوبت هستم

      خدا به همرات..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نورا افضلی گفته:
      مدت عضویت: 1640 روز

      سلام سعیده عزیزم

      چقددر کامنتت عاااالی بود

      چقددر سرشارعطر و بو و نور الهی بود

      باورت نمیشه قلبم بعدازخوندن کامنتت پرازروشنایی شد

      انگارنسیم خنک الهی برقلب وجانم وزیدوقلب وجانم روخنک کرد

      سینه ام گشاده شدازعطروبوی کلمات گوهربارالهی که نوشتی

      یک احساس سرور و شعف وشادمانی خدایی قلب وسینه ام راپر کرد

      خدایا توچقددرزیبایی وچقددر کارهاروآسان می کنی .

      سعیده جان

      دیشب من بانوشتن درخواستم دچارتپش قلب شدیدی شدم درحالیکه قلب سالم وسلامتی دارم برام سوال شده بود چرا قلبم فقط موقع نوشتن درخواستم انقدر تند تند میزنه

      امشب یعنی فقط طی 24 ساعت باخوندن کامنت سراسر عشق ونورو کلمات وحی الهیت درست نقطه مقابل دیشب ، باوجودنوشتن همان درخواستم قلبم وجان وروحم سرشارازحس خنکی و آرامش براثرنسیم روحبخش کلمات وحی الهی وقرآنی شد

      من این رابه فال نیک می گیرم که :

      خدای من بسیارمقتدر ومهربان است

      ویقینا یقینا یاری خدای زیبا وآسانی های من نزدیک است .

      بزودی زود پیروزی وخلاصی ورهایی و نجات یابندگی وموفقیت عظیم من به آسان ترین روش وبابهترین کیفیت همراه باعزت واحترام وبزرگواری وبزرگ منشی من به وسیله خدای وکیل وکارساز من دربهترین زمان ودربهترین مکان محقق خواهد شد

      خدایا بی نهایت شکرت بخاطراین دستی ازدستان الهیت سعیده مهربان وعزیز ت که من را امشب به اوج نورورحمت ولطف وموهبت ونعمت وروزی وحدانی وخداییت رساندی

      سعیده عزیز ازشماهم سپاسگزارم وآرزو میکنم بزودی زود به آسان ترین روش وبابهترین کیفیت ودربهترین زمان ومکان به هردرخواستی که ازخدای مقتدرمهربان داری ، برسی ویقینا یاری خدا نزدیک است .

      موفق باشید سعیده عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مهدی فتحی گفته:
      مدت عضویت: 971 روز

      سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز

      و تمامی همراهان عزیز در این سایت توحیدی

      سلام خدمت بانو سعیده

      ================

      جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿24﴾

      [اینها] پاداشى است براى آنچه میکردند (24)

      لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿25﴾در آنجا نه بیهوده‏ اى مى ‏شنوند و نه [سخنى] گناه‏ آلود (25)

      إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿26﴾

      سخنى جز سلام و درود نیست (26)

      ===============

      توی این چند وقته هر موقع که

      کامنت شما رو خوندم از درون احساسم دگرگون شد(( حسودی کردم بهتون))

      از این نحوه نوشتن و راز نیازهایی که با خدا دارید

      از اینکه اینجوری خدارو شناختید و دارید از وجود خودتون لذت میبرید

      کامنتاتون بسیار زیبا و تاثیرگذار هست و من واقعا از خوندن اونها سیر نمیشم.

      امیدوارم هرکجا که هستید سالم و تندرست باشید در پناه خداوند مهربان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

    با سلام به همه عزیزانم و سپاس فراوان از دوستانی که با پاسخ ها و کامنتهای ارزشمندشان انگیزه ای وافر برای نوشتن به من می‌دهند.

    روی مبل راحت زرد رنگ اتاقم در طبقه دوم خانه پدری ام نشسته ام ، در لوکس ترین فنجان چینی ام قهوه فرانسه با کره محلی ام را میخورم ،آزادی زمانی ام را دوست دارم ،دست از تقلا برداشته ام با خدایی طرف هستم که میفرماید:

    من از تو رزق نخواسته ام روزی دهنده تو منم

    ماهیانه از منبعی غیر فعال 18 میلیون پول میسازم ،چک های اجاره خانه ام مابین قرآن قرار گرفته و در تاریخش به طرفه العینی نقد میشود و این از فضل الهی است.

    خانه ام با بهترین متریال با دستانی الهی بدون اینکه جایی بروم با بهترین شرایط تجهیز شده است.

    خانه پدری ام بعد از 32 سال در حال تغییراتی شگرف و با شکوه است که ان شاالله در زمان مناسبش برایتان خواهم نوشت و این نتیجه زیبای دیگری از به صلح رسیدن و عمل به قوانین الهی است.

    به موضوع مطرح شده می اندیشم همچون همیشه در ذهنم غوغا به پا کردید، اگر بخواهم بنویسم شاید لازم باشد کتابی بنویسم آنقدر مطلب برای نوشتن زیاد است.

    در ابتدای مسیر خودشناسی بودم که با کتاب ارزشمند نیمه تاریک وجود آشنا شدم. آن کتاب شد مقدمه پیدا کردن الگوهای تکراری در زندگی ام و شما استاد بینظیرم در 12 قدم در زندگی ام کولاک به پا کردید.

    پس از درک این آگاهی کل زندگی ام هول محور پیدا کردن ترمز ها و الگوهای تکرار شونده ای میگردد که سد راه تجربه و خلق اهدافم شده اند.

    به کل مسیر زندگی ام می اندیشم، اگر بخواهم اصلی ترین موضوع را موشکافانه بررسی کنم ، احساس ترس و عدم امنیت و بی خانمانی و تعصبات و جهل‌هایم نسبت به والدینم است.

    چیزی که از کودکی خواب را از چشمانم می ربود عدم امنیت و ترس از بی خانمانیست. همچون ذنبی هرکجا رفته دنبالم آمده بود.

    دلم خانه ای امن میخواست که صبح ها با آرامشی خاطر چشمانم را بگشایم و با خیالی آسوده از اینکه کسی نمیتواند مرا تهدید کند زندگی کنم.

    شاید به همین خاطر بود مهم‌ترین خواسته زندگی ام داشتن خانه ای 6 دانگ به نام خودم بود و با اولین پولی که به دستم رسید قبل از هرچیز خانه ای خریدم که 6 دانگ سندش به نام خودم باشد.

    کودکی بودم و آن روزها خانه به نام نزدیکترین فرد زندگی پدرم بود،صبح ها با صدای فحاشی به پدر مادرم از خواب بیدار میشدم و صدای تهدید و نفرینش که ما را از خانه بیرون می اندازد بیدارگر روزهایم بود. کل دوران کودکی ام در ترس و عدم امنیت از بیخانمان شدن گذشت.

    همیشه در فکر راه گریزی از آن خانه بودم تا دیگر آن صداها را نشنوم، دیگر نشنوم کسی به پدر مادرم توهین کند و تهمت بزند ،رفتن به خانه همسر را بهترین راه یافتم اما از آنجا که وقتی کدی مخرب در حال اجرا باشد هرکجا بروی با همان مسئله روبرو خواهی بود.

    نه خدای واقعی را میشناختم و نه کسی چون شما بود که به من درک واقعی و لا تخشوهم وأخشونی را بدهد، مالک را آدم‌هایی میدانستم که قدرت در دستانشان هست و اگر بر وفق مرادشان عمل نکنیم قدرت این را دارند زندگی ما را تحت الشعاع قرار دهند.

    این روزها با خطاهای گذشته ام بیشتر به صلح رسیده ام بیشتر خود را بخشیده ام ، مگر میشود در آن محیط فاطمه س خلق شود ، احساس گناه ها کم کم از خاطرم محو میشود بابت تمام اشتباهاتم خود را بیشتر پذیرفته ام.

    دیگر خود را پایین تر از مریم س و فاطمه س نمیدانم ، آیا با پدری چون محمد ص همسری چون علی ع مادری چون خدیجه س می‌توان کمتر از فاطمه س شد.

    آن نزدیک پدری ام دیگر قدرتی در دست ندارد دچار فراموشی شده و قبل آن کل خانه را به نام پدرم کرده بود. حتی دیگر اینجا را خانه خودش نمیداند و هر روز از پدرم درخواست میکند که او را به خانه اش ببرد، خانه ای که از دوران جوانی اش به خاطر دارد.

    از زمانی که متوجه قانون شده و این کد مخرب را پیدا کردم سعی ام بر آن است دست از قضاوتش برداشته و با یادآوری آنچه در گذشته تجربه کرده به او حق بدهم که شاید من هم جای او بودم همین رفتار را داشتم.

    شاید من هم اگر از کل جهان یک پسر داشتم و آگاه به قوانین نبودم و وابستگی ها امانم را بریده بود ، و همه جوانی و عمرم را از سی سالگی به پای آن گذاشته بودم نسبت به هرکس که احساس کنم آن فرد را از من دور کرده باشد احساسی همچون او را داشتم و تمام سعی ام بر آن بود که آن فرد را از پسرم دور کنم و به هر نحوی شده کامشان را به تلخی بکشانم.

    امان از عدم درک قوانین ، به خدا پناه میبرم از اینکه بخواهم از جاهلین باشم، به خدا ‌پناه میبرم از وابستگی و احساس مالکیت که نقطه هبوط انسان است.

    کافیست خود را مالک چیزی بدانی و در مالکیتی که انحصارا مخصوص خداست ، خود را شریک بدانی، آنوقت به بدترین شکل جهنم این دنیا را تجربه خواهی کرد.

    گرچه آن فرد مذکور با من همیشه به مهربان ترین شکل رفتار کرده و هنوز هم هربار مرا میبیند مرا غرق بوسه کرده و دعایی خیر بدرقه راهم ، بسیار از او محبت دیده ام ، روزهایی که عاشقانه مرا با خود به گردش میبرد و برایم بهترین ساندویچ ها را میخرید،

    در ابتدای هر ماه اولین نفر مرا صدا میکرد و از حقوق و اجاره دریافتی اش مبلغی به من میداد و من خوشحال از اینکه علاوه بر پول تو جیبی پدری ام پولی مضاعف دارم.

    از اجاره خانه دانشجویی ام که با عشق پرداخت میکرد،

    از اینکه مرا با خود به کوه میبرد و برایم خوشمزه ترین دیزی های دربند را میخرید،

    از اینکه بهترین فرش تبریز ابریشم را برای هدیه ازدواجم عاشقانه خریداری کرده.

    از اینکه بهترین لباسها و کیف ها و لوازم خانه را به من هدیه میداد که به جرئت می‌توانم بگویم برای هیچکدام از خواهر ها و برادرانم این کار را نکرده است.

    خداست دیگر همیشه دل‌هایی را به من نرم میکند که باعث‌حیرت دیگران است.

    اما با همه این تفاسیر هنوز هم گاهی هجوم آن خاطرات نادلخواه کودکی غلیان احساسات منفی را برایم ایجاد کرده و من فقط با یاد آوری محبت هایش و یادآوری گذشته تلخش ، خود را آرام کرده و سعی در به صلح رسیدن و برداشتن مقاومت ها دارم.

    برگشتن های مکرر به خانه پدری ، همان که کل زندگی ام در حال فرار از آن بوده ام نشان دهنده وجود کدهایی مخرب از آن خاطرات است که به صورت لیزری رویش متمرکز شده و در حال حل و فصلش هستم.

    تعصباتم نسبت به پدر مادرم، ترس از نفرین و عدم رضایتشان احساس گناه در موردشان هم از مهم‌ترین شرایطی است که مرا با خود درگیر میکرده و با تلاش های ذهنی فراوان در حال بهبود این پاشنه آشیل عظیم و انسداد انرژی هستم.

    برای حل این پاشنه آشیل بهای سنگین و تمریناتی سخت انجام داده ام و در حال حاضر می‌توانم بگویم 50٪ از آن تعصبات رها شده ام،اما پاشنه آشیل است و به قول خودتان تا آخر عمر لازم است رویش کار کنیم.

    ترس از سرزنش و انتقاد پدر مادرم همیشه باعث شد کارهایم را مخفیانه انجام دهم و مسائل زندگی ام و بارها را به تنهایی به دوش بکشم و همیشه از اینکه پدرم در جریانات زندگی ام قرار بگیرد امتناع ورزیده ام.

    راه فراری نیست همچون مرگ میماند از آنچه فرار کنید روزی با آن ملاقات خواهید کرد

    همچون واحدهای پاس نکرده دانشگاه میماند گویا هنوز برای رفتن به مقاطع بالاتر چند واحد پاس نکرده دارم که همیشه از پاس کردنشان فراری بوده ام و دنبال راه گریز ،به وضوح میبینم که کل زندگی و روابطم تحت الشعاع حل این مسائل میگذرد.

    در حال پاکسازی خانه پدری ام هستم، همچنان که پاکسازی میکنم بازی های ذهنی انجام داده و آن خاطرات را پاکسازی میکنم ،گویا ماموریتی در این خانه دارم که برای رفتن به مقاطع بالاتر لازم است انجام دهم.

    هر روز یک کد مخرب را کشف کرده و زمانی که از حل آن عاجز میشوم به پاکسازی خانه پناه میبرم ، کاغذهای دیواری قدیمی خانه را میکنم و همزمان در ذهنم با کندن آنها تعصباتم نسبت به پدر مادرم را قطع میکنم.

    درزهای کولر را پاکسازی میکنم و در عین حال خاطرات منفی و ترس از سرزنش پدر مادرم را پاک میکنم.

    درزهای درهای ورودی و پنجره ها را پاکسازی کرده و در عین حال در ذهنم هرگونه نیازم به بودن در این شرایط را رها میکنم.

    کارهایی که در زندگی با علی انجام دادم و راه خروج عزتمندانه و پیروزمندانه قرار داده شد ، از همان الگو استفاده کرده و طرف خود را انجام میدهم.

    میل به تغییر زندگی پدر مادرم سرب پایم شده اما به لطف الله یکتا این سرب ها را باز میکنم همانگونه که سرب های زندگی نابسامان زناشویی ام را باز کردم.

    فرار در کار نیست میتوانستم به خانه ام رفته و باری دیگر از حل این مسائل فرار کنم اما به وضوح دریافتم تا این واحدها را اینجا پاس نکنم نمیتوانم طعم خوش زندگی عاشقانه و فرزندان صالح را بچشم.

    تعهداتی مکتوب کرده و در حال اجرایش هستم،بر این تعهد هستم که قلب بیمار پدرم در شرایط حساس دیگر مرا به جهل نکشاند این را به خدا ثابت کرده ام ، احساس گناه دادنشان که آن قلب به خاطر شرایط زندگی من به آن حال رسیده دیگر مرا به جهل وا نمیدارد و این را سپاسگذار دوره عزت نفستان هستم.

    در عمل این را ثابت کردم آن روزهایی که هدایت الهی امری کرده بود و پدرم دستش به قلبش میخواست احساسات مرا همچون همیشه برانگیخته کرده و بر خلاف هدایت الهی عمل کنم ،

    خودش گفته تو عدالت را برپا کن حتی اگر به ضرر والدینت باشد که من به آن دو اولی تر هستم

    یاد یوسف می آفتم و عمل به هدایتش یاد یعقوب می آفتم و هدایت های الهی را عملی میکنم. تمام تلاشم را میکنم در کمال عشق و احترام به آن دو دیگر هرگز به خاطر والدینم از خودم نگذرم و خود را قربانی خواسته های آنها نکنم.

    همان که خدا به وضوح میفرماید اگر آن دو تلاش کردند تو را از مسیر الهی باز دارند از آنها اطاعت نکن اما با آن دو به نیکویی معاشرت کن

    این را دریافته ام آنها تلاششان را می‌کنند اما من فقط لازم است از امر الهی اطاعت کنم.

    این را دریافته ام که من نمیتوانم آنها را به قیمت ناراضی کردن خودم راضی نگه دارم.

    این را دریافته ام که حتی ابراهیم س هم باشی امکان دارد مورد خشم و نفرین پدرت قرار بگیری و مهم‌ترین رضایت راضیه مرضیه الهی است ، اما قالوا سلاما و برائت از باورهای آبا و اجدادش الزامیست که پاداشش برای ابراهیم سرزمینی برکت یافته و یعقوب و اسماعیل در کمال ناباوری همگان شد.

    خلیل الله شدن بها داشت و او چه زیبا در همه جنبه ها این بها را پرداخت کرد.

    این بار احساس گناه و ترس از نارضایتی شان را از دوشم بر میدارم. همانکه مرا وادار کرد تصمیماتی بگیرم که بر خلاف میل قلبی ام بوده اما به خاطر ترس از نارضایتی ، تعصباتم به آنها و عشق و برای آرامش آنها گرفته ام.

    همان عدم درک درست احسانا بالوالدینکه در بسیاری مواقع تو را از توحید خارج کرده از آن ور بوم می اندازد.

    این سرب را از پاهایم باز میکنم بهایش را باز هم پرداخت خواهم کرد و عروج شکوهمندانه خود را نظاره گر خواهم بود.

    استاد عزیزم، کلام و آموزه هایتان عمری دوباره هدیه داد، چه زیبا قرآن را در دستانم قرار دادی و گفتی بخوان و من تولدی دیگر را با آموزه های الهی تان تجربه کردم.

    شاگردی تان سعادتی بود که از فضل الهی نصیبم شد.

    شنیدن صدای الهی تان برایم قشنگترین هدیه الهی بود تا نفیسه ای دیگر از زیر خروارها خاک متولد شود.

    با دستان الهی تان مرا کوبیدید و از نو ساختید و چه زیبا همچون مجسمه سازی ماهر هنوز هم در حال تراشمان هستید تا تندیسی زیبا از هرکداممان خلق کنید، به شاگردی تان افتخار میکنم که موهبتی الهی بود تا تولدی دگر باره در زندگی ام شکل بگیرد.

    برای حضور مقدستان در زندگی ام از خدا بینهایت سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 175 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      سلام نفیسه عزیز

      کاش بیشتر از 5 ستاره میشد به کامنت شما داد

      واقعا هم قلم بسیار رسایی داری ، هم احساساتت رو بنحو احسن بیان کروی

      کاری که من‌ با وجود اینکه فکر میکردم در نوشتن بسیار مهارت دارم ، گاهی نمیتونم توی کامنت نوشتن رعایت کنم و بحث به حاشیه کشیده میشه گاهاً

      البته اغلب میاد که می نویسیم

      ولی شاید به زعم خودم از مساله اصلی که میخواستم بیان کنم دور میشم

      چقدر زیبا بیان کروی نکات ریزی که در وجودت پیدا کردی

      آرزو میکنم من هم بتونم ترمزهام رو براحتی پیدا کنم

      چون در این یکسال و اندی که تلاش کردم ، پیشرفت چشمگیری نداشتم

      البته یکی از ترمزهای اساسیم رو پیدا کردم

      و اون این ترمز بود که هر پولی بدست بیارم بکی پیدا میشه که ازم بگیره

      و الان مدتیه که اختیار درآمد خودم رو بدست گرفتم

      و از اون حس ناخوشایند زجرآور که یکی دیگه همیشه بود که انگار به زبون بی زبونی می‌گفت تو خودت بلد نیستی یا لیاقت نداری خرج کنی پولت و بده به ما، ما هر طور صلاح بدونیم خرج میکنبم

      و اغلب با این وعده که ما هم جای بدی خرج نمی‌کنیم، داریم سرمایه گذاری میکنیم برا آینده ی تو

      و انگار من پولهام رو تو یه قلک سوراخی می‌ریختم که اون حس بد بیهودگی بی ثمری اینهمه سال زحمت و مشقت و کار کردن باعث می‌شد اون پولها از دست برن اونهم به شیوه های مختلف

      نمیخوام با یادآوریش حالم رو بد کنم ، فقط خدا رو شاکرم بهم احساس لیاقت رو نشون داد که نگو من یک زنم و بلد نیستم از پولم استفاده کنم و دیگران باید برای دسترنج من تصمیم گیری کنن

      من فقط وظیفه م اینه که مثل کوزت کار کنم و پول در بیارم و بدم دست بقیه برام خرج کنن یا سرمایه گذاری کنن

      وقتی خودت خودت رو لایق داشتن پول و ثروت نمیدونی ،چه انتظاری داری اون کلاهبردارها سر راه تو قرار نگیرن؟

      وقتی برای خرید یه لباس ساده دو دوتا چهار تا میکنی و ترس ازدست دادن و کم شدن پولت رو داری ، چطور توقع داری دیگران برای پول تو ارزش قائل باشن و اون پول رو برات حفظ کنن؟؟

      خدا پیعامهای خوبی بهم داد

      درسته بهای سنگینی برای گرفتن این درس پرداختم‌ و تمام ثمره 21 سال رنج و زحمتم رو از دست دادم

      ولی در ذهن الهی از دست دادن وجود نداره

      و

      از دست من هم‌کاری بر نمیاد

      الان وقت تقسیم کار با خدا جونم ه

      الانه که باید بهش بگم خدا جونم شونه های من تحمل کشیدن این بار رو نداره

      خدا جونم اگه حتی بخوام بهش فکر کنم حالم بد میشه

      و تو دلت نمیخواد حال من و بد ببینی

      پس خودت این بار رو به دوش بکش و از راه‌های آسمونی خودت ، حقم رو بهم برگردون

      الان وقتشه بجای غصه خوردن مدام و فکر کردن به اینکه چقدر حماقت کردم و دلسوزی های بیجا کردم که نه تنها کمکی به اون اشخاص هم نکرد بلکه باعث سرزنش خودم شد

      خییییلی حالم بد میشه وقتی به اون روزهای سخت کار کردن با دوتا بچه و تحصیل و تا دو نصف شب سرپا بودن و 5 صبح بیدار شدن و کار کردن تو اون شرایط سخت و پرکار و پر مشغله ، به امیدی که یه روزی بازنشسته میشم و از ثمره ش استفاده میکنم و…

      در آخر هم

      سر یه دلسوزی احمقانه

      سر یه اعتماد بیجا

      و از همه مهمتر

      لایق ندونستن خودم برای داشتن پول

      و کمبود عزت نفسم که میخواستم علاقه م به دیگران رو با مادیات ثابت کنم

      همه اون دسترنج رو از دست بدم

      و الان تنها باوری که بهم کمک میکنه اینه که

      شکرگزاری کنم از خدایی که اون شغل آبرومند رو بهم هدیه کرد

      از خدایی که اونهمه پول رو بهم هدیه کرد

      و اون خدا الان قوی‌تر و بخشنده تر از قبل در کنارم هست

      و بهتر و بیشتر. و ماندگار تر و پربرکت تر از اون پولها رو برام می‌سازه

      اون خدایی که تونسته اون مبلغ رو برام بسازه ، صد برابر اون هم براش کاری نداره

      چشم من کوته بین ه که این مبالغ رو بزرگ می بینه

      ولی

      برای الله ی که اکبره و کلید خزائن الهی دستشه کاری نداره

      همینکه این بار سنگین رو طبق آیه لایُکَلِّفُ الله نفساََ الّا وُسعَها. گذاشتم رو شونه های خدا که از عهده ش بر میاد سبک شدم

      میرم رو قسمت‌هایی تمرکز میکنم که در وسع من هست و حالم رو خوب میکنه

      تَوَکَّلتُ عَلَی الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام نفیسه ی عزیزم

      بازم عاشقانه کامنت تو رو خوندم و اشکم سرازیر شد دلم نیومد فقط ب امتیاز دادن بسنده کنم

      دلم میخاست برات بنویسم که چقد نوشته هات به درک بهتر قانون کمک میکنه و چقد تاثیرگذاره

      از خدای مهربانم برات بهترین ها رو میخام و ازش میخام به منم کمک کنه تا هر روز بیشتر از روز قبل بشناسمش و عاشقش بشم تا منو به مدار کسانی برسونه که به مقام لاخوف علیهم و لاهم یحزنون رسیدن

      امیدوارم شاهد معجزات الهی در زندگیت باشی و بیای برامون ازش با عشق بنویسی

      در عشق و نور الهی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زینب Z گفته:
      مدت عضویت: 722 روز

      نفیسه ی عزیزم سلام

      شجاعتت تحسین برانگیزه .

      این شجاعت و شهامت هم نشات میگیره از توحید ،از الله…

      خدا رو شکر بخاطر کامنت های ارزشمندت ،سپاس از تو ک برامون خیلی زیبا و تاثیر گذار مینویسی .انشاا…همیشه شاد و سلامت باشی دختر زیبا.‌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      SAEID987645 گفته:
      مدت عضویت: 828 روز

      سلام من 5 ستاره دادم بهتون بیشتر بلکه بخاطر مهم ترین نکته ای که از شما بیشتر و بیشتر و بیشتر درس گرفتم و خودمم البته با همین نتیجه رسیدم باید تو زندگی تا مرحله ای از زندگی رو پاس نکنی رفتن به مرحله ی دیگه از زندگی وجود ندارد اگر هم بروی پایه های اون گام بعدیت روی آب و حباب هست

      مهم ترین چیزی که من از متن شما خیلی خوشم آمد و بهش 5 ستاره دادم این بود آدم از هر چی بترسه سرش میاد! متاسفانه! واقعیت هست!

      من یه برهه ترس از به اتمام رسیدن یه رابطه داشتم همینم شد همین هم برایم رخ داد و مرا به مرز شدت روانی گری برد تا حدی که 2500 میلیارد رو باختم در اوج زرنگی و کاربلدی ام به دو تا آدم کلاهبردار اعتماد کردم که خودمم مقصر هستم

      ولی از چیزی که ترس داشتم سرم آمد چون باید می آمد چرا؟ چون باید می‌فهمیدم کد های مخرب ذهنم رو ارور بزنم جلوشون

      باید اون کدها رو قفل میکردم دیگه تکثیر نشن دیگه الگو تکرار شونده ای که ذهنم رو عین خوره نخوره

      بهتون 5 ستاره دادم چون برای منم خیلی ترس ها تو زندگیم بود یکیش همش میگفتم پولام کسی ببره از خانواده ام الان هیچی ازم نگرفتن 20 الی 30 میلیارد بردن تا رفیق که بهش پول قرض هی امروز و فردا تا دو تا کلاهبردار تا… تازه دارم رو خودم کار میکنم الگوهای زندگیم رو درست کنم اولا نرده بام تو زندگی برای کسی نشم دوما ارزش و عزت نفس خودمو پیدا کنم و دیگه کسی سرمو کلاه نزاره اول خودمو درست کنم انگشت اشاره سمت خودم بگیرم تا بقیه

      ولی از متن شما چند تا چیزش خیلی خوشم آمد بهش 5 ستاره دادم من تا چند وقت پیش با خانوادم مشکل ولی فهمیدم با کلنجار نمیشه…. امشبم هم دارم مینویسم اتفاقا پدرمو با اینکه باش اختلاف عقیده دارم به خرج خودم رستوران دعوت کردم تا مفصل باش حرف بزنم به سهم خودم اشتباهات خودمو پیدا و جبران کنم ولی منم یه برهه برای راضی نگه داشتن خیلی ها هر کاری میکردم خودمو ذوب بقیه ولی تهش برام هیچی

      چون خودم مقصر بودم و دارم. تغییر میکنم

      انشاالله که بازم کامنت های خوب شما بخونم

      بازم سعادتی باشه ازتون یه درسی یاد بگیرم

      ممنون از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Life time گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      سلام نفیسه ی عزیزم

      عاشقتم …تحسینت می کنم

      شایسته ی ستایشی عزیز دلم

      دوستت دارم

      ممنون که انقدر عالی هستی

      ممنون که انقدر خاص و آگاهی

      دوست خوشگلم

      کامنت هات آگاهی هات بینظیره

      یادت باشه که رو هر فایل استاد

      منتظر کامنتهای زیباتم

      همونجور که همیشه منتظر فایل های استاد عزیزم هستم

      خدایاشکرت بابت این خانواده ی دوست داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      خدیجه کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1492 روز

      سلام نفیسه جان آفرین بر همت بلندتان که خوب درسهای استاد را آموخته و در زندگیتان به آنها عمل کرده اید و این موضوع را ثابت کرده اید که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است احسنت می گویم به این همه قدرت درونی و ایمان به انرژی مطلق هستی و آرزو دارم در مراحل بعدی زندگیتان هم پیروز و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    هلنا گفته:
    مدت عضویت: 2691 روز

    بسم الله النور

    خدا رو شکر میکنم که یک روز دیگه بهم فرصت زندگی در دنیای زیبای مادی رو داد

    دنیایی که بقول قرآن فقط یک « بازی » هست و فقط باید از زندگی لذت برد همین …

    خدا رو شکر میکنم ک دانشجوی دوره کشف قوانین زندگی هستم همچنان

    خدارو شکر میکنم بخاطر تابستان زیبا و تیرماه که دو هفته دیگه تولد من و سالگرد ورود من به این جهان زیبای مادی هست

    خدا رو شکر میکنم بخاطر درک لحظه مقدس حال و حضورم در این لحظه

    خدارو شکر میکنم که دوباره نشستم پای درس‌های توحیدی استادم

    استاد عزیزم

    ازاین سوالاتی ک تو این فایل ارزشمند عنوان کردین ، این دو گزینه آخر خیلییییی زیادددد در مورد من صدق میکنه !!!

    اینکه احساس میکنم وقتی خوبی ای در حق دیگران میکنم ازم قدردانی نمیشه در اکثر مواقع و این موضوع رو سالهاست که دارم تجربه میکنم تو زندگیم از طریق افراد مختلف ….

    و اینکه گفتین وقتی احساس بی توجهی میکنه ادم از طریق همسر یا پارتنر یا …

    این مورد هم متاسفانه در مورد من شدیدا صدق میکنه یعنی جوری شده که الان که من در یک رابطه زناشویی هستم ب لطف خدا ، هرکاری میکنم تا توجه همسرم رو بخودم جلب کنم تا جوری بشه که کانون توجه همسرم باشم و همچین چیزی امکان نداره متاسفانه

    میدونم ک مسیرم درست نیست و قلبم بهم اینو میگه این روزا و اما من دارم بشدت روی خودم و افکارم و ذهنم کار میکنم این روزها و اقدامات عملی ای انجام میدم ک میگم خدمتتون

    یکی از این مهم‌ترین اقدامات برای از بین بردن وابستگی من به ایشون سفر کردن هست

    سفر بهم خیلی کمک کرده و میکنه استادم

    من ب لطف خدا تا سوم اگست تعطیلات تابستانی دارم و میتونم ازین آزادی زمانیم لذت ببرم

    ب لطف خدا ماشین خودم رو دارم و درآمد خودم رو و این یعنی میتونم از آزادی مکانی خودم هم نهایت لذت رو ببرم و به هرجا دلم خواست تنها سفر کنم

    آزادی مالی و درآمد ثابت ماهانه ای دارم ب لطف الله رزاق که آینده زیباتری براش میبینم

    خدایا شکرت واقعا

    مگه ادم بیشتر ازین چی می‌خواد از زندگی

    من یه تازه عروسم که دارم نهایت سعی خودم رو میکنم که در عین حال که زن همسرم هستم رسمی و شرعی و قانونی ، ولی تلاشم بر اینه که مستقل باشم و غیر وابسته به ایشون

    میخوام رابطه ای بسازم کاملا توحیدی و اروپایی طوری

    مثل رابطع شما استاد و مریم عزیزم

    و خواستن توانستن است …

    به شرطها و شروطها…

    همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم تو یه سفر هستم در نزدیکی خونه خودمون یعنی یه شهر دیگه از شهرهای زیبای نروژ همیشه سرسبز.

    و دارم برنامه ریزی میکنم برای سفرهای بعدیم در ماه آینده انشالله که تولدم هم هست دهم جولای

    خلاصه اینکه من میخوام یه رابطه توحیدی داشته باشم با همسرم و رابطع توحیدی یعنی عدم وابستگی و دلبستگی ب معنای واقعی کلمه در عمل !

    پیشاپیش عید سعید قربان رو هم تبریک میگم استادم و خانواده صمیمی عباسمنشی خودم

    خدا کمک مون کنه بتونیم عباسمنشی و ابراهیمی رفتار ‌ عمل کنیم

    با آرزوی خوشبختی و سعادت در دنیا ‌ آخرت برای خودم و عزیزانم و دوستانم و همه اهالی این سایت بهشتی

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 181 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1060 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهِ هلنا جونم

      عزیزم چقدر عکس پروفایلت بینظیرِ

      خیلی لذت بردم از عکستون

      ایشالا که عشقتون جاری و ساری باشه

      عزیزم

      بهت تبریک میگم که بدنبال بهبود خودت هستی

      با تمام وجودم تحسینت میکنم که آگاهانه زندگی میکنی و یک رابطه رویایی و فوق العاده داری عزیزم

      تولدت هم هزاران بار مبارک باشه عشقم

      ایشالا که خداوند زیباترین کادو ها رو بهت بده خانومی

      پیشاپیش تعطیلات تابستونی و سفر هات هم عالی و بینظیر باشه عزیزم

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      زینب خان محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2329 روز

      هلنای دوست داشتنی

      تا عکس پروفایلتو دیدم زدم رو اسمت و نحوه اشنایی با سایت رو خوندم

      بهت افتخار میکنم که انقد زندگی موفق و شاد و ثروتمند و سراسر عشق رو برای خودت فراهم کردی با افکارت

      و مهاجرت کردی و پا رو ترس هات گذاشتی و تو ی کشور ناشناخته داری زندگی میکنی و کار میکنی و ازدواج کردی

      واقعا تحسین برانگیزه

      یک الگوی ذهنی قوی شدی واسه من

      ممنونم از خداوند و از شما که به این موفقیت ها رسیدی و بما نشون میدی که میشود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1442 روز

      سلام درود فراوان به عروس خانم زیبا

      هلنا خانم.سلام.

      تبریک می گم بهتون انشاالله که زیر این سقف آسمان الله مهربان لحظات شیرین شگفت انگیزی رو کنار همسرتون تجربه کنید. براتون آرزوی سعادتمندی وخوشبختی دوعالم رو دارم.

      خواستن و توانستن است مطمنا با آموزهای استاد رابطه ای که دوست داری می سازیش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نرجس نیک گفته:
      مدت عضویت: 1867 روز

      سلام هلنا جان دوست داشتنی

      واااقعا عکس پروفایلت زیبا و خوش انرژیه. و واقعا کامنت خوب و تاثیر گزاری نوشتی. منم مثل شما وقتی برای کسی کاری انجام میدم و یا به کسی کمک میکنم انتظار یجور قدردانی خاص دارم از طرف. اما ته تهش میدونم که من دنبال تایید گرفتنم. دنبال اینم که اون آدم کاردرسته باشم. و همه ی اینا باعث میشه با وجود نارضایتی از شرایط کارای بیشتری از اطرافیان رو انجام بدم، یا دائما مشغول به کار دیگران باشم. و اصلا دیگه به خودم و کار کردن رو خودم نرسم. بخوام ساده تر بگم، چون من از تایید شدن خوشم میاد، حهان هم مرتب من و مشغول کار دیگران میکنه. درنهایت آیا حس خوب میگیرم ازین اتفاق؟؟؟ خیر!!!! چون تازه میگم همین؟؟ ممنون؟؟ و انتظاراتم و نجواهای ذهنیم تااازه شروع میشه.

      واقعا ممتون برا این کامنتت که باعث شد منم از خودم بگم. دختر زیبا

      و اینکه، تولد من سیزدهم جولای هست و منم الان در راه سفری هستم که براش برنامه ها دارم و میخوام تا روز تولدم توی سفر دلخواهم باشم که قراره لحظه به لحظشو خلق کنم.

      خوشبخت ترین باشی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حمید محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1225 روز

      درود بر شما دوست هم فرکانسیم

      چقدر عکسه پروفایلتون زیباست کلی انرژی گرفتم

      کامنتتون رو خیلی خوب شرو ع کردید سپاسگذاری هاتون کلی حال خوب داد بهم

      اینکه بقیه برای خوبی که میکنید قدردانی نمیکنند و حالتون بد میشه

      به نظرم زاویه دیدتون رو عوض کنید ینی این خداست که این لطف رو داشته تا این خوبی از سمته شما پخش بشه خیلی انرژی بهتری میگیرید و بعده خوبی که میکنید کلی از خدا سپاسگذاری میکنید اینجوری دیگه توقعی از کسی ندارید که قدردانی کنه یا نه

      نظر دیگران و مهره تایید دیگران دیگه براتون مهم نیست و خوبی میکنید تا حاله خودتون خوب باشه و از خدا میخایید که بیشتر شمارو وسیله ای برای پخش خوبی قرار بده،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      خوشبخت آزاد گفته:
      مدت عضویت: 1941 روز

      سلام هلنای عزیزم

      من احساس زیبایی پیداکردم وقتی کامنتتون رو خوندم

      از شرایطتون خیلی خوشم اومد

      اینکه استقلال مالی دارید در نروژ زندگی میکنید تازه عروس هستید و دارید رابطه توحیدی میسازید لحظه حال رو درک کردید و فهمیدید که خوشی و شادی واقعی بودن در لحظه حال هست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد و دوستان عزیزم

    استاد جان به لطف استفاده از دوره های بسیار ارزشمندی که این روزها لایق شدم داشته باشم و خداوند عزتمندانه برام خریده که از جمله دوره دوازده قدم و دوره هایی که از سال‌های قبل داشتم و فایلهای دانلودی چنان نرم واروم و آهسته و البته پیوسته شخصیت من تغییر کرده و باورهای عالی در وجودم بنیادین و نهادینه شده که من شاهد الگوهای تکرار شونده از اتفاقات خوب هستم که منو به درستی مسیرم مطمئن میکنه و تعهد من رو برای کار کردن روی خودم بیشتر وبیشتر کرده

    الگوهای تکرار شونده مثبتی که با باورهای قدرتمند کننده در وجودم ایجاد شده که دوست دارم از این الگوها بگم و لذت ببرم

    باور قدرتمند کننده که من توانایی رشد و تجربه کردن و ارزش خلق کردن رو دارم و هرروز تو ستاره قطبی از خداوند این رشد و گسترش رو خواستم هدایت شدم در آزادی و آرامش هرروز یه رشد وبهبودی ایجاد کنم حتی بهبودی در لباسهام ایجاد کنم واقعا از احساس خوبی که این رشد و تجربه کردن در من ایجاد میکنه قلبم رو از شادی باز ووسیع میکنه هرروز این الگو ی رشد با هدایت خداوند با ایده هایی که کاملا قابل اجراست و با شرایط کنونی من هماهنگی داره تکرار شونده هست و با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم

    باور قدرتمند کننده که من آسان شدم برای اسانیها و همه مسائل قابل حل هستند و راه حل ساده ای دارند به زیبایی و راحتی و سادگی به راه حل مسائل هدایت میشم و این الگو تکرار شونده هست و با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم

    با باور قدرتمند کننده مهم نبودن حرف و نظر و قضاوت دیگران که در من ساخته شده من هرروز بدون نگرانی از نظر دیگران هر کاری رو که بهش هدایت میشم که کاملا با نظر اکثریت مردم در تضاد هست من با عشق انجام میدم و این فرکانس رضایت از انجام اون ایده به سبک شخصی خودم باعث شده دیگران هم این فرکانس رو بگیرند و من هیچ واکنش منفی دریافت نمیکنم این الگوی تکرار شونده هست با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم

    با باور قدرتمند کننده من توانایی مدیریت هر شرایطی رو دارم باعث شده تو هر شرایطی که مسائل سختی هست به راهکار و ایده و یا رفتار و گفتاری هدایت بشم که کاملا شرایط استیبل و مناسب بشه این الگو تکرار شونده هست با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم

    با باور قدرتمند کننده احساس خوب مساوی اتفاقات خوب که در من نهادینه شده باعث شده احساسم در طول روز خوب باشه و به اتفاقات ،شرایط افراد مناسب ،زمان ومکان مناسب هدایت بشم این الگو تکرار شونده هست با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم

    با باور قدرتمند کننده توحیدی و ایمان داشتن به هدایت شدن من توسط خداوند در هر لحظه باعث شده تصمیمات بزرگ رو راحت و بدون نگرانی بگیرم این الگو تکرار شونده هست با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم

    استاد جان این مثال هایی که در این فایل زدید که در مورد واکنش احساسی درباره مسائل بود واقعا با اومدن تو این سایت و کار کردن روی خودم به شکل خیلی خوبی در من تغییر کرده و واکنش احساس خوب رو در خیلی از موارد که مثال زدید دارم اما با تمام وجود روی خودم کار میکنم تا این روند بهتر شدن مستمر و دائمی شخصیتم متعهد باشم عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 338 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2339 روز

      به نام خدای هدایتگرم و سلام به سودای عزیز

      بسیار ممنونم و سپاسگذارم که کامنتی متفاوتگذاشتید

      یعنی برعکس همه ما که به سوال استاد در مورد احساسات منفی تکرار شونده پاسخ دادیم، شما اومدید و نوشتید و تاکید کردید که میشه با کار کردن درست و اصولی و با باور سازی درست، الگوهای تکرار شونده بی نهایت داشت در زندگی، چیزی که استادمون سالها هست که داره تجربه میکنه و شما هم به زیبایی بهشون اشاره کردید

      قطعا همه ما الگوهای تکرار شونده مثبت هم داریم حالا کم یا زیاد و چقدر خوبه که آگاهانه بهشون توجه کنیم و به خودمون یادآوری کنیم که این من هستم که با تغییر درست درونم، این اتفاقات مثبت را خلق کردم و میتونم موفق تر و خوشبخت تر هم باشم و این انتهایی نداره

      درود بر شما و حال و احساس عالی شما

      تحسینتون میکنم و دنیا دنیا شادی سلامتی آرامش حال خوب و خوشبختی واقعی رو برای هممون آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2011 روز

      درود بر شما سودا جان

      آفرین بر تو که اینهمه تغییرات مثبت رقم زدی و ار اون مهمتر اونها رو می بینی بهش اهمیت میدی برای خودت تکرار می کنی و از خودت تشکر می کنی. از خدا بابتش سپاسگزاری می کنی و اینجوری به خودت نیروی بیشتر میدی. درسته همین درسته.

      من با خوندن کامنتت متوجه شدم تقریبا تمام تغییراتی که در مورد خودت نام بردی واسه منم اتفاق افتاده که ازش غافل بودم. انقدر به قول شما نرم و مخملی تغییر کردم که به چشمم نیومده بنابراین به ذهنم نرسیده که بنویسمش و خودم رو تحسین کنم.

      کار شما درسته و حرکتت قطعا سرعت بیشتری می گیره. منم از شما یاد گرفتم که به خودم اینجوری جایزه بدم تا ذهنم بیشتر جهت دهی بشه و قوت مضاعف بگیره برای ادامه مسیر.

      مرسی که اینقدر قشنگ نوشتی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      امیر تهرانی گفته:
      مدت عضویت: 875 روز

      سلام به سودا عزیز

      واقعا ممنونم ازت ؛کامنت زیبای تو به من فهموند که چقدر خودم نتیجه گرفتم و ازش غافل بودم؛ مخصوصا در مورد احساس خوب مساوی اتفاق خوب که عملا چند شب پیش اتفاقی برای من افتاد که من اگاهانه سعی کردم که عصبی نشم و احساسم رو خوب نگه دارم تا شرایط درست بشه و ماجرا این بود که ما ساعت 12 شب در رستوران بودیم و خواهر من در ماشین بود به همراه دوستش و من سفارش دادم و اونها گفتن غذا که اماده شد به ما هم بگو تا بیایم و وقتی غذا رو اوردن من صداشون کردم و چند دقیقه زمان برد تا بیان و وقتی اومدن دیدن من دارم خوشحال غذا رو شروع میکنم … خواهرم با یه حالت ترس گفت داداش غذاتو بخور قشنگ که بعد یه خبر بد بهت بدم و گفتم چی شده ؟؟گفت سوئیچ تو ماشین مونده و در هم قفل شده و همون موقع صاحب رستوران گفت 20 دقیقه دیگه اینجا تعطیله سریع تر میز رو ترک کنید … خلاصه اونها داشتن به من نگاه میکردن که الان چه واکنشی نشون میدم و من فقط در درون خودم گفتم باید احساسم رو خوب نگه دارم تا اتفاق خوب برام رقم بخوره و بعدش گفتم حالا شام تون رو بخورید یه فکری میکنیم و آخرش درست میشه نگران نباشید و بعد شام هم چند تا پک هم به قلیونی که سفارش داده بودم زدم که اصلا همه شون داشتن شاخ در میاوردن از خونسردی من و اینکه برام مهم نیست و در واقع من در ذهنم بدترین سناریو رو تصور کردم که ماشین رو میزاریم اینجا نهایتش و با تاکسی میریم و صبح با قفل ساز میام دیگه …. خلاصه رفتیم بیرون و دیدم همه ماشینا رفتن و یک شاسی بلند مونده و نگهبان ماشین ها که یه پیرمرد مهربون بود که میخواست سریع بره خونه که اونهم تا فهمید داستان ما رو سریع رفت یه سیخ جیگر از دوستش قرض گرفت و گفت هر طور شده من در این ماشین رو امشب براتون باز میکنم !!!!!و شاسی بلنده بنده خدا تا فهمید اومد جلو در ماشین پارک کرد و نور چراغش رو گرفت که این چشماش ببینه تا اینجا 2 تا کمک از جانب خدا … اقا یک ربع ور رفت نشد و شاسی بلنده گفت در ال 90 به این راحتیا باز نمیشه خسته نکنید خودتون رو و لفظ منفی داد و رفت که من باز هم گفتم باید ذهننت رو کنترل کنی بعد یه ال90 رد میشد و گفتم تو که انقدر رو خودت کار کردی که نترسی از درخواست کردن حالا وقتشه پریدم جلوش رو گرفتم و گفتم با کلیدت بده یه امتحان بکنیم و اومد زد کنار و امتحان کرد و نشد ولی دست خدا اینجا باز هم کمک کرد و راننده ال 90 گفت من در ال نود رو قبلا با سیخ باز کردم و اینکه میگن باز نمیشه حرف مفته و ما رو کلی امیدوار کرد و به پیرمرده گفت حدودا باید اینجا ها رو

      روش کار کنی و چند دقیقه بعد در ماشین باز شد!!! و من هم خدا رو شکر کردم که دستانش رو برای کمک به من و خانوادم فرستاد و یه انعام هم به پیرمرد مهربون دادم ولی با این حس که زشته و من زیر دینش هستم و اینا …

      که باید رو خودم کار کنم وقتی خدا دستانش رو برای کمک میفرسته من باید مبدا اون کمک رو فقط از خدا بدونم نه بنده ش شاید بخواد رایگان در خدمت من باشه و من بزرگش میکنم و اگرم میخوام انعام بدم بخاطر احساس خوب خودم و باور به فراوانی این کار رو بکنم نه بیرون اومدن از زیر دین طرف .

      خداراشکر روز به روز ایمانی که عمل بیاورد رو در ما زیاد میکنه و هر لحظه هدایتمون میکنه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        مجید عزیزی پیردوستی گفته:
        مدت عضویت: 1498 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام امیر عزیز

        به به عجب شب خاطره سازی داشتی …

        کل داستانی که تعریف کردی انگار اونجا بودم و می‌دیدم خوشحالم که به این خوبی تمرکزتو روی احساس خوب گذاشتی و همون باعث شده که دستان خداوند به یاریت بیاد

        الگوی آخری هم که گفتی خیلی خوب واسه منم جا افتاد که هروقتی شخصی در زمان ومکانی مناسب به کمک ما میاد از طرف خداست و فقط شکر گذار باشیم و نخواهیم که حتما جبران کنیم

        بازم به رستوران برو از غذاهای خوشمزه و گرون قیمت بخور و در کنارش از موقیتهاتم کامنت کن

        عاشق همتونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 820 روز

      بنام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام و درود فراوان بر سودای عزیز

      کامنت شما رو خوندم و لذت بردم.

      و نشون دادید که آگه روی خودمون کار کنیم .شاد بهترینا می شویم .

      البته ناگفته همیشه کامنت های قشنگ و تاثیر گذار می نویسید . خدا رو شکر که اینقدر متعهدو دقیق و ریز بینانه مسائل رو درک میکنید و هر لحظه خداوند را شاکری …

      قطعا وقتی درون تغییر میکنه بیرون خود به خود اصلاح میشه و ما باید تمرکز کنیم روی خودمان

      مرسی که نوشتید

      مرسی که هستید

      زندگی زیباست

      دقت کن ، آرام رد شو ،

      حس کن و نفس بکش

      همه چیز نعمت است.

      با امید به این که همواره،

      توفیق رفیق ، طریق سعادت، سیادت و سلامتی شما باشد.

      پروفایلتون بسیار زیباست و تحسین میکنم شما رو ای سودای بی نهایت

      امضای الله مهربان پایای تمام آرزوهات …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      گلاله خسروی گفته:
      مدت عضویت: 882 روز

      سلام نظرتون رو خیلی دوست داشتم خیلی عالی بود من هنوز اول کارم اما این حرفهای خیلی مثبت و در عین حال به صورت عمل هم دراومده چون که گفتین شخصیتتون تغییر کرده اینکه میگین الگوهای تکرار شونده در جهتی که دوست دارین اتوماتیک وار تکرار میشه خیلی عالیه منم یه جورایی به این نگاه رسیدم اماامیدوارم با عمل به مقیاس بالاتری از این باورهای عالی که تبدیل میشه به الگوهای تکرار شونده عالی و حال خوب و تصمیمات عالی و بدون نگرانی و خلق شرایط دلخواه استقلال و آزادی فردی و بدون وابستگی باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نوید گفته:
      مدت عضویت: 3130 روز

      سلام سودای عزیز

      تبریک میگم بهت بابت این تغییرات و ایجاد این باورها

      خدا رو شکر میکنم که مسیرم با دوستانی مثل شما پربرکت شده

      چقدر باورهای خوبی ساختی

      اصلا جملاتت در من ایجاد باور کرد

      احساس و فرکانست رو از نوشته‌هات دریافت کردم

      خیلی لذت بردم از اینکه گفتی هر روز و روزانه روی بهبود شرایطط کار میکنی

      و این خیلی رو من تاثیر گذاشت

      بهت تبریک میگم

      برات برکت و سلامتی و خوشبختی آرزو میکنم

      در پناه الله رحمن باشی دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2215 روز

      بنام خدایی که در هر لحظه بنده هاشو هدایت می کنه

      سلام به سودای گلم دوست خوبم چقدر از خوندن کامنتت و باورهای قوی که در خودت نهادینه کردی لذت بردم مخصوصا باور این که آسان شدی برای آسانی ها

      دوست عزیزم این باورها نشان از پشتکار و تلاشت در این راه هست و چقدر کامنتت بهم آرامش داد انگار اون احساسات خوبن در کامنتت جاری هست امیدوارم هر روز بهتر و بهتر بشی در زمینه قانون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1498 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام سودای عزیز

      کامنتت قطعا پر از انرژی و انگیزه و نکات مثبت که علاوه بر اون باعث شد چند تا نکته ی مهم را یاد بگیرم …

      _در ستاره ی قطبی میتونم حرفه ای تر بشم و هر روز یک چیزی را بخوام که تمام وجودم بشه و در ناخودآگاهم بمونه مثل همون رشد وخلق کردن

      _اتفاقات و پیشرفت و تکاملی که به دست آوردم را واسه خودم بنویسم ،تعریف کنم و از خودم تشکر کنم و به وخودم نیروی بیشتری بدم

      منتظر موفقیت بعدیت هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    بهروز مروی گفته:
    مدت عضویت: 3176 روز

    سلام خدمت استاد زیبایی ها و خانم شایسته عزیز و خدا قوت مردونه خدمت دوتا عزیز که در دوره کشف قوانین زندگی سنگ تمام گذاشتن.

    این فایل مختص مختص مختص شخص شخیص بنده ساخته شده.مخصوصا از پری شب که بحث های بین خانم و مادرم بشدت درگرفت.این ویژگی و کد خطا که من مسئول اشتباهات دیگران،من مسئول احساس خوب دیگران،من حال خوب کن دیگران،من متحول کن دیگران،من نصیحت بده دیگران،من از قانون برای دیگران بگو،من تغییر دهنده دیگران،من منجی دیگران،من پر انرژی و انرژی بده دیگران،من متحول کننده فرکانس دیگران،من خدا و قادر به تحول دیگران،من امام زمانه و بدرد بخور برای همه دیگران،من حلال مشکلات دیگران و هر چی تو این مقیاس بوده و نگفتم و شما دوستان عزیز بیادتون میاد چنان کد مخربی بوده در زندگی من و دلیل بوجود اومدنش هم الگوبرداری از پدر در دوران کودکی بوده بخاطر اینکه پیش ایشون تابستونای هر سال کار میکردم بود.

    خب با خرید دوره کشف قوانین و گوش دادن بارها و بارهای جلسه سوم و صحبت های استاد عزیز و موشکافی های مریم بانوی عزیز یه هو فهمیدم اون کد مخرب فوق مخفی چی بوده در زندگی.

    من یه عمره که دارم از انرژی بالای خودم به دیگران اهدا میکم چجوری:

    برا دیگران از قانون میگم

    احساس خوبمو ولو به زور میخوام با بقیه شریک شم

    درد دلاشونو مادر و …میان به من میگن

    چندین نفر از دوستام مشکلات زناشویی شونو رفتم و حل کردم

    بشدت فکر میکنم آدم انسان دوستی ام

    تو ترافیک من باید آروم کنم راننده ای که بوق خیلی میزنه رو

    احساس همسرمو باید من خوب کنم از تفریح و گردش گرفته تا خرید

    مامانمو من باید تیمار کنم و تمااامی مشکلاتش به من مربوطه و منم حلال مشکلاتش.

    تو جمع منم که جک و طنز میگم و همه رو میخندونم

    هد فامیل با اختلاف منم مننن

    تو صف نونوایی منم کسی که میگه به همه غصه نخورید خدا بزرگه و رزق دست خداست

    منم کسی که نمیتونم بفهمم آقا احساس خوبتو برا خودت نگه دار نه به زور تزریقش کن تو دیگران.دیگران اگه بخوان خودشون میان سمتت و ازت سوال میکنن.اصلا چرا قرآن ریشه “س ا ل” رو اینقدر در مورد پیامبر بکار برده؟

    تا بگه اگگگه ازت پرسیدن بگو نه اینکه از خودت بری تز بدی.

    عملکرد این باور و کد مخرب چیه:

    آدما و شرایطی رو وارد زندگیم میکنه که محتاج و نیازمند من باشن و من مسئول بهبود اون آدم و شرایط هستم.

    ضرر این کد چیه:انسان با ارزش و شرایط خوب و عالی تر از خودم رو وارد زندگیم نمیکنه چون انسان و شرایط بهتر از الان من دیگه نیازمند من نیست اصلا که بخوام خوبش کنم.

    حالا این ترمز چه ها کرده با من؟

    در روابط

    بشدت همسرمو وابسته کرده بهم که تا حد زیادی آزادی مو خودم بخاطر این کد گرفتم و یه استخر تا میرم و میام والوا میشه

    مادرم تمام دردا و رنجاش مسئولش منم و من باید بهبودش بدم و بهش توجه کنم.

    بچه های کوچک طائفه بارها گفتن ما بابا مامان نمیخوایم و عمو و دایی بهروز رو میخوایم.

    هر چی انسان درب و داغون و افلیج و مریض و فقیر و نیازمند احساس خوب و محتاج بهبود در تمامی زمینه هایی که من میدونم یانمیدونم وارد زندگی من شدند از سالللها پیش تا الان.

    خب چرا این کد رو ناخودآگاه دوسش دارم؟

    چون دارا باور لیاقت و ارزشمندیمو بصورت کاملا فیک تغذیه میکنه و من احساس خوبی میکنم چون دارم مفید واقع میشم…

    اگر این کامنت منو 100 بار بخونید و بخونم بازم توش چیزای جدیدی پیدا میکنیم.

    چند روزه که احساسات خشم و بی اعصابی من قلیان کرده بحاطر رنجش بین همسر و مادرم اونم بحاطر توجهات بی موردی که خودم به جفتشون کردم و چنان لوس بارشون آوردم که هر دو بشدت حساس شدن و برا اینکه حالشون خوب شه باید بهشون توجه کنم و حالشون خوب شه.

    از سه روز هس که کامل کامل کامل فهمیدم 100 درصد شرایط و اتفاقاتم رو خود خود خودم بوجود اوردم و دارم با منطق حل میکنم و واقعا دست مریزاد خانم شایسته و استاد عزیزم.

    خدا یک در دنیا و هزاران در آخرت به شما بدهد.

    تو بحثای کاری این کد چه بلایی سرم آورد؟

    حدسش اصلا سخت نیست:

    تمام انسان های بی پول و فقیر و نیازمند توجه و احساس من وارد زندگیم شدن.

    حالا منی که یه معدن عالی رو با عیار و ذخیره عالی و جزو بهترین های کشور تو اون نوع ماده معدنی آماده فروش کردم و یه ماهه موندم چرا مشتری از خارج وارد ایران نمیشه که معامله صورت بگیره.

    معدن که عالیه شرایطم عالیه منم کامل فروشندم خریدارام صف کشیدن….

    پس چرا اتفاق نمی افته؟!

    بخاطر کد مخرب(تلاش برای احساس دیگران را خوب نمودن)

    این کد بتنهایی قادر هست جلوی بزرگترین موفقیت ها رو در ان واحد بگیره وچقدرم بنیادی هست چون از کودکی همراهمه.

    با منطق های زیر دارم رفعش میکنم:

    – حتی خداوند هم مسیول احساس کسی نیست و احساس کاملا در دست خود اون شخصه

    – طبق قانون فرکانس هر کسی خودش میتونه فرکانس بد یا خوبشو بفرسته و من کاره ای نیستم

    – آمریکا بعد 20 سال نتونست با 1000 میلیارد دلار افغانستان رو بهبود بده

    – محمد رو خدا میگه قادر نیستی ایمان تزریق کنی بهشون

    – و اینکه نگاه میکنم به خیل عظیم مشکلات و تکرار بی اعصابی هام در مورد یگ مساله

    باور اساسی

    من برای داشتن زندگی آرام و شاد و ثروت بی انتها فقط نیاز هست روی خودم و باورهام و فرکانس هام و تکرار اونها کار کنم و مسیول خودمم نه بقیه.

    سپاس خدا رو بخاطر همزمانی این فایل عالی و مسائل خودساخته من

    اللهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 514 رای:
    • -
      علی ممبینی گفته:
      مدت عضویت: 1791 روز

      سلام به استاد عزیزم خانم شایسته نازنین و شما دوست گرامی

      کامنت شما را باعشق خواندم و لذت بردم و بسیار به آن فکر کردم.خیلی زیاد مواردی که شما فرمودین در زندگی من نیز اتفاق می افتد.برای من سوال بود چرا همیشه آدم های بد و سطح پایین وارد زندگی من می شوند؟چرا همیشه موقعیت های کاری خوب به افرادی می رسد که بسیار از من توانایی کمتر دارند؟اما همیشه شرایط عجیب و سخت و طاقت فرسا به من می رسد؟همیشه فکر می کردم با کمک به دیگران آخرت خودم را تضمین می کنم و همیشه به دیگران کمک کردم و اتفاقاً همیشه هم دیگران به من ناسپاسی کردند.همیشه فکر می کردم زمانی می شود وارد بهشت شد که تمام خوشی ها و لذت ها را به دیگران داد و اگر چیزی موند اون وقت می تونم خودم لذت ببرم.همه اینها نشان از درک نادرست ما از خداوند و قوانینش دارد.همه اینها ناشی از کمبود عزت نفس هست.فکر می کردم که حرف دیگران برای من دیگر مهم نیست.اما وقتی در شرایطی قرار می گیرم که یکم چالش برانگیز است می بینم که باز هم مهم ترین موضوع برای من حرف مردم است.به هر حال ممنون از شما دوست عزیز با این کامنت فوق العاده ای که گزاشتین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
      • -
        بهروز مروی گفته:
        مدت عضویت: 3176 روز

        سلام دوست اللهی من

        بله…خیلیا مون واقعا اینجوری داشتیم عزت نفس به خودمون میدادیم با این کد مخرب و کاملا هم ناخودآگاه بوده‌.یعنی عمرا اگه استاد عزیز و مریم بانو اینقدر ریزبینانه تفسیر نمیکردن کد های خطا رو من یکی که میدونستم اصلا این کد خطاست…

        از لحظه ی درک این کد اصلا یه ولوله ای در من بپا شده و با تمرکز هر چه بیشتر اومدم و از خودم سوال میپرسم و مینویسم و جواب میدم که بیشتر به خودشناسی برسم.

        ان شالله همه مون دست از خودشناسی لحظه ای برنداریم و با بهتر شدن خودمون به جهان در بهتر شدن و گسترش کمک کنیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
        • -
          مجید عزیزی پیردوستی گفته:
          مدت عضویت: 1498 روز

          به نام خدای مهربان

          سلام بهروز عزیز سپاس از اینکه اگاهی های که به دست آوردی را به اشتراک گذاشتی ،منم دارای این کد مخرب و باورهای اشتباه در این زمینه هستم که شکر خدا امروز روزیم شد که از طریق جواب شما کمی تعقل کنم و این کد مخرب را با منطق و باور درست جایگزین کنم

          بهروز عزیز منتظر آگاهی های جدید و موفقیت‌هات هستم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        یونس چاپاشی گفته:
        مدت عضویت: 1932 روز

        سلام علی اقای گل

        از کامنتتون خیلی لذت بردم

        فقط تو این قسمت که گفتید: برای من سوال بود چرا همیشه آدم های بد و سطح پایین وارد زندگی من می شوند؟چرا همیشه موقعیت های کاری خوب به افرادی می رسد که بسیار از من توانایی کمتر دارند،

        احساس میکنم من هم این ترمز رو دارم

        و نزدیک بود با جواب شما بهش برسم ولی شمنیمه تموم گذاشتینش

        بی زحمت ادامشو بگید و چ راه حلی پیدا مردید

        ممنون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر خوب اشاره کردید . دقیقا وقتی دارم کامنت شما را میخونم در وجود خودم تک تک اینها را میفهمم . چون خودم هم دارم.

      عاشق اینم که دیگران احساسشون خوب بشه. تلاش و تلاش . و همش بیهوده. شاید مقطعی چیزی عوض بشه اما ریشه ای خیر. دولاره تکرار میشه.

      و چقدر خوشحالم که کامنت شما منو به خودم آورد. البته جدیدا فهمیده بودم اما اینقدر ریشه ای بهش فکر نکرده بودم.

      منم دوست دارم حال همه را خوب کنم. میگم ای بابا چرا من دارم میبینم اون داره اشتباه میکنه چرا اون نمیفهمه و به زور میخوام اون بفهمه.

      ولی الان این را فهمیدم و هزاران بار فقط باید به خودم بگم من فقط و فقط مسئول خودم هستم.

      وظیفه من فقط اینه که خودم را اصلاح کنم خودم را تغییر بدم . دیگران خودشون اگه بخوان تغییر میکنند.

      من فقط باید مسئولیت های خودم را خوب انجام بدم.

      من وظیفه ام اینه که فقط فرزند خوب خانواده باشم و وظیفه ام را انجام بدم . خواهر خوب باشم . همسر خوب باشم . مادر خوب باشم. دوست خوب باشم و…

      فقط فقط مسئولیت خودم را انجام بدم . و بقیه به من ربطی نداره.

      خیلی ازتون ممنونم که اشاره به موارد ریز کردید و برای من واضح کردید.

      امیدوارم بتونیم با یافتن این ترمزها باورهای درستش را هم بسازیم و بسوی پیشرفت خودمون قدم برداریم.

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        بهروز مروی گفته:
        مدت عضویت: 3176 روز

        سلام بر شما دوست عزیز

        خداوند رو شاکرم بخاطر استاد به این خوبی که اینهمه از وقت با عزتش رو میذاره و بهمون درس زندگی میده.ممنونم از شما که با کامنت زیباتون دوباره قلب منو باز نمودین

        آره…این یه کد فوق العاده مخرب هست و باید حالا که تشخیصش دادیم مدام منطق هایی رو بیاد بیاریم و بنویسیم و تکرار کنیم و زمزمه کنیم که این کد مخرب آروم آروم و با تکامل بره کنار و مواهب کوه کوه وارد زندگیمون بشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سیاوش کشاورزی گفته:
      مدت عضویت: 1091 روز

      سلام و درود به دوست عزیزم

      چقدر قشنگ و درست این کد مخرب رو شناسایی و آنالیز کردی و چه هدایت قشنگی که خدا منو به خوندن این کامنت زیبا دعوت کرد

      بهروز عزیز منم چند روزیه به بهتره بگم یکی دوهفته هست که به این کد مخرب وباور نادرست برخورد و فکر میکنم، و نوشته شما خیلی برام واضح و روشن ترش کرد

      راستش دیشب درحال پیاده روی و فکر کردن به این موضوع به نتایج و ایده هایی رسیدم که برام خیلی جالب بود، شاید برای شماهم مفید باشه؛ وقتی از دریچه باورهای توحیدی به این موضوع نگاه کردم، دیدم:

      بابا اصلا غصه ی دیگران رو خوردن و نگران دیگران بودن به هر نحوی انگار یه شرک خفی درون خودش داره

      انگار که من میخوام بجای خدا (و البته بجای خود اون فرد) براش تصمیم بگیرم، صلاحدید تعیین کنم و به خوشبختی بکشونمش

      انگار که من مدیر کل عالم هستم و قادرم و اصلا مجازم که دخل و تصرف کنم توی خواست خداوند و خواسته اون فرد

      حالا میخواد این مسئول بودن رو میشه بسط داد به همه چیز:

      مسئول احساس خوب دیگران حتی همسر و فرزند یا پدر و مادر

      مسئول غم و غصه یا بیماری دیگران

      مسئول فکر و تصور دیگران

      مسئول عملکرد دیگران

      مسئول وضعیت و حال دیگران

      و چیزی که خیلی برام جالب بود اینه که من حتی مسئول تامین روزی و سلامتی و خوشحالی و خوشبختی وغصه فرزندانمون و همسرمون هم نمیتونیم باشیم

      بلکه مسئولیت همه اینها بعهده خود قادر مطلق؛ خداوند توانا و دانا و حکیمه، که طبق قانون ؛قدرت و اختیار رو تمام و کمال داده بدست شخص شخیص خودشون

      وما فقط و فقط مسئول افکار، توجه و عملکرد خودمون توی هر وضعیت و هر موضوعی هستیم و بس

      بازم ممنونم از کامنت و آگاهی خوب و روشنگرت،پیروز و پایدار باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        بهروز مروی گفته:
        مدت عضویت: 3176 روز

        سیاوش عزیزم سلام

        خداوند رو شکر و هزاران مرتبه شکر بخاطر این آگاهی ها و به سبب اون اعمال درست ان شالله…

        این کد و نظیر این کد ها خیلی خیلی مخفی ان و باید یه نگاه ساده اما عمیق به گذشته و بچگی مون بزنیم.بقول استاد پیدا کنیم کسایی رو که در بچگی خیلی دوسشون داشتیم.من از همون بچگی بیشتر با پدر و پدربزرگ باباییم اونس داشتم.الان که نگاه میکنم قششششنگ میبینم تو بعد سلامتی دقیقا شبیه به پدربزرگمم.کسی که 130 سال عمر کرد و عمر باعزتی داشت در اووووج سلامتی و حتی به جد میگم حتی یدونه قرص نخوردن تا زمان فوتشون‌.

        تو بحث ثروت از بابام خیلی تاثیر گرفتم.چون همش باهاشون میرفتم این ور اون ور و حرفاشون میرفت تو گوشم.ایشون بشدت معتقد کار فیزیکی سخت هستن و از قدرت بدنی فوق العاده ای برخوردان حتی همین الان که 62 سالشونه.اون زمان تو شرکت تعاونی روستایی میدیدم بابا کیسه های قند و شکر رو بالا پایین میکرد و من تو سن 14 سالگی بخودم میگفتم باید بتونم 50 کیلو بار رو بسادگی جابجا کنم.شاید خنده دار باشه اما تو بحث زور و زورنمایی همه بهم میگفتن از بچه ها زورخونه ای هستم و منم کیف میکردم‌…خب با این سابقه باوری من هدایت شدم سمت معدن و معدنداری…من هیچ وقت تو معدن کار نکردم هیچ وقت…از همون اول برا خودم معدن داشتم.اما بازم بابت سختی های مسیر و گرما سرما و بیابون دارم میرم سمت و سوی کار آنلاین تو یه بعد دیگه که علاقه مندم بهش و احساس میکنم عشقمه…

        البته باید بگم تو معدنداری به نتایج خوب رسیدم و قراره ازش رد شم نه اینکه هیچ موفقیتی نبوده باشه و برم سراغ کار دیگه.

        از طرف دیگه دیدن بابا و روابط دلسوزانه اش تو شرکت تعاونی اونم با مردم بظاهر مظلوم روستا ببین چه باوری میتونست تو من ایجاد کنه.

        من گرچه سلامتی رو از پدربزرگم تو باورام ساختم اما کار فیزیکی و سخت رو و دلسوزی و محبت و مسئول بقیه بودن رو شدیدا از بابا باور کردم.

        از سال 96 با استادم و روی دوره ها و فایل ها همه روزه کار میکنم ولی این ترمزای مخفی خیلی اون زیرن و قاطی شدن…

        شرایط مختلف خواسته و ناخواسته نشان از اختلاط باور ها داره و الحمدالله که فرصت داریم هر روز روی خود شناسیمون کار کنیم تا بهبود مستمر پیدا کنیم و با فهم و درک ترمز ها و برداشتنشون چنان پیشرفتی میکنیم که لعلک ترضی میشیم ان شالله.

        ممنونم که باعث شدی این کامنتو بنویسم

        سپاس خدای مهربان رو…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        علی شیرزادی گفته:
        مدت عضویت: 1910 روز

        سلام و درود به استاد عزیز و خانم شایسته و شما دوست عزیز

        واقعا به نکته خوبی اشاره کردید که تا این لحظه بهش فکر نکرده بودم – شرک

        وقتی ما می‌خوایم دیگران رو درست کنیم و شرایط رو براشون بهتر کنیم آیا اصلا صلاحیت این کار رو داریم و متخصص اون زمینه که می‌خوایم مشورت بدیم هستیم و اینکه اصلا اجازه داریم که دخالت کنیم در امری که خدا این اجازه رو به ما نداده یا بهتر بگم قانونش خلاف اینه و به گفته استاد هر کسی تنها مسئول خودش رفتارش و زندگی خودش هست و بس

        سفره هدایت و رشد برای همه پهنه و همه به یه اندازه بهش دسترسی داریم

        امیدوارم که خدا کمک کنه و به این آگاهی برسیم که زندگی رو خودمون خلق می کنیم و نه کس دیگه

        پیروز و موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حسین سلیمیان گفته:
      مدت عضویت: 3796 روز

      سلام اقا بهروز خیلی ممنون از کامنتی که گذاشتی واقعا من با خوندن این کامنت مُتبه شدم و فهمیدم که من هم این مشکل را دارم من هم همیشه می خواهم به آشنا هام کمک کنم تا از امکاناتی که دارند استفاده کنند و از این وضعیت مالی بدی که دارند خارج شوند و هر بار که میبینم آنها را ساعتها با آنها بحث می کنم که چرا این کار را نمی کنی چرا اون کار را انجام نمیدی که راحت پول دربیاری چرا و چرا …و بعد از مدتها می بینم این آشنای من هنوز دارد همان کار ها را انجام می دهد برای چندرقاز حقوق و یا دست مزد و من حرص می خورم که چرا طرف از توانای هاش استفاده نمی کنه ووو… با خوندن کامنت شما فهمیدم که باید رها کنم نصیحت کردن را و بار ها استاد گفته اگر کسی نخواهد تغییر کند شما خودت را هم بکشی نمی توانی آن را تغییر بدهی سپاس از کامنت عالیتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        بهروز مروی گفته:
        مدت عضویت: 3176 روز

        سلام دوست اللهی من

        خدارو شکر بابت استاد خوب و هدایت هاش…

        اگه متوجه زیانی که از این دست کدها وارد زندگیمون میشه بشیم یه اهرم رنج قدرتمندی ساخته میشه که میشه بسادگی ازش در جهت کشف کدهای مخفی و مخرب استفاده کنیم و اصلا اونقدر حواسمون متوجه پیدا کردن کدهای مخرب بشه که وقت نکنیم بریم سراغ ادوایس بقیه

        ان شالله همیشه شاد و خوشبخت و در مسیر هدایت الله باشیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فهيمه گفته:
      مدت عضویت: 1959 روز

      با عرض درود فراوان به شما دوست عزیز

      ای کاش در رتبه بندی به کامنت یک گزینه بود به نام ” تو فرشته ای هستی که گره من رو نشونم دادی”

      دوست داشتم اینطوری به کامنت شما امتیاز بدم

      انقدر که کامنت شما با زندگی من مچ هست فک میکنم شاید همزاد من باشید

      من با اینکه چندین سال هست مهاجرت کردم ، با اینکه یکبار بطور جدی به مادرم و خانواده ام اعلام کردم که ” آقا لطفا دیگه از مشکلات خودتون و جامعه و اطرافیانتون ” به من نگید “…من دیگه اون گوش های خوبی که قبلا در ایران به شما گوش میکرد نیستم

      ولی کو گوش شنوا

      هنوز هر وقت به مامانم زنگ میزنم غیر از انرژی منفی هیچی برای گفتن نداره

      و من هم مثل شما مستاصل بودم از اینکه چرا بیزنسم پیشرفت نمی کنه و با خوندن کامنت شما دریافتم اشکال از کجاست

      توی همین امریکا که من اومدم به جای اینکه آدم های فرکانس بالا رو جذب کنم … هر چی درب و داغون بود جذب من شده بود

      با زور هی دورشون میکنم از خودم

      ولی باورهای بنیادی هستن که دارن کارشون میکنن و زور فیزیکی من واقعا کاری ازش بر نمیاد

      خیلی خیلی خوب موضوع رو باز کردید

      از خدا سپاسگذارم که روزی امروزم این بود که به این کامنت برخورد کنم و یه چپتر جدید توی ذهنم باز بشه

      از خدا یاری میخوام بتونم ترمیم کنم این بخش وجودم رو

      پاینده باشید دوست عزیز

      بی نهایت از شما سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        بهروز مروی گفته:
        مدت عضویت: 3176 روز

        سلام دوست اللهی من

        سپاسگزارم از لطف شما

        از اینکه مهاجرت داشتین خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم.الحمدالله

        تبریک میگم بهتون

        من بعنوان تمرین رفع این کد اومدم منطق های قوی ساختم و تمرین های زیر رو انجام میدم:

        بجای توجه به افراد ضعیف،آگاهانه میرم سراغ ثروتمندان و انسان های باارزش

        تماس های افراد ضعیف رو جواب نمیدم

        بیشتر روی فایل ها و ترمز ها تمرکز میکنم و کمتر تو جامعه میرم

        کانون توجهمو آگاهانه مدیریت میکنم سمت ثروت و آرامش

        مخاطبین گوشیمو مدیریت کردم و هر چی بی ارزش بود رو امحا کردم.

        آگاهانه در کوچه و بازار توجهمو از انسان های ضعیف برمیدارم و اعراض میکنم

        برا خودم منطقی میکنم آقا تو که میخوای به ملت کمک کنی و درد اونها رو دوا کنی خیلی کار خوبیه اما بیا و با تولید ثروت های انبوه این کار رو بکن،بیا با راه اندازی یه معدن این کار رو بکن،بیا و با نبودن از ضعیفان بهشون کمک کن.

        بیا و بجای ایجاد عزت نفس فیک ناشی از تایید 4 تا انسان ضعیف که هیچ کمکی بجهان هستی نمیکنه تایید 4 تا انسان ثروتمند و با ارزش رو بگیر و بجهان و گسترشش کمک کن.

        با این منطق ها خیییلی ذهنم ساکت شده چند روزه و جالبه فقط با همین تمرینای ذهنی و نه هیج کار فیزیکی داره ورق برمیگیرده و من چقدددر دارم بهتر قانون فرکانس و اجیب دعوه داع اذا دعان رو میفهمم

        اللهی شکرت

        سپاس از شما دوست عزیز

        برام خیلی ارزشمندین مخصوصا چون از هجرت کنندگان هستین

        ان شالله هر روز 1000 بار بهتر از دیروزتون باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          فهيمه گفته:
          مدت عضویت: 1959 روز

          درود دوست هم فرکانسی نازنین

          ممنونم از همراهیتون و پاسخ هاتون

          فقط میتونم بگم ، شما یکی از بهترین شاگردای استاد عباس منش هستین و آموزش های ایشون رو دارید مو به مو عمل میکنید

          خدا رو شکر که در این مسیر همراه هم هستیم

          آرزو میکنم اگر مهاجرت جز آرزوهاتونه به زودی و به بهترین و راحت ترین شکل ممکن براتون خاطره بشه

          از منطق هایی که برای خودتون ساختید هم برای خودم استفاده میکنم

          “””بیا و بجای ایجاد عزت نفس فیک ناشی از تایید 4 تا انسان ضعیف که هیچ کمکی بجهان هستی نمیکنه تایید 4 تا انسان ثروتمند و با ارزش رو بگیر و بجهان و گسترشش کمک کن.”””

          چقدر میتونم چراغ راهم قرار بدم این منطق شما رو

          چقدر من درگیر بودم در این تایید های فیک

          به لطف الله و آموزش های استاد عباس منش عزیز چند سالی هست ، اون شادی ناشی از تایید های فیک رو از خودم بیرون کردم

          وقتی اون تغییر رو در خودم ایجاد کردم ، بعدش به اطرافیان گفتم ” آقا هر وقت میخواهید حال خوبتونو با من شریک بشید به من زند بزنید”

          بی نهایت ممنونم ازتون

          ببخشید وقتتون رو گرفتم

          من فقط نوشتم براتون

          نیازی نیست از وقت گرانبهاتون بزارید و پاسخ بدید

          در پناه الله بی همتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3856 روز

      سلام آقای مروی عزیز و گرانقدر

      آقااا میتونم بگم خیلیی بی نظیر بود کامنت تون

      بهتون بجای 5 ستاره من صد ستاره میدم

      سیو کردم برای خودم بایدبقول شما 100 بار بخونم و تفکر کنم دوباره و دوباره

      چقدر صادقانه و راحت نوشتید آفرین خیلی خوشم اومد

      همین یک نکته چقدر اساسی و طلاییه

      همین یک نکته یک نکته نیست هزار تا نکته و نتیجه و مشکل و راه حل رو توی خودش داره

      باورتون میشه که من چند دقیقه قبل کامنت خودمو نوشتم اگه بخونید میخوام بگم تو مواردی که نوشتم با خوندن کامنت شما داشتم دقیق تر و عمقی تر به افکار خودم فکر میکردم که اتفاقا با نیروی رنج و لذت از تضادی که دارم بیشتر حالا استقبال میکنم چون میخوام اصلا با تمرین در کامنت شما، از این تضادم یک چالش رو به استقبالش اتفاقا خودم برم دیگه در این صورت تضادم نه تنها بد نیست بلکه اصلا خودم دوست دارم باشه تا باهاش تمرین کنم

      مثل امادگی برای یک مسابقه ورزشی یا برای یک امتحان یا برای یک کنکور.

      اگه میخوام مثلا آدم شکایت کن یا مثلا آدمی که یک چیزی رو باید هزار بار بهش بگی ولی نمیگیره موضوع رو یا دانایی و یا هوش یا توجه کافی یا تمیزی یا دقت یا بهداشت کافی رو رعایت نمیکنه تا جایی که میتونم سعی کنم با بی توجهی مانع ورود این جور شرایط یا اینجور افراد دیگه به زندگین بشم. و آدمهای با شعور و دانا و با فهم و باهوش یا تمیز و مرتب و یا با شخصیت و با ادب و متوجه، رو بیشتر جذب کنم یا این ویژگی رو بیشتر در زندگیم فعال و تحریک کنم.

      چطوری بی توجهی کنم؟

      با توجه کردن به خوبی ها یا نکات مثبت و دلخواه دیگر اون افراد دور و برم یا دیگران و احساس قدرشناسی و سپاسگزاری. وگرنه نمیشه بی توجه بود. بی توجهی رو باید با توجهی متفاوت خنثی کرد اره دیگری ندارد

      بقول شما فقط مسئولش احساسات خودم فقط هست

      نکته ای که در من احساس شد با توجه به کامنت شما در یک جملاتی، این بود که ما اغلب همه چیز رو فیزیکال میدونیم

      مثلا در مورد همین دلسوزی که ما خودمون رو مسئول شرایط و یا احساس و تصمیمات دیگران و اطرافیان میدونیم همینه علتش، و این تصور در من شکل گرفت که اگر بیاد بیاریم دور بدن مون دور سرمون و قلبمون ارتعاشات و انرژی ها و هاله ای بطور دایم بصورت ارتعاش ساطع میشه

      وقتی من و شما احساس خوب مونو نگه می داریم یعنی تسلیم وار و نه با فشار خود طبیعی مون هستیم خود بخود بدون اعمال فیزیکی دو طرف، هاله ها انرژی ها اتم ها همدیگه رو میکشونن کنار هم. اصلا اینجا فیزیک بی تاثیرترینه

      فیزیک و بدن کای نمیکنه بلکه اون هاله ها ی دور بدن هستند که دارن حرکت میکنند و جابجا میشن

      برای شما آرزوی سلامتی و شادابی و ثروت دارم

      مثال تون در مورد عدم جذب پول و مشتری خوب هم عالی و حرفه ای و استادانه بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        بهروز مروی گفته:
        مدت عضویت: 3176 روز

        سلام دوست عزیزم

        کامنت عالی نوشتین و خدارو شکر بخاطر این اگاهی ها و البته آگاهی ناب شما هم افزوده شد به دانسته های من.

        من از چند روز پیش که این ترمز رو کشفش کردم قشنگ بعینه دیدم که جهان چجوری داره مهک میزنه منو…

        من ساکن بیرجندم…

        چند شب پیش که با خانم رفتیم دور شبانه با خودرو رفتم سمت پمپ بنزین برا سوختگیری و تو راه مرتب داشتم با خودم حرف میزدم چرا من باید ناخوداگاه مسئول کمک رسانی یا حال تمام انسان ها رو خوب نمودن باشم.

        به محض ورود به پمپ یه اقای مسن داشتن با صاحاب پمپ بحث میکردن که کارت سوخت ندارن و پمپ چیا هم بهش کارت ازاد ندادن و دیگه نمیتونست سوخت بزنه…ناخوداگاه داد زدم بیا حاجی ریشت سفیده خودتو ناراحت نکن من کارت سوختمو میدم بهت…

        صدامو نشنید اومدم دوباره داد بزنم یهو حسی گف:عجب به ترمزی که درک کردی عمل میکنی؟!!!به تو چه اون حاجی ریشش سفیده یا احترامش واجبه!اون خودش خودشو تو این شرایط گذاشته تو چرا منجی همه هستی…یعنی من تو ذهنم احترام به اون آقا رو واجب دونستم و به سبب اون وظیفمه بهش کمک کنم تا حالش خوب شه…

        اصلا چرا همین الان که من این ترمز رو فهمیدم باید هدایت شم به این اتفاق؟!خب تا تمرینمو شروع کنم دیگع…

        ساکت موندم و دیدم یکی دیگه کارتشو داد به حاجی و سوختشو زد ولی اون اقا گف شما فقط حق داری 10 لیتر از کارتم بزنی و باید بری برا خودت کارت بگیری و امور اداریشو انجام بدی‌.بالاخره کار اون بنده خدا هم راه افتاد.

        چندین مورد دیگه هم تو همین چند روزه اتفاق افتاد که خیلی با عزتمندی کار به کار کسی نداشتم و خودمو مسیول کار بقیه ندونستم و آروم آروم هم منطق سازی میکنم هم در عمل کمکم به دیگران رو هر زمان منطقم قبول کنه انجام میدم.

        کلا در جدال قلب و ذهنم تو این مسئله بیشتر سمت قلبمو میگرفتم و احساساتم فرمانروا بود تا حد اعتدال ذهن و قلبم…

        و با سعی دارم پیش میرم.

        سپاس خدای مهربان و استاد عزیز و مریم بانو گرامی را.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1837 روز

      به نام خالق هدایتگر سلام

      متشکرم برای به اشتراک گذاشتن این کامنت بسیار آگاهی دهنده

      راستش چند وقته منم به این نتیجه رسیدم که برای چی تا کسی کاری داره کمک می‌خواهد حالش بد بدو خودم میندازم جلو که حالش خوب کنم ؟ چرا اگه حال یکی بده من باید به غر غر هاش گوش کنم و راه حل بدم اصلا چرا من باید سعی کنم حالش خوب کنم ؟

      به خاطر همین چند دفعه که در چنین شرایطی قرار گرفتم اولش به فرد گفتم که علاقه ای نشنیدن این حرف ها به طور مودبانه گفتم اما فایده نداشت پس چون داخل ماشین بودیم بدون توجه به غر غر های فرد صدای ضبط مقداری بیشتر کردم و برای خودم شروع کردم به خواندن با خواننده اونم آروم اصلا رفتم تو فضای ذهنی خودم جالب بود وقتی داشتم این کار میکردم نجوایی ذهنی اومد که تو نباید وقتی فرد ناراحت خوش حال باشی وقتی اون مشکل داره تو نباید این طوری باشی و باید فرد در شادی خودت شریک کنی اما درجواب این به ذهنم اومد که من خدای فرد نیستم اون خدایی داره و حتما بهش کمک میکنه من با داشتن حال خوب درواقع به خودم و به فرد به طور غیر مستقیم کمک میکنم و بیاد حرف استاد افتادم که وقتی به شکایت های افراد گوش میکنی در واقع هیچ کمکی نمیکنی باعث میشی حال خودت بدتر بشه و با گوش نکردن میتوانی به افراد کمک کنی .

      مثال دیگه از این مورد که میشه به این موضوع اضافه کرد همین امشب که با پدرم مشغول بازی بودم و دیدم برادرم تنها نشته و تو گوشی هست گفتم اونم بیاد بازی کنه با این فکر که اونم لذت میبره و این که این طوری ارتباط صمیمی تری رو تجربه میکنیم . و نتیجه چی شد ؟ نه تنها برادرم نیومد بلکه شرایط جوری پیش رفت که بازی زود تر از موعدش تمام شد خوش حالم که متوجه این موضوع شدم هم لذت بردم از بازی هم این الگو اشتباه پیدا کردم . خدایا شکرت شکر

      هرجا هستید در پناه الله با خودتون بیشتر از اکنون در صلح و لذت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رسول بنادری گفته:
      مدت عضویت: 1430 روز

      کامنت فوق العاده ای بود بهروز عزیز

      یاد یکی از فایل های استاد افتادم ک

      میگفت اینکه بخوایم دیگران رو ب این مسیر بکشیم

      ب خیال خودمون بخوایم اون ها رو متحول کنیم

      اون ها رو ب مسیر درست بکشم چون بالاخره دیگه اونا خانواده ی ما هستن – بالاخره دیگه اون همسر منه و نمیشه ک من فقط خودم تغییر کنم اونم باید تغییر کنه

      ب این خیالات ک ما ب فکر اونا هستیم و اونا برای ما مهمن

      انرژیمون نشتی پیدا میکنه

      انرژی و زمانی ک صرف تغییر خودمون میکنیم رو برمیداریم و این انرژی صرف دیگران میکنیم

      حالا این دیگران میتونه هر کسی باشه

      توی یکی از مصاحبه ها استاد میگفت

      و با هیچ کس

       حتی پدر و مادرتون

      حتی برادر و خواهرتون

      حتی همسرتون

      در مورد این موضاعات صحبت نکنید

       اینقدر روی خودتون کار کنید

       و اینقدر روی خودتون کار کنید

      و اینقدر نتیجه بگیرین

      ک دیگران بیان التماس

      ک التماس کنن

       ک بیا بما بگو چیکار کردی

      اون وقت اگه خواستی، بهشون میگی

      من خودم توی این مورد قانع کردن دیگران ک بگم حرف من درسته و این باور درستیه خیلی خوب شدم

      اول می نشستم قشنگ بحث میکردم ک حق با منه و حرف من درسته

      ولی الان اگه با کسی حرف بزنم ببینم اون باوراش خیلی با من فرق داره اصلا سعی در تغییر اون ندارم

      پیش میاد بعضی موقع ها ب کامنت هایی برمیخورم یا ب سوالاتی توی عقل کل بر میخورم ک مشخصه طرف  اصلا یه فایل دانلودی ندیده – یه کامنت نذاشته

      و میرم پروفایلش نگاه میکنم میبینم درسته فقط اومده عقل کل سوال پرسیده و خدا حافظ شما

      من اصلا حوصله ندارم بهش بگم ک این مسیر درسته

      در مورد دیگران هم خیلی ترغیب نمیشم ک باهاشون راجب این موضوعات حرف بزنم

      چون هرکسی نتیجه ی افکار خودش رو میبینه

      اهرم رنج و لذتش خیلی خوبه توی ذهنم

      ولی کسی ک کامنت فوق العاده ای میزاره مثه اقا بهروز و اینقدر قشنگ عمیق میشه و ترمز هاش رو پیدا میکنه و سعی میکنه ک اونا رو برطرف بکنه

      اصلا من انگیزه دارم ک کامنت بزارم –  این حرف ها میاد و من نمیتونم نزنمشون

      الهی شکرت خدا

      آرامش این است ک در هرلحظه بیاد داشته باشیم دستانمان در دستان خداست

      لحظه هایتان آرام

      ممنوم از اقا بهروز عزیز

      استاد عزیزم و خانم شایسته گل گلاب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نجمه السادات حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2961 روز

      سلام به آقا بهروز گل که لپ کلام حرف دل منو زد

      بخش زیادی از کامنتی که میخواستم بنویسم اختصاص داشت به این پاشنه آشیل نابودگر که من منجی عالمم

      خدایا فکر کردم فقط منم که اینقدر خودمو با این طرز فکر نابود کردم .

      چقدر قشنگ و کامل نوشتین .

      ممنون از شما برای وقتی که برای این کامنت گذاشتین.

      چون من هم سااااالها سنگ زیرین آسیاب بودم برای اینکه دیگران آسیب نبینند و برای اینکه تایید بگیرم برای اینکه من آدم خوبه بشم برای اینکه نمیتونستم درد کشیدن آدمها را ببینم و تحمل کنم و همش میگفتم با یه کمک ساده من میتونه زندگیش متحول بشه یا با فلان کار میتونه از نابودی نجات پیدا کنه یا…. یه عالمه افکار توهم آمیز بی پایه و اساس شرک آمیز دیگر

      و البته یک سالی هست که شدیدا متوجه این خصلت خودم شدم ولی برایم کاملا قابل کنترل نیست.

      درصد بالایی ازین افکار و رفتارم درمورد غریبه ها کمتر شده اما

      امان از افکارم زمانی که به عزیزانم میرسم

      هرچه افراد از لحاظ احساسی بمن نزدیکتر من در مورد این باور مخرب سست اراده تر

      باوجود اینکه میدونم و آگاهم که نباید دخالت کنم و دخالتم هییییییچ هییییچ هییییییچ سودی ندارد و احتمال زیاد ضرر هم دارد باز هم کار خودمو میکنم و دخالت ها و حمایت ها و راهنمایی ها و کمک کردن ها و انرژی گذاشتن ها و خودم را خسته و دلزده و ناامیدکردن های مجددم تکرار میشه.

      اصلا طوری اینکار را تکرار میکنم گه گویی یک‌جور اعتیاد است و من قدرت مقاومت جلو آنرا ندارم.

      چقدر عالی بیان کردید و کار بسیاری از ماها رو در بیان این پاشنه آشیل نابودگر ساده کردید.

      عمیقا ازتون سپاسگذارم و از خدا میخوام در ادامه این فایلها راهکار حل مسئله ام بدستم بیاد و بتونم ریشه ای آنرا حل کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      سلام آقا بهروز عزیز

      کامنت بسیار زیبایی نوشتی

      و چندین بار خوندم

      و هر بار تایید کردم که منم ناخد آگاه این کد رو مخفی دارم

      و حتی فکر میکنم این قسمت خوبه منه

      و 100درصد تایید میکنم حرف هایی که زدید

      و منطق های عالی آوردید عالی عالی

      من به کامنت شما اینو اضافه کنم

      وقتی نگاهم این باشه که باید حال خوب کنه دیگران باشم

      باعث شده حال خوب و همه چیز رو باز از دیگران بخوام

      یعنی ی آدم متوقع شدم

      هم از این ور میوفتم و هم از اونور

      دستت درد نکنه این کامنت رو ذخیره میکنم و بار ها و بارها میخونمش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      م امیری گفته:
      مدت عضویت: 2442 روز

      سلام و خدا قوت به استاد عزیزم که دستش رو گذاشت تو دست خدا و رفت تو دل ناشناخته ها

      اصلا حوصله ام نمیشد مشارکت کنم و به سوالات جواب بدم اما بها دادم و علیرغم میلم به سوالات جواب دادم، و خدا با هدایت من به کامنت بچه ها بهم هدیه داد تا ریشه موضوعات رو در بیارم

      آقای مروریه بزرگوار

      اونجا که گفتین«هر چی انسان درب و داغون و افلیج و مریض و فقیر و نیازمند احساس خوب و محتاج بهبود در تمامی زمینه هایی که من میدونم یانمیدونم وارد زندگی من شدند از سالللها پیش تا الان، چون احساس لیاقت فیک بمن میداد و من احساس مفید بودن، میکردم»

      احساس مفید بودن…

      دود از نهادم بلند شد

      تیرم خورد به هدف

      مثل کسی بودم که تا قبل از این جمله هی سرم رو اینطرف و آنطرف میگردم که هدف رو نبینم این کامنت سرم رو دو دستی گرفت گفت اش کشکه خالته بخور که خودت کردی

      یه عمر بخودم بالیدن که آدمی هستم فهمیده( تو کودکی هر کی نگاهم میکرد میگفت این دختر بیشتر از سنش میفهمه) و همین جمله شد پاشنه خیلی از مسایل من،

      این جمله باعث شد من یه من کاذب فهمیده از خودم بسازم و هر جا که میرفتم و یه کم شرایط رو اوکی می‌دیدم شروع میکردم به نصحیت کردن، تا جایی که فکم درد می‌گرفت، دریغ از ارزنی فایده، جواب نداد نصیحت هام

      ولی اون لبخند آشی از مفید بودن من رو راضی نگه میداشت

      پایه ی ثابت گوش دادن به غیبت های 30 و اندی ساله مادرم بودم، یعنی کلا اینجوری بود که مادرم بلند می‌شد صورتش رو‌میشست صبحونه میخورد می‌رفت دور غذا وسطش هی میومد و از بدیهایی که همسر و مادرشوهرش کردن میگفت، چند وقت؟ سی و اندی سال

      و من خوشحال بودم که امروز هم به حرفاش گوش دادم و دلداریش دادم که تو دُرس میگی، اخییی اذیت شدی

      نتیجه اش این شد که یه مادر شوهر جذب کردم که «منِ قربانی اش» 100 هست و هر کاری میخواد بکنه با گریه و زاری انجامش میده و یه پایه هستم برای مادر شوهرم که از ظلم هایی که بهش شد و… بگه و من با لبخند و ترحم نگاهش میکنم و گوش میدم

      نتیجه اش شد همسری که تو کارهای بیرون از خونه و شعلیش 100٪ مستقل و توانمنده که همیشه تو استان حرف داره برای گفتن اما از در خونه که میاد تو کل کاراش با منه

      آب بده/چایی بریز/و…. تا جایی که اگر 1 هفته خونه نباشم چایی تو خونه درس نمیکنه و می‌ره از بیرون میخوره، تا جایی که سفره باید جلوش پهن شه و‌جمع شه، لقمه صبحونه رو من باید از شب قبل اماده بذارم یخچال، ماه رمضانی تو اداره چایی نمی‌دادن و من باید کله سحر پا میشدم علاوه بر صبحونه چایی درس میکردم و بهش میدادم که بره سر کار….، لباس زیر و جورابش رو از من میخواد، می‌خوایم بریم سفر کل کارا باید توسط من انجام شه و فقط اگه برسه و خونه باشه وسایل رو می‌ذاره تو ماشین، تو راه میپرسه؟ فلان کارت بانکی من رو اوردی؟ فلان پیراهنم چی؟ شارژ موبایل کو؟و…

      دوستانی دارم که اکثرا در سطح پایین کسانی که یا قدرت مالی ندارن یا مفید و کارا نیستن، یا خودشون پر از درد و مسیله آن

      علاوه با تمام مسایل که برام درست کرده که اولینش جذب افراد وابسته، ناتوان، غیر مفید، درد و مسیله دار، بی اعصاب، کلافه و پرخاشگر،

      بدتر از اینها این باور رو در من ایجاد کرده که کمک فقط همین یعنی این نوع کمک درسته که شنوای مسایل دیگران باشی که باعث شد من اصلا باگ داشته باشم نسبت به این موضوع که ثروتمندان به رشد و بهبود جهان کمک میکنن،

      کمک رو من و امثال من میکنیم که بموقع به درد دل دیگران گوش میدیم و اونها تسکین میشن

      چرا؟ چون یه عمر پدرم به مادرم می‌گفت فلانی بیا بریم به خاله/زن دایی/دایی و… سر بزنیم بنده خدا ها تنها و بی کسن، کار ما ارزش داره نه فلانی که ماهی 1/000/000 می‌ریزه به حسابشون، اینها نیاز به دلجویی دارن نه پول

      تو هزاری هم به حساب اینها پول واریز کنی وقتی حالشون خوب نباشه چی، بیا بریم حالشون رو خوب کنیم….

      البته من به همین اندازه بسنده نکردم

      و تا جایی پیش رفتم که وقتی کسی با ماشین ما میاد تا یه مقصدی پیاده شده و مسافت 1 الی 2 ساعت هست من کل مسیر خودخوری میکنم که

      آهنگ خوبه؟ اذیت نمیشه؟ کولر خوبه؟ الان گشنش نیس؟ الان تشنه اش نیس؟ و…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فرحناز کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1083 روز

      درود بی پایان بر شما دوست عزیز چقدر واضح وزیبا نوشتید کاملا مثل من وقتی کامنت شما را خواندم تمام ذهنم فعال شد که اره تو هم خودت را مسئول شاد کردن همه کردی فکر می‌کنی وظیفه تو ،پدرو مادرت گرفتارم تو باید ساپورت کنی ،دوشتات ناراحتن تو باید حالشون خوب کنی چقدر انرژی خرج کردم حالا میفهمم که وقتی بهشون یه بار گفتم نه شده وظیفت که مارا ساپورت کنی ممنونم از شما دوست عزیز چقدر خوب ودقیق بیان کردین ،ممنون موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      علیرضا گفته:
      مدت عضویت: 3092 روز

      سلام آقا بهروز

      اول از خدا و بعد از شما متشکرم

      که با نوشتن شرح حال خودتون به من و هزاران نفر کمک کردین که به خودمون کمک کنیم و پاشنه های اشیلمون رو پیدا کنیم

      باید بگم من زیاد اهل کامنت خوندن تو سایت نبودم و کلا فقط فایل گوش میکردم

      ولی داخل این فایل استاد گفتش که حتما کامنتهای بچه هارو بخونید که کلی بهتون کمک منم گوش کردم و بعد از خوندن چند تا کامنت داشتم از قسمت نظرات خارج میشدم که یهو چشمم به کامنت شما افتاد

      آقا این کامنتی که نوشتی انگار داشتی در مورد من حرف میزدی

      گفتم خدایا انگار داری با نشانه های خودت به من میگی بابا بسه دیگه خودتو ببین این تویی همش میخوای منجی خوشحالی دیگران و انگیزه دادن به دیگران باشی

      بهم گفت بس نیست اینقدر احساس خودتو انگیزه خودتو هدر دادی برای این که احساس خودتو خوب کنی برای اینکه از نظر ذهنی ارضا بشی که آره من خیلی خوبم

      تازه بیدار شدم از خواب

      از خدا میخوام کمکم کنه که این پاشنه آشیل خودمو حل کنم و روش کار کنم که واقعا این ترمز دستی منه

      واقعا ازتون ممنونم بابت اشتراک نظرتون شادو پیروز و ثروتمند باشید

      از استاد عزیزم بی نهایت تشکر میکنم که با حرفاش نوری در دنیای من روشن کردن استاد جان از خدا میخوام برکت مثل سیل وارد زندگیت بشه و با سرعت به سمت بالا حرکت کنید

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      سلام دوباره

      آقا من الان 5صبحه بیدار شدم اولین کار که کردم اومدم بز دوباره کامنت شما رو خوندم و این حرفتون رو تایید میکنم اگه 100بار دیگه بخونم هر بار ی چیز جدیدی پیدا میکنم.

      کامنت بچه ها برای شما رو هم خوندم کیف کردم.

      اول اینکه فهمیدم من این مشکل رو در غالب ی قسمت خوب و یک ارزش در خودم میدونستم ومخی که این کار رو خیلی خرابتر کرده تاقبل این یعنی ی خورده میدونستم این مشکل رو دارم

      ولی الان شیر فهم شدم و باید شروع کنم به تغییر.

      وقتی کد خطا رو بدونی و کد درست رو هم که همون منطق درست برای این کد هست خیلی راحت با تمرین کردن و عمل کردن میتونیم پیشرفت کنیم

      یعنی این الگو رو میشه توی همه زمینه ها استفاده کرد

      خیلی خیلی ریشه عمیقی داره و چقدر چقدر ضربه زده

      الان ی ذره درک کردم حرف استاد رو که میگه فقط فقط فقط روی خودتون کار کنید

      خودتون عوض بشید

      تمرکز تمرکز رو روی خودتون بذارید یعنی چی

      بابا وقتی این کد رو مخفی در درون خودت داری

      مهم نیست چقدر رو خودت کار کنی

      مهم نیست چقدر گاز بدی

      مهم نیست چقدر فایل گوش بدی

      اثر نداره بخدا نداره

      پا رو ترمز پدرت هم در میاد رنج بدبختی هم میکشی

      تلاش فراوان هم میکنی ولی فقط درجا زدن فقط تقلا تقلا

      خدایا شکرت برای درک این کد خطا

      دیگه فقط باید رو خودمون ریشه ای کار کنیم

      مممنون داداش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2978 روز

      بنام الله

      سلام به آقا بهروز

      خداراسپاسگزارم که به کامنت پرمحتوایی شما هدایت شدم کامنتی که در عین ساده گی پراز باورهای مخرب است وباورهایی که تقریبا میشه گفت همه ماها یه نوعی یه تعریفی از این باورها داشتیم وبعضی هاش هم هنوز داریم احسنت به شما کامنتتون خیلی جای تامل وتفکر داره

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زهره گفته:
      مدت عضویت: 894 روز

      سلام دوست عزیز

      کامنت خیلی زیبا و تاثیرگذاری

      نوشته بودید و به شدت با شما

      موافقم و درکتون میکنم چون

      منم تقریبا در اکثر موارد مثل شما

      رفتار میکنم و خیلی وقتا از دست

      دلسوزی و کمک های بیجای

      خودم کلافه میشم

      از بس که این رفتارها هم برای

      خودم هم برای دیگران عادی

      شده که دیگه جز وظیفم شده .

      ‌کامنت شما منو به شدت به فکر

      فرو برد مخصوصا این تیکه:

      چرا این کدها رو ناخودآگاه دوست دارم؟

      چون داره باور لیاقت و

      ارزشمندیمو کاملا بصورت فیک

      تغذیه میکنه و من احساس

      خوبی میکنم چون دارم مفید

      واقع میشم

      سپاسگزارم از شما که باعث

      شدین به فکر فرو برم و سعی کنم

      در رفتارم تجدید نظر کنم

      آرزوی موفقیت براتون دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ناجیه گفته:
      مدت عضویت: 1067 روز

      سلام دوست عزیز

      دقیقا این کد مخرب در ذهن من هم هست که خیلی انرژی و زمانم صرف کمک کردن و نصیحت کردن بقیه شده اینکه من منجی دیگران هستم همیشه به قول شما آدم های با شرایط بهتر از خودم را هرگز جذب نکردم و در روابط…..امیدوار هستم که استاد عزیز در مورد این کد مخرب هم صحبت کنن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ناجیه گفته:
      مدت عضویت: 1067 روز

      سلام

      باور درست: هیچ آدمی به کمک من، به نصیحت من، به توجه‌ی من، به محبت من، به همکاری من، به دلسوزی من، به همدردی من و … نیاز ندارد من و همه انسان ها فقط و فقط محتاج و نیازمند الله یکتا هستیم

      من جز خودم به هیچ آدم دیگری کمک کرده نمیتوانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1498 روز

      به نام خالق هدایتگر

      این فایل مختص مختص مختص شخص شخیص بنده ساخته شده.مخصوصا از پری شب که بحث های بین خانم و مادرم بشدت درگرفت.این ویژگی و کد خطا که من مسئول اشتباهات دیگران،من مسئول احساس خوب دیگران،من حال خوب کن دیگران،من متحول کن دیگران،من نصیحت بده دیگران،من از قانون برای دیگران بگو،من تغییر دهنده دیگران،من منجی دیگران،من پر انرژی و انرژی بده دیگران،من متحول کننده فرکانس دیگران،من خدا و قادر به تحول دیگران،من امام زمانه و بدرد بخور برای همه دیگران،من حلال مشکلات دیگران و هر چی تو این مقیاس بوده و نگفتم و شما دوستان عزیز بیادتون میاد چنان کد مخربی بوده در زندگی من و دلیل بوجود اومدنش هم الگوبرداری از پدر در دوران کودکی بوده بخاطر اینکه پیش ایشون تابستونای هر سال کار میکردم بود.

      متن کپی شده ی بالا دقیقا همون نقطه ضعف و پاشنه آشیل من که مدام می‌خوام دیگران تغییر بدم و به احساس خوب برسونم و هرچقدر که بیشتر متوجه میشم بهتر میتونم دلایل استوپ در برخی از مراحل زندگیم که داشتم رو خودم کار میکردم را میفهمم که همون ترمزی هست که دارم و باید رو خودم کار کنم سپاس گذارم دوست خوبم این کامنت شما خیلی بهم کمک می‌کنه و خداوند هدایتم می‌کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1498 روز

      به نام خدای مهربان

      بهروز عزیز

      خدایا شکر بابت این دوستان آگاه و هم فرکانسی که کلی از گنجهایشان را می‌بخشند و به اشتراک میگذارند و هرکسی وجود این گنج باور می‌کنه می‌تونه برداشت کنه وخداوند در هر لحظه مارا به مسیر این گنج ها هدایت می‌کنه

      سپاس گذار خداوندی هستم که نزدیک و درخواست بنده هاشو را سریع اجابت می‌کنه و چقدر خوب در زمان مناسب این کار می‌کنه

      چند روز که یا هدایت های شیرین و لذت بخش رب مهربانم آهسته و پیوسته مرا به این کامنت بهروز عزیز آورد تا بزرگترین باور و پاشنه ی آشیلم را متوجه بشم که چقدر بهم آسیب زده و چقدر از جهان چک و لگد خوردم واصلا متوجه نبودم که فکر میکردم میتونم دیگران را تغییر بدم و این در صورتی بود که در لایه های زیرین ذهنم مخفی شده بود و فکر میکردم من این باور ندارم اما وقتی که هدایت های این چند روز کنار هم گذاشتم و با کامنت بهروز عزیز به این آکاهی بزرگ رسیدم .

      چند روزی بود که از خدا میخواستم که منو هدایت کنه اما سوال پرسیدنم برای هدایت شدن جور دیگه ای بود و با سوالاتی که می‌پرسیدم و نشانه های که از مرا به سوی نشانه ام هدایت کن می‌گرفتم فقط راهو بیشتر اشتباه میرفتم چون یک باور مخربی در ذهنم بود که خیلی کهنه و بزرگ بود و من نمی‌دونستم .

      از یه جایی به بعد دیگه گذاشتم خودش هدایتم کنه و اولش به صفحه ی دوره ی شیوه ی حل مسائل هدایت شدم و با چند هدایت دیگه که کمی متوجه مسئلم شدم و امروز به این کامنت بهروز عزیز هدایت شدم که انگار هدایت های قبلی ضربه های بود که به میخ میخورد و این کامنت آخرین ضربه بود و بالاخره جواب مسئله ای که آنقدر بهم آسیب زده بود را گرفتم و قرار کلی رشد کنم و مثل موشک پرتاب بشم چون این خیلی مسئله ی بزرگی بود و جلوی باورهایی که ساخته بودم را گرفته بود حالا دیگه قرار کلی برداشت داشته باشم با هدایت خودش

      سپاس گذارم بهروز عزیز که اینطور با کار کردن روی خودت ما هم میتونیم از این آگاهی ها بهره‌مند شویم البته به شرط رها بودن که این خیلی مهم

      مسئله ی کن توقف و رشد نکردن و بدهی زیاد بود که ریشه ی بزرگ و مخفی داشت و اونم راضی کردن دیگران و حال خوب کردن دیگران بود که چقدر انرژیمو گرفته بود و مدام عصبیم میکرد این ریشه خیلی کهنه و قدیمی ومخفی بود و باید خیلی روش کار کنم و همانطور که خدا به حل این ریشه از مسئله منو هدایت کرد قطعا به راهکار هم هدایتم می‌کنه و خیلی خوشحالم

      الهی شکر بابت این رشد وتغییرات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهدیه طبیب چی گفته:
      مدت عضویت: 1560 روز

      سلام به استادعزیزم وبانوی گرانقدرمریم شایسته عزیزوشماآقابهروزدوست عزیز

      کامنت شماروبادقت خوندم ودیدم درست شخصیت شمامثل من هست منم مثل شماهمیشه میخواستم به دیگران کمک کنم واین برام شده بودارزش که کمک کردن به دیگران خیلی خوبه توروانشناسی بهش میگن (طرحواره ایثارازخودگذشتگی )میخواستم هرجورشده ومیتونم به دیگران کمک کنم وحالشونوخوب کنم باچیزایی که بلدبودم ودرسهای روانشناسی که میخوندم تامیدیدم کسی ناراحته ازیه موضوعی یامشکل داره میخواستم راهنماییش کنم وحالشوخوب کنم که ازمادروپدرگرفته تااطرافیان ونزدیکان وهمه فکرمیکردم من میتونم به اون طرف کمک کنم وحالشوخوب کنم درخیلی مواردهم میشدحال طرف مقابلم خوب میشدولی توخیلی مواقع هم میدیدم من این همه انرژی گذاشتم دوساعت باکسی صحبت کردموراهنماییش کردم اماانگارنه انگاربازداره کارخودشومیکنه واصلابه حرفای من توجهی هم نمیکنه ودارم همش آدمای مشکل دارومسئله داروجذب میکنم یه روزبخودم گفتم توچراداری همش آدمای مشکل داروجذب میکنی چرااینجورآدماهمش دوروبرت هستن وازت راهنمایی میخوان ولی به راهنماییات توجهی نمیکنن یاهمش به تومیگن مااین مشکل وداریم وتوبجای مافکرکن به ماراه حل بگو؟فهمیدم علتش همینه که من فکرمیکنم بایدبه دیگران کمک کنم راهنماییشون کنم تاحالشون بهتربشه وقتی بهش آگاه شدم دیگه اینکارونکردم درجواب به کسایی که میگن چیکارکنیم من این کاروکردم دیگه مشکل ومسئله کسی وحل نکردم حتی بهم گفتن الان چیکارکنم بهتره ؟گفتم نمیدونم خودت ببین چه کاری بهتره همون کاروبکن وانرژی برای کسی نگذاشتم بعدش دیدم کمترآدمای مشکل دارسرراهم قرارمیگیرن وکمتردارم اذیت میشم برای خوب کردن حال اونهافهمیدم من مسئول خوب کردن حال خودم هستم وهیچ مسئولیتی دربرابردیگران وحال خوبشون ندارم واگه خدابخوادهدایتشون میکنه وفقط تمرکزکردم روخوب کردن حال خودم

      موفق باشیددرپناه خدای هدایت کننده به سمت خوبیها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ارسانه عبدالهی گفته:
      مدت عضویت: 1366 روز

      سلام به شما تبریک میگم که باورهای محدود کنندتون را پیدا کردید

      تمام چیزهایی که نوشتید دررابطه بامن هم صدق می‌کرد سعی می‌کردم تونحیط کار تو باشگاه توروابطم با دوستان وخانواده حال خوب کن دیگران باشم حس بد رو میگرفتم وحس خوبو بهشون می دادم وانرژیم پایین می اومد امروز تو باشگاه یه چیزی رو دیدم که مثل یه نشونه بود برام دونفر داشتند صحبت می کردند یکی گریه می کرد وچیزایی تعریف می کرد نزدیک دوساعتی حرف زدند بعد اولیه رفت خونش چون بچه کوچیک داشت نمی تونست بیشتر بمونه وورزش نکرد چون وقتش گرفته شد اونی که داشت با گریه وآب وتاب حرف می زد موند قشنگ ورزششو کرد وبا آهنگ حرکات موزون می کرد هم به ورزشی رسید وهم حال بدشو به یکی دیگه داد انگار نه انگار چند لحظه پیش گریه میکرد فقط وقت اون خانم رو گرفت وحال اونو بد کرد من درس بزرگی گرفتم انگار کائنات داشت بهم درس بزرگی می داد امروز فبل ازاینکه این فایل باز کنم با خودم می گفتم آیا کار خوبی کردم خودم از جریان مشکل خواهرم کشیدم کنار ودیگه کاری نداشتم که بخواهم مشکل حل کن باشم مشکل خواهرم به نحوی تموم شد با خودم گفتم درسته خودمو کشیدم کنار جاش حالم وحسم بد نشو وبرادر م خودشو درگیر ماجرا کرد با خودم می گفتم نکنه من خومو کشیدم کنار کار بدی کردم از خانواده حمایت نکردم که اومدم این فایلوو ومتن شما رو خوندم فهمیدم کار درستی کردم واین پیام خدا برای سوال من بود وچقدر خدا کمک می کنه تو مسیر اشتباه نیفتیم وبی خودی خودمونو مسؤل افکار واحساسات دیگران نکنیم حالا متوجه شدم چقدر تو محیط کارم از این جور آدمها رو جذب کردم که باید روش کار کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جمشید انوری گفته:
      مدت عضویت: 2305 روز

      سلام آقا بهروز عزیز

      واقعا به ترمز خیلی پنهانی اشاره کردید که درون من هم هست

      من تصمیم گرفتم با خیلیها کلا قطع ارتباط کنم برای رفع این ترمز، چون نه تونستم تغییرشون بدم و هم اونا کلا انرژی منفی اند هرچند نکات مثبتی هم دارند. ولی من صرفا به این خاطر که بهشون انرژی بدم و حالشونو خوب کنم باهاشون در ارتباط بودم همیشه.

      جالبه که من خودم همیشه میرم حتی خونشون، اونا نمیان یعنی داشتم خلاف قانون عمل میکردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آرش گفته:
      مدت عضویت: 2029 روز

      سلام بهروز جان

      واقعاً تحسینت می‌کنم از این کامنت فوق العاده با کیفیت، چقدر زیبا خودت رو شناختی، خودت رو توضیح دادی ریشه‌یابی کردی و چه راهکارهای زیبایی ارائه دادی، تحسینت می‌کنم.

      من هم از این کامنت یاد گرفتم که بیشتر الگوهای رفتاری خودم رو بشناسم و از این به بعد سعی میکنم خیلی حساس‌تر و دقیق‌تر نیت خودم رو بشناسم.

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ستاره اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1112 روز

      عالی عالی بود سید علی خوشدل گفته ترمزش اینه نمیتونه از کسی کمک بگیره

      شما گفتی دائم درحال دادن کس خوب ب دیگرانی حالا میفهمم اون زمانی که میخواستم ازدواج کنم یک نفر آدم حسابی سراغ من نمی‌آمد همیشه ب همه من انرژی میدادم من حال خوب کن بودم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهناز کلاته گفته:
      مدت عضویت: 1435 روز

      سلام دوست عزیز . ممنونم از کامنت عالیتون. دقیقا یکی از ترمزهای منم همینه . همیشه منم ک باید حواسم ب همه باشه طوری ک توو جمع دوستان بهم میگن مامان جمعی ، هرکی مشورت میخواد من هرکی دعوا داره برای حل کردنش من ، غم و غصه دارن من… من این موضوع رو خیلی وقته فهمیدم اشتباهه و دارم رو خودم کار میکنم ولی نمیدونستم این از عدم احساس لیاقت میاد و وقتی کامنت شمارو خوندم گفتم اهااان همینه دقیقا ، ریشه همه ی جوابایی ک برای سوالات استاد نوشتم همین نداشتن احساس لیاقته

      استاد عزیزم ازتون سپاسگزار بابت این صحبت های زیبا و سایت عااالی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پارسا پوررضا گفته:
      مدت عضویت: 1333 روز

      سلام بهروز عزیز واقعا این کامنت شما بسیاری از سوال های منو جواب داد دقیقا همون کد مخربی که من داشتم و هر چی جلو تر میرم بیشتر میفهمم کد های مخرب بیشتری دارم

      دقیقا وقتی بیشتر کار میکنی و جلوتر میری میفهمی چقدر مشکل داری ولی با این که فکر میکردی داری رو خودت کار میکنی نشونه هایی برام اومد که این دوره تهیه کنم و تهیه میکنم ممنونم از شما و استاد عزیز بایت این آگاهی های زیبا️️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زینب بچای نصاری گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      سلام به آقای مروی

      کامنتتون عالی بود .

      این پاشنه آشیل های شوهرمه و من فقط بخاطر اینکه به مامانش و بالاش و داداشش خودشو مسول می‌کنه ناراحتم می‌کنه و هر چقد بهش میگم اصلا گوش نمیده و میگه من اونها را نمیتونم بزارم کنار.

      ومن روی این مسئله خیلی خیلی حساسم ولی اون اصلا میگه نه اونها تو زندگی من تاثیری ندارد .

      ولی هرروز یه اتفاق بد براش میفته و من بهش میگم ورودیهات اصلا گوش نمیده و اصلا با قانون آشنایی نداره

      فقط میخواستم بگم آقای مروی روی خودتون کار کنید شما که قانون را میدانید میتونید زود زود به نتیجه برسید .

      باتشکر از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ابوالفضل گفته:
        مدت عضویت: 3597 روز

        سلام به زینب عزیز

        من فک میکنم اینکه شما تمرکزتون رو گذاشتید روی اینکه شوهرتون رو تغییر بدید تا این اخلاقش رو اصلاح کنه،شما هم دارید مثل شوهرتون عمل میکنید،یعنی شماهم از سر دلسوزی یا حسادت یا هرچی میخواهید منجی شوهرتون بشید،رهاش کنید،موقعش که بشه خودش درست میشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1498 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام بهروزعزیز

      مجددا واسه چندمین بار که این کامنت شما را میخونم و به قول خودتون هر چقدر خونده بشه ایده ی بیشتری گرفته میشه ،سپاس که با خودشناسی ذهنتون هم مسئله خودتون حل کردین هم زاکاری کلی در اختیار ما گذاشتین ،بازم از کشف قوانینی که به دست میاری به اشتراک بگذار و موفقیتهاتو واسمون کامنت کن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شکوه دوراندیش گفته:
      مدت عضویت: 968 روز

      بنام خدای مهربان

      سلام ودرود به شما آقای مروی مهربان

      کامنتتون بسیار عالی بود ونکات درخور توجه بسیاری داشت ممنونم از شما وتحسینتون میکنم

      منم شاید این مسئله رو داشته باشم اما با خوندن کامنت بقیه دوستان در جواب شما دچار یک تناقض شدم وفکر میکنم ی کم مسائل باهم قاطی شده

      اینکه دخالت نکنیم در امور دیگران وخودمون منجی بقیه ندونیم ودست از نصیحت کردن و بیان قانون و سعی در مسیر قرار دادن دیگران دست بکشیم (که خودمم دچارش هستم) ودلسوزیهای بیجاو وسط انداختن خودمون برای حل مسائل و یا تلاش برای تغییر دوستان و فرزندان وآشنایان همسر یاهرکس دیگه ای کاملا موافقم وخودم درگیرشم

      اما اینکه کاملا بی تفاوت باشیم و مدام بگیم به من چه به نظرم درست نیست تا جایی که لطمه به خودم نزنه وحال واحوال خودم زیر سوال نره تا جایی که درحد عرف باشه ازم تقاضا شده باشه و یاری تا حدی که موجب توقع و وظیفه نشه برام به نظرم اشکالی نداشته باشه

      گاها توجه به دیگران توقع ایجاد میکنه واینکه موجب بشه همیشه آویزون ما بشن و وظیفه بشه برام ومدام و مدام و مدام من بخوام کار راه انداز بشم خوب این خوب نیست هم برای من هم برای خود اون شخص که باعث میشه تلاشی در راه بهبود خودش نداشته باشه ومرتب متکی و وابسته دیگران باشه

      خوب در این حد درست نیست ما یا از اینور بوم میفتیم یا از اونور بوم که هر دوش ضربه زننده اس

      خود استاد تو یکی از فایلها گفتم من وقتی مهاجرت کردم ی خانومی که زبانش عالی بود بسیار به ما کمک کرد پس ایشونم میگفتن به من چه؟

      یا خود استاد گفتن من به کسایی که میان اینجا کمک میخوان کمک میکنم

      پس بحث سر اینه که درگیر نکنیم ذهنمون ودلسوزی بیجا نکنیم که دلسوزی ما همون مسئله رو میتونه در هر زمینه ای که باشه سمت خود ما جذب کنه وگرنه کمک کردن فی نفسه اشکالی فک نمیکنم داشته باشه ولی در حد عرف که توقع و مشکلات دیگه ای ایجاد نکنه

      اگرحرفی برای راهنمایی من هست خوشحال میشم راهنماییم کنید

      بسیار از آقای مروی متشکرم که باعث شدید دوباره این مسئله دخالت نکردن و نصیحت نکردن و….برای من گوشزدبشه ممنونم موفق پیروز باشید هم شما وهمه اعضای سایت

      درود وخدا قوت به استاد عزیزززززز ومههههههربان و گلبانوی مهههههربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهران مرادی گفته:
      مدت عضویت: 1577 روز

      سلام و درود برادر

      دم شما گرم بابت این ترمزی که کشف کردی واقعا تحسین بر انگیزه که تا این حد از اعماق وجودت بری و همچین باور مخربی پیدا کنی

      یه چیز دیگه که من از داستان شما یاد گرفتم اینه که همیشه و همه جا سوال خوب پرسیدن جواب خوبم به انسان میده و اگه میخایم به باورایی که در اعماق وجودمون هستن دست پیدا کنیم باید سوالات اساسی و عمیق بپرسیم از خودمون

      خیلی خوشحالم که به همچین خودشناسی تونستید دست پیدا کنید مطمئنم اتفاقای خوبی براتون میفته

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Mojtaba_673 گفته:
      مدت عضویت: 644 روز

      سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیزم

      بقول خودتون چقدر این کامنت سرشار از آگاهیه ، چقدر این کامنت حال خوب کنه،

      بارها و بارها نیازه که خونده بشه،

      تحسینت میکنم بخاطر این حجم از آگاهی و خودشناسی ، بخاطر این حجم از در صلح بودن با خودت ،

      که راحت میای میگی من ، من ،من ،من ، این مسائل رو برای خودم بوجود میارم.

      منم که با فرکانسام دارم حال خوبو از خودم دور میکنم.

      باریکلا به تو ، احسنت به این سطح از آگاهی و عزت نفس و خودشناسی.

      خداروشکر میکنم بابت هدایتش به این سلسله فایلها و این کامنت عالی.

      در دنیا و آخرت سعادمند و رضایتمند باشی بهروز عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2634 روز

    به نام خدایی که هر قدمی که بر میدارم به برکت اوست و هر قدمی که می گذارم با تایید اوست

    سلام به همه دوستان عزیزم و استاد مهربان و خانم شایسته

    خانم شایسته عزیز شما چه کردین تو این دوره؟!

    انقدر این دوره بی نظیر شده که من هنوز از فایل 3 بیشتر نرفتم جلو و انقدر محو محتویات فایلم که اصلا دستم به کامنت نوشتن نمیره تقریبا کل هفتست دارم به محتویات فایل ها فکر می کنم و انقلابی در من ایجاد کرده!

    خیلی جالبه کسی که بیش از 6 ساله داره رو خودش کار می کنه و شاید تقریبا هر هفتش درگیر رشد رو خودش بوده هیج وقت اینطوری عمیق خودش رو کنکاش نکرده واقعا این دوره به بی نظیر ترین شکل ممکنه ادیت شده و اصلا خنده دار ترین قیمت دنیا روشه

    فایل یکش حداقل 50 میلیون برای من می ارزه چه برسه به بقیه فایل ها!

    چه قدر جالبه وقتی ما سعی می کنیم کنکاش کنیم خودمون رو به چه نقاط وحشتناکی میرسیم ..

    یعنی این دوره آنچنان کمک هیولایی به من کرد که بفهمم من هنوز بسیار انسان مذهبی هستم و جایگاه پول توی ذهن من بسیار بسیار ضعیفه و هنوز مقاومت دارم

    خیلی خنده داره ها خیلیییی یعنی مو لا درزش نمیره که من کاری کردم درآمد سایتم دو برابر شد ولی دقیقا شرایطی پیش اومد که بازم آخر ماه درآمدم مثل قبل شد!

    به بهانه هایی سایت قطع شد و … خیلی الکی و بی خود که واقعا آدم خندش میگیره!

    بعد فهمیدم با اینکه من بی نظیر عمل کردم و خیلی خفن همه چیز رو مرتب کردم ولی نمی تونم از یه عددی بیشتر برم بالا به محض اینکه میرم بالا یه سری هزینه های جدید سر راهم میاد که اونجا من رو نگه داره و اصلا این اتفاق الکی نیست و این دوره کامل برام شفاف کرد که درد من کجای داستانه!

    درد من اونجا بود که من بحث هرچه ثروت مند تر بشوم به خدا نزدیک تر می شوم رو اصلا موفق باهش نبودم و فکر می کردم اینطوریه!

    تفاوت این دوره در حجم تمرین هست که تقریبا شما می فهمین که از فایل تقریبا 2 ساعت خورده ای 70 درصدش تمرینه و این یعنی شاهکااار و یه ورکشاپ عملی و بی نظیر و تقریبا هر بار شما مجدد به سوالات پاسخ بدین بیشتر درک می کنین چه قدر باورهای غلط دارین!

    من واقعا هنوز نگاه منفی به ثروت مندا دارم و این خیلی دقیق این رو فهمیدم که یکم اعداد توی حسابام زیاد میشه نگران تغییر رفتارم میشم!

    نکته جذاب داستان اینجاست این دوره به صحیح ترین پاسخ ممکنه اشاره داره!

    یعنی آقا بشین و باورهارو با منطق بساز و باهاشون بجنگ نه اینکه مثل بزغاله ورد بخون! بع بع کردن که نیستش!

    تو تقریبا نزدیک 20 سال در قطب مذهبی عالم بودی و هرکس که شاسی بلند داشته روزی 50 بار میگفتی معلوم نیست پول کدوم یتیمی رو خورده یا اینکه گوسفنداشو فروخته اومده شاسی بلند خریده! (‌زمانی که پرادو سفید خیلی خاص بود … )

    تو همونی نبودی که پدرت می گفت هیچ وقت نباید بری سر سفره اونایی که تو بانک کار می کنن غذا بخوری چون معلوم نیست پولشون حلال باشه یا نه؟!

    تو همونی نبودی که خودت میوه ای که رو زمین افتاده بود و تازه تازه بود رو نمی خوردی و می گفت صاحبش راضی نیست!

    یا اگر یه سیخ از یه باغ برداری روزی 1000 مرتبه به سیخت می کشن!

    یعنی انقدر من دوران کودکی تا ابتدای جوانی رو صرف این حماقت ها کردم و کتاب ها خوندم و منبر ها رفتم که الان قشنگگگ دارم چوبش رو می خورم!

    میرم یه سر ساحل جیگرم خون میشه پس نشون میده خیلیییی واقعا عمیقه و ساده انگارانست اگر واقعا نشینم و روی خودم کار نکنم!

    با اینکه الان در قلب بهشتم و خدا هدایتم کرده به خونه ای که صاحب خونش برامون صبحانه و شام درست می کنه عملا در کمتر از یک هفته خانواده شدیم! و راه مهاجرتی جدیدی رو برام باز کرد که انشالله اولین قدم جدیش رو دو روز دیگه بر میدارم…

    ولی نمیتونم لذت صد در صد ببرم چون میبینم یه چیزی گوشه ذهنم فشار میاره و چون مثلا صاحب خونه گفته من قرآن رو قبول ندارم دیگه نگاهم بهش تغییر کرد با اینکه بسیار انسان شایسته ای هستش و واقعا بی نهایت بهمون حال داده…

    و این داستان ریشه های مذهبی عمیق تر از دریا هاست…

    اما بریم سراغ سوال این جلسه که خیلی زیبا و عالی بود …

    من به شخصه خیلی کم عصبانی میشم و تقریبا واقعا دیگه این سال ها به تعداد انگشتای دست یادم میاد ولی چیزی که خیلی من رو بر انگیخته می کنه حماقت آدم هاست …

    من هنوز خیلی ضعف دارم در اینکه بتونم بی تفاوت باشم و بپذیرم که عده ای زیادی همونجایی که هستن باید باشن و این باور من رو از ثروت دور کرده …

    طرف خودش دوست داره مجانی به من مثلا یه چیزی بده ولی من میگم نه آقا ببین شما این حرکتو بزن و این باورو بساز پول دار میشی و میبنم کاری کردم طرف کلا به خاک سیاه نشست چون امید واهی بهش دادم..

    من بزرگترین نقطه ضعفم اینه که ببینم آدما از پتانسیل هاشون استفاده نمی کنن و دنبال کمک کردنن ولی واقعا انقدر باور های انسانیتی غلطی دارم که وقتی خدا من رو در شرایطی قرار میده که اونا بهم خوبی بکنن نمی تونم کلا لذت ببرم حتما باید چشم طرف رو از خوبی کردن در بیارم و برای همین همیشه در احساس ناراحتی به سر میبرم بعد از اینکه بهم کمک میشه و این فرکانس رو به جهان میفرستم که شرمنده!

    خیلی جالب بود تو یکی از کلاس های زبان گروهی داشتیم صحبت می کردیم استاد یک سوالی کرد:

    سر کار آیا میتونین از همکارتون درخواست کمک کنین؟!

    من انقدر خندیدم گفتم من تا وقتی یادم میاد نتنها کمک نخواستم بلکه کارهای اونارو هم انجام دادم! و چه قدر این در نهایت زجر آوره … و مارو از ثروت دور می کنه..

    و مسئله بعدی که خیلی باعث بر افروخته شدن من میشه اینه که ببینم داره سر یک نفر کلاه میره و ناخداگاه آتیش میگیرم ولی همیشه وقتی رفتم که جلوی اون کلاهبرداری برو بگیرم خودم گرفتار داستانی مشابه شدم یا به نحوی پول از دست دادم و چون تو فرکانسش میرم سریع میاد تو دست و پام.

    با قدرت این دوره رو ادامه میدم ولی خیلی برام ارزشمنده و به قیمت اینکه حتما کامنت بزارم سراغ فایل های بعد نمیرم…

    حرف های خانوم شایسته برای من میلیون ها می ارزه و من هر روز با عشق میشینم گوش میدم و مدت ها بهش فکر می کنم

    شاید یک فایل برای یک عمر من کافی باشه اگر دقت کنم من دنیارو بهم بدن این فایل هارو رها نمی کنم چون میدونم میلیاردر شدن من قطعیه و من با این دوره ثروت آفرینی می کنم و با عشق ازاین دوره ماه ها استفاده می کنم و حتی 5 6 ماه بعد تموم شدنش حتما کامنت میزارم در مورد سوالات چون سوالاتی که تو این دوره مطرح میشه فقط شاخه هاست!‌ برگا با منه و حتما امسال استاد رو از نزدیک می بینم چون حداقل نتیجه این سوالات علاوه بر مسائل مالی ورود من به خاک قشنگ آمریکاست برای یک سفر هیجان انگیز..

    خیلی مخلصم

    در پناه عزیز عالم شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 601 رای:
    • -
      زهرا نظام الدینی گفته:
      مدت عضویت: 2403 روز

      سیدعلی خوشدل عزیز

      این روزها تو خیلی از کامنت‌ها صحبت از شما و ارتعاش توحیدی شماست و من گاه فکر می‌کنم این اتفاق اگرچه به اعتماد به نفس شما خیلی کمک می‌کند؛ اما چقدر باید از درون قوی باشید که نلغزید.

      به شخصه با اینکه شما هم سن و سال دختر من هستید، اما جزو الگوهای موفقی هستین که امکان نداره هر روز به رفتار و باورها و نتایجتون که از کامنت‌های خودتون برداشت کردم، فکر نکنم.

      هر بار به مشتری فکر می‌کنم، یادم میاد گفتین مشتری رو خدا می‌فرسته.

      هر بار فکر می‌کنم که شما گفتین من بدون اینکه از کار اخراج بشم یا کارم رو همون اول رها کنم، به نتیجه رسیدم، دلم گرم می‌شه.

      و هر بار که نیاز دارم تا ارتعاشم رو ببرم بالا، می‌رم صفحهٔ پروفایل شما رو باز می‌کنم و از نو کامنت‌ها رو می‌خونم. اما چرا الان دارم این‌ها رو اینجا می‌گم؟ به خاطر مطلبی که تو کامنتتون اومده بود که هم برای من یه تلنگر بود و هم یادآوری یه پیغام شیرین.

      شما از مذهبی بودن گفتین و من با اینکه هنوز هم بسیااار مذهبی هستم؛ اما بسیار با شما هم‌عقیده‌ام. باورهای مذهبی‌ای که از کودکی بر تار و پود ذهن ما نشانده‌اند، این‌قدر باور مخرب داره که به این سادگی‌ها دست از سرمون بر نخواهد داشت. ای کاش به جای تمام اراجیفی که از کودکی به خوردمون دادن، یه ذره رد پای خدا رو برامون پررنگ می‌کردن. به جای اینکه ما رو بترسونن که مبادا با موهامون از دیوار جهنم آویزون بشیم، بهمون می‌گفتن یه تکه از روح خدایی در وجود توئه که رحیمه که رحمانه که رئوفه که ودوده که قدرتمنده و تو به همون اندازه اگه بهش تکیه کنی قدرتمند خواهی شد. کاش به جای خدای خشمگین جهنم که با فقر من دلش آروم می‌شد و با زجردیدنم به رضایت می‌رسید ‌ومن رو به درجهٔ قرب بیشتر می‌رسوند، بهمون خدایی رو نشون می‌دادن که خدای پیشرفت و شادی و خنده و آرامشه. کاش وقتی از صحبت با نامحرم نهی‌مون می‌کردن، می‌گفتن الان زمان سفر به کرات دیگه‌ست نه سفر با شتر به اعماق بیابان‌ها. پس خودتون رو آماده کنید برای توانایی با روبه رو شدن با جهان جدید نه برگشت به جهان قدیم. همه این‌ دردل‌ها رو کردم که یه خاطره رو بگم و البته بدونید که من هم مثل شما سر سفرهٔ مذهب بزرگ شدم و با ذره ذره حرف‌هایی که تو کامنتتون بود آشنام. همه جا هر چی نخوریم و … تازه با محدودیت‌هایی که یه دختر تو خانواده مذهبی داره. بگذریم، اما خاطرهٔ شیرینم:

      یه روز نشسته بودم و شما رو حلاجی می‌کردم و البته چند نفر دیگه از جمله خود استاد رو. یه دفعه انگار به این نتیجه رسیدم که شماها یه شجاعت خاص داشتین و به خاطر اون شجاعتتون به این نتایج بزرگ رسیدین و اون شجاعت اونه که شماها تونستین از مذهب عبور کنید؛ اما من واقعا نه شجاعتش رو دارم و نه دلم می‌خواد. داشتم به همین چیزها فکر می‌کردم و انگار ته ذهنم خودم به خودم می‌گفتم آخه من نماز خوندن رو خیلی دوست دارم، دلم نمی‌‌خواد رهاش کنم. من دلم برای نمازم تنگ می‌شه. من دلم برای پیغمبری که این قران بر او نازل شده، تنگ می‌شه. من اگه همه چی رو رها کنم، حسم خوب نیست، تو همین فکرها بودم و این قدر غرق شده بودم که اصلا متوجه اطرافم نمی‌شدم، یه دفعه قرآن روی گوشیم به رسم هر روز که ساعت 11 یه نوتیف می‌فرسته و یه آیه رو نشون می‌ده، آیهٔ اون روز روی صفحهٔ گوشی من نقش بست، آیه این بود:

      و أمر اهلک بالصلوه و اصطبر علیها، لانسئلک رزقا نحن نرزقک.

      برای همهٔ ما دیگه صحبت با خدا و جواب‌گرفتن تقریبا عادی شده، هممون راهمون رو از همین روش پیدا می‌کنیم، اما اینکه خدا اینطور واضح و بی‌پرده باهام صحبت کنه، برام این‌قدر شیرین بود که گفتنی نیست. من دقیقا داشتم به این فکر می‌کردم که شاید باید تمام مظاهر مذهب رو کنار بذارم و دقیقا به نماز فکر می‌کردم و همون لحظه خدا بهم گفت بر نمازت شکیبایی کن، ما روزی تو رو می‌رسونیم. (و صد البته که معنی اصلی صلاه که همان اقامهٔ یاد خداست رو می‌دونم و در مرحلهٔ اول همهٔ ما در پی همین هستیم، اصلا اینجاییم برای همین که معنای واقعی صلاه رو در وجودمون نهادینه کنیم)

      کامنت شما با اینکه صددرصد باهاتون موافقم، اما من رو به یاد اون لحظهٔ شیرینی که خدا چنین مستقیم باهام حرف زد انداخت.

      با همهٔ این اوصاف من با شما موافقم که دلسوزی‌های بیجا رو از سر سفرهٔ مذهب یاد گرفتیم .

      من با شما موافقم که جرئت حرکت کردن رو ازمون گرفتن مبادا حقی ناحق کنیم، مبادا کوخی ساخته بشه، مبادا خدا خشمگین بشه.

      من هم مثل شما طعم شیرین توحید رو لابه‌لای اعتقادات شفاعت و وساطتت دیگران بر خودم تلخ کردم، تا آنجا که اصلا فراموش کردم خدایی هست. امثال ما که سر سفره مذهب قد کشیدیم نیاز داریم یه حلاجی اساسی تو باورهامون داشته باشیم. وجودمون رو شخم بزنیم باشد که جوانه‌های توحید شکوفا شود و از همه مهم‌تر نگاهمون به دنیا و اطرافمون عوض بشه.

      خوش بدرخشید!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 136 رای:
      • -
        الهام و نگین گفته:
        مدت عضویت: 1047 روز

        خدایا هزاران مرتبه شکر که به کامنت زیبای زهرای عزیز هدایت شدم

        زهرا جان خیلی عالی و خوب بود کامنتتون امیدوارم خدای من مهربان همه مارا هدایت کنه در مسیر راستی درستی و توحیدی بشیم و تنها تورا بپرستیم و تنها از اون هدایت بخواهیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        یونس چاپاشی گفته:
        مدت عضویت: 1932 روز

        سلام خانم نظام الدینی

        امیدوارم جسارت منو ببخشید چون یه حسی بهم گفت یه پاسخ مختصری به کامنتتون بدم

        از اونجا که منم مثل شما واکثر ایرانیا مذهبی بزرگ شدم ولی تونستم مثل استاد و علی اقا و خیلیای دیگه از مذهب بگذرم،ولی دلیل نمیشه نماز خوندنو اشتباهی بدونیم که بشه ترکش کرد،درسته من الان نماز نمیخونم ولی شاید یه روزی دوباره شروع کردم به نماز خوندن،ولی این نمازخوندن کجا و اون نمازی که قبلنا میخوندم کجا

        اینم بخاطر این گفتم که شما گفتین دلتون از نمازخوندن کنده نمیشه،

        خانم نظام الدینی استاد خودشونم چندین جا گفتن بااینکه راههای ارتباط باخدا زیاده ولی یکی از بهترین راههای ارتباط باخدا همون روشیه که پیامبر ازش استفاده میکرده،پس دلیلی نیست نمازخوندنو رها کنید،

        اصلا از مذهب گذشتن به این معنی نیست،به این معنیه از باورهاوخرافاتی که تو قران نیومده وحالا به هر دلیلی به دین اضافه شده رها بشیم

        وهمینکه شما به این رسیدید این باورهاو دیدگاهها من دراوردیه و درست نیستن شما نصف راه رو اومدین ،مونده نصف دیگش که اونم تو مسیرید وبه امیدخدا با لذت و اسونی طیش می کنید

        امیدوارم تونسته باشم منظورمو رسونده باشم و کمکی کرده باشم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          زهرا نظام الدینی گفته:
          مدت عضویت: 2403 روز

          سلام دوست عزیز

          بسیار سپاسگزارم از اظهار نظر دوستانه و صادقانه‌تان.

          کاملا با شما موافقم، از مذهب گذشتن یعنی گذشتن از خرافات و باورهای دست و پاگیر.

          تو یه کامنت دیگه توضیح دادم که هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

          اما گاهی حس می‌کنم در همین قید ‌‌و بند بودن که عده‌ای تونستن از آن رها بشن یه شجاعت می‌خواد.

          من از مذهبی بودنم ناراحت نیستم، حتی از حجاب داشتن اذیت نمی‌شم ولی چون خلاف این رویه رو هم (مثل اعتقاد نابی که استاد دارن) خلاف واقع نمی‌دونم گاهی برام این شبه پیش میاد که آیا واقعا دینداری در عصر جدید در شریعت تنیده است یا می‌توان از شریعت هم‌رها بود و باز دیندار زیست.

          در هر صورت از اینکه این قدر با ذهنی روشن به این مسئله نگاه کردین، خوشحالم و براتون آرزوی موفقیت می‌کنم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          گزارش نقض قوانین سایت
          • -
            Life time گفته:
            مدت عضویت: 1461 روز

            سلام دوست گرامی خانم نظام الدینی

            چند وقتی هست از طریق کامنت هاتون با طرز فکرتون اندکی آشنا شدم

            دوست داشتم نظر خودم راهم براتون بنویسم

            حدودا 5سال هست یعنی از سال 97 که بایک اکانت دیگه درسایت عضوشدم و سال 1400 جهت خریدمحصولات اکانت فعلی رو ساختم و اکانت قبلیم رمزعبورش فراموش کردم بارها زدم که ایمیل بشه برام اما نشد .

            و اما بعداز 5 سال چیزی که خیلی مهم است و دوست داشتم خدمتتون عرض کنم این هست که گاهی اوقات باورهای ما به مرور زمان و نرم نرم و آهسته چنان دستخوش تغییر میشن که خودمون ممکنه متوجهش نشیم که چگونه یک چیزی که خوب نبود زیبا نبود درست نبود به خاطر همین روند آهسته و ناخودآگاه گونه در پس ذهن و در پس زمینه , تغییراتی داشته که الان ما نمیدونیم که اون تغییر چه پیامدهایی برامون داره

            تغییر یافتن باورهای مذهبی و عقیدتی مانند حجاب مانند پایداری در ارتباطات باافراد و مانند نماز و رعایت احکام و اصول اسلامی و عقاید و باورهامون در رابطه با ولایت و محبت و مودت و اطاعت از پیامبر ص و اهل بیت علیهم السلام ، باورهای ما دررابطه باارتباط بانامحرم دررابطه با موسیقی و رقص و احکام ازدواج یا خیلی خیلی از کوچکترین اصولی که داشته ایم این ها به آهستگی عوض میشن بخاطر اونکه باورهای جدید برای ما زیبانشان داده میشن همون زینت داده شدن و تزیین یافتنی که بارها در قرآن امده که شیطان کارهای نازیبا را زیبا نشان می دهد …روش اون این هست . تا فرد از طریق ناخوداگاهش کار نامناسب را زیبا ببیند و تغییر کند

            فقط چون احساس کردم از کامنت هاتون که دغدغه باورهای مذهبی و عقیدتی تون رو دارید این مطلب رو عرض کردم اون هم بعد 5سال که خودم در چند ماه اخیر بسیارازاین مباحث ضربه در زندگیم خوردم

            گاهی وقتها ثروت های اصلی خودمون رو نمیبینیم ثروت خانواده خوب روابط خوب و حلال و گرم ثروت عقاید درست ثروت اهل بیت و محبت و ولایت اهل بیت و ما را به بهانه به دست اوردن اندک پولی که میاد تو دستمون و باخودش هزاران نوع سردی و ناراحتی و مشکل میاره ، از ثروت اصلی مون جدا می کنند جوری که خودمونم نمیفهمیم چی شد

            چون با تزیین با باوراین کار صورت گرفت !!دقیقا داستان همینه ؛ باور …باورمون رو نرم نرم توسط زیباسازی زشتی ها تغییر دادن

            مراقب باشیم داریم چی رو از دست میدیم تا چی به دست بیاریم .

            البته که از خداوند هدایت و حمایت خواستن درست و به جاست اما اگر طهارت نباشد اگر صفات رذیله باشد اگر نماز و حجاب و احکام الهی پابرجانباشد مامورد هدایت شیطان هستیم و نه هدایت الله .

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ستاره گفته:
        مدت عضویت: 2330 روز

        سلام زهرا جان

        خوندن کامنت شما اشک رو به چشمام آورد

        خوندن کامنت ها برای من خیلی درسها داره ولی حس عجیبی دارم وقتی کامنت افرادی رو میخونم که توی خانواده های مذهبی بزرگ شدن ،یه عالمه اگاهی برام داره و انگار یکی داره تمام گذشته منو بیرون میکشه

        من در خانواده مذهبی بزرگ شدم ولی هیچ وقت آدم مذهبی نبودم و به خاطر سخت گیری های خانواده م از همون بچگی با هر چیزی که به مذهب مربوط میشد مخالف بودم

        من خدا رو برای اولین بار با سایت استاد شناختم و از اون روز زندگی من شروع شد ،و جالبه منی که همه بهم میگفتن تو اصلا خدا رو باور نداری ،الان به جایی رسیدم که ایمان م ار خیلی از اون آدم هایی که ادعای مذهب میکردن بارها و بارها قوی تره ،چون میبینم وقتی چیزی رو از خدا میخوام به راحتی بهم میده ،و نیاز به گریه و زاری و التماس ندارم

        خیلی برام کامنت دوستانی که مذهبی هستن ارزشمنده و گاهی وقت ها بارها اون کامنت ها رو میخونم ،

        اینکه میبینم آدم های مذهبی اون جوری که من فکر میکردم نیستن ،

        اینکه میبینم شما هم از جنس من هستید ،همون رنج ها رو از مذهبی بودن خانواده کشیدید و چقدر برام جالبه وقتی میبینم که دنبال تغییر اون باورها و رد شدن از اون لایه مذهبی بودن که خدا رو برامون اونقدر ترسناک و خشمگین جلوه داده بودن هستید

        چقدر با خوندن کامنت شما احساس نزدیکی به شما بهم دست داد

        براتون آرزوی بهترین ها رو دارم

        موفق و پیروز باشید در پناه خداوند هدایتگر مهربان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          Life time گفته:
          مدت عضویت: 1461 روز

          سلام ستاره عزیز

          روز برشما به خیر

          دوست داشتم یک مطلبی که خودم بهش رسیدم رو اینجا بیان کنم هرچند که بسیار بسیار تو کامنت ها صحبتی از جنس صحبت شما دیدم و در کلام و فایل های آقای عباس منش هم که این مطللب بسیار زیاده

          ماها اکثرا در خانواده هایی مذهبی بزرگ شدیم من هم خانواده خودم مذهبی بودن اما سختگیر نبودن ولی چیزی که بهش رسیدم اینه

          اگر ما خودمون به درستی چیزی پی ببریم و بهمون ثابت بشه اونوقته که میتونیم باخیال راحت و بدون نجوای ذهنی اون کارهای مذهبی رو انجام بدیم یاعقاید و باورای مذهبی رو داشته باشیم

          اگر چیزی رو دلیلش رو نفهمیم ممکنه به نظرمون اشتباه یا بی معنا باشه یا هر برچسب دیگه ای ذهنمون به کاری که دلیل و حکمت و فلسفه شو درک نکنه میزنه ‌

          من خودم سالهاست کتاب میخونم تحقیق میکنم رو خودم کار کردم

          5سال هم دراین سایت بودم از سال 97 بااکانت دیگه ای بودم ازسال 1400 اکانت جدیدمو برای خرید محصولات ساختم

          ولی بعد 5 سال خودم با گوشت و پوست و استخوانم درک کردم که باورهای مذهبی عقاید مذهبی مثل نماز روزه حجاب احکام اسلامی ولایت و محبت اهل بیت و حد و حدود الهی درباره ی محرم و نامحرم و احکام ازدواج و خیلی مباحث مذهبی دیگه که بخوام نام ببرم زیاد میشه همگی درستن دلیل دارن فلسفه و حکمت محکم دارن و اگر انجام نشن آثار منفیش کاملا درزندگی قابل مشاهده ست

          مثلا همین طهارت داشتن پرهیز از نجاسات و نماز و حجاب

          اینهااگر بروند وانجام نشن دقیقا اونچه که فکر میکنیم الهام شدبهم این ازطرف شیطانه.

          چون شیطان درزمانی میادکه انسان پاک و طاهر نیست و از خدادوره و عبادت نمیکنه

          پس چقدر مرز خدا و شیطان باریکه و چقدر ماادما میتونیم راحت خیلی راحت و اسون گمراه بشیم و فکرکنیم که الان مورد هدایتیم

          اینو نوشتم که اولا تجربه مو که با سختی بدست اوردم مکتوب کنم برای خیلی افرادی که ممکنه بخونن و به دردشون بخوره

          و واقعا چقدر انسانها در معرض خطر از این ناحیه هستن

          امیدوارم خدا هممون رو هدایت کنه به صراط مستقیمش

          در پناه حق تعالی باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        اشرف مخلوقاتم گفته:
        مدت عضویت: 968 روز

        سلام بر شما بانوی گرامی و دوست خوبم

        کامنت شمارو خوندم لذتم بردم چقد خوب داریم بهم کمک میکنیم تا در تاریکی با نور هم براحتی عبور کنیم انشالله هممون خیلی راحت ازین تاریکی که مذهب برامون درست کرده ازاین پیله ابریشمی پروانه میشویم و در آسمانها رها وآزاد بال میزنیم

        شما از دلتنگی درباره نماز گفتین و ترک کردنش سخته اصلا مذهب با نماز خیلی فرق میکنه اصلا برای عبور از مذهب لازم نیست نماز و ترکـ کنی یک راهی که خودم انتخاب کردمو به شما میگم شاید به کارتون بیاد

        من نماز رو یک تمرین روح سازی میبینم برای اینکه در نماز تمام وقت داریم به زیبایی های خدا توجه میکنیم و میتونیم در رکوع سجود قنوت آن ذکر خدارو بکنیم و در این وقت شبانه روز میتونیم در نماز شکرگزاری رو تمرین کنیم پاکسازی با ذکر استغفار رو تمرین کنیم هم وسط ذکر نماز ادامه اش هم بعد نماز این تمرینها رو انجام بدیم اینجوری هم نماز بهت لذت میده هم هیچ قانون یا منطقی نمیتونه شمارو از نماز دور کنه اگه تمام دنیا جمع بشن بگن نماز اصلا این نیست چون احساس نابی ازش میگیری توجه به هیچ حرفی نمیکنی چون نماز کاملا یک تمرین ذهنی یک مراقبه قدرتمند برای ایجاد تقوا و کنترل ذهن در تمام لحظات زندگی نماز و نباید بگی واجبه اگه نخونم میرم جهنم و یا تمام کارهای خوبم با نماز خوندن اندازگیری میشه نه میتونی بگی نماز مثل ورزش که میریم باشگاه واسه تناسب اندام و سلامتی جسم تمرین میکنیم نمازم دقیقا همون باشگاه تمرین ورزش برای ورز دادن روح و ذهن برای هماهنگ کردن روح وذهن اینطوری دیگه از نماز عشق میکنی برات لذیذ میشه برات آرامش میشه دیگه سیر نمیشی از نماز دیگه نمیخوای زود زود تندتند نمازتو بخونی

        حالا مذهب یعنی پرستیدن یکسری انسانهای خوب اصلا عالی و درجه یک و به اصطلاح معصوم که هیچ انسانی نمیتونه معصوم باشه اینارو برای پر کردن جیبشون سران مذهبیون ساختن پرستیدن آدم همراه با خدا که این گناه نبخشودنی شرک هست دیگه بهتر از پیامبران که کسی،نیست امامان و گفتن از پیامبران هم بالاتر هستن اینحوری مخ مارو شستشو دادن و کاری کردن ما امامان و بپرستیم محرم میشه بساط ریاکاری بساط شرک و ریا پهن میکنن و آدمارو میدوشن و ما میترسیم ازین بساط شرک فاصله بگیریم من خودم عاشق این مراسمات بودم ولی از امسال قصد کردم بیدارتر عمل کنم دیگه مسحد نرفتم غذای مسجد و نخوردم دنبالشم نرفتم ولی با این وحود بخاطر باورهای قبلی ترسی در ته ذهنم دارم میدونم هرچی بگڌره قویتر خواهم شد چون امسال اولین باره ترس هست من یجا گوگل درباره تفسیر عاشورا خوندم خیلی جملات روشنگری نوشته بود یه مقاله خیلی عالی که گفته بود عاشورا دانسگاه انسان سازی هست نه اینکه بریم اونجا بر سر و صورت و پشت خودمون بکوبیم و خنجر بزنیم و زخمی کنیم و گریه کنیم پیراهن چاک بزنیم و با اون مداحان سودجویی که فقط دارن با ذهن کوچک و داغونشون ارزش کار این بزرگان و خورد و کوچک میکنن این عزاداری برای انسان بزرگی مثل حسین حرامه و خیلی چیزای دیگه که از حوصله اینجا شاید خارح باشه چون زیاد فقط انشالله تونسته باشم مفهوم مطلب و رسونده باشم تا کمک کرده باشم نترسین بخدا سینه زدن گریه کردن مراسم علی اصغر و شیرخوارگاه و حصزت رقیه اینا همه فرو رفتن تو جهل نمیخوام بی احترامی کنم به مذهب یا اعتقاد کسی من خودم تو خانواده مذهبی بزرگ شدم هر ساله پدرم اینا وقفی دارن عاشورا پدرم بنده خدا بیستر ازجیب هزینه میکنه تا بتونه سنت پدراشو ادامه بده که چی اونموقع خودشون داشتن از گشنگی میمردن میرفتن ملک و مالشونو مراتحی که گاو و گوسفند داشتن چرا میدادن تا خرج خونه بدن میگفتن از درآمد اینجا فقطططط باید هر ساله واسه امام حسین یا احیا امام علی هزینه بشع همه قدیمیا اونوقتا اینکارو میکردن حالا تو خونه خودشون همه عیال وار گشنگی بکشن مشکل نبود آخه کجای اینکار درسته خدا چی میگه امام حسین خودش کمربندطلا میزاشت چرا اینهمه جهل و خرافات و تعصب مگه استاد نگفت همه پیامبران و امامان میلیاردر بودن مگه اونا بخدا وصل نبودن و اگه وصل بودن الان اون دنیا رستگار شدن خوب حالا این محرم اون شب،احیا این مداحان چی میگن و ما داریم تو محرم و احیا چیکار میکنیم عزاداری برای چی ……

        دوست خوبم خواهر گلم انشالله تونسته باشم کمکی کرده باشم تا بتونیم راحتتر از این بندی که آخوندا به پاهامون بستن رها شویم و بند و پاره کنیم و به خدای ارحمین راحمین وصل شویم

        یکتاپرستی یعنی از مذهب و تمام مراسمات ساختگی انسانهای سودجو بتونیم عبور کنیم

        دوستتان دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Life time گفته:
        مدت عضویت: 1461 روز

        سلام دوست گرامی خانم نظام الدینی …

        اونها که مارواز صحبت بانامحرم نهی کردن یا مارو به حجاب امر کردن چیزهایی رو میدونستن که از روی محبت به ما اون حرفها را زدن تنها ارزوم برای هر کدوم از ماها اینه به درک و فلسفه و حکمت تک تک اون احکام و باید و نبایدها پی ببریم گاهی انسانها میخوان همه چیز رو خودشون درک کنند و تجربه کنند خوب معلومه این وسط سختی هم میکشن اما اگر ادم خودش به درستی چیزی پی ببره دیگه ممنون و متشکر همه اونها که بهش باید نباید میکردنم خواهدشد

        سفر به کرات دیگه منافاتی نداره با حجاب و ارتباط نداشتن بانامحرم

        اتفاقا تمام دستورات اسلامی در جهت پیشگیری از پخش شدن انرژی و بقول بچه های اینجا پیشگیری از نشتی فرکانسی است و برای تمرکز بر اهداف بیان شده

        امیدوارم بتونیم به حکمت و کامل بودن دینمون دست پیدا کنیم

        واقعا ما چیزی کم نداریم در احکام و شریعتمون

        فقط باید خودمون بهشون برسیم

        شادباشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          زهرا مهدوی گفته:
          مدت عضویت: 2266 روز

          سلام دوست عزیزم که متاسفانه اسمتون رو نمیدونم ممنونم بابت پاسخی که به کامنتم دادید اما نمیشد اونجا پاسخ بدم و دیدم دغدغه این مسئله رو دارید گفتم یه نکته ای رو خدمتتون عرض کنم

          منم مثل شما چندسالی هست که با این مباحث آشنا شدم و دارم کار میکنم اما همون درس اصلی رو گاهی هنوزم یادم میره

          و اون داشتن احساس و حال خوب هست

          همون توکل و ایمان که معیار اصلی مسیری که میریم هست

          فرقی نمیکنه کجا و با چه ابزاری داریم قدم برمی‌داریم اگر تو مسیر نباشیم ضربه میخوریم

          این نگرانی های شما بابت دوستان بسیار ارزشمند اما آیا کمکی به راه شما میکنه ؟

          ابزار باشه اما راه اشتباه باشه رسیدنی هست؟

          دوره 12 قدم فوق العاده است برای درک عمیق همین یه اصل که بدون استثنا همه فایل ها و صحبتهای استاد درباره همین یه اصل هست

          اگر بفهمیم و اجرا کنیم قطعا میرسیم به نتایجی که درباره اش میگن، میرسیم به اون دید قله که وقتی بقیه از مسیر میگفتن ما به ابزار نگاه میکردیم و مسلما ضربه هم می‌خوردیم…

          امیدوارم هرجا هستید حال دلتون عالی باشه و باورهایی که دارید چه مذهبی و چه غیره به حال خوب دادن بهتون کمک کرده باشه و زندگی تون سرشار از نتایج ارزشمند باشه

          موفق باشی دوست من

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1033 روز

      بسم اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

      سلام به استاد عزیزم سلام بر ابراهیم زمان و همچنین سلام به خانم شایسته مهربان و همچنین سلام به سید علی خوشدل و با صفا

      من زیاد کامنت نمیزارم تو سایت

      اما بعضی موقع نمیدونم چرا یهو بهم الهام میشه باید کامنت بزاری

      استاد تو فایل بالا گفت بگردید نقاط منفی زندگی و پیدا کنید و اصلاح کنید

      من بعد از کلی فکر کردن و دیدن کامنت سید علی که گفتن زود عصبی نمیشن یه تلنگری بهم خورد

      چرا ؟ چون من آدمی هستم زود عصبی میشم و زود میبخشم

      به خودم گفتم سید علی چطور تونسته خودشو کنترل کنه توام میتونی

      انقد خوشحالم تونستم نقطه ضعف خودم و با صحبت های استاد و کامنت سید علی پیدا کنم و ب خودم قول دادم انقد تو آرامش و صلح باشم که خودم لذت ببرم

      یادمه تو لایو استاد با آقای عرشیانفر

      که استاد گفتن آرام باشی خدا باهات صحبت میکنه باور نمیکنی من صد بار اون فایل و گوش کردم

      اما آگاهی این فایل و نتونستم بدست بیارم اما خداروشکر با کمک شما تونستم ب آگاهی برسم و تلاش کنم برای پیشرفتم

      کامنتم و با یه آیه تموم میکنم

      رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

      تا لحظه که نفس می کشیم دراین مسیر خواهیم ماند

      خدارو شکرررت بابت این همه آگاهی و این استاد فوق العاده توحیدی و همه هم مسیرهایم

      در آغوش گرم خدا باشید یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1753 روز

      سلام آقا سید بزرگوار

      کامنت شما را خواندم

      خیلی زیبا بود

      از مذهب گفتین…

      این مذهب خیلی با ما ایرانیا کار داشته

      و بزرگترین ترمز ما ایرانیا هم همین مذهبه

      و این ترمز شدیدترین ترمز منه

      کلا هر کدام از ما ایرانیا این ترمز را برداریم سیلاب نعمت خدا وارد زندگیمون میشه

      استاد خیلی قشنگ در فایل “باوری که تغییرش درهایی از نعمت را برویم باز کرد” این نکته را گفتند…

      وقتی که بچه بودم و زندگی روحانیون ایرانی را میدیدم ، چیزی که غالبا میدیدم عدم وجود ثروت بود و چون این اشخاص در زندگی ما خیلی مقدس بودند این فکر در ذهن ما رفت که معنویت و پول با هم جمع نمیشوند

      اما غافل بودیم از راه راستین پیشوایان دینی

      راهی که هیچ وقت به ما نگفتند

      یک مثال میزنم خودتان تا تهش را بروید

      من در دانشگاه مذهبی درس خواندم

      دانشگاهی که اوج مذهبیت در آنجا بود

      در یک سخنی خواندم که

      یاران امام زمان بر مرکب گران قیمت سوار نمیشوند

      عجب جمله سنگینی بود برام

      از طرفی دوست داشتم بهترین ماشین را داشته باشم ولی از طرفی دیگر این سخنی که منسوب به یکی از بزرگان بود جلوی مرا میگرفت

      و از طرفی وقتی میدیدم روحانیت ما بجای سوار شدن در ماشین های مدل بالا به سوارشدن به یک پیکان مدل پایین اکتفا میکردند این باور بیشتر در ذهنم تقویت میشد که اگر بخواهی یار امام زمان شوی باید زندگی ساده داشته باشی و دور شرکت بی ام و و مرسدس بنز و… را باید خط بکشی

      خلاصه در ذهنم درگیر بودم

      آخه این چه امام زمانی هست؟؟؟

      الان باید کارخانه بی ام و تعطیل بشه جون مرکب گران قیمت میده بیرون…

      آخه این چه امام زمانیه که راضی میشه این همه کارمند این شرکت بیکار بشن

      روز بروز از این امام زمان ساختگی متنفر میشدم

      اما یک چیز دیدم که چنان قوی بود که باور قبلی مرا درجا خشک کرد و از ریشه کند و آن هم یک گذاره از همین بزرگان بود که جعلی بودن آن گزاره قبلی را برای من اثبات کرد و آن این بود که

      علم بیست و هفت حرف دارد و تا اکنون 2 حرف آن کشف شده و 25 حرف باقی مانده آن زمان ظهور امام زمان اتفاق می افتد

      تصور کنید این همه پیشرفت در تکنولوژی عصر حاضر فقط با دو حرف

      آن مامور دربار سلیمان که تخت ملکه سبا را در کمتر از چشم بر هم زدنی آورد فقط علمی از کتاب داشت

      اگر تمام علم را داشت چه میکرد…

      این گزاره به من گفت که امام زمان عاشق پیشرف تکنولوژی و گسترش جهان است

      این گزاره به من میگفت که اگر من ماشین مدل بالا بخرم امام زمان بسیار خوشحال است چون این خرید من یعنی پیشرفت تکنولوژی

      واقعا عاشق چنین امام زمانی شدم

      او که آخرین ذخیره نسل محمدی است

      او که تمام علم کتاب را دارد و شرق و غرب عالم را در یک چشم بر هم زدنی طی الارض میکند

      اگر امام زمان عاشق تکنولوژی نبود می بایست با یک الاغ ساده از این جا به آن جا برود نه با طی الارض در یک چشم بر هم زدن

      الان میشرفته ترین هواپیمای دنیا نمیتونه شرق به غرب دنیا را در کمتر از چند ساعت بره چه برسه به اندازه یک چشم بر هم زدن

      پس این باور جایگزین آن باور قبلی شد

      هرچه پولدارتر شوم موج گسترش تکنولوژی و جهان و وارد شدن به هاله فرکانسی این بزرگمرد خدا یعنی حضرت مهدی میشوم…

      خدا را شاکرم برای فتح این قسمت از خاکریز باور مذهب و ثروت

      و خاکریز های دیگری مانده که برای تخریب آنها باید از خود مذهب استفاده کرد

      پیشاپیش آینده زیبا را به شما تبریک عرض میکنم آقا سید و منتظر خواندن خبرهای موفقیت آمیز شما هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
      • -
        زهرا نظام الدینی گفته:
        مدت عضویت: 2403 روز

        سلام دوست عزیز

        نمی‌دونم کدوم دانشگاه درس خوندین، اما اگه شهید مطهری بودین، باید بگم: «خوش‌وقتم!» چون من هم اونجا درس خوندم و می‌فهمم وقتی از مذهب می‌نالین که چه بر سرمون آورده، یعنی چی! (با اینکه شهید مطهری از امام صادق خیلیییی بازتر بود و بچه‌ها اکثرا با یه نگاه باز روشنفکرانه فارغ‌التحصیل شدن) اما با همه اون اوصاف باید توی اون فضا نفس کشیده باشی تا بفهمی باورهای بیچارمون چرا دارن نفس‌نفس می‌‌زنند تا تغییر کنند. از امام زمان گفتین و تغییراتی که قراره حاصل بشه، خواستم یه نکته‌ای رو بگم.

        سال گذشته برای یکی از مجلات مقاله نوشتم و در اون مقاله از لحاظ منطقی اثبات کردم که با آمدن امام زمان قرار نیست همهٔ تکنولوژی نابود بشه و جنگ شمشیر راه بیفته و … . اگه این روایت‌ها درسته که صدای امام زمان رو از پشت دیوار خانه خدا همه می‌شنون ، می‌تونه به خاطر فضای مجازی باشه. گفتم لازم نیست با اسب و شتر و شمشیر امام زمان رو ترسیم کنیم. یکی از دلایلی رو که آوردم این بود که اسلام دینی هست که 1400 سال پیش پیغمبرش گفته: علم رو یاد بگیرین ولو در چین باشه. علمی که قراره در چین یاد بگیریم یقینا علم الهیات نیست، بلکه علم روز دنیاست. پس اصلا منطقی نیست که به ما امر شده باشه که علم روز دنیا رو یاد بگیرید، بعد امام زمان بیان بگن حالا هر چی درست کردی رو خراب می‌کنیم. این اصلا منطقی نیست. (بگذریم که مقالهٔ من رد شد، چون گفتن مگه تو مرجع تقلیدی که اینطوری حرف می‌زنی؟! تو در این مقام نیستی که این حرف‌ها رو بزنی؟!) منم گفتم باشه، هر چی شما بگین. منتظر باشین بعد از 1400 سال یکی بیاد دنیا رو با شمشیر نابود کنه، بعد دلتون هم بخاد جوون این سال و زمان این حرف‌ها رو بپذیره!!!

        واقعا یکی از چالش‌های ما باورهاییه که با اون‌ها بزرگ شدیم و از طرف دیگه ایستادگی‌مون در برابر تغییر اون‌ها.

        برای خود من هنوز تغییر تو این زمینه راحت نیست. ولی نهایت تلاشم رو می‌کنم حداقل آنچه با عقل هم‌خوانی ندارد را رد کنم. از خودم می‌پرسم واقعا چنین حکمی یا چنین سخنی در جامعهٔ امروز کاربرد داره؟ دقیقا مثل استدلالی که برای امام زمان آوردم. ولی حقیقتا نیاز به جهاد اکبر هست تا تاروپودی که بر ذهنمون تنیده رو پاک کنیم.

        در این مسیر برای شما و همهٔ ما که چنینیم، آرزوی موفقیت می‌کنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
        • -
          رضا احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1753 روز

          سلام دوست عزیز

          من در سال 91 مهندسی نفت شیرازقبول شدم و از طرفی در دانشگاه امام صادق تهران رشته علوم قرآن و حدیث قبول شدم

          و چون خیلی دلم میخواست از قرآن و پیامبران و امامان بدانم حسی بهم گفت که برو تهران و من گفتم چشم

          و وقتی که این تصمیم من به گوش دوستان و آشنایان رسید از طرف آنها دیوانه خطاب شدم

          و استدلالشان این بود که میرفتی رشته نفت و پول پارو میکردی.

          از قرآن و حدیث که پولی درنمیاد

          ولی از ته قلبم ندایی آرامش بخش میگفت برو دانشگاه امام صادق

          و من گفتم چشم و رفتم

          و این روزها دارم به حکمت آن انتخابم میرسم

          و رفتم و به چشم خودم دیدم که ته این مسیر ناکجاآباد است

          و بعد از آن ناکجاآباد و سرگردانی خدا مرا هدایت کرد به سمت آقای عباس منشی که‌ در بندرعباس کارگر بوده و الان با یک تیپ بسیار زیبا و خوش اندام میاید از توحید حرف میزند تیپی که از نظر غالب مذهبیون خیلی خنده داره که یه نفر با شلوارک و تی شرت اندامی و زنجیر دور گردن بیاد از توحید خدا حرف بزنه

          آخه از نگاه اونا فقط یه نفر با ریش بلند و شلوار و پیراهن روی شلوار باید از خدا حرف بزنه

          اما مهم تیپ نیست ، مهم کلام است

          سایت استاد عباس منش لیاقت میخواد و هر کسی لایق نیست و خدا رو شکر که من و شما و دیگر دوستان در این مدار هستیم

          و خلاصه خدا گفت

          اینجا را دریاب

          پاسخ خیلی از سوالاتت را اینجا دریافت میکنی

          و در زمان دانشگاهم یک سوال زمینه ساز هدایت من شد و آن سوال این است که

          چرا این دانشگاهی که میخواد در عالم اسلام و تشیع تاثیر گزار باشه چرا نتوانسته در طول این 40 سال تاسیس خود از زمان انقلاب در همان محله اطراف خودش یعنی سعادت آباد و شهرک غرب تاثیرگذاز باشه و تفکرات خودش را در آنجا پیاده کند؟؟

          آنهایی که در تهران ساکن هستند و این محله را میشناسند میدانند که فضای فکری این دانشگاه با محیط اطرافش 180 درجه فرق دارد

          واقعا این سوال را پرسیدم از خودم و وقتی که به جوابی قانع کننده به آن نرسیدم دیگر درس و دانشگاه را گذاشتم کنار و فقط چون بخش اعظمی از دانشگاه را گذرانده بودم گفتم ارشد را میگیرم و دیگر در آزمون دکتری شرکت نمیکنم

          و با هدایت الله که گفتنش اینجا خیل مفصل است با یک موضوع زیبا بنام”نقش ثروت در دینداری و ترویج فرهنگ دینی با الگوگیری از پیامبر و اهل بیتشان” پایان نامه خودم را دفاع کردم و تمام.

          داستان هدایت من خیلی مفصل است

          من خیلی تغییر کردم

          من تحقیق کردم

          من یکتاپرست شدم

          اگر قبلا از من میپرسیدن مذهب تو چیست با افتخار میگفتم

          من شیعه علی بن ابیطالب هستم و دنبال مدرک بودم تا به سنی ها بگم ابوبکر و عمر و عثمان را رها کنید و …

          اما یکم فکر نمیکردم شیعه علی بودن یعنی پیرو او بودن و او پیرو محمد بود و محمد پیرو آیین ابراهیم و ابراهیم یکتاپرست بود

          و الان دعایم این است

          که خدایا مرا جزو یکتاپرستان قرار بده

          اگر قبلا از امام حسین از من میپرسیدن سریع ذهنم به سمت عاشورا و بریده شدن سر مبارک ایشان و عزاداری میرفت ولی الان اگر از امام حسین از من بپرسند سریع ذهنم به سمت ثروت کلان ایشان میرود و همین ثروت کلان حضرت چنان او را از دنیا سیر کرده بود که باعث شد اینگونه خودش را فدای راه خدا کند

          در ضمن الان در روز عاشورا به امام حسین تبریک میگویم به خاطر این توفیق عظیمی که کسب کردن ،به قول شاعر:

          جان به هر حال قرار است که قربان بشود

          پس چه خوب است که قربانی جانان بشود

          اگر قبلا از حجاب زنان از من میپرسیدند همه خانمای بدحجاب را منشا گمراهی مردان میدانستم ولی الان من با تحقیق و مدرک به این امر رسیدم که تمامی مردان و زنان این کره خاکی به هم محرمیت دارند منتها با حدود خاص و فقط برای ازدواج بین دختر و پسر که احکام خاص زناشویی بر آن مترتب میشود باید به تعبیر قرآن با یک میثاق غلیظ “عقده النکاح”جاری شود و معنای نکاح هیچ وقت ازدواج نبوده بلکه اون جنبه جنسی مطرح است

          البته برای این آگاهی باید فضای فرهنگی آن جامعه را در نظر گرفت ، نه اینکه از فردا توی خیابونای ایران مخصوصا شهر مذهبی قم شروع کنیم دست دادن به خانم ها

          اگر قبلا از من در مورد نماز میپرسیدند معنای نماز در ذهنم یک‌ دولاراست شدنی بود از سر تکلیف و به شوق بهشت و ترس از جهنم و فقط دلم میخواست امام جماعت مسجد سرعتی نماز را بخواند تا رفع تکلیفی شود ولی الان معنای نماز را قشنگتر فهمیدم که

          خوشا آنانکه دائم در نمازند

          اگر قبلا از من از پولدارها میپرسیدند من آنها را در خوش بینانه ترین حالت ، وارث یک مال عظیم میدانستم و در حالت های دیگر تهمت دزدی و پارتی به آنها میزدم اما الان از نظر من پولدارها بندگان خاص خدا هستند که فقط آنها حق دارند از خدا حرف بزنند چون آنها مظهر فضل و عظمت خدا هستند

          من خیلی تغییر کردم و هنوز که هنوز است در‌حال پاک کردن مذهب از ذهن خودم هستم

          به امید ابراهیم شدن

          به امید محمد شدن

          آنها انسان های بودند مثل ما

          تلاش کردند و رسیدند و الگوی ما شدند

          پس ما هم میتوانیم

          در پناه خدا باشین همکلاسی توحیدی عزیز

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
          • -
            زهرا مهدوی گفته:
            مدت عضویت: 2266 روز

            چقدر خوشحال میشم دوستانی رو میبینم که مثل سابق خودم علوم قرانی خوندن ، چون ته ذهنم این بوده که بقیه بهتر میتونن پیشرفت کنن و من بخاطر باورهای مذهبی خانواده وزندگی در شهر مذهبی و از طرفی تحصیلات مرتبط مذهبی سختتر و دیرتر میتونم تغییر کنم . خداروشاکرم بخاطر موفقیت های روز افزون شما دوستان و خیلی خیلی خوشحالم که جمع شمارو اینجا باهم میبینم

            جور خاصی کامنت های شمارو دوست دارم چون وقتی از تغییر صحبت میکنید با گوشت و پوست و استخون درک میکنم مسیری رو که طی کردید و به نور و روشنایی اونم چه نور و آزادی و روشنایی رسیدید.

            خداروشکر بابت وجودتون و استادان عزیزم

            ان شاءالله منم بزودی زود بخاطر دستاوردهای خوبم و نتایج رضایت بخش وارد جمع شما دوستان خوبم میشم

            با آرزوی بهترینها برای همه دوستان و خانواده بزرگم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
            • -
              Life time گفته:
              مدت عضویت: 1461 روز

              سلام دوست گرامی خانم مهدوی بصیر

              باتوجه به کامنت هاتون

              متوجه شدم که از افرادی هستید که باورهای مذهبی و عقیدتی داشته اید

              و حالا در صدد تغییر اون هاهستید

              دوست داشتم از تجربه خودم و درک خودم براتون بنویسم

              من سی و یک سال دارم و از سن کم اهل کتاب و مطالعه و تحقیق بودم

              همیشه حتی در سن کودکی هرجا میرفتیم از پدرم کتاب میخواستم بجای خیلی چیزها

              خداروشکر مادرم فرهنگی بودن و پدرم هم کارمند و هر دو تحصیلکرده و اهل علم و دانش

              و در خانواده خوبی بزرگ شدم

              وارد دانشگاه شدم در رشته مهندسی اما بعد از دو سه ترم ندای درونی من در سال 1390 خیلی عمیق منو به ترک دانشگاه دعوتم میکرد و میگفت چیزی که بهت ارامش بده و بهت حقیقت روبده در دانشگاه نیست

              بالاخره بعدیکی دو سال رهاش کردم از اون موقع تا حالا مدام تمرکزی تر جدی تر رو خودم کار کردم

              از سال 97 بااین سایت اونهم طبق درخواست خودم ازخدا اشناشدم

              درسال 1400 برای خرید محصولات اکانت جدیدم رو ساختم

              و اما بعد 5سال طی تکامل و کارکردن رو خودم

              و باپرداخت بهاهایی بسیار بسیار سنگین

              متوجه شدم که عقاید و باورهای مذهبی شیعه و اهل بیت کاملا صحیح هستند

              فقط ما هستیم که متوجه نیستیم و عمیقا درک نکردیم

              یکی از صفات مشترک افرادی که اینجامیان البته قضاوت کلی نمیشه کرد اما چیزی که سبب شده افراد بیان و این تجارب رو اینجاپیدا کنند همون طلب مال و ثروته

              البته که سبب رشدشون میشه

              اما من که این مسیر رو رفتم

              خیلی ضربه هاخوردم از کنارگذاشتن حجاب و طهارت و نجاست و نماز و روزه و حد و حدود الهی …

              من باکنار زدن حجاب و طهارت و نماز …ندای شیطان را میشنیدم و اون رو ندای الله تصور میکردم

              وقتی انسان پاک و طاهر نیست ملتزم به احکام اسلامی نیست نماز نمیخونه اون مورد خطاب و الهام و هدایت شیطانه.

              امیدوارم تجربم مفید باشه و طلب هدایت اول برای خودم و بعد تمام دوستان باارزشی میکنم که عکس های معصوم و پاکشون رو در پروفایل هاشون میبینم و فقط دعا میکنم از باورای اشتباه نجات پیدا کنن و از چنگال شیطان به سلامت خارج بشن و قبل اونکه دیر بشه و بخوان مثل من ضربات سهمگین بخورن به خود بیان

              چه بسا دوستانی که زندگی مشترکشون ازهم پاشیده سر همین اشتباه فهمیدن ندای خدا و ندای شیطان

              سر اونکه نجوا رو شنیدن و الهام تصور کردن

              چه افرادی که به منجلاب گناهان زیاد کشیده میشن با تغییرباور!بله تغییر باورای مذهبی که اونقدر نرم نرم رخ میده و اونقدر زشتی ها و گناهان را با باور اهسته اهسته تغییر میدن که طرف فکر میکنه الان بسیار الهی و توحیدی و رشد یافتست و از اشتباهات و باورای گذشتگان خود نجات یافته است اما غافل از انکه الان دقیقا مورد رضایت شیطان شده

              متاسفانه باورایی مثل اپدیت شدن دین و دین قبلی مال 1400 سال قبله و مفسران نظرات شخصی دادن و …

              درحالی که طرف سالها رفته درس خونده علم این کار رو داره بعد افرادی با روخوانی قران بدون علم فهم قران و حدیث میان و اختراعاتی در دین و عقاید و احکام میکنن که نتیجشم میشه همین نتایج …

              متاسفانه تا افراد بفهمند دیر شده

              دوست گلم مراقب باش

              فقط همین

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            اشرف مخلوقاتم گفته:
            مدت عضویت: 968 روز

            سلام رضاجان برادر و دوست دوست داشتنی من

            از کامنتتون خیلیییی لذت بردم خلاصه و بسیاااارمفید پیام عبور از مذهب خرافاتی وتعصب بی مورد و رسیدن به روشنایی یکتاپرستی رو بهمون انتقال دادی درووووود بر شما منم کاملاااا با حرفاتون موافقم صدرصددد درسته امامی که میلیاردر بود ثروتمند بود بقول روایت وصل به خدا بود چرا من بیام دراین بساط شرک و ریا خودمو بندازم واسه چه کسی،عزاداری کنم واسه کسی که بهترین زندگی را داشت وصل به منبع بود عشق دنیا رو کرد الانم در بهترین جای آخرت هست من بیام کاسه داغتر از آش شوم خداروووووشکرررررر بیدار شدم امسال اولین سال بود که در مراسمات محرم شرکت نکردم و برخلاف قبلنا که اعتراضمو علنی میکردم الان اصلا به کسی کار ندارم که چه اعتقادی دارن یخورده دخالت میکردم ولی هر روز دارم رو این مسله ام کار میکنم خداروشکرررر دارم بهتررر میشم دعا میکنم واسه تک تک داداشا و خواهرام تا انشالله همه مون باهم با کمک نور استاد و کمک تک تک مون باهم ازاین تاریکی ازاین تعصب و خرافات قدیمی مون برای همیشه عبور کنیم و به نور وروشنایی یکتاپرستی می رسیم..

            داش رضا عشقی دمتگررررم بابت کامنت زیباتون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          رضا احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1753 روز

          سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز

          یاد کامنت شما افتادم و جمله ای در کامنت شما به من چشمک زد که مرا برانگیخته کرد که بنویسم

          و حقیقتا چه روزنه هایی را برای من باز کرد

          با خود گفتم در اینجا به اشتراک بگذارم

          باشد که برای من و شما و هر کس که در مدار خواندنش باشد مفید باشد

          بسم الله الرحمن الرحیم

          نمیدانم چه بگویم؟

          چگونه شروع کنم؟

          من مثل حضرت ابراهیم دنبال حقیقت هستم

          اگر خورشید پرست و ماه پرست و ستاره پرست میشوم بخاطر این نیست که به خدا پشت کنم ، بلکه در جستجوی حقیقت هستم

          این روزها جهادی اکبر برای خود به راه انداخته ام

          در این جهاد گاهی اوقات خودم را تصور میکنم که باورهای دروغینم را در مورد خدا و پیامبر و امامان بر زمین انداخته و در حال بریدن سر این باورهای دروغین هستم و در این حین احساس خوبی به من دست میدهد

          ناگهان حس میکنم که ورق برگشت و خودم را میبینم که این باورهای دروغین بروی سینه من نشسته اند و در حال بریدن سر. من هستند و در این لحظه خیلی احساسات منفی روحی و جسمی مثل سردرد بر من عارض میشود…

          اما خودم را آرام میکنم با این وعده خدا که در آخر حقیقت پیروز است…

          (وَقُلۡ جَاۤءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَـٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَـٰطِلَ کَانَ زَهُوقࣰا)

          [سوره اﻹسراء 81]

          این روزها قشنگ احساس میکنم که بروی سکویی هستم که با میخواهم با سرعت نور مدارهای پیشرفت خودم را طی کنم

          آره ، دقیقا با سرعت نور ؛ مثل ساحران فرعون که اصلا با خود فکر نمیکردند که قرار است یک مومن واقعی شوند که با سرعت نور از پایین ترین درجه کفر و ضد خدایی در یک لحظه به بالاترین مدارات ایمان به الله یکتا رسیدند که همه با هم فریاد

          (قَالُوۤا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ)

          (رَبِّ مُوسَىٰ وَهَـٰرُونَ)

          [سوره اﻷعراف 121_122]

          به چنان درجه ای از ایمان رسیدند که فکر نمیکنم ما چنین ایمانی را تجربه کرده باشم که فرعون به آنها گفت به وحشیانه ترین شکل ممکن شما را میکشم و آنها در جواب گفتند

          باکی نیست ، بکش ما را

          (قَالُوا۟ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّاۤ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ)

          [سوره الشعراء 50]

          ساحرانی که عمری روزی خدا را میخوردند و تبلیغ ضد خدایی میکردند

          حال ما که حداقل چنین نبوده ایم که تبلیغ ضدخدایی بکنیم

          حداقل در عمرمان نام خدا را بر سر زبان آورده ایم

          شاید ناخودآگاه در عمل تبلیغ خدای جعلی و دروغین میکردیم اما خدا خودش شاهد است که ما مثل ابراهیم دنبال حقیقت بوده ایم و راه را گم کرده بودیم ولی حال هدایت شدیم…

          خدایا توفیق بده که در راه راستین توحید بمانیم و ما را مسلمان بمیران و با خوبان درگاهت هم فرکانس کن

          (تَوَفَّنِی مُسۡلِمࣰا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ)

          [ سوره یوسف 101]

          در حال تفکر بودم

          تفکر به پیشرفته ترین کشورهای دنیا

          یاد چین و آمریکا افتادم

          دو کشوری که در حال حاضر از نظر تکنولوژی حرف اول را میزنند

          گفتم اینها کافرند و خدا دوستشان ندارد و نمیخواهد صدایشان را بشنود و برای همین آنها را غرق در نعمت کرده تا یا الله نگویند

          و ما چقدر خوشبختیم که ذکر یا الله از سر زبانمان نمی افتد

          اما حس بدی درونم آلارم میداد که این نگاه تو درست نیست

          نگاه کن و ببین استاد عباس منش همین فایل های توحیدی را با یک گوشی آیفون که محصول مشترک چین و آمریکا است ضبط میکند و با یک لب تاب مایکروسافت و نرم افزار پریمیر تدوین میکند و به واسطه اینترنت استارلینکی که ایلان ماسک اختراع کرده بروی سایت خود بارگذاری میکند و تو می آیی و از این ها استفاده میکنی و توحید الله را یاد میگیری

          و حال می آیی آنهایی را که این همه به بشریت خدمت کرده اند را کافر و دورترین افراد از خدا میدانی و خودت را نزدیکترین فرد به خدا؟؟؟

          آرام شدم ، احساس خوبی به من دست داد

          گویی که اکنون من بروی سینه باورهای دروغینی که تا به امروز در حال یدک کشیدنشان بودم نشسته بودم…

          و خدا مهر تاییدی به کار من داد و امدادهای غیبی اش را فرستاد ، آنهم چه امدادی

          یک سخن راستین از پیامبرش حضرت محمد

          الخَلقُ عِیالُ الله، فأحَبُّ الخَلقِ إلى الله مَن نَفعَ عِیالَ الله، و أدْخَلَ على أهلِ بَیتٍ سُرورا

          مردم به منزله فرزندان خدا هستند؛ پس محبوبترین شخص نزد خدا، آن است که به فرزندان خدا سود رساند و خانواده اى را خوشحال کند.

          این سخن همان حرفی است که استاد عباس منش میزند که خدا از آنهایی که به گسترش جهان کمک کنند حمایت میکند

          واقعا چه مهر تایید زیبایی

          و چقدر من گمراه بودم که خودم را که فقط نشستم و چنین افکار باطلی را در سر می پرورانم ، مقرب درگاه خدا میدانستم اما این مهندسان چینی و آمریکایی را دورترین افراد از خدا…

          و اینجا بود که تمام مهندسان چینی و آمریکایی را تحسین کردم که اینگونه در حال خدمت به بشریت هستند…

          خدا خیر دنیا و آخرت را به آنها عطا کند که اینگونه با اختراع اینترنت و گوشی و… باعث بوجود آمدن این سایت و احساس خوب ما شدند…

          خیلی حالم خوب شد

          گویی که این خاکریز را فتح کردم و آن باور دروغین را کشتم…

          و حال سوالی ذهنم را مشغول کرد

          این که آنها چه خدایی دارند که اینگونه آنها را دوست دارد و چنین ایده های ثروتسازی را به آنها میدهد؟

          کمی جلوتر رفتم یک جرقه در ذهنم روشن شد که

          آنها از وجود امامانی که ما آنها را میشناسیم بی خبرند

          امامانی مثل امام علی ، امام حسین و….

          و و یکی از مهمترین دلیل پیشرفت آنها همین است

          آنها مثل ما امامانی ندارند که سخنانشان ترمزهای شدید مذهبی در جلوی پیشرفتشان ایجاد کند…

          گفتم امامان را کنار بگذارم…

          دیگر بس است

          عمری باهاشون بودم و نتیجه ای نگرفتم ، حالا رهاشون کنم…

          اما نمیتوانستم

          چون من داستانهایی عجیب و مستند از این بزرگواران خوانده بودم

          میدانستم که امام زمان عاشق تکنولوژی است

          میدانستم که امام حسن اینقدر ثروتمند بود که چندین مرتبه در عمرش ثروتش را بخشیده بود

          و از همه مهمتر میدانستم که امامان ما مسلط به همه علوم قرآن هستند و در اینجا برای تایید  حرف هایم یک داستان تاریخی مستند به قرآن از امام علی علیه السلام می آورم تا بفهمیم سطح تسلط او به قرآن چقدر عظیم بود

          ×××××××××××××××××××××

          نقل است که در روزگاری یک زنی درد زایمان بر او چیره میشود و قصد وضع حمل میکند

          ظاهرا همسر این شخص به او شک میکند که تو الان در شش ماهگی قصد وضع حمل داری

          آخه بچه باید توی نه ماهگی بدنیا بیاد

          پس حتما تو قبل از من یه کاری کردی

          خلاصه این زن در معرض تهمت قرار میگیرد

          نزد خلیفه دوم که عمر بن خطاب بوده میروند تا داوری کند

          عمر میگوید این زن دچار زنا شده و باید حد شرعی بر او جاری شود

          خلاصه در حال تدارک دیدن برای جاری کردن حد بر او بودند که این بزرگمرد میرسد

          و با دو آیه قرآن ، استناد میکند که بچه شش ماهه هم میتواند به دنیا بیاید

          آیه اول این است

          وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْن

          (223؛ بقره)

          و مادران فرزندان خود را دو سال کامل که معادل 24 ماه است شیر دهند

          آیه دوم این است

          وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا

          (15؛احقاف)

          ومجموع دوران بارداری و شیردهی بچه مجموعا سی ماه باشد

          فکر کنم واضحه دیگه

          اختلاف 24 و 30 میشه شش ماه

          یعنی تنها بچه ای که شش ماهه بدنیا بیاد باید 24 ماه شیر بخوره اونم بخاطری که در درون شکم مادر کمتر بوده و حالا باید از شیر مادر بیشتر تغدیه بکنه تا جبران بشه  و مجموع بارداری و شیر خواری او 30 ماه شود

          و حال بچه ای که 9 ماهه بدنیا بیاد باید فقط 21 ماه شیر بخوره تا مجموعش بشه 30 ماه

          و این یعنی امکان داره که بچه 6 ماهه بدنیا بیاد

          و اینجا بود که زن به برکت این آگاهی حضرت علی علیه السلام از جاری شدن حد نجات یافت

          واقعا که قرآن کتابی است که همه علوم در آن است

          از پزشکی و نجوم و فیزیک و شیمی و…

          فقط باید درک کرد

          و حضرت علی در مدارات بالا اینگونه قرآن را درک کرده بود…

          ×××××××××××××××××××××

          امیدوارم داستان بالا برای همه ما الهام بخش باشد…

          خلاصه میدانستم

          میدانستم که این بزرگان تمام علوم کتاب را دارند

          آن مامور دربار سلیمان فقط علمی از کتاب داشت و توانست تخت ملکه سبا را در چشم به هم زدنی جلوی سلیمان حاضر کند

          اگر تمام علم کتاب را داشت چه میکرد؟؟

          اما سوالم این است که این وسط چی اشتباه است…

          چرا من که پیرو راه این بزرگان هستم باید در حاشیه باشم؟

          چرا من مایه زینت برای این بزرگان که پرچمداران توحید بعد از پیامبر بودند نباشم؟

          چرا منی که از امام حسین حرف میزنم در حساب بانکی ام ثروتی مثل امام حسین نداشته باشم که از دنیا و لذاتش سیر باشم و با قلبی آرام خودم را آماده لذت دیدار با رب العالمین کنم؟

          چرا آبا و اجداد من که پیرو راه این بزرگان بودند اما اکنون که در قید حیات نیستند نامشان به همراه جسمشان به زیر خاک رفته و مثل این بزرگواران نامشان در تاریخ ماندگار نشده؟ آخه این چه پیروی کردنی است که آدم مثل الگوی خودش نشود؟

          جواب را در این آیه قرآن یافتم

          (وَمَاۤ ءَامَنَ مَعَهُۥۤ إِلَّا قَلِیلࣱ)

          [سوره هود 40]

          عده کمی دنباله رو حقیقی راه این بزرگان هستند

          عده کمی دنبال اصل زندگی این بزرگان هستند و اکثریت بدنبال متشابهات زندگی این بزرگان

          و الان خیلی آروم شدم

          الان خیلی بهتر این حدیث پیامبر را درک میکنم که

          اطلبوا العلم ولو بالصین

          جویای علم باشید و لو آن علم در چین باشد

          گویا آن روزها ، پیامبر آینده را میدیده که در آینده ، چین چگونه میشود که چنین توصیه ای به پیروانش کرده

          خلاصه حرف زیاد است

          اما در آخر این سخن امام رضا علیه السلام برایم خیلی چشمک زد

          رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا

          امام میگوید :خدا رحمت کند آن کس را که امر ما را زنده کند

          از امام پرسیدند که چگونه؟

          امام پاسخ داد:

          علوم ما را بیاموزند و به مردم یاد دهند.

          و در ادامه با تاکید فراوان فرمودند:

          اگر مردم علوم ما را میدانستند هر آینه پیرو ما میشدند و از راه ما تبعیت میکردند

          چقدر این سخن حرف دارد

          این سخن حکایت از این دارد که علوم راستین اهل بیت در بین مردم نیست

          علم راستین اهل بیت یعنی یک مشت خاک برداری و با علم ارتعاش و فرکانس و… آن را تبدیل به طلا کنی…

          علم راستین اهل بیت یعنی یک کرمچاله ایجاد کنی و از طریق این پورت ، از کهکشان راه شیری در زمانی بسیار کم مسافرت کنی به کهکشانی دیگر و زیبایی ها آنجا را ببینی  و بعد دوباره برگردی مثل داستان ابراهیم و دیدن ملکوت آسمان ها و زمین

          علم راستین اهل بیت یعنی همان علمی که یوسف داشت و از طریق علم إلقا چشمان یعقوب را شفا داد…

          علم راستین اهل بیت یعنی مثل موسی با دستت یا چیزی که در دستت داری ، اشاره کنی به سنگ و سنگ شکافته شود و آب از آن جاری شود…

          اما علم راستین این بزرگان از نگاه ما اینگونه است

          موی سرت بیرون باشد این مو در روز قیامت حلقه اعدامت میشود

          آخ قربونت برم امام حسین سرت را بریدند ، فکر کنم اینقدری که ما از بریدن سر امام حسین غصه میخوریم حضرت زینب که شاهد این صحنه بوده غصه نخورده

          ما  برای امام حسین اشک میریزیم پس جای ما در بهشت است ولی این بیل گیتس و ایلان ماسک و جف بزوس و…جایشان در قعر جهنم است و خدا توی این دنیا بهشون نعمت داده که توی اون دنیا پوست از سرشون بکنه…

          واقعا ما داریم کجا میریم ، به قول قرآن

          (فَأَیۡنَ تَذۡهَبُونَ)

          [سوره التکویر 26]

          و نکته جالب دیگری که در کلام امام رضا به من چشمک زد این بود که

          امام فرموده که الناس ، یعنی مردم

          نگفت مومنین و…

          دارم فکر میکنم اگر مهندسان آمریکایی و چینی  اینگونه به بزرگان ما نگاه میکردند الان چگونه دنباله رو این بزرگان میشدند و چقدر علم گسترش پیدا میکرد

          در پناه تنها پادشاه جهانیان باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
          • -
            زهرا نظام الدینی گفته:
            مدت عضویت: 2403 روز

            برادر همدردم

            چند روزی بود که برای هیچ کدام از پاسخ‌هایی که دوستان عزیزم بهم داده بودند، جوابی ننوشتم. به قول سعیدهٔ عزیز تا می‌خواستم جواب بدم می‌دیدم که دستم می‌نویسه نه قلبم؛ اما کامنت شما متفاوت بود و من کاملا خودم رو هم‌سخن و هم‌فکر و هم‌کلام و هم‌درد شما دیدم.

            تو خط به خط کامنتی که نوشته بودید، حس می‌کردم که از چه دردی دارین رنج می‌کشین. دردی که گاه سراپای وجود من رو هم فرا می‌گیرد. تمام شاکلهٔ وجود ما رو مذهب تشکیل داده و الان می‌بینیم هر آنچه اشتباه داریم و هر آنچه مانع بر سر راهمان هست، ناشی از همین باورهاست. نه جسارت شکستن و نابود کردن این شاکله را داریم که یقین داریم بیس و اساس آن درست است و نه توان ماندن در زیر بار این باورها که یقین داریم درشکه‌ای سنگین بر خودمان بسته‌ایم و کشان کشان راه می‌رویم و نفس‌نفس می‌زنیم.

            اما راهی که شما رفتین، راه قشنگی بود و تحسینتون می‌کنم؛ حلاجی عاقلانه.

            حقیقت اینه که:

            اسلام به ذات خود ندارد عیبی

            هر عیب که هست از مسلمانی ماست

            کامنت شما رو که داشتم می‌خوندم، رفتم به سی سال پیش. دوران دبیرستان، یه تابلوی مقوایی روی دیوار نمازخانهٔ ما زده بودند که روی آن نوشته بود: الله الله که بیگانگان به قرآن شما عمل کنند.

            من هر روز این تکه از وصیت حضرت علی رو می‌دیدم و خوشحال از اینکه من در مسیر درست هستم با خودم می‌گفتم: خداروشکر که من عامل به قرآنم، من که مصداق این حرف نیستم. حجابم کامله، اهل هیچ رابطه‌ای نیستم، هیچ خلافی از من سر نمی‌زنه، این‌قدر مومنم، و ….

            اما الان می‌فهمم که هنوز هم شاید نفهمم که عمل به قرآن یعنی چی؟

            اگر عامل به قرآنم، چرا چنین خسران‌زده‌ام؟

            اگر عامل به قرآنم، توحید کجای زندگی من نقش داشته؟

            اگر عامل به قرآنم، لا خوف علیهم و لا هم یحزنون زندگی من کجاست؟

            اگر عامل به قرآنم، پیرو راه کدام پیامبر ، قدم‌های بزرگ و شجاعانه برداشته‌ام بی‌آنکه بترسم از شکست؟ مثل موسی با تکه چوبی به جمع سحرهٔ فرعون پیوستم یا مثل یوسف در ته چاه خدا رو دیدم یا مثل ابراهیم به آتش درآمدم یا بی‌واهمه بت شکستم؟

            اصلا من به کی شبیهم؟ به علی که آبار و نخلستان‌های او معروف‌اند و من به جای تلاش بی‌وقفهٔ او، نان و سرکهٔ او را فقط دیده‌ام؟ به حسن که سفره‌های هر روزهٔ او معروف است و طبق همین نقل‌های مستند خودشان، انفاق‌های کلانش خارج از تصور ثروت ثروتمندان این عصر است و مگر می‌شود حسن باشی و بردهٔ پول و پول برایت تصمیم بگیرد که چه کنی یا نکنی؟ به حسین شبیهم که قدم برداشت و دست روی دست نگذاشت و سر آخر به بالاترین و زیباترین حالت جذب یعنی رضایت مطلق رسید. به کی شبیهم در این دینی که برای خود ساخته‌ام؟ به امام صادق که کاروان تجاری داشتند و از ثروتمندترین افراد مدینه بوده‌اند؟ به کی شبیهم؟ به کدام حرف و روایت عمل کردم؟

            به اینکه بهترین چیز برای زن آن است که نه کسی او را ببیند و نه او کسی را ببیند یا به آن روایت که می‌گوید شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه در دل سنگ سیاه در دل تاریکی شب است. چرا وقتی جوان‌تر بودم هیچ کس تاکید می‌کنم هیچ کس از خانواده مذهبی من روی این روایت تاکید نکردند و من را شجاع پرورش ندادند و توحیدی، به جایش فقط از اینکه یه دختر چطور باید رفتار کنه که مبادا دلی از راه رفتن و نگاه و کلامش نلرزد که باز هم آن دل که لرزیده گناهگار نبود و من دختر گناهکار بودم.

            شما رو نمی‌دونم؛ اما خودم رو می‌دونم که هنوز باید میله‌میله این قفسی رو که سال‌ها دور خود تنیده‌ام، بشکنم و رها کنم.

            باید جایگاه خدا رو از ائمه بگیرم و از آن‌ها فقط درس توحید بیاموزم که یقین دارم در آن صورت پیرو واقعی‌ام.

            باید نقش خدا توی زندگی‌م اون‌قدر پررنگ بشه که بتونم با افتخار سرم رو بالا بگیرم و بگم پرچم خدا بالاست مثل وقتی که مسی نگاه به آسمون می‌کنه و در اون لحظهٔ زیبای تاریخی پرچم عظمت خدا رو با فقط یک نگاه به اهتزاز در میاره، اونوقته که می‌تونم ادعا کنم من حنیفم.

            به راستی که جهان خدا داره به دست ایلان‌ماسک‌ها و بیل‌گیتس‌ها روز به روز پیشرفته‌تر می‌شه و من و شمای مسلمان هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم و حسرت من از آن روزی است که روز جزاست!

            که ‌مورد سؤال قرار می‌گیرم که چه کردی و آمدی؟

            من حافظ قرآنم، ده سال شب و روزم را با قرآن گذروندم و به یک باره آن را رها کردم ‌گفتم من می‌خوام عامل به قرآن باشم، آن هم فقط یک آیه، من می‌خوام به یک آیه عمل کنم: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملایکه الا تخافوا و لاتحزنوا …

            به مدت ده سالی که قرآن رو خوندم به این نتیجه رسیدم که 124 هزار پیغمبر اومدن تا یک چیز رو بگن: فقط خدا رو بپرستید. انگار حاصل این ده سال فقط همین یک عبارت بود و من تصمیم گرفته بودم عامل به همین یک مفهوم قرآن باشم.

            و در این راستا وقتی قدمی برداشتم و به مومن‌ترین افراد دور و برم گفتم شما از چی این قدر نگرانید؟ مگه نمی‌گید خدا روزی‌رسانه؟ جمله‌ای عجیب از اون‌ها شنیدم. گفتند درسته که خدا روزی‌رسانه اما آدم هم باید واقع‌بین باشه. اونجا بود که متوجه شدم خدا در زندگی ما مذهبی‌ها واقعیت نداره بلکه بیشتر یک بته که گذاشتیمش یه گوشه. واقع‌بینی با وجود خدا انگار سازگار نیست.

            کلامم طولانی شد، لب سخنم این است که به هر دین و آیینی باشیم، مذهبی یا غیر مذهبی باشیم، باحجاب یا بی‌حجاب باشیم، اونچه اون دنیا ازمون سوال می‌شه اینه که خدای شما واقعیت زندگی‌تون بود یا نه؟ باید تلاش کنیم که خدای واقعی رو به زندگی بیاریم همون خدا که ملاصدرا می‌گه اکر چنین کنید در کوچه‌های خلوت شب با شما قدم می‌زند.

            این نکته رو هم دوست داشتم بگم که شما خیلی خوب مسلط به آیات قرآن هستین و از آیاتی استفاده کردین که من فراموش کرده بودم و الان از شنیدنش لذت بردم و چیزی فراتر از لذت بردن، گوشهٔ دلم از شادی غنج زد وقتی این آیه رو شنیدم:

            لا ضیر انا الی ربنا منقلبون. چراکه در ماجرایی قرار گرفتم که چندین روزه که تهدید می‌شم و شنیدن این آیه برام شیرین بود.

            همیشه آخر کامنتهام به این فکر می‌کنم که حرف قشنگ زدن چه آسونه و تا چه اندازه می‌تونم عامل به این حرف‌هام باشم؟!

            براتون آرامشی عمیق، توحیدی ناب و موفقیتی چشمگیر آرزو می‌کنم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
            • -
              فاطمه احمدی گفته:
              مدت عضویت: 2624 روز

              سلام دوست عزیز

              من پیام شما وپیام دوستان مذهبی دیگه رو خوندم یک سوال از شما واز تمام این دوستان مذهبی دارم.از کجا مطمین هستین که این مسیری که در پیش گرفتین درسته ومسیر قبلی اشتباه؟؟؟ درپیامی که از آقای خوشدل خوندم ایشون نوشته بودند که اگر میوه ای رو که میدونستم حرامه ومیخوردم در باور مذهبی درست نبود.در پیام دیگه ای خوندم که ما منتظر منجی نیستیم که بیاد ما رو نجات بده.در پیام دیگه ای خوندم که وظیفه ما کمک به دیگران نیست.برام جای سوال بود که این دوستان خوب حتی یک بار نتیجه ای از رفتارهایی که اسلام توصیه کرده ندیده اند که منکر همه چی شدن؟؟شما دوستان خوب تا حالا تاثیر مال حرام رو در زندگیتون ندیدین؟تاثیر مهربانی ودستگیری از کسی که کاری رو نمیتونه وشما میتونین انجام بدین مخصوصا پدر ومادر رو چی ؟کجای دین گفته که شما هیچ کاری نکنید ومنتظر باشید امام زمان بیاد کارتون رو انجام بده؟؟چرا ما تنبلی خودمون رو گردن دین می اندازیم؟فلسفه نجات امام زمان فلسفه غلبه بر شیطان هست ومنظور از منجی بودن امام زمان اینه که ایشون بر شیطان پیروز میشن.اتفاقا من تمام نتایجی که در زندگی گرفتم به خاطر کارهای دینی بوده که انجام دادم.بیست سال پدر ومادرم رو تامین کردم وهر بار که براشون کاری کردم خدا یه لطف جدید برام داشته.خدا شاهده جاهایی خدادستم رو گرفته که اگه بگم براتون مثل افسانه میمونه وهیچ کسی باورش نمیشه چون هر وقت هر کسی بهم نیاز داشت دریغ نکردم ونگفتم من مسیول زندگی دیگران نیستم.همون رفتار هزار برابرش برگشت به خودم.نمیدونم چرا فکر میکنید که پول داشتن با دینداری منافات داره چرا نمیگین که شاید شما اون برداشتی رو از دین داشتین که اشتباه بوده.شیطان هم به انسان سجده نکردوگفت من میخوام یکتاپرست باشم تا حالا فکر کردین که فرق یکتاپرستی که شما میگین با یکتاپرستی شیطان چیه؟؟؟اصلا چرا خدا یکتاپرستی شیطان رو قبول نکرد واونو طرد کرد؟؟عزیزان من درسته یک سری هاتون درس دینی خوندین وخب یک سری حفظیات بوده ویک سری هم شنیدین وباز هم حفظی واین نشون میده که اصلا در این مساِیل عمیق نشدین.متاسفانه انگار بین زمین وهوا هستین هم قرآن رو تایید میکنید هم شیطان رو.مگر توی دین به ما نگفتن علم را یاد بگیرید حتی اگر در چین باشد چرا از اول این رو برای خودتون الگو قرار ندادین وبراین اساس عمل نکردین .به خاطر اینکه انسانها ذاتا تنبل هستن ودنبال اینکه بدبختی خودشون رو گردن یکی بندازن .لطفا برداشتهایی که عمیقا از دین بهش رسیدین رو در فضای عمومی به اشتراک بزارین.من با شرکتی قرارداد داشتم که یکی از افراد اون شرکت وقتی نماز میخوند از اول تا آخر نماز گریه میکرد اما بدترین آدم بود ووقتی روبه خدا وایمیایستاد من به خاطر ندیدن این صحنه فرار میکردم چون من را دقیقا یاد شیطان می انداخت.نماز خوندنمون هم باید با فهم باشه برای چی وبرای کی داریم نماز میخونیم.اینقدر خوب زندگی کردیم که سر نماز شیطان رو شرمنده کنیم یا همون نماز شیطانی رو داریم میخونیم؟؟قرار نشده که اگه تمام زندگیمون هیچ تلاشی برای پیشرفت وتغییر بکنیم همه رو گردن دین ودستورات دینی بندازیم وبعد لج کنیم بگیم پس من برعکسش عمل میکنم که پولدار بشم.من خودم در تمام طول عمرم به دستورات دین عمل کردم والان هم پولدارم وهم از نظر روحی به آرامش رسیدم البته مدتی درگیر چیزهایی بودم که فهمیدم علتش چیه خب آقای خوشدل عزیز شما که اینهمه سال دارین روی خودتون کار میکنید چرا هنوز اونقدر پولدار نیستید که صاحب خونه نداشته باشین خب میگین شیش ساله دارین روی خودتون کار میکنین یعنی هنوز هم به خاطر باورهای دینی نمیتونین پیشرفت کنید.چرا دوست دارین مقصر پیدا کنید.دین اسلام کاملترین وبی نقص ترین دین دنیاست ولی ما فقط به خرافه ها تکیه کردیم ونرفتیم یاد بگیریم .اگر اجازه داشتیم ودرک جمع اجازه می داد برای تک تک دستورات دینی دلیل می آوردم که عییین درست ترین کاردنیاست.من سالهاست که فقط فایلها رو نگاه می کردم واین چند روز کامنتهایی رو که میخونم واقعا شگفت زده میشم که اینهمه به به وچه چه برای این بوده که من بگم تمام دستورات دین خرافاته؟؟یا اینکه من دستورات دینی که خودم دوست داشتم ملاک قراردادم یا اونطور که دوست داشتم تفسیر کردم.مثل استاد که میگن آدمها حرفهای منو اونطور که خودشون میخوان تفسیر میکنن نه اونطوری که به دردشون میخوره وحقیقته.در پناه حق باشد

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            Life time گفته:
            مدت عضویت: 1461 روز

            سلام آقای احمدی

            من چند سال هست به لطف خداوند دارم رو خودم کار میکنم

            و 5سال هست هرروز اینجابودم

            و روخودم کارکردم

            و درنهایت نتیجه تمام تلاشهای شبانه روزی من

            رسیدن به درستی عقاید و باورهای مذهبی ام بود

            من واقعا بهای سنگینی دادم تا بتونم به این درک برسم

            درک اونکه عقاید وباورای مذهبی شیعه کاملا درسته

            فقط آدم باید درک شون کنه

            اون کسی که فرمود یاران امام عصر عج برمرکب گران قیمت سوار نمیشوند

            این حکمت و فلسفه داره

            باید فرکانس ش رو درک کنید

            فرکانس سوارشدن برماشین گران قیمت

            و تفاوت بازتاب فرکانسی اون در زندگیتون رو

            با سوارشدن یک ماشین ارزون

            بدونید که با طلب ثروت زیاد و ماشین گران قیمت دارید همفرکانس چه چیزهاوچه کسانی میشید

            اهل بیت ع هم ثروتمند بودن

            اما برای خود اصولی داشتن

            من جمله اصل ساده زیستی و در حد افراد ضعیف جامعه زندگی کردن

            البته که سخته …اما دلیل داره

            اگرما دلیلش رو درک نمیکنیم

            دلیل نمیشه اون هااشتباه گفته اند

            ما متوجه نیستیم

            فقط مراقب باشیم که عقاید و باورای مذهبی مون رو داریم سر چی از دست می دهیم

            دارن چه ثروتهایی رااز ما نرم نرم باتغییر باور میگیرن

            تا چه ثروتی بهمون بدن

            امیدوارم همگی ما موردلطف خداوند و اهل بیت واقع بشیم

            تا دیر به خود نیاییم

            زمانی که خیلی ثروتهامون

            از دستمون رفته باشه

            یکی از ویژگی هایی که انسان رو

            در خطر از دست دادن ایمان و عقیده می اندازه

            در خواست زیاد برای ثروت فراوانه

            میدونم که اینجابین افراد عضواین سایت مقاومت واسه این حرف زیاده

            امااین چیزیه که بعد از سالها بهش واقعارسیدم

            و خیلی چیزاموازدست دادم تااین گوهر ها رو در ذهنم حک کنم ، ضربه زیادخوردم از باورای ثروت ساز !! باورای مذهبی ای که مانع ورود ثروت میدونن دقیقا همون نقطه ی انفصال خدا و شیطانه

            و با بستن راه خدا در زندگی و باز کردن راه شیطان ، وعده ورود ثروتی رو بهمون میدن که اون ثروته چه بر روزگار فرد خواهد اورد …فقط کسی میفهمه که چشیده باشدش

            برای هممون ارزوی هدایت به صراط مستقیم دارم اول از همه خودم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          جواد کاظم پور گفته:
          مدت عضویت: 1736 روز

          سلام دوست خوبم

          امام زمان خودمون هستیم البته اگر بدونیم که هیچ منجی قرار نیست بیاد که مارو نجات بده. تنها کسی که میتونه و قدرت داره در زندگی ما تاثیرگذار باشه چه خوب و چه بد خودمون هستیم. اینکه این موضوع رو بتونیم منطقی کنیم با توجه به این همه سال تکرار و تکرار بسیار سخت است ولی همیشه با تلاش و تکرار و تکرار الگو های درست میشه انجام داد این مهم رو . البته این رو هم اضافه کنم که منظورم از این حرف این نیست که آیا امامی هست یا نه …. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          اشرف مخلوقاتم گفته:
          مدت عضویت: 968 روز

          سلام و درود بر هم خانواده خوبم سرکار خانم نظام الدینی

          خیلی دوست دارم این مقاله تونو بخونم حتما دوستان دیگه هم دوست دارن بیدارتر شوند آیا راهی هست یا نه؟ یا تو همین صفحات خلاصشو برامون بنویسین برای بالا رفتن آگاهی ما و رهایی از خرافاتی که چندین قرن برما تحمیل شده

          باتشکراز شما دوست خوبم از کامنت های خوبتون لذت میبرم متشکرم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            زهرا نظام الدینی گفته:
            مدت عضویت: 2403 روز

            سلام دوست عزیز و بزرگوار

            ممنون بابت حس خوبی که به من منتقل کردید.

            متأسفانه اون مقاله رد شد و من چون باید حتما جایگزین اون مقاله مطلبی رو می‌دادم، چون دو صفحه مجله مختص من بود و نمی‌تونستم بدون مطلب رها کنم، مجبور شدم مقاله رو کاملا تغییر بدم و جایگزین همهٔ اون منطق، نقل قول از یکی از مقامات سیاسی بکنم که مقاله بتونه چاپ بشه.

            عمدهٔ حرف من این بود که اسلام دین عقلانیته، دستور به فکر کردن داده، جایی که فکر و عقل باشه، پیشرفت هست و تکنولوژی ساختهٔ این عقله، پس منافاتی با وجود امام زمان ندارد؛ بلکه باید در خدمت ایشان قرار بگیرد.

            من فقط نشستم، فکر کردم و نوشتم، از هیچ منبعی هم استفاده نکردم.

            در هر صورت حداقل تو این سایت یاد گرفتیم که اجازه ندیم دنیامون پر از حاشیه بشه و من وقتی دیدم قراره حاشیه ایجاد بشه، گفتم باشه، هر چی شما می‌گین و کلا دیگه برای اون مجله ننوشتم.

            اگه مقاله رو جایی چاپ کرده بودم، لینکش رو براتون می‌ذاشتم.

            ممنون از توجهتون.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          پریسا گفته:
          مدت عضویت: 1173 روز

          به نام خداوند بخشنده مهربان

          سلام بر دوست عزیزم زهرا جان

          تحسینت می‌کنم به خاطر باور محکم و ذهن بازی که در مورد امام زمان داشتی

          تحسینت می‌کنم که همچین مقاله پرباری رو نوشتین

          امیدوارم شرایط جوری بشه که ما هم بتونیم بخونیم

          خدایا شکرت که در جمع همچین افرادی قرار دارم که همفرکانس هم هستن

          خدایا شکرت

          در پناه خداوند سالم و سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین

          پریسا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Life time گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      سلام آقای خوشدل

      وقتی نوشتی باورای مذهبی من بدجور دردم گرفت چند روزه که خدا داره همینا رو بمن میگه ، قصه از همون سفری شروع شد که به شهر مذهبی داشتم

      و خوبن این دردها اینا رشدمون میدن و اونقدر برام سنگین بوده اما مدام میپرسم خدایا بعدی رو بگو و امشب یه تضادی اومد که همون بعدیا رو گفت بهم و باز اونم در کامنتتون بود

      الگوی تکرارشونده من اینه اگر کسی برای من کاری کنه چیزی بمن بده بااونکه من بهاشو به خدا پرداختم ولی من گفتم نه من اگر ازش درخواست کنم استفاده کنم بعدا حتما منت میزاره سرم

      پس نمیخوام ازش

      و اینجوری دست خدا رو بستم واسه مهاجرتم

      و امشب نتیجه این باورمو دیدم

      باور دارم اگر برای کسی کاری کنم بعدا باهاش بدبرخورد میکنم یااگر کسی برام کاری کنه بعدا باهام بد رفتار میکنه برای همین نمیخوام از هیچکس چیزی بخوام و در کل …

      بله …

      ممنون بابت کامنتتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2011 روز

      سلام به سید علی عزیز

      شما فوق العاده ای. انقدر احساس می کنم مدارت با من متفاوته که اعتراف می کنم گاهی بهت حسودیم میشه. باهات مقاومت دارم ولی میگم بیخودی نیست که اکثر مواقع تاپ کامنتها رو می نویسی و اینهمه آدم تحسینت می کنن. چون برای رشدت داری بی وقفه کار می کنی. چون واقعا تمرکز لیزری کردی که خودت رو مثل آب زلال شفاف کنی. نتیجه اینهمه کار همین عزتی میشه که خدا بهت داده و نوش جونت باشه.

      بیا اینجوری بهش نگاه کنیم که شما برای اینکه این باورهای ریشه دار مذهبیت رو بشناسی هدایت شدی به اون ساحل مدیترانه ای. اصلا برای اینکه بتونی آدمهایی جدیدی رو بعنوان دوست و یک انسان شایسته بپذیری با این تضاد در سفرت مواجه شدی که از قضا اون فرد صاحبخونه ات باشه و روزی دو وعده نون و نمکش رو بخوری. بعد از یه طرف حرمت نون و نمکه از طرف دیگه تضاد وحشتناکی که اون شخص قرآن رو قبول نداره. آیا این زیباترین پارادوکس جهان نیست که به شما کمک کنه خودت رو بشناسی و پاشنه آشیلت رو هرچه سریعتر و واضحتر ببینی؟ پس خدارو بابتش شکر کن و به خودت هزار آفرین بگو که با باورسازیهای درستت به جای درست دنیا هدایت شدی.

      سید جان خوشحالم که از اون حالت قبلم خارج شدم و تونستم برات کامنت بنویسم. چون قبلا انقدر مدارت برام دور و دست نیافتنی بود که در خودم این لیاقت رو نمی دیدم که حتی زیر کامنتت تحسینت کنم چه رسد به اظهار نظر. ولی الان این جسارت رو پیدا کردم. و برای خودم خوشحالم که بنده السابقون السابقون خدا رو که شما باشی درک کردم و دارم یه پله بهش نزدیک میشم.

      مطمئنم و شک ندارم که به زودی در یه فایل زندگی در بهشت یا سفر به دور امریکا در کنار استاد و مریم جان می بینمت.

      حلالت باشه اون نعمتها و لذتها.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
      • -
        Life time گفته:
        مدت عضویت: 1461 روز

        سلام سعیده جان دوست باارزش من

        خدا چند ثانیه قبل بهم گفت اهنگ رو قطع کن بیا بریم سایت میخوام باهات حرف بزنم

        بعد صاف آوردم اینجا

        سر کامنتت

        میدونی چرا

        دقیقا خودتم فوق العاده و قابل تحسین و ستایشی

        چقدر دقیق و زیبا گفتی

        خدا تو رو آورده سر سفره یه آدمی که دو روز نون و نمکش رو بخوری

        و این تضاد رشدت بده

        قبلش آخه من داشتم میگفتم خدایا تو منو انقدر تغییر دادی که دیگه با همسرم فرسنگها تفاوت دارم

        اما کامنت سیدعلی و کامنت شما گفت بمن که خدا درست آوردتت جای درستت اینجاست

        باید تکاملت رو همینجا سپری کنی

        هنوز باید خیلی روی باورات کار کنی

        ممنونم از هردوتای شما عزیزان

        مرسی مرسی مرسی که هستین

        همتون

        خونواده ی دوست داشتنی عباسمنشی من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
        • -
          سعيده رضايى گفته:
          مدت عضویت: 2011 روز

          سلام حدیث گلم

          باورت نمیشه کامنتت اشکمو سرازیر کرد. هنوز تو حال و هوای نوشتن شکرگزاریهام تو دفتر ستاره قطبیم بودم اومدم برای آخرین بار سایت رو چک کنم بعد بخوابم که کامنت شما رو دیدم.

          خودت نمی دونی با همین چند جمله چه کمک بزرگی بهم کردی و چه دری رو خدای بزرگم از زبون شما به روم باز کرد. دقیقا تجربه ای مشابه با شما در مورد همسرم دارم و حرفت شد چراغ راهم. حرف خودم به سید علی جواب خودم در یه جنبه دیگه زندگیم بوده که خودم حواسم نبوده. و این حرف یک دست چرخیده و به خودم برگشته.

          امروز داشتم با خودم می گفتم تو روی خودت کار کن و سعی کن همیشه یاد بگیری. این انرژی در جهان گم نمیشه. ثبت میه و جور دیگه ای بهت برمی گرده. و الان دقیقا همین اتفاق افتاد. از طریق هدایت شما به حرفهای من.

          از دست و زبان که برآید

          کز عهده شکرش به در آید

          الهی عاشقتم عاشقتم. ای سریع الاجابه.

          خدایا این سایت فرقی با معجزه نداره. شکرت شکرت شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          مریم جلقازی گفته:
          مدت عضویت: 918 روز

          سلام دوست عزیز

          الان کامنت شما و سعیده عزیز رو‌ خوندم

          من هم اشکم سرازیر شد

          از اینکه گفتی « قبلش آخه من داشتم میگفتم خدایا تو منو انقدر تغییر دادی که دیگه با همسرم فرسنگها تفاوت دارم»

          نمیدونم این نجواها که در ذهنم از رابطم با همسرم میاد چیه، اینکه می‌خوام تغییر کنم اینکه می‌خوام رشد کنم اما از طرفی می‌خوام همسرم هم مثل من تغییر کنه، نمیدونم از سر دوست داشتن همسرمه یا ترس از تنهایی

          نمیدونم از ترس از فرکانس همدیگه خارج شدنه یا حس میکنم من آدمی هستم که باید بهش کمک کنم یا فکر میکنم ما تو فرکانس هم هستیم یا نیستیم ، نمیدونم هرچی که هست حتما خیره

          من هنوز نفهمیدمش

          این جمله ای که نوشتی

          «این تضاد رشدت بده»

          این جمله ای که سعیده جان در جوابت نوشت «امروز داشتم با خودم می گفتم تو روی خودت کار کن و سعی کن همیشه یاد بگیری. این انرژی در جهان گم نمیشه. ثبت میشه و جور دیگه ای بهت برمی گرده»

          حالم رو دگرگون کرد

          احساس میکنم خیلی دارم دست و پا میزنم

          فقط کافیه رها کنم و بسپارم به دست خدا

          مرسی که نظرتون رو اینجا نوشتید چراغ راهی برای من بود

          الهی شکر که دستان خدا هستید

          الهی شکر که من خدای من خیلی بزرگِ

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سمیه زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2230 روز

        سلام سعیده ی عزیز،

        خوشحالم از اینکه گفتی نسبت به قبل مدارت بالاتر رفته و بر خلاف قبل اومدی و جواب کامنت سید علی خوشدل رو دادی. تحسینت می کنم و برات خوشحالم. جالبه که بدونی منم تا حدود سه ماه پیش دقیقا در مورد سید علی خوشدل این مقاومت رو داشتم و به کامنتاش که می رسیدم نمی خوندم و ردش می کردم. بخصوص که یه دفعه کامنتی ازش دیدم که خیلی به فایل مرتبط نبود و یه سری آیه ی قرآن رو نوشته بود و تفسیر کرده بود و کامنت اول شده بود با خودم گفتم چرا باید این کامنت، برتر بشه؟؟ و خلاصه اون تریگر شد که دیگه کامنتاش رو نخوندم غافل از اینکه به اون مدار دسترسی نداشتم و فرکانسم با اون موج رادیویی میزون نبود! الان بعد دو سه ماه چنان لذتی می برم از خوندن تفسیرهاش از قرآن که خدا می دونه. با خودم میگم چقدر این بشر خوب آیات رو می فهمه چقدر قشنگ مربوطش می کنه به قوانین و آموزه هایی که داریم کار می کنیم. خلاصه که الان ایمیل فعال کردم که سید علی کامنت می ذاره برام نونیفیکیشن بیاد و سریع برم بخونم :)

        دیروز داشتم به همسرم می گفتم که یادمه زمانی که تو دوازده قدم بودم انقدر فرکانسم و مدارم پایین بود که خیلی هنر می کردم فقط گوش می دادم، هر از چندی شاید یه نتی هم بر می داشتم بعدم دریغ از یک کامنت. و باخودم می گفتم اینایی که همش کامنت می نویسن چقدر بیکارن چقدر وقت صرف نوشتن می کنن (علامت دست کوبیدن رو پیشونی)

        الان یکی از بزرگترین لذتهای زندگیم خوندن کامنت بچه هاس و همونطور که ملت تو اینستا و فیس بوک ساعت‌ها غرق میشن و وقتشون میگذره من وقتی میام واسه کامنت خوندن یهو می بینم بیش از یک ساعته دارم کامنت می خونم. الان که فک می کنم می بینم استارت کامنت خوندن و نوشتنم از فایل های نتایج دوستان در مورد آقا رضای گل عطار روشن شروع شد و هی بیشتر و بیشتر شد. خدایا شکرت که اون فایلها رو دیدم و این بهبود آغاز شد.

        اومده بودم فقط بنویسم که منم حس مشابه شما داشتم ولی کلی چیزای دیگه اومد که بنویسم…

        امیدوارم هممون تو این مسیر زیبا پایدار و ثابت قدم باشیم و کلییی نتیجه بگیریم.

        در پناه خدای مهربون شاد و سلامت و ثروتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          سعيده رضايى گفته:
          مدت عضویت: 2011 روز

          سلام دوست خوبم سمیه گل. خیلی ممنونم از محبت و توجهت

          اصلا انقدر صحبتهات و افکارت و گذشته مربوط به سایت و 12 قدمت شبیه من بود که یک لحظه فکر کردم خودم این کامنت رو نوشتم. دقیقا انگار خود منی.

          منم هم برای خودم و هم برای شما خیلی خوشحالم. من خودم از قبل خیلی معتاد به اینستا و موارد مشابه نبودم ولی اینجا هم زیاد نمی اومدم. اصلا نمی دونم تمام وقت روزمو کجا سپری می کردم. ولش کن هرچی بود همون الافیها و سردرگمی ها منو انقدر خسته و مستاصل کرد تا کشوند به اینجا. الهی شکر که به بیراهه نرفتم. شاید دلیلش علاقه قلبیم به خدا بوده که همیشه اطمینان داشتم باید حواسم بهش باشه و حواسش بهم هست. شاید همون یک جمله از نمازم که با اندکی آگاهی می گفتم: اهدنا الصراط المستقیم. یا زمانیکه از رکوع بلند می شدم با حواس جمع می گفتم: سمع الله لمن حمده (خدا به کسی که اون رو ستایش می کنه گوش میده)

          اینا در جهان گم نشده بود و انرژیش به صورت هدایت به این سایت و این استاد بی نظیر در وجود من متجلی شد.

          از آقای عطار روشن گفتی و کردی کبابم! دیگه نگم که خودش یه کتابه.

          من اولین باره مفهوم عزت الهی رو بصورت عملی مشاهده کردم. در وجود آقای عطار روشن و سید علی خوشدل دیدمش. که عطسه هم می کنن 300 تا لایک می گیره.

          الهی ما رو به راه کسانی هدایت کن که بهشون نعمت دادی. خودت شخصا عزت دادی چرا که هیچکس توانایی دفع خیر تو رو نداره.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1910 روز

            سلام سعیده جانِ نازنینم.

            ازت ممنونم برای کامنت های زیبایی که نوشتی، هم این کامنت هم کامنتهای بالایی.

            به ترتیب خوندم و رسیدم به اینجا…

            یادمه کامنتی که برای سید علی نوشته بودی رو همون زمان، خونده بودم.

            و برام جالب بود، چون حس تشابه کردم با خودت.

            اینکه گاهی منم به کامنتهای بچه ها حسادت میکنم.

            اینکه گاهی دستم به نوشتن و تحسینشون نمیره.

            بلافاصله یادِ صحبت استاد میوفتم:

            درمانِ حسادت، تحسین کردنه.

            بعد از یه مدت تحسین کردن تبدیل میشه به یکی از ویژگی های شخصیتیِ آدم و این عالیه.

            اینکه قبلا چی بودم، چی فکر میکردم، با الانم مقداری تفاوت حاصل شده.

            بهتر شدم و این شایسته ی تقدیره.

            بی نهایت سپاس گزار خدا هستم واسه جایی که الان هستم.

            خیلی بانمک نوشتی، که بعضیا عطسه کنن هم 300 تا لایک میگیرن.

            خیلی جالبه اتفاقا امروز هدایتی، فایل گفتگو با دوستان سید علی و عادله جان و شکیبا جان رو گوش دادم، بعد هدایت شدم اینجا.

            من عاشقِ نشونه هام.

            مثلا دیروز هدایت شدم به سپاس گزاری، از شنیدن فایلی از استاد که فحواش شکر گزاری بود تا …

            امروز هم مامانم گفت سمانه روزی 1000 بار خدارو شکر کن، میدونم شکر میکنی، بازم شکر کن، به اندازه ی تک تک برگهای درختان جهان (انقدر بزرگ، مامان من شخصِ بسیار سپاسگزارم گزاریه و تفکر میکنه روی نعمتهای خدا) شکر کن…

            برای همه چیز شکر کن، زندگیت، نعمت هات، حالِ خوبت و …

            یک آن متوجه شدم تو جریان هدایتم، و اینار از زبان مادرم بهم گفته میشه…

            فقط گفتم چشم…

            چشم…

            عاشقِ این جریانِ هدایت های دلبرانه ی خدا هستم.

            اینکه چطوری شد اومدم اینجا، نمیدونم، اما کاملا حس میکنم هدایتیه، هم برای خودم هم برای شما.

            تحسینت میکنم سعیده جان برای کامنت هات.

            این جمله ات خیلی توجهم ام رو جلب کرد:

            زمانیکه از رکوع بلند می شدم با حواس جمع می گفتم: سمع الله لمن حمده (خدا به کسی که اون رو ستایش می کنه گوش میده)

            چه نگاهِ قشنگی داری، کیف کردم.

            این جمله یه باورِ امید بخش و حال خوب کنه:

            خدا به کسی که اون رو ستایش می کنه گوش میده

            به قولِ مامانم که امروز یادآوری کرد:

            اگه آب دریا جوهر شه، درختان هم کاغذ، بازم نمیتونه جوابگو باشه واسه نوشتنِ سپاس گزاری از خدا.

            و نکته جذابش اینه، مامانم فایل جدید استاد رو نشنیده، ولی دقیقا حرف استاد رو گفت بهم امروز:

            اینکه هر چی سپاس گزاری کنیم بازم کمه و نمیتونه حتی اندازه ای از نعمتهای خدا رو جبران کنه.

            در آغوشِ گرم خدا باشی همیشه سعیده جان، در کنار عزیزانت.

            خدایا سپاس گزارتم بی اندازه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              سعيده رضايى گفته:
              مدت عضویت: 2011 روز

              سلام سمانه مهربون و نازنین

              بی نهایت متشکرم از اینهمه لطف و عشقی که نثارم کردی و من با جون و دلم دریافتش کردم و قلبم به پرواز دراومد.

              منم جدیدا با شما آشناتر شدم و نوشته هات گیرایی خاصی برام پیدا کرد طوریکه اسمت واسم چشمک میزنه و میگم آخ جوووون بخونم ببینم چی نوشته. انقدر از صداقت کلام و وضوح تصویرسازیهات خوشم میاااااد که نگو.

              امروز قرآن رو باز کردم که ببینم رب نازنینم چطور میخواد خوشحالم کنه دیدم انگشتام بی اختیار سوره لقمان رو باز کرد و گردنم ناخودآگاه چرخید صفحه سمت چپ

              تک به تک آیاتش برام معنی خاص داشت و اشکمو بهمن وار سرازیر کرد. چقدر شکر کردم( خدا حفظ کنه مادر نازنینتو و عمر پربرکت و باعزت بهشون بده)

              این آیه الان که کامنت شما رو بعد از اینهمه مدت که از انتشار این فایل و کامنت من گذشته خوندم، برام به پرواز دراومد جلوی چشمام:

              یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ ﴿١۶﴾

              پسرکم! اگر عمل هموزن دانه خردلی و در درون سنگی یا در آسمان ها یا در دل زمین باشد، خدا آن را [در قیامت برای حسابرسی] می آورد؛ یقیناً خدا لطیف و آگاه است.

              هر اثری حتی به اندازه دانه خردلی باشه از ما در جهان باقی میمونه و به قول ما فیزیکیا قانون پایستگی انرژی همیشه برقراره.

              انرژی از بین نمیره و تولید هم نمیشه بلکه از شکلی به شکل دیگه درمیاد.

              الهی بی نهایت ازت سپاسگزارم که وسیله ای شدم تا اثر مثبتی در جهان باقی بگذارم.

              و سپاسگزارترم از اینکه در جمع توحیدی بزرگانی همچون استاد و سمانه ها هستم….

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 820 روز

      بنام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام دارم خدمت دوست عزیزم سیدعلی … توحیدی و موحدم

      مرسی از کامنت پراز آگاهی تون و چقدر لذت بردیم .

      اساس مغز بر پایه ی منطقه

      و اگر براش منطق بیاری و الگوی مناسب براش بیاری اونم هم میپذیره…

      وگرنه قبول نمیکنه ؟

      اگر تو این گرونی و تورم بگی ثروت هست و کسانی هستن که واقعا دارن خوب پول میسازن … مغز قبول نمیکنه و نمیگه چشم آقای بساطیان شما درست میگید ؟ و بپذیره؟ باید براش دلیل و الگو بیاری ؟ که میشود ؟

      اینقدر باورهای مذهبی به خورد ما دادن و ورودی نامناسب گرفتیم و باورهای محدود، مغز ما دچار روغن سوزی شده و باید تعمیر اساسی بشه و در بعضی جاها از تعمیر گذشته ، باید تعویض بشه ؟

      همونطور که دکتر شریعتی

      گفتند ، من دنبال دینی هستم که دردمو دعوا کنی و منو برسونه به همه چیز (ثروت و سلامتی و موفقیت …. )

      بنده خودم آدم مذهبی بودم اهل نماز و روزه …

      شاید باورتون نشه از وقتی با این مباحث آشنا شدم تازه خدا رو شناختم و موتورم به حرکت افتاد و اونو روغن کاری کردم ….

      من یه تضاد مالی خیلی بد برام اتفاق افتاد و اومدم زیر صفر و کلی بدهکار ….حالا اینجا جا ش نیست و نگم بهتره ….

      ولی قبلش من خیلی موفق بودم و تقریبا از همن سن های خودم بهتر و یه سر کله بالاتر بودم … و این موفقیت ها بدون آگاهی بود .

      الان که با این مباحث و با استاد عزیزم و این دوستان بی نهایت و فوق الععععععاده آشنا شدم

      الان خیلی طعم موفقیت برام شیرین تر هستش. و لذتش بیشتره، چون با آگاهی هستش…

      خیلی از کسانی که دارن اختراع یا اکتشافی میکنن چون باور دارن میشود .و گرنه هیچ‌وقت شروع نمیکردن…

      مرسی سیدعلی جان که نوشتید و باعث شد این حرفها گفته بشه، و امیدوارم استاد رو امسال ملاقات کنید در بهترین حالت و بهترین مکان

      از دوستان خوب و ارزشمندم زهرا نظام الدینی

      حدیث سلیمی

      سعید ه رضایی

      آقا رضااحمدی

      علی برزگر و نگین فلامرزی و کسانی که حضور ذهن ندارم و در پاسخ سید علی خوشدل کامنت های قشنگ و تاثیر گذار نوشتند و کامنت هاشون پراز درس و آگاهی بود کمال تشکر را دارم

      و دست تک تک شان را به گرمی میفشارم و از تمام سلول های بدنم ازشون تشکر میکنم .خوشحال و خوشبختم که دوستانی چون شما دارم .

      امضای الله مهربان پایای تمام آرزوهاتون.

      با امید به اینکه ، همواره توفیق، رفیق، طریق سعادت و سیادت و سلامت شما باشد.

      دستتون دارم

      و عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        Life time گفته:
        مدت عضویت: 1461 روز

        سلام آقای بسطانیان

        اسم من رو در کامنتتون بردین

        من حدیث سلیمی هستم .

        بعد از گذشت حدود 50 روز

        باورای جدیدم رو میخوام بنویسم براتون …

        تا مثال نقضی باشه بر باورای غلط قبلم

        و بارسنگین مسئولیت رو از دوشم کمتر کنم

        من چند سال هست به لطف خداوند دارم رو خودم کار میکنم

        و 5سال هست هرروز اینجابودم

        و روخودم کارکردم

        و درنهایت نتیجه تمام تلاشهای شبانه روزی من

        رسیدن به درستی عقاید و باورهای مذهبی ام بود

        من واقعا بهای سنگینی دادم تا بتونم به این درک برسم

        درک اونکه عقاید وباورای مذهبی شیعه کاملا درسته

        فقط آدم باید درک شون کنه

        این حکمت و فلسفه داره

        باید فرکانس ش رو درک کنید

        اهل بیت ع هم ثروتمند بودن

        اما برای خود اصولی داشتن

        من جمله اصل ساده زیستی و در حد افراد ضعیف جامعه زندگی کردن

        البته که سخته …اما دلیل داره

        اگرما دلیلش رو درک نمیکنیم

        دلیل نمیشه اون هااشتباه گفته اند

        ما متوجه نیستیم

        فقط مراقب باشیم که عقاید و باورای مذهبی مون رو داریم سر چی از دست می دهیم

        دارن چه ثروتهایی رااز ما نرم نرم باتغییر باور میگیرن

        تا چه ثروتی بهمون بدن

        امیدوارم همگی ما موردلطف خداوند و اهل بیت واقع بشیم

        تا دیر به خود نیاییم

        زمانی که خیلی ثروتهامون

        از دستمون رفته باشه

        یکی از ویژگی هایی که انسان رو

        در خطر از دست دادن ایمان و عقیده می اندازه

        در خواست زیاد برای ثروت فراوانه

        میدونم که اینجابین افراد عضواین سایت مقاومت واسه این حرف زیاده

        امااین چیزیه که بعد از سالها بهش واقعارسیدم

        و خیلی چیزاموازدست دادم تااین گوهر ها رو در ذهنم حک کنم ، ضربه زیادخوردم از باورای ثروت ساز !! باورای مذهبی ای که مانع ورود ثروت میدونن دقیقا همون نقطه ی انفصال خدا و شیطانه

        و با بستن راه خدا در زندگی و باز کردن راه شیطان ، وعده ورود ثروتی رو بهمون میدن که اون ثروته چه بر روزگار فرد خواهد اورد …فقط کسی میفهمه که چشیده باشدش

        برای هممون ارزوی هدایت به صراط مستقیم دارم اول از همه خودم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مهدی و زهراگائینی گفته:
      مدت عضویت: 2431 روز

      سلام سید علی جان

      توواقعا فوق العاده هستی

      من از دیروز که فایل رو دیدم دنبال

      کامنت شما میگشتم

      از صفحه 25 شروع کردم به دیدن کامنت ها تا شما رو پیدا کنم

      واقعا شاگرد ممتاز شما هستین

      و این شاگرد ممتاز و آنقدر فوق العاده

      هست که باورها خودتون که از بچه گی داشتین پیدا کردین با ما به اشتراک گذاشتین.

      وحرفا های استاد رو برای ما به راحتی که خودش داره یاد میگیرین به ما توضیح میدین

      واین مشکل

      وباورها تو اکثر آدم ها هست

      به راحتی میگین

      تا ما هم متوجه می شویم

      کجای کارمون ایراد داره

      ولی تو ناخودآگاهم متوجه نشدیم.

      آقای سید علی جان

      خودتون

      نمیدونی چقدر تاثیر گذار هستی برای تک تک ما

      از نظر باورها

      ازنظر توحیدی بودن

      من عاشق تفسیر های قرآنی تون هستم

      لذت میبرم و واقعا تحسینتون میکنم

      آنقدر به قرآن مسلط هستین

      من هر چقدر بگم من از اینکه آنقدر قشنگ وعالی قرآن تفسیر میکنین

      و من لذت فراوان میبرم کم گفتم .

      خوش به حال خدا با این بنده خوب

      عالی که داره

      هم به خودش کمک میکنه

      هم به بنده های دیگش که ایمانشون وباورشون

      با دیدن این بنده خوب بیشتر بیشتر میشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      سلام به سید علی خوشدل و خوش زبان

      تخسینت می کنم که انقدر متعهدانه رو خودت کار می کنی نتیجه می گیری و قوی تر ادامه می دی. و صد درصد باهات موافقم راجع به فوق العاده بودن این دوره و زحمات بی نظیر استاد و مریم بانوی شایسته. خداوند هزاران برابر بهشون خیر و برکت بده که دست اینهمه دانشجو رو می گیرن و نه تنها آگاهی های ناب بمون می دن، کلی توضیح هم می دن که خب چجوری این آگاهی ها رو استفاده کنیم و رشد بدیم خودمون رو. تمرینات و سوالا بی نظیرن بی نظیر.

      برام جالب بود که شمایی که انقدر جدی و عالی داری کار می کنی هم انقدر با این دوره هیجان زده شدی و بقول خودت انقلابی درونت برپاست. من وقتی فایلای معرفی رو گوش می دادم و مقدمه ی دوره رو، اصلا یه حالی داشتم شور و شعفی داشتم که با هیچ فایل و دوره ی دیگه ای قابل مقایسه نبود. البته که بعد با خودم می گم هرچی جلوتر می رم و بیشتر رو خودم کار می کنم درکم بیشتر میشه از قوانین، مدارم داره بالاتر می ره و طبیعتا لذت بیشتری می برم از شنیدن این آگاهی‌ها. و دلم می خواد دوره های فوق العاده ای مثل دوازده قدم رو برگردم و از اول انجام بدم با این تعهدی که الان دارم و می دونم که چه نتیجه ها که خواهد آمد… بگذریم.

      ممنون از توضیحاتی که داده بودی که به من کمک می کنه چجوری بتونم اون ترمزها رو از درون ذهنم بکشم بیرون. چجوری مچشون رو بگیرم. فکر می کنم خیلی از ماها تو خانواده های مذهبی بزرگ شدیم و طبیعتا کلی باور مشکل دار داریم که از بچگی تو وجودمون شکل گرفته و حالا که دیدمون باز شده به حقایق یه شبه درست نمی شن و بعد سالها بازم شما به این نتیجه می رسی که هنوز خیلی مذهبی هستی. البته که منظور از «مذهبی بودن» همون مذهب مشکل داره دیگه، مهم اینه که موحد باشیم. من هم با اینکه از نظر خودم کلی باورهای غلط رو کنار گذاشتم ولی می دونم که اون لا به لاهای افکارم پر از باورهای اشتباه نشأت گرفته از مذهب هست. قطعا که در مورد پول و ثروت این صادقه با اینکه درامد فعلیم خیلی بیشتر از زمان قبل از آشنایی با استاد و این سایت هست ولی رشدش سرعت دلخواه رو نداره و می دونم که باورای درستی ندارم. اما اینکه دلیلش بخاطر ورودیهای اشتباهی هست که در گذشته داشتیم الان با خوندن کامنت شما یاداوری شد برام و گفتم منم باید دنبال ریشه هاش بگردم و از ریشه بزنمشون…

      نیازی به گفتن نیست ولی کامنتای شاگردان خوبی مثل شما واقعا به همه ی ما هم انگیزه می ده و هم کلی چیز ازش یاد می گیریم.

      از خدای مهربانم می خوام همه ی ما رو هدایت کنه و همراهی کنه تا در این دوره ی بی نظیر متعهدانه کار کنیم و از نتایج فوق العاده ش برای هم بگیم تا ایمانمون قویتر بشه و نتایج بزرگتر.

      در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ستاره اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1112 روز

      سلام به شما همیشه کامنتهات میخونم

      گفتی ک کسی بهت کمک می‌کنه بهت فشار میاد به همت می‌ریزه

      استاد توی جلسه آخر آپدیت اعتماد بنفس گفتن

      باید اون کمکی ک از طرف دیگران میاد اعتبارش بدی ب خدا از طرف تشکر کنی اما باید بدونی اون از طرف خدا آمد این کمک ب تو کرد و لازم نیست جبران کنی وقتی تو ذهنته جبران کنی یعنی دچار شرک شدی امیدوارم پیام بخونی برات مفید باش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        پریسا گفته:
        مدت عضویت: 1173 روز

        به نام خداوند بخشنده مهربان

        سلام به دوست عزیزم ستاره جان

        سپاسگزارم ازت به خاطر باور مخربی که انتهای کامنتت نوشتی

        من هم هر زمان که کسی به کمکم میومد در هر کاری ازش تشکر می‌کردم ولی الان یکساله که به این باور رسیدم که اون دستی از دستان خداونده برای یاری من و همیشه خوبی طرف به یادم بود و تاکید داشتم که در اولین فرصت مناسب باید براش جبران کنم

        به این نکته توجه نکرده بودم که اگر تمام ذهنم این باشه که یه روز باید براش جبران کنم این باور رو داره که دارم به خداوند شرک میورزم

        و باز هم به این جمله میرسم که شرک مثل راه رفتن مورچه سیاه بر روی یک تخته سنگ سیاه هست که اینقدر مخفیه و در جز جز رفتارها و کارهای ما پنهان شده

        خدایا شکرت که تو دستی از دستان خداوند برام شدی که این آگاهی رو کسب کنم و این ترمز رو شناسایی کنم

        ازت سپاسگزارم

        عاشقتم عزیزم

        در پناه خداوند شاد سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی

        پریسا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سیده سمانه لایق گفته:
      مدت عضویت: 3329 روز

      سلام سیدعلی

      هی پسر چه خبره که اینهمه آدم بهت امتیاز میدن؟

      چه باوری ساختی واقعا؟

      البته که برای من واقعا مهم نیست بهم امتیاز بدن یا نه ..

      اینوگفتم که بدونی از روحسد نپرسیدم بلکه از رو کنجکاوی پرسیدم…

      آخه بنظر من کامنتت دیگه اینهمه هم نباید امتیاز بخوره(استیکر شیطون و خنده)

      برادرمی آقاسیدعلی

      منم سیدم و آبجی بزرگ شما

      انصافا سوالمو جواب بده آقاسید

      موفق باشی وموید..

      شاد و سلامت…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فائزه گفته:
      مدت عضویت: 1801 روز

      درود به شما اقای خوشدل عزیز

      چقدر کامنتتون زیبا بود و منو بفکر فرو برد.. واقعا تحسینتون میکنم که بااینکه خیلی خوب رو ذهنتون کار کردین باز هم کدهای مخرب رو عالی شناسایی کردین..

      واقعا من با خوندن کامنتتون ب این رسیدم که من خودمو خیلی خوب نمیشناسم و هنوز خیلی خوب کدهای مخربم رو نمیشناسم که نیازه روش کار کنم…

      و قدم اول شناختن خودمون و این باورهای مخربن.. که شما و اقای مروی خیلی خوب تو کامنتتون راجب خودتون و کدهای مخرب توضیح دادین … ادم حذ میکنه از این خودشناسی.. تحسینتون میکنم.

      شما واقعا لیاقت این رودارین که در کنار استاد و در امریکا باشین و بی از پیش لذت ببرین.ارزوی موفقیت و سلامتی و ارامش و نعمات بیشتر براتون دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      لهیا فداکار لنگرودی گفته:
      مدت عضویت: 1758 روز

      سلام به برادرم آقای خوشدل عزیز

      بسیار از شما سپاسگزارم که اینقدر واضح و دقیق پاشنه های آشیل تون رو شناسایی کردید و به اشتراک گذاشتید و کمک بزرگی برای من و مطمئنا خانواده بزرگ استاد عباسمنش هست

      در پناه خداوند مهربان شاد و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Life time گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      سلام آقای خوشدل

      امروز 21 مرداد هست ، من 5 تیر روی این کامنت شما یه پاسخ نوشتم و الان که حدود 46 روز گذشته ، و خیلی تغییرات مثبت نسبت به این پاسخ قبلی م داشتم واقعا حس عذاب وجدان نگذاشت که نیام و ننویسم

      ننویسم از این که بعد از 5 سال بودن هر روز در این سایت ، و طی همون پروسه تکامل رسیدم به این درک که ما انسان ها حقمونه در واقع باید همون تکامله طی بشه تا بلکه خدا لطف کنه و بفهمیم که اون زمان که کفش و شلوار و لباس کم داشتیم و یا لباسامون کهنه بود پول تو جیبمون نبود غذا کم داشتیم همون موقع یه ثروت هایی داشتیم یه نعمت هایی داشتیم . که بعدها به خاطر کسب ثروت های پولی و مالی اومدیم و اون ثروتهای واقعی مون رو خیلی آروم آروم از دست دادیم .

      اهل بیت علیهم السلام همگی از ثروتمندان زمان خودشون بودن

      ثروتمند شدن پول زیاد کسب کردن داشتن لباس و زندگی عالی و ماشینها و ملک ها و تجارتها بد نیست

      اما اگر ما هم می خواهیم مسیر ثروتمند شدن واقعی رو بریم

      نگاه کنیم که داریم چه بهایی رو براش میدیم

      بهایی که میدیم چی هست

      چی رو داریم از دست میدیم تا چی به دست بیاریم

      گاهی اوقات خیلی آروم ، آهسته …چنان عقاید و باورامون نرم نرم عوض میشن که متوجه نشدیم که با ابزار زینت داده شدن ، زشتی ها برامون زیبا نشان داده شد

      از این که ولایت و محبت اهل بیت و اطاعت اونها رو کنار بزاریم ، از این که حجاب رو کنار بزاریم ارتباطات و نگاه ما به نامحرم تغییر کنه دیگه حس بدی نداریم

      حتی به خودمون داریم باهزاران شیوه فشار میاریم که حسمون خوب باشه وقتی خیلی کارها رو انجام میدیم

      چنان باورامون در طی یک روند تکاملی با ابزار زینت داده شدن تغییر کرد که ندونستیم زشتی ها دارن برامون زیبا میشن

      باورای مذهبی و عقیدتی مون رو مانع ثروتمند شدن مانع خوشبختی مانع رهایی مانع آزادی دانستیم

      خیلی فرق داره با چه باورایی بریم سمت ثروت …

      من این مسیر رو رفتم و فقط خدابود که لطف کرد ترحم کرد و نجاتم داد

      اگر نجاتم نداده بود معلوم نبود الان در چه وضعیتی بودم

      به خدا که وقتی میبینم افراد در کامنتها چطور درگیر شدن با باورای عقیدتی مذهبی شون و کلا انگار یه کلاف سردرگم شدن فقط از خدا براشون طلب هدایت میکنم چون این دقیقا چیزیه که به سر خودم اومده

      امامسیرصحیح ثروتمند شدن مسیر ولایت و اطاعت و مودت و محبت اهل بیت است مسیر نماز و روزه و احکام صحیح و محکم اسلامی هست مسیر تقوا و حجاب و نگاه نداشتن به نامحرم و ارتباطی بانامحرم نداشتن هست مسیر موسیقی و رقص نیست مسیر انواع و اقسام اختراعات در حد و حدود الهی نیست مسیر پرهیز نکردن از نجاسات و سگ نیست

      امیدوارم خدا تک تک ما رو به صراط مستقیم هدایت کنه و البته دلیل این کامنت فقط ، این بود که کامنت قبلی خودمو نقض کنم چون حس مسئولیت دارم به انچه نوشتم و مینویسم وگرنه نه از حال و عقیده شما اطلاعی دارم و نه قصد تجسس دارم و نه قصد هدایت شما را دارم و نه منظورم این هست که شما هدایت نشده اید و من هدایت شده ام و نه منظورم این هست که شما باورای مذهبی تون رو از دست داده اید و شما خدای نکرده گناه کار هستید اصلا و ابدا در مورد هیچ کسی در این سایت چه صاحب سایت چه اعضای سایت چنین فکری ندارم فقط مینویسم به جهت این که حس کردم باید برای کامنت قبلی خودم و گمراهی روشن و اشکار خودم ، کامنتی بنویسم و نقضش کنم و خدا رو ملیاردها بار شکرش کنم که از گمراهی های تو در توی تزیین یافته شدن توسط ابزار قدرتمند شیطان نجاتم داد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: