این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-22 04:04:312024-10-22 04:10:16درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
354نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عزیز سلام دورد فراوان به شما و خاله مریم عزیزم
میخوام یک خورده به عقب تر از زندگی خودم برگردم زمانی که در سنین نوجوانی بودم به خاطر شرایط خانواده من در سنین نوجوانی شروع به کار کردن پاره وقت کردم صبح مدرسه ظهر تا شب مغاز کار میکردم که خیلی خیای هم تو عزت نفس هم تو آینده من تو باورهای من چه از نظر مالی و از همه نظر تاثیر مثبت بسیار فدقالعاد عالی داشت که زمانی که نوجوان بودم هم درس خوندم هم شاگرد در مغازه بودم اما اینارو زمانی فهمیدم استاد مه با شما آشنا شدم و اکرنه تا قبل از زمان آشنایی شما این اتفاقات شاید خوب هم نمیدونستم
یکی از اتفاقات که افتاد به خاطر شرایط مذهبی بودن خانواده و اطرافیان من هم مثل دیگران یک فرد به شدت مذهبی بودم و خیلی هم عاشق کتاب اصلا هم آدم درس خوانی هم نبودم حتی دپیلم خودم تو دبیرستان به زور گرفتم بگذریم من زمانی که وارد فضای کار شدم یعنی به طور رسمی وارد اجتماع شدم و با مردم یا افکار عقاید و باورهای دیگران بر خوردم کردم زمانی که وارد فضای کار اجتماع شدم اپن باورهای که از کودکی از خانواده فامیل به من گفت شد بود داد شد بود به شدت تضاد داشت با محیط بیرون یا همان جامعه اولین اولین تضاد این بود مثل پول این یا ذکر یک مثال میگم
یادم چند روز قبل از امتحان بود من داشتم تو مغازه کتاب دستم بود بعد نمیدونم صحبت از چی بود اما قشنگ یادم برگشتم به صاحب کارم که آقا رضا بود گفتم پول چیز کثیفی است پول انسان عوض میکنه و کلی باورهای دیگه که داشتم یک جمله به من گفت
برگشت به من گفت نزار حرف های مفت دیگران تو کلت فرو کنن
اتفاقا پول یعنی حضور خدا پول اتفاقا بسیار چیز با برکتی است
من اون موقع به دلیل اینکه من مقاومت زیادی داشتم نپذیرفتم اما اون یک جرقه کوچکی بود تو ذهنم قشنگ یادم تا مدت ها بهش فکر میکردم بعد آرام آرام سوالات تو ذهن من شروع به پرسیدن کردن هی سوالات تو ذهن میآمد بعد میدیدم که از ادم بازاری طرف اصلا دین مذهب این حکر ویزعارو قبول ندارد به قول یک بنده خدای میگفت من مشروب میخورم عشق حالم میکنم فقط فقط خدا عشق بقیه کی هستند امام کیلو چند پیغمبر چیه بعد این الگو ها میدیدم اولش ذهنم کلی مقاومت داشت خیلی خیلی جوری که احساس میکردم انگاری گناه کبیره دارم انجام میدم حتی دارم شک میکنم حتی شک کردم به این موضوعات هم برام به شدت رنج آور سخت بود هی این سوالات تو ذهنم بعد الگو های گوناگون میدیم هی خانواده خودم نگاه میکردم پس چرا اینا پیشرفت نکردن اینا که خیلی مومن هستن و کلی چیزهای دیگه و من هم از اونجا که علاقه زیادی به کتاب خواندن داشتم رفتم سراغ کتاب ها یادم اون موقع ها حتی سراغ قرآن هم رفتم اما چیزی حالیم نشد چیزی حالیم نشد که به خاطر اون گفت های که جامعه به من میگفتن و اپن کمبود ها یک احساس میدونی احساس عصبانیت احساس این حرف ها دروغ است تو ذهنم می آمد و خوب نتیجه هم معلوم بود دیگه کلا بیخیال شدم اما آرام آرام احساس میکردم که بهم خیانت شد من بازی چه دست گذشتگان و یک سیستم حکومتی شدم من قبل از این از اون ورخر افتاد بودم
حالا بقیه ماجرا
شروع کردم به کتاب خواندن اولش دنبال این بودم ببینم این دین مذهب اصلا از کجا اومده اصلا چی هست چرا اصلا مذهب هی کتاب میخواندم بعد سراغ کتاب های هم میرفتم ک همه منتقد دین مذهب بودن و به کل از ریشه اون زد بودن
بعد کتاب های پیدا میکردم که لابه لای تاریخ بودن هی آرام آرام سراغ کتاب های تاریخ میرفتم هر چی هی میرفتم جلو تر میدیدم تمام دین ها آیین رسوم تمام مذاهبی که الان به شکل رسمی وجود دارند اینا از چند هزار سال پیش خیلی قبل تر از ایران از مذهب به اسم میترایست یا میترا گرفت شد هی میرفتم جلو بعد کلا کار به جای رسید که دیگه هر نوع چیزی در مورد دین یا هر چیزی به اسم مذهب یا باور مذهبی ریختم دور چشم نظر نمیدونم دعا نوشتن یا هر آیین رسوم مذهبی هر چی که بود این چند سال طول کشید این اتفاقات که دارم برای شما تعریف میکنم نمیدونم چقدر کتاب تاریخی خوندم اما آنقدر کتاب تاریخی خونده بودم که مثل یک استاد تاریخ شده بودم
حتی یادم یک مهمانی بود یک عزیزی اونجا نشسته بود بعد یمی از دوستان من به ایشون معرفی کرد بعد گفت استاد ایشون هم علاقه خاصی به تاریخ دارند بعد جالب شد صحبت نمیدونم چندین ساعت صحبت کردیم اما این عزیز خیلی جدی برگشت گفت بیا جدی دارم بعد میگم بیا تدریس کن تو آنقدر درباره تاریخ یاد گرفتی بیا من کمکت میکنم میتونی تدریس کنی تازه یک چیز جالب گفت گفت خیلی از افراد هستند پول های خیلی زیادی میدهد که افراد از این ها نقل قول های تاریخی یعنی استاد خیلی با حال بود میگفت
یک سری افراد هستند اینا عاشق تاریخ هستند بیا اون موقع خیلی پول زیادی بود میگفت هر هفته دو روز مراسم بعد یک مهمانی بزرگ بعد اکثراً هم از ادم سن بالا بعد بسیار ثروتمند هم هستند میشن بحث های تاریخی میکند و بعد به افرادی که اطلاعات یا مطالعات زیادی دارند پول های خیلی خوبی هم میدهند یادم اون موقع حقوق من پایه درصدم میشد نزدیک چهارصد پنجاه هزار تومان بعد میگفت بابت هر جلسه قبل از این که بیای بهت یک میلیون پانصد حتی خوش شون هم بیاد بیشتر هم میدهد حتی هزینه مخارج مطالعات را هم خودشان بهت میدهد خیلی جالب بود این الان یادم افتاد بگم اما من اون موقع فقط دنبال این بودم خودم یاد بگیرم برای دل خودم و اون بار سوالات که تو ذهنم سنگینی میکرد بتونم پاسخ پیدا کنم براش
خلاصه دوباره این اتفاق افتاد
ابن دفعه از این ور خر افتادم
حالا شدم یک آدم ضد دین مذهب یک آدمی که تمام ادیان زیر سوال میبره با دلایل منطقی و تاریخ که ثبت شد یاد گرفت بودم
اما یک چیز که قبل از تمام این اتفاقات چه بعدش عوض نشد اون جایگاه خدا بود و دا در هر صورتی باور داشتم چون حتی بچه هم بودم با خدا صحبت میکردم مثل یک رفیق مثل یک کسی که همیشه بهم پاسخ میداد و واقعا هم جواب میداد و همان پاسخ ها بود که من خدا تو دلم بیشتر درک میکردم
اما باورهای مناسبی نسبت بهش نداشتم
خلاصه سالها گذشت من شدم یک آدم منتقد یک آدمی که فکر میکردم دین ابزاری شده برای سو استفاده حالا مردم بدانید آگاه باشید که چیزی جز بدبختی برای شما ندارد بعد از خانواده به مدت یک سال طرد شدم حتی یادم خونه نرفتم یکسال شب ها تو مغازه میخوابیدم روز ها وقت ناهاری میرفتم تو مولوی انقلاب دنبال کتاب درباره تاریخی کتاب های مثل کتاب های احمد کسروی و از این افراد که یک زمانی خودشان دیندار بودن بعد ضد دین شده بودن
اما اون موقع ها یک شخص آشنا شدم که همکار کم بود از نظر سنی هم پانزده سال یا من اختلاف داشت و خیلی سال بود که تدریس میکردم و معلمی به خاطر شرایط مالی مکانی رها کرد بود یک جمله به من گفت این شخص علاقه خاصی هم به مولانا داشت
برگشت گفت به همه چیز شک کن همه چیز فرو بریز و دوباره از نو بساز اما درست بر پایه درست من خیلی نمیفهمیدم منظورش چیه
خلاصه من تو اون مدت یکسال شبانه روز با این فرد بودم ابن شخص هم چون از شهر به تهران اومده بود به خاطر شرایط تا مدت ها تو مغازه میماند
خلاصه گذشت سالها گذشت گذشت تا با شما آشنا شدم استاد عزیزم
داستان من از اینجا شروع شد
زمانی که با شما آشنا شدم یادم تو مغازه کار میکردم اون موقع دنبال این بودم که برای خودم یک مغازه داشته باشم بعد نه از موفقیت چیزی میدونستم نه بلد بودم چند نفری میشناختم اما نه دنبالشون بودم نه خیلی توجه میکردم چند تا فایل چند دقیقه داشتم از این انگیزشی ها برو جلو حرکت کن تسلیم نشو از این حرف ها آقای حلت بود آقای معظمی بود بقیه نمیشناختم یک روز که داشتم کار میکردم سر ظهر بود یک فایل چند دقیقه بود صوتی درباره خدا صحبت میکرد و این جمله ها این گفت ها در مورد خدا چنان انگار به من دریچه از نور برای من تو مغزم باز شد این فایل بگم من چند ماه گوش میدادم خیلی خیلی خوش اومده بود حالا این شخص کی بود
استاد عزیزم شما بودید
خلاصه من بعد مدت ها نمیدونم هفته ماه ها هر چیزی از شما پیدا میکردم گوش میدونم نه میدونستم سایت دارید یا اصلا میدونستم که شما دوره دارید هیچ نمیدونستم من تو زمانی هم بودم که یک سری تضاد ها برم رخ داد بود و میخواستم خودم کسب کار خودم راه بندازم برای اولین بار تو زندگی هر روز این فایل های تیکه درباره خدا از شما گوش میدادم سرشار از انرژی بیشتر میشدم و چه اتفاقات چه هدایت های شدم و خداوند. من چجوری هدایت کرد کسب کارم به خداوند خودش قسم آنقدر ساده برام رقم خورد من کسب کار خودم راه انداختم بعد از گذشت یک سال نیم شریک من برگشت گفت کیه گوش میدید همیشه گفتم استاد عباسمنش اون هم خیلی علاقه مند شد با هم شروع کردیم دنبال کردن فایل های شما اپن موقع یک فردی یک سری از فایل های شما به من داد دوره ها که بعداً من اون هم خودش داستان داشت همه پاک کردم و تو یک کامنتی از شما معذرت خواهی کردم و متوجه کار اشتباه شدم
حالا رسیدم به اصل داستان
من تازه شروع کرد بودم فایل های شما گوش دادن اول از اینکه هیچی متوجه نمیشدم و نمیفهمیدم اصلا درباره چی دارید حرف میزنید و به هر مطلب به هر گفتی که شما در مورد مطالب قرآنی داشتید یا پیغمبر یا هر امامی چنان مقاومت داشتم میگفتم این چیه استاد درست کرد اینجا کلاس قرآن یا کلاس های موفقیتی آخه بیزنس چه ربطی داره به قرآن حضرت محمد یا امام علی یا قرآن چه ربطی داره تو قرآن گفت نمودار آلگوریتم نمیدونم فروش این طوری و هی چیکار میکردم شروع میکردم به غر زدن هی رد میکردم رد میکردم و نه چیزی متوجه میشدم ابن اتفاقا چند سالی طول کشید من هیچی متوجه نمیشدم
اما از یکجای به بعد یک تضاد. خیلی بزرگی تو کسب کار من رخ داد که زندگی من از هم نظر تحت شعاع قرار داد خیلی تضاد بزرگی تو زندگی بود
بعد یک روز از همه جا مونده از همه جا رونده اومدم فایل های شما گوش بدم بعد یک ویدیو بود لایو بو اگر اشتباه نکنم شما اونجا گفتید کلا ابن کار دزدی است و مثال گوشی موبایل آوردید بعد گفتید آقا اگر الان شرایط نداری برو فایل های رایگان گوش کن تمرین کن فکر نکن فایل رایگان من الکی یا فقط گذاشتم همان مقدار فایل های رایگان من ارزش داره که فایل های که هم خرید میکنید ارزش داره فقط تو اون دوره ها تخصصی مباحث گفت شد
یک معذرت خواهی برای شما کامنت کردم و شروع کردم به کار کردن گفتم من باید دوره های استاد زمانی بخرم که حداقل پایه این مباحث یاد گرفت باشم
خلاصه شروع کردم به خداوند خدا استاد من از همان فایل های رایگان کلی متوجه میشدم که این همه دوره که دست بودم هیچ نفهمیدم بودم تو یک فایل رایگان تو سایت خیلی چیزها متوجه میشدم یاد میگرفت انگاری درب اشتباهی بود برام الان تازه درب درست وارد شدم خلاصه آرام آرام متوجه میشدم
اما دوباره این مقاومت درباره گوش دادن به مطالب قرآنی بود اما گفت هر چی استاد میگه بگو چشم خوش میاد خوش نمیاد تو غلط کردی حسن ببین حسن اگر اینکار انجام ندی دهنت آسفالت دوباره چک لگد های جهان بهت میزنه نتونی بلند بشی
میگفت اگر حسن کار نکنی روی خودت اگر این کار ادامه ندی میدونی بعدش دهنت میخواد سرویس بشه
خلاصه خودم مجبور میکردم ایه های که شما میگفتید گوش میکردم فکر میکردم. اما یک اتفاقا جالبی داشت رخ میداد برام که دارم میگم استاد کلا تو دل اون تضاد ها بودم از اون ور نجواهای ذهنی من ول نمیکرد یعنی اون تضاد های مالی شرایط،که رخ داد بود برام خواب خوراک ازم گرفت بود شب تا صبح بیدار روز تا شب از شدت استرس احساس خفگی میکردم حتی نای بلند شدن از زمین هم نداشتم
اما فایل های توحیدی مخصوصا محصوصا این فایل که شما استاد با استاد عرشیان فر صحبت کردید اصلا بگم چی این خودش یک دوره بزرگی برام بود باورتون نمیشه استاد من نمیدونم بگم چند بار گوش دادم این فایل به جرات بگم من فقط شیش ماه شبانه روزی اپن چند قسمت گوش دادم بعد هر بار گوش دادم به یک جواب میرسیدم به شاید یک روز از صبح تاشب در موردش مینوشتم البته همه فایل های شما همین جوری هستند اما فایل های توحیدی که دیگه اصلا یک چیز دیگه هستند
خلاصه من تمام فایل های قرآنی تو سایت گوش میدادم لایو ها همه گوش میدادم و خودم هم میرفتم تو قرآن نگاه میکردم
تا یک روز به دو تا چیز بر خوردم اولی شرک بود
دومی درباره حزن بود هر نجوای که به تو میشه از سمت شیطان است
به خدا دارم این مینویسم باورت نمیدونم زبانم عاجز از خدا سپاسگزاری کنم که چه نعمت بزرگی تو زندگی من این خدا برام فرستاد به اسم استاد عباسمنش خدا من از کجا به کجا هدایت کرد
منی که شب روز نداشتم الان چقدر احساس خوب دارم
شرک شرک شرک شرک شرک شرک شرک شرک
من وقتی متوجه این موضوع شدم فهمیدم این شرک چی هست نگاه کردم دیدم خدای من تمام اتفاقات تمام تضادهای مه تو زندگی من فقط به خاطر این شرک هر وی دارم میخورم از این شرکست خدای
این همه ناراحتی این همه هم این همه حال خرابی ابنا همان شرک هستند یعنی وقتی متوجه شدم من چیکار داشتم میکردم چجوری به هر کس نا کسی قدرت میدادم اپن گنده کرد بودم برای خودم کوچک کرده بودم و وقتی متوجه شدم خدای من چنان استاد همه چیز تو زندگی من شروع کرد به تغییر کردن اولش خیلی ذهنم مقاومت داشت برای تغییر باور خیلی خیلی مقاومت داشت اما وقتی به گذشت نگاه میکردم به آیه های قرآن و فایل های شما قشنگ متوجه میشدم الان دارم شرک میورزم یا دارم قدرت میدم به خدا البته نه همه جا بازم یکجای از دستم در میره اما به میزانی که دارم روی خودم کار میکنم خیلی خیلی بهتر شدم
میخواستم این کامنت برای شما بزارم میدونم با چه عشقی شما زحمت این فایل هارو برای ما میکشید مطمئن باشید ما هم صد چندان بیشتر داریم با عشق صدای شما به گوش جادل میسپاریم و تو تمام مراحل زندگی ازش استفاده میکنم
شمارو و خاله مریم عزیزم به کسی میسپارم که میدونم همان طور که از من حفاظت حمایت میکنه از شما هم به همان شکل
استاد جانم این دو تا فایلتون متفاوت به دلم میشینه و منطقی خیلی خیلی قوی برای ذهنم میشه
تو این قسمت وقتی راجبه باور خالق بودن اینجوری با ایمان صحبت میکردید و به توحید ربطش میدادید خیلی خیلییییی دلم اروم میشد و ذهنم منطقی میشد که همش خودمم من رئیسم من تعیین میکنم چی تو زندگیم بیاد
بعد شما گفتین ک انقدر این موضوع مهمه ک دارید روش همیشه کار میکنید ک من خالق همه شرایطمم
استاد جان میخواستم ازتون خواهش کنم باز هم در مورد این باور خالق بودن برامون فایل بذارید از دستاوردهای جدیدتون از اگاهی های جدیدتون درک جدیدتون بگین. حتی تکرارش خیلی کمک کنندست چه برسه به اینکه شما در مدارهای بالاتر درک بالاترتون رو با ما شِیر کنید
من مشتاقانه هر روز از خدا میخوام ک ایمانمو ب این فکت قوی تر کنه که من خالق تمام و کمال و 100% زندگیم هستم…
این روزا همش این باور رو هر روز به طرق مختلف تکرار میکنم و انگار یه حسی همش بهم میگه این مهمترینه اینو باور کنی تمومه این اصله اینو بیشتر بهش ایمان بیار و منم هر روز دارم روش کار میکنم
.
یه موضوع دیگه ک خیلی برام جالب توجه هست اینه ک شما تو این فایل وقتی گفتین 3 ماهه تنهایید و دارید رو خودتون کار میکنید؛ یه خواسته ای در واقع یه درخواستی از شما در من شکل گرفت
اونم اینکه استاد جان چقدرررر من دوس دارم بیاید و راجبه این مدت زیادی ک تنها بودید برامون بگین.از تجربه تون. از دریافتاتون. از حس و حالی ک دارید تجربه میکنید. از نحوه کار کردن روی خودتون. از دستاوردهاتون..
میدونید وقتی فکرشو میکنم برام خیلی جالبه که چطور میشه اینقدر تمرکزی این مدت طولانی اونم در سطح و لِول شما این همه تنها بود و روی باورا کار کرد.. شما به چی دوس دارید برسید؟ من خیلی دوس دارم فکر شما رو بدونم. دوس دارم با ویژن شما آشنا شم. نه بخاطر یه کنجکاویِ از سر شیطنت. بلکه بخاطر روشن تر شدن راهمم.الگو گرفتن از شما برای کار کردن بهتر روی خودم. برای تعهد بیشترم. برای ثابت قدمی بیشترم
استاد جانم نمیدونید چقدر دوستون دارم
از خدا براتون بالاترین و بهترینِ هر چیزی رو خواستارم ک بی نهایت لایقشید و لایقشیم
سلام استاد عزیز و مریم جان و همه ی اعضا خانواده ی سایت استاد عباسمنش
امروز صبح طبق روتین روزانه م میخواستم یه فایل از جلسات پروژه ی خانه تکانی ذهن رو ببینم و طی روز هم کامنت هاش رو مطالعه کنم .
با همین نیت و با یه بسم الله رفتم سراغ سایت که دیدم ….. به به فایل جدید داریم :)
خداروشکر گویان و با یه لبخند عریض به پهنای صورت کلیک کردم رو فایل و شروع کردم به دیدن.
اسم فایل هم (قبل از اینکه آگاهی های فایل رو ببینم و گوش بدم) برام خیلی از جنس هم زمانی داشت.
آخه یکی دوماهی میشه من رو گوشی م یه نرم افزار ریختم که هر شب یه صفحه قرآن بخونم و اینطوری پیش میرم که یه صفحه به همراه ترجمه ش رو سعی میکنم هرشب قبل از خواب بخونم اما راستش آیه های قرآن برام خیلی همچنان قابل درک نیست و راحت نیست فهمش (فاصله ی فرکانسی دارم با درکش هنوز )
اما خیلی به مسیر امیدوارم و با رعایت قانون تکامل صفحه به صفحه پیش میرم و میخوام که با وارد شدن به مدار درستش کم کم فهم قرآن برام راحت تر بشه.
در راستای همین خواسته چند روز پیش به خدا گفتم این مسیر رو برام هموار کنه و فهم کلام خودش رو برام راحت تر کنه.
و من این فایل رو پاسخی به درخواستم میدونم و بار دیگه بهم ثابت شد که چقدر خدا سریع اجابت میکنه.
یکی از مواردی که همیشه در صحبتهای استاد برام قابل تحسینه نگاه متفاوت داشتن به هر موضوعیه طوری که بهمون کمک کنه و باور سازنده در ما ایجاد کنه.
حتی موضوعاتی که به نظرمون خیلی دیگه بدیهی میان یا بر اساس عرف جامعه و باورهای قدیمی ، فکر کردن به منطقشون و زیر سوال بردنشون یه جورایی تابو محسوب میشه.
اونجا که استاد میگفتن تو مطالعه ی قرآن ذهنشون دنبال pattern میگرده همیشه ، همزمان با تحسین طرز فکر ایشون این خواسته هم در من شکل گرفت که من هم میخوام بیشتر در برخورد با موضوعات مختلف ، ذهن باز و پرسشگر داشته باشم و عمیقا باور دارم به مسیرش و اقدامات لازمش هدایت میشم :)
لحظه ای که استاد باور به خالق بودن خودمون رو کنار واژه ی توحید گذاشت و هرچیزی غیر از این رو شرک معرفی کرد ، انگار تازه قطعه های یه پازل تو ذهنم کنار هم چیده شد و آگاهی های مختلفی که تا به اینجای مسیر در همه ی فایل های دانلودی و هدیه و محصولات از این دو مبحث دریافت کرده بودم به هم چفت شدن و معنی جدیدی رو در ذهنم ساختن.
نمیدونم حسش رو چطوری توصیف کنم . فکر کنم خارجیا بهش میگن Aha Moment . یا همون یافتم یافتم معروف ارشمیدوس.
اگه هر لحظه از هر روزم رو شکرگزار این بیداری و بودن در مسیر دریافت این آگاهی های ناب باشم حق مطلب رو نمیتونم ادا کنم.
اگه حق قدردانی از شما بیشتر از شکرگزاری از خدا نباشه کمتر هم نیست استاد، خیلی قدردانتونم ، از ته قلبم :)
چند وقت پیش توی ذهنم این امدش که بیام در مورد اهمیت ارتباط داشتن ما با خداوند برای یک زندگی لذتبخش در قرآن تحقیق کنم تا به تقویت باورهام در مورد خداوند کمک کنه
ولی چون احساس کردم ممکنه یکم سخت باشه بیخیالش شدم
الان احساس کردم که خدا به من گفتش بیا من کمکت میکنم
بنابراین میخوام شروع کنم به یکسری منطق های قرآنی اوردن در رابطه با همین موضوع
همین اول چیزی که به من گفتش این بود که برم سوره آل عمران ، تقریباً آیات انتهایی سوره آل عمران رو ببینم
(یقیناً در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی برای خردمندان است)
توی این آیه خدا داره در مورد کسانی صحبت میکنه که به نشونه ها توجه می کنند یعنی حواسشون به نشونه های خدا هست چون داره حتی در مورد شب و روز میگه یعنی هر آن چیزی میتونه باشه
مثلاً صبح بعد از اینکه صبحانه مو خوردم پاشدم رفتم دَم پنجره ، به محض اینکه پنجره رو باز کردم دقیقاً همزمان دیدم مامانم از روبروی چشمام داره میاد سمت خونه ، ما خونه مون کنار یک بلوار محلی خیلی زیبایی هستش که از هر طرف راه داره در حالیکه من مامانمو از زاویه ای دیدم که برای من قابل رؤیت بود چون اگر از جاهای دیگه ای میومد سمت خونه دیده نمیشد یا پریروز داشتم در مورد دوره جدید استاد عباسمنش عزیزم که قراره برگزار کنه با خدا صحبت میکردم ، اینکه حالا من دوست دارم توی این دوره حضور داشته باشم چون که تا حالا توی این 3 سالی که استاد به صورت real-time دوره برگزار کرده من حضور نداشتم اونم بخاطر اینکه واقعیت چندان احساس نمی کردم میخوام حتماً باشم ولی در مورد این دوره چرا احساس میکنم من باید باشم
اصلاً بدون من صفایی نداره:)))
بابت همین تصمیم گرفته بودم حتی دفترشم از الان بخرم تا زمانیکه استاد عباسمنش دوره رو برگزار کنه و من از قبل آماده کرده باشم
همون چیزی که یادمه استاد توی یک فایلی گفته بود که انگار یکسری آدم ها از قبل خودشونو آماده یکسری اتفاقاتی که دوست دارند بیوفته می کنند
چه اتفاقی افتاد؟
دیشب که پای لپتاپم نشسته بودمو داشتم کدنویسی سایت اقامتگاهی مشتریمو انجام میدادم دفتری که میخواستم برم بیرون بخرم خودش با پای خودش امد روی دستام ، یه دفتر 100 برگ زیبا الان توی کشومه چون دقیقاً هم 100 برگ میخواستم نه 200 برگ یعنی من بدون اینکه برم دفتر برای دوره جدید بخرم دفتر برام خریداری شد
اینا دقیقاً همون نشونه ها و هدایت های خداونده که توی همین آیه 190 سوره آل عمران داره میگه که حواستون به نشونه های خدا باشه
کلمات لِأُولِی الْأَلْبَابِ رو من توی قرآن که سرچ زدم متوجه شدم 16 بار این کلمات با هم توی آیات مختلف در سوره ها تکرار شده
همین الان چندتا آیه که در بین این 16تا آیه کلمات لِأُولِی الْأَلْبَابِ به کار رفته رو میذارم تا ببینیم اصلاً اینکه خدا توی قرآن از کلمات لِأُولِی الْأَلْبَابِ استفاده کرده ، یعنی چی!
