ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 62 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2396MB29 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 228MB29 دقیقه
به نام آنکه هیچ وقت مرا تنها نمیگذارد
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانو و همه دوستان که در سایت هستن
سوال اول : اگر به چالشی برخورد کنید چه واکنشی نشان میدهد
من تلاش میکنم درستش کنم و اول انگیزه دارم
ولی کافیه نتیجه دلخواهم نباشه ناامید میشم میگم دیدی فائزه دیدی نشد تلاشی بی فایده است اما بعد از یک روز یا چند ساعت میرم دنبال راه حلی ولی همیشه یک نجوایی تو ذهنم میگه نتیجه دلخواهم نمیشه اما من باهاش میجنگم و به خودم انگیزه میدم اما همیشه ته ذهنم همین موضوع هست گاهی وقتها احساس ناتوانی میکنم شاید این موضوع بخاطر پاشنه آشیلرمن ه که من بخاطر معلولیت جسمی که هست نمیتونم اما الان میخوام این باور درست کنم
الان همه به من میگن برو دانشگاه غیرانتفاعی تو که مشکل مالی نداری اما من میخوام تو یک شهر دیگه دانشگاهم باشه چون میخوام مستقل بشم زندگی بدون خانواده تجربه کنم و یا برم شهری که دوست دارم زندگی کنم اما به هرکس گفتم بهم خندید و گفت آدم سالم نمیتونه تو میتونی همه معلما همچین حرفی زدن حتی بهترین مشاوره تحصیلی من اما من امیدوارم خدا کمکم کنه و هدایت کنه ممکن یک چالش بزرگ باشه اما این باعث رشد من میشه اگر من دیدم مثبت باشه افکارم درست باشه در هر چالشی کلی خیریت در اونه
یادم هست سال 99 وقتی میخواستم برم رشته انسانی همه به من گفتن اشتباه میکنی همه گفتن رمدرسه عادی به درد تو نمیخورد اما من �ول نکردم و به دنبال این چالش رفتم چرا که رشته انسانی و خیلی دوست داشتم و دلم نمیخواست از جامعه جدا بمونم وقتی برم تو جامعه با مشکلات عجیبی روبرو بشم به خودم گفتم این یک فرصت من رشد کنم
درسته افت تحصیلی کردم اون هم به خاطر باورهای اشتباه خودم اما به جاش باورهای درستیو به دست آوردم و به دنبال درمان رفتم اگر مدرسه عادی نمیرفتم هیچ وقت دنبال درمان نمیرفتم یا هیچ وقت به درآمد نمیرسیدم کار ادمینیو یاد نمیگرفتم نمیگرفتم مستقل نمیشدم و یاد نمیگرفتم که زندگی رو آسون بگیرم اما الان دارم روی خودم کار میکنم که باور هام درست کنم سختگیر نباشم رها کنم دید مثبتی داشته باشم
چند روز که شرایط مالی برای من شده یک چالش و ته دلم همش به خودم میگم اشکال نداره شاید یک مسیریه که من کارم رو بیشتر یاد بگیرم و به درآمد خیلی بالاتری برسم و این روزها تموم میشه جوری که این روزهای چالش برانگیزو یادم نمیاد و من باورهام درست باشه ذهنم رو کنترل کنم میتونم زندگیم رو تغییر بدم همه چیز دست خودمه نه دست معلم نه دست پدرم یا کاردرمانم همه چیز دست خودمه
سوال بعدی:
از چه چالشی فرار کردید
سال98وقتی کلاس نهم بودم لغاتو خیلی خوب بلد بودم و جملات انگلیسی رو ولی خوب یاد میگرفتم اما قواعد رو نه و همیشه خاطر این موضوع از زبان فراری بودم و همیشه دوست داشتم برم کلاس زبان اما �گفتم نکنه من چون قواعد رو اصلاً بلد نیستم آبروم بره و ازش فرار میکردم و خیلی جاها ضربه خوردم تو این دو سال اما خیلی دوست دارم با این چالش روبرو بشم و زبان رو یاد بگیرم
وقتی کلاس هفتم بودم � امتحان ریاضی به شدت میترسیدم ولی خب مجبور بودم بدم و یادمه انقدر تمرین کردم که ریاضیمو به بالاترین نمره گرفتم همون سال یا یادمه برای من تا همین چند وقت پیش نوشتن یک چالش بود یا امتحان دادن خیلی استرس میگرفتم از یه جایی به بعد دیگه نتونستم تحمل کنم به خودم گفتم بسه هرچی بشه بشه من باید یاد بگیرم که از امتحان نترسم و نوشتنم رو اصلاح کنم نتیجم از نتیجه چند سال قبل بهتر شد استرسم کمتر شد و خدا برام درست کرد
استاد عزیزم من زدن با بقیه برام یک چالش جوری که بعضی وقتها میترسم دعوام کنن و � خاطر همین ساکت میمونم اما از وقتی حرفای شما رو شنیدم سعی کردم این چالشم رو درست کنم و خیلی موفق بودم اما با معلمم حتی مجازی صحبت میکنم یا تلفنی دست و پاهام میلرزه چون میگم نکنه الان معلمم دعوام کنه نکنه الان دیگه بگه من دیر با تو کاری ندارم متاسفانه برای من یک چالشه و من به خاطر همین تصمیم گرفتم یک چند وقتی همه چیز رو رها کنم و فقط روی باورهام و درس و کارم تمرکز بزارم
خدایا سپاس گذارم که من این فایل زیبا رو دیدم
ممنونم بابت این فایل قشنگ استاد عزیزم
استاد ممنونم که به من کمک میکنید ذهنم کنترل کنم و شرایط زندگیم رو بهترین شکل رقم بزنم
از شما متشکرم
ارادتمند شما فائزه رستگار
سلام و عرض ادب
چالشی که تا به امروز نتونستم حلش کنم 1- پس انداز کردن هست 2- اضافه وزنم هست
با موفقیت توی هر چالشی من اعتماد بیشتری به خودم و تواناییهام پیدا میکنم قطعا ایمانم قویتر میشه راه رسیدن به خواسته هام برام هموار تر میشه
برای پس انداز کردن یک حساب بانکی باز کردم و متعهد شدم که تا 3 ماه آینده تا عددی که مد نظرم هست رو توی اون حساب نگذاشتم هیچ خرجی نکنم(البته که این هم از آموزشهای خودتون هست) وخبر خوب که توی بازه زمانی 50 روزه هدفم رو زدم البته بیشتر از عددی که تعهد داشتم بهش و الان گفتم که باید تا 3 ماه آینده اون عدد رو 3 تا 5 برابر کنم و تحت هیچ شرایطی برداشت نداشته باشم ازش.
در مورد اضافه وزنم هم متعهد شدم تاعید وزنم رو به یک عددی که مد نظرم هست به یاری خداوند برسونم و تا پایان ماه رمضان اون وزن ایده آلم رو با رژیم کتو داشته باشم انشالله.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و تمام دوستان همراه و هم مسیرم.
قدم دومی که استاد بیان کردن پاسخ به این سوال بود که اگر در زندگیمون به چالش و مسئله ایی برخورد کردیم در کل چه واکنش و برخوردی باهاش داریم؟و ایا دیدگاه و برخوردمون به مسائل اینه که یه فرصت برای بهبود و پیشرفت برام ایجاد شده یا اینکه ازشون فرار میکنیم و احساس ناتوان بودن میکنیم؟
استاد توی دوره روانشناسی ثروت میگفت من اینجا حرف قشنگ نمیخوام، من اینجا نتیجه میخوام.
چند روز دیگه من دوساله که با استاد و اموزهاش اشنا شدم و توی این یک ماه اخیر به این نتیجه رسیدم که من توی این دو سال فقط توهم زده بودم.
و برای اینکه بتونم شرایطم رو تغییر بدم اول باید با خودم صادق باشم.
حرفها و اموزهای استاد مثل یه آیینه میمونه که خود واقعی من رو بهم نشون میده، یا من میپذیرم و تغییرش میدم یا نمیپذیرم و شرایط هر روز بدتر میشه برام.
من هیچ وقت با این نگاه که تضادها کمک کننده هستند و برای رشد و پیشرفت ما در مسیر زندگیمون قرار میگرنند نگاه نکردم، همیشه در اعماق وجودم به تصاد به چشم بدشانسی و امتحان الهی نگاه میکردم.
احساس واقعیم احساس شکایت و نارضایتیه.
وقتی یه بچه توی تاریکی قرار میگیره ممکنه فرار کنه
یا سرجاش بمونه و جیغ بزنه.
ولی من هم فرار میکنه و هم در دوییدن جیغ میزنم.
قسمت دردناکش برام اینه که کاملا میدونم باید چه واکنشی به تصادهای زندگیم نشون بدم ولی غافل از زره ایی عملکرد.
وقتی با دوستام و اشناهایی که میدونم با شما استاد عزیز اشنا هستند صحبت میکنیم همشون میگن افرین چقدر خوب درسهای استاد رو فهمیدی و ……
و من توی دلم به خودم میخندم که حالا که فهمیدی حالا که میدونی چرا عمل نمیکنی، و همیشه برام سواله که چرا وقتی به تضادی برخورد میکنم کاملا غافلگیر میشم و دقیقا کارها و رفتارهایی که نباید رو میکنم.
در موردش با دیگران حرف میزنم، در موردش با خودم حرف میزنم در موردش به خدا شکایت میکنم و……
اولین قدم در اصلاح خودمون پذیرش اون ضعفه و دومین قدم در صدد اصلاح بر اومدن اون ضعفه.
ولی پذیرفتن به تنهایی هیچ تاثیری نداره.
دیروز با برادرم در مورد این فایل صحبت میکردیم و اون معتقد بود که ما خیلی خوب از پس چالشهای زندگیمون بر اومدیم و چند نمونه اورد، و من در جواب بهش گفتم این نمونه هایی که تو داری میگی اینا تصاد نیست اینا فقط عملی کردن ایده هایی است که بهمون الهام شده.
و توی کامنتهای بچها میخوندم که بعضی از دوستان هم دیدگاهشون مثل برادر من بود و برام جالب بود، که ایا من اشتباه متوجه شدم یا دوستان به اشتباه متوجه شدن که عملی کردن ایده رو برخورد با تضاد میدونند.
استاد من خیلی دوستتون دارم و سپاسگذار خدام که با شما اشنا شدم، و همیشه بر این باورم که حرفهای شما کاملا درست و بی نقصه و همیشه به خودم میگم که اگه جواب نداده برا من عیب در به اجرا گذاشتنه منه و درصدد میام که عیب و مشکلم رو پیدا کنم.
ممنون از شما و تمام دوستان همراه
سلام به استاد نازنینم .من ازوقتی که باشماآشناشدم
شکرخدا خیلی ذهنیت های محدودکننده ام را شکستم وخودم تونستم راه حلی برای چالش های زندگیم پیداکنم.مهارت یادگیری برای پیشرفت کارم ،
غلبه برترسهام توکل داشتن به خداوند درکل خیلی تغییرکردم ،وتونستم خیلی ازمشکلاتم را خودم حل کنم .
اما استاد عزیز من چالش بزرگی الان که دارم در مورد فرزندم هست که ذهنم درگیرش که نمیتونم کاری کنم براش یعنی خودش باید بخاد
بیماری اعتیاد ،نمیتونه کارکنه بیکاره وبیشترین نگرانی وچالش من همین اگر راهنمایی کنید در این مورد چالشها که ازطرف خانوادمون هست چکارکنیم
نمیتونم بیخیالش بشم چگونه میتونم کمکش کنم
واستاد ای کاش یک دوره ترک اعتیاد میزاشتین ترک هرنوع مواد مخدری ترک دوست ناباب ترک ترک عادتهای بد ..
ممنون میشم در این مورد صحبت کنید
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری??من بستگی داره چه چالشی باشه من تا عید 80میلیون پول باید به طرف حساب هام بدم از اون ور از یه کارخونه بزرگ حدودا 60میلیون پول میخوام که اگر تا قبل از عید تسویه نشه باعث ناراحتی های زیاد میشه (من از دوره قانون آفرینی یه باوری از استاد گرفتم که هیچ وقت برای خرید چیزی چک نیاز نیست من بالای 600میلیون جنس از تهران خریدم بدون چک ) از این سمت اینکه پیش همکارم بعد قول بشم اذیتم میکنه اضطراب شدید بهم دستمیده از طرف دیگه عید هم هیجا نمیتونم برم( این هم بگم من درآمد بسیار خوبی دارم ولی سطلم سوراخه اخر سر هیچی برام. نمیمونه چندین سال عضو سایت هستم ولی نتونستم مشکل حل کنم و نمیدونم ایراد از کجاست )من تو یک ماه از یکی از کارت خودم 60میلیون فروش داشتم واز کارت های داداشم 100میلیون شاید باورتون نشه ولی آخر ماه که میشه به زور اجاره می دیم (7میلیون بهترین جای شهر)البته مغازه زیاد بزرگ نیست ..وقتی این درآمد میبینم ولی آخرسر هیچی نمیتونم داشته باشم خیلی اذیت میکنه گاهی خودم قانع میکنم میگم تورمه یا داداش مقصر میدونم گاهی به خودم میگم مقصر تو نیستی تو ایران زندگی میکنی به حرف استاد عباس منش گوش نکردم وام گرفتم خودم انداختم تو گودالی که همش به فکر وام دادن باشم (2میلیون قسط ) الان که نزدیک عید هستم همش به فکر اینم که اگر امسال هم پول نداشته باشم چه حس بد تجربه میکنم
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سوال؟
چه چالشی درزندگی شماست که سعی میکنی بااون روبه رونشی یاازان فرار میکنی بااینکه میدانی بایدحل شود؟
من سال هاست که در زندگیم یک چالش بزرگ دارم (روابط)که هربار باهاش مواجه می شوم از این چالش فرار می کنم و واقعا نمی دونستم که این چالش رو چه جوری باید حل کنم تا اینکه استاد عزیز این فایل عالی رو روی سایت قرار دادند و من متوجه شدم که نباید دنبال نتیجه بزرگ باشم و خورد خورد این چالشم را باید حل کنم و از امروز شروع کردم باورهای مناسب این چالشم را پیداکردم و با تغیر زاویه دیدم و این باور قوی که من خالق 100درصد زندگی وشرایطم هستم را در خود نهادینه کنم و با ایمان قوی تر به خداوند که همیشه همراه من است ومن را هدایت می کند ترسهایم را کناربگذارم و بتوانم این چالش را حل کنم واز این چالشم درس بگیرم و شخصیتم را بزرگ تر کنم و از امروز دارم روی چالشم کار میکنم تا بتونم به لطف خدای مهربانم این چالش را برای همیشه حل کنم و ترس هایم را کنار بگذارم و میام اینجا نتیجه ام را براتون مینویسم و از استاد عزیزم بابت این فایل های رایگانی که در اختیار ما قرار می دهند تا زندگی عالی تری را در این جهان تجربه کنیم بینهایت سپاسگزارم
در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
نخوردن انرژی زا و نوشیدنی های قندی؟؟؟
من روزانه دو تا انرژی زا مصرف میکردم از فایل قدرت اراده تصمیم گرفتم کلا بزارم کنار فکر کنم الان 5روزی میشه هیچ انرژی زای نخوردم و تمام تلاشم میکنم که هیچ وقت سمت مواد قندی نرم
باور احساس لیاقت ؟؟
از این تاریخ 1402/12/21 روی این باور با قدرت کار میکنم و هر روز نتایجی که از کار کردن روی باور احساس لیاقت بدست میارم میزارم تو همین قسمت
حمد و سپاس خدایی را که تنها فرمانروای جهانیان است.
سلام و درود خدمت استاد عزیزم.خدا قوت ویژه به دوستان عزیزم که دارن با تلاش فراوان باورها و ترمزهای مخفی ذهن رو بیرون میکشند.خدا قوت به همه تون.
.
سوال بخش اول،به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
من اگه بخوام واقعیت رو بگم از دوران کودکی تقریباً از هیچ چالشی یا هر اتفاقی که واسم پیش میومد ترسی نداشتم و اتفاقا استقبال میکردم ازش،من یازده ساله بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و علیرغم اینکه وضعیت مالی ما متوسط به بالا بود و در نبود پدرم نیازی به کار کردن من که اون زمان یه بچه 11ساله بودم نداشتیم،اما خودم دوست داشتم کار کنم و خب دوست داشتم پول ساختن رو یاد بگیرم،از همون دوران بچگی تابستان که مدرسهها تعطیل میشدندمیرفتم سر کار و خب به همین دلیل هم اتفاقات مختلف زیادی واسم پیش میومد که باید حلشون میکردم و ازشون فرار نمیکردم.اون زمان من از قانون آگاه نبودم و نمیدونستم که حل چالشها و اتفاقاتی که واسم اتفاق میفته باعث رشد و بزرگتر شدنم میشه ،ولی با کلی اتفاق از دوران بچگی برخورد کردم و این رو به خودم گفته بودم که تحت هر شرایطی من باید بتونم از پس مسائل بربیام و حلشون کنم.
در این مورد میتونم مثال های خیلی زیادی رو بزنم و در موردشون توضیح بدم که برطرف کردن اون مسائل چجوری به رشد من کمک کرده و باعث شده تا چه حد از روبرو شدن با مسائل ترس نداشته باشم.در ادامه سوالی که استاد گفتن که آیا چالش ها من رو نا امید میکنه یا بهم انگیزه میده برای حرکت کردن،؟مسائل میان تا مارو بزرگتر کنن و کمک کنند تا ما درس هامون رو یاد بگیریم.من خودم هرچی فکر میکنم یادم نمیاد از مسئله ایی فرار کرده باشم یا ترس داشته باشم از روبرو شدن باهاش.اینروهم بگم که از همون بچگی این نگاه توحیدی رو داشتم که خداوند هدایتم میکنه و خداوند همراه من هست.کلا اساس و شاکله نگاه توحیدی همیشه از کودکی همراه من بوده،و همیشه خداوند رو به عنوان یاری دهنده باور داشتم،حالا شاید یه وقتایی کم بوده یه وقتایی بیشتر.
.
مرحله اول تمرین این فایل .
چالشی که الان در زندگی دارم و یجورایی حتی گاهی اوقات فرار میکنم از روبرو شدن باهاش بحث تغییر شغل من هستش ، یه جاهایی به تضادهای زیادی برخورد کردم و متوجه شدم که این کار اونجوری که باید من رو ساپورت نمیکنه و یه جاهایی از کارم ناراضی هستم.مثلا تایم کاری زیادی که دارم و اگر بخوام توی این کار بمونم باید به همین شکل ساعت کاری زیادی رو داشته باشم ولی خب من میخوام کارم جوری باشه که بتونم تایم بیشتری رو داشته باشم برای گشتوگذار و ورزش ،
الان بین چندتا انتخاب موندم و از خداوند میخوام هدایتم کنه تا به مسیر درست هدایت بشم.
رفتن به شغل جدید میتونه موهبت های زیادی رو برای من داشته باشه.وقتی بخوام شغل فعلی خودم رو که سالهاست دارم انجام میدم رو بذارم کنار و وارد یک شغل جدید بشم باید کلی کار جدید یاد بگیرم.باید کلی ایده بذارم برای شغل جدیدم و باید بتونم مسائل و چالش های مرتبط با اون شغل رو مرتفع کنم.
مطمعنا سفر جذابی برای من هستش.
،در مورد قسمت سوم که استاد گفتن توضیح بدید که برای حل این چالش چه قدمهای تکاملی باید برداشت و چجوری باید عمل کنم ،فعلا هییچ ایدهایی ندارم و نمیدونم باید از کجا شروع کنم حتی.اما در اولین فرصت که خداوند من رو هدایت کنه و ایده بیاد برای شغل جدیدم حتما از تغییرات و اتفاقاتی که در این مسیر رویایی برام پیش میاد مینویسم ،
در برخورد با چالش ها در زندگی ام چه واکنشی دارم ؟
من در برخورد با مسائل زندگی ام از آنجایی که یادم میاد و خاطرم هست تا همین الان اکثر مسائلی که برای من پیش اومده مربوط به کسب و کار و شغلم میشده که یاد اون شغلی که باید برای مخارج زندگی انجامش میدادم یا کار های مورد علاقه ام و باقی مسائل مربوط به سایر موارد زندگیم میشده
من در برخورد با اکثر مسائل زندگیم در مرحله اول ناامید میشدم و خودم رو از حل اون مسئله که برام پیش اومده ناتوان میدیم و تنها و تنها به نکات منفی توجه میکردم نظیر این نکات که آخه من شرایط حل این مسئله رو ندارم یا من توانایی شو ندارم یا این مسئله فقط برای منه بدبخت بوجود میاد و بقیه از ما بهترون درگیر این مسائل نمیشن با اگر هم بشن با یه بشکن حل میکنن این مسائل رو اما من نمیتونم برای من نمیشه برای من جواب نمیده و فقط وقت تلف کردنه
بعد از سرزنش خودم و توجه به نکات منفی این ماجرا و نشدن ها و نتونستن ها برای اینکه خودم رو آروم کنم از مسائل فرار میکردم
همون راه حل هایی که موقت و حال خوب کن هستند و به قول استاد عباسمنش آشغال ها رو زیر مبل میرختم و صورت مسئله رو پاک میکردم و از حل اون مسئله فرار میکردم
و این نتیجه ایی که در این چند سال زندگی ام داشتم نشان دهنده عمل کردن من به این شیوه بوده که درسته مکان و موضوع و مدیر ها و همکاران و نوع و مکان شغل هام رو عوض کردم اما مسئله عدم اعتماد به نفس من عدم کار کردن و بهبود مهارت ها عدم عمل به ایده عدم ادامه دادن و نا امید نشدن های من هم چنان با من این مسیر ها رو اومدن و من رو آزار دادن
البته در خیلی از مسائلم هم بعد از ناامیدی لحظه اول خیلی سریع یا با فاصله کمی تونستم این باور رو در خودم درست کنم که من میتونم این مسئله رو حل کنم و هدایت شدم با راه حل ها و میتونم بگم به شکرانه خدا خیلی از مسائل م رو از وقتی با این روش و باور ها آشنا شدم حل کردم
اما مسائل اصل و اساس زندگی من هنوز حل نشده با من هستند و من در تمام این مدت حتی با آشنایی و به قولی دانستن این باور هاکه با رفتن به دل ترس ها و مسئله ها هدایت میشم و راه حل ها بهم گفته مبشه و باعث پیشرفت و برکت در زندگی خودم میشم و بزرگتر میشم و…. اما چون باور خالصی نبود و صرفا دانسته بودند متاسفانه عملی هم نداشتم و در برابر اکثر مسائل زندگی ام کوچک و بزرگ شانه خالی کردم و فرار کردم از حل اون مسائل حالا به هر شکلی که میتونستم .
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
الان چندین چالش اصلی در زندگی ام دارم که 4 تا اصلی اش به ترتیب اولیت این موارد هستند
پیدا کردن کار و شغلی مناسب
مدیریت مالی در زندگی ام
زندگی به شیوه قانون سلامتی
روابط
و از بین این موارد و سایر چالش های زندگی ام چون اگر درست فهمیده باشم با تمرکز میشه نتایج بهتری و خیلی بهتری گرفت پس قصد دارم که تمرکزم رو بزارم روی چالش اصلی زندگی ام در حال حاظر یعنی کار و کسب درآمد و الان در همین لحظه که من دارم این متن رو تایپ میکنم من 12 روزه که از کار قبلی ام به امید پیدا کردن کار مناسب اومدم بیرون حالا درست یا غلط این کار رو انجام دادم و در مدت این چند روز میترسم که به دنبال کار دیگری بروم و نا امید بشوم از اینکه یا کار مناسب پیدا نشود یا من یا مهارت های من مناسب کار پیدا شده نباشد
اما تصمیم گرفتم با ورود به دل این چالش این تاثیرات مثبت را به زندگی ام وارد کنم
اولا اینکه اگر فردا من به دنبال چک کردن و گشتن مورد های مناسب شغلی که با شرایط الانم در حال حاظر مچ هستن برم مبتونم ورودی مالی داشته باشم و این استرس ناشی از تموم شدن پول ذخیره ام یا استرس عقب موندن از رسیدن به خواسته هام یا استرس بر طرف کردن نیاز های اولیه ام در زندگی خلاص بشم و به آرامش بیشتری برسم که خود این آرامش باعث بهتر عملکردن من در تک تک ابعاد زندگیم میشه
اگر من فردا این گزینه های کاری رو بررسی کنم و به دنبال کار باشم که نه کاملا اما تا حدی به شرایطم بخوره و به قولی از کاری که مناسبه و الان میتونم انجامش بدم شروع کنم علاوه بر اینکه استرس و نگرانی های مالی ام از بین میرن بلکه در راستای اجرای قوانین نیز تونستم حرکت کنم و از جایی که هستم میتونم شروع کنم تا به هدایت های بعدی برسم
اگر من در اولین فرصت بتوانم در راستای همین کار پیدا کردنم بر روی یادگیری نرم افزار های لازم به شکل بهتر عمل کنم میتوانم به خودم افتخار کنم که هنوز قدرت یادگیری بالایی دارم و هر آنچه که لازم باشد و دوست داشته باشم را به راحتی میتوانم یاد بگیرم
من با رفتن به دنبال کاری که الان از دست من بر بیاید میتوان ورودی مالی به زندگی ام داشته باشم و راهی برای خداوند باز کنم تا برکت ها و نعمت های خودش را بیشتر و بیشتر به من بدهد مثل مثال آماده کردن ظرف
اگر من بروم و دنبال گزینه های مناسب بگردم ممکن است حتی با گزینه هایی بهتر و عالی تر از آنچه که الان در ذهنم دارم برخورد کنم و آن کار را بدست بیاورم و این باور را در خوردم تقویت کنم که باران میبارد فقط لازم است من ظرفم را زیر باران بگذارم
اگر من به دنبال پیدا کردن کار بروم متوجه میشوم که برای کار مورد علاقه ام چه مهارت هایی باید داشته باشم و میتوانم یادگیری آنها را شروع کنم
و اگر من به دنبال کار بروم این فرصت را به خداوند میتوانم بدهم که در زندگی ام معجزه ایی رخ دهد البته نسبت به تکامل خودم
و یاد اون فایل گفتگو دوستان با استاد افتادم الان که خانمی در انگلیس دنبال کار میگشتن اول در یک رستوران گارسونی کردن و ….. در یک مصاحبه کاریشون نه شنیدن ولی دلسرد نشدن و خدا رو شکر کردن و ادامه دادن
کار هایی که الان میدونم برای حل این چالش باید انجام بدم به این قدم های کوچک زیر تقسیم میشن
چک کردن آگهی های کار کاریابی که ثبت نام کردم
یادگیری تخصصی نرم افزار اکسل
یادگیری تخصصی نرم افزار ورد و پاورپوینت
بعد از چک کردن آگهی ها اقدام برای درخواست کار های مناسب من
میدونم و باور دارم سنگ بزرگ نشانه نزدن است پس یادگیری نرم افزار هارا به بخش های کوچک تر تقسیم میکنم و حتی اقدام برای پیداکردن و درخواست کار دادنم را هم به همین شکل اما متداوم انجام میدهم
مرسی استاد عزیزم
من در برابر مشکلات این اعتقاد رو دارم که هرچیزی رو میتونم حل کنم و تنها چیزی که برای غلبه بر مشکلات نیاز دارم کمک خدا و تلاش و کسب تجربه هست
پرسش اول: بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
تنبلی – کمی بی انگیزگی – صبر کم
من در حال حاضر در دوره ای از زندگی هستم که تایم کافی و ازاد خوبی دارم اما به دلایل بالا نمی دونم چطور از این تایم به نحو احسن استفاده کنم و بی کاری باعث درگیری ذهنی من شده، دارم تلاش میکنم از زمانم برای یادگیری مهارت ها و گوش دادن به فایل ها و دوره های اموزشی استفاده کنم
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن
-پیدا کردن شغل مناسب و افزایش درامد