سؤال:
من تلاش میکنم تا از قانون در زندگیام استفاده کنم و مسائلم را حل کنم. در حال کار کردن روی خودم و استفاده از قانون در زندگیام هستم. مثلاً قانون سپاس گزاری را مرتباً در برنامهام دارم و سعی میکنم هر جا به تضاد برخورد کردم، حتماً از قانون استفاده نمایم.
اما نمیدانم چرا در سلامتیام دچار مشکل هستم. حتی در طول بیماری نیز از قانون سپاسگزاری استفاده میکنم اما چرا باز هم مرتباً بیمارم؟
این موضوع هزینههای مالیای هم برایم دارد و حتی تمرکز من را از اهدافم برداشته و در انجام اهدافم نیز وقفه ایجاد کرده.
میخواهم بدانم که چکار کنم که از دست بیماری خلاص شوم؟
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:
در برخورد با چنین تضادهایی، باید بتوانی دو موضوع مهم را درباره قوانین زندگی به خودت یادآوری نمایی:
موضوع اول:
مهمترین نکتهای که خیلی از ما آن را از یاد میبریم، نعمت سلامتی است که داریم. سلامتیِ ما به نوعی یک ثروت عظیمی است که باید همیشه حتی زمانی که در سلامتی هستیم، به آن اشاره کنیم و به خاطر آن سپاسگزار باشیم.
باید مهمترین اولویت زندگیمان را، بودن در آرامش و احساس خوب بدانیم و سعی کنیم این کار را با ایجاد هماهنگی میان ذهنمان و روح انجام دهیم.
باید تلاش کنیم نعمتهای زندگیمان را ببینیم و به خاطر آنها سپاسگزار باشیم و به این شیوه، حضور فراوانی و ثروت را در زندگیمان تأیید و تحسین کنیم.
خصوصاً در لحظاتی که حالمان بسیار عالی است، بر سلامتی و احساس خوبی که داریم، تمرکز کنیم و آن را تحسین کنیم. سعی کنیم تا آنجا که میتوانیم، بر نکات مثبت زندگیمان یا حتی نکات مثبت زندگی افرادی که آنها را میشناسیم و دوست داریم که زندگی ما هم شبیه به زندگی آنها باشد، تمرکز نماییم و تحسینشان کنیم.
آنوقت کمترین فایدهی این کار ساده، سلامتیای است که به جسم و روحمان هدیه دادهایم و با همین کار ساده، جلوی هزینههای بسیاری که افراد بابت بدست آوردن سلامتیشان هزینه میکنند، را گرفتهایم.
پس یادت باشد که بهترین زمان برای ارسال فرکانس سلامتی، در زمانی که در سلامتی کامل هستی و به شدت احساس خوبی را تجربه میکنی.
مسئله دوم اصل و اساسی است که تمام جنبههای زندگیمان بر آن اساس است. اصلی که میگوید:
همه اتفاقات زندگی ما، بازتاب کاملی از باورها و فرکانسهای ماست. این فرمولی است که میشود با آن هر مسئلهای را حل کرد.
وقتی این قانون ساده را باور میکنی، به راحتی میتوانی رابطه مستقیمی میان باورهایی که داری، فرکانسهایی که ارسال نمودهای و اتفاقاتی که تجربه میکنی را بیابی.
جسم شما همیشه بیشترین پاسخ را به فرکانسهایت میدهد. به قول استاد عباس منش، وقتی اولین سرفه یا نشانه سرماخوردگی را دیدی، خیلی سریع از خودت بپرس:
«من در طول این مدت، در چه فرکانسی بودهام؟ کانون توجه ام روی چه موضوعاتی بوده و چه باورهایی داشتهام؟»
و به جای هر کار دیگری، شروع به تغییر کانون توجه و فرکانسهایت نما.
در پاسخ به شما دوست گرامی که نوشتهای با اینکه مرتباً در حال کار کردن روی باورهایت هستی و سپاس گزاری میکنی، باید بگویم:
منظور استاد از ساختن باور، جملههایی که می گویی یا کارهایی که انجام میدهی یا چیزهایی که مینویسی یا تمریناتی که انجام میدهی، نیست، بلکه موضوع، کانون توجهی است که داری.
یعنی روی چه موضوعی تمرکز کردهای؟ مشکل یا راه حل؟
خیلی فرق میکند که سوالت این باشد که:
چرا مرتباً من بیمار هستم؟ یا بپرسی: چطور میتوانم در سلامتی بیشتر باشم؟
تفاوت فرکانسی این دو موضوع، به اندازه تفاوت فرکانسی بیماری و سلامتی است.
در واقع وقتی استاد از تغییر صحبت میکند، منظورش تغییرفرکانس و تغییر باور به کمک تغییر کانون توجه است که نشانهاش هم میزان احساسِ بهتری است که در هر لحظه قادر میشوی نسبت به لحظه قبلی، در خودت ایجاد نمایی.
بهترین فردی که قادر است فرکانسهای شما را شناسایی کند، قطعاً خودت هستی. اگر کمی به کانون توجهات و خصوصاً احساسی که در این چند وقته تجربه کردهای، نگاه کنی، به وضوح تشخیص میدهی که روی چه موضوعی تمرکز داشتهای:
سلامتی یا نگرانی از عدم سلامتی؟!.
فراوانی یا نگرانی از ایجاد هزینههای غیر مترقبهای که اصلاً دوست نداشتی آنها را پرداخت نمایی؟!
آیا تمرکزت روی دردهایی بوده که به یادت میآورده که سلامت نیستی؟ یا تمرکزت بر همان لحظات کوتاهی بوده که هیچ دردی نداشتی و به خودت میگفتی، چقدر این حس سلامتی خوب است!
میخواهم بگویم چیزی که نتیجه را تعیین میکند، جملات یا نوشتههای شما نیست، بلکه فرکانسهای شماست.
یعنی اگر در حال آگاه بودن از دردی که داری، در حال سپاس گزای به خاطر سلامتیات هستی و به خاطر این درد نگرانی، همین آگاهی از درد و نگرانی درباره آن، نشان دهنده این است که تمرکز شما بر بیماری است و در حال ارسال فرکانس کمبود سلامتی هستی و نه سلامتی. به همین دلیل طبق قانون، دوباره بودن در بیماری را تجربه میکنی و نه سلامتی.
اما اگر در همان لحظه کوتاهی که حالت بهتر میشود، درد کمتری داری و حتی دردی نداری، بتوانی روی آن لحظه تمرکز کنی و سلامت بودن را تحسین و به خاطر آن سپاس گزار باشی، بدون اینکه بخواهی نگران شروع شدن دوبارهی درد باشی، یعنی در حال تمرکز بر سلامتی هستی و چیزی که جذب خواهی کرد نیز بودن در لحظات طولانیتر در سلامتی است.
بهترین راه شناسایی کانون تمرکزت، میزان آرامشی است که توانستهای آن را تجربه کنی و در آن بمانی
حتی در لحظهای که درد داری و بیماری شدتش را نشان میدهد، اگر آگاهانه به خودت بگویی، حتی این لحظه به ظاهر بد، بیشتر از همیشه می دانم که چیزی که میخواهم سلامتی است و تصمیم بگیری با تمرکز بر هر چیزی که برایت جذاب و دوست داشتنی است، توجهات را از این لحظه به ظاهر سخت که فقط آمده تا نعمتی به نام سلامتی را بهتر بشناسی، برداری آنوقت کم کم میتوانی فرکانس خود را از بیماری به سلامتی تغییر دهی.
این کار سادهای نیست اما ممکن است.
موضوعی که افراد بسیاری را به اشتباه میاندازد این است که آنها فکر میکنند وقتی به شدت احساس نیاز به چیزی دارند، یعنی در حال ارسال فرکانس آن خواسته هستند و باید وارد زندگیشان شود.
اما موضوع دقیقاً برعکس است. یعنی احساس نیاز شدید به خواستهای، هرگز به معنای تمرکز بر آن خواسته نیست، بلکه مفهوم این موضوع، درخواست احساس نیازِ بیشتر به آن خواسته است. پس طبق قانون، قطعاً نباید آن خواسته وارد زندگیمان شود.
به همین دلیل افراد در این مواقع هرچه انتظار میکشند، متوجه میشوند نه تنها اتفاق خوبی رخ نمیدهد بلکه اتفاقات ناخواستهی بیشتری هم به آن قبلیها اضافه میشود که آنها را ناامید و مأیوس از ادامه روند تغییر باورهایشان نموده و می گویند:
قانون برای ما جواب نمیدهد… اینجا موفقها از ناموفقها و در یک کلام، مومنان از مرددها جدا میشوند.
و تنها عاملی که این تفاوت عظیم را آفریده، فقط و فقط ایمان به این قانون است که چیزی بدون اجازهی من، نمیتواند وارد زندگیام شود و من این اجازه را با فرکانسها و باورهایم به آن میدهم.
یعنی اگر ایمان داشته باشی که هر تجربهای درزندگیات، بازتاب دقیقی از باورها و فرکانسهای خودت است، دیگر سادهترین راه برای درک فرکانسها و درک اینکه آیا کانون توجه من بر روی خواستهام است یا ناخواسته، نگاه کردن به تجارب ات است.
یعنی وقتی میبینی تجارب ات با خواستههایت یکی نیست، می دانی که اشکال کار چیزی در بیرون تو نیست، بلکه اشکال کار چیزی در درونت است. چیزی در باورهایت است.
سپس به راحتی میتوانی با تغییر کانون توجهات بر روی چیزی که میخواهی و وفاداری به ادامه این روند، کم کم نقطه تمرکزت را از روی ناخواستهها برداری و بر روی خواستهات بگذاری. تکرار این کار موجب ساخته شدن باورهای جدید و تغییر باورهای قبلی میشود.
اگر از سلامتی برخوردار نیستی، باید اشکال را در فرکانسهایت و احساس ناراحتی، نگرانی، ترس، تشویش، دلشوره و … بیابی که اکثر اوقاتات را در هر روز زندگیات در آن به سر میبری. زیرا بدن خیلی سریع به فرکانسها واکنش نشان میدهد و خودش را به شکل بیماری یا سلامتی نشان میدهد
به عبارتی، سلامتی یا بیماری دقیقاً نشانه واضحی از هماهنگی یا عدم هماهنگی شما با خودتان، با منبع و همان انرژیای است که خدا نامیدهایم.
به شما دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها را پیشنهاد دهم. زیرا می دانم که وقتی آگاهیهای این دوره را کلمه به کلمه و جمله به جمله باور کنی، چه درک کاملی از قوانین میابی، ایمانت چقدر کاملتر میشود و چقدر میتوانی با شناخت بهتر خداوند، زندگی بهتری برای خود بسازی و میتوانی این انرژی را به شکل سلامتی، وارد جسم و جانب نمایی.
زیرا خداوند یک انرژی است که به هر آنچه در ذهنت بسازی، به آن شکل میدهد.
برای من، آگاهیهای این دوره در حکم یک تحول اساسی در تمام جنبههای زندگیام بوده است.
حکم تحولی اساسی در نگاهم به خداوند و سیستمی که بر جهانش مقرر نموده است.
تحولی اساسی در شناخت خودم به عنوان تکهای از خدا که قادر است، انرژیای که خدا نامیدهایم را باور کند و در ذهنش آن را به شکل هر خواستهای اعم از سلامتی، ثروت و آرامش وارد زندگیاش نماید.
خیلی دوست دارم تمام اعضای این خانواده، این دوره را مثل یک قطب نما در دستشان گرفته و در مسیر زندگی به همراه داشته باشند و در جهتی حرکت کنند که این قطب نما به آنها نشان میدهد و خیالشان راحت باشد که حتی اگر هم گاهی مسیر را اشتباه بروند، این قطب نما قادر است آنها را از هر جایی که هستند، به سمت مسیر صحیح پیش ببرد.
این دوره یک شاهکار است
من خداشناسی و خودشناسی را از این دوره آموختهام. به کمک این دوره توانستهام، به میزان کمتری در نگرانی بمانم. زیرا وقتی از چیزی نگران میشوم یا میخواهم به شرک نزدیک شوم، آگاهیهای این دوره ذهنم را ساکتتر و وجودم را هماهنگتر و نگاهم را توحیدیتر میکند میکند و وقتی این اتفاق رخ میدهد، آرامشی عظیم جایگزین تمام آن نگرانیها شده و اوضاع به گونهای معجزه آسا، برایم با شکوه میشود.
این میتواند برای همهمان رخ دهد اگر فارغ از باورهایی که تا کنون نسبت به خداوند و جهانش داشتهایم، تصمیم بگیریم نگاه دوبارهای به این انرژی و قوانینش داشته باشیم. تسلیم این نیرو شویم و اجازه دهیم این انرژی به راحتترین شکل ، اتفاقات را برایمان رقم بزند.
آنوقت خواهیم دید که خداوند به شکل خواستهمان، در قالب سلامتی، برکت، ثروت، عشق، آرامش و ایدهای که مسئلهمان را حل میکند و… وارد زندگیمان شده و از عهده حل هر مسئلهای بر میآید.
مقالات بیشتر درباره راهکارهای دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها برای تحقق رویاهایتان.
https://abasmanesh.com/fa/product/a-practical-guide-to-achieving-dreames/
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام خانم شایسته آگاهم
مرسی هر چند روز یکبار این مقاله را میخوانم و باید تکرارش کنم متشکرم
بایدهماهنگی ذهن و روح داشته باشیم و با تمام قوا سعی کنم که دیدگاه ذهن را به روح نزدیک کنم
نعمتهای زندگیم را ببینم و آنها را تحسین کنم در مواقعی که سلامتی دارم وبرای نعمتهایی که دارم ودر مدار سلامتی قرار بگیرم
سپاسگزار نعمتها باشم و از فراوانی نعمتها از خدا سپاسگزاری می کنم
آدمها را تحسین کنم از مثبت و زیبایی یاد کنم و در مسیر و مدار مثبت باشم
یکسره از خودم سوال کنم که من در چه فرکانسی هستم و یکسره در مدار سلامتی خودم را قرار دهم
اتفاقات زندگی من بازتاب فرکانسهای من است پس هر اتفاقی که افتاده است از فرکانسهای من است که آگاهانه یا ناآگانه آن را استفاده می کنم
کانون توجه خود را یکسره روی سلامتی و نعمتها بزارم و یعنی کانون توجه خود را تغییر بدهم همیشه روی سلامتی و نعمتها و فرکانسهایی که ارسال می کنم توجه کنم
کنترل کانون توجه داشته باشم و همیشه توجه ام روی سلامتی باشد
همیشه به راه حل توجه کنم و نه اینکه به مشکلی که هست و وقتی که به راه حل توجه دارم احساس بهتری دارم که اتفاقات بهتری را جذب می کنم
چطور می توانم در سلامتی بیشتر باشیم و این سوالی است که یکسره باید از خودم بپرسم
یکسره حس سلامتی را به خود یاآوری کنم و آرامش داشته باشیم
وقتی بیمار هستی بپو که نعمتی به سلامتی در راه است و این تضاد داره اهمیت سلامتی را به من نشان میدهد
هر چیزی که وارد افکار و درون من میشود بدون اجازه من وارد نمی شود اجازه با فرکانسها و باورهای من است که داده میشود یا نمیشود.
وقتی یکسره بخواهم به فرکانسهای بد اجازه ورود ندهم همان مقاومت کردن است که توجه به مشکل را ایجاد میکند پس اصلا به آن توجهی نکنم و فقط به سلامتی توجه کنم
هر چیزی در درون من است و نه بیرون از من، پس من خودم با افکار و توجهات خودم است که سلامتی یا بیماری را جذب می کنم
سلامتی یا بیماری نشانه ازهماهنگی یا عدم آن با خودتان است و با منبع یا خدا یا انرژی ووو است
خدا را خودم به شکل سلامتی و آرامش ببینم
نگاه توحیدی داشته باشم تسلیم نیروی خداوند باشم و خداوند به شکل سلامتی و نعمتها ببینم و اینطوری مسئله ام راحل کنم.
بهترین خودت باش
با سلام و درود بر شما استاد عزیز
کاملا صحبت زیبا و مثل همیشه تاثیر گذار وبرنده. ما خیلی وقتها به ظاهر فکر میکنیم که درست فکر یا عمل میکنیم. اما شاید بارها برای خودمم پیش آمده ولی بارها وبارها وقتی شاهد گوش کردن فایلها یاکتاب شدم دیدم کاملا اشتباه فکر کردم و علت اصلی رو دریافتم که برای همون بار اول زود قضاوت کردیم و وقتی بارها تکرار میشود نظرمون عوض میشود. چرا اینرو گفتم بخاطر این که ما خیلی فکر میکنیم سپاسگزاری واقعی انجام میدیم ولی در عمل اینطور نیست ما فقط بصورت عادت سپاسگزاری میکنیم ولی تمرکزمون اصلا رو سپاسگزاری واقعی نیست ما شاکر خدا هستیم ولی بهش ایمان نداریم ما موقعی شاهد اتفاقات شگرفی در زندگیمان هستیم که ایمان داشته باشیم. مثل فردیه که مشت مشت قرص میخوره و هی باخودش تکرار میکنه میگه میدونم که من خوب نمیشم ولی حالا میخوریم. قطعا هیچ درمانی حاصل نمیشه چون باور نداری. و اینکه محال است که کسی سپاسگزاری واقعی انجام بده و همیشه مریض باشه بلکه قانون سپاسگزاری یک قانون هست نه یک نظریه و قانون برای همه افراد جواب میده. ما میلیاردها سلول در بدن و میلیون عضو در بدن داریم ما شاید به ظاهر یه عضوی از بدن دچار مسله شده خب ما فقط تمرکزمون رو همون یک عضو هست که دچار مسله هست ما بعضاً میلیون عضودیگه در بدنمان سالم هست و به درستی کار میکند. پس ما باید تمام کانون توجهمون را برای سالم بودن قسمتهای دیگر بزاریم.
براتون آرزوی دلی شاد و قلبی مهربان
وقتی بخواهید از شرچیزی خلاص شوید بیشتر دچارش میشوید. تین قانونی است که همیشه استادهم ازآن صحبت میکند. به جای اینکه از شر آن یعنی بیماری خلاص شوید، زاویه دیدتان را تغییر دهید. فکرکنید که چه باورهای دارید که باعث میشود زودبه زود بیمارومدت آن طولانی باشد؟. وقتی درحال بیماری سپاسگزاری میکنید درواقع زور میزنید که به زور توجهتان را ازبیماری بردارید اما لازم است این کار را انجام دهید:قبول کنید که مریض هستید و سپس ازخودتان سوال کنید اکنون که درابن وضع هستم قدر چه لحظات و چه چیزهای را درزندگیم بیشتر میدانم؟ کنترل ذهن وتوجهتان دراین حالت خییییلی راحت تر است. الگوهای را پیداکنیدکه بیماری شان بهبود یافته. اینگونه شما ذهنتان را به سمت بهترشدن هدایت میکند. امیدوارم حالتان هرروزبیشتر روبه بهبود باشد.
سلام به خانم شایسته و استاد عزیز
خیلی زیبا توضیح دادید هم برای من یک نکته ی تازه داشت که پاسخ سوال ذهنم بود و هم این که وقتی این قانون و توضیحات شما را با گذشته زیبایم مقایسه میکنم میبینم کاملا صدق می کند
الان که نگاه میکنم وقتی پنج سال پیش بیمار شدم یک دوره زمانی تقریبا یک ساله سلامتیم را بدست آورده بودم اما به خاطر ترس از برگشت بیماریم و علائم آن و وابستگی، بیماری با شدت بیشتری برگشت درواقع آن موقع فکر میکردم بسیار سپاس گزار و شاد هستم اما این طور نبود درسته لحظاتی بیماری را فراموش میکردم ولی بیشتر اوقات توجه ام به خودم بود ببینم علائمی از مریضی را دارم یا نه حتی وقتی فهمیدم دوباره بیمار شدم به هیچ وجه نمی خواستم بپذیرم و به شدت در برابر این دانسته مقاومت می کردم و افسرده شده بودم که به نظرم خود این بهترین شک آن موقع برای بیداری من از خواب غفلت بود ، درست وقتی که بیماریم را پذیرفتم و به جای این که دنبال علائم و عوارض دارو هایی که داشتم باشم و با دیگران راجب بیماریم و با بیماران راجب عوارض دارو ها حرف نمیزدم ودر هر شرایطی خدا را یاد کرده و یا حواس خود را از درد پرت میکردم یا همانطور که گفتید بعد هر درد توجه م را کامل بر روی آرامش آن لحظه میگذاشتم و با تمام وجود از آن لحظه لذت میبردم اثر بیماری کمتر و بهبود من بیشتر میشد حتی عوارضی که دارو های شیمی در مانی داشتند دیگر خود را نشان ندادند ویا خیلی کم تر شده بود تا این که به کل مریضی را با آن که بود فراموش کردم و تمرکز را در هر فرستی بر روی شادی و شکر گزاری از خداوند گذاشتم توانستم پشت سرش بزارم و سلامتی بدست بیارم حتی در پیوند هم که بودم یادم دکترا برای پلاکت پایینم نگران بودند و می گفتند نباید از تخت بیام پایین اما باورم این بود که سالمم و می تونم خودم رو پای خودم بایستم حتی یه وقتایی آهنگ شاد میزاشتم روی تخت دستام تکون میدادم میرقصیدم
و میگفتم بدن من پس مطمئنم که حالش خوبه و چیزی نمیشه (راستی قبل این که برم برای پیوند خودم تصور میکردم که کارهای شخصی م خودم انجام میدم و شکر گزاری میکردم که شکر خدا همینطورهم شد )و با کم ترین عوارض بعد پیوند بیمارستان ترک کردم
الانم شکر خدا سالم سالم سالمم
ببخشید که زیاد شد امیدوارم هرکی به این متن احتیاج داره و می خواندش به حق شافی بودن پروردگار شفا پیدا کنه و باور داشته باشه می تونه از اون بیماری به عنوان تخته پرش استفاده کنه و همه چی امید و باور به بهبودی نه حرف دکتر سند حال خوب و بد شماست ونه دارو تنها باور ما به سلامتی مهم
در پناه حق باشید
سلام. خدا را شکر که سلامتی شما برگشته، خدا را سپاسگزارم که به نوشته شما هدایت شدم و درک کردم که حتی اگر بیماریی باشد که از نظر خیلی از مردم لاعلاج اما کسی که روی باورهای توحیدی خودش کار کرده باشد میتواند دوباره سلامتی کامل را بدست آورد و این کار شما یعنی امید به زندگی بهتر و اینکه هرچه خیر و نیکی است از سمت الله و هر چه شر و بدی است از سمت خودمان است و باز هم برای سلامتی خودم و خانواده بزرگ عباسمنش بسیار سپاسگزارم.
سلام ، خوشحالم که به سلامتی کامل رسیدین
من مدتیه که دوره شیمی درمانی ام تمام شده که البته به لطف خدای مهربان چکابم کاملا سالم بود . یک سال و نیمه که با
سایت آشنا شدم و تو این دوره خیلی در همه زمینه ها پیشرفت داشتم ، با اینکه فقط از دوره های رایگان استفاده کردم.
دوست دارم بیشتر منو راهنمایی کنید تا دیگه بیماری برنگرده . یه مقدار گیج شدم که روی باورام کار کنم یا اینکه دوره قانون
سلامتی استاد رو تهیه کنم . دوره قانون سلامتی تمرکز داره روی تغذیه در حالیکه دنیای فرکانس و باور یه چیز دیگس ..
سلام خانم شایسته
خوندن این مطالب باعث شد اصل و اساس قانون برام یادآوری بشه ، واقعا موضوع ، همون مضارعی بودن افعال هست که استاد در این مورد به سوره بقره اشاره میکنند که متقین کسانی هستند که همواره در حال ایمان آوردن هستند یعنی ما باید هرلحظه به یاد بیاریم که خداوند یک انرژیی هست که به شکل های مختلف میتونه وارد زندگی ما بشه و اتفاقات زندگی ما را تشکیل بده ولی این انرژی فقط میتونه با فرکانس های ما وارد زندگی مون بشه …. حالا که انسان از انرژی خورشید هرروز داره بیشتر استفاده میکنه درک انرژی بودن خدا و به تسخیر کشیدن این انرژی برام منطقی تر میشه چراکه قدیم ها که انسان فقط بلد بود داخل و روی زمین را برای پیدا کردن منابع انرژی جست و جو کنه ، موضوع انرژی خورشید خیلی غیر ممکن و دور از ذهن بود یعنی انسان هیچوقت فکر نمی کرد که بتونه از خورشیدی که بینهایت از زمین فاصله داره بتونه انرژی تهیه کنه ، ما به اصل خورشید دسترسی نداریم ولی از نور و گرمایی که از خودش ساطع میکنه یعنی از آثار اون منبع میتونیم انرژی تهیه کنیم و عظیم ترین وسایل را در زمین به حرکت در بیاریم و این دقیقا منو یاد انرژی بودن خداوند می اندازه که ما منبع اصلی انرژی خداوند را نمی بینیم اما میتونیم به وسیله انرژی حاصل از فرکانس های خودمون در زندگی مون ایجادش کنیم و اینکه خودش را نمی بینیم به معنای فقدانش نیست …. در مورد دوره دستیابی به رویاها با خانم شایسته کاملا موافقم بخصوص جلسات 7و9و10 که در مورد انرژی خداوند هست خیلی عالیه و امیدوارم خودم بتونم اون طور که باید از این جلسات استفاده عملی بکنم
سلام به دوستان مثبت اندیشم
خانم شایسته از قلم زیبایتان و نکته ها و راهنمایی های مفید و جالب بسیار سپاس گذارم که پراز انرژی بود و امیدواری. خدایا شکرت بخاطر داشتن شما و استاد عباسمنش
درپناه خدا شاد و سلامت باشید
سلام ب استادعزیزوخانم شایسته ی دوست داشتنی، چقدرخوشحالم ک عضوسایت هستم وجواب سؤالی که مدت هاست ذهنمومشغول کرده امشب باهدایت خدای بزرگم گرفتم،من متوجه چندنکته توی نوشته ی شماشدم وخداراسپاسگزارم ک توی ذهنم جرقه زد، یکی اینکه بجای سلامتی تمرکزم رابرروی نیاز ب سلامتی گذاشته بودم وهمش ناخواسته حسرت روزهای شادم رامیخوردم، یکی اینکه روزهایی ک راه رادرست میرفتم ومدتی ازاون ناخوشی فاصله گرفته بودم ب وجداومدم ومدام ب همه میگفتم من ازراه جذب جواب گرفتم واین یکی ازنشانه های اینکه برام جذاب وعجیب بوده ودوباره بدن ازتعجب من ب روال قبل ولی بااذییت کمتربرمیگشت ک این نکته یکی ازالهاماتی بودکه بعدازسؤال کردن ازخودم بهم گفته شد، ویکی اینکه مامدام باید درحال مراقبه وکنترل ورودی ها وکنترل نجواهای ذهنی وکنترل چشم وگوشمون باشیم، من ب نوبه ی خودم سریعا جسم ورفتارواخلاقم ب نامثبت هاواکنش نشون میده ومتوجه میشم ک الان این ورودی خوبی نبوده،سپاسگزارخداوندهستم ک هرروزمرادرمسیرمستقیم،راه روشنی ک به خودش ختم میشه هدایت میکنه،خداسلامتی روزافزون وعمری باعزت ب شماواستادارجمندمون عطاکنه ودرپناه خودش شادوسعادتمندباشید، سپاسگزارم
سلام
من هم دوازده سال با این بیماری زندگی مردم زندگیی توام با لحظات خوب و بد خوب از این جهت که من عاشق کندن زخمهام بودم و ب نوعی خودم مسئول میدونستم چون بشدت از این موضوع لذت میبردم تا جاییکه اونقدر بیماری من زیاد شد که دیگه کم کم تصمیم گرفتم که با افکارم اونو کنترل کنم من این بیماری از پدر مادرم ب ارث برده بودم تا اینکه با الهام از طرف الله ب این جمله که بلاخره ی روزی یهویی بیماری من خوب میشه تا اینکه ی روز ب ی گروه تلگرامی هدایت شدم که طب متافیزیک کار میکردم اونموقع بیماری من تو اوج قرارداشت سوال پرسیدم ولی اونا جواب ندادن و بعد از چند روز گفتن ما کاری از دستمون نمیاد
تا اینکه ی آقایی اومد تو پی وی و گفت منم ی بیماری داشتم و با مراقبه و مدیتیشن مشکلمبکلی برطرف شد و من هم تصمیم گرفتم که انجام بدم روزی دو بار یا بیشتر در یک جای ساکت روی قسمتهایی که درگیر بود تمرکز میکردم و به اون قسمت گوش میکردم وباهاش صحبت میکردم و بهش عشق میورزیدم و بهش میگفتم عاشقتم دوست دارم ببخش که دوست نداشتم ….. خلاصه گاهی هم بهش گوش میکردم اون و
خارش داشت و من کاملا حواسم بهش بود و مدام بهش عشق میورزیدم در عرض ده روز خوب شد
خدارو هزاران بار بخاطر تمام الهامات و دستهای قدرتمندش ممنون وسپاسگزارم
سلام زهرا خانم،کانت شما رو که خوندم خیلی خوشحال شدم اول برای خودتون که تونستین سلامتی تونو رو بدست بیارین شکر خدا و دیگه اینکه من و امسال منم با این ک امنت شمابیشتر امیدوار شدم فقط زهرا خانم من راستش تو این قضیه یکم مشکل دارم اینکه وقتی بخوام عضو بیمارم دوست داشته باشم یا به قول شما بهش عشق بورزم یه حسی بهم دست میده چیزی شبیه حس ترحم به اون عضو خودم یا انگار دارم با این کار بیشتر رو ناخواسته توجه میکنم راستش منم مشکل سلامتیم مثل مشکل سلامتی قبلی شماست که شما شکر خدا خوب شدین ممنون میشم میشه بیشتر این مراقبه یا همون دوست داشتن خودمونو خصوصا قسمتی که بیمار هست رو بیشتر توضیح ببین ممنون میشم زهرا خانم
سلام
مغز انسان فقط روی یک نکته میتونه تمرکز کنه
وقتی بیمار هستیم تنها کاری ک میشه کرد این هست ک روی سلامتی تمرکز کنی
ولی مغز طوری تربیت میشه البته اشتباه تربیت شده ک هر دم روی مسایل مختلف مانور میده و کنترلش از دست ما خارج میشه مثال میزنم
در زمان بیماری وقتی بخواهی تمرکز کنی روی سلامتی در 30 ثانیه اول راحته ولی بعد میره سراغ چیزها دیگه
مثل این ایا داروهامو خوردم
ایا خوب میشم
ایا کسی خبر داره من بیمار هستم وووو از این دست افکار واهی
نمیشه تمرکز کرد
با تمریناتی ک استاد دادن میشه کنترل ذهن وافکار رو دستمون بگیریم
و بیماری رو درمان کنیم
میشه بگید دقیقا منظورتون کدوم تمرینهاست؟ و من که پکیجهاشونو نخریدم از چه مراحلی میتونم استفاده کنم؟ مثلا سپاسگذاری، تجسم ..
سلام دوست عزیزم من زمانی ک با استاد اشنا شدم همه فایلهای استاد رو گوش کردم و پیشنهاد میکنم اگ پکیج خرید نکردی اول همه فایلهای رایگان استاد رو گوش کنی
مهم نیست از چ مضمونی شروع میکنی مهم اینه ک گوش کنی تا بدونی داستان از چ قراره
موفق باشی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت همه دوستهای هم فرکانسیم و تشکر از خانم شایسته بابت این توضیح زیبا
من در مورد کانون توجه اینطور عمل میکنم که در هر لحظه در تلویزیون زندگیم دارم چی رو نگاه میکنم آیا روی شبکه سلامتی ارامشه یا روی شبکه فقر و بیماری
وقتی انسان بتونه اگاهانه شبکه ذهن رو روی شبکه ایمان ارامش قران سلامتی قرار بده نتیجه هم معلومه و برعکس
در پایان سپاس گزار الله یکتا هستم که من رو به این شهر زیبا با انسان های متعهد و کوشا هدایت کرد
سلام شما چقدر عالی و کامل توضیح میدید
چقدر واضح بیان میکنید که ایراد کار از کجاست انقدر توضیحاتتون شفاف هست که من سوال نپرسیده به جواب میرسم
من مدتها سوال ها وجواب ها رو مطالعه میکنم بهشون فکر میکنم و سعی میکنم آموزه هاتون رو به کار بگیرم و به نتیجه های خیلی خوبی میرسم
بی نهایت خداروشکر میکنم بخاطر هدایت های بی دریغش و بخاطر آفریدن وجود انسان های نازنینی مثل شما و استاد عباسمنش
سلام خانم شایسته و دوست عزیز
خانم شایسته مثل همیشه جوابتان سرشار آگاهیهای ناب بود
امیدوارم نحوه شکر گزاریم برای سلامتی مفید باشد
برای ساختن باور سلامتی
همیشه در آرامش منشینم و برای سلامتی میلیاردها انسانیکه هم اکنون در جهان سالم هستند شکر گزاری میکنمبرای سلامتی حیوانات و حتی گیاهان
صدای خنده بچهایکه در حال بازی هستند بیاد میارم و
یک. احساس عالی بهم دست میده
بیاد میارم که حضرت نوح 950 سال زندگی کرده
یعنی این آدم حداقل 900 سال سالم بوده که کشتی میساخته فکرش را بکن در 900 سالگی کار به این سختی انجام دادن با تکنولوژی آنزمان چه انرژی و سلامتی میطلبیده
ذهنم اینقدر ساکت میشه که دیگه جایی برای حرفاش نمیمونه
دوست من این باور راهم کار کن
من ذاتا سالم خلق شدهام
من لایق سلامتی هستم
سلام خدمت خانم شایسته ی عزیز واقعا سپاسگذارم از شما به خاطر این مقاله زیبا و تاثیر گذار چون من یکی از ترمز های ذهنی خودمو تو این متن پیدا کردم و از این به بعد سعی میکنم کانون توجه مو عوض کنم اونم احساس نیاز بود احساس نیاز به سلامتی که باور کمبود سلامتی و مهمتر از اون احساس نیاز شدید به پول که باعث میشد قانون فراوانی رو فراموش کنم و تمرکزم بر بروی این باشه که پول در حال تموم شده و خیلی سخت بدست میاد ولی از این به بعد باید بیشتر روی خودم کار کنم و قانون فراوانی رو باور کنم که نیروی حاکم بر جهان خیره و این دنیا سرشار از سلامتی و نعمت و ثروت است و ما با تغیر باور هامون به مدار های بالاتر و به سمت سلامتی و ثروت و خوشبختی میریم عاشق استادم هستم که بزرگترین دست خدا روی زمین برام هست و شما خانم شایسته که در این راه به ما خیلی کمک میکنین و وقت میزارین به سوالات ما بهترین پاسخ رو میدین
آرزوی سعادت وخوشبختی برای همه شما.
سلام خانم شایسته عزیز
مطلبتون خیلی عالی بود،خیلی نکات جالبی داشت برام..
ممنون وسپاسگزار از شما به خاطر قلم زیباتون،حرفای عالیتون.ممنون ک قانون رو خیلی عالی برای ما توضیح میدید.
ممنونم.
سلام و وقت بخیر
ی حسی بهم میگف بیام ابن کامنتو بذارم
دیشب اتفاقی خوندمش و اصلا منو چندین مرحله جلو برد،زمان زیادی نیس ک با این جمع اشنا شدم اماواقعا تاثیرشو دیدم
و دیروز ک متن رو خوندم حالم خیلی خوب نبود و حالا عااااالی ام چه نکاتی داره همین چندسطر
سپاس فراوان از خدای فراوانی و بعد سپاس از شما گروه تحقیقاتی و استاد عزیز
سلام عزیزم..کامنت شما نشونه ی من بود..
پیام دیدگاه شما اومد روی گوشیم و اصلا حواسم به این نبود که مال کدوم صفحه ی سایت هست.
فقط چون اسمتون هم اسم من بود توجهم جلب شد و اومدم به اینجا.
مچکرم نگین جان🌿
اصلا یادم نبود من این کامنت رو گذاشتم و الان توی پروفایلم چک کردم دیدیم انگار خودمم(هنوزم مطمئن نیستم از بس تشابه اسمی هست،ولی من این مطلب رو قبلا خوندم و فک میکنم این کامنتو گذاشتم،به استناد از پروفایلم😂)و چقد من پیشرفت کردم اونم با سپاسگزاری بخاطر داشتن سلامتی ای که دارم بر بقیه چیز ها تمرکز نمیکردم،
خواهش میکنم نگین جان،چقد منم خوشحال شدم از اشناییتون😊🌹
سلام خانم شایسته ی عزیز و مهربان❤️
وقتی که من با استاد و قوانین الهی آشنا شدم اولین نعمتی که از خداوند دریافت کردم بازگشتن سلامتی این هدیه ی باارزش تو زندگی من بوده.
من همزمان که فایلهای استاد رو گوش میدادم هم ورزش یوگا می کردم و هم در دفتر شکرگزاری ام می نوشتم و کتاب معجزه ی شکرگزاری راندابرن رو خواندم و به تمریناتش عمل کردم و مراقبه می کردم و تا همین الان که همین تمریناتم را انجام میدم یه دونه قرص هم استفاده نکردم در صورتی که قبلا از دردهای زانو و کمرم احساس نارضایتی می کردم.
وقتی که تمام توجه و تمرکزمان را روی داشته هامون بذاریم و از بقیه ی جاهای سالم بدنمون شکرگزاری کنیم اون قسمت از بدنمون که به ظاهر ناسالمه خود به خود رفع میشه چون اونقدر فرکانس مثبت از داشته هامون به جهان هستی ارسال کردیم که فرکانس مثبت بر تمام افکارمان غالب خواهد شد.
و ما دیگه قانون رو میدونیم که فرکانسهای غالب همان نتیجه رو برایمان به ارمغان میاورند و خواسته ی ما رو می سازند.
این قانون عالیه و برای همه جواب میده و یه جهاد اکبر و کنترل ذهن قوی می خواد تا بر نجواهای شیطانی غلبه کنیم و پیروز از میدان بیرون بیاییم.
خدایا بی نهایت برای این هدیه ی سلامتی ام که مرا زنده نگه داشته است شکر شکر شکر
سلام خدمت خانم شایسته عزیز
دقیقا یادمه این سوال رو وقتی در سلامتی نبودم باگریه با ایمیل ازتون پرسیدم….جوابی رو که برام فرستادید را بارها و بارها خوندم و برای خودم موشکافی میکردم.حتی جواب سوال من رو تو گروه تلگرام هم گذاشتید.شاید صدبار خوندمش..حتی پرینتش روهم گرفتم!!
تازه فهمیدم اشکال کارمن کجا بوده!!! در اون موقع ازاینکه جواب شما حس خیلی خوبی بهم داده بود ازته دل خوشحال بودم……
خانم شایسته عزیزسپاسگزارم
سلام دوست خوبم اگر ممکنه اینجا برامون بزار
تشکر ?
همین متن بالا پرسش شما و پاسخ خانم شایسته بوده مائده جان ؟
منظورم این بود اگر غیر از این هست برامون بزاری
ممنون
سلام دوست عزیز
من دقیقا همین سوال رو با یکم پیچ وخم زیاد??? از خانم شایسته عزیز درحالیکه خیلی حالم بد بود با ایمیل پرسیدم…
سلام میشه بگید جوابشون چی بود؟
سلام خانم مائده ، ممكنه جوابتون در تلگرام رو براي من هم بفرستيد در ضمن من دسترسي به تلگرام ندارم
ممنون مي شم از جوابتون …
سلام دوستان عزیز آقای نجاتی و خانم عباسی عزیز..
جواب توی سواله و پایین سوال نوشته پاسخ گروه تحقیقات عباس منش…
واقعا جواب عالی و بی نظیریه و من به شخصه از خانم شایسته مهربون ممنونم و سپاسگزا..
سلام ب دوست عزیزی ک این سوال رو پرسیدن من دچار ی ناخوشی شده بودم ک غیر قابل درمان بود حساسیت ب اب و شوینده ک بعد از عمل دچارش شدم آرزوی دست شستن رو دلم بود اما باید به آب دست نمی زدم حموم با دستش میرفتم و…. تا اینکه سال ۸۸ فیلم راز و دیدم ک گفت ناعلاج یعنی علاج از درون اگر شما سالم بودید چیکار میکردید گفتم خب میرفتم حموم بدون دستکش لباس با دست می شستم چون وقتی اب ب دستای من می خورد انگار اسید رو گوشت انگشتان ریخته میشد و ازش خون میآمد ب همین دلیل ارزوم بود بدون لباسشویی لباس بشورم خلاصه رفتم و تموم اون کارها رو کردم از دستم خون فوران میکرد سوزش اما من با صدای بلند داد میزدم چقدر بخاطر سلامتی دستام و پاهام خوشحالم چون اون لحظه من ب حالت انزار رسیده بودم دنبال هر راهی برای سلامتی بودم چون پنج سال درگیر ش بودم دستشویی رو باید با دستکش ی بار مصرف می رفتم بنظر من وقتی انسان ب حالت خواستن شدید برای ی خواسته ش برسه اون موقعس ک سلامتی رخ میده اما بعدها دیگه نتونستم از این روش برای درمانم استفاده کنم چون من دوست داشتم سالم باشم اما تشنه سلامتی نبودم وگرنه با همون روش قبلی میشد خودمو درمان کنم هر چند خیلی جاها شد
با سلام خدمت دوستان عزیزم
به نظر من پاسخ شایسته عزیز سنجیده است.من در حال حاضر مثل این دوستمان از این مسئله رنج میبرم ولی به دنبال راه حل مسئله میگردم به نظرم برای مسئله بیماری وراه حل جذب سلامتی بایستی دوره عزت نفس را تهیه کنم ولی الان با نظر شایسته عزیز دقیق نمیدانم کدام دوره مناسبتر است. دوستان اگر اطلاعی دارند اعلام بفرمایند.در ضمن من مطمئنم انشالله با درست کردن باورهای مناسب مسئله ام را به زودی حل خواهم کرد و خبرش را به شما عزیزان خواهم داد. با سپاس