اولیش که همون آیه 190 سوره آل عمران بودش که گذاشتم
(آیا ندیدی که خداوند آبی را از آسمان نازل می کند و آن را در زمین چشمه می زند، سپس با آن زراعتی به رنگ های مختلف بیرون می آورد، سپس بهم می زند و می بینی که زرد می شود؟ سپس آن را به خاک تبدیل میکند، که در این تذکری است برای خردمندان)
چیزی که متوجه شدم از این آیه ، این هستش که میخواد بگه یکسری کارهایی رو در جهان انجام داده که هیچ کسی از پسش برنمیاد
اینکه آب از آسمون فرو بریزه
اینکه چشمه ها ایجاد کنه
اینکه زمین کشاورزی یا گیاهان رشد کنند بعد همون ها در فصل سرد خشک بشن طوری که انگار وجود نداشتن
اینا رو و خیلی چیزهایی که خداوند داره در کل هستی انجام میده چه کسانی میتونند درک کنند؟
کسانی که فکر می کنند ، این افراد با توجه کردن به نشونه ها و کارهایی که توسط خداوند انجام شده به قدرت و توانایی خداوند پِی میبرند
یعنی در اصل لِأُولِی الْأَلْبَابِ به افرادی میگن که هر چیزی رو قبول نمی کنند
(کسانی که سخن را می شنوند و از بهترین آن پیروی می کنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است و آنها خردمندانند)
یعنی دقیقاً توی این آیه از سوره زمر خدا میگه أُولُو الْأَلْبَابِ کسانی هستند که حتی هر حرفی رو قبول نمی کنند و اون حرفی رو قبول می کنند یا باور می کنند که بهشون کمک میکنه
یعنی در اصل میشه گفت أُولُو الْأَلْبَابِ همون بچه زرنگ های خدا هستند یعنی کسانی که در مورد هر آن چیزی که توی دنیا هست فکر می کنند ، سرسری قبولش نمی کنند
مخصوصاً اینکه به نشونه ها خیلی توجه می کنند
شیش دونگ حواسشون به نشونه های خدا هست اینارو دقیقاً خدا بهشون میگه خردمند یا همون أُولُو الْأَلْبَابِ
(این پیامی است برای مردم تا به وسیله آن انذار شوند و بدانند که او خدای یگانه است و تا خردمندان متذکر شوند)
در این آیه از سوره ابراهیم انگار خدا امده آدم ها رو دو دسته کرده
دسته اول همون مردم عادی هستند که اول از همه باید باورهاشون در مورد خداوند درست بشه اینکه خداوند تنها قدرت یکتای جهانیان هستش
دسته دوم توی این آیه همون أُولُو الْأَلْبَابِ هستند یا توی فارسی میشه خردمندان، در کل کسانی که حواسشون به خدا و هدایت هاش و نشونه هاش هست بابت همین حتی اگر قرآن هم می خواهند بخونند در مورد هر موضوعی توی قرآن فکر می کنند و عمل می کنند نه فقط توی قرآن ، خدا در مورد آسمان ها و زمین گفته یعنی در مورد هر چیزی فکر می کنند و به درستی اون چیزهایی که ایمان دارند عمل می کنند که مهمترینش توجه به نشونه ها و الهامات خدا و عمل کردن بهشون هست
آیه بعدی سوره آل عمران که آیه 191 میشه ، دیگه خیلی واضح داره از کسانی میگه که با تمام وجودشون کانون توجه شون روی خداوند و نشونه هاش هستش
میگه: (آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند: اى پروردگار ما، این جهان را به بیهوده نیافریدهاى، تو منزهى، ما را از عذاب آتش بازدار)
اینجا دیگه فکر میکنم خیلی عالی و واضح خداوند اهمیت ارتباط داشتن با خدا رو داره از توی همین آیه میگه
چون تنها کسی که نسبت به من ، نسبت به خواسته های من ، نسبت به باورهایی که دارم ، نسبت شرایط زندگی من و نسبت به هر آن چیزی که هست آگاهه و میتونه منو از دل تغییراتی که هر لحظه در تمام ابعاد دنیا داره ایجاد میشه منو از بهترین و کوتاه ترین مسیر به خواسته هام هدایت کنه
(پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می کند، همانا اوست که مردگان را زنده می کند و او بر هر کاری تواناست)
این دیگه ته قدرته
ته انجام دادن هر آن چیزی که فکرشو کنی
این خدا
این نیرو
این قدرت
تنها و تنها کسی هستش که پایداره و میتونه من و هر کسی رو به سمت هر چیزی که دوست داشته باشیم هدایت کنه
کسیِ که داره بابت هر کاری و هر تصمیمی حمایتم میکنه ، کسیِ که داره کارهای منو انجام میده
به خداوندی خدا قسم از وقتی که یه کوچولو باورهام نسبت به خداوند بهتر شده به همون نسبت به مسائلی که راه حلی براشون نداشتم بیخیال تر شدم اصلاً دارم می بینم که خداوند چطور داره حتی کدهایی که باید بنویسم اینقدر راحت هدایتم میکنه که بنویسم در حالیکه الان به مرحله ای از توسعه سایت اقامتگاهی مشتریم رسیده بودم که نسبت به قبل یکم محاسباتی تر و سخت تر شده بود ولی به الهی که میپرستمش از قبل هم آسون تر کارهام داره انجام میشه
فقط برای اینکه فهمیدم من در مقابل خدا هیچی نیستم و هر چی هم هستم و دارم و میدونم از خداونده
استاد عزیزم بی نهایت دوستتون دارم ازتون ممنونم از اینکه منو با خداوند و قوانینش آشنا کردین و دارین به من درس زندگی و بندگی خداوند رو میدین
تشکر فراوان دارم از گروه تحقیقاتی عباسمنش برای این فایل هدیه ای ارزشمند…
یا الله شکرت برای تمام داشته ها و دانستنی هایم…
واقعاً من از کودکی نمیدانستم که معنای واقعی توحید چیست و از زمانی که با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم معنای واقعی این کلمه را فهمیدم.
هدف من نیز از دنبال کردن فایل های استاد عباسمنش ثروت و مال فراوان بود اما صحبت های استاد عباسمنش باعث شد که یکتا پرستی و خداوند در قلب من جا بگیرد.
استاد عباسمنش کل قرآن را مطالعه کردند و فهمیدند که قرآن هیچ ربطی به صحبت های علمای قم ندارد…
به نظر من اگر انسان هیچ دینی نداشته باشد و لادین باشد از صحبت هایی که تحت عنوان دین در مدارس و مساجد به ما گفته اندبهتر است،چونکه طبق آیات قرآن کریم خداوند کفر را میبخشد ولی شرک را به خودش نمیبخشدو شرک بزرگترین ظلمی است که یک شخص میتواند به خودش بکند.
چقدر زیبا استاد عباسمنش بیان کردن که خداوند از روح خودش در ما دمیده است و اگر ما به این موضوع ایمان پیدا کنیم دیگر مشرک نمیشویم ودیگر از تهدید کسی نمیترسیم.
یک ضرب المثل برزیلی است که میگوید:
احمق ترین فرد جهان کسی است که تهدید میکند و از او احمق تر کسی است که تهدید آن شخص را باور میکند.
کسی که اطمینان دارد که خودش خالق زندگی خودش است اصلا این موضوع برایش مهم نیست که چه کسی رئیس جمهور کشور است و باور دارد که خودش زندگی خودش را درست میکند،حالا میخواهد هر شخصی رییس جمهور باشد،خودمن اصلاً شناسنامه ام مهر رأی ندارد و اصلاً چهره ای رییسجمهور امریکا و ایران را نمیشناسم.
همیشه از کودکی به ما گفته اند که علت فقر و بدبختی مردم ایران کشور اسرائیل است و اگر کشور اسرائیل نابود شود اوضاع ما خوب میشود و اسراییل با مسلمانان دشمن است.
همین چند روز پیش در بازی های فوتبال جام ملتهای اروپا اسرائیل با ایتالیا بازی داشت و اسرائیل 4بریک از ایتالیا شکست خورد و تک گل اسرائیل را محمد ابوفانی به سمر رساند.
حالا اگر اسرائیل با مسلمانان دشمن است،چرا بعضی از بازیکنان تیم ملی فوتبال آنها مسلمان هستند؟؟؟؟
علت اوضاع بد بعضی از مردم کشور ایران،کشور اسرائیل یا حکومت ایران نیست،علت اوضاع بد بعضی از مردم باور های شرک آلود آنان است و اگر باورهای ما تغییر پیدا کنند چه جمهوری اسلامی باشد چه نباشد،چه اسرائیل باشد و چه نباشد شرایط ما خوب میشود.سپاس فراوان از شما دوستان…
سلام استاد عزیزم بی نهایت سپاسگذارم بابت این فایل گرانبها من میخام یه قسمت از هدایت خداوند در زندگی خودم را براتون به اشتراک بذارم و اون این هست که من چهار سال پیش رفتم تو یه شرکتی کار میکردم و هیج پولی نداشتم حتی خونه هم نداشتم و تو همون شرکا زندگی میکردم و تازه اوایل کارم با مباحث شما آشنا شده بودم و به شدت فایلهای توحیدی را گوش میکردم و خیلی خیلی گوش میکردم الانم همینجوری هستم و من تو این چهار سال خیلی پیشرفت کردم از لحاظ سلامتی واقعا عالی شدم از لحاظ مالی خیلی بهتر شدم و شروع کردم و من تو این چهار سال به فایلهای رایگان خیلی اهمیت میدادم گوش میکردم و خیلی عمل میکردم و واقعا نتیجه میگرفتم از احترام مردم به من از احساس خوبی که همیشه داشتم و دارم خیلی نتایج کوچیک اما عالی وبهترینش رابطه من با خدای خودم بود و اول سال 1403 با من از طرف شرکت تماس گرفتن که دیگ ما شما رو برای این کار نمیخواهیم یعنی یه جورایی یه کارگر که کارش را عالی انجام میداد را اخراج کردن ک اونجا من هیچی نگفتم و گفتم باشه هر جور خودتون صلاح میدونید ک من پیش خودم گفتم که این هدایت خداوند هست اولش سخت بود برام ولی هزار بار در روز میگفتم خدا منا هدایت میکنه به شغل خوب من ایمان دارم هدایت میشم و بعد از خدا خواستم که یک الهامی بکنه که من واقعا آروم بگیرم بخدا شاهده یه فیلم مستند میدیدم که تو اون فیلم من اون الهام را دریافت کردم و چنان ذوقی داشتم که میرفتم تنها با خدا خودم حرف میزدم و بعد یه شغل عالی برا من خدا جور کرد اونم شغل پرورش ماهیه بهترین شغل از همه لحاظ عالیه و من سپاسگذار اون خدایی هستم که متا هدایت کرد
بله وقتی توکل کنیم به خدا در شرایط سخت و بتونیم ذهنمون را کنترل کنیم همه چی درست میشه همه چی
من دوره ی عزت نفس را خریدمو بی نهایت نتیجه گرفتم
دوره ی عشق و مودت که بی نهایت ارزشمنده که به من کمک کرد که بتونم چطور رابطه ی عاشقانه به همه ایجاد کنم
والان دوره ی روانشناسی ثروت 1 را تازه شروع کردم و مطمئنم که قراره بی نهایت پول و ثروت بیاد تو حسابم
هر کسی در مسیر توحید قرار بگیره زندگیش یه زندگی خیلی خیلی زیبا میشه
استاد بی نهایت سپاسگذارم از این همه فایلهای ارزشمندتان دونه به دونه ارزشمنده
من ماجرای پیوستنم به این مسیر زیبا رو توی یکی از کامنت ها توضیح دادم اما با گوش دادن به این فایل دوباره اشک هام جاری شد و ناخواسته شروع کردم به نوشتن دوباره…….
سلامی از جنس عشق به استاد عباس منش
استاد شما منو از تاریکی مطلق وارد نور کردید
استاد اونجایی از صحبت هاتون که میگید کسایی که توی خانواده مذهبی بزرگ شدن بیشتر درک میکنن..اره واقعا من با گوشت و پوست استخونم درک کردم.
منی که به قول خودم شیعه بودم حوزه علمیه درس میخوندم(برای نزدیک شدن به خدا)
بسیار تعصبی بودم….
هر هفته هیئت میرفتم.
حرم میرفتم تا امام رضا واسطه بین من و خدا بشه تا بلکه خدا از سر تقصیرات من بگذره️
هر شب گریه میکردم برای امام حسین تا خدا منو بهشت ببره️
یه سره متوسل میشدم به هر امامی که به من ثروت بدن️
از خدا به شدت وحشت داشتم…که نکنه لحظه مرگم منو عذاب شدید کنه
خودمو موجودی ضعیف میدیدم که نیاز به حمایت مرد داره چون توی هزاران حدیث و ایه برام خونده بودن که مردان از زنان بالا تر هستن
یه سره سر غسل هام و وضوهام درگیر بودم که الان اب رسید به فلان جام یا نه
سر زایمانم که طبیعی بود و دکتر آقا اومدن بالا سرم که بسیار پزشک حاذقی بودن مدام درگیر بودم که نه. خدا منو نمی بخشه تمام مادرا با تولد فرزند پاک میشن تو شدی پر گناه️
موقع نماز چادر سر میکردم و مواظب بودم مبادا یه تار موم دیده بشه!بدون توجه به خود نماز
توی دوران پریود خودم رو یه موجود ناپاک میدیدم که صدام به خدا نمیرسه!
آهنگ که اصلا گوش نمیدادم️و افتخارم میکردم
و در همه این کارا …….
این سوالات ذهن منو به طور کامل درگیر کرده بود
چرا فقط برای زنان انقد همه چی سخته؟
چرا انقد گریه کردم برای فلانی اما حالم خوب نیست؟
چرا استرس هام بیشتره؟
مگه حوزه نرفتم تا خدا رو پیدا کنم چرا انقد تضاد برام درست شد؟
چرا حالم اصلا خوب نیست؟
چرا میخوام از خدا فرار کنم؟
چرا دیگه از قران بدم اومده؟
یادمه یکی از استاد های روانشناس معروف گفتن یه عباس منش نامی هست که قران روتحریف کرده.
اولین فایل صوتی تونو تو یکی از کانال های تلگرام پیدا کردم و گوش دادم
اگه راستشو بخاید اصلا هم مدار با اموزش های شما نبودم و گفتم اینم دلش خوشه چه چیزایی میگه و کاملا بی تفاوت عبور کردم.با خودم گفتم ای بابا همش میگه خدا خدا پس اماما کجا میرن!تا این حد تعصب فک کنید
گذشت….و من با یکی از اساتید دیگه شروع کردم که به اصطلاح خودم مذهبی تر بودن چندتا دوره هم خریدم از ایشون چند وقتم پیش رفتم اما….
.
من که دنبال اون ارامشه بودم هنوز بهش نرسیده بودم هنوز احکامی که به خوردم داده بودن برام پر تضاد بود…
به هر دری هم فکرشو بکنید زدم نمیدونم یوگا فنگ شویی و فلان وفلان…..
اما نه هیچ چیز نتونست دلم رو اروم کنه….
تا اینکه خواهرم در بعدازظهر یک روز چهارشنبه سال 1400دوره دستیابی عملی به ارزوها روخرید و به من تماس گرفت که فریده تو یکی از قسمت هاش عباس منش درمورد خدا میگه
تو هم که یه سره سوال داری تو همین موضوع میخای تو هم گوش کنی؟
گفتم ما که صدتا راه رفتیم نشد حالا بزار این یکی رو هم امتحان کنم
استاد خدا شاهده من فایل شما رو چهارشنبه گوش دادم
از شنبه دیگه حوزه نرفتم(پنج شنبه حوزه مون تعطیل بود)انگار تمام حقایق بهم الهام شد
مثل دیونه ها یافتم یافتم میگفتم
بالاخره به خدای حقیقی رسیدم خدایی که انرژیه
خدایی که این جهان رو بر اساس قانون خلق کرده
و چقدر این حرف منطقیه (نه مثل چیزی که به اسم دبن به من گفتن که تقریبا هر کی هر کیه )
چقد استاد توی اون فایل جواب تک تک سوالاتمو داد
انگار من سوال میکردم و استاد جواب میدادن
از همون روز آیین یکتا پرستی رو انتخاب کردم
و از خداوند خواستم خودش منو هدایت کنه
نه مرجع تقلید!نه کتاب های به اصطلاح روایت و فلان !
و الله هم برای من سنگ تموم گذاشت.
منو لحظه به لحظه هدایت کرد
فریده الان با فریده3سال پیش زمین تا آسمون فرق داره ،آقای عباس منش تو همه چیز تو همه زمینه ها…..
چگونه از شما تشکر کنم استاد؟
چگونه برای سپاس گزاری از شما واژه بیارم؟
اگه بدونید تو زندگی من الان چقد همه چیز عالی شده نسبت به قبل
چقد شاد و سرحال و پرانرژی ترم نسبت به قبل
با خدا میرقصم با خدا غذا میخورم با خدا برنامه ها مو میگم.دیگه ذهنم درگیر هیچ چیزی نیست.
کل سیاست های همسرداری سیاست تو همه زمینه ها و فلان همه رو ریختم دور و با الله یکتا داریم میسازیم لحظه به لحظه زندگی ام رو هر طور که من بخام
الانم که دوباره میرم و روی شرک هام بیشتر کار میکنم
شما به من یاد دادید :بحث مهم شرکه نسبت به خداست! نه اینکه برای نماز اگه مهر نبود حالا روی چی سر بزاریم؟!
استاد عزیزم پیامبر زمان من بهترین چیز ها رو براتون میخام خیر میخام براتون در دنیا و آخرت.
همین روزا بود داشتم به تفاوت تفکری که سابق داشتم با الان فکر میکردم و سپاسگزار خداوند بودم بابت هدایت هایش به مسیر توحیدی. منم بعنوان کسی که در خانواده سوپر مذهبی در شهر قم بودم و در دانشگاه رشته علوم قرانی خواندم و خانوادم حوزوی بودن حرفها و این نوع تفکر را تایید میکنم.
ما حتی در زمان دانشگاه هم خود قرآن رو مطالعه نکردیم یجور باوری بود که حتی در تنهایی هم مانع میشد ازینکه سراغ قران بریم باوری که مبادا تفسیر به رای بشه و یا نفهمیم !! و چون قران معجزه است پس اگر گفته شما نمیفهمی پس حتما نمیفهمی! و این باورها مارو سوق میداد به سمت تفاسیر و احادیث و کتب متفرقه دیگر.
قبل از گوش دادن به این فایل وقتی دیدم گفتید اشاره به آیات سوره طه و شعرا هست اول رفتم دوباره این دوتا سوره رو خوندم و چه نکات جالبی ازین آیات گرفتم . و خداروشکر که خداوند شما رو سر راه ما قرار داد تا از خداوند برایمان صحبت کنید
و چه چیزی بالاتر از این
دیدگاه قرانی در دوره دوازده قدم اولین جایی بود که منو با قران آشنا کرد و کم کم مانوس شدم با این کلام الهی… رسیدن به این سطح و نهایت از آرامش
سلام به استاد عباس منش عزیز و دوست داشتنی .سپاس گذار خداوند هستم که منو هدایت کرده به درک این قوانین بودن تغییر ،اونم به واسته شما .این فایل تا اینجاش به من این حس را داده که اگر بیایم افکارمون رو آگاهانه کنترل کنیم وبهش جهت بدیم میتونیم کارهایی بکنیم که از نظر بقیه نشدنی باشه .برای تایید این گفته که این قانون داره کار میکنه میتونم بگم من تو کارهای فنی (چه کوچیک چه بزرگ) خیلی کارهارو انجام دادم که میگفتن نمیشه برای این مسئله راهی نیست ،ولی من انجامش دادم .حالا آگاهانه میخوام با تکیه به این اقدامات قبلی ام بیشتر و بیشتر رو خودم کار کنم تا کارهایی رو بتون از لحاظ مالی وروابط و سلامتی و آزادی زمانی ومکانی انجام بدم که تا الان بهخاطر باورهای غلط نتونستم انجام بدم و باز هم بینهایت از شما استاد عزیز سپاسگذارم که به خاطر اینهمه لطفی که به ما اعضای سایت دارین و انقد این قوانین بدون تغییر خداوند رو برای ما با این بیان زیبا و دوست داشتی به ما انتقال میدین به قول خودتون استاد ایشالا در پناه الله یکتا شاد ،سلامت و ثروتمند باشید️
به نام خداوند وهاب خداوند رزاق
استاد عزیز سلام دورد فراوان به شما و خاله مریم عزیزم
میخوام یک خورده به عقب تر از زندگی خودم برگردم زمانی که در سنین نوجوانی بودم به خاطر شرایط خانواده من در سنین نوجوانی شروع به کار کردن پاره وقت کردم صبح مدرسه ظهر تا شب مغاز کار میکردم که خیلی خیای هم تو عزت نفس هم تو آینده من تو باورهای من چه از نظر مالی و از همه نظر تاثیر مثبت بسیار فدقالعاد عالی داشت که زمانی که نوجوان بودم هم درس خوندم هم شاگرد در مغازه بودم اما اینارو زمانی فهمیدم استاد مه با شما آشنا شدم و اکرنه تا قبل از زمان آشنایی شما این اتفاقات شاید خوب هم نمیدونستم
یکی از اتفاقات که افتاد به خاطر شرایط مذهبی بودن خانواده و اطرافیان من هم مثل دیگران یک فرد به شدت مذهبی بودم و خیلی هم عاشق کتاب اصلا هم آدم درس خوانی هم نبودم حتی دپیلم خودم تو دبیرستان به زور گرفتم بگذریم من زمانی که وارد فضای کار شدم یعنی به طور رسمی وارد اجتماع شدم و با مردم یا افکار عقاید و باورهای دیگران بر خوردم کردم زمانی که وارد فضای کار اجتماع شدم اپن باورهای که از کودکی از خانواده فامیل به من گفت شد بود داد شد بود به شدت تضاد داشت با محیط بیرون یا همان جامعه اولین اولین تضاد این بود مثل پول این یا ذکر یک مثال میگم
یادم چند روز قبل از امتحان بود من داشتم تو مغازه کتاب دستم بود بعد نمیدونم صحبت از چی بود اما قشنگ یادم برگشتم به صاحب کارم که آقا رضا بود گفتم پول چیز کثیفی است پول انسان عوض میکنه و کلی باورهای دیگه که داشتم یک جمله به من گفت
برگشت به من گفت نزار حرف های مفت دیگران تو کلت فرو کنن
اتفاقا پول یعنی حضور خدا پول اتفاقا بسیار چیز با برکتی است
من اون موقع به دلیل اینکه من مقاومت زیادی داشتم نپذیرفتم اما اون یک جرقه کوچکی بود تو ذهنم قشنگ یادم تا مدت ها بهش فکر میکردم بعد آرام آرام سوالات تو ذهن من شروع به پرسیدن کردن هی سوالات تو ذهن میآمد بعد میدیدم که از ادم بازاری طرف اصلا دین مذهب این حکر ویزعارو قبول ندارد به قول یک بنده خدای میگفت من مشروب میخورم عشق حالم میکنم فقط فقط خدا عشق بقیه کی هستند امام کیلو چند پیغمبر چیه بعد این الگو ها میدیدم اولش ذهنم کلی مقاومت داشت خیلی خیلی جوری که احساس میکردم انگاری گناه کبیره دارم انجام میدم حتی دارم شک میکنم حتی شک کردم به این موضوعات هم برام به شدت رنج آور سخت بود هی این سوالات تو ذهنم بعد الگو های گوناگون میدیم هی خانواده خودم نگاه میکردم پس چرا اینا پیشرفت نکردن اینا که خیلی مومن هستن و کلی چیزهای دیگه و من هم از اونجا که علاقه زیادی به کتاب خواندن داشتم رفتم سراغ کتاب ها یادم اون موقع ها حتی سراغ قرآن هم رفتم اما چیزی حالیم نشد چیزی حالیم نشد که به خاطر اون گفت های که جامعه به من میگفتن و اپن کمبود ها یک احساس میدونی احساس عصبانیت احساس این حرف ها دروغ است تو ذهنم می آمد و خوب نتیجه هم معلوم بود دیگه کلا بیخیال شدم اما آرام آرام احساس میکردم که بهم خیانت شد من بازی چه دست گذشتگان و یک سیستم حکومتی شدم من قبل از این از اون ورخر افتاد بودم
حالا بقیه ماجرا
شروع کردم به کتاب خواندن اولش دنبال این بودم ببینم این دین مذهب اصلا از کجا اومده اصلا چی هست چرا اصلا مذهب هی کتاب میخواندم بعد سراغ کتاب های هم میرفتم ک همه منتقد دین مذهب بودن و به کل از ریشه اون زد بودن
بعد کتاب های پیدا میکردم که لابه لای تاریخ بودن هی آرام آرام سراغ کتاب های تاریخ میرفتم هر چی هی میرفتم جلو تر میدیدم تمام دین ها آیین رسوم تمام مذاهبی که الان به شکل رسمی وجود دارند اینا از چند هزار سال پیش خیلی قبل تر از ایران از مذهب به اسم میترایست یا میترا گرفت شد هی میرفتم جلو بعد کلا کار به جای رسید که دیگه هر نوع چیزی در مورد دین یا هر چیزی به اسم مذهب یا باور مذهبی ریختم دور چشم نظر نمیدونم دعا نوشتن یا هر آیین رسوم مذهبی هر چی که بود این چند سال طول کشید این اتفاقات که دارم برای شما تعریف میکنم نمیدونم چقدر کتاب تاریخی خوندم اما آنقدر کتاب تاریخی خونده بودم که مثل یک استاد تاریخ شده بودم
حتی یادم یک مهمانی بود یک عزیزی اونجا نشسته بود بعد یمی از دوستان من به ایشون معرفی کرد بعد گفت استاد ایشون هم علاقه خاصی به تاریخ دارند بعد جالب شد صحبت نمیدونم چندین ساعت صحبت کردیم اما این عزیز خیلی جدی برگشت گفت بیا جدی دارم بعد میگم بیا تدریس کن تو آنقدر درباره تاریخ یاد گرفتی بیا من کمکت میکنم میتونی تدریس کنی تازه یک چیز جالب گفت گفت خیلی از افراد هستند پول های خیلی زیادی میدهد که افراد از این ها نقل قول های تاریخی یعنی استاد خیلی با حال بود میگفت
یک سری افراد هستند اینا عاشق تاریخ هستند بیا اون موقع خیلی پول زیادی بود میگفت هر هفته دو روز مراسم بعد یک مهمانی بزرگ بعد اکثراً هم از ادم سن بالا بعد بسیار ثروتمند هم هستند میشن بحث های تاریخی میکند و بعد به افرادی که اطلاعات یا مطالعات زیادی دارند پول های خیلی خوبی هم میدهند یادم اون موقع حقوق من پایه درصدم میشد نزدیک چهارصد پنجاه هزار تومان بعد میگفت بابت هر جلسه قبل از این که بیای بهت یک میلیون پانصد حتی خوش شون هم بیاد بیشتر هم میدهد حتی هزینه مخارج مطالعات را هم خودشان بهت میدهد خیلی جالب بود این الان یادم افتاد بگم اما من اون موقع فقط دنبال این بودم خودم یاد بگیرم برای دل خودم و اون بار سوالات که تو ذهنم سنگینی میکرد بتونم پاسخ پیدا کنم براش
خلاصه دوباره این اتفاق افتاد
ابن دفعه از این ور خر افتادم
حالا شدم یک آدم ضد دین مذهب یک آدمی که تمام ادیان زیر سوال میبره با دلایل منطقی و تاریخ که ثبت شد یاد گرفت بودم
اما یک چیز که قبل از تمام این اتفاقات چه بعدش عوض نشد اون جایگاه خدا بود و دا در هر صورتی باور داشتم چون حتی بچه هم بودم با خدا صحبت میکردم مثل یک رفیق مثل یک کسی که همیشه بهم پاسخ میداد و واقعا هم جواب میداد و همان پاسخ ها بود که من خدا تو دلم بیشتر درک میکردم
اما باورهای مناسبی نسبت بهش نداشتم
خلاصه سالها گذشت من شدم یک آدم منتقد یک آدمی که فکر میکردم دین ابزاری شده برای سو استفاده حالا مردم بدانید آگاه باشید که چیزی جز بدبختی برای شما ندارد بعد از خانواده به مدت یک سال طرد شدم حتی یادم خونه نرفتم یکسال شب ها تو مغازه میخوابیدم روز ها وقت ناهاری میرفتم تو مولوی انقلاب دنبال کتاب درباره تاریخی کتاب های مثل کتاب های احمد کسروی و از این افراد که یک زمانی خودشان دیندار بودن بعد ضد دین شده بودن
اما اون موقع ها یک شخص آشنا شدم که همکار کم بود از نظر سنی هم پانزده سال یا من اختلاف داشت و خیلی سال بود که تدریس میکردم و معلمی به خاطر شرایط مالی مکانی رها کرد بود یک جمله به من گفت این شخص علاقه خاصی هم به مولانا داشت
برگشت گفت به همه چیز شک کن همه چیز فرو بریز و دوباره از نو بساز اما درست بر پایه درست من خیلی نمیفهمیدم منظورش چیه
خلاصه من تو اون مدت یکسال شبانه روز با این فرد بودم ابن شخص هم چون از شهر به تهران اومده بود به خاطر شرایط تا مدت ها تو مغازه میماند
خلاصه گذشت سالها گذشت گذشت تا با شما آشنا شدم استاد عزیزم
داستان من از اینجا شروع شد
زمانی که با شما آشنا شدم یادم تو مغازه کار میکردم اون موقع دنبال این بودم که برای خودم یک مغازه داشته باشم بعد نه از موفقیت چیزی میدونستم نه بلد بودم چند نفری میشناختم اما نه دنبالشون بودم نه خیلی توجه میکردم چند تا فایل چند دقیقه داشتم از این انگیزشی ها برو جلو حرکت کن تسلیم نشو از این حرف ها آقای حلت بود آقای معظمی بود بقیه نمیشناختم یک روز که داشتم کار میکردم سر ظهر بود یک فایل چند دقیقه بود صوتی درباره خدا صحبت میکرد و این جمله ها این گفت ها در مورد خدا چنان انگار به من دریچه از نور برای من تو مغزم باز شد این فایل بگم من چند ماه گوش میدادم خیلی خیلی خوش اومده بود حالا این شخص کی بود
استاد عزیزم شما بودید
خلاصه من بعد مدت ها نمیدونم هفته ماه ها هر چیزی از شما پیدا میکردم گوش میدونم نه میدونستم سایت دارید یا اصلا میدونستم که شما دوره دارید هیچ نمیدونستم من تو زمانی هم بودم که یک سری تضاد ها برم رخ داد بود و میخواستم خودم کسب کار خودم راه بندازم برای اولین بار تو زندگی هر روز این فایل های تیکه درباره خدا از شما گوش میدادم سرشار از انرژی بیشتر میشدم و چه اتفاقات چه هدایت های شدم و خداوند. من چجوری هدایت کرد کسب کارم به خداوند خودش قسم آنقدر ساده برام رقم خورد من کسب کار خودم راه انداختم بعد از گذشت یک سال نیم شریک من برگشت گفت کیه گوش میدید همیشه گفتم استاد عباسمنش اون هم خیلی علاقه مند شد با هم شروع کردیم دنبال کردن فایل های شما اپن موقع یک فردی یک سری از فایل های شما به من داد دوره ها که بعداً من اون هم خودش داستان داشت همه پاک کردم و تو یک کامنتی از شما معذرت خواهی کردم و متوجه کار اشتباه شدم
حالا رسیدم به اصل داستان
من تازه شروع کرد بودم فایل های شما گوش دادن اول از اینکه هیچی متوجه نمیشدم و نمیفهمیدم اصلا درباره چی دارید حرف میزنید و به هر مطلب به هر گفتی که شما در مورد مطالب قرآنی داشتید یا پیغمبر یا هر امامی چنان مقاومت داشتم میگفتم این چیه استاد درست کرد اینجا کلاس قرآن یا کلاس های موفقیتی آخه بیزنس چه ربطی داره به قرآن حضرت محمد یا امام علی یا قرآن چه ربطی داره تو قرآن گفت نمودار آلگوریتم نمیدونم فروش این طوری و هی چیکار میکردم شروع میکردم به غر زدن هی رد میکردم رد میکردم و نه چیزی متوجه میشدم ابن اتفاقا چند سالی طول کشید من هیچی متوجه نمیشدم
اما از یکجای به بعد یک تضاد. خیلی بزرگی تو کسب کار من رخ داد که زندگی من از هم نظر تحت شعاع قرار داد خیلی تضاد بزرگی تو زندگی بود
بعد یک روز از همه جا مونده از همه جا رونده اومدم فایل های شما گوش بدم بعد یک ویدیو بود لایو بو اگر اشتباه نکنم شما اونجا گفتید کلا ابن کار دزدی است و مثال گوشی موبایل آوردید بعد گفتید آقا اگر الان شرایط نداری برو فایل های رایگان گوش کن تمرین کن فکر نکن فایل رایگان من الکی یا فقط گذاشتم همان مقدار فایل های رایگان من ارزش داره که فایل های که هم خرید میکنید ارزش داره فقط تو اون دوره ها تخصصی مباحث گفت شد
یک معذرت خواهی برای شما کامنت کردم و شروع کردم به کار کردن گفتم من باید دوره های استاد زمانی بخرم که حداقل پایه این مباحث یاد گرفت باشم
خلاصه شروع کردم به خداوند خدا استاد من از همان فایل های رایگان کلی متوجه میشدم که این همه دوره که دست بودم هیچ نفهمیدم بودم تو یک فایل رایگان تو سایت خیلی چیزها متوجه میشدم یاد میگرفت انگاری درب اشتباهی بود برام الان تازه درب درست وارد شدم خلاصه آرام آرام متوجه میشدم
اما دوباره این مقاومت درباره گوش دادن به مطالب قرآنی بود اما گفت هر چی استاد میگه بگو چشم خوش میاد خوش نمیاد تو غلط کردی حسن ببین حسن اگر اینکار انجام ندی دهنت آسفالت دوباره چک لگد های جهان بهت میزنه نتونی بلند بشی
اهرم رنج لذت اینجا استاد واقعا خیلی خوب برام جواب میداد
میگفت اگر حسن کار نکنی روی خودت اگر این کار ادامه ندی میدونی بعدش دهنت میخواد سرویس بشه
خلاصه خودم مجبور میکردم ایه های که شما میگفتید گوش میکردم فکر میکردم. اما یک اتفاقا جالبی داشت رخ میداد برام که دارم میگم استاد کلا تو دل اون تضاد ها بودم از اون ور نجواهای ذهنی من ول نمیکرد یعنی اون تضاد های مالی شرایط،که رخ داد بود برام خواب خوراک ازم گرفت بود شب تا صبح بیدار روز تا شب از شدت استرس احساس خفگی میکردم حتی نای بلند شدن از زمین هم نداشتم
اما فایل های توحیدی مخصوصا محصوصا این فایل که شما استاد با استاد عرشیان فر صحبت کردید اصلا بگم چی این خودش یک دوره بزرگی برام بود باورتون نمیشه استاد من نمیدونم بگم چند بار گوش دادم این فایل به جرات بگم من فقط شیش ماه شبانه روزی اپن چند قسمت گوش دادم بعد هر بار گوش دادم به یک جواب میرسیدم به شاید یک روز از صبح تاشب در موردش مینوشتم البته همه فایل های شما همین جوری هستند اما فایل های توحیدی که دیگه اصلا یک چیز دیگه هستند
خلاصه من تمام فایل های قرآنی تو سایت گوش میدادم لایو ها همه گوش میدادم و خودم هم میرفتم تو قرآن نگاه میکردم
تا یک روز به دو تا چیز بر خوردم اولی شرک بود
دومی درباره حزن بود هر نجوای که به تو میشه از سمت شیطان است
به خدا دارم این مینویسم باورت نمیدونم زبانم عاجز از خدا سپاسگزاری کنم که چه نعمت بزرگی تو زندگی من این خدا برام فرستاد به اسم استاد عباسمنش خدا من از کجا به کجا هدایت کرد
منی که شب روز نداشتم الان چقدر احساس خوب دارم
شرک شرک شرک شرک شرک شرک شرک شرک
من وقتی متوجه این موضوع شدم فهمیدم این شرک چی هست نگاه کردم دیدم خدای من تمام اتفاقات تمام تضادهای مه تو زندگی من فقط به خاطر این شرک هر وی دارم میخورم از این شرکست خدای
این همه ناراحتی این همه هم این همه حال خرابی ابنا همان شرک هستند یعنی وقتی متوجه شدم من چیکار داشتم میکردم چجوری به هر کس نا کسی قدرت میدادم اپن گنده کرد بودم برای خودم کوچک کرده بودم و وقتی متوجه شدم خدای من چنان استاد همه چیز تو زندگی من شروع کرد به تغییر کردن اولش خیلی ذهنم مقاومت داشت برای تغییر باور خیلی خیلی مقاومت داشت اما وقتی به گذشت نگاه میکردم به آیه های قرآن و فایل های شما قشنگ متوجه میشدم الان دارم شرک میورزم یا دارم قدرت میدم به خدا البته نه همه جا بازم یکجای از دستم در میره اما به میزانی که دارم روی خودم کار میکنم خیلی خیلی بهتر شدم
میخواستم این کامنت برای شما بزارم میدونم با چه عشقی شما زحمت این فایل هارو برای ما میکشید مطمئن باشید ما هم صد چندان بیشتر داریم با عشق صدای شما به گوش جادل میسپاریم و تو تمام مراحل زندگی ازش استفاده میکنم
شمارو و خاله مریم عزیزم به کسی میسپارم که میدونم همان طور که از من حفاظت حمایت میکنه از شما هم به همان شکل
به نام خدای عزیزم
سلام استاد جانم سلام مریم جان عزیزم
خدا قوت فراوان به شما دو بزرگ گرانقدر
استاد جانم این دو تا فایلتون متفاوت به دلم میشینه و منطقی خیلی خیلی قوی برای ذهنم میشه
تو این قسمت وقتی راجبه باور خالق بودن اینجوری با ایمان صحبت میکردید و به توحید ربطش میدادید خیلی خیلییییی دلم اروم میشد و ذهنم منطقی میشد که همش خودمم من رئیسم من تعیین میکنم چی تو زندگیم بیاد
بعد شما گفتین ک انقدر این موضوع مهمه ک دارید روش همیشه کار میکنید ک من خالق همه شرایطمم
استاد جان میخواستم ازتون خواهش کنم باز هم در مورد این باور خالق بودن برامون فایل بذارید از دستاوردهای جدیدتون از اگاهی های جدیدتون درک جدیدتون بگین. حتی تکرارش خیلی کمک کنندست چه برسه به اینکه شما در مدارهای بالاتر درک بالاترتون رو با ما شِیر کنید
من مشتاقانه هر روز از خدا میخوام ک ایمانمو ب این فکت قوی تر کنه که من خالق تمام و کمال و 100% زندگیم هستم…
این روزا همش این باور رو هر روز به طرق مختلف تکرار میکنم و انگار یه حسی همش بهم میگه این مهمترینه اینو باور کنی تمومه این اصله اینو بیشتر بهش ایمان بیار و منم هر روز دارم روش کار میکنم
.
یه موضوع دیگه ک خیلی برام جالب توجه هست اینه ک شما تو این فایل وقتی گفتین 3 ماهه تنهایید و دارید رو خودتون کار میکنید؛ یه خواسته ای در واقع یه درخواستی از شما در من شکل گرفت
اونم اینکه استاد جان چقدرررر من دوس دارم بیاید و راجبه این مدت زیادی ک تنها بودید برامون بگین.از تجربه تون. از دریافتاتون. از حس و حالی ک دارید تجربه میکنید. از نحوه کار کردن روی خودتون. از دستاوردهاتون..
میدونید وقتی فکرشو میکنم برام خیلی جالبه که چطور میشه اینقدر تمرکزی این مدت طولانی اونم در سطح و لِول شما این همه تنها بود و روی باورا کار کرد.. شما به چی دوس دارید برسید؟ من خیلی دوس دارم فکر شما رو بدونم. دوس دارم با ویژن شما آشنا شم. نه بخاطر یه کنجکاویِ از سر شیطنت. بلکه بخاطر روشن تر شدن راهمم.الگو گرفتن از شما برای کار کردن بهتر روی خودم. برای تعهد بیشترم. برای ثابت قدمی بیشترم
استاد جانم نمیدونید چقدر دوستون دارم
از خدا براتون بالاترین و بهترینِ هر چیزی رو خواستارم ک بی نهایت لایقشید و لایقشیم
در پناه رب
الهه
سلام استاد عزیز و مریم جان و همه ی اعضا خانواده ی سایت استاد عباسمنش
امروز صبح طبق روتین روزانه م میخواستم یه فایل از جلسات پروژه ی خانه تکانی ذهن رو ببینم و طی روز هم کامنت هاش رو مطالعه کنم .
با همین نیت و با یه بسم الله رفتم سراغ سایت که دیدم ….. به به فایل جدید داریم :)
خداروشکر گویان و با یه لبخند عریض به پهنای صورت کلیک کردم رو فایل و شروع کردم به دیدن.
اسم فایل هم (قبل از اینکه آگاهی های فایل رو ببینم و گوش بدم) برام خیلی از جنس هم زمانی داشت.
آخه یکی دوماهی میشه من رو گوشی م یه نرم افزار ریختم که هر شب یه صفحه قرآن بخونم و اینطوری پیش میرم که یه صفحه به همراه ترجمه ش رو سعی میکنم هرشب قبل از خواب بخونم اما راستش آیه های قرآن برام خیلی همچنان قابل درک نیست و راحت نیست فهمش (فاصله ی فرکانسی دارم با درکش هنوز )
اما خیلی به مسیر امیدوارم و با رعایت قانون تکامل صفحه به صفحه پیش میرم و میخوام که با وارد شدن به مدار درستش کم کم فهم قرآن برام راحت تر بشه.
در راستای همین خواسته چند روز پیش به خدا گفتم این مسیر رو برام هموار کنه و فهم کلام خودش رو برام راحت تر کنه.
و من این فایل رو پاسخی به درخواستم میدونم و بار دیگه بهم ثابت شد که چقدر خدا سریع اجابت میکنه.
یکی از مواردی که همیشه در صحبتهای استاد برام قابل تحسینه نگاه متفاوت داشتن به هر موضوعیه طوری که بهمون کمک کنه و باور سازنده در ما ایجاد کنه.
حتی موضوعاتی که به نظرمون خیلی دیگه بدیهی میان یا بر اساس عرف جامعه و باورهای قدیمی ، فکر کردن به منطقشون و زیر سوال بردنشون یه جورایی تابو محسوب میشه.
اونجا که استاد میگفتن تو مطالعه ی قرآن ذهنشون دنبال pattern میگرده همیشه ، همزمان با تحسین طرز فکر ایشون این خواسته هم در من شکل گرفت که من هم میخوام بیشتر در برخورد با موضوعات مختلف ، ذهن باز و پرسشگر داشته باشم و عمیقا باور دارم به مسیرش و اقدامات لازمش هدایت میشم :)
لحظه ای که استاد باور به خالق بودن خودمون رو کنار واژه ی توحید گذاشت و هرچیزی غیر از این رو شرک معرفی کرد ، انگار تازه قطعه های یه پازل تو ذهنم کنار هم چیده شد و آگاهی های مختلفی که تا به اینجای مسیر در همه ی فایل های دانلودی و هدیه و محصولات از این دو مبحث دریافت کرده بودم به هم چفت شدن و معنی جدیدی رو در ذهنم ساختن.
نمیدونم حسش رو چطوری توصیف کنم . فکر کنم خارجیا بهش میگن Aha Moment . یا همون یافتم یافتم معروف ارشمیدوس.
اگه هر لحظه از هر روزم رو شکرگزار این بیداری و بودن در مسیر دریافت این آگاهی های ناب باشم حق مطلب رو نمیتونم ادا کنم.
اگه حق قدردانی از شما بیشتر از شکرگزاری از خدا نباشه کمتر هم نیست استاد، خیلی قدردانتونم ، از ته قلبم :)
در پناه الله باشیم همگی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سلام به استاد عباسمنش بزرگوار
سلام به استاد شایسته عزیز
سلام به دوستان نازنین
چند وقت پیش توی ذهنم این امدش که بیام در مورد اهمیت ارتباط داشتن ما با خداوند برای یک زندگی لذتبخش در قرآن تحقیق کنم تا به تقویت باورهام در مورد خداوند کمک کنه
ولی چون احساس کردم ممکنه یکم سخت باشه بیخیالش شدم
الان احساس کردم که خدا به من گفتش بیا من کمکت میکنم
بنابراین میخوام شروع کنم به یکسری منطق های قرآنی اوردن در رابطه با همین موضوع
همین اول چیزی که به من گفتش این بود که برم سوره آل عمران ، تقریباً آیات انتهایی سوره آل عمران رو ببینم
خب اول خداوند امده از قدرتش گفته
آیه 189 سوره آل عمران
وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
(و فرمانروایى آسمانها و زمین از آنِ خداست، و خداوند بر هر چیزى تواناست)
خیلی جذابه از اینکه میدونی سرپرست واقعی تو کسی هستش که فرمانروای جهانیانه و قدرت داره و دنیا مال اونه
حالا آیه بعدیش یعنی آیه 190 سوره آل عمران
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ
(یقیناً در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی برای خردمندان است)
توی این آیه خدا داره در مورد کسانی صحبت میکنه که به نشونه ها توجه می کنند یعنی حواسشون به نشونه های خدا هست چون داره حتی در مورد شب و روز میگه یعنی هر آن چیزی میتونه باشه
مثلاً صبح بعد از اینکه صبحانه مو خوردم پاشدم رفتم دَم پنجره ، به محض اینکه پنجره رو باز کردم دقیقاً همزمان دیدم مامانم از روبروی چشمام داره میاد سمت خونه ، ما خونه مون کنار یک بلوار محلی خیلی زیبایی هستش که از هر طرف راه داره در حالیکه من مامانمو از زاویه ای دیدم که برای من قابل رؤیت بود چون اگر از جاهای دیگه ای میومد سمت خونه دیده نمیشد یا پریروز داشتم در مورد دوره جدید استاد عباسمنش عزیزم که قراره برگزار کنه با خدا صحبت میکردم ، اینکه حالا من دوست دارم توی این دوره حضور داشته باشم چون که تا حالا توی این 3 سالی که استاد به صورت real-time دوره برگزار کرده من حضور نداشتم اونم بخاطر اینکه واقعیت چندان احساس نمی کردم میخوام حتماً باشم ولی در مورد این دوره چرا احساس میکنم من باید باشم
اصلاً بدون من صفایی نداره:)))
بابت همین تصمیم گرفته بودم حتی دفترشم از الان بخرم تا زمانیکه استاد عباسمنش دوره رو برگزار کنه و من از قبل آماده کرده باشم
همون چیزی که یادمه استاد توی یک فایلی گفته بود که انگار یکسری آدم ها از قبل خودشونو آماده یکسری اتفاقاتی که دوست دارند بیوفته می کنند
چه اتفاقی افتاد؟
دیشب که پای لپتاپم نشسته بودمو داشتم کدنویسی سایت اقامتگاهی مشتریمو انجام میدادم دفتری که میخواستم برم بیرون بخرم خودش با پای خودش امد روی دستام ، یه دفتر 100 برگ زیبا الان توی کشومه چون دقیقاً هم 100 برگ میخواستم نه 200 برگ یعنی من بدون اینکه برم دفتر برای دوره جدید بخرم دفتر برام خریداری شد
اینا دقیقاً همون نشونه ها و هدایت های خداونده که توی همین آیه 190 سوره آل عمران داره میگه که حواستون به نشونه های خدا باشه
کلمات لِأُولِی الْأَلْبَابِ رو من توی قرآن که سرچ زدم متوجه شدم 16 بار این کلمات با هم توی آیات مختلف در سوره ها تکرار شده
همین الان چندتا آیه که در بین این 16تا آیه کلمات لِأُولِی الْأَلْبَابِ به کار رفته رو میذارم تا ببینیم اصلاً اینکه خدا توی قرآن از کلمات لِأُولِی الْأَلْبَابِ استفاده کرده ، یعنی چی!
اولیش که همون آیه 190 سوره آل عمران بودش که گذاشتم
آیه بعدی ، آیه 21 سوره زمر هستش
[أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَامًا ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَذِکْرَىٰ لِأُولِی الْأَلْبَابِ]
(آیا ندیدی که خداوند آبی را از آسمان نازل می کند و آن را در زمین چشمه می زند، سپس با آن زراعتی به رنگ های مختلف بیرون می آورد، سپس بهم می زند و می بینی که زرد می شود؟ سپس آن را به خاک تبدیل میکند، که در این تذکری است برای خردمندان)
چیزی که متوجه شدم از این آیه ، این هستش که میخواد بگه یکسری کارهایی رو در جهان انجام داده که هیچ کسی از پسش برنمیاد
اینکه آب از آسمون فرو بریزه
اینکه چشمه ها ایجاد کنه
اینکه زمین کشاورزی یا گیاهان رشد کنند بعد همون ها در فصل سرد خشک بشن طوری که انگار وجود نداشتن
اینا رو و خیلی چیزهایی که خداوند داره در کل هستی انجام میده چه کسانی میتونند درک کنند؟
کسانی که فکر می کنند ، این افراد با توجه کردن به نشونه ها و کارهایی که توسط خداوند انجام شده به قدرت و توانایی خداوند پِی میبرند
یعنی در اصل لِأُولِی الْأَلْبَابِ به افرادی میگن که هر چیزی رو قبول نمی کنند
مثلاً همین آیه رو نگاه کنید
آیه 18 سوره زمر میشه
[الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ]
(کسانی که سخن را می شنوند و از بهترین آن پیروی می کنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است و آنها خردمندانند)
یعنی دقیقاً توی این آیه از سوره زمر خدا میگه أُولُو الْأَلْبَابِ کسانی هستند که حتی هر حرفی رو قبول نمی کنند و اون حرفی رو قبول می کنند یا باور می کنند که بهشون کمک میکنه
یعنی در اصل میشه گفت أُولُو الْأَلْبَابِ همون بچه زرنگ های خدا هستند یعنی کسانی که در مورد هر آن چیزی که توی دنیا هست فکر می کنند ، سرسری قبولش نمی کنند
مخصوصاً اینکه به نشونه ها خیلی توجه می کنند
شیش دونگ حواسشون به نشونه های خدا هست اینارو دقیقاً خدا بهشون میگه خردمند یا همون أُولُو الْأَلْبَابِ
مثلاً این آیه هم هست
آیه 52 سوره ابراهیم
[هَٰذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِیُنْذَرُوا بِهِ وَلِیَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ]
(این پیامی است برای مردم تا به وسیله آن انذار شوند و بدانند که او خدای یگانه است و تا خردمندان متذکر شوند)
در این آیه از سوره ابراهیم انگار خدا امده آدم ها رو دو دسته کرده
دسته اول همون مردم عادی هستند که اول از همه باید باورهاشون در مورد خداوند درست بشه اینکه خداوند تنها قدرت یکتای جهانیان هستش
دسته دوم توی این آیه همون أُولُو الْأَلْبَابِ هستند یا توی فارسی میشه خردمندان، در کل کسانی که حواسشون به خدا و هدایت هاش و نشونه هاش هست بابت همین حتی اگر قرآن هم می خواهند بخونند در مورد هر موضوعی توی قرآن فکر می کنند و عمل می کنند نه فقط توی قرآن ، خدا در مورد آسمان ها و زمین گفته یعنی در مورد هر چیزی فکر می کنند و به درستی اون چیزهایی که ایمان دارند عمل می کنند که مهمترینش توجه به نشونه ها و الهامات خدا و عمل کردن بهشون هست
آیه بعدی سوره آل عمران که آیه 191 میشه ، دیگه خیلی واضح داره از کسانی میگه که با تمام وجودشون کانون توجه شون روی خداوند و نشونه هاش هستش
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
میگه چی؟
میگه: (آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند: اى پروردگار ما، این جهان را به بیهوده نیافریدهاى، تو منزهى، ما را از عذاب آتش بازدار)
اینجا دیگه فکر میکنم خیلی عالی و واضح خداوند اهمیت ارتباط داشتن با خدا رو داره از توی همین آیه میگه
چون تنها کسی که نسبت به من ، نسبت به خواسته های من ، نسبت به باورهایی که دارم ، نسبت شرایط زندگی من و نسبت به هر آن چیزی که هست آگاهه و میتونه منو از دل تغییراتی که هر لحظه در تمام ابعاد دنیا داره ایجاد میشه منو از بهترین و کوتاه ترین مسیر به خواسته هام هدایت کنه
به قول خودش توی آیه 13 سوره ملک
وَأَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ ۖ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
(و گفتارتان را پنهان کنید یا آن را آشکار سازید، مسلماً او به نیّات و اسرار سینه ها داناست)
بابت همین بهترین کسی که باید همیشه باهاش در رابطه باشی فقط و فقط خداونده کسی که در هر لحظه میتونه یه چیزی رو به وجود بیاره یا از بین ببره
فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَىٰ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (آیه 50 روم)
(پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می کند، همانا اوست که مردگان را زنده می کند و او بر هر کاری تواناست)
این دیگه ته قدرته
ته انجام دادن هر آن چیزی که فکرشو کنی
این خدا
این نیرو
این قدرت
تنها و تنها کسی هستش که پایداره و میتونه من و هر کسی رو به سمت هر چیزی که دوست داشته باشیم هدایت کنه
کسیِ که داره بابت هر کاری و هر تصمیمی حمایتم میکنه ، کسیِ که داره کارهای منو انجام میده
به خداوندی خدا قسم از وقتی که یه کوچولو باورهام نسبت به خداوند بهتر شده به همون نسبت به مسائلی که راه حلی براشون نداشتم بیخیال تر شدم اصلاً دارم می بینم که خداوند چطور داره حتی کدهایی که باید بنویسم اینقدر راحت هدایتم میکنه که بنویسم در حالیکه الان به مرحله ای از توسعه سایت اقامتگاهی مشتریم رسیده بودم که نسبت به قبل یکم محاسباتی تر و سخت تر شده بود ولی به الهی که میپرستمش از قبل هم آسون تر کارهام داره انجام میشه
فقط برای اینکه فهمیدم من در مقابل خدا هیچی نیستم و هر چی هم هستم و دارم و میدونم از خداونده
استاد عزیزم بی نهایت دوستتون دارم ازتون ممنونم از اینکه منو با خداوند و قوانینش آشنا کردین و دارین به من درس زندگی و بندگی خداوند رو میدین
در پناه ربّ العالمین همیشه شاد باشید
سلام دوست عزیزم
من چطور می تونم ایمیل یا راه ارتباطی شما رو داشته باشم
دیدم که شما تو کار طراحی سایت هستید منم خیلی وقته دنبال یه نفر مطمئن هستم
اگر ممکن بود جواب بدین تا در مورد سایتم با همدیگه صحبت داشته باشیم
این تیکه از متن شما رو دیدم باور بفرمایید الان توی همین فکر بودم و چند روزه فکرم درگیر این موضوعه
کدنویسی سایت اقامتگاهی مشتریمو انجام میدادم
سپاسگزارم بابت کامنتتون ،هم صحبتی با دوستان سایت بسیار برام ارزشمند هست
به نام خدای مهربان .
سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر و همه دوستان همفرکانسی.
خداور دوباره به لطف خدای مهربانم چهره شما را دیدم و از توحید سخن گفتید وای چه فایلی بود تا الان یک بار صوتی و
یک بار هم تصویری روزی امروزم شد وای خدای من انگار برای پازل این روزهای من بوده خدای من تو چقدر خوشگل
میچینی برای من و این همه ادم یک جوری یک محتوایی جوابی را میدی که اون جوابها شگفت انگیزش اینه که
دوای فرکانس فعلی این همه ادم با این همه خواسته بوده با یک محتوا پاسخ بدی واقعا اگر من بتونم همین اصل
که در جای جای کل قران کریم عمل کنم جدی ترش بگیرم انقدر در جوامع از این اصل دور هستن و چون به
گوشمون نمیرسه و غایب هست در سرتاسر زندگی در جهان امروزی نیست که ما در زندگی روزمره باعث فراموشیمون
میشه و اگر این اصل ( توحید ) را تکرار و پی گیر نشیم به راحتی فراموش میشه و دوباره مشرک میشیم وای خدای من به
چه موضوع فوق العاده ( کلید ) استاد اشاره کردید که ما همه خدارو قبول داریم ولی اون ولی همیشه داشتان توش دارد
اگر فلان و فلانی و بهمانی و شرایط این باشه و اون باشه دیگه میریم تو دام شرک که از بزرگترین ویران کننده ترین هست
در تمام ابعاد زندگی وای خدا کمکون کنه که بتونیم این اصل را هیچ وقت فراموش نکنیم به نظرم اگر اهرم درست کنم
برای خیلی میتونه منو همیشه از این مرز باریک مشرک تا موحد بودن نجات بده ما خیلی تلاش میکنیم در تمام زمینه ها
ولی با یک شرک ماها که تو این مسیر هستیم فکر میکنیم که خیلی موحدیم ولی اگر فکرش را کنیم میبینیم خیلی زیاد
مشرک بودیم و اصلا متوجه نبودیم استاد این فایل مثل تو بازی های کامپیوتری جون سوپر شارژ بود که بهمون دادید
خدا بهتون خیر بده در دو جهان سعادتمند باشید اصلا من همیشه به این موضوع بعضی اوقات مخصوصا این روزها
میگفتم خوب من که شرک ن دارم ولی چرا فلان نمیشه من که رو کسی حساب نکردم ولی خیلی ریز توش میشم
میبینم بله مثال پیامبر که شرک در دل ( مومن ) نه هر کسی مثل راه رفتن مورچه در دل سیاهی شب پنهان هست
بیشتر درک میکنی که چرا انقدر داریم تقلا میکنیم کاش راحتتر بود ولی اگر راحتتر بود فرق بین موحد و مشرک وجود نداشت
و این بازی جزاب معنی دار نمیشد و دیگه به این شکل در نمیومد شجاعان و بزدلان مشخص نمیشد سرند نمیشد خداوند
شرط بزرگی برای هدایت به مسیر راه راست گزاشته هدایت میکنه مارو به مسیری که میریم دوست داریم حالا تو این
مسیر که به همه کمک میشه اونی که تسلیم هست و در واقع توحیدی است بهترین کوتاهترین زیباترین مسیر
کمک میشه بهش و بسیار نعمتها را دریافت میکنه اونی هم که مشرک هسست هم کمک میشه تا بی نهایت در مسیر
گمراهی ادمها و شرایط بیشتر برای گمراهی بیشتر براش مهیا میکنه پس همه داریم هدایت میشیم یکی به قعر جهنم
و دیگری به قعر بهشت حالا این استمرار در هر کدام از انها میتونه اونو شدید ترش کنه انتخاب با ماست اگر من در این
مسیر هدایت که شدم لزت بردم بهشت را تجربه کردم اگر عاقل باشم همین مسیر را با قدرت بشتر ادامه میدم حالا که
تجربه هم کردم در دل مسیر با فکت میتونم با قدرت بیشتر به یاداوری به خودم ارامش بیشتری برای ادامه این مسیر دارم
انجایی که استاد عزیزم از اینکه ما در زهنمون چقدر خواسته بزرگ و محدود هست در ما چقدر میتونه ما را از خوشبختی
و کارهای بزرگ با ارزش دور کنه و محکومت کنه به شرایط فعلی که تکون نتونی حتی بهش فکر کنی چه برسه اقدام
مثل داستان حضرت موسی که در کاخ فرعون بزرگ شده بود و بعد ان ماجرا باید با قدرت ان زمانه مقابله کنه این
چقدر میتونه شجاعت داشته باشه که این کارو بتونه اجرایی کنه مثل زمانی که به ما الهامی میشه که باید اجراش
کنم با توجه به موقعیت من قابل اجراست ولی کمی همت بیشتر کنم میشه ولی من انجام نمیدم و درها پشت همون
اقدام اول بوده ولی من حتی در اول را باز نکردم که درهای دیگه را بتونم باز کنم تو داستان موسی اون با توجه به
شرایط ظرفیتی که در وجودش بوده این الهامات بهش میشه و اون گوش میکنه قدم به قدم تا به فرعون برسه و اون
اقدامات را انجام بده واقعا فقط همه چی توحید هست و برای ما این اصل مهم چقدر خاموش بوده و هیچ توجهی
نداشتیم مثل استاد نیست که فقط به اصل بپردازه و با این دیدگاه زندگی کنه و این زاویه دید را با ماها به اشتراک
بزاره استاد بسیار انسان سخاوتندی است که این اگاهی ها را با ما به رایگان به اشتراک میزاره از شما استاد عزیزم بی
نهایت تشکر میکنم که به صدای قلبتون گوش میکنید چقدر لزت بخش هست نگاه توحیدی به قول شما پاهای ادم را
رو زمین سفت میکنه تا قوی تر قدم برداری تو این زمانه که همه در استرس و جهل هستند و فقط دنباله رو فرعیات
خدا شما را حفظ کنه برای گسترش توحید در این جهان که از نان شب واجب تر هست گوش نا محرم نباشد جای
پیغام سروش .
صمیمانه سپاسگزارم استاد عزیزم برای این اگاهی های خالص جون خالص که ما را در مسیر َشارژ میکنه واقعا نیاز داشتم
و همه بچه های سایتم صد در دصد به این اگاهی ها نیاز داشتن که به شما الهام شده پاسخ ما را بدهید شما میکروفون
خداوند هستید استادم از خانم شایسته هم سپاسگزارم برای خونه تکانی این روزها .
همه شما را به خدای بزرگ و مهربانم میسپرم .
خدا نگهدارتون .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش
تشکر فراوان دارم از گروه تحقیقاتی عباسمنش برای این فایل هدیه ای ارزشمند…
یا الله شکرت برای تمام داشته ها و دانستنی هایم…
واقعاً من از کودکی نمیدانستم که معنای واقعی توحید چیست و از زمانی که با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم معنای واقعی این کلمه را فهمیدم.
هدف من نیز از دنبال کردن فایل های استاد عباسمنش ثروت و مال فراوان بود اما صحبت های استاد عباسمنش باعث شد که یکتا پرستی و خداوند در قلب من جا بگیرد.
استاد عباسمنش کل قرآن را مطالعه کردند و فهمیدند که قرآن هیچ ربطی به صحبت های علمای قم ندارد…
به نظر من اگر انسان هیچ دینی نداشته باشد و لادین باشد از صحبت هایی که تحت عنوان دین در مدارس و مساجد به ما گفته اندبهتر است،چونکه طبق آیات قرآن کریم خداوند کفر را میبخشد ولی شرک را به خودش نمیبخشدو شرک بزرگترین ظلمی است که یک شخص میتواند به خودش بکند.
چقدر زیبا استاد عباسمنش بیان کردن که خداوند از روح خودش در ما دمیده است و اگر ما به این موضوع ایمان پیدا کنیم دیگر مشرک نمیشویم ودیگر از تهدید کسی نمیترسیم.
یک ضرب المثل برزیلی است که میگوید:
احمق ترین فرد جهان کسی است که تهدید میکند و از او احمق تر کسی است که تهدید آن شخص را باور میکند.
کسی که اطمینان دارد که خودش خالق زندگی خودش است اصلا این موضوع برایش مهم نیست که چه کسی رئیس جمهور کشور است و باور دارد که خودش زندگی خودش را درست میکند،حالا میخواهد هر شخصی رییس جمهور باشد،خودمن اصلاً شناسنامه ام مهر رأی ندارد و اصلاً چهره ای رییسجمهور امریکا و ایران را نمیشناسم.
همیشه از کودکی به ما گفته اند که علت فقر و بدبختی مردم ایران کشور اسرائیل است و اگر کشور اسرائیل نابود شود اوضاع ما خوب میشود و اسراییل با مسلمانان دشمن است.
همین چند روز پیش در بازی های فوتبال جام ملتهای اروپا اسرائیل با ایتالیا بازی داشت و اسرائیل 4بریک از ایتالیا شکست خورد و تک گل اسرائیل را محمد ابوفانی به سمر رساند.
حالا اگر اسرائیل با مسلمانان دشمن است،چرا بعضی از بازیکنان تیم ملی فوتبال آنها مسلمان هستند؟؟؟؟
علت اوضاع بد بعضی از مردم کشور ایران،کشور اسرائیل یا حکومت ایران نیست،علت اوضاع بد بعضی از مردم باور های شرک آلود آنان است و اگر باورهای ما تغییر پیدا کنند چه جمهوری اسلامی باشد چه نباشد،چه اسرائیل باشد و چه نباشد شرایط ما خوب میشود.سپاس فراوان از شما دوستان…
خدانگهدار.
سلام استاد عزیزم بی نهایت سپاسگذارم بابت این فایل گرانبها من میخام یه قسمت از هدایت خداوند در زندگی خودم را براتون به اشتراک بذارم و اون این هست که من چهار سال پیش رفتم تو یه شرکتی کار میکردم و هیج پولی نداشتم حتی خونه هم نداشتم و تو همون شرکا زندگی میکردم و تازه اوایل کارم با مباحث شما آشنا شده بودم و به شدت فایلهای توحیدی را گوش میکردم و خیلی خیلی گوش میکردم الانم همینجوری هستم و من تو این چهار سال خیلی پیشرفت کردم از لحاظ سلامتی واقعا عالی شدم از لحاظ مالی خیلی بهتر شدم و شروع کردم و من تو این چهار سال به فایلهای رایگان خیلی اهمیت میدادم گوش میکردم و خیلی عمل میکردم و واقعا نتیجه میگرفتم از احترام مردم به من از احساس خوبی که همیشه داشتم و دارم خیلی نتایج کوچیک اما عالی وبهترینش رابطه من با خدای خودم بود و اول سال 1403 با من از طرف شرکت تماس گرفتن که دیگ ما شما رو برای این کار نمیخواهیم یعنی یه جورایی یه کارگر که کارش را عالی انجام میداد را اخراج کردن ک اونجا من هیچی نگفتم و گفتم باشه هر جور خودتون صلاح میدونید ک من پیش خودم گفتم که این هدایت خداوند هست اولش سخت بود برام ولی هزار بار در روز میگفتم خدا منا هدایت میکنه به شغل خوب من ایمان دارم هدایت میشم و بعد از خدا خواستم که یک الهامی بکنه که من واقعا آروم بگیرم بخدا شاهده یه فیلم مستند میدیدم که تو اون فیلم من اون الهام را دریافت کردم و چنان ذوقی داشتم که میرفتم تنها با خدا خودم حرف میزدم و بعد یه شغل عالی برا من خدا جور کرد اونم شغل پرورش ماهیه بهترین شغل از همه لحاظ عالیه و من سپاسگذار اون خدایی هستم که متا هدایت کرد
بله وقتی توکل کنیم به خدا در شرایط سخت و بتونیم ذهنمون را کنترل کنیم همه چی درست میشه همه چی
من دوره ی عزت نفس را خریدمو بی نهایت نتیجه گرفتم
دوره ی عشق و مودت که بی نهایت ارزشمنده که به من کمک کرد که بتونم چطور رابطه ی عاشقانه به همه ایجاد کنم
والان دوره ی روانشناسی ثروت 1 را تازه شروع کردم و مطمئنم که قراره بی نهایت پول و ثروت بیاد تو حسابم
هر کسی در مسیر توحید قرار بگیره زندگیش یه زندگی خیلی خیلی زیبا میشه
استاد بی نهایت سپاسگذارم از این همه فایلهای ارزشمندتان دونه به دونه ارزشمنده
به نام خدای هادی.
من ماجرای پیوستنم به این مسیر زیبا رو توی یکی از کامنت ها توضیح دادم اما با گوش دادن به این فایل دوباره اشک هام جاری شد و ناخواسته شروع کردم به نوشتن دوباره…….
سلامی از جنس عشق به استاد عباس منش
استاد شما منو از تاریکی مطلق وارد نور کردید
استاد اونجایی از صحبت هاتون که میگید کسایی که توی خانواده مذهبی بزرگ شدن بیشتر درک میکنن..اره واقعا من با گوشت و پوست استخونم درک کردم.
منی که به قول خودم شیعه بودم حوزه علمیه درس میخوندم(برای نزدیک شدن به خدا)
بسیار تعصبی بودم….
هر هفته هیئت میرفتم.
حرم میرفتم تا امام رضا واسطه بین من و خدا بشه تا بلکه خدا از سر تقصیرات من بگذره️
هر شب گریه میکردم برای امام حسین تا خدا منو بهشت ببره️
یه سره متوسل میشدم به هر امامی که به من ثروت بدن️
از خدا به شدت وحشت داشتم…که نکنه لحظه مرگم منو عذاب شدید کنه
خودمو موجودی ضعیف میدیدم که نیاز به حمایت مرد داره چون توی هزاران حدیث و ایه برام خونده بودن که مردان از زنان بالا تر هستن
یه سره سر غسل هام و وضوهام درگیر بودم که الان اب رسید به فلان جام یا نه
سر زایمانم که طبیعی بود و دکتر آقا اومدن بالا سرم که بسیار پزشک حاذقی بودن مدام درگیر بودم که نه. خدا منو نمی بخشه تمام مادرا با تولد فرزند پاک میشن تو شدی پر گناه️
موقع نماز چادر سر میکردم و مواظب بودم مبادا یه تار موم دیده بشه!بدون توجه به خود نماز
توی دوران پریود خودم رو یه موجود ناپاک میدیدم که صدام به خدا نمیرسه!
آهنگ که اصلا گوش نمیدادم️و افتخارم میکردم
و در همه این کارا …….
این سوالات ذهن منو به طور کامل درگیر کرده بود
چرا فقط برای زنان انقد همه چی سخته؟
چرا انقد گریه کردم برای فلانی اما حالم خوب نیست؟
چرا استرس هام بیشتره؟
مگه حوزه نرفتم تا خدا رو پیدا کنم چرا انقد تضاد برام درست شد؟
چرا حالم اصلا خوب نیست؟
چرا میخوام از خدا فرار کنم؟
چرا دیگه از قران بدم اومده؟
یادمه یکی از استاد های روانشناس معروف گفتن یه عباس منش نامی هست که قران روتحریف کرده.
منم کنجکاو شدم گفتم برم ببینم چی میگه این بنده خدا
اولین فایل صوتی تونو تو یکی از کانال های تلگرام پیدا کردم و گوش دادم
اگه راستشو بخاید اصلا هم مدار با اموزش های شما نبودم و گفتم اینم دلش خوشه چه چیزایی میگه و کاملا بی تفاوت عبور کردم.با خودم گفتم ای بابا همش میگه خدا خدا پس اماما کجا میرن!تا این حد تعصب فک کنید
گذشت….و من با یکی از اساتید دیگه شروع کردم که به اصطلاح خودم مذهبی تر بودن چندتا دوره هم خریدم از ایشون چند وقتم پیش رفتم اما….
.
من که دنبال اون ارامشه بودم هنوز بهش نرسیده بودم هنوز احکامی که به خوردم داده بودن برام پر تضاد بود…
به هر دری هم فکرشو بکنید زدم نمیدونم یوگا فنگ شویی و فلان وفلان…..
اما نه هیچ چیز نتونست دلم رو اروم کنه….
تا اینکه خواهرم در بعدازظهر یک روز چهارشنبه سال 1400دوره دستیابی عملی به ارزوها روخرید و به من تماس گرفت که فریده تو یکی از قسمت هاش عباس منش درمورد خدا میگه
تو هم که یه سره سوال داری تو همین موضوع میخای تو هم گوش کنی؟
گفتم ما که صدتا راه رفتیم نشد حالا بزار این یکی رو هم امتحان کنم
استاد خدا شاهده من فایل شما رو چهارشنبه گوش دادم
از شنبه دیگه حوزه نرفتم(پنج شنبه حوزه مون تعطیل بود)انگار تمام حقایق بهم الهام شد
مثل دیونه ها یافتم یافتم میگفتم
بالاخره به خدای حقیقی رسیدم خدایی که انرژیه
خدایی که این جهان رو بر اساس قانون خلق کرده
و چقدر این حرف منطقیه (نه مثل چیزی که به اسم دبن به من گفتن که تقریبا هر کی هر کیه )
چقد استاد توی اون فایل جواب تک تک سوالاتمو داد
انگار من سوال میکردم و استاد جواب میدادن
از همون روز آیین یکتا پرستی رو انتخاب کردم
و از خداوند خواستم خودش منو هدایت کنه
نه مرجع تقلید!نه کتاب های به اصطلاح روایت و فلان !
و الله هم برای من سنگ تموم گذاشت.
منو لحظه به لحظه هدایت کرد
فریده الان با فریده3سال پیش زمین تا آسمون فرق داره ،آقای عباس منش تو همه چیز تو همه زمینه ها…..
چگونه از شما تشکر کنم استاد؟
چگونه برای سپاس گزاری از شما واژه بیارم؟
اگه بدونید تو زندگی من الان چقد همه چیز عالی شده نسبت به قبل
چقد شاد و سرحال و پرانرژی ترم نسبت به قبل
با خدا میرقصم با خدا غذا میخورم با خدا برنامه ها مو میگم.دیگه ذهنم درگیر هیچ چیزی نیست.
کل سیاست های همسرداری سیاست تو همه زمینه ها و فلان همه رو ریختم دور و با الله یکتا داریم میسازیم لحظه به لحظه زندگی ام رو هر طور که من بخام
الانم که دوباره میرم و روی شرک هام بیشتر کار میکنم
شما به من یاد دادید :بحث مهم شرکه نسبت به خداست! نه اینکه برای نماز اگه مهر نبود حالا روی چی سر بزاریم؟!
استاد عزیزم پیامبر زمان من بهترین چیز ها رو براتون میخام خیر میخام براتون در دنیا و آخرت.
در پناه الله یکتا باشید همیشه
سلام به فریده عزیزم
چقدر نوشته است به دلم نشست و اشکم در اومد.و یه حسی بهم گفت برات بنویسم.
چقدر زیبا نوشتی..واقعا در این مسیر توحیدی نیازی به سیاست ها ی همسرداری ودعا وتوسل گریه نیست
فقط وفقط خدا برای بنده اش کافیه..
و هر چیزی که بخوای بهت میده.
به شرط ایمان وپاکی دل
خدایاشکرت برای این مسیر آگاهی و دوستان توحیدی این سایت
روی ماهت رو میبوسم.و لبخند همیشه روی لبهات
سلام به فریده عزیزم
چقدر نوشته است به دلم نشست و اشکم در اومد.و یه حسی بهم گفت برات بنویسم.
چقدر زیبا نوشتی..واقعا در این مسیر توحیدی نیازی به سیاست ها ی همسرداری ودعا وتوسل گریه نیست
فقط وفقط خدا برای بنده اش کافیه..
و هر چیزی که بخوای بهت میده.
به شرط ایمان وپاکی دل
خدایاشکرت برای این مسیر آگاهی و دوستان توحیدی این سایت
روی ماهت رو میبوسم
به نام پروردگار هدایتگرم
سلام استاد عزیزم
همین روزا بود داشتم به تفاوت تفکری که سابق داشتم با الان فکر میکردم و سپاسگزار خداوند بودم بابت هدایت هایش به مسیر توحیدی. منم بعنوان کسی که در خانواده سوپر مذهبی در شهر قم بودم و در دانشگاه رشته علوم قرانی خواندم و خانوادم حوزوی بودن حرفها و این نوع تفکر را تایید میکنم.
ما حتی در زمان دانشگاه هم خود قرآن رو مطالعه نکردیم یجور باوری بود که حتی در تنهایی هم مانع میشد ازینکه سراغ قران بریم باوری که مبادا تفسیر به رای بشه و یا نفهمیم !! و چون قران معجزه است پس اگر گفته شما نمیفهمی پس حتما نمیفهمی! و این باورها مارو سوق میداد به سمت تفاسیر و احادیث و کتب متفرقه دیگر.
قبل از گوش دادن به این فایل وقتی دیدم گفتید اشاره به آیات سوره طه و شعرا هست اول رفتم دوباره این دوتا سوره رو خوندم و چه نکات جالبی ازین آیات گرفتم . و خداروشکر که خداوند شما رو سر راه ما قرار داد تا از خداوند برایمان صحبت کنید
و چه چیزی بالاتر از این
دیدگاه قرانی در دوره دوازده قدم اولین جایی بود که منو با قران آشنا کرد و کم کم مانوس شدم با این کلام الهی… رسیدن به این سطح و نهایت از آرامش
عاجزم از توصیف لحظه های ناب زندگی توحیدی ام
سپاسگزارم استاد سپاسگزارم
سلام به استاد عباس منش عزیز و دوست داشتنی .سپاس گذار خداوند هستم که منو هدایت کرده به درک این قوانین بودن تغییر ،اونم به واسته شما .این فایل تا اینجاش به من این حس را داده که اگر بیایم افکارمون رو آگاهانه کنترل کنیم وبهش جهت بدیم میتونیم کارهایی بکنیم که از نظر بقیه نشدنی باشه .برای تایید این گفته که این قانون داره کار میکنه میتونم بگم من تو کارهای فنی (چه کوچیک چه بزرگ) خیلی کارهارو انجام دادم که میگفتن نمیشه برای این مسئله راهی نیست ،ولی من انجامش دادم .حالا آگاهانه میخوام با تکیه به این اقدامات قبلی ام بیشتر و بیشتر رو خودم کار کنم تا کارهایی رو بتون از لحاظ مالی وروابط و سلامتی و آزادی زمانی ومکانی انجام بدم که تا الان بهخاطر باورهای غلط نتونستم انجام بدم و باز هم بینهایت از شما استاد عزیز سپاسگذارم که به خاطر اینهمه لطفی که به ما اعضای سایت دارین و انقد این قوانین بدون تغییر خداوند رو برای ما با این بیان زیبا و دوست داشتی به ما انتقال میدین به قول خودتون استاد ایشالا در پناه الله یکتا شاد ،سلامت و ثروتمند باشید️