میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 49 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

817 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرحناز کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند

    واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

    بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند

    باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم

    درود و سلام فراوان برا ستاد عزیز وخانم شایسته و دوستان پر انرژی این سایت بی نظیر

    به به یه صبح دلنشین دیگه و پنجره زیبای دلم باز شد به روی پرادایس بی نظیر ،استاد خوش تیپ وخانم شایسته همراه

    به خدا آدم چی میخواد وقتی این همه زیبایی واین همه نعمت جلوی چشمامون من که کیف میکنم خدایا شکرت

    فایل بی نظیر ،کامنت های عالی دوستانم وتشکر ویژه از آقای خوشدل که چقدر عالی کامنت می نویسند

    صبر ،تحمل

    همه مون با هر دوش از زمانی که خودمون را شناختیم اشناییم چقدر تو گوشمون‌کردن ،باید صبور باشی باید تحمل داشته باشی

    یک عمر رو دوشمون گزاشتن تحمل را به جای صبر

    از بچگی خواستیم بگیم چرا این معلم اینجوری ،گفتن هیچی نگو باید تحمل داشته باشی

    گفتیم چرا هر کی میاد خونمون هر چی میگه ما باید انجام بدیم ،گفتن بزرگتر تو باید هیچی نگی

    گفتیم این لباس را می خوایم گفتن باید تحمل داشته باشی

    ازدواج کردیم گفتیم چرا اینجوری طرف مقابلمان گفتن تحمل باید بکنی زندگی همین

    بچه آوردیم گفتیم چرا اینجوری اذیت می کنه ،گفتن تحمل داشته باش بزرگ میشه خوب میشه

    راستی این تحمل تا کی ،،،،

    از وقتی خودم را پیدا کردم با لگد کوبیدم به همه ی این تحمل ها شاید اولش خیلی سخت بود یه عمر این تحمل سوارم شده بود ولی باتوکل بر خدا و نشنیدن و تو گوشم پنبه گزاشتن تونستم ازش پل موفقیت بسازم

    یادم گاهی وقت ها از طرف خانواده ام حرف زور می شنیدم همش یاد گرفته بودم تحمل کن

    جالب بعد می‌دیدم سوارم شدن اگر هم حرفی میزدم آدم بد میشدم

    ولی یاد گرفتم تحمل نکنم حرفم را با احترام بزنم دوست نداشتن نیان پیشم ناراحتی نداره

    یا اینکه یادم چند سال پیش منتظر بودم همسرم بیاد تا من برم بیرون یا چیزی بخرم گاهی وقت ها بحثمون میشد وچون کار زیاد داشت می گفت همین دیگه

    وقتی خودم را پیدا کردم حالا اون که به من میگه میای بریم بیرون واقعا چقدر فرق بین تغییر خودت با این جهان هستی

    اینقدر خوب روی خودت کار کنی که نیازی نباشه تحمل کنی ،تحمل به نظر من یه ترس ،ترسی که تو نمی خوای از خودت جدا کنی

    استاد عزیزم خیلی زیبا بیان کردن

    چرا بشینیم تن بدین به تحمل واکنش ما راه کار ها را جلوی ما قرار میده

    خدا را شکر می‌کنم بابت این همه آگاهی که از جانب شما استاد عزیزم و دوستان بی نظیر دراین دفتر چه الهی که هروز یه برگش را با هم ورق می‌زنیم

    دوستتون دارم استاد ،موفق و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2516 روز

    به نام خداوند مهربان

    و سلام و سپاس از خانواده صمیمی ام

    کاش امکان بارگذاری فیلم یا عکس در بخش نظرات و دیدگاه ها بود. زمانی که تصاویر ارسالی شما را با عشق دنبال میکنم در طول روز همان تصاویر را در پیرامون خود میبینم

    همیشه بوده ولی من توجهی نمیکردم

    برای آگاهی هایی که با ما به اشتراک میذارین سپاس فراوان و سلامتی و خیرو برکت در زندگیتون جاری

    صبر یا تحمل؟

    از خودم تعجب میکنم چرا نسبت به همه این جیزها غافل بودم و ذهنم در بیهوده کی ها پرسه میزد

    اگر چیزی ایرادی داره باید دنبال راه حل باشیم

    وقتی میپذیرم و باور دارم انتخاب دیگری نیست و همین راه هست به مسیر دیگری هدایت نمیشوم

    خیلی از مواقع شرایط حاکم در زندگی ام و شرایط نادلخواه را پذیرفتم و تحمل کردم

    بعد از عقد بخاطر جریاناتی که طی مراسم عقد پیش اومد با انتقادهای شدید همسرم مواجه شدم

    و بعداز اون انتقاد پشت انتقاد

    شاید خیلی از انتقادها برای تغییر من خوب بودند پذیرفتم که من مشکل دارم و باید درست بشوم

    ولی از یک جایی به بعد حجم انتقادات ازاردهنده شد این یک جایی سالهای سال طول کشید با اینکه خودم از عملکردم بعنوان همسر کارمند راضی بودم ولی انتقادها……….

    حتی اگر کاملا هم درست بود طغیان کردم و گفتم من همین هستم

    هرچی که هست میخوای بخواه نمیخوای فکری بحال خودت بکن

    و یک تغییر اتفاق افتاد

    انتقادها کمتر شد

    ولی بود

    بعد بی توجهی کردم

    ولی دوباره قوت گرفت

    دوباره حمله

    گویا بهترین دفاع برای من که دنبال صلح و آرامش هستم حمله بود

    تا شرایط استیبل بشه و چالبه خطاهای من هم کمتر شد.

    درمورد فرزندانم انتقادها و یا شوخی ها که:

    شیطون هستند گوش به حرف نمیدن

    در حالیکه

    فرزندانی بسیار خلاق باهوش هستند

    میگن ناظر جنس منظور رو تعیین میکنه

    یا

    این جهان کوه است و فعل ما ندا

    با هدایت به باورها و تفکر واندیشه درست تصمیم راسخ دارم

    بهترین خودم باشم چون فقط در این جایگاه میتونم بهترین اطرافیانم رو هم به منصه ظهور برسونم با اهدنا الصراط المستقیم

    یک صفحه مطالبی رو تایپ کردم که وقتی برگشتم خوندم دیدم ناله و شکایت و انتقاد از عملکرد خودم هست.

    اینجا در این سایت در کنار خانواده در حال اموزش هستم و خیلی عالی تونستم در همین مدتی که دوباره برگشتم تغییرات زیادی رو ببینم و بازخوردش رو در دیگران هم شاهد هستم.

    واقعا در چند سال اخیر به این جدیدت باورها و کارها و اعمالم زیر ذره بین نبود

    سپاسگزارم از اینکه مداوم یادآوری میشم که فقط خودم هستم که باید نقاط ضعف و قوت خودم رو بشناسم و انگشت اتهام رو از سایرین و پیرامونم بردارم

    از خداوند سلامتی سرور و ثروت بی نهایت برای استاد و همراهان خواستارم

    اینم بگم

    توی تصویر عاشق نگاه مرمری هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمدمهدی نیکجو گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    به نام خداوند پاک و یگانه

    میزان تحمل من به اندازه صفر است !

    من چیزی یا کسی را تحمل نمیکنم .

    من میسازم

    من خلق میکنم.

    من هدفگذاری میکنم

    باورهامو در مورد اون هدف درست میکنم

    نشانه هاشو میبینم

    به الهاماتم در راستای هدفم ، هم عمل میکنم

    از زندگی لذت میبرم

    صبر میکنم تا باورهای قدرتمندکننده هدفم به قدرت برسند و به ثبات فرکانسی برسم و خود به خود به هدفم هدایت میشم و هدفم لاجرم وارد زندگیم میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و مریم جان عزیز

    اول هر حرفی از شما تشکر میکنم بخاطر فیلمی که از این فضا و طبیعت زیبا گرفتین برامون از خونه زیبا از ویو زیبا در یاچه و جنگل و فروانی امکانات ماشین ها و انبار از دیدن اسب و بز زیبایی که دارین و از هوای ابری از آسمان زیبا آبی از بارانی که نشان برکت و فروانی خداوند در زندگی مون هست خدایا شکرت بابت هدایتم به این فایل استاد خواسته ای که دارم خدا خونه ای بهم بده مثل این خونه شما با همین فضا با طبیعت دریاچه با طبیعت جنگل با هوای بارانی با آرامشش الله اکبر

    چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟

    وقتی حدود 18 سالم بود ازدواج کردم همیشه دستم خالی بود وفقط بحث خورد و خوراک خوب بود تا این که بعد ازدواج هم دوره هام پیشرفت مالی اون ها نحوه لباس پوشیدن ها خونه و لوازم خونگی و …دیدم و تا مدتی پذیرفتم که این شرایط زندگی من هست چون بچه دار نمی‌شدیم میگفتم خوب همه شرایط زندگی من به همین شکل جلو میره و من آدم بد شانسی هستم تا اینکه یه چند سالی یکی از اقوام اومد در نزدیکی من زندگی کرد دیدم که چطور راحت و فراوون پول می‌سازه چطور واسه آسایش زندگی خرید وخرج میکنه دیدم که املاک و ماشین زیر پاش پیشرفت کرد ولی سخت کار میکنه منظورم اینه ساعات زیادی کار میکنه و خواب و استراحت کمه این خواسته در من شکل گرفت استاد و میگفتم کاش مثل این آدم سخت کار می‌کردم ولی تو زندگی هر چی میخاستم بدست می‌آوردم تا این که سابت شما دیدم و خواستم مثل اون آدم بشم و شد حالا من شرایطی مثل اون آدم ساختم زمان زیادی کار میکنم و هنوز به مرحله خرید ماشین و املاک نرسیدم ولی آسایش زندگی فراهم میکنم یه ایرادی هست که باید برطرفش کنم این که با زمان کمتری کار کردن درآمدم بیشتر کنم اینو دارم با بودن و دیدن فایل های شما کامنت های دوستان و استمرار در شغلم رو خودم کار میکنم درستش کنم

    چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟ میترسیدم از منطقه امنم خارج شم و همونم از دست بدم به همین خاطر وارد سایت شما شدم آرام آرام همه چی خود بخود تغییر کرد من الان مشکل خرید ماشین و ملک دارم ولی با ادامه دادن تو سایت شما بودن میخام حلش کنم

    چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟ باور من شانسم همینه و همیشه کمتر از بقیه هستم از نظر همه مسائل زندگی

    همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟ به کلاس های آموزشی فنی حرفهای ای به مغازه گرفتن به آموزش دادن…… در های نعمت و ارامش و بدست آوردن پول پول واقعی

    و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟ از خدا خواستم هدایتم کنه و به اسم شما و بعدتر ها به سایت شما هدایت شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حسام الدین ریانی گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خدای مهربان بی نهایت سپاسگذارم از این هدایت از این فایل از این بهشت بی نظیر

    اول اینکه عجب بارونی الهی شکر از این همه ثروت و نعمت

    بی پایان

    اول بگم بی نهایت سپاسگذارم از این آگاهی هایی که به ما میدید

    استاد من اینقدر این فایل های که رو سایت میزارید رو ارزشمند میدونم و در ستاره قطبیم که حتی یک روز هم عقب نیافتاده مورد سپاسگذاری قرار میدم

    با افتخار و شوق مثال نزدنی شما رو شب و روز در ایر پادم دارم و وصلم

    اینقدر دوستانی بودن که باهم شروع کردیم ولی عمیقا کسی بخواهد تو مسیر بمونه فایل گوش کنه بنویسن مرور کن کامنت بخونن و کامنت بزارن دیدم نیستن و در این مسیر فقط و فقط خودم هستم و بَس و البته کم چوب معرفی این اگاهی به دوستانی که فضای درک قانون نداشتن هم خوردم

    به قول اقا ایلان ماسک عزیز که میگه هر جا نتیجه نداشتی تو فقط علاقه داشتی نه (تعهد) عجب جمله نافذی هست

    از کنترل ذهن گرفته

    تا ایمان و ایمانی که عمل بیاره که منتج به نتیجه بشه و که منجر تغییر رفتار بشه و فرموده بودین که اقا نشین عالم بی عمل و سعی کردم و کار کردم و اعراض کردم و ایمان داشتم و رها کردم و رها کردم و سعی کردم در مسیر درست بمونم که کار اسونی نیست

    و اول از اینکه دنبال نتیجه باشم سعی کردم شرایط نپذیرفتم و زندگی که پر از کمبود و اگاهی باشه رو تغییر دادم فایل به فایل گوش کردم دور ها رو خریدم

    اوضاع دقیقا هر لحظه ارتباط مستقیمی داره با ارسال فرکانس کانون توجه و کانون توجه ،کنترل ذهن و بهتر شدن ما در هر زمینه ای عزت نفس روابط ثروت تغییر باور تاکید تمرین و استمرار و استمرار

    من پارسال بعد از اینکه دنبال نتیجه روابط بودم و فقط میدونستم باید فقط روی خودم کار کنم نتیجه رو حدودا و بدون مقاومت گرفتم

    ولی چون بعدش برگشتم به اعمالی از قبل داشتم

    و مدار و فرکانسم رو از دست دادم و دوباره شرایط برگشت به قبل فوق العاده راحت

    رها کردم گفتم ایرادی نداره حتما مسیر همین بوده من بهت ایمان دارم تا این تضاد های من تکامل پیدا کنن و درسم در بگیرم و اگاه باشم که نیاز به تکامل بیشتری دارم

    و واقعا در حوزه روابط دوست دارم به عزیزان هم فرکانسم بگم اگر ٢٠ مورد تجسم میکنید از روابطی که میخواهید حداقل 5 مورد اساسی رو از استاندارد نگه دارید و تسیلم نشید و رد نشید از این استانداد ها و درگیر بزرگی کاذب افراد هم نشید که خودش هم خیلی تمیز و بی صدا یه شرک مخفی هست که خط قرمز خداست و به راحتی سراشیبی رو فراهم میشه برامون در مسیر جاسه ٣۵ ثروت که اقا دنیا تعهدی نداره و شما اول بابد بهتر و بهتر و بهتر بشید

    من مجدد رو خودم کار کردم شروع کردم و نتیجه ها دیگه به شکل عالی شروع به رخ دادن کردن و همچنان در مسیر و تحمل نکردم اون شرایط رو و روی عزت نفس و احساس لیاقت خودم کار کردم و این رو از جنس افراد و مشتریانی که در مسیرم قرار میگیرن میفهمم و جنس اتفاقات

    مسله روابطم عاشقانه دیگه رها کردم و دادم به الله ،گفتم وقتی یه بار شده بازم میشه اینبار راحتره دقیق تر هم میشه چرا؟چون به تضاد های جدید خوردم و دقیق تر متوجه شدم چی میخوام و باگ های رفتاریم بیشتر در امد و بیشتر متوجه شناخت خودم شدم و به خدا گفتم ایراد نداره حالا که من مورد بزرگی میخوام حتما قربانیش هم قطعا بزرگتر تعهد دادم و صبر و ایمان سمت خودم خوب انجام دارم میدم و مطمءنم طرف معامله ای که خدا باشه کم نمیزاره و ضرر توش نیست و ازش هدایت و الهام میخوام

    و فقط میدونم باید روی خودم کار کنن تا انعکاسشو در بیرون از خودم با تغییر شرایط ببینم

    بی نهایت دوست دارم استاد بی نهایت ما رو با خدای وهاب بینا بخشنده اشنا کردی

    قابل توصیف نیست حِسم بهتون،

    خدا بهتون برکت و سلامتی بده و من عاشقتونم ️️️️️

    حسام الدین از کرمان 🫶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    داود نیکزاد گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر لذت بردم از دیدن پرادایس چقدر خوش اندام و زیبایی

    چقدر افتخار میکنم که استادم الگوی زندگیم تو هستی که هر هدفی که برای خودش میذاره بهش میرسه

    و سلامتی و تناسب اندام یکی از ارزشمندترین‌ اهداف بود که بهش رسیدی و دلیل کاملا قانع کننده ای برای ذهن محدودم بود که این استاد همه چی تمامه

    به هرچی که میگه عمل میکنه ته ته راستی و صداقت عملگرایی و اعتماد بنفسه

    و اینکه تو این فایل هم به موضوع بسیار ارزشمندی اشاره داشتین

    و من چقدر هوش و زکاوتتون را تحسین میکنم که نتنها اجازه ندادید که هرچی سرتون بیاد را چشمو گوش بسته قبول کنید

    بلکه به ما هم آموزش میدید که گوسفنگونه نباشیم

    در باره تفاوت تحمل با صبر خیلی وقتها ذهنمو درگیر میکردم

    که اگه هدفی دارم چطور صبر داشته باشم که بهش برسم چون عجله کردن و دستوپا زدنم که معنی صبرو نمیده

    چطور هم صبور باشم هم حالم خوب باشه امیدوار باشم و تفاوتش با تحمل چیه

    اول باید باورش را درست کنیم

    من چندین سال تو روستا بودم و باور جمعی روستایان این بود که تو روستا که کاری نیست و پولی نیست و شرایط همینه باید با بی پولی و نداری سر کنی

    نیست دیگه

    و منم پذیرفتم و هفت هشت سال یک میوه خوری هم برای خونه نگرفتیم با اینکه خیلی ها داشتن پولهای خوبی هم میساختن ولی من پذیرفتم که بیکاریه بی پولیه و از وقتی با استاد آشنا شدم و باورهام درباره پول و فرصتهای پول سازی یکم تغییر کرد هدایت شدم شهر و بعدش یک کار کارمندی انجام دادم که حداقل پول تو جیبم ببینم و هر سال بگم این مقدار پیشرفت داشته ام

    و این خیلی مهمه که آقا تو نباید هر وضع و اوضاع نامناسبی را تحمل کنی بلکه هر وقت به این موقعیتها خوردی ذهنت باید سیگنال بده که یه جای کار ایراد داره

    و راه داره کی گفته عادیه و همینه که هست

    نه میشه که سختی و ناملایمتهاو زجر و عذاب را تحمل نکرد و به صورت طبیعی و با عشق و لذت این موضوع را حل کرد

    اون وقت ایمانت قوی میشه و بجای تحمل کردن بدنبال پیدا کردن راهحلی با امید و ایمان

    برای ذهن من کافی بود یه جرقه بزنه که میشه کار باشه ها میشه حقوق داشت میشه پول داشت و همون موقع رفتم تو برنامه دیوار دیدم هزاران آگهی استخدام هست اینها کجا بوده ما چرا ندیدم

    چون از مدارش دور بودی

    استاد خوبم شما بهترینید

    فوق العاده اید

    من گواهی میدهم هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و گواهی میدهم که محمد و استاد عباسمنش پیامبران خداوندن

    و من این نشانه ها و آیات خداوند را نتنها تکذیب بلکه تایید میکنم

    و البته سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    به نام خالق هستی

    سلام به همه عزیزان

    تنها شرایطی که من تا قبل از دیدن این فایل پذیرفته بودم و میگفتم همینی که هست وبه خاطر باورها و چیز هایی که بهم گفته بودند هیچ وقت برای برطرف کردنش تلاشی نکردم اینکه :من از لحاظ سلامتی خیلی خوب هستم و بدون اینکه ورزش کنم و یا رژیم غذایی خاصی داشته باشم نه اضافه وزن دارم ونه هیچ مریضی ای که بخوام قرص مصرف کنم فقط تنها مشکلی که دارم وتا قبل از دیدن این فایل پذیرفته بودمش و داشتم تحمل می کردم وبه دنبال راحلی برای برطرف کردنش نبودم اینکه من تقریبا هر ماه به خاطر پریودی سرگیجه وحالت تهوع و یک شکم درد وحشتناکی دارم به طوری که از حال می رم و اون روز اصلا غذا نمی تونم بخورم و خودم تو اون لحظه از شدت درد فکر می کنم دارم می میرم و هر دفعه کارم به بیمارستان می کشه و تا یکی، دو روز عملا هیچ کاری نمی تونم انجام بدم حتی اینکه برم برای خودم آب بیارم و کلا استراحت مطلق دارم و از تمام کارهای روزانه ام می افتم و من به خاطر اینکه دکتر بهم گفته بود این طبیعی هست و کارش نمی شه کرد و هر وقت بچه دار شدین خوب میشه پذیرفته بودم ومی گفتم همینی که هست دیگه باید تحمل کنی کارش نمیشه کرد.اگر من باور نمی کردم که چنین شرایطی طبیعی هست و به این فکر می کردم که اگه این طبیعی هست پس چرا برای همه این جور نیست و خیلی ها این مشکل رو ندارند. و باور می کردم یک راحلی هست قطعا یک راهکاری هم گفته می شد تا این مشکل رو حل کنم.

    از شما استاد عزیز ممنونم که با گذاشتن این فایل بهم کمک کردین به جای پذیرفتن و تحمل کردن نا خواسته ها به دنبال تغیر باورها و راحلی برای برطرف کردنش باشم. و قطعا اگه من این شرایط رو نمی پذیرفتم و به دنبال راحلی بودم حتما هدایت می شدم به مسیری که این مشکل رو برطرف می کردم و چون پذیرفته بودم وباور داشتم که نمی شه این مشکل رو حل کرد جهان هم با توجه به باورهام بهم ثابت می کرد که آره نمیشه.

    شاد پر انرژی باشید فعلا خدا نگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    امیدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    و دوستای عزیزم امیدوارم که حاتون خوب باشه

    استاد یک دنیا ممنونم بابت این مطالب ارزشمند

    من خودم در مورد روابط همچین موردی رو داشتم و دارم و از الان به بعد میخوام روش خیلی بیشتر کار کنم

    من از سن 17 ،16 سالگی خیلی داخل ارتباطات مشکل پیدا کردم که خیلی داخل جمع ساکت بودم

    تو جمع دوستای دبیرستان ، جمع فامیل بعد یه روز داخل مدرسه خیلی این موضوع بهم فشار میورد رفتم از یه معلم که یه ذره باهاش راحت بود

    ازش درباره این مسئله سوال کردم که من اینطوریم داخل جمع خیلی ساکت و….

    اون به من گفت عادیه ادم تو یه رنج سنی اینطوری میشه.

    منم به خودم قبولوندم که اقا عادیه باید بگذره

    و به قول استاد من باید تحمل بکنم

    اقا گذشت گذشت ما این حس اذیت شدن این حسی که من نمیتونم ارتباط درست بگیرم تکرار میشد و اذیتم میکرد و قبولم داشتم این رنج سنی بگذره درست میشه ولی تا الانی که من 19 سالم هیچ چیز درست نشد و بدترم داره میشه چون وقتی من نتونم ارتباط بگیرم هم اعتماد به نفسم میاد پایین پایین تر و خودم نمیتونم تو اجتماع نشون بدم چون :

    قبول کرده بود این رنج سنی باید بگذره که بتونم اونجوری که میخوام ارتباط بگیرم یه سوال از خودم دارم امیدرضا به نظرت این رنج سنی کی تموم میشه ؟با گوش کردن به فایل استاد به نظرم موقعی که باورم رو عوض کنم

    چه باوری ؟همین باور که رنج سنی بوده

    چه باوری رو باید جایگیزینش کنی ؟این باور که رنج سنی نبوده چون خیلیا رو میدیدم که تو همون رنج سنی من خیلی میتونن ارتباط های خوبی بگیرن

    منم اگر اینو قبول نمیکردم خیلی میتونستم پیشرفت کنم تو روابط ولی 2 سال خودم با این جمله معلمم گول میزدم که یه رنج سنیه چه رنجی ؟

    غیر از اینه که من میترسیدم داخل جمع حرف بزنم غیر از اینکه من حرف مردم برام مهم بود که اگر مثلا من داخل جمع تپق بزنم چی. پس اقا بیخیال ساکت میمونم

    استاد جان سپاسگزارم ازتون بابت این اگاهی های ارزشمند

    در پناه الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    آمنه رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 1803 روز

    بنام خدای رویاهام و بنام تنها دلیل آرامشم

    سلام استاد عزیزم

    امروز بعد از اینکه این فایل زیبا رو دیدم توی محل کارم به یک تضادی خوردم و از نظر احساسی یکم بهم ریختم

    تا الان درگیرش بودم و همش به هر طریقی سعی میکردم خودمو آروم کنم و احساسمو خوب کنم

    میدونم این تضادی اومد که خواسته ام واضح تر بشه و شد ولی نمیدونستم باید دقیقا چیکار کنم

    اومدم کامنت دوستان رو بخونم طبق معمول اول از همه رفتم سر وقت کامنت دوست عزیز آقای خوشدل

    حالم یکم بهتر شد و حسی بهم گفت برو سمت نشانه ی امروزت

    رفتم قسمتی از سریال زندگی در بهشت بود

    و داشتم کامنت منتخب به عنوان متن اصلی رو میخوندم ولی انقدر ذهنم درگیر بود اصلا نفهمیدم چی خوندم تا وسطا رسیدم یهو به خودم اومدم این متن زیبا رو دیدم توی کامنت دوست عزیزم

    *

    بیا و در خلوت بیا در آرامش خودتو پیدا کن راهتو پیدا کن من خداتو پیدا کن من برات کافیم همه چی منم تو منو‌ درک کن باورم کن به من اعتماد کن خودم همه چی بهت میدم

    اینم نمونش استاد عباسمنش که نشوندمت سرکلاسش ببین فقط از اعتماد به من از کجا به کجا رسیده داره راهشو میگه داره از من میگه از توحید که اگر تو هم میخوای برسی کافیه روی ایمان و‌ توحیدت روی اعتمادت به من کار کنی باقیش حله.به دیگران کار نداشته باش هرکی قله خودشو داره میره بالا.تو زمین خودت بازی کن یکم از سروصداها هیاهوها فاصله بگیر بیا تو آرامش باهم بسازیم و بسازیم رویاهاتو …

    رویاهایی که رویا نیستن

    *

    نمیدونم چی بگم اشکام بند نمیاد

    تا حالا فراز و نشیب زیاد داشتم تو زندگیم

    ولی این متن اصلا حالمو دگرگون کرد

    که انقدر واضح خدا بخاد باهام حرف بزنه

    مگه داریم اصلا

    استاد شما حال الانمو درک میکنید چون قطعا از این هم کلامی خدا باهاتون داشته

    نمیتونم وصف کنم حالمو

    همش داشتم فکر میکردم چیکار کنم چی میخام باید چه راهی برم

    فقط میدونستم آزادی زمانی و مالی و مکانی میخام تا کاملا رها باشم از ظهر کلی به بیرون از خودم وابسته شدم

    ولی الان دیگه بریدم گفتم خدایا خودت برام درست کن

    خودت بگو چیکار کنم

    من نمیدونم واقعا عقلم نمیرسه به هیچی فقط خستم خیلی خسته از این حجم از کار

    از این مدل آدما که اطرافم هستن

    از اینکه هیچکس شبیه خودم نیست

    از اینکه بیشتر وقتها ذهنم و دانسته های قبلم دارن حکومت میکنند توی زندگیم

    نمیخام پیش فرض هام کنترل کنند زندگیمو

    میخام پیش فرض های جدیدم که حال دلمو خوب میکنند سکان زندگیمو دست بگیرن

    خدایا کمکم کن خدایا هدایتم کن من غیر تو کسیو ندارم نمیخامم داشته باشم تنها پناهم تنها دلیل آرامشم هدایتم کن آرومم کن

    مرسی استاد به خاطر وجودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    نوید الهیاری گفته:
    مدت عضویت: 2385 روز

    سلام استاد عزیزم

    من هم پارادایس میخوام

    استاد من نزدیک به ده سال با یه نفر شریک بودم دقیقا از روزی که باهاش شریک شدم از همون لحظه اول متوجه شدم که اشتباه کردم ولی بابت اعتماد بنفس نداشته ام قدرت اینکه با ترس هام روبرو بشم را نداشتم و هیچ وقت بهش نگفتم و هر شب از اینکه صبح میخوام دوباره قیافش و ببینم زجر میکشیدم یعنی اونقدر ازش متنفر بودم که دوست داشتم همه چیزم و از دست بدم و از صفر شروع کنم ولی با این شریک نباشم ولی چون یک بار پدرم بهم گفته بود این بدرد شراکت نمیخوره و من هم در جواب بهش گفتم من خودم بهتر بلدم تصمیم بگیرم همینجوری کج دار و مریض سر میکردم و کلا روز و شبمون شده بود درگیری و‌رنجش و احساس تنفر و هیچکدوم‌هم پا پیش نمیذاشتیم برای جدایی تا اینکه یه اتفاقی افتاد و از هم جدا شدیم که البته داستانش طولانی هست و ادامه نمیدم و الان روزی هزار بار خدا را شکر میکنم که تنها شدم جدا شدم و مستقل شدم و دیگه با احساس بد نمیخوابم و بیدار بشم و به کسی هم لازم نیست جواب پس بدم و الان میفهم فرق بین تحمل و صبر چی هست من واقعا تحمل کردم که از شدت تحمل افسرده شدم دو سال خونه نشین شدم و دیگه حاضر نیستم با کسی شریک بشم حتی برادرم استاد شما خیلی چیزها بهم باد دادین که با میلیارد ها دلار هم نمیشه عوضشون کرد الان زندگیم پر از احساس خوب و اتفاق های خوبه هر روزم بهتر از دیروزه و دارم رشدم و میبینم و همین روزها زنگ میزنم به خانم فرهادی و نتیجه مو بهشون میگم البته نتیجه مالی چون تو جنبه های دیگه زندگیم اینقدر نتیجه گرفتم که قابل شمارش نیست

    انشالله که خدا بهتون سلامتی طول عمر ثروت و عزت و سربلندی بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: