اصل اساسی یک رابطه عاشقانه - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    220MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی اصل اساسی یک رابطه عاشقانه
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ثریا آرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    سلام به استاد جان جانان که انقدر قشنگ همه چی برامون توضیح میدن. من تو خانواده ی بزرگ شدم که پدر و مادرم به شدت باهم اختلاف داشتن اون هم به این خاطر بود که پدرم بسیار خسیس وترسو بود واز همه چیز میترسید و مادرم شجاع بود اما از پدرم ورفتارهاش میترسید این بود که مادرم بسیار خشمگین وعصبی بود و هیچگونه محبتی به بچه هاش نداشت ،(البته الان فهمیدم مادرم از خودش قهر بوده وبا خودش در صلح نبوده وعزت نفس پایین داشته )واین مادر ما خواهر و برادرها رو به شدت سرکوب میکرد مخصوصا دخترا رو من واقعا از مادرم ورفتارهاش به شدت بدم میومد وبه همین دلیل از همان 13 سالگی دنبال این بودم که ازدواج کنم از خونه ی مادرم فرار کنم اصلا روزی نبود که من با حال خوب بیدار بشم هر روز با حال بد از خواب بیدار میشدم چون هر روز مادرم با من دعوا میکرد وبعد‌ از اون هم با پدرم هر روز اختلاف داشتن وهمین موضوع باعث شده بود من بی انگیزه از هر چیزی بشم وفقط دنبال این باشم که ازدواج کنم فرار کنم آخه مادرم نمیزاشت ما دخترا دنبال پیشرفت باشیم که با درس خواندن فرار کنم ومن تو درس خواندن هم موفق نبودم تنها تو یک چیز موفق بودن اون هم کار کردن تو خونه به شدت زرنگ بودم ولی همان را هم مادرم هیچوقت رضایت نشان نمیدادوتا می‌توانست منو سرزنش وانتقاد میکرد و حرفهای رکیک میزد، تا بلاخره ما‌ بخت باهامون یار شد و در سن 22 سالگی ازدواج کردیم با فردی که زمین و آسمان بودیم اما من همان اول کار چنان خودم رو گم کردم در اون مرد که دیگه عیب های اونو نمی‌دیدم و خودم رو انقدر کم میدیدم واونو زیاد که فک میکردم استغفرالله اون خداست ومن بنده وچقدر من خوشانسم که این پسر اومده باهام ازدواج کنه تنها چرا چون اون پسر باز بود از لحاظ طرز فکر وازادی من کاملا محدود ومن مذهبی بودم اون آزاد ولی از همون اول بهم محبت میکرد ومنم چنان و وابستش شدم که فقط گریه میکردم واز خدا میخواستم زودتر این پسر رو بده به من ولی تو ذهنم مدام این تصویر بود که اون منو دوست نداره و با یکی دیگه هست هر شب با این خیال و تصویر کلی گریه میکردم و می‌خوابیدم وهر روز صدقه مینداختم که نکنه این پسر به ظاهر همه چی تمام رو از دست ندم،و‌ من 6 ماه گریه کردم وبا این پسر که الان نامزدم بود دعوا میکردم که تو منو دوست نداری وتو با یکی دیگه هستی ،تا بعد 6ماه من با فیلم راز آشنا شدم و20 بار فیلم رو دیدم تا یه نکتش رفت تو ذهنم گفت تمرکزت بزار رو خواستت و من شروع کردم به تمرین این موضوع وکلی رو روابطم تاثیر گذاشت اما من دیگه از خیلی چیزها غافل شدم،رفیق بازی ،بد قولی وبی مسیولیتی شوهرم چون من انقدر وابسته بودم فقط دنبال این بودم اون بهم محبت کنه وباهام عروسی کنه اصلا بهم نه زنگ میزد نه پیام میدادهر روز با حال بد خودم بهش زنگ میزدم ولی فقط خوشحال بودم از اینکه اشکال نداره عروسی میکنم درست میشه درضمن از پیش مادرم بودن که بهتره فقط فرار کنم اشکال نداره چنان با مادرم اختلافم شدید شده بود که فقط می‌خواستم فرار کنم عیب وایراد اون آدم به چشمم سر سوزن هم نمیومد تا بالاخره با پیشنهاد وبرنامه ریزی خودم عروسی کردیم‌که الحق بهترین عروسی رو شوهرم برام گرفت منم که تو آسمان غلط‌میزدم چون بهترین پسر شهر البته از نظر وباور من اومده با عروسی کرده و ببین چه عروسی برام گرفته 😜😜تا اینکه تو همون روز عروسی یه دختری زنگ زد بهم وگفت تو عشق منو ازم گرفتی ومن اصلا نمی‌دونستم این چی میگه از بس تو این فضا نبودم وکور بودم و وابسته که فقط گفتم چرت نگو وبا ذوق عروسی کردم وار فردا شروع شد مزاحمت این خانم وچقدر اذیتم کرد بماند وچه سختی ها کشیدم الان 11سال از اون روز میگذره با اینکه با قانون جذب آشنا شدم و خیلی خیلی از رفتارهای همسرم رو تونستم نسبت به خودم اصلاح کنم اما در مورداینکه خیلی حرفهای استاد گوش کردم وچقدر آروم شدم اما پاشنه آشیل من همیشه روابطم با همسرم هست چون هنوز هم به شدت وابستش هستم و تو جهنم واقعی الان باهاش زندگی میکنم چون 2 تا بچه ازش دارم ،به هیچ عنوان هم شرایط طلاق ندارم ،وایشون هنوز هم با اون خانم هست ،شبها دیر میاد،رفیق باز هست ،اعتیاد داره و من همشو از وابستگی که استاد بارها در موردش صحبت کردن میبینم و ایشون میگن هر کسی وابسته باشه تو جهنم هست تو اون روابط ومن الان تو این مرحله هستم و هر روز دارم رو خودم کار میکنم بخاطر باورهایی که مثل سیمان چسبیده به ذهنم در مورد همه چی قانون بهم جواب میده ولی در مورد شوهرم به هیچ عنوان جواب نمیده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    احمد با تقوا گفته:
    مدت عضویت: 1087 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و سایر اعضای این خانواده صمیمی، قبل از هر چیز خدا رو بی‌نهایت شکر، که من به این سایت و مسیر هدایت شدم، و اما موضوع این فایل ‌؛ ( اصل اساسی یک رابطه عاشقانه)

    الان ساعت 23:35 دقیقه 402/3/2 بوقت ایران هست که من متوجه شدم دو سه روز و یا بیشتر هست که از سایت خبر نگرفتم، و چون از حدود یک هفته و شاید هم دو هفته قبل رابطه من با همسرم کمی سنگین تر شده بود و من در این روزها فکرم بیشتر درگیر بود، با خودم فکر کردم در مورد روابطم که الان جالب نیست برم سراغ ( مرا بسوی نشانه هایم هدایت کن )، و وقتی موضوع این فایل رو دیدم، واقعآ دیوانه شدم یعنی چطور ممکن بود اینقدر دقیق زبان نشانه ها با من به این واضحی صحبت کنن؟!!! و چقدر از سخنان گهر بار و البته صدای گرم استاد عباس منش لذت بردم و چقدر بیشتر و بهتر متوجه شدم که حتی اگر در این مسئله ای که برای من پیش اومده، و ظاهرآ من مقصر نباشم،، اما بقول استاد باز هم اشکال از خود من هست و از فرکانس‌هایی که از قبل با توجه به باورهای قبلم ارسال کردم، خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی که توسط یکی از دستان مهربان و قدرتمندت، مثل استاد عباسمنش به من میدی و در نهایت استاد جان عاشقانه برای شما و تک تک اعضای خانواده محترمتون، بهترینها رو آرزو میکنم و بقول خودتون شاد باشید و البته بیشتر از همیشه ثروتمند و موفق، در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد رضا اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1301 روز

      اقای با تقوای عزیز سلام برادر !

