«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 51 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    214MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی «اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
    16MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2079 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا قلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2553 روز

    با سلام خدمت دوستان هم فرکانسم و استاد عزیزم خدارو سپاس گذارم که این فرستو داد تا بیام و دوباره بنویسم. فایلو که گوش میکردم تمام وجودم لبریز از خدا بود اون حس سپردن خود رو به خداوند و اعتماد به اونو واقعا حس کردم بعد چند وقت خیلی تاثیر گذار بود واسم و کلی بهم یاداوری شد که چه مسیری رو میخوام طی کنم و چجوری واس اون مسیرو پیدا کنم و از بیراهه نرم. فهمیدم که نواس به چیزی وابسته باشم یا بهتره بگم نگرانش نباشم و اونو مثل حضرت ابراهیم بسپرم به ربم. فهمیدم من مسئول زندگیه هیچ کس نیستم و هیچ تاثیری تو یه زندگی هیچ کس ندارم فقط فقط خالق زندگیه خودمم. فهمیدم اگه خودتو به خدا بسپری و نگران چیزی نباشی خدا همچیزو به بهترین شکل ممکن واست رغم میزنه. فهمیدم که اگه صبور باشی و متوکل باشی از تویه همیه آزمایشا سربلند بیرون میای و مدارت روز به روز به خدا نزدیکتر میشه و حتی میتونی ابراهیمش بشی. فهمیدم من یا انسانهایه دیگه یا ابراهیم یا موسی یا خیلی از پیامبرایه دیگه همه بنده هایه خداوندیم و همه به یه اندازه به اون نزدیکیم و میتونیم با تغییر فرکانسمون و تغییر باورهامون درصد بیشتر یا کمتری از رحمت و نعمتاشو برایه خودمون جزب یا دفع کنیم. فهمیدم وقتی به خداوند اعتماد کنی وقتی اونو قادر مطلق بدونی و بارتو به اون بسپری اون همه کار واست میکنه اون. فهمیدم که خدا میتونه پدر یا مادر واست باشه خدا میتونه همسرو فرزند واست باشه دوست خوب باشه حتی خدا میتونه نون تویه سفرت باشه سقف بالا سرت باشه خدا خیلی چیزا میتونه واست باشه فقط واس باور داشته باشی و بهش ایمان بیاری. دیدن خدا چشم دل میخواد هر موقه تو دلت اونو حس کردیش و احساست خوب بود بدون مسیرت درسته. خیلی احساس خوبی دارم که اینارو نوشتم و این فرستو به دست آوردم که هر روز میتونم یه نکته رو بخودم یاداوری کنم و به آگاهیام اضافه کنم خدارو سپاس گذارم بابت هرچی که بهم داده چه اوناییی که دارمشون و چه اونایی که از دست دادمشون چه اونایی که یادمه و چه اونایی که یادم نیست از شماها هم سپاس گذارم در پناه رب شاد و ثروتمند و سالم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    A گفته:
    مدت عضویت: 2494 روز

    اسلام به معنای تسلیم شدنه و این محدود به یک دین نیست . هر فردی با هر دینی یاحتی بدون دین تسلیم امر خدا باشه و خدارو کافی بدونه اون مسلمانه . ما هنوز به معنای واقعی کلمه به خدا ایمان نداریم حتی خود من گهگاهی از آینده میترسم یا از ریسک چون اونطور که باید خدارو هنوز باور نکردم مطمئنا کسی که به خدا ایمان بیاره و خودشو به دست اون بسپاره هیچ ترسی نداره . خنده داره خدایی که جهان هایی با این عظمت رو مدیریت میکنه نتونه مشکل کوچک مارو حل کنه! و ما به خدا توکل نمی کنیم میریم به بنده ی ضعیفش متوسل میشیم این یعنی شرک یعنی ما هنوز قدرت خدارو باور نکردیم . باید مثل ابراهیم رها کنیم خودمونو از زنجیر ذهنی و خودمونو به دست خدا بسپاریم و با شهامت به دل ترس هامون بریم

    یاعلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    یاسمن رضانیا گفته:
    مدت عضویت: 2461 روز

    سلام استاد خوب

    یکی از دستان دیگر خدا برای بهتر کردن جهان

    من یکی از بندهای خوب خدا که مورد لطف او قرار گفته ام …نمیدانم چگونه بگویم از کجا بگویم ولی شروع میکنم من امروز یعنی یک مدتی است که با خود کلنجار می روم که چ کنم ترسهام از ریشه از پایه ریشه کن شوند جوابشان را توحید بگیرد دیشب با تمام وجود از خدا خواستم.گفتم خدایا نشانم بده تا ساعت ۲شب اینا بیدار بودم در دل تاریکی شب در ترسهام نفوذ کردم با توجه به اینکه چند روزی است قرآن میخوانم با خدا سخن میگویم حرفهایش را مانند وحی منزل میپذیرم ..

    دشیب وارد سایت شدم و در قسمت عقل کل سرچ کردم راجب ابراهیم راجب شجاعتش باورتان نمی شود میخواندم و اشک میریختم از این همه توحید و یکتا پرستی ابراهیم گفتم خدایا من هم میخوام چون ابراهیم شوم ابراهیمی دیگر از تو درخواست میکنم که باورهای توحید گانه را خودت به من الهام کنی شهود برسانی امروز بعد از نماز مغرب یکی یکی باورها در من ساخته شد و من شروع به نوشتنشان کردم هر چقدر میخوانمشان باورم نمی شود من !من ایناهارا نوشته ام !چطور ? مطمعن هستم که سخن خدا برای من است اول صفحه قرآن این را نوشتم بعد بعد از نماز برایم یکی یکی جواب داده شد میخواهم برایتان بگویم که چ گفتم با خدای خود (خدایا من را شجاع کن باورهایم را چنان تا آخر عمر عوض گردان که زندگیم متحول شود .و هرکسی مرا می بیند .بگوید چه کرده ای که اینچنین خدا به تو لطف کرده است .و به بهشت در دنیا و آخرت دست یابم در واقع خدایا از تو می خواهم مرا یکتا پرست کنی .یکتا پرستی که چون حضرت محمد (ص)موسی ،عیسی،ابراهیم و اینان لطف کردی به این بنده هم چنان توحیدی برسانی که اسمش در تاریخ رود چه می دانم .می خواهم فقط تو را بپرستم .فقط خدای خودم را فقط تورا. می خواهم از شرک دوری گزینم و به تو روی می آورم و تمام نتایج و باورهای تغییر به من الهام شود و با همین قرآن چون ابراهیم یکتاپرست شوم.و تا آخر عمر با خدای خودم در عشق در عشق زندگی کنم.با آرامش و هر چه را که خواستم در در گاهت سریع برایم خلق کنی .ودر بالاترین مدارها قرار بگیرم .بالا در حد ابراهیم و در حد امام حسین و حضرت محمد و علی و به گنج بزرگی برسم چون تورا یافتم …

    “در خواست در خواست کنند را به اجابت برسان”

    شبش این باورها برایم ساخته شد

    (من خدای دارم که زندگیم دست اوست فقط خودش

    من خدای دارم که ذهنم را به او می سپارم و بیم ندارم که چنان ای ذهن را کنترل می کند که حیران می مانم بر زیبایش،و فراوانی هایش

    من خدای دارم که فرمانروای عالم است. ینی تا او نخواهد برگی بی اذنش فرو نمی ریزد

    من خدای دارم که همین نزدیکی است نزدیک تر از ذهن و روح من و تمام من ،تمام من دست اوست.من در آغوش خدا هستم به وضوح اورا احساس می کنم .

    من خدای دارم که آفریننده من است سپاس او را که مرا آفرید و جانشین خودش کرد

    سپاس اورا که روح من است همانقدر نزدیک به او و به عرشش به سلطنتش اورا حس می کنم در جای جای وجودم

    مک خوای دارم که ثروت است فراوانی است سلامتی است ارامش است

    من خدای دارم که خدای گذشتگان بوده است خدای ابراهیم و اسماعیل و حضرت محمد و خدای فاطمه زهرا و خدای پیامبران ،امامان،خدای موجودات ،خدای جبرئیل،میکائیل ،جن و انس،خدای شیطان،خدای اول خدای آخر تمام دنیا زیر دست اوست .از او بخواه توحید را و ببین خودش برایت چگونه توحید میشود تمام فرشتگان را برایت می فرستد که به تو کمک کنند البته او خودش تورا هدایت می کند حتی فرشتگان هم لازم نیست تلاشی کنند فقط خودش او عاشق توست معبود توست بی نیاز است از هر چیزی به کسی نیاز ندارد و همه به او نیازمند

    ستایش مقصوصا اوست

    سپاس اورا که فرمانروای قلب منی ?

    امیدوارم دستی باشم از جانب خدا در این سفر پر ماجرا

    یاسمن رضانیا ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    یوسف آرامش و آسودگي گفته:
    مدت عضویت: 3599 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و همراهان و همسفران

    روز سوم سفر من هست و من این فایل رو اولین بار هست که میشنوم.

    واقعا تو داستان حضرت ابراهیم مفهوم تسلیم بودن و عمل به الهامات بی چون و چرا بوضوح کامل موج میزنه… گاهی اوقات شهودی رو متوجه میشیم یا الهامی رو دریافت میکنیم که خیلی ساده میشه بهش عمل کرد ولی ما منتظریم تا از فیلتر ذهن منطقیمون، باید نبایدها و باورهای رایج چسبیده به ذهنمون ردش کنیم و بعد بهشون عمل کنیم…. واقعا فاصله کجا تا کجاست؟!

    و ضمنا از این داستان من این رو درک میکنم که الهام میتونه حتی کاملا مغایر با فهم و درک و باور و منطق و غریزه عمومی باشه و مهم این هست که تسلیم باشی و بی چون و چرا عمل کنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    با باورام رویا میسازم گفته:
    مدت عضویت: 3229 روز

    سلام به دوستان گلم

    همراهان همیشگی و عمل گرایان به شنیده ها پس از رسیدن به درک و انشاالله ادامه این مسیر زیبا خدایا شکرت که تو این جمع صمیمی هستم

    بریم سراغ سفر روز سوم

    خداروشکر که به روز سوم رسیدم و امیدوار به ادامه راه

    من خودم به شخصه دوست دارم وقتی میشنوم صحبت های استاد رو ، میگردم که البته این رو هم از استاد عباس منش یاد گرفتم

    میگردم در گذشته خودم که ببینم کدوم یکی از اعمالم سنخیت داره با این موضوع تا تاییدش کنم و بارها سپاسگزاری میکنم تا اتفاقات این چنینی برام بیشتر و بزرگتر بشه.

    فایلهای استاد چقدر منظم داره پیش میره از اعتماد به نفس تا اینجا که اعتماد به خدا رسیده من هر باری که اعتماد کردم نتیجه گرفتم مثل الان که دارم باخدام صحبت میکنم چجور؟تو گوشیم نرم افزار تقویم دارم که یاداشت داره بیشتر وقتا که حالم خوبه یا اول صبح میام باخدام صحبت میکنم عنوانش اینه (سخنی با خدا)دقیقا به خودم گفتم خیلی خودمونی باهاش حرف بزن نه قلمبه سلمبه

    میگم خدا جونم دوست دارم جیگرم عشقم شنیدم خیلی باهالی شنیدم عالی جواب میدی شنیدم شنونده خوبی هستی شنیدم بی حساب کتاب رزق میدی منو کمک کن بفهمم مسیر رسیدن به خواستمو که دقیقا چجوری برم راستی شنیدم سختی رو میتونی آسون کنی پس آسون کن مسیرمو بهم پول بده چجوریش رو خودت میدونی میخوام تو مرحله اول بهم بدی به اندازه ای که باور کنم میشه بعد ظرف مو بزرگ کن تا بزرگترم راحت قبول کنم شاید باورتون نشه الان که دارم می نویسم به خدام گفتم تو بگو چی بنویسم چجوری بگم و خودت به یادم بیار نمونه ها رو تا به کار دوستان بیاد تا کمکشون کنه من نمیدونم چی بگم و نوشته ها رو داره حسی که منم میگم خدا به ذهنم ارسال میکنه تا حک کنم اره میگفتم خدا عالی جواب میده همین تازگی تو یکی از کارتام مبلغ۴۵۰ هزار تومان بود درحالی که من نداشتم و قرارم نبود کسی به من پول واریز کنه نمیدونم چطور و چجور اما من گفتم کار خداست و نشونه دونستم و سپاسگزاری کردم و تازه همین دیشب داشتم با ماشینم کار میکردم دیدم حساب تاکسی اینترنتی من منفی باید پرداخت کنم تا مسافر بده گفتم بزار تست کنم ببینم پول داره از ۲۵۰۰هزارتومن زدم دیدم موفق آمیز بود گفتم عه چه جالب بزار ۵۰۰۰بزنم دیدم بازم اوکی شد گفتم بزار یه ۲۰۰هزارتومن هم کارت به کارت کنم ببینم دیدم بازم اوکی شد تا اینکه پیام بانکی اومد دیدم ۱۵۰۰۰هزارتومن دیگه هم دارم گفتم خداجونم این کار خودته کسی قرار نبود پول بریز از نیروهام داشتم که بهم بدهکار بودن از قبل اما اگه اونا میخواستن بریزن لااقل خبر میدادن کارت یارانه هم هست اما یارانه ام که کمتر از ۲۰۰هزارتومن این بیشتر بود قبلی رو به خانمم گفتم خروجش کردیم اما اینو نگفتم تا بزنم برای کارم تبلیغات کنم که نداشتم ضمنا دیروز پیام رسید از تاکسی اینترنتی که باجابجایی تعدادمشخصی پاداش بگیرید که اینم باز نشونس بخداوندی خدا هر روز دارم بیشتر باورش می‌کنم و سپاسگزارتر میشم دوستان بحث بخشش رو من یا ایمانی که از خود خدا و اهل بیت گرفتم شروع کردم به مدت یک ماه هر هفته مبلغی رو میبخشم در مسیری که بهم حس خوبی میده همینجور اتفاقات عالی داره برام رقم میخوره نترسیدم و با کمک خود خدا دارم میدم و نتیجه مشهوده از خودش میخوام تا بازم ایمانمو بیشتر کنه این هفته خانمم گفت این دفعه رو کمتر میدادی گفتم نه من باید تعهدمو نشون بدم تحت هر شرایطی چون باور دارم خدا وهاب خدا منبع ثروت از خودش گرفتم به خودش میدم تازگی دارم باخودم میگم که من لیاقتشو دارم تا با عشقم هم کلام بشم و ازش راهنمایی بگیرم واحساس می‌کنم دارم بهتر درکش می‌کنم

    من دارم هر روز به مدت ۳ روز که میگم باور دارم ثروتمند شدن حق طبیعی منه امروزم براش دلیل آوردم که ذهنم سکوت کنه اونم اینکه چون خدا منبع و خود ثروت این عالم رو خود ذاتش خلق کرده که نماد ثروت و قدرت خداست پس منم تکه ای از خودشم پس حقمه که ثروتمند باشم خوشحالم پیشاپیش از استفاده و مطالعه مطلب بنده استاد عباس منش میدونم میخونید تشکر از اینکه هستید شاد باشید و ثروتمند در پناه ایزد منان ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علیرضا جعفریان گفته:
    مدت عضویت: 2621 روز

    ردپای روز سوم سفرنامه

    بعضی وقتا آدم با نجواهای شیطان احاطه میشه ، ترس ها و نگرانی ها بهش غلبه میکنه و نتیجه اش میشه حزن و ناامیدی و بازموندن از حرکت .

    مثل این نجواها ( الان هیچی تو حسابم نیست و سه روز دیگه باید اجاره بدم . چند روز بعدش حقوق پرسنل رو بدم . از کجا بیارم ؟

    یا فلان وسیله ی کارمون خراب شده و ممکنه خسارت مالی قابل توجهی وارد کنه .

    یا اینکه چرا داریم مشتری هامون رو از دست میدیم و …..)

    بعضی وقتا غلبه کردن به این نجواها و ترس و نگرانی ها و رسیدن به احساس خوب واقعاً کار سختیه .

    در این شرایط تنها چیزی که باعث میشه انسان آروم بشه و بعد نتیجه دلخواهش رو به دست بیاره ، همون توکل و ایمان حقیقی به قدرت خداوند هست .

    چیزی که بارها تجربه اش کردم.

    و از جایی که فکرش و نمیکردم برام رسیده .

    ولی انگار آدم باید دائماً براش یادآوری بشه تا فراموش نکنه .

    تا فاصله نگیره …

    اگر من به خدا بگم ، (خدایا من بهت اعتماد دارم) ولی احساسم خوب نشه ، آرامش نگیرم

    یعنی در گفتارم صادق نبودم و توکلم قلبی و حقیقی نبوده .

    به قول دوست خوبم که میگفت توکل یعنی وقتی میسپاری به خدا ، یعنی مطمئنی و خیالت راحته که درستش میکنه ، پس آروم میشی و احساست خوب میشه.

    خانم نامدار عزیز مرسی از کامنت خوبتون

    حالم و خوب کرد . خدایا شکرت بابت این نشونه ها .

    خدایا کمکم کن همیشه ایمانم و توکلم بهت حقیقی باشه و هر روز بیشتر از گذشته تو وجودم باورت کنم و بهت نزدیک بشم

    خدایا سپاسگزارتم ، دوستت دارم و به تو اعتماد دارم .

    پروردگارا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو مدد میجوییم . ما را به صراط مستقیمت هدایت کن . ???????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    حجت اله دشت پیما گفته:
    مدت عضویت: 2845 روز

    به نام خدای مهربان

    با سلام

    سومین برگ سفرنامه ۲۳/۳/۹۸

    ” تسلیم بودن و ایمان داشتن به این معناست که من ایمان دارم که خداوند به من کمک می کند و اتفاقات به شکلی پیش می رود که کارم انجام می شود”٫ با تقویت این باور در خودمان و برداشتن ترمزهای ذهنی به هر آنچه که می خواهیم میرسم چون خواسته های ما در دستان قدرتمند خداوند هستند و انتظار ما را میکشند٫ من با این جمله دارم این رفتار ذهنی رو تو خودم تقویت میکنم که قبل از انجام هر کاری (یا خواسته ای) از خدا بخواهم که برایم انجام شود و با احساس خوب ایمان داشته باشم که آن کار و آن خواسته برایم قابل انجام و قابل تحقق است و آن را تجسم می کنم و بخاطر انجام شدنش در هنگام تجسم سپاسگزاری میکنم و به این نتیجه رسیدم که افراد ثروتمند و یا کسانی که میبینیم تمام کارهایشان به طرز عجیبی فوق العاده پیش می روند از همین فرمول استفاده می کنند٫ پس همه چیز را از خدا بخواهیم حتی کوچکترین اتفاقات رو و به الله ایمان داشته باشیم و اعتماد کنیم که به بهترین شکل اتفاقات برایمان رقم میخورد٫ باور کنید همین کار به ظاهر ساده وقتی با باور قدرتمندی انجام شود معجزات رخ می دهد٫ من شروع کردم و از نتایجم براتون خواهم گفت٫ در پناه الله یکتا٫٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حجت اله دشت پیما گفته:
      مدت عضویت: 2845 روز

      سلام

      مرور روز شمار بعد از سه سال

      روز سوم

      اعتراف میکنم اون موقع که کامنت بالا رو نوشتم خیلی کم بهش عمل کردم و فقط تئوری کار میکردم رو قانون،

      ولی واقعا باور و ایمان یه چیزیه که توی تئوری نمی گُنجه،

      خیلی میشه حرف زد و کامنت نوشت، نصیحت کرد

      ولی موقع عمل وقتی احساسات میاد وسط اون نوشته ها غیب میشن اگر خوب کار نشده باشه.

      توی متن فایل خانم شایسته عزیز نوشتن که«استاد عباس منش به گونه‌ای معنای توکل و تسلیم بودن را به من آموخته‌ که‌، بتوانم در شرایطی کانون توجهم را کنترل کنم و از درون به احساس خوب برسم که‌، اوضاع اصلاً مطابق میلم نیست.»

      خب من الان در شرایطی هستم که اوضاع مطابق میلم نیست، فقط با همین فایل گوش دادن ، نوشتن سعی میکنم کمتر توجه کنم بهشون، مثل زمانی که پدرم بستری بود و من آگاهانه توجهم میزاشتم روی زیبایی ها و پاداشش هم گرفتم،

      ایمان و توکل ینی من میرم خدا با منه

      در لول های مختلف، مثلا جاده ای که نمیشناختم رفتم،

      زمانی که پلیس راه گیر میدادن به پلاک ها رفتم تو دلشون

      وقتی از شرکت زنگ زدن برگردم سر کار، حس قوی میگفت برو، هیچ ایده ای نداشتم، رفتم، نتیجه ش شد یه رابطه رویایی که معجزه وار شروع شد و داستانی عجیب داره و فهمیدم که فمن اتبع هدا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون،.

      ایمان آوردن و تسلیم بودن نیاز به تکامل داره، از اقدامات کوچیک باید شروع کنیم برای تقویت ایمان، یهو نمیشه یه حرکت بزرگ زد برا فردی که تا حالا ایمانش ضعیف بوده

      عاشقتونم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3430 روز

    سلام

    غیر از صحبتهای خوب جنابعالی؛ با دیدن این فیلم که نسبت به فیلمهای جدید ؛ قدیمی حساب می شود؛ دقیقا روند تعالی دیدگاههای شما و تکامل بیشتر شما از صحبتهایتان از تصاویر از ضبط و فیلمبرداری آن کاملا مشهود است ؛ احسنت به شما که همواره روی خود عالی کارمیکنید خوشحالم که الگوی من شما هستید و در روند تکاملیم کمک می کنید

    با کسی صحبت می کردم که بارها باردار شده بود و بنا به عللی بچه دار نشده بود؛ و به من صحبت می کرد 25 سال از ماجراهای آن موقعها تعریف می کرد ووووو صحبتی از صحبتهایش را نمی نویسم که مثبت نیست ؛ با شنیدن آن حرفها بارها خدا را شکر کردم که موهبت مادر شدن را به من داده است و هزاران بار زیر لب خدا را شکر کردم. دقیقا درست می فرمایید عشق پدر و مادر به فرزندعشقی تعریف نشدنی است به نظر من این عشق را نمی توان با زبان بیان کرد و حسی قوی و عجیب و زیبایی است . خدایا شکرت

    عشق ابراهیم به خدا آن چنان قوی بوده است که این کار را کرده است ؛ واقعا من نمی توانم حتی تصورش هم برایم سخت است. این عشق به خدا ستودنی است .

    «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یک مِنَ المُشْرِکینَ شاکراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛

    به راستی ابراهیم، پیشوایی مطیع خدا و حق گرای بود و از مشرکان نبود و نعمت های او را شکرگزار بود، خدا او را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد.»

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مرضیه رضاپور گفته:
    مدت عضویت: 2673 روز

    سومین روز این سفر پر برکت

    تسلیم یعنی من خودم رو رها می کنم و خودم رو می سپرم به خداوند.

    تسلیم یعنی من ایمان دارم خداوند حمایتم می کنه.

    تسلیم یعنی من ایمان دارم خداوند هدایتم می کنه.

    تسلیم بودن یعنی من ایمان دارم خداوند کمک می کنه.

    تسلیم بودن یعنی ایمان مطلق به نیروی برتر به خداوند.

    تسلیم بودن یعنی قدرت یعنی جسارت مواجهه با هر موقعیتی به واسطه وصل بودن به قدرت مطلق جهان.

    تسلیم بودن یعنی آرامش بی نهایت یعنی لذت.

    تسلیم بودن یعنی یه پله بالاتر از همه چی.

    ایمان ابراهیم تحسین برانگیزه.

    ایمان ابراهیم اون رو به این درجه از تسلیم بودن و رهایی و اعتماد رسونده.

    من هم می خوام این ایمان رو الگوی خودم برای توکل و اعتماد به خداوند قرار بدم.

    من هم توکل بی قید و شرط می خوام.

    من هم این حد از ایمان رو می خوام.

    اول راهم و مسیر طولانی ای دارم برای رسیدن به این درجه از رهایی و اعتماد به رب.

    تنها چیزی که می دونم اینه که فقط از خودش برای رسیدن به خودش کمک بگیرم من برای قدم برداشتن نیاز به راهنماییش دارم نیاز به حمایتش دارم و یقین دارم باور دارم دستم رو می گیره و پا به پام همراهمه.

    خدایا شکرت.

    دوشنبه 25 آذر 98

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    شقایق حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 2550 روز

    سلام به استاد عزیزم

    استاد شما توی این فایل میگید که دوست دارید ایمانی داشته باشند مثل ایمان حضرت ابراهیم ولی من دوست دارم ایمانی داشته باشم مثل ایمان حضرت اسماعیل . شما تصور کنید که در دوران نوزادی پدرت وسط بیابون با مادرت رهات کنه و به حرف خودش بره به دنبال دستوری که خدا بهش داده و تمام این سالها که بزرگ میشده مطمئنا همیشه نجوای شیطان توی گوشش بوده که پدرت تورو دوست نداره تو بی ارزشی این چه خداییه که راضی میشه ی پدر، همسر و بچه کوچیکش وسط بیابون رها کنه و با حس انتقام و نفرت بزرگ بشه و بعد از چند سال که پدرش برمیگرده بهش میگه من اومدم که تورو به فرمان خدا قربانی کنم به نظرم خیلی آدم بزرگی بوده که همون موقع ی مشت نزده تو صورت پدرش که بعد از این همه سال اومدی و میگی میخوام تورو بکشم این چه خداییه که تو میپرستی. و با تمام نجواهای شیطان مبارزه کرده و راضی شده که با پدرش بره به محلی که باید کشته بشه و ببین چه انسان بزرگی بوده که انقدر با نفسش مبارزه کرده که نه تنها با خدایی که پدرش بخاطر حرف اون این مدل بلاها سرش آورده بلکه انقدر ایمانش بهش زیاد شده که به جایگاه پیامبری برسه .

    من واقعا دوست دارم مثل حضرت اسماعیل باشم که بتونم تسلط پیدا کنم به نفس خودم و این همه سال با اون مبارزه کنم و ایمانی محکم و قوی بسازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: