ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 55 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    340MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

691 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا خانم گفته:
    مدت عضویت: 426 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان ،بنام خداوند هفت آسمان و خاک، بنام تنها فرمانروای جهان هستی

    به خداوندی خدا قسم دلم میخاد فقط از صبح تا شب در مورد خداوند در مورد معجزات خداوند در مورد

    آفرینش جهان هستی در مورد این قانون در مورد

    تمام زیبایی های جهان بشنوم فقط و فقط ،دوس

    ندارم هیچ صحبت دیگه ای بشنوم از بس صحبت در این موردها گوشنوازو جالبه ….

    خدا جونم عاشقتم ،دوستت دارم …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    به نام تنها فرمانروایی کیهان

    روز 159

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و همه دوستان خوبم

    خداوند را هزاران مرتبه شکر خدایا شکرت

    خدایا شکر بابت روز پر از درس و نعمت خدایا شکرت

    یکی از پاشنه های آشبل من همین موضوع است که درباره ناخواسته ها صحبت میکنم و باید خییلی روی این موضوع کار کنم

    این ها پاشنه های آشبل است که من فکر می کردم درستش کردم اما حالا که میبینم خییلی جای کار دارم تا بهتر بشم تا یاد بگیرم درستش کنم و انشالله درستش میکنم

    امروز بر علاوه فروش بیشتری که داشتیم با انسان های خییلی مهربان آشنا شدیم خییلی انسان های عالی بودند و همیشه من تحسین میکنم افراد که برای خودشان ارزش قایل هستند خدایا شکرت

    و امروز چند باور های که سمی بود و یکی از آن باور ها ماندن در احساس گناه بود را پیدا کردم باور که خییلی مرا از کار هایم عقب انداخته بود الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    دینا بهبهانی گفته:
    مدت عضویت: 400 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم عزیزم و دوستان قشنگم

    دقیقا به هرچی توجه کنی چه زیبایی سلامتی ثروت چه بیماری،فقر،خستگی و… سرت میاد.

    چندروز پیش یه خانمی به محل کارم اومد و میخواست حس ترحم کنه و اومد از اینکه فوت یکی از اعضای خانوادمو بگه که چقدر ناراحته چیا شده و خوبه بزرگ شدین که اجازه ندادم و حرفو دور دادم و خشمگین شدم که چرا این میخواد بهم ترحم کنه و ساعت ها تو فکرش بودم وقبلا درسته بااین حرفا ناراحت میشدم وتو فکر میرفتم ولی ازاین جنس که خشمگین شم و نخوام طرف حرف بزنه رو نداشتم یا بتونم حرف دور دادن یا اینکه جوری رفتار کنم که طرف به حرفش ادامه نده رو«جراتشو »نداشتم. و متوجه تغییرم به شدت شده بودم.

    و الاناین فایل به درستی پیداش کردم و یعنی راهم درسته.

    تو این فایل به این نتیجه رسیدم که باید راجب اضطراب و استرس و تضاد هایی که برام پیش میاد صحبت نکنم چه پیش خودم چه دیگران حتی پیش خدا هم نگم. سخته قطعا برای ما ادم ها اما شدنیه.

    دقیقا وقتی قانون رو فهمیدم و بعضی از دوستام مریض شدن حس دلسوزی بهشون ندادم و گفتم خوب میشین. چون قانون توجه رو درک کرده بودم.

    دقیقا چهار سال پیش به قبل برای زندگیم ناله میکردم پیش دوستام که توجه کنن بهم و یکی از اون دوستام دزدی کلانی ازم کرد. نه دلش تنها نسوخت تو سرمم زد، واین نالهام بعد از مدتی باعث شد بی پولی،روابطای بد و قطع رابطه با همه و فاصله گرفتن از خانوادمو و اضطراب شدید روتجربه کنم و وقتی کمتر ناله کردم و به زیبایی های جهان بیشتر توجه کردم وتلاش میکردم به چیزای دیگه فکر کنم باعث شد رابطهام عالی بشه با دوستام،تو جمع حرف زدن رو یاد بگیرم و تپش قلب نگیرم وقتی صحبت میکنم«دو هفتس اینجوری شدم»خودمو بیشتر دوست داشته باشم و کم تر ایراد بگیرم از خودم. حتی کنکور تجربی ندادم رفتم ازاد شهر خودم بدون کنکور همیشه ناله و احساس ناراحتی میکردم تااینکه رهاش کردم و تونستم بخونم دوباره وارشدحقوق خصوصی پردیس تهران قبول شدم اما نرفتم دلیل نرفتم فکر میکنم این باشه که چون هنوز از شهرم بدم میاد و باید زیبایی هاشو بیشتر ببینم تا هدایت شم به شهر تهرانم.

    مورد بعدی اینه که غز نزدم که «شغل»نیست و به بوتیک داییم هدایت شدم و میدونم اگه نکات زیبایی اینجا رو ببینم به کار و درامد بالاتر هدایت میشم به شرطی که کم نیارم و ادامه بدم.الهی که برام میشه.

    امیدوارم اینکه هیچ ناله ای رو نکنیم چه پیش دیگران چه پیش و خدا رو تمرین کنیم. قانون سپاس گذاری و توجه معرکست.

    هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی.

    سپاس گذارم ازاینکه این متن رو خوندی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    شیلا گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    سلام استاد ارزشمندم جناب عباسمنش عزیز

    در کامنت دوستان خواندم

    در لایوی از شما پرسیدند:

    چطور مدت زمان بیشتری درحال خوب بمونیم؟

    و شما با جوابتون حجت رو برمن تموم کردین ومن با پوست استخونم درک کردم قانون رو….

    شما فرمودین :

    اگر اهمیت دراحساس خوب ماندن رو بدونید،

    دیگه نمی‌ پرسید چطور…

    فقططططط میرید و از هرراهی که بلدید رو نکات مثبت تمرکز میکنید تا اتفاق خوب براتون بیوفته

    چون این یک قانون اصلی در جهان است:

    احساس خوب = اتفاق خوب

    و این قانون خیلی مهم را به خودم یادآوری میکنم:

    در برابر ناخواسته ها و اتفاقات بد زندگیت

    زیپ دهنت رو بکش و به هیچ عنوان دربارش حرف نزن تعریف نکن دردودل نکن

    نه با خدا

    نه با خودت

    نه با کسی

    فقطططط

    زیپ دهنت رو بکش

    زیپ دهنت رو بکش

    زیپ دهنت رو بکش

    بارها و بارها این جملات شگفت انگیز رو با خودم تکرار میکنم تا ملکه ذهن و قانون اصلی زندگیم بشن..

    در پناه الله خوشگل و مهربونم همگی شاد و پیروز و ثروتمند و سلامت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    زهراهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 463 روز

    به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند..

    سلام به استادعزیزم ومریم جانم ..

    نمیدونم ازچی بگم وازکجابگم بایه دل پر ..

    چقدر احساس توجه وترحم مهمه برای ما ،مدتیه که من ازهمسرم ناراحتم چون من وایشون به اندازه ی درک مون ازقانون استفاده میکنیم ،ایشون ازانجمن NAومن از محصولات استادفرزانه ای چون شما وخیلی هم تغییرکردیم ،

    وقتی همسرم به تازگی راهنماشدن من باخودم فکرکردم که نکنه دیگه حواسش به من نباشه ودرگیرمسائل دیگران هم بشه وباوجود کم حرفیش دیگه بدتریه کلمه هم بامن حرف نزنه ،بله ایشون راهنماشدن ویک سره غرق درافکارخودش ودیگران ومن هم درتقلا که ایشون به منم توجه کنند ،جدیداباهاشون بحث و ناراحتی کردم قرارنیست انقد کلاس بری درهفته قرارنیست همه فکر وذکرت باشه جلسات ،ره جوهات و توجه نکنی به من به بچها ،به خودم خیلی حق میدم که منم یه زن هستم وباید موردتوجه قراربگیرم چون دوست دارم ازطرف همسرم ولی ایشون به شدت کم حرف شده بودن وپیگیری کلاس وجلساتش من وعصبانی ،

    تااین که توی برگه ای که احساساتش رونوشته بود خوندم و فکرم خیلی درگیروبه هم ریخت وهرچقدر ازش سوال کردم اوایل باخنده وشوخی و ….جدی ودقیق اما ایشون گفتن که من قرارنیس همه چی وبهت توضیح بدم و اون چیزی که توخوندی اشتباهه اصلا اون نیست واشتباه کردی ومنم تاچندساعت درگیرو ناراحت وبعدرهاکردم تااینکه دوباره یه تضادی بین ماپیش اومد باوجود این که ما همسایه خانواده ی همسرم هستیم ومن احساس کردم به حریم خصوصی من تجاوزشده وخاطره های گذشته منو احاطه کردند وحسابی من واعصابم وبهم ریختن و ازهمسرم انتظارداشتم که خیلی بهم دلداری بده توجه کنه و بهم خیلی توضیح بده امامعمولی بود ،نه درحدانتظارات من ،بدبینی من نسبت به همسرم عود کردو توی خونه من ازوسایل همسرم چیزی پیداکردم که دیگه پاک قاتی کردم و رفتم بادادوبیداد که این چیه ؟خیلی ازش توضیح خواستم و اون توضیح منطقی نداشت بامن قبول نمیکردم نمیدانم ربطش دادم به همون قضیه ی نوشته ی احساسی که خونده بودم و ازهمیرم که توضیحات خوبی نشنیدم منتظربودم منوقانع کنه و حسابی آرومم کنه من جلب توجه میخاستم وکسی که بهم بگه اشتباه میکنم ،نه رفتارسرد وبی رحمانه ونه دعوا وکتک کاری و….

    به شدت عصبانی وغرق در افکارمنفی بودم چندین چیزبهم ریخته بود و ….من خودم وقربانی میدونستم

    پناه بردم خونه پدرم وبه مادروخواهرمم گفتم به شوهرم شک کردم و همچین چیزی ازش دیدم ،اوناهم گفتن احتمالا اشتباه میکنی و …‌بیخیال شو وشایدبدبین شدی و…

    یه کم آروم شدم من برای جلب توجه پناه بردم به مادرم وخواهرم منی که یه ساله ازقانون استفاده میکنم وبه شدت خودم وکنترل کردم تاالان به کسی به خاطر ترحم چیزی نگفته بودم خلاف قانون عمل کردم ،نمیدونم چی درانتظاارمه ولی هنوزم عصبانی ام واحساس قربانی شدن دارم و….

    تواین دوروز چندتاباورمخرب ازخودم کشف کردم که فکرمیکنم مردا پول داربشن آدم بدی نیشن یادرمحیط من خیلی هابراین باورندکه مردا اگرپولداربشن شلوارشون دوتامیشه و ….یافکرمیکنم نباید آدم باخیال راحت ثروتمندبشه خوشبخت بشه حتماباید یه مشکلی وجودداشته باشه که اون وقربانی کنه مثلا قبلا هافکرمیکردم اگه وضع مالی مون خوب شه مردم چشم مون میزنند وچشم زخم تاثیربدی درزندگی ماخواهدداشت و زندگی مون ازهم میپاشه باحتمابلایی سرمون میادومانباید همینجوری خوشبخت باشیم حتمابایدیه مانعی باشه ،ولی با فایل های استاد دیگه اون فکروباور چشم زخم وندارم واززندگیم پرتش کردم بیرون ..

    ولی اینجا هنوزفکرمیکنم تودل این تضادبزرگ ،این باور وداشتم شاید ناخود آگاهه که من بالاخره باید یه جوری قربانی بشم نمیدونم چه جوری شاید اینکه من دررفاه وسلامتی وثروت بایه شریک زندگی بابچهای بسیارخوب باخونه مجلل وتفریحاتی که دارم آقا چرامشکل نیس؟

    چراموانع نیست ؟؟

    پس همسرم بیاد به من خیانت که یا یه مشکلی پیش بیاد که انقدر خوب نباشه ،واقعی اونه که موانع باشه شاید من خودم وگول میزنم که باقانون همه چی خوبه و من خوش بین شدم اماهست مشکل من نمیبینم ..

    شاید آدمایی ودرمحیط خودم دیدم والگوقراردادم که فلانی ،فلانی یافلانی دیدی تاوضعش خوب شد به زنش خیانت کرد ؟؟دیدی چه آبروریزی به بارآورد وهمسرش قربانی این زندگی شد وادامه دادو پای همسرش موند الان شوهرش بیشتردوسش داره ،،عجب باورمخربی درسته اینا روخودمم میگم باورمخبر وبهش میگم چرت ودریت نیس اماانگار اون چیزی که توناخودآگاهم ثبت شده همینان ویه باورن وباورهاباعث رفتارهای مامیشن که اینهمه ماجرا برام پیش آورده ،

    ومسئله دی‌گه که من به شدت خودم وقربانی میدونم زندگی کردن درکنارخانواده همسره که بامخالفت های شدید من نشد کاریش کرد ،درسته که هرروز نکات مثبت ودیدم و به یه جای بهتر فرکانس عالی فرستادم بارها وبارها درموردش مینویسم وکنترل میکنم ذهنم و ولی انگاراین باور بنیادین من هست که زهراتویه قربانی هستی یا یادته چه قدرمخالف خرید این خونه بودی ودوست نداشتی کنارخانواده همسرت زندگی کنی ولی همسرت چیکارکرد؟؟تورو قربانی کرد وبهت توجه نکرد وکارخودش وکرد ،امان ازاین باورسم هست واقعا سم وجودمنه وقتی به این فکرمیکنم واقعا فکرمیکنم واحساس میکنم که سم خوردم ودارم بالامیارم وحالم بده …

    هرچندمن درطی این یک سال بااموزش های استاد میخام بافرکانس هام زندگی خودم وبسازم وتنهاقدرت جهان هستیم وخدامیدونم نه کس وکس های دیگه ومطمنم برنده میشم …

    نمیدونم ایناچی بودن که من نشستم نوشتم …

    باید باورهای جدیدبسازم وهرروزرنگشون کنم تااین دیوارهای سیمانی مذخرف رنگ سفید به خودشون بگیرن .

    تودل تضادهابه نکات مثبت همسرمم توحه کردم وفهمیدم چع قدر درکناربچهام احساس آرامش وخوشبختی دارم و چقدر خداوندبه من لطف داشته وآرومم میکنند ..واقعا چه فرشته هایی هستند وچه قدربرای هم عزیزیم ..

    اما نجواهای شیطان مرتبن بهم میگن که حالاکه همسرت توجه نمیکنه بهت بهتره یه جوردیگه توجهش وجلب کنی ،بادعوا ،ایرادگرفتن ازش و بداخلاقی و بی توجهی بهش بیه انقدرکه توبهش توجه کردی وهمیشه توخونه توخندیدی ،توسروصداکردی تو سرحرف ولازکردی تاباهم حرف بزنید و….

    اما یه ندای دیگه میگه بیخیال همین سایت وفایل های استاد وبزارجلوت ومستقیم پیش برو انقد ورودی به ذهنت بده که فرصت افکارمنفی نداشته باشه …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    ناصر شاه میری گفته:
    مدت عضویت: 1530 روز

    باسلام خدمت استاد بزرگوارم این موردی را که شما عرض کردید در خیلی اشخاص دیدم حس قربانی گرفتن،خود منم چند سال پیش دچار همین احساس بودم و وقتی فهمیدم که این میتونه چقدر بد باشه و به ضرر ماست سعی کردم که تدریجی از این احساس فاصله بگیرم و الان دیگه هیچ وقت نمی خواهم این احساس را داشته باشم خیلی ممنون……..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ارسانه عبدالهی گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    سلام خدمت همه دوستان

    امروز بابت چالشی که داشتم از خدا نشانه ای خواستم که چرا این ناخواسته برام ایجاد شده که این فایل برام باز شد

    دقیقا همین مسله باعث میشه ناآگاهانه اتفاق ها وشرایط راایجاد کنیم که نمی خواستیم من تو این هفته راجب چیزهایی صحبت کردم که به شکلی وارد زندگیم شد وجا خوردم وبه دنبال دلیلش بودم یکیش بدون اینکه متوجه بشیم به دنبال توجه واینکه ما چقدر چالش داریم وچه چیزهایی رو از سر می گذرونیم یکیش احساس گناه بود فکر می کردم بابت اون هزینه ای که دریافت می کنم حقش نبود این همه بخوام واین ریشه در عزت نفس پایین هست با این فایل متوجه مسله شدم واز این لحظه که فایل رو دیدم تصمیم گرفتم آگاهانه زیپ دهنم رو ببندم وجهان فراوانی رو ببینم ولی خوشحالم قبل از دیدن این فایل مسولیت این چالش رو به عهده گرفتم بدون اینکه کسی رو متهم کنم می دونستم با ذهنم کردم ولی نمی دونستم چطوری که به این فایل هدایت شدم ومثل قبل تر ها ناراحت نشدم وحسم بدم خیلی زود به این جهت رفت که جهان پر از فراوانی هست ودرموردش دیگه نه حرف زدم نه فکر کردم تازه در مورد اون آدم هم دعای خیر کردم متوجه این تغییرات خودم شدم که بابتش شکر گزارم به خاطر تغییراتی در من بوجود اومده

    یکی از مسله من اینه که وقتی مشتری میاد پیشم فکر می کنم باید یه صحبتی کنم که زمان بگذره این بار در مورد خوبیها ونعمت ها صحبت می کنم ویا اینکه سکوت می کنم خدارو بابت دستانش که با این فایل کمکم کرد سپاسگزارم به خاطر تغییراتم نسبت به قبل سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مجتبی زمانی گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    به نام تنها قدرت جهان

    خداوندا من هرچی دارم از آن توست

    سلام به استاد عزیزم استاد عباس منش و خانم شایسته و همکلاسی‌های عزیز

    استاد چقدر از صحبتاتون لذت بردم من از خودم بگم من هر وقت سرما میخوردم در حد کوچولو خیلی اطرافیان ام بهم توجه میکردند و آنقدر طول می‌کشید بابای خدا بیامرزم بهم میگفت مجتبی بسه دیگه چقدر استراحت میکنی و خودمم الان فکر میکنم دوست داشتم بهم توجه کنند و دهها مورد دیگه

    من وقتی در اردوی تیم ملی جودو نیروههای مسلح بودم برادر بزرگترم بهم میگفت شماره کارتتو بفرست مجتبی من برات پول بفرستم حتی من میگفتم ممنون هستش و شاید تا الان هزار بار گفته و اتفاقا دیروز هم بهم زنگ زد و گفت و من زیپ دهنمو بستم و من 32 سالمه و اون 46 سالشه هرچند من کار میکنم و ماهی 11.614.000 ورودی مالیم هستش استاد واقعا لذت بردم از فایل

    خسته نباشید استاد جان خدا عمر طولانی بهتون بده و خانم شایسته بزرگوار

    آرزوی موفقیت دارم برای هم کلاسی های عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    امیر اخوان گفته:
    مدت عضویت: 2205 روز

    سلام و خدا قوت

    یاداوری فایلهای گذشته بسیار لذت بخشه

    همانطور که گفتید اینها باید بارها و بارها تکرار بشه و مرور بشه تا ملکه ذهن بشه و آگاهانا انسان از توجه به نا زیبایی ها و

    جلب توجه از طریق عوامل منفی پرهیز کنه و اولش کمی سخته ولی به مرور زمان عادی و راحت میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمد اسفنديار گفته:
    مدت عضویت: 950 روز

    سلام انقد واضح صحبت میکنید ک حرفی نمیمونه

    با هر میزان از درک و هر چالشی ادم گوش کنه کارش راه میوفته .چون از تکرار و ساکن بودنه ک بوی خوبی نمیداد زندگیمون

    تا وقتی صدای شمارو شنیدم

    فکر کنم حتی زمان پیامبر هم انقد فصیح و موشکافانه مساعل بیان نمیشد

    ی خاله داشتم ک هر سال برام کفش و لباس عید میخرید حتی زنانی ک خودم میتونستم باز ته دلم میخاست زنگ بزنه بگه چ خبر بگم گرفتاری اونم بگه اخ بمیرم برات منم لذت میبردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: