مفهوم عملی ایمان به غیب - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مفهوم عملی ایمان به غیب
    303MB
    56 دقیقه
  • فایل صوتی مفهوم عملی ایمان به غیب
    55MB
    56 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

395 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار

    سپاس گزارم از خانم شایسته عزیز که این قدر عاشقانه این فایل های زیبا را تدوین کردن تا من هم با دیدن رد پای استاد عزیزم به این مسیر الهی ادامه بدهم

    چقدر با ذوق و شوق این فایل بی نظیر را تهیه کردید برق تو چشمهای شما عزیزان موج میزد

    تحسین می‌کنم این همه استمرار در کارها استاد اون ایمان و توکل در حرکت این مسیر الهی

    استاد عزیزم واقعا بهترین الگوی زندگی من شما هستید وقتی که نجواهای ذهن به سراغم میاد به خودم گوشزد می‌کنم ببین الان داری نتایج خوبی که استاد در این مسیر گرفته می ببینی تو باید برگردی به ریشه ها و همیشه یاد دوره دوازده قدم می افتم که مثال ریشه ها را زدیید و به خودم یاد آوری می کنم که تو هم باید در این مسیر الهی ادامه بدهی باید هر روز با تعهد بیشتر در این مسیر بمانی فقط همین هر روز باید بیشتر مواظب افکار و ورودی های خودت باشی چراکه تو خالق زندگی خودت هستی نه فرزندت نه همسرت نه دیگران فقط وفقط خودت باشه عزیزم تو فقط باید این باور را بارها تکرار کنی باید آگاهانه کانون توجه وتمر کز خودت را روی زیبا یی ها بگذاری این وظیفه توست بعد خداوند هم طبق قانون جهان هستی تو را به بهترین شکل هدایت می‌کند

    من باید همیشه باور داشته باشم که خداوند همیشه همراه منه منو دوست داره منو هدایت می‌کنه عاشق منه و او بیشتر از من می‌خواهد که من شاد وخوشحال باشم وقتی که به احساس آرامش درونی برسم یعنی در مسیر درست قرار گرفتم پس وظیفه منه که این روند را ادامه بدهم مثل غذا خوردن مثل نفس کشیدن

    وقتی درین برد شما را دیدم آن قدر خوشحال شدم و به خودم گفتم که ببین این هم بهترین الگو برای ذهن چموشم ببین چقدر استاد با ایمان قوی حرکت کرد و به این نتایج عالی رسیدن پس تو هم این توانایی را داری به شرطی که مثل استاد عمل کنی و در این مسیر الهی حرکت کنی وای چقدر لذت بخشه این باور که این من هستم که خالق زندگیم هستم

    من هم با کار کردن روی احساس لیاقت خیلی تعقیر کردم و خودم را لایق بهترین نعمت ها و ثروت ها می‌دانم بدون هیچ گونه قید و شرطی

    واقعا استاد من دارم یه ادم دیگه ای میشم

    کلا افراد نامناسب از اطرافم دور شدن و با تنهایی خودم لذت می‌برم با خدای خودم خلوت می کنم

    کلی نعمت وثروت ها در زندگی من بیشتر وبیشتر شده و با قانون سلامتی کلی انرژی من بیشتر وبیشتر شده سلامتی جسم و روحم که دیگه نگو

    والان هم با دیدن این فایل زیبا کلی آرزو های جدید در من شکل گرفت و آن ها را به لیست خواسته هام اضافه کردم

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 99 رای:
  2. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ «65» سوره حج

    آیا ندیدى که خداوند آنچه را در زمین است و نیز کشتى‌هایى که به امر او در دریا مى‌روند براى شما رام کرده است و آسمان را نگاه داشته تا جز به فرمان او به زمین نیفتد؟ همانا خداوند نسبت به مردم رأفت ورحمت دارد.

    ===========================

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به استاد مریم جان شایسته تحسین و تقدیر

    و سلام به دوستان نازنینم

    سپاسگزار خداوندم که آگاهیهای این فایل  ارزشمند رو روزی من کرد

    استاد جان سپاسگزارم مثل همیشه

    استاد شایسته جانم سپاسگزاری عمیق خودم  رو تقدیم شما می کنم، با شنیدن صحبتهای شما سرشار از حس سپاسگزاری شدم به اندازه ای که اشک به چشمانم آورد

    ممنونم، سپاسگزارم و قدردانم که اینقدر خالصانه، مهربانانه و با تمام وجود زمان بسیار زیادی گذاشتی این دوره رو مرتب و بروز رسانی کردی و بهبود دادی و تدوین کردی(مثل همه بهبودها و تلاشهایی که تا بحال برای فایلهای هدیه و دوره های دیگه انجام دادی) با این امید که ما بهتر نتیجه بگیریم

    آگاهیهای دوره رو مثل یک لقمه خوشمزه آماده کردی

    و ما فقط باید ببلعیم

    باز هم همزمانی و چقدر من از این همزمانیها ذوق می کنم خدایا شکرت

    دوهفته ای هست که دوره قانون آفرینش رو شروع کردم و تا جلسه چهارم بخش اول رو پیش رفتم و در نظر داشتم بعد از انجام تمرین عملیش، بخش دوم رو شروع کنم، ولی فایلها رو تا حالا صوتی گوش می کردم

    تو این فایل هم استاد و هم مریم جان تأکید کردند که فایلها رو تصویری ببینیم تا بهتر نتیجه بگیریم

    من هم تصمیم گرفتم برگردم از اولین جلسه تصویری ببینم

    از خدای مهربانم درخواست هدایت و یاری می کنم تا با تعهدی بالا ادامه بدم

    این دوره نشون میده استاد از چه مسیری حرکت کرده تا به جایگاه الانش رسیده

    چه خواسته هایی در اون زمان داشته، و با ایمان به غیب که همون ایمان به قوانین جهان و سیستمی بودن  این جهان هست الان مدتهاست که  به اون خواسته ها رسیده و جزو واقعیتهای زندگیشه

    با ایمان به اینکه قانون جواب میده، با تعهد بالا حرکت کرده و عالی عمل کرده، ما هم اگر نتایج خوب میخوایم باید همینطور عمل کنیم

    بالاترین اولویت استاد در بحث آموزش تأثیر گذاری و گفتن حرف درست هست، پرداختن به اصل و اجتناب از حواشی

    و دقیقاً ما دانشجوهای استاد داریم بعینه می بینیم درجه این تأثیرگذاری شگرف رو، چون همه حرفهای خداست، صحبت از قوانینه، چیز لغو بیهوده ای در کلام استاد پیدا نمی کنیم

    با این دوره قراره ریشه ها رو بهتر درک کنیم، اصول کار رو بهتر یاد بگیریم

    خدا رو هزاران بار سپاسگزارم

    که در این مسیر زیبا و لذتبخش هستم

    شاد و سلامت و سعادتمند باشید

    پر از آرامش و نور و عشق الهی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 112 رای:
  3. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1121 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

    ستایش مخصوص پروردگاریست که رب و فرمانروای جهانیان است

    سلامی از جنسِ نور تقدیمِ عزیزانم

    به به آسمان را نگاه کن ابراهایی که با بینهایت وزن در آبیِ نیلگون به رقص در آمده اند

    نسیمی خنک گونه هایم را نوازش می‌کند

    اندکی که سکوت میکنم قادر هستم بر تنفسم و دم و بازدمم مشرف باشم

    آن طرف تر درختی را ببین

    به او می‌گویند بید مجنون یا دیوانه

    واقعا وقتی ذل زدم به این درخت دیوانگی را در او مشاهده کردم

    رهای رها

    ازادِ آزاد

    انگاری امروز خداوند دارد از درون با من صحبت می‌کند

    استاد جانم نمه نمه دارم متوجه میشم که خداوند از درون با من صحبت میکنه و من لایق همصحبتی با او هستم

    از صبح در محل کارم در سکوتی که در سفر درونی با خود داشتم

    مشغول تفکر در آیه به ایه سوره حمد هستم و اگاهی هائی که شما بزرگوار در دوره مقدس 12 قدم قدمِ 9بازگو کردید که از جنسِ نور هستند را مزه مزه میکنم

    به جرات میتوانم بگویم آگاهی هایی که برای اولین بار از جنسِ نور دریافتم

    و او با آگاهی هایی که به سمتم سرازیر می‌کند مرا به وجد می‌آورد

    خداوند را هزاران بار شکر

    نمی‌توانم حس و حالم را برایتان وصف کنم

    جنسی از نور از درونم شعله ور شده

    که تا به حال احساسَش نکردم

    و با تفکر و عشق بازی و همصحبتی که با جانم جانان داشتم

    رسیدم به کلمه ای که از درونم شنیدم

    واضحِ واضح

    رهایی

    رهایی

    رهایی

    خدای من این کلمه را بارها و بارها شنیده ام

    کمی بیشتر برایم توصیح بده تا

    که ملموس‌تر درک کنم

    صدای از جنس نور در دلم طنین انداز شد

    به من گفت ببین رسول جانم

    داستانی از حالِ دخترکِ ناز و زیبایت و پسر عزیزت برایَت می‌گویم

    با گوش دل و جانم گفتم خدایا

    تو بگو من با عشق می‌شنوم

    گفت اسباب بازی‌های هلیسا و محمد حسن جان خیلی زیاده

    گفتم ؛بله .

    گفت فاطمه جان و شما تعدادی از آنها را انتخاب می‌کنید و آنها به بازی و شادی با آنها مشغولند گفتم بله

    و بقیه آن اسباب بازی ها را که تکراری شدند کنار می‌گذارید

    بعد از چند روز که برایشان تکراری شد حدودا یک ماه هلیسا جان می‌گوید دیگه این عروسکم را دوست ندارم گویی برایش تکراری شده و ان لذت حداکثری را دیگر تجربه نمیکند چون ساختار مغز صرفِ انرژی کمتر است و کم‌کم برای اینکه به عادت دچار شده، حضور قلب را از ما می‌گیرد

    و دیگر مثل قبل آن شور و شعف را در خود نمیابیم

    و این وظیفه ماست که هر لحظه با دنیایِ درون و احساس ، به تجربه زندگی و درکِ لحظه حال و تجربه های خود بپردازیم.

    و میگوید : دلم برای لگوهایم تنگ شده

    خیلی دوست دارم الان با آنها بازی کنم

    و بعد از چند روز آن اسباب بازی‌ها را جمع آوری می‌کنیم و جرثقیل محمد جان و لگوهارا می‌آوریم

    چنان ذوق و شادی درونی را در دلهایشان و چشمانشان می‌بینی که واقعا تو را به وجد می‌آورد

    گویی وقتی عمل مشاهده وقتی لذت و احساسِ خوب را در خود نداشت خلقی روی نداده

    و ما نیازمند چیزی بیرون از خود برای تجربه لذت هستیم

    در صورتی که عمل مشاهده ما به هر طرف با احساسِ عمیق سپاسگزاری ظرفِ وجودی ما را وسعت می‌بخشد نه الزاما آن داشته و خواسته و نعمت

    واقعا احساس میکنم نفسمِ آدم باید به نفس خودِش بند باشه

    او که نباشه هرچیزی رنگ و بوی خودِش را از دست میده

    حال و روز شما هم همین است داشته هایی دارید که زمانی آرزویشان را داشتید و الان برایتان تکراری شده و شما را به ناسپاسی می‌خواند و فقط می‌گویید چنان و چنین خواسته را اگر داشته باشم حالم خوب است

    درصورتی که با این وابستگی

    هرگز مرا احساس نمیکنی

    من در همین لحظه و همین مکان میتوانم با تو ملاقات کنم باید اینقدر نسبت به داشته هایت احساس شور و شعف کنی که یه احساسِ ناب از جنس رهایی را از درون حس کنی

    وقتی میگویی فلان خانه ،فلان و فلان ماشین و فلان شغل را میخواهم

    به شما میگویم که همین الان برایت کنار گزاشتم

    ولی بیا

    بیا

    و بیا لذت ببر و به رهایی برس

    رها که باشی اگر بگویم الان خواسته هایت فراهم است میگویی میتوانم صبر کنم حتی چند وقت دیگر به من آنهارا دهی

    میدانی چرا

    چون‌در حالِ تجربه لحظه حال هستی

    و در این لحظه ی حضور هیچ کاستی و هیچ نقصانی را در خود نمیابی

    آنقدر به وجد آمدی که میگویی می‌خواهم خودآگاه با اینکه در حساب بانکی پول دارم از لباسی که به تن دارم لذت بیشتری ببرم از کفش‌هایی که دارم لذت بیشتری ببرم

    استادی داشتم

    خدا حفظَش کند میگفت با اینکه به درجه ای رسیده بودم که می‌توانستم کل ماشینهای یک نمایشگاه را یکجا بخرم ولی خواسته داشتن و خرید ماشین را به تعویق می‌انداختم چون برای تجربه لذت خود را وابسته آن ماشین نمیدیدم و بینهایت داشته که با آنها به عشق بازی میپرداختم

    من واقعا درکی از این موضوع نداشتم

    و ندارم

    ولی الان و امروز این حس و حال را در وجودم حس کردم و با او با عشق به گفتگو پرداختم

    احساسی از جنسِ نور و رضایت را دریافتم

    این در حالیست که درخواست هایم را باعشق برایش گفته ام و اوبا عشق منتظرِ لذت حداکثری من در این زمان و این مکان است و

    سپاسگزاری بالاترین درجه رسیدن به احساسِ خوب از جنسِ نور است

    خدارا باید با سپاسگزاری باور کرد و اجازه ورود خواستهای بیشتر و باکیفیت تر از جنس نور را داد

    که ظرف وجودی ما را همین سپاسگزاری وسعت می‌بخشد.

    خدای من ازَت ممنونم که هر وقت تو را صدا زدم اجابت کردی و در لحظه حضور داشتی

    و من باید در سپاسگزاری به تبحر برسم و این نور را برای مدت زمان بیشتری در طول روز احساس کنم که برابر است با رهایی و لاجرم در مدار نعمتهای بهتر قرار خواهم گرفت که همه و همه را تو برایم عنایت میکنی.

    خداوند را بینهایت سپاسگزارم برای عشق بازی با او به روش

    سپاسگزاری عمیق درونی.

    که رقص و شادی درونی را به همراه دارد.

    شاد باشید و ثروتمند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 118 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1489 روز

      سلام به اقای خانکی عزیز

      پیام قشنگ پروردگارم ازکامنت بینظیرتون اول صبح قبل از شروع سپاسگزاری ام دریافت شد تا با حس وحال عمیقتری شکرگزار داشته هایی باشم که روزی ارزویشان راداشتم وبرایم عادی شده اند

      چقدر زیبا نوشتید

      چقدر زیبا با پروردگارمان صحبت کردید واجابت شدید

      این هم صحبتی واین شنیدن صدای خداوند بهترین حس و حال دنیا را دارد

      حسی ازجنس نور وامید

      اصلا صبحها کامنت نمیخونم کاملا هدایت شدم به کامنت قشنگتون

      .دیروز توی پیاده روی که ازخدا سوال پرسیدم جواب داد

      رها باش

      تسلیم باش

      بیخیال باش وسخت نگیر

      وبه شماهم دیروز همین رو پاسخ داده رب مهربانم

      رهایی

      رهایی

      امیدوارم بتونیم هرلحظه رهاتر ازقبل باشیم

      واینقدر غرق در لذت وشادی استفاده از داشته هامون باشیم که اصلا یادمون بره چی نداریم

      خیلی زیبا بود کامنتتون

      سپاسگزارتون هستم

      درپناه الله باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      طاهره حجتی گفته:
      مدت عضویت: 683 روز

      سلام به همه عزیزانمم مخصوصا اقا رسول و سعیده عزیزمم و…. اصلا نمیدونم به کدوم کامنت پاسخ بدممم هزارماشالله بس همه بچه ها خالصن و حرفاشون نابه واقعا شکرگزار پروردگاری هستم ک منو به این سایت بهشتی دعوت کردد و گفت بیا قاطی بندگان صالحم شو اصلا باور نکردینه منی ک ته چاه بودمم الان تو بهترین حالت روحی هستم،تو بهترین شرایط زندگی میکنم به قول سعیده جان الان دقیقا وسط ارزوهای پارسالم هستم،بخدا حتی نمیدونستممم چجوری قراره بهشون برسم، اقا رسول حرفاتون واقعا خالصن من هروقت به هر خواسته ای رسیدمم موقعی بوده ک رها و ازاد بودم و زمانی ب رهای رسیدم ک توجه ام گذاشتم رو نعمت های ک دارم و رشدی ک کردم،تنها راه رسیدن ب احساس خوب توجه ب داشته هامونه تنهااا راه رهایییهه

      تنها راههههه،

      خدایاشکرت

      استاد جان شما بی نظیریددد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2975 روز

      بنام الله مهربان

      درود خداوند به روح پاک وقلب روشنت

      رسول عزیز امیدوارم که حال دلت عالی عالی باشد

      رسول عزیز تحسین می‌کنم این حال خوب درونی ات واین وصل شدن به اصل خود احسنت به شما

      الله اکبر از این هدایت پروردگار خدای من چنان بهت زده شدم از کامنتت آقا رسول که باور کردنی نیست هر کلمه که خواندم گفتم ببین فهیمه خدا اینها را داره به تو میگه ظهر همسرم که آمد خانه وقتی یکم باهم صحبت کردیم بهش گفتم خسته شدم کم آوردم گفت مگه به خدا ایمان نداری ،مگه شاگرد استاد عباس منش نیستی گفتم چرا ایمان دارم وشاگرداستاد عباس منش هستم گفت پس چی میگی گفتم چیکار کنم بعضی موقعه ها آنقدر احساس عجز میکنم ‌که حد نداره گفت امروز خودت روبا پارسال این موقعه مقایسه کن با اینکه همسرم در این مسیر نیست ولی همیشه صحبتهاش برام پر از درس ونکته هست تمام یکسال ونیم گذشته رو به یاد آوردم گفت یادت رفته که نمی تونستی تنهایی یه قدم برداری ،یادت رفته چقدر دارو مصرف می کردی ولی الان خودت یه دست به دیوار میگیری همه کاری می کنی ودارویی که مصرف میکنی یک پنجم آن موقعه شاید هم کمتر هست فقط یکم صبور باش وبخدا توکل کن وناراحت این نباش که الان نمیتونی به راحتی آشپزی کنی وفلان …

      خب من واقعا از صمیم قلبم خداروشکر کردم تا بعدازظهر که دوباره فایل این قسمت را گوش دادم وشروع کردم به لیست کردن خواسته هام ودر پایان گفتم خدایا من نمیدونم از کجا وچه جوری ولی تو دانایی وآگاهی به همه امور پس خودت بهم بگو برای رسیدن به خواسته هام چیکار باید بکنم والان موقعه خواب یه حسی من رو وادار کرد بیام سایت وبرسم به کامنت شما وجوابم را بگیرم رها بودن وسپاسگزاری بخاطر داشته هام ولذت بردن از همین لحظه ووقتی دنبال علت احساس بدم در درونم گشتم رسیدم به آگاهیهای دوره احساس لیاقت بحث مقایسه خودم با دیگران ،وقتی متوجه شدم از کجا آب میخوره به خودم گفتم فهیمه تو خودت رو با دیروز خودت یه هفته قبل ،ماه قبلت مقایسه کن نه با دیگران …. خدایا شکرت

      خداراسپاسگزارم بخاطر وجود ارزشمندت

      خدارا سپاسگزارم که مرا به این مسیر زیبا وتوحیدی هدایت کرد وفقط کافی است که من او رابخوانم تا جوابم بدهد

      خدایا شکرت ….شکرت ….شکرت

      بهترین بهترینها را در هرلحظه از خداوند متعال برایت خواستارم وامیدوارم همواره زندگی ای مملو از عشق ،ثروت ،سلامتی وشادی درکنار عزیزانت داشته باشید

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 837 روز

    به نام خدای مهربان و بزرگ

    به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

    خدای که عشق و نور تمام جهان هست

    خدای که بهترین هدایت کننده گان هست

    خدای که بهترین حامی هست

    خدای که همیشه حمایت میکند

    خدای که به شدت کافی هست

    خدای که نزدیکتر از رگ گردن هست

    خدای که به زیباییی در قلبم هست

    خدای که خالق تمام کهیان هست

    سلامم خدای عزیزم ، سلاممممم خدا جان مهربانم سلاممم محبوبم ،سلام جانا ، سلامممم سردارم

    ممنونم که همیشه با ما هستی و از ما حمایت میکنی ممنونم که نعمت هایت را بی دریغ روانه زنده گی ما میکنی ممنونم که توقع از ما نداری و فقط داری عاشقی میکنی خدای عزیزم ممنونم که همیشه حواست به بنده هایت هست میدانی خدا تو خیلیییی خدا هستی خیلیی بزرگ هستی

    بیا بیا بیا که فقط صاحب تو هستی بیا بیا بیا که هوا فقط هوای توست بیا بیا بیا که این معبد جای توست بیا بیا بیا که من فقط تسلیم تو هستم بیا بیا بیا که به جان تو گرفتارم

    خدایااااااا دوستتتت دارم و برای همیشه و همه چیز ازت با تمام وجودم ممنونم

    حمایت ، عشق و لطف تو از سر ما هم خیلییی زیاد هست خدایاااا کرورررر کرورررررر شکرت

    خدای من شکرت برای تمام معجزه های که هر لحظه در زنده گی مان رخ میدهد

    یک لحظه نگاه کنیم چی معجزه یی در بدن ما در حال رخ دادن هست

    سی بیلیون سلول هر کدام یک موجود زنده هر کدام با عشق کار خودش را انجام میدهد اگر این معجزه نیست پس چیست ؟

    تو یک معجزه هستی یک شگفتی خلقت هستی

    همین بدن ساده که در دسترس توست یک لحظه بیبینیش

    کبد ات چی کار میکند ؟

    کلیه ات چطور میداند چی کار کند؟

    چطور تمام بدن تو به بهترین شکل هورمون ها را ترشح میکند کار ها را انجام میشود چطور این کار انجام میشه ؟

    این هوش بی نهایت بدن از کجاست ؟

    در هر نفس اکسیجن از بیرون دریافت میشود وارد قفس سینه میشود وارد شش ها میشود از اون طرف توسط شبکه موی رگ های گلوبلی این اکسیجن را بغل میکنند میبرند تحویل می‌دهند به بافت های بدن چطوررررر همه این اتفاقات رخ میدهد ؟

    کی دارد هدایتش میکند ؟

    تو داری انجامش میدهی ؟

    تو داری قلبت را میتپی ؟

    تو داری هورمون هایت را ترشح میکنی ؟

    تو به کبدت میگی کارش را انجام بده ؟

    واقعا احساس کن بخشی از این معجزه بودن را

    بدن تو دنیایی از شگفتی هست

    بیبیبین این نعمت ها را

    بیبیبین بزرگی و عظمت خدا

    بیبین مهربانی و عشق خدا

    بیبن لطف خدا را

    چقدررر خدا بر ما لطف دارد

    با چی عشقی باید از خدا درخواست کنیم

    سیاره زمین را بیبیبیین با چی بزرگی افریده شده و هر چی که برایش نیاز داری برایت میدهد جازبه نباشه تو نیستی آب نباشه تو نیستی هوا نباشه تو نیستی

    نورخورشید نباشه تو نیستی بیبیبین عظمت خدا را

    بیبیبین که خدا چقدرر به ما لطف دارد همه اینا را رایگان در دسترس ما قرار داده

    چطورر بخاطر خواسته های کوچک ما خدا را ناتوان میبینیم

    چطور از خدا میتوانیم ناامید شویم

    چرا هر لحظه با عشق با شوق نفس نمیکشیم چرا با این خدا پر از حس امید نیستیم

    چرا از این عظمت هر لحظه درخواست نمیکنیم

    چرا وقتی این همه نعمت خدا را میبینیم احساس لیاقت نمیکنیم

    چرا وقتی به آسمان نگاه میکنیم احساس امنیت و قدرت نمیکنیم

    چرا با دیدن این همه زیبایی خدا را حس نکنیم

    چراااا رو به خدا نکنیم

    چرااااااا قلب ما باید گرفته باشد وقتی خدا این همه هوای ما را دارد

    چرا از خدا نمیخواهیم نگرانی هایمان را بیگیرد

    چرا به خدا توکل نمیکنیم

    دو روز پیش پارک نزدیک خانه ما رفته بودم برای ورزش

    خانم های را که ورزش میدهم یکی اونا در المان نامزد هست و کارهایش درست نمیشود یکی از دیگر خانم ها به اون خانم گفت برو پیش یک تعویض نویس که کارهایت جور شود و برایت کاری کند

    تمام بدنم لرزید و یک لحظه قلبم گرفت

    یک لحظه عمیق قلبم گرفت که چرا خدا را نمیبینیم

    چرا به خدا توکل نمیکنم

    چرا فکر میکنیم ما میدانیم ما از پس همه چی برمیایم

    چرا این قدررررر در برابر عظمت خدا غرور داریم

    من برای اون دختر از عظمت خدا گفتم و برایش گفتم نمیدانی چی برایت خوب هست خدا چقدرر پلان قشنگی برایت در نظر دارد قلبش آرام شد وقتی دوباره سمت خانه میامدم با خدا صحبت داشتم و چقدررررررررررر دلم برای خدا سوخت

    چقدرررررررررر خدا بزرگ و با عظمت هست ولی ما حسش نمیکنیم ما این همه بزرگی را نمیبینیم

    و میگفتم خدایاااا مرا صدا کن

    مرا به سمت خودت هدایت کن

    خدایااااااااااااا فقط به تو توکل میکنم و فقط از تو هدایت میطلبم

    نمیدانم چرا هر وقت کمنت نوشته میکنم میبینم تمامش درباره معبودم هست و ناخودآگاه نوشتیم و بعد به فایل نگاه میکنم میبینم بعضی وقتا هیچ ربط ندارد ولی برایم مهم نیست

    همه چیز خداست همه کاره خداست

    وقتی خدا را واقعی بدانی دیگر همه چیز حل میشود

    خدایااا کرورر کروررررررررر شکرت

    امروز وقتی به این فایل گوش میدادم چقدرر حالم عالی شد و گفتم حتما کامنت مینویسم و همین لحظه هم غرق ارامش و حس خوب خدا هستم

    خدایااااااااا کرورر کروررر شکرت

    تمام کار های که ما روزانه انجام میدهیم باعث میشود شخصیتی جدید از ما شکل بگیرد

    وقتی خواسته های ما تحقق میابد که ما دیگر اون شخصیت قبلی نباشیم

    دیدگاهی جدیدی در ما زمانی شکل می‌گیرد که شخصیت جدید بسازیم

    در اصل همه کار های که برای موفقیت انجام میدهیم از تغییر باور ها گرفته تا احساس خوب نوشتن همه چیز برای ایجاد یک شخصیت جدید هست

    وقتی شخصیت تو تغییر کند خواسته های یکی یکی خودشان سر و کله شان پیدا میشود

    تغیررر شخصیت مهم‌ترین کاری هست که هر آدم باید برای تحقق خواسته هایش انجام بدهد

    خدایاااااا کرورررر کروررر شکرت

    این جمله را با قلبم میگم نگران خواسته های تان نباشید خدا حواسش هست همین طور که اینجا هدایتت کرد تا این ها را بشنوی همین طور راه را برایت نشان میدهد همین طور شخصیت عالی از تو میسازد پس رها باش و بسپار همه چیز را به خدا

    اون به بهترین شکل ممکن انجام میدهد

    هیچ چیز را نیمه کاره رها نمیکند

    او میداند زمان انجام هر کاری چی وقت هست

    او میداند چی برایت خوب هست

    تسلیم باش زیاد در کار خدا بپر بپر نکن

    مثل زمانی که در شکم مادرت بودی تسلیم باش و نظاره گر اون میداند چی کار کند

    اون در حال ساختن تو هست آرام باش

    دوستتتت تان دارم در پناه خدا رحمان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 149 رای:
    • -
      ابراهیم خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1370 روز

      سلام پاکیزه جان

      وقتی هر لحظه قلمت در مورد خدا مینویسه حتی اگه اون موضوع ربطی به خدا نداشته باشه،وقتی زبانت در مورد خدا میگه حتی وقتی از دیدگاه دیگران اون سوال ربطی به خدا نداشته باشه،وقتی چیزی رو میبینی و از دیدگاه دیگران اون موضوع ربطی به خدا نداشته باشه فکرت میره سمت خدا،این یک پله بالاتر از سطح 90٪ جامعه است.

      من خیلی وقتها یکی ازم سوال میپرسه ،یا یه موضوعی پیش میاد نمیتونم با دیگران به زبون خودشون و با دیدگاه خودشون صحبت کنم چون من از خدا میگم اونها اما انگار دارن با یه آدم فضایی صحبت میکنن هیچی وجه اشتراکی بینمون نیست!

      مثلاً من تو همین سفر توحیدی چند روز پیشم بیش از 20 نفر از افرادی که فهمیدن تنهایی رفتم سفر ،جوووری متعجب بودن که انگار دارم پرتقال رو با پوست میخورم!!!

      میگفتن چطور امکان داره که بتونی تنهایی یک هفته بری مسافرت!!!!

      و من نمیتونستم براشون توضیح بدم که من وقتی تو جاده ام تو مسیر دارم اشک میریزم ‌و با خدا صحبت میکنم، نمیتونم بهشون بفهمونم وقتی تاب بازی میکنم خدا هلم میده،وقتی نگاه شهر میکنم از بالا خدا رو دارم میبنیم،وقتی این ابهت کوه هارو میبینم متعجب و متحیر میشم از عظمت و قدرت خدا اما وقتی حتی در حد 1 جمله از این نگاهم به آدما میگم دقیقا دقققیییقاااا انگار دارم با زبون آفریقایی صحبت میکنم و حتی نمیتونن جملات منو بفهمن!

      هرکس ،هرررکس از بستگانم و هم کمکارانم که فهمیدن که تنهایی رفتم تنگ هایقر بلا استثنا همه بهم گفتن تو مغز نداری!

      تو دیییوانه ای!

      تو از جونت سیر شدی !

      اما آخه من چجور بهشون بفهمونم که بابا!

      من خدارو دارم میبینم تو این مسیر آخه چرا نمیفهمین!

      و من چند وقتی هست که کامن های شمارو میخونم میبنیم که نوشته هاتون و قلمتون و کلماتی که روی انگشتانتون جاری میشه همه از الهاماتیه که دریافت می‌کنید و از احساس شکرگزاری درونیه.

      رسیدن به همچین جایگاهی قربانی کردن ها و کنترل ذهن های بشدت قوی نیاز داره و تلاش و همتی بی‌نظیر پشت این نتیجه است.

      واقعا تحسین میکنم این احساس و این ارتباطتون رو

      در پناه خدای واحد موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 837 روز

        به نام خدای مهربان و بزرگ

        به نام خدای که همه چیز می‌شود همه کس را

        خدای که عشق مطلق جهان هست

        خدای که خالق تمام جهان هست

        خدای که نزدیکتر از رگ گردن هست

        خدای که بدون او هیچی لذت ندارد

        خدای که به شدت کافی هست

        خدای که خیلی مهربان هست

        خدای من کروررر کروررر شکرت

        رفیق جان بزرگ‌ترین نعمت ما در زنده گی داشتن خودت هست هرگز یادت را از ما نگیر چون غیر از تو یاوری نداریم پناهی نداریم

        سپاسگزار حضورت هستم در قلبم

        سلاممم سلاممم ابراهیم عزیز و خوش قلب ما

        صفا بخشیدی به نوشته های ما

        ممنونم که نوشتی

        خدا خدا خدا خیلیییییی زیباست

        لبخند خدا چقدررر زیباست

        حس خدا چقدررررررر زیباست

        عشق خدا چقدررررر زیباست

        همین حالا که مینویسم حالم خیلییییییی عالی عالی تر می‌شود

        خدایا شکرت برای حضورت

        تشکررر که از تک تک زیبایی های سفرت نوشتی

        و مارا مهمان لحظه های زیبایت ساختی

        میدانی من با خواندن کامنت های زیبایت دیدگاهم نسبت به کشور زیبای تان تغییر کرد

        چون اینجا خیلییییییی ذهنیت های ناجالب نسبت به کشور تان شکل گرفته و در زهن من هم بود

        و اصلا من ناخودآگاه یک زهنیت ناجالبی داشتم

        ولی هر کامنت خودت را که میخواندم بیشتر پی میبردم که نخیر اینگونه نیست کشور تان خیلی زیباست خیلی جا های دیدنی و جذابی دارد

        سپاسگزارت هستم که زهنیت زیبایی برایم ساختی

        بعد از اون که گفتی حتما تنگه هایقر را بیبینید من رفتم سرچ کردم

        بابا این چقدررررر زیبا بود به گرند کانیون ایران مشهور هست

        نوش نگاهت تمام زیبایی ها

        قطعا لایق بهترین ها هستی

        در باره توحید بگم

        وقتی نگاهت نسبت به خدا تغییر کند و خدا رفیق واقعی و همیشه گی ات شود دیگر همیشه ناخودآگاه ازش یاد میکنی

        من هر روز خانم ها را در پارک نزدیک خانه ما ورزش میدهم یک روز یک جانماز بود که ضرورت داشتم جانماز را که برداشتم ناخودآگاه گفتم خدا همیشه پرده ما را میکند منظورم همان حمایت کردن بود که خدا همیشه از ما حمایت میکند

        من این جمله را ناخودآگاه گفتم دیدم هیچکس حتی حواسش نیست همین طور یک جمله عادی برای شان هست ولی وقتی به حرف خودم نگاه کردم گفتم پاکیزه دمت گرم چقدررر تغییر کردی

        چقدرررر آرامش پیدا کردی

        نوش جانت

        میدانی وقتی به آدما بگوییی غصه نخور خدا بزرگ هست بیببین درست میکند برایش هیچ چیز ناممکن نیست

        خنده می‌کنند این را فقط یک جمله زیبا فکر میکنند یا تورا دیوانه و خوش باور فکر می‌کنند

        این قدر آدما از اصل خودشان دور شده اند اصلا یک ذره هم عمظمت خدا را نمیبینند

        یک ویدیو را یک زمانی دیده بودم که گفته مظلوم تر از خدا وجود ندارد این همه بی مهری میببند بازهم عاشقی میکند بازهم میبخشد حالا اون جمله را با تمام وجودم درک می‌کنم یعنی چی

        بابا تو فقط به جسم خودت نگاه کن همین یک نگاهی ساده به بدن خودت بکن برای پی بردن به قدرت خدا کافی هست

        خدا را میلیارد بار سپاسگزارم برای بیداری مان

        میدانی خدا خیلییی برما بچه ها لطف دارد خیلیییی لطف دارد

        خدایاااا سپاس سپاس سپاس

        داشتی میگفتی من در سفر هایم عشق می‌کردم

        وقتی عاشق خدا شوی چیزی جز عشق نمیبینی

        وقتی تمام کار هایت برای خدا باشد

        چیزی جز عشق نمیبینی

        همه این جهان عشق هست

        وقتی عاشق خدا شوی تنهایی ات که تنهایی حساب نمی‌شود می‌شود دیدار عاشق و معشوق می‌شود هم صحبتی با عزیزترین عزیزت

        امروز ما مهمان داشتیم اون فرد از من پرسید

        پاکیزه تو هیچ جا نمیری با هرکس هم نمیشنیی از دنیای مجازی (منظورش انستاگرام اینا بود )هم استفاده نمیکنی تو هیچ خسته نمی‌شوی تو دلتنگ نمی‌شوی تو چی کار میکنی حالت خوب هست ؟ دقیقا سوالش همین بود

        میگفت کاش یکی مثل تو همیشه با من بود و برایم حس خوب میداد

        من طرفش نگاه کردم گفتم دلتنگی چیست ؟

        خسته گی چیست ؟

        بخدا من نمی‌دانم دلتنگی چیست ؟

        گفتم از بس من با خودم خوشحال هستم دوست ندارم با کسی باشم

        از بس تنهایی های من با کیفیت هست دوست ندارم کنارم کسی باشه

        گفتم حال من با خودم در تنهایی عالی عالی هست

        (در دلم گفتم وقتی مهمان خانه ما میاید من میگم چی وقت می‌رود دوباره با خودم تنها باشم ههههه ))

        میدانی اون خیلییییی تعجب کرد و دوباره عجیب عجیب نگاه کرد

        داشتم میگفتم وقتی عاشق خدا شوی دیگر ثانیه هایت پر می‌شود از عشق پر می‌شود از مهر او از شکرگذاری از دیدن لبخند زیبایش

        دل من گرد جهان گشت نیابید مثالش

        به کی ماند ؟ به کی ماند ؟ به کی ماند ؟

        آدم های که عظمت اون را نه دیده اند و عشق او را حس نکردند

        یک پیاده روی ساده سی دقیقه یی برای شان عجیب غریب هست چی برسد به سفر های چند روزه چون اونا واقعا تنها هستن

        من وقتی مینویسم فکر نمیکنم چی بنویسم هر چی آمد مینویسم شاید خیلیییی پراگنده نوشته باشم شما بخوانید ((استیکر خنده ))

        ابراهیم عزیز مهربانم ممنونم که نوشتی و قلب من را دوباره یاد عشق خدا انداختی

        در پناه عشق نور خدای رحمان باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
        • -
          مریم گفته:
          مدت عضویت: 993 روز

          سلام به پاکیزه عزیز

          خدایا شکرت دوستانی مثل شما بیشتر از توحید میگن از قشنگی خداوند میگن حال هوای این سایت چقدر الهی هست وقتی میری تو سایت دل نمیکنی

          عاشق کرور کرور شکر گفت هستم دختر با ایمان و توحیدی

          چقدر لذت میبرم نوشته هات و دوست دارم نور خدا در تک تک کلماتت جاریست

          امیدوارم من هم مثل شما توحیدی باشم توحیدی از جنس نور و عشق به خدا نه زبانی وقتی با خدا صحبت میکنیم قلبم باز میشه روحم تازه میشه خدایا منو ببخش تا الان ندیدمت ولی تو همیشه باهم بودی چقدر معجزه دیدم

          خدایا همه جا دستم بگیر تا از مسیر خارج نشم پاکیزه عزیزم دوباره با زبان خدا نوری توی قلبم روشن کردی خدایا فقط به تو پناه میبرم چراغ راهم باش

          خدایا بچه های این سایت الهی و حفظ کن در پناه تو باشن چقدر از این بچه های پاک من درس گرفتم دمتون گرم همیشه بدرخشید این قدر صداقت دارید فرشته های الهی

          خدایا هر چه دارم ازآن توست حتی این سایت این بچه‌ها این دستم چشمم که داره میبینه و می نویسه سپاسگزارم خدای خوبم من بندگی میکنم تو حواست بهم باشه تو هم ارباب خوبی برام باشه راه راست و بهم نشون بده

          خدایا شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        پری سیفی گفته:
        مدت عضویت: 2534 روز

        سلام بر داداش ابراهیم عزیز

        از طریق ایمیل پاکیزه عزیز هدایت شدم به کامنت توحیدی شما

        انگار خداوند من رو هدایت که برم به سمت خواسته‌م. آخه من یه کانال تلگرام عضو هستم به نام طبیعت‌گردی خیلی عالیه. تلفیقی از موسیقی و طبیعت. دو تا هنر زیبایی که به من بینهایت آرامش و شوق میدن…

        خلاصه امشب بعد چند روز تاخیر (چون تمرکزم بیشتر روی مطالب و فایلهای سایته) انگار بی دلیل رفتم وارد کانال شدم. اولین فیلمی که نشون داد تنگه هایقر شیراز بود. باورت میشه؟

        گفتم خدایا شکرت. پس این نشون میده من در مسیر درست هستم. نشون میده منم در مسیر آدمهای توحیدی مثل: ابراهیم و پاکیزه و سایر دوستان سایت هستم. خدایا شکرت.

        تا دیدمش گفتم خدایاااا چه عظمتی چه آرامشی… گفتم ابراهیم که اومده اینجا تنها که نبوده بلکه قدرت مطلق همراهش بوده. اینم مهر تاییدی بر تنها نبودن شما در سفر.

        انشاالله همیشه در پناه الله مهربان ثروتمند و سعادتمند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      سلام پاکیزه ی عزیزم سلام دخترِ خوب خدا

      چقدر تو شیرینی خودت میدونی اینو؟ خوشبحال افرادی ک با تو هم نشین می شوند، البته اگر در مدارت باشند ک این سخنان ارزشمند رو بشنوند.اگر گوش های شنوایی داشته باشند برای شنیدن از خداوندمان.

      اشکم رو دراوردی با کامنت زیبات، خجالت کشیدم از عظمت خدایم، از فراموش کردن قدرتش، از نگران بودنم برای آینده، از اینکه هی میگم پس چی شد، کجایی. از اینکه خواسته من چقدر کوچک عه برای اون.

      چه زیبا سپاسگزاری کردی برای اجزای بدنت، چه زیبا ب یادم آوردی چقدر ثروتمند هستم، و اصلا آنطور ک شایسته است قدردان این سیستم هوشمند در بدنم نیستم و سلامتی تک تک اعضای بدنم، تک تک سلولهایم برام امری عادی عه. خدایا ب من قدرت سپاسگزاری بیشتری عطا کن.

      خدا از طریق این جملات پایانی کامنتت با من حرف زد، ازت ممنونم ک ب حرفش گوش دادی و نوشتی، دوستت دارم عزیزم، لطفا بنویس باز هم بنویس چون که خوب می نویسی از خدایم، خوب او را ب یادم می اندازی، خوب حضورش را در قلبم زنده میکنی. در پناه الله باشی.

      نگران خواسته های تان نباشید خدا حواسش هست همین طور که اینجا هدایتت کرد تا این ها را بشنوی همین طور راه را برایت نشان میدهد همین طور شخصیت عالی از تو میسازد پس رها باش و بسپار همه چیز را به خدا

      اون به بهترین شکل ممکن انجام میدهد

      هیچ چیز را نیمه کاره رها نمیکند

      او میداند زمان انجام هر کاری چی وقت هست

      او میداند چی برایت خوب هست

      تسلیم باش زیاد در کار خدا بپر بپر نکن

      مثل زمانی که در شکم مادرت بودی تسلیم باش و نظاره گر اون میداند چی کار کند

      اون در حال ساختن تو هست آرام باش

      دقیقا یک شرایطی امروز برام پیش اومد ک نیاز ب تقوای بسیار داشت، البته خب میدونی شیطان از کاه کوه میسازه ولی تو اون شرایط احساسی، ایمان بیشتری میخواست.( و خدا از اون بالا داشت ب من میخندید، میگفت بچه جون چرا انقد سخت می گیری زندگی رو  )

      به خدا گفتم داری از من چه شخصیتی می سازی؟  داری ظرف ایمانم رو بزرگ میکنی؟ این اتفاق رو رقم میزنی ک بعدا ک ب یاد این روزهام بیوفتم از اون نعمتی ک اطرافم هست نهایت لذت رو ببرم؟ واقعا تضادها ارزشمند اند اگر زاویه دیدت رو عوض کنی و ازشون قدرت بگیری، اگر بگی خدایا اوکی تقوا میکنم ولی بعدش میخوام ببینمت هاااا، بعدش ینی همون روز، یا نهایت فرداش مرسی بای ؛)) میخوام پاداش خوبی بگیرم ازت.( ب آخرِ روز نرسید جایزه مو گرفتم :))

      اصن من تو همین شرایط تضاد هم نیازمند خودتم ک ایمانم رو قوی نگه داری، نزاری پاهام بلرزه، خودت ثابت قدمم کن. میخوای هر روز بهم ثابت کنی همه کاره تویی؟ میخوای هر روز ب یادم بیاری اول خودم آخر خودم، مادر خودم پدر خودم، پول خودم، فقط از خودم باید بخوای، فقط از خودم باید توقع داشته باشی، هر خواسته ای داری باید از من بخوای. انگار خودش داره بهم راه درست ینی همون توحید رو یاد میده، منم بهش گفتم اگه فک کردی ولت میکنم کور خوندی، انقد وایمیستم دم در، انقد زنگ میزنم تا درو باز کنی. من تا ته این مسیرو میرم ببینم چیکاره ای، من دست از سرت برنمی دارم. من یکی از اون بنده سمج هاتم، آره گریه هم میکنم ولی پا میشم از جام.

      من از مسیر سخت متنفرم، بدن من تحمل نداره، اگه بهت ایمان نداشتم اگه خودم می دونستم اگر خودم بلد بودم الان اینجا تو این وضعیت نبودم، اگه محتاج بنده هات بودم الان اینجا تو این وضعیت تسلیم نبودم، می بینی ک با هیچ کس جز تو از این حرفا نمیزنم، جلو بقیه راسخ و با اراده جلو شما میگم بابا من هیچی نیستم. اگه چیزی بودم ک نمی زدم زیر کاسه کوزه همه چی و بگم تمام. من میخوام کاری رو کنم ک خدام میگه، میخوام رئیسم خدا باشه، ب قول آقا ابراهیم اون از بابام هم پولدارتره، ب قول سعیده جان خدایا میخوام کارمند تو باشم، ینی نمیشه؟؟؟ ینی نمیشه برا کسی کار نکرد و رئیسم تو باشی؟ ینی نمیشه منم از طریق کاری ک عاشق اشم براش ذوق دارم ثروت خلق کنم اونم زیااااد؟ ینی برا تو سخته؟ پس حالا ک اینجام ایمان دارم ک هدایت میشم.

      یه مسیر کوچولو باز شده پاکیزه جان، یکی دوماهه هر روز ازش سوال می پرسیدم و اون میگفت کلّا هرگز چنین ک تو فکر میکنی نیست، من با تو ام و هدایتت میکنم. و من با آگاهی های سایت مسیر تقوام رو ادامه میدادم، و حالا نور کم رنگی سوسو میزنه، الله و اعلم، بازم میگم من هیچی نمی دونم، من دنبال رضایت از زندگی ام، میشه هم ثروت فراوان خلق کرد هم عاشق کاری ک میکنی باشی و روز ب روز غرق لذت در اون کار بشی.

      در پانویس اینو برات تعریف کنم، امروز ظهر داشتم تو پارک محل مون پیاده روی میکردم، و یک حرکت شجاعانه ای بین همون بگیر نگیر تقوام انجام دادم، برات بگمش:

      آقا من یه هفته ای میشه یه آقا پسری رو می بینم، از اوناش ک فکر میکنن قله های جذابیت رو فتح کردن و مثلا از اون محل نزارهاش:))) گفتم چییی، برو بینیم بچه جون من خودم از اون محل نزارهای قوی شم ؛)))

      آره خلاصه، دیدم این یکی دو روز ذهنم داره میگه هع اگه میتونی برو برا ایشون تمرین آگهی رو انجام بده، یه روز کشش دادم و قبول نکردم ک این ایده ی خداعه ک باز ایمانم رو بیشتر کنه، امروز داشتم پیاده روی میکردم و باز ذهنم اومد گفت دیدی قدرت اون از خدای تو بیشتره، تو می ترسی، تو بهش قدرت دادی، تو هنوز پسرا برات غول ان، هنوز بت ان، هنوز یه پسر خوب و خوش تیپ می بینی میگی چه پسر خفنی بود، خفن کیلو چنده بابا، بخدا بارهااا بهم ثابت کرده من از اون پسره خیلییی خفن تر بودم، حالا چطور؟ نشونم داده، ینی ی رفتاری دیدم ک دیدم اصلا طبق معیارهای من نیستن و گفتم خدایاااا باباااا چه کردی با شخصیت من، چقدم ب خودم افتخار میکنم من ب کمتر از بهترین راضی نیستم ممنون

      اره پاکیزه جون میدونی ب ذهنم چی گفتم؟؟ گفتم ببیییین ب ایمان من یکی توهین نکن ک بهم برمیخوره، اگه بگی کسی از خدای من قدرتش تو ذهنم بیشتره بهم برمیخوررره. ابرومو انداختم بالا گفتم کی تمرین آگهی رو توی متروی مردونه اونم 2 بار انجامش داد؟ یادته اونجاهم میگفتی نمی تونی؟؟ دیدی شد؟ دیدی خدا اونجا هم کمکم کرد؟ مگه یادت نیست برا کلییی پسر در زمان های  مختلف انجام دادم اونم چندیییدن بار، گفت نه این یکی فرق میکنه. تو زبون برا ذهنم شاخ و شونه می کشیدم ولی موقع مصمم شدن دستام می لرزید هههههه، وای خدا اون لحظه ای ک گفتم خدایا باشه ب خدا الان مسیرمو کج میکنم میرم سمتش.

      آقا رفتم جلوشون، اولش ک تعجب، بعدش جدیت منو دیدن صاف نشستن و آهنگ گوشی قطع، و قبلش راجع بهش توضیح دادم و با صلابت و شمرده و شمرده و گاهی چشم تو چشم شدن خوندم آگهی مو و جاب داااان، چقدم ازم تعریف کردن و گفتن باعث میشه خودتون احساس قدرت کنید، ( بله صد البته، ممنون میدونم) بعدم اومدم کلییی با خدا چرخیدم و گفتم دیدیییی، دیدی با تو هیچ کاری سخت نیست، دیدی بنده هات مثه موم تو دستم بودن و راهی جز گوش دادن و احترام نداشتن؟ بعدم آهنگ قشنگِ من چاووشی رو گذاشتم و چرخیدم و سرمو بالاتر گرفتم، احساس قدرت میکنم با حضور خدا تو قلبم، پشت آدم خیلیی گرم میشه، کمرتو صاف میکنی و محکم قدم برمیداری.

      از همه تون ممنونم ک کامنتم رو خوندید ؛)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 837 روز

        به نام خدای مهربان و بزرگ

        به نام خدای که همه چیز می‌شود همه کس را

        خدای که قدرت مطلق زمین و آسمان هاست

        خدای که بهترین رفیق هست

        خدای که بهترین حامی و هدایت کننده هست

        خدای که بهترین حمایت کننده گان هست

        خدای که خیلیییی زیبا هست

        خدای که بهترین راه گشا هست

        خدای که همیشه حواسش هست

        سلامممم سلامممم ناعمه عزیزم

        سلامممم دختر زیبا جسور شجاع

        چقدرررر من دوستت دارم

        تشکر ناعمه جانم که نوشتی

        میدانی همیشه من با تمام قلبم تحسینت می‌کنم هم زیبایی صورتت را هم زیبایی سیرتت را

        چقدررر تو شجاعی دختر

        چقدرررر تو جسوری دختر

        من بالایت افتخار می‌کنم میدانی تو خیلیییی لایق هستی قطعا لایق رسیدن به تمام آرزو ها و رویا هایت را داری

        چقدررر جواب زیبا و دندان شکن به زهنت دادی

        تا بداند که دیگر در برابر ایمان تو بپر بپر نکند

        میدانم خدا هر لحظه به تو افتخار میکند

        خدایا شکرت شکرت شکرت

        میدانی ناعمه دوست دارم این مطلب را بنویسم شاید ربطی به کامنتت نداشته باشه ولی دلم خواست بنویسم

        شکرگذاری دلی خیلییییی خوب هست آنقدر حس و حالت را عالی میسازد

        که از خدا با تمام وجود برای همه چی سپاسگزار باشی چقدر قلبت راحت و مطمئن می‌باشد

        خدایا شکرت شکرت

        اوایل وقتی من شکرگذاری میکردم اصلا حس نمیکردم حالا مییبنیم ناخودآگاه هر لحظه میگم خدایا شکرت شکرت شکرت

        و چقدررر حالم عالی عالی عالی می‌شود

        میدانی چقدر خوب هست هر لحظه شاکر خدا باشیم

        و هر چیزی که اطراف ما هست دوست داشته باشیم هر اتفاقی که باشد

        اتفاقات خوب و بد نسازیم و سپاسگزار باشیم

        خدای من کرورررر کرورررررر شکرت

        ناعمه خیلییی دوستت دارم و خیلیییی بالایت افتخار می‌کنم

        خیلییی خوشحالم کردی که برایم نوشتی

        قلبت را میبوسم نور عشق از قلبم به قلب زیبایت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        نگین گفته:
        مدت عضویت: 1246 روز

        سلام ناعمه عزیزم

        نمیدونم من چرا و کی اینطوری شدم که براحتی اشکم در نمیاد

        شاید مواجهه با تضادهای سنگینی که در زندگی داشتم…

        یا شغلی که داشتم و فکر میکردم باید روحیه ی مردونه ای داشته باشم…

        یا هر عامل دیگه

        مهم نیست

        حرفم اینه که فعلا هنوز انقدر رقیق نشدم که مثل خیلی از دوستان که میگن از خوندن کامنت فلانی اشکمون در اومد ، من خیلی سخت و به ندرت میشه اشکم در بیاد

        شاید هم بستگی به آگاهی هایی داره که تو کامنتها هست و اگر متناسب با مدار و خواسته قلبی همون لحظه ت باشه اشکت در میاد

        ولی این دو تا پاراگراف شما واقعا اشک من و در آورد

        میدونی؟؟؟

        اصلا انگار من بودم که داشتم صحبت می‌کردم

        حرف دل من و زدی

        شاید به همین خاطر بود که اینطور اشک ریختم

        دمت گرم دختر شجاع و جسور

        تو بیوگرافی ت نوشتی با اینکه تهران و بلد نبودی و راه‌ها رو همش گم میکردی رفتی تهران و…

        من هنوز تو این موضوع نقص دارم و باید بزنم به دل این ترسم

        و اما….

        کلام زیبای شما که بر دلم نشست:

        &&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

        (( اصن من تو همین شرایط تضاد هم نیازمند خودتم که ایمانم رو قوی نگه داری،

        نزاری پاهام بلرزه،

        خودت ثابت قدمم کن.

        میخوای هر روز بهم ثابت کنی همه کاره تویی؟؟؟؟

        میخوای هر روز به یادم بیاری اول خودم آخر خودم، مادر خودم پدر خودم، پول خودم، فقط از خودم باید بخوای، فقط از خودم باید توقع داشته باشی؟

        هر خواسته ای داری باید از من بخوای.

        انگار خودش داره بهم راه درست یعنی همون توحید رو یاد میده،

        منم بهش گفتم اگه فکر کردی ولت میکنم کور خوندی،

        انقد وایمیستم دم در، انقد زنگ میزنم تا درو باز کنی.

        من تا ته این مسیرو میرم ببینم چیکاره ای، من دست از سرت برنمی دارم. من یکی از اون بنده سمج هاتم،

        آره گریه هم میکنم ولی پا میشم از جام.

        من از مسیر سخت متنفرم، بدن من تحمل نداره،

        اگه بهت ایمان نداشتم اگه خودم می دونستم اگه خودم بلد بودم الان اینجا تو این وضعیت نبودم،

        اگه محتاج بنده هات بودم الان اینجا تو این وضعیت تسلیم نبودم،

        می بینی ک با هیچ کس جز تو از این حرفا نمیزنم،

        جلو بقیه راسخ و با اراده جلو شما میگم بابا من هیچی نیستم.

        اگه چیزی بودم که نمی زدم زیر کاسه کوزه همه چی و بگم تمام.

        من میخوام کاری رو کنم که خدام میگه، میخوام رئیسم خدا باشه،

        به قول آقا ابراهیم اون از بابام هم پولدارتره،

        به قول سعیده جان خدایا میخوام کارمند تو باشم،

        یعنی نمیشه؟؟؟

        یعنی نمیشه برا کسی کار نکرد و رئیسم تو باشی؟

        یعنی نمیشه منم از طریق کاری که عاشقشم ، براش ذوق دارم ثروت خلق کنم؟

        اونم زیااااد؟

        یعنی برا تو سخته؟

        پس حالا ک اینجام ایمان دارم ک هدایت میشم.))

        تک تک جمله هات آتیش به جونم زد

        نمیدونی چه کرد با وجودم

        به خودش می سپرمت عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1283 روز

          سلام نگین جان خوشحالم ک کامنت من این احساس رو در شما بوجود اورد

          عزیزم من هم مثل شما هستم، گاهی ک توی شرایط احساسی خاصی هستم و نیاز شدید ب دلگرمی های خدا دارم و خداوند از طریق کامنت یکی از دوستان مستقیم باهام حرف میزنه و آرومم میکنه، دقیقا همونطور ک خودتون فرمودین آب رو آتیش، نجواها خاموش میشه و خدا آرامش و سکینه اش رو ب قلب مون وارد میکنه و اینجاست ک اشک آدم درمیاد.

          نمیدونم منم شاید اگر بیشتر توحیدی باشم و بیشتر عمل کنم، بیشتر چنین احساساتی رو تجربه کنم، شاید مدار ک بالاتر بره آدم روحش لطیف تر میشه چون ب خدا نزدیک تری و لطف خدا رو در تک تک جملات ب یاد میاری و تایید میکنی حرفای دوستان رو منطبق با تجربیات زندگیِ خودت.

          ازت ممنونم ک نوشتی متشکرم بابت لطف و محبتت، اون مکالمه منو خدا برا خودمم شیرین بود یادم نمیره اون روز رو ؛)) میدونی اصن این لحظات حساس ک نیاز ب کنترل ذهن بیشتری داره، انگار خدا میخواد ظرفیت ایمان مارو بالا ببره، گنجایش و ظرف وجودی مون بیشتر بشه ک نعمت های بیشتری رو بهمون ببخشه، قراره پاداش های بزرگ تری بگیریم ک قششنگ مزه اش و بچشیم و حالشو ببریم.

          در پناه الله باشی نگین جانم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1397 روز

      سلام پاکیزه جان

      چطوری دختر پاک؟

      خیلی زیبا از خدا مینویسی و مینوشتی.خودت بهتر میدانی که قلبت رو باز کرده و راحت میتونی بهش بگی و بهت بگه.چقدر تحسینت میکنم وقتی میگی و دستهایت تند تند می‌نویسد.تحسینت میکنم که خدا رو الله رو رب رو باور کردی و دست بردار نیستی.پیدا کردی اونی که فرمانرواست و از او طلب میکنی.به اندازه ای همه کوچک هستند که کسی یا چیزی را نمیبینی.تحسینت میکنم نگاه توحیدیت رو آرزو دارم من هم به همین نگاه برسم.حقیقت اینه که همه چیز اوست و اوست که مرا آفریده و جان داده و از روح خودش دمیده.او که این ساختمان عظیم جسم مرا ما میلیونها میلیون سلول درست کرده و جریان خونی در من جاری کرده و پمپی در من نهاده و سیستم تنفسی که خودکار اکسیژن ده و پاک کننده است را قرارداده و……اصلا نمی‌توانم فقط در همین زمینه نعمتهایش را بشمارم بماند چیزهای دیگه.

      چرا من ابراهیم از او خواستن نمیکنم ؟چرا من ناتوانم در الهام گرفتن ؟

      دلیلش همین نشناختن الله،به عنوان تنها فرمانروای عالم و نیز دور دیدن اوست.

      خودش گفته من از رگ گردن نزدیکترم و می‌دانم که غنی است،می‌دانم وهاب است پس چرا دور خودم دارم میچرخم و عمرم رو به فنا میدم .او نزدیکه و اجابت میکنه دعای اجابت کننده را هر وقتی که اجابت کنه.طرف دیگه منم باید ایمان بیارم و اجابتش کنم و بپذیرم.

      پاکیزه عزیز قدردانی میکنم از نوشته زیبایت و قلب بازت.باز هم ما را مورد محبت قرار بده و بنویس که نوشته هایت بوی توحید می‌دهد.سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 837 روز

        به نام خدای مهربان و بزرگ

        به نام خدای که همه چیز می‌شود همه کس را

        خدای من کرورر کرورر شکرت

        سلاممم آقا ابراهیم عزیزم

        امید دارم چنان حالت سرمست عشق اوباشد که از شدت حال خوب و اعتماد به او پرواز بکنی

        آقا براهیم عزیز من قلبا شما را خیلی دوست دارم

        تشکررررررر از پیام زیبای تان

        از تحسین های قشنگ تان

        ایمان به خدا خیلییی چیز زیبا و قشنگ هست

        کاش بشود همه ما آنگونه که زیبنده خداست بالایش اعتماد بکنیم و رها بشیم

        کاش بشود آنگونه که زیبنده خداست صدایش بزنیم

        کاش بشود آنگونه که زیبنده خداست یادش بکنیم

        کاش بشود آنگونه که زیبنده خداست سپاسگزار نعمت هایش باشیم

        خدا خیلییییییی زیباست واقعا خیلییی زیباست

        خدا خیلیییی عشق هست از اون عشق های که هر قدر عمیق تر شود جذاب‌تر می‌شود زیباتر می‌شود قشنگتر می‌شود دلپذیر تر می‌شود

        از خدا هر قدر بنویسم هنوز هم بسنده نیست

        خیلی خیلی ممنون تان هستم

        از خدا با تمام قلبم بهترین ها را برای تان میخواهم

        خدایا شکرت شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      دانا کریمی گفته:
      مدت عضویت: 565 روز

      سلام خدمت پاکیزه خانم عزیز

      ممنونم از کامنت زیبا و توحیدی شما

      واقعا چقدر خدارو شکر کردم که به این کامنت توحیدی هدایت شدم

      الان مشغول انجام کاری هستم که کلا به خدا و به قدرت خدا سپردم ولی اونجایی که نوشته بودید « این جمله را با قلبم میگم نگران خواسته های تان نباشید خدا حواسش هست همین طور که اینجا هدایتت کرد تا این ها را بشنوی همین طور راه را برایت نشان میدهد همین طور شخصیت عالی از تو میسازد پس رها باش و بسپار همه چیز را به خدا » بعد از این نوشته شما میتونم بگم آرامشم چندین برابر شد

      باز هم ممنونم از کامنت توحیدی شما و سپاسگذار خداوند هستم که به این کامنت هدایت شدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      لیلا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1085 روز

      سلام به پاکیزه پاکرو و پاک قلب

      پاکیزه عزیزم چقدر دل روشنی داری

      چقدر دل باصفایی داری

      چه حس و حال زیبایی داری

      تمام کلامتت سرشار از عشق و نور و

      ایمان و توکل است

      پاکیزه زیبایم صبح توی ستاره قطبی

      نشانه ای از خدا خواستم

      نزدیک ظهر بود

      برای تضاد هایی که از قبل پیش اومده بود موج بزرگی از نجواها داشت منو از پا درمیورد ولی با یاری خدای بزرگ و خوندن کامنتها و گوش دادن فایلها تونستم تا حدی خودم رو آروم کنم و کاملا بی اراده نزدیک ظهر به خواب عمیقی رفتم و برای اولین بار استاد رو توی خواب دیدم

      وقتی بیدار شدم کاملا گیج بودم هنوز حضور استاد رو که مهمان خانه ام بود حس میکردم و نمیتونستم از جام حرکت کنم

      بعد از اون با احساس عاااااالی و شکرگزاری و همصحبتی با خدا ،

      دیدن ابرهایی به اون زیبایی و آسمونی که قلبم را سمت خودش میکشید روزم رو به شب رسوندم و شب با تمام وجودم و با تمام قلبم کامنتی برای این فایل گذاشتم

      ” نامه ای بود از طرف من برای خدا… ”

      و طولی نکشید از طریق کامنت ابراهیم عزیز هدایت شدم به کامنت شما

      کل کامنت شما فقط

      آرامش بود و آرامش بود و آرامش

      و اخر کامنت انگار دقیقا خط به خط برای من نوشته شده بود

      “این جمله را با قلبم میگم نگران خواسته های تان نباشید خدا حواسش هست همین طور که اینجا هدایتت کرد تا این ها را بشنوی همین طور راه را برایت نشان میدهد همین طور شخصیت عالی از تو میسازد پس رها باش و بسپار همه چیز را به خدا

      اون به بهترین شکل ممکن انجام میدهد

      هیچ چیز را نیمه کاره رها نمیکند

      او میداند زمان انجام هر کاری چی وقت هست

      او میداند چی برایت خوب هست

      تسلیم باش زیاد در کار خدا بپر بپر نکن

      مثل زمانی که در شکم مادرت بودی تسلیم باش و نظاره گر اون میداند چی کار کند

      اون در حال ساختن تو هست آرام باش”

      به قول شعر پروین اعتصامی

      وحی آمد کاین چه فکر باطل است

      رهرو ما اینک اندر منزل است

      ما گرفتیم آنچه را انداختی

      دست حق را دیدی و نشناختی؟

      خدایا کمکم کن این جملاتی را که دقیقا از طرف خودت با انگشتان پاک سیرتی نوشته شده رو بتونم سر لوحه تمام کارهام قرار بدم

      کمکم کن جزع کسانی باشم که اونها را به راه راست هدایت میکنی

      کمکم کن به بزرگترین آرزوی قلبیم که خودشناسی و خدا شناسی هست برسم

      پاکیزه عزیزم از تو سپاسگزارم که

      قلبت لبریز از حس خداست

      و سر ریز آن حس را نصیب دیگران میکنی

      و به دلها نور ایمان میپاشی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای نصف شب 18 آبان ماه من ،با عشق

    ایمان به غیب

    من دارم از هر لحظه این فایل کلی چیزای جدید درک میکنم خدایا شکرت

    خدای من میدونم که تو انقدر قشنگ میچینی که تو این مسیر تکامل ،داری بهم یاد میدی تا من بهت ایمانم رو نشون بدم

    در عمل ایمانم رو بهت نشون بدم و به غیب تو

    به اینکه حتی نمیدونم چی قراره رخ بده ایمان داشته باشم و آروم باشم تا تو برای من بخوای

    الان که دارم مینویسم ساعت 2:31 نصف شبه

    چی بگم از این همه بی نهایت قدرت ،عظمت ،بزرگی و عشق و زیبایی و فراوانی بی نهایتش از ثروت

    از دو روز پیش یعنی چهارشنبه که مادرم رسید تهران و اومد خونه ،و من کار قلاب بافی رو تحویلش میدم

    و بهم گفته شده از فروش قلاب بافیا حق نداری پولی برای خودت برداری و حتی ایده بافت گل سر انار و هندونه شب یلدا رو خدا بهم داد که من از دیشب ،یعنی از روز 17 آبان 10 تا انار بافتم که گل سر هست و عین یه شاخه روییده

    بارها نجوای ذهنم گفت چرا باید بدی به مادرت و پولش رو برداره ،تو که جمعه باهاش میری و مادرت بلد نیست کارت بکشه و تو بازهم میری گل سر بفروشی ، پس چرا پولشو برای خودت برنمیداری

    اینبارم بردار و داشت هی نحوا میکرد و منم انگار حریص شده بودم ،میگفتم راست میگه خدا چرا باید از این فروش عالی که قراره فردا همه پولایی که ار کارتخوان و تراکنش هاش میاد به حساب من ،به مادرم بدم ؟

    و مدام بین ذهن و قلبم مونده بودم و از خدا کمک میخواستم که بهم بگه و سریع یاد درخواست حضرت موسی افتادم که هفته پیش در عمل اجراش کردم و نتیجه گرفتم

    سریع گفتم خدایا قلبم رو از ایمان پر کن و باز کن قلبم رو برای آروم شدن

    خودت خوب میدونی چی باید در درونم اصلاح بشه خودت کمکم کن

    و من از خدا درخواست کردم که قلبم رو برای دریافت نشونه ای از فروش نقاشی هام بهم بده تا من دیگه به قلاب بافی و درآمد خوب هر هفته جمعه ها فکر نکنم

    حتی وقتی گل سر انار رو جدید بافتم گفتم مادرم اگر هفتگی ببره بفروشه تو یه ماه 200 میلیون بدستش میاد اگر اون تعدادی که من مدنظرمه رو بفروشه

    و هم داشتم انار میبافتم و هم داشتم فکر میکردم که چرا خودم نبرم بفروشم و مولشو بردارم

    که قشنگ حس کردم گفته شد و درکش کردم که صبر کن

    الان وقتشه ایمانت رو نشون بدی

    طیبه طبق گفته من عمل کن و از فروش گل سر از مادرت هیچ پولی نگیر ،حتی با اینکه این هفته همه رو خودت درست کردی ولی باز هم نباید پولی بگیری بابت کاری که انجام دادی

    طیبه پول میخوای ؟ بهت میدیم

    وقتی اینو شنیدم یاد فایل استاد افتادم که تو صحبتاش میگفت و گفت ایمان به غیب یعنی اینکه ندونی از کجا ولی آروم باشی و ادامه بدی و مطمئن باشی که بهت عطا میشه

    دلم میخواد بیشتر به غیب خدا ایمان داشته باشم

    وقتی این حرفو حس کردم آروم شدم

    و دوباره درخواستمو گفتم

    خدایا ایمانی به قلبم ببخش که آرام باشم و به غیبت ایمانم رو قوی کن و قلبم رو باز کن برای هرآنچه که قراره انجام بدم و به تو بسپرم

    ربّ من کمکم کن ،قلبم رو باز کن برای بخنده بودن ،برای عشق ورزیدن ،برای آرام بودن و عمل کردن

    و وقتی اینارو میگفتم داشتم انار میبافتم و مادرم هم اومده بود اتاقم و داشت گلارو وصل میکرد به پایه گیره تق تقی ها

    و نشسته بود و باهم صحبت میکردیم

    خیلی خوشحال بود میگفت طیبه چقدر میشه کل وسیله ها؟؟؟

    و میگفت اولین کاری کا میکنم بدهی هامو میدم و بعد میگم خانما برام انار ببافن

    و تو بری اولشو یاد بدی

    همینجوری باهم صحبت میکردیم و دیدم پیامی از همکلاسی رنگ روغنم که تو کلاس بعد ما هستن اومد و درمورد تمرینم گفته که کار کردم یا نه

    منم پیامشو که دیدم گفتم نه کم کار کردم و الان دارم گل سر درست میکنم تا صبح برم جمعه بازار

    و عکس گل سرامو براش فرستادم

    اصلا قصد اینو نداشتم که بگم بخر

    چقدر همه چیز داره تغییر میکنه

    من قبلا به این نیست عکس کارامو میفرستادم که همکلاسیام یا هر فرد دیگه ببینه و بخره

    ولی الان فقط داشتم میگفتم چیکار دارم میکنم و یهویی دیدم گفت از هر کدوم از کارات دو تا بذار کنار و 760 هزار تمن شد و سریع واریز کرد

    چی داشت رخ میداد

    من هنوز نرفته به جمعه بازار از نصف شبش فروش دارم

    البته پولشو حق نداشتم بردارم ،مادرم گفت طیبه بردار برای خودت و از 3 میلیونی که به خانما دادی برام ببافن کم کن

    به مادرم گفتم مامان ببین خداداره چیکار میکنه

    این مشتری نصف شب یه پیام داشت برای من

    که ایمان به غیب

    یعنی از جایی که فکرشم نمیکنی جوی بهت عطا میکنه که ندونی چجوری شد

    اینکه حتی اگر نمیدونی درمورد فروش نقاشیات چی قراره بشه و چی رخ بده ولی ایمانت رو به غیب به ربّ و صاحب اختیارت حفظ کن

    به وقتش طبق وعده خدا بهت داده میشه

    این فروش نصف شب که خدا مشتری شد برای من

    البته برای مادرم

    به من گفت که برای نقاشی های تو هم مشتری میشم

    تو به نجوای ذهنت گوش ندادی و به وعده من چشم گفتی ،پس آرام باش و تماشا کن

    خدایا شکرت

    الان گفتم بیام بنویسم تا یادم باشه که تو چه ها که برای من داری انجام میدی و من بی نهایت ازت سپاسگزارم

    میدونم که تو هرلحظه حامی و هدایتگر منی

    الان ساعت 2:54

    و من بهم دیگه گل میبافم و درست کنم بعد یکم بخوابم و صبح با مادرم بریم برای فروش و هرچی فروش داشتم طبق گفته خدا به مادرم میدم و دیگه کار برای مادرم شده

    خدای من شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 153 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1980 روز

      سلام طیبه عزیز

      از دیشب که بصورت اتفاقی یکی از کامنتهاتون رو خوندم

      یکی یکی دارم تمام کامنت هاتون رو دنبال میکنم

      چقدر پر از درسه کامنتهای شما

      چقدر زیبا مینویسید

      چقدر ازش درس گرفتم

      و من هم با خوندن کامنت شما تصمیمی گرفتم

      اینکه انگار خدا با کامنت شما به من هم گفت : تو چرا از من نمیخای که برات مشتری بشم؟ چرا داری زور میزنی؟ ببین برای طیبه شده برای تو هم میشه

      چرا دنبال راههای عجیب و غریبیبرای پول ساختن

      چرا باورهاتو در زمینه معماری تغییر نمیدی؟

      چرا درا رو بستی

      چرا بهم اجازه نمیدی دستهامو بفرستم

      چرا نمیزاری درهای رحمت من بروی تو و زندگیت باز بشه

      چرا واقعا؟

      من تو زمینه های مختلفی تخصص و توانایی دارم که خیلی بیربط به هم نیست ولی انگار باورهای مناسبی راجع به تخصص اصلیم یعنی معماری ندارم

      خدا تو کامنت شما بهم گفت تمرکز کن رو تخصص اصلیت

      گفت مگه من خدایی نیستم که معدل 10.25 دیپلمت رو کردم 19.15 تو کارشناسی

      ولی کی؟ زمانی که خودت رفتی دنبال عشقت دنبال رشته مورد علاقت

      چرا فکر میکنی نمیتونم برات تو معماری مشتری بشم چرا فکرمیکنی نمیتونم واست پول بفرستم و تو فقط عشق کنی تو کار مورد علاقت

      و من هم تصمیم گرفتم بگم چشم

      تاحالا هر جا گفتم چشم خدا کار که بلکه شاهکار کرده برام

      چرا به این نه بگم؟

      گفتم چشم خدا.

      گفت حتی تجسم هاتو متمرکز کن روی درامد از معماری

      و من گفتم چشم

      طیبه عزیز ممنونم از کامنتهای زیباتون

      براتون بهترینها رو از خدا میخام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
      • -
        طیبه مزرعه لی گفته:
        مدت عضویت: 697 روز

        به نام ربّ

        سلام مجدد بر شما آقای نارنجی ثانی

        جالبه گفتم بنویسمش

        الان که از حرفای شما در پاسخ به فایل روز جمعه 18 آبانم رو خوندم و درک هامو نوشتم و گفتم که درس هاشو گرفتم و دیگه هیچ کاری برای مادرم انجام نمیدم و تمرکزم رو به نقاشی میذارم

        داشتم به این قسمت از نوشته هاتون پاسخ مینوشتم که گوشیم زنگ خورد و خانمی بود که برای من تیکه های گل سر رو میبافت

        بهم گفت حاضره بیا ببر

        و من خیلی سریع گفتم باشه به مادرم میگم بیاد ببره

        در صورتی که از دیشب تو فکرم بود من برم تحویل بگیرم و به مادرم کمک کنم

        ولی از صبح از پیام شما درس گرفتم که گوش بدم به حرف خدا

        و مثل فرعون عمل نکنم

        چون خداست که همه رو هدایت میکنه و کمک میکنه

        من هیچی نیستم

        پس من به راه خودم باید ادامه بدم

        حس کردم باید از قدم ددستی که در این لحظه برداشتم اینجا بنویسم و خداروسپاسگزاری میکنم

        و از شما ممنونم که با نوشته هاتون که دستی از دستان خدا شدین برای من ،آگاهم کرد نوشته هاتون

        سپاسگزارم

        خیلی خوشحالم که امروز هر سه پیام شمارو دریافت کردم

        و این پیام شمارو هم چند روز پیش خونده بودم ولی فرصت نشد پاسخ بنویسم و الان نوشتم

        بی نهایت سپاسگزارم از شما و درک هایی که از نوشته هام داشتین رو نوشتین تا من هم از شما و صحبت هاتون درس بگیرم و سعی کنم عمل کنم

        بی نهایت ممنونم از شما و خدا روشکر میکنم که قلبم رو باز کرده برای دریافت درک هایی از تک تک نوشته های شما و تمام دوستان تا من رو رشد بده

        تا فکر کنم و عمل کنم به آگاهی هاش

        بی نهایت حال خوب رو از خدا برای شما و برکت و ثروت در کسب و کارتون و شادی و سلامتی و آرامش بی نهایت باشه براتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا سنگونی گفته:
      مدت عضویت: 1832 روز

      سلام به طیبه عزیز.

      تو فوق العاده ای دختر .

      شگفت انگیزی .

      بطور کاملا هدایتی به سمت کامنت هدایت شدم .اصلا نمی‌دونم چی شد که اینجام . فقط میدونم که دقیقا چی های که باید می‌شنیدم رو شنیدم از زبان‌‌تو عزیز کرده ی خداوند .

      چه زیبا قلبت رو باز کردی برای ورود نور الهی . از تک تک کلماتی که نوشتی عشق می‌بارید و توکل و ایمان . خود بودن . عملگرایی .

      چقدر تحسینت کردم. چه ارتباط زیبایی با خدای درونت بر قرار کردی آدم حظ می‌کنه از این عشق از این پذیرش ‌‌از این عمل کردن .

      دوست دارم بشینم و تا صبح رد پاهای پراز عشقت رو بخونم . اشک بریزم از این همه عشقی که وجودت رو پر کرده .

      از خدا میخام قلب منم پراز ایمان کنه . قلب منم آروم کنه .وجودم رو پرتز عشق خودش کنه تا بتونم خالصانه عشق بدم و عشق دریافت کنم .

      در دلم ایمان به غیب رو بیشتر و بیشتر کنه

      از خدای خوبم ممنونم که منو با شما آشنا کرد با پیام های ناب و خالصی که از زبان شما باید می‌شنیدم .

      افتخار میکنم که در مسیر دوستانی همچون شما عزیزان هستم این بسی خوشبختی و سعادته .

      برات آرزوی بهترین هارو دارم عزیزم . انشالله روزی تابلوهای نقاشیت رو میبینم که جهانی شده و هرکدوم میلیونها دلار ارزشگذاری شده .

      برای مادر عزیزتون هم آرزوی بهترین هارودارم . بهشون تبریک میگم بابت فرزند صالحی که تربیت کردن و رشد دادن

      بازم ازت ممنونم و عاشقتم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    بنام خدای مهربونم

    خدایا سپاسگزارتم که هدایتم کردی به مسیر کسانی که بهشون نعمت داده یی

    خدایا سپاسگزارتم برای وجود بنده ی بینظیرت استاد عباسمنش

    خدایا سپاسگزارتم که زندگی مو غرق عشق و آرامش و نعمت کردی

    خدایا سپاسگزارتم که حمایت و هدایتم کردی که قوانین و جهانت و فهم ‌و درک کنم و قدرت عمل به این قوانین و بهم دادی

    خدایا سپاسگزارتم که پرده ها رو از چشم و گوش و قلبم برداشتی و هر روز شفاف تر میبینم ، واضحتر میشنوم و درست‌تر حس می‌کنم

    خداوندا بابت بهشتی که در زمین نصیبم کردی سپاسگزارتم

    سلام به روی ماهتون استاد جونم

    من عاشقتونم ، شما بینظیرید

    خدای مهربان حامی و هادی تون باشه

    سلام به روی ماهت مریم جونم

    سلام بانوی بینظیر و جذاب

    آخه شما چقدر فوق العاده یی عزیزم

    من سپاسگزارتم برای تدوین تمام فایل ها

    من سپاسگزارتم برای تدوین دوره رویایی قانون آفرینش

    یکی دو ماه پیش تصمیم گرفتم دوره ثروت 3 رو بخرم

    خدا بهم گفت سارا ، قانون آفرینش بگیر

    گفتم آخه من 12 قدم و دارم و این دو تا شبیه هم هستن

    خدا گفت سارا به من اعتماد داری ؟

    گفتم آره معلومه که بهت اعتماد دارم

    خدا گفت ، قانون آفرینش شروع کن

    گفتم چشم

    و شروع کردم

    از همون جلسه اول همش استپ میکردم میگفتم الله اکبر

    استاد اصلا این دوره یه فرکانس عجیبی داره

    من تقریبا تمام دوره ها رو دارم ، اما میتونم با اطمینان بگم فرکانس قانون آفرینش یه چیز دیگه اس

    استاد حتی فرکانس تو تن صدای شما هم متفاوته

    من با قانون آفرینش 6 تازه متوجه شدم که تقسیم کار با خدا یعنی چی و دیروز هم ازش استفاده کردم باورتون نمیشه کلا شرایط و نتایج 1000000بار متفاوت شد

    من با اون مثال جریمه شدن ، فهم کردم که ریشه مسایل و چطوری پیدا کنم و چطوری باید باورم و تغییر بدم

    من لیست 107 آرزو و که نوشتم به 96 که رسیدم دیگه چیزی نبود که بنویسم

    من سناریو نویسی با این دوره فهم کردم

    استاد این دوره بینظیره

    استاد شما بینظیری

    نمی‌دونی مریم جونم وقتی دریم برد استاد و پخش کردی با صدای بلند گریه کردم

    اصلا دیوانه شدم

    مریم قشنگم سپاسگزارتم که این حس زیبا رو بهم هدیه کردی

    استاد شما بهم یاد دادی میتونم به آرزو هایی که قبلا فکر میکردم خیلی بزرگه به راحتی برسم

    استاد شما بهم یاد دادی هر چیزی تو قلبم هست و دلم می‌خواد تجربه اش کنم ، با عمل به قوانین میتونم به راحتی داشته باشمش

    استاد خدا حفظتون کنه

    با جلسه اول قانون آفرینش متعهد شدم که بجای هرز انرژی ، متمرکز بشم روی هدفم

    اصلا با کلمات قابل بیان نیست فرکانس و آگاهی های دوره قانون آفرینش

    من که خیلی از این دوره دارم لذت میبرم و باهاش عشق می‌کنم

    مریم قشنگم سپاسگزارتم برای تدوین این فایل بینظیر

    عالی بود عالی بود

    خدایا شکرت که در جمع صالحین و محسنین قرار دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 161 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا ۚ وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا(40 فاطر)

    محققا خدا آسمانها و زمین را از اینکه از جای خود بلغزند نگاه می‌دارد، و اگر رو به لغزش و انحراف از مسیر خود نهند گذشته از او هیچ کس آنها را محفوظ نتواند داشت،که خدا بسیار بردبار و آمرزنده است.

    ===================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به یاران غار حرا

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله بر بندگان توحیدی خداوند

    اینجاست که شاعر میگه :

    یک صبح دیگه!

    یک صدایی توی گوشم میگه!

    امروز رو زندگی کن…

    فردا دیگه دیره!

    با اینکه دیشب دیر خوابیدم ولی ساعت 6ونیم صبح خدا بیدارم کرد،اولش ذهنم مقاومت میکرد می‌گفت بخواب بابا،کجا چه خبره؟!ولی قلبم می‌گفت پاشو خدا بیدارت کرده،پاشو ببین چیکارت داره …

    در جدال همیشگی ذهن و قلبم،قلبم پیروز شد…پاشدم یک قهوه ی کافئین بالا به سلول های مغزم رسوندم و نشستم جلوی پنجره ی خونه…زل زدم به آسمون و دریا و نور طلایی خورشید که ابرهارو سفید طلایی کرده بود …

    اولین چیزی که شنیدم این بود :

    ساعت هنوز ٧ نشده،تو هم بیداری،ولی دیگه نیاز نیست بری سرکار،تو آزادی !

    یادم اومد چه صبح هایی بیدار میشدم تند تند قهوه م رو می‌خوردم و بعد سریع شروع میکردم تو دفترم شکرگزاری نوشتن و ستاره ی قطبی …اصلا انگار بدون این دوتا اهرم من فلج بودم،حاضر بودم دیر برسم شیفت ولی بدون این دوتا رفیق،از جام تکون نخورم …بعد کل مسیر خونه تا بیمارستان رو آهنگ میزاشتم و غرق تجسمات و عشق بازی با خدا میشدم …

    باز اون صداهه اومد :

    دیگه نیاز نیست بری icu,نیاز نیست کلی مریض از شیفت شب تحویل بگیری،نیاز نیست پرونده چک کنی،دارو بچینی،با دکترها سرو کله بزنی،نیاز نیست هی شیت هارو بالاوپایین کنی یک وقت چیزی جانمونه،نیاز نیست به ساکشن دست بزنی،نیاز نیست ٣ تا ماسک رو روی هم بزنی برای اینکه به راند مریض ها کمک کنی …تو کارمند من شدی سعیده!

    خدا خیر بده به شهرزاد جان که این کلمه رو یادم داد…به جانم نشست…آره من کارمند خدا شدم …

    براش توی دفترم نوشتم،خدایا تو منو ازون محیط جدا کردی،تو دستمو گرفتی،تو منو نجات دادی،به عظمت خودت قسم به عقل من اگر بود الان باید میرفتم شیفت …این دختر هایی که الان آروم و بی دغدغه خوابیدن و دیگه نگران‌ِ نبودنِ من نیستن ر‌و هم معلوم نیست باید به کی‌ میسپردمشون…

    واقعا از هر طرف به زندگیم نگاه میکنم میبینم من هیچ کاری نکردم ،خدا همه کار کرده،استاد میگه مگه ازین بهترم داریم که آدم از هرجایی که توی زندگیش هست لذت ببره و بعد آروم آروم ،سوت زنان و به راحتی به خواسته هاش برسه؟

    وقتی به خودم و به رفتارم تو محل کار فکر میکنم میبینم من واقعا از تموم وقتایی که داشتم کار می‌کردم لذت بردم،تو همون محیط بیمارستان،تو icu که دیگه هرچی مریض بدحال اونجاست،که کارشم سخته!که ملک الموت هم زیاد به اونجا سر میزنه….من همون جا میخندیدم،همون جا حالمو خوب نگه میداشتم،همونجا کامنت میخوندم ،کامنت مینوشتم،همونجا آهنگ میزاشتم و حتی میرقصیدم :))) به خدا :)))

    یعنی الان من هرچی خاطره یادمه همه ش خاطرات خوشه،من انقدر با محیط کارم در صلح درومده بودم که دیگه اصلا انگار به جای شیفت رفتن، میخواستم برم مهمونی…

    چقدر خوبه آدم مسیر رسیدن به خواسته هاش رو فراموش نکنه ،همون رو هی بزاره روی تکرار….تکرار و‌تکرار و‌تکرار!

    چقدر خوبه که نتایجش براش عادی نشه و نزاره ذهنش همه چیز رو یک جوری جلوه بده که انگار همیشه اینجوری بوده ! نههههه هیچ وقت نبوده هیچ وقت !!!!

    من دوتا فیلم دارم از خودم ،یکیش همینجا،جلوی‌ همین پنجره نشسته بودم،از نتایجم برای استاد میگفتم و یک جایی میگم الان بچه هام گرگانند،نمیدونم کی قراره انتقالیم درست بشه وما دوباره کنار هم جمع بشیم ولی می‌دونم این اتفاق می‌افته و خدا قولش رو بهم داده!

    یکیشم ساعت١ صبح تو icu,سال تحویل ١4٠٢ کنار میز هفت سینی که خودم با عشق چیدم برای استاد فیلم گرفتم وگفتم به امید خدا امسال سال آخری که من کارمندم و می‌خوام بیزنس و کسب و کار خودمو شروع کنم!

    برای هیچ کدومش هیییچ ایده ای نداشتم ..نه رقم خوردن انتقالی ..نه انصراف از کارمندی !

    به الله قسم هیییییچ ایده ای نداشتم …

    ولی خدا همه کار کرد کرد…خدا تموم پلن هارو چید!!!

    استاد تو توحید عملی ١٠ یا ١١میگه :

    آدم عاقل کسی که بزاره کارها رو خدا انجام بده!

    شاید ظاهرش خیلی تنبلوارانه به نظر برسه …ولی من ترجیح میدم آدم تنبلی باشم ولی از زندگیم لذت ببرم…

    واقعا چرا ما انقدر کم از قدرت خدا استفاده میکنیم؟چرا کم روش حساب میکنیم؟چرا ازش کمک نمیگیریم؟یا همه چیز رو بهش نمیسپاریم!؟

    اصلا همین آیه ای که من بهش هدایت شدم و اول کامنتم نوشتم چقدر شگفت انگیزه !!!!

    این چه قدرتیه که میگه من آسمون ها و زمین رو نگه داشتم که تکون نخورند؟! بعد من برای چی نگران میشم اگر دارم برای رسیدن به خواسته هام،ازین خدا کمک میگیرم؟!

    استاد تو فایل تسلیم در برابر خداوند میگه :

    باید بدونی داری از چه قدرتی کمک میگیری!

    باید بدونی !باید بدونی !باید بدونی!

    تموم نگرانی های ما ازین ندونستنست!

    از حساب کردن روی عقل پوک خودمون به جای قدرتی که آسمون ها و زمین رو نگه داشته …

    وقتی این فایل اومد روی بنر سایت،چشم هام قلبی شد ازین همه زیبایی های استاد جانام…بعد که رسید به دریم بورد استاد اصلا دیوانه شدم ازین همه قدرت خداوند …ازین همه ایمانِ استاد …

    استاد توی فایل آیا خداوند مثل مادر مهربان عمل میکند یک جمله گفت که اون شد سر لوحه ی زندگی من،نوشتم چسبوندمش به پیشونیم! به خدا !

    بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!

    راست میگه !راست میگه ! راست میگه !

    این قدرتی که داره کیهان هارو مدیریت میکنه،از پس مدیریت زندگی من برنمیاد ؟!

    من توکل نمیکنم !من ایمان ندارم !

    پس من زجر میکشم!

    وسط‌نوشت: [پاشم برم شیرکاکائو نیلا نیکارو بهشون بدم برمی‌گردم:)]

    خب برگشتم!آره خلاصه داشتم میگفتم :)

    هرجا ایمانمو حفظ کردم فقط از زندگیم لذت بردم‌و‌راحت به خواسته هام رسیدم،هرجا هم رنج کشیدم فقط از بی ایمانی خودم بود!

    این کل بازی بود که من توی این ٣ سال درکش کردم،ولی درک خالی مهم نیست،مهم اینکه چقدر بهش عمل میکنی.

    به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است!

    همین ساختن دریم بورد خودش نشون دادن یک پله ایمانه،همین نوشتن آرزو ها،همون فیلم هایی که من از خودم گرفتم درحالیکه نمیدونستم چطور به این خواسته هام میرسم …

    خب چرا همون مسیر رو ادامه نمیدم؟!

    چرا بعد دیدن این فایل نرفتم دوباره دریم بوردم رو بسازم یا آرزوهای جدیدمو بنویسم؟!

    نکنه خدا عوض شده؟!یا خدا خسته شده؟!یا خدا کنتور میندازه؟! یا خدا میگه بسه دیگه پرو نشو !؟

    خو هیچ کدوم!

    فقط من درگیر ذهن منطقی شدم و یادم رفته همین زندگی که الان دارم رو یک روزی آرزوش رو داشتم ولی نمیدونستم چه جوری بهش میرسم …

    ولی رسیدم! آقا بهش رسیدم!

    من این همه نتیجه توی دستمه دیگه!پس این ذهن باید ساکت بمونه!بایدیه!بایدی!

    الان که این کامنت رو تموم کردم میرم دوباره شروع میکنم به نوشتن آرزوهام،با این ایمان که خدا هم کنارم نشسته و داره لبخند میزنه و میگه بنویس !با فراغ بال بنویس …زیاد بنویس …از من بخواه !من بهت میدم !بهترشو میدم!تو فقط هرچی میخوای بنویس …

    استاد من خیلی با خدا حرف میزنم،خیلی توی دفترم مینویسم،دفترهای من ازین دفتر بزرگ های صد برگ و دویست برگه …ولی …هربار که قلبم میگه به جای دفترت توی سایت بنویس حس میکنم دستام با یک نوری به کیبورد گوشی یا لپ تاپ وصل میشه که با نوشتن هر خط قلبم رو روشن و روشن تر می‌کنه …نمی‌دونم چه جوری ولی این اتفاق همیشه میفته…اینم از خاصیت دیوارهای غار حراست …

    کامنتم رو با ایه ای که دیشب هدایتی اومد روی صفحه ی گوشیم تموم میکنم و از خداوند برای هممون ایمانِ بیشتر می‌طلبم ….ایمان ایمان ایمان … ایمانی که عمل بیاورد …

    قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ(64 انعام)

    بگو: «خداست که شما را از آن [تاریکیها] و از هر اندوهى مى‌رهاند، باز شما شرک مى‌ورزید.»

    خداروشکر برای فرصت یک صلات دیگه …برای هماهنگی روحم با خداوند …خدایا من خودمو باهات هماهنگ کردم ،هماهنگ کردن جهان طبق خواسته های من با تو !

    دوستت دارم خدا!

    دوستت دارم استاد!

    دوستون دارم رفیق های غار حرا

    در پناه نور میسپارمتون…خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 230 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1980 روز

      سلام به سعیده عزیز

      اون اوایلی که از مذهبی گرایی دور شده بودم

      و زیاد مهمونی میرفتم

      اوایلش خوب بود

      برام جالب بود و جذاب

      بزنی و برقصی و بخوری و مست بشی و …..

      البته من که هیچ وقت نفهمیدم مستی چطوریه ، چون هر چقدر هم‌میخوردم مست نمی‌شدم خخخخ

      هنوز تازه با استاد آشنا شده بودم و هنوز اول راه بودم

      اما کم کم کار به جایی رسید که من تو اون مهمانی‌ها بودم ، ولی دیکه مثل اونا نبودم.

      هر کسی آخر شب یه گوشه ای ولو بود

      هنه جا پر از دود سیگار

      یکی خوابش برده بود.یکی داشت تو مستی گریه میکرد

      یکی بالا می‌آورد

      یه جایی از خودم پرسیدم من اینجا چیکار میکنم؟

      من دقیقا اینجا چه غلطی میکنم؟

      وسط این همه آدم ضعیف و کوچیک ؟؟؟؟

      این آدما صبح که میشه یا دکترن یا مهندس ،یا استاد دانشگاهن یا رئیس بانک ،

      ولی شب که میشه ، همشون‌میشن به عده آدم ضعیف که آدم حالش به هم‌میخوره

      گفتم‌حمید اینجا چه غلطی میکنی

      تو یه راهی پیدا کردی که از درون مست شدی پس اینجا دیگه جای تو نیست

      چرا من باید وسط جمعی باشم که دیگه تحملش برام سخته

      و دیگه آروم آروم فاصله گرفتم از همه شون

      اصلا چیشد که اینو نوشتم ؟

      چون الان احساس میکنم وسط یه عده ادم‌قوی هستم

      هر کسی کامنت میزاره ،از قدرت و جسارتش واسه تغییر میگه

      آدم کیف میکنه آدم عششششق میکنه

      از کارایی که گرده میگه که هر کدومش میتونه یه فیلو از پا در بیاره

      آدم اینجا احساس قوی بودن میکنه

      اینجا آدم به خودش افتخار میکنه که با ادمهایی معاشرت میکنه که دنبال رشد و تغییرن ، درسته که یک‌معاشرت مجازیه ،ولی به صد تای اون‌معاشرتها میارزه

      هر کدوم از بچه های اینجا یه کوله بار از درس و تجربه ان

      یه کتاب ناطق هستن

      که وقتی میشنویشون صد تا جون به جونات اضافه میشه.

      برات بهترینها رو آرزو میکنم

      ممنونم بخاطر کامنت زیبات سعیده ی عزیز

      در پناه خدا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 84 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        سلام به حمیدرضای عزیز

        ازت بی نهایت سپاسگزارم که از روشنی قلبت برام نوشتی،فرکانسش کاملا دریافت شد.

        شما هم واقعا برای من همیشه تحسین برانگیزی،هربار پاسخ ها و یا کامنت هات رو میخونم،میگم این پسر چقدر خوب روی خودش کار کرده،چقدر قشنگ همه چیز رو تغییر داده ،چقدر خوب قرآن رو درک کرده …

        میدونی ؟اینجا،این سایت،این محفل برای من محفل السابقون السابقون قرآنه،اونجا که میگه:

        لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿٢5﴾

        در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،

        إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿٢6﴾

        مگر سخنی که سلام است و سلام،

        خداروصد هزار مرتبه شکر که قبل مردنمون هدایت شدیم،خداروشکر که کر و کور و نافهم از دنیا نرفتیم…

        آقا حمید ،تو کامنت های بی نظیری که نوشتی متوجه شدم که درحال تحقیق درمورد حضرت سلیمانی،قلبم گفت این آگاهی رو برای تکرار و تمرین خودم،برات اینجا بنویسم:

        وقتی من میخواستم طبق الهاماتم از کارم انصراف بدم،خدا گفت قبلش تموم تمرکزت رو بزار روی دوره ی روانشناسی ثروت…منم یک عادتی دارم هرجا می‌خوام شروع کنم به نوشتن از قرآن هدایت میگیرم…خیلی شگفت انگیزه که همیشه یک آیه ای بهم میده که یک ربطی به نوشته هام داره،وقتی میخواستم دفتر روانشناسی ثروتم رو هم شروع کنم ازش هدایت گرفتم و این آیه رو گذاشت تو دستام :

        رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ

        پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] توام.

        این یک تیکه از آیه ی شگفت انگیز سوره ی احقاف که مخصوصا این تیکه ش: وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ خیلی با شروع دوره ی ثروت هم خونی داشت.

        ولی ببین موضوع به همین جا ختم نشد !

        من توی سرچ های قرآنیم به یک آگاهی شگفت انگیز دیگه رسیدم،اونم اینکه این دعا که :از خدا درخواست کنی خدایا من کاری رو انجام بدم که تو ازش راضی باشی،فقط یک بار دیگه توی قرآن تکرار شده و تنها پیامبری که اون رو درخواست کرده ،حضرت سلیمانه!

        فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿١٩نمل﴾

        پس سلیمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.

        ببین خیلی باحاله نه؟!

        شروع دفتر روانشناسی ثروتم،با دعایی شروع شد که فقط حضرت سلیمان،اینو از خداوند درخواستش کرده و سلیمان تنها پیامبری که به داشتن ثروت و نعمت و فراوانی معروفه …

        حالا بیا یک آگاهی از دوره ی احساس لیاقت رو بچسبونیمش تنگش!

        استاد تو دوره ی احساس لیاقت میگه بگردید استعداد ها و علایقتون رو پیدا کنید و روش سرمایه گزاری کنید و توی مسیرش حرکت کنید ،این بزرگترین سپاسگزاری شما از خداونده که از استعدادهایی که بهتون داده استفاده کنید برای گسترش جهان …و بعد ثروت و نعمت به دنبال شما میاد!نه فقط تو دوره ی احساس لیاقت که این حرف رو استاد تو تموم دوره ها و فایل های دانلودی فریاد میزنه!

        برگردیم به دعای حضرت سلیمان ؟!

        وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ

        و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم

        کار شایسته برای من که هم خدا ازش راضی باشه و هم من ازش لذت ببرم و هم ثروت و نعمت به دنبالم بیاد چیه ؟! نویسندگی!

        برای شمای حمید رضا چیه؟! معماری !

        برای ساراجان چیه ؟اگر‌من اشتباه‌نگم!یوگا!

        برای حسن آقای گرامی چیه؟!کد نویسی!

        برای آقا افلاطون چیه؟!ساخت و ساز !

        برای حمیدِحنیف چیه؟!صنعت هواپیما

        و ….

        هرکسی به هرچیزی که علاقه داره و احساس می‌کنه از بچگی توی این موضوع خدادادی استعداد داشته و وقتی داره اون کار رو انجام میده،متوجه ی گذر زمان نمیشه…و حاضره حتی اگر هیچ پولی بهش ندن اون کار رو انجام بده…

        و بعد به قول استاد باورهات رو درمورد ثروت درست کن،ثروت به دنبال تو میاد …

        واقعا خداروصدهزار مرتبه شکر برای این همه آسونی جهان…برای این خدا قشنگ و وهاب …برای هدایت شدنمون به این سایت و آموزش ها…برای نعمت قرآن …

        ازت ممنونم حمید جان که برام نوشتی،دعا میکنم در این‌تمرین و‌تکرار قانون برای من که باعث روشن تر شدن قلبم شد،برای شماهم بنفیتی بوده باشه …

        به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت …

        در پناه نور میسپارمت …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 102 رای:
        • -
          حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
          مدت عضویت: 1980 روز

          سلام به سعیده عزیز

          سعیده جان نمیدونم چجوری حسمو بگم

          امروز من فکر میکنم خوشبخت ترین ادم زمینم

          بالاخره اون چیزی که میخواستم رو پیدا کردم

          از روزی که این کامنترو نوشتی ذهنم درگیرشه

          هر روز چند بار میخونمش

          گفتم خدایا من دنبال جوابم

          باید جواب منو بدی

          باید نگاهم نسبت به کسب و کارم درست باشه

          میدونم شاید واسه تمام مردم دنیا این احمقانه ترین ترمز ذهنی باشه ها

          ولی بهرحال این ترمز من بود

          من کار خودمو ارزشمند نمیدونستم

          در بهترین حالت بعد از رفع اون ترمزی که تو پستهای دیگه نوشتم که ترمز کسب و کار بود میتونستم بگم خوب من دارم کار میکنم

          ولی اینکه بخوام کارم رو مقدس بدونم یا براش ارزش الهی قاعل بشم نه نمیتونستم

          میگم شاید این واسه بقیه خنده دار باشه ولی تماتم دوازده سال کاریم این ترمز منو تو این سطح نگه داشته

          با خودم میگفتم حالا این کار یه کاریه که من ازش درامد کسب میکنم که از گرسنگی نمیرم

          دیگه چرا باید براش ارزش قاعل باشم؟ چرا باید بخاطرش به خودم افتخار کنم؟

          این ایاتی که نوشتی سعیده جان، بالاخره کار خودشو کرد.

          خداروشکر

          حالا بریم سر اصل مطلب:

          شغل یا حرفه یا کسب و کار رو ما انتخاب میکنیم

          هر پیامبری هم خودش کارش رو انتخاب کرده

          مثلا خدا به محمد میگه اینکه میخای بین دو نفر حکمیت کنی به خودت مربوطه

          ولی اگر حکم کردی به عدالت حکم کن

          یا در موضوع داوود :

          داوود بین دو برادر قضاوتی میکنه

          به درستی هم قضاوت میکنه و عادلانه رفتار میکنه

          و بلافاصله میگه خدایا من میدونم که این ازمایشی بود برای من ( در اخر میگم چرا داوود چنین حرفی میزنه)

          اینجاش خیلی جالبه:

          وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَـَٔابࣲ

          بى‌تردید او نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نیکو دارد

          یعنی داوود به واسطه انجام کارش و البته انجام درست کارش ، خدا بهش میگه تو نزد ما مقرب هستی و منزلتی والا داری

          در ایه بعد میگه:

          یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَهࣰ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابࣱ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ

          اى داود، ما تو را در زمین خلیفه ساختیم، پس میان مردم به حق داورى کن، و از دلخواه خود پیروى مکن که تو را از راه خدا گمراه مى‌سازد؛ کسانى‌که از راه خدا گمراه شوند عذابى سخت دارند، زیرا که روز حساب را فراموش کرده‌اند

          بااااز اینجا من دیگه منفجر شد مغذم

          خدایاااااا

          چی دارم میبینیم؟؟؟

          داوود برای کاری که خودش انتخاب کرده و داره درست انجامش میده خدا بهش میگه بواسطه این کار درست تو مقربی نزد ما

          تازه باز میدونیم که نزد ما یعنی نزد سیستم و دنیا. چون میگه عِندَنَا

          یعنی این کار برای خدا برای دنیا برای کاینات یا هر چی ارزشمند و گرامیه

          بعد میکه اگر درست قضاوت نکنی اگر کارت رو درست انجام ندی

          إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ

          میگه از راه خدا خارج شدی

          دقیقا هفته پیش سوالم این بود که خدایا سبیل الله چیه؟

          راه خدا چیه؟

          میگه اگر کارت رو درست انجام بدی فی سبیل الله هستی

          در مسیر خدا هستی

          اگر درست انجام ندی عذاب شدیده

          یعنی کسبو کار مقدسه الهیه ، کسب و کار یعنی فی سبیل الله بودن

          اگر درست و نیکو انجامش بدی که دیگه هیچی

          حالا باز بریم سراغ جناب سلیمان عزیز

          أَنِ ٱعۡمَلۡ سَٰبِغَٰتࣲ وَقَدِّرۡ فِی ٱلسَّرۡدِۖ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرࣱ

          که زره‌هاى کامل و فراخ بساز، و بافته‌هاى (حلقه‌هاى آنها) را به اندازه و متناسب کن، و کار شایسته‌اى انجام دهید (و دقّت کافى در کیفیّت و کمیّت محصول و مصنوع خود داشته باشید) چرا که من مى‌بینم آنچه را که انجام مى‌دهید

          کار سلیمان زره بافی بوده

          خدا میگه وقتی داری زره میبافی درست بساز

          درست و متناسب و با اندازه های دقیق بساز

          یعنی کارت رو درست و بادقت انجام بده

          و از اون جالب تر میدونی چیه سعیده جان

          اینکه خدا میگه

          وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهۡرࣱ وَرَوَاحُهَا شَهۡرࣱۖ وَأَسَلۡنَا لَهُۥ عَیۡنَ ٱلۡقِطۡرِۖ وَمِنَ ٱلۡجِنِّ مَن یَعۡمَلُ بَیۡنَ یَدَیۡهِ بِإِذۡنِ رَبِّهِۦۖ وَمَن یَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ

          و باد را مسخّر سلیمان ساختیم که (بساطش را) صبحگاه یک ماه راه مى‌برد و عصر یک ماه، و معدن مس گداخته (یا نفت یا معادن دیگر) را براى او جارى گردانیدیم، و برخى از دیوان به اذن پروردگار در حضورش به خدمت مى‌پرداختند و از آنها هر که سر از فرمان ما بپیچد عذاب آتش سوزانش مى‌چشانیم

          واقعا عجب کتابیه این قران

          میگه تو کارت رو درست انجام بده

          تو در کارت تمکز به خرج بده

          من برات معدن مس فراهم میکنم

          تازه مس رو هم برات گداخته و نرم میکنم تا کارت اسان بشه

          تازه کلی هم نیرو برات میفرستم از جنیان که بهت کمک کنن

          تازه اگر کارشون رو بد انجام بدن مجازات هم میشن

          چرا؟؟؟؟؟؟؟

          چون وقتی تو داری کار میکنی

          داری کار درست میکنی

          داره با دقت کار میکنی

          عزیز دل خدایی

          در مسیر خدایی

          مقرب عندنا هستی

          و خدا دستهاشو برات میفرسته

          واست معدن مس گداخته میشه

          واست نیروی های ماورایی میفرسته

          واست دستهاشو میفرسته

          چون تو داری چرخ های این جهانو به گردش در میاری

          چون تو داری جهان رو گسترش میدی

          خدایا نمیدونم چی بگم دیگه

          یک عمر به خودم ظلم کردم

          و کارم رو بی ارزش تلقی کردم

          و طبق افکار مذهبی و با اون ترمزها خودم رو بی ارزش دونستم کارم رو بی ارزش دونستم

          درامدم رو بی ارزش دونستم

          فکر میکردم فی سبیل الله کار کردن یعنی بی مزد کار کردن

          حالا میفهمم چرا وقتی برای کارت ارزش قاعل نمیشی حتی زمانی که داری بهترین کیفیت رو در کارت ارایه میدی اسان میشی برای سختیها

          چون داری خلاف تفکر خدا فکر میکنی

          خدا میگه کسبو کار نزد من با ارزشه تو میگی نه ، مذهب گفته کسب و کار تو رو از خدا دور میکنه

          خدا میگه کار با کیفیت نزد من مقربه و والاست ، مذهب میگه اینچیزا لهو و لعبه و تو رو از یاد خدا غافل میکنه

          پس با این تفکر اسان میشی برای سختی ها

          بعد هر چی تلاش میکنی هر روزت سخت تر از دیروزته

          تو مسابقه ای بین نود تا تیم از کل دنیا میشی رتبه سوم ،اونم به تنهاایی ،ولی باورهات اجازه نمیده اون کار انجام بشه

          تمام کارفرماهات بهت میگن تو حیفی واسه ایران

          ولی ذهنت یه چیز دیگه میگه

          بله سعیده عزیز

          خدا همه چیزو گفته بود

          ولی من تو باغ نبودم

          تو قران دنبال شیعه و سنی میگشتم

          دنبال امام زمان میشگتم

          نوش جونم هر چی سرم اومد

          خداروشکر که بقول شما هدایت شدیم به چنین مسیری

          سعیده عزیز ازت ممنونم بخاطر این ایات زیبا که نوشتی

          اون بالا که نوشتم چرا داوود میگه این قضاوت یجور امتحان بود برای من:

          انگار همه ما در مسیر کسب و کارمون با چنین ازمایشاتی روبرو میشیم

          ازمایش که با ریشه ” ب ل و ” یا ریشه ” ف ت ن ” در قران اومده به معنای ازمایش الهی نیست

          بلکه معنای خودازمایی داره

          ف ت ن یعنی جدا کردن ناخالصی طلا از خود طلا با گرما دادن به طلا

          یعنی ما با فتنه ها یا ازمایشها سعی میکنیم ناخالصی های خودمون رو در هر کسب و کاری که داریم رفع کنیم

          تا بقول استاد در قدم چهار همواره بروز باشیم

          تا دچار سرنوشت نوکیا نشیم

          مثلا من در زمینه معماری ازمایش میشم

          شما در نویسندگی یا هر کسی در کسبو کار و حرفه خودش

          اینو یادم رفته بود و دوباره ویرایش کردم

          برات بهترینها رو از خدا میخام

          در پناه خدا باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
          • -
            مجتبی گفته:
            مدت عضویت: 4017 روز

            به نام رب بزرگ

            سلام به حمیدرضا جان

            اقا دمت گرم بابت این‌آیات و این باورها و این برداشت از قرآن ؛

            چون‌ انگار ما دهه شصتی ها بشددددت اینو باور داریم که باید برای رسیدن به چیزی زجر بکشیم ، بشدت اینو باور کردیم که کاری که براش تقلا کنی و سختی بکشی ارزشمنده ؛

            چون‌ زمان ما مثلا اینترنتی نبود که ببینیم براحتی میشه از اینترنت درآمد راحت و بالا کسب کرد ؛

            خوده من هنوزم بشدت سختمه باور کنم میشه راحت درآمد داشت ، میشه آسون بشم برای رزق راحت و فراوون ؛

            کامنتت و بررسی این آیات خیلی حس خوبی بهم‌ داد و حس میکنم خیلی کمک کننده بود ؛ دمت گرم داداشم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          ساناز گفته:
          مدت عضویت: 1318 روز

          به نام خدای معجزه ها

          سلام دوسی قشنگم

          شاگرد اول این مکتب

          میبوسمت از شیراز تا گرگان

          اوووه چقدر هم دوره ولی قلبم دقیقا همون نزدیکی هاست شایدم چسبیده به قلب خدایی که داری

          به رسم معرفت بی نهایت سپاس گذارم که هستی اصلا همین بودنت تو این مکتب انصافا نعمتی هست که شاید خدا هنوز نعمت حضورت رو به خیلی ها نداده و خدارو شکر که من لایقش هستم. اصلا مگه ما آدما چی میخوایم از این دنیا جز ی همراه و تایید کننده در مسیری که پا گذاشتیم؟

          و ازت ممنونم که میای ‌‌‌‌مینویسی و بچه ها رو به کامنت نوشتن ترغیب میکنی و خدا میدونه پاداش این رسالتت چی میتونه باشه.

          فقط میتونم بگم سپاس گذارم ازت که دختر

          و من چقدر نیاز داشتم به این کامتت قشنگت و پر محتوا

          دقیقا همین چند روز پیش در کارم دچار ی تضادی شدم و همین جمله رو گفتم که خدایا به من رزقی بده که تا الان و بعد از من به هیچکس نداده ای

          با اینکه اصلا ادم بدخواهی نیستم اصلا و ابدا اما قلبم دقیقا نیاز داشت به ی رزق خیلی مجزا و خیلی خاص. چون با یکی از همکارا که ازش جنس تهیه میکردم و تقریبا همکاری زیادی باهاش داشتم و همیشه میزان خیلی زیادی از موجودیشو نقد میکردم متوجه شدم با اینکه من تعداد زیادی ازش جنس میخرم به چندتا از همکارای دیگه قیمت کمتر جنس داده و حتی متوجه شدم با کلی منت که میگه من قیمت همکاری این عدد میگم درصورتی که به مشتری گذری هم همین قیمت و حتی وعده تخفیف هم داده بود.گفتم ببین خدا داری چی به من میگی؟تو این سال هایی که دارم رو‌حیطه فروش کار میکنم چندین بار این اتفاقا برام رخ داده اما از اونجایی که ذهن محدودی دارم و باور فراوانی من هنوز شکل نگرفته و اینکه هنوز توکلم خالص نیست که تنها منبع رزق و روزی خداست و همچنان با چنین افرادی همکاری میکردم اما این بار تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده حتی اگه نتونم یک ریال در ماه درامد داشته باشم دور چنین همکارایی رو خط بکشم و به خدا گفتم ببین معنی کلمه خالص چی میشه من اونو میخوام. لینک تهیه جنس خالص همکار خالص فروش خالص درامد خالص و حتی مشتری خالص. گفتم عزیزم ببین هر چیزی که اندازه سر سوزنی ناخالصی داشت سمت من نفرست که جرمون میشه و بعد از این عهد حس میکنم ی عالمه ترس از رو قلب من برداشته شد و کامنت طلایی شما دیگه تیر اخر رو زد و گفت ببین سلیمان چی از خدا میخواسته؟؟؟مگه دنبال ی الگو نمیگشتی که ببینی خدا میده یا نه؟مگه یکی نبوده که از خدا خواسته پس یا علی بگو و استارت بزن برو جلو نترس دل بزن دریا خودش کارش نجات هست. اصلا نجات غریق که میگن منظورشون دقیقا خود خداست هر جا غرق باشی نجات میده فقط کافیه اعلام sos کنی.

          دمت گرم سعیده قشنگ

          بگم که چقدر دوستت دارم قطعا متوجه میشی و باورش هم برات راحته مگه نه؟؟؟

          خدا شریک لحظه هات گل دختر شمالی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1287 روز

            سلام ساناز قشنگم

            چنین مهربان و دلبرا چرایی دختر؟!

            مرسی که برام نوشتی رفیق،از قلبت براومد و به قلبم نشست.

            یادم اومد من هم بهت هم تحسین بدهکارم هم تشکر …

            تحسین بابت شرایط مالی عالی که برای خودت ساختی،تشکر بابت کامنتی که درمورد اعتصاب پرستارها توی بیمارستان نوشتی…نمیدونی با خوندن اون کامنت چقدر بیشتر قدر توحید خودم رو دونستم…

            آره جانم…منم یک روز هایی شیفت های سنگین میرفتم،اعزام و cpr،کارتو icu ,تحقیر و توهین از مافوق و …

            ولی تسلیم نشدم.حرکت کردم،شرایط رو عوض کردم…

            و حالا فقط اندازه ی یک ماه حقوقم،دیشب حسابم شارژ شد ساناز جان

            این پاداش توحیده…

            یک چیز جالبه دیگه،یک جمله هست که خیلی بهم آرامش میده و بارهای سنگین رو از روی دوشم برمیداره…

            اینکه تا میبینم شرایط یکم سخت پیش میره و ذهنم میخواد بازی دربیاره بخاطر فلانی اینجوری شد،بخاطر فلان شرایط این اتفاق افتاد…

            سریع میگم:

            این شرایط هرچی هست،خودم به وجودش آوردم.خودمم میتونم تغییرش بدم…

            تا میام مسئولیت همه چیز رو‌ گردن میگیرم،خدا از همه طرف کمک هاشو میفرسته….

            إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ ﴿٩﴾

            هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم.

            ساناز قشنگم،ازت ممنونم که برام نوشتی و باعث و‌بانی این صلات شدی.

            بوس به کله ت از شمال تا شیراز…

            انشالله ببینمت …عاشق شیرازم و شیرازی ها …

            درپناه نور میسپارمت. خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      افلاطون نوروزی گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام خانم شهریاری: امیدوارم عالی باشی، بهترین هارو از خداوند وهابم برات آرزو میکنم

      از صمیم قلبم و با تموم وجودم تحسینت میکنم: این رابطه فوق العاده ایی که با پرودگارت داری، با تموم وجودم تحسینت میکنم این مداومتی که به خرج دادی: آموزش هارودنبال میکنی، کامنت میخونی، مینویسی و کلی نتیجه و دستاورد تو دستته

      خبر داری که این آرامش قلبی که خدا بهت هدیه داده تو کامنتت ساطع میشه و دوستای سایت مثه من این آرامش و این انرژی رواز کامنت ها دریافت میکنن

      نوش جانت تموم موفقیت ها و دستاورد هایی که کسی کردی: از ته قلبم برات خوشحالم: آفرین بهت، دمت گرم

      موفق و سربلند باشی: پیش خودتو خدای خودت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        سلام به آقا افلاطون،چطوری مرد بزررگ؟!

        مرررسی که برام نوشتی!

        بزار برات تعریف کنم چی شد!

        خب میدونی من از وقتی کامنتات رو میخونم که روی پروفایت عکس یک آقا افلاطون بود با یک لبخند اگر اشتباه نکنم کنار دریا …ولی در استایل استاد عباسمنش قبل قانون سلامتی :))

        اون موقع ها تو روانشناسی ثروت کامنت میزاشتی و من همیشه تحسینت میکردم که انقدر داری خوب روی خودت کار میکنی …شما همینجوری پیش رفتی و‌پیش رفتی و‌پیش رفتی و مدار به مدار تحسین برانگیز تر شدی…

        همین چند روز پیش دیدم دیگه نمیشه فقط بهش فایو استار بدم،بزار به این پسر بگم چقدر تحسین برانگیزه!

        خلاصه شروع کردم برات نوشتن!تحسین پشت تحسین ..

        تحسینت میکنم برای این رشد مالی عالیت…

        تحسینت میکنم برای این رابطه ی عاطفی فوق العاده ت

        تحسینت میکنم برای این همه استمرارت در اجرای قانون

        تحسینت میکنم برای این همه تسلط کاریت…

        خلااصه!

        ا‌َزینجه بَنویشتمه،تا شِمه کوچه سَر :)))

        ولی تا فرستادمش ،کامنتم پرید!الکی الکی!گفتم بِببیییین…معلوم نیست این پسر تو چه فرکانسی هست که من بهش دسترسی ندارم!

        امروز دیدم که ازت نقطه ی آبی دارم کلی خوشحال شدم…گفتم پس مدارم اومده بالاتر…

        ممنونم ازت و برات موفقیت های بیشترو بیشتر و بیشتر آرزو میکنم ….

        همیشه بنویس که خیییلی خوب مینویسی!

        کله ی مبارک مریم جانم ببوس:)

        در پناه نور میسپارمتون…عشق و خوشبختی و‌ثروتتون روووز افزززون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
        • -
          افلاطون نوروزی گفته:
          مدت عضویت: 1283 روز

          به نام خداوند بخشنده و مهربان

          سلام خدمت سعیده خانم شهریاری عزیز؛ دوست عزیز و ارجمندم

          خیلی خوشحالم که من دوست های فوق العاده ایی چون شما دارم

          از صمیم قلب سپاسگذارتم بابت این کامنت پر از مهری که برام نوشتین؛ انرژی مثبتت، حال خوبت، آرامش درونیت از طرق این کامنت بهم انتقال پیدا کرد و از خدا میخام 1000 برابر این انرژی فوق العاده ایی که برام فرستادی برکتش به زندگیت برگرده

          شما واقعا انسان خوش قلب و مهربانی هستین.

          من هفته قبل بابت یه کاری اومدم گرگان و اونجا یاد شما افتادم؛ گفتم خدایا شکرت که گرگان هم یه دوست فوق العاده دارم.

          دیشب مریم داشت منو میرسوند باشگاه؛ دم دره باشگاه که رسیدم؛ پیامتون رو دیدم؛ گفتم سعیده خانم شهریاری از بچه های شماره یک سایت استاد عباسمنش بهم دستور داد کله مبارکتو ببوسم؛ منم دنبال بهونه بودم و بوسیدم کله مبارکشو به قول شما و مریم خیلی خوشحال شد و با یه حس فوق العاده ایی دیشب رفتم باشگاه

          خلاصه اینجا خیلی خوبه؛ آدماش خیلی خوبن، مهربونن، مودبن، برا هم دعای خیر میکنن، از موفقیت هم خوشحال میشن، هم تحسین میکنن.

          منم تحسینت میکنم؛ بابت تصمیمات بزرگی که تو این سال ها گرفتی: میدونم شرایطتت عالیه، باید باشه ولی مطمعنم یه روزی، خیلی زود میرسی به اونجایی که میخای؛ خدایی تو لایقشی، واقعا عمل گرایی؛ دمت گرم

          شِه هِوارِ دار

          از صمیم قلبم بهترین هارو برات آرزو میکنم دوست خوبم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1057 روز

      بنام خدایی که میگه من از رگ گردن به شما نزدیکترم

      سلام به روی ماهت سعیده جونم

      باورت میشه امروز دوستم ازم پرسید خدا رو با چه صفتی توصیف میکنی ؟

      منم گفتم نور

      نور علی نور

      سعیده جونم دیروز موقع پیاده روی ، زندگی ام مثل فیلم اومد جلو چشمم و هق هق افتادم

      این شرایطی که الان دارم آرزوی پارسالم بود با دقت ریاضی وار

      اصلا مو به مو تمام خواسته هام اتفاق افتاده در مورد روابط

      پارسال من تمرکزی شروع کردم به شخم زدن خودم و تغییر خودم و امسال از میوه هاش دارم عشق میکنم

      بخدا مسیر رسیدن به خواسته ها خیلی ساده و راحته

      اینقدر راحته که باورش نمیکنیم

      خداروشکر که شما هم الان وسط آرزوی های پارسالت حضور داری عزیزم

      خیلی خوشحالم که در این بهشت رویایی حضور دارم که تک تک اعضاش بینظیر هستن

      الهی بینهایت شکرت

      جالبه که بهت بگم من یه بهشت شبیه اینجا در زندگی ام هست

      دوستان بینظیری که اتومات در حال عمل به قوانین هستن و هر جا میرم حرف از خدا و عمل صالح و خودسازی و خلق ثروتِ

      اصلا یه وضع جذابیه که دارم فقط عشق میکنم

      از بس بچه های اینجا رو تحسین کردم که خدا شبیه بچه های این سایت و به زندگی ام دعوت کرده

      خیلی لذت بخشه خیلی خیلی

      همه شدن لنز زیبا بینی ، همه شدن مصداق ارزشمندی و عشق

      خدایا بینهایت سپاسگزارتم

      سعیده قشنگم با تمام وجودم تحسینت میکنم که خالق زندگی دلخواهت هستی

      روی همچو ماهت و میبوسم عزیزم به امید دیدارت خانومی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      سید محمد رضا موسوی گفته:
      مدت عضویت: 248 روز

      سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ، یگانه خالق آفرین من ،،

      قدرت مطلق کل هستی ،،

      یا نُورَ النُّورِ، یا مُنَوِّرَ النُّورِ، یا خالِقَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ النُّورِ، یا مُقَدِّرَ النُّورِ،

      یا نُورَ کُلِّ نُورٍ، یا نُورا قَبْلَ کُلِّ نُورٍ، یا نُورا بَعْدَ کُلِّ نُورٍ، یا نُوراً فَوْقَ کُلِّ نُورٍ،

      یا نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ (47) جوشن کبیر

      اى روشنى نور، ای روشنى ده نور، اى خالق نور و روشنى، اى تدبیر کننده نور،

      اى اندازه گیر نور، اى روشنى هر نور، اى روشنى پیش از هر نور، اى روشنى پس از هر نور،

      اى روشنى بالاى هر نور، اى نورى که مانندش نورى نیست (47)

      سلام و درود خدمت دوستان عزیز و سعیده عزیز به خصوص ،،

      دوست خوبم آخ که چه کیفی میده وقتی خداوند متعال مهربان به همین خوشگلی به وسیله کامنت بی نظیرت با من حرف میزنه ،،،

      اشک شوق میریزم و سجده میکنم به درگاه همچین خدای عشقی ،،

      خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای حضورت عزیزدلم ،،

      خدااااااجونم تو خیلی نزدیکی خیلی خیلی خیلی ،،

      نمی‌دونم چی بگم ، توحید عملی 10 و 11 خیلی فایلهای عجیبی شدن برام واقعاً استاد عزیزم میگن که برای ما واسطه ای هستن و دست خداوند شدن برای من ،،

      اصلا نمیدونی آخر پیامت که نور علی نور نوشتی سعیده بغضم ترکید دیگه ،،

      واو ،،

      هیچی نمیشه گفت ،،

      فقط با عشق و با بند بند وجودم با تمام قد تعظیم میکنم از همینجا خدمت انرژی مقدس خالق یگانه فرمانروای کل کائنات که اینجوری خوشگل باهامون حرف میزنه ،،

      خدایا شکرت مهربونم ،،

      باشه سلطان من ، پیامت دریافت شد به روی چشمم مهربانم ،،

      خدایا شکرت برای این سایت مقدس ،،

      شکرت شکرت شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      لطیفه هستم گفته:
      مدت عضویت: 593 روز

      سلام سعیده جونم.چقد با کامنتتون حالم عالی شد.چقد منو بردین توی دنیای دیگه.الحمدلله رب العالمین بایت اینکه هدایت شدم ب کامنت شما.حس قشنگ و جذابی دریافت کردم و چقد این احساس رو خودمم در تحربیاتم و در ایمان قلبیم دریافت کردم و چقد ب این ایمانی ک میگی نیازمندم.

      خیلی قشنگ گفتین وقتی ک گفتین

      من خیلی با خدا حرف میزنم،خیلی توی دفترم مینویسم،دفترهای من ازین دفتر بزرگ های صد برگ و دویست برگه …ولی …هربار که قلبم میگه به جای دفترت توی سایت بنویس حس میکنم دستام با یک نوری به کیبورد گوشی یا لپ تاپ وصل میشه که با نوشتن هر خط قلبم رو روشن و روشن تر می‌کنه …نمی‌دونم چه جوری ولی این اتفاق همیشه میفته…اینم از خاصیت دیوارهای غار حراست …

      دقیقا حرف دل منو زدین عزیزم.از خداوند سلامتی ارامش آگاهی و ثروت فراوان میخام برات عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1489 روز

      سلام به سعیده .. عزیزدلم.

      این دومین کامنته منه امروزبرای سعیده ی نورانی پروردگارم

      خیلی تحسینت میکنم

      چطور به خاطر نوشتنهای قشنگت توسایت ازت تشکر کنم؟

      اول ازخدا تشکرمیکنم که بوسیله تومینویسه تاقلبم هربار باز وبازتربشه

      بعدهم ازخودت که انقدر خوبی وخوب روخودت کارمیکنی

      توفقط بنویس بانو

      توسایت

      تو چکنویسهات

      تو کتاب قشنگت

      چقدر خوب درک کردی

      چقدر خوب توضیح میدی

      چقدر خوشحالم برات که اینقدر مسیرت روشن و واضح وشفافه که تغییراتت کاملا مشخصه

      چقدر داری عوض میشه سعیده

      ازکامنتهات معلومه قشنگ

      خیلی کامنتهات کمکه برام

      قشنگ انگار خدا کامنتهات رو برای تکمیل باورهای اون روزم بهم نشون میده و میگه بیا اینم ادامش

      عاشقتم دختر

      میبوسمت از تهران تا شمال

      بوووووس فراوان به روی ماهت

      دوستت دارم

      مطمئنم اگه باهمین فرمون همگی جلو بریم.هر روز ذره ای این نیرو روبیشتر باور کنیم

      میرسیم میرسیم میرسیم به نتیجه هایی که الان ارزومونه

      ثروت روابط باعشق

      سلامتی معنویت و توحید وتوحید وتوحید

      سعیده خیییلی خوشحالم برای مسیری که توشیم

      چقدر ما خوشبختیم اخه

      چقدر خدا دوستمون داره که به این بهشت هدایتمون کرده

      فکرکن با اینجا اشنا نمیشدیم هدایت نمیشدیم وااااای واویلا بود همون زندگی قبل باکلی زجرو سختی

      چقدر سوگلی های خداییم ما

      هرروز میبوستمون ومیگه بیا بیابرو تواین بهشت که تو لایقشی

      دوستت دارم سعیده قشنگم.

      باعشق قلبم برات نوشتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1287 روز

        سلام زهرای قشنگم

        چقدر تلگرافت پر از آرامش و‌نور بود دختر!تو کدوم مدار سِیر میکنی؟!

        مرسی رفیق که برام نوشتی.

        کامنت اولت هنوز به دستم نرسیده،مطمئنم اونم در بهترین زمان میاد.

        قلبِ مهربونت رو میبوسم و برات از الله،بهترین ها رو میخوام.از هرچیزی که خودت میخوای،به قول آیه ی 102 انبیا:

        لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ

        آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند.

        دوستت دارم و‌در پناه نور میسپارمت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      رسول بنادری گفته:
      مدت عضویت: 1426 روز

      سلام خانم شهریاری عزیز من از شما تشکر میکنم بابت این صلات هایی که انجام میدید با این صلات ها خدا نه تنها منو بلکه اونایی که تو مدارشن رو به راه راست هدایت میکنه ، اهدنا صراط المستقیم ،ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به اونا نعمت دادی – کامنت های شما رو خیلی دوست دارم بخونم، اون آیه هایی که توی کامنتتون میارین و تفسیر میکنین خیلی برام الهام بخشه ، و حافظه ی خیلی خوبی هم دارین و خب مشخصه خیلی خوب و زیاد فایل ها رو گوش کردید که قشنگ یه جمله مینویسید میگید این از دوره دوازده قدمه قدم‌5 جلسه 2 و قبلا برام سوال بود میگفتم خانم شایسته چطوری میدونه موضوع جلسه 8 عزت نفس چیه؟ اینقدر فایل ها رو‌ گوش دادین که قشنگ میدونین این جلسه در‌مورد چه موضوعیه اون جلسه درمود چه موضوعیه ، از شما سپاسگزارم ،خداوند شما و نیلا و‌نیکا عزیز‌‌ رو در پناه خودش حفظ کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سمیه پیروز گفته:
      مدت عضویت: 2100 روز

      سلام به سعیده عزیزم

      سلام به همون خدایی که دست منو گرفت گفت بچه ی من امروز خیلی ناراحت بودی کلی گریه کردی بیا برو تو سایت ببین سعیده پیام گذاشته یا نه

      اگر کامنت گذاشته اون جواب من بتوئه

      و جوابمو از دستای قشنگ تو گرفتم عزیزدلم سعیده ی قشنگ

      الان ساعت 12 شبه من 3و نیم باید حرکت کنم به سمت اصفهان تا با مدیرم بریم نمایشگاه قزوین

      تو این چند روز بخاطر فشار کاری چند کیلو کم کردم از قضا دنیا هم هی داره آلارم میده سمیه بسه این همه کار واسه مردم بسه بسه

      صداش خیلی بلنده

      سعیده جون من کامنتت رو که می‌خوندم هر سطر و کلمه ش میگفتم ننه ننه این جواب منه

      زمانهایی که توی آی سی یو بودی و فشار کاری اذیتت می‌کرد و بعد چطور با همون کار به صلح رسیدی و خدارو شکر هدایت شدی

      آره راست میگی سعیده من بی ایمانم

      میدونی من به قول استاد یه گاری به خودم بستم و دارم حرکت میکنم

      بی ایمانم که روی خدا حساب نمیکنم و یه نیروی کمکی اومده تو اتاقم که با دیوار یکیه هیچ فرقی باش نداره

      بله من بقول استاد تو جلسه اول قدم اول یادمون میره از چه مسیری اومدیم

      من کجا بودم حالا هر چند مدت یه بار ماموریت میرم حقوق خوب دارم و… ولی همون راه رسیدن به هدف رو گم کردم

      شکرگزاری، تمرکز به نکات مثبت

      حال خوب، همه رو خدا دیدن

      ببین سعیده کامنتت رو برای من نوشتی

      نوش جونت این لحظات خوش و آزادی

      الهی دلت همیشه بخنده

      دلم میخواد باز از شروع مسیرت برام بگی بم بگو چیکار کنم که منم به آزادی برسم؟ مرسی ازت مرسی از خدای قشنگم مرسی از استادای قشنگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    وهمه ی دوستای بهشتیم

    قانون آفرینش:

    بی شک خودکلمه ی آفرینش هم یادمون میندازه که همه چیز به رابطه ی ما با خدا مربوط میشه و پایه ی همه ی قوانین جهان توحید هست

    به میزانی که من رابطه م با خدا بهتر وهماهنگ ترمیشه تسلیم تر میشم

    مقاومت هام کمتر میشه و ایمانم به غیب بیشتر میشه

    هویت همه ی ما در این جهان برمیگرده

    به رابطه مون با اصل وجودی مون

    وقتی من ایمان میارم که خدا حواسش به من هست و منبع قدرت در کل کیهان خدارو میدونم قطعا احساس لیاقت وارزشمندی بیشتری هم خواهم داشت

    قطعا درخواستهام بدون محدودیت های ذهنم بیان میکنم و ازش میخوام ..

    و به میزانی که توکل دارم به اینکه خدا

    دهنده ی بی منت هست

    خداست که از فضلش به هرکسی که بخواد

    همه چی میده اونم رزق بی حساب ..

    مقاومتهای

    ذهن منطقیم کمرنگ تر میشه..

    دیگه نمیشینم حساب کتاب کنم

    دودوتا چهارتا نمیکنم و رهاتر وتسلیم تر

    میشم و چگونگی خلق خواسته هام رو به قدرت خدایی میسپارم که داره کل کیهان رو با این همه نظم هدایت میکنه

    این فایل تلنگر قشنگی داشت

    رابطه ی من با خدا تو چه قسمتهایی ضربه خورده و شرک قاطیش شده ؟؟؟

    کجاها تسلیم شدم و به خودش پناه بردم وخدا از پلن های رویایی رونمایی کرده واسم و دستهای هدایتگرش در قالب انسانهایی توحیدی و فرشته صفت تو زندگیم وارد کرده و خواسته ی من محقق شده …مهمترین باور اینه که بدونیم

    خدا نزدیکه

    خدا بیشتر از من دنبال شکوفاکردن زندگیمه

    خدا بیشتر ازمن شوق داره به خواسته م برسم

    خدا بیشتر از منه بنده ، مشتاقه که برام خدایی کنه و دریه کلام ایمان بیارم

    خدا خوب خدایی میکنه …

    همین فایل دوتا تمرین داره که اومدم انجام دادم لیست 107 تا از خواسته هامو نوشتم بدون محدودیت و منطق ذهن

    من صرفا هرچی میخواستم نوشتم

    چون تو این تمرین اصل

    توجه به خواسته است نه هدف

    فقط بیام و بنویسم چه چیزهایی دوست دارم و از خدا بخوام و جلوش قراربدم

    ببینه چه فهرست هایی میخوام !!

    ببینه که قدم اول که همین توجه به خواسته است برداشتم و بقیه ش بسپارم به خودش که همیشه وعده هاش محقق میشه ..

    بعداز نوشتن خواسته هام نوشتم

    خدایا من تازه دارم متوجهش میشم

    خواسته هام باعث گسترش جهان میشن

    تازه دارم متوجه میشم اونم ذره ذره که

    منم دستانی از خودت هستم و احساس لیاقت میکنم به وجود خودم

    من تازه دارم خواسته هام ازت درخواست میکنم اونم درخواست واضح تر و بهتر

    خدایا من تازه دارم تعهد میدم که بندگی کنم و ازت بیشتر بخوام وطلب کنم …

    تمرین دوم این فایل

    فیلم رویاهامو بسازم که این هم همین نیم ساعت پیش انجام دادم و کلیپش خوشگل ساختم و بارها دیدم با احساس عالی

    کلی با خود خدا زدم ورقصیدم وخندیدم

    خلاصه به این دوتا تمرین این فایل عمل کردم ..

    عاشق این جمله شدم استاد شایسته مهربونم که گفتین

    خواسته ها از مسیر لذت بخش وارد زندگی مون میشن و خلق خواسته آسونه اگر ما خودمون روبا قانون جهان هماهنگ کنیم

    بازم یادمون دادی استاد عزیزم که یادمون باشه کلام خدا نتیجه ی احساسیش عشق هست و کلام شیطان ترس وتردید وعجله!

    خدا به وعده هاش عمل میکنه ومحقق میشه

    من باید تسلیم قدرتش باشم

    بسپرم به خودش و به آگاهی ها عمل کنم..

    یه همزمانی جالب هم

    دوروز پیش هلیسا یه سررسید قدیمی آورد که میشه توش نقاشی بکشم و کاردستی درست کنم

    منم تا جلدش دیدم گفتم آره میتونی

    این سررسید قدیمیه

    چند دقیقه بعد دوباره اومد که مامان ببین

    این جاها با خودکار رنگی نوشتی ها

    این دفتر لازم نداری

    منم درحال آشپزی از دستش محکم گرفتم که بده ببینم چیه !!

    برای چند لحظه ذهنم قفل کرد واقعا

    لیست آرزوهای من تو سال 97بود

    وحالا درسال 1403 همه ی این ارزوها محقق شده بودن …

    اولین درخواست من داشتن فرزند دختر بود وبعد

    داشتن سلامتی جسم و ذهن و روحم بود

    پرداخت بدهی هامون وخرید ماشین بود

    اعتمادبه نفس خودم و محمدحسن بود

    افزایش درآمد ورشد مالی وخرید راحت نیازهای اصلی زندگی من بود

    ومنطق ذهن من خبر نداشت که یه روزی خدا

    دستمو میگیره و میاره اینجا وسط بهشت

    استاد دستی از دستان خداوند باشه و قانون سلامتی رو بذاره و بتونیم بخریم

    یادم آوردم سال 97 درآمد رسول جان چقدر بود ؟؟

    خرید ما چه جوری بود ؟

    یخچال ما چقدر گوشت ومرغ داشت !!!!.

    خدایا الان قابل مقایسه هم نیست

    خدایا شکرت هزاران بار شکر

    یا با دوره مقدس 12قدم

    من شخصیتم تغییر کنه رفتارهام بهتر بشه

    بتونم سبک زندگی شخصی داشته باشم

    اون زمان اگه یکی بهم میگفت خیلی راحت این خواسته هات محقق میشه باور نمیکردم

    یکی میگفت راحت میتونی با تغییر باورهات و ارتباطت با خدا نه تنها خواسته هات محقق بشه بلکه پول بدی دوره بخری ورو‌خودت سرمایه گذاری کنی باورم نمیشد

    اون زمان من نوشته بودم ونمیدونستم استاد جانم

    شما با دوره احساس لیاقت کمکم میکنین تا خودمو بهتر بشناسم و بیشتر لایق هدایت وارتباط خدا بدونم

    نمیدونستم با رها کردن بچه م ، خودش رشد وپیشرفت میکنه ونیاز به تلاش وتربیت کردن من نیست

    من باید خودمو رشدبدم و با خودم درصلح باشم

    ادمهارو باعشق نور خدا بدونم وبپذیرمشون

    تمرکز بذارم رو ویژگیهای خوبشون و تو ذهنم نسبت به آدمهای اطرافم روزه فکری بگیرم

    دیگران تحسین کنم و با نتایج تک تک بچه ها شاد باشم وتو دفترم بنویسم که برای منم میشه وممکن هست

    این دفتر خیلی قشنگ نشونم داد که بهتره باز هم دست خدارو باز بذارم

    وفقط سمت خودمو که باورهای درسته رشد بدم وعمل کنم

    تعهد بدم وعمل کنم

    تمرکز کنم وعمل کنم …

    خدای من حالا همین دختر شش ساله ی من ، دفتر آرزوهام واسم آورد که نگاه کنم ببینم

    چه جوری آرزوی من محقق شده ..

    با چشمای پراز ذوق و اشک وهیجان

    همون جا تو آشپزخونه نشستم و شروع کردم به شکرگزاری کردن و دست کشیدن رو نوشته ها و آرزوهای که با نور خود خدا محقق شدن ..

    نگاه کردن به چشمای فرزندم

    دیدن داشته ها ونعمتهای زندگیم که خودش

    اصل توجه به قانون و زیبایی ها ست

    خدایا شکرت هزاران بار شکر

    زیر همون دفتر نوشتم خدایا اون زمان من خبری از توحید و قانون وباور نداشتم اما تو خدایی کردی

    درحق من و آرزوهام ودرخواستهامو بلا استثنا اجابت کردی

    دمت گرررم که این قدر واضح داری باهام حرف میزنی و بهم نشون میدی که راه رسیدن به خواسته هام از رابطه ی من با خودت ،به قلبم گفته میشه و عمل میکنم مثل همیشه ..

    کمکم کن بیشتر تسلیم قدرتت باشم و فقط بندگی خودتو کنم وفقط از خودت بخوام .

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و

    خانم شایسته مهربونم بابت

    این فایل مقدس وبی نظیر

    خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 250 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2502 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان سلام فاطمه جان

      هلیسا عزیز رو ببوس و محمد عزیز رو ببوس

      چقدر عالی می نویسی فاطمه جان

      من همیشه کامنت شما و آقا رسول رو میبینم خنده رو لبم باز میشه

      همیشه مثل خیلی از بچه ها عالی نوشتید و عالی عمل کردید

      خیلی خوشحال هستم و تحسین میکنم شما رو که تونستید خلق کنید

      وقتی هلیسا دفتر بهت داد و خوندی و دیدی به آرزوهات رسیدی

      با تمام وجود شکر کردم و تبریک میگم

      قانون ساده هست و جواب میده

      تو کامنت که نوشتی کلی باور بود

      سپاس از تو دوست خوب

      و سپاس از قانون زیبای جهان

      خدایا شکرت

      شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 993 روز

      سلام فاطمه جان

      خدایا شکرت کامنت شما دوستان روحم تازه میکنه و باورم قوی تر

      همیشه کامنت قشنگ خودت و آقا رسول می خونم چقدر توحیدی با ایمان هستید تحسینتون میکنم و بهت تبریک میگم به آرزوهای قشنگت رسیدی خدا رو شکر چقدر خوشحال شدم امیدوارم من هم به زودی بیام از آرزوهای که نوشتم با دوستانم به اشتراک بگذارم و شما هم خوشحال بشید

      تنها دوستانی که دارم شما عزیزان هستید چون کسانی که دور و ورم هستند از قانون بی خبرن

      شکر گزار خداوندم برای این سایت الهی و شما دوستان توحیدی

      انشاالله همیشه بدرخشید و از نتیجه های عالی که گرفتید برامون بگید

      خیلی لذت بردم ذوق زده شدم یاد فیلم راز افتادم که یکی گفت بچه ام موقع اسباب کشی کارتن آرزوهام که چند سال پیش نوشتم وتابلو تجسم هام پسرم گفته بابا این چیه گفتم این تابلو تجسم هست گفت بابا تابلو تجسم چیه گریه کردم توی خونه آرزوهام بودم که چند سال پیش کشیده بودم مثل هلیسا جان

      چقدر خوشحال شدم که قانون جواب میده بوس به صورت و دستان معصوم و مبارک هلیسا جان

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1529 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    خدایا شکرت برای این قانون ثابت و بدون تغییر…

    استاد جانم من اون 107تا آرزو رو نوشتم و خدارو شکر به اکثرش رسیدم و دوباره هر دفعه میام ‌و چیزهای جدیدی رو بهش اضافه میکنم…

    استاد من واقعا به این تجسم به باور یقین رسیدم..

    و وقتی امروز درین بورد. شما رو دیدم باورهای قویتر شدن..

    استاد من آزمایش مثبت بارداری گذاشتم ..و دقیقا حتی عدد اون کاملا همون عدد تو آزمایش بارداری من بود..و من چقدر گریه کردم برای این دقیق بودن قانون. که مو لای درزش نمیره…

    و من امروز که این فایل رو دیدم گفتم آره راست میگه. آره برای منم اتفاق افتاده…

    وچقدراستاد لذت بردم و از شادی و خوشحالی ودر این مسیر آگاهی وتوحیدی که هستم اشکم ریختم و گریه کردم …

    حتی امروز با یک تضاد بزرگی برخورد کردم..و یک لحظه ناراحت شدم اما اومد سریع به خدا گفتم خدایا من قول دادمدکه توحیدی عمل کنم..پس همین لحظه دیگه حالم عالیه و ناراحت نیستم..

    قسم میخورم بعد از این گفتگوی من وخدا درهای خدا برام باز شد و من مدام تکرار میکنم دیدی کنترل ذهن جواب داد و دیدی قانون درسته؟؟؟؟

    خدایاشکرت من چه جوری آخه شکرگزارت باشم…

    هرچی شکرگزاری کنم باز کمه ….

    خدایا کمکم کن که جز بندگان خاص وخالص تو باشم..خدایا تنها ترا میپرستم وتنها از تو یاری و هدایت میخواهم..

    خدایا کمکم کن من میخواهم یک مولد ثروت ویک موحد یکتاپرست باشم…

    خدایاجووووونم عاشقتتتتتمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 280 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1084 روز

      سلام به الهام جاااانم

      مادرشدنت مبارررررک رفیق جانم

      با چشمهای قلبی قلبی و پر هیجان

      بخوووون :

      شما خیلی قشنگین

      خیلی متعهدی و عملگرایین

      خیلی تحسین برانگیزین

      خیلی هم توانمند وکاربلدین

      نوش جانتون زندگی توحیدی

      قشنگ تون با این نعمت ورزق پربرکت خداوند مهربون

      نوش جانمون وجود ارزشمندتون در

      این جهان وسایت بهشتی مون

      اصلا وجود بچه ها خودش اصل تمرکز بر زیبایی هاست

      خودش مرور قانون خدا و دوره احساس لیاقته که آدم جلو چشماش میبینه و یاد میگیره ..

      عااااااااشقتم رفیق جااااااانم

      بوس به روی ماهت مامان الهام

      که نوری از خدا درونت داره رشد می‌کنه عزیزدلم

      خدا حفظ تون کنه ان شاالله

      الهی که سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در کنار عشق

      دل تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        الهام وابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1529 روز

        سلام فاطمه جانم

        قربونت برم عزیزدلم

        ممنونم که نقطه آبی رنگ خوشرنگ رو برام روشن کردی..

        یک دنیا ممنونم ..بابت تبریک تون..هرچقدر شکرگزار خداوند باشم .برای این نعمت بزرگ بازم کمه..

        ومدام این شعر رو برای خودم تکرار میکنم..

        فضل خدای را که تواند شمار کرد.

        یاکیست آنکه شکر یکی از هزار کرد.

        منم روی ماهت رو میبوسم..

        روی بچه های گلت هم ببوس..

        وخداروشکر برای وجود شما دوست خوبم در این سایت بهشتی..

        الهی که در کنار خانواده ی عزیزت همیشه در آرامش و‌غرق در خوشی خوشبختی باشی گلم..

        عاشقتم گلم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2269 روز

      با سلام و وقت به خیر خدمت شما دوست خوبم:

      با تبریک و شاد باش خدمتتون که آزمایش تون مثبت شده،و انشالا فرزند یا فرزندانی سالم و صالح خدا بهتون بده.

      سوالم اینکه ،ایا شما قبلا مادر شده بودین؟یا این اولین تجربه تون هس.

      اخه خودم هم درگیرنازایی هستم،و طبق معمول دکترها جواب کردن ،این کامنت شما ،نور امیدی در دلم ایجاد کرده،اما باز هم میخواستم بیشتر بدونم که فرایند تجسم و دریم بورد شما چطوری بوده

      ممنون از شما و ارزوی بهترین ها براتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        الهام وابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1529 روز

        سلام سولماز عزیزم…

        یک دنیا ممنونم گلم..

        سولماز جانم..من تقریبا5سال میخواستم باردار بشم..

        سنم الان38سال هستش..

        مینویسم شاید دوستان عزیز دیگه ای درگیر این موضوع باشند..

        از آشنایی با این سایت خیلی نتایج گرفتم اما این موضوع همچنان ادامه داشت….

        تا اینکه یکروز که خیلی ناراحت بودم وگریه میکردم به خدا گفتم که چرا این خواسته منو ندادی..خودت بهم بگو… خدا بهم گفت چون توحیدی نیست؟؟؟؟چون توحیدی عمل نمیکنی؟؟؟؟؟

        قشنگ واضح خدا بامن حرف زد؟؟؟

        من نشستم خودم رو. واکاوی کردم..

        گفتم دکتر رفتن یا کاشت یا درمان یا هرچیزی دیگه ای میشه..شرک..

        تخمک یا اسپرم ماااا. میشه شرک..

        دلیل هم آوردم وذهنمو قانع کردم چون حضرت مریم به سادگی وبه اذن خدا باردار شد..

        حضرت ابراهیم و زکریا ومحمددر سن پیری بچه دار شدن..

        و بعد هدایت شدم و هر لحظه که وقت آزاد داشتم مخصوصا صبح به محض بیداری وشب قبل از خواب سوره واقعه رو می‌خوندم مخصوصا

        آیه 57

        نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ ﴿57﴾ماییم که شما را آفریده‏ ایم پس چرا تصدیق نمى ‏کنید (57)

        أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿58﴾آیا آنچه را [که به صورت نطفه] فرو مى ‏ریزید دیده‏ اید (58)

        أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿59﴾آیا شما آن را خلق مى ‏کنید یا ما آفریننده‏ ایم (59)

        وچقدر من به خدا گفتم خدایاااا ببخش تو خودت خالقی و من هیچ هیچم..دکتراااا و غذا و تغذیه و…..

        زمانیکه که قدرت رو به تو ندهم..هیچ هیچم وفایده ای نداره…

        در کنار همه اینا..

        در. دریم بودم

        (یک عکس جواب آزمایش مثبت بارداری .ویک عکس خانم باردار ,یک عدد بیمارستان و زایمان و یک عکس بچه در حال شیر دادن مادر)

        و هر روز نگاه میکردم وتجسم میکردم

        (هرروز بعداز بیداریم از خواب وشب قبل از خواب تجسم میکردم که با عشقم لباس پوشیدم و سوار ماشین شدم و رفتم آزمایشگاه و داره از من خون میگیره و من خون دادم و منتظر جواب آزمایش نشستم و بعدش صدامون کردن وجواب مثبت بارداری و من وعشقم همونجا همدیگه رو بغل‌کردیم و شکرگزاری خوشحالی)

        یعنی طوری من این تجسم رو انجام دادم که برام راحت بود هر لحظه تجسم کنم و هیچ ترمزی نداشتم و راحت تا آخر سناریو وجواب مثبت میرفتم..

        وبه حرف استادرسیدم که میگفتم اونقدر هزاران بار تجسم کرده بود و اولین بار که حضور ی ورسمی سمینار برگزار کرد و دوستش میاد با ذوق بهش میگه سید چه حسی داری.استاد میگه هیچی…میگه بابا این اولین سمینار توعه…میگه آره ولی من آخه هزار بار تو ذهنم انجام داده بودم..

        دقیقا منم روزی که رفتم آزمایشگاه

        هیچ حسی نداشتم…چون هزار بار در ذهنم این صحنه رو دیده بود و خوشحالی وذوقش رو کرده بودم..

        وفقط تو این اتفاق به حرفهای استاد فکر میکردم …که آره راست میگه. آره قانون جواب میده..

        اگه من تا الان نرسیدم به خواسته ام بخاطر اینکه خوب قانون رو عمل نکردم…ومشرک بودم…

        سولماز جانم

        فارغ از سن فارغ از تخمک و اسپرم ورحم و روز و ماه و نوع تغذیه ….

        تو اگه توحیدی عمل کنی..

        اینایی که نوشتم رو با حال خوب انجام بدی ورها کنی‌‌‌‌…

        یک خواسته است رو تجسم ودریم بورد وهمه همه رو با حال خوب انجام بدی ودر واقع توحیدی عمل کنی و رهایش کنی که کی می‌رسی بهش. یعنی زور نزنی که حالت خوب باشه.. اونوقت معجزه اتفاق می افته و تو یهویی به خودت میای آه که بارداری….

        منتظر کامنتت وخبر خوشت هستم..

        قطعا با این قانون هر خواسته غیرممکنی ممکن میشود..

        چون خدای من. خدای ممکن هاست.

        به شرط ایمان

        به شرط تقوا.

        به شرط یقین

        به شرط توحید

        به شرط دوری از عوامل بیرونی

        به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

        عاشقتم

        روی ماهت رو میبوسم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          سولماز ستاری گفته:
          مدت عضویت: 2269 روز

          با سلام خدمت شما دوست خوبم و آرزوی بهترین ها برای شما.

          خیلی قشنگ برامون از دریم بورد و تجسم کردن توضیح دادین،ممنونم ازتون

          اینکه خود من هم بارها و بارها از همین تجسم استفاده کرده بودم و جواب گرفته بودم،اما در مورد بارداری،قشنگ که فکرهامو میکنم ،میبینم کلی ترمز داشته و دارم،اولش هم همون باور کردن بی قید و شرط حرف دکتر هس،و باورهایی که محدود کننده هستن و حالا میخوام بنویسم تا بهتر از ذهنم بیرون بیان،و نقطه مقابلش باورهای کمک کننده رو بنویسم.

          بی نهایت ازتون سپاسگزارم که این کامنت رو گذاشتید ،امیدوارم در بهترین زمان ،بیام و از نتیجه خودم برای دوستان بنویسم.

          سپاسگزارم دوست خوبم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 673 روز

      الهام عزیز سلام به شما و همسرتون این معجزه رو تبریک میگم.شرایط منم خیلی شبیه شماست.

      منم الهامم، در 38 سالگی بعد 5 سال با استفاده از مثبت اندیشی و درین بورد اهدافی که استاد راجع به اون گفته بودن،الان 4 ماهه باردارم و از صمیم قلب قدرت و انرژی الهی رو در زندگیم احساس میکنم.بازم تبریک میگم عزیزم و به همه دوستانی که پیامم رو میبینن میگم،عمیقا باور داشته باشن ارتباط و اعتماد به خدا گره گشاست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام وابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1529 روز

        سلام به الهام توحیدی عزیزم

        تبریک میگم بهت نوش جونتون این مسیر توحیدی و زندگی توحیدی.

        خدایاشکرت برای وجود دوستان توحیدی عزیزم در این سایت بهشتی..که با خوندن کامنتتون ایمان آدم قویتر میشه..اینکه قانون جواب میده و کافیه تو مسیر توحیدی ودرست عمل کنی..

        ممنونم که رد پا از خودت گذاشتی که داستانی که شبیه ماهیان بخونم و عمل کنم و قطعا نتایج بزرگی بگیرن..

        روی ماهت رو میبوسم.الهی که به راحتی وسادگی زایمان کنی واز این9ماه لذت ببری.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 993 روز

      سلام الهام جان دوست عزیز

      چقدر خوشحال شدم مبارک باشه بارداری انشاالله خداوند فرزند صالح و سالم بهت بده چقدر از تجسمت کردنت لذت بردم برات آرزوی خوب دارم چقدر قانون خداوند و تولید جواب میده خدا رو شکر

      ممنونم از تجسم کردنت دقیق گفتی

      در پناه خداوند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهام وابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1529 روز

        سلام مریم جان بینهایت

        سپاسگزارم از شما وکامنت ارزشمند وتبریکتون

        الهی که همیشه لبخند روی لبت باشه و در مدار آسانی ها قرار

        بگیری و

        هر آنچه که در زندگیت میخواهی

        خلقش کنی

        و از لحظه به لحظه زندگی در این دنیا لذت ببری وشاد باشی.

        روی ماهت رو میبوسم..

        بدرخشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        الهام وابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 1529 روز

        سلام مریم جان بینهایت سپاسگزارم از شما وکامنت ارزشمند وتبریکتون

        الهی که همیشه لبخند روی لبت باشه و در مدار آسانی ها قرار بگیری و هر آنچه که در زندگیت میخواهی خلقش کنی و از لحظه به لحظه زندگی در این دنیا لذت ببری وشاد باشی.

        روی ماهت رو میبوسم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام به شما خانم شایسته نازنین

    و سلام به همه دوستان نازنین در این سایت

    امروز میخام مطلبیو بنویسم که همین یکی دو روزه رخ داده

    و کاملا مرتبط بود با موضوع این فایل فوقالعاده

    یعنی با بخشی از صحبتهای خانم شایسته

    یعنی موضوع خلق و موضوع احساس لیاقت

    چند روز پیش سوال و درخواستم از خدا این بود که خدایا میخوام درک کنم که خلق چیه؟ تسخیر چیه؟ اون ایایتی که در جلسه پنج قدم سه بررسی میشه قرار چی به من یاد بده

    تمام ارکان هستی چجوری رام و مسخر منه؟

    احساس لیاقت برای رسیدن یه خواسته ها چجوری در وجودم بیدار میشه؟

    خدایا خودت بهم بگو

    اسان بگو ساده بگو . یجوری بگو من بفهمم. منی که دارم توسال 1403 شمسی زندگی میکنم بفهمم

    مگه به محمد نگفتی من قرانی نازل کردنم به زبان عربی که خیلی سادست خیلی روانه؟

    پس به من به حمید هم یه چیزی بگو که به زبان فارسی باشه با درک من از زمانه خودم سازگار باشه

    مگه واسه محمد مثال از کشت و کار و مخصول و ابر و باران و …. نزدی

    واسه منم یه مثالی بزن که من بفهممش

    من شبها عادت دارم قبل از رفتن به خونه با ماشین میرم دور تا دور کمربندی شهر رو میچرخم

    حدودا چهل دقیقه طول میکشه

    ترکیب شب و سکوت و رانندگی در جاده اونهم تنهایی واقعا زیبا و لذت بخشه برام

    فکر میکنم از خدا سوال میکنم باهاش حرف میزنم منتظر جواب میمونم

    وقتی برگشتم خونه حدود دوازده شب بود و زفتم تو تخت که بخوابم

    همینجوری مشغول فکر کردن به همین مساعل بودم

    نه خواب بودم نه بیدار

    حدود ساعت یک و نیم شب تو همون حال و هوای خواب وبیداری یه دفعه خودمو تو کابین یه جرثقیل بزرگ دیدم که دارم یه سری وسیله رو جابجا میکنم.

    چند ثانیه ای گذشت

    و من یهووو پریدم و نشستم

    گفتم خدایا داری چی میگی؟

    گفت مگه تو ماشین نپرسیدی ازم؟

    گفت مگه نپرسیدی تو موضوع خلق و تسخیر جایگاه تو کجاست جایگاه من کجاست؟

    مگهخ نگفتی نقش من چیه نقش تو چیه؟

    گفتم چرا

    گفت همینه دیگه

    گفت فکر کن به جرثقیل

    جرقثیل چجوری کار میکنه؟

    بهش با دقت فکر کن تا بفهمی نقش تو چیه؟ نقش منی که خدام چیه؟

    حالا بزارید از موضع خدا بیام بیرون و برم تو جلد خودم.

    ایمان و عمل صالح

    اینو داشته باشید فعلا

    خدا گفت و منبهش فکر کردم و الان مینویسم

    گفت نقش توی انسان دقیقا اپراتور یا راننده جرثقیله

    تقش توی انسان اینه که قوانین کار با اهرمها و کلید ها و کنترلر هارو بفهمی و بدونی چجوری با استفاده از اونها هر بار سنگینی رو جابجا کنی

    گفت هر چقدر بیشتر ماهر بشی در استفاده از اون اهرمها وسیله ها راحت تر و اسانتر و با دقت بیشتر و با اسیب کمتری جابجا میشن

    گفت توی انسان فقط باید نقش حودتو خوب یادبگیری

    یعنی بشی یک راننده یا اپراتور خوب که بلد باشه به بهترین شکل از اون ادوات و اهرمها استفاده کنه

    گفت تا اینجاشو. فهمیدی؟ گفتم اره

    گفت حالا باید درک کنی که هر اهرم یا کلیدی که زیر دست توعه و تو فقط با تکون دادن چند سانتی متری یک اهرم قادر به جابجایی اون دکل عظیم جرثقیل هستی داره طبق یک برنامه ریزی و سیستم دقیق عمل میکنه

    یعنی اگر تو اهرم رو به راست ببری دکل به سمت راست میره

    گفت ایا تو برای تکون دادن اون اهرم رنجی میکشی؟ کفتم نه

    گفت ایا عرق میریزی؟ گفتم نه

    گفت ایا بیچاره میشی؟ گفتم نه

    گفت پس چی؟

    گفتم هیچی یاد گرفتم چجوری با استفاده از این اهرم ها ازین دستگاه غول پیکر استفاده کنم

    گفت اره دقیقا همینه

    گفت من خدا هستم نقش من نقش دکل جرثقیله

    تو یه اهرم رو با علم و اگاهی که بدست اوردی تکون میدی من یک بار چند تنی رو برات جابجا میکنم

    اینجا یاد اون ایه ای افتادم که خدا به سلیمان میگه»

    فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ ۚ وَکُلًّا آتَیْنَا حُکْمًا وَعِلْمًا ۚ وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ ۚ وَکُنَّا فَاعِلِینَ

    ما آن را به سلیمان فهماندیم؛ و به هر یک از آنان علم فراوانی دادیم؛ و کوه‌ها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که تسبیح (خدا) می‌گفتند؛ و ما این کار را انجام دادیم!

    اینجاش مهمه . اون تیکه اخرش:

    میگه :وَکُنَّا فَاعِلِینَ و ما این کار را انجام دادیم

    اینجا نقش خدا و نقش سلیمان رو داره تفکیک میکنه

    سلیمان عامله ولی خدا فاعله

    عمل توسط سلیمان انجام میشه ولی فعل یعنی انجام اون کار توسط خدا اتفاق میفته

    همیشه برام گنگ و مبهم بود که من نقشم چیه و خدا نقشش چیه؟

    خدا اینو. گفت

    گفت عمل کننده تویی و انجام دهنده خداست

    نه نقش تو نقش خدا رو کمرنگ میکنه نه نقش خدا نقش تورو

    هر دو باید باشه و هیچ کدوم نقض کننده دیگری نیستند

    اگر اهرم رو من تکون ندم دکل حرکت نمیکنه

    نمیکنه اقااااا نمیکنه

    حرکت اون اهرم توسط من که البته بواسطه علم و درک من از کارکرد اون دستگاهه باعث ایجاد حرکت دکل میشه

    به این مرحله میگیم عمل صالح

    عمل ناصالح چیه؟

    این که تو بلئ نباشی چطور از دستگاه و اون اهرمها استفاده کنی

    یعنی بشینی تو کابین راننده و بدون علم اهرمها رو تکون بدی و دکل بخوره به درخت و قطعش کنه بخوره به ساختمون بقلی و شیشه هارو بریزی روی سرو صورت خودت بزنی ماشین همسایه رو له کنی

    در کل یعنی با استغاده از اون قدرت عطیمی که توسط درک درست نحوه عملکرد دستگاه در اختیارت قرار داده شده بجای استفاده درست (عمل صالح ) به بدترین شکل (عمل ناصالح ) استفاده کنی و بجای فایده و سود به خودت و اطرافیانت و همچنین دنیای اطرافت اسیب برسونی

    این شد عمل صالح

    گفتم حالا نقش ایمان چیه؟ که همیشه با عمل صالح اومده.

    گفت ایمان یعنی اینکه بپزیری که یک رابطه مستقیم وجود داره بین اهرم و دکل

    که اون دکل داره واکنش نشون میده به اهرمی که زیر دست توعه

    اگر علم استفاده از اون اهرمهارو بلد باشی

    ولی ایمان نداشته باشی که اهرم ها به دکل متصله اصلا نمیشینی پشت اون صندلی و از اون اهرمها استفاده نمیکنی و لاجرممم هیچ حرکتی تو دکل مشاهده نخواهی کرد.

    گفتم اره منطقیه

    حالا پازل تکمیل شد

    ایمان عمل صالح و نتیجه میشه جابجایی های غول اسا فقط با یه تکون اهرم که نه رنجی داره نه زحمتی فقط نیاز داره به درک درست قوانین

    نتیجه میشه اون بهشتی که خدا میگه

    به کل این ماجرا دقت کردید؟

    که خدا در سال 1403 برای من زد

    برای منی که معمارم

    برای منی که میفهمم جرثقیل چطوری کار میکنه

    برای من ملموس و قابل فهمه

    بقول خود خدا که میگه و ما اینچنین مثال میزنیم

    تمام این مکالمه شاید در حد سه دقیقه طول کشید

    و من دوباره دراز کشیدم

    گفتم خدایا یعنی تو با من حرف زدی؟ یعنی تو اسان و بی واسطه با من حرف زدی برام مثال زدی

    گفت اره

    و اینجا چالش دوم شروع شد

    بحث احساس لیاقت

    همیشه تو این سالها من از خدا میخواستم خدایا هدایتم کن و خدا هدایتم میکرد به قران

    و من میخوندم و حالا یا درک میکردم یا نمیکردم

    اما اینبار خدا مستقیم بهم گفت

    چرا تا حالا نگفته بود؟ چون من تاحالا نخواسته بودم

    اما الان که گفته

    حمید پس چه مرگته نصف شبی ؟ بگیر بخواب دیگه . برو عشق کن

    اما ذهنم میگفت اووووو چه غلطا

    میگه خدا بیواسطه با من حرف میزنه

    دیگه چی؟

    گفتم اره دیگه برام مثال زد

    گفت نه عمو جووون

    دیگه روت زیاد شده.مگه تو کی هستی که خدا باهات حرف بزنه؟

    گفتم حرف زد اخه

    گفت نه اینا توهمه

    انگاز ذهنم میخواست بگه تو مثل قبل از خدا میخای که تو قران بهت یه سرنخ نشون بده

    گفتم اره این درسته ولی قبلا ریشه ترمزهای من تو خود قران بود یعنی چون به ما گفته بودن خدا گفته فلان. من باید مطمعن میشدم که خدا نگفته. پس قران برام خیلی موثر بود.

    الانم هست ها ولی حالا که میدونم و کمی میفهمم خدا کلیت موضوعش چیه هدفش چیه چه ایرادی داره که برام متال واضح بزنه؟

    قبلا گفته بودن پول بده چون خدا گفته

    الان برام شفاف شده که پول خیلی هم خوبه اتفاقا چون خدا گفته

    حالا واسه نظم پیدا کردن ذهنم خدا مثال به این واضحی زده .این چه ایرادی داره؟

    و اینجا بود که فهمیدم من خودم رو لایق دریافت المات خدا نمیدونم

    یعنی لایق میدونم خدا بگه برو تو قران فلان ایه رو بخون تا به جواب برسی. اما اینکه خدا اسون الهام کنه و به زبان خودم باهام حرف بزنه نه

    بالاخره خوابم برد

    فردا حوالی ظهر کاری داشتم که باید سری به یکی از دوستان میزدم

    ایشون هم مثل گذشته من بسیار مذهبی بوده که الان تغییر مسیر داده

    شروع کرد به یه صحبتی که درظاهر هیچ ربطی به چالش ذهنی من نداشت

    اما موضوع حرفش این بود:

    که یه برنامه ای بوده که فرزند ده ساله فلان شهید میگفته من افتخار میکنم که پدرم لیاقت و سعادت شهادت داشته و از خدا میخام که این سعادت نسیب برادر کوچیکم که الان سه سالشه هم بشه

    از همین دوستان شهید شهدای مقاومت و این مساعل

    گفت ببین مردم فکر میکنن شهادت لیاقت میخواد اما نه اون صزفا به خواسته درونیش هدایت شده و به خواستش که شهادت بوده رسیده مثل همه ادمها که به خواسته هاشون هدایت میشن

    ازینجا به بعد اون داشت حرف میزد ولی من دیگه نمیشنیدم چون رفتم تو فکر

    گفتم ارههههه همینه

    لیاقت چیه اصلا؟

    اون پدیده توهمی که ما تو ذهنمون در مورد لیاقت ایجاد کردیم کاملا غلطه

    لیاقت یعنی چیزی که جزو ذات ماست

    اصلا نمیشه که نباشه

    یعنی ما ذاتا خالق خلق شدیم. روزی نیست که ما خلق نکنیم .روزی نیست که لیاقت از ما جدا بشه

    اما مساله اینه که ذهن ما طبق فرهنگ و مذهب رایج کشور استباط غلطی از لیاقت داشته

    میخوام یه مثال اگزجره بزنم که کنتراستش ملموس باشه براتون

    یه اقایی سوار ماشین میشه که بره تو خیابون بصورت رندومی یه خانمی که اهل برنامه هست رو سوار کنه برن خونه به اهداف مورد نظرشون برسن و شب هم خدافظ خدافظ و تموم.

    این دقیقا یعنی لیاقت

    که همه ادمها به خواستشون میرسن

    جرا چون همه ما لیاقت رسیدن به خواسته همون بخشی از ذاتمونه

    اما تو همین مثال ما اینرو لیاقت نمیدونیم

    لیاقت رو فقط به امور معنوی ( اونهم طبق فرهنگ کشور) ربطش میدیم

    یهنی اون اقا به خواستش رسیده ولی نمیگیم لیاقت داشت

    ولی اگر خواسته اون شخص شهادت بود و الان که بهش رسیده میگیم اون سعادت داشت اون لیاقت داشت

    اما نه فقط خواسته این دو نفر با هم متفاوت بود وگرنه به ذات، این دو در میزان لیاقت رسیدن به خواسته باهم برابر بودن.

    اما مردم به یکی میگن سعادتمند و به یکی میگن شقاوتمند

    اقااااا اینها فقط به خاطر درک اشتباه ماست

    قانون به درخواست های ما پاسخ میده

    حالا درخواست ما شهادت باشه مارو در مسیر چنگ و درگیری و کشته شدن و در نهایت شهادت قرار میده

    درخواست ما عشق و حال باشه در مسیر یه کیس مناسب واسه خوشگزرونی و ….. قرار میده

    اینجا بود که کلا نگاهم به مساله احساس لیاقت عوض شد

    نمیتونم بگم عمیقا درکش کردم ولی واقعا نگاهم تغییر کرد.

    گفتم من لایق هستم

    خدا طبق نوع خلقت من ،درخواست کردن از طرف من و پاسخ دادن از طرف خودش رو تضمین کرده

    پس اینکه من مثلا پیامبر یه لیاقت ویژه ای داشته که من ندارم کلا اشتباهه

    خود خدا برای محکم کردن دل پیامبر به انچه که خدا بهش وحی میکنه و محمد مینویسه و شده قران فعلی ما، صد بار میگه ایا این در کتاب گذشتگاه هم موجود نبود؟

    چرا اینو میگه؟

    چون حتما محمد هم اوایل که مدارش فرق داشته وقتی خدا بهش وحیی میکرده دچار همین سوتفاهمات میشده. مثل من.

    خدا هی میخاد بهش یاداوری کنه ببین اینو قبلا به نوح و داوود و … هم گفته بودم

    الانم دارم برای تو با زبان خودت و با درک مساعل خودت میگم برات مثالهایی از شرایط فعلی خودت میزنم

    واسه این بود که وقتی قبلا ایات کرامت و ارزشمندی انسان رو بررسی میکردم راضیم نمیکردو دلمو قرص نمیکرد

    میگفتم نه خدا. هنوز نمیفهممش

    اما فقط یه ایه بود که دیروز بعد از این اتفاقات دلمو قرص کرد

    ایه 72 سوره ص:

    فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ

    پس زمانی که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید.

    از روح خود در او دمیدم

    از روح خود در او دمیدم

    از روح خود در او دمیدم

    از روح خود در او دمیدم

    تا حالا فکر کردیم که روح خدا چیه؟

    این که خدا از روح خودش در من دمیده یعنی چی؟

    اصلا مفهوم این قضیه چیه؟

    یعنی خدا تمام ماهیت خودشو به من منتقل کرده

    یعنی هر کاری که خدا میگه میتونم انجام بدم من هم میتونم

    یعنی اگر اون خالقه من هم خالقم

    یعنی اگر اون دنیا به تسخیرشه به تسخیر منم هست

    ما ذاتا لایقیم به اندازه لیاقت خدا

    هر چیزی کمتر ازین ، هر کم توانی در انجام هر کار یعنی کم توان دونستن خدا در انجام اون کار

    خدایی که ناتوانه وجود نداره

    پس منی که ناتوانه هم وجود نداره

    حالا میفهمم چرا مهمه من توانایی خودم رو ببینم

    چرا مهمه برای خودم ارزش قاعل بشم

    چرا من انقدر مهم ام

    چون روح خدا یعنی تمام قدرت خدا در وجود منه

    خدایا شکرت

    بخاطر تمام الهامات و هدایتهات

    استاد نازنین و خانم شایسته عزیز بی نهایت از شما ممنونم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 298 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1057 روز

      وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا ۖ وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ

      و به داوود و سلیمان علم دادیم و اونها هم گفتند سپاسگزاریم خدایا که این فضل به ما دادی و ما برتری داریم بر اکثریت مومنان

      سلام به روی ماهت حمید رضای بینظیر

      این کامنت چقدر بینظیر بود

      من که عشق کردم

      از همون دور زدن با ماشین در سکوت شب تا گفتگوی شبانه با خدا

      خیلی حس خوبی بهم داد

      چون تمرکزی رو سلیمان داری کار میکنی برات از سلیمان آیه نوشتم که عشق کنی

      فقط احساس لیاقت و ببین که میگه خدایا دمت گرم که بهم علم دادی و من توسط این علم برتری پیدا کردم

      دقیقا نکته همینجاست

      وقتی درست درخواست می‌کنیم ، خدا هم میره سر اصل مطلب و مستقیم پاسخ میده

      وقتی واضح سوال میپرسیم ، خدا هم واضح پاسخ میده

      منم طبق شرایط خودم از خدا میپرسم

      خدا هم طبق شرایط خودم پاسخ میده

      خیلی برات خوشحالم که این گفتگوی زیبا و مفید و با خدا داشتی

      تحسینت می‌کنم حمیدرضا

      خیلی قشنگ قانون و مزه مزه میکنی

      از سبک و روش کار کردنت لذت میبرم

      آفرین آفرین آفرین

      در مورد قسمت آخر کامنتت میخوام یه چیزی بگم که خودم درک کردم

      خدا وقتی انسان و خلق کرده از روحش در انسان ‌دمیده ، وقتی هم میمیریم روح که به جهان بعدی میره چون جسم که به چرخه طبیعت برمیگرده

      وقتی تجسم میکنی در واقع روحت داره تجربه میکنه

      اصلا هر کاری که انجام میدی روحت داره لذت میبره

      یا روحت داره عذاب میکشه

      چرا خدا گفته وقتی مومنان میان بهشت میگن اینجا شبیه چیزی که در دنیا داشتیم ؟

      جسم که نمیره که بگه اره من ماشین و خونه و مقام داشتم ؟

      روح که میگه اینجا شبیه جایی که قبلا بودم

      واسه همینه احساس خوب یعنی اصل

      در واقع تو باید به ثروت برسی که استفاده از اون ثروت باعث لذت روحت بشه

      تو باید رابطه کامل داشته باشی که روحت لذت ببره

      تو باید جسم سالم داشته باشی که روحت آرام باشه

      میبینی همش روح ِ ؟؟!!!!

      واسه همین خدا گفته کسانی که به بازی های دنیا سرگرم هستن از آخرت بی خبر هستن و گمراه میشن و عذاب سخته

      چون کسی که از ثروت از رابطه لذت نمیره داره به روحش ظلم میکنه

      وقتی بگی من میخوام ثروت مند باشم که روحم لذت ببره کل بحث احساس لیاقت اجرا میشه

      دیگه رابطه ات فقط برای ارضا روحت ِ

      نه نمایش به بقیه

      ماشینت برای لذت روحت نه بقیه

      درآمد و سفر و رفاهی که داری برای لذت روحت ِ و این میشه بهشت

      درک این موضوع خیلی بهم آرامش داد

      تو میتونی در هر شرایطی در درونت بهشت و تجربه کنی

      و این بهشت با خودش نعمت ها رو هم میاره لاجرم

      سلیمان این قانون و فهم کرد که سپاسگزار شد

      از امپراتوری خودش لذت برد واسه همین ملکه سبا از دیدن ملک سلیمان تسلیم شد چون در امپراتوری سلیمان روحش بهشت و لمس کرد

      میدونی حمیدرضا ، درک یه چیزهایی آدم و به پرواز در میاره و این پرواز در علم مصداق راسخون فی علم میشه

      رسوخ میکنی در علم

      خداروشکر برای همین لحظه و همین حال نابی که دارم

      یه سوال هم دارم

      نظرت راجع به زکات چیه ؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1980 روز

        سلام سارا جانم

        سلام سارای نازنین

        بینهایت ازت ممنونم

        هم بخاطر ابراز لطفت بینهایت سپاسگزارم

        هم بخاطر ایات سلیمانی

        همینجا از بقیه دوستان عزیز هم سپاسگزاری میکنم بخاطر الطاف سخاوتمندانه شون.

        سارا جان

        اونجا که گفتی روح باید لذت رو تجربه کنه ،

        میخام با همین اصل به سوالت پاسخ بدم

        البته که این درک منه

        و برای خودم قانع کننده است ولی ممکنه از نگاه بقیه بی پایه و اساس باشه

        البته که درک من بواسطه چند هزار ساعت مطالعه و بررسی قرآن بدست اومده و حرف بیهوده نیست

        اصولا من آدم سخت گیری هستم

        دنبال راه فرار و پیچوندن نیستم

        نمیدونم این خوبه یا بد

        یعنی اگر به نتیحه برسم که یه کاری درسته دیگههههه درسته

        اگر بفهمم غلطه دیگههههه غلطه

        کلا مذهبی هم که بودم دنبال کلاه شرعی و … نبودم

        با درک اون زمان ام میگفتم این‌کار درسته پس دیکه تمام

        اینارو گفتم که بگم من واسه درک‌یه مطلبی تو قران سخت گیرم.

        بقول استاد از هزار تا زاویه بهش حمله میکنم تا به جواب کاملی برسم.

        من حدود یک سال و نیم‌پیش بصورت کاملی ریشه زکاه رو بررسی کرده بودم و تو ذهنم نتیجه گیری کرده بودم

        اما اون برای خودم بود

        امروز که میخواستم به سوالت جواب بدم گفتم نه ، دوباره باید بررسی کنم که حرف مفت نزنم.

        شاید با درک الانم نتیجه گیری دیگه ای بکنم

        پس دوباره رفتم که درک کنم

        همین‌اول بگم که زکاه به هیچ وجه اون چیزی که مترجمین معنی کردند نیست

        یعنی اسلامیون و مذهبیون کلا چون پول رو کثیف و غیر الهی میدونن میگن پولتو بده بره تا پاک بشه

        این اصل و اساس ترجمه دوستان عزیزه

        اما زکاه هم‌مثل بقیه کلمات قرآن معنی یک‌ کلمه ای نداره

        بلکه با توحه به فضای یک سوره یا آیه باید مفهومش رو درگ گرد.

        برداشت کلی و عامه و البته درست از زکاه اینه:

        پرداختن به اصلاح و حذف ایرادات برای رسیدن به رشد ، یجورایی پروردن یا پرورش دادن

        مثل گل ، یعنی برای پرورش یک گل ممکنه یوقت نیاز باشه براشون بکنی

        یوقت کود میخاد

        یوقت نیاز به نور داره

        در کل به این‌ پروسه نگهداری و مراقبت و پرورش گل میشه گفت زکاه

        یا مثلا پرورش اندام

        بدن برای رشد و زیبایی یه وقت نیاز داره که به چیزایی رو ازش حذف کنی، یوقت بهش چیزی اضافه کنی

        یوقت ممکنه نیاز باشه اول عضله رو تخریب کنی تا بعد دوباره درست بسازیش.

        حالا با این ذهنیت بریم سراغ قرآن بصورت موردی:

        در سوره کهف میگه :

        خضر اون جوون رو کشت تا بجاش خدا یه بچه بهتر به پدر و مادرش بده

        به این میگه زکاه

        حذف یک فرزند ناخلف ، و جایگزینی با یک فرزند صالح

        یعنی رشد بوسیله زکاه.

        سوره بعدی سوره روم:

        این آیه خیلیییی بینظیره

        و اگر درکش کنم کلی پاشنه آشیل باهاش از بین میره

        اینو پارسال درک نکرده بودم

        چون هزار تا باور مخرب سر راهش بود که نمی‌فهمیدم

        اما الان سوال تو سارا جان باعث شد به جواب سوال خودم هم برسم

        اون هم‌ترنزهایی که در باب کسب و کار داشتم که در جریانش هستی

        و خدا با سوال تو منو به جواب خودم هدایت کرد

        خوب فهمیدیم که خدا هدفش از خلقت ما رشده ، رشد در هر زمینه ای

        که یکی از مهمترینش هم رشد مالیه ، السابقون السابقون، اولئک المقربون شدنه

        خدا میگه :

        شما باید مالتون پولتون رو رشد بدید

        اما دو تا راه وجود داره

        یکیش از طریق ربا یکیش از طریق زکاه

        خیلییی نکته داره این آیه

        اصلا کل اصول کسب و کار ، کل دوره ثروت یک تو همین آیه نهفتست

        میگه باید مالتون رو رشد بدید ولی نه با ربا

        ربا رو چطور تعریف میکنه ؟

        میگه نه اینکه پولتون رو بدید قاطی پول بقیه رشد کنه ،لای مال مردم افزایش پیدا کنه ، نههه

        این دقیقا میشه هر کاری که خودت گاری نکنی و پولتو بدی دیگران برات زیادش کنن

        این شامل وام میشه ، شامل تمام بازارهای مالی و بورس و فارکس و …. میشه

        میکه این ها نزد خدا افزایش پیدا نمیکنه

        همونی که استاد میگه

        میگه شما باید مولد باشید

        میگه پولتون رو توسط زکاه افزایش بدید که این نزد خدا درسته.

        حالا یعنی چیکار کنیم ؟ یعنی هر کاری که در دسته ربا قرار نمیگیره

        بالاخره یعنی چی ؟

        یعنی تو سوره بقره که میگه:

        عده ای گفتند تجاره و ربا با هم یکی هست

        خدا میگه نه ، بیع ( تجارت، داد و ستد و معامله، کسب و کار ) حلال و ربا حرامه

        دقت کردین چیشد؟

        خدا در سوره بقره ربا رو متضاد با تجارت میدونه

        در سوره روم ربا رو متضاد زکاه میدونه

        یعنی نگاه خدا در مورد افزایش مال و ثروت پرداختن به کسب و کار و تجارته نه هر جور افزایش پول مثل ربا و نزول و فارکس و بورس

        که خودت کاری نکنی و بدی کسی برات پولتو زیاد کنه.

        من اینجا یه مربی باشگاه پرورش اندام رو تجسم میکنم که شاگرداش دور خودش جمع کرده

        میگه من میخام بدن هاتون رو رشد بدید پرورش بدید ، حجم عضلاتتون رو زیاد کنید

        نه با آمپول ها نه با مکمل هااااا نه با ربا هااااااا

        بلکه با ورزش با کار درست با عمل صالح

        چون بالخره هر دو باعث رشد میشن اما این کجا و اون کجا

        این همون خدایی هست که بنده هاشو جمع کرده میگه باید پولدار بشید ها

        اما نه با آمپول بلکه با تحاره و کسب و کار

        حالا باز چرا اینو میگم؟

        چون در ایات فراوانی میگه اونهایی که صلاه کردند و زکاه کردند و به آخره ( آخرت به معنای سرانجام کار و نتیجه پایدار ) ایمان دارند اینها مومن هستند، و اگر غیر ازین باشه طبق آیه 6 سوره فصلت میگه اینها مشرک هستند

        اصلا خیلی جالبه که خدا در مورد توصیف ربا میگه:

        ربا مثل کفِ پف کرده روی اب دریاست ، میگه اون از بین میره

        دقیقا مثل عضلات پف کرده یک ورزشکار آمپولی

        میگه اون‌پایدار نیست ، واسه چهار روزه

        در کل ارتباط واضحی وجود داره بین ربا و زکاه در قرآن

        حالا زکاه فقط در مورد مال نیست

        اغلب در مورد ذهن هم گفته شده

        میگه صلاه کنید و زکاه کنید

        یعنی مادامی که داری صلاه میکنی یعنی توجه میکنی و تجسم میکنی خواسته ات رو ممکنه دجار افکار منفی و نجوا هم بشی میکه باید افکارت رو زکاه کنی ، اصلاحش کنی پرورش اش بدی.

        در سوره مریم یه چیز جالب میگه

        در مورد باقیات و الصالحات

        که میگه این نزد خدا بهتره

        یعنی خدا دنبال چیزیه که تو بصورت‌پایدار بسازی نه آمپولی

        در بسیاری از سوره ها مثل مائده نور انبیا بقره و …. از زوایه مباحث ذهنی بهش میپردازه

        حالا بریم سوره نور آیه 37

        اییییین آیه یکی از همون آیاتی یود که در گذشته ، منِ مذهبیِ سطحی نگرِ کوته فکر رو گمراه کرده بود

        رِجَالࣱ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَهࣱ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰهِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰهِۙ یَخَافُونَ یَوۡمࣰا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ

        مردانى که هیچ تجارت و خرید و فروختى از یاد خدا و نمازگزاردن و زکات دادن بازشان ندارد، از روزى که دلها و دیدگان دگرگون مى‌شوند هراسناکند

        چند تا آیه این مدلی هست که هر ادم‌مذهبی اینارو بخونه و درک درستی مثل گذشته من هز قرآن نداشته باشه فکر میکنه خدا با داد و ستد و کسب و کار مشکل داره ، فکر میکنه خدا کسب و کار رو متضاد با صلاه و زکاه و راه خدا میدونه

        و نتیجه اش میشه من ،خودِ خودِ من

        یه کاروانی که کارش تجارت زیتون بوده وارد شهر میشه و طبل و دهل می‌زدند که مردم متوجه حضور اون کاروان بشن

        اتفاقا پیامبر هم میخواسته نماز بخونه

        و عده ای نماز رو ترک می‌کنند و میرن سراغ خرید و فروش و تجاره

        خدا اینجا اینو میگه

        میگه اون کسب و کار در صورتی برای شما سود ده واقع میشه که شما صلاه و زکاه کرده باشید هااااا

        اون عمل فیزیکی باید باشه کاملا هم درسته اما زمانی نتیجه میده که روی باورهاتون کار کرده باشید.

        در ایه بعدی میگه چنین مردانی که تجاره باعث نمیشه اهمیت صلاه و زکاه و پرورش دادن و اصلاح افکار رو از یاد ببرن خدا بیش ازون چه که میخاستن سود میده بهشون

        میگه تو بیا باورتو بساز بیا اره تو تیز کن بعد همون کسب و کار ببشتر ازونی که میخای برات پول می‌سازه

        در ایه بعدی باز میگه اونهایی که به این مساله ایمان ندارند اون تجاره نه تنها براشون‌ سود نداره بلکه مثل سرابه براشون ،هر چی بیشتر تلاش میکنن هیچ سودی نمیکنند

        باز در ایه بعدتر میگه اینا این تجارتشون مثل امواج سیاه و عمیق در دریایی مواجه که تاریکی روی تاریکی قرار گرفته باز تاکید میکنه روی اون‌ امواج موج سیاه دیگری قرار گرفته و‌باز بر فراز اونها ابر سیاه عظیمی خیمه زده

        میگه این تاریکی بقدری عمیقه که طرف حتی دست خودشو هم نمیتونه ببینه.

        این دقیقا یعنی کسایی که کار می‌کنند ولی هیییییچ پولی آخر سر براشون نمیمونه و فقط در تاریکی و ظلمات گیج میزنن

        مثل همون دوست تریدر ما که چند ماه پیش مثالشو زدم

        ردزی چند صد دلار سود

        ولی یهو حیرون و سرگردون میشی که پس کووووو پولام؟ کو خونم ؟ کو وسیله های خونم؟؟؟؟

        همش دود شد رفت هوا

        چون تو باورااتو درست نکرده بودی .چون تو دنبال رشد آمپولی بودی نه رشد پایدار

        در سوره بینه میگه اونهایی که به صلاه و زکاه ایمان ندارند در عذاب جاودانه اند و اینان بد ترین موجودات زمینند

        حتی به موسی میگه برو به فرعون بگو آیا برنامه ای واسه تزکیه نداری؟

        میگه نمیخای خودت رو اصلاح کنی ؟ و نتیجه هم که معلومه

        در سوره لیل باز از زاویه رشد مالی به قضیه نگاه میکنه

        میگه اونی که مالشو زکاه میکنه این خواستار وجه الله ه

        یعتی بخاطر خدا اینکارو میکنه

        ایات بسیار بسیار زیادی هست که مساله رو بازتر میکنه و من فقط چند تاشو گفتم

        ولی در کل درک من همینه

        خدا رشد مارو میخاد

        رشد مال ، رشد شخصیت، رشد اخلاقی ، رشد همه جانبه

        ولی با ایات مختلف داره تلاش میکنه ما راه رشد اصولی و درست و البته پایدار رو درک کنیم

        نه رشد مقطعی و آمپولی

        سارا جان

        ازت ممنونم بخاطر این سوال

        چون همونطور که گفتم من خیلی به خودم سخت میگیرم برای درک یک‌ مساله

        و هنوز اون مساله کسب و کار برام جا نیفتاده بود ،میگفتم خدایا بازم واضحتر لطفا

        و الان دوباره اون ایات برام واضح کرد.

        اون‌مساله کسب و کار و مساله ربا و زکاه

        که تنها راه برای رشد مالی تحاره یا بیع یا کسب و کاره

        و من صرفا براساس یک نگاه غلط از گذشته فکر میکردم خدا کسب و کار رو مغایر با راه خدا میدونه

        در پناه خدا باشی سارای نازنین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
        • -
          سارا مرادی همت گفته:
          مدت عضویت: 1057 روز

          بنام خدایی که همین جاست

          سلام به روی ماهت حمیدرضای دوست داشتنی و آگاه و بینظیر

          حدودا یک هفته یی هست که پاسخ و برام نوشتی و من تو این مدت بارها بارها خوندمش و لذت بردم

          جواب ندادم جون دوست داشتم فایلش تو ذهنم باز بمونه و دوباره بیام سراغش

          خیلی ازت سپاسگزارم که دست و دلبازانه با عشق پاسخ دادی

          چند روز قبل از اینکه این سوال و از شما بپرسم ، این سوال و از خدا پرسیدم و خدا بهم گفت زکات یعنی از آنچه داری با عشق بدی

          دقیقا همون آیه 39 سوره روم که خدا میگه ربا باعث زیاد شدنتون نیست اما زکات هست

          ببخش هنر ، علم ، عشقی که داریم باعث گسترش ما و جهان میشه

          باعث گسترش ثروت در زندگی ما میشه

          حمیدرضای عزیزم از اینکه اینقدر بینظیر قوانین و درک میکنی من حیران و شادمانم

          اصلا عشق می‌کنم وقتی کامنت هات و میخونم

          مثل بچه یی که فردا قرار بره اردو و از ذوق لذت فردا ، خوابش نمیبره

          منم ذوق زده هستم از خوندن کامنت های رویایی شما

          جات خالی الان تو یه کافه بسیار زیبا نشستم و غرق در احساس سپاسگزاریم برای همین لحظه و دوست داشتم با فرکانس این لحظه ام برات بنویسم و سپاسگزاری کنم برای عشق و آگاهی که بهم هدیه کردی

          حمیدرضا ع عزیزم سپاسگزارتم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
        • -
          ساناز گفته:
          مدت عضویت: 1318 روز

          به نام خدای معجزه ها

          سلام دوست عزیز

          صبح پاییزتون بخیر باشه اقا

          اقا شما دوباره غوغا به پا کردین که

          خدارو شکر

          و خدارو هزاران بار شکرت که من هدایت شد به این کامنت فوق العاده

          و چقدر برای من درس داشت. با اینکه آدم اصلا مذهبی نبودم و نیستم اما هر ماه خودمو موظف میکردم حتما مبلغی از پولم رو باید ببخشم که پولم حلال باشه و حتی اگه این کار با تاخیر انجام میشد فکرمیکردم علت اینکه فروش ندارم یا مشکلی سر راه من قرار میگیره بابت این هست که هنوز اون مبلغ رو نبخشیدم و تا جایی که ی روز گفتم خدایا این باور من چیه که داره اینقدر خوره ذهنی برای من ایجاد میکنه و کم کم نشستم برای حل این قضیه و ذهنمو شرطی کردم که تمام این پول که هر ماه بدست میاری حاصل دسترنج خودته و هدیه خداست و وقتی دیدی مازاد بر خواسته های خودت بود طبق میل باطنی خودت هر عددی که دوست داشتی رو اهدا کن

          و به قولا هر جا تونستی کمکی کنی که خودت در مضیقه قرار نگیری چه اشکال داره انجام بده. تو هم دست خدا شدی در این جهان بالاخره که

          و من امروز با این کامنت زیبای شما هزاران درس گرفتم که

          خدایا هزاران بار شکرت

          و ی مساله خیلی مهم

          خیلی خوشحالم که بالاخره به این نتیجه رسیدین که چه ترمزی درباره درامد زایی داشتین.

          دیدین ادم میخواد ی کار بزرگی انجام بده مثلا خونه تکونی

          خیلی ها میان کمکش و خیلی ها خیلی کارها میکنن اما اون کار بزرگه اون ریشه اصلی رو وقتی خودم ادم انجام میده ی جور خاصی به دلش میشینه.

          تو این مسیر هم هر کسی هر ایده یا نظری داده باشه انگاری مسیر رو برای شما هموار کرده و وقتی خود شما اون سنگ بزرگه مسیر رو برداشتی اصلا این باور به طرز عجیبی به دل میشینه و بعدش به قول استاد نتایج مث بمب بمب میریزه رو سر آدم

          هزاران بار این مورد رو تجربه کردم و قول میدم تا یکی دو ماه دیگه قشنگ میای و برامون مینویسی

          ممنونم دوست عزیز که منو هم وادار به کنکاش ذهن کردی

          خدایا دمت گرم.

          داداش حمید خدا شریک لحظه هاتون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          یاسمن سالاری گفته:
          مدت عضویت: 770 روز

          به نام خداوند هدایتگرم

          سلام‌دوست عزیزم

          واقعا ممنونم بابت کامنت زیباتون ، و اینکه با‌کامنت‌فوق العادتون باعث شدین بچه ها هم جواب هایی بدن ک باز بیشتر درک‌ کنیم مطالب رو

          واقعا تحسین‌میکنم نگاه‌ توحیدی و دقیق شمارو

          هنوز خیلی حرفاتونو درک نمیکنم ولی اینقدر توضیحاتتون ناب بود ک از هیجان از سرجام بلند شدم

          حس میکردم‌ دیگه‌ یکجا نمیتونم بشینم

          چقدر خوبه ک سوالتون از خدا مشخصه و جواب مشخص هم‌میگیرین

          چون‌من حتی سوالم نامفهومه ، ینی گاهی خودمم نمیدونم چی میخوام

          واقعا این فایل عالی بود چون من خیلی وقته ک میخوام دریم بورد‌ درست کنم اما‌فکر‌میکردم‌ فقط باید روی مقوا باشه و اینجا‌فهمیدم من میتونم از همین گوشیم استفاده کنم

          با‌کامنت یکی از بچه ها هدایت‌شدم ک نرم‌افزار iMovie نصب کنم

          حس میکنم از این ب بعد بهتر بتونم تجسم کنم

          هرچند‌کلا ب خودم‌سخت‌نمیگیرم و مطمئنم با طی کردن تکاملم درک من از آگاهی ها بهتر میشه

          جالب اینجاست منم خیلی وقته با خودم‌میگم خدایا من نمیدونم ب چی علاقه دارم ، چطوری باید ثروتمند‌بشم ، اووووو کووو تا من معلم زبان بشم ، این همه معلم زبان و …… همینطور نجواها میومدن ‌ آخر سر گفتم خدایا دارم دیوونه میشم خودت کمکم کن

          یهو تو‌ کامنت یکی از بچه ها‌نوشته بود دست خدارو نبندیم

          یهو احساس یافتم یافتم بهم دست داد گفتم همییییینه

          من هر روز دارم ب خودم‌استرس میدم و این راه اشتباهه

          من باید بگم خدایا من فلان چیز و فلان چیز و میخوام دیگه ب من چههههه ک خدا می‌خواد چطوری بهم‌بده‌از چ‌راهی با چ شغلی

          واقعا از دیشب حسم بهتره احساس سبکی دارم

          خدا جوووونم شکرت ک‌هدایتم کردی

          دوستای‌گلم ، حمید آقای گل ممنونم از همتون بابت اینکه آگاهی هاتونو با عشق واسه‌ما‌کامنت میزارین

          بخدا بهتر از شماها در جهان نیییییست

          استاد جونم مررررسی

          مریممممممم جوووونم شما عشقی

          مرسی بابت این فایل و این‌آگاهی ها

          عااااشق همتونم

          خداروهزاران‌مرتبه شکر ک‌هدایتمون کرد

          تا‌درودی دیگر بدرود️

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1084 روز

      سلام به آقا حمیدرضای عزیزم

      سپاسگزارم از کامنتی که برامون نوشتین اونم از الهامات و هدایت قلبی تون که به شدت لذت بردم

      خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و در این سایت بهشتی مون

      خداروشکر هزاران بار شکر

      چه رزق پربرکتی از کامنت تون دریافت کردم

      ایه 72 سوره ص:

      فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ

      پس زمانی که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید…

      همیشه باخوندن این آیه

      انگار لیست توانمندی های دوره احساس لیاقت جلوم بازمیشه

      انگار احساس عالی بعداز انجام تمرین آگهی تبلیغاتی بهم دست میده

      پراز شور وعشق و قدرت میشم ..

      خیلی تحسین تون میکنم

      برای در مسیر توحیدی بودن تون

      برای احساس ارزشمندی ولیاقت تون

      برای کنترل ذهن ومدیریت احساس تون

      برای مسئولیت پذیری تون

      برای کامنت نوشتن در فایل ها و دوره ها و عقل کل

      برای میزان تعهد وعملگرایی تون

      خلاصه که نوش جانتون باشه

      این همه کار کردن وعمل گرایی ونتایج خوشگل

      وشیک ومجلسی ..

      به وجودتون افتخار میکنیم و قدردان تون هستیم ..

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
      • -
        Life time گفته:
        مدت عضویت: 1458 روز

        سلام دوست گرامی

        دوست دارم براتون بنویسم

        الان در حین دیدن کامنت تون

        چراغی در ذهنم روشن شد

        یه آگاهی جدید …

        من همیشه این آیه که در سوره یوسف هست رو بهش توجه میکردم

        اذ قال یوسف لابیه یا ابت انی رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لی ساجدین

        در کودکی یوسف این خواب را میبیند و پدرش که پیامبر بود میفهمد یوسف به جایگاه والایی میرسد و به او میگوید خوابت را برای کسی تعریف نکن

        یوسف پس از طی مراحلی به اون حد از شکوفایی میرسد

        الان ربطش بااین ایه که شما اوردید

        فاذا سویته و نفخته فیه من روحی

        فقعوا له ساجدین

        این شد برام که

        ما انسانها به صورت ذاتی روحی داریم که شامل تمام صفات خداوندی است

        ولی باید خودمان را به مرحله ای برسانیم که این روح در ما به صورت کامل فعال شود و مورد بهره برداری قرار بگیرد

        توحید همینه اینکه از همه ترس ها و شرک ها و گردن خم کردن ها و کمتر بودن ها نجات پیدا کنی طوری مقام پیدا کنی که همه به سجده در بیان البته نه در برابر تو در برابر خدایی که تو مظهر تمام نمای او میشی وقتی که کامل میشی

        رسیدن به ثروت عزت احترام آبرو سلامتی و تمام نعمتها باعث میشه که خدا رو بشکل کامل نشون بدی و یه جورایی باعث میشه دیگه تو نباشی که گردن جلو کسی خم کنی بلکه همه گردن ها به سمت تو بچرخه

        البته که هدف این نیست هدف خداست

        ولی در کنارش اینم رخ میده

        ان شاءالله

        ممنون از کامنتتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      وحید گفته:
      مدت عضویت: 1934 روز

      سلام اقا حمید عزیز و دوست هم فرکانسی من .

      میخواستم از شما تقدیر و تشکر کنم بابت این کامنت فوق العاده ارزشمند و عالی که نوشتید و وقت گذاشتید و الهامی که بهتون شده بود رو برای ما هم بازگو کردید.

      بسیار سپاسگزارم عجب مثال ساده و روانی زدید چقدر درک من یکی بیشتر شد از نقش خودم و نقش خداوند . از عمل صالح و از ایمان داشتن که دقیقا یعنی چی و مفهومش چیه.

      در اینجا یکم مکث کردم و فکر کردم به خودم ؛ خیلی از مواقع بوده که من عمل صالح انجام میدادم و میدم ( مثلا کارهایی که میدونم باید انجام بدم باید حرکت کنم باید عمل کنم نه اینکه فقط فکر کنم و کنترل ذهن کنم و تجسم کنم ؛ نه بلکه این تجسم ها و این کنترل ذهن ها و این کارکردن ها روی خودم باید منجر بشه به عمل. و عمل هم میکنم ؛ اما متوجه شدم که توی بخش دوم من مشکل دارم انگاری ؛ بخش دوم یعنی ایمان ؛ یعنی اینکه من ایمان داشته باشم که این اعمال خوب من این حرکت های من باعث ایجاد نتیجه میشه. خیلی اوقات شاید به قول استاد عزیزم توی دوره کشف قوانین اون بکرگراند هست که داره نتیجه رو رقم میزنه .

      ببینیم تو بکگراند ذهنمون چی هست هست چه ترمزی هست

      یعنی اینکه من انجام میدم حرکت هم میکنم ؛ اما تو بکگراند وجودم ایمان خیلی نیست ؛ خیلی باور ندارم و ایمان ندارم که این اعمال من جواب میده و منجر به نتیجه میشه)

      پس باید خیلی بیشتر روی بخش دوم که همون ایمان هست کار کنم ؛ اینکه ایمان داشته باشم که با جابه جا کردن اون اهرم دکل هم حرکت میکنه . اینکه مثلا موقع بازی کردن فوتبال با پلی استیشن وقتی من ایمان دارم که با زدن دکمه ضربدر بازیکن شوت میزنه من این دکمه رو میزنم ؛ اگه شک داشته باشم یا بگم معلوم نیست که شوت بزنه یا نه من اون دکمه رو نمیزنم که.

      واقعا بازم تشکر میکنم از شما واسه این کامنت و خیلی ساده تر شد واسم این مفاهیم عمل صالح و ایمان.

      ان شاالله که خداوند همه ما رو به راه راست ؛ راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه.

      نعمت در همه جنبه های های زندگی ؛ که یکی از این نعمت های بزرگ هم همین دریافت الهامات هست.

      همیشه شادو تن درست و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      سمیه پیروز گفته:
      مدت عضویت: 2100 روز

      سلام به آقا حمیدرضای گل

      کامنت هات همیشه طولانی بوده و شاید درست نخوندم ولی این دفعه کامل خوندمش چون خیلی قشنگ نوشته بودی چون اصلا نوشته ات رو خدا گفته بود و تو فقط نقل قول کردی

      در تک تک ثانیه هایی که تو ماشین بودی انگار خودمو در کنارت میدیدم عشق کردم با کامنتت عالی بود

      منم چون توی شرکت ادوات کشاورزی کار میکنم همیشه جرثقیل برام به دستگاه جالب بوده چند روز قبل مدیرم داشت باش کار می‌کرد و من میگفتم کاش منم بلد بودم و دقیقا هی نگاه میکردم به اهرم ها که مدیرم چپ و راست می‌کرد با اون نوار نقاله بالا که واقعا هم کار باش سخت نیست

      خدا چه قشنگ جواب داده که من این کارا رو میکنم و نقش تو فقط تکون دادن اهرمه

      الله اکبر

      چه راحت با زبون خودت بات حرف زد چون معمار هستی

      حتما از زبون چوپان و نقاش و معلم هم همین قدر ساده حرف میزنه

      کار خدا رو ببین جابجا کردن اون ادوات سنگینه و کار ما تکون دادن اهرم که فقط بایذ بدونی چی رو کجا تکون بدی چه مثال قشنگی خدا زده چه دیالوگ باحالی

      در مورد احساس لیاقت نمیتونم بگم من خیلی وارد هستم چون منم حتما احساس لیاقت بالایی ندارم در بسیاری مسائل

      اما چه قشنگ مچ دهنتو گرفتی راجع به حرف زدن با خدا

      بله راحت میشه با خدا حرف زد

      میدونی چیه چند ماه قبل بش گفتم خدایا همش من دارم بات حرف میزنم پس تو چی چرا بام حرف نمیزنی

      بم گفت قرآن بخون

      گفتم خب واقعا بخونم گفت آره بردار گفتم خب کدوم سوره گفت یونس

      خوندم عجب آیاتی داره

      اولش راجع به وحی میگه که کامل جواب‌ منو داد

      بعد میری جلو میگه بنده هام منو تنها میذارن فقط موقع سختی یادشون بمن میفته…

      من یاد اون مکالمه قشنگ انداختی

      من گاهی در لحظه حال که قرار میگیرم به نفس کشیدنم دقت میکنم

      به یک خدای درون

      یک قدرت درونی

      همونی که بی اختیار راه میره…

      همون خدای خالقه که دلش میخواست از طریق تک تک بنده هاش دنیا رو تجربه کنه

      دلش میخواد پولدار و قدرتمند باشه خوش باشه سوار هواپیمای فرست کلس بشه

      شاد و بشاش باشه

      بهتره که خدا رو به آرزوهاش برسونیم

      حمید جان مرسی از اشتراک گذاری مکالمه ات با خدای قشنگمون

      منو در دور دورای شبانه ات و خلوت های قشنگت با خدا یاد کن. (:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      فرهاد نجاتی گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      سلام آقا حمید رضا

      ممنونم بابت این همه دُر و گوهری که اینجا پاشیدی .

      کامنتت رو که خوندم خیلی از خودم راضی شدم واقعا ب خودم افتخار کردم . اگه یک سال پیش به کامنت شما می‌رسیدم دو خط اولش رو که میخوندم میگفتم ولش کن این یکی هم ک داره فیلم سینمایی تعریف میکنه و رد میشدم میرفتم کامنت بعدی .

      اما الان خدا شاهده بعد از خوندن کامنتت قلبم باز شد احساس میکنم قلبم بزرگتر شده .تک ب تک جملات کامنتت رو درک کردم و فهمیدم

      آخ آخ چقدر همه چیز راحت و ساده هست اصلا چیز پیچیده ای وجود نداره . فقط ما باید بخواهیم از خودش بخواهیم و اونقدر ایمان داشته باشیم و قلبمون باز باشه ک اینجوری مثل شما وقتی جواب سوالمون بهمون الهام میشه بفهمیم و درکش کنیم و بدونیم ک این جواب از طرف خداونده .

      بهتون تبریک میگم ک این لیاقت رو در خودتون ایجاد کردین ک به این راحتی و واضحی جواب سوالتون رو از خدا گرفتین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      Ali گفته:
      مدت عضویت: 1578 روز

      سلام دوست من

      چقدر کامنتت پر بود از آگاهی های ناب

      مبهوت این همه آگاهی شدم

      برای من گنجینه ای بود

      از خداوند میخواهم که من هم بتونم درک کنم این قوانین الهی رو

      از خداوند سپاس گذارم که هدایت کرد به این کامنت

      ازشما هم سپاس گذارم که با ما به اشتراک گذاشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زهرا موسوی گفته:
      مدت عضویت: 1380 روز

      درود بر آقا حمیدرضا جان

      آقا حمید وقتی اسمتونو عکستونو متنتونو میبینم فقط خدا میدونه که چقدر ذوق میکنم و خداروشکر میکنم

      چون میدونم خداوند از طریق شما قراره سوالات ذهنمو جواب بده

      آقا حمید چی بگم از کامنتتون که ذهن و روح و جسممو میخ کوب کرد .صبح جمعه زود از خواب بیدار بشی و خدا این کامنت رو رزق قرار بده برات .چطور تشکر کنم که اینقدر زیبا اینقدر صحیح اینقدر کامل اینقدر واضح گفتگوی خودتو خدا و ذهنت رو برامون نوشتی ،این هم نعمتیه که خداوند به شما هدیه داده که مو به مو گفتگوهای درونیتو بنویسی.

      هر سطر خدا خدا میکردم تموم نشه.

      من در مورد خصوصیات مثبتم مینویسم عاشق مطالعه م بعد ذهنم میگه برو بابا تو از وقتی رفتی توی سایت عباسمنش 2 کتاب بزور خوندی یادته قبلا چقدر کتاب میخوندی ،پس الکی نگو اینو ننویس دیگه که عاشق مطالعه ای.

      اما همین الان خدا بهم گفت اینکه باعشق کامنت های سایت رو میخونی این جزء مطالعه محسوب میشه.

      دقیقا هر زمان که منم از خداوند سوال میپرسم و جواب میده ، ذهنم میگه برو بابا توهم زدی ،خدا یه موجود بزرگ و سرشلوغه آخه مگه بچه بازیه که بیاد با تو یکی به دو کنه

      اما همون خدا بهم میگه نه من یه جسم بزرگ سرشلوغ نیستم من در درونتم من روحتم من انرژیم ،تو فقط ادامه بده

      حمیدرضا جان کامنتهاتو توی عقل کل میخونم توی فایل ها میخونم و با تک تک سلولهام درک میکنم.

      آرزوی بهترین هارو دارم برات چون لایق بهترینها هستید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم فرقدانی گفته:
      مدت عضویت: 1137 روز

      به نام خدای بی نهایت بخشنده و آرام بخش

      سلام استاد گلم و مریم جان و همه دوستان

      سلام حمیدرضا گل کامنت بسیار طولانی شما رو اتفاقی و تا آخرش خوندم خیلی عالی بود اصلا نفهمیدم طولانی بودنش رو . خیلی بهم کمک کردید برای قوی تر شدن احساس لیاقتم سپاسگزارم . این کامنت رو برای تشکر از شما گذاشتم، خیلی وقته کامنتی ننوشتم. بیشتر کامنت دوستان رو میخونم و کلی لذت میبرم . با آرزوی بهترینها برای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      بهناز عادلی فر گفته:
      مدت عضویت: 492 روز

      سلام دوست عزیز.

      ممنون.

      واقعا ممنون بابت کامنت زیباتون.

      خیلی خیلی خوشحالم که هدایت شدم و این کامنت رو خوندم.

      و جواب سوال من بود.

      جواب درگیری های ذهنی من بود.

      چند وقت پیش در یک کاری موفق شدم.

      البته با توکل به خدا و بودن در مسیر درست.

      و احساس اعتماد به نفس فوق العاده ای داشتم از انجام اون کار.

      خوشحال و راضی از اینکه از پسش براومدم.

      وقتی میخواستم بنویسم و شکر گزاری کنم، تا میخواستم بنویسم من این کار رو کردم، ذهنم میگفت تو ؟ مگه تو انجامش دادی؟ نه خدا انجامش داد.

      تا میخواستم بگم خدایا شکرت که این کار رو برام کردی، باز میدیدم اون اعتماد به نفسی که به دست آوردم از بین میره، اینکه من موفق شدم، اینکه من الان تونستم پس در آینده هم میتونم.

      کلا ذهنم درگیر بود.

      از آخر گفتم من به کمک خداوند موفق شدم.

      ولی دقیق نمیتونستم بفهممش.

      مثالتون خیلی واضح و مشخص جواب سوال من رو داد.

      خدا رو شکر .

      و ممنون از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سیف الله خالقی گفته:
      مدت عضویت: 993 روز

      سلام دوست من

      چقدر زیبا نوشتی و با مثالها که خود استاد می گه مثال زدن خود آموزشه

      و درک قوانین با مثال چقدر آسون

      می شه

      و من تحسینت می کنم که خیلی خوب

      الهامات خداوند را گرفتی

      امیدوارم که همیشه در مسیر هدایت

      باشی

      شاد و موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      هادی و مهسا گفته:
      مدت عضویت: 1812 روز

      سلام به دوست عزیزم در سایت پر برکت عباسمنش

      واقعا لذت بردم از الهامی که بهت شده و درست دریافت کردی

      این تیکه خیلی قشنگه که شما معمار هستی و خدا در مورد چیزی برات مثال میزنه که شما کامل درک میکنی

      همون طوری که به محمد در مورد خرما مثال میزنه چیزی که درک ازش داره

      خیلی لذت بردم چند وقتی بود یه همچین نگاهی نسبت به خدا داشتم امروز واقعا درک بهتر با نوشته شما داشتم

      باز هم ازتون سپاسگذارم که نوشتین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1411 روز

      سلام حمید رضای عزیز

      درک و الهام و آگاهی تون بسیار ناب بود!

      منم تازگیا اینطور حسی رو تجربه میکنم،یعنی به وضوح بهم میگه!

      دیروز وقتی این فایل تصویری رو دیدم و اون دریم بورد استاد رو،جرقه ای در ذهنم روشن شد که بابا خدا چطوری بهت بگه،چرا اینقدر خودتو زدی به نشنیدن و راه رسیدن به همه ی اون چیزهایی رو که میخوای داره با یه الگوی دقیق و بدون خطا نشون میده،مگه قراره دوباره آیه ای نازل بشه تا تو درک کنی!؟

      چی از این واضح تر که استاد میگه چندین سال قبل اینا برام خواسته بودند الان بیشتر از اون چیزی که میخواستم بهش رسیدم،یعنی همین مسیری رو که من طی کردم بیا،کنترل کن ذهنتو،احساست رو خوب نگه دار،اعراض کن،توجه کن به زیبایی ها و کلا ناظر باش بر اون چه که از ذهنت میگذره و نذار افکار بیهوده و منفی جولان بدن در ذهنت چون همین افکار چه خوب و چه بد ،مسیر زندگی تو رو روشن میکنن!

      دیروز دنبال یه برنامه بودم تا باهاش پاور پوینت درست کنم و چند مدل دیدم ولی بابه دلم نبود انگار و رهاش کردم،دوباره شب به خودم گفتم یه چیزی به قلبت میوفته همون رو انجام بده چرا سرسری میگیری و شب با همون افکار خوابیدم!

      یه خواب کلا بی ربطی دیدم و صبح با احساس خوب صبح رو شروع کردم و دیدم اون خواب بی ربط دلیلش این بود که افکار من توی این چند روزه گذشته بیشتر و بیشتر پیرامون اون اتفاق بود و زمان بیشتری رو بهش توجه کردم و در نتیجه همون چیزی رو روزها ناآگاهانه بهش توجه میکنم،شب همون برام پدیدار میشه و فهمیدم دلیل رفتارم رو و توبه کردم از خدا و گفتم فهمیدم علت این خواب رو و ازش سپاسگذاری کردم و دوباره ذهنم رو به سمتم اون خواسته ام هدایت کردم و احساسم رو خوب کردم و چون همسرم برای گرفتن سنگک داغ رفته بودند انگار دوباره خوابم گرفت و نمیدونم شایدم بیدار بودم!

      بهم گفت:همه چیز در گوشیت هست،همون چیزی که دنبالش هستی!تا حالا چند تا از برنامه هاش رو استفاده کردی که همیشه تو دسترست هست؟ بغیر از اونایی که همه دارند و بطور عموم از اون استفاده می کنند!؟آیا تا بحال برنامه هاش رو دونه به دونه باز کردی تا بدونی چی داره گوشیت؟

      گفتم استفاده میکنم فقط انگشت شمار…

      بیدار شدم و گفتم خدایا داری باهام حرف میزنی!؟

      چی بود این!؟

      چی گفتی!؟

      و چی میخواستی بگی اصلا!؟

      و رفتم و صبحانه رو آماده کردم و هر وقت میخواستم بهش فکر کنم حسم خوب میشد و چون وقت هایی که اینطوری چیزی رو میشنوم اگه توجه نکنم بهش کلا از یادم میره و نمیتونم درک اون چیزی رو که گفته شده رو بیابم!

      کارهام رو انجام دادم و گوشیم رو باز کردم…

      گفتم بزار ببینم درست بود اون الهامه یا من گمان کردم که چیزی شنیدم!

      دومین گزینه ای که روش زدم برنامه ی imovie بود!

      بازش کردم و دیدم از نمونه کارهایی که قبلا داشتم و عکس گرفته بودم ازشون،یه فیلم زیبا درست شده،گزینه ها رو زدم و دیدم بله این همون هدایت خدا بوده،آسون و راحت!

      من دیروز داشتم دنبال برنامه می گشتم تا مشکلم رو حل کنم و در این لحظه اینطوری معجزه کردی!

      بخدا پریدم بالا و از شدت شوق اشک ریختم و گفتم خدا جانم یعنی داری باهام حرف میزنی؟

      یعنی داری بهم میگی ؟

      یعنی من دارم میشنوم؟

      اون قدر اشک ریختم و گریه کردم و سجده کردم که چندین وقت بود چنین حسی رو نداشتم و دیدم آره بابا!

      و شروع کردم اون خواسته هایی رو که دارم و دوست دارم تو این دنیای مادی،تجربه شون کنم رو بوسیله ی این برنامه ی هدایتی از جانب خودش،درست کردن و چقدر اون لحظه حس و حالت فوق العاده میشه!

      انگار میگه همه ی اینایی که خواستی رو برات انجام دادم و بیشتر و بیشتر بخواه و بیشتر تو این حس بمون!

      یه دریم بورد فوق العاده درست کردم و در تمام اون تایمی که با عشق و لذت گذشت و کلا جوری شد که خونه خلوت بود داشت اشک هام از گونه هام می غلتید و میوفتاد رو صفحه ی گوشی،چقدر حال دلم امروز بواسطه ی اون هدایته فوق العاده بود!

      خدا داره هر لحظه به گفته ی استاد با ما حرف میزنه ولی انگار ما خودمون رو زدیم به نشنیدن!

      این برنامه رو بیش از یه سال بود من تو گوشیم داشتم و اصلا ندیده بودمش!

      یعنی خدا میگه پرده ها رو از جلوی چشمان شما برمیداریم!

      دقیقا همینکار رو امروز با من کرد!

      خیلی شده از اون الهامات سره صبحی شنیدم و دیدم دقیقا داره بهم هینت میده ولی انگار توجه نکردم بهش و کلا از یادم رفته ولی امروز گفتم آگاهانه هر چی رو که شنیدم عمل میکنم!

      خدایا چقدر حست فوق العاده ست!

      چقدر زبانت ساده و قابله فهمه!

      چقدر صدات رسا و شنیدنیه!

      من دنبال یه برنامه بودم تا باهاش پاور پوینت درست کنم به سادگی و هر چی جستجو کردم دیدم خیلی سخت کردن و وقتی سپردم بهش به زیباترین و راحت ترین و دسترس ترین راه هدایتم کرد…

      خدا جان میشه تو رو داشت و همه چیز رو تجربه کرد!

      حمید رضای عزیز!

      دقیقا اون حستون رو درک کردم که گفتین در حال خواب وبیداری یه همچین مثالی رو برام زد!

      دقیقا برام همین امروز اتفاق افتاد و درک کردم انگار خدا به زبون هر کسی با توجه به فهم و درکش داره باهاش حرف میزنه ولی باید بفهمی و توجه کنی به اون گفته تا برات راهها باز بشن!

      ممنون و سپاسگذار خدایم هستم که در این مسیره فوق العاده،دارای دوستان ارزشمندی چون شما هستیم!

      چون دیگه برام شدین یه الگوی مناسب و هر وقت کامنتی از شما در عقل کل یا فایلا میاد زود بازش میکنم چون زبان درک شما از آگاهی ها ساده ست!

      خدا رو شکر و سپاسگذارم که در این روز زیبای پاییزی و بارونی شهرم،از شمال غربی ترین شهر ایران دارم این کامنت رو می نویسم و یه احساس عالی رو تجربه کردم!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حسین و نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1808 روز

      سلام خدمت برادر عزیزم، چقدر خوب درک کردید بحث قانون رو در مثالی که از جرثقیل زدید..اما یه سو تفاهمی که بعضا میبینم تو بعضی کامنتها جا داره اینجا در موردش صحبت کنم…ببینید درسته که به قول استاد همه چیز برمیگرده به باورها و خداوند بر همین اساس زندگی انسانها رو تغییر میده، اما یه نکته خیلی مهم مغفول واقع میشه..

      دو حالت رو تصور کنید.. حالت اول اینه که بگیم ما هر جور باور کنیم اتفاق میفته..حالت دوم اینه که یه دفترچه بگیریم دستمون به اسم توحید و بگیم اگه این مدلی باور کنیم نتیجه مثبته و اگه نه منفیه…

      در حالت اول که هیچ متر و معیاری نیست و فقط باوره داره کار میکنه که خیلیا اینطوری توحیدو درک کردن، هیچ معیاری برای درست و غلط نیست و باور فصل الخطابه..و این مدل کاملا اشتباهه و جهان اینمدلی کار نمیکنه.. اما در حالت دوم که جهان اینطوری کار میکنه، توحید یعنی اینکه اگر ما این مدلی باور کنیم باورهامون و درکمون خدایی تر میشه و بالطبع زندگیمون هم خدایی تر میشه..یعنی ما غنی میشیم، کریم میشیم، جواد و …نماینده اسما خداوند میشیم..چرخ زندگیمون روون میشه و …

      اما نکته ای که هست اینه که چون ما از وجود خداوندیم بالذات ارزشمندیم، این درست..اما اگر طبق اون معیارهای خداوند عمل نکنیم اون احساس لیاقت سرکوب میشه و کاراییشو از دست میده..اینکه عشق و حال جنسی رو در بحث احساس لیاقت کنار شهادتی میزارین که هر دو در قرآن تبیین شده شاید نشات گرفته از این باشه که درک شما از توحید، از نوع اولش باشه که متر و معیاری نیست و فقط ذهنه و ذهن..که این نگاه در نهایت انسان رو به پوچی میرسونه..موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: