میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 52 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

817 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 446 روز

    سلام به استاد عزیز

    همه ما در زندگی به این موضوع برخورد کرده ایم .

    یه عده ای تحمل میکنن یه عده ای هم شرایط را تحمل نمیکنن و یه راه باز میکنن تا اون شرایط را تغییر دهند

    گروه اول عزت نفس یا باورهای اشتباهی دارند

    که تحمل میکنن و رو غیر خدا حساب باز مکنن

    اگر وابستگی های خانوادگی رو کنار بزاریم

    وبرای خودمون ارزش قایل بشیم

    هرگز و رو هیچ کس به غیر از خداوند

    حساب باز نگنیم به این مسیرها که بی احترامی والدین را در بر داره هدایت ممی شویم شاید‌ در اغاز مسیر کمی سختی باشه

    ولی گشایش هست اگر رو خداحساب کنیم

    خودش پاداش رو میده

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خداوند مهربانم را صدها هزاران بار شکر میکنم که مرا به سمت شما و سایت شما و صحبت های گرانبهای شما هدایت کرده و من بی نهایت از خداوند سپاسگزارم بخاطر وجودتون و نعمتی به این بزرگی و با ارزشی که به من داده خدایا شکرت

    و اما سوال این جلسه استاد عزیزم من توی بسیاری از موارد زندگیم اصلا تحمل ندارم و خط قرمز من بوده و جاهای که تحمل نکردم در شرایط سخت یا نادلخواه را بی نهایت رشد کردم اما من به واسطه دوره حل مسائل صبر را قانون تکامل را فهم و درک کردم و هر روز با بهبود های شخصیتی و کاری خودم و طی کردن این روند رشد هر روزه دارم صبر مقدس را تمرین میکنم تا به پاداش ها برسم چون من با هر روز طی کردن روند درست زندگی ام لذت میبرم و حالم خوبه و هر روز اتفاقات خوب پشت سر هم برایم رقم میخوره من صبح که ازخواب بیدار میشم یک نگاهی به خودم و زنده بودنم و سلامتی ام و تمام نعمت های دور و اطرافم میندازم و میگم خدایا شکرت که من غرق در نعمت های بی نهایت تو هستم و هر روز هم خدا داره بر نعمت های من اضافه میکنه خدایا شکرت دوستتون دارم استادان عزیزم ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Amin Iloon گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    به نام خدا

    بریم سراغ آگاهی های بی نظیری که در این قسمت یاد گرفتبم:

    اور اینکه ما نباید به راحتی شرایط رو تحمل کنیم و هیچ کاری نکنیم تا زمان بگزره

    بلکه باید با قدرت از اون شرایط خودمون رو خارج کنیم و مسائل زندگیمون رو به نحوه ی حل کنیم که باعث بشه هرگز اون تضلد برامون پیش نیاد

    چقدر عالی استاد جان در مورد تفاوت صبر و تحمل صحبت کردید و واقعا باعث میشه که دیگه تن به تحمل ندیم و با قدرت خودمون رو بالا بکشیم

    چه مثال بی نقصی بود استاد جان و چقدر راحت تونست ما رو در مورد تحمل کردن درکی کنه.‌

    خدا را واقعا شکر بابت.این اگاهی ها…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهری جزایری گفته:
    مدت عضویت: 842 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عزیزم، و خانم شایسته عزیز،و دوستان گلم

    استادجان من سالهاست درگیره موضوعی هستم ،اونم اینکه،خواهرشوهر توزندگیمون دخالت میکنه، و همیشه هست ،با استفاده از فایلهای استاد،سعی کردم تمارض کنم،و خودم رو از فرکانسه خواهرشوهر دور کنم،امروز با دیدن این فایل دچار یک نوع تضادشدم،آیا باید کاری کنم یا نباید اصلا کاری کنم،اگر بله چه کاری؟

    البته هنوز من قانون را کامل نمیدونم،از دوستان عزیزم کمک میخوام،لطفا راهنماییم کنید،البته این راهم بگم قبل از آشنایی با استاد بارها با خواهرشوهر دعوا کردم

    و همسرم ،هم طرفداره خواهرشه،که بعد از آشنایی با استاد فهمیدم با باورم این رو ساختم،حالا در این زمان آیا باید باز روی باورم کار کنم،؟یا باید فکراساسی برای

    این موضوع انجام دهم، ممنون میشم راهنماییم کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    سلام ب استاد عباس منش عزیزم

    استاد الان ک فک میکنم من همین الانم دارم خیلی چیزها رو تحمل میکنم چون اکثرا فراموش میکنم انسانی هستم ک خلق میکنه جهان خودش رو .فکر میکنم برگی در باد هستم و هیچ اراده ایی از خودم ندارم.برا همین دارم تحمل میکنم.تحمل میکنم چون فکر میکنم لیاقت ندارم.اصلا استاد من انقدر ب خواسته هام نرسیدم .دیگه نمیدونم چ خواسته ایی دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محیا زارع گفته:
    مدت عضویت: 2463 روز

    استاد عزیزم چقدر نکات قشنگی رو گفتید و چقدر نکته مهمی هست که خیلیامون نمیدونیم.

    درسته بعضی وقتا ما فکر میکنیم که طبیعیه که زجر بکشیم و فکر میکنم این امتحان الهی هست.

    من 27 سال با مادر مجردم بزرگ شدم که همش رابطه باهاش زجرم میداد و تو این سه سالی که ازدواج کردم هم از طریق رفت و اومد و تماس تلفنی ادامه پیدا کرد

    من فکر میکردم چون مادرم بزرگم کرده پس باید سنگ صبورش باشم وخدا داره امتحانم میکنه و قطع ارتباط گناه بزرگیه و حتی محدود کردن رابطه هم جواب نداد تا اینکه رابطمو قطع کردم و دیگه عذاب وجدان هم ندارم هرچند گاهی یادم میوفته و کمی ناراحت میشم ولی خیلی کم شده .

    از وقتی رابطه قطع شده دارم طعم زندگیو میچشم و راحت میتونم رو خودم کار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سمیرا اندی گفته:
    مدت عضویت: 979 روز

    من تو زندگیم اعتیاد برادرام و بیکاری دوتا دیگه از برادرام رو دارم تحمل میکنم ، چون پول ندارم برم شهر زندگی کنم ، توی روستا هم که نمیتونم برم خونه اجاره کنم و اصلا نمیشه تو محیط کوچیک . کلا هیچ راهی از دستشون ندارم .‌واقعا چطور خودمو نجات بدم ؟ با چه پولی با چه پشتوانه ای؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1339 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام به همگی

    وقت بخیر و شادی

    تحمل کردن و صبر کردن

    داستان گریه کردن بچه استاد عباسمنش باعث شد که این فایل ارزشمند آماده بشه و با کلی آگاهی های ارزشمند که ، با دیدن آن لذت می بریم.

    واقعا من خودم تا الان نمی دونستم که تحمل کردن با صبر کردن فرق داره ، چون شکل هردو شبیه هم هستن ولی با توضیحات استاد فهمیدم که صبر کردن همراه با امید و لذت و شادی هست ، مثلا من زمانی که دانشگاه درس هایم تمام شد و کارهای تسویه حساب را انجام دادم به گفتن 2 ماه بعد مدرک تحصیلی شما آماده میشه و بعداز 2 ماه بیا و مدرکت رابگیر و من آمدم خونه و این 2 ماه من از زندگی لذت می بردم حتی جشن گرفتم کلی خوشحالی می کردم که فارغ التحصیل شدم در حالی که هنور مدرک دستم نبود ولی باور داشتم بعداز 2 ماه می روم به دانشگاه و تحویل می گیرم، و خیالم راحت و آسوده بود .

    اما تحمل کردن ، جریانش فرق می کنه و همره هست با درد و رنج و ناراحتی، و اگر باور داشته باشیم که راه حل داره ، هدایت میشیم به مسیر درست و نیاز به تحمل رنج نیست

    مثال خودم :

    دوران دانشجویی، من داخل خوابگاه بودم و 4 نفر داخل یک اتاق بودیم و یکی از هم اتاقی ها ترم بالایی بود و اهل دخانیات و سیگار بود ، و هرشب داخل اتاق ما مساله و ناراحتی داشتیم، تا این که این وضعیت را باور نکردم و تصمیم گرفتیم مساله را حل کنیم ، 3 نفر باهم هماهنگ شدیم و از خوابگاه بیرون آمدیم و یک خونه شخصی و قشنگ اجاره کردیم و بخوبی و با شادی به درس و تفریح سالم پرداختیم و هر 3 نفر هم با معدل بالا فارغ التحصیل شدیم .

    نکته مهم اینکه، اگر باور کنیم که طبیعی نیست ما تحمل کنیم و رنج بکشیم ، همین باور ما را به مسیر درست و تصمیم درست هدایت می کند. که متوجه می شویم قرار هست ما توی این دنیا همیشه شاد و سالم پ ثروتمند باشیم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1819 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 147 فصل پنجم

    چیزی رو به زور تحمل نکن……

    دلم میخواد هم اوال نکات خیلی مهمی که تو فایل ازش صحبت کردین و بگم و بنویسم هم جواب سوال و تجربیاتم یکی یکی میرم جلو اول نکات و میگم (جالبه یه مکث چند ثانیه ای کردم ناخوداگاه ببینم کمک میاد)

    * اگه شرایط و تحمل نکنی میری میگردی دنبال راه حل

    * تحمل و صبر معنای جداگونه دارن صبر: به معنای قانون تکامل

    تحمل : اینه که فکر میکنی باید زجر بکشی و تحمل کنی و فکر میکنی که راه حل وجود نداره و دنبالش نمیری چون باورت اینه راهی وجود نداره …

    * اینکه یوقتایی هدایت نمیشیم به مسیر درست برای اینه که فکر میکنیم همین مسیر و باید ادامه بدیم (مسیر غلطی که توشیم ) و انتخابی جز این نیست

    * اگه چیزی خوب پیش نمیره یه ایرادی هست فکر نکنین خودش خود به خود درست میشه هیچ چیز خود به خود درست نمیشه و من باید تغییر کنم

    * بشین فکر کن کجاها تحمل کردی ممکنه ریشه ش برگرده بخاطر حرف مردم ، ترس، شرک یا بی ایمانی

    * هیچ بی احترامی رو کمبودی رو رفتار نامناسب و شرایط ناجالب و تحمل نکن چون راه داره همشون و همین که بدونی راه داره و تحملش نکنی به راهش هدایت میشی چون طبیعی نیست مشکلات فقر بیماری طبیعی نیست قدم اول هم همینه که تو بدونی راه داره

    حالا تجربیات خودم و در جواب به سوال میدم

    استاد جانم واقعا واژه تحمل خودش یه بار سنگینی داره چون خیلی از ماها یا خود من که تو خیلی جاها که تضاد برخوردم بقیه بهم گفتن تحمل کن میگذره اون موقع ها با قانون آشنا نبودم نمیدونستم تحمل کنمم نمیگذره شاید تموم بشه اما اون تضاد به شکل دیگه ای مجدد راهش و تو زندگیم پیدا میکنه مثل خوابهایی که میدیدم اغلبش فرار بود همش خواب میدیدم دارم از کسی چیزی که نمیدونم چیه فرار میکنم

    بیماری که وجود نداشت و تحمل میکردم رفتم دکتر اندوسکوپی کردم اما هیچ چیزی نبود و دکتر میگفت پاشو پاشو الکی جو نده خیلی ام خوبی اما چون فکر میکردم بیماری معده ارثی هست تو خانواده ما ناخودگاه دردش و احساس میکردم

    هر سال بهار تا قبل آشنایی با شما داخل و یه مقداری از بیرون لب و دهنم آفت میزد و من تحمل میکردم چون فکر میکردم همینه دیگه آلرژیه طبیعیه بعد آشنایی با قانون نفهمیدم چجوری برطرف شد چون من دیگه باورش نکردم

    اینکه ثروتمند نبودم و فکر میکردم طبعیه دختر تو سن و سال من نباید خودش ثروت داشته باشه و چون تحمل میکردم شرایط سخت و الگوهایی هم اینچنین میدیدم که پدرشون پولداره خودشون ثروتمند نیستن بعد فهمیدم خودمم و فقط خودم یعنی خودم خالق شرایط و سلامتی و روابط و ثروتمم پس وقتی فهمیدم طبیعی نیست دنبال راهش گشتم و راهشم تغییر باورها بود راهش دیدن الگوهایی از دخترخانمهای خودساخته حتی با سنین کمتر از سن و سال من و سن و سالی که فکر میکردم طبیعیه ثروت نداشته باشم بود

    یا فکر میکردم باید آدمهای دورمو تحمل کنم کسایی مثل فامیل و نزدیکانم مثلا عموها دایی ها یکی از عموهام چون یه کار دولتی خوب داشت و باصطلاح پارتی خوبی بود و از لحاظ مالی هم اکی بود یه دوره ای خیل رفتارش باماها بد بود یادمه وقتی پدرم زنده بود ازش پرسیدم این چرا اینجوری رفتار میکنه و پدرم با ذهن نااگاهش گفت کسایی که دوس داره و اینطوری رفتار میکنه و چون تورو خیلی دوست داره اینجوری میکنه و من همون موقع گفتم نمیخوام منو دوست داشته باشه و تحمل نکردم از همون سن کم و بعدها بزرگتر شدم عوامل بیرونی رو شناختم فکر کردم نگه داشتن این آدم یعنی آب نمک داشتن یجورایی و رفتاراش و شوخی های بدش و تحمل میکردم اما بعدها فهمیدم که این ادم تاثیری در زندگی من نداره و نه تنها ایشون بلکه کل روابط سم و حذف کردم

    البته این به این معنا نیست که دیوصفت بوده باشه رفتارش مناسب من نبود وگرنه ادم خوبی بود

    این اواخر یادمه همه میگفتن رییست و تحمل کن مجبوری چون هرروز داری میبینیش یادمه اواخری که میخواستم از کارم بیرون بیام پشت تلفن چنان دادی سر من زد که وایستادم وسط خیابون به گوشی قطع شده نگاه کردم و چون خیلی عصبی بودم هی با خودم نجوا میکردم که الان میرم چک و مدارک و پرت میکنم رو میزش (از بانک داشتم با مدارکش میومدم) فکر کرده چیه خانواده من تابحال با صدای بلند با من صحبت نکردن چطور جرات میکنه و … کلی نشخوار ذهنی اما بعد متوجه شدم باید ذهنمو کنترل کنم و از روی عصبانیت تصمیم نگیرم یکم دور زدم بیرون وقتی اروم شدم رفتم دفتر اونم اروم شده بود و داشتیم سوتفاهمی که پیش اومده بود و برطرف میکردیم و صحبت میکردیم من اگاهانه نخواستم نقش قربانی بودن و ایفا کنم چون حق با من بود و ایشونم فهمیده بود اما داشت الکی دلیل میورد و از موضعش کوتاه نمیومد که کم نیاره اروم که شد و من کارمو انجام دادم زد تو شوخی خنده و فهمید من سر سنگینم باهاش اخر کار داشتم میرفتم بیرون خیلی جدی و محترمانه بدون ذره ای عصبانیت گفتم آقا رضا بار آخرتون باشه با صدای بلند بامن حرف میزنید:)))) خودم داشتم از خنده منفجر میشدم از قیافش ولی جلوی خودمو گرفتم یهو عصبی شد با داد گفت چییی چشششم بعد ادای منو درآورد من با همون ارامش گفتم بهرحال من حرف خودمو زدم هرچیزی هم بود حق نداشتین اونطوری بامن صحبت کنین میتونستم بدون هیچ حرفی از همون مسیر برگردم برم احترام گذاشتم بهتون پس بهم احترام بزارین و این موضوع تموم شد اما خب بعدها نشانه های واضحتری اومد که نباید شرایط و تحمل کنی تو کار خودت و انجام دادی و فرکانس جوری منو ازونجا کند که تو یه تصمیم شجاعانه اومدم بیرون جایی که انتظارش و نداشتن و درگیری و بحث و جدلی هم نبود بعد اون خدا درهای بیشتری رو برام باز کرد پول آموزشی که برای کار خودم میخواستم برم معجزه آسا جور شد و یه پولی دستم اومد که بتونم وقتی ازونجا بدون یه قرون گرفتن بیرون بیام بتونم روزگارمو تا وقتی که اموزشم تموم شه و کارم اکی بشه سپری کنم و شکر خدا هنوز پیش نیومده بخوام لنگ باشم الان شرایطم با وقتی که سرکار میرفتم تفاوتی نداره چون با سطل سوراخ اون موقعم پولی برام نمیموند و الان حداقل هزینه های اضافی و ایاب ذهاب حذف شده خدایا شکرت بابت وجود استاد راهنمامون خدایا شکرت بابت بودن در مسیر توحید از تو میخوام منو در مسیر راست مسیر کسایی که بهشون نعمت دادی نگه داری نه مسیر گمراهان نه جایی که قرار باشه شرایطی رو تحمل کنم

    ممنونم استاد عزیزم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    حمید رستم زاده دون گفته:
    مدت عضویت: 836 روز

    انجام دادن کارهای سخت وزیاد به تنهایی درشغلم توقع داشتن انجام همه این کارها توسط کار فرما ازمن امانم دراورد،2,باور اینکهشغلم ازدست بدهم بیکار بشم می ترسیدم و دنبال رضایت بیشتری از کار فرما خودم تا حقوق بیشتری بگیرم 3,باور اینکه من هم یک نیرو برتری دارم به نام خدا اکه ازمن مراقبت می‌کنه رزق روزی خدای من میده دیگه نباید ترسی داشته باشم4,خدا باورکردم قدرت به خودش دادم نه غیر او وباور اینکه من آدم با ارزش هستم من یک استاد کار هستم با تجربه هستم نباید همه کارها را به تنهایی انجام دهم باید تقسیم کار کنم 5,همکاری‌های بیشتر در کنار رمان قرار گرفتند و تقسیم کار کردم دیگه اون حد فشار کار از دوش من گرفته شد خدا را شکر خدا را شکر و کارها به راحتی انجام میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: