میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 53 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

804 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه محمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام بر استاد قدرتمند عززززززیزم

    خدا جونم هزارران بار شکرت عاشقتتتتم که اینقدر این روزها حالم خوبه

    یکی از مواردی که داشتم تحمل میکردم بی احترامی یکی از نزدیکترین افراد زندگیم بود.به جای اینکه به این فکر کنم که تو خودم ایرادی وجود داره توپو تو زمین طرف مقابلم مینداختم وهمش میگفتم اون .اون .اون

    ودل خودمو خوش میکردم سزاشو میبینه چون اون ایراد داره اما فهمیدم وپذیرفتم درون خودم مشکل داره به محض قبول مسولیت هدایت شروع شد وراه حل بهم گفته شد من قبول کردم ایراد از درونمه و نباید به بهانه خوب شدن طرف مقابلم

    این وضعو تحمل کنم خودم که تغییر کردم شرایط تغییر کرد ودیگه بی احترامی تکرار نشد

    من ترس داشتم واین ترس از بی ایمانی بود

    اماالان خدارو عین یه دوست فوق قدرتمند کتارم دارم که هدایتم میکنه .حفاظتم میکنه ولحظه به لحظه با منه

    خدا جونم شکرررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3543 روز

    به نام خدا

    سلام به استادعزیزم

    روزشمار تحول زندگی من روز 147

    خداروشکر میکنم که در این مسیر زیبا هستم و این سایت مامن آسایش روح و روان و تغییر باورهایم است و امروز این فایل گنج برگی از سفرنامه هست که اون رو گوش دادم و باران زیبایی که در آخر فایل بود رو دیدم و خوش به سعادت استاد و خانم مریم که خداوند این همزمانیهای زیبا رو نصیب اونها میکنه و بوجود میاره براشون . من در زندگیم شده که افراد و شرایطی رو تحمل کرده باشم اونهم پذیرفتن اون شرایط و باورهایی که داشتم اما روح و روانم از تحمل فرد یا افرادی سازگار نیست و شده که از معاشرت با اونها کناره گیری کردم و اونهایی که خیلی نزدیک بودن در حد سلام و صحبتی جزئی و همیشه سعی می‌کردم که خودم رو وارد فرکانسشون نکنم و در مورد شرایط نادلخواه تحملش همیشه برام‌ سخت بوده و خودم رو با سپردن به خداوند و تمرکز بر افکاری که حس خوبی بهم میدن خودم رو تسکین میدادم و بعدها شده که خدا دری باز کرده و اون شرایط رو ترک کردم و عوض شده ودر مورد افراد هم همینطور . اما‌ شده که جاهایی میدونستم که انتخاب خودم بوده و ادمها وشرایط هم زیاد بد نبودن و خودم رو تغییر دادم و اوضاع بهتر شده و امروز تو این فایل این اگاهی رو کسب کردم که میشه اوضاع رو تحمل نکرد و هر مشکلی راه حلی دارد و فرق بین صبر و تحمل رو در این فایل فهمیدم.

    خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2077 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا تنها تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری میجویم

    خدایا من را به راه راست هدایت کن

    راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای

    سلام و درود فراوان به استاد عزیزم، بانو شایسته گرامی و همه دوستان خوبم

    عصر قشنگتون بخیر و شادی

    خدایا شکرت چه قدر نیاز به اگاهی های این فایل داشتم

    خدایا شکرت این قدر دقیق و به موقع به خواسته ها و نیازهای من پاسخ میدی

    تمام اتفاقات زندگی من، تمام شرایط، تمامی برخورها و…

    همه و همه حاصل باورها و فرکانس های خود من هستن

    من تابع شرایط و دنیای بیرونم نیستم

    خداوند من رو آزاد افریده و زندگی من کاملا تو دستای خودم قرار داره

    دنیای بیرون من، اینه افکار و باورای خودم هستن

    هیچگونه محدودیت و مانعی تو دنیای بیرون وجود نداره

    محدودیت ها و کمبودها و موانع، همشون زاییده شده ذهن خودم هستن

    اگه الان شرایطی هست که ایدآل من نیست،

    اگه الان وضعیتی هست که مورد دلخواه من نیست

    ایراد از خودمه

    این منم که باید تغییر کنم تا دنیای بیرونم تغییر کنه

    این منم باید فکرم و باورهام رو تغییر بدم تا خدا منو به ایده ها و راه حل های فراوان و راحت خودش هدایت کنه

    زمانی به این راه حل ها و مسیرای راحت و ساده خدا هدایت میشم و اونا رو دریافت میکنم، که نپذیرم،

    نپذیرم انچه که هست رو، نپذیرم شراط نا دلخواه رو، قبول نکنم همینی که هست رو، نترسم از حرف مردم، نترسم از قضاوت های بیجا،

    شرک درونم رو کمتر و کمتر کنم و تسلیم هدایت‌های خدا باشم

    اگه من درخواستی دارم اگه من خواسته ای دارم، پس خدا هم راه حلش رو میدونه

    و راه حل های خدا بسیار فراوان، ساده و راحت هستن

    هیچ مسئله‌ای بدون راه حل نیست

    هیچ درخواستی هم بدون پاسخ نیست

    خدا خودش گفته بگو چی رو میخواهی، تا اون رو بهت بدم

    تو فقط درخواست کن، تو از من بخواه، تو سوال کن، تا من هدایتت کنم

    پس من وقت و انرژیم رو روی خودم میذارم، با توکل امید و ایمان و انگیزه ادامه میدم و همه جوره خودم رو تسلیم هدایت‌های خدا میکنم

    خودم رو تغییر میدم، خودم رو رشد میدم، خودم رو بزرگتر میکنیم، علم و اگاهیم رو بالاتر میبرم، دایره امنم رو وسیعتر میکنم، تا مسائل و چالش‌ها رو درونم حل کنم

    خدایا شکرت بخاطر قوانین بدون تغیر و ثابتی که وضع کردی

    شکرت که قدرت خلق زندگیم رو به خودم دادی

    شکرت که از رگ گردن به من نزدیکتری و به درخواست‌های من پاسخ میدی

    شکرت که تنها قدرت و فرمانروای کل این عالم باعظمت هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    منصور زمانی گفته:
    مدت عضویت: 971 روز

    سلام میکنم به استاد وهمکارن پرتلاششون وهمچنین به اعضای محترم سایت عباسمنش

    من چند وقتی میشه هدایت شدمدبه اینکه روی فایلهای دانلودی کار کردن و این وبگم از تجربه خودم که من خیلی زود بعد از دو سه ماه اول عضویت ام کشف قوانین رو خریدم وفقط روی اون کار می‌کردم بعد دوره عزت نفس وکتابهای استاد ویه جاهایی انکار چیزی از این آگاهی ها رو درک نمیکردم تا دیگه روی دوره ها کار نکردم وفقط روی دانلودی ها تمرکز کردم بچه ها مخصوصا اونایی که دوره تهیه نکردین حتما از فایلهای دانلودی شروع کنین تا از بیس متوجه قوانین بشین این تجربه رو خواستم با شما به اشتراک بزارم

    الان بادیدن این فایل یه سوالی که ذهنم رو در گیر کرده که استاد توی فایل مصاحبه با دوستان قسمت 66 مصاحبه با آقا عرشیا در دقیقه 51 تا 60 در مورد قانون تکامل صحبت میکنن که اونجا میگن تکامل به معنی زمان نیست به معنی تعداد تجربه هست ومیگن اگر برم صبح تا شب در مورد یه مسئله چیز یاد بگیرم بعد چند ماه تو اون مستر میشیم بعد مثال در مورد دوره سلامتی میارن که تمرکزی روی این موضوع کار کردن ودر عرض چند ماه توش مستر شدن حالا توی این فایل میگه تکامل به معنی صبر هست مثال میزنن که اگه میخوای زبان یاد بگیری اینجوری نیست که روزی 15 ساعت بخونی و وهفته ای زبانت خوب بشه واین یک روندیه ،کلا گیج شدم انکار تو این فایل واون فایل دوتا چیز متفاوت در مورد تکامل متوجه میشم ،ممنون میشم از دوستان اگر میتونن بهم کمک کنن تا من بهتر این موضوع رو درک کنم ممنون از همه شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمد لطفیان مقدم گفته:
      مدت عضویت: 227 روز

      سلام خب هرچیزی یه سقفی داره دیگه نمیشه بری خارج از ظرفیتش وایسی بگی این باید خارج از این ظرف جواب بده نشدنیه. قطعا تلاش و کار بیشتر نتایج رو تسریع میکنه اما تا یه حدی که در ظرفیتش هست این کار انجام میشه تازه اگه به کیفیتش آسیب نزنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    به نام خدا

    سلام به شما استاد عزیز و خانوم شایسته خدا قوت

    خدایاشکرت بابت این همممممهههه زیبایی این همه نعمت و این همه ارامش خدایا شکرت بابت این همزمانی و این که هر بار به صورت واضح هدایت میشم و جواب میگیرم

    استاد چقدر این فایل عالی و به موقع بود

    من گذشته رو کار ندارم ولی در حال حاضر تو کسب و کار خودم شرایطی هست که همه هم صنفیا میگن طبیعیه مثلا دیماه بازار یکم ضعیف باشه طبیعیه

    چکی کار کردن طبیعیه فروش کم طبیعی و‌…

    خود من هم با اینکه دارم کار میکنم ولی تو باغ نبودم

    امشب فهمیدم که چیارو دارم تحمل میکنم و چیزی نمیگم

    چرا من با مشتری هایی کار میکنم که بد حسابن

    هر بار بهونه میارن که فروش نداریم و نمیتونیم حساب بدیم

    چرا من کاری که تولید میکنم‌رو خودم نمیفروشم و میدم به بنک دار تا اون بفروشه برام بعد من با صدتا داستان حساب بگیرم و چک بگیرم و…چرا من دارم تحمل میکنم که حتی هزیته های جاری کارمم به سختی بیاد

    ته همه اینا شرک و ترس از دست دادن مشتریه

    شرکه

    ترسه

    اینکه مثلا خب حالا این مشتری اینقدر پول داد بعدش چی هفته بعد چی

    محدود دونستن و باور کمبود هست که داره قطره ای وارد میشه پول به کارم

    اینکه حالا این مشتری که خرید کرد همین یه بار بود

    اگه اون مشتری های عمده و گنده خرید نکنن پس میخوای چه کار کنی وحید و پشت همه اینا ترس و وحشت وجودمو میگیره

    پس باعث میشه که بگم کنار بیا یکم صبر کن درست میشع بفروشن میدن .نخیر درست نمیشع تا زمامنی که من درست نشم

    صبر با تحمل فزق داره و من دارم تحمل میکنم به خاطر ترس از دست دادن این مشتری و اون مشتری

    چقدر این فایل قشنگه و میشه روزها گوش داد

    ممنون استاد عزیزم بابت این اگاهی ها و این حرفا

    یه بار دیکه خدا رو شکر میکنم که میتونم این هگه زیبایی ببینم و لذت ببرم

    شاد باشبد و پر روزی و صبور️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سعیده حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2483 روز

    سلام استاد گلم

    به چه فضایی و چه تصاویر فوق العاده ای…

    جدیدم هم ک درحین پیاده روی فایل تهیه میکنید تا چشم ما بیشتر زیبایی ببینه، خییییلیی خوبههه

    دلم واستون تنگ شده بود شاید یکی دوهفته بود سایت نیومده بودم البته هم متاسفانه و هم خوشبختانه..

    متاسفانه واسه اینکه روی ماهتون رو ندیدم و حرف هاتون رو نشنیده بودم ..

    خوشبختانه واسه اینکه مشغول با اموزش دیدن و تمرین کردن با دوره عالی برنامه نویسی ای ک چقدررررر خدا با یک دست عالی و دریک زمان فوق العاده واسم خرید، بودم و هستم.

    ولی دیگه باید یک برنا مه بریزم و وقتم رو واسه همه چیز بذارم هم روی ذهنم کار کنم و هم روی آموزش دیدن ک عاشق هردوشون هستم …

    خب بریم سراغ اصل مطلب.

    من از سال 89 هم فرکانس شدم با داستانی ب اسم ام اس البته از نوع خوش خیم و اذیت نبودم …

    و نکته اینجا بود ک چه راحت قبولش کرده بودم نه با حس منفی ها …

    فقط پذیرفته بودمش ک خب دیگه منم لابد باید دچارش میشدم دیگه مثل بقیه ک دارنش!

    و داروهم مصرف میکردم تعدادی قرص و هفته ای یک امپول!

    و اوضاع هم خوب بود . سفر میرفتم هرهفته پیکنیک میرفتم پیاده روی های چندین ساعته میرفتم و ….

    تا اینکه سال 97 ک اول باشما و کلا مسائل اینچنینی آشنا شدم ( مثبت اندیشی و اینکه بدن خودش خودش رو درمان میکنه و … همه چیز دست فکر و ذهن خودم هست و …. الی آخر.

    خودم بدون کم کردن دارو یک هو قطعش کردم…

    و در توهمی بسر بردم 4سال ک من خوبم و مسئله ای ندارم..

    با اینکه داشتم ینی بوجود اومد و خوبم نبود..

    میدونین چی میخوام بگم؟

    میخوام بگم اون موقع ک من این قضیه رو پذیرفته بدوم اوضاع فیزیکیم خیلی هم بهتر از الان بود لاقل، ولی از بعده اینکه دیگه گفتم نه، داستان هام شروع شد. حتی من دوره قانون سلامتی روهم برای همین قضیه شروع کردم و به جرات میگم 90 درصد رعایتش کردم ولی هیچ نتیجه ای برام نداشت!

    الان دیگه از اواخر فروردین سبک غذایی عادی دارم ولی خیلی اون سبک رو دوسداشتم اینکه همیشه سیری و فقط یکبار نیاز داری غذا بخوری. ولی بلاخره بهش برمیگردم چون میدونم ک دوره عالی هست و قطعا ایراد از من بوده و به این نتیجه رسیدم ک من با ام اس هم فرکانس هستم چون باورام و ذهنیتم خییلیی ایراد داره و تازمانی ک درست نشه سبک سلامتی هم روم اثر نداره همانطور ک با گذشت 7 ماه نداشت. مشکل ازون نبود بلکه از ذهن من هست .

    لپ کلام اینکه کامنت نوشتم تا از دوستان کمک بخوام اینکه من الان این بیماری رو قبول ندارم ومیدونم ک طبیعی نیس ک من مثل دیگران طبیعی نباشم و میدونم ک باید

    سلامت و پر توان باشم ولی اینکه نیستم خب بنظر خودم راه حل در ذهنم هست اما چکار کنم ؟؟؟

    چی بهش بگم؟؟

    چه باوری بهش بدم؟؟

    چرا اون موقع ک پذیرفته بودم اوضاع بظاهر خوب بود ولی الان ک میدونم نباید باشه، بیستر هست ؟!

    ( البته اینم بگم ک مهر گذشته به‌علت یک حمله سنگین (بعداز 5_ 6سال) دکتر رفتم و شروع ب مصرف مجدد قرص کردم با وجود اینکه خیلی مقاومت ب مصرف دارو داشتم اما سعی کردم باورم روی دارو عوض کنم و …

    ک جای گفتنش اینجا نیس و کامنت طولانی میشه ..)

    میدو نم کامنت مثبتی ننوشتم اما چون حس کردم بی ربط به این فایل نیس حسم گفت بنویسم تا شاید خدا به این طریق هدایتش رو بهم برسونه چون واقعا مشتاقم و میخوام ک بسلامتی هدایت بشم. ک قطعا حق طبیعیم هست.

    امیدوارم خدا در این مورد هم هدایتم کنه و راه حل رو بهم بگه..

    همانطور ک خییلی قشنگ در زمینه کد نویسی و سایر زمینه ها ب جواب هایی ک نمیدونستم هدایتم میکنه و لبریز ذوق میشم

    در آخر ممنونم ازتون استاد جونم با فایل ها و صحبت های ارزشمندی ک واسمون میفرستید شاد باشید همیشه.

    و پیشاپیش ممنون از دوستای گلم ک کامنت طولانی من رو خوندین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Mahdi Atharipour گفته:
    مدت عضویت: 2090 روز

    من سال‌هاست ک نتونستم از ایران خارج بشم و بعداز 3 سال ونیم ک در اروپا بودم 2018/5/25 اومدم ایران و گرفتار شدم و اینجا موندم واقعا دلم نمی‌خواد حتی یه لحظه دیگه ایران باشم ولی دوست دارم مثل دفعه پیش با پول با راحتی با آرامش با آزادی کامل از ایران برم و ایندفعه فقط و فقط امریکا رو برای زندگی انتخاب می‌کنم ولی الان واقعا دارم زندگی در ایران رو تحمل می‌کنم و نمی‌دونم چرا رفتن من ایندفعه اینقدر طولانی شده و من اینجا گیر کردم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ارمغان رضوی گفته:
      مدت عضویت: 1292 روز

      سلام دوست عزیز چون شما لذت نمیبری از زندگیت در حال حاضر در ایران و تمرکزت روی نازیبایی ها هست تمرکز روی زیبایی هدایت شدن به زیبایی های بیشتررو بیشتر هست

      تمرکز روی نازیبایی ها هدایت شدن به نازیبایی های بیشتر هست و همینطور مراقب تمام و کمال ورودیهای ذهنتون بودن که با کیا رفت و آمد دارین چی رو میشنوین چی رو میگین چی رو میبینین باید مراقب باشین به شدت و لذت ببرین از این فضای بهاری ایران که هر نقطه ش بهشته واقعی هست منم تو همین ایران تهران دارم زندگی میکنم با اینکه موقعیته مهاجرتم دارم اما فعلا پلنم چیزای دیگه هست هدفم چیزای دیگه هست چون رها هستم نیاز و احساس نیاز و احتیاج به چیزی مثل مهاجرت ندارم و‌دارم از لحظه لحظه ی زندگیم تو همین ایران با اگاهی های استاد لذت میبرم و بهشت رو برای خودم ساختم اگه تونستین به این مرحله برسید خیلی راحت مهاجرتتون کاملا به صورت طبیعی رخ میده به صورت طبیعی رخ دادن هنره

      دوره های استاد رومثل دوازده قدم مثل کشف قوانین زندگی و دستیابی عملی دستیابی به رویاها حتما تهیه کنین و انجام بدین تمریناتشو

      موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Mahdi Atharipour گفته:
        مدت عضویت: 2090 روز

        سلام دوست گرامی

        بسیار از شما و راهنمایی هاتون و آموزش‌های سایت استاد عزیزمون سپاسگزارم ک این آگاهی‌ها و گفتگوها با قشر متمایز و اون‌درصدی از جامعه ک بدنبال تغییر درونی و دنیای خودشون هستند چنین موقعیت و امکان مرور و کشف وجود خودمون رو ب همه‌ی ما داده .

        در حال حاضر قدم اول از دوره دوازده قدم رو ب پایان رسوندم و‌ پای کار هستم تو این راه، ولی دقیقا بخاطر تمرکز ناخواسته‌ای ک برام بسیار سخت شده تغییر جهتش، حتی تمرین ستاره قطبی من اون نتیجه دلخواهم رو نداده.

        دوست دارم بنابر پیشنهاد شما بیشتر روی نتایج مثبت روزانه‌ام تمرکز داشته باشم پس ؛

        الان از نظر رابطه با اطرافیان و برخوردهای اجتماعی مخصوصا در ترافیک و رانندگی فوق‌العاده با همه نسبت ب این چند سال گذشته ب صلح و آرامش رسیدم ک خیلی برام آرامش درونی بهمراه داشته.

        از لحاظ احساس لیاقت تمرین جلوی آیینه برام سخت بود چون واقعا باخودم بخاطر نتایج اخیر قهربودم ولی در حال حاضر در حال ایجاد رابطه صلح و دوستی و آشتی با خودم هستم ک این رو در آینه در چشم‌هایم خودم کاملا می‌بینم.

        امید ب آینده‌ام خیلی زیادتر و بهترشده.

        در رابطه عاطفی هم خیلی پیشرفت کردم ولی منم مثل شما هنوز ب اون رابطه دلخواهم نرسیدم ک اونهم دور نیست .

        در مورد درآمد هم بهتر شدم و نوید هایی از دریافت سود ب همین زودی‌ها تو یه سری از سرمایه‌گذاری هام دارم احساس می‌کنم.

        دوست داشتم یکسری از نتایج مثبتم‌رو در جواب شما بگم ک تمرکزم بیشتر روی نکات مثبت جلب بشه و از این گفتگوی متمرکز بر نکات مثبت بسیار خوشحال و از خداوند بزرگ سپاسگزارم

        با سپاس از استاد عزیز و سرکارخانم شایسته عزیز (پدر و مادر خانواده عظیم و در مسیر سعادت و پیشرفت عباسمنش ) و تمام اعضا این خانواده‌ی دوست داشتنی

        همه‌مون رو ب خداوند می‌سپارم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نیلوفر امتحانی گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    خدایا شکرت

    ممنون از آگاهی این فایل واقعا عالی بود.

    من هم همین تجربه رو داشتم. پسر نوزادم تا صبح گریه می کرد من و مامانم کاملا بی خواب و مریض شده بودیم و خیلی روزای سختی بود. دقیقا مثل شما من هم وقتی به پزشک مراجعه کردم یه خنده کرد و گفت نکنه فک کردی مادر شدن به همین سادگی بچه بزرگ میشه و می خوابه و بیدار میشه؟ کلی هم بهم خندید. بعد از دو ماه گفتم این که نمیشه اصلا اگر دل درد داره می برمش پیش بهترین دکتر فوق تخصص کودک تا بلاخره این دل درد خوب بشه. باورتون نمیشه.

    دکتر که خدا ایشالله خیر و سر ریز کنه تو زندگیش گفت چقدر پسرت صبوره با این پوست خشکش الان آرومه. باید با یه کرم مخصوص چربش کنی. و از همون شب از همون شب پسر من خوابید. خدا میدونه چقدر به همه کسایی که بچه دارن این تجربه رو گفتم که دنبال راه حل باشید و نزارید که بچه الکی زجر بکشه از دکترای مختلفی سوال کنید.

    ممنون با این فایل این خاطره و درس یاد آوری شد برام.

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1247 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    تفاوت عظیمی بین مفاهیم تحمل و صبر وجود دارد:

    صبر:

    -بسیار تحسین برانگیز است و در قرآن بیان شده و

    -به معنای درک قانون تکامل است

    زمانی که گیاهی را می کاریم باید صبر کنیم تا رشد کند:

    رشد کردن: نیاز به طی شدن روند دارد اینگونه نیست که با انجام اقداماتی افراطی نتایج یک شبه و یک دفعه بگیریم

    تحمل:

    -به معنای زجر کشیدن به این خاطر که:

    می ترسیم بی ایمان و مشرک هستیم حرف مردم تایید و تحسین آنها برای ما حائز اهمیت است فکر می کنیم راهی وجود ندارد و شخص مهمی هم به ما گفته هیچ راه حلی وجود ندارد فکر می کنیم همین است که هست

    به خود تعهد دهیم:

    هرگز اتفاقات نامناسب را تحمل نکنیم

    اگر مرتبا با اتفاقات نامناسب مواجه می شویم:

    آن را تحمل نکرده و به دنبال راه حلی برای رفع آن باشیم

    هیچ اتفاق رنج آوری : طبیعی نیست

    هر مسئله ای راه حل دارد:

    *اگر باورهای مناسبی داشته باشیم

    *به دنبال راه حل خواهیم بود

    بنابراین:

    *در زندگی خود اتفاقات نامناسب را تحمل نکنیم همواره به دنبال یافتن راه حل باشیم

    * بدانیم هیچ اتفاق نامناسبی خود به خود درست نخواهد شد

    *ما باید تغییر کنیم تا: مسائل ما حل شود

    *تنها با تغییر باورها: می توانیم شرایط و اتفاقات زندگی خود را تغییر دهیم

    اگر شرایط نامناسب را تحمل نکنیم:

    به سمت راه حل آن هدایت می شویم

    صبر همراه با: ایمان امید تکامل و توکل است

    تحمل همراه با: تسلیم شدن در برابر بدبختیها و مشکلات باور به اینکه راه حلی برای حل مسئله وجود ندارد و احساس ناتوانی است

    به دلیل باورهای نادرست: شرایط نامناسب را تحمل می کنیم

    بررسی کنیم:

    چه شرایط سختی را تحمل می کنیم ؟ چرا؟

    اگر بدانیم راه حل برای تمام مسائل وجود دارد:

    به سمت آن هدایت می شویم

    زمانی که شرایط نامناسب را تحمل می کنیم: هدایتی از سمت خداوند دریافت نمی کنیم

    فقر بیماری روابط نامناسب مشکلات : طبیعی نیست راه آن را بیابیم مسائل خود را حل کنیم:

    خداوند ما را هدایت می کند

    قدم اول برای تغییر شرایط نامناسب:

    نا امید نشدن از هدایت و لطف خداوند تحمل نکردن شرایط نامناسب و تغییر باورهاست

    ما در ذهن خود برای خود محدودیت تعیین کرده ایم:

    اگر بتوانیم ذهنیت خود را تغییر دهیم می توانیم اتفاقات زندگی خود را دگرگون کنیم

    اگر باورهای خود را تغییر دهیم:

    شرایط زندگی ما به کلی متحول خواهد شد

    سپاسگزاری ما از خداوند باید به دلیل:

    قوانین ثابت و بدون تغییر عدل بی نهایت اینکه تمام زندگی خود را تنها با باورها و فرکانس های خود رقم زده و لازم نیست اتفاقات نامناسب را تحمل کنیم باشد

    اگر مسیر به سختی پیش می رود:

    باورهای درونی ما نامناسب است ترمزها و مقاومت های ذهنی خود را تشخیص داده و اصلاحشان کنیم

    راه حل ها همیشه وجود دارند: ما باید باورها و فرکانس های خود را تغییر دهیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1257 روز

    سلام به همه

    اول این که من کاملا به صورت اتفاقی دقیقا در زمانی که خیلی بهش نیاز داشتم این فایل رو دیدم و میدونم صرفا با دیدن این فایل قرار نیست مشکلی که الان دارم حل بشه ولی مثالی از زندگی خودم به ذهنم رسید که باعث شد حس کنم میتونم مشکل الانم رو هم با تحمل نکردن حل کنم.

    من از مرداد امسال وارد یه شغل جدید شدم و که کلی ویژگی های مثبت داره و حتی به هدف سه برابر شدن درآمدم توی پنج ماه هم رسیدم با این شغل اما یه مشکلی بود اونم محل نشستن من توی شرکت بود.

    شاید خیلی پیش پا افتاده به نظر برسه ولی من واقعا اذیت بودم به خاطرش. همه کارمند ها داخل دفتر میشستن و من توی راهرو بودم طوری که در سرویس بهداشتی جلوم بود و در اتاق مدیر پشتم (دقیقا جایی مینشستم که برای منشی تعریف شده بود) من این موضوع رو با مدیر داخلیمون مطرح کردم و گفت داریم میز میخریم که تو هم بیای داخل و نگران نباش اما حتی بعد از خرید میز هم باز من جا به جا نشدم.

    دلایل این که من دوست نداشتم اونجا بشینم خیلی زیاده یکی این که انواع صدا ها رو از سرویس بهداشتی باید تحمل میکردم. دو این که شرکت ما طبقه یازدهم یک برجه و ویو خیلی خوبی داره ولی من کل روز منظره ای که میدیدم یه کتابخونه خالی بود. و این که مدیر شرکت هر وقت حال نداشت از جاش بلند بشه منو صدا میکرد تا در اتاقش رو ببندم یا چراغ رو براش خاموش روشن کنم.

    خلاصه که تک تک اینا خیلی رو مخم بود و هر روز صب قبل رفتن سرکار یه دور واسه همش تو دلم غر میزدم.

    تا این که چند هفته پیش دیگه از دست خودم عصبانی شدم و گفتم حالا تو هی غر بزن هی خودتو زجر بده کاری که نمیتونی بکنی پس ولش کن دیگه و برای این که فقط یکم شرایط برام قابل تحمل تر بشه شروع کردم توی دفتر شکرگزاریم از نکات مثبتی که همون جای بد اون موقعم داشت نوشتن.

    مثل این که خب من توی فضای خیلی خصوصی تری هستم و کسی به کارم کار نداره یا هروقت میخوام میتونم هندزفری بزارم یا این که میز من از همه بزرگتر و جا دار تره و یکم آروم تر شدم و کلا دیگه بیخیال تغییر جا شدم و اصلن بهش فکر نمیکردم و یهو یه روز مدیرعامل اومد تو بخش ما برای کار دیگه ای و موقع رفتن گفت دنیا توام جمع کن برو تو بشین دیگه از فردا.

    شاید این اتفاق برای من نه ماه زمان برد ولی بالاخره شد اونم دقیقا وقتی اصلا بهش فکر نمیکردم و کل کاری که براش کردم دو سه تا خط شکر گزاری و چندباری هم گفتن این جمله با خودمم بود که من این جای جدید رو میخوام و طبق قوانین به من داده میشه. من در طول این نه ماه فقط با حس بد داشتم شرایط رو تحمل میکردم و هرروز زجر میکشیدم و با چندتا از همکارام راجع به این اذیت شدن حرف میزدم و فقط چند هفته بعد از این که سعی کردم تو شرایط موجود حالم خوب بشه و حتی در جواب حرف بقیه که هی میگفتن دنیا پس تو کی میای تو پیش ما بشینی فقط لبخند میزدم و بحث رو عوض میکردم نتیجه اتفاق افتاد.

    الان جا به جا شدم و ویوم عالیه و حتی میزی که من دارم از میز بقیه جادارتر و بزرگ تره و حتی زاویه میز هم طوریه که میشه گفت تقریبا هنوزم اون ویژگی خصوصی بودن رو داره و کسی به مانیتور من دید نداره و عالیه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: