مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر
    228MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

787 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    غزل بانو گفته:
    مدت عضویت: 3087 روز

    سلام استاد خوب و مهربونم

    ازتون واقعا متشکرم بخاطر تمام فایلهای مصاحبه که این مدت ارائه کردید همشون عااااااااالی بودن عشقی که شما در کار خودتون دارید بسیار قابل ستایشه. از این فایلها کلی مطلب و نکات تازه یاد گرفتم و قوانین برام کاملا مرور شد. خیلی از ابهاماتم برطرف شد و روشن تر شدم

    حرفای این جلسه هم واقعا مفید و اموزنده و اگاهی بخش بود. من که همیشه دارم تلاش میکنم در لحظه زندگی کنم که البته کار سختی هم هست بعضی وقتا رشته از دستم درمیره و میفتم به هول و وَلا و عجله و درگیری با خواسته ها و … اما باز سعی میکنم خودمو کنترل کنم.

    خداروشکر میکنم که قبلا خیلی دنبال ثابت کردن خودم به بقیه بودم و دوست داشتم بقیه درمورد من خوب فکر کنن و نظر و فکرشون برام اهمیت بالایی داشت ولی الان هر وقت میخوام کاری کنم و این سوال میاد تو ذهنم که وای مثلا فلانی چه فکری میکنه سریع به خودم جواب میدم که اصن به اون چه؟

    در واقع این رو یه اصل برای خودم قرار دادم به اسم اصل «به من چه و به تو چه» اگه بخوام کسی رو قضاوت کنم یا غیبتی کنم و … یا اینکه نظر و حرف بقیه تو ذهنم مهم جلوه کنه، زود این جمله هارو به خودم میگم و از اون فکر منفی و بدردنخور خلاص میشم. البته باز هم جای کار دارم که به شدت روی عزت نفسم کار کنم و در این ویژگی قوی تر بشم

    دیروز هم در یک مورد بخصوص که خانوادم خیلی مخالف بودن با شجاعت و جسارت کاری رو که میدونستم درسته و بهش احساس خوبی داشتم انجام دادم اولش خیلی ناراحت بودم و حالم گرفته بود از اینکه اونا راضی نیستن و منو تایید نمیکنن و … ولی کم کم با خودم کنار اومدم و پذیرفتم که این زندگی منه شاید خیلی از جاها عزیزترین افراد زندگیم باهام موافق نباشن منم نباید دنبال این باشم که همه رو از خودم راضی نگه دارم اونا میتونن با طرز فکر خودشون جلو بر منم با طرز فکر خودم زندگیمو رقم میزنم.

    مثالی هم که درمورد شناخته شدن در شهر خودمون و ناشناخته بودن در جهان زدید خیلی جالب و باحال بود واقعا محک خوبیه که خودت رو بسنجی. به خودم تبریک میگم که تقریبا 80درصد به جهانی شدن در کارم بصورت ناشناخته تمایل داشتم و نشون میده چقدر رشد کردم امیدوارم روی این ویژگی بیشتر قوی بشم.

    بخاطر امکانات فوق العاده خوبی هم که در سایت گذاشتید بسیار سپاسگزارم تیمتون واقعا فوق العاده کار میکنن و از جون و دل مایه میزارن دم همشون گرم ان شاءالله که همشون در سایه حق به تمام خواسته هاشون برسن

    خدایا کمک کن در هماهنگی کامل با تو باشیم و قدم به قدم به اصل واقعی خودمون نزدیک تر بشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    باران نجاری گفته:
    مدت عضویت: 3930 روز

    سلام به همراه همیشگی استاد بزرگوار

    تجربه ای داشتم که خواستم براتون بگم

    چند روز پیش یاد صحبتهای شما افتادم که میگفتید از وقتی شروع کردید روی خودتون کار کنید نتیجه ها شروع شد و بجایی رسیدید که همه چیز داشتید

    سلامتی….رابطه خوب…..احساس خوب و…..فقط اون اتفاق مالیه نیفتاده بود ….که اونم مطمئن بودید میفته

    من دقیقا الان توی اون جایگاهم….اونقد به آرامش رسیدم….سلامتی دارم…..دوستای خوب….دانش و آگاهیی که مشعل راهم شده….و……فقط هنوز اون اتفاق مال برام نیفتاده که رفتم و قرآن رو باز کردم….رسیدم به سوره ضحی آیه5….نوشته بود ولسوف یعطیک ربک فترضی…..و بزودی چنان به تو عطا کنم که تو راضی شوی….خیلی احساسم و حالم خوب شد….و اینو یه نشونه از طرف خداوند دیدم

    و خدا را سپاس

    سپاس

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1593 روز

    به نام خدای مهربون و هدایتگرم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت برای تجربه هایی ک کمکم کردی به دست بیارم و باعث بزرگی ظرفیت وجودم بشه الهی هرلحظه هدایتم کن به مسیری که فقط خودت هستی و لاغیر…

    من تو این گامی ک امروز لایقش شدم و تونستم برش دارم برای مهاجرتم چند سال زندگیم رو ب پاش گذاشتم تو هر مرحله ک واردش میشی فک میکنی مسیر درسته لذت میبری ازش و یکم ک میگذره میبینی اونی نیس ک واقعا بهش علاقه داشته باشم و شروع ی لاین دیگه من تا ب اینجا که 30 سالمه خیلی از شاخه ها رو امتحان کردم ولی چون چک و لگد خوردنم از جهان ملس بود و متوجه نبودم و خودمو قانع میکردم برای اونجایی ک بودم با اینک هیچ نتیجه مالی هم برام نداشت ولی همین ک حرکت میکردم و ساکن نبودم راضی بودم تا اینکه خیلی واضح خدای مهربونم هدایتم کرد و دورم کرد از جایی ک تبدیل ب نقطه امنم شده بود درد داشت ولی خودش کمکم کرد از پسش بربیام و همین باعث شد نتایج برام رقم بخوره عشق و علاقه ای از همون بچگی بیخ گوشم بود ولی چون این باور رو انقد برام تکرار کرده بودن ک قدرتمند شده بود :

    ک از این کار نمیشه ب جایی رسید یه کار اداری پیدا کن برو یجا حقوق بگیری و از این قبیل مثال‌ها ک خیلی زیاده هیچ وقت دنبالش و نگرفتم و افتاد یه گوشه از درونم و خاک میخورد همین ک از اون مسیرخارجم کرد علاقم و استعدادم رو ب صورت واضح بهم گف ک انجامش بده و در کمال شگف انگیزی مسیرم برام هموار کرد و میکنه و هیچی جز لذت برام نداره واقعا چرا هراز گاهی ک یوتیوب میبینم برای بالا بردن مهارت هام میبینم ک مثلا فلانی چقد از من خوبه این چ خوب این حرکت و انجام میده اگ تو نطفه خفه نکنی باعث سستی ادامه میشه و انگیزتو میاره پایین از خدا میخام ک خودش کمکم کنه ک تو کارم بهترین خودم باشم نه دیگران الهی شکرت

    استاد یه سوالی پرسیدین ک اگ بگن تو کل جهان بهترین باشی ولی هیچ کس نشناسنت یا بهترین تو شهرت باشی و همه بشناسنت کدوم و انتخاب میکنی؟

    اگر چند سال پیشم بود قطعا جوابم دومی یود ولی الان چند وقتیه ک واقعا برام مهم نیس نظر و دیدگاه دیگران و تمرکزم رو خودمه موقع پرسیدن با اون صراحت نتونسم جواب بدم هر از گاهی این حسه میاد ک موفقیتم و ب فلان دوستم نشون بدم یا ببینه ولی زیاد پر و بال نمیدم بهش و رد میشم ازش خدا کمکم کنه که فقط اون لذت باشه و بس

    جمله طلایی برای خودم:

    برای ایجاد و ماندگاری کسب و کار موفق:

    استمرار +باورهای درست+عشق و علاقه باعث میشه که شکوفا شی و لازمش اینه ک ادامه بدی ادامه ادامه ….و تکاملت رو تو لاین خودت طی کنی و نخای یه شبه به همه چیز برسی هدف از زندگی این نیس ک از بقیه بالاتر باشیم هدف لذت بردن از مسیرم هست

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای مهربون و بی نظیرم عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    اصغر نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3079 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام

    گام هجدهم برای مهاجرت به مدار بالاتر:

    (( لذت بردن از مسیر ))

    به به عجب گامی لذت ببر و رشد کن

    فکر کنم مهمترین مسیر حرکتی برای رشد و مهاجرت به مدار بالاتر همین لذت بردن از مسیره

    مسیر مورد علاقه مسیریه که زحمت نیست بلکه عشقه

    اگه عاشق کارمون باشیم از کاری که انجام میدیم لذت میبریم، دیگه زحمتی نیست، زجری نیست، خستگی معنایی نداره، چون همش لذته

    مثل این میمونه که در یک مجلس شادی دو ساعت مداوم برقصی، بعد بگی چه زجری کشیدم.

    جلب توجه یک نیاز انسانی هست اما باید حتما تحت کنترل ما باشه وگرنه ما تحت کنترل اون درمیایم،

    حتی منی که 52 سال سنم هست گاهی کاری میکنم که مورد توجه دیگران واقع بشم،

    پس اینجا هم کنترل ذهن هست که لازمه رشده

    تمرکز بر زیباییها، حرکت و استمرار در مسیر مورد علاقه، کنترل ورودیها و ساختن باورهای ثروت آفرین = هدایت به مسیر ثروت و نعمت

    به خودمون فرصت بدیم، عجله نکنیم تا تکاملمون طی بشه، قضاوت نکنیم، مقایسه نکنیم، زندگی رو سخت نگیریم، بهبودهای کوچک اما مستمر داشته باشیم و از مسیرمون لذت ببریم لاجرم به بهترینها هدایت میشیم

    در مورد بهبودهای کوچک اما مستمر دوست دارم مثالی از کسب و کار خودم بزنم،

    من حدود 22 ساله تو کار ساخت و ساز هستم البته در این بین حدود چند سالش شغلهای مختلف رو امتحان کردم اما در آخر دوباره برگشتم به همین مسیر

    اون اوایل یادمه چندین مورد از ساختمان هایی رو که میساختیم برای مدتی در اون ساختمون ساکن میشدیم تا فروش میرفت و وقتی خود سازنده در واحدهایی که خودش میسازه سکونت میکنه، عیوب کار رو بهتر متوجه میشه و من هم از این مورد مستثنی نیستم،

    اما سعی میکردم عیبهایی که میدیدم و یا یکسری ایده های بهتری که به ذهنم میرسید در ساختمان‌های بعدی لحاظ کنم و همین مورد بهبودهای دائمی کار من رو به یه برند بهتر در منطقه‌ای که میساختم و میسازم تبدیل کرد و معمولا واحدهایی که من میسازم و یا حتی پیشفروش میکنم به قیمتهای بالاتری فروش میره

    و همیشه سعی میکنم هر ساختمانی که میسازم یه سری آپشنهای اضافه نسبت به کار قبلی اضافه کنم، حتی در مواردی که پیش‌فروش کردم هم یه سری چیزها رو اضافه میکنم و همین باعث میشه یه مشتری که حدود 14 سال پیش از من آپارتمان خریده، تماس گرفته و میگه چقدر از این و اون سئوال کردم تا شماره تون رو پیدا کردم و بعد 14 سال برای خرید دوباره به من مراجعه کرده و اکثر کسانی که از من خرید میکنن به لطف خدا مشتری دائمی میشن و من رو به دیگران هم معرفی میکنن

    وقتی یه ساختمونی رو با عشق میسازم نتیجه اش اینه که هم خودم لذت میبرم هم افرادی که در اون واحدها سکونت میکنن و هم اینکه سوددبیشتری میکنه

    خدارو صدهزار مرتبه شکر

    با تشکر از استاد عباسمنش عزیز

    با تشکر از خانم شایسته و همه همراهان عزیز که در این مسیر الهی گام برمیدارن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

    اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

    بنام خدایی که همه چیز را در خدمتم درآورد

    بنام خدایی که همه کس را همه چیز می‌شود

    بنام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیکتره

    بنام خدایی که عاشق منه

    بنام خدایی که امید رو آفرید و امید هیچ کس رو قطع نکرد

    بنام خدایی که آب را برای ما شیرین کرد

    بنام خدای آفریننده زندگی

    بنام خداوند آفریننده تولد و مرگ و زندگی دیگر

    بنام خدایی که همه چیز اوست

    بنام خدایی که وقتی او را داری چه نداری

    بنام خدایی که با او بودن احساس خوبی می‌دهد

    بنام خدایی که گرسنه شوم غذا می‌دهد ،مریض شوم شفا میدهد

    بنام خدایی که اجابت می‌کند خواسته هایم را

    بنام خدایی که ……

    وقتی نطفه ای تبدیل به انسان کامل می‌شود و پس از 9 ماه انتظار به دنیا وارد می‌شود و گریه می‌کند و شیر مادر جاری می‌شود و ماهک خورده می‌شود و کم کم با عشقی که در قلب مادر گذاشته مراقبت می‌شود و دندان در می‌آورد و غذایش تامین می‌شود و بزرگ می‌شود و خودش مادر یا پدر می‌شود و…..چرخه ادامه دارد…

    در تک تک لحظات قدرت خداوند قابل دیدن است،در تک تک فرایندها نعمت خدا قابل دیدن است،در تمام سیستم‌ها خداوند حضور دارد ،همه چیز اوست .

    چطور می‌شود ما فکر نمی‌کنیم یک قطره آب بد بو تبدیل به انسانی تنومند و زیبا بشود و در هیچ جای این کارها خدا را نمی‌بینیم، چطور چشم و گوش و قلبمان بسته شده که بخاطر لقمه ای نان به همه چیز فکر می‌کنیم جز خدای توانا به قول استاد عزیزمان قادر مطلق

    چطور می‌شود زخم دستمان خودش خوب میشود،چطور می‌شود اکسیژن تولید می‌شود

    آیا ما کاری کرده ایم یا میکنیم؟؟؟

    چطور خود را به دست شیطان می اندازیم تا هر طور بخواهد ما را نگران کند،ما رو از اصل دور کند،نا امید کند،زجر دهد،چطور….

    چطور آسمان را نمی‌بینیم که با این همه تناژ سنگین بارهایش بدون ستون ساخته شده

    چطور به خلقت خورشید و ماه و ستارگان نمی‌ نگریم که با چنان نظمی ساخته شده اند که یک صدم ثانیه اینور و اونور نمیشه.

    چطور به ماهی ها،دلفین ها،نهنگ ها،ستاره ها،عروس ها نگاه نکردیم چه کسی روزی اونها رو میده؟

    چطور ندیدیم کشتی های چند هزار تنی روی دریا شناورند و غرق نمیشوند،چطور هواپیما در آسمان مسخر ماست.چطور دیدیم و انکار کردیم.

    چطور با خداوندی که این همه نعمت داده و دارد و می‌دهد خوش نبودیم و با او صحبت نکردیم و در خواست نکردیم و به همه جز خدا ایمان آوردیم و دل دادیم و منتظر بودیم

    چشممان بدست همه بود و اونجایی که باید باشه نبود.

    لحظه ای درنگ کنیم

    خدایا پدر و مادرم رو شکر

    خدایا سلامتی ام رو شکر

    خدایا همسرم رو شکر

    خدایا فرزندانم رو شکر

    خدایا خانه ام رو شکر

    خدایا همسایه هام رو شکر

    خدایا وسایل خونه ام رو شکر

    خدایا دستانم رو شکر

    خدایا پاهایم رو شکر

    خدایا دوستانم رو شکر

    خدایا شرکا رو شکر

    خدایا کارم رو شکر

    خدایا ماشینم رو شکر

    خدایا سلسله اعصابم رو شکر

    خدایا توانایی هایم رو شکر

    خدایا بوستان جلو خونه ام رو شکر

    خدایا پارک جلو خیابون رو شکر

    خدایا غار غار کلاغ رو شکر

    خدایا گوشم رو شکر

    خدایا چشمم رو شکر

    خدایا نونوایی سر کوچه رو شکر

    خدایا وسایل تو یخچالم رو شکر

    خدایا حرف زدنم رو شکر

    خدایا بزاق دهنم رو شکر

    خدایا آرواره و فکم رو شکر

    خدایا قلبم رو شکر

    خدایا ششم رو شکر

    خدایا اکسیژن رو شکر

    خدایا آب رو شکر

    خدایا مغازه ها رو شکر

    خدایا آدمها رو شکر

    خدایا ابرها رو شکر

    خدایا پرنده ها رو شکر

    ……

    ….

    خدایا من چقدر نعمت دارم و چقدر خواسته دارم،پس چرا میام ذهنم و وقتم رو به شیطان میدهم ،چرا ناشکری میکنم،چرا خواسته تولید نمیکنم،مگر خودت نگفتی من نزدیکم و اجابت میکنم،چرا تصویر سازی نمیکنم،چرا سناریو نمینویسم،چرا شکرگزار خواسته ها نیستم ،چرا با تو با تو که همه چیز منی صحبت نمیکنم،چرا از لحظه هام لذت نمی‌برم…….

    فقط به خاطر اینکه تو یه چیز کمبود دارم ،کل وقتم رو به همون دادم ،خب بابا به هر چی فکر کنی از همون جنس میاد و تو هر چی به کمبود فکر کنی از جنس کمبود میاد.

    پس بیایین تصمیم بگیریم از این لحظه،یا در حال شکرگزاری باشیم،یا در حال گفتگو با خدا،یا درحال نوشتن یا گفتن سناریو آینده دوست داشتنی،یا در حال نوشتن درخواست،یا دیدن و لذت بردن از طبیعت،یا در حال گفتگو با دوستان اهل ،یا در حال اشک ریختن از نعمتهای فراووووان رب العالمین و شما هم هر چه میتوانید به این لیست اضافه کنید.

    سپاسگزار استاد عباس منش عزیزم هستم و قدردانی میکنم از آگاهی هایتون

    سپاسگزار استاد شایسته عزیزم هستم و قدردانی میکنم از هدایت هایتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3353 روز

    سلام

    احساس نیازمان را در نظر داشته باشیم و خصوصیات انسانی خود را درنظر داشته باشیم و در جهت درست راهنمای اش کنیم

    ریشه هر کاری را بدانیم که از چیست و بعدطبق قوانین عمل کنیم آینده خودرااز الان که داریم می سازیم می توانیم بفهمیم که چیست

    این قدراز خودمان سوال کنیم که ریشه کارهایمان را می توانیم بفهمیم و در این کار مستمر باشیم پیگیری باشم تا به نتیجه برسیم

    موفقیت کسی است که احساس خوشبختی کند

    با احساس خوشبختی آدم موفق و پولدار و خوشبخت و سلامت میشویم اگر احساس خوب نداشته باشیم به این موارد نمیرسیم یعنی باید از آخر به اول بیاییم یعنی اینکه منتظر نباشیم که وقتی سلامت شدیم بعدحالمان خوب بشه اول باید حالمان خو باشد که به سلامتی و … هم برسیم

    هر کاری که می کنیم به خاطر خودمان باشد نه به خاطر دیگران

    اگر خودمان را باور کنیم خیلی کارهارامیتوانیم انجام دهیم که این ریشه اش در همان اعتماد به نفس است

    باور + عمل = نتیجه اگر به نتیجه نمی رسیم ببینیم طبق این فرمول کجای کارما اشکال دارد. اگر باورهایمان درست باشد به عمل می انجامد اما با این حال اگر داریم تلاش می کنیم ولی نتیجه هم نمیگیریم باید برگردیم به باورهای خود نظری بیندازیم که کجایش اشکال دارد و آن جا ریشه اش را پیدا کنیم

    گر هم باور و هم عمل با هم درست باش نتیجه قطعی است اگر نتیجه قطعی نیست یعنی اینها اشکال دارد باید هر کسی خودش بگردد و پیدایش کند قوانین را که می دانیم ببینیم کجا طبق قوانین باور یا عمل درست نداریم

    توی هر کاری باید مسمتر باشیم تا به نتیجه برسیم و گرنه به نتیجه نمی رسیم. با یکبار دو بار کاری به نتیجه نمی رسد برای گرفتن نتیجه بایدمستمر باشیم و پیگیر باشیم

    کارهایی هست که پیگیرانه داریم انجام میدهیم ولی نتیجه هم نمی دهد دوباره همان باور یاعمل است یاهر دو که اشکال دارد و اگر مدتهاست که داریم یک کاری را انجام میدهیم و نتیجه نمی دهد این هم مد نظر قرار دهیم که انیشتین گفت که احمق کسی است که همان کاری را انجام میدهد که قبلا انجام میداده ولی نتیجه ای دیگری می خواهد

    یعنی اگر باور و عمل درست پس با صبر کردن به نتیجه می رسیم با صبر توام با پیگیری آن. و اگر باور و عمل درست است و صبر هم داریم و نتیجه هم نمی گیریم و مدتی است که داریم این کار را تکرار میکینیم و هیچ نشانه ای هم نمی بینیم قطعا باورها و عملمان اشتباه است که به نظر من در این موقعیت باورها اشکال دارد.

    اگر عشق نداری و داری کاری را به زود انجام میدهی یعنی ریشه کارت که عشق است اشتباه است و آن عشق تو درست نیست اگر عشق داری یعنی زمان را نمی فهمی حاضری برای کارت دوسه روز هم نخوابی و اصلا زمان را هم متوجه نمی شوی

    شش ماه یک سال از کارت گذشته هنوز به هیچ نتیجه ای نرسیده ای سریع برگردد به باورهایت توجه کن آنجا اشکال دارد به اینی که هست راضی نباش تو داری مسیر را اشتباه می روی

    وقتی باورهایت درسته و داری عمل می کنی قطعا نتیجه می آید یعنی خود به خود نتیجه هم درست میشود

    هر چه بیشتر رشد کنیم جلب توجه کمتری را می خواهیم و اصلا نمی خواهیم خودم دیدم کسی را که 18 سالش هم نشده اصلا به فکر جلب توجه نیست و کسی هم دیدم ه 60 ساله است عاشق جلب توجه است پس هر چه روی خود کارکنیم روحمان را غنی کنی نیازی به جلب توجه نداریم

    کنترل آری سرکوب خیر

    هر کاری که داری انجام میدهی و لذت هم می بری درسته ادامه اش بده و اگر نه سریع قطعش کن و برگرد.

    Just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سلام به دوستان توحیدی

    چه هم زمانی لذت بخشی!

    آقاااا!! موضوعات این فایل ارزشمند امشب محل گفتگوی من و همسرم بود…

    و به عزیزی تجربه های چند سالمو با توجه به آموزه های استاد میگفتم..

    اون عزیز دغدغش پیدا کردن کار مورد علاقش بود و می‌گفت بعد از چند تجربه احساس میکنه علاقه اصلیشو پیدا کرده..

    و منو همسرم حرفمون این بود که اصلا به صدای ذهن که علاقت چیه توجه نکن!

    و برو دنبال یه راه ساده و لذت بخش برای کسب درآمد

    و به مرور که در مسیر رشد میکنی و به خودشناسی میرسی، خیلی طبیعی هدایت میشی به علاقه اصلیت..

    و اینجا به دوستان عزیزم تاکید میکنم

    به صدای ذهنتون توجه نکنید که علاقه تون چیه!

    چون ذهن چیزی جز یه صدای ضبط شده و انباشت اطلاعات گذشته نیست!!

    و نمیتونه شما رو هدایت کنه!

    فقط برید تو دل کار و کاری ساده رو با همون امکاناتی که دارید شروع کنید

    و این حرکت و رشد و خودشناسی ما رو میرسونه به علاقمون

    توی این حالت هم شاخه به شاخه پریدن هست، مثل تبعیت از هیجانات ذهن که توی اون هم شاخه به شاخه پریدن هست..

    اما یه تفاوت عمیق داره…

    شاخه به شاخه پریدن بر مبنای تبعیت از احساسات و هیجانات ذهنی فقط تجربه هایی رو به شما میده که تهش اینه که تون شغل مورد علاقه من نیست و تامااام!!

    اما در شاخه به شاخه پریدن بر مبنای تحربه و حرکت مستمر، تو هر حرکت شناختی هست که مبنای انتخاب بعدی میشه

    بزارید مثال بزنم…

    مثلا طرف احساساتش بخاطر پیش زمینه هایی که ریشه در اعتماد به نفس داره، چون در کودکی دیده فلانی گیتار میزنه و همه بهش به به و چه چه میکنن در بزرگسالی ناخودآگاه احساس میکنه علاقش موسیقیه و بعد میره تجربش می‌کنه و میبینه این علاقه اصلیش نبوده…

    خوب نگاه احساسی و ذهنی باعث میشه قدم بعدی رو هم همینطوری برداره و این تجربیات ناکام هیچ ارتباطی با هم ندارند و در نهایت عمری و هزینه گزافی صرف میشه و تهش یه ناکامی عظیمه!!

    اما در حالت دوم طرف یه کار دم دستی با آیتم هایی مثل نزدیک بودن به منزل، ساعت کاری تا ظهر، در حوزه فروش لباس شروع میکنه و درآمد داره بعد هدایت میشه به طراحی لباس و میره تو دل کار، و بعد میفهمه به چاپ پارچه علاقه داره و میره نرن افزار ایلوستریتور رو کار میکنه و یه طراح حرفه ای میشه!!

    تو تمام انتخاب های این شخص دوم، تجربه و بازخورد گرفتن تلفیق شده با هدایت به قدم بعدی..

    این تجربه منی بوده که ده ها راه رو احساساتی رفتم اما از جایی به بعد سعی کردم تجربیات رو و دریافت هدایت بر مبنای تحربیات رو بزارم اساس انتخاب های بعدیمون

    و در نهایت به علاقه اصلی خواهیم رسید ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 735 روز

    گام هجدهم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – فرصت «لذت بردن از مسیر رشد» را از خودت نگیر

    به نام خداوندی که هر نفسم و هر ضربان قلبم از اوست

    سلام به استاد عزیز و مریم جان زیبا و دوستان هم پروژه ای

    خداروشکر میکنم بعد از دیدن فایل زیبایی های پرادایس برفی و لذت بردن از زیبایی هاش برگشتیم سر کلاس پروژه و داریم ادامه ی این مسیر رو باهمدیگه طی میکنیم.

    از ته قلبم خوشحالم و خداروشکر میکنم که دارم این مسیر رو با عشق و حس رها بودن ادامه میدم.

    درک و دریافتم خودم رو با کسب اجازه از صاحب همه ی این آگاهی ها میخوام بنویسم که مرورشون کنم و حسابی برا خودم جاشون بندازم و در مرحله ی بعدی امیدوارم به دوستانم هم در این مسیر کمک کوچیکی کرده باشم.

    سوال- برای رسیدن به حوزه مورد علاقه م چه مقدار زمان لازمه و چقدر باید تلاش کنم؟

    ————–

    یه وقتایی میشه ما تو مسیر رسیدن به موفقیت هامون تو زندگی ، برامون خیلی مهم میشه که آدمای اطرافمون بفهمن ما خیلی موفقیم و برای خودمونم اهمیت پیدا میکنه که تو یه مقایسه ای بخوایم از بقیه بهتر باشیم.

    این احساس نیاز به جلب توجه در ما به حکم انسان بودنمونه و یکی از ویژگی های انسانی ماست (مثل احساس خشم یا ترس) و حتی این نیاز در ما مثل نیاز به هوا و غذا میتونه مهم باشه و بودنش کاملا طبیعیه.

    نباید خیلی کمالگرایانه در مورد وجود این احساس با خودمون برخورد کنیم و به خودمون خیلی سخت بگیریم و این رو بپذیریم که ما معجونی از تمامی صفات انسانی در کنار هم هستیم.

    اما خیلی بولد و پررنگ شدن این احساس در ما طوری که ما رو در دام مقایسه بندازه و حسمون رو بد کنه از کمبود عزت نفس ما میاد که باید آگاهانه شناسایی ش کنیم و در دامش نیفتیم.

    مهم ترین موضوع اینه که در این مسیر با خودمون و دیگران مهربون باشیم و از مسیرمون لذت ببریم و در تله ی قضاوت کردن رفتارهای دیگران هم نیفتیم طوریکه مدام بخوایم تو ذهنمون برای رفتارهای آدما چارچوب و استاندارد تعریف کنیم.

    ما باید به صورت مداوم هدف اصلی که لذت بردن از زندگی هست رو برای خودمون مرور کنیم و به یادمون بیاریم.

    اونوقت به خودمون و دیگران در مسیر راحت تر میگیریم.

    لذت بردن از مسیر زندگی هدف اصلی و نباید این رو فراموش کنیم و بیایم از هر فرصتی که در این جهان مادی در اختیارمونه استفاده کنیم تا شادی های بیشتری رو تجربه کنیم و در این مسیر یاد بگیریم و رشد کنیم و به قدری که میتونیم به دیگران هم در این مسیر کمک کنیم تا همین احساس رو تجربه کنن.

    بیایم اول از همه خودمون خوب زندگی کنیم و بعد کمک کنیم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن همه ی ما باشه.

    یکی از علت هایی که باعث میشه زندگی رو به خودمون سخت بگیریم و از مسیر لذت بردن و شاد بودن دور بشیم اینکه بخوایم از “نظر دیگران” موفق به نظر برسیم.

    با شناسایی این موضوع باید آگاهانه این باور رو در خودمون ایجاد و تکرار کنیم که : من کاری ندارم از نگاه بقیه چطور به نظر میرسم چون اصلا بقیه ای در زندگی من وجود ندارن و مهم نیستن، من اگر از انجام کاری لذت میبرم ، پس اون کار رو انجام میدم و دیگه وارد این مقایسه نمیشم که الان از بقیه بهترم یا عقب ترم.

    این نگاه درست نیست که فکر کنیم برای رسیدن به موفقیت باید زجر بکشیم.

    ما باید اول حوزه علائق خودمون رو درست شناسایی کنیم و بعد در اون مسیر با لذت ادامه بدیم ، و ایمان داشته باشیم که همین در مسیر بودن داره خودش کارها رو انجام میده.

    اگر در مسیر درست باشیم ، از یه جایی به بعد دیگه این ذهنیت هم تغییر مکینه و برامون مهم نیست کی از ما تو این حوزه بهتره یا موفق تره ، ما کار خودمون رو میکنیم و لذتش رو میبریم.

    ترکیب باورهای درست در مورد ثروت و انجام کار مورد علاقمون با عشق ، ما رو به موفقیت های مالی و ثروت میرسونه.

    یه کسب و کار با استمرار و باورهای درست در مورد ثروت و انجام اون با عشق و علاقه ست که شکوفا میشه و رشد میکنه و به شرط ادامه دادن نتایج بزرگ هم سر و کله شون پیدا میشه.

    البته که نباید در این مسیر عجول بود و باید قدم ها رو تکاملی پیش رفت.

    اگر در نقطه ای از زندگی هستیم که هنوز حوزه مورد علاقمون برامون شفاف و واضح نیست این هیچ اشکالی نداره ، به خودمون بیشتر زمان بدیم و فقط این مسیر رو با حس خوب ادامه بدیم .

    به وقتش اتفاق درستی که باید برمون بیفته میفته.

    دیدن الگوهایی که تا سن بالاتری هنوز استعدادشون شکوفا نشده بود و به موفقیت نرسیده بودن هم این باور رو در ما منطفی و تقویت میکنه که معیار سن و زمان رو برای خودمون بزرگش نکنیم و فکر نکنیم که دیگه از ما گذشته و دیر شده ، مثل پاییلو کوییلو که استاد در فایل در موردشون صحبت کردن.

    اگر با تمرکز بر روی زیبایی ها و با کنترل ورودی های ذهنمون و داشتن احساس خوب در زمانه های بیشتر بتونیم از زندگی مون بیشتر لذت ببریم، اونوقت هدایت میشیم به جایی که برای ما مناسبه و الهامات ها رو دریافت میکنیم و قدم ها یکی پس از دیگری بهمون گفته میشه.

    تو این مسیر فرصت داریم خودمون رو بیشتر بشناسیم و در مورد خودمون به کشفیات جدید برسیم و رشد کنیم و رشد کنیم و همینطوری ادامه بدیم.

    بیاین زندگی رو آسون بگیریم و به خودمون این فرصت رو بدیم که از فضایی که در اون هستیم فقط لذت ببریم :)

    ممنون از توجهتون به کامنتم دوستان

    در پناه الله یکتا باشیم همگی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    نازنین خشنود گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    به نام خدا

    سلام استاد جون.

    چقدرراین جمله درسته.

    منم از وقتی که کمال گرایانه به همه چیم نگاه میکنم

    خیلی با خودم حال نمیکنم

    راضی نیستم ازخودم.

    میدونین الان 3.4ماهی هست دارم روی حوزه علایقم کار میکنم و میدونم این مسیرو میخوام همیشه ادامه بدم درواقع دارم توی این مسیر اطلاعات کسب میکنم مهارت به دست میارم و…

    نتایج بسیار بزرگیم گرفتما.

    به اندازه تلاشم.

    اما اخرشب که میشه میگم ببین میتونستم چند ساعت بیشتر مطالعه کنما

    ببین نکردم ببین وقتمو تلف کردم.

    چرا؟؟

    چون انسانی از نظر من موفقه که روزی 8.10ساعت بدون توقف هرروز کار کنه.

    مثلا اگه روزی 5ساعت اینکارو انجام بدم از دست خودم راضی نیستم.

    یعنی مستقیم خودمو سرزنش نمیکنما

    ولی حالم بده.

    دیشب دیگه واقعا یجا به خودم گفتم وایسا ببینم

    صبح وشبتو داری بهم میدوزی تهشم از خودت راضی نیستی.

    به خودتم توجه نمیکنی

    انگار ی رباطی که فقط باید ی روتینی که از قبل مشخص کردی انجام بدی سریع تیک بزنی بری هدف بعدی.

    کجا میخوای بری داداش من؟؟

    اصن چند وقتی بود که با خودم صحبت نکرده بودم.

    به خودم سرنزده بودم.

    رفتم جلوی اینه وواقعا اشک ریختم دلم واسه خودم تنگ شده بود.

    انقدر درگیر روزمرگی شده بودم که فراموش کرده بودم خودم رو

    و میگم تهشم راضی نبودم

    چرا؟

    چون استانداردای بالایی براخودم تعیین کردم.

    هیچوقت نیومدم بگم افرین.

    که فلان سوالو تونستی ازپسش خوب بربیای.

    ولی بجاش تا ی مسئله ایو نتونستم حل کنم ناامید شدم و تمرکز کردم روی ناتوانیم.

    چقدر ما بخاطر کمال گراییمون با خودمون بی رحم میشیم.

    این درحالیه که در اطرافم انسان هایی

    بسیاررر راحت رو میبینم که با خودشون در صلحن

    و فقط روزی یک ساعت وقت میذارن برا یسری کارا و حالشون خوبه با خودشون

    ولی من شدم ی روح متحرک

    من عاشق کارمم اما

    نمیذارم این لذتو حس کنم.

    اونقدرر غرق شدم در اینده و رسیدن به اهداف که یادم رفته. من اصلا این راهو انتخاب کردم که لذت ببرم.

    ن زود برسم به یجای خاص و تمام.

    نمیدونم چجوری باید اینو به خودم بگم که بپذیره.

    (((فرصت لذت بردن از مسیر ررشد رو ازخودت نگیر عزیزمن)))

    زندگی همین لحظس.

    هزاران ادمی رو دیدم کع دارن از نظر من غلط زندگی میکنن ولی حالشون خوبه.

    باید سعی کنیم بپذیریم خودمونو

    به نظرم من یکی که باید هر لحظه پیشرفتای ثانیه ایم رو برای خودم یادداشت کنم که یادم نره اینا پیشرفته اینا موفقیته اینا لذته.

    نباید به سادگی بگذرم ازش

    هممممه ی این چیزایی که تو زندگیم هست یروز برام رویا بوده

    نباید ازش رد شم.

    باید لذت ببرم.

    فقط لذت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1620 روز

    جانا سخن از زبان ما میگویی

    من عاشقتونم استاد، عاشق شمام مریم جان شایسته، و عاشق خدای خوبم و این همزمانی ها و رفع نیازها به موقع

    سلااااااااااام به همه ی خوبان

    خدایا شکرت بابت یه نعمت دیگه، یه فایل پر برکت دیگه

    امشب وقتی دیدم گام بعدی اومده خود به خود دفترمو برداشتم شروع کردم گوش دادن و همزمان نوت برداشتن و تو دفتر نوشتن… خیلی وقت بود اینکارو نکرده بودم، درسته که کامنت نوشتن هم یه جورایی شبیه نوت برداریه، ولی اینکه تو دفتر بنویسی، با کاغذ و قلم بنویسی برای من یه لذت و کیف دیگه ای داره:)

    همینجوری مینوشتم و لذت میبردم و روشن میشدم:) خدایا شکرت برای این آگاهی ها، چقدر خوشحالم واقعا برای این توفیق، این سعادت، این نعمت

    خلاصه انقد روشن شدم که الان حس یه لامپ مشعشع نورانی رو دارم؛) دیگه گفتم بیام کامنت بنویسم

    کل فایل که عاااااالی بود و خیلی آموزنده و باحال

    ولی اون آخراش اصن انگار خدا داشت با من حرف میزد:) اشکمو دراورد این حس

    خدا داشت به من میگفت خیلی سخت نگیر به خودت، تو مسیرِ جا افتادن، تو مسیرِ یاد گرفتنِ هنرها و مهارت های جدید

    حواست باشه که از مسیر لذت ببری، از قدم به قدمِ این یاد گرفتن لذت ببری، از قدم به قدمِ جا افتادن تو فرهنگ و زندگیِ کانادا لذت ببری

    عجله نداشته باش برای رسیدن به آخرِ مسیر، رسیدن به هدف، به خودتم سخت نگیر، طول مسیر رو زندگی کن و تجربه کن و لذت ببر

    اگر از زندگی لذت ببرین با تمرکز بر زیبایی های زندگی، با موندن تو احساس خوب، هدایت میشید به جای درست، به مسیر درست

    ممکنه اون جایی و اون چیزی که بهش هدایت شدیم مقصد اصلی و جای نهایی ما نباشه ولی ما رو میرسونه به اون هدف نهایی

    استاد اونجا که گفتین اولا (بعد از مهاجرت) خیلی عجله داشتین به نتیجه برسین و واقعا زجر میکشیدین اذیت میشدین از اینهمه فشار… ینی با گوشت و پوست و استخونم درک میکنم و میدونم چی میگین

    و چقدر به موقع اینا بهم یادآوری شد

    خدایا من عاشقتم که خودت هوامو داری

    من عاشقتم که همیشه به موقع دستمو میگیری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: