پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 21


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1
    264MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1
    13MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1295 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mahdis گفته:
    مدت عضویت: 1467 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو جان و همه دوستانم

    چقدر این فایل ارزشمنده استاد واقعا ازتون ممنونم یه فایل خیلی کاربردیه که منو خیلی به فکر برد

    اینکه یه سری اتفاقات مدام واسم تکرار میشه بماند ولی یه نکته دیگه ای که بهش پی بردم اینه که واکنش های احساسی ما حتی در مورد مسائل خیلی کوچیک و پیش پا افتاده زندگیمون که شاید فکر کنیم خیلی اهمیت نداره میتونه توی اتفاقات بزرگ زندگیمون تاثیر بزاره…

    من دوتا موضوع چندین بار واسم تکرار میشه که دارم روی خودم کار میکنم که باورهامو و فکرم رو عوض کنم خداروشکر حالم خیلی بهتر شده و نتیجه های خوبی هم دیدم.

    اولیش در مورد روابط هست. در مورد بحث ازدواج، با مورد های خیلی خوبی آشنا میشم و سر راهم قرار میگیرن که همه هم از من خوششون میاد از همه نظر خوبن اخلاقی، تیپ و قیافه، شخصیت،مالی و اینکه بهم هم ابراز علاقه میکنن ولی در همه موارد استاد بلااستثنا میگن ما قصد ازدواج نداریم،و یه جورایی شک دارن برای برقراری ارتباط جدی.و میگن کی دیگه توی این دوره زمونه ازدواج می‌کنه و… یه مورد که چند وقت پیش واسم اتفاق افتاد یه آقایی منو دید و از من واسه برادرش خواستگاری کرد و گفت همدیگه رو ببینید باورتون نمیشه من ایشون رو دیدم همه چیزش اوکی بود ایشون هم خیلی از من خوشش اومد ولی گفت من تا الان قصد ازدواج داشتم ولی الان دارم به مهاجرت فکر میکنم بیا فقط با هم دوست باشیم … توی این مورد من دیگه ناراحت نشدم فقط خندیدممممم گفتم خدایا چه چیزی توی وجود منه که همه همینو میگن یعنی اونایی که من خوشم میاد و اونا هم خوششون میاد اینجوری میگن! آقاااا نشستم با خودم فکر کردم دیدم بلههههههه چه باورهای مزخرفی دارم. انقدر که یه مورد که خیلی دوسش داشتم و دوسال هم باهم بودیم و همه چیزش هم اوکی بود و اونم خیلی منو دوست داشت با خانواده اومدن خونمون خواستگاری ولی بعدش خانوادش گفتن نهههه ما از نظر خانوادگی با هم اوکی نیستیم و اونم خیلی راحت گفت باشه!!! حالا باورهای من که دارم روش کار میکنم: هیچوقت دو نفر که همدیگرو دوست دارند رابطشون به ازدواج ختم نمیشه عشقشون نافرجام میمونه!! پسرایی که خیلی از همه نظر خوبن به ازدواج فکر نمیکنن!!! نمیشه که همه چیزش اوکی باشه منم دوسش داشته باشم اونم منو دوست داشته باشه!!! اگه اولش هم خوب پیش بره عشقه کمرنگ میشه نمیشه تا آخرش با عشق باشه!! و باورهای مربوط به احساس عدم لیاقت و ارزشمندی و احساس قربانی شدن و…

    مچ خودمو گرفتم مچ ذهنمو گرفتم میخواست دوباره ناراحتم کنه و احساس قربانی بودن و عدم لیاقت بهم بده. چند وقته تمرین آینه رو انجام میدم و باورهای مناسب در مورد رابطه رو توی خودم می‌سازم. مورد آخری که واسم پیش اومد کاملا برعکس بود کاملا جدی در مورد ازدواج و رابطه و اینکه دقیقا همون چیزایی که من توی آینه به خودم میگفتم رو بهم میگفت که تو فوق العاده ای بی نظیری خیلی زیبایی من واسه بدست آوردن تو همه کار میکنم و تا آخر عمرم کنارت میمونم و …

    مورد بعدی در مورد مسائل کاری هست که خیلی واسم تکرار میشه و اونم اینه که همیشه یه موضوعی پیش میاد که باعث میشه من یه دوره ای رو منتظر بمونم که کارم استارت بخوره و حالم خیلی بده میشه!!!

    حالا مواردی که باعث میشه واکنش احساسی بد از خودم نشون بدم:

    وقتی مامانم ازم انتقاد می‌کنه به شدت بهم میریزم.

    وقتی حساب بانکیم خالی میشه حالم بد میشه.

    وقتی یکی بهم میگه چرا هنوز ازدواج نکردی بهم میریزم.

    وقتی هم سن و سال های خودم رو میبینم که از من موفق‌ترن خودم رو سرزنش میکنم.

    البته توی همه موارد خیلی بهتر از قبل شدم ولی خیلیییی جای کار دارم خیلیییییییییییی.

    ممنونم استاد جانمممممم عاشقتونم…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    به نام خدای رحمن و رحیم

    با سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    واقعا همینطوره به هر چی توجه کنیم چه آگاهانه و چه ناآگاهانه مسائل و موضوعات هم جنس آن چیزو در زندگی خودمون بیشتر جذب می‌کنیم

    برای یه کاری قراردادی با شرکت گاز استان مجاورمون بستم درباره نقشه‌برداری و تهیه نقشه علمک گاز و شیر گاز که معمولا در تقاطع‌ها بود و تیر برق و حد منازل و … و که برای برخط کردن و gis کردن نقشه‌های گاز که از برنامه‌ها و اهداف شرکت گاز بود

    جالبه چند سال از اون اتفاق گذشته ولی هنوز که هنوزه هر وقت از تقاطعی رد میشم فوری شیرگازهایی که در آن تقاطع هستش را فوری میبینم

    چیزی که همه، روزانه از روش رد میشن اصلا متوجه وجودش نیستن ولی من چون یه مدت خیلی برام مهم بود که حتما شیر گازی از قلم نندازم و با توجه بیشتری دنبالش می‌گشتم همون توجه باعث شده با وجود گذشت چند سال و اتمام اون کار ولی بازم همیشه رد که میشم تو ذهنم میگم این دریچه شیرگاز هستش

    توجه به هر چیز اتفاقات از اون جنس بیشتر جذب میکنیم

    یا یادمه دو سال پیش من یه مقدار پول داشتم و میخواستم ماشین بخرم و در حال پیگیری قیمت و هر روز در برنامه دیوار ماشین مورد نظرمو رصد میکرد و با فروشنده‌ها صحبت میکرد و در این حین هم گهگاهی در برنامه فروش ایران خودرو شرکت میکردم چند بار خودمو برنده تصور و تجسم میکردم و البته دست خدا را برای انتخاب یک ماشین خوب باز گذاشته بودم

    دقیقا یک ماشین صفر از ایران خودرو با قیمت خیلی مناسب در مدار من قرار گرفت

    در مورد سوال فایل

    من هر وقت ببینم پدرو مادرم در رعایت باید و نبایدهایی که به سلامتی آنها مرتبط هستش کوتاهی بکنن عصبانی میشم

    یا وقتی یکی حرفی را چند بار تکرار بکنه یک مقدار عصبانی میشم

    یا از اینکه ماشینم تو چاله جاده بیفته خیلی ناراحت میشم و به اداره راه یا شهرداری خرده میگیرم

    از استاد عباس منش عزیز بخاطر این فایل و محتوای آن بسیار سپاس‌گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمیه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1621 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم وهمه دوستان. انتقاد دیگران خیلی خیلی درمن تاثیرگذاره چون از کودکی احساس بی ارزشی دارم اگه کسی ازم انتقاد کنه نابود میشم. نقطه ضعف دیگرم رفتار همسرم هست کوچکترین بی توجهیش باعث نابود شدنم میشه واین هم از وابستگی زیادم به همسرم هست واین هم برمیگرده به عزت نفس پایینم. من خودمو دوست ندارم ازبچگی دلم میخواست نظر مثبت همه رو به خودم جلب کنم وبعضی وقتا به خاطر این مساله ازخیلی خواسته هام می‌گذشتم الانم همینطوره تو زندگی مشترک ازخیلی خواسته هام می‌گذرم وخودمو فراموش میکنم. خلاصه به لطف استاد الان خیلی بهترم خیلی شرمنده خودم هستم ودلم میخواد این سالها رو برای خودم جبران کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2119 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    این کامنت دوم من هست

    تو کامنت اولم اومدم به سوالات پاسخ دادم و با خوندن کامنت های بچه ها یه ایده ای گرفتم

    بیام از الگوهای تکرار شونده مثبت تو زندگیم بنویسم تا به خودم ثابت بشه من در مدار این اتفاقات مثبت هستم و بیام آگاهانه بیشتر و بیشتر روش تمرکز کنم تا از این جنس اتفاقات بیشتر برام رخ بده و باورهام بیشتر تقویت بشه

    اتفاق مشابهی که یه مدت هست همیشه داره برامون تکرار میشه اینه که

    وقتی کاری برای مشتری انجام میدیم یه مبلغی اضافه تر پرداخت میکنه یا بهمون کادو میده

    و میگه این هدیه من به شما

    این الگو بارها و بارها داره برامون تکرار میشه

    اولین بار وقتی این اتفاق افتاد که

    وقتی کار و برای مشتری مون انجام دادیم فرداش با همسرم تماس گرفت و گفت اگه تشریف دارین میخوام براتون یه هدیه بفرستم

    و دیدیم که یکی از دوستانش و فرستاده دو تا پاکت بهمون داد

    تو هر پاکت 500 هزار تومن پول نقد بود و گفت از طرف آقای فلانی گفتن یکی برای خودتون و یکی برای خانومتون

    یعنی انقدر من و همسرم از این اتفاق خوشحال شدیم و انقدر راجبش حرف زدیم که ببین طرف چقدر برامون ارزش قائل شده که یه نفر و فرستاده تا بهمون هدیه بده

    دقیقا اسم هدیه رو آورد

    انقدر ما راجب این موضوع صحبت کردیم انقدر بهش قدرت دادیم انقدر سپاسگزاری کردیم

    الان میتونم بگم تقریبا هر مشتری که براش کار انجام میدیم بدون اینکه ما کار اضافه ای براش انجام بدیم بهمون یه مبلغی اضافه تر میده یا بهمون هدیه میده

    یا چند وقت پیش مشتری یه ظرف پذیرایی چوبی بهمون هدیه داد

    یا یه مشتری به همسرم یه عینک دودی اصل مارک جورجیو آرمانی هدیه داد

    یعنی ما قبلا این باور و میساختیم که مشتری هامون خوش حساب باشن چون قبلا نبودن

    الان نه تنها خوش حسابن بلکه خودشون میگن دوست داریم بهتون هدیه بدیم به عنوان تشکر

    الگوی بعدی که همیشه داره برام تکرار میشه

    وقتی اسنپ میگیرم راننده ها هم خیلی خوش اخلاقن هم هم فرکانسی خودمون هستن

    و خیلی وقتا شده طرف از بچه های سایت بوده

    قبلا همیشه راننده ها غر میزدن و از مشکلات و گرونی میگفتن

    الان خیلی خیلی کم شاید میتونم بگم اصلا این چند وقته راننده بداخلاق یا کسی که غر بزنه و شاکی باشه باهاش برخورد نکردم اتفاقا طرف هم فرکانس خودم بوده

    الگوی بعدی که مدام داره تکرار میشه اینه که تعداد افرادی که توسط ما به سایت استاد هدایت میشن هرروز داره بیشتر میشه

    من و همسرم نزدیک 4 ساله عضو سایت هستیم و طبق گفته استاد سعی کردیم راجب این مسائل با کسی صحبت کنیم و نخوایم کسی و تغییر بدیم و تمرکزمون و بزاریم رو خودمون

    ولی تقریبا از عید تا الان دارم میبینم که افراد خودشون دارن تحت تاثیر ما قرار میگیرن

    خودشون میپرسن میگن چطوری انقدر حالتون خوبه ؟

    یا اصلا بحث یه جوری پیش میره میفهمن ما از شاگردان استاد هستیم و مشتاقانه میان تو سایت ثبت نام میکنن

    این الگو مدام داره تکرار میشه

    دوستانمون دارن هدایت میشن به سایت

    این نشون میده ما تغییر بنیادین کردیم

    چون این الگو اصلا نبود که کسی از سمت ما هدایت بشه به سایت ولی الان انقدر تغییر کردیم که افراد میفهمن و میان میپرسن و میبینن این تغییر و

    و چون میبینن ما تغییر کردیم و نتیجه گرفتیم راحت میان تو سایت بدون مقاومت

    استاد عاشقتونم

    الگوی بعدی اینه که هرروز دارم توسط افراد مختلف تحسین میشم

    یعنی افراد به کلام میارن که چقدر زیبایی چقدر انرژیت خوبه چقدر رابطه ات با همسرت خوبه

    و……

    استاد میدونین ما تازه اسباب کشی کردیم

    یعنی همسایه هامون عاشقمون شدن

    باورم نمیشه تو این مدت کم انقدر زود باهم دوست شدیم

    همش دارن تحسینمون میکنن میگن چقدر انرژی تون خوبه چقدر خوشحالیم اومدین تو این ساختمون

    کلا این الگو داره خیلی خیلی برام تکرار میشه آدم هایی که باهاشون برخورد میکنن هم فرکانس خودم هستن و تعجبی هم نداره چون قانون اینه

    من در مدار درستم و آدم های هم مدار خودم و جذب میکنم

    الگوی بعدی اینه که پول خیلی راحت و آسان داره میاد سمت من

    مشتری هایی که چند سال ازشون خبری نبود و من خودم و میکشتم بیا حسابت و واریز کن بیا کارت و پیگیری کن و نمیومدن

    خودشون پیداشون میشه خودشون پولشون و واریز میکنن

    اصلا بعضی ها رو من یادم رفته بود

    یه مشتری بود چند سال کاراش آماده بود پیگیری نمیکرد و یه مبلغی هم بدهکار بود

    من هرسری بهش میگفتم انقدر حسابتون مونده واریز کنید تا کار و ارسال کنم میگفت نه شما اشتباه میکنید من بدهکار نیستم

    بهش فاکتور نشون میدادم میگفت نه اشتباه کردین شما و اصلا تو کتش نمیرفت

    دیروز بعد از سه سال زنگ زده و ذهنم گفت الان باز میخواد همون روند و همون صحبت ها تکرار بشه

    ولی یه لحظه گفتم نه و تو ذهنم ساختم الان همون چیزی و که من میگم قبول میکنه

    بهش گفتم عزیز من شما انقدر حسابتون مونده اگه میخوای فاکتور هم بفرستم

    گفت نه این چه حرفیه نیازی به فاکتور نیست حرف شما درسته ببخشید تا الان هم من اشتباه میکردم شماره کارت بدین همین الان براتون واریز میکنم

    این الگو خیلی داره تکرار میشه که راحت پول میاد تو حسابم یعنی کار فیزیکی خیلی کم انجام میدم ولی سود کارم عالیه

    این اتفاق و این روند هم دقیقا از سال جدید شروع شده برام

    این داره بهم ثابت میکنه پول درآوردن آسان ترین کار دنیاست

    الگوی دیگه ای که داره تکرار میشه

    مشتری ها خیلی راحت دارن جذب میشن

    یعنی اصلا نیازی نیست ما وقت بزاریم کار و توضیح بدیم به مشتری

    مثلا یه نفر دیگه مارو معرفی کرده خودش کلی تعریف کرده خودش گفته برو پیششون خیالت راحت باشه و طرف میگه اصلا نمیخوام کار ببینم و با اطمینان کامل میاد پیشمون

    و اصلا ما تایم نمیزاریم مشتری رو راضی کنیم طرف از قبل اوکی شده و با اطمینان میاد

    خیلی خیلی موارد دیگه ای هم هست ولی این موارد تو ذهنم بود و نوشتم

    استاد جون راستی اینم بهتون بگم امروز داشتم با دوست خوبم عاطفه نوری عزیز صحبت میکردم و بهش گفتم من هرکی از دوستانم رو میبینم داره دوره کشف قوانین رو میخره خدارو شکر

    بهم گفت مونا فکر کنم استاد با هر دم و بازدمش پول میاد تو حسابش

    گفتم چه باور قشنگی منم بیام بسازم

    دوست دارم با هر دم و بازدمم پول به حسابم واریز بشه

    استاد و خانوم شایسته عاشقتونم

    یه جوابی که همین الان خدا هدایتم کرد و به ذهنم اومد در رابطه با این سوال که چه زمانی احساسات منفی من برانگیخته میشه ؟

    زمانی که احساس پوچی و بی ارزشی میکنم

    زمانی که احساس کنم هدفی تو زندگیم ندارم

    زمانی که احساس میکنم راکد موندم و حرکت نمیکنم

    وقتی این احساس میاد سراغم وقتی ذهنم اینطوری نجوا میکنه که تو مفید نیستی تو بی هدف شدی

    خیلی احساسم بد میشه و کنترل ذهنم سخت میشه

    خدایا شکرت که بهم آگاهی میدی تا بیام بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1275 روز

      سلام و درود مونای عزیز

      تبریک میگم به ذهن مثبت اندیش و باورهای غنی و قشنگی که در وجودت ساختی. کامنتتو خوندم دیدم چقدر کار دارم من تا برسم به مرحله ای که مثل تو بیندیشم و باورهای تو رو داشته باشم! چرا اینو میگم؟

      دلیلش اینه تا اسم باورهای تکرار شونده می اومد ذهن من اونو به باورهای مخرب تفسیر می کرد که دارند بلا سرمون میارند. وقتی کامنت شما رو خوندم چقدر جا خوردم و تلنگری بود برایم که چقدر هنوز ناآگاهانه باورهای منفی دارم!!! و چقدر ذهنیتم هنوز منو به سمت چیزهای منفی سوق میده؟ و چقدر باید آگاهانه تلاش و کار کنم که ذهنم ناخودآگاه مثبت فکر کنه؟

      جمله باورهای تکرار شوند یک جمله خنثی است.نه بار مثبت داره و نه بار منفی. این کشش ذهن ماست که اونو چجور تفسی میکنه! چرا به ذهن من نیومد باورهای تکرار شونده مثبت؟!!!

      بازم تبریک میگم بهتون بابت ذهن زیبا و مثبت نگرتون و ممنونم بابت کامنتتون که تلنگری به من بود تا مچ ذهنمو بگیرم و بیشتر به لایه های زیرن ذهنم نفوذ کنم.

      گفته بودید” ما تازه اسباب کشی کردیم. یعنی همسایه هامون عاشقمون شدن. باورم نمیشه تو این مدت کم انقدر زود باهم دوست شدیم.همش دارن تحسینمون میکنن میگن چقدر انرژی تون خوبه چقدر خوشحالیم اومدین تو این ساختمون” . میخواهم بگم بهتون که چه نعمت و سعادتی از این بالاتر که با یه زوج عباسمنشی همنشین و همسایه باشی. خوشا به سعادت همسایه هاتون که شما ها رو دارند. عباسمنشی بودن یک برنده. برندی که نظیر نداره. برندیه که معجون تمام خوبیهاست. برندیه که بالاترین کیفیتو داره. و به لطف خدا این خانواده داره روز به روز بزرگتر میشه وایرانو می سازه.و این گفتمان روز به روز در جامعه پررنگتر میشه.یاد خاطره ای افتادم بی ربط با حرفام نیست. بهمن پارسال رفته بودم یکی از مشاوره های املاک در تهران و وقتی داشتم حرف میزدم بهم گفت نکنه تو هم عباسمنشی هستی؟ من واقعآ جا خوردم گفتم با افتخار عباسمنشی هستم. تو از کجا متوجه شدی؟ گفت از طرز حرف زدنت! و کلی باهم راجع به استاد حرف زدیم و راجع به سوالاتش بحث کردیم. بعدش خدا رو شکر کردم که اینقدر رو خودم کار کردم که لااقل گفتمانم معرفی کننده برندم باشه و از این بابت خیلی خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم.

      وقتی دارم مینویسم خدا میدونه سر از کجا در میارم خخخخ. نتیجه ای که از بحثم میتونم بگیرم اینه که نتیجه کار روی خودم این شده که گفتمان و ظاهرم در مسیر درستشه و باید بیشتر روی خودم کار کنم برای تغییر لایه های زیرین افکار و ذهنم.

      حرفام طولانی شد ببخشید ولی باید می نوشتم و ذهنم را با منطق قانع کنم و از خودم ردپا بگذارم. برای شما زوج عباسمنشی خوشبختی و سعادت و ثروت روزافزون آرزو میکنم. یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    Life time گفته:
    مدت عضویت: 1460 روز

    سلام استاد وقتتون بخیر این کامنت دوم من روی این فایل هست

    ادامه …

    الگوی تکراری من

    وقتی برای کسی کاربزرگی میکنم متوقع میشم که او هم کاربزرگی کند و چون نمی کند دچار مساله میشم

    از این به بعد هرکاری کردم توقعی از اون فرد نداشته باشم

    الگوی تکراری

    اگر برای کسی کاری کنم میترسم و میگم احتمالا باهاش بدبرخورد کنم این ریشه در همون مورد قبلی داره

    اگر کسی بخواد برام کاری کنه ، قبول نکرده و نمی خواهم چون میگم حتما بخاطر کاری که برام کرده با من بد برخورد خواهد کرد

    الگوی تکراری طرد شدن و ترسش در من هست

    این الگو و باور که اگر آدمها خود واقعی منو بشناسن عقایدمو بفهمن زندگی شخصی مو بفهمن حتما طرد میشم منو نمیخوان …

    الگوی تکراری گیر افراد بی مسئولیت افتادن

    الگوی تکراری که اول ادمها به من بدی می کنند بعدا که نتیجشو دیدن با من و بقیه رفتاربهتردارن امااول بدی رو حتما می کنند

    الگوی تکراری گیرافرادی افتادن که بسیار حق به جانب هستن اگر اشتباه کنند با داد و هوار میخوان اثبات کنند حق بااونهاست و پیوسته باید در کنارشان ساکت بود

    افراد تنبل ، افراد بی مسئولیت

    و البته که خیلی خیلی کمتر شده

    اما هنوز رشته های همفرکانسی به برخی ازاین افراد ، وصله

    اما نکته مهم درباره الگوهای تکرارشونده اینه که گاهی چند سال یکبار اینهارخ میدن مثلا برای من 7سال یا10 سال بعد از اتفاقی یک اتفاق مشابه رخ داد امااینهاروهم الهامات من برام یادآوری کرد

    وقتی ریزترین کارها و اتفاقات رو الهاماتم بهم میگه واقعا یک ترسی در وجودم میاد چون ما انسانها خیلی خیلی ورودی های منفی داریم

    همین افکار یا کلام یا افراد جامعه

    خیلی علاقه مندم بتونم محیطی بسیار ایزوله برای خودم بسازم اماانگارالان ممکن نیست!!

    الگوهای تکرار شونده دلیلش باورها و مدار ماست

    خودمون هم اون خصلت ها رو داریم

    و همفرکانسیم بااون شرایط و آدمها

    بعد که دلیل اتصالمون رو درک می کنیم

    و یک به یک این رشته ها رو برمیداریم

    فاصلمون در یک مسیر تکاملی وآهسته پیوسته کم و کمتر خواهد شد

    سپاس از این فایل ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زهره مجتهدی گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    سلام استاد وقتتون بخیر

    سوال 1

    وقتی همسرم که همیشه بی منطق هست با اعصابم بازی می کنه

    وقتی در عین اینکه به کسی احترام میزارم بی احترامی ازشون می بینم

    وقتی بی پول میشم زودتر از چیزی ناراحت میشم تا وقتی پول دارم

    وقتی کار دارم و دیگران از من انتظار دارند

    ترد شدن مرا ناراحت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زهرا شایق گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم.من اولین بارها هست که کامنت میذارم و تازه دارم با کامنت گذاشتن در سایت راحت میشم.قبلا اصلا حوصله کامنت گذاشتن رو نداشتم و فقط میخوندم و فایلهارو گوش میکردم‌اما جهاد اکبری توی خودم میخوام ایجاد کنم برای اتفاقا خیلی خیلی بزرگتر و این هم قدم اولش هست که بر تنبلی هام غلبه کنم…

    اما درباره سوال استاد مواقعی که احساسات من خیلی شدید میشه شامل موارد زیر میشه:

    وقتی که از پارتنرم دروغ میشنوم یا بعدا در تنهایی خودم فکر میکنم که مثلا اینجای حرفش با اونجای کارش باهم درست در نمیاد و پازل کنار هم نمیخونه حس بسیار بسیار بدی بهم دست میده حس اینکه از اعتماد و اطمینان من سو استفاده شده و این حس حتی ممکنه چندین هفته ادامه داشته باشه اگه اوایلش جلوش رو با فکت ها نگیرم.

    مورد بعد که خیلی تکرار شونده است و واقعا اذیت کننده شده برام اینه که من مواقع نزدیک پریودم به مدت چندین روز حداقل 5 6 روز دچار یه حس ناراحتی و افسردگی شدید میشم و تو این برهه ذهن من از بهشت برای من جهنم میسازه و اینقدر حالم بد میشه که حتی نمیتونم تو مدار استاد قرار بگیرم بیام سراغ سایت یا فایلهارو گوش کنم و این موضوع دیگه واقعا برام اذیت کننده شده‌.خیلی از اطرافیان شنیدم که خانمها تو این دوره طبیعیه این حالتی باشن طبیعیه هورمون هاشون بالا پایین بشه ولی من دوست دارم واقعا از ته قلبم همیشه حالم خوب باشه و شاد باشم از خدا میخوام منو هدایت کنه…

    مورد بعدی که خیلی احساسات منو برانگیخته میکنه انتقاد شدن توسط افراد دیگه است حالا چه خانوادم چه پارتنرم چه مشتریانم.من به واسطه کارم پیج اینستاگرام دارم و گاهی اوقات که البته اقرار میکنم دفعاتش خیلی خیلی کمه توسط بعضی از فالور ها مورد انتقاد قرار میگیرم حالا چه راجع به محصولم چه قیافه و ظاهرم و… و این حس باعث میشه به کار خودم شک کنم که ایا اصلا کاری که دارم انجام میدم محصولی که دارم میفروشم مفید هست یا نه؟و دوست دارم روی این موضوع هم کار کنم و به مرحله ای برسم مثل استاد جان که هر چیزی که فکر میکنه درسته انجام میده و براشون مهم نیست حرف مردم

    مورد بعدی که خیلی احساساتم رو درگیر میکنه و تاراحت میشم اینه که بقیه بخوان توی کارم دخالت کنن و بخوان از جزئیات کارم با خبر بشن خیلی باعث ناراحتیم میشه

    مورد بعدی زمانیکه شخصی راجع به لباسم و تیپم نظر میده که مثلا بهتره مانتو بلند تری بپوشی یا این شلوار کوتاهه به شدت عصبی میشم که چرا با 26 سال سن باید هنوز کسی کار به کار من داشته باشه

    مورد بعدی زمانیکه حس کنم شریک کاریم داره زرنگ بازی در میاره سر کار یا من از اون بیشتر کار میکنم(شریک کاریم پارتنرم هم هست)

    مورد بعدی زمانیکه حین رانندگی شخصی بد رانندگی میکنه به شدت عصبی میشم

    چقدر خوب شد که اینارو نوشتم تا دقیق تر بفهمم چه مشکلاتی دارم و چه مواردی هست که بیشتر باید راجع به خودم بدونم

    مورد بعدی و اخریت مورد وسواسی هست که هر چند مدت یکبار رو یه چیزی دارم یه مدت به هیکلم گیر میدم با اینکه از لحاظ اندام کاملا ایده آل و متناسبم یه مدت به خانوادم گیر میدم میبرم زیر ذره بین که چرا این این جوری رفتار کرد چرا اون ایتجوری حرف زد یه مدت به رابطم گیر میدم و میبرم زیر ذره بین یه مدت دیگه به کارم و این سیکل همینطوری ادامه داره…

    ولی همینت که نوشتم یعنی اولین قدم که میخوام از بین ببرم این موضوعات رو و با قوت خیلی بیشتری روش کار کنم

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز از این فایل عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    حسن شهبازی گفته:
    مدت عضویت: 2251 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام خدمت استاد عباس منش

    سوال : چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟

    1-من وقتی باغ میرم و تو یه مسافتی تنها باشم خیلی میترسم شب باشه و تاریک باشه دیگه بدتر حسابی ترس میگیره حتی تو خیابان تنها هم شب میرم بازم ترس بهم غالب میشه حتی تو خونه هم تنها باشم و سه طبقه خالی باشه ترس میگیره و احساس ترس میگیرم .

    2_وقتی با یکی درگیری لفظی شدید داشته باشم حسابی احساساتم فعال میشه و صفر تا صد احساساتم تو نیم ثانیه فعال میشه و کنترلم از دستم خارج میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فاطمه میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 1198 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی بزرگوار

    خداروشکر میکنم بابت این فایل بسیار موثر،در حال حاضر شکر خدای مهربون حالم خیلی خوبه و درواقع هرروز تلاش میکنم که آگاهانه حالم رو خوب نگه دارم هرچند مسائل ناپسند بوجود بیاد، درجواب سوال استاد عزیزم، میخوام به سه مورد که خیلی احساساتم رو درگیر میکنه اشاره کنم

    یکی درمورد کمبود یا نبود اعتماد بنفسم، اینکه دقیقاا نمیتونم حرفم رو بزنم توی جمع، مخصوصا توی دانشگاه ، و خیلی خجالت میکشم و حتی گاها که میخوام غلبه کنم بر ترسم از عرق خیس میشم و کل بدنم گر میگیره و حس خیلی بدی رو تجربه میکنم ،و اون لحظه بدتر از همه اینه که میدونم حرفم یا جملم هیچ چیز بدی نیست درواقع و اگر هم مشکلی داشته باشه برای هیچ کسی مهم نخواهد بود، این مشکلم باعث شده که واقعاا کلی سوال نپرسیده بمونه برام، و حتی گاهی از خودم دفاع نکنم، جواب سوالی رو که کامل بلدم بیان نکنم، مشارکت نداشته باشم و بعنوان یه فرد گوشه گیر خطاب بشم، خیلی اوقات هم این ضعفم باعث شده از حق انتخاب خودم بگذرم و تابع جمع باشم با اینکه با نظراتشون کاملا مخالف بودم، این مشکلم فقط توی فضای دانشگاه نیست و در جمع غریبه و فامیل درکل این احساس رو دارم اما کمتر

    مورد دیگه که همین الان توی این شرایط هستم، نسبت به اتفاقی که برای دوستم افتاده و هیچ کاری ازم برنمیاد، خیلی احساس مسئولیت میکنم و همش نگران حالشم و با تلاشی که دارم آگاهانه برای داشتن حال خوب میکنم بازم همش از خدا حال خوب و خبر از رفیقم رو میخوام، درکل مشکلی که براش پیش میاد تموم دغدغم درست کردن و کمک کردنه و دقیقا یه قسمت فایل استاد فرمودند که ما میایم تموم تلاشمون رو میکنیم که تاثیرگذار واقع بشیم و فکر میکنیم همین اتفاق افتاده اما چند وقت بعد دوباره طرفمون اون اتفاق مشابه رو تجربه میکنه

    من این موضوع رو زندگی کردم در مورد دوستم و چون خیلی دوستش دارم بازم کنارش موندم و هیچ از اتفاقات گذشته ب روش نیاوردم

    یه مورد دیگه که حسمو واقعاا بد میکنه، اینه که وقتی خیلی خسته میشم از لحاظ فیزیکی و بخاطر شرایط مالی ضعیف از یکسری امکانات بهره‌مند نمیتونم باشم واقعاا حسم بد میشه و حتی گریم میگیره، اما زودی خداروشکر میکنم و میگم که بازم کمکم کنه و راه رو نشونم بده

    خیلی سپاسگزارم بابت این فایل بسیار مفید

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 817 روز

    به نام خدا

    ردپای 57

    سلام استاد عزیز و دوستای خوبم

    خدارو هزاران بار شکر میکنم که میتونم این آگاهی هارو دریافت کنم

    الگو تکرار شونده من مسئله زمان

    من تو کارهای سخت ،خودم تو شرایطی قرار میدم که کوتاه ترین زمان ممکن دارم

    البته این هم حتما از این باور میاد که من پذیرفتم همه آدما همینن ،همه اگه یک هفته فرجه امتحانه ،شب امتحان میخونن،همه به خاطر ویژگی مغز که فرار میکنه از شرایط پرتنش و به دنبال آسودگی، کارهارو به تعویق میندازن

    همیشه انگار زمان بدو من بدو

    این موضوع بعضا آنقدر بزرگ میشه که از فشار زمان،بیخیال اون کار میشدم

    مثل الان!

    الان تمام بدنم و ذهنم طبق این الگو مخالفت میکنه چون ترسیده و زمان کمه

    کلی هم دیتا داره که شرایط قرار سخت تر بشه

    پس با هر ترفند میخواد خودش نجات بده

    حتی دست به کارهای خطرناک میزنه !مثلا یه بار من تا حد مرگ بیمار کرد

    چطور به این الگو پیروز بشم؟

    واقعیت که بزرگترین چالش زندگیم همینه!و من امروز گشتم تا الگوهای خوبی پیدا کنم

    جهان منو تو شرایط پرتضاد قرار داده و دلیلش اینکه میخواد بگه خب دیگه وقتشه خیلی خیلی قوی بشی و خودت آماده کنی

    و هرطوری سعیش داره میکنه ،انقدر که صدای بقیه هم درآمده چرا همه این کارها الان که وقت نداری ،اتفاق می‌افته

    راهکار چیه؟

    من باید مقابل الگو رفتار کنم و ازش برعلیه خودش استفاده کنم

    واس همین چند مثال با موضوع مشابه برای خودم زدم

    اما خب قدرتش بیشتر بود

    درخواست من به دنیا باعث شد یکی از عزیزانم بیاد باهام حرف بزنه و تلنگر بشه که وقتشه …

    باید یه بار بر این ترس پیروز بشم چون بعد از انجامش من کلی درس یادگرفتم و وارد مرحله بعد میشم

    خب حالا باید چیکار کنم؟تمهیدات لازم چیه؟تو کوله بار جنگم چی باید بذارم؟

    مقداری ایمان ،راستش الان که یکمی نور درون خودم میبینم،میفهمم چقدر مهمه

    الان موقع سختی تنها چیزی که یادم میاد خداس !قبلا به اعضای خانواده یا دوستام متوصل میشدم

    اما الان تو سختی اول سراغ خدا میرم البته همونطور که تو شادی اول سراغش میرم

    مقداری صبر ،صبر کلمه غریبی برای منه!من در کمال صبوری بی صبرم

    مقداری تلاش فیزیکی ،راستش تصمیم بر اینکه که قوام جمع کنم تا باتمام توان قدم بردارم ،میدونم راه آسونتر هست اما فاصله دارم تا اون مسیر

    پس فعلا تلاش فیزیکی هم انجام میدم ،باید بپذیرم که خیلی تلاش های قبلی بی ثمر موند چون ترسیدم !

    اما یه بارم که شده باید قوی باشم تا این حد که به بزرگترین آشیل غلبه کنم

    البته شور هدف منو مجاب به تلاش فیزیکی میکنه و این خوبه ،اولین بار که نه از استیصال بلکه عشق دارم تلاش می‌کنم

    مقداری باور ،تو پاسخ یکی از بچه ها به کامنتم ،دستاورد خوبی کسب کردم ،موضوع صفحه سفید هر روز انسان

    هر روز برای خودم تو صفحه سفید امروز ،باور هم راستا ،یادداشت کنم و در تمام طول روز مرورش کنم

    هر روز صفحه سفیدی در اختیار ماست ،خالق اون صفحه میتونه شادباشه امیدوار باشه شکرگزار وتلاشگر باشه

    یا نه میتونه شاکی و قربانی و ترسیده و غصه دار گذشته باشه

    میدونم کاری که مدنظرم هست بزرگ و سخته !شاید نه در واقعیت بلکه برای ذهن من

    باید یادم بمونه کارهارو کوچیک کنم و خورد کنم بزرگی سنگی که مانع نفوذ نور

    از خدا میخوام که کمک کنه و منو آسان کنه برای آسانی، بهم نیرو بده تا بر افکار و باورها کهنه پیروز بشم

    و از استاد عزیزم کمال تشکر دارم ،به من شوری دادید که بتونم به فکر غلبه بر ترس هام بیفتم

    ایشالا بعد از این پروژه ،قدم هارو تکاملی طی میکنم و یه راست سراغ غول مرحله آخر نمیرم

    ممنونم که سوالات خوبی می‌پرسید تا جواب اونها گره های زیادی باز کنه

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 819 روز

      بنام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام دارم خدمت دوست ارزشمندم بانو فاطمه ی مهربان

      مرسی بابت کامنت هاتون

      وچقدر آدم لذت میبره میخونه …

      خدا وند رو شاکرم و سپاسگزارم بابت این تعهد

      سپاسگزارم بابت وجود افرادی متعهدی مثل شما …

      هر کجا هستید بهترینا رو براتون آرزومندم

      مرسی که هستید

      مرسی که نوشتید

      روز گار بر مراد

      روزهایت شاد شاد

      بزم عشقت پر سرور

      بخت و تقدیرت قشنگ

      دوستتون دارم

      و عاشقتونم

      امضای خداوند پای تمام آرزوهاتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: