اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این داستانی که پروین میگه باز به من یاد آورری میکنه که وقتی وحی میاد و به تو گفته میشه که فلان کارو بکن دقیقا تو همون لحظه هم نجواهای شیطان وجود دارند
و چقدر با ارزش و عزت هستند آدم هایی که به وحی خدا ایمان دارند و بااینکه هیچ خبری ندارند که بعدش چی میشه ولی بااین حال چیزی که بهشون گفته میشه رو عملی میکنن و نتایج معجزه آسا هم میبینن
من همیشه سوالم این بود که چطور تشخیص بدم که وحی شده بهم یا نجوای شیطانه؟
تااینکع استاد میگفتند وحی با آرامش میادو حس خوب و نجواهای شیطان همیشه با غم و ترس وحس بد گفته میشه
خدایا اول کمکون کن که وحی رو از نجوای شیطان به درستی تشخیص بدیم و بعد کمکمون کن تا بتونیم حتی به وحی های کوچیک به هدایت های کوچولو هم اعتماد کنیم و عملیشون کنیم و ایمانمون رو بهت ثابت کنیم و نتایج معجزه آسامونم بگیریم
این شعر زیبا چقدر قشنگ قدرت تورو عظمت تورو آگاهیی تورو به رخ میکشه و مو به تن آدم سیخ میشه از این همه قدرت ،توانایی و عظمت و…
(ما به دریا حکم طوفان می دهیم)و به من یاد آوری میکنه کسی که انقدر قدرت داره و تو به این قدرت ایمان آوردی و هرلحظه داری این ایمان و محکم تر کنی ببین برای تو چه کارایی که نمیکنه
بهم یاد آوری میکنه که نجواهای شیطان را برای خودت مهم نکن و توجه نکن فقط مسیری رو که ایمان آوردی بهش رو ادامه بده
تو هیچی نمیدونی و خدا برهمه چی داناست
تو هیچ قدرتی نداری ولی خدا فرمانروای جهانیانه
پس هیچ وقت نزار شک و تردید بهت غلبه کنه و به یادت بیار که چه قدرتی مراقبته ،حمایتت میکنه،عاشقته
(تو این برهه از زندگیم خیلیا دنبال اینن که منو بکشونن پایین بهم ضربه بزنن با حرفاشون خرابم کنن اما دارم میبینم خدایا چطور داری ازم محافظت میکنی و چطور تیرهایی که به سمت من پرتاب میکنن باخودشون برخورد میکنه و کیست که خدا بخواد بیارتش بالا و بتونن بکشوننش پایین
خدایا بهم قدرتی بده که بتونم تو ذهنم به این آدما بهایی ندم و با آرامش کامل برخورد کنم باهاشون
و براشون آرزوی خیر بکنم
من کی هستم که بخوام بنده های تو رو قضاوت کنم
ازت ممنونم که طوری ازم محافظت میکنی که یکی از اطرافیان نزدیک میاد و بهم میگه زهرا اسم تو رو گذاشتم یکی یدونه ی خدا
بهش میگم چرا ؟میگه اخه نمیدونی که چه کارایی بر علیه تو دارن انجام میدن و من شاهد اینم که کاراشون بر علیه خودشون تموم میشه وتو داری از زندگیت عشق و لذت میبری
من یکی یدونه ی توام وتوام از یکی یدونت خیلی خوب داری محافظت میکنی ،خیلی خوب داری ظرف وجودیش رو تو همه جنبه ها بزرگ میکنی،خیلی بینظیر هدایتش میکنی ،خیلی عالی آگاهش میکنی،بهش یاد میدی،بهش الهام میکنی،واضح باهاش حرف میزنی ،مملوش میکنی از حس آرامش و…
خدایا هرچقدر که شکرت کنم خیلی خیلی کمه
عاشقتم و تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
اگر بخواهم به سوال شما پاسخ دهم باید از جملات استاد کمک بگیرم.
استاد در یکی از فایلهایش گفتن که برای انجام یک کاری ما باید سهم خودمون رو به درستی انجام بدیم. حالا کی میتونه یک کاری رو شروع کنه بدون اینکه از نتیجه اون مطمین باشه؟ جوابش اینه که کسی که به غیب ایمان داشته باشه. کسی که به رب ایمان داشته باشه و باور کرده باشه که خدای مهربان از خودش بیشتر میخواد تا اون کار به سرانجام برسه. حالا اگر یک کم بریم عقبتر باید بپرسیم که اون آدم چه موقع کاری رو شروع میکنه؟ چه موقع استارت میزنه؟ وقتی به خودش مطمین باشه که میتونه سهم خودش رو بدرستی انجام بده. در واقع کسی که عزت نفس داشته باشه. طبق آموزشهای استاد اگر کسی با ایمان به قدرت الهی یک قدم برداره خدای وهاب هزار قدم براش برمیداره.
مثلا در مورد مادر موسی، سوال این هست که چی میشه که ایشون فرزندش رو به دریا مینداره؟؟
غیر از اینه که بهش وحی شده یا اینکه هدایت شده.
در غیر اینصورت کدام عقل سلیم همچین کاری رو میکنه.
منطق میگه که مثلا با بچت فرار کن یا یک جایی اون رو پنهان کن و یا راههای دیگه. ولی چون مادر موسی در مسیر صحیحی بوده هدایت میشه به این راه حل. چون یک ایمان قلبی داره. اگر چه ترس هم به سراغش اومده ولی تونسته بر ترسهاش غلبه کنه.
حالا برگردیم به ادامه پاسخ
اگر بعد از نجات موسی به دست فرعون و اینکه بعد از مدتها مادر موسی دوباره بچش رو بغل میکنه و به اون شیر میده، بیاد و بگه این من بودم که تونستم این راه حل رو پیدا کنم…
این من بودم که تونستم توی شرایطی که همه بچه ها رو میکشن، من بچم رو زنده نگه دارم…
شما چه جوابی بهش میدید…
منظور از اینکه(( این ما هستیم که اتفاقات رو رقم میزنیم)) این هست که تمام اعمال ما بر اساس افکاری هست که از طرف ما پذیرفته شده. مثلا اگر کسی پذیرفته باشی که ارتفاع و بلندی خطرناک هست و نسبت بهش احساس بدی داره، اگر یک روز به شهر بازی بره هیچ وقت اون اسباب بازی رو سوار نمیشه که ارتفاع زیادی داشته باشه چون میترسه، نگران میشه و حالش بد میشه.
و در آخر اگر بخوام جمعبندی کنم
اگر ما در مداری باشیم که بتونیم هدایتهای الهی رو درک کنیم به خاطر ایمانی که به غیب داریم اون هدایتها رو در زندگیمون اجرا میکنیم و سهم خودمون رو انجام میدیم سپاسگزار هستیم شاد هستیم امیدوار هستیم نگران نیستیم و خداوند هم پاداش ایمان ما رو طوری عطا میکنه که سورپرایز میشیم.
اولا اینکه من از اون روز که این کامنت و گذاشتم خودم و واقعا از ته دل سپردم گفتم من نمیدونم تو بگو
و خدا گفت …..
درست فهمیدم اول خدا میگه بعد تو شروع میکنی حالا به قول شما میری سهم خودت و انجام بدی این بزرگترین دستاورد من در زندگی به شمار میاد خدا رو شکر
ماجرا از این قراره من بعد اینکه سر سپردگی و انتخاب کردم سرماخوردگی داشتم ، گفتم بیام از همین سرماخوردگی شروع کنم گفتم خدایا سرما خوردم من و کمک کن خوب بشم نمیخام برم دکتر یه جوری بشه تا فردا خوب بشم بعد خوابیدم نصف شب که پاشدم آب بخورم دیدم هیچ علامتی از سرماخوردگی نیست و با تعجب چند دقیقه ای نشستم و فکر کردم گفتم ینی الان این خوبم کرد ؟ نکنه دارو اینا خوردم ببینید خیلی زود شرک میاد سریع خودم و جمع کردم گفتم این کار و درست کرد برام بریم سراغ قدم بعدی
دو روز بعد داشتم میرفتم بیرون همسایه من و دید و گفت فلانی من 15 تن برنج دارم نمیتونم بفروشم میتونی برام بفروشی ؟
تا اینو گفت گفتم الرزق و الرزقان همینه این روزی دنبال من اومده
گفتم بله حتما انجام میدم شما نمونه بیار برام من کار میکنم
آخه کار قبلی من خرید و فروش بود و محصولات بهداشتی و اینا در سطح بالا تجربه خرید و فروش داشتم تو تهران
با خودم گفتم ببین چطور هدایت میکنه اون همسایه نمیدونست که من فروش بلدم خدا بهش گفته
حالا قراره فردا پس فردا نمونه کار دستم برسه و من از الان چند نفر و پیدا کردم برم و بفروشم
حالا چقدر میفروشم و چی میشه اینجا برمیگرده به بحث باورها ، اینجاست که من اگه خودم و لایق ندونم ممکنه طرف بهم چک سه ماهه بده یا اگه عزت نفس نداشته باشم محکم صحبت نکنم طرف میگه بیخیال این اصلا یه جوریع
در مورد مادر موسی هم همین بوده ببینید زمانیکه دستور قتل صادر میشه که بچه ها رو بکشید همزمان با مادر موسی مادران زیاد دیگری در حال تلاش برای حفظ جان فرزند خود کردن قطعا ولی چرا مادر موسی هدایت شده ؟ چون اون دلی قبلا خواسته چون توکلش به خدا بوده نه توکل زبانی واسه همین هدایت شده
کلا میخام به این نکته برسم که ما هیچی نیستیم ما از خودمون چیزی نداریم
هر جا چیزی داشتیم اون بهمون گفته ، مثلا گفته برو فلان کار و شروع کن یا گفته برو این پیشنهاد و بده منتها مشکل از زمانی پیدا میشه ما فکر میکنیم ما فکر کردیم و امتیازش و میدیم به خودمون و دیگه هدایت نمیشیم دقیقاً کاری که من کرده بودم من میگفتم درسته خدا هست و توکل کردم ولی منم باید برم مهارت مو افزایش بدم من باید فلان چیز و هم درست کنم
بچه ها این تله اس از نظر من
هر چه توکل و تسلیم قوی تر باشه و اجازه بدیم هدایت انجام بشه چون هدایت اجازه دادنیست ، اون موقع وقت حرکت کردن و اقدام عملی و تغییر باور و …..هست
نه اینکه شروع کنی یه کاری و انجام بدی قدمهای بعدی گفته بشه
استاد بارها این جمله رو گفتن که شروع کن قدم ها گفته میشه منتها استاد فکر میکنه ما میدونیم اون شروع کن و بهمون خدا گفته در حالیکه ما نمیدونیم ما اصلا نمیدونیم از کجا شروع کنیم
تو روانشناسی ثروت 1 جلسه 23_24 بود اگه اشتباه نکنم که استاد میگه از همون جایی که هستی شروع کن و نمیخاد قرض کنی وام بگیری و …..با چیزی که داری شروع کن
من اینو وقتی شنیدم شروع کردم به حرکت کردن ولی هیچ جوابی نمیگرفتم الان میفهمم که بابا جان تو باید توکل کنی تو باید توحیدی عملی کنی اصلا کی به استاد این جمله رو گفته ؟ استاد با چه مبنایی این و میگه ؟ داستانش همینه استاد پرسیده و گفته شده البته من نمیتونم جای استاد نظر بدم ایشون بهتر بلدن شاید کلا من اشتباه میکنم نمیدونم
ولی تجربیات من در گذشته اینو میگه هر وقت خواستم هدایتم کرده و من حرکت کردم و نتایج اومده همین
پیچیده شد ….
ولی اینو در کل میخام بگم من نوعی خواسته رو ایجاد میکنم و تنها از خدا میخام ، خداوند من و هدایت میکنه نشونه ها میاد و من میرم با توجه به باورهام عمل میکنم و نتایج کم یا زیاد نسبت به باورها حاصل میشه
استاد این شعر خیلی حال منم دگرگون میکنه و عاشقش هستم و هر چند روز گوش میکنم به همراه توضیحات عالی شما
درسهایی که از این فایل گرفتم
نترس و غمگین نباش ، ما همه مثل مادر موسی خدا هر لحظه الهام میکنه به ما و هدایتمون میکنه ولی همزمان نجواهای شیطان هم هست که نزاره به الهامات خدا درست عمل کنیم به همین خاطر نترسیدن، ایمان ، غمگین نبودن فرمول دست رسی به هدایت خداونده
وقتی طبق قوانین خدا عمل میکنیم ، از دیدگاه خدا اتفاقات افتاده جای هیچ شک و تردید نیست
رهرو ما اینک اندر منزل است
عدل خداوند بی نقصه ، همه اتفاقات زندگی ما با فرکانسهایی که خودمان میفرستیم خلق میشود
همه چی تحت کنترل خداست، خدا خوابش نمیبره
من نباید مثل نمرود ناسپاس باشم ، مقابل خدا فروتن باشم، شرک نداشته باشم ، فقط یه رب و قدرت وجود داره و آن خداست،
به اندازه ای که سرمان جلو خداوند پایین باشد جلو غیر خدا سربلند و سرافراز هستیم
واقعا به زندگی خودم نگاه میکنم ناسپاس هستم خیلی مهمه که هر روز به یاد بیارم و ببینم نعمتهایی که خدا هر لحظه بهممیده مثل نفس کشیدن، مثل کار کردن قلبم،
خدای من چقدر این فایلهای توحیدی عالی هستند و چقدر انسان رو از شرکهایی که داشته و نمیدونسته آگاه میکنند
من واقعا فکر نمیکردم اینقدر در وجود من شرک هست میگفتم من خداپرستم و شرکی ندارم
اما خیلی موقع از همون جوونی من صبح که بیدار میشدم میگفتم خدایا من خودم و عزیزانم و مشکلاتم را در دامن تو می اندازم خودت مراقبت کن و حلال مشکلات باش اما الان وقتی خودم رو کنکاش میکنم تازه میفهمم چقدر شرک خفی در وجودم هست
در مورد توحیدی بودن :
خونه ما طبقه چهارم بود بچه های من با بچه های همسایه میرفتن پشت بام بازی میکردن یک روز تو خونه بودم مشغول کار بودم ی لحظه گفتم برم بالا پیش بچه ها باورتون نمیشه چند تا پله بیشتر نبود رسیدم پشت بام دیدم پسرم با دخترم روی قرنیز پشت بام راه میرن فکرش رو بکنید از این خونه جدیدا که طبقه چهارمش خیلی بالا بود جلوی در پشت بام پاهام سست شد خاسنم فریاد بزنم گفتم هول میشن مییفتن پایین پسرم 10 یا 12 سالش بود و دخترم کوچکتر بود باور کنید هنوزم دارم مینویسم بدنم داره میلرزه ولی اونا میخندیدن و راه میرفتن خودمو کشیدم کنار که منو نبینن بترسن از من و هول بشن بعد که اومدن پایین گفتم آخه شما چه جوری قرنیز یک متری رو رفتین بالا تا مدتها میگفتم خدایا مگه میشه فقط تو اونارو نگه داشتی کوجکترین غفلت خدای من چی میشد….
ی مدت دیگه پسرم رفته بود خرپشتک و به سیم برق دست زده بود نمیدونستم میخاست چیکار کنه برق گرفته بود پرت شده بود پشت بام دخترم اومد پایین به من گفت من دویدم بالا دیدم پسرم داره میخنده ولی رنگ به چهره نداشت تا برم بالا هزار بار مردم و زنده شدم و به خیر گذشته بود و خدا نگه داشته بود گفتم خدایا قربونت برم داری با من چیکار میکنی من چرا نمیفهمم
مهرماه بود بچه ها رفتن مدرسه ی روز دیدم نزدیک ظهر در واحد رو زدن درو باز کردم دیدم دخترم پیشونیش شکسته و بسته بودن و دوستاش آورده بودنش فقط نگاه کردم هیچی نمیتونستم بگم و دوستش میگفت از بالای پله ها افتاد اومد پایین از این همه لطف خداوند زبونم بند اومده بود گفتم خدایا چقدر دامن امن و مطمئنی داری وقتی عزیزانم را در دامن تو میگذارم و خیالم راحت است و خداوند حافظ من و هر آنچه که به من داده است هستش و بخوبی حفاظت میکند و خیلی مثالهای دیگر …..
اما شرک من :
اوایل ازدواجمون میخاستیم خونه بخریم نشستم شمردم این فامیل انقد میده اون فامیل اونقد میده و روی چند نفر حساب باز کردم هر چی داشتیم فروختیم گفتیم خب بقیه رو هم از فامیلا که پیش خودمون شمرده بودیم میگیریم و چه خیال باطلی دریغ از یک ریال و من تا چند روز مغزم هنگ کرده بود میگفتم خدای من مگه میشه فامیل کمک نکنه
یک بار با کسی که چهل سال دوستی کرده بودم برای اولین بار کمک مالی خاستم و فکر میکردم حتما میدهد ولی خیلی ماهرانه منو پیچوند بقدری ناراحت شدم گفتم مریم حقته چرا اون موقع فامیلارو بزرگ کردی و خدارو ندیدی و ضربه شو خوردی ولی خداوند هوای تورو داشت و به یادت بود و با دستانش یاریت کرد و خونه رو خریدی
چرا چشماتو درست باز نکردی و دوستت رو اینقدر بزرگش کردی و اینقدر بهش اعتماد داشتی و ضربه شو خوردی و باز خدا مشکلت رو حل کرد و نفهمیدی که اینها همان شرک است و تو خودت رو الکی موحد میدونستی
خیلی از این مثالها هست و خداوند همیشه هوای منو داشته و در سختترین لحظه ها به فریادم رسیده
خدایا یاریم کن و مرا به شرکهای پنهانم آگاه کن
به امید توحیدی بودنم و توحیدی گفتنم و توحیدی عمل کردنم
سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته زیبا
چقدر نیاز داشتم به این شعر چقدر قشنگ چقدر بی نقص
، امروز که بین دو راهی قلب و ذهن گیر کرده بودم و فقط این شعر میتونست قلبم رو به سمت خدا باز کنه و چقدر اشک ریختم پشت فرمون و خودم نمیدونستم کدوم مسیر میرم از بس که غرق در توصیف بی نظیر این شعر و با صدای دلنشین استاد عزیز ، واقعا هیچ جمله ای رو نتونستم در تحسین این شاعر پیدا کنم
بسم الله الرحمن الرحیم * استاد چه کردی چه کردی استاد من این فایل وزمانی دانلود شنیدم که تو جاده با عزیز دلم بودم وبه شهر خودش میرسوندمش دقیقا بارون قدرت ورحمت خدا رو تجربه کردم از اون بارون بیشتر چشمان من میبارید از وجود خدا مثل همین الان که کامنت مینویسم بعد رسوندن عزیز دلم به خونه خودش به سمت تهران برگشتم این فایل و چهارپنج بار پشت سر هم شنیدم کلا تو جاده ترجیح میدم تنهام فقط فایل شما رو بشنوم نشانه هست برام تمام دوره هارو رو فلش دارم وبه صورت راندم میاد وگوش میدم جان جان استاد جانم. از موضوع دور نشم این فایل من و به لحظه ای رسوند که شیطان یا همون ذهن نجوا گر میگفت و من با احساس با اشک از قدرت خدا نشانه هاش داد میزدم سر شیطان و از خدا میگفتم اوج بود الان صدام گرفته استاد حضور خدا بالاترین نعمت معجزه زندگی من شده حضوری که همیشه بوده و تازه دارم درک ولمس میکنم تا اون جا رفت که قربون صدقه شیطان هم رفتم داد میزدم و گفتم تو هم مثل من افتخار میکنی بنده همچین خدای هستی جانم از این ارباب افتخاری بندگی خدا استاد هنوز کار دارم تکامل و با تکرار و تمرین باید پیش برم فقط بگم باری از ترس ها و غم ها دیشب از دوشم برداشته شد سبک شدم آرامش و لمس کردم کار داره بباید بیشتر پیش برم ولی الان میدونم شما از چه آرامشی از چه یغین حرف میزنید استاد قربونت برم که هدایت های خدا رو به گوش دل من می رسونی فقط خواستم تشکر کرده باشم استاد جان بی نهایت از مریم بانو متشکرم رانندگی کرد وزمانی ساخت تا شما در آرامش تمرکز بیشتر این فایل و ضبت کنی از شما متشکرم که حضورت برکت ونعمت وهدایته وشکر گزار خدام که جهان واین همه زیبا و عالی آفریده تا بندش سامان از لحظه لحظش لذت ببره
سلام ب استاد عزیزو مهربونم و خانم شایسته زیبا و شاد .
و سلام به خانواده صمیمی خودم که خیلی همتون.رو دوس دارم سپاس گذارخداوندم ک شما با این همه مهربونی و انرژی بالا و صمیمت و بهم داده و از شما همه ممنونم و سپاس گذارم که با کامتت هاتون بهمون انرژی میدین .
استاد واقعا هم از شما سپاس گذارم که این فایل و گذاشتین که واقعا معنی واقعی ایمانو نشون میده و خداوند ب مادر موسی میگه بچت و بنداز نگران نباش این بچت الان تو منزل خودشه ینی ما وقتی که ایمانمو نشون میده کارا انجام شدن درسته که ما نمیبینیم ولی تمام کارا درست شدن از طرف خداوند و فقط ما باید ایمانمون رو نشون بدیم و حرکت کنیم و احساسمون رو خوب کنیم .
واقعا خداروشکر میکنم که هدایت شدم به این فایل زیبا و از استاد عزیزم سپاس گذارم که این فایل زیبا رو ب ما نشون داد و گذاشت روی سایت و از مریم خانم سپاس گذارم که رانندگی کردن تا استاد این فایل و روی سایت برای ما بزاره انشالله که این اترژی ک ب ما دادین 10 برابرش برگرده براتون
دوستون دارم انشالله همه به تک تک خواسته هاشون برسن . الهی آمین .
خدای سمیع و بصیر خدایا شکرت برای تمام داشته هایم که تا امروز به من عطا کردی سپاسگزارتم
سلام بر استادمهربانم و سلام بر مریم نازنینم
استاد متشکرم اصلا تمام فایلهای توحید عملی رو باید سرمه چشمون کنیم یکی از یکی دیگه بهتر و با سطح آگاهی و انرژی بالا ممنونم
مم الان نزدیک به 8 روزه دوره کشف قوانین زندگی رو گوش میکنم با تمرکز بالا اما مابین شون یه قسمت از توحید عملیها رو هم گوش میکنم اصلا زنده میشی به خودت میای خدا رو کنارت حس میکنی خدایا شکرت که منو هدایت میکنی به این سایت و نوشتن و خوندن کامنت
استاد چقدر خوبه که تو بیشتر فایلهاتون با مثال حرف میزنین تو مغز آدم میره و منطقی میشه برامون
اگر ما مثل مادر موسی همچین ایمانی داشته باشیم باور کنین زندگیمون سراسر نور رو رحمت و نعمت خداوند است
منکه دارم روز به روز با ایمان به خداوند ظرفم بزرگتر میشه مدارم بالاتر رفته و ایمان ایمانم بالا رفته
وقتی همه کارهاتو با ایمان میسپاری به خودش و مثل مادر موسی تسلیم امر خداوند میشی خداوند تو رو از بی نهایت طریق به خواسته ات میرساند
ما فقط باید سمته خودمون رو انجام دهیم مادر حضرت موسی وقتی بچه رو گذاشت تو آب گریه و ناله نکرد بی قرار نبود برعکس
آرام و رها و تسلیم امر خداوند بود
و خداوند هم به صابران پاداش میدهد چون ایمانش بالا بود میدونست خداوند هواسش هست خداوند یادش نمیره خداوند قدرته مطلقه
و یه روز نشد بچه رو به مادرش تحویل داد طبق وعده اش خدایا شکرت سپاسگزارتم
فایل بی نظیری بود خسته نباشی استاد عزیزم و مریم نازنینم دست مریزاد
من عاشق فایلهای توحید عملی هستم متشکررررررررررممممم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و همه دوستان سایت
یادمه این شعر رو توی بچگی خونده بودم و کلی گریه کرده بودم و همیشه تو ذهنم یادش بودم. ممنونم استاد الان که شما دربارش صحبت کردین خیلی بهتر درک کردم.
من برام سوالی به وجود اومده که اگه دوستان لطف کنن میدونن، ممنون میشم جواب بدن، اینکه خدا به مادر موسی گفت نگران نباش که فرزندت قراره از پیامبران باشه، یا اینکه در اخر شعر خدا گفت ما که میدونستیم نمرود اینطوری میشه اینقدر مواظبش بودیم. یعنی خدا میدونه ما قراره دقیقا چیکار کنیم و چی بشیم؟ از قبل هر قدمی که ما تصمیم میگیریم رو میدونه؟ سرنوشت ما که از قبل مشخص نشده، ما در هر لحظه میتونیم مسیرمون رو عوض کنیم.
از همه بی نهایت ممنونم. شاد و ثروتمند و سلامت باشید.
سلام دوست عزیز فریبا جان بهت پیشنهاد میدم همین فایل استاد رو یبار دیگه با دقت بیشتری گوش بده در دقیقه 17:33 اگر اشتباه نکنم استاد که این قسمت شعر پروین را تفسیر میکنه بیان میداره ما انسانها برخلاف تمام موجودات از خود اختیاری ندارند وهمه طبق مشیت الهی عمل میکنند، میتونیم خودمون انتخاب کنیم خداونددرهرلحظه ما را هدایت میکنه ولی ما در پذیرش یا رد این هدایت آزادیم …….
به نام خدا
سلام به همه عزیزان
این داستانی که پروین میگه باز به من یاد آورری میکنه که وقتی وحی میاد و به تو گفته میشه که فلان کارو بکن دقیقا تو همون لحظه هم نجواهای شیطان وجود دارند
و چقدر با ارزش و عزت هستند آدم هایی که به وحی خدا ایمان دارند و بااینکه هیچ خبری ندارند که بعدش چی میشه ولی بااین حال چیزی که بهشون گفته میشه رو عملی میکنن و نتایج معجزه آسا هم میبینن
من همیشه سوالم این بود که چطور تشخیص بدم که وحی شده بهم یا نجوای شیطانه؟
تااینکع استاد میگفتند وحی با آرامش میادو حس خوب و نجواهای شیطان همیشه با غم و ترس وحس بد گفته میشه
خدایا اول کمکون کن که وحی رو از نجوای شیطان به درستی تشخیص بدیم و بعد کمکمون کن تا بتونیم حتی به وحی های کوچیک به هدایت های کوچولو هم اعتماد کنیم و عملیشون کنیم و ایمانمون رو بهت ثابت کنیم و نتایج معجزه آسامونم بگیریم
این شعر زیبا چقدر قشنگ قدرت تورو عظمت تورو آگاهیی تورو به رخ میکشه و مو به تن آدم سیخ میشه از این همه قدرت ،توانایی و عظمت و…
(ما به دریا حکم طوفان می دهیم)و به من یاد آوری میکنه کسی که انقدر قدرت داره و تو به این قدرت ایمان آوردی و هرلحظه داری این ایمان و محکم تر کنی ببین برای تو چه کارایی که نمیکنه
بهم یاد آوری میکنه که نجواهای شیطان را برای خودت مهم نکن و توجه نکن فقط مسیری رو که ایمان آوردی بهش رو ادامه بده
تو هیچی نمیدونی و خدا برهمه چی داناست
تو هیچ قدرتی نداری ولی خدا فرمانروای جهانیانه
پس هیچ وقت نزار شک و تردید بهت غلبه کنه و به یادت بیار که چه قدرتی مراقبته ،حمایتت میکنه،عاشقته
(تو این برهه از زندگیم خیلیا دنبال اینن که منو بکشونن پایین بهم ضربه بزنن با حرفاشون خرابم کنن اما دارم میبینم خدایا چطور داری ازم محافظت میکنی و چطور تیرهایی که به سمت من پرتاب میکنن باخودشون برخورد میکنه و کیست که خدا بخواد بیارتش بالا و بتونن بکشوننش پایین
خدایا بهم قدرتی بده که بتونم تو ذهنم به این آدما بهایی ندم و با آرامش کامل برخورد کنم باهاشون
و براشون آرزوی خیر بکنم
من کی هستم که بخوام بنده های تو رو قضاوت کنم
ازت ممنونم که طوری ازم محافظت میکنی که یکی از اطرافیان نزدیک میاد و بهم میگه زهرا اسم تو رو گذاشتم یکی یدونه ی خدا
بهش میگم چرا ؟میگه اخه نمیدونی که چه کارایی بر علیه تو دارن انجام میدن و من شاهد اینم که کاراشون بر علیه خودشون تموم میشه وتو داری از زندگیت عشق و لذت میبری
من یکی یدونه ی توام وتوام از یکی یدونت خیلی خوب داری محافظت میکنی ،خیلی خوب داری ظرف وجودیش رو تو همه جنبه ها بزرگ میکنی،خیلی بینظیر هدایتش میکنی ،خیلی عالی آگاهش میکنی،بهش یاد میدی،بهش الهام میکنی،واضح باهاش حرف میزنی ،مملوش میکنی از حس آرامش و…
خدایا هرچقدر که شکرت کنم خیلی خیلی کمه
عاشقتم و تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
میدونم که تو برام کافی هستی…
با سلام
استاد جان خیلی فایل خوبی بود و لذت بردم
ولی من چند وقته نمیتونم بفهمم سهم من از کارکرد من چیه و سهم خدا کدومه
بخوام واضحتر بگم شما در دوره کشف قوانین میگین فارغ از تمام اتفاقات این من هستم که اتفاقات و رقم میزنم و….
اینجا میگین فرعون گفت منم که تعیین میکنم و خدا به اصطلاح حالش و گرفت یا داستان موسی و ….
حالا سوال من اینه بالاخره ما هستیم داریم تعیین میکنیم یا خداونده که تعیین میکنه
اگه ما داریم تعیین میکنیم دیگه این حرفا چیه
نه اگه خداوند هست ما چی میگیم
این سوال من نتونستم جواب پیدا کنم
آدم حیران میمونه و نمیدونه چیکار کنه
لطفاً به این سوال من پاسخ دهید
سلام دوست عزیز
اگر بخواهم به سوال شما پاسخ دهم باید از جملات استاد کمک بگیرم.
استاد در یکی از فایلهایش گفتن که برای انجام یک کاری ما باید سهم خودمون رو به درستی انجام بدیم. حالا کی میتونه یک کاری رو شروع کنه بدون اینکه از نتیجه اون مطمین باشه؟ جوابش اینه که کسی که به غیب ایمان داشته باشه. کسی که به رب ایمان داشته باشه و باور کرده باشه که خدای مهربان از خودش بیشتر میخواد تا اون کار به سرانجام برسه. حالا اگر یک کم بریم عقبتر باید بپرسیم که اون آدم چه موقع کاری رو شروع میکنه؟ چه موقع استارت میزنه؟ وقتی به خودش مطمین باشه که میتونه سهم خودش رو بدرستی انجام بده. در واقع کسی که عزت نفس داشته باشه. طبق آموزشهای استاد اگر کسی با ایمان به قدرت الهی یک قدم برداره خدای وهاب هزار قدم براش برمیداره.
مثلا در مورد مادر موسی، سوال این هست که چی میشه که ایشون فرزندش رو به دریا مینداره؟؟
غیر از اینه که بهش وحی شده یا اینکه هدایت شده.
در غیر اینصورت کدام عقل سلیم همچین کاری رو میکنه.
منطق میگه که مثلا با بچت فرار کن یا یک جایی اون رو پنهان کن و یا راههای دیگه. ولی چون مادر موسی در مسیر صحیحی بوده هدایت میشه به این راه حل. چون یک ایمان قلبی داره. اگر چه ترس هم به سراغش اومده ولی تونسته بر ترسهاش غلبه کنه.
حالا برگردیم به ادامه پاسخ
اگر بعد از نجات موسی به دست فرعون و اینکه بعد از مدتها مادر موسی دوباره بچش رو بغل میکنه و به اون شیر میده، بیاد و بگه این من بودم که تونستم این راه حل رو پیدا کنم…
این من بودم که تونستم توی شرایطی که همه بچه ها رو میکشن، من بچم رو زنده نگه دارم…
شما چه جوابی بهش میدید…
منظور از اینکه(( این ما هستیم که اتفاقات رو رقم میزنیم)) این هست که تمام اعمال ما بر اساس افکاری هست که از طرف ما پذیرفته شده. مثلا اگر کسی پذیرفته باشی که ارتفاع و بلندی خطرناک هست و نسبت بهش احساس بدی داره، اگر یک روز به شهر بازی بره هیچ وقت اون اسباب بازی رو سوار نمیشه که ارتفاع زیادی داشته باشه چون میترسه، نگران میشه و حالش بد میشه.
و در آخر اگر بخوام جمعبندی کنم
اگر ما در مداری باشیم که بتونیم هدایتهای الهی رو درک کنیم به خاطر ایمانی که به غیب داریم اون هدایتها رو در زندگیمون اجرا میکنیم و سهم خودمون رو انجام میدیم سپاسگزار هستیم شاد هستیم امیدوار هستیم نگران نیستیم و خداوند هم پاداش ایمان ما رو طوری عطا میکنه که سورپرایز میشیم.
امیدوارم که پاسخ من کمکتون کرده باشه.
در پناه ایزد منان
سلام مژگان عزیز
ممنون از کامنت خوب شما
اولا اینکه من از اون روز که این کامنت و گذاشتم خودم و واقعا از ته دل سپردم گفتم من نمیدونم تو بگو
و خدا گفت …..
درست فهمیدم اول خدا میگه بعد تو شروع میکنی حالا به قول شما میری سهم خودت و انجام بدی این بزرگترین دستاورد من در زندگی به شمار میاد خدا رو شکر
ماجرا از این قراره من بعد اینکه سر سپردگی و انتخاب کردم سرماخوردگی داشتم ، گفتم بیام از همین سرماخوردگی شروع کنم گفتم خدایا سرما خوردم من و کمک کن خوب بشم نمیخام برم دکتر یه جوری بشه تا فردا خوب بشم بعد خوابیدم نصف شب که پاشدم آب بخورم دیدم هیچ علامتی از سرماخوردگی نیست و با تعجب چند دقیقه ای نشستم و فکر کردم گفتم ینی الان این خوبم کرد ؟ نکنه دارو اینا خوردم ببینید خیلی زود شرک میاد سریع خودم و جمع کردم گفتم این کار و درست کرد برام بریم سراغ قدم بعدی
گفتم خدایا پول ندارم و وضعیت مالی اصلا جالب نیست برام کمکم کن همون لحظه گفت صبر کن درست میکنیم
دو روز بعد داشتم میرفتم بیرون همسایه من و دید و گفت فلانی من 15 تن برنج دارم نمیتونم بفروشم میتونی برام بفروشی ؟
تا اینو گفت گفتم الرزق و الرزقان همینه این روزی دنبال من اومده
گفتم بله حتما انجام میدم شما نمونه بیار برام من کار میکنم
آخه کار قبلی من خرید و فروش بود و محصولات بهداشتی و اینا در سطح بالا تجربه خرید و فروش داشتم تو تهران
با خودم گفتم ببین چطور هدایت میکنه اون همسایه نمیدونست که من فروش بلدم خدا بهش گفته
حالا قراره فردا پس فردا نمونه کار دستم برسه و من از الان چند نفر و پیدا کردم برم و بفروشم
حالا چقدر میفروشم و چی میشه اینجا برمیگرده به بحث باورها ، اینجاست که من اگه خودم و لایق ندونم ممکنه طرف بهم چک سه ماهه بده یا اگه عزت نفس نداشته باشم محکم صحبت نکنم طرف میگه بیخیال این اصلا یه جوریع
در مورد مادر موسی هم همین بوده ببینید زمانیکه دستور قتل صادر میشه که بچه ها رو بکشید همزمان با مادر موسی مادران زیاد دیگری در حال تلاش برای حفظ جان فرزند خود کردن قطعا ولی چرا مادر موسی هدایت شده ؟ چون اون دلی قبلا خواسته چون توکلش به خدا بوده نه توکل زبانی واسه همین هدایت شده
کلا میخام به این نکته برسم که ما هیچی نیستیم ما از خودمون چیزی نداریم
هر جا چیزی داشتیم اون بهمون گفته ، مثلا گفته برو فلان کار و شروع کن یا گفته برو این پیشنهاد و بده منتها مشکل از زمانی پیدا میشه ما فکر میکنیم ما فکر کردیم و امتیازش و میدیم به خودمون و دیگه هدایت نمیشیم دقیقاً کاری که من کرده بودم من میگفتم درسته خدا هست و توکل کردم ولی منم باید برم مهارت مو افزایش بدم من باید فلان چیز و هم درست کنم
بچه ها این تله اس از نظر من
هر چه توکل و تسلیم قوی تر باشه و اجازه بدیم هدایت انجام بشه چون هدایت اجازه دادنیست ، اون موقع وقت حرکت کردن و اقدام عملی و تغییر باور و …..هست
نه اینکه شروع کنی یه کاری و انجام بدی قدمهای بعدی گفته بشه
استاد بارها این جمله رو گفتن که شروع کن قدم ها گفته میشه منتها استاد فکر میکنه ما میدونیم اون شروع کن و بهمون خدا گفته در حالیکه ما نمیدونیم ما اصلا نمیدونیم از کجا شروع کنیم
تو روانشناسی ثروت 1 جلسه 23_24 بود اگه اشتباه نکنم که استاد میگه از همون جایی که هستی شروع کن و نمیخاد قرض کنی وام بگیری و …..با چیزی که داری شروع کن
من اینو وقتی شنیدم شروع کردم به حرکت کردن ولی هیچ جوابی نمیگرفتم الان میفهمم که بابا جان تو باید توکل کنی تو باید توحیدی عملی کنی اصلا کی به استاد این جمله رو گفته ؟ استاد با چه مبنایی این و میگه ؟ داستانش همینه استاد پرسیده و گفته شده البته من نمیتونم جای استاد نظر بدم ایشون بهتر بلدن شاید کلا من اشتباه میکنم نمیدونم
ولی تجربیات من در گذشته اینو میگه هر وقت خواستم هدایتم کرده و من حرکت کردم و نتایج اومده همین
پیچیده شد ….
ولی اینو در کل میخام بگم من نوعی خواسته رو ایجاد میکنم و تنها از خدا میخام ، خداوند من و هدایت میکنه نشونه ها میاد و من میرم با توجه به باورهام عمل میکنم و نتایج کم یا زیاد نسبت به باورها حاصل میشه
این بود انشای من ….
بنام رب بسیار بخشنده و بی حساب رزاق من
استاد این شعر خیلی حال منم دگرگون میکنه و عاشقش هستم و هر چند روز گوش میکنم به همراه توضیحات عالی شما
درسهایی که از این فایل گرفتم
نترس و غمگین نباش ، ما همه مثل مادر موسی خدا هر لحظه الهام میکنه به ما و هدایتمون میکنه ولی همزمان نجواهای شیطان هم هست که نزاره به الهامات خدا درست عمل کنیم به همین خاطر نترسیدن، ایمان ، غمگین نبودن فرمول دست رسی به هدایت خداونده
وقتی طبق قوانین خدا عمل میکنیم ، از دیدگاه خدا اتفاقات افتاده جای هیچ شک و تردید نیست
رهرو ما اینک اندر منزل است
عدل خداوند بی نقصه ، همه اتفاقات زندگی ما با فرکانسهایی که خودمان میفرستیم خلق میشود
همه چی تحت کنترل خداست، خدا خوابش نمیبره
من نباید مثل نمرود ناسپاس باشم ، مقابل خدا فروتن باشم، شرک نداشته باشم ، فقط یه رب و قدرت وجود داره و آن خداست،
به اندازه ای که سرمان جلو خداوند پایین باشد جلو غیر خدا سربلند و سرافراز هستیم
واقعا به زندگی خودم نگاه میکنم ناسپاس هستم خیلی مهمه که هر روز به یاد بیارم و ببینم نعمتهایی که خدا هر لحظه بهممیده مثل نفس کشیدن، مثل کار کردن قلبم،
سپاسگذار خداوندم برای وجود استاد عزیزی چون شما
سپاسگذار خداوندم برای حضور خانم شایسته و همراهی استاد عزیزمون
سپاسگذار خداوندم برای همزمانی شدنم با این فایل فوق العاده توحیدی
سپاسگذار خداوندم برای اینکه با توحید آشنا شدم و با استاد عزیزم کامل شدم
سپاسگذار خداوندم برای تک تک این اشعار و توضیح و حال خوب استاد
سپاسگذار خداوندم برای لحظه لحظه بودن با این سایت و بودنم در این خانواده بزرگ استاد عباسمنش
سپاسگذار خداوندم سپاسگذار خداوندم سپاسگذار خداوندم برای انرژی شیرینم
سلام به استاد جانم و دوستان
خدای من چقدر این فایلهای توحیدی عالی هستند و چقدر انسان رو از شرکهایی که داشته و نمیدونسته آگاه میکنند
من واقعا فکر نمیکردم اینقدر در وجود من شرک هست میگفتم من خداپرستم و شرکی ندارم
اما خیلی موقع از همون جوونی من صبح که بیدار میشدم میگفتم خدایا من خودم و عزیزانم و مشکلاتم را در دامن تو می اندازم خودت مراقبت کن و حلال مشکلات باش اما الان وقتی خودم رو کنکاش میکنم تازه میفهمم چقدر شرک خفی در وجودم هست
در مورد توحیدی بودن :
خونه ما طبقه چهارم بود بچه های من با بچه های همسایه میرفتن پشت بام بازی میکردن یک روز تو خونه بودم مشغول کار بودم ی لحظه گفتم برم بالا پیش بچه ها باورتون نمیشه چند تا پله بیشتر نبود رسیدم پشت بام دیدم پسرم با دخترم روی قرنیز پشت بام راه میرن فکرش رو بکنید از این خونه جدیدا که طبقه چهارمش خیلی بالا بود جلوی در پشت بام پاهام سست شد خاسنم فریاد بزنم گفتم هول میشن مییفتن پایین پسرم 10 یا 12 سالش بود و دخترم کوچکتر بود باور کنید هنوزم دارم مینویسم بدنم داره میلرزه ولی اونا میخندیدن و راه میرفتن خودمو کشیدم کنار که منو نبینن بترسن از من و هول بشن بعد که اومدن پایین گفتم آخه شما چه جوری قرنیز یک متری رو رفتین بالا تا مدتها میگفتم خدایا مگه میشه فقط تو اونارو نگه داشتی کوجکترین غفلت خدای من چی میشد….
ی مدت دیگه پسرم رفته بود خرپشتک و به سیم برق دست زده بود نمیدونستم میخاست چیکار کنه برق گرفته بود پرت شده بود پشت بام دخترم اومد پایین به من گفت من دویدم بالا دیدم پسرم داره میخنده ولی رنگ به چهره نداشت تا برم بالا هزار بار مردم و زنده شدم و به خیر گذشته بود و خدا نگه داشته بود گفتم خدایا قربونت برم داری با من چیکار میکنی من چرا نمیفهمم
مهرماه بود بچه ها رفتن مدرسه ی روز دیدم نزدیک ظهر در واحد رو زدن درو باز کردم دیدم دخترم پیشونیش شکسته و بسته بودن و دوستاش آورده بودنش فقط نگاه کردم هیچی نمیتونستم بگم و دوستش میگفت از بالای پله ها افتاد اومد پایین از این همه لطف خداوند زبونم بند اومده بود گفتم خدایا چقدر دامن امن و مطمئنی داری وقتی عزیزانم را در دامن تو میگذارم و خیالم راحت است و خداوند حافظ من و هر آنچه که به من داده است هستش و بخوبی حفاظت میکند و خیلی مثالهای دیگر …..
اما شرک من :
اوایل ازدواجمون میخاستیم خونه بخریم نشستم شمردم این فامیل انقد میده اون فامیل اونقد میده و روی چند نفر حساب باز کردم هر چی داشتیم فروختیم گفتیم خب بقیه رو هم از فامیلا که پیش خودمون شمرده بودیم میگیریم و چه خیال باطلی دریغ از یک ریال و من تا چند روز مغزم هنگ کرده بود میگفتم خدای من مگه میشه فامیل کمک نکنه
یک بار با کسی که چهل سال دوستی کرده بودم برای اولین بار کمک مالی خاستم و فکر میکردم حتما میدهد ولی خیلی ماهرانه منو پیچوند بقدری ناراحت شدم گفتم مریم حقته چرا اون موقع فامیلارو بزرگ کردی و خدارو ندیدی و ضربه شو خوردی ولی خداوند هوای تورو داشت و به یادت بود و با دستانش یاریت کرد و خونه رو خریدی
چرا چشماتو درست باز نکردی و دوستت رو اینقدر بزرگش کردی و اینقدر بهش اعتماد داشتی و ضربه شو خوردی و باز خدا مشکلت رو حل کرد و نفهمیدی که اینها همان شرک است و تو خودت رو الکی موحد میدونستی
خیلی از این مثالها هست و خداوند همیشه هوای منو داشته و در سختترین لحظه ها به فریادم رسیده
خدایا یاریم کن و مرا به شرکهای پنهانم آگاه کن
به امید توحیدی بودنم و توحیدی گفتنم و توحیدی عمل کردنم
دوستون دارم
سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته زیبا
چقدر نیاز داشتم به این شعر چقدر قشنگ چقدر بی نقص
، امروز که بین دو راهی قلب و ذهن گیر کرده بودم و فقط این شعر میتونست قلبم رو به سمت خدا باز کنه و چقدر اشک ریختم پشت فرمون و خودم نمیدونستم کدوم مسیر میرم از بس که غرق در توصیف بی نظیر این شعر و با صدای دلنشین استاد عزیز ، واقعا هیچ جمله ای رو نتونستم در تحسین این شاعر پیدا کنم
دورود بر استاد خیلی خوب بود خیلی
بسم الله الرحمن الرحیم * استاد چه کردی چه کردی استاد من این فایل وزمانی دانلود شنیدم که تو جاده با عزیز دلم بودم وبه شهر خودش میرسوندمش دقیقا بارون قدرت ورحمت خدا رو تجربه کردم از اون بارون بیشتر چشمان من میبارید از وجود خدا مثل همین الان که کامنت مینویسم بعد رسوندن عزیز دلم به خونه خودش به سمت تهران برگشتم این فایل و چهارپنج بار پشت سر هم شنیدم کلا تو جاده ترجیح میدم تنهام فقط فایل شما رو بشنوم نشانه هست برام تمام دوره هارو رو فلش دارم وبه صورت راندم میاد وگوش میدم جان جان استاد جانم. از موضوع دور نشم این فایل من و به لحظه ای رسوند که شیطان یا همون ذهن نجوا گر میگفت و من با احساس با اشک از قدرت خدا نشانه هاش داد میزدم سر شیطان و از خدا میگفتم اوج بود الان صدام گرفته استاد حضور خدا بالاترین نعمت معجزه زندگی من شده حضوری که همیشه بوده و تازه دارم درک ولمس میکنم تا اون جا رفت که قربون صدقه شیطان هم رفتم داد میزدم و گفتم تو هم مثل من افتخار میکنی بنده همچین خدای هستی جانم از این ارباب افتخاری بندگی خدا استاد هنوز کار دارم تکامل و با تکرار و تمرین باید پیش برم فقط بگم باری از ترس ها و غم ها دیشب از دوشم برداشته شد سبک شدم آرامش و لمس کردم کار داره بباید بیشتر پیش برم ولی الان میدونم شما از چه آرامشی از چه یغین حرف میزنید استاد قربونت برم که هدایت های خدا رو به گوش دل من می رسونی فقط خواستم تشکر کرده باشم استاد جان بی نهایت از مریم بانو متشکرم رانندگی کرد وزمانی ساخت تا شما در آرامش تمرکز بیشتر این فایل و ضبت کنی از شما متشکرم که حضورت برکت ونعمت وهدایته وشکر گزار خدام که جهان واین همه زیبا و عالی آفریده تا بندش سامان از لحظه لحظش لذت ببره
بنام خدای رزاق .
سلام ب استاد عزیزو مهربونم و خانم شایسته زیبا و شاد .
و سلام به خانواده صمیمی خودم که خیلی همتون.رو دوس دارم سپاس گذارخداوندم ک شما با این همه مهربونی و انرژی بالا و صمیمت و بهم داده و از شما همه ممنونم و سپاس گذارم که با کامتت هاتون بهمون انرژی میدین .
استاد واقعا هم از شما سپاس گذارم که این فایل و گذاشتین که واقعا معنی واقعی ایمانو نشون میده و خداوند ب مادر موسی میگه بچت و بنداز نگران نباش این بچت الان تو منزل خودشه ینی ما وقتی که ایمانمو نشون میده کارا انجام شدن درسته که ما نمیبینیم ولی تمام کارا درست شدن از طرف خداوند و فقط ما باید ایمانمون رو نشون بدیم و حرکت کنیم و احساسمون رو خوب کنیم .
واقعا خداروشکر میکنم که هدایت شدم به این فایل زیبا و از استاد عزیزم سپاس گذارم که این فایل زیبا رو ب ما نشون داد و گذاشت روی سایت و از مریم خانم سپاس گذارم که رانندگی کردن تا استاد این فایل و روی سایت برای ما بزاره انشالله که این اترژی ک ب ما دادین 10 برابرش برگرده براتون
دوستون دارم انشالله همه به تک تک خواسته هاشون برسن . الهی آمین .
عاشقتونم . و از همتون سپاس گذارم
1403.04.25
به نام خدای مهربان و بخشنده ام
خدای سمیع و بصیر خدایا شکرت برای تمام داشته هایم که تا امروز به من عطا کردی سپاسگزارتم
سلام بر استادمهربانم و سلام بر مریم نازنینم
استاد متشکرم اصلا تمام فایلهای توحید عملی رو باید سرمه چشمون کنیم یکی از یکی دیگه بهتر و با سطح آگاهی و انرژی بالا ممنونم
مم الان نزدیک به 8 روزه دوره کشف قوانین زندگی رو گوش میکنم با تمرکز بالا اما مابین شون یه قسمت از توحید عملیها رو هم گوش میکنم اصلا زنده میشی به خودت میای خدا رو کنارت حس میکنی خدایا شکرت که منو هدایت میکنی به این سایت و نوشتن و خوندن کامنت
استاد چقدر خوبه که تو بیشتر فایلهاتون با مثال حرف میزنین تو مغز آدم میره و منطقی میشه برامون
اگر ما مثل مادر موسی همچین ایمانی داشته باشیم باور کنین زندگیمون سراسر نور رو رحمت و نعمت خداوند است
منکه دارم روز به روز با ایمان به خداوند ظرفم بزرگتر میشه مدارم بالاتر رفته و ایمان ایمانم بالا رفته
وقتی همه کارهاتو با ایمان میسپاری به خودش و مثل مادر موسی تسلیم امر خداوند میشی خداوند تو رو از بی نهایت طریق به خواسته ات میرساند
ما فقط باید سمته خودمون رو انجام دهیم مادر حضرت موسی وقتی بچه رو گذاشت تو آب گریه و ناله نکرد بی قرار نبود برعکس
آرام و رها و تسلیم امر خداوند بود
و خداوند هم به صابران پاداش میدهد چون ایمانش بالا بود میدونست خداوند هواسش هست خداوند یادش نمیره خداوند قدرته مطلقه
و یه روز نشد بچه رو به مادرش تحویل داد طبق وعده اش خدایا شکرت سپاسگزارتم
فایل بی نظیری بود خسته نباشی استاد عزیزم و مریم نازنینم دست مریزاد
من عاشق فایلهای توحید عملی هستم متشکررررررررررممممم
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و همه دوستان سایت
یادمه این شعر رو توی بچگی خونده بودم و کلی گریه کرده بودم و همیشه تو ذهنم یادش بودم. ممنونم استاد الان که شما دربارش صحبت کردین خیلی بهتر درک کردم.
من برام سوالی به وجود اومده که اگه دوستان لطف کنن میدونن، ممنون میشم جواب بدن، اینکه خدا به مادر موسی گفت نگران نباش که فرزندت قراره از پیامبران باشه، یا اینکه در اخر شعر خدا گفت ما که میدونستیم نمرود اینطوری میشه اینقدر مواظبش بودیم. یعنی خدا میدونه ما قراره دقیقا چیکار کنیم و چی بشیم؟ از قبل هر قدمی که ما تصمیم میگیریم رو میدونه؟ سرنوشت ما که از قبل مشخص نشده، ما در هر لحظه میتونیم مسیرمون رو عوض کنیم.
از همه بی نهایت ممنونم. شاد و ثروتمند و سلامت باشید.
بنام خدا
سلام دوست عزیز فریبا جان بهت پیشنهاد میدم همین فایل استاد رو یبار دیگه با دقت بیشتری گوش بده در دقیقه 17:33 اگر اشتباه نکنم استاد که این قسمت شعر پروین را تفسیر میکنه بیان میداره ما انسانها برخلاف تمام موجودات از خود اختیاری ندارند وهمه طبق مشیت الهی عمل میکنند، میتونیم خودمون انتخاب کنیم خداونددرهرلحظه ما را هدایت میکنه ولی ما در پذیرش یا رد این هدایت آزادیم …….
در پناه حق موفق باشید