پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1
آیا شما هر چند وقت یکبار درگیر مسائل تکرار شونده هستی؟
بعنوان مثال:
آیا هرچند وقت یکبار رابطه شما به مشکل می خورد و پس از کلی دردسر برای رفع آن موضوع، چند وقت بعد دوباره درگیر همان مسئله از زاویه ی دیگری می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار، درگیر آدمهایی می شوی که به شدت نیاز به توجه شما دارند و مسئولیت حل مسائل آنها به عهده ی شما می افتد؟
آیا هرچند وقت یکبار درگیر هزینه های غیر مترقبه می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار، ورشکست می شوی؟
آیا هر چند وقت یکبار بدهکار می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار شغل خود را از دست می دهی و بیکار می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار درگیر بیماری می شوی؟
این الگوی تکراری از مسائل تکرار شونده یک پیام است که می گوید:
شما درباره آن موضوع باورهای محدودکننده ای داری و آن باورها ذهن شما را به گونه ای برنامه نویسی کرده و شما را در مداری قرار داده که مرتبا از این مشکل به مشکل بعدی برخورد کنی و به این شکل درگیر چرخه ای از مسائل تکرار شونده بمانی.
به این معنا که تا زمانی ریشه ی این مسئله را نشناسی و حل نکنی، همچنان در مدار آن مشکلات می مانی و دوباره درگیر اساس آن مشکل از زاویه ی دیگری می شوی.
برای به شناخت رسیدن درباره منشأ این مسائل تکرار شونده، در این فایل استاد عباس منش سوالاتی طراحی کرده است که به عنوان قدم اول، لازم است به این سوالات فکر کنی و جواب ها را در بخش نظرات این قسمت بنویسی.
زیرا فکر کردن و پاسخ دادن به این سوالات به شما کمک می کند تا بفهمی چه فکر و چه باوری در ذهن شما در حال اجراست که مرتباط شما را درگیر این الگوهای تکرار شونده از مسائل کرده است:
سوال اول:
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟
بعنوان مثال:
- وقتی فردی از من انتقاد می کند یا مرا مسخره می کند، به شدت عصبانی می شوم؛ا
- وقتی شاهد برخورد نامناسب فردی با یک فرد دیگر هستم، به شدت احساساتم درگیر می شود؛
- وقتی مجبور می شوم که تصمیم بزرگی برای زندگی ام بگیرم بسیار مضطرب و نگران می شوم؛
نکته مهم: برای درک بهتر مفهوم سوال و پاسخ دقیق تر به سوالات، اول فایل صوتی و تصویری را ببینید
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1264MB29 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 113MB29 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
چقدر این فایل زیبا بود
مخصوصا که یک کلید واژه داشت به اسم “توانایی به اسم خودشناسی”
خودشناسی یعنی بری درون خودت و تمامی سیم ها و اتصالات باوری خودت را چک کنی که معیوب نباشد…
و اگر جایی را مشاهده کردی که معیوب بود سریع آن را تعمیر کنی تا سالم شود…
و این خودشناسی با یک سؤال و تفکر در آن سوال آغاز میشود…
سوال می پرسی و در آن تفکر میکنی…
تفکر میکنی تا به حقیقت برسی…
و برای همین است که حضرت علی علیه السلام در مورد ارزش تفکر میگوید
فکر ساعه قصیره خیر من عباده طویله
یک ساعت تفکر بهتر از سالیان سال عبادت است
خوش بحال آنها که عمق این کلام را درک کنند
آنهایی که عمق معنای این کلام را درک کنند در آینده ای نزدیک تبدیل به بیزینس من هایی میشوند که با یک تلفن پنج دقیقه ای ثروتی را میسازند که صدها معدنچی باید با کارفیزیکی سخت در طی دو سال بدست بیاورند…
و اما تفکر من در این سوال استاد عباس منش
واقعا برای من سوال بود که چرا دقیقا هر دو هفته یکبار ، سر یک موضوعی با همسرم دچار اختلاف میشدم و خیلی احساسات منفی را تجربه میکردم
و بعد از مدتی دوباره با هم خوب میشدیم و با خودم میگفتم که این بار حواسم را جمع کنم که این اتفاق نیفتد ولی دوباره همان اتفاق مشابه می افتاد و این چرخه ادامه داشت
در ضمن این نکته را بگم
من معمولا محتاج تعریف و تمجید از دیگران نیستم ولی اگر از همسرم و پدر و مادرخودم حرفای منفی بشنوم خیلی اذیت میشدم و الان هم میشوم اما با شدت کمتر…
خلاصه این چه رازی است؟؟؟
چرا این اتفاقا برای من؟؟؟
با خودم میگفتم شانس ولی یک باور قوی ایجاد کردم که خدایی که جهان به این عظمت را اینقدر دقیق مدیریت میکند که لحظه سال تحویل را با ثانیه میتوانیم معین کنیم ، هیچ وقت برای اداره جهانش تاس نمی اندازد و خدا رو شکر این باور این قدر در من قوی شده که نجوای ذهنی جرات این را ندارد بگوید شانس
با خودم میگفتم حتما در سرنوشت من است ولی یک باور قوی ایجاد کردم که خدا هیچ چیز برای من نمینویسد بلکه آن چیزی را می نویسد که من از پیش فرستادم و به خاطر همین در روز قیامت از من سوال می پرسد و اگر من بگویم خدایا تو خودت خواستی او هم میگوید من چیزی برای تو نخواستم و خودت بودی و…
خلاصه به لطف الله این دو باور در من اینقدر قوی شده که شانس و تقدیر در من جایی ندارند
برای همین دنبال علت بودم
با اقرار بر اینکه من مسؤول صد در صدی اتفاقات زندگی خودم هستم
به خدا میگفتم چه کنم؟؟؟
مشکل چیه؟؟
چه چیز را اصلاح کنم؟
تا اینکه هدایت شدم به این چند بیت زیبا از مولوی
آن عداوت اندرو عکس حقست
کز صفات قهر آنجا مشتقست
وآن گنه در وی ز جنس جرم تست
باید آن خو را ز طبع خویش شست
خلق زشتت اندرو رویت نمود
که ترا او صفحهٔ آیینه بود
چونک قبح خویش دیدی ای حسن
اندر آیینه بر آیینه مزن
البته من این بیت ها را قبلا خوانده بودم اما جنس این بار خواندنشان خیلی فرق داشت
قانونی مهم را به من یادآوری کرد به اسم “قانون انعکاس”
هر چیزی را که در بیرون میبینی آینه ای از درون توست
اگر درون اصلاح شود عکس بیرون نیز عوض میشود
به فرموده حضرت علی علیه السلام
من أصلح سریرته أصلح الله علانیته
هر کس درون خودش را اصلاح کند خدا بیرون او را اصلاح میکند
دقیقا مثل وقتی که با ریش بلند جلوی آینه میریم هر چقدر تلاش کنیم که ریش بلند در آینه را کوتاه کنیم جز خستگی چیزی برایمان ندارد ولی اگر به درون خود مراجعه کنیم و ریش خود را کوتاه کنیم تصویر آینه عوض میشود و مرا با ریش کوتاه نشان میدهد
و این روزها تلاش من این است که در مواجهه با اتفاقات نازیبایی که در زندگی من اتفاق می افتد و احساس مرا منفی میکند این مصرع زیبا از نظامی را در ذهنم متذکر شوم که
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
خودم رابشکنم
خودم را مقصر بدانم
و بگویم که
لا إله إلا أنت ، سبحانک ، إنی کنت من الظالمین
خدایا تو پاک و منزهی از اینکه چنین اتفاق منفی ای را برایم بنویسی ، خود خود خود من مقصرم
این منم که به خودم ظلم کردم
دقیقا مثل امام علی در دعای کمیل میگم
ظلمت نفسی
وبپرسم که
خدایا چه چیز را باید اصلاح کنم تا بیرون من درست شود؟؟؟
و خدا میگوید…
جواب مرا میدهد…
میگوید روی عزت نفست کار کن تا هر کسی نتواند براحتی بیاد جرات کند و هر حرفی را به تو بزند و تو را ناراحت کند
میگوید روی باورهای توحیدیت کار کن تا دیگر کسی جلوی تو جرات نکند از گرانی و نگرانی و ترس حرف بزند
و میگوید…
و خدا رو شکر از وقتی که زمزمه ذهن و لب هایم این مصرع شده که
خودشکن آینه شکستن خطاست
در برابر این اتفاقاتی که ذکر کردم آرامتر شدم…
و این اتفاقات کمتر شده…
اما ریشه کن نشده و باید بیشتر کار کرد
بیشتر به درون خودم سفر کنم تا آن باور معیوب را پیدا کنم تا اصلاح کنم
و باید بیشتر کار کنم تا بیرونم بهتر و بهتر و بهتر شود…
کار کنم تا دیگر به نیستی تبدیل شوم و وقتی که به نیستی برسم دیگر در برابر اتفاقات نمیرنجم
اصلا وقتی به نیستی برسم دیگر اتفاقات منفی رخ نمیدهند
ریشه تمام این اتفاقات منفی این است تا من به درجه نیستی برسم
به این مرحله که بگم
من تسلیم تو ام
هر چه دارم از تو دارم
تو بساز ، تو بسازی قشنگتره
به قول عطار
زخم کاید بر منی آید همه
تا تو میرنجی منی داری هنوز
هر چه که بیشتر منیت های خودم را خاک کنم و نیست شوم بیشتر خدا در درون من ظاهر میشود و وقتی که خدا در درون کسی باشد چه بهشتی در بیرون برای او ظاهر میشود….
وقتی به نیستی برسم دقیقا مثل یک نی تو خالی میشوم که خدا در من میدمد و بجای من سخن میگوید
و…
خدا رو شکر برای این آگاهی
ممنونم استاد عباس منش که با طرح این سوالات ذهن ما را به چالش میکشید…
سلام آقا سید بزرگوار
کامنت شما را خواندم
خیلی زیبا بود
از مذهب گفتین…
این مذهب خیلی با ما ایرانیا کار داشته
و بزرگترین ترمز ما ایرانیا هم همین مذهبه
و این ترمز شدیدترین ترمز منه
کلا هر کدام از ما ایرانیا این ترمز را برداریم سیلاب نعمت خدا وارد زندگیمون میشه
استاد خیلی قشنگ در فایل “باوری که تغییرش درهایی از نعمت را برویم باز کرد” این نکته را گفتند…
وقتی که بچه بودم و زندگی روحانیون ایرانی را میدیدم ، چیزی که غالبا میدیدم عدم وجود ثروت بود و چون این اشخاص در زندگی ما خیلی مقدس بودند این فکر در ذهن ما رفت که معنویت و پول با هم جمع نمیشوند
اما غافل بودیم از راه راستین پیشوایان دینی
راهی که هیچ وقت به ما نگفتند
یک مثال میزنم خودتان تا تهش را بروید
من در دانشگاه مذهبی درس خواندم
دانشگاهی که اوج مذهبیت در آنجا بود
در یک سخنی خواندم که
یاران امام زمان بر مرکب گران قیمت سوار نمیشوند
عجب جمله سنگینی بود برام
از طرفی دوست داشتم بهترین ماشین را داشته باشم ولی از طرفی دیگر این سخنی که منسوب به یکی از بزرگان بود جلوی مرا میگرفت
و از طرفی وقتی میدیدم روحانیت ما بجای سوار شدن در ماشین های مدل بالا به سوارشدن به یک پیکان مدل پایین اکتفا میکردند این باور بیشتر در ذهنم تقویت میشد که اگر بخواهی یار امام زمان شوی باید زندگی ساده داشته باشی و دور شرکت بی ام و و مرسدس بنز و… را باید خط بکشی
خلاصه در ذهنم درگیر بودم
آخه این چه امام زمانی هست؟؟؟
الان باید کارخانه بی ام و تعطیل بشه جون مرکب گران قیمت میده بیرون…
آخه این چه امام زمانیه که راضی میشه این همه کارمند این شرکت بیکار بشن
روز بروز از این امام زمان ساختگی متنفر میشدم
اما یک چیز دیدم که چنان قوی بود که باور قبلی مرا درجا خشک کرد و از ریشه کند و آن هم یک گذاره از همین بزرگان بود که جعلی بودن آن گزاره قبلی را برای من اثبات کرد و آن این بود که
علم بیست و هفت حرف دارد و تا اکنون 2 حرف آن کشف شده و 25 حرف باقی مانده آن زمان ظهور امام زمان اتفاق می افتد
تصور کنید این همه پیشرفت در تکنولوژی عصر حاضر فقط با دو حرف
آن مامور دربار سلیمان که تخت ملکه سبا را در کمتر از چشم بر هم زدنی آورد فقط علمی از کتاب داشت
اگر تمام علم را داشت چه میکرد…
این گزاره به من گفت که امام زمان عاشق پیشرف تکنولوژی و گسترش جهان است
این گزاره به من میگفت که اگر من ماشین مدل بالا بخرم امام زمان بسیار خوشحال است چون این خرید من یعنی پیشرفت تکنولوژی
واقعا عاشق چنین امام زمانی شدم
او که آخرین ذخیره نسل محمدی است
او که تمام علم کتاب را دارد و شرق و غرب عالم را در یک چشم بر هم زدنی طی الارض میکند
اگر امام زمان عاشق تکنولوژی نبود می بایست با یک الاغ ساده از این جا به آن جا برود نه با طی الارض در یک چشم بر هم زدن
الان میشرفته ترین هواپیمای دنیا نمیتونه شرق به غرب دنیا را در کمتر از چند ساعت بره چه برسه به اندازه یک چشم بر هم زدن
پس این باور جایگزین آن باور قبلی شد
هرچه پولدارتر شوم موج گسترش تکنولوژی و جهان و وارد شدن به هاله فرکانسی این بزرگمرد خدا یعنی حضرت مهدی میشوم…
خدا را شاکرم برای فتح این قسمت از خاکریز باور مذهب و ثروت
و خاکریز های دیگری مانده که برای تخریب آنها باید از خود مذهب استفاده کرد
پیشاپیش آینده زیبا را به شما تبریک عرض میکنم آقا سید و منتظر خواندن خبرهای موفقیت آمیز شما هستم
سلام دوست عزیز
من در سال 91 مهندسی نفت شیرازقبول شدم و از طرفی در دانشگاه امام صادق تهران رشته علوم قرآن و حدیث قبول شدم
و چون خیلی دلم میخواست از قرآن و پیامبران و امامان بدانم حسی بهم گفت که برو تهران و من گفتم چشم
و وقتی که این تصمیم من به گوش دوستان و آشنایان رسید از طرف آنها دیوانه خطاب شدم
و استدلالشان این بود که میرفتی رشته نفت و پول پارو میکردی.
از قرآن و حدیث که پولی درنمیاد
ولی از ته قلبم ندایی آرامش بخش میگفت برو دانشگاه امام صادق
و من گفتم چشم و رفتم
و این روزها دارم به حکمت آن انتخابم میرسم
و رفتم و به چشم خودم دیدم که ته این مسیر ناکجاآباد است
و بعد از آن ناکجاآباد و سرگردانی خدا مرا هدایت کرد به سمت آقای عباس منشی که در بندرعباس کارگر بوده و الان با یک تیپ بسیار زیبا و خوش اندام میاید از توحید حرف میزند تیپی که از نظر غالب مذهبیون خیلی خنده داره که یه نفر با شلوارک و تی شرت اندامی و زنجیر دور گردن بیاد از توحید خدا حرف بزنه
آخه از نگاه اونا فقط یه نفر با ریش بلند و شلوار و پیراهن روی شلوار باید از خدا حرف بزنه
اما مهم تیپ نیست ، مهم کلام است
سایت استاد عباس منش لیاقت میخواد و هر کسی لایق نیست و خدا رو شکر که من و شما و دیگر دوستان در این مدار هستیم
و خلاصه خدا گفت
اینجا را دریاب
پاسخ خیلی از سوالاتت را اینجا دریافت میکنی
و در زمان دانشگاهم یک سوال زمینه ساز هدایت من شد و آن سوال این است که
چرا این دانشگاهی که میخواد در عالم اسلام و تشیع تاثیر گزار باشه چرا نتوانسته در طول این 40 سال تاسیس خود از زمان انقلاب در همان محله اطراف خودش یعنی سعادت آباد و شهرک غرب تاثیرگذاز باشه و تفکرات خودش را در آنجا پیاده کند؟؟
آنهایی که در تهران ساکن هستند و این محله را میشناسند میدانند که فضای فکری این دانشگاه با محیط اطرافش 180 درجه فرق دارد
واقعا این سوال را پرسیدم از خودم و وقتی که به جوابی قانع کننده به آن نرسیدم دیگر درس و دانشگاه را گذاشتم کنار و فقط چون بخش اعظمی از دانشگاه را گذرانده بودم گفتم ارشد را میگیرم و دیگر در آزمون دکتری شرکت نمیکنم
و با هدایت الله که گفتنش اینجا خیل مفصل است با یک موضوع زیبا بنام”نقش ثروت در دینداری و ترویج فرهنگ دینی با الگوگیری از پیامبر و اهل بیتشان” پایان نامه خودم را دفاع کردم و تمام.
داستان هدایت من خیلی مفصل است
من خیلی تغییر کردم
من تحقیق کردم
من یکتاپرست شدم
اگر قبلا از من میپرسیدن مذهب تو چیست با افتخار میگفتم
من شیعه علی بن ابیطالب هستم و دنبال مدرک بودم تا به سنی ها بگم ابوبکر و عمر و عثمان را رها کنید و …
اما یکم فکر نمیکردم شیعه علی بودن یعنی پیرو او بودن و او پیرو محمد بود و محمد پیرو آیین ابراهیم و ابراهیم یکتاپرست بود
و الان دعایم این است
که خدایا مرا جزو یکتاپرستان قرار بده
اگر قبلا از امام حسین از من میپرسیدن سریع ذهنم به سمت عاشورا و بریده شدن سر مبارک ایشان و عزاداری میرفت ولی الان اگر از امام حسین از من بپرسند سریع ذهنم به سمت ثروت کلان ایشان میرود و همین ثروت کلان حضرت چنان او را از دنیا سیر کرده بود که باعث شد اینگونه خودش را فدای راه خدا کند
در ضمن الان در روز عاشورا به امام حسین تبریک میگویم به خاطر این توفیق عظیمی که کسب کردن ،به قول شاعر:
جان به هر حال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربانی جانان بشود
اگر قبلا از حجاب زنان از من میپرسیدند همه خانمای بدحجاب را منشا گمراهی مردان میدانستم ولی الان من با تحقیق و مدرک به این امر رسیدم که تمامی مردان و زنان این کره خاکی به هم محرمیت دارند منتها با حدود خاص و فقط برای ازدواج بین دختر و پسر که احکام خاص زناشویی بر آن مترتب میشود باید به تعبیر قرآن با یک میثاق غلیظ “عقده النکاح”جاری شود و معنای نکاح هیچ وقت ازدواج نبوده بلکه اون جنبه جنسی مطرح است
البته برای این آگاهی باید فضای فرهنگی آن جامعه را در نظر گرفت ، نه اینکه از فردا توی خیابونای ایران مخصوصا شهر مذهبی قم شروع کنیم دست دادن به خانم ها
اگر قبلا از من در مورد نماز میپرسیدند معنای نماز در ذهنم یک دولاراست شدنی بود از سر تکلیف و به شوق بهشت و ترس از جهنم و فقط دلم میخواست امام جماعت مسجد سرعتی نماز را بخواند تا رفع تکلیفی شود ولی الان معنای نماز را قشنگتر فهمیدم که
خوشا آنانکه دائم در نمازند
اگر قبلا از من از پولدارها میپرسیدند من آنها را در خوش بینانه ترین حالت ، وارث یک مال عظیم میدانستم و در حالت های دیگر تهمت دزدی و پارتی به آنها میزدم اما الان از نظر من پولدارها بندگان خاص خدا هستند که فقط آنها حق دارند از خدا حرف بزنند چون آنها مظهر فضل و عظمت خدا هستند
من خیلی تغییر کردم و هنوز که هنوز است درحال پاک کردن مذهب از ذهن خودم هستم
به امید ابراهیم شدن
به امید محمد شدن
آنها انسان های بودند مثل ما
تلاش کردند و رسیدند و الگوی ما شدند
پس ما هم میتوانیم
در پناه خدا باشین همکلاسی توحیدی عزیز
سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
یاد کامنت شما افتادم و جمله ای در کامنت شما به من چشمک زد که مرا برانگیخته کرد که بنویسم
و حقیقتا چه روزنه هایی را برای من باز کرد
با خود گفتم در اینجا به اشتراک بگذارم
باشد که برای من و شما و هر کس که در مدار خواندنش باشد مفید باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدانم چه بگویم؟
چگونه شروع کنم؟
من مثل حضرت ابراهیم دنبال حقیقت هستم
اگر خورشید پرست و ماه پرست و ستاره پرست میشوم بخاطر این نیست که به خدا پشت کنم ، بلکه در جستجوی حقیقت هستم
این روزها جهادی اکبر برای خود به راه انداخته ام
در این جهاد گاهی اوقات خودم را تصور میکنم که باورهای دروغینم را در مورد خدا و پیامبر و امامان بر زمین انداخته و در حال بریدن سر این باورهای دروغین هستم و در این حین احساس خوبی به من دست میدهد
ناگهان حس میکنم که ورق برگشت و خودم را میبینم که این باورهای دروغین بروی سینه من نشسته اند و در حال بریدن سر. من هستند و در این لحظه خیلی احساسات منفی روحی و جسمی مثل سردرد بر من عارض میشود…
اما خودم را آرام میکنم با این وعده خدا که در آخر حقیقت پیروز است…
(وَقُلۡ جَاۤءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَـٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَـٰطِلَ کَانَ زَهُوقࣰا)
[سوره اﻹسراء 81]
این روزها قشنگ احساس میکنم که بروی سکویی هستم که با میخواهم با سرعت نور مدارهای پیشرفت خودم را طی کنم
آره ، دقیقا با سرعت نور ؛ مثل ساحران فرعون که اصلا با خود فکر نمیکردند که قرار است یک مومن واقعی شوند که با سرعت نور از پایین ترین درجه کفر و ضد خدایی در یک لحظه به بالاترین مدارات ایمان به الله یکتا رسیدند که همه با هم فریاد
(قَالُوۤا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ)
(رَبِّ مُوسَىٰ وَهَـٰرُونَ)
[سوره اﻷعراف 121_122]
به چنان درجه ای از ایمان رسیدند که فکر نمیکنم ما چنین ایمانی را تجربه کرده باشم که فرعون به آنها گفت به وحشیانه ترین شکل ممکن شما را میکشم و آنها در جواب گفتند
باکی نیست ، بکش ما را
(قَالُوا۟ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّاۤ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ)
[سوره الشعراء 50]
ساحرانی که عمری روزی خدا را میخوردند و تبلیغ ضد خدایی میکردند
حال ما که حداقل چنین نبوده ایم که تبلیغ ضدخدایی بکنیم
حداقل در عمرمان نام خدا را بر سر زبان آورده ایم
شاید ناخودآگاه در عمل تبلیغ خدای جعلی و دروغین میکردیم اما خدا خودش شاهد است که ما مثل ابراهیم دنبال حقیقت بوده ایم و راه را گم کرده بودیم ولی حال هدایت شدیم…
خدایا توفیق بده که در راه راستین توحید بمانیم و ما را مسلمان بمیران و با خوبان درگاهت هم فرکانس کن
(تَوَفَّنِی مُسۡلِمࣰا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ)
[ سوره یوسف 101]
در حال تفکر بودم
تفکر به پیشرفته ترین کشورهای دنیا
یاد چین و آمریکا افتادم
دو کشوری که در حال حاضر از نظر تکنولوژی حرف اول را میزنند
گفتم اینها کافرند و خدا دوستشان ندارد و نمیخواهد صدایشان را بشنود و برای همین آنها را غرق در نعمت کرده تا یا الله نگویند
و ما چقدر خوشبختیم که ذکر یا الله از سر زبانمان نمی افتد
اما حس بدی درونم آلارم میداد که این نگاه تو درست نیست
نگاه کن و ببین استاد عباس منش همین فایل های توحیدی را با یک گوشی آیفون که محصول مشترک چین و آمریکا است ضبط میکند و با یک لب تاب مایکروسافت و نرم افزار پریمیر تدوین میکند و به واسطه اینترنت استارلینکی که ایلان ماسک اختراع کرده بروی سایت خود بارگذاری میکند و تو می آیی و از این ها استفاده میکنی و توحید الله را یاد میگیری
و حال می آیی آنهایی را که این همه به بشریت خدمت کرده اند را کافر و دورترین افراد از خدا میدانی و خودت را نزدیکترین فرد به خدا؟؟؟
آرام شدم ، احساس خوبی به من دست داد
گویی که اکنون من بروی سینه باورهای دروغینی که تا به امروز در حال یدک کشیدنشان بودم نشسته بودم…
و خدا مهر تاییدی به کار من داد و امدادهای غیبی اش را فرستاد ، آنهم چه امدادی
یک سخن راستین از پیامبرش حضرت محمد
الخَلقُ عِیالُ الله، فأحَبُّ الخَلقِ إلى الله مَن نَفعَ عِیالَ الله، و أدْخَلَ على أهلِ بَیتٍ سُرورا
مردم به منزله فرزندان خدا هستند؛ پس محبوبترین شخص نزد خدا، آن است که به فرزندان خدا سود رساند و خانواده اى را خوشحال کند.
این سخن همان حرفی است که استاد عباس منش میزند که خدا از آنهایی که به گسترش جهان کمک کنند حمایت میکند
واقعا چه مهر تایید زیبایی
و چقدر من گمراه بودم که خودم را که فقط نشستم و چنین افکار باطلی را در سر می پرورانم ، مقرب درگاه خدا میدانستم اما این مهندسان چینی و آمریکایی را دورترین افراد از خدا…
و اینجا بود که تمام مهندسان چینی و آمریکایی را تحسین کردم که اینگونه در حال خدمت به بشریت هستند…
خدا خیر دنیا و آخرت را به آنها عطا کند که اینگونه با اختراع اینترنت و گوشی و… باعث بوجود آمدن این سایت و احساس خوب ما شدند…
خیلی حالم خوب شد
گویی که این خاکریز را فتح کردم و آن باور دروغین را کشتم…
و حال سوالی ذهنم را مشغول کرد
این که آنها چه خدایی دارند که اینگونه آنها را دوست دارد و چنین ایده های ثروتسازی را به آنها میدهد؟
کمی جلوتر رفتم یک جرقه در ذهنم روشن شد که
آنها از وجود امامانی که ما آنها را میشناسیم بی خبرند
امامانی مثل امام علی ، امام حسین و….
و و یکی از مهمترین دلیل پیشرفت آنها همین است
آنها مثل ما امامانی ندارند که سخنانشان ترمزهای شدید مذهبی در جلوی پیشرفتشان ایجاد کند…
گفتم امامان را کنار بگذارم…
دیگر بس است
عمری باهاشون بودم و نتیجه ای نگرفتم ، حالا رهاشون کنم…
اما نمیتوانستم
چون من داستانهایی عجیب و مستند از این بزرگواران خوانده بودم
میدانستم که امام زمان عاشق تکنولوژی است
میدانستم که امام حسن اینقدر ثروتمند بود که چندین مرتبه در عمرش ثروتش را بخشیده بود
و از همه مهمتر میدانستم که امامان ما مسلط به همه علوم قرآن هستند و در اینجا برای تایید حرف هایم یک داستان تاریخی مستند به قرآن از امام علی علیه السلام می آورم تا بفهمیم سطح تسلط او به قرآن چقدر عظیم بود
×××××××××××××××××××××
نقل است که در روزگاری یک زنی درد زایمان بر او چیره میشود و قصد وضع حمل میکند
ظاهرا همسر این شخص به او شک میکند که تو الان در شش ماهگی قصد وضع حمل داری
آخه بچه باید توی نه ماهگی بدنیا بیاد
پس حتما تو قبل از من یه کاری کردی
خلاصه این زن در معرض تهمت قرار میگیرد
نزد خلیفه دوم که عمر بن خطاب بوده میروند تا داوری کند
عمر میگوید این زن دچار زنا شده و باید حد شرعی بر او جاری شود
خلاصه در حال تدارک دیدن برای جاری کردن حد بر او بودند که این بزرگمرد میرسد
و با دو آیه قرآن ، استناد میکند که بچه شش ماهه هم میتواند به دنیا بیاید
آیه اول این است
وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْن
(223؛ بقره)
و مادران فرزندان خود را دو سال کامل که معادل 24 ماه است شیر دهند
آیه دوم این است
وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا
(15؛احقاف)
ومجموع دوران بارداری و شیردهی بچه مجموعا سی ماه باشد
فکر کنم واضحه دیگه
اختلاف 24 و 30 میشه شش ماه
یعنی تنها بچه ای که شش ماهه بدنیا بیاد باید 24 ماه شیر بخوره اونم بخاطری که در درون شکم مادر کمتر بوده و حالا باید از شیر مادر بیشتر تغدیه بکنه تا جبران بشه و مجموع بارداری و شیر خواری او 30 ماه شود
و حال بچه ای که 9 ماهه بدنیا بیاد باید فقط 21 ماه شیر بخوره تا مجموعش بشه 30 ماه
و این یعنی امکان داره که بچه 6 ماهه بدنیا بیاد
و اینجا بود که زن به برکت این آگاهی حضرت علی علیه السلام از جاری شدن حد نجات یافت
واقعا که قرآن کتابی است که همه علوم در آن است
از پزشکی و نجوم و فیزیک و شیمی و…
فقط باید درک کرد
و حضرت علی در مدارات بالا اینگونه قرآن را درک کرده بود…
×××××××××××××××××××××
امیدوارم داستان بالا برای همه ما الهام بخش باشد…
خلاصه میدانستم
میدانستم که این بزرگان تمام علوم کتاب را دارند
آن مامور دربار سلیمان فقط علمی از کتاب داشت و توانست تخت ملکه سبا را در چشم به هم زدنی جلوی سلیمان حاضر کند
اگر تمام علم کتاب را داشت چه میکرد؟؟
اما سوالم این است که این وسط چی اشتباه است…
چرا من که پیرو راه این بزرگان هستم باید در حاشیه باشم؟
چرا من مایه زینت برای این بزرگان که پرچمداران توحید بعد از پیامبر بودند نباشم؟
چرا منی که از امام حسین حرف میزنم در حساب بانکی ام ثروتی مثل امام حسین نداشته باشم که از دنیا و لذاتش سیر باشم و با قلبی آرام خودم را آماده لذت دیدار با رب العالمین کنم؟
چرا آبا و اجداد من که پیرو راه این بزرگان بودند اما اکنون که در قید حیات نیستند نامشان به همراه جسمشان به زیر خاک رفته و مثل این بزرگواران نامشان در تاریخ ماندگار نشده؟ آخه این چه پیروی کردنی است که آدم مثل الگوی خودش نشود؟
جواب را در این آیه قرآن یافتم
(وَمَاۤ ءَامَنَ مَعَهُۥۤ إِلَّا قَلِیلࣱ)
[سوره هود 40]
عده کمی دنباله رو حقیقی راه این بزرگان هستند
عده کمی دنبال اصل زندگی این بزرگان هستند و اکثریت بدنبال متشابهات زندگی این بزرگان
و الان خیلی آروم شدم
الان خیلی بهتر این حدیث پیامبر را درک میکنم که
اطلبوا العلم ولو بالصین
جویای علم باشید و لو آن علم در چین باشد
گویا آن روزها ، پیامبر آینده را میدیده که در آینده ، چین چگونه میشود که چنین توصیه ای به پیروانش کرده
خلاصه حرف زیاد است
اما در آخر این سخن امام رضا علیه السلام برایم خیلی چشمک زد
رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا
امام میگوید :خدا رحمت کند آن کس را که امر ما را زنده کند
از امام پرسیدند که چگونه؟
امام پاسخ داد:
علوم ما را بیاموزند و به مردم یاد دهند.
و در ادامه با تاکید فراوان فرمودند:
اگر مردم علوم ما را میدانستند هر آینه پیرو ما میشدند و از راه ما تبعیت میکردند
چقدر این سخن حرف دارد
این سخن حکایت از این دارد که علوم راستین اهل بیت در بین مردم نیست
علم راستین اهل بیت یعنی یک مشت خاک برداری و با علم ارتعاش و فرکانس و… آن را تبدیل به طلا کنی…
علم راستین اهل بیت یعنی یک کرمچاله ایجاد کنی و از طریق این پورت ، از کهکشان راه شیری در زمانی بسیار کم مسافرت کنی به کهکشانی دیگر و زیبایی ها آنجا را ببینی و بعد دوباره برگردی مثل داستان ابراهیم و دیدن ملکوت آسمان ها و زمین
علم راستین اهل بیت یعنی همان علمی که یوسف داشت و از طریق علم إلقا چشمان یعقوب را شفا داد…
علم راستین اهل بیت یعنی مثل موسی با دستت یا چیزی که در دستت داری ، اشاره کنی به سنگ و سنگ شکافته شود و آب از آن جاری شود…
اما علم راستین این بزرگان از نگاه ما اینگونه است
موی سرت بیرون باشد این مو در روز قیامت حلقه اعدامت میشود
آخ قربونت برم امام حسین سرت را بریدند ، فکر کنم اینقدری که ما از بریدن سر امام حسین غصه میخوریم حضرت زینب که شاهد این صحنه بوده غصه نخورده
ما برای امام حسین اشک میریزیم پس جای ما در بهشت است ولی این بیل گیتس و ایلان ماسک و جف بزوس و…جایشان در قعر جهنم است و خدا توی این دنیا بهشون نعمت داده که توی اون دنیا پوست از سرشون بکنه…
واقعا ما داریم کجا میریم ، به قول قرآن
(فَأَیۡنَ تَذۡهَبُونَ)
[سوره التکویر 26]
و نکته جالب دیگری که در کلام امام رضا به من چشمک زد این بود که
امام فرموده که الناس ، یعنی مردم
نگفت مومنین و…
دارم فکر میکنم اگر مهندسان آمریکایی و چینی اینگونه به بزرگان ما نگاه میکردند الان چگونه دنباله رو این بزرگان میشدند و چقدر علم گسترش پیدا میکرد
در پناه تنها پادشاه جهانیان باشید
سلام بر دوست عزیزم آقا حمیدرضا
چقدر از خواندن نظرتون لذت بردم
این ترمز شما ، ترمز منم بوده و خدا رو شکر برای من کمتر شده
من آدمی بودم که توی خیابون یک گدا میدیدم دلم میخواست یجوری بهش کمک کنم و دلم براش میسوخت و خبر نداشتم که این دلسوزی من چه فرکانس مخربی را داره به جهان ارسال میکنه
و میگفتم خدایا بده تا بهشون کمک کنیم و نمیدونستم که با این دعا دارم فرکانس بی لیاقتی را به جهان ارسال میکنم به این صورت که
خدایا من لایق ثروت نیستم ، حداقل بخاطر این فقیران به من بده تا بهشون کمک کنم
و خدا رو شکر آگاه شدم
خدا رو شکر آنگونه که خدا لایق شکرگزاری هست
و باز هم این ترمز از مذهب میاد
اینکه تو چجوری دلت میاد خونه صد میلیاردی داشته باشی در حالی که عده ای کارتون خواب هستند؟
اینکه تو چجوری دلت میاد استیک با ورق طلا بخوری در حالیکه همسایه ات گرسنه است؟
اینکه تو چجوری دلت میاد سوار ماشین لندکروز 40 میلیاردی بشی در حالیکه فلان دوست و نزدیک تو با موتور رفت و آمد میکنه؟
و….
پس کمک به هم نوع چی میشه؟
آخه تو چجور آدمی هستی؟
پس انسانیت کجاست؟
و این نجواها میاد و مثل پیکور در ذهن انسان کار میکنه و واقعا جز حال بدی چیزی برامون نداره
آقا حمیدرضا اگر فایل “اصل بقای اصلح”استاد را گوش کنید این ترمز خیلی در شما کم رنگ میشه
اما من اینجا با یک منطق مذهبی به شما میگم که کمکتون کنه این ترمزی که بواسطه مذهب ایجاد شده را بشوره ببره همانطوری که برای من خیلی مفید بوده
در داستان کلاغ و دفن کردن هابیل توسط قابیل تامل کنید
خدا میاد از طریق یک کلاغ به قابیل میگه که چجوری هابیل را دفن کن
(فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابࣰا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَ ٰرِی سَوۡءَهَ أَخِیهِ)
[سوره المائده ٣١]
حال همون خدا میاد با یک شیر و آهوبه ما میگه
دلسوزی ممنوع
اگر قوی نباشی باید از صفحه روزگار حذف بشی
اگر قوی نباشی تو را از صفحه روزگار محو میکنم و یکی بهتر از تو رو جای تو میارم ، به قول قرآن
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمࣲ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥۤ أَذِلَّهٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى ٱلۡکَـٰفِرِینَ یُجَـٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَهَ لَاۤىِٕمࣲۚ ذَ ٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَاۤءُۚ وَٱللَّهُ وَ ٰسِعٌ عَلِیمٌ)
[سوره المائده 54]
توی راز بقا میبینیم که شیر میفته دنبال آهو و از نظر ما با بی رحمی تمام خفه اش میکنه و بعد گوشتشو میل میکنه
میگیم خدایا آخه این چه وضعیه؟!
آهو گناه داره
ای شیر تو چقدر بی رحمی ، مروتت کجاست؟!
خدایا تو مگه رحیم و مهربان نیستی پس این دلسوزی تو برای آهو کجاست؟
و از این حرفا…
اما غافلیم که خدا با این سکانس میخواد به ما بگه
باید قوی باشی
اگر ضعیف باشی زیر چرخ دنده های دنیا له میشی ، دقیقا مثل همین آهو که جز ضعیفترین ها بود و از بین آن همه آهو قسمت این شیر برای یک وعده غذایی شد
و هر کسی که داره زیر این چرخ دنده های این دنیا له میشه مقصر خودشه
بخاطر نادیده گرفتن ندای دعوت کننده پیامبران و رسولان خدا که دعوت میکنند به راه مستقیم و راه خوشبختی
ندایی که میگه:
تو فقط سعی کن قوی باشی
قوی باشی تا بشی الگویی برای دیگران
حالا این دیگران یا به تو نگاه میکنند و حسودی میکنند که اصلا نگران نباش
سوره فلق و (وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ) را نازل کردم تا بدونی تو در پناه من هستی
و اگر اون شخص تو را دید و از تو الگو گرفت ، خودش با تواضع تمام میاد پیش تو و از تو وقت میگیره و ازت درخواست مشاوره میکنه ، آن وقت میتونی راهنماییش کنی
این کل داستان است
این دنیا مثل یک مدرسه است که خدا مدیر این مدرسه است و پیامبران معملمان این مدرسه و ما شاگردان این مدرسه
منتها مدرسه ای که شاگردانش همه چیز را از قبل میدانستند و حضرت محمد و کتاب قرآن ایشان به عنوان یک یادآوری کننده برای ما آمده و وظیفه حضرت محمد فقط ابلاغ همین نکات و یادآوری است و او دیگر وکیل و محافظ دین ما نیست
(کِتَـٰبٌ أُنزِلَ إِلَیۡکَ فَلَا یَکُن فِی صَدۡرِکَ حَرَجࣱ مِّنۡهُ لِتُنذِرَ بِهِۦ وَذِکۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ)
[سوره اﻷعراف 2]
حال من چه کارمیتونم بکنم که یک دانش آموز درس نمیخواند و مردود میشود؟؟؟
این خیلی مسخره است که دانش آموز نمونه از تمامی پاداش های خودش بگذرد برای آن شاگرد تنبل
حتی خدا هم پیامبر را مورد عتاب قرار میدهد که اینقدر خودت را برای این دانش آموزان به سختی نینداز
(مَاۤ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰۤ)
[سوره طه 2]
خواستن یاد میگیرن و نخواستن یاد نمیگیرن
من و تو وظیفه خودمان را انجان دادیم
من 124 هزارتا پیامبر فرستادم و تو آخرین آنها هستی ای محمد…
همه اینها را فرستادم تا آنها را به راه حق دعوت کنم و جواب بله از آنها بگیرم
حالا وقتی خودشون نمیخوان چکار میشه کرد؟؟
هر که خواست بسم الله و هر که نخواست عذابی از افکار و باورهای محدودکننده اش در انتظار اوست
(إِنَّ هَـٰذِهِۦ تَذۡکِرَهࣱۖ فَمَن شَاۤءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلًا)
[سوره المزمل 19]
واقعا وقتی که خدا اینجوری رفتار میکنه ما دیگه چرا میخوایم شریک خدا بشیم و کارخدایی بکنیم؟؟
پس با خیال راحت به مسیر خودتون ادامه بدین آقا حمیدرضا و نگران این انسانهای اطرافتون نباشین
و البته این به این معنا نیست که کمک نکنیم ، یوقت این دو تا را اشتباه برداشت نکنیم
کمک به جای خود
همان خدایی که کلاغ را برای قابیل میفرستد تا به او یاد دهد چجوری برادرت را خاک کن ، برای من و شما و دیگر دوستان هم نشانه ای میفرستد که به این مخلوق من کمک کن…
اصلا هدف کمک کردن است
ایلان ماسک با اختراعاتش داره به جهان کمک میکنه
اما کمک داریم تا کمک
آقا حمید رضا شما یکی از ثروتمندان بزرگ خواهید شد
هر چند که همین الانم هستید اما جلوی این ثروت عظیم سدهایی کشیده شده و این ثروت توسط همین ترمزهای مذهبی بلوکه شده و من قشنگ از کامنت قبلی شما که خواندم و کامنت الانتون قشنگ میشه صدای شکسته شدن این سد را حس کرد
به قول قرآن
( نَصۡرࣱ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحࣱ قَرِیبࣱۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ)
[سوره الصف 13]
و فتح قریب…
مرسی از شما که با این کامنتتون باعث شدین این کلمات از رب وجود من جاری بشه تا هم یادآوری برای خودم بشه و هم کمکی به شما و سایر دوستان که در مدار خواندنش قرار میگیرند….