توحید عملی | قسمت 9 - صفحه 44 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 9
    574MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 9
    37MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1020 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نرجس رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    سلااااام استاد عزیز و مریم خانم شایسته و دوستان گل..

    خدایا شکرت عجب فایلی هدایتم کردی دمت، بله بله همه قدرت دست دوست تو هستی تنها هادی و حامی، بقول کلام قران تنها یارو و یاور تو هستی….

    خدایا شکرت..

    چند روز پیش بطور اتفاقی دوستی رو در مکانی دیدم که اصلا فکرش رو هم نمیکردم اونجا ببینمش و چقدررررر از دیدنش خوشحال شدم ، این موضوع موجب شد که به این فکر میکنم که خدا چطور من و اون دوست رو هدایت کرد که همو ببینیم از ساعت خروج ما از خونه گرفته تا میزان توقف های ما در هرجایی، سرعت حرکت ما حرکت ماشینهای دیگه ، دقیق یادمه اینطور بود که من میخواستم برم به مثلا نقطه بی، بعد یهو هنگام حرکت گفت برو خونه مامانت و کاملا گفت و گو کردم گفتم من که اونجا کاری ندارم اوجا چرا اخه گفتی اوتجا برم؟ و پیروی کردم و رفتم، و ساعت کوتاهی اونجا بودم و برگشتم به سمت نقطه بی، طی مسیر گفتم برم مغازه ی سر راه فلان وسیله رو بخرم، نزدیک مغازه که شدم گفتم ولش کن حوصله ندارم خریدم واجب نیست، باز هم دلم گفت برو و من میگفتم ولش کن و در اخر باز هم پیروی کردم،

    توو مغازه خریدم به این صورت بود که چیز میخریدم دوباره یه چیز دیگه یادم میومد دوباره خرید میکردم، خودم تعجب کردم که چرا تک تک دارم خرید میکنم، که یهو صدای دوست عزیزی رو تو مغازه شنیدم و تعجب کردم که اونجا چه میکنه؟؟؟

    گفت مغازه بغلی که کارگاه نجاری بوده دوستش بوده که الان بسته است، که ارّه دوستش دستش بوده رو خواست بیاره اما الان نیست گفت بدم به این مغازه….

    شاید داستان الان کمی طولانی شد اما من خیییییلی اون روز به هدایت الله فکر کردم که به همین راحتی رقم زد،

    اما واقعا چطور رقم زد که اون هم در اون ساعت به اون مغازه برسه، که دوست نجار نباشه، که بخواد ارّه رو بیاره بده این مغازه..

    خیییییییلی کار خدا غیر قابل درک هست که برای ما که چطور این کارو کرد؟؟؟؟

    و بسیار بسیار مثلهای چنینی رو دیدم و متوجه شدم و چقدر برای خدا بقولی مثل اب خوردن میمونه…. و این موردها باعث شد در مورد خواسته های دیگه یادم بیارم و بگم ببین خدا مثل اب خوردن انجام میده به خودش بسپار و بی خیال باش.. .

    و چقدر این توجه به این مثالها منو اروم تر کرد و بی خیال تر انگار رها از همه خواستها شدم دوست دارم تجربه کنم اما نگران و وابسطه نیستم.

    چقدر جمله تون رو دوست داشتم که خدایا قدرت شکر گذاری من رو بیشتر کن، چقدر دعای قشنگی و قابل تامل…

    یهو یه مقیاسی به من گفته شد، گفت تو عاشق هر ادمی که باشی وقتی اون هر چی بگه میگی چشم و هر حرفی هم میگه قبول میکنی و برات صادق هست، یعنی باورش داری یعنی ایمان داری بهش.

    پس میخوای ایمانت به خدا بیشتر باشه بیشتر عاشق اش باش،، قبولش داشته باش و به صداقتش شک نکن….. که واقعا کار خدا بی عیب و نقص هست………

    خدایا شکرت چقدر این فایل عالی بود و پر بار، قبل این فایل داشتم به این فکر میکردم که چقدر دلم بارون میخواد هدایا شکرت جیگرم کیف اومد با دیدن این بارون شکرت شکرت شکرت……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهرابانو گفته:
    مدت عضویت: 1774 روز

    به نام خدای مهربانم وسلام برشما عزیزان

    این قسمت دوم کامنت قبلیه!

    من هر چند وقت یکبار این حس بهم دست میده وسوال بارون میشم خدایا دلیل خلقت من چی بود تو که منو برا خور وخواب وخشم وشهوت نیافریدی وهر بار با این سوال تکراری یه عالمه جواب جدید میگیرم حالا این بار باشما عزیزان به اشتراک میذارم

    خدایااااااعاشقتم که اینقدر روشن بامن حرف میزنی

    خدایا از تو چی بخوام؟؟؟؟

    خب زهرا حالا خوب گوش کن تا از مسیرهات بگم

    مسیر اول خودتی باید روی خودت کار کنی که همیشه بهتر باشی واینقدر که هرروز با یه زهرای جدیدتر روبه رو بشی و عاشقتر بشی، زیادم بهش سخت نگیر مهربون مثه یه دوست کنار خودت باش

    مسیر خودت علاقمندیهاتم ((مطالعه ونوشتن))هست ببین به چی علاقه داری دنبال کن در این کشف بازم عاشقتر خودت میشی وهدایتهاتو میگیری

    خودتو به تنهایی وخلوت دعوت کن ، پیاده روی تک نفره داشته باش ، تو عزیزترین کس خودت هستی

    گاهی دوست داری تیپ‌بزنی از زیباییهات لذت ببری

    گاهی میخوای ساده وراحت باشی ،باش همینا درسته!! بخاطر هیچ کس خودتو تغییر نده،به کودک درونت بر میخوره!!! اینجا خیلی باید سرمایه گذاری کنی محصول احساس لیاقتو عزت نفس رو داری برو خوب استفاده کن ، فایلهای دانلودی جهاد اکبر هم که هست !!

    مسیر بعدی خانواده اته اینقدر ارزشمندن که هر چه ارزششون رو درک کنی آرامشت بیشتر خواهد بود

    مسیر بعدی ، خواندن قرآن و وقت گذاشتن برای فهم کتابیست که برنامه زندگیت در آن نوشته شده و

    راهنمای خالقی برای مخلوقاتشه

    اگه علاقمند به تدبر در قرآن شدی بدون که تا اینجا راهو درست اومدی ادامه بده آفررررین

    ((مسیرهای دیگه شخصی بود ))

    خدایا فهمیدم وقتی وصل تو باشم خودت هدایتم میکنی نمیزاری عمرم به بیهودگی سپری بشه راهو نشونم میدی ومن باید حرکت کنم واگر حرکت نکردم دیگه تقصیر خودمه، خدایا من دیدم که بعضی جاها منو پرت میکنی تو دل ترسهام وهمون لحظه من درک میکنم که این چیزی نبوده این همه ترس برای اینه که خودمو باور نداشتم

    دیدی نمردم، تازه احساس سبکی هم میکنم

    اینقدر زدن به دل ترسها وبعد از عبور کردن ازشون لذت بخشه ،

    [ شما هم میتونی ! اگه نمیترسیدی الان چیکار میکردی؟ بله باشمام یکم فکر کن !! شیرجه بزن تا عمق ترست!!

    (( این قسمت ازیکی کامنتهای نسرین سلطانی عزیزه))]

    وقبلش قطعا من رشدمو کرده بودم و زمان حرکتم رسیده بوده وحرکت نمیکردم وتو منو هل دادی بردی بردی و گذاشتی تو مسیر حرکت درست !

    خدایا شکررررررررررت من نباید نا امید بشم باید از عمرم زیبا استفاده کنم

    خدایا تو خیلی زیبایی حکیمی عالمی خدایا تو چقدر خوب منو می فهمی چون دوستم داری کی میتونست این جوابها رو به من بده

    عاشقتم که عزیزم

    خدایا میدونی حالا دیگه فهمیدم هر وقت خودمو گول میزنم ، حسم بد شد، تقصیر خودمه! ولی خدایا تو اینقدر مهربونی که همون وقت هم هستی و میای !!

    اگه من خودمو میزنم‌کوچه علی چپ چون هنوز باید روی شخص خودم وافکارمو وباورهامو ذهنیاتم کار کنم

    مشکل ازمنه که راه نمیدم خدا همیشه آماده اس به من کمک کنه منم که باید به پذیرش رسیده باشم

    تا پذیرش نشی به مطب خدا راهت نمیدن بیا دم درب دردتو بگو بخواه درمان بشه بعد پذیرش میشی یکم انتظار بعد میری خدا رو می بینی و خدا نسخه اتو می پیچه

    منشی خدا کیه ؟؟ مهمه! نه!ولی برام جالبه بدونم!

    حواستو جمع درمان خودت کن به حواشی نپرداز

    داروهاتو گرفتی باید استفاده کنی تا جواب بده وباشوق که مصرف کنی تمام وجودت شفا روباور میکنه و اتفاق خوبه میفته

    خدایا عاشقتم دووووووستم خیلی قشنگی خدایا

    آرزو میکنم دلتون به نور خدا روشن باشه وهدایتهاتو نو بگیرید و درکمال آرامش قدم بردارید.

    دوستتون داررررم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    محسن حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3635 روز

    سلام به استاد عزیزم و همرفیق خودش خانم مریم عزیز

    آن فایل من رو برد به روزهایی که در سال‌های گذشته غرق شرک بودم به ظاهر فکر میکردم که توکل و ایمان دارم ولی آدمی نبود ، بانکی نبود که من بهش برای پول بهشون التماس نکرده باشم… استاد عزیز واقعا حرف های تو را باید با الماس و طلا کار کرد چرا که همه چیز توحید است .

    هر کس به غیر خدا وابسته بشه به ضلالت میرسه گمراه میشه البته خداوند در طول مسیری که میره نشانه های راه راست رو نشان میده ولی اگر به شیطان نفسش نتونه غلبه کنه و راه راست رو اگر انتخاب نکنه به اسفلسافلین میرسه …

    دعای همیشگی من خدا کمکم کن سپاسگزار نعمت هات باشم کمکم کن از هدایتم پیروی کنم چرا که تو هر لحظه درحال هدایت من هستی.

    استاد ممنونم که وقت میزاری برای ما فایل بسیااار زیبا آماده میکنی … مرسی که هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام خدا

    سلام

    ……………

    اگر با دیدن این فایل من فهمیدم که خداوند عادله و گفتم بله دیگه خداوند عادله ..

    باید وقتی به تضاد برخورد کردم این باور درذهنم تداعی شود که خداوند عادله

    و اگر نجوایی به صورت تکرار و پیوسته و همیشگی پشت سر هم گفت که کو ؟؟/ کجاست که عادله؟؟ نشونم بده؟؟؟دیدی نشد !!!دیدی نیست!!!! این یعنی اینکه هنوز باورش نکردی وباید هزار بار این فایل را ببینی و تکرارش کنی تا باور کنی که خودش عادله و دیگر هیچ

    الهی شکر که خداوند عادله و اصلا نیازی به بندگان دیگه نیست

    وقتی باور کردم که خداوند عادله ، خودش رو به صورت واضح به من نشون میده

    یعنی همه به من راستش را میگویند ، همه اون وجه خدایی شون را به من نشون میدهند حالا چرا من؟؟ چون من باور کردم

    خدایا شکرت دنیای تو با کنترل کردن خودت هست یعنی داشتم فکر میکردم اگر به یکی از بنده هاتت سکان را میدادی وای چی میشد اصلا امکانش نبود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    وقتی احساسم را خوب میکنم بعد اگر نجوایی اومد که چی حالا ؟؟ باید بهش گفت نه این جواب داره این جواب ها در درونش نهفته است که تو خبر نداری

    الهی شکر که خداوند هست سکان دار این جهان هستی

    الهی شکر که هر لحظه مواظب و مراقب همه هست

    الهی شکر که خداوند عظیم است و بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محمود سوقندی گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان پس حدود یک سال با شما بودن و گرفتن نتایج نسبتا عالی و تغییرات ملموس در همه ابعاد زندگیم یه حسی بهم گفت که اولین کامنتم رو بزارم حقیقتا که این فایلهای توحیدی شما تمام وجود آدم رو میلرزونه و به آرامش میرسونه

    منم بارها وبارها این فایل رو گوش دادم و باهاش اشک ریختم از این همه مهربونی خداوند که همچون موسی هر لحظه خداوند حافظ و نگهدار ما بنده هاش هست و اونجا که در شعر زیبای خانم پروین که میگه ما موج خروشان آب رو امن تر از گهواره مادر برای موسی قرار دادیم برای من لحظه ای تداعی شد و الهامی به من گفت که بیام از خوابی بگم که چند وقت قبل دیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مریم پاداشی گفته:
    مدت عضویت: 591 روز

    سلام

    من دیروز عضو این خانواده شدم وامروز مطلبم را خواندم، واقعایادم نمیاد کیازصمیم قلبم شکر کردم و کی از خود خودش خواستم. من می دونم چه چیزهای نابی دارم اما هیچ وقت شکر نکردم از ته قلب.

    دوستی بهم گفته بود فایلهایی که هرروز برامون شخصی میاد چقدر مرتبط با حالمون ومن باور نداشتم.

    اما امروز که فایل خودم روخوندم، لخظه ای مکث کردم که من داشته هام چیه ازشون لیست نوشتم، من خیلی چیزها دارم خیلی خیلی. نه درست شکر اینها را کردم نه درست درخواست جدید کردم.

    شما امروز من رو یاد خدا انداختید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2979 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام ودرود خداوند به استاد ارجمندم ومریم نازنینم ودوستان الهی ام

    خدایا سپاسگزارم که در هر لحظه مرا هدایت میکنی واینقدر سریع الاجابه ای

    دیشب هنگام خواب که در حال سپاسگزاری بودم یه حس غریبی پیدا کردم یه احساس دلتنگی، به خودم گفتم چی شد که این احساس را پیدا کردی گفتم نمیدونم یه لحظه یه چیزی از درونم گفت نمیدونم جواب درستی نیست آگاهی‌های قدم اول برام مرور شد ووقتی در اتفاقات دیروز بعد از ظهر دقیق شدم متوجه شدم کجا خطا رفتم کنترل نکردن ورودیهای ذهن وچه زیبا خداوند مرا هدایت کرد همان شب روی نشانه امروز م زدم واین فایل فوق‌العاده برام آمد

    سریع مطلب را گرفتم سپاسگزاری چرا با وجود این همه نعمتی که در وجودم قرار داده من باید تمرکزم بره روی مشکلی که دارم گفتم خدایا من به هر خیری از جانب تو فقیرم گفتم خدایا حتی من در به هم زدن پلک چشمام قدرتی ندارم من هیچ قدرتی ندارم که از سرجام بلند بشم همه وهمه از تو دارم گفتم خدایا آرامشی که دارم همسر مهربانی که دارم خانه ای که باعشق طبق سلیقه خودمون ساختیم تو ساختی نه ما ،خدایا مرا ببخش که گاهی فراموش میکنم

    واین فایل که بی نظیر بود از روزی که برا بار اول این فایل را گوش دادم هر لحظه سعی کردم آگاهانه قدرت همه کارها را بدم بخدا ولی به قول شما استاد جان همه ما یه نمرود وفرعون درون خود داریم که گاهی فراموش می‌کنیم و ناسپاس می‌شیم

    چقدر خانم پروین اعتصامی ستودنی بودند وقانون را خوب درک کردند روحشان شاد

    خدارا سپاسگزارم که در هر لحظه مرا هدایت میکند تا متوجه باشم کجای کار را دارم اشتباه میرم وسپاسگزارم که در این مسیر زیبا قرار دارم

    به اندازه ای که در برابر خداوند فروتن هستی، خداوند به تو جلا و جبروت می بخشد

    خدایا شکرت، شکرت، شکرت

    استاد جان صمیمانه ازشما سپاسگزارم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    Amoo_Hamed3 گفته:
    مدت عضویت: 2326 روز

    به نام خدا

    پروردگارا این عزت مرا بس که من بنده توام

    و این افتخار مرا کافی که تو پروردگار منی

    خدای عزیزم / مسائل مالی و نگرانی های اقتصادی ام را به عشق و مراقبت الهی تو می سپارم.

    از تو می خواهم که نگرانی ها، اضطراب ها و ترس هایم را در مورد پول از من بگیری و آن ها را با ایمان جایگزین فرمایی.

    دعا می کنم بدانم که فراوانی و کامیابی ، وضعیت حقیقی وجودی من است.

    تنها کافی ست به طبیعت نگاه کنم تا فراوانی و فراهم بودن نعمت هایت را ببینم.

    به من کمک کن تا سپاسگزار باشم برای تمام چیزهایی که امروز در زندگی ام دارم و تمایل و توانایی آن را داشته باشم که بیاموزم با دانایی ، مسائل مالی ام را مدیریت کنم و هر جا که نیاز بود به دنبال کمک باشم.

    به من لطف بفرما تا هدف زندگی ام را دریابم و با شجاعت و توانمندی با انجام دادن کارهایی که دوست دارم ، آن هدف را به اجرا در آورم .

    لطفا به من کمک کن تا دانش و مهارت هایم را به کار گیرم و در خدمت هستی باشم .

    خدایا از تو سپاسگذارم که به من کمک می کنی تا دریابم که : اراده ی تو ، نه اراده ی من ، بر قرار شود .

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    هادی اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    سلام درود خداوند بر شما

    واقعا در تمام عمرم آدمی رو مثل شما ندیدم که انقدر زیبا موضوع توحید رو درک کرده باشه و انقدر زیبا در موردش صحبت بکنه الحق والانصاف که در یکتا پرستی رسوخ کردید و هر آنچه که خداوند بهتون عطا کرده بی چون و چرا لیاقتش رو داشتید.خوشا به سعادتتون که لیاقتتون رو به خداوند نشون دادید و این کلام زیبا رو به گوش بندگان خداوند میرسونید.خداوند رو با جان و دل سپاسگزارم که از طریق زبان شما من رو هم جذب خودش کرد و من رو هم لایق هدایت و شاکر بودن دونست.

    قطعا هر کس در مسیر اوست هر لحظه ی عمرش از بس شاد است و سعادتمند که شکرگزار است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    صالح فتح خانی گفته:
    مدت عضویت: 1500 روز

    با سلام

    خیلی شعر و داستان آموزنده ای بود داستان موسی و مادرش و داستان نمرود،واقعا کی میتونه این کار رو بکنه،اون موقع مادر موسی نمیدونسته که موسی می‌خواد پیامبر بشه،اصلا پیامبر چیه،کدوم مادری حاضر تو اون شرایطی که همه بچه هارو می‌کشتن بچش رو بذاره رو آب بفرسته بره،اصلا آدم نمیتونه تصور کنه چه برسه انجامش بده ،اونم مادری که بچش رو تازه به دنیا آورده انقدر وابسته هستش بهش،بچمون یه ذره اب بینیش راه میفته آسمون رو به زمین میبافیم و نگران میشیم،فقط و فقط توکلِ بی‌نهایت می‌خواد این کار،فقط ایمان و باور به قدرت بی‌نهایت میتونه جرات و شجاعتش رو فراهم کنه،واقعا تحسین بر انگیزه و چه قدر این داستان ها کمک می‌کنه به ما که ما هم روی خدا حساب کنیم برای هر کاری،یعنی انقدر باید این داستان هارو تکرار کنیم تو ذهنمون بهش فکر کنیم و درموردش حرف بزنیم ،که وقتی به مساله و تضادی برخوردیم سریع بهم نریزیم،سریع نا امید و عصبانی نشیم،بتونیم دهن نجواهای ذهن رو ببندیم،من در راستای کار کردن روی توحید عملی مخصوصا در مورد مسائل مالی،فهمیدم که بابا من اصلا این پول و اومدن پول رو سال هاست گنده کرده بودم تو ذهنم، یعنی همیشه نگران اومدن پول بودم ،همیشه از نبود پول ناراحت بودم و همیشه از تموم شدن پول تو حسابم نگران بودم،و همین فرکانس ها همین نگرانی ها، ناراحتی ها، ترس های من در مورد کمبود پول ،اتفاقاتِ زندگی من رو به شکل نیومدن کار و پروژه جدید ،به شکل بی پول موندن و… رقم میزد،و آنقدر این سیکل ادامه داشت که وقتی از خدا از این انرژی کمک خواستم که بهم بگه ایراد من درمورد” نتایج مالی سینوسی” چی هستش،خیلی ساده بهم گفت و چه قدر جوابش ساده و واضح بود،که آقا تو داری به کمبود پول توجه میکنی،هزار بار بیشتر از استاد شنیده بودم “وقتی شما دارین به پول فکرمیکنی نباید به وجه کمبود و نبود پول فکرکنی و جالب اینجاست نشونش رو هم میگفت که وقتی به پول فکر میکنی و غمگین هستی می ترسی نگران هستی یعنی داری به کمبود و نبود پول توجه میکنی”اصلا اینو من انگاری نمیشنیدم،گوشم بدهکار این جمله نبود،از بس من معتاد این “نگرانی و ترس و غم نبود پول” بودم ،هیچ وقت نمیشستم بهش فکر کنم آخه چرا؟!البته اینم بگم اینطوری هم نیست که بگم اتفاقی بوده،شانسی متوجه شدم ،نه،اینم مربوط به سیر تکامل من هستش که اینجا باید بهش می‌رسیدم و در این مدار، این رو میگرفتم که درستش کنم برم مدار بالاتر، برای دریافت نعمت های بیشتر،(یعنی به فکرکردن زیاد هم نیست ،به “جدی گرفتن زیاد قانون” هستش که میتونی مسیر دریافت نعمت هارو هموارتر کنی)،خلاصه من فهمیدم ایراد این بود، یعنی خدا بهم گفت ،من که نمیدونستم و نمیدونم، اگه می‌دونستم که خیلی زودتر از اینها باغ خودم رو بیل میزدم،منبع آگاهی اونه،منبع کمک اونه،اونه که میدونه،اگر بخواهی ازش و اگر باور داشته باشی که میگه و اگر باور داشته باشی که کمکت میکنه،قطعا میگه بهت، قبلا هم گفتم باید یکم گوشِت رو تیز کنی که بشنوی صداش رو، کمکش رو،انقدر سرو صدا و نجواهای”با خود در صلح نبودن”و”آرامش نداشتن ها”زیاد هستش که باید تمرین کنی اول صدای اینارو کم کنی تا صدای خدارو بشنوی،خلاصه رفتم سراغ ایراد،یه مثال بزنم که بهتر متوجه بشید که “وقتی داری به پول فکرمیکنی و به نبود پول فکرمیکنی” یعنی چی،مثلا من می‌رفتم یه پروژه انجام می‌دادم یه 20 روزی هم مشغول بودم و حین انجام پروژه پول هم دریافت می‌کردم و اوضاع خوب بود(یعنی هیچ نگرانی و ترس خاصی درمورد کمبود پول نبود)،بعدِ پروژه یه چند روزی همینجوری بچرخیم و یه مسافرتی بریم و ازین حرفا،پولو خرج کنیم اینو بخر اونو بخر ،یواش یواش پول تو حساب کم میشد،اون اوایلش چون پولِ بیشتری تو حساب هستش نگران نیستی و همینجوری خرج میکنی، یواش یواش مبلغ تو حساب کم میشه و به همون اندازه نگرانی و دلهرهِ من شروع میشد ،که چرا کار بعدی شروع نمیشه،چرا پروژه بعدی استارت نمیخوره،چرا کسی زنگ نمیزنه،من که آگهی کردم چرا خبری نیست،یعنی شروع می‌کردم به تمرکز کردن روی کمبود پول ،روی نبود پول و احساسم بد میشه ترس میاد سراغت که این پولم تموم شه چیکار کنم،این ها کل روز رو درگیرت نمیکنن،ولی در طول روز سه چهار بار میان تو سرت،یه سری اتفاقات هم تو اون روز ها برامون پیش می اومد که مربوط به همون کمبود بود،یعنی مثلا یه مهمونی تو همون روزا میومد خونمون، من و همسرم پیش خودمون حرص می‌خوردیم که چرا پول نیست،اه چه وضعشه اخه،این پول چرا نمیاد،یعنی غمگین تر می‌شدیم و ناراحت تر میشدیم از نبود پول،یعنی از زمان تمام شدن پول ما فرکانس ترس،نگرانی،غم و ناراحتی درمورد نبود و کمبود پول رو به جهان میفرستادیم و بعد چند روز تازه میومدیم آگاهانه ذهنمون رو کنترل میکردیم یعنی تمرکز میذاشتیم رو داشته هامون ،پول هایی که ساخته بودیم ،رشد و پیشرفت مالی که تو زندگیمون داشتیم رو یادآوری می‌کردیم به خودمون،یعنی فرکانسمون رو تغییر می‌دادیم به احساس امیدواری، فراوانی و احساس خوب،یواش یواش خبر های خوب کاری میومد، تایید میکردیم که داره

    فرکانسامون جواب میده ،حتی چند نفر زنگ میزنن بابت کار،اگرم اوکی نمیشد تایید میکردیم که اینها نشونست و داره جواب میده،تا اینکه یه پروژه شروع میشد و ودوباره پول میومد و دوباره همون سیکل ادامه پیدا می‌کرد تا بی پولیه بعدی و… یعنی واضح ما “نتایج سینوسی مالی” رو متوجه می‌شدیم ولی درستش نمیکردیم،ولی الان داریم برای همیشه درستش میکنیم،یعنی دقیقا دورانی هستیم که پول نیست تو حسابمون و کلی اتفاق در مورد نبود پول برامون تو این چند روز افتاده ولی این بار آگاهانه تلاش ذهنی کردیم و از خداوند کمک خواستیم که راهمون رو ساده و هموار کنه،صبرمون رو بیشتر کنه،که حرص نخوریم، غمگین نباشیم، ناراحت نباشیم به خاطر نبود پول، نگران نباشیم بخاطر نبود پول ،با این منطق که اگر مثل قبل بخوایم ناراحت باشیم عصبانی بشیم پر از خشم بشیم بخاطر نبود پول ،دوباره اتفاقات رو مثل قبل رقم خواهیم زد،اولش هم خیلی سخته،چون مسیر عصبی قبلی انقدر کلفت هست که هی می‌خوای مثل قبل حرص بخوری هی می‌خوای ناراحت باشی،ولی میشه کنترل ذهن کرد،باید تمرین کنی باید تمرین کنی،تواناییش رو از خدا بخواهید میده،مثلا یکی از همین کمک هایی که خدا کرد بهم،مثلا ازش خواستم کمکم کنه راهش رو بگه که سختیش کمتر شه برام ،خیلی ساده هدایتم کرد به اخر همین فایل توحید عملی 9 که استاد میگه “سپاسگذاری ” سپاسگذاریِ درست ،باید شمارو به فراوانی برسونه،یعنی سپاسگذاریِ درست، نمیذاره شما کمبودِ موقتی رو ببینی ،نمیذاره ناراحت باشی بخاطر کمبودِ موقتی،ارامتون میکنه،امیدوارتون نگه میداره،دلتون رو قرص میکنه برای اومدن نتایج مالی،سپاسگذاری کنترل ذهن رو راحت تر میکنه،اینجوری داریم مسیرمون رو در مورد مسائل مالی میریم جلو،چون مشکل من و بیشتر دوستان این هست که خودمون رو خالق زندگی خودمون در مورد “مسائل مالی” نمیدونیم،خدارو توانا در مورد “مسائل مالیِ زندگیمون” نمیدونیم،واقعا خالق نمیدونیم که هرموقع بی پول میشیم به راحتی عصبانی میشیم ناراحت میشیم نگران میشیم،و منطق ذهنمون هم اینه که ما درمورد پول و مسائل مالی هیچکاره هستیم،بازار خرابه،کار نیست،پروژه نیست،توی شغل مورد علاقم نیستم،سرمایه ندارم،الان فصلِ کارِ من نیست،شهری که توش هستم کوچیکه،ابزارآلاتم ناقصه، نفراتش رو ندارم و… هزار تا دلیل که من به هیچ کدومشون کاری ندارم،چون اصل نیستن، ما باید با همین شرایطی که داریم فرکانس خودمون در مورد کمبودِ پول رو درست ارسال کنیم تا شرایط دلخواه مالی ایجاد بشه این اصل هستش، وسلام

    صالح

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: