این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-06 08:42:112024-11-08 04:53:08مفهوم عملی ایمان به غیب
441نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به همه عزیزان، استاد عباس منش عزیز مریم بانوی شایسته و دوستای خوبم در این سایت الهی
فایل مفهوم عملی ایمان به غیب
اول این نکته را اشاره کنم که من امروز موفق شدم فایل
live | چگونه با قانون آفرینش، خواسته هایم را خلق کنم رو ببینم و براش کامنت بنویسم
متوجه شدم که فایل جدید روی سایت اومده و دقت کردم دیدم اونم در مورد آپدیتهایی هستش که مریم جون روی محصول قانون آفرینش انجام دادن
و خدا را شکر کردم به خاطر این هم زمانی که امروز برام اتفاق افتاد
و
مریم جان را بسیار تحسین کردم که چقدر دقیق و ریزبینانه فایل قانون آفرینش رو با دقت زیاد آپدیت کردن و در اختیار کاربران سایت قرار دادند انشالله که خدا توفیق بده که منم بتونم این دوره رو تهیه بکنم.
وقتی این فایل رو نگاه میکردم واقعاً به این نکتهای که مریم جان توی متن فایل اشاره کردن پی بردم
((در یک کلام، این فایل مفهوم عملی ایمان به غیب را به ما نشان می دهد. یعنی ایمان به نتیجه ای که هنوز در شرایط زندگی ما ظاهر نشده اما قوانین آفرینش این اطمینان را به ما می دهد که اگر در مسیر هماهنگ با آن قوانین به صورت مستمر حرکت کنیم، به طور قطع، آن نتایج وارد تجربه زندگی مان می شوند آن هم از مسیر لذت بخش.))
وقتی دریم بورد استاد رو به همراه عکسها و تصاویرنگاه کردم
با آهنگ بسیار زیبا
یقین پیدا کردم وبرا ذهنم منطقی شد که میشود چرا که استاد 10 سال پیش چه خواستههایی داشتند ،
و چند ساله که نه تنها به اون خواستهها بلکه به خواستههای با کیفیت بالاتر و بیشتر هم رسیدند.
استاد عزیزم سلام مجدد این دومین کامنتیه که برای این فایل میزارم… کامنت قبلی بیشتر در مورد داستانی که از تجربم در مورد نزدیک بودن خدا بود نوشتم.. اما حالا میخوام در مورد کل این فایل بنویسم در مورد تمریناتی که گفته شد…
من بارها از دریم برد بخصوص تمرین سناریو نویسی نتایج بزرگ گرفتم…
اولین بار دریم برد شما رو دو سال پیش در دوره جهانبینی توحیدی دیدم و مو به تنم سیخ شد.. ولی اینبار دیدنش توی این فایل خیلی متفاوت تر بود چرا که.. اینجا من درخواشت شما رو شنیدم زمانی که هنوز نداشتین اون خواسته رو.. درخواست یک ویلا در 25 کیلومتری تهران اما خدا ویلایی رو در جایی از این جهان به شما داد که در مخیله هیچ کشی اون زمان نمیگنجید و البته هنوز هم در این زمان شگفت انگیزه..
هر روز که سریال زندگی در بهشت رو میبینم با خودم میگم باور کن خدا تو رو به همه خواسته هات میرسونه..
تو فقط کارت اینه که باور کنی
این جهان داره با فرکانسهات و با کانون توجهت با افکار قالبت با احساس لیاقتت با باور به خالق بودنت با باور به اینکه این قدرتیه که خدا بهت داده کار میکنه…
تو باید باور کنی و از این قدرتت در راستای اتفاقات دلخواهت استفاده صحیح داشته باشی…
“به هرآنچیزی که توجه کنی در زندگیت گسترش پیدا میکنه”
وقتی درک کنی که این تنها اصله… نه هیچچیز دیگه…
اونوقت میشینی کانون توجهت رو کنترل میکنیی..
اونوقت میگی من میشینم 107 تا خواستم رو مینویسم… چون با نوشتنش دارم توجهم رو روی خواسته هام میزارم.. پس لاجرم از این جنس داشته ها بیشتر میشه تو زندگیم..
پس میشینم دریم برد درست میکنم و نگاهش میگنم و تصورش میکنم و احساسش میکنم و به خودم میگم که این کار داره داشته های دلخواهمو بیشتر میکنه…
میشینم سناریو دلخواهمو بارها مینویسم متعهدانه.. چون اینه که داره فرکانسها رو میفرسته و اتفاقات دلخواهمو رقم میزنه…
اونوقت فقط در مورد خواسته هام حرف میزنم با خودم یا با همسرم .. اونوقت برای خودم زمانم ارزش قائلم و اجازه نمیدم هیچ اتفاقی و هیچ ادمی احساس منو بد کنه و افکار منفی به من تزریق کنه.. اونوقت خیلی مراقب اعمالم و افکارم هستم.. همه چیز باوره.. باورهاست که هدایتگره تو هستن… تو رو با رفتار درست هدایت میکنن.. تو رو به خواسته هات هدایت میکنن.. تو رو جهت میدن… اگر باور کنی همه چیز فرکانسه اگر این سیستم رو درک کنی که چطوری داره کار میکنه همه چیز به طرز شگفت انگیزی سر جای درستش قرار میگره… و خدا رو شکر من امروز اولین کاری که کردم نشستم فهرست خواته هامو نوشتم.. و 119 تا شد.. اما هنوز هم کلی خواسته ها دارم که احساس میکنم توی ذهنم نبود ولی 119 تا خواسته من به سرعت نوشته شد از اونجایی که تک تکشون بر اثر برخورد من با تضادهای زندگیم بوجود اومدن و کاملا کاقیع بودن و خیلهاش از بچگی باهام یود و بخاطر ترمزهام تحقق پیدا نکرده بود.. انگیزم برای تکتکشون واسم واضح بود وقتی مینوشتم و چقدر خوشحال شدم که خواشته هام حتی از 107 تا هم بیشتر شد این برای من به این معنیه که خیلی خوب خودتو شناختی و توی مشیر درستی هستی.. و با این باور نوشتم که خدا نزدیکه و خواسته هامو میبینه و به سرعت منو هدایت میونه برای تجربه کردن تک تکشون..
کار بعدی که انجام دادم نوشتن سناریوی دلخواهم از هدفیه که مشخص کردم واسش زمان خاصی مشخص نکردم ولی خیلی دوست دارم تا آخر امسال تیک بخوره.. در مورد راه اندازی کسب و کارم در یک پلتفرم آنلاین و فروش کالکشنم و خلق ثروت ازش هستش..
توی این سناریو تمام ویژیگهای کسب و کارم با جزئیات اععم از جنس مشتریهام… ارتباطم باهاشون… جدب مشتریهام و تبلیغاتم که توسط خدا انجام میشه… احساسم… اتفاقاتی که دوست دارم تحربه کنم توی مسیر رو هر روز مینویسم…
چون باور دارم با هر روز نوشتنم دارم فرکانس رو تکمیل میکنم برای رخ دادن اون اتفاق.. چون چندین بار از این تکنینک نتیجه گرفتم…
من همیشه بهترین حالت تمرکزم با نوشتنه… وقتی شروع میکنم به نوشتن ساعتها بی وقفه میتونم بنویسم و فرکانس بفرستم.. برعکسش توی دیدن دریم برد خیلی اذیت میشم… و متوجه شدم سناریو نویسی برای من خیلی بهتر جواب میده…با این حال یک فولدر دارم و حدود 4000 تا عکس دارم که گاهی غرق میشم توی عکسها..
هر روز دنبال الگوهایی میگردم که این باورهامو تقویت میکنه و به طرز شگفت انگیزی جهان خودش این الگوها رو بیشتر نشونم میده…
یه کار دیگه ایی که میکنم هر روز که میرم پیاده روی…
خونه مورد علاقم رو توی این محله با اون ویژگیهایی مورد پسندم رو میبینم و احساسش میکنم و به خدا درخواست میکنم که خونه ایی با این ویژگیها بهم بده.. اسراری به داشتن همون خونه ندارم و دستانش رو باز میزارم چون بارها دیدم که من هیچی نمیدونم ک همه جا رو نمیشناسم و خود خدا همیشه بهترش رو بهم داده…
یکی دیگه از کارهایی که انجام میدم.. هر بار که دارم یه محصول خلق میکنم بارها خودمو تحشین میکنم.. و احساس شگفتی میکنم که خدا این استعداد و هنر رو توی وجود من گذاشته.. و این فرصت تجربه رو در اختیارم قرار داده…
هر روز بابت غذایی که میخورم بدون استثنا سپاسگزاری میکنم.. چون اگاهم که این غذا از جانب خداست و فردا میتونه نباشه…
هر روز بابت بیدار شدنم و برگشتن روحم به جسمم سپاشگزاری میکنم چون این هم باز از جانب خداست..
در کل من تمام روز به شکلهای مختلف تمام تلاشمو میکنم از قانون تبعیت کنم…
و بارها به خودم یاداوری میکنم…
انسانهایی که تقوی پیشه میکنن.. کنترل ذهن میکنن.. احساس خوب دارن در مسیر الهی قدم برمیدارن… پاداشهای بزرگ دریافت میکنن…
خدایا شکرت..
تمریناتم بسیار زیاده و واقعا کل شبانه روز من حرکت در این مسیر شده… اما در کل این بود قسمتی از تمرینات من که خیلی بهم کمک کردن و نتایج خوبی ازشون گرفتم…
من مطمئنم به زودی میام از نتایج خیلی بزرگی که هر روز دارم به سمتشون حرکت میکنم اینجا مینویسم
من مطئنم امسال سال متفاوت و بر وفق مرادی برای من خواهد بود… انشالله برای هممون که توی این مسیر هستیم همینطور باشه… الهی آمین
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و سپاس از خانم شایسته مهربان و بزرگوار
سلام خدمت دوستان عزیز
از کجا بگم استاد عزیز و خانم شایسته مهربان از دریم برد بگم که دقیقا همون عکس های که استاد 12سال پیش در دریم برد خودشون نصب کرده بودن با تفاوت اندک با من از اینکه خداوند به من گفت آفرین احمد راهت درسته پاتو جای پایی استاد عباس منش گذاشتی وهمینجور ادامه بده تا به اون خواسته هات برسی از امتحان انگلیسی امروزم در زبان سرا بگم که هی استرس داشتم که چی میشه و خداوند میگفت که به دورهای که تهیه کردی عمل کن چکار کن روشون و امتحانت بامن که به راحتی نمره آوردم در هر صورت استاد عزیز همه جهان فهمیدم به نفع من دارن حرکت میکنند ورشد میکنن من فقط باید بندگی خودمو انجام بدم من فقط باید روی شخصیت خودم کار کنم و به قانون احترام بگذارم وعمل کنم تا نشانه ها مثل فایل امشب را برام خداوند بفرسته وبهم بگه آفرین راهت درسته و ادامه بده آقا احمد شما هم مثل استاد و خانم شایسته لایق این زندگی زیبا هستی خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بابت تمام نعمتهای الهی که در زندگی من جاری وجای داده است ومیدونم منم به زودی به این خواسته ها خواهم رسید واین آهنگ زندگی زیبا نگو استاد عزیز از همون اول بهم گفت خداوند که آهنگی که دوست داری روی این زمینه هست چقدر انرژی گرفتم اصل نمیتونم بگم استاد من علاقه زیادی به این آهنگ ها دارم که خرجی باشه وشاد تک تک سلولهای بدن من به جنب و جوش افتاد خداوند متعال رو سپاسگزارم بابت این آهنگ شاد و زیبا
انشالله هر چه زودتر بعد از اتمام دورهای روانشناسی وارد این دوره بینظیر بشوم انشالله خدا یار ونکهدار شما عزیزان من یا حق
سلام استاد عزیزم چقدر این فایل دیدنی و شنیدنی بود و مخصوصا قسمت تابلو رویاها که هوش از سر ادم میبره وقتی مقایسه ش کردین با دستاوردهای الان زندگیتون. من اون تیکه شو جدا کردم و سیو کردم که یادم باشه اگر شما رسیدید پس انسان میتونه. کاش یک دوره فقط مخصوص تفسیر قرآن از زبان خودتون داشتید. من مطمئنم که خیلی از افراد به چنین صحبت هایی نیاز دارند. نمیدونم چنین برنامه ای دارید یا خیر اما اگر امکان داره بهش فکر کنید ممنونم
پس این بود دلیل اینکه یهویی بهم گفتی خودکار طرح کلید بخر؟؟
من از صبح تا الان چندین بار این فایل جدید رو گوش دادم و با آهنگش تصور کردم خواسته هامو و واضح میدیدم
ولی این جمله رو نمیشنیدم
تا اینکه یک ساعت پیش که دوباره گوش میدادم آخر صحبتاشون شنیدم
استاد گفت که
جهان ساده هست
همه چیز خیلی واضحه
کلید دست توعه
وای خدایا اینو که شنیدم یاد روز شنبه افتادم دقیقا 5 روز پیش ،که من رفتم بازار و چون جمعه ،خدا به من یه حال اساسی داد و شگفت زده ام کرد و فروش 13 میلیون و 780 داشتم
میخواستم برای کلاس رنگ روغنمون حدود 200 یا 300 هزار تومان شیرینی بخرم و ببرم کلاس و مثل روزی که کارتخوان گرفتم و خوشحال بودم و شیرینی خریدم بردم کلاس
این بارم دوست داشتم شیرینی ببرم ولی یه حسی بهم گفت شیرینی نخر
اولش گفتم و پرسیدم از خودم که طیبه خودتو که نمیخوای نشون بدی با هدیه دادن و یا شیرینی گرفتن برای کلاس
ولی بعد گفتم خدا کمکم کن جلب توجه نکنم و من دلم میخواد پیشرفتمو که به استادم بگم و بگم که تو بودی که همه این کارارو کردی
و به خدا گفتم میشه شیرینی بخرم ببرم کلاس ؟
که حس کردم شیرینی نخر و یهویی یادم اومد روان نویس طرح کلیدی بخرم و با این یادآوری انگار خدا بهم گفت میتونی کلید بخری و به بچه ها هدیه بدم و بگم که با این روان نویس تو دفترتون چیزایی که دوست دارین بنویسین و الهی که رخ بده هرآنچه که نوشتین
بعد نمیدونستم چجوری بگم و به خدا گفتم اگر دیدی که هر چی که لازمه بگم ،خودت به زبونم جاریش کن
و گفتم که کلید رو به یادم آوردی ،پس اجازه دارم برم 20 تا روان نویس طرح کلید که تو لوازم تحریری 15 خرداد هست و انقدر چیزای فانتزی خوشگل میارن که آدم دلش میخواد همه رو بخره ،برم از اونجا بخرم؟؟؟
که باز حس کردم آره بخر
و نجوای ذهنم میخواست مانعم بشه و میگفت پولت تموم میشه
ولی نذاشتم حرف بزنه و گفتم خدا بیشتر از اینا به من میبخشه من برای خدا میگیرم و برای اینکه به خودم یادآور بشم که خدا بی نهایتشو بهم برمیگردونه و ثروت داره که به من از ثروت فراوانش بی نهایت عطا کنه بازم بینهایت به توانی بینهایت داره که انقدر داره که هرچی فکر کنی بازم بی نهایت ترشو داره
خدا به من انقدر زیاد عطا میکنه که فراوان میده بهم ثروت بی نهایتش رو
و من 20 تا رفتم روان نویس بخرم که فروشنده گفت روان نویسشو دیگه نمیارن و فقط شده خودکار طرح کلید
و من خریدمش و بردم سرکلاس و به استادم و به همکاسیام هدیه دادم
اینارو گفتم تا بگم
من اونروز نمیدونستم چی بگم که برای چی کلید گرفتم
چون استادم پرسید چرا خریدی و همکلاسیامم گفتن بابت چیه این هدیه ات
نمیدونم چرا اون روز اصلا نتونستم حرفی بزنم و نمیدونستم چی بگم
فقط گفتم هدیه گرفتم تا هرچی تو دفتراتون مینویسید الهی که همه رخ بده و بهترین ها باشه براتون
بعد الان که آخرین جمله فایل رو شنیدم
همه چیز خیلی واضحه
جهان ساده هست
کلید دست توعه
عین یه تصویر واضح کلیدایی که شنبه خریدم و هدیه دادم ،اومد جلو چشمم
و بهم گفته شد کلید زندگیت دست توعه
طیبه اگر هدیه دادی بگو
این حرفو بگو که حالا کلید زندگیت دست توعه جوری که دوست داری رخ بده ، تو دفترت بنویس و براش تلاش کن تا به ساده ترین حالت ممکن و طبیعی و راحت رخ بده
حتی میتونی از این به بعد از این کلیدا بخری و هدیه بدی
ولی فقط میتونی این پیام رو برسونی
تاکید میکنم
میتونی این پیام رو برسونی و بس
من چرا بارها گوش دادم این جمله رو نشنیدم ؟؟؟؟؟؟
این یعنی اینکه با هر بار گوش دادن تو داری یه چیز یاد میگیری و مدارت بالاتر میره طیبه
چقدر من این فایل رو دوست داشتم
خیلی حس خوبی داره
از صبح من دارم کلی میخندم
صبح که یه بار رد پامو تو این فایل نوشتم هم تمرینای رنگ روغنم رو انجام دادم و هم قلاب بافی گل سرارو آماده میکردم و تا الان داشتم کار میکردم
البته که در کل روزم یه سری درک ها و درس هایی گرفتم که مینویسم تا یادم باشه که این مسیر پر از عشق رو با لذت دارم حرکت میکنم
صبح مادرم اومد ،از سفر تقریبا یک ماه و نیمش که رفته بود خونه خواهرم و برادرم رفت تا باهم برگردن ،امروز صبح رسید
وقتی رسید روبوسی کردیم و بهش گفتم سلام خانم کارآفرین
خندید گفت طیبه تا جمعه بذار استراحت کنم از شنبه یادم بده
گفتم باشه و بکم که باهم صحبت کردیم بهش گفتم مامان بافت گل سرا و فروششون به تعداد زیاد در طول هفته باید بگی خانما برات ببافن و خودت درستشون کنی
این هفته میتونم کمک کنم ولی هفته بعد دیگه نباید هیچ کمکی بهت بکنم و خدا تا جمعه اجازه داده بهت کمک کنم
و مادرم گفت باشه و من رفتم و کارامو انجام دادم
و تا بعد از ظهر وشب کار میکردم
و شب رفتم از یه خانم کارای بافتنی رو تحویل گرفتم و اومدم خونه
وقتی برگشتم انقدر زیاد بود کارا که باید گل سرارو میچسبوندم ،به مادرم گفتم برام گیره هارو درست کنه
وقتی داشت درست میکرد گفت سخته طیبه
و اونجا بود که خندیدم گفتم آره سخته ولی تو میتونی مامان
به این فکر کن بگو وقتی بقیه تونستن من چرا نتونم
درسته میدونم به این فکری که میگی من سنم بالا رفته ولی تو که چند ماه پیش ذوق داشتی و نقاشیای منو میفروختی و تونستی و شد
الانم اگر دقت کنی میتونی در طول هفته ببافی وببری بفروشی
و کل روز رو داشتم به فایل پر از عشق و آگاهی گوش میدادم
امروز یکی از همکلاسیام تو کلاس نقاشی رنگ روغن بهم پیام داد و حرف میزدیم
دیدم برگشت گفت ، طیبه ، امروز سر کلاس ذکر خیرت بود و استاد میگفت از طیبه یه سری چیزا یاد میگیرم
من نمیدونستم چی بگم به همکلاسیم
نوشتم من که کاری نکردم
دیدم نکشت درس زندگی یاد میدی طیبه
اونموقع گفتم تو دلم که من که هیچی نیستم همه اش کار خداست و یه لحظه گفتم ،آخه من چیکار کردم که استادم اینجوری گفته
ولی در کل همه لطف و محبت خداست که در جایی که نیستم به خوبی ازم یاد میکنن و این یعنی اینکه مسیری که دارم میرم درسته و سعی کنم بیشتر خدا گونه تر عمل کنم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
شکرت
امروز و دیروز ، از صبح تا شب نجوای ذهنم هی نجوا میکرد
میگفت طیبه تو پول این هفته رو که قراره رایگان برای مادرت گل سرارو بدی تا بفروشه و پولشو برداره برای خودش ،رایگان نده و داری زحمت میکشی و از فروش جمعه مبلغی رو بردار
و این حرفو بارها تکرار میکرد و سبب میشد که منم بهش فکر کنم ولی بارها خدا بهم یادآوری کرد که طیبه نباید ذره ای از اون پول رو برداری
و کار رو به مادرت بسپر ،از پسش برمیاد
و من چند باری گفتم مامان جمعه میام پیشت تا کارتخوان رو درست استفاده کنی و چون بلد نبود میخواستم پیشش وایستم
ولی شب که داشتم به این فایل گوش میدادم حس کردم نباید پیش مامانم بشینم ،یه لحظه گفتم مگه من کیم که بگم مامانم بلد نیست پیشش باشم
خدا که همراهشه
خواهرم یه پیشنهادی داد و گفت جمعه پسرم رو میذارم کنارت تا کارتخوان رو بدی اون پولشو کارت بکشه تا وقتی که یاد بگیری
ولی من گفتم خودم میرم پیشش تا وقتی یاد بگیره
ولی شب حس کردم من دیگه اجازه ندارم حتی بشینم و گل سر رو که مشتری میخره کارت بکشم
من لاید از این هفته فقط و فقط نقاشیامو بفروشم و بس
و باید ایمانم رو در عمل به خدا نشون بدم
چقدر عجیبه
الان بهم یادآوری شد ،دقیقا تو این فایل استاد گفت که خدا بهش گفته که مگه تو پول نمیخوای
مگه نمیخوای پیشرفت کنی
ما بهت میدیم ،بیشترشم بهت میدیم
وای خدای من الان بهم گفته شد به این حرف دقت کن ،حرف خدا برای توست
مگه تو این دو سه روز فکر نمیکردی که از فروش گل سر درآمدت زیاد بود ،مگه پول نمیخوای؟؟
ما بهت پول میدیم
مگه هرآنچه که در همه جنبه ها خواستی رو نمیخوای ؟ ما بهت عطا میکنیم
و انگار این فایل برای من بود تا مرحله به مرحله از صبح تا الان که ساعت 1:53 بامداد هست ، درک کنم و پیام های خدارو یکی یکی دریافت کنم
چقدر نوشتن معجزه میکنه
وقتی مینویسم رد پاهای هر روزم رو ،درس هایی میگیرم ایده هایی بهم گفته میشه و چیزهایی درک میکنم در موقع نوشتن که اگر فکر میکردم درک نمیکردم
وقتی مینویسم انگار خود به خود جاری میشه و بهم گفته میشه چیکار باید بکنم
من اون روزی که پیامتون در صفحه شخصیم اومد خوندم ولی جواب ننوشتم و یکی یکی خواستم به دوستان پاسخ بدم
و الان دقیقا انگار وقت دوباره خودن پیام شما و دریافت پیامی که از صحبت هاتون باید دریافت میکردم بود
دقیقا امروز به هر کدوم از پاسخ های دوستان جواب دادم جملاتی شبیه به جمله شما برای من نوشته بودن
که شما نوشتین :
و ب امید خدا شما هم فروش رنگ روغنت شروع میشه
چقدر زمان بندی خدا دقیقه و به موقع
دقیقا اولین جمعه ای بود که امروز نرفتم جمعه بازار و موندم خونه تا تمرین کلاسی رنگ روغنم رو کار کنم و فردا برم سر کلاس
و امروز با خودم که صحبت میکردم میگفتم طیبه خدا به وعده اش عمل میکنه کافیه تو باوراتو برای نقاشی و قدم هایی که باید برداری رو برداری تا برای نقاشی هات مشتری بشه
و الان که صحبت شما رو خوندم تاییدی بود بر افکار و خواسته های امروزم که زمان بندی خدا دقیقه
و به وقتش با قوی شدن باور های من و قدم برداشتنم به سمت فروش نقاشی هام صد در صد فروشم شروع میشه با قوی شدن باورهام
و در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار خواهم گرفت مثل الان که در زمان مناسب به چند تا پاسخ جواب دادم و همه درمورد اینکه نقاشی هام به زودی پر فروش خواهد شد نکشته بودن
خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگزارم
برای شما هم خوشحالم که فروشتون عالی هست و کار گرفتین و انجام میدین
الهی که مشتری هاتون بی نهایت زیاد و فراوان باشه و بی نهایت ثروت به سمتتون بیاد
هفته پیش از صبح تا غروب نشسته بودم رو پله های ورودی بازار شاید از ورودی دیگه شون اومدن خواهرتون
بنام خدایی که خواستهای مارو مشنوه و برآورده میکنه اگر با ذهنمون جلوش رو نگیریم
در مورد این فایل اینکه بارها بارها تو فایلهای دیگه استاد گفتن فرق میکند که تا خدا بداند و خدا میداند خدا هیچی نمیداند نمیداند ما چیه میخواهیم خدا این طور نیست که بنشینه بگو عباس منش تو چی رو میخای مجی انرژی تو چی رو میخای خدا بیکار نیست بنشینه به تک تک بندها بگه چی رو میخای خداوند به فرکانس و افکار و به خواستهای ما پاسخ میده چه مثبت چه منفی کلا نمد هو لا و هو لا بخواه باور کن دریافت کن اگه در خواستی باشد پاسخ هست و ما باید خواستهای خود را در زمان حال و مثبت همان 107 آرزوها رو بنویسیم واضح کنیم و دورهای استاد رو تکرار و تمرین و عمل کنیم و ایمانمون رو در عمل نشون بدیم و تکامل رو رعایت کنیم و باور داشته باشیم که خودمان خالق شرایط اتفاقات زندگی خود هستیم و عجله نداشته باشیم از مسیر زندگی لذت ببریم و قانون رو رعایت کنیم و طبیعی اینه که نعمت ثروت وارد زندگیمون بشه خیلی راحت و آسان
خداوند آسون میکنه ما رو برای اسانیها
اگه داره مسیر در هر زمینه روابط سلامتی ثروت سخت پیش میره ایراد از خودمان هستش
پر انرژی باشید در هر شرایطی
وصل بشید به منبع انرژی خداوند
بمباران کنید ذهنتون رو از فایلهای استاد
تکرار و تمرین کردن و خوندن کامنتها ی دانشجوها
شب و روز رو تو سایت الهی استاد توحیدی باشید
100درصد زندگیتون ان اقول کن فیکون میشه
کل کتابهای دنیا رو بخونید به سایت استاد نمیرسه با دقت ریاضی وار قانون رو درک کرده و با نتایج داره حرف میزنه عمل کرده و لذت برده در هر لحظه از زندگی استاد توحیدی و عزیزم دوستت دارم مجی انرژی در پناه فرمانروای کل کیهان باشید
که قطعا در زندگی در زمان خیلی مناسب نمایان خواهد شد …
یک شخص خاص،
یک اتفاق
یا یک موهبت خاص ..
منتظر معجزه خدا در زندگیت باش
بدون ذرهای تردید.
سلام به استاد گرانقدرم ومریم جونم
وهمه دوستانم در این مسیر لبریز از آگاهی های ناب
روز پرستار رو به همه عزیزانِ پرستار، تبریک عرض می کنم، خداقوت….
خدایاشکرت یک روز جذاب دیگر با دیدن طلوع زیبای خورشید با پرتوهای بی نظیرش بسان پرتوهای آگاهی های دریافت شده از استادم که لذّت آرامش را بر روح وروانم می تاباند تا تمام وجودم لبریز شود از احساس عالی و شکرگزاری و درک زیبایی های قانون آفرینش که ابتدا باید در ذهن خود تداعی کنم که (وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)
و مالکیّت و فرمانروایى آسمانها و زمین فقط در سیطرۀ خداست و اوست که فرموده أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ
آرزو کن، آرزوهایی به بزرگی مستجاب کننده اش…
با دیدن این فایل و بخش هایی از صحبتهای گهربار استاد هم رسیدن به درک همین آیات است و چقدر زیبا مشغول نوشتن آرزوهایم می شوم که در واقع فراوانی ها را در هر زمینه ای باور می کنم هر چند که دو سال است در دفتر ستاره قطبی ام آنها را با عشق نوشته ام و همه را به خدا سپرده ام چون اوست که خیر وصلاح مرا می داند و با کیفیت عالی در زمان مناسب که طلایی ترین زمان از دیدگاه من است به من عطا می کند و با تمام وجودم امروز این چمله نورانی را باور دارم که داده هایش نعمت است و نداده هایش حکمت…
پس آرام آرام فقط در این مسیر پا به پای استادم گام هایم را آگاهانه بر می دارم و ادامه می دهم با لذّت و شور وشوقی که از ابتدا هدایت شدم مثل رابطه ام با مصطفی جان که هر روز برایمان مثل همان روزهای اول است که عاشق وشیدای هم شدیم و چقدر این احساس را دوست دارم ،
بودن کنار استاد ومریم جان نیز برایم همین طور است ،هرروز قلبم مرا با عشق دعوت می کند به سمت سایت ودیدن روی ماهشان ،شنیدن شان ،فهمیدن شان و این معجزه کرده همه جوره در زندگیم….
به خدا که چنان غرق در آرامشم انگار به تمام آرزوهایم رسیده ام ….
دیروز ناهار که نوش جان می کردیم با مصطفی جان صحبت آرزوها و خواسته ها شد ،گفتم می دانی عزیزم من احساس می کنم به تمام آنها رسیده ام چون ثروت اصلی برای من شناخت خداوند بود و بعد هم داشتن و جاری کردنش در تمام حواس وذهنم و آرامش و احساسی عالی که برایم به ارمغان داشت و چه چیزی اعجاب انگیز تر ازاین…..
به خدا دوستان ، من به نقطه ای رسیده ام که احساس می کنم هر آرزو وخواسته ای که دارم در مقابل داشتن ثروت اصلی که وجودخداوندمی باشد، هیچ است انگار یه جورایی از تمام داشته ها غنی هستم ، نمی دانم چطور توصیف کنم شاید عجیب باشد از نظر بعضی دوستان اما وقتی روند زندگیم را می بینم و با امروزم مقایسه می کنم تفاوت زمین تا آسمان است من در گذشته همه چیز داشتم اما خدایی که باید در قلبم احساس می کردم گمش کرده و درگیرمسائلم بودم ،معنی زندگی رو نمی فهمیدم ،ذهنم آشفته بود همه اش کار کردن با زجر وسختی مثل همان گاری معروفی که استاد بیان کردند من با چنین گاری فرسوده ای دست وپنجه نرم می کردم واااای باورش سخته اما لبریز از تجربه هایی که آن روزها تلخ بودند آن هم به واسطه ناآگاهی های خودم ،
اما امروز می آیم و با حلاوت و شیرینی خاصی بنویسم که آرامش واقعی یعنی
وجود خدا در زندگیم ودر واقع داشتن همه چیز…..
می بینی استاد جانم چه کرده ای ،بهشت بهره تو باد که زندگیم را لبریز از سعادت و خوشبختی کرده ای و چه خدایی داریم الحق والانصاف…..برای همین است که می گویم من خود را غرق در نعمت می دانم چون خداوند خودش خوب می داند ومی بینددر چه زمان به چه چیزی نیاز دارم تا ارزانی داردو به ودیعه در اختیارم تا قدر وارزش آن را با تمام تاروپود وجودم درک کرده و احساس کنم و شکرگزارش باشم و هرروز دیدن شان تازگی برایم داشته باشد،
جووووونم به خدای وهابم که چقدر زندگی زیباست باتو خدا…..
در پناه خداوند مهربانم هر نفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید و روز به روز قویتر و باانگیزه تر در این مسیر کنار استاد ارزشمندمان…..
من وسط فایل رفتم جلسه اول دوره آفرینش رو خریدم و انقدر ذوووق دارم بابتش که نگو …
میدونم قراره زندگیم رو ازاینی که هست متحول تر کنه
من دانشجوی دوره 12 قدم هستم البته تا قدم 4 اومدم و طی یک سال واقعا زندگیم متحول شده و الان خیلی خیلی نزدیکم به رویاهای خیلی بزرگم و بوشونو حس میکنم دارم از لین لحظات قبل از رسیدن لذت میبرم و میدونم این فایل هم هدایت الهی بوده که من نیاز دارم بیشتر قوانین رو درک کنم واسه همین هدایت شدم به لین فایل که قانون آفرینش رو شروع کنم
الهی شکر
ظهر فایل رو گوش کردم و خریدم
از ظهر ذوق دارم کارهامو انجام بدم و برسم به الان که میخوام دوره رو شروع کنم
یه دفتر 200 برگ سبز برداشتم پاسخ این دوره و به رودی میام از نتایج بزرگم میگم
خیلی دوستوننن دارم استاد عزیزم
و مریم جان که وقتی شما از آگاهی که دریافت میکنی میگی عجیییب به دلم میشینه و عجیب ترغیب میشم راهمو ادامه بدم
من داشتم تمرین رنگ روغنم رو انجام میدادم که گفتم بذار بیام سایت ببینم نمیدونم خودم که اراده ای نداشتم ،فقط حس کردم و دیدم تو سایتم
وقتی اومدم سایت دیدم که نوشتین فایل جدید سریع گفتم خدایا شکرت ببینم چی برای من هست
چه پیامی داره این فایل برای من
وقتی چهره استاد و مریم جان رو دیدم خداروشکر کردم و وقتی مریم جان شروع به حرف زدن کردن ،خیره شده بودم به چشمای مریم خانم شایسته و نمیدونم چرا
البته میدونم دلیلشو همه اش فرکانساییه که استاد و مریم جان از اعماق وجودشون از راه دور برای تک تک ما ارسال میکنن و انقدر خداگونه هستن که خدا نور وحودشو و عشقش رو در درونشون بی نهایت عطا کرده و وقتی حتی از فایل به چشماشون نگاه میکنی سر شار از عشق میشی
وقتی به چشمای مریم جان نگاه میکردم نمیدونم چی شد فقط داشتم لبخند میزدم و یه انرژی عمیق و خاصی که رو سرم قشنگ حسش میکردم و تا حدود 30 ثانیه یا شاید بیشتر من این انرژی رو حس میکردم و به یک باره دیدم چشمام از شادی و خوشحالی پر اشک شد و دیدم عمیقا دارم میخندم
چقدر من سرشار از عشق و حس خوب و انرژی شدم اون لحظه
یه وقتایی از خودم میپرسم مریم خانم تو صداش تو چهره اش چی داره که من وقتی صداشو میشنوم آرامش خاصی بهم میده
یا وقتی تو فیلما صحبت میکنن و من به چشماشون نگاه میکنم یه حس عجیبی بهم دست میده
درسته وقتی به فایلای استاد عباس منش هم گوش میدم اون حس خوب و آرامش رو از استاد میگیرم
و یه جورایی هر دو حس با هم متفاوته
وقتی استاد صحبت میکنه عمیقا حس آرامش دارم
و وقتی مریم جان صحبت میکنه چندین بار این رو قشنگ احساسش کردم که تو سرم یه انرژی انگار جمع میشه و بخوام تشبیهش کنم
انگار سرم سوزن سوزن میشه ولی فرا تر از ایناهست اون حسی که اون لحظه دارم و نمیتونم با کلمات بیانش کنم و بلد سرشار از عشق میشم
نمیدونم ،هیچی نمیدونم
ولی اینو میدونم که نتیجه عمل کردن به قوانین و خداگونه بودن هست که سبب میشه آدما این انرژی و آرامش عمیق رو ازت دریافت کنن حتی اگر ندیده باشنت و فقط یه فیلم ازت ببینن یا صداتو بشنون که حتی اون فیلم و صدا هم غیر مستقیم هست
چقدر شما عشقین و زیبا رو و عالی
خدایا شکرت که من دارم در این سایت از این دو نفر عشق آگاهی های ناب رو یاد میگیرم و سعی میکنم مثل استاد و مریم جان تا جایی که سعی میکنم من هم عمل کنم
بعد که به فایل نگاه میکردم مریم جان اسلایدای آرزوهای استاد رو گذاشت و از دقیقه 44 وای من ناخودآگاه قلمو که دستم بود و داشتم بوم نقاشیمو رنگ میکردم و تخم کدو میکشیدم
که تمرینم یه عکس خوشرنگ از کدو و کوزه و میز هست
یهویی دیدم دارم میرقصم و چشمامو بستم و دقیقا خواسته هامو دارم میبینم و انقدر واقهی بودن که داشتم کیف میکردم و میگفتم خدایا شکرت
وای چقدر این آهنگ رو دوست داشتم
سعی میکنم میداش کنم منم رو اسلایدایی که چند وقت پیش از یکی از فایلا که دیدم و آرزوهامو شروع کردم به ساخت پاورپوینت و هنوزم دارمشون و حتی 107 آرزومم چند ماه پیش نوشتم و و تا الان فکر کنم چند تاش رخ داده ،درسته نرفتم ببینم ولی یه بار که چند وقت پیش نگاهش کردم دیدم چندتاش رخ داده
پس اگر به این آگاهی ها عمل کنم منم صد در صد همه رو زندگی میکنم
و میام و اینجا مینویسم که وای من یه روز نوشتمشون و الان دارمشون
حتی من عکس موتورمو گذاشتم که عاشق موتورم وای خدایا شکرت
ممنونم از شما به خاطر این فایل ناب
الهی نور خدا در تک تک ثانیه های زندگیتون باشه
بی نهایت ازتون سپاسگزارم مریم جان و استاد عباس منش عزیز
خیلی دوستتون دارم
ماچِ خدای ماچ ماچی من برای هردوتون باشه
بی نهایت سپاسگزارم از خدا که هر لحظه بهم عشق میده
الان دوباره بهم گفت طیبه بهت گفته بودم زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو ببین چرا هر روز ندیدی
شروع کن و حتما ببینش
خدایا قلبم رو باز کن تا دریافت کنم آگاهی های سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو
برای تک تک اعضای خانواده صمیمی عباس منش عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام
امروز صبح بعد از بیداری ام طبق روزهای دیگه اول توی رختخواب چند تا از کامنتهای ارسالی دوستان رو ک به سایت
میفرستن خوندم و کلی لذت بردم و قانون برام مرور شد .
قانون چیه؟؟
قانون اینه ک من توی زندگیم به هر چیزی ک توجه میکنم ، شرایط افراد و موقعیت هایی از همون جنس رو به زندگیم دریافت میکنم .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه ک احساس خوب اتفاقات خوب رو در پی داره .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه
ک اعراض کنم و چیزهایی ک نمیخوام رو بهشون توجه نکنم درموردشون حرف نزنم .
شروع صبح من اغلب با پلی کردن یه سابلیمینال پر قدرت از سوره یاسین با صوتی بهشتی برای بازگشایی قلبم بروی آگاهی ها شروع میشه.
خدایا شکرت ک دوتا دسته گل داریم
بهارم و بارانم
همسر عزیزم طبق معمول روزهایی ک سر کار میره چای تازه برای ما هم دم میکنه وقتی ک من پا میشم ایشون رفتن سرکار.
منم لقمه و تغذیه گذاشتم برای بچه ها ..در حالی ک دلم غرق شکرگزاری بود برای نون تازه ..پنیر ..شکلات صبحانه و البته چای تازه دم برای خودم
به سلامتی و شادی بچه ها رو به مدرسه رسوندم و برگشتم .
یه فایل از دوازده قدم رو پلی کردم و صدای گرم استاد پخش شد به نام خدا من سیدحسین عباس منش هستم و سپاسگزار خدایی …
شروع کردم به مرتب کردن سالن ..جمع کردن مداد و برگه هایی ک باران دور خونه پخش کرده بود ..در هال رو باز گذاشتم تا هوای خنک پاییزی خواب رو از سرم ببره ..خدایا شکرت
سالن رو جمع و جور کردم ..لیوان های روی اوپن و روی میز رو توی سینک گذاشتم و شستم ..
لباسها رو از روی بند آوردم داخل ..
یکی یکی تا کردم و توی کشوها جا دادم
یاد روزهایی افتادم ک با عجله صبح رود به بیمارستان میرفتم خدایا شکرت برای آرامش این روزهام
خواهرم کابینت های خونه شونو عوض کردن و من منتظر بودم این چند روزه ک به من زنگ بزنه تا برم کمکش و با هم خونه ش رو مرتب کنیم و وسایلش رو توی کابینت جا بدیم
خبری ازش نشد .
تا دیروز اطلاع داد ک اخرای کارم هست و داره تمام میشه ..خودم انجام دادم
عزیز دلم میثم دست پخت عالی داره . گفت نجمه خورشت بادمجون درست میکنم ببریم اونجا دور هم بخوریم .
هماهنگ کردیم و ظهر رفتیم اونجا
خدایا چقدر قشنگ شده بود خونه شون . کلی شکرگزاری کردم برای اشپزخونه قشنگ خونه خواهرم . کابینت های لمسی سفید های گلاس ..خدایا شکرت برای این همه تنوع و مدل و فراوانی
یکم از ناهارمون اضافه اومد ک توی ظرفها بود خواهرم گذاشت برای باران و بهار ..بچه ها هم چون عصر کیکی ک خواهرم درست کرده بود رو خوردن ،دیگه شب شام نخوردن ..غذا رفت توی یخچال برای ناهار امروزمون
پس من امروز ناهار درست کردن هم نداشتم
با خیال راحت خونه رو جارو کشیدم .
تی کشیدم ..
گردگیری کردم ..
عود خوشبویی رو روشن کردم و توی خونه چرخوندم ..
اتاق بچه ها ..
اتاق خودمون ..
و تصور میکردم ک به زودی خونه ما هم سه تا اتاق خواب داره و باید توی سه تا اتاق عود بچرخونم ..خدایا شکرت کلی حسم عالی شد .
در حالی ک ویس استاد روی ریپلی بود و بعد از هر بار تمام شدن ..دوباره پلی میشد و من درسها رو یکی یکی مرور میکردم
احساس خوب اتفاقات خوب ..
حسم عالی بود .خدایا شکرت
کارهام تمام شد ..
وضو گرفتم موهامو شانه زدم .
یه چای برای خودم ریختم
اومدم نشستم و قرآن رو بغل کردم .
خدایا من ک میدونم تو منو بی هدف به این دنیا نیاوردی ..هدایتم با توعه ..
وظیفه تو ارباب بودن و وظیفه من بندگی کردن ..
هدایتم کن راه ها رو برام باز کن ..قلبم رو باز کن..کارم رو آسون کن
به نام خدای بخشنده ومهربان
همه ستایش ها ویژه خداست ک این کتاب را بر بنده اش نازل کرده و برای آن هیچگونه انحراف و گژی قرار نداد.
کتابی است استوار و برپا دارنده مصالح حیات انسان تا از سوی خود، ستمکاران را به عذابی سخت بیم دهد و مومنانی را ک کارهای شایسته انجام میدهند مژده دهد ک برای آنان پاداشی نیکوست ک در کنار آن پاداش نیکو جاودانه اند
این هم مهر تایید خدا برای درستی این مسیری ک انتخاب کردم.
الهی شکرنزدیکای ظهر یکی از بیمارام بهم زنگ زد و من رفتم براش آمپولهاشو تزریق کردم
خدایا شکرت خدایا تو برکت بشو توی زندگیمون تو ثروت بشو برام
ظهر رفتم دنبال بچه ها از مدرسه آوردمشون
بهارم دیرتر میاد از مدرسه
اون ساعت ک من رفتم دنبال بهار ، عزیز دلم اومده بود خونه و ناهار رو گرم کرده بود و چای تازه هم دم کرده بود و یه هدیه برای روز پرستار برای من داشت .
یه رومیزی خاتم کاری آبی رنگ خیلی خوشگل
گفتم ببین نجمه این یه نشانه است تو فرکانس ت درست بود ..روی فراوانی روی شکرگزاری بود ..خدا هم برات هدیه فرستاد ..خدایا شکرت ..کلی ازش تشکر کردم .میثم جان همیشه برام مناسبتی باشه کادو میگیره .به قول بهار و باران جایزه میگیره برام
از ابتدای درس خوندن بهار و حالا هم باران ، میثم با بچه ها درساشونو کار میکنه ..چون زمانی ک بهار کلاس اول رفت من بیمارستان شیفت میدادم و اغلب شیفت عصر بودم و نمی رسیدم با بهار مشقاشو کار کنم و همین موضوع باعث شد ک کلا رسیدگی به درس و مشق بچه ها با عهده عشقم باشه چون خیلی دقیق آموزش میده و کلا علاقه زیادی به اینکار داره
الان ساعت 16 میثم و باران دارن تکالیف رو انجام میدن ..صدای میثم میاد ک میگه باران بنویس بادام ..بابا ..داماد..نقطه سرخط.
تکامل به من یاد آوری میشه ..باران تا ماه قبل لوح ها رو یاد گرفته بود والان براحتی کلمه مینویسه .خدایا شکرت
من کم کم آماده میشم برم پیاده روی . خدایا شکرت خدایااا شکرت برای تن سالمم ..تن سالم عزیزانم ..خدایا شکرت برای تک تک نفس های بچه هام و همسرم ..برای تک تک ضربان های قلب پدر و مادرم .خدایا من دارم میرم پیاده روی با من بیا ..خدا هیچ وقت نمیگه نمیام ..هر وقت دعوتش میکنم زود حاضر میشه ..نمیگه خسته ام ..کار دارم ..حوصله ندارم ..خدای من همیشه آنلاین ..همیشه آن تایم ..فداااش بشم من به قول طیبه جان خدای ماچ ماچی من
بزن بریم خداجانم کلی باهات حرف دارم ..بزن بریم ک غروب رو از دست ندیم ..این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم ..
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم ..تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه ..مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..
تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم از در خونه زدم بیرون ..الهی به امید تو ..
با خودم تکرار میکردم خدایا شکرت خدایا شکرت برای تن سالمم برای پاهای سالمم برای کفشهایی ک پیاده روی رو برای من راحت کردن .خدایا شکرت برای این هوای بهشتی ..این پاییز زیبا ..خدایا شکرت برای این آرامشی ک داریم..
نزدیک خونه ما یه زمین خیلی خیلی بزرگه ک قراره اونجا بیمارستان درست کنن.
این زمین مابین دوتا خیابون هست .من همیشه این زمین رو برای پیاده روی انتخاب میکنم . چون وقتی به وسط این زمین میرسم هر چقدر فایل بزارم گوش بدم ..آهنگ گوش بدم با خدا حرف بزنم هیچ کسی صدای منو نمیشنوه . اونجا راحت میتونم غروب رو ببینم و لذت ببرم ..
دو روز پیش ک رفتم پیاده روی ..سر جنگ داشتم با خدا ..
توی کامنت آقا ابراهیم توحیدی سایت خوندم ک گفت خدایا من ازت یک میلیارد پول میخوام ..دقیقا زمانی ک ما کارمون گیر پنجاه میلیون بود . تا کامنت آقا ابراهیم رو خوندم گفتم عهههههه خدااا پس از اینکارا هم بلدی برای منم انجام بده
عصرش ک رفتم پیاده روی بعد ک شکرگزاری کردم و جملات تاکیدی رو تکرار میکردم تا یهو یادم افتاد ک کارم گیر پنجاه میلیون پول هست ..گفتم خدایا من ک جز تو کسی رو ندارم خودت درستش کن ..
خورشید داشت غروب میکرد و یه رنگ خوشگلی به آسمون داده بود..بغض گلومو گرفت ..گفتم خدایااا خودم دیدم آقا ابراهیم گفت من به خدا گفتم یه میلیارد بهم بده …منم بهت میگم پنجاه میلیون بهم بده ..اگر هم نداری باشه بگو ندارم تا برم به همه بگم ..بگم خدا با این عظمتش پنجاه میلیون بهم نداد ..اصلا خدایا یکی از همین کوها ک خورشید داره پشتش غروب میکنه بزرگتره یا پنجاه میلیون ؟؟عظمت آسمونت بزرگتره یا پنجاه میلیون
واقعا نمیدونستم چطوری باید تضادی ک پیش اومده رو حل کنیم .
خلاصه حرفهامو با خدا زدم و درخواستم رو گفتم .
یادمه به یه عالمه طرقه کوهی ک توی اون زمین بزرگ پرواز میکردن ..سلام کردم گفتم ببینید شاهد باشید ک من زیر این آسمون با این عظمت ک فقط به فرمان خداست ک فرو نمیریزه ،از خدا درخواست کردم و دیگه اگر خدا نده به همه میگم ک خدای من و شما همش حرف زده و برای این اجابت این مورد من رو رد کرد ..اروم شدم یکم گریه کرده بودم .
آروم آروم برگشتم توی راه با همون چشمای پر اشکم گفتم خدایا ..تو حتی اگه پول رو جور نکنی
هم بازم خدای بزرگ منی بازم قبولت دارم من کی باشم ک قهر کنم یا شکایتت رو بکنم ..
و امروز از جایی ک گمان نمیکردم مساله مالی ما براحتی حل شد ..
خداااا خداااایااا بزرگم ..خدای بخشنده و وهابم خدای ماچ ماچی من حلش کرد به راحتی به سادگی و عزتمندانه
دوباره امروزچشمم به طرقه های کوهی افتاد ..عجب صدای قشنگی هم دارن ..گفتم سلااااام بیاید خبر خووووش دارم .. خدا خیلی بزرگه مساله ما رو حل کردااااا و کلی شکرگزاری کردم
خدایا سپاسگزارم ازت ک منو با این سایت با این اساتید با این قوانین آشنا کردی ک براحتی در خواست کنم و تو اجابت کنی
این اولین باری نیست ک ازش چیزی میخوام و براحتی حلش میکنه
خدایا شکرت به خاطر این هوای پاییزی و خنک ..خدایا شکرت برای این همه عظمت ..این همه ابرهای گوگولی پنبه ای ..خدایا شکرت
نجمه این خدا همون خدایی هست ک وقتی براحتی پیش از موعد بازنشسته شدی دل میثم رو نرم کرد ک بزاره بری پرستاری در منزل ..بری برای بیمارات سرم وصل کنی آمپول بزنی ..این خدا همون خداییه ک وقتی ورودی مالی ت از کارت پنجاه هزار تومن بود برکت داد به کارت و این روزها براحتی ده میلیون درامدت شده فقط از این کار ..خیلی راحت و آسون پول میسازی این خدا همون خداست
یادت باشه این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم .
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم .
تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..
ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه.مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم من به غیب ایمان دارم.
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان، استاد عباس منش عزیز مریم بانوی شایسته و دوستای خوبم در این سایت الهی
فایل مفهوم عملی ایمان به غیب
اول این نکته را اشاره کنم که من امروز موفق شدم فایل
live | چگونه با قانون آفرینش، خواسته هایم را خلق کنم رو ببینم و براش کامنت بنویسم
متوجه شدم که فایل جدید روی سایت اومده و دقت کردم دیدم اونم در مورد آپدیتهایی هستش که مریم جون روی محصول قانون آفرینش انجام دادن
و خدا را شکر کردم به خاطر این هم زمانی که امروز برام اتفاق افتاد
و
مریم جان را بسیار تحسین کردم که چقدر دقیق و ریزبینانه فایل قانون آفرینش رو با دقت زیاد آپدیت کردن و در اختیار کاربران سایت قرار دادند انشالله که خدا توفیق بده که منم بتونم این دوره رو تهیه بکنم.
وقتی این فایل رو نگاه میکردم واقعاً به این نکتهای که مریم جان توی متن فایل اشاره کردن پی بردم
((در یک کلام، این فایل مفهوم عملی ایمان به غیب را به ما نشان می دهد. یعنی ایمان به نتیجه ای که هنوز در شرایط زندگی ما ظاهر نشده اما قوانین آفرینش این اطمینان را به ما می دهد که اگر در مسیر هماهنگ با آن قوانین به صورت مستمر حرکت کنیم، به طور قطع، آن نتایج وارد تجربه زندگی مان می شوند آن هم از مسیر لذت بخش.))
وقتی دریم بورد استاد رو به همراه عکسها و تصاویرنگاه کردم
با آهنگ بسیار زیبا
یقین پیدا کردم وبرا ذهنم منطقی شد که میشود چرا که استاد 10 سال پیش چه خواستههایی داشتند ،
و چند ساله که نه تنها به اون خواستهها بلکه به خواستههای با کیفیت بالاتر و بیشتر هم رسیدند.
خدایا شکر به خاطر این سایت الهی و این همه آگاهی
استاد عزیزم سلام مجدد این دومین کامنتیه که برای این فایل میزارم… کامنت قبلی بیشتر در مورد داستانی که از تجربم در مورد نزدیک بودن خدا بود نوشتم.. اما حالا میخوام در مورد کل این فایل بنویسم در مورد تمریناتی که گفته شد…
من بارها از دریم برد بخصوص تمرین سناریو نویسی نتایج بزرگ گرفتم…
اولین بار دریم برد شما رو دو سال پیش در دوره جهانبینی توحیدی دیدم و مو به تنم سیخ شد.. ولی اینبار دیدنش توی این فایل خیلی متفاوت تر بود چرا که.. اینجا من درخواشت شما رو شنیدم زمانی که هنوز نداشتین اون خواسته رو.. درخواست یک ویلا در 25 کیلومتری تهران اما خدا ویلایی رو در جایی از این جهان به شما داد که در مخیله هیچ کشی اون زمان نمیگنجید و البته هنوز هم در این زمان شگفت انگیزه..
هر روز که سریال زندگی در بهشت رو میبینم با خودم میگم باور کن خدا تو رو به همه خواسته هات میرسونه..
تو فقط کارت اینه که باور کنی
این جهان داره با فرکانسهات و با کانون توجهت با افکار قالبت با احساس لیاقتت با باور به خالق بودنت با باور به اینکه این قدرتیه که خدا بهت داده کار میکنه…
تو باید باور کنی و از این قدرتت در راستای اتفاقات دلخواهت استفاده صحیح داشته باشی…
“به هرآنچیزی که توجه کنی در زندگیت گسترش پیدا میکنه”
وقتی درک کنی که این تنها اصله… نه هیچچیز دیگه…
اونوقت میشینی کانون توجهت رو کنترل میکنیی..
اونوقت میگی من میشینم 107 تا خواستم رو مینویسم… چون با نوشتنش دارم توجهم رو روی خواسته هام میزارم.. پس لاجرم از این جنس داشته ها بیشتر میشه تو زندگیم..
پس میشینم دریم برد درست میکنم و نگاهش میگنم و تصورش میکنم و احساسش میکنم و به خودم میگم که این کار داره داشته های دلخواهمو بیشتر میکنه…
میشینم سناریو دلخواهمو بارها مینویسم متعهدانه.. چون اینه که داره فرکانسها رو میفرسته و اتفاقات دلخواهمو رقم میزنه…
اونوقت فقط در مورد خواسته هام حرف میزنم با خودم یا با همسرم .. اونوقت برای خودم زمانم ارزش قائلم و اجازه نمیدم هیچ اتفاقی و هیچ ادمی احساس منو بد کنه و افکار منفی به من تزریق کنه.. اونوقت خیلی مراقب اعمالم و افکارم هستم.. همه چیز باوره.. باورهاست که هدایتگره تو هستن… تو رو با رفتار درست هدایت میکنن.. تو رو به خواسته هات هدایت میکنن.. تو رو جهت میدن… اگر باور کنی همه چیز فرکانسه اگر این سیستم رو درک کنی که چطوری داره کار میکنه همه چیز به طرز شگفت انگیزی سر جای درستش قرار میگره… و خدا رو شکر من امروز اولین کاری که کردم نشستم فهرست خواته هامو نوشتم.. و 119 تا شد.. اما هنوز هم کلی خواسته ها دارم که احساس میکنم توی ذهنم نبود ولی 119 تا خواسته من به سرعت نوشته شد از اونجایی که تک تکشون بر اثر برخورد من با تضادهای زندگیم بوجود اومدن و کاملا کاقیع بودن و خیلهاش از بچگی باهام یود و بخاطر ترمزهام تحقق پیدا نکرده بود.. انگیزم برای تکتکشون واسم واضح بود وقتی مینوشتم و چقدر خوشحال شدم که خواشته هام حتی از 107 تا هم بیشتر شد این برای من به این معنیه که خیلی خوب خودتو شناختی و توی مشیر درستی هستی.. و با این باور نوشتم که خدا نزدیکه و خواسته هامو میبینه و به سرعت منو هدایت میونه برای تجربه کردن تک تکشون..
کار بعدی که انجام دادم نوشتن سناریوی دلخواهم از هدفیه که مشخص کردم واسش زمان خاصی مشخص نکردم ولی خیلی دوست دارم تا آخر امسال تیک بخوره.. در مورد راه اندازی کسب و کارم در یک پلتفرم آنلاین و فروش کالکشنم و خلق ثروت ازش هستش..
توی این سناریو تمام ویژیگهای کسب و کارم با جزئیات اععم از جنس مشتریهام… ارتباطم باهاشون… جدب مشتریهام و تبلیغاتم که توسط خدا انجام میشه… احساسم… اتفاقاتی که دوست دارم تحربه کنم توی مسیر رو هر روز مینویسم…
چون باور دارم با هر روز نوشتنم دارم فرکانس رو تکمیل میکنم برای رخ دادن اون اتفاق.. چون چندین بار از این تکنینک نتیجه گرفتم…
من همیشه بهترین حالت تمرکزم با نوشتنه… وقتی شروع میکنم به نوشتن ساعتها بی وقفه میتونم بنویسم و فرکانس بفرستم.. برعکسش توی دیدن دریم برد خیلی اذیت میشم… و متوجه شدم سناریو نویسی برای من خیلی بهتر جواب میده…با این حال یک فولدر دارم و حدود 4000 تا عکس دارم که گاهی غرق میشم توی عکسها..
هر روز دنبال الگوهایی میگردم که این باورهامو تقویت میکنه و به طرز شگفت انگیزی جهان خودش این الگوها رو بیشتر نشونم میده…
یه کار دیگه ایی که میکنم هر روز که میرم پیاده روی…
خونه مورد علاقم رو توی این محله با اون ویژگیهایی مورد پسندم رو میبینم و احساسش میکنم و به خدا درخواست میکنم که خونه ایی با این ویژگیها بهم بده.. اسراری به داشتن همون خونه ندارم و دستانش رو باز میزارم چون بارها دیدم که من هیچی نمیدونم ک همه جا رو نمیشناسم و خود خدا همیشه بهترش رو بهم داده…
یکی دیگه از کارهایی که انجام میدم.. هر بار که دارم یه محصول خلق میکنم بارها خودمو تحشین میکنم.. و احساس شگفتی میکنم که خدا این استعداد و هنر رو توی وجود من گذاشته.. و این فرصت تجربه رو در اختیارم قرار داده…
هر روز بابت غذایی که میخورم بدون استثنا سپاسگزاری میکنم.. چون اگاهم که این غذا از جانب خداست و فردا میتونه نباشه…
هر روز بابت بیدار شدنم و برگشتن روحم به جسمم سپاشگزاری میکنم چون این هم باز از جانب خداست..
در کل من تمام روز به شکلهای مختلف تمام تلاشمو میکنم از قانون تبعیت کنم…
و بارها به خودم یاداوری میکنم…
انسانهایی که تقوی پیشه میکنن.. کنترل ذهن میکنن.. احساس خوب دارن در مسیر الهی قدم برمیدارن… پاداشهای بزرگ دریافت میکنن…
خدایا شکرت..
تمریناتم بسیار زیاده و واقعا کل شبانه روز من حرکت در این مسیر شده… اما در کل این بود قسمتی از تمرینات من که خیلی بهم کمک کردن و نتایج خوبی ازشون گرفتم…
من مطمئنم به زودی میام از نتایج خیلی بزرگی که هر روز دارم به سمتشون حرکت میکنم اینجا مینویسم
من مطئنم امسال سال متفاوت و بر وفق مرادی برای من خواهد بود… انشالله برای هممون که توی این مسیر هستیم همینطور باشه… الهی آمین
خدایا شکررررت…
1403.08.17 پنجشنبه ساعت 12:56
ه به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و سپاس از خانم شایسته مهربان و بزرگوار
سلام خدمت دوستان عزیز
از کجا بگم استاد عزیز و خانم شایسته مهربان از دریم برد بگم که دقیقا همون عکس های که استاد 12سال پیش در دریم برد خودشون نصب کرده بودن با تفاوت اندک با من از اینکه خداوند به من گفت آفرین احمد راهت درسته پاتو جای پایی استاد عباس منش گذاشتی وهمینجور ادامه بده تا به اون خواسته هات برسی از امتحان انگلیسی امروزم در زبان سرا بگم که هی استرس داشتم که چی میشه و خداوند میگفت که به دورهای که تهیه کردی عمل کن چکار کن روشون و امتحانت بامن که به راحتی نمره آوردم در هر صورت استاد عزیز همه جهان فهمیدم به نفع من دارن حرکت میکنند ورشد میکنن من فقط باید بندگی خودمو انجام بدم من فقط باید روی شخصیت خودم کار کنم و به قانون احترام بگذارم وعمل کنم تا نشانه ها مثل فایل امشب را برام خداوند بفرسته وبهم بگه آفرین راهت درسته و ادامه بده آقا احمد شما هم مثل استاد و خانم شایسته لایق این زندگی زیبا هستی خدا رو بی نهایت سپاسگزارم بابت تمام نعمتهای الهی که در زندگی من جاری وجای داده است ومیدونم منم به زودی به این خواسته ها خواهم رسید واین آهنگ زندگی زیبا نگو استاد عزیز از همون اول بهم گفت خداوند که آهنگی که دوست داری روی این زمینه هست چقدر انرژی گرفتم اصل نمیتونم بگم استاد من علاقه زیادی به این آهنگ ها دارم که خرجی باشه وشاد تک تک سلولهای بدن من به جنب و جوش افتاد خداوند متعال رو سپاسگزارم بابت این آهنگ شاد و زیبا
انشالله هر چه زودتر بعد از اتمام دورهای روانشناسی وارد این دوره بینظیر بشوم انشالله خدا یار ونکهدار شما عزیزان من یا حق
سلام استاد عزیزم چقدر این فایل دیدنی و شنیدنی بود و مخصوصا قسمت تابلو رویاها که هوش از سر ادم میبره وقتی مقایسه ش کردین با دستاوردهای الان زندگیتون. من اون تیکه شو جدا کردم و سیو کردم که یادم باشه اگر شما رسیدید پس انسان میتونه. کاش یک دوره فقط مخصوص تفسیر قرآن از زبان خودتون داشتید. من مطمئنم که خیلی از افراد به چنین صحبت هایی نیاز دارند. نمیدونم چنین برنامه ای دارید یا خیر اما اگر امکان داره بهش فکر کنید ممنونم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 16 آبان رو با عشق مینویسم
نمیدونم واقعا وقتی شنیدمش گفتم خدای من
پس این بود دلیل اینکه یهویی بهم گفتی خودکار طرح کلید بخر؟؟
من از صبح تا الان چندین بار این فایل جدید رو گوش دادم و با آهنگش تصور کردم خواسته هامو و واضح میدیدم
ولی این جمله رو نمیشنیدم
تا اینکه یک ساعت پیش که دوباره گوش میدادم آخر صحبتاشون شنیدم
استاد گفت که
جهان ساده هست
همه چیز خیلی واضحه
کلید دست توعه
وای خدایا اینو که شنیدم یاد روز شنبه افتادم دقیقا 5 روز پیش ،که من رفتم بازار و چون جمعه ،خدا به من یه حال اساسی داد و شگفت زده ام کرد و فروش 13 میلیون و 780 داشتم
میخواستم برای کلاس رنگ روغنمون حدود 200 یا 300 هزار تومان شیرینی بخرم و ببرم کلاس و مثل روزی که کارتخوان گرفتم و خوشحال بودم و شیرینی خریدم بردم کلاس
این بارم دوست داشتم شیرینی ببرم ولی یه حسی بهم گفت شیرینی نخر
اولش گفتم و پرسیدم از خودم که طیبه خودتو که نمیخوای نشون بدی با هدیه دادن و یا شیرینی گرفتن برای کلاس
ولی بعد گفتم خدا کمکم کن جلب توجه نکنم و من دلم میخواد پیشرفتمو که به استادم بگم و بگم که تو بودی که همه این کارارو کردی
و به خدا گفتم میشه شیرینی بخرم ببرم کلاس ؟
که حس کردم شیرینی نخر و یهویی یادم اومد روان نویس طرح کلیدی بخرم و با این یادآوری انگار خدا بهم گفت میتونی کلید بخری و به بچه ها هدیه بدم و بگم که با این روان نویس تو دفترتون چیزایی که دوست دارین بنویسین و الهی که رخ بده هرآنچه که نوشتین
بعد نمیدونستم چجوری بگم و به خدا گفتم اگر دیدی که هر چی که لازمه بگم ،خودت به زبونم جاریش کن
و گفتم که کلید رو به یادم آوردی ،پس اجازه دارم برم 20 تا روان نویس طرح کلید که تو لوازم تحریری 15 خرداد هست و انقدر چیزای فانتزی خوشگل میارن که آدم دلش میخواد همه رو بخره ،برم از اونجا بخرم؟؟؟
که باز حس کردم آره بخر
و نجوای ذهنم میخواست مانعم بشه و میگفت پولت تموم میشه
ولی نذاشتم حرف بزنه و گفتم خدا بیشتر از اینا به من میبخشه من برای خدا میگیرم و برای اینکه به خودم یادآور بشم که خدا بی نهایتشو بهم برمیگردونه و ثروت داره که به من از ثروت فراوانش بی نهایت عطا کنه بازم بینهایت به توانی بینهایت داره که انقدر داره که هرچی فکر کنی بازم بی نهایت ترشو داره
خدا به من انقدر زیاد عطا میکنه که فراوان میده بهم ثروت بی نهایتش رو
و من 20 تا رفتم روان نویس بخرم که فروشنده گفت روان نویسشو دیگه نمیارن و فقط شده خودکار طرح کلید
و من خریدمش و بردم سرکلاس و به استادم و به همکاسیام هدیه دادم
اینارو گفتم تا بگم
من اونروز نمیدونستم چی بگم که برای چی کلید گرفتم
چون استادم پرسید چرا خریدی و همکلاسیامم گفتن بابت چیه این هدیه ات
نمیدونم چرا اون روز اصلا نتونستم حرفی بزنم و نمیدونستم چی بگم
فقط گفتم هدیه گرفتم تا هرچی تو دفتراتون مینویسید الهی که همه رخ بده و بهترین ها باشه براتون
بعد الان که آخرین جمله فایل رو شنیدم
همه چیز خیلی واضحه
جهان ساده هست
کلید دست توعه
عین یه تصویر واضح کلیدایی که شنبه خریدم و هدیه دادم ،اومد جلو چشمم
و بهم گفته شد کلید زندگیت دست توعه
طیبه اگر هدیه دادی بگو
این حرفو بگو که حالا کلید زندگیت دست توعه جوری که دوست داری رخ بده ، تو دفترت بنویس و براش تلاش کن تا به ساده ترین حالت ممکن و طبیعی و راحت رخ بده
حتی میتونی از این به بعد از این کلیدا بخری و هدیه بدی
ولی فقط میتونی این پیام رو برسونی
تاکید میکنم
میتونی این پیام رو برسونی و بس
من چرا بارها گوش دادم این جمله رو نشنیدم ؟؟؟؟؟؟
این یعنی اینکه با هر بار گوش دادن تو داری یه چیز یاد میگیری و مدارت بالاتر میره طیبه
چقدر من این فایل رو دوست داشتم
خیلی حس خوبی داره
از صبح من دارم کلی میخندم
صبح که یه بار رد پامو تو این فایل نوشتم هم تمرینای رنگ روغنم رو انجام دادم و هم قلاب بافی گل سرارو آماده میکردم و تا الان داشتم کار میکردم
البته که در کل روزم یه سری درک ها و درس هایی گرفتم که مینویسم تا یادم باشه که این مسیر پر از عشق رو با لذت دارم حرکت میکنم
صبح مادرم اومد ،از سفر تقریبا یک ماه و نیمش که رفته بود خونه خواهرم و برادرم رفت تا باهم برگردن ،امروز صبح رسید
وقتی رسید روبوسی کردیم و بهش گفتم سلام خانم کارآفرین
خندید گفت طیبه تا جمعه بذار استراحت کنم از شنبه یادم بده
گفتم باشه و بکم که باهم صحبت کردیم بهش گفتم مامان بافت گل سرا و فروششون به تعداد زیاد در طول هفته باید بگی خانما برات ببافن و خودت درستشون کنی
این هفته میتونم کمک کنم ولی هفته بعد دیگه نباید هیچ کمکی بهت بکنم و خدا تا جمعه اجازه داده بهت کمک کنم
و مادرم گفت باشه و من رفتم و کارامو انجام دادم
و تا بعد از ظهر وشب کار میکردم
و شب رفتم از یه خانم کارای بافتنی رو تحویل گرفتم و اومدم خونه
وقتی برگشتم انقدر زیاد بود کارا که باید گل سرارو میچسبوندم ،به مادرم گفتم برام گیره هارو درست کنه
وقتی داشت درست میکرد گفت سخته طیبه
و اونجا بود که خندیدم گفتم آره سخته ولی تو میتونی مامان
به این فکر کن بگو وقتی بقیه تونستن من چرا نتونم
درسته میدونم به این فکری که میگی من سنم بالا رفته ولی تو که چند ماه پیش ذوق داشتی و نقاشیای منو میفروختی و تونستی و شد
الانم اگر دقت کنی میتونی در طول هفته ببافی وببری بفروشی
و کل روز رو داشتم به فایل پر از عشق و آگاهی گوش میدادم
امروز یکی از همکلاسیام تو کلاس نقاشی رنگ روغن بهم پیام داد و حرف میزدیم
دیدم برگشت گفت ، طیبه ، امروز سر کلاس ذکر خیرت بود و استاد میگفت از طیبه یه سری چیزا یاد میگیرم
من نمیدونستم چی بگم به همکلاسیم
نوشتم من که کاری نکردم
دیدم نکشت درس زندگی یاد میدی طیبه
اونموقع گفتم تو دلم که من که هیچی نیستم همه اش کار خداست و یه لحظه گفتم ،آخه من چیکار کردم که استادم اینجوری گفته
ولی در کل همه لطف و محبت خداست که در جایی که نیستم به خوبی ازم یاد میکنن و این یعنی اینکه مسیری که دارم میرم درسته و سعی کنم بیشتر خدا گونه تر عمل کنم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
شکرت
امروز و دیروز ، از صبح تا شب نجوای ذهنم هی نجوا میکرد
میگفت طیبه تو پول این هفته رو که قراره رایگان برای مادرت گل سرارو بدی تا بفروشه و پولشو برداره برای خودش ،رایگان نده و داری زحمت میکشی و از فروش جمعه مبلغی رو بردار
و این حرفو بارها تکرار میکرد و سبب میشد که منم بهش فکر کنم ولی بارها خدا بهم یادآوری کرد که طیبه نباید ذره ای از اون پول رو برداری
و کار رو به مادرت بسپر ،از پسش برمیاد
و من چند باری گفتم مامان جمعه میام پیشت تا کارتخوان رو درست استفاده کنی و چون بلد نبود میخواستم پیشش وایستم
ولی شب که داشتم به این فایل گوش میدادم حس کردم نباید پیش مامانم بشینم ،یه لحظه گفتم مگه من کیم که بگم مامانم بلد نیست پیشش باشم
خدا که همراهشه
خواهرم یه پیشنهادی داد و گفت جمعه پسرم رو میذارم کنارت تا کارتخوان رو بدی اون پولشو کارت بکشه تا وقتی که یاد بگیری
ولی من گفتم خودم میرم پیشش تا وقتی یاد بگیره
ولی شب حس کردم من دیگه اجازه ندارم حتی بشینم و گل سر رو که مشتری میخره کارت بکشم
من لاید از این هفته فقط و فقط نقاشیامو بفروشم و بس
و باید ایمانم رو در عمل به خدا نشون بدم
چقدر عجیبه
الان بهم یادآوری شد ،دقیقا تو این فایل استاد گفت که خدا بهش گفته که مگه تو پول نمیخوای
مگه نمیخوای پیشرفت کنی
ما بهت میدیم ،بیشترشم بهت میدیم
وای خدای من الان بهم گفته شد به این حرف دقت کن ،حرف خدا برای توست
مگه تو این دو سه روز فکر نمیکردی که از فروش گل سر درآمدت زیاد بود ،مگه پول نمیخوای؟؟
ما بهت پول میدیم
مگه هرآنچه که در همه جنبه ها خواستی رو نمیخوای ؟ ما بهت عطا میکنیم
و انگار این فایل برای من بود تا مرحله به مرحله از صبح تا الان که ساعت 1:53 بامداد هست ، درک کنم و پیام های خدارو یکی یکی دریافت کنم
چقدر نوشتن معجزه میکنه
وقتی مینویسم رد پاهای هر روزم رو ،درس هایی میگیرم ایده هایی بهم گفته میشه و چیزهایی درک میکنم در موقع نوشتن که اگر فکر میکردم درک نمیکردم
وقتی مینویسم انگار خود به خود جاری میشه و بهم گفته میشه چیکار باید بکنم
خدای من ارت سپاسگزارم
طیبه عزیزم سلام
دختر هنرمند و خوش ذوق
من کامنتهاتون رو میخونم
پر از حس خوب
ی داستان طوره انگار
و اینکه چقد قشنگ از خدا کمک میخوای تو لحظات مختلف
وقتی درمورد قلاب بافی نوشتی اینقدر دوست داشتم بدونم شکلشون چطوره
چون منم قلاب بافی بلدم
جمعه قبلی خواهرم اومده بود جمعه بازار
و گفت که اونجا از این گل سرهای قلاب بافی میفروختن و عروسک
من نشونی های شما رو دادم
گفتم شاید شما رو دیده باشه
ولی ندیده بود
ولی میدونم که کارهات خیلی زیبا و چشم نوازن
و احسنت بهت که اینقدر خوب پول ساختی
با یک ذوقی داشتم جملاتت رو میخوندم از درامدهات که نگو
راستی منم نقاشی میکشم
ولی نه رنگ روغن
من نقاشی ک میکشم ترکیب ماژیک ، مدادرنگی و ابرنگ ( درواقع تصویر سازی انجام میدم دستی و دیجیتال
تبدیل عکس ب نقاشی و …)
تا حالا تونستم چندتا تابلو بفروشم
اولین بار من در مورد نرخ دادن اطلاع نداشتم و از خدا هدایت خواستم
و خدا قشنگ راهنماییم کرد
الانم دارم برای موسسه قلم چی شهری ک زندگی میکنم تابلو میکشم که ۶٠ درصدش انجام شده
و ب امید خدا سعی میکنم تا اخر ماه تحویلش بدم
و ب امید خدا شما هم فروش رنگ روغنت شروع میشه
و اون حس شادی رو تحربه میکنی از اینکه هنرت دیوار ی خونه دیگه رو قشنگ میکنه
مشتاقانه کامنت هات رو میخونم و دنبال میکنم
و منتظر خبر فروش رنگ روغنت هستم
موفق باشی طیبه جان
به نام ربّ
سلام صدی جان
متحیر شدم از خوندن پیامتون
من اون روزی که پیامتون در صفحه شخصیم اومد خوندم ولی جواب ننوشتم و یکی یکی خواستم به دوستان پاسخ بدم
و الان دقیقا انگار وقت دوباره خودن پیام شما و دریافت پیامی که از صحبت هاتون باید دریافت میکردم بود
دقیقا امروز به هر کدوم از پاسخ های دوستان جواب دادم جملاتی شبیه به جمله شما برای من نوشته بودن
که شما نوشتین :
و ب امید خدا شما هم فروش رنگ روغنت شروع میشه
چقدر زمان بندی خدا دقیقه و به موقع
دقیقا اولین جمعه ای بود که امروز نرفتم جمعه بازار و موندم خونه تا تمرین کلاسی رنگ روغنم رو کار کنم و فردا برم سر کلاس
و امروز با خودم که صحبت میکردم میگفتم طیبه خدا به وعده اش عمل میکنه کافیه تو باوراتو برای نقاشی و قدم هایی که باید برداری رو برداری تا برای نقاشی هات مشتری بشه
و الان که صحبت شما رو خوندم تاییدی بود بر افکار و خواسته های امروزم که زمان بندی خدا دقیقه
و به وقتش با قوی شدن باور های من و قدم برداشتنم به سمت فروش نقاشی هام صد در صد فروشم شروع میشه با قوی شدن باورهام
و در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار خواهم گرفت مثل الان که در زمان مناسب به چند تا پاسخ جواب دادم و همه درمورد اینکه نقاشی هام به زودی پر فروش خواهد شد نکشته بودن
خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگزارم
برای شما هم خوشحالم که فروشتون عالی هست و کار گرفتین و انجام میدین
الهی که مشتری هاتون بی نهایت زیاد و فراوان باشه و بی نهایت ثروت به سمتتون بیاد
هفته پیش از صبح تا غروب نشسته بودم رو پله های ورودی بازار شاید از ورودی دیگه شون اومدن خواهرتون
ممنونم که به یادم بودین و سپاسگزارم ازتون
سلام به استاد عزیز توحیدی و یکتا پرستم
و خانم مریم شایسته
بنام خدایی که خواستهای مارو مشنوه و برآورده میکنه اگر با ذهنمون جلوش رو نگیریم
در مورد این فایل اینکه بارها بارها تو فایلهای دیگه استاد گفتن فرق میکند که تا خدا بداند و خدا میداند خدا هیچی نمیداند نمیداند ما چیه میخواهیم خدا این طور نیست که بنشینه بگو عباس منش تو چی رو میخای مجی انرژی تو چی رو میخای خدا بیکار نیست بنشینه به تک تک بندها بگه چی رو میخای خداوند به فرکانس و افکار و به خواستهای ما پاسخ میده چه مثبت چه منفی کلا نمد هو لا و هو لا بخواه باور کن دریافت کن اگه در خواستی باشد پاسخ هست و ما باید خواستهای خود را در زمان حال و مثبت همان 107 آرزوها رو بنویسیم واضح کنیم و دورهای استاد رو تکرار و تمرین و عمل کنیم و ایمانمون رو در عمل نشون بدیم و تکامل رو رعایت کنیم و باور داشته باشیم که خودمان خالق شرایط اتفاقات زندگی خود هستیم و عجله نداشته باشیم از مسیر زندگی لذت ببریم و قانون رو رعایت کنیم و طبیعی اینه که نعمت ثروت وارد زندگیمون بشه خیلی راحت و آسان
خداوند آسون میکنه ما رو برای اسانیها
اگه داره مسیر در هر زمینه روابط سلامتی ثروت سخت پیش میره ایراد از خودمان هستش
پر انرژی باشید در هر شرایطی
وصل بشید به منبع انرژی خداوند
بمباران کنید ذهنتون رو از فایلهای استاد
تکرار و تمرین کردن و خوندن کامنتها ی دانشجوها
شب و روز رو تو سایت الهی استاد توحیدی باشید
100درصد زندگیتون ان اقول کن فیکون میشه
کل کتابهای دنیا رو بخونید به سایت استاد نمیرسه با دقت ریاضی وار قانون رو درک کرده و با نتایج داره حرف میزنه عمل کرده و لذت برده در هر لحظه از زندگی استاد توحیدی و عزیزم دوستت دارم مجی انرژی در پناه فرمانروای کل کیهان باشید
برای هر انسان معجزه از طرف خدا تعیین شده
که قطعا در زندگی در زمان خیلی مناسب نمایان خواهد شد …
یک شخص خاص،
یک اتفاق
یا یک موهبت خاص ..
منتظر معجزه خدا در زندگیت باش
بدون ذرهای تردید.
سلام به استاد گرانقدرم ومریم جونم
وهمه دوستانم در این مسیر لبریز از آگاهی های ناب
روز پرستار رو به همه عزیزانِ پرستار، تبریک عرض می کنم، خداقوت….
خدایاشکرت یک روز جذاب دیگر با دیدن طلوع زیبای خورشید با پرتوهای بی نظیرش بسان پرتوهای آگاهی های دریافت شده از استادم که لذّت آرامش را بر روح وروانم می تاباند تا تمام وجودم لبریز شود از احساس عالی و شکرگزاری و درک زیبایی های قانون آفرینش که ابتدا باید در ذهن خود تداعی کنم که (وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)
و مالکیّت و فرمانروایى آسمانها و زمین فقط در سیطرۀ خداست و اوست که فرموده أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ
آرزو کن، آرزوهایی به بزرگی مستجاب کننده اش…
با دیدن این فایل و بخش هایی از صحبتهای گهربار استاد هم رسیدن به درک همین آیات است و چقدر زیبا مشغول نوشتن آرزوهایم می شوم که در واقع فراوانی ها را در هر زمینه ای باور می کنم هر چند که دو سال است در دفتر ستاره قطبی ام آنها را با عشق نوشته ام و همه را به خدا سپرده ام چون اوست که خیر وصلاح مرا می داند و با کیفیت عالی در زمان مناسب که طلایی ترین زمان از دیدگاه من است به من عطا می کند و با تمام وجودم امروز این چمله نورانی را باور دارم که داده هایش نعمت است و نداده هایش حکمت…
پس آرام آرام فقط در این مسیر پا به پای استادم گام هایم را آگاهانه بر می دارم و ادامه می دهم با لذّت و شور وشوقی که از ابتدا هدایت شدم مثل رابطه ام با مصطفی جان که هر روز برایمان مثل همان روزهای اول است که عاشق وشیدای هم شدیم و چقدر این احساس را دوست دارم ،
بودن کنار استاد ومریم جان نیز برایم همین طور است ،هرروز قلبم مرا با عشق دعوت می کند به سمت سایت ودیدن روی ماهشان ،شنیدن شان ،فهمیدن شان و این معجزه کرده همه جوره در زندگیم….
به خدا که چنان غرق در آرامشم انگار به تمام آرزوهایم رسیده ام ….
دیروز ناهار که نوش جان می کردیم با مصطفی جان صحبت آرزوها و خواسته ها شد ،گفتم می دانی عزیزم من احساس می کنم به تمام آنها رسیده ام چون ثروت اصلی برای من شناخت خداوند بود و بعد هم داشتن و جاری کردنش در تمام حواس وذهنم و آرامش و احساسی عالی که برایم به ارمغان داشت و چه چیزی اعجاب انگیز تر ازاین…..
به خدا دوستان ، من به نقطه ای رسیده ام که احساس می کنم هر آرزو وخواسته ای که دارم در مقابل داشتن ثروت اصلی که وجودخداوندمی باشد، هیچ است انگار یه جورایی از تمام داشته ها غنی هستم ، نمی دانم چطور توصیف کنم شاید عجیب باشد از نظر بعضی دوستان اما وقتی روند زندگیم را می بینم و با امروزم مقایسه می کنم تفاوت زمین تا آسمان است من در گذشته همه چیز داشتم اما خدایی که باید در قلبم احساس می کردم گمش کرده و درگیرمسائلم بودم ،معنی زندگی رو نمی فهمیدم ،ذهنم آشفته بود همه اش کار کردن با زجر وسختی مثل همان گاری معروفی که استاد بیان کردند من با چنین گاری فرسوده ای دست وپنجه نرم می کردم واااای باورش سخته اما لبریز از تجربه هایی که آن روزها تلخ بودند آن هم به واسطه ناآگاهی های خودم ،
اما امروز می آیم و با حلاوت و شیرینی خاصی بنویسم که آرامش واقعی یعنی
وجود خدا در زندگیم ودر واقع داشتن همه چیز…..
می بینی استاد جانم چه کرده ای ،بهشت بهره تو باد که زندگیم را لبریز از سعادت و خوشبختی کرده ای و چه خدایی داریم الحق والانصاف…..برای همین است که می گویم من خود را غرق در نعمت می دانم چون خداوند خودش خوب می داند ومی بینددر چه زمان به چه چیزی نیاز دارم تا ارزانی داردو به ودیعه در اختیارم تا قدر وارزش آن را با تمام تاروپود وجودم درک کرده و احساس کنم و شکرگزارش باشم و هرروز دیدن شان تازگی برایم داشته باشد،
جووووونم به خدای وهابم که چقدر زندگی زیباست باتو خدا…..
در پناه خداوند مهربانم هر نفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید و روز به روز قویتر و باانگیزه تر در این مسیر کنار استاد ارزشمندمان…..
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
چقدر ذوق کردم بابت آگاهی های این فایل
من وسط فایل رفتم جلسه اول دوره آفرینش رو خریدم و انقدر ذوووق دارم بابتش که نگو …
میدونم قراره زندگیم رو ازاینی که هست متحول تر کنه
من دانشجوی دوره 12 قدم هستم البته تا قدم 4 اومدم و طی یک سال واقعا زندگیم متحول شده و الان خیلی خیلی نزدیکم به رویاهای خیلی بزرگم و بوشونو حس میکنم دارم از لین لحظات قبل از رسیدن لذت میبرم و میدونم این فایل هم هدایت الهی بوده که من نیاز دارم بیشتر قوانین رو درک کنم واسه همین هدایت شدم به لین فایل که قانون آفرینش رو شروع کنم
الهی شکر
ظهر فایل رو گوش کردم و خریدم
از ظهر ذوق دارم کارهامو انجام بدم و برسم به الان که میخوام دوره رو شروع کنم
یه دفتر 200 برگ سبز برداشتم پاسخ این دوره و به رودی میام از نتایج بزرگم میگم
خیلی دوستوننن دارم استاد عزیزم
و مریم جان که وقتی شما از آگاهی که دریافت میکنی میگی عجیییب به دلم میشینه و عجیب ترغیب میشم راهمو ادامه بدم
انشالله به زود ی از نزدیک میبینمتون
الهی شکر در زمانی زندگی میکنم که شما هستین
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
وای خدایا شکرت من چقدر با دیدن این فایل ذوق کردم
من داشتم تمرین رنگ روغنم رو انجام میدادم که گفتم بذار بیام سایت ببینم نمیدونم خودم که اراده ای نداشتم ،فقط حس کردم و دیدم تو سایتم
وقتی اومدم سایت دیدم که نوشتین فایل جدید سریع گفتم خدایا شکرت ببینم چی برای من هست
چه پیامی داره این فایل برای من
وقتی چهره استاد و مریم جان رو دیدم خداروشکر کردم و وقتی مریم جان شروع به حرف زدن کردن ،خیره شده بودم به چشمای مریم خانم شایسته و نمیدونم چرا
البته میدونم دلیلشو همه اش فرکانساییه که استاد و مریم جان از اعماق وجودشون از راه دور برای تک تک ما ارسال میکنن و انقدر خداگونه هستن که خدا نور وحودشو و عشقش رو در درونشون بی نهایت عطا کرده و وقتی حتی از فایل به چشماشون نگاه میکنی سر شار از عشق میشی
وقتی به چشمای مریم جان نگاه میکردم نمیدونم چی شد فقط داشتم لبخند میزدم و یه انرژی عمیق و خاصی که رو سرم قشنگ حسش میکردم و تا حدود 30 ثانیه یا شاید بیشتر من این انرژی رو حس میکردم و به یک باره دیدم چشمام از شادی و خوشحالی پر اشک شد و دیدم عمیقا دارم میخندم
چقدر من سرشار از عشق و حس خوب و انرژی شدم اون لحظه
یه وقتایی از خودم میپرسم مریم خانم تو صداش تو چهره اش چی داره که من وقتی صداشو میشنوم آرامش خاصی بهم میده
یا وقتی تو فیلما صحبت میکنن و من به چشماشون نگاه میکنم یه حس عجیبی بهم دست میده
درسته وقتی به فایلای استاد عباس منش هم گوش میدم اون حس خوب و آرامش رو از استاد میگیرم
و یه جورایی هر دو حس با هم متفاوته
وقتی استاد صحبت میکنه عمیقا حس آرامش دارم
و وقتی مریم جان صحبت میکنه چندین بار این رو قشنگ احساسش کردم که تو سرم یه انرژی انگار جمع میشه و بخوام تشبیهش کنم
انگار سرم سوزن سوزن میشه ولی فرا تر از ایناهست اون حسی که اون لحظه دارم و نمیتونم با کلمات بیانش کنم و بلد سرشار از عشق میشم
نمیدونم ،هیچی نمیدونم
ولی اینو میدونم که نتیجه عمل کردن به قوانین و خداگونه بودن هست که سبب میشه آدما این انرژی و آرامش عمیق رو ازت دریافت کنن حتی اگر ندیده باشنت و فقط یه فیلم ازت ببینن یا صداتو بشنون که حتی اون فیلم و صدا هم غیر مستقیم هست
چقدر شما عشقین و زیبا رو و عالی
خدایا شکرت که من دارم در این سایت از این دو نفر عشق آگاهی های ناب رو یاد میگیرم و سعی میکنم مثل استاد و مریم جان تا جایی که سعی میکنم من هم عمل کنم
بعد که به فایل نگاه میکردم مریم جان اسلایدای آرزوهای استاد رو گذاشت و از دقیقه 44 وای من ناخودآگاه قلمو که دستم بود و داشتم بوم نقاشیمو رنگ میکردم و تخم کدو میکشیدم
که تمرینم یه عکس خوشرنگ از کدو و کوزه و میز هست
یهویی دیدم دارم میرقصم و چشمامو بستم و دقیقا خواسته هامو دارم میبینم و انقدر واقهی بودن که داشتم کیف میکردم و میگفتم خدایا شکرت
وای چقدر این آهنگ رو دوست داشتم
سعی میکنم میداش کنم منم رو اسلایدایی که چند وقت پیش از یکی از فایلا که دیدم و آرزوهامو شروع کردم به ساخت پاورپوینت و هنوزم دارمشون و حتی 107 آرزومم چند ماه پیش نوشتم و و تا الان فکر کنم چند تاش رخ داده ،درسته نرفتم ببینم ولی یه بار که چند وقت پیش نگاهش کردم دیدم چندتاش رخ داده
پس اگر به این آگاهی ها عمل کنم منم صد در صد همه رو زندگی میکنم
و میام و اینجا مینویسم که وای من یه روز نوشتمشون و الان دارمشون
حتی من عکس موتورمو گذاشتم که عاشق موتورم وای خدایا شکرت
ممنونم از شما به خاطر این فایل ناب
الهی نور خدا در تک تک ثانیه های زندگیتون باشه
بی نهایت ازتون سپاسگزارم مریم جان و استاد عباس منش عزیز
خیلی دوستتون دارم
ماچِ خدای ماچ ماچی من برای هردوتون باشه
بی نهایت سپاسگزارم از خدا که هر لحظه بهم عشق میده
الان دوباره بهم گفت طیبه بهت گفته بودم زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو ببین چرا هر روز ندیدی
شروع کن و حتما ببینش
خدایا قلبم رو باز کن تا دریافت کنم آگاهی های سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو
برای تک تک اعضای خانواده صمیمی عباس منش عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام
خداروبی نهایت سپاسگزارم
سلام خدمت همه شما
خدایا شکرت به خاطر یه صبح عالیه دیگه
امروز صبح بعد از بیداری ام طبق روزهای دیگه اول توی رختخواب چند تا از کامنتهای ارسالی دوستان رو ک به سایت
میفرستن خوندم و کلی لذت بردم و قانون برام مرور شد .
قانون چیه؟؟
قانون اینه ک من توی زندگیم به هر چیزی ک توجه میکنم ، شرایط افراد و موقعیت هایی از همون جنس رو به زندگیم دریافت میکنم .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه ک احساس خوب اتفاقات خوب رو در پی داره .
قانون چیه ؟؟
قانون اینه
ک اعراض کنم و چیزهایی ک نمیخوام رو بهشون توجه نکنم درموردشون حرف نزنم .
شروع صبح من اغلب با پلی کردن یه سابلیمینال پر قدرت از سوره یاسین با صوتی بهشتی برای بازگشایی قلبم بروی آگاهی ها شروع میشه.
خدایا شکرت ک دوتا دسته گل داریم
بهارم و بارانم
همسر عزیزم طبق معمول روزهایی ک سر کار میره چای تازه برای ما هم دم میکنه وقتی ک من پا میشم ایشون رفتن سرکار.
منم لقمه و تغذیه گذاشتم برای بچه ها ..در حالی ک دلم غرق شکرگزاری بود برای نون تازه ..پنیر ..شکلات صبحانه و البته چای تازه دم برای خودم
به سلامتی و شادی بچه ها رو به مدرسه رسوندم و برگشتم .
یه فایل از دوازده قدم رو پلی کردم و صدای گرم استاد پخش شد به نام خدا من سیدحسین عباس منش هستم و سپاسگزار خدایی …
شروع کردم به مرتب کردن سالن ..جمع کردن مداد و برگه هایی ک باران دور خونه پخش کرده بود ..در هال رو باز گذاشتم تا هوای خنک پاییزی خواب رو از سرم ببره ..خدایا شکرت
سالن رو جمع و جور کردم ..لیوان های روی اوپن و روی میز رو توی سینک گذاشتم و شستم ..
لباسها رو از روی بند آوردم داخل ..
یکی یکی تا کردم و توی کشوها جا دادم
یاد روزهایی افتادم ک با عجله صبح رود به بیمارستان میرفتم خدایا شکرت برای آرامش این روزهام
خدایا شکرت ک لباسی تمیز برای پوشیدن داریم
خدایا شکرت جاروبرقی دارم براحتی میتونم خونه قشنگمونو جاروبرقی بکشم
خواهرم کابینت های خونه شونو عوض کردن و من منتظر بودم این چند روزه ک به من زنگ بزنه تا برم کمکش و با هم خونه ش رو مرتب کنیم و وسایلش رو توی کابینت جا بدیم
خبری ازش نشد .
تا دیروز اطلاع داد ک اخرای کارم هست و داره تمام میشه ..خودم انجام دادم
عزیز دلم میثم دست پخت عالی داره . گفت نجمه خورشت بادمجون درست میکنم ببریم اونجا دور هم بخوریم .
هماهنگ کردیم و ظهر رفتیم اونجا
خدایا چقدر قشنگ شده بود خونه شون . کلی شکرگزاری کردم برای اشپزخونه قشنگ خونه خواهرم . کابینت های لمسی سفید های گلاس ..خدایا شکرت برای این همه تنوع و مدل و فراوانی
یکم از ناهارمون اضافه اومد ک توی ظرفها بود خواهرم گذاشت برای باران و بهار ..بچه ها هم چون عصر کیکی ک خواهرم درست کرده بود رو خوردن ،دیگه شب شام نخوردن ..غذا رفت توی یخچال برای ناهار امروزمون
پس من امروز ناهار درست کردن هم نداشتم
با خیال راحت خونه رو جارو کشیدم .
تی کشیدم ..
گردگیری کردم ..
عود خوشبویی رو روشن کردم و توی خونه چرخوندم ..
اتاق بچه ها ..
اتاق خودمون ..
و تصور میکردم ک به زودی خونه ما هم سه تا اتاق خواب داره و باید توی سه تا اتاق عود بچرخونم ..خدایا شکرت کلی حسم عالی شد .
در حالی ک ویس استاد روی ریپلی بود و بعد از هر بار تمام شدن ..دوباره پلی میشد و من درسها رو یکی یکی مرور میکردم
احساس خوب اتفاقات خوب ..
حسم عالی بود .خدایا شکرت
کارهام تمام شد ..
وضو گرفتم موهامو شانه زدم .
یه چای برای خودم ریختم
اومدم نشستم و قرآن رو بغل کردم .
خدایا من ک میدونم تو منو بی هدف به این دنیا نیاوردی ..هدایتم با توعه ..
وظیفه تو ارباب بودن و وظیفه من بندگی کردن ..
هدایتم کن راه ها رو برام باز کن ..قلبم رو باز کن..کارم رو آسون کن
به نام خدای بخشنده ومهربان
همه ستایش ها ویژه خداست ک این کتاب را بر بنده اش نازل کرده و برای آن هیچگونه انحراف و گژی قرار نداد.
کتابی است استوار و برپا دارنده مصالح حیات انسان تا از سوی خود، ستمکاران را به عذابی سخت بیم دهد و مومنانی را ک کارهای شایسته انجام میدهند مژده دهد ک برای آنان پاداشی نیکوست ک در کنار آن پاداش نیکو جاودانه اند
این هم مهر تایید خدا برای درستی این مسیری ک انتخاب کردم.
الهی شکرنزدیکای ظهر یکی از بیمارام بهم زنگ زد و من رفتم براش آمپولهاشو تزریق کردم
خدایا شکرت خدایا تو برکت بشو توی زندگیمون تو ثروت بشو برام
ظهر رفتم دنبال بچه ها از مدرسه آوردمشون
بهارم دیرتر میاد از مدرسه
اون ساعت ک من رفتم دنبال بهار ، عزیز دلم اومده بود خونه و ناهار رو گرم کرده بود و چای تازه هم دم کرده بود و یه هدیه برای روز پرستار برای من داشت .
یه رومیزی خاتم کاری آبی رنگ خیلی خوشگل
گفتم ببین نجمه این یه نشانه است تو فرکانس ت درست بود ..روی فراوانی روی شکرگزاری بود ..خدا هم برات هدیه فرستاد ..خدایا شکرت ..کلی ازش تشکر کردم .میثم جان همیشه برام مناسبتی باشه کادو میگیره .به قول بهار و باران جایزه میگیره برام
از ابتدای درس خوندن بهار و حالا هم باران ، میثم با بچه ها درساشونو کار میکنه ..چون زمانی ک بهار کلاس اول رفت من بیمارستان شیفت میدادم و اغلب شیفت عصر بودم و نمی رسیدم با بهار مشقاشو کار کنم و همین موضوع باعث شد ک کلا رسیدگی به درس و مشق بچه ها با عهده عشقم باشه چون خیلی دقیق آموزش میده و کلا علاقه زیادی به اینکار داره
الان ساعت 16 میثم و باران دارن تکالیف رو انجام میدن ..صدای میثم میاد ک میگه باران بنویس بادام ..بابا ..داماد..نقطه سرخط.
تکامل به من یاد آوری میشه ..باران تا ماه قبل لوح ها رو یاد گرفته بود والان براحتی کلمه مینویسه .خدایا شکرت
من کم کم آماده میشم برم پیاده روی . خدایا شکرت خدایااا شکرت برای تن سالمم ..تن سالم عزیزانم ..خدایا شکرت برای تک تک نفس های بچه هام و همسرم ..برای تک تک ضربان های قلب پدر و مادرم .خدایا من دارم میرم پیاده روی با من بیا ..خدا هیچ وقت نمیگه نمیام ..هر وقت دعوتش میکنم زود حاضر میشه ..نمیگه خسته ام ..کار دارم ..حوصله ندارم ..خدای من همیشه آنلاین ..همیشه آن تایم ..فداااش بشم من به قول طیبه جان خدای ماچ ماچی من
بزن بریم خداجانم کلی باهات حرف دارم ..بزن بریم ک غروب رو از دست ندیم ..این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم ..
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم ..تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه ..مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..
تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم از در خونه زدم بیرون ..الهی به امید تو ..
با خودم تکرار میکردم خدایا شکرت خدایا شکرت برای تن سالمم برای پاهای سالمم برای کفشهایی ک پیاده روی رو برای من راحت کردن .خدایا شکرت برای این هوای بهشتی ..این پاییز زیبا ..خدایا شکرت برای این آرامشی ک داریم..
نزدیک خونه ما یه زمین خیلی خیلی بزرگه ک قراره اونجا بیمارستان درست کنن.
این زمین مابین دوتا خیابون هست .من همیشه این زمین رو برای پیاده روی انتخاب میکنم . چون وقتی به وسط این زمین میرسم هر چقدر فایل بزارم گوش بدم ..آهنگ گوش بدم با خدا حرف بزنم هیچ کسی صدای منو نمیشنوه . اونجا راحت میتونم غروب رو ببینم و لذت ببرم ..
دو روز پیش ک رفتم پیاده روی ..سر جنگ داشتم با خدا ..
توی کامنت آقا ابراهیم توحیدی سایت خوندم ک گفت خدایا من ازت یک میلیارد پول میخوام ..دقیقا زمانی ک ما کارمون گیر پنجاه میلیون بود . تا کامنت آقا ابراهیم رو خوندم گفتم عهههههه خدااا پس از اینکارا هم بلدی برای منم انجام بده
عصرش ک رفتم پیاده روی بعد ک شکرگزاری کردم و جملات تاکیدی رو تکرار میکردم تا یهو یادم افتاد ک کارم گیر پنجاه میلیون پول هست ..گفتم خدایا من ک جز تو کسی رو ندارم خودت درستش کن ..
خورشید داشت غروب میکرد و یه رنگ خوشگلی به آسمون داده بود..بغض گلومو گرفت ..گفتم خدایااا خودم دیدم آقا ابراهیم گفت من به خدا گفتم یه میلیارد بهم بده …منم بهت میگم پنجاه میلیون بهم بده ..اگر هم نداری باشه بگو ندارم تا برم به همه بگم ..بگم خدا با این عظمتش پنجاه میلیون بهم نداد ..اصلا خدایا یکی از همین کوها ک خورشید داره پشتش غروب میکنه بزرگتره یا پنجاه میلیون ؟؟عظمت آسمونت بزرگتره یا پنجاه میلیون
واقعا نمیدونستم چطوری باید تضادی ک پیش اومده رو حل کنیم .
خلاصه حرفهامو با خدا زدم و درخواستم رو گفتم .
یادمه به یه عالمه طرقه کوهی ک توی اون زمین بزرگ پرواز میکردن ..سلام کردم گفتم ببینید شاهد باشید ک من زیر این آسمون با این عظمت ک فقط به فرمان خداست ک فرو نمیریزه ،از خدا درخواست کردم و دیگه اگر خدا نده به همه میگم ک خدای من و شما همش حرف زده و برای این اجابت این مورد من رو رد کرد ..اروم شدم یکم گریه کرده بودم .
آروم آروم برگشتم توی راه با همون چشمای پر اشکم گفتم خدایا ..تو حتی اگه پول رو جور نکنی
هم بازم خدای بزرگ منی بازم قبولت دارم من کی باشم ک قهر کنم یا شکایتت رو بکنم ..
و امروز از جایی ک گمان نمیکردم مساله مالی ما براحتی حل شد ..
خداااا خداااایااا بزرگم ..خدای بخشنده و وهابم خدای ماچ ماچی من حلش کرد به راحتی به سادگی و عزتمندانه
دوباره امروزچشمم به طرقه های کوهی افتاد ..عجب صدای قشنگی هم دارن ..گفتم سلااااام بیاید خبر خووووش دارم .. خدا خیلی بزرگه مساله ما رو حل کردااااا و کلی شکرگزاری کردم
خدایا سپاسگزارم ازت ک منو با این سایت با این اساتید با این قوانین آشنا کردی ک براحتی در خواست کنم و تو اجابت کنی
این اولین باری نیست ک ازش چیزی میخوام و براحتی حلش میکنه
خدایا شکرت به خاطر این هوای پاییزی و خنک ..خدایا شکرت برای این همه عظمت ..این همه ابرهای گوگولی پنبه ای ..خدایا شکرت
نجمه این خدا همون خدایی هست ک وقتی براحتی پیش از موعد بازنشسته شدی دل میثم رو نرم کرد ک بزاره بری پرستاری در منزل ..بری برای بیمارات سرم وصل کنی آمپول بزنی ..این خدا همون خداییه ک وقتی ورودی مالی ت از کارت پنجاه هزار تومن بود برکت داد به کارت و این روزها براحتی ده میلیون درامدت شده فقط از این کار ..خیلی راحت و آسون پول میسازی این خدا همون خداست
یادت باشه این روزها ک پیاده روی میرم به خدا میگم خدایا هدایتم کن به کاری ک براحتی و با شادی ازش پول بسازم .
درسته من پرستاری رو دوست دارم و شغلم هست ولی دوست دارم راحت تر و با شادی پول بسازم .
تمرکزم رو بزارم روی خلق یه ارزش ..
ارزش خلق کنم و تو برکت بدی به کارم مطمانم به زودی منو هدایت میکنه.مرتب باهاش حرف میزنم و ازش کمک میخوام ..نشانه ها رو دنبال میکنم ..تایید میکنم ..تحسین میکنم ..من اشرف مخلوقاتم قطعا خدا کمکم میکنه تا یه علاقه جدید در وجودم کشف کنم و با جدیت ادامه بدم من به غیب ایمان دارم.
ممنونم از همگی در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
به نام خدای مهربان
سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید
نجمه خانم عزیز دوست همفرکانسی نازنین. اول از همه روز پرستار راهتون تبریک میگویم وواقعا سپاسگزار شما وتمام پرستارهای مهربان هستم.
نجمه خانم بی نهایت تحسینتون میکنم بخاطر عشق ودوستی بین شما ورب العالمین
چقدر قشنگ اجابت درخواستتان راتعریف کردید. اشک تو چشمانم جمع شد وبا شما همراه شدم. عظمت کوه ها راموقع غروب دیدم وصدای پرندگان راشنیدم. ومن هم درخواستم رابه ربم گفتم. نشانه ها پشت سرهم میگه مااجابتت کردیم. وقراره کلی اتفاق عالی بیفته
خداروشکر که حاجت روا شدید
منتظر کامنت های سراسر توحیدی وعشق شما هستم
سلام و درود من از نصف جهان به مردمان شیرین زبان شهر قنات و قنوت و قناعت ،یزد زیبا
مرجان عزیز، همسایه نوری و فرکانسی من ، کامنت زیبایت را در بهترین زمان دریافت کردم .
ممنونم ازت
سپاسگزارم ازت ک وقت گذاشتی و برام کامنت نوشتی و بسیار خوشحالم و خداروشکر میکنم ک کامنتم باعث شده شما هم درخواستتون رو به خدا اعلام کنید .
میدونی مرجان عزیز خدا خیلی بزرگه این ماییم ک قلبامون کوچیکه.
خدا جوری به ما توجه میکنه انگار همین یه مخلوق رو روی این کره خاکی داره ولی ما جوری با خدا رفتار میکنیم گویا هزاران خدا داریم .
من مطمانم ته این مسیر خدا با آغوش باز منتظره ک ما رو بغل کنه فقط باید اجازه بدیم ک هدایت بشیم.ان شالله به زودی حاجت روایی شما رو بشنویم
از صمیم قلبم بهترینها رو براتون درخواست میکنم .