چگونگی تمرکز بر سلامتی و ارسال فرکانس سلامتی، آنهم در زمانی که بیمار هستی - صفحه 1

به نام خدایی که بهترینهاراخلق کرده.
اینکه سلامتی بزرگترین ثروته ،هیچ شکی درش نیست .
اکثرمردم باشیوع بیماری بزرگی که توجهان رواج پیداکرد،خداروشکربه این درک رسیدن که سلامتی بزرگترین نعمت وثروت هستش .
خود،من یکی ازاون افرادبودم که باورم به این مطلب هزاران برابربیشترشد.توهرچقددارایی راداشته باشی ولی بیمارباشی ،طبیعتاهیچ لذتی اززندگی نمی بری .پس سلامتی مادرگرو،خوشبخت بودن وآرامش داشتن توزندگیمون هست .
انسان میتونه هم سلامت باشه هم ثروتمند.
اینکه یکی راانتخاب کنیم جزباورهای غلطی بودکه یدک می کشیدیم .الان باوراینوداریم که میتونیم ازهردومحبت ونعمت الهی برخوردارباشیم .ونیازی به انتخاب یکیش نیس .
زمانی که ازسلامتی برخورداریم .همیشه ودرهمه حال باسپاسگزاری ازهمه چیزازتک تک اعضابدن وجسممون تاهرآنچه درزندگی داریم ،بایدانجام بدیم .
همیشه شکرگزاروسپاسگزارخداباشیم به خاطرداشته هامون .بازم تاکیدمیکنم هم جسم هم همه چیزحتی به خاطرتک تک کسانی که باهاشون زندگی میکنیم .شایدفکرکنید،سلامتی به جسم فقط مربوطه وسپاسگزاری ازجسم ،کافیه امامن بادلیل میگم نه .نیازه که ازهمه چیزسپاسگزاری کنی چون ازاین طریق فرکانسهای مثبت به جهان میدی وهمونارامثبت دریافت میکنی .پس بی تاثیرنیست .
دواینکه ازخودتون مراقبت کنیدوهمیشه هرآنچه لازمه بخوریدوبیاشامید.درواقع تغذیه ی خوبی داشته باشید.وچیزی کم خودتون نزارید.برای خودتون ارزش قائل بشیدوازخودتون بدون کمک کسی ،مراقبت کنید.
خواب خوب داشته باشید .
ورزش درحدتوان خودتون انجام بدیدحتمن روزانه ورزش کنیدحتی باوقت وزمان کم .ولی اینکاروانجام بدیدکه هم برای جسم هم روح شماتاثیربسزایی داره .
هیچ وقت راجع به بیماری صحبت نکنیدوازاین بحثهاخارج بشید.
نخایدکه درموردمرضی ،اطلاعات کسب کنید.چون توجه وتمرکزتون به اون سمت میره وناخواسته سمت خودتون ،می کشونید.
ازدیدن کلیپهاوبرنامه هایی که درمورد،بیماری هست ،حذرکنید.
اگه ملاقات ودیدن بیماری میرید،سریع ازپیشش بیاییدوخیلی درگیراتفاقاتی که براش افتاده، نشید.
به چشم ترحم ودلسوزی به کسی مریضه ،نگاه نکنید.
کاری ازدستتون برمیادانجام بدیدامانه درحدی که شمارودرگیرکنه وذهن شماخسته وناراحت اون بیماریابیماری بشه .
اگرپرستاری هم ازکسی می کنید،سعی کنیدضمن انجام کارتون ،توجهتون به چیزهای دیگه باشه .
این مطالب برای قبل بیمارشدن بود.☝
حالااگه بیمارشدید.:
اول ازاینکه خودتونونبازید.این اتفاق ممکنه برای هرکسی بیفته .
دوم اینکه هرکاری که لازمه برای رفع بیماری انجام بدید.وبرای رفع اون درد،اطلاعات کسب کنید.
اگه ضرورت داره حتمن پزشک برید.
سعی نکنیدتوجه دیگران راسمت خودتون ،ببرید.ینی نیازبه دلسوزی وترحم کسی نداشته باشید.
قوی وقدرتمند،عمل کنید.بپذیریدکه الان این شرایط رادارید.وبهترین کارممکنه چیه؟همونوانجام بدید.
حتمن صبوری کنیدوباحوصله پیش برید.
ازکلامهای منفی بپرهیزید.فکرنکنیدناله وزاری وعصبانیت شما،کاری ازپیش میبره بلکه بااینکارخودتون به زمان بیشتربیماریتون ،دامن میزنید.
سکوت کنید،لزومی نداره همش درموردبیماریتون وکارهایی که کردید،حرف بزنید.چون توجه شماراسمت همون میبره .
سپاسگزاری کنیددرموردهرجای سالم دیگه ای که توبدن دارید.
سپاسگزاری کنیدبابت هرآنچه چیزهایی که دارید.
ازخدابرای هدایتش به سمت وسوی هردارووهردکتری وهرعملی وهربیمارستانی وهرشهرو….ممدبجوییدوکمک بگیریدتابهترینهابراتون تواون راستا،اتفاق بیفته .ینی بهترین دکتربهتربیمارستان بهترین دارو،کم هزینه ترین چیزهاوغیره .
استراحت داشته باشیدبرای خودتون ارزش قائل باشید،اگه شاغل هستیدحرص وجوش کاررانداشته باشید.اجازه بدیدسلامتیتون که الویت هستش ،رابدست بیارید.نترسیدکه چیزی راازدست بدید.اجازه بدیدخداوندتومسیرخودش ،شماراهدایت کنه .شایداتفاق ناخوشایندی بیفته اماایمان به خداراازدست ندیدتااتفاقات خوب دیگه ای وارد زندگیتون بشه .
هرروزباسلولهای اون قسمتی که بیماره ،صحبت کنیدوتجسم کنیداونهودرحال مداوای شماهستن ودست به کارشدن که هرچه زودترشماراخوب کنن .این تجسم بهبودی خیلی میتونه به شما کمک کنه .
به قضاوتهاوحرف وحدیثهایی که ازاطرافیانتون میشنویداصلن بهاندیدوتوجه نکنید.باامیدبه خداهمه ی ترسهاتون راکناربزارید.شک نکنیدویقین داشته باشیدخدامیتونه شماراازبدترین حال ممکن به بهترین حال ممکن دربیاره ،فقط اگرباورداشته باشید.
بایاری خداورعایت همه ی قوانین یک بیمار،حتمن زود خوب میشیدوبه حالت اول برمی گردید.
ازهیچ خرجی برای خودتون هم دریغ نکنیدوهرکاری که لازمه انجام بدید.به قانون فراوانی خداکاملاایمان داشته باشید.
الان دیگه مطمئنم خوب خوب شدی وچ درسهای خوبی ازهمین بیماری گرفتی .پاشو،پاشویاعلی مدد……وانشالله ادامه ی زندگی .

سلام خانم شایسته
این مطلب عالیه.
چیزی که برای من جالبه اینه که، در نگاه اول، ظاهرا مطلب تکراریه اما شما همون مطالب قبلی رو هر بار به بهترین شکل از زوایای مختلف بررسی میکنید، مسئله رو باز میکنید، میشکافید و اصل مطلب رو بیان میکنید. طوری که انگار که دارم مطلب جدید میخونم! مثل مرواریدی که داخل صدفه و شما کاملا حرفه ای بلدید اون مروارید رو از صدف خارج کنید و به ما نشون بدید.
اون قسمت که درباره ی احساس نیاز بود رو در دفترم نوشتم که بارها و بارها بخونمش. بهترین قسمت این مطلب برای من همون جملات بود. خیلی ممنونم که این مطالب رو مینویسید. یک لایک واقعا کافی نبود. باید مینوشتم
شب و روزتون به خیر

سلام

بیماری از شکل کلمه یعنی : ترس زایی
ترس زمانی است که از آن منبع فاصله بگیری
ترس یعنی از باورهای منبع دور شوی و آلوده ی باور اطرافیان شوی و همین کافیست که باور اطرافیان تا سال ها مُعلم تو می شوند و هر چه می گویند می پذیری و از ان اصلِ خود دور می شوی و اینگونه : انسان بیماری را کشف می کند

باورها خیلی در سلامتی و بیماری نقش دارد
وشِکلِ باورهای ما هم نشان می داد که شکر گذار هستیم یا نه

من به جز سنِ ۷سالگی که یک گلو درد داشتم و چند تا سرماخوردگی ساده طی این سالها که اصلا به آن اهمیتی ندادم
بیمار نشده ام
یعنی از سن ۸ سالگی تا اکنون که ۴۰ سال دارم واقعا کمتر از چندبار فقط سرما خورده ام و یکبار به زور و کتک کاری مادرم رفتم یک آمپول زدم و تمام

شازد در زمینه ی ثروت خیلی باورهای خوبی ندارم
اما واقعا در زمینه ی سلامتی بی نظیرم

و اکنون با عشق ، با مطالعه ، بانوشتن سررسیدهای زیاد ، با لُطف و یاری و توکل بر خداوند دارم همان شکل باورهایی که ده ها سال است در مورد سلامتی دارم و تمام (بک گراندها) رو در این زمینه خلع سلاح کنم ، آرام آرام شکل باورهایم در زمینه ی ثروت داره شبیه باورهایم در زمینه ی سلامتی می شود .

اگرچه می بینم موج جمعیت روانه ی بیمارستانها و مطب ها و آزمایشگاه ها و درمانگاه ها می شود من باور کردم
واین باور سالهاست که در من نهادینه شده مخصوصا وقتی که با سایت اُستاد عباسمنش آشنا شدم :

این موج جمعیت در حاد تاوان دادن هستند و ان هم تاوانِ باورهایِ منفی شان است
تاوان نگرش های منفی شان
و تاوان اینکه چرا خود را با باور اطرافیان و مزشکان ترکیب کرده اند

من باور کردم که پزشکِ اصلی در درونِ من است
و باور کردم که ذرات وجود ما و اتم های ما ماهیتی ارتعاشی دارند که اصلا بیماری یا نگرانی و… با آن ترکیب نمی شود و اصلا چیزی ناشناخته برایش محسوب می شود

بیماری ماده یا فیزیک یا سنگ و جسمی جامد نیست که با آن بجنگیم و شکست دهیم

بیماری تنها و تنها ، باور است
عقیده است
اعتقاد است
آگاهی است

قبل از اینکه جسمِ ما درگیر بیماری شود
ذهن درگیر آن می شود

واِلا آن آگاهیِ قبل از تولد فیزیکی ماهیتی انرژی وار و ماهیتی نامرئی بوده که خود خداوند بوده است

و وقتی با این فیزیک و این ماده به تسخیر در می آید
آن آگاهی به رُشد خود ادامه می دهد

و مثلثِ جسم و ذهن و آگاهی شکل می گیرد

برای اینکه دائم در کانونِ سلامتی به سر ببریم
لازم است یک اتحاد و یک همبستگی و یک دوستی ای بین این سه برقرار کنیم
همان اگاهی های بی نظیری که در ذهن پرسه می زند را تقویت کنیم

و هر لحظه علامت اینکه بدانیم درست عمل می کنیم یا نه
به سیمِ رابطی که بین این سه است توجه کنیم
وآن رابط چیزی نیست جز : احساس

اگر نگهبانِ احساس خود باشیم
ذهن شبیه فیلتری می شود که تنها افکار و باورهای خوب را می پسندد

و اگر در جواب اُستاد گفته می شود : تمرکز را از ناخواسته ها برداریم و به خواسته ها دقت کنیم ، یعنی با توجه به احساس و اطلاع از آن ببینیم چه فکر و باوری ما را در مرتبه ی شوق و اشتیاق قرار می دهد

باورها سلطانی می کنند
باورها آنقدر قوی هستند که هیچ نیرویی توان مقابله با آنها را ندارند

وقتی باور کنی اساس و ریشه ی جهان سعادت و سلامتی و خوشبختی است و با این باور عقد ببندی و عجین شوی

دیگر مهم نیست که هزاران نفر به آن مبتلا باشند
چون فهمیده ای و پذیرفته ای که هر کس محصولُ باورها و اندیشه های خود است .

اگر باور داری که تا من نخواهم ، بیماری در من ایجاد نمی شود این یعنی توجه به ذاو ، یعنی شکر و سپاس

وقتی افکار و باوررهای خوب رادر مورد سلامتی بسازیم تا در ما تثبیت شوند
یعنی پاس داشته ایم خود را
پاس داشته ایم خداوند را .

سلام
من حقیقت تا آخر مطلب رو نخوندم
به قسمتی از متن رسیدم و یک آگاهی از اعمال و رفتار و افکارم بهم رسید که گفتم بیام بلافاصله مکتوبش کنم تا خودم بیشتر متوجه بشم و هم کمکی به دوستام بشه
خب من خدارو هزاران مرتبه شکر هزاران مرتبه شکر تو این یک سال و خورده ای شاید 2 یا 3 تا آموکسی سیلین خورده باشم و یک بار سرما خوردم
و اصلا به جز اونا بیماری نمیدونم معده دردی هیچی ندارم
تازه معده من وضعش جوری بود که مربای تمشک میخوردم صبحونه کارم ساخته بود الان جوری شده که میوه میخورم آب میوه یا آب خنک میخورم هرچی میخورم سر صبح معدمو اذیت نمیکنه
و یادم این تو ذهنم خیلی میچرخید که معده من سنگ رو آب میکنه
ولی تو این مدت بعد از بدست اوردن سلامتیم به لطف هدایت خدا و قوانینش ، پای چپم احساس ضعف دارم و همش میگفتم این چیه که من نمیتونم سالمشو داشته باشم این که مادر زاد نبوده باهام این انگار یک چیزه خارجی وارد بدنم شده باید یک راهی باشه که خارجش کنم
همش تو ذهنم سوال بود که چرا این ضعف پای چپم خوب نمیشه در صورتی که اوضاع اون موقع من خیلی وخیم تر بود ولی سلامتیم رو کامل بدست اوردم به جز این پای چپ عزیزم
تا این که امشب خدا هدایتم کرد و جواب سوالمو داد موقعی جواب سوالمو داد که ازش پرسیدم اخه تا قبل این چند روزی من پذیرفته بودم یه جورایی یا میگفتم خودش خوب میشه ولی نمیشد
و امشب خدا بهم یاد آوری کرد و گفت که یادت میاد اون موقع اوایل اشنایی با استاد و قوانین چجوری سلامتیت رو بدست آوردی؟
بعد گفتم اررررررررررره
من اون موقع توجهم اینجوری بود که مثلا بعد 5 قدم احساس ضعف میکردم تو پاهام بعد مثلا فرداش میرفتم بیرون میدیدم عه ایول بعد 6 قدم اون ضعفه اومد یعنی تمرکزم روی خوب شدنش بود و قدم به قدم خوب شدنشو تحسین میکردم و به خودم متذکر میشدم و دیدم بعد اون داستان تا الان همش این تو فکرم بود که ای وای پام ضعف رفت ، عادی برو عادی برو چیزی نیست ، مردم هرچی میخوان بگن و عادی میرفتم یک مسیری رو تا اینکه دوباره ضعفه میومد دوباره همین داستان
و خیلی ساده فهمیدم آقا اون موقع تمرکزم رو سلامتی بود حتی اندازه یک نقطه کوچولو پیشرفت ولی الان اون پیشرفته خیلی بزرگ تره ولی من تمرکزم رو اون یک قسمت بیماریه
شکرت خدایا برای این آگاهی همین الان تو نوت گوشیم تو قسمت task مینویسم که هر روز به نکات مثبت سلامتیم توجه کنم و هر روز تیکشو بزنم و انرژی بگیرم
شکرت خدایا عاشقتم عجب واقعا فکرشو نمیکردم اینجور به جواب برسم
خواستم اینو بگم هم برای خودم رد پایی بشه و وقتی که بعد سال ها خوندم اشک بریزم فقط و هم برای شما دوستا گلم نوشتم که بدونین به همین سادگی این ریشه بیماریه اون گوشه ذهنتون خوابیده و با یک عمل ساده ولی پر تکرار باعث موندگاری یک بیماری تو بدنمون میشه
دقیقا نقطه مقابلش هم همینه پیشرفت
قدم های ساده و کوچیک به ظاهر ولی پیوسته تکاملی نتایج بزرگی خلق میکنه
دوستون دارم
و خدارو هزاران مرتبه شکر برای این آگاهی ناب که یهو به آدم میگه
شاد و سلامت باشید

سلام
من عاشق این قسمت هستم و هر چند روز یکبار تمام سعی ام را میکنم که این قسمت را بخوانم
کاری که برای دوستان این چنینی پیشنهاد میکنم این است که برای اینکه به سلامتی بیشتری و بیشتری برسند این است که ازکارعملی شروع کنند این طوری حواس کاملا از ناسلامتی بیرون می رود اینکه بخواهیم روی سلامتی تمرکز کنیم در حالیکه حال خوبی نداریم ناخودآگاه توجه ما روی ناسلامتی هم هست ولی اینکه روی کار عملی تمرکز کنیم ناخودآگاه از توجه به آن خارج می شویم که این راه خیلی خوب است مثلا اینکه یکسره در حال کتاب خواندن باشیم یا مثلا شروع به نوشتن کتابی کنیم و …
just do it now

سلام خانم شایسته ی عزیز و مهربان❤️
وقتی که من با استاد و قوانین الهی آشنا شدم اولین نعمتی که از خداوند دریافت کردم بازگشتن سلامتی این هدیه ی باارزش تو زندگی من بوده.
من همزمان که فایلهای استاد رو گوش میدادم هم ورزش یوگا می کردم و هم در دفتر شکرگزاری ام می نوشتم و کتاب معجزه ی شکرگزاری راندابرن رو خواندم و به تمریناتش عمل کردم و مراقبه می کردم و تا همین الان که همین تمریناتم را انجام میدم یه دونه قرص هم استفاده نکردم در صورتی که قبلا از دردهای زانو و کمرم احساس نارضایتی می کردم.
وقتی که تمام توجه و تمرکزمان را روی داشته هامون بذاریم و از بقیه ی جاهای سالم بدنمون شکرگزاری کنیم اون قسمت از بدنمون که به ظاهر ناسالمه خود به خود رفع میشه چون اونقدر فرکانس مثبت از داشته هامون به جهان هستی ارسال کردیم که فرکانس مثبت بر تمام افکارمان غالب خواهد شد.
و ما دیگه قانون رو میدونیم که فرکانسهای غالب همان نتیجه رو برایمان به ارمغان میاورند و خواسته ی ما رو می سازند.
این قانون عالیه و برای همه جواب میده و یه جهاد اکبر و کنترل ذهن قوی می خواد تا بر نجواهای شیطانی غلبه کنیم و پیروز از میدان بیرون بیاییم.
خدایا بی نهایت برای این هدیه ی سلامتی ام که مرا زنده نگه داشته است شکر شکر شکر

سلام به دوستان عزیزم
سپاسگزار پروردگارم که مرا در این مسیر الهی قرار داد وسپاسگزار استاد بابت ایجاد این سایت
وهمچنین دوستان عزیزم که با کامنتاشون دستی از دستان خداوندن تا ما در این مسیر ،راحت تر وبهتر وزیبا تر رشد کنیم
من چند وقتی بود دائما مریض بودم کنترل ذهنی خوبی داشتم وهمش روی خودم کار میکردم اما نمیدونستم ایراد کار چیه اول میومدم مثل یه تضاد باهاش بر خورد کردم وازش اعراض میکردم وهمش شکر گزاری جاهای دیگه بدنم رو میکردم امافایده نداشت ب ومن هر روز بیمار تر تا اینکه زمان پریودی من که فرا میرسید خونریزی شدید که اصلا رمق از جسم من میگرفت ومن نمیتونستم کارهای معمولیمو انجام بدم
تا اینکه همه نگران شدن وخودمم دیگه خسته از این وضعیت
از خدا هدایت خواستم که خدایا تو هادی من باش تو حامی من
تا اینکه با فایل جدید استاد در مورد حل مسائل روبه رو شدم
گفتم من باید این مشکل رو حل کنم با اعراض راه به جایی نمیبرم همون روز که از خدا خواستم کمکم کنه راه حل رو پیدا کنم هدایت شدم به کامنت های بچه ها واگاهی هایی که استاد تو فایل سپاسگزاری گزاشته بود
وخصوصا جواب مریم جان که واقعا به من کمک کرد تا کلید حل مشکلم رو پیدا کنم بسیار سپاسگزار ایشونوهستم وخدا رو بابت وجودشون که اینقدر متعهدانه واگاهانه جواب سوالات بچه ها رو میدن که پیشنهاد میکنم چندین بار این کامنت گروه تحقیقاتی عباس منش رو دراین باره بخونید تا لپ مطلب دستتون بیاد
پریودی من ۵۰ روز یک بار صورت میگرفت وهمه میگفتن خوش به حالت ما ماهی یک بار تا میاد استراحتی کنیم شروع میشه ووقتی هم شروع میشد روز اول دوم درد داشتم ۶ روزه هم تموم میشد کهه نمازمو میخوندم
الان میفهمم که چرا من روند پریودیم اینقدر وخیم شد ونشتی ذهن من از کجا بود خواهرم پریودی های وحشتناکی داشت وهمش از روند واوضاع پریودیش صحبت میکرد یعنی هر وقت میشد وزنگ میزدیم احوالشو میپرسیدیم با گریه حرف میزد وبا زور مسکن های قوی هم خوب نمیشدجز به جز برامون میگفت چون واقعا درد میکشید وچون ماهی یک بار میشد تا میومد استراحت کنه از ده روز قبل حالت درد در سینه شکم وحتی پوست صورتش خراب میشد ودائما میگفت من پوستم خراب شد چون دارم پریود میشم شکمم باد کرده چون میخوام پریود بشم وکلی بد وبیراه به این موضوع میکرد کم کم باورهای ایشون به خورد من رفت واین که هر کسی میخواد پریود شه از ده روز قبل علائمش پدیدار میشه افسردگی بی حوصلگی استخوون درد و….
ومن الان عین همین ها رو داشتم تجربه میکردم حتی پریودیم کم کم به ۳۸ روز رسید وانقدر حال من هر بار بدتر میشد که خودم دیگه کم اوردم اما نمیدونستم که من با گوش دادن به حرف های خواهرم وتوجه به نکات منفی حرفاش وسرچ کردن تو گوگل ووجود تعدادی علائم پریودی یکسان در چند تا خانم دیگه وتایید این باور منفی باعث ایجاد چه مشکلاتی در خودم شدم
وقتی کلید معما ومشکل رو خداوند به دستم داد شروع کردم به یپاسگزاری کردن برای روزهایی که پریودیم ۵۰ روزه بود واینکه سالم بودم ونکات مثبت اون روزهایی که در این دوران داشتم وخدا رو از ته دلم بابتشون شکر کردم
وگفتن باورهای جدید
هیچ چیزی بدون اجازه من وارد زندگیم نمیشه مگر اینکه خودم بخوام حتی مریضی
سلامتی در درون منه قرار نیست بیرون دنبالش بگردی
اومدم گفتم
حالا که من میتونم با فرکانس هام وباورهام خلق کنم هر انچه را که خودم میخوام
حالا که از همون اول خداوند سلامتی رو درون من قرار داده ومن با سلامتی به این دنیا اومدم وباهاشم مثل یه دوست تو این دنیا می مونم ولذت میبرم وبعد با هم از این دنیا گذر میکنم
پس بیام میکروب ها وهر افکار منفی وهر مریضی که باعث ایجاد این مشکل در من شده رو در ذهنم وبدنم بیرون کنم
با هدایت خداوند وحرف های استاد در این فایل سپاسگزاری وکامنت بچه ها فهمیدم باید سپاسگزار خداوند بابت نعمت هایی که بهم داده بود بشم وتوجه کنم بهشون تا تو فرکانسش قرار بگیرم نشونش هم اینه که تو اون لحظه ارامش داری ودرد نداری
خودم رو تو حس وحال اون روزا که سالم لودم گزاشتم وخودم رو به اون زمان بردم
وگفتم خدا رو شاکر بابت وجود سلامتی در بدنم
خداروشاکرم بابت اینکه میتونم خلق کنم هر انچه رو که خودم میخوام
خداروشاکرم که اساس دنیا رو راحتی واسانی گزاشته
خداروشاکرم که بدنم رو طوری افریده که از سیستم ایمنی قوی بر خورداره سیستمی هوشمند وکار امد وامورشو به نحو احسنت به بهترین شیوه مدیریت میکنه
سلامتی سعادت وخوشبختی سه رفیق همیشگی منن
خدایا شکرت که روال پریودیم ۵۰ روزه هست وخیلی خوب روالشو طی میکنه
اما میخوام راحت تر بهترتر اسون تر بشه
میخوام مثل جاریم ودختراش مثل دو تا دیگه از خواهرام که پریودیشون یه امر طبیعی واسشونو یکی دو روز استراحت میکنن وبعد روال عادیشونو طی میکنن وخیلی ریلکس وراحتن
خدایا من رو به سمت خواستم هدایت کن
خدا شاهده سه روز پیش من اینا رو گفتم وخونریزی من قطع شد ومن روز سوم سر پا شدم طوری که کارهای روزمره ام رو انجام دادم حمام هم رفتم اولش ترس داشتم نکنه برم حموم باز شروع شه ولی وقتی رفتم دیدم نه همه چیز به لطف الله اوکییه
حالا حرف استاد رو درک میکنم میگه وقتی باورهای محدود کننده وسمی رو پیدا میکنید از همون لحظه درهای فراوانی براتون یکی یکی باز میشه وشما همون لحظه نشونه ها رو میبینید
خدایا شکرت که من رو در این مسیر الهی وپر از اگاهی با انسان های فوق العاده قرار دادی
مطمئنم که با پیدا کردن چندین الگو دیگه میتونم به خواستم برسم که از این راحت تر از این بهتر هم میشه خدایا شکرت
جواب هر مسئله تو دله خودشه
برای هر مسئله ای راه حل ساده ای وجود داره
یا حق

سلام به خانم شایسته و استاد عزیز
خیلی زیبا توضیح دادید هم برای من یک نکته ی تازه داشت که پاسخ سوال ذهنم بود و هم این که وقتی این قانون و توضیحات شما را با گذشته زیبایم مقایسه میکنم میبینم کاملا صدق می کند
الان که نگاه میکنم وقتی پنج سال پیش بیمار شدم یک دوره زمانی تقریبا یک ساله سلامتیم را بدست آورده بودم اما به خاطر ترس از برگشت بیماریم و علائم آن و وابستگی، بیماری با شدت بیشتری برگشت درواقع آن موقع فکر میکردم بسیار سپاس گزار و شاد هستم اما این طور نبود درسته لحظاتی بیماری را فراموش میکردم ولی بیشتر اوقات توجه ام به خودم بود ببینم علائمی از مریضی را دارم یا نه حتی وقتی فهمیدم دوباره بیمار شدم به هیچ وجه نمی خواستم بپذیرم و به شدت در برابر این دانسته مقاومت می کردم و افسرده شده بودم که به نظرم خود این بهترین شک آن موقع برای بیداری من از خواب غفلت بود ، درست وقتی که بیماریم را پذیرفتم و به جای این که دنبال علائم و عوارض دارو هایی که داشتم باشم و با دیگران راجب بیماریم و با بیماران راجب عوارض دارو ها حرف نمیزدم ودر هر شرایطی خدا را یاد کرده و یا حواس خود را از درد پرت میکردم یا همانطور که گفتید بعد هر درد توجه م را کامل بر روی آرامش آن لحظه می‌گذاشتم و با تمام وجود از آن لحظه لذت میبردم اثر بیماری کمتر و بهبود من بیشتر میشد حتی عوارضی که دارو های شیمی در مانی داشتند دیگر خود را نشان ندادند ویا خیلی کم تر شده بود تا این که به کل مریضی را با آن که بود فراموش کردم و تمرکز را در هر فرستی بر روی شادی و شکر گزاری از خداوند گذاشتم توانستم پشت سرش بزارم و سلامتی بدست بیارم حتی در پیوند هم که بودم یادم دکترا برای پلاکت پایینم نگران بودند و می گفتند نباید از تخت بیام پایین اما باورم این بود که سالمم و می تونم خودم رو پای خودم بایستم حتی یه وقتایی آهنگ شاد میزاشتم روی تخت دستام تکون میدادم میرقصیدم
و میگفتم بدن من پس مطمئنم که حالش خوبه و چیزی نمیشه (راستی  قبل این که برم برای پیوند خودم تصور میکردم که کارهای شخصی م خودم انجام  میدم و شکر گزاری میکردم که  شکر خدا  همینطورهم شد )و با کم ترین عوارض بعد پیوند بیمارستان ترک کردم
الانم شکر خدا سالم سالم سالمم
ببخشید که زیاد شد امیدوارم هرکی به این متن احتیاج داره و می خواندش به حق شافی بودن پروردگار شفا پیدا کنه و باور داشته باشه می تونه از اون بیماری به عنوان تخته پرش استفاده کنه و همه چی امید و باور به بهبودی نه حرف دکتر سند حال خوب و بد شماست ونه دارو تنها باور ما به سلامتی مهم
در پناه حق باشید

ای نور الهی من
ای معبود الهی من
و ای عشق الهی من
خدایاا شکرت بخاطر این حال و احوال خوب امروزم
خدایا شکرت بخاطر این بیداری راحت و آرامبخش و طلایی ام در این سحرگاه صبحگاهی بینظیرم
خدایاا شکرت بخاطر شفای روح و جسم و الهی ام که هم اکنون در تعادل و هماهنگی به همدیگر هستند
خدایاا شکرت برای صدای خروسی که از دوردستان به گوش میرسه و. خبر از خوش خبری را برام نشان دارد
خدایا شکرت برای معجزه ای که روز گذشته برای سلامتی و دیدار یک دوست عزیزی که بطور ناگهانی در داروخانه اتفاق افتاد و من چقدر خوشحال شدم و انگار خداوند فرشته ی نجاتش رو برام فرستاده بود و منو صدا زد و گفت رویا و به گرمی ازم استقبال کرد منو با وسیله ی نقلیه اش رساند تا درب منزلم و این فرکانسی است که برایش جای شکر داره و این هدایتی است که جای شکر داره .. چون تنها دوستی بود که در شهرم بهم نزدیک بود و خیلی دوست داشتم بیاد منو همراهی کنه قبلش یکی دوز پیش ترش درخواست کرده بودم ازش که حالم خوب نیست باید برم دکتر ولی چون خودش هم وقت دندانپزشکی داشت دیگه بیخیال شدم . ( چون کریستال های گوش میانی ام در تعادل نبود مدام سرگیجه های شدید داشتم ) ولی بلطف اسنپ و بلطف پول عزیزم خودمو به دکتر رساندم و خدا رو شکر چه دکتر نازنینی هم بود خدایااآاا شکر گذارم شکر گذارم شکر گذارم … انگار خداوند بهم می گفت باید در تعادل و هماهنگی باشی .. هر وقت ذهن مون درگیر یک موضوعی باشه بعدش در جسم آن انسداد خودش رو نشون میده و من فهمیدم که باید ببخشم و رها کنم تا روحم رو آزاد کنم و به تعادل و هماهنگی برسم .. چقدر خوشحالم که چه زود درک کردم . که چه زود نشانه ی بدنم رو دریافت کردم .. و امروز فوق العاده حالم عالیع و برای این شفای درونی و بیرونی ام شکر گذارم شکر گذارم شکرگذارم..
خدایا شکرت که برنامه ریز ماهری هستی و این تو هستی که باید بهترینهع بهترین برنامه های دقیقی که مو لای درزش نمیره رو برام انجام بدی .. خدایا چطوری ازت تشکر کنم ای معبود الهی ام و ای نور و عشق الهی ام ترا سپاس می گویم و سجده ی شکر بجای می آورم
خدایا شکرت که با معجزاتت سوپرایزم می کنی
خدایا شکرت که در آغوش گرم و نرمت من را نوازش می کنی ومن را روی شانه هایت می نشانی و می‌بری به همان سمت و سویی که باید ببری و شد هر آنچه که باید میشد
ای نور الهی و ای معبود الهی و ای عشق الهی ام
مییبخشم اون انرژی که دلمو باعث ناراحتی و دل شکستگی ایم شده .. و رها و آزاد می کنم
قلبا می بخشم و رها و آزاد می کنم
بخشیدم و من رها کردم تا روحم رو آزاد و رها کنم من در مدار نور قرار گرفتم و باور دارم که بزودی تجربه می کنم آنچه را که لایقش هستم رو
خدایا شکرت که وارد تجربه ی زندگیم شد آنچه که باید میشد
خدایا شکرت من همتراز با جهان هستی و کاینات هستم
من باور دارم اعتماد دارم و رها می سازم
من باور دارم من اعتماد دارم و رها می سازم من باور دارم من اعتماد دارم من رها می‌سازم
من عمیق ترین خواسته های خود هستم
امروز خواستم این مناجات صبح گاهی ام رو توی دفترم بنویسم ولی گفتم بیام اینجا در این فضای الهی برای دوستان الهی ام بنویسم که با خواندن این دلنوشته هایم شاید نشانه ای باشد برای آن معجزاتی که انتظار نداشتند ولی بچشم دیدند. که شد.. آن معجزاتی که اگر صد مدل براش برنامه ریزی می کردند ولی یکجای قضیه می لنگید ولی وقتی بخداوند منان می سپاری و بهش میگی خدایا خودت حلش کن
خودت بیار سر راهم
خودت برنامه ریزی کن
خودت منو هدایت کن بسمتش ..یا آن هدایت ها رو بسمت من هدایت کن
خودت شفا بده
خودت فرمان زندگی مو بسمت آن بهترین ها بچرخون
خودت دستمو محکم توی دست خودت بگیر و گره بزن
خودت به قدم هام نور بده .. برکت بده.. عشق بده … نعمت بده .. آسانی بده و حرکت هاشو سرعت ببخش بسمت رسیدن اهداف و خواسته ها و آرزوهای مقدس الهی ام..
خدایاااا شکرت که همه ی کارهایم و همه ی امورات زندگی ام رو به سادگی براحتی به آسونی و سهولت و به زیبایی و عزتمندانه و از کوتاهترین مسیر سر و سامان بخشیدی قبل از اینکه من برسم قبل از اینکه من نگرانش باشم خداوند پشتیبان و حامی و محافظ و هدایتگر من است خدایا شکرت ..
لطف الهی موجب شفای درونی و بیرونی من شده است..
محبت خداوند به من کمک می کند تا غیر ممکن ها رو ممکن سازم..
خداوند فضل خودش را هذه من فضل ربی با عزت و احترام و ارزشمندی و سلامتی و تندرستی کامل به عمرم مرا راضی خواهد کرد لعلی ترضی
خدایاااا شکرت بخاطر اینکه سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح و ذهن مقدسم را احیاء بخشیدی ممنون و سپاسگذارم و از اینکه به تک تک سلول های بدنم قوت و قدرت و نیرو و انرژی مثبت مضاعفی بخشیدی ممنون و سپاسگذارم .
ای معبود الهی ام
ای نور الهی ام
ای عشق الهی ام
هر سلولم در مدار و ارتعاش نور و عشق و سلامتی و هماهنگی با جهان هستی است
من هستم
من در هماهنگی کامل با جهان هستی و این کاینات هستم
من در نظم و هماهنگی کامل هستم والاترین نظم و هماهنگی در زندگیم حاکم است خدایاا شکرت
خدایااااا شکرت شکرگذارم شکرگذارم شکرگذارم
خدایا شکرت در پناه روح نامتناهی خودت عزت نفس من را حفظ نمودی و در مسیر نورانی عزت نفس حفظ نمودی
خدایاااا شکرت . سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
یادمون باشه بالاترین فرکانس فرکانس و ارتعاش شکرگذاری و سپاسگذاری هستش

سلام خانم شایسته و دوست عزیز
خانم شایسته مثل همیشه جوابتان سرشار آگاهیهای ناب بود

امیدوارم نحوه شکر گزاریم برای سلامتی مفید باشد

برای ساختن باور سلامتی
همیشه در آرامش منشینم و برای سلامتی میلیاردها انسانیکه هم اکنون در جهان سالم هستند شکر گزاری میکنمبرای سلامتی حیوانات و حتی گیاهان
صدای خنده بچهایکه در حال بازی هستند بیاد میارم و
یک. احساس عالی بهم دست میده
بیاد میارم که حضرت نوح 950 سال زندگی کرده
یعنی این آدم حداقل 900 سال سالم بوده که کشتی میساخته فکرش را بکن در 900 سالگی کار به این سختی انجام دادن با تکنولوژی آنزمان چه انرژی و سلامتی میطلبیده
ذهنم اینقدر ساکت میشه که دیگه جایی برای حرفاش نمیمونه
دوست من این باور راهم کار کن
من ذاتا سالم خلق شدهام
من لایق سلامتی هستم

سلام استاد و خانم شایسته ممنون از متن آرامش بخش و آگاهی دهنده شما
خیلی خلاصه بگم که مدتی هست که مدام دچار سرماخوردگی میشم مثلا امسال حساب کردم تازه دو ماه و نیم از شروع سال گذشته و من 4 بار سرماخوردم و این بار آخر که خیلی شدید و اذیت کننده بود
من کمتر از یکسال هست که با آموزه های استاد به لطف خدا آشنا شدم پس نشستم و فکر کردم که دلیل این سرماخوردگی های پی در پی چیه و من چه باور غلطی دارم که این بلا بر سرم میاد و از کار رو زندگی میافتم
دیدم من به خاطر تجربه های بد سال گذشته این باور در من شکل گرفته که هوای سرد یا بد سرد کولر میتونه سریع منو رو مریض کنه
و دیدم من به شدت از کولر میترسم یعنی میترسم جای باشم کولر روشن باشه یا هوا سرد باشه و من لباس همراهم نباشه و سردم بشه و..
حتی امسال هر جا میرفتم لباس اضافه همراه داشتم چون همش با موقعیت های روبه رو میشدم که سردم میشد
حتی یادمه کلاس میرفتم توی اردیبهشت هوا هم خنک بود اما خانمی در کلاس ما بود که به شدت گرمایی بود و اصرار که باید کولرها روشن بشه و من با اینکه لباس اضافه برده بودم و پوشیدم اما باز سردم شد و یک هفته مریض شدم
یا سر کار مجدد با خانمی رو به رو شدم که اونم گرمایی بودکولر گازی رو روشن کردن و لباس اضافه نداشتم و به شدت سرما خوردم
برام عجیب بود بقیه چرا سردشون نیست
و این کولر گازی یا هر کولری برای من یه ترس از مریض شدن ایجاد کرده و حتی کلاس رفتم دو تا کولر گازی با یک پنکه روشن بود
دیدم من باورم اینه و هر جا هم میرم واقعا داره این ترس نمود پیدا میکنه و مدام من مریض میشم بیشتر میترسم حتی قبل از جستجو در عقل کل دچار ترس شده بودم چطور برم سر کار با وجود کولر گازی روشن و سرماخوردگیی که دارم
بعد از خوندن متن خانم شایسته اینکه برای تغییر باور مدام توجه اتون رو از ناخواسته ها برداریم بذاریم رو خواسته ها باورمون رو تغییر بدیم” حالم بهتر شد
پس باید بتونم این باور رو تغییر بدم و سلامت بیشتری بدست بیارم واقعا چه میکنه این باورهای غلط..
الان شروع کردم به نوشتن باورهای غلطم که موجب سرماخوردگی های بد در من میشه
و پایینش هم نوشتم از این به بعد من در هر محیط و مکانی وارد بشم به لطف خدا اونجا از نظر دما و شرایط مناسب بدن من میشه و اصلا افرادی که اونجا هستند ناخودآگاه دستی از دستان خداوند میشن تا اون محیط مناسب و سازگار با بدن من بشه یا بدن من سازگار با اون محیط میشه
و من در هر محیط با هر شرایطی بشم اونجا اینقدر با بدن من سازگار هست که مدام سلامت تر شاداب تر به لطف خدا میشم
و دارم طبق فرمایش استاد و خانم شایسته کانون توجه امو منعطف میکنم به سلامتی و از خدا هم کمک میخوام چون خدا در قرآن گفته من شنوایی دانا هستم و صدام رو میشنود و من رو هدایت میکنه از ترس به ایمان از مریضی به شفا تندرستی
و به قول استاد بدن من به لطف خدا یک سیستم بسیار قدرتمند هست و خودش از پس همه چیز بر میاد و قوی ترین داروخونه و سیستم شفا در بدن خودمون وجود داره و مدام در حال شفاست فقط ما باید باور کنیم و فکرمون و تمرکزمون رو مثبت کنیم
انشالله به زودی نتایج رو کامنت میکنم برای دوستان،
از کامنت و تجربیات و سوالات دوستان هم ممنونم چون واقعا مورد استفاده بقیه هست

سلام و درود
مهم سپاسگزاری هایی که به زبون میارریم یا سپاسگزاری هایی که مینویسم نیست. مهم اینه که در هنگام انجام این کارها چه احساسی داریم.
کلید واژه (احساس) هست.
اگر احساسمون هنگام انجام تمرینات خوب میشه یعنی داریم درست انجامشون میدیم.
اگر بتونیم احساسمون رو با کمک این تمرینات و آموزه های استاد خوب نگه داریم و در احساس خوب بمونیم، حتی زمانهایی که اوضاع ظاهرا خوب نیست، بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و به این روند ادامه بدیم، حتما اتفاقات خوبی رو تجربه میکنیم که یکی از اون اتفاقات بهبود سلامتی مون هست.
من خودم یک مشکل سلامتی داشتم که بخاطر استرس و فشارهای روانی بوجود اومده بود و خود اون مشکل احساس نگرانی منو بیشتر میکرد. ولی وقتی با ادامه دادن همین آموزشها و بیشتر موندن توی این مسیر، تونستم اون استرس ها و فشارها رو کمتر کنم. اون مشکل هم بتدریج کمتر شد و در حال محو شدن هست خداروشکر خدارو صدهزاااار بار شکر!

با نام و یاد رب وهابم
با سلام و هزاران درود به خانواده عزیزم
من یک ماهی هست که به طور مداوم به آموزه های دوره صلح فایل یک، گوش میدادم و تاثیر بسیار زیادی در از بین رفتن وسواس من داشت و هم اینکه واقعا آموزه های عالی ای داره، و یک نکته خیلی عالی استاد میگن که اینجا هم ذکر شد و اون این بود که بدن خیلی سریع به فرکانس و افکار و قانون توجه پاسخ میده، من دارم متوجه میشم که من او ذهنم از بیماری حالا میخواد یه سرماخوردگی باشه زمانی واقعا حادث میشه که من چنددددد روز مداوما به اون موضوع فکر کنم و این خیلی زود جمله استاد برای من به معنای پس از یک هفته یا دو هفته بود، و متوجه شدم که وقتی در مسیر تغییر باورهات هستی و تغییر فرکانس و کنترل کانون توجه، خیلی زود بدن یعنی به فاصله یک روز بعد از اینکه کانون توجه به درستی کنترل نشد ارور میده و میگه که الان نباید این تفکر رو داشته باشی و خودش در در قالب بیماری نشون میده و دقیقاااااااااااا همینطوره، من همین که میخوندم تازه متوجه شدم که ابن جمله به چه شکل درک میشه، الان که دارم روی خودم کار میکنم و در مسیر تکاملی خود هستم بدنم سریعا به افکار نگرانی و تشویشم و ناامیدی از مسئله ای که اصلا ربطی به سلامتی نداره خودش رو نشون میده، و واقعا احساس های بد همه یک نوع فرکانس دارن و بیماری حاصل احساس بد و توجه به مسائل به شیوه شرک آمیز هست.
خدایا شکرت به خاطر این هدایت و اینکه امروز هم تونستم واقعا بصورت هدایتی این کامنت رو بزارم که از تعهدات من بود و این هم کامنت روز سوم
خدایا عاشقتم، عاشق این سیستم کار درست و معرکه
عاشق اینم که تو میخوای من فقط از زندگیم لذت ببرم و همه چیز رو به خودت بسپارم چون تو آگاه تری، عالم تری، شنواتری، بیناتری، مدیر تری، مدبر تری خلاصه که مهربان تری و مالک تری
عاشقم همتونم
الهی که هر روزتون سرشار از آگاهی های ناب این سایت باشه.

باسلام به مریم عزیز
توضیحات واقعا عالی وبینظیر بود
من میخوام تجربه خودمو در مورد سلامتی بگم من سالها بیماری گوارشی داشتم ودارو استفاده میکردم از زمانیکه وارد سایت شدم وفایلهای دانلودی رو گوش کردم وبا خرید دوره عزت نفس وباکارکردن برروی باورهام تونستم سلامتی کامل داشته باشم با استفاده از باوراحساس خوب =اتفاقهای خوب وسعی کردم احساسم روخوب نگه دارم وروی این باورخیلی کارکردم که عوامل بیرونی هیچ تاثیری بر بیماری من ندارند ومن باید ببینم درچه فرکانسی قراردارم والان طوری شده که اگر سرم درد بگیره سریع از خودم میپرسم الان در چه فرکانسی هستم وسریع با دیدن یه چیز کوچیک که برام جالب باشه وحس خوب بگیرم فرکانسم رو عوض میکنم وموضوع دیگه سپاسگزاری از تمام عضوهای بدنم که سلامت هستند وحتی هرروز گوارش سالمم رو شکرمیکردم واین احساس روداشتم که دیگه هیچ مشکلی نداره
وبعد از مدتی تمام داروهام رو کنار گذاشتم وخداروشکردرسلامت کامل هستم.
خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

ب نام الله مهربان

یک زمانی که بیمار هستم و برای دقایقی یا ساعتی که یکم حسمون بهتر میشه درد بیماری کمتر میشه

بهترین زمان برای شکرگزاری از سلامتی که دارم و خیلی عالی قانون کار میکنه وقتی توجه ب جاهای سالم بدن هست

دو اینکه با سلولهامون حرف بزنیم با صدای بلند چون واقعن گوش میدم و عمل میکنن ..ناپلون هیل هم خیلی تاکیید داری

و عبارک تاکییدی تقلیدی که واقعن معجزه میکنه فقط تست کنید و خودتون تعجب میکنید از اینکه چقد سریع خوب میشید

عبارات تاکییدی که جنس خوب باشه نه جنس همون مریضی اونم بازم بت صدای بلند

برای همه دوستان آرزوی
سلامتی.شادی.ثروت.نعمت.حال خوب دارم

سلام دوست عزیزم من خداروشکر میکنم که درسلامت کامل جسمی وروحی هستم وهمیشه تشکرکردن از تمام سلولها وتکت اعضای بدنم کار روتین زندگیم است وکاری که بنده هروز انجام میدم گاهی اوقات چشم هایم را میبندم وبه درون خودم میروم واز تک تک سلول ها واعصای بندنم تک تک سپاسگزاری میکن وبا تمام وجود به تکتکشون وازه دوست داشتن را میگویم وبابت اینکه هرکدوم چه کاربردی دارن تشکر میکنم وبارها به خودم با تمام وجود میگویم دوست دارم عاشق هستم وخودم را بعل میکنم ومیبوسم خودم را واکثر موقع ها تمام سپاسگزاری ازوجودیت تنم را مینویسم ومن همیشه به خودم میگویم که تنها کسی که همیشه وهمه جا کنار من هست وتمام احساسات خوب را به من میدهد تن من هست وباید همیشه عاشقانه دوستش بداریم واحترام بگزاریم دوتمام پیاده روی هایی که انجام میدم از کف پاهام تا اخرین نقطه بدنم شروع میکنم از بدن عزیزم تشکر میکنم واز پیادروی با اگاهانه ای که رفتم لدت میبرم اصلا تمایل ندارم که با کسی به پیاده روی برم واحساس میکتم که مفیدنبوده وحواسم به تن عزیزم نیستم .ودوست خوبم این تجربه من از سلامتی بود که بنده داشتم وپیشنهاد میکنم که شما هم انجام دهید ونتیجه فراون میگرید واحساس حال خوب میکنید .واحساس خوب مساوی با اتفاقات خوب است .ارزوی سلامتی وتندرستی برای شما دارم.

سلام خانم شایسته آگاهم
مرسی هر چند روز یکبار این مقاله را میخوانم و باید تکرارش کنم متشکرم
بایدهماهنگی ذهن و روح داشته باشیم و با تمام قوا سعی کنم که دیدگاه ذهن را به روح نزدیک کنم
نعمتهای زندگیم را ببینم و آنها را تحسین کنم در مواقعی که سلامتی دارم وبرای نعمتهایی که دارم ودر مدار سلامتی قرار بگیرم
سپاسگزار نعمتها باشم و از فراوانی نعمتها از خدا سپاسگزاری می کنم
آدمها را تحسین کنم از مثبت و زیبایی یاد کنم و در مسیر و مدار مثبت باشم
یکسره از خودم سوال کنم که من در چه فرکانسی هستم و یکسره در مدار سلامتی خودم را قرار دهم
اتفاقات زندگی من بازتاب فرکانسهای من است پس هر اتفاقی که افتاده است از فرکانسهای من است که آگاهانه یا ناآگانه آن را استفاده می کنم
کانون توجه خود را یکسره روی سلامتی و نعمتها بزارم و یعنی کانون توجه خود را تغییر بدهم همیشه روی سلامتی و نعمتها و فرکانسهایی که ارسال می کنم توجه کنم
کنترل کانون توجه داشته باشم و همیشه توجه ام روی سلامتی باشد
همیشه به راه حل توجه کنم و نه اینکه به مشکلی که هست و وقتی که به راه حل توجه دارم احساس بهتری دارم که اتفاقات بهتری را جذب می کنم
چطور می توانم در سلامتی بیشتر باشیم و این سوالی است که یکسره باید از خودم بپرسم
یکسره حس سلامتی را به خود یاآوری کنم و آرامش داشته باشیم
وقتی بیمار هستی بپو که نعمتی به سلامتی در راه است و این تضاد داره اهمیت سلامتی را به من نشان میدهد
هر چیزی که وارد افکار و درون من میشود بدون اجازه من وارد نمی شود اجازه با فرکانسها و باورهای من است که داده میشود یا نمیشود.
وقتی یکسره بخواهم به فرکانسهای بد اجازه ورود ندهم همان مقاومت کردن است که توجه به مشکل را ایجاد میکند پس اصلا به آن توجهی نکنم و فقط به سلامتی توجه کنم
هر چیزی در درون من است و نه بیرون از من، پس من خودم با افکار و توجهات خودم است که سلامتی یا بیماری را جذب می کنم
سلامتی یا بیماری نشانه ازهماهنگی یا عدم آن با خودتان است و با منبع یا خدا یا انرژی ووو است
خدا را خودم به شکل سلامتی و آرامش ببینم
نگاه توحیدی داشته باشم تسلیم نیروی خداوند باشم و خداوند به شکل سلامتی و نعمتها ببینم و اینطوری مسئله ام راحل کنم.
بهترین خودت باش

باسلام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته ی عزیز
من نزدیک به یک سال هست که با سایت عباسمنش و یکسری فایلهای شما اشنا شدم و با وجود همه ی مشغله هایم مطالب این سایت را با علاقه پیگیری میکنم،متاسفانه یا خوشبختانه زیاد اهل صحبت کردن یا نظر دادن نیستم و برایم کامنت گذاشتن یک کم مشکل هست ،اما همین قدر بگویم از زمانی که به لطف خداوند به سمت اشنایی با سایت شما و اموزشهای شما سوق داده شدم و با اشتیاق به فایلهای رایگان و اموزشهای شما تا انجا که توانستم عمل کردم هر چند بارها با مشکلاتی مواجه شدم اما دوباره با خواندن متنی یا توصیه ای از استاد یا خانم شایسته یا اعضای سایت دوباره راهم را یا نقطه ی امد و اغازی پیدا کردم و ادامه دادم و به لطف خداوند هم از لحاظ شغلی که با هیچ شروع کردم و الان نتیجه ای عالی در عرض یک سال و نیم دارمو همچنین من که دچار درد زانو در اثر ارتروز شدید در هر دو زانویم بودم الان به خاطر تغییر فرکانسم عالی هستم و برعکس قبلا که دائم از درد زانو و خشکی ان می نالیدم ،الان حتی درد زانو را به یاد نمی اورم ،نه اینکه کامل خوب شده باشه اما فکر میکنم واقعا به خاطر اینکه بیشتر اوقات حالم خوش هست و سعی میکنم در فرکانس حال خوب باشم ،حال زانوهایم هم خوب و خوش هست که بابت همه این دارایی ها از وجود اساتید عزیزم تا خانواده بزرگ عباسمنش و خانواده ،کار ،سلامتی ام هر لحظه شکرگزارم.

سلام دوستان هم فرکانسی ،من درسن ۴۴سالگی ،بخاطر ترس ذهنی مسخره ای که از ماموگرافی داشتم حاضربه انجامش نبودم بالاخره تصمیم کرفتم برترسم غلبه کنم پیاز بررسی وانجام پروسه های غربالگری به من گفته شد توده ای با شک به بدخیمی دارید که باید نمونه برداری بشه تمام دنیا روی سرم اوارشد من دراونزمان دربیمارستان شیفت هایسنگینی داشتم وبخاطر کمبودنیرو امکان انتقال من به درمانگاه نبود. خلاصه هرجوربود حسم روخوب کردم ونمونه برداری باشک به توده ای که باید هرچه زودتر برداشته شود روانه مطب جراح شدم. توده بسیار درقسمت عمیق سینه جای کرفته بود وامکان دسترسی به آن کم بود ویک پروسه وایر گذاری نیزباید انجام میشد. تمام مدت شکرگزاری میکردم ولی بسیارترسیده بودم، شب قبل ازجراحی یک دوست که اصلا سواد پزشکی هم نداشتند خیلی هدایتی واتفاقی به منزل مادرم زنگ زدند وجویای احوال من شدند طی مکالمه کوتاهی از شرح ماجرا به من گفتند کمی. درانجام جراحی صبرکنم وبا ارامش بیشتری تصمیم بگیرم. بعد خیلی ناگهانی این ایده به ذهنم خطورکرد که دوباره نمونه اسیب شناسی را بررسی کنیم پس از بررسی مجدد نمونه درکمال شگفتی مشخص شد نمونه اشتباه تشخیص داده شده ونیاز به اقدام خاصی ندارد اونجا باخودم فکرکردم این قضیه چه درسی واسم داشته؟یک)اگاهی من راجع به درجه بندی کانسرهای پستان به طورجامع وکامل بالا رفت وتونستم به خیلی ازبیمارانم برای تشخیص ودرمان کمک کنم ۲)باعث شد باترس ذهنی ام روبرو شوم ومداراگاهی ام بالا رفت. ۳)انتقالی من بخاطر همین قضیه خیلی سریع صورت گرفت ومن نعمت سلامتی رابیش ازپیش قدربدانم۴)با بیمارانم درتعامل بیشتری قرارگرفتم وبه خیلی از اونها کمک کردم برای تکمیل پروسه درمان. واین داستان من روصبورتر وخاشع تر کرد نگاه من به شکرگزاری بسیار ریز است من به تک تک اجزای وجودم دارم اگاه میشم به طورمثال شما درسال چندباراز انگشت کوچک پای خود تشکر میکنید. میدونید اگر انسان نتونه ۶ساعت ادرار نکنه چه اتفاقات عجیبی درسطح. یونها،الکترولیت ها ،اوره ‌سدیم وپتاسیم و…میفته؟اگراجابت مزاج درست انجام نشه چقدر مصیبت اتفاق نیفته درسطح کل سیستم گوارشی؟خداراشکر که به ما قدرت واحازه شکرگزاری داد خدایا شکرت