ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 91 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
سلام.ارادت.در مورد موفقیت برادر و خواهر هام حس خوبی دارم و یک جوری برام الهام بخشه شاید به این دلیله که همه از من بزرگترن نمیدونم شاید.ولی افراد نزدیکی که هم سن من هستند و یک جوری ذهن من شرایط من رو با اونا مقایسه میکنه حس بدی دارم یک جور حسادت یا ترس از عقب افتادن در زندگی و این که اطرافیان من من رو با اون اشخاص مقایسه میکنن.البته به خودم نهیب میزنم و ذهنم رو کنترل میکنم ولی اغلب این افکار به سراغ من میام.اگر برای این افکار بخوام دلیل بتراشم و خودم رو قانع کنم خیلی دلیل پیدا میکنم ولی در کل به نظرم این به خاطر حس خودکم بینی منه و باید روی اون کار کنم.ولی افرادی که نمیشناسم یا اطرافیان من نمیشناسن یا من انها را دنبال میکنم یا خیلی از من بزرگتر هستند یا افراد برتر دنیا هستند یک جور حس شور و انگیزه پیدا میکنم و برای من الهام بخش هست.اگر دوستان به دیدگاه من پاسخ بدن و کمکم کنند خوشحال میشوم.با تشکر از دوستان و استاد عزیزمون.
باسلام خدمت شما.وقتی نزدیکانت مدیر فنی سایت شما باشه اقا ابراهیم عزیز و خانم گلشون و همینجا از پسر عموی گلم کمال تشکر را دارم و هر روز بخاطر حضورشون خداراشکر میکنم و در دفتر سپاسگزاری ام مینویسم و وقتی خدا ایشون را برای هدایت من فرستاد و خدا برای من قدم برداشت از خوشحالی مدتها اشک شوق ریختم و وقتی فهمیدم ایشون با تغییر دیدگاهشون و عمل متفاوت و اینکه در موقعیت ها و شرایط مختلف ی جور دیگه عمل کردن ک باعث شفای بیماریشون شدند الگو گرفتم خیلی خوشحال شدم چون خودمم بیماری بدی گرفتم و خداراشکر دوساله عالی عالی هستم و هر روز خوشحالم و ب خودم میگم ک ببین ایشون تونسته پس منم میتونم البته این دیدگاه من قبل از تغییرم اینجوری نبوده
خداراشکر میکنم ک وقتی میخواهیم میشود .افراد شرایط و موقعیت جوری برامون پیش میره ک من ب خواسته ام برسم خداراشکر برای حضور شما در زندگی ام
سلام ستاد عزیزم
من تصمیم گرفتم با کمک خدای مهربانم
پرونده این الگوی تکرار شوندمو ببندم تا خیالم راحت بشه
چند وقتی هست که متوجه یک الگوی تکرار شونده ای در روابطم شدم
که از سالهای قبل در زندگیم بوده و ضربه هاشو به من میزده ولی من تازه متوجه شدم که این مشکلات و ناراحتی ها در زندگیم به خاطر باورهای اشتباه منه
و در واقعییت مسئله ای وجود نداره
از همسر مهربونم خیلی تشکر میکنم که منو تا اینجا درک کرده و مطمئن هست که این ناراحتی های من به خاطر نگرش اشتباه من هست و در واقعیت من دختر گلی هستم
باورم داره و با خوشحالی و اشتیاق منتظر هست تا رشته افکارمو از هم باز کنم و این موضوع رو تجزیه تحلیل کنم
خیلی خوشحالم که تونستم اینقدر توانایی های خودم رو در عمل نشون بدم که همسر عزیزم همچین تفکری نسبت بهم داره
نتایج زندگی ما چیزی جدا از باورهامون نیست
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
یادمه از بچگی اگر میدیدم پدرم با خانمی دوست میشه باهاش گرم میگیره صحبت میکنه یا حتی نگاه میکنه
حالم بد میشد
از اینکه پدرم با خانم ها رابطه خوبی داشته باشه اصلا خوشم نمیومد و به هیچ وجه نمیتونستم تحسینش کنم
خشمگین میشدم
و از اون خانم بدم میومدحتی حالا هم از اینکه ببینم پدرم همکار خانم داره حالم یجوری میشه
حتی به خانم های دیگه نگاه میکنم و این فکر میاد که پدرم الان اینارو نگاه میکنه خوشش میاد و ممکنه مارو تنها بزاره مادرمو دوس نداشته باشه
ناخودآگاه نمیتونم زیبایی خانم های دیگه رو تحسین کنم
خانم هایی که یکم سنشون بیشتره
درمورد رابطه همسرم با دختر ها و خانم ها هم اینطورم
و همیشه اینمورد به من ضربه زده
(خواستم درستش کنم ولی چون دیپ و عمیق روش کار نکردم باورهامو دقیق یاداشت نکردم باورهای مناسب جایگزین رو یاداشت نکردم ریشه ای مسئله رو حل نکردم
درست نشده همچنان و بازم این افکار سراغم میان)
یه اتفاقاتی میوفته که کاملا بدیهی هست مثلا همسرم با کسی حرف میزنه بگو بخند میکنه من اینقدر ناراحت میشم که نگو یا مثلا میبینم پدرم با خانمی صحبت میکنه باهاشون مسافرتی میره جایی میره حالم خیلی بد میشه و نسبت به پدرم همسرم متنفر میشم و اصلا دوس ندارم رابطمو باهاشون ادامه بدم از همه دختر ها و زنها هم بدم میاد
همش شکاک میشم بهشون
حتی توی خواب هم میبینم
و این موضوع منو ترسونده به شدت میگم حتما باید حلش کنم وگرنه اتفاقات خیلی بدی میوفته
فکر میکنم میبینم که من این باور رو دارم که
اگر پدرم همسرم به زنهای دیگ توجه کنن
و با اونها خوشحال باشن
حتما من بی عرضه دیده میشم
حتما مادرم ناجذاب دیده میشه مسئولین اونم به گردن میگیرم
حتما من بی عرضه ام که نتونستم توجه اونارو جلب کنم در حالی که اونا نهایت توجه رو به من دارن
اما من میگردم جاهایی که توجه نکردن رو به یاد میارم
و اینقدر گنده میکنم که جاهای دیگ فراموش میشه
یا میگم اگر همسرم پدرم به زنهای دیگ توجه کنن اونوقت دیگه من براشون جذابیتی ندارم
چون من اونقدرها هم زیبا نیستم
اگر با زنهای توانای زیادی برخورد کنن و باهاشون باشن
اونوقت من دیگه دیده نمیشم فراموش میشم تنها میمونم
و این باور روهم دارم که ممکنه زنهای دیگ شانسی و با حالت بدی خودشونو توی دل عزیزانم جا کنن ممکنه گولشون بزنن
جتی یکی از نزدیکانم بهم گفت مردا همشون خیانت میکنن باید مواظب باشی نمیتونن خودشونو کنترل کنن
و این باور رو دارم همه زنها و دخترایی که دلربایی میکنن با قیافشون با لباسهای الکی زیبا دلبری میکنن و این اصلا انصاف نیست حق نیست
چون اونها هنر خاصی ندارن وشانسی و اشتباهی دلربایی میکنن
بعضی موقع ها هم این افکار به سراغم میاد که من نمیتونم شانسم اینطوریه و من بدبخت بدنیا اومدم من کلا مشکل دارم و آدم نرمالی نیستم نمیتونم راه درستو پیدا کنم بقیه میتونن نمیدونم چرا اما من نمیتونم
این افکار همش باعث میشه ما ضعیف بشیم
افکاری که میگن بقیه شانسی موفق شدن
اشتباه موفق شدن توی رابطه
طرف حقش نبوده
و اینکه رابطه خوب محدوده اگر طرف مقابلت کسی رو دوس داشته باشه شانس تو برای موفقیت کم میشه عملا داری خودتو دور میکنی از موفقیت
وقتی حسادت میورزیم به افراد عملا داریم خودمونو دور میکنیم از پیشرفت
اگر بیایم باورهامونو تغییر بدیم
ذهنمونو تغییر بدیم
از یه زویه دیگه ای به موضوع نگاه کنیم
که به ما احساس بهتری میده اونوقت ماهم توی همون مسیر قدم برمیداریم
ماهم باور میکنیم که میشود
اگر کسی به موفقیتی رسیده
باید باور کنیم که اغا این داره ثابت میکنه که انجام پذیره
اگر برای اون شده برای منم میشه امکان پذیره
باید عشق رو ببینیم و تحسین کنیم مثلا استاد یه خانمی رو بغل میکنه باید ببینیم و تحسینش کنیم
افراد موفق مثلا خانم شایسته عشق استاد رو به خانمهای دیگه دیده و تحسین کرده باعث شد هباورکنه که عشق هست و الهام گرفتن از بقیه افراد
که در گذشته به یه موفقیتی رسیدن و باور پذیر شده که اونها هم میتونن موفق بشن
ولی همون موفقیت برای یکسری افراد باعث شده که اونهایی که باور محدود کننده داشتن شانسی بوده طرف یه استعداد و توانایی خاصی داشته یا خدا براش خواسته و خودشو پایین نگه داره
ما به طور جمعی باور داریم که اگر پسر ها اگر به دخترا توجه میکنن به خاطر هوسشونه
نمیایم بگیم که پسرها چقدر توانایی عشق ورزیدن دارند
چقدر توانایی دیدن زیبایی هارو دارن
چقدر توانایی دارن که زیبایی رو در دختر ها تحسین کنن
چقدر توانایی عشق ورزیدن دارن
میایم جلوی این رو میگیریم
و هرجاهم طرف بروز داد میگیم به خاطر هوسش بوده و اینطوری اون احساس طبیعی دیدن زیبایی هارو در درون طرف خفه میکنیم درحالی که این خفه نمیشه بلکه در درون فرد باقی میمونه و هرجاهم این احساس بالا اومد پسر یا دختر بیچاره احساس گناه میکنه و بعد میبینه اغا من نمیتونم جلوی این تحسین زیبایی و این محبت رو بگیرم بنابرین به خودش میگه اغا من دیگ نمیتونم من پسر یا دختر بدی هستم و کار به جاهای باریک کشیده میشه
پس ما به جا اینکه این محبت مرد ها به زنها برامون الهام پذیر باشه که عشقو محبت میشود میشینیم
خودمونو سرکوب میکنیم میگیم من ناتوانم
به طرف احساس گناه میدیم
سرزنش میکنیم که حالا تموم شد عشقش و من موندم
توجیه های الکی میاریم که اره برای فلان دختر شد ولی برای من نمیشه
به دلایل مختلف
حالا میفهمم که چرا ملت توی این کشور اکثرا رابطه عاشقانه باهم ندارن
یا مثلا اگر ببینم دوستم باهمکاراش یا دوستای دیگش میره بیرون حالم بد میشه
توی دلم میگم چرا منو انتخاب نکرد که با من بره بیرون
حتما با من بهش خوش نمیگذره
حتی وقتی با دوستم باهمیم همش نگرانم نکنه با من بهش خوش نگذره
استاد اینا همش در سطح ناخود آگاه اتفاق میوفته ها و من خیلی دقت کردم تا تونستم بفهمم
وقتی باهمیم نگرانم میگم نکنه من کافی نباشم نکنه بلد نباشم چطوری باهاش حرف بزنم که بهش خوش بگذره
فکر میکنم و میبینم که از اینکه دوستم با افراد دیگه ای گرم بگیره این افکار تو سرم میاد که حتما من ناتوان هستم
حتما من کافی نیستم
حتما من جذاب نیستم
حتما من بلد نیستم و نمیتونم که رابطه داشته باشم با دوستم
و این سه تامورد رو فعلا شناسایی کردم میخوام اینارو حل کنم
باور دارم با کار کردن روی این قسمت میتونم این موضوع رو حل کنم ریشه ای
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
اگر همسرم با مادرم خواهرم پدرم رابطه خوبی داشته باشد خوشحال میشوم
چون ربطش میدم به خودم
اما اگر نداشته باشد خیلی ناراحت میشم
چون بازم ربطش میدم به خودم
اما اگر همسرم با خانواده های دیگر رابطه خوبی داشته باشد
و با ما اینقدر رابطه خوبی نداشته باشد حالم بد میشه میگم ببین اونارو بیشتر دوس داره چرا باید بیشتر دوس داشته باشه
نمیتونم مسئولیت فرکانس های خانوادمو به عهده نگیرم
اگر دوستم با من با خانوادم خوب باشد خیلی خوشحالم
و اگر با دیگران باشد خیلی خوشحال نیستم
دوس دارم از همه بهتر باشم
خوشحالی کسی رو نمیتونم تحمل کنم
دوس دارم باکسی باشم که از من پایین تره
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
اره بعضی وقتا رابطه دوستم همسرم پدرم با بعضی افراد برام الهام بخشه میگم افرین
اما بعضی وقتا نه
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
تغییر باورها
میتونه موفقیت دوستم پدرم همسرم در ارتباط با آدمهای دیگ
منو به این باور برسونه که اره
پدرم
همسرم
دوستم توانایی تمرکز برنکات مثبت رو دارن
اونها آدمهای ساده گیر و آسان گیری هستن توی رابطه
و نیاز نیست من به خودم سخت بگیرم
فقط باید از زندگی واز عشق اونها لذت ببرم و سپاس گزارشون باشم
فهمیدم که حسادت باعث میشه من نتونم عشق اونهارو ببینم
و باعث میشه رابطمون بهم بخوره و دور بشیم از هم
وظیفه من سپاس گزاری و لذت بردن از عشقیه که طرف مقابلم بهم میده اگر من سپاس گزار باشم عشقش روز بروز بیشتر میشه
اما حسادت باعث میشه من خودمو بی ارزش کنم
و حتی به طرف مقابل هم احساس گناه بدم
احساس اینو که عشقش کمه و تموم میشه
و اینو فهمیدم که قرار نیست من توی هرکاری بهترین باشم قرار نیست من همیشه سعی کنم خودمو از لحاظ فیزیکی نزدیک کسایی که دوستشون دارم بکنم تا اونها به من توجه کنن
بعضی وقتا مثلا دلم نمیخواد یه فعالیتی بکنم توی یک جمعی از طرفی هم دوستم یا مثلا همسرم یا پدرم یا افراد نزدیکم دوس دارن اونکارو انجام بدن
قرار نیست من به خاطر اینکه با اونها باشم خودمو مجبور کنم
اگر خودمو مجبور کنم انگار تصور میکنم اگر اونها باهم خوشحال باشن من ترد میشم من فراموش میشم من تنها میمونم
مثلا یادمه یکبار رفتیم مسافرت
من نمیخواستم برم اونجایی که دوستم و همسرم میخواستن برن
گفتم نمیرم و اونا رفتن
انقدر ناراحت شدم که نگو
خیلی گریه کردم و خشمگین شدم
رفتار درستش این بود که جایی که نمیخواستم باید نمیرفتم
البته اینم بگم اونموقع کمرم درد میکرد یکمی هم به خاطر ناتوانیم خیلی ناراحت شدم
ولی در هرصورت بازم مواقعی پیش میاد که اونا دوس دارن یکاری انجام بدن ولی من دوس ندارم
چون میبینم که دارم تنها میشم و اونا باهم هستن
حالم بد میشه
انگاری که مثلا اگر اونا اونکارو باهم انجام بدن چی میشه
باعث میشه بهم علاقه مند بشن
یا مثلا ناتوانی منو نشون میده که نمیتونم با دوستانم ارتباط برقرار کنم
یا مثلا یه محدودیتی هست در عشق ورزیدن اگر اونا باهم خوش باشن انرژی برای من نمیمونه وقتی برای من نمیمونه
ماموریت این قسمت
تقویت باور فراوانی عشق
دوم تقویت باور پاکی افراد
سوم بارها خواندن سه کامنتی که اینجا گزاشتم
چهار نوشتن کامتی دیگر
پنج تحسین خودم
شش کار کردن دوباره دوره عزت نفس دیپ و عمیق
هفت نوشتن باورهایی که درآوردم به صورت خلاصه در کامنت
هشت سیو کردن کامنت در گوشیم و روزی دوسه بار خواندن آن
نه تمرین عملی ینی عشق رو میبینم و تحسینش میکنم
هم عشق دیگران به همسرم هم همسرم به دیگران و هم عشق همسرم به من
عشق دوستم به دوستاش و حتی همسرم
عشق دوستم به من
خدایا پناهم باش
کمکم کن
من جز تو هیچ کسیو ندارم که بتونه کمکم کنه چون جز تو هیچ کس قدرتش نداره که کمکم کنه.
خدایا من هیچی نیستم هیشکی نیستم ازت میخوام هدایتش کنی.
میدونم که داری این کار میکنی
و نیازی به گفتن من نیست هر چی با شه تو خدایی و از من خیلی مهربونتری.پس بهترینها رو براش میخوای.
من ته دلم دوست دارم باهاش باشم اما هر دومون بدون تو نمیتونیم .
خودت اشکامو پاک کن ،خودت خنده رو بیار رو لبام
من هر چی دارم از تو دارم،خدایا تو درست کن همه چیو من نمیتونم
خدایا من تنهام فقط تو رو دارم مثل همیشه کنارم بمون
و درستش کن
الهی آمین دوست دارم خدای مهربونم
سلام خدمت استاد بزرگوار
من در این مواقع احساس میکنم آدم خیلی خوبی نیستم و خدا دوستم نداره اکه واقعا خدا دوستم داره یا من واقعا انسان خیلی با خدایی هستم پس من باید خیلی موفق میشدم وقتی ببینم که اطرافیانم موفق تر شدند فکر میکنم که خدا به اونها کمک کرده به من کمک نکرده بشتر به خودم و خدا ربطش میدم .و خجالت میکشم و میگم با موفقیت اون برای همه آشکار شد که من آدم خیلی خوبی نیستم حداقل واسه خدا.
تنها حسی که در چنین مواقعی تجربه میکنم همین هست
در پناه خدا باشید
سلام خدمت استاد عزیز وهمه همراهان قبلا که وارد این سایت نشده بودم نگاهم خوب نبود بیشتر غبطه میخوردم یا حسادت میکردم ولی از وقتی وارد این سایت شدم هر اتفاق خوب را به فال نیک میگیرم تبریک میگم بهش وخوشحال میشم حتی اگر بهش نگم تو قلبم تحسینش میکنم و به خودم میگم اون تونسته پس من هم میتونم وسعی میکنم اعتماد به نفسم تقویتم کنم باورام درس کنم وبتونم مثل اونا پیشرفت کنم واین باعث میشه که حالم خیلی خوب باشه احساسم خیلی خوب بشه
با سلام به دوستان خوبم
اتفاقا این موضوع چند روز بود که توی ذهن من جنجال راه انداخته بود به خاطر اینکه چند هفته پیش با همکارم برای یک آزمونی شرکت کرده بودیم که وردیش هفت خوان رستم بود و باید وقت خیلی زیادی صرفش می کردیم که من ناامید شدم و ولش کردم و فکر وردم چند تا از دوستان اشنا و پارتی دار قبول میشن که بعد از اینکه نتیجه قبولی همکارمو دیدم ابتدا یه حس عجیب عبطه و بعد سرزنش خودمو داشتم این موضوع چند روزی بود ذهنمو مشغول کرده بود که ایا حسادته یا سرزنش خودم جهت کم کاری
انچه که استاد فرمودند برای من اینجوریه که اگه برتدر و خواهرام باشن که مثلا دکترا قبول شدن یا خرید یه ماشین خوب یا درامد بالا باشه به شدت خوشحال میشم و شاید اصلا کنجکار هم نشم چطوری بوده و فقط برام احساس رضایت و خوشحالی داره اما اگه دوست یا همکارم باشه بیشتر مواقع سرزنش خودم هست که من هم می توانستم ولی به کارهای متفرقه بیشتر تمرکز کردم تا در جهت اهداف بالایم در نتیجه 80 درصد سرزنش خودمو دارم و 20 درصد حسادت و همین باعث میشه بیشتر تمرکزمو جهت پر کردن اوقاتم در جهت اهدافم بشه و به برنامه ریزی جهت پیشبرد اهدافم بپردازم اینو که می نویسم یادم اومد اتفاقا یه بار یکی از همکارانم که تازه اولین سال تجربه کاریش بود همون سال یه کارمند نمونه شد که من خودمو مستحق تر از اون می دونستم جهت کارهایی که انجام داده بودم و نه تنها نتوست انگیزه من و بیشتر کنه که یه حسادت و ناراحتی برام ایجاد کرد علتشو در پارتی بازی و یا هیز بازی رده بالاها در این امر دونستم این خاطره یکی از اون موارد نادری بود که حس رقابت و در من نیانگیخت بلکه باعث ناراحتی و حس حسادت من شد
به نام خدای رزاق
سلام خدمت استاد عزیزم و خداروشکر به خاطر وجود شما
در رابطه با سوال اول
من قبلا نسبت به کسی که ی موفقیتی به دست میآورد راستش یکم احساس حسادت میکردم و احساسم بد میشد یادمه زمانی که پسر عموم که همسن خودم هست ی ماشین ثبت نامی خرید و بعد از چند مدت فروختش
و ی ماشین صفر خرید من هنوز ماشین نداشتم
یکم احسام بد شدو ولی خداروشکر هر چه با این قوانین آشنا شدم خیلی نوع نگام به افراد موفق عوض شده و تا جایی که امکان داشته باشه تحسینشو ن میکنم
یعنی در حدی که اگه ی غریبه تو خیابون ببینم که ی ماشین خوب زیر پاشه یا کسی چهر خوبی داره لباس قشنگی میپوشه دوس دارم همون لحظه برم پیشش ازش تعریف تمجید کنم
چون طبق قانون هیچ چیزی شانسی به دست نمیاد و کسی که به ی جایگاهی رسیده لیاقتشو داشته و ما باید سعی کنیم از این موضوع بتونیم بهترین بهر رو بگیریم
خدایا شکرت از اینکه در این مسیر درست هدایت شدیم و هر روز داریم بهتر از دیروز میشیم سپاس گزار عاشقانه استاد عزیزم هستم
لیست افراد و موفقیت انها
دومادمون از کارگری نقاشی شروع کرد و روز به روز پیشرفت کرد و الان داره ساخت ساز میکنه و من خیلی از مسیری که اومده کنجکاوم و البته خوشهالم که به این موفقیت رسیده و وقتی به این موضوع نگاه میکنم میبینم چقد تکاملی اومده بالا تا به این حد از موفقیت برسه
خواستار تغیر دیدگاهم هستم تا از این موفقیت درسی بگیرم
اگر دومادمون تونسته از کارگری شروع کنه و به این موفقیت برسه 100 درصد امکان پذیر هست برای من تا بتونم تو ایده های خودم منم به موفقیت برسم و شدنی هست
درس اول. قانون تکامل باید رعایت شود
درس دوم باید در مسیر حرکت کنی و ثابت نباشی یک جا
درس سوم. نترسیدن از تضاد های که وارد زندگیت میشه چون صد درصد راحل دارن
درس چهارم. اگر کسی تونسته از صفر به همچین موفقیتی برسه 100 درصد تو هم میتونی و حتی شاید با راحل ساده تری به موفقیت های بیشتری برسی
2 موفقیت رضا دوستم
رضا دوستم تو حوضه ای کار میکنه که منم حوصه مورد علاقم هست و کلی رابطه های دوستانه و کاری خوبی داره ولی من نسبت به دوستم تو این حوضه خیلی عقب موندم و اون کلی پیشرفت کرده و رابطه عاطفی خیلی فوق العاده داره و من نسبت به ش هم حسادت داشتم و هم هم یکم احساس ناتوانی و اعتماد به نفس پایین داشتم
خواستار تغییر این نوع نگرش هستم به سمت دیدگاه مثبت
اون موقع که رضا تو اون مقطع صبر کرد و ادامه داد و به خدا توکل کرد و سختی مسیر و مشکلات رو رفت تو دلشون تا حلشون کنه علی تو جا زدی و ایمان و توکلت به خداوند و نداشتن صبرت باعث شد عقب بمونی اگه رضا تو این حوضه روابط خوبی داره به خاطر اینکه آدما رو خاص جلوه نداد برا خودش ولی تو اعتماد به نفس نداشتی برای برخورد با اون دوستات تو حوضه کاریت و احساس کم ارزشی میکردی
چه درس هایی میتونم از این موضوع بگیرم
درس اول. توکل به خداوند و صبور بودن در مسیر
درس دوم. حرکت کردن وادامه دادن در مسیر و نترسیدن در مقابل حل مشکلات
درس سوم. خاص و ویژه و بت نکردن انسان ها برای خودت
درس چهارم. رابطه های عاطفی فوق العاده زیادی وجود داره که فقط باید به باور فروانی ایمان داشته باشی
درس پنجم= همه انسان ها باید تکامل رو رعایت کنن در غیر این صورت چک لقد های جهان هستی رو میخورن و نمیتونی سر جهان کلاه بزاری
3. برادر بزرگم ی ماشین داره که باهاش میره سر کار و جدیدا هم تونسته ی ماشین شاسی بلند بخره و من از این بابت کلی خوشهال شدم و بهش افتخار کردم
چه ایدهای میتونم بگیرم از این موضوع
باید به بادر فروانی ایمان داشته باشم که حتی ی انسان میتونه چنتا ماشین داشته باشه
و اینکه اگه داداشم تونسته به این سطح از خودباوری برسه که دوتا ماشین داشته باشه قطعا راهی هست که منم بتونم به این سطح و فرکانس برسم
درس اول. به باور فراوانی ایمان داشته باشیم
درس دوم. هیچ محدودیتی در این دنیا وجود نداره
درس سوم. از موفقیت افراد میتونیم الگو بگیریم برای اینکارا خودمون راحت تر به موفقیت برسیم
باور هایی که میتونم از این فایل از خودم بیرون بکشم
1. هیچ محدودیتی در این دنبا وجود نداره
2.باید قانون تکامل بیشتر درک کنم
3.توکل به خداوند و حرکت کردن در مسیر
4 کمال گرا نبودن و از همون جایی که هستم شروع کنم با هر امکاناتی که دارم
5.احساس خود ارزشمندی نسبت به خودم و اینکه لازم نیست حتما موفقیت بزرگی به دست بیارم تا احساس خود ارزشمندی بکنم من همینجوری هم ارزشمندم
5.باید از مساعل نترسم و برای حل کردن اونها قدم بردارم و برم با ترسهام روبرو بشم
6.من فقط باید از خود ی ماه پیشم ی هفته پیشم و ی روز پیشم بهتر باشم نه مقایسه با کس دیگه ایی
7. بیشتر به خدا توکل کنم و من فقط تو مسیر باشم و ادامه بدم
سپاس گزار استاد هستم با این فایل بینظیرش که ذهنیتمو کامل عوض کرد برا بهتر دیدن موفقیت های دیگران هنوز باید بیشتر روی خودم کار کنم چون باور های محدود کننده زیادی داریم که مخفین باید ریشه ای اینارو حذف کنیم
سلام به استاد عزیزم و مریم جون .استاد عاشقتم واقعا وقتی میبینم چقدر شما تو زندگی قدرتمند بودید و چطور زندگیتون رو تغییر دادید چقدر شما رو تحسین میکنم .شمایی که هم به ثروت رسیدید و هم به خدای درونتون آگاه هستید و خودتون رو شناختید و میدونید که من و خدا یکی هستیم .من و شما یکی هستیم .همه چیز و همه .اون تکه سنگ اون حشره یا درخت و همه و همه خودش هستیم …..
استاد من حدودا از یک سال گذشته تا الان خیلی در کارم افت کردم .در مورد درآمدم .نمیدونم خودم سر در گم هستم .
استاد حدودا یک سال هست که با استاد عرفانمون آشنا شدم و عرفان حلقه نه خودشناسی خدا شناسی هست .
نمیدونم از کجا بگم براتون .قبلا خیلی حرص میزدم .و کلا تو فکر پیشرفت زیاد بودم و کلی خواسته های جدید داشتم . اره خرید یک خانه ویلایی 500 متری و یک باغ بزرگ ویلایی و….ولی با استاد عرفانمون یاد گرفتم که زندگی رو هر طور که هست بپذیرم و خودم رو با دیگران مقایسه نکنم .من برای یک چیزی اومدم دنیا و اون برای چیز دیگه ای .الان تسلیم هستم و عقیدم این شده خدایا دادی شکرت ندادی هم شکرت .چون وقتی چیزی به زور بخوام خیلی روزگار سیاه میشه برام . من که قبلا اصلا اینقدر به خدا فکر نمیکردم زیاد و فقط نمازم رو میخوندم و گاهی قرآن. (ولی همیشه خدا رو عاشقانه دوست داشتم. گاهی وقتی به خونه میاومدم با وجود درآمد عالی احساس خلاء داشتم. و چیزی در درونم کم بود. )چقدر رزق و روزی میومد تو زندگیم .من آرایشگر هستم و هر روز مشتری داشتم .اما الان هفته ای یکبار هم نمیرم آرایشگاه برای خدمات رسوندن .قبلا چون همش دنبال درآمد و پیشرفت بودم خیلی عصبی بودم و پرخاشگر و کنترول نداشتم زیاد روی اعصابم خودخواه و مغرور و خیلی صفتهای بد دیگه داشتم که دارم الان روب خودم کار میکنم که من های درونم رو از بین ببرم . (.اما الان که دیدگاهم عوض شده و خیلی دلم میخواد خودم رو بشناسم و به خدای درونم برسم و دیگه این ماتریکس تمام بشه و به آگاهی برسم و بمیرم .میدونم که من تنها نیومدم که نقشم رو تو زندگی بازی کنم و برم و دوباره تناسخ بعدی و برگردم به زندگی و دوباره و دوباره تکرار. )الان آروم تر هستم آرامش بیشتری دارم و به همه چیز و همه کس عشق میورزم حشرات گیاهان و همه چیز یه جور دیگه نگاهشون میکنم و میدونم با همه یکی هستم .ولی اینجا یک مشکل هست ما برای گذران زندگی واقعا نیاز به پول داریم .نمیشه یه گوشه بشینم و بگم فقط میخوام به آگاهی برسم .خلاصه استاد من عقیده و باورهام عوض شده .نمیدونم چیکار کنم .این مسیر رو دوست دارم عرفان و خود شناسی رو .اما شما رو هم که میبینم میگم چه اشکالی داره آدم تو این دنیا هم عالی و ثروتمند زندگی کنه و به خودشناسی هم برسه مثل شما .من خیلی دلم میخواد بازم مثل قبل مشتری هام زیاد بشن .واقعیتش داره بهم سخت میگذره من دوتا بچه دارم و شوهرم که عالیه و مهربون اما شغل ساده ای داره و کفاف زندگی رو نمیده درآمدش. قبلا روی درآمد من خیلی حساب میشد .اما الان حسابی افت کردم بخاطر تغییر دیدگاهم.استاد خودم هم نمیدونم قبلا چطور بود باورهام که اینقدر فراوانی بود برام .الان احساس آرامش بیشتری دارم اما دلم میخواد زندگی مرفهی هم داشته باشم نمیدونم چه باوری بسازم در خودم که هم به خدا شناسی و خودشناسی برسم و ادامه بدم و هم زندگی راحتی داشته باشیم از لحاظ رفاه . استاد عزیزم اگر میدونید راهنماییم کنید .خیلی دوستتون دارم و مریم جون رو همینطور .عاشقتونم تا بینهایت …..
سلام دوست عزیز
بخاطر همینه استاد میگه فقط با من کار کنید و سراغ هیچاستاد و هیچ مسلک دیگه ای نرین
وقتی استاد هست چرا رفتی دنباله رو دیگران شدی
باور کن من اسم یه استادی رو تو عقل کل شنیدم از دوستان رفتم سرچ کردم سایت داشت دیدم پانویس سایت از مدارک معتبر دانشگاهیش نوشته تو خارج از کشور که ربطی هم به حوزه اش نداشت بعد پایینش عکس هاش با سخنران های معروف مثل برایان تریسی و امثالهم بود و بعد گفتم ببین اینا ارزش خودشونو وصل کردن به عکس گرفتن با چهارنفر و اونارو بت کردن برای خودشون یا به مدارک تحصیلیشون مینازن اون وقت استاد من از ارزشمندی ذاتی میگه از توحید میگه از این میگه کسی رو واسه خودتون بت نکنید همه به یه اندازه ارزشمندیم خودتونو بهترین بدونین
خب من بازم مطمعن شدم هیچکس به پای استاد خودمون نمیرسه
الان در شما یه احساس بی لیاقتی اومده
قبلا همش حرص میزدی و باورهای اشتباه داشتی الان بجای درست کردن باورهات اومدی کلا اشغالارو گذاشتی زیر مبل که حالا که من حسم بد میشه از خواستن پس کلا هیچی نمیخوام و رسیدی به احساس بی لیاقتی
الان باید باورهای مخربتو پیدا کنی و روشون کار کنی و از حوزه ی عرفان و اینا بیای بیرون
اگر میخوای مثل درویشها زندگی کنی و تو زندگیت چیزی بدست نیاری برو تو اون راه ها
سلام به دوست عزیزم
امیدوارم خوب و خوش باشی
من قبلا این تجربه رو داشتم
یک دوره ثروت مشتری فراوان ولی با همون حس های درونی نا مناسب و بعد تو وادی معنویت افتادم و انقد حال درونیم خوب شد انقد لطیف شدم تا یه مدت اصلا نیازی به مادیات احساس نمی کردم
تا اینکه فشار ها از بیرون ودرونم شروع شد
و ازطرفی مقاومت سختی هم به خاطر گذشته داشتم
یه طورایی فکر میکردم یا دول ساختن وبدو و بدو و حس های بد و …
یا حال خوب و نبود ثروت
خیلی واضح هست که باور ثروت من و از راه خدا دور میکنه رو داری
اول بساز که ثروت میتونه در کنارمعنویت آرامش وحس خوب باشه
می تونی هم از نظر مادیات ثروتمند باشی هم از نظر معنویات
یعنی باید اینطوری باشی
و مطمئن باش اگه بخوای بازم تمرکز بزاری روی شغل ودرامد دیگه اون حس های بد قبلی رو تجربه نمی کنی
چون من این کار و تونستم بکنم تو هم می تونی