این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد جان نمیدونید این فایل با من چه کرد انگار منو از لحاظ فرکانسی 30 درصد برد بالا
امروز صبح که به لطف خداوند از خواب بیدار شدم گفتم ابن روی شونه های خداوند نشستن یعنی چی که استاد درموردش صحبت میکنه و بچه ها توو کامنتا درموردش مینویسن ؟؟ دوست دارم تجربه ش کنم و بعد گوشیمو روشن کردم اومدم توو سایت و استاد عزیزم رو دیدم که توو آسمانا داره عشق میکنه و به ما عشق میرسونه استاد جان بگ گراندتون خیلی عالیه و انرژی مثبته ، و اینطوری بود که فهمیدم خداوند میخواد با این فایل بهم بگه روی شونه هاش نشستن یعنی چی.
استاد جان این فایل مثل بیشتر فایلای دیگه تون اشک منو درآورد وقتی مثال دوستتونو زدین مو به تنم سیخ شد اشک شادی ریختم
خداوند پاسخگوست خداوند سریع پاسخ گوست خداوند خیلی دقیقه خداوند حواسش به همه کیهان هست خداوند هیچ وقت خوابش نمیبره خداوند هیچ وقت فراموش نمیکنه
چقدر عالی معنی همزمانی رو در این اتفاق درک کردم
استاد جان یه جای فایل گفتین خورشید میتابه اما اگر توو در زیرزمین باشی نورو دربافت نمیکنی و این برای من یه تلنگر بود چون دقیقا من در زیر زمین بودم و ابن یه نشانه ای بود برای اینکه از این پیله بیام بیرون
راستش اینه که همزمانی در زندگی منم اتفاق افتاده اما نه مثل دوستتون که انقدر واضح و بزرگ باشه یه مثال کوچیک میزنم چند وقت پیش دورهم بودیم با خانواده که میخواستیم چایی بخوریم خواهرم اومد چایی هارو بریزه چایی و صاف کن و گذاشت و چایی هارو ریخت نمیدونم چی شد که من گفتم واسه من نریز خودم میریزم و اونم گفت باشه و نمیدونم چی شد که حسم بهم گفت چای صاف کن نذارم و همبنطوری با تفاله چایی بریزم واسه خودم، در حالی که همیشه چای صاف کن میذارم و عادت دارم که چایی با تفاله نریزم ، من چاییمو ریختمو رفتیم توو حیاط نشستیم که چایی بنوشیم بعد دیدم همه دارن میگن چرا روی چایی چربی هست بعد من نگاه کردم دیدم روی چای من چربی نیست و مثل همبشه عادیه بعدش کاشف به عمل اومد که چای صاف کن چرب بوده به خاطر همون چای بقیه چرب شده ولی من چون از چای صاف کن استفاده نکردم چاییم درست بوده . شاید این یک اتفاق خیلی کوچیک به نظر برسه اما مهم اینه که یه حسی که اصلا هم منطقی نبود به من گفت کاری کنم و من انجامش دادم و نتیجه متفاوت از بقیه گرفتم
من دیگه این قانونو ازش مطمئن شدم که هرجایی بی خیال و آرام و خونسرد بودم همه چیز آسان پیش رفته و هر جایی عجله داشتم و حرص خوردم به بدترین شکل ممکن پیش رفته
و یک نکته ای که در این فایل استاد فرمودین این بود که نمیخواد خواسته هامونو صد بار به خدابگیم خدا خودش از خواسته هامون با خبره دقیقا این چیزیه که من انجامش میدم و خواسته هایی که بهشون نرسیدم رو هی دوباره به خدا میگم و باید روی این باورم کار کنم که خداوند همیشه ناظره و اگر یک بار خواسته مو بهش بگم کافیه
من یه تصمیمی گرفتم و اون اینه که از این به بعد هر وقت اتفاقای اینچنینی که شببه معجزه ست برام افتاد یعنی همزمانی هایی برام پیش اومد که کارم بسیار آسان شد بیام اینارو یه جا بنویسم که یادم بمونه که میشود که میشود
استاد جان این فایل قلب منو باز کرد نیاز هست که با دقت و تمرکز بیشتری بهش گوش کنم
سلام استاد عزیز ، ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل عالی و بینظیرتون ، نزدیک 1سال هست که با شما و دوره های شما دارم زندگی میکنم و از خدا واقعا سپاسگزارم که شمارو سر راه من قرار داد ، تمام باورهای من نسبت به خدا که واقعا ناآگاهانه برنامه ریزی شده بود جوری تغییر کرده که فقط خودم و خودش میدونیم چی بوده ، 29 اگوست 2022 ،یک انرژی با یک فرکانس متفاوت درون من زندگی و نگرش من به دنیا رو در کمتر از 1 ثانیه تغییر داد و انگار یه دفعه یه روح متفاوت درون من اومد و اون روح قبلی آپگرید شد به این چیزی که الان هست ، و فرایندی طی شد که من کلا جوری تغییر کردم که خودم باورم نمیشه این افکار با من 40 سال زندگی کرده بودن، بعد از دنبال کردن و عمل کردن به افراد دیگه ای که تو مسیر من بودن به شما و وبسایت شما هدایت شدم ، ابتدا وقتی اومدم توی سایت شما خجالت کشیدم که چرا 15 سال پیش بدون اینکه شما رو بشناسم وقتی یه انسانی راجع به شما صحبت کرد زود به خاطر اینکه اسم شما سیدحسین بود و مثلا دکتر فلانی و مهندس بهمانی نبود ، قضاوتتون کردم و اصلا نشنیدم راجع به چی حرف میزنید، … اما امروز و هر روز از خدا سپاسگزاری میکنم که چطوری از طریق شما خداوند رو درک کردم ، چطوری باورهای نادرست خودم نسبت به خداوند و خودم اصلاح میشه هر روز ،،،، ما همگی از ته قلبمون دوستون داریم و عاشق دیدن موفقیت های شما هر لحظه هستیم ،،،، امیدوارم به زودی یه دوره همی توی کالیفرنیا و یا لسآنجلس داشته باشید تا از نزدیک بغلتون کنم و قدردانی کنم ازتون
چقدر زیباست اگه بدونیم و بفهمیم چقدر زندگی میشه راحت پیش بره چقدر جالبه که انسان با هدایت خدا میتونه راحت زندگی کنه ولی یه سری موضوع ها تو ذهن من سخته … شاید به خاطر اینه که کارم و تحصیلم جوری بودن که همیشه دو دو تا چهارتاست برام سخته بفهمم علم موجود در جهان و خرافات چه جایگاهی داره وقتی ما دنبال هدایت میریم خیلی از ترس های پنهان در وجودمون نهادینه شده که از تجربیات و تضادهامون میاد و این ترس های مخفی و اعتقادات غلط ما رو هدایت میکنه …
برام عجیبه مادر موسی بچش رو میندازه تو آب بدون هیچ دلیل علمی …. و با هدایت خدا…
ولی من امروز چطوری بفهمم رسالتم چیه مسیر الهامم کجاست یه سمت ماجرا علم روانشناسی شخصیت شناسی و تیپ شناسی وجود داره که هزاران دلیل و مقاله علمی وجود داره که میگه تو باید این سمت بری …. یه سمت ماجرا آرامش و گوش کردن به ندای قلب است…
یه قسمت ماجرا اعتقاد هایی هست که میگه با گناه نکردن و دعا کردن مسائل زندگی و جامعه حل میشه و این نوع تفکر هم عمل میکنه ولی به برنامه ریزی دقیق از جنس ژاپنی اعتقاد نداره….
به نظر من مرز باریکی وجود داره بین هدایت خرافات و تضادهای درونی…
و اون چیزی که من تا الان فهمیدم الهامات هم نیاز به تکامل داره مثل همینجور که استاد در بخش سلامتی در ابتدا الهامات درست دریافت نکردن و رفته رفته به سمت قانون سلامتی هدایت شدن….
و حداقل تا به امروز برا من هم درکش دشوار بوده ولی از خدا میخواهم و سینه هم رو باز میکنم.. که به من هم الهاماتش رو بگه … بتونم بشنومش و بهش قول میدم با تمام وجودم به حرفاش گوش کنم … و بی معرفت نباشم … خدای عزیزم نمیدونم چقدر فرصت زندگی دارم ولی الان مهم ترین خواستم اینه تو رو درک کنم صدای تو رو بشنوم کنارم باشی بغلم کنی نورت رو دریافت کنم و همه ترس ها و نگرانی هایم بره از نعمت هایت لذتت ببرم … وجودت را درک کنم و بفهمم از آمدنم در این دنیا راضیم و میتونم حس واقعی زندگی رو با وجود تو درک کنم … برام دعا کنید..
پرودگارِ مهربانم شکرت که بودنت دلگرمی تمام لحظاتم است, در هوای تو نفس میکشم و هر دم شکرت میکنم, از عطر خوش باران مست میشوم و شکرت میکنم, خدایا بی تو چقدر همه چیز تاریک و دلگیر میشود. بی تو به چه دلخوش کنم, بی تو چگونه وجود داشته باشم و زندگی کنم؟ خدایا شکرت, شکرت که درک حضورت را به من بخشیدی, شکرت که اجازه دادی در مسیر تو باشم و خویشتن را جستجو کنم خدای خوبم سپاسگزارم بابت تمام درسهایی که در زندگی آموختم و تمام مسیری که آمدم تا عشق را در اعماق قلبم بیابم, سپاسگزارم که یاریم کردی و در تمام لحظات برایم نشانهای فرستادی تا بیشتر و بهترخویش را درک کنم و بیاموزم چگونه عاشق خویش باشم, عاشق همان حقیقت نهفته در وجودم که عشق و نور توست… دوستت دارم خدای من همیشه همراهم باش و از جام عشقت سرمستم کن.
و همانا ما انسان را آفریدهایم و هر چه را که نفسش او را وسوسه مىکند مىدانیم و ما از شریان و رگ گردن به او نزدیکتریم (و بر او مسلّطیم).
در جلسات اخیر فایل های اجرای توحید درعمل نمونههایى از قدرت خداوند در هستى و نمونههایى از سرنوشت شوم کسانى که تکذیب مىکردند مثل فرعون و قوم فرعون ، بیان شد.
این جلسه ، وجدان و عقل من انسان را مخاطب قرار داده شده که خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است
و هر آینه بتحقیق ما خلق فرمودیم انسان را و میدانیم آنچه خطور میکند در قلب او از خیالات شیطانی و هواهای نفسانی و لو بر احدی ظاهر نکند و ما نزدیکتریم بسوی او از رگ گردن و قلب بگردن و قلب خداوند احاطه قیومیت دارد.
مشابه جملهى «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»، این آیه است: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» «1» خداوند میان انسان و قلب او حایل مىشود.
سرچشمهى وسوسه، سه چیز است:
الف) نفس و خواهشهاى نفسانى. «تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»
الف) چون آفریدگار ماست و خالق، مخلوق خود را مىشناسد: «أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ» «4»، «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»
ب) چون بر ما احاطه دارد. نَعْلَمُ … وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
لذا علم خدا دقیق، گسترده و بى واسطه است.
نکات تکمیلی از مفهوم آیه:
در گفتگو با مخالف، کوتاهترین و رساترین کلمات را بکار ببرید.
اگر مىخواهید عقیدهاى سالم وباورهای درستی داشته باشید باید وسوسههارا از خود دور کرده و نفس خود و باورهای خود را اصلاح کنید. (همان اندیشه ها همان گفت گوهای ذهنی مخرب که احساسم رو بد می کنه همان ترس از آینده و غم از گذشته که درمن احساس عجله کردن ایجاد می کنه و احساسم رو بد می کنه و وسوسه به انجام یکسری کارها می کنه، این احساس منو از فرکانس خدا دور می کنه )
علم و احاطهى خداوند به بشر، در طول حیات اوست. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ سلام درود الله یکتا به شما استاد توحیدیم. و خانم شایسته مهربانم سلاااامم.
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ :(یادداشت های شخصی)
استادجان عزیزم عشق توحیدی من سلام.
استاد فایل توحیدی که شما آماده می کنیدجوری ما رو از جسم کالبدی مون خارج می کنه وبه اصل درونیمون باز می گردانِ که انگاره زمان برای من متوقف میشه. جوری اشک ما درمی آره که اون توده های سیاهی که بر روی قلبم نشسته بشوره تمیزیش کنه.تا نوری که از کلام شما می تاب رو با تمام وجود دریافت کنه. استاد دارم با اشک می نویسم. براتون نمی دونید چه غوغایی در وجود ما با این فایل های توحیدی تون ایجاد می کنید.
چندوقت پیش از خدا یه درخواستی کردم. درخواستیی که با توجه به عقل منطق خودم در بازه زمانی طولانی مدت ممکن میشد. چیزی مثل شهرت در رشته خودم.
وقتی این خواسته یه آن در ذهنم خطور کرد آخرشب بود زمانی بود که روی تختم دراز کشیده بودم بخوابم داشتم به آینده فکر می کردم. از این درخواست یهویی خودم تعجب کردم.چون دنبال شهرت اونجوری این مسائل ها نیستم آخه ….چرا یهو این درخواست رو من باید داشته باشم تعجب کردم از خودم و نوع خواسته ام. یه آن یه شوری در من ایجاد شد که اون لحظه بدو از تخت پریدم پایین قرآن باز کردم خدایاااا یعنی چی آخه ؟ این خواسته یهویی ممکنه اتفاق بیفته و….. آیه که آمد معنیش این بود این کار برای خدا مشکل نیست تا چند روز توی فضا بودم…
خلاصه دیروز زمانی که داشتم کارام انجام می دادم نقشه های پروژه مو تهیه کنم. که به یه مشکلی خوردم که از ساعت یک بعدازظهر دیروز تا ساعت 20:40 دقیقه شب من درگیرش بودم.
به خیلی از اساتیدم و دوستانم که توی این زمینه فعالیت دارند و حتی این نرم افزار تدریس می کنند.پیام دادم اما پاسخ شون راه حل مشکل من نبودخلاصه ناامید از همه جا شده بودم.یاد حرف شما دریکی از فایل گفتگوتون که با آقا ابراهیم فنی سایت الهی مون داشتید افتادم.
که آقا ابراهیم توی مسائل سایت هم وقتی به مشکل می خورد وقتی همه راه ها رو می رفت وقتی عاجز میشد راه حل بهش گفته میشد اون لحظه به خدا گفتم خدایاااا چیکاررکنم. من تسلیم خدایا کمکم کن. یهو دیدم یکی پیام داد یه فرد ناشناس که ادمین گروه پرسش پاسخ بود پیام داد سیستم روشن کردم راه حلش امتحان کنم که دیدم راه حلش پاسخ نداد می خواستم سیستمم خاموش کنم. دوست خودم پیام داد همینجور که داشتم راهنمایی های اونو اجرا می کردم بهم گفت عارفه وقتی نقشه روی صفحه نمی آد مشکل از سیواز. اون لحظه یادم افتاد من قبلاااا یکبارچنین مشکلی برام پیش آمده بود وقتی می خواهیم نقشه هایی که در نرافزار اتوکدتولید کردم باید سیواز پایین 2007 بگیرم.تا در نرم افزارهای دیگه مثل gis بخونه. خیلی کم این مشکل پیش آمده بود چون در وژن های جدید این مشکل حل شده بود. فراموش کرده بودم. اما دیروز فهمیدم 100 درصد حل نشده باز .امان همان پارسال یادم زود متوجه شدم حلش کردم اما اینبار نه…
می خوام بگم یه راه حل به این ساده ای به این پیش پا افتاده ای رو جوری برام بزرگ شد…. در واقع بهتر بگم چطور بزرگ شد وقتی که دیدم حتی اساتید و دوستانم که مسلط هستند نمی دونند یابهتر بگم به ذهن شون خطور نکرد شاید مشکل ازسیواز گرفتن باشه. پاسخی رو کسی داد بهم که زیاد مسلط نبوداااا ونیست اااا
همیشه ما خودمون بعضی چیزا رو بزرگ می کنم چون فعلانی نتونسته اون که استاد اون که فعلان پس مشکل من بزرگ و سخت.
اصلااا اینطور هم نیست درسته اون اساتید که کارشون تدریس و بیزینس شون اینه و نتونستن پس نشون می ده مشکل چقدر بزرگ نه اصلااا اینطور نیست. ما داریم سختش می کنیم وگرنه خیلی هم ساده اس
اتفاقاااا خدا بهم پاسخ رو از کسی بهم داد تازه داره این مباحث رو یاد می گیره.
کل شب ذهنم درگیر بود که چرا من دیر هدایت شدم چرا دیر فهمیدم من که یکبارقبلااا به این مشکل خورده بودم.
صبح داشتم بیدار میشدم بین خواب و بیداری بودم.
یه حسی داشت باهم حرف می زد به خدا به خود خداقسم فهمیدم که خداس که داره باهم حرف می زنه. وداشت بهم نشون می داد بهم. بین خواب و بیداری خدا داشت بهم نشون می داد
مفهوم اون خواب استاد باورتون میشه ترکیبی از دوتا موضوع بالا که مطرح کردم بود
توی خواب نشون می داد بهم من یه حرکتی زده بودم و اصلااا انتظار اون نتیجه رو نداشتم اما نتیجه به قدری بزرگ بود که من در تعجب و به قول گفتی هنگ کرده بودم و توی خواب داشتم می گفتم آخه چطوری ؟ خدا و خدا داشت توی خواب بهم می گفت به همین راحتی بهمین راحتی.
اینبار ندویدم سمت قرآن رفتم صورتم شستم یه صبحانه آماده کردم آوردم توی اتاقم آمدم توی سایت که صبحانه بخورم همراهش فایل ببینم
یا الله یا الله چی دارم می بینم فایل جدید با چه عنوانی آخه خدایاااااااااااا بگم عاشقتم کمه یه آن گفتم خدایاااا می خوام بپرم بغلت فایل زدم پلی شد دیدم
خدا آمده توی وجود شما از گلو شما و با چشمان شما داره باهم حرف می زنه استاد کلام تون کلام و حرف الله بود به من. من عارفه هیچ وقت توی فایل های توحیدی شما رو ندیدم و حس تون نکردم هرچی شنیدم کلام الله بود هرچی دیدم فرستاده فرشته خدایی رو دیدم که بهم نگاه می کنه و راه حل مشکلاتم رو میگه از بس که کلام تون فرکانس تون جنسش ناب. پیام خدا به من بود….
آخه مگه میشه یه آدم اینقدرررر بدونه من عارفه دیروز توی اتاقم که درش بسته بود و ذهنم و درگیریهای ذهنیم که توی وجودم داشتم وبه هیچ کس هیچ جا نگفتم بدونه
ما از رگ گردن به تو نزدیکتریم یعنی همین
یعنییییییییییی عارفه ما تورو رها نکردیم هدایتت می کنیم به سمت آسانی ها
خدایاااا دوستت دارم
استاد توحیدیم دوستت دارم عشق خداهستی برام
خانم شایسته عزیزم دوستت دارم.
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ سپاسگزاری:
● خدارو شاکر سپاسگزارم به من فرصت داد تا بار دیگر پای آموزه های شما استاد توحیدیمبنشینم.
● از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بابت این آگاهی هایی که به ما آموزش می دهید ممنون و سپاسگزارم
꧁꧂در پناه الله مهربان شاد ،سلامت، ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید. ꧁꧂
خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش در مدار خود ارزشمندی بیشتر ودر مدار ثروت و موفقیت و آگاهی بیشتر قرار بگیرم.
درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این مسیر الهی
این فایل یک شاهکار به تمام معنا بود، به قدری فرکانس این فایل بالاست که حداقل برای من خیلی نیاز داره که گوش داده بشه و تأمل بشه. قبلاً خیلی ذوق داشتم که بلافاصله بعد یک فایل بیام کامنت بنویسم اما گاهی اوقات واقعاً احساس میکنم نیاز دارم بیشتر تأمل کنم در این مفاهیم و بعدش بیام دربارش با خودم و دوستان دیگه در سایت صحبت کنم.
درک ماهیت فرکانسی جهان واقعاً به ما کمک میکنه که عملکرد بهتری داشته باشیم. وقتی به عملکرد خودم در طول زندگی نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که شخصیت من در حالت کلی اصلاً شخصیتی نیست که بتونه سختی رو تحمل کنه اما از یه جایی به بعد احساس کردم که نه انگار من هم دوست دارم که سختی بکشم که یه سری چیزهارو بدست بیارم و از اونجایی که ناخودآگاه من دلش نمیخواد همچین اتفاقی بیفته و تربیت شده برای اینکه آسون همه چیز رو بدست بیاره اما از طرفی به خاطر عدم کنترل ورودیهای ذهن و قاطعیت در این کار میل پیدا کرده که سختی بکشه تا به چیزهای خوب برسه.
دقیقاً همین چند روز پیش بود که به شکل باور نکردنی انگار یه لحظه به خودم اومدم و گفتم که آقا چرا زندگیم داره به سمت سختی پیش میره به جای اینکه آسونتر بشه، من که دارم به آموزشها متعهدانه عمل میکنم خب چرا انقدر تقلای من بیشتر شده انگار؟!
بعد هدایت شدم به جلسات 2 و 3 کشف قوانین و متوجه شدم که من احساس لیاقت در مورد آسانی نعمتها درونم کمرنگ شده درصورتی که وقتی نگاه کردم به چیزهای باارزشی که تو زندگیم هست به این نتیجه رسیدم که همه اون نعمتها در نهایت به آسانی به من رسیده مثل سلامتی، مثل خانواده، مثل دوستان خوبی که دارم، مثل پولهای خوبی که ساختم
مثلاً در حوزه مسائل مالی من گاهی تقلا میکنم انرژی میگذارم یه ایدهای رو اجرا میکنم بعد میبینم مثلاً نتیجه دلخواهم ایجاد نشد بلکه حساسیتم رو از روش برمیدارم اون مبلغ حتی بیشترش از یه مسیر دیگه وارد زندگیم میشه.
اینها چیزهایی که باعث میشه من فکر کنم به دلیل اتفاقات. وقتی که این فایل اومد مطمئن شدم که موضوع همینه.
وقتی شما نگاه آسانی نداشته باشی نسبت به اتفاقات زندگی به سمت سختی کشیدن هدایت میشی و اگر شخصیتت هماهنگ نباشه با اون سختیها احتمالاً تو اون نعمتهارو بدست نمیاری
اما اگر فکر کنی به آسانی میبینی که اتفاقاً همه چیزهای خوب به راحتی وارد زندگیت شده، در مورد من کاملاً همینطوره
یعنی من اومدم فکر کردم که منطقی کنم این موضوع رو برای خودم بعد دیدم بابا کلاً روند زندگی من همینجوری بوده
اولش نگاهم آسون بوده خیلی راحت اتفاقها برام رخ میداد
بعد که بیشتر وارد جامعه شدم احساس کردم باید یکم سختی بکشم بعد اتفاقهای خوب برام بیفته
بعد که خیلی خوب این موضوع رو درک نکردم داشتم به سمتی میرفتم که نه حتماً باید سختی بکشی تا اون اتفاق خوب برات بیفته و ازونجایی که تحمل نداشتم دراین خصوص اتفاقهای خوب برام نمیفتاد یا اگر هر از چندگاهی میفتاد تکرار نمیشد چون احساس لیاقتم ایراد داشت در موردش.
اما این فایل و هدایتهای قبلی باعث شد من فکر کنم درباره این مسئله.
یه الهای بهم شد که آقاجان تو به شکلگیری خودت و تمام موجودات جهان فکر کن.
اگر نگیم لذتبخشترین، یکی از لذتبخشترین کارهای دنیا رابطه جنسیه. انسان به این هوشمندی که جهان رو میتونه دگرگون کنه و سایر موجودات از چه طریقی بوجود میان؟
رابطه جنسی (یکی از لذتبخشترین کارهای زندگی)
بعد چی میشه که ما فکر میکنیم برای چیزهای دیگه سختی بکشیم و راهی غیر از لذت رو انتخاب کنیم؟!
همین الهام به خوبی برام منطقی کرد
حتی تو قرآن هم بهش اشاره میشه که آقا کسانی که ادعا دارند یه مگس از خودشون خلق کنند،
ما داریم تولید مثل میکنیم اون هم از یه راه لذتبخش، اون هم خیلی هوشمندتر و کاراتر از یه مگس، یعنی خداوند این قدرت رو بهمون داده، حالا خدایی که این قدرت رو به ما داده که یه انسان رو خلق کنیم اون هم از لذتبخشترین راه، چرا ما فکر میکنیم چیزهای دیگه باید از مسیری غیر از این مسیر آسانی و لذت طی بشه؟!
خدایی که میگه من همه چیز را برای شما آفریدم
اصلاً همین موضوع یکی از مهمترین پاشنههای آشیل منه که وقتی یه چیزی برام آسون میشه انگار اعتبار و ارزشی برایش قائل نیستم و همش به دنبال این هستم که از یه راه سختی به سایر خواستههام برسم، حالا این رو میشه در تمام بخشهای زندگی پیدا کرد.
این رفتار یه جورایی در تمام انسانها هست اگر به گذشته دقت کنید تعداد فرزندان بیشتر بود و دقت خانوادهها در نگهداری از اونها کم، چرا؟ چون براشون آسون بود و رابطه جنسی یکی از تفریحات رایج بوده اما حالا تعداد فرزندان کمتر اما دقت در نگهداری بسیار زیاد شده، چرا؟ چون از یک جنبه آدمها بیشتر درگیر روزمرگیها و تفریحات دیگه شدن و اگر دقت کنید میبینید که تشکیل زندگی و ایجاد خانواده برای آدمها در برخی موارد سختتر شده چون آدمها اون نگاه آسانگیر گذشته را فراموش کردن.
موضوع آسانی ارتباط بسیار مستقیمی با توحید داره.
در واقع یکی از مهمترین دلایلی که ما آسانی رو در نظر نمیگیریم اینکه موضوع توحید رو به خوبی درک نکردیم. ما داریم قدرت میدیم به موارد دیگه و همین مسیر رو برامون سخت کرده.
اگر ما ایمان بیاریم که قدرت خدا داره کارهارو انجام میده، نه یه بخشی از کار، همه کار رو، اونوقت خیلی راحتتر میتونیم به آسانی فکر کنیم و خیلی راحتتر میتونیم تسلیم باشیم.
این خیلی موضوع مهمیه
از خدا خواستم که بهم بگه خب بهترین راهکار برای آسانی چیه هدایت شدم به سوره لیل
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿5﴾
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿6﴾
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿7﴾
راه سپاسگزاریه
اعراض از ناخواسته
این تنها مسیریه که میتونه آسان کنه زندگی رو برای ما
به قول استاد فکر کردن به سلامتی، اگر بشه البته به شکل حقیقی انجام بشه، خودش مهمترین حجت برای فهم رسیدن به چیزهای باارزش و نعمتها به آسانیه
صحبت دراینباره خیلی زیاده خیلی بهبود پیدا کردم شکرخدا در زمینه استفاده عملی از فایلها
یعنی از یک شنونده تبدیل دارم میشم به کسی که درباره این صحبتها فکر میکنه، ردپای مثبت و منفیش رو پیدا میکنه تو زندگی خودش و اطرافیانش و بهدنبال راهکار برای بهبود و تغییر میگرده
از خدای مهربان که داره من رو هدایت میکنه به زیباییهای بیشتر و از استاد عزیز برای تهیه این فایل و همه دوستان خوبم برای مشارکت در این مسیر سپاسگزارم
از خدا میخوام مسیر بهبود و پیشرفت رو برای همه ما آسان کنه و ایمان رو برای عمل به الهامات درونمون تقویت کنه
چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم و درس گرفتم چه مثال زیبایی زدی که همه چیز باید راحت بدست بیاد همونجور که استاد عزیزمون هر سری به زیبایی توضیح دادن و تاکید دارن
واقعا خوندن کامنت دوستان حتی در فایلهای هدیه هم تاثیر گذار هست
امیدوارم همیشه سرشار از لذت باشه زندگیتون در تمامی ابعاد
یه دنیا سپاسگزارتم که اینقدر قشنگ قانون رو درک کردی و با کامنتهای بینظیرت راه رو هم برا ما هموارتر میکنی.
برا اولین بار که کامنتتو نو خوندم درست درکش نکردم روز بعد یه جرقه ای به ذهنم خورد که آره من چقدر نعمت تو زندگیم دارم که خیییلی راحت و آسون بدستشون آوردم ولی هیییچ ارزشی براشون قائل نیستم انگار بی ارزشترین هستن چرا که براشون سختی نکشیده بودم وخیلی راحت هم ازشون میگذشتم مخصوصا پول اگه خیلی راحت بدست میومد انگار حرومه و باید خیلی زود بدم بره که تو حسابم نمونه اصلا معلوم نمیشد چجوری خرج میشد از اونجایی هم که اصلا دوست ندارم سختی بکشم سر هر کاری هم میرم که قراره سختی بکشم خیییلی زود ازش میام بیرون که آره من تحمل سختی رو ندارم و برا اینکه پولت حلال باشه باید سختی بکشی اصلا بیخیال کارکردن و پول میشدم و با هر بهونه ای بود ازش دور میشدم حتی وقتی هم خودم نمیخام از کار بیام بیرون یه اتفاقی میوفته که مجبورم ترکش کنم و چقدر باورهای اشتباه مثل زنجیر به هم دیگه وصل هستن و هر بار یکی رو که پیدا میکنی میبینی به یکی دیگه وصله
از خداوند متعال کمک میخام که هدایتم کنه تا بتونم برا ذهنم منطقی کنم که این راهی رو که میری اشتباهه
از خداوند متعال میخواهم که از نور خودش به قلب سخاوتنمدانه ات جاری کنه تا بیشتر برامون کامنت بذاری
چند وقتیه که این اتفاق زیبا روتوی زندگیم دارم تجربه میکنم
نمیدونم چجوری براتون بگم حس میکنم خدا توی تک تک کارام خودش داره منو کمک میکنه به شکل عجیبی همه چیز داره آسون پیش میره همون چیزایی که قبلاً من برای انجامش کلی تلاش میکردم وانرژی صرف میکردم واززمانی که تمرین ستاره قطبی رو هرروز انجام میدم وقدم نهم عبارات تاکیدی رو مینویسم وتکرار میکنم نتیجه شو دارم میبینم
انگار معجزه شده هرکاری میخوام بکنم به شکل اسونی اتفاق میفته یه جایی خدا بهم گفت تسلیم باش نجنگ بسپار من هستم ولی من بازهم نمیتونستم همش میگفتم مگه میشه ؟
بالاخره منم باید کاری کنم ولی اون گفت یک سری کارها اصلأ کارتونیست و باتلاش بدست نمیاد باید رهاکنی من انجام بدم
من شکرگذاری کردم اعراض کردم ازناخواسته ها،ورودی هامو کنترل کردم نوشتم وخوندم وتمرکزمو گذاشتم روی خودم خدا گفت این لیست کارهایی که توباید انجام بدی وباقی کارها بامنه
دیروز تنها بودم ونیاز داشتم بعد عمل بینیم کسی کنارم باشه کارامو انجام بده ولی به طرز عجیبی من همه کارامو انجام دادم حتی سوپ درست کردم اصلأ باورم نمیشد
بعد یه کار اداری مهم دادگاهی بود که برای اولین بار من انجام ندادمش همسرم رفت ولی به شکل عجیبی دقیقه نود انجام شده بود من یاد ندارم همسرم کار اداری انجام بده بتونه حرف بزنه ولی اونجا خدا بود که به جای من همه کارها روانجام داد
خداوند بیشتر ازما میخواهد که مارو هدایت کنه ولی اگر بهش اجازه بدیم
من تونستم بالاخره این تصمیم مهم بگیرم در صورتی که فکر میکردم من همیشه سپردم وهمواره توکل دارم ولی در عمل دیدم دارم مقاومت میکنم
من دسترسی دارم به الهامات خداونداین جمله بهم آرامش خاصی داد تا عمل کنم ونتیجه شو توزندگیم ببینم
خواستم بگم استاد عزیزم که همه حرفاتون وحی منزل ومن نتیجه گرفتم ازعمل به حرفهای شما
چند روز پیش، یک اتفاق جالبی افتاد که میخواستم از آگاهی هایی که به دست آوردم براتون بنویسم
چند وقت بود که با یک نفر به مشکل حقوقی خورده بودیم و پولی که باید به ما میداد رو نمیداد. آخرش هم گفت با اینکه میدونم قانونا باید این پول رو به شما بدم، ولی نمیدم. برین شکایت کنین چند ماه علاف بشین بعد پولتون رو میدم.
ما هم دیدیم دردسر شکایت خیلی بیشتره کلا از خیر پولمون گذشتیم. ولی اینقدر از دستش عصبانی بودم که تا چندین ساعت اصلا نمیتونستم آروم باشم و همش از خدا می خواستم حالش رو بگیره تا دلم خنک بشه!!! و همش میگفتم آخه چرا من باید توی مدار همچین آدم عوضی قرار بگیرم؟ کجای کارم ایراد داشته؟
وقتی دیدم دارم خیلی اذیت میشم، فهمیدم یک چیزی ایراد داره، همون طوری که شما همیشه می گفتین اگه احساس بدی دارین یعنی توی مسیر ناخواسته هاتون هستین. برای همین هم تصمیم گرفتم آروم بشم و ببینم این جریان چه درسی برام داشته؟
بعد از مدتی یک آگاهی که نمیدونم اسمش رو چی بذارم بهم گفت: ایمان داری که اگه جلوی آینه لبخند بزنی ، آینه لبخند رو به تو نشون میده و اگه اخم کنی، اخم رو می بینی؟ گفتم معلومه. کاملا بدیهیه.
گفت: تو اونقدر که به آینه ایمان داری، به خدا ایمان نداری!
خدا هم دقیقا مثل یک آینه داره چیزهایی که مردم انجام میدن رو بهشون بازتاب میده، بدون کوچکترین اشتباهی.
اگه اون بنده خدا، داره کلاهبرداری می کنه، در حقیقت داره به جهان هستی اعلام می کنه که پول کمه و باید کلاهبرداری کنه تا بتونه چندرغاز پول به دست بیاره. خوب جهان هم بهش نشون میده که درست فکر می کنه و پول کمه و فقر و بدبختی رو توی زندگیش میاره.
اصلا نیاز به دعا یا نفرین کردن تو نیست، چون جهان خودش دقیق و بدون کوچکترین اشتباهی داره نتایج افکار و اعمال هر کسی رو به خودش بر می گردونه.
هر کسی و چیزی که توی دنیا می بینی جزئی از یک آینه بزرگه. توی این دنیا فقط تویی و یک آینه بزرگ. هررفتاری که جلوی این آینه انجام بدی، همون رو میبینی. وقتی جلوی یک آینه می ایستی و نفرین می کنی چیزی که می بینی نفرینه.
برای همین هم دعا یا نفرین تو ، توی زندگی کسی تاثیری نداره و فقط زندگی خودت رو تحت الشعاع قرار میده.
بعد از اومدن این آگاهی ها، حال عجیبی پیدا کردم. من با درخواست بدبختی برای شخص دیگه ای، داشتم بدبختی رو به زندگی خودم دعوت می کردم. خدا رو شکر که افکار ما سریع تبدیل به واقعیت نمیشن و یک فاصله زمانی بین افکار ما و نتایجشون وجود داره!
دیدن خداوند به عنوان یک سیستم، مثل سیستم یک آینه، آرامش عجیبی بهم داد. چون فهمیدم هیچ کس نمیتونه از نتایج اعمالش فرار کنه و همه چیز حساب کتاب داره، حتی اگه من متوجهش نباشم.
از طرفی هم تلنگری بهم زد که بیشتر مواظب افکار و حرفها و اعمال خودم باشم.
استاد عزیزم از وقتی که این فایل رو گزاشتین تو سایت اصلا دیگه اون آدم قبلی نیستم
فقط میخوام تنها باشم و فکر کنم
استاد اصلا کیفیت فایل هاتون فرق کرده
اصلا کامنت بچه ها فرق کرده به طور معجزه آسا کامنتاشون بی نظیره
چقد مدار بچه ها بالا رفته
استاد دیوووونه ام کردی با این فایل
از فایل تسلیم بودن در برابر خداوند تا این فایل ارتباط بین درک صحیح خداوند وروان شدن چرخ زندگی یه سلسله تکامل طی شده برام
استاد هر چی این فایل وگوش میدم سیر نمیشم
دیروز اومدم خط به خط تمام حرفاتون و نوشتم
6دقیقه آخر فایل از گریه اشکام بند نمی اومد
استاد چیکار کردی بامن
تازه معنی کنترل ذهن ودرک کردم
با این که مدت ها تو سایت هستم
دوره عزت نفس خریدم
دو قدم از دوباره قدم خریدم سال 1400
وکار هم کردم اما یه ساله که مدام تو سایتم وهر فایلی که میاد باید گوش بدم تا این که مریم جان یه دوره رایگان گزاشت درباره لایو هاتون
که با جان دلم گوش دادم خط به خط نوشتم و تعهد دادم که باید رو خودم بیشتر کار کنم
واین دوره رایگان مریم بانو به من کنترل ذهن ویاد داد
به محض پایان دوره دوازده قدم دوباره شروع کردم
اما من دیگه اون عالیه سال 1400نیستم
من عالیه ای هستم که با کار کردن رو فایل های رایگان که میلیارد می ارزه نتیجه گرفتم
ودارم دوباره دوره دوازده قدم استارت میزنم
دو قدم وکه دارم به امید خدا تا قدم 12و تهیه میکنم
استاد عزیزم من ارایشگرم با سابقه بیش از 20سال
استاد تو یه فایلی گفتین بچه ها اکثرا از فایل های رایگان من نتیجه میگیرن برای اینکه از من تشکر کنند که در واقع همون قد ردانی میشه میان دوره هارو میخرن خیلی درست گفتین حرفتونوباید با طلا بنویسم
یعنی تمام فایل هایی که امسال رو سایت قرار گرفت که البته من فکر میکنم تو مدار شنیدن فایل ها قرار گرفتم به لطف اون قادر مطلق از یه جنس دیگه بود
استاد جان دلم تکون خورده دلم لرزیده با حرفات چقدر قشنگ گفتین به همون نسبت که خدارو باور کنی خدا برات راحت کارا رو انجام میده
استاد چقدر من به خودم ظلم کردم
چقدر برای بیزینسم زجر کشیدم
چقدر تقلا چقدر زحمت ونتیجه کم وهمیشه بدهکار تازه میفهمم که کار کردن با باورهای محدود کننده یعنی چی مثل اینکه میخوای بری بندر عباس اما به سمت شمال حرکت کنی
استاد تو قدم اول یا دوم نمیدونم ,میگفتین همه چی باوره. همه چی باوره
چقد مدارمو بالا برد مریم بانو با اون دوره رایگان لایو های شما,
تازه آماده دریافت آگاهی های دوازده قدم شدم
استاد عزیزم میخوام براتون بگم کجا با خدا ارتباط خوبی نداشتم کارها عجیب برام سخت شد کجا توکل به خدا کردم وخدا چه زیبا وچه راحت و روان کارمو پیش برد
استاد عزیزم سال 1402ملکی که اجاره اداره اوقاف بود گفت که برای تمدید باید بره تو مزایده
ومن با باورهای غلط ومحدودم چقد کارو برای خودم سخت کردم
اون زمان اجاره ملکم دو میلیون بود
تو مزایده قیمت 3300000 چون توی دوره فنگشویی خریده بودم متوجه شدم که عدد شانس من 3هست
حالا من که همش تو سایت بودم واز این کارام میکردم که زودتر نتیجه بگیرم
استاد با کمال ناباوری اون واحد و ازدستم در آوردن چون تو مزایده کسی که برد خانمی بود که قیمت 3350000 بود من قیمت 3300000یعنی من باختم بدم بختمواوضاعم وبه شدت بد بدتر کردم ,باورتون میشه با 5هزار تومن بیشتر اون خانم مزایده رو برد
ومن که همش دنبال پارتی و التماس (عوامل بیرونی وخدارو ندیدن)از اداره اوقاف که بمونم
چون اجاره ها بالا بودو وحشتناک ومن موندم ومن
با دوستم که کاملا هم فاز خودم بود از لحاظ انرژی منفی بودن وبد بین بودن کل شهر وچرخیدم به مدت 2ماه بعد یه واحد کثیف داغون ته پاساژ تو یه خیابان مثلا عالی شهرمون پیدا کردم
با چه مکافاتی با کمک همسرم جابه جا کردم سالنمو وهم سالن قبلی ودرست کردم و تحویل دادم وهم سالن جدید خلاصه 70میلیون هزینه کردم (نگم براتون که برای جایه جایی جواز من چقدر دوندگی کردم از اماکن واداره راهنمایی وبهداشت که مجوز ارایشگاه تو این مکان بهم نمیدادن )کلا تمام وقت من بودم تو اداره ها
زجرو تقلا فقط وفقط بود عالیه خسته
نگفتم براتون که اجاره این واحد 10میلون اجاره به اضافه 50میلیون پیش بود
خلاصه جهان محکم چک ولگدشو بهم زد من که اجاره میدادم دو تومن رسید به 10تومن تازه پول پیشم داشت که وام گرفتم
درصورت که با این مبلغ میتونستم واحد نو وتر تمیز پیدا کنم
چون باورم این بود که باید نزدیک خونم باشه تا به زندگیم هم برسم مشتریامو از دست ندم (ترس وشرک)
خوب داستان چی شد ،شد اسفندماه وتمام کارهای اداری سالنم تموم شد
ومجوز سالن جدیدم اومد
تنها دلخوشی من تو این مدت فقط وفقط گوش دادن فایل های رایگان وگاهی دو قدم دوازده قدم بود
وقت تمدید رسید ,من سالن واز یه مخروبه تبدیل کردم به یه سالن لوکس وشیک فقط هزینه کردم
من موندم واجاره های سالنم قسط بانکم که کلا بدهکار شدم
یه روز صاحب ملکم زنگ زد گفت که اجاره 20میلیون یعنی دو برابر
همسرم گفت تخفیف بده خانمم تازه داره خودشو میگیره با مبلغ 17میلیون موافقت کرد همسرم میگفت باش من دلم میگت بلند شو
با خودم گفتم دیگه اشتباه پارسال نمیکنم
سپردم به خدا از ته قلبم وخدا چه آسان کرد برام کارو آدما اومدن ،ایده اومد ،شرایط جور شد برام
نمیدونم چی شد تو سالن بودم وسر کارم یهو زنگ زدم به یکی از دوستام که یه واحد از مکان سالن قبلیم و داشت واحد 75متری بود که بزرگترین واحد اون ساختمون بود گفتم واحد خالی ندارین تو ساختمون گفت من میخوام برم حدود یه ماهه دیگه دنیارو بهم دادن
وقتی خدا برات کار میکنه شاهکار میکنه
درجا زنگ زدم به صاحب ملکش وگفت من مشکل ندارم این خانم رفتن شما بیان بدون حتی یه بار چرخیدن تو بنگاه املاک
و صاحب ملکم گفت که من اجاره نمیخوام پول پیش میخوام
که یکم همسرم کمک کرد وبقیه اشو وام گرفتم وبه طور شگفت انگیزه پولی که بابت اجاره میدادم بابت وامی که گرفتم سیو میشه
الهی شکر که خدا همراهمه با کمترین هزینه جابه جا شدم
تنها دغدغه ام دادن وام وبدهکاریمه
اما به لطف اون قادر مطلق وآگاهی های نابی که از این فایل دریافت کردم داده میشه
اون خدایی که رزاقه خدا خواسته امو میدونه ،نیاز نیست صد بار بگم به وقتش برآورده میکنه
استاد من تو سالن جدیدم خدا رو دیدم باور کردم
میخوام بگم بچه ها عجله نکنین من وام گرفتم دوره عزت نفسو خریدم
فکر میکردم با خرید محصول زود نتیجه میگیرم قدم یک وخریدم
قدم دو رو زیر به ماه خریدم اما سه سال شد ودیگه محصول نخریدم (عجله وطی نکردن قانون تکامل)
پس حرف استاد طلاهه که میگه از فایل رایگان من نتیجه بگیرین بعد برین محصول بخرین
وشما باید تکاملتون طی کنین
من آدمی هستم که از فایل رایگان شما نتیجه گرفتم حالا قدر محصولاتمو میدونم ومیخوام مثل وحی منزل بپذیرم
البته تمامی فایلهای رایگانتون کمی از فایل محصولاتتان نداره
اینجا رد پا میزارم به عنوان کسی که دلش لرزیده وبا تمام وجود قادر مطلق وحس کرده ومیخوام با عشق دوره دوازده قدم وشروع کنم
استاد یه همزمانی با شروع دوره دوازده قدم برام رخ داد
من کار رنگم خیلی تخصصی هست همیشه دوست داشتم که علم رنگ شیمی رنگ ویاد بگیرم که بعد از دوره رایگان مریم بانو یهویی به طور معجزه آسا پولش برام جور شد وزنگ زدم ودو روز مونده بود به کلاس ثبت نام کردم واقعا کلاس رنگشون بینظیر بود
حالا 12ماه فرصت دارم که هم رو خودشناسی امکار کنم هم رو مهارتم ,چه شووووود
استاد به خودم قول دادم که تمام دوره هاتون بخرم به آسانی وبا کمک خداوند وهابم
استاد میخوام وقتی اومدین ایران من بیام وبا نتیجه ام باهاتون صحبت کنم به امید اون روز که خیلی زوده
همیشه فایل های توحیدی شما زمانی میاد روی سایت که من بهش نیاز دارم
استاد سریع میرم سر اصل مطلب و چند تا مثال از هدایت های خدا رو فقط از اول امسال براتون تعریف میکنم
اول سال بود که چند هفته بود که یه حسی بهم میگفت زنگ بزنم به یکی از دوستام که توی یه سفر قبل از عید باهم آشنا شده بودیم ولی ذهنم همهاش مقاومت میکرد و نمیذاشت تا اینکه بعد از چند هفته بالاخره نجواهای ذهنم مبنی بر اینکه خوب این چه کاریه و…. رو ساکت کردم و زنگ زدم بهش و با هم قرار گذشتیم که ببینیم همو
توی اون دیدار من به دوستم گفتم که دوست دارم کار کنم مرتبط با رشتهام ولی فکر میکنم خیلی سخته و خیلی راه دارم تا اونجا و….. علاوه بر اینکه حرفاش باورهای منو نسبت به توانایی هام درستتر کرد بهم گفت رزومهات رو برای منم بفرست اگه جایی دیدم کسی نیرویی مثل تو میخواد بفرستم براش چون تو محیطهای استارتاپی قبلا کار کرده بود
استاد شب بعدش بهم پیام داد که رزومهات رو بفرست و کمکم کرد که اصلاحش کنم و فرستاد برای جایی که من حتی ازش نپرسیدم چی هست و کجا هست
و دو سه روز بعدش یه آقایی بهم پیام داد که بیا مصاحبه، رفتم مصاحبه و همون روز عصرش بهم پیام داد که بیا سر کار، در حالی که من خیلی نگران بودم که قبول نکنن چون دانشجوی ارشدم و دو روز در هفته نمیتونستم برم سرکار
و استاد اینم بگم که میگید جنس آدم های دور و بر آدم تغییر میکنه من این رو کاملا اینجا فهمیدم چرا چون همون آقایی که به من زنگ زد که مدیرمون هست اینقدر ادم متفکریه و جنس صحبتهاش مثل شماست که تو این چند ماه هر وقت یه جایی به یه دو راهی میرسیدم میرفتم باهاش صحبت میکردم و حرف هاش باعث میشد که من به یاد بیارم که کی هستم و چکار میکنم و چی از زندگی میخوام
جالب اینجاست که یه جمله ای که همیشه میگه اینه که میگه اون نیروی هدایتگر درون رو حواست باشه که خفه نکنی با بی توجهی بهش و …..
استاد من وقتی رفتم سر این کار تو پروسه جدایی بودم و خیلی درگیری ذهنی داشتم ولی دقیقا اینکه جنس اینآادم ها با اون آدم هایی که قبل از جدایی باهاشون ارتباط داشتم رو کاملا در محیط کارم احساس کردم
نکته بعدی اینکه با وجود آدمهای خوبی که تو شرکتمون هستن ولی الان چند هفته ای بود که خیلی درگیر بودم با همکارام و نحوه کار کردنشون، دوره احساس لیاقت رو شروع کردم و جلسه اولش رو چند روز گوش دادم، چند روز بعدش مدیرهای شرکتمون صدام کردن و طی یه جلسه یک ساعته بهم رسوندن که اگه از شرایطت ناراضی هستی ما کاملا این اجازه رو بهت میدیم که هر جایی که دوست داری هر کاری که دوست داری رو برداری و انجام بدی و اون لحظه ها تو اون جلسه نمیدونین که چه حال روحانی بهم دست داده بود که ببین نتیجه احساس لیاقت این کارو میکنه….
بعد از اون رفتم جلسه دوم و دو روز اون جلسه رو گوش دادم دقیقا عصر روز دوم وقتی داشتم از سر کار برمیگشتم خونه، یکی از بچه های یه دوره ای که دارم آنلاین شرکت میکنم بهم زنگ زد و گفت فلان استادمون که الان داریم تو کلاسهاش شرکت میکنیم و خیلی ادم خفنیه به من گفته از بچه هاتون یکی رو که باهوش و با استعداده و زود همه چی یاد میگیره و مسئولیت پذیره رو به من معرفی کن حتی اگه پاره وقت میتونه بیاد و به ما کمک کنه و من اولین نفری که اومد تو ذهنم تو بودی و استاااااد دوباره من منقلب شدم اصلا نمیدونین چه حالی داد شنیدن این حرف ها چون الان فارغ از اینکه من اصلا پیش اون استاد برم سر کار یا نه گفتم خدایااااا تو این رو به من رسوندی که نزدیکی ،که میشنوی، که سریع الجوابی و خواسته های منو میدونی فقط من باید از سر راه برم کنارررر
استاد درس دیگهای که تماس این دوستم بهم داد اون موضوع سرمایه اصلی زندگی شما چیست بود
چون من فهمیدم اقا سرمایه اصلی من مسئولیت پذیری و تلاش من برای بهترین خودم بودن تو هر محیطی هست که وارد میشم و این چیزیه که بدون هیچ تلاشی ناخودآگاه از من بروز داده میشه و همه میفهمن و براشون ارزشمنده چه تو محیطی که الان دارم کار میکنم، چه تو کلاسی که اصلا آنلاینه و من این استاد رو تا به حال از نزدیک هم ندیدم و اینه که من باید روش حساب کنم با توکل به خدا که با همین دو تا اهرم میتونم هر کار ناممکنی رو ممکن کنم
استاد ممنون و متشکرم ازتون و امیدوارم که بتونم بندی خدا رو بکنم همیشه و داستان های اینچنینی خفنی رو با یاری خودش بیشتر و بیشتر رقم بزنم و بیام بنویسم و به بقیه هم کمک کنم که بیشتر و بیشتر باور کنن خودشون و خداشون رو.
وقتی من به این بیان برخوردم و صحبت های استاد به گوشم خورد کلی متحول شدم البته شاید نزدیک به سه ساعت هست که اینترنتم در این مکانی که هستم ضعیف است
ولی مقداری از فایل و گوش کردم
یاد زمانی افتادم که وقتی من روی خدا حساب باز کردم
بهترین شرایط برام پیش اومده
خداوند نقش مهمی در کارم داره
یک داربست خیلی بزرگی رو برای هیئت امام حسین قول داده بودم که نصب کنم
ولی چون همیشه کارهای بزرگ زیادی دارم
لوازم و داربست انبارم همه سر کار بود هیچ لوله ای هم نداشتم
ولی تا روز قبل که باید این داربست و نصب کنم هیچ لوازمی فراهم نبود ولی به خودم گفتم اگر خداوند. این مشتری را برام فرستاده خودش هم لوازم را جور میکند من فقط خلق میکنم که باید تولید ثروت کنم
یک حسی بهم گفت بیا زنگ بزن به یکی از بچه های بازار که لوازم داربست میفروشد و بهش بگو یک داربست برا هئیت قراره ببندم ولی لوازم ندارم
نمیدونستم واقعا چی بگم و چطور باید توضیح دهم ولی فقط به ندای قلبم گوش کردم
به طرف زنگ زدم و گفتم من داربستی میخواهم نصب کنم برای یک روز هیچ لوازمی ندارم فقط به زبانم اومد که اجاره بهم میدهید که لوازم ببرم
اون طرف گفت هر چقدر لوازم لازم داری بیا ببر هیچ پولی نمیخواهد بدهی و باز برام بیاور این لوازم را
من هم با دو دستگاه نیسان و کارگران شرکتم رفتم انبار این شخص و دوتا نیسان کاکولی بار کردم و بردم سر کار. اون طرف گفت شما میخای مجانی کار ببندی برایش گفتم نه من دست مزدم را میگیرم ولی اینو بگم وقتی خداوند خواست برام لوازم جور کند تا تولید ثروت کنم برام فراهم کردو با همان لوازم من 50میلیون بابت نصب داربست فاکتور کردم و بعد از یک روز کار باز شد و تمام لوازم برگشت خورد به انبار اون شخص بازار
و اینو فقط هدایت خدا میدانم که من فقط به حرفش گوش کردم .حتی این شک را هم نداشتم که کارو رد کنم و نتونم کارشون رو نصب نکنم فقط میگفتم خدا خودش برام جور میکند و بهم فقط میگفت تو برو کارو ببند برو به فلانی زنگ بزن برو جور میشه و همینطور هم شد
این نتیجه رو در تمام کارهام انجام دادم و فقط به حرف اولی که به ذهنم خطور میکند و آرامش بهم میدهد رو انجام میدهم و همیشه بهترین ها رو نصیبم میشود خدارا شکر که بهترین لحظات را دارم
سلام بر عزیزانم
سلام بر استاد جانم
استاد جان نمیدونید این فایل با من چه کرد انگار منو از لحاظ فرکانسی 30 درصد برد بالا
امروز صبح که به لطف خداوند از خواب بیدار شدم گفتم ابن روی شونه های خداوند نشستن یعنی چی که استاد درموردش صحبت میکنه و بچه ها توو کامنتا درموردش مینویسن ؟؟ دوست دارم تجربه ش کنم و بعد گوشیمو روشن کردم اومدم توو سایت و استاد عزیزم رو دیدم که توو آسمانا داره عشق میکنه و به ما عشق میرسونه استاد جان بگ گراندتون خیلی عالیه و انرژی مثبته ، و اینطوری بود که فهمیدم خداوند میخواد با این فایل بهم بگه روی شونه هاش نشستن یعنی چی.
استاد جان این فایل مثل بیشتر فایلای دیگه تون اشک منو درآورد وقتی مثال دوستتونو زدین مو به تنم سیخ شد اشک شادی ریختم
خداوند پاسخگوست خداوند سریع پاسخ گوست خداوند خیلی دقیقه خداوند حواسش به همه کیهان هست خداوند هیچ وقت خوابش نمیبره خداوند هیچ وقت فراموش نمیکنه
چقدر عالی معنی همزمانی رو در این اتفاق درک کردم
استاد جان یه جای فایل گفتین خورشید میتابه اما اگر توو در زیرزمین باشی نورو دربافت نمیکنی و این برای من یه تلنگر بود چون دقیقا من در زیر زمین بودم و ابن یه نشانه ای بود برای اینکه از این پیله بیام بیرون
راستش اینه که همزمانی در زندگی منم اتفاق افتاده اما نه مثل دوستتون که انقدر واضح و بزرگ باشه یه مثال کوچیک میزنم چند وقت پیش دورهم بودیم با خانواده که میخواستیم چایی بخوریم خواهرم اومد چایی هارو بریزه چایی و صاف کن و گذاشت و چایی هارو ریخت نمیدونم چی شد که من گفتم واسه من نریز خودم میریزم و اونم گفت باشه و نمیدونم چی شد که حسم بهم گفت چای صاف کن نذارم و همبنطوری با تفاله چایی بریزم واسه خودم، در حالی که همیشه چای صاف کن میذارم و عادت دارم که چایی با تفاله نریزم ، من چاییمو ریختمو رفتیم توو حیاط نشستیم که چایی بنوشیم بعد دیدم همه دارن میگن چرا روی چایی چربی هست بعد من نگاه کردم دیدم روی چای من چربی نیست و مثل همبشه عادیه بعدش کاشف به عمل اومد که چای صاف کن چرب بوده به خاطر همون چای بقیه چرب شده ولی من چون از چای صاف کن استفاده نکردم چاییم درست بوده . شاید این یک اتفاق خیلی کوچیک به نظر برسه اما مهم اینه که یه حسی که اصلا هم منطقی نبود به من گفت کاری کنم و من انجامش دادم و نتیجه متفاوت از بقیه گرفتم
من دیگه این قانونو ازش مطمئن شدم که هرجایی بی خیال و آرام و خونسرد بودم همه چیز آسان پیش رفته و هر جایی عجله داشتم و حرص خوردم به بدترین شکل ممکن پیش رفته
و یک نکته ای که در این فایل استاد فرمودین این بود که نمیخواد خواسته هامونو صد بار به خدابگیم خدا خودش از خواسته هامون با خبره دقیقا این چیزیه که من انجامش میدم و خواسته هایی که بهشون نرسیدم رو هی دوباره به خدا میگم و باید روی این باورم کار کنم که خداوند همیشه ناظره و اگر یک بار خواسته مو بهش بگم کافیه
من یه تصمیمی گرفتم و اون اینه که از این به بعد هر وقت اتفاقای اینچنینی که شببه معجزه ست برام افتاد یعنی همزمانی هایی برام پیش اومد که کارم بسیار آسان شد بیام اینارو یه جا بنویسم که یادم بمونه که میشود که میشود
استاد جان این فایل قلب منو باز کرد نیاز هست که با دقت و تمرکز بیشتری بهش گوش کنم
استاد عزیزم خیلی ازتون سپاسگذارم حالم خیلی خیلی خوبه خدایا صدبار شکرت
سلام استاد عزیز ، ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل عالی و بینظیرتون ، نزدیک 1سال هست که با شما و دوره های شما دارم زندگی میکنم و از خدا واقعا سپاسگزارم که شمارو سر راه من قرار داد ، تمام باورهای من نسبت به خدا که واقعا ناآگاهانه برنامه ریزی شده بود جوری تغییر کرده که فقط خودم و خودش میدونیم چی بوده ، 29 اگوست 2022 ،یک انرژی با یک فرکانس متفاوت درون من زندگی و نگرش من به دنیا رو در کمتر از 1 ثانیه تغییر داد و انگار یه دفعه یه روح متفاوت درون من اومد و اون روح قبلی آپگرید شد به این چیزی که الان هست ، و فرایندی طی شد که من کلا جوری تغییر کردم که خودم باورم نمیشه این افکار با من 40 سال زندگی کرده بودن، بعد از دنبال کردن و عمل کردن به افراد دیگه ای که تو مسیر من بودن به شما و وبسایت شما هدایت شدم ، ابتدا وقتی اومدم توی سایت شما خجالت کشیدم که چرا 15 سال پیش بدون اینکه شما رو بشناسم وقتی یه انسانی راجع به شما صحبت کرد زود به خاطر اینکه اسم شما سیدحسین بود و مثلا دکتر فلانی و مهندس بهمانی نبود ، قضاوتتون کردم و اصلا نشنیدم راجع به چی حرف میزنید، … اما امروز و هر روز از خدا سپاسگزاری میکنم که چطوری از طریق شما خداوند رو درک کردم ، چطوری باورهای نادرست خودم نسبت به خداوند و خودم اصلاح میشه هر روز ،،،، ما همگی از ته قلبمون دوستون داریم و عاشق دیدن موفقیت های شما هر لحظه هستیم ،،،، امیدوارم به زودی یه دوره همی توی کالیفرنیا و یا لسآنجلس داشته باشید تا از نزدیک بغلتون کنم و قدردانی کنم ازتون
️️️
دوستدارشما محمد
سلام و خدا قوت به استاد عزیز…
چقدر زیباست اگه بدونیم و بفهمیم چقدر زندگی میشه راحت پیش بره چقدر جالبه که انسان با هدایت خدا میتونه راحت زندگی کنه ولی یه سری موضوع ها تو ذهن من سخته … شاید به خاطر اینه که کارم و تحصیلم جوری بودن که همیشه دو دو تا چهارتاست برام سخته بفهمم علم موجود در جهان و خرافات چه جایگاهی داره وقتی ما دنبال هدایت میریم خیلی از ترس های پنهان در وجودمون نهادینه شده که از تجربیات و تضادهامون میاد و این ترس های مخفی و اعتقادات غلط ما رو هدایت میکنه …
برام عجیبه مادر موسی بچش رو میندازه تو آب بدون هیچ دلیل علمی …. و با هدایت خدا…
ولی من امروز چطوری بفهمم رسالتم چیه مسیر الهامم کجاست یه سمت ماجرا علم روانشناسی شخصیت شناسی و تیپ شناسی وجود داره که هزاران دلیل و مقاله علمی وجود داره که میگه تو باید این سمت بری …. یه سمت ماجرا آرامش و گوش کردن به ندای قلب است…
یه قسمت ماجرا اعتقاد هایی هست که میگه با گناه نکردن و دعا کردن مسائل زندگی و جامعه حل میشه و این نوع تفکر هم عمل میکنه ولی به برنامه ریزی دقیق از جنس ژاپنی اعتقاد نداره….
به نظر من مرز باریکی وجود داره بین هدایت خرافات و تضادهای درونی…
و اون چیزی که من تا الان فهمیدم الهامات هم نیاز به تکامل داره مثل همینجور که استاد در بخش سلامتی در ابتدا الهامات درست دریافت نکردن و رفته رفته به سمت قانون سلامتی هدایت شدن….
و حداقل تا به امروز برا من هم درکش دشوار بوده ولی از خدا میخواهم و سینه هم رو باز میکنم.. که به من هم الهاماتش رو بگه … بتونم بشنومش و بهش قول میدم با تمام وجودم به حرفاش گوش کنم … و بی معرفت نباشم … خدای عزیزم نمیدونم چقدر فرصت زندگی دارم ولی الان مهم ترین خواستم اینه تو رو درک کنم صدای تو رو بشنوم کنارم باشی بغلم کنی نورت رو دریافت کنم و همه ترس ها و نگرانی هایم بره از نعمت هایت لذتت ببرم … وجودت را درک کنم و بفهمم از آمدنم در این دنیا راضیم و میتونم حس واقعی زندگی رو با وجود تو درک کنم … برام دعا کنید..
﷽
■گفت وگو با خدا:
پرودگارِ مهربانم شکرت که بودنت دلگرمی تمام لحظاتم است, در هوای تو نفس میکشم و هر دم شکرت میکنم, از عطر خوش باران مست میشوم و شکرت میکنم, خدایا بی تو چقدر همه چیز تاریک و دلگیر میشود. بی تو به چه دلخوش کنم, بی تو چگونه وجود داشته باشم و زندگی کنم؟ خدایا شکرت, شکرت که درک حضورت را به من بخشیدی, شکرت که اجازه دادی در مسیر تو باشم و خویشتن را جستجو کنم خدای خوبم سپاسگزارم بابت تمام درسهایی که در زندگی آموختم و تمام مسیری که آمدم تا عشق را در اعماق قلبم بیابم, سپاسگزارم که یاریم کردی و در تمام لحظات برایم نشانهای فرستادی تا بیشتر و بهترخویش را درک کنم و بیاموزم چگونه عاشق خویش باشم, عاشق همان حقیقت نهفته در وجودم که عشق و نور توست… دوستت دارم خدای من همیشه همراهم باش و از جام عشقت سرمستم کن.
■آیه 16 سوره ق:«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»
● ترجمه آیه:و ما انسان را خلق کردهایم و از وساوس و اندیشههای نفس او کاملا آگاهیم که ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.
●پیام آیه برای منِ عارفه:
أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ «15»
مگر در آفرینش نخستین عاجزیم (تا از باز آفریدن شما در رستاخیز ناتوان باشیم)، بلکه آنان از آفرینش جدید در اشتباه و تردیدند.
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ «16»
و همانا ما انسان را آفریدهایم و هر چه را که نفسش او را وسوسه مىکند مىدانیم و ما از شریان و رگ گردن به او نزدیکتریم (و بر او مسلّطیم).
در جلسات اخیر فایل های اجرای توحید درعمل نمونههایى از قدرت خداوند در هستى و نمونههایى از سرنوشت شوم کسانى که تکذیب مىکردند مثل فرعون و قوم فرعون ، بیان شد.
این جلسه ، وجدان و عقل من انسان را مخاطب قرار داده شده که خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است
و هر آینه بتحقیق ما خلق فرمودیم انسان را و میدانیم آنچه خطور میکند در قلب او از خیالات شیطانی و هواهای نفسانی و لو بر احدی ظاهر نکند و ما نزدیکتریم بسوی او از رگ گردن و قلب بگردن و قلب خداوند احاطه قیومیت دارد.
مشابه جملهى «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»، این آیه است: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» «1» خداوند میان انسان و قلب او حایل مىشود.
سرچشمهى وسوسه، سه چیز است:
الف) نفس و خواهشهاى نفسانى. «تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»
ب) شیطان. «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ» «2»
ج) بعضى انسانها و جنّیان. «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» «3»
علم خداوند به امور ما به دو علت است:
الف) چون آفریدگار ماست و خالق، مخلوق خود را مىشناسد: «أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ» «4»، «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»
ب) چون بر ما احاطه دارد. نَعْلَمُ … وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
لذا علم خدا دقیق، گسترده و بى واسطه است.
نکات تکمیلی از مفهوم آیه:
در گفتگو با مخالف، کوتاهترین و رساترین کلمات را بکار ببرید.
اگر مىخواهید عقیدهاى سالم وباورهای درستی داشته باشید باید وسوسههارا از خود دور کرده و نفس خود و باورهای خود را اصلاح کنید. (همان اندیشه ها همان گفت گوهای ذهنی مخرب که احساسم رو بد می کنه همان ترس از آینده و غم از گذشته که درمن احساس عجله کردن ایجاد می کنه و احساسم رو بد می کنه و وسوسه به انجام یکسری کارها می کنه، این احساس منو از فرکانس خدا دور می کنه )
علم و احاطهى خداوند به بشر، در طول حیات اوست. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ سلام درود الله یکتا به شما استاد توحیدیم. و خانم شایسته مهربانم سلاااامم.
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ :(یادداشت های شخصی)
استادجان عزیزم عشق توحیدی من سلام.
استاد فایل توحیدی که شما آماده می کنیدجوری ما رو از جسم کالبدی مون خارج می کنه وبه اصل درونیمون باز می گردانِ که انگاره زمان برای من متوقف میشه. جوری اشک ما درمی آره که اون توده های سیاهی که بر روی قلبم نشسته بشوره تمیزیش کنه.تا نوری که از کلام شما می تاب رو با تمام وجود دریافت کنه. استاد دارم با اشک می نویسم. براتون نمی دونید چه غوغایی در وجود ما با این فایل های توحیدی تون ایجاد می کنید.
چندوقت پیش از خدا یه درخواستی کردم. درخواستیی که با توجه به عقل منطق خودم در بازه زمانی طولانی مدت ممکن میشد. چیزی مثل شهرت در رشته خودم.
وقتی این خواسته یه آن در ذهنم خطور کرد آخرشب بود زمانی بود که روی تختم دراز کشیده بودم بخوابم داشتم به آینده فکر می کردم. از این درخواست یهویی خودم تعجب کردم.چون دنبال شهرت اونجوری این مسائل ها نیستم آخه ….چرا یهو این درخواست رو من باید داشته باشم تعجب کردم از خودم و نوع خواسته ام. یه آن یه شوری در من ایجاد شد که اون لحظه بدو از تخت پریدم پایین قرآن باز کردم خدایاااا یعنی چی آخه ؟ این خواسته یهویی ممکنه اتفاق بیفته و….. آیه که آمد معنیش این بود این کار برای خدا مشکل نیست تا چند روز توی فضا بودم…
خلاصه دیروز زمانی که داشتم کارام انجام می دادم نقشه های پروژه مو تهیه کنم. که به یه مشکلی خوردم که از ساعت یک بعدازظهر دیروز تا ساعت 20:40 دقیقه شب من درگیرش بودم.
به خیلی از اساتیدم و دوستانم که توی این زمینه فعالیت دارند و حتی این نرم افزار تدریس می کنند.پیام دادم اما پاسخ شون راه حل مشکل من نبودخلاصه ناامید از همه جا شده بودم.یاد حرف شما دریکی از فایل گفتگوتون که با آقا ابراهیم فنی سایت الهی مون داشتید افتادم.
که آقا ابراهیم توی مسائل سایت هم وقتی به مشکل می خورد وقتی همه راه ها رو می رفت وقتی عاجز میشد راه حل بهش گفته میشد اون لحظه به خدا گفتم خدایاااا چیکاررکنم. من تسلیم خدایا کمکم کن. یهو دیدم یکی پیام داد یه فرد ناشناس که ادمین گروه پرسش پاسخ بود پیام داد سیستم روشن کردم راه حلش امتحان کنم که دیدم راه حلش پاسخ نداد می خواستم سیستمم خاموش کنم. دوست خودم پیام داد همینجور که داشتم راهنمایی های اونو اجرا می کردم بهم گفت عارفه وقتی نقشه روی صفحه نمی آد مشکل از سیواز. اون لحظه یادم افتاد من قبلاااا یکبارچنین مشکلی برام پیش آمده بود وقتی می خواهیم نقشه هایی که در نرافزار اتوکدتولید کردم باید سیواز پایین 2007 بگیرم.تا در نرم افزارهای دیگه مثل gis بخونه. خیلی کم این مشکل پیش آمده بود چون در وژن های جدید این مشکل حل شده بود. فراموش کرده بودم. اما دیروز فهمیدم 100 درصد حل نشده باز .امان همان پارسال یادم زود متوجه شدم حلش کردم اما اینبار نه…
می خوام بگم یه راه حل به این ساده ای به این پیش پا افتاده ای رو جوری برام بزرگ شد…. در واقع بهتر بگم چطور بزرگ شد وقتی که دیدم حتی اساتید و دوستانم که مسلط هستند نمی دونند یابهتر بگم به ذهن شون خطور نکرد شاید مشکل ازسیواز گرفتن باشه. پاسخی رو کسی داد بهم که زیاد مسلط نبوداااا ونیست اااا
همیشه ما خودمون بعضی چیزا رو بزرگ می کنم چون فعلانی نتونسته اون که استاد اون که فعلان پس مشکل من بزرگ و سخت.
اصلااا اینطور هم نیست درسته اون اساتید که کارشون تدریس و بیزینس شون اینه و نتونستن پس نشون می ده مشکل چقدر بزرگ نه اصلااا اینطور نیست. ما داریم سختش می کنیم وگرنه خیلی هم ساده اس
اتفاقاااا خدا بهم پاسخ رو از کسی بهم داد تازه داره این مباحث رو یاد می گیره.
کل شب ذهنم درگیر بود که چرا من دیر هدایت شدم چرا دیر فهمیدم من که یکبارقبلااا به این مشکل خورده بودم.
صبح داشتم بیدار میشدم بین خواب و بیداری بودم.
یه حسی داشت باهم حرف می زد به خدا به خود خداقسم فهمیدم که خداس که داره باهم حرف می زنه. وداشت بهم نشون می داد بهم. بین خواب و بیداری خدا داشت بهم نشون می داد
مفهوم اون خواب استاد باورتون میشه ترکیبی از دوتا موضوع بالا که مطرح کردم بود
توی خواب نشون می داد بهم من یه حرکتی زده بودم و اصلااا انتظار اون نتیجه رو نداشتم اما نتیجه به قدری بزرگ بود که من در تعجب و به قول گفتی هنگ کرده بودم و توی خواب داشتم می گفتم آخه چطوری ؟ خدا و خدا داشت توی خواب بهم می گفت به همین راحتی بهمین راحتی.
اینبار ندویدم سمت قرآن رفتم صورتم شستم یه صبحانه آماده کردم آوردم توی اتاقم آمدم توی سایت که صبحانه بخورم همراهش فایل ببینم
یا الله یا الله چی دارم می بینم فایل جدید با چه عنوانی آخه خدایاااااااااااا بگم عاشقتم کمه یه آن گفتم خدایاااا می خوام بپرم بغلت فایل زدم پلی شد دیدم
خدا آمده توی وجود شما از گلو شما و با چشمان شما داره باهم حرف می زنه استاد کلام تون کلام و حرف الله بود به من. من عارفه هیچ وقت توی فایل های توحیدی شما رو ندیدم و حس تون نکردم هرچی شنیدم کلام الله بود هرچی دیدم فرستاده فرشته خدایی رو دیدم که بهم نگاه می کنه و راه حل مشکلاتم رو میگه از بس که کلام تون فرکانس تون جنسش ناب. پیام خدا به من بود….
آخه مگه میشه یه آدم اینقدرررر بدونه من عارفه دیروز توی اتاقم که درش بسته بود و ذهنم و درگیریهای ذهنیم که توی وجودم داشتم وبه هیچ کس هیچ جا نگفتم بدونه
ما از رگ گردن به تو نزدیکتریم یعنی همین
یعنییییییییییی عارفه ما تورو رها نکردیم هدایتت می کنیم به سمت آسانی ها
خدایاااا دوستت دارم
استاد توحیدیم دوستت دارم عشق خداهستی برام
خانم شایسته عزیزم دوستت دارم.
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ سپاسگزاری:
● خدارو شاکر سپاسگزارم به من فرصت داد تا بار دیگر پای آموزه های شما استاد توحیدیمبنشینم.
● از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بابت این آگاهی هایی که به ما آموزش می دهید ممنون و سپاسگزارم
꧁꧂در پناه الله مهربان شاد ،سلامت، ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید. ꧁꧂
خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش در مدار خود ارزشمندی بیشتر ودر مدار ثروت و موفقیت و آگاهی بیشتر قرار بگیرم.
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این مسیر الهی
این فایل یک شاهکار به تمام معنا بود، به قدری فرکانس این فایل بالاست که حداقل برای من خیلی نیاز داره که گوش داده بشه و تأمل بشه. قبلاً خیلی ذوق داشتم که بلافاصله بعد یک فایل بیام کامنت بنویسم اما گاهی اوقات واقعاً احساس میکنم نیاز دارم بیشتر تأمل کنم در این مفاهیم و بعدش بیام دربارش با خودم و دوستان دیگه در سایت صحبت کنم.
درک ماهیت فرکانسی جهان واقعاً به ما کمک میکنه که عملکرد بهتری داشته باشیم. وقتی به عملکرد خودم در طول زندگی نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که شخصیت من در حالت کلی اصلاً شخصیتی نیست که بتونه سختی رو تحمل کنه اما از یه جایی به بعد احساس کردم که نه انگار من هم دوست دارم که سختی بکشم که یه سری چیزهارو بدست بیارم و از اونجایی که ناخودآگاه من دلش نمیخواد همچین اتفاقی بیفته و تربیت شده برای اینکه آسون همه چیز رو بدست بیاره اما از طرفی به خاطر عدم کنترل ورودیهای ذهن و قاطعیت در این کار میل پیدا کرده که سختی بکشه تا به چیزهای خوب برسه.
دقیقاً همین چند روز پیش بود که به شکل باور نکردنی انگار یه لحظه به خودم اومدم و گفتم که آقا چرا زندگیم داره به سمت سختی پیش میره به جای اینکه آسونتر بشه، من که دارم به آموزشها متعهدانه عمل میکنم خب چرا انقدر تقلای من بیشتر شده انگار؟!
بعد هدایت شدم به جلسات 2 و 3 کشف قوانین و متوجه شدم که من احساس لیاقت در مورد آسانی نعمتها درونم کمرنگ شده درصورتی که وقتی نگاه کردم به چیزهای باارزشی که تو زندگیم هست به این نتیجه رسیدم که همه اون نعمتها در نهایت به آسانی به من رسیده مثل سلامتی، مثل خانواده، مثل دوستان خوبی که دارم، مثل پولهای خوبی که ساختم
مثلاً در حوزه مسائل مالی من گاهی تقلا میکنم انرژی میگذارم یه ایدهای رو اجرا میکنم بعد میبینم مثلاً نتیجه دلخواهم ایجاد نشد بلکه حساسیتم رو از روش برمیدارم اون مبلغ حتی بیشترش از یه مسیر دیگه وارد زندگیم میشه.
اینها چیزهایی که باعث میشه من فکر کنم به دلیل اتفاقات. وقتی که این فایل اومد مطمئن شدم که موضوع همینه.
وقتی شما نگاه آسانی نداشته باشی نسبت به اتفاقات زندگی به سمت سختی کشیدن هدایت میشی و اگر شخصیتت هماهنگ نباشه با اون سختیها احتمالاً تو اون نعمتهارو بدست نمیاری
اما اگر فکر کنی به آسانی میبینی که اتفاقاً همه چیزهای خوب به راحتی وارد زندگیت شده، در مورد من کاملاً همینطوره
یعنی من اومدم فکر کردم که منطقی کنم این موضوع رو برای خودم بعد دیدم بابا کلاً روند زندگی من همینجوری بوده
اولش نگاهم آسون بوده خیلی راحت اتفاقها برام رخ میداد
بعد که بیشتر وارد جامعه شدم احساس کردم باید یکم سختی بکشم بعد اتفاقهای خوب برام بیفته
بعد که خیلی خوب این موضوع رو درک نکردم داشتم به سمتی میرفتم که نه حتماً باید سختی بکشی تا اون اتفاق خوب برات بیفته و ازونجایی که تحمل نداشتم دراین خصوص اتفاقهای خوب برام نمیفتاد یا اگر هر از چندگاهی میفتاد تکرار نمیشد چون احساس لیاقتم ایراد داشت در موردش.
اما این فایل و هدایتهای قبلی باعث شد من فکر کنم درباره این مسئله.
یه الهای بهم شد که آقاجان تو به شکلگیری خودت و تمام موجودات جهان فکر کن.
اگر نگیم لذتبخشترین، یکی از لذتبخشترین کارهای دنیا رابطه جنسیه. انسان به این هوشمندی که جهان رو میتونه دگرگون کنه و سایر موجودات از چه طریقی بوجود میان؟
رابطه جنسی (یکی از لذتبخشترین کارهای زندگی)
بعد چی میشه که ما فکر میکنیم برای چیزهای دیگه سختی بکشیم و راهی غیر از لذت رو انتخاب کنیم؟!
همین الهام به خوبی برام منطقی کرد
حتی تو قرآن هم بهش اشاره میشه که آقا کسانی که ادعا دارند یه مگس از خودشون خلق کنند،
ما داریم تولید مثل میکنیم اون هم از یه راه لذتبخش، اون هم خیلی هوشمندتر و کاراتر از یه مگس، یعنی خداوند این قدرت رو بهمون داده، حالا خدایی که این قدرت رو به ما داده که یه انسان رو خلق کنیم اون هم از لذتبخشترین راه، چرا ما فکر میکنیم چیزهای دیگه باید از مسیری غیر از این مسیر آسانی و لذت طی بشه؟!
خدایی که میگه من همه چیز را برای شما آفریدم
اصلاً همین موضوع یکی از مهمترین پاشنههای آشیل منه که وقتی یه چیزی برام آسون میشه انگار اعتبار و ارزشی برایش قائل نیستم و همش به دنبال این هستم که از یه راه سختی به سایر خواستههام برسم، حالا این رو میشه در تمام بخشهای زندگی پیدا کرد.
این رفتار یه جورایی در تمام انسانها هست اگر به گذشته دقت کنید تعداد فرزندان بیشتر بود و دقت خانوادهها در نگهداری از اونها کم، چرا؟ چون براشون آسون بود و رابطه جنسی یکی از تفریحات رایج بوده اما حالا تعداد فرزندان کمتر اما دقت در نگهداری بسیار زیاد شده، چرا؟ چون از یک جنبه آدمها بیشتر درگیر روزمرگیها و تفریحات دیگه شدن و اگر دقت کنید میبینید که تشکیل زندگی و ایجاد خانواده برای آدمها در برخی موارد سختتر شده چون آدمها اون نگاه آسانگیر گذشته را فراموش کردن.
موضوع آسانی ارتباط بسیار مستقیمی با توحید داره.
در واقع یکی از مهمترین دلایلی که ما آسانی رو در نظر نمیگیریم اینکه موضوع توحید رو به خوبی درک نکردیم. ما داریم قدرت میدیم به موارد دیگه و همین مسیر رو برامون سخت کرده.
اگر ما ایمان بیاریم که قدرت خدا داره کارهارو انجام میده، نه یه بخشی از کار، همه کار رو، اونوقت خیلی راحتتر میتونیم به آسانی فکر کنیم و خیلی راحتتر میتونیم تسلیم باشیم.
این خیلی موضوع مهمیه
از خدا خواستم که بهم بگه خب بهترین راهکار برای آسانی چیه هدایت شدم به سوره لیل
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿5﴾
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿6﴾
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿7﴾
راه سپاسگزاریه
اعراض از ناخواسته
این تنها مسیریه که میتونه آسان کنه زندگی رو برای ما
به قول استاد فکر کردن به سلامتی، اگر بشه البته به شکل حقیقی انجام بشه، خودش مهمترین حجت برای فهم رسیدن به چیزهای باارزش و نعمتها به آسانیه
صحبت دراینباره خیلی زیاده خیلی بهبود پیدا کردم شکرخدا در زمینه استفاده عملی از فایلها
یعنی از یک شنونده تبدیل دارم میشم به کسی که درباره این صحبتها فکر میکنه، ردپای مثبت و منفیش رو پیدا میکنه تو زندگی خودش و اطرافیانش و بهدنبال راهکار برای بهبود و تغییر میگرده
از خدای مهربان که داره من رو هدایت میکنه به زیباییهای بیشتر و از استاد عزیز برای تهیه این فایل و همه دوستان خوبم برای مشارکت در این مسیر سپاسگزارم
از خدا میخوام مسیر بهبود و پیشرفت رو برای همه ما آسان کنه و ایمان رو برای عمل به الهامات درونمون تقویت کنه
سلام احسان عزیز
چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم و درس گرفتم چه مثال زیبایی زدی که همه چیز باید راحت بدست بیاد همونجور که استاد عزیزمون هر سری به زیبایی توضیح دادن و تاکید دارن
واقعا خوندن کامنت دوستان حتی در فایلهای هدیه هم تاثیر گذار هست
امیدوارم همیشه سرشار از لذت باشه زندگیتون در تمامی ابعاد
سلام احسان جان
یه دنیا سپاسگزارتم که اینقدر قشنگ قانون رو درک کردی و با کامنتهای بینظیرت راه رو هم برا ما هموارتر میکنی.
برا اولین بار که کامنتتو نو خوندم درست درکش نکردم روز بعد یه جرقه ای به ذهنم خورد که آره من چقدر نعمت تو زندگیم دارم که خیییلی راحت و آسون بدستشون آوردم ولی هیییچ ارزشی براشون قائل نیستم انگار بی ارزشترین هستن چرا که براشون سختی نکشیده بودم وخیلی راحت هم ازشون میگذشتم مخصوصا پول اگه خیلی راحت بدست میومد انگار حرومه و باید خیلی زود بدم بره که تو حسابم نمونه اصلا معلوم نمیشد چجوری خرج میشد از اونجایی هم که اصلا دوست ندارم سختی بکشم سر هر کاری هم میرم که قراره سختی بکشم خیییلی زود ازش میام بیرون که آره من تحمل سختی رو ندارم و برا اینکه پولت حلال باشه باید سختی بکشی اصلا بیخیال کارکردن و پول میشدم و با هر بهونه ای بود ازش دور میشدم حتی وقتی هم خودم نمیخام از کار بیام بیرون یه اتفاقی میوفته که مجبورم ترکش کنم و چقدر باورهای اشتباه مثل زنجیر به هم دیگه وصل هستن و هر بار یکی رو که پیدا میکنی میبینی به یکی دیگه وصله
از خداوند متعال کمک میخام که هدایتم کنه تا بتونم برا ذهنم منطقی کنم که این راهی رو که میری اشتباهه
از خداوند متعال میخواهم که از نور خودش به قلب سخاوتنمدانه ات جاری کنه تا بیشتر برامون کامنت بذاری
بنام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و دوستان گلم
چند وقتیه که این اتفاق زیبا روتوی زندگیم دارم تجربه میکنم
نمیدونم چجوری براتون بگم حس میکنم خدا توی تک تک کارام خودش داره منو کمک میکنه به شکل عجیبی همه چیز داره آسون پیش میره همون چیزایی که قبلاً من برای انجامش کلی تلاش میکردم وانرژی صرف میکردم واززمانی که تمرین ستاره قطبی رو هرروز انجام میدم وقدم نهم عبارات تاکیدی رو مینویسم وتکرار میکنم نتیجه شو دارم میبینم
انگار معجزه شده هرکاری میخوام بکنم به شکل اسونی اتفاق میفته یه جایی خدا بهم گفت تسلیم باش نجنگ بسپار من هستم ولی من بازهم نمیتونستم همش میگفتم مگه میشه ؟
بالاخره منم باید کاری کنم ولی اون گفت یک سری کارها اصلأ کارتونیست و باتلاش بدست نمیاد باید رهاکنی من انجام بدم
من شکرگذاری کردم اعراض کردم ازناخواسته ها،ورودی هامو کنترل کردم نوشتم وخوندم وتمرکزمو گذاشتم روی خودم خدا گفت این لیست کارهایی که توباید انجام بدی وباقی کارها بامنه
دیروز تنها بودم ونیاز داشتم بعد عمل بینیم کسی کنارم باشه کارامو انجام بده ولی به طرز عجیبی من همه کارامو انجام دادم حتی سوپ درست کردم اصلأ باورم نمیشد
بعد یه کار اداری مهم دادگاهی بود که برای اولین بار من انجام ندادمش همسرم رفت ولی به شکل عجیبی دقیقه نود انجام شده بود من یاد ندارم همسرم کار اداری انجام بده بتونه حرف بزنه ولی اونجا خدا بود که به جای من همه کارها روانجام داد
خداوند بیشتر ازما میخواهد که مارو هدایت کنه ولی اگر بهش اجازه بدیم
من تونستم بالاخره این تصمیم مهم بگیرم در صورتی که فکر میکردم من همیشه سپردم وهمواره توکل دارم ولی در عمل دیدم دارم مقاومت میکنم
من دسترسی دارم به الهامات خداونداین جمله بهم آرامش خاصی داد تا عمل کنم ونتیجه شو توزندگیم ببینم
خواستم بگم استاد عزیزم که همه حرفاتون وحی منزل ومن نتیجه گرفتم ازعمل به حرفهای شما
خدایا شکرت استاد عاشقتم
سلام استاد
چند روز پیش، یک اتفاق جالبی افتاد که میخواستم از آگاهی هایی که به دست آوردم براتون بنویسم
چند وقت بود که با یک نفر به مشکل حقوقی خورده بودیم و پولی که باید به ما میداد رو نمیداد. آخرش هم گفت با اینکه میدونم قانونا باید این پول رو به شما بدم، ولی نمیدم. برین شکایت کنین چند ماه علاف بشین بعد پولتون رو میدم.
ما هم دیدیم دردسر شکایت خیلی بیشتره کلا از خیر پولمون گذشتیم. ولی اینقدر از دستش عصبانی بودم که تا چندین ساعت اصلا نمیتونستم آروم باشم و همش از خدا می خواستم حالش رو بگیره تا دلم خنک بشه!!! و همش میگفتم آخه چرا من باید توی مدار همچین آدم عوضی قرار بگیرم؟ کجای کارم ایراد داشته؟
وقتی دیدم دارم خیلی اذیت میشم، فهمیدم یک چیزی ایراد داره، همون طوری که شما همیشه می گفتین اگه احساس بدی دارین یعنی توی مسیر ناخواسته هاتون هستین. برای همین هم تصمیم گرفتم آروم بشم و ببینم این جریان چه درسی برام داشته؟
بعد از مدتی یک آگاهی که نمیدونم اسمش رو چی بذارم بهم گفت: ایمان داری که اگه جلوی آینه لبخند بزنی ، آینه لبخند رو به تو نشون میده و اگه اخم کنی، اخم رو می بینی؟ گفتم معلومه. کاملا بدیهیه.
گفت: تو اونقدر که به آینه ایمان داری، به خدا ایمان نداری!
خدا هم دقیقا مثل یک آینه داره چیزهایی که مردم انجام میدن رو بهشون بازتاب میده، بدون کوچکترین اشتباهی.
اگه اون بنده خدا، داره کلاهبرداری می کنه، در حقیقت داره به جهان هستی اعلام می کنه که پول کمه و باید کلاهبرداری کنه تا بتونه چندرغاز پول به دست بیاره. خوب جهان هم بهش نشون میده که درست فکر می کنه و پول کمه و فقر و بدبختی رو توی زندگیش میاره.
اصلا نیاز به دعا یا نفرین کردن تو نیست، چون جهان خودش دقیق و بدون کوچکترین اشتباهی داره نتایج افکار و اعمال هر کسی رو به خودش بر می گردونه.
هر کسی و چیزی که توی دنیا می بینی جزئی از یک آینه بزرگه. توی این دنیا فقط تویی و یک آینه بزرگ. هررفتاری که جلوی این آینه انجام بدی، همون رو میبینی. وقتی جلوی یک آینه می ایستی و نفرین می کنی چیزی که می بینی نفرینه.
برای همین هم دعا یا نفرین تو ، توی زندگی کسی تاثیری نداره و فقط زندگی خودت رو تحت الشعاع قرار میده.
بعد از اومدن این آگاهی ها، حال عجیبی پیدا کردم. من با درخواست بدبختی برای شخص دیگه ای، داشتم بدبختی رو به زندگی خودم دعوت می کردم. خدا رو شکر که افکار ما سریع تبدیل به واقعیت نمیشن و یک فاصله زمانی بین افکار ما و نتایجشون وجود داره!
دیدن خداوند به عنوان یک سیستم، مثل سیستم یک آینه، آرامش عجیبی بهم داد. چون فهمیدم هیچ کس نمیتونه از نتایج اعمالش فرار کنه و همه چیز حساب کتاب داره، حتی اگه من متوجهش نباشم.
از طرفی هم تلنگری بهم زد که بیشتر مواظب افکار و حرفها و اعمال خودم باشم.
با سلام خدمت استاد عزیزومریم بانو
وتمام بچه های توحیدی سایت عباس منش
استاد عزیزم از وقتی که این فایل رو گزاشتین تو سایت اصلا دیگه اون آدم قبلی نیستم
فقط میخوام تنها باشم و فکر کنم
استاد اصلا کیفیت فایل هاتون فرق کرده
اصلا کامنت بچه ها فرق کرده به طور معجزه آسا کامنتاشون بی نظیره
چقد مدار بچه ها بالا رفته
استاد دیوووونه ام کردی با این فایل
از فایل تسلیم بودن در برابر خداوند تا این فایل ارتباط بین درک صحیح خداوند وروان شدن چرخ زندگی یه سلسله تکامل طی شده برام
استاد هر چی این فایل وگوش میدم سیر نمیشم
دیروز اومدم خط به خط تمام حرفاتون و نوشتم
6دقیقه آخر فایل از گریه اشکام بند نمی اومد
استاد چیکار کردی بامن
تازه معنی کنترل ذهن ودرک کردم
با این که مدت ها تو سایت هستم
دوره عزت نفس خریدم
دو قدم از دوباره قدم خریدم سال 1400
وکار هم کردم اما یه ساله که مدام تو سایتم وهر فایلی که میاد باید گوش بدم تا این که مریم جان یه دوره رایگان گزاشت درباره لایو هاتون
که با جان دلم گوش دادم خط به خط نوشتم و تعهد دادم که باید رو خودم بیشتر کار کنم
واین دوره رایگان مریم بانو به من کنترل ذهن ویاد داد
به محض پایان دوره دوازده قدم دوباره شروع کردم
اما من دیگه اون عالیه سال 1400نیستم
من عالیه ای هستم که با کار کردن رو فایل های رایگان که میلیارد می ارزه نتیجه گرفتم
ودارم دوباره دوره دوازده قدم استارت میزنم
دو قدم وکه دارم به امید خدا تا قدم 12و تهیه میکنم
استاد عزیزم من ارایشگرم با سابقه بیش از 20سال
استاد تو یه فایلی گفتین بچه ها اکثرا از فایل های رایگان من نتیجه میگیرن برای اینکه از من تشکر کنند که در واقع همون قد ردانی میشه میان دوره هارو میخرن خیلی درست گفتین حرفتونوباید با طلا بنویسم
یعنی تمام فایل هایی که امسال رو سایت قرار گرفت که البته من فکر میکنم تو مدار شنیدن فایل ها قرار گرفتم به لطف اون قادر مطلق از یه جنس دیگه بود
استاد جان دلم تکون خورده دلم لرزیده با حرفات چقدر قشنگ گفتین به همون نسبت که خدارو باور کنی خدا برات راحت کارا رو انجام میده
استاد چقدر من به خودم ظلم کردم
چقدر برای بیزینسم زجر کشیدم
چقدر تقلا چقدر زحمت ونتیجه کم وهمیشه بدهکار تازه میفهمم که کار کردن با باورهای محدود کننده یعنی چی مثل اینکه میخوای بری بندر عباس اما به سمت شمال حرکت کنی
استاد تو قدم اول یا دوم نمیدونم ,میگفتین همه چی باوره. همه چی باوره
چقد مدارمو بالا برد مریم بانو با اون دوره رایگان لایو های شما,
تازه آماده دریافت آگاهی های دوازده قدم شدم
استاد عزیزم میخوام براتون بگم کجا با خدا ارتباط خوبی نداشتم کارها عجیب برام سخت شد کجا توکل به خدا کردم وخدا چه زیبا وچه راحت و روان کارمو پیش برد
استاد عزیزم سال 1402ملکی که اجاره اداره اوقاف بود گفت که برای تمدید باید بره تو مزایده
ومن با باورهای غلط ومحدودم چقد کارو برای خودم سخت کردم
اون زمان اجاره ملکم دو میلیون بود
تو مزایده قیمت 3300000 چون توی دوره فنگشویی خریده بودم متوجه شدم که عدد شانس من 3هست
حالا من که همش تو سایت بودم واز این کارام میکردم که زودتر نتیجه بگیرم
استاد با کمال ناباوری اون واحد و ازدستم در آوردن چون تو مزایده کسی که برد خانمی بود که قیمت 3350000 بود من قیمت 3300000یعنی من باختم بدم بختمواوضاعم وبه شدت بد بدتر کردم ,باورتون میشه با 5هزار تومن بیشتر اون خانم مزایده رو برد
ومن که همش دنبال پارتی و التماس (عوامل بیرونی وخدارو ندیدن)از اداره اوقاف که بمونم
چون اجاره ها بالا بودو وحشتناک ومن موندم ومن
با دوستم که کاملا هم فاز خودم بود از لحاظ انرژی منفی بودن وبد بین بودن کل شهر وچرخیدم به مدت 2ماه بعد یه واحد کثیف داغون ته پاساژ تو یه خیابان مثلا عالی شهرمون پیدا کردم
با چه مکافاتی با کمک همسرم جابه جا کردم سالنمو وهم سالن قبلی ودرست کردم و تحویل دادم وهم سالن جدید خلاصه 70میلیون هزینه کردم (نگم براتون که برای جایه جایی جواز من چقدر دوندگی کردم از اماکن واداره راهنمایی وبهداشت که مجوز ارایشگاه تو این مکان بهم نمیدادن )کلا تمام وقت من بودم تو اداره ها
زجرو تقلا فقط وفقط بود عالیه خسته
نگفتم براتون که اجاره این واحد 10میلون اجاره به اضافه 50میلیون پیش بود
خلاصه جهان محکم چک ولگدشو بهم زد من که اجاره میدادم دو تومن رسید به 10تومن تازه پول پیشم داشت که وام گرفتم
درصورت که با این مبلغ میتونستم واحد نو وتر تمیز پیدا کنم
چون باورم این بود که باید نزدیک خونم باشه تا به زندگیم هم برسم مشتریامو از دست ندم (ترس وشرک)
خوب داستان چی شد ،شد اسفندماه وتمام کارهای اداری سالنم تموم شد
ومجوز سالن جدیدم اومد
تنها دلخوشی من تو این مدت فقط وفقط گوش دادن فایل های رایگان وگاهی دو قدم دوازده قدم بود
وقت تمدید رسید ,من سالن واز یه مخروبه تبدیل کردم به یه سالن لوکس وشیک فقط هزینه کردم
من موندم واجاره های سالنم قسط بانکم که کلا بدهکار شدم
یه روز صاحب ملکم زنگ زد گفت که اجاره 20میلیون یعنی دو برابر
همسرم گفت تخفیف بده خانمم تازه داره خودشو میگیره با مبلغ 17میلیون موافقت کرد همسرم میگفت باش من دلم میگت بلند شو
با خودم گفتم دیگه اشتباه پارسال نمیکنم
سپردم به خدا از ته قلبم وخدا چه آسان کرد برام کارو آدما اومدن ،ایده اومد ،شرایط جور شد برام
نمیدونم چی شد تو سالن بودم وسر کارم یهو زنگ زدم به یکی از دوستام که یه واحد از مکان سالن قبلیم و داشت واحد 75متری بود که بزرگترین واحد اون ساختمون بود گفتم واحد خالی ندارین تو ساختمون گفت من میخوام برم حدود یه ماهه دیگه دنیارو بهم دادن
وقتی خدا برات کار میکنه شاهکار میکنه
درجا زنگ زدم به صاحب ملکش وگفت من مشکل ندارم این خانم رفتن شما بیان بدون حتی یه بار چرخیدن تو بنگاه املاک
و صاحب ملکم گفت که من اجاره نمیخوام پول پیش میخوام
که یکم همسرم کمک کرد وبقیه اشو وام گرفتم وبه طور شگفت انگیزه پولی که بابت اجاره میدادم بابت وامی که گرفتم سیو میشه
الهی شکر که خدا همراهمه با کمترین هزینه جابه جا شدم
تنها دغدغه ام دادن وام وبدهکاریمه
اما به لطف اون قادر مطلق وآگاهی های نابی که از این فایل دریافت کردم داده میشه
اون خدایی که رزاقه خدا خواسته امو میدونه ،نیاز نیست صد بار بگم به وقتش برآورده میکنه
استاد من تو سالن جدیدم خدا رو دیدم باور کردم
میخوام بگم بچه ها عجله نکنین من وام گرفتم دوره عزت نفسو خریدم
فکر میکردم با خرید محصول زود نتیجه میگیرم قدم یک وخریدم
قدم دو رو زیر به ماه خریدم اما سه سال شد ودیگه محصول نخریدم (عجله وطی نکردن قانون تکامل)
پس حرف استاد طلاهه که میگه از فایل رایگان من نتیجه بگیرین بعد برین محصول بخرین
وشما باید تکاملتون طی کنین
من آدمی هستم که از فایل رایگان شما نتیجه گرفتم حالا قدر محصولاتمو میدونم ومیخوام مثل وحی منزل بپذیرم
البته تمامی فایلهای رایگانتون کمی از فایل محصولاتتان نداره
اینجا رد پا میزارم به عنوان کسی که دلش لرزیده وبا تمام وجود قادر مطلق وحس کرده ومیخوام با عشق دوره دوازده قدم وشروع کنم
استاد یه همزمانی با شروع دوره دوازده قدم برام رخ داد
من کار رنگم خیلی تخصصی هست همیشه دوست داشتم که علم رنگ شیمی رنگ ویاد بگیرم که بعد از دوره رایگان مریم بانو یهویی به طور معجزه آسا پولش برام جور شد وزنگ زدم ودو روز مونده بود به کلاس ثبت نام کردم واقعا کلاس رنگشون بینظیر بود
حالا 12ماه فرصت دارم که هم رو خودشناسی امکار کنم هم رو مهارتم ,چه شووووود
استاد به خودم قول دادم که تمام دوره هاتون بخرم به آسانی وبا کمک خداوند وهابم
استاد میخوام وقتی اومدین ایران من بیام وبا نتیجه ام باهاتون صحبت کنم به امید اون روز که خیلی زوده
استاد عزیزم برای شما وخانم شایسته عزیزم آرزوی سلامتی وموفقیت میکنم
وشما ودوستان هم فرکانسی امو به الله مهربان میسپارم
بماند به یادگار 1403/8/29
سلام به دوست عزیزم عالیه حاان
از نزدیک شاهد تلاش های شما بودم، و شاهد کدهای قشنگی که با خداوند تو زندگی اجرا کردی ، شاید بعضی جاها سخت بوده ولی پیشرفت کاری و شخصی شما ارزشمنده
امیدوارم بتونیم باهم با شروع دوره دوازده قدم نتایج پرباری داشته باشیم زندگی خدایی تر و روان تر و زیباتر پر از فراوانی نعمت و حال خوب
برات ناب ترین هارو خواستارم
سلام به استاد عزیزم
همیشه فایل های توحیدی شما زمانی میاد روی سایت که من بهش نیاز دارم
استاد سریع میرم سر اصل مطلب و چند تا مثال از هدایت های خدا رو فقط از اول امسال براتون تعریف میکنم
اول سال بود که چند هفته بود که یه حسی بهم میگفت زنگ بزنم به یکی از دوستام که توی یه سفر قبل از عید باهم آشنا شده بودیم ولی ذهنم همهاش مقاومت میکرد و نمیذاشت تا اینکه بعد از چند هفته بالاخره نجواهای ذهنم مبنی بر اینکه خوب این چه کاریه و…. رو ساکت کردم و زنگ زدم بهش و با هم قرار گذشتیم که ببینیم همو
توی اون دیدار من به دوستم گفتم که دوست دارم کار کنم مرتبط با رشتهام ولی فکر میکنم خیلی سخته و خیلی راه دارم تا اونجا و….. علاوه بر اینکه حرفاش باورهای منو نسبت به توانایی هام درستتر کرد بهم گفت رزومهات رو برای منم بفرست اگه جایی دیدم کسی نیرویی مثل تو میخواد بفرستم براش چون تو محیطهای استارتاپی قبلا کار کرده بود
استاد شب بعدش بهم پیام داد که رزومهات رو بفرست و کمکم کرد که اصلاحش کنم و فرستاد برای جایی که من حتی ازش نپرسیدم چی هست و کجا هست
و دو سه روز بعدش یه آقایی بهم پیام داد که بیا مصاحبه، رفتم مصاحبه و همون روز عصرش بهم پیام داد که بیا سر کار، در حالی که من خیلی نگران بودم که قبول نکنن چون دانشجوی ارشدم و دو روز در هفته نمیتونستم برم سرکار
و استاد اینم بگم که میگید جنس آدم های دور و بر آدم تغییر میکنه من این رو کاملا اینجا فهمیدم چرا چون همون آقایی که به من زنگ زد که مدیرمون هست اینقدر ادم متفکریه و جنس صحبتهاش مثل شماست که تو این چند ماه هر وقت یه جایی به یه دو راهی میرسیدم میرفتم باهاش صحبت میکردم و حرف هاش باعث میشد که من به یاد بیارم که کی هستم و چکار میکنم و چی از زندگی میخوام
جالب اینجاست که یه جمله ای که همیشه میگه اینه که میگه اون نیروی هدایتگر درون رو حواست باشه که خفه نکنی با بی توجهی بهش و …..
استاد من وقتی رفتم سر این کار تو پروسه جدایی بودم و خیلی درگیری ذهنی داشتم ولی دقیقا اینکه جنس اینآادم ها با اون آدم هایی که قبل از جدایی باهاشون ارتباط داشتم رو کاملا در محیط کارم احساس کردم
نکته بعدی اینکه با وجود آدمهای خوبی که تو شرکتمون هستن ولی الان چند هفته ای بود که خیلی درگیر بودم با همکارام و نحوه کار کردنشون، دوره احساس لیاقت رو شروع کردم و جلسه اولش رو چند روز گوش دادم، چند روز بعدش مدیرهای شرکتمون صدام کردن و طی یه جلسه یک ساعته بهم رسوندن که اگه از شرایطت ناراضی هستی ما کاملا این اجازه رو بهت میدیم که هر جایی که دوست داری هر کاری که دوست داری رو برداری و انجام بدی و اون لحظه ها تو اون جلسه نمیدونین که چه حال روحانی بهم دست داده بود که ببین نتیجه احساس لیاقت این کارو میکنه….
بعد از اون رفتم جلسه دوم و دو روز اون جلسه رو گوش دادم دقیقا عصر روز دوم وقتی داشتم از سر کار برمیگشتم خونه، یکی از بچه های یه دوره ای که دارم آنلاین شرکت میکنم بهم زنگ زد و گفت فلان استادمون که الان داریم تو کلاسهاش شرکت میکنیم و خیلی ادم خفنیه به من گفته از بچه هاتون یکی رو که باهوش و با استعداده و زود همه چی یاد میگیره و مسئولیت پذیره رو به من معرفی کن حتی اگه پاره وقت میتونه بیاد و به ما کمک کنه و من اولین نفری که اومد تو ذهنم تو بودی و استاااااد دوباره من منقلب شدم اصلا نمیدونین چه حالی داد شنیدن این حرف ها چون الان فارغ از اینکه من اصلا پیش اون استاد برم سر کار یا نه گفتم خدایااااا تو این رو به من رسوندی که نزدیکی ،که میشنوی، که سریع الجوابی و خواسته های منو میدونی فقط من باید از سر راه برم کنارررر
استاد درس دیگهای که تماس این دوستم بهم داد اون موضوع سرمایه اصلی زندگی شما چیست بود
چون من فهمیدم اقا سرمایه اصلی من مسئولیت پذیری و تلاش من برای بهترین خودم بودن تو هر محیطی هست که وارد میشم و این چیزیه که بدون هیچ تلاشی ناخودآگاه از من بروز داده میشه و همه میفهمن و براشون ارزشمنده چه تو محیطی که الان دارم کار میکنم، چه تو کلاسی که اصلا آنلاینه و من این استاد رو تا به حال از نزدیک هم ندیدم و اینه که من باید روش حساب کنم با توکل به خدا که با همین دو تا اهرم میتونم هر کار ناممکنی رو ممکن کنم
استاد ممنون و متشکرم ازتون و امیدوارم که بتونم بندی خدا رو بکنم همیشه و داستان های اینچنینی خفنی رو با یاری خودش بیشتر و بیشتر رقم بزنم و بیام بنویسم و به بقیه هم کمک کنم که بیشتر و بیشتر باور کنن خودشون و خداشون رو.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تو هدایتگر من هستی و تو هدایتم کن
درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
وقتی من به این بیان برخوردم و صحبت های استاد به گوشم خورد کلی متحول شدم البته شاید نزدیک به سه ساعت هست که اینترنتم در این مکانی که هستم ضعیف است
ولی مقداری از فایل و گوش کردم
یاد زمانی افتادم که وقتی من روی خدا حساب باز کردم
بهترین شرایط برام پیش اومده
خداوند نقش مهمی در کارم داره
یک داربست خیلی بزرگی رو برای هیئت امام حسین قول داده بودم که نصب کنم
ولی چون همیشه کارهای بزرگ زیادی دارم
لوازم و داربست انبارم همه سر کار بود هیچ لوله ای هم نداشتم
ولی تا روز قبل که باید این داربست و نصب کنم هیچ لوازمی فراهم نبود ولی به خودم گفتم اگر خداوند. این مشتری را برام فرستاده خودش هم لوازم را جور میکند من فقط خلق میکنم که باید تولید ثروت کنم
یک حسی بهم گفت بیا زنگ بزن به یکی از بچه های بازار که لوازم داربست میفروشد و بهش بگو یک داربست برا هئیت قراره ببندم ولی لوازم ندارم
نمیدونستم واقعا چی بگم و چطور باید توضیح دهم ولی فقط به ندای قلبم گوش کردم
به طرف زنگ زدم و گفتم من داربستی میخواهم نصب کنم برای یک روز هیچ لوازمی ندارم فقط به زبانم اومد که اجاره بهم میدهید که لوازم ببرم
اون طرف گفت هر چقدر لوازم لازم داری بیا ببر هیچ پولی نمیخواهد بدهی و باز برام بیاور این لوازم را
من هم با دو دستگاه نیسان و کارگران شرکتم رفتم انبار این شخص و دوتا نیسان کاکولی بار کردم و بردم سر کار. اون طرف گفت شما میخای مجانی کار ببندی برایش گفتم نه من دست مزدم را میگیرم ولی اینو بگم وقتی خداوند خواست برام لوازم جور کند تا تولید ثروت کنم برام فراهم کردو با همان لوازم من 50میلیون بابت نصب داربست فاکتور کردم و بعد از یک روز کار باز شد و تمام لوازم برگشت خورد به انبار اون شخص بازار
و اینو فقط هدایت خدا میدانم که من فقط به حرفش گوش کردم .حتی این شک را هم نداشتم که کارو رد کنم و نتونم کارشون رو نصب نکنم فقط میگفتم خدا خودش برام جور میکند و بهم فقط میگفت تو برو کارو ببند برو به فلانی زنگ بزن برو جور میشه و همینطور هم شد
این نتیجه رو در تمام کارهام انجام دادم و فقط به حرف اولی که به ذهنم خطور میکند و آرامش بهم میدهد رو انجام میدهم و همیشه بهترین ها رو نصیبم میشود خدارا شکر که بهترین لحظات را دارم
استاد ممنونم