      خواستم خدمتتون عرض کنم این همزمانی که شما میفرمایید و هدایت شدن به یک فایل یا یک جمله یا یک حرف یک نشونه جوابی هست که به سوال خودمون داده میشه من بارها این رو تجربه کردم خود استاد هم همیشه میگن این جمله و این سوال طلایی رو از خودتون بپرسید وقتی به مشکل خوردید :

      من چطور میتونم درستش کنم ؟

      یا چطور میتونم فلان کار رو انجام بدم ؟یا چطور میشه این گونه فکر کرد که به احساس بهتری رسید ؟

      وقتی اینگونه از خودم سوال پرسیدم بارها برام جواب اومد از طریق هر چیزی که فکرش رو هم نمیکردم که یکی ش همین بخش مرا به سوی نشونه م هدایت کن سایت استادعزیزمون هستش این باور ما رو که جهان نظم بسیار بسیار دقیقی داره رو منعکس میکنه و به اثبات میرسونه خیلی خوشحالم از اینکه شما به این درک رسیدید که خودتون باید تغییر کنید تا اطرفیان و کسایی که دوستشون دارید با شما رفتار مناسبی و رفتاری که میپسندید داشته باشن این زیر بنای همه باور های درست هست از نظر من خدا روشکر بابت حضورتون امیدوارم همیشه شاد و موفق و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        احمد با تقوا گفته:
        مدت عضویت: 1087 روز

        سلام و عرض ادب خدمت شما آقای اسدی عزیز ، و استاد عباس منش و تمام اعضای خانواده صمیمی سایت

        بابت این توجه و پاسخ زیبا از شما دوست و همسفر عزیزم سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم که منو به این فضای پاک و الهی هدایت کرد تا بتونم هرچه بیشتر با این آموزه ها آشنا بشم و بیشتر به اصل خودم برسم، منم برای شما دوست عزیزم بهترینها رو آرزو دارم و همجنین از استاد عزیزمون هم بی نهایت سپاسگذارم و برای ایشون و خانواده محترمشون هم بهترینها رو آرزو دارم در پناه الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام بر استاد عزیزم ، مریم جان و همه ی بچه های دوست داشتنی

    قانونی که کمک میکند تا هر چیزی را که بخواهیم در زندگی مان خلق کنیم :

    ما در دنیای فرکانسی زندگی میکنیم که هر فرکانسی رو که به جهان هستی ارسال میکنیم جهان هستی شرایط ، اتفاقات، و افراد و … و حتی رفتارها و بازخوردها یی را به ما نشان می‌دهد که هم گام باشه با فرکانس هایی که ما به جهان هستی ارسال کردیم

    این کل داستان زندگی ماست .

    پس قسمت اول درک این قانون

    قسمت دوم بتوانیم فرکانسهای مناسبی را ارسال کنیم .

    حالا چ طور فرکانس مناسبی ارسال کنیم ؟

    اول با تغییر باورهایمان

    دوم با کانون توجه مان ( دیدن ، شنیدن، به یاد آوردن، صحبت کردن ،نشخوار ذهنی ،تجسم آینده ) اینها کانون تمرکز ما هستند .

    حالا اگر ما در روابط مشکل داریم

    اگر یک الگوی تکراری با افراد متفاوت را تجربه میکنیم یعنی فرکانس های نامناسبی را ناخوداگاه به جهان هستی ارسال میکنیم .

    اول باید بپذیریم

    تمام رفتاری که با ما میشود ما داریم ان برخورد را خلق میکنیم ، حالا تغییرش میدهیم به همین آسانی

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زهره قلی زاده گفته:
    مدت عضویت: 771 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستای مهربانم

    باز امروز قصه ی همیشگی روابط من تکرار شد

    یک روز خوب یک هفته افتضاح

    یک هفته خوب یک ماه افتضاح

    و این روند ده ساله که ادامه داره

    و سال های گذشته هر بار با هر دعوا اسم طلاق و جدایی بود و هر بار نشد

    به خاطر ترس ها و وابستگی ها

    دوساله با استادم

    میدونم که خودمم دارم رقم میزنم ،توی شغلم ،توی درآمدم ،توی پیشرفت کاریم جلو رفتم و خوب هم بودم به نسبت زمان

    اما نمی‌دونم چرا هیچ جوره این رابطه با همسر تو کتم نمیره

    نه اینکه نخام درست بشه،یا نه اینکه زندگی مو نخام و چشمم یه زندگی دیگه بخاد نه….اما در هر صورت انگشت اتهامم سمت اونه

    البته که از حق نگذریم واقعا خیلی جاها تلاش کردم که صداش در نیاد_یعنی کار هر روز اون شده یه ایراد پیدا کردن از غذا،از خونه،از یه جمله من ،از مو شونه نشده بچه ها تو خونه،از دیر رسیدن از سرکار،از…از….از….هزاران هزاران مسئله

    من هر چقدر تو همه این سالها تلاش کردم که هر کدوم رو حل کنم دیدم هی مسائل دیگه ایجاد شد

    ولی امروز واقعا از ته ته قلبم بریدم

    ولی نمیتونم تصمیم نهایی رو بگیرم چون تمام درونم بهم میگه اگر استاد رو تو امور مالی و شغلی قبول داری و داری پیشرفت میکنی و نشانه ها رو میبینی ،پس چطور اینو نمیخای بپذیری

    حتی اگر فرض بگیریم که من و همسرم جزو افرادی هستیم که هم مدار نیستیم و جدا بشیم به گفته ی استاد باید به اسونترین شیوه جدا بشیم

    پس چرا هیچ خبری نیست؟با تمام غمی که تو دلم داشتم گفتم خدایا خودت گفتی ،کجا؟تو قرآن _که قبولش دارم

    گفتی از رگ گردن بهت نزدیکم

    و میبینی منو

    پس خدایا منو ببر جایی که واقعا به جواب سوالم برسم

    و به خداوند قسم به هر جا هدایت میشدم قبول میکردم

    تو بعضی فایل ها استاد گفته اگه میدونید یه رابطه نامناسبه بیاید بیرون ،یا گفته خودم اومدم بیرون

    به خداوند قسم اگر هدایت میشدم به اونجا حتما تصمیم جدی تر می‌گرفتم

    من گفتم خدایا هدایتم کن به درست ترین جواب

    و اینجا هدایت شدم

    مسئله و تمام رفتارها و گیرهای شوهرت فقط و فقط دلیلش باورها و فرکانس های تو

    آره چیزی که بارها و بارها شوهرم رو مقایسه کردم یا خودم رو با خانمهای دیگه

    که اصلا سر این مسائل پیش پا افتاده بحثی پیش نمیاد تا برسه که مثل ما به ناجورترین اتفاقات برسه

    اما کل مبلغ کارتم 800تومنه،طبق قانون قرض نه

    ولی من نمیتونم دیگه این بار بی خیال شم

    از خداوند میخام نجاتم بده از این مدل زندگی و یه آرامش منو برسونه

    چون خیلی خیلی خیلی از انرژی و آرامش منو که باید صرف پیشرفت کارم بشه رو ازم گرفته

    من تا حالا حدی به خرید دوره عشق و مودت فکر نکردم همیشه میگفتم باید ثروت رو تهیه کنم یا….مالی فقط

    اما خداوندا فقط تو آگاهی که چقدر احتیاج دارم به این دوره،چون واقعا نمی‌دونم چه کنم و چطوری ریشه ای این مشکل ده ساله رو حل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      sajjad karimi گفته:
      مدت عضویت: 324 روز

      به نام الله هدایتگر

      سلام به استاد گرانقدر، خانم شایسته مهربان و دوستان هم مدار

      خواهر عزیزم زهره خانم، کامنت شما حس خیلی عجیبی به من داد، چرا که من خودم هم دقیقا مسائلی رو که ذکر کردین با همسرم داشتم و حدود 50 روز پیش از خداوند مانند شما ملتمسانه خواستم منو هدایت کنه و هدایت ام کرد به این سایت الهی، و خدا رو شکر الان 50 روز هست که به آرامش عجیبی رسیده ام و رابطه ام هم با همسرم به یک سطح خیلی بهتر از قبل رسیده ولی هنوز اون رابطه عاشقانه که میخواهم نیست. و میدونم با تمرین بیشتر به لطف پروردگار به اون سطح عالی هم خواهد رسید. من هم فعلا نتونستم دوره عشق و مودت را بخرم چون دارم رو دوره 12 قدم کار میکنم و امید به پروردگار طی هفته های آتی دوره عشق و مودت رو هم خواهم خرید. شما به جای درستی هدایت شدین و من پیشنهادم به شما شروع با فایل های دانلود و علی الخصوص باورهای توحیدی هست.من خودم هم اوایل با فایل های توحیدی و فایل های رایگان شروع کردم و از همون لحظه اول معجزه آرامش در قلب من شروع شد به لطف پروردگار، برای شما خواهر عزیزم هم این آرامش رو از خداوند خواهانم.

      امیدوارم بتونیم در این مسیر الهی هرچه بیشتر رشد کنیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3052 روز

    من یک مستند می دیدم در اون خرس های قطبی را نشون می دادن که تنهایی قلمرو خودشون رو داشتند و در جای خشن زندگی می کردن اما آزادی داشتن و یکسری موجوداتی اجتماعی و جمعی بودن شبیه سیو در عصر یخبندان اسمشون رو نمی دونم،بودند . بعد اینها همشون ماده بودن که یک ماده غالب بود وحق جفت گیری و کنترل بقیه با او بود، بقیه اگه کاری خلاف اون می کردن از گروه اخراج می شدند و کسانی که اخراج هم می شدن امنیتشون به خطر می افتاد چون در گروه بودن یک امتیاز بود که از خطر حمله سایر موجودات و غیره در امان بودن.

    خلاصه منظورم غرایز حیوانی فقط نیست، بلکه آزادی و استقلال است و فکر می کنم طبیعت هم می تونه الهام بخش باشه . حتی در آدم ها هم زیاد می شنوم یا می بینم به خاطر منافع و قدرت که جمع یا گروه میده دور هم جمع می شوند . به همه هم توصیه می کنند کلید موفقیت در گرو ارتباطات است . اما این جمع می تونه آزادی رو از اونها بگیره آزاد نباشن حتی خواسته ها طبیعیشون رو داشته باشن . مثلا مثل خرس قطبی هم قوی باشن هم آزاد هم استقلال هم قلمرو داشته باشن و ثروتمند باشن.به نظرم کارآفرین ها شبیه خرس قطبی ان چون مسوولیت رو به عهده می گیرن و قوی هستن . اما کافی نیست :

    دیروز یک برنامه می دیدم شرکت های خصوصی در امریکا که به کار فضانوردی علاقمند شدند و موشک و روش هایی داشتن مثلا یکیشون هم اسپیس ایکس یود که موفق بود در پرتاب موشک به فضا . یکی دیگه رو هم نشون داد که تازه تاسیس بود و از طریق هواپیما می خواست موشک کوچکی به فضا پرت کنه و روند کارشو توضیح می داد، اما در عمل موفق نشد به فضا بفرسته بعد هم نشون داد گرفتاره بیماری مسری و غیره شد و مدیر عاملش توضیح می داد آره ما دچار بد بیاری و شانس بد شدیم . به نظرم اینها بیشتر شبیه سیو عمل کردن اومدن شرکت و ارتباطات و تجهیزات و هزینه کردن اما در عمل حتما باورهای خوبی نداشتن که اصل موضوع هم همین بوده . همین باورها هم ارتباطات رو می سازه . یعنی باورهای درست که ما می دوینم ایمان و توحید به خداست میاد ارتباطات رو اگر نیاز باشه شکل میده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    جهان آینه است… جهان بازتاب افکار و اعمال ماست

    آینه هر قیافه ای که داری رو بهت نشون میده هر شکلی و یا هر چیزی رو یعنی یک واقعیت که نمی تونی انکارش کنی

    جهان هم همین طوری هسش هر اتفاقی که هست هر انچه که داری و هرآنچه که نداری خودت اون رو درست کردی و نه عامل و عواملی دیگه اگر گردن عوامل دیگه بزاری باز جز قوانین نیست چون فقط خود خودت هستی که زندگیت رو خلق می کنی

    خودت رو دوست داشته باش

    دیگران را دوست داشته باش

    خودت رو تایید کن

    خودت رو تحسین کن

    خوبیهای خودت رو بگو

    خوبیهای دیگران رو بگو

    تا جهان روی خوب و خوش افراد رو به تو نشون بده این ساز و کار جهان هستیه

    یعنی سیستم فقط روی خوبی و خیر هسش

    و شر نداره ………..یعنی هر خیری هست از سمت خداست و هر شری از سمت خودمونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    ایراندخت وظیفه گفته:
    مدت عضویت: 2274 روز

    سلام خدمت استاد و دوستان گلم ممنونم بابت این فایل کاملا حق با شماست من از جهنم خود ساخته چند ماهیه بیرون اومدم وبه لطف خدا وارد یک باغ خود ساخته شدم که هر روز گلهای ایمان بیشتتری رو دارم توش میکارم و روز به روز دارم خوشگل ترش میکنم از خدا ممنونم که جهان رو با نظم افریده از شما هم همینطور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    فرزانه نوعی گفته:
    مدت عضویت: 2219 روز

    سلام استاد مهربان و دوست داشتنی

    از شما ممنونم که سخاوتمندانه دانش خودتون رو در اختیار ما قرار میدید که در مسیر بهتر گام برداریم.من باشنیدن هر فایل از شما حالم بهتر و بهتر و اراده ام برای تغییر و تحولی جدید و زیبا راسخ تر و مصممتر میشه.ممنون که ما رو به سمت خوبیها هدایت میکنید.ممنون که خدا رو به ما بهتر و بهتر نشون میدید.

    سلامت و پایدار باشید

    موفق و شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مریم مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جان و دوستانم

    موضوعی یا بهتره بگم پاشنه آشیل گنده ای این روزها تو ذهنم پیدا کردم که هم خودمو اذیت میکرد و هم توی صحبتای اطرافیانم میدیدم که اذیت میشن از دست این باور و جلوی پیشرفت و داشتن خواسته بزرگ تر رو در دختر خانم های مجرد یا خانم های تازه ازدواج کرده رو گرفته، باوری مزخرف که یهو مچشو گرفتم، به این صورت توی برنامه یادداشت موبایلم نوشتمش تا بارها بخونم، از همونجا کپی میکنم:

    _چرا میخواستم زیر ۲۵ سالگیم وارد رابطه عاشقانه نشم؟ چه باوریه که باعث میشه من اینطوری فکر نکنم که:

    هر موقع که آماده باشم و خیر باشه بیاد…(پارتنر مورد نظر)

    چون فکر میکردم پارتنرم یا همسرم قراره دست و پا گیرم بشه، یا اینکه چون رابطه دارم پس باید یکجا بمونم و زندگیمو باهاش بسازم و سروسامان بدم، برای همین نمیخواستم! (چون آدمیم که دوست ندارم یکجا بمونم و یکجا خونه زندگی داشته باشم علاقه به مهاجرت و رشد دارم)

    چن روز پیش دخترداییم زنگ زده بود حرف میزدیم، دانشجوی مهندسی معماریه و منم کنکوریم، بهش گفتم برای دانشجوهای رشته های هنری ایتالیا میگن خیلی خوبه و باتجربه تر و با معلومات تر میشن فک میکنی برا ادامه تحصیلت بری کشور دیگه فلان؟ میگفت آره بابا خیلی دوست دارم برم و فلان، ولی… میدونی مریم فقط یه چیزی این وسط پاگیر منه، گفتم چی؟ گفت دوست پسرم میگه من جایی نمیرم و دوست ندارم، گفتم خب خودت تنهایی برو دو سال بیشتر طول نمیکشه برگشتنی بازم باهمین، اما دخترداییم به شدت احساس مسئولیت میکنه که تو رابطش متعهد باشه، تعهد به رابطه خوبه اما از نظر دختر دایی من تعهد به رابطه یعنی محدود کردن خودت، ینی جایی نرفتن اگه طرفت هم نمیاد، یعنی کمتر ارتباط داشتن با افراد دیگه چون رل داری و…

    عزیز من، تو دید اشتباهی راجع به فرد زندگیت داری، اصلا چرا فکر میکنی اون آدم فرد خاصیه توی زندگیت، معنی کلمه شوهر رو از ذهنت پاک کن!

    اون یک دوسته، یک دوستی که خیلی صمیمی و دوست داشتنی تره و تو مایلی بیشتر از همه با اون وقت بگذرونی همین، به چشم یک دوست ببینش، کسی که میخواد باهات همسفر بشه و با تو رشد کنه برای خودش، باهم سفر کنین و همه جا برین و لذت ببرین مثل یک دوستِ دختر مثل محدثه (دوست صمیمی منه)، اون پسر هم دوستیه مثل بقیه دوستات فقط اونو بیشتر از بقیه و یکم متفاوت تر دوستش داری همین.

    وقتی به عنوان شوهر بهش فکر میکنی حس میکنی فردیه مثل پدرت که برات مسئوله و صاحب اختیار هست!

    تو با این باورت جلوی جریان سعادت و نعمتی چون دوست خوب (پسر) رو از خودت گرفته بودی، شاید زمانش نزدیک باشه، برای ایجاد یک ارتباط دوستانه خوبِ دیگر (ازدواج) که بعدها قوی تر هم بشه این دوستی، در کنارِ کلی ارتباطات دوستانه دیگرت و آدمای خوب دیگه، و این ارتباط خاصی نیست، فقط یک دوستیه ⁦(⁠/⁠^⁠-⁠^⁠(⁠^⁠ ⁠^⁠*⁠)⁠/⁩

    پس الان میگم: زمانش مهم نیست، هر موقع که آماده باشم، یه دوستِ پسر عالی میخوام که باهم از دوستی مون لذت ببریم و همراه هم باشیم تا هر زمان که هم فرکانس و هم مدار همیم، مثل ارتباط استاد با مریم مثل مارینا و همسرش (دختری روسی که ازش انگلیسی یاد میگیرم و معروفم هست) که با وجود اینکه حتی دوتا بچه هم دارن انگار دوتا بچه دبیرستانی ان که باهم دوستن! باهم کار هم میکنن و در سطح جهانی موفق اند و باهم از روسیه به امریکا رفتن، مثل اون دوتا دانشجوی فلان رشته خاص که عاشق هم شدن و باهم شروع به کار کردن توی حوزه ای غیر از رشته دانشگاهی شون، باهم کار میکنن و همسر هم هستن و هیچ محدودیتی در این مورد نیست که چون دختره ازدواج کرده پس باید یکجا نشین باشه و زندگی رو نگه داره!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1819 روز

    سلام بر همه عزیزان

    روزشمار 137 فصل پنجم

    چه همزمانی عالی ای خدای من یمدت تو عقل کل بخش روابط بودم و با خودم گفتم چرا تابحال نیومدم اینجا و پرسش پاسخ هاش و نخوندم و الان یکی از قسمت های این فصل سفرنامه شد این موضوع بینظیر

    من نکاتی که یادداشت کردم و میگم سپس مجدد یه خلاصه ای از نتایجی که از دوره اللهی عشق و مودت گرفتم و مینویسم

    * مجدد نیاز هست که به خودم یادآور بشم این اصل و که ما در دنیای فرکانسی زندگی میکنیم که هر فرکانسی ارسال کنیم جهان هستی شرایط،موقعیت ها،افراد،رفتارها و بازخوردها همون جنس فرکانس مارو بهمون برمیگردونه

    * توجه ما هست که فرکانسمون و ارسال میکنه توجه چجوری بوجود میاد؟ با چیزهایی که بیشتر میبینم حرفهایی که بیشتر میشنویم تجسممون بیشتر در رابطه با چه موضوعی صحبت میکنیم؟ اینا توجه مارو شکل میدن و زیادیش باعث تشکیل فرکانس میشن

    * باید این اصل و بپذیریم که چه بخواهیم چه نخواهیم تمام رفتار هایی که با ما میشه از طرف هرکسی چه پدر مادر دوست همسر و.. خودمون داریم بوجودش میاریم

    * هروقت دیدی جایی داره نتایجت تغییر میکنه بسمت منفی ها و عوض میشه مشکلی بوجود میاد مجدد روی فرکانست کار کن و شرایط و بسمت دلخواهت تغییر بده

    دوستان عزیز در تایید حرف استاد و مریم جان که گفتن 3ماه فقط اگاهی های دوره رو بهش عمل کن اونوقت تصمیم میگیری که میخوای ادامه بدی یا خیر من یادمه کمتر ازین زمان نشانه ها حضور پیدا کرد نتایج کوچیک بود اما میدونستم بخاطر کار روی دوره ست حتی یه جاهایی نتیجه اونی نبود که دلم میخواد و اتفاقا برعکس میشد یادمه تازه بحث برانگیختگی در روابط و گوش دادم بعد فرداش مدیرم رفتار بدی با من نشون داد من گفتم ا پس چرا نشد؟ شاید من اشتباه عمل کردم اما ناامید نشدم همینم نشونه گرفتم و تاییدش کردم که ببین تو این چندوقت رفتارش خوب بود اما تو ناخواسته تو ذهنت توجه ت رفت سمت چیز دیگه باعث شد اینجوری بشه یا اصلا همین یعنی ادامه دادن و با این کنترل ذهن یک ساعت بعدش اوضاع تغییر کرد و من بشکن و بالا مینداختم تو ذهنم از اینکه قانون یکسانه و تونستم یه عملکرد مفید داشته باشم فکر میکنم یا تو دفترم یا تو بخش کامنتها مفصل توضیحش دادم که یادم مونده

    تضاد رابطه های قبلم الگوهای تکراری باعث شد این دوره رو بگیرم و یادمه برای اینکه احساس وابستگی و شرک و از خودم دور کنم و رابطه عاشقانه دلخواهم و بسازم و تبدیل بشم به ادمی که همه باهاش خوبن همه دوسش دارن بشم اینها همگی انگیزمو برای خرید دوره بیشتر کرد و تمرکز زیادی براش گذاشتم و با عشق تک تک جملات استاد و گوش میدادم حتی تو اون دوره اینقدری که عشق دادم بهش قوانین و بحث مدارها رو بهتر متوجه شدم

    و خب بعد 6.7 ماه رابطه دلخواهم شکل گرفت اونم اولش فکر نمیکردم دلخواهم باشه اما طبق دوره پیش رفتم و بعدها متوجه شدم هدیه این دوره به من هستش و سپاسگزار خداوندم

    رابطم با افراد مادرم خواهرم دوستانم همکارام عالی پیش میرفت جوری که بعدها که دوره تموم شد و من رفتم سراغ فایل های دیگه و مبحث دیگه هرجا میرفتم فکر میکردم مهره مار دارم خخخخ اصلا نمیتونم توصیف کنم رفتار ادمها رو با خودم بدون اینکه کار خاصی انجام بدم حتی ارایش هم دیگه نمیکردم اینقدر که رابطم با خودم خوب شده بود

    و در آخر از مهمترین رابطم بگم رابطه خودم و خودم و خدا اینقدر معجزه ها دیده بودم که چشم بسته خدایی رو که اینهمه مدت شاید فراموشش کرده بودم و قبول داشتم احساس میکردم یکی هست درونم که میتونم باهاش صحبت کنم صداش و میشنیدم جنس حرفهاش برام اشنا بود ارامشش و دریافت میکردم همه ی اینها باعث بوجود اومدن حس خوب در من شده بود و هست که متوجه شدم با خودم در صلحم و انعکاس این دوست داشتن خودم مثل ایینه در تمام وجودم منعکس شده و بقیه دارن میبینشش برای همینه که اونها هم دوستم دارن به همین سادگی برای خودم و شمایی که داری این کامنت و میخونی میتونم بیانش کنم خیلی خیلی حس قشنگیه دلم میخواد دادش بزنم و بارها تو کامنتهای مختلف گفتم

    اینکه دیگه خودم و ازار نمیدم الان میخوام جایی برم کاری انجام بدم اول از ندای درونم میپرسم که ایا الان دوس داری فلان جا باشی؟ یا حست نسبت به انجام فلان کار چیه؟

    و جوابش در 90 درصد مواقع همون جوابیه که باید باشه ده درصدش هم یسری ترمزها و گول زدنا بعضی وقتا میاد سراغم

    اینا تمام چیزهایی بود که من از صمیم قلبم دلم میخواست داشته باشم و بوجود اوردم با عملکرد به قانون و انکار نمیکنم یه جاهایی اشتباه میزنم و یه جاهایی فراموشکار میشم اما نمیزارم بمونم تو اون حال و سریع مسیر و تغییر میدم با توکل به خداوند و گوش دادن به اموزشهای استاد فوق العادم

    استاد خیلی خیلی دوستتون دارم و قلبا براتون بهترین ها رو درخواست میکنم شاد و سلامت و پر عشق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: