ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 90 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی اعضای خانواده ی سایت استاد عباسمنش
امروز به لطف خدا هدایت شدم به دیدن این سری فایل های استاد که باور قدرتمند کننده رو در مقابل باورهای محدود کننده توضیح داده
بعد از دیدن این قسمت تعداد زیادی از کامنت های دوستانم رو مطالعه کردم و در موردشون فکر کردم و مثل همیشه یاد
گرفتم .
من هم پاسخ هایی که به ذهنم میرسه رو مینویسم تا برای خودم آگاهی های این قسمت تثبیت بشه :
پاسخ به سوال اول : موفقیت افراد نزدیک به خودمون رو بنویسیم ؟
– خواهرم مدرک بین المللی آشپزی ش رو گرفته
– صمیمی ترین دوستم وارد یه رابطه عاطفی خیلی خوب و امن شده
– چند تا از همکارام که سابقه ی کاری مشابه و نزدیکی داریم ارتقا شغلی گرفتن
– یکی از همکارام ماشینش رو ارتقا داده
– یکی از دوستان نزدیکم با یه فرد فوق العاده عالی ازدواج کرده و مهاجرت کرده
سوال دوم : من چه احساسی در مورد موفقیت آدمها دارم ؟
شاید قبل تر سریع وارد مقایسه میشدم و حس میکردم یه رقابتی که من ازش جا موندم و آدما از من رد شدن و جلو زدن و حس خیلی بدی بهم دست میداد و گفتگوهای ذهنی م این بود که من چرا نتونستم ولی اون فرد تونسته مگه من چی کم دارم ؟ چرا برای من نشده ؟ خدا بده شانس و ….
اما الان آگاهانه سعی میکنم از دام مقایسه خودم رو بیرون بکشم و تحسین کنم موفقیت افراد رو چون من نمیدونم مسیری که افراد طی کردن چی بوده فقط میدونم طبق قانون صد در صد بدون تغییر جهان هرکسی در جای درست خودشه و هرکسی به هرجایی رسیده نتیجه ی باورها و فرکانس های خودش رو دریافت کرده و از اونجایی که از آموزه های استاد یاد گرفتم که سیستم ذهنی همه ی آدما شبیه به هم کار میکنه ، پس برام منطقی میشه که منم میتونم با کار رو باورهام و حفظ احساس خوب خودم از طریق تحسین کردن دستاوردهای دیگران به موفقیت هایی که میخوام برسم .
اعتراف میکنم که هنوز در این مسیر انقدر مسلط نشدم که ناآگاهانه و اتوپایلوت این احساس رو داشته باشم اما در تمرین کنترل ذهنم هستم و آگاهانه ذهنم رو وارد این مسیر میکنم .
سوال سوم : چه ایده های الهام بخشی میتونه موفقیت این فرد در من ایجاد کنه ؟
اینکه قانون جهان ثابته و از عدل خداست که در مورد همه ی افراد یکسان کار میکنه . اینکه همه ی ما مجهز به یک ابزار یکسان هستیم پس من هم اگر رو زندگی خودم متمرکز باشم و ترمزها رو شناسایی کنم و رفعشون کنم نتایجی که میخوام وارد زندگیم میشن .
و اینکه نتایج بقیه ی آدما ، برای ذهنم ، باور پذیر میکنه این نتایج رو و یه منطق و الگوی قوی براش میسازه .
سوال چهارم : چه درسهایی میتونم بگیرم از موفقیت این افراد ؟
اگر قانون برای این افراد جواب داده برای من هم جواب میده و فقط کافیه به مسائل خودم با رویکرد حل مساله و رشد خودم نگاه کنم و در مسیر احساسم رو خوب نگه دارم تا نتایج از راه برسن .
در پناه خدا :)
سلام.میخام جواب تمرینم و اینجا بنویسم. 🟢سحر خواهر شوهرم که من شاهد هستم که با پشتکار بی نظیر سالیان سال حتی یک روز هم بیکار نبود و نعریف میکرد که خیلی از روزها بدون مشتری توی آرایشگاه بوده ولی عشق به کارش اونو ناامید نکر و الان یک آرایشگر حرفه ای شده که مسافرت های خارج از کشور زیادی رفته و مدال گرفته
🟢الیاس پسر خواهرم که در یک خانواده با پدر تزریقی گوشه اتاق همیشه خواب توی 2 تا اتاق کوچک توی خونه مادربزرگش با گذران زندگی از طریق کمک دیگران چون درآمدی وجود نداشت و بیشتر وقتها گرسنه بودند بدون کیف و لباس که یادمه با پلاستیک مدرسه میرفت و اوضاع وخیمی که توش بزرگ شد متعهدانه زندگیشو خودش ساخت حتی برای پدر و مادرش هم خونه خرید و برادرش و کمک کرد و از دستمال کشیدن توی مغازه ها شروع کرد و الان در کار فروش مبلمان خیلی خیلی ثروتمند شده.
️چه احساسی داری راجب موفقیت سحر؟
بسیار کنجکاوم که بدونم مسیری که رفته چجوری بوده و ازشم پرسیدم و چند جلسه ای مفصل باهم حرف زدیم و من واقعا تحسینش کردم چون بدون اینکه شاگرد استاد باشه تمام مواردی که استاد اشاره میکنند و رعایت کرده.مثل امید ایمان پشتکار رفتن تو دل ترس هاش، نموندن در شرایط امن،اعتماد به نفس بالا و واقعا الگو قرار دادمش که بیخود نیست که اینهمه موفقیت کسب کرده
️احساسم راجب موفقیت الیاس؟
خودباوری خودباوری و این حس و در من زنده میکنه این فرد که اگر شرایطی بدی که ما توش بدنیا میایم و فراموش کنیم و این قدرت و در خودمون ببینیم که من میتونم زندگیمو بسازم،اینها رو یاد من میاره پسر خواهرم.چون در خانواده اعتیاد و فقر بزرگ شد.
️چه ایده های الهام بخشی سحر و الیاس میتونند در من ایجاد کنند؟
️از چه زاویه مثبتی میتونم نگاهشون کنم برای پیشرفت خودم؟
اینکه خودمو باور کنم تمام عمرم دست کم گرفتم خودمو الکی الکی خودمو قربانی شرایط کردم معلول شدم و از حرکت ایستادم.من فهمیدم با دیدن اینها که خودباوری همه چیزه حتی اگر همون اول هیچی هم بلد نباشی.تازه منی که چهره طراحی میکنم که هر کس میبینه بخدا خندش میگیره از بس با عکس مو نمیزنه و به من میگه دروغ میگی اینو تو کشیدی!!!
اینطوری مهارت دارم و خودم و باور ندارم
️چه درس هایی میگیری از موفقیت این 2 نفر؟
سن و سال مهم نیست.خانواده ای که توش بدنیا اومدی مهم نیست.از کجا و از صفر شروع کنی هم میشه از دستمال کشیدن روی مبل و میزها.درس خودباوری احساس لیاقت داشتن نعمت ها.درس غرور نداشتن.درس پله پله جلو رفتن.استقامت داشتن حتی اگر مشتری نداری باز هم ادامه بدی بری بشینی تو آرایشگاهی که مشتری نیست.مهم تر از همه یقین به بهتر شدن اوضاع
سلام استاد عزیز
خداوند رو هزاران بار شکر گزارم که من رو در مسیر هدایت قرار داد
منوهر روز وهر روز ازش خواستم که من رو هدایت کنه ومن تسلیم هستم واز زمانی که این تعهد رو به خودم دادم همه چیز به طور خارق العاده ای تغییر کرد
ومسیر بهم نشون داده شد
استاد شما دست خداوند شدین برای تغییر زندگی میلیونها انسان .چون خودتون خواستین
در مورد تمرین این جلسه
برادر زاده من تونست یه دختر دانشجو در رشته مورد علاقش به آلمان مهاجرت کنه ومن اولش یکم حسادت کردم البته اون 12 سال از من کوچیکتره
ولی این حس رو داشتم که ببین اون تو نوجوانی تونسته ولی تو دیگه دیره ونمیشه تو بچه داری وهمسر وزندگی اون مجرده واز این باورهای محدود کننده
ولی از زمانی که وارد دوازده قدم شدم وقدم به قدم این سیمان باورهای محدود کنندم رو شکستم باور کردم فارغ از اینکه من چه سنی دارم متأهل هستم یا مجرد من هم میتونم در مسیر کار مورد علاقم پیشرفت کنم و مهاجرت کنم اگر اون تونسته منم میتونم
اگر اون تونسته تمرکزش رو بزاره روی خواستش وخودش را دور کنه از حواشی پس منم میتونم
ویه الگوی موفق دیگه یکی از فامیلهای دورمون تونست
به واسطه گلخونه خیلی میشرفت کنه وتوی شهرمون
همه شناختنش وبعد برای کارافرینی مهاجرت کرد به آمریکا در این مورد هم دقیقا ایشون متاهل بود از من دوسال بزرگتره ولی با تمام اینها اون تونست
اولش بازم یکم احساس حسادت داشتم ولی الان
تصمیم گرفتم هر روز برم تو پیجش و تحسینش کنم
وبه خودم بگم اگه اون تونسته منم میتونم
اون ایمانش رو نشون داده وحرکت کرده ورفته تو دل ترسهاش
استاد واقعا ازتون ممنونم
شما معجزه تک تک اعضای سایت عباسمنش هستید
پرتوان وپر روزی باشید
بنام الله
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم،
پسرخاله من هنرپیشه معروف سینما و تلویزیون هست (سامان صفاری)،هم سال هستیم و از بچه گی باهم بودیم …
من الان در موردش احساس غرور میکنم و از تمام وجودم براش آرزوی موفقیت و سرافرازی رو دارم،
اولین قسمت از سریالهایی که بازی میکنه وقتی میبینم ، یا وقتی سینما میرم فیلمش و ببینم،زنگش میزنم و کللللی تعریفش میکنم..
من برای تمام اطرافیانم آرزوی خوبی و موفقیت میکنم از تمام وجودم،
چون میدونم همین احساسهای ناب به خودم برمیگرده ..
بعضی وقتا که حالم خرابه یا یه مشکلی برام پیش میاد این احساس خیلی کم رنگ میشه و من سریع میفهمم که شرک هستش و شیطان دست بکار شده که من به پایین بکشه..
و این احساسهای بد مثل وزنه های سنگینی هست که وقتی داری اوج میگیری تو رو به پایین میکشه و نمیزاره به خوشبختی و سعادت برسی،
من یاد گرفتم با کوچکترین احساس بد یا حسادت یا خشم..
یه قانونی دارم به اسم قانون تبدیل،
احساسمو تبدیل میکنم به احساس مثبت در اون زمینه ای که حالمو خراب کرده ..
مثلا دوستم مربی بدنساز خیلی خوبی هست و باشگاه داره،
که همه مسابقه هاشو شرکت کردم و طرفدارش بودم همیشه و تشویقش کردم…
بعضی وقتایی فکرم درگیره و کارهام اوکی نمیشه شیطان میاد میگه نگاه به احسان کن چه طور داره روز به روز موفق میشه و تو هنوز..
تبدیلش میکنم میگم ، خیلی هم خوبه احسان دوست منه اگه موفق بشه و پیشرفت کنه لذت میبرم و میرم از تجربه هاش درس میگیرم و میتونه وقتی باشگاهش تمرین میکنم بهترین برنامه رو برای من بنویسه و من از اندامم و در کنارش بودن لذت میبرم.
همیشه احساساتم رو تبدیل میکنم و مینویسم در گوشیم یا دفترچه ای که دارم.
خداروشکر میکنم به خاطر قانون بدون تغییر خدای مهربان.
استاد عزیزم عشق الهی را با شما شناختم .
و بسیار سپاسگزارم از خداوند برای این سایت بی نظیر و بودنتون.
1من یکی از هم باشگاهیم توانست یک حرکتی که من ماه ها دارم تمرین میکنم خیلی خوب انجام داد و من اولش هیچ احساس خاصی نداشتم ولی بعدش به خودم گفتم ببین اون کمتر تو کار کرده توانسته پس منم 100 درصد میتوانم اون حرکت را انجام بدهم و پس از چند جلسه که اینو با خودم گفتم توانستم اون حرکت را بزنم
این موفقیت دوست من برای من الهام بخش بود
و درسی که گرفتم این بود اون توانسته منم میتوانم
2 یکی از هم کلاسی هایم تو درس علوم خیلی پیشرفت داشت من اولش خودم را سرزنش کردم گفتم چرا اون که هم سن من بوده توانسته و من نمیتونم
بعد رفتم ازش پرسیدم که چیکار میکنی که انقدر موفق هستی در درس علوم گفت من همه ی نکات علوم را چند بار مینویسم و میخونم منم به خودم گفتم پس منم میتوانم همین کار را بکنم و به موفقیت برسم
واین کار به من ایده داد
ودرس گرفتم با چند ایده جالب و خوب میتوان به موفقیت رسید
یه موردی که در من هست اینه که کلا من وقتی موفقیتها و شکستهای اطرافیانم رو فراموش میکنم و تمرکز میکنم روی خودم هم خیلی موفق تر عمل میکنم و هم حالم خیلی خیلی خوبه
کلا وقتی هیچ کسی تو ذهنم نیست خیلی اوکی هستم خیلی انرژی و تمرکزم میره بالا و خدا رو بیشتر یاد میکنم
موفقیتهای کوچک و مستمر برام حاصل میشه یادآوریشون میکنم و خودمو تحسین و تشویق میکنم
از یه طرف به نتایج کوچکی که تا اون لحظه تونستم کسب کنم نگاه میکنم روحیه میگیرم و از طرفی به نوک قله هدفی که دارم نگاه میکنم و ذهنم نا خودآگاه میگه آفرین ای ول دیگه چززی نمونده موفقیتهای بعدیت در راه هستن خلاصه خودمو تشویق میکنه
کلا کسی تو ذهنم نباشه خیلی برام بهتره تا اینکه بیام موفقیتهاشو بررسی کنم و ….
بنا بر این ترجیح من اینه که اصلا کسی تو ذهنم نباشه و در مورد موفقیت کسی فکر نکنم چون به دردم نمیخوره و نیاز نمیبینم بررسی کنم
در پناه الله یکتا شاد پیروز موفق و ثروتمند باشید
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
قانون:
تمام اتفاقات زندگی ما به واسطه ی افکار و باورهایمان رقم می خورد
ما توانایی:
تغییر باورها و نگرش های خود را داریم
به میزانی که بتوانیم باورهای محدود کننده خود را به سمت باورهای قدرتمند کننده هدایت کنیم:
از جهان پاداش بیشتری دریافت خواهیم کرد
جهان افکار و باورهای ما را:
به سمت ما باز می گرداند
مهم نیست در چه شرایطی قرار داریم چه خانواده ای و یا در چه شهر یا کشوری سکونت داریم گذشته و جنسیت ما چیست……
به اندازه ای که باورهای خود را تغییر دهیم شرایط و موقعیت کنونی ما در تمام زمینه ها بهبود یافته و به تدریج تغییر می کند
باید بتوانیم:
ذهنیت محدود کننده ی خود را بشناسیم و ذهنیت قدرتمند کننده را جایگزین آن کنیم
به اندازه ای که شخصیت درونی ما تغییر کند:
محیط و شرایط بیرونی ما تغییر خواهد کرد
به سوال زیر پاسخ دهیم تا به باورهای محدود کننده خود پی ببریم:
اگر اطرافیان ما به موفقیت دست یابند چه احساسی داریم؟
از آنها ایده گرفته باور می کنیم اگر کسی توانسته به موفقیت دست یابد ما هم می توانیم
یا
احساس حسادت بی عرضگی و ناتوانی داریم
اگر از موفقیت دیگران احساس بدی داریم:
باورهای محدود کننده در ذهن خود داریم
برخی از ما فکر می کنیم:
در صورت موفق شدن افراد:
*شانس ما برای موفقیت کاهش می یابد
*باعث ضعیف تر دیده شدن ما می شود
*موفقیت افراد باعث شکل گیری احساس ناتوانی و بی عرضگی در درون ما شده و فکر می کنیم شانس توانمندی واستعداد به اندازه طرف مقابل را نداریم
*تصور می کنیم افراد با شانس و تصادف به موفقیت دست یافته اند و لایق موفقیت و پیشرفت نیستند
ممکن است در مورد نزدیکان خود:
حسادت بیشتری نسبت به افراد غریبه داشته باشیم
*فکر می کنیم تقدیر و سرنوشت ما عدم موفقیت است یا دیگران برای ما گره بسته اند……
این باورها و افکار:
باعث احساس بد در ما شده و شخصیت ما را ضعیف و ناتوان می سازد
زمانی که موفقیت را به شانس و تصادف نسبت داده به افراد موفق حسادت می ورزیم و برای موفقیت خود محدودیت قائلیم جایگاه خود را پایین تر از افراد موفق می دانیم و
از موفقیت دورتر می شویم
زمانی که به موفقیت افراد از زاویه ی متفاوتی نگاه کرده آنها را تحسین و تشویق و به ذهن خود ثابت کنیم اگر افراد به موفقیت دست یافته اند پس دست یابی به موفقیت به راحتی امکان پذیر است:
از دیگران الهام گرفته و موفق شدن در هر حوزه ای برایمان امکان پذیر خواهد شد
بررسی کنیم:
چه نگاهی به موفقیت افراد داریم؟
اگر ذهنیت قدرتمند کننده داشته باشیم:
از موفقیت دیگران خوشحال شده از آنها الهام گرفته درس و تجربه کسب کرده و پیشرفت می کنیم
اگر ذهنیت محدود کننده داشته باشیم:
با دیدن موفقیت افراد شروع به برچسب زدن قضاوت کردن تحقیر و سرزنش آنها کرده احساس ناتوانی و بی عرضگی داریم
بسیاری از افراد زمانی که موفقیت افراد را می بینند:
به دلیل حسادت احساس بی عرضگی و ناتوانی در مسیر مورد علاقه ی خود حرکت نکرده و کار مورد علاقه ی خود را رها می کنند
داشتن ذهنیت متفاوت:
باعث ایجاد نتایج کاملا متفاوت در افراد در تمام حوزه ها خواهد شد
اگر به دنبال نتایج بزرگ هستیم:
باورهای خود را تغییر داده و ایرادات خود را به درستی شناسایی کنیم
بسیاری از ما:
احساسات خود را به خوبی نشناخته و توانایی خود شناسی نداریم
مهم است که:
احساس خود را در مورد موفقیت افراد بدانیم
از مسیری که افراد موفق برای تحقق اهدافشان طی کرده اند می توانیم درس ها و تجربیاتی برای موفقیت خودمان کسب کنیم
به اندازه ای که باورهای ما به سمت باورهای قدرتمند کننده تغییر کند:
نتایج زندگی ما در تمام ابعاد تغییر خواهد کرد
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدایی که همین نزدیکیست
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه
تمرین این جلسه:
1: به موفقیت رسیدن دوستانم در مسیر شغلی و گرفتن پست های عالی در شهرداری: من با شنیدن اینکه چندتا از دوستانم توی شهرداری شهرمون استخدام شدند و پست های خیلی عالی گرفتند، به ظاهر خیلی خوشحال شدم و توی جمع تحسینشون کردم و حتی میگفتم خداراشکر که فلانی به این موفقیت رسیده و باعث سربلندیه منه، ولی در عمل و در باطن دچار خودسرزنشی میشم و یه حس عقب موندن از بقیه بهم دست میده، حسودی میکنم و دلم میخواد جای اون طرف باشم و احساس میکنم که من خیلی ضعیف عمل کردم و با خدم میگم مگه چه چیزیت کمتر از فلانیه یا اون چه برتری نسبت به تو داره که تونسته این جایگاه بگیره و کلی از این خودخوری ها.
ولی یه مدتیه بعد از اینکه دوره ی 12 قدم را شروع کردم و هر روز و هر ساعت خودم را گره زدم به شنیدن آگاهی های فایلهای رایگان و کامنت گذاشتن و کامنت خوندن، دارم آگاهانه این احساس را میشناسم و سعی میکنم با درک قانون که هرکس هرجایی که هست سر جای خودشه، به نکات مثبتش فکر کنم
چقدر جالب که دیروز صبح قبل از اینکه این فایل را ببینم یکی از دوستانم را دیدم و بعد از اینکه با هم صحبت کردیم و بعد از خداحافظی دیدم رفت سوار یه ماشین شاسی بلند مدل بالا شد و یک لحظه همون حس حسادت اومد سراغم ولی یهو یه چیزی توی ذهنم زنگ زد که امان اگه اون تونسته تو هم میتونی، اون هم توی همین شهر با تو بزرگ شده، با هم مدرسه رفتین، خانواده هاتون در یه سطح بوده پس چرا تو نتونی، اینا نشونه ی خداونده که پس میشه این ماشین را بدست آورد بدون اینکه بخوای شغل خاصی داشته باشی.
و خدارا سپاسگزارم درست زمانی که بین عقل و قلبم کشمکش بود «و ذهنم میگفت آخه از کجا آورده؟ حتما فلان کارو کرده! ولی سعی میکردم قلبم را آروم کنم و بگم وقتی طرف واسه اهدافش قدم برداره چرا نشه؟ واسه خدا هیچ کاری مشکل و نشدنی نیستو از این دست افکار….. » این فایل عالی امروز به من بهم نمایش داده شد و چقدر زیباست همزمانی خدا، من چندین بار از این فایل رد شدم و هر بار دیدنشو به زمان دیگه ای موکول می کردم ولی دقیقا وقتی نیازش داشتم باز بهم نمایش داده شد.
خدارا شکر بخاطر زمانبندی خوب و عالی
خدارا شکر بخاطر این سایت عالی و استاد عباسمنش عزیز
بنام خداوند هستی بخش هدایتگر
سلام و عرض عشق به استاد عزیزم، مریم بانوی بینظیر و دوستان گل
ازونجایی که تصمیم گرفتم باورهای مخربم رو بشناسم و از همه مهمتر باورهای قدرتمند کننده رو درون خودم تقویت کنم که بتونم به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر بشم ،
هدایت شدم به این فایل .
اگر خداوند کمکم کنه و هادی من باشه توی این مسیر میخوام تمرینش و استارت بزنم و متعهدتر باشم.
1) چندسال پیش وقتی کنکور دادم دوست صمیمیم فاطمه که چندوقتی بود ازش بی اطلاع بودم هم همزمان با من کنکور داد ،
و با رتبه خیلی عالی دانشگاه قم ، اون هم همرشته من که مهندسی برق بود قبول شد ، درصورتیکه من همون رشته رو داشتم منتها یه دانشگاه خیلی پایینتر.
قطعا بهش حسادت کردم که نگاه کن درسته جفتتون یه رشته دارید ولی دانشگاه تو کجا و اون کجا
اصلاح باور : فاطمه از حواشی خودشو دور نگه داشته بود ، اون ورودیهای خوبی به ذهنش میداد و تلاش خوبی داشت و ازونجا که تمرکزش روی درسش بود نتیجه خوبی هم گرفته بود ،
اون خودش را لایق دانشگاه خوب و رتبه خوب میدونست و بهش رسید .
چیزی که من نداشتم ، یعنی نه ورودیهام و کنترل میکردم ، نه تمرکز گذاشته بودم و نه خودم رو لایق میدونستم.
باور قدرتمند کننده: من باید مدام مراقب ورودی ذهنم باشم ، مراقب باشم چه غذایی به خوردش میدم، مراقب آدمهای دورم باشم .
باید تمرکز کنم بر روی خواسته ام و خودم رو لایق بهترین ها بدونم .
2) وقتی همکلاسیم که خیلی هم باهام در رقابت بود دانشگاه قزوین اونم تو رشته مامااااایی قبول شد، من گفتم واو نگاه کن اون به کجا رسید نگاه کن عجب رشته ای قبول شد اونوقت تو دلت خوشه مهندسی میخونی که تهش هم معلوم نیست . الان چقدر داره پزشو میده دیگه میشه خانم دکتر .
الآنم بعد از سالها دوری از خونواده و کار کردن به عنوان ماما توی بیمارستانهای تهران ، مطب خصوصی خودش رو زده .
اصلاح باور: یادت نمیاد وقتی هزینه دانشگاه و اون رشته بالا بود ، طوری که اصلا قابل مقایسه با شهریه تو نبود و مادرش بخاطر پرداخت هزینه النگوش و میفروخت ،
اون و خونوادش بهای زیادی دادند و اون خودش رو توانا و لایق میدونست که قبول کرد این بها رو بده چون خودش رو باور داشت که میتونه جبران کنه ،
و چقدر عالی چندبرابرش رو جبران کرد، برای پدرش ماشین خرید.
زهرا اون خودش رو باااااور داشت و تلاش کرد .
تو توی سختیهای اون نبودی تو نمیدونی اون چطور به تنهایی اونجا دووم آورد و خودش و بالا کشید ،
اون به خودش ایمان داشت پس نوش جونش
باور قدرتمند کننده: احساس خودباوری و احساس لیاقت در مورد خودت باعث میشه همه چیز به تسخیرت دربیاد و جهان از هر جهت کمکت میکنه که نشون بده لایقی .
هرچیزی بهایی داره تو اگه موفقیت زیادی میخوای حاضری چه بهایی پرداخت کنی؟
به اندازه ای که ایمان داری به خودت حرکت میکنی و بها میدی.
3) وقتی دخترعمم با کسیکه اول خواستگار من بود ازدواج کرد ، و بعد شوهرش یه ماشین تمیز خرید و بعد هم خونه خرید ،
اولش حسادت کردم که نگاه تو میتونستی جای اون باشی و میتونستی حتی جایگاه بهتری داشته باشی.
باور صحیح: اون ازدواج رو دوست داشت ولی تو صرف ازدواج برات اهمیت نداشت ،
شوهرش قبلش هم وضعیت مالی خوبی داشت و همسرش باورهای درستی در مورد ثروت داشت و خودش را لایق میدونست و انگیزه و امید داشت ،
پس بهش رسید.
باور قدرتمند کننده: خودت رو با زندگی بقیه مقایسه نکن چون نه تو اون آدمی نه افکارت مثل اون آدمه ، نه توقعت از دنیا در حد اون آدمه و نه ترمزهاتون.
تو لیاقت خیلی خیلی بیشتر رو داری ،
زهرا تو چون زندگی عاشقانه برات اهمیت بیشتری داشت و داره تن به هر ازدواجی ندادی.
تو داشتن این امکانات رو بدیهی میدونی و اگر کسی به چیزی یا جایی میرسه باید تشویقش کنی باید ببینی اونا چه باور قدرتمند کننده ای داشتن و تو هم الگو بگیری.
4) وقتی یکی از آشناها که همسن منه و شرایط خانوادگی معمولی و چهره بسیار معمولی داره یه ازدواج موفق و عاشقانه داشت، با مردی که چهره بسیار زیبایی داره و نزاکت و شخصیت ازش میباره ازدواج کرد ،
واقعیتش این بار وااااقعا حسادت کردم و دست به کارهایی زدم که بچگانه بود و تبعات جالبی نداشت، هرچند ناخواسته بود ولی مشخص بود که از روی حسادت انجامش داده بودم
اینو اون موقع نمیدونستم .
اصلاح باور: اون خودش رو لایق دریافت عشق میدونست، خودش را لایق بهترین میدونست ، و خداوند چقدر زیبا بهش عطا کرد.
باور قدرتمند کننده: زهرا دیدی رابطه عاشقانه و زیبا هم وجود داره ؟
دیدی میشه به پای عشقت بمونی و باهاش ازدواج کنی؟ دیدی چقدر زیبا به هم رسیدن؟
پس باور کن که هست باور کن که برای تو هم خیلی زیباتر حتی میتونه اتفاق بیفته ،
خودت رو لایق بدون زهرا ، جهان پر از آدمهای خوبه، پر از آدمهای شایسته و با شخصیت و تو با افکار درست و ارتقا دادن خودت و فرکانست میتونی جذبشون کنی.
نتیجه :
من درکل برای کسی غبطه نمیخورم و اگر هم حسرت میخورم و حسادت میکنم آنیه و خیلی سریع فراموش میکنم ،
بخاطر همین خیلی بخودم فشار آوردم تا موفقیت بقیه رو یادم بیاد و بتونم ازشون باور درست بسازم.
هرچند نمیدونم دلیل نرسیدن هام آیا همین احساس عدم لیاقته یا احساس کمبود و یا دقیقا چه باور اشتباهی دارم که با اینکه به موفقیتهای زیادی رسیدم ،
منو راضی نمیکنه ( باید بگم که از نظر 90 درصد اطرافیانم من دختری هنرمند، باهوش، خلاق و موفقم)
ولی من خودم خیلی بیشتر از اینها میخوام و دقیقا نمیدونم روی کدوم باور باید کار کنم که و تکرارش کنم تا به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر بشم .
از خداوند میخوام که هدایتم کنه و نشونم بده که زهرا حواستو جمع کن این باور و درست کن
مسیر درست اینطرفه .
از ته قلبم میخوام هدایتگرم باشه
عاشقتونم مرسی که تا اینجا باهام اومدید .
به نام خداوندی که هر لحظه خواستار بهتر شدن وضعیت زندگی ما است.
سلام بر استاد عزیز و مریم جانم
واقعا نمیدونم چه جوری این احساس خوبم رو با دوستای خوبم به اشتراک بزارم. خدایا شکرت که انقدر ساده هدایتم میکنی به حال عالی و زندگی عالی تر
امروز قرار بود نتایج یکی از دوستانم در مسابقهای که شرکت کرده بود مشخص بشه و قبول شدنش موفقیت خیلی بزرگی محسوب میشد چون امتیازات خیلی خوبی براش داشت.
حقیقتش من توی دلم، نمیتونستم براش آرزو موفقیت کنم و راستشو بخوام بگم شاید توی دلم یه جورایی دوست نداشتم برنده شده باشه و این احساس حسادت درونم وجود داشت، نتیجه یکی از دوستاش که منم اون رو از دور میشناختم مشخص شده بود که قبول شده و من برای اون تقریبا خوشحال بودم اما نمیتونستم برای دوست خودم این موفقیت رو بخوام.
اما اینو میدونستم که نباید این احساس رو داشته باشم و احساس حسادت فرکانس خوبی در این جهان نداره چون به خودم احساس خوبی نمیده.
خلاصه نتیجه مشخص شد و اون رتبه ای که میخواست نیاورده بود و دوباره شاید من نه تنها ناراحت نشدم که شاید خوشحال هم شدم.
تو فیلم جنگجوی درون میگفت:
مردم آنطوری که فکر میکنند، نیستند. فکر میکنند، هستند و این باعث همهجور ناراحتیشان میشود.
منم دوست نداشتم آدم حسودی باشم و اینکه داشتم حسادت میکردم ناراحتم کرده بود.
بعد از اون که اومدم خونه دنبال هدایت بودم که خدایا چیکار کنم، چه جوری عوض بشم.
اومدم تو سایت و یه کلمه سرچ کردم و دومین ویدیویی که اومد برام این بود. بازش کردم و شروع کردم به دیدن و گفتم بله، این افکار ناشی از باور های محدود کننده منه و این احساساتی که دارم.
شروع کردم به نوشتن دیدم نسبت به موفقیت بعضی افراد خوشحال شدم اما نسبت به بعضی هم نه خیلی. بعضی موفقیت ها که مربوط به چند ماه اخیر بود که خودم نتونسته بودم برسم بهش با اینکه به نظرم اونقدری که من دوست داشتم به اون هدف برسم واسهی اون دوتایی که رسیدن خیلی مهم نبوده.
و معجزه از دو سوال آخر
از چه نگاه الهام بخشی به موفقیتشون نگاه کردم؟ وقتی برای ساختن و خلق چیزی زمان بزاری قطعا به نتیجه میرسی.
خداوند میتونه ما رو به مسیری ببره که ما براش برنامه ریزی نداشتیم اگر ما رها باشیم به مسیری پر از لذت هدایت میشیم اونم به سادگی هرچه تمام.
خیلی وقت ها ذهن ما میگه دیگه تمومه، نمیرسی ولی اون چیزی که خداوند برای ما در نظر گرفته و میخواد بهش برسیم خلاف حرف های ذهنمونه. فقط کافیه حرف های ذهنمون رو باور نکنیم و به مسیری که خداوند چیده برامون اعتماد داشته باشیم و فقط و فقط مسیر خودمون رو درست پیش بریم.
زمان گذاشتن برای آن چیزی که میخواهیم قطعا نتیجه بخش هست.
اگر ما مسیر خودمون رو درست بریم و به خودمون باور داشته باشیم ایده ها در زمان مناسب به ما الهام میشوند.
حتی اگر تا الان در مسیر دیگری بودیم، از لحظهای که مسیرمون رو عوض میکنیم میتونیم بهترین اون مسیر جدید باشیم و هیچ محدودیتی وجود نداره.
اگر عاشقانه دنبال علاقت باشی و براش زمان بزاری و تا آخرین لحظه بهترین تلاشت رو براش بکنی، قطعا چیزی که نصیبت میشود، بهترین است.
هر انسانی به تنهایی پتانسیل خیلی بالایی برای یادگیری و انجام کار جدید دارد.
همهی این ها الهامت موفقیت افراد اطرافم بود و من خدا را شاکرم که این همه فرد موفق در کنارم قرار داده تا من از آنها یاد بگیرم و باور بهتری بسازم.
و درس هایی که گرفتم:
عشق به هدف باید قوی تر از لذت خواب و تفریح باشه
صرف زمانی که داریم برای کار های مفید
کارها رو کامل و دقیق انجام دادن
حال عالی داشتن و غر نزدن
رها بودن و نداشتن نگرانی
اولویت بندی درست
تمرکز و توجه بر کار خود
قطع ارتباطات نامناسب
استفاده درست از زمان های پرت
درست استفاده کردن از زمانی که داریم
خدایا شکرت که متوجه شدم:
ما بی نهایت موقعیت برای موفقیت داریم.
زندگی مسابقه و مقایسه خودمون با بقیه نیست.
ما به اندازه ای که روی خودمون کار میکنیم و برای هدفمون ارزش قائلیم قطعا داریم به خلق اون نزدیک تر میشیم.
من خوشحالم که افراد اطرافم موفق هستند و این باعث میشود منم بخوام موفق تر بشم.
همهی افراد در موقعیت درست خود قرار دارند و لایق رسیدن به اون بودند.
همین که من به دنبال بهبود خودم بودم و نمیخواستم در حال بد بمانم و خداوند من را هدایت کرد نشانه از پیشرفت من دارد.
خدای عزیزم مچکرم