اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
در مورد شبهای قدر نوشتید برای من هم شبهای قدر با آموزه های استاد برام فرق کرده دیگر فقط خوندن متن عربی و انجام آن آداب و رسوم نیست شب قدر اگر هم بیدار باشم در سایتم و فایل گوش میدهم و کامنت مینویسم و آموزه های استاد را برا خودم تکرار میکنم از یک شخص انجام آداب و رسوم به صورت طوطی وار تبدیل به یه آدم متفکر روی آموزهای استاد و انجام تمرین ها شدم و خودم خیلی ذوق دارم و انگار هر روز و هر لحظه به شخص زنده تر و آگاه تر تبدیل میشم
وقتی امروز صبح بیدار شدم و کارامو انجام دادم ساعت 9:30 دیدم پیامی از بانک اومد که مبلغ 10 میلیون به حسابم واریز شد ،خیلی حس خوبی داشتم
بعد از خرید دوره جدید هم جهت با جریان خداوند ،که بعد از گذشت دو هفته از این دوره
من به کار نقاشی دیواری هدایت شدم و خدا بهم اعتماد کرد
و امروز 30 اسفند اولین درآمدم از این کار رو داشتم ،در صورتی که آقای نقاش خداگونه همون روز اول گفته بود که این مدت رو رایگان باید کار کنم و انتظاری نداشته باشم که مبلغی رو بهم پرداخت کنن تا زمانی که راه بیفتم و کار بدن بهم
خدایا شکرت
هرچی خیر هست و از تو به من برسه من به خیر تو محتاجم
خیلی حس خوبی داشتم ،فکر نمیکردم این مبلغ رو به عنوان دستمزد پرداخت کنن
نهایت همون دو میلیونی که روز اول صحبت کرده بودن رو بهم گفته بودن
خدایا شکرت به خاطر چنین انسان هایی که دستی از دستانت شدن تا در زندگیم به شکل های نور و ثروت و فراوانی و احترام و توجه و به بهترین شکل ،جاری بشن
من وقتی پیام رو دیدم زنگ زدم و تشکر کردم و با خوشحالی به مادرم گفتم که اولین درآمدم از نقاشی دیواری به حسابم واریز شد
وقتی نزدیک ساعت 12 شد من با مادرم رفتم و 3 تا گلدون گل رز که چند هفته پیش از باغ گل خریده بود رو تو باغچه کنار ساختمونمون بکاریم
من با عشق رفتم و باغچه رو کندم و هرچی میکندم به ریشه هایی برخورد میکردم که خیلی سخت تر از سنگ بودن و نمیشد زمین رو عمیق تر کند
یاد حرفای استاد عباس منش افتادم که من با هدایت خدا به قدم 4 فایل 3 هدایت شدم که درمورد ریشه ها صحبت میکردن
و من داشتم در عمل این ریشه هارو میدیدم که یه درخت کوچیک چقدر ریشه های بزرگی داشت و به قدری ریشه های ریز دور باغچه رو گرفته بود که انگار به هم بافته شده بودن
خیلی زیاد بود و عمیق
وقتی گلارو کاشتم و برگشتم خونه ،به قدری خوشحال بودم که نمیدونستم لحظه سال تحویل کی هست و نمازمو که خوندم داشتم یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول والاحوال ،حول حالنا الی احسن الحال رو میگفتم که از خدا خودش رو برای خودم خواستم و بهترین حال من بودن خدا در تک تک لحظات زندگیم هست و بسیار بسیار حس خوبی بهم میده و این حس خوب رو طلب کردم ، یهویی شنیدم دارن میشمرن
سریع قرآن رو برداشتم و گفتم خدای من چی برای من خوبه بهم بگو
هپین که قرآن رو باز کردم
سوره فصلت بود هین که نگاه کردم دیدم آیه سجده باز شده براو و فهمیدم که منظور خدا چی بود
به سجده افتادم و ازش تشکر کردم و خواستم که هر لحظه کمکم کنه و باهاش صحبت کردم
دیشب که اولین شب قدر بود من فقط تونستم تا نصفه های دعای جوشن اکبیر رو بخونم اما تا به حال در عمرم با این آگاهی و لذت این دعا رو نخونده بودم
خیلی لذت بخش بود و من داشتم از اول تا اواسط این دعای زیبا رو با لبخند و عشقی بی نهایت و گریه شوق میخوندم
خدایا شکرت
16:35
اول سال خدا با این آیه یه قوت قلب و آرامش عمیقی بهم داد
تلویزیون خونه مون روشن بود و برادر و مادرم گوش میدادن و نگاه میکردن ،سهویی صدای قرآن رو شنیدم دقیقا همین سوره و آیه رو خوند
و لسوف یعطیک ربک فترضی
«و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی» امید بخشترین آیه قرآن
خدایا شکرت
سپاس بیکران که انقدر من برای تو ارزشمندم که به من این آیه رو بارها و بارها نشونه میدی و اول سال 1404 من با این آیه شروع شد
من بعد از ظهر رفتم پیاده روی و هوا بارونی بود و بارون میبارید ،کلی با خدا صحبت کردم و تجسم کردم و درختایی که جوانه زده بودن و به قدری زیبا و بهشتی بودن که با هر قدمی که برمیداشتم در خود خود بهش داشتمزندگی میکردم و با ربّ ماچ ماچیم صحبت میکردم
خدایا شکرت
من امروز یکی از بهترین لحظات زندگیم رو داشتم
و تصمیم گرفتم اگر خدا بخواد فردا برم تو همون پارک نزدیک خونه مون که دریاچه بزرگ داره و خونه وسط دریاچه داره و عین خونه پارادایس استاد هست ،که روز تولدم 27 اسفند رفتم اونجا ،برم و بشینم و فایل هدف گذاری دوره 12 قدم رو گوش بدم و بنویسم و هدف گذاری کنم
خدایا شکرت
وقتی قدم میزدم فقط این تاریخ رو به یادم میاورد 974
1404/7/9
و یه تاریخ دیگه نشونه داد بهم
874
1404/7/8
نمیدونم چی قراره رخ بده اما میخوام اعتماد کنم و فقط سمت خودمو تا جایی که میتونم عمل کنم و لذت ببرم از لحظه لحظه زندگیم و قدم بردارم برای هدف هایی که دارم
و به صورت جدی بنویسم اهدافم رو برای سال 1404
یادمه پارسال که سال تحویل شد ،من از دیدن فایلی که استاد برای سال 1403 گذاشتن ،تصمیم گرفتم هدفم تغییر شخصیتم باشه و الان که به کل سالم نگاه میکنم راضیم از تلاشی که کردم و از این به بعد بیشتر سعی میکنم تا مومنتوم پثبت رو حفظ کنم و سرعت ببخشم به روند تکاملم
و جدی تر از قبل روی شخصیت خودم کار کنم
خدایا شکرت
من امروز چندین بار به اینکه امثال قراره ماشین بخرم در عرض چند ماه فکر کردم و به وضوح میدیدمش و به قدری واضح بود که حسش میکردم
امروز یا kmc دیدم و یا دنا. با خدا که صحبت میکردمگفتم ببین ربّ من ،هر دوتاشم میخوام ولی بیشتر kmc میخوام که رنگامو بذارم توش و برم سرکار
اما بازم هرچی تو بگی ،هرچی تو بگی همونو میخرم
وای خیلی حس خوبی دارم خیلی
یکی از هدف هام هم اینه میخوامدوره های طراحی و نقاشی که خریدمرو کار کنم و الگوهایی رو تکرار کنم که در شبانه روز دو ساعت خوابیدن و به خودمبگمکه من هممیتونمو انجامش میدم و روی پیشرفت در مهارتمنقاشی زمان میذارم
یه هدف دیگه هم دارم اینکه به آقای خداگونه بگمکه برای من یه کار مستقل برای نقاشی بده تا انجامش بدم
اهدافمزیاده و باید به فایل هدف گذاری گوش بدمو اولویت بندی کنم و برای تحققشون قدم بردارم
خدایا شکرت
من امروز از محمد رضا گلزار یه مصاحبه ای دیدم که میگفت اگر نظم شخصی درکارهاتون داشته باشید و ادامه بدید به راحتی به هرچی میخواید میرسید ،انگار یه تاکید بود از طرف خدا ،که میگفت طیبه جانم نظم رو حتما در هدف گذاری بنویس برای امسالت
برای استاد عزیز و مریم خانم شایسته و همکارانتون و تک تک دوستان در سایت بهترین هارو از خدای ماچ ماچیم میخوام
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق در زندگیتون جاری بشه
قبل هر چیز از هدایتم به کامنتتون بگم! به قصد خوندن کامنت یک عزیزه دیگر وارد سایت شدم و خدا هی توی گوشم میخوند صفحه ی 18 ام ! برو صفحه ی 18 ام و من اومدم ببینم چه خبره و کامنت شما رو دیدمممم
اصلا من عاجزم از فهم اینکه چطور خدا اینجوری اینقدر جزئی داره من رو هدایت میکنه!!الله اکبر!
عیدتون مبارک امیدوارم بهترین سال زندگیتون باشه امسال
تحسین برانگیزه تحسین برانگیزه ! چقدر براتون خوشحالم که سال تحویل رو به این احساس خوب و با این هدیه ی خوب خدا و هدایت های بینظیرش شروع کردین
و سپاس گزارم که این کامنتو نوشتین که برای منم نشونه ای بود از خدای قشنگم
خیلی مشتاقم تا اثر هنری که درموردش صحبت کردین رو ببینم واقعا عاشقانه دوست دارم ببینمش!
من خودمم هنرمندم یا حداقل باید بگم خودمو در جایگاهی میبینم که به خودم بگم(هنرمند:)
و ما هنرمندا باید هرروز بخودمون یادآوری کنیم که ببین!هنرتو ارزشمنده فارغ از اینکه چی باشه !چون هر محصولی مشتری خاص خودشو داره
اخه دختر مگه خدا نمی گه من مشتریت میشم من عشقت میشم من خریدارت میشم من رفیقت میشم تو برای من عزیزی بنده ی من! تو فقط به من تکیه کن و مطمئن باش ثروتمند شدن هرچه بیشترِ تو ، رزقیه که از درگاه ربّت برای تو فرستاده شده و احساس خوبت بعد از هر بارنقاشی کشیدن نشون میده که این الهی ترین کاره و ثروتمند شدن از این کار بهترین و راحتترین مسیر برای توعه!!!
مگه ثروت چیزی جز توحیده؟مگر نه اینکه وقتی ثروتمندتر میشی به خداوند نزدیک تر میشی؟ مگر نه اینکه هرچقدر پولدار تر میشی از غیر خدا بی نیازتر میشی و به رب العالمین وابسته تر؟
باور بکنیم که هنر ما ارزشمنده ! بسیار بسیار زیاد! و بدونیم که خیلی ها هستند که قدر هنرمن رو میدونن و من هنرم رو لایق بهترین ها میدونم
هنرمن نمایانگر روح متعالیه منه
خیلللیییییی ازتون ممنونم چونکه همین الان یک پاشنه آشله بزرگ از خودم پیدا کردممم که یک ترمز ذهنی خیلی بزرگ منه!خیلی احساس خوبی دارم!
ممنونم بابت این کامنت هدایتی و قربون خدا ی مهربونم برم که همیشه پیشمونه!
وای من مردم از شدت هیجان و این قدرت ذهن و قدرتی که یک باور میتونه در آدم ایجاد کنه
خدای من یعنی ببین با تعریف هایی که ازون توت فرنگی 19 دلاری شده بود چقد همشون با لذت داشتن میخوردن و چقدد براشون طعم و لذت متفاوتی داشت و بعد که اون معمولی رو میخوردن فقط چون میدونستن معمولی حتی نحوه خوردن و حرف زدن در موردش هم فرق داشت
خدای من چقد شما استاد عشقید عاخه که از یه مسئله ساده چه درس هایی از دلش بیرون میکشید
خیلی خیلی تحت تاثیر فایل قرار گرفتم داره میگه که اگه حتی به یک اتفاق معمولی یجور دیگه نگاه کنی و با یه ذهنیت دیگه باشی چقد میتونی از اون اتفاق معمولی نگاه مثبت و نتیجه مثبت برا خودت رقم بزنی
برام خیلی جالبه همین دیروز برای یکی از عزیزانم در مورد سلامتی به تضادی برخوردم که ذهنم رو خیلی درگیر کرد که چکاری میتونم براش انجام بدم عجیب حالم گرفته بود
اومدم که اجازه ندم مومنتوم منفی شکل بگیره و خودمو مشغول ظرف شستن کردم در همون حالی انگار خداوند شروع کرد به صحبت کردن باهام و گف تنها کاری که لازمه بکنید اینکه بمبارانش کنید با صحبت های مثبت در مورد سلامتی تا توجهش از روی بیماری برداشته بشه و متمرکز بشه روی سلامتی
میگف خودتم آروم باش فقط همین کارو بکنید اگه یه حرکت خوبی انجام میده تحسینش کنید و بگید تو در حال بهتر شدنی و …
موضوع جالب دیگه اینه که خودش دیروز به سمت قهوه من رفت و اسمش رو پرسید و گفت من بخورم اگه از طعمش خوشم اومد بخرم استفاده کنم چون در مورد قهوه چیزای خوبی خوندم که مفیده
و توی این فایل هم شما به همه همین موضوعات اشاره کردین اینکه قدرت باورها حتی اگه واقعا درست نباشه میتونه اگه باورش کنی نتیجه مثبت بگیری و هم به قهوه اشاره کردین
خدا کمک کنه هدایت کنه بتونم یه قهوه لوکس بخرم براش چون باور مناسب هم خودش داره فک کنم بتونه برای بهبود ذهنی و بعد باور به واقعا سلامتی کمکش کنع الهی شکرت
وای چقد این فایل رو میشه تعمیم داد به ابعاد زندگی در همه جهت
اینکع وقتی در مورد کسی که ندیدی تعریف میشنوی ندیده بهش علاقه مند میشی و وقتی میبینیش فرکانس مثبت میفرستی و اون هم میگیره
یا برعکسش وقتی بد میشنوی بهش که برمیخوری همه رفتارش رو دقیقا برا خودت تحلیل نامناسب میکنی و میگی اره دقیقا همونجور که شنیدم بوده
وای صد بار دیگم گوشش کنم کمه . جالبه ها همه اینارو میدونیم اما باز هر بار که میشنویم دیوانه میشیم چقد قوانین جهان عجیبه و باحال و ناناست
استاد نازم ازتون هزاران بار سپاسگزارم
از خداوند هزاران بار سپاسگزارم که منو هدایت کرد و توی گمراهی نمردم و منو هدایت کرد به این سایت الهی
صمیمانه عید رو بهت تبریک میگم….عزیز دلم …امیدوارم امسال یکی از بهترین سال های زندگیت باشه….
وقتی ابتدای کامنت شما رو خوندم که گفته بودید ؛
حتی به یک اتفاق معمولی یجور دیگه نگاه کنی و با یه ذهنیت دیگه باشی چقد میتونی از اون اتفاق معمولی نگاه مثبت و نتیجه مثبت برا خودت رقم بزنی
.
.
یادم افتاد به یک تجربه و یه داستانی که دوست دارم اینجا تعریفش کنم ….
دختری توی یک شهرستان بود با کلی محدودیت و اینا …سال 99 تصمیم میگیره خودش زندگیشو خلق کنه و توی مسیر علاقش پیش بره …قایمکی یک پیج اینیستا میزنه و بعد که همه میفهمند کلی سرزنش و دعوا و اینا ….راسش تا اینجای داستان منم همینطور بودم و من پاک کردم و ادامه ندادم و تسلیم محدودیت هام شدم ولی اون نشد و ادامه داد تا تونست با درآمدی که از اینیستاگرام و فروش ماگ که عاشقش بود یه 206 سفید بخره …یک دختر 17 ساله ….
اینقدر به خاطر ماشینش ذوق کردو با ذوق تعریف کرد که از اون موقع به بعد افراد زیادی شناختنش …از جمله من …جالب اینجا بود که منکه نه موبایل داشتم نه اینیستا از زبان یکی از دوستام شناختمش که اومد ذوق و شوق خرید ماشین با درآمدش رو برام تعریف کرد و بعدش خودم مشتریش شدم …
کاری که اون دختر کرد دقیقا همین جمله ی شما بود …چون از بعد اون روز فالور هاش دو برابر شدن و فروشش چند برابر و الان بعد 5 سال میلیاردره ….
چقدر این ذهنیت مهمه …
جالب اینجاست که بعد این همه سال حتی توی همون سال ها اصلا درباره ی مشکلاتش صحبت نمیکرد و بعدا درباره ی اینکه چقدر استقامت داشته البته که اذیت شده چون قوانین رو نمیدونسته ….
…
ممنونم که باعث شدی این رو یاد آوری کنم برای خودم …که من باید این ذهنیت مثبت رو ایجاد کنم بقیه کار ها رو خدا انجام میده ….
ممنونم ازت که واسم کامنت گذاشتی چون خیلی خیلی بهش احتیاج داشتم
منم سال نو رو بهت تبریک میگم و آرزو میکنم هرجا هستی بهترین ها برات رقم بخوره و معجزات خداوند پی در پی وارد زندگیت بشه
راستش الان در موقعیتی بودم که کنترل ذهن نداشتم و اومدم شروع کردم به نوشتن داخل دفترم تا حدی حالم اکی تر شد و گفتم بذار برم یه قسمت از سریال زندگی در بهشت رو ببینم که از لحاظ فرکانسی بیام توی مسیر که نقطه آبی رو دیدم و با کلی ذوق و شوق گفتم خدایا تو از طریق دستانت باهام حرف بزن
تو شدی دستی از دستان خداوند که دقیقا و دقیقا و دقیقا داستانی که برای خودت تعریف کردی انگار برای منم بود و باید حتما میشنیدم از موفقیت اون دختر 17 ساله باحال که دمش گرم که ادامه داد و ادامه داد و ادامه داد و اجازه نداد محدودیت ها جلو استمرارش رو بگیرن و خداوند هم پاداش هاشو به سمتش سزاریر کرد از ماشین از مشتری ها از فالورها و … و این پاداش ها همچنان ادامه داره تا بی نهایت
چون خداوند وعده روزی و نعمت و برکت و اعتبار نیک میده چون خداوند از نیازها و خواسته های ما آگاهه و لازم نیست داد بزنیم بهش بگیم خودش میدونه و هدایت میکنه به شرطی که باورش کنیم و باور کنیم که خداوند لذت میبره که نعمت بده بهمون خوشبختی بده ثروت بده
خداوند خودش همه چی میشه واسمون . ثروت، مشتری های فوق العاده، حال خوب، اعتبار نیک، ایده، نعمت، روابط عالی، آزادی زمانی و مکانی و …
خدایا شکرت
ملیکای نازنینم ازت بی نهایت ممنونم بخاطر کامنت بی نظیرت الهی که حال دلت عالی و پر از نور الهی باشه همیشه
قطعا ده ها بار دیگه کامنتت رو میخونم چون پیام خداوند بودی واسم عزیرم
سلام به استاد نازنینم امروز وقتی وارد سایت شدم دیدم فایلی جدیدی گذاشتین حسی به من گفت فایلو دانلود کن و گوش کن و کامنت بذار منم گفتم چشم فایلو دانلود کردم و گوشش کردم خدارشکر فایل تکان دهنده ای بود برام باز بحت باورها رو ریشه ای برام باز کرد و متوجه شدم
تست توت فرنگی 19دلاری و توت فرنگی معمولی
خب خیلی جالبه که دوتا توت فرنگی که از یک مغاذه از یک سبد برداشته شده اینهمه تفاوت عظیمی رو داشته باشه اونم به وسیله ذهنیت ما
وقتی توت فرنگی اولو میدن به مردم و میگن این همون توت فرنگی 19 دلاری همه میخورن و تعریف میکنن چقد خوشمزه هست چقد آبداره چه طعمی داره چه نرمه
و مرحله دوم وقتی توت فرنگی دومو بهشون میدم و میگن این از این توت فرنگیای معمولیاست از اوناییکه ارزونه میبینن که وقتی میخورن همه میگن چقد بی مزه اس مزه آب میده بااین تفاوت که دوتا توت فرنگی از یک مغاذه بوده
اینجا موضوع باورهارو میگه چون بااون ذهنیت که اون توت فرنگی گرونه حتما خوشمزه تره ارزشمندتره اونا وقتی خوردن باورشون این کارو کرده که در نظرشون خوشمزه بیاد ووقتی گفتن این توت فرنگی معمولیه چون این ذهنیتو داشتن اون توت فرنگی براشون خوشمزه نبود
بهشون گفتند که این دوتا توت فرنگی یک مدل بوده باورشون نشده که دوتا توت فرنگی یک مدل این همه تفاوت داشته باشه
اگر ذهن ما مثبت باشه به یک چیز خنثی مثل توت فرنگی ذهن مثبت ما معنا میده و اون خوشمزه میاد
اگر ذهن ما منفی باشه خب اون توت فرنگی بد مزه میشه
استاد خوب توضیح دادند که این مسئله رو در تمام جنبه های زندگی بررسی کنیم
مثلا اگر بگن این آدم خیلی آدم مهربونیه خوش اخلاقه وقتی میریم میبینیمش رفتارهای مهربون ازش میبینیم چون ذهن ما از همون اول اینجور برداشت کرده
یا اگر بگن فلانی آدم حوصله سربریه چون ذهن ما اینجور خواسته وقتی اون آدمو میبینیم دنبال ایراد میگردیم بگیم این آدم واقعا حوصله سربره
من خودم چندوقت پیش رفتم رستورانی چون غذاش گرون بود میگفتم که غذاهای خوشمزه ای داره چه با کیفیته چون خوبه اینقد شلوغه
همسرم میگفت اون طرف دیگه هم رستورانه
غذاشو ارزون تر میده بعد من گفتم نه اونجا بدرد نمیخوره ارزونه غذاهاش خوب نیس
حالا میفهمم این دیدگاه خودم بوده نسبت به اون غذا نگرشه خودم بوده
بارها بوده بهم گفتم فلانی پرحرفه بعد وقتی رفتم جز پرحرفی چیزی دیگه ای از اون نفر ندیدم فقط ذهنم دنبال همون نکته پرحرفییش بود چون از قبل با همون ذهنیت بوده
یا گفتن فلانی خیلی دستپختش خوبه ووقتی غذاهاشو خوردم جوری بالذت میخوردم که قشنگ مزشو بچشم چون ذهنیت این بوده ایشون غذاهاشون خوش مزه اس
خودم باورم اینه من بدن سالمی دارم همیشه سالمم ولی خیلی دیدم میگن من همش سرمامیخورم بدنم ضعیفه وقتی فکر میکنم چون باورش اینه سرمامیخوره که باوره تاییدبشه
خدارشکر توانستم امروز با عشق شروع کنم پراز حس خوب صبح که بلندشدن گفتم امروز روز خوبیه واقعا همینجور شد چون ذهن من انتطار داشت که امروز روز خوبی بشه
خدایاشکرت امروزم توانستم در سایت فعالیت کنم دیدگاهمو بنویسم
خدایا شکرت امروزم در سلامتی کامل هستم
خدایاشکرت به خاطر استاد دوستان مهربون این سایت
خدارشکر به خاطر خدای مهربونم که همیشه کنارمه حواسش بهم هست دستان گرمش روی شونه هامه
فایل بی نظیری بود دوست دارم بارها و بارها گوشش کنم و در زندگیم به صورت عملی اجرا کنم
استاد جان خدا قوت بهتون میگم همیشه شاد و سلامت باشید دوستون دارم
سپاسگزارخداوندم که از طریق استاد نازنینمون بهمون عیدی داد ویه فایل پربرکت روزیمون کرد
منم یه مطلب یادم اومد اینجا میگم
سالها پیش که پسرم چهارپنج ساله بود توی حسینیه بودیم و موقع مراسم بچهها مرتب طول حسینیه رو میدویدن وسروصدا زیاد بود من که طبق معمول داشتم ازبازی
بچه ها لذت میبردم ولی یه گروه مسن هستن که بندههای خدا حوصله سرو صدا وشلوغی بچهها روندارن
وگاهی وقتها هم حرصشون میگیره که چرا این مادرا حواسشون به اونا نیست و بین خودشون پچپچه که خب هرکس بچه کوچیک داره اصلا نیاد مراسم والا گناهش بیشتر از ثوابشه خخخخخ
خلاصه یکی از همون خانمهای مسن که فامیل دورمون هم هستن بالاخره طاقتش طاق شد پاشد اومد وسط بچهها و اونا رو میگرفت و یه هلی بهشون میداد و
باتشر میگفت برین پیش مادرهاتون بشینین و تو همین حین ووین پسرمنم که کنارم نشسته بود گفت مامان من میخوام برم بیرون با
بچهها بازی کنم
و درحالی که بیخبر از همه جا داشت از عرض حسینیه میرفت به سمت در خروجی با همون شلوغی بچهها قاطی شد و اون خانم یه هلی هم به پسرمن داد و سرش دادزد برو پیش مامانت
پسرمنم که بیخبر بود اصلا محلش نذاشت وراهشو ادامه داد رفت بیرون منم که طبق برنامه تربیتیم که قبلا هم گفتم هیچ واکنشی نشون ندادم که البته اگه چندسال قبلش درباره دخترم همچین اتفاقی میافتاد اصلا کوتاه نمیومدم وبشدت اعتراض میکردم و
ماجرا رو کش میدادم اما کلا بیخیال شدم و خلاصه بچه ها پخش وپلا شدن و اون جو آرومتر شد
اون خانم هم رفت سرجاش نشست
فردای اون روز صبح زود نوهش بهم زنگ زدو گفت مادربزرگم یه خورده خوراکی برای علی فرستاده میخوام براش بیارم
منم تعجب کردم به چه مناسبت
نگو ماجرا اینجوری بوده که اون خانم که میره میشینه سرجاش خانم بغل دستیش بهش میگه اون پسره که فلان لباس رو پوشیده بود بی تقصیر بود داشت از اونجا ردمیشد و
قاطی بچهها نبود ایشون عذاب وجدان میگیره که وای بی گناه این بچه رو هل دادم حالا اون بچه کی بود طرف هم میگه منم نشماختمش
اونشب ایشون تب میکنه وحالش بد میشه و ربطش میده به اون هلی که به بچه من داده و همین پیجور میشه ببینه اون بچه کی بوده بره از دلش دربیاره
تا بالاخره متوجه میشه پسرمن بوده و کلی خوراکی از کیک وبسکویت و پسته وشیرینی براش فرستاده بود وگفته بود حتما بهش بگو حلالم کنه
وقتی به پسرم گفتم گفت من فهمیدم که اشتباه کرد منظورش من نبودم
استاد من صالحه هستم و دارم در جنوب فرانسه نزدیک موناکو مدیریت لوکس و فشن می خوانم. و دقیقا دایم سر کلاس ها استادهامون {که خیلی خفنن یکی شون مدیر کارتیر بوده سالها و یکی هم مدیر پارالمپیک فرانسه است و یکی مشاور پادشاه موناکو و …} همیشه از همین تکنیک ها برای برند سازی لوکس استفاده می کنن و می گن نوع تبلیغات و قیمت در اینکه برداشت مشتری ازش لوکس هست یا نه چقدر موثره و از این به عنوان #قدرت قصه برند# نام می برند. شما که از این جنبه گفتید، گفتم وای خدای من دختر ببین اینکه راحت میشه ورودی های ذهن رو باهاش بازی کرد همینه.
استاد فقط ما صبر، و به کارمون باور نداریم من اینجا می بینم خدایی چندان هم این مارک های اروپایی حتی لوکس ترینشون کیفیت ویژه تری ندارن نسبت به تولیدات ایران ما، فقط ما اون عشق را که در هنرهای قدیمی مون بوده کمتر داریم اون حوصله اون ظریف کاریه، که حتی پیدا نیست ها. حتی اون باوره که کارمون عالیه از صاحب برند تا مشتری تا مردم تا عرق وطنی نداریم یا خیلی کمه! یه استادی اینجا حرف خیلی خیلی زیبایی گفت که در کنار حرف های شما به دلم خیلی نشست البته شاید شما هم گفتید اما من چون بازیگوشم دقت نکردم یا تو اون فاز نبودم و نشنیدم، گفت برای اینکه موفق بشین ، تو کار، تو برند، تو همه چی دیگه، می گفت فقط Everyday, Just One little more هر روز یه ذره بیشتر ، یه ذره بهتر ، اگه ازت مشتری یا رییست انتظاری داره هر دفعه یه ذره بهتر کن یه ذره بیشتر از انتظارش و من یاد قانون تکامل شما افتادم استاد
عجله داریم برای پولدار شدن؛ اعتماد نمی کنیم به اینکه ما فقط اومدیم که کارمون را درست انجام بدیم یا گم می کنیم درست چیه یا عجله می کنیم و هولیم و تمرکز نداریم که همش از بی ایمانی می یاد حتی خودم هم گاهی مسیر را گم می کنم و دایم صدای شما میاد تو مغزم خوبی ها را با خودت تکرار کن تا زیاد بشه ، زیبایی ها رو ستایش و تکرار کن. ذهنت را کنترل کن ولی استاد خدایی گرفتن جلوی ورودی ها خیلی سخته. مت الان بیش از 2 ساله اصلا تلویزیون نمی بینم تو اینستا هم نمی رم خیلی اما مگه می شه حرف های آدم ها رو به خصوص اگه نزدیک باشن بهت ازش فرار کرد. استا اومدم اینجا حرف زدنشون را بلد نباشم تا نشنوم اما با خانواده ام چیکار کنم او دیگه فرار کردنی نیست با نصیحت ها چی!!!
استاد این جا می گفتن روزانه فقط در حالت ساده ما 600000 دیتا مغزمون از محیط می گیره !!!! اصلا یعنی چی !! یعنی ما بریم تو خیابون همین بیلبورد ها رو ببینیم یه دیتاست آواز پرنده هم یه دیتا است و مراقبت چقدر دقیقع یا خود خدا فقط اون خودش هدایتم کنه
استاد یه خاطره داغ داغاوردم نمیدونم هفت سالم بود یا کلاس پنجم بودیم ولی یادمه کوچیک بودمو این قانونا نه خبر داشتم نه چیزی سرم میشد حالا داستان چیه من خواهر دو قلو دارم
خواهری من دل درد شدید گرفت گفت احتمالا اپاندیس رفتند عمل کردم منم دنبال خواهری م بودمو میدیدم دلش درد میکنه سمت چپ هی برام توضیح میداد ابجوش بخوری بدتر میشه شبا بدتر میشه
اقا خواهری عمل کردن رفتیم من یه شب زودتر رفتم خواهری بیمارستان خابوندن فرداش اومد اقا ما که از بیمارستان اومدیم همون علایم مو به مو گرفتیم
ولی کسی باور نکرد ولی خودم باورم شده بود اپاندیسه این دل دردا ویه ترس داشتم که نگو همش صحنه های خواهری میومد جلو چشممو دلم بدتر میشد تا اینکه رفتیم دکتر همون فردا پسفرداش
گفتن چیزی نیست با یه امپور خوب میشه واون امور خوردم گفتم تا دیگه نترسی وهر دردیو باور نکنی
واایی قشنگ یادم مونده تاحالا احساسش
واایی چقد شبیه قانون قشنگ دلدرد بدی گرفتم که منم بردن دکتر
واایی واقعا دلم میخاد زهن خوشگلمو کنترل کنم هر چیو نخوره
ای تغییر دهنده دلها و دیده ها ای مدبر شب و روز ای گرداننده سال و حالت ها * بگردان حال ما را به نیکوترین حال
سلام و صدسلام به استاد ارزشمندم ومریم بانوی عزیزم
خانم فرهادیِ نازنینم و آقا ابراهیم گُلِ گلاب
و همه دوستانم در اولین روزِ سال جدید و بودن در این فضا و حس و حال ملکوتی
عیدتون مبارک باشه عزیزانِ دلم ، هر لحظه شاد و خوشحال و شکرگزار باشید
عششششق به همه تون
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم بابت هدیه هفت سینِ امسالِ خودش برای وجود و زندگی مان در این مسیر بهشتی که سلامتی،سربلندی،سعادتمندی،سیرت نیکو،سادگی وصفا،سرزندگی و سرورو شادمانی می باشد.
عجب تحویل سالی شد برایم که امروز صبح هم مثل هرروز باعشق و احساس شعف و شکرگزاری و دیدن یک خوابی که بسان توصیف بهشت بود، دشتی سرسبز با دیدن حیاطی لبریز از آب جاری و ماهی هایی که انگار پرواز می کردند و دوباره می نشستند و دیدن تمشک های رسیده و وجود حیوانات اهلی که تا همین الان هم احساسش مرا به وجد می آورد،
بیدار شدم و مصطفی جان گفت که سال تحویل می خوام یه جایی که عاشقش هستی ببرمت و من فوری گفتم دریا آخ بخدا اسمش می آید اشکم جاری می شود بس که حالم را به احسن الحالی عجیب و غریب مبدل می کند ….
سوار بر موتورِ رعنای مان شدیم و با خواندن دعای سفر و از خداوند هدایت خواستن باعشق حرکت کردیم و از روستاهای اطراف گذشتیم و به ساحل دلوار و دریای سخاوتمند و شگفت انگیز خداوند بسلامتی رسیدیم ،بر شانه های خداوند سوار شدن و تنها از او یاری و هدایت خواستن تنها سفری می شود که تو را لبریز از شادی و شکرگزاری می کند و تمام مبدأ و مقصد را برایت امن ترین ….
ای جانم ساحل لبریز بود از مسافران عزیزی که با توجه به پلاک ماشین های شان می شد فهمید از شهرهای مختلف تشریف آورده اند و هر کدام از خانواده ها هم سفره هفت سین کنار دریا برپا کرده بودند،
خدای من چقدر بی نظیر و رویایی ، عجب ویویی و ما هم که روی یک صندلی نشستیم و چون امسال سفره هفت سین نداشتیم انگار با این عزیزان خود را شریک می دیدیم و سال تحویل شد و عجب شروع سالی بود جوووونم به دریای بیکران خداوندم ،دریایی که لبریز از ثروت است و فراوانی در تمام زمینه ها……
بعد هم که به لطف خداوند بسلامتی برگشتیم خانه بهشتی خودمان و با استقبال کبوتران زیبای مان مواجه شدیم که عشقِن عشششق و بعد رختخواب پهن کردیم و به خواب عمیقی فرو رفتیم ،خدایاشکرت.
و اما این فایل بی نظیر که وقتی هر کدام از این مدعوین برای تست، گازی بر توت فرنگی می زدند ،دهان من آب می اُفتاد و می بینید چقدر بدنمان زود واکنش نشان می دهد با دیدن این صحنه و چقدر هوشمندانه عمل می کند،
ذهن ما هم همین قدر آگاه است و خداروشکر با بودن مان و پیوند عمیق مان در این مسیر و آگاهی هایی که باورهای چند ساله مان را دستخوش تغییرات اساسی کردند ذهن مان هم تربیت اصولی به خودش گرفت و ما تمام تمرکز خود را روی زیبایی ها و نکات مثبت معطوف کردیم و روز به روز حال و احساس مان هم تغییر کرد و درک کردیم که ذهن هم به صورت کاملا طبیعی مثل کبد،کلیه و تک تک اعضاء بدن بی نظیرمان عمل می کند فقط کافی بود آرام آرام بستری بدلیش فراهم کنیم تا به تنظیمات اول کارخانه خداوند برگردد همان ذهن زیبایی که در کودکی مان با دیدن یک اسباب بازی و یا یک تاب سواری و کلی چیزهای قشنگ و ساده انگار تمام دنیا را بهش داده بودند و قلب مان هم ابریز می شد از شادی و شعف و شوروشوق و به دور از هر گونه اتفاق و یا مسئله ای ،در دنیای خود خوش بودیم و کم کم بزرگ شدیم و تربیت هایی که هر کدام مان در مقاطع مختلف ،تجربه کردیم و ذهنی که دیگر ترس و عجله و نگرانی و….را داشت به خودش تزریق می کرد و قلبی که متلاطم بود .
زنجیره ناآگاهی از نسلی به نسلی دیگر و با وجود قرآن کریم این کتاب ارزشمند و سرنوشت ساز که من در جای جای خانه مان می دیدم اما امروز به این درک رسیدم و آگاه تر شدم که به قول استاد فقط بر بار قاطری حمل کردیم ،بدون ذره ای عمل کردن به آن و فقط خوانده می شد که بگویند فلانی عجب آدم خوب و باخدایی هست و به قولی بیرونش را مردممی دیدند و امان از رفتارهای داخل خانه ،خانه ای که بسیار بسیار مکانی مقدس بود و سرنوشت ساز برای خانواده و ما دیگر ذهن مان و تاروپودمان بیمار شد و ناآگاهانه ادامه دادیم
اما واقعا روزی هرچقدر شًکر کنم کم است برای هدایتم به این مسیر الهی و عمل به آگاهی هایی که شدند نورو روشنایی برای ذهن و قلبم ،
باید که سجده شکر گذاشت بابت این دگرگونی عظیم ،هرروز تمرین و تکرارِ با عشق این آگاهی ها که بشوند امروزه سبک زندگیم،
عادت به زیبا اندیشیدن،
تمرکز روی نکات مثبت ،
مدیتیشن های هرروزه که معجزه می کند،
تمرکز روی نشانه های هرروز و فایل های سفرنامه، شنیدن صحبت ها ،دیدن سلامتی و شکرگزاری از بدنِ مقدس مان
هرروز صبح با عشق و ذهنی بازو پاک چشمان زیبای مان را گشودن و با عشق کارها را انجام دادن و این کیفیت اول صبح تا آخر روز خودش را بی نظیر نشان می دهد.
چند روز پیش بود کولرمون باید سرویس اساسی می شد و همچنین درب قهوه خانه که وقتی آفتاب بهش می خورد موقع باز شدن صدا میداد و درست قفل نمی شد من هم که عادت دارم عزیزدلم رو حسابی تشویق کنم که آره تو میتونی جونم ،خداوند ذهن خلاقی بهت داده تو دست به هر کاری می زنی عالی تَرش می کنی و کلی تعریف و تمجید و به لطف خداوند هم هر دو مورد عالی انجام شد،
واقعا این صحبت ها از کجا نشأت می گیره
از یک ذهن مثبت اندیش،از یک صلح درون ،از همان اول صبح که با احساس و آرامش عالی دل به خداوند و هدایت هایش می سپاری از همان نوشتن شکرگزاری های دلی که در دفتر ستاره قطبی می نویسی از دیدن باغچه حیاطی که احساس می کنی در تیکه ای از بهشت خداوند سکنی گزیده ای از صحبت های عاشقانه و احترام و عزتی که به عزیز دلت بعد از یازده سال زندگی می گذاری و همان را دریافت می کنی و رابطه تان هرروز طراوت و شادابی خاصی داردو……
و بعد چشمکی می زنی به خداوند که احساس می کنی روبرویت نشسته و همه چیز را رصد می کند و کلی می خندی و شاد هستی و شکرگزار و می گویی خدایا همه چیز رو تو داری به عالی ترین شکل مدیریت می کنی چون من می خواهم همیشه زیر سایه ایمان و توکل به خودت پیش بروم و آگاهانه عمل کنم ،رفتار کنم وزندگی کنم و تو خشنود باشی .
واقعا مگر می شود با این روش زندگی ،ذهن و قلب لبریز از عشق نشود و به قول مولانای جان:
بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
و خود را لبریز از عشق کردن و عشق را هر کدام به سهم خود مثل گل قاصدک پخش کردن به تمام زوایای ،تادنیایی لبریز از عشق را تجربه کنیم و خالقِ عشقی می شویم که خالق مان ما را با عشق خودش به این دنیا آورد و همه چیز عشق است …
در پناه رب العالمین و خالق عشق
هر لحظه شاد،سلامت، سعادتمند،ثروتمند با ذهن و قلبی پاک وباز و لبریز از عشق به زندگیه زیبا و شگفت انگیز خود ادامه دهیم و هر روز در سایه ایمان به خداوند خالق زیبایی ها باشیم و آگاهانه زندگی کنیم.
سلام دوست عزیز
امیدوارم حال دلتون عالی باشه
در مورد شبهای قدر نوشتید برای من هم شبهای قدر با آموزه های استاد برام فرق کرده دیگر فقط خوندن متن عربی و انجام آن آداب و رسوم نیست شب قدر اگر هم بیدار باشم در سایتم و فایل گوش میدهم و کامنت مینویسم و آموزه های استاد را برا خودم تکرار میکنم از یک شخص انجام آداب و رسوم به صورت طوطی وار تبدیل به یه آدم متفکر روی آموزهای استاد و انجام تمرین ها شدم و خودم خیلی ذوق دارم و انگار هر روز و هر لحظه به شخص زنده تر و آگاه تر تبدیل میشم
براتون بهترینها را از خداوند متعال خواستارم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
ردپای روز 30 اسفند رو با عشق مینویسم
سال نو 1404 بر همگی مبارک باشه
دست جیغ هورا
9:30
روز 30 /12/ 1403
اولین واریز به حسابم بابت کارم ،نقاشی دیواری
به مبلغ 10 میلیون
از خدا به من هدیه داده شد
خدایا شکرت
وقتی امروز صبح بیدار شدم و کارامو انجام دادم ساعت 9:30 دیدم پیامی از بانک اومد که مبلغ 10 میلیون به حسابم واریز شد ،خیلی حس خوبی داشتم
بعد از خرید دوره جدید هم جهت با جریان خداوند ،که بعد از گذشت دو هفته از این دوره
من به کار نقاشی دیواری هدایت شدم و خدا بهم اعتماد کرد
و امروز 30 اسفند اولین درآمدم از این کار رو داشتم ،در صورتی که آقای نقاش خداگونه همون روز اول گفته بود که این مدت رو رایگان باید کار کنم و انتظاری نداشته باشم که مبلغی رو بهم پرداخت کنن تا زمانی که راه بیفتم و کار بدن بهم
خدایا شکرت
هرچی خیر هست و از تو به من برسه من به خیر تو محتاجم
خیلی حس خوبی داشتم ،فکر نمیکردم این مبلغ رو به عنوان دستمزد پرداخت کنن
نهایت همون دو میلیونی که روز اول صحبت کرده بودن رو بهم گفته بودن
خدایا شکرت به خاطر چنین انسان هایی که دستی از دستانت شدن تا در زندگیم به شکل های نور و ثروت و فراوانی و احترام و توجه و به بهترین شکل ،جاری بشن
من وقتی پیام رو دیدم زنگ زدم و تشکر کردم و با خوشحالی به مادرم گفتم که اولین درآمدم از نقاشی دیواری به حسابم واریز شد
وقتی نزدیک ساعت 12 شد من با مادرم رفتم و 3 تا گلدون گل رز که چند هفته پیش از باغ گل خریده بود رو تو باغچه کنار ساختمونمون بکاریم
من با عشق رفتم و باغچه رو کندم و هرچی میکندم به ریشه هایی برخورد میکردم که خیلی سخت تر از سنگ بودن و نمیشد زمین رو عمیق تر کند
یاد حرفای استاد عباس منش افتادم که من با هدایت خدا به قدم 4 فایل 3 هدایت شدم که درمورد ریشه ها صحبت میکردن
و من داشتم در عمل این ریشه هارو میدیدم که یه درخت کوچیک چقدر ریشه های بزرگی داشت و به قدری ریشه های ریز دور باغچه رو گرفته بود که انگار به هم بافته شده بودن
خیلی زیاد بود و عمیق
وقتی گلارو کاشتم و برگشتم خونه ،به قدری خوشحال بودم که نمیدونستم لحظه سال تحویل کی هست و نمازمو که خوندم داشتم یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول والاحوال ،حول حالنا الی احسن الحال رو میگفتم که از خدا خودش رو برای خودم خواستم و بهترین حال من بودن خدا در تک تک لحظات زندگیم هست و بسیار بسیار حس خوبی بهم میده و این حس خوب رو طلب کردم ، یهویی شنیدم دارن میشمرن
سریع قرآن رو برداشتم و گفتم خدای من چی برای من خوبه بهم بگو
هپین که قرآن رو باز کردم
سوره فصلت بود هین که نگاه کردم دیدم آیه سجده باز شده براو و فهمیدم که منظور خدا چی بود
به سجده افتادم و ازش تشکر کردم و خواستم که هر لحظه کمکم کنه و باهاش صحبت کردم
دیشب که اولین شب قدر بود من فقط تونستم تا نصفه های دعای جوشن اکبیر رو بخونم اما تا به حال در عمرم با این آگاهی و لذت این دعا رو نخونده بودم
خیلی لذت بخش بود و من داشتم از اول تا اواسط این دعای زیبا رو با لبخند و عشقی بی نهایت و گریه شوق میخوندم
خدایا شکرت
16:35
اول سال خدا با این آیه یه قوت قلب و آرامش عمیقی بهم داد
تلویزیون خونه مون روشن بود و برادر و مادرم گوش میدادن و نگاه میکردن ،سهویی صدای قرآن رو شنیدم دقیقا همین سوره و آیه رو خوند
و لسوف یعطیک ربک فترضی
«و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی» امید بخشترین آیه قرآن
خدایا شکرت
سپاس بیکران که انقدر من برای تو ارزشمندم که به من این آیه رو بارها و بارها نشونه میدی و اول سال 1404 من با این آیه شروع شد
من بعد از ظهر رفتم پیاده روی و هوا بارونی بود و بارون میبارید ،کلی با خدا صحبت کردم و تجسم کردم و درختایی که جوانه زده بودن و به قدری زیبا و بهشتی بودن که با هر قدمی که برمیداشتم در خود خود بهش داشتمزندگی میکردم و با ربّ ماچ ماچیم صحبت میکردم
خدایا شکرت
من امروز یکی از بهترین لحظات زندگیم رو داشتم
و تصمیم گرفتم اگر خدا بخواد فردا برم تو همون پارک نزدیک خونه مون که دریاچه بزرگ داره و خونه وسط دریاچه داره و عین خونه پارادایس استاد هست ،که روز تولدم 27 اسفند رفتم اونجا ،برم و بشینم و فایل هدف گذاری دوره 12 قدم رو گوش بدم و بنویسم و هدف گذاری کنم
خدایا شکرت
وقتی قدم میزدم فقط این تاریخ رو به یادم میاورد 974
1404/7/9
و یه تاریخ دیگه نشونه داد بهم
874
1404/7/8
نمیدونم چی قراره رخ بده اما میخوام اعتماد کنم و فقط سمت خودمو تا جایی که میتونم عمل کنم و لذت ببرم از لحظه لحظه زندگیم و قدم بردارم برای هدف هایی که دارم
و به صورت جدی بنویسم اهدافم رو برای سال 1404
یادمه پارسال که سال تحویل شد ،من از دیدن فایلی که استاد برای سال 1403 گذاشتن ،تصمیم گرفتم هدفم تغییر شخصیتم باشه و الان که به کل سالم نگاه میکنم راضیم از تلاشی که کردم و از این به بعد بیشتر سعی میکنم تا مومنتوم پثبت رو حفظ کنم و سرعت ببخشم به روند تکاملم
و جدی تر از قبل روی شخصیت خودم کار کنم
خدایا شکرت
من امروز چندین بار به اینکه امثال قراره ماشین بخرم در عرض چند ماه فکر کردم و به وضوح میدیدمش و به قدری واضح بود که حسش میکردم
امروز یا kmc دیدم و یا دنا. با خدا که صحبت میکردمگفتم ببین ربّ من ،هر دوتاشم میخوام ولی بیشتر kmc میخوام که رنگامو بذارم توش و برم سرکار
اما بازم هرچی تو بگی ،هرچی تو بگی همونو میخرم
وای خیلی حس خوبی دارم خیلی
یکی از هدف هام هم اینه میخوامدوره های طراحی و نقاشی که خریدمرو کار کنم و الگوهایی رو تکرار کنم که در شبانه روز دو ساعت خوابیدن و به خودمبگمکه من هممیتونمو انجامش میدم و روی پیشرفت در مهارتمنقاشی زمان میذارم
یه هدف دیگه هم دارم اینکه به آقای خداگونه بگمکه برای من یه کار مستقل برای نقاشی بده تا انجامش بدم
اهدافمزیاده و باید به فایل هدف گذاری گوش بدمو اولویت بندی کنم و برای تحققشون قدم بردارم
خدایا شکرت
من امروز از محمد رضا گلزار یه مصاحبه ای دیدم که میگفت اگر نظم شخصی درکارهاتون داشته باشید و ادامه بدید به راحتی به هرچی میخواید میرسید ،انگار یه تاکید بود از طرف خدا ،که میگفت طیبه جانم نظم رو حتما در هدف گذاری بنویس برای امسالت
برای استاد عزیز و مریم خانم شایسته و همکارانتون و تک تک دوستان در سایت بهترین هارو از خدای ماچ ماچیم میخوام
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق در زندگیتون جاری بشه
بنام خالق هنر به نام رب العالمین عزیزم
سلام و درود به شما خواهرعزیزدلممممم
قبل هر چیز از هدایتم به کامنتتون بگم! به قصد خوندن کامنت یک عزیزه دیگر وارد سایت شدم و خدا هی توی گوشم میخوند صفحه ی 18 ام ! برو صفحه ی 18 ام و من اومدم ببینم چه خبره و کامنت شما رو دیدمممم
اصلا من عاجزم از فهم اینکه چطور خدا اینجوری اینقدر جزئی داره من رو هدایت میکنه!!الله اکبر!
عیدتون مبارک امیدوارم بهترین سال زندگیتون باشه امسال
تحسین برانگیزه تحسین برانگیزه ! چقدر براتون خوشحالم که سال تحویل رو به این احساس خوب و با این هدیه ی خوب خدا و هدایت های بینظیرش شروع کردین
و سپاس گزارم که این کامنتو نوشتین که برای منم نشونه ای بود از خدای قشنگم
خیلی مشتاقم تا اثر هنری که درموردش صحبت کردین رو ببینم واقعا عاشقانه دوست دارم ببینمش!
من خودمم هنرمندم یا حداقل باید بگم خودمو در جایگاهی میبینم که به خودم بگم(هنرمند:)
و ما هنرمندا باید هرروز بخودمون یادآوری کنیم که ببین!هنرتو ارزشمنده فارغ از اینکه چی باشه !چون هر محصولی مشتری خاص خودشو داره
اخه دختر مگه خدا نمی گه من مشتریت میشم من عشقت میشم من خریدارت میشم من رفیقت میشم تو برای من عزیزی بنده ی من! تو فقط به من تکیه کن و مطمئن باش ثروتمند شدن هرچه بیشترِ تو ، رزقیه که از درگاه ربّت برای تو فرستاده شده و احساس خوبت بعد از هر بارنقاشی کشیدن نشون میده که این الهی ترین کاره و ثروتمند شدن از این کار بهترین و راحتترین مسیر برای توعه!!!
مگه ثروت چیزی جز توحیده؟مگر نه اینکه وقتی ثروتمندتر میشی به خداوند نزدیک تر میشی؟ مگر نه اینکه هرچقدر پولدار تر میشی از غیر خدا بی نیازتر میشی و به رب العالمین وابسته تر؟
باور بکنیم که هنر ما ارزشمنده ! بسیار بسیار زیاد! و بدونیم که خیلی ها هستند که قدر هنرمن رو میدونن و من هنرم رو لایق بهترین ها میدونم
هنرمن نمایانگر روح متعالیه منه
خیلللیییییی ازتون ممنونم چونکه همین الان یک پاشنه آشله بزرگ از خودم پیدا کردممم که یک ترمز ذهنی خیلی بزرگ منه!خیلی احساس خوبی دارم!
ممنونم بابت این کامنت هدایتی و قربون خدا ی مهربونم برم که همیشه پیشمونه!
بهترین ها رو براتون از خدا خواستارم دوست عزیزم
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته گرامی ، همچنین سلام و عرض ادب به همه دوستان این سایت درجه یک
واقعا هر چی تو مسیر این آگاهی ها پیش میرم بیشتر میفهمم
که چقدر جای کار هست ، ذهن چقدر روی ما کنترل داره چقدر این
ذهن ، در روح و جان ما رخنه کرده و چقدر ما تحت کنترل
ذهن هستیم به جای اینکه اون تحت کنترل ما باشه و این نشان
دهنده این که تا ابد باید روی کنترل ذهن کار کنیم ، اولش
که استاد توضیح دادن در مورد توت فرنگی ژاپنی زیاد متوجه
وخامت اوضاع نشدم ، وای خدا وقتی واکنش مردم رو دیدم
یه لحظه به خودم گفتم اگر من هم بجای اون افراد بودم صد
در صد همین عکس العمل رو نشون میدادم ، و استاد یک زاویه
دیگه ای از نجوا و عملکرد ذهن رو جلوی چشممون به نمایش
گذاشتن ، من که مدتیه دارم روی خودم و ذهنم کار میکنم و
فکر میکردم که به یک حد تقریبا متوسطی از کنترل ذهن رسیدم
و حواسم هست که ذهنم منو گول نزنه یهو ناخودآگاه جلوی
چشمم اومد که بارها همچنین اتفاق مشابهی برام افتاده و منم
اسیر اون پیش فرض ها و ورودی ها شدم ، مثلا
یادمه یک سال پاییز همه میگفتن امسال گفتن زمستونِ سرد
و سختی داریم و فلان و چنان ، که منم تحت کنترل ذهن ،
همش تو فکرم بود چیکار کنم ، لباس فلان بخرم ، لوله ها رو
چیکار کنم یخ نزنه ، یک بخاری اضافی خریدم و تو فکرم
اون نگرانی بود ، و در نهایت چی شد ؟ ، اون سال هم به لطف خدا درست مثل سال های دیگه گذشت ولی من الکی فقط نگران
بودم و بهم سخت گذشت و حتی سردتر از سال های قبل ، که
بعدا سرچ کردم دیدم سال قبل یه روزایی دما از امسال هم پایین تر اومده بود یعنی سردتر بوده
الان یکی از کنترل ذهنام اینه که طوری فکر کنم و در ادامه
عمل کنم که از زمستون فقط لذت ببرم ، اصلا به اخبار
گوش نکردم و فقط تو ذهنم به خدا و زیبایی های خلقت
خدا توجه میکردم ، شاید باور نکنین چون برای خودم هم
باور کردنی نبود ، این زمستون که اومد نه تنها سخت نبود
برام بلکه به طرز معجزه واری انگار سرما برام گرم تر بود نسبت
به قبل و اذیت نشدم حتی لوله های خونه آخ نگفتن ،
گاهی که هوا خیلی سرد میشد به دماسنج که نگا میکردم ،
با دیدن علامت منفی کنار عدد ذوق میکردم و با خودم
میگفتم چقدر این دما زیباست ، چقدر خدا توانا و قادر است
که همچین هوایی رو خلق کرده ومدیریت میکند ،
وقتی تو ذهنم مرور کردم دیدم از این موارد زیاد بوده که من
حواسم نبوده و اسیر عملکرد ذهن بودم ، از طعم میوه ها که الان
دیگه مزه ندارن و گلخانه ای شدن و باعث شده واقعا میوه ها
و سبزیجات برام بی مزه بشه، تا تاثیر یک داروی خاص که میگفتن
خوبه و منم میخوردم و نتیجه میداد ، و چندین و چند مثال دیگه
ولی درسی که میتونم بگیرم از این فایل اینه که زیاد به حرف
بقیه و به قول استاد بدنه جامعه توجه نکنم ، ورودی هامو بشدت
کنترل کنم ، روی داده ها و اطلاعاتی که میبینم و می شنوم
بی نهایت حساس باشم ، ببینم چی به درد من میخوره ، چی الکی
و به قولی برام مضره ، با نگاه مثبت و پیشفرض خوب به هر چیز
، هر کس یا هر موقعیتی میتونم اون رو برای خودم تغییر بدم به سمت مثبت و جالب ، درست مثل مزه توت فرنگی که فقط
با تغییر افکار ، مزه توت فرنگی معمولی توی دهان ، شد همون
مزه شیرین و خاص که 20 دلار میارزه ، واقعا عجیبه یک فکر و
خیال میاد و یک اتفاق فیزیکی که همون مزه میوه در دهان هست
رو ایجاد میکنه ، پس ممکنه و این فایل نشونه و الگو هست که
میتونیم با یک فکر و باور ، یک موقعیت فیزیکی رو تغییر بدیم .
خداروشکر این بار هم استاد یک زاویه دیگه از رفتار ذهن رو
بهمون نشون دادن
به نظر من همین یک فایل خودش یک دوره ست ، میتونیم با عمل
به آگاهی هاش موقعیت و شرایط و اتفاقات جهان اطرافمون رو
اونطور که میخواهیم خلق کنیم و در ادامه به مدار های بالاتر
صعود کنیم ، مدارهای با کیفیت بالاتر و نعمت و ثروت بیشتر ، چون استاد میگه کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی ،
ذهن خیلی قدرت داره که اگر بتونیم کنترلش کنیم و
افسارشو به دست بگیریم میتونه مارو به همه جا برسونه ، به
هرجا که میخواهیم و آرزو داریم
استاد جان سپاسگذارم که زاویه دیگه ای از کنترل ذهن و تاثیر
افکار و باورهامون رو به ما نشون دادین
آرزوی خوشبختی و موفقیت دارم برای شما و همه دوستان و یک زندگی پر از نعمت و ثروت و سلامتی
سلام به استادعزیز و دلبرم
وای من مردم از شدت هیجان و این قدرت ذهن و قدرتی که یک باور میتونه در آدم ایجاد کنه
خدای من یعنی ببین با تعریف هایی که ازون توت فرنگی 19 دلاری شده بود چقد همشون با لذت داشتن میخوردن و چقدد براشون طعم و لذت متفاوتی داشت و بعد که اون معمولی رو میخوردن فقط چون میدونستن معمولی حتی نحوه خوردن و حرف زدن در موردش هم فرق داشت
خدای من چقد شما استاد عشقید عاخه که از یه مسئله ساده چه درس هایی از دلش بیرون میکشید
خیلی خیلی تحت تاثیر فایل قرار گرفتم داره میگه که اگه حتی به یک اتفاق معمولی یجور دیگه نگاه کنی و با یه ذهنیت دیگه باشی چقد میتونی از اون اتفاق معمولی نگاه مثبت و نتیجه مثبت برا خودت رقم بزنی
برام خیلی جالبه همین دیروز برای یکی از عزیزانم در مورد سلامتی به تضادی برخوردم که ذهنم رو خیلی درگیر کرد که چکاری میتونم براش انجام بدم عجیب حالم گرفته بود
اومدم که اجازه ندم مومنتوم منفی شکل بگیره و خودمو مشغول ظرف شستن کردم در همون حالی انگار خداوند شروع کرد به صحبت کردن باهام و گف تنها کاری که لازمه بکنید اینکه بمبارانش کنید با صحبت های مثبت در مورد سلامتی تا توجهش از روی بیماری برداشته بشه و متمرکز بشه روی سلامتی
میگف خودتم آروم باش فقط همین کارو بکنید اگه یه حرکت خوبی انجام میده تحسینش کنید و بگید تو در حال بهتر شدنی و …
موضوع جالب دیگه اینه که خودش دیروز به سمت قهوه من رفت و اسمش رو پرسید و گفت من بخورم اگه از طعمش خوشم اومد بخرم استفاده کنم چون در مورد قهوه چیزای خوبی خوندم که مفیده
و توی این فایل هم شما به همه همین موضوعات اشاره کردین اینکه قدرت باورها حتی اگه واقعا درست نباشه میتونه اگه باورش کنی نتیجه مثبت بگیری و هم به قهوه اشاره کردین
خدا کمک کنه هدایت کنه بتونم یه قهوه لوکس بخرم براش چون باور مناسب هم خودش داره فک کنم بتونه برای بهبود ذهنی و بعد باور به واقعا سلامتی کمکش کنع الهی شکرت
وای چقد این فایل رو میشه تعمیم داد به ابعاد زندگی در همه جهت
اینکع وقتی در مورد کسی که ندیدی تعریف میشنوی ندیده بهش علاقه مند میشی و وقتی میبینیش فرکانس مثبت میفرستی و اون هم میگیره
یا برعکسش وقتی بد میشنوی بهش که برمیخوری همه رفتارش رو دقیقا برا خودت تحلیل نامناسب میکنی و میگی اره دقیقا همونجور که شنیدم بوده
وای صد بار دیگم گوشش کنم کمه . جالبه ها همه اینارو میدونیم اما باز هر بار که میشنویم دیوانه میشیم چقد قوانین جهان عجیبه و باحال و ناناست
استاد نازم ازتون هزاران بار سپاسگزارم
از خداوند هزاران بار سپاسگزارم که منو هدایت کرد و توی گمراهی نمردم و منو هدایت کرد به این سایت الهی
خدایا شکررررتتتت
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلام سلام سلام
سلام خواهر عزیزم
سلام محبوبه عزیزم
امیدوارم حالت عالی باشه …
صمیمانه عید رو بهت تبریک میگم….عزیز دلم …امیدوارم امسال یکی از بهترین سال های زندگیت باشه….
وقتی ابتدای کامنت شما رو خوندم که گفته بودید ؛
حتی به یک اتفاق معمولی یجور دیگه نگاه کنی و با یه ذهنیت دیگه باشی چقد میتونی از اون اتفاق معمولی نگاه مثبت و نتیجه مثبت برا خودت رقم بزنی
.
.
یادم افتاد به یک تجربه و یه داستانی که دوست دارم اینجا تعریفش کنم ….
دختری توی یک شهرستان بود با کلی محدودیت و اینا …سال 99 تصمیم میگیره خودش زندگیشو خلق کنه و توی مسیر علاقش پیش بره …قایمکی یک پیج اینیستا میزنه و بعد که همه میفهمند کلی سرزنش و دعوا و اینا ….راسش تا اینجای داستان منم همینطور بودم و من پاک کردم و ادامه ندادم و تسلیم محدودیت هام شدم ولی اون نشد و ادامه داد تا تونست با درآمدی که از اینیستاگرام و فروش ماگ که عاشقش بود یه 206 سفید بخره …یک دختر 17 ساله ….
اینقدر به خاطر ماشینش ذوق کردو با ذوق تعریف کرد که از اون موقع به بعد افراد زیادی شناختنش …از جمله من …جالب اینجا بود که منکه نه موبایل داشتم نه اینیستا از زبان یکی از دوستام شناختمش که اومد ذوق و شوق خرید ماشین با درآمدش رو برام تعریف کرد و بعدش خودم مشتریش شدم …
ببین اصلا خدا چقدر عالی هدایت میکنه …و برای دیگران مشتری میاره …
کاری که اون دختر کرد دقیقا همین جمله ی شما بود …چون از بعد اون روز فالور هاش دو برابر شدن و فروشش چند برابر و الان بعد 5 سال میلیاردره ….
چقدر این ذهنیت مهمه …
جالب اینجاست که بعد این همه سال حتی توی همون سال ها اصلا درباره ی مشکلاتش صحبت نمیکرد و بعدا درباره ی اینکه چقدر استقامت داشته البته که اذیت شده چون قوانین رو نمیدونسته ….
…
ممنونم که باعث شدی این رو یاد آوری کنم برای خودم …که من باید این ذهنیت مثبت رو ایجاد کنم بقیه کار ها رو خدا انجام میده ….
امیدوارم امسال سال عالی براتون باشه
بازم ممنونم …
منتظر نتایج بی نظیرتون هستم …
سلام ملیکای عزیز و زیبایم
ممنونم ازت که واسم کامنت گذاشتی چون خیلی خیلی بهش احتیاج داشتم
منم سال نو رو بهت تبریک میگم و آرزو میکنم هرجا هستی بهترین ها برات رقم بخوره و معجزات خداوند پی در پی وارد زندگیت بشه
راستش الان در موقعیتی بودم که کنترل ذهن نداشتم و اومدم شروع کردم به نوشتن داخل دفترم تا حدی حالم اکی تر شد و گفتم بذار برم یه قسمت از سریال زندگی در بهشت رو ببینم که از لحاظ فرکانسی بیام توی مسیر که نقطه آبی رو دیدم و با کلی ذوق و شوق گفتم خدایا تو از طریق دستانت باهام حرف بزن
تو شدی دستی از دستان خداوند که دقیقا و دقیقا و دقیقا داستانی که برای خودت تعریف کردی انگار برای منم بود و باید حتما میشنیدم از موفقیت اون دختر 17 ساله باحال که دمش گرم که ادامه داد و ادامه داد و ادامه داد و اجازه نداد محدودیت ها جلو استمرارش رو بگیرن و خداوند هم پاداش هاشو به سمتش سزاریر کرد از ماشین از مشتری ها از فالورها و … و این پاداش ها همچنان ادامه داره تا بی نهایت
چون خداوند وعده روزی و نعمت و برکت و اعتبار نیک میده چون خداوند از نیازها و خواسته های ما آگاهه و لازم نیست داد بزنیم بهش بگیم خودش میدونه و هدایت میکنه به شرطی که باورش کنیم و باور کنیم که خداوند لذت میبره که نعمت بده بهمون خوشبختی بده ثروت بده
خداوند خودش همه چی میشه واسمون . ثروت، مشتری های فوق العاده، حال خوب، اعتبار نیک، ایده، نعمت، روابط عالی، آزادی زمانی و مکانی و …
خدایا شکرت
ملیکای نازنینم ازت بی نهایت ممنونم بخاطر کامنت بی نظیرت الهی که حال دلت عالی و پر از نور الهی باشه همیشه
قطعا ده ها بار دیگه کامنتت رو میخونم چون پیام خداوند بودی واسم عزیرم
سلام به استاد نازنینم امروز وقتی وارد سایت شدم دیدم فایلی جدیدی گذاشتین حسی به من گفت فایلو دانلود کن و گوش کن و کامنت بذار منم گفتم چشم فایلو دانلود کردم و گوشش کردم خدارشکر فایل تکان دهنده ای بود برام باز بحت باورها رو ریشه ای برام باز کرد و متوجه شدم
تست توت فرنگی 19دلاری و توت فرنگی معمولی
خب خیلی جالبه که دوتا توت فرنگی که از یک مغاذه از یک سبد برداشته شده اینهمه تفاوت عظیمی رو داشته باشه اونم به وسیله ذهنیت ما
وقتی توت فرنگی اولو میدن به مردم و میگن این همون توت فرنگی 19 دلاری همه میخورن و تعریف میکنن چقد خوشمزه هست چقد آبداره چه طعمی داره چه نرمه
و مرحله دوم وقتی توت فرنگی دومو بهشون میدم و میگن این از این توت فرنگیای معمولیاست از اوناییکه ارزونه میبینن که وقتی میخورن همه میگن چقد بی مزه اس مزه آب میده بااین تفاوت که دوتا توت فرنگی از یک مغاذه بوده
اینجا موضوع باورهارو میگه چون بااون ذهنیت که اون توت فرنگی گرونه حتما خوشمزه تره ارزشمندتره اونا وقتی خوردن باورشون این کارو کرده که در نظرشون خوشمزه بیاد ووقتی گفتن این توت فرنگی معمولیه چون این ذهنیتو داشتن اون توت فرنگی براشون خوشمزه نبود
بهشون گفتند که این دوتا توت فرنگی یک مدل بوده باورشون نشده که دوتا توت فرنگی یک مدل این همه تفاوت داشته باشه
اگر ذهن ما مثبت باشه به یک چیز خنثی مثل توت فرنگی ذهن مثبت ما معنا میده و اون خوشمزه میاد
اگر ذهن ما منفی باشه خب اون توت فرنگی بد مزه میشه
استاد خوب توضیح دادند که این مسئله رو در تمام جنبه های زندگی بررسی کنیم
مثلا اگر بگن این آدم خیلی آدم مهربونیه خوش اخلاقه وقتی میریم میبینیمش رفتارهای مهربون ازش میبینیم چون ذهن ما از همون اول اینجور برداشت کرده
یا اگر بگن فلانی آدم حوصله سربریه چون ذهن ما اینجور خواسته وقتی اون آدمو میبینیم دنبال ایراد میگردیم بگیم این آدم واقعا حوصله سربره
من خودم چندوقت پیش رفتم رستورانی چون غذاش گرون بود میگفتم که غذاهای خوشمزه ای داره چه با کیفیته چون خوبه اینقد شلوغه
همسرم میگفت اون طرف دیگه هم رستورانه
غذاشو ارزون تر میده بعد من گفتم نه اونجا بدرد نمیخوره ارزونه غذاهاش خوب نیس
حالا میفهمم این دیدگاه خودم بوده نسبت به اون غذا نگرشه خودم بوده
بارها بوده بهم گفتم فلانی پرحرفه بعد وقتی رفتم جز پرحرفی چیزی دیگه ای از اون نفر ندیدم فقط ذهنم دنبال همون نکته پرحرفییش بود چون از قبل با همون ذهنیت بوده
یا گفتن فلانی خیلی دستپختش خوبه ووقتی غذاهاشو خوردم جوری بالذت میخوردم که قشنگ مزشو بچشم چون ذهنیت این بوده ایشون غذاهاشون خوش مزه اس
چقد قشنگه بحث باورها و تاثیرشون در زندگیمان
هرچی دنبال الگو میگردم میبینم آره همون باوره همون ذهنیته داره معنی میده
خودم باورم اینه من بدن سالمی دارم همیشه سالمم ولی خیلی دیدم میگن من همش سرمامیخورم بدنم ضعیفه وقتی فکر میکنم چون باورش اینه سرمامیخوره که باوره تاییدبشه
خدارشکر توانستم امروز با عشق شروع کنم پراز حس خوب صبح که بلندشدن گفتم امروز روز خوبیه واقعا همینجور شد چون ذهن من انتطار داشت که امروز روز خوبی بشه
خدایاشکرت امروزم توانستم در سایت فعالیت کنم دیدگاهمو بنویسم
خدایا شکرت امروزم در سلامتی کامل هستم
خدایاشکرت به خاطر استاد دوستان مهربون این سایت
خدارشکر به خاطر خدای مهربونم که همیشه کنارمه حواسش بهم هست دستان گرمش روی شونه هامه
فایل بی نظیری بود دوست دارم بارها و بارها گوشش کنم و در زندگیم به صورت عملی اجرا کنم
استاد جان خدا قوت بهتون میگم همیشه شاد و سلامت باشید دوستون دارم
بنام خدای خوبم
سلام استادعزیزم خانم شایسته ودوستان گرامی
سپاسگزارخداوندم که از طریق استاد نازنینمون بهمون عیدی داد ویه فایل پربرکت روزیمون کرد
منم یه مطلب یادم اومد اینجا میگم
سالها پیش که پسرم چهارپنج ساله بود توی حسینیه بودیم و موقع مراسم بچهها مرتب طول حسینیه رو میدویدن وسروصدا زیاد بود من که طبق معمول داشتم ازبازی
بچه ها لذت میبردم ولی یه گروه مسن هستن که بندههای خدا حوصله سرو صدا وشلوغی بچهها روندارن
وگاهی وقتها هم حرصشون میگیره که چرا این مادرا حواسشون به اونا نیست و بین خودشون پچپچه که خب هرکس بچه کوچیک داره اصلا نیاد مراسم والا گناهش بیشتر از ثوابشه خخخخخ
خلاصه یکی از همون خانمهای مسن که فامیل دورمون هم هستن بالاخره طاقتش طاق شد پاشد اومد وسط بچهها و اونا رو میگرفت و یه هلی بهشون میداد و
باتشر میگفت برین پیش مادرهاتون بشینین و تو همین حین ووین پسرمنم که کنارم نشسته بود گفت مامان من میخوام برم بیرون با
بچهها بازی کنم
و درحالی که بیخبر از همه جا داشت از عرض حسینیه میرفت به سمت در خروجی با همون شلوغی بچهها قاطی شد و اون خانم یه هلی هم به پسرمن داد و سرش دادزد برو پیش مامانت
پسرمنم که بیخبر بود اصلا محلش نذاشت وراهشو ادامه داد رفت بیرون منم که طبق برنامه تربیتیم که قبلا هم گفتم هیچ واکنشی نشون ندادم که البته اگه چندسال قبلش درباره دخترم همچین اتفاقی میافتاد اصلا کوتاه نمیومدم وبشدت اعتراض میکردم و
ماجرا رو کش میدادم اما کلا بیخیال شدم و خلاصه بچه ها پخش وپلا شدن و اون جو آرومتر شد
اون خانم هم رفت سرجاش نشست
فردای اون روز صبح زود نوهش بهم زنگ زدو گفت مادربزرگم یه خورده خوراکی برای علی فرستاده میخوام براش بیارم
منم تعجب کردم به چه مناسبت
نگو ماجرا اینجوری بوده که اون خانم که میره میشینه سرجاش خانم بغل دستیش بهش میگه اون پسره که فلان لباس رو پوشیده بود بی تقصیر بود داشت از اونجا ردمیشد و
قاطی بچهها نبود ایشون عذاب وجدان میگیره که وای بی گناه این بچه رو هل دادم حالا اون بچه کی بود طرف هم میگه منم نشماختمش
اونشب ایشون تب میکنه وحالش بد میشه و ربطش میده به اون هلی که به بچه من داده و همین پیجور میشه ببینه اون بچه کی بوده بره از دلش دربیاره
تا بالاخره متوجه میشه پسرمن بوده و کلی خوراکی از کیک وبسکویت و پسته وشیرینی براش فرستاده بود وگفته بود حتما بهش بگو حلالم کنه
وقتی به پسرم گفتم گفت من فهمیدم که اشتباه کرد منظورش من نبودم
خلاصه یه هل شد یه پاکت خوراکی خخخ
عاشقتونم ودرپناه حق باشید
استاد من صالحه هستم و دارم در جنوب فرانسه نزدیک موناکو مدیریت لوکس و فشن می خوانم. و دقیقا دایم سر کلاس ها استادهامون {که خیلی خفنن یکی شون مدیر کارتیر بوده سالها و یکی هم مدیر پارالمپیک فرانسه است و یکی مشاور پادشاه موناکو و …} همیشه از همین تکنیک ها برای برند سازی لوکس استفاده می کنن و می گن نوع تبلیغات و قیمت در اینکه برداشت مشتری ازش لوکس هست یا نه چقدر موثره و از این به عنوان #قدرت قصه برند# نام می برند. شما که از این جنبه گفتید، گفتم وای خدای من دختر ببین اینکه راحت میشه ورودی های ذهن رو باهاش بازی کرد همینه.
استاد فقط ما صبر، و به کارمون باور نداریم من اینجا می بینم خدایی چندان هم این مارک های اروپایی حتی لوکس ترینشون کیفیت ویژه تری ندارن نسبت به تولیدات ایران ما، فقط ما اون عشق را که در هنرهای قدیمی مون بوده کمتر داریم اون حوصله اون ظریف کاریه، که حتی پیدا نیست ها. حتی اون باوره که کارمون عالیه از صاحب برند تا مشتری تا مردم تا عرق وطنی نداریم یا خیلی کمه! یه استادی اینجا حرف خیلی خیلی زیبایی گفت که در کنار حرف های شما به دلم خیلی نشست البته شاید شما هم گفتید اما من چون بازیگوشم دقت نکردم یا تو اون فاز نبودم و نشنیدم، گفت برای اینکه موفق بشین ، تو کار، تو برند، تو همه چی دیگه، می گفت فقط Everyday, Just One little more هر روز یه ذره بیشتر ، یه ذره بهتر ، اگه ازت مشتری یا رییست انتظاری داره هر دفعه یه ذره بهتر کن یه ذره بیشتر از انتظارش و من یاد قانون تکامل شما افتادم استاد
عجله داریم برای پولدار شدن؛ اعتماد نمی کنیم به اینکه ما فقط اومدیم که کارمون را درست انجام بدیم یا گم می کنیم درست چیه یا عجله می کنیم و هولیم و تمرکز نداریم که همش از بی ایمانی می یاد حتی خودم هم گاهی مسیر را گم می کنم و دایم صدای شما میاد تو مغزم خوبی ها را با خودت تکرار کن تا زیاد بشه ، زیبایی ها رو ستایش و تکرار کن. ذهنت را کنترل کن ولی استاد خدایی گرفتن جلوی ورودی ها خیلی سخته. مت الان بیش از 2 ساله اصلا تلویزیون نمی بینم تو اینستا هم نمی رم خیلی اما مگه می شه حرف های آدم ها رو به خصوص اگه نزدیک باشن بهت ازش فرار کرد. استا اومدم اینجا حرف زدنشون را بلد نباشم تا نشنوم اما با خانواده ام چیکار کنم او دیگه فرار کردنی نیست با نصیحت ها چی!!!
استاد این جا می گفتن روزانه فقط در حالت ساده ما 600000 دیتا مغزمون از محیط می گیره !!!! اصلا یعنی چی !! یعنی ما بریم تو خیابون همین بیلبورد ها رو ببینیم یه دیتاست آواز پرنده هم یه دیتا است و مراقبت چقدر دقیقع یا خود خدا فقط اون خودش هدایتم کنه
به نام خدای بخشنده مهربان
استاد یه خاطره داغ داغاوردم نمیدونم هفت سالم بود یا کلاس پنجم بودیم ولی یادمه کوچیک بودمو این قانونا نه خبر داشتم نه چیزی سرم میشد حالا داستان چیه من خواهر دو قلو دارم
خواهری من دل درد شدید گرفت گفت احتمالا اپاندیس رفتند عمل کردم منم دنبال خواهری م بودمو میدیدم دلش درد میکنه سمت چپ هی برام توضیح میداد ابجوش بخوری بدتر میشه شبا بدتر میشه
اقا خواهری عمل کردن رفتیم من یه شب زودتر رفتم خواهری بیمارستان خابوندن فرداش اومد اقا ما که از بیمارستان اومدیم همون علایم مو به مو گرفتیم
ولی کسی باور نکرد ولی خودم باورم شده بود اپاندیسه این دل دردا ویه ترس داشتم که نگو همش صحنه های خواهری میومد جلو چشممو دلم بدتر میشد تا اینکه رفتیم دکتر همون فردا پسفرداش
گفتن چیزی نیست با یه امپور خوب میشه واون امور خوردم گفتم تا دیگه نترسی وهر دردیو باور نکنی
واایی قشنگ یادم مونده تاحالا احساسش
واایی چقد شبیه قانون قشنگ دلدرد بدی گرفتم که منم بردن دکتر
واایی واقعا دلم میخاد زهن خوشگلمو کنترل کنم هر چیو نخوره
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
ای تغییر دهنده دلها و دیده ها ای مدبر شب و روز ای گرداننده سال و حالت ها * بگردان حال ما را به نیکوترین حال
سلام و صدسلام به استاد ارزشمندم ومریم بانوی عزیزم
خانم فرهادیِ نازنینم و آقا ابراهیم گُلِ گلاب
و همه دوستانم در اولین روزِ سال جدید و بودن در این فضا و حس و حال ملکوتی
عیدتون مبارک باشه عزیزانِ دلم ، هر لحظه شاد و خوشحال و شکرگزار باشید
عششششق به همه تون
خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم بابت هدیه هفت سینِ امسالِ خودش برای وجود و زندگی مان در این مسیر بهشتی که سلامتی،سربلندی،سعادتمندی،سیرت نیکو،سادگی وصفا،سرزندگی و سرورو شادمانی می باشد.
عجب تحویل سالی شد برایم که امروز صبح هم مثل هرروز باعشق و احساس شعف و شکرگزاری و دیدن یک خوابی که بسان توصیف بهشت بود، دشتی سرسبز با دیدن حیاطی لبریز از آب جاری و ماهی هایی که انگار پرواز می کردند و دوباره می نشستند و دیدن تمشک های رسیده و وجود حیوانات اهلی که تا همین الان هم احساسش مرا به وجد می آورد،
بیدار شدم و مصطفی جان گفت که سال تحویل می خوام یه جایی که عاشقش هستی ببرمت و من فوری گفتم دریا آخ بخدا اسمش می آید اشکم جاری می شود بس که حالم را به احسن الحالی عجیب و غریب مبدل می کند ….
سوار بر موتورِ رعنای مان شدیم و با خواندن دعای سفر و از خداوند هدایت خواستن باعشق حرکت کردیم و از روستاهای اطراف گذشتیم و به ساحل دلوار و دریای سخاوتمند و شگفت انگیز خداوند بسلامتی رسیدیم ،بر شانه های خداوند سوار شدن و تنها از او یاری و هدایت خواستن تنها سفری می شود که تو را لبریز از شادی و شکرگزاری می کند و تمام مبدأ و مقصد را برایت امن ترین ….
ای جانم ساحل لبریز بود از مسافران عزیزی که با توجه به پلاک ماشین های شان می شد فهمید از شهرهای مختلف تشریف آورده اند و هر کدام از خانواده ها هم سفره هفت سین کنار دریا برپا کرده بودند،
خدای من چقدر بی نظیر و رویایی ، عجب ویویی و ما هم که روی یک صندلی نشستیم و چون امسال سفره هفت سین نداشتیم انگار با این عزیزان خود را شریک می دیدیم و سال تحویل شد و عجب شروع سالی بود جوووونم به دریای بیکران خداوندم ،دریایی که لبریز از ثروت است و فراوانی در تمام زمینه ها……
بعد هم که به لطف خداوند بسلامتی برگشتیم خانه بهشتی خودمان و با استقبال کبوتران زیبای مان مواجه شدیم که عشقِن عشششق و بعد رختخواب پهن کردیم و به خواب عمیقی فرو رفتیم ،خدایاشکرت.
و اما این فایل بی نظیر که وقتی هر کدام از این مدعوین برای تست، گازی بر توت فرنگی می زدند ،دهان من آب می اُفتاد و می بینید چقدر بدنمان زود واکنش نشان می دهد با دیدن این صحنه و چقدر هوشمندانه عمل می کند،
ذهن ما هم همین قدر آگاه است و خداروشکر با بودن مان و پیوند عمیق مان در این مسیر و آگاهی هایی که باورهای چند ساله مان را دستخوش تغییرات اساسی کردند ذهن مان هم تربیت اصولی به خودش گرفت و ما تمام تمرکز خود را روی زیبایی ها و نکات مثبت معطوف کردیم و روز به روز حال و احساس مان هم تغییر کرد و درک کردیم که ذهن هم به صورت کاملا طبیعی مثل کبد،کلیه و تک تک اعضاء بدن بی نظیرمان عمل می کند فقط کافی بود آرام آرام بستری بدلیش فراهم کنیم تا به تنظیمات اول کارخانه خداوند برگردد همان ذهن زیبایی که در کودکی مان با دیدن یک اسباب بازی و یا یک تاب سواری و کلی چیزهای قشنگ و ساده انگار تمام دنیا را بهش داده بودند و قلب مان هم ابریز می شد از شادی و شعف و شوروشوق و به دور از هر گونه اتفاق و یا مسئله ای ،در دنیای خود خوش بودیم و کم کم بزرگ شدیم و تربیت هایی که هر کدام مان در مقاطع مختلف ،تجربه کردیم و ذهنی که دیگر ترس و عجله و نگرانی و….را داشت به خودش تزریق می کرد و قلبی که متلاطم بود .
زنجیره ناآگاهی از نسلی به نسلی دیگر و با وجود قرآن کریم این کتاب ارزشمند و سرنوشت ساز که من در جای جای خانه مان می دیدم اما امروز به این درک رسیدم و آگاه تر شدم که به قول استاد فقط بر بار قاطری حمل کردیم ،بدون ذره ای عمل کردن به آن و فقط خوانده می شد که بگویند فلانی عجب آدم خوب و باخدایی هست و به قولی بیرونش را مردممی دیدند و امان از رفتارهای داخل خانه ،خانه ای که بسیار بسیار مکانی مقدس بود و سرنوشت ساز برای خانواده و ما دیگر ذهن مان و تاروپودمان بیمار شد و ناآگاهانه ادامه دادیم
اما واقعا روزی هرچقدر شًکر کنم کم است برای هدایتم به این مسیر الهی و عمل به آگاهی هایی که شدند نورو روشنایی برای ذهن و قلبم ،
باید که سجده شکر گذاشت بابت این دگرگونی عظیم ،هرروز تمرین و تکرارِ با عشق این آگاهی ها که بشوند امروزه سبک زندگیم،
عادت به زیبا اندیشیدن،
تمرکز روی نکات مثبت ،
مدیتیشن های هرروزه که معجزه می کند،
تمرکز روی نشانه های هرروز و فایل های سفرنامه، شنیدن صحبت ها ،دیدن سلامتی و شکرگزاری از بدنِ مقدس مان
هرروز صبح با عشق و ذهنی بازو پاک چشمان زیبای مان را گشودن و با عشق کارها را انجام دادن و این کیفیت اول صبح تا آخر روز خودش را بی نظیر نشان می دهد.
چند روز پیش بود کولرمون باید سرویس اساسی می شد و همچنین درب قهوه خانه که وقتی آفتاب بهش می خورد موقع باز شدن صدا میداد و درست قفل نمی شد من هم که عادت دارم عزیزدلم رو حسابی تشویق کنم که آره تو میتونی جونم ،خداوند ذهن خلاقی بهت داده تو دست به هر کاری می زنی عالی تَرش می کنی و کلی تعریف و تمجید و به لطف خداوند هم هر دو مورد عالی انجام شد،
واقعا این صحبت ها از کجا نشأت می گیره
از یک ذهن مثبت اندیش،از یک صلح درون ،از همان اول صبح که با احساس و آرامش عالی دل به خداوند و هدایت هایش می سپاری از همان نوشتن شکرگزاری های دلی که در دفتر ستاره قطبی می نویسی از دیدن باغچه حیاطی که احساس می کنی در تیکه ای از بهشت خداوند سکنی گزیده ای از صحبت های عاشقانه و احترام و عزتی که به عزیز دلت بعد از یازده سال زندگی می گذاری و همان را دریافت می کنی و رابطه تان هرروز طراوت و شادابی خاصی داردو……
و بعد چشمکی می زنی به خداوند که احساس می کنی روبرویت نشسته و همه چیز را رصد می کند و کلی می خندی و شاد هستی و شکرگزار و می گویی خدایا همه چیز رو تو داری به عالی ترین شکل مدیریت می کنی چون من می خواهم همیشه زیر سایه ایمان و توکل به خودت پیش بروم و آگاهانه عمل کنم ،رفتار کنم وزندگی کنم و تو خشنود باشی .
واقعا مگر می شود با این روش زندگی ،ذهن و قلب لبریز از عشق نشود و به قول مولانای جان:
بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
و خود را لبریز از عشق کردن و عشق را هر کدام به سهم خود مثل گل قاصدک پخش کردن به تمام زوایای ،تادنیایی لبریز از عشق را تجربه کنیم و خالقِ عشقی می شویم که خالق مان ما را با عشق خودش به این دنیا آورد و همه چیز عشق است …
در پناه رب العالمین و خالق عشق
هر لحظه شاد،سلامت، سعادتمند،ثروتمند با ذهن و قلبی پاک وباز و لبریز از عشق به زندگیه زیبا و شگفت انگیز خود ادامه دهیم و هر روز در سایه ایمان به خداوند خالق زیبایی ها باشیم و آگاهانه زندگی کنیم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
به نام خداوند بخشاینده مهربان
ادامه کامنت این جلسه وچیزهایی که الهام شد وباید بنویسم .
استاد مثلاً شما اومدید باورمون را نسبت به خدا عوض کردید .
باوری که از بچگی با ترس وناامیدی وجهنم بود وخدایی که من می ترسیدم ازش .
حالا شما نگاهتون به خدا تغییر کنه ،خدا به همون شکلی میشه که تو باورش کردی .
خدای مهربان یا خدای خشمگین
خدای بخشنده یا خدای مجازات گر
چقدر نگاه به هر چیزی، دیدم را تغییر میده به خدا ،ونتایجم را متفاوت از خانواده ام کرد.
خدای الآنم خدایی است ،مهربان که روی شانه هایش می شینم ،واسان میشه برای آسانی ها .
من فکر میکردم باید همسرم تغییر کنه که دنیای من تغییر کنه ولی نگاهم تغییر دادم و باعث شد 9ماه دورشم از همسر وچقدر برام خوب شد .
استاد شما واقعا نگاه وباورم را نسبت به خدا تغییر دادید ،وچقدر دنیای من فشنگتر شد .
والان هم با دوره هم جهت با جریان خدا ،چقدر ذهنم را دوست دارم,باورتون میشه استاد جان
هر وقت ذهنم یه چیزی میگه که منفیه ،بهش میگم ذهن جان ،باهاش نمی جنگم ،دوستش دارم .
امروز یه لباس برای دخترم خریدم ولی دخترم دوستش نداشت وگفت برو پس بده مامان وپولش را بگیر خودم چیزی که دوست دارم بخرم .
یه لحظه گفتم مگه پس میگیره بعدش گفتم به خودم آره ،وقتی ذهنم مثبت باشه ودبدم به همه انسانها خوب باشه حتما لباس را میگیره وپولش را راحت پس میده .
با احساس خوب رفتم وتجسم کردم با آغوش باز لباس را میگیره وپولم را میده .
رفتم وبا خوشرویی وارامش(قبلاً طلبکارانه وبا ترس می رفتم ونگاه اینکه بقیه می خواهند گولم بزنند می رفتم )براش توضیح دادم وگفت برو دوساعت دیگه بیا پول نقد ندارم،من هم گفتم باشه .
دوساعت بعد رفتم وگفت اصلا لباس را نمی تونم پس بگیرم فقط تعویض دارم .
از خدا خواسته بودم که کنارم باشه وزبان خانم را نرم کنه برام .
ولی من آرام بودم ودوتا کلام که اون هم خدا حرف زد با زبان من ،اون خانم گفت باشه وپولم را راحت داد.
این موضوع را مامانم قبلاً که یه لباسی خریده بود وبرده بود پس بده وبا اون آقا دعواش شده بود در حد کتک کاری .
الان می فهمم که نوع نگاه وموندن در مومنتوم مثبت واحساس خوب ،برای من مثل اکسیژنه .
و اینکه سمت خودم را درست انجام بدم وبقیه اش با خدا .
چند سالی میشه به لطف خدا ،نگاهم به سلامتی خیلی تغییر کرده و باعث شده 7یا 8سال تغذیه خوب و بدون اینکه حتی یه قرص بخورم وهبکل خوب نتیجه اش شده .
چون با نگاه بقیه که بخور کم بخور
همه چی باید بخوری وگرنه فلان میشی
آدم تا زنده است باید همه چی بخوری
دیگه نگاهم تغییر کرده وباور قوی دارم که جسم من قویه و سلولهای قوی داره دیگه در فرکانس سلامتی هستم به لطف خدا .
به خدا همه چی نگاه من به دنیاست .
قربونت برم خدا ،چقدر خفنی با قوانینت