این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-22 04:04:312024-10-22 04:10:16درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
354نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
روزی که پا به این سرزمین الهی گذاشتم و در بدو ورود به 12 قدم هدایت شدم و شروع کردم به رشد من در جای دیگه ای بودم در وادی سرگردانی و دست و پا زدن های الکی بودم ، درگیر دیگرانی بودم که کارهای منو آسون کنن، درگیر آشنا و پارتی بودم
در اون زمان خدای من در اوج آسمانها و در آسمان هفتم سکنی داشت ، خدایی که برای شنیدن صدای من نیاز به هزاران وکیل و وصی داشت
خدایی که سرشار از غضب و خشم بود و هر آن آماده ویرانی من بود ، خدایی که نیاز به عجز و لابه من داشت ، خدایی که هیچ فرصتی برای شنیدن ناله های من نداشت و فقط شفیعانی قرار داده بود تا در صورت صلاحدید واسطه من باشند وگره از کارم باز کنن
این خدا کتابی داشت که از ترس آتش و آب جوش و آویزان شدن از مو و هزاران عذاب دیگه جرات باز کردن و نگاه کردن بهش رو نداشتم گویی با باز شدن کتاب همه عذابها یهو بسرم آوار میشدن کتابی که فقط از روی پیروی از گذشته ها در خانه بود کتابی که در زمان ازدواج به نیت خوش یمنی خریداری میشد کتابی که فقط در هنگام ورود به خانه جدید همراه برده میشد یا شاید بوسه مسافری در هنگام عزیمت به اون زده میشد
مثل کسیکه مرده و وارد ی دنیای دیگه شده دنیایی که در اون نور موج میزنه من پا به این سرزمین گذاشتم اومدم که ثروتمند بشم سرریز از پول و پول بشم و غره بشم به جهان امــــــا ویران شدم و ساخته شدم دوباره از نو ، جوانه زدم آرام آرام ، جهانم عوض شد ، فکرم عوض شد روح جدیدی گرفتم و شدم موسی بعد از قتل دیدم هیچ نبودم و دارم هست میشم ، دیدم داشتم تو مرداب دست و پا میزدم و حالا دستی، شاخه ای برای نجاتم اومده و حالا من همه چی دارم الان آرامش دارم ، الان لذت میبرم از زندگی ، الان 90 درصد اوقات احساس خوبی دارم الان جایی هست که میتونم برای فرار از جامعه و تفکرات منفی جامعه به اونجا پناه ببرم و بقول سعیده عزیز اینجا غار حراء من هست
اومدم دیدم خدای من همین جاست در وجود من هست خدایی که اجازه خلق داده ، خدایی که عاشقانه دوستم داره و بی هیچ پرده ای و بدون نیاز از اغیار گوشش به من هست که من چی میخوام ، خدایی که بخشنده و مهربان هست ، خدایی که خیر مطلق هست و با یک قدم به سمت اون رفتن هزاران قذم میاد ، خدایی که من هرچی از اون دور میشم باز دستش رو دراز میکنه آغوشش رو باز میکنه و میگه بیا
در جلسه اولی قرآنی در قدم اول زمانی که شما سوره توحید رو توضیح دادید چقدر حالم خوب شد ، یهو آرامش اومد تو جونم نه نه اومد تو تک تک سلولهای بدنم
هیچ زمان هیچ زمان ذره ای این سوره رو درک نکرده بودم هنوز هنوزه اون جلسه رو گوش میکنم انگار همه چی رو خدا یجا گفته انگار اول و آخر دنیا گفته شده انگار کلام خدا از زبان شما جاری شده اونجا فهمیدم منظور از اهدنا صراط المستقیم چیه اونجا فهمیدم چرا باید هدایت بخوام و هدایت به کجا به راه مستقیم به راه نعمت استاد اون جلسه غوغاست هر زمان که با خودم اون سوره رو میخوام بخونم با تک تک آیه هاش توضیحات شما برام مرور میشه و اگه بدون تمرکز ازش رد بشم و بخونم بجونم نمیشینه و دوباره میخونم و سخنان شما رو مرور میکنم ، جرات کردم قرآن رو باز کنم جدا از هر چیزی با نگاه عاشقانه شما سعی کردم بخونم انگار دیگه عذاب نبود ، انگار هیج دشمنی بین من و خدا نبود اندازه عقل خودم میفهمیدم ولی چقدر شیرین ، بدون ترس ، همون کتاب الان برای من پر از نقطه امید شده بود ، پر از عشق شده بود
دیدم که خدای من هیچ کار سختی از من نمیخواد از من یکتا پرستی میخواد اونم پرستش کسیکه که قدرتمند و تواناست ، دیدم خدای من از من سپاسگزاری میخواد تا اینجوری با من عشق بازی کنه ، دیدم خدای من بهترین ها رو برام میخواد ، دیدم در پیشگاه خدای من تر و خشک با هم نمیسوزن مگه نوح رو جدا نکرد و عذاب فرستاد ، مگه لوط و خارج نکرد و بعد عذاب فرستاد ، مگه محمد رو از بستر خارج نکرد و علی رو گذاشت ، مگه موسی و رو از دریا خارج نکرد و بعد دریا به حالت اول برگردوند پس فرق میکنه اگه قراره جنگل آتیش بگیره جدا میشه بله تر از خشک جدا میشه
و این راه جدایی آدمها همون باورها و فرکانس هاشون هست که در یک جامعه یکسان با شرایط یکسان نتایج متفاوتی میبینیم
خدای من خدای من تو چقدر نزدیکی بمن ، تو چقدر مهربانی و من چقدر سعادتمند که هدایت شدم هدایت شدم به شناخت تو در حد عقل و آگاهیم
استاد عزیز شما دستی از دستان خدا هستید ، شما پلی شدید که من پا به این سرزمین مقدس بزارم و من عاشقانه شما ، مریم عزیز و همه دوستانی که در این سایت هستند رو دوست دارم
در پناه خدایی که جز مهربانی و بخشندگی و رحمانیت در ذاتش نیست باشید
استادجانم بی نهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.
استاد این فایل یه گنجینه به تمام معنا بود برای من پر از آگاهی و هدایت خداوند.
داستان ازینجا شروع شد که :
از ابتدای سال 91 الهاماتی از جانب خداوند به وجودم جاری میشد که تا به همین لحظه پشت سرهم، پررنگ و پیوسته ادامه داره.
صددرصد که قبل ازاون هم هدایتهای خداوند بوده ولی اون چیزیکه دیگه خیلی برام بولد و پررنگ بود که دراثر برخورد با یه تضاد برام پیش اومد از اول سال 91 بود.
البته نه اینکه وقتی مثلا اولین الهام خدا میومد دیگه من باور میکردم که خب آره دیگه همینه. نه اینطور نبود.
مثلا اولین الهام که میومد یه تایمی ذوق زده امیدوار و شاد بودم تو دل همون تضاد ولی پشت سرش مقاومتها و شک و تردیدها سوالات من شروع میشد درباره اون گفته خداوند.
میشه اینجوری توضیح داد که اولین الهام که میومد حالا جلوش یه پرانتز باز کنیم. که محتوای داخل این پرانتز مجموعه ای بود از سوالات و تردیدها و ناباوری من و جوابهای خداوند به سوالاتم و…
و درواقع محتوای داخل پرانتز اون سیر تکاملی من بود برای درک اون الهامی که خدا به وجودم جاری کرده بود. * (………..)
و به همین شکل باز الهام بعدی و باز همین پروسه تکرار میشد.
تنها تفاوتی که وجود داشت حجم اون محتوای داخل پرانتز بود. جاهایی که من خیلی مقاومت داشتم دربرابر اون هدایت حجم داخل پرانتز بیشتر یعنی سوالات من و.. بیشتر و جایی که مقاومتم کمتر بود اون حجم داخل پرانتز کمتر.
امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.
خلاصه استاد عزیزم سالهاست من دارم باخدا سوال جواب میکنم و حرف میزنم هدایت میشم از جانبش و درواقع یه زندگی دونفره داریم باهم وکنار هم.
و استاد از اون سال که آگاهانه تر دقت میکردم به الهامات و با طی کردن این پروسه انگار هربار یه تیکه از یه پازل میومد سرجای خودش قرار میگرفت. تااینکه این مدت اخیر پازل کامل شده بود تصویرش را میدیدم ولی نمیفهمیدم چرا تصویر تاره.
مثل اینکه یه پارچه حریر یا تور روی یه پازل کشیده باشی هم بتونی ببینی شکل اون پازل را ولی بدلیل وجود اون حریر یا تور شفاف نیست.
و نمیفهمیدم چرا؟!!!
روز قبلش وشب قبل از اومدن این فایل دربارش از خدا هدایت خواستم و دیروز با اومدن این فایل(یعنی کمتر از یک روز که من از خدا هدایت خواستم دربارش) و از همون لحظه اول که محتوای فایل و هدایت های خداوند را از زبون شما شنیدم اون پارچه از روی پازل کنار رفت و من تونستم یه تصویر واضح و روشن ببینم از اون چیزیکه باکمک خدا درین سالها و با روبرو شدن با یه تضاد ساختم و خلق کردم.
استاد متاسفانه نمیتونم اصل اون ماجراها و هدایتهای خداوند و این مسیر چندساله را بگم چون خودتون کاملا واقف هستین که این هدایتها بقدری کیفیتی هست که اصلا انگار آدم نمیتونه واژه ای پیدا کنه براش.
و بقول سپیده جان در فایل 3 گفتگو با دوستان باید بچه ها خودشون این جریان هدایت را بخورن تا بفهمن چی میگم.
استاد عزیزم از دیروز صبح که برای بار اول این فایلو گوش دادم و اون تصویر برام روشن و واضح شد روح من به پرواز دراومده، داره رقص و پایکوبی میکنه اونقدر خوشحالم اونقدر شاکرم که اشک و خنده من باهم قاطی شده.
امیدوارم هزاران برابر چنین حسی که از دیروز بلطف خداوند نصیبم شده خدا به وجود خودتون جاری کنه
چقدر این فایل بی نظیر بود وچه سخنان گرانبهایی بر زبانتون جاری میشه .
برای سومین بار فایل را گوش دادم وبرای هزارمین بار یادم آمد که شما پاسخ بی نظیر خدا بودید به درخواست من .وقتی که عاجزانه از درگاهش هدایت طلبیدم واز او خواستم انسانی را در مسیر زندگیم قرار دهد که قرآن را به زبان ساده،به زبانی که من بفهمم به من یاد بدهد وخداوند سریع الاجابه است وشاید به فاصله ی چند ساعت از درخواست من یک فایل قرآنی از شما به دست من رسید وصدایی در درون من فریاد زد این پاسخ درخواست توست……ورود من به سایت همانو رسیدنم به آرامش همان……خدایا شکرت
برداشت خودم را از سخنان شما به اندازه ی ظرف وجودم بیان می کنم اگر اشتباهی بود لطفا تصحیح بفرمایید
منظور از ظلم در قرآن ظلم به خود است وبزرگترین ظلم که خداوند نمی بخشد شرک است.
شرک از آنجایی متولد می شود که ما خودمان را به عنوان اشرف مخلوقات فراموش می کنیم وباور نمی کنیم که ما همچون خدا می توانیم خالق باشیم
شرک از آنجایی متولد می شود که ما به عنوان تکه ای از روح خدا لیاقت وارزشمندیه خود را فراموش می کنیم،ما جایگاه خود را در عالم هستی فراموش می کنیم،فراموش می کنیم که عزیز کرده ی خداییم وخداوند در هر لحظه حمایتگر وهدایتگر ماست.
وچه ظلمی در حق خودمان از این بالاتر که خودمان را وقدرت وجودیمان رانشناسیم ودست به دامان عوامل بیرونی شویم که این همان شرک است ،قدرت دادن به عوامل بیرونی به جای شناخت قدرت درونیمان که از جنس خداست.
آنچه در درونم درک کرده ام در قالب کلمات نمی گنجد.
بارها وبارها باید این فایل را گوش کنم وآگاهی های آن را به خودم یادآوری کنم.
خدا را شکر بابت منطق بی نظیر ذهنتون وبرای اینکه زبان خدا شدید در فهم قوانین بی نظیرش
امروز میخوام که داستان خودم و قرآن رو اینجا براتون بنویسم.
من پدر مذهبی داشتم و سعی داشت که این ویژگیش رو به من هم انتقال بده. هر چند شب یکبار میخواست که به زور هم که شده من رو مجاب کنه که با هم بشینیم که قرآن بخونیم و من هم چون این فرآیند اجباری بود از هر حربه ای که فکرش رو بکنید استفاده میکردم که این کار رو انجام ندم. اما خوب هر جوری که بود من به مقدار بسیار زیادی قرآن خواندن های بابام رو می شنیدم و خودم هم به مقدار زیادی در اون دوران قرآن خوندم. و چون عربی قرآن رو می خوندیم هیچوقت معنای آیات رو نمیفهمیدم. ولی خوب بطور کلی میدونستم که این کتاب داره راجع به خدا و داستان پیامبر ها و نماز و اینجور چیزا داره حرف میزنه.
ولی خوب بعد از اینکه فایل های استاد رو گوش دادم تازه فهمیدم که ما بخش زیادی از مسیر رو داشتیم اشتباه می رفتیم و تازه تونستم بفهمم که اصل و فرع این کتاب کدومه و چیه.
اصلی که به من گفته بودن این بود که هر روز باید 5 بار در حالی که غسل داری باید بری وضو بگیری و بعدش نماز بخونی. موقع وضو آب باید از آرنجت بچکه وگرنه وضو درست نیست. وقتی وضو گرفتی حواست باشه که دستت به نامحرم نخوره که وضوت باطل نشه و کلی فتواهای دیگه…. بدون وضو اجازه نداری که به متن قرآن دست بزنی وگرنه گناه کردی. اینها فقط در مورد نماز و روزه بود و در هر مورد دیگه ای یک عالمه از این فتواها وجود داشت.
اصلی که اما بعدا خداوند من رو بهش هدایت کرد چی بود؟ این بود که توحید داشته باشی و شرک نورزی و قدرت رو به هیچ کس دیگه ای ندی و از هیچ کسی نترسی و به هیچ کسی باج ندی. کسی رو بالاتر از خداوند ندونی و بخاطر ترست از دیگران و عوامل بیرونی دروغ نگی و کار اشتباهی انجام ندی. خدا رو تنها قدرت بدونی فقط از اون کمک بخوای و فقط اون رو منبع رزق و روزی و نعمت بدونی.
امیدوارم خدای بزرگ کمک و هدایتم کنه که بتونم توی مسیر این اصل بمونم و هر روز بیشتر و بیشتر درکش کنم.
استادواقعاوقلباازشمابخاطراین آگاهی های نای سپاسگزارم وقدردان شمابوده وهستم، شماسهم بزرگی درتغییرنظام باورهای من ذهنیت من، نگرش من ونحوه تفکرمن داریدوازاین جهت همیشه درقلب من جاداریدوخودم روهمواره ملزم به قدردانی وسپاسگزاری ازشمامیدونم
آگهاهی های این فایل به نوبه خودش بی نطیربودبه خصوص بامقدمه زیباودلنشین وقابل فهمی که درابتدافایل برای ماگفتید
این نحوه بیان مطلب این توضیحات واینگونه جاانداختن نکات کلیدی تنهاازدرک بالاشماازگفته هاتون، تسلط کامل به موضوع وتجربه شماناشی میشه
موضوعاتی که درخصوص اونهافایل میسازیدواقعافوق العاده ست که جزالهام الهی نمیتونه باشه
این فایل واقعاآگاهی بخش وروشن کننده بود
یه نگرش درست ویه بیان دلنشین
من هم تجربه شماروداشتم درخانواده ای بسیارمذهبی متولدشدم واین عقایدواعتقادهاهیچ گونه توضیح وشرحی ازمنطق نداشت وتنهابخاطرپذیرش دین بود
اینکه فقط ماشیعه هابهشتی وامورزیده میشیم
اینکه باقی ادیان پوشالی وفریب هستند، حتی یه جاهایی تاتوهین هم پیش میرفتن وهمیشه چالش بودبین شیعه واهل سنت، تاجایی که باهم درگیرمیشدن
بزرگترکه شدم باتوجه به شرایط بدبین شده بودم امابخاطرباورهایی که درمن شکل گرفته بودهمچنان حتی ازشک یابدبینی خودم ترس داشتم
رفتن به حرم حضرت معصومه ودرخواست ازایشان برای سفارش من بخداکه فکرمیکنم کمترین میزان شرک ورزی من بود
روی دیگران حساب کردن
احترام بیش ازحدبرای افرادمذهبی به شکلی که اطاعت کنم ازخواسته هاشون
باب میل دیگران رفتارکردن
منتظرونگران تاییدبودن
وحتی کوچیک وحقیردانستن خودم کمترین عواقبی بودکه برای من داشت
فایل های اجراتوحیددرعمل خیلی به من کمک کرد
اصلامفهوم درست معنای توحیدوبه من آموخت
تازه متوجه شدم اینکه میگن خداوندازروح خودش درمادمیده یعنی چی، واینکه من چقدرتوانمندوارزشمندهستم تاجایی که میتونم خودم زندگی خودم وخلق کنم واین باورکه همه چی سرنوشت هست وزندگی ماازقبل نوشته شده یه باوراشتباه بوده
وقتی خداوندبه من اختیارمیده پس چرابایدسرنوشت وزندگی من وازقبل مشخص کرده باشه ومن همون وبایدبه اجبارزندگی کنم
درک همه اینهاروتنهاازطریق شماتونستم درخودم به چالش بکشم ومفهوم شون روتوذهنم تغییربدم
به نظرمن هیچ انسانی تابحال ازاین دریچه به قران نگاه نکرده بودوشمابودیدکه آموختیدمیتوان قران روفقط نخواندبلکه ازاوآموخت وبه درک بالایی ازقوانین رسید
من هرگزبه خاطرندارم کسی جزترساندن وگناهکاردانستن انسان واینکه چه کارهایی گناه هست چیزدیگری روبیان کرده باشه
وقتی فکرمیکنم به اینکه خداوندباخلقت انسان ودادن نعمت خالق بودن به انسان بوده که به ماتوانایی خلق داده شگفت زده میشم
هرچیزی که امروزدرزندگی ماهست روانسان خلق کرده تمام این تکنولوژی وعلم ای که امروزبه یاری بشراومده روخودماخلق کردیم ازیه سوزن ساده بگیرتاماهواره های فضایی، انسان ارزشمنده واین جهان درحال گسترش وتوسعه باانسان هابه توسعه وتکامل خودش سرعت میده وهمه ماتوانایی خالق زندگی خودمون بودن وداریم
دیگه نگران دیروزودرسیدنم نیستم
دیگه نگران ازدست دادن ویاجنگیدن برای به دست آوردن نیستم
از وقتی دوباره به سایت هدایت شدم و با ایمان دارم روی خودم کار میکنم تغییر احساساتی که در خودم میبینم حال خوبی که در دل مسئله ای که برام سخت بود و به گمان خودم داشتم روی خودم کار میکردم درحالی که حسم بد بود باورهایی که داشتم کار میکردم اما منفی بود چیزهایی که فکر میکردم از سایت یاد گرفتم و بهشون میبالیدم در حالی که احساسم چیز دیگه ای میگفت و من حواسم نبود که توجه ام به باورهایی بود که از گذشته نسبت به اون موضوع داشتم و من رو در مدار سختی قرار داده بود و نتایج سخت و محدود.
من گاری به خودم بسته بودم و داشتم حرکت میکردم یه سری چیزها رو بهبود داده بودم ولی خیلی چیزها رو نه.
در حالی که وقتی تو این مسیر هستی همه رو باید بپذیری و همه جوره باید روی خودت کار کنی.
ولی در این چند روز یه حس دیگه یه حال دیگه رو تو همون مسئله دارم تجربه میکنم باورهام دارن تغییر میکنن به وضوح این رو میفهمم و چقدر شاکر شدم چقدر قانون درسته چقدر این مسیر درسته خدایا شکرت که دوباره هدایتم کردی به مسیر اصلی رب من.
تازه دارم باورهای اشتباهم رو میفهمم و درک میکنم که از چه باور محدودی میومد و حالا میتونم صدای خدا رو در این مسئله به وضوح بشنوم از دل صحبتهای استاد و کامنت بچه ها و چقدر قلبم باز میشه چقدر خدا رو شکر میکنم در حالی قبلا نمیتونستم و یه جورایی ذهنم دنبال حواشی بود و من متوجه اش نبودم.
چقدر عجله داشتم ولی الان آرومم چقدر حرص و طمع داشتم چقدر تقلا میکردم ولی الان فقط از احساس خوبم لذت میبرم و دارم هی رهاتر به نتیجه میشم. چقدر دنبال تایید دیگران بودم چقدر میترسیدم و چقدر در مدار کمبود بودم
ولی الان صدای خداست که برام بلندتره صدایی که به قلبم ایمان و حس نشاط درونی میده چقدر وصلم میکنه به اصلم.
الان میفهمم مثبت چیه وقتی که منفی رو درک کردم الان میتونم مقایسه کنم الان احساس خوبم پایدار و پایدارتر داره میشه و هر ساعت مدارم بالاتر میره احساسم روان تر میشه نه مثل قبل که به خودم گاری وصل کرده بودم.
چقدر شک و تردید داشتم و دنبال اطمینان میگشتم در حالی که تا در اون مدار هستی پیداش نمیکنی
چقدر میچسبیدم بهش ولی الان رها و آزاد در حال حرکتم.
استاد عزیز و بینظیر من تشکر از شما بی شک به کلام کافی نیست و من با نتایج بزرگتر باید که ازتون تشکر کنم ولی استاد نمیتونم این رو نگم که خدا خیلی من رو دوست داشت هوامو داشته که بار دیگه پرقدرت تر تو مسائل مهمتر زندگیم به شما هدایتم کرد استاد عزیزم ازتون ممنونم و همیشه از خدا برای وجودتون سپاسگزارم.
حالا فعلا تا قسمت دوم نیومده این متن رو بخونید تا یکسری تفاوتهای کلی در این دو سوره را متوجه بشید و آماده قسمت دوم، یه مسابقه هم میزاریم که جایزش با اقای عباسمنشه! بنابراین هر کی درست بگه که عباسمنش در قسمت دوم میخواد از چه تفاوتی حرف بزنه، بدون قرعه یک دوره به انتخاب خودش از توی سایت میتونه انتخاب کنه:
داستان حضرت موسی (علیهالسلام) در سورههای طه و شعراء هر دو به بخشهای مهمی از زندگی و رسالت او میپردازند، اما با رویکردها و جزئیات مختلف. در اینجا برخی از تفاوتهای کلیدی بین این دو روایت آورده شده است:
1. رویکرد کلی و هدف بیان داستان:
– سوره طه: در این سوره، داستان حضرت موسی با تمرکز بر جزئیات رسالت او و مواجهه با فرعون شروع میشود. بیشتر به جنبههای شخصی و احساسی موسی، مثل تجربه وحی، ترس و دلگرمی خداوند به او پرداخته میشود. این سوره بیشتر از دیدگاه رشد و ارتباط او با خدا و تکامل شخصیاش روایت میشود.
– سوره شعراء: در این سوره، هدف اصلی از بیان داستان موسی بیشتر تأکید بر مبارزه با طغیانگری و فساد فرعون است. در اینجا موسی بهعنوان پیامبری معرفی میشود که با مقاومت و مخالفت شدید فرعون و درباریانش مواجه است. محوریت داستان بیشتر بر مجادله موسی با فرعون و پاسخهای او به فرعون قرار دارد.
2. جزئیات وحی و مأموریت:
– سوره طه: داستان با شرح دقیقتر از اولین مواجهه موسی با وحی آغاز میشود، از جمله دستور درآوردن کفشها و نشانههای معجزاتی که خداوند به او میدهد (مانند تبدیل عصا به مار و سفید شدن دست). همچنین، گفتوگوی موسی با خدا درباره ترسهایش و درخواست او برای همراهی هارون بسیار بیشتر مورد تأکید قرار میگیرد.
– سوره شعراء: در این سوره، جزئیات مربوط به وحی و مأموریت موسی با اختصار بیشتری بیان میشود و بیشتر به مواجهه مستقیم با فرعون و پیام موسی به او پرداخته میشود. تأکید بیشتری بر پیام اصلی موسی برای آزادی بنیاسرائیل و مجادله با فرعون است.
3. گفتوگوی موسی با فرعون:
– سوره طه: در این سوره، گفتوگوهای موسی با فرعون بهطور مختصرتر بیان میشود و بیشتر بر ترسها و تردیدهای موسی و سپس قوت قلب دادن خدا به او تمرکز دارد.
– سوره شعراء: در این سوره، بخشهای مفصلتری از مجادلات لفظی بین موسی و فرعون آورده شده است. فرعون با اتهامات و انتقادات بیشتری موسی را مورد خطاب قرار میدهد و موسی نیز در مقابل، دلایل روشن و محکمی برای رسالت خود ارائه میکند.
4. واکنش فرعون و قومش:
– سوره طه: در این سوره، فرعون بهعنوان شخصی مستبد و کافر معرفی میشود که معجزات موسی را میبیند، اما باز هم طغیان میکند. به قوم و جادوگران اشاره مختصری میشود، اما تمرکز اصلی بر خود فرعون است.
– سوره شعراء: واکنشهای فرعون، قومش و بهویژه جادوگران که بعد از دیدن معجزات موسی به او ایمان میآورند، با تفصیل بیشتری بیان میشود. نقش جادوگران در این سوره مهمتر است و ایمان آوردن آنان بهعنوان یکی از لحظات کلیدی داستان مطرح میشود.
5. موسی و قوم بنیاسرائیل:
– سوره طه: در این سوره، پس از شکست فرعون، موسی قوم خود را به خروج از مصر رهبری میکند و داستان شامل عبور از دریا و ماجرای سامری میشود. در اینجا توجه بیشتری به روابط موسی با قوم خود و چالشهای او با آنان پس از نجات از فرعون پرداخته شده است.
– سوره شعراء: داستان موسی در این سوره بیشتر تا مرحلهی شکست فرعون و نجات بنیاسرائیل ادامه پیدا میکند و جزئیات مربوط به زندگی پس از نجات در آن ذکر نمیشود. این سوره بیشتر به مبارزه موسی با فرعون و نجات قومش از دست فرعون تمرکز دارد.
### جمعبندی:
– سوره طه بر رشد شخصی موسی و ارتباط او با خدا تمرکز دارد و جزئیات بیشتری از جنبههای انسانی و احساسی او را بیان میکند.
– سوره شعراء بیشتر به مبارزه موسی با فرعون و پیام آزادسازی بنیاسرائیل تمرکز دارد و به بیان مجادلهها و واکنشهای قوم فرعون و جادوگران میپردازد.
هر دو سوره در کنار هم یک روایت کامل از زندگی و رسالت حضرت موسی ارائه میدهند، اما با تأکیدات و جزئیات متفاوت.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش و سرکار خانم شایسته و همه دوستان عزیز
باید بگویم از زمانی که کلمه توحید را شنیدم چون میدانستم یک کلمه ای هست که به دین ربط داره یه جورایی با این کلمه موضع داشتم ولی هیچ وقت کسی مثل استاد نبود که بیاد با صبر و حوصله با این ظرافت و شیوایی در خصوص این کلمه صحبت کنه و به این خوبی کلمه توحید را باز کنه و حتی زمانی که مدرسه بودم خداوند را اینجور به ما معرفی کردن که خداوند یک موجود بسیار بی رحم بسیار خشک که اگر کوچیکترین خطایی انجام بدیم سریع مورد خشم و لعن خداوند قرار میگیری و شاید الان بگوییم که اکثر جامعه یه جورایی دین گریز شدن همین نوع نگاه هست
هیچ وقت کسی نبود که بیاد بگوید تقوا چیه حجاب چیه و اصلا چرا در این خصوص خدا صحبت کرده در قرآن و جایگاه صحبت کردن با خدا چیه مورادی که استاد در سرفصل های این فایل در سایت عباس منش قید کردن هیچ وقت کسی در خصوص این موارد توضیحی نداده و اما در مورد خودم باید بگوییم که درکی که از این فایل کردم تا به اینجا به چند مورد اشاره میکنم .
در هیچ کاری نباید منتظر کسی باشم حتی اگر میدانم یک کاری را باید انجام دهم ولی الان ایده ای براش ندارم و بلد نیستم چطوری اون کار را انجام دهم . اگر از خداوند کمک بخواهم خداوند حتما در اون مسیر من را به یک شکل کمک میکنه .
در خصوص افکار توحیدی و افکاری که از شرک نشات میگیره باید بگوییم که افکار توحیدی همیشه حال فرد و احساس فرد خوبه و یه جورایی احساس لذت و شادی را میشه در دل به وضوح احساس کرد .ولی افکاری که از شرک میاد احساس ترس را در دل ایجاد میکنه
در خصوص شخصیت توحیدی همانطور که گفتم منتظر کس خاصی برای انجام اون کار خاص نیستیم خودمان با توکل بر خدا اون کار را در زمان درست و مکان درست انجام خواهیم داد ولی شخصیتی که مشرک باشه همیشه منتظر کمک از طرف بیرون و دیگران هست و یه جورایی همیشه به این و اون التماس میکنه که کار اون را زودتر انجام بدهند
با سپاس فراوان از ایتاد عباس منش و به امید دیدار مجدد
خیلی منتظره فایلی اینچنینی بودم راجب قرآن و خداروشکر میکنم امروز صبح هدایت شدم به سمت سایت
چقد ما باید حواسمون به این نگاه شرک آلود باشه و چقد هم از این مبحث میتونیم نتیجه خوب اعم از مالی و عاطفی و…. بگیریم ، در طول دو ماه گذشته من این قانون رو رعایت نکردم در روابط عاطفی و دچار شرک شدم و خیلی اوضاع رو هم واسهی من هم واسهی طرف مقابلم سخت کرد اما هفتهی گذشته خیلی اتفاقی هدایت شدم به یک فایل که در مورد شرک بود و استاد همین که گفت هیچ آدمی تاثیری چه مثبت چه منفی بر ما نداره یاد نگاه توحیدی افتادم کمی با خودم فکر کردم و فهمیدم مشکل از کجاست ،عمل کردم و الان شکر خدا خیلی رابطهمون بهتر شده به طرزی که طرف مقابلم بعدش بهم گفت الان خود واقعیت شدی .
از طرف دیگر بخاطر عدم اطمینان به خود خیلی از هدایت ها رو شروع نمیکنیم و چون عمل نمیکنیم به نتیجه هم نمیرسه . (بما کسبت ایدیهم)
به شخصه خیلی نگاه و دیدگاه توحیدی رو فراموش میکنم و باید خیلی بیشتر به خودم یاداوری کنم که فقط باید به الله دل ببندم
تا یک کاری پیش میاد بخاطر افکار خانوادگی سریع به فکر نماینده مجلس اشنا و دوستای که در دولت دست دارن میوفتم و این شرک خیلی در کار هایم تاثیر میزاره
شاید طرفشون نرم واسه حل مشکلم ولی اون فکره هست که برم بگم بهشون انگار تاثیر دارن در زندگیم و هر بار هم که گفتم بهشون فلان کارو انجام بدین برام کاره در نهایت به ضررم تموم شده
اما از وقتی با این دیدگاه اشنا شدم همش پشتم به خدا گرمه و خیلی راحتتر کار هایم درست میشوند .
اگر دوستان مایل بودند راهکار هایی واسه عدم فراموشی این قانون رو بهم بگویند ممنون میشوم.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیز
سلام به خانم شایسته مهربان
و سلام بر تمام اعضاء این سایت الهی
روزی که پا به این سرزمین الهی گذاشتم و در بدو ورود به 12 قدم هدایت شدم و شروع کردم به رشد من در جای دیگه ای بودم در وادی سرگردانی و دست و پا زدن های الکی بودم ، درگیر دیگرانی بودم که کارهای منو آسون کنن، درگیر آشنا و پارتی بودم
در اون زمان خدای من در اوج آسمانها و در آسمان هفتم سکنی داشت ، خدایی که برای شنیدن صدای من نیاز به هزاران وکیل و وصی داشت
خدایی که سرشار از غضب و خشم بود و هر آن آماده ویرانی من بود ، خدایی که نیاز به عجز و لابه من داشت ، خدایی که هیچ فرصتی برای شنیدن ناله های من نداشت و فقط شفیعانی قرار داده بود تا در صورت صلاحدید واسطه من باشند وگره از کارم باز کنن
این خدا کتابی داشت که از ترس آتش و آب جوش و آویزان شدن از مو و هزاران عذاب دیگه جرات باز کردن و نگاه کردن بهش رو نداشتم گویی با باز شدن کتاب همه عذابها یهو بسرم آوار میشدن کتابی که فقط از روی پیروی از گذشته ها در خانه بود کتابی که در زمان ازدواج به نیت خوش یمنی خریداری میشد کتابی که فقط در هنگام ورود به خانه جدید همراه برده میشد یا شاید بوسه مسافری در هنگام عزیمت به اون زده میشد
مثل کسیکه مرده و وارد ی دنیای دیگه شده دنیایی که در اون نور موج میزنه من پا به این سرزمین گذاشتم اومدم که ثروتمند بشم سرریز از پول و پول بشم و غره بشم به جهان امــــــا ویران شدم و ساخته شدم دوباره از نو ، جوانه زدم آرام آرام ، جهانم عوض شد ، فکرم عوض شد روح جدیدی گرفتم و شدم موسی بعد از قتل دیدم هیچ نبودم و دارم هست میشم ، دیدم داشتم تو مرداب دست و پا میزدم و حالا دستی، شاخه ای برای نجاتم اومده و حالا من همه چی دارم الان آرامش دارم ، الان لذت میبرم از زندگی ، الان 90 درصد اوقات احساس خوبی دارم الان جایی هست که میتونم برای فرار از جامعه و تفکرات منفی جامعه به اونجا پناه ببرم و بقول سعیده عزیز اینجا غار حراء من هست
اومدم دیدم خدای من همین جاست در وجود من هست خدایی که اجازه خلق داده ، خدایی که عاشقانه دوستم داره و بی هیچ پرده ای و بدون نیاز از اغیار گوشش به من هست که من چی میخوام ، خدایی که بخشنده و مهربان هست ، خدایی که خیر مطلق هست و با یک قدم به سمت اون رفتن هزاران قذم میاد ، خدایی که من هرچی از اون دور میشم باز دستش رو دراز میکنه آغوشش رو باز میکنه و میگه بیا
در جلسه اولی قرآنی در قدم اول زمانی که شما سوره توحید رو توضیح دادید چقدر حالم خوب شد ، یهو آرامش اومد تو جونم نه نه اومد تو تک تک سلولهای بدنم
هیچ زمان هیچ زمان ذره ای این سوره رو درک نکرده بودم هنوز هنوزه اون جلسه رو گوش میکنم انگار همه چی رو خدا یجا گفته انگار اول و آخر دنیا گفته شده انگار کلام خدا از زبان شما جاری شده اونجا فهمیدم منظور از اهدنا صراط المستقیم چیه اونجا فهمیدم چرا باید هدایت بخوام و هدایت به کجا به راه مستقیم به راه نعمت استاد اون جلسه غوغاست هر زمان که با خودم اون سوره رو میخوام بخونم با تک تک آیه هاش توضیحات شما برام مرور میشه و اگه بدون تمرکز ازش رد بشم و بخونم بجونم نمیشینه و دوباره میخونم و سخنان شما رو مرور میکنم ، جرات کردم قرآن رو باز کنم جدا از هر چیزی با نگاه عاشقانه شما سعی کردم بخونم انگار دیگه عذاب نبود ، انگار هیج دشمنی بین من و خدا نبود اندازه عقل خودم میفهمیدم ولی چقدر شیرین ، بدون ترس ، همون کتاب الان برای من پر از نقطه امید شده بود ، پر از عشق شده بود
دیدم که خدای من هیچ کار سختی از من نمیخواد از من یکتا پرستی میخواد اونم پرستش کسیکه که قدرتمند و تواناست ، دیدم خدای من از من سپاسگزاری میخواد تا اینجوری با من عشق بازی کنه ، دیدم خدای من بهترین ها رو برام میخواد ، دیدم در پیشگاه خدای من تر و خشک با هم نمیسوزن مگه نوح رو جدا نکرد و عذاب فرستاد ، مگه لوط و خارج نکرد و بعد عذاب فرستاد ، مگه محمد رو از بستر خارج نکرد و علی رو گذاشت ، مگه موسی و رو از دریا خارج نکرد و بعد دریا به حالت اول برگردوند پس فرق میکنه اگه قراره جنگل آتیش بگیره جدا میشه بله تر از خشک جدا میشه
و این راه جدایی آدمها همون باورها و فرکانس هاشون هست که در یک جامعه یکسان با شرایط یکسان نتایج متفاوتی میبینیم
خدای من خدای من تو چقدر نزدیکی بمن ، تو چقدر مهربانی و من چقدر سعادتمند که هدایت شدم هدایت شدم به شناخت تو در حد عقل و آگاهیم
استاد عزیز شما دستی از دستان خدا هستید ، شما پلی شدید که من پا به این سرزمین مقدس بزارم و من عاشقانه شما ، مریم عزیز و همه دوستانی که در این سایت هستند رو دوست دارم
در پناه خدایی که جز مهربانی و بخشندگی و رحمانیت در ذاتش نیست باشید
سلام استاد عزیزم.
استادجانم بی نهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.
استاد این فایل یه گنجینه به تمام معنا بود برای من پر از آگاهی و هدایت خداوند.
داستان ازینجا شروع شد که :
از ابتدای سال 91 الهاماتی از جانب خداوند به وجودم جاری میشد که تا به همین لحظه پشت سرهم، پررنگ و پیوسته ادامه داره.
صددرصد که قبل ازاون هم هدایتهای خداوند بوده ولی اون چیزیکه دیگه خیلی برام بولد و پررنگ بود که دراثر برخورد با یه تضاد برام پیش اومد از اول سال 91 بود.
البته نه اینکه وقتی مثلا اولین الهام خدا میومد دیگه من باور میکردم که خب آره دیگه همینه. نه اینطور نبود.
مثلا اولین الهام که میومد یه تایمی ذوق زده امیدوار و شاد بودم تو دل همون تضاد ولی پشت سرش مقاومتها و شک و تردیدها سوالات من شروع میشد درباره اون گفته خداوند.
میشه اینجوری توضیح داد که اولین الهام که میومد حالا جلوش یه پرانتز باز کنیم. که محتوای داخل این پرانتز مجموعه ای بود از سوالات و تردیدها و ناباوری من و جوابهای خداوند به سوالاتم و…
و درواقع محتوای داخل پرانتز اون سیر تکاملی من بود برای درک اون الهامی که خدا به وجودم جاری کرده بود. * (………..)
و به همین شکل باز الهام بعدی و باز همین پروسه تکرار میشد.
تنها تفاوتی که وجود داشت حجم اون محتوای داخل پرانتز بود. جاهایی که من خیلی مقاومت داشتم دربرابر اون هدایت حجم داخل پرانتز بیشتر یعنی سوالات من و.. بیشتر و جایی که مقاومتم کمتر بود اون حجم داخل پرانتز کمتر.
امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.
خلاصه استاد عزیزم سالهاست من دارم باخدا سوال جواب میکنم و حرف میزنم هدایت میشم از جانبش و درواقع یه زندگی دونفره داریم باهم وکنار هم.
و استاد از اون سال که آگاهانه تر دقت میکردم به الهامات و با طی کردن این پروسه انگار هربار یه تیکه از یه پازل میومد سرجای خودش قرار میگرفت. تااینکه این مدت اخیر پازل کامل شده بود تصویرش را میدیدم ولی نمیفهمیدم چرا تصویر تاره.
مثل اینکه یه پارچه حریر یا تور روی یه پازل کشیده باشی هم بتونی ببینی شکل اون پازل را ولی بدلیل وجود اون حریر یا تور شفاف نیست.
و نمیفهمیدم چرا؟!!!
روز قبلش وشب قبل از اومدن این فایل دربارش از خدا هدایت خواستم و دیروز با اومدن این فایل(یعنی کمتر از یک روز که من از خدا هدایت خواستم دربارش) و از همون لحظه اول که محتوای فایل و هدایت های خداوند را از زبون شما شنیدم اون پارچه از روی پازل کنار رفت و من تونستم یه تصویر واضح و روشن ببینم از اون چیزیکه باکمک خدا درین سالها و با روبرو شدن با یه تضاد ساختم و خلق کردم.
استاد متاسفانه نمیتونم اصل اون ماجراها و هدایتهای خداوند و این مسیر چندساله را بگم چون خودتون کاملا واقف هستین که این هدایتها بقدری کیفیتی هست که اصلا انگار آدم نمیتونه واژه ای پیدا کنه براش.
و بقول سپیده جان در فایل 3 گفتگو با دوستان باید بچه ها خودشون این جریان هدایت را بخورن تا بفهمن چی میگم.
استاد عزیزم از دیروز صبح که برای بار اول این فایلو گوش دادم و اون تصویر برام روشن و واضح شد روح من به پرواز دراومده، داره رقص و پایکوبی میکنه اونقدر خوشحالم اونقدر شاکرم که اشک و خنده من باهم قاطی شده.
امیدوارم هزاران برابر چنین حسی که از دیروز بلطف خداوند نصیبم شده خدا به وجود خودتون جاری کنه
و همچنین به وجود مریم جان شایسته و همگی دوستان.
درپناه خداوند باشین
سلام براستاد عزیزم
چقدر این فایل بی نظیر بود وچه سخنان گرانبهایی بر زبانتون جاری میشه .
برای سومین بار فایل را گوش دادم وبرای هزارمین بار یادم آمد که شما پاسخ بی نظیر خدا بودید به درخواست من .وقتی که عاجزانه از درگاهش هدایت طلبیدم واز او خواستم انسانی را در مسیر زندگیم قرار دهد که قرآن را به زبان ساده،به زبانی که من بفهمم به من یاد بدهد وخداوند سریع الاجابه است وشاید به فاصله ی چند ساعت از درخواست من یک فایل قرآنی از شما به دست من رسید وصدایی در درون من فریاد زد این پاسخ درخواست توست……ورود من به سایت همانو رسیدنم به آرامش همان……خدایا شکرت
برداشت خودم را از سخنان شما به اندازه ی ظرف وجودم بیان می کنم اگر اشتباهی بود لطفا تصحیح بفرمایید
منظور از ظلم در قرآن ظلم به خود است وبزرگترین ظلم که خداوند نمی بخشد شرک است.
شرک از آنجایی متولد می شود که ما خودمان را به عنوان اشرف مخلوقات فراموش می کنیم وباور نمی کنیم که ما همچون خدا می توانیم خالق باشیم
شرک از آنجایی متولد می شود که ما به عنوان تکه ای از روح خدا لیاقت وارزشمندیه خود را فراموش می کنیم،ما جایگاه خود را در عالم هستی فراموش می کنیم،فراموش می کنیم که عزیز کرده ی خداییم وخداوند در هر لحظه حمایتگر وهدایتگر ماست.
وچه ظلمی در حق خودمان از این بالاتر که خودمان را وقدرت وجودیمان رانشناسیم ودست به دامان عوامل بیرونی شویم که این همان شرک است ،قدرت دادن به عوامل بیرونی به جای شناخت قدرت درونیمان که از جنس خداست.
آنچه در درونم درک کرده ام در قالب کلمات نمی گنجد.
بارها وبارها باید این فایل را گوش کنم وآگاهی های آن را به خودم یادآوری کنم.
خدا را شکر بابت منطق بی نظیر ذهنتون وبرای اینکه زبان خدا شدید در فهم قوانین بی نظیرش
در پناه خدا باشید
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
امروز میخوام که داستان خودم و قرآن رو اینجا براتون بنویسم.
من پدر مذهبی داشتم و سعی داشت که این ویژگیش رو به من هم انتقال بده. هر چند شب یکبار میخواست که به زور هم که شده من رو مجاب کنه که با هم بشینیم که قرآن بخونیم و من هم چون این فرآیند اجباری بود از هر حربه ای که فکرش رو بکنید استفاده میکردم که این کار رو انجام ندم. اما خوب هر جوری که بود من به مقدار بسیار زیادی قرآن خواندن های بابام رو می شنیدم و خودم هم به مقدار زیادی در اون دوران قرآن خوندم. و چون عربی قرآن رو می خوندیم هیچوقت معنای آیات رو نمیفهمیدم. ولی خوب بطور کلی میدونستم که این کتاب داره راجع به خدا و داستان پیامبر ها و نماز و اینجور چیزا داره حرف میزنه.
ولی خوب بعد از اینکه فایل های استاد رو گوش دادم تازه فهمیدم که ما بخش زیادی از مسیر رو داشتیم اشتباه می رفتیم و تازه تونستم بفهمم که اصل و فرع این کتاب کدومه و چیه.
اصلی که به من گفته بودن این بود که هر روز باید 5 بار در حالی که غسل داری باید بری وضو بگیری و بعدش نماز بخونی. موقع وضو آب باید از آرنجت بچکه وگرنه وضو درست نیست. وقتی وضو گرفتی حواست باشه که دستت به نامحرم نخوره که وضوت باطل نشه و کلی فتواهای دیگه…. بدون وضو اجازه نداری که به متن قرآن دست بزنی وگرنه گناه کردی. اینها فقط در مورد نماز و روزه بود و در هر مورد دیگه ای یک عالمه از این فتواها وجود داشت.
اصلی که اما بعدا خداوند من رو بهش هدایت کرد چی بود؟ این بود که توحید داشته باشی و شرک نورزی و قدرت رو به هیچ کس دیگه ای ندی و از هیچ کسی نترسی و به هیچ کسی باج ندی. کسی رو بالاتر از خداوند ندونی و بخاطر ترست از دیگران و عوامل بیرونی دروغ نگی و کار اشتباهی انجام ندی. خدا رو تنها قدرت بدونی فقط از اون کمک بخوای و فقط اون رو منبع رزق و روزی و نعمت بدونی.
امیدوارم خدای بزرگ کمک و هدایتم کنه که بتونم توی مسیر این اصل بمونم و هر روز بیشتر و بیشتر درکش کنم.
در پناه خدا باشید….
درودبراستادآگاه ونازنینم
درودبرهمه بچه های سایت عباسمنش.کام
استادواقعاوقلباازشمابخاطراین آگاهی های نای سپاسگزارم وقدردان شمابوده وهستم، شماسهم بزرگی درتغییرنظام باورهای من ذهنیت من، نگرش من ونحوه تفکرمن داریدوازاین جهت همیشه درقلب من جاداریدوخودم روهمواره ملزم به قدردانی وسپاسگزاری ازشمامیدونم
آگهاهی های این فایل به نوبه خودش بی نطیربودبه خصوص بامقدمه زیباودلنشین وقابل فهمی که درابتدافایل برای ماگفتید
این نحوه بیان مطلب این توضیحات واینگونه جاانداختن نکات کلیدی تنهاازدرک بالاشماازگفته هاتون، تسلط کامل به موضوع وتجربه شماناشی میشه
موضوعاتی که درخصوص اونهافایل میسازیدواقعافوق العاده ست که جزالهام الهی نمیتونه باشه
این فایل واقعاآگاهی بخش وروشن کننده بود
یه نگرش درست ویه بیان دلنشین
من هم تجربه شماروداشتم درخانواده ای بسیارمذهبی متولدشدم واین عقایدواعتقادهاهیچ گونه توضیح وشرحی ازمنطق نداشت وتنهابخاطرپذیرش دین بود
اینکه فقط ماشیعه هابهشتی وامورزیده میشیم
اینکه باقی ادیان پوشالی وفریب هستند، حتی یه جاهایی تاتوهین هم پیش میرفتن وهمیشه چالش بودبین شیعه واهل سنت، تاجایی که باهم درگیرمیشدن
بزرگترکه شدم باتوجه به شرایط بدبین شده بودم امابخاطرباورهایی که درمن شکل گرفته بودهمچنان حتی ازشک یابدبینی خودم ترس داشتم
رفتن به حرم حضرت معصومه ودرخواست ازایشان برای سفارش من بخداکه فکرمیکنم کمترین میزان شرک ورزی من بود
روی دیگران حساب کردن
احترام بیش ازحدبرای افرادمذهبی به شکلی که اطاعت کنم ازخواسته هاشون
باب میل دیگران رفتارکردن
منتظرونگران تاییدبودن
وحتی کوچیک وحقیردانستن خودم کمترین عواقبی بودکه برای من داشت
فایل های اجراتوحیددرعمل خیلی به من کمک کرد
اصلامفهوم درست معنای توحیدوبه من آموخت
تازه متوجه شدم اینکه میگن خداوندازروح خودش درمادمیده یعنی چی، واینکه من چقدرتوانمندوارزشمندهستم تاجایی که میتونم خودم زندگی خودم وخلق کنم واین باورکه همه چی سرنوشت هست وزندگی ماازقبل نوشته شده یه باوراشتباه بوده
وقتی خداوندبه من اختیارمیده پس چرابایدسرنوشت وزندگی من وازقبل مشخص کرده باشه ومن همون وبایدبه اجبارزندگی کنم
درک همه اینهاروتنهاازطریق شماتونستم درخودم به چالش بکشم ومفهوم شون روتوذهنم تغییربدم
به نظرمن هیچ انسانی تابحال ازاین دریچه به قران نگاه نکرده بودوشمابودیدکه آموختیدمیتوان قران روفقط نخواندبلکه ازاوآموخت وبه درک بالایی ازقوانین رسید
من هرگزبه خاطرندارم کسی جزترساندن وگناهکاردانستن انسان واینکه چه کارهایی گناه هست چیزدیگری روبیان کرده باشه
وقتی فکرمیکنم به اینکه خداوندباخلقت انسان ودادن نعمت خالق بودن به انسان بوده که به ماتوانایی خلق داده شگفت زده میشم
هرچیزی که امروزدرزندگی ماهست روانسان خلق کرده تمام این تکنولوژی وعلم ای که امروزبه یاری بشراومده روخودماخلق کردیم ازیه سوزن ساده بگیرتاماهواره های فضایی، انسان ارزشمنده واین جهان درحال گسترش وتوسعه باانسان هابه توسعه وتکامل خودش سرعت میده وهمه ماتوانایی خالق زندگی خودمون بودن وداریم
دیگه نگران دیروزودرسیدنم نیستم
دیگه نگران ازدست دادن ویاجنگیدن برای به دست آوردن نیستم
استادازشمابخاطراین فایل زیبابسیارمتشکرم وازصمیم قلبم ازشماسپاسگزارم
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم
از وقتی دوباره به سایت هدایت شدم و با ایمان دارم روی خودم کار میکنم تغییر احساساتی که در خودم میبینم حال خوبی که در دل مسئله ای که برام سخت بود و به گمان خودم داشتم روی خودم کار میکردم درحالی که حسم بد بود باورهایی که داشتم کار میکردم اما منفی بود چیزهایی که فکر میکردم از سایت یاد گرفتم و بهشون میبالیدم در حالی که احساسم چیز دیگه ای میگفت و من حواسم نبود که توجه ام به باورهایی بود که از گذشته نسبت به اون موضوع داشتم و من رو در مدار سختی قرار داده بود و نتایج سخت و محدود.
من گاری به خودم بسته بودم و داشتم حرکت میکردم یه سری چیزها رو بهبود داده بودم ولی خیلی چیزها رو نه.
در حالی که وقتی تو این مسیر هستی همه رو باید بپذیری و همه جوره باید روی خودت کار کنی.
ولی در این چند روز یه حس دیگه یه حال دیگه رو تو همون مسئله دارم تجربه میکنم باورهام دارن تغییر میکنن به وضوح این رو میفهمم و چقدر شاکر شدم چقدر قانون درسته چقدر این مسیر درسته خدایا شکرت که دوباره هدایتم کردی به مسیر اصلی رب من.
تازه دارم باورهای اشتباهم رو میفهمم و درک میکنم که از چه باور محدودی میومد و حالا میتونم صدای خدا رو در این مسئله به وضوح بشنوم از دل صحبتهای استاد و کامنت بچه ها و چقدر قلبم باز میشه چقدر خدا رو شکر میکنم در حالی قبلا نمیتونستم و یه جورایی ذهنم دنبال حواشی بود و من متوجه اش نبودم.
چقدر عجله داشتم ولی الان آرومم چقدر حرص و طمع داشتم چقدر تقلا میکردم ولی الان فقط از احساس خوبم لذت میبرم و دارم هی رهاتر به نتیجه میشم. چقدر دنبال تایید دیگران بودم چقدر میترسیدم و چقدر در مدار کمبود بودم
ولی الان صدای خداست که برام بلندتره صدایی که به قلبم ایمان و حس نشاط درونی میده چقدر وصلم میکنه به اصلم.
الان میفهمم مثبت چیه وقتی که منفی رو درک کردم الان میتونم مقایسه کنم الان احساس خوبم پایدار و پایدارتر داره میشه و هر ساعت مدارم بالاتر میره احساسم روان تر میشه نه مثل قبل که به خودم گاری وصل کرده بودم.
چقدر شک و تردید داشتم و دنبال اطمینان میگشتم در حالی که تا در اون مدار هستی پیداش نمیکنی
چقدر میچسبیدم بهش ولی الان رها و آزاد در حال حرکتم.
استاد عزیز و بینظیر من تشکر از شما بی شک به کلام کافی نیست و من با نتایج بزرگتر باید که ازتون تشکر کنم ولی استاد نمیتونم این رو نگم که خدا خیلی من رو دوست داشت هوامو داشته که بار دیگه پرقدرت تر تو مسائل مهمتر زندگیم به شما هدایتم کرد استاد عزیزم ازتون ممنونم و همیشه از خدا برای وجودتون سپاسگزارم.
حالا فعلا تا قسمت دوم نیومده این متن رو بخونید تا یکسری تفاوتهای کلی در این دو سوره را متوجه بشید و آماده قسمت دوم، یه مسابقه هم میزاریم که جایزش با اقای عباسمنشه! بنابراین هر کی درست بگه که عباسمنش در قسمت دوم میخواد از چه تفاوتی حرف بزنه، بدون قرعه یک دوره به انتخاب خودش از توی سایت میتونه انتخاب کنه:
داستان حضرت موسی (علیهالسلام) در سورههای طه و شعراء هر دو به بخشهای مهمی از زندگی و رسالت او میپردازند، اما با رویکردها و جزئیات مختلف. در اینجا برخی از تفاوتهای کلیدی بین این دو روایت آورده شده است:
1. رویکرد کلی و هدف بیان داستان:
– سوره طه: در این سوره، داستان حضرت موسی با تمرکز بر جزئیات رسالت او و مواجهه با فرعون شروع میشود. بیشتر به جنبههای شخصی و احساسی موسی، مثل تجربه وحی، ترس و دلگرمی خداوند به او پرداخته میشود. این سوره بیشتر از دیدگاه رشد و ارتباط او با خدا و تکامل شخصیاش روایت میشود.
– سوره شعراء: در این سوره، هدف اصلی از بیان داستان موسی بیشتر تأکید بر مبارزه با طغیانگری و فساد فرعون است. در اینجا موسی بهعنوان پیامبری معرفی میشود که با مقاومت و مخالفت شدید فرعون و درباریانش مواجه است. محوریت داستان بیشتر بر مجادله موسی با فرعون و پاسخهای او به فرعون قرار دارد.
2. جزئیات وحی و مأموریت:
– سوره طه: داستان با شرح دقیقتر از اولین مواجهه موسی با وحی آغاز میشود، از جمله دستور درآوردن کفشها و نشانههای معجزاتی که خداوند به او میدهد (مانند تبدیل عصا به مار و سفید شدن دست). همچنین، گفتوگوی موسی با خدا درباره ترسهایش و درخواست او برای همراهی هارون بسیار بیشتر مورد تأکید قرار میگیرد.
– سوره شعراء: در این سوره، جزئیات مربوط به وحی و مأموریت موسی با اختصار بیشتری بیان میشود و بیشتر به مواجهه مستقیم با فرعون و پیام موسی به او پرداخته میشود. تأکید بیشتری بر پیام اصلی موسی برای آزادی بنیاسرائیل و مجادله با فرعون است.
3. گفتوگوی موسی با فرعون:
– سوره طه: در این سوره، گفتوگوهای موسی با فرعون بهطور مختصرتر بیان میشود و بیشتر بر ترسها و تردیدهای موسی و سپس قوت قلب دادن خدا به او تمرکز دارد.
– سوره شعراء: در این سوره، بخشهای مفصلتری از مجادلات لفظی بین موسی و فرعون آورده شده است. فرعون با اتهامات و انتقادات بیشتری موسی را مورد خطاب قرار میدهد و موسی نیز در مقابل، دلایل روشن و محکمی برای رسالت خود ارائه میکند.
4. واکنش فرعون و قومش:
– سوره طه: در این سوره، فرعون بهعنوان شخصی مستبد و کافر معرفی میشود که معجزات موسی را میبیند، اما باز هم طغیان میکند. به قوم و جادوگران اشاره مختصری میشود، اما تمرکز اصلی بر خود فرعون است.
– سوره شعراء: واکنشهای فرعون، قومش و بهویژه جادوگران که بعد از دیدن معجزات موسی به او ایمان میآورند، با تفصیل بیشتری بیان میشود. نقش جادوگران در این سوره مهمتر است و ایمان آوردن آنان بهعنوان یکی از لحظات کلیدی داستان مطرح میشود.
5. موسی و قوم بنیاسرائیل:
– سوره طه: در این سوره، پس از شکست فرعون، موسی قوم خود را به خروج از مصر رهبری میکند و داستان شامل عبور از دریا و ماجرای سامری میشود. در اینجا توجه بیشتری به روابط موسی با قوم خود و چالشهای او با آنان پس از نجات از فرعون پرداخته شده است.
– سوره شعراء: داستان موسی در این سوره بیشتر تا مرحلهی شکست فرعون و نجات بنیاسرائیل ادامه پیدا میکند و جزئیات مربوط به زندگی پس از نجات در آن ذکر نمیشود. این سوره بیشتر به مبارزه موسی با فرعون و نجات قومش از دست فرعون تمرکز دارد.
### جمعبندی:
– سوره طه بر رشد شخصی موسی و ارتباط او با خدا تمرکز دارد و جزئیات بیشتری از جنبههای انسانی و احساسی او را بیان میکند.
– سوره شعراء بیشتر به مبارزه موسی با فرعون و پیام آزادسازی بنیاسرائیل تمرکز دارد و به بیان مجادلهها و واکنشهای قوم فرعون و جادوگران میپردازد.
هر دو سوره در کنار هم یک روایت کامل از زندگی و رسالت حضرت موسی ارائه میدهند، اما با تأکیدات و جزئیات متفاوت.
سلام استاد عزیز.
شرک در واقع به این مفهوم هست که ما این باور رو داریم ( خدا دروغگو هست ). اینکه خدا دروغ میگه که میگه من قدرت دارم ،در واقع خدا قدرتی نداره .
یا اینکه خدا دروغ میگه ثروت داره و به منم میده ، خدا یا ثروتی نداره یا اگرم داره به من نمیده ..
حالا در تمام مواردی که ما شرک درش داریم همین باور ریشه ای رو داریم که فکر میکنیم خدا دروغگوست . به همین دلیل شرک اینقدر کثیف هست .
خودم مدام این جمله رو با خودم تکرار میکنم کیست از الله راستگوتر؟ هیچکس چون دروغ از ترس میاد که ترس برای خدا بی معنیه.
من مدام این جمله رو تکرار میکنم و خیلی بهم کمک میکنه تا شرک رو درونم اون لحظه خاموش کنم.
کیست از الله راستگو تر؟ هیچکس
با تشکر
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش و سرکار خانم شایسته و همه دوستان عزیز
باید بگویم از زمانی که کلمه توحید را شنیدم چون میدانستم یک کلمه ای هست که به دین ربط داره یه جورایی با این کلمه موضع داشتم ولی هیچ وقت کسی مثل استاد نبود که بیاد با صبر و حوصله با این ظرافت و شیوایی در خصوص این کلمه صحبت کنه و به این خوبی کلمه توحید را باز کنه و حتی زمانی که مدرسه بودم خداوند را اینجور به ما معرفی کردن که خداوند یک موجود بسیار بی رحم بسیار خشک که اگر کوچیکترین خطایی انجام بدیم سریع مورد خشم و لعن خداوند قرار میگیری و شاید الان بگوییم که اکثر جامعه یه جورایی دین گریز شدن همین نوع نگاه هست
هیچ وقت کسی نبود که بیاد بگوید تقوا چیه حجاب چیه و اصلا چرا در این خصوص خدا صحبت کرده در قرآن و جایگاه صحبت کردن با خدا چیه مورادی که استاد در سرفصل های این فایل در سایت عباس منش قید کردن هیچ وقت کسی در خصوص این موارد توضیحی نداده و اما در مورد خودم باید بگوییم که درکی که از این فایل کردم تا به اینجا به چند مورد اشاره میکنم .
در هیچ کاری نباید منتظر کسی باشم حتی اگر میدانم یک کاری را باید انجام دهم ولی الان ایده ای براش ندارم و بلد نیستم چطوری اون کار را انجام دهم . اگر از خداوند کمک بخواهم خداوند حتما در اون مسیر من را به یک شکل کمک میکنه .
در خصوص افکار توحیدی و افکاری که از شرک نشات میگیره باید بگوییم که افکار توحیدی همیشه حال فرد و احساس فرد خوبه و یه جورایی احساس لذت و شادی را میشه در دل به وضوح احساس کرد .ولی افکاری که از شرک میاد احساس ترس را در دل ایجاد میکنه
در خصوص شخصیت توحیدی همانطور که گفتم منتظر کس خاصی برای انجام اون کار خاص نیستیم خودمان با توکل بر خدا اون کار را در زمان درست و مکان درست انجام خواهیم داد ولی شخصیتی که مشرک باشه همیشه منتظر کمک از طرف بیرون و دیگران هست و یه جورایی همیشه به این و اون التماس میکنه که کار اون را زودتر انجام بدهند
با سپاس فراوان از ایتاد عباس منش و به امید دیدار مجدد
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی ،
خیلی منتظره فایلی اینچنینی بودم راجب قرآن و خداروشکر میکنم امروز صبح هدایت شدم به سمت سایت
چقد ما باید حواسمون به این نگاه شرک آلود باشه و چقد هم از این مبحث میتونیم نتیجه خوب اعم از مالی و عاطفی و…. بگیریم ، در طول دو ماه گذشته من این قانون رو رعایت نکردم در روابط عاطفی و دچار شرک شدم و خیلی اوضاع رو هم واسهی من هم واسهی طرف مقابلم سخت کرد اما هفتهی گذشته خیلی اتفاقی هدایت شدم به یک فایل که در مورد شرک بود و استاد همین که گفت هیچ آدمی تاثیری چه مثبت چه منفی بر ما نداره یاد نگاه توحیدی افتادم کمی با خودم فکر کردم و فهمیدم مشکل از کجاست ،عمل کردم و الان شکر خدا خیلی رابطهمون بهتر شده به طرزی که طرف مقابلم بعدش بهم گفت الان خود واقعیت شدی .
از طرف دیگر بخاطر عدم اطمینان به خود خیلی از هدایت ها رو شروع نمیکنیم و چون عمل نمیکنیم به نتیجه هم نمیرسه . (بما کسبت ایدیهم)
به شخصه خیلی نگاه و دیدگاه توحیدی رو فراموش میکنم و باید خیلی بیشتر به خودم یاداوری کنم که فقط باید به الله دل ببندم
تا یک کاری پیش میاد بخاطر افکار خانوادگی سریع به فکر نماینده مجلس اشنا و دوستای که در دولت دست دارن میوفتم و این شرک خیلی در کار هایم تاثیر میزاره
شاید طرفشون نرم واسه حل مشکلم ولی اون فکره هست که برم بگم بهشون انگار تاثیر دارن در زندگیم و هر بار هم که گفتم بهشون فلان کارو انجام بدین برام کاره در نهایت به ضررم تموم شده
اما از وقتی با این دیدگاه اشنا شدم همش پشتم به خدا گرمه و خیلی راحتتر کار هایم درست میشوند .
اگر دوستان مایل بودند راهکار هایی واسه عدم فراموشی این قانون رو بهم بگویند ممنون میشوم.
شکرگذار خداوند هستم برای هدایت به این فایل
و
سپاسگذار استاد هستم بابت این اموزهی بسیار مفید.