توحید عملی | قسمت 9 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 9
    574MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 9
    37MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1020 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1619 روز

    سلااااااااام به توحیدی ترین و البته خوش استایل ترین استاد دنیا

    و به قشنگترین و گوگولی ترین راننده F150

    ینی امشب هیچی به اندازه یه فایل توحیدی من نیاز نداشتم و مثل همیشه دقیقا همون موضوعی که نیاز داریم استاد درباره ش فایل میذاره:) خدایا شکرت

    و َاوحَینا اِلی اُمِّ موسی اَن اَرضِعیه فَاِذا خِفتِ عَلیه فَاَلقیه فِی الیَمِّ ولا تخافی و لا تحزنی اِنّا رادّوهُ اِلیکِ و جاعِلوهُ منَ المُرسَلین

    لا تَخَف و لا تَحزَن… چقدر این دو عبارت زیبا و دلنشینن، چقدر من دوست دارم این دو جمله ی کوتاه و آرامش بخش رو

    در تو تنها عشق و مهر مادریستشیوه ی ما عدل و بنده پروریست

    قربون خدا برم من، ما مادرا، خیلی جاها از رو مهر مادری، یه کاری که درست نیست یا به نفع بچه مون نیست رو ممکنه انجام بدیم، مثلا دلمون بسوزه براش وقتی یه چیزی که خیلی دوست داره ولی براش خوب نیست، و بذاریم که بخوره اون چیز رو، این از رو مهر مادریه ولی به ضرر بچه ست، ولی خدا فَرا و وَرای این حرفاست، خدا اشتباه نمیکنه نه از رو مِهر نه از رو قهر

    آیه های بعدش هم خیلی قشنگه

    فَرَدَدناهُ اِلی اُمِّهِ کی تَقَرَّ عَینُها و لا تَحزَنَ و لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ اللّهِ حَقّ ولکنَّ اَکثَرَهُم لایَعلمون

    چقد حسش قشنگه این آیه، به مادرش برش گردوندیم تا چشمش روشن بشه و بدونه که وعده ی خدا حقه

    یا اونجا که میگه تو کار ما “بازی” نیست، چیزی شانسی و اتفاقی نیست، همه چیز قانون و حساب کتاب داره

    واقعا آدمی که همچین خدایی داره دیگه چی میخواد؟ چی کم داره؟ خدایا کمکمون کن اینو درک کنیم، فقط به تو بسپریم خودمون رو و کارهامون رو و دلمون قرص باشه. دلمون رو با نور ایمان و توکل به خودت روشن کن و روشن نگه دار همیشه.

    چقدر قشنگ بود اونجا که خدا قدرت خودش رو به رخ میکشه

    صخره را گفتم مکن با او ستیز

    قطره را گفتم بدان جانب مریز

    امر دادم باد را کان شیرخار

    گیرد از دریا گذارد در کنار

    سنگ را گفتم به زیرش نرم شو

    برف را گفتم که آب گرم شو

    صبح را گفتم به رویش خنده کن

    نور را گفتم دلش را زنده کن

    وای خیلی عشق کردم، چه خدایی داریم:)

    و چه استادی و چه سایتی و چه آگاهی هایی :) خدارو هزار مرتبه شکر

    مرسی استاد که صحنه ی زیبای باران و روی ماه مریم جان هم آخر سر نشونمون دادین:)

    اینم بگم که درست بعد از دیدن این فایل، یه خبر خیلی خوبی که چند وقت بود منتظرش بودم دیدم ایمیلش اومده:)

    در واقع چند روز پیش اومده بود ولی تو اسپم بود و من این چند روزه اسپم رو چک نمیکردم…

    فقط دوست داشتم حسم رو و تحسینم رو نسبت به این فایل زیبا دلنشین و در عین حال پر از درس بنویسم، همین.

    شب و روز همه دوستای عزیزم به خیر و همه لحظاتتون، لحظاتمون، معطر به عطر توحید و حضور و همراهی خدا باشه ایشالا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 120 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2633 روز

      سلام به نسیم زیبا رو گلی از خانواده زمانی …

      شما با اینکه کیلومترها فاصله دارین ولی گرمای قلبتون تا ترکیه میرسه ها!

      چه قدر دیدگاه قشنگی بود و چه قدر خوندنش حالم رو جا آورد …

      بابت خبر خوب توی پوشه اسپم تبریک میگم!

      درد ما اینه که همیشه انتظار inbox رو‌ داریم!

      چرا منطق میگه فقط تو از طریق inbox های زندگیت باید روزی دریافت کنی ولی حقیقت اینه که فضل خدا راه نمیشناسه بی نهایته!

      چه قدر نشانه قشنگی بود خیلی ممنونم بابت به اشتراک گذاری این حس خوب…

      نسیم خوش زندگیت به گرمای وجود خدا گرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1619 روز

        ای جانم سلام به سید علی عزیز خوشدلِ خوش فکرِ خوش قلم

        مرسی از جواب قشنگت، پسر تو چقدر قشنگ مینویسی، قشنگ برداشت میکنی، درک میکنی، بیان میکنی:) واقعا تحسینت میکنم و انشالا روز به روز پیشتر و بالاتر بری با همین فرمون:))

        اینکه گفتی ما همیشه تو اینباکس فقط منتظریم ولی خدا از بی نهایت طریق فضل و روزی و هدایت و الهاماتش میرسه… خیلی قشنگ بود:)

        کلی هدایت و آگاهی و یادآوری از همین چند خطت گرفتم و واقعا خدارو شاکرم بابتش و ازت سپاسگزارم

        دعای قشنگی هم که کردی الهی که برای و در حق همه مون مستجاب بشه:)

        من امروز صبح یکی از کُدهایی که نوشتم همین بود که حضور و همراهی خدا رو حس کنم و عاشق این خدای عزیز و قشنگم که از طریق تو جوابمو داد:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        فهیمه زارع گفته:
        مدت عضویت: 2978 روز

        بنام خدا

        سلام سید علی دوست توحیدی

        احسنت به شما به چه نکته ارزشمندی در دیدگاه نسیم جان اشاره کردید

        دقیقا ما همیشه دنبال نشانه های واضح هستیم چرا چون به بعد انسانی به خدا نگاه می‌کنیم فکر میکنیم خداوند فقط از طریقی که ما بلدیم جواب خواسته هامون رو میده

        غافل از اینیم که از بی نهایت طریق خداوند جواب خواسته هامون راداده ومیدهد

        ازتون سپاسگزارم وسپاسگزار خداوندیم که هرلحظه مرا هدایت میکنه واین حس عالی من از خودش دارم

        هرچه دارم از اودارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 840 روز

      سلام نسیم عزیزم

      الهی که حال دلت عالی باشد

      الهی هر لحظه ات پر از لبخند الهی باشد

      الهی که عشق خداوند هر لحظه در زنده گیت جاری و ساری باشد

      الهی خداوند را هر لحظه با دستان قشنگش در تمام عمرت حس کنی

      الهی خداوند برایت همه چیز شود

      الهی خداوند تنها قدرت بزرگ در زهنت شود ….

      چقدررررر نوشته ات عالی بود مرا یاد قصه یوسف انداخت

      واقعا تمام قصه های پیامبران پر از

      درس پر از ایمان هستن

      یوسف بیببن که می‌گوید من با داشتن این برادران فکر میکردم هیچ وقت در زنده گیم از کسی نترسم ولی از طرف همونا آزار دید

      اینجا بود که خدا می‌گوید غیر من روی هیچکس حساب نکن

      و وقتی در چاه انداختنش آب شور شرین شد این کار خدا نیست از کیست

      سنگی بزرگ که روی اب آمد به امر خدا تا با آن یوسف بیرون شود

      کاروانی که به حکم خدا از آن چاه اب نوشیدن

      بادی که به حکم خدا همه جا را گرفت

      تمامش کار های خدا هست که هیچ احدی نمیتواند

      بعضا از کلکین بیرون نگاه میکنم میبینم باد های بسیار کوچک که درختان تکان میدهد میگویم بیبین پاکیزه کار خداست کی میتانه یک درخت گنده را تکان بدهد ولی خدا با یک باد عادی درخت از ریشه تکان میدهد

      خداوند بسیاررر قدرتمند از تصور ما انسان هاست

      با تمام این قدرت های روشن ای وای بر من که هنوز هم نگران میشوم و ایمان ندارم

      در خدا شاد آرام باشی عزیزم

      قلبت با نور خدا پر از عشق شود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1619 روز

        سلام به پاکیزه ی عزیز و زیبارو:)

        یک دنیا ممنون از پاسخ زیبا و دلنشینی که به کامنتم دادی

        چه دعاهای قشنگی کردی عزیزم… الهی همش در حق خودت و در حق همه مون مستجاب بشه:)

        الهی خداوند برایت همه چیز شود

        ممنون از یادآوری داستان زیبا و ظریف یوسف و توحید و توکل

        به خدا میسپارمت دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 840 روز

          سلام دوست عزیزم

          ممنون از پاسخ زیباییت

          میدانی نسیم عزیز چرا این کمنت نوشته دارم

          چون قانون برایت یاد اور شوم

          امروز در کامنت ها ناگهان به پروفایل شما رفتم و نحوه آشنایی تان با سایت خواندم

          و چقدررر تحسین تان کردم از کار کردن روی خودتان گرفته تا مهاجرت تان و درس خواندن تان

          و از این همه شور شوق که دارید

          از این که چقدر زیبا و جوان هستین

          از این که چقدر رابطه عالی با پسر تان دارید

          الهی سال های سال در تمام عمر تان با پسر تان به خوشی و عشق زنده گی کنید

          هدفم از قانون این بود که امروز متن تان خواندم یادتان کردم تحسین تان کردم و حالا این پیام زیبایی تان دریافت کردم

          و شما چقدر عالی هستین

          در خدا شاد پیروز باشید دوست عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محمد کرمی گفته:
        مدت عضویت: 1224 روز

        سلام به شما بانوی پاکیزه

        سلام دوست توحیدی من ،سلام از ایران به بانوی افغانی که به زیبایی فرشتهای بهشتی

        چند شب پیش یه کامنت از خوندم خواستم جواب بدم سیستمم مشکل پیدا کرد نشد و امروز در جواب این دوستان کامنت شما رو خوندم و بسیار زیبا گفتی داستان یوسف پیامبر رو

        من هر وقت داستهای ابراهیم ،موسی ،و یوسف پیامبر رو میشنونم بی اختیار کل وجودم پر میشه از توحید و آروم میشم

        چه نکته زیبای گفتی که یوسف از همان برادرانی که روشون حساب میکرد ضربه خورد و این موضوع چیزی نبود جز تلنگری از جانب خدا که روی هیچکس حساب نکن جز رب

        سپاسگزارم از شما دوست توحیدی و هم مسیر من در این سایت الهی

        هر جا هستی سلامت و سربلند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 840 روز

          محمد کرمی عزیز تشکر میکنم از توصیف زیبایی تان

          تشکر از قلب مهربان و بزرگ تان

          و سلام گرم من را از افغانستان زیبا پذیرا باشید

          واقعا واقعا داستان های پیامبران در قرآن عالی هستن

          یکی از داستان عالی که زیاد دوست دارم و اشکم جاری میشود آن قصه حضرت مریم و زکریا هست

          زمانی که زکریا از خداوند درخواست میکند که بعد از من جانشین قرار بتی

          خداوند می فرماید ذکریا من به تو مژده پسر را به اسم یحیی را میدهم

          ذکریا گفت ؛ خدایا من پیر ناتوان هستم و خانمم هم عقیم هست چگونه امکان دارد

          و خدایم چی زیبا پاسخ داد

          بدان که به خد‌اوند این کار آسان هست و خداوند تو را یعنی خود تورا از هیچ هست کرد

          و همین گونه زمانی که به مریم گفت ما برایت فرزند عطا میکنم به اسم عیسی

          مریم گفت خدایا چگونه ممکن هست در صورتی که هیچکسی حتی به من دست نزده هست

          خداوند بازم زیبا گفت این کار به من بسیار آسان هست و دو بار تکرار کرد

          پس بدانیم که عجیب ترین کار ها سخت ترین کار ها به نظر ما

          به خداوند آسان ترین کار هاست

          خداوند بی نهایت قدرتمند هست

          خداوند از تصور زهن ما زیاد قدرتمندتر هست

          خدایا خودت هدایت مان کن

          خدایا شکرت

          شاد و عالی باشی دوست عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2929 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد گلم و مریم بانو و دوستان عزیزم

    خدا رو بسیار سپاسگزارم که شرایطی را برای من مهیا کرد که بتوانم خیلی راحت و عزتمندانه به آگاهی های بی نظیر و گرانبهای این فایل عالی دسترسی داشته باشم و در مدار دیدن و شنیدن این مطالب ارزشمند قرار داد

    از وقتی که استاد شروع به صحبت کردن در مورد این شعر زیبا از خانم اعتصامی کردن تا آخر فایل مو به تنم سیخ شده بود که این شاعر گرانقدر چقدر شفاف و عالی داستان حضرت موسی و مادرش از یک طرف و از طرف دیگه داستان نمرود را برای ما به شکل شعر پر معنا و مفهوم بیان کردن و چقدر درس گرفتم امروز از این فایل و برای من بسیار تاثیر گزار بود

    و این گفته استاد را باید با طلا نوشت که هر چقدر بیشتر سپاسگزار خداوند باشیم وبیشتر در برابر درگاه خداوند متعال متواضع و فروتن باشیم خداوند نعمات بیشتری را وارد زندگی ما می کند و من خودم به شخصه از زمانی که با استاد و قوانین خدا آشنا شدم شبی نیست که بدون نوشتن ده مورد سپاسگزاری از خداوند بخوابم مگر اینکه در مسافرت باشم و یا دیر موقع به خونه برسم و اینکار را بالای شش سال هست که انجام میدم و نتیجه این سپاسگزاری های من چی شد ؟ باید در جواب بگم که آنچنان خداوند متعال زندگی مرا پر از ثروت و پیشرفت کرده که اگه بخوام اینجا بنویسم چند شبانه روز طول می کشه تا آنها را تک به تک بنویسم و به صورت کامل تشریح بکنم فقط چند تاش رو میگم

    درآمدم بالای هزار درصد افزایش داشته بهترین ویلا و چند تا ماشین و درآمد غیر فعال و گرفتن کار در یکی از معتبرترین کارخونه های کشور که خودم هم در خواب نمیدیدم و کلی نعمت های بیشمار دیگه ………

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 117 رای:
    • -
      محمد سوری گفته:
      مدت عضویت: 1706 روز

      سلام دوست عزیز

      جناب هرمز

      چند خط آخر کامنت شما باعث شد این کامنت را بنویسم. خیلی خوشحال شدم که پیشرفت مالی خیلی خوبی داشتید خدا رو شکر که انجماش دادید چون حداقلش اینه که منم بارها به خودم میگم ببین جناب بالی پور توانسته و انجامش داده ببین اونم مثل تو یک انسانه فقط تفاوت در افکاره پس باورهاتو درست کن

      خدا رو شکر میکنم که به سمت خواندن کامنت شما هدایت شدم

      خیلی از شما متشکرم که این انرژی را برای پیمودن ادامه ی مسیر به من و دیگر دوستان ارزانی کردید.

      با تشکر از شما دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1864 روز

      دوست عزیزم، آقای بالی پور، سلام

      بسیار تحسینتان میکنم، ماشاالله به این نتایج عالی!

      این فوق العاده ست که فقط با همین تمرین اثرگذار و لذت بخش و آسان توانستید چنین نتایج عالی را کسب کنید.

      شما نمونه واضح ایمان و استمرار هستید و چیز فوق العاده ای را امروز به من گوشزد کردید.

      از شما بسیار بسیار ممنونم

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1210 روز

      سلام ودرود آقای بالی پور عزیز دوست وهمفرکانسی عزیزم

      بی نهایت از خواندن کامنتتون خوشحال شدم وشما راتحسین میکنم. انشالله روز به روز موفق تر بشوید.

      وعده ی خداوند حق است که با شکرگزاری شمارا می افزاید

      شما الگویی برای من شدید که با سپاسگزاری مداوم کارها به راحتی انجام میشه

      نعمت وثروت میاد

      افرین برشما.

      امیدوارم روز به روز ثروتمندتر معنوی تر سلامت تر باشید. ممنونم که کامنت گذاشتید وحال خوبتون رابا ما شریک شدید.

      واقعا به قول استاد وقتی موفق میشوی علاوه برخود باعث گسترش جهان میشوی. الگو میشوی. دست خدامیشوی برای موفقیت وانگیزه ی دیگران

      خدابه زندگیتون برکت بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2934 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سلام استاد بهتر از جانم

    سلام خانم شایسته

    سلام دوستان عزیزم

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم که من را در این مسیر الهی قرار داده است که بتوانیم با راهنمایی پیامبر زمان خودمان استاد عباس منش عزیز اینقدر توحید و شرک را خوب درک کنیم

    استاد جان من حدود ده روز است که به خودم با آموزه های دوره کشف قوانین زندگی قول داده ام که اصلا قبول نکنم همینی که هست و هیچ راهی برای بهتر شدن این شرایط وجود ندارد .

    به خودم از 7/18/2023 قول داده ام که این طرز فکر عجیب را تغییر دهم و خیلی خیلی راحت تفاوت بین صبرکردن و تحمل کردن به قلب من الهام شد و همان چیزی بود که شما در فایل قبلی تون به وضوح مثالی زدید که فکر نکنم دیگر برای کسی جای شک و تردید و ابهامی مانده باشد.

    در تاریخ 7/27/2023 بعد از اون تعهد که به خودم دادم که باید این شرایط را قبول نکنم و توانستم به صورت کاملی منطقی برای خودم بین صبر و تحمل کردن شرایط سخت تمایز قایل شوم درها به رویم باز شد.

    استاد جان من پاشنه آشیلم به شدت مسایل مالی است و در این مورد علیرغم تلاشهای بسیار زیاد نتایج اصلا راضی کننده بنود.

    بخش اعظم این عدم نتیجه گیری ها بر می گشت به این موضوع که من فکر می کردم که باید این شرایط سخت را تحمل کنم تا تکامل من طی شود و پس از طی کردن این تکامل در کسب و کارم به موفقیت می رسم. اما این تکامل و تحمل نبود و من داشتم خودم را گول می زدم بلکه این پذیرفتن این شرایط سخت بود و اینکه من توانایی تغییر این شرایط را ندارم و فقط باید با گذر زمان و طی کردن تکامل این مسله حل شود در صورتی که کاملا غلط بود.

    اما باز هم یک جای کار ایراد داشت .

    استاد جان من از خودم اگه بخواهم بگویم در بقیه موارد نتایج بسیار خوبی گرفته بودم ولی با خودم گفتم که چرا در مورد ثروت و پول این اتفاقات عالی نمی افتد و چه باورهای مخربی و چه ترمزهایی و چه کدهای مخربی در ذهن من اجرا میشود که شرایط اون جوری که من می خواهم اصلا اتفاق نمی افتد.؟

    من در مورد سلامتی باورهای بسیار عالی دارم و یادم نمی آید آخرین بار چند سال پیش بود که من مریض شدم آن هم خیلی ساده و حتی خانواده ام به همین شکل است و فرزندان من اصلا مریض نمی شوند. من با خرید دوره سلامتی به راحتی اضافه وزنی که داشتم از بین رفت و سالم تر و پر انرژی تر از قبل شدم . خیلی فکر کردم من که در مورد سلامتی اینقدرخوب هستم چرا در مورد ثروت اصلا خوب نیستم؟ این خیلی من را به فکر فرو برد و نتیجه بعد از کنکاشهای بسیار زیاد مشخص شد. من در این زمینه تقسیم کاری که با خدا کرده بودم سهم خدا به مراتب بیشتر از من بود و حتی می توانم بگویم من در مورد سلامتی خودم هیچ کاری انجام نمی دهم و این باور را دارم که بدن من خودش سالم می شود. این باوری بوده که از بچگی در من ساخته شده است و کماکان باقی مانده است و در مورد دوره سلامتی هم من خیلی منطقی تمام حرفهای استاد را پذیرفتم و نتایج عالی اتفاق افتاد برای من. در مورد سلامتی تقسیم کار بین من و خدا، 100 خدا و من 0 هستم

    من در مورد ازدواج و انتخاب همسر عالی باورهای بسیار خوبی داشتم و در اولین خواستگاری که رفتم بهترین عشق خودم را پیداد کردم و الان نزدیک به 17 سال است که با عشقی ناب با هم زندگی می کنیم . در این مورد هم من یادم هست از ماموریت کاری از تهران آمدم مشهد و گوشی ام را که روشن کردم دیدم کلی پدرم با من تماس گرفته و گفت که بیا می خواهیم برویم خواستگاری و من هم باید از مشهد می رفتم شهر دیگری که محل کارم بود ولی باز یک ندایی به من گفت برو و من تسلیم شدم و رفتم و با همان لباس رسمی که ماموریت بودم رفتم اولین جلسه خواستگاری و شد بهترین عشق زندگی ام که الان با سه تا بچه در کمال عشق و آرامش رویایی ترین روابط عاطفی را با هم داریم. مورد ازدواج هم تقسیم کار بین من و خدا، 100 خدا و من 0 بودم

    در مورد بچه دار شدن و داشتن فرزند و تربیت کردن آنها هم من باورهای بسیار خوبی داشتم و می گفتم که طی فرایندی که خدا درست کرده است بچه سالم به تشکیل و به دنیا می آید و رزق و روزی خودش را خودش همراه خودش می آورد و اصلا شرایط برای من سخت نمی شود و درکنار لذتی که من از داشتن فرزند خواهم برد آنها در کمال سلامتی بزرگ می شوند و من کاره ای نیستم و این خداست که آنها را به این دنیا از کانال من به عنوان پدر و همسرم به عنوان مادرشان وارد این دنیا کرده است و خدا همه کارها را انجام می دهد. مورد فرزندان من تقسیم کار بین من و خدا، 100 خدا و من 0 است

    در مورد مهاجرت به خارج از کشور من تصمیم گرفتم که مهاجرت کنم و به سادگی بدون اینکه وکیلی داشته باشم و اصلا به این مسایل فکر کنم که با کسی مشورت کنم و از کسی اطلاعات بگیرم و بدانم که کدام کشور خوب است و چه شرایطی باید داشته باشم و از این طور مسایلی که همه باهاشون در گیر هستند، نه خیلی راحت فقط یک الهامی به من شد که برو روی کار کردن زبان انگلیسی ات کار کن و من اینکار را کردم و مدرک آیلتس زبانم را به لذت بردن گرفتم. که البته اون هم فقط کمک کرد به اینکه من بهتر صحبت کنم و بخوانم و بنویسم وگرنه که حتی از آن مدرک هم استفاده ای تا الان نکردم. در این مورد مهاجرت که تقریبا جدیدترین هم هست که به جرات می توانم بگویم که تقسیم کار بین من و خدا، 100 خدا و من 0 هست. یعنی همه این مسیر را خود خود خدا درست کرد. الله و اکبر . وقتی که فکر می کنم اصلا باورم نمی شود که چطور در طی سه ماه کل زندگی و استعفا از کار و همه شرایط جور شد که با سه بچه که یکی از آنها یک نوزاد 6 ماهه مهاجرت کردم. هرچه فکر می کنم غیر از خدا و ایمان به این مسیر کسی نتوانست من را کمک کند.

    اما و اما در مورد ثروت. این ذهن چموش و بی ادب من می خواهد همه کارها را خودش انجام دهم و به جرات می توانم بگویم که در این مسیر ثروت و مسایل مالی تقسیم کار بین من و خدا کفه ترازو به شدت به سمت من است و می توانم بگویم که مورد ثروت و پول ساختن تقسیم کار بین من و خدا، 0 خدا و من 100 هستم

    وقتی به این نتیجه رسیدم و دیدم که من اصلا در این مورد اصلا روی خدا حساب نکرده ام ( در عمل ) خوب واضح شد برای من که چرا نتایج اینقدر افتضاح است. هر کاری که خدا برایم انجام داد بهترین بود و هر کاری که خودم انجام دادم گند زدم به همه چیز.

    این ترمز خیلی ریز بود و اصلا به این راحتی قابل شناسایی نبود برای من چون که فکر می کردم من خیلی انسان متوکل و موحد و با ایمانی هستم. چرا؟ چون واقعا در مورد سلامتی و روابط عاطفی و ازدواج و خیلی از مسایل دیگر واقعا بودم و نتایج هم به مراتب عالی بود و فکر می کردم که در مورد ثروت و پول سازی و مسایل مالی هم هم هستم. ولی دیدم که نه در عمل نیستم و نیستم و نیستم. عمل مهم است در حرف خیلی می گویم که با توکل به خدا اینکار را انجام می دهم و این تصمیم مالی را می گیرم و این شغل و این حرفه را با توکل و ایمان به خدا می روم داخلش یا این قرارداد را با توکل به خدا می بندم و این مشتری از طرف خدا هدایت شده است و هزار جور حرف دیگر که از روی ایمان است ولی در عمل و اون جایی که باید تصمیم نهایی و قدم نهایی را بردارم باز شرک و بی ایمانی و حساب کردن روی خودم و این من و من بودن کار خودش را انجام می دهد.

    و یا حتی بدتر در خیلی از مواقع در مورد مسایل مالی اینکه من خیلی خیلی بیشتر از خدا روی دیگران حساب می کردم حالا این دیگران خودم بودم، رییسم بود، دوستم بود، مشتری بود و یا هرکسی دیگر که آنها باید آن کار را انجام می دادند تا من به نتیجه برسم.

    به صراحت و به وضوح در مورد مسایل مالی من رد پای شرک را در وجود خودم دیدم شرک یعنی حساب کردن روی هر کسی و هر شرایطی غیر از خدا

    و جالبه که با این همه تلاش و تمرکز و اصلا این موضوع به این مهمی و واضحی را در ذهن خودم نمی دیدم.

    دیروز در یک پیاده روی طولانی این ذهن خودم را به چالش کشیدم و به این شکل می دیدم که ذهنم داخل یک رینگ بوکس گیر کرده و من همنیطوری ازش سوال می پرسم که بگو این گیر کار کجاست؟ چه ایرادی در تو هست که در سایر مسایل خوب نتیجه گرفتی و در مورد ثروت نه؟ هی می خواست فرار کنه ولی من با سوالات خودم و منطقهایی که برایش می آوردم گیرش انداخته بودم و هی ازش سوال می پرسیدم و اون هی طفره می رفت تا اینکه آخرش تسلیم شد و اعتراف کرد که توحید و ایمان نداشتن به خدا و حساب کردن روی دیگران و شرک دلیل اصلی است

    دیروز به حدی به مغزم فشار آورده بودم که مخ درد گرفته بودم ولی باید این اعتراف را می گرفتم و این ترمز را پیدا می کردم راه دیگری نداشتم.

    این کامنت را خدا بر زبانم جاری کرد تا برای دوستان بنویسم که این ذهن چموش خودمان را باید به چالش بکشیم و دقیقا داخل یک رینگ بوکس با سوالات و منطق و دلایل قوی ازش بازجویی کنیم تا اعتراف کند.

    حالا که این ترمز پیدا شد تازه کار من شروع شده است که باید با طی کردن یک تکامل سعی کنم با منطقهای قوی همانطور که در بقیه موارد سهم خدا 100 بوده است در مورد مسایل مالی هم سهم خدا را 100 کنم و سهم خودم را صفر کنم. این شاید یک مقداری زمان بخواهد ولی راه را پیدا کردم و می توانم از پس ذهنم بر بیایم.

    یکی از دلایل سادگی کار این است که من خودم می توانم الگویی خوبی باشم برای خودم و خودم را با خودم مقایسه کنم و با زبانی که برای ذهن خودم منطقی هست گوش این ذهن را بگیرم و در این مورد هم کاری کنم که مثل بقیه موارد 100 درصد کار را خدا بسپارد. این وظیفه اصلی من است و تلاش می کنم که اینکار بکنم ایمان دارم که این اتفاق خواهد افتاد و به زودی از نتایج آن خواهم گفت.

    استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی بی نهایت از شما سپاسگزارم که تا آخر عمر به هیچ عنوان نخواهم توانست این سپاسگزاری از بابت هدایت هایی که من و امثال من به مسیر توحید شده ایم را جبران نماییم.

    در پناه الله یکتا شاد باشید وسربلند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 118 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1940 روز

      آقا حسن سلام

      خداوکیلی فکر کردنت برای من هم نتیجه داربود منم با کامنتت به ابن نتیجه رسیدم که به جز شرک و بی ایمانی چیز دیگه ای نیست فقط مونده اجرا که به قول شما باید با تکامل و صبر جلو بریم و حل کنیم و سهم خدا را به 100 و سهم خودمون را به 0 برسونیم و بتونیم تا جاییکه اموان داره روی خدا حساب کنیم

      کلب کامنتت زیبا بود و من کامنتت را با اجازت جز موارد دلخواهم قرار میدم دوست دارم از موفقیتهات بیشتر بنویسی و خیلی خوشحالم از اینکه زندگی را گذاشتی روی دوش خدا

      ممنونم از کامنت زیبات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2202 روز

      درود و سلام خدمت شما دوست عزیز آقای حسن کفاش دوست..

      ..چقدر این بنام خدای شما رو دوست میدارم

      به نام خداوند جان آفرین

      حکیم سخن بر زبان آفرین

      همیشه اول کامنت های زیباتون این بنام خداوند جان آفرین رو میبینم فوری می فهمم که کامنت شماست..امید دارم که کلام خداوند رو بجا آورم حکیم سخن بر زبان بیافریند

      خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت این کامنت زیبا و پر محتوا تون که به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم.. چقدر خوبع شما در همه ی زمینه های زندگی موفق شدید و باید تحسین تون کنم . انشالله همیشه شاد و موفق و سرشار از عشق و مهر و محبت در کنار همسر نازنین و سه فرزند عزیزی که فرشتگان الهی هستند بخوبی و خوشی زندگی کنید. و مهاجرت زیباتون هر روز دلنشین تر از هر روز تون باشه و وفق مراد..

      آقای کفاش دوست عزیز . در مورد این باورهای ثروت ساز و پولی و مالی کلا پاشنه ی آشیل من و خیلی از دوستان دیگر هست بخاطر باورهای پس زمینه ی گذشتگان و غیره .. . الان مدتی هست که بطور لیزی و بختک افتادم روی این باورهای پول سازی و هر روز دارم این باورهای ثروت ساز رو پیدا میکنم و می نویسم و البته من هنوز در مسیر هستم و باید خیلی خیلی روی خودم کار کنم ولی چند تا باورهای قدرتمند کننده برای پول و ثروت پیدا کردم که خالی از لطف نیست که اینجا بنویسم و با ایمان و یقین به این باورها این ذهن چموش رو ادب کنیم..

      اگر آگاهی خداوند در وجود من جاری شود دیگر هیچ محدودیتی در مورد ثروت ندارم چون منبع این ثروت خودش نامحدود است

      بنظر شما چطوری میشه یک ذهن الهی داشته باشیم تا بتونیم نامحدود فکر کنیم ؟؟؟

      این منبع بغیرالحساب و رزاق و وهاب تا چه حدی است ؟؟

      یعنی اگر بتونیم از منظر الهی به پول و ثروت نگاه کنیم چه شکلیه؟؟؟؟

      من که همش به اون آسمان ها و ستارگان و کهکشان نگاه می کنم و اون فاصله های بین این کرات منظومه ی شمسی توجه می کنم . یعنی این فاصله ای که بین ما و خورشید وجود داره دقیق ترین فاصله و مدار است که اگر این کره ی زمین در یک مدار دیگری بود و یا حتی ذره ای اینور و اونور بود هیچ‌یک از امکانات حیات و زندگی و طبیعت و آب و هوا و غیره. رو نداشتیم. و یا در اثر تشعشعات فضایی نابود میشدیم .. می خوام قدرت و عظمت و علم و دانایی. خداوند رو بگم .وفور و فراوانی عظمت بی انتها و نامحدود خداوند رو در اون فضای کهکشان ها رو تصور کنم . پس این کره ی زمین تنها نقطه ای از عظمت خداوند هست که ما درونش زندگی می کنیم ولی خداوند این قدرت ذهن رو به ما داده که با ارسال فرکانسش تا اون کهکشان ها ارسال میشه با جهان هستی در ارتباط فرکانسی مستقیم قرار داریم عجب خدای خوبی داریم. آنقدر خوبع که خودشو توی قلب ما جا کرده و مرکز احساسات مون قرار داره . مرکز فرماندهی قلب مون عاشقانه جا خوش کرده خدایا شکرت که در بهترین قسمت جسممم هستی درون قلبم هستی و از رگ گردن به من نزدیکترین . . فقط می توانم سپاسگذار خداوندی باشیم که قدرت کنترل ذهن رو به ما داده پس خدایاا خدایاااا آسان کن آسانی های نعمت هایت را بر من

      خدایا شکرت که خودت در قرآن گفتی آنچه در آسمان و زمین است در رام انسان قرار داده این

      پس برای خداوند چه فرقی می کند چه مقدار پول بسمت من بفرستد .برای جهان هستی یک دلار با یک میلیون دلار چه فرقی میکند. خدایا این پول جادویی که به بانک جهانی سپاس و امتنان تعلق دارد برایش فرقی نمی کند که این یک میلیون دلار 1/000/000 دلار. و.

      یا سیصد هزار تومان 300/000

      سه هزار تومان و یا 3000میلیارد3/000/000/000/000/0 3000میلیارد تومان رو برام بفرستد و یا بیشتر ..

      خدایاااا این آگاهی رو در من روشن و منور کن که چطوری می توانم آگاهی خداوند رو در ذهنم و باورهایم داشته باشم که همچون سلیمان نبی باشم و به هر آنچه از هر نوع در سراسر دنیا رو بتوانم با هم داشته باشم . خدایا شکرت که با کریمیان راه ها آسان می شود .. خدایاااا سپاسگذارم

      خدایا شکرت که بر من احاطه شده است خیر و خوشی و جشن و شادمانی و وفور و فراوانی پول و ثروت و نعمت و برکت و سلامتی و سعادتمندی بغیرالحساب بغیرالحساب بغیرالحساب خدایا شکرت سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ساناز رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1467 روز

      سلام آقای کفاش دوست

      در مورد باورهاتون صحبت کردید که چقدر خوب بودن و نتایج خوبی به همراه داشته و خدا رو شکر

      چقدر خوبه که از اول با باورهای خوب نتایج خوب به راحتی گرفتید

      من دنبال باورهای خوب هستم

      میشه باورهایی که در خصوص ازدواج و همسر عالی داشتید رو به منم بگید تا بتونم راحت تر ذهنم رو تغییر بدم

      ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پریسا شعبانی گفته:
      مدت عضویت: 2664 روز

      سلام اقای کفاش دوست

      برادر عزیزم‌ خیلی دوست داشتم روزی برای شما و دوستان دیگری که‌ نظرهاشون‌و‌میخونم‌ کامنت بزارم

      سلام ب شما و سلام ب خانواده شما

      وقتی داشتم‌کامنت شما رو‌میخوندم یاد یه حرف استاد‌افتادم

      چرا؟؟؟زمانی ک شما گفتید‌ من ‌از ذهنم زیاد سوال پرسیدم

      خودم ‌نتونستم‌ این ‌حجم‌ از فشار و‌ تحمل ‌کنم ،زیاد دوست ندارم ب خودم سخت بگیرم

      حالا یا درست یا غلط

      یاد‌حرف استاد ‌افتادم که میگفتن‌ بعضی وقتها هم شاید نتونیم باورهای اشتباه رو‌ پیدا ‌کنیم ،اشکال نداره بیا باورهای درست بسازیم

      من خودم‌ پاشنه آشیل زیادی دارم که از دله همون نجواها پیدا کردم

      ب مثال ترس از دست‌دادن

      ارزشمند دونستن اطرافیان نسبت ب خودم

      ترس از جن و تاریکی

      خاطراتی زیادی از این جهت دارم ،میگمباورهای غلط زیاد یعنی ‌شبانه روز

      نمیدونم بگم ‌یا‌ نه

      میگم تا برای خودم واضحتر بشه

      ایام ‌محرم ‌در کودکی میرفتیم مسجد منطقه خودمون و مادر عزیزم این ها رو‌ میگفت‌ ما باید سخت بشینیم تا ادمهایی که ب اصطلاح طایفه اون مسجد هستن راحتتر باشن

      در کودکی مادرم ‌ارایشگاه کار میکرد‌،من رو‌میبرد‌ ،دختران مشتری دستم ‌رو‌گاز گرفتن ،اذیت میکردن و‌من نصیحت شده بودم که کاری نداشته باشم

      اهمیت دادن دیگران،با ارزش بودن دیگران

      دایی دارم [خنده] که هر وقت من و بچه های خاله ام رو‌میدید میگفت‌ پشت پنجره جن‌ هست

      جالبه حسن آقا پسرخاله من که 35 سالشه و خودش دارای خانواده و‌بچه روستا هستن چند هفته پیش داشتیم صحبت‌ میکردیم‌ تمامی ترسهای من رو داشت ،ترس از تاریکی خابیدن،ترس از جن،تمامی ترسها ،ههههههه

      میبینید باورهای ما و ترس های ما یکسانه و واکنش های ما یکسان

      در ادامه باورهای بالا

      من ب شما و خودم خاندن کتاب ارزشمند میتوانم موفقیت مالی شما رو پیشبینی کنمرو پیشنهاد میدم

      در اون فایل استاد راجب چیزی ب عنوان ضمیر ناخوداگاه صحبت میکنن

      بعضی از باورها انقدر عمیق هستن که روزانه ثانیه ها باید کار بشه

      برای من و شما راحته ،چون‌ ما پیش زمینه چند ساله داریم در این سایت (ذهنمون باور خلق کنندگی و قدرت دسته خودمون رو داره)

      مهم‌نیست ‌خودآگاه و‌کلمات شما چی‌میخاد؟؟؟

      مهم اینه ضمیر ناخودآگاه شما چی و‌ثبت کرده

      در این‌‌موارد‌ میدونی‌ ،میدونید‌ (احترام ب شما)چی میشه ی تایم نتیجه میاد ی تایم نتیجه صفر میشه

      همون‌نتایج‌سینوسی ،به خاطر باورهایی که در ضمیر تاخوداگاه ما ثبت شده

      راه حلی که‌ من این یه هفته دارم‌انجام‌میدم

      چندین‌باورهای تاکیدی دارم که با تصویر دارم‌گوش‌میدم‌که‌ تو‌ضمیر ناخودآگاه‌من بره (با احساس عالی)اگرم ‌نبود ‌دیگه‌ منطق و قاطی کنید ،مصاحبه گوش‌بدیم،چ‌میدونم‌منطق ذهن دیگه

      استاد در دوره کسب و کار شخصی میگن کارمندهای مایکرو‌سافت (مدیر عاملاشون)ثروتمندترین‌هست

      یا رییس جمهور کشور و یا مثالهای دیگه ثروتمند‌هستن

      با این صحبتها ‌نحوه فکری من‌در اون زمینه داره تغییر میکنه

      اولین‌نشونه هم‌ آرامشه

      و در نهایت هم‌ ترس از چی داریم ،خاسته ما توسط کنترل ذهن و ایمان و باورهای مناسب أندر منزل هست

      خداوند رو سپاسگذارم ب خاطر امروز

      امروز‌روز‌تولد30 سالگی ‌من هست و‌ باید‌بگم‌ امسال بهتر از ساله قبله برام از همه جهت

      و این یعنی نگاه خداوند بیشتر روی من هست

      ممنونم‌از شما ،موفقیتهاتون و باورهای االی که راجب فرزند،همسر،سلامتی نوشتین ،باورهاتون راجب فرزند خیلی تاثیر گذار بود برای من

      پریسا شعبانی 05/07 از شهر زیبای آمل

      خدایا تورو سپاسگذارم ب خاطر 30 سال بندگی کردن تو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد بابائی گفته:
      مدت عضویت: 551 روز

      سلام دوست خوبم

      با وجود اینکه نزدیک به 17 ماه از این کامنت شما گذشته

      میخواستم بدونم بعد پیدا کردن باور مخربتون که فرمودید شرک و ایمان نداشتن به خدا بود تو مسائل مالی ایا تونسید رفعش کنید و به نتایح مالی برسید

      اگر جوابتون مثبته خیلی مشتاقم بدونم چه مراحلی رو طی کردید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسن کفاش دوست گفته:
        مدت عضویت: 2934 روز

        به نام خداوند جان آفرین

        حکیم سخن بر زبان آفرین

        سلام استاد گرامی و خانم شایسته

        سلام دوستان عزیز

        سلام محمد آقا

        آنچه که بر زبانم جاری شده بود در آن زمان کلام خدا بود و باز هم همان خدا من را هدایت کرد به کامنت خودم.

        الهی شکر

        خدایا شکرت

        و اینکه دستی از دستان خدا من را هدایت می کند به خودم که ببینم چه کرده ام در این مسیر .

        دوست عزیزم من حدود چهل و اندی سال تقسیم کارم با خدا در مورد ثروت درست نبود و اذیت شدم ولی از همون روزی که به این باگ ذهنی و این ترمز بزرگم پی بردم خیلی تلاش کردم که شرایط را بهتر کنم و الان به جرات می توانم بگویم از پنجاه پنجاه رد شدم.

        الهی شکرت.

        خدایا چه می‌کنی با بندگانت.

        شما دستی شدید برای من که ؛

        اولا ارزیابی کنم خودم را

        ثانیاً تلاش کنم تمرکز بیشتری داشته باشم روی این موضوع ‌

        خدایا شکرت

        خدایا شکرت

        خدایا شکرت

        دوستم قانون و مسیر همینه ولی تکاملی.

        این کامنت خودم

        این هدایت خدا از طریق شما

        هدایت به گوش دادن جلسه 14 روانشناسی ثروت یک که در مورد قانون تکامل استاد خیلی عالی توضیح می دهند.

        نشانه ای بزرگ از درستی مسیرم است.

        الهههههههه‍ههی شکرت

        خدایا شکرت

        در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آزاده افضلی گفته:
      مدت عضویت: 1134 روز

      سلام

      خدمت دوست هم فرکانسی عالی ام

      آقا فقط، میگم عالی بود سوپر عالی بود فقط همینو بگم دارم فکر میکنم و کلی باگ پیدا کردم از خودم آقا تقسیم کار عالی بود الان دارم تقسیم کار میکنم سبک شدم، قلبم داره تند تند میزنه

      من برم تقسیم کار کنم

      عالی عالی

      مرسی از خدا استاد مریم جون

      شما و همه بچه های سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1637 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر درست این ترمز را پیدا کردید.

      من هم خودم داشتم به ترمز شما فکر می کردم که چطور ذهنم در مورد مسائل مالی مدام میگه چطور؟

      یعنی ذهنم باور نمی کنه قدرت خداوند را در روانه کردن ثروت و نعمت و به قول شما من شرک دارم.

      من قدرت همسرم را بیشتر از خداوند می بینم خداوند من را ببخشد.

      اما تمرین و حریف این ذهن چموش شدن واقعا کار می طلبه و ایمان.

      انشالله خدا کمک مان کند.

      چون به قول قرآن با این شرک به خودمان ظلم می کنیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امید گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      سلام بر مرد موفق و سهم شناس

      عالییی بود حسن آقای عزیز و گرانقدر ، عالییییییییی

      کامنت امروز شما بلاشک لطف خدا بود برای من ، برای منی که در کامنتم در همین فایل توحیدی و استثنایی نوشتم سهم خدا رو در جای جای زندگیم تا ب امروز و الحق و النصاف شما به زیباترین شکل ممکن پذیرش من در بحث مالی تا به امروز را بهم گوشزد کردی ، دستمریزاد

      چند صباحیست تصمیم گرفتم ثروت را تجربه کنم ، منی که تا کنون بیشمار نتایج گرفتم و تماما با افتخار و به درست اعتبارش رو داده بودم به رب العالمین ، که اگر نکاه او نبود ،امکان نداشت، اتفاقهای میمون و مبارکی که به لطفش مقاومتی جدی در قبالش نداشتم و یکی پس از دیگری میشد آنچه باید میشد و من فقط حال میکردمو زندگی میکردم

      در باب ثروت انگار قصه ای متفاوت رقم میخورد و مصر شدم و مصمم که ثروتی باشکوه رو تجربه کنم ،رسیدم به جایی که دیدم انگار این وظیفه ای است به دوشم برای تجربه ثروت ، در همین زمان خوردم به کامنت واضح و شفاف شما که سراسر لطف خدا بود و بس

      نتیجه اینکه مسیرم درسته ، ترمزم با شما مشترک و حالا من هم متعهد میشم که فقط و فقط اعتماد کنم به ربی که بارها و بارها و بارها خودش را به من اثبات کرده

      متشکرم مرد نازنین از کامنت پربارت

      سفر بسلامت

      آرزو دارم رب العالمین آنقدر خوشی نصیب شما و عزیزانت کنه که حتی فرصت شمارشش هم نداشته باشی

      یاحق …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1276 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» «لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا»

    (ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﻤﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻌﻀﻰ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ) (ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﮔﻔﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.) (احزاب 23-24)

    خدایا هم اکنون به هر خیری که از سوی تو بر من نازل شود نیازمندم. خدایا هدایتگر و راهنمای من باش، بر قلبم جاری شو و وجودم را نور ببخش که این بنده ات محتاج هدایت توست. خدایا من هیچ نمیدانم و تو علام الغیوب هستی. خدایا من ضعیف خلق شدم و تو عزیزالرحیم هستی. خدایا من به خود ظلم کنندهٔ جاهلم و تو غفورالرحیم هستی. عفو کن بر این بنده ات پیش از آن یَوْمَ لَا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَهُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

    خدایا همانا وعده تو حق است؛ همانا وعده تو حق است.

    عرض سلام و ادب و احترام خدمت خانواده عزیزم؛ استاد عباس منش عزیز، استاد شایسته گرانقدر و همه اعضای خانواده بزرگ عباس منش. از درگاه رب العالمین بینهایت رحمت و برکت و آرامش و احساس خوب برای همه شما و خودم درخواست میکنم.

    از صبح نمیدونم چندبار فایل رو دیدم و شنیدم و اونقدر باهاش اشک ریختم و به درگاه خداوند ابراز بندگی کردم. به جرأت میتونم بگم هیچ فایلی تا به امروز اینجوری منو گوشه رینگ قرار نداده بود و ناک اوتم کنه. اعتراف میکنم هنوز هیچی از توحید نمیدونم چون اگه درکش کرده بودم الان بجای اینکه روی زمین گیر باشم، توی اوج آسمان ها بودم (استعاره)

    شعر بسیار زیبایی بود از مرحومه رخشنده اعتصامی متخلص به پروین که در سن 35 سالگی مرحوم میشن. و برام خیلی جالب بود یه انسانی که توی اوج جوانیش بوده چقدر با خداوند ارتباط قلبی داشته که اینجوری میتونسته الهام الهی رو دریافت کنه و به زبان شعر در بیاره. یه گوشه از شاهکار هنر و طبع شعری پروین رو در بیت (نیست بازی کار حق، خود را مباز ؛ آنچه بردیم از تو، باز آریم باز) ریشه کلمه «باز» رو ببینید که چند بار تکرار شده و هر کدوم معنای متفاوتی از دیگری داره. و عجیب میبینیم که بیش از 80 سال پیش که نه صحبتی از قوانین و مباحث موفقیت هست و نه حتی به زنان اجازه تحصیل علم داده میشه، یه خانم می‌تونه آنچنان به اوج برسه که باورهای سنتی و متعصب جامعه زمان خودش رو کنار بزنه.

    واقعاً این فایل هر ثانیه اش برام درس داشت. به لطف الهی امروز بنا به موضوعی خونه تنها بودم و تونستم با تمرکز این فایل رو بارها ببینم و بشنوم. یه وقتایی توی کامنت های دوستان میخونم و حتی خودم هم به این باور رسیدم که این سایت توسط خداوند داره اداره میشه و خداوند خودش داره فایلها رو کارگردانی می‌کنه. و آنچنان ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا بهترین نتایج حاصل بشه، اینجاست که بقول سعدی شیرازی باید گفت«از دست و زبان که برآید ؛ کز عهده شکرش به در آید» واقعاً من اگه بقیه عمرم رو به سجده و شکر و شمارش نعمت‌هایی که تا این لحظه دریافت کردم سپری کنم باز هم یه سری نعمات از قلم می‌افته.

    باور کنید هیچ ایده ای ندارم بقیه کامنت رو چی بنویسم.

    میگن یه بار یه آقایی میره مسیحی بشه بعد از کلی انجام دادن مراسم گرویدن به آیین مسیحی میره پیش پدر روحانی، پدر بهش میگه تو هنوز مسیحی کامل نشدی؛ طرف دستپاچه میشه میگه: به حضرت عباس قسم من مسیحی کامل شدم.

    حالا حکایت ماست و مبحث توحید، به حضرت عباس قسم همه چی توحیده. اونجایی که توی دوره دوازده قدم استاد با تاکید میگفت همه چی توحیدی من درک نمی‌کردم. هر چند هنوز هم توحید رو درک نکردم ولی روزگاری که فقط توان خرید چندتا pdf از سایت رو داشتم و هیچ محصول دیگه ای نمیتونستم بخرم، خیلی مشتاق بودم بدونم توی محصولات چی گفته شده که افراد اینقدر دارن نتیجه میگیرن. الان که دوره های دوازده قدم، عزت نفس و شیوه حل مسائل و ارزش تضاد رو دارم میدونم اون صحبت استاد که همه چی توحیده یعنی چی. عزت نفس یعنی اتصال به توحید، ارزش تضاد یعنی شناخت خواسته ها از طریق توحید، دوازده قدم یعنی تکامل در مسیر توحید، شیوه حل مسائل یعنی توکل و اقدام در مسیر توحید… یعنی اصلا تعجب نمیکنم اگه قانون سلامتی رو تهیه کنم و ببینم استاد داره میگه سلامتی جسم یعنی تغذیه به روش توحیدی.

    توی این شعر بینظیر میبینیم که مرحوم پروین اعتصامی چطوری داستان دو نفر رو آورده کنار هم که ابتدای زندگی شون سرگذشتی مشابه داشتن ولی از اونجایی که زندگی ادامه پیدا کرده دو مسیر متفاوت و دو شخصیت متفاوت شکل گرفته و دو تا نتیجه کاملاً متضاد رقم خورده. یکی از اونها شده یکی از مردان بزرگ توحید که همه ادیان ازش به نیکی یاد میکنن، یکی دیگه شده دشمن شماره یک توحیدی ترین پیامبر خدا. من شنیده بودم که نمرود با پشه از پا در اومده، ولی از سرگذشت کامل زندگیش خبر نداشتم که این باعث شد کمی در موردش سرچ کنم. و بعله هر چقدر آدم در برابر خالق خودش گردن کلفتی بیشتری داشته باشه با چیزی بسیار بسیار ساده از پا در میاد که موجب تعجب همه باشه. یه پشه نمرود رو از پا درمیاره، درسته فرعون توی آب غرق شد ولی آیا ریه آدم بیشتر از یه بطری آب توش جا میشه.

    امروز یه تصویری رو دیدم از زمین بهتون پیشنهاد میکنم حتماً ببینیدش.(پیشنهاد میکنم اول سرچ کنید بعداً بقیه کامنت رو بخونید) اگه توی گوگل عبارت«عکس ویجر از زمین» رو سرچ کنید یه نقطه بسیار ریز اندازه یه ذره غبار رو‌ براتون باز می‌کنه، این زمین ماست، از فاصله چند میلیارد کیلومتری. سال 1977 ناسا دوتا فضاپیما به نام ویجر 1 و ویجر 2 به فضا پرتاب کرد که الان حدود 46 سال ازشون میگذره و الان از منظومه‌ی شمسی خارج شدن. سال 1990 این تصویر از زمین ثبت شد. یه ذره غبار شناور در اعماق فضا. تمام اون چیزایی که از تاریخ سرزمین های مختلف میشنویم، امثال کارهایی که نمرودها و فرعون ها و هیتلرها و صدام ها و چنگیزها و استالین ها انجام دادن، همه شون روی همین یه ذره غبار بوده. مطمئنم اگه موسی پیامبر زمانی که فرعون می‌گفت «انا ربکم الاعلی» به گوگل دسترسی داشت تا تصویر زمین رو بهش نشون بده بازم فرعون موسی رو انکار میکرد.

    چون آلردی همین الان یه فرعون و یه نمرود در مقابل یه موسی و ابراهیم در درون خود ما ایستادن. یه جایی قلبمون میخواد ابراهیم یا موسی باشه نجوای ذهن میشه نمرود یا فرعون. چقدر این یادآوری برامون لازم بود که حتی اگه از این دونفر هم قویتر باشیم باز یه پشه می‌تونه بذارمون گوشه رینگ و ناک اوت مون کنه.

    خدایا دست تسلیمم رو به درگاهت بالا میارم و میگم: رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی خدایا من خودم به خودم ظلم کردم من رو ببخش.

    من قبلاً چند بار این آیه رو توی کامنتم نوشته بودم و از خداوند طلب مغفرت میخوام که چرا کاملش رو ننوشتم. این قسمت از آیه اون بخش درخواست بنده است از خالق خودش ولی کل آیه خیلی زیباست، آیه 16 سوره قصص؛ «قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» گفت: اى پروردگار من، من به خود ستم کردم، مرا بیامرز. و خدایش بیامرزید. زیرا آمرزنده و مهربان است.

    به آیه خوب دقت کنید، ببینید که بین عبارت (فَاغْفِرْ لِی) و عبارت (فَغَفَرَ لَهُ) هیچ فاصله ای گذاشته نشده. یعنی خداوند در پاسخ به فاغفرلی موسی نمیگه برو فلان کار رو انجام بده تا فغفرله کنم. نمیگه باید یه مقدار زمان بگذره، نه نه نه … خدا هیچ شرطی رو برای آمرزش و عفو بنده اش تعیین نکرده، به محض درخواست بخشش بلافاصله و همون لحظه بنده اش رو میبخشه. پس این فرکانس ویرانگر احساس گناه چیه که ساعتها دست از سرمون برنمیداره (نامبرده از صبح توی احساس گناه گیره) اونم بخاطر اینه که خودمون هنوز خودمون رو نبخشیدیم. یعنی منی که ابتدای صبح به آیات 23 و 24 سوره احزاب هدایت شدم که از شدت اشتیاق سر از پا نمی‌شناختم با یه اتفاق و حرف ساده جوری وارد فرکانس احساس گناه شدم که بعد از اون بالای ده بار قرآن رو باز کردم همش آیات عذاب برای اهل کفر و شرک اومد. چرا نباید بیاد؟ بدترین کفران نعمت به درگاه خداوند اینه که حالمون بد باشه و از زندگی لذت نبریم، احساسمون خوب نباشه. وقتی خداوند همه اجزای هستی رو مسخر انسان قرار میده چرا بازم ما باید توی احساس گناه بمونیم؟ وقتی با خدایی سر و کار داریم که سند مکتوب داده دست بنده اش کهإِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ یعنی اصلا من کارم آمرزش و بخشایشگریه ، این احساس گناه یعنی خدایا من تو رو باور ندارم ، من توحید ندارم، من هنوز به شیطانی اعتماد دارم که میگه تو با این گناهت از درگاه خدا رانده شدی و دیگه بخشیده نمیشی.

    (همه اینا رو نوشتم شاید این نجوای ذهنی ساکت بشه)

    بازم بگردیم به فایل، عجیب هر بیت شعر و هر توضیح استاد یه آیه ای از قرآن رو در ذهنم تداعی میکرد و وقتی داشتم به این فکر میکردم که اگه بخوام با هر تکه از صبحتهای استاد عباس منش اون آیه رو پیدا کنم و بنویسم کلا از بالا تا پایین کامنت همه اش میشه آیات قرآن. یه بار صحبت یه بنده خدایی رو میدیدم که می‌گفت زنان مختلفی اومدن و سعی کردن شیر بدن به موسی پیامبر ، و موسی بجای گرفتن سینه همه رو از دهانش خارج میکرد. همه مستأصل شده بودن، حتی اون فرعونی که می‌گفت: «انا ربکم الاعلی» خب اگه راست میگی بیا این سینه نگرفتن بچه رو درمان کن. اراده الهی بر این بود همه زنان بر موسی حرام باشن به جز مادر موسی. سبحان الله… و خداوند ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو‌ جوری چیدمان کرد که موسی از مادر خودش شیر بخوره. (باورهای توحیدی که سهله باورهای مالی آدم هم شخم زده میشه از اون جهت که طرف به بچه خودش خدمات میده ، دستمزدش رو از یکی دیگه میگیره، واقعاً همه چی توحیده)

    از سری شیطنت های کودک درونم، آتش‌نشان که باشی اینجوری شاخک هات فعال میشه که توی ثانیه 3:27 ماشین از جلوی یه ایستگاه آتش نشانی رد میشه با کلی فایرتراک هیولا.

    دقیقه 4:00 استاد یه موضوع بینظیری رو بیان می‌کنه که چقدر شگفت انگیزه. این موضوع رو یادم نیست قبلا توی فایلها دیدم یا توی کامنت ها خوندم ، که خواسته های ما از قبل توی یه مدار دیگه وجود داره و کار ما اینه که به اونجا برسیم. مثال این موضوع رو از خودم بخوام بزنم من یه وقتایی بوده موجودی کیف پولم توی سایت اونقدری بوده که یه محصول رو تهیه کنم ولی اون محصول رو تهیه نکردم چون هنوز در مدارش نبودم و روی فایلهای دیگه تمرکز گذاشتم. یه زمانهایی بوده محصولی رو گذاشتم توی سبد خریدم و آگاهی های اون محصول رو کار کردم و مکتوب کردم و بعداً از جایی که فکرش رو نمیکردم محصول رو خریدم. من باید به اون مدار می‌رسیدم. و اون موقع اطلاعات رو دریافت میکردم. عین بازیهای کامپیوتری که یه سری مراحل و ابزار ها برامون قفله تا زمانی که به یه حدی از امتیاز برسیم. حکایت ماست و ورودمون به مدارهای بالاتر برای دریافت آگاهی ها و دریافت نتایج و تجربه کردن شرایط جدید، دیدن سرزمین های جدید و آشنا شدن با انسانهای ارزشمند جدید.

    6:56 استاد یه جمله ساده و شاهکار رو میگه که عدل خداوند بی نقصه. واقعاً بارها و بارها این موضوع رو با گوشت و پوست و استخوونم احساسش کردم. که هر چیزی شد در عادلانه ترین شکل ممکن اتفاق افتاد ،هر چند بارها و بارها فضل خداوند بر عدلش پیشی گرفت و قبل از اینکه چک و لگد ها بیاد نشانه ها اومد و خداوند از منبع فضل بینهایتش منو نجات داد. (واقعاً دلم میخواد بگم در 100% مواقع فضل خدا بر عدلش پیشی میگیره چه در جهت اعمال مثبت و چه اعمال منفی من، نتایجی که از فضل خدا اومد و بلاهایی که ازم دفع شد)

    صبح بعد از تمرین ستاره قطبی توی دفتر چند بار نوشتم «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»و چقدر جالب وقتی فایل امروز رو دیدم استاد داستان موسی پیامبر رو میگه و ماجرا میاد میرسه تا نقطه عطف زندگی موسی. اونجایی که دست تسلیم به درگاه خداوند بالا میاره. و بعد از اون موسی چه سرگذشت زیبایی رو تجربه می‌کنه. من ایمان دارم وقتی در زمان مسائل و چالشها دست تسلیم میارم بالا و میگم«رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» خداوند در پاسخ بهم میگه : حمید «قَالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا» درخواستت اجابت شد، استقامت داشته باش. بیا و به مدار خواسته اجابت شده است برس.

    دقیقه 7:45 استاد موضوع مشیت الهی رو میگه که واقعاً یکی از سپاسگزاری های من از استاد عباس منش همین موضوعه. که ذیل هدایت‌های قرآنی همیشه می‌نویسم «طبق قوانین بدون تغییر الهی» که درک مفهوم آیات رو بسیار بسیار ساده تر می‌کنه و مقاومت‌های ذهن رو برمیداره.

    یه وقتایی توی کامنتم یا توی دفترم می‌نوشتم خدایا من رو از وزنه های شرک‌ رها کن و بهم بال توحید بده برای پرواز عجیب این مصرع از شعر که میگه «بار کفر است این، بدوش خود منه» این مفهوم رو دوباره در ذهنم تداعی کرد که کفر و شرک عین وزنه انسان رو سنگین می‌کنه و اجازه پرواز نمیده.

    عجیب این بیت حال منو منقلب می‌کنه«قطره‌ای کز جویباری میرود ؛ از پی انجام کاری میرود». فرض کنید اگه میشد یه قطره از آب رو از دریا تا ابر و باران و در مسیر رودخانه تا انتها تعقیب کرد و اینکه کجا جذب کدوم گیاه میشه یا توسط مخلوقی نوشیده میشه. یادمه یه مطلبی رو میخوندم که می‌گفت این آبی که ما داریم میخوریم خیلی پیش از این بارها و بارها توسط گیاهان و موجودات دیگه جذب شده و دوباره به طبیعت برگشته و الان بدست ما رسیده. واقعاً چقدر شگفت انگیزه وقتی میدونی همه اجزای هستی در حال انجام مأموریتی هستن. (چقدر امیدوار شدم به خودم اون زمانی که اون حشره رو دیدم روی پام راه میره و فهمیدم این بزرگوار هم یه ماموریت مهمی داره که باید انجامش بده)

    اونجایی که توصیف کشتی در دریای طوفانی میشه و حتی آیاتی از قرآن هم هست که با این مفهوم که میگه کی‌ می‌تونه شما رو از دریای طوفانی نجات بده یا اینکه انسان وقتی در دریای طوفانی گیر افتاده از ته ته اخلاص قلبش خدا رو صدا میزنی ولی وقتی پاش به خشکی میرسه همه چیزو فراموش می‌کنه … نامبرده یکی از همون طوفان دیده هاست که از سر اخلاص خدا رو صدا زده توی دریای طوفانی. فکر میکنم اواخر سال 89 بود که رفتیم سمت سواحل عمان برای یه مانور دریایی مشترک وقتی داشتیم برمیگشتیم یه جایی توی دریا به طوفان خوردیم و من نگهبان موتورخانه بودم. بشدت حالم بد شده بود، یه راه پله بود که میخورد به یک در هچ منتهی به عرشه اصلی که تو حین دریانوردی باز بود و یه هوای خنکی از سمت دریا موند توی موتورخانه و من از راه پله رفتم بالا تا کمی حالم بهتر بشه، دستگیره های راه‌پله رو محکم گرفته بودم، اون بیرون فقط تاریکی مطلق بود و هیچ نوری نبود به جز چندتا چراغ روی دکل‌ ناوچه. حتی مرز آسمون و دریا پیدا نبود. که کجا تاریکی دریاست و کجا تاریکی آسمون شب. ولی نور دکل ناوچه باعث میشد چند متر اطراف دیده بشه. دیدم چند صد تن فولاد چطوری اندازه پر کاهی روی آب شناوره و از چپ میخوابه به راست و می‌ره بالا و دوباره با سینه می‌ره توی آب، گفتم اگه توی دل این تاریکی من از پاشنه این ناوچه پرت بشم توی دریا حداقل تا چند ساعت آینده کسی متوجه نمیشه. (اونجا در ماکسیمم سطح اخلاص خدا رو صدا زدم که منو به ساحل برگردون تا عین آدم زندگی کنم ؛ ولی وقتی رسیدم به ساحل بازم …..ولی خدا رو شکر که الان اینجام)

    دقیقه 24:50 استاد یه جمله ساده ولی شاهکار دیگه میگه «خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتری به من بده» این جمله بینظیر بود. یادم باشه توی تمرین ستاره قطبیم‌ هر روز از خداوند درخواستش کنم.

    طرفای دقیقه 32 که بارون رحمت الهی شروع شد بی اختیار حال قلبی منم منقلب شد. همیشه بارون برام نماد رحمت خداست. یه اپلیکیشن توی گوشی دارم که صداهای مختلفی از طبیعت داره، گوش دادن به صدای بارون و رعد و برق یکی از موارد مورد علاقه منه، برای کنترل ذهن.

    اونقدر کامنت نوشتن من طولانی شد که اذان مغرب رو هم گفتن. بقیه کامنت منو از بعد از نماز مغرب میخونید. چند لحظه پیش چک‌ کردم دیدم زیر همین فایل 149 تا کامنت تأیید شده ولی هنوز کامنت من تموم نیست.

    چقدر از این فایل و آگاهی های توحیدی اون لذت بردم و چقدر از صدای زیبای بارون در بکگراند صحبت های استاد احساس مثبت و شکرگزاری بهم دست داد. جمله پایانی استاد عباس منش چقدر بینظیر بود که هرچقدر بیشتر به درگاه خداوند فروتن باشیم، به همون اندازه در برابر غیر خدا سرمون بالاست. خدایا ازت درخواست میکنم این جمله رو در مورد من محقق کنی تا بتونم به درگاهت خاضع و خاشع و فروتن و متواضع باشم و عاشقانه بندگیتو بکنم. از سر عشق و نه بخاطر طمع نتایج.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل که رزق توحیدی امروز من شد، خداوند بر سرم منت گذاشت و من رو با توحید آشنا کرد.

    الحمدلله الذی اَذهَب عنا الحَزَن

    از شما ممنون و سپاسگزارم استاد عباس منش عزیز و همینطور ممنونم از استاد شایسته بزرگوار.

    از همه دوستان نازنینم هم متشکرم.

    یه عذرخواهی‌ خدمت دوستان عزیزم که بخاطر مشغله کار و شیفت و کارهای روزمره و گوش دادن به فایلهای آموزشی، که هنوز کامنت هاتون رو پاسخ ندادم.

    در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید، در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 145 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

      به نام خداوند رحمتگر مهربان

      طه ﴿1﴾

      طه (1)

      مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿2﴾

      قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى (2)

      إِلَّا تَذْکِرَهً لِمَنْ یَخْشَى ﴿3﴾

      جز اینکه براى هر که مى‏ ترسد پندى باشد (3)

      تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿4﴾

      [کتابى است] نازل شده از جانب کسى که زمین و آسمانهاى بلند را آفریده است (4)

      الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿5﴾

      خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است (5)

      لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿6﴾

      آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه زیر خاک است از آن اوست (6)

      وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿7﴾

      و اگر سخن به آواز گویى او نهان و نهان‏تر را مى‏ داند (7)

      اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴿8﴾

      خدایى که جز او معبودى نیست [و] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد (8

      سلام به آتش‌نشانِ ابراهیم نشان،حمیدِحنیف امیری

      آلردی می‌دونم این تلگراف در زمان و مکان مناسب دریافت خواهی کرد به لطف پروردگار

      میدونی ؟حس میکنم ،اون موقعی که توی صف بودیم و گفتیم قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا

      بعدش !احتمالا روح ها جدا شدند توی صف های مختلف

      جهت دریافت چیز هایی که نیاز جسمانی اون ها روی زمین بوده…مثل هوش…مثل استعداد…مثل هنر…مثل اعتماد به نفس…مثل زیبایی …

      حالا می‌خوام بگم اسپسفیک درمورد این ویژگی شما بگم که احتمالا اون موقع که گفتن روح های عزیز اینجا صفِ هوش و استعداد و عقل و درک ومنطقه،حمید امیری نفر اول توی صف وایساده بوده،مشتاقانه بهترین قسمتش رو دریافت کنه

      همون موقع سعیده شهریاری توصف شیطنت و خرابکاری و فرمول های چه جوری کپسول رو توی بخاری خالی کنیم کلاس کنسل بشه،گیر کرده بوده(به اندازه کافی شکلک با دست کوبیده توی صورت به اضافه ی شکلک خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است :) )

      اعتراف میکنم برای فهمیدن خط به خط کامنتت دوسه بار خوندمش…

      مرسی به این هوش و استعدادت و ازینکه زکاتش رو به ما بچه های سایت میدی …

      از خط به خط کامنتت یاد گرفتم…

      و اون عکسی که گفتی …

      باز منو ناک اوت کرد از عظمت پروردگار ….

      ممنونم ازت برای اشتراک اطلاعات بدرد بخور

      امروز یک اتفاقی افتاد که خداوند دوباره من رو به سجده ی شکر انداخت :)

      درحالیکه من از صبح خیلی مثبت نبودم!

      مثبت نبودنم بخاطر نشتی های انرژی اطرافیانه که باز هم مقصرش منم …

      به قول استاد اگر هنوز آدم های دوروبرت عوض نشدند!یعنی تو هنوز به اندازه کافی روی خودت کار نکردی

      پس همون تلاشی که این 5٧٧ روز اون سعیده رو از قعر هسته ی کره ی زمین به اینجا رسوند…همون مسیر رو باید برم تا از روی زمین برسم به بهشت برین …

      اونجا که پر از آدم های هم مداره…

      اونجا که همش حرف از توحیده…

      اونجا که نیاز نیست به کسی توضیح بدی چرا از اتاقت بیرون نمیای …چی مینویسی توی دفترت…چرا …چرا…

      اونجا که ثانیه به ثانیه زندگیت صلاته و صلاته و صلاته ….

      بعد نماز شکرم از قدرت پروردگاری که بدون اینکه من تلاشی بکنم،داره من رو از بطن این جامعه و انسان های غیر هم مدار دور و دورتر می‌کنه …

      هدایت شدم به چند آیه اول سوره طه که اول کامنت برات نوشتم …

      باورت میشه همینطور که میخوندم توی سرم اون عکس از زمین پخش میشد…؟

      انگار آیه ها سه بعدی شده بود برام …

      من میتونستم آیه هارو ببینم …من میتونیم صداشو بشنوم …من میتونستم گوشه ای از عظمت اون عکس رو درک کنم …..

      و این تجربه ی فوق العاده رو مدیون لطف شما که زیبایی و قدرت پروردگار رو با ما به اشتراک میزاری …

      امیدوارم خیر و برکتش هزاران برابر بهت برگرده …

      هرچی که میخوای …

      به قول عبارت تاکیدی استاد تو قدم نه

      خداوند میخواد من صاحب همه چیز باشم،همه ی آن چیزهایی که دوست دارم وزندگی ام را شکوفا می‌کند

      و ادامه میده…

      خدا چیزی رو برای ما انتخاب نمیکنه که :)

      خدا میخواد هرچیزی که ما دوست داریم،داشته باشیم:)

      هرجا هستی زیر آسمون پهناور الله غرق نور و رحمت فرمانروا باشی وغرق احساس عمیق خوشبختی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود مجدد به سعیده عزیزم. انسان ارزشمند و بنده نورانی پروردگارم.

        من برای این کامنت شما یه پاسخ نوشتم ولی حس میکنم خیلی عجولانه بود. من در مورد این آیات ابتدایی سوره طه چیزی برات ننوشتم.

        یه سخنرانی میدیدم از یه انسان ارزشمندی که در مورد پیامبر و نزول آیات سوره طه صحبت می‌کرد. می‌گفت وقتی پیامبر پیام الهی رو ابلاغ میکرد و عده ای شیطنت میکردن، پیامبر این رو ضعف خودش میدید و می‌گفت اگر من خوب روی ارتباطم با خداوند کار کرده بودم قطعا دعوت من رو لبیک میگفتن (به قول خودمون پیامبر می‌گفته من هنوز مدارم پایینه، باید توحیدی تر عمل کنم) پیامبر اونقدر شبها رو به نماز و عبادت مشغول میشدن، که نقل شده چشمشون از بیخوابی قرمز شده بود و پاشون از سر پا ایستادن های موقع نماز متورم شده بوده. (صحبت راوی) و بعد از اون این آیات ابتدایی سوره طه نازل میشه.یه جاهایی استاد عباس منش میگه هیچ نهایتی وجود نداره برای بالاتر رفتن مدارمون، هر چقدر توحیدی تر باشیم بازم جا داره بهتر بشیم.

        چقدر پیامبر روی خودش و ارتباطش با خداوند کار می‌کرده که خداوند میگه«مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَیٰ»

        و نتیجه این کار کردن های پیامبر رو هم میتونیم ببینیم که چنان رسالتش جهانی شده که بعد از 1400 سال هنوز مردم مشتاق هستن و هنوز به آیین اسلام می‌پیوندن و هر چقدر ما قرآن رو سرچ میکنیم هنوز شگفتی ها پایان نداره.

        در مورد صف هوش و استعداد و توانایی و زیبایی و منطق و … نوشته بودی، مطمئنم شما همه صف‌ها رو حضور داشتی و سهم خودتو به خوبی برداشتی. اون چیزی که بقیه بهش میگن شیطنت ، در واقع هوش و استعداد بالاست که منجر به خلاقیت میشه ولی معمولاً بزرگتر ها به کوچیکتر ها برچسب فضولی و شیطنت میزنن. وقتی نازگل دختر باجناق میاد خونمون و شروع می‌کنه به بازیگوشی تا میبینم بهش میگن نازگل فضولی نکن، عاقل باش، شیطنت نکن. من بهشون میگم بذارید بازی کنه، تمام کارهای بچه همه اش از سر هوش و استعداد و خلاقیته، بذارید خلاقیتش رو به کار ببنده. البته بعد از به کار گرفتن خلاقیت شون به یه جاروبرقی و برنامه تمیزکاری نیاز هست.

        در مورد آدمهای دور و برمون گفتی، یه وقتایی یه اتفاقاتی می‌افته و من این تغییر مدار رو حس میکنم. مدار متفاوت آدمها رو حس میکنم. و اکثر مواقع به خودم یادآوری میکنم قانون همیشه جواب میده. آدمها عوض میشن. الان در حد یه اختلاف سلیقه و نظر و مدل حرف زدن و کنترل ذهن تفاوت و فاصله ایجاد شده، شاید به زودی جسمها دور و دورتر بشن. و شاید بعد از مدتی بین ما و آدمهای گذشته مون سرزمین ها فاصله بیافته. دیروز با یه بنده خدایی صحبت میکردیم. نمیدونم این حرف از کجا به زبونم اومد که من دوست دارم از بوشهر مهاجرت کنم. برم یه جای دیگه. یه جایی که کسی منو نشناسه. از من اصرار از اون بنده خدا انکار که نه بابا خانواده، پدر، مادر، خواهر، برادر، زن و بچه، فلان و فلان ، باورت میشه می‌گفت اگه مردم خانواده ام بتونن منو دفن کنن. (ایموجی چشمان باز از شگفتی به مقدار لازم) من دیگه بحث رو ادامه ندادم. ولی گفتم خدایا آدمها توی چه فضایی هستن. من توی فکر اینم هر چه زودتر برم زیباییهای جهان رو ببینم طرف نگران اینه که اگه مرد، جسمش کجا خاک بشه. چه اهمیتی داره وقتی روح انسان میره پیش خداوند جسمش قراره کجا باشه. آدمی که تکاملش رو طی کرده ، دیگه به این جسم نیاز نداره. چه اهمیتی داره توی کدوم سرزمین باشه؟؟

        مگه ما الان نگران بند نافمون هستیم که کجا خاک شده؟؟

        هر وقت توی کامنت ها از دوره ارزشمند دوازده قدم می‌نویسی و یادم میاد از تنبلی خودم که مدارم از قدم ششم بالاتر نرفت، با اینکه کلی ازت یاد میگیرم ولی کلی حسرت میخورم که چرا ادامه ندادم، هرچند بیکار نبودم ولی من خیلی بیشتر از اینها از خودم توقع دارم.

        «مزرع سبز فلک دیدم و داسِ مه نو ؛ یادم از کِشتهٔ خویش آمد و هنگام درو» منم یادم از دوره دوازده قدم خویش آمد و هنگام برو.

        و در پایان (چون قافیه تنگ آید ؛ شاعر به جفنگ آید)

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی، و قلب نازنینت منور به نور قرآن.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم. الهی الهی الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و روی شونه خدا نشسته باشی. ببین روی شونه خدا نشستی اونجا دیگه شیطنت نکنی خدا رو اذیت کنی. چقدر خندیدم به شیطنتهای تو مدرسه ات. تو دقیقا چه بلایی سر بخاری و کپسول آوردی؟ تصورشو نمی‌کردی تو سایت به پست یه کارمند شرکت گاز بخوری که بهت گیر بده بخاطر رفتار ناایمن. راستی اون ایموجی خنده تلخ من از گریه غم انگیز تره دقیقا کدوم یکی میشه. چقدر خندیدم به این شیطنت هات. الان دیگه مطمئن شدم توی صف شیطنت بودی.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک اتفاقات زیبای زندگیت که تو رو به سجده شکر میندازه.

        آره خیلی ها متوجه نمیشن ما توی این دفترها چی‌ مینویسیم. ولی یه روزی متوجه میشن که حسابی جا موندن. امروز عصر خونه مادرم بودم. دم حیاط برادرم رو دیدم شروع کرد با من حرف زدن و من عین بز فقط نگاهش میکردم. و میگفتم هان هان هممم همممم. یه وقتایی برای اینکه تنوع به خرج بدم میگفتم نمیدونم والله چی بگم. و خلاصه چند دقیقه بعد رفتش. حالا یه زمانی من با برادرم اونقدر صمیمی بودیم مثال زدنی.

        آدم های اطراف مون یه جوری ما رو متهم می‌کنن که فلانی تغییر کردی انگار یه کار زشتی ازمون سر زده. خب من از خدامه تغییر کنم. واقعاً الان که میگین تغییر کردی واقعاً باعث خوشحالی منه.‌ واقعاً من از خدامه که جدی جدی تغییر کرده باشم. این وسط فقط ما دلمون نمیاد این ترمز ها رو زودتر رها کنیم. اگه پامون رو از روی ترمز دلسوزی و ترحم و ای کاش و حالا چی میشه برداریم قطعا سریعتر وارد مدار اجابت درخواست ها و دریافت خواسته هامون میشیم.

        سعیده زیبا ازت متشکرم که دوتا کامنت برام فرستادی ، نمیدونی چه حس خوبیه توی یه روز دوتا کامنت از سعیده شهریاری دریافت کنی.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی، قلب نازنینت منور به نور هدایت رب العالمین.

        #نورٌ علی نور

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 734 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام و درود بی کران رب العالمین به حمید حنیف توحیدی

      خدای من… حمید جان ساعت 8 شب هست که توی جمع شلوغ خانواده دارم کامنت بی نظیر و سراسر آگاهی میخونم…یعنی جوری میخکوب شدم که از شدت آگاهی های نابی که هر کدوم با یک مثال و‌یک آیه قرآنی بیان شدن…به خودم اومدم دیدم ابروهام تو همه و گفتم خدایا حمید جان کامنت های قبل از تو سو تفاهم بود!!!!!!

      الله اکبر آقا حمید…

      اونجایی که در مورد فاصله بین طلب بخشیدن از خداوند و بخشیده شدن از طرف خدا گفتین ، اصلا تا الان اینو هیج جا نه دیدم و نشنیدم و درک نکردم .. خدای من تحسینت میکنم آقا حمید…

      وای که چقدر حالم خوبه

      چقدر ناب بود این آگاهی

      آقا حمید چیزی که از همین احساس گناه و باز کردن قرآن و همش اومدن آیه های عذاب و گناه گفتین..

      اتفاقی بود که چند روز پیش خودم دچارش شدم ..

      با احساس گناه از غیبت ، چند بار قرآن رو باز کردم و همش عذاب بود و……

      جوری بود که توی دفترم نوشتم خدایا هر تنبیه ی که در نظر گرفتی..تسلیمم..اما وقتی منو بخشیدی ..لطفا اجازه بده با قرآن انس بگیرم دوباره..یادمه با حال خراب خوابیدم همون شب و فرداش هم بدتر ….دچار تضاد و….شده بودم ..

      الان که این آگاهی رو در مورد بخشندگی خداوند گفتین ‌‌‌‌‌‌دگرگون شدم..و احساس سبکی میکنم..

      بی نهایت سپاسگزارم از خدای خوبم ،‌ از خالقم از الله از معبودم از عشقم از پشت و پناهم از همه امیدم از نور هدایتم که منو به این کامنت هدایت کرد تا بدونم در توبه بازه و به محض توبه آغوش خدامون به رومون بازه..

      خدایا تو دیگه کی هستی ..

      دمت گرم…

      عاشقتم

      رفیق خوبم ..این روزا نور زندگیم شدی …

      اینروزا شوق و‌عشق و آگاهی رو داری به قلبممممممممممم سرازیر می‌کنی…

      خدایا شکررررت رب العالمین

      خدایا به هر خیری که میرسونی محتاجم

      خدای لبریزم از عشق تو و….سرشارم از هوای تو….

      خدایا تو چقدر خوببییییییی…

      نمی‌دونی چقدر احساس سبک بالی میکنم حمید جان…

      از شما بی نهایت سپاسگزارم بخاطر اینکه به هر آگاهی که می‌رسید می‌نویسید ..بی نهایت ارزشمند هستن.. خیلی خوبی حمید حنیف برند سایت عباسمنش…بمونی واسمون الهی…

      اونجایی که در مورد پروین اعتصامی نوشتین ، محشر بود…

      نشون میده چقدر متعهد هستین ، نشون میده واقعا توی این مسیر از هیچی نمیگذرید..

      تحسین می‌کنم روحیه حقیقت جوی شمارو….

      تحسین می‌کنم دقت و توجهی که روی فایل ها و الهامات و..کامنت های بقیه دانشجویان دارید

      تحسین می‌کنم شمارو بخاطر اینکه مو به مو همه چیز رو در مورد فایل نوشتین..بی نظیر بود احسنت به شما…

      واقعا این کامنت دریایی از آگاهی بود…

      کیف کردم…

      .همیشه بنویسید حمید حنیف نازنین ..شما یک الگوی بی نظیر هستین فارغ از هیچگونه غرور و تعصب بیجا…

      خدای موسی و ابراهیم و محمد پشت و پناهتان باشه..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم، از این همه لطف و محبت شما بسیار ممنون و سپاسگزارم، خدا رو صد هزار مرتبه شکر که کامنت من که اعتبار همه کلماتش با رب العالمین هست تونسته مفید واقع بشه. یبار یه شخصی مریض میشه و پیامبر میره عیادتش و صحبت میشه و اون شخص به پیامبر میگه من به خداوند عرض کردم خدایا من تاب عذاب آخرت رو ندارم همینجا کیفر گناهانم رو از من بگیر تا پاک بشم و الان مریض شدم و چند روزه دارم درد میکشم امید دارم خداوند گناهانم رو پاک کنه. پیامبر بهش میگه ای بنده خدا، چرا طلب کیفر گناهان کردی، چرا طلب آمرزش و مغفرت نکردی تا خداوند بدون سختی و مشقت تو رو پاک کنه. (مفهوم کلی موضوع، چیزی که بیاد آوردم، ممکنه عین عبارت نباشه)

        یه مثال بزنم از سیستم ناوبری ماشین که کین رانندگی جاده رو نشون میده، مثلا ویز یا نشان یا بلد یا هر اپلیکیشن دیگه. وقتی از مسیر منحرف بشیم بهمون اخطار میده که از مسیر اصلی خارج شدی و برگرد توی مسیر، این به نفع کیه؟ به نفع ما یا اپلیکیشن؟ هدایتها و نشانه های الهی و آیات قرآن هم همون سیستم ناوبری ماست که داره ما رو به سمت سعادت راهنمایی میکنه، نمونه یه انسان هدایت یافته و سعادتمند میتونیم بگیم استاد عباس منش و استاد شایسته. پس این الگو وجود داره که ما هم میتونیم. سعادتمندی همه آدمها هیچ سود و زیانی برای خداوند نداره فقط برای ماست. و خداوند بینهایت مشتاق سعادت بندگانش هست. بیشتر از خود ما.

        بسیار بسیار تحسینتون میکنم و از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو براتون درخواست میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1767 روز

      سلام به آقا حمید حنیف

      اول از شما سپاسگزاری می کنم که این کامنت زیبا و جامع رو نوشتی و طبق معمول اکثر کامنتات اطلاعات و آگاهیهای مفیدی به ما دادی

      صبح تو دفترم نوشتم امروز میخوام سپاسگزارتر باشم

      همونطور که دیروز هم توی کامنت خودم نوشتم این شعر زیبا بی اندازه بر قلب و روحم اثر گذاشت و من خیلی مجذوب و شیفته طرز فکر و شخصیت پروین اعتصامی شدم از بس که پر از مفاهیم و معانی بلند و والاست بخصوص وقتی که رفتم تو اینترنت سرچ کردم و بیوگرافیش رو دیدم مثل شما خیلی برام جالب بود و بیشتر شگفت زده شدم که این بانو در زمان 80 سال پیش و در سن جوانی چقدر فکرش روشن بوده و چه درک درست و دقیقی از خدا و قرآن داشته که به این زیبایی این مطالب رو در قالب شعر درآورده

      روحش شاد و قرین رحمت الهی باد

      باز هم ازشما سپاسگزارم برای تک تک مطالب کامنتت ارزشمندت

      بهترین ها رو برات خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود فراوان به شما خانم سلیمی بزرگوار. الهی که حالتون عالی عالی باشه. عرض ادب من رو پذیرا باشید. خیلی ممنونم از شما که واقعاً بزرگواری کردین و برام کامنت نوشتین. قدردان محبتتون هستم. خدا رو شکر میکنم که به لطف پروردگارم تونستم چیزی رو بنویسم که مایه احساس مثبت بندگان ارزشمند و شایسته خداوند باشه.

        اشعار مرحومه پروین اعتصامی واقعاً شگفت انگیزه، ماجرای اون پیرمرد مسکین و آسیاب بان، و این شعری که استاد عباس منش خوندن. شعر محتسب مستی به ره دید ، شعر کبوتر بچه ای با شوق پرواز… این اشعار واقعاً بی نظیر هستن و خودم به شخصه مشتاقم بتونم اشعار پروین رو بخونم.

        در کل شعر و ادبیات روح‌ آدم رو آرامش میبخشه. الهی که در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط. واقعاً ازتون سپاسگزارم خانم سلیمی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1414 روز

      حمید عزیز!بند بند کامنت شما پر است از آگاهی های ناب و خدایی

      بسیار لذت بردم از نقطه ی آبی که اشاره کردید و رفتم و سرچ کردم و اندازه ی زمین غیر قابل باور بود برام!

      قدرت خدا در فراوانی سیارات و ستاره گان و زمینی که یکی از آن تریلیون سیارات است!

      چقدر علم و دانایی و آگاهی رو با هم بکار میبرید و روز به روز بر دانش خود می افزایید و ما هم لذت میبریم از کامنت های آگاهی دهنده ی شما!

      سپاسگذار خدا هستم به خاطر این سایت نورانی و الهی که به قول شما خودش داره اداره اش میکنه و کارگردان اصلی این سایت خودشه!!!

      هر لحظه و هر روز از خدا بخواییم که قدرت سپاسگذاری رو در ما افزایش بده و همچنین سپاسگذاری از انسان های دانا و آگاهی چون شما!

      امروز سراسر اشک ریختم از این فایل توحیدی و خداگونه

      سپاسگذار خدایی هستم که جدا از بعد زمانی و مکانی دوستان هم فرکانس و هم مداری چون شما رو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود فراوان به شما خانم برزگری بزرگوار. از شما بسیار سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندی که بهم هدیه دادین.

        از خداوند درخواست میکنم که همه ما رو در این مسیر هدایت توحیدی موفق بداره که فقط حرف نباشیم و بتونیم عمل کنیم. و توحید رو در عمل به اجرا بذاریم. همانطور که اولیا خدا، که توحید رو در عمل اجرا کردن.

        الهی که همیشه حال دلتون عالی و توحیدی و مثبت باشه که احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      اکرم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1326 روز

      سلام خدمت برادر توحیدیم ماوریک بزرگوار

      کامنت سراسر توحیدیتان بسیارزیباودلنشین بود خوندن کامنت شما برابری میکنه با فایل های توحیدی استاد

      خدایاشکرت برای استاد عزیز که کامنت های شاگردهای خلفش مثل یک فایل ارزشمنده

      قدردان وجود ارزشمندتون هستم

      اون عکس ویجراززمین رو هم نگاه کردم بی نهایت حرف داره برای گفتن ازصمیم قلبم تشکر میکنم برای نوشته های که از قلبتون جاری شد

      دوباره به این نقطه نگاه کنید همین جاست .خانه اینجاست.مااینجایییم.تمام کسانی که دوستشان داریم .تمام کسانی که میشناسید.تمام کسانی که درموردشان شنیده اید تمام کسانی که وجود داشته اند وزندگیشان رادراین جا سبری کرده اند برایند تمام خوشی ها رنج ها ی مادر همین جاست

      نقطه ی ابی کم رنگ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود فراوان به شما خانم برزگری گرانقدر الهی که در پناه رب العالمین همیشه شاد و سلامت باشید. خیلی ممنونم از لطف و محبت شما و اینکه زمان گذاشتین و برام کامنت نوشتین.

        خدا رو شکر میکنم چیزهایی که نوشتم بهتون احساس خوب و مثبتی داده . الهی که شاهد نتایج و دستاوردها و موفقیت های طلایی شما باشم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه محمدزاده گفته:
      مدت عضویت: 884 روز

      به نام رب تنها فرمانروا

      سلام حمید عزیییییییز

      پسر خوب خدا

      واقعا بی نظیری توی درک مطالب ویادگیری وپاسخ دادن آنها به معلم

      چند بار کامنتت و خوندم چند بار برگشتم به عقب یه جاهایی رو دوباره خوندم تا عمیق تر وبهتر بفهمم

      عالی وبی نظیر بود

      واقعا قابل تحسینی

      چند ماه قبل بود که یکی از اقوامون میخواست فیش حج یکی از برادراش و بخره خودشو به زمین و زمان زد وبا یک قیمت نجومی خرید بعد ازش پرسیدن خوب چرا اینقدر خودتو به زحمت و قرض انداختی گفت میخوام برم نزدیک خونش تا خودش به خواسته هام پاسخ بده

      یاد شعری از مولانا افتادم

      مولانا شاعر بزرگ میگه

      ای قوم به حج رفته کجاییدکجایید

      معشوق همینجاست بیایید بیایید

      معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار

      در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

      گَر صورتِ بی‌صورتِ معشوقْ بِبینیدهم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

      بعد ما این همه شرک داریم

      واقعا که هر خیری از تو به ما برسه فقیریم

      خدایا ما را لحظه ای با خودمان وا مگذار

      لذت بردم از خط به خط کامنتت یک جاهایی بلند بلند خندیدم یک جاهایی مرا به فکر فرو برد ودر جایی دیگر اشک شوق من را در آورد

      همیشه سبز وپایدار در پناه خداوند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      خدیجه شریعتی گفته:
      مدت عضویت: 1961 روز

      سلام به برادر عزیزم، به شاگرد خوش زبان و خوش بیان کلاس توحید

      خیلی خیلی سپاسگزارم بابت کامنتهای فوق العاده ای که میزارین و دلنوشته هایی که توش خدا جربان داره. مدتهاست کامنتهای شما رو دنبال می کنم اما نمیتونستم براتون بنویسم شایدم احساس لیاقت نمیکردم که چیزی بگم. اما امروز دیدم واقعا رسمش نیست که من از کامنتهای شما کلی چیز یاد بگیرم و ازتون تشکرنکنم و همیشه یادم میومد که

      من لم یشکر المخلوق لم یشکرالخالق

      امروز میخوام با تمام قلبم ازتون تشکر کنم بخاطر کامنتهای فوق العاده تون و ترکیبی که از آیات و اشعار استفاده می کنید و آگاهیهای نابی که با ما به اشتراک میزارین.

      راستی عکس ویجر از زمین و صحابی چشم خدا که تو کامنتای قبلیتون بهمون گفتین واقعاشگفت انگیز بود و دلیل خوبی برای سر به سجده نهادن در برابر خداوند.

      سپاسگزار خداوندم برای وجود پربرکت شما و بقیه دوستانم توی این سایت بهشتی هستم

      به قول خودتون الهی که در پناه رب العالمین جان جانان هر خواسته ای دارین صدبرلبرشو خدا بهتون بده،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود به شما خانم شریعتی گرانقدر، بسیار بسیار از شما ممنون و سپاسگزارم. خداوند متعال رو شاکرم که بر سر این ریزمقدار بنده اش منت گذاشت و چیزی رو مکتوب کردم تا مایه تذکر و یادآوری قدرت فرمانروای بی‌همتا و قدرتمند و موهبت دهنده باشه. خدا رو شکر میکنم که دوتا تصویر باعث ارتباط قلبی شما با رب العالمین شده.

        توی قرآن آیه ای داریم که هر بار میخونم و می‌شنوم مثل آب خنک و گوارایی هست که توی گرمای تابستان به یه آدم تشنه بدی. آیه 2 سوره أنفال

        «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

        ترجمه آیه رو پاک کردم چون خوب ترجمه نشده. پیشنهاد میکنم خودتون سرچ کنید، وجلت رو «خوف و ترس» ترجمه کردن که اصلا این احساس خوف و ترس به خداوند متعال نمیچسبه. برداشت شخصی من اینه که یاد خدا باعث آرامش و جلا پیدا کردن قلب انسان میشه، باعث خضوع و خشوع میشه.

        از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3099 روز

      سلام حمید جان عزیز

      چقدر زیبا مینویسی چقدر جذاب مینویسی اصلا اسمت رو که تو کامنتها میبینم چشمم برق میزنه و با اشتیاق بیشتر میخونم کامنتت رو

      کلا سبک نوشتنت خاطره تعریف کردنات اطلاعات علمی و فنی دادنات ایات قران آوردنات ،شوخی کردنات به دل من میشینه من تا حالا از نزدیک ندیدمت ولی مطمئنم شخصیت بسیار جذابی داری که ادم میتونه ساعتها باهات وقت بگذرونه و لذت ببره

      دمت گرم خیلی کارت درسته (استیکر قلب)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود به شما محمد جان.

        بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما. خدا رو شاکرم که چیزی به قلبم الهام کرد که موجب حال خوب و مثبت دوستان عزیزم شد.

        از خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو براتون درخواست میکنم.

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1493 روز

      سلام و درود به شما حمید آقای عزیز

      خداروشاکرم که تونستم کامنت زیبای شما رو بخونم ..

      جنس کامنت های شما همیشه حال من رو خوب میکنه به خاطر آیات قرآنی که درش استفاده می‌کنید

      و

      همچنین اشعار بی نهایت زیبا از شاعران بزرگ مثل مولانا سعدی و حافظ که انگار قوانین بدون تغییر خداوند رو با زبان شعر به ما یاد آوری می‌کنند…

      آیات قرآن و تفاسیری که به کار می‌برید واقعا مثل نوری قلب من رو روشن میکنه و سپاس گزار شما هستم

      و تحسین تون میکنم و

      هر روز در تمرین کد نویسی روزانه این رو در خواست میکنم که خدایا درک و فهم من رو از آیات قرآن از قوانین ثابتت هر روز افزون کن …

      براتون یه جهان آرامش و حال خوب از خداوند بخشنده آرزو میکنم .

      در پناه حق ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود به شما خانم حسینی گرانقدر. از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم. خیلی ممنونم بخاطر این کامنت ارزشمند تون. باورتون میشه من یه وقتایی کامنت های گذشته خودمو میخونم شگفت زده میشم میگم خدایا اینو من نوشتم؟ میرسم آخرش میخوام امتیاز بدم. باور کنید اعتبارش با من نیست، باور کنید وقتی آیات قرآن عین یه چراغ توی قلب آدم روشن میشه بعد از اون یکی یکی جملات گفته میشه و من می‌نویسم به اندازه ظرف وجودم ، یه آیه میاد سرچ‌ میکنم کپی پیست میکنم یهو یه مصرع از حافظ میاد سرچ میکنم غزلشو باز میکنم میبینم دوتا بیتش عجیب قانون رو داره میگه. هزاران آیه و صدها بیت از اشعار حافظ هست هنوز هیچی ازش نمی‌فهمم. هنوز ظرف وجودم گنجایشش رو نداره. یه وقتایی یه آیه رو میخونم یه سوال از خودم میپرسم همون لحظه یه جواب به قلبم الهام میشه. خودم شگفت زده میشم. استاد عباس منش که استاد همه مون هستن میگه من فایلهای خودمو گوش میدم از فایلهای خودم یاد میگیرم.

        اینا رو ننوشتم از خودم تعریف کنم، اینا رو گفتم از خدای هدایتگر مون تعریف کنم، خداوند خودش شاهده من کامنت نوشتم تایید نشده، کامنت نوشتم زیر 10 تا امتیاز خورده چون به ذهن خودم تکیه کردم، هر وقت هم احساس قلبیم با رب العالمین خوب بود، جان جانان یه جوری از لابلای کلمات و آیات و اشعار برام دلبری کرده که خودم اشکم سرازیر شده.

        همه چیز توحیده.

        همه اش خداست ، همه خدا و من هیچِ هیچ.

        ازتون سپاسگزارم بخاطر کامنت تون.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
        • -
          زهرا حسینی گفته:
          مدت عضویت: 1493 روز

          سپاس گزارم از وقتی که برای پاسخ دادن به کامنت ها میزارید

          تمام صحبت هاتون درست و بر دل می‌نشیند و از خود کلمات مشخص هست که این قلب به یک منبع بی نهایت و ازلی وصله

          یک زمانی این حرف رو درک نمیکردم که کلمات خودشون فرکانس دارند و استاد میگفتن که شما صداقت رو میتونید از فرکانس جمله های من دریافت کنید ..

          به یگانگی خودش که الان میتونم این گفته شون رو تصدیق کنم ..

          من خودم معانی قرآن رو وقتی میخونم فکر میکنم باید یک تفسیر خیلی عجیب و غریب از توش در بیارم و این هم به خاطر عقبه ی ذهنی است

          که در گذشته به ما گفتن معنای قرآن رو درک کردن کار هر کسی نیست .

          همین دیشب همسر جانم اسم شما رو فرمودن و کامنت شما رو گفتن که خوندی

          بدون اینکه هیچ اشاره ای به اسم فایل کنند

          و من قلبم بهم گفت همین کامنت هست

          منظورشون آیه 16 سوره قصص که در مورد بخشش بلافاصله ی خداوند توضیح داده بودین ،

          بود

          ایشون گفتن واقعا یک آیه رو ما معنای ساده ش رو درک نکردیم

          و شما چقدر قشنگ به معنای ساده و روان آن توجه کردین.

          حقیقتا در من یک زنگ هایی به هشدار آمد که زهرا لازم نیست لقمه رو دور سرت بچرخونی گاهی تمام آن چیزی که ما می‌خواهیم جلو چشممون هست و ما از سادگی و راحتی زیاد اون رو نمی‌بینیم.

          از خداوند هدایت میخام برای درک تک تک آیه های کتاب خودش ..

          چرا که وقتی اساس این جهان راحتی و آسانی و سادگی هست

          من نباید دنبال راه های پیچیده باشم.

          باید باور کنم

          باید باور کنم

          باز هم سپاس گزارم

          سپاس گزار خداوندم که مارو به این مسیر سر سبز هدایت کرد

          سپاس گزار استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که این بستر (سایت)رو فراهم کردن در جهت بهتر طی کردن این مسیر

          سپاس گزار تمام دوستان

          و سپاس گزار شما دوست عزیز .

          خداوند بهتون سلامتی و رحمت عنایت فرماید تا ما باز هم از کامنت های خدایی تون کمال استفاده رو ببریم .

          در پناه حق️

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2978 روز

      سلام به حمید حنیف دوست ارزشمندم

      خوشحالم که بلاخره خدا اجازه داد تا برات بنویسم دیشب تا حالا کامنت دوستان که درپاسخ به دیدگاه شما نوشتند وپاسخ های شما را خواندم

      احسنت به شما حمید عزیز چقدر آن قسمت داستانت که اشاره کردی با خلوص دل از خدا طلب یاری وکمک کردی برای همه ما آشناست وهمه ماها هر کدام به طریقی این استیصال را تجربه کردیم میدونی حمید عزیز امروز که آگاهیهای در پرتو آرامش قسمت 9 را گوش میدادم تازه متوجه شدم آنهم خیلی کم واندک که این جهان ،جهانی است بر پایه افکار وفرکانسهای ما وگرنه تو حمید تو عسلویه کجا ومن فهیمه اردکان استان یزد کجا الله اکبر ،حمید عزیز کامنتت پراز آگاهی ونکات ارزشمند بود برامن فهیمه که هنوز اول راهم از صمیم قلبم سپاسگزار وجودتم مرسی که هستی ونوشتی تا من هم یاد بگیرم

      مرد همیشه در صحنه در پناه یزدان پاک موفق وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود به شما خانم زارع گرانقدر. منو ببخشید که با کلی تاخیر کامنتتون رو پاسخ میدم.

        لطف و محبت دوستان زیاده، و من هم کار شیفت و خواب‌آلودگی بعد از شیفت، که باعث میشه یه وقتایی آمار پاسخ دوستان از دستم در بره که چندتا رو جواب دادم و چندتا بی جواب مونده.

        از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم.

        مثال مسافت و بعد مکان رو زدین و ارتباط قلبی اعضای و فرکانس های مثبت شون، واقعاً حق با شماست. قانون مدارهاست ما به آدمهای هم مدار خودمون وصل میشیم، چطوریش کار خداست. واقعاً ما هیچ ایده ای براش نداریم. و یکی اعضای خانواده و یا اقوام و همکار ما ممکنه اونقدر مدارشون از ما دور باشه که نه درک مون کنن و نه تحمل حضور ما رو داشته باشن.

        همه اش کار خداست و قوانین بدون تغییرش.

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          فهیمه زارع گفته:
          مدت عضویت: 2978 روز

          بنام اِلله

          سلام به حمید عزیز دوست ارزشمند وزیبا بین من حمید عزیز جوابی که برام نوشتی در بهترین زمان دریافت کردم چرا که هدایت شدم به متن انتخابی این فایل بی نظیر از روشای عزیز چقدر متناسب با حال واحساسم بود چقدر دوست داشتم این رابطه با خداوند را وچقدر لذت بردم ازشکرگزاری که باخواندن این متن داشتم

          صمیمانه ازت ممنون وسپاسگزار

          زندگیت سرشار از عشق الهی

          یا حق حمید عزیز

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رسول بنادری گفته:
      مدت عضویت: 1429 روز

      بنام خدایی ک اون بیشتر از من میخواد حالم خوب باشه تا اتفاقات خوب برام بیوفته

      نمیدنم چند دقیقه طول کشید ک کامنت بینظیرت رو بخونم حمید حنیف عزیزم – من کامنت چنتا از دوستای عزیزم رو خوندم ولی ب طور ناخود آگاه ب کامنت شما ک رسیدم با صدای بلند خوندمش و تاثیری بیشتری هم داشت

      این از همون کامنت هایی بود ک اگه کنارم بودی بغلت میکردم

      تحسینت میکنم بابت اطلاعت قرآنی ک داری قشنگ موضوع رو میگه، آیش رو میاری و کلمه ب کلمش رو میگی

      لذت بردم از آیه ای آوردی

      قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿١۶﴾

      (سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است!

      همین ک حضرت موسی گفته منو ببخش

      بدون هیچ کلمه ای دیگه اومده خدا اونو بخشید

      همین قدر سریع

      و یه سوالی هم ازت دارم منم دوست دارن اطلاعات قرانیم رو زیاد کنم – اصلا بفهمم قرآن چی گفته

      توی فکرمه بیام قرآن رو ب ترتیب نزول بیام معنیش ذو بخونم

      اگه پیشنهادی داری ممنون میشم ذکر کنی

      لذت بردم اونجایی ک گفتی کفر نعمت اونجایی هست ک با وجود این همه نعمت باز هم حالمون بد باشه

      با یه دندون درد همه چیو فراموش کنیم، همین زبونی ک باهاش گله و شکایت میکنیم رو هم فراموش کنیم

      من این موضوع غفور و رحیم خدا و داستان موسی رو در دوره عزت نفس شنیده بودم ولی اینقدر درکش نکرده بودم ولی الان از اون موقع بیشتر درک میکنم

      و خدایی ک بار ها و بار ها گفته

      إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

      ما با یه اشتباه میایم خودمون رو اذیت میکنیم

      و حرف کسی ( شیطان ) رو باور میکنیم ک خودش توی قرآن گفته

      وَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ

      وعده دادم و خلاف اون عمل کردم

      یعنی همه چیز واضحه

      واضح راه درست از راه نادرست

      این منم ک گاهی اوقات بین شرک و ایمام

       با وجود ترس هام شرک رو انتخاب میکنم

      حمید عاشقتم در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود به شما رسول جان. الهی که حال دلت عالی عالی باشه. از این همه لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم.

        حضرت علی علیه السلام توی دعای کمیل یه مناجاتی داره با خداوند که میگه (و چه بسیار نام نیکی که از من در بین مردم نشر دادی و من اهلش نبودم)

        به نظرم میرسه این جمله یادآوری به من بنده خداست که یادم باشه اصل خداست و اگر کاری کردم همه اش لطف و محبت و رحمت و نعمت خداست و من از فهم خودم ناتوانم بر این موضوع.

        باورت میشه من خودم یه وقتایی یه چیزایی از کامنت های خودم رو میخونم تعجب میکنم اینو من نوشتم؟ چطور ممکنه؟

        و در و مورد سوال آخری که ازم پرسیدی که مشتاق دریافت آگاهی های قرآنی هستی، یه جوابی بدم که جواب همه صحبتهامون باشه.

        «از خداوند درخواستش کنید»

        منم هر وقت ارتباط قلبیم با خداوند وصل بود کامنتم دیده شد و خونده شد. یه وقتهایی هم هست کامنت من زیر ده تا امتیاز میگیره و پاسخی هم بهش داده نمیشه. چون به ذهن خودم تکیه کردم. ولی هر وقت به آگاهی خداوند تکیه کردم و گفتم خدایا من هیچی نمیدونم، هیچی نمی‌فهمم ، خودت بگو، بگو چی بنویسم توی کامنت، خدایا خودت بگو چطوری شکرگزارش بنویسم توی دفترم ، خدایا خودت بگو ستاره قطبی رو چی بنویسم.

        بقول سنایی غزنوی «ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد ؛ که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی»

        خرد و آگاهی مطلق خداست، ما ازش درخواست میکنیم و به اندازه ظرف وجودمون یه قطره ای از دریا بهمون داده میشه.

        امیدوارم کامنتم در بهترین زمان و مکان و شرایط بدستتون برسه و مفید واقع بشه. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی رسول جان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          رسول بنادری گفته:
          مدت عضویت: 1429 روز

          درود من ب حمید عزیزم

          امید وارم حالت عالی باشه

          دقیقا کامنتتون در بهترین زمان و بهترین مکان و در بهترین فرکانس روزم دریافتش کردم

          ذهنم درگیر مسئله ای بود ک اینقد بهش فکر میکرد

          و از سر ترس تصمیمی ک میدونستم منو راضی میکنه رو جرات نمیکردم بگیرم، فکر زیاد باعث میشد سرم درد بگیره، در شک موندن باعث میشد همواره حال من بد باشه و مسلما اتفاقات خوبی رو اتجربه نکنم

          امشب از خونه اومدم بیرون و ب طور هدایتی ب مکانی هدایت شدم ک کمی تاریک، ساکت، کنار آب و صدای بادی ک در نیزار میپیچه

          حدودا 34 دقیقه ای با خودم راجب این موضوع حرف زدم و از زاوایای مختلفی بررسیش کردم

          ک چرا من این تصمیم رو نمیگیرم

          بخاطره شرکه

          بخاطر نظر دیگرانه

          بخاطر اینکه خودمو باور ندارم و…

          و خیلی حالم خوب شد حتی من از حرف زدن با خودم راجب این موضوع فراری بودم

          نقطه آبی ک نمایانگر اینه ک دوستان عزیزم ب کامنتم پاسخ دادن، باعث میشه خیلی خوشحال باشم و یکی از چیز هایی هست ک بهم انگیزه میده  قوی تر ادامه بدم

          توی این زمان و مکان عالی با فرکانس عالی کامنت بینظیر و این حس خوب بهم منتقل شد ک حتی شروع کردن قرآنم رو هم از خدا کمک بخوام

          سپاسگزارتم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    امیرحسین خواجوی گفته:
    مدت عضویت: 1700 روز

    امیر جان یادت میاد چند سال پیش که خدا رو فراموش کرده بودی و به آدما دل بسته بودی اونا دست رد به سینت زدن

    افرادی که یه زمانی دوستت بودند و بهت احترام میزاشتن، بهشون زنگ میزدی و جوابت رو نمی‌دادند.

    اون موقع هیچکس باهات نبود ولی خدا باهات بود هنوز

    وقتی که رو آدم ها حساب کردی همه رهات کردند، وقتی که به آدم ها دل بستی دلت رو شکوندن

    خدایا من توبه میکنم به درگاهت منو ببخش من اون روزها نمیشناختمت ولی تو باهام بودی

    روزی که ازت درخواست کمک کردم راه رو بهم نشون دادی

    خدایا من ازت ممنونم که منو نجات دادی

    خدایا این مسیر ادامه داره.

    من هنوز ایمان واقعی مو بهت نشون ندادم چون ترس دارم

    چون مشرک هستم

    خدایا من دارم روی خودم کار میکنم تا این ترس های واهی رو کنار بزارم تا تورو بیشتر و بیشتر احساس کنم

    خدایا تا زمانی که زنده هستم به هیچ کس رو نمیدازم

    خدایا کمک خواستن از آدم ها شده خط قرمز من

    من از تو میخوام و به بنده هات دیگه رو نمیندازم

    اگه خودت از طریق اونا یاری ام کردی سپاس گذار تو و بنده ات میشم

    خدایا من رو هدایت کن

    خدایا تو یه وقتایی جانم رو از مرگ نجات دادی که فقط خودم میدونم و خودت هیچ کس دیگه نمیدونه کی و کجا.

    خدایا تو نجاتم دادی زمانی که موتورم در اتوبان آزادگان خراب شد و هیچ بشری از اونجا رد نمیشد مگر ماشین های سنگین و خوردو با با 120 تا سرعت

    تو بودی که نجاتم دادی از گرمای تابستان وسط روز

    تو بودی که بار و بارها دستم رو گرفتی

    من تنها تو رو میپرستم ای تنها قدرت ای رب من

    من در برابر خاشع و فروتنم

    کمکم کن تا الهامات تو رو بهتر و بهتر درک کنم عمل کنم

    من میخوام به تخت های بهشتت تکیه کنم و لذت ببرم و بگم:

    خدایا شکرت که غم و اندوه رو از من گرفتی و هدایتم کردی

    من بدون تو در این مسیر دوام نمیاوردم

    اگر لطف و هدایت تو نبود قطعا از زیان کاران خواهم بود

    خدایا شکرت

    خدایا برای تمام روزی هایت شکر

    برای تمام الطافت شکر

    در پناه الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 166 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      درود بر شما امیرحسین جان

      چقدر فرکانس گپ و گفتت با خدا قدرتمند بود بر دلم نشست

      من رو یاد نجواهای علی در دعای کمیل انداخت

      یه فراز هست در این دعا که میگه

      ای سرورم و معبودم و مولایم، آیا آتش را بر صورت‌هایی که برای عظمتت سجده‌کنان بر زمین نهاده شده چیره می‌کنی و نیز بر زبان‌هایی که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدح‌کنان گویا شده و هم بر دل‌هایی که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف کرده؛ و بر نهادهایی که معرفت به تو آن‌ها را فراگرفته تا آنجا که در پیشگاهت افتادگی کرده و به اعضایی که مشتاقانه به‌سوی پرستشگاه‌هایت شتافته‌اند و اقرار کنان جویای آمرزش تو بوده‌اند، شگفتا این همه را به آتش می‌سوزانی!

      هرگز چنین گمانی به تو نیست و از فضل و احسان تو چنین خبری داده نشده

      حال عجیبی دارم این روزها دوست من، حسی شبیه لالایی‌های مادری که فرزندش از بی‌تابی سرش رو به دامانش گذاشته، خدایی که از هر مادری به تو نزدیک‌تره

      یه مادر وقتی یه ذره دیر میکنی یا یه چیزی میشه 100 بار بهت زنگ میزنه، بعد خدا تو این شرایط که صداش میزنی میشه جوابت رو نده؟

      سپاس‌گزار خدایی هستم که ما رو در این مسیر زیبا قرار داد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        امیرحسین خواجوی گفته:
        مدت عضویت: 1700 روز

        سلام اقا احسان عزیز

        موقعی که داشتم این کامنت رو مینوشتم اول تو نت موبایلم نوشتم(با اشک فراوان که دعا میکردم کسی وارد اتاقم نشه چون دوست نداشتم کسی اشکم رو ببینه) یاد محبت هایی از جانب خدا افتادم که واقعا اشکم رو دراورد بعد که تموم شد گفتم بزار تو سایت بزارم چون هم رد پام بمونه هم یه موقع خواستم دوباره بخونمش و شاید تو نت موبایلم پاک بشه

        یه زمان هایی بود از ته قلبم از خدا کمک خواستم و منو کمک کرد طوری که هیچکس دیگه در اون شرایط نمیتونست کمکم کنه

        یه مثال میزنم که ایمان خودم و شما بیشتر بشه

        یه روز دم بوستان پونک بودم با موتورم موتور رو زدم رو جک و یه افسر پلیس نیرو انتظامی سوییچ رو برداشت و گفت بریم پاسگاه

        منم تعجب کنان گفتم چی شده؟

        گفت بریم بهت میگم

        اون شب کفی بود و منم گواهینامه نداشتم موتور هم به اسم من نبود

        رفتم و دیدم غیر از من چند تا موتور دیگه هم گرفتن

        هر چی تو راه رفتن به پاسگاه به افسر گفتم : من با این موتور کار میکنم بزارید برم من (جنس های خودم رو که شلوار زنونه بود انلاین میفروختم میبردم برای مشتری هام)

        هیچی نگفت

        رسیدم به دم پاسگاه 3 تا پله میخورد تا وارد اون دفتر پلیس بشیم

        از ته قلب گفتم: خدایا منو از اینجا نجات بده.

        رفتم داخل بدون هیچ ترسی بدون هیچ نگرانی

        به الله قسم.

        رفتم مدارکم رو دادم و اینا

        دیدم که سرباز ها دارن موتور ها رو میبرن پارکینگ

        به سرهنگ گفتم من کاسبم

        برای مشتری هام جنس میبرم با این موتور

        گفت چرا گواهینامه نداری

        یادم نیست چی گفتم فکر کنم گفتم خونه جا گذاشتم

        تمام موتور هارو فرستاد پارکینگ.

        و سوییچ موتور رو داد و گفت برو.

        من با قدرت اومدم بیرون چون احساس میکردم خدا مثل یه رفیق قدرتمند باهامه

        کلی از الله تشکر کردم و رفتم کارم رو انجام دادم

        چندتا مثال دیگه هم دارم که معجزه وار تو زندگی ام رخ داد که همیشه وقتی نجواها بر ذهنم چیره میشه یاد اوری میکنم

        خدا هست هیمشه هست فقط ما یا بهتره بگم من فراموشش میکنم

        اگه هر لحظه بزرگی و قدرت الله در ذهنمون باشه همیشه اوضاع خوب پیش میره

        دمت گرم رفیق بابت این کامنت توحیدیت

        خداروشکر در این مسیر توحیدی هستیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1210 روز

      سلام امیر حسین عزیز

      آفرین به این احساس خوب و حرفای دلی که با خدای خودت زدی

      همبن طوره امیر حسین عزیز همه ی ما درگیر شرک بودیم و هستیم ولی هربار میبینم روی خودمون. که کار می کنیم چطور خدا خودش را به رخمون میکشه

      من که اصلا گاهی از ذوق فقط ناخواسته میخندم و ذوق میکنم که انقدر سریع اجابتم میکنه

      چقدر خوبه وقتی بند های شذک را از خودمون جدا میکنیم و بال و پر میگیریم امام حسین دقیقا همین قدر آزاده بود و اسیر وابستگی های این دنبا نبود و اینطوری جهانی شد بعد هزاران هزار سال

      بهتربن هارا برات آرزو دارم و لذت بردم از کامنت پر از احساست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 840 روز

      به نام تنها نیروی برتر جهان

      در این دنیا فقط یک نیروی قدرتمند وجود دارد و او هم خداست

      خدایی که با تکیه کردن به آن بی نیاز از همه میشوی

      خدایی که عزت میبخشد خدایی که روزی میدهد خدایی که همه چیز برایت میدهد خدایی که همیشه هوایت دارد خدایی که هدایتت میکند خدایی که الهام میکند

      خدایی که عشق و آرمش هست

      خدایی که با نامش دل‌ها آرام میشود دل همه آدم ها

      خدایی که تنها قدرت جهان هستی هست

      به نام همین خدایی قشنگ

      سلام به برادر عزیزم

      سلام به قلب پاکت که حضور خداست

      سلام به این متن خدایت

      سلام به وجود ارزشمندت

      میدانی هدایتی آمدم و خواندم

      چقدر زیبا نوشتی

      چقدر زیبا بیان کردی احساست به خدایی عاشق

      برادرم خوش به سعادت که خدایی واقعی را درک کردی الهی همیشه یار و رفیق ات باشد

      الهی هر لحظه وجود زیبایش را حس کنی

      الهی لحظه هایت پر از نور و عطر خدا شود

      الهی لحظه هایت خدایی شود

      تحسین میکنم این قلب خدایی و این نوشته زیبا را

      تحسین میکنم این وابسته گی به خدا

      هر جا باشی با خدا رفیق باشی رفیق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2403 روز

    سلام استاد جان

    اگه بخوام یه دلیل بیارم برای صداقت شما، همین یه فایل کافیه. اینکه وقتی از خدا حرف می‌زنی، بند به بند بدنمون می‌لرزه، ذوق می‌کنیم، اشک می‌ریزیم و یه جایی به خودمون میایم و می‌بینیم عین 38 دقیقه رو لبخند روی لبمون بوده و اون قدر متوجه نشدیم که ماهیچه‌های صورتمون درد گرفته.

    برای فایل‌هایی که در مورد خدا حرف می‌زنید، هر بار می‌‌خوام کامنت بنویسم لال می‌شم. انگار مهر می‌کنند و دهانم می‌دوزند. با حسرت کامنت بچه‌ها رو می‌‌خونم و تو دلم می‌گم من هم می‌خوام از این عشق بزرگ حرف بزنم؛ اما امروز می‌خوام حرف بزنم، چند روزه می‌خوام حرف بزنم که:

    یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیه مرضیه.

    من دو روزه نفس مطمئنه‌ای شدم که خوشحال و راضی در آغوش پروردگارم رها گشتم.

    استاد جان، بذار 46 سال برگردم عقب. یه بچه‌ی دو ماهه که آرام خوابیده و مادری که در کنارش به خواب رفته و خدایی که مراقب اوست. ناگهان مادر در خواب صدایی می‌شنود که بلند شو و بچه‌ت رو بغل کن، صدا این‌قدر واضحه که مادر سراسیمه بلند می‌شه، بچهٔ خواب رو به آغوش می‌کشه و دقیق در همون لحظه کمد بالای سر بچه به روی رختخواب بچه می‌افتد و شاید مادر شنیده باشد که:

    فَرَدَدْناهُ إِلى‏ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ.

    و چشم مادر روشن شد و این اولین بار بود که زهرای دو ماهه، اگر مقدورش بود، در می‌یافت که: کی تو از ما دوست‌تر می‌داری‌اش.

    استاد جان، یک بار دیگه 46 سال به عقب بر گردیم، همان کودک، فقط چند ماهی بزرگتر شده، همان مادر، باز هم خوابی دیگر، خوابی خوش و بی‌خبر از همه‌‌جا. باز همان صدا: «کودکت را در آغوش بگیر»

    مادر باز سراسیمه از خواب بر می‌خیزد و کودکی را که تا نیمهٔ کمر از تراس آویزان شده بود و در چند ثانیهٔ دیگر از طبقهٔ دوم سقوط می‌کرد، در آغوش می‌گیرد و این بار زهرای چند ماهه است که صدای خدا رو می‌شنوه که:

    وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی (تو رو برای خودم آفریدم)

    شاید اگه پدر مادرهامون یادشون باشه، همه‌مون یه روزی مثل موسی این‌قدر قشنگ به زندگی برگشتیم و این‌قدر زیبا به مادرهامون وحی شده (و اوحینا الی ام موسی) که الان ته دلمون قرص قرص قرص باشه که من همون‌قدر برای این خدا عزیزم که موسی عزیز بود و من همان‌قدر پیچیده در معجزه‌ام که زندگی موسی بود و کفیل من همان‌قدر خداست که کفیل موسی بود و من چه می‌نازم به این بزرگترم.

    الان دو روزه که در دریای آرامش خدا غوطه‌ورم. دائم آیهٔ یا ایتها النفس المطمئنه رو می‌خونم و ذوق می‌کنم که راضیه و مرضیه شده‌ام.

    این زهرای تخس بازیگوش، از یک جای قصه، فراموش کرد که بزرگ‌ترش خداست، فراموش کرد وقتی همه خوابن، یکی هست که بیداره و داره ازش مراقبت می‌کنه، فراموش کرد، اونی که برگ بی‌اذنش به زمین نمی‌افته، قراره مدیریت زندگی اون رو به عهده بگیره، همون‌طوری که وقتی تو 7 سالگی پدرش رو از دست داد، او بود و چه عزیز و چه در رفاه و چه در شادی و چه بزرگوارانه کفالتش رو به عهده گرفت که بچه‌های فامیل حسرت یه لحظه زندگی این طفل یتیم رو بخورند که:

    أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوى‏

    زهرای قصه از یه جایی به بعد فراموش کرد که در پناه خداست.

    استادجان، بیاین بیست و دو سال و ده روز به عقب برگردیم. شب عروسی زهراست. زهرا هراسونه، گریه می‌کنه، بر عکس همهٔ دخترهایی که دارن عروس می‌شن، توی دلش پر از غصه است، آخه قراره سر سفرهٔ عقدی بشینه که با تمام وجودش می‌خواد ازش بگریزه؛ اما می‌ترسه. زهرا قراره فردای اون شب ازدواج کنه با شخصی که نمی‌خواد؛ اما می‌ترسه بگه، جرئت نمی‌کنه، از حرف مردم می‌ترسه.

    زهرا فراموش کرده که بزرگ‌ترش خداست، زهرا اون شب مشرک می‌شه، کافر می‌شه، نمرود می‌شه و با دست خودش به زندانی وارد می‌شه که بیست و دوسال رهایی از آن طول می‌کشه و من دیروز از این زندان رها شدم و فقط با خودم می‌گفتم:

    یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیه مرضیه

    و از دیروز و اتفاقات شگفت‌انگیزی که افتاده دوباره حس همون کودکی رو دارم که وقتی خواب بود، بزرگ‌ترش بیدار بود. دیروز خطبهٔ طلاق که جاری شد با تمام وجودم گفتم: خدا جونم دیگه تنها کفیلم تویی. دیگه هیچ کس نیست.

    رهایی‌ای که باز خودش رقم زد، وقتی داستان یوسف رو برام تعریف کرد و گفت چندین ساله چشمت دست دیگرانه که نجاتت بدن، یوسف هم اگه از اول از من خواسته بود، به سرعت رها می‌شد و من به سجده افتادم و توبه کردم و گفتم از اینجای ماجرا دیگه همه‌کس من فقط تویی و کاش می‌توانستم توضیح دهم که چه معجزاتی اتفاق افتاد، دقیقا دوباره از همون شب زهرا شد، زهرای قدیم، دختر پادشاه. و چنان شیرین از این زندان رها شد که همه در حیرت موندند.

    تو کدگذاری همین چند روزه یکی از خواسته‌هام یه هدیه بود، یه هدیه برای این رهایی بزرگ، برای این جشن توحیدی، یه هدیه که حس کنم خود خدا مستقیم فرستاده و فایل امروز همون هدیه بود که من رو ببره به 46 سال پیش که یادآوری کنه تو رو برای خودم ساختم که امیدم بده، چه هدیه‌ای بالاتر از یه پیغام مستقیم از خود خدا.

    ممنونتم استاد قشنگم، ممنونتم که دست خدا می‌شی، ممنونتم که با این همه زیبایی ما رو آشنا می‌کنی.

    چه خوشبختیم ما که اومدیم تو این دنیا که اگه نیومده بودیم چنین مهربانی عظیمی رو درک نمی‌کردیم.

    چه خوشبختیم که اومدیم به این دنیا که اگه نیومده بودیم معنی در پناه حصن حصینی چون خدا بودن رو نمی‌فهمیدیم،

    چه خوشبختیم که اینجاییم که اگه نبودیم لذت عزتی رو که خدا می‌ده نمی‌فهمیدیم.

    چه خوشبختیم که تنها نگاهمون به این عظمت بزرگه.

    چه خوشبختیم که دور هم جمع می‌شیم، پر از امید می‌شیم، پر از ایمان می‌شیم و لا خوف و لا یحزنون رو تجربه می‌کنیم.

    پرچم عزتت بالاست استادجان، امیدوارم روز به روز بالاتر بره که پرچم عزت تو، پرچم توحیده.

    پی‌نوشت: تو چند تا کامنت متعدد، ماجرای این اتفاق رو که شاید از نگاه برخی بازگو کردنش خوشایند نباشه، عنوان کردم؛ این تکرار بیشتر برای خودم هست تا این نقطهٔ عطف زندکی‌م رو فراموش نکنم و دوباره نمرود نشم و به ورطهٔ هلاکت نیفتم.

    من هر آنچه دارم زیر سایهٔ این خدا دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 216 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2633 روز

      سلام بر بانوی زیبا و خوش قلب…

      در حالی که دارم قرآن گوش میدم مینویسم…

      انا لله و انا الیه الراجعون …

      چی از این قشنگ تر که تهش بر میگردیم پیش خودش…

      وقتی هر موقع دست و‌تنم میلرزه از اشتاباهاتی و ترس هی مختلف می کم خدایا قلب بندت آشوب گرفته! وقتشه آرومش‌کنی …

      اونجاست که یهو میگه تو از مایی و به ما بر می گردی، حالا بگو ببینم چی برات ترسناکه؟

      اگر واقعا بقیه آدم ها نبودن ترس هامون چه قدر کم بود ولی این وزنه ایه که همه چیز رو مقایسه کنه پروردگار…

      تبریک میگم این رهایی و این رسیدن به عشق و عزت در اوج تنهایی…

      هیچ عزتی بالاتر از عزت تنهایی نیست!

      همه یک می بیننش ولی بک نیست بلکه 1=1 هست…

      تو دست در دست خدا! تو‌در آغوش خدا و همه چیز دیگه آروم میشه و یهو همه چیز ساکت میشه و میبینی وسط دریایی هستی که فقط تو تنها کشتی ران اونی و به سمت ستاره شمال آهسته پارو میزنی…

      حتی ماه هم‌ تو‌آسمون نیست…

      نور‌ اون ستاره تنها راهنمای قلبته…

      خیلی خوشحال و‌شاد شدم…

      برای شما خواهر خوبم از خدا می خوام دین حقیقی الهی در زندگی شما نظام ایجاد کنی و بی نظمی شیطان از زندگی شما حذف بشه

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        بسم الرب قادر و توانمند

        سلام دوست عزیزم سید علی خوشدل

        دقیقا این جمله تون اگر بقیه آدما نبودن، چقدر ترس هامون کمتر میشد رو من امروز تجربه کردم. و از اینکه امروز بعد از مرور معجزات روزم هدایت شدم ب کامنت تون خدارو شکر میکنم، قبل از هر چیز من بسیار متشکر و سپاسگزارم بابت اشتراک تجربیات خالص زندگی تون ک به قول استاد این تجربیات دوستانم از هزاران کتب موفقیت جهان ارزشمندتره.

        امروزم:  دقیقا مقایسه باعث میشد من از حالت روحانی و عاشقی با خدای خودم، از آرامش درونم، از تجسم خواسته هام بیرون بیام.

        مقایسه حرص و عجله و اگه نشه چی رو ب ادم میده و اصن اون لحظه دیگه صدای خدا رو نداری تو قلبت، دیگه صدایی نیست ک بهت امید بده و دلت میلرزه. و جهنمی میسازم برای خودم، جهنم یعنی موقعی ک خدا باهات حرف نزنه وقتی هم صحبتی با خدام رو نداشته باشم چه پوچ عه زندگی ام.

        ک اگر تو نباشی ارامش دادن های تو نباشه دنیا برای من جهنم میشه دیدی امروز تو اون شلوغی ها و حرص و عجله و اعصاب خوردکنی ک بقیه داشتن گفتی برو بشین طلوع زیبای خورشیدم رو ببین، برو بشین رو صندلی و از هوای ازاد بیرون لذت ببر، اصن نمیخواد با کسی صحبت کنی و دنبال بنده هاش بدویی خود خدات دستای مهربون و عزیزش رو برات میفرسته عزت مندانه.

        وای خدا اون لحظه ای ک از استرس دل پیچه گرفته بودم رو یادم نمیره. من فراموشت کردم اون لحظه من ترسیدم و زمینی شدم با بندگانی ک حرص میزدن و عجله میکردن، بندگانی ک خدا نه روی زبان شون بود و نه در قلب شون و از بندگانش بتی ساخته بودن، اونجا بود ک ب من گفتی فایل فقط روی خدا حساب کن رو بزار تو گوش ات تا آرام گیری، اونجا بود ک تفاوت خودم رو دیدم گفتم یادت میاد خدایی ک این آدمها دارن با خدایی ک تو شناختی از زمین تا آسمون فرق داره ؟

        یادت میاد خدا ب مو میرسونه ولی پاره نمیکنه ؟

        اینکه جایی ک بنده های دیگه اش دست نیاز و التماس جلوی بنده اش دراز میکنن ولی در آخر تو با توکلت ب رب پیروز میدان میشی عزتمندانه و در کمال آسایش و راحتی و بدون حرص و عجله و طمع.

        با اینکه بارها و بارها الگو داری از خودت ک دستت رو هیچ وقتِ هیچ وقت ول نکرده ولی باز میترسی باز میگی اگه خدا منو یادش بره چی، باز نگران آینده تی و میترسی.

        موقع تماشای طلوعت یاد شعر از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود افتادم، گفتی ببین دنیا فانیه من اوردمت اینجا لذت ببری حرص چی میزنی؟  و بهم گفت فارغ از دنیای شلوغ اطرافت بشین ب تماشای طلوع آفتابم. چقدرررر فیض بردم آرامش محض بود، چقدر بهم عظمت و جلالش رو نشون داد.

        حدود 1 ساعت بعد هدایت شدم ک نزدیک کتاب فروشی باشم و یک کتاب شعر داد دستم و باز کردم شعر پروین لطف حق توحید عملی 9، باز مثنوی رو باز کردم شعر از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود آمد، کتاب فال حافظ باز کردم میگفت شاد باش و از لحظات کنونی ات نهایت لذت رو ببر و بدون پاداش هایی در نزدیک ب تو خواهد رسید و من می دیدم ک هرلحظه دلم رو قرص میکرد با نشانه هاش، خودش همیشه همه جا قوت و نیرو شده در لرزش پاهایم در کلامم، خودش منو هل داده و بلندم کرده خودش دلگرمی میشه برای ادامه دادن و جا نزدن.

        ب خدا ک منم امروز دیدم ک خوش بودن دل از صدتای ثروت مادی بهتره، یعنی ب عینه دیدم طرف 10 میلیون فروخت تو یک روز ولی گفت اه چه فایده 2 تومن از جنسام موند و فروش نرفت( شرط میبندم اگر اون 2 تومنم میفروخت حالش خوش نبود ک نبود)، بهش گفتم 10 میلیون فروش رو نمی بینی اون 2 میلیون نفروختن رو می بینی!؟ گفت راست میگی. اونجا بود دیدم ناسپاسی و نشناختن خدا چه جهنمی میسازه برا آدم. گفتم خدایا بزرگترین ثروتی ک من دارم این هم صحبتی با توعه، اینکه باید سپاسگزار باشم و قدردان و گرنه جهنم عه زندگیم، دیدم طرف حالش خوش نیست چون همش دنبال فلان مبلغ داره میدوعه کل زندگیش شده چه فایده گفتن، اون حرفی ک شما زدین اینکه هرچقدر در بیاری بازم هستن آدمایی ک از تو ثروتمندترن، پس از همین امروزت لذت ببر، رو هم دیدم امروز.

        سپاسگزارم بابت کامنت هاتون بابت بازگو کردن دستاورهاتون ک الگو بشین برای ماها.

        در پناه الله باشید دوست خوبم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      به نام خدایی که همواره با ماست

      سلام زهرا جان،زهرای موحد و مومن و خداجویم

      از عصر تا الان یه سطر یه سطر کامنتت رو میخوندم و قسمت آخرش رو الان که ساعت 2 است تمام کردم با کلی اشک و گریه.

      اصلا نوشته ات یه حال خاصی داره.،

      اون نجات از مرگ حتمی مو به تن آدم سیخ میکنه. استاد یبار در عمرش از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و به خدا عرض کرد، من قراره چکار کنم؟

      و حالا شما دوبار، پس رسالتی بزرگ در پیشرو دارید، بند کفش هایت را سفت کن.

      در پناه حق روز به روز به خدای مهربان نزدیک و نزدیک تر بشی مهربان بانوی زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        الهه امینی گفته:
        مدت عضویت: 992 روز

        سلام رضوان عزیزم مو ب تنم سیخ شد لرزه بر اندامم افتاد که انقدر قشنگ و راحت نوشتید

        استاد یبار در عمرش از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و به خدا عرض کرد، من قراره چکار کنم؟

        و حالا شما دوبار، پس رسالتی بزرگ در پیشرو دارید، بند کفش هایت را سفت کن

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1753 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام دوست عزیز من

      تبریک میگم ، این رهایی شما را

      چقدر کامنت شما زیبای زیبای زیبا بود

      واقعا لذت بردم

      تحسین میکنم این اتصال ناب شما را

      و خدا رو شاکرم برای دوستانی توحیدی چون شما

      آن روزی را برایتان آرزومندم که بیاین و بیشتر از نتایج و معجزاتِ بی نظیر زندگیتون بگین

      همان نتایجی که همه ما را مثل ساحران فرعون وَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَهُ سَـٰجِدِینَ کنه

      هر چند که با خواندن معجزات زندگی شما در کودکی شما این حس به من دست داد…

      در پناه رب العالمین باشین ، همان خدایی که از زبان مولانا در گوش همه ما این لالایی زیبا را میخونه تا دائم در صلاتش باشیم

      خوش آوازیّ من دیدی ، داوسازیّ من دیدی

      رسن بازیّ من دیدی ، از این چنبر چه غم داری؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1909 روز

      سلام زهرا جانِ نازنینم.

      تبریک میگم عکس جدید و زیبای پروفایلت رو که مزین شده با یه لبخندِ زیبا.

      تبریک میگم بهت که تحتِ هدایت و حمایت و سرپرستیِ خدا قرار گرفتی.

      تحسینت میکنم که کنترل ذهن کردی و الان نتیجه اش توی دستته، یعنی آرامش.

      خوشحالم که در آغوشِ خدا هستی، اینو از کامنتت حس کردم.

      خوشحالم که زهرای نازنینِ درونت رو پیدا کردی و دوستش داری.

      زیباست که دقیقا وقتی این کامنتت رو خوندم که امشب وسطِ مراسمِ تعزیه بودم.

      خیلی حسِ خوبی داشتم اونجا، بادِ لطیفی میومد و هوا خنک بود، صدای موسیقیِ تعزیه با حرکت دو اسبی که دور محوطه ی اجرا میچرخیدن…

      یه پکیجِ دوست داشتنی رو تجربه کردم و رسیدم به کامنتِ شما.

      در حقیقت برات خوشحال شدم، از اینکه به خواسته ات رسیدی، به آرامش رسیدی، چند پله شجاع تر شدی توی این پروسه…

      همیشه تو بغلِ گرم و نرم و امنِ خدا باشی…

      همونطور که وقتی کوچولو بودی خدا ازت مراقبت میکرد، الان هم تحتِ مراقبت و هدایت خدا باشی همیشه عزیزم.

      عکس جدید مبارک باشه.

      زندگیِ جدید مبارک باشه.

      حسِ توحیدی ات مبارک باشه.

      ماچ به روی همچون ماهت عزیزم.

      خوشحالم که نوشتی این کامنت رو.

      خوشحالم که به آرامش رسیدی.

      خدایا شکرت برای نعمت های بی شمارت، برای روزی های حساب و غیر حسابت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 2411 روز

      زهرای عزیز کامنتت اشک منو درآورد، منو بردی به اون لحظاتی که خدا منم مثه تو و موسی نجات داد و گفت تو رو برای خودم خلق کردم.

      راست میگی، هر کی برگرده به گذشتش، خیلی جاها رو پیدا میکنه که خدا براش چه معجزاتی کرده، جاهایی که تونستیم تسلیم بشیم، فرمونو بدیم دست خودش.

      شروع زندگی توحیدی جدیدت مصادف باشه با کلیییییی معجزه عزیزم.

      استاد عزیزم، انتقال دهنده پیام خدا، خیلیییییی دوست دارم، به امید دیدار بزودی️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سلیمان رفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1393 روز

      سلام بر خانوم شجاع ، خانومی که اینقدر با حرفاش بهم آرامش داد، باز اشکم در اومد ، اشک شوق ، اشک شادی از رهایی شما ، اشک این که چقدر خوب و عالی که آدم روی خدای خودش حساب کنه ، چقدر به من یادآوری کردین بچگیم رو ،چقدر ماهم مثل موسی نجات پیدا کردیم ،یادم اومد مادرام می‌گفت دوران بچگی ات خیلی ضعیف شده بود خدا تو رو برگردوند،خدا خدا خدا ،

      این جمله ای که نوشته بودین

      وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی (تو رو برای خودم آفریدم)

      بغضم رو ترکوند ،

      بابا ما با چنین خدایی طرفیم ،

      من از خدام و به سوی خودش برمی‌گردم ، راستی اینم بگم دقیقا الله اکبر اذان داشتم کامنت شما رو می‌خوندم به خودم گفتم این صلات

      ما نماز میخونیم تا به آرامش برسیم

      من با این کامنت خیلی دلم قرص و محکم شد ،درسهای شجاعت ،رها بودن ، توحیدی بودن رو به من آموخت ،

      واقعا دست مریضا گل کاشتین

      در پناه تنها فرمانده کیهان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد فلاح کيش گفته:
      مدت عضویت: 2927 روز

      سلام و ارادت زهراخانم نظام الدینی عزیز. امیدوارم همیشه برقرار و بر مدار توحید باشین و دلتون لبریز از انوار بی نظیر خداوندی انشالله. چقدر شما و سه چهار نفر از دوستان عزیز عباسمنشی خوب و فوق العاده هستنی تو کامنت نوشتن که انسان رو مجاب می کنید به کامنت تحسین گذاشتن. واقعا رشک برانگیز و قابل ستایشه کامنت های شما. من هنوز خودم بشخصه جرات نکردم در فایل های توحیدی کامنت بذارم چون خودم رو در این مسیر طفل خرده پایی می دونم که حتی هنوز الفبای توحید رو هم درک نکرده و ذهنش یاری نمی کنه که بخواد با فهم و درک درست راجع به توحید کامنت منتشر کنه و توضیح بده. به لطف خدا چند وقتی هست که مجددا تصمیم گرفتم فایلهای توحیدی رو از ابتدا بارها گوش بدم و توضیحات مریم جان شایسته و کامنتهای فوق العاده بچه زرنگ های کلاس توحید رو بخونم بلکه انشالله به لطف خدا من هم بتونم به گوشه ای از این نعمت بی نظیر و اعلای خداوندی دست پیدا کنم و زندگی دنیا و آخرتم رو بیمه کنم و مدارم رو بالا و بالاتر ببرم. به همین بهونه خواستم ازتون قدردانی و سپاسگزاری کنم که این چنین شیوا و صمیمی از توحید گفتین و لذت درک توحید رو با ما شریک شدین . انشالله الی الابد سایه بزرگی خداوند بر سرتون مستمر و مستدام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      درود بر شما زهرا جان

      احسنت بر شما بانوی عزیز که انقدر شجاع هستی

      شجاعت نشانه ایمانه و تحسین می‌کنم که در جمع دوستان باایمانی چون شما هستم

      چقدر حست زیباست

      46 سال زندگی و 1 روز زندگی از طعم رهایی و ایمان و توحید و آزادگی. آن 46 سال کجا و این یک روز کجا

      داستانی که از کودکیتون تعریف کردید من رو یاد خاطرا‌تی مشابه از خودم انداخت زمانی که حتی قدرت تکلم هم نداشتم درحالی که در کنار رود مشغول بازی بودم و خانواده‌ای کمی انورتر هستند لحظه‌ای جریان تند رود مرا با خود میبرد و خداوند زبان من می‌شود و پدرم لحظه‌ای هشیار می‌شود و با دستش مرا نجات میدهد، دست پدرم دست خدا بود، خدا فرصت حیات داد از شهد شیرین توحید نوش جان کنم

      خدایا سپاس‌گزار تو هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      سلام زهرای عزیز

      تبریک می گم بهت برای این رهایی زیبا و حال خوشت که با کامنتت به هممون انتقال دادی. پیش دخترم نشسته بودم و کامنتت رو می خوندم و کلی تلاش کردم که جلوی اشکای شادیم رو برای این حس رهایی بگیرم.

      چه مثالهای خوبی از بچگیت داری واقعا خدا چقدر مهربونه و چه موارد فراوانی تو زندگی هر کدوممون هست که متاسفانه به مرور زمان فراموشش می کنیم. البته که هرچقدر فراموشی در مورد اتفاقات خوب بده ولی کلا فراموشی نعمت بزرگیه و شاید بدون این نعمت زندگی غیر قابل تحمل باشه. قربون خدا برم که انقدر قوانین رو بی نظیر درنظر گرفته. و انقدر ما بنده هاشو دوست داره. فقط کافیه اینو بفهمیم و درکش کنیم اونوقته که مرحله ی دریافت اضافه میشه و رحمت و نعمت خداوند رو با تمام وجود درک می کنیم.

      خیلی برات خوشحالم دوست عزیز و از خدا می خوام به یمن این رهایی انقدر راه جلوی پات بذاره که جبران اون سال‌هایی که تحمل کردی رو بکنه و رو شونه های خدا بشینی و بری به اوج خواسته هات و آرزوهات.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رایحه گفته:
      مدت عضویت: 911 روز

      سلام زهرا جان

      اولین کامنتم رو توی این سایت برای شما مینویسم . امروز که کامنتتون رو خوندم توی خلوت خودم که توی خونه تنها بودم اشک ریختم و اشک ریختم و از خدا بابت این همه مهربانیش سپاسگزاری کردم . ممنون از اینکه با متن عالیت اینقدر حالم رو خوب کردی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سلیمان رفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1393 روز

      سلام بر خانوم نظام الدینی بزرگوار ، خانومی که اینقدر با حرفاش بهم آرامش داد، باز اشکم در اومد ، اشک شوق ، اشک شادی از رهایی شما ، اشک این که چقدر خوب و عالی که آدم روی خدای خودش حساب کنه ، چقدر به من یادآوری کردین بچگیم رو ،چقدر ماهم مثل موسی نجات پیدا کردیم ،یادم اومد مادرام می‌گفت دوران بچگی ات خیلی ضعیف شده بودی خدا تو رو برگردوند،خدا خدا خدا ،

      این جمله ای که نوشته بودین

      وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی (تو رو برای خودم آفریدم)

      بغضم رو ترکوند ،

      بابا ما با چنین خدایی طرفیم ،

      من از خدام و به سوی خودش برمی‌گردم ، راستی اینم بگم دقیقا الله اکبر اذان داشتم کامنت شما رو می‌خوندم به خودم گفتم این صلات

      ما نماز میخونیم تا به آرامش برسیم

      من با این کامنت خیلی دلم قرص و محکم شد ،درسهای شجاعت ،رها بودن ، توحیدی بودن رو به من آموخت ،

      واقعا دست مریضا گل کاشتین

      در پناه تنها فرمانده کیهان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد درخشان گفته:
      مدت عضویت: 1926 روز

      سلام خانم نظام الدینی

      چقدر زیبا دست به قلم شدید از مثالتون در مورد حس مادر بودن از حس فرزند از حس قربانی شدن و قوطه ور شدن در مسائل و مشکلات زندگی

      خیلی خوشحالم که این روزها حالتون عالی هست و به حس عاشقانه کودکی برگشتید و دارید از زندگیتون لذت می‌برید خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمد درخشان گفته:
      مدت عضویت: 1926 روز

      سلام خانم نظام الدینی

      چقدر زیبا دست به قلم شدید از مثالتون در مورد حس مادر بودن از حس فرزند از حس قربانی شدن و قوطه ور شدن در مسائل و مشکلات زندگی

      خیلی خوشحالم که این روزها حالتون عالی هست و به حس عاشقانه کودکی برگشتید و دارید از زندگیتون لذت می‌برید خدایا شکرت

      بله این سایت چه محفلی شد برای جمع شدن عاشقان کشف حقیقت و لذت بردن از زندگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3078 روز

      سلام زهرا جان

      بهتون تبریک میگم این رهایى رو ، تیریک میگم وصل شدن به منبع هستى رو که همه چیز خداست.

      نگاهتون بسیار زیباست، خیلى جالب داستان بچگیتون رو گفتید و اینکه در کودکى همه ى ما جاهایى بوده که به مادرامون مثل حضرت موسى وحى شده . دقیقا هم همینه.

      دوست عزیز اتصال همیشگى به رب و فرمانرواى جهان هستى رو براتون آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سارا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1462 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام به زهرای نازنینم

      دختر تو چقدر زیبایی

      چه فرکانس بالایی داری

      عزیزم با اینکه چند دقیقه است باهات آشنا شدم ولی حس می کنم خیلی وقته میشناسمت

      بی نهایت تحسینت می کنم

      این اولین کامنت شما بود که رزقم شد و خوندم

      می دونی زهرا جان من چطوری هدایت شدم به این کامنت؟؟

      زهرا جانم

      با توجه به نشانه ها و اصول زندگیم تصمیم قطعی گرفتم برای جدایی از زندگی 17 ساله ای که همون روز عقد می دونستم اشتباهه ولی ترس هام اجازه نداد مطرحش کنم

      آره زهرا جاااانم منِ سارا هم فراموش کرده که بزرگ‌ترم خداست، منم اون شب مشرک شدم، کافر شدم، نمرود شدم و با دست خودم به زندانی وارد شدم که 17 ساله تو این زندانم… هنوز رها نشدم… چرا؟؟ چون ترس هام مانع شدن…. اما الان تصمیم گرفتم آزاد بشم… به یاد بیارم که بزرگترم خداست… به یاد بیارم که من بی صاحب نیستم

      زهرا جان جالبی قصه می دونی چیه؟؟

      من از اول صبح امروز این ذکر مدام تو ذهنم می چرخید

      (یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیه مرضیه)

      در حالیکه این ذکر رو نمی دونم چند سال پیش کجا شنیدم

      چرا امروز این باید تو ذهنم تکرار بشه؟

      بزار من بهت بگم

      چون من از خدا خواسته که منو به یقین برسونه که تصمیمم درسته

      تا با قلبی مطمئن ادامه بدم

      تا وقتی نشانه ها اومد که قدم عملی بردارم، دیگه هیچ جای شک و تردیدی نباشه

      الان هم به خدا گفتم منو ببر به کامنتی که به جونم بشینه و برام نشونه باشه

      میاره اینجا که بخونم قصه رهایی دوستم رو که قصه اش شبیه زندگی خودمه و این ذکری که تو هم بهش اشاره کردی منو به قطعیت می رسونه

      و باور می کنم تصمیمم درسته

      زهرا جان دیشب کمی حالم بد بود

      نجواهای ذهنم منو برده بودن تو تاریکی

      رفتم حموم تا زیر دوش حالمو خوب کنم

      زیر دوش مدام این بیت تکرار میشد تو قلبم

      ای همه هستی زتو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده

      جالبیش این بود که این بیت هم چند سال پیش شنیده بودم یعنی می خوام بگم ورودی روزهای قبلم نبود…

      خلاصه اومدم بیرون و شروع کردم به نوشتن تو دفترم و بعد هدایت شدم به سریال زندگی در بهشت و دقیقا اونجا این ترانه بود

      اینم لینک پیام دیشبم

      https://elmeservat.com/fa/cross-country-road-trip-season-01-episode-79/comment-page-19/#comment-1578870

      خب خدای مهربونم

      ای دانای نهان و آشکار

      ممنونم ازت که اینقدر واضح بهم نشونه میدی

      که رها میشم از این زندانی که خودم ساختم

      مررررسی ازت دختر که اینو یه روز نوشتی برای تکرار و تمرین خودت

      و الان کلی نور به قلبم جاری می کنه

      و خدا می دونه در آینده چندین نفر از این کامنت ها مسیر براشون روشن میشه

      در پناه خدا باشی عزیز دلم

      برات بهترین ها رو آرزو می کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        زهرا نظام الدینی گفته:
        مدت عضویت: 2403 روز

        سلام سارای عزیزم

        من بارها برگشتم و این کامنت خودم رو خوندم و انرژی گرفتم؛ اما این بار از خوندن کامنت تو مو بر تنم سیخ شد. از این همه هماهنگی از این همه هدایت، دم این خدا گرم!

        دم هر کی به خدا اعتماد کرد گرم.

        مدت‌هاست توی سایت کامنتی نذاشتم البته کامنتی هم نخوندم و دلم هم برای بر و بچه‌های قدیمی تنگ شده بود؛ اما دلم نیومد کامنت تو رو بی‌جواب بگذارم.

        بذار یه چیز دیگه هم بهت بگم؛ من به مدت ده سال حفظ قران کار کردم و حافظ کل قران بودم که البته الان دیگه حفظ نیستم و فراموش کردم؛ اما یه جایی گذاشتم کنار، یه جایی گفتم من می‌خوام فقط به یه آیه قران عمل کنم، فقط یه آیه.

        و من الان سرم بالاست. ساراجان، من با تمام وجودم با تمام وجودم با تمام وجودم به آیه الیس الله بکاف عبده اعتماد کردم. با تمام وجودم‌ها!

        این خدا برای من کافی است و چه عشقی دارم می‌کنم.

        اصلا فکر نکن که دیگه هیچ مشکلی نیست؛ اما این‌قدر این خدا مهر می‌شه و این قدر مهربونی بر سر راحت سبز می‌شه و این قدر با خدا زندگی می‌کنی که همیشه طعم شیرینی از عشق رو توی وجودت حس می‌کنی.

        من اصلا نمی‌گم کاری که می‌کنی درسته یا غلط؛ اما بذار اولین هدیه رو من بهت بدم؛ هر کار می‌کنی، با تمام وجودت به خدا توکل کن

        وقتی بهت می‌گم به خدا توکل کن، یقین داشته باش که آزمایش می‌شی تا صدق ادعات معلوم بشه.

        یک جاهایی توی این مسیر فقط من و خدا بودیم و تمام دنیا جلوی رومون، تمام دنیا، یک جایی چشم باز کردم و دیدم هیچ کس کنارم نیست، حتی بزرگترین حامیان من گفتن که دور ما رو خط بکش؛ اما همون‌ها هم که جلوم قرار گرفتن، پر از مهر بودن؛ اما وقتی می‌گی توکل، قرار نیست خیلی سختی بکشی، همون‌ها که گفتن دور ما رو خط بکش، خودشون اومدن جلو و محبت‌هایی کردن که معلوم بود خودشون نیستن، دقیقا خدا در آن‌ها متجلی شده.

        خلاصه که ساراجانم، توی این مسیر یه چیزهایی می‌چشی که حتی خودت هم تعجب می‌کنی.

        تو توی این مسیر خود خدا رو می‌بینی، شب‌ها به هر غلطی که می‌زنی، داری زیر لب زمزمه می‌کنی: أفوض امری الی الله آن الله بصیر بالعباد

        برات این لحظات شیرین رو آرزو می‌کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          سارا محمدی گفته:
          مدت عضویت: 1462 روز

          بسم الله الرحمن الرحیم

          ٱلَّذِینَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنࣰا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ

          همانها که وقتى مردم به آنها گفتند : لشکر دشمن بر علیه شما اجتماع کرده‌اند ، پس از آنها بترسید ؛《ولی بجای اینکه آنها بترسند》 ایمانشان بیشتر شد و گفتند که خدا ما را کافی است و او بهترین حامى است.

          [سوره آل عمران ، آیه 173]

          وقتی در این آیه تفکر میکنم ، با خود میگویم که واقعا خیلی عجیبه که یه عده بیان و بگن که یه عده به شما حمله ور شدند ، لطفا بترسید ؛ بعد آنها بگویند که “آخ جووون ، یه فرصت دیگه برای ارتقاء درجه ایمان” و بعد این ذکر مقدس را زمزمه کنند که…

          حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ

          به برکت این آیه قرآن یادگرفتم که تمرین کنم تا در مواقعی که جریان تاریکی با چاشنی ترس به من حمله ور میشود ؛ با خود بگویم که “آخ جووون ، یه فرصت دیگه برای ارتقاء درجه ایمان” و این همان معنی “فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنࣰا” موجود در آیه به زبان عامیانه خودمان است

          و جالب است که در آیه بعد این آیه ، یعنی آیه 174 میگوید که…

          فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَهࣲ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلࣲ لَّمۡ یَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءࣱ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱلله وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِیمٍ

          پس با [دستى پر از] نعمت و فضلى از خدا بدون آنکه آسیبى به آنان برسد ، بازگشتند و خشنودىِ خدا را پیروى کردند و خدا داراى فضل و کرمى بزرگ است.

          [سوره آل عمران ، آیه 174]

          یعنی در ادامه همان آیه و بعد از آن ذکرِ زیبا که به برکت آن کنترل ذهن کردند و توجه خود را معطوف به قدرت بی کرانِ فرمانروای کیهان کردند ، چنین نتیجه ای برایشان رقم خود که حتی یک خطُ و خش هم بروی بدن آنان نیفتاد و از آن اتفاق ، دست پر برگشتند.

          امیدوارم این ذکر زیبایِ قرآنیِ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ زمزمه لب های ما شود تا در لحظاتی که ترس بر ما چیره میشود ، به برکت این ذکرِ مقدس ؛ کانون توجه ما متوجه قدرتمندترین حقیقت عالم شود و….

          چقدر این آیه قرآن زیباست که خدا به حضرت موسی و هارون میگوید…

          قَالَ لَا تَخَافَاۤ إِنَّنِی مَعَکُمَاۤ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ

          خدا به آن دو گفت که مترسید ، همانا من همراه شما هستیم و همراه شما میشنوم و میبنم…

          [سوره طه ، آیه 46]

          حال همین حقیقت نهادینه شده در وجود موسی، خودش را در جلوی دریا نشان داد وقتی که سخن همه در مورد هلاک شدن به دست لشکریان فرعون بود ، ایشان با قاطعیت تمام میگوید که…

          کَلَّاۤ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ

          هرگز چنین که میگویید نیست ، همانا خدا با من است و مرا هدایت خواهد کرد…

          [سوره شعراء ، آیه 62]

          ====================

          سلام مجدد نازنین بانو

          اینم هدیه خدا فردای روزی که شما بهم هدیه دادین

          اونم از طریق دستش آقای رضا احمدی

          https://elmeservat.com/fa/cross-country-road-trip-episode-222/comment-page-15/#comment-1559070

          ببین این خدای وهاب چه فضل و کرمی داره!!

          آخه چطوری می تونم ازش سپاسگزاری کنم

          که اینقدر عالی بهم کد میده

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سارا محمدی گفته:
          مدت عضویت: 1462 روز

          سلام و صد سلام به روی ماهت نور خدا

          ممنونم بابت هدیه ارزشمندت

          که اولین هدیه ام بود

          واقعاً این روزها هدایتی دارم روی باورهای توحیدیم کار می کنم

          خدا برای من کافیه

          کافیه

          قطعاً کافیه

          تحسینت می کنم که تصمیم گرفتی به جای حفظ کردن آیه ها، به آیه ها عمل کنی ، آیه ها رو زندگی کنی

          عاااااااشقتم دختر

          مررررسی ازت که وقت گذاشتی و برام نوشتی و این هدیه ارزشمند رو بهم دادی

          خدا اراده کرده بر آسانی ها

          اگر من اجازه بدم

          اگر من از جلوی راهش برم کنار

          با وجود خدا همه ی مسائل قابل حل هستن

          به طرز عجیبی آرامش دارم و کاملاً مثل روز برام روشن که روزهای خوبی در راهه… می دونم که اون حس شیرین رو تجربه خواهم کرد…

          زهرا جاااانم

          نمی خوام موقع مرگ، حسرت اینو داشته باشم که چرا تو زندگی که باب میلم نبود به خاطر شرک ها و ترس هام موندم

          زهرا جااااانم

          مررررسی دختر

          در پناه نور خدا باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد علی گفته:
      مدت عضویت: 2335 روز

      سلام زهرا خانمه عزیز

      با خوندن کامنتت چشمام پر از اشک شد.

      میدونی دیشب نمیدونم ساعتای 3 شب یه خواب عجیبی دیدم….

      وقتی بیدار شدم…یه آیه بهم الهام شد..این آیه رو شاید من دوبار خوندم..فقط خونده بودمو ازش رد شده بودم.

      بهم گفت یا ایتها النفس المطمئنه

      سپاسگذارم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    هر کجا نوری است، ز انوار خداست

    سلام و درود بر استاد گرانقدر و همه عزیزانم

    خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت اینهمه لطف و مهربانی. بابت اینهمه همزمانی. بابت نشانه از پشت نشانه در زندگیم. بابت هدایت ها و احساسش در لحظه لحظه زندگیم!

    استاد آگاهی ها و درسهای این فایل به قدری زیاد است که میتوان راجع به آن ساعت ها و حتی روزها نوشت و باز هم نوشت!

    اما می خواهم با احساسم همزاد شوم و از انرژی و فرکانس بالای اول صبح بهره بگیرم و بنویسم.زیرا هرگاه در زندگیم به این حس بها داده ام و عمل کرده ام نتایجش بی نظیر بوده است.

    امروز برام اصلا یه حس و احساس دیگه داشت! صبح ساعت 3:50 دقیقه از خواب بیدار شدم، سرحال.نماز خوندم و چایی دم کردم؛ سری به سایت زدم که ببینم فایل جدید اومده دانلود کنم یا نه که دیدم فعلا خبری نیست. جواب پیام دوست عزیزم مارکو (محمد فتحی که بصورت هدایتی وقتی دنبال یه فایل توحیدی میگشتم پیداش کردم) رو دادم و رفتم برای انجام روتین روزانه ام. تمرین کد نویسی رو انجام دادم و آماده میشدم برم سر کار که متوجه شدم امروز پنجشنبه است! و نه تنها پنجشنبه ها تعطیلیم بلکه امروز تعطیل رسمی هم هست!. گفتم از فرصت استفاده کنم و چکیده جلسه چهارم دوره کشف قوانین زندگی رو در دفترم نت برداری کنم به همین دلیل لپ تابمو روشن کردم که بنویسم ولی یه حسی گفت قبلش یبار دیگه سایت و چک کن و وقتی صفحه اصلی را باز کردم و یبار رفرش کردم، دیدم همان لحظه فایل توحیدی 9 اومد رو سایت!خیلی خوشحال شدم از اینکه اولآ فایل جدیده و دومآ از اینکه فایل توحیدیه!

    اینروزها زندگیم حول و حوش توحید در چرخشه و هر روز برایم انگار معجزه میشه! استاد اصلا نمیشه حس و حالتو وقتی در مدار توحید میچرخه توصیف کنی! جنس این احساس؛ حس این احساس؛ آرامش این احساس؛ رضایت این احساس؛ دلگرمی این احساس انگار از جنس دیگه ایه که با هیچ واژه و کلامی نمیشه بیانش کرد.به همین خاطر باز هم به این حس گفتم سمعآ و طاعتآ. می نویسم همین مقدار که درک کردم.(با اینکه روحیه کمالگرائیم میگفت چند بار فایلو گوش بده، سوره قصص و طه رو بخون بعدش بیا کامنت بنویس! ولی من گفتم مینویسم و به وقتش این دو سوره رو هم میخونم تا ذهنمم راضی کرده باشم تا پارازیت نندازه خخخ)

    ===============================================================

    استاد وقتی بیت زیر رو خوندی و میگفتی این شعر خیلی هماهنگه با قوانین الهی و موهای تنتون سیخ شده

    وحی آمد کاین چه فکر باطل است// رهرو ما اینک اندر منزل است

    این مصرع که رهرو ما اینک اندر منزل است یعنی اینچیزی رو که ما به تو گفتیم،آن اتفاق افتاده است! رو گفتی، بی اختیار اشکایم سرازیر شد.

    یاد کامنتی که در جواب نسیم زمانی عزیز دیروز در سایت نوشته بودم افتادم که به همین نکته اشاره کرده بودم که خداوند قبل از اینکه ما بخواهیم اجابت کرده؛ اتفاق افتاده و کار انجام شده است ولی ما نمی بینیم چون با چشم عقلمون داریم نگاه میکنیم!

    نتیجه اتفاق افتاده شاید ما هنوز ندیدیمش ولی از طرف خداوند اتفاق افتاده و باز این همزمانی ها را نشانه ای دیدم در این مسیر توحیدی و تقویت باورهایم.( که لینکشو در پائین قرار میدم)

    https://elmeservat.com/fa/what-is-your-tolerance-level/comment-page-18/#comment-1189146

    ================================================================

    پردهٔ شک را برانداز از میان /// تا ببینی سود کردی یا زیان

    چه قشنگ گفتید: شک و تردید بزرگترین دشمن توکل و ایمانه.

    و در ادامه به خودم میگم شک و تردید بزرگترین دشمن توحیده! و اصلا «توحید» با عقل جور و هماهنگ نیست .

    راهی که توحید پیش روی ما قرار میده برای ذهن قبل فهم، روشن و واضح و منطقی نیست.زیرا توحید از قلب که جایگاه خداست نشات میگیره و با ذهن که جایگاه شیطانه در تضاد است. این سوال رو از خودم می پرسم که آیا کاری که مادر موسی انجام داده را میتوان با عقل توجیه کرد؟ آیا من جرات عمل به چنین الهامی پس از گذشت قرنها از این اتفاق را دارم؟ به خداوند سوگند اگه نمیگفتند این داستان کلام خداست، من میگفتم فیلم هندیه! هنوز هم درکش نکرده ام و ذهنم مقاومت داره چه برسه به اینکه به چنین الهامی عمل کنم! و چقدر ایمان میخواد؟ چقدر وجودت باید سراسر تجلی خداوند و ایمان باشه تا جایی برای شیطان نمانه؟

    هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم بیشتر به این گفته استاد میرسم که همه چیز توحیده؛همه چیز توحیده؛همه چیز توحیده! به خدا قسم همه چیز توحیده.مگه میشه ما بعنوان تجلی ذره ای از وجود الهی بتوانیم دور بمانیم و جذب این آهن ربا و مغناطیس عظیم هستی نشیم و عزت داشته باشیم؟ بها و ارزش داشته باشیم؟شان و منزلت و هویت داشته باشیم؟…

    وقتی زندگی بزرگانی که منشاء اثر و خیر بوده اند رو بررسی میکنیم میبینیم دلیل ماندگاریشان همین نگاه توحیدی ای بوده که داشته اند.آنچه ما انسانها رو از هم متفاوت میکنه داشتن همین نگاه توحیدی است.

    =================================================================

    اگر بخواهم فایل رو اینگونه جلو ببرم قطعآ کامنتم به درازا میکشه و از حوصله عزیزان خارج. به همین دلیل به نکات کلیدی فایل در ادامه برای یادآوری به خودم اشاره خواهم کرد.

    * وقتی خدا بخواهد، سطح آب از گهواره؛ برای موسی بهتر می شود. سیلاب مثل پرستارش میشود و امواج دریا مثل مادرش!

    * خداوند آنچیزی می شود که ما میخواهیم؛ آنچیزی می شود که ما بهش نیاز داریم!

    * چه باک اگر هیچ کسی در زندگیمان نباشد، ولی خدا باشد! اگر خدا را داشته باشیم همه چیز و همه کس را داریم. زیرا خداوند برایمان هم چیز و همه کس می شود! برای همینست که می گوئیم همه چیز توحید است.

    * چقدر این الگوی تکراری در زندگمان دیده ایم که در روزهای سخت زندگی وقتی با جون و دل به خداوند متوسل شدیم، وقتی از همه جا بریدیم و خدا رو صدا زدیم ، خدا دستمون رو گرفته و نجاتمان داده ولی چقدر زود فراموش کردیم انگار اتفاقی نیفتاده! به قول قرآن انگار هرگز درخواست نکرده ایم! و عهد و پیمانمان را به سادگی فراموش کردیم.

    * داستان نمرود داستان همه ماست! همه ما در وجودمان یک نمرود و فرعون داریم که داره ناسپاسی میکنه! نعمتو میبینه ولی شکرگزاری نمیکنه! هدایت و میبینه ولی بهش عمل نمیکنه!

    * هرگز ما قادر نیستیم اپسیلونی از نعمت هایی که خداوند بهمون داده را ببینیم و بابتش شکرگزاری کنیم. یکی از دعاهای همیشگی زندگیم این باشد که خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتر به من بده زیرا هر چقدر بیشتر سپاسگزار واقعی باشم؛ نعمت های بیشتری را دریافت خواهم کرد.

    * نگاه انسانی به خداوند به جای داشتن نگاه سیستمی به خداوند و جهان؛ ریشه خیلی از مشکلات بشر است.همون نگاهی که سبب میشه وقتی چیزی رو بدست میاریم بگیم خودم بدست آوردم و وقتی ناکام ماندیم آنرا به دیگران نسبت دهیم. دقیقآ عین مثال پیدا کردن جای پارک که استاد مثال زدند. زیرا خداوند رو به چشم انسان می بینیم که نمی خواهیم بدهکارش باشیم! یا فکر می کنیم اگه خداوند این درخواست ما رو برآورده کنه، ممکنه درخواست دیگمون رو براورده نکنه. چون میگه نکنه پرو بشیم! اصلا خودم رو میگم تا قبل از آشنایی با استاد به دلیل غرور و جهلم از خداوند چیزی نمی خواستم! میگفتم خودش میبینه اگه بخواد میده! مبادا بدهکارش بشم یوقت!!!(خدایا شکرت که هدایتم کردید و از جهل و ظلمت نجاتم دادی)

    * به اندازه ای که سرمان جلوی خداوند پائینه؛ به اندازه ای که نعمت های خداوند رو می بینیم و درک میکنیم و سپاسگزاری میکنیم بابت آنچه که به ما داده، به همان اندازه خداوند ما رو در برابر غیر خدا سرافراز و سربلند میکنه.

    خدایا بی نهایت سپاس و شکرت بابت بارش باران و رحمت و نعمت الهی ات که نشانه دیگری بود براین فایل الهی.دست مریزاد استاد و مریم جان، بی صبرانه چشم انتظار فایل های توحیدی بعدی هستیم.یاجق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 239 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2633 روز

      سلام اسدالله عزیز شیرمرد روزگار

      چه قدر دیدگاهت رو دوست داشتم

      علم و‌آگاهی خلاصه کردن توانایی ارزشمندیه …

      به نظرم حال خوبی که شما داری تمام زندگیت رو پر از نور و عشق الهی میکنه وقطعا کرده

      متشکرم از اینکه با عشق نوشتی و با اشتیاق خلاصه هاتو کپی می کنم داشته باشم

      دم شما گرم، در ضمن عکس پروفایلت هم بسیااار بسیااار زیباست، حتی خانوم عزیزم هم گفت چه قدر پروفایل قشنگی..

      دلت به سبزی سبزه های پشت سرت….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود سید علی جان خوشدل عزیز

        سید علی جان گفتم اینروزها نشانه ها و سورپرایزهای خداوند در زندگیم تمامی ندارد.شاهد از غیب رسید! نمی دانی با کامنتت چقدر باورهای منو جابجا کردید!

        پیامتو دیدم باز اشکم جاری شد. این سومین باره که اشک می ریزم. الان که داشتم مینوشتم صدای اذان از گلدسته مسجد و از گوشی کنار دستم به گوشم میرسه. مگه میشه اینها رو نشونه ندید! مگه میشه اینها رو اتفاقی دونست!

        سید جان چند روز پیش در محل کارم داشتم کامنت هاتو میخوندم؛ یهو خدا بهم گفت چرا برای تمرین کدنویسی نمیکنی که سید علی خوشدل برات کامنت بنویسه؟!

        منم گفتم چشم چه چالش و تمرینی ازین بهتر که خدا بهت تمرین بده!

        صبح دوشنبه طبق معمول زود بیدار شدم و اولین خواسته ای که در دفترم نوشتم این بود که دوست دارم سید علی خوشدل برایم کامنت بگذارد. راستش وقتی که داشتم مینوشتم نجواها اومدن و گفتند بنویس لایکم کنه ولی به خودم نهیب زدم و گفتم وقتی خدا گفته کامنت بگذاره من کی هستم بگم لایک کنه؛ خدا خودش دست سید علی رو میگیره و برام مینویسه! در همین گفتگوهای ذهنی بودم که یاد کامنت یاسمن زمانی عزیز افتادم که تو کامنتش اشاره کرده بود به آیه 21 سوره مریم:

        قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ وَلِنَجْعَلَهُ آیَهً لِلنَّاسِ وَرَحْمَهً مِنَّا ۚ وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا

        گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی) و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است. و من از آنروز هر صبح این جمله را با خودم تکرار میکنم که هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ (انجامش برای خدا آسونه) و به همین دلیل زیر خواسته ام این عبارت تاکیدی رو نوشتم و قلبم آرام گرفت.

        این اتفاق برایم رخ نداد ولی خواستمو خط نزدم! ایمان داشتم چون خدا گفته محقق میشه.و سعی کردم خواستمو تقویتش کنم! چجوری؟ می اومدم با حس خوب کامنت هاتو میخوندم. هر شب همسرم قبل از خواب بمن میگفت یه کامنت خوب برام بخون و من حتما یکی از کامنت های شما رو با صدای بلند برای دختر و همسرم میخوندم. و خیلی استقبال می کرد بگونه ای که اسم شما و چند نفر از اعضای فعال سایت رو بلد شده. امروز تو کامنتم نوشتم باز هدایت اومد کامنتتو اینجور بنویس و نذار برای بعد ظهر و گفتم چشم.همینها رو که میدونم مینویسم.وقتی کامنت ها اومد رو سایت دیدم چه جالب کامنت من و شما در یک صفحه افتاده و همون لحظه گفتم خدایا دمت گرم من امروز هم فرکانسم با سید علی و گفتم این اولین نشانه است. کامنتتو که خوندم و لایک کردم و طبق معمول ذخیره کردم چون هر بار که کامنت میذاری من کلی چیز یاد میگیرم و نبوده کمتر از سه چهار بار کامنتتو نخونم! وقتی دیدم لایک کردید کامنتمو باز خدا رو شکر کردم گفتم خدایا شکرت این دومین نشونه و راضی شده بودم اگه امروز کامنتت نیاد دفعه دیگه میاد! و وقتی دیدم بعد چند دقیقه کامنتت هم اومد دیوانه شدم. کامنتتو نخونده گریه کردم. نمیدونم چی بگم.چطور حق بندگیشو ادا کنم. حتی زبانمم الکنه در برابر لطف و سخاوت و بزرگیش. فقط اشک میریزم قلبم صیق بخوره کمی آروم بشم. کمی خودمو پیدا کنم.چقدر این روزها خداوند باورم رو به خالق بودنم در زندگیم قوی تر کرده . کامنتت فرسنگ ها باورهامو به خالق بودنم به اجابت شدن خواسته هام از جانب خداوند قوی و پررنگ تر کرد. سید علی جان کامنتت چنان قدرتی به من داده که هر نجوایی رو بتونم باهاش ساکت کنم. چنان ایمانی بمن بخشیده که هر لحظه بگویم هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ. چنان لذتی بخشیده که همواره شیرینیش را در وجودم احساس میکنم.و چنان باوری بخشیده که ایمان دارم با کریمان کارها دشوتر نیست.

        سر سلامت رفیق؛ شیرینی این لحظه زندگیم به توان 1000 نوش خودت و همسر عزیزت عادله جان. از خداوند بزرگ و بخشنده می خواهم همواره زندگیتان سراسر نور، سراسر عشق و لبریز از سعادت و خوشبختی باشد.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
        • -
          فهیمه پژوهنده گفته:
          مدت عضویت: 2166 روز

          سلام دوست ارزشمندم

          سلام اسدالله عزیز

          چقدر برات خوشحالم، چقدر خوشحالم خدا از صبح همش منو به سمت کامنت های تو هدایت کرده و نشد دیگه ردپا نزارم. اصلا منم دیوانه شدم با این همزمانی ها. با این اتفاقات و این خلق هایی که اینقدر قشنگ قلب مون رو باز میکنه. واقعا سپاسگزارم برای وجود تو، برای وجود سیدعلی خوشدل، برای وجود محمدهای سایت، فهیمه های سایت، برای وجود یاسمن و محمدرضا و حمید و سعیده و رضوان…وای که نمیدونم چطوری اسم بچه ها رو بیارم. واقعا سپاسگزارم برای ردپاهای زیبایی که این روزا من فقط تحسین ات میکنم و گاهی با صدای بلند میگم آفرین ماشالله اسدالله زرگوشی عزیز. آفرین…

          نوش روحت این حس و حال زیبات و این حس خالق بودن و قدرتی که از جود خدا حس میکنی.

          نوش روحت اسدالله جان

          چقدر این جمله ات رو لازم داشتم همش فکر میکردم یک چیزی تو نوشتن تمرین ستاره قطبی هام و شکرگزاری هام کمه. چقدر جمله ساده اما قدرت مندیه…

          هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ (انجامش برای خدا آسونه)

          واقعا سپاسگزارم ازتون واقعا سپاسگزارم برای وجودتون.

          ارادتمند شما فهیمه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1275 روز

            سلام و درود بانو جان

            ممنونم از لطف و محبت همیشگیتون فهیمه جان. تبریک بهتون میگم بابت باورهای توحیدی تون! زیرا کامنت های این روزهای من حول و حوش توحید میگرده و باورهای توحیدی شما سبب شده به این کامنت ها هدایت بشی. امیدوارم آن کامنت ها و کامنت های عادی دوستان عزیز هدایتگر بیشتر ما باشد به سمت توحید و درک و لمس بیشتر خداوند در زندگیمان.

            نوشته بودید…چقدر جمله ساده اما قدرت مندیه…

            هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ (انجامش برای خدا آسونه)

            بله واقعآ این جمله برای من خیلی درس داشت و هر روز با خودم تکرارش میکنم.معرف این آیه شریف دو کامنت پائینتر داره ما رو نگاه میکنه خخخخ . یاسمن عزیز این آیه قرآن رو به ما معرفی کردن و من از آن بعنوان یک مانترای قدرتمند در زندگیم استفاده کردم که قدردان و سپاسگزارش هستم.

            فهیمه خوش تیپ ممنونم که وقت گذاشتید و کامنت هامو خوندید و برایم نوشتید. در این مسیر زیبا برایت توحید؛ سلامتی ؛ سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیزم.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          یاسمن زمانی گفته:
          مدت عضویت: 2401 روز

          سلام به اسداله عزیز!

          هم کامنت خودتون و هم این پاسخی که برای سید علی عزیز نوشتین مو به تنم سیخ کرد… و تمام مدت با لبخند بزرگی روی لبم داشتم میخوندم. اتفاقاً همین امروز شما رو هدایتی توی تلگرام دیدم و خدا رو شکر کردم به خاطر داشتن دوستان توحیدی مثل شما!

          چقدر شیرینه که آدم بتونه با تکیه به خدا و باور به اینکه همه چیز برای خدا آسونه خواسته هاشو از کوچک تا بزرگ خلق کنه. این حس خوب گوارای وجودتون!

          حالا یه چیز جالب براتون بگم…ما هم انقدر توی صحبت هامون با مامانم و خواهرام اسم شما و دوستان عزیز دیگه هست، همون خواهرزاده م تینا که یک بار در موردش براتون نوشتم، از ما یاد گرفته به شوخی هِی میگه: “ئه، من یه کامنت از آقای زرگوشی دارم!” :)))))))))))

          خلاصه که بی نهایت فضای شیرینه این سایت توحیدی، این استاد بی نظیرِ متصل، و این جمع دوستانه که باز هم به قول سید علی عزیز که در جواب کامنت خواهرم نسیم نوشته بود “با اینکه کیلومترها از هم فاصله داریم، گرمای قلبمون به هم میرسه!”

          در پناه حق!

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1275 روز

            سلام و درود یاسمن جان

            خدا رو شکر!

            همیشه تو لبخند روی لب من میاوردی با آن خنده قشنگت. یبارم خدا رو شکر من باعث شدم بخندی خخخ

            خدا رو شکر که چنین خانواده ناب و توحیدی دارم. سپاسگزار خداوندم بابت حضور تک تکتون در زندگیم. شکر گزار خداوندم بابت همزمانی حضورم در سایت با شما عزیزان.

            اتفاقآ پری روز که هدایت شدم به فایلش ، تلگرامو نصب کردم و آنجا دیدم ایموجی گذاشته بودی.روی ماه تینا خانوم این فرشته های زمینی رو جای من ببوس (کلی ایموجی بوسه).

            یه چیزیم من بگم کمی بخندی؛ اتفاقآ دخترم شینا (هم وزن تینا خخخ) یه روز که داشتم برات کامنت مینوشتم اومد بغل دستم و گفت میخوام پروفایلتو نگاه کنم و منم نشونش دادم و ازم سوال کرد این دوستت کجاست و چکار میکنه؟ خخخ منم گفتم کاناداس و دانشجوه و داره کار میکنه (نمیدونم درس گفتم یا نه خخخ) بعدش میره پیش خانوادش تو آمریکا (آخه با دیدن فایلهای سفرنامه عاشق آمریکا شده و میگه من از اینجا میرم خخخ) حالا هر چند وقت یبار سراغتو میگیره و میپرسه اون دوستت نرفت آمریکا؟ انگار از تو بیشتر عجله داره (ایموجی دست رو پیشونی خخخ) خلاصه یاسمن بدون پیگیر داری شدید خخخ

            جمله قشنگی که از سید علی نوشته بودی منو به این فکر فرو برد چقدر نقل قول های عزیزانم برام شیرین و قشنگه. واقعآ گرمای وجود همه عزیزان رو میشه اینجا از کیلومترها و مایل ها فاصله احساس و لمس کرد. فاصله ها هرگز نتونستند بین دل ها فاصله بندازن.

            یاسمن جان اینجا بهشته! اصلا نمیشه با هیچ جای دیگه ای تصورش کرد چه برسه به مقایسه!

            گاهی توی اطاقم، خانمم صدام میزنه کجایی چکار می کنی؟ منم با صدای بلند میگم به قول سعیده در حال انجام صلاتم! و این واژه ها وارد زندگیمون شدن و انگار تو واقعیتم با شما عزیزانم دارم زندگی میکنم و این از برکت وجود استاد و این سایت الهی است.

            یاسمن عزیزم امیدوارم بهترینها برات رقم بخوره و در زمان مناسب و در مکان مناسب کنار خانواده ات باشی و من هم مژده این وصلتون رو به دخترم بدم خخخ.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          رضوان یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2230 روز

          به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

          سلام به اسداللهِ اسدالله

          حالتو خریدارم.

          چقدر هم زمانی هایت رو دوس دارم و قوت قلب است برایم.

          اسدالله عزیز سپاس گذارم که اینقدر دلی و زیبا می نویسید.

          من تو انجام تمرین ستاره قطبی خیلی مشکل داشتم، یعنی صبح که بیدار می شدم، می گفتم خب حالا من چیزی یادم نمیاد، تازه یادم هم بیاد اصلا نمی تونم حس بگیریم، بالفرض هم حس گرفتم مگه اتفاق میفته؟

          و می‌نوشتم ولی کم و بیش میشد، و اون هم بیشتر مسائل روزمره که احتمال وقوع اش بیشتر بود و مرا راضی نمی کرد.

          تا اینکه دو هفته پیش فکر کنم بود تو کامنت یکی از بچه ها خوندم که برای برآورده شدن اون خواسته یه هفته فرصت میذارند یعنی تا یه هفته برمیگرده میبینه تیک خورده یا نه؟

          و این باعث شد تا تمرین رو با لذت بیشتری انجام بدم و بیشتر خواسته هام تیک بخوره.

          ان شاءالله لحظه‌ای بی یاد خدا نباشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1275 روز

            سلام و درود رضوان جان

            مرررررسی عزیز. شما خودتون به منشاء این حال خوب فراوان دسترسی دارید و به همه هم از این حال خوب می بخشی، فروختن این حال خوب نزد شما زیره به کرمان بردن است!

            راجع به دوره قانون آفرینش واقعیتش من تنها دوره ایه که لاک پشتی دارم میرم جلو و به خودم تعهد دادم عجله نکنم هر چند گاهی وقتها احساس کردم از این وره بوم افتادم خخخ

            رضوان جان این دوره رو به نظرم جدی تر بگیر.چرا؟ انگار ما رفتیم کلاس اول ابتدایی و داریم الفبا یاد می گیریم! اگه حروف رو خوب بلد شدیم آنوقت به راحتی نیتونیم جمله سازی کنیم و بعدش با جمله سازی متن و انشاء بنویسیم. یا مثل یادگیری رانندگه! وقتی رانندگی یاد گرفتی آنوقت برات فرقی نمیکنه از امیدیه بری ماهشهر یا بری اهواز یا بری بوشهر. فقط اراده میکنی و اتفاق میفته!

            بنابراین سعی کن تعهد 30 روزه رو با همون حس و حال و روشی که استاد شایسته گفتند انجام بدی تا آماده بشی برای جمله سازی و بعدش متن نویسی! من خودم دو ساعت قبل از رفتن سر کار بیدار میشم تا بتونم روتین روزانمو انجام بدم قبل رفتن. که یکیش کد نویسیه.

            در کامنت های جلسه اول من چند کامنت گذاشتم در مورد روشی که تست کردم و برام جواب داده میتونید بخونید و ایده بگیرید. آخرین و ارزشمندترین چیزی هم که خلق کردم در گام دوم خلق خواسته هام؛ درخواست نوشتن کامنت از طرف سید علی خوشدل بود که به لطف خدا دیروز محقق شد و باور خلق کنندگی مرا فرسخ ها جابجا کرد. احساسی شبیه احساس استاد در کلاس های دانشگاه بندرعباس! مطمئنم با روح لطیف و احساس خوبی که ازت سراغ دارم میتونی به راحتی خواسته هاتو خلق کنی. مراقب خوبی هات باش.به قول سعیده جان قلب فراوان.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
        • -
          وجیهه بانو گفته:
          مدت عضویت: 1832 روز

          هزاران درود به برادر خوش قلبم

          اقای اسدالله عزیز

          دیروز کامنت تون رو خوندم اینقدرررررررر زلال و قشنگ نوشته بودین که فقط تونستم تحسین کنم و امتیاز بدم و نشد که پاسخی در خور این‌همه صافی قلب تون و خلوص نیت تون بزارم….

          از صبح با همسرم در مورد بچه های سایت صحبت میکردیم و اینکه جنس بعضی کامنتها متفاوت تره…

          انگار پر نور تر….

          خالص تر….

          دلنشین تر…..

          زلالتر…..

          و بیشتر بوی خدا میده….

          بوی عشق…

          بوی لطف دریافت شده از منبع لایزال الهی…

          و چقدر خوشحالم که خداوند رزاق عزیز روزیم کرده هم کلام با برادری بشم از جنس خودش از نور…

          بهتون بارها و بارها تبریک میگم

          که یک گام دیگه از مدارتونو طی کردین خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

          و ممنونم بابت این آیه ایی که در کامنت تون مرقوم کردین:

          قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ وَلِنَجْعَلَهُ آیَهً لِلنَّاسِ وَرَحْمَهً مِنَّا ۚ وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا

          گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی)…….

          و ممنونم که امروز بهم یاد دادین این جمله جادویی رو تکرار کنم

          هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ (انجامش برای خدا آسونه)

          خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

          خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

          خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

          سپاس بابت این کامنت پر از آگاهی تون…

          الهی غرق عشق و نور الهی باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 840 روز

          به نام خدای که به شدت کافی هست

          سلامممم به برادر عزیزم اسداله عزیز

          سلامم به قلب بزرگ و خداگونه ات

          رفیق میدانی من چقدرر دوستت دارم ؟؟

          من چقدررر مشتاق شنیدن شگفتی های زنده گیت هستم

          چقدرررر خوشحال میشوم میبینم برادرم غرق نور و عشق خدا شده

          چرا (من ) ما فکر میکنم خدا برای مان کافی نیست

          چقدرررر خدا هم برای مان کافی هست

          خدا همه چیز میشود

          خدا بهترین رفیق برای ما میشود

          خدا غذا میشود

          خدا همه چیز میشود

          خدا شادی های زنده گی مان میشود

          خدا احساس خوب میشود خدا اشک شوق میشود خدایاااااااا کروررر کروررررر شکرت

          میدانی برادر عزیزم من چند بار آمدم این کمنتت را بخوانم ولی هی دلم میگفت هنوز وقتش نرسیده پاکیزه که این کمنت را بخوانی

          انگار خدا برای این لحظه و این نجوای زهنیم نگهداشته بود

          که برایم بگوید پاکیزه بگذار همه دنیا برود ولی من هستم

          بگذار هر کس هر چی دلش خواست در باره ات فکر کند من هستم

          بگذار روزگار هر چی خواست انجام بدهد ولی من هستم

          من هستم من برایت کافی هستم

          عزیز من معبودم تو چقدررر برای مان کافی هستی

          من هم پای خواسته هایم جانانه ایستاد میشوم تا به چشم دل بیبینم که جهان چگونه برایم رام میشود

          که جهان چگونه برای مان سرخم میکند

          و میگوید فرمانبردارم من آماده ام .

          چون ما خالق هستیم

          چون ما روح بزرگ خدا هستیم

          ما تکه از خدا هستیم

          و برای خدا همه چیز آسان هست

          «« عاشقتمممممم خدایااااا»»

          اسداله عزیزم

          برادر پر مهرم

          میدانی من با تمام وجودم حس میکنم که چقدررررر شما مهربان هستین چقدررر قلب شما پاک هست

          چقدرررررررر روح شما پاک و قلب تان صیقل شده هست

          چقدررر ایمان تان را دوست دارم

          چقدررر تک تک کامنت های تان را دوست دارم

          رفیق مهربانم از خداوند برایت

          بهترین های عالم را میخواهم

          الهی در آغوش خدا چنان غرق حس حال خوب شوی غرق عشق خدا شوی

          که از در دیوار عشق خدا و ثروت خدا را جانانه حس کنی

          الهی زنده گیت پر شود از مهر خدا

          لبخند خدا هر لحظه پشت پناهت باشد

          راستش با خودم همین لحظه فکر داشتم

          چی بخواهم از خدا برایت ؟

          تو که خدا را داری مگر چیزی هست بالاتر از خدا ؟

          خود خدا را عشق خدا را برایت میخواهم

          الهی کرور کروررررر شکرت

          شاد باشی رفیق خوبم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

      قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿5٩﴾

      بگو: همه ستایش ها ویژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک او قرار می دهند؟ (59)

      سلام به آقا اسدالله عزیزم، به بنده ی برگزیده ی فرمانروا …

      رحمت و نعمت کامنت شمادر بهترین زمان و مکان ،به روحم نشست…

      از بودنتون،از تلاشتون,از هماهنگی ذهن و روحتون،از قلب روشنتون،از نشر سخاوتمندانه ی علم و آگاهیتون ازتون سپاسگزارم …

      بازم یک زنگ تفریح دیگ..و بازهم سعیده ای که از شاگرد زرنگ کلاس،به درک بهتری از حرفای استادش رسیده ….

      ممنونم ازتون بی نهایت …

      این تیکه از کامنتتون،چراغ های خاموشی رو در سرم روشن کرد که توسط نجواهای شیطان خاک گرفته بود ….

      چه باک اگر هیچ کسی در زندگیمان نباشد، ولی خدا باشد!اگر خدا را داشته باشیم همه چیز و همه کس را داریم.زیرا خداوند برایمان هم چیز و همه کس می شود

      برای همینست که می گوئیم همه چیز توحید است.

      چه باک اگر این روز ها از آدم های اطرافم،کسی منو نمی‌فهمه ؟

      چه باک اگر نزدیک ترین آدم ها،دور و دورتر میشن؟

      چه باک که متهم میشم به خودخواهی؟به گوشه گیری؟

      مگر من از خدا،خودش رو نخواسته بودم؟

      مگه در صدر تموم خواسته هام ازش،توحید رو نخواسته بودم ؟

      چرا از حرف های بقیه،تعجب میکنم؟

      چرا نگران شدم؟

      مگه من شبیه نودونه درصد جامعه م که انتظار درک ازشون دارم؟

      خداروصدهزار مرتبه شکر برای داشتن این غار حرا و این دوستان توحیدی نزدیک به قبل و روح و جانم ….

      ممنونم ازت برادر توحیدیِ زاگرس نشین من

      با لبخندی عمیقی برات مینویسم که این آرامش رو مدیون دست خداوندی هستم که اون رو برگزیده …

      این تیکه از کامنتتون

      و در ادامه به خودم میگم شک و تردید بزرگترین دشمن توحیده! و اصلا «توحید» با عقل جور و هماهنگ نیست.

      راهی که توحید پیش روی ما قرار میده برای ذهن قبل فهم، روشن و واضح و منطقی نیست.زیرا توحید از قلب که جایگاه خداست نشات میگیره و با ذهن که جایگاه شیطانه در تضاد است.

      کلی از احساس گناه من رو برد به دَرَک :)

      الهی که تموم غم هاتون و نجواهاتون همینجوری از بین بره …از طریق بینهایت دستان فرمانروا ….

      قلب فراوانِ فراوانِ فراوانِ خواهرتون از زیر آسمون شمال ایران رو پذیرا باشید ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود بر فرشته زمینی خدا

        دیروز یاسمن نوشته بود ازین به بعد سعیده لقب سعیده نورانی بدهیم و دیدم چقدر انتخاب به جا و خوبیه. کار خدا اینجوریه وقتی برای کسی خوبی میخوای خدا اونو به خودت بر می گردونه.

        سعیده جان عزیز خوش آمدید؛ به خانه خود آمدید.

        سعیده جان باید حق بدی به اطرافیانت عزیزم! اینقدر فرکانست رفته بالا و با خداوند عشقبازی میکنی که والا منم رفتم موتور گازی گرفتم دنبالت میام ولی به قدم های تو نمی رسم خخخ

        ولی جان من خوشحال نیستی از اینکه دیگران نمی فهمنت! والا به خدا یکی از نشانه های درست بودن مسیرت همینه! من هر وقت تو این موقعیت ها قرار میگیرم فقط لبخند میزنم و خدا رو شکر میکنم. اگه اینها نباشند از کجا میفهمیدی مسیرت درسته یا نه؟ نشانه از این واضح تر! نمیخواد قلب نازنینتم درگیر کنی! خداوند کارش درسته عزیزم. لبخند بزن مثل همین لحظه ای که داری کامنتو میخونی! لبخند بزن و بگو اوکی حق با شماست. خلاص

        اون بندگان خدا چه می دونن تو تو چه فازی هستی؟ مدارت چیه؟ کجا داری سیر میکنی؟ کی هدایتگرته؟ مگه غیر از اینه که تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی؛ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

        با همین فرمان برو جلو عزیزم. کلی فرشته اینجا منتظرن شما کامنت بذاری و حالشون و خوبتر کنی. اونام که تو فرکانست نیستن به خودشون ظلم می کنند و خودشون رو ازین نعمت محروم می کنند.

        لذت ببر ازین بهشتی که داری! یساله شمال نرفتم اصلا نگم برات. قدر اونجا رو الان بچه های جنوب و کویر می دونن. تجربه باران در تابستون بخدا نعمتیه که 99 درصد ایران آرزوشو دارن. غروب با همسر و دخترم رفتیم دوری زدیم دخترم میگفت کی میبریمون مسافرت؛ گفتم بزودی میریم قبل از شروع مدرسه ها. هر سال دوبار میرفتیم ولی امسال به دلیل تعهدی که داده بودم نشد. مراقب خوبی هات باش؛ ممنونم با همه مشغله هات وقت گذاشتی و برایم نوشتی و این صفحه رو نورانی کردی؛ قلب فراون برای خواهر نورانیم.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        صحرا دختر طبیعت گفته:
        مدت عضویت: 2680 روز

        سلام به سعیده ی عزیز ، دوست خوب و توحیدی ام

        همیشه نوشته هایت را می‌خوانم و هزاران بار تحسین ت میکنم که آنقدر موشکافانه در جستجوی یافتن ی ورژن بهتر از خودت هستی…

        چقدر خوب می‌نویسی

        چقدر به قرآن مسلط هستی…

        چقدر آرامش درونت ، هماهنگی روح و جسمت…

        چقدر صلح درونی ات قابل تحسین هست…

        چقدر قلبت باز شده برای دریافت آگاهی های نابِ الهی

        چقدر دارم ازت یاد میگیرم و می‌آموزم و رشد میکنم دوست خوبم…

        و این بازخوردت به نوشته ی اسدلله عزیز و پاسخ او هم برای شما خیلی خیلی خیلی قابل تأمل بود و من نمی خواهم از ازین غار حرا بیرون بیام…

        ↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

        این تیکه از کامنتتون،چراغ های خاموشی رو در سرم روشن کرد که توسط نجواهای شیطان خاک گرفته بود ….

        چه باک اگر هیچ کسی در زندگیمان نباشد، ولی خدا باشد!اگر خدا را داشته باشیم همه چیز و همه کس را داریم.زیرا خداوند برایمان هم چیز و همه کس می شود

        برای همینست که می گوئیم همه چیز توحید است.

        چه باک اگر این روز ها از آدم های اطرافم،کسی منو نمی‌فهمه ؟

        چه باک اگر نزدیک ترین آدم ها،دور و دورتر میشن؟

        چه باک که متهم میشم به خودخواهی؟به گوشه گیری؟

        مگر من از خدا،خودش رو نخواسته بودم؟

        مگه در صدر تموم خواسته هام ازش،توحید رو نخواسته بودم ؟

        چرا از حرف های بقیه،تعجب میکنم؟

        چرا نگران شدم؟

        مگه من شبیه نودونه درصد جامعه م که انتظار درک ازشون دارم؟

        {پاسخ اسدالله عزیز }↓↓↓

        ولی جان من خوشحال نیستی از اینکه دیگران نمی فهمنت! والا به خدا یکی از نشانه های درست بودن مسیرت همینه! من هر وقت تو این موقعیت ها قرار میگیرم فقط لبخند میزنم و خدا رو شکر میکنم.اگه اینها نباشند از کجا میفهمیدی مسیرت درسته یا نه؟ نشانه از این واضح تر!

        نمیخواد قلب نازنینتم درگیر کنی! خداوند کارش درسته عزیزم. لبخند بزن مثل همین لحظه ای که داری کامنتو میخونی! لبخند بزن و بگو اوکی حق با شماست. خلاص

        اون بندگان خدا چه می دونن تو تو چه فازی هستی؟ مدارت چیه؟ کجا داری سیر میکنی؟ کی هدایتگرته؟ مگه غیر از اینه که تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی؛ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

        آنها کنار هم گذاشتم و بارها و بارها خواندم و خواندم و خواندم ، هر دو مطلب چنان در اعماق وجودم راه پیدا کرده که سیراب نمی‌شوم…

        خدای خوبم فرمانروا تو هستی ،

        تو قدرتمند ترینی…

        تو عالم ترینی…

        من جاهل و نادانم و به هر خیری از جانب تو فقیرِ فقیرِ فقیر هستم

        دوست خوبم الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1290 روز

          صحرای نازنینم،رفیقِ غار حرای من

          سلام بروی ماهت

          ازت سپاسگزارم برای تموم تحسینت که تجلی قلب روشنته

          چقدر زیبایی…چه اسم زیبایی…چه قدر دلنشینی دختر(چشم های قلبی فراوان)

          دوست نازنینم ،شما برای من دست خدا شدی

          نقطه ی آبی شما در بهترین زمان و مکان به دستم رسید و یک هدایت بود از طرف الله

          ازت ممنونم برای روشنی قلبت،برای وصل شدنت به فرمانروا،برای اینکه وقت ارزشمندت رو برام گذاشتی و نوشتی

          دوستت دارم دختر

          برات بهترین هارو میخوام

          به امید دریافت بیشترِ نقطه ی آبی پر از عشق از شما

          به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت دختر طبیعت،دلنشینِ دوست داشتنی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            صحرا دختر طبیعت گفته:
            مدت عضویت: 2680 روز

            سلام سعیده توحیدی مهربانم

            سعیده متعهد ، عملگرا و با ایمانم

            ممنون برای دعای زیبا و انرژی خوبت( ی عالمه قلب سبز)

            سلام منو از تهران ، بعد دیدن طلوع زیبای خورشید و نیایش صبحگاهی از گوشه اتاق دنجم که آرامشش با صدای پرنده ها دو صد چندان شده و پر از نور و عشق خداوندی که در قلبم بود و همیشه هدایتم میکرد ولی من نادان و جاهل بودم می‌شنوید…

            بعد این کامنت می‌خوام یوگا کنم ، چرا که ارتباط زیبایی بین جسم و روحم برقرار میشه و ترکیبش با آگاهی های این سایت توحیدی و با توجه به ظرف وجودی ام داره قدم به قدم رشد میکنه.

            من هنوز اون طفل نوپایی هستم که داره تاتی تاتی می‌کنه و دوست داره زودتر دستش رو به دیوار بگیره و بعد بدون اون وابستگی ها، مستقل و آزاد و رها و با آرامش در مسیر توحیدی قدم برداره…

            چقدر خوبه که به آیه های قرآن مسلط و آگاه هستی و همیشه تو را تحسین کردم و میکنم ، سعیده دوست داشتنی که از بچه های زرنگ درسخوون هستی که هم شیطنتش می‌کنه و هم درسش رو میخونه.

            امیدوارم روزت پر باشه از اتفاقات قشنگ الهی

            به قول یکی از بهترین دستان خداوند ، شاگردم( علی دوست داشتنی) که با داداش آراد که بهشون میگم عشقولی های چلاندنی :

            شنبه شروع هفته ، خدا یادم نرفته

            ذکر لبم همیشه یا رب العالمین

            الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2070 روز

      سلام بر شیرمرد خدا

      اسداله عزیز و توحید منش

      از همین فاصله میتونم زلالی دلتو حس کنم و صدای قلبتو بشنوم وقتی با خدا و برای خدا میتپه

      خیلی لذت بردم از کامنت زیبات اما در پاسخی که به کامنت من دادی که چرا به ما گفتند به حرف دلت گوش نکن و ببین عقلت چی میگه!؟

      حقیقت اینه که انسان دو دیدگاه متفاوت به تمام وقایع و حقایق داره

      یک دیدگاه فیزیولوژیک و مادی

      و یک دیدگاه متافیزیکی و فرا مادی یا همون معنوی و روحانی

      و خب اونایی که پیرو فرامین عقل و ذهنشون هستند ، قطعا همه چیزو در چهار چوب منطق و تحلیل های ذهنشون جستجو و تفسیر میکنند و نتیجه هم که معلومه( همین زندگی نکبت بار)

      سوالی که پیش میاد اینه که پس ذهن چه به درد میخوره؟ خدا که بیهوده چیزیو خلق نمیکنه؟

      جواب من اینه: ذهن مثل شیر مادر بسیار مفیده اما تا زمانی که به دوسالگی برسه و بعدش مسیر تغذیه به سمت غذاهای متنوع و سنگین تر میره و شیرمادر میشه غذای ممنوعه.

      ذهن تا یه جایی با تو میاد تا زمین نخوری از یه جایی به بعد زمینت میزنه( مثل چرخک های کمکی دوچرخه) همین که بتونی تعادل دوچرخه رو حفظ کنی باید اون چرخک هارو جدا کنی و الا سر پیچ ها به زمین گیر میکنه و تعادل زندگیتو بهم میزنه و زمین میخوری.

      اینجاست که نوبت به دستورات شهودی و الهامات قلبی میرسه که یک خط مستقیم به خداست و دو یا چند تا فرشته هم مامور به اجرا شدند( که بزودی اونارو هم میبینی)

      ذهن که ساکت نمیمونه اما میشه که نادیده گرفته بشه و تا گوشتو تیز نکنی صدای قلبت شنیده نمیشه

      اینجا صحبت از یک ماهیچه تپنده نیست بلکه صحبت از یک سیستم بسیار پیچیدست که با کائنات خداوند در ارتباطه و مثل یک بیسیم مستقیم صدای خدارو بهت میرسونه

      اینجاست که باید به حرف دلت بکنی چون اون دیگه دلت نیست ، فرامین الهی و دستورات خداونده

      (یا همون نفس مطمئنه)

      « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی »؛ تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگار بازگرد در حالی که هم تو از او خوشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در‌آی، و در بهشتم وارد شو.

      بله «روح آرام یافته» یا ضمیر مطمئن ، بزرگترین عبادتگاه عالمه

      باید که تقدیس بشه و بزرگ شمرده بشه و این تن به واسطه اون عزیزه

      حالا که توحیدی شدی از این بعد فقط به حرف دلت گوش کن

      دل جاییه که خدا با تمام عظمتش اونجاست

      یعنی داری به فرمان خدا گوش میدی جناب زرگوشی

      و گوشی رو که جز سخن خدا رو نمیشنوه باید طلا گرفت تا زرگوش شد.

      سراسر عشق باشید و مملو از آگاهی خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      سلام به دوست توحیدی اسدالله عزیز!

      دم شما گرم که مثل همیشه خوب نوشتی و نکات عالیی رو تو کامنتت یادآوری کردی… منم دقیقا با اون بیت وحی آمد کاین چه فکر باطل است اشکام سرازیر شد… و اصلا حالم منقلب شد… خدا داشت با من حرف می زد با شما حرف می زد دقیقا اینا در مورد تک تک ما صادقه انگار خدا داره با تک تک ما رودررو صحبت می کنه… خدایا تو چقدر عشقی…

      کامنتها رو که می خونیم می بینیم دنیا چقد پره از همزمانی ها. من که فایل رو گوش دادم برام جوابی بود به درخواست دیشبم که تو کامنتم نوشتم و دوباره اینجا تکرارش نمی کنم، برای شما دقیقا یه همزمانی بوده برای تایید کامنت دیروزتون به نسیم… و برای کلی دوستای دیگه ای که کامنت گذاشتن یا نذاشتن به نوع دیگه ای همزمانی بوده. مرسی که لینک کامنت رو گذاشته بودی. دو روز گذشته خیلی سرم شلوغ بود و خیلی وقت نکرده بودم کامنت بخونم و الان رفتم و کامنت شما رو خوندم چقدر هم دلنشین بود.چقدر تحسین می کنم درک شما از قوانین رو. واقعا آفرین به شما که انقدر خوب داری کار می کنی و انقدر خوب کامنت می نویسی. ممنونم از وقتی که می ذاری و با کامنتهات کلی نکات مهم رو بهمون یاداوری می کنی. راستی تو کشف قوانین هم همکلاسی هستیم پس. البته من هنوز تو جلسه ی 3 هستم.

      امیدوارم خدای مهربون به همه مون این نعمت شکرگزاری بیشتر رو عطا کنه و ظرف وجودمون رو بزرگتر کنه.

      در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود سمیه عزیز

        هر بار که من از هر کدام از اعضای این خانواده بهشتی کامنتی دریافت میکنم تصویر همه اعضای خانواده ات تو ذهنم مجسم میشه و همتون رو عاشقانه دوست دارم.

        در دوره کشف قوانین من جلسه چهارم هستم. خوشحالم که همدوره یه عزیزانی چون شما هستم. اول دوره به خودم قول دادم به هیچ وجه عجله نکنم تا نهایت بهره رو از دوره ببرم و میدانم این دوره ایه که من باید تا آخر عمرم باهاش زندگی کنم و یاد بگیرم و عمل کنم.امروز برای من روز مهمی بود. در جواب کامنت سید علی خوشدل عزیز دلیلش را نوشتم و با خلق این خواسته ام با دست پر میرم برای نوشتن تمرین جلسه چهارم استاد.موقع ارسال دیدگاهم سیستم چند بار خطا از ورد پرس گرفت و به همین خاطر چند بار ویرایش کردم و سند کردم و بار آخر پیام داد دیدگاه تکراریست و وقتی کامنت ها رو نگاه کردم دیدم سه بار دیدگاهم فرستاده شده و اجازه حذف یا ویرایش نداره. گفتم حتما خیریتی توش هست شایدم واقعآ یکبار تشکر کردن کافی نباشد و به همین دلیل سه بار کامنتم رفته! کامنت سید علی رو که نگاه کردم دیدم ساعت 19:44 فرستاده شده و آخرین پیام منم 21:44 دقیقه ارسال شده که اینم برام نشانه ای بود و شاید دلیل تکرار دیدگاهم همین ست شدن ها باشد. جالبه برام دو دیدگاه قبل تائید نشدن خدا رو شکر و دیدگاه سوم که 21:44 دقیقه بود تائید و منتشر شده!!! (این قسمت رو در ویرایش اضافه کردم!) آیا ایمان نمی آورید؟!(خطاب به خودم)

        نسیم جان اگه آگاهانه زندگی کنیم و متوجه اتفاقات دور و برمان باشیم همواره شاهد این نشانه ها و همزمانی ها خواهیم بود و حضور خداوند رو در لحظه لحظه زندگیمان لمس خواهیم کرد.همین کامنتی که ارسال شده ساعتش رو دقت کنی خودش یه نشونه است!(اینم در ویرایش اضافه شده)

        ممنونم بابت کامنت قشنگت و نکاتی که اشاره کرده بودید.کامنت هاتو با عشق میخونم و دنبال میکنم. برایتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام و درود فراوان به برادر عزیزم اسداله جان. که از صمیم قلبم دوستش دارم. اسداله عزیز بارها کامنتتو خوندم و تحسینت کردم، بارها به یادت بودم و میخواستم برات کامنت بنویسم ، حتی دوبار هم کامنت نوشتم ولی توی لحظه ارسال یه حسی منو منصرف میکرد.

      ولی یه ندایی همیشه اسم قشنگت رو بیادم میآورد و توی ذهنم میگفتم حمید خیر سرت تو با اسداله توی سفرنامه، با هم همسفر بودین، چرا براش کامنت نمیذاری.

      امیدوارم این کامنت به پایان برسه و با موفقیت ارسال بشه.

      یه نکته که به ذهنم رسید بگم اینه که بقول استاد ذهن مثل یه اسب چموشه، اگه بتونی رامش کنی خوب سواری میده به آدم ولی اگه رام نشه سوار خودش رو میزنه زمین. به نظرم میرسه ما از منافع و توانایی های ذهن غافل شدیم و یه برچسب نجواگر شیطانی بهش زدیم. عیب ذهن همینه که مثل همون مثال اسب چموش رام شده است. شیطان میاد یه صدای ناهنجار ایجاد میکنه، یه وسوسه، و این این اسب چموش دوباره رم می‌کنه و شروع می‌کنه به لگد زدن. اگه ما با هدایت قلبی مون بتونیم این اسب چموش رو رام نگه داریم ، شیطان نمیتونه این اسب رو رم بده.

      و یه جمله ای بسیار زیبا توی کامنتت نوشته بودی که چقدر لذت بردم و به دلم نشست (اصلا «توحید» با عقل جور و هماهنگ نیست. راهی که توحید پیش روی ما قرار میده برای ذهن قبل فهم، روشن و واضح و منطقی نیست) آره واقعاً همینطوره که شما نوشتی. بقول استاد توی جلسه اول قدم اول میگه «ابزار ذهن منطقه»، ذهن با منطق همه چیزو میخواد تعریف کنه. این منطق از کجا میاد از تجربیات گذشته، از فرهنگ و جامعه و خانواده و نظام آموزشی. یعنی منطق ذهن میگه دو دوتا چهارتا. ولی اگه قلبت بگه پنج تا یا هشت تا، میگیم قلب و هدایت اشتباه میکنه. چون با تجربیات و منطق ذهن دو دوتا همیشه و همیشه چهارتاست ولاغیر…

      ولی اگه جریان هدایت الهی بهمون اثبات کنه که اگر اراده الهی باشه دو تا دوتا تحت فلان شرایط میتونن بسادگی تبدیل به هشت بشن اونم نه یکبار بلکه چندین بار اونوقت همین قاعده میشه منطق جدید ذهن. اونوقت در پاسخ دو دوتا همین ذهن میگه هشت تا.

      حالا این مثال دو دوتا یه مثال ساده بود. شما یه نگاهی بنداز به مباحث مختلف علمی، اموزشی، فرهنگی ، شعر و موسیقی و ادبیات، دین و مذهب، سیاست، حتی فیلم های سینمایی، علم ریاضیات و فیزیک و مکانیک یه عده بشدت دارن با همین ابزار منطق علیه یه عده دیگه بحث میکنن و هر کسی داره تلاش می‌کنه موضع خودش رو بر حق جلوه بده.

      خب اگه منطق نجات دهنده بشریت بود پس این همه بحث و درگیری و کج فهمی از کجا اومده؟

      برای ما حکایت فرق داره، ما معتقدیم این ذهن ما ضعیف و ناتوانه و باید از هدایت قلبی پروردگار عالم کمک بگیریم. ولی چند درصد جامعه اینجوری فکر میکنن؟؟

      خود خداوند میگه «و اکثرهم لا یشعرون ؛ لا یفقهمون ؛ لا یعقلون ؛ لا یشکرون؛ لا یتفکرون ؛ لا یومنون» اینه حکایت کار اکثریتی که فقط به قدرت ذهن خودشون تکیه میکنن.

      نتایج شون هم هست که هر از گاهی یه نفر میاد تا چقدر متضرر شده چون بر اساس منطق ذهن خودش عمل کرده.

      انگار حمید امیری پر حرف نمیتونه کوتاه بنویسه…

      سالهای جوانی یه مستند میدیدم در مورد بشقاب پرنده ها، سالهای بعد از جنگ دوم جهانی و اوایل دوران جنگ سرد یه سری اشیاء پرنده ناشناس توی آسمون ایالات متحده مشاهده شد، بنام UFO. شئ پرنده ناشناس. کلی پروپاگاندا درست شد. منجمله اینکه اینها زمینی نیستن. از فضا اومدن. ولی یه شخصی بنام آندره ایپ که مهندس برق بوده(فکر کنم) به ماجرا شک می‌کنه و میگه این یه سازه ساخت دست بشره. و با چند تا سیم پیچ و باتری یه میدان مغناطیسی درست می‌کنه و سیم پیچ رو‌ روی هوا شناور نگه میداره. آندره ایپ اواخر عمرش یه مصاحبه داشت که می‌گفت من خبر داشتم ارتش آمریکا هم داشت توی زمینه UFO ها یه سری کارهای تحقیقاتی میکرده، که UFO بسازن، یکی از اعضای اون تحقیقات یه شخصی بود بنام سرگرد کیهو از نیروی هوایی آمریکا. و در ادامه یه سری فیلم ها از مصاحبه سرگرد کیهو پخش شد که این بزرگوار پرچمدار پروپاگاندای فرازمینی بودن UFO ها بوده. و با دلیل و مدرک و منطق داشته اثبات میکرده که اینها موجودات فرازمینی هستن. خلاصه ماجرا اینکه سرگرد کیهو داخل نیروی هوایی و زیر نظر CIA پروژه ساخت UFO رو برعهده داشت و بیرون از مجموعه و توی تلویزیون و رادیو سردمدار پروپاگاندای فضایی‌ها برای منحرف کردن افکار عمومی.

      آره ابزار منطق نه تنها ناتوانه، بلکه به راحتی گول میخوره. این یه نمونه اش بود. وای به شیطان رجیم که چطوری میتونم این ذهن رو با نجوا گول بزنه یا اعمال غلط انسان رو براش زینت ببخشه.

      خدا رو صد هزار مرتبه شکر که تونستم برات کامنت بنویسم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی اسداله عزیز.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود بر حمید حنیف

        رفیق من و تو با هم این حرفا رو نداریم.من وشما و سعیده با هم فعالیتمون تو این سایت الهی شروع کردیم و با هم داریم یاد میگیریم و رشد می کنیم.

        دیدی میخوای بری دیدن فامیل یا دوستی قبلش خبر میدی، ساعت و روزشو مشخص میکنی و کلی زمینه سازی میکنی قبل رفتن ولی خونه یه کسایی که خیلی با هم فابریکین از این مقدمه چینی ها نداری و به محض تصمیم عملیش میکنی چون میدونی هر وقت بری هر زمان که بری طرفت معذب نمیشه و ازت استقبال میکنه. احساسم به تو و سعیده همینه! یعنی اگه بخوام بیام به دیدنتون کلید میندازم میام تو مثل خونه خودم!

        انگار من و تو نمیتونیم کوتاه کامنت بنویسیم خخخ همین کامنتت از کامنت های اصلی هم طولانی تره! انگار گذر زمان و احساس نمی کنیم وقتی الهام میاد و واژه ها به صف میشن پیاده بشن.

        صبح هدایت شدم به کامنت های سید حبیب حافظان و همسرشون وجیهه بانو. خیلی لذت بردم از کامنت هاشون. اونجا سید حبیب همین بحث ذهنو پیش کشیده بود و وقتی کامنتت رو خوندم بازم گفتم خدایا حکمتتو شکر برای این همزمانی ها. خواستم کامنتو کپی کنم اینجا ولی خدا گفت لینکشو بذار تا حمید هم کامنتو بخونه و هم کامنت های این زوج عاشق و توحیدی و مثل خودت غرق لذت بشه منم گفتم سمعآ و طاعتآ

        https://elmeservat.com/fa/practical-monotheism-9/comment-page-10/#comment-1190504

        چیزی که میتونم اضافه کنم اینه که حکایت عقل و ذهن برای من بگونه ای همان حکایت اصل از فرع است. وقتی این دو تا در یک راستا باشند ذهن کارشو درست انجام میده چون تضاد و تعارضی وجود نداره. مشکل ما از جایی شروع میشه که بین این دو کشمکش و تعارض بوجود میاد. این تعارض نشون میده ذهن از مسیر قلب خارج شده لذا یه میانجی لازمه تا ذهنو به مسیر قلب هدایت کنه هر چند که ذهن لگد بندازه و مقاومت کنه. ولی اکثر جامعه چون با این نیرو و احساس بیگانه اند طرف ذهنو میگیرند و میگن مگه دیوانم؟ خدا به من عقل داده؟!؛ مغز خر که نخوردم!!! …

        این قسمت رو در ویرایش اضافه کردم . حمید جان امروز چیزای زیادی راجع به ذهن یاد گرفتم. این دیدگاه سید حبیب عزیزم نکات خوبی اشاره میکنه که خوندنش خالی از لطف نیست.

        https://elmeservat.com/fa/practical-monotheism-9/comment-page-2/#comment-1190823

        ممنونم حمیدجان که برام نوشتی و کلی وقت گذاشتی و تایپ کردی؛ همواره کامنت هاتو دنبال میکنم و پروفایل های قشنگتو میبینم.در پناه خداوند باشی حمید جان، روی ماهتو از دور میبوسم (قلب فراوان).یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1351 روز

      بنام الله مهربان

      سلام خدمت اسدالله عزیز

      چقدقشنگ نوشتین ومن باخوندن کامنتت چقداشک شوق ریختم

      چقدخداوندبمن نعمت داده ولی من ناسپاسی کردم گفتم فلان چیزواگه بدی حالم بهترمیشه وقتی فلان نعمت بهم داد بازگفتم اینوکه همه دارن فلان چیزوبده بازداد گفتم اینم که همه دارن .

      باخوندن کامنتت یاد 8سال پیش افتادم که حدود 12سال بامشکل دیکس کمردست به گریبان بودم پیش بهترین ارتوپد ها .دکتراعصاب وروان مشهد رفتم

      همه میگفتن تنها راه چارش عمله ولی من یه حسی همیشه بهم میگفت عمل ن حتایادمه آخرین دفعه که رفتم 8سال پیش دکترمشهد اینقدرحالم خراب بود ودردداشتم که ازحرم تامسافرخونه منوباویلچربردن

      فرداش رفتیم دکتر عکس ام آر آی گرفته بودم نشون دادم

      دکترگفت فقط بایدعمل کنی برات اورژانسی مینویسم برو بیمارستان امدادفردا اوضاعت وخیمه توچجوری میتونی راه بری هرآن احتمال داره نخاعت پاره بشه چون اینقدمهرهای کمرت بهش فشاراوردن که اندازه مو باریک شده. خانمم بنده خداخیلی ترسیده بود.نامه بیمارستان ازدکترگرفتیم ازمطب امدیم بیرون رفتیم مسافرخونه به خانمم گفتم جمع کنین بریم گفت فردانوبت عمل داری گفتم من عمل نمیکنم چون هرکی که میشناختم وعمل کرده بود بعدچندوقت دوباره دیکس داشت.یادمه فقط ازاون همه دکترکه رفته بودم یه دکترپیرمرد بنده خدا بهم گفت عمل نکنی چون وقتی عمل کردی مثل کوزه شکسته که بندش زدن میشی ازحالت فابریکی درمیایی. برگشتیم دهات فرداش رفتم سرکار چندروزی یادمه خیلی سخت گذشت باورتون شایدنشه خیلی وقتهامجبوربودم چهاردستپا راه برم ولی چون کاره مردم قبول کردم بایدتحویل میدادم. بابیل میکانیکی داشتم کانال حفرمیکردم روصندلی نشسته بودم ولی عملاازکمربه پایین فلج الانکه دارم مینویسم حتا یاداون روزها اشکم درمیاره.(الله اکبر یه چیزی حالا یادم امدم دقیقا محرم بود یادمه دوروز عاشورا وتاسوعا تعطیل کردم)واقعا ازهمجهاوهمکس بریدم باورتون میشه وقتی میدیدم مردم یادوستانم براحتی راه میرن حسرت میخوردم

      گفتم خدایاخودت کمکم کن هیچ ازت نمیخام فقط بتونم یک باردیگه راه برم چون واقعاراه رفتن بیش از10متربرام امکان پذیر نبود.واشک میریختم شبها موقع خواب ازدرد خوابم نمیبرد لامسب دیکس کمرهیچ دارویی هم نداره..تسلیم شدم باورتون نمیشه معجزه رخ داد خدامنوهدایت کرد به یگروه تگرامی یه بندخدایی یه فایلی گذاشت داخل گروه نوشته بود(درمان معجزه آسای دیکس کمربا5حرکت ورزشی)اون موقع ها تازه بااستادعرشیان فراشناشده بودم وزیادبااین مباحث آشنانبود واصلا استادعباس منش رونمیشناختم. ولی یه حسی بهم گفت این فایل برای من فرساده خدا.ومن کمتراز 10روز سلامتی کاملم روبدست اوردم باورم نمیشدهفته های اول مگه میشه مگه داریم بهمین راحتی اونهمه دردازبین رفت. منی که نمیتونستم کمرم روخم راست کنم چندین برابرای اینکه ببینم واقعاخوب شدم خودموامتحان میکردم یه باریادمه یه وزنه 200کیلویی (جک بیل مکانیکی)رفتم زیرش باشونه هام حرکتش دادم گفتم ببینم درد برنمیگرده واقعا برنگشت و8ساله دیگه من دردی ندارم ومیتونم روز 10کیلومتربدون توقف در سن 41سالگی راه برم.

      واقعاانجام هرکاری برای خدا آسونه. ولی من چقدزود یادم رفته که من تنها ارزوم راه رفتن بوده. حالا میگم سلامتی روکه همه دارن خدایامنوببخش.

      ببخشید که طولانی شد ولی کامنت زیبای توبهم یاداوری کرد که خداسلامتیمو بهم برگردوند. هنوزکه هنوزه خیلی هامیگن چطور توخوب شدی وبااینکه بهمشون اون فایلوهدیه میدم ولی ندیدم کسی مثل من نتیجه گرفته باشه. خدایا زبان من قاصرازبیان این همه لطف ومحبت توس. خدایاچقداین روزها حالم خوبه

      درپناه الله یکتا شادوثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود علی آقا

        نمی دونم چی برات بنویسم رفیق! گاهی وقت ها دوست داری حرفی نزنی و فقط گوش بدی!گاهی وقت ها تو حس و حالی میری که فقط دوس داری اشک بریزی! تو خودت باشی و خلوتت با خدا! هیچکسی هم مزاحمت نشه! حس و حال من موقع خواندن کامنتت همینا بود که نوشتم!

        علی عزیز باز هم کامنتت منو ارجاع داد به به گفته خداوند بخشنده و بزرگ در قرآن که فرمودند:

        هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ یعنی برای من انجامش آسونه! ولی ما نسپاسیم! ما فراموشکاریم! و به راحتی میدون و میدیم دست ذهنمون! میدون و خالی میکنیم تا شیطان جولان بده! چقدر محتاجیم به نگاهش؛ چقدر محتاجیم به هدایتش؛ چقد محتاجیم به نشانه هایش و گرنه از گمراهان خواهیم بود!اصلا هویت و وجود و زندگی ما باتوجه و نگاه اوست که معنا پیدا میکند.

        لذت بردم از کامنتت رفیق؛ مراقب خوبی هات باش.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        نسرین نجفی گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        سلام علی آقا

        من امروز هدایت شدم به کامنت شما عزیزان و کامنتهای قشنگ همتون از اسدالله رزگوشی تا سید علی خوش دل و فرزانه و فهیمه و سمیه و …. و الان هم شما

        در مورد دیسک کمرو درش گفتید و حتما شما دستان خداوندید و از جانب خدا من هدایت شدم به این کامنت لطفا اون ورزش‌هاو حرکات ورزشی و واسه دیسک کمرو بگید از کجا تهیه کنیم به چه صورته

        حق نگهدارتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          علی اسدی گفته:
          مدت عضویت: 1351 روز

          سلام نسرین خانم

          خوشحالم که کامنت من روخوندین ولطف کردین برام کامنت گذاشتی

          خداوندراسپاسگزارم بابت حضورم دراین سایت الهی ودوستان هم فرکانسی

          اگه درگوگل سرچ کنید درمان معجزه آسای دیک کمر

          یه مرد میانه سال هست کلیپ گذاشته ازتجربه خودش وچندتاحرکت ورزشی رواموزش میده من استفاده کردم خیلی تاثیرگذارند

          البته دوره قانون سلامتی هم واقعا بینظیره برای هردردی

          درپناه الله یکتا شادوثروتمند باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2978 روز

      بنام یگانه هستی که هرچه دارم از اوست

      سلام به اسداله عزیز

      احسنت اسداله چقدر از کلمه به کلمه کامنتت لذت بردم

      اینروزها زندگیم حول و حوش توحید در چرخشه و هر روز برایم انگار معجزه میشه! استاد اصلا نمیشه حس و حالتو وقتی در مدار توحید میچرخه توصیف کنی! جنس این احساس؛ حس این احساس؛ آرامش این احساس؛ رضایت این احساس؛ دلگرمی این احساس انگار از جنس دیگه ایه که با هیچ واژه و کلامی نمیشه بیانش کرد

      این تیکه از کامنتت شبیه حس وحال اینروزامه چقدر آرامش دارم وچقدر حالم خوبه دیشب به همسرم میگفتم هیچی نمیخوام فقط خدا را میخوام همیشه هم وقتی دعا میکنم میگم خدایا به قلبم جاری باش چون تو راکه داشته باشم همه چیزدارم الان که برات این کامنت را نوشتم اذان ظهره اینم یه نشانه دوست خوبم سپاسگزار وجود ارزشمندتم کامنتت را با عشق واشک خواندم وباعشق اشک پاسخ دادم مرسی که هستی ونوشتی در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود فهیمه جان

        میدونی چیه فهیمه!بعضی روزها ساعت ها پای لپ تاب میشینم و کامنت میخونم؛ کامنت مینویسم و اشک می ریزم. دیروز و امروز هم از آن روزها بود!

        گاهی نجواها میان میگن بابا بسه دیگه اینجور سوی چشمات کم میشه ها! ولی من میگم اشکال نداره. این اشکا هویته منه! این اشکا قلبمو صیقل میده! این اشکا ناخالصی وجودمو کم میکنه! این اشکا سبکم میکنه!این اشکا احساس بهتر و عمیق تر و طولانی تری بمن میده! اصلا این اشکان که چشممو بینا میکنه و شفا میده!

        …به همسرم میگفتم هیچی نمیخوام! شاید این حرف برای دیگران کلیشه باشه ولی اعضای این سایت خیلی خوب این حرفو درک می کنند. چون دارند اونو زندگی می کنند!

        همه ما با وعده ثروت و درآمد بالا جذب این سایت شدیم و حالا به بی نیازی رسیدیم! قشنگ نیست!!! الان میفهمم چرا خداوند وعده حوری و فرشتگان رو به بندگانش داده؛ قشنگ نیست!!!

        وقتی محرم شدی؛ وقتی لذت وصال و نزدیکیش را چشیدی، آنوقت بی نیاز ترینی! آنوقت مهربانترینی؛ آنوقت بخشنده ترینی؛ آنوقت تجلی خداوند بر روی زمینی؛ آنوقت خداگونه ترینی!

        این حال خوش، این حضور خداوند و این احساس فوق العاده که تائید و امضای خداوند پاشه رو من دیشب با اذان مغرب هنگام نوشتن جواب کامنت سید علی تجربه کردم.و خوشا به سعادتت که آنرا ظهر عاشورا تجربه کردی!

        …دعا میکنم میگم خدایا به قلبم جاری باش! چه دعای قشنگی. چقدر توحیدیه! چه قدر معنای ژرفی داره!

        خدایا به قلبم جاری باش بازم نوشتم تا یاد بگیرم چجور دعا کنم!

        فهیمه عزیز شما که این واژه های قشنگو کنار هم چیدین، شما که حس و حالت اینقد خوبه؛ میشه درخواست کنم این دعا رو در حق منم انجام بدین؟

        مرسی که هستید رفیق؛ مراقب حال خوب و خوبی هات باش . یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فهيمه گفته:
      مدت عضویت: 1959 روز

      درود اسدالله عزیز

      از خوندن کامنتت کیف کردم

      کامنتت برای من پیغامی داشت از طرف الله مهربان

      این بخش کامنتت:

      “وقتی از همه جا بریدیم و خدا رو صدا زدیم ، خدا دستمون رو گرفته و نجاتمان داده ولی چقدر زود فراموش کردیم انگار اتفاقی نیفتاده!”

      یه مدتی هست دنبال جواب یه سوالم

      و دو سه روزه جوابش رو دارم دریافت میکنم

      با این عنوان که چیزی که داشتی رو سپاسش رو نگفتی

      و امروز باز هم خدا توی کامنت شما همونو بهم گفت

      براتون آرزوی موفقیت میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام فهیمه عزیز

        خدا رو شکر که خداوند با کامنتم باهاتون صحبت کرده. اینا حرفای من نیستن ، خدا میگه و من تایپ میکنم.چه سعادتی از این بالاتر که حامل پیام خداوند برای بنده اش باشی!

        فهیمه عزیز کامنتتون این باور رو بار دیگر برایم تقویت کرد که:خداوند قبل از اینکه ما بخواهیم اجابت کرده؛ اتفاق افتاده و کار انجام شده است ! ولی ما نمی بینیم! چون در فرکانسش نیستیم. و وقتی در فرکانسش قرار گرفتیم ، آنوقت دریافتش می کنیم.

        دو تا اسم خدا رو شکر توی سایت زیاد میبینم یکی همین اسم قشنگ شماست و دیگری فرزانه، که گاهی تشخیصشون از همدیگه سخت میشه خخخ.

        امیدوارم هر لحظه خداوند هادی و هدایتگر زندگیتون باشه دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1414 روز

      اسدالله عزیز کامنت سراسر عشق شما رو خوندم و برای چندمین بار اشک ریختم به پهنای صورت!

      خوشحالم برای روشنی دلت،گستردگی قلبت،هدایت های زیبا از جانب خودش،عشق بازی هایت ،دریافت الهامات و گوش دادن هایت!چقدر لذت بخش است این قسمت سایت که علاوه بر فایل های زیبا توسط استاد عزیز،کامنت های از جنس خودش ،از جنس نور و روشنی رو جاری میکنه

      ممنون از وجودتون و از کامنت با ارزشتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود اعظم عزیز

        ممنونم بابت کامنت قشنگت! چه حس خوبی گرفتم ازینکه اینقدر زیبا نوشته بودی. تحسین میکنم قلم توانایی که دارید و واژگان زیبایی که انتخاب کردید.

        خدا رو شکر بابت نزدیکیت به خداوند و ازین بابت بهتون تبریک میگم. نشانه این وصلت و نزدیکی قلب پاک و رقیق تون است. به قول استاد گرانقدر “وقتی به خدا نزدیک میشی لطیف تر میشی” اینو قدر بدونید. این اشکها مقدسند!

        ممنونم اعظم جان که برایم نوشتید.آرزو میکنم این احساس خوبی که منتقل کردید 1000 برابرش از طریق این کامنت برگرده و وجود نازنینت رو لبریز احساس خوب کنه. در پناه خداوند باشی دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      ریحانه گفته:
      مدت عضویت: 2050 روز

      سلام

      من از هدایتی بگم که به کامنت شما شدم تقریبا بعد از یک سال

      من الان دارم دوره کشف را میگذرونم و جلسه ی 4 اش به کامنت شما برخورد کردم و بعد اون لینکی که گذاشتین که برای توحید 9 هست بعد اینکه دقیقا من این روزا به درک باز هم عمیق تری از اینکه روی هیچ کسی جز خدا حساب نکن رسیدم که جواب سوالم بوذ که چرا فلان جا انقدر زود درخواستم اجابت شد اما بعدش چی شد که تا مدت ها خبری از خواستم نبود که دقیقااااا مثال بارز اون ایه ی قران و مثال جای پارک استاد شدم با اینکه وقتی که از امید به همه دست کشیدم و گفتم خداونده که طرف حساب منه قوانین خداونده که ثابته و منم طبق اون قولنین فقط باید روی خودم کار کنم و طرف حساب همه هم همون خداست به من ربطی نداره و خدا خواسته امو در عرض چند ساعت حتی فراتر از انتظارم براورده کرد اما من مشرک و ناسپاس خیلییییییی زود فراموش کردم جوری که انگار اصلا تا به حال از خدا نخواسته بودم و فکر کردم دلیل اجابت خواستم فلانی بوده خودم بودم خوبیه بهمانی بوده فلان حرف بوده فلان کار بوده و جالبه خیلی زود نتایج برگشت واقعا شرک نابود میکنه نتایج رو اصلا اون احساس بدی که تو روی چیزی که فانی حساب کردی یه احساس کنترل و سفت چسبیدن و نکرانی میده این که تحت کنترلت نیست چیزی اما تو خودتو مجبور به کنترلش میدونی چقددددر احساس بدیه ریشه ی تمام ترمزا همین عدم توحیده همین خساب کردن روی چیزا و افراد دیگه اس وگرنه که میگی من میخوام و میشود وعده ی اینم خدا تو قران و با قوانینش داده دیگه خدا خودش میدونه چجوریشو البته این درک هم تکاملیه یعنی من به این قضیه 2 ماه پیش رسیده بودم اما درکم توی این مدار از موضوع حساب نکردن روی غیر خدا در حدی شده که منو به احساس اطمینان و ارامش رسونده به احساس اینکه من پشتیبانی دارم که روی حساب اون دارم زندگیمو خلق میکنم نه رو حساب مامان و بابام و دوستم و فلان شغل و فلان حرف و و وو چقدددد به قول شما حسش خوبه حس ارامش حس یه نفس راحت کشیدن بدون اینکه ته دلت یه حس سنگینی بخاطر غم و ترس و نکرانی بکنی

      تا اینجا تازه اولین نشانه ی هدایتی بود که به کامنت شما شدم

      مورد بعدی اینکه این کامنت روز تولدم بوده مورد بعدی دقیقا اخر کامنتتون نوشتین که بارون داره میاد جالبه امروزم بعد یکسال و 2 ماه که دارم کامنتتون را میخونم هم اینجا بارون گرفت مورد بعدی از اون ایه ی فوق العاده قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ که از روی کامنت کشف قوانین 4 تون اومدم سرچ کردم ببینم برای کدام سوره اس که دو دقه بعد با اباز کردن لینک این کامنت دیدم ایه و سوره را نوشتین وااقعا اگر ادم ترمزی نداشته باشه انا اقول کن فیکون میشه

      درمورد کامنت نوشتن هم من خیلی ادم اهل نوشتنی نیستم و هربارم که استاد میگفت اره کامنت بنویسید و اینا من یه جوری میشدم تا اینکه الهامات بیش از حد خوشبینانه( به قول مریم که من واااقعا عاشق الهامات و زبان الهام های خدای درون مریم جان هستم) و آرامش بخش خداوند امد که مثل استاد که دوره ها و فایل ها رو هر وقت بهش میگیم میاد و روی سایت میزاره توعم همین کارو کن هرموقع که قرار باشه بنویسی من خودم میارمت که بنویسی دقیقا مثل حالا

      اینم بنظرم گفت بنویسم که مقاوتم دارم بهم کفت پس ببین چقدر کامنتات با ارزش هستن کم اما الهامی البته تکاملی دیگه به اندازه ای که روی خودم دارم کار میکنم این الهامات خالص تر و با کیفیت تر میشود

      و درنهایت خواستم ازتون تشکر ویژه کنم هم از شما هم از خدای درون عزیزتون که اومدین و این خواسته ی تحقق یافته تون رو نوشتین و مخصوصا درمورد مخاطب خاص چون من یکی از ترمزام اینه که درمورد افراد خاص نمیشه که البته هی دارم به خودم مثال هاشو میگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود خداوند بر شما دوست عزیز

        ممنونم از اینکه به الهام قلبی تون گوش دادید و خواسته خداوند را عمل نمودی. انگار همین یکی دو روز قبل بود که با خودم گفتم چند وقته کامنتی برام نمیاد و همون لحظه پاسخ اومد که وقتی ورودی نداشته باشی؛ انتظار داشتن خروجی هم نباید داشته باشی! و دیدم درست میگه من چند وقتی است که در کامنت نوشتن در قسمت فایلهای عمومی سایت تنبلی میکنم و همین هم سبب افت فرکانسم شده است. و برایم واضح شده است که نوشتن و بودن دائمی در سایت بهترین؛ بهترین راه کنترل ورودی ها و افزایش فرکانسم است.

        ریحانه عزیز کامنتت برایم نشانه و پیامی از طرف خداوند بود. هیچوقت خداوند دیر نمی کند و همیشه و همواره حواس و نگاهش به ماست. داشتم توی حال جلسه ای از دوره 12 قدم رو با گوشیم نگاه میکردم و نت برداری میکردم که یه استراحتی به خودم دادم و اومدم اتاقم و یه حسی بهم گفت لپ تابو روشن کن و سری به سایت بزن! با اینکه همین چند لحظه پیش قبل پا شدن اینکارو کرده بودم ولی به حسم عمل کردم و وارد سایت شدم و در کمال تعجب دیدم که نقطه آبی کنار اسمم (چشمان خدا) برایم روشن است. با ذوق رفتم رو صفحه کامنت های دریافتی و وقتی دیدم کامنت برای فایل توحید عملی است تلنگر بیشتری خوردم. در هینی که داشتم کامنتتون رو میخوندم صدای اذان هم بگوشم میرسید و این گونه خداوند برایم سنگ تمام گذاشت و نمازی خواندم با حضور قلب و چشمانی خیس و دلی که در مدار اتصال بود. اتصال و کانکت به انرژی ای که بزرگترین و قدرتمندترین و خالق کل هستی است. یبار دیگه اومدم و کامنتت رو خوندم. از توحید نوشته بودی. همان لحظه در ذهنم بولد شد که وقتی به خدا در زندگیمان قدرت میدیم؛ خداوند بهمون عزت میبخشه. میشه راجع به این موضوع ساعتها نوشت و مثال آورد از زندگیمان.

        کامنتت سبب شد دوباره کامنت خودم در این صفحه و بعضی کامنت های دوستان عزیزم رو مرور کنم و خاطرات زیبایی در ذهنم مرور بشه. کامنت خودم رو در جلسه چهارم کشف قوانین خوندم و ممنونم که این کامنت رو برایم در اینجا نوشتید تا نشانه واضح تری باشه برایم و بنوعی منم با پاسخ دادن به این کامنت دوباره در مدار کامنت های عمومی سایت قرار بگیرم و بنوعی آشتی دوباره ای داشته باشم با این قسمت. جالبه بدونید جلسه ای که در حال نت برداریش بودم هم موضوعش در خصوص هدایت و دیدن و عمل به نشانه ها بود. همانطور که برای شما پر از نشانه بود که در کامنتتون گفتید. و این درک و ایمان ما رو به نیرویی که داره کارها و اتفاقات رو اینگونه بی نظیر هماهنگ و مدیریت میکنه و اتصالها رو برقرار میکنه بیشتر و بیشتر میکنه. و چه جایی بهتر از این صفحه برای من که باز مرور کنم و تعظیم کنم و سپاسگزار این قدرت لایزال و بی انتها باشم. از شما هم ممنونم بابت این کامنت زیبا و طولانی ای که نوشتید که خودش پیام واضحی بود برایتون در برابر مقاومت هایی که برای نوشتن دارید. یاد حرفهای دوست عزیزم سعیده جان افتادم که میگفت این ردپاها و کامنت هایی که مینویسیم مانند نوری اند که به کمکمان میان و تاریکی های زندگیمان را محو می کنند. تولدتون هم با تاخیر بهتون تبریک میگم و آرزو میکنم همیشه احساستون به همین زیبایی و به لطافت باران باشد. در پناه حق دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
        • -
          ریحانه گفته:
          مدت عضویت: 2050 روز

          سلام مجدد به شما

          ممنون از جوابی که دادین و جمله ی طلایی « وقتی ورودی نداشته باشی؛ انتظار داشتن خروجی هم نباید داشته باشی!» رو نوشتین

          حقیقتا من دیگه جواب خاصی در جواب کامنت شما نداشتم و همونطور که گفتم خیلی اهل کامنت نیستم اما فقط با گذشتن 4 روز از این جمله ی شما که خیلیی منو گرفت من به درک عمیق تر همین قانون ساده که

          «ورودی = خر‌جی هست »رسیدم البته که رسیدم نه واقعا خدا منو هدایت کرد جوری که دست به عمل شدم و مشخص کردم برای خودم که اهداف من چی هست خوب وردی لازم برای این هدف ها چیه و تماااااام ورودی های دیگه چه خوب چه بد مهم نیستن هررر چی که در راستای این اهدافم نیستن را بستم انشالاه که تو‌کل برخدا و درک بهتر همین قانون ساده ادامه بدم تاا رسیدن به خ‌استم و در‌اقع نتایج سریع تر خالص بشن در این مورد فایل گفتگو با دوستان قسمت 66 حرفای اون د‌وست عزیزمون هم دقیقا این مطلب را میگه ومن تازه الان یه کوچول فهمیدم که استاد درمورد تمرکز و کنترل و وردی اینا چی میگفتن

          و دقیقا طبق الهامی که به شما شد اگر شما خواستتون دریافت کامنت های بیشتره باید توی این حوزه وردی بیشتر داشته باشین وااای که چقد جالبه انگار همش توابع ریاضیه این جهان

          انشالله وقتی نتایج خوب امد با همین یه مقدار درک و عمل بیشتر میام و تو سایت میگم

          بازهم از شما دوست بزرگوار ممنونم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      صحرا دختر طبیعت گفته:
      مدت عضویت: 2680 روز

      سلام به دوست توحیدی خوبم ، اسدالله عزیز

      امیدوارم حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه.

      ممنون برای این کامنت زیبای توحیدی

      ممنون برای حضور ارزشمندت در این جهان هستی که دستی هستی از بینهایت دستان الله مهربان

      ممنونم از استاد و مریم جانم برای ایجاد این فضای الهی ، برای آنان که میخواهند رشد کنند.

      خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت هزاران بار شکر شکر شکر شکر

      دوست خوبم جنس این کامنتت خیلی خیلی متفاوت بود و من چندین بار اونو خوندم و خوندم و خوندم…

      آگاهی های بی نظیری رو دریافت کردم و اندکی به شناخت بهتری از خودم رسیدم ، صحرا قطره نیست در اقیانوس بی کران الهی ، بلکه ذره خیلی خیلی کوچک و اَتُمی ست در این بی نهایت لایزال الهی

      اسدالله عزیزم اون 2 جمله ی شما چنان شخمی در ذهن من زد که به اندازه یک کتاب میتوانم برایت صحبت کنم.

      خداوند آن چیزی می‌شود که ما میخواهیم ، آن چیزی می‌شود که ما بهش نیاز داریم

      به اندازه ای که سرمان جلوی خداوند پایینه ، به اندازه ای که نعمت های خدارو میبینیم و درک می‌کنیم و سپاسگزاری میکنیم بابت آنچه که به ما داده ، به همان اندازه خداوند ما رو در برابر غیر خدا سرفراز و سربلند میکنه»

      حالا این جملات ، منو به تأمل و درک و ارتباط بیشتر فایل توحیدی 6با این جمله استاد انداخت که در فایلی اشاره به نیازهای مازلو می‌کنند و اینکه چرا هر چیز خوب و برند جهانی برای آمریکاست ؟

      واقعا چرا؟؟؟؟؟؟

      آیا غیر از اینه که اونا از این سطح نیازهای فیزیولوژیکی عبور کردند و به قول استاد گذر کردن و….

      این چرایی ها بینگ بنگی در من ایجاد کرد که نگم برات…

      من این مسأله رو باید بپذیرم که من انسان هستم با نیازهای انسانی ، با هزاران باگ و باورهای محدود کننده ،اما اومدم اینجا که خودم رو بشناسم و خداوند منو به خوب جایی هدایت کرده ولی….

      ولی به خاطر ورودی هایی که دریافت کردیم و جا خوش کردند در ذهن ما ، متوجه شدم اون تَه مَه های ذهنم ، صحرا میخواد میان بُر بزنه و تکامل رو رعایت نکنه چون عجول تشریف داره و فکر می‌کنه اگر فلان مسأله و نیاز رو بیخیال و نادیده بگیره و حذفش کنه ، میشه بنده محبوب خدا ، رفتارش توحیدی تر میشه و بهشت برین در انتظارشه ، چون کار زشتی نکرده و گناهی مرتکب نشده…

      چقدر این شعر رو شنیدیم که « در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری ست ورنه هر گبری به پیری می‌شود پرهیزکار »

      حالا حکایت من شده میخواهم اون آدم پرهیزکاره باشم….

      وای خدای من ، من خیلی جاهل و نادانم و به هر خیری از جانب تو فقیرم هستم

      باید بپذیرم که من یک انسان هستم با نیاز های انسانی ، با خواسته های انسانی ، خطا و اشتباه میکنم ، احساس دارم و کامل نیستم…

      آره صحرا بپذیر و بگو که کامل نیستم ، منِ انسان هستم و دارم تلاش میکنم که خوب و توحیدی زندگی کنم و چون اینو هنوز کامل نپذیرفتم سرم پایینه جلوی خدا از سر شرم و خجالت نه توحیدی و تسلیم بودن

      اسدالله جان وقتی متوجه شدم که من به « خدا » هنوز نگاه انسانی دارم و فکررررررر میکنم که نگاهم سیستمی شده ، نمیدونی چه حالی بهم دست داد…

      البته حالی که جنسش رو دوست دارم و چند قدم به جلو اومدم…

      خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت

      آگاهانه این آگاهی رو برای خودم یادداشت کردم و بعد رفتم کتاب « چگونه فکر خدا را بخوانیم » رو دوباره لیزری بخوانم که هدایت شدم به فایل « چرا خداوند بیشتر از ما میخواهد که ثروتمند باشیم »…

      و هدایت های خداوند همچنان ادامه دارد…

      اسدالله ی عزیز برای وجود ارزشمندت هزاران بار شکر شکر شکر ، ممنون که هستی

      الهی که همیشه در مسیر توحیدی و مدار فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش الهی باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1275 روز

        سلام و درود صحرای عزیز

        خوشحالم که بازخورد مثبتی از کامنتم داشتید. اعتبار این کامنتها رو به خودم نمیدم بلکه به خدای خودم میدم زیرا که او گفته و من فقط نوشته ام!

        تحسینتون میکنم صحرا جان که اینقدر خوب روی خودتان کار می کنید و روی آگاهی هایی که دریافت می کنید تامل و فکر می کنید.

        نگاه انسانی به خداوند رو ناآگاهانه هممون داریم! برای همین نیاز است که آگاهانه سیستمی بودن جهان و قوانین را به خودمان یادآوری کنیم تا ملکه ذهنمان شود و باورهای غلطمان در مورد خداوند را اصلاح نماید.

        برایتان در این مسیر زیبا سراسر عشق و نور و رحمت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1843 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم

      سلام کاکا اسداله

      الهی که حال دلت قشنگ باشه چقدر خوبه از صب که اومدک سر کار کامنتارو خوندم روحم خیلی ازیت بود واس اینکه تعهدامو به خوبی انجام نمیدم و روحم درگیر میشه با مغزم و هی باهم دعوا میکنن و من طرفدار روحممم هستم.از امروز صب درگیر این بودم و کامنت میخوندم و بغض میکردم و میگفتم دمتووووووووون گرم دمتون گرممممممممممم.

      امروز صب دیدم یه نقطه ابی دارم باز کردم دیدم رضوان خانوم عزیز خداست …

      این نوشت بود

      سلام آقا حسین عزیز و مومن و موحد و خداجوی…

      واقعا دارم تلاشمو میکنم و از این شرایط خیلی خوشحالممممممم….

      و ازش میخوام کهدر لحظه لحظه زندگیم سپاسگزارش باشم در هررررر لحظه نفس کشیدنم.

      خیلی حال میکنم که اجی سعیده و دادش حمید وقتی مینویسن میگن خدااا بهمون میگه و ما مینویسیم ما با اشنگشتامون تایپ نمیکنیم..

      الله اکبر وقتی اینو میشنوممم ازشون میگممممم خدااااا همیشه پشت و پناهتون باشه و چقدر وصل هستید شماااااا

      یا شما که میگید با خانومم و شینا عزیزم قربونش بشم این عزیز کرده توحیدی رو….

      اینقدر دوست دارم که منننن مننن توری بشم که خانوممم مشتاق بشه که با منم تو این مسیر هم قدم بشه همش به این فکر میکنم که من هنوززز به اون نقطه نرسیدم که تاثیری بزارم روی خانومم مشکل از منه و از خدا دائما هدایت میخوامممممم…..

      و خدارو سپاس گزارمممم برای تک تک لحظاتم خدارو شکر که الان دارم کامنمت میزارم و اینکه امروز از صب تا به الان همش ذکر خدا بود هر جایی که رفتم الهی شکرتتت رب من

      خدایا شکرتتت که تنها قدرت جهانیییییییییییی

      خدایا خودت از وصل شدهااااا قرارم بده

      خدایا هر چیزی که تو زندگیم داره واس اینه که به تو وصل شده ام به اندازه ای که وصل شدم بهم دادی الهی شکرررررت

      خدایا ازت میخوام که از هدایتت شدگان قرارم بدی

      خدایا ازت میخوام که در تک تک لحظاتم سپاسگزارت باشم.

      خدایا ازت میخواممم که فقد فقد تکیه من به تو باشه

      خدایا ازت میخوام که هر کاری که میخوام بکنم تو بهم بگی.

      خدایا ازت میخوامممم که چشمام رو بینا و گوشامو شنواو کنی برای الهاماتت.

      خدایا از میخوام که وقتی میخوام کامنت بزارم با قلبم و تو بهم یبگی بنویسسس.

      خدایا ازت میخوام که تویه مسیرت ثابت قدمم کنی

      خدایا ازت میخوام که مسیر رو برام روشن کنی

      خدایا ازت میخوام که نگاهم رو پاک کنی از شرک

      خدایا تو تنها منبع رزق تنها منبع سلامتی تنها منبع ثروت تنها منبع روابط تنها منبع عشق تنها منبعی

      به قول قران میگه خدا مردم دور تو جمع کرد ای پیامبر خدا این کار برا تو کرد

      خدایا ازت میخواممممم از خودت تنهااااا خودت خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا از تو میخوام فقد تنها توووووو

      خدا همچیز میشه برای ماااا خدااااا همچیز میشه همچیزززززززززززززززززز الله اکبر

      خدایا ازت میخوام این درذره ذره وجودم رشت کنه و بشه جزی از سلولها گلبواهاااااااام بشه نفس بشه ضربان قلبم بش بمپاج خون تو رگهاممممممممم

      (خدا همچیز برای تو حسینننننننن …..خداوند….الله …..رب .هیچکس هیچ قدرتی در زندگی من نداره هیچکسسسس)

      خدایا لحظه لحظه هر ثانیه هر نفس قدرت سپاسگزاری بهم بده….

      خدایا ازت میخواممم که قدرت باورم رو زیاد کنی خدایا ازت میخوام قدرت باور بینهایت بهم بدی برای درکت خدایا ازت میخواممممم

      الهی شکرت رب من الهی شکرت رب نازنیم الهی شکرتتتتتت سپاس از تو قشنگترین خدااااا الهی شکرت

      خدایا ممنونم که تمام کارامو انجام میدی الهی شکرت

      اسداله کاکام دمت گرم بابت این کامنت دمت گرمممم رفیق

      هدایت هدایت . خدایا دوستت دارم که هدایتم کردی به این کامنت الهی شکرتتتت رب من سپاس از تو الهی شکرتتتتتتتت رب نازنیم الهی شکرت برای این هدایت….

      کاکام در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و پراز سلامتی و ثروت باشی

      الهی شکرتتتتتتتتتت رب من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

    خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی در افکنند، این گروه اهل دوزخند و در آن همیشه خواهند بود.

    أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

    آن کسى را که خدا به او پادشاهى ارزانى کرده بود ندیدى که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه مى‌کرد؟ آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من زنده مى‌کند و مى‌میراند. او گفت: من نیز زنده مى‌کنم و مى میرانم. ابراهیم گفت: خدا خورشید را از مشرق برمى‌آورد تو آن را از مغرب برآور. آن کافر حیران شد. زیرا خدا ستمکاران را هدایت نمى کند.

    فرمانروا،قدرت مطلق،برای نوشتن ازشما،به شما فقیرو‌محتاج و نیازمندم…

    تاج بندگیت رو،روی سرم بزار،به عقل و‌درکم ببار و کلماتم را به نورت پربار کن و به انگشتانم قدرت بده در حد توان این انسان ضعیف،از عشق و خیر و نور مطلق شما بنویسم.

    سلام به پرچم دار توحید ،سلام به پیام آور نور،سلام به بنده ی برگزیده ی خدا

    سلام به روی ماهِ یار بهشتی استادم

    سلام به بندگان توحیدی الله،به دوستان نازنینِ نزدیک به قلبم،که با چشم های پرنورشون ،دست نوشته های این بنده ی ضعیف خداوند رو میخونند و همیشه با تحسینشون که تجلی قلب پرنور خودشونه،منت به سرم میزارند و قلب من رو پر از عشق الله میکنند …

    فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو کُنتَ فَظًّا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ ۖ

    اگر در دست نوشته های سعیده،جمله ای ،نور خداوند رو به قلبتون وارد کرد،اعتبارش از منِ ضعیف نیست،اعتبارش از الله که منت سرم میزاره و من رو دست کوچیکی قرار میده برای نوشتن از عشق و قدرت مطلق….

    بین تموم فایل های استاد،که یکی از یکی باارزش‌تر و قیمتی تره،جاهایی که استاد از توحید میگه …

    احساس می‌کنیم انرژی آسمون ها و زمین رو از صدای استاد دریافت میکنم …

    قسم به بارون آخر فایل …

    که من حضور و لبخند خداوند رو بین استاد عباسمنش و استاد شایسته دیدم ….

    توکل بر زنده ای که هرگز نمی‌میرد …خوابش نمی‌برد …فراموش نمی‌کند …

    وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿7﴾

    و به مادر موسی وحی کردیم که طفلک را شیر ده و چون (از آسیب فرعونیان) بر او ترسان شوی به دریایش افکن و دیگر هرگز مترس و محزون مباش که ما او را به تو باز آوریم و هم از پیغمبران مرسلش گردانیم.

    مادر موسی، چو موسی را به نیل

    در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

    خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

    گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

    گر فراموشت کند لطف خدای

    چون رهی زین کشتی بی ناخدای

    گر نیارد ایزد پاکت بیاد

    آب خاکت را دهد ناگه بباد

    وحی آمد کاین چه فکر باطل است،رهرو ما اینک اندر منزل است

    خیلی این شعرهماهنگه با قوانین الهی!

    رهرو ما اینک اندر منزل است

    یعنی اون چیزی که ما بهت گفتیم،اتفاق افتاده!اینکه ما بهت گفتیم حفاظتش میکنیم،اینکه ما گفتیم برش میگردونیم،اینکه ما گفتیم بجای درست هدایتش میکنیم،اتفاق افتاده است!اینک در منزل است.

    یعنی وعده ی خداوند حقه!شاید به ظاهر اینکه بچه تو آبه فعلا!و هنوز نتیجه مشخص نیست!ولی از دیدگاه خداوند،نتیجه مشخص شده است ،کار انجام شده است ،تو نمیبینی!چون ما با چشم عقلمون نگاه میکنیم به اتفاقات!

    وقتی که توکل میکنیم بر خداوند،وقتی هدایت ها رو دنبال می‌کنیم ،وقتی ایمان داریم!وقتی احساسمون خوبه ،وقتی نه غم داریم ،نه ترس داریم و با ایمان و توکل،مسیرمون رو پیش میریم،نتیجه اتفاق افتاده، شاید ما هنوز دیدیمش!ولی از دیدگاه خداوند اتفاق افتاده

    «یک جرعه از از دریای آگاهی های جلسه چهارم قدم نهم در دوره یدوازده قدم»

    می‌خوام این حالت رو در خودتون ایجاد کنید،که برای نعمت و ثروت بیشتر،قرار نیست من یک کار عظیمی انجام بدم،یک انرژی خیلی زیادی از خودم ساتع کنم،یا به خرج بدم که اتفاق بزرگی بیفته !نه!

    ما کافیه که روی دوش خداوند بنشینم

    اون مارو حرکت میده،اون نعمت هارو برای ما میاره

    برگردیم به تئوری مدارها

    وقتیکه جهان داره اینجوری مدیریت می‌کنه،توی این مدارها ،نعمت هارو ایجاد می‌کنه

    کل کاری که ما باید انجام بدیم اینکه ،از مدارهای پایین،بریم به مدارهای بالاتر

    درواقع در مدارهای بالاتر ،ثروت ها هستند،نعمت ها هستند،سلامتی هست،روابط عاشقانه هست

    ما نمی‌خواد کاری بکنیم برای اونا!اونا وجود دارند!

    کل کاری که ما باید انجام بدیم اینکه ،خودمون رو باید تغییر بدیم،که مدارمون بره بالاتر

    اگر این رو درک کنید

    خیلی خیلی راحت تر،اعتماد می‌کنید به جریان،خیلی راحت تر اعتماد میکنید به خداوند،خیلی راحت تر میسپارید،خیلی راحت تر رها میشوید،میدونی ؟خیلی راحت تر روی خودتون کار میکنید

    خیلی راحت تر،بدون اینکه بدونید چه جوری میخواد نعمت ها براتون به وجود بیاد،روی خودتون کار میکنید

    خیلی از افراد،درگیر این سوالند،که چه جوری میخواد من انقدر ثروتمند بشم،چه جوری میخواد این رابطه‌ی عاشقانه ایجاد بشه توی زندگی من،چه جوری میخواد من انقدر سلامت بشم،چه جوری ؟

    بحث اینکه اینا هستند!کل کاری که باید انجام بدی اینکه توباید بری تو اون مدار!وقتی میری تو اون مدار،اون هارو دریافت میکنی،اونا وجود دارند اونجا!نمی‌خواد کار خاصی بکنی!این به صورت طبیعی اونجا وجود داره!

    ——–

    پردهٔ شک را برانداز از میان

    تا ببینی سود کردی یا زیان

    ما گرفتیم آنچه را انداختی

    دست حق را دیدی و نشناختی

    در تو، تنها عشق و مهر مادری است

    شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است

    نیست بازی کار حق، خود را مباز

    آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

    سطح آب از گاهوارش خوشتر است

    دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

    رودها از خود نه طغیان میکنند

    آنچه میگوئیم ما، آن میکنند

    ما، به دریا حکم طوفان میدهیم

    ما به سیل و موج فرمان میدهیم

    نسبت نسیان بذات حق مده

    بار کفر است این، بدوش خود منه

    اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ‌ضِ

    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست.

    بارها و بارها توی قرآن گفته ،تمام آنچه که توی جهان داره اتفاق میفته،تحت کنترل ماست!

    وقتی ما به تو وحی میکنیم این کار رو انجام بده،مطمئن باش ما بقیه کارهارم انجام میدیم،هیچ برگی بدون اذن خداوند نمیفته!

    همه چیز در سیطره ماست!

    همه چیز تحت کنترل ماست!

    ————

    «یک جرعه از از دریای آگاهی های جلسه یک قدم شیش در دوره یدوازده قدم»

    من اصلا کاری با دین و مذهب ندارم،من دارم درمورد انرژی صحبت میکنم،که این جهان رو داره هدایت می‌کنه،داره موجودات رو هدایت میکنه،تک تک سلول های مارو داره هدایت میکنه،تمام کهکشان هارو داره هدایت می‌کنه،تموم این اتفاقاتی که میفته رو شما می‌بینید ،چطور،هدایت!کارشون رو داره انجام میده،چطور هدایت میشن

    چقدر اتفاقات توی زندگی ما افتاد،فقط به واسطه ی اینکه باور داشتیم که هدایت میشویم،حرکت کردیم،وهدایت شدیم،یعنی من می‌خوام بگم که،این باوره کار رو انجام میده برای شما!

    و اگر شما حرکت کنید با این باور!قدرتی دارید که کل کیهان رو خلق کرده اصلا بحث قدرت ما نیست !

    اصلا بحث حد توانایی های انسان نیست !

    من نمی‌خوام بگم توانایی های انسان چقدره!

    من دارم توانایی های کسی رو میگم!که انسان رو خلق کرده!

    توانایی چیزی رو!انرژی رو!موجودی رو!خاصیتی رو میگم!که کیهان رو خلق کرده و هدایتش کرده

    وقتی ما دست توی دست اون میزاریم!وقتی ما حرکت میکنیم،وقتی ما به سمت اون میریم و باور میکنیم!

    ما دیگه انتهایی نداریم

    اینکه ما به GPS اعتماد میکنیم و این کارها و انجام میدیم!

    GPS داره چه جوری کار می‌کنه ؟با قوانین داره کار می‌کنه دیگه!چون قوانین ثابتش! این GPS داره کار می‌کنه!ماهواره رو گذاشتن تویک مدار ثابت!و دلیل اینکه GPS کار می‌کنه ،برای اینکه ماهواره ثابته!میاد فاصله ای که بهش رسیده رو محاسبه می‌کنه ،در حد میکروثانیه،محاسبه می‌کنه ،به شما میگه دقیقا کجا هستید!

    ما داریم به همچین سیستمی،انقدر اعتماد میکنیم که بلند میشیم میندازیم توی جاده!میندازیم توی دریا!توی جنگل انبوه!

    ما به این انقدر اعتماد میکنیم،بعد به خدای این قانون اعتماد نمی‌کنیم؟

    بابا به اندازه ی نصف GPS،روی خدا حساب کنیم!به خدا زندگی ما ازین رو به اون میشه! پادشاه زندگی خودمون میشیم!به اندازه یک دهم اعتمادی که به گوگل مپ داریم و به GPS داریم !اعتماد کنیم به خدا!ببین زندگی ما چی میشه !بیشتر ازون که دیگه هیچ!

    ————

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

    اى مردم، مثَلى زده شد. بدان گوش دهید. کسانى که آنها را به جاى اللّه به خدایى مى‌خوانید، اگر همه گرد آیند مگسى را نخواهند آفرید؛ و اگر مگسى چیزى از آنها برباید بازستاندنش را نتوانند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.

    تیرگیها را نمودم روشنی

    ترسها را جمله کردم ایمنی

    ایمنی دیدند و ناایمن شدند

    دوستی کردم، مرا دشمن شدند

    کارها کردند، اما پست و زشت

    ساختند آئینه‌ها، اما ز خشت

    تا که خود بشناختند از راه، چاه

    چاهها کندند مردم را براه

    روشنیها خواستند، اما ز دود

    قصرها افراشتند، اما به رود

    قصه‌ها گفتند بی‌اصل و اساس

    دزدها بگماشتند از بهر پاس

    جامها لبریز کردند از فساد

    رشته‌ها رشتند در دوک عناد

    درسها خواندند، اما درس عار

    اسبها راندند، اما بی‌فسار

    دیوها کردند دربان و وکیل

    در چه محضر، محضر حی جلیل

    سجده‌ها کردند بر هر سنگ و خاک

    در چه معبد، معبد یزدان پاک

    ——-

    در حضور خداوند،همه چیز رو خدا کردند،همه کس رو خدا کردند،همه رو بت کردند،به همه قدرت دادند،در چه محضر؟درمحضر یزدان پاک

    درجایی که خداوند تنها فرمانرواست،همه برای ما بت شدند،همه قدرت دارند،از رئیس و از رهبری!طرف اطلاعاتیه،طرف سپاهیه،طرف CIA،طرف فلانه !وضعش خیلی خوبه،خیلی نفوذ داره،طرف اینکاره ست!

    هم چی بت شده! همه چی قدرت داره،غیر از خداوند!

    «یک جرعه از از دریای آگاهی های جلسه سوم قدم نه در دوره یدوازده قدم»

    خداوند،قدرت بالای همه ست،هیچ کسی در زندگی شما به اندازه ی پشیزی قدرت نداره،که بخواد از شما بگیره چیزی رو!

    کسی نمیتونه تاثیری توی زندگی تو بزاره،آنچه که به او وعده داده شده،خدا بهت میده،هیچ کس هم نمیتونه ازت بگیره،به شرطی که توهم اون آدم توحیدی باشی دیگه،به شرط اینکه توهم فقط روی خدا حساب کنی دیگه،نه روی بنده ی خدا

    کسی که به خداوند و عدالت خداوند ایمان داره،دیگه نگران این نیست کسی بتونه اون چیزی که توی زندگیشه،اون چیزی که لیاقتشه،ازش بگیره!

    ما که دشمن را چنین میپروریم

    دوستان را از نظر، چون میبریم

    آنکه با نمرود، این احسان کند

    ظلم، کی با موسیِ عمران کند

    این سخن، پروین، نه از روی هوی ست

    هر کجا نوری است، ز انوار خداست

    وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ

    و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب، و چه یاور شایسته‌ای!

    به اندازه ای که در مقابل خداوند،فروتن هستیم،به همون اندازه خداوند به ما برکت و جلال و جبروت میده،به همون اندازه،به اندازه ای که در مقابل خداوند،سرمون پایینه،به همون اندازه سرمون رو بالا نگه می‌دارددر مقابل غیر خداوند

    {جلسه ٣ قدم نهم}

    بچه ها من دوست دارم درمورد نگاه توحیدیبیشتر فکر کنیم،بیشتر حرف بزنید با خودتون،بیشتر بنویسید توی کامنت ها

    همه چیز همینه ها،همه چیز همینه ها

    می‌رسید به حرف من یک روزی!اونایی که تازه با من آشنا شدید،تازه با این حرف ها آشنا شدید

    میرسید،میگردید،میچرخید،توی این زندگیتون،تو این دنیای پهناور،و یک روزی می‌رسید به این نقطه،ته ته همه‌ی حرف ها همین بود!

    توحید بود

    ایمان به یگانگی خدا

    ایمان به ربوبیت خداوند

    از ساعت ٨ صبح که از تهران به سمت شمال حرکت کردم،بارها وبارها این فایل رو گوش دادم،بارها وبارها بین جلسات دوازده قدم گشتم تا بتونم صلات درستی انجام بدم!

    تو این مسیر چندین ساعته،جریان هدایت با من بود،به نشتی های انرژی و افت فرکانس برخوردم اما تسلیم نشدم،ممارست کردم و در نهایت ساعت ٨شب این صلات به پایان رسید…

    امیدوارم که خداوند یکتا ،به قلب همه ی ما نور بیاره و همه ی ما رو هرچه زودتر با دنیای توحیدی احاطه کنه…عشق توحیدی…زندگی توحیدی …ثروت توحیدی …

    و این صلات رو با آیه که دیشب قلب من رو روشن کرد تموم میکنم،الهی که نور الله رو به قلبتون جاری کنه …

    التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

    اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمت‌گزاران، روزه‌داران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهی‌اند، و مؤمنان را بشارت ده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 564 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و زمانی که این کامنت رو میخونی احساس مثبت و توحیدی بر قلب نازنینت جاری بشه.

      سعیده عزیزم ،بینهایت تحسینت میکنم بخاطر این کامنت ارزشمند.

      چقدر شما دوازده قدم رو مسلطی که متن صحبتهای استاد رو دقیقا واو به واو درست نوشتی. دقیقاً لابلای کلمات چهره و صدای استاد عباس منش رو‌ میدیدم و می‌شنیدم.

      چقدر آیات قرآن رو مسلط هستی و به زیبایی آیات رو یکی یکی چیدمان کردی تا مفهوم توحید رو بهتر بهمون نشون بدی. واقعاً میرسیم به اون صحبت استاد عباس منش که می‌گفت همه چیز توحیده. واقعاً همه چیز توحیده.

      این آیه شریفه خیلی برام احساس خوبی داشت البته که همه آیات قرآن باعث نورانیت قلب انسان میشن.

      التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

      اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمت‌گزاران، روزه‌داران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهی‌اند، و مؤمنان را بشارت ده.

      چقدر آیات «بَشِّر» حال آدمو خوب می‌کنه و اشتیاق در قلب انسان ایجاد می‌کنه وقتی میبینی خداوند داره خبر از مدارهای بالاتر میده به اهل ایمان.

      یه نکته ای میخواستم توی کامنت خودم بنویسم یادم رفت، ولی الان توی کامنت برای شما بنویسم. چقدر خوب و عالی و تحسین برانگیزه وقتی استاد عباس منش یه انسان ارزشمند و توحیدی و عزیزی چون استاد شایسته گرانقدر کنار خودشون داره و میتونن ساعتها و ساعتها از توحید و آیات قرآن و مباحث ارزشمند و مثبت صحبت کنن.

      الهی صد هزار مرتبه شکر ، الهی صد هزار مرتبه شکر.

      بسیار بسیار تحسینت میکنم سعیده جان و برات از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. الهی که همیشه همیشه جان جانان شما رو در پناه خودش حفظ کنه. و به قلبتون نور هدایت خودش رو عنایت کنه.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        حمید حنیف عزیز سلام بروی ماهت

        چون عکس پروفایلت تغییر کرده به قبل،من هم برمیگردم به همون برند قبلی

        آتشنشان‌ِ ابراهیم نشان

        چطوووری ؟؟؟

        آلردی صدای من رو از گرگان میشنوی:)

        این آزادی زمانی و مارکوپولو‌شدن از کجا اومده ؟؟؟

        از لطف الله

        از استمرار روی آموزش های استاد دیگه

        چشم بسته غیب گفتم:)

        ببین باورت میشه که بخش ما الان پر از مریضه،بچه ها همه شیفتن!

        بعد من زنگ میزنم به هدنرسم

        میگم بیام ؟

        میگه نههه راحت باش

        چند روز دیگه به مرخصیت ادامه بده:))))

        همین هدنِرسی که اشک بقیه رو‌درآورده ها :))))

        این نتیجه کدوم کد توی ذهن منه؟

        اینکه روزی هزار بار با خودم تکرار میکنم ،سعیییییده!

        اینایی که میبینی و بقیه فکر میکنن قدرت دستشون هست یک مگسسس هم نمیتونن درست کنند که هیییییچ!!!!!

        مگس ی چیزی ازشون بگیره!!!نمیتونند پسش بگیییرند:)

        قدرت دست الله …

        و اینم نتایج واضح و‌روشنشه دیگه …

        ببین ظهری یک کامنت برای شما ویکی برای آقا اسدالله ،روزیم شد!

        اما خیلی فرکانسم مثبت نبود!

        شاید از جمله هام معلومه …

        اما همین کامنت گذاشتن ها…همین استمرار در کنترل ذهن…همین تلاش آگاهانه برای بهتر شدن حال،کمک الله رو برام رسوند و‌من الان خیلی خیلی حالم بهتره و اصلا قابل مقایسه نیستم با چند ساعت قبلم…

        اینجاست که استاد میگه…

        همه چیز کنترل ذهنه…همه چیز کنترل ذهنه…

        اگر بتونی ذهنت رو کنترل کنی… میتونی زندگیت رو‌کنترل کنی ….

        خداروصدهزار مرتبه شکر برای تموم هدایت هاش …برای تموم قوانین ثابتش …

        برای داشتن نعمت دوستان توحیدی و این غار حرا ….

        امیدوارم که همیشه حال دلت عالی باشه…سرشار از امیدواری و عشق به آینده ی نزدیک باشی …

        قلب فراوان از زیر آسمون شمال به هرجای آسمون جنوب که شما در پناهش نشستی و داری این تلگراف رو‌میخونی…

        به امید دیدار بهترین دوستان توحیدی …در بهترین زمان و مکان ….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1276 روز

          سلام و درود و رحمت بینهایت وهاب عالم به سعیده نورانی پروردگارم. الهی که هر جا هستی در بهترین زمان و مکان و شرایط و در پناه جان جانان باشی‌. فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ . هر وقت بیادت میافتم این آیه رو برات میخونم تا خداوند تو رو در پناه خودش حفظ کنه. هر چند تو اون بالا بالاها روی شونه خدا جان خیلی خوبه‌.

          سعیده جان لطفاً تو کار مارکوپولو دخالت نکن، مارکو لقب ممد فتحی ه. شما همون فرشته نجات که هستی بمون، فرشته ها خودشون آلردی بال دارن، میتونی پرواز کنی هر جا دلت خواست بری.

          از خداوندِ عالم پنهان نیست، بین خودم و خودت و بچه های سایت بمونه، چندباری هم پرواز کردی اومدی بوشهر؛ چندباری خواب بچه های سایت و استاد عباس منش رو دیدم، منجمله خواب شما رو. نکته جالب و خنده دارش اینکه توی خواب برام چالش پیش میاد، میگم توی این مورد استاد توی جلسه فلان ، میگه این کار رو بکنید، خخخ اصلا یه وضعی.

          از بس اینجا توی سایت عجله دارم زودی به نتایج برسم توی عالم خواب همش عجله دارم که استاد و بچه ها رفتن جایی من باید هر چه زودتر خودمو بهشون برسونم.

          آهان راستی اون خواب استاد رو یادته، که می‌گفت مسابقه بود. و من کلی راه رو دویدم بعد پشت سرم رو نگاه کردم دیدم هیچکسی نیست. بعد دیدم همه شون معلول هستن. باورت میشه من هم یه همچین خوابی رو دیدم. البته من با یه نفر میخواستم مسابقه بدم. جایزه اش یه ملک خیلی بزرگ و پر از درخت بود شبیه پرادایس، و وقتی مسابقع شروع شد و من شروع کردم به دویدن کلی راه رو رفتم وقتی پشت سرم رو نگاه کردم دیدم هیچکسی نیست. حتی نه داوری نه کسی. از یه جایی به بعد دیگه دیدم آقا من همینجوریش هم برنده ام پس فقط از مسیر لذت ببرم.

          یادم میاد قبلاً توی کامنت هات نوشته بودی دوستان زیادی داشتی ولی مجبور شدی اونها رو قربانی کنی. راستشو بخوای من دوست چندانی نداشتم. با یه عده سلام و علیک داشتم، ولی نمیتونستم بگم دوست،شاید 3-4 نفر از بین همکاران و بچه های محل. به جرأت میتونم بگم من هیچ دوستی نداشتم، چون اینها رو یا توی شیفت میدیدم شون یا چند ماهی یبار‌ توی مسجد محل. اما از وقتی اومدم توی این سایت خداوند بهترین بندگانش رو دوستان من قرار داد. دوستانی عزیز و قابل اعتماد، موحد، ارزشمند، محترم و متشخص، که کلامی که برام مینویسند همه اش از توحیده. همه اش باورهای مثبته. مصداق آیه «والذین هم عن اللغو معرضون» هستن.

          خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سایت و این استادان عزیز و این دوستان نازنینی که دارم. خدا رو شکر بخاطر نعمت انسان نورانی و موحد و گرانقدری بنام سعیده شهریاری.

          سعیده جان فکر کنم چهارتا کامنت از شما دریافت کردم که تازه فقط اینو تونستم پاسخ بنویسم. امیدوارم منو حلال کنی.

          از اونجایی که خودت هم شیفت داری میدونی که در درون هر نیروی شیفتی یه خرس پاندای تنبل و خابالو وجود داره که یهو ممکنه توی روز مرخصی ساعت 11 ظهر یهو خوابش ببره، یا مثلا 3-4 عصر. مورد داشتیم یه ساعت قبل از حرکت سرویس خوابش برده با آلارم گوشی هم بیدار نشده و وقتی بیدار شده و رسیده سر کار 3 ساعت از شروع شیفتش گذشته بوده. خخخخ.

          خاطره جالبی بود.

          سعیده عزیزم، بازم حمید پر حرف از هر دری حرف زد ولی خودم هم میدونم این کامنت چندان کامنت مفیدی نبود. الهی که در پناه هدایت‌های سراسر نور رب العالمین ، همیشه همیشه شاد و خندون باشی، ثروتمند و سلامت و شادکام و موفق باشی، و قلبت منور به نور هدایت قرآن.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1290 روز

            حمیدِحنیف عزیزم،آتشنشانِ ابراهیم نشان …سلام من از زیرآسمون الله در شمال ایران به 1500 کیلومتر فاصله …

            استاد همیشه میگه آدم هایی که قدرت تحسین بقیه رو دارند…خیلی قلب روشنی دارند…و درواقع این پاکی و انرژی الهی خودشون هست که در قالب کلمات درمیان….

            سپاسگزار این قلب روشن شما و این لطف بینهایتت …

            واقعا چقدر احساس خوشبختی میکنم از بودن درکنار انسان های توحیدی …

            چقدر خوشحالم که ندای أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ رو با بَلَى شَهِدْنَا پاسخ دادم ..

            از بغل خداوند پریدم روی زمین ….به امید روزی که بگردم دوباره توی بغلش …توی بهشتش…

            والان …این روزها ….توی بغل خدام ….وسط بهشتم …شما باور میکنی من چی میگم نه ….؟

            نمیدونی چقدر حالم خوبه …چقدر راضیم …چقدر عمیقا احساس خوشبختی میکنم …

            من صاحب خودمو پیدا کردم ….من فرمانروا رو پیدا کردم …

            من اونیکه به چشم هام بینایی میده رو پیدا کردم ….اونیکه روز وشب رو مدیریت میکنه و یکبار این نظمش بهم نمیریزه ….

            حمید من پیداش کردم …همینجا …وسط قلبم …

            امروز به خودم قول دادم ساعت 8تا 9 هرچقدر رسیدم جواب کامنت بچه هارو…جواب عشقِ بچه هارو بدم …

            ساعت از 9 گذشته …میخواستم لپ تاپ رو ببندم …اما دستشو گذاشت روی شونه م …

            گفت برنامه ریزی منطقیت رو ول کن …برگرد برای حمید من بنویس…

            حمیدِحنیف …نه با دستام که ..از قلبم برات مینویسم …با وضو برات مینویسم …با انرژی الله برات مینویسم …از معجزه ش برات مینویسم …

            بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

            لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ

            آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند.

            لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ هَٰذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ

            و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت آنها را محزون نخواهد ساخت و با آنان فرشتگان (رحمت) ملاقات کنند (و گویند) این است آن روز (سعادت) شما که در دنیا به شما وعده می‌دادند.

            یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ ۚ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ ۚ وَعْدًا عَلَیْنَا ۚ إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ

            روزی که آسمانها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد.

            وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

            و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.

            نوش جونتت پسر…نوش جونت این وعده های بهشتی الله ….نوش جونت لبخند الله …

            شکرگزار خداوندی هستم که من رو دست کوچکی قرار داد تا این حجم از نور و روشنی روبرای قلب توحیدی بنده ش ببرم …

            چیزی ندارم بگم حمید…

            جز اینکه

            نوش جونت …گوارای وجودت…

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
            • -
              حمید امیری Maverick گفته:
              مدت عضویت: 1276 روز

              سلام و درود فراوان به شما سعیده نورانی پروردگارم. انسان موحد و یکتاپرست. بسیار بسیار شما رو تحسین میکنم که خدا رو انتخاب کردی و تسلیم بودین آنچنانی که قلبتون به نور هدایت های قرآن روشن و منور شده. چقدر از خوندن کامنت تون لذت بردم و البته منو ببخشید که با کلی تاخیر پاسخ می‌نویسم این روزها مشغول و متمرکز روی یه سری فایلها و تمرینات و دریافت هدایت‌های قرآنی هستم، از طرفی فشار شیفت کاری و خستگی و خواب‌آلودگی بعد از شیفت باعث شده کلی کامنت بی پاسخ بمونه. (در درون هر پرسنل شیفتی یه پاندای خسته و خابالو حضور داره که وقت و بی وقت خوابش می‌بره)…

              سعیده عزیزم ، انسان ارزشمند وقتی آیات قرآن رو برام مینویسی و درک خودتو از قرآن برام کامنت می‌کنی ، و جریان هدایت رو دنبال می‌کنی بی اختیار اشک‌ شوق میریزم. چقدر من مشتاق خوندن خبرها و موفقیت‌های شما هستم. و از صمیم قلبم از خداوند درخواست میکنم بهترین نعمتها و موفقیت ها رو برای شما رقم بزنه.

              امروز بخاطر یه موضوعی با چشم خیس و قلب امیدوار و دستان تسلیم به درگاه جان جانان درخواست کردم. که خدایا فلان موضوع رو بفرمائید چیکار کنیم؟؟

              این آیه برام اومد «فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَىٰ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﮋﺩﻩ ﺭﺳﺎﻥ ﺁﻣﺪ، ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻭ ﺍﻓﻜﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻴﻨﺎ ﺷﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺣﻘﺎﻳﻘﻲ ﻣﻰﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﻴﺪ؟)(یوسف 96) دیدم بشارتهای رب العالمین در راهه. طی هفته گذشته دو بار هدایت شدم به آیاتی در مورد موسی و یوسف که این عبارت توش بوده «فلما بلغ اشده» دیدم خداوند از تکامل میگه ، تکاملی که حتی برای انبیاء وجود داشته، بقول استاد عباس منش توی 12 قدم: مگه میشه آب رو به 100 درجه رسوند بدون اینکه به 50 درجه رسیده باشه؟

              بخاطر همین این روزها متمرکز شدم روی فایلهای عزت نفس و ارزش تضاد. یه وقتایی دانلودی ها و یه وقتایی هم دوازده قدم.

              باید این تکامل طی بشه. باید تسلیم جریان هدایت باشم. ولی عمیقاً احساس خوشبختی میکنم. توی همین شرایطی که ظاهراً هنوز هیچ نتیجه قابل اندازه‌گیری توی زندگیم نیومده. اینقدر حالم و احساسم عالیه، چنان احساس خوشبختی میکنم که پیش از این هیچوقت تجربه اش نکرده بودم. اینها رو چطوری میتونم با اعداد و ارقام به زبون بیارم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر بینهایت نعمت و ثروتش. بینهایت به درگاهش شاکرم.

              از درگاه خداوند برای شما بینهایت نعمت و ثروت و سلامتی و موفقیت و شادکامی درخواست میکنم.

              من حدود 1769 تا کامنت تا الان نوشتم، ولی یه وقتایی حتی نوشتن کامنت هم سخت میشه.

              در پناه هدایت‌های نورانی رب العالمین همواره قلب نازنین تون منور و آرام باشه خانم شهریاری گرانقدر. الهی که هر روز در مدار توحید و شکرگذاری بالاتر و بالاتر بری و هر روز بینهایت نعمت و ثروت و شادی و خوشبختی بیشتر دریافت کنید.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        محمد حسین باقرپور گفته:
        مدت عضویت: 1265 روز

        سلام سعیده جان

        چقدر اشک تو چشام جمع با دیدن این فایل که استاد انگار واسه من گذاشته، منی که انگار از دیروز یه سری نجواهای شیطانی توی ذهنم و گوشم میپیچید

        و امروز صبح که از خواب پاشدم از خدا خواستم که هدایتم کنه سمت شناخت بیشتر خودش منو هدایت کنه به راه راست و چه زیبا خداوند هدایت میکنه الهی شکرتتتتتت

        و بعد از دیدن فایل استاد عزیز

        کامنت زیبای شما که انگار متمم فایل استاد بود چقدر اشک ریختم و دارم میریزم خیلی زیبا بیان کردی ، واقعا که انگار جریان الله تو کامنت زیبایت بود بازم سپاسگزار خداوندم که منو به زیبایی هدایت کرد ، سپاسگزار خداوندم برای حظور استاد عزیز و سپاسگزار خداوندم برا داشتن همچین دوستان عزیز و با فرکانس بالا

        سپاسگزارم از کامنت زیبایت

        از خدا میخوام همیشه هدایتت کنه کامنت زیبا بزاری لذت ببریم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فرهاد مصلی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1942 روز

      سلام

      بر دوست همفرکانسی عزیز.

      مثال عالی از قدم هفتم جلسه اول و سوم دوازده قدم در مورد مدارها و رهایی عنوان کردید

      در ادامه کامنت عالی شما

      ما باید

      این سوال از خودمون بپرسیم

      .

      چرا هیچ پیامبری شروع کننده جنگ نبوده ؟

      چرا هیچ پیامبران اصلی در قرآن آمده شهید نشده اند ؟

      تمام جنگهای زمان پیامبر حالت دفاعی داشته است

      وقتی شما از ناخواسته ها اعراض می کنی وارد

      مداری میشوی که فقط زیبایی است

      این دو نکته طلایی و شاه کلید است باید بعنوان ذکر روزانه به خودمون تکرار کنیم.

      خداوند سیستم است نقطه سر خط

      دسترسی فرکانسی مهمه نه فیزیک و جغرافیا نقطه سرخط

      کار ما درخواست کردن و کار خداوند هدایت کردن به مسیر و اجابت خواستهای ما است

      انا علینا للهدی 12 لیل

      درک موضوع

      خداوند چیزی برای ما انتخاب نمی کند. نقطه سرخط

      توحید هیچکس و هیچ عامل بیرونی در زندگی من تاثیری ندارد

      تمرکز همه چیز است

      زمانی وارد مدار بالاتر میشوی

      که

      تفاوت بین ادای روشنفکری و

      عمل به قوانین را درک کنی

      آن زمان

      محدودیت ذهنی میشکند و وارد مدار بالاتر میشوی

      کامنتهای می نویسی را با عشق میخوانم واقعا لذت می برم

      فوق العاده ای و قابل تحسین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
    • -
      امیرحسین ادیبی گفته:
      مدت عضویت: 2904 روز

      سلام دوست عزیز

      خدای من که چه کامنت پرمحتوایی

      من کم پیش میاد از کامنتی به صورت متنی تشکر کنم، بیشتر پنج ستاره میدم فقط

      اما این کامنت شما واااااااقعا بینظیر بود ، واقعا چقدر حس زیبایی بمن داد ، بارها لبخند اومد روی لبم هنگام خوندن کامنت شما ، بارها مو به تنم سیخ شد، بارها حس رهایی بهم دست داد ، خیلی عالی و فوق العاده آیات قرآن رو استفاده کردید… سپاسگزارم از شما سعیده خانم عزیز

      سپاسگزارم از استاد عباس منش عشق و خانم شایسته عزیز

      سپاسگزارم از خدای عزیز و رب جهان…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2010 روز

      سعیده جان دلم….

      دوست قشنگم….

      ای کسی که انگار از پیش از تولد می شناختمش و عهدی دیرین با هم داشته ایم

      بخدای احد و صمد قسم امروز صبح که فایل رو دیدم و میون هق هق هام سر به سجده گذاشتم اول از همه تصویر تو و تجسم اندام لرزان از گریه عاشقانه ات در محضر پروردگار امد جلوی چشمم.

      انقدر برام واضح مجسم شدی که به ناگاه بی اراده دستام دورت حلقه شد و با هم زدیم زیر گریه.

      انقدر این تجربه برام واقعی بود که هم صدات رو می شنیدم هم وسط گریه می خندیدم از اینکه چقددددررررر من خوشبختم که چون تویی در این جهان هستی که بنویسی و من بخونم و شیداتر بشم….

      ببین استاد با ما چه کرده!

      ببین این انرژی که استاد رو بیش از پیش دربرگرفته چه شور و غوغایی در جهان به پا کرده که همه ما رو حیران و اشک ریزان کرده!

      کامنتا رو بخون، تقریبا کسی نیست که مستانه دور کعبه امروز طواف نکرده باشه

      اصلا نمی دونم استاد چشه. حس می کنم خیلی حس توحیدیش قویتر شده. مدتیه داره بمبارونمون میکنه با توحید. نمی دونم من بیشتر در مدارش قرار گرفتم که از در و دیوار داره برام معانی و نشونه های توحید میباره یا واقعا استاد داره انرژی بیشتری میفرسته که همه ما رو حیران و شیفته تر به رب یکتا کرده. هرچی هست پیشونی من با خاک دوست تر شده و بخاطرش به اندازه تمام ثانیه های عمرم اول از نازنین پروردگارم و بعد از پیغام آورش سپاسگزارم. کاش میشد قلبمو در می آوردم و هدیه میکردم به استادم.

      از بچگی همیشه از بین 14 معصوم ارادت خاصم به خود پیامبر بود. انگار دلم همچین شخصی رو می خواست. و هدایت شدم به پیامبرگونه ای که با اینهمه ید بیضا آخرش اینقدر خاشع پروردگارشه، اینقدر حواسش به مغرور نشدنش هست که میگه حتی به حرفهای منم شک کنید. خودتون فکر کنید و بسنجید.

      من هرچی می سنجم می بینم تناقضی با عقل و منطق در آموزه هاشون وجود نداره. کسی که سندش قرآنه و پشتوانه اش رب…. کسی که جز الله یار و نگاری برنگزیده، و فقط خدا میدونه چه نعمتهای بزرگتری در انتظارش هستن.

      سعیده جانم…. دلم می خواست از حسم برات بگم که توی روز تعطیل که ابراهیم جانم تمام وقت خونه بود چطور دنبال یک لحظه تنهایی و خلوت می گشتم تا بتونم بیقراریم رو بنویسم. اونطور که می خواستم نشد. نتونستم نتونستم کر و کور و لال بشم و فقط بنویسم….

      نوشتم ولی نه با جان و دل بلکه با چشم سر و هوش ذهن.

      هنوز خیلی حقیرم. هنوز خیلی جا دارم تا مثل علی(ع) موقع نماز تیر رو از بازوم خارج کنن. یک هزارم درصد هم بهش نزدیک نشدم

      و حسرت خوردم….

      غبطه خوردم به کسانی که محو و غرق این پرواز بهشتی شدن و قلبشون رو تمام و کمال پای این 38 دقیقه معراج گذاشتن.

      سعیده دلم تنگ بود که بتونم خلوت کنم و بنویسم و کشید تا الان که به دستخط تو رسیدم. عاشق این اشکهام…

      محتاج این حسم…

      دیوانه لحظه وصلم…

      او همیشه بوده و هست

      منم که قطع و وصل میشم

      منم که یادم میره:

      گر نگهدار من آن است که من می دانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

      الهی شکر قلبم باز شد و چه باک از زمان. اصلا ساعت 3/5 نصف شب باشه…

      چه سود از روزی که بی غرق شدن در دریای تو بگذره. اگه قراره من این ساعت وصل بشم بذار بشم.

      تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز

      در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز

      من دانم و دل، غیر چه داند که در این بزم

      از طرز نگاه تو چه فهمیده‌ام امروز

      تا باد صبا پیچ سر زلف تو وا کرد

      بر خود، چو سر زلف تو پیچیده‌ام امروز

      هشیاریم افتاد به فردای قیامت

      زان باده که از دست تو نوشیده‌ام امروز

      صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا

      این ژندهٔ پر بخیه که پوشیده‌ام امروز

      سعیده نازنینم… به دستان امن و آرام ارحم الراحمین می سپارمت و از خدا می خوام در بهترین زمان و مکان در آغوش بگیرمت. هر دو با دستانی پر از الماس و مرواریدهای توحید!

      همین الان به قلبم گفته شد این عبارات نورانی رو بخونم و بنویسم…

      خودت باقی طناب رو بگیر و برو هرجا دلت رفت…

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ

      ای جامه بر خود پیچیده!

      قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا

      شب را جز اندکی [که ویژه استراحت است، برای عبادت] برخیز؛

      نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا

      نصف [همه ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] یا اندکی ازنصف بکاه،

      أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا

      یا [مقداری] بر نصف بیفزا، و قرآن را شمرده و روشن و با تأمل و دقت بخوان.

      إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا

      به یقین ما به زودی گفتاری سنگین [چون آیات قرآن] به تو القا خواهیم کرد.

      إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا

      بی تردید عبادت [ی که در دل] شب [انجام می گیرد] محکم تر و پایدارتر و گفتار در آن استوارتر و درست تر است.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سعیده …سعیده …سعیده …رفیق بهشتی من …درود خداوند بر قلب روشنت …سلام خداوند به روح پر برکتت …نور الله به صورت زیبات …

        با قلب باز شده برات مینویسم و با اشک چشم هام …

        میدونی ؟

        میدونی چقدر فرکانس این کامنت بالا بود ؟؟؟چقدر زمان لازم بود من با نور قلبت هم فرکانس بشم سعیده …؟

        سعیده …سعیده ….میتونی این انرژی رو از قلبم دریافت کنی…؟قلبم داره از عشق این خدا و این بهشت و آدم های بهشتی از جاش کنده میشه …

        دورت بگردم …دور این همه فرکانس بهشتی …دور خط به خط نه …کلمه به کلمه نه …دور واو به واو نوشته ت میگردم …

        کنار حوض کوثر نشسته بودی و نوشتی سعیییده؟

        عزیزِ مهربونم

        کلمات توان سپاسگزاری ندارن ازت …

        فقط میتونم از خداوند بخوام تا انقدر غرررق نعمتت کنه …که تنها کار زندگیت عبادت کردن …لذت بردن …عشق و عاشقی باشه …

        سعیده ….وای ازین آیه هایی که برام نوشتی …

        برام هدایت الله رو آوردی…

        برام سپر دفاعی آوردی در برابر شیطان و نجوای ناسپاسیش…

        با انرژی این کامنتت ….نیمه های شب …تموم تلاشم رو میکنم پشتِ نجوای شیطان و خستگی و خواب آلودی رو کنار بزنم …

        من کلماتت رو مبینم …من صدای این ایه های رو میشنوم ….

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ

        ای جامه بر خود پیچیده!

        قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا

        شب را جز اندکی [که ویژه استراحت است، برای عبادت] برخیز

        نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا

        نصف [همه ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] یا اندکی ازنصف بکاه

        سعیده ی من….خوشبخت من ….نور خداوند …

        برام بنویس…لطفا همیشه برام بنویس….

        برام پیام آور نور و عشق و آگاهی فرمانروایی …

        از دست این رفیقِ ضعیف و محدودت …برنمیاد تا بتونه ازت سپاسگزاری کنه …

        اما از دست فرمانروا چرا …

        فرمانروای مطلق ….تو که مدیریت کل این کهکشان ها با شماست …و این کار برات خیلی هم آسونه …

        لطفا زندگی این بنده ی صالحت رو غرق معجزه های من حیث لایحتسب کن …

        الهی آمین …الهی آمین ….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          سعيده رضايى گفته:
          مدت عضویت: 2010 روز

          ای جوووووون دلم

          عزیز قلب من. ای دردونه نازپرورده خدا. کسی که خدا خودش شهصا با ضمیر من بغلش کرده گذاشته رو شونه هاش…. مبارکت باشه این وصل. مبارکت باشه این اشکها…

          اینا پاسخ درخواست خودته. من چه کاره ام. من خودم عین مرغ سرکنده دنبال یه لحظه آرامش برقراری ارتباط می گردم. امان از این وای فای قطع و وصل شونده ذهن.

          ای کاش قلبم مثل اینترنت ماهواره ای ایلان ماسک همیشه قوی وصل بود.

          ولی چه کنم که هنوز تکاملم در حد دایل آ‌په!

          تو از اگشت شمار افرادی هستی که هروقت می نویسی هرجا و در هر شرایطی باشم حتی اگر به دنیا از مرحله پرت باشم وصل میشم و قلبم آب میشه و از چشمهام جاری میشه.

          البته بجز زمانهایی که سر کلاس هوس می کنی کپسول خالی کنی تو بخاری!!! همون موقع هم وسط گریه می خندم و خدا رو بابت وجودت سکر می کنم.

          مطمئن باش فرکانس قوی خودته که یه روح خفته توحیدی رو در من بیدار میکنه و یه چیزایی می نویسه و دوباره میره تو چرت.

          همیشه باش. با قدرت باش. سر بده آواز ایمان و توحید…

          عاشقتم شیطونک خوشمزه.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        dreams come true گفته:
        مدت عضویت: 928 روز

        سلام سعیده دوست همفکرانسی ام فقط اومدم بگم که الان که دارم می نویسم نصفه شبه و وقتی کامنت های شما دوستان رو میخوندم تو دلم گفتم درسته چیزای باارزش وناب یاد میگیرم از نوشته های بچه ها ولی از زمان خوابم کم میشه و … که همون لحظه رسیدم به این آیه که نوشتی ای جامه برخودپیچیده شب را جز اندکی برخیز نصف شب یا اندکی از نصف بکاه یامقداری برنصف بیفزاوقران رو شمرده و روشن وبا تامل ودقت بخوان به یقین ما به زودی گفتاری سنگین چون آیات قرآن به تو القاخواهیم کرد بی تردید عبادت درشب محکم تروپایدارتروگفتاردرآن استوارترودرست تر است الان اشک هست که از چشمام جاریه همون لحظه جوابم و داد گفت بنده من ادامه بده به شب بیداری ها تا نصف شب و این سخنان گهروار را دریاب وبه راهت ادامه بده که مسیری درست است ممنونم از همتون از استاد عزیزم مریم جانم و شما دوستان بی نظیرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          سعيده رضايى گفته:
          مدت عضویت: 2010 روز

          ای جانم ای جاااانممممم

          چقدر خوشمزه بود این پیام

          چقدر حالمو خوب کرد

          برعکس حس دیشب شما من الان دارم لبخند میزنم که البته جنس هردوش یکیه. رضایت قلبی، شادی و شعف و نور الهی…

          اصلا عجیبه برام این فضا، این حرم، این کعبه که همه دورش در طوافیم

          بخدا کعبه همینجاست. هیچ جایی در جهان نیست که نام خدا در اونجا بلند آوازه و گرامی داشته بشه و نامش کعبه نباشه.

          مرسی که نوشتی و روحمو جلا دادی.

          بدرخشی دوست نازنینم

          البته که رویاها محقق میشن وقتی در مدار نور خدا باشی….

          عالی بود عالی بود. لذت بردم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مرتضی دهقانی محمودابادی گفته:
        مدت عضویت: 2322 روز

        درود بر شما دوست توحیدی و همفرکانسی ام

        کامنت زیبای شما را با اون حس خوبتون در پاسخ به کامنت خانم شهریاری داشتم میخوندم که رسیدم به سوره مزمل یادم افتاد که 3 سال پیش یه شب قبل از خواب به خدا گفتم:

        خدایا دوست دارم به تو وصل بشم مثل دو شاخه برق که به پریز میزنم وصلِ وصل

        صبح وقتی در حالت خواب و بیداری بودم یه لحظه این را شنیدم(یاایهاالمزمل)

        سریع پا شدم و با خودم تکرار میکردم و تکرار میکردم تا قرآن را باز کردم و تو فهرست ،سوره مزمل به چشمم خورد معانیش رو خوندم و دیدم که چقدر خداوند ما رو دوست داره و ما را سریع هدایت میکنه تا بشناسیمش و بهش نزدیک و نزدیک تر بشیم تا زندگیمون در تمام ابعاد بهتر و بهتر و بهتر بشه

        زندگی تون پر از الهامات خداوند باشه و شاداب‌تر و موفق تر باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        وجیهه بانو گفته:
        مدت عضویت: 1832 روز

        سلام سعیده عزیز و خوش بیان..

        چقدرررررررررررررر این کامنتت رو با قلبت نوشتی خواهرخوبم…

        هر بخشی شو خوندم دلم پر شد از شوق ..از نور…

        خوب میدونم در چه حالی بودی…

        چرا که همینطور که :

        رنگ رخسار نشان می‌دهد از سرً درون…

        حال و هوای کامنتت هم نشان میده از سرٍ دلت…. از حجم انرژی قلبت…

        ممنونم که نوشتی دوست خوبم…

        و ممنونم که ما رو غرق لذتی کردی از جنس الهی….

        دو بار کامنت رو خوندمش…

        و هر دو بار قلبم از عشق فشرده شد….

        دستت طلا

        و دلت روشن خواهر دوست داشتنی من…

        الهی سراسر غرق نور و عشق الهی باشی…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سعيده رضايى گفته:
          مدت عضویت: 2010 روز

          سلام و صد درود به وجیهه جان قشنگم

          دیدی چه پژواکی داره این ندای توحیدی استادمون؟

          تا ساعتها و روزها و هفته ها بعد از زبونی به زبون دیگه دست به دست میشه. در واقع این نور توحیده که از آینه درون سینه بچه ها بازتاب هزارباره میشه و این فضا همیشه نورانی باقی میمونه.

          خدا هروقت در وجود کسی جلوه کنه نتیجه اش دلنشین میشه و من هیچ اعتباری از خودم ندارم. خدا نور تابید و من نوشتم.

          ممنونم عزیزم از محبتت. عاشقتم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            وجیهه بانو گفته:
            مدت عضویت: 1832 روز

            هزاران درود به سعیده جان

            به دوست خوبم

            به خواهر نورانی شده با توحید

            چقدرررررررررررررر با این جمله ت موافقم که:

            در واقع این نور توحیده که از آینه درون سینه بچه ها بازتاب هزارباره میشه و این فضا همیشه نورانی باقی میمونه

            دقیقاااااااااااااا همینه

            امروزمو اختصاص دادم که کامنتهای زیادی بخونم ، دیدم بحث ، بحث توحید ه و هر کامنت به نوعی منور به نور الله..

            خدا میدونه چقدر با خوندن کامنتها بغض کردم ..

            چقدر قلبم پر شد از شوق…

            چقدر تأیید و تحسین کردم دوستای خوبمو که همه شون لطف خداوند هستند و روزی به غیرالحساب الله مهربان…

            ممنونم سعیده جان که وقتی خداوند در وجودت جلوه کرد نوشتی و معطل نکردی…

            و به قول شاعر معاصر اقای فاضل نظری:

            * من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است

            اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است *

            سراسر قلب مهربونت غرق باشه از نور و عشق الهی دوست خوبم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        آذر عزیزی گفته:
        مدت عضویت: 1173 روز

        سلام بانوی عزیز

        نوشته ی بسیار زیبای شما حرف دل من بود به خانم شهریاری از خدا ممنونم که همچین دوستانی دارم.

        من هم از دیروز بافایل استاد فقط گریه کردم وبا کامنت دوستان بیشتر و بیشتر.

        از خدا می خواهم استاد ودوستان عزیز رو برای همه ی ما نگه دارن که چراغ راه ما شدن.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سعيده رضايى گفته:
          مدت عضویت: 2010 روز

          سلام آذر عزیزم

          خدای ما خدای آسانیهاست. خدای همزمانیها و پاسخها.

          هر زمانی که اراده کردی و با خلوص نیت و حال خوب ازش درخواست کردی جواب رو میگذاره کف دستت. حالا از زبون من یا شخص دیگه ای

          شایدم بصورت یک فیلم یا ایده یا خواب. لذت میبرم از این خدایی خدای نازم.

          ممنونم که برام نوشتی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فهیمه زارع گفته:
        مدت عضویت: 2978 روز

        سلام به سعیده عزیز

        چقدر کامنتت دلنشین وخالص بود پر از نور وانرژی لذت بردم وشاد شدم از هر کلمه به کلمه اش احسنت به تو عاشقتم با این قلم شیوا وبیان دلنشینت

        از خداوند میخوام تا در وجودت جاری باشه روز به روزقلب مهربونت را با نور الهی جلا بده در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2047 روز

      سعیده عزیز

      الله النور السماوات و الارض

      این جمله رو انگار که با چشمام نه که با قلبم خوندم و از شما دوست عزیز مچکرم که نوشتید و یادآور این قدرت برتر شدید.

      چه صلات و چه نگاهی به توحید و یکتا پرستی

      در بین کامنت شما صدای استاد و مفهوم توحید هی در ذهنم تکرار و تکرار و تکرار شد.

      مچکرم از این نگاه و یادآوری مفاهیمی عمیق از توحید و فرمانروایی پروردگار

      خداوند هدایت‌مون کنه قبل از دور خودمون چرخیدن و گشتن و گشتن به نگاهی توحیدی‌تر برسیم و قدرت زندگی‌مون رو در دست خودمون نگه داریم.

      مچکرم از کامنت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      به نام خدای بخشنده ی مهربان

      سلام سعیده جانم، سعیده با ورژنی کاملا جدید

      آنقدر جدید که نا آشنا شده.

      دختر چه ترکیب خفنی، آیه های قرآن با تکه هایی از فایل دوره ها و شعر و توضیحی که میدی عالی است، عاشقتم دختر

      این گل ها هدیه کیست؟ مثل خودت زیباست. مبارکت باشه عزیزم.

      سعیده جان دوست دارم

      بوووووووووووووووس به اون صورت ماهت

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و شادتر و ثروتمند تر و موفق تر باشی عشقم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        رضوااااان رضضضضوان

        اینا چی بوودگفتیییی ؟؟؟

        میخوای صندلیتو عوض کنی،بری جای دیگه کلاس بشینی بگووو!نهههه! بگوووو!

        :))))))

        نا آشنای چی ؟

        همین الان که دارم باهات حرف میزنم،دارم یواشکی ی نارنگی پوست میکنم زیر میز:)

        ی خودکارم پرت کردم اون سمت کلاس،الهی که در زمان مناسب ،اصابت کنه به کله ی حمیدِحنیف :))))

        بعد آقا اسدالله رو هم میبینم که ردیف جلو‌نشسته،برگشته داره چپ چپ نگاه میکنه میگه

        چه خبرتوووونه:) چه خبرررتوووونه:)))))

        یاسِ منم همین میز‌ِجلویی،برگشته داره میخنده:)))

        وایسا وایسا،سعیده رضایی رو هم دارم میبنم الان همین دوروبر:))))

        رضوان جونم…اعتبار این کامنت اصلا با من نیست

        اعتراف میکنم خودم دارم میخونمش با تعجب انگار بار اولمه….

        منت سرم گذاشت و گفت و‌من‌‌نوشتم‌…

        حالا میشه جاتو عوضضض نکنی ؟؟؟؟؟

        راستی اون گل ها هدیه دفاع کارشناسی ارشد داداشمه

        خودم خریدم،گفتم حداقل ی عکس باهاشون بگیرم:) همچین ی استفاده ای کرده باشم ازشون :))))

        دوستت دارم دختررررر

        مررررسی که هستی

        مررررسی که برام نوشتی

        پاشدی جاتو عوض کردی،منتظر پرتاب خودکار باش :)))

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1909 روز

          سلام سعیده جانم

          وای از دستِ تو دختر

          خنده آوردی روی لب هام

          البته با صدا خندیدم، نه فقط یه تبسم کوچول موچولو…

          امروز میخواستم برات کامنت بذارم، چیزی بگم، نمیدونستم کجا…

          خودت با این پاسخ بانمکت به رضوان جون بهم گفتی کجا بنویسم…

          اینجای کامنتت خنده دیگه مقاومتشو شکست و رها شد در فضای اتاق:

          ی خودکارم پرت کردم اون سمت کلاس،الهی که در زمان مناسب ،اصابت کنه به کله ی حمیدِحنیف :))))

          میدونی در لحظه چی گفت قلبم:

          امروز خیلی تو توحید و شناسایی اش بررسی میکردم، و الان به این باور رسیدم که تو با خندوندنِ من و بقیه عبادت کردی، یعنی با خدا ارتباط برقرار کردی، یعنی خدا رو ستایش کردی…

          تو کشف و شهودهام به این نتیجه رسیدم یعنی درک کردم خدمت به خلق، شاد کردنشون، به روی خلق لبخند زدن خودش عینِ عینِ عبادت محسوب میشه.

          تو با کامنت هایی که مینویسی عبادت میکنی.

          چون یادآوری میکنی نکات مهمی رو به بقیه.

          چون از قرآن مینویسی و یه نفر مثل من که اصلا ارتباطی با قرآن رو نداشتم، علاقه مند کردی، تشویق کردی برم سمت قرآن…

          شوخی هایی که میکنی، خاطراتی که مینویسی از خودت، طنازی هات، دلبری هات، نوشته هات، عشق و عاشقی های توحیدی ات با خدا، توکل هات وقتی میترسی، اعتمادت به خدا و مدلِ چسبیدن به خدا، مدلی که تو اغوشِ خدا هستی و اینو تو کامنتهات به اشتراک میذاری سخاوتمندانه با بقیه و …

          همه اینا عبادت هستن سعیده جانِ شهریاریِ عزیزم.

          ماچِ سمانه جانِ صوفیِ عزیزِ دلم، به روی ماهِ سعیده جانِ شهریاریِ تو دل برویِ طناز.

          اونجا که میگی داری نارنگی پوست میکنی زیرِ میز، تصویرسازی شد سریع تو قلبم و لبخند زدم.

          اونجا که گفتی امیدواری خودکارِ پرتابی صاف بخوره تو کله ی حمید حنیف، تصویرسازی شد و خنده ام گرفت.

          اونجا که نوشتی آقا اسدالله زرگوشیِ نازنینِ سایت، برگشته چپ چپ نگاهت میکنه سریع تصویرسازی شد تو ذهنم و اینبار قهقهه زدیم…

          این چه خبرتوووووونه آقا اسدالله عالی بود، عالی.

          آقا اسدالله البته تا برگشت دید سعیده ی شیطون بلاست، بلافاصله لبخند نشست روی لب هاش و سری تکون داد و گفت امان از دستِ این وروجکِ کلاس …

          استاد عباس منش هم لبخند میزنه، میخنده، یه شوخی هم خودش اضافه میکنه به کلاس و کل کلاس از خنده میره روی هوا…

          خدا هم کلا کیف میکنه با ما شاگردهاش.

          به دونه به دونه مون.

          کلی قربون صدقه مون میره، کلی ذوق مون رو میکنه که همه تو کلاسش هستیم…

          شیطانِ بی تربیتِ بی ادب هم اخراج شده از این کلاس…

          اسم این کلاس چیه؟

          توحید

          تو شروع کردی، من ادامه دادم، البته که من و تو ننوشتیم…

          زهرا جانِ نظام الدینی هم لبخند ملیحی روی لب هاشه و آرامش داره از صورتش میریزه…

          عارفه جان، از اون ور تند تند این لحظات ناب و حس های خوب رو شکار میکنه و تند تند تو دفترش مینویسه.

          سید علی جان خوشدل نشسته کنار همسر زیبا و مهربونش و دارن از زیبایی های مسیر صحبت میکنن با هم.

          خانم شایسته جانم، دوربین موبایلش آماده به کاره و داره از همه مون ویدئو میگیره، داره زیبایی ها و نکات مثبت رو شکار میکنه، به به از این ویدیوی باکیفیت، چه تدوینی بکنه مریم جانم..‌.

          حالا ببینیم چه موسیقیِ دل انگیزی بذارن رو این ویدئو…

          فاطمه جان هم هست، رضوان جانم کنار خودته داره شوخی و شیطنت میکنه، حمید اقای حنیف هم هست، خیلی از بچه ها هستن، خانم سلیمی جانم هم هست، آقای رضا احمدی هم مشغول نوشتنه تو دفترش.

          و سایرِ دوستان که انقدر زیادن از ذهن من برنمیاد اسمشونو بنویسم…

          خدا خودش میدونه کیا هستن، همین مهمه…

          دانشجویانِ این کلاس، هر کی کامنت رو میخونه خودش حس میکنه و متوجه میشه که توی کلاسه.

          وگرنه که مهم نیست اسم چند نفر تو این کامنت نوشته میشه یا نمیشه…

          خدا رو شکر میکنم سمانه هم هست، سمانه صوفیِ نازنینم.

          خیلی خوشحالم که هستم…

          خیلی خوشحالم که این همه، این همه، این همه، این همه، دوست توحیدی رو یه جا دارم میبینم.

          انقدر این کلاس بزرگه که تهِ کلاس معلوم نیست…

          شاید سمانه، نیمکتش تو این کلاس جابه جا شه، بیاد جلو بره عقب، اما خوشحالم داخل این کلاس شدم.

          حضور تو این کلاس خودش عینِ عینِ نعمت و روزی هست، این اصله.

          خدایا مرسی در باز شد برام، دسترسی ام به این کلاس باز شد.

          سپاس گزارتم خدایا.

          خدایا خودت هوامونو داشته باش همیشه داخلِ کلاس باشیم و بمونیم…

          من همیشه امید دارم بهت خدا جانم.

          سعیده جان مرسی از شوخ طبعی ات در این کامنت.

          شاد شدم.

          سعیده جان من بارها خواستم لینکی که تو صفحه آشناییت با سایت گذاشتی رو پیدا کنم نتونستم، هر کاری کردم این لینک فقط میاد تو صفحه «الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش، نمیره مستقیم رو کامنتت.

          اگه راهی هست پیداش کنم بگو بهم لطفا.

          خدایا مرسی از امروز

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1290 روز

            سمانه ی نازننننییینم سلاااااام بروووی ماااهت

            از قلبم برات مینویسم …الهی که به قلبت بشینه …

            چنین دلنشییین چراااییی؟؟؟؟

            بِبیییییین …چقدر لذت برددددم از تصویر سازی کلاست …

            یادمه ی بار تو دوران مدرسه …یک انشا نوشتم که خودش اندازه ی یک کتاب بود :)

            همه ی بچه های کلاس و پرسنل مدرسه رو بردم با سفینه فضا و برگردوندم …

            الان دلم خواست یکبار وقت بزارم ….دقیقا داستان این کلاس توحیدی رو بنویییسم …اصلا از فکر کردن بهش ذوووق میکنم …چه برسه نگارشش …

            سمانه ی نازنننییینم …بدون که قلبت خییلی روووشنه خیییلی …

            فقط یک قلب روشن میتونه انقدر قشنگ بقیه رو تحسین کنه …

            دور خودت و قلب روشنت و نور خداوند در صوررتتت میگردم رفیق توحیدی قششنگم

            مرررسی که برام نوشتی …مرسی که وقت گرانبهات رو برام گذاشتی …

            عاشقتم دختر …

            راستی لینک اون کامنت رو برات اینجامیزارم

            الهی که کار کنه :)

            https://elmeservat.com/fa/successrul-role-model/comment-page-81/#comment-1040767

            بِببیییین….

            من عااااششششقتم …باشه …؟

            الهی که در بهترین زمان و مکان این تلگراف رو دریافت کنی …

            بوووس به کله ت …وَوَوَ قلللب فراااواااان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
            • -
              سمانه جان صوفی گفته:
              مدت عضویت: 1909 روز

              سلام به سعیده ی نازنینم.

              عکست کنار دسته گل، گل به توان 2 شده.

              پیامت رسید، صاف رفت نشست روی قلبم، به دلایلِ متعدد که بهت میگم:

              در بهترین زمان، نقطه آبی مشاهده شد، دقیقا داشتم یه کامنت مینوشتم برای یکی از دوستانِ عزیزِ نابِ توحیدی، ارسال رو زدم، نقطه آبی مشاهده شد…

              سعیده جان، روز اول مرداد 1402 برایِ تستِ ستاره قطبی و بالاتر بردن میزان و شدتِ خلقم در ستاره قطبی نوشتم:

              امروز از سعیده جان شهریاری، سید علی جان خوشدل، حمید اقای حنیف پاسخ دریافت میکنم…

              دقیقا دست گذاشتم روی بچه هایی که فرکانسشون بالاست که خودم و فرکانسم رو هم بتونم محک بزنم…

              ببینم الان کجام؟

              و نوشتنِ این درخواست، هر روز، ادامه پیدا کرد تا فرکانس و مدارم با شما سه عزیز به یه سطح تعادلی برسه…

              پیامِ حمید آقا تقریبا همون اوایل رسید دستم، پیامِ تو امروز اومد، میدونم در بهترین و درست ترین زمان پیام سید علی جان هم میاد…

              میدونی چیه؟

              ستاره قطبی اولش مثل یه بازی بود برام، که تستش کنم، میزان و درصد خلق و عدم خلق رو برانداز کنم…

              کم کم بهتر درک کردم فرکانس چی میگه این وسط…

              قبل از پروژه ی ستاره قطبی، مواردی بوده که درخواست رو ارسال کردم به خدا، از تو ذهنم حتی روی کاغذ هم نرسیده اجابت شده…

              مواردی هم بوده که ماه ها گذشته تا اجابت شه…

              هر کدوم شاید دلایل متفاوتی داشتن قبلا برام.

              ولی هر چی جلوتر رفت فهمیدم چقدر به میزانِ آمادگیِ من ربط داره، به ظرفیتِ من، به ظرفِ وجود من، به رشد و مدار و فرکانسِ من.

              فرکانسِ من، نه عوامل بیرونی و محیطی…

              امروز، الان، متوجه شدم که هم مدار شدیم…

              تو صبح پیام نوشتی برام و من حوالی 7 عصر دریافتش کردم، حوالیِ غروب، حوالیِ اذان…

              دقیقا زمانیکه خودمم آماده دریافت شده بودم…

              قبلا که میخوندم تو کامنتها بچه ها تو ستاره قطبی درخواست دادن مثلا یکی از بچه ها واسشون پاسخ بذاره انقدر از فرکانس و مدار دور بودم و شناخت نداشتم، به نظرم مسخره میومد…

              (تو پرانتز بگم، اواخر مخصوصا بعد از فایل توحید عملی8 و مبحثِ شرک و شناسایی اش راحت تر از خودم و ضعف هام مینویسم، دیگه چیزی واسه خجالت کشیدن ندارم، یعنی داره این مقاومتم که منجر به نقاب زدن میشد که از ضعفهام یا افکار نادرستم تو سایت ننویسم، کم و کمتر میشه، به عبارتی دارم با خودم چشم تو چشم میشم کم کم و مینویسم از ترس هام، اشتباهاتم و … در کنارشون خودمم تحسین میکنم برای محاسنم.)

              چی شد سمانه؟

              جهان چرخید تا تو هم تو ستاره قطبیت نوشتی پاسخ میخوای از دوستات؟

              چی شده؟

              الان دیگه مسخره نیست برات؟

              خیر…

              هر چی درکم بهتر میشه نسبت به فرکانس، مدار، خلوص، دسترسیِ باز یا بسته اتفاقا بهتر درک میکنم هیچ زور، اجبار، عجله ای تو این سیستم مجاز نیست…

              زندگی تو بکن

              روی خودت کار کن

              هم مدار شی، به خواسته ات میرسی…

              هر خواسته ای، هر خواسته ای…

              فقط کافیه باورهای در راستای خواسته ات ایجاد و محکم شن، باورشون کنی، بعد حله، اجابت میشه به راحتی و شیرینی…

              در زمانِ درست

              در مکان درست

              با شرایط درست

              سهل، ساده، شیرین…

              الان دیگه گارد و مقاومتم داره کم و کمتر میشه به خلق کردن زندگیم توسط خودم.

              خدا این فرصت و امتیاز و اختیار رو داده بهم، چرا استفاده نکنم.

              استفاده نکنم، میشه ناسپاسی.

              پس هر چی دلم میخواد رو مینویسم هر صبح…

              کاری هم ندارم چطوری…

              با ایمان مینویسم…

              گفته میشه چطور بنویسم…

              چی بنویسم…

              اجابت ها، فقط متعلق به ستاره قطبی ها نیستن.

              تو طول روز و شب هم هر چی فرکانس میفرستم، بعضیاشون تیک میخورن.

              الهی شکر.

              الهی شکر برای جسارتی که خدا بهم داد تا بنویسم تا بتونم خلق کنم.

              الهی شکر برای استاد عباس منش که انقدر معلم عالی و نمونه ای هست.

              همیشه با عشق و لذت میخونم خاطراتِ شیطنت هاتو.

              بیشتر بنویس، همه مون کیف میکنیم بخونیم ازت شیطون بلایِ کلاس (چشمای قلبی قلبی+ ماچ روی صورت همچون ماهت)

              ممنونم از تحسینت سعیده جانم.

              اینکه انقدر زیبا و دلبرانه مینویسی، سرچشمه اش از قلب روشنِ خودته.

              خیلی برات خوشحالم که حالت خوبه، تو بغل خدا هستی، جات گرم و نرم و امنه، داری با خدا عشق و عاشقی میکنی، درک میکنم تو مسیر بالا و پایین هم میشه اما تو برمیگردی تو بغلِ خدا، مطمئن باش.

              نور خدا، هر لحظه بتابه به قلبت، به زندگیت، به تک تک سلول های بدنت.

              تحسینت میکنم برای تمام لحظاتی که مراقبت میکنی از بیماران با قلبت، خدا بهت توان بده.

              برسی به هر خواسته ای که از قلبت میاد و به آرامش برسی هر لحظه بیشتر از لحظه ی قبل.

              مرسی برای لینک، درست شد، دسترسی ام باز شد، الهی شکر.

              خوشحالم کردی، خوشحال بشی فراوان.

              خدا حافظ خودت و عزیزانت باشه عزیزم.

              با هر بار تیک خوردن خواسته ها و خلقشون، اعتماد و باورم محکمتر میشه، خدایا شکرت.

              روزِ 1200 مبارکت باشه سمانه جونم در این سایتِ دوست داشتنی و منحصر به فرد.

              الهی شکرت برای روزی های حساب و غیر حساب که هر لحظه میفرستی برام.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
          • -
            وجیهه بانو گفته:
            مدت عضویت: 1832 روز

            سلام سمانه جان

            چقدرررررررررررررر خوب کامنت سعیده عزیز رو ادامه دادی…(کلی استیکر خنده و چشم قلبی)

            البته من همیشه در دوران تحصیل جزء شاگردان ممتاز و منضبط و با ادب بودم و همیشه هم جام میز اول و سر میز بود :))))))

            و تقریباااااا هر سال هم با هممممهههه بچه های کلاس دوستی نسبی برقرار میکردم، از بچه های شر و شور گرفته تا شاگران ممتاز کلاس که خودمم جزوشون بودم و همینطور بچه های متوسط کلاس ….

            هم توی شر بازی های بچه های تهه کلاس سهیم بودم و میخندیدیم ، هم توی درس خوندن شکر خدا عالی بودم

            و تقریبا از بچه ها گرفته تا معلما همه دوستم داشتن .. :)))

            ولی واقعاااااااااا خدایا شکر همیشه یک موردی برای خندیدن و شاد بودن داشتیم…

            و امااااااا…

            نشستن سر این کلاسی که شما سه نفر توصیف کردین خدایی لذت داره….

            سعیده جان از این به بعد کتاباتو بده یکی دیگه واست بیاره شما فقط تو کیفت نارنگی بزار که این نارنگی ها خوردن داره….

            :)))

            گذشته از این مبحث بانمک ، چقدر جالبه همزمانی ها، امروز صبح که داشتیم با همسرم در مورد همین قوانین و فرکانس ها و مدارها صحبت میکردیم، و حرف به اینجا رسید که گفتیم پارسال استاد قبل از سفر به دور آمریکا قصد داشتن بیان ایران که دقیقاااااااااااااا به خاطر سطح فرکانسی متفاوت ایشون ،شرایطی پیش اومد در ایران و استاد تصمیمشون این شد سفرشونو در ایالتهای زیبای آمریکا انجام بدن …

            خلاصه نشستیم و‌کلی تصویر سازی کردیم که اگه استاد امسال بیان ایران چه خبر میشه سمینارشون…

            اکثر بچه های سایت رو حضوری میبینیم….

            و فک کنم سمینار دو…سه ساعته رو نشه تا دو ، سه هفته هم جمع کرد :)))

            در نهایت برای تک تک دوستان توحیدی در این مسیر سبز آرزوی قلبی سرشار از نور و عشق الهی خواستارم..

            و امیدوارم بتونیم در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین‌حال ممکن همدیگه رو‌ملاقات کنیم..

            ممنونم از شما رضوان جان

            سعیده جان و از شما سمانه عزیز که داستانِ دوستان رو خیلییییییییییییی قشنگ و دلچسب تکمیل کردی :*

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            نازنین گفته:
            مدت عضویت: 1235 روز

            سلام به دوستای گلم و سمانه و سعیده ی عزیز و پر انرژی

            چقدر شما باحالید

            وااای چقدر خندیدم

            بابا منم هستم

            اون وسطای کلاس

            دیدین؟

            یه ذره دیر رسیدم

            ولی رسیدم به لطف خدا

            چقدر عشقید شما

            الهی همه مون تو این کلاس زیبای خدا هر لحظه مون پر باشه از عشق و خنده و شادی و آرامش و حال خوب

            خیلی دوستتون دارم

            استااااد جان تو بی نظیری با این شاگردات

            قول میدم شاگرد حرف گوش کنی باشم

            دست به سینه

            منظم و مرتب و زرنگ

            مو به مو به حرفات عمل کنم

            خدا جونم خیلی دوست دارم که منو به این کلاس که همه جاش حرف از تو و حرف از ایمان به تو

            توکل به تو

            تسلیم در برابر توه

            راه دادی

            سپاسگزارتم با تمام وجودم

            سپاسگزارتم مهربونم بی نهایت

            بی نهایت بی نهایت

            خیلی دوستون دارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              سمانه جان صوفی گفته:
              مدت عضویت: 1909 روز

              سلامِ گرمِ سمانه به نازنین جانِ نازنین.

              من یه دوست دارم اسمش نازنینه، همسایه مون بودن، ارتباط داریم دورادور، عاشقشم از بس اصله، خودشه، باحاله.

              جدیدا هم که از نوشتن کلمه ی نازنین به عنوانِ صفت در کنار اسمِ بچه ها لذت میبرم.

              شما هم که خودِ اصل نازنین هستی.

              به به.

              بسیار ازت ممنونم که برام پاسخ نوشتی و محبتت رو از طریقِ کامنت، به دستم رسوندی.

              میدونی چیه نازنین جان؟

              دونه به دونه کامنتها برای من عینِ هدیه است.

              خوشحالم که یه هدیه ازت دریافت کردم.

              خوشحالم که تو هم در کلاس هستی، تبریک میگم برای حضورت در کلاس، به خودم و هر کسی که تو این کلاسِ شگفت انگیز هست تبریک میگم.

              برات بهترینهارو میخوام از خدا، نازنین جانِ نازنینم.

              همگی در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشیم همیشه.

              الهی شکرت، برای هر باری که توجهِ منو به سمتِ زیبایی هات هدایت می کنی.

              الهی شکرت برای دونه به دونه ی دوستانِ خوبِ توحیدیم.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          اسداله زرگوشی گفته:
          مدت عضویت: 1275 روز

          سعیـــــــده

          رضــــــــــوان

          سعیـــــــــــــــــده

          چه خبرتوووونه:)

          چه خبرررتوووونه بابا:))

          عـــــــــه میگم چه خبرررتوووونه:)))))

          کلاس و گذاشتید رو سرتــــــــــــــــون!!!

          میگم کلاس و گذاشتید رو سرتون!!! (صدا به صدا نمی رسه)

          سعیـــــــــــــــــــده!!! اون چیه اون زیر قایم کردی؟ داری یواشکی میخوری؟!

          کلاس جای نارنگی خوردنه؟؟؟

          نه خدایی کلاس جای نارنگی خوردنه؟؟؟

          خجالت نمی کشید؟؟؟

          نه خدایی خجالت نمی کشین؟؟

          درسته واقعــــــــــــــآ؟؟؟

          نه واقعــــآ خودت بگو درستــــــــــه؟؟؟

          تک خوری میکنین و به من نمیدین خخخ

          توبــــــــــــــــــــه نمی کنین؟؟

          … بوق!!! (خخخ) سریع یدونه واسه منم پرت کن خخخ

          یعنی عاشقتونـــــــــــــم لعنتی هــــــآآآآآآآ خخخ

          برگرفته از سکانی تخیلی از rest بین کلاسهای استاد عباسمنش (سه دقیقه قبل از ورود استاد)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1290 روز

            آقاااا…آقااا …نارنگی میخواستید میگفتید ما خودمون پوست میکردیم …میزاشتیم در طبق اخلاص میاوردیم خدمت شاگرد زرنگِ درس خون کلاسمون :)))))))

            بخدااااا،رسوا شدیم رفت:)

            شما مارورو لووونده …شما زنگ تفریح واسه ما وقت بزار…هرچی ما از سر شیطونی تمرکز نکردیم روی حرف های استاد رو بهمون یاد بده …اصلا من قول میدم هر روز واسه تون سالاد میوه بیارم خداشاهده :))))))

            حله …؟

            اینجِی سوودش کجاااست؟

            اینجِی …همش سوووده و سوووده وسوووده :)

            دررررود خدااااوند بر بنده ی برگزیده ش..

            قلب فراوان از صندلی ته کلاس چسبیده به دیوار …به صندلی چسبیده به میز استاد :)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
            • -
              اسداله زرگوشی گفته:
              مدت عضویت: 1275 روز

              سلام و درود سعیده نورانی خداوند

              اصلا دوست دارم پاسخ به کامنت های این پست تموم بشه!

              اصلا من فضولیم گرفته بیام سروقت کیفتون یواشکی و حسابی دلی از عزا در بیاورم خخخ

              قیافتو که تصور میکنم غش میکنم از خنده خخخ سرتو کردی تو کیفت و داد میزی کوش؟ کی به وسایل من دست زده؟ رضوان تو بر نداشتی وسایل منو؟! شوخی نکن یالا رد کن بیاددیگه! رضوانم هی میخنده و هی قسم میخوره بابا به پیر به پیغمبر من روحم خبر نداره! خلاصه نگاه به قیافه غلط اندازم نکن اون جلو نشستم! به قول حمید اینجانب تجربه خوردن نارنگی سر کلاس؛ تجربه شطرنج سر کلاس و تجربه بازی مار پله سر کلاس با حضور معلم رو داشته ام و چند بارم زنگ آخر به بهانه دستشویی رفتم و بر نگشته ام! و یه سابقه دارم که دوبار از مدرسه در طول تحصیلم اخراج شده ام خخخ

              خلاصه اگه سربه سرت نذارم روزم شب نمیشه!خخخ

              ولی خدایی دیگه موقع لواشک خوردن و هله هوله رفیقیم!خخخ

              آنوقته که اینجِی …همش سوووده و سوووده وسوووده!خخخ

              اینو یکی دیگه از بچه ها هم کامنت کرده بود برام.

              قلب فراوان از طرف اسداله ظاهر غلط انداز ردیف اول به سعیده شیطان و بانمک و نورانی ردیف آخر چسبیده به رضوان…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          یاسمن زمانی گفته:
          مدت عضویت: 2401 روز

          سعیده!! :))))

          دو روز نیومدم تو سایت ببین چیکار کردینااااا….هر چند که من خودم همیشه توی دانشگاه از اون ردیف آخری های نارنگی پوست بکن بودم…یه بار رسماً استاد بهم گفت خانم زمانی شما لطفاً امروز بیا جلو بشین :))))

          حمیدِ حنیف انقدر تیزه که فکر کنم وقتی خودکار میره به سمتش با یک محاسبات سرانگشتی هوا فضایی خودکارو رو هوا میزنه :)))

          کامنتت رو امروز موفق شدم بخونم و واقعاً بهت افتخار میکنم که انقدر به 12 قدم تسلط داری و خدا بهت میگه و تو مینویسی مثل همیشه…

          عکس پروفایل شما هم بسیار زیبا می باشد…گُل در کنار گُل!

          عاشقتم دختر! بوووس :-*

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1276 روز

        سلام و درود به رضوان خداوند.

        رضوان جان منم کاملاً با سعیده خانم موافقم.

        خودت دیگه تحویل نمیگیری مدارت رفته بالا شلوغش نکن.

        اون دوره توحیدی چی بود یه مدت کار میکردی قرار بود باهامون حرف نزنی. همونو کار کردی الان مدارت رفته بالا دیگه تحویل نمیگیری.

        خداوکیلی خودت اینجا یه کمی ایموجی خنده بذار.

        الهی حال دلت عالی عالی عالی باشه رضوان عزیز. اینا رو برات نوشتم بخندی. رفتی اون بالا بالاها یه وقتایی به این همسفران دوران سفرنامه یه نگاهی بنداز دختر خوب.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

        بقول سعیده جان ، کلی قلب رنگی از خیابون عاشوری بوشهر تا آبادان شهر وفا، غروباش چه باصفا.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
        • -
          رضوان یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2230 روز

          به نام خدایی که زیباست و زیبا می آفریند

          سلام به حمید عزیز سلام به کودک درون حمید سلام به حمید موحد و مومن و خداجویم

          به جاااان خودم من افت مدار داشتم که به گردتون نمی رسیدیم، میدونی چند بار خواستم برات بنویسم و نشد. تاز تو دلم شاکی بودم که شما چرا نمینویسی( که حالا متوجه شدم، بابا من یه چله گرفته بودم برای اینکه چفت این دهن رو ببندم که بی موقع باز نشود و برای متنبه شدن گفتم تو این مدت برای بچه ها هم کامنت نذارم مگر اینکه بهم پیام بدن یا بخوام کامنت روی فایل ها بذارم. اون چله هم تمام شد دیگه)

          ولی خدایش خیلی قرص شدم دیگه جلوم از هر کی بخوان بد بگن فش بدن و… دیگه کارشون ندارم . نهایتش بلند میشم میرم دیگه فقط و فقط خودم.

          راستی این کتاب رویاها فصل اول نخستین گام عجب کتابی است اگه من بتونم فقط به همین قسمت از کتاب درست عمل کنم 100 هیچ جلو هستم. میدونی چند باره دارم میخونم و باز هم مطالبش جدیده.

          من چاپش کردم هنوز به قسمت فصل اول نرسیدم.

          راستی اومدم پاسخ کامنت رو بدم دیدیم کلی کامنت اومده با حال و خنده دار از سمانه جان و اسدالله عزیز و وجیهه بانوی عزیز اومده کُلی هم خندیدم و گریه ام گرفت.

          رااااااااااااااستی اگه زیاد از این فرم لباس خوشت میاد میشه یه عکس بگیری که رویت طرف ما باشه و از ما روی نگردانی. انگار با ما قهر کردی. بابا حالا سعیده جان هم با خودکار شما را زد چیزی نشد که قهر میکنی، چوب نماینده گُله هر کی نخوره، زرنگ نمیشه.(^_^)

          در پناه حق روز به روز شادتر و زرنگ تر و ثروتمند تر و موفق تر باشی حنیف عزیز

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1276 روز

            سلام و درود به شما رضوان عزیز. الهی که همیشه در پناه رب العالمین شادکام باشی.

            همه ما افت و خیز داریم، خیلی تلاش لازمه تا کمی شبیه استاد عباس منش بشیم. که فقط بالا و بالاتر میره.

            در مورد عکس پروفایل پرسیده بودی. این یه تلاش آگاهانه است که اول یاد بگیرم این شغل رو دوست داشته باشم تا به مرحله بهتر و بالاتر از این شغل برم. من در مورد این شغل ناسپاسی و کفران نعمت زیادی داشتم که باید تلاش کنم آگاهانه شکور و خاضع باشم به درگاه خداوند که این شغل رو دارم. یادمه خیلی پیش از اینکه بیام توی سایت یه روز به همسر گفتم اگه تو بابت این پژویی که سواری، شکرگزار نباشی ، مرسدس بنز و بنتلی هم سوار بشی بازم بهش گیر میدی.

            و الان خودم شدم مصداق بارز آیه یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ای اهل ایمان چرا چیزی رو‌ میگید که بهش عمل نمیکنید. دیدم من خودم وقتی شکرگزار زندگی توی بوشهر نیستم، شکرگزار شغل آتش‌نشانی نیستم، باهاشون در صلح نیستم، احساسم باهاشون خوب نیست، چطوری بالاتر و بهتر از اینها رو دریافت کنم؟

            ولی اسپسفیک در مورد این عکس… ببین توی سایت گازی پالایشگاه با دو تا منطق ایمنی و امنیتی بردن گوشی ممنوعه. بعد توسط کی؟ یکی که خیر سرش آتش‌نشانه، یعنی من خودم باید موارد ناایمن رو گزارش کنم. اینجا بعد از ظهر یه روز تابستانی بود و من استندبای تخلیه پروپان بودم. اگه نشت کنه همه چیز اطرافش یخ میزنه، ولی بعد از چند ثانیه منفجر میشه و … توی همچین وضعیتی نامبرده گوشی رو گذاشته روی تایمر که عکس بگیره. یعنی مخ تعطیل در این حد (ببین دیگه ایموجی خنده نمیارتش)

            تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

            بقیه عکسها همه اش توی ایستگاه و توی فضای ساختمونه، اصلا بخاطر اینکه توی پالایشگاه عکس نداشتم برام عقده شده بود که اینو گرفتم.

            دعا کن برام که بتونم به جاهای خوبی برسم تا با بنتلی عکس پروفایل بگیرم.

            در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی رضوان خدا.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
        • -
          زینب Z گفته:
          مدت عضویت: 722 روز

          سلام اقای امیری

          امروز این کامنت شما رو دیدم ک پروفایلتون توجه منو جلب کرد

          چرا انقد خوشگله؟ن واقعا چرا انقد خوبه

          احتمالا این عکس و خودتون شکار کردید

          من عاشق دریاو پرنده هام ،این عکس ترکیب جفتشم داره‌.چه انرژی عالی داره.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1276 روز

            سلام و درود به شما

            از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت تون.

            این عکس رو یه روز که رفته بودم تمرین عکاسی گرفتم. و بعداً از بین چندین عکس نظرم رو جلب کرد از اون جهت که همه پرنده ها روی زمین و به جهت‌های مختلفی هستن و فقط یکی شون در حال پروازه. انگار پرنده ها هم وقتی در راستای رسیدن به خواسته شون پرواز نکنن، در راستای چیزی که براش ساخته شدن حرکت نکنن، و روی زمین بمونم سردرگم میشن. این عکس یادآوری اینه که فقط عده کمی هستن که در راستای رسیدن به خواسته شون حرکت می‌کنن. یه اکثریت سردرگم و یه اقلیت هدفمند.

            امیدوارم تونسته باشم معنی مورد نظر رو رسونده باشم.

            در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      درود بر سعیده جان بهشتیم گلی از گل‌های بهشت، عکست هم که دقیقاً گویای همین موضوعه

      انقدر فرکانست قدرتمند و توحیدی بود که نمیشه بهشت رو یادآور نشد

      فایل‌های استاد به کنار، نوشته‌های بی‌نظیر عزیزانی مثل شما یاد الله را بیش از پیش در وجودم زنده میکنه.

      خوشا به سعادتت

      خداروشکر کامنت شما و درکش رو روزیم کرد

      تک تک آیات و جملاتی که در این نوشته متذکر شدی قلبم رو جلا داد

      سلام بر تو در عاشورا

      57 سال حسین‌بن‌علی از خدا عمر گرفت و در یک روز نمایان کرد هرآنچه اندوخته بود

      عاشورا حاصل 57 سال کنترل ذهن و ایمان حسین به ربوبیت الله بود

      دیدی اعدادی که در روزشمار حضور ما در سایت نشان داده میشه چقدر حالمون رو خوب میکنه چقدر کیف می‌کنیم از اینکه مثلاً 10-100-500-1000 یا 5000 روز عضو سایت هستیم، ازینکه خدارو شناختیم توحید رو شناختیم قانون رو شناختیم و سعی کردیم ذهنمون رو‌ کنترل کنیم و به اندازه‌ای که تلاش کردیم نتیجه گرفتیم.

      اصلاً کاری به عزاداری‌ها و اتفاقاتی که الان داره میفته و دیگران دارن با خودشون چیکار می‌کنند ندارم،

      این‌ها نباید ما رو از اصل دور کنه و به حاشیه ببره.

      عاشورا برای من مصداق بارز تسلیم بودن در برابر ربه، گذشتن از جان و مال و فرزند به‌جای اینکه اندوهناک باشه عبرت‌انگیزه.

      خود من یه ایده رو اجرا میکنم نتیجه دلخواهم رو نمیده همون لحظه به قانون و خدا و هر چی که هست شک میکنم، چطور میشه یه آدم یه همچین اتفاقاتی براش بیفته و یه لحظه هم تردید نکنه به راه و ایمانش چون از پدرش یاد گرفته که در محراب گفت: فزت و رب‌الکعبه

      همزمانی این فایل استاد و این واقعه برای من به شخصه خیلی پندآموز بود.

      اسمش حسین و منشش عباس

      مگر میشه تضادی پیدا کرد بین مسیر این حسین و آن حسین؟!

      سال‌ها تو هیئت‌ها در بین شور حسینی غرق بتی شدم که همه بهش توسل می‌کردن

      امروز درخانه‌ام به‌یاد آوردم که شهادت حسین رساندن پیام تسلیم تنها و تنها در برابر رب بود و خدارا شاکرم که به این مسیر هدایت شدم.

      واقعاً نمی‌تونستم نیام و نگم از درس‌های این روز

      خداروشکر می‌کنم که خدا داره شعور واقعی تسلیم بودن رو بهم آموزش میده.

      شعور واقعی سپاس‌گزاری

      صلاه در دل میدان جنگ به یادمون میاره که در سخت‌ترین شرایط هم اگر در برابر خدا سر به سجده بگذاریم رستگار می‌شویم، حسین این کار رو انجام داد تا ذهنش رو کنترل کنه، تا جاهل نباشه و احساساتش بر منطقش غلبه نکنه، تا وعده انا لله و انا الیه راجعون فراموش نکنه.

      تا به یاد بیاره کسی که سرش جلوی رب پائینه خدا سرش رو در برابر تمام عالم سرافراز میکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        وجیهه بانو گفته:
        مدت عضویت: 1832 روز

        هزاران درود به شما برادر بزرگوارم

        سپاسگزارم که اینقدر زیبا و مفید از عاشورا و اقا امام حسین نوشتین

        و ممنون که حال امروزتون رو ثبت کردین:

        امروز درخانه‌ام به‌یاد آوردم که شهادت حسین رساندن پیام تسلیم تنها و تنها در برابر رب بود و خدارا شاکرم که به این مسیر هدایت شدم

        واقعاً نمی‌تونستم نیام و نگم از درس‌های این روز

        خداروشکر می‌کنم که خدا داره شعور واقعی تسلیم بودن رو بهم آموزش میده

        چند روز پیش با همسرم (آقای سید حبیب حافظان) داشتیم در مورد ماندگاری قیام امام حسین صحبت میکردیم و اینکه در طول تاریخ بسیاااااااااااااااااااار بزرگمردان و از خود گذشتگانی بودند که قیام کردند و از مال و جان و زن و فرزند برای هدفشون گذشتن و خونشون بر زمین جاری شده…

        ولی چرا قیام اقا امام حسین تا ابد در ذهن تاریخ ماندگار شده و هر سال اگر با قلبت عاشورا رو برگزار کنی ، همچنان پر شور از حرارت یاد حسین میتپه..

        و به این نکته رسیدیم:

        خلوص

        و بعد فایل استاد و این کلام طلایی استاد:

        کسی که سرش جلوی رب پائینه خدا سرش رو در برابر تمام عالم سرافراز میکنه

        اینکه هر چه در توحید خالص تر باشی درخشان تری …

        هر چه قلبتو از شرک بیشتر و بیشتر پاک کنی، به ملکوت الهی نزدیک و نزدیکتری …

        هر چه جام‌وجودی خالی تر باشه از غیر رب العالمین، پر تر میشه از نورِ آگاهی و عشق خداوند..

        ممنونم که این کامنت زیبا رو نوشتین و بهانه نیکویی شد که من هم این مطالب رو برای خودم اینجا یادآوری کنم..

        براتون سراسر عشق و نور الهی رو میطلبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا فرجی گفته:
      مدت عضویت: 1918 روز

      سلام سعیده جانم

      تحسینت میکنم که اینقدر تازه و نو نوشتی معلوم بود که تو تک تک کلمات و جملاتی که بکار بردی دستت تو دستای ذات مقدس خودش بود داشت می‌نوشت اصلا خودش بود نور بود

      ما ز دریابیم و دریا می‌رویم

      ما زبالاییم و بالا میرویم

      این بیت خودش هدایت کرد که بنویسم

      می‌دونم که باور میکنید

      چون خودتم نوشته هات عین هدایت بود

      سعیده جانم عاشق تک تک علاماتی هستم که گذاشتی

      چقدر زیبا بود صلاتی که داشتی

      تحسینت میکنم جانم

      احسنت بر توحیدی که قلبت احاطه کرده

      احسنت ب نگاه پر از مهری که خدا رو پراکنده میکرد

      احسنت ب قلمت که پر بود از نور ،نور ذات اکمل خداوند رب العالمبن

      ای خدا ! سعیده ، توحید میخواد

      ای خدای مهربونم! قلبش پر کن, لبریز کن, از مهر خودت ,

      از هدایت‌های خودت

      از جام الستت

      ای کامل ای جامع صفات من رو هم تسلیمترین کن

      ای رب جلیل توحیدت رو می‌خوام

      کمکمون کن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام به دلنشین ترین زهرای دنیا …

        دوووورت بگردم برای تموووم دعاهای بهشتیت …

        عاشقتم دختر …

        مرررسی ….مرررسی…

        ممنونم از قلب روشنت …ممنونم از روح الهی بی نظیرت …

        الهی که همیشه غرق احساس عمیق خووشبختی باشی جانِ دل

        بوس به کله ت وَوَوَ قلللب فراااوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      غلامرضا قربانی گفته:
      مدت عضویت: 983 روز

      سلام سعید جان چقد زیبا چقد خالص وای خدای من آخه چطوری مگه میشه این همه زیبایی این همه نشونه این همه توحیدی بودن در یک کامنت خدایا هزاران بار شکرت هر چقد شکر کنم کمه هرچقدر بخونم بازم کمه بازم نیاز از اول بخونم کامنت را بی نظیر بود راستشو بگم حسودیم شد بهت این قد قشنگ نوشتین این قد زیبا بود تک تک نوشته هات به دلم نشست بازم خوندم بازم خوندم عالی بود خدا همیشه پشت پناهت باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      Vafa Vafa گفته:
      مدت عضویت: 811 روز

      سلام دوست عزیز واقعا درباره فایل هایی که استاد میزاره یا بعضی کامنت ها مثل کامنت شما همش میخام بیه واکنشی نشون بدم کامنت بزارم و تشکر کنم ولی زبونم بند میاد اون شدت از یادآوری که به من میشه تا برگردم به فطرتم برگردم به خدای بزرگ فقط اشک که از چشمم میاد راست گفت یکی از بچه ها تو کامنتش که این فایل واقعا خودش بتنهایی یه دوره بود دوره توحیدی حرفهای شما خیلی بدل نشست من این طرز فکر شما تحسین میکنم و امیدوارم روزی بشم مثل شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1069 روز

      سلام به روی ماهتربن سعیده ی خوشبخت، با اطمینان میگم خوشبخت چون هر کی خدا و توحید و یکتا پرستی بشه همه زندگی اش خوشبخته.

      بازم دستی شد ی از دستان خدا برای توحید و اعتبار این نوشته را با اصلش یاد آوری کردی برامون اما می خواستم چیزی بگم سعیده جان هرکسی نمی تونه واسطه خیر بشه بین بنده ها و خدا ،می خواستم بگویم از این منظر هم لطف خدا شامل حالتون شده و خوشا به حالتون . خداروشکر

      غرق خدا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      جواد هزارپیشه گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      عالی بود خانم شهریاری

      من از استاد عزیز و شما بی نهایت سپاسگزارم اینقدر حرف ها شعر ها آیه های ک گفته میشه بوی حقیقت میدهند که قلبم آرام میگیره خداوند رو سپاسگزارم من رو به این دوستان و به این مجموعه زیبا هدایت کرد و تمام قدرتم رو برای تبدیل رفتارم به این نگرش می‌زارم .پیروز و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نرگس حلوایی زاده گفته:
      مدت عضویت: 906 روز

      سلام سعیده جانم هم قدم نازنینم هربار که کامنتت رو میخونم به دلم میشینه قلم عالی داری الهی که خونه ی دلت همیشه گرم و آباد باشه

      انقدر قشنگ نقل قول استاد رو نوشتی که من دقیقا حس میکردم ایشون دارن صحبت میکنن با همون تکه کلام ها

      آرزو میکنم در هر مسیری که پیش رو گرفتی ثابت قدم باشی و خیلی زودتر از تصوراتت نتیجه ها ظاهر بشن

      از دور روی ماهت رو میبوسم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زهرا علی عسگری گفته:
      مدت عضویت: 1519 روز

      سلام به دوست مهربونم

      و استاد نازنینم و مریم بانو ی همراه وپر از عشق

      چه کامنت عالیی بود

      واقعا همینه همه چیز خداست من بلید با خدا ببندم

      دارم کشف قوانین رو با همسرم کار میکنم و صبح نوشتم امروز چی میخاام توحیدت.ر باشم و پیامی زیبا دریافت کنم مه کامنت شما روزی من شد واقعا خداوند رزاق هست رزاق خیر و خوبی چه مادی چه معنوی از خوندن کامنتت چشمانم اشک بار شد که چقدر گاهی بی رحم هستم به خودم و سپاسگزلری یادم میرع

      که من بچه 3 ساله بودم و پدرم شهید شد و تنها کسی که منو در دستان پر مهرش پرورید خدای یزدان بود همه جوره حمایتم کرد ایمان بهش داشتم ولی قدرت داد ه بودم به دیگران و تا حد باپر خودم برام کار کرد حتی بیشتر از باور من همیشه بیشتر از باور من حمایتم کرده و کاهی ندیدم چون همش تو مقایسه و چرا ها بودم

      خداون مسیری رو جلو پای من کزاشته که کار کردن رو خودمه و این چی میتونه باشه به جز رزق بیحساب

      واقعا از خودم شرمنده شدم مه عین شعر پروین گاهی من لطف های خداوند رو ندیدم چون جور دیگری میخاستم و متوجه لطف او‌نبودم

      ولی الان که طبق کشف قوانین مینویسم چی میخام دیگه گیرنده هام رو باز میزارم و عین این پیام که روزی فراوان و رزق بیحساب هست رو دریافت کردم

      رزق بیحساب این اکاهیییی ها هستند که هر روز نثل ی چراغ جلو راه من روشن میشه و البته من که عجولم شاید نبینم ولی به خودم میگم ارامتر باش نگران نباش طبق صحبت خداوند و استادم تا راههها نمایان شود

      واقعا عاشقتونم و در این روز دلپذیر خداوند برای همه رزق و روزی بیحساب ارزو میکنم

      هدایت روزی هممون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2007 روز

      سعیده عزیزم سلام

      دوستان عزیزم، سلام

      چقدر همه چیز به جاست.

      این فایل رو که گوش کردم، منو خیلی خیلی…. نمیدونم چی اسمش رو بزارم ولی عشق خدا رو توش حس کردم.و من تو هدفونم، یه رم گذاشتم، توش فایلای استاده. بعضی وقتا میزنم رو SD کارت و ازون پخش میکنم. یه فایلی پخش شد، که خیلی لذت بخش بود. مثل ترکیب هدایتی کامنت تو بود. تو اون فایل استاد میگفتن بابا هر اونچه که ما میخوایم هـــــست، فقط کافیه ما بریم تو مدارش، ثروت هست، رابطه عاشقانه هست، سلامتی هست، ما باید بریم تو مدارش، همــــــین.و واقعا هم همینه. همه چیز هست.و این قانون، چقدر خیال آدم رو راحت میکنه.

      عجب جملاتی بودن…. با اعتماد به یه GPS میزنیم تو دل جاده و جنگل و دریا، ولی به خدای اون GPS انقد اعتماد نداریم… یک دهمی ک به اون GPS اعتماد میکنی به خدا اعتماد کن، ببین چطور پادشاهی میکنی….

      خدایا من تشنه این زندگی توحدی ام، تشنه اون آرامش و شجاعت و تکون نخوردنه ام.

      از، دیروز که میخواستم برم خرید، هی میخواستم واسه اطمینان و اینکه پول کم نیارم، پول قرض کنم، هربار روم نمیشد.روم نمیشد در محضر غنّی حاضر دستمو جلو بنده اش دراز کنم. و هربار نگفتم… امشب اما، گفتم… طرف گفت الان نمیتونم قرض بدم. و چــــــقدر بهم برخورد! و گفتم برا چی دستتو جلو بنده اش دراز کردی؟ انقدر پشیمون شدم از کارم… و گفتم ببخش منو. میدونم الان دردم توحید نیست و غرورمه که قلقلکم میده. ولی تو منو ببخش که دستمو جلو غیر تو دراز کردم وقتی هربار منو bless میکنی. و گفتم،شکرت. شکرت که نزاشتی بده،که قرض نکرده باشم. و خوشحال شدم. آخر کامنتت، نوشته بودی التائبون، لبخند زدم، من بودم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1909 روز

        سلام فاطمه جان.

        کامنتت از اون کامنت ها بود که دل آدم ضعف میره براش…

        در عین سادگیِ ظاهری، عمقِ باطنی داره…

        این جمله و سکوتِ سمانه:

        روم نمیشد در محضر غنّی حاضر دستمو جلو بنده اش دراز کنم.

        عجب جمله ای…

        محضرِ غنّیِ حاضر…

        قلبم زیر و رو شد…

        مرسی فاطمه جان که نوشتیش.

        خدایا مرسی که من هدایت شدم اینجا و دیدم این کامنت رو.

        این فایلی که گفتی رو منم تازه گوش کردم، ولی اسم فایلو یادم نمیاد…

        قشنگ یادمه در مورد gps و اینکه به اون اعتماد داریم به خدا چی؟

        یا اگه به قولِ سید علی جانِ خوشدل پدر قول بده پول میده به بچه، بچه خیالش راحت میشه میره به زندگیش میرسه چون مطمئنه به حرفِ پدر، اما در برابر وعده ی خدا که حقه، من چطوری اعتماد میکنم؟

        قبلا فکر میکردم کامنت ها شاملِ حالِ تحسین بچه ها نسبت به هم میشه…

        الان درک کردم علاوه بر تحسین همدیگه که عالیه و اتفاقا بودنش عینِ نعمت و هدیه است برامون، داخلِ جمله بندی های هر نفر تو کامنتش یه نکته ای هست که از درکِ اون آدم اومده و وقتی میخونم به راحتی در اختیارم قرار میگیره…

        حالا اینکه به اون نکته دسترسی دارم یا نه، به فرکانس و مدار خودم بستگی داره.

        مدارها برای من خیلی هیجان انگیزن.

        عین مراحلِ بازی

        از یه لِوِل میری لول بعدی…

        خب، معلومه، هیجان انگیزتر هم میشه…

        حضور تو مدار امنیت، آرامش، ثروت، هدایت، تسلیم، صبر، رابطه خوب، حال و حس خوب، صلح درونی، سپاس گزاری، تحسین، توجه به زیبایی ها رو به خودم تبریک میگم و تحسین میکنم خودمو.

        نمیدونم ابتدا و انتهاشون کجاست و چطوری سنجیده میشن، کم و زیادشون چطوری محاسبه میشه، اما با توجه به احوالاتم، نتایجم، نشونه های توی زندگیم قشنگ متوجه میشم کی تو چه مداری وارد شدم، موندم، یا خارج شدم…

        خدایا شکرت برای تئوریِ جذابِ مدارها، که استاد عباس منش عزیزم، منو باهاش آشنا کرد.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          فاطمه گفته:
          مدت عضویت: 2007 روز

          سمانه عزیزم

          سلام

          پاسخت رو که خوندم،لذت بردم.

          قشنگ تعریفش کردی، آگاهی ای که بر یک شخص روشن میشه و در کامنت ها میخونیم و درک میکنیم و چقدر از پاسخ اای خداوند به ما از طریق هدایتمون به کامنتی بوده.

          رفتم شام رو آماده کنم و همون هدفون مذکور رو روشن کردم ک فایلی که پخش شد،(به علت اینکه sd کارت هست، رندوم پخش میشه من نمیدونم چین) توضیح تئوری مدارها بود…. الله اکبر. و من گفتم ربّ من، حتما باید این رو بهتر درک کنم. این موضوع ک تئوری هستی رو توضیح میده. خدایا شکرت. وقتی شنیدمش، استاد در قسمتی گفتن، مثل تمام سیاراتی که هر کدام در مداری میچرخن، هر کدوم از ما هم در یک مدار مشخص قرار داریم. و من گفتم وااااقعا چه جاااالبه! تقریبا که همه ما میدونیم که هر سیاره ای در یک مدار مشخص هست، چرا از این موضوع این رو متوجه نشدیم که هررررچیزی که در جهان هست در یک مدار مشخصه؟! و گفتم این همون بحث آگاهیه و مدارها، تو اصلا به این اگاهی دسترسی نداشتی چون در مدارش نبودی و به نسبت تغییر مدارت آگاهی های بیشتری رو دریافت میکنی و متوجه میشی. استاد دنبال این بودن که بفهمن و کم کم هدایت شدن و مدارشون تغییر کرد و آگاهی ها رو دریافت کردن.

          ربّ من سپاسگزار بودن در این مسیر هستم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه سوادکوهی گفته:
      مدت عضویت: 2785 روز

      سلام سعیده عزیزمممم

      واقعا خدارو شکر میکنم ک کامنت شما رو دیروز صبح به محض بیدار شدن از خواب همونجور ک تو رختخواب بودم!روزیم کرد…

      و الان داشتم دوباره میخوندمش و خواستم ازت تشکر ویژه ای کنم ک انقدر دلی و زیبا نوشتی و نقل قولهای استاد از دوازده قدم واقعا تاثیرگذار و بجا بود

      من تو دفترم نوشتمشون مخصوصا اون قسمت قدم نهم در مورد تئوری مدارها

      انگار قشنگ نشست سر جای درستش تو پازل باورهای ذهنیم

      وای خدا جونم چطور میتونم سپاسگزار این همه نظم و چیدمان دقیقت باشم

      امروز داشتم این آهنگ زیبا رو گوش میدادم و با خدا عشق بازی میکردم

      دوس دارم اینجا متنشو برات بذارم:

      چه شود هرچه شود صاحب قلب بی قرار من تو باشی

      چه شود هرکه ز ما نیست رَوَد تا به ابد دار و ندار من تو باشی

      چه شود هرچه ک خواهم شود و

      چشم تو غرق نگاهم شود و

      خنده ات پشت و پناهم شود و

      از تو خالی نشود زندگیم

      چه شود غافله غم رَوَد و

      از بهشت هم جهنم رَوَد و

      لحظه های کوچِ بی هم رود و

      از تو خالی نشود زندگیم

      بهترین حال جهان را دارم

      با تو پیدا و نهان را دارم

      هرچه خوشبخت شدن میخواهم

      من کنار تو همان را دارم…….

      عاشقتم خدااااااا

      .

      سعیده جانم مرخصی بهت خوش بگذره

      بازم برامون بنویس قشنگم

      دوستت دارم

      الهه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        الهه …الهه..الهه ..الهه بههههشتی …عزییزم کجاییی ؟؟؟دقیقا کجایی؟؟؟

        میدونی چقدر منتظر یک خبر ازت بودم؟

        میدونی بین ایمیل هایی که میومد چقدر دنبال اسمت گشتم؟

        مارو عاشق خودت میکنی،بعد میزاری میری؟

        این رسسسمشه؟؟؟

        نه!!!

        این رسسمشه؟؟؟

        شما ترم آخری ها …یکم با ما ترمک ها مهربون تر باشید :)

        ما جوجه توحیدی ها …خیلی به علم و دانش وآگاهیتون نیازمندیم …

        دوووست دارم الهه جانم

        حضوورت توی سایت و کامنت هایی که مینویسی خیلی خیلی ارزشمنده …

        خودتو از ما نگیر شاگرد زرنگِ شجاع و دست به عمل استاد …

        مرررسی که برام نوشتی الهه جانم

        نمیدونیی چقدددر خوووشحال شدم …

        مررسی بابت متن این آهنگ فوق العاده …

        نمیدونی باهاش چه عششق بازی با خدا داشتم :)

        بوس به صورت قشنگت دختر …

        به قول دوستای قشنگت…چشم های آهویتت همییشه خندددون

        قلبِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2070 روز

      سلام بر بانوی شهریاری

      دیدگاه و قلم شیوایی دارید

      واقعا لذت بردم و تبریک میگم برای این نعمتی که خداوند به شما هدیه کرده.

      من هم معتقد بوده و هستم که همه مصیبت های ما از شرک و همه برکات و خیرات و نعمات از منشأ یک منش و دیدگاه توحیدیه

      و البته واضحه که منشا شرک ، جهل ماست( دقیقا مثل تاریکی که به علت فقدان نوره)

      و کسب آگاهی تنها دلیل حضور ما بر این عالم خاکیه( و تجربه فقدانها و تضادها)

      خدایی که خود از عشق و آگاهیست ، مارو به نیروی عشق مسلح کردتا به دنبال آگاهی بریم

      و برای آگاه شدن نیاز به هدایت داشتیم و برای هدایت نیاز به هادی

      و هدایت بر قلبی جاری میشه که با توحید زندست.

      من هم مثل شما امیدوارم

      «امیدوارم که خداوند یکتا ،به قلب همه ی ما نور بیاره و همه ی ما رو هرچه زودتر با دنیای توحیدی احاطه کنه…عشق توحیدی…زندگی توحیدی …ثروت توحیدی …»

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 819 روز

      بنام خداوند مینو سرشت .

      بنام خداوند حی

      بنام خداوند رحمان و رحیم

      سلام و هزار سلام بر قلب نازنیت ای دختر توحیدی

      عجب قلم توانایی

      الله اکبر … چه کردی با کامنتت… چقدر بی نظیر

      چقدر تاثیر گذار …

      ساعت ها و ساعت ها

      ما را به فکر فرو برد …

      ای قلم من بنویس و هر چه از درونت می تراود بنویس.

      خداوند خالق تمام کائنات و جهان

      آرامش دهنده ی قلب ها

      هرکسی که ذره ای از نعمت های خداوند رو چشیده باشد .

      به این موضوع اذعان داده ،

      که خداوند بالاترین و یگانه ترین خالق هستی ست.

      وبا ایمان دل بست به عظمتش.

      زیرا تمام امور عالم تنها و تنها به دست خداوند باری ، تعالی می باشد .

      و تااو نخواهد برگی به اذن او نمی افتد. الله اکبر

      پس هر کسی به اساس درک و فهم خود ، خدا رو می بیند.

      بنابراین میزان خواسته ها و انتظار افراد نیز به همان اندازه است.

      به اندازه ی شناخت از خدا وند.

      هر چقدر خدا رو بیشتر بشناسیم.

      ایمان و توکل ما نیز به او فزونی می یابد،

      و دست نیاز را به سوی او دراز میکنیم.

      و به مشکلات میگوییم من خدای بزرگی دارم .

      خدایا ،

      من بی تو دمی قرار نتوانم کرد .

      احسان تو را شمار نتوانم کرد .

      گر بر تن من زبان شود هر مویی.

      یک شکر تو از هزار نتوانم کرد .

      کمال تشکر دارم از خواهر ارزشمندم

      که با کامنت زیبا شون ما رو به وجد میارن…

      خداوند شاکرم برای وجود دوستان خوبم.

      که بوی ناب انسانیت میدن .

      در این روز استجابت دعا ،

      روز عاشورا ی حسینی )

      از خداوند متعال خواهانم

      توحیدی باشید .

      و بهتون سلامتی و ثروت و یک روابط عالی.

      عطا کنه…

      سایتون بالای سر ما باشه.

      و خداوند متعال شما رو به بهترین ها هدایت کنه .

      در پناه رب العالمین باشید .

      ای فرشته ی عاشق

      ای دختر توحیدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 734 روز

      سلام به سعیده نورانی و الهی و دختر خوب الله…

      وای که چی گفتی دختر!!!!!!

      (( سعیییییده!

      اینایی که میبینی و بقیه فکر میکنن قدرت دستشون هست یک مگسسس هم نمیتونن درست کنند که هیییییچ!!!!!

      مگس ی چیزی ازشون بگیره!!!نمیتونند پسش بگیییرند:)

      قدرت دست الله …))))))))

      پروردگارم شکررررت که منو توی این مسیر هدایت کردی و همه جا عطر تو پر شده…

      مَلِکا ذکر تو گویــم! که تو پاکـی و خُدایـی!!

      نروم جُز به همان رَه، که تـوام راهنمایی…

      همـه درگاه تو، جویـــم!! همه از فضـل تو، پویــم!!

      همه توحید تو گویم…! که به توحید سزایی…

      تو رحیمـی!! تو حکیمـی!!

      تو عظیمـی…! تو کریمـی…!

      تو نماینده فَضلـی… تو سزاوار ثَنایــی…

      نتوان وصف تو گفتن! که تو در فهم نگُنجی!!

      نتوان شبه تو جُستن… که تو در وَهم نیایی…

      نتوان وصف تو گفتن! که تو در فهم نگُنجی!!

      نتوان شبه تو جُستن… که تو در وَهم نیایی…

      لب و دندان ثَنایی!!

      همه توحید تو گوینــد…!

      مَگر از آتـش دوزخ، بُــودش روی رهایی…

      سبحان الله….خدایا شکرت… عاشقتم

      حتی یه لحظه مارو به حال خود رها نکن…الهی شکرت

      سعیده نازنینم…تحسینت میکنم…

      هیچ کلمه ای پیدا نمیشه برای عظمت ایمانی که توی قلبته..

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد فلاح کيش گفته:
      مدت عضویت: 2927 روز

      خواهر عزیز؛ سعیده خانم شهریاری نازنین درود خدا بر شما . عرض ارادت و احترام دارم به محضر شما که قلمتون به فرمان خداوند متعال به حرکت درمیاد و چنین واژه های توحیدی و دلپذیر رو بر روح و روان و ذهن ما جاری میکنید و قلبمون رو مزین می کنید به نور توحید و ایمان. الحق والانصاف که کامنتهاتون از کام دل برمیاد و جانانه به دل ما می شینه. هیچ جلب توجه و تقلا و تلاش بیهوده ای در کلمات و جملات شما یافت نمیشه از بس که جوشان و خروشان و متبادره واژه هاتون که از اعماق وجود و قلب و روح بزرگوارتون میاد این جملات و کلمات. احسنت بر نگاه و قلم و تفکر شما که بنده رو راغب میکنه که حتما کامنت های شما رو با توجه و تمرکز بالا بخونم و درک کنم. بهتون صمیمانه تبریک میگم که طی 577 روز انقدر مدار و درک و فرکانستون بالا رفته و رشد کرده که این چنین رشک برانگیز و تحسین آمیز درک می کنین و می نویسین و مفاهیم رو انتقال میدین. قطعا و یقینا در کنار دو سه تا از دوستان خوش نویس و فرکانس بالای سایت که همیشه پیگیر کامنت هاشون هستم و مطالعه شون میکنم اسم شما رو هم قرار میدم و مشتاقانه منتظر کامنت هاتون در تمام فایلها می مونم. از خدای یگانه و عزیز براتون برترین ها و شایسته ترین های دنیا و آخرت رو آرزو می کنم و امیدوارم در پناه الله یکتا همیشه موحد و سلامت و شاد و خوشبخت باشین و فعال در این سایت الهی تا ما هم از قلم برازنده و شایسته تون فیض ببریم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا علی عسگری گفته:
      مدت عضویت: 1519 روز

      درود به دوست مهربونم

      و استاد نازنینم و مریم بانو ی همراه وپر از عشق

      چه کامنت عالیی بود

      واقعا همینه همه چیز خداست من بلید با خدا ببندم

      دارم کشف قوانین رو با همسرم کار میکنم و صبح نوشتم امروز چی میخاام توحیدت.ر باشم و پیامی زیبا دریافت کنم مه کامنت شما روزی من شد واقعا خداوند رزاق هست رزاق خیر و خوبی چه مادی چه معنوی از خوندن کامنتت چشمانم اشک بار شد که چقدر گاهی بی رحم هستم به خودم و سپاسگزلری یادم میرع

      که من بچه 3 ساله بودم و پدرم شهید شد و تنها کسی که منو در دستان پر مهرش پرورید خدای یزدان بود همه جوره حمایتم کرد ایمان بهش داشتم ولی قدرت داد ه بودم به دیگران و تا حد باپر خودم برام کار کرد حتی بیشتر از باور من همیشه بیشتر از باور من حمایتم کرده و کاهی ندیدم چون همش تو مقایسه و چرا ها بودم

      خداون مسیری رو جلو پای من کزاشته که کار کردن رو خودمه و این چی میتونه باشه به جز رزق بیحساب

      واقعا از خودم شرمنده شدم مه عین شعر پروین گاهی من لطف های خداوند رو ندیدم چون جور دیگری میخاستم و متوجه لطف او‌نبودم

      ولی الان که طبق کشف قوانین مینویسم چی میخام دیگه گیرنده هام رو باز میزارم و عین این پیام که روزی فراوان و رزق بیحساب هست رو دریافت کردم

      رزق بیحساب این اکاهیییی ها هستند که هر روز نثل ی چراغ جلو راه من روشن میشه و البته من که عجولم شاید نبینم ولی به خودم میگم ارامتر باش نگران نباش طبق صحبت خداوند و استادم تا راههها نمایان شود

      واقعا عاشقتونم و در این روز دلپذیر خداوند برای همه رزق و روزی بیحساب ارزو میکنم

      هدایت روزی هممون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سارا امامی گفته:
      مدت عضویت: 938 روز

      سلام خانم شهریاری.چه قلم زیبایی. دیشب اولین کامنتی که نظرم رو گرفت ، کامنت شما بود، چقدرررر عالی بانو. من با جملات اشک ریختم. کامنت شما رو برای یکی از دوستام فرستادم ، همون موقع ، صبح برام پیام گذاشته بود‌ با این مضمون که: این پیام، نشانه‌ ای از سمت خدا برام بود. دل جفتمون با متن دلنشین شما لرزید ، و اشکمون جاری شد. از خداوند بلند مرتبه ، برایتان سلامتی و موفقیت طلب می‌کنم. پاینده باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      سعیده ی عزیزم چقدر قشنگ نوشتی چند بار متن زیباتو خوندم و هر بار لذت بردم .

      همیشه کامنت های زیبا و پراز نکته ای که مینویسی رو میخونم و اینبار هم درس های زیادی ازت یاد گرفتم.

      چقدر خوبه دوستانی مثل شما عزیزان داشتن که میشه ازتون یاد گرفت . عاشقتم دختر زیبا و دوست داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      صفورا عزیزی گفته:
      مدت عضویت: 1893 روز

      بنام زیبای دوست که هرچه داریم

      از فضل بی پا یان اوست ،

      سلام بر استاد عزیزم و خانم به حق شایسته تحسن ،وسلام به همه موحدان هم فرکانسی من ،

      تشکر از خانم شهریاری گل ،که کامنت توحیدی زیبایی نوشتن ،وخدای مهربان وتوا تا را سپاسگزارم ،بابت بودن در این سایت صد درصد توحیدی ، خدا یا بینهایت شکر گذارت هستم ،

      این فایلها هدیه هم عالی پایگاهی بخش هستن خدارا صدهزار مرتبه شکر ، بچه های سایت خدا ما ا بصورت ویژه دوست داره بیاییم قدر خودمان را بدانیم ،وشاکر باشیم همانطور که استاد توحیدی منش مان فرمودند ،ما کم شکر گذار هستیم ،از مطالعه‌ی کامنت نورانی با آیات قرآنی خیلی وجد و سرور آمدم بی نهایت سپاسگزارم ،خوش بحال خانم شهریاری تبریک میگویم صلات زیبا شما را وارد خواوند وهاب و بخشنده داشتن چنین حال خوش را برای همه مان در خواست دارم خدایا شکرت ،

      خدایا شکرت خدایا شکرت ،

      زیبایی باور نکردنی وشگفتی آور استاد و خانم شایسته را تبریک می گویم ،من تا کنون نتوانسته ام دوره معجزه گر سلامتی را تهیه کنم ،ولی دوره حل مسایل زندگی وعزت نفس را دارم وامید وارم به زودی زود این،دوره قانون سلامتی را تهیه کنم،یا خدا به امید تنها خودت زنده ام ،خدای عزیزم قبل مرگم مرا سرزمین موحدان پاک آمریکا ببر تا آنجارا با چشمانی پر از شوق ببینم خداوندا خداوندا شکرت ،همه تان را دوست دارم خدا حافظ همه مان باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زینب Z گفته:
      مدت عضویت: 722 روز

      اول از همه چه عکس زیبایی انتخاب کردی برای پروفایلت.

      کامنتت باید صدبار دیگ بخونم پراز آگاهی و توحید و حال خوب ،چقدر این حرف حقه ک میری دور تو میزنی و آخرش میرسی به توحید ….

      سپاسگزارم ازت سعیده زیبا بخاطر وجودت تو این سایت

      بخاطر قلم ارزشمندت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      منصوره گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      سلام دوست عزیزم سعیده جان

      بهتون تبریک می گم که در این مدت کوتاه اینقدر پیشرفت کردید و اینقدر درکتون بالاست‌.

      ممنون که می نویسید.

      من تازه دوره 12 قدمو شروع کردم و هنوز قدم اولم. ممنون که آگاهیهای ناب دوره 12 قدمو با ما به اشتراک می ذارید.

      من چند روزه به این جا رسیدم که همه چیز توحیده. سالها گشتم و حیران بودم. با استاد بودم ولی اصلو تازه فهمیدم. این هم از لطف خود خدا بود وگرنه عقل کجا و فهمیدن این نکات کجا.

      به امید خدا انشالله هر روز موفق تر باشید دوست عزیزم و هممون قدر این مسیری که بهش هدایت شدیمو بدونیم. چند روز پیش به همسرم می گفتم خدا ما رو به این مسیر هدایت کرده و بزرگترین ناسپاسی ، متعهد نبودن به این مسیره . دیگه روز قیامت هیچ بهانه ای جلوی خدا نداریم.

      این روزا زیاد به این فکر می کنم که بعد از مرگم خدا ازم می پرسه “با عمرت چکار کردی منصوره؟ گفتی برم دنیای مادی رشد کنم ، حالا رفتی چکار کردی؟” و من اون موقع چه پاسخی دارم بهش بدم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      اصغر و پرسیلا گفته:
      مدت عضویت: 1496 روز

      ما سرخوشانِ مستِ دل از دست داده‌ایم

      همرازِ عشق و همنفسِ جامِ باده‌ایم

      سلام صدسلام ودرود بی کران برشمابانوی محترم وتوحیدی سرکار سعیده خانم شهریاری نازنین

      خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم که دراین جمع الهی ولبریز ازعشق خودت میباشدحضوردارم

      خانم شهریاری تاکنون سه مرتبه این کامنت سراسر توحیدی وپرازراگاهی روخوندم واقعا ازش سیرنمیشم دروصف این کامنت دوستان به تفسیر گفته اند واگه بخوام جملاتی بیان کنم مصداق ضرب المثل معروف “زیره به کرمان بردنه ” فقط میتونم بگم بی نظیر وفوق العاده بود مثل سایر نوشته هاتون ودرادامه پاسخها وکامنتهای دوستان گلم رو که روی کامنت شما آمده بودنیزخوندم وکلی لذت بردم ازدیالوگهای ردبدل شده شما ودوستان نازنین که بعضی ازآنها همراه باجملات واژه های طنز امیزبود وکیف کردم ازاین بستری که استادنازنینمون فراهم کرده تاهم درسها بگیرم وهم لحظات شادی روباهم داشته باشیم من ازسال 98 که خدادوستم داشت وبه این مسیرزیبا پرخیربرکت هدایتم کرد اولین اقدام عملی که انجام دادم حدف رسانه‌ها اززندگی ام بود وچنان به این اصل مهم متعهد وپایبند بودم وهستم که درحال حاضر به غیراز فوتبال که آنهم خلاصه بازی‌هاست رومبینم وبقیه اوقاتم رودرسایت الهی عباسمنش می‌گذرانم

      خدایا شکرت که تورودارم بااین دستان نازنینت که دورهم هستیم

      باآرزوی بهترینها برای اساتید گرانقدرمون استادعباسمنش وخانم شایسته نازنین وشماوهمه دوستان عزیزم درسایت عباسمنش وخودم

      خدانگهدارمون باد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1798 روز

      سلام سعیده جان

      بازم گل کاشتی دختر خدا

      عکس جدید پروفایلت مبارکت باشه چقدر گل های زیبایی از همینجا من عطر خدا رو توی این گلهای زیبا حس کردم و قطعا سعیده عزیز هم بوی خدا رو میده چون خط به خط کامنتت بوی خدا رو میداد

      چقدر تحسینت کردم چقدر قشنگ همه چی رو درک کردی و چقدر زیبا و عالی آیات قرآن رو مثال میزنی و با دوره الهی دوازده قدم میکسشون می‌کنی

      چقدر خوشحالم که امروزهم در مدار دریافت این فایل توحیدی قرار گرفتم

      صبح تو تمرین ستاره قطبی درخواست دادم که امروز میخوام بخدا نزدیکتر بشم میخوام در مدار دریافت آگاهی های قرار بگیرم که ایمانم به خدا قوی تر بشه و چه زیبا این درخواستم تیک خورد توسط دست قدرتمندش سعیده ی شهریاری

      .

      .

      .

      .

      چه حس خوبی گرفتم وقتی مثال کلاس رو زدی خودکار و انداختم اون ور کلاس ی نارنگی پوست کندم زیر میز یاد دوران مدرسه افتادم که چقدر شیطنت میکردم سر کلاس که بیشتر معلم هام عاصی بودن از دست من یک لحظه اون کلاس توحیدی رو تجسم کردم عجب کلاس خفنی میشه اون کلاس هر چند همین الان هم این کلاس دایره و هر روز صدای این کلاس عرش خدا رو میلرزونه احساس میکنم خدا همه چی رو ول می‌کنه و میشینه فقط به این کلاس توجه می‌کنه و لذت میبرم و برا همه دست میزنه و میگه آفرین اینجا رو خوب فهمیدی سعیده

      بعد میگه حالا سید علی نوبت تویه ببینم امروز چکار می‌کنی و لحظه به لحظه همه رو خطاب قرار میده و میگه تو قلم دستت بگیر تا جاری بشم تو قلمت تا جاری بشم تو وجودت خدایا شکرت به بودن در این کلاس توحیدی به خودم می بالم به داشتن استادی همچون پیامبر زمانم استاد عباس منش و استاد مریم شایسته می بالم به دوستانی همچون

      سعیده شهریاری

      سید علی خوشدل

      اینا راد اکبری

      الهه رشیدی

      یاسمن زمانی

      مژگان مسافری

      اسد الله زرگوشی

      رضا نارنجی

      اسماعیل

      حمید حنیف

      مارکو پولو

      و…….‌‌همه بچه‌های سایت به خودم میبالم خدااااااایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام آقا سعید عزیز…برادر هم نام من …

        سلام بروی ماهتون و بی نهایتِ بینهایت ممنونم ازتون که وقت ارزشمندت رو میزاری و برام مینوسی

        هر نقطه ی آبی شما پر از احساس خوب و قوت قلبه …

        خدا منت سرم گذاشت و اجازه داد از توحید بنویسم …

        وگرنه من کجا و اجرای توحید در عمل کجا …؟

        خداوند کمکمون کنه هر روزمون توحیدی تر از دیروزمون باشه …که اگر هدایتمون نکنه و دستمون رو نگیره حتما گمراه میشیم …

        نگاهتون به کلاس توحیدی خیلی قشنگ بود …پر از آرامش بود …

        الهی که بزودی تو یک سمینار استاد…هممون دورهم جمع بشیم و این کلاس توحیدی بالاخره به واقعیت به پیونده …

        درپناه الله یکتا غرق احساس عمیق خوشبختی باشی برادرعزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          سعـید کاکایی گفته:
          مدت عضویت: 1798 روز

          سلام سعیده جان چقدر خوشحال شدم که دایره آبی رو دیدم ذوق کردم باور کن هر روز روزی چند بار پروفایلم رو چک میکنم که ببینم کی جواب کامنتم رو داده خدا رو شکر دیدم دایره آبی واسم اومده اونم کی سعیده عزیز شاگرد زرنگ کلاس توحیدی استاد ممنون که زمان گذاشتی و جوابمو دادی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رضا گفته:
      مدت عضویت: 1173 روز

      درود بر شما

      سپاسگزارم از شما بابت کامنت عالی که با مطالب دوره ١٢ قدم ترکیب شده بود و بسیار تاثیر گزار و شیوا بیان شده .

      دوره ١٢ قدم به جرعت یک دانشگاه کامل هستش و اینطور که شما این دوره رو درک کردین قطعاً با نمره بالا فارق التحصیل شدین. دوره ای تکاملی که ارام ارام طبق درک ما مطالب در قدمها ایجاد شده و زمانیکه به اخر دوره میرسیم تازه متوجه میشیم که چرا دوره باید به ترایب تهیه میشد و هر قدم پیش نیاز قدم قبل است.

      بازهم از شما سپاسگزارم بابت این کامنت عالی و تاثیر گزار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1532 روز

      سلام به استاد عباسمنش و مریم جان مهربان

      سلام به دوست عزیزم سعیده جان

      چقدر لذت بردم از کامنت زیبای شما ، چقدر توحیدی و عاشقانه صحبت کردید ، چقدر قشنگ حرفای استاد رو درک کردید ، خداروشاکرم که در مسیر زیبایش هستم ، خداروشاکرم برای حضور اساتید عزیزم ، استاد عباسمنش و استاد شایسته و شاگردان بی نظیرشون ، خدارو شاکرم که فرصت بهره مندی از این فایل زیبا ، این کامنتهای زیبا و نکات توحیدی رو بهم داد ، امیدوارم همیشه بدرخشید و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 840 روز

      الله ولی یار مومنان هست و بیرون می آورد آنها را از تاریکی به سوی نور

      از نوشته هایت یاد گرفتم سعیده عزیزم

      سلام به روی ماهت من قربان آن خدایی با عظمت درونت شوم

      از این به بعد تحسین های مرا بیشتر بیشتر در هر کمنتتتت میبینی تا جایی بنویسم تا جای تحسین میکنم که این را زهنم یاد بگیرد که فقط تحسین کند فقط شکر بگوید

      سعیده عزیز بسیاررر اتفاقی بسیاررر اتفاقی آمدم« که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست » به این صفحه اصلا نمیخواستم کمنت بخوانم ولی یکی کش ام کرد به خداییی اش گفت بیا بخوان

      همین دیروز بود از خدا درخواست کردم که خدایا خودت قدرتتت در زهنم بیشتر بساز

      این کمنتتتتتت سراسر قدرت خداوند بود سراسر از عشق و آگاهی بود

      سعیده عزیزم چقدر خوب روی خودت کار کردی نوش جانت این همه عشق نوش جانت این همه آگاهی نوش جانت این همه عزت

      نوش جانت این قربت به خدا

      نوش جانت این حس های که از الله تجربه میکنی

      نوش جانت این نوشته های زیبا

      نوش جانت این همه عشق

      نوش جانننننننننننتتتت عزیزم دل من

      چقدر این خدا زیباست چقدرررررررررررر مهربان هست چطور همرایی ما هست چقدر شرم هست به من که فراموشش کنم

      چقدررررر زیبا مینویسی.

      به خدایی خدا ‌در هر جمله ات فقط مکث مییکردم میماندم که چگونه اینا را هضم کنم چی کنم یک حس درونم گفت هر روز بیا این متن را بخوان هر روز بخوان

      سعیده عزیزم چی بگویم که قابل توصیف قلب پاکت باشد چی بگویم که زهنم قبول کند و تحسین ات کند چی بگویم که برای جملات زیبایت باشد

      عالی هستی عالی هستی عالی هستی

      من هم میخواهم اینگونه درک را تجربه کنم

      من هم میخواهم مثل سعیده از آگاهیی الهی نوش جان کنم

      دوستتتتتتتتتتت دارم

      به گفته خودت یک عالم بوسسسسسسسس به سر و کله ات عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2338 روز

      به نام خدای مهربانم و سلام به دوست ارزشمندم

      بسیار شما رو تحسین میکنم که همواره با عمق عشق درونیتون کامنت میذارید

      بسیار حس نابی از کامنتهای شما میگیرم و بسیار مشخصه که منبع وصل هستید و دارید با خداوند، عشق بازی میکنید، روی دوش خداوند با عشق میرید جلو و نه غمی دارید و نه ترسی

      چه لذت بردم که نوشتید: کاش به اندازه نصف جی پی اس، روی خدا حساب باز کنیم

      واقعا که این حرف ، اصله

      کلا قانون همینه

      ماها اگه یه آدم کله گنده بهمون یه قولی بده، چنان میزنیم و میرقصیم که انگار دقیقا به اون هدفمون رسیدیم ولی اینکه خداوند بارها در قرآن اشاره کرده که همه چیز از منه و حتی برگی بدن اذن من روی زمین نمی افته و اون کله گنده و اون رئیس و فرمانده و … همگی بنده من هستند، فراموش میکنیم که باید از اون خدا فقط خواسته داشته باشیم و هیچ حسابی روش باز نمیکنیم و اونوقت هست که شاکی میشیم و کفر میورزیم و گمراه میشیم

      چقدر استادمون با آگاهی و درک بالا بارها و بارها این موارد رو اشاره میکنن و یه دستارزشمنداز جانب همون ربی هستن که قول داده ما رو هدایت کنه و این ما هستیم که باید اون هدایت و حمایت رب رو بپذیریم و عمل کنیم

      ممنونم دوست خوبم که همواره با قلبی پاک و آرام مینویسی و این همه عشق و نور و آگاهی رو به جریان میندازی

      بری هممون در این مسیر پاک الهی، دنیا دنیا سلامتی عشق آرامش شادی و ثروت رو آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2978 روز

      سلام به سعیده عزیز

      احسنت دختر تو فوق العاده ای میدونی چند بار خواندم چند روز گذشت تا امروز تونستم برات بنویسم احسنت بتو با این قلب مهربونت فکر کنم خداهم از گفتگو با تو لذت میبره نمیخوام از صفات انسانی بخدا بدم ولی وقتی تو سعیده اینجوری با عشق از توحید ویگانگی الله میگی به همان اندازه حتی بیشتر از آن عشق را نصیب قلب مهربونت میشه

      سعیده جان تو که مهربونی آن ته مه های کلاس به منم جا بده منم دارم سعی میکنم افتان وخیزان این مسیر توحیدی رو بیام حتی حاضرم کیف وکتابات رو خودم برات بیار ایموجی باچشمهای قلبی …..

      دوستت دارم چقدر لذت بردم از تک تک کامنت دوستان که در پاسخ به دیدگاهت نوشته بودند

      در پناه رب العالمین شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی خاکشور گفته:
      مدت عضویت: 2268 روز

      سلام خانم شهریاری واقعا ا. این کامنت بی نهایت لذت بردم واقعا موقع خواندن اشک شوق ریختم چقدر آیات قرآن همراه بامعنی

      خیلی برایم جذاب بود بی نهایت از این کامنت لذت کافی بردم من اصلا کامنت توسایت نگذاشتم خیلی کم کامنت می گذارم ولی این کامنت تو مرا به وجهه آورد که حتما کامنت بگذارم واقعا همین طور است اگرتوحید بشی نه ترسی داری ونه غم خداوند همیشه باهم است سپاسگرازم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2163 روز

      به نام الله

      سلام بر شما دوست عزیزم سعیده جان

      من صحبت های شما را باور کردم و با خدای خودم حرف زدم

      گفتم : من نمی دونم

      گفتم من دارم روی خودم کار میکنم باید و لاجرم اتفاقات خوب برام رقم بخوره

      خدایا شکرت برای وجود خداوند

      خدایا شکرت برای وجود شما دوست ودوستان عزیزم

      وقتی باور کردم امروز از در ودیوار مشتری های عالی و دست به نقد وارد مغازه میشوند و همه پول به دست،

      اینها اعتبارش از خداونده ، مطمینم و شک ندارم

      خدایا نعمت هات را بر سر افزون بفرما بیشتر و بیشتر و بیشتر

      خداوند دیشب کامنت شما را نشونم داد و وقتی خوندم تا به الان همین طور دارم مرورش میکنم و تحسینتون میکنم الهی که سالم و سرحال باشی

      با خوندن کامنت تون چنان انگیزه ای گرفتم ، آنچنان نیرویی در درونم اومده که تعجبی برام نداره ، چون می دونم از نیروی مطلقه

      وقتی کامنت شما را خوندم اصلا گریه ام نگرفت ، بلکه همین طور یکسره می خندیدم چون این حرف ها همه اصله ، چون من از بدنه جامعه دور شدم ، چون مثل قبلم نیستم

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      همین الان خداوند اسم دخترم را در // مدرسه غیر انتفاعی // ثبت نام کرد … گفتم این رو هم بگم ، چون این هم اعتبارش از خداونده و هم برای تغییر باورها، چرا ؟ چون قبلا من خودم مشرک بودم و همش میگفتم باید بچه بره مدرسه عادی و دولتی ، ما که نداریم وو؟؟!!! و از این جنس حرف ها ، ولی الان خدا را شکر همین الان اسمش را در هنرستان غیر انتفاعی نوشتیم ..این اعتبارش از خداونده

      ممنون سعیده جون دست خداوند

      واقعا عجب خدایی داریم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2741 روز

      خانم شهریاری احسنت

      ماشالله به اینهمه آگاهی ، خداییش حظ کردم از ارتباط معنادار آیات انتخاب شده تون با موضوع جلسه و دوره دوازده قدم یک ترکیب جادویی بود .

      به نظرم گاهی باید برگردین کامنتهای اولیه تون رو یک مرور بکنین تا سطح آگاهی تون رو تشخیص بدین .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2365 روز

      سلام به سعیده عزیز

      چه اسم و فامیل زیبایی

      خوشبخت شهر یار

      من همیشه کامنت های براساس امتیاز می‌خوانم تا یاد بگیرم از شاگردهای زرنگ کلاس

      چه کردی با این نوشته هایت حالمون دگرگون کردی

      اشک امان نوشتن نمیده

      فقط میتونم بنویسم سپاس بابت نوری که انداختی تا صحبتهای استاد رو هر چه عمیق تر درک کنیم،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      سلام خواهر عزیزم این ی کامنت جدا از فایل استاد بود پر از بی نهایت توحید وآگاهی هر کامنتی که میخونم آگاه تر میشم واقعا خداوند فایل رایگان رو هم خودش پر بار میکنه از استاد گرفته که آگاهی ها براش میاد و از بندهایی که در سایت هستن و کامنت الهی میذارن به خدا که این راه چیزی جز سعادت نداره و فقط باید کار کنیم روی خودمون و در این مسیر لذت ببریم خدایا شکر و سپاس گذارم برای این کامنت پر محتوا و این همه آگاهی

      در پناه حق باشی دوست و خواهر عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ابراهیم خانلرپور گفته:
      مدت عضویت: 2142 روز

      سلام و درود به شما سرکار خانم شهریاری

      باز هم مثل همیشه از محتوای زیبا و دلنشین کامنت لذت بردم و آفرین گفتم بر این هوشیاری شما که اعتبار این تحسین ها و تعریف ها رو به خدایی دادید که در ظرف وجود شما مثل آب جاری شد و این آگاهی ها را از دوره ها و فایل های مختلف استاد و ذهن شما بهم پیوند داد و برای درک ما به ثبت رسوند .

      به قول استاد که تو فایل انرژی ای که خدا مینامیم گفتن که

      خدا چه شکلیه ؟

      همون شکلیه که تو درش میاری

      چه جوریه ؟

      همون جوریه که تو میخوایش

      و چقدر خوب وقتی شما خواستی اعتبار این کامنتها و اون تحسین ها رو به خدا بدی یاد این مطلب افتادم و دیدم که خواستید کامنت رو بنویسید و اون هم در قالب این کلمات در کنار هم قرار گرفت تا آگاهی های نابی به ثبت برسه و اصل اساسی جهان را که به توحید برمیگرده به تصویر بکشه .

      شما اون انرژی رو در قالب کلمات در کنار هم شکل دادید تا درک درستی از آگاهی های فایل داشته باشیم .

      آفرین به شما و دستمریزات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1940 روز

      سلام به سعیده عزیز

      بسیار لذت بردم از کامنت بی نظیرت وبسیار پرمحتوات

      از کامنت خودت برات مینویسم چون بینظیر بود وچه شاگردی میکنی در محضر استاد:

      می‌خوام این حالت رو در خودتون ایجاد کنید،که برای نعمت و ثروت بیشتر،قرار نیست من یک کار عظیمی انجام بدم،یک انرژی خیلی زیادی از خودم ساتع کنم،یا به خرج بدم که اتفاق بزرگی بیفته !نه!

      ما کافیه که روی دوش خداوند بنشینم

      اون مارو حرکت میده،اون نعمت هارو برای ما میاره

      واقعا ممنون بابت این یادآوری سادگی جهان و عظمت خداوند واینکه به قول خودت اگر به اندازه نصف GPSبه خدا توکل و اعتماد داشته باشیم پادشاه زندگیمون میشیم ،،

      مورد بعدی که اشاره کردید :در رابطه با انرژی بودن جهان هستیه واینکه دیگه وقتی میگیم انرژی حد ومرز و اندازه ووو معنی نداره فقط باید قانون مدارها را درک و خودمون را درمدار نعمات الهی قرار بدیم

      خیلی ممنون از استاد توحیدی و یگانه پرستمون که توحید را عالی درک کرده و درس میده و ممنون از مریم شایسته که الحق شایسته است،،

      خدایا توفیق شکرگزاری بیشتر نعمتهایت را به من عطا کن ..شکرگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام و نگین گفته:
      مدت عضویت: 1047 روز

      خدای من عجب کامنتی

      خدای مهربونم شکرت شکرت

      خدای شکرت بخاطر این استاد توحیدی

      خدایا شکرت بخاطر این سایت توحیدی

      خدایا شکرت بخاطر این دوستان توحیدی.سعیده جان واقعا قابل تحسین هستی

      چندین بار کامنت و خواندم خیلی پر محتوا بود

      خدایا من دوست دارم کنار استاد عزیزم و شاگردانی توحیدیش ساعتها ساعت بشینم کنارشون از تو حید بگند و من گوش کنم و با قانون جهان هستی آشنا بشم و درک کنم و عمل کنم خدایا خودت هدایتن کن که کنار این عزیزان دلم باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      هادی قره قانی گفته:
      مدت عضویت: 1909 روز

      سلام به شما سعیده عزیز

      تحسین میکنم خودتون و قلم زیباتون رو، هر چند اعتبارش رو به الله یکتا دادین.

      توحید، اساسی ترین و فراموش شده ترین رکن در بین ماهاست و واقعا هممون زندگی غیر توحیدی رو تجربه کردیم و نتیجه ش رو دیدیم.

      به شخصه هر دستاوردی که تا الان کسب کردم از توحید بوده و دلگرم به خدای یکتا و هدایت‌های معجزه وار ش هستم.

      خدارو شکر که کامنت زیباتون رو خوندم و کلی حال خوب دریافت کردم.

      سپاس ازتون

      در پناه خداوند یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 1000 روز

      سلام سعیده ی عزیزم.ممنونم به خاطر کامنتای زیبا وپر معنی که مینویسی وقطعا که این کامنت زمان زیادی از ت گرفته ولی واقعا جنس حرفاتودوسدارم عشق میکنم وقتی میخونم حرفاتو آیه های که مینویسی بینهایت تحسینش میکنم وبرات آرزوی موفقیت دارم عزیزدلم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهستی خیرابادی گفته:
      مدت عضویت: 1633 روز

      سلام سعیده عزیزم کامنتتون اینقدر زیبا بود نتونستم جوابتون رو ندم ازتون سپاسگزارم که از آبهای قرآنی استفاده میکنید واز جملهایی که استاد در دوازده قدم گفتین واقعا همه ما وقتی قدرت رو فقط به رب بدیم و فراموش نکنیم قدرت مطلق فقط خداوند هستش وبه هدایتهایی که بهمون می‌کنه عمل کنیم و در زندگیمون اجراشون کنیم راهها باز میشه مسیر هموار میشه خدایا شکرت که منو با همچین دوستان عالی هدایت کردی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1532 روز

      سلام به سعیده توحیدی عزیزم

      هدایت امروزم این فایل توحیدی ارزشمند بود و بارها و بارها گوش دادم و دوباره امروز گوش دادم چیزهای جدیدی شنیدم و گریه کردم.از اینهمه شرک هام واز خدا طلب ببخش ورحمت کردم برای تمام گذشته ام که مشرک بودم…و بازم منو هدایتم کرد با اندک ایمانی که داشتم…به این مسیر زیبا و سایت توحیدی..

      شروع کردم طبق عادتم به خوندن کامنت ها..

      از خوندن کامنت زهرا نظام الدینی جان رسیدم به کامنتش قدم اول جلسه سوم..

      باورهای ثروت رو نوشته بود برای تمرینی که استاد گفته بود برای غرفه داری..

      چون ایشون نویسنده هستن یاد تو افتادم و بهم الهام شد که اینو برای سعیده بنویس و که دوست داره نویسنده بشه و بره اون کامنت رو بخونه..

      https://elmeservat.com/fa/the-first-step-considering-the-positive-aspects-of-life/comment-page-503/#comment-1153414

      اینم. لینک این کامنت..برای شما دوست عزیزم..

      منتظر نوشتن نتایج توحیدی ت هستم..

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2633 روز

    به نام خدای شهدا و راستگویان که زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند!

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته دوست داشتنی و تمام دوستان خوبم در این مسیر زیبای توحید …

    چه قدر دردناک ولی دقیقه که توحید هر لحظه در زندگی ما اگر فعال باشه چراغی روشن می کنه در زندگیمون و وقتی خاموش بشه کوریم! و دارم دور خودمون می چرخیم و هیچ چی نمی بینیم!

    دیروز بعد از این که داشتم دوره کشف رو فایل های آخرش رو گوش میدادم خیلی حالم عالی شد ولی وقتی فایل تموم شد خیلی جالبه کمتر از 5 دقیقه دوباره ذهنم چیره شده و به خودم اومدم دیدم نیم ساعت نگذشته دارم میگم پس چه جوری!

    آخه چه جوری باید درآمد بیشتر بشه؟

    آخه چه جوری امکان داره اون بهتر بشه و …

    به لطف تمرینات زیاد و عشقی که خدا به بنده هاش داره به خودم اومدم و گفتم ببین چه قدر ما هر لحظه خدارو فراموش می کنیم..

    رفتم دوش که بگیرم داشتم فکر می کردم خدایا اگر اون جوری که من واقعا عمل کردم و به اندازه حقیقت همون قرار بود با من برخورد کنی الان من جز خاکستری بود؟!

    چی بگم که جز شرمندگی چیزی ندارم و نمی تونم چیزی در برابرت بگم ولی همیشه تو با فضلت برخورد کردی با ما…

    امان از اینکه فضل تورو تجارت گونه خواستم و همش گفتم اگر بدی تو رو می خونم! در حالی که اون چیزایی که دادی هنوز نشمردم!

    مثل اینه که به یکی زمین بدی، خونه بدی، ماشین بدی و … بعد از اون میره تو خیابون میگه ای باباا دیدی پول بنزین رو نداد! عجب آدمیه ها!

    همه ما همینیم به همین حد پر رو در برابر خدا …

    تو باید برای دونه دونه پیچ های اون ماشین سپاس گزار باشی پسر خوب!

    هر روز چه قدر تورو جا به جا میکنه و به جاهای قشنگ تر می برت؟

    باز داری سوال می کنی و پرسش گری می کنی؟!

    فرمول سادست می خوای به چیزای بهتر برسی می رسی! فقط سپاس گزار قبلی ها باش راحت روشن میشه!

    ولی ای امان که ما همون چیزی هم که داریم رو نمی بینیم….

    آیاتی که استاد بیان کردن در مورد اینکه انسان زود فراموش می کنه یکی از بی نظیر ترین آیات زندگی منه که شاید 4 ساله دارم روشون فکر می کنم که مربوط به سوره یونس نبی هستش:

    وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُمْ مَکْرٌ فِی آیَاتِنَا ۚ قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْرًا ۚ إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ ﴿٢١﴾

    و هنگامی ما (‌سیستم مطلق چیره عالم ) به مرد رحمتی بعد از تضاد های که مردم باهش برخورد کردن دادیم و اونا غرق نعمت شدن..

    در فاصله بسیار بسیار اندکی دوباره نیرنگ و بد اندیشی می کنن! و هر بهانه و عذری نیارن که بگن نه! خدا که نبود من بودم!

    حالا این که شانسی بود …

    حالا الان که اینجوری شد که دیگه خیلی معلوم بود!..

    به قول مشدیا : کی گوفته بِراااار مو خُدُم بودوم که ای کاره رِ حَل کِردوووم

    بهشون بگو که خیلی سرییییع خدا مکرش رو سرتون پیاده می کنه!

    آنچنان بهانه های سرتون خالی می کنه که نتونین نفس بکشین ها!

    اون فرستاده های ما و فرشتگان می نویسن جز جز رفتار شمارو! وقتی فرشته هاش شمارو می بینین چه جوری انتظار دارین خدا شمارو نبینه!

    کتاب تذکره الاولیا رو که می خوندن یه اوستایی یه شاگردش رو خیلی دوست داشت و باهش ارتباط خوبی داشت بقیه شاگردا حسودی کردن و خیلی دلخور رفتن پیش اون اوستا یا مرشد که آقا این چه وضعشه! اونو بیشتر دوست داره و مارو دوست نداری!

    اوستا گفت من همتون رو دوست دارم ولی این به واسط رفتار و آگاهی که داره درجه مقام بالاتری داره…

    گفتن ما باورمون نمیشه …

    گفت خب آزمونی میزارم، به همشون مرغی داد و گفت برین اینو جایی بکشین که کسی شمارو نبینه!

    خلاصه بعد از 1 ساعت همه اومدن و هرکس یه سوراخی پیدا کرده بود و مخفیانه مرغ رو کشته بود…

    دیدن اون شاگرد بعد از ساعت ها اومد با مرغ زنده، بعد همه شاگردا با خودشون گفتن هه دیدی از اولم این هیچی نبود الکی محبوب بود!

    اونجا بود که استاد گفت حالا فهمیدید چرا این شاگرد من از شما سره؟! همه گفتن نه :|

    گفت بهشون خودت توضیح بده:

    شاگرد گفت من وقتی خواستم پرنده رو بکشم هرجارو گشتم هیچ جایی رو پیدا نکردم که خدا اونجا نباشه و من رو نبینه …

    دیگه شاگرد ها هم جامه ها دریده و ….

    من پریروز داشتم فایل بی نظیر داستان هدایت الهی رو تو سایت گوش میدادم اونجا گفتم خدایا! هرچی به سیدحسین عباس منش دادی حقشه و اگر هرکس میگه چرا احمقه! چون ما هیچی نمیدونیم…

    تو با همه عالم و آدم خداحافظی کنی بار و بندیل سفرت رو ببندی صرفا به واسطه تصویری که همسرت دیده!

    بعد بری مادرید سفارت قبولت نکنه و اونجا بگی حتما خیریتی!

    وقت سفارت فرانسه رو بگیری و دقیقا همزمان کارت اعتباریت کار نکنه! که به نظر من تا مهاجرت نکنه کسی نمیدونه یعنی چی که تو کشور خارجی باشی و کارتت کار نکنه!

    و همه شرایط محیطی بر علیه این باشه که همه چیز خوب می گذره ولی تو برای حفظ حال خوبت بری دیزنی لند؟!

    خب اگر این توحید نیست پس چیه؟! چرا ما چایی نخورده می خوایم با خدا پسرخاله بشیم! تا کوچک ترین اتفاقی میفته همچین به خدا شاکی میشیم انگار حقمون رو خورده!

    در سوره الرحمن چه قدر این ترکیب تکرار میشه : فبای الائ ربکما تکذبان! با چه نشانه ای خدای خودتون رو تکذیب می کنین؟!

    خدایا عدالت تو حقه و هر بندت در هر موقعیتی هست بهاشو داده و غیر از این نیست!

    آیه 95 سوره نسا :‌

    لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً ۚ وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا

    برابر نیستن اونای که 24 ساعت روی قسمت مبارکشون نشستن و همش بهانه ای مزخرف میارن که زمین کجه، دسته خرابه و …

    با کسانی که در راه خدا با جان و مالشون حرکت می کنن.

    این الکیه که شما بیای بشینی جلوی دوربین و بگی اگر همه چیزم رو ازم بگیری بازم از صفر می سازم چون اعتبار به خداست…

    بالای چندین بار یک فایل استاد رو گوش میدادم و ایشون چه قدر عالی گفت که هرچه قدر ساده تر بشه و بخش های زیادی از سایتم هم نباشه بازم مسیرم درسته و کار انجام میشه.

    خدا با فضل و کرم و عشق و صفا به اون هایی که با دار و ندارشون در مسیر خدا حرکت می کنن درجاتی میده به نسبت آدم هایی که نشستن و همش با می ترسم و می ترسم هیچ تکونی به خودشون نمیدن!

    من وقتی می بینم که آقا نخواستم در شرایط محیطی بد بمونم و حرکت کردم و سفرم رو شروع کردم چه قدر برکات وارد زندگیم شد و چه قدر خدا قلبم رو شاد کرد!

    چه قدر خدا حالم رو خوب کرد!

    مگر ثروتی دارایی به جز فضل و بخشش پروردگار هست؟!‌ مگر جز حال خوب غایت بالاتری هست؟!

    ۚ وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا

    و همیشه و همیشه و همیشه وعده خدا راسته و مو لا درزش نمیره!!!!

    و باز خدا تکرار می کنه ما به کسانی که حرکت می کنن به نسبت کسایی که نشستن خیلی پاداش هایی بزرگی می دیم!

    هرچی بدبختی آدم می کشه از نشستن و حرکت نکردنه چون می ترسه!

    چون ایمانش به خدا کمه و هرکس می گه ایمان دارم ولی درصدی حرکت نمی کنه از سنگ بد تره چه بسا که ما سنگ هایی داریم در بیابون که حرکت می کنن! ( حتما سرچ بکنین در موردش‌)

    چه قدر دلم می خواد ساعت ها بشینم و هعی به خودم توحید رو یادآوری کنم و نترسم ولی حیف که انسانم و فراموش کاری بخشی از وجودمه…

    خیلی دوستتون دارم

    توحیدتون، عملی!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 633 رای:
    • -
      مریم شمسا گفته:
      مدت عضویت: 2005 روز

      سلام به دوست عزیزم سید علی

      چقدر کامنتتون درست و به جا بود و داشت بهم می گفت دیدی سید هم بهت گفت …که الکی خوشی به ایمانت

      من چند وقتی هست که به این نتیجه رسیدم که بعد سی و چند سالی که از خدا عمر گرفتم واقعا اون ایمان که همیشه ازش دم میزدم و سرکلاس با افتخار برای بچه ها میگفتم ندارم وقتی که اومدم با جدیت روی فایلها کار کنم هی رفتم جلو دیدم یه چیزی کمه گفتم خب ورودی هاست دیگه ،اوکی خب رسانه و صحبت اضافه و… ممنوع باز رفتم جلو دیدم نه نشد گفتم آها کنترل ذهنم هست باشه کار میکنم روش … باز دیدم نه هنوز یه چیزی کمه خب چیه پس آها تمرینات باید بنویسی فایلها هم نکته به نکته نوشته بشه خب شد

      دیگه چیه اون محیط هم نرو چون حست برمیگرده با اینم صحبت نکن و……

      دیدم هنوز که هنوزه یه جای کار می لنگه گفتم چیه خدایا

      اومد گفت

      «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌؛[1] و افراد با ایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند»

      اولش انکار که نه بابا این چه حرفیه خدا بعد اینهمه برو بیا و خداجون دلم برات تنگ شده و …

      برام دلیل آورد گفت خب بیا بشین بزرگترین دغه دغه ذهنیتو بگو چیه که کلا هر وقت یادت بیاد فاتحه احساس خوبت می خونه … گفتم خب اینه .‌..

      گفت سر این مسئله چند بار ازم هدایت خواستی گفتم زیاد چی بهت گفتم

      دقیقا اینو فرمودی

      أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٣6﴾

      آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛ (36)

      وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ ۗ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ ﴿٣٧﴾

      و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده ای نخواهد بود. آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟ (37)

      وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ ۖ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ ﴿٣٨﴾

      اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟ بی تردید می گویند: خدا. بگو: پس مرا درباره معبودانی که به جای خدا می پرستید خبر دهید، که اگر خدا آسیبی را برای من بخواهد، آیا آنها می توانند آسیب او را از من برطرف کنند؟ یا اگر رحمتی را برای من بخواهد، آیا می توانند رحمتش را باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است. توکل کنندگان فقط بر او توکل می کنند. (38)

      خوب چشات باز کن و حواست بده به من و دوباره بخون مریم …

      مگه نگفتم فقط از من هدایت بخواه که من هدایتگرم

      نگفتم من انتقام گیر شکست ناپذیر

      نگفتم هیچی نمی تونه بهت چپ نگاه کنه

      نگفتم من خدای آسمانها و زمین مهربانترین مهربانان برات کافی هستم

      گفتم چرا گفتی خداجون

      خب توکلت به نصف روز کشید؟؟،

      اون که بماند غر زدنات چه معنی داره

      احساس ترسهات

      نفرت هات

      کینه هات

      شخم زدن گذشته

      اشکهای پنهونیت

      اینا حکمش چیه مریم…

      پس نگو و دم از ایمان نزن

      هر وقت دیدم عمل کردی به گفته ات منم عمل میکنم به آنچه وعده داده شده

      آره آقای خوشدل عزیز

      من فهمیدم که باید برگردم از اول شروع کنم چون اصل و اساس همه چی ایمانه توکل واقعی نداشته باشی یعنی همه چی هیچ و هیچ …

      متشکرم از یادآوریت که باید روی باورهای توحیدی کار کنم توحیدی با عمل…

      قلبتون سرشار از عشق و آرامش الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
      • -
        منصوره گفته:
        مدت عضویت: 853 روز

        سلام مریم خانم دوست عزیزم

        چقدر حرفهاتون برام آشنا بود، یاد خودم افتادم. منم چند سالیه با استاد آشنا شدم و افتان و خیزان در این مسیر هستم.

        خیلی وقته تلویزیون نمی بینم، با خیلیا رفت و آمد نمی کنم، فایلا را گوش می دم ولی در زندگیم آرامش نداشتم.

        گهگاهی خدا رو حس می کردم وبعد انگار خدا دور می شد. من سالهاست درگیر یه اضطراب هستم. همش از خودم می پرسیدم ” که چطور خیلیا از آرامش گرفتن در این مسیر حرف می زنن پس چرا من آرامش پیدا نمی کنم؟ چه فایلی ، چه محصولی باید کار کنم؟”

        فکر میکردم از طریق یه آدمی می تونم مشکلمو حل کنم از خدا کمک می خواستم که شماره اونو گیر بیارم خدا هم کمکم کرد و به طرز معجزه آسایی شمارشو پیدا کردم ولی حرف زدن باهاش فایده ای برام نداشت.

        تازه چند روز پیش که اضطرابم به بیشترین حدش رسید فهمیدم قطعه گمشده پازل چیه، اون قطعه، خدا بود. زانو زدم و تسلیم شدم. گفتم خدایا منو ببخش که سراغ هرکس رفتم غیر از تو و حتی نفهمیدم که فایلهای استاد بدون ارتباط با تو نمیتونه به من آرامش بده. نفهمیدم که اگه فلانی افسردگیش با فایلهای استاد خوب شده بخاطر درست شدن ارتباطش با تو بوده. باورم نمی شد که اینقدر جاهل و کور بودم.

        به خودش قسم به دقیقه نکشید که منو به کتابی در کتابخونمون هدایت کرد، بازش کردم، در مورد ارتباط با فرشتگان و راهنماهای معنوی بود. به خودم گفتم چرا با راهنماهای معنوی حرف بزنم با خود خدا حرف می زنم. من ازش کمک خواستم و اون باهام حرف زد و من نوشتم.

        خدا بسیار سریع اجابت می کنه فقط اگه باورش کنیم.

        الان چند روزه که واقعا آرامم نمی گم همیشه، غالب اوقات. هر لحظه حسش می کنم. چندروز پیش دوباره ذهنم شروع کرده بود به ترسوندنم که اگه فلان اتفاق بیفته تو بدبخت می شی، تو نمی تونی تحمل کنی. انگار یه چیزی بهم الهام کرد که هیچ کس از آینده خبر نداره پس چرا حرفهای شیطانو باور می کنی؟ خیلی آروم شدم. شب داشتم قرآن می خوندم آیه 22 سوره ابراهیم خدا می گه ” وقتی کار به پایان می رسه شیطان به کفار می گه که خدا به شما وعده حق داد، منم به شما وعده دادم، هیچ اثبات و برهانی هم برای وعدم نیاوردم و خلف وعده کردم و شما بودید که پیرو من شدید” یاد خودم افتادم که سالهاست شیطان به من وعده بدبختی و رنج و فقدان می ده و من باور کردم و زندگیم شد جهنم. خدا در مورد آینده به من وعده خوب می ده و شیطان وعده بد و من پیرو شیطان بودم. از اون شب چند بار این آیه رو خوندم و از خدا طلب بخشش کردم که من وعده شیطانو باور کردم.

        مهمترین و شاید تنهاترین اصل موفقیت توحیده. بدون توحید همه کارها بیهوده است.

        خیلی طول کشید که اینو بفهمم ولی خدا رو شکر که فهمیدم.

        به قول قرآن و استاد، خدا کمک می کنه به همه. زمانی که فکر می کردم حرف زدنم با فلانی بهم آرامش میده خدا کمکم کرد و زمانی هم که از همه ناامید شدم و رو به خودش آوردم هم جوابم داد.

        باید تسلیم باشیم و به او اعتماد کنیم بذاریم اون روش حل مساله را بهمون بگه نه اینکه فکر کنیم که راه حل مساله من فلان چیزه حالا خدایا کمکم کن که بتونم فلان کارو انجام بدم. چون خدا صددرصد کمکمون می کنه ولی بعد می بینیم این، راه حل مسالمون نیست.

        خوشحال شدم که مریم خانم آنچه که من تازه درکش کردم شما هم در کامنتتون بیان کردید.

        انشالله هممون روزبروز مومن تر و تسلیم تر شویم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
        • -
          مریم شمسا گفته:
          مدت عضویت: 2005 روز

          به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

          أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36)

          (آیا خداوند برای امور بنده اش کفایت نمی کند و آنها تو را از معبودهای دیگر بیم می دهند و کسی که خدا گمراهش کرده باشد، دیگر برایش هدایت کننده ای نخواهد بود)

          سلام به منصوره عزیزم

          عزیزم معنی اسمت یعنی یاری داده شده، پیروزشده، تو از اولم یاری شده بودی پیروز بودی و هستی چون خدا در درونت هست

          منصوره عزیزم یاری شده خداوند،، شرک خیلی نامحسوس در آدم نفوذ میکنه، من وقتی هر دوره ای از استاد میگرفتم میگفتم دیگه تمام با این دوره می ترکونم با این فایل بخصوص و…. می دونی یه جورایی قدرت داده بودم به استاد و آموزه هاش نه به خدایی که خودش منو هدایت کرده بود به این سایت برا همین هر چی دست و پا میزدم میگفتم چطوره بقیه نتیجه میگیرین من هنوز اول راهم چرا من راه نمی افتم، اخه چم شده، من که دارم همه کار میکنم چرا نمیشه …. ولی منو متوجه کرد دارم از اول راهو اشتباه میرم

          عزیزم

          من از آموزه های استاد آموختم که وقتی یه ترمزی فقط پیدا میکنی هنوز حذفش نکردیا ولی همین که پیداش کردی یعنی نصف راهو رفتی یعنی دیگه می دونی اون خواسته ات لنگ کدوم باور اشتباهته… و بعد اون راحت‌تر برای حذفش و جایگزین اون باور اقدام میکنی

          خداروشکر

          حالا که متوجه شدیم که همه چی فقط توحید هست و همه چی فقط خداوند واحد هست

          این یعنی راهو درست اومدیم یعنی بزرگترین کشف زندگیمون پیدا کردیم یعنی مهمترین و راهگشاترین باور در خودمون متوجه شدیم و باید نهادینه کنیم و فقط باید بهش عمل کنیم

          به نظرم انسان وقتی به این فهم میرسه که همه چی توحیده که، به عجز رسیده باشه به ناتوان بودن خودش در پیشگاه خدا اقرار کرده باشه و در پی اون ازش کمک خواسته باشه و هدیه بزرگی که خدا اول کار بهش میده اینکه بهش میگه فقط به من توکل کن

          حسبی الله و نعم الوکیل من برای تو کافی هستم عزیزم

          من منتظرت بودم

          خب حالا نوبت منه جوابشو بدم با عشق

          با آگاهی

          با اعتماد

          با یقین

          با توکل

          با ایمان عملی

          منصوره جان من بعد کامنتی که گذاشتم از خدا هدایت خواستم برای اینکه چطور توکل کنم و روی حرفم باشم

          بهم گفت از اتفاقات کوچیک شروع کن، مثلا اگه از عزیزانت کسی رفته جایی و دیر کرده مضطرب نباش به من توکل کن آروم باش….

          و من از اون روز شروع کردم به تمرین

          و دیدم که چطور مسائل به راحتی حل میشن

          دیدم که ذهنم بوده که سناریو یازی میکرده برای اتفاقات ناخوشایند تا منو نگران کنه و همش هم پوچ بوده

          دیدم که هر جایی گیر کردم و سوالی داشتم خیلی زود و واضح جوابم داد

          و می بینم که هر لحظه در قلبم برای حتی کارهای کوچیک هدایتم میکنه

          حتی برای طریقه فرستادن پیام به مخاطبی …

          می دونی منصوره جانم ما تا حالا اجازه نداده بودیم که خدا در زندگیمون راهنما باشه هدایتگر باشه …

          چون متکی به عقل ناقص بودیم و همه چیو با اون که پر از محدویت هست می سنجیدیم

          ای در درون جانم و جان از تو بی‌ خبر

          وز تو جهان پرست و جهان از تو بی‌ خبر

          ای عقل پیر و بخت جوان کرده راه تو

          پیر از تو بی‌نشان و جوان از تو بی‌ خبر

          چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان

          در جان و در دلی، دل و جان از تو بی‌ خبر

          قلبت پر از حضور خداوند عزیزم(:*

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            منصوره گفته:
            مدت عضویت: 853 روز

            سلام دوست عزیزم مریم خانم

            ممنونم که اینقدر قشنگ در مورد معنی اسمم برام نوشتید مسلما پیام شما پیامی از سوی خدای مهربانمه که او واقعا بخشنده و مهربانه.

            من هم بیشتر مشکلم نگرانی در مورد آینده بود و به قول شما ذهنم هم استاد نوشتن سناریوهای منفی و منم استاد باور کردن اونها و معلومه زندگی با این ترکیب چه جوری میشه‌.

            منم شروع کردم به آرام بودن و البته از بعد اونروزی که با خدا صحبت کردم عجیب آرومم و خنده داره که بازم شیطان میاد بهم میگه که این آروم بودنت طبیعی نیس باید نگران باشی بخاطر فلان مساله. منم می خندم و می گم اتفاقا آروم بودن طبیعیه من 20 سال داشتم غیرطبیعی زندگی می کردم‌.

            همونجور که توی آیاتی که خودتون در کامنتتون آوردید وقتی پیغمبر از کافران می پرسیده که این جهانو کی خلق کرده جواب می دادن خدا. یعنی اونا هم می دونستن که بتها نمی تونن چیزی خلق کنن اما وقتی مشکلی پیدا می کردن میرفتن سراغ بتها و از اونا کمک می خواستن. فکر کنم برای همینه که خدا در سوره حمد پرستش و کمک خواستنو در کنار هم آورده.

            مادر موسی الهامی دریافت کرد احتمالا به همان صورتی که من هم دریافت می کنم ولی اون به الهامش اعتماد کرد. اون به خدا اعتماد کرد، وگرنه اگه به عقلش رجوع می کرد هرگز نمی تونست پسرشو به دریا بندازه.

            فرق آدمها در اینه. در اعتماد به خدا. وقتی به خدا اعتماد کنی نگران آینده نیستی، میگی هر تضادی پیش بیاد اون کنارمه و کمکم می کنه.

            این درکی بود که الان که دوباره داشتم این فایل بی نظیر رو گوش می دادم بهش رسیدم.

            خیلی عالیه که شروع به تمرین توکل کردید که متوکل بودن هم تکاملیه.

            انشالله که هممون در این مسیر ثابت قدم باشیم و مراحل تکاملمونو با لذت طی کنیم.

            خدا نگهدارتون باشه دوست عزیزم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حسل گفته:
        مدت عضویت: 2326 روز

        سلام مریم عزیزم چقد کامنتت که در پاسخ به کامنت دوست عزیزمون آقا سید علی بود، به زیباییی تمام حال و روز منو توصیف میکرد. چقدد من اشک ریختم . شاید باورتون نشه از اول کامنتتون شرو کردم و همینطور که میرفتم میگفتم منم همینممم. چقد زیبا اومدی گفتی (هر وقت دیدم عمل کردی به گفته ات منم عمل میکنم به آنچه وعده داده شده)

        منم ادعای ایمان رو داشتم، در صورتی که با ترسهام داشتم زندگی میکردم. در مورد زیبایی ها صحبت میکردم و جایگاه خدا رو مثل بت برای سپاسگذاری بی روح و بی حس گذاشته بودم. در صورتی که خدا همه ی من بود و من آن خودم رو یادم رفته بود.

        مرسی دوست عزیزممم خیلی کامنتت حالمو دگرگون کرد. دوستت دارم️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          مریم شمسا گفته:
          مدت عضویت: 2005 روز

          سلام دوست عزیزم حسل

          خداروشکر میکنم بابت وجود دوستان عزیزی مثل شما در این سایت الهی

          خداروشکر میکنم که با کامنتم تونستم احدیت خداوند رو در قلبتون یادآور بشم

          همین که قدرت رو از تمام امور زندگیمون از اشیاء از آدمها، از طبیعت ، از اتفاقات ، بگیریم و بدهیم به دست الله یکتا یعنی زندگی رو باعشق زندگی کردیم

          یعنی هم مدار شدیم با خدای واحد و هم مداری با او یعنی عشق ،یعنی ثروت،یعنی سلامتی ،یعنی شادی ،یعنی آرامش

          همه چی در نهان و درون ماست و ما متاسفانه در بیرون از خودمون دنبال حقیقت هستیم و از گنج درونمون غافلیم

          دوست عزیزم من چند ساله با آموزه های استاد آشنا هستم ولی مثل یو یو بودم می رفتم و میومدم و نتیجه هام در همون حد بود ولی درکنار همه اینها تضاد ها امانم بریده بود و اونقدر چک و لگ جهان خوردم که به عجز اوفتادم و مقصر هم خودم بودم چون قدرت به بقیه داده بودم چون همه رو کرده بودم بت با تمام وجود چسبیده بودم بهشون و جواب همه اینها شد طرد شدن بی‌ تفاوتی نسبت به من و….

          الان من تضادهام دوست دارم منو اونقدر کوچیک و ناتوان کرد که به عجز افتادم با تمام وجودم خدا روصدا زدم

          و سریع جوابم داد و اولین چیزی که بهم داد خودش بود و بعدش فهم و درک آموزه های استاد من قبلا فقط صدای استاد میشنیدم ولی الان با تمام وجودم درک میکنم که می دونم با بالا رفتن مدارم بازم به درک و فهم جدیدی ازشون می رسم .

          خداروشکر که در این سایت الهی هستیم و هر لحظه تحت حمایت و هدایت خدای مهربانم.

          اندر دل من درون و بیرون همه اوست

          اندر تن من همه جان و رگ و خون همه اوست

          اینجا چگونه کفر و ایمان گنجد

          بی چون باشد و وجود من چون همه اوست

          قلبتون پر از حضور خدای مهربون دوست عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            سینا عارفی گفته:
            مدت عضویت: 1267 روز

            سلام و درود به مریم عزیز

            چندتا سوال دارم ازت

            خوشبختی و آرامش جز اینه ؟! که صبح اول وقت به جای چک کردن فضای مجازی کارم خوندن کامنت ها باشه ؟!

            خوشبختی جز اینه که هر روز با خوندن بیش از 300 تا کامنت باز هم افراد جدیدی رو پیدا کنم توی این سرزمین توحیدی ؟!

            خوشبختی جز اینه که در سکوت و خلوت صبح بشینی و از خوندن تک تک این کامنت ها و عشق بازی بنده ها با خداشون لذت ببری ؟!

            خیلی خوشحالم که هدایت شدم به کامنت های شما و با توضیحاتتون یاد این غزل از حضرت حافظ افتادم

            دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند

            واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

            بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند

            باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند

            چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

            آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند

            بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال

            که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند

            من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟

            مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

            هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد

            که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

            این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد

            اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند

            همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود

            که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند

            مریم عزیز با قلبت نوشتی و قلبم رو شاد کردی ، برات روزی پر از برکت ، آرامش و عشق رو آرزومندم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام به سید علی عزیزم پسر مومن و موحد و خداجویم

      (آخه چه جوری باید درآمد بیشتر بشه؟

      آخه چه جوری امکان داره اون بهتر بشه و …)

      امشب یادِ داستان یه پسری که قبلا به صورت کارتون دیده بودم افتادم و

      اون رو برای بچه‌ها تعریف کردم.

      حالا برای شما هم میگم.

      یه پسری بود با توله سگش داشت بازی می‌کرد، یه زنبوری دید که به نی کوچیکی گیر کرده و این نی رو با خودش این ور و اون ور می کرد، پسر اون زنبور و نی را گرفت و شروع به بازی با اون کرد و همین طور که داشت می رفت صدای گریه یه بچه رو شنید، رفت نزدیک دیدی تا یه بچه ی کوچکی گریه می کنه پسر بچه با دیدن زنبور ساکت شد، و اون پسر اون زنبور و نی را به پسر بچه داد، مادر بچه برای سپاس گذاری چند تا سیب بهش داد.

      پسر سیب ها را گرفت و راه افتاد تا به دوتا خانم که با درشکه بودند رسید، یکی از خانم ها حالش خوب نبود و ضعف داشت، پسر سیب ها را به آن خانم داد، خانم با خوردن سیب ها جانی تازه گرفت و برای تشکر یه تکیه پارچه ابریشم به پسر داد.

      پسر تکه پارچه را برداشت و حرکت کرد، رسید به یه آقایی که سوار خر بود، اون مرد از پارچه ای که دست پسر بود خیلی خوشش آمد از پسر درخواست کرد که در اگر خر را به او بدهد پارچه را به او می دهد، پسر قبول کرد و عوض کردند.

      پسر سوار خر راه افتاد و به یه مزرعه ای که پیرمردی در آن مشغول کار بود رسید. پیرمرد پسر را مهمان کرد، وقتی شب دور هم نشسته بودند پیرمرد به پسر گفت که من تا حالا جایی به غیر از اینجا را ندیده ام ، اگه خرت را به من بدهی من به سفر بروم در عوض خانه و زمین کشاورزی ام برای تو .

      و پسر قبول کرد و فردا صبح شروع به کار در مزرعه خودش کرد.

      پسری که صبح هیچ نداشت تا شب صاحب خونه و زمین کشاورزی شد.

      این شاید یک داستان باشد، ولی واقعیت باور است ما اگر باور کنیم می شود فقط کافیه نپرسیم از کجا؟؟؟

      و جالب اینجاست اصلا قصد نداشتم داستانم رو به اینجا برسونم فقط یهو یادم اومد گقتم برای سرگرمی اون رو مطرح کنم، ولی آخرش به این رسیدم که خود من باور ندارم و فقط دنبال دلیل و مدرک هستم و گرنه این پول فقط بخاطر منطقی کردن رسیدن به خواسته هاست، کسی که انسان را آفرید وقتی چیزی نبوده نمی تواند که خواسته ما را بدون این بازیچه ها دنیا بیافریند؟ البته‌ که می تواند فقط ماییم که باور نداریم و گرنه برای خدا

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

      بسیار آسان است.

      سید علی عزیزم سپاس گذار خدای مهربونم بخاطر وجود نازنین شما

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و عاشق تر بشید. آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      درود بر شما سید علی جانم

      خداروشکر می‌کنم که در این سایت عزیزانی مثل شما هستند

      از چنین استادی غیر از این هم توقعی نیست

      حکایتی که از کتاب تذکره‌الاولیا ‌بیان کردی خیلی برام تکان‌دهندست همیشه، واقعاً اگر ما همه جا خدا را همراه خودمون ببینیم دیگه هیچ احساس بدی هیچ وقت بهمون دست نمیده.

      نگرانی، ترس، اندوه و تمام احساسات نامناسب برای اینکه ما خدارو در تمام لحظات زندگیمون احساس نمی‌کنیم.

      فایل امروز بهم یادآور شد که توحید یعنی در همه حال به خدا فکر کنی، خدا را همراه خودت ببینی.

      همه ما وقتی داریم رو خودمون کار می‌کنیم حالمون خوب میشه اما در عمل که میرسه دچار تردید میشم و گاهاً مثل گذشته عمل می‌کنیم.

      بسیار با عمل‌گرایی موافق هستم و به‌نظرم اصلاً توحید در عمل معنا میشه.

      یعنی این توحید زمانی معنا میشه که ما عمل کرده باشیم که این عمل ابتدا در ذهن شروع میشه یعنی وقتی ما خوب روی ذهنمون کار کرده باشیم، انگیزه‌ها رو زیاد کنیم و ترمز‌ها رو کم عمل اتفاق میفته.

      هیچ انسان تنبلی به نظر من وجود نداره، تمام این تنبلی‌هایی که ما داریم به‌خاطر انگیزه کم و ترمزهای بسیاره.

      توحید همینجا کار میکنه. زمانی که انگیزه داری، ترمزها رو هم حس میکنی اما حرکت میکنی و همین حرکت ترمزها رو کم میکنه خود به خود.

      باز هم از شما دوست عزیزم سپاس‌گزارم که انقدر قشنگ می‌نویسی و نکات فوق‌العاده‌ای رو همیشه یادآور میشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2401 روز

        سلام به آقا احسانِ عزیز!

        همیشه از خوندن کامنت های شما لذت می برم و استفاده می کنم!

        با این جمله تون خیلی موافقم که چیزی به اسم تنبلی وجود نداره، تمام این تنبلی ها به خاطر انگیزه ی کم و ترمزهاست!

        من خودم الان درگیر یه همچین موضوعی هستم و کاری که دارم سعی میکنم بکنم اینه که مزیت ها و نکات مثبت اون کار رو تو ذهنم بولد کنم و دوم اینکه به خودم بقبولانم که این کار ساده ست! یعنی ترمز سخت بودن و پیچیده بودن این قضیه رو از ذهنم حذف کنم.

        ممنونم از کامنت های زیبایی که می نویسین و نکات ریزی که یادآوری میکنین!

        در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو میکنم احسانِ عزیز :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1275 روز

      سلام و درود سید علی جان

      هر لحظه ای که میگذره سید جان نشانه ای میبینم که نمی توانم ندای درونم را لبیک نگویم.با اینکه چند دقیقه ای نگذشته که جواب کامنت پر مهرتو دادم و در جواب کامنت دوست عزیزم سمیه زمانی به دلیل ارسال سه کامنت براتون اشاره کردم که امیدوارم اگه فرصت کردید بخونید و لینکشو پائین میذارم که راحتتر دسترسی داشته باشید. https://elmeservat.com/fa/practical-monotheism-9/comment-page-2/#comment-1190264

      وقتی چشمم به تعداد روزهای حضورتون افتاد نتونستم نیام و براتون ننویسم. عدد 1919 چه ست جالبی. من عاشق این ارتباط بین اعدادم و برام نشونه هستند. دو تا 19؛ دو تا یک و دو تا 9 آنهم در کامنت یک فایل توحیدی! زیبا نیست؟!!

      برای من که این روز کامنتت رو دریافت کردم کلی حرف و پیام داره. امیدوارم برای شما هم نشانه و تائیدی باشه از طرف خداوند. هر چند میدانم شما نشانه های خداوند را زندگی می کنید. عزت زیاد دوست عزیز.به دستان پر قدرت خداوند میسپارمتون و همیشه منتظر کامنت های بی نظیرتون هستم تا بیاموزم و یاد بگیرم و یاد بگیرم.یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 840 روز

        به نام خداوند بزرگ و مهربان

        سلامم به برادر عزیزم اسداله عزیز

        سلام به قلب پاک تان

        سلام به مکان خدا

        خدایاااااا کرور کرور شکرت

        میدانی برادر عزیزم امروز چهار بار هست خداوند خواسته ام را تایید میکند که برایت داده شده هست

        یکبار در فایل جدید استاد هم اسمش شنیدم و هم نشانه اش دیدم بعدا یک جای رفتم در زمانی که قدم میزدم باز نشانه اش دیدم و هر بار که نشانه اش میبینم به خدایی خدا که الله در قلبم می‌گوید برایت داده شده این تمامش تاییدات من هست و غرق عشق خدا شدم در سایت مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رفتم دو باره به بار سوم تایید خدا را دیدم باز نشانه واضحححححح دیدم از کلکین سرم بیرون کردم نشانه دیدم تایید خدا را دیدم حتی میفامی ندای خدا گفت برایت داده شده انسان هست تا به دست لمس نکند به چشم نبیند باور نمیکند اینا تمامش بماند چرا من آمدیم زیر این کمنت تان کمنت نوشته دارم که این هم فرمان خداست

        نمیدانم واقعا نمیدانم چگونه به این صفحه به این کمنت هدایت شدم من در سایت می چرخیدم یکبار به این صفحه و به این کمنت رسیدم من تا حالا حتی نه دیدم این کدام فایل هست فقط چشمم به کمنت سید علی عزیز و تعداد لایک هایش افتاد تعداد لایک 555 هست من پیش از این که در سایت استاد باشم زیاد به این اعداد باور میکردم و این عدد به من نشانه تغییر بزرگ بود و این که حالا دیدم گفتم خرافات هست ولی قلبم گفت نشانه هست تاییید خدا هست بعدا بیبین که کمنت شما در باره همین اعداد تکرار هست گفتم نی دیگر این اصلا اتفاقی نیست که یکبار خودت در این صفحه پیدا کنی نه کمنتی خواندی این هم تایییید خداوند

        خدایااااااااااااا شکرت

        این قسمت کمنت تان

        برای من که این روز کامنتت رو دریافت کردم کلی حرف و پیام داره. امیدوارم برای شما هم نشانه و تائیدی باشه از طرف خداوند

        .دو باره کمنتم را ویرایش کردم این هم فایل توحیدی استاد اصلا من چگونه در این صفحه آمدم خداوند بی نهایت زیبا هدایت میکند

        همین حالا کمنت خودتان میخواندم که در باره این نوشتین پیش از این که ما بخواهیم خداوند اجابت کرده و اشک هایم را جاری کردین باز حرف خودم را گفتین که تا به چشم نبینم باور نمیکنم ولی داده شده چقدرررر کمنت تان بی نظیر بود و دوباره آمدم کمنتم را ویرایش کردم برای تان بنویسم

        دوستتت دارم برادر عزیز و خوش قلبم

        خداوند باری دیگر با کمنت شما واضح با من سخن گفت او هم در فایل توحیدی

        چی بگویم واقعا از این همه عشق خدا

        از همه مهر خدا

        سپاسگذارت هستم برادر مهربانم

        الهییییییییییییی که به تک تک خواسته هایت برسی بیشتر از اونا برسی

        تشکر تشکر که هستی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          اسداله زرگوشی گفته:
          مدت عضویت: 1275 روز

          سلام و درود خدا بر پاکیزه عزیزم

          انگار معجزات و نشانه های خداوند در این فایل الهی تمامی ندارد! بخشی از این معجزات و نشانه ها در جوابکامنت دوست عزیزم سید علی خوشدل نوشته ام که اگر نخوانده اید دوست دارم بخونید و برای همین لینکشو در پائین قرار میدم

          https://elmeservat.com/fa/practical-monotheism-9/comment-page-2/#comment-1190240

          و خوشحالم که پس از حدود دو ماه از آن تاریخ باز این فایل و کامنت هاش نشانه ای شدند برای تائید باورهای یکی دیگر از فرشتگان نازنین خداوند.

          پاکیزه عزیز این گفته خداوند که هر لحظه با نشانه ها و الهاماتش در حال هدایتمان می باشد رو با تمام وجودم باور دارم و درک کرده ام به همین دلیل حرف ها و صحبت های شما برایم نه تنها عجیب نیست بلکه تکرار و یادآور اتفاقات مشابهی است که خودم تجربه کرده ام.

          از اینکه اعداد یکی از نشانه ها و روش های هدایت خداوند برایمان است هیچ گونه شکی ندارم و بارها و بارها خداوند را در این اعداد و ساعت ها و شماره ها دیده ام و در وجودم تائیدشان کرده ام. انگار در آن لحظات خداوند دستش رو رو شانه ام می گذارد و بمن می گوید ببین و من میبینم و حضورش را لمس میکنم.

          خوشحالم پاکیزه جان برایت که در این مدت کم به درجه ای رسیده اید که براحتی نشانه ها رامتوجه می شوید و هدایتها را دریافت می کنید و چنین رابطه توحیدی زیبایی رو با خداوند برقرار کرده اید. و مطمئنم این رابطه الهی به شما همه چیز می بخشد زیرا امکان ندارد در جوار منشآء و منبع لایزال و بی انتهای الهی باشید و بی بهره بمانید.

          روی ماه زیبایت و وجود نازنیت را که تبلوری از جلوه زیبای الهی است دوووست دارم و برایت در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم خواهر عزیزم.یا حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
          • -
            پاکیزه بارکزی گفته:
            مدت عضویت: 840 روز

            به نام خدای که عشق هست و نور

            به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

            خدای که فرمان او میان آسمان ها و زمین جاری هست

            خدای که قدرت مطلق این جهان هست

            خدای که یدالله فوق ایدیهم هست

            خدای که ان الله هوالرزاق ذوالقوه المتین هست

            خدای که علمش بی نهایت هست

            خدای که از اسرار پنهان سینه ها آگاه هست

            خدای که یار و رفیق من هست

            خدای را که من بی نهایتتتتتتتتتت دوست دارم

            بهترین رفیق من هست

            چنان حسش میکنم مثل سایه که قدم به قدم با من میاید

            خدای من شکرت که هستی شکرت که حست میکنیم شکرت که حضور داری خدای من برای تمام لحظاتی که عاشقانه هستی سپاسگذارت هستم خدای من دوستتتتت دارم الهی شکرت صد هزار مرتبه

            سلامم به بنده توحیدی خدا

            سلام به محبوب خدا

            سلام اسداله عزیز و مهربان ما

            من عاشق الهامات و هدایت های خدا هستم من عاشق این خدا هستم که به زیبایی همرایت حرف میزند خیلیییی زیباست

            یک درس جالب امروز یاد گرفتم خداوند حتی به کمنت های که نه دیده شده و پاسخ نداده شده ما هم پلان های قشنگ دارد باز چطور فکر میکنیم به رویا هایمان پلان های قشنگ ندارد ؟

            او آگاهست

            او داناست

            او میبیند

            او میشنود

            او کمک میکند

            همین یک ماه هست خیلیییی نشانه میبینم برای مهاجرت ولی نجواه اجازه نمیدهد واقعا باور کنم میگم پاکیزه بازم توهم زدی ولی خدا ‌دمش گرم تمام تلاش خود را میکند تا بگوید شده و‌اتفاق افتیده نمیدانم قرارر هست چی شود ولی میدانم خیلیییییی قشنگ میسازد قلبم گفت اینجا بنویسم

            دقایق پیش از خدا یک نشانه خواستم برایم گفت برو در دیدگاهی که برایت پاسخ داده شده صفحه دهم کمنت سومش بخوان بخدا قسم هست به همین واضح بودن گفت

            گفتمممم چشممم

            نمیدانستم کمنت از شماست و من در باره نشانه های خواسته ام و مهاجرت و اعداد صحبت کردیم دیدم کمنت شماست و من اون زمان درست نه دیده بودم گفتمممممممممممممممممم چی میکنی به گفته استاد این هدایت تا چی حد می‌تواند پیشششش برود

            بخدا خدا خیلییییییی بزرگ هست

            خیلییییییییییییییی بزرگ هست

            دیدم کمنت سراسر حرف نشانه و تایید خواسته ام بوده و خدا اینجا من را هدایت کرد تا بگوید باورش کن

            انشالله میشود و من ایمان دارم وعده خداوند حق هست

            بخیر میایم و از نتایجش مینویسم

            اینجا هم گفت بزار رد پا تا بدانی

            خداااااااا هر کاری را می‌تواند

            خدا خیلییییی بزرگتر از حد تصورت هست

            خدایااا دوستتت دارم

            برادر عزیزم دوست دارم

            در پناه الله باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
            • -
              اسداله زرگوشی گفته:
              مدت عضویت: 1275 روز

              سلام و تحیت خداوند نثار پاکیزه خداوند

              وقتی پیام سراسر نورت رو دریافت کردم تعجب کردم که این کامنت جواب کامنت 8 ماه قبلی است که برایت نوشته ام! ولی سریع کامنتم رو بیاد آوردم! میدونی چرا؟ چون بقول معروف خیلی دست و پا زدم تا این کامنتمو ببینی! منو تصور کن که هی دارم بالاو پائین میپرم ودودستامو تکون میدم تا منو ببینی اونم وقتی روبرویتم ولی انگار هاله ای نامرئی مانع دیدنت میشه چون خداوند پلن بهتری برات داره که عقل ناقص ما بهش قد نمیده، ما مو رو میبینیم و او پیچش مو. جالبه بدونی تو یه کامنت دیگه هم به این کامنت برایت اشاره کردم ولی مگه ما کاره ای هستیم در برابر قدرت مطلق هستی. حتی اگه هر روزم بهش اشاره میکردم نگاهت آنرا نمی دید چون وقتش نرسیده بود، چون خداوند نمی خواست که ببینی و خودش پلن بهتری رو برات چیده بود که از درک ما عاجز است.این کامنتت نه تنها برای تو نشانه بوده بلکه برای منم نشانه است تا کم تقلا کنم و به زمانبندی خداوند بیشتر اعتماد کنم و ایمانم را قویتر کنم که خواسته های ما پاسخ داده شده و در زمان مناسبش دریافتشان خواهیم کرد

              پاکیزه جان عزیزم میدانم چنان ارتباط زیبایی با خداوند داری که خداوند روی دوشش سوارت کرده و خودش بهترین راهنما و هدایتگر تو به سمت خواسته هایت است. فقط از ما می خواهد بیشتر بهش ایمان بیاوریم و بیشتر بهش تکیه بدیم و بیشتر قدرت مطلق زندگیمان را بهش بدهیم، آنوقت میبینیم که همه کار برایمان میکند.شاید درک این کامنت هم برای من ماه ها زمان ببرد چون همه چیز فرکانس و مدار و تکامل است. از صمیم قلبم در این لحظات صبحگاهی برایت بهترین اتفاقات رو آرزو میکنم و به اجابتش ایمان دارم زیرا این وعده خودش به شجاعان است. منتظر خبرها و اتفاقات و نتایج خوبت خواهیم بود. خواهر نازنین و فرشته خوش قلب خدا. در پناه حق، یا حق

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
            • -
              الهام وابراهیم گفته:
              مدت عضویت: 1532 روز

              سلام پاکیزه جانم. داشتم کامنتت رو میخونم..دنبال جواب سوالم از خدا بودم ..که چرا هنوز بعد از چند سال من به بیشتر خواسته هام رسیدم اما به یک دونه که از همه مشتاق تر بودم ن؟؟

              در حال خوندن کامنتت بودم که عاشقانه

              ودلبری خدا بود اشکم در اومد و در همون حالت خدا بهم الهام کرد جوابمو داد…

              منم همین الان بهش قول دادم.. گفتم تو همین کامنت تعهد میدم که توحیدی تر باشم و توحیدی عمل کنم ..و

              قول میدم بیشتر و بهتر از هرروز روی خودم کار کنم و عاشقت باشه خداااجووونم..

              عاااشقتم خدا جوونم که اینقدر واضح با من حرف زدی..منم اینارو برای خودم نوشتم که تعهد قلبی دادم..

              و مطمنم که خدا خواسته ام رو اجابت کرد….

              خدایا شکرتتتت .‌

              خدایا مرسی که هستی وهوامو داری…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2166 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما سیدعلی خوشدل وعزیز

      واقعا سپاسگزارم برای وجودت علی جان

      واقعا سپاسگزارم برای تصمیمی که گرفتی و تعهدی که دادی و سرقولت موندی و داری ادامه میدی.

      واقعا سپاسگزارم برای آگاهی هایی که بهش عمل میکنی و با ما تجربیاتت رو به اشتراک میذاری و باعث میشی باورهای تک تک ما هم تقویت بشه. واقعا تحسین ات کردم و میکنم هربار و تشکر میکنم برای تمام ردپاهات و تمام قدم ها و اقدام های عملی و در مسیر توحیدت.

      امروز من خودم پر رنگ تر در سایت کردم و دیدم محروم کردن خودم از کار و چیزی که دوست دارم فقط عذاب دادنه پس اینجوری فایده نداره، روشم رو برای تغییر عادت ها و تغییر رویه ام به سمت بهبود باید عوض کنم.

      یک قسمتی از مقاله ی سایت تو ذهنم رد شد و یک حسی گفت اینجا بلند بلند با سید علی خوشدل مرورش کن.

      وقتی بقول خودت: ” توحید هر لحظه در زندگی ما اگر فعال باشه چراغی روشن می کنه در زندگیمون و وقتی خاموش بشه کوریم! و دارم دور خودمون می چرخیم و هیچ چی نمی بینیم!” یعنی این جمله ات معرکه بود و در ادامه اون این به ذهنم اومد که بلند بلند اینجا فکرمو مینویسم. اینکه وقتی من یادم باشه مالک من کیه، یادمه باشه که مالک همه چی کیه و قدرت و فرمانروا و رب کیه. یادم نره و هر لحظه ذهن فراموشکارم رو کنترل کنم و بهش یاداوری کنم معلومه بینا میشم و چراغ روشن هدایت رو در مسیرم دارم و ترس ها میرن کنار…

      این قسمت مقاله هم جالب بود که تو نشانه دیروزم خوندم. اینکه “معمولا ادم ها وقتی بخاطر باورهای محدود کننده، به چیزی که می خواهند نمی رسند، پیش پا افتاده ترین کار را انجام می دهند، یعنی می ترسند و سریعا به دنبال عامل بیرون از خود می گردند تا تقصیر را گردنش بیندازند.

      عامل بیرونی یعنی خارج شدن از توحید یعنی قدرت دادن به هرچیزی غیر از خدا، یعنی فراموش کردن اینکه قدرت مطلق کیه، مالک و فرمانروا همه چیز و همه کس کیه.

      خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها و تنها تو را میپرستیم و ما رو کمک کن تا جز کسانی باشیم که به آنها نعمت و ثروت دادی نه گمراهان، نه اون کسانی که خودشون رو آسان کردن برای سختی ها و ادعاشون میشه و دارند راه رو اشتباه میرن.خدایا ما رو آسان کن برای آسانی ها.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام سیدعلی عزیزم.

      خوبی داداش. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت و موفق باشی در کنار خانواده محترم تون.

      سید علی جان ، از لهجه شیییییرین و دلچسب مِشِدی برامون گفتی. یه لبخندی زدم و گفتم ای جان، لهجه مشدی. یاد تمام دوستان گل استان خراسان افتادم که زمان خدمت همدوره ای بودیم، حتی اونهایی که 600 کیلومتر تا مشهد فاصله داشتن وقتی ازشون میپرسیدیم بچه کجایی، می‌گفت بِچِه مِشَد. یه مشهدی اصیل کسیه که بدون توقف بتونه سه بار پشت سر هم بگه (دِرُم مُورُم ؛ دِری مِری ؛ دِرِه مِره ؛ دِرِیم مِریم ؛ دِرِین مِرین ؛ دِرَن مِرَن) (صرفاً جهت شوخی با بچه های گل و دوست داشتنی مشهد)

      سیدعلی جان ، بعد از همه شوخی ها برسیم به کامنت ارزشمندت، واقعاً حق با شماست، ماییم و هزاران آیه که هنوز به صورت سلیقه ای بهشون عمل میکنم یا نمی‌کنیم. واقعاً اون مثال از کار افتادن کارت توی کشور غریب و اعتماد به رب العالمین خیلی ایمان میخواد. اعتراف میکنم من شرایطی کمی شبیه به این رو یبار‌ تجربه کردم توی کشور خودم ولی بازم نتونستم توحیدی عمل کنم یا بهتره بگم کاملاً مشرکانه عمل کردم و اون لحظه یه مشرک تمام عیار خشمگین بود که پرده های توحید رو پاره کرد و اومد بیرون. و دیدم من فقط یه پرده نازک تارعنکبوتی کشیدم روی یه غول مشرک خفته و میگم با این پرده نازک این غول الان موحد شد. مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ ۖ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ

      دیدم من مصداق همون پیام هدهد برای سلیمان هستم وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ دیدم من یسجدون برای پول هستم به دور از خدا؛ که الان که یهویی به مسئله مالی خوردم کاملاً معتقدم الان پوله که مسئله منو حل می‌کنه نه خدا. بماند که خداوند بازم براحتی مسئله منو حل کرد و گفت بیا این حل مسئله ات ولی هنوز دهنت بوی شیر میده بچه. گر دل شیر نداری سفر عشق مرو.

      از صبح که کامنتت رو‌ خوندم بارها و بارها این قسمت از آیه توی ذهنم تکرار شده. وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا

      آره خیلی ساده است زیر کولر پا رو پا بندازم و از توحید کامنت بنویسم ولی اون زمانی که گرما و شرجی عسلویه و بوشهر اعصابمو بهم ریخته اونجا چه رفتاری دارم؟ چه احساسی دارم؟ آیا اونجا میتونم توحیدی عمل کنم؟

      دست تسلیمم بالاست، دست درخواست کمکم بالاست ، اگه خودش بهم رحم نکنه خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ هستم.

      وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ

      در پناه رب العالمین همیشه همیشه سلامت و موفق و شادکام و ثروتمند باشی سید علی عزیزم. از صمیم قلبم دوستت دارم انسان موحد.عرض سلام و ادب من رو هم خدمت خانواده گرانقدرتون برسونید. الهی که از زندگی تون بینهایت لذت ببرید. هر روز توحیدی تر و لذت‌بخش تر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 2007 روز

      سلام به هممون

      میخواستم تو پاسخ به کامنت اسماعیل خسروی عزیز بنویسم که: شجاعتت رو تحسین میکنم، اینکه زدی جمع کردی و به پای الهامت رفتی ترکیه اونم با 3 تومن پول فروش لبتابت…ولی ننوشتم! ذهنم گفت؛ بابا طرف مرده، تو کار بوده، اون همه مشتری و کار و فلان که گفت، دنیا دیدگی و تو کار بودن داشته. و من نفهمیدم!!!! نفهــــــــــمیدم این همون بهونه تراشی های ذهن منه! من شجاعت همچین افرادی رو تحسین میکنم… اونا که یه جا ننشستن، حرکت کردن، و این حرکت صرف جا به جایی فیزیکی نیست. اونی که شجاعت به خرج میده و همت میکنه که جور دیگه ای فکر کنه با تمام مقاومت های ذهن و بره جلو و هی بره و بره و بره تا مدارش، تا زندگیش عوض بشه…. و سینوسی عمل نکنه…. اونم شجاعه. خیلی هم شجاعه.من هم این شجاعتا رو میخوام. با همه وجودم. اینکه شجاعت به خرج بدم و خودم رو ببندم به آموزه ها، شجاعت به خرج بدم و به روزی به ندای «برو» ئه تو لبیک بگم و بزنم به جاده، و اونقدر قوی بشم، و اونقدر بسته به ربّ خودم، قوی بشم، که ترس از هیچی نداشته باشم، ترس از ضربه خوردن احساسم، ترس از بی پولی، ترس از افکار منفی و….

      سیدعلی، کامنتت رو که خوندم، داشتم دیوونه میشدم، ترکیبی از هدایت ها و آگاهی هایی ک این روزها دارم دریافت میکنم توشه. و حس میکنم، مشکل من، یه جوری به توحید ربط داره، یه جوری که طورشو نمیدونم! از خدا میخوام همچنان هدایتم کنه…

      دستورالعملای هدایتی من از این کامنت

      من باید تغییر کنم، من باید همت کنم به تغییر خودم، با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه

      من باید همت کنم، حرکت کنم تا خدا منو بیشتر و بیشتر از الان برکت بده

      هی میپرسی چه کنم چه کنم، و اینم جوابت، شروع کن فاطمه، متعهدانه. هدف داشته باش و برای رسیدن بهش متعهد باش.

      خدایا، من میخوام توحیدی باشم، خودت هدایتم کن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2978 روز

      بنام الله

      سلام به سیدعلی خوشدل دوست توحیدی من

      میدونی من دیروز تا حالا چند دفعه دیدگاهتان را خواندم ولی نتونستم چیزی بنویسم فقط امتیاز دادم وگذشتم والان که یک به یک دیدگاه ها را خواندم دستانم باز شد تا بنویسم برات

      دقیقه که توحید هر لحظه در زندگی ما اگر فعال باشه چراغی روشن می کنه در زندگیمون و وقتی خاموش بشه کوریم! و دارم دور خودمون می چرخیم و هیچ چی نمی بینیم!

      دقیقا سید جان وقتی داشتم این جمله ات را برای چندمین بار میخونم گفتم مثل اینکه نمیدونم چرا ولی آن لحظه موتور آمد به ذهنم که وقتی قفل وزنجیر کنی وبری دیگه خیالت راحته دیگه نگران نیستی گفتم فهیمه وقتی تو هرلحظه ات هر ثانیه ات را گره بزنی به وجود خدا دیگه نگرانی نداری حتی اگر بدترین اتفاقات پیش بیاد تو ته دلت قرصه ،برخلاف بقیه آرام هستی وقتی من هرشب میگم خدایا سکان زندگیم را بخودت میسپارم دیگه نگرانی بی معناست مطمئنم خدا در زمان مناسب مرا هدایت میکنه وجواب درخواستم را می‌گیرم آن داستانی که از تذکره اولیای عطار گفتید خیلی قابل تامل است وباز خدا تکرار می کنه ما به کسانی که حرکت می کنن به نسبت کسایی که نشستن خیلی پاداش هایی بزرگی می دیم!

      هرچی بدبختی آدم می کشه از نشستن و حرکت نکردنه چون می ترسه!

      چون ایمانش به خدا کمه و هرکس می گه ایمان دارم ولی درصدی حرکت نمی کنه از سنگ بد تره چه بسا که ما سنگ هایی داریم در بیابون که حرکت می کنند چقدر من این روزها این حرکت را تجربه کردم وقتی با تمام وجودم گفتم خدایا تسلیمم فقط بهم بگو از کجا شروع کنم چطور انجام بدم هر یک قدمی که برداشتم به جرأت میگم خداوند ص صدقدم برام برداشت وهر دفعه به تضادی بر خوردم در این مسیر وگفتم چه کنم از زبان بقیه بهم گفت وعده خدا حقه از این تضاد استفاده کن جزئی از مسیر رشد توئه نترس وقدم بردار ووقتی من احساسم را خوب نگه داشتم به خاطر آن تضاد هم سپاسگزاری کردم بی هیچ تلاشی حل شد آن تضاد

      سپاسگزار خداوندی هستم که بلاخره به من توفیق نوشتن به دیدگاه بنده توحیدی را داد وسپاسگزار وجودت هستم ممنون که هستی ونوشتی تا برامن هم مرور بشه قدمهایی که خدا در مسیر زندگیم برداشته ومن انسان فراموش کردم

      در پناه حق بهترین بهترینها را برات آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2070 روز

      سلام سید بهشتی

      وقتی خدا بر قلمت جاری شد یعنی قبلش با قلبت این کارو کرده البته چون تو خواستی

      تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ

      هر کس را بخواهی، عزت می دهی، و هر که را بخواهی خوار می کنی

      علی جان

      خدا چنان عزتی بهت داده که بچه‌ها ی سایت آرزو میکنند پاسخ سبید علی خوشدل زیر کامنت شون باشه

      مثل خود من ، وقتی اسم زیباتو در پاسخ به کامنتم دیدم چقدر ذوق کردم ، شاید بیشتر از اینکه کامنت من دومین کامنت منتخب شده بود.

      این نتیجه یک زندگی توحیدیه

      این همون وعده حق خداست که میگه : تو تقوی پیشه کن (بندگی کن) من از خداییم کم نمیذارم.

      مثل همیشه لذت بردم از خوندن حرف های خدا

      این بهشت گوارایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      الهام مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1763 روز

      سلام بر دوست خوشدل و آگاهم خوشبخت و عاقبت بخیر بشی پسر

      انسان کلا یعنی فراموشکار ریشه کلمه انسان (ن س ی)از فراموشکاری میاد و خداوند هم می‌دونه با چه موجوداتی طرفه خودش خلقشون کرده ولی یه جایی یه درصدی میان متفاوت تر عمل میکنن (امثال استاد عزیز مون)که میگم یک درصد هستن و نتیجه ها صد در صد متفاوته بیایم هر لحظه و هر جا به خودمون یادآوری کنیم نعمت های پروردگارمون رو و ممنون و مچکر باشیم هم از خدا هم از بنده های خدا

      پدر من 4 روز بعد از به دنیا اومدن من فوت کردن و برای من مال و اموالی به جا گذاشتن من همیشه میگم روحش شااااد مرد بزرگ روز آسون کارکرده (البته منظورم 50 سال پیشه که شایدم برای خدابیامرز روزای سختی بوده )منظورم اینه که اون روزا تورم و ….نبوده و زحمت کشیده برای بچه ای که هرگز ندیده اتش خونه و ماشین و…..خدا شاهده همیشه یادش میکنم .حالا خدایی که این بچه یتیم رو که همه گفتن یعنی چی میشه این عاقبت بچه بیچاره تا به دنیا اومد باباش مرد با عزت و سربلندی دستش و گرفت و عزت و احترام داد شرایط و موقعیت هایی بهش داد که دخترخاله هوایی که پدر داشتن و… کلا یک دهم دخترای دور و برش نداشتن

      این خدای مهربان لحظه به لحظه شکرگزاری ندارن حالا هم که دستش و گرفته و راهی این مسیر زیبا کرده اتش شاگرد استاد عباس منش توحیدی ترین استاد قوانین بی عیب و نقص الهی .استادی که کوچکترین تبلیغی نمیکنه تو شبکه های اجتماعی برای معرفی خودش و محصولات ش و گرون ترین محصولات رو داره با اعتماد به نفس تخفیف هم نمیزنه که بیشتر بفروشه چون میگه من دستم تو دست خداست و با اطمینان از اینکه روزی دست خودشه شاگردانی هم همچون ما رو جذب می‌کنه یعنی خدا براش می‌فرسته :)))

      خدایاااااااااااااااااا صد هزاران هزارررررر مرتبه شکرررررت مهربانم

      من یه موقع هوایی میگم اگه قرار باشه شکر این همه نعمت رو به جا بیاریم باید کلا سر از سجده برنداریم ولی چه کنیم که انسانیم و فراموشکار

      مرسی سید علی جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      پوریاکاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      بنام نامی یزدان

      سلام علی جان خوشدل عزیزم

      واقعا وقتی کامنتت رو میبینم لذت میبرم واقعا استادگونه کلام رو به جمله تبدیل میکنی

      داشتم به جملاتی که راجب ایمان نشون دادن استاد نوشته بودی فکر میکردم

      دیدم واقعا منم همین چندماه پیش که همه چی باب میل بود انقدر وایب و انرژیم مثبت بود که به همین خدای احد و واحد بقیه فکر میکردن دارم فیلم بازی میکنم،باورشون نمیشد

      هرچی فکر کردم دیدم من فقط اون لحظات میشستم و بلند میشدم میگفتم خدا ولی بقول شما وقتی ماشین رو داشتم بجای شکر گزاری بابت تک تک پیچ های اون گفتم بنزینشو چرا ندادی….

      آخ آخ امان از فراموشی خدایا منو بخاطر تمام ناسپاسی هام ببخش

      شاید خیلی از بچه ها تو سایت مثه منه پوریا هنوز درک نکرده باشن همه چیز مسائل مالی و …. نیست ولی وقتی مثه من دلتنگ اون آرامشی که داشتین بشین کامل درک میکنین بزرگترین خوشبختی فقط فقط همون احساس رضایت و آرامش هست بقیش فقط میاد کیفیت این آرامش رو کم و زیاد کنه نه اینکه بوجودش بیاره

      علی جان ممنون که یک درصد راه رو باز هم با کلامت روشن کردی

      امیدوارم خدا توفیق بده هرروز بتونیم ذره ای آگاه بشیم فقط همین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      به نام خداوند مهربان

      سید علی جان سلام

      خدارو شکر که در جمع دوستان خوبی هستم که در یک مسیر سرسبز حرکت می‌کنیم.

      سید علی عزیزم، از اینکه در همه فایل ها شرکت مفید داری خوشحالم و از خدای سید علی سپاسگزارم.

      از اینکه دلنوشته های زیبا مینویسی ، و آگاهی هایت رو بد ما به اشتراک میزاری ممنونتم،

      برایت بهترینها رو آرزو دارم ، شاد و ثروتمند باشی، یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سمانه بیک زاده گفته:
      مدت عضویت: 1146 روز

      سلام به آقای خوشدل عزیز

      ماشالله به استادمون که همچین دانشجوهای فرکانس بالایی دارند

      انشالله آقای خوشدل در این مسیر الهی که هستید هروز خدای درونتون شعله ور تر بشه

      وبا صحبت های بی نظیر استاد عزیزمون و کامنت های زیبای شماما هم هدایت بشیم به سمت تمام دورن خودمون.

      بزرگترین نعمت بعد سلامتی به نظر من این هستش که ذهن وافکار وکانون توجهمون بروی خلق خواسته هامون باشه که شما 100 درصد خالق خلق شده اید تبربک میگم خدمتتون انشالله که هروز در این مسیری که هستید وجودتون خدایی تر شود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1427 روز

      بنام خداوند مهربان

      سلام و درود بر شما

      متشکرم ازتون برای فایلی که ازش گفتین، برام عجیب بود که پیشتر این دوتا فایل رو ندیده بودم

      و چقققققدر فوق العاده بودن

      فقط هزاران بار باید گفت الله اکبر

      و جواب سوالی که برام مطرح شده بود توشون بود

      خداروشکر که در این دنیا تنها نیستیم و اون رب بنده نواز هدایت رو بزرگوارانه برخودش واجب کرده

      در پناه خودش سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مجید حمیدی گفته:
      مدت عضویت: 1321 روز

      سلام علی آقا.

      لذت بردم و چقدر از وقتی دودلم که کار بانکم رو ول کنم چقدر فایلهای توحیدی میبینم از استاد چقدر کامنتای توحیدی میخونم.. میدونم میدونم برای منه.

      منی که هر روز فایل گوش دادن هی تکرار کردم هر روز مینویسم هر روز عمل میکنم و سعی میکنم در زندگیم تمام حرفهای استاد اجرا کنم و کردم و تمرین دارم میکنم که بیشتر و بیشتر و بیشتر در زندگیم حتی آب خوردنم توحید جاری باشه و جلوشو نگیرم..

      چند وقتیه تصمیم گرفتم از حراست بانک استعفا بدم به دلایل بسیار، حتی اهرم رنجش و لذت هم نوشتم مزیتهای کار خودم ک دوستش دارم خدا هی داره تو مسیر هدف اصلیم هدایت میکنه خیلی بیشتر از حراست بانک که هستم.(4ساله فقط غر میزدم حقوقم کمه این وسط شرکت داره حق منو میگیره)

      حالا تصمیم گرفتم بیام بیرون برم وایسم تو کافه خودم(4ماهه راه انداختمش) با عشق با لذت کار کنم و تکاملم طی کنم برای هدف اصلیم و یجوریم که مسیرم جلو چشمم هی میگم مجید ول کن بیا تو کار خودت بیا تو تجارت خودت بسیار بسیار بسیار علاقه به تجارت و قهوه دارم..(از بچگی کاسبی کردم ولی بعد خدمت 24ساعت بیکار نبودم هنوز کارت پایان خدمت نداشتم 2هفته قبل اتمام خدمتم به لطف الله رزق و وهابم استخدام شدم)

      سال 93 خودم کار میکردم 3500 درآمد داشتم. سال 98 خودمو در بند کارمندی کردم با حقوق 2م تومن. فقط میگفتم حقوقم شرکت داره میخوره بانک چرا قرار دادمون نمیکنه ای فلان به شرکت ای فلان به بانک خلاصه شده بودمدعین بقیه پرسنل البته که قبل ازین مسیر کلا کل زندگیم اهل غر بودم پی حاشیه..کلا 1سال به خودم حروم کردم گلایه و شکایتو.

      کافمو زدم که تو کامنتای قبل گفتم چجوری.

      حالا دیگه انگار یجوری حس دارن ناسپاسی نعمتهای خدامم اگر بخوام وایسم حس میکنم وایسادنم تو کارمندی و چشمم به دست بانک یعنی اعتماد ندارم به خدام مگه من نمیگم رزق مگه نمیگم وهاب پس چرا ترس میاد سراغم مگه هر روز باخودم تکرار نمیکنم مومن نه ترس نه غم.. مگه هر روز هر روز نمیگم توحید همه کس را همه چیز میشود بشرط ایمان.

      نمیدونم الهام یا نجوا(چون یه حس میگه مگه نمیگی توحید پس بکن برو یهو، ولی حس دیگه هست میگه صبر کن قسطاتو بده برو )خلاصه هدایت شدم به فایل عمورضا در نتایج آموزه های استاد: که عمورضا شرایط منو داشت حتی کارمند هم بوده و کار مورددعلاقش راه انداخت و اوایل راضی نبود و…(حتی نشونه هامم تقریبا مثل نشونه های عمورضاس ک توضیح میده).

      عموورضا تووفایل گفت بعد نشونه ها شروع کردم اول تسویه کردن بدهی 25تومنی اول و بعد قسط هارو از مانده کم تسویه کردم به بیشتر. و بعدش دسته چک پاره کردم و بعدش دیگه نسیه کار نکردم و فقط نقد و بعدش مسیرش کلا عوض شد و قشنگ خدا براش چید بخاطر ایمان و عمل کردنش بعدشم یکی به یکی اهدافشو تیک زد.(درسته علاقم تجارت و قهوه اس ولی هدف اصلیم یه چیز، خودمو آماده کردم که مثل عمو رضا خدا مسیرمو عوض کنه برای رسیدن به اون هدف اصلیم)

      من گفتم مال منه این باید قسطارو یکی یکی تسویه کنم اول یکی از قسطام که مانده کمی داشت تسویه کردم همزمان شروع به پرداخت بدهی 27تومنیم کردم و بعدشم یه قسط دیگه که کلا 2تا یه تومنی مونده که به امید الله 2تومن بدم اونم تموم..میمونه 3تای دیگه که وام بانک(دستاورد مالی من که خودم رقم زدم بخاطر باورام در این 5سال ( ک اگه قسطی بخری بردی و وام بانک میده رد نکن_خیلیا با ضامنم نمیتونن بگیرن برای تو آمادس یا سودش کمه بگیر خلاصه دور خودم قسط جمع کردم فقط) همشم بقول استاد از بین میرفت هم جنسی ک میگرفتن هم خود پوله.

      دیگه حتی الان امسال بانک وام میده بهم همه میگن بابا بگیر نمیگیر حداقل بگیر بده ما چرا دیوانه ای..منم میگم شما بگیرید نوش جان..

      خلاصه نمیدونم چکار کنم 2 دلم.

      یهو با همین قسطا بکنم برم دنبال کسبو کارم یا وایسم قسطارو تند تند بدم تسویه بشه بعدش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مهسا میهن خواه گفته:
        مدت عضویت: 1634 روز

        سلام مجید جان

        کامنتتو الان خوندم چون عین این تجربه و نتیجه اش که حدود از 6 ماهه برام اتفاق افتاده گفتم بگم بهت

        دقیقاً عین شما در یک شرکت بسیار بزرگ و دهن پر کن کار میکردم

        هر کسی تو شهرمون میگفنم فلان جا هستم میگفتن ایول خوش بحالت شرکت گرید یک

        نسبت به هم رده و دوستام یا حقوقم بالاتر بود یا مساوی

        ولی نسبت به انرژی و کارایی که میکردم با اونایی که اونجا کار میکردن کمتر بود وقتی هم اعتراض میکردم بهانه های واهی مسخره میوردن دیگه هر روز بیستر از روز قبل احساسم اونجا بد بود خیلی خیلی به زور یه ذره احساسمو خوب نگه میداشتم و نشونه ها از هر چیزی میومد در مورد توحید عمل و از طرفی تضاد های محل کارم و احساس بدم بیشتر و بیستر میشد قشنگ یادمه یه دفعه 15 آذر تصمیم گرفتم فقط تا آخر این ماه اونجا می مونم چنان شده بودم که فقط میخواستم انجام بدم اصلا به بعدش کار نداشتم فقط به 2 تا از دوستام گفتم اونا گفتن دیوانه ای مگه تو این اوضاع کار نیست اول کاری پیدا کن بعد به خودم گفتم باید یبار شده محک بزنم خودمو هر چه بادا باد مگه من نمیگم کار فراونه دیگه با هیچ کس حرف نزدم و نگفتم در این مورد حتی همسرم

        وقتی به سرپرستم گفتم باور نکرد فکر حالا فشار کاری بوده یه چیزی گفتم چنان مصر شدم برا رفتنم که همه فکر میکردن چنا کار خفنی پیدا کردم بلاخره25 آذر بعد از 10 سال از اون شرکت اومدم بیرون الهی شکر خدا یه مسافرتی بلافاصله پیش آورد که هم لذت ببرم هم بهتر ذهنم کنترل کنم بعد سفر خودمو بستم به فایلای توحیدی تمام تلاشم کردم ذهنمو کنترل کنم می‌نوشتم میخوندم از خدا خواستم هم کاره عالی برام پیدا کنه هم 50، 60 میلیون از اون شرکت طلب داشتم به راحتی بهم بده و هم بیمه ام حتی 1 روز به تعویق نیوفته 28 دی ماه بود خیلی اتفاقی فقط فقط کار خدا (که برای تک تک بندگانش انجام میده قطعا و قطعا) رفتم سر کاری یه شرکت کوچک که عزت دارم حقوقم دقیقا به موقع و سر وقت و کارم بسیار بسیار راحتتر و هر وقت بخام میام و میرم و چنان برخورد و احترامی رءیس برام داره

        و 3تا خواسته همشون براورده و حتی بدهییم هم بدون حتی 1 بار زنگ زدن و درخواست کردن تا اسفند ماه پرداخت شد

        کاملا دیتیل وار نوشتم چون جز به جز برای خودم درس داره

        و این اولین قدم بزرگ تو زندگیم

        و میدونم باید باز هم حرکت کنم

        و از خدای مهربانم دوباره عزم جزمی که جز هدف چیزی نبینم و نشنوم میطلبم

        به امید خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مجید حمیدی گفته:
          مدت عضویت: 1321 روز

          سلام مهسای عزیز ،

          خیلی لذت بردم و چقدر لبخند آورد به لبم چون کاملا این اتفاقات شبیه هم بود..حقیقتش من اونموقع که نوشتم اون کامنت رو،ساعت 6 صبح درب شعبه بانک باز میکردم اما الان از 8مرداد به بعد ساعت 6و نیم کافه خودم بهشت کوچیکم باز میکنم البته کوچیک از لحاظ وسعت، رزق و روزی و صفا وسعت به اندازه بینهایت فضل پروردگارم.

          استعفا دادم دقیقا بعد از بارگزاری فایل توحید عملی9.

          الان که فکر میکنم دقیقا اون فایل اون همزمانی برای من بود خداوند دلهارو نرم میکند و اون فایل خود خدا بود که اومد رو سایت ، خدا همه چیزه، خدا استاد منم شمایی بقیه هست، خدا این کامنته و… خدا همه چیزه.

          روزی ک این فایل دیدم نمیدونید چقدر اشک ریختم(دقیقا 2دل بود و شک و ترس هم یعنی بی ایمانی و بی اعتمادی رب) از بی ایمانیم از ترسم.

          ولی فرداش دل کندم و استعفا نوشتم و چون میخواستم از همسرم از اطرافیان و خانواده انرژی منفی دریافت نکنم گفتم مرخصی 6ماهه بدون حقوق درخواست دادم ولی باز غر شنیدماا

          به هر حال به هم همسر گفتم اعتقاد کن، اون حقوق ماهیی 12 تومن منتقل میشه به کافه+ درآمد خود کافه گفتم خدا مشتری میشه مشتری فراوان و میاد ازم خرید میکنه. گفت بیمه چی گفتم از سرماه بیمه هم رد میکنم ولی فکرشو بکن استقلال و آزادی مالی داشته باشی بیمه میخوای چکار.

          خلاصه که به این رسیدم ماها خودمون خودمونو از نعمتها محروم میکنیم اونی که داره آغوشش باز روی توحید اونی که نداره پشت کرده به توحید و چسبیده به بیمه و حقوق و … به توانایی های خودش اعتماد نداره. و این یعنی عدل خداوند.

          از خداوند میخوام توحید بشه تو دل تک تکتون..پول و ثروت قابل لمس بشه تو تک به تک لحظاتتون.

          درآمد عالی، آزادی و استقلال مالی، آزادی زمانی و مکانی، خونه خوب ماشین خوب رابطه خوب ،عشق و آرامش زیبایی و شادی و… بشه تو زندگی همتون.

          سپاسگزارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            مهسا میهن خواه گفته:
            مدت عضویت: 1634 روز

            سلام مجید جان

            تبریک میگم احسنت مرحبا به عزم جزمت به ایمان و عملت قطعا لایق بهترین ها هستی بسیار بسیار بی نهایت خوشحال شدم

            حتنا حتما ایندقدم توحیدی و پیروزیت ثبت کن بعدا بزار وسط برای کنترل ذهنت و نتیجه عالی

            به خودت ببال و برای خودت یه هدیه یه کادو عالی بگیر بخاطر همرو توحید شدن

            تصور کردم در مدت کوتاهی کافه ات چنان فراوانی چنان مشتری موج میزنه باید وقت بدی زمان بدی به مشتری ها قبلش تا بیان

            و آغاز ایده های جدید

            در پناه خدا بدرخشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عباس نیکومنش گفته:
      مدت عضویت: 2954 روز

      درود به شما آقا سید گل

      چقدر زیبا مینویسی پسر…

      ممنون که اینقدر با عشق و خالصانه مینویسی.

      چقدر زیبا و به جا از آیه های قرآن مثال میزنی.

      با ذوق کامنت هاتو میخونم و ازت یاد میگیرم.

      جنس کامنت هات خیلی خداگونه ست و به یاد ندارم توی کامنتی از توحید صحبت نکرده باشی.

      چون واقعا اصل یکیه. باقی فرعیاته

      امیدوارم همه مون توی رسیدن به این درک تکاملمون رو به خوبی طب کنیم

      بهترین ها رو برات آرزو میکنم سید جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2163 روز

      به نام الله

      سلام بر آقای خوشدل عزیز

      چقدر کامنت شما را با عشق خوندم

      خیلی درس و درسها را یاد گرفتم

      چقدر آیات را به جا گفته بودید

      خیلی لذت بردم

      چقدر بوی خدا میداد

      چقدر به رنگ خدا بود

      زندگیت پر از مهر خدا دوست عزیزم

      زندگیت پر از صفا دوست مهربانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    اسماعیل خسروی گفته:
    مدت عضویت: 2450 روز

    سلام به استاد عزیزم

    حدودا 4 سال پیش بعد از شرایطی که در حوزه کاری برام پیش اومد و دفتر ،خانه ،زمین،40 تا پرسنل و هرچی داشتم رفت و دیگه چیزی نداشتم ، و پر بودم از شرک

    اونجا با الهامات شروع شد و زیبا ترین صدا ندای خداوندی رو شنیدم

    اونجا بود که همون صدا به آسانی و با اختلاف جای همه اسباب بازی های دنیوی رو برای من گرفت و اشک های شوق ریختم،

    بهم الهام شد و گفت برو اگر فکر میکنی کسی میتونه کمکت کنه بازهم تلاشت را بکن و طلب کمک کن ،فلانی و فلانی..

    گفتم دیگه در توانم نیست و جایی نمیرم

    گفت پس با من بیا تا تو را بازآفرینی کنم

    بهترین دوستان و نزدیکترینها ،بهترین پدر و مادر و برادر ،رفیق شغلی که عاشقش بودم، و هرآنچه داشتم رو به آسانی و با عشق لذت کنار گذاشتم و بدون خداحافظی رفتم و با بهترین و تنها خالق خودم هم قدم شدم

    هرچه گفت چشم گفتم و عمل کردم و معجزه در لحظه دیدم

    روزهای اول الهامات ،بهم گفت همه چیز ما هستیم، یک روز داشتم غذا میخوردم لقمه بین گلو و معده مانده بود ،گفت اگر میتوانی حضمش کن،اگر میتوانی بیرون بیار لقمه را

    دوباره یک روز داخل حمام بودم ، بر خلاف عادتم ،گفت ادرار کن ،ادرار در نک عالتم مانده بود ،گفت اگر میتوانی ادرار کن یا او را برگردان

    گفت ما هما جای تو هستیم

    هرچه بخواهیم میکنیم

    همه چیز ما هستیم

    اونجا بود که فهمیدم هیچ چیزی نیستم

    کجا رفت آن همه من من من

    کجا رفتند آن همه غرور ،امر و نهی کردن به کارگر ها همکارهای مهندس،مشتری های پولدار و پزشک،کجا رفت آن اسماعیل که خود را بی نیاز از خدا میدانست

    هدایتم کرد یک ماه تهران بودم و بعدش گفت باید بریم ترکیه

    لپ تاپ رو فروختم با 3 میلیون تومان 4 سال پیش رفتم ترکیه برای اولین بار

    رسیدم و به خانوادم اطلاع دادم

    بهم گفت حق نداری به پشت سرت نگاه کنی و از کسی کمکی

    بهترین دوران زندگیم بود عطر و بوی خدایی گرفتم

    بهم میگفت چپ برو ،رایت برو از این پهلو به آن پهلو بخواب

    او می‌گفت و من میخندیدم

    او می‌گفت و من گریه میکردم

    او میگفت و من شوق میکردم

    او میگفت و من قدرت میگرفتم

    او میگفت و من افتاده میشدم

    او میگفت و من آرام شدم

    بعد از روز سوم

    به مدت 2 روز دیگر چیزی نگفت و سکوت کرد

    من ماندم و نه پولی و نه کسی ازش کمک بگیرم و و نه میتونم به پشت سرم نگاه کنم و از بازماندگان، چونکه تعهد دادم از کسی کمکی نخواهم مگر او

    و الآن او نیست

    دو روز بعد پرسیدم در منطقه آکسارای ایرانیا بیشتر اونجا بودن

    گفتم میخوام کار کنم

    ی نفر بهم گفت برو منطقه باشکشهیر اونجا ناحیه صنعتی هست ی کارکال بزرگی هست تولیدی لباس هست ،لباس زیر زنانه تولید می کنند

    بعد از 28 سال سن بجز لباسهای مادرم که داخل حمام میدیدن اصلآ توی زندگیم لباس زیر زنانه ندیده بودم

    رفتم اونجا کلی کارگال بود و هچی گشتم پیدا نکردم

    بعد از دو روز اونجا بود که به صحبت پیامبر رسیدم که گفت سخت ترین روزهای زندگیم زمانی بود که خدا بهش وحی نکرد

    وقتی بهش عادت کردی بدون اون نمیشه حتی اگر بهش احتیاجی هم نداری چونکه عشقه

    نگاهی به آسمون کردم گفتم کمک کن

    ی لحظه نگاه سمت راستم کردم

    دیدم رستوران هست

    رفتم چندنفر بیرون بودن

    به انگلیسی گفتم دنبال کار هستم میشه بهم کار بدید

    مدیر رستوران و دوستاش اونجا نشسته بودن

    گفت ی دوست ایرانی داریم بهش زنگ میزنم بری پیشش

    هرچی زنگ زد جواب نداد

    او دید چهره پریشان و معصوم و محتاجم رو

    بهم گفت بیا داخل ی سینی بردار غذا بکشم برات

    گفتم نیازی به غذا ندارم فقط کار میخوام

    خلاصه رفتم داخل سینی برداشتم و سر صف ایستادم

    بعد از دو روز بهم گفت

    خدا

    یادته برای کاگر های افعانی توی زمستون لباس میخریدی

    یادته برای عید براشون شیرینی میخریدی

    یادته میبردیشون دکتر

    الآن نوبت ما هست به تو بدیم

    یک دستم سینی بود با یک دستم داشتم اشکها مو پاک میکردمخدد پیش

    مهربان ترین و صمیمی ترین افراد برای کار هدایت

    گفت چی بلدی

    بهش گفتم 3 سال توی آشپزخانه کار کردم

    اهواز دانشگاه چمران بصورت پاره وقت داخل خوابگاه ها غذا توضیع میکردم همزمان درس هم میخوندم توی 20 سالگی

    گفتم ولی مدرس دانشگاه طراحی و اجرای ساختمان انجام میدم

    گفت اینجا چکار میکنی

    و سکوت کردم

    گفت از فردا ساعت 8 صبح بیا هر روز بعد از کار بهت پول میدیم

    روز دوم جایی نبود بخوابم پشت همون رستوران خوابیدم

    صبح همه آشپز و نیرو ها اومدن

    دیدن من زودتر ساعت6 اونجام

    بعد از کار کردن و صبحانه خوردن با هم حدودا 10 نفر بودیم 5 خانوم 5 آقا

    وسط صبحانه یکی از دخترها که انگلیسیش خوب بود گفت چرا روز اول سر صف برای غذا اوندی داشتی گریه میکردی

    گفتم خدا داشت باهم حرف میزد و بهم گفت میخوام کمکت کنم

    گفت چرا امروز زود اومدی سره کار

    گفتم پول نداشتم جایی که بودم اجازه ندادن بمونم از واقعیت

    گفتم به کسی نگی

    اونم گوش کرد و همون لحظه به ترکی به همه گفت اسماعیل دیشب پشت درب روی کارتون خوابید

    همه ناراحت وعصبانی و دیگه کسی صبحانه نخورد

    رفتیم مشعول کار شدیم

    تا ساعت 10 مدیر اونجا اومد جریان رو بهش گفتن

    ی چیزی بگم به شدت همشون من رو دوست داشتن اونجا بود که فهمیدم و قتی خداوند کسی رو عزیز میکنه یعنی چی منی که تشنه محبت بودم

    وقتی مدیر فهمید دیشب بیرون خوابیدم، مثل این بود که بچه های خودش بیرون خوابیدن خیییییلی ناراحت شد

    بهم گفت میایی خونه ما میخوابی

    مدام همه بیقرار و ناراحت و بعضیاشون گریه میکردن برای من

    منم خوشحال کار دارم و خدا داشت باهام حرف میزد

    نیم ساعت بعد یک تخت خواب نو با تشک و پتو و بالشت برام خریدن گفتن از امشب همینجا بخواب

    به مدت سه ماه کار کردم و لذت بردم و کلی اتفاقات بینطیرو مدیر اونجا به شدت من رو دوست داشت و بهم محبت میکرد

    اما هر موقع میومد استرس میگرفتم خیلی هم با هم راحت و صمیمی بودیم

    یک روز بهش گفتم میخوام باهات صحبت کنم

    وقت گذاشت و بهم الهام شد بهش بگم

    گفتم با اندازه ای که بچه ها کار میکنن حقشون رو بهشون نمیدی

    گفتم حقوقشون رو بیشتر کن و یا تعداد پرسنل رو بیشتر کن خدا از جایی دیگه بهت میده

    گفت من به خدا اعتقاد ندارم

    هرچی دارم خودم بدست آوردم

    ی لحظه سست شدم

    یاد اونجایی اوفتادم که به آسمون نگاه کردم گفتم کمکم کن و آدرس این آقا رو بهم داد جایی منو فرستاد که به خودش اعتقاد نداشت

    دیگه سکوت کردم و از اون به بعد با دیدنش آروم بودم

    خداروشکر

    بعد از اونهمه معنویت بیشتر از قبل خدا بهم برگرداند

    و به قول خودش

    منو بازآفرینی کرد

    و هزاران مرتبه شکر الآن 3 سال ازدواج کردم

    خونه خریدم زمین خریدم ماشین خریدم

    زندگی خیلی خوبی دارم تشکر از همه دوستان و استاد عزیز که این کامنت رو خوندن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 845 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2633 روز

      سلام اسماعیل عزیز

      دیدگاهت رو‌خوندم و جون دوباره ای گرفتم

      چه قدر خدا عزت و قدرت داره و آخرش که گفتی

      خونه خریدم، زمین خریدم ، ماشین خریدم از نظر من جایگاهش 1 هزارم اون تشکی که برات گرفتن نیست!

      چه قدر خدا برکت میده به بنده هاش و نمیزاره شرمنده بشه و خودشو شرمنده کنه

      تنور دلت به گرامی حقیقت خدا و برات آرامش الهی آرزومندم و اینکه همیشه یاد خدا باشی

      دمت کرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 128 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1275 روز

      سلام . درود آقا اسماعیل عزیز

      امروز دومین باریه که اشکام سرازیر میشه! دستانم می لرزد وقتی دارم تایپ میکنم. چقدر خدایت رو دوست دارم دوست عزیز! چقدر عشقبازیت با خداوند برایم لذت بخش بود.چقدر تحسینتون کردم و چقدر حسودیم شد که اینقدر رفیق خدا شده ایًًً!!! زمین و40 تا پرسنل و هرچی داشتی رفت؛ چه باک رفیق وقتی خدا رو بدست آوردید!. چه معامله ای ازین سودآورتر و پرخیر و برکت تر!

      …یاد اونجایی اوفتادم که به آسمون نگاه کردم گفتم کمکم کن و آدرس این آقا رو بهم داد جایی منو فرستاد که به خودش اعتقاد نداشت!!! این جملتو کجای دلم بزارم آخه…! مگه جز اشک ریختن حرفی برای گفتن میمونه…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 110 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1753 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام آقا اسماعیل عزیز

      اینقدر این خاطره شما زیبا بود که دوست نداشتم تمام بشه…

      واقعا هزاران آفرین به شما…

      هیچ حرفی برای گفتن ندارم

      زبانم بند اومده…

      این قسمت نظر شما عجیب من رو مجذوب خودش کرد

      “بعد از دو روز اونجا بود که به صحبت پیامبر رسیدم که گفت سخت ترین روزهای زندگیم زمانی بود که خدا بهش وحی نکرد

      وقتی بهش عادت کردی بدون اون نمیشه حتی اگر بهش احتیاجی هم نداری چونکه عشقه”

      در پناه خدا باشین آقا اسماعیل…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام به آقای مهندس اسماعیل خسروی، مرد با ایمان و موحد و خداجو

      عصر که نظرات منتشر شد، اولین پیام، پیام شما را خواندم، آنقدر مرا منقلب کرد که فقط دنبال یه جایی می گشتم بشینم گریه کنم، رفتم خودم را با پاک کردن گاز مشغول کردم تا یکم حالم بهتر بشه، الان که ساعت 12 و نیم شب است دوباره اومدم پیام شما را بخوانم و براتون بگم سپاس گذارم که تجربه فوق العاده تون را با ما به اشتراک گذاشتید.

      (گفت ما هما جای تو هستیم

      هرچه بخواهیم میکنیم

      همه چیز ما هستیم

      اونجا بود که فهمیدم هیچ چیزی نیستم

      کجا رفت آن همه من من من)

      درک این مسئله بسیار سخت است که من ی وجود نداره و همه چیز اوست.

      آقا مهندس موحد براتون از خدای مهربان میخوام که روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      محمد درخشان گفته:
      مدت عضویت: 1926 روز

      سلام آقا اسماعیل

      حالم دگرگون شد با خوندن کامنتت

      چقدر هدایت های خدا قدم به قدم هست و زیباست به شرط اینکه ما قدم اول را برداریم و بعد قدم های بعدی به ما گفته و نشان داده خواهد شد

      هدایتت به رستوران و بعد پیدا کردن جا برای خواب

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1949 روز

      سلام اسماعیل جان

      خدارو شکر میکنم که به کامنت زیبات رسیدم و خوندمش

      نمیدونی چقدر اشک ریختم از اینکه خدا رو پیدا کردی و بهش رسیدی

      اسماعیل عزیز بهت افتخار میکنم

      تحسینت میکنم

      و با هر کلمت اشک ریختم و لذت بردم

      آره خدا همه چیز میشه برای ما به شرط ایمان

      و یک نشونه امروز میخواستم که از توی کامنتت گرفتم و فهمیدم

      رفیق دوست خوبم

      وقتی نوشتی که به خونه و ماشین و ازدواج رسیدی خیلی خوشحال شدم

      امیدوارم که باز هم موفقیت هات رو ببینم و بشنوم بیشتر

      در پناه الله باشی

      عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2221 روز

      به نام خدایی که همین نزدیکی ست

      خدایی که نام و یادش ارامش بخش قلب هامونه

      خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تره

      خدایی که برامون همه چیز و همه کس میشه

      سلام دوست الهی و توحیدی و یکتاپرستم

      عاشقتم من عزیزدلم که اینقدر زیبا غرق خدا شدی

      عاشقتم که اینقدر زیبا کلام خدا برام شدی

      عاشقتم که با قلم شیوا و رسا و الهی ت اشکامو جاری کردی

      عاشقتم که با نوشتن کامنت زیبات منو یاد زندگی خودم انداختی

      عاشقتم که اینقدر غرق در خدا شدی

      عاشقتم که قلبت پر از نور خدا کردی

      عاشقتم که اینقدر زیبا مهاجرت کردی

      عاشقتم که روی هیچ چیزی و هیچ کسی جز خودش حساب باز نکردی جز خدا

      عاشقتم که منو با نوشته ت دیوانه ی خدا کردی

      عاشقتم عاشقتم عاشقتم عزیزم

      میخام یه چیزی برات تعریف کنم رفیق

      اینکه همین چند روز پیش سرکار بهشتی م بودم که این شغلم و خدا بهم هدیه داد به راحتی مثل اب خوردن و سرپرست مون باهامون جلسه داشت

      داشت با تک تک مون که نزدیک به 30نفر میشیم صحبت میکرد

      رسید به من ،نگاه م کرد با لبخند زیباش بهم گفت خانم رشیدی الهی من دورت بگردم من کاری میکنم که اسمت سر زبون ها بیفته

      چرا بین این همه ادم باید بیاد این جمله رو به من بگه

      چرا این این همه ادم فقط به من بگه من دورت بگردم

      چرا ما بین این همه ادم به من بگه تو ماهی ماه دختر

      چرا بین این همه ادم به من بگه تو قلبی

      چرا بین این همه ادم به من بگه مرسی که هستی

      الله الله همون موقع اشک توی چشمام جمع شد

      به خدا گفتم خدایا من دارم ‌دیوونه میشم

      بهم گفت فرشته ی نازنینم این جواب اون توکل و ایمانی بود که بهم داشتی و مهاجرت کردی

      و من حالا دارم پاداش ها رو بهت میدم

      اره خدا برامون همه چیز میشه

      خدا کاری میکنه که ما مشهور و معروف بشیم

      خدا دل ها رو برامون نرم و گرم میکنه

      خدا عشقه

      خدا قلب منه

      خدا زندگیه

      خدا تک تک نفس هامونه

      خدا تمام وجودمونه

      خدا تمام دارایی مونه

      خدا رحمانه

      خدا رحیمه

      خدا وهابه

      خدا رزاقه

      خدا عشق منه

      خدایا مهربونه

      دوست الهی م به خدا اینقدر موقع نوشتن این کامنت غرق در عشق خدا شده بودم که با چشمای اشک بارم برات نوشتم

      و روحم پرواز کرده بود و نمیدونستم اطرافم چی میگذره

      فقط کلمات جاری میشدن و خودش دستمو تکون میداد روی کیبورد و من مینوشتم و من فقط میتونم بگم خدایا شکرت

      عاشقتم عزیزدلم

      به امید دیدارت دوست شاد و الهی و ثروتمندم

      ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2202 روز

        چقدر خوبع صبح زود بیدار بشی و خواب آلو خواب آلو بیایی توی ایمیل های سایت و بعدش چشمت بخوره به اسم الهه رشیدی عزیز بینظیر . بعدش یهویی بگی خدایا شکرت اسم الهه رو دیدم می‌دونم شروع نوشتن کامنت هاش برای اول صبح چقدر الهی و خدایی هستش.. یعنی اگر می‌خوایی صبح تو با اسم خدا و بنام خدا شروع کنی بیا توی سایت و از همه خوش اقبال تر اینکه که اسم زیبای الهی الهه رو ببینی ..

        سلام و درود به زیباترینع زیباترین اسم و کلام خدا

        سلام و درود به تو ای دختر الهی و زیبا

        سلام و درود به عاشق ترینم عاشق ها … دختر تو چقدر عشقی بخدا ..

        الهه جان عزیزم ممنونم که توی این کشتی کروز عباسمنش هستی

        ممنونم که صبح منو با اسم زیبایت و با قلم الهی آت وبا این کامنت و نوشته های خدایی آت ساختی

        تو فرشته ی خبر رسان و نشونه ی صبح گاهی من بودی .

        واقعا خدارو سپاسگذارم برای وجود عزیزان و عزیز دلی به اسم الهه رشیدی نازنین

        الهی همیشه مثل اسمت بدرخشی

        الهی همیشه به اعتبار نیک دیده بشی و شناخته بشی

        الهی همیشه پر آوازه باشی….

        چقدر خوبع که اول صبح پیامتو از یک فرشته ی الهی دریافت کنی و روزتون به این خوبی شروع کنی خدایاااا شکرت

        خدایا شکرت برای این کلمات ی که بهترینها بهترین ورودی اول صبح من بود خدایاااا شکرت

        الان 05:30 صبح شنبه هست برم طللوع خورشید رو از روی بالکن ببینم و دوباره این کامنت الهی تو بخونم

        خدایا شکرت

        ممنون و سپاس

        و من حالا دارم پاداش ها رو بهت میدم

        اره خدا برامون همه چیز میشه

        خدا کاری میکنه که ما مشهور و معروف بشیم

        خدا دل ها رو برامون نرم و گرم میکنه

        خدا عشقه

        خدا قلب منه

        خدا زندگیه

        خدا تک تک نفس هامونه

        خدا تمام وجودمونه

        خدا تمام دارایی مونه

        خدا رحمانه

        خدا رحیمه

        خدا وهابه

        خدا رزاقه

        خدا عشق منه

        خدایا مهربونه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          الهه رشیدی گفته:
          مدت عضویت: 2221 روز

          بسم الله الرحمن الرحیم

          سلام به رویای عزیزم

          سلام‌ به‌ عشق ترین فرشته‌ی زیبای خدا

          عاشقتمم عاااشقتم‌ عااشقتمم مننن عزیزدلممم

          به خدا دلم‌ برات پر میکشه که ببینمت‌

          کامنت‌ زیبات‌ روحمو‌ پرواز داد

          کامنت زیبات‌ اشکامو جاری

          کامنت زیبات خدا رو‌ بیشتر توی‌ قلبم‌ زنده کرد

          کامنت زیبات‌ منو‌ دیوونه کرد

          کاش میشد برات‌ وویس‌‌ بفرستم‌ و‌ بهت بگم چقدر دوست دارم

          بعت بگم هر وقت که برام‌ کامنت میزاری منو‌ یاد مهاجرت میندازی

          رویای نازنینم‌‌ بزار یه داستانی از‌ محل شغل بهشتی م‌ برات بگم

          بگم از مهربونی هایی که خدا در حقم میکنه

          بگم از‌ دل هایی که خدا برام‌ نرم و‌‌گرم‌ میکنه

          چند روز پیش یه مشتری از بوشهر داشتیم خیلی باهاشون ارتباط صمیمی‌‌ برقرار کردم

          بعد از اتمام عکس شون بهمون گفت من دوست دارم به کارت های همه ی کارکنای عکاسی به خاطر خانم‌ رشیدی یه مبلغی پول رو‌ واریز کنم

          الله الله رویا جان‌ وقتی اینو‌گفت چشمام پر از اشک‌ شد دیدم همه ی همکارام‌ بهم‌ نگاه میکنن و فقط یه لبخندی زدم و‌ به خدا گفتم خدا جون داری چی کار میکنی با قلب من

          چقدر زیبا داری هر‌لحظه نشانه های ثروتمند شدن رو بهم‌ هدیه میدی

          چقدر زیبا داری منو هر لحظه هدایت میکنی‌ به سمت ثروت و نعمت بیشتر

          اره عزیزدلم خدا برامون همه چیز و همه کس میشه

          عاشقتمم خدااای وهاب و مهربونم

          عاشقتم استاد عزیزم

          عاشقتمم مریم جانم

          عاشقتمم رویای نازنینم

          عاشقتمم الهه ی بینظیرم

          خدایا شکرت

          با تمام وجودم ازت ممنونم که این کامنت زیبا و‌پر از عشق الله رو‌ بهم‌ هدیه دادی عشق ترین مامان دنیاااا️

          ادامه میدیم‌ این مسیر الهی رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
          • -
            رویا مهاجرسلطانی گفته:
            مدت عضویت: 2202 روز

            ادامه میدیم‌ این مسیر الهی رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا الهه جان عاشق این تیکه کلام زیبایت هستم وقتی اینو می خونم نمیدونی چقدر قدرت می گیرم و بهم انگیزه میده .. این اراده ی پولادین از کجا میادددد؟؟؟؟؟

            من وقتی به درونم نگاه می کنم میبینم که این اراده فقط بهمراهی خداوند می‌تونه انجام بشه یعنی همون شعر معروف که میگه تو با خدا باش پادشاهی کن … بی خدا باش هر چه خواهی کن این شعر. رو میشه از زوایای مختلفی توضیح داد ولی من این قسمت شعر رو اینجوری معنی می کنم .. بی خدا باش هر چه خواهی کن. یعنی وقتی خدا همراهیت نکنه .. وقتی خدا کنارت نباشه هر چقدر هم کاری رو انجام بدی ثمره ای نداره .. یعنی وقتی چنین مونس و همدم و همراهی رو کنارت نداشته باشی کار کردن تو چه فایده ای داره.. هر چقدر هم تلاش کنی بی نتیجه است فقط سختی کار روی دوش خودت و زندگیت سنگینی می کنه و کارت زاره..

            الهه جان عزیزم تو همون اراده ی پولادینی هستی که خداوند داره همراهیت می کنه .. تو همون باخدایی هستی که براحتی داری پادشاهی می کنی …

            اینکه اون مشتری بوشهری توی جمع گفت .بعد از اتمام عکس شون بهمون گفت من دوست دارم به کارت های همه ی کارکنای عکاسی به خاطر خانم‌ رشیدی یه مبلغی پول رو‌ واریز کنم یعنی تو لایق بهترین ها هستی یعنی برو غمت نباشه .. یعنی خدا کناره..

            شاد و موفق و ثروتمند باشی و همیشه برای این اراده ی پولادینت تحسینت می کنم و این نشانه ها و هدایت های الهی بسمت پول و ثروت همه از همون با خدا باش و پادشاهی کن میاد عزیزم ..

            خدا رو صد هزار مرتبه شکر که ما همه از هدایت شدگانیم چون ما همان سرنشینان در این کشتی کروز عباسمنش هستیم . خدایا سپاس

            حال خوبمان را سپاس

            با تو بودنمان را سپاس

            نعماتت را سپاس

            موفقیت امروز و پیش رویمان را سپاس

            این فرصت های طلایی را سپاس سعادت در دنیا و آخرت را سپاس

            خدایاااا سلامتی جسم و جان و روح و ذهن مقدس الهی مان را سپاس.

            خدایا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

            وقتی برام نوشتی بهترین مامان دنیا خیلی لذت بردم و ای کاش چنین باشد با تمام وجودم ازت ممنونم که این کامنت زیبا و‌پر از عشق الله رو‌ بهم‌ هدیه دادی عشق ترین مامان دنیاااا️

            ادامه میدیم‌ این مسیر الهی رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

            ممنون وسپاس

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سعـید کاکایی گفته:
        مدت عضویت: 1798 روز

        سلام و صد سلام به دختر پر انرژی که وجودش سراسر پر شده ازعشق الهی دختر خوب ی خورده آروم تر بابا حسودیمون شد به کجا چنین شتابان الهه عزیزم با تمام وجودم تحسینت میکنم که اینقدر قشنگ خداوند رو توصیف کردی چقدر حس خوبی گرفتم از عشقی که لبریز کردی تو کامنتت

        وقتی به خدا وصل بشیم خداوند همه چیز میشه برامون عشق میشه و سر زبان دیگران جاری میشه تو وجودمون

        بهم گفت فرشته نازنینم این جواب اون توکل و ایمانی بود که بهم داشتی و مهاجرت کردی اینجا رو خدا به من گفت از زبان شیرینت

        و چه زیبا خداوند میگه که مهاجرت درهایی از نعمت رو به روت باز میکنه، بله الهه جان وعده های خداوند حقه اگه باورش کنیم عاشقتم فرشته نازنین خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فواد بنیادی گفته:
      مدت عضویت: 880 روز

      سلام به اسماعیل عزیزم

      خیییلی لذت بردم و کیف کردم خواندن کامنت شما

      من هم تجربه مشابه شما را داشتم و این یک یاد آوری برای من خدا را شکر و خداوند از هر طریق میده

      از جایی که گمان اش را نمی کنیم خداوند آنقدر میبخشه که در تصورات و ما نمی گنجه خدا را شکر که الان خانه داری زمین خریدی و به آزادی مالی رسیدی خدا را شکر

      هر کجای دنیا هستی در پناه رب من شاد باشی سالم ثروتمند در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      زهرا سرلک گفته:
      مدت عضویت: 892 روز

      درود بر شما جناب خسروی انسان توحیدی بزرگوار،چقدر بی نظیر بود کامنتتون قلبم بازشد واقعا نتونستم براتون ننویسم،تحسینتون میکنم بابت اراده تون واعتمادی که به پروردگارتون کردین و دست آوردهایی که داشتین وایمانتون که واقعی بودوخداوند پاسختون رو داد،امیدوارم هر لحظه بیشتر به خداوندبیشتر نزدیک بشین و درکنارخانواده بهترین هارو تجربه کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      ابراهیم خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1373 روز

      سلام به عزیز خدا

      سلام به قلب پاکت

      جز وصل تو دل به هرکه بستم توبه

      بی یاد تو هرجا که نشستم توبه

      در محضر تو توبه شکستم صد بار

      زین توبه که صدبار شکستم توبه

      اونجا که گفتی لقمه وسط گلوم گیر کرد یاده اتفاقی افتادم که 4سال پیش تو بدترین شرایط مالی زندگیم واسم رخ داد.

      اون شب با نهایت جددیت و با تمامه قلم و با تمامه وجودم گفتم خدایا حالا که هرچی تلاش میکنم از راه درست و حلال پول در بیارم اما تو بهم نمیدی به عزت و جلالت قسم چنننان غرق در دزدی و پول حروم میشم!

      چنان میرم از راه خلاف پول در میارم که هیچچچچی تو دلم نمونه

      تو هم هررر کاری دوست داری بکن

      هرچی بینه ما بود تموم!

      یادمه با همون احساسی که دیگه راهمو از خدا جدا کرده بودم خوابیدم و متوجه شدم که خدا صدامو شنید

      ساعت 3 شب تب و لرز گرفتم و حالم بهم خورد.

      من بارها شده بود مسموم بشم و حالم بد بشه اما اون شب رو هیییچوقت فراموش نمیکنم!

      خییییلی بهم سخت گذشت!

      من از ساعت 3 شب تا ساعت 6 صبح فققققط داشتم بالا میوردم

      جوری که کمر درد گرفتم.

      جالی اینجا بود که خانواده ام هم خونه بودن اما هیییچکدومشون بیدار نشد

      چرا!؟

      نمیدونم

      تا اینکه ساعت 6 صبح بود تو همون حالت که واقعا بریده بودم یه جمله گفتم

      گفتم خدایا کمکم کن

      خدا تو دستشویی تو همون حال بدی که داشتم نشست کنارم گفت ببین!

      اگر بری سمته راه خلاف هررررررچی که پول در بیاری همینجوری از حلقومت میکشمون بیرون!

      هواست باشه!

      گفتم باشه ببخشید

      من توبه میکنم به درگاهت

      خداوند هرجای هستی وجود داره

      خداروشکر میکنم که است سایت الهی قلبم رو روشن کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1287 روز

      سلام اسماعیل عزیز

      چقدر ازینکه شجاعت داشتی و خانوادتو و هرچی که داشتیو رها کردی برای اینکه به خدا برسی تحسین میکنم

      دوست من چقدر کامنتت بوی خدا رو میده

      چقدر بنظرم امروز روز زیبایی بود ک تو تک تک لحظاتم خدابود

      غروب دل انگیز باهوای بینظیر

      و درالانم کامنت توحیدی شما

      امروز همش بوی خدا بود و بوی خدا

      سپاسگزارم از خداوند مهربان

      چقدر از اینکه الان ازدواج کردی و خونه و ماشین و .‌. داری لذت بردم و از پروردگار میخاهم ک بیشتر بهت بده

      در مسیر توحید باشی دوست خوب و هم فرکانسی من

      خیلی دوستت دارم عاشقانه

      خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      الهه امینی گفته:
      مدت عضویت: 992 روز

      سلام آقای خسروی اشکهامو از گوشه چشام پاک کردم کسی نبینه برادر تحسینت میکنم برای این قوی بودنتون و باز هم تاکید میکنم قوی بودنتون و دریافت واضح الهامات و انقدر جسورانه عمل کردنتون پله پله بالا رفتن خیلی شیرینه اما همه چی داشته باشی و صفر بشی دوباره بخوای خودتو جمع و جور کنی یه داستان دیگست که فقط باید بکشی تا متوجه بشی چقدر همچین آدمایی به مانند شما کنترل ذهن دارند انشالله همیشه مسیرتون از فرش به عرش باشه

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 840 روز

      سلام اسماعیل عزیز

      یادم هست دوسال پیش وقتی همه از خدا میکفتن من پیش خود میگفتم خدا را چی کنم پول میخواهم مال میخواهم یعنی این از خاطر بود که خدا و عشق خدا را درک نکرده بودم

      یک شب با خودش از شدت گریان پیش از حد گفتم من ثروت میخواهم تو که ثروت دوست نداری من می‌روم

      یعنی این خداااااااااااااااعشق هست چی بگویم از این خدا

      خدا بی نهایت ما را دوست دارد هر لحظه کمک و هدایت میکند

      حالا هم به درک عشق خدا نرسیدم ولی میدانم وقتی خدا نباشد هیچ چیزی کیف و مزه ندارد اصلا بدون خدا لذت و شادی وجود ندارد

      حالا فقط سرگردان عشق او هستم

      وَکَفَى بِاللَّهِ وَلِیًّا وَکَفَى بِاللَّهِ نَصِیرًا ﴿45﴾

      کافى است که خدا سرپرست شما باشد

      و کافى است که خدا یاور شما باشد (45)

      #سورهمبارکهالنساء

      بخشی از آیه 45

      خدا همیشه با ماست همیشه همرای ما هست حتی زمانی که ما متوجه نباشیم

      خدایا شکرت

      درخدا شاد آرام باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      شیرین انصاری گفته:
      مدت عضویت: 1298 روز

      سلام اقای خسروی عزیز تبریک عرض میکنم برای رسیدن به نوروهدایت وزیبایی چقدر کامتت شما زیبا وخالصانه بود لذت بردم واشک ریختم خدارو هزاران بار شکر کردم که به خواسته هاتون رسیدید ولی هیچ کدام از این ثروتهای مادی شما جای نگاه شما به اسمان رانمیگیرد.از خداوند برای همگیمان عشق وسپاسگزاری خالصانه ونگاه توحیدی را خواهان وخواستارم بازم این همه عشق وتوکل شما را تحسین میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سمانه سادات گفته:
      مدت عضویت: 1000 روز

      سلام بر دوست عزیزم اسماعیل خسروی

      می‌خوام بگم خیلی هدایتی کامنتتون را خوندم

      در حال حاضر در خانه پدر همسرم با 16 سال زندگی و صاحب دو دختر می‌نویسم .

      جلوی من درختان سرسبز ،آسمان قشنگ ، ساختمان بلند زیبا و نسیم می‌وزد در این ظهر تابستان

      زمانی که کامنت شما را دیدم اشکها ریختم و با خدای خودم صحبت کردم

      خدایا با تمام اشتباهات و گناهان منو بخشیدی

      با خوب و بد توی این مکان زندگی کردم

      خنده ها کردم و اشکها ریختم

      پس من به امید خودت با توکل به خودت حرکت کردم و هدایتم کردی و راه را نشانم دادی همان طور که به شما نشان داد پس دلهایشان را برایم نرم کن که با احترام کارهایمان انجام شود

      این صحبتهایی بود که بعد از تمام شدن کامنت شما با خدا با سرازیر شدن اشکهایم عنوان کردم

      و اما

      بعد اینکه تصمیم گرفتم با پدر همسرم راجب به جدایی صحبت کنم و بعد از چند هفته دیشب همسرم به من گفت تو این دوروز کار را تمام میکنم

      یک لحظه تپش قلب گرفتم و داغ شدم ولی در آن واحد گفتم خیلی هم عالی ولی داشت حرف زشت میزد جایی که دختر شش ساله من بود و فقط گفتم مراقب اطرافت باش و ایشون به من بی احترامی کرد ولی من با آرامش از کنارش رفتم

      صداهایی شنیدم

      سمانه تو میخوای جدا بشی کجا بری

      تو که کارت را تازه شروع کردی مکان نداری ………

      ولی یه صدایی می‌گفت تو خودت میخواستی از این زندگی بیرون بری تو دیگه تحمل بی احترامی و تحقیر و توهین را نداری تا کی بشینی و گوش کنی ولی هیچی نگی تا کی بشینی و همسرت از گذشته بگه تا کی بشینی و جلو تو رو بگیره که پیشرفت نکنی تا کی فوش و بد دهنیش را بشنوی ……

      دیشب که ایشون این حرف را زدن و موقع خواب دوباره رفتن سر تهدید کردن من و می‌خوان موقع جدایی اذیت کنه به دید خودش و حرفهای گذشته را داشتن بلند بلند میگفتن من یه کاری کردم هندزفری گذاشتم و فایل استاد را گوش کردم و همون آن گفتم سمانه نترس این همش حرف و گفتم خدا یا من فقط تو را دارم البته هر روزو هر لحظه به خودم میگم و یه لحظه گفتم خدایا ایشون دیگه حرف نزنه و ساکت باشه خدا شاهد همون لحظه شد فقط گفتم خدایا شکرت

      صبح که بیدار شدم با لبخند گفتم سمانه تو قوانین را میدونی پس اهمیت نده بیا کدت را اونحوری که میخوای بنویس

      استاد عاشقتم با دوره بینظیر کشف قوانین

      و خیلی قشنگ نوشتم البته با حس خوب

      و حتی خدا بهم گفت تو از اینا روزی میخوای ؟

      روزی دهنده نزد خداست سوره مومنون وای عالی بود

      فقط کارم را سپردم به خدا که در بهترین شکل ممکن انجام بده برام

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1832 روز

      درود به شما اقای خسروی

      ممنون که از مسیر توحیدی تون نوشتین….

      ممنون که اینقدر خالصانه اتفاقات رو ثبت کردین برامون…

      و وقتی دلت به نورش روشن باشه صد البته که اینچنین به دل مخاطب میشینه….

      سپاسگزارم و الهی در کنار همسراون زیباترین تجربه های عالم رو داشته باشین و هر روز زندگیتون پر باشه از خیر و برکت و فراوانی و شادی…..

      سراسر غرق نور و عشق الهی باشین برادر بزرگوارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مریم جلقازی گفته:
      مدت عضویت: 917 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر کامنتتون زیبا و دلنشین بود

      از دل برآورد و به دل من نشست

      چه نعمتی زیباتر از این رابطه شما با خدا

      الهی شکر

      بهتون تبریک میگم و از صمیم قلبم خوشحال شدم که این ارتباط زیبا رو با خدای خودتون دارید

      اینجایی که نوشتید «بعد از دو روز اونجا بود که به صحبت پیامبر رسیدم که گفت سخت ترین روزهای زندگیم زمانی بود که خدا بهش وحی نکرد»

      تا چند وقت پیش اگه همین جمله رو میخوندم اصلا نمی‌فهمیدم یعنی چی

      الان میفهممش… به قدر خودم

      وقتی می‌شنیدم که فکر کنم حضرت علی بودن که تو یه مناجاتی میگفتند که آتش جهنم رو میشه تحول کرد اما ولی فراق تورو چه کنم من اصلا نمی‌فهمیدم یعنی چی، فکر میکردم یجور تملق ، فارق از اینکه وقتی من این عشق رو درک نکردم که بخوام فراقش رو بفهمم

      خدای من طعم عشق به خودت رو بهم بچشون

      به همه‌ی بندگانت بچشون

      طعم بندگی و بنده نوازیت رو

      طعم توحیدت رو

      طعم ایاک معبد و ایاک نستعینت رو

      به زیبایی بچشون، از راه خیر و عشق و سلامتی و خوشی

      من می‌خوام بنده ات باشم و بندگیتو بکنم

      من می‌خوام تو هدایتم کنی همون‌طور که پیامبرت رو هدایت کردی

      می‌خوام بهم ثروت بدی همون‌طور که به سلیمان ثروت دادی

      بهم توحید بدی همون‌طور که به ابراهیم دادی

      بهم توان کلام و صحبت کردن با خودت رو بدی همون‌طور که به موسی دادی

      بهم قدرت خلق و معجزه رو بدی همونطور که به عیسی دادی

      بهم عشق به خودت رو بدی همون‌طور که به علی دادی

      بهم عمر با عزت بدی همون‌طور که به نوح دادی

      بهم معجزه تو زندگیم رو بدی همون‌طور که به یوسف دادی

      بهم قدرت شکرگزاریت رو‌ بدی بیشتر از اونکه به هر کس تو این دنیا دادی

      بهم راه ذکر و یاد و ارتباط با خودت رو بدی به زیباتر از شکلی که به پیامبرهات دادی

      ای که مرا خوانده ای

      راه نشانم بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        زیبا گفته:
        مدت عضویت: 2505 روز

        سلام مریم جان

        کامنت آقا اسماعیل عالی بود

        و جواب شما هم‌بینطیر

        وقتی امروز میخواستم باورهایم را بنویسم

        از شما ایده گرفتم و بابت این همکاری ازت سپاسگزارم

        منم دلم عشق بازی با خدا رو میخواد و میدونم به زودی درک میکنم

        امید دارم این احساس نصیب همگی بشود

        شاد و موفق و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مریم جلقازی گفته:
          مدت عضویت: 917 روز

          سلام زیبا جان

          الهی صد هزار مرتبه شکر

          ممنونم از شما که پیام گذاشتید

          خودم تو همین چند روز انگار یادم رفته بود چیا میخوام

          و گاهی نجواهای ذهنم بهم میگفت که اصلا میدونی چی میخوای؟یا درخواست هام رو ساده و پیش پا افتاده میدونستم

          پیام شما یادآوری خوبی کرد برای خودم هم

          «منم دلم عشق بازی با خدا رو میخواد و میدونم به زودی درک میکنم»

          چه درخواست زیبایی

          درخواست شما به کائنات ارسال شد امیدوارم که هر چه زودتر بهش برسید و لذتش رو ببرید

          منم این درخواست به درخواست‌هام اضافه شد

          در آغوش امن خدا آرام و عاشق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1734 روز

        سلام دوست عزیزم مریم نازنین

        چقد شیرین و دلنشین بود درخواست هایی ک از خدا کردی

        همه اینایی ک گفتی خواسته ی منم هست

        منتها نمیدونستم ب زبون بیارم

        و شما چ زیبا بیانشون کردی قلبم پراز حس خوب و عشق شد

        تحسینت میکنم عزیزم

        وبهت تبریک میگم

        ک متوجه شدی چی میخوایی

        این خودش یعنی این خواسته ت اجابت شده فقط باید باورش کنی

        هرانچه ک ب آن نیاز داری یا درموردش مشتاق هستی از قبل ب تو داده شده

        فقط باید با تجسم واحساس خوب میل وخواسته ت را احضار کنی و ب خواسته ت میرسی (نویل گدراد)

        ادعونی استجب لکم

        بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

        اینم خود الله گفته

        خدایا شکرت

        عاشقتم کمکم کن تا درک کنم

        همین الان ک اینجا هستیم یعنی پذیرفته شدیم فقط باید ادامه بدیم

        خدا خودش هدایتمون میکنه

        مررسی ازت:))

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          مریم جلقازی گفته:
          مدت عضویت: 917 روز

          زکیه جان

          جمله ی آورد چقدر به دلم نشست

          الان داشتم با خودم صحبت میکردم میگفتم مریم تو دوستی پیشت نداری که بتونی بشینی باهاش از خدا بگی، بشینی باهاش از باور و ثروت و عشق و باور ساختن حرف بزنی، دلت میخواد فقط این حرف هارو بزنی و بشنوی اما کسی نیست، بعد جواب خودم رو دادم چرا یه عالمه دوست تو سایت استاد عباسمنش داری، حتما لازم نیست همدیگه رو ببینید که ، اونم به وقتش، بذار این فرکانس هات آنقدر تکرار بشن و تکرار بشن و قوی بشن که مثل استاد دوست های بی نهایت هم فرکانس خودت به سادگی میان تو زندگیت، همینطور که داشتم با خودم صحبت میکردم اومدم گوشیم رو چک کردم و دیدم قسمت بالای پروفایلم یه دایره آبی اومده، وقتی خوندم نوشتید دوست عزیزم بسیار احساس خوبی پیدا کردم، دلم روشن شد، می‌دونم که خدا صدام رو شنید و بهم نشونه اش رو نشون داد

          تشکر میکنم ازت که منو اینطور مخاطب قرار دادی دوست عزیز

          ممنونم از تحسینت

          ممنونم از نظر پر از انرژی خوبی که برام نوشتی، خودم یادم رفته بود که این کامنت رو نوشته ام

          حتی به فاصله دو روز

          پیام شما یادآوریش کرد برام

          «وبهت تبریک میگم

          ک متوجه شدی چی میخوایی

          این خودش یعنی این خواسته ت اجابت شده فقط باید باورش کنی

          هرانچه ک ب آن نیاز داری یا درموردش مشتاق هستی از قبل ب تو داده شده

          فقط باید با تجسم واحساس خوب میل وخواسته ت را احضار کنی و ب خواسته ت میرسی (نویل گدراد)

          ادعونی استجب لکم

          بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

          اینم خود الله گفته

          خدایا شکرت

          عاشقتم کمکم کن تا درک کنم

          همین الان ک اینجا هستیم یعنی پذیرفته شدیم فقط باید ادامه بدیم

          خدا خودش هدایتمون میکنه»

          این تیکه از نوشته ات بسیار حال خوب بهم داد ،بسیار زیبا و دلنشین و حقیقی بود

          بسیار ارزشمند بود برام

          شکر خدای مهربانم که با دستان بی نهایتش هدایت میکنم

          از خدای بزرگ برات بهترین های دنیا و آخرت رو میخوام، همیشه در پناه امن خودش با عشق و ایمان و توکل زندگی کنی و لذت لحظات زندگیت رو ببری دوست خوبم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            زکیه لرستانی گفته:
            مدت عضویت: 1734 روز

            سلام مریم جان

            چن دقیقه پیش داشتم تو حیاط خونه مون پیاده روی میکردم

            و فایل روح خداوند در بدن شماست و گوش میدادم

            ک حسم گفت ی نقطه ی آبی داری برو سایت و چک کن

            خداااای من دقیقا درست و واضح حسش کردم و اومدم دیدم اررره درست شنیدم

            الهی صدهزار بارشکرت ک ب راحتی باهامون حرف میزنی

            مریم جان دوست من

            منم مث شما

            فقط دوستان سایت و دارم و خییلی خوشحالم ازبابتش

            و خداروشکر میکنم

            طبیعیه ک بقیه حرف ما رو درک نکنن

            چون ما جز یک درصد افراد جامعه هستیم و بقیه جز 99درصد

            و این نشون میده ما خیییلی جلوتر از بقیه هستیم و این خییلی عالیه

            مرسی عزیزم ک برام نوشتی و بهم یادآوری کردی این آگاهی هارو

            کلی حس خوب گرفتم از کامنتت

            و سپاسگزارم از دعای قشنگت

            خدا همین جاست

            و هدایتمون میکنه

            فقط باید ادامه بدیم

            همه چی درست میشه ب وقتش

            ب الله یکتا میسپارمت وازش بهترین هارو میخوام برات

            همین الان عدد777و دیدم خدای من عاشقتم من

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              مریم جلقازی گفته:
              مدت عضویت: 917 روز

              سلام زکیه جان

              دوست خوبم

              الهی صدهزار مرتبه شکر که حست خوبه

              در پناه و آغوش امن خدا باشی دوست خوب

              چه جالب منم عاشق عدد 7 ام و خیلی حس خوبی دارم به این عدد و چند ساعت بعد از اینکه کامنتت رو خوندم یه عدد 7777 دیدم.

              قدرت ذهن رو نمیشه دست کم گرفت واقعا

              ما خالق زندگیمونیم

              و از خدا می‌خوام که در این مسیر خلق همواره هدایتمون کنه به بهترینش

              ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی آلاخره حسنه

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نازنین گفته:
        مدت عضویت: 1235 روز

        سلام دوست عزیزم

        بسیار لذت بردم از کامنت شما

        از درخواستهای زیباتون از خدای زیباییها

        منم با اجازه تون تو دفتر شکر گزاریم نوشتم

        حس خیلی خوبی گرفتم

        از صحبتهای شما با دوست عزیزم زکیه خانم هم خیلی کیف کردم

        الهی حد ا هدایتگرمون به زیبایی های بیشتر

        به توحید بیشتر

        به ایمان و عمل بهتر

        و به شکرگزاری واقعی تر باشه

        دوستتون دارم

        خدار و شکر

        از صبح تو این سایت بی نظیر کلی کیف کردم و یاد گرفتم

        کلی خندیدم و اشک ریختم

        خدایا عاشقتم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1414 روز

      آقا اسماعیل عزیز!امروز سرصبحی این فایل رو چندین بار گوش کردم و تمام موهای تنم در هر باری که شعر پروین جان توسط استاد عزیز خوانده شد و معنی شد سیخ شدند و اشک ریختم و چون کار زیادی داشتم فقط چندین بار گوش کردم و میدونستم پیام های توحیدی بسیاری برای این فایل نوشته میشه!الان که باز کردم و کامنت زیبای شما رو خوندم سراسر اشک شدم و جاری

      عشق بازیتون با خدا همیشگی و همواره

      ممنون از وجودتون و خدا میدونه چقدر کامنت های توحیدی و الهی در این فایل نوشته و ثبت خواهد شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1069 روز

      سلام آقا اسماعیل

      چقدر کلمات کم اند بر ای تحسین کردنتون برای این قلب تون که شفاف و زلال شده برای گرفتن الهامات خدا .

      واقعا از ته دلم می خواهم منم هر روزم و هر لحظه ام با صحبت با خدا بگذره

      بهم بگه چه کنم

      چه بگم

      چه بپوشم

      چه بخورم

      دوست دارم مثل حضرت علی عاشقانه صداش بزنم و جواب از قلبم بشنوم .

      خیلی خوشحالم برای شما این اتفاق افتاده و استمرار دارد.خداروشکر خداروشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      محمد علی گفته:
      مدت عضویت: 2335 روز

      سلام اسماعیل جان

      با خوندن کامنتت چشمام پر از اشک شد..

      گفتی پیامبر سخت ترین روزهاش روزی بود که خدا باهاش حرفی نزد…

      دقیقا منم تو همین شرایطم…مدتهاس ازش میخام مثله قبل باهام حرف بزنه.

      چه لذتی داره الهامات..وقتی یجیزی میگه و تو میشنوی…قلبت باز میشه…گل از گلت میشکفه..

      مدتیه منتظرشم..

      در پناه خدا شاد و پیروز باشی دوسته من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 2053 روز

      سلام برادر ارجمندم. چقدر براتون خوشحال شدم. یک حس افتخار و تحسین. چقدر امروز به این کامنت شما نیاز داشتم. و اشکهام همین جوری دارن میان پایین. به قول دوستان ،چقدررررر خدات رو دوست دارم. چقدر خدایی با عظمتی داری. و چقدر اون ایمان و باورتون بی نظیر بود، ادامه دادی چون میدی با اینکه به ظاهر چیزی نبود. اما تو دلت قرص و محکم بود. عاشق خداتم. همیشه در پناه همون باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1351 روز

      بنام الله یکتا

      سلام اسماعیل جان

      دمتگرم بابا کلی کیف کردم ول صبح

      کلی اشک شوق ریختم خداازجایی بهت میده که حتاتصورشم نمیدونیم بکنیم فقت کافیه ماوابدیم وبگیم من هیچی نمیدونم .وبگیم

      تومیدونی تومیتونی.

      خدایی که به (.نمرود)این همه لطف کرده پس برای من صدهاوملیونهابرابرمیکنه

      رب تویی

      صاحب اختیار تویی

      صاحب خزانه غیب تویی

      عذت بخش تویی

      اعتباروآبروتویی

      عشق تویی

      سلامتی تویی

      آرامش تویی

      راوف تویی

      رحمت تویی

      اول تویآخرتویی

      درپناه الله یکتا شادوثروتمندوسعادت مند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      اسماعیل خسروی گفته:
      مدت عضویت: 2450 روز

      سلام به همه دوستان عزیزم که لطف کردن و محبت کردن و احساسات خوب و معنوی خودشون رو به این کامنت دادن تشکر میکنم

      از زمانی که این کامنت منتشر شد کامنت خودم و پاسخ دوستان عزیزم رو چندید بار خوندم و تجدید قوایی شد برای خودم و لذت بردم

      به لطف خدا و آموزه های استاد عزیزم

      نتایج بینظیری گرفتم که میشه گفت معجزه در دل معجزه هر بار رخ میدهد برایم

      انشاالله به زودی فیلم از خودم و نتایجم رو برای استاد عزیز ارسال میکنیم و به موقع به اشتراک گذاشته می‌شود

      مجددا تشکر از دوستان عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      امید گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      سلام مرد نازنین

      اسماعیل عزیز مرحبا به تو و مرحبا به این اعتماد بی مثال تو

      تو کامنتها میخوندم که خیلی از نازنینان این سایت توحیدی وقتی کامنتی دلنشین رو میخونن با اشک شوق همراهه ، برام اتفاق نیفتاده بود این چنین تا کنون ، و کامنت شما ، اعتماد شما ، شنیدن شما ، و مثال عالی شما در خصوص شرایط حضرت محمد زمانیکه بهش وحی نشد، با من کاری کرد کارستان

      امروز روز عاشوراست تفاوت اشکهای امروز من با اشکهای چند سال قبلم در همچین روزی فقط و فقط برمیگرده به درک حداقلم در باب توحید و متن شمالطف و هدایت رب بی همتای جهان هستی بود برتایید درستی مسیرم ، سپاسگزارممم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Hadi Komasi گفته:
      مدت عضویت: 1625 روز

      درود بر شما آقای خسروی عزیز. کامنت شما رو با عشق خوندم و اشک میریختم . چون خودم هم چنین تجربه ای رو داشتم و بزرگی و لطف و مهربونی الله یکتا رو عینا دیدم .

      بله ، وقتی که با تمام وجود دستتو بذاری توی دستان گرم و مهربان خدا و بهش اعتماد کنی و بهش توکل کنی از ته دل ، قطعا و قطعا و قطعا کاری میکنه واست که مات و مبهوت بمونی و اونجاست که ایمانت به او هزار برابر میشه . اونجاست که اعتمادت به او که فرمانروای تمام کیهانه ، بیشتر و بیشتر میشه .

      خدایا بی نهایت سپاسگزارم ازت که همیشه حواست به ما هست

      بی نهایت ممنونم ازت که هیچوقت ما رو تنها نمیزاری

      خدایا هر روز و هر لحظه سخت محتاج هدایت و حمایت تو هستیم

      خدایا ما بدون تووو هیچیم

      خدایا بدون هدایت و رهبری تو به مقصد نور و حقیقت نخواهیم رسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        نگین گفته:
        مدت عضویت: 1249 روز

        سلام دوست گرام

        چقدر خوب بود و چقدر بچه ها نیاز دارن به شنیدن چنین داستان‌های واقعی

        کاش شمام تجربه تون و مینوشتید و ایمان ما رو حتی شده یک درجه بیشتر میکردی

        کاش به شکرانه ی اون کمکی که خدا بهتون کرد و برای دوباره و صدباره اتفاق افتادنش اون تجربه زیبا رو با ما هم به اشتراک بگذاری

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          S گفته:
          مدت عضویت: 733 روز

          سلام خانم ملک دقیقا درسته داستان های واقعی عالین منم خوندم لذت بردم انگار در هشت بهشت بودم انگار در دانشجویی دهم 137 بودم واقعا لذت بردم ممنون از شما کامنت های خوب میزارید و انتخاب میکنید داستان های واقعی که برای دوستان اتفاق افتاده واقعا لذت بخشن ادم از نزدیک لمس کنه که این تمرینات جواب دادن

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1734 روز

      سلام دوست عزیز وارزشمندم آقا اسماعیل

      کامنتتون چقددد منو تکون دادن

      تمام وجودم لرزید از عظمت وقدرت خدا

      خدااای من

      اشکام بند نمیاد

      میدونی یاد چیزی افتادم:

      این آیه ک

      اگه خدا بخواد ضرری بهت برسونه هیچ کس نمیتونه جلوشو بگیره

      وباز هم اگه خدا بخواد خیری بهت برسونه کیه ک بتونه جلوشو بگیره

      اگه ما بخواییم کسی و بکشیم بالا کیه ک بتونه کاری بکنه

      واگه بخواییم کسی و بکشیم پایین کیه ک بخواد جلوشو بگیره کی قدرتشو داره

      گفت ما هما جای تو هستیم

      هرچه بخواهیم میکنیم

      همه چیز ما هستیم

      اونجا بود که فهمیدم هیچ چیزی نیستم

      کجا رفت آن همه من من من

      کجا رفتند آن همه غرور ،امر و نهی کردن به کارگر ها همکارهای مهندس،مشتری های پولدار و پزشک،کجا رفت آن اسماعیل که خود را بی نیاز از خدا میدانست

      چقد منو تکون داد

      اسماعیل عزیز چقد بهتون افتخار میکنم واز صمیم قلبم تحسینتون میکنم بابت رسبدنتون ب این مرحله از ایمان توحید ودرک

      الهی صدهزار بارشکرت

      خدایا کمکم کن درک کنم تک تک این آگاهی های ارزشمند سایت و

      چقد نابه

      چقد متفاوته

      چقد توحیدیه

      چقد قشنگ ب قلب ادم میشینه

      وآدم و از خود بی خود میکنه

      از جسم جدا میکنه

      و پرواز میده روحو

      خدایا سپاسگزارم

      سپاسگزارم دوست عزیز ک نوشتین و قلبمون و نورانی و پراز عشق کردین:))

      ان شاالله ک همه مون ثابت قدم باشیم تو این مسیر

      وباعشق وبا ایمان حرکت کنیم وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم

      خدای من ازت سپاسگزارم بابت هدایتم ب این کامنت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2978 روز

      سلام اسماعیل عزیز

      چقدر لذت بردم از دیدگاهت

      احسنت به این حداز تعهد وعملگرایی احسنت هرجا که اشک ریختی وبا خدا صحبت کردی من احساس ناب را تجسم کردم روزهایی که از همه جا نا امیدبودم من بودم وخدای من دستم وگرفت وگفت نترس من هستم سپاسگزار وجود ارزشمندتم مرسی که هستی ونوشتی

      درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1305 روز

      اقا اسماعیل عزیز ،

      سپاس از کامنت زیبای شما ، خیلی لذت بردن همش را گریه کردم انگار داشتم حس می کردم خدا داشته باهاتون حرف میزنه . فایل های توحیدی عالی هستند ولی این یکی چیز دیگه أست.

      خدا بهترین برنامه ریز أست ، من باید خودم قبل از هر چیزی تو حیدم را درست کنم

      شاد و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1442 روز

      سلام درود به بنده توحیدی خدا پسر ایران زمینم سلام

      آقای خسروی عزیز من کامنت شما رو همان روز اول خوندم فک کنم کامنت هم براتون گذاشتم اما این کامنت نوشتنم شاید باورتون نشه صبح که بیدار شدم عارفه درونم گفت بیام برای شما مجدد بنویسم دوباره بعداز چند روز بعداز چندتا فایل گوش کردن برگردم روی این فایل و کامنت شما رو بخونم کامنت بزارم براتون

      حالا چی شد صبح کامنت شما آمد ذهنم و کدوم تکه اش امد توی ذهنم بمونه ، قبلش براتون از دوشب گذشته ام مکالمه تلفنی خودم با استادم و کامنت دیشب آقای عطار روشن سایت که برای توحید عملی 8 که دیشب خوندم بگم براتون،صبح که بلند شدم کامنت آقای اسدالله زرگوشی برای همین فایل برای کامنت شما نوشته بود و دقیقا همان تکه ای هست که صبح به محض بیدار شدن در ذهن گوش من مرور شد.

      مکالمه تلفنی من و استادم ایشون منتقل شده به عسلویه برای کاری اونم به خاطر حقوق بالاش ایشونم قبول کرده…ما هرشنبه جلسه داریم در گوگل میت به قدری من منظم ان تایم پیگیر کارها هستم اگه بخوام یه روز بدون هماهنگی انلاین نشم فرداش استادم زنگ می زنه که کجایی و چی شده؟ خلاصه 7عصر یکشنبه زنگ زدن بهم… چون من از رییس انجمن خواسته بودم یه مدت به خاطر حال روحی من کارهام سبک کنه و چندتا گروه آموزشی همان انجمن رو به خواست درخواست خودم موقتاا خارج شدم.

      استادم بهم زنگ زد که چرا جلسه دیشب نبودم گفتم لینک نیامد کلی باهم حرف زد اولش فک کردم دوستان و رییس انجمن بهشون چیزی گفتن وایشونم می خواد سر دربیار اینقدر پافشاری کرد گفت که شما مجردی مشکل روحی و خانوادگی چیه…. بگذریم که مکالمه ما از ساعت ها گذشت و….

      بعداز کلی حرف زدن آخر مکالمه مون شروع کرد از شروع زندگیش برام گفت که چطور شب عروسیش که تقریبا10 سال هست ازدواج کردند فردا روز عروسی شون بدون هیچ پشتوانه مالی و حتی بدون جهیزیه همسرشون راهی تهران میشن و یک خونه 30 متری اجاره می کنند و زندگی شون شروع می کنند و طوری که الان یه پسر6سال و یه دخترداره و طی این مدت خونه اشو بزرگتر می کنه ماشین می خره و کاری که روز به روز پیشرفت می کنه حقوقش به ماهی 60 و80 میلیون در ماه می رسونه… از بعد مکالمه همش می گفتم استاد من که زیاد اهل این مباحث نیست چی بود دلیل موفقیتش؟ واقعااا درگیرش بودم.که امروز دریافتم اعتماد به خودش توانایی هایی که خدابهش داده و خدا ایمان داره نه به کلام بلکه باتمام وجود باور داشت خدا کمک می کنه…. و به استاد خودم گفتم استاد من به هیچ عنوان منه الوجوه اینکار نمی کردم چون که توی رفاه پولی بزرگ شدم و خیلی روی پول پدر مال پدر حساب کردم….

      و دیشب قبل خواب کامنت آقا رضا عطار روشن برای توحید عملی 8 می خوندم که لینکش می زارم.

      https://elmeservat.com/fa/practical-monotheism-8/comment-page-37/?orderby=comment_rate&order=asc#comment-1180871

      صبح بلد شدم یاد کامنت شما افتادم که نوشته بودید

      یاد اونجایی اوفتادم که به آسمون نگاه کردم گفتم کمکم کن و آدرس این آقا رو بهم داد جایی منو فرستاد که به خودش اعتقاد نداشت. یاد اینکه به استاد خودم گفتم عمراا من قبول می کردم کل این چند روز یه آن توی ذهنم مرور شد پاسخ هایی به خیلی از افکار من داد شد سر همین تکه جمله شما….

      آقای خسروی این پاسخ رو عارفه درونم داره می نویسه.

      شاید مدیر شما به کلام گفت من به خدا هیچ اعتقادی ندارم و باورش ندارم.

      اما در عمل و خیلی جاها اعمال و رفتارش توحیدی بوده همین که به شما کار داد و اون ملاطفت مهربانی رو داشت رفتار و گفتارش با شما طبق گفتار شما ستمگرانه و بدور ازاخلاق نبوده حتی زمانی که جای خواب نداشتید با مهربانی و بخشندگی برای شما جای خواب تون مهیا می کنه حتی حتی روز اول بهتون غذا داد و باعث شد شما اشک شوق ذوق بریزید نه به خاطر اینکه غذا داشتید به خاطر اینکه داشتید با خدا حرف می زدید سر چی سراینکه دست مهربانیش رو سر شما کشید به واسطه این آدم. همان خدایی که امروز صبح منو از خواب بیدار می کنه انرژی تلف نکن پاش برو سایت جواب بده برای کدوم فایل و برای کدوم کامنت….

      می دونید یکی از باورهایی که من یه مدت روش کار می کردم چی بود،

      “خداوند از پاکی و پاکدامنی من در اذهان دفاع می کند”

      خدا همیشه از بنده هاش دفاع می کنه زمانی که دانشجو بودم سر یکی از دروس استادم از دلیل عمر طولانی فرعون گفت ، گفت دلیلش این بود که ایشون با زیر دست هاش زمین می نشست غذا می خورد و خداهم به خاطر این رفتار و عملش بهش عمر طولانی می ده من نمی دونم این صحت داره یا نه اما خواستم بگم بهتون من عارفه محمودی که در یه خانواده ای سفت سخت از لحاظ دین اعتقادات و… بزرگ شدم شاید به ظاهر و به گفتار بگم به خدا اعتقاد دارم اما رفتار و عملم چیز دیگه می گه چرااا چون روی خدا و توانایی خودم حساب نکردم برای زندگی خودم روی پدرم دارایی وسرمایه ای که داره ….

      من عارفه وقتی استادم از چگونگی شروع زندگیش گفت همان پشت گوشی گفتم همسرتون چه اعتماد به شما وخدا و توکلی داشته من بودم عمراا قبول می کردم ….

      امروز صبح به محضی که چشام باز شد همش یاد کامنت شما بودم که ” یاد اونجایی افتادم که به آسمون نگاه کردم گفتم کمکم کن و آدرس این آقا رو بهم داد جایی منو فرستاد که به خودش اعتقاد نداشت. مثل هدایت گهواره حضرت موسی به قصر فرعونی که به خدایی اعتقاد نداشت اما در همان قصر جدااز امنیت جانی آرامش روحی داشته عشق مادری چون آسیه انتظارش رو می کشید سفره ای چون سفره فرعون پهن بود که رابطه اش با همسرش و شاید با زیر دستانش درست بود من که نمی دونم چی بود و چه خبر بود توی قصر اما خدا مُهرهاش خوب بلد بچینه.

      و کامنت آقا رضای عطار روشن که شب قبل خوندم و چطور متوجه شرک های ریز و مورچه سیاهی که در زندگی من عارفه بالا پایین می ره افتادم.

      برادر ایران زمین من از کلام من ناراحت نشو یه حس درونی عارفه درونم گفت بنویس و من نوشتم.

      از شما خیلی خیلی سپاسگزارم بابت کامنت و نحو نوشتن کامنت تون اگه شما این کامنت رو به این شکل و محتوا وقلم تون ننوشته بودید و من به دریافت این آگاهی و به سوال پرسیدن و درخواست پاسخ و شنیدن پاسخ سوالاتم و پی نمی بردم و به شرک درونم پی نمی بردم ….

      از شما که چنین کامنت زیبا و توحید برامون نوشتید سپاسگزارم و خدارو بابت سایت و شما وخانواده الهی هم سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اسماعیل خسروی گفته:
        مدت عضویت: 2450 روز

        سلام به عارفه عزیزم ممنون از محبت و عشق و لطف شما که برام پیام گذاشتید برایم خیلی با ارزش هست

        از اون روزی که کامنت این فایل منتشر شد و بیش از 70 بازخورد توحیدی و لطف و توجه به نکات توحیدی این کامنت شد به شدت خوشحال هستم

        امیدوارم باورت بشه

        از اون موقع که کامنتها انتشار شدن تا همین الآن کل کامنتهای دوستان حتی خودم رو بیش از 12 بار از ابتدا تا انتها مرور کردم و ادامه دارد

        بله فرمایش شما کاملا متین و درست هست موافق هستم

        همه ما بخشی از کل یا همان قطره ای از همان دریا هستیم

        همانطور که خداوند میفرماید من از روح خودم در انسان دمیدم،ما بدون روح خداوند هیچی نیستیم

        همین آقایی که خودش میگفت من به خدا اعتقاد ندارم بارها بین صحبتهاش میگفت الله الله

        به ترکی کنایه از حالت تعجب و یا حالت شگفت زده شدن بود

        بیشتر کل کامنتم مربوط به داستان موسی و نمرود بود که استاد بیان کردن

        و توی دوره کشف قوانین زندگی در یکی از جلسات استاد به این موضوع اشاره کردن که ما هرکدام خداوندی بر روی زمین هستیم و فکر میکنم هر دو ما متفق القول هستیم این موضوع با جلسه حضوری و دور همی بهتر مطرح میشه و میشه نتیجه گیری کرد

        تشکر بابت توجه بابت پیام زیباتون تشکر بابت ارسال لینک تشکر انشاالله شاد و موفق باشید به امید دیدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        اسماعیل خسروی گفته:
        مدت عضویت: 2450 روز

        سلام به عارفه عزیزم تشکر ممنون از محبت و عشق و لطف شما که برام پیام گذاشتید برایم خیلی با ارزش هست

        از اون روزی که کامنت این فایل منتشر شد و بیش از 70 بازخورد توحیدی و لطف و توجه به نکات توحیدی این کامنت شد به شدت خوشحال هستم

        امیدوارم باورت بشه

        از اون موقع که کامنتها انتشار شدن تا همین الآن کل کامنتهای دوستان حتی خودم رو بیش از 12 بار از ابتدا تا انتها مرور کردم و ادامه دارد

        بله فرمایش شما کاملا متین و درست هست موافق هستم

        همه ما بخشی از کل یا همان قطره ای از همان دریا هستیم

        همانطور که خداوند میفرماید من از روح خودم در انسان دمیدم،ما بدون روح خداوند هیچی نیستیم

        همین آقایی که خودش میگفت من به خدا اعتقاد ندارم بارها بین صحبتهاش میگفت الله الله

        به ترکی کنایه از حالت تعجب و یا حالت شگفت زده شدن بود

        بیشتر کل کامنتم مربوط به داستان موسی و نمرود بود که استاد بیان کردن

        و توی دوره کشف قوانین زندگی در یکی از جلسات استاد به این موضوع اشاره کردن که ما هرکدام خداوندی بر روی زمین هستیم و فکر میکنم هر دو ما متفق القول هستیم این موضوع با جلسه حضوری و دور همی بهتر مطرح میشه و میشه نتیجه گیری کرد

        تشکر بابت توجه بابت پیام زیباتون تشکر بابت ارسال لینکعارفه جان

        کانت آقا رضا رو خوندم ممنوم که برام لینک رو فرستادی و پیامهای زیادی رو دریافت کردم عالی بود کارت

        از اینکه این کانت باعث شد فایل استاد رو بهتر درک کنم تشکر انشاالله شاد و موفق باشید به امید دیدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بهروز علایی گفته:
      مدت عضویت: 1731 روز

      درود خدا بر دوست عزیزم

      اسماعیل جان

      واقعا برای شما تبریک میگم این دریافت الهامات خداوند و ارتباط با خدایتون را، چقدر در اوج بودین و هستین که این الهامات قلبی را برقرار کردین

      و این زندگینامه ات که مملو از آموزه‌ها ی دینی هست، در اختیار ما گذاشتی که بی نهایت برایم آموزنده بود،

      مخصوصا آنجایی که به صاحب رستوران پیشنهاد اضافه کردن حقوق کارگران را کردید

      و پاسخی که دریافت کردید

      که به خدا اعتقاد نداره!!!

      واقعا اینجا سخت ترین موقع هست که واکنش نشون ندادین

      و من هنوزم دارم به این موضوع فکر میکنم که در قلب شما با خدایت چی گذشت؟؟

      که سکوت کردید؟؟

      از خداوند میخوام، نعمتهایش را برای شما فرود آورد و آنقدر بدهد که، راضی باشی،

      سپاس از شما دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2070 روز

      سلام بر اسماعیل ابراهیم منش

      عاشق این صفای وجودت و اون اخلاص و ایمانان ای خسرویِ خوبان

      این همه خلوص و ایمان از دلی میاد که خدا درش نشسته

      خب وقتی با خدا رفیق شدی دیگه چه غم داری؟ چی کم داری؟

      تو منشأ تمام نعمت های عالم و خالق هستی رو داری

      مگر خدا جز خیر برای بنده رامش چیزی خواسته؟

      مگر بین خدا و بنده غیر از عشق ، چیزی جاریست؟

      این زندگی نوش جانت

      گوارای وجود توحیدیت

      منتظر خبرهای خوب بعدیتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      به نام خداوند مهربان

      اسماعیل جان سلام.

      خدا رو شکر که در جمع دوستانی هستیم که در مسیر هدایت و دریافت نعمت های خداوند هستن.

      چقدر زیبا بود، دل نوشته شما ، در وسط دلنوشته ات ، زمانی که خداوند با تو صحبت می‌کرد، چشم من هم پر از اشک لذت شد، لذت داشتن خداوند مهربان، برایت بهترینها رو در دو دنیا آرزو میکنم، یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فرحناز کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1083 روز

      درود فراوان بر شما دوست عزیز

      چقدر کامنت شما زیبا وپراز نکته های عالی

      رها کردن ،بریدن از همه ،دور شدن جسارت شما را تحسین میکنم

      اینجاست که خدا کیف می‌کنه از خلق انسان چون می‌دونی از وجود خودش چه نازنین خلق کرده

      ستایش میکنم شما عزیز مهربان موفق را

      احسنت بر توانایی هاتون

      امیدوارم که هرروز شادتر وموفق تر باشید

      در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نسرین نجفی گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      سلام خدای من خدای هدایتگر که منو همواره هدایتگری به بهترینها

      خدا جونم من امروز که روز تعطیلم حساب میشه و الان باید خواب باشم قاعدتا چون دیشب خیلی دیر خوابیدم و الان درسفر ولی چنان منو شیفته و عاشق خودت و این سایت الهی کردی و همواره هدایتم میکنی و هدایت شدم به بنده های خوبت چون اسماعیل توحیدی عزیزو داستان زیبا و توحیدی خدایا شکرت برای لحظه به لحظه‌ هدایتم

      سلام اسماعیل عزیز بنده با ایمان خدا چقدر لذت بردم از داستان هدایتم و کمک خداوند و معجزات زندگیت و چقدر اشک ریختم با خواندن کامنتت و ایمانم به خداوند قوی تر شد دوست شجاع و با ایمان

      طبق آیات بی شماری که در قرآن داریم شما ایمان و شجاعتت حکم عمل صالح برای خداونده و حرکت کردنت و مهاجرت ایمان به خداونده که ایده را بهت داد و تو حرکت کردی با ایمان و نتایج برات رخ داد

      . «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ‌ … الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‌ لَهُمْ‌ …؛[12][13]همان کسانى که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است… کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، براى آنها پاکیزه‌ترین زندگى است…

      . «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌ …. لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ؛[10][11]و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند… نه ترسى بر شماست و نه اندوهگین مى‌شوید.

      و تو نه ترسی داشتی و نه غمی بلکه با امید ادامه دادی و چقدر عزتمندنه خدا عزیزت کرد و به نتایج ایمان معجزات وارد زندگیت شد

      تحسینت میکنم اسمائیل درود خدا بر تو باد

      و شما روالگو قرارمیدم و با ایمان از خدا میخوام برات بهترینها رقم بخوره و منم مثل شما ایمانم و در عمل نشان دهم و هدایت خداوند و دریافت کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 756 روز

      در حد یه قبض روح بردی ما رو

      کاش میگفتی الان ترکیه هستی یا ایران ؟

      دردل هایی که با خدا کردی و صحبت ها و نجواهایی که شنیدی با خدا همه ما هم تجربه کردیم اما ضعیف تر

      تو چنان خالصانه و بچه گانه رفتار کردی که من اولش فکر کردم به بیماری روانی مبتلا شدی

      اما فهمیدم باید دیوانه شد دیوانه شد

      که او خود ماییم را پیدا کنیم

      زیبا بود زیبا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1798 روز

      سلام مرد خدا

      اسماعیل جان دمت گرم

      هر وقت بچه ها تو کامنتهاشون مینوشتن که میخوندم و اشک می ریختم می‌گفتم پس چرا من هیچوقت گریه ام نمیگیره چرا من بغض نمیکنم و برام تعجب برانگیز بود ولی امروز کامنتت رو خوندم تمام موهای بدنم سیخ شد بغضم گرفت هر چند اشک نریختم ولی بغضم گرفت به خاطر اینکه چقدر خدا نزدیکه و من چشمم به غیر اونه

      چقدر خدا به من نزدیکه و من کاسه چه کنم چه کنم دستم گرفتم

      چقدر خدا به من نزدیکه و من دارم دنبال راه حل میگردم

      اونجایی که گفتی خداوند منو هدایت کرد سمت یکی که خدا رو باور نداشت به خودم گفتم ببین خدا حتی کسایی که باورش ندارن رو هم مورد لطف و رحمت خودش قرار میده تو کجای کاری گفتم خدایا شرمندم که اینقدر دارم جلز و ولز میکنم و نگرانم ،شرمندم که اینقدر شرک او وجودم هست

      خدایا خودت هدایتم کن که هدایت هات رو بفهمم

      عاشقتم اسماعیل جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محسن فصاحت گفته:
      مدت عضویت: 861 روز

      سلام

      خیلی اونجایی که گفتین من را فرستاد جایی که خودش به خدا اعتقادی نداشت من را تحت تاثیر قرار داد واقعا معادلات خداوند با هیچ عقل منطقی جور در نمیاد

      ما درون را بنگریم و حال را

      نه برون را بنگریم و قال را

      موفق باشی انشاالله

      ما همه وامدار خداوند هستیم

      و برتری ما به تقوا و کنترل احساسات و ذهن هست

      و چه زیباست مسیری که الله و رب جلیل هدایتگر راه ما باشد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      چنگیز قهرمانلو گفته:
      مدت عضویت: 1419 روز

      به نام خدای یکتا

      سلام بر استاد جان

      اسماعیل عزیز امروز که این کامنتت رو خوندم در ایران دهم محرم یعنی عاشوراست … توی خونه تنها نشستم و کمی دیر از خواب بیدار شدم این فایل استاد رو دیروز نصفه نگاه کردم بعد از دیدن کاملش اولین کامنت کامنت شما بود که خوندم نمیدونی چقدر اشک ریختم و چقدر با تو در اون لحظات شک و تردید و لحظات تنهائیت که فقط خدا رو داشتی همزادپنداری کردم…

      و خداوند به شجاعان پاسخ می‌دهد.‌.‌این عین جمله استاد در قدم اول دوره بی نظیر دوازده قدم هستش… و واقعا خداوند اونهایی رو که سر جلویش خم می‌کنند سربلند میکنه اسماعیل عزیز تو معنای توحید عملی رو درک کردی و به همان اندازه که درک میکنیم درها باز میشه ….‌‌ من فقط متوجه نشدم شما برگشتی و توی ایران داری فعالیت میکنی یه هنوز همون ترکیه هستی

      در هر صورت هرجا که هستی پیروز و موفق باشی

      ممنون از بهترین استاد دنیا برای این همه آگاهی…..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نگین گواری گفته:
      مدت عضویت: 2129 روز

      سلام به شما آقا اسماعیل عزیز.

      _ اگر فکر میکنی کسی میتونه کمکت کنه بازهم تلاشت را بکن.

      _ هرچه گفت چشم گفتم و عمل کردم و معجزه در لحظه دیدم.

      _ گفت اگر میتوانی هضمش کن،اگر میتوانی بیرون بیار لقمه را. گفت اگر میتوانی ادرار کن یا او را برگردان. (یعنی کوچکترین کارها رو هم بدون اجازه‌ی خدا نمیتونم انجام بدم)

      _ اونجا بود که فهمیدم هیچ چیزی نیستم. (در مقابل خداوند هییچ چیزی نیستم، خدایا خودت رو به من هم نشون بده منم عشقت رو میخوام، منم میخوام قلبم رو باز کنم برای ورودت)

      _ لپ تاپ رو فروختم با 3 میلیون تومان 4 سال پیش رفتم ترکیه برای اولین بار (ترس ترس ترس! از چی میترسی نگین؟! بقیه رو ببین!!!)

      _ او می‌گفت و من میخندیدم، او می‌گفت و من گریه میکردم، او میگفت و من شوق میکردم، او میگفت و من قدرت میگرفتم، او میگفت و من افتاده میشدم، او میگفت و من آرام شدم. (اشک رییختم با این جمله هااا اششک)

      _ پیامبر گفت سخت ترین روزهای زندگیم زمانی بود که خدا بهش وحی نکرد.

      _ یادته برای کاگر های افعانی توی زمستون لباس میخریدی؟ یادته برای عید براشون شیرینی میخریدی؟ یادته میبردیشون دکتر؟ الآن نوبت ما هست به تو بدیم (این جمله ها قشنننگ برای من بود چند روزه دارم به خودم میگم نگین اینقدر دودوتا چارتا نکن اینقدر وقتی میخوای برای کسی کاری انجام بدی حساب کتاب نکن و نگو اونکه چیزی برای من نخریده کاری برای نکرده؟! من چرا انجام بدم من چرا چیز گرون بخرم براش؟، جدیدا از کتاب رویاهای استاد یاد گرفتم میگم نگین اینقدر تو ذهنت بحث نکن ببین روحت چی میگه؟! و قشنگ صداش رو میشنوم که میگه بیخیال بابا بخر براش)

      _ اهواز دانشگاه چمران (من دانشجوی این دانشگاه بودم وااای که من عاااشقشم خییلی دوران خوبی برام اسمش رو که تو کامنت شما خوندم کییف کردم)

      _ اونجا بود که فهمیدم وقتی خداوند کسی رو عزیز میکنه یعنی چی.

      _ جایی منو فرستاد که به خودش اعتقاد نداشت ( خدای من عاااشقتم کپی هم که میکنم باز اشکم درمیاد از این جمله ها)

      آقا اسماعیل وااقعا ازت ممنونم که این کامنت رو نوشتی. سپاس.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
      مدت عضویت: 2210 روز

      پدر بیامرز چکار کردی ؟ کلی اشک ریختم جوری بود وسطای کامنت صفحه رو نمی‌دیدم

      خدایا چقدر بزرگی چقدر کریمی چقدر دستت بازه !

      فقط میتونم بگم الهی شکرت با این دوستای خوب و ارزشمند

      الهی شکرت که ریموت قلب‌ها دستته و دلها رو نرم می‌کنی برای کسی که بندگی می‌کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عباس گفته:
      مدت عضویت: 1727 روز

      بنام خدای مهربان و هدایتگرم

      سلام به استادان عزیزم عباسمنش و شایسته که هر دو شایسته بهشتن و همخانواده های خوبم که به داشتنشون بر خود میبالم و خداوند رو بخاطرشون شاکرم و سلامی ویژه به اسماعیل عزیزم که چقدر زیبا نوشتی،کیف کردم و در حضور جمع خانواده نزدیک بود بزنم زیر گریه،چقدر صادقانه خودافشایی کردی و بمن نه یک درس که چند درس بزرگ دادی ،مدتها بود در طلب مهاجرت بودم و ترس و نگرانی و شرک و کفر اجازه حرکت نمیداد چند قدم به جلو و چندین قدم به عقب بر میداشتم،از ناشناخته ها میترسیدم و برای ورود به تاریکی خود چراغی نمی یافتم،تاریکی نبود توهّم تاریکی !چقدر لذت بردم از حرکتی که کردی از ایمانی که نشان دادی از صداقتی که در گفتار و رفتارت بود

      یکی دوماه پیش دبی مال با یکی از مدیرهای داخلی یک بیزینس آشنا شدم ،اهل پاکستان بود،رفته بودیم بستنی بخوریم ،خیلی مؤدبانه بما نزدیک شد و منو رو خودش گذاشت رو میز،ما چند نفر درحال انتخاب مردد بودیم چی سفارش بدیم ،انگار حواسش بود اومد جلو و آنچنان علایقمون رو از درونمون بیرون کشید که تعجب کردم همه چیزهایی رو انتخاب کردن که صد درصد باب طبعشون بوده،کار نداریم شمارشو گرفتم و چند کلامی با هم صحبت کردیم… امروز یهو یادش افتادم و بهش پیام دادم که میخوام برم دبی اگه بشه توی برنامه هام یه دیداری باهاش داشته باشم و یجورایی از سر نگرانیهایی که قبل مهاجرت دارم ازش سوالاتی کردم ،یه جمله خیلی زیبا بهم گفت که به دلم نشست و آرومم کرد:گفت

      My brother don’t worry,this is a part of life!

      از اینکه این جمله رو از یک خارجی که بعدا متوجه شدم در یکی از بهترین مناطق دبی سکونت داره شنیدم خیلی خوشحال شدم ،به فکر فرو رفتم و الان با خوندن شرح حال شما و حرکت شجاعانه ای که کردی انگیزه ها و ایمانم تقویت شد،ممنونم ازت و برات بهترینها رو از خداوند مهربان مسئلت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید حسن گفته:
      مدت عضویت: 1071 روز

      سلام اسماعیل عزیز بابت کامنت زیبا دگرگون شدم احساس کردم که من یک جاهایی مسیرم را دارم استباه میرم درست حق را نوشتی خدا در جایی هست که ما فکرش را نمیکنیم جاهایی ما شرک میورزیم ولی خودمان هواسمان نیست سپاس از خدای منان بابت این کامنت زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1442 روز

      سلام درود به آقای خسروی

      سپاسگزار از کامنتی که برامو به این زیبایی نوشتید.

      تبریک‌میگم که در این مسیر توحید به نجواهاا گوش نکردید و صدای توحید رو تشخیص دادید از نجوااا تحسین تون می کنم که به این خوبی با ندای درون تون به این زیبایی ارتباط گرفتید و صدایش رو شنیدید و عمل کردید وعمل کردید.

      تبریک بابت ازدواج موفقی که داشتید با آرزوی یه زندگی سرشار از شادی خوشبختی حال خوب و آرامش رو براتون دارم در پناه یزدان یکتا االله مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهدی کاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1251 روز

      سلام اسماعیل جان

      چقدر زیبا نوشتید و مشخص بود تمام کلماتی که تو کامنتت بود جنسش تجربه توحید بود، ممنونم ازت بابت این کامنت زیبات خواستم کمالگرایی کنم و ننویسم چون واقعا خسته ام از لحاظ جسمی ولی همین تشکر هم باید نوشت، باید بدونی چقد تجربه ات منو به فکر فرو برد در مورد خودم، دمتگرم مرد خدا همیشه تو زندگیت همینقدر پرحضور و قدرتمند باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1235 روز

      سلام آقای خسروی

      چقدر لذت بردم و تحسین کردم جسارت و شجاعت تون رو

      خوشا بحالتون

      خوشا به سعادتتون

      گوارای وجودتون این رابطه ی زیبای معنوی

      که با ایمان و کنترل ذهن بهش رسیدین

      امروز داشتم یه فایل می دیدم که مریم عزیز اونجا گفتن که بز رگترین توانایی ما در کنترل ذهنه

      و شما چقدر خوب تونستین ذهن نجواگر رو ساکت کنید و رها کنید همه چیزو

      همه ی تعلقات مادی رو

      دوست مادر پدر شهر و دیار ..

      آفرین بشما

      براستی که

      همه چیز اوست

      همه کاره اونه

      همه ی عالم در اختیار اوست

      صاحب تمام هستی اونه

      و اونه که برات همه چیز میشه

      اونی که غنی و بی نیاز از ما و ما به او محتاج و نیازمند

      اونه که هزاران رحمت و برکت و عشق میشه برات

      و چه عاشقانه و زیبا بنده نوازی میکنه

      در فصل پنجم از کتاب رویاهایی که رویا نیستن استاد عزیز در مورد ایمان میگه

      ایمان به اینکه کل عالم در سیطره ی قدرت رب العالمین ه

      و جایی در این کتاب میگه بمن گفته ش د از چادر برو بیرون و من امتناع میکردم

      دوباره این صدا اومد که اگر ایمان داری برو بیرون و من گفتم ایمان دارم ولی اون حیوون وحشی چی؟

      اون که ایمان نداره

      که صدا اومد

      ( حتی غریزه ی آن حیوون وحشی نیز در اختیار ما هست )

      امروز با خوندن کامنت شما یاد این جمله ی بالا افتادم و از خدا خواستم ایمانی بهم بده که بتونم بهش اعتماد کنم

      ایمانی که از عهده ی کنترل ذهنم بر بیام

      ایمانی همراه با آرامش

      ایمانی همراه با توکل بخودش

      و شما چه زیبا به ندای قلبت عمل کردی

      رفتی تا برسی به خودش

      و با این هجرت یقین و ایمانت چندین برابر شد

      جایی که خدای عزیزم شما رو هدایت میکنه به بنده ای از بندگانش که حتی بهش اعتقاد نداره

      ولی مهری از شما در قلب اون آدم می زاره که به شما کمک کنه

      تا بشما و بمن بازم یاد آور بشه که همه چیز در اختیار و قدرتت اونه

      همه چیز در سیطره ی اونه

      بمن اعتماد کن

      هر آنچه که داری از ماست

      از لحظه لحظه نفس هات

      تا هزاران هزار موهبت و نعمت و ثروتی که در اختیارته

      خدای عزیزم اول و آخر تویی

      رحمان و رحیم تویی

      ولی و نصیر تویی

      هادی و حامی تویی

      الهی بمن و به تمام عزیزانم و به تمام دوستانم در این جمع توحیدی توانایی و بصیرتی عطا کن تا در تمامی لحظات زندگیمون حضور زیبا و پر از عشقت رو ببینیم

      به زیبایی درک کنیم

      هدایتهای نابت رو پذیرا باشیم

      و آنگونه که شایسته ی توست سپاسگزارت باشیم

      آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      منصور سروری گفته:
      مدت عضویت: 1374 روز

      سلام خسروی عزیز خیلی لذت بردم از این کامنت زیبا تان خیلی خوشهال هستم که در مسیر توحیدی قرار دارین همینکه به خداوند ج ایمان داشته باشیم کافیست فقت باور کنیم که چنین قدر است که ما را در هر لحظه هدایت میکند چون من هم تجربه هدی زیاد دارم از این که فقت روی خدا حساب کردم و از جای برایم کمک شد که من گمان نمیکردم خدایا شکرت که من را در جمع این دوستان صمیمی قرار دادی خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مهدی میرزایی گفته:
      مدت عضویت: 1108 روز

      سلام جناب خسروی

      چقد زیبایی توی متن کامنت شما بود از ایمان به خدا و هدایتش و از اعتماد شما و لذت بردن از ارتباط با او به راه درست هدایتش شدن.

      موقع خوندن کامنت شما داشتم به این که چطور آدم میتونه با سه میلیون بره ترکیه و نگاهی به پشت سرش نندازه فکر میکردم

      ایمان قوی می‌خواهد که شما داشتی و رفتی و نتیجه گرفتی،دمت گرم

      وقتی داشتم فکر میکردم به همین موضوع که اگر برای من قرار باشه اتفاق بیوفتد چقد اعتماد میکنم کلی ذهنم مشغول شد از این که هنوز کار دارم خیلی هم کار دارم که به این حد برسم

      امیدوارم من هم بتونم مثل شما وخیلی از دوستان دیگر که توی سایت می‌نویسن از هدایتشون و اعتمادی که به خدا کردن به اون حد از ایمان برسم.

      امروز درخواستم فقط از خدا همین بود که من فقط از اون بخواهم و نگاهم به اون باشه

      زندگیتون پر از لحظه های زیبا با خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1235 روز

      سلام آقای خسروی

      چقدر لذت بردم و تحسین کردم جسارت و شجاعت تون رو

      خوشا بحالتون

      خوشا به سعادتتون

      گوارای وجودتون این رابطه ی زیبای معنوی

      که با ایمان و کنترل ذهن بهش رسیدین

      امروز داشتم یه فایل می دیدم که مریم عزیز اونجا گفتن که بز رگترین توانایی ما در کنترل ذهنه

      و شما چقدر خوب تونستین ذهن نجواگر رو ساکت کنید و رها کنید همه چیزو

      همه ی تعلقات مادی رو

      دوست مادر پدر شهر و دیار ..

      آفرین بشما

      براستی که

      همه چیز اوست

      همه کاره اونه

      همه ی عالم در اختیار اوست

      صاحب تمام هستی اونه

      و اونه که برات همه چیز میشه

      اونی که غنی و بی نیاز از ما و ما به او محتاج و نیازمند

      اونه که هزاران رحمت و برکت و عشق میشه برات

      و چه عاشقانه و زیبا بنده نوازی میکنه

      در فصل پنجم از کتاب رویاهایی که رویا نیستن استاد عزیز در مورد ایمان میگه

      ایمان به اینکه کل عالم در سیطره ی قدرت رب العالمین ه

      و جایی در این کتاب میگه بمن گفته ش د از چادر برو بیرون و من امتناع میکردم

      دوباره این صدا اومد که اگر ایمان داری برو بیرون و من گفتم ایمان دارم ولی اون حیوون وحشی چی؟

      اون که ایمان نداره

      که صدا اومد

      ( حتی غریزه ی آن حیوون وحشی نیز در اختیار ما هست )

      امروز با خوندن کامنت شما یاد این جمله ی بالا افتادم و از خدا خواستم ایمانی بهم بده که بتونم بهش اعتماد کنم

      ایمانی که از عهده ی کنترل ذهنم بر بیام

      ایمانی همراه با آرامش

      ایمانی همراه با توکل بخودش

      و شما چه زیبا به ندای قلبت عمل کردی

      رفتی تا برسی به خودش

      و با این هجرت یقین و ایمانت چندین برابر شد

      جایی که خدای عزیزم شما رو هدایت میکنه به بنده ای از بندگانش که حتی بهش اعتقاد نداره

      ولی مهری از شما در قلب اون آدم می زاره که به شما کمک کنه

      تا بشما و بمن بازم یاد آور بشه که همه چیز در اختیار و قدرتت اونه

      همه چیز در سیطره ی اونه

      بمن اعتماد کن

      هر آنچه که داری از ماست

      از لحظه لحظه نفس هات

      تا هزاران هزار موهبت و نعمت و ثروتی که در اختیارته

      خدای عزیزم اول و آخر تویی

      رحمان و رحیم تویی

      ولی و نصیر تویی

      هادی و حامی تویی

      الهی بمن و به تمام عزیزانم و به تمام دوستانم در این جمع توحیدی توانایی و بصیرتی عطا کن تا در تمامی لحظات زندگیمون حضور زیبا و پر از عشقت رو ببینیم

      به زیبایی درک کنیم

      و آنگونه که شایسته ی توست سپاسگزارت باشیم

      آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2163 روز

      به نام خودش که خیلی بزرگه

      سلام علیکم

      چقدر روراستی و صداقت توی نوشته هاتون بود

      خیلی عالی بود

      همیشه خدایی باشی

      چقدر داستان زندگی خوبی داشتید

      خیلی ذوق کردم وقتی به مدیر گفتید حقوق بقیه پرسنل را زیاد کنه و گفتید خدا از جایی دیگه بهتون میده وایشون گفته اصلا من به خدا اعتقاد ندارم این خیلی برام جالب بود

      و چقدر شما را تحسین میکنم که الان در جایگاه خوبی هستید خدا را بی نهایت سپاسگزارم

      همیشه براتون بهترینها را از خداوند خواستارم

      چقدر با کامنتی که نوشتید دیگران و بقیه دوستان را دست به قلم کردید واقعا و همه از خدایی شدن و با خدا بودن گفتن

      وقتی به ندای درونت گوش کنی ، وقتی پیش خداوند عزیز باشی ببین چقدر همه دوستت دارند و همه را به ذوق میاری ……

      خدایا شکرت برای وجودت

      خدایا شکرت برای وجود تک تک عزیزان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      S گفته:
      مدت عضویت: 733 روز

      سلام اسماعیل جان

      کامنت شما خوندم خیلی لذت بردم یعنی درواقع بنظرم هیچ کسی نیست که تو زندگیش به حدی نرسیده باشه که بی پناه شده باشه،نا امید شده باشه به قولی به خط پایان زندگیش نرسیده باشه

      در حالی که خط پایان زندگی رو ما با تنگ کردن دایره زندگی به خودمون ایجاد کردیم با ندیده گرفتن قدرت حق الهی با فراموش کردن توحید

      خیلی خوشحالم که پایان داستان واقعیت اینقدر قشنگ تموم شد باز رسیدی از جایی که همینه: حکایت اون کوچه پس کوچه هایی که میریم میریم میریم با کلی سردرگمی ها دنبال یه پلاکیم ولی این خستگی ها برامون شوق اون پلاک رو داره که اگر پیداش کنیم بگیم: آخیش راحت شدم از اینجا به بعد دیگه نفس اوفیش باید بکشم اونم دری و پلاکی جز در الهی نیست

      از داستانت خوشم امد چون منم یه روزایی بی پناهی رو چشیدم حس کردم دستم از همه جا کوتاه و بریده ولی دیدم از جایی که فکر نمی‌کردم نه تنها اگر به امید این بودم یکی دستی که دراز کردمو بگیره بلکه دو تا دستم رو که گرفته پشت زانوهامم گرفته گفته از تو حرکت از من برکت

      محال هست ما قدمی بر نداریم نتیجه ای برایش نباشه

      اینکه شما میگی با خدا حرف میزدی قشنگ منو برد یاد اون چوپانی که زمان حضرت موسی بود روزی با حضزت موسی برخورد داشت گفت تویی که پیامبری خدا بهم نشون گفت برای چی

      گفت بغلش بگیرم عین گوسفندانم بغلش کنم موهاش ندازش… حضرت موسی کلی دعواش کرد و برگشت که به موسی خدا گفت اگر برنگردی از نبوت برت میدارم یعنی هر کسی میتونه با خدای خودش همون مدلی صحبت کنه این ما هستم برای خودمون میان خودنون و خدا پرده خجالت یا پرده غریبی گذاشتیم والا خدا بارها بهمون گفته مرا بخون هر مدل که دوست داری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا حسینی قورتانی گفته:
      مدت عضویت: 888 روز

      سلام به آقا اسماعیل عزیز

      چقدر زیبا نوشتید ،چه احساس نابی به من دست داد ، واقعا هجرت شما پاداش های زیادی را برای شما رقم زد

      وقتی کامنت شما را میخوندم فقط لذت بردم از این رابطه ای که با خدا دارید و نگاه توحیدی شما

      امیدوارم زندگی تان سرشار از عشق باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      احمد فردوسی گفته:
      مدت عضویت: 1483 روز

      سلام اسماعیل عزبز

      واقعادلم نیومدبرات کامنت نزارم

      برای هرجملت اشک ریختم وکامنتتوخوندم

      تبریک میگم بهت که این قدرتوحیدی شدی این قدربه الهامات گوش کردی وعمل کردی

      وقتی تسلیم خداوندباشی خداوندتوروپیش همه عزبزمیکنه ودل هاروبرای مانرم میکنه

      ازدیشب دوباراین فایل روگوش دادم

      حالم دگرگون شده

      خیلی لذت بردم که گفتی خونه وماشین خریدی وازدواج موفق داشتی

      نتیجه ایمان به رب همینه

      توکل عمل کردن به الهامات

      شادوپیرورباشی

      احمدفردوسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پوریاکاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      بنام نامی یزدان

      سلام آقا اسماعیل بزرگوار

      برای بار دوم اومدم کامنتت رو خوندم هربار اشک ریختم ازین سادگی کلامت ،من خدا رو با هرجملت پشت سرت دیدم،من این انرژی که کارهارو برات درست کرد بهت کار داد عشق داد زمین و ماشین و همکارهای بامحبت داد رو پشت سرت دیدم

      وقتی خدا بر کلامت جاری باشه مات و مبهوت کلمه به کلمه این پیام الهی میشه آدمیزاد

      دروغ چرا بهت حسودیم شد،دلم ازین جنس همراهی خواست خدا خیرت بده که باعث شدی من هم ذره ای درک کنم که خدا درهمه جا هست چه در نای و مری چه در ترکیه و آکسارای

      لذت بردم از کلامت قدر این لحظات رو بدون واقعا این عشق هیچ قیمتی نداره

      دوس داشتنی هستی آقا اسماعیل عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2505 روز

      سلام آقا اسماعیل

      چقدر هدایت قشنگ بود

      چقدر خوب الهامات رو درک کردی

      به این ایمان قشنگ تبریک میگم

      الحق که باید با خدا بود و بهترین ها رو داشت

      خیلی خوشحال شدم وقتی بهت جای خواب دادن

      خیلی خوشحال شدم وقتی دوستت داشتند

      خیلی خوشحال شدم بابت دستان خدا برات

      بهت تبریک میگم و بهترینها رو آرزو میکنم

      و میدونم اون خدایی که تو شناختی بهترینها وارد زندگی تو میکنه خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام و نگین گفته:
      مدت عضویت: 1047 روز

      خدای هزاران مرتبه شکر بخاطر این هدایتت

      خدای من تو همه چیز منی

      تنها تو را میپرستم و تنها به تو پناه میارم

      خدای من دوست توحیدی من آقا اسماعیل تسلیم تو شود و تو بهترین راه را نشونش دادی

      مسیرهای آسان و براش آسان تر کردی

      تو قادری ،قدرت دست توست کافیست من دستت و باز بزارم و ازت بخوام

      اینم نشانی دوستم ازت خواست و تو بهش دادی

      شکرت شکرت شکرت

      هر چقدر هم ازت سپاس گزاری کنم کم کردم

      بخاطر این باران رحمتت که صبح تا حالا می‌باره و صدای لذت بخشش بهم میگه تو در مسیر رحمت و برکت خدا قرار گرفتی بهترین حس و حال و بهم میده خدایا شکرت شکرت شکرت

      به اندازه ی تک تک دانه های بارانی که می‌باره شکر گزاری میکنم

      بخاطر این نشانه‌ای که از کامنت دوستم بهم دادی شکرت

      دوست عزیزم قابل تحسینی که قدم برداشتی و قدم‌های بعدی بهت گفته شد آفرین آفرین

      هر روزت بهتر از روز قبلت باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اکرم رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1528 روز

      سلام به داداش خوبم اسماعیل جان

      ممنونم بابت کامنت زیبات

      با هر خط این کامنتت اشک ریختم ولذت بردم خیلی خوشحالم وبه خودم میبالم که کنار دوستان بی نظیری وخانواده بی نظیری هستم که هر لحظه آگاهتر میشیم وخداوند رو بیشتر درک میکنیم

      خیلی خوشحالم که خدای واقعی رو پیدا کردین

      وبه بهترینها رسیدین

      خداروشکر بهترین خدارو داریم که هدایتمون میکنه به سمت بهترینها

      خداروشکر بهترین استاد رو کنارمون گذاشته وبهترین دستش رو کنارمون گذاشته که راحت‌تر بتونیم در مسیر درست قرار بگیریم

      ممنونم از شما وسایت بی نظیر استاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعید حاج هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 959 روز

      سلام ب همه و دوست خوبم اسماعیل عزیز

      اسماعیل جان داداش دمت گرم و هزاران با خوشبحالت واسه داشتن این حس و حال خوبت و هزاران بار تحسینت میکنم و از خدا طلب حالت رو دارم

      و تنها چیزی ک میتونم الان بهت بگم اینه ک امیدوارم همیشه تووی این مسیر توحیدی پایدار باشی و با همین فرمون ب لقا خودش برسی

      شاد و پیروز و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سودابه گفته:
      مدت عضویت: 2516 روز

      عجب اراده و ایمانی

      حرکت هجرت

      فقط ایمان رو مطلبه

      افرین فقط میتونم تحسین کنم این همه شجاعت و ایمان رو

      اشک در چشمان حلقه زد اینکه خردسالی بزرگ میشوی و بدون ایمان کلی نتیجه خلق میکنی بعد به خود و منم نسبت میدهی چقدر این داستان اشناست و چقدر تجربه اش برای رشد و پیداکردنش پیداکردن توحید در عین سختی – سختی که من با اون همه قدرت و علم به این روز بیفتم و آسانی پیداکردن قدرتی که همه چیز از اوست آرامش اینکه اوست و او کافیسیت

      حسبی اله

      گوبا آرام میگیری در امنیتش

      در قدرتش

      و در نعماتش

      سلامت موفق شاد و پیروز باشین هرلحظه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        محمد صدرا شهبازیان گفته:
        مدت عضویت: 3079 روز

        دقیقا همینطوره

        من که به طور معجزه اسایی وارد کاری شده بودم که به درامد عالی رسیده بود و واقعا مثل موشک پیشرفت میکردم شروع کردم به منم منم کردن و خودمو با بقیه مقایسه کردن و غرور که همه چیز رو از دست دادم

        بعد به خودم اومدم

        قبلا فکر میکردم مهم ترین باور ها برای موفقیت فراوانی و اعتماد به نفسه اما الان فکر میکنم استخان پشت همه موفقیت ها فقط توحیده

        روی یه کاغذ نوشتم که کجا بودم و بعد از منم منم کردن چه اتفاقی حالمو بد کرد و چه چیز هایی رو مرحله به مرحله از دست دادم

        وقتی شروع کردم درست حسابی روی خودم کار کردن همه چیز به من برگشت همونطور پله پله به همون ترتیبی که از دست رفته بود برگشت

        قبلا فکر میکردم من فایل های زیادی از استاد دیدم و دیگه شخصیتم تغیر کرده میگفتم ذهن من مثل یک ثروتمند زاده شده و دیگه لازم نیست کاری انجام بدم

        اما به مرور اون ذهنیت ثروتمند زاده از بین رفت

        چند روز پیش یه جمله توی کامنت ها دیدم : استاد گفته زندگی مثل یک شیب یه کوهه یا هر روز بالا میری یا هر روز که بالا نری لیز میخوری میای پایین

        من با چک و لقد فهمیدم که باید هر روز خودم کار کنم

        با چک و لگد فهمیدم نباید به کسی وابسته باشم

        با چک و لگد فهمیدم نباید کردیت موفقیت های کاریم رو به خودم بدم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          سودابه گفته:
          مدت عضویت: 2516 روز

          سلام و ارزوی آگاهی روزافزون

          حضور دراین سایت خودبخود راههای شناخت رو هموارتر میکنه

          خیلی این روزها در جستجوی درست و غلط و یا ایمان و سستی وقتی که نتیجه ای خلق نمیکنی

          بوضوح به این نتیجه رسیدم حقیقتا دنیای بده بستان هست

          حتی با خالق

          اول او شرط رفاقت را تمام و کمال ادا کرد با خلقتم با نعماتی که به من ارزانی داشت با تپش قلبی که اولین عضو تشکیل دهنده وجودم هست

          اما در دامان او بودم بدون هویت کرفتن من

          نه خاطره ای نه دوستی نه دشمنی هیچی – کودکی تمام عیار

          بعد از یک جایی من پیدا شد که برایم خاطره ساخت

          و خاطرات مانع و جدایی شدند در سر راه یکی شدن با او

          و هرجه این خاطرات پررنگ تر حضور او کمرنگ تر

          گاهی این خاطرات قیمت داشتند و مبادله میشدند

          و کامل عشق از میان رفت و من ماند و چرتکه انداختن

          و وقتی از چرتکه انداختن و بی نتیجه ماندن و در بن بست گیر افتادن خسته میشد

          جرقه عشق دوباره شوکی و جانی میانداخت در کالبد مرده من

          و من در هربار – هوشیارتر او را زنده می دید و برپادارنده (یا حی و یا قیوم)

          تا هدایت شد به عشق

          و امروز میداند هرجه عاشق تر

          مسیر هموارتر و اگاهی ها در دسترس تر

          این جهانی که همه چیزش با همه چیز در ارتباط و پیوند هست آنجا که قطره رود و اوازه برگ و وززوز پشه ای من را بیدار میکند

          پرواضح است که اوست هادی با همه ی نشانه هایش از هر نوع مخلوقی بزعم تعریف ما

          از سخت ترین و بی احساس ترین مخلوقاتش چون سیمان و آهن و ایینه

          تا وجود لطیف برگ و گل و اواز پرنده

          تا هر لحظه هدایت شود به عشق

          که تنها بهای رسیدن

          خرج و بذل عشق است

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      انور و سعیده بانو گفته:
      مدت عضویت: 3444 روز

      سلام آقا اسماعیل عزیز .دیدگاهتون را خوندم عالی بود واقعا قلبم باز

      شدواقعا تحسینتون میکنم،. بابت این همه اراده واطمینان به الله متعال به من هم انگیزه دادی خداوند را تو زندگیم بیشترببینم و جستجوش کنم سپاسگزارم ،همواره قلبتان پر ازعشق و نور الهی باشه وهر لحظه تو زندگیتون بدرخشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسام گفته:
      مدت عضویت: 1969 روز

      سلام اسماعیل جان

      درود بر شما

      خیلی سپاسگزارم از کامنت شما

      بازم خوبه تو هوای کارگراتو داشتی دمت گرم .

      ولی من نتونستم و خدا میدونه چقدر پشیمونم که از منظر قدرت و توانایی بهشون نگاه کردم .

      اما این صحبتهای تو حسابی اشک منو در آوورد و کمی بخودم اومدم و از خدا میخوام کمکم کنه مثل نمرود و فرعون نباشم .

      و دوباره برگردم و همه چیز رو از خدا بدونم .

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اکرم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      سلام به اسماعیل توحیدی ناب که این بار با اینکه اسماعیل بودنامش ولی ابراهیم گونه نفس خودش را قربانی کرد و اینچنین پاداش گرفت .بی نهایت تحسینت می کنم مرحبا بر ایمانت مرحبا بر تسلیم بودنت مرحبا بر عمل کردنت مرحبا به پذیرا بودنت مرحبا مرحبا مرحبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1843 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم..

      سلام اسماعیل عزیزم

      اسماعیل چقدر خدا باهات رفیق بود چقدر دوستت داشت دمت گرم که رفاقتت باشه اینقدر قشنگه اونجا که لقمه تو گلوت گیر کرد خیلی دوست داشتم بدونم به چی فکر میکردی…..

      بنظر من اون تشک همون فرش سلیمان بود برات اون تشکی که بهت داد همون خونه و زمین ماشین ایناها بود چقدر قشنگ بود همچیز چقدر تو خوب بودی الهی صد هزار بار شکر برای این فرمانروایی که بندهاشوووو تنها نمیزاره خدایااااا دوستت دارم الهی شکرتتتتتت شکرتتتتتت دوستت دارم رب نازنیم

      اسماعیل در پناه جان جانان رب العامین شاد و سلامت و ثروتمند باشی رفیققققق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 734 روز

      سلام آقای اسماعیل عزیز بنده ی خوب خدا…

      نیمه شب هست و جون میده برای سیر در حالات روحانی و معنوی و الهی…

      وارد سایت شدم و با اینکه چند روز این فایل اومده و کامنت گذاشتم و کامنت خوندم..و شما پر امتیاز ترین بودید..

      اما امشب چون دلم میخواست بخدا نزدیک تر بشم..گفتم توی سکوت در مورد خدا بخونم…وارد سایت شدم اسم شما گمنام بود واسم..

      گفتم بزار بازش کنم..چرا صدر جدول ایستاده…

      امان..امان…آقای اسماعیل…

      چقدر تکان دهنده بود…

      خدارو توی تمام لحظه هات حس کردم

      دوست خوبم تحسینت میکنم بخاطر عزتی چه لایقش بودی و از رب العالمین گرفتی…

      گوارای وجود نازنینت

      سپاسگزار خداوندی هستم که لطف او تمامی ندارد…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      احمد محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1939 روز

      سلام ممنون از کامنتتون،دوست عزیز من چقدر با خوندن کامنتتون،جون گرفتم که منی که از بچگیم هر چی یادمه داشتم با خدای درونم صحبت میکردم و شکرش رو میکردم،هدا میدونه چقدر عاشقم هست،خودم خبر ندارم،چقدر مراغبم هست،چقدر همه چی رو داره برام ردیف میکنه و نمیبینمش،خدایا سپاسگذارم ازت با این که نمیفهمم چه نعمت های دارم و چه نعنت های در انتظارمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رسول قائمی گفته:
      مدت عضویت: 871 روز

      سلام به بنده پاک و مومن خدا بی نهایت ازتون ممنون وسپاسگزارم به خاطر این حال واحساس خوبی که به مامنتقل کردی بسیار ممنونم وخداوند رو سپاسگزارم برای این هدایت بی نظیرش برای تک تک کلماتی که نوشتی اشک ریختم وبی نهایت براتون خوشحالم وتا ابد براتون آرزوی روزهایی پر از شادی وسلامتی ونشاط وثروت ودارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زینب Z گفته:
      مدت عضویت: 722 روز

      سلام آقای خسروی خدارو شکر بخاطر اینکه الان زندگی خوبی دارید

      چقد شجاعت و شهامت داشتید بعد شکست دوباره بلند شدید ،رفتید یه کشور دیگ از،صفر شروع کردید شما واقعا توحید عملی را عمل کردید ،قطعا شما لایق یه زندگی عالی هستید .انشاا…موفق تر و ثروتمندتر و عالی تر از قبل باشید …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مسلم حمیدنیا گفته:
      مدت عضویت: 1556 روز

      سلام اسماعیل جان.منم تو شرایط سختی مثل این بودم.میدونم چی بهت گذشته تو جای غریب بودن.من همیشه اعتقاد دارم خدایی که به انسان عذت نفس داده، خاری و ذلت بنده هاش رو نمیخاد.همیشه این حرف رو تکرار میکنم.و باعث میشه فقط به خودش تکیه کنم.الحمدالله. انشاءالله همیشه موفق و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      میترا گفته:
      مدت عضویت: 747 روز

      سلام دوست بزرگوار بسیار لذت بردم از کامنت شما و با کلمه کلمه اش اشک ریختم خوش به سعادت شما که توحید رو اینقدر عمیق درک کردین و در عمل هم اثبات کردین ! جسارتتون ستودنیه و البته غیر از این هم انتظار نمیرفت چون دست عوامل بیرونی رو قطع کردین اون هم در بدترین شرایط زندگی، و خودتون رو سپردین به قدرت برتر به اویی که بارها گفته من برای بندگانم کافی هستم! لینک کامنت شما رو کپی کردم که هر موقع پاهام سست میشه صحبتای شما بهم یادآوری کنه که یه قدم بردار به سمتش اون ده قدم میاد به سمتت! براتون بسیار خوشحالم که نتیجه اعتماد و ایمان به حضرت رب رو گرفتین و براتون اتفاقای خیلی خوبی رقم خورد، سلامت و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سعید میرزاخانی گفته:
      مدت عضویت: 2283 روز

      سلام به همه

      سلام به اسماعیل عزیز

      داداش دمت گرم که چقدر با احساس و فرکانس عالی نوشتی

      وقتی داشتم کامنتتو میخوندم عزیز دلم گفت بلند بخون منم بخونم

      ووقتی داشتم میخوندم ی جاهایی نفسم می‌رفت بخاطر بغضی که راه گلومو می بست ،بغضی که بخاطر اشک های تو بخاطر دوستی و آشتی با خدا می ریختی

      چقدر لذت بردم ،چقدر حس میکردم احساستو

      چقدر وقتی خدارو پشت اونهمه بالا و پایین شدن ها و فراموش کردن های خود خدا ،پیداش میکنی حس میکنی چقدر میشناختیش ،چقدر آشناست

      چقدر همه جا عطرشو میفهمیدی ولی رد میشدی

      چقدر صداش نزدیک و قشنگ بوده و تو خیلی راحت رد میشدی

      چقدر این آرامش آشناست ،ولی تو همیشه روتو برمیگردونی

      وای که چقدر اشک های این آشتی کنون زیباست ،قشنگ،گرم،دوست داشتنیه

      خیلی خوشحالم خیلی

      از اینکه این کامنتو خوندم حال و احوال و احساسم بهشتی شد

      امیدوارم همیشه دستت تو دست خدات و قلبت بی وقفه با عشق بخودش بتپه

      خداروشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمود ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 874 روز

      سلام اسماعیل عزیز

      احسن دیدگاهتون خوندم کیف کردم یک دنیا انرژی گرفتم نهال توحیدوجودم رابااین نوشته که ازاعماق قلبت برخواسته بود ابیاری کردی خدا را هزاران مرتبه شکر که این چنین بمارزق وروزی معنوی میدی دراین سایت وخانه مملواز ارامش وقتی شما باین راحتی وخیلی بااحساس خوب خدا راهمراه خودت دیدی من را بیاد قران کریم انداختی انجایی که میگه ما ومن

      وقتی میگه رزقناکم ما روزی دادیم خدا مشیت خودشرا درنظر داره واگرماهم قدمی برداشتیم نادیده نمیگیره لذا اینکه خداراهمراه خودت دیدی درسته وبرجسته ترین نکته کامنت شما اینکه خدارا همکاره عالم بدانیم افرین همش درس بود خدانگهدارتون باشه جادارداز استاد عزیز که این زمینه خدایی رابوجود اوردن قدردانی کنیم ولحظه ای ازشکرگزاری غافل نباشیم

      همه درپناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شيدا نوید گفته:
      مدت عضویت: 2122 روز

      سلام آقا اسماعیل

      من هر روز صبح تو مسیر کار یک قسمت از فایل های رایگان رو می بینم

      اول با یک نشانه شروع شد و 27 قسمت از سریال زندگی در بهشت رو دیدم بعد بهم گفته شد سه فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم رو ببینم که دیدم و بعد بهم گفته شد 9 قسمت توحید عملی رو ببین

      اول از قسمت 9 شروع کردم که تو این دو روز سه بار گوش دادم و امروز کامنت نوشتم و معمولا کم کامنت می خونم اما هدایت شدم که کامنت شما رو بخونم فقط نمی دونستم چطور گریه نکنم.اشک همینجور سرازیر میشد و قدرت خدا و عشق خدا رو در وجودم حس می کردم.

      همین جا از خدا درخواست میکنم من رو هدایت کنه تا جز بندگان توحیدی اش باشم و این نعمت بی نظیر رو روزی من کنه تا با آرامش و قدرت و لذت زندگی کنم.

      ممنونم که این کامنت رو گذاشتی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهلا یعقوبی گفته:
      مدت عضویت: 1054 روز

      سلام دوست خوب سایت عباسمنش

      خوندن کامنتتوو واقعا سرشار از هدایت و ارهام و حال خوب بود.

      اونجا که گفتین همه چی رو گذاشتین و پاشدین رفتین ترکیه و از همه چی گذشتین اصلا عجب اعتمادی. شما هدایت و الهام خدارو شنیدن و با حون و دل بهش عمل کردین واقعای حای تحسین داره و من تحسینتون میکنم.

      واقعا خداروشکر که زندگی خیلی خوبی دارید.

      در پناه الله باشید‌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 874 روز

      سلام عزیز دلم سلام بنده خوب خدا

      با هر کلمه گریه کردم، نه زار زدم این کامنت رو وقتی خوندم که از خودم و خدای خودم خسته شده بودم و الهی لیلا فداش بشه هر وقت میام ازش ناامید بشم دوباره همه چیزو یادم میاره حالا یا از طریق اسماعیل یا از طریق جبرائیل فرقی نمیکنه مدام به یادم میاره من هستم اینقدر شرک نورز اینقدر کفر نگو از تو هم بابت اینکه زبان خدا شدی و وسیله شدی خدا رو به یادم آوردی ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1374 روز

      سلام آقای اسماعیل ، آفرین به شما بخاطر اینقدر توحیدی بودن، توکل داشتن، آرام و تسلیم بودنتون در برابر خداوند.

      خیلی جملات خالص و توحیدی رو بیان ‌کردین ، من که فقط میخوندمو گریه میکردم واقعا به دلم نشست به قول اون شعر که میگه آن چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم .ممنونم و براتون بهترینها رو آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1321 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان!..

      سلام و درود بشما دوست عزیزم.چقدر شما توحیدی کار کردین..من سپاسگزار خداوندم.

      و جمله زیبایی…

      که سخت ترین لحظات پیامبر زمانی بوده که بهش الهام نمیشده..

      و این خداوند اینقدر ما رو عاشق خودش کرده که بدونش نمیتونیم راهم بریم..

      ثانیهامون شده درک خداوند…

      من سپاسگزار این روز عزیز پروردگارم هستم…همه ما داریم هر روز پله های ترقی رو میپیمایییم!همه بخاطر درک وجود مقدسش هست…

      و سپاسگزار این استاد بهشتیمون هستیم..با الهاماتش درونمون رو کنکاش میکنه..و هر روز بیشتر پروردگارمونو درک میکنیم.

      چون توحید نوریه که روی تمام باورهایمان را میپوشونه ..و ما را هر روز سپاسگزارتر میکنه..

      سپاسگزار نیروییه که هر چی جلوتر میری افزونتر میشه…و قدرت میگیریم. خودشناسی به خداشناسی بزرگ و بزرگتر میشه.

      دوستتون دارم بابت تمام این کامنت توحیدی زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اصغر و پرسیلا گفته:
      مدت عضویت: 1496 روز

      بانام خدای مهربانیها

      سلام ودرود برشما دوست همفرکانسی جناب خسروی عزیز

      بسیارتابسیارلذت بردم ازدل نوشته تون من ازعصر پنجشنبه تاشب جمعه جایی بودم وبه سایت دسترسی نداشتم و باورم نمیشد که اینقدربه سایت الهی عباسمنش وابسته باشم وشب گذشته به محض اینکه رسیدم خونه رفتم سراغ کامنتهای دوستانم وقتی به کامنت شمارسیدم وفکر میکنم اولین باربود که کامنت شمارومیخوندم وحس حال عجیبی به من دست داد وبسیارتابسیارشمارو تحسین کردم جناب مهندس بعداز برخورد بااون تضاد ایمان وتوکلتون رو به نحواحسن نشون دادین وهمه چیزو به خداسپردین واقدام به مهاجرت کردین ولذت بردم ازاین قلم شیوایتان که رابطه تون روباخدای وهاب ودریافت پیام‌ها والهامتش رو به این شکل زیبا بیان کردین وچقدرخوب وروان این کاررو انجام دادین به طوریکه صبح امروز که ازخواب بلند شدم مجددا کامنتتون روباعشق خوندم وکلی به احساس خوب رسیدم ودرس گرفتم ودرانتهابسیارخوشحال شدم وذوق کردم که به خواسته هاتون رسیدین وزندگی موفقی دارین خدایابی نهایت ازت سپاسگزارم که دراین جمع توحیدی وصمیمی هستم خدایا سپاس سپاس سپاس

      همواره درپناه الله یکتا شاد سلامت وپیروز باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سمانه بیک زاده گفته:
      مدت عضویت: 1146 روز

      سلام آقای خسروی عزیز

      واقعا با خوندن کامنتی که در اون پر از ترس ونگرانی شکست

      که آخرش به زیبایی وثروت ختم شد

      مو به تنم سیخ شد

      واقعا هدایت های خدارو هر کسی نمیبینه فقط باید خدایی باشی که درک کنی وبفهمی

      از خداوند واستون هدایت ها وراه های پیشرفت فوق العاده ای رو خواستارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی حسنی گفته:
      مدت عضویت: 727 روز

      سلام بر همه دوستان و اسماعیل عزیز، واقعا نمیدونم چرا هرباری که این کامنت رو میخونم اشکم درمیاد، اشک شوق و اشک خدایی، چندین بار خوندم و هربار گفتم ایندفعه دیگه اشک نمیریزم و کامل و بادقت میخونم ولی بازم نتونستم، هرچند کامل و با دقت خوندم ولی بازم همون اشک اومد، خداروشکر میکنم که همچین فضایی ایجاد شده که چنین کامنت های زیبا و خدایی نوشته بشه که بقیه بتونن از این مکان الهی استفاده کنن، امیدوارم که هرچه زودتر بتونم مثل ابراهیم عزیز به این درجه از توحید برسم و بالاتر، خدایا سپاس گذارم از تو که همه چیز منی، خدایا قدرتی به من عطا کن که بتوانم به اندازه ذره ای سپاس گذار نعمت هایت باشم خدایا میدانم که تو هرلحظه و همه جا نزدیکترین به من هستی پس قدرت به من بده که هیچوقت این را فراموش نکنم، خدای مهربان، پروردگار و خالق و فرمانروای جهانیان سپاس گذارم، خدایا شکرت بی نهایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1532 روز

      سلام به شما دوست عزیزم ، آقا ابراهیم گل

      خداروشکر میکنم که در مسیری هستم که دوستان توحیدی مثل شما دارم که هدایت خدارو به زیبایی میشنون و عاشقانه لبیک میگن . چقدر زیبا نوشتین ، با خوندن جمله هاتون اشک ریختم و تحسینتون کردم برای این اعتماد …الهی که همیشه زندگیتون غرق در حس حضور پروردگار باشه و زیباییهای زندگی رو یکی پس از دیگری تجربه کنید و همواره برامون از حال خوب و نتایج شگفت انگیزتون بنویسید … در پناه پروردگار عالم شاد و ثروتمند باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه بهرامیان گفته:
      مدت عضویت: 758 روز

      سلام اقا اسماعیل

      واقعا خوشا به حالتون از وقتی توی این مسیر اومدم از خدا ایمان قوی خواستم ایمانی که مثل شما ازش بپرسم واون جوابم رو بده هر ثانیه رو با الهامات خدا سپری کنم

      واقعا تحسینتون می کنم که در اون شرایط سخت با ایمان به خدا حرکت کردید وهمه رو تحمل کردید ومبارکتون باشه هر انچه به دست اوردید

      وقتی اخر پیامتون نوشتید خونه خریدم زمین وهمه چیز به خودم گفتم این نتیجه ایمانه وقتی خدارو داشته باشی چیزی کم نداری چون خدا غنی مطلقه

      خدایا شکرت که امروز هدایت شدم به این کامنت

      ترزو می کنم موفقیتها وشادیها وایمانتون بی انتها وتموم نشدنی باشه

      خدایا شکرت شکرت شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سوسن صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1467 روز

      لام دوست عزیز

      مرسی بابت اشتراک گذاری تجربه ی نابت

      چقدر عالی بود چقدر اشکم دراومد چقدر زیبا نوشتین اونجا که گفتین لقمه بین گلو ومعده م گیر کرد و اونجا فهمیدم همه چیز اوست واقعا همین طور است و چقدر زیبا نوشتید که او مرا به سمت کسی هدایت کرد که او را قبول نداشت

      خیلی زیبا نوشتید تک تک کلماتش اشکم رو درآورد خداروشکر که هدایت الهی رو دریافت کردید و به آن عمل کردین

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سحر نصیری گفته:
      مدت عضویت: 984 روز

      سلام اسماعیل عزیز چقدر زیبا نوشتید قوربون انرژی جونم بشم ک اینقدر به ما بندگان نازنینش لطف داره..اصلا نمی‌دونم باید چی بگم فقط نوشته هاتون بینهایت دلم رو گرم تر و اشکم رو سرازیر کرد،خوشحالم ک اینقدر نزدیکی و اینقدر قشنگ الهامات رو دریافت میکنید و واقعا تحسینتون میکنم ک پای تعهدتون موندید و نتایجش رو هم گرفتید امیدوارم هر روز نتایجتون بیشتر و پایدارتر بشه و مبارکتون باشه خونه و هر چیزی ک خریدید و بیشتر و بیشتر ثروت بسازیددر پناه انرژی جانمون شاد و سالم و آرام و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اسما گفته:
      مدت عضویت: 1994 روز

      سلامم ب دوست عزیز آقای خسروی

      چقد کامنت پرباری بود بوی خدای میداد چقدعشق بازی با خدا لذت بخش بود وبااین لذت شما انگار ک ماباخدا عشق بازی کردیم

      وقتی برای بار اول کامنتتون رو خوندم جایی ک گفتین بهم گفت دیگ ب پشت سرت نگاه نکن یاد زن لوط بود فکر میکنم افتادم ک نباید ب پشت سرش نگاه میکرد ومنقلب شدم

      وچقددددر این خدا بزرگ بود ک گفتین جایی منوفرستاد ک ب خودش اعتقاد نداشت

      آخ ک چقد زیبا بود

      دم شما گرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین صالحی گفته:
      مدت عضویت: 1348 روز

      سلام آقا اسماعیل خسروی واقعا تحسینت میکنم ماشالله آفرین

      چقدر حس میکنم شبیه اون دوست من هستین ک توی اهواز با هم خدمت سربازی بودیم از جنس حرفات حس میکنم ک خودتی آفرین ک به الهامات الهی گوش کردی و هدایت شدی و ایمان خودت رو نشون دادی تشویقت میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      سلام اسماعیل عزیز

      چقد زیبا بود واقعا جایی خورو فرستاد که خود طرف به خدا اعتقاد نداشت یارب دقیقا مثل موسی عجب پیامبری بود موسی خیلی برام قابل احترامه با این که کله شق بازی درمیاره به اونجا میرسه که به خدا میگه من از هر خیری از تو به من برسه محتاجم فقیرم

      در پناه رب باشی اسماعیل عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عصمت جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1745 روز

      سلام اقای خسروی عزیز

      ارزوی حال خوب و رشد و توحید رو براتون دارم

      مواردی که از داستان هدایتتون یاد گرفتم رو میخوام بگم

      اول اینکه وقتی تو تسلیم باشی و اجازه بدی خدا هدایتت کنه او جوابت رو میده و همه چی از قبل برای هدایت تو اماده هست منتها نیاز به همراهی و اشتیاق تو داره

      مورد بعدی اینکه تو برای عزیز شدن به پارتی و اشنا نیاز نداری وقتی تسلیم خدا بشی و ازش کمک بخوای او برات همه چی میشه تو رو ب رستورانی هدایت میکنه که همون اطراف هست و دختری رو مسخر تو میکنه تا ازت سوال بپرسه چرا صبح زود اومدی سرکار و بعد تو میبینی با افرادی مواجه هستی که بدون شناخت خاصی عاشقتن و دوست دارن کمکت کنن تا حالت خوب باشه…

      و اینا همش معجزه کمک خواستن از خدا هست ک وقتی بهش چشم بسته اطمینان میکنی همه چیو بدون اینکه تو اذیت بشی برات اماده میکنه..

      ممنونم بابت شیر داستانتون با ما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد محسنی گفته:
      مدت عضویت: 1819 روز

      خدایا سپاس گذارم بابت این پیام زیبایت از زبان قلم اسماعیل عزیز ،چه پیام خالص از جانبت بود برای من که درین روز ها من هم دستان و قدرت نمایی ات در زنده گی ام میبینم ، چه قدر تو رحیم و بنده پروری ،سپاس گذارم ازت اسماعیل عزیز ،خیلی سپاس گذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سعید محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1917 روز

      سلام اسماعیل جان

      چقدر زیبا نوشتی اون جا ک نوشتی ک بین همه عزیزت کرده خدا ک همه دوست دارن یاد خودم افتادم ک چطور خداوند مرا عزیز کرد در بین بندگانش چقدربهم عزت داد زمانی ک فکر نمیکردم چ زمانی هایی دستم را گرفت هر لحظه یاد خودم افتادم ممنونم ک باعث شدی دوباره مرور کنم ب یاد بیاورم لحظه هایی ک هم قدم با خدا بودم وچ نعمت هایی ک وارد زندگیم شد

      لذت بردم از اینکه نوشتی الان ازواج کردی صاحب خونه و….شدی .گواری وجودت این همه نعمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: