سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳

هدایت و مهم‌تر از آن‌، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذت‌بخشی‌ است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته می‌شود.ما هیچ برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای برای این سفر نداریم.همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم‌، حتی نمی‌توانم کوچکترین ایده‌ای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیبایی‌هایش بیش از آن است که بتواند در قوّه‌ی تخیلم بگنجد‌، زیرا خداوند استاد برنامه‌ریزی هاست.ما فقط خودمان را به این جریان جاری‌ِ خوشبختی سپرده‌ایم‌ و تمام سعی‌مان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.تمام سعی‌ ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی‌، ما را به مسیرِ زیبایی‌های بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت‌، تشخیص نشانه‌ها‌، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.چراکه زبانِ گفتگوی این جریان‌، «از طریق نشانه‌هاست».منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳
    150MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

488 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهام امیریان» در این صفحه: 1
  1. -
    الهام امیریان گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    سلام گرم مرا در این هوای سرد زمستانی پذیرا باش داداش بزرگوارم

    ابراهیم جان با تمام وجودم ازت ممنونم بخاطر کامنت های زیبایی که مینویسی و مرا با خودت به سفرهایی که میروی همراه میکنی.

    دیشب یکی از زیباترین خواب های زندگیم را دیدم و قشنگ به خاطر دارم که چه خواب شیرینی بود.

    از آنجایی که نامبرده اکثر خوابهاشو فراموش میکنه ولی خواب دیشبم از بس شیرین بود برام، لحظه ای از ذهنم نمیره.

    دیشب خواب استاد عزیزمون رو دیدم که با خانم شایسته عزیز اومده بودن ایران واین سعادت نصیبم شده بود که ملاقاتشان کنم یجورایی عزیز دردانه استاد شده بودم و پابه پاشون قدم بر میداشتم یجایی رفتیم که انگار قبر ویس و رامین بود و انگار تو ذهنم یه لحظه بیاد شیرین و فرهاد افتادم چون بیشتر اسم شیرین و فرهاد رو شنیده بودم تا ویس و رامین،

    اینقدر خوشحال بودم و پراز انرژی که هنوز اون انرژی در وجودم جاریه ،وقتی کامنتتونو خوندم و از شیرین و فرهاد گفتین متحیر شدم و خوشحال از اینکه فرکانسها چقدر دقیق جواب میده من دیشب تو خواب یه لحظه یاد شیرین و فرهاد افتادم و امروز به کامنت شما هدایت شدم واین یه نشونه است که ان شالله سفر بعدیم کرمانشاه باشه ،واز همه مهمتر استاد عزیز به ایران سفر کنن و این سعادت نصیبمون بشه تا از نزدیک ملاقاتشون کنیم.

    لطفا بازم برامون بنویس که با عشق کامنتهاتونو میخونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: