اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاددر دوره عزت نفس کامل در این مورد صحبت کردن وقتی تو خودمون یه خلا داریم دنبال جلب توجه هستیم و همش میخوایم تایید دیگران رو بگیریم
و مااومدیم تو این سایت که متفاوت فکر کنیم و متفاوت رفتارکنیم چون داریم روی باورهامون کارمیکنیم
باید یادبگیریم برای خودمون زندگی کنیم نه برای دیگران
استادچه لذتی داره بتونیم اینجوری زندگی کنیم و این زمانی شدنیه که اینقدعزت نفسمون بالا باشه که نظر دیگران برامون پشیزی ارزش نداشته باشه
استادتوصیه شون اینه که سبک شخصی خودمون رو داشته باشیم وبرای دل خودمون زندگی کنیم اگر میخوایم ارامش داشته باشیم خدایا شکرت که مدتیه این توصیه برام وحی منزل شده و دارم خیلی پیشرفت میکنم خدایاشکرت
وحواشی رو از خودمون دورکنیم
وبرای جلب توجه تمرین سکوت کنیم
وجلب توجه مارو از خود خداگونمون دور میکنه
وپایه زندگیمون رو براساس نظر دیگران نچینیم
وکاری رو انجام بدیم که فکرمیکنیم درسته
و سعی کنیم خودمون رو راضی کنیم چون ما در راضی نگه داشتن دیگران ناتوانیم
خدایاشکرت دارم دوره عزت نفسو میگذرونم وتو همون جلسات اول تغییرات رو توخودم حس میکنم
عزت نفس به معنی شکست ناپذیر بودن هستش ولی شکست ناپذیری از چه چیزهایی؟
جالبه که من تا قبل تصور میکردم عزیز بودن به معنی محبوب بودن در میان جمع هستش.درصورتی که اصلا هیچ ربطی به این نداره.اصلا وقتیکه خدا هست و او بالاتر از همه است و همه چیز تنها در ید قدرت اوست محبوب بودن در میان مردم چه اهمیتی داره؟ وقتی که حتی روزی مورچه ای در دل تاریکی شب را میرسونه وقتی که روزی کوچکترین موجودات را دل تاریکیها و اعماق زمین و اقیانوس و دریاها را میرسونه و قتی که حتی برگی ازدرخت بدون اذن او روی زمین نمی افته محبوبیت درمیان جمع چه ارزشی داره؟
ما اصلا احتیاجی به محبوب بودن در میان جمع نداریم.
نه اینکه محبوب بودن درمیان جمع بد هستش.
یعنی اینکه تلاش نکنیم که حتما و حتما خودمون را دل کسی جابدیم.ما اگر کارهای روزمره خودمون را به درستی انجام بدیم صداقت و تخصص و …. داشته باشیم و توکلمون را به خدا از دست نداده باشیم ؛ اون محبوبیتی که لازم باشه خودش به وجود میاد.نیازی به تلاش برای به دست اوردنش نیست.
یکی از دیگر معانی عزت نفس شایدنفوذ ناپذیر بودن باشه.
یعنی نفوذناپذیری از شرایط اتفاقات بیرونی.یعنی نظر دیگران درمورد تو مهم نباشه.یعنی شرایط بیرونی تو را فریب نده.یعنی عوامل بیرونی روی تصمیمات تو تاثیر نگذاره.یعنی حرفهای مردم نظر تو را درمورد موضوعیخاص تغیر نده.یعنی برای جلب توجه کسی کاری انجام ندی.یعنی به عوامل و شرایط بیرون از خودت اجازه نفوذ به درونت را ندی.
اما کی این قدرت در ما به وجودمیاد.زمانی که خودمون را به یه قدرتی که از همه قدرتها بالاتره نزدیک ونزدیک تر کرده باشیم.خودمون را به اووصل کرده باشیم تا وسوسه های شیطان در ما نفوذ نکند.تا اونقدر از نظر درونی قوی باشیم که زیبا جلوه دادن زشتی برخی گناهان در ما نفوذ نکند و ما را به انجام گناه و …مجاب و راضی نکند.
کی ما میتونیم خودمون را به اون منبع قدرت نزدیکووصل کرده باشیم؟ زمانی که در زندگیمون فقط و فقط به او توکل کرده باشیم.اما توکل بی چون و چرا نه توکل با اما و اگر.
یعنی راستشو بگیم حتی اگر به ظاهر به ضررمون باشه.چون ایمان داریم توکل کردن به او تکیه کردن به بالاترین قدرت هستش بنابراین از شرایط ظاهری بیرونی نفوذناپذیر میشویم.
البته گفتن این حرف آسونه ولی انجام دادنش به اندازه ایمانی که به ان قدرت واحد داریم آسونه.
عزت نفس یعنی اینکه خودتو شکست ناپذیر باور داشته باشی.شکست ناپذیر از وساوس شیطان؛از حرفهای مردم؛از عوامل و شایط بیرونی؛ از هر چیز دیگری غیر از دستورات الهی.
سلام به استاد عزیز، مریم دوست داشتنی و همه همراهان گرامی
نشانه امروز من این فایل بود. وقتی بازش کردم با خودم گفتم چرا این فایل؟؟ من که هیچ وقت دنبال جلب توجه دیگران نبودم! همیشه تو جمع ها دیده شدم .. پس چرا این فایل؟؟!! وقتی یکم بیشتر بهش فکر کردم دیدم من پانزده سال از زندگیم وقف یه آدمی کردم که متعلق به من نبود. فقط فقط برای اینکه خودم به همه نشون بدم!! بگم من میتونم!! تحت هر شرایطی.. هر کاری کردم که درست بشه این رابطه.. که به همه بگم من انجامش دادم..
و تا همین امروز اینو متوجه نشده بودم که اینا فقط به خاطر جلب توجه بوده..
که دیگران بگن عجب دختری!!!
آفرین!!
تونست!!
و دنبال تحسین و تایید دیگران بودم..
از حرف مردم میترسیدم..
این تایید طلبی چندین سال از بهترین سال های عمرمو حروووم کرد..
باعث شد از تمام چیزهایی که میخوام بگذرم ..
و خودمو وقف تایید دیگران بکنم..
ولی از ابتدای امسال که دیگه رها کردم
و به خودم گفتم تا کی ؟؟
به چه قیمتی؟؟
همه چیز به سرعت تغییر کرد..
اون شخص از زندگیم رفت بیرون..
و الان زندگی رو زندگی میکنم..
از تک تک لحظاتم لذت میبرم..
بدون اینکه بترسم که قضاوت بشم!!
یا اینکه مردم چی میگن؟؟
زندگیم افتاده رو سرازیری قشنگی که عاشقانه دوستش دارم..
از تضادهایی که اتفاق میفته میفهمم که باید کدوم راهو برم..
و چیکار کنم..
خلاصه بگم که ممنونم
و خدا را شاکرم که منو تو این مسیر قرار داد
و شما دستی شدید از دستان خداوند برای من
برای بهتر دیدن
آشنا شدن با قوانین
شاد بودن
و در کل زندگی کردن در لحظه ..
ممنون از شما و همه همراهان عزیز که هر روز مشتاقانه اول صبح میام و کامنت هاشون میخونم و یاد میگیرم
ترجمه : « کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد؛ و آنها که نقشههای بد میکشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود میشود (و به جایی نمیرسد)! »
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این مسیر توحیدی تا بادرک قوانین جهان هستی خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای زیباتری برای زیستن باشه.
سپاسگزارم که به این اصل مهم (احساس لیاقت و خودارزشمندی) آنقدر توجه میکنید و بهمون یادآورمیشید که همه ی موفقیت ها و لذت ها با تقویت اعتمادبنفسمون بدست میاد و هرچه روی این موضوع سرمایهگذاری کنیم ،نتایجمون پایدارتر میشه و سطح رضایت اززندگیمون بالاترمیره و این احساس خوب اتفاق های خوب بیشتری رو برامون به ارمغان میاره.
سال 96 بود که تو دانشگاه تهران در دوره ای شرکت کردم که منو با خودم مواجه کرد ، قسمتی از وجودمو بهم نشون داد که من متوجه شدم چقدر عزت نفسم خورد شده و تقریبا همه ی کارهایی که دارم درکل روز انجام میدم و تمام تصمیماتی که تاحالا برای زندگیم گرفتم (ازدواج ،تحصیل، محله ،خونه ، وسایلای خونه ، فرزند آوریم انتخاب شغلم و همه و همه ی زندگیم )همشون تحت سیطره ی همین احساس بی لیاقتیم بوده و میخواستم به کمک عوامل بیرونی این بُعد از وجودمو ترمیم کنم ، و چون آموزشی ندیده بودم ، و چون مسیرم اشتباه بود ، درمانی صورت نگرفته بود و به قول استاد فقط داشتم اشغالهارو میزدم زیر مبل و من همچنان علی رغم تلاش بی وقفه برای بهتر شدن اوضاع ،،، ناراضی ناراحت و غمگین بودم .
کتابهای زیادی دراین رابطه خوندم و دورهای زیادی شرکت کردم تا جایی که خودم شدم مربی مهارتهای زندگی و یکی از ده گام های این آموزش ، تقویت عزت نفس هست رو آموزش میدم و لذت میبرم از این بهبود …
هم زمان با آگاهی های استاد عباسمنش عزیزم آشنا شدم و به معنای واقعی کلمه سحر شدم و لذت بردم از کلمه به کلمه ی این آگاهی ها ،
همونطور که بسیار واضحه شما همیشه به این اصل مهم ، تو آموزش هاتون اشاره میکنید و حالا من با تهیه کردن دوره ی خودارزشمندی و احساس لیاقت ، همچنان دارم رو خودم کار میکنم و متعهدم تاابد روی خودم کار کنم ،
دیشب داشتم اولین تمرین این دوره رو انجام میدادم و باز به شناخت بهتری ازخودم میرسیدم تا بتونم مقاومت هامو شناسایی به وسیله ی آموزههای شما خودمو بهبود بدم .
وامروز صبح این فایل هماهنگ با آگاهی های دیروز رو گوش کردم و مثل همه ی دفعات قبل ، این هماهنگی ها بهم میگه که مسیرم درسته و همچنان پرانرژی و پرقدرت ادامه بدم و از مسیر لذت ببرم که همین لذت بردن، قانون اساسی زندگیمه که قراره منو به جاده ای هموار و زیبا و سرسبز برسونه تا سوت بزنم و کیف کنم و ازش عبور کنم و آسان بشم برای آسانی ها.
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
سپاسگزارم از مهربان پروردگارسخاوتمندم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی
وسپاسگزارم از خودم که متعهدانه پای بهبود دائمی خودم ایستادم تا نسخه باشکوه تری ازخودم ، به نمایش بگذارم و جهان درمقابل این جهاد اکبرم ،کرنش کنه و چاره ای جز بهترین هارو تقدیمم کردن نداشته باشه.
دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگِ عباسمنشیم دراین سایت توحیدی.
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان ارجمند.این فایل نیز به نوبه خود بی نظیر و عالی بود.
حقیقتا وقتی انسان به عزت نفس و اعتماد بنفس والایی می رسد به مانند رهبر و یک پیشرو همه گوش به فرمان شده و دنباله رو این افراد می شوند.
از دوران گذشته هم وقتی سیری در تاریخ داشته باشیم کسانی را می بینیم که در دنیا یک شاهکار بوده اند و قطعه ای از این پازل دنیای هستی را پر کرده اند همگی پیشرو و همان چند درصد بالای جامعه را تشکیل داده اند و افراد موفقی که به معنای حقیقی به جایگاه رفیع انسانیت و شرافت رسیده اند.
اصولا اگر کسی در مقام جلب توجه و اثبات چیزی برآمد در آن زمینه احساس کمبود و خلا می کند و با خود نمایی و جلب توجه دیگران می خواهد آن احساس و نیاز درونی را پر کند.حالا در هر زمینه ای میتواند باشد مثلا کسی که مدرک دکترا دارد دیگر نیازی به اثبات و تایید مدرکش ندارد و همه جا جار نمی زند که من دکتر هستم و …
جالب بود وقتی فایل رو دانلود کردم و صبح موقع رفتن به سر کار گوش دادم اولین جمله ای که به چشمم خورد جمله ای از امام صادق (ع) بود که در آسانسور محل کارم نصب شده بود و آن این بود: “هیچ کس تکبر و قدرت نمایی نمی ورزد مگر به خاطر ذلتی که در درون خویش می یابد و احساس می کند.” ( تکبر و جلب توجه نتیجه کمبود شخصیت است) اصول کافی جلد دوم صفحه 312 .
خیلی جالب بود اولین جمله بعد از گوش دادن فایل و …
در زندگی خودمان هم مثال های فراوان می شود زد مثلا برای خرید لباس باید طوری عمل کنیم که برای خرید به تایید چند نفر لازم نباشد و خودمان آن پوشاکی که دوست داریم و با آن راحتیم بخریم و.. همچنین نوع لباس پوشیدن و نوع آرایش سر و..که در پکیج عزت نفس استاد کامل مسایل را تشریح نموده اند.
ما باید آنقدر روی خود کار کنیم که در زندگی نیازی به تایید دیگران نداشته باشیم و جلب توجه همانطور که در ذات آدمی می باشد طوری باشد که در جهت پیشرفت و تایید قوانین هستی و تایید خودمان جلوه گر شود و از آن در جهت رسیدن به اهداف عالیه استفاده کنیم نه اینکه کارهایی انجام دهیم که در دید دیگران برای جلب توجه، ما را از شان و منزلت انسانی مان بیاندازد.
افرادی هستند مثلا ثروتمند هستند ولی از نظر عاطفی کمبود دارند و یا بالعکس، و یا مورادی دیگر. همه با جلب توجه دیگران می خواهند آن نیاز درونی را از بیرون پر کنند در حالیکه نمیدانند نیاز درونی است نه بیرونی.
“سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد”
امیدوارم خدا نیازهای درونی همه انسانهای پاک را برطرف نماید و همه با اتکال به خدای وهاب از دست نیاز به سوی غیر او برحذر شویم.
به نام بهترین بخشندگان.سلام استادعزیز.سلام دوستان گرامی.سلام گروه تحقیقاتی عباس منش.وقت بخیر.همیشه عادت دارم طبق مطالبی که از شما یادگرفتم اول تغییرات از خودم شروع کنم بعد بقیه افراد وقضاوت کنم.نشستم راجع به رفتارهای خودم یه بازنگری کردن.از خودم که شروع کردم دیدم واقعا درسته همه چیم شده نظر مردم.لباس پوشیدنم:دنبال لباس های خاص بودم چرا؟که جلوه کنه.مدل موهام:یه جور خاص باشه که همه بگن اوووف عجب مدلی .کفشام.حرفام.حتی ورزش کردنم.نمیگم خیلی افراطی ولی همینطوری که استاد گفتن 95 درصد مردم دچارشن واقعا منم دچار این معضل بودم.حتی شاید خنده دار باشه ولی همینجا توی این سایت هم بطور ناخوداگاه و از روی عادت شرو کردم تو نظر دادنم از یه متد خاص که مثلا ابتدای جملاتم همیشه یه جور باشه وآخر نظرم هم یه کلمه باشه به عنوان امضام.خدارو خیلی دوست دارم خیلی باهاش رفیق شدم حتی عاشقشم چون همه خوبی هارو برام میخاد.و اون بود که منو با استاد آشنا کرد.ولی دیگه این که ته حرفام بنویسم عااااشقتم خدارو نمینویسم.چون دقیقا به این نتیجه رسیدم که این کارم نوعی جلب توجه بوده.من اعتراف میکنم و اولین قدم رو برمیدارم واز خودم شرو میکنم.دوروزه نمیدونید چه آرامشی دوباره به زندگیم وارد شده.دیگه نظر وجلب توجه دیگران برام مهم نیست.خودم مهمم و کاری که دلم میخاد.دل من مهمه وطبیعت و کائنات هم ,هم مسیر با من قدم برمیدارن.من سرشار از عشق الهی هستم واین انرژی وعشق به همراهانم در خونواده عزیزم در این گروه تقدیم میکنم.????????
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغیر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
استاد عزیز با توجه به تفکری که چند روز بود در مورد تجارب زندگی خودم قبل از آشنایی با شما داشتم به این نتیجه رسیدم که دلیل تمام اون اتفاقات ناخواسته در صلح نبودن من با خودم بوده موضوعی که با آشنایی با شما و خریدن دوره ی به صلح رسیدن و عزت نفس تونستم بهترش کنم ولی این روزها احساس میکردم که دوباره این مساله میخواد خودش رو پر رنگ کنه توی وجود من و به همین خاطر تصمیم گرفتم دوباره فایل های در صلح بودن و دوره ی در صلح بودن رو شروع کنم و امروز با این فایل شروع کردم
نکات مطرح شده توی این فایل :
مردم انگار مسابقه دارن میدن برای جلب توجه :
وقتی دقت کردم به این موضوع و ی کم فکر کردم دیدم آره دقیقا همینه و من دارم میبینم که والدین دانش آموزام انگار مسابقه دارن برای نشون دادن عکس های خانوادگیشون و گذاشتنشون توی پروفایلشون چون به محض اینکه یکیشون ی عکسی رو میزاره یا چیزی رو استوری میکنه بقیه هم همون کار رو انجام میدن
نیاز به جلب توجه از بدو ورود در وجود انسان بوده اما هر چی که میگذره آدم ها بیشتر این خلا رو در وجودشون هست که دیده بشن و در موردشون حرف بزنن:
وقتی دقت میکنم میبینم که حتی خواهرزاده ی خودم که ی بچه هی 7 ساله هست هم هر وقت ی چیزی میخره دوست داره دختر عموها و پسر عموهاش رو دعوت کنه خونه و یا خودش بره خونه ی اونها که چیزهایی رو که خریده رو به اونها نشون بده و این یعنی این میل به دیده شدن در وجود آدم ها هست از همون دوران کودکی
نیاز به جلب توجه اگر افراطی بشه ما رو از خودمون دور میکنه
ما باید یاد بگیریم که برای خودمون زندگی کنیم
اگر میخواین آرامش داشته باشین و طعم خوشبختی رو بچشین هر کاری رو که میخاین انجام بدین از خودتون بپرسین که این رو برای خودم میخوام انجام بدم یا برای بقیه :
همین امروز صبح من میخواستم برم ی اداره ای برای انجام ی سری کارها اولش میخواستم کفش پاشنه دار بپوشم که تیپ اداری داشته باشم اما بعدش که فکر کردم با پوشیدن ان کفش ها اذیت میشدم و فقط برای زیبا دیده شدن میخواستم اون کار رو بکنم اما بعدش حرفهای شما توی دوره عزت نفس و توی این فایل که دیشب گوش داده بودم رو به یاد آوردم و به خودم گفتم که من باید این نیاز به جلب توجه رو کنترلش کنم و به همین خاط هم عمدا اون کفش ها رو نپوشیدم و ی جفت کفش اسپورت پوشیدم که راحت بتونم باهاش راه برم فارغ از اینکه دیگران چی میگن یعنی دقیقا این سال رو از خودم پرسیدم که کدوم کفش رو با چه هدفی میخوام بپوشم و در نهایت اون چیزی رو پوشیدم که راحتی خودم رو در اولویت قرار میداد
پایه و اساس زندگی باید روی این اصل باشه که :
من انسان ارزشمندی هستم و نیاز ندارم که کسی ارزش رو در من مشخص کنه من نیازی به توجه دیگران ندارم
پایه عزت نفس اگر درست چیده بشه همه چیز خودبخود درست میشه :
خدا رو شکر که با خریدن دوره عزت نفس فهمیدم که تمام مشکلات من از پایین بودن عزت نفسم سرچشمه گرفته و سعی کردم با کار کردن روی ان دوره عزت تفسم رو بهبد بدم و به میزانی که تونستم این کار رو انجام بدم از همه لحاظ بهتر شدم نسبت به قبل خودم هر چند که باز هم بادی ادامه بدم و کار کنم چون توی محیطی بزرگ شدم که این عزت نفسه اصلا وجود نداشت و تازه توی این 3 سال تونستم ی کم ایجادش کنم
ما نمیتونیم دیگران رو راضی کنیم اما میتونیم خودمون رو راضی نگه داریم
اگر عزت نفس و اعتماد به نفس ما بالا باشه هر کاری رو میتونیم انجام بدیم
سبک شخصی زندگی خودمون رو باید پیدا کنیم و بر اساس اون زندگی کنیم سبکی که به ما آرامش میده و احساس خوب بیشتری به ما میده
سپاسگزارم استاد که با بودن با شما دارم تلاش میکنم که به سبک خودم زندگی کنم
انتقادی مطرح شده مبنی بر اینکه استاد با طرح این معضل یعنی معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه” موجب جلب توجه بیشتر مردم به این عارضه شده و با مبانی ایشان منافات دارد.
لطفا ابتدا به این داستان توجه نمایید :
هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به امر الهی به میان مردم آمدند زمانی که بازار سحر و جادوگری در میان مردم داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران بودند آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولى از آن جا که برای خنثى کردن یک مطلب همانند خنثى کردن یک بمب ابتدا می بایست که انسان از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثى کردن آن را یاد بگیرد،
ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند، اما سوء استفاده کنندگان یهود همین را وسیله قرار دادند براى اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا آن جا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهى، حضرت سلیمان را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعى به فرمان او است، یا جن و انس از او فرمان مى برند همه مولود سحر است.
هنگامى که پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود، سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند: از محمد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان پیامبر است، در صورتى که او ساحر بوده است؟!
ترجمه : «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىی خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولى شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مى دادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمىدادند، مگر اینکه از پیش به او مى گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها (کافران) از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند با نیتی که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند ولى هیچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامى گرفتند که به آنان زیان مى رسانید و نفعى نمى داد. و مسلما مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى دانستند. »
————————————-
اینکه استاد عزیز درباره معضلی صحبت می نماید این است که ما جلوی پای خود را ببینیم تا درون چاله نیفتیم.
در خیلی از بیماری های روانی و ناهنجارهای اجتماعی اشخاص، واقف بر احوال خویش نیستند و در خیلی از موارد مشابه اولین اقدام جهت درمان این است که ابتدا به ساکن خود شخص از نوع و طبعات بیماری خود مطلع گردد تا در درمان خود همکاری نماید یا به درمان خود اقدام نماید.
و استاد گلم عباس منش دقیقا مثل یک فرشته با دلسوزی و مهربانی این موضوع را به نحو احسن بیان نمودند خدا یار و نگهدارت باد.
همزمان که داشتم به این فایل گوش میدادم و کامنت ها رو میخوندم یه فکرایی اومد به سرم که جسته و گریخته بود ولی گفتم شروع کنم به نوشتن که ببینم چیا بوده اون فکرا که اومد ببینم اصلن میتونم به یه نتیجه گیری برسم یا نه
میخواستم بگم ای کاش من همزمان که این قوانین رو دارم یاد میگیرم بعضی از صفات این سیستم رو هم باور میکردم تا این باور بتونه کمکم کنه بهتر زندگی کنه
میخوام با مثال بگم که بهتر متوجه بشم اول خودم و بعد بهتر منظورمو به شما برسونم
من حدود یه سال پیش از یه دختری خوشم اومد چند مدتی با هم بودیم و بعدن که رابطمون عمیقتر شد من ازش خواستگاری کردم
پدرش گفت که شغلت بد نیست ولی اگه میتونستی بری فلان شرکت بهتر بود ، بعد از اون من با هزار زحمت از شرکتم در اومدم و رفتم همون شرکتی که پدرش میگفت، جریان ازدواج که اصلن جور نشد و من چقد بابت تغییر شرکتم اذیت شدم میخوام بگم وقتی راحتی و رضایت خودتو رها میکنی و میری دنبال جلب رضایت دیگران، این سیستم یا خداوند رو بی رحمترین می یابی که به خاطر رفتار شرک آلودت می کوبتت زمین و تا توبه نکردی دستتو نمیگیره
تو زندگیم خیلی شده کارهایی رو به خاطر راحتی دیگران انجام دادم که باعث شده راحتی خودمم صلب بشه بدترین بلاها سرم اومده
خدا سخت انتقام گیرنده است(وقتی بر خلاف دستورالعمل هاش عمل میکنی)، خدا خیلی بی رحمه(وقتی به جای توجه کردن به قوانینش احساسی عمل میکنی)، خدا در کمینه(وقتی اشتباه میکنی)، خدا مکّار ترینه(وقتی باهاش مکر میکنی)،خدا نه تنها نزدیک نیست بلکه خیلی هم دوره وقتی من با کارام خودمو ازش دور میکنم خدا توبه پذیر نیست وقتی توبه نمیکنی…
میخوام به خودم بگم حواسم باشه، هر وقت به جای رضایت خودم میرم دنبال جلب کردن رضایت دیگران از این سیستم انتظار نداشته باشم روی خوششو بهم نشون بده
وقتی به جای اینکه راحتی خودم الویت باشه الویتم راحتی دیگرانه چنان سیلی از این زندگی میخورم که تا مدتها جاش میمونه…
سپاسگذارم از گروه تحقیقاتی عباسمنش بابت زحمتاشون🌹👍🙏
باسلام به استاد عزیزودوستان عزیزم
نیاز به جلب توجه و تایید دیگران دلیلش چیه؟
استاددر دوره عزت نفس کامل در این مورد صحبت کردن وقتی تو خودمون یه خلا داریم دنبال جلب توجه هستیم و همش میخوایم تایید دیگران رو بگیریم
و مااومدیم تو این سایت که متفاوت فکر کنیم و متفاوت رفتارکنیم چون داریم روی باورهامون کارمیکنیم
باید یادبگیریم برای خودمون زندگی کنیم نه برای دیگران
استادچه لذتی داره بتونیم اینجوری زندگی کنیم و این زمانی شدنیه که اینقدعزت نفسمون بالا باشه که نظر دیگران برامون پشیزی ارزش نداشته باشه
استادتوصیه شون اینه که سبک شخصی خودمون رو داشته باشیم وبرای دل خودمون زندگی کنیم اگر میخوایم ارامش داشته باشیم خدایا شکرت که مدتیه این توصیه برام وحی منزل شده و دارم خیلی پیشرفت میکنم خدایاشکرت
وحواشی رو از خودمون دورکنیم
وبرای جلب توجه تمرین سکوت کنیم
وجلب توجه مارو از خود خداگونمون دور میکنه
وپایه زندگیمون رو براساس نظر دیگران نچینیم
وکاری رو انجام بدیم که فکرمیکنیم درسته
و سعی کنیم خودمون رو راضی کنیم چون ما در راضی نگه داشتن دیگران ناتوانیم
خدایاشکرت دارم دوره عزت نفسو میگذرونم وتو همون جلسات اول تغییرات رو توخودم حس میکنم
ومیخوام جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه
خدایا عاشقتم بابت این احساس بینظیرم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاشکرت
عزت نفس به معنی شکست ناپذیر بودن هستش ولی شکست ناپذیری از چه چیزهایی؟
جالبه که من تا قبل تصور میکردم عزیز بودن به معنی محبوب بودن در میان جمع هستش.درصورتی که اصلا هیچ ربطی به این نداره.اصلا وقتیکه خدا هست و او بالاتر از همه است و همه چیز تنها در ید قدرت اوست محبوب بودن در میان مردم چه اهمیتی داره؟ وقتی که حتی روزی مورچه ای در دل تاریکی شب را میرسونه وقتی که روزی کوچکترین موجودات را دل تاریکیها و اعماق زمین و اقیانوس و دریاها را میرسونه و قتی که حتی برگی ازدرخت بدون اذن او روی زمین نمی افته محبوبیت درمیان جمع چه ارزشی داره؟
ما اصلا احتیاجی به محبوب بودن در میان جمع نداریم.
نه اینکه محبوب بودن درمیان جمع بد هستش.
یعنی اینکه تلاش نکنیم که حتما و حتما خودمون را دل کسی جابدیم.ما اگر کارهای روزمره خودمون را به درستی انجام بدیم صداقت و تخصص و …. داشته باشیم و توکلمون را به خدا از دست نداده باشیم ؛ اون محبوبیتی که لازم باشه خودش به وجود میاد.نیازی به تلاش برای به دست اوردنش نیست.
یکی از دیگر معانی عزت نفس شایدنفوذ ناپذیر بودن باشه.
یعنی نفوذناپذیری از شرایط اتفاقات بیرونی.یعنی نظر دیگران درمورد تو مهم نباشه.یعنی شرایط بیرونی تو را فریب نده.یعنی عوامل بیرونی روی تصمیمات تو تاثیر نگذاره.یعنی حرفهای مردم نظر تو را درمورد موضوعیخاص تغیر نده.یعنی برای جلب توجه کسی کاری انجام ندی.یعنی به عوامل و شرایط بیرون از خودت اجازه نفوذ به درونت را ندی.
اما کی این قدرت در ما به وجودمیاد.زمانی که خودمون را به یه قدرتی که از همه قدرتها بالاتره نزدیک ونزدیک تر کرده باشیم.خودمون را به اووصل کرده باشیم تا وسوسه های شیطان در ما نفوذ نکند.تا اونقدر از نظر درونی قوی باشیم که زیبا جلوه دادن زشتی برخی گناهان در ما نفوذ نکند و ما را به انجام گناه و …مجاب و راضی نکند.
کی ما میتونیم خودمون را به اون منبع قدرت نزدیکووصل کرده باشیم؟ زمانی که در زندگیمون فقط و فقط به او توکل کرده باشیم.اما توکل بی چون و چرا نه توکل با اما و اگر.
یعنی راستشو بگیم حتی اگر به ظاهر به ضررمون باشه.چون ایمان داریم توکل کردن به او تکیه کردن به بالاترین قدرت هستش بنابراین از شرایط ظاهری بیرونی نفوذناپذیر میشویم.
البته گفتن این حرف آسونه ولی انجام دادنش به اندازه ایمانی که به ان قدرت واحد داریم آسونه.
عزت نفس یعنی اینکه خودتو شکست ناپذیر باور داشته باشی.شکست ناپذیر از وساوس شیطان؛از حرفهای مردم؛از عوامل و شایط بیرونی؛ از هر چیز دیگری غیر از دستورات الهی.
شاد و موفق باشید.
سلام به استاد عزیز، مریم دوست داشتنی و همه همراهان گرامی
نشانه امروز من این فایل بود. وقتی بازش کردم با خودم گفتم چرا این فایل؟؟ من که هیچ وقت دنبال جلب توجه دیگران نبودم! همیشه تو جمع ها دیده شدم .. پس چرا این فایل؟؟!! وقتی یکم بیشتر بهش فکر کردم دیدم من پانزده سال از زندگیم وقف یه آدمی کردم که متعلق به من نبود. فقط فقط برای اینکه خودم به همه نشون بدم!! بگم من میتونم!! تحت هر شرایطی.. هر کاری کردم که درست بشه این رابطه.. که به همه بگم من انجامش دادم..
و تا همین امروز اینو متوجه نشده بودم که اینا فقط به خاطر جلب توجه بوده..
که دیگران بگن عجب دختری!!!
آفرین!!
تونست!!
و دنبال تحسین و تایید دیگران بودم..
از حرف مردم میترسیدم..
این تایید طلبی چندین سال از بهترین سال های عمرمو حروووم کرد..
باعث شد از تمام چیزهایی که میخوام بگذرم ..
و خودمو وقف تایید دیگران بکنم..
ولی از ابتدای امسال که دیگه رها کردم
و به خودم گفتم تا کی ؟؟
به چه قیمتی؟؟
همه چیز به سرعت تغییر کرد..
اون شخص از زندگیم رفت بیرون..
و الان زندگی رو زندگی میکنم..
از تک تک لحظاتم لذت میبرم..
بدون اینکه بترسم که قضاوت بشم!!
یا اینکه مردم چی میگن؟؟
زندگیم افتاده رو سرازیری قشنگی که عاشقانه دوستش دارم..
از تضادهایی که اتفاق میفته میفهمم که باید کدوم راهو برم..
و چیکار کنم..
خلاصه بگم که ممنونم
و خدا را شاکرم که منو تو این مسیر قرار داد
و شما دستی شدید از دستان خداوند برای من
برای بهتر دیدن
آشنا شدن با قوانین
شاد بودن
و در کل زندگی کردن در لحظه ..
ممنون از شما و همه همراهان عزیز که هر روز مشتاقانه اول صبح میام و کامنت هاشون میخونم و یاد میگیرم
درود برشما
و لبخند خدا جاری در تک تک لحظاتتون.
سلام خواهر مهربان و پر انرژی ام
از لطف شما بی نهایت سپاسگزارم إن شاءالله هر روز بهتر از دیروز شاهد پیشرفت دوستان با باورهای توحیدی درست خواهیم بود.
بله عزت نفس یعنی تربیت خدایی یعنی کلام درست و عمل درست در راستای آنچه خدا می خواهد
هر چه قدر به خدا نزدیک شویم عزت نفس بیشتری خواهیم داشت.
بزرگی می گفت:«ده ها برابر آنچه که شناخت به خداوند پیدا کنید و خداگونه تر شوید بر جهان پیرامون خود تأثیر گذارتر هستید.»
مَن کانَ یُریدُ العِزَّهَ فَلِلَّهِ العِزَّهُ جَمیعًا ۚ إِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُهُ ۚ وَالَّذینَ یَمکُرونَ السَّیِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ ۖ وَمَکرُ أُولٰئِکَ هُوَ یَبورُ
ترجمه : « کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد؛ و آنها که نقشههای بد میکشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود میشود (و به جایی نمیرسد)! »
هر چی آرزوی خوبه مال تو…
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این مسیر توحیدی تا بادرک قوانین جهان هستی خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای زیباتری برای زیستن باشه.
سپاسگزارم که به این اصل مهم (احساس لیاقت و خودارزشمندی) آنقدر توجه میکنید و بهمون یادآورمیشید که همه ی موفقیت ها و لذت ها با تقویت اعتمادبنفسمون بدست میاد و هرچه روی این موضوع سرمایهگذاری کنیم ،نتایجمون پایدارتر میشه و سطح رضایت اززندگیمون بالاترمیره و این احساس خوب اتفاق های خوب بیشتری رو برامون به ارمغان میاره.
سال 96 بود که تو دانشگاه تهران در دوره ای شرکت کردم که منو با خودم مواجه کرد ، قسمتی از وجودمو بهم نشون داد که من متوجه شدم چقدر عزت نفسم خورد شده و تقریبا همه ی کارهایی که دارم درکل روز انجام میدم و تمام تصمیماتی که تاحالا برای زندگیم گرفتم (ازدواج ،تحصیل، محله ،خونه ، وسایلای خونه ، فرزند آوریم انتخاب شغلم و همه و همه ی زندگیم )همشون تحت سیطره ی همین احساس بی لیاقتیم بوده و میخواستم به کمک عوامل بیرونی این بُعد از وجودمو ترمیم کنم ، و چون آموزشی ندیده بودم ، و چون مسیرم اشتباه بود ، درمانی صورت نگرفته بود و به قول استاد فقط داشتم اشغالهارو میزدم زیر مبل و من همچنان علی رغم تلاش بی وقفه برای بهتر شدن اوضاع ،،، ناراضی ناراحت و غمگین بودم .
کتابهای زیادی دراین رابطه خوندم و دورهای زیادی شرکت کردم تا جایی که خودم شدم مربی مهارتهای زندگی و یکی از ده گام های این آموزش ، تقویت عزت نفس هست رو آموزش میدم و لذت میبرم از این بهبود …
هم زمان با آگاهی های استاد عباسمنش عزیزم آشنا شدم و به معنای واقعی کلمه سحر شدم و لذت بردم از کلمه به کلمه ی این آگاهی ها ،
همونطور که بسیار واضحه شما همیشه به این اصل مهم ، تو آموزش هاتون اشاره میکنید و حالا من با تهیه کردن دوره ی خودارزشمندی و احساس لیاقت ، همچنان دارم رو خودم کار میکنم و متعهدم تاابد روی خودم کار کنم ،
دیشب داشتم اولین تمرین این دوره رو انجام میدادم و باز به شناخت بهتری ازخودم میرسیدم تا بتونم مقاومت هامو شناسایی به وسیله ی آموزههای شما خودمو بهبود بدم .
وامروز صبح این فایل هماهنگ با آگاهی های دیروز رو گوش کردم و مثل همه ی دفعات قبل ، این هماهنگی ها بهم میگه که مسیرم درسته و همچنان پرانرژی و پرقدرت ادامه بدم و از مسیر لذت ببرم که همین لذت بردن، قانون اساسی زندگیمه که قراره منو به جاده ای هموار و زیبا و سرسبز برسونه تا سوت بزنم و کیف کنم و ازش عبور کنم و آسان بشم برای آسانی ها.
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین
سپاسگزارم از مهربان پروردگارسخاوتمندم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی
وسپاسگزارم از خودم که متعهدانه پای بهبود دائمی خودم ایستادم تا نسخه باشکوه تری ازخودم ، به نمایش بگذارم و جهان درمقابل این جهاد اکبرم ،کرنش کنه و چاره ای جز بهترین هارو تقدیمم کردن نداشته باشه.
دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگِ عباسمنشیم دراین سایت توحیدی.
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان ارجمند.این فایل نیز به نوبه خود بی نظیر و عالی بود.
حقیقتا وقتی انسان به عزت نفس و اعتماد بنفس والایی می رسد به مانند رهبر و یک پیشرو همه گوش به فرمان شده و دنباله رو این افراد می شوند.
از دوران گذشته هم وقتی سیری در تاریخ داشته باشیم کسانی را می بینیم که در دنیا یک شاهکار بوده اند و قطعه ای از این پازل دنیای هستی را پر کرده اند همگی پیشرو و همان چند درصد بالای جامعه را تشکیل داده اند و افراد موفقی که به معنای حقیقی به جایگاه رفیع انسانیت و شرافت رسیده اند.
اصولا اگر کسی در مقام جلب توجه و اثبات چیزی برآمد در آن زمینه احساس کمبود و خلا می کند و با خود نمایی و جلب توجه دیگران می خواهد آن احساس و نیاز درونی را پر کند.حالا در هر زمینه ای میتواند باشد مثلا کسی که مدرک دکترا دارد دیگر نیازی به اثبات و تایید مدرکش ندارد و همه جا جار نمی زند که من دکتر هستم و …
جالب بود وقتی فایل رو دانلود کردم و صبح موقع رفتن به سر کار گوش دادم اولین جمله ای که به چشمم خورد جمله ای از امام صادق (ع) بود که در آسانسور محل کارم نصب شده بود و آن این بود: “هیچ کس تکبر و قدرت نمایی نمی ورزد مگر به خاطر ذلتی که در درون خویش می یابد و احساس می کند.” ( تکبر و جلب توجه نتیجه کمبود شخصیت است) اصول کافی جلد دوم صفحه 312 .
خیلی جالب بود اولین جمله بعد از گوش دادن فایل و …
در زندگی خودمان هم مثال های فراوان می شود زد مثلا برای خرید لباس باید طوری عمل کنیم که برای خرید به تایید چند نفر لازم نباشد و خودمان آن پوشاکی که دوست داریم و با آن راحتیم بخریم و.. همچنین نوع لباس پوشیدن و نوع آرایش سر و..که در پکیج عزت نفس استاد کامل مسایل را تشریح نموده اند.
ما باید آنقدر روی خود کار کنیم که در زندگی نیازی به تایید دیگران نداشته باشیم و جلب توجه همانطور که در ذات آدمی می باشد طوری باشد که در جهت پیشرفت و تایید قوانین هستی و تایید خودمان جلوه گر شود و از آن در جهت رسیدن به اهداف عالیه استفاده کنیم نه اینکه کارهایی انجام دهیم که در دید دیگران برای جلب توجه، ما را از شان و منزلت انسانی مان بیاندازد.
افرادی هستند مثلا ثروتمند هستند ولی از نظر عاطفی کمبود دارند و یا بالعکس، و یا مورادی دیگر. همه با جلب توجه دیگران می خواهند آن نیاز درونی را از بیرون پر کنند در حالیکه نمیدانند نیاز درونی است نه بیرونی.
“سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد”
امیدوارم خدا نیازهای درونی همه انسانهای پاک را برطرف نماید و همه با اتکال به خدای وهاب از دست نیاز به سوی غیر او برحذر شویم.
زیبا، خوب و کامل بود.
آقای نعمتی فر وجود انسان های خوش فکری چون شما برای ما نعمتی است از جانب خداوند. پایدار و پیروز باشید.
هر چی آرزوی خوبه مال تو.
خیلی بهم کمک کرد.ممنونم ازتون
به نام بهترین بخشندگان.سلام استادعزیز.سلام دوستان گرامی.سلام گروه تحقیقاتی عباس منش.وقت بخیر.همیشه عادت دارم طبق مطالبی که از شما یادگرفتم اول تغییرات از خودم شروع کنم بعد بقیه افراد وقضاوت کنم.نشستم راجع به رفتارهای خودم یه بازنگری کردن.از خودم که شروع کردم دیدم واقعا درسته همه چیم شده نظر مردم.لباس پوشیدنم:دنبال لباس های خاص بودم چرا؟که جلوه کنه.مدل موهام:یه جور خاص باشه که همه بگن اوووف عجب مدلی .کفشام.حرفام.حتی ورزش کردنم.نمیگم خیلی افراطی ولی همینطوری که استاد گفتن 95 درصد مردم دچارشن واقعا منم دچار این معضل بودم.حتی شاید خنده دار باشه ولی همینجا توی این سایت هم بطور ناخوداگاه و از روی عادت شرو کردم تو نظر دادنم از یه متد خاص که مثلا ابتدای جملاتم همیشه یه جور باشه وآخر نظرم هم یه کلمه باشه به عنوان امضام.خدارو خیلی دوست دارم خیلی باهاش رفیق شدم حتی عاشقشم چون همه خوبی هارو برام میخاد.و اون بود که منو با استاد آشنا کرد.ولی دیگه این که ته حرفام بنویسم عااااشقتم خدارو نمینویسم.چون دقیقا به این نتیجه رسیدم که این کارم نوعی جلب توجه بوده.من اعتراف میکنم و اولین قدم رو برمیدارم واز خودم شرو میکنم.دوروزه نمیدونید چه آرامشی دوباره به زندگیم وارد شده.دیگه نظر وجلب توجه دیگران برام مهم نیست.خودم مهمم و کاری که دلم میخاد.دل من مهمه وطبیعت و کائنات هم ,هم مسیر با من قدم برمیدارن.من سرشار از عشق الهی هستم واین انرژی وعشق به همراهانم در خونواده عزیزم در این گروه تقدیم میکنم.????????
سلام مرتضی جان
از دعای خوبت سپاسگزارم و از ته دل برایت بهترینها را آرزومندم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغیر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
استاد عزیز با توجه به تفکری که چند روز بود در مورد تجارب زندگی خودم قبل از آشنایی با شما داشتم به این نتیجه رسیدم که دلیل تمام اون اتفاقات ناخواسته در صلح نبودن من با خودم بوده موضوعی که با آشنایی با شما و خریدن دوره ی به صلح رسیدن و عزت نفس تونستم بهترش کنم ولی این روزها احساس میکردم که دوباره این مساله میخواد خودش رو پر رنگ کنه توی وجود من و به همین خاطر تصمیم گرفتم دوباره فایل های در صلح بودن و دوره ی در صلح بودن رو شروع کنم و امروز با این فایل شروع کردم
نکات مطرح شده توی این فایل :
مردم انگار مسابقه دارن میدن برای جلب توجه :
وقتی دقت کردم به این موضوع و ی کم فکر کردم دیدم آره دقیقا همینه و من دارم میبینم که والدین دانش آموزام انگار مسابقه دارن برای نشون دادن عکس های خانوادگیشون و گذاشتنشون توی پروفایلشون چون به محض اینکه یکیشون ی عکسی رو میزاره یا چیزی رو استوری میکنه بقیه هم همون کار رو انجام میدن
نیاز به جلب توجه از بدو ورود در وجود انسان بوده اما هر چی که میگذره آدم ها بیشتر این خلا رو در وجودشون هست که دیده بشن و در موردشون حرف بزنن:
وقتی دقت میکنم میبینم که حتی خواهرزاده ی خودم که ی بچه هی 7 ساله هست هم هر وقت ی چیزی میخره دوست داره دختر عموها و پسر عموهاش رو دعوت کنه خونه و یا خودش بره خونه ی اونها که چیزهایی رو که خریده رو به اونها نشون بده و این یعنی این میل به دیده شدن در وجود آدم ها هست از همون دوران کودکی
نیاز به جلب توجه اگر افراطی بشه ما رو از خودمون دور میکنه
ما باید یاد بگیریم که برای خودمون زندگی کنیم
اگر میخواین آرامش داشته باشین و طعم خوشبختی رو بچشین هر کاری رو که میخاین انجام بدین از خودتون بپرسین که این رو برای خودم میخوام انجام بدم یا برای بقیه :
همین امروز صبح من میخواستم برم ی اداره ای برای انجام ی سری کارها اولش میخواستم کفش پاشنه دار بپوشم که تیپ اداری داشته باشم اما بعدش که فکر کردم با پوشیدن ان کفش ها اذیت میشدم و فقط برای زیبا دیده شدن میخواستم اون کار رو بکنم اما بعدش حرفهای شما توی دوره عزت نفس و توی این فایل که دیشب گوش داده بودم رو به یاد آوردم و به خودم گفتم که من باید این نیاز به جلب توجه رو کنترلش کنم و به همین خاط هم عمدا اون کفش ها رو نپوشیدم و ی جفت کفش اسپورت پوشیدم که راحت بتونم باهاش راه برم فارغ از اینکه دیگران چی میگن یعنی دقیقا این سال رو از خودم پرسیدم که کدوم کفش رو با چه هدفی میخوام بپوشم و در نهایت اون چیزی رو پوشیدم که راحتی خودم رو در اولویت قرار میداد
پایه و اساس زندگی باید روی این اصل باشه که :
من انسان ارزشمندی هستم و نیاز ندارم که کسی ارزش رو در من مشخص کنه من نیازی به توجه دیگران ندارم
پایه عزت نفس اگر درست چیده بشه همه چیز خودبخود درست میشه :
خدا رو شکر که با خریدن دوره عزت نفس فهمیدم که تمام مشکلات من از پایین بودن عزت نفسم سرچشمه گرفته و سعی کردم با کار کردن روی ان دوره عزت تفسم رو بهبد بدم و به میزانی که تونستم این کار رو انجام بدم از همه لحاظ بهتر شدم نسبت به قبل خودم هر چند که باز هم بادی ادامه بدم و کار کنم چون توی محیطی بزرگ شدم که این عزت نفسه اصلا وجود نداشت و تازه توی این 3 سال تونستم ی کم ایجادش کنم
ما نمیتونیم دیگران رو راضی کنیم اما میتونیم خودمون رو راضی نگه داریم
اگر عزت نفس و اعتماد به نفس ما بالا باشه هر کاری رو میتونیم انجام بدیم
سبک شخصی زندگی خودمون رو باید پیدا کنیم و بر اساس اون زندگی کنیم سبکی که به ما آرامش میده و احساس خوب بیشتری به ما میده
سپاسگزارم استاد که با بودن با شما دارم تلاش میکنم که به سبک خودم زندگی کنم
به نام خداوند «موفق» و «ثروتمند»
——————————————
انتقادی مطرح شده مبنی بر اینکه استاد با طرح این معضل یعنی معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه” موجب جلب توجه بیشتر مردم به این عارضه شده و با مبانی ایشان منافات دارد.
لطفا ابتدا به این داستان توجه نمایید :
هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به امر الهی به میان مردم آمدند زمانی که بازار سحر و جادوگری در میان مردم داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران بودند آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولى از آن جا که برای خنثى کردن یک مطلب همانند خنثى کردن یک بمب ابتدا می بایست که انسان از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثى کردن آن را یاد بگیرد،
ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند، اما سوء استفاده کنندگان یهود همین را وسیله قرار دادند براى اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا آن جا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهى، حضرت سلیمان را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعى به فرمان او است، یا جن و انس از او فرمان مى برند همه مولود سحر است.
هنگامى که پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود، سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند: از محمد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان پیامبر است، در صورتى که او ساحر بوده است؟!
سپس خداوند آیه 102 سوره بقره را نازل می کند :
« وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَلکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ وَما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَد حَتّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلاّ بِإِذْنِ اللهِ وَیَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِى الآْخِرَهِ مِنْ خَلاق وَلَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ »
ترجمه : «و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىی خواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولى شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مى دادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمىدادند، مگر اینکه از پیش به او مى گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها (کافران) از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند با نیتی که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند ولى هیچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامى گرفتند که به آنان زیان مى رسانید و نفعى نمى داد. و مسلما مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى دانستند. »
————————————-
اینکه استاد عزیز درباره معضلی صحبت می نماید این است که ما جلوی پای خود را ببینیم تا درون چاله نیفتیم.
در خیلی از بیماری های روانی و ناهنجارهای اجتماعی اشخاص، واقف بر احوال خویش نیستند و در خیلی از موارد مشابه اولین اقدام جهت درمان این است که ابتدا به ساکن خود شخص از نوع و طبعات بیماری خود مطلع گردد تا در درمان خود همکاری نماید یا به درمان خود اقدام نماید.
و استاد گلم عباس منش دقیقا مثل یک فرشته با دلسوزی و مهربانی این موضوع را به نحو احسن بیان نمودند خدا یار و نگهدارت باد.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام خدمت هم خانواده های عزیزم
استاد عزیز و مریم شایسته نازنین
همزمان که داشتم به این فایل گوش میدادم و کامنت ها رو میخوندم یه فکرایی اومد به سرم که جسته و گریخته بود ولی گفتم شروع کنم به نوشتن که ببینم چیا بوده اون فکرا که اومد ببینم اصلن میتونم به یه نتیجه گیری برسم یا نه
میخواستم بگم ای کاش من همزمان که این قوانین رو دارم یاد میگیرم بعضی از صفات این سیستم رو هم باور میکردم تا این باور بتونه کمکم کنه بهتر زندگی کنه
میخوام با مثال بگم که بهتر متوجه بشم اول خودم و بعد بهتر منظورمو به شما برسونم
من حدود یه سال پیش از یه دختری خوشم اومد چند مدتی با هم بودیم و بعدن که رابطمون عمیقتر شد من ازش خواستگاری کردم
پدرش گفت که شغلت بد نیست ولی اگه میتونستی بری فلان شرکت بهتر بود ، بعد از اون من با هزار زحمت از شرکتم در اومدم و رفتم همون شرکتی که پدرش میگفت، جریان ازدواج که اصلن جور نشد و من چقد بابت تغییر شرکتم اذیت شدم میخوام بگم وقتی راحتی و رضایت خودتو رها میکنی و میری دنبال جلب رضایت دیگران، این سیستم یا خداوند رو بی رحمترین می یابی که به خاطر رفتار شرک آلودت می کوبتت زمین و تا توبه نکردی دستتو نمیگیره
تو زندگیم خیلی شده کارهایی رو به خاطر راحتی دیگران انجام دادم که باعث شده راحتی خودمم صلب بشه بدترین بلاها سرم اومده
خدا سخت انتقام گیرنده است(وقتی بر خلاف دستورالعمل هاش عمل میکنی)، خدا خیلی بی رحمه(وقتی به جای توجه کردن به قوانینش احساسی عمل میکنی)، خدا در کمینه(وقتی اشتباه میکنی)، خدا مکّار ترینه(وقتی باهاش مکر میکنی)،خدا نه تنها نزدیک نیست بلکه خیلی هم دوره وقتی من با کارام خودمو ازش دور میکنم خدا توبه پذیر نیست وقتی توبه نمیکنی…
میخوام به خودم بگم حواسم باشه، هر وقت به جای رضایت خودم میرم دنبال جلب کردن رضایت دیگران از این سیستم انتظار نداشته باشم روی خوششو بهم نشون بده
وقتی به جای اینکه راحتی خودم الویت باشه الویتم راحتی دیگرانه چنان سیلی از این زندگی میخورم که تا مدتها جاش میمونه…
سپاسگذارم از گروه تحقیقاتی عباسمنش بابت زحمتاشون🌹👍🙏