ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 53 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    340MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

691 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    به نام الله یکتا

    سلام بر خوبان جهان

    احساس قربانی شدن

    احساسی که من با وجود دو سال کار کردن روی دوره عزت نفس…باز هم یه جاهایی نا خودآگاه دارم میرم سمت این قضیه

    اگر چه تفاوتش اینه الان زود افسار ذهنم و میکشم و نمیذارم ، نیاز به این حس رو ارضا کنه

    و چقدر زیباست اگر بتونیم آگاهانه کانون توجهمون رو کنترل کنیم

    متاسفانه تو خانواده و اقوام ما نود و نه درصد در مورد بد بختی ها صحبت میکنند

    برای همین از خدا خواستم که از این شهر برم…به شهری که هیچ کدوم از اقوام و اعضای خانوادم نباشن

    میخوام تو مسیر عاشقانه ای که در پیش گرفتم… تنها …دست در دست خداوند پیش برم

    بارها به خودم یادآوری میکنم که ..

    عزیزم

    طبیعیه که تمام مسائل به راحتی حل بشه

    طبیعیه که خوشی و ثروت دائما در وجودت در جریان باشه

    سالهای اول زندگی مشترکم

    هرروز ساعتها در مورد ناخواسته هام صحبت میکردم و هق هق میزدم و هرروز…

    بدبختی های بیشتری رو جذب میکردم

    این پروسه تا زمانی ادامه داشت که دیگه جذابیت ناخواسته های زندگیم برای اطرافیانم کم شده بود و….

    دیگه علاقه ای به شنیدن بد بختی های من نداشتند

    و اونموقع بود که کم کم

    تاریکی از بین رفت و من تونستم این فرشته رو از دل اون روزها بیرون بکشم

    اون روزها فکر میکردم چقدر اطرافیانم نا مردن که دیگه حرفهای منو گوش نمیکنند

    اما الان میفهمم که در حقم خیلی لطف کردند

    ممنون استاد عزیزم

    برای به اشتراک گذاشتن بخشی از دوره ی عزت نفس که واقعا گرانبهاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    سلام استاد عزیزم و مریم شایسته و همه دوستان خوبم

    چقد این فایل 159 عااالی بود و من واقعا لذت بردم

    چقد عزت نفس عالیه

    چقد خوبه که نخوای با کسی درد دل کنی

    احساس توجه و ترحم بخری برای خودت

    انسان فراموش میکنه همه این فایل ها رو دارم و گوش می‌کنم و باز یادم میره بهترین راه تکرار کردنه

    من خودم به یاد میارم زمانی که درگیر بیماری بودم و مدام میگفتم من دارم و دنبال توجه کردن دیگران بودم و چقد زود فراموش کردم که این خوب شدن رو و چه کاری من کردم چه جهاد اکبری به راه انداختم چه عزم راسخی بود این مسیر که آقا تو کار خیلی بزرگی کردی تو چیزی رو خوب کردی که دکترا میگن هیچ راه درمانی نداره این کار کمی نیست

    به خودت بگو چه کار بزرگی کردی

    در مورد هر چیزی صحبت کنی و گوش بدی

    جهان هم اونو بهت نشون میده وقتی افکار ما خالص میشه و میفهمی بازی چیه

    بخدا که دقیقا همونو جهان میذاره سر راهت حتا گوش هم بدی بازم همونو دریافت میکنی

    یادم میاد مادرم همیشه حامی بچه‌اش بود و تو خونه ما دعوا بود همیشه

    و چه روزایی رو ما گذرونیدم و هیچ وقت هم درست نمیشد و الا دارم میفهمم چرا اینجوری بود چون ما هم باش می‌جنگیدند و پیش مادر خودمون حس ترحم رو می‌خواستیم جذب کنیم و اون بنده خدا هم که حامی میشد

    ما چه کردیم با خودمون ما چه بلاهایی سر خودمون آوردیم

    چه ظلمی به خودم کردم باید بشینم خوب فکر کنم خوب خوب

    و خودم رو ببخشم سر این موضوع چون داره کار میکنه

    این حس گنا باید سریع از بین ببرمش

    خدایا ببخش منو

    من اون موقع آگاه نبودم خودم هم از خودم بگذرم خودم رو ببخشم و بدونم که من چقد با ارزش هستم چقد لایق هستم و هر زمانی برگردم خداوند حامی من است

    وقتی تکرار میشه این آگاهی ها همه چیز درست میشه

    تنها راه موندن در راه تکرار کردن هست

    خداوند هم در قرآن اشاره کرده که تنها راه موندن تو ذهن ما تکرار هست

    جهان خداوند شوخی نداره و سریع اجابت میکنه حالا به چی داری توجه میکنی

    تو کارت به نعمت ها یا کمبود مشتری یا مشکلات کارت

    همرو جذب میکنی

    بیا اون تضاد هارو بذار زیر پات و ازشون پله بساز و حل کن

    اونا خیلی خوبن تو حل کنی پاداش میگیری امین عزیز

    اونا دارن میگن تو چی رو میخوای دوست عزیزم

    امین خیلی قوی شده خیلی فهمیده شده

    به یاری خداوند رحمان

    و ی صلاح داره به اسم کلامش که خیلی قدرتمند و ازش استفاده میکنه و میدونه ذهن دنبال کلام میره نمیتونه هم زمان به دو چیز فکر کنه

    پس با کلامش جهت دهی میکنه

    فکر خودشو

    استاد عزیزم از تو که گلوی خداوند شدی برای رساندن این حرفا با ما تشکر میکنم مرد بهشتی

    در پناه سکان بان عالم

    فرمانروا و صاحب اختیارم باشی

    شاد سالم سلامت سعادتمند و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 625 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    قدم 159

    سلام به همه دوستان

    من مادرم خیلی احساسی هست و بارها به هر نکته ای خیلی زیاد توجه میکنه و خصوصا بسیار دلسوزی شدید داره و من خیلی از این رفتارهای قربانی وار رو داشتم که از این حس مادرم استفاده کنم و توجهش رو بشتر جلب کنم و خودم رو ناتوان جلوه بدم و خیلی مریض میشدم.

    اما یه جایی از زندگیم این توجه زیاد برام خیلی اذیت کننده بود و تصمیم گرفتم جدا بشم و برای خودم زندگی کنم و خیلی به رشد من کمک کرد که خودم رو قوی تر نشون بدم .

    خصوصا با دوره عزت نفس که پاشنه اشیل دلسوزی در خودم رو فهمیدم و دیدم چه ضربه های سنگینی به خودم زدم.

    و بزرگترین درس استاد که حتا از مشکلاتت با خدا هم صحبت نکن چه برسه به بقیه که واقعا حق مطلب رو ادا کرد و نشان داد توجه کردن به مشکلات با هر دلیل قانع کننده ای چه رخ داد های بدی به بار میاره

    من خیلی کم کلا با خانوادم در ارتباطم و بهشون واضح گفتم که با من از مشکلاتتون صحبت نکنید و حرفی بزن همونجا قطع میکنم یا بحث رو عوض میکنم.

    چند روز پیش که دیدمشون تلفنی شنیدم که مادرم مشکل خواهرش رو میخواست حل کنه و بسیار ناراحت بود و منم اومدم اینسمت و به خودم گفتم چرا ما میخوایم مشکلات بقیه رو حل کنیم هرکس خودش باید مشکلاتش رو حل کنه .

    اگه قانون رو بدونی خودت رو درگیر نه مشکلات خودت ونه بقیه نمیکنی. بعضیا هستن میخوان حلال مشکلات بقیه باشن و زندگیشون پر از مسائل هست .

    تو رستوران کار میکردم افراد دور هم جمع میشدن و از مشکلات صحبت میکردن و هر روز جالبه مشکلات عجیب داشتن . از دزدی از اتش گرفتن خونه از مریضی و .. فکر کنم انچه بدبختی بود تو کهکشان اینا داشتن و ازش تعریف میکردن و مثال واضحی واسه من شد که چه اثرات مخربی داره

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 585 روز

    سلام به استاد عزیز واز از خداوند سپاس گزارم بابت هر لحظه که مرا هدایت میکنه به سمت خودش به روشنایی به زیبای از خداوند می خواهم کمک کنه وراکارهای رو بهم بده برای رشد وبهبود شخصیتم وهر هرزوز رشد وپیشرفت واعتماد بنفسم بیشتر بیشتر بشه استاد خیلی راحت صحب میکنه اینکه من خودم رو مثل گذشته قربانی شراط دیگران نکنم واینکه من همیشه دنبال رشد وبهبود شخصتم باشم وتوجه به زیبای ها و سپاس گزاری کردن از خداوند مسائلم رو به صورت ریشه ای بر طرف کنم واینکه واقعن استاد میگه واقعن درست میگه من خانواده همیشه دوست داشتن اگه مشگلی پیش میاد همه رو با خبر کنن وهمیشه این چرخه بیماری همیشه تو خانواده ما بود واینکه خودم هم مدت ها که توی ذهنم همچون تصواتی هست وبعضی وقته برای دیگران دلسوزی میکنم واینکه نیازی های خودم رو این می ببنم که کاری برای کسی انجام بدم البته که بعضی وقتی به شکل گدشته ای که داشتم ناخداگاه ذهنم دوست داشتم که دیگران یک طوری برام دل بسوزونن وحتی بعضی وقتی نخوادگاه از خداوند در خواست مریضی می کردم که چیزهای برایم بیاورن یا اینکه برای احساحس همدردری کنند ویا اینکه احساحس ارزشمندی خودم رو تواین می دیم که برای دیگران دلسوزی کنم وهمش توجه به سمت فقر دیگران بود واز اون ور احساحس گناه می کردم به خاطر نداری مردم واز باورهای غلط توی ذهنم بود واینکه حتی وقتی داشتم غذای می خوردم توی نا خداگاه ذهنم برای دیگران دلسوزی می کردم البته نتیجش توی زندگیم مشخص بی تاثیر نبوده که هنور از لحاظ مالی رشد نکردم چون توجه رو به سمت این چیزها بردم واینکه از خداوند می خواهم یک باور غلط که از گذشته وجودیت خودم تو این می دیدم والان از خداوند می خواهم کمک کنه کانون توجه ام جاهای خرج کنم که به رشد وبهبود شخصتم کمک کنه واینکه اینکه خودش خداوند داره ودرخواست هایش رو از خداوند میکنه واینکه همش دروغ های که گفت خدا گفته فهمیدی که خداوند همم گفت هیچ کس وجودیت خودت رو این چیزا نبین وخودت از درون برای خودت ارزش قایل بشو وبا خلق ارزشت با خلق ثروت برای خودت وبرای رشد پیشرفت جهانت قدم بر درام با عزت نفسم با خرید کردنم با دریافت نعمت خداوند از سلامتی تا خوشبختی ودیدن زیباها وانرژی منبع درونی متصل شدن به قدرت رب وبه جای فرار از نخواسته خداوند راه حل مسله رو بهم میده که من خودم توانایی هایم رو بیشتر بشناسم واحساحس ارزشمندیم رو گره نزنم به وابستگی بیرونی ونتایجم نوشون بدن وبگم من این مسله حل کروم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2377 روز

    سلام

    من کاملا این رو در زندگیم تجربه کردم، از بچگی مریض بودن رو دوست داشتم، دقیقا به خاطر دلایلی که بیان کردید، یکی جلب توجه والدینم و دوم فرار کردن از درس و مشق با یک عذر بسیار موجه، و الان هم که خیلی از اون سالها گذشته هنوز هم آثار نیاز به توجه و فرار از یکسری مسئولیت‌ها، «ناخواسته‌ی در ناخودآگاه کاملا خواسته‌ای» رو در زندگیم وارد کرده.

    و کنار گذاشتن این نیاز، فقط و فقط قدرتمند بودن یا همون عزت نفس داشتن رو لازم داره.

    اگر خدا رو به عنوان حمایتگر بینهایت قدرتمند و همیشه حاظر بدونم، اگر اونقدری بهش ایمان داشته باشم که کارهام رو به بهترین شکل پیش میبره و هدایتم میکنه، نیازم به بیمار بودن از بین بره.

    خداوند همواره به نیازهای ما پاسخ میده، من اگر بیمارم قطعا بهش نیاز دارم، این رو توی کتاب «شفای زندگی از لوئیز هی» خوندم و کل زندگیم مصداق و مثالی بود از این موضوع.

    طبق صحبت ‌های شما و چیزی که توی کتابی که گفتم آورده شده، حتی اگر کسی فقیر باشه هم به فقرش نیاز داره، داره باهاش توجه و ترحم جلب میکنه، داره یک نیاز بزرگی رو باهاش تغذیه می‌کنه.

    شکر

    سپاسگزارم، خیلی زیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا راستروان گفته:
      مدت عضویت: 919 روز

      سلام زهرای عزیز،

      خیلی زیبا گفتید واقعا مفهوم عمیقی داره این حرف از لوئیز هی که ذکر کردید و چقدر ریشه هاش توی وجودمون پیچ خورده و اثرات متفاوت و گسترده ایجاد کرده.

      چقدر خوبه مدام در حال خودسازی بودن.

      ادم از بچگی با نیاز به دنیا میاد مثلا برای غذا و تمیزی گریه میکنه اما وقتی بزرگ میشه باید بدونه باید با دست خودش ،بیاد و در خودش تغییر ایجاد کنه.باید برای مستقل شدن در هر زمینه تلاش کنه و این تلاشه که به روحش جلا و ارزش بیشتری میده.

      ما بیش از همه به خدا و بعد سلامتی و احترام و بعد چیزای دیگه نیاز داریم. هرچه مستقل تر شویم پرشکوه تر می شویم.

      شاد و سلامت و عزتمند و ثروتمند باشید هم شما هم دوستان عزیز.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ثریا بیباک گفته:
    مدت عضویت: 3895 روز

    سلام و وقت بخیر. چون فرمودید پیام ها رو می خونید، براتون این پیام رو میذارم. سوالم اینه که اگر قرار باشه به هیچ وجه در مورد مشکلات صحبت نکنیم که البته کاملا درست هم هست(هر جند نتونیم کامل بهش عمل کنیم)، پس چجوری کمک بگیریم؟ چجوری مشورت بگیریم؟ خصوصا که این امر در خانم ها رایج تره و توی جامعه ما درمانده ترند. خدا رو شکر که دختر ندارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بانوی ثروتمند گفته:
      مدت عضویت: 1514 روز

      سلام دوست عزیزم

      بهتره در این زمینه

      خیلی زیاد رو خودتون کارکنید

      سوال خودتون رو بارها بخونید و قوانین رو بارها تکرار و عمل کنید تا متوجه باشید

      باورهای منفی در ما ریشه دارن که

      ما باید از بین ببریمشون

      و طبق همیشه بهتون میگم که

      ما خودمون خالق زندگیمون

      شرایط

      هستیم

      هر انچه رو که تجربه میکنیم

      خودمون خلق کردیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سمیه فلاحی گفته:
    مدت عضویت: 1598 روز

    سلام به بهترین استاد ومریم عزیزم

    استاد دقیقا من هم چند ماه پیش گلو درد داشتم وگلوم ورم کرده بود اتفاقا خودم جذبش کرده بودم من قبلاً یه آقایی رو دوست داشتم و باهاش کات کردم یعنی دست رد به سینه ام زد خیلی برام سخت بود بارها تو فایل ها از شما شنیده بودم که من از این فرد سیلی محکمی میخورم ولی به خرجم نرفت تا اینکه وقتی گفت برام مهم نیستی دنیا تو سرم خراب شد همونجا یه بغضی گلوم گرفت

    خوب دیگه بعد ۱۵سال باید قیدشو میزدم

    آزمون روز گلو درد من شروع شد و به شدت درد میکرد توری که غذا نمی‌تونستم بخورم حتی آب

    وبعد ازتون بود که دیگه شروع کردم توجه جلب کردن هرجا می‌رسیدم میگفتم غذا نمی‌خورم گلوم ورم کرده از این حرفا

    حالا دیگه خانواده ول کنه قضیه نبود مدام زنگ که برات نذر کردیم که حالت خوب بشه مامانم گریه میکرد راستشو بخواین بدمم نمیومد

    انگار احساس میکردم نیاز دارم تا کاریه جایی رسید که گلوم میگفتن باید تیکه برداری بشه ومن ترسیدم به خودم گفتم دیگه توجه جلب کردن بشه تو خودت می‌دونی چته چرا گندش کردی

    دیگه باید جمع جورش میکردم قبل ازاین ها هم از خدا خواسته بودم که این آقا رو از جلوی راهم برداره ومن مقاومت میکردم به خودم گفتم تو خواستی وخداوند اجابت کرده این مریضی الارمه وباید به مسیر برگردی

    البته نشانه خانم بامن حرف میزد یه جا موندم که نوشته بود پیام از طرف خداوند :کسی تو رو ترک نکرده من از جلو راحت برداشتم که رشد کنی

    دیگه مطمعا بودم که همه چیزدرسته دیگه سعی کردم زیپ دهنم بکشم و دیگه ناله نکنم البته دکتر یه سریع دارو داده بود که باید حالا حالا می‌خوردم تا بعد برم آزمایش بدم ببینم خوب شده یا نه من از همون اول داروها و انداختم دور وگفتم من خودم ایجاد کردم وخوبش میکنم دیگه جواب تلفن خانواده رو نمی‌دادم حتی یادم هست برخورد جدی کردم وگفتم من نیاز به دلسوزی شما ندارم و دیگه کافیه والان که این کامنت رو نوشتم واولین کامنت هست حدوده ۶ماه هست که حتی یه دونه قرص نخوردم وگلوم خوب خوب شده به لطف خداوند ،فقط یه سوال دارم درسته که نباید مشکلاتمون رو با کسی نگیم وحتی به خداوند ولی گاهی یه بغض آدم رو خیلی اذیت می‌کنه به کی بگیم استاد عاشقتونم خیلی خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهسا میهن خواه گفته:
    مدت عضویت: 1631 روز

    به نام الله مهربان و به یاری او

    سلام دوستان و خانواده عزیزم چه لذتی بردم استاد جونم رو مثل همیشه شاد و بشاش پر انرژی خوش اندام تر ازهمیشه و سایه خشکل مریم جونم رو هم دیدیم اینقدر دلم میخواد از نزدیک فیس تو فیس صحبت های استاد جونم رو گوش بدم

    در مورد این فایل که بی نهایت ارزشمنده و وقتی من در دوره عزت نفس بهش برخورد کردم و خیلی از کامنت های دیگران خوندم اصلا حکایتیه واقعا باید مراقب باشم من به شدت در این مورد ضعف دارم و باید حواسم جمع کنم

    بی نهایت بیماری در مورد خودم و بچه ام و خانوادم جذب کردم یادمه یه مدتی بود قبلنا اصلا توی سایت نبودم بس که پسرم مریض میشدم دائم ما جرئت نداشتیم بریم حتی یه بیرون رفتن ساده با اینکه غذای مقوی بهش میدادم و رعایت میکردم و بخدا میگفتم خدا چرا این بچه اینقد مریضه؟؟؟

    وقتی با این موضوع در دوره عزت نفس آشنا و کار کردم و بازم خیلی وقتا دلم میخاد برای جلب توجه از دردی تو بدنم یا اتفاقی افتاده بگم که گاهی هم کنترل خارج میشم و میگم ولی خیلی بهتر شدم به لطف الله مهربانم

    اتفاقا همین چند روز پیش پسرم یه سرما خوردگی کوچیک داشت همسرم که وسواسیه گفت دکتر ببریم هرچی گفتم نیاز نیست اصرار کرد منم بی توجه کردم و پسرم ظرف چند ساعت خوب و یه ذره صداش هم گرفته بود 1 روزه خوب شد درحالیکه دکتر گفت اسهال میشه تب میکنه بدن درد میشه

    با یاری خدا جونم بازم عزم جزم میکنم حواسم بیشت رباشه

    و یه چی جدید یاد گرفتم از الان حتی برای خدای خودم هم تعریف نمیکنم و باید تلاش کنم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    علی خاکسار گفته:
    مدت عضویت: 3782 روز

    سلام دوستان کسی می دونه این آیه در قرآن ک استاد می گه چه آیه ای است؟ ک می گه از مسائل و مشکلاتت حتی با خدا هم صحبتی نکنید.

    سلام دوستان کسی می دونه این آیه در قرآن ک استاد می گه چه آیه ای است؟ ک می گه از مسائل و مشکلاتت حتی با خدا هم صحبتی نکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      سلام آقای خاکسار .. این آیه ای که خداوند در این مورد گفته در مورد حضرت یغوب پدر یوسف بود که خداوند به ایشون گفت از غم دوری پسرت و غم و اندوه به خداوند هم چیزی نباید گفت . البته فکر کنم توی همون قسمت ها بتونید پیداش کنید ..

      روز و شبت تون بخیر و شادی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مصیب کمالی گفته:
    مدت عضویت: 1732 روز

    سلام عرض ادب خدمت استاد عزیز داشتم فکرمیکردم تواین چند مدتی که داخل سایت بودم چی شد یهو ازمسیر رفتم بیرون وتوجه من رفت روی ناخواسته ها خوب ماجراازاین جاشروع شد که من یه شب بهم زنگ زدن گفتن آمدن وروی تابلوی دفتراملاک توتی زدن خلاصه من اون شب آرام بیدارشدم وگفتم بی خیال ولی ازفردا شروع شد ب تعریف کردن واینکه من قربانی شدم اینکه من 1معامله 1ملیاردی کردم وهمه مردم حسادت کردند واومدن که منا حیرون کنن وخلاصه رفتم توی فضای قربانی شدن وتوجه کردن به ناخواسته ها به کینه ها به نفرت ها به اینکه چرامن این جوری باید قربانی شوم وهرجا میرفتم صحبت می‌کردم البته برای نگرانی حرف مردم هم بود شاکی شدم هرروز دادگاه پاسگاه وخلاصه دیگه شروع شد این ماجرای قربانی شدن وفقط کارمن تعریف کردن بود استاد بعدش، مشکلات معده ووووو اومد همش تاابن توجه من روی بیماری هست روی ترسها ونگرانی ها کنه برام دوباره اتفاقی بیفته وشروع شد چون من همش، به همسرم میگم اینجوریم فلان جورم وهمش، درمورد ناخواسته ها حرف میزنم اصلا ذهنم بدمنفی شده ولی آلن دیگه ازدیشب گفتم درموردش حرف نمیزنم همش دونبال یه ایرادی توی وجودم هستم همش آزمایش، دکتر تازه به لطف خداهیچ مشکلی ندارم ومیخوام بگم برای من آلن میدونم دلیلش، چی هست چرا اون ماهای اول این قدرنتایج بزرگ بود وحال من خوب بود چون برای منی که ذهن منفی داره باید خودش، رادرگیر این سایت کنه وتوجه کنه به سایت وراهی برای من نیست یعنی باعث شده حسادت کنم به حال خوب دوستان خودمم زیاد نتایج گرفتم ولی میخوام بگم این ذهن باید بزارش، جای که همش نکات مثبته استاد وتوجه بزارم روی خواسته هام چه جوری بهترین راهش، همین سایته که تحسین کنم همش نگرانی دارم ودلیلش، اینه که من ازسایت دورشدم دلیلش اینه من راه افتادم دونبال شاگردای استاد وهرکه یه چی گفت ومن ازمسیردورشدم واینکه ذهن من خیلی منفیه تازه توجه اش همش روی ناخواسته هست راهی ندارم یعنی الان پرازتردید شدم که نکنه یه جای کارم میلنگه چون خودمادرگیرنتایج دوستان کردم ویادم رفته روزی واردان سایت شدم که چه حال روزی داشتم ولی الان چی اینکه ذهن من اگه جلوش نزاری قبول نمیکنه وچقدرتحسین دارند دوستانی که توی این مسیر نتیجه گرفتن چقدرادم هم خوشحال هم ناامید میشه وفکرمیکنه این مسیر بهش جواب نمیده انشالله بتونم دوباره خودما غرق سایت کنم وبیام ازنتایج بگم کلی نتیجه دارم ولی ذهن میگه توچ کارکردی آخه لامصب توکه هرلحظه میگی من چه کارکردم منی که درآمدم آلن شده 10برابر روزای آشنای منی که الان درکارم نفراول هستم همین چندوقت پیش، خونه ای ساختم وفروختم دنیای سود بردم آلن بعد فروختن خونه 2تازمین خریدم همین چندروزپیش، 12روزدرسفربودم منی که آرزوی سفرداشتم استاد همه صحبت گرونی میکردن من خداراشاهد 50ملیون تواین سفر خرج کردم وشهرهای که رفتم کرمان. یزد. تهران. قم. کرج. قزوین. رشت. فومن. ماسوله. آستارا. انزلی. وووووکل شما نمک آبرودی که شمتگفتی 1شب یه ویلا گرفتم رامسرلب ساحل ولی این ذهن میگه خوب اینا چیزی نیست بعد همین جوراومدم مشهد وبزرگ ترین دست آورد من اینه من 9ساله که تریاک حشیش، الکل شیشه قرص، مصرف نکردم ومن 9ساله زندان نرفتم ولی این ذهن تخریب گرمیگه خوب که چی بهترین نقطه شهرم آپارتمان پارسال خریدم آلن شده 2برابر وحالا سیرشدم میخوام بفروشم ویلای بسازم واینکه چقدرتوانای خلق کردم ولی ذهن میگه اونا هیچی الان این بیماری میاد سراغت یعنی میگه چه کارکردی این تکامل خیلی منابه دردیوارزده استاد یااینکه یه پولی ازفروش خونه که خاله هایم میگفتن سهم زمین ماهم هسته 60ملیون بهشون دادم وهرجا میرفتم تعریف میکردم دیدی چطورپولا گرفتن احساس گناه دادن به مردم ورنجش ازاونا گرفتم وچقدراحساس قربانی شدن داشتم چقدراحساس، گناه دادم وخلاصه بگم استاد هنوزکلی مقاومت دارم چقدرپول دکتر آدم وگفتن توهیچ طورین نیست والان واینکه آغا باید سعی کنیم نمیشه آلن یهو ولی تنها راهش برای من اینه فقط تمرکزبزارم روی سایت فقط فقط اینم توی نوشتن بهم گفته شد اگه یه با جواب داده دوباره هم میشه شروع سریال زندگی دربهشت که چه حالی میداد اون اوایل اصلا احساس، میکردم وسط اون بهشتم انشالله خداهدایت میکند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: