ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
    332MB
    66 دقیقه
  • فایل صوتی ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
    64MB
    66 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1167 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    به نام خداوند هدایتگرم در هر لحظه

    به نام خداوند روزی دهنده و راهنما

    خدایا شکرت که امروز روزیم کردی تا بیام و سپاسگزارت باشم برای این همزمانی خدایا شکرت که امروز فرصت خندیدن و لذت بردن رو به من دادی کنار خانواده ام الهی شکرت

    سلام به استاد عزیزم که امروز هر چی خداوند بهش الهام کرده رو برای ما باز گو می‌کند و ما هم در مدارش هستیم که گوش کنیم و عمل کنیم شکرت شکرت

    سلام به مریم عزیزم از راه دور دستانتو میبوسم که این فایلها رو برای ما تدوین میکنی تا مابتونیم استفاده کنیم و آگاهی بدست بیاوریم و در زمان مناسبش رشد کنیم متشکرم

    استاد بی نهایت ممنونتم

    اگر در تمام مسائل چه کوچیک چه بزرگ هدایت از خداوند بخواهیم سریع جواب میگیریم و مسئله ما حل میشه راحت و آسون اما اگر بگیم من بلدم خودم حل میکنم گره میفته تو کارت و سردر گم میشیم

    باید خیلی هواسمون به ذهنمون باشه که تو این جور مواقع گولت نزنه که نجوای شیطان بالا بره و صدای خداوند رو نشنویم

    تو فایل کشف قوانین زندگی تو جلسه 8 استاد عزیزمیگن باید فقط و فقط آرام باشیم در آرامش هدایت ها میاین

    وقتی عادت بدیم به ذهنمون که در طی روز فقط زیبایی ببینیم و شکر گزاری کنیم این کار آرامش به همراه داره وقتی آرام هستیم احساسمون خوبه و این احساسه خوب فرکانس خوب بهمراه داره و فرکانس خوب اتفاقات خوب رو رقم میزنه و این کار اگر استمرار داشته باشه به خواسته مون نزدیکتر میشیم و آسان می‌شویم برای آسانیها

    و چرخ زندگی مون روان‌تر میشود و درهای از نعمت و ثروت وارد زندگی میشود

    وقتی آرام هستیم به فرکانس خداوند نزدیک هستیم

    اینجا بهشت است بهشت زیباییها و آگاهی‌ها استاد ممنونتم ای زیبایی زیباییها خدایا شکرت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  2. -
    پريسا احدزاده گفته:
    مدت عضویت: 2030 روز

    به نام خدایی که روشنی بخش راهمان است و حامی و حمایتگرمان

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به تمامی دوستان این بهشت زیبا

    این کامنت رو از کشور امارات براتون مینویسم و میخوام از روون بودن چرخ های زندگیم بدست خداوندو معجزاتش و هدایت هایش براتون بگم

    من یکی از رویاهام کار کردن در دبی میباشد ،برای رسیدن به این خواسته بها هم دادم چه از نظر بدست آوردن مهارت بیشتر چه از نظر روحی و درونی،

    داستان از اینجا شروع می‌شود که من یه خواسته به خداوند و جهان هستی داده ام و خداوند هم اینگونه هدایتمان کرد.

    برای آموزش هایمان ، شخصی به ما تلفن زد و بسیار مشتاقانه درخواست آموزش حرفه ای تعمیرات کرد برای مهاجرت به دبی

    اشتیاق و نیاز و تقاضایی که در وجود این خانوم بود واقعا آدم رو به وجد می‌آورد، ولی بر خلاف تمامی اشتیاقش دیگه پیگیری نکرد برای آمدن ،وجالبه که بدونید فقط تماس این خانوم باعث شد جرقه ای در ذهن ما بیدار بشه که شروع تمام اتفاقات این 15 روز رو برامون رقم بزنه

    خداوند بطور واضح بهمون گفت که چرا شما اقدام نمیکنید؟این در صورتی بود که ما هیچ چیزی نمیدونستیم که باید از کجا شروع کرد کجا باید رفت،از نظر اطلاعات مغزمون کاملا سفید بود بدون هیچ آگاهی و دانشی ،برای خودمون نشونه گذاشتیم که اگر این کلام خداس پول بلیط خودش به راحتی برامون جور شه ، در عرض یکی دو روز این پول با اومدن یه مشتری آموزش جور شد ،باید بگم استاد عزیزم علاوه بر اینکه پول سفر رو برامون پیشاپیش فرستاد ،حتی از آژانسی که باید بلیط هم تهیه کنیم رو هم برامون مشخص کرد،

    اینم یه سوال دیگه ای بود که خدای خودمون داشتیم ، ما از کجا بلیط بگیریم؟صبح که از خواب بیدار شدم و گوشی رو روشن کردم یه اس ام اس تبلیغ گشت برام اومد منی که اصلا پیام تبلیغی برام نمیاد

    همه ی کارهای مشتریان با اون هجم توی ایران آنقدر آسان و روان جمع شد که من 2 روز مونده به سفر فقط کارهای شخصی مو انجام دادم ،البته نا گفته نماند که این سفر واقعا تمام اتفاقاتش معجزه بوده برامون

    استاد جونم در طی خرید بلیط و رفتن من تمام مدت گوشهایم و چشم هایم رو از هر ورودی بستم فقط با فایل های شما که اونم خدا بهم الهام می‌کرد که کدومو گوش بده تا ایمانم قوی تر بشه و لحظه ای از خودم نپرسم چطوری ،چه شکلی ،از چه راهی ،

    انصافاااااا انصافااااا باید به تمام حرفاتون ایمان آورد و اونا رو وحی منزل دونست ،نمی دونید چقد سپاسگذار شما هستم با این آگاهی های نابی که در اختیارمان گذاشتید،

    ما در شهر دبی قدم به قدم هدایت شدیم ،هر جا گفت رفتیم ،هر چی گفت گوش کردیم ،اتفاقی نیوفتاد ولی ما ایمان داشتیم و از تمام لحظاتمان لذت میبردیم تا روز چهارم هدایت شدیم به انسانی شریف و عالی و متعهد و عاشق به کارش دقیقا مثل خودمون،که اونم با سرچ در گوگل به راحتی اتفاق افتاد،گفت برو گوگل سرچ کن،با اولین نفر این اتفاق بزرگ رقم خورد،براشون رزومه کاری فرستادیم که حتی نوشتن این رزومه هم خودش بصورت کاملا هدایتی بود، خدا به خواهرم که در کشور آمریکاس گفت به خواهرت بگو رزومه درست کنه،خواهرم زنگ زد به من و گفت امروز چندین باره که خدا بهم یادآوری میکنه بهت زنگ بزنم و باز هم عجب هدایتی بود واقعاااا

    با اون شخص چت کردیم و بعد همون روز قرار ملاقات گذاشتیم، بدون اینکه زبان بلد باشیم با ایمان بخدا آماده شدیم که سر قرارمون حاضر بشیم ،قبلش فکر کردیم بهتره کسی رو به عنوان مترجم با خودمون ببریم ،که من هدایت شدم به سایت و مرا به سوی نشانه ام ببر

    فایلی اومد با این مضمون :(که چه کسی رو الگوی خودت قرار داده ای ) که البته جواب کاملا واضح بود شما استاد عزیزم الگوی ما هستید در تمام مراحل زندگیمون،من گفتم اگه استاد بدون مترجم رفته فرانسه برای گرفتن ویزا پس منم با توکل به همون خدا بدون مترجم میرم برای مصاحبه،جالبه شب قبل این اتفاقات من هدایت شدم به پستی راجب امارات که توش میگفت به محض ورودتون به امارات، این کشور یه سیم کارت رایگان به شما میده که توش ده گیگ اینترنت رایگان داره ،من از تعجب چشمام باز مونده بود چون ما تو سفر قبلی هم متوجه نشده بودیم که سیم کارتمونو میتونیم استفاده کنیم ،اینبار هم بدون توجه به اینکه میتونیم ازشون استفاده کنیم سیم کارت ها رو انداختیم توی چمدان

    اینم هدایت خدا بود در بهترین زمان و در بهترین مکان که شما میتونید از نت فری استفاده کنید دقیقا همون روز مصاحبه ما فعالش کردیم انصافا باید گفت عجب هداااااااااایتی

    اگر یک روز قبل یا حتی یک روز بعد این سیم کارت رو فعال میکردیم واقعا دیگه بدردمون نمی‌خورد چون سیم کارتا یه روزه بودن

    ما از طریق اپلیکیشن گوگل مپ به راحتی محل مورد نظر رو پیدا کردیم و با translate گوشی با اون آقای محترم صحبت کردیم و ارتباط برقرار کردیم و نمونه کار را انجام دادیم و مورد تایید اون شخص قرار گرفت تا ماه آینده هم شروع به کار می کنیم به همین راحتی و آسانی

    با همون گوگل مپ هم به راحتی پیاده تا هتل راه اومدیم در هوای بسیار مطبوع و خنک ،فریاد زدیم و خندیدیم و سپاسگذاری یه همچین خدایی رو کردیم ،باید بگم استاد ما تمام این لحظات رو در ذهنمون ساخته‌ بودیم و تجسم کرده بودیم ،گاهی اوقات یادمه اینقدر از ساختن این رویا در ذهنم محو سپاسگذاری خدا میشدم که میدیدم با تمام وجود دارم گریه میکنم با همین اخلاص و وضوح

    بخداااااا استاد دلم میخواد در آغوشتون بگیرم و آنقدر از وجودتون سپاسگذاری کنم که حد نداره

    جالبه که یکی از فایل هایی که خیلی به ما کمک کرد تا ایمانمون قوی بمونه فایل قرآنی شما هم 1 و هم 2 درباره حضرت موسی و هدایتشون بود

    حتی نوشتن این کامنت رو هم توی ذهنم ساخته‌ بودم

    و امروز خواستم با ردپای توی سایت و نوشتن این کامنت ارادتم رو به شما ثابت کنم

    هم به دوستان عزیزم بگم بخدااااا این خدایی که همواره داره هدایتمون میکنه بی نهایته ،کارش درسته ،فقط کافیه ازش بخوای و بهش ایمان داشته باشی همین،یاد آیه معروف می‌افتم که میگه آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست

    میدانم این شروع کار من است و تا جایی که من در ذهن دارم فاصله هست ولی نمی‌دانید چقد ایمانم قوی تر شده ،توکلم بالاتر رفته

    از خداوند برای تک تکتون آرزوی خوشبختی و سلامتی و شادی از ته دل دارم

    استاد عزیزم مرسی که هستید و مرسی که اینقدر صادقانه این آگاهی ها رو در اختیار ما قرار میدهید

    همگی در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  3. -
    مطهره یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 406 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.

    الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ

    ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ، ﺣﺎﻛﻤﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ . ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ; ﭘﺲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺮ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﻧﺪ .(۵۶)

    وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

    ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﭘﺲ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺧﻮﺍﺭﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(۵٧)

    وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ

    ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﺳﭙﺲ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻳﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺯﻗﻲ ﻧﻴﻜﻮ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ; ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(۵٨)

    سلام، سلام و سلام

    و بالاخره زمانش فرا رسید و قلبم بالاخره رضایت داد که بنویسه و به هدایتش گوش بسپاره

    قلبی ک چندروزه بی‌قراره

    چند روزه فقط و فقط خودش رو باخواندن کامنت های توحیدی ترین افراد جهان به رگبار بسته

    چند روزه فقط میخونه میخونه وتحسین می‌کنه اما قدرت نوشتن نداره

    کامنت سعیده رو برام رو می‌کنه

    ومیگه از قرآن نشونه میخواستی بفرما….

    و من فقط میخونم و نگاهش میکنم و سکوت میکنم

    کامنت بعدی رو باز میکنم ابراهیم داره از زندگیش میگه از مسیرش میگه از نتایجش میگه

    وندا توی قلبم زمزمه می‌کنه من تنها خدای ابراهیم نیستم من خدای تو هم هستم ازم بخواه

    ومن دوباره سکوت میکنم قلبم فرمانی صادر نمیکنه و مغزم انگار خاموشه

    کامنت پاکیزه رو باز میکنم

    سلول به سلول تنم با خواندن مناجات‌هاش باخدایش به رقص درمیاد و اما تغیری در کالبد جسمانیم نمیبینم

    وباز هم سکوت میکنم

    دوباره دستم می‌ره سمت جعبه ی ایمیل ها و این بار کامنت آقا جمال بهم چشمک میزنه بازش میکنم

    و میخونمش انگار تموم حرفهاش رو داره خطاب به من میگه و من میفهمم خدا اینچنین واضح داره باهام صحبت می‌کنه ولی باز هم سکوت وسکوت وسکوت

    چند روزه که به جرات میگم بی‌نظیرترین کامنت ها رو خوندم و تک به تک تو پوشه های مجزا به اسم خودشون سیو شدن استاد میگه

    این کامنت ها گنج هستند

    به راستی که من گنج دریافت کردم

    و به چشم می‌دیدم که روحم چطور به غلیان درآمد ولی من چرا هیچ حرکتی نمی‌تونستم بکنم

    چرا حتی نتونستم درجواب اون کامنت ها یک خط بنویسم

    چرا بااینکه کلی توی قلبم سپاسگزار بودم و تحسینشون کردم ولی نتونستم که برای عرض تشکر حتی یک خط براشون بنویسم

    ..

    وندایی که همین لحظه داره بهم میگه

    برای اینکه تو بدون قدرت من قادر به انجام هیچ کاری نیستی

    برای اینکه اگر ما نخواهیم تو هیچ قدرتی از خودت نداری

    پس بدان و آگاه باش که تلاش های تو هرچقدر هم به نظر خودت مثمر ثمر و نتیجه بخش باشه ولی تا ما نخواهیم به بار نخواهد نشست

    پس لطفاً دست از تلاش های بیهوده بکش و کارت رو به ما بسپار ….

    خدایا خدایا خدایا …..

    چطور تو اینقدر واضح باهام حرف میزنی و من باز هم میرم گم میشم تو کوچه ی علی چپ

    چطور نشونه هات انقدر واضحه ولی من بازهم دنبال مسیر میگردم

    چطور وقتی توی کامنت سعیده بهم گفتی برو سوره ی سجده رو بخون رفتم باز کردم و این آیه قلبم رو به لرزه درآورد :

    سوره سجده آیه 4

    اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا شَفِیعٍ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ

    ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺷﺶ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ . ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻫﻴﭻ ﻳﺎﻭﺭ ﻭ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ ، [ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ]ﺁﻳﺎ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﻭ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻳﺪ ؟(۴)

    چطور قاطعانه و محکم بهم گفتی

    آیا متذکر و هوشیار نمی‌شوید

    آیا متذکر و هوشیار نمی‌شوید

    آیا متذکر و هوشیار نمیشوید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

    وبه راستی چرا من متذکر و هوشیار نمی‌شوم

    چطور کامنت حمید ماوریک رو بازکردی برام گفتی بخون

    و من خوندم و گفتم این خیلی سخت وثقیل من نمی‌فهمم

    رد شدم

    گفتی برگرد بخون

    من گوش نکردم

    گفتی تومیتونی تلاش کن برگرد بخون

    و من دوباره برگشتم و با دقت خوندم

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا» ؛ «لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا» ؛ «وَیَنصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا» ؛ «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» ؛ «لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَٰلِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا»

    (ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ) ؛ (ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ از لغزش های گذشته ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩ توست را ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﻧﻌﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﺍﺕ ﻧﻤﺎﻳﺪ) ؛ (ﻭ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺼﺮﺗﻲ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻫﺪ) ؛ (ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ. ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎی حکم کننده ﺍﺳﺖ) ؛ (ﺗﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺤﻮ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ)

    (سوره فتح آیات 1 تا 5)

    و این بار دیگه نتونستم مقاومت کنم دیگه بی حرکت موندن و ننوشتن جایز نبود

    تو گفتی تو حکم کردی و تو دستور دادی که حالا بنویس

    گفتم نمی‌خوام نمیتونم اصلا حوصله ندارم فقط می‌خوام بازم کامنت بخونم کامنتهای سعیده کامنت های حمید ،ابراهیم،پاکیزه ،حمیدرضا من هنوز آمادگی نوشتن ندارم من بازهم می‌خوام بخونم

    گفتی کافیه …

    بسه …

    اونها تک به تک به الهامات شون گوش کردن ونوشتن

    حالا نوبت توعه ..

    بنویس …

    و استاد به خداوندی خدا قسم وقتی که تصمیم به نوشتن گرفتم انگارنوری به قلبم تابید

    انگار نفسم رو بعد از مدتی که حبس کرده بودم ازاد کردم و یک بازدمِ عمیـــق رو تجربه کردم

    انگار حس کردم خدازد روی شونه م گفت آفرین حالا شد

    انگار لبخند خدا رو دیدم

    حالا حسم خیلی بهتره

    استاد نمی‌دونید ک چند روزه که خودم رو با کامنت های بچه ها احاطه کردم و رگباری با آیات بینظیر رو به رو میشم

    وقتی یک آیه رو میخونم میگم این دیگه چی بوووووود باز میرم کامنت بعدی آیه بعدی یهو میگم نه بابا این خیلی بهترههههههعع

    و همینجور خدا داره باایاتش قدرتش رو به رخم میکشه

    چون جالبه که تموم آیات فقط و فقط یک چیز رو داره بهم میگه

    میگه تو حالا مسیر رو بلد شدی

    تو یکبار موفق شدی به تجربه ی شیرینی برسی

    حالا مسیر همونه همون رو تکرار کن

    وفقط سپاسگزار باش

    فقط سپاسگزار باش

    و یادت باشه که خدا روزی دهنده ست

    اونه که روزی تو رو می‌رسونه

    و چشمت رو از قدرت بقیه بردار

    حواست باشه پاداشی بزرگ در راهه

    اگه بری تو کوچه علی چپ خدا که از راه برسه تو نیستی ک جوابش رو بدی

    و نعمت رو دریافت کنی

    پس همینجا بشین انقدر دنبال بقیه اون بیرون نباش

    خدا به وقتش میاد و نعمتش رو دو دستی تقدیمت می‌کنه

    و دوباره خدا بارها و بارها اصرار می‌کنه

    که یادت نره که

    سپاسگزار باشی

    سپاسگزار باشی

    سپاسگزار باشی

    سپاسگذارررررررررر

    و حالا من تموم قوامو جمع کردم تو نوک انگشتانم که بنویسم

    بنویسم از الهامات پروردگارم که اگر ننویسم

    این خودش یک ناسپاسیه

    وقتی اون اینهمه کامنت بینظیر رو نشونم داده و باتک تک شون باهام حرف زده حالا نوبت منه

    خدایا عاشقتم ممنونم که بهم قدرت نوشتن دادی ممنونم که چندروزه اینهمه آیات بینظیر رو برام فرستادی

    ممنونم که بنده هات رو به خط کردی گفتی این آیه هارو بنویسن که من رو باهاشون هدایت کنی

    خدایا ممنونم که بهم قدرت خواندن دادی که بخونمشون

    ممنونم ک بهم قدرت بینایی دادی که ساعتها زل بزنم به این نوشته ها و غرق لذت بشم

    ممنونم که قلبم رو نرم کردی تا حس کنم این همه عشقی که توی تک تک این کامنت هاست

    خدایا به راستی تو چی هستی؟؟؟؟؟

    کی هستی!!!!؟؟؟؟؟

    که به قول سعیده من رو نشوندی وسط آرزوهای پارسالم

    و هرروز وقتی ساعت 7از خواب پامیشم

    میگی صبحت بخیر دخترم

    میدونی که چقدر دوستت دارم که امروز دوباره بهت فرصت زندگی توی این جهان مادی رو دادم ؟؟؟؟؟

    میدونی تو الان دیگه مجبور نیستی ساعت 6صبح تو هوای تاریک از خونه بزنی بیرون و دیگه برای کسی کار نمیکنی ؟؟؟

    میدونی تو الان برای خودت کار می‌کنی؟؟؟

    پس سپاسگزار باش!!!!!

    اگه بازهم راحتی بیشتری میخوای سپاسگزار باش …

    اگه بازم لذت بیشتری میخوای سپاسگزار باش ….

    وقتی از خیابون رد میشم میگی یادته پارسال همین موقع دنبال اتوبوس می دویدی که دیر نرسی سر کارت که حرف نشنوی

    اما الان تو باخیال راحت قدم برمی‌داری روی زمین و میبینی که چقدر این روزها سپاسگزار تری ؟؟؟

    این آرامش رو میبینی ؟؟؟

    این آرامش رو ما به تو عطا کردیم

    حتی این قدرت سپاسگزاری تو هم از ما داری

    که اگه مانخوایم تو حتی قادر به سپاسگزاری هم نیستی

    وقتی میرم توی مزونم وقتی می شینم پشت میزم میگی

    یادته این مکان 17متری رو از من خواسته بودی یادته گفته بودی تو این پاساژ بهم یک واحد بده یادته گفتی هر چقدر باشه مهم نیس گفتی یک مغازه ی کوچولو هم بده

    خودت همینقدر خواسته بودی

    اگه بیشتر میخواستی اگه بزرگتر میخواستی بیشتر و بزرگتر بهت می‌دادیم

    و مدام بهم یادآوری می‌کنی که یادت نره خواسته هات رو برام بنویسی

    بعد؛

    اون فایل «مفهوم عملی ایمان به غیب»

    رو برام فرستادی گفتی برام دریم بوردت رو نفرستادی ها…

    یادت باشه اولویتِ تو اونه

    گفتی تو باد این موفقیت. این روزهات خوابت نبره

    گفتی الان که به این قله رسیدی وقتشه قله بعدی رو مشخص کنی

    خدایا حالا که دارم فکر میکنم میبینم ک این روزها مدام درحال حرف زدن باتو عم مدارم این روزها خیلی بالاتر رفته و من دقیقا به همه ی اون چیزهایی که خواسته بودم رسیدم حالا وقت اعلام خواسته های جدید و سپاسگزاری بابت

    خواسته های قبلیه ..

    (آخ آخ آلارم low battery دریافت شد …باشه باشه تمومش میکنم)

    خدایا فک کنم حق مطلب ادا شد این چند مدتی که حرف نزده بودم رو جمع کردم یکجا همه رو شکوفا کردم

    خدایا می‌دونم که این نوشتن به امر تو بود و من هیچ قدرتی ندارم

    و هنوز اولین آیه ای که اون روزهای اول از قرآنت برام رو کردی رو یادمه

    مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی

    من ننوشتم تو نوشتی

    خدایا کمکم کن بیشتر وبیشتتر برات بنویسم

    و در آخر خودم رو به آغوش تو میسپارم …

    و تمام….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1210 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید

      مطهره جان دوست همفرکانسی وعزیزم. چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم وبی نهایت ممنون وسپاسگزارم که از ندای قلبت پیروی کردی ونوشتی

      چقدر حس ارامش رااز کامنتت دریافت کردم ولذت بردم.

      چقدر خداوند بی نهایت مهربان هست ودر یک کامنت جواب خیلی از بچه ها راباهم میده.

      من که دوست دارم کار جدیدی شروع کنم وهمه اش نشانه ازش میخوام. هدایت شدم به کامنت شما. انگار خدابامن صحبت میکرد.

      مرجان اگه برای مطهره مغازه ی خودش. شده برای توهم میشه.

      وااای چهارم قشنگی. مطهره. پاک ومطهر. زلال عین آب.

      مطهره جااان از اینکه صلاه خودت راانجام نوشتی وقلبم راروشن کردی بی نهایت سپاسگزارتم.

      برات ثروت وشادی وسلامتی وعشق ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مطهره یعقوبی گفته:
        مدت عضویت: 406 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.

        إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا

        ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﺁﻳﻴﻦ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﻣﮋﺩﻩ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(٩) الاسرا

        .

        .

        .

        سلام به مرجان عزیز

        چقدر خوشحالم از هم صحبتی باهات سلام گرمت قلبم رو جلا داد

        و نیروی ایمان درونم رو دریک نقطه جمع کرد تا برات بنویسم و سپاسگزار باشم پروردگارم رو که اینچنین ماهرانه داره من رو هدایت می‌کنه از طریق بینهایت دستانش..

        (خدایا عاشقت شدم رفت :)

        اصلا وقتی کسی میگه :

        من دوست دارم کار جدیدی شروع کنم من چاکرشم هستم من نوکرشم هستم من ارادت خاصی دارم به اونایی که یروز از یجایی به بعد تصمیممم میگیرن که یکاری بکنن بالاخره…

        یادمه قبلن ترا که قانون رو خیلی واضح البته به همین قد الآنم درک نکرده بودم به هرکس می‌رسیدم میگفتم میخوای برای آینده ت چیکار کنی؟اون مثلا می‌گفت خب درس میخونم یا اون یکی دیگه میگف ازدواج میکنم بافلانی یا نفر بعدی میگف فلان جا آزمون استخدامی قراره بدم و….

        ولی من میگفتم منظورم این نیست من منظورم اینه چه کاری میخای دست و پا کنی برا خودت ؟

        بعد اونوخ تو دلم میگفتم چرا هیشکی به این فکر نمیکنه که برای خودش یه کسب وکار راه بندازه ؟؟؟

        چرا اینا دارن وقتشون رو اینطرف اونطرف تلف می‌کنن!!!!!!!!

        چرا همین امروز استعفا نمی‌دن برن دنبال یه کاری؟؟؟؟؟!!!!!!

        (ناگفته نماند که وی پرونده درخشانی در زمینه استعفا و قال گذاشتن کارفرماهای پیشین خود داشته و بدین منظور از پروردگار طلب بخشش میکند)

        خلاصه سرت رو درد نیارم مرجان ِ

        عزیز خدایی که من رو مامور کرده و دستور داده برات بنویسم

        ( اون آیه شریفه اول کامنتم رو به نیت تو باز کردم )

        خودش میگه بنده ی من تو یک قدم بردار من خودم میزارمت روی دوشم

        بقیه ی مسیر رو من میرم تو فقط لذت ببر

        چون تو همینکه تصمیم گرفتی به شروع یک کسب و کار؛

        یعنی تصمیم گرفتی به گسترش جهان کمک کنی

        یعنی تصمیم گرفتی مسیر جهان رو هموار تر کنی

        یعنی تصمیم گرفتی دستی بشی از دستان من و زندگی خودت و اطرافیانت رو قشنگ تر کنی

        یعنی تصمیم گرفتی به من نزدیک تر بشی

        یعنی تصمیم گرفتی که در درگاه من مقرب تر باشی

        یعنی از من نعمت های بیشتری میخوای

        و همون خدا در گوشم زمزمه می‌کنه

        من عاشق اونی که نعمت بیشتری میخواد هم هستم

        أدعونی أستجب لَکُم….

        باوضو ،بی وضو، نشسته، خوابیده وسط گناه اصلا !!!!!!!!!

        تو بخوان مرا

        تو بخواه از من

        تو قدم بردار

        تو تسلیم من باش

        تسلیم من بااااااااش

        تسلیییییییم من باش

        بزار من مسیرت رو هموار کنم ….

        بزار من هدایت کنم

        من به همون قدی وارد زندگیت میشم که تو اجازه بدی به من

        (خدایا من بهت اجازه میدم که من رو هدایت کنی که بدون هدایت تو من هیچم .

        ومن به هر خیرو رحمتی ک از تو بهم برسه سختتتتتت فقیرم )

        چه می‌کنه این آیه با روح و روان من

        أدعونی

        أدعونی

        أدعونی

        أدعونی !!!!!!!

        تارشد کنید

        تااسوده شوید

        تا آسان شوید برای آسانی ها

        تا بچشید طعم زندگی واقعی رو

        تا رستگار شوید

        تا راهتون رو پیدا کنید

        خدایا کمکم کن که تسلیم تر باشم در برابر الهامات تو و باایمان بیشتری قدم هام رو در مسیر هدایتی تو بردارم

        در مسیر نور

        در مسیر خوشبختی و شادکامی

        مرجان عزیزم یک بخشی از حرفهای استاد داره توی قلب و جانم مرور میشه

        حسم میگه بنویسش:

        چرا نمیسپاری به خودش؟

        چرا نمیزاری اون هدایتت کنه؟

        به خدا اون همه ی راه هارو بلده

        به خدا اون همه ی جواب هارو بلده

        تو مثل موسی به سمت دریا برو ؛

        بعد اونوقت دریا رو برات میشکافه

        تو مثل ابراهیم چاقو رو بزار زیر گلوی فرزندت؛ اونوقت یک گوسفند

        می‌فرسته میگه این بجاش قربانی کن

        تو مثل مادر موسی بچه رو به نیل رها کن؛ اونوقت بچه ت رو می‌بره تو ناز و نعمت بزرگش میکنه

        و کلام آخر

        تو بهش اعتماد کن اون خودش میبرتت میزارتت وسط بهشت آرزوهات

        وتمااااام

        به آغوش گرم الله می‌سپارمت .

        موفق باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1239 روز

      سلام مطهره جان ، الان که این نوشتتو خوندم حس خوبی گرفتم و همچنین حس بد ،

      حس خوب از حال خوبت خدارو هزاران مرتبه شکرت برای حال خوبت برای موفقیت هات برای پیشرفتت ،

      و حس بد برای اینکه چرا من یادم میره که سپاسگذارتر باشم ؟

      چرا من یادم میره هرچی دارم از آن اوست ؟؟

      چرا من مسیرمو یادم میره و غرق میشم توی نا امیدی ؟؟

      خدای من خودت دستمو بگیر خوب

      خودت هدایتم کن ،

      مطهره جان به منم کمک کن که چطور و چگونه بیشتر و بیشتر توی مسیر خوب و درست بمونم ،‌

      چطوری بیشتر مراقب سلامتی جسم و روحم باشم ؟

      چطور غرق این دنیا نشم و حالمو خوب نگه دارم ؟؟

      ممنونم که راهنماییم میکنی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مطهره یعقوبی گفته:
        مدت عضویت: 406 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.

        فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ

        ﭘﺲ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ [ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ] ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ، ﺷﻜﻴﺒﺎ ﺑﺎﺵ ، ﻭ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻭ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ ، ﻭ [ ﻧﻴﺰ ]ﺩﺭ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺳﺎﻋﺎﺕ ﺷﺐ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺭﻭﺯ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺳﻨﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮﻫﺎﻱ ﺍﻭ ]ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺷﻮﻱ .(طه ١٣٠)

        سلام به بنده ی خوب خدا

        بهاره ی عزیز

        سلام من رو از تاریک ترین نقطه ی کیهان،

        در دلِ ظلمت شب،

        ساعت 00:10

        و در ساعاتِ مقدسِ ملاقاتِ شبانه ام با پروردگار دریافت میکنی

        یادمه دیشب همین موقع ها بود بهش گفتم خدایا میشه تایم این قرارهای شبونه مون رو کمی طولانی تر کنی ؟؟؟

        آخه خیلی حالم باهات خوبه

        خیلی بهت نزدیک ترم

        خیلی فرکانسش قویه

        خیلی لذذذذذذت بخشه

        آخه من به لطف رحمت خودش انقدر در طول روز غرق کار میشم که گاهی میبینم که بیش از 12,13ساعت کار کردم بدون خستگی،بدون توقف!!!!!

        (خدایا بابت اینهمه توانایی کار کردنم ازت ممنونم بابت دستهایی که بی منت برام کار می‌کنه

        بابت پاهای سالمی که جسمم رو سرپانگه داشته ..و من قادرم که بواسطه ی اونها بایستم …و فقط من میتونم بفهمم و درک کنم که چقدررررررر این نعمت شگفت انگیزه

        که فقط بتونی پاهات رو تکون بدی و قدم از قدم برداری و راه بری اونم بدون کمک کسی….)

        و فقط خودش می‌تونه چشمای من رو تواین ساعت باز نگه داره که تو دل شب برق بزنه

        وباعشق کامنت بنویسه

        میبینی بهاره وقتی چشمامو بستم و گفتم خدایا می‌خوام کامنتم رو بانور قرآنت جلا بدی

        و خودت هدایتم کنی برای پاسخ این کامنت چه آیه ای رو کرد؟

        اصلا زبونم بند اومد. از این همه قدرت پروردگار

        از این همه جلال

        از اینهمه شگفتی

        الله اکبر

        الله اکبر!!!!!!

        این آیه انگار مرهم شد رو قلب بیقرار خودم

        خدا اول از همه گفت شکیبا باش

        داره میگه اروم باش

        (ازش میپرسم چطوری نجواها زیاده

        تمسخر، فشار اطرافیان، زیاده چطور تحمل کنم؟)

        میگه :

        سَبّـح بحَمد ربِّـک!!!!!

        داره میگه فقط سپاسگزاری کن

        راهش همینه سپاسگزاری ..

        نه یکبار نه ده بار هزااااار بار بگو بنویس باخودت تکرار کن

        نزار تکراری بشه برات

        نزار عادی بشه برات

        نگو اینها رو قبلاً گفتم

        اینارو قبلا نوشتم

        بازم بنویس

        بزار قلبت آروم بگیره

        بزار جونِ تازه بگیری

        اصلا همین الان چشمات رو ببند خب حالا

        نفستم حبس کن توی سینه ت

        حالا سعی کن هیچ تکونی نخوری !!!

        تو هر حالتی که هستی همون طوری بمون …

        بدون حرکت سعی کن حتی میلیمتری تکون نخوری !!!

        خب حالا یه سوال:

        چندثانیه میتونی اینطوری تحمل کنی؟

        ها؟؟؟

        حالا دیدی اگه ما نخوایم تو هیچی نیستی

        این نفسی که میاد و می‌ره فقط به قدرت منه

        این چشمایی که پشت هم داری باز و بستشون می‌کنی به قدرت منه

        سوال: تو کاری کردی براش؟

        تو پولی پرداخت کردی؟

        یا زحمتی کشیدی ؟

        نه این نعمت هارو من بهت دادم

        از همون اول باهات بوده

        حالا بگو چقدر بابتش سپاسگزاری ؟

        به راستی که قرآن درست گفته که

        عده ی کمی از شماسپاسگزاری میکنید

        میبینی بهاره همینه همین قدر ساده

        ما هممون همینقدر ساده میگذریم از کنار این نعمت های عظیم الجثه

        همین لحظه اگر قلب تو بایسته این جهان برات چه سودی داره؟

        یا اگر چشم تو بسته بشه و دیگه هرگز باز نشه چه چیزی می‌تونه جاشو برات پر کنه؟

        استاد خیلی قشنگ میگه

        میگه من موندم ماچطور میتونیم سپاسگزار همین نعمت سلامتی مون باشیم اصلا ما میتونیم سپاسگزار ش باشیم؟!

        من که بعید می‌دونم ..

        من که قدرتی ندارم کمکت کنم من خودم هنوز اندر خم و پیچ یک کوچم

        فقط میتونم از روش‌هایی بگم که به خودم الهام شده ….

        وحالم رو خوب می‌کنه

        میگی چیکار کنی که غرق دنیا نشی که حالت خوب بمونه؟؟

        جوابش خیلی سادست

        این کاریه که برای خودم 90درصد مواقع جوابه

        هروقت فک کردی دنیا برات تیره و تار شده یا حس کردی رسیدی به ته خط

        فقط برو جلوی آینه همون‌طور زل بزن توی آیینه دستت رو بیار بالا و انگشتات رو جمع کن و باز کن دستت رو مشت کن و باز کن چشمات رو ببند و باز کن نفس بکش دم و بازدم هایی عمییییق …..

        میبینی تو هنووووز زنده ای

        و هنوز نفس میکشی

        تالحظه ای که زنده ای و نفس میکشی میتونی از خدا کمک بخوای چون اون هنوز بهت فرصت زندگی کردن داده و همینکه زنده ای یعنی خدا دوستت داره دیگه

        بابتش شکر گزار باش

        گفتن همین کلمه ی ساده

        که خدایا سپاسگزارم بابت بودنم در این جهان هستی،

        می‌دونم که گاهی واقعا سخته

        ولی نمیدونی که اگر موفق بشی که فقط همین جمله رو باخودت زمزمه کنی و سعی کنی چندبار تکرارش کنی حتی باصدای بلند

        نمیدونی چقدرررر بهت کمک می‌کنه

        شاید کسی به اندازه من درک نکنه که بابااگر فقط تااخر عمر همین نعمت سلامتی رو شکرگزار باشیم کمه

        به ولله کمه

        به خدا قسم کمه

        چند وقته فقط بهم الهام میشه که سپاسگزار باش

        سپاسگزار باش

        آیات مختلف سرراهم سبز میشن

        به راستی که عده ی کمی از شما سپاسگزاری میکنید

        ما این نعمت هارو برای شما فرستادیم شاید سپاسگزار باشید

        سپاسگزاری به نظرم کلیدِ

        وقتی سپاسگزاری میکنی انگار کلید رو میندازی داخل قفل و بازش می‌کنی انگار شروع یک داستان تازه ست

        داستانی که پشت اون در منتظرته

        وارد یک دنیای جدید میکنتت

        و یهو به خودت میای میبینی که دقیقا وسط آرزوهاتی

        ..

        برات نشستن وسط آرزوهات رو از خدا میخوام دوست عزیزم..

        وتمام

        به آغوش گرم الله میسپارمت…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          بهاره صرام گفته:
          مدت عضویت: 1239 روز

          واااای مطهره جان خوش قلب و پاک چقدررررر واسم نوشتی ، چقدر زیبا نوشتی ,،ممنونتم عزیزم

          .

          .

          .

          ممنونم از این همه درک و آرامش و لذت بردن با معبود با مبنع نور و روشنایی ممنونم ازت که وقت گذاشتی و منو توی این مسیر همراهی کردی …

          در پناه خود خداوند باشی عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین کهن‌زاده گفته:
      مدت عضویت: 1600 روز

      به نام خدا

      درود به همگی

      مطهره‌ی عزیز درود خداوند به شما

      این توحیدی بودنتون رو سپاسگزاری میکنم

      و کامنتتون به راحتی حالمودگرگون کرد

      از این همه توجه خدا به شما و همه‌مون

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      در مسیر آرامش و ثروت و نعمت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مطهره یعقوبی گفته:
        مدت عضویت: 406 روز

        سلام به برادر توحیدی عزیزم

        از پروردگارم سپاسگزارم که بر قلمم جاری شد و اینچنین هدایتش رو بر قلب و روح بندگانش الهام کرد

        خوشحالم که ماموریت به درستی انجام شده

        و اومدم بگم این جمله تون داره بهم چشمک میزنه

        کامنتتون “به راحتی” حالم رو دگرگون کرد

        به راحتی

        به راحتی

        به راحتی !!!!!

        برای خودم می‌نویسم :

        ببین مطهره داره میگه به راحتی

        دوباره بخون

        دوباره تکرار کن ….

        اصلا دوباره چیه!!

        صد باره و هزار باره تکرار کن

        بزار بره توی خونه ی آخر مغزت جاخوش کنه …

        لطفا اینو یادت باشه

        کاری ک خدا بخواد درست کنه

        مسیری ک خدا بخواد هموار کنه

        اینطوریه!!!!

        اصلا تو قرار نیست کاری کنی اون خودش صفر تا صدش رو برعهده میگیره تو فقط بشین تماشا کن حال کن

        من مدتهاست در جنگ باخودم ونجواهای درونیم هستم

        که بابا به خدا درستش اینه که همه چییییییز باید به راحتی اتفاق بیوفته

        اگه داری زور میزنی اگه داری تقلا می‌کنی این یه نشونست

        خدا داره میگه

        لطفا به پرو بال من نپیچ

        لطفا برو کنارررررر

        بزار من کارارو انجام بدم

        بخدا طبیعی اینه که تو راحت باشی

        طبیعی اینه که تو زجر نکشی

        که پدرت درنیاد

        طبیعی اینه که تو عشق و حال کنی من کارهات رو انجام بدم

        طبیعی اینه که توهمه چیز رو به اسونیِ آب خوردن به دست بیاری

        این طبیعی ترین و درست ترین و عادلانه ترین روش زندگی کردنِ!!!!!!

        لطفا اون دیتا های قبلی رو همههههههه رو دلیت کن اینارو جایگزین کن

        _

        گفت آسان گیر کارها کز روی طبع

        سخت میگیرد جهان بر مردم سخت کوش

        یه عزیزی می‌گفت:

        این جهان قانون های سخت داره واسه اونایی که سخت می‌گیرنش !!!!

        وقانون های ساده داره برای اونایی که ساده می‌گیرنش….

        _

        خدایا ازت ممنونم برای این تکرار قانون ها

        برای این صلاه ها

        و این کنترل ذهن کردن ها

        خدایا

        پروردگارا

        ربّ من

        الله..

        من بدون تو هیچ قدرتی ندارم هرچه هست همه تویی

        خودت هوای من رو خیلی داشته باش …

        حسینِ عزیز

        فرکانست من رو به قهقرا برد

        برات از خدا خودِخدا رو می‌خوام..

        وتمااااام .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          حسین کهن‌زاده گفته:
          مدت عضویت: 1600 روز

          به نام خدایی که هر چه داریم از آن اوست

          بانو یعقوبی عزیز

          خیلی خیلی خیلی خوشحالم که دوستان توحیدی و در مسیری مثل شما و همه‌ی بچه‌های گل این سایت دارم

          از قدیم ی ضرب.المثلی که ی داستانم پشتش داشت میگفتن بهمون که:

          کار خوبه خدا درست کنه

          سلطان محمود ……‌

          واقعا همینه

          وقتی که میسپریم به خدا و اون آخیش رو در آخرش میگیم

          انگار ی باری از دوشمون برداشته میشه که تا حالا اصلا الکی داشتیم میکشیدیمش

          واقعا همینطوره که شما میفرمایین

          طبیعیش اینه که ما راحت باشیم

          آرام باشیم

          بدو بدو نداشته باشیم

          طبیعیش اینه که بنده باشیم

          اون خودش خدایی بلده

          در آغوش امن خدای سبحان باشید

          سپاسگزارم از این پاسخ کامنتتون که باز هم باور روانی و آسونی رو برام باورپذیرتر کرد

          الهی شکر

          الهی شکر

          خدایا شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    سلام

    اولش که فایل رو دیدم تصمیم گرفتم که کامنتی نزارم و فقط گوش کنم و عمل کنم

    حسم خنثی رو به منفی بود

    ی چند تا کامنت که خوندم تازه دوزاریم افتاد!

    گفتم تو دیروز نبود که میگفتی یه جای کار ایراد داره؟

    دیروز داشتم میگفتم به دوستم ببین من یجای کارم ایراد داره؟

    گفت منظورت چیه؟

    گفتم ببین من خیلی خسته شدم احساس افسردگی میکنم این هفته …

    انگار زندگیم یکم یکنواخت شده

    اونم گفت برو بابا تو دلت خوشه و …

    آره یک هفتست که پنج روز سر کار بودم و یک روز دانشگاه

    صبح زود برو

    شب برگرد

    ولی زندگی نمیکردم!

    ولی تقلا بود

    مهم تر از همه

    لذتش کم شده بود

    آره زدی تو خال استاد

    عجله!

    عجله ازین که ای بابا بدو باید زودتر برسی!

    پس کی میخای برسی؟

    تو که داری روی خودت کار میکنی پس اون نعمته کو؟

    نکنه جواب نده؟

    دیشب موقع خواب شیطون اومد پیشم نشست گفت نکنه اصلا خدا نتونه زندگیتو مدیریت کنه؟ از کجا معلوم؟ همه رو ببین!

    همه دارن دلار میخرن

    تتر میخرن

    طلا میخرن

    همه دارن …

    تو چی؟

    طرف باباش پولداره! پارتی داره …

    خلاصه که حرفای تکراری میزد

    یه لحظه گفتم خدایا من تسلیمم!

    شیطانم پشتش گفت بدبخت این طوری ادامه بده ببین بدبخت تر میشی یا نه!

    خلاصه که پینگ پنگی بود

    یکم خسته شدم

    کلافه شدم راستش از دستش

    بیخیال بشو من نیست انگاری

    به خدا گفتم خدایا من حتی نمیتونم بهت توکل کنم! دستم رو نگیری از گمراهان میشما …

    خودت دستم رو بگیر

    مثل ابراهیم که خودش برای پیدا کردن تو از تو کمک خواست!

    و نهایتا شد دوست خدا!

    و امروز که این فایل رو دیدم!

    و امروز که این فایل رو دیدم …

    دقیقا چند وقته که اروم تر شدم

    از خدا میپرسم خدایا بهم بگو چکار کنم

    بهم گفت تو راجب من مشکل داری

    تمام درد تو نبودن من تو زندگیته!

    دیدم بعله

    خدا نیست و همه هستن

    توی ذهن من همه خدا هستن بجز رب العامین

    گفتم اوکی قدم به قدم هدایت کن من میام

    گفت میای؟

    گفتم اره

    گفت مردش هستی؟

    گفتم راهی دیگه ندارم!

    گفت باشه بیا

    این دیالوگ جمعه هفته پیشه

    یک شنبه ظهر یکی از افرادی که کمکم میکرد برای حل مسئلم عذرم رو خواست! گفت دیگه با من تماس نگیر! من دیگه نیستم! برو دنبال کس دیگه! برو …

    البته توی وویس

    بهش زنگ زدم

    جواب داد با حالتی که انگار نه انگار

    گفتم ممنونم حاجی که چند وقت کمکم کردی … تشکر کردم قطع کردم

    گفتم خدایا گفتی مردی گفتم اوکی

    اینو ازم گرفتی!؟!

    به دیده منت!

    خودت کمکم کن اصلا

    خدا بهم گفت ببین پسر این ادم دیگه توی مدار تو نبود!

    راهت جدا باید بشه برای شناخت من این چیزا جواب نیست

    گفتم چشم!

    گفتم خدایا تو گفتی این ادم بره گفتم چشم!

    گفتم خدایا گفتی پارتنرت باید بره گفتم چشم!

    گفتم خدایا هرچی بگی من تسلیم!

    فقط بیزحمت هدایتت رو قطع نکنی ها…

    گفت نترس چیزیت نمیشه

    خلاصه که افتاده بودم توی یک مدار ترس

    که ای بابا چرا درامد فلان .. چرا کار فلان .. چرا رابطه ای ندارم حتی یه دوست .. چرا تنهام ..

    و یه سوال مهم تر!

    چرا وقتی با ادما حرف میزنم

    با ادمای اطرافم ارتباط میگیرم

    قلبم مچاله میشه و حالم بد میشه!؟؟!

    که جوابش رو شنیدم امروز

    که فرکانس خدا دور تر از اونجاست

    فرکانس خدا نیست اونجا

    خلاصه که در وضعیت هدایت کنونی هستم … :)

    بخدا قسم جوری همزمانی میکنه

    جوری میچینه کنار هم

    که بعضی وقتا میترسم از این قدرتی که دارم

    میگم یعنی واقعا اینقدر قدرت خلق کنندگی دارم؟

    واقعا ترس تموم وجودم رو فرا میگیره!

    توی کامنت سعیده یه آیه میخونم و فردا هدایت میشم بهش

    توی ذهنم سوالیه و فرداش جوابش میاد توی سایت

    توی ذهنم نشونه میخام یکی برام کامنت میزاره – دقیقا روی کامنتی از خودم که باید یبار دیگه میخوندمش!!!!!

    توی ذهنم به ترسم غلبه میکنم میرم نمایشگاه کار و یهو یه دوستی رو میبینم که خدا بهم نشون بده چقدر تغییر کردم!

    توی ذهنم نعمت میخام یه دوستم گیر میده بیا بریم بیرون که به من نشون بده چقدر تغییر کردم!

    توی ذهنم ناسپاسی رخ میده و خدا منو میبره به وسط آدم ها که بفهمم بابا بقیه دارن تقلا میکنن

    دارن زجر میکشن

    حالا برسم به جایی که خدا رو باور کردم و اسون شدم برای اسونی ها

    – خب دوسال پیش من ماشین خیلی میخاستم و شرایطم طوری بود که دانشجو بودم و کار نداشتم و البته وضع خونمون هم اصلا در حد ماشین و اینا نبود کلا!

    منم فقط تجسم میکردم و لذت میبردم

    و چون میدونستم شرایطش رو ندارم رها بودم کاملا

    میگفتم الان که نیست بزار لذتشو توی ذهنم ببرم

    و به طرز عجیبی ماشین برام خریده شد!

    یه دوستی اومد منو نشوند پشت ماشین صفرش! همون دوستی که دشمنم بود!

    بعد پدر و مادری که گیر دادن تروخدا ماشین بنویس!

    بعد طرحی که ماشین رو سه ماهه بدون ثبت نام میدن!

    بعد ماشین رو حدودا یک ماه بعد بدن!

    ماشینی که بعد از دو سال یک بار هم خراب نشده!

    توی همون کشوری که میگن سایپا همه ماشیناش خرابن و …

    این از داستان ماشین

    – داستان بعدی ارتباط عاطفی بود که اصلا خانواده من قبول نمیکردن رخ بده

    منم بیخیالش بودم

    و هدایت شدم به پیام دادن تبریک عید به یه بنده خدا

    و از همون طریق از 14 فرودین سر کار بودم!

    و یهو روز قبل نمایشگاه کتاب بگه اقا ما میخایم بریم نمایشگاه! اونم به شکلی که تا حالا کسی نرفته و ازین به بعد هم نرفت! به عنوان تیم مشاور در غرفه مهر و ماه!

    بعد بریم یه دختری رو من خوشم بیاد ولی بازم نتونم بهش بگم

    بعد اون دختره بیاد توی شرکت ما

    بعد خودش درخواست بده

    بعد …

    این هم داستان رابطه من که خدا دلهارو نرم کرد

    – داستان هدایت بعدی برمیگرده به کار پارسالم که ترکید و من بیکار شدم

    و جای دیگه که درخواست میدادم دیر شده بود

    بعد مدیر پارسالم که جواب تلفنم رو نمیداد خودش زنگ زد گفت بهترین نیروی من رفته ! تو حاضری بیای ؟ من تورو قبول دارم حتی بدون کلاس آموزشی!

    – داستان هدایت بعدی برمیگرده به این که یروزی سر نهار توی دانشگاه نشسته بودیم و یه دوستی داشت حرف از طراحی سایت میزد!

    گفتم منم بلدم و …

    رفت و گذشت

    تا چند وقت بعد که خود دوستم که طراح سایته به من مشتری طراحی سایت معرفی کرد! خودش اومد و کمک کرد قرارداد بشه!

    این چند مورد هدایت های بعد از آشنایی با استاد بود والبته بزرگترین هاش که باورکردنی نبوده برام

    و ایده ای نداشتم ولی خیلی اسون شده

    انگاری خود خدا انداخته توی بغلم!

    گفته بیا اینم نعمت هام

    یادمه که اونموقع که اینقدر همه چی عالی پیش میرفت

    من با عشق روی خودم کار میکردم!

    ولی الان من توقع دارم که الان یک ماهه حالم خوبه پس باید همین الان! همین الان بشه!

    و نمیشه دیگه

    و با عجله نمیشه

    با نگرانی نمیشه!

    و اینطوری میشه ک یادم میره باباجان لذت بردن از مسیر همه چیزه ها …

    وگرنه رابطه و ماشین و کار و … خودشون لذت ندارن!

    این کامنت قرار نبود نوشته بشه

    ولی یه دفعه یه حسی گفت باید بنویسی

    و به سرعت نوشته شد

    راستی

    استاد دوستون دارم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  5. -
    میلاد صفا گفته:
    مدت عضویت: 735 روز

    به نام خدایی که به شدت کافیست

    سلام خدمت استاد بزرگوار و عزیز استاد عباسمنش..

    میلاد صفا هستم از شهر قم

    امروز طبق روال همیشگی صبح بیدار شدم اماده شدم به سمت کافه..هر روز میرم و ی تایمی توی کافه تو طبیعت خیلی زیبا شکرگذاری میکنم و فایل هاتون رو میبینم و روتین هر روز منه…

    امروز ک اینستا رو باز کردم تو مسیر رفتن پستتون اومد و این فایل رو کذاشته بودین..وقتی رسیدم کافه شروع کردم به دیدن ویدیو و کاملا گوش دادم..دقیقا امروز ذهنم به موضوعی ک امروز صحبت کردین نیاز داشت و من همیشه فایل هارو بدون انتخاب و اتفاقی کوش میدم چون و عقیدمه که چیزی ک نیازش دارم برام پیدا میشه…ویدیو رو کامل دیدم و حس و حالم خیلی تغیر کرد و اروم شدم..من به خاطره مسائل مالی این روزا کمی تو فشار قرار گرفتم اما سعی کردم ک نا امید نشم و افکارم رو مثبت نکه دارم و برای اتفاق خوب زندگیم شکرگذار باشم و توجهم رو برمیداشتم از مسائلی ک ذهنم رو محدود میکرد..این ویدیو خیلی حالم رو خوب کرد و با کلی انرژی خوب راه افتادم رفتم سالنمون.من ماساژتراپیست هستم..ساعت 12نوبت داشتم با یه پدر عزیز که معلولیت دارن به خاطره فلج اطفال و برای دفه ی دوم بود ک پیشم میومدن..وقتی که اومدن کلی از خدا و شکرگذاری و حال خوب صحبت میکردیم و کلی دعام کرده بود چون تو جلسه اول ماساژش به لطف خدا درد شدیدی که داشتن 50درصد بهبود پیدا کرده بود..منم در حین ماساژ ک صحبت میکردیم بهشون گفتم اگه مشکلی نداره ی فایلی بزارم کوش کنیم و ایشونم تایید کردن..من مجددا فایلتون رو براشون کذاشتم و تا جایی که خونه ی اون شخص رو دزد زده بود و الهام شده بود بهشون و برگشته بودن گوش دادیم و کار من تموم شد..

    ایشون ک نشستن روی تخت شروع کردن به صحبت کردن و کفتن بله دقیقا حرفای این اقا درسته کاملا..

    گفتن ی سالی من شیراز زندگی میکردم و برای نماز میرفتم مسجد سیدالشهدا تو شیراز..ی روز نماز مغرب بود من طبق معمول وضو گرفتم و تو ساختمان ک داشتم میرفتم برم دمه در همسایمون بهم گفتش بیزحمت من میخوام وام بگیرم میشه حساب کنین سودش و شرایطش چجوریه؟ایشون هم حسابدار هستن و گفتن توی رودروایسی موندن و شروع کردن به حساب کردن..دوستشون باهاش تماس میگیره و میگه من جلوی درم نمیای بریم؟ایشون هم میگه من مشکلی برام پیش اومده شما برو..اونروز توی اون مسجد و دقیقا همون نقطه ای که هر روز ایشون میرفته نماز میخونده تو نماز مغرب بمب گذاری میشه و دوست ایشون هم فوت میکنن و ایشون ب دلیل حساب کردن وام همسایشون اون روز مسجد نمیرن و زنده میمونن..وقتی داشتن تعریف میکردن من حیرت زده خشکم زده بود و فقط به بزرگیه خدا فکر میکردم ک چقدر زیبا پشت هم چیده و ایشون زنده مونده و چقدر زیبا امروز برای من شکل گرفت و بهم الهام شد ک صبح این فایل رو گوش کنم و بعدش بهم الهام شد با مراجعی ک برای ماساژ اومده بود این فایل رو مجدد گوش بدیم و این ها برای من تعری بشه و دقیقا باور های من به خدا قوی و قوی تر بشه..

    بعد از این موضوع هم یه داستان دیگه تعریف کردن از دوران جوانیشون..کفتن زمان بمباران ما توی دوتا کوچه اونورتر رفته بودیم فوتبال بازی کنیم و اتفاقی اونروز با بچه ها بحثمون شد و چندتانون برگشتیم خونه..من به محض اینکه برگشتم خونه و هنوز روی زمین نشسته بودم ی موجی منو کوبید رو زمین پنجره ی اهنی راه پله کنده شد پرت شد تو حیاط و من 30ثانیه قبلش از زیر همون پنجره از توی حیاط اومدم تو خونه..راکت دقیقا توی همون کوچه ای ک فوتیال بازی میکردیم ترکیده بود و همه ی بچه ها ک تو کوچه بودن فوت کردن و من هم از اونجا جان سالم بدر بردم هم از نیوفتادن پنجره روی سرم …واقعا نمیدونم حسم رو چجوری بگم و چی بگم..فقط میتونم بگم خداروصدهزار مرتبه شکر بابته اینکه این ذهنیت و اگاهی رو پیدا کردم و تو مسیری درست در حرکتم و از شما و بقیه دوستان و خداوند کمک میگیرم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  6. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز و دوستان ارزشمندم

    استاد جان باز اومدی در زمان درست ،درست زمانی که بهتون احتیاج داشتم.

    حتما دوستان هم می‌نویسن که زمان درست بوده

    چون شما از طرف خدا الهم میشی و عمل میکنی و خدا هم به همه آدمها اشراف داره و همه خواسته ها رو میدونه و میده

    خب باز هم فایل فایل توحیدیه و کلام کلام ارزشمندیه

    تو این مدتی که با استاد هستم ،تازه کلمه توحید رو متوجه شدم و اینکه تونستم با خدا دوست بشم.

    قبلا خدا رو دور از دسترس میدیدم و الان نزدیک

    قبلا درست خدا رو درک نمی‌کردم و الان درک میکنم

    باید شکرگزار این نعمت بزرگ باشم و سپاسگزاری کنم از استاد راهنمای ما که به زیباترین وجه خدا رو به ما نشون داده.

    نمیخام فایل رو بازنویسی یا خلاصه نویسی کنم فقط میخام بگم درک کردن این خدایی که استاد میگه و تسلیمش شدن همه آرزوهای دنیا و آخرت رو برآورده میکنه.

    خب من یکی از کسانی هستم که یه مذهبی تر بودم و درک کردن این خدا برام سخت تر بود و البته هنوز تو قسمت‌هایی مقاومت دارم .

    اما همین اندازه که درک کردم همه قسمت‌های زندگی منو بهبود بخشیده و مخصوصا کلی عوامل مزاحم رو از بین برده.

    بعضی اوقات چنان شیطان رو ما سوار بوده که ما اصلا ریشه ای حال میکردیم بهش سواری بدیم و اصلا بدیهی میدونستیم.

    اما الهی شکر که با بوجود اومدن این آگاهی برای اوقات زیادی شیطان رو از خودمون دور کردیم.

    بعضی وقتها هم تو بعضی از قسمتها هنوز مشکل داریم و شیطان از اون رخنه داخل میشه ولی ما هم قوی شدیم و شناساییش میکنیم و بنا بر دستور العمل احساس خوب اتفاق خوب بیرونش میکنیم.

    قلب جایی که جایگاه روح ماست و وقتی باز بشه هدایت و شناخت اون آسون میشه.

    میخام بگم خیلی باید روی قلب کار کنیم و راههای باز شدنش ،با تسلیم بودن،شکرگزاری،خوندن قرآن،صحبت با خدا و خودشناسی

    رابطه بین اتفاقات خوب و من ،احساس خوبه .یعنی روزهایی که احساس خوب بیشتری دارم اتفاقات خوب بیشتری رو تجربه میکنم.

    سپاسگزار استاد هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  7. -
    سیما گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    خداروشکر میکنم برای این فایل

    خدارو صد هزار بار شکر میکنم که در فرکانس دریافت آگاهی و شنیدن و پذیرفتن و تایید کردن این آگاهی ها و تا حدی عمل به اونها هستم

    استاد عزیزم با این فایل که به حق چکیده کل صحبتهاتون در سایت بود چقدر قشنگ با جمله های جدید اساسی ترین موضوعات رو مرور و یادآوری کردید وچقدر من نیاز داشتم و دارم به شنیدن این مفاهیم و درکشون و عمل بهشون هزار بار ممنون و سپاسگزار شما و خدای عزیزم هستم

    اول صبح چشمم رو که باز کردم رفتم تو سایت و دیدم فایل جدید گذاشتید و بلافاصله دانلود تصویری و دیدن فایل و اشکهام به پهنای صورتم از شنیدن اینکه خداوند به مسائل من آشناست و خداوند راه حل مسائل من رو میدونه و … با اینکه بارها اینارو تو فایلهای مختلف شنیده بودم ولی دوباره به جونم نشست و مخصوصا با داستان اون دوستی که خداوند بطور دقیق و اون تایم بندی شگفت آور هدایتش کرده بود که برسه و اموالش حفاظت بشن، باز هم بیشتر و بیشتر وجودم تایید کرد هدایت خداوند رو. و بیشتر مشتاق شدم تا بیشتر روی باورهایی که گفتید کار کنم و باورشون کنم و روی آرامشم کار کنم

    استاد من مدتیه که بصورت عملی دارم ارتباط باورهام، اتفاقهای روزانه و نتایج بلافاصله ای اون باورها رو میبینم، تو یه فایل دیگه هم گفتم برام شگفت آور بود که وقتی دیدم میرم پارک و قدم میزنم و عبارات تاکیدی رو میشنوم و تایید میکنم و مصداقهاشو تو زندگیم به یاد میارم بعدش همون روز یا نهایتا روز بعد یک نشونه کوچیک میبینم و الان که مدتیه گذشته دارم میبینم داره اتفاقهای یه مقدار بزرگتر مالی -روابط- و رفاه بیشتری داره میافته

    میدونید واقعا هیچی مثل اینکه خودت ببینی که عه این کارار رو کردم و نتیجه داد و این اتفاق افتاد، آدمو مومن تر نمیکنه هزاری که از بقیه بشنوی و ببینی، تا برای خودت اتاق نیفته اینطوری یقین نمیکنی و خداروشکر که برای من اتفاق افتاد البته اتفاقی نبود موضوع این بود که به چیزی که به قلبم اومده بود عمل کردم و نتیجه شو هم خداروشکر توجه کردم و دیدم.

    استاد الان دوماهه که رفتم سرکاری که بابت 3 یا 4 روز کار در هفته، در ماه 25 ملیون درامد دارم(این درامد در شغل من برای 5 روز کار در هفته عرف هست) و از خدا خواستم که کمکم کنه که مدیرم رو منبع دریافت حقوقم ندونم

    (چون پاشنه آشیل من متاسفانه بت کردن آدمها و قدرت دادن بهشون هست البته خیلی بهتر شدم ولی هنوز گاهی ذهنم میافته تو همون چاله قدیمی)

    خداروشکر میکنم دیروز دوتا مشتری جدید داشتم و سفارش با قیمت خوب گرفتم و همچنین یک سفارش هم از موسسه ای که بنام هست و همکاری من باهاشون میتونه خیلی چشم اندازهای بزرگتر و بهتری برام داشته باشه داشتم و همه اینا یعنی درآمد بیشتر

    استاد تصمیم دارم چندتا جمله ای که گفتید رو با مرتبا با خودم مرور کنم و تایید کنم و بیشتر باور کنم و حواسم به حال درونیم باشه چون الان دیگه به واقع باور دارم این سیستم کار میکنه

    اون جمله طلایی که گفتید ما فقط در حال آرامش میتونیم ایده ها و راه حلهامون رو از خدا بشنویم و بقیه دیگه ایده ها و حرفای شیطانه رو صد در صد قبول دارم و خودم به عینه دیدم که چطور خداوند اتفاقهای پیش رو رو میچینه که خواسته من عملی بشه حتی استاد من وقتی برای مصاحبه کاری کار اولم رفته بودم جملاتی ادا شد و اتفاقی افتاد که بعدا فهمیدم اون جملات و اون اتفاق مستقیما باعث شد من اون شرایط کاری خوب رو دریافت کنم نه اینکه خودم اون شرایط رو بسازم یعنی من افتادم تو اون شرایط خوب.

    و در مورد کار دیروز و اون موسسه که گفتم اصلا یه طوری شد که در اون موسسه کار من طول کشید انقدر طول کشید که تایم کاری تموم شد و همه رفتند و فقط من و مدیر موسسه موندیم که باید کار منو انجام میداد و همون موقع حرفها طوری پیش رفت (بدون اینکه من عمدا کاری کنم یا حرفی بزنم) که منجر به این شد که بهم پیشنهاد همکاری بده و قرار شد یک کار براشون بزنم و اگه هردو طرف اوکی بودیم ادامه پیدا کنه و اون موسسه و اون مدیر بسیار خوش نام و خوش انرژی و مثبت هستند

    خلاصه فقط میخوام اینو بگم که مهمترین دریافت این دو سه ماه اخیر من درک خالق بودن ما و دیدن ارتباط باورها با اتفاقها و ایده ها و عمل به الهامات بوده ازتون بینهایت ممنونم که این سایت هست این فایلها رو منتشر میکنید و خداروشکر میکنم به قول دوستمون رضا تو عصری دارم زندگی میکنم که شما هم دارید زندگی میکنید و صد البته بیشتر شکر میکنم که قابلیت درک و دریافت این آگاهی ها رو داشتم و مشتاقانه دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  8. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    به نام خدای معجزه ها

    سلام دردونه قلبم استاد عزیزم و سلام مریم زیبا و دوست داشتنی

    صبح قشنگ پاییزی تون بخیر و نیکی

    الهی دورتون بگردم من

    استاد جان من زود به زود بیاین خب دلمون تنگ شده بود حسابی

    اصلا فکر قلب ما نیستین که.استیکر خشم

    خیلی ازتون ممنونم برامون فایل پر کردین

    خدایا هزاران بار شکرت

    استاد ماشالا به جونتون چقدر چهرتون نورانی هست چقدر تن صداتون ارامش خاصی داره چقدر جوون شدین بزنم به تخته و چقدر بشاش و سر حال و پرانرژی و چقدر ترکیب لباستون با کلاهتون فوق العادست. خدایا هزاران بار شکرت

    من به محضی که بیام امریکا قول میدم اولین کاری که میکنم کلاهای شما رو برمیدارم نمیدانم چرا اما عجیب سلیقه منو خرید میزنین.

    استاد قشنگم چه فایل فوق العاده ای دمتون گرم

    اصلا مدت ها بود قلب من یکی تشنه ی فایل توحیدی بود و واقعا سلول های بدنم کم داشت ی تغذیه حسابی اینجوری

    من عاشقتونم که دقیقا به موقع به داد قلب من رسیدین.

    خدایا هزاران بار شکرت

    دقیقا دو شب پیش در حال رانندگی بودم و طبق عادت زشتم سرم تو گوشی بود ی آن صدای بوق شنیدم سرمو بالا که آوردم دیدم خدا شاهده با ماشین جلویی نهایت ی متر فاصله دارم و قلبم وایساد و وقتی پامو رو ترمز گذاشتم اندازه سر سوزنی امید نداشتم بتونم ترمز بگیرم و به صورت معجزه وار نهایت تو 20 سانتی ماشین جلویی ترمز گرفته شد به حدی ترسیده بودم که زانوهام جون نداشت پامو بزارم رو پدال. وقتی نگاه کردم دیدم نه پشت سرم ماشینی هست نه کنارم و همش میگفتم این صدای بوق از کجا اومد که خداشاهده انگاری یکی میگفت خدا برات بوق زده و واقعا چشام پر از اشک شد گفتم ببین این خدای مهربون تا کجا کنار ماها هستش اما دریغ از ی ذره درک و اون شب به حدی از این همزمانی از این همراهی خدا لذت برده بودم که تمام لحظه ها تمام وجودم پر از سپاس گذاری بود. دقیقا همون شب اخر شب با عزیز دلم داشتیم غزلیات پروین اعتصامی میخوندیم هر چی به سر فصلش نگاه میکردم شعر معروف مادر موسی پیدا نمیکردم خلاصه ی شعر دیگه نظرمو جلب کرد رفتم اونو خوندم بعد که تموم شد وقتی صفحه بعدیش نگاه کردم دیدم دقیقا شعر مادر موسی بود خدا شاهده دهن من ی متر باز مونده بود میگفتم خدایا چه همزمانی فوق العاده ای

    الله اکبر

    به عزیزم گفتم ببین خدا حتی به جستجوی کوچک مغز ما جواب میده اونم کمتر از حتی ی دقیقه اما ما انسان ها عجولیم و به شدت فراموشکار و نمیخوایم که زندگیمونو هر لحظه بسط بدیم به حضور خدا و کلی هم زبون درازی میکنیم که خودمون داریم میسازیم.

    عامو ساختن ما کجا و ساختن خدا کجا

    اون بنا و قصری که ما میسازیم با ی فوت بچه 5 ساله از هم میپاشه و اونی که خدا میسازه کی قدرت داره حتی نزدیکش بشه.

    همین حدود ی هفته پیش اصلا نمیدونم چرا تو این بازار که اصلا معلوم نیس چی به چیه یهو بهم گفت از این جنس ده تا بخر و کمتر از دو سه روز دقیقا همون جنس به شدت گرون شد و من سود بسیار خوبی از این فروش بردم

    گفتم خدایا جایی که من رها میکنم عجیب تو دوستی چسبیدی که به شدت بهش رنگ و جلا بدی و بهم بدی و اما امان از روزی که من به شدت بچسبم به خواسته ای یعنی قشنگ شیطون بهم حالی میکنه که تو دختر داری رو شن آب میریزی و حالا تا دلت میخواد اندازه دریا اب بریز ببین به چی میرسی اصلا

    همین من نوعی که کمتر از دو سال هست که مثلا تمرکزی دارم این مسیر رو ادامه میدم با اینکه هر وقت سرمو بالا گرفتم باز تو جاده خاکی بودم اما وهاب بودن خدارو با جان و دل تجربه کردم رزاق بودنش که هر روز نعمت سر سفره من بود. معجزه گر بودنش که هر صبح که بیدار میشدم و میدیدم بهم فرصت زندگی داده. و اما بخشنده بودنش رو الله اکبر

    اینقدر بخشنده که من الان فرصت کامنت نوشتن رو دارم. خدایا هزاران بار شکرت

    و خدایی که همیشه به شدت همراه من بود

    شروع امسالم رو با چندتا هدف قشنگ شروع کردم اصلا نمیدونم چجور و معجزه وار ماشین رویاهامو خریدم وقتی که ماشینم اومد گفتم ببین من الان ی رابطه عاطفی و ی همسر فوق العاده میخوام. و تمام خصوصیات رو نوشتم کمتر از حتی ده روز از نوشتن من شخصی وارد زندگی من شد که من میگفتم خدایا این ادم سه سال دور و بر من بوده و من چرا اصلا این شخص رو نمیدیدم و حتی کمتر از دوماه از اشنایی ما میگذره که به لطف الله ما در تدارک مراسم جشن و عقد هستیم.

    گفتم خدایا من درامد بالا میخوام از اون نعمت هایی که به سلیمان نبی بخشیدی در حدی که اندازه سر سوزنی دغدغه مالی نداشته باشم که به لطف الله روز به روز فروش من بیشتر و بیشتر شده ‌و

    پیشرفت مالی من رشد تصاعدی داره.

    و خدایی که هر لحظه به من لبخند میزنه و میگه دیگه چی. فقط تو بخواه

    خدایا هزاران بار شکرت

    استاد جان و روح من ی دنیا ازتون سپاس گذارم که هستین کنارمون.

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  9. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    خب، اینکه باور داشته باشیم خداوند در تمام لحظات از رگ گردن به ما نزدیکتره و فقط خیر و خوبی ما رو میخواد ، با تمرین و ایمان زیاد حاصل میشه. با حضور ذهن. براتون دعا میکنم که در تمام لحظات زندگی، حضور ذهن داشته باشین.

    صبحی از مدرسه پسرم زنگ زدن که بیا محمد رو ببر خونه. لباس هم بیار. کلی استفراغ کرده و لباسهاش حسابی کثیف شده.

    با ترس و عجله به مدرسه رسیدیم و بچه را آوردیم. توی ماشین، پسرم دوباره روی تمام هیکل من بالا آورد.

    توی درمانگاه، دست و پایم را گم کرده بودم.

    با سختی پسرم را مجبور کردم سرم بزنه.

    به آسمان نگاه کردم و با شکر تمام نعمتها، گفتم: من حکمت اینو نمیدونم، خودت درستش کن، عزیز دلم.

    یکی گفت: پاشو برو بیرون قدم بزن، پسرت هم خوب میشه.

    رفتم تو حیاط.

    بابا و مامانم را بیرون دیدم. بعد از ماچ و روبوسی، پیش محمد و خانمم آمدند. بعد همگی به خانه پدرم رفتیم.

    اونجا که نشسته بودیم، یادم آمد که بعد از 7 ماه دوباره به خانه بابام اومده ام، چون با هم قهر بودیم!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  10. -
    محمد شکور گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    خدا رو شکر به خاطر خلق استاد عباس منش که با دیدنش دوباره برمیگردیم به مسیر نعمت های الهی

    تو این مسیر هزاران راه زندگی تا الان استاد عباس منش باعث شده مثل فانوس دریایی راه نعمات و لطف الهی رو پیدا کنیم

    خدایا شکرت

    خدا رو شکر به خاطر خلق استاد عباس منش که با دیدنش دوباره برمیگردیم به مسیر نعمت های الهی

    تو این مسیر هزاران راه زندگی تا الان استاد عباس منش باعث شده مثل فانوس دریایی راه نعمات و لطف الهی رو پیدا کنیم

    خدایا شکرت

    خدا رو شکر به خاطر خلق استاد عباس منش که با دیدنش دوباره برمیگردیم به مسیر نعمت های الهی

    تو این مسیر هزاران راه زندگی تا الان استاد عباس منش باعث شده مثل فانوس دریایی راه نعمات و لطف الهی رو پیدا کنیم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای: