اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام بر استاد استادان و مریم بانو و همه محققان این سایت
این فایل برای خود خود من أست از بس که کار هایی را می گم انجام نمی دم و باز انجام میدم ،
استاد جان از ته دلو باور کردم که همه چیز توحید أست از هر راهی برم ، از هر طرف نگاه کنم توحید أست که راهگشای من أست این ذهن محدود و ترسو و خط خطی من هنوز درک نکرده عظمت خدا را ، خدایی که این همه نشانه در این جهان گذاشته ولی باز من کرم و کورم، این همه در کتابش گفته قدرت دست منه من را باور کنید، باز تا نبینم باور نمی کنم . قدرت خدا را نمی تونم در ذهنم تصور کنم باور نمی تونم بکنم به کمکم میاد همش این چه جوری و چطوری میاد جلو ، خدایا از دست این شیطان ذهن خسته شدم خودت یاریم کن میخوام فقط تو را ببینم فقط قدرت را به تو بدم ، چرا من به هر جنبده ای قدرت میدم به جز تو ، خدایا تو اگر نخواهی من در گمراهی می مانم چشم و گوشم را باز کن .
این هم ایه امروز بود که خدا می گه پای توحیدی تو لنگ هست ، می دونم لنگ هستم تو دستم را بگیر از دست شیطان و این ذهن نجواگر نجاتم بده .
مسلمانان! اگر در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید، خدا به شما بصیرتی میدهد که درست را از نادرست تشخیص دهید. بدیهایتان را هم محو میکند و گناهانتان را میپوشاند؛ زیرا خدا لطفِ بسیار دارد.
أنفال – 29
من خیلی اشتباه دارم ، اگر نداشتم که تا الان باید کلی نتایج بزرگ می گرفتم .
– فراموش کردن قانون ، وقتی در سایت هستم و کامنت ها را می خونم همه چی عالیه ولی در عمل یادم میره ، وقتی همه تلاشم را می کنم تا ذهنم را کنترل کنم ، تا در حال صحبت با خدا باشم ولی باز همسر جان گیر الکی میده و بهانه میگیره ، قانون را فراموش می کنم که هر چه دریافت می کنم نتیجه فرکانس خودم هست، من که اروم هستم، چرا هی تکرار میشه
-در جواب دادن و بحث کردن خیلی خیلی بهتر شدم ولی هنوز گاهی می خوام جواب سوال را بدم و عادت بدی که دارم تا حرف تموم نشده می پرم وسط حرف ، همونطور که استاد در یکی از فایلها ی این مجموعه گفتند باید سعی کنم طرف حرفش تموم بشه ، بعد تازه تشکر کنم وبعد با خونسردی جواب را بدم بدون اینکه بخوام واقعا طرف را قانع کنم
– در شروع کاری بسیار تنبل هستم و با استرس و نگرانی سراغ شروع کار جدید می رم می ترسم نتونم یا به نتیجه نرسه و یا . … ولی شروع کردم به خودم بگم که اصلا هیج مسابقه ای نیست من فقط برای تفریح و لذت بردن این کار را می کنم
– خیلی علاقه به یادگیری مطالب جدید دارم ولی بیشتر انها را نصفه رها می کنم
– از یک کاری به کار دیگه می پرم
– جدیدا خیلی زود ناامید می شم که با هر کاری میشه ثروت زیاد ساخت ، همش نجواها میاد نمیشه مثل استاد شد ، استاد اگر به ثروت به غیر حساب رسیده از فروش این دوره های ارزشمند أست ،(که به شکر خدا ، به کوری چشم حسود ذهن من ، هر روز هم فروش سایت بیشتر و بیشتر میشه و ادمهای زیادی مسیر را پیدا می کنند ، بعد از درامد اینها و بیزینس های جدید به در امد غیر فعال رسیده و همینطور تصاعدی رفته بالا ، وگرنه یک فرد ۵٠ ساله چه جوری میخواد به همچین ثروتی برسه ( البته فرمودید چه جوری ان به من مربوط نیست ولی باز ذهن نجواگر أست دیگه )
– مورد دیگه که زیاد تکرار می کنم ارزش گذاشتن به دیگران بیش از خودم یعنی مثلا در خانه اول راحتی را اول برای همسر جان و بقیه می خوام واین هم همیشه باعث اعتراض همسر جان أست
– مورد دیگر عدم مدیریت زمان أست وقت را زیاد تلف می کنم و کارها را با تاخیر انجام میدم یا زیاد طول میکشه
– خودم را زیاد سرزنش می کنم هما بحث هیجان انگیز عدم لیاقت
الان همین ها یادم اومد ولی می دونم خیلی زیاد هست .
دوست عزیزی در یک کامنت درست گفته اگر این کارها برای دیگری بود سعی می کردیم همه را عالی و بدون نقص انجام بدم ولی برای خودم کوتاهی می کنم یعنی برای خودم ارزش کمتر ی قائل میشم . همینه که باید پایه و اساس را درست کرد ، باید عزت نفس را درست کرد.
من یک الگوی تکرار شونده خیلی آزار دهنده ای دارم که نمیدونم راه حلش چیه با اینکه همواره روی خودم کار میکنم اما باز وقتی تحت فشار قرار میگیرم این الگو این فکر به ذهنم میرسه که امیدوارم خداوند هدایتم کنه که بتونم چاره مشکلم رو پیدا کنم :
هرچند وقت یک بار فکر خودکشی میاد به ذهنم
خیلی این مسئله تکرار شده که تا مرز خودکشی رفتم اما انجامش ندادم
دوست نداشتم اینو اینجا بگم ؛ اما خیلی اتفاق مشهودیه که بارها که مشکلات آزارم دادند دوست داشتم فقط بمیرم و نباشم در این دنیا با اینکه با اینکه دقیقا نقطه مقابل این حس رو هم تجربه کردم خیلی اوقات از زندگی لذت بردم و حتی به دیگران منتقل کردم اما در نهایت بارها و بارها تکرار شده که دلم میخواست با مرگ به دردهای تکراری شده ی زندگیم پایان بدم و همیشه برام سوال هست آیا آدم های موفق یا هر آدمی که به هر حال زندگی خودش رو پذیرفته و داره زندگی میکنه چقدر به خودکشی فکر کرده چندبار شده بخواد خودکشی کنه …
من خودم شخصا هربار بهش فکر میکنم خودمم اذیت میشم ناراحت میشم که چرا باز آخر ماجرا به این وضعیت میرسم و دردم میاد که فقط فکر به خودکشی آرامم میکنه در اون شرایط
باز هم عذرخواهم این موضوع رو مطرح کردم ؛؛؛
امیدوارم دوستان اگه صحبتی به ذهنشون میرسه به من بگن تا دوباره این اتفاق تکرار نشه متشکرم ممنونم
بنام خداوند قلبها..سلام به استاد عزیز وبانو شایسته جان وهمه ی دوستان گل..خدایا سپاسگزارم که در کنارمی وبا منی تا بتوانم یک رد پای بسیار حساس در اینجا به جا بگذارم..خدایاشکرت که این فایل استاد چن روزیست که مرا به تفکر واداشت وهر لحظه که اشتباهی میکنم که میدانم ان کار اشتباه است به یاد این فایل از استاد میفتم
خدایا برا الان این ساعت از عمرم که دارم این متن را تایپ میکنم سپاسگزارم..
1)یکی از کارهایی که من میکنم ومیدانم اشتباه است وباز هم تکرار میکنم مقایسه خودم وزندگیم از لحاظ مالی با خانواده برادر شوهرمه چرا ایشان شریک مالی و کاری همسرمه..هر زمان که چیزی میخرند یا کاری میکنند من در ذهنم اشفته میشم و میگم وقتی شریکیم چرا ما نتونیم این کارو بکنیم و الان میدانم و خودم واقفم که این یک فکر و باور اشتباه هست باید این را در ذهنم بگنجانم که خدا روزی رسان است و هیچ وقت چشمم به زندگی انها نباشد و در این جور مواقع اگر از ته دلم بتونم تحسین کنم اونهارو ان وقت من میتوانم بگم یه قدم پیش رفته ام.
2)یکی دیگه از کارتی اشتباه و مدام تکرای ام عصبانیت و بد رفتاری باهمسر وفرزندمه همیشه باکوچکترین کار و اشتباه اونها عصبانی میشم وغر میزنم میدونم این کار اشتباه حتی بعدش عذاب وجدان میگیرم و خیلی ناراحت میشم باید بتونم خودم رو کنترل کنم وعزت نفسم را بازسازی کنم..3)یه مورد دیگهدر مورد قوانین و اموزه هام هستش که تا یه مدتی کوتاه عمل نیکنم و خودم را کنترل و ذهنم را مراقبت میکنم ولی باز رها میکنم و اوضاع بدتر از قبل میشه..این یعنی باید در این اوزه ها وعمل به قوانین واین که خودم میوول زندگیم هستم مداومت داشته باشم و هیچ وقت تا لخظه ی مرگ رها نکنم این کار رو.
4)با اینکه خیلی از وابستگی هامو کم کردم در این مدت وای تازه دیروز متوجه شدم نه هنوز م برای حال خوبم به دیگران به رضایت همسر و فرزندم از خودم گره خورده بودم واقعا چه پاشنه اشیل هایی دارم و چه ترمز های پنهانی هستن میدونم باید روی عزت نفسم خیلی کار کنم
5)ارتباطم با خدا خدایی که واقعا روزهایی که ارامم و حالم و احساسم خوبه لخظه به لحظه کنارمه گاهی اینقدر ازش دور میشم که حتی فقط میگم مرگ راه چارمه یعنی خیلی حالم بد میشه وقتی پرودی های ذهنم منفی میشه و از روحم وخدای درونم دور میفتم..
خدایا شکرت که هدایتم کردی وبه دستانم قدرت بخشیدی تا صادقانه به چن مورد اشاره کنم که واقعا برام سخت بود نوشتن در مورد اشاباه هایم امیدوارم که من وتمام دوستانم بتوانیم روزی از نتایج عالی بنویسیم..
من با اینکه اراده خوبی دارم برایم انجام دادن تکالیفم ولی هیچی وقت نتونستم برای مدت طولانی از فست فود دست بکشم و هر سریعی که میگم دیگه نمی نیستم یه اتفاقی میوفته که همون روز سه وعده غذا میخورم و این حس رو اصلا حس خوبی بهم نمیده از اینکه نمیتونم خودم رو سر این قضیه کنترل کنم
در صورتی که من قبلاً فقط روز های پنجشنبه و جمعه نکته برداری و یا کلا توی سایت و روی خودم کار نمیکردم ولی الان شده که وقتم رو آزاد میکنم که بشینم حتی یک ساعت تمرین هام رو انجام بدم منی که انگار آخر هفته ها جنازه بودم و فقط میخوابیدم در حدی که بیدار میشدم از بدن درد و شکم درد نمیتونستم بلند بشم ولی با این وجود آمدم خوایم رو پارت پارت کردم و هم به تمرین هام میرسم و هم به کارم
من خیلی به دیدن تیکه های از فیلم و سریال بد معتاد شدم طوری که اخیرا به درک کامل این رسیدم که این دیگه بدرد من نمیخوره و هیچ چیزی به من اضافه نمیکنه هیچ باورهام روهم خراب میکنه و این رو هم میدونم که مثل اوایل دیگه به من اون هیجان و تازگی بودن رو انتقال نمیده و دارم روی این موضوع کار میکنم شده رفتم توی یوتیوب و همون موقع گوشیم خاموش کردم دیگه کامل این رو حس میکنم که اگر من بخوام به برخی از خواسته هام برسم باید این روند رو قطع کنم
تایم های که مشغول نکته برداری هستم و بعضی مواقع برام پیش میاد که هم اتاقی هام دارن باهم سر یک موضوعی که با باور های من متضاد و یا هر بحث دیگه ای باعث شده تمرکزم رو روی فایل ها بردارم و همش یک حس فضولی در من به وجود میاد که برم شرکت کنم در صورتی که من زمانی که خونه بودم این اتفاق پیش نمیومد برام و الان هر وقت این حس در من به وجود میاد سریعی دلم میخواد اون محیط رو ترک کنم
من یه عادتی که دارم اصلا دلم نمیخواد با دیگران بحث کنم و حتی نمیدونم چطوری باید حقم رو بگیرم ولی این رو میتونم بگم که اگر از اون محیط ناراضی باشم میتونم بیانش کنم ولی چون نمیخوام فکرم رو درگیری کنم فراموشش میکنم و یادم هم نمیاد که موقعیتی بوده باشه که بخواد حقم خورده بشه چون خدا منو هدایت میکنه به مسیر های که همچین چیزی توی وجودم نباشه که اذیت بشم
و خداروشکر میکنم که بشدت به من خونسرد بودن رو یاد داده و منی که مامان و بابام هی میگفتم هواست باشه و یا در روی کسی باز نکن سرت کلاه نره خیلی گارد میگرفتم و عصبانی میشدم از این حرف هاشون اما الان واقع هیچ احساسی در من به وجود نمیاره و با لبخند تموم میشه وحتی ذهنم نمیتونه که بخواد لحظه ای روش قفلی بزنه
و مدت طولانی که از فضای مجازی دور شدم منی که کل زندگیم شده بود اینستا و اتفاقاتی که به من مربوط نیست الان طوری شدم که تمرکزم روی پیشرفت خودمه
سلام استاد عزیز من الگوهای تکرار شوند زیاری دارم که امیدارم این ترمز ها تو دوره احساحس لیاقت برداشته بشن هر چند وقت یک کارم عوض میکنم یعنی اول یک شغل رو انتخاب میکنم بعد کلی هدف میزارم براش دوباره میرم سراغ یک شغل دیگه البته که اون شغلی که من مهارت دارم یا دوستش دارم مو شرایطش ندارم به این خاطر است تو بس شخصتم یک سریع افکار منفی مدام توذهنم تکرار میشه که می خوان تبدیل به اشتباهات گذشته بشن که ذهنم متمرکز شده بهشون و واقعا وقتی به خودم نگاه میکنم به خودم وکسی که خداوند هدایتش کرده میگم مهدی فکرت توگذاشتی روی چه چیزهای اینا اصلن به شخصت تو نمی خورن توبحث پول ساختن مدام افکار در ذهنم تکرار میشه که چه راه نادرستی پول بسازی خدا وکلی خودم موندم فقط،هر روز این افکار دارم پشت به خورشید حرکت میکنم احساحس میکنم این حداز. فشار روحی خودم رو با این افکار بیمار کردم ولی باز خدایا شکرت خداوند دری باز میکنه من هیچ وقت ناامید نشدم ایمان درونی شده بیشتر رو خودم کار کنم وجایگاه خودم روپیدا کنم واینقدر،سخت،نگیرم به خودم به آسانی،از خداوند بخوام که هدایت کنه
استاد عزیزم این سلسله فایلها چقدر باعث شده بیشتر خودمون رو بشناسیم
بعضی وقتا آدم خودش غرق در همون اعمال و رفتارها و تکرر اونها هستش در حالی که خودشم خبر نداره و یه عمر اینجوری زندگی میکنه
ولی چقدر خوب میشه استاد جون بیشتر در مورد راه چاره و تمرینهایی از این دست که البته شاه تمرین و دوای همه این سلسله اعمال عزت نفس است چه خوب میشه بیشتر بهمون در مورد درمانش تمرین بدین
به نظر من یکی از این تکرارها تکرار ترس هستش
یه وقتایی میترسی یه چیزی پیش بیاد و بعدش میبینی هیچی نبود به قول شما توهم بود ولی بعدش اگر باز هم تکرار بشه همون مسئله بازم یهو ترسه میاد
یکی دیگه در مورد توکل و اعتماد به خدا هستش وقتی دلت آرومه و با خدا حرف میزنی موقعی که یه مسئله پیش میاد بعدش خدا حلش میکنه در حالی که اگه بازم تکرار بشه یادت میره اعتماد و توکل به خدا رو
یه وقتایی در مورد حرف مردم بیخیال میشی بعدش میبینی چقدر همه چیز برات راحت شد و از یادت رفت یه وقتایی یادت میره اگه بیخیال بشی مثل اون دفه همه چی میگذره
یه وقتایی با تمام قوا مسئولیت همه چیزو میپذیری میبینی که چقدر راحت اون مسئله پیش آمده حل میشه ولی برای دفه بعدی دیگران رو مقصر میدونی و میری تو فاز دیگه ای
و……
حالا استاد جون لطفا بهمون بگین چکار کنیم زندگی روانتر بشه یادمون بمونه مسئولت پذیری رو توکل رو اعتماد و…
کارهایی رو عقب میندازم و میزارم دقیقه نود و اکثریت به مشکل بر میخورم،
یه جایی که گیر میکنم توی رودربایستی، اونجا از حقم دفاع نمیکنم،و گیر میکنم توی داستان نون و نمک و رابطه دوستانه و حقم از دست میدم اونجا،
قول دادن،خیلی دوست دارم سر قولم بایستم که به دیگران لطف و کمک کنم،اما اکثرا به موفقیت ختم نمیشه،خیلی دوست دارم انجامش بدم اما یا شرایطش ندارم یا واقعا توانایی ندارم،اما به یارو میگم انجام میدم برات،
قرض کردن،اکثرا از قرض و بدهی ضربه میخورم،اما تا از لحاظ مالی گیر میکنم سریع به فکر قرض کردن میوفتم،میدونم هم به مشکل بر میخورم بعدا اما باز این کار تا تقریبا یک ماه پیش تکرار میشد،اما خداروشکر با توجه بر نکات مثبت و توجه به فرکانس هام،شرایط مطلوب برای پول ساختن مهیا شد و دیگه قرض نکردم،
شلوغ کردن سر خودم،
میدونم که اذیت میشم،میدونم که درد میکشم بعدش،
اما اکثرا سر خودم رو به چیزی الکی شلوغ میکنم،مثلا سر کارم و باید فردا برم کارمو انجام بدم،یهو میبینی یکی یه تماس میگیره و یه خواسته داره،من میگم فردا ردیقش میکنم،در صورتی که فردا کل زمان رو باید صرف کارم بکنم اما قول به یارو هم میدم
در کل باید یه برنامه ریزی و اولویت بندی از خواسته هام و وظایفم و مسئولیت هام داشته باشم و بقیه داستان ها رو حذف کنم
دمت گرم استاد که به این شکل مو شکافته داری ما رو آگاه میکنی و به لطف خداوند و دانش شما،ما هم مطلع میشیم از درون خودمون
من از زمانی که با سایت شما آشنا شدم به خیلی از باورهای اشتباهی که در زندگی من وجود داشت پی بردم بعضی از این باورهای اشتباه به قدری قوی هستند که تو روی خودت کار میکنی و چند روز بی توجه میشی به این مسیر مثل علف هرز دوباره شروع به رشد میکنند وبر میکردی سر جای اول
یکی از الگوهای تکرار شونده من به دلیل وسواس
و توجه به یکسری چیزهای بی اهمیت هست
دلیلش هم بیشتر در عدم کنترل ذهن توجه بیش از حد به یک موضوع که باعث ناراحتی من میشه و جز پشیمانی چیزی نداشته برای من البته تا حدودی با توجه کردن به نکات مثبت و نوشتن نعمتها و سپاسگزاری از خداوند تاثیر مثبتی داشته و بیشتر باید کار بشه
یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده من به تعویق انداختند هرکاری بود و همیشه لحظه آخری انجام شده
با تشکر از شما استاد که مسیر درست زندگی کردن رو آموزش میدید و سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه در حال هدایت کردن من هست ومن هر لحظه از خداوند هدایت میخواهم از خداوند میخواهم که من رو در این مسیر نگه داره خدارو هر لحظه شکر شکر
چندباری سعی کردم تمرین رو بنویشم اما خب، هربار کاری پیش میومد که حتما باید نیرفتم سراغش و اولویت میدادم بهش، اما خب هرچی هست خیره، الان و در این لحظه میخوام که تمدین رو انجام بدم با ذهنی رهاتر و حسی خوب.
خب خواستمبگم که خیلی قوتا میدونم که سرزنش کردن خودم برای اشتباهات مختلف کارزیاد مناسبی نیست اما خب بازمگاهی وقتا این کارانجاممیشه.
خیلی وقتا میدونم باید کنترل ذهن کنم و اگر کسی چیزی گفت یا اتفاقی افتاد سعی کنم اگرم بهم ریختم واکنش ندم ،باید بتونم آرامشم رو حفظ کنم و صبر کنم، اما خب واکنش میدم و احساسم بدمیشه و حالا کلی وقت نیازه که این سحو بهتر کرد، این عواطف رو تغییرداد تا بشه بخیال ماجرا شد.
شاید یک مورد دیگه این باشه که تیلی وقتا میدونمکه دست و ماز دن فایده نداره و باید توکل کرد و ایمان داشت اما شاید این باورهنوز مستحکم نشده و تیاز به کار بیشتر داره تا بشه به مرحله ای رسدید که بشه هدایتپذیرتر شد.
مورد دیگه اینه که خیلی وقتا میدونم که درست نیست راجب مسائل مختلف مثل سیاسی و یا وضعیت نامناسب اقتصادی کشوری مثل ایران صحتب کرد اما خیلی وقتا شده که با افراد خارمی خیلی مسائل اینجوری رو درمیون بذازم که خب همیشه میگفتمشادی بهتر بود که راجب چیز بهتری حزف میزدیم، نه این مسائل سیاسی که برای ما هیچ سودی نمیشه، شاید هنوزم تو اعماق ذهنماینکه زندگی دست خودمونه کامل به باور تبدیل ند
شده!
مثال دیگه اینه که خیلی وقتا میدونمکه غر زدن، توجه کردنب ه ناخواسته ها، ترسیدن و نگرانی از یک موضوع خاص هیچ فایده ای نداره بلام و باید آرامبود که طبق قانون احساس خوب=اتفاق خوب،اتفاقات خوب رو تجربه کنم اما هنوزم پیش میاد خیلی وقتا بجای تغییر کانون توجه ناتودآگاه سعی کنم که شیرجه بزنم تو خود مسئله و بهش توجه کنم ، شاید هنوزم نیازه کارکنمرو یاینکه کانون توجه ما زندگی مارو یا بهتره بگم خودم به شخصه رو رقم میزنه..استا عزیز،ممنون از اینکه فایلاتونو مثل دوره ها تمرین محور کردید تاب یشور پی ببریم زع با راای نافکه.
شاد و سلامت و میروز باشید.
راستی نگم براتون از نتایج خیلی خاص و عالی دوره کشف قوانین زندگی که واقعو زندگی عوض کنه، به تمام دوستان میشنهاد میکنم که اگر گیرو دارس در زندگیتون دارید،تو هرمورد که باشه و به هردری که زدسد با جیایی زیاد نرسیددی،حتما خرید کنید که 10ها برابر ارزش داره نتایجی که میگیرید .
سلام بر استاد استادان و مریم بانو و همه محققان این سایت
این فایل برای خود خود من أست از بس که کار هایی را می گم انجام نمی دم و باز انجام میدم ،
استاد جان از ته دلو باور کردم که همه چیز توحید أست از هر راهی برم ، از هر طرف نگاه کنم توحید أست که راهگشای من أست این ذهن محدود و ترسو و خط خطی من هنوز درک نکرده عظمت خدا را ، خدایی که این همه نشانه در این جهان گذاشته ولی باز من کرم و کورم، این همه در کتابش گفته قدرت دست منه من را باور کنید، باز تا نبینم باور نمی کنم . قدرت خدا را نمی تونم در ذهنم تصور کنم باور نمی تونم بکنم به کمکم میاد همش این چه جوری و چطوری میاد جلو ، خدایا از دست این شیطان ذهن خسته شدم خودت یاریم کن میخوام فقط تو را ببینم فقط قدرت را به تو بدم ، چرا من به هر جنبده ای قدرت میدم به جز تو ، خدایا تو اگر نخواهی من در گمراهی می مانم چشم و گوشم را باز کن .
این هم ایه امروز بود که خدا می گه پای توحیدی تو لنگ هست ، می دونم لنگ هستم تو دستم را بگیر از دست شیطان و این ذهن نجواگر نجاتم بده .
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّـهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
مسلمانان! اگر در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید، خدا به شما بصیرتی میدهد که درست را از نادرست تشخیص دهید. بدیهایتان را هم محو میکند و گناهانتان را میپوشاند؛ زیرا خدا لطفِ بسیار دارد.
أنفال – 29
من خیلی اشتباه دارم ، اگر نداشتم که تا الان باید کلی نتایج بزرگ می گرفتم .
– فراموش کردن قانون ، وقتی در سایت هستم و کامنت ها را می خونم همه چی عالیه ولی در عمل یادم میره ، وقتی همه تلاشم را می کنم تا ذهنم را کنترل کنم ، تا در حال صحبت با خدا باشم ولی باز همسر جان گیر الکی میده و بهانه میگیره ، قانون را فراموش می کنم که هر چه دریافت می کنم نتیجه فرکانس خودم هست، من که اروم هستم، چرا هی تکرار میشه
-در جواب دادن و بحث کردن خیلی خیلی بهتر شدم ولی هنوز گاهی می خوام جواب سوال را بدم و عادت بدی که دارم تا حرف تموم نشده می پرم وسط حرف ، همونطور که استاد در یکی از فایلها ی این مجموعه گفتند باید سعی کنم طرف حرفش تموم بشه ، بعد تازه تشکر کنم وبعد با خونسردی جواب را بدم بدون اینکه بخوام واقعا طرف را قانع کنم
– در شروع کاری بسیار تنبل هستم و با استرس و نگرانی سراغ شروع کار جدید می رم می ترسم نتونم یا به نتیجه نرسه و یا . … ولی شروع کردم به خودم بگم که اصلا هیج مسابقه ای نیست من فقط برای تفریح و لذت بردن این کار را می کنم
– خیلی علاقه به یادگیری مطالب جدید دارم ولی بیشتر انها را نصفه رها می کنم
– از یک کاری به کار دیگه می پرم
– جدیدا خیلی زود ناامید می شم که با هر کاری میشه ثروت زیاد ساخت ، همش نجواها میاد نمیشه مثل استاد شد ، استاد اگر به ثروت به غیر حساب رسیده از فروش این دوره های ارزشمند أست ،(که به شکر خدا ، به کوری چشم حسود ذهن من ، هر روز هم فروش سایت بیشتر و بیشتر میشه و ادمهای زیادی مسیر را پیدا می کنند ، بعد از درامد اینها و بیزینس های جدید به در امد غیر فعال رسیده و همینطور تصاعدی رفته بالا ، وگرنه یک فرد ۵٠ ساله چه جوری میخواد به همچین ثروتی برسه ( البته فرمودید چه جوری ان به من مربوط نیست ولی باز ذهن نجواگر أست دیگه )
– مورد دیگه که زیاد تکرار می کنم ارزش گذاشتن به دیگران بیش از خودم یعنی مثلا در خانه اول راحتی را اول برای همسر جان و بقیه می خوام واین هم همیشه باعث اعتراض همسر جان أست
– مورد دیگر عدم مدیریت زمان أست وقت را زیاد تلف می کنم و کارها را با تاخیر انجام میدم یا زیاد طول میکشه
– خودم را زیاد سرزنش می کنم هما بحث هیجان انگیز عدم لیاقت
الان همین ها یادم اومد ولی می دونم خیلی زیاد هست .
دوست عزیزی در یک کامنت درست گفته اگر این کارها برای دیگری بود سعی می کردیم همه را عالی و بدون نقص انجام بدم ولی برای خودم کوتاهی می کنم یعنی برای خودم ارزش کمتر ی قائل میشم . همینه که باید پایه و اساس را درست کرد ، باید عزت نفس را درست کرد.
شاد و سلامت و ثروتمند باشید
من یک الگوی تکرار شونده خیلی آزار دهنده ای دارم که نمیدونم راه حلش چیه با اینکه همواره روی خودم کار میکنم اما باز وقتی تحت فشار قرار میگیرم این الگو این فکر به ذهنم میرسه که امیدوارم خداوند هدایتم کنه که بتونم چاره مشکلم رو پیدا کنم :
هرچند وقت یک بار فکر خودکشی میاد به ذهنم
خیلی این مسئله تکرار شده که تا مرز خودکشی رفتم اما انجامش ندادم
دوست نداشتم اینو اینجا بگم ؛ اما خیلی اتفاق مشهودیه که بارها که مشکلات آزارم دادند دوست داشتم فقط بمیرم و نباشم در این دنیا با اینکه با اینکه دقیقا نقطه مقابل این حس رو هم تجربه کردم خیلی اوقات از زندگی لذت بردم و حتی به دیگران منتقل کردم اما در نهایت بارها و بارها تکرار شده که دلم میخواست با مرگ به دردهای تکراری شده ی زندگیم پایان بدم و همیشه برام سوال هست آیا آدم های موفق یا هر آدمی که به هر حال زندگی خودش رو پذیرفته و داره زندگی میکنه چقدر به خودکشی فکر کرده چندبار شده بخواد خودکشی کنه …
من خودم شخصا هربار بهش فکر میکنم خودمم اذیت میشم ناراحت میشم که چرا باز آخر ماجرا به این وضعیت میرسم و دردم میاد که فقط فکر به خودکشی آرامم میکنه در اون شرایط
باز هم عذرخواهم این موضوع رو مطرح کردم ؛؛؛
امیدوارم دوستان اگه صحبتی به ذهنشون میرسه به من بگن تا دوباره این اتفاق تکرار نشه متشکرم ممنونم
در پناه خداوند یکتا ؛ برقرار و سربلند باشید
بنام خداوند قلبها..سلام به استاد عزیز وبانو شایسته جان وهمه ی دوستان گل..خدایا سپاسگزارم که در کنارمی وبا منی تا بتوانم یک رد پای بسیار حساس در اینجا به جا بگذارم..خدایاشکرت که این فایل استاد چن روزیست که مرا به تفکر واداشت وهر لحظه که اشتباهی میکنم که میدانم ان کار اشتباه است به یاد این فایل از استاد میفتم
خدایا برا الان این ساعت از عمرم که دارم این متن را تایپ میکنم سپاسگزارم..
1)یکی از کارهایی که من میکنم ومیدانم اشتباه است وباز هم تکرار میکنم مقایسه خودم وزندگیم از لحاظ مالی با خانواده برادر شوهرمه چرا ایشان شریک مالی و کاری همسرمه..هر زمان که چیزی میخرند یا کاری میکنند من در ذهنم اشفته میشم و میگم وقتی شریکیم چرا ما نتونیم این کارو بکنیم و الان میدانم و خودم واقفم که این یک فکر و باور اشتباه هست باید این را در ذهنم بگنجانم که خدا روزی رسان است و هیچ وقت چشمم به زندگی انها نباشد و در این جور مواقع اگر از ته دلم بتونم تحسین کنم اونهارو ان وقت من میتوانم بگم یه قدم پیش رفته ام.
2)یکی دیگه از کارتی اشتباه و مدام تکرای ام عصبانیت و بد رفتاری باهمسر وفرزندمه همیشه باکوچکترین کار و اشتباه اونها عصبانی میشم وغر میزنم میدونم این کار اشتباه حتی بعدش عذاب وجدان میگیرم و خیلی ناراحت میشم باید بتونم خودم رو کنترل کنم وعزت نفسم را بازسازی کنم..3)یه مورد دیگهدر مورد قوانین و اموزه هام هستش که تا یه مدتی کوتاه عمل نیکنم و خودم را کنترل و ذهنم را مراقبت میکنم ولی باز رها میکنم و اوضاع بدتر از قبل میشه..این یعنی باید در این اوزه ها وعمل به قوانین واین که خودم میوول زندگیم هستم مداومت داشته باشم و هیچ وقت تا لخظه ی مرگ رها نکنم این کار رو.
4)با اینکه خیلی از وابستگی هامو کم کردم در این مدت وای تازه دیروز متوجه شدم نه هنوز م برای حال خوبم به دیگران به رضایت همسر و فرزندم از خودم گره خورده بودم واقعا چه پاشنه اشیل هایی دارم و چه ترمز های پنهانی هستن میدونم باید روی عزت نفسم خیلی کار کنم
5)ارتباطم با خدا خدایی که واقعا روزهایی که ارامم و حالم و احساسم خوبه لخظه به لحظه کنارمه گاهی اینقدر ازش دور میشم که حتی فقط میگم مرگ راه چارمه یعنی خیلی حالم بد میشه وقتی پرودی های ذهنم منفی میشه و از روحم وخدای درونم دور میفتم..
خدایا شکرت که هدایتم کردی وبه دستانم قدرت بخشیدی تا صادقانه به چن مورد اشاره کنم که واقعا برام سخت بود نوشتن در مورد اشاباه هایم امیدوارم که من وتمام دوستانم بتوانیم روزی از نتایج عالی بنویسیم..
استاد گلم بینهایت سپاسگزارم از شما وعزیز دلتون️️
سلام استاد
من با اینکه اراده خوبی دارم برایم انجام دادن تکالیفم ولی هیچی وقت نتونستم برای مدت طولانی از فست فود دست بکشم و هر سریعی که میگم دیگه نمی نیستم یه اتفاقی میوفته که همون روز سه وعده غذا میخورم و این حس رو اصلا حس خوبی بهم نمیده از اینکه نمیتونم خودم رو سر این قضیه کنترل کنم
در صورتی که من قبلاً فقط روز های پنجشنبه و جمعه نکته برداری و یا کلا توی سایت و روی خودم کار نمیکردم ولی الان شده که وقتم رو آزاد میکنم که بشینم حتی یک ساعت تمرین هام رو انجام بدم منی که انگار آخر هفته ها جنازه بودم و فقط میخوابیدم در حدی که بیدار میشدم از بدن درد و شکم درد نمیتونستم بلند بشم ولی با این وجود آمدم خوایم رو پارت پارت کردم و هم به تمرین هام میرسم و هم به کارم
من خیلی به دیدن تیکه های از فیلم و سریال بد معتاد شدم طوری که اخیرا به درک کامل این رسیدم که این دیگه بدرد من نمیخوره و هیچ چیزی به من اضافه نمیکنه هیچ باورهام روهم خراب میکنه و این رو هم میدونم که مثل اوایل دیگه به من اون هیجان و تازگی بودن رو انتقال نمیده و دارم روی این موضوع کار میکنم شده رفتم توی یوتیوب و همون موقع گوشیم خاموش کردم دیگه کامل این رو حس میکنم که اگر من بخوام به برخی از خواسته هام برسم باید این روند رو قطع کنم
تایم های که مشغول نکته برداری هستم و بعضی مواقع برام پیش میاد که هم اتاقی هام دارن باهم سر یک موضوعی که با باور های من متضاد و یا هر بحث دیگه ای باعث شده تمرکزم رو روی فایل ها بردارم و همش یک حس فضولی در من به وجود میاد که برم شرکت کنم در صورتی که من زمانی که خونه بودم این اتفاق پیش نمیومد برام و الان هر وقت این حس در من به وجود میاد سریعی دلم میخواد اون محیط رو ترک کنم
من یه عادتی که دارم اصلا دلم نمیخواد با دیگران بحث کنم و حتی نمیدونم چطوری باید حقم رو بگیرم ولی این رو میتونم بگم که اگر از اون محیط ناراضی باشم میتونم بیانش کنم ولی چون نمیخوام فکرم رو درگیری کنم فراموشش میکنم و یادم هم نمیاد که موقعیتی بوده باشه که بخواد حقم خورده بشه چون خدا منو هدایت میکنه به مسیر های که همچین چیزی توی وجودم نباشه که اذیت بشم
و خداروشکر میکنم که بشدت به من خونسرد بودن رو یاد داده و منی که مامان و بابام هی میگفتم هواست باشه و یا در روی کسی باز نکن سرت کلاه نره خیلی گارد میگرفتم و عصبانی میشدم از این حرف هاشون اما الان واقع هیچ احساسی در من به وجود نمیاره و با لبخند تموم میشه وحتی ذهنم نمیتونه که بخواد لحظه ای روش قفلی بزنه
و مدت طولانی که از فضای مجازی دور شدم منی که کل زندگیم شده بود اینستا و اتفاقاتی که به من مربوط نیست الان طوری شدم که تمرکزم روی پیشرفت خودمه
سلام استاد عزیز من الگوهای تکرار شوند زیاری دارم که امیدارم این ترمز ها تو دوره احساحس لیاقت برداشته بشن هر چند وقت یک کارم عوض میکنم یعنی اول یک شغل رو انتخاب میکنم بعد کلی هدف میزارم براش دوباره میرم سراغ یک شغل دیگه البته که اون شغلی که من مهارت دارم یا دوستش دارم مو شرایطش ندارم به این خاطر است تو بس شخصتم یک سریع افکار منفی مدام توذهنم تکرار میشه که می خوان تبدیل به اشتباهات گذشته بشن که ذهنم متمرکز شده بهشون و واقعا وقتی به خودم نگاه میکنم به خودم وکسی که خداوند هدایتش کرده میگم مهدی فکرت توگذاشتی روی چه چیزهای اینا اصلن به شخصت تو نمی خورن توبحث پول ساختن مدام افکار در ذهنم تکرار میشه که چه راه نادرستی پول بسازی خدا وکلی خودم موندم فقط،هر روز این افکار دارم پشت به خورشید حرکت میکنم احساحس میکنم این حداز. فشار روحی خودم رو با این افکار بیمار کردم ولی باز خدایا شکرت خداوند دری باز میکنه من هیچ وقت ناامید نشدم ایمان درونی شده بیشتر رو خودم کار کنم وجایگاه خودم روپیدا کنم واینقدر،سخت،نگیرم به خودم به آسانی،از خداوند بخوام که هدایت کنه
با سلام به همگی
من هر چند وقت یکبار کمر درد میشم که احساس میکنم از نوع نشستن یا سبک ورزشی ام هست
یا اینکه هر وقت شرایط مالی ام اوکی میشه و بقول معروف روی قلتک میافتم یک اتفاقی می افته که باز صفر میشم
ممنون میشم دوستان تجربه بدن
سلام به استاد عزیم و بانو مریم خانم
استاد عزیزم این سلسله فایلها چقدر باعث شده بیشتر خودمون رو بشناسیم
بعضی وقتا آدم خودش غرق در همون اعمال و رفتارها و تکرر اونها هستش در حالی که خودشم خبر نداره و یه عمر اینجوری زندگی میکنه
ولی چقدر خوب میشه استاد جون بیشتر در مورد راه چاره و تمرینهایی از این دست که البته شاه تمرین و دوای همه این سلسله اعمال عزت نفس است چه خوب میشه بیشتر بهمون در مورد درمانش تمرین بدین
به نظر من یکی از این تکرارها تکرار ترس هستش
یه وقتایی میترسی یه چیزی پیش بیاد و بعدش میبینی هیچی نبود به قول شما توهم بود ولی بعدش اگر باز هم تکرار بشه همون مسئله بازم یهو ترسه میاد
یکی دیگه در مورد توکل و اعتماد به خدا هستش وقتی دلت آرومه و با خدا حرف میزنی موقعی که یه مسئله پیش میاد بعدش خدا حلش میکنه در حالی که اگه بازم تکرار بشه یادت میره اعتماد و توکل به خدا رو
یه وقتایی در مورد حرف مردم بیخیال میشی بعدش میبینی چقدر همه چیز برات راحت شد و از یادت رفت یه وقتایی یادت میره اگه بیخیال بشی مثل اون دفه همه چی میگذره
یه وقتایی با تمام قوا مسئولیت همه چیزو میپذیری میبینی که چقدر راحت اون مسئله پیش آمده حل میشه ولی برای دفه بعدی دیگران رو مقصر میدونی و میری تو فاز دیگه ای
و……
حالا استاد جون لطفا بهمون بگین چکار کنیم زندگی روانتر بشه یادمون بمونه مسئولت پذیری رو توکل رو اعتماد و…
سلام
تکرار اشتباه،
اولین مثال شما به من خورد،دقیقا
اولویت بندی ندارم خیلی مواقع
کارهایی رو عقب میندازم و میزارم دقیقه نود و اکثریت به مشکل بر میخورم،
یه جایی که گیر میکنم توی رودربایستی، اونجا از حقم دفاع نمیکنم،و گیر میکنم توی داستان نون و نمک و رابطه دوستانه و حقم از دست میدم اونجا،
قول دادن،خیلی دوست دارم سر قولم بایستم که به دیگران لطف و کمک کنم،اما اکثرا به موفقیت ختم نمیشه،خیلی دوست دارم انجامش بدم اما یا شرایطش ندارم یا واقعا توانایی ندارم،اما به یارو میگم انجام میدم برات،
قرض کردن،اکثرا از قرض و بدهی ضربه میخورم،اما تا از لحاظ مالی گیر میکنم سریع به فکر قرض کردن میوفتم،میدونم هم به مشکل بر میخورم بعدا اما باز این کار تا تقریبا یک ماه پیش تکرار میشد،اما خداروشکر با توجه بر نکات مثبت و توجه به فرکانس هام،شرایط مطلوب برای پول ساختن مهیا شد و دیگه قرض نکردم،
شلوغ کردن سر خودم،
میدونم که اذیت میشم،میدونم که درد میکشم بعدش،
اما اکثرا سر خودم رو به چیزی الکی شلوغ میکنم،مثلا سر کارم و باید فردا برم کارمو انجام بدم،یهو میبینی یکی یه تماس میگیره و یه خواسته داره،من میگم فردا ردیقش میکنم،در صورتی که فردا کل زمان رو باید صرف کارم بکنم اما قول به یارو هم میدم
در کل باید یه برنامه ریزی و اولویت بندی از خواسته هام و وظایفم و مسئولیت هام داشته باشم و بقیه داستان ها رو حذف کنم
دمت گرم استاد که به این شکل مو شکافته داری ما رو آگاه میکنی و به لطف خداوند و دانش شما،ما هم مطلع میشیم از درون خودمون
عاشقتونم
شاد و ثروتمند باشید
به نام خداوندمهربان
سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار
و سلام بر خانواده خوب و دوست داشتی
من از زمانی که با سایت شما آشنا شدم به خیلی از باورهای اشتباهی که در زندگی من وجود داشت پی بردم بعضی از این باورهای اشتباه به قدری قوی هستند که تو روی خودت کار میکنی و چند روز بی توجه میشی به این مسیر مثل علف هرز دوباره شروع به رشد میکنند وبر میکردی سر جای اول
یکی از الگوهای تکرار شونده من به دلیل وسواس
و توجه به یکسری چیزهای بی اهمیت هست
دلیلش هم بیشتر در عدم کنترل ذهن توجه بیش از حد به یک موضوع که باعث ناراحتی من میشه و جز پشیمانی چیزی نداشته برای من البته تا حدودی با توجه کردن به نکات مثبت و نوشتن نعمتها و سپاسگزاری از خداوند تاثیر مثبتی داشته و بیشتر باید کار بشه
یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده من به تعویق انداختند هرکاری بود و همیشه لحظه آخری انجام شده
با تشکر از شما استاد که مسیر درست زندگی کردن رو آموزش میدید و سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه در حال هدایت کردن من هست ومن هر لحظه از خداوند هدایت میخواهم از خداوند میخواهم که من رو در این مسیر نگه داره خدارو هر لحظه شکر شکر
سلام به استد عزیزم
چندباری سعی کردم تمرین رو بنویشم اما خب، هربار کاری پیش میومد که حتما باید نیرفتم سراغش و اولویت میدادم بهش، اما خب هرچی هست خیره، الان و در این لحظه میخوام که تمدین رو انجام بدم با ذهنی رهاتر و حسی خوب.
خب خواستمبگم که خیلی قوتا میدونم که سرزنش کردن خودم برای اشتباهات مختلف کارزیاد مناسبی نیست اما خب بازمگاهی وقتا این کارانجاممیشه.
خیلی وقتا میدونم باید کنترل ذهن کنم و اگر کسی چیزی گفت یا اتفاقی افتاد سعی کنم اگرم بهم ریختم واکنش ندم ،باید بتونم آرامشم رو حفظ کنم و صبر کنم، اما خب واکنش میدم و احساسم بدمیشه و حالا کلی وقت نیازه که این سحو بهتر کرد، این عواطف رو تغییرداد تا بشه بخیال ماجرا شد.
شاید یک مورد دیگه این باشه که تیلی وقتا میدونمکه دست و ماز دن فایده نداره و باید توکل کرد و ایمان داشت اما شاید این باورهنوز مستحکم نشده و تیاز به کار بیشتر داره تا بشه به مرحله ای رسدید که بشه هدایتپذیرتر شد.
مورد دیگه اینه که خیلی وقتا میدونم که درست نیست راجب مسائل مختلف مثل سیاسی و یا وضعیت نامناسب اقتصادی کشوری مثل ایران صحتب کرد اما خیلی وقتا شده که با افراد خارمی خیلی مسائل اینجوری رو درمیون بذازم که خب همیشه میگفتمشادی بهتر بود که راجب چیز بهتری حزف میزدیم، نه این مسائل سیاسی که برای ما هیچ سودی نمیشه، شاید هنوزم تو اعماق ذهنماینکه زندگی دست خودمونه کامل به باور تبدیل ند
شده!
مثال دیگه اینه که خیلی وقتا میدونمکه غر زدن، توجه کردنب ه ناخواسته ها، ترسیدن و نگرانی از یک موضوع خاص هیچ فایده ای نداره بلام و باید آرامبود که طبق قانون احساس خوب=اتفاق خوب،اتفاقات خوب رو تجربه کنم اما هنوزم پیش میاد خیلی وقتا بجای تغییر کانون توجه ناتودآگاه سعی کنم که شیرجه بزنم تو خود مسئله و بهش توجه کنم ، شاید هنوزم نیازه کارکنمرو یاینکه کانون توجه ما زندگی مارو یا بهتره بگم خودم به شخصه رو رقم میزنه..استا عزیز،ممنون از اینکه فایلاتونو مثل دوره ها تمرین محور کردید تاب یشور پی ببریم زع با راای نافکه.
شاد و سلامت و میروز باشید.
راستی نگم براتون از نتایج خیلی خاص و عالی دوره کشف قوانین زندگی که واقعو زندگی عوض کنه، به تمام دوستان میشنهاد میکنم که اگر گیرو دارس در زندگیتون دارید،تو هرمورد که باشه و به هردری که زدسد با جیایی زیاد نرسیددی،حتما خرید کنید که 10ها برابر ارزش داره نتایجی که میگیرید .