درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
    378MB
    60 دقیقه
  • فایل صوتی درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
    59MB
    60 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

354 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 984 روز

    به نام خدای بهبودهای کوچک خدای تشویق های ساده وتموم ناشدنی

    خیلی خوشحالم

    حدایی شکرت برای این لحظه واین شرایطم که بهشته

    چون هدایتو دارم

    چون این سایتو دارم

    چون پشتکارو داشتم تا الان تو سایت موندم دوره کتاب خریدم ودارم ادامه میدم

    چون سالمم

    چون رابط با خدام وارامش ارزشمندیه درونیم بیشترو بیشتر میشه

    یه چیزی تو کامنتا خوندم برام چشمک زد اومدم بنویسم توی قلبم چراغی روشن کرد

    توی این هفته یه شب احساس کردم باید برم دهات ساکو اینا ببند رفتم و شبو اونجا بودم تنها تو خونه توفضایی خاست واتفاقات خاص

    مامانم مشهد بود دیگه میخاستم برم دهات نمیشد

    از در دیوار عجیب برام مهمون میومد و بعد حالا یه روزش اقایی گفت مگه نمیخای بری گفتم چرا باهاش رفتم و دوباره فرداش جوری برنامه چیده شد خلاصه هی تو رفتو امد بودیم عجیب حالا میگه کارای هدایته یهو میگه بکن نکن هر چی مام میگیم چشم

    محمد

    اون خداس که با محمد بهمون عشق میده باهم خوش میگزرونی دسته خداس اگه اورد پیش که باهم هستیم اگه رفت برا کاری چیزی خدا با یه دسته دیگه یا خودش پیشته

    مامانمم ه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 868 روز

    به نام الله یکتا

    نگران بودن شرک است

    وقتی نگرانیم یعنی قدرت رو به عوامل بیرونی میدیم،نگرانیم از حرف مردم و این یعنی شرک

    نگرانیم از اینکه این آدم رو برای خودمون نگه داریم و بهش باج میدیم تا ناراحت نشه و ولمون کنه

    نگرانیم نکنه پولمون تموم بشه

    نگرانیم از کمبودها،از فقیر شدن،از اتفاقات،از حوادث،از مریضی

    قدرت رو به یک قرص برای سردردمون میدیم اما به اندازه ی یک قرص هم به خدا باور نداریم که شفا خودشه

    قدرت رو به ظاهرمون و تیپمون میدیم اما به خدا نه

    قدرت رو به زن و بچه و شوهر و پدر و مادر میدیم اما به خدا نه

    قدرت رو به بسته بندی محصولمون میدیم،به آرایش صورتمون،به ریشی که میذاریم تا بقیه حساب ببرند یا خوشتیپ تر بشیم برای جلب توجه اما به خدا نه

    قدرت رو به ظاهر میدیم اما به خدا نه

    نگرانیم از نظر دیگران،باج میدیم،می‌ترسیم

    ترس از تاریکی یعنی شرک،ترس از کمبود یعنی شرک،ترس از مُردن یعنی شرک

    این روزها دارم تلاش میکنم آگاهانه کارهایی رو که میترسم رو انجام بدم چون به خودم دارم میفهمونم که از هر چی بترسم و نگرانش باشم یعنی نسبت به اون موضوع مشرکم و آگاهانه تلاش میکنم تا رفعش کنم و پناه میبرم به آغوش خداوندی که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد…

    چند روز پیش تصمیم گرفتم برای چندمین بار تنهایی در شب برم کوه تا دوباره ایمانم رو قوی تر کنم،با وجود اینکه چندین بار این کار رو انجام دادم اما با هر بار تکرارش دوباره از انجامش میترسم،به خدا پناه بردم و رفتم و هی در طول راه که داشتم با ماشین میرفتم تا به کوه برسم مُدام با خدا حرف میزدم و به کارهای حضرت ابراهیم و نوح و…فکر میکردم و به خودم گفتم ایمان بدون عمل حرف چرته،رسیدم و ماشین رو پارک کردم و رفتم

    از یک تپه کوچیک بالا رفتم و وقتی میخواستم برم پائین صدای قلبم رو از ترس میشنیدم اما رفتم پایین و شروع کردم از کوه بالا رفتن،به فضل خداوند ماه در آسمان بود و راهم رو میدیدم و خدا گفت از این سمت که خیلی صخره و سنگه برو بالا،گفتم خدایا اینجا روزش آدم می‌ترسه بره مبادا مار باشه الان که ساعت 10 شبه و هیچکسی هم نیست اما گفت برو و رفتم،گفتم اگر قراره بمیرم چه بهتر که در راه ایمانم بمیرم،رسیدم به بالای کوه به آسانی و اینقدر آرامش وجودم رو فرا گرفته بود که همونجا سجده کردم و شکرگذاری کردم که یک بار دیگه این کار رو انجام دادم و بر ترسم غلبه کردم و به خداوندم اعتماد کردم اومدم تا ایمانم بیشتر بشه و شد،راهی که اولش با ترس و لرز اومدم با سوت زدن و آرامش و اطمینان برگشتم،البته این رو هم بگم که من هیچ ادعایی ندارم و هر خیری و هر حرکتی هست به خود الله قسم از ایمان میاد وگرنه من کجا و رفتن در دل تاریکی شب اون موقع تنهایی کجا

    ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

    به خدا پناه میبرم از شرک و از ترس و از وابستگی به غیر خودش و ازش میخوام به من ایمانی بده که عمل بیاره…

    سپاس از استادم بابت فایلهایی که باعث تقویت ایمان در وجودم شده و سجده میکنم به درگاه پاک و مقدس تنها فرمانروای کیهان،پاک و منزه ای ای ارباب من از هر شریکی،ازت درخواست میکنم یک لحظه هم منو به حال خودم وانگذاری

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    معصومه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    به نام خدای مهربان و نزدیکم

    سلام خدمت استاد عزیزم ،از خداوند خیلی ممنونم که منو به این سایت فوق العاده هدایت کرد،از زمانی که وارد این سایت شدم تونستم به آرامش برسم،دغدغه و فکر نگرانی ندارم که منو اذیت کنه،به معنای واقعی الان من با 5 سال پیش من هیچ ارتباطی نداره و اینو تو برخورد با اطرافیانم و دستاوردی که تو ارتباطاتم به دست آوردم میگم.

    معصومه ی الان خیلی توحیدی تر شده،سعی می‌کنه تو بیشتر مواقع فکری رو انتخاب کنه که بهش آرامش میده،گرچه از نظر بقیه خیلی جالب نیست،ولی من به معنای واقعی احساس خوشبختی میکنم،احساس لذت بخش زندگی رو دوست دارم.

    استاد عزیزم من هم مثل شما در یک خانواده ی مذهبی به دنیا اومدم و کاملا درک میکنم تمام باورهایی رو که شما میگی،من آنقدر از مرگ و خدا ترس داشتم که نماز رو فقط به خاطر این می‌خوندم که خدا منو به جهنم نبره،چقدر عذاب میکشیدم،چقدر احساس عذاب وجدان داشتم ،چون مادرم می‌گفت اگه نمازت قضا بشه خدا تورو می‌بره جهنم و این ترس همیشه با من بود

    مادرم می‌گفت اگه یکی از موهات بیاد بیرون از زیر روسری میری جهنم و از موهات مار آویزون میشه،و من هر لحظه با ترس و عذاب وجدان روزهام سپری می‌شد و اصلا دوست نداشتم به خدا فکر کنم چون فکر میکردم که بنده ی بدی هستم براش و اون حتما منو می‌بره جهنم و عذابم میده

    منم مثل شما اول صبح سر صف برای بچه ها قرآن می‌خوندم ولی هیچ درکی نداشتم،حدود 5جز حفظ کردم ،به قول شما بهم گفته بودن باید تفسیر بخونی تا بفهمی قرآن چی میگه و من درکی نداشتم،

    وقتی الان فکر میکنم بهش خیلی از خدای خوبم سپاسگزارم که منو به کلام معجزه گر شما هدایت کرد،من با کلام شما همه ی اون عذاب وجدان هاروکنار گذاشتم،با خودم دوست شدم،به خدای خودم نزدیک تر شدم،الان از مرگ نمی ترسم،از تنهایی خودم نمیترسم،دلم میخواد تنها باشم و با خدای خودم خلوت کنم،سعی میکنم عملکردی که مطابق قانون باشه رو انجام بدم،احساس خوبم برام اولویت داره،سعی میکنم توکل کنم،سعی میکنم توحید رو توی زندگیم داشته باشم،من الان دارم زندگی میکنم،من الان دارم لذت میبرم از زندگیم،بارها و بارها از خدای خودم تشکر میکنم و غرق لذت میشم،خدایا فقط شکرت ،فقط ازت ممنونم.

    تمام فایل های شما در مورد توحید رو بارها و بارها گوش کردم و سعی کردم بهشون عمل کنم.

    فایل حجاب در قرآن رو بارها گوش کردم و تونستم از عذاب وجدان راحت بشم،عذابی که مثل زنجیر به من وصل بود و آزارم میداد،چقدر خوب که شما اون قرآن آبی رو ننداختید تو دریا،و من تونستم از درکی که از قرآن داشتید استفاده کنم و آرامش بگیرم.از ته قلبم ازتون ممنونم از خدای خوبم که واقعا عاشق منه ممنونم.نمیدونم چطور میتونم تشکر کنم ،خدای من شکرت .

    یه مثالی از عمل به توحید تو زندگیم می‌خوام بگم که خیلی برای خودم درس داره.

    خرداد میخواستم پسرمو بنویسم کلاس اول ،یه مدرسه ی فوق العاده نزدیک خونم هست که خیلی سخت گزینش می‌کنه و به هر کسی اجازه نمیده که تو اون مدرسه ثبت نام کنند و تو کل منطقه فقط 40نفر ثبت نام میکرد،و خیلی ها میگفتن که باید پارتی داشته باشی تا بتونی ثبت نام کنی. ولی من هیچ پارتی نداشتم.رفتم و تمام مراحل رو برای پیش ثبت نام انجام دادم و نفر 62شدم با اینکه اول صبح رفته بودم ولی قبل از من خیلی از مادرا اومده بودن،و اونجا بهمون گفتن که فقط تا نفر 40اسم می‌نویسن و من ناامید شدم ولی وقتی اومدم خونه یکم مسلط شدم به خودم و گفتم که من پارتی دارم و اون فقط خدای منه،اگر قرار باشه پسرم بره به اون مدرسه می‌ره و اگر نشد،خیری توش هست و اصرار نمیکنم و خدا خودش بهتر میدونه،و خودمو آروم کردم و حسم خیلی خوب شد و سپردم به پارتی بزرگم خدا …

    و بعد از یک ماه به من زنگ زدن و گفتن که برم برای ثبت نام اصلی ،و چون آدرس خونمون به مدرسه میخورد تونستم به راحتی اسم پسرمو بنویسم،وقتی داشتم فرم رو پر میکردم مسئول ثبت نام گفت خیلی شانس آوردی که تونستی اینجا اسم بنویسی چون به همین راحتی اینجا اسم نمینویسن و من تو دلم فقط از پارتی بزرگم تشکر میکردم،خیلی وقت ها استرس میومد سراغم ولی سعی میکردم خودمو آروم کنم و بلاخره تونستم به کمک خدا به خواسته ام برسم ،خدا جونم شکرت چقدر هوای منو داری ممنونم ازت.

    استاد عزیزم رو سر راه من قرار دادی تا ازش یاد بگیرم ،ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1501 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بانوی اول توحیدی در این سایت الهی

    و سلام خدمت شما دوستان همفرکانسی در تنها کلاس انلاین توحیدی در کل کیهان .

    هر چی میگزره انگار دارم بزرگتر میشم احساس میکنم حتی یک ساعت که از زندگیم رفت منم هم پای ثانیه های عمرم دارم

    رشد میکنم و به سمت الله قدم ورمیدارم اینو از احساسم میفهمم که یکم انگاری بی تفاوت میشی به اتفاقات اطرافت

    واکنش ادمهای که هستند میبینم انگار دارم جدا میشم ازین بدنه جامعه اوایل دوره دوازده قدم در قدم اول اصلا من تو این

    دنیا از نظر فیزیکی بودم ولی فرکانسم با روحم تو فضا بود نمیدونم چه حالی بود بسیار معنوی تور بود خیلی دوست دارم

    برسم به اون حالت که بهترین فرکانس من بود ولی الان دارم احساس بزرگ شدن میکنم نمیدونم به نظر خودم اول

    وقتی با این مباحث اشنا میشی تو یه حالت خنثی روحانی حالت خیلی خوبه که اتفاقات بوم بوم برات میفته ولی بعدش

    یکم با بدنه جامعه قاطی بشی یکم مدارت پایین میاد میدونید استاد اوایل چون ادم دورش خیلی خلوت میشه یکم احساس

    تنهایی میکنه و اگر بدونیم این کار جهانه که مارو از اون فضا جدا میکنه خیلی ارامتریم اعتماد بیشتری به حال و هوای

    خودمون پیدا میکنیم ولی موقع هایی که از اون حالت ایده ال خودمون خارج میشیم با یک مواردی دست و پنجه نرم

    میکنیم بعدش انگار از درون احساس بزرگ شدن که همون ظرف وجودیت بزرگتر میشه خودت حس میکنی انگار من

    یکم ارامشم بیش از حد زیاده که ادمهای اطرافت تعجب میکنن میگن تو باغ نیستی پرتی کجایی ولی اینو میدونم

    همین مسیر درسته که دارم حرکت میکنم اینا واکنش ادمها نسبت به تغییرت هست باید اینو نشونه ببینی که داری از

    نظر فرکانسی ارام ارام جدا میشی و اگر خوب این کارو مداومت داشته باشی اینجوری هم نیست که زور بزنی که اینجوری

    رفتار کنی اصلا فیلم و ادا اتفار نیست به خدا فقط فرکانس داره کارها را میکنه و باید اینو مدام به خودم بگم که جمله

    طلایی استاد عزیزم گفتن من خالق زندگی خودم هستم با افکارم دارم زندگیم را خودم رقم میزنم واقعا اگر ما اگاهانه

    به خودمون این جمله را بگیم دیگه میدونیم اگر موردی هم پیش میاد میگم اوکی خودم کردم خودم درستش میکنم

    یکم جلوتری از بقیه که میدونی خودت کردی خودت هم درستش میکنی این مرحله بسیار مهمی است که خودش

    برای پرواز کافیه که ما بیایم بگیم اقا منم تا الان هر چی هست دوست ندارم خودم کردم و خودم هم درست

    میکنم این دفعه اگاهانه چیزی را درست میکنم که خودم دوست دارم وقتی من به این فکر میکنم و البته به این مرحله

    برسیم که بخایم فکر کنیم که من خالق زندگیم هستم خودش کلی مراحل میخاد که به این درجه فکر کردن برسی

    که فکر کنی بهش خود این فکر کردن به خالق بودن خودش معجزه و نتیجه است یعنی کلی مرحله رفتی الان فقط باید

    فکر کنم منطقی کنم از همین داستانهای قرانی خیلی کمک کننده است برای تقویت توحید در زندگی یعنی من الان فکر

    میکنم بعد یکم درک و فهم بعد مرحله عمل هست که خودش هم پروسه ای دارد که هدایت ها را باید نشونه بزاری و

    دونه دونه عمل کنی اونهایی که برای تو دم دست تر هست و بهت احساس بهتری میده کلا حالت بد هست اون

    الهام نیست نجواهای شیطان هست خودم هر وقت حالم خوب نبود هر کاری کردم بعدش پشیمان شدم و اینو به

    الگوهاش تا حدودی رسیدم وقتی حالم عالی بود چیزی که گفته شده انجام دادم نتایج عالی گرفتم این روند را نباید

    ولش کنیم همیشه باید ادامه بدیم تا در وجود ما نهادینه بشه به نظرم دنبال کردن هدایت ها را اگر از کوچک شروع

    کنیم ادامه بدیم برای ساده ترین کارها اول شروع کنیم وقتی بهش عادت کنیم خیلی خوبه میتونیم برای کارها قدمهای

    بزرگتر ازش استفاده کنیم اصلا این هدایت همیشه هست ما نیستیم اون همیشه داره میگه ما تو فرکانسش نیستیم

    تو فاز شیطانیم اوایل یکم گیج کننده است که بفهمی کدوم هدایت هست ولی از کارهای روزمره عادی شروع کنی

    بهتره قابل فهمتره البته استاد عزیزم اینو گفتن که هدایت الله برای هر کدام از ما فرق داره برای همه یک جور نیست

    بزای شخص خود من در اون موقعیت تو اون فرکانس داره بهم بهترین راه کار سر راست ترین راه را نشون میده من

    باید ابتدا اولین قدم را وردارم تا قدم های بعد از قدم اول روشن بشه تا قدم اول را ورنداری قدم دوم تا به انتها برات

    روشن نیست به خاطر همینه که که بیشتر ادمها انجام نمیدن چون نمیدونن تهش چی میشه زیبایی کار هم به نظرم

    با اینکه چالش خودش را دارد جزاب هست مثل یک بازی میمونه که مرحله بعدش تو مسیر نشون داده میشه

    بعضی ادمها که دقت کنیم اصلا از قوانین و هدایت هیچی نمیدونن ولی طبق این قوانین دارن انجام میدن به

    شنیده هاشون عمل میکنن مثل ایلان ماسک جف بزوس و خیلی ادمهای دیگه برای ماهم جای تعجب که اینا که

    از قانون و ارتعاش و فرکانس چیزی نمیدون چرا انقدر دارن پیشرفت میکنن برامون جای تعجب هست ولی

    دقت کنم وجه اشتراک بین همشون عشق و علاقه در کارشون هست که اینم جزو قاون که ایده ها گفته میشه وقتی

    عاشقی بهت داده میشه راهکارها میاد و تو هم عمل میکنی همه ماها یه جورایی نتونستیم به کارمون شغلمون عشقمون

    به این شکل عمل کنیم وجه اشتراک ما هم یکی هست که با اون دسته ادمهایی ایلان ماسک کاملا متفاوتیم

    و نتایج ماها و انها ومشخص هست اطرافیان خودمون تو شهرمون داریم که اونها هم دارن ناخوداگاه از قوانین استفاده

    میکنن گروه علی بی غمها هم زیاده که فقط به خاطر حال خوبی که همیشه دارن احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب

    طبق قانون الهامات را دریافت میکنن و ماها میگیم بابا این ادم خیلی بی خیال و شوته این نتایج از کجاش درومد و

    خودمون را بتر میدونیم خیلی زیاده از این دسته ادمها که خیلی تلاش میکنن و خودشون را لایق بهتر از اون علی بی غمها

    میدونن و همش گله دارن و خبر از قانون جهان ندارن تا بیدار نشن همین روند ادامه خواهد داشت

    استاد اون قسمت را خیلی دوست داشتم که اقای موسی میخاد برای قوم فرعون وارد بشه که از شرک دور بشید

    وای خدای من باورت میشه الان بگی مثلا برم با رهبر روبرو بشم بهش این حرفها را بزنم شما اشتباه دارید میرید

    حالا تو هر کشوری کسی که مقام بالاتری داره همین الان خدا بیاد الهام کنه بگه این کارو بکن واقعا چه قدرتی

    چه زهنی میتونه این محدودیتها را برداره اصلا میشه فکر کرد بهش ماها که در مورد خواسته هایی که داریم در

    زمینه مادی زهنمون نمیتونه به مثلا به بنز یا ویلای فلان و مهاجرت یا ازدواج با فلانی و خیلی چیزهای دیگه که برای

    هر ادمی فرق داره زهنش نمیتونه این محدودیت را بشکنه حالا فکر کن کسی که تو قصر فرعون بزرگ شده و ادمم کشته

    بخاد بره این حرفها را بزنه یا خدا واقعا فقط میتونه باور توحیدی و همین من خالق زندگی خودم هستم اسمانها و زمین

    هر چه در ان هست مسخر منه میتونه محدودیت زهنی را بازتر کنه حالا دیگه تکاملم هست اگر بتونیم تکامل را

    سریعترش کنیم باید بیشتر تجربه اش کنیم مثل استادمون که در سی کلاس سه روز مداوم رفت سخنرانی کرد و

    میتونست سه ماه طول بکشه و حتی بیشتر این اقدام مداوم پیوسته و حرکت متوالی تونست تجربه های پشت هم

    مدارشو بالاتر ببره من خودم اعتقاد دارم که اصلا زمان نیست زمان برای زهن محدود ماست خودش را این جوری نشون

    میده فقط فاصله فرکانسی ما با خواسته هامون هست که باید با احساس خوب و تجربه پشت هم انجام بشه میتونی

    کاری را هر روز انجام بدی یا هر ماه یک بار انجام بدی برای هر کسی فرق میکنه بستگی به امادگی خودش دارد

    بعضی ها اماده هستند تجربه دارن فقط باید به اون فرکانس برسن و مافکر میکنیم چی شد یهویی این همه نتیجه نه

    مثل گیاه بامبو بوده که یهویی این همه رشد میکنه قد علم میکنه و اون زیر خاک داشته رشد میکرده برسه به بالا

    دارم هر روز رشد میکنم در این مکان روحانی با استاد عزیزم که ما را در مسیر راه راست کوچ میکنه بسیار سپاس

    استادم خانم شایسته بی نظیر خدا حفظتان کند و همیشه سلامت و شاد و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    تا روز بعدی خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زهرا نریمان گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستانم .واقعا خداروشکر میکنم که هدایت شدم به گوش دادن این فایل مهم که یکی از ترمزهای مهم خودم و همسرم همین بوده که ما مشرک بودیم .حالا باید روی خودمون کار کنیم که این باور بسازیم که من خالق شرایطم هستم و قدرت رو از دیگران گرفته و فقط به رب العالمین بدهیم .خداروصد هزار مرتبه شکرت از این فایل ارزشمند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    جهان پور گفته:
    مدت عضویت: 302 روز

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و همه دوستان هم‌فرکانسی

    خداروشکر که هستید استاد و انقدر واضح و شفاف همه چیز رو توضیح میدید و واقعاً بزرگترین دست خدا شدید توی زندگی من.

    من خیلی وقتا به خودم میگم مگه کار یه پیامبر ابلاغ پیام خدا نبوده ؟ اسمش رو خودشه ، پیام‌بَر : پس قطعاً مسیر شما مسیر انبیاست و واقعاً از صمیم قلب خوشحالم که با شما آشنا شدم

    این آگاهی‌ها مخصوصاً اونجایی که اومدید کلمه ظلم رو از اون آیه سوره «لقمان» توضیح دادید ، یک دریچه جدیدی توی ذهنم باز کرد و جواب خیلی از سوال‌هایی که تو ذهنم بود رو پیدا کردم درمورد یکسری آیاتی که میخوندم و میدیدم که خدا فرموده شما ظالمید یا شما ظلم کردید ولی منظورش رو نمیفمیدم اونجا چرا ظالم خطاب شدن.

    یک سوالی هم چند وقته توی ذهنم هست و جایی جوابی براش پیدا نکردم ، چون خیلی مذهبیش کردن و منحرف شدن و هرکسی با استناد به یک حدیث ، بهش اضافه کرده ، اونم بحث گناهان کبیره هست که چه گناهانی گناهان کبیره هستن که خدا میفرماید : اگه گناهان کبیره رو انجام ندید از گناهان کوچیکتون میگذرم ؟

    آیا گناهانی که تحت عنوان «جُناح» توی قرآن اومدن و خدا براشون عذاب گذاشته ، همونا گناهان کبیره هستن و لاغیر ؟

    ممنون میشم اگه میشه جواب بدید.

    بازم ممنونم ازتون و مشتاق قسمت‌های بعدی این فایل.

    با آرزوی بهترین‌ها برای همه‌مون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زهرا رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 444 روز

    سلام ودرود خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته ی عزیز و همه دوستان

    استاد کاملاً صحبتاتونو با پوست و استخونم درک میکنم،چون منم همچین گذشته ای داشتم،دوتا مطلبی که درمورد قرآن همیشه ایام تکرارشده وهنوزم رایجه اینه که”تلفظ غلط متن قرآن باعث تغییر در معنی قرآن میشه”و دیگری هم اینکه”درک قرآن کار همه کس نیست وباید افراد متخصص بیان واونو به ما بفهمونن”؛وهمین باعث شده که از قرآن فاصله بگیریم؛بااینکه همیشه کاملاً مسلط قرآن رو قرائت میکردم(برای حفظ اصل معنی تاکید داشتم عربی رودرست تلفظ کنم)،ولی یکبار به ذهنم خطور نکرده که معنی آیه رو بخونم چون تو ذهنم بود که حتی معنی روان رو متوجه نمیشم و کسانی باید برام تفسیرش کنن(یاخدا)!

    با وجود سفارش خودقرآن که باید زیاد بخونیمش ولی من حتی یکبار هم نتونستم قرآن رو کامل ختم کنم،البته که بارها تصمیم میگرفتم بخونمش ولی چندروز که میگذشت همینکه معنی رو متوجه نمیشدم رهاش میکردم و از طرفی خوندن صرفاً برای ثواب رو بی احترامی به خدا وقرآن میدونستم و از بچگی اعتقادم این بود که این کتاب،راهنمای زندگیه واصلاً معنی نداره که فقط روخوانی بشه؛

    با این دیدگاه(همیشه هم از طرف افرادیکه فقط قرآن رو روخوانی میکردن مسخره میشدم)همیشه از خود قرآن هدایت خواستم وخداوند هدایتم کرد به سایت عباسمنش؛

    اینجاهم روزبروز بیشتر به این یقین میرسم که دیدگاهم نسبت به قرآن درست بوده ودر مسیر درست هستم وهرروز از خدا نشانه وهدایت مستمر خواستم که خداروشکر این فایل روزی ام شد؛

    درپایان دوست دارم اشاره کنم به نکته ای که هیچوقت هیچکسی به ما نگفته واستاد جان چقدر زیبا وساده گفتن اینکه اگر آدم بتونه جور دیگه ای نگاه کنه ومحدودیتها رو به اون شکلی که هستند،نبینه قطعاً هدایت میشه وبازهم بقول استاد اگر درقلبمون مرضی نباشه وبدون قضاوت وغرض قرآن رو بخونیم صد درصد متوجه مفهوم قرآن میشیم حتی اگر تحصیلات تخصصی نداشته باشیم؛

    رَبَّنا لاتُزِع قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا

    درپناه الله مهربان،شاد،سالم،ثروتمند وسعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    وحید رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 267 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز

    این یکی از فوق العاده ترین فایل هایی بود که شنیدم

    درسی که گرفتم تمام مشکلاتی که ما در زندگی تجربه کردیم از ترس و از شرک ورزیدن از دور بودن از خداوندی است که تمام اختیارات زندگی رو بما بخشید تا زندگیمون رو بر اساس توجه به زیبایی ها توجه به چیزهایی که دوست داریم داشته باشیم قرار داده با تصویر سازی با رویا پردازی با آرزو داشتن، که ما همانطور که روح خدا در وجودمون است انرژی شو می فرستیم و جهان که کائنات و فرشتگان و هزاران دست دیگر شرایط و موقعیتش فراهم میشه، با این نکته که فقط باید به تنهاترین قدرت مطلق توکل داشته باشیم پیش برویم نگاهمون رو فقط به او باشد، شادو درلحظه زندگی کنیم و هیچ کس، اتفاق، سیاست و شرایطی بر ما تاثیر گذار نیست. فقط فقط باید شرک و قدرت دادن به این وآن را از خود دور کنیم یکتا پرست باشیم هر روز روی این باور وآگاهی که خدا با قوانین جهان که خدا برایمان مشخص کرده است حرکت داشته باشیم این هم با رها بودن وهدایت خواستن وتوکل رقم میخورد.

    ایمان ،استقامت،مطمئن بودن با توجه به زمان وشرایط حال حاضر زندگی حرکت کردن 100درصد خداوند همه چیز را خودش به راحت ترین و بهترین روش به ما می رساند

    در پناه تنها ترین قدرت و عظمت الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2232 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به تمامی دوستان ارزشمندم و خانم شایسته‌ی گرامی

    درود به شما استاد بزرگوار ، آقای عباس منش که استاد درک قوانین و اجرای آن ها در زندگی هستید ، شما استادی بسیار توانمند در تدریس مفاهیم به شکلی کاربردی و قابل درک هستید

    دیدگاهی که الان دارم می نویسم برای خودم هست و به این خاطر ثبت می کنم که این موضوعات بهتر در ذهن خودم جای بگیره و صحبت های من مرتبط به حدوداً 40 دقیقه‌ی اول فایل و مقدمه‌ای است که استاد فرمودند

    استاد صحبت های شما خیلی برای من الهام بخش بود

    خیلی وقت ها ذهنم می خواهد مجبورم کنه به صورت منطقی که فلان فایل رو باید حتماً بشینی واو به واو بنویسی و نت برداری کنی

    یا

    باید حتماً در موردش دیدگاهی بنویسی یا یه دیدگاهی بخوانی و …

    انگار اگر این کار رو نکنم یعنی در مسیر غلطی هستم … انگار که مدیونم به خودم و در صورت عدم انجام این کارها درست روی خودم و باور هایم کار نکردم

    در صورتی که این ها همشون توهمات پوچی هست که ذهن من داره برای خودش می بافه …

    اصل اینه که من روی خودم کار کنم و در هر لحظه سعی کنم به آن چیزی که بهم گفته شده و قلبم تاییدش می کنه عمل کنم

    حالا ممکنه اون لحظه بگه برو بیرون و پیاده روی کن و سپاسگزاری کن یا مثلاً بگه برو پیاده روی کن و فلان فایل رو گوش بده

    بعضی وقت ها هم میگه الان بشین از فلان فایل نت برداری کن یا قشنگ حس می کنم یه حرفای ارزشمندی توی وجودم هست که دوست دارم بیام به عنوان دیدگاه بنویسم

    یا خیلی وقت ها بهم میگه ببین الان تایمت رو بگذار فقط برای دیدن یه قسمت از سریال های روی سایت و تحسین کردنش و لذت بردن از تماشای اون فایل

    و

    نکته اینجاست وقتی به حس قلبی خودم عمل می کنم ، قشنگ می فهمم که چرخ زندگیم چقدر نرم و روان پیش میره

    در واقع دارم این ها رو می نویسم که اهرم رنج و لذتی در ذهنم ایجاد بشه که بیشتر الهاماتم رو جدی بگیرم و بدونم اون برای من آسانی و روانی می خواهد ، اگر من خودم کار رو برای خودم سخت نکنم ، اگه به حرفش گوش بدهم و عمل کنم

    در پناه رب کیهان شاد سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مجید دلخواه گفته:
    مدت عضویت: 1507 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همه دوستان و همراهان عزیز.

    نکته و صحبت زیاد هست؛ من میخوام یه چیزی بگم که تجربه خودم هست (و بخصوص برای عزیزانی که شاید تازه با این نوع نگاه آشنا شدن یا به شکلی به سمت این آموزه ها و این فایل هدایت شدن، به نظرم مفیده): من این روزها مطمئن هستم که این آموزش ها بهترین مسیری هست که میشه در اون قدم برداشت. من خودم مدتی تحت آموزش های دیگه ای بودم و البته که چیزهای زیادی هم یادگرفتم که خیلی به من و زندگیم کمک کرد. اما میخوام بگم که برداشت خودم این هست که مثل اینکه قرار بود وقتی که آماده تر شدم بعد وارد برنامه ها و آموزش های استاد عباس منش بشم (چون من حدود 3ونیم سال پیش از طریق یکی از دوستان با استاد آشنا شدم و حتی عضو سایت هم شدم اما با آموزش ها همراه نشدم و مثل اینکه هنوز آماده نبودم، بعدش از طریق یکی دیگه از دوستام یکسری آموزش های اساتید دیگه رو شروع کردم و بعد از عبور از اون دوره ی گذار، الان چند ماه هست که فقط و فقط و فقط با آموزش های استاد عباس منش دارم پیش میرم.)

    مثل اینکه قرار بود فرکانس هام تنظیم بشه و به نوعی آماده دریافت بشم تا بتونم آموزش های استاد رو شروع کنم.

    به نظرم باید یک راه که بهترین و خالص ترین راه هست رو در پیش بگیریم: همون نکته ای که استاد در گام 3 پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام (اصل خارپشتی) گفتند: که بجای امتحان کردن راه های مختلف، فقط یک کار رو بلد باش و توی اون عالی باش؛ فقط یک مسیر رو برو و در اون عالی باش؛ که به نظرم آموزش های استاد عباس منش عزیز، همون مسیری هست که برا من باز شده. من چند ماه پیش و در حالی که تا پیش از اون در حال امتحان کردن راه ها و مسیرهای مختلف و آموزش های مختلفی بودم، یکبار برای همیشه یک تصمیم جدی گرفتم: و اون هم اینکه راه سعادت و خوشبختی رو برم. توی آموزش های استاد یه کاری که من انجام میدم و خیلی باهاش راحت هستم اینه که باورهای قدرتمند کننده رو توی یک دفترچه کوچک (به شکل کلید واژه و جملات کوتاه) مینویسم و این دفترچه بیشتر مواقع همراه من هست، بعد از روی لیست نگاه میکنم و با خودم در مورد اونها صحبت میکنم. یه جورایی با این روش دارم باروها و گذاره های قدرتمند کننده رو توی ذهنم کدگذاری میکنم. این روزها حالم خیلی بهتره. نمیگم تضاد و مشکل نیست اما خیلی بهتره اوضاع. الان مدتی هست که دیگه نیاز نیست خیلی زور بزنم تا نکات مثبت رو از دلِ اتفاقات پیش رو بکشم بیرون و بهشون توجه کنم، رفته رفته و خود به خود وزنِ اتفاقات و نکات مثبت در زندگی من بیشتر شدن؛ حتی در اون مواقعی که به ظاهر یک مسئله ناخوشاید پیش اومده هم اتفاقات به یه شکلی پیش میره که برآیند حاصل شده به نفع من هست.

    در مورد قرآن هم این رو بگم که: این کتاب یک مرجع بزرگ از رازهایی هست که خیلی واضح و آشکار و به بیان ساده، رمزنگاری شد. فقط کافیه که همون قدر ساده اون رو بخونیم؛ ریشه کلمات رو سرچ کنیم و آیه ها رو کنار هم بذاریم، اون وقت در یک لانگ شات به یک درک خیلی بهتری از اون موضوع می رسیم. یعنی هر چی ساده تر به اون نگاه کنیم راحت تر میتونیم قوانین رو پیدا کنیم.

    من با خیال آسوده و ایمان کامل، و با تمام تعهد و توان همراهی میکنم این مسیر سراسر نور رو …

    و سپاسگزار خداوندی هستم که این روزها خالص ترین و البته متفاوت ترین راز و نیازهام رو دارم باهاش عشق بازی میکنم.

    استاد عباس منش عزیز دم مسیحایی شما گرم … (این روزها زود به زود دلم برای شنیدن صداتون تنگ میشه)

    خانم شایسته عزیز خیلی ممنونم بابت حضورتون و تلاش ها و اقدام هاتون (مثل همین پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام، که اون قدر نکته و درس داره که من تازه بعد از اتمام اون باید بشینم از اول اون رو دوره کنم و بارها و بارها اون رو مرور کنم)

    آرزوی بهترین ها رو برای همه مون دارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: