سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳

هدایت و مهم‌تر از آن‌، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذت‌بخشی‌ است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته می‌شود.ما هیچ برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای برای این سفر نداریم.همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم‌، حتی نمی‌توانم کوچکترین ایده‌ای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیبایی‌هایش بیش از آن است که بتواند در قوّه‌ی تخیلم بگنجد‌، زیرا خداوند استاد برنامه‌ریزی هاست.ما فقط خودمان را به این جریان جاری‌ِ خوشبختی سپرده‌ایم‌ و تمام سعی‌مان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.تمام سعی‌ ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی‌، ما را به مسیرِ زیبایی‌های بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت‌، تشخیص نشانه‌ها‌، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.چراکه زبانِ گفتگوی این جریان‌، «از طریق نشانه‌هاست».منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳
    150MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

488 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نوید فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستاشتنی و خانم شایسته مهربان و فعال و دوستان همسفر

    یکی از موضوعات کلیدی در این سفرنامه و سفر به دور آمریکا این هست که بدون اینکه برنامه زمان بندی خاصی شاید نباشه و فقط تمرکز روی زیباییها و لذت بردن از مکان و زمانی هست که همون لحظه اتفاق میفته.خیلی بنظر من واقعا بینظیره این موضوع که مسافرتی بری که اصلا هیچی رو برنامه ای نباشه و فقط اجازه بدی خدا هدایت کنه و وقتی ذهنت و فکرت و تمرکزت روی چیزهای مثبت و شاد باشه دقیقا خداوند هم همین مسیر رو بهت الهام می‌کنه و هدایت میشی بسمت بهترینها و تجربه یه مسافرت عالی رو خواهی کرد.

    امیدوارم که همه دوستان همسفر همیشه شاد ثروتمند سلامت باشند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    صفرعلی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    بنام خدای هدایتگرم همه چیز که دارم از اوست همه چیز را به اون میسپارم خودش واسه من برنامه ریزی میکنه و هدایتم میکنه.

    سلام به استاد عشق مایک عزیز و خانم شایسته و همه عزیزان هم سفر

    واقعا چی زیباست که همه دغدغه های زندگی را رها کنی و بیاین دلت بزنی تو این سفر همراه استاد عزیزم همراه شوی و لذت ببری

    اون دو چرخه های زیبا من عاشق دو چرخه سواری هستم تو یه فضای قشنگ جنگلی واقعا حال میده

    خدایا شکرت بابت این همه فراوانی ها و زیبایی ها و این جاده قشنگ و این فضای زیبای که رفتیم انترنت استفاده کردیم

    اون سرفیس ها رو نگاه چقد قشنگه من میخوام از خداوند که یکی از اونا برام هدیه بده بزودی

    واقعا متشکرم از استاد عزیزم و مریم جون بابت اینکه این ویدیو ها را میسازند که ما بتونیم تمرکز خود را به رو بهترین و زیباترین چیزها بگذاریم.

    اون اسپ های قشنگ من که بی صبرانه منتظر فایل تور اسپ سواری هستم انشالله لذتی میبریم.

    چی زیباست که تسلیم به خداوند باشی و اعتماد داشته باشی به خداوند که در جریان هدایت الهی تو را به ساحل برسونه

    تسلیم بودن یعنی من از خودم هیچی ندارم تو برایم هدایت بده مرا به ثروت به فراوانی به عشق به سلامتی و شادی بیشتر و لذت های بیشتر از زندگی هدایتم کن.

    من که عاشق صدای آب و دریاچه ها هستم . خدایا شکرت بابت این دریاچه قشنگ اون اطفال چقد قانون را قشنگ عملی میکنند و خود شون را رها میسازن تا رودخانه با جریان خود اون ها را به مسیر زیبایی ببرند.

    خدای هدایتگرم من تسلیم تو هستم مرا هم جهت بساز با جریان الهی جریان که سراسر شادی بیشتر

    ثروت بیشتر

    آرامش بیشتر

    پول بیشتر

    خوشبختی بیشتر

    فراوانی بیشتر

    خدای عزیزم من از خودم هیچی ندارم خودت برایم برنامه ریزی کن بهترین ها را و برایم قدم به قدم های زندگیم را هدایت کن

    خدای وهابم شکرت که امروز من ثروت را خلق میکنم

    خدایا شکرت که امروز من مشتری های فراوانی را خلق میکنم

    خدایا شکرت که امروز من اتفاقات عالی را خلق میکنم

    خدایا شکرت بابت اینکه همه چیز عالی و فوق العاده

    خدایا شکرت که من خودم خالق زمدگی خودم هستم

    در پناه الله یکتا شاد سالم، شاد و ثروتمند باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نجمه امانی گفته:
    مدت عضویت: 802 روز

    سلام و نور به قلب های شمایی ک بر زیبایی ها بر فراوانی های جهان تمرکز و توجه میکنید.

    سلام خدای وهابم

    خدای روزی رسان بی حسابم

    خدایا شکرت هزاران هزار مرتبه به خاطر نعمت زندگی ک امروز هم به ما دادی

    خدایا هزاران مرتبه شکرت به خاطر سلامتی ام

    سلامتی خودم و عزیزانم خدایا هزاران مرتبه شکرت به خاطر تک تک نفس های پدر و مادرم به خاطر ضربان های قلب عزیزانم

    خدایا شکرت به خاطر همدار شدنم با این زیبایی ها

    خدایا شکرت برای نعمت اینترنت

    خدایا شکرت برای آسمان آبی

    خدایا شکرت برای ابرها و درختان زیبا

    خدایا شکرت برای فراوانی عشق و ثروت

    خدایا رب من ، من از خودم هیچ ندارم و هر چ هست تویی

    من امروز هم آگاهانه خودمو به جریان هدایتت میسپرم تا منو به بهترین موقعیت ها و شرایط و افراد هدایت کنی

    خدایا ازت درخواست میکنم امروز برنامه ریزی زندگی منو انجام بدی و کارهای منو مدیریت کنی

    خدایا ازت میخوام سفارشات فاطمه صحیح و سالم برسن بندرعباس و هم من و هم او بسیار خوشحال باشیم

    خدایا ازت میخوام ک منو به مدارهای بالاتری از ثروت و نعمت هدایت کنی

    خدایا ازت میخوام از نور قرآن از نور خودت به قلبم بتابی امروز

    خدایا ازت میخوام شرایط تفکر و تعقل در آیات قرآن رو برام فراهم کنی

    خدایا ازت میخوام قلبم رو به نور قرآن روشن کنی

    خدایا ازت میخوام توجه و تمرکز منو بر زیبایی ها بر فراوانی ها بیشتر کنی

    خدایا ازت میخوام بیشتر و بیشتر از قبل هدایتم کنی و کمکم کنی ک ریز به ریز هدایت هات رو بگیرم و عمل کنم و سوپرایز بشم

    خدایا دوس دارم بهم بگی چیکار کنم ک زندگیم هر روز زیبا تر و زیبا تر بشه

    خدایا ازت میخوام به کسب و کارم برکت بدی

    خدایا ازت میخوام امروز از عشقت از عظمتت اشک شوق بریزم و بهت نزدیکتر بشم

    خدایا از اینکه اجازه میدی باهات حرف بزنم و درخواست کنم سپاسگزارم

    دوس دارم این رابطه ما هر روز بهتر و بهتر از قبل بشه

    خدایا ازت میخوام هدایتم کنی به نور به آگاهی به عشق به ثروت به سلامتی

    خدایا ازت میخوام هر روز پیامک های واریزی بیشتر و بیشتری دریافت کنم

    خدایا تو میتونی روزی منو از جاهایی برسونی ک من حتی عقلمم بهش نمیرسه

    رسالت من در این دنیا ثروتمند شدن هست

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهانه

    خداوند از ثروتمندان حمایت میکنه

    من میتونم فقط با لذت بردن از زندگیم و موندن در احساس خوب ، زندگی بهشتی خودمو خلق کنم

    خدا عاشقه منه

    من یکی یه دونه خدام

    خداوند جهان با این عظمتش رو برای من خلق کرده

    من تکه ای از خدا هستم

    من لایق زندگی در بهشتم چون من تکه ای از خدام..من خود خداوند هستم

    من خودمو با تمام وجود دوست دارم

    محصولات من ارزشمنده و خداوند خریدار محصولات من هست

    خداوند بسیار بخشنده است بسیار مهربان بسیار عالمه هر گز خوابش نمیبره

    هر گز خطا نمیکنه هر گز فراموش نمیکنه من خودمو زندگیمو به این خدا بیسپارم و ازش هدایت میطلبم

    خدایا شکرت بوووس فراوان از کهکشان راه شیری به تنها قدرت مطلق جهان رب ماچ ماچی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مصطفی نازی کلیشمی گفته:
    مدت عضویت: 1599 روز

    به نام خدای وهابی که رب من است

    سلااااااام به استاد عششششششق

    سلااااااام به مریم بانوی عششششششق

    سلااااااام به مایکی رهاااااا

    سلااااااام به همه‌ی همسفرهای عزییییییز

    خدارو سپاسگزارم که توی این سفر جذاب و هدایتی همراه هستم.

    راستش این قسمت همش هدایت بود و هدایت، فراوانی بود و فراوانی، عشق بود و عشق، آرامش بود و آرامش، زیبایی بود و زیبایی، نور بود و نور، لذت بود و لذت، امنیت بود و امنیت، جریان خداوند بود.

    الان که دارم می‌نویسم توی تایمی هستم که جلسه دوم دوره فوق العاده هم جهت با جریان خداوند تموم شده و من و همه ی هم دوره ای هام منتظر فایل جلسه سوم هستیم. طبق قولم قراره روی هر قسمتی که از سفرنامه نگاه میکنم کامنت بنویسم. مریم جون چقدر اون بچه هایی که روی تویوپ سوار بودند و خودشون رو به جریان آب سپردند زیبا بود. چقدر صحبت های شما با دوره هم جهت با جریان خداوند هماهنگه. چقدر لذت بخشه که آدم خودش رو به این جریان صاف رحمت بسپره. وقتی این کار رو انجام بدیم دیگه فقط سوت می‌زنیم و حرکت می‌کنیم. فقط بعدش لذته. لذته ناب. الهی صد هزاران بار شکر که با این بچه ها هم فرکانس شدیم. چقدر این بچه ها از بندها رها هستن. الهی شکرت. خدایا شکرت. عاشقتم مریم جون با اون صدای لرزونت. دوست دارم عزیزم.

    جایی که با دوچرخه هامون رفتیم تا در دل استیت پارک زیبا اینترنت پیدا کنیم چقدر زیبا بود. مارو بردید به دل فراوانی. خدای من چقدر درخت و سرسبزی در جهان وجود داره. چقدر فرصت هست. خدایا شکرت که منو هم فرکانس کردی.

    راستی سرفیس پرو های جذابتون رو دوست داشتم و به زودی یدونش رو خدا بهم هدیه میده. الهی شکرت.

    دوچرخه تاشوهاتون هم زیبا بود. الهی شکرت. چقدر اتوبوس قدرت داره که خودش ژنراتور داره و برق رو در حالتی که خاموشه فراهم می‌کنه. الهی شکرت بابت خونه ی اتوبوسی زیبامون. استاد ممنونم که اینو برای سفر هامون خریدی.

    خدایا من عاشق اسبم. خیلی دوست دارم اسب سواری رو هم توی این سفرمون تجربه کنم. انشالله هدایت میشیم. ما به خداوند اعتماد داریم و دست اون رو باز می ذاریم تا هدایت مون کنه. به قول مریم جون باید نشانه ها رو دنبال کنیم. به قول استاد در دوره هم جهت با جریان خداوند بایستی قلبون رو سنستیو کنیم. باید در صورت اومدن فکر مزاحم آلارم رو دریافت کنیم و نگذاریم مومنتوم منفی شکل بگیره.

    پس به نشانه های خداوند اعتماد می کنم و به این جریان دل می‌ دم تا منو به اقیانوس ببره.

    خدانگهدار همگی

    در پناه الله یکتا شاد، سالم و ثروتمند باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    میترا محسنی گفته:
    مدت عضویت: 292 روز

    سلام بر همسفرای عزیزم تو قسمت سیزدهم سفرنامه

    خدایاشکرت بازم زیبایی دیدیم

    صدای رودخونه که من عجیب دوستش دارم

    جریان آب

    و مثال قشنگ مریم خانم که زندگی شبیه رودخونه ست باید رها باشیم و خودمون رو بسپاریم به دست امواج تا ما رو به دریا برسونن به ساحل امن الهی به جزیره ی خوشبختی

    من تصور میکنم که یه رودخونه تو مسیرش سنگهای بزرگ هست ، صخره هست گاهی شاخه های درختان افتادن جلوش ولی رودخونه هیچوقت درگیر نمیشه واکنش نشون نمیده اعتراض نمیکنه ، بی واکنش فقط مسیرش رو تغییر میده و این باعث قشنگتر شدنش هم شده اتفاقا

    منم باید مثل رودخونه رهاکنم و درگیر نشم واکنش نشون ندم به ناخواسته های مسیرم، توجه نکنم به سختی و مشکلات مسیر زندگیم واعراض کنم به قول قرآن و اجازه بدم جریان هدایت الهی منو به مقصد برسونه

    خدایا شکرت اگه هیاهوی ذهن رو ساکت کنیم همه چی حتی طبیعت داره حرف میزنه باهامون داره مسیر درست بهمون نشون میده

    فقط به قول سهراب سپهری( چشمها را باید شست جور دیگر نگریست) باید نگرش متفاوتی داشته باشیم و از طبیعت درس بگیریم تکامل رو با چهار فصلش داره نشون میده

    ثمر دادن میوه ی درخت صبر در راه رسیدن به خواسته هارو داره با فصل میوه دهی درختانش بعد ماهها مراقبت ورسیدگی نشون میده

    جنب و جوش پرنده ها تو برف وسرما و شادی تموم نشدنیشون و پروازشون در حالی که ایمان دارن خدا رزقشون رو میرسونه اینم درسه که ای انسان نگرانیت برای رزق وروزی برای آینده معنا نداره اگر خدا رو به عنوان رزاق باور داری

    خدایا شکرت هر لحظه با نشانه هات حرف میزنی اگر ما تو فرکانس دریافت نشانه ها باشیم

    خدایا برای تمام نعمت ها وزیبایی ها و نکات مثبت همین لحظه زندگیم سپاسگزارم

    خدایا شکرت برای یک ساعت پیاده روی زیر باران رحمت الهی و هوای فوق العاده قشنگ با اکسیژن خالص

    خدایا شکرت برای سلامتی

    خدایا شکرت برای تعویض پلاک امروز کلی ماشین مدل بالا خفن منتظر بودن نوبتشون بشه و جلو چشمم بودن تو مسیر پیاده روی و من هر لحظه باور فراوانی رو تقویت میکردم تو ذهنم

    خدایا شکرت که جهانت پر از نعمت است چون تو واسع هستی ومیتونیم مثالهاشو ببینیم اگر شیطان رو با وعده فقر وکمبود و ترس بی محلی بزاریم بهش

    خدایا شکرت برای نعمت های پیدا و پنهان زندگیم

    خدایا شکرت برای سایت الهی و فایلهای ارزشمند استاد

    خدایا شکرت منو در مدار دریافت این آگاهی ها ودیدن 13قسمت از این سفرنامه ی زیبا کردی و اجازه دادی وفور و برکت و فراوانی جهانت رو ببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 630 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به همه دوستان عزیز

    بازم سفر

    عاشق سفرم همش آدم تو هیجان و تغییر هست …. سفر آدم رو‌مجبور میکنه از تو فکر و کله خودش بیاد بیرون و تو زمان حال زندگی کنه

    سفر تمرینی برای بودن در لحظه حال هست ……

    البته سفری با دوچرخه سواری و اسب سواری تو دل طبیعت …. فقط اونی که تجربه کرده باشه می دونه که لذتی داره

    اونم با عشقت

    و خیالتم راحت باشه که رفتی گشتی عشق ‌‌حال کردی یه جایی داری که خونه خودته برگردی اونجا همش انرژی خودت

    البته که هتل هم خوبه

    ولی من با خوابیدن و بودن تو تایم طولانی تو فضاهای عمومی سرمستان زیاد موافق نیستم

    انگار تو هتل وقتی میری و می‌خوابی تا فردا به انرژیت رفرش نمیشه

    ولی اروی اینطوری نیست مال خودته انرژی خودته و قشنگ انگار بر میگردی به خونه خودت و اونجا دوباره از همه انرژی هات شارژ میشی ولی هتل انگار که این شارژ اتفاق نمی افته

    این‌ ‌بیتشر خانم ها درک میکنن چون خانم ها از فضای خونه خودشون انرژی میگیرن و نیاز دارن به اون انرژی و امنیت که مخصوص خودشون هست

    هر انسانی تو اطراف خودش یه هاله ای از انرژی تولید میکنه که مخصوص خودش هست و بس

    وقتی میریم تو دلش قدم بعدی به ما گفته میشه ….. باید دل زد به دریا یا وارد جریان شد و گوش داد ….

    من عاشق هر تفریحی تو آب هستم

    حالا با تیوپ باشه یا با اسب باشه

    چون با موجود زنده خیلی حسش فرق میکنه تا با تیوپ یا دوچرخه ….

    وقتی خدا مسئول سفر و راهنما باشه دیگه بهترین ها رو برای ما رقم می زنه

    پس چه خوبه تو همه چیز خدا رو مسئول و راهنما بدونیم و گوشامون رو تیز نگه داریم واسه شنیدن اسرار غیب …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    سلام به کرمانشاه

    سلام به بیستون

    سلام به طاق بستان

    سلام به بزرگترین شهر کورد نشین ایران

    سلام به شهری که خاکش دامن گیره

    سلام با شهری که اصالت و رگ و ریشه ام از اینجاست

    سلام به چشمای قشنگت

    قدر چشماتو بدون

    اگه این چشما رو نداشتی از دیدنه خیلی از این نعمت ها محروم بودی

    مثله بعضیا که واقعا از دیدنه نعمت های خدا خودشون رو محروم کردن

    منظورم نابینا بودن نیست

    منظورم دیدنه نعمتهای خداییه که بارها و بارها میگه آیا نمی بینید!

    آیا تفکر نمی‌کنید!

    دیشب قبل از اینکه بخوام بیام کرمانشاه و از سنندج دل بکنم،یه دونه کلانه و بادوغ محروم خوردم!

    شما سنندجی ها چرا بهم نگفتین که کلانه با دوغ محلی بخورم!؟

    یک نون نازک، با روغن محلی ،با مقداری مخلفات که فکنم سبزی باشه،تو سرررما واقعا چسبید!

    بعد از شهر سنندج زوم بیرون و رفتم سمته کرمانشاه

    من یه چیزه جدیدی که تجربه به کردم تو سفر اینه ‌که نمیدونم چرا اینقدر بی باک تر شدم!

    چرا اینقدر شجاع تر شدم!

    اصلا خیلی بی کله و نترس تر شدم حقیقتش!

    من بشدت بدم میومد از رانندگی تو شب و به هیچ عنوان تو شب رانندگی نمیکردم!

    اما دیشب ساعت 9شب از سنندج زدم بیرون و رفتم سمته کرمانشاه!!!

    اونم تو جاده ی کوهستانی و ناشناس و پر پیچ و خم!!!

    میگن سفر آدم رو رشد میده اما اگه من همینجوری رشد کنم تا آخر اسفند فکنم میوه میدم!

    والا!

    اولش کمی پشیمون شدم که چرا شب اومدم تو جاده ای که ناشناسه و کلی خطرناکه،اما بعدش به خودم گفتم ببین،خدا محافظ توئه!

    خدا همراهته!

    به قول تصویر زمینه ی گوشیم،(او با شماست هرجا که باشید!!!)

    بعد که این نجواها ساکت شدن مسیر بییینهایت برام لذت بخش و زیبا و دیدنی شد.

    و این آهنگ رو پلی کردم

    ..

    (دختر چشم ابرو مشکی

    که دل نمیده به هیشکی

    تو محلمون نداشتیم که نداشتیم…)

    لذت بردم و لذت بردمو لذت!

    میشه یه خواهش کنم ازت!

    لطفا صفحه گوشی رو بیار پایین و برو این آهنگه رو پلی کن و همزمان کامنتم رو بخون میخوام کنارم باشی…

    دمت گرم

    تصور کن تو جاده ی کوهستانی

    شب

    زمستون

    خونه های روستایی که چراغاشون تو دله کوه روشنه

    جاده ی پر پیچ و خم

    تنهای تنها

    آسمونی ‌که از نور ماه کاملا روشنه

    کوه های بزرگی که سفید پوش شدن از برف و بخاطر نور ماه کاملاً روشنن و مشخصن

    چراغای دلفینی که جاده رو واست روشنه روشن کرده

    دلی که خیییلی حالش خوبه و میدونه بزودی با عزیز دلش این آهنگ رو گوش میده

    انگشتایی که داره با ریتم آهنگ میزنه رو فرمون

    لبایی که با این آهنگ زمزمه میکنه و باهاش میخونه

    قلبی که از نور خدا روشنه

    و دلی که روشنه

    حتی تو تاریکی شب،و تو روزایی که بقیه نگرانن اما تو با همه فرق داری و ایمان داری به فردا

    و دلفینی که خیلی حالش خوبه و اونم خوشحاله که به همسفر پیدا کرده و با اشتیاق و پا به پات همه جا میاد!!!

    خدارو شکرت

    خداروشکرت

    میدونی!

    وقتی که بتونی تصمیم بگیری که به چی فکر کنی،اونوقت تو هستی که به اتفاقات رنگ میدی و شکل میدی!

    منم تو این سفر کم نگران نشدم

    کم نترسیدم

    کم بهم نریختم

    کم عصبی نشدم

    کم آشفته نشدم

    اما اینقدر شعور داشتم که بدونم نباید تو حاله بد نمونم ،عصبی بشم اما عصبی نمونم

    نگران بشم اما نگران نمونم

    بترسم اما قدم بردارم

    من وقتی 2 ماه پیش رفتم روی پل معلق شیراز که خیلی کوچیکتر از پل معلق سنندج بود واااقعا ترسیدم اما قدم برداشتم

    نتیجه اش این شد که روی پل سنندج دستام تو جیبم بود و حتی 1٪

    حتی1٪نترسیدم

    و باید برم جلو

    برم جلو

    خداروشکرت

    به عمم گفتم اینقدر که داره بهم خوش میگذره، بنظرم همه ی آدما باید یه بار تو زندگیشون حکم جلبشون صادر بشه، گفت مگه همه مثله تو عمل میکنن!

    مگه همه دیدگاه تو رو دارن!!!

    دیدم راست میگه!

    خدارو خیلی شکرت

    بعد از حدود 2 ساعت رسیدم کرمانشاه و یه خونه گرفتم و گرفتم خوابیدم!

    من وقتی میخوام خونه بگیرم اول میپرسم اتاق خواب دارن واسه دلفین یا نه!

    بعد آیتم های دیگه رو میپرسم!!!

    عاااششششقم

    اون عزیز دلی که میخواد بیاد تو زندگیم توجه داشته باشه، وزنش باید زیر 80 کیلو باشه ها!!!

    وگرنه فشار میاد به صندلی دلفین!

    لطفا مد نظر داشته باش!

    بعد نگی نگفتی!

    (یه لحظه وزن خودتو تو ذهنت مرور کردی آره!!!

    واقعا که!!!)

    خلاصه شب خوابیدم ،صبح که بیدار شدم به خودم گفتم خدایا کدوم استانم!؟

    کدوم شهرم!؟

    اینقدر که این مدت من از این شهر به اون شهر رفتم!!!

    جاتون خالی صبح رفتن یه کاسه حلیم و نون سنگک نوششششه ججججججانم کردم

    (ممنونم که گفتی نوشه جونت)

    بعدش رفتم بازار لباس فروشا!!!

    به عزیز دلم قول میدم ماله هر قوم و طایفه ای که باشی،یک دست لباس کردی خیییییلی خوشششکل واست بخرم!!

    هیییچوقت از دیدنه این همه لباس اینقدر ذوق نکردم!!!

    هممممه رنگای شاد!!!

    و اما!!

    یه شال کوردی خیییلی قشنگ واسه مادر عزیز تر از جااانم خریدم، دورش بگردم که همیشه لبش خندونه، دلم واسش تنگ شد

    یه شال کوردی،به رنگه مشکی، با طرح های قرمز خیلی خوش رنگ،لبه های شال هم از این ریش ریشی های رنگ رنگی داره!!!واسش خریدم

    خداکنه خوشش بیاد!

    بعد رفتم جایی که دددلم یک حسه عجیبی از دیدنه اون صحنه بهش دست داد!

    تویی که داری این کامنت رو میخونی!

    آره خودت!

    میشه یه خواهشی کنم!؟

    همین الان قبل از اینکه ادامه ی کامنت رو بخونی آهنگه (شیرین جان از جلال الدین احمدیان )رو پخش کنی و همزمان ادامه ی کامنتم رو بخونی!!!

    ممنونتم

    داشتم تو یه خیابونی میچرخیدم

    بدونه اینکه مسیر مشخصی داشته باشم

    اون خیابون سربالایی بود

    با درختای بسیار بلند

    اما بدونه برگ

    و خشک

    درختایی که قدیمی بودن

    درختایی که پرنده ها بهشون اعتماد داشتن و

    روی شاخه هاش لونه ساخته بودن

    اما چیزی که منو حیرت زده کرد

    دلم رو منقلب کرد

    یک حسه عشق

    یک حسه شور و آشفتگی

    یک حسه دلتنگی بهم داد

    دیدنه کوهی بود که در انتهای اون جاده ی سربالایی مشخص بود

    کوه بیستون

    نماد عشق

    نماد تلاش

    نماد خواستن

    کوهی که هنوز که هنوزه جای زخم تیشه ی فرهاد روی تنش مونده

    کوهی بسیار بزرگ که با نگاه کردن بهش انگار از آسمان به زمین کشیده شده و ریشه در آسمان داره بجای اینکه بر زمین باشه

    کوهی ‌که ابر ، قله ی اون رو پنهان می‌کرد

    کوهی که یک روز با غرور اجازه نمی‌داد تیشه ی فرهاد زخمی بهش بزنه اما الآن با تمامه وجودش از زخم هایی که فرهاد با تیشه بر تنش زده،محافظت میکنه

    عشقی که نه گذر زمان ، بلکه فرسایش و بادو باران هم اثر اون رو از بین نبرد

    بلکه هر روز عزیز تر میشه

    این کوه نماده خیلی از چیزهاست

    نماده اینکه ‌که یک عشق واقعی حالا هرکس عشق رو یه جور معنی میکنه یکی عشق زمینی،یکی عشق الهی اما در هر صورت یک عشق پاک

    یک عشق خالص

    یک عشق بی انتظار و توقع

    هیچوقت از بین نمیره!!!

    قدرت عشق خیلی بیشتر و فراتر از آنچه که عوام فکر میکنن هست!!!

    به قوله شاعر:

    بیستون را عشق کند،شهرتش فرهاد برد!!!

    وقتی به کوه نزدیک شدم بیشتر ابهت این کوه منو می‌گرفت

    انگار این کوه مقدس بود و یه دریاچه ای پای اون کوه بود

    نزدیکای غروب بود

    کوه بیستون کم کم رنگ قرمز غروب رو به خودش میگرفت

    یک تنهایی محض تمامه کوه رو کم کم گرفت

    حتی نگهبانای اون محوطه هم اونجا رو کم کم ترک میکردن

    و کوهی بود ،پر از صدای سکوت، درختای بی برگ و خشک و غروبی که همه جا رو قرمز کرده بود

    و نور خورشیدی که از لابلای درختا میومد اما این نور اینقدر بی جون و ضعیف بود که اگه زل میزدی به خورشید، اون نور قدرتی نداشت ‌که چشماتو اذیت کنه!!!

    بسیار زیبا

    بسیار زیبا و متحیر کننده!

    جالی اینجاست که داستان عشق شیرین و فرهاد به احتمال بسیار قوی واقعی هست چون هم در قرن چهارم در شاهنامه بهش اشاره شده هم در قرن ششم به طور مفصل در کتاب نظامی گنجوی…

    و گور دخمه ای در کوه اطراف کرمانشاه هست که خیلی ها معتقد هستن شیرین و فرهاد اونجا دفن شدن

    و شیرین دختری شاهزاده ارمنی بود که زیبایی وصف ناپذیری داشت…

    واقعیتش من خیلی مواظبم که تو همچین فضاهایی کاری نکنم که آرامش یا لذته دیگران رو تحت تأثیر قرار بدم اما اون فضا بششششدت دلم میحواست همین آهنگی که گوش میدی رو پخش کنم ،اما ایرپاد نداشتم کو با گوشیم پلی کردم و گذاشتم تو جیبم و صداش میومد جوری که تا 8،7 قدمیم هرکی رسد میشد صدای شیرین شیرین رو می‌شنید، و واسم مهم نبود که کی ممکنه چه فکری درباره ام کنه!

    وقتی نزدیک دریاچه شدم چندتا دختر خانم بودن و گفتن میشه از ما عکس بگیری!؟

    گفتم آره اما بجا یکی 5،6تا ازتون عکس میگیرم و کلی تشکر کردن

    گفتم شما نمیخواید جابجا بشید!؟

    یعنی اینقدر بقل دستیهاتون رو دوست دارید!

    خندیدن و گفتن که ممنونیم کافیه!

    (آره جونه دلتون ،ممنونید!!

    فکر میکنن متوجه نشدم دخترا همشون از یه زاویه ی خاص و با یک لبخند و رخ خاص فقط عکس میگیرن!!!برا همین موقع عکس گرفتن همش دعوا دارن که کی رو به کدوم سمت وایسه!!!)

    دوباره رفتم جلوتر و 6،5 نقر آقا و خانم بودن زن و شوهر بودن وقتی بهشون نزدیک شدم یکیش گفت به بقیه گفت،اصل جنس اومد ،این آقا معلومه عکاس حرفه ایه!

    آقا میشه چندتا

    عجیب آهنگی!!

    شیرین شیرین!!!

    و با آهنگی که پخش کرده بودم شروع کرد زمزمه کردن

    گفتم چشم من 7،8 تا عکس ازتون میگیرم.

    هوا حدودا 4 درجه درجه بود

    یکیشون تپلی و از این بامزه ها بود بهش گفتم میخوای عکسه حرفه ای ازت بگیرم!؟ گفت آره!!!

    گفتم تا زانو برو تو آب تا عکسه خوشکل ازت بگیرم!!

    تو همین حین که داشتن با خانوماشون میخندیدن چندتا عکسه خیلی قشنگ با لبخند طبیعی ازشون گرفتم و کللللی حال کردن گفتن آقا!!!

    هم خودت بیستی

    هم آهنگت بیسته!!

    منم تشکر کردم دستامو گذاشتم تو جیب کاپشتم و رفتم سمته کوه و نقش برجسته ها!!!

    عه!!!

    اینکه بیستون نیست!!!

    آخ!!!

    ببخشید!!!

    من عذر میخوام از همتون!!!

    یه اشتباهی شده!!!

    ظاهرا این کوه بیستون نیست!!!!

    این طاق بستانه!

    بیستون یه جا دیگه است!!!

    من عذرمیخوام !

    آهنگو قطع کن

    قطع کن!!!

    نیگا اینقدر فاز گرفتیما!!!!

    قول میدم حتما تو یکی دوروز آینده به امید خدا برم بیستون از اونجا هم براتون بنویسم.

    بعد از دیدنه طلق بستان داشتم دور دریاچه ای که چندتا اردک سفید چشم دکمه ای به قوله خانم شایسته عزیزم ،داشتن شنا میکردن که یه زن و شوهر خیلی جوون دیدم که کنار دریاچه ان و دوتا اردک سفید هم سراشون رو گذاشتن زیر بالشون و داشتن استراحت میکردن،خانمه خیییلی دوست داشت اردکه رو ناز کنه و خیییلی آروم آروم رفت سمتشون اما آردکا رفتن تو آب و بی ادبا با پشتشون دمشون ر‌و واسه خانمه تکوون میدادن به این منظور که خیال کردی!!!

    بعد خانمه با نامیدی و ضد حال برگشت کنار شوهرش،بعد دیدم نگهبانه داره دوتا اردک دیگه رو کیش میکنه سمته دریاچه و اردکا نمیرن تو دریاچه!!!

    رفتم کمکمش اما با یک نیت دیگه!!

    یکی از اردکا رو گرفتم،بعد بلند صدا زدم!

    آقا!!!

    آقا!!!

    بیاین اینجا من براتون اردک گرفتم!!!

    بیاین بهش دست بزنید!!

    دیدم خانمش زودتر از خوده شوهره داره میاد!

    تو اون زمانی که اونا اومدن از فاصله ای که گوشی دستته تا صورتت چشم تو چشم شدم با اردکه، تماااااام سفید،بدنش به نرمی پنیر،چشاش به سیاهی نوشابه پپسی!

    معصوم و نااااز ،حتی زور نمیزد که بره!دیدم خانمه با شوق و لبخند نشست کنارم و گفتم این تحویل شما!فقط لطفا بعدش بزاریدش تو آب چون نگهبانه گفت شغال شب میاد میخورشون اگه تو آب نباشن!

    تشکر کردن و منم رفتم

    میدونی چیه!

    زندگی همینه!

    لمسه یه مرغابی!

    خندیدن به اشتباه حرف زدنه یک بچه ی تازه زبون باز کرده!

    دست گذاشتن تو دهنه بچه ای که تازه دندون درآورده و با حرص دستتو گاز میگیره و فشار میده !

    نگاه کردن نون پختنه یک زن روستایی مسن!

    نگاه کردن به یک پیر مردی که مهمترین کار زندگیش خریدن یک نون سنگک صبحه اوله صبحه!

    میدونی چیه!؟

    امروز رفتم تو یک موزه ای!

    یک جمجه ای بود ،متعلق به 30 هزار سال پیش بود!!!

    آره درست خوندی!!

    30هزار سال پیش!!

    شاید باورت نشه !

    اما من با اون هیچ فرقی نداشتم؟!

    تک تکه دندوناشو شماردم!

    16 دندان بالا!

    16 دندان پایین!

    اون در زمان خودش دغدغه ی شکار حیوانات رو داشت

    منم دغدغه های امروزی خودم رو دارم

    اون فکر می‌کرد بعد از مرگش دنیا تمام میشه

    منم همین فکر رو میکنم!

    بنظرم ما خیلی زمانمون کمه که بخوایم درگیر زندگی دنیوی بشیم

    من یکی که خیلی خداروشکر میکنم که تو این سن به این فهم رسیدم حدددداقل خودمو عذاب ندم و در حد توانم خوش بگذرونم.

    اما دوست داشتم به عزیزای ددددلم که تک کامنتشون پیشنهاد یا لطفی دارن نسبت به من ،بگم که من درحد توانم حداقل کاری که میتونم کنم اینکه که به کامنتاتون امتیاز بدم و از زیبایی های بیشتری بنویسم و من خداروشاهد میگیرم اگر نبود لطف شما به هیچ وجه اینقدر دقیق به زیبایی ها دقت نمیکردم در سفر هام.

    از صمیم قلبم دوستون دارم و میبوسمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 94 رای:
    • -
      شیرین انصاری گفته:
      مدت عضویت: 1295 روز

      سلام ابراهیم عزیزم باور میکنی هنوز کامنتت رو تا اخر نخوندم ولی همون اهنگ که گقتی پلی کردم اهنگ شاده ولی چشمای من از اشک صورتم رو خیس کرده نتونستم دیگه بخونم واومدم برات بنویسم اونم نمیدونم چرا؟فقط اومدم دوباره بهت بگم یدالله فوق ایدیهم.میدونی ابراهمیم چند وقته دیگه عروسی پسرمه که خیلی عاشقشمو میخوام برا عروسیش خیلی برقصم به خودم قول دادم از اول عروسیش تا اخرش برقصم و میخوام برا عروسی تو هم خیلی برقصم.دلت روشن باشه مطمعن هستم به زودی غرق در استجابت میشی عزیزم شک نکن.برم بقیه کامنت رو بخونم.پیوسته دلت شاد باشه ولبت پر از خنده وقلبت پراز یاد الله مهربانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      شیرین انصاری گفته:
      مدت عضویت: 1295 روز

      سلام ابراهیم عزیزم باور میکنی هنوز کامنتت رو تا اخر نخوندم ولی همون اهنگ که گقتی پلی کردم اهنگ شاده ولی چشمای من از اشک صورتم رو خیس کرده نتونستم دیگه بخونم واومدم برات بنویسم اونم نمیدونم چرا؟فقط اومدم دوباره بهت بگم یدالله فوق ایدیهم.میدونی ابراهمیم چند وقته دیگه عروسی پسرمه که خیلی عاشقشمو میخوام برا عروسیش خیلی برقصم به خودم قول دادم از اول عروسیش تا اخرش برقصم و میخوام برا عروسی تو هم خیلی برقصم.دلت روشن باشه مطمعن هستم به زودی غرق در استجابت میشی عزیزم شک نکن.برم بقیه کامنت رو بخونم.پیوسته دلت شاد باشه ولبت پر از خنده وقلبت پراز یاد الله مهربانم.میدونی که خودم شیرینم وعشقم فرهاد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهام امیریان گفته:
      مدت عضویت: 1146 روز

      سلام گرم مرا در این هوای سرد زمستانی پذیرا باش داداش بزرگوارم

      ابراهیم جان با تمام وجودم ازت ممنونم بخاطر کامنت های زیبایی که مینویسی و مرا با خودت به سفرهایی که میروی همراه میکنی.

      دیشب یکی از زیباترین خواب های زندگیم را دیدم و قشنگ به خاطر دارم که چه خواب شیرینی بود.

      از آنجایی که نامبرده اکثر خوابهاشو فراموش میکنه ولی خواب دیشبم از بس شیرین بود برام، لحظه ای از ذهنم نمیره.

      دیشب خواب استاد عزیزمون رو دیدم که با خانم شایسته عزیز اومده بودن ایران واین سعادت نصیبم شده بود که ملاقاتشان کنم یجورایی عزیز دردانه استاد شده بودم و پابه پاشون قدم بر میداشتم یجایی رفتیم که انگار قبر ویس و رامین بود و انگار تو ذهنم یه لحظه بیاد شیرین و فرهاد افتادم چون بیشتر اسم شیرین و فرهاد رو شنیده بودم تا ویس و رامین،

      اینقدر خوشحال بودم و پراز انرژی که هنوز اون انرژی در وجودم جاریه ،وقتی کامنتتونو خوندم و از شیرین و فرهاد گفتین متحیر شدم و خوشحال از اینکه فرکانسها چقدر دقیق جواب میده من دیشب تو خواب یه لحظه یاد شیرین و فرهاد افتادم و امروز به کامنت شما هدایت شدم واین یه نشونه است که ان شالله سفر بعدیم کرمانشاه باشه ،واز همه مهمتر استاد عزیز به ایران سفر کنن و این سعادت نصیبمون بشه تا از نزدیک ملاقاتشون کنیم.

      لطفا بازم برامون بنویس که با عشق کامنتهاتونو میخونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم انصاریان گفته:
      مدت عضویت: 1793 روز

      سلام به داداش ابراهیم عزیز

      سپاسگزارم از نوشته های زیبایی که خوندنشون لبخندی از عمق وجود به صورتم آورد ، از اول تا اخر کامنت لبخند زدم و لذت بردم و حسابی حسم خوب شد.

      سپاسگزارم

      امیدوارم همیشه در پناه خداوند و با هدایتش از دیدن زیبایی ها لبخند تو وجودت جاری بشه.

      چقدر راحت و زیبا می نویسی خوش بحالت.

      من یه تشکر با تاخیر هم به شما بدهکارم برای هدایتی که از خداوند بهم رسید با دیدن تنگه هایقر.

      سفر به خوشی و سلامت در معیت ربّ العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: