توحید عملی | قسمت 9 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 9
    574MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 9
    37MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1020 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    درود خداوند

    بر دوستان و استاد عباس منش دوست داشتنی

    چقدر آن قسمت که قسمت پایانی شعر و متن را میخوانید فوق العاده بود خدایه من

    وقتی که میخوانید :

    این سخن پروین نه از رویه هواست

    هر کجا نوریست ز انوار خداست

    و بووم

    همان لحظه رعدی میزنه از سویه او و نوری میزند از سوی او

    مگه میشه انقد واضح انقد دقیق؟

    این برای چندین ساعت مو به تنم سیخ کرد

    که بی شک خیلی از دوستان و استاد متوجه این موضوع شدن اما

    اما این دقت و این عظمت

    منو یاد هم زمانی های که در زندگی خودم او ایجاد کرده انداخت

    تا بهتر مسیر را بفهمم سپاس گذارم استاد که به هدایت ها عمل میکنید

    وچنین اگاهی سازی ها و ارزش سازی هارا انجام میدید بسیار تحسین برانگیزه

    زیبایی های دیگه وآگاهی های را که به لطف او بسیار بود فقط در همین یک فایل ،

    دوستان دیگه که کامنت هاشون رو خوندم مفصل توضیح و بیان کردن

    پس بیانی تکراری نمیکنم ، ترجیح میدم درون خودم به تکرارشون بپردازم …

    فقط این دقت او برام حیرت آور بود که بیانش کردم

    این عظمت و این ظرافت را که همواره اون چنین دقیق عمل میکند

    و حواسم را بیشتر جمع کرد که دارم چه فرکانسی ارسال میکنم

    چون دقیقا همان جنس خواهد بود …

    واقعا دوستتان دارم

    در مسیر او و در مسیر رضایت باشیم

    بدرود

    YAT

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1834 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      چقدرررررررررررررر اشاره جالبی کردین

      الله اکبر از لطف خداوند!!!!

      الله اکبر از نشانه های نابش!!!!

      الله اکبر از زبان دلنشین خداوند که چطور بی پرده با تو سخن میگه!!!

      من امروز صبح مجدد داشتم فایل رو میدیدم و دقیقاااااااااااااا همین قسمت از فایل و اون رعد و برق زیبا نظرم رو جلب کرد

      بسیااااااااااااااااار حیرت انگیزه بود برام

      دقیقا اونجایی که استاد میگن: هر کجا نوریست، انوار خداست…..

      نور خداوند به صورت رعد و برق حقانیت خودشو نشون میده…

      الله اکبر چه همزمانی خارق‌العاده ایی

      و جالبتر اینکه داشتم با خودم میگفتم این فایل جا داره دوباره بشینم بنویسم….و بنویسم… برای دل خودم بس که قلب آدم رو به قلیان و تپش میندازه….

      و اشاره ایی بکنم به این رعد و برق…

      و خداوند هدایتم کرد به کامنت شما

      اصلااااااااااااا حیرت کردم که خداوند اینقدرررررررر واضح با بندگانش صحبت میکنه

      سبحان الله

      ممنونم از شما دوست خوبم که چه زیبا نوشتین:

      ««چقدر آن قسمت که قسمت پایانی شعر و متن را میخوانید فوق العاده بود خدایه من

      وقتی که میخوانید :

      این سخن پروین نه از رویه هواست

      هر کجا نوریست ز انوار خداست

      و بووم

      همان لحظه رعدی میزنه از سویه او و نوری میزند از سوی او

      مگه میشه انقد واضح انقد دقیق؟»»

      و برای ثانیه ایی با دهان باز و چشمانی گشاد شده از تعجب خشکم زد….

      خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

      خدایاااااااااااا ما گدایان خیل سلطانیم

      شهربند هوای جانانیم

      بنده را نام خویشتن نبود

      هر چه ما را لقب دهند آنیم

      گر برانند و گر ببخشایند

      ره به جای دگر نمی‌دانیم

      ….و جناب سعدی شعر رو ادامه میدند تا این بیت شاهکار…

      سعدیا بی وجود صحبت یار

      همه عالم به هیچ نستانیم

      ترک جان عزیز بتوان گفت

      ترک یار عزیز نتوانیم

      خدایاااااااااااااااا حالا که ما رو با خودِعزیزت آشنا کردی ، مبادا ما رو از خودت دور کنی یا الرحم الرحمین…

      باز هم سپاس از شما و الهی سراسر غرق عشق و نور حق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1732 روز

    سلام به دوستان عزیزم و استاد حق گویم

    توحییید

    کلمه ای که وقتی ثانیه بهش فکر میکنم قلبم باز میشه

    چقدر من انسان ناشکرم که هر وقت ذره ای پول وارد زندگیم میشه میگم من

    ولی وقتی گیر میکنم انگار که رفیق صمیمیم باشه سریع میرم سراغ خدا و میگم کمکم کن که گیر کردم

    این عادت بد توقع داشتن از دیگران رو وقتی یاد میگیرم که اول از همه یاد بگیرم وقتی از خدا توقع دارم به خواسته هام جواب بده من هم سپاسگزار واقعی باشم منم توکل کردن بهش رو بلد باشم منم ایمان داشتن بهش رو بلد باشم

    فقط توقع دارم اون همه کارهارو بکنه و من همونی باشم که بودم هیچ تغییری نکنم

    چند روز پیش با مهرک رفتیم بیرون یهو گفتیم بریم سمت دریا هوا خوبه

    از مسیر جنگلی فوق العاده زیبا رد شدیم و رسیدم به مسیر شن و ماسه ایی دو راهی و با عقل خودمون سمت چپ رو انتخاب کردیم چون فقط میخواستیم زودتر برسیم به دریا

    با سرعت داشتیم میرفتیم که یهو فهمیدیم گیر کردیم تو ماسه ها

    اولش گفتم خدایا من که توجه ام رو نکات مثبت بود این از کجا دراومد

    همون لحظه ذهنم رو کنترل کردم و قطعا درسی داره برام

    نیم ساعتی درگیر بیرون اوردن ماشین بودیم اما بدتر داشتیم فرو میرفتیم

    نکته وقتی تو تضاد های زندگیمون درگیر این میشی که با عقل خودت حلش کنی بدتر تو اون تضاد فرو میری

    تو اون هوای گرم و مرطوب از اونورم 2 تا زنبور سفید دست از سرم بر نمیداشت چندین تا هم عقرب کوچیک رو شن و ماسه ها بودن و همه چی کامل بود برای اینکه کنترل ذهنم رو از دست بدم و عصبی بشم

    یه لحظه چشمام رو بستم و گفتم خدایا ما ناتوانیم در مقابل دراوردن این ماشین تو کمکمون کن تو هدایتمون کن و یه راهی جلو پامون بزار و چشمامو باز کردم و ذهنم گفت برو به ماشین هایی که ازمون خیلی دور بودن بگو کمکمون کنن

    سریع گفتم خدا کمکم میکنه من به اون ایمان دارم

    چند دقیقه نگذشته بود که یه ماشین اومد سمت همون ماشین ها و به محض اینکه رسیدن مارو دیدن و اومدن سمتمون و من چشمام گرد شده بود از اینکه خدای من تو چقدر زود جواب میدی

    من چطور تورو یادم میره

    چطور خودمو صاحب همه چیز میدونم

    اومدن سمتمون و مرد یه جمله بهمون گفت و که میدونستم کلام خداست که داره میاد روی زبان این ادم

    گفت ما آدم ها بغضی وقتا تو زندگیمون فقط میخوایم بریم که برسیم بدون اینکه از مسیر لذت ببریم غافل از اینکه یه جا بدجور گیر میکنیم

    دقیقا همینطوره و من صحنه ایی که فقط میخواستم برسم رو به یاد آوردم

    مقصدی وجود نداره شیدا منتظر نباش ثروتمند بشی ایمانت بیشتر بشه منتظر نباش فلان ماشین رو بخری شکرگذارتر بشی

    از مسیر لذت ببر و خداروشکر کن هرروز بیشتر از روز قبل ببین چیکار میکنه برات

    اون ادم اومد و در عرض 2 دقیقه ماشین رو دراورد

    خدایا چجوری باید شکرت کنم

    چجوری میتونم بهت ایمان نیارم

    چجوری میتونم نسپارم به تو زندگیم رو

    هروقت ذهنم خواست بگه دمش گرم اون مرده کمک کرد گفتم نه نه اشتباه نکن خدا اون ادم رو

    تو همون زمان تو همون روز تو همون ساعت اونم اون ادمی که اینکاره بود رو دقیقا اورد همونجایی که تو بودی اعتبارش فقط برای خداس

    اون فقط دستی از سمت خدا بود و ما هم ازش تشکر کردیم

    این یه مثال بود و از این اتفاق ها زیاد داریم که باید انتخاب کنیم بین توکل و عقل خودمون و کمک بقیه ادم ها

    خدایا تو که خالق این جهانی خالق من انسانی خالق کهکشان هایی خالق همه موجودات زنده و غیر زنده ایی از کلمه ما استفاده میکنیم

    بعد من انسان یه پول وارد زندگیم میشه میگم من وقتی به یه موفقیت میرسم میگم من کردماا

    خدایا من به هر خیری که از سمت تو به زندگیم میاد نیازمندترینم

    خدایا به توکل میکنم و فقط به تو ایمان دارم

    به راه درست هدایت کن

    هدایتم کن ایمانی داشته باشم مثل مادر موسی وقتی فرزندش رو به آب سپرد

    مثل ابراهیم وقتی میخواست فرزندش رو قربانی کنه

    بابت همه نعمت هات ازت سپاسگذارم

    ممنونم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      الهام حامد گفته:
      مدت عضویت: 2866 روز

      قشنگ نوشتی شیدا جان،

      از قلبت برآمد بر قلبم نشست،

      چقدر ساده و زیبا و صمیمی با خدا صحبت کردی،

      ممنونم ازت،

      «هدایتم کن ایمانی داشته باشم مثل مادر موسی وقتی فرزندش رو به آب سپرد

      مثل ابراهیم وقتی میخواست فرزندش رو قربانی کنه»

      این تکه عالی بود،

      لذت بردم و برات برآورده شدن تمام خواسته هات رو آرزو میکنم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    رانیکا گفته:
    مدت عضویت: 1858 روز

    سلام استاد.. اجازه بدید اول از آخر به اول بیام و روی جمله اخر شما سپاسگذاری کنم که : اول از همه ممنونم از شما که احساس خوبتون رو با ما به اشتراک میگذارید. دوم ممنونم بابت پر کردن این فایل ارزشمند ، سوم ممنون بخاطر زماااان پست فایلها، چون ما توی ایران صبح میبینیم و چقدرررر حال خوب میگیرم وقتی میبینم اولین پست اینستام پست جدید شماست و با عشق گوش میدم

    استاد عزیزم، پرسیدید که چه مسائلی رو در زندگی تحمل کردید؟ باید بگم منم یه زمانی مثل خیلی از آدمهای معمولی، خییییلی چیزا رو توی زندگیم «تحمل» میکردم، بخصوص در روابط پذیرفته بودم که شخصیت فردِ دیگه، که دیگه دست من نیست و من باید تحمل کنم، اما یه روزی اگر اشتباه نکنم توی دوره قانون افرینش بود یا عشق و مودت در روابط (من اکثر دوره ها رو گوش کردم و نمیدونم دقیقا کدوم درس بود) که گفتید شما اگر روی خودتون کار کنید جهان پیرامونتون تغییر میکنه و حتی آدم روبروی شما یا در نود و هشت درصد مواقع تغییر میکنه و یا جهان در زیباترین و راحت ترین شکل ممکن شما رو از هم جدا میکنه.(که برای من هر دوش اتفاق افتاد: اول اینکه همسرم به شدت در جزئیات تغییرات مثبت کرد اما چون در کلیات تفاوت‌های بزرگ با هم داشتیم جهان به مهربانانه ترین، زیباترین و بهترین شکل ممکن مسیر ما رو از هم جدا کرد) و جایی گفتید که تحقیقات میگه اگر سیزده درصد یه جامعه آماری تغییر کنه، روی تغییر جامعه تاثیر میگذاره.. و این دو جمله شما کمک خیلی بگذری به امید در تغییر دادن شرایط و تحمل نکردن و تن ندادن به جبر و پذیرش در من داشت؛ من دیگه سالهاست تحمل نمیکنم صبور بودم اما الان صبر همراه با عملی دارم که فکر میکنم همون «صبر جمیل» قرآنه!

    اما! معتقدم تاثیر بزرگتر رو همون طور هم که الان شما اشاره کردید، «باور به وجود یک راه» داره! چرا که وقتی که باور داری راه دیگری هست، امید میگیری، تلاش میکنی… و مگر میشه تلاشی بی نتیجه باشه؟! و البته که من فکر میکنم بزرگی پاسخ دریافتی ما کاملاااا بستگی داره به میزان وسعت و «عمق باورهای توحیدی» مون!!!! چرا که ، وقتی که ما باور داریم خدایی داریم که قادر مطلقه، تمااااام توان، باتری و انرژی این دنیا خودشه، حالا باید از خودمون بپرسیم ، چرا این خدا نتونه هر کاری رو برامون انجام بده؟ چرا فکر کنیم راه نشون نمیده؟ چرا فکر کنیم بههههترین راه رو نمیییدونه؟؟؟؟!!!! وقتی باور کنیم فقط وظیفه من خواستن آرزوهام و قدم در راهی هست که برام روشن شده(حتی دو قدم کوچک بعدی) … وقتی قدم در راه بگذارم ، صبرِ به امید توی قلبم داشته باشم نه تحمل به درد و غم و یأس… اونوقت با هر قدم کوچک من یه نور بزرگتر جلوی پام روشن میشه.. و من اینو هزاران در هزار بار هر روز میبینم. برای هر کار کوچک و بزرگ. و نتیجه همزمانی و رویارویی اتفاقاتی هست برای من که بهترین نتیجه رو برام رقم میزنه خدای من هممممیشه منو در بهترین زمان، و بهترین مکان، درکنار خوبترین انسانها قرار میده تا: راهگشای من باشند و ازین طریق کرور کرور نعمت به سر من بباره و من این روزها بسیار این موضوع رو در ذهنم مرور کردم و نمیدونید چقدررررر سپاسگزار شما و شکرگزار خدا هستم که این آگاهی ها رو به قلب و جان من وارد کرده که تا این حد عشق و آرامش رو به واسطه سپاسگزاری های ذهنم، در قلب و جانم حس کنم و هر روز منو سرشار و لبالب از انرژی کنه.

    من خیلی کوچک‌تر از اونم که در کنار بیان جامع و زیبای زیبای شما بخوام نکته ای بگم اما به خودم این یادآوری رو میکنم که «اگر فکرمیکنی که نمی‌تونی خودت و شرایطت رو تغییر بدی، لااقل خدای خودت رو در ذهنت تغییر بده! احتمالا خدای خودت رو خییییلی کوچک فرض کردی!!!»

    دوستتون دارم استاد

    خیلی خیلی بخاطر بودنتون در این دنیا ازتون سپاسگزارم

    آرزو دارم و میدونم یه روز از نزدیک میبینمتون و با شما و مریم جون چایی میخوریم و کلی حرف میزنیم.

    زنده و پاینده باشید.

    قلبتون تپنده به عشق ،

    دلتون گرم به نور امید،

    و ذهنتون پویا و وسیع و در آرامش، به اتکای حضور خدای مهربان.

    شاد و ثروتمند باشید مهربانان.

    مریم جونم مرسی بابت هنری که دارید، میبوسمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  4. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    ،،،،،هو،،،،

    انا علینا للهدی

    هدایت شما بر ماست

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    سلام بر استاد عزیزم و برادر بزرگم (s,h,a)

    استاد جان

    این فایل زیبا منو مجبور کرد که در صبح روز عاشورا، این کامنت رو بنویسم

    الهی شکرت

    استاد جان ، به نظرم بعد از فایل توحید عملی 5، که به نظرم جزو 5فایل برتر سایت هستش، این فایل هم خیلی عالی بود و رتبه ی دوم رو در سریال توحید عملی داره

    البته این نظر شخصی منه و به نظر دیگر دوستان احترام میزارم

    و علی الله، فلیتوکل المومنون

    و مومنان باید فقط بر خداوند توکل کنند

    استاد عزیزم، این روزها زندگیم شده سراسر هدایت،

    سراسر رحمت و نعمت

    یعنی یه جوری داریم هدایت میشیم که قشنگ حس میکنیم و متوجه میشیم که این مشکل که حل شد توی زندگیمون، دقیقاً هدایتی بود

    وقتی مشکلی پیش میاد و ما سعی میکنیم 100درصد بخداوند توکل کنیم، دقیقاً مسیر حل مشکل، از جایی که ما فکرش رو نمیکنیم، نمایان میشه

    الله اکبر

    یدالله فوق ایدیهم

    قدرت خداوند از همه بالاتر است

    استاد جان،

    یه مشکلی توی زندگی من پیش اومده بود که خیلی آزارم میداد

    دختر من امسال میره کلاس نهم انشاءالله

    تا کلاس ششم، در یک مدرسه ی عالی بود،

    اما وقتی میخواست بره هفتم و باید مدرسه و پایه عوض میکرد، من دست و بالم بسته بود و فرستادمش یک مدرسه ی دولتی معمولی و سطح پایین و گفتم انسان باید خود قوی باشه، محیط هیچ تأثیری نداره

    چشمتون روز بد نبینه

    دختر دسته گل من

    شاگرد ممتاز

    یواش یواش از مسیر درست دور شد

    یعنی باور کنید، من دقیقاً میدیدم که دخترم داره از دستم میره

    هر روز ناراحت بودم

    علاوه بر مسائل زندگی که باید مرتفع میکردم، این داستان دخترم بدجوری آزارم میداد

    چون من خیلی عاشق فرزندانم هستم

    اصلاً یه جور عجیبی دوستشون دارم

    خلاصه هر روز آب شدن دخترم رو میدیدم،

    هم اخلاق

    هم دین

    هم خصوصاً درس

    هم روابطش با خانواده

    و……..

    برای سال هشتم که پارسال بود، چندتا مدرسه ی خوب رفتم صحبت کردم ولی هیچکدام قبول نکردند و میگفتن چون رفته اون مدرسه ی فلان، ما دیگه قبول نمیکنیم

    ضمناً بین پایه هم قبول نمیکردند

    من مانده بودم و کلی غم

    که چرا من پول نداشتم که از همون هفتم ، دخترم رو بفرستم یه مدرسه ی خوب

    گذشت و گذشت

    (ضمناً دخترم هم بخاطر دوستای نامناسبی که توی این 2سال پیدا کرده بود، خیلی مقاومت داشت برای تعویض مدرسه)

    رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرٖ فَقِیرٞ

    خدایا، من فقیرم، به هر خیری که از طرف تو، به من برسه

    چند وقت پیش خونه ی یکی از دوستانم بودم که خانومش گفت من مشاور هستم

    مشاور تحصیلی و ….

    در پایه ی ششم تا نهم دختران

    دوباره چند وقت گذشت تا اون هفته

    خیلی چالش داشتیم با دخترم سر مدرسه

    والله یعلم اعمالکم

    و خدا کارهای شما را میداند

    یه دفعه یه روز بهم گفت بابا، میشه به اون خانم دوستت بگی که یه جلسه من ببینمش،

    منم گفتم باشه بابا،

    (لطفاً به مسیر هدایت الهی در این داستان واقعی دقت کنید)

    من زنگ زدم به دوستم

    فقط برای مشاوره

    حالا نتیجه چیشد؟

    الله اکبر

    دوستم گفت خانومم میگه به علی بگو، من امسال اومدم توی بهترین مدرسه ی دخترانه ی طهران و مشاور شدم،

    گفتش من میتونم دخترتون رو ببرم پیش خودم،،

    ای خدای من

    باورم نمیشد

    حالا استرس هم دارم

    هم برای پول سنگینش

    هم نمرات داغون دخترم

    هم مقاومت دخترم بخاطر رفقای ناجالب قبلیش

    و…….

    گفت شما فردا ساعت فلان بیاین مدرسه

    استاد جان ما رفتیم

    عجب مدرسه ای

    عجب محیطی

    الله اکبر

    هی میگفتم خدایا پولش چی؟

    نمرات رو چیکار کنیم؟

    اگه بفهمن فلان مدرسه بوده قبول نمیکنن

    دخترم هم یک سره ناراحتی و گریه و …

    و کفی بربک وکیلا

    و کافیست که پروردگارت کارساز باشد

    این دختر فقط یک جلسه رفت

    چنان تغییر نظر داد که باورمون نمیشد

    استاد، به الله قسم، یه جوری همه چی ردیف شد که نمیتونم بگم

    خلاصه مدرسه قبول کرد

    دخترم قبول کرد

    حالا از مدرسه زنگ زدن که امروز باید حتما یه مبلغ بالایی رو برای پیش پرداخت بدین،

    گفتم یا الله چیکار کنم

    خودت ردیف کن

    مدرسه هم گفت 2ساعت فرصت دارید

    توی فکر بودم که صدای پیامک گوشیم اومد

    الله اکبر

    دقیقاً مبلغی رو که کم داشتم به حسابم واریز شد،

    از یه مشتری طلبکار بودم که اصلاً یادم نبود

    الله اکبر

    پول دقیقاً به همون اندازه جور شد و واریز شد،

    نتیجه گیری:

    این داستان چجوری آغاز شد؟

    از زبان خود دخترم

    همون دختری که مقاومت شدید داشت

    خودش گفت مشاوره

    و خداوند از همین کلمه ی مشاوره که خود دخترم گفت، کار رو به اینجا رسوند و در عرض 2روز :

    مدرسه عوض شد

    بچه راضی شد

    پولش جور شد

    قلب من آرام شد

    و………

    به والله من فکرش رو هم نمیکردم

    فاذکرو آلاء الله لعلکم تفلحون

    نعمت های خدا را یاد کنید تا بر مشکلات پیروز شوید

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    استاد جان

    ببخشید طولانی شد

    ولی باید نعمت خداوند رو بازگو میکردم

    که همه بدونیم : کار، دست خداست ولاغیر

    ما فقط باید توکل کنیم و حرکت کنیم

    ارادتمندم

    یا الله

    راستی یه چیزی هم بگم و برم

    روز عاشوراست

    امام حسین علیه السلام ، هم توکل کرد، حرکت کرد، ماندگار شد

    1400سال گذشته

    ولی در قلب ماست

    چون چیزی جز زیبایی ندیدند و حرکت کردند

    السلام علی الحسین الشهید

    خدایا شکرت که به ما همچنین استوانه های توحیدی دادی

    که یا بگیریم ازشون که توحیدی و یکتا پرست باشیم

    امام حسین علیه السلام در دعای عرفه در مقابل خداوند با عظمت می ایستد و با نهایت خشوع می گوید:

    الهی اغننی بتدبیرک عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری؛

    خدایا با تدبیر خود از تدبیر ضعیفم بی نیازم گردان و اختیار مرا به دست خود گیر و از اختیار خود بی نیازم ساز.

    یا الله

    خدانگهدار همتون باشه انشاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1321 روز

      به نام هدایت الله

      سلام ودرود به علی آقا مهربان

      به خاطر مشکلی که پیش رو داشتی وحل شد خدارو شکر میکنم وهمه اینها رو از ایمان قوی وتوکلی که داشتی اینها مجموعه ای از کارکرد باورهایی است که با تعهد آن را انجام می‌دهی

      این از کامنت نوشتن شما نمایان بود

      بهت تبریک میگم خیلی کامنت شما من رو تحت‌ تاثیر قرار داد

      بهترینها رو برای شما آرزو دارم امیدوارم همیشه بدرخشید وما هم لذت ببریم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        علی روحی ۱۱۰ گفته:
        مدت عضویت: 1372 روز

        ،،هو،،

        سلام بر آقا محمدرضای گل

        ممنونم برادر

        اتفاقاً شما، همنام برادر بزرگتر من هستید

        آقا محمدرضا

        بعد از 2سال آشنایی با استاد، و 2بار خواندن کامل قرآن، به این نتیجه رسیدم :

        یا ایهالذین آمنو اذکرو نعمت الله علیکم

        ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، نعمت خدا را بر خود یاد کنید

        یعنی همون سپاسگزاریه

        دیگه اینجا بحث انگیزشی و … نیست

        خداوند به صراحت اعلام می‌فرماید که باباجان، همش شکرگذاری کنید،

        یکی یکیه نعمت هارو ذکر کنید

        مثلاً خدایا شکرت بابت سلامتیم

        خدایا شکرت بابت سقف بالاسرم

        خدایا شکرت بابت بچه هام

        خدایا شکرت که امروز هم بهم فرصت زندگی دادی

        خدایا شکرت بابت ماشینم

        خدایا شکرت بابت رفقای خوبم

        خدایا شکرت بابت شغلم

        و……………

        خداوند می‌فرماید ، ذکر کنید، نام ببرید

        آقا محمدرضا ، بهترین لحظات عمر من، لحظاتی هست که از ته دل و با حال خوب سپاسگزاری میکنم،

        اصلا برای سپاسگزاری این کامنت بالا رو نوشتم

        بازم ممنونم ازت برادر

        شاد و سلامت باشی انشاءالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1443 روز

      سلام به بنده توحیدی خدا، سلام به پدر مهربان سلام به پدر دلسوز سلام به برادر عزیزم آقای روحی سلاممم

      خدایاااا رابطه پدر و دختری ، رابطه دختر وپدری رو بین شون هرروز هرلحظه سرشار از لذت و زیبایی کن بین شون،

      چقدرررر هدایتی امدم کامنت شما رو خوندم

      چقدر زیبااا نوشته بودید چه باورهای توحیدی خوبی در کامنت تون بودد ممنون سپاسگزارم بابت کامنت تون.

      هر قسمت کامنت تون می خوندم ذوق می کردم تحسین می کردمتون بابت این احساس پدرانه تون و یه جاهایی دوست داشتنم زودتر به آخر کامنت برسم که ببینم چی شدد.

      دستان خداوند همیشه از غیب می رسه. خداوند خودش دل ها رو نرم می کند. دل دختر ناز شما کسی جز خدا نرم نکرد برای رفتن پیش مشاور همان خدایی که می دونست علی آقا پدرداستان ما چی می خواهد از خدااا چه کسی جز خدا می تونه اینقدر زیبا بچینه جوری چید که با خوشحالی هم پدر راضی هم دختر راضی هم خدااا خوشحال خدایا شکرت….

      با آرزوی موفقیت روز افزون برای دختر نازنین تون دارم.

      چقدر احساس دوست داشته شدن به یه دختر می ده وقتی پدرش با تمام توانش چه مالی چه احساسی برای عزیزش تلاش می کنه.

      چقدر ماجرای دخترتون باعث شد توکل شما قوی تر بشه و یه خاطر خوبی شد برای مسائل دیگه در زندگی تون که هربار یه تضادی امد برای رشد شما بهش بگی دفعه پیش خدا درست اینبارکرد هم درست می کنه درست می کنه نگران نیستم خودش هوامو داره نگران نیستم چقدر این اتفافات باعث سکوت نجواها میشه در زمان هایی که با تضاد روبه رو میشیم.

      من هدایتی کاملا هدایتی امدم سمت کامنت شما.

      تحسین تون می کنم که اینقدر به نظر دختر نازتون احترام گذاشتید احساس ارزشمندی به نظرش گذاشتید و اجازه دادید خودش راضی بشه خودش درخواست کنه با تمام وجودتون توکل به الله کردید خودت درستش کن من نمی تونم وقتی سپردید به خدا خداهم یه چشم خوشگل بهتون گفت که لبخندش روی لب هر دو شما نشاند.

      براتون آرزو بهترین خوش ترین لذت بخش ترین لحظات دوتایی می کنم. آرزوی یه رابطه دوستی با دختر دلبندتان یه دوستی عمیقی سرشاررر از عشق سرشاراز لذت باهم بودن رو از خدای منا دارم.

      در پناه االله مهربان شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        علی روحی ۱۱۰ گفته:
        مدت عضویت: 1372 روز

        ،،،هو،،،،

        هو معکم أین ما کنتم:

        او با شماست ، هرجا که باشید

        سلام و عرض ادب و احترام خدمت خواهر گرامی ام خانم محمودی

        خیلی خیلی ممنونم و سپاسگزار از لطف و محبت شما

        چقدررررررررر خوشحال شدم از خواندن کامنت شما

        واقعاً ممنونم و سپاسگزارم

        خانم محمودی، مدتی بود به دلیل برخی از مشکلات، فرکانس هام به هم ریخته بود ، ولی بخاطر اینکه بارها دوره ی 12 قدم رو گذروندم، به محض اینکه از مسیر خارج میشم، خودم میفهمم که فرکانس هام خراب شده و طبیعتاً نتایج هم داره خراب میشه،

        ولی دوباره شروع کردم از اول به گوش کردن 12قدم،

        فرکانس هارو درست کردم

        شکرگذاری رو جدی تر دنبال کردم

        سعی کردم از فضای مجازی دور بشم و روی خودم کار کنم

        تا اینکه به لطف خداوند الان عالی هستم

        عالیه عالی

        الحمدالله رب العالمین

        و این کامنت زیبای شما، نتیجه ی فرکانسهای مثبت خودمه

        الحمدالله رب العالمین

        کامنت شمارو خوندیم و لذت بردیم و سپاسگزار خداوند هستیم که دوستان خوبی مثل شما داریم

        الحمدالله رب العالمین

        هم من، هم همسرم که خانم مشهدی هست و کامنت شمارو لایک کرده، از شما ممنونیم بابت این پاسخ زیبا و درجه یک به کامنت مون،

        در آخر میخوام بگم:

        ای الله مهربان:

        شکرت بابت همه چی

        بابت سلامتی

        بابت این سایت الهی و آشنایی با استاد عباس منش

        بابت این صبح زیبا و صدای جیک جیک پرندگان

        بابت وارد شدنمون به مسیر توحید و یکتا پرستی

        بابت شناخت جدیدمون از قرآن

        بابت ……………

        خدایا شکرت

        خیلی شکرت

        در پناه حضرت حق باشید انشاءالله

        یا الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1545 روز

    سلام ، چقدر خوشحال و خوشبختم

    چند روز پیش جمله ای بهم الهام شد تو یکی از کامنت ها نوشتم، خیلی از دوستان ازش حس مثبت گرفتن و اون جمله رو واقعا خود خدای درونم بهم گفت : هرچقدر متعهد تر روی توحید کار کنی و توی زندگیت پیاده ش کنی، اراده خداوند در امتداد اراده تو قرار میگیرد

    یعنی چی؟ یعنی درخواست میکنی و خداوند طوری به سرعت درخواست تورو برآورده میکنه، مثل همون مثالی که در قرآن اورده : میگوید باش، و میشود

    ( البته سرعتش بستگی به میزان مقاومت و ترمز های شما در اون مسئله داره، من از مسائل کوچیک شروع کردم که یا ترمزی نداشتم یا ترمز های بسیار کوچکی داشتم و به سرعت باورنکردنی اجابت شدن)

    دو سه روز هست که من اومدم در یک بهشت زیبا، به رایگان میچرخم و میخورم و مینوشم و شکر خدارو میکنم

    انقدر زیباست که خدا شاهده دست کمی از پارادایس استاد بزرگوار نداره، و نتیجه 15 روز تعهد من هست که متعهدانه روی خودم ، توحید و تمرکز به اصل و دوری از فرع کار کردم

    از وقتی اومدم اینجا، انقدر قشنگ بود ، که حقیقتش رو بگم، به شک افتادم! شک کردم راجب بزرگترین هدایتی که خدا تو زندگیم به من داده بود ، یعنی دستور به مهاجرت!

    این پروسه تمامااااا هدایت بود، در حدی که کار من بی دلیل از من گرفته شدم، با پارتنرم که چندین سال با هم بودیم بی دلیل جدا شدم و بزرگترین وابستگی هام ازم گرفته شد

    بعدش الهام شد که زبان بخونم و تا 10 روز پشت سر هم زبان خوندم و اعتمادم رو به پروردگارم نشون دادم، یک جاب افر بی نظیر واسم پیدا شد ، واسه همون شغلی که بی دلیل تو ایران ازش ممنوع الکار شده بودم!!!

    و من تپنستم توی 2 ماه از نمره 4.5 ایلتس به نمره نزدیک 7 برسم کاری که همه گفتن غیر ممکنه، ولی هدایت های خدا تمومی نداشت

    و بعد هم تو یکی از بدترین حالت های روحیم، ایه ای از قران برام اومد که اولتیماتیوم خدا بود : ای کسانی که ایمان آورده اید، شمارا چه میشود‌ که وقتی فرمان داده میشوید در راه خدا رهسپار شوید ،به زمین میچسبید؟! ( توبه 38)

    اما الان، وقتی این بهشت رو دیدم ، شک افتادم!

    ترس هام برگشتن، از تنها بودن و بی کس بودن تو کشوری که زبانش رو کامل بلد نیستم و زبان مادریم نیست ترسیدم، گفتم اگه برم و وضعم بدتر بشه چی

    تا وقتی همچین بهشتی تو ایران هست اونجا برم چیکار و…

    که یه صدایی بهم گفت، متن های زندگی در بهشت رو یادته؟ اگه مثل مرغ های استاد ، بچسبی به یه منطقه امن و ازش تکون نخوری شرایطتت بدتر میشه، ثابت نمیمونه

    همونطور که به منطقه امن کارت چسبیدی و ازت گرفته شد، به منطقه امن رابطه چسبیدی و ازت گرفته شد و…

    این صدا بهم هشدار داد، و این فایل تیر اخر رو به قلبم زد! وقتی استاد میخوند ، گریه میکردم

    گفتم خدایا ، چه قشنگ هدایتم کردی

    واقعا اراده من و تو هم راستا شده

    بعد از سه روز بی اینترنتی، چرا اولین فایلی که چشمم بهش میخوره این فایله؟ چون این فایل رو استاد شخصا برای من ضبط کردن اصلا!

    وقتی میخوندن که خدا چطور موسی رو هدایت کرده، و مادر موسی چقدر به خدا اعتماد داشته که بچه ش رو انداخته تو بزرگترین رود دنیا… از مشرک بودن خودم خجالت کشیدم واقعا!

    و باژ هم توبه کردم، خدایا فهمیدم… دمت گرم

    صد بار به این مسیر شک کردم و تو عین صد بار رو هدایتم کردی ، ازم نا امید نشدی

    عاشقتم، عاشق استاد هستم که خدای واقعی رو به من نشون داد

    اگه خدا ، همون ویژگی های انسانی رو داشت که من تو ذهنم فکر میکردم، با وجود این همه نشانه واضح دیگه عمرا وقتایی که شک میکردم من رو هدایت نمیکرد

    ولی این خدای سیستمی، این خدای بی نظیر ، مثل انسان ها نیست

    ازم خسته نمیشه

    فقط یک بار لطف نمیکنه

    محدود نیست ، بیییییییس نهایته

    و خداروشاکرم که به کمک استاد و دوستان هم فرکانسی عزیزم بالاخره بعد از دوسال همچین خدای بی نظیری تو ذهن خودم ساختم

    و‌ هرچی بیشتر بهش ایمان میارم، بیشتر نشانه هاش رو میبینم

    خدایا سپاسگزارم، خدایا شکرت

    پ.ن : من صبح هم پیاده اومدم تا دم دکل، چون فقط اینجا انتن داره، اما بی دلیل انتن وصل نشد

    چند دقیقه اول خیلی غصه خوردم و گفتم خدایا من این همه راه اومدم، چرا تهش کارم درست نشد؟

    چون باید یه پیام ضروری میفرستادم، اما خداروشکر زود خودمو جمع کردم و گفتم حتما حکمتی توش هست و برگشتم

    الان یکی از دوستان لطف کرد من رو‌ اورد که نخوام یک ساعت پیاده بیام و برگردم ، و انقدر هوا خوب بود که همینجا نشستم و هم پیاممو دادم هم انقدر فرصت داشتم که این فایل رو ببینم و‌حتی کامنت بذارم

    صبح انقدر گرم بود که اگه انتن داشتم فقط پیام رو میدادم و میرفتم و از این فایل بی نظیر و هدایت خدا بی بهره میموندم، واقعا که هیچ کار خدای عزیزم بدون حکمت نیست و بدون اراده ش برگی از درخت نمیافته، فقط باید به جریان و مسیری که میچینه اعتماد و حرکت کرد، نباید وایستیم وگرنه به سرعت میگندیم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1443 روز

      سلام دختر توحیدی سلام دختر سرزمین من سلام ساراجان سلام.

      خیلی ممنون از کامنت زیبایی که برامون نوشتی چقدر لذت بردم از تکه ای که نوشتی.

      هرچقدر متعهد تر روی توحید کار کنی و توی زندگیت پیاده ش کنی، اراده خداوند در امتداد اراده تو قرار میگیرد

      یعنی چی؟ یعنی درخواست میکنی و خداوند طوری به سرعت درخواست تورو برآورده میکنه، مثل همون مثالی که در قرآن اورده : میگوید باش، و میشود.

      چقدر من این جمله که توی قران هست دوست دارم قبل از اینکه با قوانین استاد. آشنا شم خیلی به این جمله فکر می کردم خدا چه قدرتی داره به هرچیز بگوید موجود شو موجود میشود… اما وقتی با قوانین واستاد آشنا شدم پی بردم که خداوند این قدرت رو هم در وجود من نهادینه کرده و با دیدن سریال سفر به دور آمریکا فصل 1 به یقین رسیدم و برام باور پذیرتر شد.

      ساراجان سارای عزیز وقتی در مورد زبان یادگرفتن برامون نوشتی احساس کردم کامنت مختص به من نوشتی من چند وقتی احساس درونم میگه زبان بخون یادبگیر اما اینقدر باورهای محدود کننده دارم که وقت ندارم،وقت نمیشه یا ….. همیشه پشت گوش انداختم کلی کتاب هام جمع کردم توی قفسه کتابخونه ام جلو چشمانم گذاشتم که شروع کنم اما همش…. وقتی برام نوشتی در طی دوماه توانستید نمره 4.5 ایلتس به نمره نزدیک 7 برسونید کاری که همه گفتن غیر ممکنه، وشما انجام دادید بهتون تبریک می گم تبریک تبریک تبریک و تحسین تون می کنم دختر با استعداد سرزمین من و تحسینت می کنم که اینقدر خوب در مدار دریافت هدایت های خدا قرار گرفتی مدارت پربرکت از الهام و هدایت های الهی چقدررر این آیه که برام نوشتی

      : ای کسانی که ایمان آورده اید، شمارا چه میشود‌ که وقتی فرمان داده میشوید در راه خدا رهسپار شوید ،به زمین میچسبید؟! ( توبه 38)

      چقدر این آیه باهم حرف زد.

      سارای عزیز خداوندبرای اینکه از تو محافظت کنه، تا در مسیری امن و آرام به رشدت ادامه بدهی آدم هایی رو از مسیرت برداشت تا تو رو به جایگاهی برساند که لایقش هستی به خدا اعتماد کن.

      ممنون که برامون نوشتی برایت آرزوی موفقیت های روز افزون دارم منتظر خبرهای موفقیت در سایت هستم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سارا صمدی پور گفته:
        مدت عضویت: 1545 روز

        سلام عارفه جان، خدای درونم ازم میخواد براتون بنویسم پس مینویسم :)

        چه اسم زیبایی دارین تحسین تون میکنم عزیزم

        عارفه جانم اگر نشانه های خوندن زبان رو دیدین حتی یک لحظه وقت رو تلف نکنین، من زمانی که اولین نشانه ها برام اومد دقیقا وقتی بود که استاد فایل های زبان انگلیسی رو تو سایت اپلود کردن ، اگر من اون موقع به هدایت عمل کرده بودم الان این کامنت رو از کشور مورد علاقم داشتم مینوشتم…

        ولی خب ناراحت نیستم چپن درس یاد گرفتم، به شما هم توصیه میکنم اصلا نذارین بگذره از همین الان که کامنت من رو خوندین شروع کنین عزیزم

        شاید باورتون نشه استاد بزرگوارمون که نماد و الگوی به چالش کشیدن خودشون هستن، تو یکی از فایل ها زبان خوندن رو به عنوان یکی از چالشی ترین کارها یاد کردن و گفتن کارهایی مثل زبان خوندن ( باعث میشه ما مدارمون بالا بره و راکد نشیم!)

        یعنی انقدر مهمه که در کنار کار کردن روی خودمون و عزت نفس مون ، و ورزش و تغذیه سالم اسمش رو بردن!

        حتما از همین الان شروع کنین، اگر تایمون کم هست ، 6 تا تایم 5 دقیقه ای در یک روز در نظر بگیرین

        که بین کارهاتون بشه انجام داد

        1. 5 دقیقه صحبت راجب یک موضوع به زبان انگلیسی

        2. 5 دقیقه گوش دادن به یک پادکست انگلیسی

        3. 5 دقیقه خواندن و مسلط شدن به 3 لغت جدید

        4. 5 دقیقه نوشتن 5 جمله به زبان انگلیسی

        5 . 5 دقیقه خواندن یک متن انگلیسی در حیطه های مورد علاقه تون، مثل تاریخ ، طبیعت، نجوم، اشپزی یا…

        6. 5 دقیقه یاد گرفتن یک نکته گرامری و نوشتن یک جمله با اون گرامر

        شما دو ماه همین پنج دقیقه هارو متعهدانه انجام بدین ببینین چه انقلابی تو سطح زبانتون به پا میشه، من وقتی میخواستم ایلتس بخونم به نامدارترین استاد های ایران گفتم که من روزی 12 ساعت میتونم درس بخونم من میتونم 5 ماهه به نمره 7 برسم؟ و همه شون گفتن نه!!!!

        اما خدا من رو به دوره های رایگانی هدایت کرد به روش هایی هدایت کرد که خودم اختراع کردم و دو ماهه رسیدم بین 6.5 تا 7

        هیچ روزی هم بیشتر از 6 ساعت درس نخوندم…

        شما فقط شروع بکنین، هم مسیر باز میشه، هم تایمتون ازاد میشه، هم دلیل هدایت رو میفهمین

        مثل من به هدایت ها بی توجهی نکنین که بعدش واقعا خیلی فرصت هارو بابت بی توجهی به هدایت از دست میدین

        امیدوارم موفق باشی دوست هم فرکانسی عزیزم

        خدای درونم میگه بهت بگم که عاااااشقتم و قراره پیشرفت های بزرگی داشته باشی اگه به هدایت ها ایمان بیاری و عملگرا باشی

        برات ارزوی خوشبختی ، ثروت و سلامتی روزافزون دارم عزیزدلم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          عارفه محمودی گفته:
          مدت عضویت: 1443 روز

          سلام سارای عزیز

          سلام دخترمهربان بخشنده

          سلام ساراجان سلام

          ممنون و سپاسگزارم از نکاتی که فرمودید چقدربرام کاربردی بود چقدرر خوشحالم توی سایت دوستانی چون شما دارم که دانسته ها وتجربه هاشون دراختیار قرار می دند خدایااا بابت دوستان مهربانم چون ساراجان بابت خانواده الهی هم شکر سارای عزیز خدارو بابت حضورت درسایت الهی شاکرم سپاسگزارم که هستی و کامنت برامون می زاری

          سپاس از لطفت

          منتظر خبرای موفقیت در هرزمینه از زندگیت هستم.

          درپناه الله مهربان شاد سلامت خوشبخت سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطی احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2333 روز

      سارای عزیز دوستداشتنی

      کامنت قبلی ت خونده بودم

      ،تو این کامنتا اسمت برام مث چشمک بود

      ،متن قبلی ت برام پر نکته بود و از مسیر هدایتت لذت بردم

      بازم بنویس از هدایتت

      از توحیدی تر شدنت .

      ک همش نشانه س

      برات آرزوی خوشبختی و شادی بیشتر دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سینا سین گفته:
      مدت عضویت: 2085 روز

      سلام سارا جان جالب که دیروز من نشانه روزانه مو باز کردم درمورد مرغ بود حدود دوساعت پیش یک فابلی تو گوشیم خودبخود پلی شد که در مورد مرغ بود و همش از خودم میپرسیدم معنی اینها چیه که الان با کامنت شما جواب گرفتم. ممنونم

      مثل اینکه راه شهود برای من هم باز شده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سارا صمدی پور گفته:
        مدت عضویت: 1545 روز

        سلام اقا سینای عزیز

        اومدم هم یه خبر خوب بهتون بدم هم تشکر کنم، وقتی دیدم از اون داستان مرغ های پارادایس نشانه دریافت کردین، تصمیم گرقتم بگردم هرجوری هست اون قسمت زندگی در بهشت که دوستان راجب این موضوع حرف زده بودن رو واستون پیدا کنم، قسمت 115 زندگی در بهشن هست حتما تو این فایل کامنت اقای علیرضا خنجری عزیز رو بخونین که توی کامنت های برتر هست، مطمئنم کاملا متوجه میشین چرا به بحث مرغ و … هدایت شدین :)

        و البته تشکر میکنم چون وقتی داشتم دنبال این فایل میگشتم که براتون بنویسم، هدایت شدم به فایلی از استاد که کاملا راجب مهاجرت بود و با اینکه چندین ماه هست من دارم دنبال باور های مهاجرت میگردم، تا حالا این فایل رو ندیده بودم…

        خیلی خوشحال شدم که هم من هم شما دوست هم فرکانسی عزیز هدایت شدیم، واقعا که دست ها و کمک های خداوند بی پایانه

        براتون ارزوی خوشبختی، ثروت و سلامتی روزافزون دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ساناز گفته:
      مدت عضویت: 1322 روز

      سلام سارای قشنگم

      چقدر لذت بردم از تک تک کلماتت

      امیدوارم در بهشتی که هستی سراسر یرات لذت و خوشبختی باشه

      سارای قشنگم چقدر لذت بخشه توحیدی عمل کردنت

      و چقدر من ضعیفم در زمینه عملگرا بودن

      تبریک میگم تک تک موفقیت هاتو

      تبریک میگم شغل معنویتو

      تبریک میگم هدایت خیلی زیبای امروزتو

      تبریک میگم این حجم از خوشحالیتو

      و خیلی سپاس گذارم که کامنت فوق العاده نوشتی تا برای من نوعی امیدی باشه در دلم

      خدایا شکرت بابت تک تک دوستان توحیدی فوق العاده این مسیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سید محسن فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2249 روز

    سلام‌ب‌استادوخانم‌شایسته عزیز و دوستان‌فوق العاده ام

    از خواندن کامنت دوستان اینقدر روحیه ام عوض

    شد واشک ریختم و انگار قلبم باز شد یکی از یکی

    بهتر و عالی تر و نتیجه بهتر وتوحیدی تر عمل کرده

    دمتون گرم

    خداراشکر همیشه موفقیتی کسب کردم چیزی

    خریدم اول سجده شکر میکردم و شاکر خداوندم

    بودم و میگفتم خدا داده، این برا من بدیهی شده

    نعمت از طرف خدا میاد و من‌باید شاکرش باشم

    بحث بعدی ک من توش مشکل دارم نمیتونم‌بسط

    بدم تو کل زندگیم یعنی ناخودآگاه ب بعضی افراد

    قدرت میدم دیر میفهمم ولی وقتی میفهمم بارها

    تکرار می‌کنم آدمها هیچی نقش و قدرتی در

    زندگیم ندارن و کلن رفتارم باهاشون تغییر میکنه

    و خودشون شوکه میشن و ورق برمیگرده خداراشکر

    این را درک کردم و در عمل اجرا میکنم

    همیشه ب خودم میگم پارتی ام خداونده چون

    غیر ممکن را ممکن میکنه خودش بارها گفته

    هر 1نفر ک ایمان داشته باشد بر 200نفر پیروزه

    من با همین باور با همین جمله جایی رفتم ک

    کار دولتی و قدرت دادن ب اشخاص و دنبال

    پارتی تا دلتون بخواه از این داستانا بود و من

    خیلی ریلکس رفتم جلو گفتم خدایا هرچیزی لازمه

    بر زبانم جاری کن و دوم خودت جای اینها امضا

    کن و هیچکس باورش نمیشد کارمن انجام شده

    میگفتن امکان نداره ولی برامن شد وبرای کلی آدم

    نشد

    استاد نمیدونی با فایل های هدایت الهی 1و2 ک

    داستان مهاجرت ب آمریکا بود از مایع ظرفشویی ک

    اومد جلوی ماشینتون ک بگین تا کارت نداشته باشی

    و هیچی در شهر غریب بعد بری تفریح کنی این حجم از

    ایمان واقعن تحسین برانگیزه ب قول شما در اون فایل

    پاداش بزرگ میخواهی باید ذهنتا کنترل کنی و من اینقدر

    این فایلا گوش دادم و ایمان و امید گرفتم برای رسیدن

    ب هدفم و حالم راخوب می‌کرد توکلم را قوی‌تر می‌کرد

    میگفتم خدا تا اینجاشا آورده بقیش هم درست میکنه

    اگر قرار نبود بشه اصن منا ب این مسیر هدایت نمی‌کرد

    من سرانجام ب هدفم رسیدم و اون فایل شما فوق العاده

    بود.

    استاد اونجا ک گفتید هرچقدر سرمون پایین باشه در

    مقابل خداوند سرمون را بالا نگه میداره در مقابل بقیه

    اونجا میخواستم مثل ی کودک تازه ب دنیا آمده گریه

    کنم استاد واقعن جاهایی اسم و نامم بالا میره ک خودم

    فقط میفهمم از کجا آب میخوره یاد سوره شرح میوفتم

    ورفعنا لک ذکرک ما نام و مقام و مرتبه ات را بالا بردیم

    همیشه بخدا میگم توحید عملی ام را در زمان

    ومکان مناسب بهم بگو نزار ب اندازه ذره ایی

    مشرک بشم

    استاد و دوستان عزیزم عاشقتونم واستاد نمیدونی

    این فایل چه احساس خوب و حال خوبی بهم داد

    شاکر خداوندم هستم ک شمارا بهم معرفی کرد و

    نمیدونم اگر سید محسن قبلی بودم الان ب کجاها

    و راه های تاریکی میرفتم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
  7. -
    فرهاد مصلی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر

    وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿5٩﴾ انعام

    و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ ﴿١٢﴾

    بی تردید هدایت کردن بر عهده ماست.

    فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿٢4﴾

    پس [موسی] دام هایشان را [به جهت کمک کردن به آن دو] آب داد، سپس به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا! به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم. (24)

    فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا ۚ فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ ۖ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿٢5﴾

    پس یکی از آن دو [زن] در حالی که با حالت شرم و حیا گام بر می‌داشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را می طلبد تا پاداش اینکه [دام های] ما را آب دادی به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بیان کرد، گفت: دیگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات یافتی

    درسهای که میشه از این فایل یاد گرفت

    هر زمان نجواهای شیطان می آید به جای اگر نمیشود تمرکز کنیم و با کلامان بگوئیم اگر بشود چه میشود و در مورد اتفاقات مثبت در آینده قرار است رخ دهد صحبت کنیم

    قدرت فقط از آن خداست و اعتبار تمام کارها را به خدا بدهیم برگی بدون اذن خداوند نمی افتد.

    چه زمانی الهامات به ما گفته میشود زمان تسلیم محض پروردگار باشیم.

    من تسلیم محض خداوند هستم خداوند مرا به راه حل مساله هدایت می کند

    شاکر باشیم ظرف وجودیمان را بزرگتر می کند

    هر جا نعمتی به ما داده شده از طرف پروردگار

    است.

    و هر جا شری به ما رسیده زمانی بوده منم منم کردیم و روی عقل ناقص خودمان حساب کرده ایم و قدرت را به غیر خدا دادیم و شرک ورزیدیم

    استاد عزیزم عاشقتتتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1226 روز

      سلام دوست عزیزم آقا فرهاد توحیدی

      آیاتی که بکار بردی نوری بود که بر قلب من نشست ..اینقدر حس و حال عالی گرفتم که اشک چشمام توانایی بند اومدن نداشت و از سرو صورتم جاری میشد

      آقا فرهاد عزیز قشنگ واضح که داری روی بند بند وجود خودت کار میکنی چون انرژی کامنتت تا کیلومترها گرماش بر قلب من نشست و قلبمو صیقل داد

      پاینده و سربلند باشی دوست عزیزم و با عشق منتظر نظراتت در فایلهای بعدی هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2506 روز

      سلام آقا فرهاد

      چقدر خوب نوشتی و از آیه قرآن استفاده کردی

      از تو کامنت شما یه ایده گرفتم

      وقتی نجوای شیطان میاد تمرکز کنم و بگیم اگه بشه چی میشه

      و اتفاقات مثبت در آینده توجه کنیم

      و اعتبار هر کاری رو به خدا بدیم

      خدایا شکرت بابت دوستان و کلامشان که هدایت تو به این کامنتها است

      برایت آرزوی بهترین ها رو دارم

      شاد و موفق و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مینا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1163 روز

    سلام به بهترین استاد استادان و مریم زیبا و نازنین

    استاد شاید هیچ فایلی تا این اندازه قلب من رو نسبت به عظمت خدا روشن نکرده بود. درست دو روز پیش اتفاقی برای من افتاد که دو روزه به خودم میگم باباااااا تو این همه داری زور میزنی دختر!!!!! غافل بودی از اینکه از تو هیچ کاری برنمیاد زور نزن…

    زور نزن…

    خدا رو صدا بزن…

    اونقدر صداش بزن که صدات به عرش برسه…

    اگه اون دستتو نگیره تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی…

    این همه ترس و نگرانی و غصه و دست و پا زدن ها، برای اینه که فکر میکنی کاری از دست تو برمیاد!!!

    برای اینه که هنوز نفهمیدی باید به خدا تکیه کنی… نه به خودت.

    نع…نع…

    خودتو بنداز تو آغوشش و تسلیم باش.

    دو روزه فقط میگم خدای من!

    من از تو صبح ی درخواست بزرگی کردم که درخواست بزرگی بود… تو تا ظهر برام انجامش دادی!!!! خدایا مغزم داره میترکه.

    تازه من ی جور کم ارزش ترش رو درخواست کردم تو با یک کیفیت بالایی اون تغییر رو برام بوجود آوردی.‌..

    تمام شرایطش رو برام فراهم کردی.من تنها کاری که کرده بودم این بود که تلاش کردم به اون شرایط بدی که توش هستم فکر نکنم و فقط توجهم به تو بود.من که هیچ کاری نکرده بودم برای این نعمتی که به من دادی! من فقط درخواست کردم…

    تو همه ی شرایط رو از یک صبح تا ظهر چیدی و دور من جمع کردی تا اون نعمت رو به من برسونی.!!!

    دو روزه فقط به خودم میگم مینا دیگه چجوری بهت ثابت کنه که بابا تو فقط از من بخواه… بقیه ش رو بسپار به من.من از زمین و زمان آنچه لازمه برای رسیدن تو به درخواستت، برات میفرستم.

    من دنیا رو رام میکنم برای تو.‌.

    استاد جان این فایل و این شعر پروین من رو یاد این شعر سعدی انداخت…

    (منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قُربتست و به شکر اندرش مزید نعمت.

    هر نفسی که فرو میرود مُمّد حیاتست و چون برمی آید مُفَرِح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

     

    از دست و زبان که برآید     که از عهده شکرش به در آید؟

     

    اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور

     

    بنده همان به که ز تقصیر خویش

    عذر به درگاه خدای آورد

     

    ور نه سزاوار خداوندیش

    کس نتواند که به جای آورد

     

    باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده.

    پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد.

     

    ای کریمی که از خزانه غیب

    گبر و ترسا وظیفه خور داری

     

    دوستان را کجا کنی محروم

    تو که با دشمن این نظر داری؟

     

    فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردی بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. در ختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده. عصاره تاکی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمائی به تربیتش نخل باسق گشته.)

    شباهت نکاتی که در این شعر پروین هست در دیباجه ی سعدی هم هست.

    این آدمها چه چیزی رو درک کردن که ما درک نکردیم…

    ولی وقتی این فایل رو دیدم ی چیزی به خودم گفتم که انگار به قلبم نشست…

    گفتم خدا انقدر منو دوستم داره که من ازش بندگیشو درخواست کردم و خدا من رو هدایت کرد به جایی که توش همه دارن بندگی خدا رو میکنن..

    اصلا خدا عاشق منه که هدایتم کرد به سایتی که در تاریخ 1402/5/5 یک ویدئویی رو ببینم که از دیدنش اشکم در بیاد.و قلبم آروم بگیره.

    خدا عاشق منه که این روزها رو به من هدیه داده تا به قول سعدی حداقل بتونم بخاطر گناهانم و شرکی که توی سی سال زندگیم داشتم ازش عذرخواهی کنم..

    وگرنه که سپاس و سزاوار خداوندی اش … کس نتواند که بجای آورد…

    سعدی تکلیف ما رو خوب روشن کرده…

    که بنده ی خدا اگه بخای سپاسگزاری خدا رو بکنی با هر نفسی که میکشی فقط باید دوبار ازش تشکر کنی. یک بار برای دم و یکبار برای بازدم…

    که اگه واسه چندین ثانیه و نه چندین دقیقه، این دم و بازدم قطع بشه تو مُردی!!

    پس فکر نکن میتونی شکرش رو بجا بیاری…

    سعدی و پروین خیلی زیبا این نکته رو بیان کردن…

    که بابا خدا به دشمنانش هم نعمت داده!!!!

    خدا به دشمنانش هم نظر کرده!!!!

    چرا فکر میکنی دوستانش رو فراموش میکنه!!!

    این جمله از هر جمله ی دیگه ای بیشتر اشک منو درآورد.

    و شما هم وقتی این جمله رو توی فایل بیان کردین ی ذوق و شوق عجیبی توی چهره تون هست استاد.

    واقعا قلبم به قول بچه های الان، اکلیلی شد :)))

    احساس میکنم دوست دارم به زندگیم مثل یک سریال نگاه کنم و ببینم که خدا کجاها دنیا رو برای من رام کرده که من در امان باشم و در آرامش و لذت زندگی کنم اما نمرود درونم سرکشی کرده و فکر کرده این منم که قدرت داشتم و خودمو ساختم.

    دوست دارم بشینم به زندگیم نگاه کنم و ببینم خدا کجاها ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو دستور داده تا برای من رام باشن و من حتی به اندازه ی سر سوزنی بابتش از خدا سپاسگزاری نکردم که هیچ…پیش کش…

    تازه شرک ورزیدم و همه ی این نعمتها رو از خودم یا دیگران دونستم…

    استاد عزیزم…

    چیکار کردین که خدا قلبتون رو به این آگاهی ها باز کرده؟!

    منی که هیچ کار نکردم و هیچ وقت سپاسگزار واقعی نبودم چطور با عشق این آگاهی ها رو بهم میرسونه؟!!!!!!

    آرزوم اینه خداوند من رو و همه ی ما رو توی مسیری هدایت کنه و مُهر از قلب و گوش و چشممون برداره و قلبمون رو باز کنه که هر لحظه،هر ثانیه سپاسگزارش باشیم…

    الهی آمین…

    برای شما استاد عزیز و مریم نازنین عمر طولانی از خداوند طلب میکنم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1754 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام مینا خانم عزیز

      دوستِ توحیدی من

      شما در کامنتتون از استاد پرسیدین که

      چیکار کردین که خدا قلبتون رو به این آگاهی ها باز کرده؟!

      حالا من از شما میپرسم که

      شما چکار کردین که این کلمات بر قلبتان و بعد بر انگشتانتان جاری شده؟

      چقدر زیباست این خدا

      چقدر اتصال نابتون را تحسین میکنم…

      چقدر کامنتتون عطر خدا را داشت…

      از خدا برایتان آرزمندم که دائم در نماز باشین

      به قول شاعر

      خوشا آنانکه دائم در نمازند…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1911 روز

      سلام مینا جانم.

      از پاسخِ آقا رضای احمدی به این کامنتت، رسیدم اینجا …

      کنجکاو شدم ببینم چی نوشتی که آقا رضا تحسینت کرده…

      شروعِ طوفانی، قلبم کنده شد نوشتی صبح درخواست دادی، ظهر اجابت شد…

      اونم نه معمولی اش، با کیفیتی بالاتر از چیزی که تو انتطار داشتی…

      قلبم کنده شد از جاش که نوشتی:

      برای اینه که هنوز نفهمیدی باید به خدا تکیه کنی… نه به خودت.

      نوشتی:

      دو روزه فقط به خودم میگم مینا دیگه چجوری بهت ثابت کنه که بابا تو فقط از من بخواه… بقیه ش رو بسپار به من.من از زمین و زمان آنچه لازمه برای رسیدن تو به درخواستت، برات میفرستم.

      این خودِ خودِ اصلِ جنسِ باورِ توحیدیه.

      دلم قنج رفت برات…

      اینکه توی قلبت چه حالی شدی…

      اینجور وقتا که سیم وصل میشه با خدا، من میگم تهِ دلِ آدم یه طورِ به خصوصی قنج میره، یعنی این حس رو نمیشه تو کلمه آورد، کلمه ظرفیتش خیلی کمه که بتونه اصلِ مطلب رو اَدا کنه…

      اشک، میشه یه ابزارِ انسانی که نشون میده آدم قلبش پاک و صیقلی شده، شده جایگاهِ خدا، سیاهی هاش، کدری هاش پاک شده، شده زلال عینِ آبِ رودخونه ای که سنگ های کَفِش معلومه…

      نوشِ جانت این حسِ ناب.

      من دنیا رو رام میکنم برای تو.‌.

      انگار همه کار و زندگیِ خدا اون لحظه منم، فقط منم، منم و منم…

      چقدر قشنگه چیدمان و زمان بندیِ خدا.

      کاملا آن تایم، بدونِ ذره ای زود یا دیر شدن…

      هر جا اعتماد کردم به خدا، بعد آروم شدم، خوشحال به ادامه ی زندگیم پرداختم، رسیدم…

      که اگه واسه چندین ثانیه و نه چندین دقیقه، این دم و بازدم قطع بشه تو مُردی!!

      یا خدا…

      این ذهن از پَسِ شمارش و به یاداوریِ تعداد نعمتها در هر لحظه و روز به سختی برمیاد…

      خدا خودش سپاس گزارترمون کنه…

      روزایی که تعداد سپاس گزاری هایی که مینویسم بیشتر از قبل میشه کلی خودمو تشویق میکنم، که آفرین سمانه، بهتر دیدی، بهتر درک کردی، بهتر حس کردی…

      بعد میبینم بازم کمه…

      جدیدن به همه ی ابزارهام (حواس پنجگانه+ حس های درونی ام+ درک ام) گفتم بچه ها شهمت کنین با هم سپاس گزاری کنیم، فقط منتظرِ نوشتن تو دفتر نباش سمانه…

      همون لحظه که زیبایی رو میبینی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که نعمتی نوشِ جان میکنی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که زیبایی رو میشنوی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که یه نشونه میفرسته برات خدا، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که کامنت خوبی میخونی، یا مینویسی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که حست خوبه، خوشحالی، آرومی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که احساس امنیت میکنی، روابط خوب داری، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که میری خرید، داری محصول رو برمیداری بذاری تو مشما، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که داری کارت میکشی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که نونِ تازه رو نانوای محترم میده دستت، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که صبحِ زود بیدار میشی، بگو الهی شکر.

      اینکه هم بیدار شدی زود، هم زنده ای، هم فرصت داری امروز هم خلق کنی زندگیتو همونطور که خودت دوست داری، همونطور که تو ستاره قطبیت مینویسی.

      همون لحظه که بوی خوشی به مشامت میخوره، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که پیام، خبر، تماس خوبی دریافت میکنی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که خودِ نازنینت رو توی آینه میبینی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که لباسِ زیبایی میپوشی که خودت کیف میکنی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که لذت میبری از انجام کاری، یا تجربه ی حسی خوب، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که صدای پرنده جان ها رو میشنوی، سگ ها و گربه های عزیز دل رو میبینی و باهاشون سلام علیک میکنی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که سلام میدی به ادمها، لبخند میزنی بهشون، احوالپرسی میکنی باهاشون، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که سیم ات وصل میشه به خدا، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که مهربونی میکنی، یا مهربونی میبینی، یا در حقت مهربونی میشه، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که بادِ خنک یا سایه، بارون، برف میرسه بهت بگو الهی شکر.

      همون لحظه که میری پیاده روی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که خانواده و عزیزانت رو میبینی، بغلشون میکنی، صداشون رو میشنوی، پیامشون رو میخونی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که با شجاعت و جسارت کاری رو انجام میدی که قبلا نمیتونستی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که هدیه ای دریافت میکنی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که روزی حساب، غیر حساب، نعمت، برکت، ثروت دریافت میکنی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که فایل خوب گوش میدی یا میبینی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که آگاهی و درس دریافت میکنی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که وسایلت دستت هستن و داری استفاده میکنی بگو الهی شکر.

      همون لحظه که نعمتهای توی زندگیتو میبینی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که میبینی سالمی، بگو الهی شکر.

      همون لحظه که آشپزی میکنی بگو الهی شکر.

      اصلِ کلام، دست نگه ندار، معطل نکن برای سپاس گزاری…

      همون داغ داغ انجامش بده…

      سریع ترین راه هم، همون گفتنِ اون لحظه است…

      بگو الهی شکر سمانه

      بگو الهی شکر سمانه

      به قولِ مامانم:

      سمانه اگه 1000 بار خدا رو شکر کردی، بازم 1000 بار دیگه خدا رو شکر کن، بازم ادامه بده…

      مینایِ جان:

      ممنونتم که بهم انگیزه دادی اول خودتو تحسین کنم برای مسیرت، برای تلاشت، برای تعهدت به رشد.

      و بعد این انگیزه رو دادی که با خودم گفتگو و تحلیل کنم…

      حقیقتا که اینجا شده دفتر مشقِ من به قولِ آقا حمیدِ عزیزِ امیری مون، حمیدِ حنیف مون.

      چشمام قلبی قلبی شد برات از بس که دلبرانه نوشتی:

      احساس میکنم دوست دارم به زندگیم مثل یک سریال نگاه کنم و ببینم که خدا کجاها دنیا رو برای من رام کرده که من در امان باشم و در آرامش و لذت زندگی کنم اما نمرود درونم سرکشی کرده و فکر کرده این منم که قدرت داشتم و خودمو ساختم.

      دوست دارم بشینم به زندگیم نگاه کنم و ببینم خدا کجاها ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو دستور داده تا برای من رام باشن و من حتی به اندازه ی سر سوزنی بابتش از خدا سپاسگزاری نکردم که هیچ…پیش کش…

      تازه شرک ورزیدم و همه ی این نعمتها رو از خودم یا دیگران دونستم…

      ماچ به روی ماهت مینا جان.

      آقا رضای احمدی به حق، تحسینت کرده.

      این کامنت ازش نور میباره.

      حسِ خوب میباره.

      ممنونتم که نوشتیش، منتشرش کردی مینا جانم.

      خدا با فضلِ خودش باهامون رفتار میکنه.

      خدایا شکرت برای ثانیه به ثانیه ی زندگیم…

      اون لحظه هایی که پرده های شرک میرن کنار، نور توحید میتابه به قلبم، دستهامو باز میکنم که بغلت کنم، دستم میره روی قلبم، لبخند میاد روی صورتم…

      اونجاست که با علائم فیزیکی، خودمم میفهمم سیم ام وصل شده و اشکم هم سرازیر میشه.

      الهی شکرت 1000 بار، بعدش بازم 1000 بار، همینطور ادامه دار…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مینا صادقی گفته:
        مدت عضویت: 1163 روز

        سلام سمانه ی عزیز. چقدر کامنت زیبایی نوشتی برام.به زیبایی حست رو بیان کردی. خیلی خوشحالم از اینکه از کامنت من اینطور حس خوب گرفتی و روت تاثیر داشته. من هر روز تقریبا هر روز دارم توی زندگیم معجزه میبینم.برای تغییر کردن توی زندگیم قدمهای بزرگ و با جسارتی برداشتم و نتیجه ش تو مدار بالاتر قرار گرفتن و درنهایت آشنا شدن با استادجان بوده. خوشحالم که این کامنتی که نوشتم اگر حتی برای یک نفر تاثیر گذار بوده ارزش داره.ممنون عزیزم از نظر خوب و پرمغزت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2979 روز

      سلام مینای عزیز احسنت به تو

      چقدر کامنتت در عین سادگی پراز آگاهی بود وچقدر زیبا همه چی را در جای خود گنجانده بودی چقدر قشنگ به درک آگاهی سعدی وپروین اشاره کردی

      سپاسگزار وجودتم سپاسگزار خداوندیم که ازش هدایت خواستم تا بنویسم ولی ازصبح تا حالا هر دفعه هدایت شدم به خواندن دیدگاه دوستان وجواب دادن به آن خیر فی ماوقع

      دوستت دارم در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2506 روز

      سلام دوست عزیز

      مینا جان

      چقدر با کامنت تو حس خوب داشتم

      چقدر مثنوی که از سعدی نوشتی

      منو برد به عالم مدرسه که این متن رو خوندیم و حفظ کردیم

      چقدر شماها خوب درک کردید

      بهت تبریک میگم

      و از خدا این راه رو برایم باز کند و درک بیشتر بگیرم

      خدایا هدایتم کن منو به راه راست راه کسانی که نعمت داده ای نه گمراهان هدایت کن

      شاد و موفق و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مهری جزایری گفته:
    مدت عضویت: 842 روز

    بنام خداوندی که موسی را از دل دریا نجات داد و بهترین منزل رساند،سلام بر استاد عالیقدرم و مریم شایسته زیبا،عجب پیامی بود،عجیب

    یاد خودم افتادم ،و از خداوند طلب بخشش دارم به خاطر اینکه فراموش میکنم هر بار لطفشو،سالها پیش وقتی پسرم 2سالش بود،ما وضع مالیه خوبی نداشتیم،و همسرم بیکاربود،پسرم خروسک گرفته بود)یه نوع بیماری که صدا کیپ میشه،با سرفه های شدید)،نمیتونستم ببرمش دکتر چون پولشو نداشتم، اون موقع ها وقتی مردم شیر می‌خواستند باید صبح ساعت 4،یا 5صبح می‌رفتند تو صف ،تا 8صبح که ماشین شیر میاد،بهشون برسه،سال 79،من نگاه ساعت کردم یک ربع به 8بود،میدونستم که باید نشاسته توشیر گرم بهش بدم ،سریع خوب میشه،با مادرشوهرم زندگی میکردم گفتم مادر من میرم شیر بگیرم،گفت الان !!!!!بهم گفت نرو بری ،باهات دعوا میکنن شیر هم گیرت نمیاد

    ،مردم از 5صبح توصیف ایستادند،گفتم اشکال نداره میرم،وقتی از در خونه وومدم بیرون گفتم خدایا یه کاری کن شیر گیرم بیاد،ته قلبم بهم گفت برو ،،،نگران نباش

    رفتم به مغازه که رسیدم صف خیییلی طولانی بود هنوز ماشین شیری نیومده بود،آخرین نفر ایستادم،خانمی که جلوی من بود،گفت الان اومدی،ما از کله سحر اینجاییم،وشروع کرد غر زدن،،خانمهای دیگه هم گفتن راش ندید توصیف خوابهاشو رفته حالا وآمد،خواستم بهش بگم اشکال نداره گیرم اومد میگیرم نیومد،میرم،جای شما رو که تنگ نکردم،ولی کسی تو قلبم گفت ساکت باش، ولی همش باخودم میگفتم کاش مردم شیر کم بردارند به من برسه،آخه دوتا بیشتر نمیدادن،خلاصه ساعت 8ورب ماشین شیر اومد،وقتی صندوق هارو پایین گذاشت جلوی صف دعواشدوچندتا ازشیشه شیرها شکست،مغازه دارعصبانی شد ،گفت اصلا شیر نمیدم امروز،بعدم ،گفت اصلا از آخرشروع میکنم،و صندوق شیر را آورد وگذاشت جلوی من ،وگفت خانم هرچند میخای بردار،نمیدونستم گریه کنم،یا بخندم ،گفتم میتونم 4تا بردارم گفت بله،،شیر گرفتم واومدم ولی توی راه گفتم خدایا تو خیییییلی بزرگی ممنونتم،خدای عزیزم خییییلی دوستت دارم

    وقتی رسیدم مادرشوهرم ،با تعجب گفت،خریدی؟ جطوری،وقتی داستان را براش گفتم،بهم گفت خدا خییییلی بزرگتر از فکر ماست،ولی ما یادمون میره،امروز با این فایل این داستان یادم اومد،و برام مرور شد،واقعا باید بخدا اعتمادکرد،تا نتایج را دید،اما قبلش با یددیوار بین خودت وخدا رو برداری تا صداشو بشنوی….،البته اینکه استاد صدای خدا رو به وضوح میشنوه دلیلش اینکه که دیواربین خودش وخدار را برداشته ممنون استاد عزیزم ممنونم پاینده باشی الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای:
    • -
      میلاد گفته:
      مدت عضویت: 3819 روز

      سلام به مادر گرانقدر و مهربان

      سپاسگزارم ازتون بابت تجربه بی نظیری که برای ما به اشتراک گزاشتید

      خیلی تحت تاثیرقرار گرفتم

      وقتی به خدا و ندای خودمون اعتماد میکنیم ممکنه یه چیزایی با عقل ما جور درنیاد یا یه اتفاقای به ظاهر ناخواسته تومسیر ایجاد بشه ولی اون دقیقا برای ارتقای ما ورسیدن به هدف ما هست و این نکته دقیقا تو تجربه شما نهفته بود

      بازم ممنون بابت تجربه بی نظیری که برای ما بازگو کردین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1629 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    چون موسی با هفتاد نفر از قومش به وعدگاه ما آمد

    وخدا با وی سخن گفت

    عرض کرد:خدایا خود را به من آشکار بنما که تو را مشاهده کنم

    خدا فرمود :هرگز مرا نخواهی دید ولیکن به کوه بنگر

    اگر آن به جای خود برقرار تواند ماند تو نیز مرا خواهی دید پس نور حق برکوه تجلی کرد کوه را متلاشی ساخت وموسی بی هوش افتاد سپس که به هوش آمد عرض کرد :خدایا تو منزهی به درگاه تو توبه کردم ومنم نخستین ایمان آوردندگان

    (سوره الاعراف آیه 143)

    خدا فرمود:ای موسی من تورا برای اینکه پیغامهای مرا به خلق برسانی برگزیدم وبه کلام خود انتخاب کردم پس به آنچه به تو فرستادم فراگیر وشکر الهی را بجای آور (سوره الاعراف آیه 144)

    خداوندا تو راشاکرم بابت همه نعمت های که از گذشته دادی ومیدهی وخواهی بخشید

    یا رب برزبانم وقلبم جاری شو تا الهاماتت را دریافت کنند وقلبم را به نورربوبیتت روشن کن تا فقط توراببینم واز تو هدایت بخواهم

    خدایا وقتی دلبری همچون تو دارم بی‌نیازم از همه چیز

    سلام ودرود به تنها استاد توحیدی واستاد مریم جان

    واقعا داستان موسی یکی از داستان های زیبای قرآن هست وچقدر عاشق این داستان هستم

    استاد جان چقدر به موقع و هدایتی یه موضوعی که نیاز ما هست روی سایت گذاشته میشه

    دیروز تصمیم گرفتم سوالات بخش دو شیوه حل مسائل که بی نظیره وخودت را از خودت می‌کشه بیرون وبا خودت روبه رو میشی را باز پاسخ بدم تا بیشتر خودم را بشناسم وبیشتر درونم را بشکافم

    دیدم چند باری که جواب دادم به سوالات عمقی نبوده و هنوز نرسیدم به اون ریشه

    با خودم گفتم همیشه میای جواب میدید و اون جوری که میخوای راضی نیستی از جوابت

    انگار خدا خودش بهم گفت بیا باهم جواب بدیم طبق گفته های شما در دوره قانون آفرینش اومدم گفتم خدایا بیا باهم جواب بدیم خداراشاهد میگیرم اولین سوال که پرسیدم گفت به ترتیب

    توحید ،ایمان، باور، خودم، رها بودن ،ربوبیت، راستی، چنگ زدن به ریسمان الهی، اخلاص، ثروت، تسلیم ،تغییر، قدرت خدا

    به خدایی که شریکی نداره اینقدر نزدیک بود بهم که فقط اشک میریختم ومیگفتم خدایا تو اینقدر نزدیک بودی ومن نمی‌دیدم

    به خدا اون به ما نزدیکه ولی ما ازش فاصله میگیریم با شرک با بی ایمانی با ترس باافکار وباورهامون

    خدایی که میگه شیطان دشمن اشکار شماست وشیطاتی که میگه از روبه رو پشت سر وچپ وراست به ما هجوم میاره

    سوال بعدی را هم جواب داد بهم وبیشتر سوالات برام آسان شد وانگار بهتر متوجه شدم

    ازش پرسیدم استاد عباسمنش چطوری اینقدر همه چیز براش آسون شده وهرچی میخواد میشه

    گفت:دل داد به من یا همون دلش را به من سپرد درک کردم که یعنی باید با تمام وجودت ایمان بیاری مثل استاد عباسمنش

    بعد می‌گفت رو شونه های من سوارشو

    من با همه صحبت میکنم

    همه راهها به سمت کنه خودت را پیدا کن

    جهانت را پیدا کن

    این جمله ها را که می‌گفت در دفترم می‌نوشتم واون می‌گفت

    استاد بهتر درک کردم زمانی که گفتید در باغ به شما الهام کرد وشما می نوشتید ومثل یه بارش بود

    چقدر با خدا بودن خوبه چقدر خس و حال خوبی داره که به اون از ته دلت بسپاری وتوکل کنی

    چون خداوند به ظاهر ما کاری نداره اون درون ما را می‌دونه ومیبینه

    وقتی میگی خدایا تنها تو را می‌پرستم واقعا باید از عمق وجودت باشه نه در تظاهر

    انسان ناسپاس نباشم ووقتی که از خدا کمک بخوام وکمک می‌کنه بعد که نجات پیدا کردم فراموش کنم وناسپاس باشم وبگم. من خودم به عقلم رسید وراه را خودم پیدا کردم که در این صورت سقوط میکنم وشرک ورزیدم

    تو قرآن بیشتر میگه ولیکن بیشترشان ایمان نمی‌آورند

    از عذاب الهی قوم ها یکی ساز دیگری صحبت می‌کنه وناسپاسی اونهارا که احساس میکنم برای همه ما این سخنان گفته شده اینها درس عبرت است برای ما آیا بیدار میشبم؟

    وقتی قرآن را میخونم میگم خدایا این قرآن انگار تازه نازل شده اصلا انگار برای هر نسل وقومی که اومده تازه است ومن دیوانه کلام خداوند در قرآن شدم

    استادشما توحید را خیلی زیبا در این شعر پروین اعتصامی درک کردید و توضیح دادید

    کلام آخر شما را اینقدر زیبا بود که انگار هدایت خدا بود برزبان شما جاری شد و یادداشت کردم ومیخوام اینجا بنویسم که یادم باشه

    به اندازه ای که در مقابل خداوند فروتن هستیم به همون اندازه خداوند. به ما برکت وجبروت میده

    به اندازه ای که در مقابل خداوند سرمان پایین است به همان اندازه سرمان را بالا نگه میدارد در مقابل غیر خداوند.

    به اندازه ای که سرمون جلوی خداوند پایین است به اندازه ای که نعمت های خداوند را میبینیم به اندازه ای که درک می‌کنیم و سپاسگزاریم به خاطر آنچه که به ما دادن واین نعمت ها را درک می‌کنیم به همان اندازه خداوند مارا در مقابل غیر خدا سربلند و سرافراز وسرمون بالا است

    استاد. من سیلی هایی از زمانی که غیر خدا را به کردم برای خودم خوردم که از خداوند سپاسگزارم که بیدارم کرد واز جهل ونادانی به سمت نور پله سمت شما هدایتم کرد

    زمانی که گفتم عاجزم کمک کن از اون پایین وقعر چاه من رو کشید بیرون

    خداشاهده انگار دستش را آورد وعزتم داد

    انگار عزت نفس هم در گرو این ایمان وتوخید به خداست که وقتی خودمون را بشناسیم از نیروی درونمون آگاه بشیم که خدا از روح خودش در ما دمیده وباخدا یکی هستیم فقط کافیه به ریسمان الهی وقران چنگ بزنیم اون وقت گمراه نمیشم وفقط خوشبختی وثروت میاد

    وشکر نعمت به جای آوریم

    شکر نعمت نعمتت افزون کند

    کفر نعمت از کفت بیرون کند

    7سال هست که هر صبح با شکرگزاری خدا شروع میکنم رپزم را وچقدر روزها برام طلایی شده ومیشه با همین نعمت

    که نتونستم هنوز درست این شکر را به جا بیارم

    از شما استاد جان سپاسگزارم که این قسمت را که باعشق خوندید وبرامون گذاشتید

    از مریم جون که قشنگ رانندگی کردن با عشق واون طبیعت بی نظیر که انگار بهشت بود وباران الهی که نشانه تایید این صحبت های شما بود بی نهایت سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2168 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما سمیه زحمتکش عزیز

      چقدر خوشحال شدم که به خوندن کامنت ما هدایت شدم و خدا فکری که چند دقیقه قبل تو ذهنم رد شد رو یکجورایی تایید کرد. داشتم کامنت اسدالله زرگوشی و کامنت های زیرش رو میخوندم از اینکه دوست عزیزمون هم هم کلاسی خطاب کرد خودشو در دوره کشف قوانین زندگی. با خودم گفتم دیدی من پولم تا حد خوبی جور شد اما بخاطر اون کویر نشد که الان توام همکلاسی باشی با بقیه دوستان و همزمان آپدیت توام شروع کنی. خلاصه نجوا داشت میومد حالمو خراب کنه زدم تو دهنش گفتم من دوره ارزشمند و قطعا دوستان هم کلاسی ارزشمند زیادی دارم که باهاشون مواجه میشم و از تجربیات شون میخونم. این قسمتو داشته باش.

      از یک طرف هم هست چند روزه میخوام دوباره بیام کامنت جلسه دوم و سوم رو دوباره انجام بدم و بعد برم تو کار تمرین های اهرم رنج و لذت و به تعویق انداختن این کارها اصلا منو میخکوب کرده و عزت نفسم رو به یغما داره میبره. خلاصه که این فکرا این قسمت کامنتت اصلا همزمانی و پاسخ خوبی بود.

      این ایده که به خدا گفتی بیا با هم جواب بدیم و راحت تر رفتی تا جواب سوال ها رو بدی هم عالی بود، با توکل بخدا منم میرم که دوباره از نو شروع کنم اون دوره رو…

      بعدازظهر هم که برخورد کردم به خوندن مقاله ” تاثیرگزار ترین عامل تفاوت در نتایج ”

      که یک قسمتش رو اینجا دوست دارم با شما دوست عزیز مرور کنم که استادیار عزیزمون مریم شایسته نوشتن:

      تمرین انجام ندادن‌، یعنی دست رد زدن به سینه‌ی موهبت‌هایی که به سمت‌ات دراز شده و انتخاب نکردن و دریافت نکردن درخواست اجابت شده‌ای که پیش رویت قرار گرفته است.

      انجام این تمرینات‌، تغییراتی در شخصیت و رفتارهایت ایجاد می‌کند که‌، آماده‌ی چرخش از مسیر بی‌حاصلی می‌شوی که‌، سالهاست ناآگاهانه در حال پیمودنش هستی و آرام آرام‌، پیمانه‌های ذهن را کنار گذاشته و پیمانه‌ی جدید و دقیقی برمی‌گزینی که قوانین جهان در دست‌ات گذارده است.

      اینم لینک این مقاله ارزشمند تقدیم با عشق

      https://elmeservat.com/fa/the-most-effective-factor/

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فهيمه گفته:
      مدت عضویت: 1960 روز

      درود سمیه جانم

      به به ، به این خلوصت

      دیدارت مبارک

      منم توی کامنت همین پست دقیقا اشاره کردم میخوام خود خدارو ببینم

      میدونم کنارمه

      اما میخوام ببینمش

      با قلبم ببینمش

      قلبم از دیدنش ذوب بشه

      و اشاره کردید به توحید که باید درونی باشه

      کاملا موافقم باهات

      اصلا به فیلم بازی کردن نیس

      به تکرار اینکه من به خدا ایمان دارم نیس

      به نظرم توحید مثل خون توی رگ

      بی اختیار همه قسمتهای بدن میره و ردش همه جا هست

      بدون اون همه چیز به فنا میره

      با بودنش زندگی جریان داره

      .

      دستت رو به گرمی میفشارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2979 روز

      سلام به سمیه عزیز

      دوست ارزشمندوتوحیدیم چقدرسپاسگزار خداوندم که مرا به کامنت شما هدایت کرد

      چقدر این هم زمانی ها به من انرژی میده منم دوروزه شروع کردم به کارکردن دوره شیوه حل مسائل وقتی به جلسه دوم رسیدم وتوضیحات بانو شایسته را خواندم گفتم خدایا چی بنویسم واز کجا بنویسم وچطور بنویسم تا اینکه ایده ای که شما تو دیدگاهتان اشاره کردید احسنت شما ممنون که نوشتی تا منم یاد بگیرم

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1736 روز

      سلام دوست عزیزم سمیه جان

      چقد کامنتتون زیبا بود

      یا بهتر بگم دلنوشته تون

      چقد انرژی گرفتم وحالمو

      خوب کرد

      مخصوصااین قسمت

      ازش پرسیدم استاد عباسمنش چطوری اینقدر همه چیز براش آسون شده وهرچی میخواد میشه

      گفت:دل داد به من یا همون دلش را به من سپرد درک کردم که یعنی باید با تمام وجودت ایمان بیاری مثل استاد عباسمنش

      بعد می‌گفت رو شونه های من سوارشو

      من با همه صحبت میکنم

      همه راهها به سمت کنه خودت را پیدا کن

      جهانت را پیدا کن

      فهمیدم باید تسلیم باشم

      باید دل بدم

      باید ایمان بیارم

      ک خدا باهمه حرف میزنه همه رو هدایت میکنه

      وقتی همه چی رو سپردم بهش خدا هم منو میزاره رو دوشش

      خودش میببرتم جایی ک باید برم

      کاری ک باید انجام بدم

      حرفی ک باید بزنم

      الهی صدهزار بارشکرت

      من فقیرم بهت

      من ب هرخیری از سمت تو فقیرم

      مرسی ازت :))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: