اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خیلی خوشحالم که استاد یک فایل جدید راجع به توحید عملی برای ما اماده کردند.
وخوشحال تر هستم چون متوجه رفتارها و افکار شرک آلود خودم شدم با اینکه اولش خیلی ترسیدم ولی هر وقت فکر یا عملی از من سر میزند سریع به اطلاعات جدیدم مراجعه میکنم.
همه ما الله را قبول داریم ولی الله را به عنوان رب العالمین کمتر قبول داریم یا اصلا بهش فکر نکردیم که رب العالمین به چه معناست و چرا در قران این همه رب امده است و اگر دقت کرده باشیم بیشتر دعا های مهم با رب شروع شده است
وباز هم از رب العالمین سپاسگزارم که من را به اینجا هدایت کرد تا بتوانم در مسیر درست حرکت کنم.
دوست عزیز باورسازی صرفا صبح تا شب فایل گوش کردن نیست. انجام یه سری کارها و دیدن نتایج. افکار روزانه. دیدن و توجه کردن به مسایلی که روزانه اتفاق می افته. شنیدن صحبت های دیگران و …
شما با شنیدن و عمل کردن به جملات اون شخص نتیجه گرفتید و باور کردید و ادامه دادید و باورتون قوی تر شد. احتمالا صحبت های اون شخص باوری رو نشونه گرفت که پاشنه آشیل شما بوده
راستی سوال کردین اگه نمیترسیدی چطور زندگی وکار میکردی؟
خیلی راحت زندگی می کردم خیلی…کاش برسم به جایی که از هیچ کس و هیچ چیز نترسم…کاش…
من نوشته هاتون رو بارها و بارها در طول روز میخونم و حتی یادداشت میکنم یا تو ذهنم مرور میکنم..خوبه ..هر دفعه که میخونم تکراری نیست ..بازم یاد میگیرم و تقویت میشم…خوبه …
لطفا جواب سوالام رو بدین و برای رفع ترسام کمک کنین و حتما کلیدای بعدی روهم بگیدلطفا…
حالا که یکم فهمیدم چی دارین میگین از نحوه ی بیان مزالب قبلیتون خوشم اومد چون ذهن رو درگیر کرد تا دنبالش کنه ..شما خوب توضیح میدین..
یه سوال دیگه یه جا گفتین اگه همه مفسران و..جمع شن و قران رو بخونن نمیتونن جواب اون سوالاتون رو درباره محمد(ص) بگن ولی شما فقط میدونین ..یکم باورپذیر نیست مگه شما کی هستین؟(نکنه شما امام زمانید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)شما به این اطلاعات چطور رسیدین؟ اون شب با روح یه معصوم حف زدین که معجزه شد؟یا با خود امام زمان حف زدین؟اینا مسخره یا کنایه نیستا فقط سوالای ذهنمه که خودتون گفتین بپرسم…در مجموع من حس بدی به شما و حرفاتون ندارم …
ممنون که به سوالام جواب میدین.قرار شد انقد بنویسین که با تک تک سلولای وجودمون درک کنیم…
چند تا از سوالام که مونده همچنان مثل شرایط زندگی خودتون و…
همونطور که گفتین من ازش سوال کردم وپرسیدم یه لحظه ساکت شد و من لبخندزدم ولی بازم اومد..هی میومد من سوال میکردم یه لحظه ساکت میشد من لبخندمیزدم و دوباره….البته دیشب توذهنم همش بشکل تصویرترس میومد جلوچشمم انگار : تصویر یه شیطان سیاه پوش که مث جادوگره و کلاه سیاه بلند و انگشتای درازی داره با بینی کشیده ونوک تیز که همش میخاد از نزدیک منو نگاه کنه!من هی بهش میگفتم توکی هستی که میخای منوبترسونی ؟چرا اصلا منو اینقد میترسونی؟…ساکت میشدمیخندیدم بازمیومد..
میدونید من عموما وقتایی که تنهام این ترسامیاد سراغم همش احساس میکنم نکنه یه چیزی یه موجودی مثلا از اون اتاق که تاریکه بیاد پیشم تو پذیرایی!…مسخرست میدونم ولی واقعیت داره دیگه…من میترسم..من از تنهاخوابیدن میترسم شاید تا صب نتونم بخوابم اصلا..باید چراغو روشن کنم!مسخرست ولی هست..باید بتونم ازاین ترس بگذرم باید غلبه کنم باید خودمو ازش نجات بدم..کمک کنید غلبه کنم عملا راهکاربدین…
فعلا که من به شما بعنوان یه مشاور اعتماد کردم وجبهه نگرفتم و دارم با حرفای شما پیش میرم…ببینم چطور میشه آخرش…
نزدیک یک ماهه که با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم. حدود5 سال هست که کارمند هستم و از سال 95 یه کسب و کار برای خودم راه اندازی کردم که علیرغم اینکه کسب و کار جدید و عالی در کشور می باشد برخلاف تصورم هنوز به سود دهی نرسیده و خیلی با اون چیزی که در ذهنم ساخته بودم فاصله دارد. از ابتدای سال 96 به ذهنم رسید که دیگه کم کم باید از اداره استعفا بدم و بچسبم به کسب و کار خودم. ولی حتی فکر کردن به این قضیه برام سخت بود و هر موقع به آن فکر می کردم ترس و تردید و اضطراب تمام وجودم را میگرفت. حدود 6 ماه قبل با کلی کلنجار رفتن با خودم توانستم 2 ماه مرخصی بدون حقوق بگیرم و بچسبم به کسب و کار خودم. ولی متاسفانه شرکت بیشتر ضرر کرد و سرزنش های خانواده به کلی من رو نا امید کرد. با این که به کسب و کارم امید داشتم ولی میترسیدم از اداره استعقا بدم چون هنوز فایل های مربوط به تغییر باورها و ایمان داشتن به خدا و قانون سپاسگذاری از وضعیت موجود را که توسط استاد تهیه شده بود را گوش نداده بودم.اصلا آدم شکر گذاری نبودم و فکر میکردم باید سریع به درآمد بالا و ثروت برسم. از حدود یک ماه پیش که فقط فایل های رایگان استاد را گوش میکنم تغییرات کاملا محسوسی در زندگیم احساس میکنم. الان دیگه وقتی به تغییر باورهام پرداختم و دانستم باید ایمان داشته باشم دیگه فکر کردم ، استعفا نه تنها برام دلهره آور نیست بلکه لذت بخش است. الان تصمیم گرفتم که 9 ماه دیگه استعفا بدم و به کسب و کار خودم که خیلی بهش علاقه دارم بپردازم چون میدونم و ایمان دارم که باید این کار رو انجام بدم. چون میدونم ایمان در من ایجاد شده که من باید این کار رو انجام دهم و شاید خدا من رو مامور کرده تا این کار رو انجام بدم.تا اون موقع رو تغییر باورهام کار میکنم و بیشتر با استاد آشنا میشم تا موقع استعفا کوچکترین تردیدی نداشته باشم. انشالله مادامی که این ایمان در من قوی تر میشود کامنت های بیشتری خواهم گذاشت و از تجربیاتم بیشتر خواهم گفت
خیلی خوشحالم که تصمیم گرفتین به اون کاری که علاقه دارین مشغول بشین
من و همسرم هم شغلی داشتیم که اصلا علاقه ای به اون نداشتیم ودر کنار اون کار به کسب و کاری که بهش علاقه داشتیم هم مشغول شدیم ولی به خاطر اینکه تمرکز کامل نداشتیم و به اون کسب و کار اولی به چشم یه پشتوانه نگاه میکردیم متاسفانه در هر دو کسب پیشرفتی نداشتیم تا بالاخره حدود ۲ماه پیش با وجود ترس و بدون پس انداز وکلی تضاد یه شبه اون کار رو کنار گذاشتیم البته ترسناک بود ولی بعد فهمیدیم این ترسها همه توهمات ما بود
الان به کاری که علاقه داریم مشغول هستیم و تا الان در آمدی هم نداشتیم که از پس هزینه ها بر بیاد ولی ما علاقه داریم و با امید فراوان روی باور هامون کار میکنیم و نشانه ها رو میبینیم و با تایید اونها به مسیر درست هدایت میشیم
شما سعی کنین به حرف اطرافیان ، با احترام اهمیتی ندین و فقط روی باورها تون کار کنین و جلو برین چون شاید اون تضادی که در کسب وکار شما پیش اومده بود براتون خوب بوده و یا نشونه ای بوده که شما رو هدایت میکرده رو به جلو ودر مسیر درست بودین ولی چون شما تمرکزتون کامل رو کارتون نبوده و از طرفی کار قبلی رو هم کامل رها نکرده بودین و به برگشت اون کارقبلی هم امید داشتین این نشانه و هدایت رو نمی تونستین ببینین و تضاد رو خیلی بد و زشت میدیدن و به چشم ضرر بهش نگاه کردین تا تجربه یا نشونه و بدتر از اون سرزنش خانواده بوده که بهش توجه کردین ما هم این مساله رو داریم و چون ما کلا از اوضاع اقتصاد و شرایط کشور بی خبر هستیم و واقعا اصلا نمیدونیم چه خبر هست و خانوادهها مون الان بعضی مواقع میشه که با نگرانی و گفتن اینکه شرایط خراب هست و با این وضعیت جلو برین نابود میشین و خلاصه کلی مسائل دیگه که عنوان میکنن ولی من و همسرم کلا سعی میکنیم با احترام بی توجه باشیم چون اون بندگان خدا کلا اگه ما بخوایم این روش رو که بهترین و صحیحترین روش زندگی هست رو بهشون بگیم اولا نمی پذیرند و ثانیا ببخشید ما رو دیوانه فرض میکنن چون اونها همه چیز رو با عقلشون و شرایط و عوامل بیرونی می سنجن و ما اصلا جوابی نمیدیم و آرامش داریم و تنها جوابمون بهشون توکل به خدا هست ولی متاسفانه میشنویم که آره خوب خدا هست ولی خوب یه کار عقلانی بکنین بچه دارین آینده این چی؟ ولی ما بی خیال سرزنش ها و تحقیرها هستیم و فقط و فقط به خدای مهربون توکل میکنیم
ماخالق هستیم و مهمتر از همه اینکه یک نیروی خیر بر جهان حاکم هست ما به این نیرو ایمان داریم و این نیرو روتنها منبع عظیم ثروت، سلامتی، آرامش خوشبختی و بهش ایمان صد در صد داریم و با توکل به این نیروی عظیم خودمون رو تنها خالق اتفاقات زندگی میدونیم و هماهنگ با این قوانین باورهای قدرتمند میسازیم و با ارسال فرکانسهای قوی میتونیم هر خواسته ای رو به راحتی و آسانی خلق کنی البته با در نظر گرفتن قانون تکامل که یکی از مهمترین مر احل این پرسه است
و بهتون پیشنهاد میکنم حتما فایل ۱۶مصاحبه با استاد عباس منش رو چندین بار گوش کنین خیلی این فایل بهتون کمک میکنه
یه راه خیلی خوب دیگه برای اینکه درست و صحیح جلو برین این هست که تمام تمرکزتون رو روی سفرنامه بذارین از فایل روز اول شروع کنین چون ترتیب فایلها همش هدایت خداوند هست و با گوش دادن چندباره این فایلها،تمرین آموزه های استادو تعهد خودتون شما در مسیر درست قرار میگیرن
دوست عزیز اگر این متن رو براتون نوشتم فقط برای این بود که شما رو درک کردم چون همین شر ایط رو داشتم ودارم با رفتن از این مسیر ایمان دارم نتیجه میگیرم و هر روز ایمانم هم بیشتر میشه
فقط نترسین به خدا توکل کنین و جلو برین چون شما خالق هستین
ممنون از فایلی که برام نوشتین. بسیار بسیار استفاده کردم و خدا روشکر که افرادی مثل شما هستند که به آدم انگیزه بدن و تجربیاتشون رو به اشتراک میذارن. بله دقیقا همینطور هست که میفرمائید و الان وقتی به حرفای شما فک میکنم و اینکه تا امید به پشتوانه ی کار قبلی داشته باشی نمیتونی نشانه ها و الهامات را به خوبی درک کنی و به درستی هدایت نمیشی. ممنون از شما امیدوارم که در کار جدیدتان به فراوانی نعمت و ثروت برسین
اره زندگی در همان کودکی به خوبی حساب نکردن روی آدمها را به من یاد میده. خیلی درس های بزرگی گرفتم که جهان و خدا داشت فریاد میزد که روی هیچ کس مطلقا هیچ کس هیچ حسابی نکن. من خیلی ضربه خوردم تا آخرش به این رسیدم و الان کمتر شده اما هنوز خیلی جای کار داره خیلی خلا داره توحید. و همین سال پیش بود که فهمیدم باید روی چه کسی حساب کنم. کسی که برخلاف آدمها کامل است. همیشه دنبال یه چنین رفیقی بودم که وقتی ویژگی های خداوند را دیدم فهمیدم که خداوند برای من کافی است.
اره همونطور که روی خیلیا حساب میکردم و هیچ کمکی بهم نکردن پس هیچ ضربه ای هم به من نمیتونن بزنن. این قضیه ی دو شرطیه.
اینکه میگم روی هیچ کس هیچ حسابی نمیکنم دیگه یعنی حتی روی نزدیک ترین آدمهای زندگیم هست حتی پدر و مادر حتی خانواده.
هر وقت سعی کردم نگاهم رو توحیدی تر کنم واقعا اتفاقات عالی رو برای خودم رقم زدم. میدونی مثل ورزش میمونه مثل غذا میمونه مثل یه نیاز حیاتی برای روح که اگر بهش نرسه نابود میشه. اسمشو گذاشتم غذای روح توحید. چند روز که روش کار نمیکنم قشنگ احساس میکنم که روحم گرسنه است.
اره چرا من اصلا ندیده بودم قبلا این نکته رو که توی قران اصلا در مورد خوراک پوشاک مسکن و نیاز های حیاتی صحبت نشده . من به اینا میگم نیاز های حیوانی چون تا اینجا با حیوانات فرقی نداریم مثل ۹۵ درصد جامعه که روز و شب دنبال زنده موندن هستن. و از اینجا به بعدش انسان بودن معلوم میشه که عاشق رسالتت باشی تروجیش بدی کار کنی براش و پس از تامین نیاز تامین نیاز های اولیه به سوی هدفی که براش خلق شدی حرکت کنی.
و این نیاز ها به طور طبیعی وجود دارن و وارد زندگی میشن و فقط کافیه من جلوشون رو نگیرم . کاری لازم نیست انجام بدم همونطور که برای نفس کشیدن حتی توی خواب هم لازم نیست کاری من انجام بدم. مثل اکسیژن که هست مثل روز و شب مثل باران مثل خاک . همونطور که یه درخت تلاش نمیکنه برای تامین نیاز هاش و از قبل هست . همه ی اینارو گفتم اگر که توحید داشته باشیم. کمی خداگونه باشیم. تصمیم گرفتم تا ارتباطمو با خدا بهتر نکنم سراغ هیچ رابطه دیگه ای نرم.
تصمیم گرفتم همه رو خدا ببینم چون همه چی انرژیه و خداوند منبع انرژی جهان هستی هست و منم کسی که قدرت و اختیار تمام و کمال در زندگی ام دارم. اگر کسی داره به من خوبی میکنه اون خداست و اون فرد فقط وسیله و دست خداوند. اگر کسی بدی میکنه اگر من به خدا وصل نباشم منشاش خودمم چون خدا فقط خوبی میده و اگر به خدا وصل باشم اون فرد دستی از خدا میشه باز و رایگان به من خدمت میکنه.
توحید یعنی همین. فقط مسئله اینجاست چقدر ایمان داشته باشم که بتونم بیشتر اجراش کنم.
هر وقت سعی کردم که توحیدی تر شوم احساس عشق سوزانی رو تجربه کردم.
سلام به استاد جانم و همه دوستان عزیزم، الان داشتم این فایل رو گوش میدادم که یهو یه راز بزرگ برای خودم آشکار شد و دلم خواست باهاتون به اشتراک بذارم، یکی از فعالیت هایی که من داشتم قبلا در زمینه هنر بود و البته هر کس مسیره پیشرفت و موفقیت منو نگاه میکنه و میشنوه میگه آخه چجوری میشه، تو اینقدر سریع و راحت و عجیب پیشرفت کردی و اتفاقاتی که بسیاری افراد براش بینهایت تلاش میکنن و تحصیلات و سابقه و.. از تو بیشتره رو تجربه نکردن، در واقع من کارمو خوب انجام میدادم، برای مهارت و تخصصم خیلی هم تلاش میکردم، اماااا برای اتفاقات و پیشرفت ها کاری نمیکردم، تمام موفقیت هام اینجوری بود که مثلا من میرفتم یه جایی برم کلاس، همونجا ازم دعوت به کار میشد،سر اون کار یهو پیشنهاد یه کار خیلی حرفه ای تر به من میشد، اونم کاری که خودم اصلا تو ذهنم نمیگنجید… اصلا یه در هایی روی من همیشه باز میشد که خودمم باورم نمیشد گاهی، جالب این بود که چند بار من کلا از اون فضا اومدم بیرون. باز موقعیت ها میومدن دنبالم و با چند پله بالاتر من میرفتم، خلاصه از پارسال که با قوانین آشنا شدم با خودم فکر میکردم چی میشد که اون اتفاقات و پیشرفت های معجزه آسا رو تجربه میکردم، و در نهایت گفتم خب لابد به این دلیل بوده که من خیلی کارمو دوست داشتم و با ذوق و شوق انجامش میدادم، اما با گوش دادن به این فایل یهو فهمیدم ماجراشون چی بود… دوستان من که با توحید به این زیبایی آشنا نبودم، اما ناخودآگاه یه غروری داشتم که هیچ وقت سر جلو هیچ کسی خم نکردم، خب متاسفانه همه جا هست، تو هنر هم هست، انقدر پیش میومد شرایطی که نه مستقیم البته، اما غیر مستقیم که حالا اگه تو انقدر هم محکم نباشی خیلی کارا برات میکنیم و میبریمت تو پروژه های خیلی بزرگتر و از این وعده ها، و منم میگفتم که من هیچ نیازی به شما ندارم،و اگه بهای پیشرفت من اینه، من نمیخوام، اگه خدا بخواد خودش پیش میاره، کاری ندارم به باورهای محدود اونموقع و این باور محدود کننده (اگه خدا بخواد)، اما الان که داشتم این فایل و گوش میدادم، دلم گفت بزرگترین دلیلی که اون ده پله صد پله پیشرفت و موفقیت هات دلیل تعجب اونهمه آدم بود، این بود… هیچ وقت حاضر نشدم برای پیشرفت تو کارم، خودمو کوچیک کنم و به کسی بهایی بدم، رشوه ای بدم، که واسه من کاری کنه… خدا رو بینهایت بار سپاسگزارم، خدا رو شکرت که تو رو دارم و محتاج به هیچ کسی و هیچ چیزی نیستم، خدایا شکرت که میتونم سرمو بالا بگیرم و بگم اونی که همه کاری واسه من کرده و میکنه،فقط به من گفته تو بنده خودم باش، چیزی تو این دنیا نیست که نتونی بهش برسی، خدایا من چیکار کنم ، آخه من چیکار کنم،خدای من، من خیلی عاشقتم آخه اینطوری تو حرمت مارو حفظ میکنی، اینجوری عاشق مایی، اینجوری ما رو از همه کس بی نیاز کردی آخه، خدای من صد هزار مرتبه شکرت آخه…
استاد عزیزم ممنونم برای این آموزش های فوق الهاده تون
دوستان عزیزم هر چی میخوایم بخوایم، از خودش بخوایم ، فقط اون.. فقطططط خودش.. یه ارباب خیلی بهتر از هزار اربابه… خدا ی من، ارباب من… شکرت… شکرت…
مدتی هست ک ی احساس قلبی بهم این.پیشنهاد و داد که برم و کامنت لایک.خرده بچه هارو ببینم و فکر کنم بهشون.
من مدت زیادی هست ک ب فایل های رایگانتون دارم گوش میدم و العان.احساس مبکنم ک اون اگاهی ها ک واقعا همه چیز منو عوض کردن عالی هستند بهرحال من احساس میکنم ک العان تکامل خودم و سیر کردم و العان روح ام تشنه آگاهی های جدید هست واقعا این و از ته قلبم حس میکنم
با اینکه شرایط برای خرید محصولات بصورت غیر قانونی هست اما.من ب این ا1ل باور دارم.ک.خدای عباسمنش خدای منم هست.و تا جایی ک خودم بخام در جد کار کردن روی خودم بهم الهام میکنه (یعنی تا جایی ک دارم روی خودم کار میکنم بهم الهامات میشه)پس لازم ب دور زدن و دزدی کردن نیست
خیلی وقت بود ک دوست داشتم بیام.و بنویسم اما نمیدونستم راجب چی بنویسم حدود 2روزه ک کامل تمرکزم روی کامنت بچه ها هست و چقد عالیه چقد عالیه همه ماشالا واسه خودشون یه پا استادن
دلم میخاد محصول تهیه کنم گیج هستم ک یا عزت نفس تهیه کنم یا 12قدم؟؟؟؟؟؟
البته ک من ب داشتن اعتماد ب نفس معروف هستم اما راجب سلامتی ی.کوچولو مشکل دارم
راستی اینم بگم وارد ی بوتیک شدم تو شهرمون ک مشتریشون بودم یهویی دیدم صاحب مغازه تا بیاد اهنگ بزاره صدای استاد پلی شد آی خداااااااا یک کیفی کردممممااااااا
اصلا دیوانه شدم گفتم شمام عباسمنشی هستین و سر صحبت باز شد و ایشون.گفتن پیشنهاد بهتون میدم 12قدم و تهیه کنین
ی.جورایی الهامی بود واسم اون حرف
امروز بازم رفتم پیششون واسه خرید
اخه من عشق لباسم 😍بازم انگاری قرصی تر بهم گفت 12قدم و بخر ک اصلا عالیه
حس خوبی هم دارم بهظ این دوره
اما تصمیم.گرفتم دست خدارو نبندم واسه انتخاب کردم
1ساعت.پیش بهش گفتم خودت بهم بگو کدوم دوره ن اینکه بهش بگم انتخابم این 2 تا دوره هست کدوم.کدوم
اینجوری بهتره هرچی ک بهتره برام اون خودش من و هدایت میکنه
داشتم کامنتهارو.میخوندم یکی از دوستان گفت 40 روز تعهد میدم همه چی و ب خدا بسپارم همه چی و
یهو الهام شد ک پریسا تو فقط 40 روز راجب سلامتیت بهم اطمینان کن
یعنی هر فکری اومد بگو 40روز فقط ارامش بیشتر و خدا کارامو میرسه
نجوا اومد ک.نشد و 40 روز روزه هستم و بیخیال همه چیز
و بعد این 40 روز چهاااااااا ک نمیشودددددددد
ای جانمممممممم
اینجوری ذهنم و بذنامه ریزی میکنم ک.عجله ای نیست فقط 40 روز مغزتکونیه واسه سال جدید
ایمان دارم این تعهد مسیرهای بهتری و برام باز میکنه واسه سال جدید
احساس میکنم تجربه خوبی میتونه باشه واسم
میتونه بعدها یادآوری خوبی باشه
خدایا دوست دارم
میدونم توام عاشقمی
خدابا من واقعا خوش شانسم خیلی خیلی خوش شانسم
میدونم.ک.همیشه همه چی و ول.میکنی و میشینی پای صحبتهای من
هرچی.گفتم و واقعا دل ب تو دادم و حریف حرافی های ذهنم شدم تو گفتی ماشالا دختر
تو لیاقتت بهترینای واسه این اراده ات
بازم.میگم.من دیوانه ییی توااااااااامممممممم
استاد توام خیلی خوبیییییی هروقت لایو یا صدات و میشنوم ذوق میکنم.
تجربه ی زیبای من از باور توحیدی مربوط به چند ماه گذشتست از آنجاییکه آموخته ام در انجام خیلی از کارها از پروردگارم هدایت بخواهم برای خرید لباس به عنوان هدیه راهی بازار شدم هیچ هدفی نداشتم فقط به قلبم مراجعه کردم که خدای من ،تو انتخاب کن از کجا خرید کنم شاید برای خیلی از افراد مانند یک قصه باشد ولی صدای شهود و هدایت خداوند همان ندایی هست که با ما صحبت میکند ندای درونی قلبم مرا به مغازه ی کوچکی در منطقه ی پایین شهر هدایت کرد که اصلا آنجا را نمیشناختم تعدادی لباس گرم میخواستم بخرم وقتی مبلغ را پرداخت کردم فروشنده که خانمی مهربان با ظاهری آراسته بود اشک در چشمانش حلقه زده بود از من پرسید خانم کی فکرشو میکرد آخر وقت یکی بیاد مغازه ی من و اینهمه کاپشن بخره ، من برای فردا چک داشتم هر وقت همسرم نگران میشد به او میگفتم توکلم به خداست امیدم به اوست و دلم آرووم بود ببین خدا چطور این پول رو برای من فراهم کرد…
فقط خدا رو شکر کردم که چقدر خوب یاد گرفتم صداشو بشنوم و به هدایت ها عمل کنم و این تکرار هر روزه ی من است …
سلام استاد شیخ زاده هستم از بلوچستان عاشقتم شکر خدا 2ساله خوب دنبالتون میکنمودرسهای بسیارزیادی یادگرفتم ازسیستم الهامات خیلی استفاده میکنم.وباورم روز به زوز بهتر میشود.من منفی 90درصد بودم الان بیاری خدای رحمان ازمنفی امدم به مثبت.تبدیل به یک کارافرین موفق تبدیل شدم.خدا یا صدهزار مرتبه شکر که شمارو پیدا کردم.
السلام علینا و علی عبادالله الصالحین
خیلی خوشحالم که استاد یک فایل جدید راجع به توحید عملی برای ما اماده کردند.
وخوشحال تر هستم چون متوجه رفتارها و افکار شرک آلود خودم شدم با اینکه اولش خیلی ترسیدم ولی هر وقت فکر یا عملی از من سر میزند سریع به اطلاعات جدیدم مراجعه میکنم.
همه ما الله را قبول داریم ولی الله را به عنوان رب العالمین کمتر قبول داریم یا اصلا بهش فکر نکردیم که رب العالمین به چه معناست و چرا در قران این همه رب امده است و اگر دقت کرده باشیم بیشتر دعا های مهم با رب شروع شده است
وباز هم از رب العالمین سپاسگزارم که من را به اینجا هدایت کرد تا بتوانم در مسیر درست حرکت کنم.
دوست عزیز باورسازی صرفا صبح تا شب فایل گوش کردن نیست. انجام یه سری کارها و دیدن نتایج. افکار روزانه. دیدن و توجه کردن به مسایلی که روزانه اتفاق می افته. شنیدن صحبت های دیگران و …
شما با شنیدن و عمل کردن به جملات اون شخص نتیجه گرفتید و باور کردید و ادامه دادید و باورتون قوی تر شد. احتمالا صحبت های اون شخص باوری رو نشونه گرفت که پاشنه آشیل شما بوده
پلاک درست رو از کجا پیداکنیم؟
اقای موفق من واقعا مشکل دارم…
میخام مشکلاتم تموم شه.. واقعا میخام…میبینید که هی سوال میپرسم
چون مشکل دارم…..
توضیح بدین لطفا ..قشنگ توضیح بدین…پلاک درست کجاست؟!
راستی سوال کردین اگه نمیترسیدی چطور زندگی وکار میکردی؟
خیلی راحت زندگی می کردم خیلی…کاش برسم به جایی که از هیچ کس و هیچ چیز نترسم…کاش…
من نوشته هاتون رو بارها و بارها در طول روز میخونم و حتی یادداشت میکنم یا تو ذهنم مرور میکنم..خوبه ..هر دفعه که میخونم تکراری نیست ..بازم یاد میگیرم و تقویت میشم…خوبه …
لطفا جواب سوالام رو بدین و برای رفع ترسام کمک کنین و حتما کلیدای بعدی روهم بگیدلطفا…
خیلی ممنونم …خیلی…
راستی یه نکته:
حالا که یکم فهمیدم چی دارین میگین از نحوه ی بیان مزالب قبلیتون خوشم اومد چون ذهن رو درگیر کرد تا دنبالش کنه ..شما خوب توضیح میدین..
یه سوال دیگه یه جا گفتین اگه همه مفسران و..جمع شن و قران رو بخونن نمیتونن جواب اون سوالاتون رو درباره محمد(ص) بگن ولی شما فقط میدونین ..یکم باورپذیر نیست مگه شما کی هستین؟(نکنه شما امام زمانید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)شما به این اطلاعات چطور رسیدین؟ اون شب با روح یه معصوم حف زدین که معجزه شد؟یا با خود امام زمان حف زدین؟اینا مسخره یا کنایه نیستا فقط سوالای ذهنمه که خودتون گفتین بپرسم…در مجموع من حس بدی به شما و حرفاتون ندارم …
منتظر جوابامم….
مرسی … خدا حفظتون کنه تو مسیر خودش…
سلام جناب موفق بزرگوار.
ممنون که به سوالام جواب میدین.قرار شد انقد بنویسین که با تک تک سلولای وجودمون درک کنیم…
چند تا از سوالام که مونده همچنان مثل شرایط زندگی خودتون و…
همونطور که گفتین من ازش سوال کردم وپرسیدم یه لحظه ساکت شد و من لبخندزدم ولی بازم اومد..هی میومد من سوال میکردم یه لحظه ساکت میشد من لبخندمیزدم و دوباره….البته دیشب توذهنم همش بشکل تصویرترس میومد جلوچشمم انگار : تصویر یه شیطان سیاه پوش که مث جادوگره و کلاه سیاه بلند و انگشتای درازی داره با بینی کشیده ونوک تیز که همش میخاد از نزدیک منو نگاه کنه!من هی بهش میگفتم توکی هستی که میخای منوبترسونی ؟چرا اصلا منو اینقد میترسونی؟…ساکت میشدمیخندیدم بازمیومد..
میدونید من عموما وقتایی که تنهام این ترسامیاد سراغم همش احساس میکنم نکنه یه چیزی یه موجودی مثلا از اون اتاق که تاریکه بیاد پیشم تو پذیرایی!…مسخرست میدونم ولی واقعیت داره دیگه…من میترسم..من از تنهاخوابیدن میترسم شاید تا صب نتونم بخوابم اصلا..باید چراغو روشن کنم!مسخرست ولی هست..باید بتونم ازاین ترس بگذرم باید غلبه کنم باید خودمو ازش نجات بدم..کمک کنید غلبه کنم عملا راهکاربدین…
فعلا که من به شما بعنوان یه مشاور اعتماد کردم وجبهه نگرفتم و دارم با حرفای شما پیش میرم…ببینم چطور میشه آخرش…
خیره ایشالا…
منتظرم…مرسی بازم مرسی …
سلام خدمت دوستان بزرگوار
نزدیک یک ماهه که با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم. حدود5 سال هست که کارمند هستم و از سال 95 یه کسب و کار برای خودم راه اندازی کردم که علیرغم اینکه کسب و کار جدید و عالی در کشور می باشد برخلاف تصورم هنوز به سود دهی نرسیده و خیلی با اون چیزی که در ذهنم ساخته بودم فاصله دارد. از ابتدای سال 96 به ذهنم رسید که دیگه کم کم باید از اداره استعفا بدم و بچسبم به کسب و کار خودم. ولی حتی فکر کردن به این قضیه برام سخت بود و هر موقع به آن فکر می کردم ترس و تردید و اضطراب تمام وجودم را میگرفت. حدود 6 ماه قبل با کلی کلنجار رفتن با خودم توانستم 2 ماه مرخصی بدون حقوق بگیرم و بچسبم به کسب و کار خودم. ولی متاسفانه شرکت بیشتر ضرر کرد و سرزنش های خانواده به کلی من رو نا امید کرد. با این که به کسب و کارم امید داشتم ولی میترسیدم از اداره استعقا بدم چون هنوز فایل های مربوط به تغییر باورها و ایمان داشتن به خدا و قانون سپاسگذاری از وضعیت موجود را که توسط استاد تهیه شده بود را گوش نداده بودم.اصلا آدم شکر گذاری نبودم و فکر میکردم باید سریع به درآمد بالا و ثروت برسم. از حدود یک ماه پیش که فقط فایل های رایگان استاد را گوش میکنم تغییرات کاملا محسوسی در زندگیم احساس میکنم. الان دیگه وقتی به تغییر باورهام پرداختم و دانستم باید ایمان داشته باشم دیگه فکر کردم ، استعفا نه تنها برام دلهره آور نیست بلکه لذت بخش است. الان تصمیم گرفتم که 9 ماه دیگه استعفا بدم و به کسب و کار خودم که خیلی بهش علاقه دارم بپردازم چون میدونم و ایمان دارم که باید این کار رو انجام بدم. چون میدونم ایمان در من ایجاد شده که من باید این کار رو انجام دهم و شاید خدا من رو مامور کرده تا این کار رو انجام بدم.تا اون موقع رو تغییر باورهام کار میکنم و بیشتر با استاد آشنا میشم تا موقع استعفا کوچکترین تردیدی نداشته باشم. انشالله مادامی که این ایمان در من قوی تر میشود کامنت های بیشتری خواهم گذاشت و از تجربیاتم بیشتر خواهم گفت
سلام آقای مقدم عزیز
خیلی خوشحالم که تصمیم گرفتین به اون کاری که علاقه دارین مشغول بشین
من و همسرم هم شغلی داشتیم که اصلا علاقه ای به اون نداشتیم ودر کنار اون کار به کسب و کاری که بهش علاقه داشتیم هم مشغول شدیم ولی به خاطر اینکه تمرکز کامل نداشتیم و به اون کسب و کار اولی به چشم یه پشتوانه نگاه میکردیم متاسفانه در هر دو کسب پیشرفتی نداشتیم تا بالاخره حدود ۲ماه پیش با وجود ترس و بدون پس انداز وکلی تضاد یه شبه اون کار رو کنار گذاشتیم البته ترسناک بود ولی بعد فهمیدیم این ترسها همه توهمات ما بود
الان به کاری که علاقه داریم مشغول هستیم و تا الان در آمدی هم نداشتیم که از پس هزینه ها بر بیاد ولی ما علاقه داریم و با امید فراوان روی باور هامون کار میکنیم و نشانه ها رو میبینیم و با تایید اونها به مسیر درست هدایت میشیم
شما سعی کنین به حرف اطرافیان ، با احترام اهمیتی ندین و فقط روی باورها تون کار کنین و جلو برین چون شاید اون تضادی که در کسب وکار شما پیش اومده بود براتون خوب بوده و یا نشونه ای بوده که شما رو هدایت میکرده رو به جلو ودر مسیر درست بودین ولی چون شما تمرکزتون کامل رو کارتون نبوده و از طرفی کار قبلی رو هم کامل رها نکرده بودین و به برگشت اون کارقبلی هم امید داشتین این نشانه و هدایت رو نمی تونستین ببینین و تضاد رو خیلی بد و زشت میدیدن و به چشم ضرر بهش نگاه کردین تا تجربه یا نشونه و بدتر از اون سرزنش خانواده بوده که بهش توجه کردین ما هم این مساله رو داریم و چون ما کلا از اوضاع اقتصاد و شرایط کشور بی خبر هستیم و واقعا اصلا نمیدونیم چه خبر هست و خانوادهها مون الان بعضی مواقع میشه که با نگرانی و گفتن اینکه شرایط خراب هست و با این وضعیت جلو برین نابود میشین و خلاصه کلی مسائل دیگه که عنوان میکنن ولی من و همسرم کلا سعی میکنیم با احترام بی توجه باشیم چون اون بندگان خدا کلا اگه ما بخوایم این روش رو که بهترین و صحیحترین روش زندگی هست رو بهشون بگیم اولا نمی پذیرند و ثانیا ببخشید ما رو دیوانه فرض میکنن چون اونها همه چیز رو با عقلشون و شرایط و عوامل بیرونی می سنجن و ما اصلا جوابی نمیدیم و آرامش داریم و تنها جوابمون بهشون توکل به خدا هست ولی متاسفانه میشنویم که آره خوب خدا هست ولی خوب یه کار عقلانی بکنین بچه دارین آینده این چی؟ ولی ما بی خیال سرزنش ها و تحقیرها هستیم و فقط و فقط به خدای مهربون توکل میکنیم
ماخالق هستیم و مهمتر از همه اینکه یک نیروی خیر بر جهان حاکم هست ما به این نیرو ایمان داریم و این نیرو روتنها منبع عظیم ثروت، سلامتی، آرامش خوشبختی و بهش ایمان صد در صد داریم و با توکل به این نیروی عظیم خودمون رو تنها خالق اتفاقات زندگی میدونیم و هماهنگ با این قوانین باورهای قدرتمند میسازیم و با ارسال فرکانسهای قوی میتونیم هر خواسته ای رو به راحتی و آسانی خلق کنی البته با در نظر گرفتن قانون تکامل که یکی از مهمترین مر احل این پرسه است
و بهتون پیشنهاد میکنم حتما فایل ۱۶مصاحبه با استاد عباس منش رو چندین بار گوش کنین خیلی این فایل بهتون کمک میکنه
یه راه خیلی خوب دیگه برای اینکه درست و صحیح جلو برین این هست که تمام تمرکزتون رو روی سفرنامه بذارین از فایل روز اول شروع کنین چون ترتیب فایلها همش هدایت خداوند هست و با گوش دادن چندباره این فایلها،تمرین آموزه های استادو تعهد خودتون شما در مسیر درست قرار میگیرن
دوست عزیز اگر این متن رو براتون نوشتم فقط برای این بود که شما رو درک کردم چون همین شر ایط رو داشتم ودارم با رفتن از این مسیر ایمان دارم نتیجه میگیرم و هر روز ایمانم هم بیشتر میشه
فقط نترسین به خدا توکل کنین و جلو برین چون شما خالق هستین
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
سلام خانم مسکرانیان
ممنون از فایلی که برام نوشتین. بسیار بسیار استفاده کردم و خدا روشکر که افرادی مثل شما هستند که به آدم انگیزه بدن و تجربیاتشون رو به اشتراک میذارن. بله دقیقا همینطور هست که میفرمائید و الان وقتی به حرفای شما فک میکنم و اینکه تا امید به پشتوانه ی کار قبلی داشته باشی نمیتونی نشانه ها و الهامات را به خوبی درک کنی و به درستی هدایت نمیشی. ممنون از شما امیدوارم که در کار جدیدتان به فراوانی نعمت و ثروت برسین
یا ذالفضل العظیم
خدایا به تعداد تمام ذرات هستی تو را شکر
به بزرگی عظمتت تو را شکر
به وسعت همه لطف و کرمت تو را شکر
به پهنای رحمتت تو را شکر
از ازل تا ابدلحظه به لحظه تو را شکر شکر شکر ….
برای اینکه تمام وجود منو
تک تک سلولهای منو
پر کردی از روح بینهایت قدرتمند خودت
از روح بی نهایت شجاع خودت
از روح بی نهایت ثروتمند خودت
از روح بی نهایت سالم و شاداب و شاد خودت
از روح بی نهایت عالم و آگاه خودت
از روح بی نهایت سریع و بینهایت دقیق خودت
از روح بی نهایت مفید و بینهایت عزیز خودت
از روح بی نهایت پاک و بینهایت زیبای خودت
از روح بی نهایت بینا و بینهایت شنوای خودت
و از روح بی نهایت عاشق خودت
خدایا تو بی نهایت عاشق منی
ومن در بی نهایت شیفتگی وشیدایی
عاشقانه تو را می پرستم
و در مقابل تو یگانه معبود لا شریکم به خاک بندگی می افتم
و بزرگترین عشق زندگیم و بزرگترین افتخار زندگیم همین بندگی و پرستش تو مالک بی همتاست.
اره زندگی در همان کودکی به خوبی حساب نکردن روی آدمها را به من یاد میده. خیلی درس های بزرگی گرفتم که جهان و خدا داشت فریاد میزد که روی هیچ کس مطلقا هیچ کس هیچ حسابی نکن. من خیلی ضربه خوردم تا آخرش به این رسیدم و الان کمتر شده اما هنوز خیلی جای کار داره خیلی خلا داره توحید. و همین سال پیش بود که فهمیدم باید روی چه کسی حساب کنم. کسی که برخلاف آدمها کامل است. همیشه دنبال یه چنین رفیقی بودم که وقتی ویژگی های خداوند را دیدم فهمیدم که خداوند برای من کافی است.
اره همونطور که روی خیلیا حساب میکردم و هیچ کمکی بهم نکردن پس هیچ ضربه ای هم به من نمیتونن بزنن. این قضیه ی دو شرطیه.
اینکه میگم روی هیچ کس هیچ حسابی نمیکنم دیگه یعنی حتی روی نزدیک ترین آدمهای زندگیم هست حتی پدر و مادر حتی خانواده.
هر وقت سعی کردم نگاهم رو توحیدی تر کنم واقعا اتفاقات عالی رو برای خودم رقم زدم. میدونی مثل ورزش میمونه مثل غذا میمونه مثل یه نیاز حیاتی برای روح که اگر بهش نرسه نابود میشه. اسمشو گذاشتم غذای روح توحید. چند روز که روش کار نمیکنم قشنگ احساس میکنم که روحم گرسنه است.
اره چرا من اصلا ندیده بودم قبلا این نکته رو که توی قران اصلا در مورد خوراک پوشاک مسکن و نیاز های حیاتی صحبت نشده . من به اینا میگم نیاز های حیوانی چون تا اینجا با حیوانات فرقی نداریم مثل ۹۵ درصد جامعه که روز و شب دنبال زنده موندن هستن. و از اینجا به بعدش انسان بودن معلوم میشه که عاشق رسالتت باشی تروجیش بدی کار کنی براش و پس از تامین نیاز تامین نیاز های اولیه به سوی هدفی که براش خلق شدی حرکت کنی.
و این نیاز ها به طور طبیعی وجود دارن و وارد زندگی میشن و فقط کافیه من جلوشون رو نگیرم . کاری لازم نیست انجام بدم همونطور که برای نفس کشیدن حتی توی خواب هم لازم نیست کاری من انجام بدم. مثل اکسیژن که هست مثل روز و شب مثل باران مثل خاک . همونطور که یه درخت تلاش نمیکنه برای تامین نیاز هاش و از قبل هست . همه ی اینارو گفتم اگر که توحید داشته باشیم. کمی خداگونه باشیم. تصمیم گرفتم تا ارتباطمو با خدا بهتر نکنم سراغ هیچ رابطه دیگه ای نرم.
تصمیم گرفتم همه رو خدا ببینم چون همه چی انرژیه و خداوند منبع انرژی جهان هستی هست و منم کسی که قدرت و اختیار تمام و کمال در زندگی ام دارم. اگر کسی داره به من خوبی میکنه اون خداست و اون فرد فقط وسیله و دست خداوند. اگر کسی بدی میکنه اگر من به خدا وصل نباشم منشاش خودمم چون خدا فقط خوبی میده و اگر به خدا وصل باشم اون فرد دستی از خدا میشه باز و رایگان به من خدمت میکنه.
توحید یعنی همین. فقط مسئله اینجاست چقدر ایمان داشته باشم که بتونم بیشتر اجراش کنم.
هر وقت سعی کردم که توحیدی تر شوم احساس عشق سوزانی رو تجربه کردم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامیی
استاد الان صبِ ذهنم درتفکر بود که حسم گفت بیام بنویسم
تصمیم گرفتم اینجا بنویسم
یادم میاد وقتی این فایل گذاشتین من یه دیدگاه فرستادم
این دیدگاه اولین لایک خدا توی این سایت بود برام
خیلی ناپخته تر از الانم بودم ولی گرمای توحید و چرخیدن به دور شمع و پروانه شدن رو توی قلبم موقع نوشتن اون متن حس کردم
خداروشکر که دارم الان مینویسم
با وجود اینکه کلی فایل گوش میدادم
نظرات میخوندم به علاوه عقل کل
و مأمن گاهم شده بود فایل های استاد
ولی نتیجه بعد از مدت نسبتا طولانی بازه چندین چندماهه راضی کننده نبود
از طرفی واقعا در عمل خوب نبودم
از طرفی دیگع خوب بلد بودم خودم گول بزنم در برم
و مدام بهونه های واهی میاوردم که هنوز زمان نیاز هست که فرکانسان قدرت بگیره و اتفاقات رقم بخوره
از نظر خودم هرچند که نیاز به زمان باشه برای کلید خوردن اون نتایج
توی اون مدت زمان تو واقعا حس میکنی که داری به بالا میری
ولی خب من این حس نداشتم
و اتفاقا اوضاع عین تابع پله ای توی ریاضیات میشد .
و این انگیزه و امیدم بریده بود تا کی…. واقعا؟؟؟؟؟
اینقدر حساسیت به خرج میدادم که صدای اینو اونو نشنوم
چنان روی حرفی که توی خونه زده میشد و حس میکردم به دردم نمیخوره حساس میشدم
و کنترل ورودی ها برام شده بود یه کار اعصاب خورد کن
کل انرژیم میرفت
تا امروز صب که مشغول کاری بودم و داشتم فکر میکردم چیزایی بیاد اوردم
از حرفای شما ، از رفتار خودم
گفتین که هیچکی هیچ قدرتی در زندگیمون نداررره مگـــــــر زمانی که قدرت بدیم توی ذهنمون
استاد فک کنم باور میشه الان جمله بعد از مگر دارم میشنوم
این همه مدت داشتم فایل را مطالب میخوندم هزار بار این جمله شما خورده به گوشم مطمئنم
ولی دقیقا الان که تصمیم به گرفتن قدرت از عوامل بیرونی گرفتم و درجهتش دارم حرکت میکنم شنیدم
واقعا برام خیلیی جالب و شگفت انگیزه که من الان بعد از این همه تازه متـوجه دارم میشوم شما چی میگید
از وقتی که حرکت کردم و تصمیم گرفتم که پلن و برنامه زندگیم اولویت اول باشه
و تمام چیزای دیگه بعد از اون باشه
همه چیز داره تغییز میکنه
دیروزم بهتر از پری روزمِ
و ایشالا امروز بهتر از دیروز
الان دیگه کمتر از قبل حساسیت به خرج میدم
منظورم این نیست که ورودی هامون کنترل نکنیم
نه نه اصلا
وقتی وارد مسیر اصلی شدم فهمیدم فضای ذهنیمو باید پر کنم از زندگیم از اهداف و خواسته هامم
نه ناخواسته هام کنار بذارم
به صلح برسم با جایی که هستم
تمرکزم بردارم از چیزایی که بهم کمک نمیکنه
بذارم روی چیزاییی که بهمممم خیلی بیشتر کمک میکنه
دیگه سعی میکنم تمرکز زیادی روی حرفای و حدیثا و چیزایی که ممکن هر کی بشنوه و حالش بد ـ نا امید نذارم
یعنی از وقتی شروع کردم و خواستم شده که حرفایی زده میشده که ورودی نامناسب بوده ولی من اصلا نشتیدمش
میخوام بگم اینقدر ما قدرت داریم که میتونیم قدرت از بیرون بگیریم
در واقع من خیلی قدرت میدادم به عواما بیرون
مواظب بودم که کسی کاری نکنه که برا من ورودی خوب نباشه
توجه کردین مـواظب عوامل بیرونم بودم
و این خودش بدترین کاریه که ادم میتونخ سر خودش بیاره که بخوای مـواظب دیگران باشی
در صورتی که ما هیچ تسلط و قدرتی بر دیگران نداریم
نمیتونیم اونا رو وادار کنیم که مثبت باشن که از نکات مثبت زندگیشون صحبت کنن
بخاطر همین دیگه تلاشی نمیکنم
چون از قول شماا که همیشه هم همه جا میگید تو تغییر کن همه چی تغییر میکنه
همه میشه عین خودت
اینه خودت
و من اینو به عین دارم میبینم
ولی باید ادامه بدم
خیلی خـوشحالم که دارم آزاد میشم از شرط ها
از وابستگی هااا
فهمیدم که توی زندگیم خیلی چیزا دارم که جای نداشته هام میتونن پر کنن
خیلی چیزا دارم که ارزشمندن
و میشه دیدشون
و میشه بهشون نگاه کرد و لبخند زد
خداروشکر میکنم
الان میبینم که وقتی حرکت میکنی آگاهی هاتم اپدیت میشن
این حرفا همون حرفاس ولی ورژنش خیلی فرق میکنه وقتی بخوای بیشتر بشنوی و بیشتر عمل کنی
استاد بی نهایت عاشقتم
خواستم اینه که بیام توی همین سایت به زودی براتون بگم و شما دل سیر لبخند بزنید
بهم ، آفرین بگید
????
سلام مریم عزیزم.
ممنونم برای انتشار این آگاهی و درک ناب.
من هم درگیر این موضوع بودم، این دومین باره در روزهای مختلف پیام شمارو می خونم.
پس نتیجه میشه:
آگاهانه ورودی ها مون رو کنترل کنیم، مثل ندیده فیلم و تلویزیون و بحث نکردن و حضور نداشتن در کانالهای منفی و شبکه های اجتماعی و….
ولی اگر در منزل خانواده ی ما داره اخبار می ببینه و صداش به گوش ما هم میرسه، خیلی وسواسی به خرج ندیم و نگران نشیم. چون عوامل بیرونی روی ما تاثیر ندارن.
البته میتونیم هندزفری استفاده کنیم ولی اگه نشد، حساس نشیم.😊
سلاممم به زلیخا جون
وای چقدر خوش حال شدم از توحید عملی6 برام دیدگاه اومده
توحید عملی برای من نشانه خدا چون به لطف خدا دارم روش کار میکنم
یک نکته ای هست اینکه وقتی توی موقعیتی هستی ورودی های مثل اخبار هست و تو توی شرایطی هستی که نمیتونی ترک کنی اونجا رو
بهترین کار اینه که خودتو مشغول یه کاری کنی
بارها برا من این اتقاف افتاده و نجواگر از فرصت استفاده کرده و میومد میگفت ببین الان ورودیهات نامناسب باورات خراب میشه ها
برای اینکه احساست بد کنه و من باید حواسم باشه و اونقدر روی این موضوع حساسیت نشون ندم
من خودم بارها با وجود اینکه توی خونه بودم ولی خیلی چیزا نمیشنیدم چون اصلا تمرکز حالم روی چیز دیگه بود .
دوست عزیزم روی عزت نفس کار کنیم به نظرم خیلی راحت تر تغییر میکنیم
ممنونم بخاطر پیامی که برام فرستادم چون فکر میکنم یاد آوری خدا بودش
برا من و تو و هرکی که میخونه
در پناه خدا باشی عزیزم
اسمت هم منو یاد زلیخا همسر حضرت یوسف انداخت که وقتی توحیدی شد و از شرک و بت پرستی دست برداشت
زیبا شد رنگ و رو گرفت با ایمان شد و زندگیش تغییر کرد
و همراه همنشین یوسف شد .
سلام به استاد جانم و همه دوستان عزیزم، الان داشتم این فایل رو گوش میدادم که یهو یه راز بزرگ برای خودم آشکار شد و دلم خواست باهاتون به اشتراک بذارم، یکی از فعالیت هایی که من داشتم قبلا در زمینه هنر بود و البته هر کس مسیره پیشرفت و موفقیت منو نگاه میکنه و میشنوه میگه آخه چجوری میشه، تو اینقدر سریع و راحت و عجیب پیشرفت کردی و اتفاقاتی که بسیاری افراد براش بینهایت تلاش میکنن و تحصیلات و سابقه و.. از تو بیشتره رو تجربه نکردن، در واقع من کارمو خوب انجام میدادم، برای مهارت و تخصصم خیلی هم تلاش میکردم، اماااا برای اتفاقات و پیشرفت ها کاری نمیکردم، تمام موفقیت هام اینجوری بود که مثلا من میرفتم یه جایی برم کلاس، همونجا ازم دعوت به کار میشد،سر اون کار یهو پیشنهاد یه کار خیلی حرفه ای تر به من میشد، اونم کاری که خودم اصلا تو ذهنم نمیگنجید… اصلا یه در هایی روی من همیشه باز میشد که خودمم باورم نمیشد گاهی، جالب این بود که چند بار من کلا از اون فضا اومدم بیرون. باز موقعیت ها میومدن دنبالم و با چند پله بالاتر من میرفتم، خلاصه از پارسال که با قوانین آشنا شدم با خودم فکر میکردم چی میشد که اون اتفاقات و پیشرفت های معجزه آسا رو تجربه میکردم، و در نهایت گفتم خب لابد به این دلیل بوده که من خیلی کارمو دوست داشتم و با ذوق و شوق انجامش میدادم، اما با گوش دادن به این فایل یهو فهمیدم ماجراشون چی بود… دوستان من که با توحید به این زیبایی آشنا نبودم، اما ناخودآگاه یه غروری داشتم که هیچ وقت سر جلو هیچ کسی خم نکردم، خب متاسفانه همه جا هست، تو هنر هم هست، انقدر پیش میومد شرایطی که نه مستقیم البته، اما غیر مستقیم که حالا اگه تو انقدر هم محکم نباشی خیلی کارا برات میکنیم و میبریمت تو پروژه های خیلی بزرگتر و از این وعده ها، و منم میگفتم که من هیچ نیازی به شما ندارم،و اگه بهای پیشرفت من اینه، من نمیخوام، اگه خدا بخواد خودش پیش میاره، کاری ندارم به باورهای محدود اونموقع و این باور محدود کننده (اگه خدا بخواد)، اما الان که داشتم این فایل و گوش میدادم، دلم گفت بزرگترین دلیلی که اون ده پله صد پله پیشرفت و موفقیت هات دلیل تعجب اونهمه آدم بود، این بود… هیچ وقت حاضر نشدم برای پیشرفت تو کارم، خودمو کوچیک کنم و به کسی بهایی بدم، رشوه ای بدم، که واسه من کاری کنه… خدا رو بینهایت بار سپاسگزارم، خدا رو شکرت که تو رو دارم و محتاج به هیچ کسی و هیچ چیزی نیستم، خدایا شکرت که میتونم سرمو بالا بگیرم و بگم اونی که همه کاری واسه من کرده و میکنه،فقط به من گفته تو بنده خودم باش، چیزی تو این دنیا نیست که نتونی بهش برسی، خدایا من چیکار کنم ، آخه من چیکار کنم،خدای من، من خیلی عاشقتم آخه اینطوری تو حرمت مارو حفظ میکنی، اینجوری عاشق مایی، اینجوری ما رو از همه کس بی نیاز کردی آخه، خدای من صد هزار مرتبه شکرت آخه…
استاد عزیزم ممنونم برای این آموزش های فوق الهاده تون
دوستان عزیزم هر چی میخوایم بخوایم، از خودش بخوایم ، فقط اون.. فقطططط خودش.. یه ارباب خیلی بهتر از هزار اربابه… خدا ی من، ارباب من… شکرت… شکرت…
سلام ب استاد عزیز
مدتی هست ک ی احساس قلبی بهم این.پیشنهاد و داد که برم و کامنت لایک.خرده بچه هارو ببینم و فکر کنم بهشون.
من مدت زیادی هست ک ب فایل های رایگانتون دارم گوش میدم و العان.احساس مبکنم ک اون اگاهی ها ک واقعا همه چیز منو عوض کردن عالی هستند بهرحال من احساس میکنم ک العان تکامل خودم و سیر کردم و العان روح ام تشنه آگاهی های جدید هست واقعا این و از ته قلبم حس میکنم
با اینکه شرایط برای خرید محصولات بصورت غیر قانونی هست اما.من ب این ا1ل باور دارم.ک.خدای عباسمنش خدای منم هست.و تا جایی ک خودم بخام در جد کار کردن روی خودم بهم الهام میکنه (یعنی تا جایی ک دارم روی خودم کار میکنم بهم الهامات میشه)پس لازم ب دور زدن و دزدی کردن نیست
خیلی وقت بود ک دوست داشتم بیام.و بنویسم اما نمیدونستم راجب چی بنویسم حدود 2روزه ک کامل تمرکزم روی کامنت بچه ها هست و چقد عالیه چقد عالیه همه ماشالا واسه خودشون یه پا استادن
دلم میخاد محصول تهیه کنم گیج هستم ک یا عزت نفس تهیه کنم یا 12قدم؟؟؟؟؟؟
البته ک من ب داشتن اعتماد ب نفس معروف هستم اما راجب سلامتی ی.کوچولو مشکل دارم
راستی اینم بگم وارد ی بوتیک شدم تو شهرمون ک مشتریشون بودم یهویی دیدم صاحب مغازه تا بیاد اهنگ بزاره صدای استاد پلی شد آی خداااااااا یک کیفی کردممممااااااا
اصلا دیوانه شدم گفتم شمام عباسمنشی هستین و سر صحبت باز شد و ایشون.گفتن پیشنهاد بهتون میدم 12قدم و تهیه کنین
ی.جورایی الهامی بود واسم اون حرف
امروز بازم رفتم پیششون واسه خرید
اخه من عشق لباسم 😍بازم انگاری قرصی تر بهم گفت 12قدم و بخر ک اصلا عالیه
حس خوبی هم دارم بهظ این دوره
اما تصمیم.گرفتم دست خدارو نبندم واسه انتخاب کردم
1ساعت.پیش بهش گفتم خودت بهم بگو کدوم دوره ن اینکه بهش بگم انتخابم این 2 تا دوره هست کدوم.کدوم
اینجوری بهتره هرچی ک بهتره برام اون خودش من و هدایت میکنه
داشتم کامنتهارو.میخوندم یکی از دوستان گفت 40 روز تعهد میدم همه چی و ب خدا بسپارم همه چی و
یهو الهام شد ک پریسا تو فقط 40 روز راجب سلامتیت بهم اطمینان کن
یعنی هر فکری اومد بگو 40روز فقط ارامش بیشتر و خدا کارامو میرسه
نجوا اومد ک.نشد و 40 روز روزه هستم و بیخیال همه چیز
و بعد این 40 روز چهاااااااا ک نمیشودددددددد
ای جانمممممممم
اینجوری ذهنم و بذنامه ریزی میکنم ک.عجله ای نیست فقط 40 روز مغزتکونیه واسه سال جدید
ایمان دارم این تعهد مسیرهای بهتری و برام باز میکنه واسه سال جدید
احساس میکنم تجربه خوبی میتونه باشه واسم
میتونه بعدها یادآوری خوبی باشه
خدایا دوست دارم
میدونم توام عاشقمی
خدابا من واقعا خوش شانسم خیلی خیلی خوش شانسم
میدونم.ک.همیشه همه چی و ول.میکنی و میشینی پای صحبتهای من
هرچی.گفتم و واقعا دل ب تو دادم و حریف حرافی های ذهنم شدم تو گفتی ماشالا دختر
تو لیاقتت بهترینای واسه این اراده ات
بازم.میگم.من دیوانه ییی توااااااااامممممممم
استاد توام خیلی خوبیییییی هروقت لایو یا صدات و میشنوم ذوق میکنم.
مرسی ک.هستی
یا الله
سلام
تجربه ی زیبای من از باور توحیدی مربوط به چند ماه گذشتست از آنجاییکه آموخته ام در انجام خیلی از کارها از پروردگارم هدایت بخواهم برای خرید لباس به عنوان هدیه راهی بازار شدم هیچ هدفی نداشتم فقط به قلبم مراجعه کردم که خدای من ،تو انتخاب کن از کجا خرید کنم شاید برای خیلی از افراد مانند یک قصه باشد ولی صدای شهود و هدایت خداوند همان ندایی هست که با ما صحبت میکند ندای درونی قلبم مرا به مغازه ی کوچکی در منطقه ی پایین شهر هدایت کرد که اصلا آنجا را نمیشناختم تعدادی لباس گرم میخواستم بخرم وقتی مبلغ را پرداخت کردم فروشنده که خانمی مهربان با ظاهری آراسته بود اشک در چشمانش حلقه زده بود از من پرسید خانم کی فکرشو میکرد آخر وقت یکی بیاد مغازه ی من و اینهمه کاپشن بخره ، من برای فردا چک داشتم هر وقت همسرم نگران میشد به او میگفتم توکلم به خداست امیدم به اوست و دلم آرووم بود ببین خدا چطور این پول رو برای من فراهم کرد…
فقط خدا رو شکر کردم که چقدر خوب یاد گرفتم صداشو بشنوم و به هدایت ها عمل کنم و این تکرار هر روزه ی من است …
سلام استاد شیخ زاده هستم از بلوچستان عاشقتم شکر خدا 2ساله خوب دنبالتون میکنمودرسهای بسیارزیادی یادگرفتم ازسیستم الهامات خیلی استفاده میکنم.وباورم روز به زوز بهتر میشود.من منفی 90درصد بودم الان بیاری خدای رحمان ازمنفی امدم به مثبت.تبدیل به یک کارافرین موفق تبدیل شدم.خدا یا صدهزار مرتبه شکر که شمارو پیدا کردم.