اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با عرض تبریک سال نو به استاد و خانم شایسته و همه همراهان و آرزوی سلامتی و خیر برای همه عزیزان.
در مورد ذهنیت مثال ونمونه زیاد هست ولی یک نمونه دسته اول و داغ که برام عجیب بود می خواستم به اشتراک بگذارم.
دیشب ما در سفر نوروزی مون مهمان یک بنده خدای بودیم که از دوستان بودند و من تا حالا آنها ندیده بودم .
صحبت آقایان از جامعه و مشکلات اقتصادی رسید به بحث مصرف مواد و اعتیاد.یکی از مهمانها از مصرف مواد خودش گفت که من اعتیاد ندارم من پرسیدم اگر مصرف نکنید مشکلی ندارید .گفت اگر مصرف نکنم حالم خوب نیست و ولی مهمترین مساله اینکه روزی مصرف نمی کنم مشتری ندارم وکسب وکارم کساد هست.به نوعی این آقا معتقد بود مصرف مواد باعث رونق کسب و کارش هست و به اصطلاح خوش یمینی برایش دارد .من سالها با افرادی که اعتیاد داشتند سروکار داشتم اولین بار بود که می شنیدم فردی اعتیادش را باعث خوش شانسی خودش می دانست درحالیکه اعتیاد باعث مشکلات فراوانی در زمینه روانی و جسمی وحتی ذهنی برای افراد می شود که باعث رفتارهای نامناسب و پرخطر می شود وکلی دچار ضرر و خسارت به فرد می زند.
و این بنده خدا از دوست دیگرش تعریف کرد که این فرد خارج از کشور زندگی می کند وچون آنجا نمی تواند مواد مصرف کند و در سال سه ماه به ایران می آید و در طی این سه ماه از 24 ساعت از شبانه روز 20ساعت مداوم را پای بساط مواد می نشیند و فقط 4ساعت از شبانه روز می خوابد واین یعنی اعتیاد وحشناک ،و قسمت جالب ماجرا این هست که این فرد 9 ماه بقیه سال به خارج برمی گردد و مواد مصرف نمی کند در این 9 ماه احساس خماری و مشکل نکشیدن مواد ندارد و وقتی دو و سه روز مانده که به ایران بیاد علائم خماری و حال بدی و بدن درد دارد.در حالیکه در علم مربوط به اعتیاد کسی که مصرف مواد به این شکلی دارد. نهایت میزان مقاومت بدن یا روان فرد برای مصرف نکردن مواد 5 تا 6ساعت یا نهایت یک روز است نه 9 ماه؟؟؟؟
من که دیشب داشتم به این داستان گوش می کردم و چند دقیقه قبلش داشتم این فایل گوش می کردم هم متعجب بودم از فریب و بازی های ذهن وهم درک می کردم که چرا اینطور می شود .
اینقدر آگاهی ها داشت میبارید که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و وسط فایل گوش دادن، اومدم که بنویسم.
اولا که چقدر قشنگ دوباره همون موضوع پیش فرض های ذهنی اما اینبار درباره خداوند مطرح شده، این وجودی که شناخت بسیار بسیار محدودی ازش داریم و به قول اون آهنگ معروف که تو در فهم نگنجی و تو در وهم نیایی، بیایم و پیش فرض های مثبت در موردش بسازیم چون در جهانی که به کانون توجه ما پاسخ میده و این افکار مثل بومرنگ ارسال میشه و بعد به خودمون برمیگرده، چه بهتر که بدونیم که این بومرنگ یک برگشتی هم داره و با این آگاهی، با عشق و لذت از این بومرنگ یعنی کانون توجه، استفاده کنیم و به جای اینکه یهو نفهمیم و این بومرنگ برگرده بخوره به سرمون، خیلی راحت این بومرنگ رو کنترل کنیم و ازش لذت ببریم.
حالا بگم که وقتی داشتم متن این فایل هدیه گرانبها رو میخوندم، یه جا رسید به اینکه خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما خوشبخت بشیم. بعد گفتم بیشتر به این جمله فکر کن. چرا خداوند بیشتر از من میخواهد که من خوشبخت بشوم؟ خداوند که خودش آفریننده احساسه پس نمیتونه از سر احساساتی مثل شادی یا ذوق یا دلسوزی یا هر احساس دیگه ای باشه که میخواد بیشتر از من که من خوشبخت بشم. از طرفی خداوند قدرت مطلقه و خزائن آسمانها و زمین از آن اوست، همه چی در سلطه و مالکیت خودشه، پس نیازی به انسان نداره که جهان رو رشد بده یا بخواد خودش رو از طریق انسان تجربه کنه چون صمده و وجودی پاک عاری از هرگونه برچسبی هست. بعد رسیدم به همین جوابی که الان میخوام بدم که فعلا تنها جوابی هست که با ذهن محدود خودم و البته هدایت خود خداوند دارم و اون اینه که اگر خداوند رو بلا تشبیه، نظیر خورشید در نظر بگیریم، قضیه روشن میشه. خورشید فقط میتونه نور و گرما و انرژی بده، کاری غیر از این نمیتونه انجام بده، خداوند هم وجودش سراسر خیر و برکت و وهابیت و رزاقیت و هر صفت عالیای که میشناسیم هست و نمیتونه جور دیگه ای باشه. به همین دلیل نه اینکه دوست داشته باشه یا حال کنه به یکی بده حال نکنه به یکی نده، نه، نمیتونه نعمت نده، خوشبختی نده، سلامتی نده. از وجودش میتراود اینها، مثل همون ضرب المثل معروف که میگه از کوزه همان برون تراود که در اوست. وقتی جهان رو هم نگاه میکنیم که هرروز این فراوانی ها بیشتر و بیشتر میشود، فرصتها بیشتر میشه واسه ثروت ساختن، تعداد ثروتمندان هرروز بیشتر و بیشتر میشه در کل دنیا و در جاهای فقیر، امکانات هرروز بیشتر و بهتر میشه، دسترسی کل مردم به امکانات و آب و نعمتها و غذا و … هرروز بیشتر و بیشتر میشه، اونوقت باور میکنیم که بله این خداوند همینی هست که من باور کردم.
حالا از طرفی افرادی هم هستن که برعکس اینو باور دارن و خداوند رو یک وجود سرزنشگر و به دنبال عذاب دادن می بینن و اینهمه فراوانی در دنیا رو نمیبینن و عینک کمبود به چشم زدن، خب دنیا برای اونها، رنگ تاریکی و سرما و همین چیزایی که باور کردن میگیره.
واقعا چقدر خوبه که ما این خدا رو نمیبینیم و فقط حسش میکنیم و در فرکانس فعلی جسم، توان درک این خدا رو نداریم و احتمالا اون دنیا به درک کاملتری از این وجود برسیم،شاید. چقدر خوبه که ما باید ذهن رو کنترل کنیم. چقدر خوبه که باید کانون توجه رو کنترل کنیم و تمرکز داشته باشیم به هر سمتی که میخواهیم بریم چون اینطوری دنیا جذابه وگرنه اگر خدا رو کامل میشناختیم، دیگه انگیزه ای واسه حرکت برای شناخت و درک بهترش و رسیدن به نعمتها نداشتیم ولی اینکه نهایتی نداره شناخت این وجود، اینقدر جذاب میکنه مسیر زندگی رو که هر لحظه که پیش میریم، اندکی بهتر به شناخت میرسیم و خداگونهتر میشیم و تا آخر عمر این سفر شگفت انگیز رو ادامه میدیم و خداوند هم همش ما رو شگفت زده میکنه با برکاتش و نعماتش و نشون دادن وجود خودش به ما.
واقعا خیلی سخته درک وجودی خدا، اصلا برای انسانی که همه چی رو دیده و شنیده و لمس کرده، سخته درک وجودی که قابل درک با هیچکدوم از احساسهای بالا نیست و فقط با قلب میشه درکش کرد. سخته درک اینکه چطور میشه خدا خلق نشده چون خودمون خلق شدیم و درک وجودی که خلق نشده و همیشه بوده و هست و خواهد بود، فراتر از تصور ماست. مایی که همیشه تولد و مرگ رو دیدیم، درک وجودی که نه خوابش میبره نه میمیره نه از یاد میبره و هر لحظه هم حواسش به تمام اتفاقات و موجودات عالم هست، سخته. ولی اینا مهم نیست چون همین خدا بازهم به علت هایی که ما نمیدونیم و فرشتگان هم نمیدونن، انسان رو خلق کرده و بهش قدرت خلق خودش رو داده و گفته برید بسازید و این مهمه که منِ نوعی بیام از این قدرت کانون توجهی که خدا بهم داده، استفاده کنم و به جای توجه به پیش فرض های منفی و تمرکز روی بدبختی ها و مشکلات و کمبودها، توجه بزارم و تمرکز 100 درصد بزارم روی فراوانی ها و نعمتها و ثروتها و پیش فرض های مثبت و آدمهای خوب و نکات مثبت هرچیزی و هر اقدامی و هر پدیده ای و زندگی رویاییای رو واسه خودم خلق کنم.
جهنم هم چیزی جز دوری از خدا نیست، مثل اینکه هرجا گرما نیست، سرماست و یخبندان و هرجا نور نیست، تاریکی. بدترین عذاب هم همین دوری از خداوند هست که بیشترین زجر رو میده به انسان بعد مرگ، هیچ زجری بالاتر از این نیست که از خداوند خودت به واسطه آنچه پیشاپیش فرستادی، دور بشی. تو دور بشی ها، تو نخوای دریافت کنی، وگرنه که اون وجودی هست که همیشه فقط خیر و خوبی میده، حالا اینکه تو پشتتو کردی بهش و نمیخوای رحمانیت و رحیم بودن و غفور بودن و رزاق و وهاب بودن و کریم بودن خداوند رو ببینی، دیگه به خودت مربوطه و اون دنیا هم که دیگه هرچی اینجا کاشتی رو برداشت میکنی.
در مورد همین پیش فرض های مثبت در مورد خداوند، استاد چقدر قشنگ گفت که اومده این پیش فرض رو ایجاد کرده که خداوند به من گفته که به من بینهایت ثروت میدهد پس ادامه بده. این چقدر هماهنگه به اون آیه قرآن که میگه، اگر بندگان من درباره من از تو پرسیدند، به اونها بگو من نزدیکم و درخواست درخواست کننده را به هنگام درخواست، اجابت میکنم به شرطی که اونها هم منو اجابت کنن و بهم ایمان بیارن.
یعنی آقا هرچی تو بخوای همونه، هرچی تو باور کنی همونه. خدا به صورت پیش فرض به درخواست همه آدما جواب مثبت داده، یعنی یکی میگه خداوند به من گفته بینهایت ثروت بهم میدهد، این درسته و خدا بهش گفته و حتی اگر نشانه ای هم نباشه، این وعده حق الهیست و خداوند خلف وعده نمیکند.
یکی میگه میدونم خدا که واسه ما نمیخواد یا نخواسته یا خدا هم ما رو فراموش کرده یا منو به خاطر فلان اشتباهم عذاب میده. خب خداوند اینم تایید میکنه و بهش ثابت میشه که آره ببین خدا واسم نخواسته، من اصلا شانس ندارم، هرچی سنگه مال پای لنگه و من دارم تاوان اشتباهم رو میدم.
رمزش هم استاد گفت که تکرار و تکرار و تکراره. دوست داری از این جهان چی ببینی؟ همون رو بهش توجه کن و ادامه بده مستمر اینکار رو و آروم آروم نشونه هاش رو می بینی و بهت ثابت میشه که ببین خداوند این وعده رو بهم داده بود ها و الآنم دارم می بینم. یعنی نه اینکه توهم بزنی، میدونی که خداوند از قبل مهر تاییدش رو کوبیده به هر مسیری که میخوای بری و مساعدت و کمک خودش رو گذاشته برات(کلا نمد). به همین دلیل هربار استاد میامد با خودش تکرار میکرد که خداوند به من گفته که بهم بینهایت ثروت میدهد، پس ادامه بده. ایمان به این جمله از اینجا میاد، رو هوا که ذهن چیزی رو قبول نمیکنه.
شاید بهتره بگیم خداوند یک وجود خنثی هست مثل آب که با افکار غالب و کانون توجه ما شکل میگیره. یعنی یکی با باور فراوانی، این آب میشه براش خیر و برکت و فراوانی محصول و یکی با باور کمبود، این آب براش میشه مایه دردسر و عذاب و خسارت به محصول.
یعنی دیدیم همه که یک اتفاق یکسان مثل تعطیلی کل جهان، اتفاق افتاده و یه سریا گفتن چقدر خوب شد و چقدر فرصت تو دل این اتفاق بود و چقدر رشد کردیم که نمونش شرکتهایی مثل آمازون و سایتهایی مثل سایت استاد بودن و یه سری ها هم گفتن وای بدبخت شدیم، از کار بیکار شدیم، این چه بلایی بود و از این دست صحبتها. هردو گروه نتیجه پیش فرض خودشون رو گرفتن ولی این کجا و آن کجا؟
مثلاً حضرت نوح هم این هدایتگری و حامی بودن خداوند رو باور کرده بود و به غیب ایمان آورده بود و پیش فرض مثبتی داشت در مورد اینکه وقتی یه چیزی تو قلبم بهم میگه فلان کارو بکن، اگر غیر منطقی ترین کار دنیا هم باشه، باید انجامش بدم چون خداوند داره باهام به زبان خودم سخن میگه. این میشه که آماده میشه برای زمانی که در آینده قراره کل دنیا رو آب برداره چون باور داشته به خدایی که رب جهانه و باور داشته که هدایت میشه و باور داشته که باید از این هدایت پیروی کنه وگرنه از گروه زیانکاران و مسرفین و جاهلین میشه.
الان میفهمم که چطور یک باور درست میتونه زنجیره وار ما رو در مسیر درست پیش ببره و همه چی رو بهمون بده. استاد شما این باور که خداوند به من گفته که به من بینهایت ثروت میدهد رو تکرار کردید و این باعث شد در مسیرتون مستمر و پیوسته و با ایمان جلو برید و قدم به قدم با اتفاقاتی که میافتاد، با درکی که از قانون جهان پیدا کردید، با هدایت ها و با نشانه های بیشتر و با اصلاح کردن اشتباهات تون، این زنجیره تقویت شد و ادامه دادید و ادامه دادید که به اینجایی که الان هستید رسیدید. یعنی درک درست از خدا باعث همچین اتفاقی میشه که دومینو وار ما رو در مسیر درست جلو میبره البته به شرطی که همیشه اینو با خودمون تکرار کنیم و باور کنیم که خدا بیشتر از من میخواهد که من خوشبخت و ثروتمند بشم، خدا بهم گفته که بینهایت ثروت بهم میدهد.
واقعا این دنیا چقدر ساده و راحته، چقدر زیباست، چقدر گوش به فرمان ماست، چقدر رامه در دست ما ولی ما ازش استفاده نمیکنیم و استمرار نداریم. فقط کافیه دانه رو بکاریم و با آب و کود مناسب و قرار دادن در شرایط مناسب و ادامه دادن این روند به مدت کافی و لازم، بگذاریم جوونه بزنه و هرروز بزرگ و بزرگتر بشه و بعد چند سال چنان تنومند میشه که هیچ بادی و طوفانی حریفش نمیشه. میوه هایی میده که نه تنها خودمون بلکه جهانی رو بهره مند میکنه.
در مورد پیش فرض های منفی و تبدیلش به مثبت، یک مثال از خودم میگم و کامنت رو می بندم.
وقتی دوره قانون سلامتی رو خریدم وقتی شنیدم که روندش چطور هست، ناخودآگاه این پیش فرض در ذهنم ایجاد شد که وای چقدر سخته که به این دوره عمل کنم، کی حال داره اینقدر واسه خودش غذا درست کنه، اصلا مگه میشه قند نخورم یا کیک و بستنی و … نخورم، چقدر سخته بابا، چقدر اراده میخواد و حسابی تو ذهنم نگران بودم که چطور میخوام از پسش بربیام. وقتی با این پیش فرض شروع کردم، مسیر هم دقیقا سخت شد برام. باور کمبود پر رنگ شد در مسیر، باور عدم لیاقت سر و کله اش پیدا شد، مدام دچار اشتباهات میشدم که از مسیر دوره دورم میکرد، کنترل ذهن نمیتونستم داشته باشم چون میگفتم خیلی سخته. این مومنتوم منفی اینقدر ادامه پیدا کرد که با اینکه خارج نشدم کامل از مسیر درست ولی یویو وار ادامه دادم و نتیجه خاصی نگرفتم.
تا اینکه با شنیدن توضیحات مربوط به پیش فرض های ذهنی، هدایت شدم که صبح ها در تمرین ستاره قطبی و شکرگزاری خودم، بیام این پیش فرض رو تکرار کنم که چقدر سادس عمل کردن به سبک دوره قانون سلامتی و باور فراوانی رو تکرار کنم در مورد چیزایی که فکر میکردم کمه و دلیل میاوردم که چرا سادس و منطق های استاد در دوره سلامتی رو تکرار میکردم و میگفتم محمد اگر تو درست دوره رو پیش بری، خیلی راحت عادت میکنی به سبک دوره و همه چی برات خوب پیش میره و خیلی ساده و راحته، ببین اینهمه آدم اومدن نتیجه گرفتن، آدمایی که مثل خودت دیوونه وار عاشق هله هوله و چیزای قندی بودن ولی با اهرم رنج و لذت و با عمل دقیق به دوره، خیلی راحت سالهاست دارن به سبک دوره عمل میکنن و جز لاینفک زندگیشون شده.
بعد میدونید چی شد؟ قدم به قدم شرایط برام راحتتر شد. یعنی اولش تونستم یه روند هرروزه ای در خوردن غذای مناسب پیدا کنم که به خاطر باور کمبود و عدم لیاقت، خودمو محروم میکردم ازش و بعدش تونستم راحتتر کنم از لحاظ ذهنی ادامه دادن مسیر رو و دیروز یه کشفی کردم که اصلا ماتم برد، گفتم ببین محمد اینهمه استاد تاکید کرده بود روی این قضیه، چرا شنیدی ولی دقت نکردی به عملت؟ اونم بحث منیزیم بود که فکر میکردم با قرص مولتی ویتامین داره به بدنم میرسه ولی واقعا شاید 1 هزارم نیاز بدنمم نبود و امروز رفتم خریدم و خوردم و همون لحظه تاثیرش رو دیدم و فهمیدم دلیل خستگی و خواب آلودگی و کم تمرکزی مغزم و بی حوصلگیم، همین بوده که باعث میشد من 5 روز ادامه بدم، باز به خاطر فشار ذهنی و برداشت اشتباه از دوره، یه ماده غذایی نامناسب بخورم و باز دوباره فیلم یاد هندستون کنه و همین روند تکرار بشه و اگر اون پیش فرض که خیلی راحت و سادس عمل به دوره قانون سلامتی رو ایجاد نکرده بودم، مطمئنا دوباره دچار اشتباه میشدم و خارج میشدم و یه جایی هم کلا گیو آپ میکردم و باز میرفت معلوم نبود کی که دوباره برگردم به مسیر درست.
الآنم کاملا باور دارم که عمل به دوره خیلی ساده و راحته و با عشق و لذت بیشتر دارم هرروز عمل میکنم و تازه میتونم الان بیشتر توجه کنم به نتایج ریز ریز دوره و هی این مومنتوم مثبت رو تقویت کنم. اصلا شده برام مثل بازی که تیکه های پازل رو کنار هم بزارم و نتیجه ایجاد بشه.
یه نکته ای رو هم اضافه کنم که من میخواستم جلسه 7 قانون سلامتی رو گوش بدم ولی یهو دستم رفت سمتم گوشیم و گفتم ببینم سایت استاد چخبره و دیدم فایل گذاشته شده و همون موقع حسم گفت این نشانس و باید اول این فایل رو گوش کنی و اگر کامنت نیاز بود بنویسی و بعد دو تا کاری که مدنظر داشتی که یکیش همون جلسه 7 قانون سلامتی بود رو انجام بدی. جالبه آخر این کامنت هدایت خواستم که خدایا تو بهم بگو که در مورد چه مثالی صحبت کنم و هدایت شدم به این مثال و الان که دارم گوش میدم جلسه 7 سلامتی رو، استاد دقیقا این مطلب رو میگن که یه سریا میگن خیلی سخته این دوره و میخوان در این مورد توضیح بدن. یعنی گفتم ببین هدایت خداوند رو، باید تو این فایل رو میشنیدی و آماده میشدی و بعد میرفتی سراغ فایل جلسه 7 سلامتی که قشنگ به وجودت بشینه مطالب و دوباره تقویتی بشه بر مومنتوم مثبت.
دیگه این واژه جدید مومنتوم هم شد یکی از واژگان دایره لغات عباس منشی ها. کم کم باید شاهد این باشیم که همه آدمای غیر عباس منشی هم تو فیلم ها و یوتیوب و اینستگرام و … این جمله رو تکرار کنن. واقعا که استاد شما تاثیرتون بینظیره و این نشون از درک بالا و عمل واقعی شما به گفته هاتون هستم.
سلام آقای اکبری عزیز خداقوت اول به استاد عزیزم که چنین هنرجوی متعهد و با اراده ای دارن و بعد خداقوت به شما با این کامنت زیباتون که من با عشق تمام خوندم و دلم یکسره لرزیده از جملاتی که درباره خدا گفتید چقدر درس گرفتم من از این کامنت شما دقیقا این جملات رو من امروز از کامنت های مختلف برداشتم و توی دفتر تمرینم تاکیدی به خودم تکرار میکردم اینکه خدا میخواد من خوشبخت باشم اینکا خدا بیشتر از خود من میخواد که خوشبخت بشم و اینکه خدا میخواد منو اونقدر غرق در شادی کنه که راضی باشم هر لحظه و خدا میدونه چقدر از امروزم لذت بردم چند روزه پیشخون آشپزخونه من شده سه چهار تا دفتر که یکسره هر چی از این سایت خدا یاد میگیرم مینویسم و یکسره مرود میکنم میگم سایت خدا چون واقعا من اینجا رو مثل باورهای استادم میخوام متعلق به خدا بدونم که اگه برای خدا نبود نمیتونست اینقدر همه ما آدمایی که اینجا هستیم رو تغییر بده
منم مثل شما که برای دوره سلامتی برای خودتون باور آسون بودن و عمل کردن رو دارید میسازید چند روزی هست دارم این باور رو میسازم که منم میتونم مثل سعیده جان مثل شما آقای احمدی مثل الهام عزیز مثل الهه عزیز یکسره اینجا باشم و یکسره روی خودم و درونم کار کنم و این ممنتوم مثبت رو بسازم ممنتومی که از هر چی چالش و مانع هست به راحتی عبور میکنه
و الان هم به خودم قول میدم تا نکته به نکته کامنت شما رو با تاکید برای خودم ننویسم امشب نخوابم چون کامنتی که اینقدر مثل آگاهی های دوره های بی نظیر استاد انرژی حس خدا توش جریان داره لایق ثبت شدن در ذهن منه
باز هم افرین باید گفت خداقوت باید گفت و بسیار تحسین کرد استاد عزیزم رو که تونسته هنرجویان و شاگردانی بسیار زیبا سرشت مثل خودش رو بسازه و قوت قلب همه شاگرداش باشه فارغ از هر دین و مذهبی مهم عشقی هست که ما عباسمنشی ها با درس های استاد به خدا داریم
خدایا شکرت خدایا شکرت
در پناه خدا باشید با آرزوی موفقیت های روز افزون برای استاد و شما و همه دوستان عباسمنشی
از استاد گرامی و بقیه عزیزان در این گروه تحقیقاتی سپاسگزارم که چنین موقعیت و مرکز آگاهی بخش رو فراهم کردن…
از شما سپاسگزارم که در مورد این جمله تفکر و تعمق کردید و اجازه دادید آگاهی خداوند برای شما جاری بشه و بازهم ممنونم که این آگاهی ناب رو کامنت نوشتید و منتشر کردید.
از خواهر گلم سپاسگزارم که این کامنت محشر رو برام فرستاد و منو به مسیر راحت تر و آسان تر در شناخت خدا و بهره مندی نعمت ها هدایت کرد.
این کامنت درک بسیار واقعی و صحیح تر و منطقی تر از خداوند بهم داد. از مدلش، از طرز کارکردش…
تازه متوجه شدم خداوند منبع خیره یعنی چی؟!
در ادامه ی این نگرش، کج فهمی های بسیاری رو برام بهبود داد. برای مثال اینکه همیشه بهمون گفته بودن خدایی که اینهمه نعمت به ما داده، ما هم باید در عوضش با نماز و روزه مون ازش تشکر کنیم و با اینکه همون ها می گفتند خدا غنی هستش و به نماز و روزه ی ما احتیاجی نداره، بازم می گفتن وظیفه ی ما اینه با این کار ازش تشکر کنیم.
الان درک کردم که خورشید منبع گرما و نور و ویتامین دی و احتمالا خیلی چیزای دیگه باشه، این خورشید به این صورت تعبیه شده، به این صورت برنامه ریزی شده، به این صورت خلق و ساخته شده، وظیفه اش اینه. (دقیقا توی قرآن هم داریم که وظیفه ی خدا هدایت ماست، وظیفه ی خدا روزی رساندن به ماست، وظیفه ی خدا اجابت خواسته های ماست…) این خورشیدی که داره نور و گرما میده، در عوضش از ما انتظاری داره؟ ما هم باید جبران کنیم نور و گرماش رو؟ اصلا می تونیم جبران کنیم؟ خورشید نیازش چیه که ما در جبرانش براش انجام بدیم؟ (چقدر خندم میاد اینارو می نویسم با این توضیح و تشبیهات)
وقتی خورشید تا همین قدر غنی و بی نیاز از ما انسان هاست، اصلا گفتن این موضوعات بی معنیه، خدایی که خالق خورشیده، بی نیاز نیست؟!
جمع بندی:
– خداوند منبعی هستش که خیر و خوبی و برکت از خودش به جهان هستی ساطع می کنه، و فقط و فقط مدلش طوریه که خوبی و خیر و برکت و ثروت و نعمت و سلامتی منتشر می کنه برای موجودات، چون به جهان به انسان ها به موقعیت ها به همه چیز چیره و مسلطه، دستش بازه که از بی نهایت طریق این نعمات رو بهمون بده!
و مثل خورشید که حضورش و کارکردش ثابته، خدا هم همیشگی وظیفه اش اینه، بخاطر همین وعده ی خدا که فزونیه ثابته، بخاطر همین خلفی در وعده ی خدا نیست!
– خداوند بی نیاز هستش، بی نیاز از اینکه ما انسان ها کاری برای جبران این خیرهایی که بهمون میده انجام بدیم! خدا هیچ نیازی نداره!
– و انسان هیچ کاری از دستش برنمیاد که برای خدا بخواد انجام بده، و هیچ انتظاری از انسان برای جبران این منبع خیر نیست!
– اگر سپاسگزاری و عبادت و هم صحبتی با خدا نیازه، نه برای اینکه اون نیاز داره، بلکه برای اینکه مسیر زندگی مارو توجهاتمون تعیین می کنه، برای هدایت خود منه انسان به مسیر اون خیر مطلق خداوند، روشش شکرگزاری و دیدن فراوانی خداست برای من! یعنی نیازه منه، نه نیاز خدا، نه جبران برای خدا!
چندتا مثال عاااالی تو این فایل زده شد که چقدرررر کمک میکنه به ما که بیشتر فکر کنیم. بیشتر فکر کنیم به اینکه چی داریم به خوردِ ذهنمون میدیم!؟ چی رو داریم باور میکنیم!؟ چون این مثال ها به صورت کاااملا واضح داره به ما ثابت میکنه که چطور ذهنیت ما داره اتفاقات زندگی ما رو رقم میزنه.
اما من گیر کردم تو اونجایی که داشتید درمورد خدا حرف میزدید استاد. چقدررررر قلب من اونجا باز شد. قسم میخورم که بیشتر از صد بار از شما و بچه های سایت شنیدم که میگفتید : خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما موفق، ثروتمند و سعادتمند باشیم. اما الان که دوباره شنیدمش، انقدررررر قلب من احساس متفاوتی رو تجربه کرد که انگار اولین باره میشنومش. دارم فکر میکنم همین یک باور، همین یک باور که خداوند میخواهد ما ثروتمند باشیم، چطوووور داره به ما میفهمونه که ما تحت حفاظت و حمایت کاااامل خداوندیم. اینطوری هرجایی که میریم، منتظریم که اتفاقات برامون خوب پیش بره. چون از خداوند « انتظار » داریم همه چیز رو برامون خوب رقم بزنه. که این خودش دوباره مرتبطه با درس هایی از یک توت فرنگی 19 دلاری. چون داره انتظار ما از خدا رو تعیین میکنه. خداوند رو چطور میبینیم!؟ خداوند رو چطور باور کردیم!؟ باور کردیم که یه موجود خیییلی بزرگه که چوب به دست ایستاده ببینه کی دست از پا خطا میکنه عذابش بده!؟ یا حالمون خوبه با خدامون!؟ میدونیم که اون خدای همهی نعمت ها و زیبایی ها و لطافت هاست!؟ اصلا این چیزا رو که شنیدم، با خودم گفتم خب، تموم دیگه. تموووووومه دیگه. فقط باید تمرکز کنی رو علاقت؛ و اون علاقه هم به تو پول میده، هم عشق میده، هم سلامتی میده، هم حال خوب میده؛ اون علاقه به تو هررررررچیزی که بخوای رو میده. مگه همهی جهان تحت اختیار خداوند نیست!؟ خب خدا ام که با ماست؛ خدا ام که از ما بیشتر میخواد ما حالمون خوب باشه. پس همه چیز در اختیار خود ماست دیگه. فقط باید این باور رو پیاده کنیم تو عملمون. چون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. وای استاد! اصلا دست و پام داره میلرزه از این باور. انگار اصلا تازه دارم میفهمم داره چی میگه. تازه این فقط یکیشه. فرض کنید اگه بتونیم هر کدوم از این باورها رو که یه جهانی ان واسه خودشون، تو ذهنمون باور کنیم و بهشون عمل کنیم، کن فیکون میشه. عجب چیزیه این باور! عجب حس قدرتی میده بهم. همین که بهش فکر میکنم، احساس میکنم تو بغل خدا ام. من این باور رو میخوام. من این قدرت رو میخوام. من این خدا رو میخوام. خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت…!
درود و عشق به استاد عزیزم امیدوارم در پناه تک فرمانروای گیتی حالت دلت خوب باشه و هرکس هدایتی کامنت منو میخونه در فرکانس عشق و قدرت و فضل او نامحدود بودن و در یکلام خوشبختی رو در هر لحظه تجربه کنه، چقدر لذت بردم ایده گرفتم خاطراتم مرور شد از این فایل و سلسه مراتبش و کلا من کم کامنت میزارم ولی لازم دیدم و گفته شد که بقول استاد به رسم سپاسگزاری از رب و دستان قدرتمندش دوستان عزیزم کامنت بزارم و من دارم با عشق این کارو میکنم، جدا از مسئله مرفین ک دوستمون تعریف کرد و من شخصا تجربش کردم تو دوره ای ک بستری بود همینکارو با من میکردن و بعدشم اون پرستار بهم گفت فکر نکنی معتاد شدی اونا نصف بیشترش اب مقتر بود برای اینکه خیلی گیر میدادی و با توهم ذهنت بود که میخابیدی ن با مرفین چون مرفین به شکلی ک تو باور کردی و خب من روز مرخصیم چون گیر دادم ک اقا الان من شب چجوری بخابم بمن مرفین بدین اینا رو بهم گفتن ک اقا مرفینی در کار نبود بعلت گیر دادن شما بهت میگفتیم اینا مرفینه در صورتی ک نبود پس برو راحت بخاب نیازی به مرفین به شکلی ک تو باور کردی نبود و نیست ساخته ذهنت بود، هزاران خاطره و باور محدود کننده برای گفتن دارم و حتما هممون داریم، ولی مهمترینش این بود که تا نزدیک به 7 سال پیش که تازه با قوانین اشنا شدم لکنت زبون شدیدی داشتم به شکلی ک باید بعضی کلمات رو میاوردم رو کاغذ تا طرفم بفهمه من چی میگم و از روزی که خودم شناختم تا سن 30خورده ای سال این مسئله رو داشتم و انقدر سر حرف زدن لبامو گاز میگرفتم ک داخل لبم همیشه زخم بود و تا اون روز شنیده بودم و نکته کلید حرفمو بگیری بردی،باور کرده بودم راه درمانی نداره باور باور و هیچ دکتر و هیچ مشاوری و هیچ جای اینترنت نخونده بودم ک لکنت زبون تو سن بالا راه درمان داره و روزی که از فشار زیاد و رنج این موضوع و خب موضوعات دیگه ک بعلت نبود آگاهی برای خودم درست کرده بودم تصمیم به خودکشی گرفتم و بخدا گفتم تو حتی منو به این ی ارزو ک به همه دادی راحت حرف میزنن هم نتونستی برسونی پس تو توانا نیستی بمن خدایی نکردی….و از اونجای ک پروردگار عشق مطلقه من عاشق دیدمش و میبینمش قدرتی نامحدود که با عشق کار میکنه برامم مهم نیست خلافشو کسی بگه من دیدم و باورم اینه اون منو هدایت کرد به دیدن ی فایل که شخصی ک اسمشو نمیبرم در حال سمینار بود و برای چند هزار نفر صحبت میکرد و یهو گفت من لکنت زبون شدید داشتم و ی راه درمان ساده گفت که از این طریق خوب شدم، که نوشته بود من میخاهم زیبا سلیس با قدرت صحبت کنم و خودم و هرکس با من صحبت میکنه لذت ببره و ی توضیح کوچیک دیگه که من اصلا برق از چشمام پرید گفتم مگه میشه و از ادمینش پرسیدم ک فلانی راست میگه این مورد رو داشته؟! و اینجوری خوب شده اون تاید کرد و اولین شخصی بود ک من بیاد دارم بهم گفت اتفاقا شما صدات بشدت زیباست و دلنشین و خلاصه من اینکارو تست کردم گفتم اگه ی نفر تونسته شاید منم تونستم اون موقع اصلا به این حد باور و ایمانم نبود ولی دیدم تو 10 روز این اتفاق افتاد و همههه با تعجب بمن میگفتن تو چکار کردی مگه میشه اخه تو رو خدا شفا داده از این حرفا…خدا که عشقه اگر قرار بود یکیو شفا بده یکیو نده ک من بهش نمیگفتم عشق چون عشق بی قید و شرطه فیلتری نداره مگر من فیلترش کنم، باران یکسان میباره میزان برداشت اب بقول استاد به ظرف ماست، و خلاصه از روزی که این باور رو عوض کردم ک میشه شد و اتفاقا اسم بیزینسمم نمیگم تبلیغ نباشه چون با عشق گفتم با عشق بخونی دنبال نتیجش نیستم نتیجش برا من از هزاران طریق میخاد چون از عشق گفتن جاده دو طرفس میندازی از یطرف ک نمیبینی برمیگرده و اصلا جذابیتش اینه، خلاصه بیزینسم حرف زدنه فکر کن حرف زدن بیزینسمه ازش پول در میارم از زبونم!!!! زبونی ک حتی قبلا نمیتونسته تکلم کنه، اونم با کیا حرف میزنم با مولتی میلیاردرای ایران ک ن تنها تو ایران جز ثروتمندترینها هستن بلکه عده ایشون تو دنیا برندای بزرگ دارن و جز ثروتمندای بزرگ دنیا هستن باورت میشه؟!! باورت بشه چون دارم صادقانه و با عشق میگم و جالبه از روزیم که باور کردم صدام زیباترین صداست جز بهترین صداهای دنیاست اون رب شاهد و ناظره برای تاید نمیگم بالای 1000نفر چه تو حضوری چ مجازی چ ایرانی چ خارجیای که صحبت کردم باهاشون گفتن صدای شما فوق العادس صدات اصلا ی صوت خاصه و ازم درخواست میکنن فلان شعر فلان حرفو تو ویس بگو ما بشنویم این صدا الهیه جور خاصه، ببین اینا رو برای تحسین شدن نگفتم برای تغیر باور و با عشق گفتم و بقول شاعر پیرو راهی که استاد میره که الهیه منم چراغ خودمو روشن کرده باشم بگم اگر کسی هستی ک مشکل قبلا منو یا شبیهشو داری کلید پیش خودته باورته عوضش کن تا ببینی اسمان و زمین به تسخیر تو در اومده اصلا ینی چی، الله نور سماورات و العرض و از رگ گردن بتو نزدیکتر ینی چی، بهش تدبیر کنیم، بقول باز شاعر مرا اسرار از این گفتگو بالاتر است اما بگوش خلق از این بالاتر نمیگنجد، الهی هرکی هستی هرجا هستی و هدایتی کامنتمو خوندی ک پر از عشق بود ن چیزی دیگه در پناه تک فرمانروای گیتی هر لحظه شو و شعف رو تو زندگیت تجربه کنی
انقدرازخوندن دیدگاهتون پرازعشق و حال خوب شدم که اشک ازچشمام سرازیرشد شاید زیباترین حس وحال ممکن ازخوندن این دیدگاه باهدایت خدانصیبم شد.اینکه باتغییرباوردنیای ما متحول میشه با خوندن دیدگاه شما انگار مهرتاییدی بود از طرف خداوند.. چقدرلذت بردم وپرازاشک شوق شدم از اجابت خداوند..میشه از تغییرشرایطتون با تغییرباورتون بیشتربگین..صددرصداین دیدگاه میتونه نورامیدرو دردل بسیاری روشن کنه.ازشما دوست عزیزسپاسگذارم
درود و عشق به شما بنده مومن رب، منم خوشحالم بابت وجود این سایت الهی و مومنا، مومن از دیدگاه خدا برام ارزشمنده(من مذهبی نیستم یکتا پرستم)سوره مومنات حجت رو تمام کرده که عشق خدا که مومنا هستن کیان چ ویژگیهای دارن، نگفته چ جنسیتی دارن نگفته چ دیدن و مذهبی دارن چ لوکیشن چ بیزینسی دارن اینا جالبها، گفته مومن من یکی از ویژگیهاش اینه پرهیز میکنه هرجای نمیره هر حرفیو نمیزنه هرکاریو نمیکنه، و شکرگذاره منه، اهل تدبیره و نکته های که کد کلیدهای زندگی هستن اخرش جالبه میگه هرچی هست اموال منه(نظریه نیکلا تسلا هم تاید میکنه همه چیز اتر و در غالب فرکانس و ارتعاش)و خلاصه میگه همش ماله منه و منم صاحب و اینجاش اخ اخ اشک ادمو در میاره میگه مومن وارث اموال منه وارث ملک فردوس و جاودانس، و سر این عاشق مومنم چون از دیدگاه مالک مومن عشقه جنسیتش مهم نیست تفاوتش مهمه، پس قطعا شما بنده مومن هستی که با عشق خوندین و پاسخ دادین، باز این قانون فرکانس و ارتعاش رو تاید میکنه نظم مالک رو تاید میکنه من صبح ی چیزای رو مینویسم و میخام که باهاش برخورد کنم، یکی از خاسته هام این بود با مومنای بیشتر دوست و برخورد کنم(درسته همه چیز یک چیز یک چیز همه چیز در اشکال ابعاده و فرکانسهای مختلف)ولی مالک اجازه انتخاب داده با عشق بخام کدوم فرکانس بازی کنم من بالا رو از دید ذهنم میشه بالا خلاصه بالا رو انتخاب کردم و مومن بالاست هر فرکانسی بقول استاد تو ی مدار خاصیه و اون مدار محدودیت خودشو داره پس کسی ک محدودیت رو رد میکنه میاد بالا و میشه مومن عشقه عشق قابل احترامه و با عشق نوشتن وقت گذاشتن برای مومن لذت بخش
پیرزنی تازه از پاکستان آمده بود خونه یکی از آشنایان واز دردپاخواب نمی رفت به مدت چندین شب .پسربزرگ این آشنا ی ما میره ازمغازه کاکائوکه شکل قرص ایبوبروفن هست میخره وبه این پیرزن پاکستانی میده وبهش میگه که این داروضددردپاهست وپیرزن کاکائورا میخوره وشب بعدکلی دعای خیرمیکنه که بعدازچندین ماه خواب راحتی داشتم اگه ازاین قرصها بازهم بده که باخودم به پاکستان ببرم.تجربه دومم مربوط به دوست پدرم هست که دندان درد شدیدی داشته وازپدرم خواهش میکنه ازدعا نویس محله براش دعا بگیره پدرم میره بیرون وازجیب خودش یک تکه کاغذرابه شکل دعانویس درمیاره وداخل پارچه ی سبزرنگی میکنه تا دوستش دعا را استفاده میکنه فوری درد دندانش ساکت میشه.پدرم میگویدمن چندبارباهمین روش دندان دردمردم راخوب کرده ام بااینکه خودش به دعانویس هااصلا اعتمادی نداشت.خدانگهدارشما.احمدرضاملکزاده
به نام نور و رحمت و عشق و پروردگاری که به شدت کافیست.
استاد حال و هواتون چطوره چه کتابخونه خوشگل پشت سرتونه چقدر دکور چوبی خوشگله چقدر این تیشرت با این بدن عضلانی و خوش فرم زیباست چقدر تن صداتون آروم و آرامش بخشه خوب دو نفری با خدا ریختید رو هم حال میکنید البته ه من هم بیبهره نیستم ازتون یاد گرفتم توی پیادهروی دو ساعته تو خیابونهای خلوت و و یه پیادهروی مشتی سیل عظیمی از ثروت و برکت و فراوانی و خونههای لوکس و ماشینهای لوکس و فراوانی زیاد و حس عالی و چشمان رو به آسمون دوخته .
یاد یه داستانی افتادم ه سالها پیش یک مشتری از همسایههای کارگاهم اومد پیشم برای انتقال کارخونهاش به یک جای بسیار وسیع و بزرگتر و خوب من هم قبول کردم که تمام سیستم برق کارخانهاش رو راه اندازی کنم. و از چند نفری هم شنیده بودم که این آدم بد حسابه اون روزا با قانون آشنا نبودم ولی پیش خودم گفتم من همیشه کار خودم رو درست انجام دادم و به راحتی همه هزینهها رو دریافت کردم حتی از خیلیها و خیلی راحت بعد از اینکه کارم تمام شد چند نفری من رو دیدن و گفتند فلانی حسابش رو بهت داد گفتم آره بله بعد از اتمام کار حسابش رو صاف کرد پرداخت کرد حتی بهتر از خیلی های دیگه و همشون با چشمان گرد شده هم میگفتند راست میگی این اینطور بود اون طور بود و من گفتم نه کارم رو انجام دادم تحویلش دادم و اون هم حسابش رو داد.
درسته من در مورد بد حساب بودن اون شنیده بودم ولی توجه نکردم و باورش نکردم و پیش خودم گفتم طرف حسابم خداست.
استاد جونم عاشقتونم از خدا میخوام که همواره کنارتون این مسیرو ادامه بدم.
گفت نه نمیخواد پودر بریزی گناه دارند قسمشون بده خودشون میرند من توجه نکردم
تا اینکه امشب یادم افتاد بعد دیدن این فایل
مادرم همیشه تو زیرزمین خونه مون
ماست درست میکنه شیر میذاره وسایل خورد و خوراک رو اونجا میذاره
چندیدن سال پیش یادمه مورچه رفته بود سراغ وسایلاش و من اونجا بودم دیدم داره قسمشون میده به حضرت سلیمان که برند از اینجا که مجبور نشه بکشدشون
بعد من گفتم این چ کاریه مورچه با قسم تو مگه میره مگه میشنوه گفت نه وقتی قسمشون بدم به حضرت سلیمان میرند
من از روی کنجکاوی برگشتم بعدش دیدم یدونه مورچه هم نیست
حالا مادر من حتی بلد نیست بنده خدا اسم خودشم بنویسه چون پدرم قران میخونه حالا چجوری بوده براش تعریف کرده که حضرت سلیمان زبون همه ی حیوانات رو بلده مادر من
مورچه هارو به حضرت سلیمان قسم میداد وهنوزم همین کارو میکنه وجالبه هنوزم مورچه ها میرند
اون هیچ پیش فرضی در این مورد نداره فقط باور داره که ج میده این کار و هر بار هم ج میده
الان این ماه رمضون کلا شب ها مادرم میره مسجد نماز تراویح میخونند
اهل سنت شب ها پس از نماز عشاء 20رکعت نماز میخونند که بهش میگند تراویح و به صورت جماعت هم میخونند
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان عزیز
41.
خداروشکر با خاطر این سری از فایل های توت فرنگی 19 دلاری
عاشقانه منتظرم برای این که این آگاهی هارو در عمل ازشون استفاده کنم
مثال های دوستان بسیار عالی هست به همراه توضیحات استاد
یک مثال دیگه از این مبحث توت فرنگی به یاد آوردم و این هست که یک برند هست به نام کاترپیلار و بسیار معروف هست برای ماشین های راه سازی و موتور ماشین سنگین که بسیار قدرتمند هست و باورتون نمی شه که این برند برای لباس های کار هم هست و با این که اکثرشون کیفیت بسیار پایینی دارن اما قیمتشون از لباس های برندی که تمام تمرکزشون برای ساختن لباس هست گرون تر هست و این در حالی هست که کیفیتشون واقعا پایینه البته کیفیت خوب هم دارن اما همه جا نیست باید گشت تا پیدا کرد
لباس کارهایی دارن که بعضا بسیار زیبا هستن و اما کیفیت آنچنان ندارن و برای کیفیت های بالاتر باید گشت و دید
خود کمپانی کاترپیلار که خیلی زیادن تو لی جاده ها اگه کسی بخواد واقعا اون جاها با کیفیت هاشون هست وقیمتشون هم جالبه با اون کمکیفیت ها یکی هست
آنان پیامبرانى بودند که خداوند بر آنها نعمت (ویژه) ارزانى داشت؛ از نسل آدم و از (فرزندان) کسانى که با نوح (در کشتى) سوارشان کردیم و از نسل ابراهیم واسرائیل (یعقوب) واز کسانى که هدایت نمودیم و برگزیدیم؛ هرگاه آیات خداى رحمان بر آنان خوانده مىشد سجدهکنان و گریان از رو به خاک مىافتادند.
=================================
خدایا مثل همیشه محتاج هدایت ها کمکت هستم
چیزی نمی دونم و بلد نیستم
برای این کامنتم هم نیاز به کمکت دارم
تو بگو آنچه را که باید بنویسم
———‐-‐—
سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنینم و خانواده بهشتیم در این مکان الهی
آخ جون آخ جون برای این رزق الهی
برای این همزمانی های شیرین
همزمانی ها کار خداونده همزمانیها کار خداونده
قربون این خدای دلبرم برم مممن
آی بمن چسبید این فایل آی چسبید!!!
استاد جانم فدات بشم بزار ماجرا رو تعریف کنم
من دیشب یه کمی دیر خوابیدم چند دقیقه از ساعت یک گذشته بود البته بعد از نوشتن اتفاقات خوب دیروزم که تعدادشون هم زیاد بود و شکرگزاری با احساس عالی و مومنتوم مثبتی که از صبح تا شب هی داشت قویتر میشد آخرشم نوشتم خدایا شکرت که بیش از90٪ خواسته های امروزم تیک مثبت خورد، و با همون احساس عالی رفتم خوابیدم در حالی که بصورت زبانی سپاسگزاری هام ادامه داشت، و حدوداً دو ساعت خوابیدم و برای خوردن سحری و نماز صبح بیدار شدم، غذامو خوردم و وقت اذان شد نماز صبح رو اقامه کردم و بعد سر به سجده گذاشتم طبق معمول هر بار نمازم برای شکرگزاری، و گفتم
خدایا شکرت که بندگیتو می کنم
خدایا شکرت که خوب خدایی هستی
خدایا شکرت که خیلی بخشنده و مهربانی
از مادر بر من مهربانتری
خدایا شکرت که همیشه حفاظتم می کنی
خدایا شکرت که همیشه حمایتم می کنی
همیشه با منی و هدایتم می کنی
خدایا شکرت که ارزشمندم آفریدی بی قید و شرط
خدایا شکرت که لایق داشتن همه نعمتها هستم
خدایا شکرت که با کارهای خوب بر ارزشمندیم اضافه می کنم
خدایا شکرت که هر روز قدمی در جهت بهبود خودم برمیدارم
خدایا شکرت که بهبود شخصیتم برام مهمه
خدایا شکرت که لایق هم صحبتی با تو هستم
خدایا شکرت که بیشتر اوقات روز در حال گفتگو با تو هستم
و بعضی چیزهای دیگه
بعد چون فقط دو ساعت خوابیده بودم میخواستم زود بخوابم ولی یجورایی خدا بمن گفت برو فایل جدید رو گوش بده بعد بخواب، منم فایلو پلی کردم
و استاد جانم همه اینا رو شما تو این فایل گفتید
استاد جانم من بعنوان دانشجوی شما خیلی پیشرفت کردم
قبلاً یه چیزی شما می گفتین بعد از اون تجربه اش می کردم، مثل صحنه هایی که تو سریال سفر بدور امریکا و یا زندگی در بهشت، که بعد از دیدن اون صحنه ها دوبار اومدم آمریکا و خیلی خیلی از اونها رو تجربه کردم
ولی الان خیلی چیزهایی که توی فایل جدید میگین رو من صبح همون روز یا دیشبش تجربه اش کردم انگار که فایلو دیده بودم شنیده بودم
خدا رو میلیاردها بار شکر
استاد عزیزم سپاس فراوان از شما دارم و عاشقتونم
مریم جان زیبا رو و زیبا سیرتم سپاسگزارم از مهربونیهات و عاشقتم
خانواده نازنینم از همه تون سپاسگزارم و عاشقتونم
غوطه ور در دریای الطاف الهی و نعمتهای گوناگون و بی پایان خداوند باشیم
با درود به استاد عزیزم ،چقدر این سلسله فایلهای درسهای از توت فرنگی ،درس داره برای تک تک کسانی که در ابن مسیر خودشانسی هستیم .
استاد شما در قانون آفرینش بارها و بارها گفتید
مواظب باش چی رو باور میکنی
چیزی رو باور کن که بهت قدرت میده
حالا انتخاب با من میخوام در مورد خداوند چه فکر ی کنم . اگر اون رو وهاب و بخشنده ببینم ،دقیقا به همون صورت در زندگیم تجلی پیدا میکنه و اگر قهار و جبار و ظالم ببینم خداوند همونی برام میشه که باورش کردم .
وقتی فایل رو چند بار گوش دادم و تعدادی از کامنتها رو خوندم یه موضوعی تو ذهنم خیلی بولد شد دوست داشتم در موردش صحبت کنم .
ابن که ما بچه های سایت همه مون (البته به نظر من )تا قبل از ابن که با شما آشنا بشیم و زندگی شما رو در آمریکا ببینیم
همه طبق شنیده ها و دیده ها و باورهامون
یک گارد بزرگی نسبت به آمریکا داشتیم
از وقتی خودمون رو شناختیم ،در حال فحش و ناسزا گفتن به آمریکا و مردمش بودیم و عامل تمام بدبختی های ما اونها بودن .
ولی شما اومدی ،شروع کردی به تحسین کردن ،اونجا و طبق باورهای خودت هم فقط و فقط به زیبایی ها هدایت شدی .
واین چی شد
باعث شد که اغلب بچه ها ،تو کامنت ها مینویسن ارزوشون بیان آمریکا
من هدایت شدم به این کامنته زیبات اون قسمت بالا که پر رنگ نوشتی
مواظب باش چی رو باور میکنی
چیزی رو باور کن که بهت قدرت میده
همه ی ما طبقه شنیده ها،دیده ها و باورهامون گارد بزرگی داشتیم
و همینطور هدایت شدم به فایل زندگی در بهشت که نشونه ی امروزم بود که یکی از بچه ها نوشته بود
یاد آموزشهای قدم 6 جلسه ی پنجم افتادم که استاد میگن ما یه کارهایی رو انجام میدیم فقط بخاطر اینکه در موردشون شنیدیم….بدونه هیچ عقل و منطقی یه سری افکار رو شنیدیم پذیرفتیم و بر همون اساس عمل میکنیم در صورتی که هیچ عقل و منطقی پشت این پذیرفتن ها نیست ….و اینها تبدیل شدن به باور ….باورهای محدود کننده ای که نتایج محدودکننده ای هم به همراه دارند و توی زندگی مون رقم خوردن …..
واقعا میرسیم به همون فایل استاد درسهای از توت فرنگی که پیش فرضهای ما فقط و فقط دارن زندگی مون رو میسازن به قوله استاد تو عشق ومودت جلسه ی دوم چی رو باور کردی؟
و اینا چقد زیباس خدایاشکرت که باورهامونرو نتایجمون هر لحظع داره ریلود میشه هرلحظه خدایاشکرت عاشقتونم من دوست داشتم و هدایت شدم بنویسم اینها اول برای خودم و بعد برای بچه ها
به نام خداوند وهاب
سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز.
با عرض تبریک سال نو به استاد و خانم شایسته و همه همراهان و آرزوی سلامتی و خیر برای همه عزیزان.
در مورد ذهنیت مثال ونمونه زیاد هست ولی یک نمونه دسته اول و داغ که برام عجیب بود می خواستم به اشتراک بگذارم.
دیشب ما در سفر نوروزی مون مهمان یک بنده خدای بودیم که از دوستان بودند و من تا حالا آنها ندیده بودم .
صحبت آقایان از جامعه و مشکلات اقتصادی رسید به بحث مصرف مواد و اعتیاد.یکی از مهمانها از مصرف مواد خودش گفت که من اعتیاد ندارم من پرسیدم اگر مصرف نکنید مشکلی ندارید .گفت اگر مصرف نکنم حالم خوب نیست و ولی مهمترین مساله اینکه روزی مصرف نمی کنم مشتری ندارم وکسب وکارم کساد هست.به نوعی این آقا معتقد بود مصرف مواد باعث رونق کسب و کارش هست و به اصطلاح خوش یمینی برایش دارد .من سالها با افرادی که اعتیاد داشتند سروکار داشتم اولین بار بود که می شنیدم فردی اعتیادش را باعث خوش شانسی خودش می دانست درحالیکه اعتیاد باعث مشکلات فراوانی در زمینه روانی و جسمی وحتی ذهنی برای افراد می شود که باعث رفتارهای نامناسب و پرخطر می شود وکلی دچار ضرر و خسارت به فرد می زند.
و این بنده خدا از دوست دیگرش تعریف کرد که این فرد خارج از کشور زندگی می کند وچون آنجا نمی تواند مواد مصرف کند و در سال سه ماه به ایران می آید و در طی این سه ماه از 24 ساعت از شبانه روز 20ساعت مداوم را پای بساط مواد می نشیند و فقط 4ساعت از شبانه روز می خوابد واین یعنی اعتیاد وحشناک ،و قسمت جالب ماجرا این هست که این فرد 9 ماه بقیه سال به خارج برمی گردد و مواد مصرف نمی کند در این 9 ماه احساس خماری و مشکل نکشیدن مواد ندارد و وقتی دو و سه روز مانده که به ایران بیاد علائم خماری و حال بدی و بدن درد دارد.در حالیکه در علم مربوط به اعتیاد کسی که مصرف مواد به این شکلی دارد. نهایت میزان مقاومت بدن یا روان فرد برای مصرف نکردن مواد 5 تا 6ساعت یا نهایت یک روز است نه 9 ماه؟؟؟؟
من که دیشب داشتم به این داستان گوش می کردم و چند دقیقه قبلش داشتم این فایل گوش می کردم هم متعجب بودم از فریب و بازی های ذهن وهم درک می کردم که چرا اینطور می شود .
سلام به همه
اینقدر آگاهی ها داشت میبارید که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و وسط فایل گوش دادن، اومدم که بنویسم.
اولا که چقدر قشنگ دوباره همون موضوع پیش فرض های ذهنی اما اینبار درباره خداوند مطرح شده، این وجودی که شناخت بسیار بسیار محدودی ازش داریم و به قول اون آهنگ معروف که تو در فهم نگنجی و تو در وهم نیایی، بیایم و پیش فرض های مثبت در موردش بسازیم چون در جهانی که به کانون توجه ما پاسخ میده و این افکار مثل بومرنگ ارسال میشه و بعد به خودمون برمیگرده، چه بهتر که بدونیم که این بومرنگ یک برگشتی هم داره و با این آگاهی، با عشق و لذت از این بومرنگ یعنی کانون توجه، استفاده کنیم و به جای اینکه یهو نفهمیم و این بومرنگ برگرده بخوره به سرمون، خیلی راحت این بومرنگ رو کنترل کنیم و ازش لذت ببریم.
حالا بگم که وقتی داشتم متن این فایل هدیه گرانبها رو میخوندم، یه جا رسید به اینکه خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما خوشبخت بشیم. بعد گفتم بیشتر به این جمله فکر کن. چرا خداوند بیشتر از من میخواهد که من خوشبخت بشوم؟ خداوند که خودش آفریننده احساسه پس نمیتونه از سر احساساتی مثل شادی یا ذوق یا دلسوزی یا هر احساس دیگه ای باشه که میخواد بیشتر از من که من خوشبخت بشم. از طرفی خداوند قدرت مطلقه و خزائن آسمانها و زمین از آن اوست، همه چی در سلطه و مالکیت خودشه، پس نیازی به انسان نداره که جهان رو رشد بده یا بخواد خودش رو از طریق انسان تجربه کنه چون صمده و وجودی پاک عاری از هرگونه برچسبی هست. بعد رسیدم به همین جوابی که الان میخوام بدم که فعلا تنها جوابی هست که با ذهن محدود خودم و البته هدایت خود خداوند دارم و اون اینه که اگر خداوند رو بلا تشبیه، نظیر خورشید در نظر بگیریم، قضیه روشن میشه. خورشید فقط میتونه نور و گرما و انرژی بده، کاری غیر از این نمیتونه انجام بده، خداوند هم وجودش سراسر خیر و برکت و وهابیت و رزاقیت و هر صفت عالیای که میشناسیم هست و نمیتونه جور دیگه ای باشه. به همین دلیل نه اینکه دوست داشته باشه یا حال کنه به یکی بده حال نکنه به یکی نده، نه، نمیتونه نعمت نده، خوشبختی نده، سلامتی نده. از وجودش میتراود اینها، مثل همون ضرب المثل معروف که میگه از کوزه همان برون تراود که در اوست. وقتی جهان رو هم نگاه میکنیم که هرروز این فراوانی ها بیشتر و بیشتر میشود، فرصتها بیشتر میشه واسه ثروت ساختن، تعداد ثروتمندان هرروز بیشتر و بیشتر میشه در کل دنیا و در جاهای فقیر، امکانات هرروز بیشتر و بهتر میشه، دسترسی کل مردم به امکانات و آب و نعمتها و غذا و … هرروز بیشتر و بیشتر میشه، اونوقت باور میکنیم که بله این خداوند همینی هست که من باور کردم.
حالا از طرفی افرادی هم هستن که برعکس اینو باور دارن و خداوند رو یک وجود سرزنشگر و به دنبال عذاب دادن می بینن و اینهمه فراوانی در دنیا رو نمیبینن و عینک کمبود به چشم زدن، خب دنیا برای اونها، رنگ تاریکی و سرما و همین چیزایی که باور کردن میگیره.
واقعا چقدر خوبه که ما این خدا رو نمیبینیم و فقط حسش میکنیم و در فرکانس فعلی جسم، توان درک این خدا رو نداریم و احتمالا اون دنیا به درک کاملتری از این وجود برسیم،شاید. چقدر خوبه که ما باید ذهن رو کنترل کنیم. چقدر خوبه که باید کانون توجه رو کنترل کنیم و تمرکز داشته باشیم به هر سمتی که میخواهیم بریم چون اینطوری دنیا جذابه وگرنه اگر خدا رو کامل میشناختیم، دیگه انگیزه ای واسه حرکت برای شناخت و درک بهترش و رسیدن به نعمتها نداشتیم ولی اینکه نهایتی نداره شناخت این وجود، اینقدر جذاب میکنه مسیر زندگی رو که هر لحظه که پیش میریم، اندکی بهتر به شناخت میرسیم و خداگونهتر میشیم و تا آخر عمر این سفر شگفت انگیز رو ادامه میدیم و خداوند هم همش ما رو شگفت زده میکنه با برکاتش و نعماتش و نشون دادن وجود خودش به ما.
واقعا خیلی سخته درک وجودی خدا، اصلا برای انسانی که همه چی رو دیده و شنیده و لمس کرده، سخته درک وجودی که قابل درک با هیچکدوم از احساسهای بالا نیست و فقط با قلب میشه درکش کرد. سخته درک اینکه چطور میشه خدا خلق نشده چون خودمون خلق شدیم و درک وجودی که خلق نشده و همیشه بوده و هست و خواهد بود، فراتر از تصور ماست. مایی که همیشه تولد و مرگ رو دیدیم، درک وجودی که نه خوابش میبره نه میمیره نه از یاد میبره و هر لحظه هم حواسش به تمام اتفاقات و موجودات عالم هست، سخته. ولی اینا مهم نیست چون همین خدا بازهم به علت هایی که ما نمیدونیم و فرشتگان هم نمیدونن، انسان رو خلق کرده و بهش قدرت خلق خودش رو داده و گفته برید بسازید و این مهمه که منِ نوعی بیام از این قدرت کانون توجهی که خدا بهم داده، استفاده کنم و به جای توجه به پیش فرض های منفی و تمرکز روی بدبختی ها و مشکلات و کمبودها، توجه بزارم و تمرکز 100 درصد بزارم روی فراوانی ها و نعمتها و ثروتها و پیش فرض های مثبت و آدمهای خوب و نکات مثبت هرچیزی و هر اقدامی و هر پدیده ای و زندگی رویاییای رو واسه خودم خلق کنم.
جهنم هم چیزی جز دوری از خدا نیست، مثل اینکه هرجا گرما نیست، سرماست و یخبندان و هرجا نور نیست، تاریکی. بدترین عذاب هم همین دوری از خداوند هست که بیشترین زجر رو میده به انسان بعد مرگ، هیچ زجری بالاتر از این نیست که از خداوند خودت به واسطه آنچه پیشاپیش فرستادی، دور بشی. تو دور بشی ها، تو نخوای دریافت کنی، وگرنه که اون وجودی هست که همیشه فقط خیر و خوبی میده، حالا اینکه تو پشتتو کردی بهش و نمیخوای رحمانیت و رحیم بودن و غفور بودن و رزاق و وهاب بودن و کریم بودن خداوند رو ببینی، دیگه به خودت مربوطه و اون دنیا هم که دیگه هرچی اینجا کاشتی رو برداشت میکنی.
در مورد همین پیش فرض های مثبت در مورد خداوند، استاد چقدر قشنگ گفت که اومده این پیش فرض رو ایجاد کرده که خداوند به من گفته که به من بینهایت ثروت میدهد پس ادامه بده. این چقدر هماهنگه به اون آیه قرآن که میگه، اگر بندگان من درباره من از تو پرسیدند، به اونها بگو من نزدیکم و درخواست درخواست کننده را به هنگام درخواست، اجابت میکنم به شرطی که اونها هم منو اجابت کنن و بهم ایمان بیارن.
یعنی آقا هرچی تو بخوای همونه، هرچی تو باور کنی همونه. خدا به صورت پیش فرض به درخواست همه آدما جواب مثبت داده، یعنی یکی میگه خداوند به من گفته بینهایت ثروت بهم میدهد، این درسته و خدا بهش گفته و حتی اگر نشانه ای هم نباشه، این وعده حق الهیست و خداوند خلف وعده نمیکند.
یکی میگه میدونم خدا که واسه ما نمیخواد یا نخواسته یا خدا هم ما رو فراموش کرده یا منو به خاطر فلان اشتباهم عذاب میده. خب خداوند اینم تایید میکنه و بهش ثابت میشه که آره ببین خدا واسم نخواسته، من اصلا شانس ندارم، هرچی سنگه مال پای لنگه و من دارم تاوان اشتباهم رو میدم.
رمزش هم استاد گفت که تکرار و تکرار و تکراره. دوست داری از این جهان چی ببینی؟ همون رو بهش توجه کن و ادامه بده مستمر اینکار رو و آروم آروم نشونه هاش رو می بینی و بهت ثابت میشه که ببین خداوند این وعده رو بهم داده بود ها و الآنم دارم می بینم. یعنی نه اینکه توهم بزنی، میدونی که خداوند از قبل مهر تاییدش رو کوبیده به هر مسیری که میخوای بری و مساعدت و کمک خودش رو گذاشته برات(کلا نمد). به همین دلیل هربار استاد میامد با خودش تکرار میکرد که خداوند به من گفته که بهم بینهایت ثروت میدهد، پس ادامه بده. ایمان به این جمله از اینجا میاد، رو هوا که ذهن چیزی رو قبول نمیکنه.
شاید بهتره بگیم خداوند یک وجود خنثی هست مثل آب که با افکار غالب و کانون توجه ما شکل میگیره. یعنی یکی با باور فراوانی، این آب میشه براش خیر و برکت و فراوانی محصول و یکی با باور کمبود، این آب براش میشه مایه دردسر و عذاب و خسارت به محصول.
یعنی دیدیم همه که یک اتفاق یکسان مثل تعطیلی کل جهان، اتفاق افتاده و یه سریا گفتن چقدر خوب شد و چقدر فرصت تو دل این اتفاق بود و چقدر رشد کردیم که نمونش شرکتهایی مثل آمازون و سایتهایی مثل سایت استاد بودن و یه سری ها هم گفتن وای بدبخت شدیم، از کار بیکار شدیم، این چه بلایی بود و از این دست صحبتها. هردو گروه نتیجه پیش فرض خودشون رو گرفتن ولی این کجا و آن کجا؟
مثلاً حضرت نوح هم این هدایتگری و حامی بودن خداوند رو باور کرده بود و به غیب ایمان آورده بود و پیش فرض مثبتی داشت در مورد اینکه وقتی یه چیزی تو قلبم بهم میگه فلان کارو بکن، اگر غیر منطقی ترین کار دنیا هم باشه، باید انجامش بدم چون خداوند داره باهام به زبان خودم سخن میگه. این میشه که آماده میشه برای زمانی که در آینده قراره کل دنیا رو آب برداره چون باور داشته به خدایی که رب جهانه و باور داشته که هدایت میشه و باور داشته که باید از این هدایت پیروی کنه وگرنه از گروه زیانکاران و مسرفین و جاهلین میشه.
الان میفهمم که چطور یک باور درست میتونه زنجیره وار ما رو در مسیر درست پیش ببره و همه چی رو بهمون بده. استاد شما این باور که خداوند به من گفته که به من بینهایت ثروت میدهد رو تکرار کردید و این باعث شد در مسیرتون مستمر و پیوسته و با ایمان جلو برید و قدم به قدم با اتفاقاتی که میافتاد، با درکی که از قانون جهان پیدا کردید، با هدایت ها و با نشانه های بیشتر و با اصلاح کردن اشتباهات تون، این زنجیره تقویت شد و ادامه دادید و ادامه دادید که به اینجایی که الان هستید رسیدید. یعنی درک درست از خدا باعث همچین اتفاقی میشه که دومینو وار ما رو در مسیر درست جلو میبره البته به شرطی که همیشه اینو با خودمون تکرار کنیم و باور کنیم که خدا بیشتر از من میخواهد که من خوشبخت و ثروتمند بشم، خدا بهم گفته که بینهایت ثروت بهم میدهد.
واقعا این دنیا چقدر ساده و راحته، چقدر زیباست، چقدر گوش به فرمان ماست، چقدر رامه در دست ما ولی ما ازش استفاده نمیکنیم و استمرار نداریم. فقط کافیه دانه رو بکاریم و با آب و کود مناسب و قرار دادن در شرایط مناسب و ادامه دادن این روند به مدت کافی و لازم، بگذاریم جوونه بزنه و هرروز بزرگ و بزرگتر بشه و بعد چند سال چنان تنومند میشه که هیچ بادی و طوفانی حریفش نمیشه. میوه هایی میده که نه تنها خودمون بلکه جهانی رو بهره مند میکنه.
در مورد پیش فرض های منفی و تبدیلش به مثبت، یک مثال از خودم میگم و کامنت رو می بندم.
وقتی دوره قانون سلامتی رو خریدم وقتی شنیدم که روندش چطور هست، ناخودآگاه این پیش فرض در ذهنم ایجاد شد که وای چقدر سخته که به این دوره عمل کنم، کی حال داره اینقدر واسه خودش غذا درست کنه، اصلا مگه میشه قند نخورم یا کیک و بستنی و … نخورم، چقدر سخته بابا، چقدر اراده میخواد و حسابی تو ذهنم نگران بودم که چطور میخوام از پسش بربیام. وقتی با این پیش فرض شروع کردم، مسیر هم دقیقا سخت شد برام. باور کمبود پر رنگ شد در مسیر، باور عدم لیاقت سر و کله اش پیدا شد، مدام دچار اشتباهات میشدم که از مسیر دوره دورم میکرد، کنترل ذهن نمیتونستم داشته باشم چون میگفتم خیلی سخته. این مومنتوم منفی اینقدر ادامه پیدا کرد که با اینکه خارج نشدم کامل از مسیر درست ولی یویو وار ادامه دادم و نتیجه خاصی نگرفتم.
تا اینکه با شنیدن توضیحات مربوط به پیش فرض های ذهنی، هدایت شدم که صبح ها در تمرین ستاره قطبی و شکرگزاری خودم، بیام این پیش فرض رو تکرار کنم که چقدر سادس عمل کردن به سبک دوره قانون سلامتی و باور فراوانی رو تکرار کنم در مورد چیزایی که فکر میکردم کمه و دلیل میاوردم که چرا سادس و منطق های استاد در دوره سلامتی رو تکرار میکردم و میگفتم محمد اگر تو درست دوره رو پیش بری، خیلی راحت عادت میکنی به سبک دوره و همه چی برات خوب پیش میره و خیلی ساده و راحته، ببین اینهمه آدم اومدن نتیجه گرفتن، آدمایی که مثل خودت دیوونه وار عاشق هله هوله و چیزای قندی بودن ولی با اهرم رنج و لذت و با عمل دقیق به دوره، خیلی راحت سالهاست دارن به سبک دوره عمل میکنن و جز لاینفک زندگیشون شده.
بعد میدونید چی شد؟ قدم به قدم شرایط برام راحتتر شد. یعنی اولش تونستم یه روند هرروزه ای در خوردن غذای مناسب پیدا کنم که به خاطر باور کمبود و عدم لیاقت، خودمو محروم میکردم ازش و بعدش تونستم راحتتر کنم از لحاظ ذهنی ادامه دادن مسیر رو و دیروز یه کشفی کردم که اصلا ماتم برد، گفتم ببین محمد اینهمه استاد تاکید کرده بود روی این قضیه، چرا شنیدی ولی دقت نکردی به عملت؟ اونم بحث منیزیم بود که فکر میکردم با قرص مولتی ویتامین داره به بدنم میرسه ولی واقعا شاید 1 هزارم نیاز بدنمم نبود و امروز رفتم خریدم و خوردم و همون لحظه تاثیرش رو دیدم و فهمیدم دلیل خستگی و خواب آلودگی و کم تمرکزی مغزم و بی حوصلگیم، همین بوده که باعث میشد من 5 روز ادامه بدم، باز به خاطر فشار ذهنی و برداشت اشتباه از دوره، یه ماده غذایی نامناسب بخورم و باز دوباره فیلم یاد هندستون کنه و همین روند تکرار بشه و اگر اون پیش فرض که خیلی راحت و سادس عمل به دوره قانون سلامتی رو ایجاد نکرده بودم، مطمئنا دوباره دچار اشتباه میشدم و خارج میشدم و یه جایی هم کلا گیو آپ میکردم و باز میرفت معلوم نبود کی که دوباره برگردم به مسیر درست.
الآنم کاملا باور دارم که عمل به دوره خیلی ساده و راحته و با عشق و لذت بیشتر دارم هرروز عمل میکنم و تازه میتونم الان بیشتر توجه کنم به نتایج ریز ریز دوره و هی این مومنتوم مثبت رو تقویت کنم. اصلا شده برام مثل بازی که تیکه های پازل رو کنار هم بزارم و نتیجه ایجاد بشه.
یه نکته ای رو هم اضافه کنم که من میخواستم جلسه 7 قانون سلامتی رو گوش بدم ولی یهو دستم رفت سمتم گوشیم و گفتم ببینم سایت استاد چخبره و دیدم فایل گذاشته شده و همون موقع حسم گفت این نشانس و باید اول این فایل رو گوش کنی و اگر کامنت نیاز بود بنویسی و بعد دو تا کاری که مدنظر داشتی که یکیش همون جلسه 7 قانون سلامتی بود رو انجام بدی. جالبه آخر این کامنت هدایت خواستم که خدایا تو بهم بگو که در مورد چه مثالی صحبت کنم و هدایت شدم به این مثال و الان که دارم گوش میدم جلسه 7 سلامتی رو، استاد دقیقا این مطلب رو میگن که یه سریا میگن خیلی سخته این دوره و میخوان در این مورد توضیح بدن. یعنی گفتم ببین هدایت خداوند رو، باید تو این فایل رو میشنیدی و آماده میشدی و بعد میرفتی سراغ فایل جلسه 7 سلامتی که قشنگ به وجودت بشینه مطالب و دوباره تقویتی بشه بر مومنتوم مثبت.
دیگه این واژه جدید مومنتوم هم شد یکی از واژگان دایره لغات عباس منشی ها. کم کم باید شاهد این باشیم که همه آدمای غیر عباس منشی هم تو فیلم ها و یوتیوب و اینستگرام و … این جمله رو تکرار کنن. واقعا که استاد شما تاثیرتون بینظیره و این نشون از درک بالا و عمل واقعی شما به گفته هاتون هستم.
خدایا شکرت
دوستون دارم
در پناه حق
به نام خدا سلام به استاد عزیزم و مریم بانو
سلام آقای اکبری عزیز خداقوت اول به استاد عزیزم که چنین هنرجوی متعهد و با اراده ای دارن و بعد خداقوت به شما با این کامنت زیباتون که من با عشق تمام خوندم و دلم یکسره لرزیده از جملاتی که درباره خدا گفتید چقدر درس گرفتم من از این کامنت شما دقیقا این جملات رو من امروز از کامنت های مختلف برداشتم و توی دفتر تمرینم تاکیدی به خودم تکرار میکردم اینکه خدا میخواد من خوشبخت باشم اینکا خدا بیشتر از خود من میخواد که خوشبخت بشم و اینکه خدا میخواد منو اونقدر غرق در شادی کنه که راضی باشم هر لحظه و خدا میدونه چقدر از امروزم لذت بردم چند روزه پیشخون آشپزخونه من شده سه چهار تا دفتر که یکسره هر چی از این سایت خدا یاد میگیرم مینویسم و یکسره مرود میکنم میگم سایت خدا چون واقعا من اینجا رو مثل باورهای استادم میخوام متعلق به خدا بدونم که اگه برای خدا نبود نمیتونست اینقدر همه ما آدمایی که اینجا هستیم رو تغییر بده
منم مثل شما که برای دوره سلامتی برای خودتون باور آسون بودن و عمل کردن رو دارید میسازید چند روزی هست دارم این باور رو میسازم که منم میتونم مثل سعیده جان مثل شما آقای احمدی مثل الهام عزیز مثل الهه عزیز یکسره اینجا باشم و یکسره روی خودم و درونم کار کنم و این ممنتوم مثبت رو بسازم ممنتومی که از هر چی چالش و مانع هست به راحتی عبور میکنه
و الان هم به خودم قول میدم تا نکته به نکته کامنت شما رو با تاکید برای خودم ننویسم امشب نخوابم چون کامنتی که اینقدر مثل آگاهی های دوره های بی نظیر استاد انرژی حس خدا توش جریان داره لایق ثبت شدن در ذهن منه
باز هم افرین باید گفت خداقوت باید گفت و بسیار تحسین کرد استاد عزیزم رو که تونسته هنرجویان و شاگردانی بسیار زیبا سرشت مثل خودش رو بسازه و قوت قلب همه شاگرداش باشه فارغ از هر دین و مذهبی مهم عشقی هست که ما عباسمنشی ها با درس های استاد به خدا داریم
خدایا شکرت خدایا شکرت
در پناه خدا باشید با آرزوی موفقیت های روز افزون برای استاد و شما و همه دوستان عباسمنشی
سلام و عرض ادب
کامنت بسیار آگاهی بخش بود.
از استاد گرامی و بقیه عزیزان در این گروه تحقیقاتی سپاسگزارم که چنین موقعیت و مرکز آگاهی بخش رو فراهم کردن…
از شما سپاسگزارم که در مورد این جمله تفکر و تعمق کردید و اجازه دادید آگاهی خداوند برای شما جاری بشه و بازهم ممنونم که این آگاهی ناب رو کامنت نوشتید و منتشر کردید.
از خواهر گلم سپاسگزارم که این کامنت محشر رو برام فرستاد و منو به مسیر راحت تر و آسان تر در شناخت خدا و بهره مندی نعمت ها هدایت کرد.
این کامنت درک بسیار واقعی و صحیح تر و منطقی تر از خداوند بهم داد. از مدلش، از طرز کارکردش…
تازه متوجه شدم خداوند منبع خیره یعنی چی؟!
در ادامه ی این نگرش، کج فهمی های بسیاری رو برام بهبود داد. برای مثال اینکه همیشه بهمون گفته بودن خدایی که اینهمه نعمت به ما داده، ما هم باید در عوضش با نماز و روزه مون ازش تشکر کنیم و با اینکه همون ها می گفتند خدا غنی هستش و به نماز و روزه ی ما احتیاجی نداره، بازم می گفتن وظیفه ی ما اینه با این کار ازش تشکر کنیم.
الان درک کردم که خورشید منبع گرما و نور و ویتامین دی و احتمالا خیلی چیزای دیگه باشه، این خورشید به این صورت تعبیه شده، به این صورت برنامه ریزی شده، به این صورت خلق و ساخته شده، وظیفه اش اینه. (دقیقا توی قرآن هم داریم که وظیفه ی خدا هدایت ماست، وظیفه ی خدا روزی رساندن به ماست، وظیفه ی خدا اجابت خواسته های ماست…) این خورشیدی که داره نور و گرما میده، در عوضش از ما انتظاری داره؟ ما هم باید جبران کنیم نور و گرماش رو؟ اصلا می تونیم جبران کنیم؟ خورشید نیازش چیه که ما در جبرانش براش انجام بدیم؟ (چقدر خندم میاد اینارو می نویسم با این توضیح و تشبیهات)
وقتی خورشید تا همین قدر غنی و بی نیاز از ما انسان هاست، اصلا گفتن این موضوعات بی معنیه، خدایی که خالق خورشیده، بی نیاز نیست؟!
جمع بندی:
– خداوند منبعی هستش که خیر و خوبی و برکت از خودش به جهان هستی ساطع می کنه، و فقط و فقط مدلش طوریه که خوبی و خیر و برکت و ثروت و نعمت و سلامتی منتشر می کنه برای موجودات، چون به جهان به انسان ها به موقعیت ها به همه چیز چیره و مسلطه، دستش بازه که از بی نهایت طریق این نعمات رو بهمون بده!
و مثل خورشید که حضورش و کارکردش ثابته، خدا هم همیشگی وظیفه اش اینه، بخاطر همین وعده ی خدا که فزونیه ثابته، بخاطر همین خلفی در وعده ی خدا نیست!
– خداوند بی نیاز هستش، بی نیاز از اینکه ما انسان ها کاری برای جبران این خیرهایی که بهمون میده انجام بدیم! خدا هیچ نیازی نداره!
– و انسان هیچ کاری از دستش برنمیاد که برای خدا بخواد انجام بده، و هیچ انتظاری از انسان برای جبران این منبع خیر نیست!
– اگر سپاسگزاری و عبادت و هم صحبتی با خدا نیازه، نه برای اینکه اون نیاز داره، بلکه برای اینکه مسیر زندگی مارو توجهاتمون تعیین می کنه، برای هدایت خود منه انسان به مسیر اون خیر مطلق خداوند، روشش شکرگزاری و دیدن فراوانی خداست برای من! یعنی نیازه منه، نه نیاز خدا، نه جبران برای خدا!
– به نام خدای روشنایی –
چندتا مثال عاااالی تو این فایل زده شد که چقدرررر کمک میکنه به ما که بیشتر فکر کنیم. بیشتر فکر کنیم به اینکه چی داریم به خوردِ ذهنمون میدیم!؟ چی رو داریم باور میکنیم!؟ چون این مثال ها به صورت کاااملا واضح داره به ما ثابت میکنه که چطور ذهنیت ما داره اتفاقات زندگی ما رو رقم میزنه.
اما من گیر کردم تو اونجایی که داشتید درمورد خدا حرف میزدید استاد. چقدررررر قلب من اونجا باز شد. قسم میخورم که بیشتر از صد بار از شما و بچه های سایت شنیدم که میگفتید : خداوند بیشتر از ما میخواهد که ما موفق، ثروتمند و سعادتمند باشیم. اما الان که دوباره شنیدمش، انقدررررر قلب من احساس متفاوتی رو تجربه کرد که انگار اولین باره میشنومش. دارم فکر میکنم همین یک باور، همین یک باور که خداوند میخواهد ما ثروتمند باشیم، چطوووور داره به ما میفهمونه که ما تحت حفاظت و حمایت کاااامل خداوندیم. اینطوری هرجایی که میریم، منتظریم که اتفاقات برامون خوب پیش بره. چون از خداوند « انتظار » داریم همه چیز رو برامون خوب رقم بزنه. که این خودش دوباره مرتبطه با درس هایی از یک توت فرنگی 19 دلاری. چون داره انتظار ما از خدا رو تعیین میکنه. خداوند رو چطور میبینیم!؟ خداوند رو چطور باور کردیم!؟ باور کردیم که یه موجود خیییلی بزرگه که چوب به دست ایستاده ببینه کی دست از پا خطا میکنه عذابش بده!؟ یا حالمون خوبه با خدامون!؟ میدونیم که اون خدای همهی نعمت ها و زیبایی ها و لطافت هاست!؟ اصلا این چیزا رو که شنیدم، با خودم گفتم خب، تموم دیگه. تموووووومه دیگه. فقط باید تمرکز کنی رو علاقت؛ و اون علاقه هم به تو پول میده، هم عشق میده، هم سلامتی میده، هم حال خوب میده؛ اون علاقه به تو هررررررچیزی که بخوای رو میده. مگه همهی جهان تحت اختیار خداوند نیست!؟ خب خدا ام که با ماست؛ خدا ام که از ما بیشتر میخواد ما حالمون خوب باشه. پس همه چیز در اختیار خود ماست دیگه. فقط باید این باور رو پیاده کنیم تو عملمون. چون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. وای استاد! اصلا دست و پام داره میلرزه از این باور. انگار اصلا تازه دارم میفهمم داره چی میگه. تازه این فقط یکیشه. فرض کنید اگه بتونیم هر کدوم از این باورها رو که یه جهانی ان واسه خودشون، تو ذهنمون باور کنیم و بهشون عمل کنیم، کن فیکون میشه. عجب چیزیه این باور! عجب حس قدرتی میده بهم. همین که بهش فکر میکنم، احساس میکنم تو بغل خدا ام. من این باور رو میخوام. من این قدرت رو میخوام. من این خدا رو میخوام. خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت…!
درود و عشق به استاد عزیزم امیدوارم در پناه تک فرمانروای گیتی حالت دلت خوب باشه و هرکس هدایتی کامنت منو میخونه در فرکانس عشق و قدرت و فضل او نامحدود بودن و در یکلام خوشبختی رو در هر لحظه تجربه کنه، چقدر لذت بردم ایده گرفتم خاطراتم مرور شد از این فایل و سلسه مراتبش و کلا من کم کامنت میزارم ولی لازم دیدم و گفته شد که بقول استاد به رسم سپاسگزاری از رب و دستان قدرتمندش دوستان عزیزم کامنت بزارم و من دارم با عشق این کارو میکنم، جدا از مسئله مرفین ک دوستمون تعریف کرد و من شخصا تجربش کردم تو دوره ای ک بستری بود همینکارو با من میکردن و بعدشم اون پرستار بهم گفت فکر نکنی معتاد شدی اونا نصف بیشترش اب مقتر بود برای اینکه خیلی گیر میدادی و با توهم ذهنت بود که میخابیدی ن با مرفین چون مرفین به شکلی ک تو باور کردی و خب من روز مرخصیم چون گیر دادم ک اقا الان من شب چجوری بخابم بمن مرفین بدین اینا رو بهم گفتن ک اقا مرفینی در کار نبود بعلت گیر دادن شما بهت میگفتیم اینا مرفینه در صورتی ک نبود پس برو راحت بخاب نیازی به مرفین به شکلی ک تو باور کردی نبود و نیست ساخته ذهنت بود، هزاران خاطره و باور محدود کننده برای گفتن دارم و حتما هممون داریم، ولی مهمترینش این بود که تا نزدیک به 7 سال پیش که تازه با قوانین اشنا شدم لکنت زبون شدیدی داشتم به شکلی ک باید بعضی کلمات رو میاوردم رو کاغذ تا طرفم بفهمه من چی میگم و از روزی که خودم شناختم تا سن 30خورده ای سال این مسئله رو داشتم و انقدر سر حرف زدن لبامو گاز میگرفتم ک داخل لبم همیشه زخم بود و تا اون روز شنیده بودم و نکته کلید حرفمو بگیری بردی،باور کرده بودم راه درمانی نداره باور باور و هیچ دکتر و هیچ مشاوری و هیچ جای اینترنت نخونده بودم ک لکنت زبون تو سن بالا راه درمان داره و روزی که از فشار زیاد و رنج این موضوع و خب موضوعات دیگه ک بعلت نبود آگاهی برای خودم درست کرده بودم تصمیم به خودکشی گرفتم و بخدا گفتم تو حتی منو به این ی ارزو ک به همه دادی راحت حرف میزنن هم نتونستی برسونی پس تو توانا نیستی بمن خدایی نکردی….و از اونجای ک پروردگار عشق مطلقه من عاشق دیدمش و میبینمش قدرتی نامحدود که با عشق کار میکنه برامم مهم نیست خلافشو کسی بگه من دیدم و باورم اینه اون منو هدایت کرد به دیدن ی فایل که شخصی ک اسمشو نمیبرم در حال سمینار بود و برای چند هزار نفر صحبت میکرد و یهو گفت من لکنت زبون شدید داشتم و ی راه درمان ساده گفت که از این طریق خوب شدم، که نوشته بود من میخاهم زیبا سلیس با قدرت صحبت کنم و خودم و هرکس با من صحبت میکنه لذت ببره و ی توضیح کوچیک دیگه که من اصلا برق از چشمام پرید گفتم مگه میشه و از ادمینش پرسیدم ک فلانی راست میگه این مورد رو داشته؟! و اینجوری خوب شده اون تاید کرد و اولین شخصی بود ک من بیاد دارم بهم گفت اتفاقا شما صدات بشدت زیباست و دلنشین و خلاصه من اینکارو تست کردم گفتم اگه ی نفر تونسته شاید منم تونستم اون موقع اصلا به این حد باور و ایمانم نبود ولی دیدم تو 10 روز این اتفاق افتاد و همههه با تعجب بمن میگفتن تو چکار کردی مگه میشه اخه تو رو خدا شفا داده از این حرفا…خدا که عشقه اگر قرار بود یکیو شفا بده یکیو نده ک من بهش نمیگفتم عشق چون عشق بی قید و شرطه فیلتری نداره مگر من فیلترش کنم، باران یکسان میباره میزان برداشت اب بقول استاد به ظرف ماست، و خلاصه از روزی که این باور رو عوض کردم ک میشه شد و اتفاقا اسم بیزینسمم نمیگم تبلیغ نباشه چون با عشق گفتم با عشق بخونی دنبال نتیجش نیستم نتیجش برا من از هزاران طریق میخاد چون از عشق گفتن جاده دو طرفس میندازی از یطرف ک نمیبینی برمیگرده و اصلا جذابیتش اینه، خلاصه بیزینسم حرف زدنه فکر کن حرف زدن بیزینسمه ازش پول در میارم از زبونم!!!! زبونی ک حتی قبلا نمیتونسته تکلم کنه، اونم با کیا حرف میزنم با مولتی میلیاردرای ایران ک ن تنها تو ایران جز ثروتمندترینها هستن بلکه عده ایشون تو دنیا برندای بزرگ دارن و جز ثروتمندای بزرگ دنیا هستن باورت میشه؟!! باورت بشه چون دارم صادقانه و با عشق میگم و جالبه از روزیم که باور کردم صدام زیباترین صداست جز بهترین صداهای دنیاست اون رب شاهد و ناظره برای تاید نمیگم بالای 1000نفر چه تو حضوری چ مجازی چ ایرانی چ خارجیای که صحبت کردم باهاشون گفتن صدای شما فوق العادس صدات اصلا ی صوت خاصه و ازم درخواست میکنن فلان شعر فلان حرفو تو ویس بگو ما بشنویم این صدا الهیه جور خاصه، ببین اینا رو برای تحسین شدن نگفتم برای تغیر باور و با عشق گفتم و بقول شاعر پیرو راهی که استاد میره که الهیه منم چراغ خودمو روشن کرده باشم بگم اگر کسی هستی ک مشکل قبلا منو یا شبیهشو داری کلید پیش خودته باورته عوضش کن تا ببینی اسمان و زمین به تسخیر تو در اومده اصلا ینی چی، الله نور سماورات و العرض و از رگ گردن بتو نزدیکتر ینی چی، بهش تدبیر کنیم، بقول باز شاعر مرا اسرار از این گفتگو بالاتر است اما بگوش خلق از این بالاتر نمیگنجد، الهی هرکی هستی هرجا هستی و هدایتی کامنتمو خوندی ک پر از عشق بود ن چیزی دیگه در پناه تک فرمانروای گیتی هر لحظه شو و شعف رو تو زندگیت تجربه کنی
سلام دوست عزیز
انقدرازخوندن دیدگاهتون پرازعشق و حال خوب شدم که اشک ازچشمام سرازیرشد شاید زیباترین حس وحال ممکن ازخوندن این دیدگاه باهدایت خدانصیبم شد.اینکه باتغییرباوردنیای ما متحول میشه با خوندن دیدگاه شما انگار مهرتاییدی بود از طرف خداوند.. چقدرلذت بردم وپرازاشک شوق شدم از اجابت خداوند..میشه از تغییرشرایطتون با تغییرباورتون بیشتربگین..صددرصداین دیدگاه میتونه نورامیدرو دردل بسیاری روشن کنه.ازشما دوست عزیزسپاسگذارم
درود و عشق به شما بنده مومن رب، منم خوشحالم بابت وجود این سایت الهی و مومنا، مومن از دیدگاه خدا برام ارزشمنده(من مذهبی نیستم یکتا پرستم)سوره مومنات حجت رو تمام کرده که عشق خدا که مومنا هستن کیان چ ویژگیهای دارن، نگفته چ جنسیتی دارن نگفته چ دیدن و مذهبی دارن چ لوکیشن چ بیزینسی دارن اینا جالبها، گفته مومن من یکی از ویژگیهاش اینه پرهیز میکنه هرجای نمیره هر حرفیو نمیزنه هرکاریو نمیکنه، و شکرگذاره منه، اهل تدبیره و نکته های که کد کلیدهای زندگی هستن اخرش جالبه میگه هرچی هست اموال منه(نظریه نیکلا تسلا هم تاید میکنه همه چیز اتر و در غالب فرکانس و ارتعاش)و خلاصه میگه همش ماله منه و منم صاحب و اینجاش اخ اخ اشک ادمو در میاره میگه مومن وارث اموال منه وارث ملک فردوس و جاودانس، و سر این عاشق مومنم چون از دیدگاه مالک مومن عشقه جنسیتش مهم نیست تفاوتش مهمه، پس قطعا شما بنده مومن هستی که با عشق خوندین و پاسخ دادین، باز این قانون فرکانس و ارتعاش رو تاید میکنه نظم مالک رو تاید میکنه من صبح ی چیزای رو مینویسم و میخام که باهاش برخورد کنم، یکی از خاسته هام این بود با مومنای بیشتر دوست و برخورد کنم(درسته همه چیز یک چیز یک چیز همه چیز در اشکال ابعاده و فرکانسهای مختلف)ولی مالک اجازه انتخاب داده با عشق بخام کدوم فرکانس بازی کنم من بالا رو از دید ذهنم میشه بالا خلاصه بالا رو انتخاب کردم و مومن بالاست هر فرکانسی بقول استاد تو ی مدار خاصیه و اون مدار محدودیت خودشو داره پس کسی ک محدودیت رو رد میکنه میاد بالا و میشه مومن عشقه عشق قابل احترامه و با عشق نوشتن وقت گذاشتن برای مومن لذت بخش
سلام به همگی
پیرزنی تازه از پاکستان آمده بود خونه یکی از آشنایان واز دردپاخواب نمی رفت به مدت چندین شب .پسربزرگ این آشنا ی ما میره ازمغازه کاکائوکه شکل قرص ایبوبروفن هست میخره وبه این پیرزن پاکستانی میده وبهش میگه که این داروضددردپاهست وپیرزن کاکائورا میخوره وشب بعدکلی دعای خیرمیکنه که بعدازچندین ماه خواب راحتی داشتم اگه ازاین قرصها بازهم بده که باخودم به پاکستان ببرم.تجربه دومم مربوط به دوست پدرم هست که دندان درد شدیدی داشته وازپدرم خواهش میکنه ازدعا نویس محله براش دعا بگیره پدرم میره بیرون وازجیب خودش یک تکه کاغذرابه شکل دعانویس درمیاره وداخل پارچه ی سبزرنگی میکنه تا دوستش دعا را استفاده میکنه فوری درد دندانش ساکت میشه.پدرم میگویدمن چندبارباهمین روش دندان دردمردم راخوب کرده ام بااینکه خودش به دعانویس هااصلا اعتمادی نداشت.خدانگهدارشما.احمدرضاملکزاده
به نام نور و رحمت و عشق و پروردگاری که به شدت کافیست.
استاد حال و هواتون چطوره چه کتابخونه خوشگل پشت سرتونه چقدر دکور چوبی خوشگله چقدر این تیشرت با این بدن عضلانی و خوش فرم زیباست چقدر تن صداتون آروم و آرامش بخشه خوب دو نفری با خدا ریختید رو هم حال میکنید البته ه من هم بیبهره نیستم ازتون یاد گرفتم توی پیادهروی دو ساعته تو خیابونهای خلوت و و یه پیادهروی مشتی سیل عظیمی از ثروت و برکت و فراوانی و خونههای لوکس و ماشینهای لوکس و فراوانی زیاد و حس عالی و چشمان رو به آسمون دوخته .
یاد یه داستانی افتادم ه سالها پیش یک مشتری از همسایههای کارگاهم اومد پیشم برای انتقال کارخونهاش به یک جای بسیار وسیع و بزرگتر و خوب من هم قبول کردم که تمام سیستم برق کارخانهاش رو راه اندازی کنم. و از چند نفری هم شنیده بودم که این آدم بد حسابه اون روزا با قانون آشنا نبودم ولی پیش خودم گفتم من همیشه کار خودم رو درست انجام دادم و به راحتی همه هزینهها رو دریافت کردم حتی از خیلیها و خیلی راحت بعد از اینکه کارم تمام شد چند نفری من رو دیدن و گفتند فلانی حسابش رو بهت داد گفتم آره بله بعد از اتمام کار حسابش رو صاف کرد پرداخت کرد حتی بهتر از خیلی های دیگه و همشون با چشمان گرد شده هم میگفتند راست میگی این اینطور بود اون طور بود و من گفتم نه کارم رو انجام دادم تحویلش دادم و اون هم حسابش رو داد.
درسته من در مورد بد حساب بودن اون شنیده بودم ولی توجه نکردم و باورش نکردم و پیش خودم گفتم طرف حسابم خداست.
استاد جونم عاشقتونم از خدا میخوام که همواره کنارتون این مسیرو ادامه بدم.
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین
وهمهی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی
تو قسمت اول توت فرنگی 19دلاری دو سه تا مثال زدم از اتفاقاتی که خودم تجربه کردم
واستفاده کردم از این پیش فرض های ذهنی
که چقدر قدرتمند کننده است
میخوام یکی دوتا مثال بزنم که بیشتر برامون مرور بشه که باور و ذهن چقدر قدرتمند کننده است
دوشب پیش وقتی میخواستم بخوابم توی اتاقم مورچه بود
مادرم اومد اتاق گفتم پودر موره نداریم بریزیم گفت واسه چی گفتم اتاق مورچه هست
گفت نه نمیخواد پودر بریزی گناه دارند قسمشون بده خودشون میرند من توجه نکردم
تا اینکه امشب یادم افتاد بعد دیدن این فایل
مادرم همیشه تو زیرزمین خونه مون
ماست درست میکنه شیر میذاره وسایل خورد و خوراک رو اونجا میذاره
چندیدن سال پیش یادمه مورچه رفته بود سراغ وسایلاش و من اونجا بودم دیدم داره قسمشون میده به حضرت سلیمان که برند از اینجا که مجبور نشه بکشدشون
بعد من گفتم این چ کاریه مورچه با قسم تو مگه میره مگه میشنوه گفت نه وقتی قسمشون بدم به حضرت سلیمان میرند
من از روی کنجکاوی برگشتم بعدش دیدم یدونه مورچه هم نیست
حالا مادر من حتی بلد نیست بنده خدا اسم خودشم بنویسه چون پدرم قران میخونه حالا چجوری بوده براش تعریف کرده که حضرت سلیمان زبون همه ی حیوانات رو بلده مادر من
مورچه هارو به حضرت سلیمان قسم میداد وهنوزم همین کارو میکنه وجالبه هنوزم مورچه ها میرند
اون هیچ پیش فرضی در این مورد نداره فقط باور داره که ج میده این کار و هر بار هم ج میده
الان این ماه رمضون کلا شب ها مادرم میره مسجد نماز تراویح میخونند
اهل سنت شب ها پس از نماز عشاء 20رکعت نماز میخونند که بهش میگند تراویح و به صورت جماعت هم میخونند
شما فرض کن 20رکعت میشینی پا میشی وایمیستی رکوع میکنی سجده میکنی
مادر من تو خونه نشسته نماز میخونه میگه زانوهام درد میکنه نمیتونم وایستم
بهش گفتم چطور 20رکعت تو مسجد نماز میخونی پس اونم با یه ریتم که جماعت خراب نشه
میگه فرق میکنه اونجا خانه خداست به محض اینکه میرم انگار هیچ دردی ندارم
یعنی من دیگه ناک اوت شدم که چطور باور یک انسان میتونه انقدر تاثیر گذار باشه
انشالله بتونیم بهترین هارو با این ذهنیت قدرتمند کننده برا خودمون بسازیم
درپناه حق
به نام خداوند مهربان
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان عزیز
41.
خداروشکر با خاطر این سری از فایل های توت فرنگی 19 دلاری
عاشقانه منتظرم برای این که این آگاهی هارو در عمل ازشون استفاده کنم
مثال های دوستان بسیار عالی هست به همراه توضیحات استاد
یک مثال دیگه از این مبحث توت فرنگی به یاد آوردم و این هست که یک برند هست به نام کاترپیلار و بسیار معروف هست برای ماشین های راه سازی و موتور ماشین سنگین که بسیار قدرتمند هست و باورتون نمی شه که این برند برای لباس های کار هم هست و با این که اکثرشون کیفیت بسیار پایینی دارن اما قیمتشون از لباس های برندی که تمام تمرکزشون برای ساختن لباس هست گرون تر هست و این در حالی هست که کیفیتشون واقعا پایینه البته کیفیت خوب هم دارن اما همه جا نیست باید گشت تا پیدا کرد
لباس کارهایی دارن که بعضا بسیار زیبا هستن و اما کیفیت آنچنان ندارن و برای کیفیت های بالاتر باید گشت و دید
خود کمپانی کاترپیلار که خیلی زیادن تو لی جاده ها اگه کسی بخواد واقعا اون جاها با کیفیت هاشون هست وقیمتشون هم جالبه با اون کمکیفیت ها یکی هست
تنور دلتون گرم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا «51»
و در این کتاب از موسى یاد کن، زیرا که او بندهى (برگزیده و) خالص شده (خدا) و فرستادهاى پیامبر بود
وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا «52»
و از جانب راست (کوهِ) طور او را ندا دادیم و به (مقام قرب خود و) رازگویى نزدیکش ساختیم.
وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیًّا «53»
و از رحمت خویش، برادرش هارونِ پیامبر را به او بخشیدیم.
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا «54»
و در این کتاب از اسماعیل یاد کن که او همواره در وعدههایش صادق و فرستادهاى پیامبر بود.
وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا «55»
و همواره خاندان خود را به نماز و زکات امر مىکرد و پیوسته نزد پروردگارش مورد رضایت بود.
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا «56»
و در این کتاب، از ادریس یاد کن، همانا او پیامبرى بسیار راستگو بود.
وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا «57»
و ما او را به مقام والایى رساندیم.
أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّهِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّهِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا «58» سوره مریم
آنان پیامبرانى بودند که خداوند بر آنها نعمت (ویژه) ارزانى داشت؛ از نسل آدم و از (فرزندان) کسانى که با نوح (در کشتى) سوارشان کردیم و از نسل ابراهیم واسرائیل (یعقوب) واز کسانى که هدایت نمودیم و برگزیدیم؛ هرگاه آیات خداى رحمان بر آنان خوانده مىشد سجدهکنان و گریان از رو به خاک مىافتادند.
=================================
خدایا مثل همیشه محتاج هدایت ها کمکت هستم
چیزی نمی دونم و بلد نیستم
برای این کامنتم هم نیاز به کمکت دارم
تو بگو آنچه را که باید بنویسم
———‐-‐—
سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنینم و خانواده بهشتیم در این مکان الهی
آخ جون آخ جون برای این رزق الهی
برای این همزمانی های شیرین
همزمانی ها کار خداونده همزمانیها کار خداونده
قربون این خدای دلبرم برم مممن
آی بمن چسبید این فایل آی چسبید!!!
استاد جانم فدات بشم بزار ماجرا رو تعریف کنم
من دیشب یه کمی دیر خوابیدم چند دقیقه از ساعت یک گذشته بود البته بعد از نوشتن اتفاقات خوب دیروزم که تعدادشون هم زیاد بود و شکرگزاری با احساس عالی و مومنتوم مثبتی که از صبح تا شب هی داشت قویتر میشد آخرشم نوشتم خدایا شکرت که بیش از90٪ خواسته های امروزم تیک مثبت خورد، و با همون احساس عالی رفتم خوابیدم در حالی که بصورت زبانی سپاسگزاری هام ادامه داشت، و حدوداً دو ساعت خوابیدم و برای خوردن سحری و نماز صبح بیدار شدم، غذامو خوردم و وقت اذان شد نماز صبح رو اقامه کردم و بعد سر به سجده گذاشتم طبق معمول هر بار نمازم برای شکرگزاری، و گفتم
خدایا شکرت که بندگیتو می کنم
خدایا شکرت که خوب خدایی هستی
خدایا شکرت که خیلی بخشنده و مهربانی
از مادر بر من مهربانتری
خدایا شکرت که همیشه حفاظتم می کنی
خدایا شکرت که همیشه حمایتم می کنی
همیشه با منی و هدایتم می کنی
خدایا شکرت که ارزشمندم آفریدی بی قید و شرط
خدایا شکرت که لایق داشتن همه نعمتها هستم
خدایا شکرت که با کارهای خوب بر ارزشمندیم اضافه می کنم
خدایا شکرت که هر روز قدمی در جهت بهبود خودم برمیدارم
خدایا شکرت که بهبود شخصیتم برام مهمه
خدایا شکرت که لایق هم صحبتی با تو هستم
خدایا شکرت که بیشتر اوقات روز در حال گفتگو با تو هستم
و بعضی چیزهای دیگه
بعد چون فقط دو ساعت خوابیده بودم میخواستم زود بخوابم ولی یجورایی خدا بمن گفت برو فایل جدید رو گوش بده بعد بخواب، منم فایلو پلی کردم
و استاد جانم همه اینا رو شما تو این فایل گفتید
استاد جانم من بعنوان دانشجوی شما خیلی پیشرفت کردم
قبلاً یه چیزی شما می گفتین بعد از اون تجربه اش می کردم، مثل صحنه هایی که تو سریال سفر بدور امریکا و یا زندگی در بهشت، که بعد از دیدن اون صحنه ها دوبار اومدم آمریکا و خیلی خیلی از اونها رو تجربه کردم
ولی الان خیلی چیزهایی که توی فایل جدید میگین رو من صبح همون روز یا دیشبش تجربه اش کردم انگار که فایلو دیده بودم شنیده بودم
خدا رو میلیاردها بار شکر
استاد عزیزم سپاس فراوان از شما دارم و عاشقتونم
مریم جان زیبا رو و زیبا سیرتم سپاسگزارم از مهربونیهات و عاشقتم
خانواده نازنینم از همه تون سپاسگزارم و عاشقتونم
غوطه ور در دریای الطاف الهی و نعمتهای گوناگون و بی پایان خداوند باشیم
هر روز بیشتر و بیشتر هم جهت با جریان خداوند باشیم
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
با درود به استاد عزیزم ،چقدر این سلسله فایلهای درسهای از توت فرنگی ،درس داره برای تک تک کسانی که در ابن مسیر خودشانسی هستیم .
استاد شما در قانون آفرینش بارها و بارها گفتید
مواظب باش چی رو باور میکنی
چیزی رو باور کن که بهت قدرت میده
حالا انتخاب با من میخوام در مورد خداوند چه فکر ی کنم . اگر اون رو وهاب و بخشنده ببینم ،دقیقا به همون صورت در زندگیم تجلی پیدا میکنه و اگر قهار و جبار و ظالم ببینم خداوند همونی برام میشه که باورش کردم .
وقتی فایل رو چند بار گوش دادم و تعدادی از کامنتها رو خوندم یه موضوعی تو ذهنم خیلی بولد شد دوست داشتم در موردش صحبت کنم .
ابن که ما بچه های سایت همه مون (البته به نظر من )تا قبل از ابن که با شما آشنا بشیم و زندگی شما رو در آمریکا ببینیم
همه طبق شنیده ها و دیده ها و باورهامون
یک گارد بزرگی نسبت به آمریکا داشتیم
از وقتی خودمون رو شناختیم ،در حال فحش و ناسزا گفتن به آمریکا و مردمش بودیم و عامل تمام بدبختی های ما اونها بودن .
ولی شما اومدی ،شروع کردی به تحسین کردن ،اونجا و طبق باورهای خودت هم فقط و فقط به زیبایی ها هدایت شدی .
واین چی شد
باعث شد که اغلب بچه ها ،تو کامنت ها مینویسن ارزوشون بیان آمریکا
یا میگن استاد ،امریکا میبینمتون
این !! قدرت باورها !!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سمیه جون
من هدایت شدم به این کامنته زیبات اون قسمت بالا که پر رنگ نوشتی
مواظب باش چی رو باور میکنی
چیزی رو باور کن که بهت قدرت میده
همه ی ما طبقه شنیده ها،دیده ها و باورهامون گارد بزرگی داشتیم
و همینطور هدایت شدم به فایل زندگی در بهشت که نشونه ی امروزم بود که یکی از بچه ها نوشته بود
یاد آموزشهای قدم 6 جلسه ی پنجم افتادم که استاد میگن ما یه کارهایی رو انجام میدیم فقط بخاطر اینکه در موردشون شنیدیم….بدونه هیچ عقل و منطقی یه سری افکار رو شنیدیم پذیرفتیم و بر همون اساس عمل میکنیم در صورتی که هیچ عقل و منطقی پشت این پذیرفتن ها نیست ….و اینها تبدیل شدن به باور ….باورهای محدود کننده ای که نتایج محدودکننده ای هم به همراه دارند و توی زندگی مون رقم خوردن …..
واقعا میرسیم به همون فایل استاد درسهای از توت فرنگی که پیش فرضهای ما فقط و فقط دارن زندگی مون رو میسازن به قوله استاد تو عشق ومودت جلسه ی دوم چی رو باور کردی؟
و اینا چقد زیباس خدایاشکرت که باورهامونرو نتایجمون هر لحظع داره ریلود میشه هرلحظه خدایاشکرت عاشقتونم من دوست داشتم و هدایت شدم بنویسم اینها اول برای خودم و بعد برای بچه ها
فعلا در پناه الله یکتا باشین