اصل اساسی یک رابطه عاشقانه - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    220MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی اصل اساسی یک رابطه عاشقانه
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی خودم ومریم‌جون عزیزم .

    اصل و اساس زندگی عاشقانه .

    ممنون از صحبتهای استاد عزیز که مثل همیشه کلامش پر از پیامهای زیبا وقشنگه !

    در گذشته های خیلی دور تو روابط با دیگران خیلی مشکل داشتم بخصوص تو روابط با عزیزان نزدیکم .ینی با خانواده های دست اولمون چون همیشه در صدد تغییرشون بودم.که خب خداروشکر طی گذشت زمان ورشد کردن خودم واینکه خیلی تلاش کردم تا نقاط ضعف ومنفی خودمو تو این زمینه پیدا کنم بالاخره تغییرات مثبت حاصل شد ومن با همه اوکی شدم‌.

    خیلی خوشحالم از اینکه از اولشم دنبال عیب وایراد های خودم بودم .باوجود اینکه عیب‌هاونقصهای زیادی

    در دیگران می‌دیدم اما برای ایجاد یک رابطه ی خوب وبرقراری صلح و داشتن آرامش ،تو خودم دنبال رفع نواقص می‌گشتم که خب نتیجشم دیدم والان در حال حاضر هیچ مشکلی با کسی ندارم .و همه باهام خوب هستن .

    پیش همه از احترام وعزت بالایی برخوردار هستم .

    این نتیجه ای نبود که یه شبه بدست بیارم واقعن سالهای خیلی زیادی تلاش کردم وتمرکزم رو روی این قضیه گذاشتم.

    یادم میاد تو دوران بیماری پندامیک ،از خیلیا نظر خواهی کردم که4 نفر اول مهمه زندگیشونو،البته به غیر از فرزندانشون ،رو برام بنویسن .شاید باورتون نشه چون خودمم باورم نمیشد .

    اون موقع یادمه برام خیلی جالب بود همشون تو جوابهاشون اسم منو بعد از پدر ومادرهاشون نوشته بودن .

    وقتی همگیشون با هم فرستادن ومن این صحنه را دیدم نمیدونید چقدر اشک ریختم .بقدری ذوق زده و هیجانی شده بودم که خدا بدونه !

    خیلی ازشون تشکر کردم .واز اینکه در کنار این عزیزان هستم از خداوند خیلی سپاسگزاری کردم.

    واز اون روز به بعد حس خوبم به همشون قویتر شد واینکه خودمو متعهد تر کردم تا همیشه ودر همه جا وتحت هر شرایطی حواسم به عملکردهام باشه .وهمینم شد.خداروشکر برای همیشه روابطم با دیگران

    خوب شد.یه وقتایی ممکنه نقص‌های ریزی ازم سر بزنه که اجازه نمیدم بزرگ بشه وخیلی زود اصلاحش میدم .چون همیشه انگشت اشارم سمت خودمه .

    با توجه به صحبت‌های استاد وبیان کردنش از قانون جهان که مطمئن تر شدم همه چیز از سمت وسوی خودمه .

    وچقدر توقعاتم از این و اون کم شدو حتی از بین رفت.

    چقدر مهربان‌تر وعاقل تر شدم .

    هنوزم که هنوزه با هر اتفاقی که ممکنه ناجالب باشه وبینمون رخ بده میام وتمامی افکار وباور ها ورفتارهای خودمو بالا پایین میکنم تا دلیلش را بفهمم .

    از کسی رنجیده خاطر نمیشم .اکثر مواقع حسم به همشون عالیه .

    گاهی اوقات پیش میاد که بد جور میخامشون وبه دو هفته ندیدن، بد جور دلتنگشون میشم که خوب میفهمم این به خاطر اینه که واقعن از صمیم قلبم دوسشون دارم .

    بازم خداروسپاس میگم که مشکلی با این موضوع ندارم.

    بیرون یا هر جای دیگه هم که میرم که همه ی فروشنده ها خوش برخورد وعالی هستن .

    هیچ وقت هیچ جا با مشکلی بر نمی‌خورم که بگم بیرون بودم فلان مغازه دار یا فلان آدم باهام این برخورد رو داشت ومن ناراحت شدم .

    همیشه همه با احترام ویژه باهام برخورد داشتن.

    خیلی ساله که دیگه از کسی تخفیف نمیمیرم اما نمی‌دونم چرا خیلی جاها خودشون تخفیف‌هایی بهم میدن که به هر کی میگم هنگ می‌کنه .

    منم از وجود تمامی آدمها لذت میبرم .از اینکه در کنارشون باشم از اینکه ساعتهاوروزهایی را باهاشون سپری کنم .

    از خدا ممنونم که این لطف وعنایتش را شامل حالم کرده .

    واما بابت روابط عاطفی با همسر.

    باید بگم که دوره ی عشق ومودت را به همین منظور خریدم و بارها و بارها کار کردم .

    متاسفانه تو روابط با همسرم مشکل داشتم .

    البته ناگفته نمونه .

    باید صادقانه بگم که بازم اینجا خداوند لطف بزرگش را شامل حالم کرده که همسرم بد جور به اصلاح خودمون خاطر خوامه .

    همیشه ابزار علاقه داشته ودر عملکردش ثابت کرده که چقدر دوستم داره .

    عاشق عشق ورزیه .عاشق اینه که هردومون عشقولانه با هم زندگی کنیم .

    تنها خواستش از جهان همینه !

    طوری که تمام تمرکزش رو این موضوع بود و هنوز هست.

    بقدری تعصب رو این موضوع داشت که زیادی احساسات منو کنترل میکرد وزیادی بهم وابسته بود.

    بله مشکلات ما از همین جا شروع شدکه خیلی تلاش کرد که منو شبیه خودش بکنه وخیلی توقع از من داشت که منم مثل خودش چنین احساساتی را داشته باشم .

    بارها بهم توضیح داده که همه ی خانومها آرزوشونه که مردی مثل منو داشته باشن که انقد بهش بچینه وانقد حواسش بهش باشه اونوقت تو قدر منو نمیدونی و ازم فرار میکنی .

    اینم بگم تو یه مواردی خودشو شهید میکرد نه تو همه ی زمینه ها!

    حالا این احساس ایشون بود .

    ولی من متاسفانه ثلث احساسشم نداشتم .

    منتهی زنی بودم که تو زندگیم طوری زندگی کردم که تو هیچ زمینه ای ،ایشون مشکل یا کمبودی نداشته باشن.

    ولی نظر ایشون اینه که خیلی کمبود داشته چون دنبال احساسی که خودش به من داشتن بودن که بدسش نیووردن.

    تو زندگیم بی نهایت سر این داستان کنترل شدم .

    خیلی سرزنش شدم .

    خودم همه جوره تلاش کردم تا بتونم تغییر کنم .

    همیشه برای مدت کوتاهی تغییر کردم اما بازم رسیدم به حس قلبی خودم که بی حسیه !

    خودم از ضعف درونی خودم آگاهم وآگاه هم بودم .

    من به علت یه کمبودی که حالا طبق میل وسلایق خودم بوده که نداشتم ،دچار این بی احساسی شدم .

    ولی انصافا همه ترفندی اجرا کردم که این احساسم به احساس خوب تبدیل بشه .اما نشد که نشد.

    تا به این نتیجه رسیدم که دیگه به فکر خودم باشم .

    بسه هر چی تلاش کردم تا رضایت همسرمو بدست بیارم.

    آخه سر این موضوع بنده خدارو که خیلی اذیت کردم .

    خودمم خیلی اذیت شدم .

    سالها عذاب وجدان ولم نمی‌کرد که چرا تو در مقابل محبت‌های همسرت ،نمیتونی احساس خوبی داشته باشی.

    تو گناهکاری !

    تو باید بهش حس خوبی پیدا کنی !

    اینکه نمیتونی تو محکومی وتو مقصر!

    انقد اینا رو به خودم میگفتم وسعی میکردم جاهای دیگه جبران کنم اما همسر من فقط محبت عاطفی وعلاقه ی قلبی را ازم میخاست .

    کاری به غریزه و این داستانا نداشت چون مشکلی از اون جهت نداشتیم .

    مشکلش این بود چرا ناهید عاشقش نمیشه ؟!

    تمام توجیهاتشم این بود من مرد خوبی هستم .

    وتو باید عاشقم باشی .انصافا که نظیر ندارن تو بیان احساسات عاشقانه .واقعن تو عمل هم نشون داده .انقد نشون داده که همه می‌دونن چقدر منو میخواد.

    جالبه همه میان پیش من میگن انقد این بچه رو اذیت نکن.

    دیگران هم از ریکشنهای من هرچند سعی کردم متوجه نشم ولی متوجه میشن دیگه .بله متوجه شدن که این رابطه ظاهرم بیشتر از سمت ایشونه .

    میدونید چرا گفتم ظاهرن .

    چون اگه یه لحظه من نباشم همسرم حتی برای خودش پا نمیشه چای یا چیزی بزاره که بخوره .

    انقد متکی به منه .

    تو خونه هیچ نقشی نداره جز اینکه بشینه پا گوشی یا تلویزیون .

    تا چیزی براش نبرم چیزی نمیخوره تازه باید کنارشم بشینم تا بخوره .

    تمام مسولیت بچه ها رو دوش خودمه اگرچه بابت این موضوع اذیت نمیشم چون عاشقانه برای هردوشون وقت میزارم واز اینکارم لذت میبرم.

    افراطی عمل نمیکنم .

    مراقب خودم هستم که خسته نشم .

    من یه خانوم اکتیو ،پر جنب و جوش ،زرنگ ،مسولیت پذیر وایشون تنبلو و….

    ببینید چطور باهاش کنار اومدم تا حالا.

    البته قدر شناسه .

    همیشه هرروز در هر لحظه ازم تشکر می‌کنه وبه چشمش میاد که من چقدر زحمت میکشم .

    همیشه حتی تو جمعهای زیادی ازم تشکر کرده وحتی دست یا صورتمو بوسیده .

    قربون صدقه ها و قش وضعف کردناشم که بماند.

    این تنها کاریه که بلد!

    بقیه کارا دیگه با منه.

    بنظرتون چقدر منطقیه !

    آیا من حق ندارم دلخور باشم ؟

    آیا حق ندارم ناراحت بشم ؟

    آیا من نمیتونم توقع کنم که دلم میخاست همسرم ویژگیهای دیگه ای داشت؟

    میدونید این وسط چون همه زبونو میبینن همه حق رو به همسرم میدن .

    چون اکثر خانوما با این کمبود مواجه هستن که همسرشون زیاد بروز احساس نمی‌کنن وحتی نشون نمیدن واین آروز وخواسته ی هر جنس مونثی هستش !

    ولی من چون از اول از این نعمت برخوردار بودم نمیگم برام عادیه چون سرشت وذات آدمیزاد جوریه که از تعریف وتمجید خوشش میاد .

    اما آیا همه ی نیازهای یک خانوم همینه !

    برای من که اینطور نیست.

    از طرفی من چکار باید بکنم که نکردم که هرچقدر تلاش کردم و هر راهیو رفتم .

    چقدر از استاد تبعیت کردم وحرفاشو عملی کردم ولی بازم ته دلم همون احساس همیشگی خودمو دارم .

    شاید ظاهر زندگیم عالی باشه که مطمئنم خیلیا غبطه ی زندگی منو میخورن .اما من چکار کنم ؟!

    چکار کنم که اونی که باید بشم واون‌حسی که باید پیدا کنم رو پیدا نمیکنم .

    هیچکی منو نمی‌فهمه .حتی استاد تو صحبتهاش خیلی گفته که به درک که کسی ظاهر شما رو نخاد .

    من تو قسمت «به درکم ».

    آیا خود خواهم ؟!

    آیا مغرور واز خود مچکرم ؟!

    والا اینطور نیستم .

    منم یه آدمم .

    با احساسات وعواطف درونی خودم .

    فقط همین !

    چطور با احساساتم بجنگم وچطور خفشون کنم .

    بازم هر کاری بگید کردم اما موفق نشدم.

    با کار کرد دوره ی کشف قوانین وبه خصوص دوره احساس لیاقت متوجه شدم .

    من خوبم من عالیم .

    باور کنید همسرم روزی چند بار بهم میگه ناهید تو خیلی خوبی .حتی بهم میگه ازت راضیم .

    ناهید تو همونی هستی که میخاستم .

    ناهید تو….

    ناهیدتو….

    با تغییرات من تو این چند ماه اخیر به نسبت قبل ،همسرم تغییر کرده .ویه جورایی داره با این قضیه کنار میاد.

    کنترلهاو توقعات عاطفیش به نسبت قبل خیلی کمتر شده .

    ب نظر میاد درکش بهتر شده .

    حتی خودم چند بار تا حالا احساس واقعیمو بهش گفتم وازش درخاست کردم اونم منو بفهمه .که نمی‌فهمه ولی باز روی رفتارهاش نسبت بهم تاثیر مثبتی داشته .که فکر میکنم فقط به خاطر من انجام میده ولی خودش نظرش چیز دیگس .انگار چاره ای جز این نداشته باشه همچین حالتی داره .

    بله اینم از داستان زندگی عشقولانه ی ما.

    بارها فکر جدایی کردم ولی به این نتیجه رسیدم که نمیشه .نمیتونم .خودمم با جدایی موافق نیستم .

    ولی وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم به خاطر خودم کنار نیومدم .

    با این قضیه نمیخام‌بگم فداکاری کردم .

    یا قربانی شدم .

    یا گذشت زیاد داشتم.

    نه به همون میزان که من برای همسرم وقت گذاشتم وازش خیلی جاها مراقبت کردم وحال دلشو خوب کردم .

    ایشون هم به همون میزان با من این رفتارها را داشته واز طرفی همیشه تو زمینه ی مالی حمایتم کرده در حالیکه هیچ وقت در آمدی نداشتم چون هیچ وقت شاغل نبودم .

    منم قدر خوبی ها ومثبتهاشو میدونستم که به زندگیم ادامه دادم .

    اماچیزی که این وسط هستش اینه که از صبح تا خود شب تا موقعه خواب همیشه با گفتگوهای ذهنی یا صدای درونم دارم حرف میزنم .

    همیشه بهم میگن این زندگی اون چیزی که تو میخای نیست .

    این مرد مرد خواسته های تو نیست.

    به غیر از مهربونیش ومحبتهاش اصلا از جنبه های دیگه اونی نیست که تو میخای.

    مثلا من ،مرد اکتیو مرد زبر و زرنگ دوس داشتم که داشته باشم.

    حالا ظاهرش بماند که اصلا با سلیقه ی من جور نیست.که خودش یه معضله برام .

    شاید شما هم مثل بقیه اینو بزارید پا خودخواهی. اما اشکالی نداره .

    ناهید تمام توانش رو برای رفع این حس گذاشته اما نشده پس دیگه خودمو اذیت نمیکنم .

    دیگه عذاب وجدان نمیگیرم.

    دیگه خودمو مورد ملامت وسرزنش قرار نمیدم .

    چکارش کنم حسه !

    واقعن راه مقابله با این حس رو نمی‌دونم. فقط اینو می‌دونم که همه کاری کردم ولی نشده.

    نگاه شما هم مثل بقیه این باشه که خوشی زده زیر دلش .

    چ پر توقعه !

    دلتم بخواد!

    خب این حرفا رو چطور به قلبم تفهیم کنم نمی‌دونم .

    اینکارو کردما اما نمیپذیره .

    قلبم چیز دیگه ای میگه .

    منی که دنبال تغییر خودم هستم وصدها مورد داشتم که تونستم تغییرشون بدم اما تو این موضوع فعلا موفق نشدم.

    داشتم روزایی که حالم خیلی خوب بوده واحساسم عوض شده اما باز بعد از مدتی به حالت اول برمیگرده .

    اتفاقا اون روزا بهم نشون داده که پس میشه .

    شاید بشه برای همیشه به اون شکل باشم اما خلأها وکمبودهای عمیق درونیم مانعش میشه .وباهاش مقاومت می‌کنه .

    بازم در مقایسه با سالهای گذشته امسال عالی بودیم .ینی من عالی بودم که ایشون هم بهتر عمل کردن.

    بنده خدا اینم از بالا پایین شدن احساسات من خسته شده ولی ب خاطر دلبستگی زیاد و وابستگی زیادش نمیتونه دل بکنه چون می‌دونه وفکر می‌کنه ،وواقعن هم همینه بدون من نمیتونه اززندگی لذت ببره.

    فک می‌کنه تو دنیا یه ناهید هست که اون میخادش .

    صددرصدهمه ی جوانب رو درنظر میگیره که این احساسو داره .

    چیزیه که همیشه خودش اقرار می‌کنه که مثل منو پیدا نمیکنه .

    یه چیزیو فراموش کردم بگم که این احساس من برای امسال وپارسال نیست این مشکلی بوده که تقریبا 15ساله باهاش درگیرم.

    برای ازدواج ،27سال پیش انتخاب خودم بود .

    دقیقا هم به خاطر فرار از خونه ی بابام وارد این بازی شدم که منجر به ازدواج شد.

    با همه ی این احساساتی که گفتم ،من بازم سر خود وبا عقل ومنطق خودم پیش نمیرم.

    چندین ساله طبق گفته های استاد پیش رفتم وخواهم رفت.

    تمرکزم روی تغییرات خودم .

    تمرکز به مثبت‌های همسرم.

    نگه داشتن احساس خوب در طول شبانه روز.

    مراقبت کردن از خودم .

    سعی در لذت بردن از زندگی .

    اعراض وتوجه نکردن به ناخواسته ها .

    سپردن و رها کردن .

    اعتماد وایمان به خدا که خودش بهترین رو برام رقم میزنه .

    بنابراین خودم هیچ اقدامی برای کاری نمیکنم .کلا از ذهنم بیرون بردم .

    اما گه گاهی به ذهنم حمله می‌کنه که باید کنترلش کنم .

    تو دوره ی احساس لیاقت،مهار کردن گفتگوهای ذهنی را یاد گرفتیم انشالله که بتونم .

    خودم می‌دونم که باید جهت دهی کنم ونگاهم را تغییر بدم .باور کنید اینکارو‌ همیشه میکنم اما یه جاهایی کم میارم .

    منم عاشق زیبایی ها هستم .

    دل منم یه وقتایی …..

    استاد جونم با شما و همراه شما این مسیرو ادامه میدم تا ببینم چ اتفاقی میفته .

    منم مثل همه ی انسانها دوس دارم عشق رو تجربه کنم.

    دلم میخاد مثل 27سال پیش که عاشقش شدم بازم با عشق به زندگیم ادامه بدم.

    وتا زنده هستم وزنده هست ،طعم لذت واقعی روابط عاطفی رو بچشم.

    این آرزوی قلبیمه!

    دیگه همه چیو به خدا و جهان سپردم .خودمم سعی میکنم سهم ونقش خودمو درست وخوب انجام‌بدم .

    واقعن پذیرفتم عاجز وناتوانم تو این مورد وقدرت تصمیم گیری درست رو ندارم.

    بازم سپاس و ممنون از آموزه های زیباتون .

    استاد جونم دوستت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      زهرا کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1021 روز

      سلام ناهید جون

      متن بلند بالایی بود ولی هدایتوار کامل مطالعه کردم و چقدر حس میکردم شبیه هم هستیم

      با تفاوت اعداد و ارقام در سن و سال رابطه زناشویی

      من احساس میکنم چون از همون ابتدا انسان نا مناسبی رو انتخاب کردین هر کاری هم کنید ببخشید هر بلایی هم سر خودتون بیارید آخر دل تون راضی نمیشه

      من احساس میکنم این همسر برای همون دوران که شما انقدر پخته نبودید مناسب بوده و الان شما واقعا با ایشون در تضاد کامل هستین

      ولی بخاطر هزار تا دلیل که ما آدم ها میاریم تا از دل بستگیمون تا از نقطه امنمون جدا نشیم شما هم داری دلتو صابون میزنی

      بخدا که هر نعمتی تو این زندگی تونستی بدست بیاری مطمئن باشید تو یه نوع زندگی دیگه هم میتونی بدست بیاری چون دهنده خدا بوده و هست شوهر و اینا همش وسیله اس البته که همه خانوم ها واقعا قدر دان هستن حتی خیلی زیاد

      عزیزدلم من حس کردم تو خیلی داری خودت رو از نگاه بقیه قضاوت میکنی استاد ی فایل داره بنام خودتم قضاوت نکن چه برسه بقیه .

      احساس میکنم دلت داره تو رو میکشه به سمت آزادی آرامش و خواسته هایی که هز روز هزار بار براش فرکانس میفرستی

      ولی انقدر ذهنت در این زندگی ریشه دوانیده که جرعت فکر کردن به تنهایی با خودت رو نداری و عذاب وجدان میگیری

      احساس میکنم در قایق زندگی مشترک تو همیشه تنها پارو میزدی و بقیه لذت می‌بردند

      احساس میکنم حتی بجای بقیه تصمیم میگرفتی که مبادا کسی اذیت بشود

      احساس میکنم همسر تو در طی این سال ها خوب رگ خواب تو را بدست آورده و با هر لفظ بازی توانسته تو را شرمنده خود سازد

      عزیز دلم یکبار هم فقط به خودت فکر کن

      اینکه بقیه راجع به تویی که 27 سال خودت را وقف خانواده کرده ای چه گونه فکر کنند اصلا مهم نیست چون در هر صورت تو قضاوت میشوی

      پس حداقل خودت با خودت مهربان باش

      باورکن هیچ عیبی ندارد تو مستقل شوی در این سالی که بر من گذشت سه نفر از آشنا تا فامیل را دیدم که بعد از بیست سال با دو فرزند هم جدا شدن و فکر میکنی در نهایت چه شد؟ هیچ

      یک بند خدای دیگر جای آنها آمد .

      حالا با هر نقشی . یکی با نقش خدمتکار . یکی با نقش مادر . یکی با نقش همسر دوم .

      یکروزی می‌فهمیم هیچکس حتی به ما فکر هم نمی‌کرده ولی ما نگران فکرهای مردم در مورد خودمان بودیم .

      تو باید به این نقطه برسی که هر طور هستی عالی هستی و بعد 27 سال او تو را از خودش هم بهتر می‌شناسد و هیچوقت بخاطر احساست شرمنده نشو .

      یک مدت هم به دل خودت زندگی کن

      چه عیبی دارد که چند روز تنهایی به مسافرت بروی و طعم تنهایی با خودت را بچشی

      چه عیبی دارد که خانه کثیف شود

      بگذار یکبار هم برای خودت زندگی کنی تا بعدا شرمنده دل خودت نباشی

      شاید تمام حرف هایم و احساس هایم را در نطفه خفه کنی شاید همه شان اشتباه باشد شاید این حرف هارا به آشغالی بیندازی ولی حسی مرا وادار ب نوشتن کرد و من خوشحام که حسم رو بیان کردم

      هر چند نظران شما رو در دوره 12 قدم هم قبلا خوانده ام

      به هر حال شاد باشی و در صلح و آرامش با ناهید درونت

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1150 روز

        سلام زهرا جون عزیز.

        ممنون از وقتی که برام گذاشتی وتجربه های خوبی که ارائه دادی.

        میدونی عزیزم اگه بخام طبق گفته ها و قوانینی که استاد عزیز، آموزش داده ،پیش برم فک میکنم جدا شدنم راهکار جالبی نباشه .

        من همه جوره فک کردم واز همه ی جوانب این موضوع رو بررسی کردم .

        همسر من شاید ب لحاظ کاری و اکتیو بودن در مورد موضوعات مختلف اونی نباشه که من میخام .

        ولی منو،هیچ وقت تو شرایط نامناسبی نزاشته که من از لحاظ مالی یا عاطفی اذیت بشم .

        درسته به اون درجه ای که میخام نرسونده ولی من راحت دارم زندگی میکنم .از طرفی من دیگه این نگاه رو ندارم ومنتظر نیستم همسرم منو به خواسته هام برسونه .

        در کل میخام بگم همسر من محبت و لطف واقعی زیادی نسبت به من داره که اکثر مردا، نسبت به خانوماشون ندارن .

        اینو مطمئنم واقعی دوستم داره .هروقت مریض بشم وکارم گیرش باشه بهترین رفتارها را با من داره.

        واز همه مهمتر چ تو خونه چ بیرون چ هر جایی قدر منو خیلی می‌دونه .

        قدردان محبت‌ها ولطفهای منم هست.

        منتهی تو یه سری از موارد انگار توانایی تغییر کردن نداره .

        ذاتا این شکلیه دیگه .کاریم ازدست من برنمیاد.

        به همین جهت باید طبق قانون صبوری کنم ومتوکل باشم .

        بیشترین مشکل من ،احساسات درونی خودم نسبت به همسرمه .

        من همسر خوبی براش هستم .میخام بگم تا جایی که در توان دارم یه خانوم خوبی از خودم ارائه دادم وایشون انصافا همیشه از من تشکر وسپاسگزاری می‌کنه .

        همیشه بهم میگه چیزی کم من نمیزاری .

        من بدون تو دووم نمیارم.

        تو مادر خوبی برای بچه هام هستی ومن ازت ممنونم .

        خب احساسم چیزی نیست که من زور بزنم یا تلاشی براش بکنم که تغییر کنه .

        البته خیلی تجربش کردم تا به این نتیجه رسیدم .

        یه حسیه که خودش باید بیاد.

        تازه همسرم اینو پذیرفته .فقط درخاستش از من اینه که کنارش باشم چون فک می‌کنه بدون من نمیتونه با لذت زندگی کنه .

        از اونجایی که در کل مرد نانجیب و بدی نیست .من نمیتونم به خودم اجازه ی جدایی بدم .

        خودمم این رویه رو دوست ندارم.

        فک میکنم همه چی درسته فقط باید احساس من، این وسط درست بشه تا همه چی حل بشه .

        خودم می‌دونم این از ضعف منه .

        چون مواقعی که بروز احساسات خوب بهش دارم ،دنیا هم برای ایشون ، هم برای خودم واقعن مثل بهشت میشه .

        ولی متاسفانه دائمی نیست،میاد ومیره !

        من دلم میخاد دائمی و همیشگی باشه تا هردو در کنار هم لذت ببریم .

        دقیقا تنها خواسته ی همسرم تو این دنیا اینه که ناهید از ته قلبش بخادش .

        شاید باورتون نشه، فقط این موضوع تو دنیا براش حائز اهمیته !

        فک می‌کنه منو که داشته باشه دنیا رو داره .

        با من همه چیز بهش لذت میده .وبدون‌ من هیچ چیز.

        خودش می‌دونه وابستس ونباید وابسته باشه اما به قول خودش عاجز از این موضوع .

        بنابراین مسیرم مسیر درستیه فقط باید جریان احساس من از درون تغییر کنه که سپردمش به خدا تا هدایتم کنه .

        منم از سر دلسوزی یا عشق دادن به ایشون ،تو این زندگی نیستم .صددرصد به خاطر خودمه .

        فعلن لذتی در جدایی نمی‌بینم .خیلی خودمو محک زدم و دیدم اصلا تمایلی به این جریان ندارم ومطمئن هستم با این اتفاق مشکلی در وجود من حل نمیشه وبه اون لذت دائمی که میخام برسم نمی‌رسم .

        از طرفی من تو محیط و فضای متشنجی نیستم که راحت وبا اقتدار تصمیم به جدایی بگیرم .که اگر این‌چنین بود حتمن تصمیم به جدایی میگرفتم‌.

        پس از خداوند برای هدایت خودم کمک می‌طلبم تا به اون چه که میخام برسم .

        بازم ممنون وسپاسگزار از شما بزرگوار .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نسترن نیشابوری گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      سلام ناهید جان عزیزم

      خداقوت امیدوارم روزهای خوشی داشته باشید

      من کامنت شما رو امروز خوندم و حس عزیز درونم گفت آنچه که برداشت من از صحبت ها و آموزش های استاد جان هست رو اینجا به یادگار بزارم تا هم مروری باشه برای خودم هم شاید راهگشا برای شما باشه

      ناهید جانم به نظرم شما هیچ تقصیری ندارید هیچ اتهام یا برچسبی به شما وارد نیست

      شما یک روزی یک زمانی یک حسی داشتید و با اون حس بک انتخابی انجام دادید

      و بعد از مدتی متوجه شدین که این انتخاب مناسب شما نیست

      اصلا چرا باید این همههه تلاش و تقلا کنید برای دوست داشتن کسی که باب دلتون نیست

      اینمه همسر مهربان شما با توجه به داشتن بی نهایت خوبی ملاک و معیار شما نباشه این بد نیست

      اما اینکه شما دانسته تو این انتخاب و شرایط بمونید و هم ب خودتون آسیب بزنید همه به گفته خودتون با این همه تغییر احوالاتتون به ایشون هم آسیب بزنید این بده

      این فاجعه اس

      چرا توانایی و ایمان و شجاعت بیان نظر و خواستتون رو ندارید

      امیدوارم از صراحت بیان من دلگیر نشید

      اما

      اصلا به درک که بقیه میخوان چی بگن

      حتیی اصلا به درک که بقیه چه اتفاقی براشون میوفته بعد از این تصمیم شما

      مگر شما خدا یا نماینده خدا هستید که به خاطر چیز ایی که هیچچ کنترل یا حتی درکی ازش ندارید خودتون و بقیه رو تحت فشار و آزار قرار میدین

      موندن تو زندگی و رابطه با آدمی که حتی از نظر ظاهری با ملاک و معیار های شما همخونی نداره عین کفر

      عین شرک

      میرسیم به همون آیه قرآن که وقتی مسلمانان در روز قیامت به خدا از ظلمی که بهشون رسیده گلایه مند میشن

      خدا میگه مگر زمین پهناور من نبود چرا مهاجرت نکردین؟؟؟؟؟

      ناهید جون چرا مهاجرت نمیکنید؟؟؟

      چرا برای تغییر شرایط و آدم های اطرافتون اقدام نمیکنید

      اگر حتی یک میلیون دلیل هم داشته باشید همش توجیح و ریشش از ترس

      خودتون رو گول نزنید

      این موضوع منشا تمام حال ناخوش شما بوده هست و خواهد بود

      اگر شما میلیون ها دوره آموزش و افدام در راستای دوست داشتن خودتون و اهمیت دادن به خودتون تهیه کنید اثر نخواهد داشت و به قول استاد جان به معنا آشغال ها رو زیر مبل دادن

      چرا که شما اون ته ته ته قلبتون تو اعماق وجودتون میدونید دلیل حال بدتوون چیه

      حق دارید ندونید بعد از شروع قدم برداشتن تو مسیر جدید چه چیزهایی پیش روتون قرار هست باشه

      اما حق ندارید بترسید

      چون خدایی دارید بزرگ تر از همه ترس ها

      به قول استاد جان در دوره 12قدم

      درسته که نمیدونید قدم بعدی چیه اما

      مهم اینه قلبتون با هزاران نشونه مثل نداشتن حال خوب و آرامش .لذت نبردن از چیز هایی که به قول خودتون آرزوی خیلی از خانم هاست داره فریاد میزنه که قدم اول پایان دادن به موندن درجای اشتباه

      براتون از خدای بهترین ها بهاریت ها رو میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1150 روز

        سلام و عرض ادب و احترام به شما دوست عزیز.

        ممنون و سپاس از کامنتی که برام گذاشتید چون باعث شد با مرور کردن دیدگاه یک ساله پیشم ، رشد و ترقی خودم رو تو این زمینه ببینم.

        از خداوند بی‌نهایت سپاسگزارم که خیلی از تصورات و نگاه غلط اون موقع رو نسبت به همسرم ندارم .

        تو سالی که گذشت ، با تمرکز کردن روی ویژگی‌های مثبت همسرم ،هر روز به نسبت گذشته احساسم بهتر شد علاوه بر این خیلی جاهایی که مشکل داشتم سعی کردم البته هنوزم که هنوزه ، سعی می‌کنم نگاهم را به اون قضایا تغییر بدم تا آرامش بیشتری داشته باشم.

        باید اصول قوانین جهان رو رعایت کرد تا نتیجه گرفت .

        بیشتر سعی میکنم تمرکزمو روی داشته هام بزارم تا کمبودها و نداشته هامو نبینم .

        همیشه بهم ثابت شده با تغییرات مثبتی که در خودم به وجود میارم و در درون خودم دنبال راه حل مسائل می‌گردم در دیگران هم رفتارها و واکنشها و اتفاقات بهتری نسبت به خودم می‌بینم .

        ضمن اینکه امسال آگاهانه تمرکز خودم رو روی هدایت گرفتن از خداوند گذاشتم و سعی کردم رهاتر زندگی کنم به همین جهت از اتفاقات یا احساساتی که بین منو و همسرم رخ میداد درسها و پیامهای خوبی دریافت میکردم .

        میدونید همه چی بستگی به خود ما و اهدافی که تو اون راستا داریم داره .

        همگی به سمتی هدایت میشیم که دنبال اون چیز هستیم .

        زمانی که من دنبال روابط خوبی با همسرم هستم حتمن خداوند منو تو این مسیر به بهترین شکل ممکن هدایت می‌کنه که من بیشتر قدردان داشته های زندگیم باشم .

        همین اول سال ، همسرم تغییر شغل داد و اتفاقات خوبی رقم خورد طوری که خیلی منظم و با مسولیت مشغول شغلش هستش و این برای من یه تغییر خیلی مهمی بود که سالها آرزوشو داشتم چون همسرم خیلی تنبل بود . جالب اینجاست همین تغییر شغلش ، خود منو خیلی بزرگ کرد و باعث شد خیلی از نواقصم از دل این اتفاق بیرون بیاد و از بین بره .

        از این بابتم از خداوند سپاسگزارم .

        آرزوی سعادت و موفقیت روز افزون برای شما دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    این فایل خیلی برای من مفید بود

    چقدر دیدگاه من را عوض کرد

    چقدر حال من را خوب کرد

    اینها همگی برای من فوق العاده زیبا و راه گشا بود

    این را باید من بپذیرم که تمام اتفاقات زندگی من حاصل افکار و باورهای من است

    هر جور که من فکر کنم همان جور من دریافت خواهم کرد

    هر جور که من ببینم همان جور من برداشت خواهم کرد

    پس بی شک باید من فرکانس خودم را تغییر بدهم تا بتوانم به هرچیزی که دوست دارم دست پیدا کنم

    از زمانی که من شروع به کار کردن روی خودم کردم بی شک نتایج عالی را در زندگی خودم در حال دریافت کردن هستم

    از زمانی که من می توانم خودم را دوست داشته باشم بی شک کسانی در مسیر زندگی من قرار می گیرند که من را دوست دارند

    همه اتفاقات خوب زندگی من زمانی رخ داد که من شروع کردم به تغییر دادن

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    روز شمار 137

    سلام استاد من بازهم این فایل رو دیدم و فکر کردم و اون قسمت آخر ک گفتین باید خودمون رو لایق بدونیم مثل یک قلاب ب ذهنم گیر کرد و افکار و واگویه های خودم رو تایپ کردم و حالم خیلی خوبه خداروشکر.

    من لایق بهترین رابطه ها هستم

    من لایق بهترین دوستان هستم

    هر کسی ک با من مواجه میشه به من احترام میزاره

    من میتونم به راحتی حسم رو بیان کم

    من فقط با کسانی وقت میگذرونم که شایسته باشند که انرژی مثبت داشته باشند

    درد سر و مشکلات هیچکس بمن مربوط نمیشه پس من باکسی درد ودل نمیکنم

    مشکلات و تضاد های زندگی من فقط برای من به کسی مربوط نمیشه پس در موردش به کسی توضیح نمیدم

    ظاهر من هر طوری که هست برای من زیباترین و دوست‌داشتنی ترین و من هیچوقت از ظاهرم ک نقاشی خداست ایراد نمیگیرم

    من خیلی به خودم بها میدم و احترام میذارم چون انسان لایقی هستم بنابر این هیچوقت از گل به خودم نازک تر نمیگم .

    همه منو بخاطر شخصیت استوار و خداگونه ام تحسین می‌کنند

    من بهترین الگو برای فرزندم هستم چون قشنگ زندگی میکنم و از خودم و زندگیم لذت میبرم

    من هیچوقت به خودم اجازه غصه خوردن نمیدم چون نمیخوام ازین فرصتی ک خدا بهم داده سواستفاده کنم .

    من همیشه کنجکاوی خودم رو نسبت به مسائل اصلی زندگی تحسین و تاکید می‌کنم و به سمت پاسخ میرم

    من هیچوقت خطاب به خودم برچسب نمیزنم چون من پویا و زنده هستم و اگر عادت نا مناسبی دارم تلاش ذهنی میکنم تا تغیرش بدم

    من هر وقت به خودم تو آینه نگاه می‌کنم میگم زهرا ببین این صورت و این ظاهر متعلق به ی خانم ثروتمند ک همیشه داره از زندگیش لذت میبره

    من لایق هستم که مخالفت خودم رو ابراز کنم و دلم به حال کسی نسوزه

    من وقت و انرژی م رو برای تغیر دیگران هدر نمیدم ترجیه میدم رو خودم کار کنم

    من به علایق و سلایق خودم اهمیت میدم بدون در نظر گرفتن اینکه بقیه میخوان چطور منو قضاوت کنند چون ما در هر صورت ممکنه قضاوت بشیم .

    من هیچ چیزی رو تو زندگیم تحمل نمیکنم اگه چیزی یا کسی منو ناراحت کنه خیلی آسون ازش می‌گذرم بدون حس عذاب وجدان

    من لایق بهترین برخورد ها هستم

    هیچوقت بخاطر اشتباه هایم خودم رو سرزنش نمیکنم چون من هم یک انسانم و خدا نیستم

    وقتی کسی بمن لطف میکنه من ازش تشکر میکنم

    من دوستدارم به آدم ها لبخند بزنم و عشق رو رواج بدم

    من هیچوقت در مورد کسی سؤضن ندارم اگه از کسی انرژی منفی حس کنم به راحتی توجه ام رو از روش برمیدارم

    من بخاطر رضایت بقیه رضایت خودم رو پایمال نمیکنم

    استاندارد های من برای زندگی بالاست و به چیزی کم تر از اون قانع نمیشم چون میدونم همیشه چیز بهتری وجود دارد .

    مثلا من کاملا مخالف این هستم ک میگن دعوا نمک زندگیست

    من منتظر تایید دیگران نیستم ولی اگه از من تعریفی بشود خوشحال میشم

    زندگی من فقط برای من است و کسی حق دخالت در آن را ندارد

    من با کسی رو در باستی ندارم و اهل تعارف کردن دوروغی نیستم

    من با کمک کردن به جامعه خوشحال میشم ولی هیچگاه خودم رو بخاطر تشویق بقیه اذیت نمیکنم

    من بخاطر کمال گرایی و بی نقص جلوه دادن خودم لذت های کوچک را از دست نمی‌دهم

    من انسان مستقلی هستم و اختیار زندگی ام دست خودم است پس برای کارهایی که انجام می‌دهم ب کسی توضیح نمی‌دهم

    دلیل اصلی خوشحالی من ارتباط عمیق و عاشقانه ام با خداست . تجربه کارهای جدید و دوست‌داشتنی است . من هیچوقت خوشحالی و خوشبختی خودم را به حظور کسی گره نمیزنم هرچند عاشقش باشم.

    من بخاطر نیاز و تنهایی رابطه برقرار نمیکنم من وقتی رابطه بر قرار میکنم که کاملا شناخت و اعتماد داشته باشم و از نظر فکری به فرد مورد نظر نزدیک باشم

    من تنهایی خودم را به وقتی که میان جمعی هستم که علاقه ای به آن ندارم ترجیه میدهم

    من می‌دانم که خداوند کسانی را بر سر راه من می‌گذارد که من از بودن در کنارشان و هم صحبتی با آنها لذت ببرم . تحسینشان کنم . و از تجربیاتشان درس بگیرم.

    من لایق عشق هستم

    من لایق مهربانی هستم

    من لایق کمک و همیاری هستم

    من لایق دوست داشته شدن هستم

    من لایق تعریف و تمجید و تحسین هستم

    من لایق هستم تا زیبا بنظر برسم

    من همانگونه که هستم دوست‌داشتنی و زیبا هستم

    من لایق ارتباط با افرادی هستم که خود واقعی‌شان را بدون خجالت بروز دهند

    من لایق ارتباط با انسان‌هایی هستم که صداقت جزو شاکله اصلی زندگی آنهاست صداقتی از روی حس شجاعت و ایمان

    من دوست افراد مؤمن و با ایمان هستم .

    من می‌دانم که خدا همیشه و در هر حالت عاشق من است و هیچگاه چشم از من بر نمی‌دارد همیشه مراقب من است و می‌خواهد من حالم خوب باشد و ثروتمند باشم و شاد باشم و جاری و هم سو با جریان عاشقانه زندگی .

    خداوند می‌خواهد من رشد کردن فرزندم ، سبزه ام ، دخت ، خودم و ثروتم را ببینم و لذت ببرم .

    خداوند می‌خواهد با روح من عشق را گسترش دهد .

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 3825 روز

    سلام به همه دوستان و همچنین استاد عباس منش عزیز …ایام به کام

    داشتم نظرات دوستان رو می خوندم که یه نکته ای نظرم رو جلب کرد…دوستانی که تعداد نظراتشون نسبت به مدت عضویتشون زیاده , نظراتشون خیلیی حس خوبی به آدم میده…بیشتر به دل میشینه…

    این نکته من و یاد یه بخشی از کتاب استاد انداخت:

    الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (62 یونس)

    آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.

    اگر مطالعه در خصوص افعال مضارع (لا یحزنون ) داشته باشین متوجه می شوید که افعال مضارع برای انجام عملی که در هر لحظه در حال انجام است , اطلاق می شوند. بنابراین معنای دقیق لا یحزنون یعنی کسانی که در هر لحظه و همواره احساس خوبی دارن . نه یکبار نه دوبار نه یک روز نه دو روز نه در گذشته نه در آینده بلکه همواره و در هر لحظه احساسشان را خوب نگه می دارند…

    یکی از الگوهای بی نظیر برای این بخش از کتاب به نظرم خانوم لیلا شب خیز باشن…میشه از تعداد دیدگاهاشون و مدت عضویتشون به این موضوع پی برد که چه قدر ایشون دارن رو خودشون و باورهاشون کار می کنن…و نظراتشون واقعا احساس خوبی به همه ی دوستان میده…ممنون از شما خانوم شب خیز…

    می خواام این موضوع رو هم به خودم و هم به همه دوستان یاداور شم…که وقتی نتیجه حاصل میشه که ما همواره و همواره به مسائل طوری نگاه کنیم که احساس بهتری بهمون بده و دستان خدا رو تو زندگیمون باور کنیم…نه یک لحظه نه یک روز ..بلکه تمام عمر.

    ممنون از نگاهتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3447 روز

      آقای باستانی برادر ارجمند و گرامی ام سلام ، وقت شما به خیر و شادی

      ??????

      سپاسگزارم از ابراز لطف و محبت شما

      به قول قرآن ، متقیان خداترس را فوج فوج به سمت بهشت می برند ، همه ی شما دوستان بزرگوارم به حقیقت اهل بهشتی هستید که خداوند در همین دنیا نصیبتان کرده است ، تواضع و فروتنی شما نشان از قلب سراسر خدایی شما دارد

      امیدوارم همواره در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    امید رضا دهقانپور فراشاه گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    🌍روز ۱۷ از برنامه تغییر زندگی.

    😍فایل شماره ۶۷.

    🔥به نام خدا.

    بعد از گوش دادن این فایل نشستم تامل کردم که نقاط مشترک روابطم رو پیدا کنم.

    و ‌برام ‌خیلی جالبه نقطه مشترک تمام روابط من

    تبدیل شدن اونها به فرد دلخواه من بعد از شکرگذاری بود.

    یعنی هربار‌که ‌من یه رابطه مشکل داری داشتم با شکرگذاری اونو به طرز معجزه آسایی به یک رابطه ایده آل تبدیل کردم.

    و‌مثل تمام‌ زندگیم اشتراک این‌ معجزه با همه معجزات زندگیم فراموش‌کردن قانون سپاسگذاریست :)

    این فایل باعث شد فکر کنم و به وضوح متوجه قانون بشم.

    و ببینم خالق تمام روابطم خودم هستم نه هیچ‌عامل بیرونی.

    پس چرا باید از یکی بخاطر رفتاراش دلگیر باشم؟ وقتی خودم اونو جذب کردم؟!

    عاقلانه نیست من از سم بخاطر اینکه منو‌کشته ناراحت باشم.

    اتفاقا اون سم وظیفش رو بدرستی انجام داده.

    من‌خودم‌نباید اون سم‌رو میخوردم

    حالا که خوردم خودم باید این اشتباه رو جبران کنم .

    رفتار‌اشتباه یه فرد باماهم دقیقا مثل خوردن سم‌هستش

    ما وقتی فرکانس اشتباه بفرستیم وظیفه اون فرد رسوندن جواب اون فرکانس به ماست.

    ماباید فرکانس رو اصلاح کنیم‌تا رفتار‌اون فرد اصلاح بشه.

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1287 روز

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین

    سلام دوستای گلم

    من فرشته شریفی 20ساله از قزوین هستم ک امروز کا این کامنت رو مینویسم باعمق وجودم به عجز و ناتوانی در مورد مساعل عاطفی رسیدم

    حس میکنم دیگه پاهام نای راه رفتن و نداره

    من تمرکزم رو گذاشتم رو پیشرفت خودم و یسری نتایج رو خلق کردم

    اما هفته ای یکبار حالم چنان بد میشه ک نمیدونستم چکار کنم

    الان فهمیدم من قبلا آشغالایی ک درمورد روابط داشتم رو زیر مبل میذاشتم و اونارو کنار میزدم و تمرکزم رو میذاشتم رو پیشرفت شغلی و کاریم

    اما واقعن دیشب به این نتیجه رسیدم من تازمانی ک مسعلمو راجب روابط باخودم و خداوند حل نکنم نمیتونم رو پیشرفتم تمرکز کنم .

    به خودم قول میدم ک تمومش میکنم

    (فرشته عزیزم من درکت میکنم حق داری ناراحت شی گریه کنی من کنارتم خدای مهربونم کنارته حق داری تو شکست عاطفی خوردی و دلت میگیره ولی من دیگه کنارتم تنهات نمیزارم سرزنشت نمیکنم .

    ولی زود خودتو جم کن زود خوب شو)

    از دیشبه چندبار دلم گرفته و هربارش اینارو که گفتم خیلی اروم شدم

    چندبار چشام پراز اشک شد و اینارو که گفتم اروم شدم

    چقد خوبه بهترین رفیق خودت باشی

    خودمو بغل میکنم و با خودم حرف میزنم

    وایییی تاحالا ی همچین رفیق بینظیری نداشتم

    تازه روز اول رفاقتمونه

    میدونید دوستان من تاحالا ک پیش میرفتم همش با این پیش میرفتم ک من پیشرفت کنم دماغ فلانی بسوزه ک منو از دست داد و این ی انگیزه پوچ و تو خالی بود و گند زده بود به حالم

    ولی الان ک میخام با رفاقت و ارامش باخودم و خدای مهربونم پیش برم حسم خیلی زودتر از قبل خوب شده .

    از دیشب ک به یکسری چیزا عتراف کردم خیلی سبک شدم و احساس بهتری به خودم دارم

    درذمن من تصمیم گرفتم هرروز یکی دوتا کامنت رو فایلایی ک گوش میدم بزارم تا تو مسیر بمونم و ادامه بدم

    خدانگهدارتون

    فرشته عاشق همتونه کامنتاتون کلی منو بیدار میکنه و یسری چیزایی ک متوجه نشدمشون رو برام جا میندازه

    دیشب اینستا و روبیکامم پاک کردم

    اخیش حسابی سرکیفم الان

    چقد از بسته اینترنتیم تو اون شبکه ها هدر میرفت برای چت و دیدن استوری و گذاشتن استوری

    الان دیگه بسته های اینترنتیمو فقد برای سایت خرج میکنم و این درستشه .

    1402/2/4

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    مهدی داودی گفته:
    مدت عضویت: 731 روز

    سلام استادعزیز اول شکرگزار خدای زیباییها هستم وبعدازشما دوعزیز بزرگوار

    بنده واقعا سپاسگزارم ازتون که راه روبه امثال من نشون میدی واز باطلاق گمراهی وتاریکی نجات میدی من.17 سال پیش همسرم ازمن جداشد وهنوز ازدواج نکردم چون درچراها وگذشته اسیربودم وازطرفی افکاربد وترس ازتکرارمنو غرق خودش کرده بود وتازه افتخارمیکردم پدرفداکاری هستم بخاطر پسرم ازدواج نکردم!!!!ولی بعدازاشنایی باشما متوجه شدم که کجااابودم و17 سال ازعمرم رو باطل کردم و17 سال بازجر ودرد تحمل کردم چقدرهرروز حالم بدبود وتمام مشکلات رو به گردن همسرسابقم میانداختم ولی خداروشکر بااگاهی ها واطلاعاتی که شمابه مادادید الان قبول کردم که تمام مشکل خودم بودم 100 درصدنه بلکه هزاردرصد.والان اونقدرحالم خوبه چون اولا چسبیدم به خدای نازنین وکلا حواسم به زیباییهای این دنیای واقعا قشنگ وپرازخوبی وفقط خوبیهای دوستان وخانوادمو میبینم واصلا به کارهایی که خوشم نمیاد توجه نمیکنم چون اونا اگاهی ندارن وقبول کردم همینن که هستن ومطمئنم دربهترین زمان ودربهترین مکان خدای مهربون بهترینهارو بهم میده هم درمسیرمعنوی هم مادی هم یک رابطه عاشقانه تمام عیار.استادعزیزم شماهرچیزی که میخواستیدبلطف رب العالمین بدست اوردید من ازخدامیخوام که به جفتتون یک عمربسیار طولانی بده تارسالتی روکه داریدزمان بیشتری انجام بدید وافرادبیشتری ازشماواگاهی هایی که دارید استفاده کنن.درپناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    یه جمله ی قشنگی هست که میگه:

    قبل از ازدواج

    حتما حتما یه مدت مستقل و آزاد زندگی کنید

    چون ممکنه بعد از یک مدت متوجه بشید که

    اونچه شما میخواستید ازدواج و رابطه نبوده

    بلکه استقلال و آزادی بوده!

    .

    .

    باورتون نمیشه اگه بعد از اتمام یک رابطه

    هول نشید و زود نرید توی رابطه بعدی

    و یه مدت (حتی طولانی حتی چندسال) بدون پارتنر بمونید

    اونوقت میفهمید زندگی چقدر قشنگیهای دیگه هم داره

    اگه خانم هستید لطفا مثل مردها باشید

    نترسید از یائسگی و نگید که باید تا سی و پنج سالگی ازدواج کنم

    عین مردها زمان رو بیخیال بشید

    چون اینا همش محدودیت ایجاد میکنه برای لذت و همه چی رو تحت تأثیر قرار میده

    اگر آرام باشید و حتی دوره مجردی طولانی داشته باشید هیچی نمیشه

    اونوقت میفهمید

    اونقدرها هم که فکر میکردید نیاز ج ن س ی و عاطفی ندارید

    اونوقت میفهمید که چقدر سرعتتون در پیشرفت زیاد میشه

    چقدر کار دارید که با خودتون به انجام برسونید

    .

    البته که برای رسیدن به این نقطه باید تکامل و تجربیاتی رو طی کرده باشین

    به حرف نیست

    باید خودتون بهش برسید

    ولی من این مژده رو بهتون میدم که

    حتی گاهی مجرد و سینگل بودن قشنگ تر ازونی هست که فکرشو میکنید

    .

    .

    یه بار به دوستم میگفتم تو محل کارم یه خانمه هست که دوتامون از هم بدمون میاد و همش درگیر میشیم باهم

    گفت فکر میکنی علتش چیه که بداخلاقه؟

    گفتم جرأت ندارم بگم

    ولی واقعیت اینه که

    یه باور قدیمی میگه:

    پیر دخترها عصبی و بداخلاقن!

    و من فکر میکنم علتش همینه که با وجود سن بالاش ازدواج نکرده

    و بدتر ازهمه اینکه

    من میترسم مثل اون بشم

    ولی درواقع منم دارم بد اخلاق میشم در مواجه با اون

    .

    … ماها سایه های هم بودیم برای نشون دادن باورهای منفیمون به هم

    .

    دوستم گفت

    تازمانی که نپذیریم یک خانم مجرد هم میتونه خوب، دوست‌داشتنی و کامل باشه

    و تا زمانی که از مجرد بودن خودت لذت نبری

    هیچ وقت اتفاق های خوبی برات نخواهد افتاد

    فرکانست رو به هم میریزه

    البته

    نه اینکه به طمع اینکه برات رابطه خوب پیش بیاد مجرد بودنت رو بپذیری

    نه

    مصنوعی نه

    واقعی

    واقعا برو یه مدت خوبیهای مجرد بودنت رو پیدا کن

    شکرگزارش باش

    و ازش لذت ببر

    بدون اینکه احساس نیاز به حضور دیگری کنی در زندگیت با خودت حال کن

    بعد ببین چی میشه

    .

    .

    آره دوستان پاکسازی اینجوری انجام میشه

    اون موقع که این کارا رو میکردم و رو خودم کار کرده بودم خیلی زود هم برام رابطه قشنگی پیش اومد

    البته که دوام نداشت

    چون من کار کردن رو خودمو ول کردم و دوباره فرکانسم رو تغییر دادم

    اما الان باز دارم قوت میگیرم

    اینا رو گفتم برای یادآوری به خودم و شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      امین اطمینان گفته:
      مدت عضویت: 2427 روز

      سلام

      به نکته خوبی اشاره کردید برای هر دختر و پسری لازمه که مدتی تنها زندگی کنه تا خودش و علایقش را و به قول ما باورهای خودش را بهتر و بیشتر بشناسه تا بهتر بتونه نه تنها برای زندگی عاطفیش که برای شغلش برای رسیدن به علایقش برای اینده ش تصمیم بگیره در حالی که کمتر تحت تاثیر اطرافیان مخصوصا پدر و مادر هست

      این دوره تنهایی می تونه دوره خودشناسی و خودسازی باشه تا شخص به شفافیت در خواسته هاش برسه

      در زمینه عجله نکردن برای رابطه عاطفی هم حق باشماست اصلا عجله از باور کمبود میاد و کسی که به فراوانی باور داره عجله نمی کنه چون می دونه هر اتفاقی در زمان درستش ااتفاق می افته مهم اینه که ما روی خودمون کار کنیم و تکامل مون را طی کنیم و باقی را به خداوند و قانون بسپاریم و نسبت به نتیجه رها باشیم

      موفق باشبد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    SAHAR گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا و عزیز دلشون مریم جان❤️

    در ادامه نت برداری از فایل های رایگان شما، میخوام به این فایل هم گوش کنم و نکاتی که در فرکانس فعلیم میشنوم رو بنویسم و روشون فکر کنم.

    الهی به امید تو❤️

    💎کل داستان زندگی ما:

    ما در دنیای فرکانسی زندگی میکنیم که هر فرکانسی رو ارسال کنیم جهان هستی شرایط، اتفاقات،افراد، برخوردها ، رفتارها و بازخوردهایی رو به ما نشون میده که همگام و معادل باشه با فرکانس ارسالی ما.

    فرکانس ارسالی ما میتونه خوداگاه یا ناخوداگاه باشه

    💎حالا چطور فرکانس ارسال میکنیم؟

    با کانون توجهمون

    💎توجهمون چطور به وجود میاد؟

    با چیزهای که میبینیم، میشنویم ، صحبت میکنیم، به یاد میاریم، فکر میکنیم، تجسم میکنیم.

    💎اگه در روابط مشکل داری به این معناست که

    داری فرکانس نامناسب و ناخواسته ای رو به جهان هستی ارسال میکنی که باعث شده افرادی میان یا برخوردی باهات میشه که دوستش نداری.

    💎این حق ماست که بتونیم زندگی رویایی در تمام جنبه های زندگی داشته باشیم.

    💎اصل اساسی:

    تمام رفتاری که با من میشه از طرف هرکسی، دوست پسر، خانواده، غریبه…. من دارم اون برخورد رو خلق میکنم. تمام برخوردی که افراد با من میکنن به خاطر فرکانس های خودمه. منم که تعیین میکنم اقراد چگونه با من برخورد کنن.

    بحث بحث عمل و رفتار نیست بحث فرکانس های ارسالی هست یعنی وقتی یکی یه رفتار بدی داره نگو مگه من چیکارش کرده بودم؟ من چه عملی ازم سر زده بود؟ چون به خاطر عملت شاید نباشه ولی حتما به خاطر فرکانست به خاطر کانون توجهت هست.

    همون ادمی که با تو برخورد کرده حتما جای دیگه با یکی دیگه بهتر رفتار میکنه و این خودش دلیل اینه که این ادم جنبه های مختلفی داره خوب و بد و این تو هستی که کدوم جنبه اش رو با فرکانسهات میکشی بیرون.

    💎مثال جالب اینه که دیدی وقتی از یه رابطه میای بیرون نفر بعدی کپی نفر قبلی فقط با یه اسم دیگس.

    چرا یه الگو داره تو زندگیت تکرار میشه؟

    -به خاطر اینه که ما محور و اصلیم ما رفتارها و برخوردها رو رقم میزنیم.

    💎 کار کردن روی خود زمان بر هست و انرژی میخواد و باید رو خودمون کار کنیم ولی نتیجش می ارزه.

    💎از لحظه ای که باور میکنی خودت خالق روابطت هستی ، خودت هستی که رفتاری که باهات میشه رو خلق میکنی، خودت هستی که افراد خاصی رو به زندگیت با فرکانس هات به صورت ناخوداگاه جذب میکنی همه چیز میتونه عوض میشه. میتونی با قرکانس ارسالی افراد و رفتارهای متفاوتی رو جذب کنی.

    💎عاملی بیرون از ما نمیتونه شرایط مارو ایجاد کنه.

    💎هروقت دیدی نتیجه خرابه بدون یه جایی از فکر و باورتو باید درست کنی.

    💎وقتی باورها به صورت بنیادین تغییر کنه نتایج عوض میشه.

    💎اگه الگوهای یکسانی با افراد متفاوت داره تکرار میشه این یه نشونه محکمی هست که شما دارین فرکانسی ارسال میکنین که داره این الکوهارو ایجاد میکنه به واسطه افراد مختلف و تا وقتی که نتونید باورهاتون رو عوض کنید این الکو مدام تکرار میشه و در رنج میمونید.

    💎خداوند قدرت خلق تمام زندگیمون رو به ما داده ، هرررر جوری که اراده میکنیم بتونیم زندگی کنیم در تمام ابعاد.

    💎باید خودمون رو لایق بهترین ها بدونیم ،

    من خودم رو لایق بهترین فرد میدونم

    من خودم رو لایق بهترین زندگی میدونم

    من خودم رو لایق بهترین شغل میدونم

    من خودم رو لایق بهترین درامد میدونم..

    تا خودمون رو لایق نبینیم بهمون داده نمیشه..

    💎احساس لیاقت و باور ارزشمندی یکی از مهمترین باورها برای داشتن روابط خوبه.

    مرسی بابت این همه اگاهی ناب استاد جانم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    سلام استاد مهربان

    سلام بر دوستان خوبم

    نکات زیبایی را استاد در بحث رابطه گفتند

    درک این قانون که من خودم با فرکانس های خودم شرایط و اتفاقات زندگی خودم را رقم می زنم

    حال اگر در یک رابطه مشکل دارم بدین معنی است که من در ارسال فرکانس های خودم به جهان هستی ایراد دارم

    با این ارسال من به تضادهای برخورد می کنم که جهان هستی سرراه من قرار می دهد

    من باید با نگاه کردن و دیدن این تضاد ها باید بفهمم تا با کنترل کردن کانون توجه و احساسات خودم بتوانم باورهای درستی را بسازم و زندگی و روابط عالی داشته باشم

    تمام برخوردی که در روابط با من می شود من دارم آن برخورد را با خودم خلق می کنم

    من خلق می کنم که افراد چگونه با من رفتار کنند

    فرکانس هایی که من به جهان هستی ارسال می کنم سبب می شود که با من اینگونه برخورد بشود

    واقعا نکته عالی و کاربردی استاد عزیز در ایم فایل بیان داشتند

    چرا یک شخص با دیگری خوب است ولی به من که می رسد با من بداخلاق می شود و نکته اینجا است که من چکار کرده ام و در ذهنم چه می گذرد که فلانی با من اینگونه رفتار می کند

    با ارسال فرکانس مناسب

    با ارسال باورهای خوب و عالی

    باید بر روی باورهای خودم کار کنم تا آکاهانه نکات خوب و رفتار خوب و اتفاقات خوب را به زندگی خودم وارد کنم

    ممنون استاد مهربان

    واقعا این فایل برای من خیلی عالی و آموزنده بود

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: