ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 42 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگین گواری گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    سلام به همه دوستان بخصوص به استاد عزیزم و مریم خانم گل

    استاد این فایل خییلی برای حال الان من کمک کننده بود، دارم روی روانشناسی ثروت کار میکنم هر باور محدود کننده ای رو مینویسم و از خودم میپرسم چرا؟ آخرش به این میرسم که کار و تخصص خودم رو ارزشمند نمیدونم

    حتی در همین مورد که گفتید احساس نسبت به موفقیت دیگران،تو همین مدت از خودم میپرسیدم نگین چرا حسودی می‌کنی؟ و جوابم این بود که چون باور داری که نمیتونی

    خب چرا نمیتونی مگه چته نگین که نتونی؟

    چون چیزی که بلدی در حدی نیست که بشه باهاش پول درآورد.

    یجورایی همونی که شما الان واضح گفتید،در مقابل موفقیت دیگران احساس بی عرضگی میکنم.

    (البته این احساس رو هم نمی‌فهمیدم همیشه ذوق میکردم و تبریک میگفتم و عقیده داشتم من اصلا حسود نیستم اما تو تنهاییام یه حسی که نمیدونم دقیقا چیه، حسرت یا حسادت یا ناتوانی که من به جای خاصی نرسیدم یا درآمد ندارم خودش رو نشون میداد)

    تمرین رو برای خودم انجام دادم ولی چون شخصی بود اینجا ننوشتم، و وااقعا ازتون ممنونم بخاطر این تمرین و فایل قدرتمند. استاد برای من این فایل مکمل جلسه 27 دوره ثروت یک هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2393 روز

    سلام استاد عزیزم

    میخواهم با خودم روراست باشم. قبل از آشنایی با شما اولین حسی که به من دست می داد احساس حسادت بود ومیگفتم خوش به حالش چقدر خوش بخته,کلا آدم خوش شانسیه.بعد شروع می کردم به تخریب خودم : من چقدر بی عرضم ، من چقدر بدشانسم،من چقدر بدبختم،وهوش واستعدادو هرچه توانایی در وجودم بود میرفت زیر سوال .این احساس وقتی تشدید میشد که حالا دیگران چه فکری می کنند اونا منو آدم بی عرضه ای میدونند.خیلی درد داشت. آخرش برای اینکه آروم بشم میگشتم کوچکترین نقطه ضعف طرف رو پیدا میکردم واونو هی تو ذهنم بزرگ میکردم ومیگفتم ببین ولی این نقطه ضعفو داره(حالا اصلا نقطه ضعفش در مقابل موفقیتش به چشم نمیومد ولی من ابلهانه اونو بزرگش میکردم) . بعد از آشنایی با شما فهمیدم که هر کسی در هر شرایطی هست در جای درستش قرار داره وهیچ اشتباهی نشده وخدا عادله،وشروع کردم به تحسین موفقیت دیگران،والبته که این یک روند تکاملی داره شاید قبل از این تغییر ناراحتی من سالها ادامه داشت اما به مرور این زمان کوتاه شد اما به صفر نرسیده است. الان هم همان احساسات به من دست می دهد اما در کمتر از 5 دقیقه من میتوانم افکار واحساساتم رو کنترل کنم وشروع کنم به تحسین وسریع به خودم میگم چه خوب اگه اون تونسته این یعنی اینکه منم میتونم وسعی میکنم مسیر موفقیت اون شخص رو از زیر ذره بین قوانین الهی رد کنم ودرک کنم او چه باورهای درستی داشته وکجا را درست عمل کرده که چنین نتیجه ای خلق شده است.

    ولی صادقانه بگم که در لحظه ی اول حالم بد می شود ولی هر چه سریعتر بتوانم خودم رو به احساس خوب برسانم خودم رو تحسین می کنم.

    در پناه الله یکتا شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1969 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    خدا رو هزاران بار شکر که امروز که این فایل اومد تونستم در مدار آگاهی هاش قرار بگیرم و فایل رو ببینم و تمرینش رو الان میخوام در این قسمت انجام بدم

    استاد این دوره و شروعش از نشانه هایی هست که دیشب که با خدا حرف میزدم و ازش خواسته هام نشانه هایی رو برای مسیرم بگه، که یکیشون پاسخ یکی از دوستان بود دقیقا چند دقیقه بعد از صحبتم با خدا، و یکی دیگش شروع دوره جدید در سایت بود، خیلی خیلی خوشحال شدم که تا بیدار شدم

    اولین خبری که دو خواهرم که عضو این سایت هستند بم دادند، شروع دوره جدید در سایت بود

    استاد عزیزم من همیشه قبلا وقتی موفقیت کسی که نزدیکم بود رو می دیدم همش مقایسه می کردم خودم رو و میگفتم مگه من چی کم دارم و همه چیز رو به عوامل بیرونی نسبت می دادم و یا موفقیت اون فرد رو انکار می کردم و یا اینکه میگفتم من خودم نمیخوام که این موفقیت رو ندارم، نه انیکه نتونم یا مثلا من این استایلی نیستم و …

    و بعد با مقایسه ها کلی خودم تخریب می شدم

    ولی وقتی با آموزه های شما آشنا شدم و شما چیزی که به مراتب در تمام فایل هاتون میگین و قانون صدق بالحسنی هست، و یا همون تحسین کردن، و وقتی فهمیدم تنها راه رسیدن به موفقیت و خواسته ای که من میخوام و بقیه دارن تجربش می کنن تحسین کردنه، پس منم شروع کردم به تحسین کردن آنچه که دوست دارم و یادآوری به خودم که حتما باور فرد در این مورد عالیه، چه ثروت و چه روابط و … که الان این تجربه رو داره و این نتیجه دستشه

    و اونقدر با آموزه های شما همراه شدم، که دیگه نفهیدم چطور این شخصیت رو پیدا کردم البته که هنوز خیلی جای کار دارم

    ولی فهمیدم هربار تحسین قلبی کردم کسی رو و شرایطش هست که شفاهی هم بش بگم و اگر مقاومت داشتم فکر نکنم و سعی کنم به همون فرد هم بگم

    که دقیقا بعد از دیدن این فایل یک فرد تحسین کردن با یک پیام

    و اینکه استاد ازوقتی با آموزه های شما آشنا شدم، به این باور رسیدم، که وقتی همه چیز باوره، و ما میتونیم با تغییر باورهامون خواسته هامون رو تجربه کنیم، و اگر کسی به موفقیتی رسیده حتی مشابه من و بش دسترسی دارم و نزدیکم هست حتما ازش بپرسم چی باعث شده به این موفقیت برسه، و ازش توضیح با جزئیات میخوام که منم یاد بگیرم و بتونم با تغییر باورهام و کشف ترمزهام و مقاومت هام به اون تجربه کردن اون خواسته برسم

    یعنی دیگه اصلا اینکه چرا برای اون شده پس چرا من ندارم و رفتن در این لاک مظلومیت دیگه در جهان من جایی نداره و وقتش رو هم ندارم

    و سریع باید برم سراغ یادگیری تا منم زودتر یاد بگیرم و برم در پروسه تکامل

    و همیشه به خواهرهام وقتی اون افراد خودشون حواسشون به اون پیشرفتشون نیست و بشون میگم من به عنوان فردی که داره از بیرون شما رو میبینه شما از این نظر و این نظر تغییر کردین و این نشون میده باورهاتون در این زمینه تغییر کرده و اگر چیزی باشه که منم دوست دارم تجربش کنم حتما ازشون میپرسم و رد پای قانون و اینکه چه باورهایی ساختن که این طور شده رو میبینم و به قولی تِرَکشون می کنم و الگو میگیرم در خیلی مواقع

    چون با هم زندگی می کنیم و هر سه عضو سایت هستیم پیشرفت های همدیگر رو به هم یادآوری می کنیم و حتی یجورایی قوانین 13درصد داره رومون اعمال میشه از اثرات همدیگر :) و البته که من همیشه رد پای تغییر باور رو در هر نتیجه جدیدی که تو زندگیم می بینم احساس می کنم و به خودم مداوما یادآوری میکنم که اگر این نتیجه رخ داده برای این هست که با هدایت خداوند فلان ترمز رو پیدا کردم و فلان باور قدرتمند کننده رو براش ساختم و نتیجه تغییر کرد.

    (زهرا برادر زادم، از سن خیلی کم وقتی فهمید درسش براش نون و آب نمیشه، وقت خودش رو تلف نکرد و وارد بازار کار شد، و یجورایی استقلال مالی رو تجربه کرد، من واقعا تحسینش می کنم، و به خودش هم بارها گفتم، که این عالیه که همیشه سعی می کنی وارد ترس هات بشی و از منطقه امنت خارج بشی و چیزهای جدیدی رو تجربه کنی، و واقعا در برخی از موارد چیزهای زیادی ازش یاد گرفتم، از اینکه روابط اجتماعی خیلی خوبی داره، حتی ازش پرسیدم چه باورهایی داری که باعث شده بتونی حتی روابط عاطفی برقرار کنی، خلاصه یک سری باورها شناسایی شد و منم یاد گرفتم)

    (خواهرم سحر تونست بعد از مدت ها به راحتی به اندام مورد علاقش برسه، از طریق تغییر باورهاش و این پشت کاری که داره و تمرکزی که برای این قضیه گذاشت و میزان تعهدش برای من تحسین برانگیزه، و همینطور فهمیدم اون تونست با حل کردن این مسئله، خیلی از ترمزهاش در جنبه های مختلف مثل روابط رو از بین ببره و در برقراری ارتباط راحت تر عمل کنه، همینطور این موارد برای من الگو شدن، و فهمیدم در هر صورت هر آدمی حتما به رویایی که همیشه در ذهنش داشته میرسه، و به موقعش هدایت ها انجام میشن، همون طور که سحر به موقع هدایت شد و به داره تجربش می کنه)

    (خواهرم فاطی موفقیت مالی خوبی داشت همیشه، از لحاظ استقلال مالی در وضع خوبیه و من همیشه به خودشم میگم که تحسینش میکنم بخاطر داشتن باورهای ثروت قدرمند کننده و همیشه برای من الگو هست که وقتی تونسته به این باورها و این میزان از تجربه کردن ثروت برسه پس منم میتونم)

    (شوهر خواهرم تونست یجورایی با تغییر کارش و وارد شدن به حرفه رانندگی ماشین سنگین، این باور رو برای من قوی تر کنه که در هر سنی میتونی از هر مسیری که بودی برگردی و بری به سمت کاری که اراده کنی، و خداوند پاسخ توکل کنندگان رو میده، و به وضعیت مالی خیلی خوبی رسیده، و منم بیشتر در مسیر خودم قدم هام رو محکم تر بر میدارم که خداوند که به این کسب و کاری که تو سرم انداخت که یجورایی قدم های اولیش برداشته شده هم میتونم با ادامه دادن به موفقیت برسم چون منم به خدا توکل کردم و به هدایتش عمل کردم و قدم های اولیه در حال برداشته شدن هستند)

    (مادرم رو تحسین می کنم که اونقدر به رفتن یه سفر کربلا علاقه منده که همیشه اونقدر در این مسیر پافشاری می کنه و تمام تلاشش رو میکنه که به این سفر بره و شایدم هر بار بخاطر باورهای محدود کنندش در مورد پدرم دچار تضاد بشه ولی در نهایت به سفر مورد علاقش که کربلا باشه میره و یاد میگیرم ازش این پافشاری در هدفش رو)

    خداجانم عاشقتم من برای این که فرصت شنیدن آگاهی ها و بهتر شدن رو به من دادی سپاس گزارم که اینقدر هوام رو داری

    اسماء جان از شما هم سپاس گزارم که تا این لحظه متعهد بودی به دیدن این فایل و برای بهتر شدن

    استاد جانم هزاران بار از شما سپاس گزارم که هستین من عاشقتونم مرسی برای اینکه وقت میزارین و این آگاهی ها رو با این جزئیات با ما به اشتراک میزارین

    دوستان عزیزم من عاشقتووووووونم

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مریم شریعت گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    در مورد این سوال

    احساس من قبل از آشنایی با آموزشهای شما

    من نسبت به آنهایی که با وجودم دوستشون داشتم خوشحال میشدم و کلی تحسین میکردم مخصوصا خواهر و برادرام و اصلا بحث مقایسه نبود چون همگی خوشحال میشدیم اما در مورد بعضی از افراد مخصوصا خانواده همسرم واقعا حسادت میکردم البته در ظاهر خوشحال میشدم و ابراز خوشحالی واقعی میکردم اما وقتی به درونم نگاه میکردم میدیدم ریشه حسادت تو وجودم اذیت میکنه

    مثلا یکی از نزدیکان که ظاهرا از خیلی نظرها چند سرو گردن پایینتر از من بود ازدواج بسیار موفقی داشت و من همیشه بهش حسادت میکردم

    دوران مدرسه دوستی داشتم که اگر من مثلا نمره بیست میگرفتم اون به زور ده میگرفت بعد تو کنکور بخاطر کمالگرایی من رشته های پزشکی زدم و قبول نشدم (البته شاگرد زرنگی بودم ) و دو سالی این کارو کردم ولی اون خیلی شیک رفت آموزس و پرورش مشغول کار شد و به عنوان کمکی تدریس میکرد ( اون موقع ها میشد این کار رو کرد ) و ما دوستان مسخره ش میکردیم اما الان میبینم که هم کار کرد هم ادامه تحصیل داد الان هم مثل خانم بازنشسته شده و حفوق بالایی داره و ما همچنان اندر خم یک کوچه هستیم

    یکی از نزدیکان وقتی با هم کنکور میدادیم رشته بهداشت دهان و دندان انتخاب کرد و مورد تمسخر بود و ادامه داد و سالهاست فوق تخصص دنداپزشک هستند و من همیشه غبطه میخوردم و الان میفهمم طی تکامل چقدر خوبه و کماگرایی چقدر بده

    خلاصه خیلی مثال دارم ولی برای بعضیها واقعا میخاستم سر به تنشون نباشه

    من بعد از آشنایی با آموزشهای شما استاد عزیزم

    اونجا که گفتید هر کس هر جا هست در جای اصلی خودش هست و حسادت و دلسوزی جایگاهی نداره این حرف به جان من نشست و چقدر تحسینتون کردم و چقدر این حرف روی من اثر گذاشت و الان با موفقیت تمام افراد حتی اونهایی که واقعا حسادت میکردم بهشون شاد میشم و با تمام وجودم تحسین میکنم و از دل آرزوی موفقیت و خوشبختی براشون میکنم و مهمتر از همه من که برای همه دلسوزی میکردم و حس و حالم همیشه خراب بود الان میگم نه هر کس هر جا هست درست سر جای خودش هست و چقدر آرامش دارم

    و در مورد اونهایی که موفق هستند اولا خوشحال میشم و بعد تحسین میکنم و با خودم میگم ببین اگه اون تونسته پس تو هم میتونی و به قول شما استاد عزیزم کنجکاو نمیشم از چه راهی فقط میگم اون تونسته پس منم میتونم

    اسناد جان قربونت بشم که اینقدر زندگی کردن رو برامون راحت و بی دغدغه و دور از حسادت و کینه و دلسوزیهای بیجا کردین و آرامش رو وارد زندگی ما کردین

    موفق و سعادتمند باشید

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    به نام ربم که همیشه هدایتگر من به سمت زیبایی هاست

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستان هم فرکانسی من در این سایت الهی

    از خداوند هدایت می خواهم که بتونم کامنت خوبی بنویسم

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده

    من وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم که قبل از آشنایی با استادم خیلی ذهنیت محدود کننده ای داشتم

    اگه کسی به موفقیت می‌رسید خوشحال میشدم برایش ولی از این ور حسابی خودم رو خرد میکردم که من هیچ عرضه ای ندارم چرا من به این موفقیت نرسیدم چرا من چرا من

    همیشه این تو ذهنم بود که نگاه کن دوستانت از تو جلو زدند همه الان دانشگاه رفتند یه کسی هستن برای خودشون

    فلانی رو ببین مسافرت می‌ره خونه و ماشین داره ولی من اینقدر کار میکنم از صبح تا شب ولی نه درآمدی دارم نه حتی یه مسافرت میرم

    همیشه این تو ذهنم بود چرا درآمدی ندارم

    با این که دارم کار میکنم

    من توی شرکت مهندسی توی کارهای حسابداری به همسرم کمک میکردم ولی اصلا از این کار خوشم نیومد و با عذاب انجام میدادم و اصلا خوشحال نبودم

    هیچ ارزشی برای خودم و کارم قائل نبودم

    و خیلی از این وضعیت راضی نبودم

    تا این که با سایت آشنا شدم و طی یه تکاملی فهمیدم که من چقدر باورهای داغونی دارم فهمیدم که خودم دارم زندگی ام رو می‌سازم پس مسیولیت صددرصد زندگی ام رو قبول کردم و گفتم من میتونم نگرشم رو به زندگی عوض کنم

    جهان بازتابی از افکار من

    دیگه سعی دارم خودم رو دست کم نبینم برای خودم ارزش قائل بشم

    و این خبر خوب رو هم به استادم بدم که شرایطم از وقتی که من دارم کار میکنم روی خودم تغییر کرده

    الان مسیر کاریمون کلا داره تغییر می‌کنه که این رو من هدایت خداوند می‌دونم به این سمت

    و داره اتفاقات خوبی می‌افته که انشالله بعداً میام و از نتایجش براتون میگم

    خوب سوال موفقیت افرادی رو که میشناسم بنویسم

    دوستم ندا بسیار انسان موفق و شاد و خوشحال و من همیشه تحسین میکنم موفقیتش رو و برایش خوشحالم ولی خودم رو در برابر اون کم استعداد میبینم با خودم میگم که اون استعدادش رو داشته به این موفقیت رسیده

    دوستم شادی برای او هم احساس خوشحالی میکنم ولی یه حسادتی ته ذهنم هست که اون تونسته به چه جایی برسه البته با پشتکار خودش که تحسینش میکنم ولی من چی

    الان می‌دونم که از بس من خودم رو دست کم گرفتم پیشرفت نکردم

    پس من میتونم با توکل و پشتکار به آرزوهام برسم

    استعداد و داشتن مدارک بالای دانشگاهی ملاکی برای خوشبختی نیست

    الان من چقدر خوشبختم فقط به این خاطر که با استادم آشنا شدم و توی مسیر هدایت خداوند قدم بر میدارم

    الان من جز معدود افرادی هستم که قوانین خداوند رو داره درک می‌کنه و داره زندگیش رو اینطور که میخواد می‌سازه خدایا شکرت

    به قول پاکیزه جان خدایا کرورررر کرورررر شکرت

    چقدر من خوشبختم که خدا رو تو زندگیم پیدا کردم

    و به مسیر دوستانم که نگاه میکنم تنها درسی که میتونم بگیرم این بود که اونها خودشون رو باور کردند اونها برای خودشون ارزش قائل بودند و با خودشون در صلح بودند

    خدایا کمکم کن توی این مسیر درست قدم بردارم

    هزاران بار شکرت بابت استاد نازنینم

    به امید دیدار

    مشهد یه صبح برفی سرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    سلام استاد جان

    واقعا این فایل خبر از درس های جدید و پر محتوا میده و راه زیباتری در پیش داریم.

    استاد شما دارید قدم به قدم با ما به گذشته و باورهامون سفر می کنین تا نقص ها رو پیدا کنیم و تعمیرشون کنیم

    چقدر زیبا که یاد بگیریم از موفقیت دیگران درس بگیریم نه اینکه کپی بگیریم و خواسته باشیم نتیجه مثل اونا بگیریم .

    استاد من واقعا باخت دادم وقتی حسادت کردم به آبجیام که ازدواج کردن و ممکنه با ازدواج مدام بیرون و تفریح بروند و خوش بگذره بهشون و به اولین خواستگار بله گفتم و در سن کم ازدواج کردم و دیدم خبری نیست نه تفریحی نه هیچی

    خیلی باخت بزرگی دادم چون حسادت کردم.از چاله افتادم تو چاه

    بیخیال گذشته

    حالا با باورها و آگاهی ها میگم باید تحسین شون میکردم که تفریح می روند و باید به جای حسادت و تن به ازدواج باید میگفتم اگه میشه بعضی جاها منو هم با خودتون ببرید.

    استاد فکرش میکنم دیگه جاهای دیگه زندگیم همیشه احساس بی لیاقتی داشتم و حتی مقایسه نمی کردم که به حسادت کشیده بشم.

    یه تمرین از دوره عزت نفس جا داره اینجا انجام بدم.آدم حسودی نیستم(:

    ولی خیلی جاها گفتم چرا فلانی مثل ما تمرین انجام نمیده ولی موفقه و حالش خوبه و به جواب رسیدم که باورهاش درسته به جواب قاطع رسیدم که توحیدیه و با خدا قدم برمی داره

    من خدا میتواند زندگیم رو گم کردم.خیلی جاها خواستم خودم پیش ببرم خوب به بن بست خوردم.

    حتی همون ازدواج خواستم خودم تفریح و شادی که پدرم برام مهیا نکرده تهیه کنم و ازدواج کردم میتونستم به خدا بگم منم تفریح میخوام خودش با عزت و زیبا برام مهیا می کرد.

    واقعا باید برای خواسته ها و زندگی مون تنها به خدا اکتفا کنیم

    یه چیز قشنگ بهتون بگم حالتون خوب بشه

    من تو 9فروردین 1400ختم صلوات برداشتم و نیت کردم خدا دیگه نمی تونم این حجم از فشار روحی تحمل کنم کاری کن

    10فروردین با دوستم مرجان آشنا شدم و هر روز درس و آگاهی کنارش یاد گرفتم و حالا واقعا حالم خوبه،چون خودم رو سپردم به خدا

    واقعا باید به خدا برسیم.

    ایام به کام تان باد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مهدی رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2101 روز

    استاد الاساتید سلام

    عرض ادب و احترام

    طبق دستور شما

    من یه لیست از دوستان موفق تهیه کردم

    به سه صورت

    قوی متوسط و ضعیف حسم را نسبت به آنها امتیار بندی کردم

    بعد آمدم بررسی کردم علت موفقیت آنها چی بوده که من میتونم از آنها الگو بگیرم

    با کمال تعجب دیدم

    تمام از یه الگوی تکراری استفاده کردند

    آنها زمانی که قصد داشتند کاری انجام بدند صدرصد تمرکز خودشون را می‌گذاشتند

    در واقع آنها یه اشتیاق سوزان برای خواسته هاشون داشتند

    وقتی کاری را استارت می‌زدند

    فقط و فقط روی اون کار تمرکز می‌کردند

    چیزی دیگه ای که دیدم تو همه اونها تکرار شده

    آنها کار را با رفاقت قاطی نکردند

    براشون مهم نبوده کسی از آنها ناراحت بشه یا نه

    برای کارشون ارزش قائل بودند

    یه جورایی جلب رضایت بقیه را برای انجام کارهاشون نخواستند

    مورد بعدی

    اونها آدم های دل و جگر داری بودند

    خیلی خیلی شهامت داشتند و فکر کنم به خاطر اینکه به هدفشون اعتقاد داشتند به اون خواسته شون حمله کردند

    مورد بعدی اینکه آنها از کاری که کردند لذت بردند

    یه چیز جالب اینکه

    آنها یه مدت تمرکزی روی کارشون بودند و بعد یه مسافرت و یا تفریحی کردند

    مثلا 5روز هفته را بکوب کار کردند بعد 2 روز مطلقا استراحت و حال کردند

    زمانی که کار بوده صدرصد کار کردند

    زمانی که استراحت بوده

    صدرصد استراحت کردند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3637 روز

    استاد عزیز، مریم جان و تمام دوستان هم دوره ام، سلام و صد سلام. خدا را سپاس به خاطر این دوره و گوش کردن به آن و انجام تمرین ها …. خدا را سپاس فراوان ….

    استاد جانم من که بعد از آشنایی با شما و آموزه هاتون، وقتی در فایل هاتون بیان کردین که وقتی تونستین از اعماق وجودتون خوشحال بشین از موفقیت و خوشحالی افراد دیگه، اونوقت هست که موفقیت ها و خوشحالی های بسیاری وارد زندگی خودتون میشه و این راز رسیدن به خواسته هاتون است … من هم خیلی خیلی تغییر کردم و این باور را کاملا اجرا کردم و رسیدم به جایی که وقتی موفقیت کسی از دوستان و نزدیکان را می‌دیدم و می‌شنیدم، از اعماق وجودم خوشحال میشدم و آنها را به خاطر کسب موفقیتشان، تحسین میکردم. با گذشت زمان که کمی از مسیر منحرف شدم و باورهایم دوباره کمی، خدشه دار شد …. دوباره احساس حسادت، اندکی درونم رخنه کرد و الان هم با شنیدن این موضوع از دوستان و آشنایانی نزدیک، در ابتدا کمی‌ احساس حسادت خفیف میاد سراغم و اما ….. چون با آموزه های شما آشنا هستم و نتیجه کار را میدانم, سریع مسیرم را تغییر میدهم و سعی بر تحسین اون فرد و نتیجه گیری از اینکه چگونه به اون موفقیت رسیده را دارم. ولی خوب الان این حس خفیف درونم است …. و خیلی دوست دارم که دوباره بتونم این احساس را به احساس دیگر مثل قبل تر ها تبدیل کنم و بسیار بسیار بسیار خوشحالم از برگزاری این دوره استاد جانم …

    البته استاد جان، من در اکثر اوقات در مواردی حسادت دارم که خودم دوست داشتم به موفقیت برسم و آنچنان نتونستم به موفقیت برسم در اون موضوع و صد البته دلیلش را کاملا می‌دونم که خودم با رعایت نکردن قانون ، به اون نتایج دلخواه نرسیده ام و به خاطر باورهای نادرست … و اینجا هستم که بتونم با کمک های شما، باورهای نادرستم را شناسایی کنم و بتونم باورهای درست جایگزینش کنم. به امید خدا جون

    خوب بریم سراغ پاسخ به سوال ها:

    1. خواهرم که میبینم با وجود تضاد بزرگ عاطفی که داشت، چقدر خوب تونست اون رو جمع و جور کنه و حداقل در ظاهر ، روابطش خوب است و گاهی با اینکه عاشقش هستم، حس حسادت بهم دست میده که آخه شیما تو چرا با وجود اینکه کلی کار رو خودت کرده ای، نتونستی …. ولی عمیقأ من می‌دونم که ظاهر زندگی هیچ کس را نمیشه قضاوت کرد و من هم اگر بشینم با دقت بررسی کنم، به چه موفقیت هایی که در زمینه روابط نرسیده ام ….

    2. دوست همسرم که مهاجرت کردند و اولش حس حسادت بهم دست داد و بعدش خودم رو جمع و جور کردم و آرزوی موفقیت کردم براشون و حتی شماره وکیلشون رو گرفتم و کلی اطلاعات کسب کردیم و ما هم مسیر را شبیه به اون ها البته با توجه به شرایط خودمون، گذراندیم و اما ما ریجکت شدیم و میدونستیم که ما تلاشمون رو کردیم، ولی الان موقع اش نبوده که ریجکت شدیم. خیلی راحت پذیرفتیم.

    3. خرید مسکن توسط دوستم که اولش کمی حسادت کردم، وقتی شنیدم، اما باز از اعماق وجودم آرزوی موفقیت کردم براش و سعی در اینکه پیدا کنم چطور این دوستم با وجود اینکه شرایط سختی را میگذراند، اینقدر قشنگ حساب کتاب می‌کنه و به موفقیت مالی میرسه ….

    4. دوست صمیمی ام که از لحاظ روابط عاطفی اش ، بسیار بسیار عالی است و گاهی اینقدر از خوبی های همسرش برام میگه که من دیگه نمیتونم بشنوم و سعی میکنم کمتر باهاش صحبت کنم که کمتر بشنوم و یا گاهی به خودم میگم که حتما چاخان میگه …. مگه آخه میشه اینقدر دیگه ….

    خلاصه اینکه استاد جانم خیلی دوست دارم که در مورد این پاشنه آشیل هایم بیشتر بنویسم و کنکاش کنم این ها را …..

    ممنون از شما

    خدا قوت

    در پناه خودش باشین

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3637 روز

      استاد جانم سلام. با خواندن کامنت دوستان، متوجه شدم که بخشی از تمرین را انجام نداده ام. قسمت آخر.

      از این مثالهایی که در کامنت نوشتم، متوجه می‌شوم که من یکسری باورهای محدود کننده مثل:

      1. از نقطه امن زندگی ام در نیام، چون دردسر داره

      2. اینکه با پول دوست نباشم و خرج های بی دلیل زیادی برم پیش میاد

      را دارم. خودم رو لایق پول جمع کردن ندانم.

      3. لایق نتونستم برای یک زندگی زناشویی عالی و مورد پسند خودم.

      البته این باورها، می‌تونه بیشتر از این ها باشه، ولی الان با این مثال ها، این ها را به ذهنم اومد.

      حالا میتونم با این دید به این مثال ها و دستاوردهای دوستان نگاه کنم که :

      1.خواهرم و دوستم مطمینا خودشون رو لایق همچین زندگی زناشویی میدانند که من فرسنگ ها فاصله دارم. من که اینجوری تو ذهنم نقش بسته که قهرمان زندگی باید خودم باشم، باز انتظار دارم که طرف هم برام مایع بزاره و فلان خدمات را بهم بده ….

      2. اینکه اصلا با پول دوست نیستم و خیلی خرج ها میکنم که به حدودی بی دلیل هستند و نشتی مالی دارم به نسبت ورودی مالی بیشتر از اطرافیان.

      3. اینکه هی میگم مهاجرت، مهاجرت و اصلا به این راحتی، جسارت بیرون اومدن از نقطه امن زندگی ام را ندارم. خوب تقصیر خودته عزیزم. اون کسی که میبینی رفته، حاضر شده یکسری سختی ها را قبول کنه ….

      حالا به امید خدا، با انجام این تمرین ها و ا این سلسله فایل های استاد، به خودشناسی بیشتر و حال عاااالی تر برسم. البته که من در حال گذراندن دوره 12 قدم، قدم دوم هم هستم و اینها در کنار هم چه شود.

      خیلی ممنون استاد جانم.

      خدا قوت

      در پناه پروردگار عااااالم

      شیما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبایی ها و نعمت ها

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته

    سلام خدمتی دوستانم

    خلی ممنون هستم از شما استاد خوبم بابت این چنین فایل های تاثیر گذار و آموزنده

    تمام اتفاقات زندگی ما بخاطر باورها نگرش و ذهنیت ما اتفاق می افتد

    سوال

    اگر یکی از نزدیکان شما به موفقیت بزرگ برسد از لحاظ مالی، کاری، روابط…چی احساسی دارید؟

    آیا احساس خوشحالی داری

    آیا احساس می کنی که برای شما هم الهام بخش است

    آیا احساس می کنی تو هم می توانی پیشرفت کنی

    آیا کنجکاو می شوی که تو هم بی توانی ایده بیگری

    آیا باور می کنی که اگر آن فرد توانسته به آن خواسته برسه تو هم می توانی به این چنین خواسته برسی؟

    یانه

    احساس حسادت می کنی

    یا فکر می کنی تو ناتوان هستی

    یا فکر می کنی تو بی عرضه هستی

    جواب

    من وقتی به این فایل گوش می دادم همزمان یاد داشت برداری هم داشتم

    و فایل را متوقف ساختم و شروع کردم به فکر کردن

    که آیا کسی است از نزدیکانم که این چنین نشانه ها را داشته باشد

    بعد دیدم که بله من هم مثال های را دارم که می توانم با آگاهی که از این جلسه می گیرم اینها را هم ثبت کنم

    بعد به یاد آوردم که وقتی من به برادران و خواهرانم که به موفقیت های رسیده است و من وقتی به روند رشد اینها نگاه می کنم احساس خوبی دارم

    اما افرادی که از نزدیکانم و دوستانم هستند وقتی به روند رشد شأن نگاه می کنم کمی متفاوت است

    برادران و خواهرانم در شغل و حرفه خودشان ماشاالله رشد خلی خوبی داشته اند

    و من از رشد اینها خلی هم خوشحال می شدم و لذت می بردم

    هر کدام شأن در بخش خودش خلی خوب دست آورده ها داشته است

    و اینها خلی خوب روی هدف و کارشان متمرکز بودند و پشت کار داشتند

    هر کدام اینها راههای متفاوت را رفتند و دنبال کردن

    و هر کدام شأن مسیر های شأن پستی و بلندی های را داشت

    اما جالب اینکه اینها هیچ وقت از این مسیر شأن منصرف نشده بلکه با جدیت و علاقمندی بیشتر حرکت کردند و نتایج های خلی خوبی گرفتند

    که برای من قابل تحسین است و من حتی برای خودم این روند رشد شأن را مرور می کردم در گذشته ها

    و اما به ذهنم خطور نکرد که بیایم این چنین متعهد و ادامه دار مسیر خودم را ادامه دهم

    حالا وقتی به موفقیت اینها نگاه می کنم بشتر خوشحال می شوم و لذت می برم و تحسین شأن می کنم

    اما افراد که دوستانم بودند

    هر کدام شأن در بخش های فعالیت ها داشتند

    و جالب اینکه من از همان زمان نسبت به کار اینها و فعالیت های شأن و درآمد های که کسب می کردن به نحوی حسادت می کردم

    من اینجا قشنگ می دیدم که من خودم را با اینها مقایسه می کنم

    من به نحوه رشد و پیشرفت اینها حسادت داشتم

    من اینها را خوش شانس می دیدم

    من خودم را نسبت به اینها ضعیف و ناتوان احساس می کردم

    درحالیکه من چندسال بزرگتر از این دوستانم بودم اما چون اینها به یکسری موفقیت ها دست یافته بودند که حد اقل کارهای خودشان را داشتند و از آن طریق امرار معاش می کردند و به نحوی مستقل تر بودند

    و من چون این چنین جایگاه را نداشتم خودم. را بشتر سرزنش می کردم

    و این دیدگاه تا خلی از سالها با من بود

    و من نبست به آنها ضعیف و ناتوان شمرده می شدم

    درحالیکه این‌چنین نگاه.را خودم در ذهن خودم داشتم

    و من خودم را فرد ناتوان و نا لایق احساس می کردم

    ……………..

    اما حالا نظر به آگاهی های که کسب می کنم و هر روز از فایل های تاثیر گذار و آموزنده استاد عزیزم استفاده می کنم و‌درک بهتری نسبت به قانون جهان هستی دارم

    به لطف الله دیگر آن احساس ضعیف و ناتوان بودن را ندارم

    خودم را مقایسه نمی کنم با دیگران و بخصوص با آن دوستانم

    خودم را لایق و شایسته می دانم

    و به خودم یاد آوری می کنم که درست است تو این چنین یک گذشته را داشتی اما قرار نیست که این همیشه ماندگار باشد

    بلکه تو داری روی خودت کارمی کنی

    تو با عشق داری باورهایت را تغیر می دهی

    تو باور های محدود کننده و منفی را داری می شناسی

    خوبی این جهان این است که همه چیز قابل تغیر است و قرار نیست این نگرش مایوس کننده همیشگی باشد

    بلکه با شناخت که هر روز پیدا می کنی و درک بهتری که از قوانین خداوند داری می توانی خلی قشنگ و راحت مسیر رویایی و جذاب را که خودت دوست داری برای خودت توسط افکار و باور هایت خلق کنی

    من حالا نسبت به رشد و پیشرفت دیگران احساس خوشایند و عالی دارم

    از ثروتمند شدن دیگران خوشحال می شوم و تحسین شأن می کنم و انگیزه می گیرم

    روی باور فراوانی دارم کارمی کنم و خلی خوب دارم الگوهایی را پیدا می کنم که برایم منطقی شود که بله من در جهان سرشار از نعمت و برکت و فراوانی زندگی می کنم

    حالا بهترین شرایط برای ثروتمند شدن و خوشبخت زندگی کردن است

    و خلی رها راحت و آزاد هستم

    درحالیکه قبلا این چنین نبودم

    اما می دانم به همان اندازه که دارم روی خودم و تغیر باورهایم کار می کنم می توانم نتایج های خوبی را هم کسب کنم

    قانون تکامل را خوب رعایت می کنم و خلی هم عجله ندارم

    حتی می دانم که شاید درک مناسب تری از فایل ها نداشته باشم اما بازهم نا امید نمی شوم و با عشق این مسیر قشنگ و رویایی را ادامه می دهم .

    حالا خرسند و‌خوشحال هستم و خداوند بزرگ را خلی سپاسگذارم که همیشه من را به مسیر های خوب و عالی هدایت کرده و هدایت می کند

    و خداوند را خلی در زندگیم نزدیک احساس می کنم و لذت می برم

    استاد عزیزم از شما بسیار ممنون و سپاسگذارم که این‌چنین آگاهی های ناب و خالص را با ما به اشتراک می گذارید

    و آنقدر عاشقانه صحبت می کنید که تن صدای شما که مملو از صداقت و درستی است را قشنگ می فهمیم

    و عاشقانه صحبت ها مفید شما را گوش می دهم. و لذت می برم و در ذهنم تحسین تان می کنم

    خداوند به شما استاد خوبم عزت و سربلندی عنایت کند

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها و تنها از تو یاری می جویم

    خدایا صدهزار بارشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مریم رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    سلام و درود به استاد گرانقدر ومریم جان عزیزم

    آرامشم ،سلامتیم،سرحالیم،حساب بانکیم،مدل زندگیم ،عزت نفسم همه و همه شهادت میدهند که شما راستگوترین وعالی ترین وبی نظیر ترین استاد حال حاضر هستین

    جمله جمله که شما میفرمایید من بلند میگم که شهادت میدم که درسته وهمینه ،آدرس بهشت همینه و من باور دارم .

    خدا شما رو برکت و گسترش بده

    درباره موضوع مورد بحث،من قبل از آشناییم با شما اگه میدیدم کسی از دوستانم یا اقوامم ویانزدیکانم رشد میکنه و موفق شده و داره از من میزنه بالاتر

    به شدت حسودیم میشد و انقدر خودمو ناتوان میدیدم که علت نا کامیهامو مینداختم گردن همسرم و میگفتم اونه که باید منو بالا ببره و اونه که ناتوانه وقر قر میکردم و موفقیت اون شخص رو به یه عالمه عوامل نا مربوط ربط میدادم تا آروم بشم و بعد از یه مدت موفقیت اون شخص برام عادی میشد و می پذیرفتم که همینه دیگه و سازش میکردم و به زور میپزیرفتم که من اون همه عامل رشد که اون طرف داره مثل پارتی و پدر ومادر ثروتمندو….رو ندارم

    ویک باور داغون و محدود کننده که داشتم این بود که اگه یکی ثروتمند بشه فرصت برای من کم میشه و ثروت محدوده

    وقبول میکردم که سرنوشت من اینجوریه .

    میرفتم تو فاز انسان باید ساده زندکی کنه و من سادگی رو دوست دارم و ثروت و پول ملاک نیست و اصل حال خوب و….یه عالمه باور غلط مثل: انقدر ثروتمند هستند که نمیتونن یه لقمه غذا بخورندویا اصلا آرامش ندارند و…..

    ولی بعد ازبودن باشما واستفاده از دورهاتون، دگرگون شدم کلا خانوادگی دگرگون شدیم

    انقدر از هر لحاظ عالیم و سرم گرمه بهود دادنه خودم و زندگیم هست که بعد از دیدن این فایل تازه دقت کردم ببینم دورو برم چه خبره کسی هست رشد کرده باشه و من حسم نسبت به پیشرفتش چطوره

    الان اصلا برام مهم نیست دورو برم چه خبره کی موفقه و کی ناموفق

    فقط خودمو دارم از خود دیروزم قوی تر میکنم وباید این هفته یک مریم موفق تر از مریم هفته قبل باشم

    و دارم روباورام که هر روز خدا به راحتی بهم نشون میده که الان نوبت کدومه کار میکنم و روز به روز قوی تر میشم

    خدایا بابت هدایتت به این سایت و داشتن استادی به این خوبی که هرکلامش، کلام توست

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: