https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
فهمیدم که غم ، نگرانی و حسرت، توهمی بیش نیست، حتی سراب هم نیست! بی اندازه احساس پوچی خواهی کرد وقتی که زمانش بگذرد و تو می مانی و کلی اتفاق ناگوار که اصلا اندکی هم از اون رخ نداده!
اینها همش تاریکی ست، خوره ست، که از همان کودکی محیط به خورد ما داده و اونقدر تکرار شده که به سان باوری بس محدود کننده در ما ریشه کرده!
خدا، انرژی کیهان، شهود درون، کائنات، دعای مادر، انرژی بیگ بنگ و هر آنچه که تو می خواهی نامش را بگذار، اونقدر به تو نشانه خواهد داد که از این زندان آزاد شوی و به خودت آیی!
اون مشتاقانه انتظارت را می کشد، اون خوب میداند که تو از جنس چی هستی!! پس بیخود بدی تو را نمی خواهد! و با تو سر لج ندارد ولی اونقدر به اختیار تو احترام می گذارد که تو خبر نداری، اون تو را به چشم عزیزی می بیند که از طریق احساس با تو ارتباط می گیرد.
سلام به آقا ابراهیم گل و خانوم فرهادی عزیز، خدا قوت و سپاس بخاطر تمام زحماتتون،
خوب بریم سراغ موضوع این جلسه امیدوارم خداوند هدایتم کنه و بتونم هرچی که میگه رو بشنوم و بنویسمش،
خیلی خوشحالم از اینکه دیگه خودمو مسبب ظلم به دیگران نمیدونم،
خیلی خوشحالم از اینکه من هیچ تأثیری تویه زندگی دیگران ندارم،
خیلی خوشحالم از اینکه تونستم شرکای درونم رو بشناسم و تا حدودی زیادی اونارو برطرف کنم،
چقدر من بخاطر اینجور مسائل خودمو اذیت میکردم و همیشه عذاب وجدان داشتم و در صدد جبران اون بدی هایی که در حق بغیه کردم بر اومدم،
تقریبا روزی نبود که اینجوری فکر نکنم، همیشه میخواستم جوری زندگی کنم که حرفی توش نباشه، یعنی اینقدر درگیر بغیه بودم که اصلا از خودم هویتی نداشتم و همه کارام رو جوری انجام میدادم که نکنه این کارم موجب اذیت شدن خونوادم بشه یا در مورد مشتری هام میگفتم نکنه دارم بی انصافی میکنم و اگه یه مشکلی برام پیش میومد میگفتم این بخاطر اون موضوع بوده و آه اون طرف پشت سرم بوده که این مشکل پیش اومده،
وای خدای من، چقدر فرق کردم نصبت به اون روزا، سپاس گذارم خداوندی را که مرا هدایت کرد،
من زیاد به طبیعت علاقه دارم و هر هفته سعی میکنم که برم تو دل طبیعت و از انرژی مثبتش تمام استفاده رو ببرم و قبل آشنایی با قانون این کار برام خیلی عذاب آور بود که بدون خونواده برم و اگه هم میرفتم جسمم اونجا بود ولی ذهنم درگیر همسر و پسرا، که من چقدر آدم فلانیم که تنها میام یا اینکه دارم در حق اونا ظلم میکنم ولی خودم عشق
و حال میکنم،
یا در مورد کارایی که در دوران نوجوانی انجام دادم، دیگه فکر که من چقدر انسان پست و بی ارزشی هستم، و هیچ موقه نمیتونستم با خداوند به صورت مستقیم ارتباط برقرار کنم یعنی خودمو لایق این ارتباط نمیدونستم و بخاطر احساس گناهی که از پیشینیانم و یا به اصطلاح بزرگان دین دریافت کرده بودم همیشه فکر میکردم باید توسط یه فرد یا یه مکان خواص با خداوند ارتباط برقرار کنم، و فقط اینجوری خودمو میتونستم به خدا وصل کنم و اصلا به ذهنم نمیرسید که حقیقت شاید چیزه دیگه ای باشه،
اینقدر درگیر این مسائل حاشیه ای بودم که اصلا حواسم به ظلمی که به خودم میکنم نبودم،
همیشه این سوال برام پیش میومد که چرا هیچ موقه وقت ندارم، یا چرا همش درگیر مشکلاتی هستم که فقط برای من پیش میاد تو خونوادم، یا چرا نمیتونم پول پس انداز کنم یا چرا ارتباطم با همسر و فرزندام یا اطرافیانم اینقد بد،
من مظلوم درونم رو تا حدود زیادی از بین بردم و در نبود مظلوم ظالمی هم نیست،
من نصبت به خیلی چیزا شرک داشتم و این باعث بروز تمام اون مسائل بود،
من در درون خودم خدایی رو پیدا کردم که نیاز به هیچ مکان یا فرد و یا کار خواستی برای ارتباط باهاش ندارم،
من در درونم خدایی رو پیدا کردم که با تمام کارهای بدم در گذشته عاشق منه، همونجوری که هستم منو دوست داره و منو پذیرفته،
من خدایی رو پیدا کردم که همه چیزه…
من این باور در خودم پروروندم که من در زندگی هیچ کسی هیچ تأثیری ندارم و هیچ کسی هم در زندگی من هیچ تأثیری نداره،
من به این باور دارم که هر کسی در هر جایگاهی هست سر جای درستشه و اگه من به مسائلی که برام پیش میاد واکنش مناصبی نشون ندادم به بقیه ربطی نداره، و اگه بقیه هم واکنش مناصبی نشون ندادن به مسائلشون به من ربطی نداره،
هر کسی پتانسیل این داره که به هر سمتی که بخواد حرکت کنه چه خوب چه بد،
عشق رو در درونتون پیدا کنید اگر میخواهید در تمام جنبه های زندگی موفق بشید،
خدایی نمیخوام تبلیغ کنم بچه ها ولی برید دوره عزت نفس استاد تهیه کنید قبل از هر محصول دیگه استاد و بعد میفهمید احساس خوب و حال خوب چیه، اون وقت سرعت رشدتون خیلی بیشتر از اون چیزی میشه که فکرشو میکنید،
الان سراسر زندگی من شده آرامش، نه اینکه مسئله یا چالشی در زندگی نداشته باشم ولی اینقدر آرامش دارم که اگه مسئله ای هم برام پیش بیاد بر افروخته نمیشم (واکنش مناصب نشون میدم) و اینه که روند زندگی رو تقییر میده و مارو هدایت میکنه به سمت زیبایی های بیشتر،
(اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارن ما هستیم که به اونا معنا میدیم)
میدونم که دارم حرص میخورم برای اینکه بغیه رو به هدایت کنم به این سمت چون دوست دارم این احساس رو تجربه کنید میگم، البته کسایی که تویه مدار نیستن هیچ موقع هدایت نمیشن چه ما بخوایم و چه نخوایم، و کسایی که بخوان هدایت بشن میشن بازم چه ما بخوایم یا نخوایم،
در هر صورت برای هممون از رب منان بهترین هارو آرزو میکنم و اینکه هر روز به درک صحیح بیشتری ازش برسیم و در زندگیم استفاده کنیم.
سپاس گذارم بخاطر تمام آگاهی و انرژی مثبتی که دریافت کردم،
کامنتت رو خوندم وج تشابهات زیادی با من داشت، که چقدر تمرکزم روی تغییر زندگی برادرهام گذاشتم و نتیجه ای جز احساس بد برای من نداشت ، چقدر پول دادم به عنوان کمک و بخشش در راه خدا که نه تنها زندگی اونها تغییر نکرد بلکه چون توقع داشتم تغییر کنند ولی نمیشد و احساسم بد میشد.
ولی حالا خدا رو شکر که تو جمع خانواده بزرگ عباسمنش هدایت شدم و با الهاماتی که از زبان استاد عزیزم شنیدم و درک کردم و عمل کردم چقدر آرامش دارم و تمرکزم روی خودم و زندگی خودم هست و چقدر راحت از اون محیط هدایت شدم به کشور دیگه تو یک قاره دیگه و از زندگیم لذت بیشتری ببرم
از کارکردن و نتیجه دادن قانون در هرجهتی که ازش استفاده کنیم،چه منفی و چه مثبت،تحت هر شرایطی جواب میده…
اولین روز سفرنامه ام را که شروع کردم ۱۸ مهر بود و اما امروز ۴ بهمن است که میخوام فصل دوم را شروع کنم،
توی اون ۳۰ روز چه بر من گذشت…
بگذار اول از قبل عملم بگم،
کلا از وقتی توی سایت ثبت نام کرده بودم شاید ۵ بار اومده بودم تو سایت، اونم وقتی میومدم از بس سرگردون بودم که چیکار کنم،صفحه رو میبستم و میرفتم دنبال زندگیم!
تقریبا یک ماه،بیست روز بود که به صورت جدی توی سایت میومدم و فایل گوش میدادم ولی از اینکه کامنت بذارم میترسیدم!عزت نفسم به شدت پایین بود..بلد نبودم چی بنویسم و از کجا بنویسیم و اصلا چرا من باید بنویسم؟ کامنت من که قرار نیست به هرحال لایک بخوره یا امتیاز بالایی بگیره، پس چرا اصلا بنویسم؟
اونقدر ترس توی دلم بود که…نسبت به همه چی..
نزدیک یه سال بود که استرسم شدت گرفته بود،قبلا خیلی کم بود ولی نسبت به افراد عادی زیاد تر بود،کم بود وزن شدید داشتم،سال ها بود رنگ عدد ۴۶ رو روی وزنه نمیدیدم با اینکه نه سنم و نه قدم به این وزن میخورد،نرمال وزن برای من حداقل ۵۰ بود! با دکتر رژیمم نه تنها خوب نشد بلکه یه کیلو هم کم شدم،اون زمان ها مینداختم گردن اون دکتر به درد نخور مثلا!
اگه چند روز از مامانی جونم جدا میشدم که دیگه هیچی!
همش بخاطر استرس حالت تهوع داشتم و نمی تونستم تو جامعه باشم!بخاطر استرس زیاد کنکورمو خراب کردم با اینکه خونده بودم!
خلاصه از اخرای شهریور بود که فهمیدم با این وضع زندگی تنها خواستم مرگه!
اولین کامنتی که گذاشتم ۶ مهر بود،اونم از مدیر فنی دوست داشتنی بابت کیفیت سایت تشکر کردم،هنوز جرئت نظر دادن نمیکردم،
خلاصه گذشت و گذشت چون مامانم چندتا از محصولات رو خریده بودند،منم یکم گوش میکردم،
تا اینکه سفرنامه رو شروع کردم۱۸ مهر بود،۴ ماه پیش!
هرروز تو نوت گوشیم مینوشتم، حدودا تا الان بیشتر از۲۰۰صفحه نوشتم،
هرروز خواسته هامو،ارزو هامو،کوچکترین نشانه هامو،مثل کد تخفیف،چیزی سفارش میدادم ارسالش رایگان میشد،یه لبخند از طرف دوستی،ثبتش میکردم و تایید میکردم.
اون روز ها بود که نتایج کنکورم اومد،خیلی دوست داشتم تهران قبول بشم ولی نشدم،
خب…خیلی ناراحت شدم،ولی چون داشتم یاد میگرفتم نذاشتم ناراحتیم از حد نرمال تجاوز کنه،اون روزا با استفاده از اهرم رنج و لذت صبحا زود پا میشدم و چون رشتمم زبان هست ساعات زیادی رو صرف خواندن میکردم، یه روز که البته اتفاقی هم نبود، داشتم فایلارو زیرو رو میکردم که خواستم کشف قوانین قسمت۷ رو گوش کنم،پلی کردم،یه تا بلو فرش کوچیک دارم که میبافم،در حین بافتن بجای اهنگ،اونو گوش دادم،اخراش داشتم دیوانه میشدم،دقیقا همون حرفایی که باید میشنیدم،
اینکه یه مکان فیزیکی خاص خوشبختی تورو تضمین نمیکنه،اینکه اول بپذیر این شرایط تو خالقش بودی،بعد عوض شو،اونم باهات عوض میشه،
فک میکنم بیش از ۲۰،۳۰ بار در طول ماه گوشش دادم،باورش داشتم،درعین حال همشم منتظر نبودم که همین الان جام عوض بشه یا معجزه ای رخ بده،یه چیز و خیلی خوب یادگرفتم،اونم تکامله و رها کردن…
وقت رفتن به دانشگاه بود،چون اون مورد دلخواهم نبود(البته رشتم همونیه که میخوام ولی دانشگاه نه)،ذهنم مدام بازی در می اورد و از زمین و زمان و استادا و دانشجو هاو طرز درس دادن و خلاصه همه چی عیب میگرفت!
منم ساکت ننشستم!
یروز قلم و کاغذ برداشتم و شروع کردن به نوشتن خوبی های دانشگامون و بچه هامون،چقدر توی اینترنت راجب خوبی های دانشگاهمون چیزی پیدا کردم،در کنارش نوشتم که هنوز تازه وارد این محیط شدم،ادم های مثل من و هم فرکانس من کم کم دور و برم پیداشون میشن،کم کم منم دوست خوبمو پیدا میکنم،و یه عالمه چیز دیگه…
این فایلو با صدای خودم ضبط کردم،فک کنم حدود ۲۱ روز یا چند روز کمتر هرروز گوش میدادم،دیگه انقدر حالم خوب شده بود و محتویات اون جزوی از وجودم شده بود که ذهنم نمی تونست دهن باز کنه!و واقعا هم دانشگاهمون و استادامون و بجه هارو دوسشون داشتم
همون روز ها بود که داداشم که ازدواج کرده بود باید میرفت سر خونه زندگیش،تهران زندگی میکنه ،چون اونجا درس میخونه…
باید برای جهازیه و اسباب کشی کمکش میرفتیم تهران،این اولین نشونه برام بود که فهمیدم دارم روی باورام کار میکردم!
خلاصه اون سفر بینظیری بود..
علاوه بر اون چقد استرسم کم شده بود و من خیلی وقتا فراموشش میکردم که یروزی بخاطر همین استرس از وقتی میخواستم سوار قطار بشم،بجای خوشحالی سفر،بی دلیل اظطراب داشتم،همون روز ها بود که شدم ۴۶ کیلو! ۴ کیلو اضافه وزن برای من از مدال طلای المپیک ارزشش بیشتر بود!
چقدر سفر خوبی بود،
خونه ایی که داداشم خرید نقطه ای عالی از شهر بود و خداروشکر!
برگشتیم شهرمون..ما یزد زندگی میکنیم، خیلی دلم میخواست دست از وابسته بودن نسبت به مامانم بردارم و یه سفر تنها برم تهران،.هفته ی بعدش بلیط توی دستم بود،اونم تنها فقط با بابام، درحالی که من برام مهم نبود مامانم الان اینجا نیست!
اصلا باورم نمیشه چجوری رفتم!
منکه یه بانک میخواستم برم حالت تهوع از استرس داشتم اونم بی دلیل!
دقیقا یکی از بهترین زمان های دنیا استاد فایل اصل بقا رو قرار داد و من هم صوتی و هم تصویریشو بیش از ۵۰ بار دیدم! چقد به من قدرت میداد..به منی که چون زن بودم دوست داشتم بهم ترحم بشه….تا بهم رحم کنن و تاییدم کنن که کارم درسته…قوی شدن رو یاد گرفتم…چقدر این فایل به من کمک کرد،خدایا شکرت..استاد از محکم حرف زدنت خوشم میاد..بعضی وقتا روم نمیشه حتی بعضی حرفاتو بشنوم،ازت میترسم و یه جورایی خجالت میکشم و فک میکنم یه معلمی هستی که داری منو میبینی وجنگم میکنی و میگی محکم باش! صاف واسا!
قوز نکن!
اون شبی که با بابام رفتم تهران،واقعا انتظار حالت تهوع و اظطراب داشتم ولی هرچی صبر کردم نیومد! برام جالب بود! خوشحال بودم! همیشه بی دلیل دلهره داشتم و اونروز فقط به رفتن و خوش گذروندن فکر میکردم،دست خودم نبود که استرس نداشتم،واقعا نبودش!
جالبش اینجاست من هیچ فایلی تحت عنوان چگونه از اظطراب خود بکاهیم گوش ندادم!
فهمیدم مهم نیس چی گوش بدی،اگه در مسیر درست باشی..همه مشکلات خود به خود به صورت کاملا طبیعی درمان میشن!
رفتم تهران،همون شهری که میخواستم دانشگاه رو اونجا قبول بشم،این نشون میده تنها راه رفتن به یه جای خوب حتما از طریق کنکور نیست!با ساک قرمز نرفتم ،بلکه قهوه ای!
چه کارهایی که نکردم!
خودم تنهای تنها یه سبد خرید دستم گرفتم و رفتم بازارچه خرید اونم پیاده توی کوچه خیابون هایی که نمی شناختم، قبلا از اینکه از کسی ادرس بپرسم خجالت میکشیدم،اما اون زمان با اینکه ادرسو هم میدونستم،بازم میپرسیدم،تازه مردم از اینکه روشون یه جورایی حساب باز میکنی و اعتماد میکنی و در یه جمله ادم حسابشون کنی خیلی هم خوشحال میشن!
خودم تنهای تنها خط واحد سوار شدم و یه مسیر طولانی رو رفتم تا کتاب فروشی که میخواستم،مودبانه و با صدای بلند با فروشنده ها صحبت کردم،درخواست کردم و تمامش انجام شد! ندانسته به فروشگاهایی رفتم که همیشه تخفیف بودن! و چقدر سود کردم من..
نه از شب ترسیدم نه از تاریکی! نه از مردایی که فکر میکردم همشون هرزن و خاکبرسر!
۱۰ روز تهران موندم هرروز یه عالمه تجربه کسب کردم!خیلی ها از اینکه لهجه تهرانی ندارن خجالت میکشن صحبت کنن! درحالی که من انقدر اعتماد به نفس پیدا کرده بودم که فقط یزدی صحبت میکردم،تازه انقدر خوششون میومد فروشنده ها که نگو! سر همین قضیه چقدر تخفیف گرفتم!
بعد از اون سفر پربار برگشتم خونه، درحالی که پدرم فقط چندروز موندن و من تنها شدم!
بعد از اون جای همگی مخصوصا استاد خالی،رفتیم بندرعباس،خونه ی چندتا از عموهام اونجاست، برنامه این بود که بریم قشم گردی، هروقک میرفتیم بندر من از ترس قایق و کشی روی اب میترسیدم و قشم نمیترسیدم،
اندفعه هم خواستم بهانه بیارم و نرم و بازی درارم
ولی گفتم باید روی ترس هام پا بذارم،رفتم خیلی هم خوش گذشت!
میخوای بزرگی خدا رو ببینی برو دریا، عمیق! بزرگ!
همیشه خومو از خیلی از سرگرمی ها بخاطر ترس،محروم میکردم،
اونجا شتر بود که سواری میداد!
با اینکه یه پا میگفتم نرم یهو میوفته
اما گفتم نهههه! باس رفت!
خیلی هم حال داد!
بعد از اون سفر فهمیدم منشا خیلی از ترس های ما واقعا ترس نیست،چون ناشناخته هستن ترسناک بنظر میرسن وگرنه میتونن خیلی جذاب هم باشن!
فهمیدم چرا خدا توی قران به سفر سفارش میکنه!
چون ادم باز میشه،ادمای جدید میبینه،یه عالمه ترس هاش میریزه، بزرگ تر میشه!
واقعا سفر خاصیتش اینه.
تا اینجا گفتم از موفقیت هام،اگه سر و تهشو بزنی و بخوای زمان مفید حساب کنی میشه ۲ ماه مفید که من انقدر تغییر کردم و عوض شدم!
ولی خب یه جاهاییم کوتاهی کردم..
بذارین بگم براتون…
از وقتی رفتم تهران اخرای اذر بود تا وقتی از بندر برگشتم که اخرای دی ماه بود من به شدت کم و یا اصلا فایل گوش نمیکردم، اون نوشتنا و توی سایت اومدنا تعطیل شده بود، درسته که ادم میره مسافرت سرش شلوغ میشه،گرم کارای دیگه میشه،ولی ایا میشه گفت یادمش بره توی مسافرت نفس بکشه؟ یا غذا بخوره؟ باور کنید خداشاهده ارزش این فایلا و اهمیتش مثل غذا خوردن و نفس کشیدنه!
باور کنید اغراق نمیکنم!
اون دوماه کارکردن مفید و خوب تونست من رو یک ماه سیر نگه داره،یه ماه سرپاه و پر انرژی نگه داره،اما کم کم هضم شد و تمام!
نمیدونم باور میکنید یا نه الان که ۴ بهمنه،من درست شدم مثل چند ماه پیشم،۲ کیلو وزن کم کردم،استرسم و دلهر و حالت تهوع های بیجا و بی دلیل برگشتن و دارن من رو دیوونه میکنن!
تنها چیزی که میدونم و خیالم بابتش راحته اینه که میدونم اگه دوباه سفر نامه رو شروع کنم،نوشتن رو شروع کنم حالم عالی خواهد شد،
دیشب میخواستم برم کتاب بخرم،از فکر اینکه تنها باید برم و مامانم نیست چه حال بدی بهم دست داد…
منی که دوماه پیشش تنها توی شهر غریب باحال خوب و ارامش رفته بودم خرید…
از هردو حالت قانون استفاده کردم..
اول اینکه مطمئن شدم جواب میده و این حرفا حقیقت داره
دوما اینکه هرجور بخوای دنیا برات پیش میبره
اصلا نگاه نمیکنه ایا به ضرر توعه یا به نفع تو،ایا حال تو با این خوب میشه یا بد،ایا تو دوستش داری یا نه!
توجهمون رو در هر لحظه روی موارد دلخواه و خواستمون بذاریم و با این فایلا و این جنس صحبت ها و هرروز گفتن و نوشتن ها حتی دوسه خط یا صحبتش با خودمون زندگی کنیم..مثل غذا خوردن واجب بدونیم!
الانم اومد سفرنامه فصل ۲ رو شروع کنم تا خوشبختی ارامش رو به زندگیم برگردونم..
سلام بر همسفر عزیز و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز که منو دقیقا یاد یکی از دوستام میندازه.
خیلی خوشحالم زهرا خانم تو مسیر درستی هستی و واقعا آرزوی بهترین ها را برای شما دارم.
این چیزی که در مورد کار نکردن رو باوراتون و ول کردن،من هم تجربه داشتم و خدا را شکر میکنم که این اتفاق افتاد که کاملا متوجه کارکردن قانون بشم.
اوایل ، کارکردن روی خودم گوش دادن فایل های استاد و تمرکز بر روی نکات مثبت و … قشنگ یادمه.
منی که همش صبح بیدار نمیشدم برای اینکه تا اخر شب کسل بودم ولی اون موقع فقط میخواستم شب سریع تر بخوابم که صبح بشه و اتفاقات جدید تجربه کنم.انرژی ایی درون من بود، یک حس خوبی درونم بود که واقعا قابل توصیف نیست.نمیدونم چجوری بگم،یک حس دوباره متولد شدن و اینکه تمام قدرت و امکانات تو این لحظه داری تا هر چیزی بخواهی خلق کنی،انگار فقط من بودم،به قول استاد عباس منش خدا کار و بارش رو ول کرده بود فقط به من رسیدگی کنه.به هر حال دقیقا درک میکنم حستو و دقیقا یک تایمی رها کردم و خدارا هزاران بار شکر میکنم که این اتفاق افتاد،الان از این جایگاه به قضیه نگاه میکنم،بهترین اتفاق بود.
خداراشکر الان باز داره اون حس قشنگ و پر نشاط ،ذوق برای تجربه تک تک لحظات زندگی ،پر رنگ تر میشه.خوردن غذام با لذته و واقعا خیلی خوبه.
استادعزیزم راجب به ردپاصحبت کردیدوفرمودیدکه چقدر میتونه اهمیت داشته باشه منم میخوام بگم که کجابودم والان کجاهستم ونمیدونم به چه جای عالی میخوام برسم فقط کافیه تومسیرباشم ونزارم شیطان بانجواش منومنحرف کنه
استادجان و دوستان عزیز واقعا سپاسگزارم ازخداوندعزیزم که منوبه اینجا هدایت کرد همیشه دنبال انسانهای موفق بودم که چجوری به موفقیت رسیدن فهمیدم اونهااساتیدبزرگی داشتن مثل ابوعلی سینا وغیره منم همیشه ازخدامیخواستم تابهترین استادروبه من معرفی کنه که واقعا ازش ممنونم و خداروشکرمیکنم که بهترینه من مشکلات خیلی زیادی روگزروندم یکیش اینه که من سه تاخواهرهستیم من وسطیشون یکی بزرگترویکی کوچکترهردوطلاق گرفتن ومن دیگه جرات ازدواج رونداشتم توخانواده پدرم که بسختی ازعهده مخارج برمیومدبزرگ شدم،تواین راه که پرازشرک بودم هرروزبهشون دنبال مادرم که این دعانویس یااونیکی مشکل ماروحل کنه بعدازسالها با استادآشناشدم بلط خداباورتون نمیشه دیگه هیچ وقت سراغشون نرفتم حتی یکی ازآشناها که رفته بودواسم منوگفته بود اونطرف کلی ازمن بدش میومده فهمیده که نمیتونه برمن تسلطی داشته باشه حتی تو خواب هم که خواهرم دیده بود فهمیدم که چقدرقدرتمندشدم اوناازمن دورشدن واینارومدیون استادم که بافایلهاش منولحظه لحظه راهنمایی کردقبلا قرآن روبصوت میخوندم همه ساکت میشدن وگوش میدادن ولذت میبردن اماخودم هیچ درکی ازش نداشتم الان با مطالعه کتاب رویاها به درک عمیق میرسم ومیفهمم که چقدرخدابه من نزدیکه روز به روز داره حقوقم افزایش پیدا می کنه زندگی روی قشنگشوبهم نشون میده روترسام پاگذاشتم وازمدیرمجموعمون خواستم تاحقوقم روسه برابر افزایش بده آخه من لیاقتشودارم تصمیم اینه انشالله بزودی بسته عشق و مودت روتهیه کنم ومیدونم که خدابراهمه خوشبختی میخوادمیدونم والامنوبه اینجا هدایت نمیکرد بی نهایت سپاسگزارم ازخداوندعزیزم که منوتوکل نسلم انتخاب کردبه این مسیرکه هم خیردنیاروداشته باشم وهم آخرت ازتون ممنونم دستان خداوند عزیزم ممنونتون پرازسرور و شادمانی باشید چون منم اینجام وشماموفق شدیدکه بازم بهترین بنده خداوندباشیدخوش بحالتون وخوش بحال من که اینجام????????????????????????????????????????
سلام به استاد عزیزم و مریم جان که دستی از طرف خدا شدن برای شنیدن کلام خدا
وقتی فایل ثمره ی بروز رسانی رو دیدم همونطور که استاد گفت همه فایلهای رایگان رو پاک کردم و گفتم خدایا هدایتم کن که کلام تو رو از کجا و چطور شروع کنم با این دید که این استاد نیست که داره حرف میزنه بلکه جریان هدایته که داره از این طریق هدایتم می کنه
روز بعد که وارد سایت شدم دیدم دوباره سفرنامه شروع شده بود خیلی خوشحال بودم اولین هدایت رو دریافت کردم
جلسه ۴۱ جهت دهی آگاهانه به کانون تمرکز
شما از قانون جذب گفتید که به هر آنچه توجه کنید با احساس خوب ، اصل و اساس اون وارد زندگی تون میشه (یاد حرف مریم جان افتادم که گفتید فایلهای رایگان و محصولات جدا از هم نیستن این موضوع دقیقا توی جلسه سوم ثروت ۱داره گفته میشه) و تایید استاد که این آگاهی ها آگاهی های الهی هستند فقط با عمل کردن به اون آگاهی ظرفت بزرگتر میشه و وقتی ظرفت بزرگتر شد دوباره همون آگاهی رو میشنوی از همون آگاهی درک بیشتری میکنی و بهتر عمل می کنی و این روال همیشگیه
اما سوالی که من داشتم
چطور با دیدن نشانه های ثروت و روابط عالی احساسم رو خوب نگه کنم در صورتی که ندارمشون بازم احساسم خوب باشه؟
جوابی که مغزم میداد تغییر باورهام بود
ولی انگار جواب گیج و گنگ بود
من جواب واضح می خواستم این سوال رو توی دفترم یادداشت کردم
چطور احساسم رو وقتی به ثروت و روابط عاشقانه توجه می کنم تغییر بدم؟
جریان هدایت من رو به کامنتی هدایت کرد
انگار دیدگاه بچه ها خدا برای من نوشته که :
یک قسمت از دیدگاه دوستمون رو کپی می کنم :
صلاه یعنی به جای خشم و انتقام، فرکانسهای خودم را دلیل نتایجم بدانم، سپس به جای سرزنش خودم، برای تغییر فرکانسهایم تلاش کنم و به جای دست کم گرفتن خودم، رابطهی همیشگیام را با نیرویی به یاد آوردم که منبع همه راهکارهاست و قرار است مرا به بهترین راهکار هدایت کند.
توحید یعنی رابطه ی ابدی ام با فراوانی را بیاد بیاورم
به من می گه:
به جای خشم و ناراحتی ،بپذیر فرکانسهای خودت دلیل نتایجت هست
به جای سرزنش خودت برای تغییر باورهات تلاش کن
به جای کمتر دیدن خودت از کسانی که به خواسته شون رسیدن و به جای دست کم گرفتن خودت
به یاد بیار رابطه همیشگی ات رو با این نیرو که منبع همه چیز است
رابطه ی ابدی و همیشگی ام با نیرویی که منبع همه چیز است و به بهترین راهکار هدایتت می کند
از هر آنچه که من رو از یکی بودن و دسترسی همیشگی به منبع خیر و برکت دور می کنه روی برگردانم چرا که دستاوردی جز ناامیدی ، ترس ، کم ارزشی ندارد
صلوه یعنی، توجه به نشانههای قدرت این نیرو ،که خودش را در فراوانی، ثروت، عشق، سلامتی، سپاسگزاری و هر خیری نشان میدهد که داشتنش را میخواهم.
به من می گه توجه ات به من به نشانه های قدرتم بده ، توجه ات رو به یادآوری رابطه همیشگی و ابدیت بده
توجه ات رو به رابطه ابدیت با فراوانی بده
توجه ات رو به رابطه ابدیت با تنها قدرت دنیا بده
توجه ات رو به رابطه ابدیت با نیرویی که بهترین راهکار هدایتت می کنه
توجه ای که بهت آرامش بده و هر چه که توی دلت باعث ترس و ناامیدی و کم ارزشی میکنه ازشون روی بگردون و دوباره به یاد بیار دسترسی همیشگی ات به تنها منبع خیر و برکت و رابطه ابدیت با این نیرو رو
نتیجه گیری که میکنم :
وقتی خواسته ای در دلم ایجاد شد بدونم منبع اش تولید کننده اش خداست و خدا از قبل آماده کرده و تمام کارها رو انجام داده
من باید سمت خودم رو انجام بدم با توجهی که بهم احساس خوب بده (نه با دست کم گرفتن خودم ؛سرزنش ویا خشم به احساس بد برسم) با این دید که من یک رابطه ابدی با خدا دارم و خدا تنها منبع است رابطه ابدی ام با فراوانی ها بیاد بیارم و من همیشه بهش وصلم و من رو هدایت می کنه با بهترین راهکار ها که به خواسته ام برسم و با یادآوری دیگه اینجوری احساسم عالیه
سلام عزیزم در پاسخ سوالتون در کامنتتون به این نکته توجه داشته باشید ، به چیزی که نداری مدام در ذهنت تکرار نکن اول از همه توجه و تمرکزت را بزار روی داشته هات احساست خوب من و با سپاسگزاری قلبی کل کائنات به ارتعاش در بیار و نکته مهم تر وقتی چیزی را میبینی که دیگران دارند و شما ندارید بجای آه و حسرت وارسال فرکانس با احساس کمبود شما حسرت بیشتر آه بیشتر کمبود بیشتری را در زندگی جذب خواهید کرد پس بنابراین کنترل ذهن داشته باشید و زمان دیدن و شنیدن چنین موضوعاتی شروع به تحسین و سپاسگزاری روابط زیبا یا ثروتمندی کنید. مدام بگید خدایا شکرت به به چقدر زیبا خدایا شکرت که تو این دنیا پر از فراوانی و روابط زیباست خدایا شکرت چقدر حالم خوب میشه این زیبایی ها و هماهنگی ها را میبینم. این چنین فرکانس هایی بفرست تا از همین جنس بهت برگرده. برات بهترینها را از هرچیز از خدای مهربانم درخواست میکنم . شاد و پیروز و سربلند و خوشیخت و سعادتمند و ثروتمند باشی در دنیا و آخرت. الهی که به هر آنچه مراد دلت هست به سرعت و در عین ناباوری هست برسی و لذتش ببری به امید الله مهربان
چقدر قشنگ قانون رو درک کردی ممنونم برای کامنت زیبات
اول از همه توجه و تمرکزت را بزار روی داشته هات احساست خوب من و با سپاسگزاری قلبی
با دیدن و شنیدن چنین موضوعاتی شروع به تحسین و سپاسگزاری روابط زیبا یا ثروتمندی کنید.
خدایا شکرت به به چقدر زیبا خدایا شکرت که تو این دنیا پر از فراوانی و روابط زیباست خدایا شکرت چقدر حالم خوب میشه این زیبایی ها و هماهنگی ها را میبینم. چنین فرکانس هایی بفرست تا از همین جنس بهت برگرده
چقدر لذت بردم از الهی که به هر آنچه مراد دلت هست به سرعت و در عین ناباوری هست برسی و لذتش ببری به امید الله مهربان
من در حال حاظر که ساعت ۰۲:۴۹ بامداد است ، تیتر وار این تغییرات را مطالعه نمودم و بسیار بسیار از این نظم ، ترتیب و خلاقیت لذت بردم .
بسیار خودم در انجام کارها اهل نظم و ترتیب هستم و از وقتی که خودم عضو سایت شدم تمام فایلهای معلم عزیزمان را در یک هارد با نظم خودم ذخیره نموده بودم و شما در خود سایت ، با منابع گسترده تری که داشتید ، این کار را انجام داده اید .
بسیار بسیار لذت بردم و در یک کلام دست مریزاد .
سید عزیز ، معلم عزیزمان ، خانم شایسته ی پرانرژی ، خانم فرهادی با انگیزه ، آقا ابراهیم خلاق و تمام بر و بچه های عضو این خانه زیباییها از خالق یکتا برای شما خوبان درآمد ، ثروت ، سلامتی ، روابط عاطفی ، شادی ، آرامش ، جوانی ، زیبایی ، چالاکی ، اعتماد به نفس ، احساس لیاقت و تمام نعمتهای الهی بهتری را خواستار هستم .
سید جان سلام ؛ خوبی خوشی سلامتی از لرستان زیبا باشما سخن میگویم اینجا هوا بهاری است ودانه دانه باران میبارد بارانی که باهر قطره اش میگویم محبوب من ای خدایی که همش خوبی هستی ازت تشکر وسپاسگزارم
سید جان حال دلم عالی است هر چی میکویم خدای عزیزم جوابم را میدهد کم کم دارم تکامل خودم را طی میکنم امروز صبح خواستم دفترچه دخترم را عوض کنم دلم گفت از صفحه اول وص سوم کپی بگیرم رفتم اداره کپی گرفتم اما الهام دلم یادم رفت
وقتی رفتم دفتر خدمات بهم گفت ص 1و3 را کپی محبت کن اون لحظه یادم اومد که وای قربون این خدای درونم بروم که چقدر راحت آدم را هدایت میکند
اینو گفتم که از خدای خودم هم تشکر کرده باشم وهم این نشانه کوچک را تایید کرده باشم تا کم کم بزرگتر شود
سید جان عزیز ؛ از وقتی که فایل خدای درون شما را گوش کرده ام هر لحضه زندگیم زیباتر شده است دریافتم آن منجی وآن رسولی که به من کمک میکند خودم هستم آری : منجی تو ، خودت هستی
سید جان درست گفتی که وقتی بااین خدا همراه میشوی وخودت را در بغل این الله می اندازی اینقدر از نرم وپوسته جامعه جدا میشوی که فقط دوست داری با این خودت واین خدای خودت ساعتها تنها باشی
چقدر این جمله شما وسخن شما زیباست :که با اندک تصرف من میگویم : توروی خودت کار کن اگر لازم باشد در تمام مشکلات ، خداوند می آید وکولت میکند
چند روز پیش مقداری از فرکانس زیبایی دور شده بودم وروی سایت این خانواده بودم .گفتم خدایا تو بگو که من چکار کنم وبعد ….. اصلا نمیدانم چی شد . فایل ” برنامه نویس زندگی خودت باش ” اومد بغضی عجیب وسکوتی زیبا مرا گرفت
آری ؛ خدایم را احساس کردم .از این مطلب بهتر ؛ چی هست
آری عزیزان ؛ خدا یعنی تو برای خواسته ات حرکت کنی وهر کاری از دستت می آید انجام بده ودر مسیر ، ایمان 100٪ داشته باشی که یک نیروی مافوق همه نیروها با تو همراه است وحواسش به کار وبار تو است واگر یه جایی گیر کردی اون لحظه باید بگویی ؛ خدا جون : من تا اینجا اومدم بقیه اش به دست من ، ولی تو بگو من چکار کنم
اگر دلت پاک باشد راهنمایی وهدایت لحظه ای هم می آید
من دیده ام ودرکش کردم
الهی ای اول وآخر ؛ ای ازلی وابدی ؛ به خاطر همه زیبایی های زندگیم از تو مهربان سپاسگزارم
الهی ؛ خودم برای خودم اینطوری جا انداخته ام که این ” ال” که بر سر اولین وصف تو آمده است که همان “رحمان .رحیم ” است خودم ایجوری احساس میکنم که رحمان ورحیم تو ، از جنس رحم ومحبت بنده هایت نیست . رحمان ورحیم بودن تو خیلی بزرگتر وبا شکوه تر است
خیلی خوشحالم که در این سفر با شما همراهم واینجا هم از خانم شایسته عزیز ؛ بزرگ بانوی این خانواده تشکر وقدردانی میکنم انشا ءالله که پیوسته در این مسیر زیبا وپراز نور وامید و روشنایی باشید
واقعا این خدای درون چقدر واضح و بلند بلند حرف میزنه
برام خیلی جالبه مدتیه که دارم گوش میدم به حرفاش و یه بچه ی حرف گوش کن شدم در واقع .
مثلا یکیش همین امروز ، که قرار بود به یکی مبلغی رو کارت به کارت کنم اماده شدم از در برم بیرون که گفت یه نگاه به کیفت بنداز کارت توش نیست .همینقدر واضح ، ذهن چموشمم گفت : نه بابا همیشه تو کیفته دیگه
گفتم نشد ، تو بچه گوش کن خدا بودی یادت نره
چک کردم دیدم نیست ، کل اتاقو زیرو رو کردم با اینکه گم شده بود کارت اما زیر لب میگفتم ، نوکرتم خدا جون،مخلصتم خدا جون،شکرت شکرت،،،که تو همین فاصله پیداش کردم.
و خیلی چیزای دیگه که بعضی جا خیلی نجاتم داد و نزاشت پرچم من پایین بیاد
چون میگن خدا نمیزاره پرچم بنده اش پایین بیاد
چون پرچم بنده پایین بیاد ، یعنی پرچم خدا پایین اومده
خداروشکر میکنم که این این آرامش رو در پرتو آگاهی دریافت کردم. و دیگه شک ندارم که احساس خوب داشتن مهمترین اولویت زندگی منه. دیگه مثل قبل به خودم حق نمیدم که به خاطر نامساعد بودن شرایط بیرونی بخاطر هر مسئله و چالشی ناراحت و دپ باشم. دیگه به خودم حق نمیدم تحت هیچ شرایطی غصه بخورم.
باور کردم که احساس خوب یعنی اتصال به تنها منبع بی نهایت آگاهی، قدرت، ثروت، آرامش، سلامتی و عشق. و من در هر لحظه به این منبع دسترسی دارم و این منبع در درون خودم هست فقط به شرط اینکه احساس خوب داشته باشم میتونم بهش وصل شم تا هدایتم کنه به مسیرها و ایده ها و راه حل هایی که خیلیییییی راحتتتتتتت به تک تک خواسته های ریز و درشتم برسم.
باور کردم احساس خوب داشتن فراتر از رسیدن به یک خواسته است. باور کردم اول باید احساس خوب داشته باشم بعد به خواسته ام میرسم نه اینکه به خواسته ام برسم بعد احساس خوب داشته باشم چون بارها و بارها به خواسته هام رسیدم ولی دیدم تغییر عظیمی در احساسم بوجود نیومد. چون باور کردم احساس خوب احساس شادی احساس لذت یه حس درونیه و ربطی به عوامل بیرونی نداره. و تنها از طریق توجه به نکات مثبت خودم و دیگران نکات مثبت گذشته ام و هر لحظه الانم و خواسته هام که در آینده قراره بهش برسم بدست میاد و هیچ راهی غیر از این وجود نداره.
از استاد مهربان و خانم شایسته عزیزم واقعا سپاسگزارم. سپاسگزارم بخاطر وجود این سایت که یکی از بزرگترین نعمتهای زندگیمه.
استاد عزیزم و مریم شایسته از دور دستانتون رو می بوسم. که دستی از شدید از طرف خدا برای من . دوستتون دارم
جلسه 45 خداوند را بهتر بشناسیم 2
خداوند یک سیستم است با قوانین ثابت و بدون تغییر
خداوند یک انرژی پایه است که کل جهان هستی رو تشکیل داده و طبق قوانین ثابت داره جهان روگسترش میده
قانون پایستگی انرژی :
انرژی نه به وجود میاد نه از بین میره بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشه ؛ لم یلد و لم یولد
و با گذشت میلیاردها سال
این انرژی لم یلد و لم یولد طبق قوانین ثابت؛کل جهان هستی رو گسترش میده نه تنها موجودات روی کره زمین بلکه ستاره ها و سیارات دیگه در حال گسترش هستند
در حال حاضر من به عنوان قسمتی از این انرژی لم یلد و لم یولد روی کره زمین به عنوان بتول هستم
وظیفه من به عنوان این انرژی اینکه بتونم جهان رو به نوبه خودم گسترش بدم تا سعادتمند در دنیا و آخرت باشم
(فکر کنم همین کامنتی که دارم می نویسم ی جورایی دارم به گسترش جهان کمک می کنم)
من در قسمت قبل یاد گرفتم که مهمترین رابطه من ( قسمتی از لم یلد ولم یولد هستم ) ؛ رابطه ام با این کل انرژی لم یلد و لم یولد یعنی خداست
و خدا برایم کافی است
خوب
قانون نیوتن:
هر عملی ؛ یک عکس العملی دارد
عمل یعنی :
ما موجودات فرکانسی هستیم که در هر لحظه فرکانس ارسال می کنیم (ما یک انرژی هستیم که در حال ارسال فرکانس با ارتعاشات متفاوت هستیم)
عکس العمل یعنی :
انرژی لم یلد و لم یولد (خدا) گیرنده فرکانس هاست ، و نتیجه ارسال فرکانس رو در قالب شرایط ، موقعیت و تمام اطرافت رو میسازه
الله اکبر که چقدر دقیق عمل می کنه بدون کوچکترین خطایی اطرافت زندگی ات حاصل فرکانس و میزان ارتعاشش هست
الله اکبر به این همه نظم ؛ به این انرژی به قول خودش حتی به اندازه خط پشت هسته خرما یا دانه ای ارزن به کسی ظلم نمیشه هر چه از پیش می فرستید بما کانو یعلمون رو دریافت می کنید.خدایا چقدر دوستت دارم
ازت بی نهایت سپاس گذارم که هدایتم می کنی به سمت درک سیستمی بودنت
من می خوام چیزهای خوب رو دریافت کنم سعادتمند در دنیا و آخرت بشم چطور؟
بهم میگی مهمترین رابطه ، رابطه ات با منه ، و به همون میزان نعمت ها رو دریافت می کنی و بعد بهم میگی سخت نگیر به خودت آسان گیر که از روی طبع آسان میشود کارها
اولین نتیجه آسان بگیرم ایجاد آرامشه خدایا شکرت
بهم میگی حالا که آرامی ادامه بده بنویس
چطور عکس العملی که دوست دارم رو دریافت کنم ؟
میگی : آیه 10فاطر
هر که طالب عزت است (بداند که همانا در ملک وجود) تمام عزت خاص خدا (و خداپرستان) است. کلمه نیکو (ی توحید و روح پاک آسمانی) به سوی خدا بالا رود و عمل نیک خالص آن را بالا برد. و بر آنان که به مکر و تزویر اعمال بد کنند عذاب سخت خواهد بود و فکر و مکرشان به کلی نابود خواهد شد
سپاس گذارم که هدایتم کردی خدای عزیزم
کلام نیک و عمل نیک توجه به نکات مثبت(مضارع) از الان تا آینده
میگی :لیل 5؛6؛7
اما هر کس عطا و تقوا پیشه کرد و نیکویی را تصدیق کرد کار او را آسان می گردانیم
اطراف من هم این انرژی وجود داره و به شکل فرکانس من ؛شرایط ، آدمها ، موقعیت ……رو تجربه می کنم
اینجوری حس می کنم اتاقم مثل کعبه است همش خداست برای همین که میگی شکر نعمت نعمتت افزون کند یعنی اگه الان من رو ببینی و سپاسگذاری, منم بیشتر میشم برات ، اینجا درک می کنم که میگی مهمترین رابطه ، رابطه ام با تو ای فرمانروای جهانیان ، الان درک می کنم که از زبان مریم شایسته بهم گفتی اینقدر روی عقلت حساب نکن (که اینکار کنم اونکار کنم تا بیشتر بدست بیارم )و یکبار تسلیم باش(تا من برات بیشتر بشم) چقدر عاشقتم خدا
استاد بالاخره درک کردم اینکه ظرفم رو چطور بیشتر کنم
با دید سیستمی به خداوند
لا جناح علیکم انگار bold میشه چقدر احساس گناه بی معنی میشه
فهمیدم که غم ، نگرانی و حسرت، توهمی بیش نیست، حتی سراب هم نیست! بی اندازه احساس پوچی خواهی کرد وقتی که زمانش بگذرد و تو می مانی و کلی اتفاق ناگوار که اصلا اندکی هم از اون رخ نداده!
اینها همش تاریکی ست، خوره ست، که از همان کودکی محیط به خورد ما داده و اونقدر تکرار شده که به سان باوری بس محدود کننده در ما ریشه کرده!
خدا، انرژی کیهان، شهود درون، کائنات، دعای مادر، انرژی بیگ بنگ و هر آنچه که تو می خواهی نامش را بگذار، اونقدر به تو نشانه خواهد داد که از این زندان آزاد شوی و به خودت آیی!
اون مشتاقانه انتظارت را می کشد، اون خوب میداند که تو از جنس چی هستی!! پس بیخود بدی تو را نمی خواهد! و با تو سر لج ندارد ولی اونقدر به اختیار تو احترام می گذارد که تو خبر نداری، اون تو را به چشم عزیزی می بیند که از طریق احساس با تو ارتباط می گیرد.
به نام ایزد یکتا…
سلام به استاد عزیزم و عزیز دلش،
سلام به همسفرای خودم،
سلام به آقا ابراهیم گل و خانوم فرهادی عزیز، خدا قوت و سپاس بخاطر تمام زحماتتون،
خوب بریم سراغ موضوع این جلسه امیدوارم خداوند هدایتم کنه و بتونم هرچی که میگه رو بشنوم و بنویسمش،
خیلی خوشحالم از اینکه دیگه خودمو مسبب ظلم به دیگران نمیدونم،
خیلی خوشحالم از اینکه من هیچ تأثیری تویه زندگی دیگران ندارم،
خیلی خوشحالم از اینکه تونستم شرکای درونم رو بشناسم و تا حدودی زیادی اونارو برطرف کنم،
چقدر من بخاطر اینجور مسائل خودمو اذیت میکردم و همیشه عذاب وجدان داشتم و در صدد جبران اون بدی هایی که در حق بغیه کردم بر اومدم،
تقریبا روزی نبود که اینجوری فکر نکنم، همیشه میخواستم جوری زندگی کنم که حرفی توش نباشه، یعنی اینقدر درگیر بغیه بودم که اصلا از خودم هویتی نداشتم و همه کارام رو جوری انجام میدادم که نکنه این کارم موجب اذیت شدن خونوادم بشه یا در مورد مشتری هام میگفتم نکنه دارم بی انصافی میکنم و اگه یه مشکلی برام پیش میومد میگفتم این بخاطر اون موضوع بوده و آه اون طرف پشت سرم بوده که این مشکل پیش اومده،
وای خدای من، چقدر فرق کردم نصبت به اون روزا، سپاس گذارم خداوندی را که مرا هدایت کرد،
من زیاد به طبیعت علاقه دارم و هر هفته سعی میکنم که برم تو دل طبیعت و از انرژی مثبتش تمام استفاده رو ببرم و قبل آشنایی با قانون این کار برام خیلی عذاب آور بود که بدون خونواده برم و اگه هم میرفتم جسمم اونجا بود ولی ذهنم درگیر همسر و پسرا، که من چقدر آدم فلانیم که تنها میام یا اینکه دارم در حق اونا ظلم میکنم ولی خودم عشق
و حال میکنم،
یا در مورد کارایی که در دوران نوجوانی انجام دادم، دیگه فکر که من چقدر انسان پست و بی ارزشی هستم، و هیچ موقه نمیتونستم با خداوند به صورت مستقیم ارتباط برقرار کنم یعنی خودمو لایق این ارتباط نمیدونستم و بخاطر احساس گناهی که از پیشینیانم و یا به اصطلاح بزرگان دین دریافت کرده بودم همیشه فکر میکردم باید توسط یه فرد یا یه مکان خواص با خداوند ارتباط برقرار کنم، و فقط اینجوری خودمو میتونستم به خدا وصل کنم و اصلا به ذهنم نمیرسید که حقیقت شاید چیزه دیگه ای باشه،
اینقدر درگیر این مسائل حاشیه ای بودم که اصلا حواسم به ظلمی که به خودم میکنم نبودم،
همیشه این سوال برام پیش میومد که چرا هیچ موقه وقت ندارم، یا چرا همش درگیر مشکلاتی هستم که فقط برای من پیش میاد تو خونوادم، یا چرا نمیتونم پول پس انداز کنم یا چرا ارتباطم با همسر و فرزندام یا اطرافیانم اینقد بد،
من مظلوم درونم رو تا حدود زیادی از بین بردم و در نبود مظلوم ظالمی هم نیست،
من نصبت به خیلی چیزا شرک داشتم و این باعث بروز تمام اون مسائل بود،
من در درون خودم خدایی رو پیدا کردم که نیاز به هیچ مکان یا فرد و یا کار خواستی برای ارتباط باهاش ندارم،
من در درونم خدایی رو پیدا کردم که با تمام کارهای بدم در گذشته عاشق منه، همونجوری که هستم منو دوست داره و منو پذیرفته،
من خدایی رو پیدا کردم که همه چیزه…
من این باور در خودم پروروندم که من در زندگی هیچ کسی هیچ تأثیری ندارم و هیچ کسی هم در زندگی من هیچ تأثیری نداره،
من به این باور دارم که هر کسی در هر جایگاهی هست سر جای درستشه و اگه من به مسائلی که برام پیش میاد واکنش مناصبی نشون ندادم به بقیه ربطی نداره، و اگه بقیه هم واکنش مناصبی نشون ندادن به مسائلشون به من ربطی نداره،
هر کسی پتانسیل این داره که به هر سمتی که بخواد حرکت کنه چه خوب چه بد،
عشق رو در درونتون پیدا کنید اگر میخواهید در تمام جنبه های زندگی موفق بشید،
خدایی نمیخوام تبلیغ کنم بچه ها ولی برید دوره عزت نفس استاد تهیه کنید قبل از هر محصول دیگه استاد و بعد میفهمید احساس خوب و حال خوب چیه، اون وقت سرعت رشدتون خیلی بیشتر از اون چیزی میشه که فکرشو میکنید،
الان سراسر زندگی من شده آرامش، نه اینکه مسئله یا چالشی در زندگی نداشته باشم ولی اینقدر آرامش دارم که اگه مسئله ای هم برام پیش بیاد بر افروخته نمیشم (واکنش مناصب نشون میدم) و اینه که روند زندگی رو تقییر میده و مارو هدایت میکنه به سمت زیبایی های بیشتر،
(اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارن ما هستیم که به اونا معنا میدیم)
میدونم که دارم حرص میخورم برای اینکه بغیه رو به هدایت کنم به این سمت چون دوست دارم این احساس رو تجربه کنید میگم، البته کسایی که تویه مدار نیستن هیچ موقع هدایت نمیشن چه ما بخوایم و چه نخوایم، و کسایی که بخوان هدایت بشن میشن بازم چه ما بخوایم یا نخوایم،
در هر صورت برای هممون از رب منان بهترین هارو آرزو میکنم و اینکه هر روز به درک صحیح بیشتری ازش برسیم و در زندگیم استفاده کنیم.
سپاس گذارم بخاطر تمام آگاهی و انرژی مثبتی که دریافت کردم،
عاشق همتونم.
سلام دوست هم فرکانسی من علیرضا جان
کامنتت رو خوندم وج تشابهات زیادی با من داشت، که چقدر تمرکزم روی تغییر زندگی برادرهام گذاشتم و نتیجه ای جز احساس بد برای من نداشت ، چقدر پول دادم به عنوان کمک و بخشش در راه خدا که نه تنها زندگی اونها تغییر نکرد بلکه چون توقع داشتم تغییر کنند ولی نمیشد و احساسم بد میشد.
ولی حالا خدا رو شکر که تو جمع خانواده بزرگ عباسمنش هدایت شدم و با الهاماتی که از زبان استاد عزیزم شنیدم و درک کردم و عمل کردم چقدر آرامش دارم و تمرکزم روی خودم و زندگی خودم هست و چقدر راحت از اون محیط هدایت شدم به کشور دیگه تو یک قاره دیگه و از زندگیم لذت بیشتری ببرم
خدایا شکرت که به من هر روز آگاهی جدید میدی
استاد عزیم ممنونم با این همه عشق
خانم شایسته متشکرم چقدر کار شایسته ای کردی
علیرضا جان دمت گرم با کامنتت
گروه تحقیقاتی عباس منش خدا قوت
🙏🌺❤️✌️
سلام امیر جان، سپاس گذارم بخاطر انرژی مثبتت، پروفایلتو نگاه کردم از عکست معلومه که احل طبیعتی، بخاطر پیشرفت هات بهت تبریک میگم و از خداوند بهترین هارو برات آرزو میکنم،
منم یکی از خواسته هام مهاجرت از ایران هست،
خیلی خوشحال شدم که کامنتم روی شما تاثیر گذاشته،
به امید روزهای بهتر و زیباتر در تمام جوانب، عاشقتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
شروع میکنم سفرنامه پر هیاهو و پر ماجرای خودم رو.
میخوام از تجربیاتم از سفرنامه اول بگم براتون.
از کارکردن و نتیجه دادن قانون در هرجهتی که ازش استفاده کنیم،چه منفی و چه مثبت،تحت هر شرایطی جواب میده…
اولین روز سفرنامه ام را که شروع کردم ۱۸ مهر بود و اما امروز ۴ بهمن است که میخوام فصل دوم را شروع کنم،
توی اون ۳۰ روز چه بر من گذشت…
بگذار اول از قبل عملم بگم،
کلا از وقتی توی سایت ثبت نام کرده بودم شاید ۵ بار اومده بودم تو سایت، اونم وقتی میومدم از بس سرگردون بودم که چیکار کنم،صفحه رو میبستم و میرفتم دنبال زندگیم!
تقریبا یک ماه،بیست روز بود که به صورت جدی توی سایت میومدم و فایل گوش میدادم ولی از اینکه کامنت بذارم میترسیدم!عزت نفسم به شدت پایین بود..بلد نبودم چی بنویسم و از کجا بنویسیم و اصلا چرا من باید بنویسم؟ کامنت من که قرار نیست به هرحال لایک بخوره یا امتیاز بالایی بگیره، پس چرا اصلا بنویسم؟
اونقدر ترس توی دلم بود که…نسبت به همه چی..
نزدیک یه سال بود که استرسم شدت گرفته بود،قبلا خیلی کم بود ولی نسبت به افراد عادی زیاد تر بود،کم بود وزن شدید داشتم،سال ها بود رنگ عدد ۴۶ رو روی وزنه نمیدیدم با اینکه نه سنم و نه قدم به این وزن میخورد،نرمال وزن برای من حداقل ۵۰ بود! با دکتر رژیمم نه تنها خوب نشد بلکه یه کیلو هم کم شدم،اون زمان ها مینداختم گردن اون دکتر به درد نخور مثلا!
اگه چند روز از مامانی جونم جدا میشدم که دیگه هیچی!
همش بخاطر استرس حالت تهوع داشتم و نمی تونستم تو جامعه باشم!بخاطر استرس زیاد کنکورمو خراب کردم با اینکه خونده بودم!
خلاصه از اخرای شهریور بود که فهمیدم با این وضع زندگی تنها خواستم مرگه!
اولین کامنتی که گذاشتم ۶ مهر بود،اونم از مدیر فنی دوست داشتنی بابت کیفیت سایت تشکر کردم،هنوز جرئت نظر دادن نمیکردم،
خلاصه گذشت و گذشت چون مامانم چندتا از محصولات رو خریده بودند،منم یکم گوش میکردم،
تا اینکه سفرنامه رو شروع کردم۱۸ مهر بود،۴ ماه پیش!
هرروز تو نوت گوشیم مینوشتم، حدودا تا الان بیشتر از۲۰۰صفحه نوشتم،
هرروز خواسته هامو،ارزو هامو،کوچکترین نشانه هامو،مثل کد تخفیف،چیزی سفارش میدادم ارسالش رایگان میشد،یه لبخند از طرف دوستی،ثبتش میکردم و تایید میکردم.
اون روز ها بود که نتایج کنکورم اومد،خیلی دوست داشتم تهران قبول بشم ولی نشدم،
خب…خیلی ناراحت شدم،ولی چون داشتم یاد میگرفتم نذاشتم ناراحتیم از حد نرمال تجاوز کنه،اون روزا با استفاده از اهرم رنج و لذت صبحا زود پا میشدم و چون رشتمم زبان هست ساعات زیادی رو صرف خواندن میکردم، یه روز که البته اتفاقی هم نبود، داشتم فایلارو زیرو رو میکردم که خواستم کشف قوانین قسمت۷ رو گوش کنم،پلی کردم،یه تا بلو فرش کوچیک دارم که میبافم،در حین بافتن بجای اهنگ،اونو گوش دادم،اخراش داشتم دیوانه میشدم،دقیقا همون حرفایی که باید میشنیدم،
اینکه یه مکان فیزیکی خاص خوشبختی تورو تضمین نمیکنه،اینکه اول بپذیر این شرایط تو خالقش بودی،بعد عوض شو،اونم باهات عوض میشه،
فک میکنم بیش از ۲۰،۳۰ بار در طول ماه گوشش دادم،باورش داشتم،درعین حال همشم منتظر نبودم که همین الان جام عوض بشه یا معجزه ای رخ بده،یه چیز و خیلی خوب یادگرفتم،اونم تکامله و رها کردن…
وقت رفتن به دانشگاه بود،چون اون مورد دلخواهم نبود(البته رشتم همونیه که میخوام ولی دانشگاه نه)،ذهنم مدام بازی در می اورد و از زمین و زمان و استادا و دانشجو هاو طرز درس دادن و خلاصه همه چی عیب میگرفت!
منم ساکت ننشستم!
یروز قلم و کاغذ برداشتم و شروع کردن به نوشتن خوبی های دانشگامون و بچه هامون،چقدر توی اینترنت راجب خوبی های دانشگاهمون چیزی پیدا کردم،در کنارش نوشتم که هنوز تازه وارد این محیط شدم،ادم های مثل من و هم فرکانس من کم کم دور و برم پیداشون میشن،کم کم منم دوست خوبمو پیدا میکنم،و یه عالمه چیز دیگه…
این فایلو با صدای خودم ضبط کردم،فک کنم حدود ۲۱ روز یا چند روز کمتر هرروز گوش میدادم،دیگه انقدر حالم خوب شده بود و محتویات اون جزوی از وجودم شده بود که ذهنم نمی تونست دهن باز کنه!و واقعا هم دانشگاهمون و استادامون و بجه هارو دوسشون داشتم
همون روز ها بود که داداشم که ازدواج کرده بود باید میرفت سر خونه زندگیش،تهران زندگی میکنه ،چون اونجا درس میخونه…
باید برای جهازیه و اسباب کشی کمکش میرفتیم تهران،این اولین نشونه برام بود که فهمیدم دارم روی باورام کار میکردم!
خلاصه اون سفر بینظیری بود..
علاوه بر اون چقد استرسم کم شده بود و من خیلی وقتا فراموشش میکردم که یروزی بخاطر همین استرس از وقتی میخواستم سوار قطار بشم،بجای خوشحالی سفر،بی دلیل اظطراب داشتم،همون روز ها بود که شدم ۴۶ کیلو! ۴ کیلو اضافه وزن برای من از مدال طلای المپیک ارزشش بیشتر بود!
چقدر سفر خوبی بود،
خونه ایی که داداشم خرید نقطه ای عالی از شهر بود و خداروشکر!
برگشتیم شهرمون..ما یزد زندگی میکنیم، خیلی دلم میخواست دست از وابسته بودن نسبت به مامانم بردارم و یه سفر تنها برم تهران،.هفته ی بعدش بلیط توی دستم بود،اونم تنها فقط با بابام، درحالی که من برام مهم نبود مامانم الان اینجا نیست!
اصلا باورم نمیشه چجوری رفتم!
منکه یه بانک میخواستم برم حالت تهوع از استرس داشتم اونم بی دلیل!
دقیقا یکی از بهترین زمان های دنیا استاد فایل اصل بقا رو قرار داد و من هم صوتی و هم تصویریشو بیش از ۵۰ بار دیدم! چقد به من قدرت میداد..به منی که چون زن بودم دوست داشتم بهم ترحم بشه….تا بهم رحم کنن و تاییدم کنن که کارم درسته…قوی شدن رو یاد گرفتم…چقدر این فایل به من کمک کرد،خدایا شکرت..استاد از محکم حرف زدنت خوشم میاد..بعضی وقتا روم نمیشه حتی بعضی حرفاتو بشنوم،ازت میترسم و یه جورایی خجالت میکشم و فک میکنم یه معلمی هستی که داری منو میبینی وجنگم میکنی و میگی محکم باش! صاف واسا!
قوز نکن!
اون شبی که با بابام رفتم تهران،واقعا انتظار حالت تهوع و اظطراب داشتم ولی هرچی صبر کردم نیومد! برام جالب بود! خوشحال بودم! همیشه بی دلیل دلهره داشتم و اونروز فقط به رفتن و خوش گذروندن فکر میکردم،دست خودم نبود که استرس نداشتم،واقعا نبودش!
جالبش اینجاست من هیچ فایلی تحت عنوان چگونه از اظطراب خود بکاهیم گوش ندادم!
فهمیدم مهم نیس چی گوش بدی،اگه در مسیر درست باشی..همه مشکلات خود به خود به صورت کاملا طبیعی درمان میشن!
رفتم تهران،همون شهری که میخواستم دانشگاه رو اونجا قبول بشم،این نشون میده تنها راه رفتن به یه جای خوب حتما از طریق کنکور نیست!با ساک قرمز نرفتم ،بلکه قهوه ای!
چه کارهایی که نکردم!
خودم تنهای تنها یه سبد خرید دستم گرفتم و رفتم بازارچه خرید اونم پیاده توی کوچه خیابون هایی که نمی شناختم، قبلا از اینکه از کسی ادرس بپرسم خجالت میکشیدم،اما اون زمان با اینکه ادرسو هم میدونستم،بازم میپرسیدم،تازه مردم از اینکه روشون یه جورایی حساب باز میکنی و اعتماد میکنی و در یه جمله ادم حسابشون کنی خیلی هم خوشحال میشن!
خودم تنهای تنها خط واحد سوار شدم و یه مسیر طولانی رو رفتم تا کتاب فروشی که میخواستم،مودبانه و با صدای بلند با فروشنده ها صحبت کردم،درخواست کردم و تمامش انجام شد! ندانسته به فروشگاهایی رفتم که همیشه تخفیف بودن! و چقدر سود کردم من..
نه از شب ترسیدم نه از تاریکی! نه از مردایی که فکر میکردم همشون هرزن و خاکبرسر!
۱۰ روز تهران موندم هرروز یه عالمه تجربه کسب کردم!خیلی ها از اینکه لهجه تهرانی ندارن خجالت میکشن صحبت کنن! درحالی که من انقدر اعتماد به نفس پیدا کرده بودم که فقط یزدی صحبت میکردم،تازه انقدر خوششون میومد فروشنده ها که نگو! سر همین قضیه چقدر تخفیف گرفتم!
بعد از اون سفر پربار برگشتم خونه، درحالی که پدرم فقط چندروز موندن و من تنها شدم!
بعد از اون جای همگی مخصوصا استاد خالی،رفتیم بندرعباس،خونه ی چندتا از عموهام اونجاست، برنامه این بود که بریم قشم گردی، هروقک میرفتیم بندر من از ترس قایق و کشی روی اب میترسیدم و قشم نمیترسیدم،
اندفعه هم خواستم بهانه بیارم و نرم و بازی درارم
ولی گفتم باید روی ترس هام پا بذارم،رفتم خیلی هم خوش گذشت!
میخوای بزرگی خدا رو ببینی برو دریا، عمیق! بزرگ!
همیشه خومو از خیلی از سرگرمی ها بخاطر ترس،محروم میکردم،
اونجا شتر بود که سواری میداد!
با اینکه یه پا میگفتم نرم یهو میوفته
اما گفتم نهههه! باس رفت!
خیلی هم حال داد!
بعد از اون سفر فهمیدم منشا خیلی از ترس های ما واقعا ترس نیست،چون ناشناخته هستن ترسناک بنظر میرسن وگرنه میتونن خیلی جذاب هم باشن!
فهمیدم چرا خدا توی قران به سفر سفارش میکنه!
چون ادم باز میشه،ادمای جدید میبینه،یه عالمه ترس هاش میریزه، بزرگ تر میشه!
واقعا سفر خاصیتش اینه.
تا اینجا گفتم از موفقیت هام،اگه سر و تهشو بزنی و بخوای زمان مفید حساب کنی میشه ۲ ماه مفید که من انقدر تغییر کردم و عوض شدم!
ولی خب یه جاهاییم کوتاهی کردم..
بذارین بگم براتون…
از وقتی رفتم تهران اخرای اذر بود تا وقتی از بندر برگشتم که اخرای دی ماه بود من به شدت کم و یا اصلا فایل گوش نمیکردم، اون نوشتنا و توی سایت اومدنا تعطیل شده بود، درسته که ادم میره مسافرت سرش شلوغ میشه،گرم کارای دیگه میشه،ولی ایا میشه گفت یادمش بره توی مسافرت نفس بکشه؟ یا غذا بخوره؟ باور کنید خداشاهده ارزش این فایلا و اهمیتش مثل غذا خوردن و نفس کشیدنه!
باور کنید اغراق نمیکنم!
اون دوماه کارکردن مفید و خوب تونست من رو یک ماه سیر نگه داره،یه ماه سرپاه و پر انرژی نگه داره،اما کم کم هضم شد و تمام!
نمیدونم باور میکنید یا نه الان که ۴ بهمنه،من درست شدم مثل چند ماه پیشم،۲ کیلو وزن کم کردم،استرسم و دلهر و حالت تهوع های بیجا و بی دلیل برگشتن و دارن من رو دیوونه میکنن!
تنها چیزی که میدونم و خیالم بابتش راحته اینه که میدونم اگه دوباه سفر نامه رو شروع کنم،نوشتن رو شروع کنم حالم عالی خواهد شد،
دیشب میخواستم برم کتاب بخرم،از فکر اینکه تنها باید برم و مامانم نیست چه حال بدی بهم دست داد…
منی که دوماه پیشش تنها توی شهر غریب باحال خوب و ارامش رفته بودم خرید…
از هردو حالت قانون استفاده کردم..
اول اینکه مطمئن شدم جواب میده و این حرفا حقیقت داره
دوما اینکه هرجور بخوای دنیا برات پیش میبره
اصلا نگاه نمیکنه ایا به ضرر توعه یا به نفع تو،ایا حال تو با این خوب میشه یا بد،ایا تو دوستش داری یا نه!
توجهمون رو در هر لحظه روی موارد دلخواه و خواستمون بذاریم و با این فایلا و این جنس صحبت ها و هرروز گفتن و نوشتن ها حتی دوسه خط یا صحبتش با خودمون زندگی کنیم..مثل غذا خوردن واجب بدونیم!
الانم اومد سفرنامه فصل ۲ رو شروع کنم تا خوشبختی ارامش رو به زندگیم برگردونم..
به راستی ما خالق شرایط خود هستیم!
۴/۱۱/۹۹
سلام دوست خوبم
دیدگاهت بینظیر بود
کلی ازش درسهای ارزشمند گرفتم …
✅ نکته اول
– مسئولیت پذیری در برابر هررر اتفاق و شرایطی که دارم تجربه میکنم ..
این من هستم ، فقططط من که دارم زندگی خودمو شکل میدم
و شرایط و افراد دیگه فقط ابزارهایی هستند که من با باورهام بهشون شکل میدم ..
✅ نکته دوم :
– حال خوب و خوشبختی ما ، به هیییچ چیزی جز باورهای ما بستگی نداره ،
نقطه جغرافیایی ، جنسیت ، شرایط جامعه ووو …
اینا فقططط فریبهای ذهنِ ما هستند …
✅ نکته سوم :
یکبار دیگه میگم : همهههه چیز باوره ولاغیررر
تمام اونچه داریم تجربه میکنیم ، خواسته یا ناخواسته
از چهره و اندام و فرم بدنی گرفته
تا شرایط روحی و روانی
تا شرایط جغرافیایی
تا وضعیت اقتصادی
تاااا وضعیت روابط
ووو …
همه و همه محصولِ باورهای ماست …
✅ نکته چهارم :
– جهان جهانِ قدرتمندهاست ،
خداوند به شجاعان پاسخ میده
قانون اصل بقا هم تایید همینه
اینکه یا قوی میشی
یا زیر چرخ دنده های جهان له خواهی شد …
قدرتِ ما از قبل از تولد تایید و شروع شده
همونجا که یک اسپرم قدرتمند از بین میلیاردها اسپرم ، تونسته خودشو به تخمک برسونه و بارورش کنه
و خودش رو به شکل ارزشمندترین موجود جهان ، تجربه کنه …
✅ نکته پنجم :
– قانون در هررر صورت جواب میده
چه بدونیش ، چه ندونیش
چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی
از اَزل تا ابد …
✅ نکته ششم :
کار روی باورها ، یه پروسه حیاتی و همیشگیه
خوراک ذهن و روح ، از خوراک جسم مهمتر و ضروری تره
این جهان یک سطح شیبداره همیشگیه
در هر لحظه ، یا داری میری پایین ، یا داری میری بالا
چیزی به نام ایستا بودن و در جا زدن در جهان معنایی نداره
اگه خودت حرکت کردی که فبها …
وگرنه جهان از طریق تضادهایی که وارد زندگیت میکنه ، تو رو مجبوررر به حرکت میکنه …
چقدر زیبا گفتین…
این دیدگاه به اندازه ی یه فایل ارزش داشت…
سلام دوست موفق وپر تلاشم.
تحسینتون میکنم که اینقدر در مدت کوتاه تونستید قوانین رو اجرا کنید ومطمئن باشید که دوباره هممیتونید.
و منتظر نتایج خوب وزیباتون هستم.
سفرنامه رو شروع کنید و هر روز فایلای استاد رو گوش کنید صد در صد پیشرفت میکنید.
لایک سبز استاد هم گوارای وجودتون.
هر روز بهتر از دیروز……
سلام بر همسفر عزیز و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز که منو دقیقا یاد یکی از دوستام میندازه.
خیلی خوشحالم زهرا خانم تو مسیر درستی هستی و واقعا آرزوی بهترین ها را برای شما دارم.
این چیزی که در مورد کار نکردن رو باوراتون و ول کردن،من هم تجربه داشتم و خدا را شکر میکنم که این اتفاق افتاد که کاملا متوجه کارکردن قانون بشم.
اوایل ، کارکردن روی خودم گوش دادن فایل های استاد و تمرکز بر روی نکات مثبت و … قشنگ یادمه.
منی که همش صبح بیدار نمیشدم برای اینکه تا اخر شب کسل بودم ولی اون موقع فقط میخواستم شب سریع تر بخوابم که صبح بشه و اتفاقات جدید تجربه کنم.انرژی ایی درون من بود، یک حس خوبی درونم بود که واقعا قابل توصیف نیست.نمیدونم چجوری بگم،یک حس دوباره متولد شدن و اینکه تمام قدرت و امکانات تو این لحظه داری تا هر چیزی بخواهی خلق کنی،انگار فقط من بودم،به قول استاد عباس منش خدا کار و بارش رو ول کرده بود فقط به من رسیدگی کنه.به هر حال دقیقا درک میکنم حستو و دقیقا یک تایمی رها کردم و خدارا هزاران بار شکر میکنم که این اتفاق افتاد،الان از این جایگاه به قضیه نگاه میکنم،بهترین اتفاق بود.
خداراشکر الان باز داره اون حس قشنگ و پر نشاط ،ذوق برای تجربه تک تک لحظات زندگی ،پر رنگ تر میشه.خوردن غذام با لذته و واقعا خیلی خوبه.
مطمئنن اون حس رو تجربه کردی و دوباره میرسی بهش.
خداراشاکرم برای این همه زیبایی
شاد و پر انرژی،سالم و ثروتمند باشی دوست عزیز.
با سلام و عرض ادب و احترام
استادعزیزم راجب به ردپاصحبت کردیدوفرمودیدکه چقدر میتونه اهمیت داشته باشه منم میخوام بگم که کجابودم والان کجاهستم ونمیدونم به چه جای عالی میخوام برسم فقط کافیه تومسیرباشم ونزارم شیطان بانجواش منومنحرف کنه
استادجان و دوستان عزیز واقعا سپاسگزارم ازخداوندعزیزم که منوبه اینجا هدایت کرد همیشه دنبال انسانهای موفق بودم که چجوری به موفقیت رسیدن فهمیدم اونهااساتیدبزرگی داشتن مثل ابوعلی سینا وغیره منم همیشه ازخدامیخواستم تابهترین استادروبه من معرفی کنه که واقعا ازش ممنونم و خداروشکرمیکنم که بهترینه من مشکلات خیلی زیادی روگزروندم یکیش اینه که من سه تاخواهرهستیم من وسطیشون یکی بزرگترویکی کوچکترهردوطلاق گرفتن ومن دیگه جرات ازدواج رونداشتم توخانواده پدرم که بسختی ازعهده مخارج برمیومدبزرگ شدم،تواین راه که پرازشرک بودم هرروزبهشون دنبال مادرم که این دعانویس یااونیکی مشکل ماروحل کنه بعدازسالها با استادآشناشدم بلط خداباورتون نمیشه دیگه هیچ وقت سراغشون نرفتم حتی یکی ازآشناها که رفته بودواسم منوگفته بود اونطرف کلی ازمن بدش میومده فهمیده که نمیتونه برمن تسلطی داشته باشه حتی تو خواب هم که خواهرم دیده بود فهمیدم که چقدرقدرتمندشدم اوناازمن دورشدن واینارومدیون استادم که بافایلهاش منولحظه لحظه راهنمایی کردقبلا قرآن روبصوت میخوندم همه ساکت میشدن وگوش میدادن ولذت میبردن اماخودم هیچ درکی ازش نداشتم الان با مطالعه کتاب رویاها به درک عمیق میرسم ومیفهمم که چقدرخدابه من نزدیکه روز به روز داره حقوقم افزایش پیدا می کنه زندگی روی قشنگشوبهم نشون میده روترسام پاگذاشتم وازمدیرمجموعمون خواستم تاحقوقم روسه برابر افزایش بده آخه من لیاقتشودارم تصمیم اینه انشالله بزودی بسته عشق و مودت روتهیه کنم ومیدونم که خدابراهمه خوشبختی میخوادمیدونم والامنوبه اینجا هدایت نمیکرد بی نهایت سپاسگزارم ازخداوندعزیزم که منوتوکل نسلم انتخاب کردبه این مسیرکه هم خیردنیاروداشته باشم وهم آخرت ازتون ممنونم دستان خداوند عزیزم ممنونتون پرازسرور و شادمانی باشید چون منم اینجام وشماموفق شدیدکه بازم بهترین بنده خداوندباشیدخوش بحالتون وخوش بحال من که اینجام????????????????????????????????????????
سلام طاهره ی زیبا
لذت بردم از این کامنت زیبا و ساده و صمیمیت عزیزم
روحت پر از آرامش و حال خوبه تحسینت میکنم
و میگم خوش به حال من که در جمع چنین دوستانی چون شما هستم
آفرین ایول به شما که داری ثروت میسازی و خودت رو لایق ثروت بیشتر میدونی
برات از خداوند سعادت دنیا و آخرت رو آرزومندم
شاد و سلامت و ثروتمند باشی دردانه ی خدا
🌷
سلام به استاد عزیزم و مریم جان که دستی از طرف خدا شدن برای شنیدن کلام خدا
وقتی فایل ثمره ی بروز رسانی رو دیدم همونطور که استاد گفت همه فایلهای رایگان رو پاک کردم و گفتم خدایا هدایتم کن که کلام تو رو از کجا و چطور شروع کنم با این دید که این استاد نیست که داره حرف میزنه بلکه جریان هدایته که داره از این طریق هدایتم می کنه
روز بعد که وارد سایت شدم دیدم دوباره سفرنامه شروع شده بود خیلی خوشحال بودم اولین هدایت رو دریافت کردم
جلسه ۴۱ جهت دهی آگاهانه به کانون تمرکز
شما از قانون جذب گفتید که به هر آنچه توجه کنید با احساس خوب ، اصل و اساس اون وارد زندگی تون میشه (یاد حرف مریم جان افتادم که گفتید فایلهای رایگان و محصولات جدا از هم نیستن این موضوع دقیقا توی جلسه سوم ثروت ۱داره گفته میشه) و تایید استاد که این آگاهی ها آگاهی های الهی هستند فقط با عمل کردن به اون آگاهی ظرفت بزرگتر میشه و وقتی ظرفت بزرگتر شد دوباره همون آگاهی رو میشنوی از همون آگاهی درک بیشتری میکنی و بهتر عمل می کنی و این روال همیشگیه
اما سوالی که من داشتم
چطور با دیدن نشانه های ثروت و روابط عالی احساسم رو خوب نگه کنم در صورتی که ندارمشون بازم احساسم خوب باشه؟
جوابی که مغزم میداد تغییر باورهام بود
ولی انگار جواب گیج و گنگ بود
من جواب واضح می خواستم این سوال رو توی دفترم یادداشت کردم
چطور احساسم رو وقتی به ثروت و روابط عاشقانه توجه می کنم تغییر بدم؟
جریان هدایت من رو به کامنتی هدایت کرد
انگار دیدگاه بچه ها خدا برای من نوشته که :
یک قسمت از دیدگاه دوستمون رو کپی می کنم :
صلاه یعنی به جای خشم و انتقام، فرکانسهای خودم را دلیل نتایجم بدانم، سپس به جای سرزنش خودم، برای تغییر فرکانسهایم تلاش کنم و به جای دست کم گرفتن خودم، رابطهی همیشگیام را با نیرویی به یاد آوردم که منبع همه راهکارهاست و قرار است مرا به بهترین راهکار هدایت کند.
توحید یعنی رابطه ی ابدی ام با فراوانی را بیاد بیاورم
به من می گه:
به جای خشم و ناراحتی ،بپذیر فرکانسهای خودت دلیل نتایجت هست
به جای سرزنش خودت برای تغییر باورهات تلاش کن
به جای کمتر دیدن خودت از کسانی که به خواسته شون رسیدن و به جای دست کم گرفتن خودت
به یاد بیار رابطه همیشگی ات رو با این نیرو که منبع همه چیز است
رابطه ی ابدی و همیشگی ام با نیرویی که منبع همه چیز است و به بهترین راهکار هدایتت می کند
از هر آنچه که من رو از یکی بودن و دسترسی همیشگی به منبع خیر و برکت دور می کنه روی برگردانم چرا که دستاوردی جز ناامیدی ، ترس ، کم ارزشی ندارد
صلوه یعنی، توجه به نشانههای قدرت این نیرو ،که خودش را در فراوانی، ثروت، عشق، سلامتی، سپاسگزاری و هر خیری نشان میدهد که داشتنش را میخواهم.
به من می گه توجه ات به من به نشانه های قدرتم بده ، توجه ات رو به یادآوری رابطه همیشگی و ابدیت بده
توجه ات رو به رابطه ابدیت با فراوانی بده
توجه ات رو به رابطه ابدیت با تنها قدرت دنیا بده
توجه ات رو به رابطه ابدیت با نیرویی که بهترین راهکار هدایتت می کنه
توجه ای که بهت آرامش بده و هر چه که توی دلت باعث ترس و ناامیدی و کم ارزشی میکنه ازشون روی بگردون و دوباره به یاد بیار دسترسی همیشگی ات به تنها منبع خیر و برکت و رابطه ابدیت با این نیرو رو
نتیجه گیری که میکنم :
وقتی خواسته ای در دلم ایجاد شد بدونم منبع اش تولید کننده اش خداست و خدا از قبل آماده کرده و تمام کارها رو انجام داده
من باید سمت خودم رو انجام بدم با توجهی که بهم احساس خوب بده (نه با دست کم گرفتن خودم ؛سرزنش ویا خشم به احساس بد برسم) با این دید که من یک رابطه ابدی با خدا دارم و خدا تنها منبع است رابطه ابدی ام با فراوانی ها بیاد بیارم و من همیشه بهش وصلم و من رو هدایت می کنه با بهترین راهکار ها که به خواسته ام برسم و با یادآوری دیگه اینجوری احساسم عالیه
در پناه رب العالمین
سلام عزیزم در پاسخ سوالتون در کامنتتون به این نکته توجه داشته باشید ، به چیزی که نداری مدام در ذهنت تکرار نکن اول از همه توجه و تمرکزت را بزار روی داشته هات احساست خوب من و با سپاسگزاری قلبی کل کائنات به ارتعاش در بیار و نکته مهم تر وقتی چیزی را میبینی که دیگران دارند و شما ندارید بجای آه و حسرت وارسال فرکانس با احساس کمبود شما حسرت بیشتر آه بیشتر کمبود بیشتری را در زندگی جذب خواهید کرد پس بنابراین کنترل ذهن داشته باشید و زمان دیدن و شنیدن چنین موضوعاتی شروع به تحسین و سپاسگزاری روابط زیبا یا ثروتمندی کنید. مدام بگید خدایا شکرت به به چقدر زیبا خدایا شکرت که تو این دنیا پر از فراوانی و روابط زیباست خدایا شکرت چقدر حالم خوب میشه این زیبایی ها و هماهنگی ها را میبینم. این چنین فرکانس هایی بفرست تا از همین جنس بهت برگرده. برات بهترینها را از هرچیز از خدای مهربانم درخواست میکنم . شاد و پیروز و سربلند و خوشیخت و سعادتمند و ثروتمند باشی در دنیا و آخرت. الهی که به هر آنچه مراد دلت هست به سرعت و در عین ناباوری هست برسی و لذتش ببری به امید الله مهربان
سلام فاطمه عزیز
چقدر قشنگ قانون رو درک کردی ممنونم برای کامنت زیبات
اول از همه توجه و تمرکزت را بزار روی داشته هات احساست خوب من و با سپاسگزاری قلبی
با دیدن و شنیدن چنین موضوعاتی شروع به تحسین و سپاسگزاری روابط زیبا یا ثروتمندی کنید.
خدایا شکرت به به چقدر زیبا خدایا شکرت که تو این دنیا پر از فراوانی و روابط زیباست خدایا شکرت چقدر حالم خوب میشه این زیبایی ها و هماهنگی ها را میبینم. چنین فرکانس هایی بفرست تا از همین جنس بهت برگرده
چقدر لذت بردم از الهی که به هر آنچه مراد دلت هست به سرعت و در عین ناباوری هست برسی و لذتش ببری به امید الله مهربان
ممنونم دوست عزیزم
سلام عززیم متشکرم. شاد و پیروز باشی ان شالله فرکانس هات هم ارتعاش با فرکانس های خالق جهان هستی باشه
چقدر خوب و ساده قانون رو توضیح دادین برامون
توجه به رابطه ی همیشگی ام با خداوند منبع همه ی نعمتها و فراوانی ها
بی نهایت سپاسگزارم
امیدوارم خداوند همیشه یار و یاور و نگهدارت باشه 🌷
به اسم آن الاهه ایی که فقط و فقط دهنده است .
خانم شایسته عزیز و پرانرژی سلام ، دمت گرم
من در حال حاظر که ساعت ۰۲:۴۹ بامداد است ، تیتر وار این تغییرات را مطالعه نمودم و بسیار بسیار از این نظم ، ترتیب و خلاقیت لذت بردم .
بسیار خودم در انجام کارها اهل نظم و ترتیب هستم و از وقتی که خودم عضو سایت شدم تمام فایلهای معلم عزیزمان را در یک هارد با نظم خودم ذخیره نموده بودم و شما در خود سایت ، با منابع گسترده تری که داشتید ، این کار را انجام داده اید .
بسیار بسیار لذت بردم و در یک کلام دست مریزاد .
سید عزیز ، معلم عزیزمان ، خانم شایسته ی پرانرژی ، خانم فرهادی با انگیزه ، آقا ابراهیم خلاق و تمام بر و بچه های عضو این خانه زیباییها از خالق یکتا برای شما خوبان درآمد ، ثروت ، سلامتی ، روابط عاطفی ، شادی ، آرامش ، جوانی ، زیبایی ، چالاکی ، اعتماد به نفس ، احساس لیاقت و تمام نعمتهای الهی بهتری را خواستار هستم .
همگی عشقی .
مهدی ، عبد آن الاهه ی یکتا
سلام بر خدای عزیزم
سلام بر عاشقان زیبایی ودانایی ونیکویی
سید جان سلام ؛ خوبی خوشی سلامتی از لرستان زیبا باشما سخن میگویم اینجا هوا بهاری است ودانه دانه باران میبارد بارانی که باهر قطره اش میگویم محبوب من ای خدایی که همش خوبی هستی ازت تشکر وسپاسگزارم
سید جان حال دلم عالی است هر چی میکویم خدای عزیزم جوابم را میدهد کم کم دارم تکامل خودم را طی میکنم امروز صبح خواستم دفترچه دخترم را عوض کنم دلم گفت از صفحه اول وص سوم کپی بگیرم رفتم اداره کپی گرفتم اما الهام دلم یادم رفت
وقتی رفتم دفتر خدمات بهم گفت ص 1و3 را کپی محبت کن اون لحظه یادم اومد که وای قربون این خدای درونم بروم که چقدر راحت آدم را هدایت میکند
اینو گفتم که از خدای خودم هم تشکر کرده باشم وهم این نشانه کوچک را تایید کرده باشم تا کم کم بزرگتر شود
سید جان عزیز ؛ از وقتی که فایل خدای درون شما را گوش کرده ام هر لحضه زندگیم زیباتر شده است دریافتم آن منجی وآن رسولی که به من کمک میکند خودم هستم آری : منجی تو ، خودت هستی
سید جان درست گفتی که وقتی بااین خدا همراه میشوی وخودت را در بغل این الله می اندازی اینقدر از نرم وپوسته جامعه جدا میشوی که فقط دوست داری با این خودت واین خدای خودت ساعتها تنها باشی
چقدر این جمله شما وسخن شما زیباست :که با اندک تصرف من میگویم : توروی خودت کار کن اگر لازم باشد در تمام مشکلات ، خداوند می آید وکولت میکند
چند روز پیش مقداری از فرکانس زیبایی دور شده بودم وروی سایت این خانواده بودم .گفتم خدایا تو بگو که من چکار کنم وبعد ….. اصلا نمیدانم چی شد . فایل ” برنامه نویس زندگی خودت باش ” اومد بغضی عجیب وسکوتی زیبا مرا گرفت
آری ؛ خدایم را احساس کردم .از این مطلب بهتر ؛ چی هست
آری عزیزان ؛ خدا یعنی تو برای خواسته ات حرکت کنی وهر کاری از دستت می آید انجام بده ودر مسیر ، ایمان 100٪ داشته باشی که یک نیروی مافوق همه نیروها با تو همراه است وحواسش به کار وبار تو است واگر یه جایی گیر کردی اون لحظه باید بگویی ؛ خدا جون : من تا اینجا اومدم بقیه اش به دست من ، ولی تو بگو من چکار کنم
اگر دلت پاک باشد راهنمایی وهدایت لحظه ای هم می آید
من دیده ام ودرکش کردم
الهی ای اول وآخر ؛ ای ازلی وابدی ؛ به خاطر همه زیبایی های زندگیم از تو مهربان سپاسگزارم
الهی ؛ خودم برای خودم اینطوری جا انداخته ام که این ” ال” که بر سر اولین وصف تو آمده است که همان “رحمان .رحیم ” است خودم ایجوری احساس میکنم که رحمان ورحیم تو ، از جنس رحم ومحبت بنده هایت نیست . رحمان ورحیم بودن تو خیلی بزرگتر وبا شکوه تر است
خیلی خوشحالم که در این سفر با شما همراهم واینجا هم از خانم شایسته عزیز ؛ بزرگ بانوی این خانواده تشکر وقدردانی میکنم انشا ءالله که پیوسته در این مسیر زیبا وپراز نور وامید و روشنایی باشید
بدرود
چقدر زیبا بود
چقدر لذت بردم از دیدگاهتون آقای سپهوند
واقعا این خدای درون چقدر واضح و بلند بلند حرف میزنه
برام خیلی جالبه مدتیه که دارم گوش میدم به حرفاش و یه بچه ی حرف گوش کن شدم در واقع .
مثلا یکیش همین امروز ، که قرار بود به یکی مبلغی رو کارت به کارت کنم اماده شدم از در برم بیرون که گفت یه نگاه به کیفت بنداز کارت توش نیست .همینقدر واضح ، ذهن چموشمم گفت : نه بابا همیشه تو کیفته دیگه
گفتم نشد ، تو بچه گوش کن خدا بودی یادت نره
چک کردم دیدم نیست ، کل اتاقو زیرو رو کردم با اینکه گم شده بود کارت اما زیر لب میگفتم ، نوکرتم خدا جون،مخلصتم خدا جون،شکرت شکرت،،،که تو همین فاصله پیداش کردم.
و خیلی چیزای دیگه که بعضی جا خیلی نجاتم داد و نزاشت پرچم من پایین بیاد
چون میگن خدا نمیزاره پرچم بنده اش پایین بیاد
چون پرچم بنده پایین بیاد ، یعنی پرچم خدا پایین اومده
تو سخت ترین شرایطم نزاشت سرمو خم کنم .
مرسی خدا جون
مرسی استاد
مرسی اقای سپهوند
سلام بر عادله عزیز
خیلی خیلی خوش آمدی عزیز خدا
میدونی عادله جان ؛ باید خودت را در آغوش این خدا بیندازی وهمیشه درخواست رحمت وهدایت فقط وفقط از خودش داشته باشی
بگو ای خدای مهربان از تو درخواست دارم که هیچ وقت مرا رها نکنی وهمیشه وهر لحظه مرا هدایت کنی
من این باور را برای خودم ساخته ام وپیوسته آنرا میگویم :
هدایت پروردگار همیشه همراه من است
خداوند رفیق من وعاشق من ومعلم من است
خداوند حامی ومدافع من است
من در این جهان یک دوست عزیز دارم وآن خدای عزیز وخوشگلم است
موفق باشی خواهر جان ؛ آرام آرام از اینی که هستی , خودت را تغییر بده
تغییر تا پیش ومثل خدا شدن
موفق ودر نور وهدایت او باشی
متشکرم که به من انگیزه بیشتر دادی
دستت در دست خدای عزیز
بدرود
خداروشکر میکنم که این این آرامش رو در پرتو آگاهی دریافت کردم. و دیگه شک ندارم که احساس خوب داشتن مهمترین اولویت زندگی منه. دیگه مثل قبل به خودم حق نمیدم که به خاطر نامساعد بودن شرایط بیرونی بخاطر هر مسئله و چالشی ناراحت و دپ باشم. دیگه به خودم حق نمیدم تحت هیچ شرایطی غصه بخورم.
باور کردم که احساس خوب یعنی اتصال به تنها منبع بی نهایت آگاهی، قدرت، ثروت، آرامش، سلامتی و عشق. و من در هر لحظه به این منبع دسترسی دارم و این منبع در درون خودم هست فقط به شرط اینکه احساس خوب داشته باشم میتونم بهش وصل شم تا هدایتم کنه به مسیرها و ایده ها و راه حل هایی که خیلیییییی راحتتتتتتت به تک تک خواسته های ریز و درشتم برسم.
باور کردم احساس خوب داشتن فراتر از رسیدن به یک خواسته است. باور کردم اول باید احساس خوب داشته باشم بعد به خواسته ام میرسم نه اینکه به خواسته ام برسم بعد احساس خوب داشته باشم چون بارها و بارها به خواسته هام رسیدم ولی دیدم تغییر عظیمی در احساسم بوجود نیومد. چون باور کردم احساس خوب احساس شادی احساس لذت یه حس درونیه و ربطی به عوامل بیرونی نداره. و تنها از طریق توجه به نکات مثبت خودم و دیگران نکات مثبت گذشته ام و هر لحظه الانم و خواسته هام که در آینده قراره بهش برسم بدست میاد و هیچ راهی غیر از این وجود نداره.
از استاد مهربان و خانم شایسته عزیزم واقعا سپاسگزارم. سپاسگزارم بخاطر وجود این سایت که یکی از بزرگترین نعمتهای زندگیمه.
سلام دوست عزیزم
کامنت زیبایت رو خوندم و به قانون احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب توجه کردم
سپاسگزارم برای این یادآوری
امیدوارم که هر لحظه احساست خوب باشه که همین نشونه ی بودن در مسیر صراط مستقیمه و راه کسانیکه به آنها نعمت داده میشود
حال دلت بهترین باشه هر لحظه
سلام دوست عزیز و ارزشمندم
منم سپاسگزارم از حسن توجه شما
خداروشکر میکنم که کامنتم براتون مفید بوده.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم چون لایق بهترینها هستین.💎🌹🧡
ممنونم برای دعای زیباتون
منم بهترینها رو براتون آرزومندم که لایق بهترینهایید
دوست عزیز بخاطر یادآوری احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب ممنون و سپاسگذارم
لا اله الا الله یعنی چه؟
یعنی خدایی جز خدای یگانه نیست.
یعنی تنها و فقط، خداست.
پس:
همه چیز خداست. هر چه بوده، هر چه هست و هر چه خواهد بود، خداست.
پس:
پول خداست.
روزی خداست.
نعمت، رفاه، راحتی، سلامتی، آرامش، و … خداست.
خداوند نه کم میشود و نه تمام.
پس:
پول، روزی، نعمت، رفاه، راحتی، سلامتی، آرامش و … نه کم میشوند و نه تمام.
اگر بیکار شدی و ناامید گشتی؛
یعنی خدا را آنطور ک ب زبان میآوری، باور نکرده ای!
انرژی تمام نمیشود؛ تنها از شکلی ب شکل دیگر تغییر میکند.
.
زدکارتیست
سلام دوست عزیز
این ذکر یکی از بهترین جملات تاکیدی منه و واقعا حس های خیلی خوبی ازش میگیرم و ایمانم به قدرت و مهربانی خداوند صد در صد میشه .
وقتی باندای درونت با تمام وجود میگی لا اله الا الله حس میکنی نور خداوند تک تک سلولهایت را در بر میگیرد وخودرا قدرتمندتر ازهمیشه می یابی .
سلام دوست هم فرکانسی عزیز
چه حس نابی. تبریک.
واقعا هم همینطوره.
ممنون از پیامتون.
شاد باشیم و راضی و پر روزی.
سلام
استاد عزیزم و مریم شایسته از دور دستانتون رو می بوسم. که دستی از شدید از طرف خدا برای من . دوستتون دارم
جلسه 45 خداوند را بهتر بشناسیم 2
خداوند یک سیستم است با قوانین ثابت و بدون تغییر
خداوند یک انرژی پایه است که کل جهان هستی رو تشکیل داده و طبق قوانین ثابت داره جهان روگسترش میده
قانون پایستگی انرژی :
انرژی نه به وجود میاد نه از بین میره بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشه ؛ لم یلد و لم یولد
و با گذشت میلیاردها سال
این انرژی لم یلد و لم یولد طبق قوانین ثابت؛کل جهان هستی رو گسترش میده نه تنها موجودات روی کره زمین بلکه ستاره ها و سیارات دیگه در حال گسترش هستند
در حال حاضر من به عنوان قسمتی از این انرژی لم یلد و لم یولد روی کره زمین به عنوان بتول هستم
وظیفه من به عنوان این انرژی اینکه بتونم جهان رو به نوبه خودم گسترش بدم تا سعادتمند در دنیا و آخرت باشم
(فکر کنم همین کامنتی که دارم می نویسم ی جورایی دارم به گسترش جهان کمک می کنم)
من در قسمت قبل یاد گرفتم که مهمترین رابطه من ( قسمتی از لم یلد ولم یولد هستم ) ؛ رابطه ام با این کل انرژی لم یلد و لم یولد یعنی خداست
و خدا برایم کافی است
خوب
قانون نیوتن:
هر عملی ؛ یک عکس العملی دارد
عمل یعنی :
ما موجودات فرکانسی هستیم که در هر لحظه فرکانس ارسال می کنیم (ما یک انرژی هستیم که در حال ارسال فرکانس با ارتعاشات متفاوت هستیم)
عکس العمل یعنی :
انرژی لم یلد و لم یولد (خدا) گیرنده فرکانس هاست ، و نتیجه ارسال فرکانس رو در قالب شرایط ، موقعیت و تمام اطرافت رو میسازه
الله اکبر که چقدر دقیق عمل می کنه بدون کوچکترین خطایی اطرافت زندگی ات حاصل فرکانس و میزان ارتعاشش هست
الله اکبر به این همه نظم ؛ به این انرژی به قول خودش حتی به اندازه خط پشت هسته خرما یا دانه ای ارزن به کسی ظلم نمیشه هر چه از پیش می فرستید بما کانو یعلمون رو دریافت می کنید.خدایا چقدر دوستت دارم
ازت بی نهایت سپاس گذارم که هدایتم می کنی به سمت درک سیستمی بودنت
من می خوام چیزهای خوب رو دریافت کنم سعادتمند در دنیا و آخرت بشم چطور؟
بهم میگی مهمترین رابطه ، رابطه ات با منه ، و به همون میزان نعمت ها رو دریافت می کنی و بعد بهم میگی سخت نگیر به خودت آسان گیر که از روی طبع آسان میشود کارها
اولین نتیجه آسان بگیرم ایجاد آرامشه خدایا شکرت
بهم میگی حالا که آرامی ادامه بده بنویس
چطور عکس العملی که دوست دارم رو دریافت کنم ؟
میگی : آیه 10فاطر
هر که طالب عزت است (بداند که همانا در ملک وجود) تمام عزت خاص خدا (و خداپرستان) است. کلمه نیکو (ی توحید و روح پاک آسمانی) به سوی خدا بالا رود و عمل نیک خالص آن را بالا برد. و بر آنان که به مکر و تزویر اعمال بد کنند عذاب سخت خواهد بود و فکر و مکرشان به کلی نابود خواهد شد
سپاس گذارم که هدایتم کردی خدای عزیزم
کلام نیک و عمل نیک توجه به نکات مثبت(مضارع) از الان تا آینده
میگی :لیل 5؛6؛7
اما هر کس عطا و تقوا پیشه کرد و نیکویی را تصدیق کرد کار او را آسان می گردانیم
اطراف من هم این انرژی وجود داره و به شکل فرکانس من ؛شرایط ، آدمها ، موقعیت ……رو تجربه می کنم
اینجوری حس می کنم اتاقم مثل کعبه است همش خداست برای همین که میگی شکر نعمت نعمتت افزون کند یعنی اگه الان من رو ببینی و سپاسگذاری, منم بیشتر میشم برات ، اینجا درک می کنم که میگی مهمترین رابطه ، رابطه ام با تو ای فرمانروای جهانیان ، الان درک می کنم که از زبان مریم شایسته بهم گفتی اینقدر روی عقلت حساب نکن (که اینکار کنم اونکار کنم تا بیشتر بدست بیارم )و یکبار تسلیم باش(تا من برات بیشتر بشم) چقدر عاشقتم خدا
استاد بالاخره درک کردم اینکه ظرفم رو چطور بیشتر کنم
با دید سیستمی به خداوند
لا جناح علیکم انگار bold میشه چقدر احساس گناه بی معنی میشه
خدای لم یلد و لم یولدم ازت ممنون و سپاسگذارم
سلام کامنتتون بسیار اموزنده بود
منو یاد ترجمه ای که سوره توحید کردم انداخت.
با این مضمون :
#یاد آوری میکنم
#تنها یک نیرو وجود دارد
#نیروی بی نیاز
# نیرویی که نه به وجود می آید و نه ازبین می رود
#نیرویی یکتا و بی همتا
و در ادامه بخشی از ایه الکرسی
# نیروی زنده و پویا
# نیروی خلاق آفریننده و روزی ده
#نیرویی که زمین و آسمانها از اوست و او همه چیز است
سلام بتول عزیز
چقدر زیبا وعالی نوشته بودی لذت بردم واشک تو چشمام حلقه زد .
چقدر خوشحالم از اینکه صحبتهای کسانی را میخونم که اونا هم به دنبال کشف ویادگیری قوانین کیهان هستند ودارند رو خودشون کار می کنند.
احسنت بر تو دوست عزیز .
بتول خانوم واقعا خیلی قشنگ نوشتی خیلی لذت بردم اشکم را دراوردی ممنونم.برات آرزوی موفقیت دارم.
سلام دوست عزیز
ممنونم کامنت من رو خوندی و خوشحالم تاثیر گذار بوده و لذت بردین .
خدا همه مون رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه
سلام بر شما
خیلی زیبا نوشتید لذت بردم از نوشته مفید و پر محتواتون