«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    214MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی «اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
    16MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2079 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سنسی میکائیل خواجه گفته:
    مدت عضویت: 2605 روز

    سلام

    ساعت 22:12دقیقه شب سومین برگ سفرنامه من

    روز خیلی فوق العاده ای بود بلند که شدم سری افکار منفی به دنبالم اومدن ولی سریعا دور کردم از خودم و لبخند گرچن مصنوعی میزدم همه وقتی داخل رینگ هم هستم میگن چرا میخندی کلا اینطوری هستم بگذریم بعد فایل سومین روز سفرنامه رو شنیدم خیلی حالم خوب بود به همه چیز با دید خوب نگاه میکردم همه رو بخشیدم حرف دیگران مهم نبود هی زمزمه های منفی توی ذهنم بود ولی کنترلشون میکردم و در موردشون صحبت نمیکردم در کل فقط سکوت کردم بعد رفتم بیرون پیش دوستم یهویی دلم خواست به یکی از دوستای تاجرم زنگ بزنم زنگ زدم برنداشت به مهندس زنگ زدم و باهاش صحبت کنم این روزا چون به کار املاک علاقه ی فجیحی دارم چسبیدم به اون خلاصه خیلی عالی بود و بعد از صحبتم مشتریم شد گفت اگر خونه ای با ایت داشتی بگو میخوام بخرم

    قبل حرکتم گفته بودم خدایا تو همین روزا قبل نوروز یه 2-3میلیون مول لازم دارم برام بفرست و این مشتری اومد فقط مونده براش خونه پیدا کنم خلاصه رسیدم پیش دوستم نعمت چند تا پیشنهاد کاری داشتم نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم املاک شغلیه که واقعا میخوامش

    خلاصه دو دل بودم رفتم خونه با همسرم رفتیم بیرون جنگل ناهار خوردیم وقت گزراندیم خندیدیم حرف زدیم و لذت بردیم عالی بود از بس خندیدیم دل درد گرفتیم از با خدا بودن لذت میبردم یه آرامش عجیبیه نمیدونم چی بگم وقتی یه نفس عمیق میکشی و میگی خدایا میدانم که میتونی میدونم ک موفقم میکنی میدونم میدونم که لایق بدست آورد پول و ثروت و مهربانی هستم

    و بدن نگران شدن اوقات خوبی رو با دوستان سپری کردم خلاصه اومدیم داخل شهر موقعیت های داخل شهر رو دیدم کارهامو ادامه دادم یه مشتری دیگه پیدا کردم وقتی رفتم پیش پسر عموم گفت فروشیه یکاریش بکن و پورسانتتو بگیر خیلی عاشق این حرکات خدام همیشه از جلوم یک معجزه ای رو نسون میده اصن خیلی خوشحالم که دارم اینطوری جلو میرم روز عالی ای بود پر از اتفاقات ریز و خوشحال کننده خدایا عاشقتم ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3896 روز

    استاد جان، سلام

    نمیدونم امروز ۱۲اهمه، ۱۱ اهمه ٫٫ نمیدونم!

    فقط میدونم آخرین روز سفرنامه ۴۰ روزه پر خیر و برکت را، اخرین روزش ۲۷ اسفند ۹۷ بود،

    امروز سومین روزه که دوباره سفرنامه را در کنار سفرنماه ی خودم که در مورد جاهای زیبایی که با سبک و متود سفر ایران گردی خودم هست در کنار این مطالب در مورد قانون میگم در مورد زاویه نگاهم، نگاهم چی بود نتیجه چی بود و اون نتیجه و اون ویژگی محمد را دوست نداشتم، و میخواستم تغییر کنم و تغییر کردم، با تغییر ” باورهام ” با “کنترل ذهن ” با تمریین با باور کردن اینکه، این منم که خالق ۱۰۰% شرایط تک تک لحظه های زندگی زیبایم هستم، این منم که ” تماما اتفاقات، آدما، ایده ها، موقعیت ها را خودم هستم که به زندگی زیبام دعوت میکنم، با کانون توجه ام با ارسال فرکانس و افکار قدرتمندم، با باورهای غالبم نسبت به هر موضوعی، آره این منم که خالق زندگیم هستم٫””

    ولی دقیقا بحث اینه که وقتی میگی و تعریف ممیکنی و حتی وقتی قسم میخوری به همون نام “بهترین دوست، تنها پروردگار عالمیان ” حتی وقتی به اون قسم میخوری، بهش گوش نمیدن، چون در مدارش نیستن٫

    چون مثل من و مثل شما و مثل همه ی آدمای دیگه ای که عاشقانه اینجان، یک روزی از ته دل نخواستن، چون از همون چیزی که هستن دارن اذت میبرن! ( آیا به راستی اونا دارن لذت میبرن؟!! کسانی که از قوانین ثابت الهی اطلاع ندارن )

    چون در مدار ما نیستن، در مدار موفقیت نیستن، ٫٫٫

    آدما فرق دارن

    آره وقتی در مورد قانون میشنون، اکثرا مثل یک “مسکن ” نگاهش میکنن، مثل یک آرام بخش

    اما آدمای کمی هستند که “باورش میکنن، بهش “ایمان میارند، و عمل میکنند بهش

    به همان ایده ها و الهاماتی که بهشون میشه

    کارو به فردا موکول نمیکنند!

    چون میدونند خدا در لحظه اکنون هست، و نه در آینده ای که خودش میاد و نه در گذشته ای که واقعا گذشته٫

    “Yesterday is history,

    tomorrow is a mystery,

    today is a gift of God,

    which is why we call it the present٫”

    منتظر چی هستیم واقعا٫

    ” وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ” ۶۴- عنکبوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نظری گفته:
    مدت عضویت: 3200 روز

    ” به نام الله یکتا ”

    روز سوم از سفر پر خیر و برکتم ?

    نکات مهم و باورهای این فایل ??

    نکاتی که از متن خانم شایسته گل گرفتم :

    ?فقط یک عامل میتونه زندگی اتو توی این دنیا و اون دنیا رقم بزنه واون (باوراته)و با درست کردن باورا میشه بهشت رو توی همین دنیا ساخت ?

    ?من باید کانون توجهمو رو کنترل کنم و از درون به آرامش برسم اینطوری شرایط بیرونی خودش درست میشه

    ?اگر من از درون ب آرامش برسم واون شرایط هرچقدرم نادلخواه باشه به نفع من تغییر میکنه ( اقا همه چیز منم و باورامه )

    واقعا ی آدم چقدر میتونه به چیزی که وجود خارجی نداره انقدر اعتماد کنه و زنو بچه اشو ول کنه به امان خدا ?من ک خیلی راه دارم ک برم ی جوری بریم که خداهم درمورد ماهم همین طوری صحبت کنه ??

    ?نمی تونه هدف زندگی ی فرد بچه اش باشه

    (همین طور ک من خدا دارم فرزندمم خدای خودشو داره ما هممون ب ی اندازه به خدا نزدیکیم )

    ?تفاوت حضرت ابراهیم با خیلی از ماها اینکه اون توحید رو باور کرده و تسلیمه و باور داره به اینکه خدا حمایتش میکنه .‌‌‌‌… کی میتونه همچین کاری کنه ؟!اگر بتونی مثل ابراهیم عمل کنی مثل ابراهیم نتیجه میگیری .

    ?تسلیم بودن ب این معنی که رها میکنم خودمو ب خدا می سپارم تا این حد که اگر خدا بگه فرزندتو قربانی کن این کارو میکنم و لحظه ای درنگ نمی کنم .

    ?تسلیم بودن و ایمان داشتن به این معناست که من ایمان دارم خداوند ب من کمک میکنه و هدایتم میکنه

    ?خداوند بی نهایت دست داره که ب من کمک کنه باید بتونم توی هر شرایطی این تسلیم بودن رو در خودم ببینم .

    ?خداوند همیشه هست و منو هدایت میکنه خداوند منو رها نمیکنه .

    ?نشانه تسلیم بودن احساس خوبه .

    ?خداوند خیر منو میخواد منو به مسیر درست هدایت میکنه پس باید خودم کانون توجهمو کنترل کنم دیگه بقیه اش با خداس .

    ?وقتی پشتم ب خدا گرم باشه پیش میرم ناامید نمی شم خسته نمیشم شجاع میشم و حرکت میکنم از من حرکت از خدا برکت من تسلیم امر پروردگارم

    ?وقتی اتفاق بدی برام بیفته برای فرزندم ۱۰ سال عزاداری نمی کنم میگم این حتمن برای من خوب بوده تسلیم خداوندم و میگم این طبیعیه که من عزیزمو از دست بدم .

    ?تسلیم هستم در برابر اتفاقاتی که برام میفته و آدمایی بودن که این کارو کردن هزکس تونسته پس منم میتونم اگر حضرت ابراهیم تونسته پس منم میتونم برسم اگر ابراهیم تونسته انقدری ردی خودش کار کنه پس منم میتونم ………

    سپاس گزارم ازاستاد عزیزم و خانم شایسته گل ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    عاطفه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و همگی دوستان

    دومین برگ از سفرنامه ام را مینویسم با یک تفاوت آنهم اینکه سفرنامه هر روز رو تا بهتر درک نکنم به سفرنامه روز بعد نمیرم…

    بیشتر وقتم پای سیستم نشستم(جوری که مامانم میپرسه چیکار میکنی این همه وقت از اتاق بیرون نمیای) فایل گوش میدم، نکته برداری میکنم، نظرات بچها رو میخونم و در نهایت سعی در درک بهتر آنها دارم

    و تا این وقت شب به فایلهای توحید عملی گوش میدادم تا بهتر این اصل رو درک کنم

    من هم خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که رو کسی حساب نکنم ولیییی اینکه کسی هم نمیتونه توی زندگی من تأثیری بگذاره مگر اینکه من بهش قدرت بدم، جای کار داره بسیاااار… چون با منطق بزرگسالیم قبولش کرده بودم!

    از خدا به خاطر این باور مشرکانه عذر میخوام و ازش میخوام منو در شناخت بیشتر و درک بهتر این اصل هدایت کنه

    عاشقتونم

    اتصالتون همیشگی

    تا برگ سوم سفرنامه بخدا میسپرمتون:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فهیم باقری گفته:
    مدت عضویت: 2453 روز

    خدایا شکرت که امروز سومین روزشمار تحول زندگی م را هم تونستم گوش بدم و لذت ببرم. خدایا انقدر حرفهای استاد پر از انرژی؛ پر از ایمان؛ پر از توکل به خدا هست که یک وقتهایی ناامید میشم و میگم من به این مراحل از خودشناسی و ایمان نمیرسم؛ ی جاههای از صحبت های استاد واقعا برام ملموس نیست؛ اما وقتی خوب نشستم فکر کردم دیدم تو زندگی م جاههایی پیشرفت کردم که به نتیجه ش فکر نکردم و تو دل ترس هام رفتم و با توکلی که قبلا نمیدونستم ولی در وجودم بوده به جلو حرکت کردم و همون مراحل باعث شدن من به جلو حرکت کنم ولی باز تسلیم وسوسه های شیطون شدم و عقب گرد داشتم؛ چقدر ذوق و شوق برای ادامه این مسیر دارم؛ چرا که امروز فهمیدم همه نگرانی های من برا اطرافیانم بیخود بوده چون اونها خدایی دارند که همون اندازه به من نزدیک؛ مهربون؛ تواب؛ بخشنده هست به اونها هم هست پس نگرانی من بیخود هست و من نمیتونم ذره ای در زندگی اونها اثرگذار باشم و این خداوند هست که به همه امور و بندگانش تسلط داره و هر جایی لازم ببینه از بندش حمایت میکنه و من هیچ کاره هستم. خدایا چقدر قشنگ داری راه را بهم نشون میدی. چقدر قشنگ داری هدایتم میکنی و هر روز بامن صحبت میکنی از طریق دستی از دستانت روی این کره زمین؛ استاد ازت بیییییینهایت ممنون و مچکرم و همین طور خانم شایسته عزیز که با صبر و حوصله دارند این وب سایت مدیریت میکنه. خدایا فقط میتونم بگم که زبانم و کلامم از چگونگی تشکر و سپاسگزاری ازت قاصر و کوتاه هست ولی بی نهایت آگاهانه و عاشقانه دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    نیلوفر افشون گفته:
    مدت عضویت: 1505 روز

    سلام استاد جانم و مریم جانم

    استاد واقعا چقدر زیباست ک در برابر خدا تسلیم باشی و تسلیم باشی خدا هدایتت میکنه خدا میگه میخوای موفق باشی پس تسلیم من باش دستت بزار توی دستای من هرجا بردمت قبول کن هرچی گفتم بگو چشم ببین چه نتیجه هایی میگیری مثل این میونه ک میخوای ار بالای درخت بیای پایین بابات میگه بپر من میگرمت میگی ن میترسم میگه ن مطمئن باش اعتماد کن و میپری و میبنی هیچی نشد اینم همینه تسلیم باشی اعتماد کنی هر جا خدا گفت میپری و میبینی چه نتایجی داره واقها استاد تسلیم ک باشی خدا هدایتت میکنه به خوبی و وقتی با خدا باشی ن ترسی داری ن غمی و واقعا حضرت ابراهیم بچش می خواست قربانی کنه چون با خدا بود انقدر وصل بود به خدا ن ترسی داشت ن غمی و بنظرم این فکر داشت الخیر فی ماوقع و واقعا با این فکر ک خیریتی هست میری جلو و همین رفتار و باور ها باعث میشه بشی رفیق جون حونی خدا و جنس عشقش هم با تو فرق کنه

    خدایا خودت به ما اراده و اعتماد ابراهیمی بده ک مثل حضرت ابراهیم ن ترسی داشته باشیم ن غمی و وصل باشیم انقدر بهت هرجی گفتی بگیم چشم و بگیم قطعا خیره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    یکتا گفته:
    مدت عضویت: 993 روز

    سلام به همه ی دوستان خوبم

    روز سوم سفرنامه

    6 / 1 / 1402

    من چه قدر خودم رو به خدا سپردم؟

    چه قدر بهش ایمان دارم ؟

    چه قدر بدون نگرانی کارم رو بهش سپردم؟

    هیچی

    هیچی

    هیچ

    من حتی برای کوچیک ترین کار ها بارها فکر کردم و تصمیم گرفتم .

    برای کوچک ترین کار ها بار ها برنامه ریزی کردم

    هیچ گاه خودم رو نسپردم به خدا

    برای همینم هیچ گاه خودم نبودم

    همیشه همه ی کار ها رو با یه دید از قبل برنامه می‌ریختم

    همیشه زیاد فکر میکنم

    به همه چیز به همه چیز

    برای همین هیچ گاه زندگی چیز جدیدی برای ارائه به من نداشت

    چون من هیچ وقت بهش این اجازه رو ندادم

    همیشه دنبال نقشه کشیدن برای رسیدن زودتر به خواسته ام بوده ام

    همیشه دنبال راه بوده ام ، برای خواسته هایم

    با این مغز کوچکم ، به هیچ کس اعتمادی نداشتم

    همیشه همه چیز را طوری برنامه می‌ریختم که بدترین حالت ممکن پیش بیاید

    در آخر هم به خواسته ام نرسیدم

    یا اگر رسیدم آنقدر از قبل برنامه ریزی کرده بودم و نقشه کشیده بودم که هیچ لذتی نمیبردم از رسیدن بهش

    من هیچ وقت لذت خاصی نبردم

    چون خودم اجازه ی لذت بردن رو ندادم

    خدایا کمکم کن خودم رو به تو بسپارم

    خدایا کمکم کن دیگه نخوام خودم مشکلاتم رو حل کنم

    بلکه خودم رو به تو بسپارم

    و همه چیزم دست تو باشه

    کمکم کن خودمو رها کنم و به تو اعتماد کنم

    ….

    دوس دارم واسه اون مشکل آزادیم روت حساب کنم

    و این قدر سراغ عقل خودم نرم

    این قدر دنبال راهکار های خودساخته خودم نباشم

    بلکه بگم خدایا تو خودت درستش کن

    تو خودت بهم فرمان بده و من انجام بدم

    خدایا کمکم کن

    من کم آوردم

    من دیگه گیج شدم

    دیگه حتی راه حلی از خودم ندارم

    تو تنها راه منی که به خواستم برسم

    کمکم کن که بتونم کمکم کن که بتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    بنام الله یکتا خدای هدایتگرم

    تنها یک قدرت, یک نیرو درجهان است و رابطه ی من با این نیرو همیشگی است

    واین نیرو هدایت مرا برخود واجب کرده است وقدرت خلق زندگی ام را در دست باورها وفرکانس های خودم قرار داده است

    هیچ عاملی هیچ عاملی بیرون از من توانایی ضرر وزیان و سود رساندن ب من را ندارد

    و راه سعادت دنیا وآخرت من, حساب کردن روی این نیرو است

    وتوانایی من درباره دریافت الهامات و تشخیص هدایت های این نیرو,

    ب اندازه ی ایمان, توکل و سرسپرده گی ام در برابر این نیرو است

    واعتبار تمام دستاوردهایم, عمل ب هدایت های این نیرو است

    سلام ب هم سفران عزیزم و استاد بزرگوارم

    روز سوم روز شمار تحول زندگی من

    “اعتماد به رب” پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندنش:

    خدایا هدایتم کن تا بتونم بنویسم

    و درک کنم و بر قلمم جاری شو

    تسلیم بودن

    تسلیم بودن یعنی چی؟؟

    معنی تسلیم شدن چی هست؟؟

    تسلیم بودن یعنی رها بودن

    یعنی سپردن نتیحه کارها ب یک نیروی برتر ک از همه چی آگاهه

    یعنی قدم برداشتن و حرکت کردن

    و واگزار کردن نتیجه ب الله

    یعنی گفتن اخیششششش رهاااا شدم خیالم راحت شد

    یعنی سپردن خودم ب خدا

    سپردن عزیزانم ب خدا

    یعنی عمل ب الهامات

    یعنی سپردن انجام کارها ب

    نیرویی ک در جز جز تمام هستی جاری هست

    نیرویی ک کل موجودات

    و کهکشان ها

    آسمان ها و زمین رو مدیریت میکنه

    وهیچ برگی بی اجازه اون از درخت نمی افته

    نیروی ک از همه اسرار پنهان وآشکار خبر داره وآگاهه

    نیرویی ک همه ی کارها رو برای ما انجام میده

    از حرکات سیارات

    خورشید وماه

    روز وشب

    تغییر فصل ها

    رویش گیاهان

    خلق جنین نوزاد هایی ک هرروز و ثانیه داره شکل میگیره

    نمو پیدا میکنه

    و متولد میشه

    نیرویی ک قلب وریه منو داره مدیریت میکنه

    خون تو رگ های منو ب گردش درمیاره

    کلیه معده ریه دستگاه گوارش منو داره ب راحتی و بسبار دقیق ومنظم مدیریت میکنه

    ضربان قلب منو داره میزنه

    ک اگه ی لحظه خونو پمپ نکنه

    ب راحتی ایست قلبی و مرگ و پایان فرصت حیات من فرا میرسه

    نیرویی ک این همه کار میکنه برای من بدون اینکه من کاری انجام بدم

    براش واصلا خبر داشته باشم ک چه خبره تو بدنم

    نیرویی ک تمام ایده هام از اونه

    تمام اکسیژنی ک نفس میکشم

    من بدون اون نمیتونم حتی پلک بزنم

    بعد من چی دارم از خودم هیچی

    جسمم ک از خودشه خودش داره مدیرتش میکنه

    و روحم ک از وجود خودشه

    الان چرا من نباید تسلیم این نیرو بشم

    چرا نباید خیالم راحت باشه از حضور همیشگی این نیرو ک همیشه بوده کنارم وهدایتم کرده وعاشقانه منو دوسداره و میخواد ک من ب همه ی خواسته هام برسم

    از من مشتاق تره چون من با رسبدن ب خواسته هام

    باعث رشد جهان میشم و رشد خودم و هدف اصلی این نیرو همینه گسترش جهان

    حالا حضرت ابراهیم چقد عالی ایمان داشته ب وجود همیشگی این نیرو ک میدونسته ک هدایتش میکنه

    و حمایتش میکنه

    ک اتش و براش گلستان میکنه

    واقعا چ ایمان ویقینی داشته

    حضرت ابراهیم ک تو دل آتیش هم رفت و ایمانش و از دست نداد

    نوزاد و همسرش و تو دل بیابان برد و باز ایمانشو از دست نداد

    خییلیه

    و فرزند برومند وجوانش و ب قربانگاه برد تا قربانی کنه

    الله اکبر چ شخصیت بزرگی داشتن ایشون چقد تحسبنش میکنم

    و خدا ک همیشه ب شجاعان پاسخ میده

    قربانی فرستاد تا پذیرفته شدن ابراهیم و اعلام کنه

    حتی تجسم این آزمون ها هم خیلی سخته چ برسه عمل کنی

    از خدا مبخوام

    ک هدایتم کنه منم بتونم همچین ایمان و همچین شخصیت توحیدی داشته باشم

    وقتی من احساسم خوب باشه

    و خیالم راحت باشه از حضور همیشگی این نیرو

    و آرامش داشته باشم ک هر اتفاقی پیش میاره ب نفع منه یعنی تسلیم هستم

    تسلیم چ آرامشی داره این کلمه

    خدایا سپاسگزارم بابت وجود ارزشمند استاد عزیزم تو زندگیم ک یکی از

    دستان قدرتمند توست

    و هرروز ب واسطه آموزش هاش دارم رشد میکنم چ حس خوبی دارم از این جریان زیبا

    سپاسگزارم از همگی هم سفران عزیزم بابت کامنت های فوق العاده شون کلی انرژی میگیرم وایمانم قوی تر میشه

    درپناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1112 روز

      سلام دوست عزیزم با تمام وجودم ازت سپاس گزارم کامنتت کل وجودمو دگرگون کرد از این درک زیبا لذت بردم از این تعاریف توحیدی لذت بردم از این آگاهی های ناب که تکرار شدن برام لذت بردم و اشک ریختم واقعا در زمان و مکان مناسب هدایت کرد برای خواندن این جملات گوهربار خواستم اول تشکر کنم بعد برم یه بار دیگه و شاید بارها بخونمش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1809 روز

        سلام آقا رضا دوست عزیز, وارزشمندم

        یک دنیا ازت سپاسگزارم ک برام نوشتی

        وباعث شدی کامنت خودم و ک انگار خیلی ازش گذشته بخونم

        و دوباره یادآوری بشه برام خییلی ممنونم

        میدونید حین خوندن کامنت یاد چی افتادم

        تنها برنامه ای ک خیلی دوسدارم از تلویزیون ببینم

        مستند حیوانات هست واین برنامه رو امروز صبح داشتم میدیدم

        ویژگی های حسی جانوران فک کنم اسمش بود

        خیلی جالب بود برام

        کارشناسان متوجه شده بودن

        یه دسته از کوسه ماهی های دم سیاه ک نزدیک ساحل بودن ی مدت

        با اومدن ی سونامی نگرانشون شده بودن ک شاید آسیب دیده باشن میرن دنبالشون ک ببینن چی ب سرشون اومده

        بعد متوجه میشن ک این کوسه ماهی ها قبل از سونامی اونجایی ک بودن و ترک کردن 8ساعت قبلش

        حالا چطور متوجه شدن میخواد سونامی بیاد

        از طریق زیاد شدن فشار آب متوجه شدن و محلو ترک کردن

        و باز اشاره کردن ب مورچه هایی ک تو کف جنگل لونه داشتن

        ک اوناهم قبل بارون یا لونه شونو با لاروهاشون ترک میکنن

        یا ی دیوار دفاعی جلوی دهنه ی لونه شون درست میکنن

        و باز ی قورباغه سبز کوچیک و نشون داد ک قورباغه بارون هم بهش میگ(ناروک تو ادبیات خودمون)

        میگفت این قورباغه ها رو تو ی شیشه نگه میدارن ک ی چوبی داخلش هست

        اگه اشتباه نکنم گفت قبل ازاینکه بارون بیاد این قور باغه از همون چوبه میره بالا

        و درشرایط عادی پایین چوب میمونه

        این کارهایی ک انجام میدن حیوانات هیچ دلیل علمی نداره

        خدای من ک کل هستی رو داره هدایت میکنه

        اینارو هم هدایت میکنه

        مگه جریان هدایت

        دلیل علمی داره

        مگه منطقیه

        مگه مادر موسی ک بهش الهام شد بچه ش و

        جگرگوشه شو بندازه تو آب منطقیه

        مگه ب نوح وحی شد ک کشتی توکوه بسازه

        منطقی بود

        مگه وحی ک ب ابراهیم شد زن وبچه شیرخوارش و ببره رها کنه تو وسط بیابون خشک و بی آب وعلف منطقیه

        مگه قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم منطقی بود

        ولی ابراهیم ب ندای درونش همون هدایت خواست عمل کنه ک

        پذیرفته شد ازش

        از آزمایش سربلند بیرون اومد

        الهی صدهزار بار شکرت بابت این آگاهی ها

        ک پشت سرهم اومد سپاسگزارم الحمدلله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 578 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    قدم سوم تغییرمن

    من مطمنم خداوند درون من چیزیی دیده جایی بی شک صداش کردم جایی عاشقش بودم جایی عاشقم بوده که الان اینجام که الان داره مسیر درست نشانم میده.

    ما ایرانیان در ادبیات جهان غنی هستیم داستان های استعاره ایی زیاد داریم

    اگر بیاییم داستان بریدن سر فرزند استعاره بدانیم یعنی اینکه ما باید سر تک تک وابستگی هامون ببریم .

    وابستگی به هرچیزی غیرخداوند مساوی شرک است .

    مثلا رابطه عاشقانه ایی که داری با پارتنرت رابطه با همسر رابطه با خانواده رابطه با دوست همش اگر بخواهد از یه حد بیشترو ازدلبستگی تبدیل به وابستگی بشه میشه شرک

    وابستگی به خانه وابستگی به شهر وابستگی به پول وابستگی به اندام وابستگی به شهرت وابستگی به زیبایی وابستگی به موقعیت اجتماعی

    دقیقا به هرچیزی بیش از حد وابستگی داشته باشی همونجا دچار شرک شدی .

    حضرت ابراهیم چه موجودی بوده که انقدر رها بوده بدون وابستگی واقعا عجیبه .

    من الان وابستگی دارم به پارتنرم انقدر ترس از دست دادن دارم چسبیدم بهش من کجا ابراهیم خلیل الله کجا کاش بتونم سر وابستگی هام قطع کنم .

    الان پارتنرم می خواد مهاجرت کنه به شهرهای جنوبی برای اینکه بتونه کار کنه پول بدست بیاره بتونیم تشکیل خانواده بدهیم ولی تو این چند روز که من متوجه. شدم کلی گریه کردم بحث جنجال نرو رفتی منم میرم پی زندگیم وجنگ بحث و…

    آیا خدای تو ابراهیم فرق داره

    آیا خدای تو هاجر فرق داره

    حضرت ابراهیم که زن تازه زایمان کرده و بچه چند روزه اش تو گرمای سوزان عربستان رها کردورفت اگر می موند این همه سال ماندگار نبود

    انقدر خداوند براش ارزش قائل نمی شد

    و در دنیا و اخرت از نزدیکان نبود

    اون زن بچه اش تو اون شرایط رها کرد تو که یه پارتنر ندیده رها نمیکنی چطور می خوای الهویت داشته باشی.

    آن چیز که باعث شد ابراهیم بشه برترین پیامبر و پدر مسلمانان و خداوند اون مسلمان واقعی معرفی کرده و گفته یکتا پرست باشید مثل ابراهیم

    همین قطع کردن ریشه های وابستگیش بود .یکی میشه یعقوب در فراغ اشک میرزه یکی میشه ابراهیم

    ابراهیم گونه رفتار کن .

    اگر اون قسمت تو باشه هرجا بره اخرش بهت برمیگرده اگرم قسمتت نباشه تو رخت خواب خانه کنارتم باشه ممکن بمیره ممکن خیانت کنه ممکن نباشه .

    بچه که نیست ابراهیم طفل شیر خوارش رها کرد تو یه مرد بالغ 34 ساله رها نمی کنی.

    این بدان هرموقع رها کنی همون موقع بدست میاری

    وابستگی باعث از دست دادن میشه.

    یعقوب کی یوسف پیدا کرد وقتی فرشته وحی گفت یعقوب رها کن و سجده کرد و به خدا روی اورد

    زلیخا کی یوسف پیدا کرد‌همون موقع که رها کرد هم شد عزیز مصر هم زیبا جوان شد هم یوسف بدست اورد

    بله عزیزم قانون جهان میگه وابسته هرچی بشی از همون قسمت انقدر ضربه میخوری تا از دستش بدهی

    رها کن رها کن رها کن وابسته نباش

    من میخوام مثل ابراهیم باشم

    خدا همه جا هست

    از کجا معلوم تو این شهر بمونه هزار بلا سرش نیاد و هیچ وقت مال هم نشید

    خدایا من رهاش می کنم دیگه وابستگی بهش ندارم دیگه مهم نیست کجا باشه مهم نیست ته رابطمون چی بشه خسته ام از وابستگی دیگه همه چی می سپرم به خودت خودت رقم بزن برام

    خودت محافظ من و اون باش .

    هرچی شد دیگه شد فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ « و در هر حال، خداوند بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است

    12:24

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    اکرم گفته:
    مدت عضویت: 1192 روز

    سلام استاد عزیزم و سلام خانم شایسته عزیز و سلام دوستان هم فرکانسی

    استاد واقعا از این فایل خیلی خیلی درس گرفتم که واقعا حضرت ابراهیم خلیل الله خدا هست واقعا برازنده همین اسم هست

    و خدوانددر قران 69 بار از ابراهیم یاد کرده ودر آیاتی چند از قران از نبوت حضرت ابراهیم ودعوت او به توحیدسخن امده است خلیل الله به معنای دوست خدا لقب حضرت ابراهیم بوده و زندگی حضرت ابراهیم در چندین سوره بیان شده که این حضرت شایسته است وما داستان زندگی ایشان که سراسر درس توحید است بخوانیم واز ان پند بگیریم

    معجزاتش سردشدن اتش برحضرت ابراهیم

    و زنده شدن پرنده

    وحوادث مهم

    ذبح فرزندش و بنای کعبه

    واین ها همه درس دار برای ما او از فرزند خود گذشت ولی من از خودم میگم دوسال پیش من قران میخواندم یک لحظه یه بوی عطری خوبی به من رسید و من دور اتاق نگاه میکردم با خودم گفتم انقدر بوی خوبی اومد از کجاس و باز به قران خواندن ادامه دادم و بعد که قرانم تموم شد مثل این که یکی در گوش من میگفت برو معنی قران را خودت پیدا کن ومن یه لحظه مو به تنم سیخ شد و همین طور صلوات میفرستادم من فردای آن روز رفتم دفتری خریدم ومن یه چندروزی تمام صفحه اول قران کلمه ها را نوشتم و میخواستم در گوگل معنی ها را سرچ کنم وقتی به صفحه ها قران را نگا ه میکردم با خودم میگفتم وای چقدر زیاد هست و من یه کلمه میگفتم و شیطان هزار نجوا ومن گوش ندادم ومن تا یه مدتی نوشتم ولی پشت کار نداشتم و دیگر دنبالش را نگرفتم و حالا بعداز دوسال انقدر پشیمانم که چرا من دنبال هدایت خداوند را نگرفتم و بی انگیزه شدم ببین به قول استاد پیامبران ما وقتی خدا هدایت میکرد شیطان بود ولی خداوند هدایتش بالا تر بود ه پیامبران ما اراده عالی داشتن و من خودم را میگم بعضی وقتا میگم چرا من پیشرفت نمیکنم خب وقتی این اراده باشه تکلیف چیه/؟ خب باید بگو یم خداوند از من خواسته من باید به این سو حرکت کنم برای پیشرفتم برای این که من اگاه تر شوم برای این که باورهایم تغییر کند برای این که ذهنم را تغییر بدم و به جلو حرکت کنم به سوی پیشرفتم و من از زندگی ابراهیم الگو بگیرم که خداو ند به او الهام میکرد و حضرت اطاعت میکرد ومن هم باید از دستورخدا اطاعت کنم و سر پیچی نکنم باید اراده اهنی داشته باشیم باید از حرف شیطان قوی تر باشیم باید توحیدی تر شویم ممنونم استاد عزیز که من دوباره به قران خواندن ادامه میدهم سپاس استاد عزیز وخانم شایسته در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      هانیه گتمیری گفته:
      مدت عضویت: 1861 روز

      سلام اکرم جان

      چقدر شرایطی که در اون قرار گرفتی زیبا بوده و چقدر عالی که دوباره تصمیم گرفتی قرآن رو بخونی من هم تازه از امروز شروع کردم . اصلا حسرت نخور دوست من هدایت الهی در هر لحظه و هر مکان برای من در جریان است این ما هستیم که باید دریافت کننده خوبی باشیم . مهم این است که دوباره داری شروع میکنی و مطمئن هستم الان بخاطر اینکه در مدار بالاتری قرار داری نکات بیشتر و عمیق تری از قرآن میاموزی . برات آرزوی موفقیت و سربلندی دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: