ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4252MB27 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 426MB27 دقیقه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوستداشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، یه تشکر کنم بابت این چهار قسمت از سلسله فایلهای ذهنیت قدرتمندکننده دربرابر ذهنیت محدودکننده که خیلی عالی هستن. تحسینتون میکنم که این آگاهیها رو در اختیار ما قرار میدید. امیدوارم شاگرد خوبی باشم.
سوال: چقدر در مقابل تغییرات مقاومت میکنی، چه واکنشی در برابر تغییرات در زندگی نشون میدی، آیا اونها رو بعنوان تجربه و فرصتی برای پیشرفت میبینی یا بعنوان اختلال در روند زندگی؟
استاد جان، من زمانیکه با یه تغییری مواجه میشم، آگاهانه به خودم میگم این یه تغییره و من از تغییر خوشم میاد، یکی از جملات تاکیدی که من خیلی دوستش دارم اینه که من عاشق تغییر و بهبودم. و من از تغییر استقبال میکنم
انگار ته دلم از تغییر میترسم و تمایل دارم که روند زندگیم روتین باشه، ولی آگاهانه یه سری تغییرات توی زندگیم ایجاد میکنم و از اینکه زندگیم یکنواخت و روتین باشه خوشم نمیاد، خداوند به من فرصت زندگی داده که تجربه کنم، که لذت ببرم و این فرصت رو ازش خوب استفاده کنم، در ادامه وقتی یه اتفاقی توی زندگیم میوفته یا پیشنهادی از سمت یه دوستی دارم، کافیه اسم تغییر روش بذارم، بعد میگم این هم یه تغییره، دوست دارم انجامش بدم. من به چشم یه تجربه جدید بهش نگاه میکنم و دوست دارم انجامش بدم و تجربهاش کنم.
من به صورت آگاهانه یه سری تغییرات رو توی زندگیم ایجاد کردم و سعی و تلاشم اینه که زندگیم یکنواخت و روتین و حوصله سربر نباشه، همین دیروز بندر دیلم بودیم، یکی از اقوام گفت لب ساحل کفش و جورابت رو در بیار، من هم اولین بارم بود، رفتم لب ساحل، توی آب قدم میزدم، حتی دیدم که چند تا اسب هست، که افراد باهاشون یه دوری میزنن، رفتم و هم عکس گرفتم و هم اسبسواری کردم، بعدشم جاتون سبز، رفتیم قایق سواری که چون دریا هم یه مقدار متلاطم بود خیلی چسبید، خیلی هیجان داشت. انگار از فعالیتی که هیجان داشته باشه خیلی خوشم میاد.
تغییرات کوچکتر اینکه من یه بار دیدم همراه غذا روی سفره پیازچه گذاشته، من نه اینکه دوست نداشته باشم، اصلا امتحانش نمیکردم، اینبار به مدت یکی، دو روز پیازچه میخوردم، خیلی تجربه خوبی بود، یا سر کار تقریبا هر روز با همکارم صبحونه میخوریم، چند باری هست برخلاف گذشته کوبیده رو بدون نون میخورم، همکارم هم همیشه ایستاده صبحونه میخوره، من هم یک بار ایستاده صبحونه خوردم. یادم میاد یه بار دوستم پیشنهاد داد بیا صبحونه برنج و قرمه سبزی بخوریم، پیش خودم گفتم این هم یه تغییره، بیا انجامش بدیم.
یه تغییری که انجامش میدم اینه که قبل از غذا خوردن دعا میخونم، دعاهای فارسی قرآنی، با بعضی دعاها هم وقتی اعضای خانواده سر سفره باشن مقاومت دارم، اما خدا رو شکر انجامش میدم: یکی از دعاها اینه خداوندا، ربنا، ای صاحب اختیار ما، ای قدرت مطلق ما، به من و همه دوستان و همکاران و اعضای خانوادهام و افراد غریبه، سلامتی، عزت، عشق، فراوانی، جیب پُر پول، حال خوب، لبخند روی لب، آرامش، خضوع و خشوع در مقابل تو، ذکر و یاد تو، عطا بفرما، شادی و سپاسگزاری عطا بفرما نمازم رو هم فارسی میخونم، توی رکعتهای مختلف هر بار یه سورهای میخونم که تکراری نباشه، یه بار حمد تنها میخونم، یه بار چند تا سوره میخونم، این هم روش منه.
سر کار که میرم فایلهای استادم رو با هنذفری گوش میدم، بیشتر تمرکز کردم روی فایلهای قدمها، اما دفعاتی هم بوده که بعد از گوش دادن آهنگهای شاد میرم سراغ آرامش در پرتو آگاهی، توکل در عمل، فایلهای صوتی خودم، فایلهای ثروت ساز و گوششون میدم.
یه تغییر دیگه اینکه برای رسیدن به هدف، یه سری موارد رو مشخص کردم و اولیش که سادهتر بود تمرین خط بود، یه مدت تحقیق کردم، ببینم کدوم خط رو بیشتر دوست دارم و الان چند وقتی هست که هر مطلبی میخوام بنویسم سعی میکنم به سبک خط تحریری بنویسم و دستخطم قشنگتر شده. مورد بعدی رفتم سراغ چالش سلامتی موهام و دارم روی این مورد کار میکنم.
یکی از تغییراتم اینه که یه مدتی هست که خدا رو شکر میام توی قسمت عقل کل یا فایلهای دانلودی و توی سایت فعالیت میکنم، درحالیکه قبلا نبوده و یه مدت فعالیتی نداشتم، که خودم فکر میکنم توی ذهنم از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و فعالیت کردن رو برای خودم لذتبخش کردم و خودم رو تحسین کردم و خدا رو شکر دارم این روند رو ادامه میدم.
یه تغییری که چند ماهه بهش عمل میکنم بخشیدن یک دهم درآمدم هست، هر مبلغی که به اسم انعام یا حقوق وارد زندگیم میشه رو یادداشت میکنم و یک دهم رو بعنوان بخشش من یادداشت میکنم، خدایا شکرت.
چند روز پیش اهواز بودم، به دلم افتاد خیلی یه جا نشستم، برم یه قدمی بزنم، جاتون سبز، در حین قدم زدن توی فضای سبز با خودم صحبت میکردم و یه آگهی تبلیغاتی هم انجام دادم، یه مدته از آگهی انجام دادن و کار کردن روی عزت نفسم فاصله گرفتم، اون روز یه تغییری بود که انجامش دادم.
استاد جان عاشقتم. ممنون که این فایلها رو با عشق برای ما تهیه میکنید.
امیدوارم همه شما دوستای عزیزم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام استاد گرانقدر و همه دوستان عزیز
تغییری که در گذشته رخ داد و من مقاومت داشتم؟
در مورد این سوال باید بگم که من در کل آدم منعطفی بودم
گاهی اوقات میپذیرفتم و گاهی اوقات مقاومت
مثلا در دکوراسیون خونه خودم که قبلا اتاقمو بارها و بارها تغییر دکور دادم
تغییر محل زندگی رو هم که انجام دادم
تغییر شغل هم که همینطور
تغییر باور و دیدگاهم که به لطف استاد دارم انجام میدم
دیگه جونم براتون بگه که
اها مثلا همین تغییر محل زندگی رو بارها پیش میومد که انجام بدم بارها هم فشار اومد بهم ولی من از روی ترس انجامش نمیدادم
سر آخر جوری فشار وارد شد که اصلا راهی نداشتم
و انجامش دادم
و قطعا ارامشی که تو خونه جدید پیدا کردم و لذتی که دارم میبرم و کل عمرم نداشتم
و پول و مخارجشم خودش جور شد
درآمدم هم بیشتر شد
مرحله دوم:
برای سال جدید قصد دارم تغییر در نوع رفتارم در شغلم و نحوه کار کردنم در شغلم بدم
نوع رفتارم باید خیلی جدی تر بشه حس میکنم تو محیط کاری زیاد بگو بخند میکنم
اره اینکارو باید خیلی جدی انجام بدم
و نوع کار کردنم
باید با عشق کار کنم
آرومتر و با کیفیت تر کارکنم
قیمت مصوب مناسب داشته باشم
کار رو به بهترین نحو ممکن تحویل بدم
ولی در کل جدی ترین موضوعی که باید در سال جدید پیگیری کنم تغییر رفتارمه
تغییر رفتار در محل کار
مرحله سوم
جملات تاکیدی
_جهان همواره در حال تغییر است و من با هم آهنگ شدن با این تغییرات میتوانم به موفقیت های بزرگ برسم
_من با تغییر رفتارم در محل کار و کاملا جدی شدن در محل کار و انجام کار
دوستان حرفه ای و زیادی پیدا خواهم کرد
مرحله چهارم
العان که در حال انجام تمرین این قسمت هستم
میدونم
همونطور که استاد گفته
من میدونم که باید نوع رفتارم رو در محل کار تغییر بدم
با توجه به جایگاه جدید کاری که پیدا کردم
میدونم که باید تغییر بدم
و قطعا با این تغییر افرادی خوششون نمیاد از ادم جدیدی که میبینن
و این قضیه اصلاااااا نباید برام مهم باشه
و این تغییر قطعا خیر وارد زندگیم میشه
خب برای اینکه این تغییر رو انجام بدم باید بیشتر و بیشتر همیشه به خودم یاداوری کنم
و جمله تاکیدیم رو همراهم داشته باشم و تکرار کنم
چون من واقعا دلم میخواد دوستان جدید و حرفه ای داشته باشم
(من با تغییر رفتارم و کاملا جدی شدن در محل کار …
دوستان جدید حرفه ایه زیادی پیدا خواهم کرد)
سلام بر همگی
من تغییر رو دوست دارم و اسمش رو تنوع میگذارم
نکته ای که هست اینه که قبل از ازدواجم خیلی عاشق تغییر بودم و خودم دنبال تغییر بودم همیشه
ولی بعد از ازدواجم متفاوت شدم و تغییر رو محدود کردم به دکوراسیون، لباس، خونه، مقصد مسافرت و… نه تغییرات اساسی مثل اخلاق، روتین کاری و…
الان این فایل و تذکرش باعث شد بخوام به اصل خودم برگردم
تصمیم دارم از خونه و شیوه ی اداره ش شروع کنم و تغییرش بدم
بعد در مورد اهدافم و نوشتن هام این تغییر رو اعمال کنم مثلا مدل نوشتنم و…
در نهایت هم اون چیزی که ازش دوری کردم رو یاد بگیرم یعنی هوش مصنوعی
امیدوارم این تغییرات کمک کنه سرحال تر بشم
سلام و درود بر استاد عزیزم و دوستان مهربان راستش وقتی فکر کردم دیدم من در مقابل تغیرات زیاد مقاومت ندارم مثلا من دوست دارم سالی یه بار خونمو عوض کنم و اسباب کشی داشته باشم یا حتی من از اول زندگیم چند تا شهر و عوض کردم واصلا با اینکه از خانواده دور بودم اذیت نمیشدم هر از چند گاهی بچه ها م خونمو تغیر میدن من اصلا مقاومت ندارم یا اینکه بخوان شاگردام حالا به هر دلیلی برن اصلا اسرار به ماندنشان نمیکنم چون اینو عجیب با تمام وجودم باور دارم که یه اتفاق بهتر میفته و میفته تنها چیزی که مقاومت دارم اینکه نمیتونم رو فضای مجازی برای فروشم کار کنم دوست دارم با مشتری مستقیم در ارتباط باشم
سلام خدمت استاد وکسانی که کامنت منومیخونند
استاد تو جابه جایی اخیرم در دفتر کاری
چون در دفتر قبلی کلی زحمت کشیده بودم و شاید زحمت هایم بی فایده میشد و به خاطر احساس خستگی و ناراحتی کردم و به خدا گفتم که چرا
بعد الهام ها که بهم شد فهمیدم این هم جزوی از روند پیشرفت من بوده تا خواسته هام رو بشناسم و با توجه به احساس خوبی کا داشتم فهمیدم که حتما موقعیت بهتری هس برایم
که همین هم شده و با افراد خیلی بهتر و پرکارترین و حرفه ای تری همکار شدم که بی نهایت ارزشش رو داشت و بعدا هم اینو بهم الهام شد که میتونه اون زحمت هایی که کشیدم هدر نره و اگر خدا بخاد همون ها میتونن کلی برایم ثروت بیارن
تغییری که در قبل بوده برام به هم خوردن کسب و کار قبلیم که خیلی خیلی مقاومت داشتم جوری که به شدت افسرده شده بودم اما الان بی نهایت خداروشکر میکنم بابتش
بی نهایت تجربه هاش خیلی عجیب برای شروع کار جدیدم کمکم کرده
تو رابطه عاطفی قبلیم هم وقتی که بهم خورد بی نهایت افسرده شدم اما این باعث شد ضعف هامو بشناسم و کلی کتاب و مطلب بخونم در مورد روابط و ب امید خدا موفق تر خواهم بود در رابطه زیبای بعدی
به نام خداوند جبران کننده
سلام خدمت استاد عزیزم و هم خانواده و هم فرکانسی های مهربونم
ممنونم بابت این فایل ارزشمند و عالی
من قبلا در مقابل تغییرات مقاوت شدید داشتم استرس و دلشوره میگرفتم و کلی انرژی منفی و بد بیاری میاوردم ولی به لطف پروردگار عزیزم و آشنایی با استاد دلسوزم تونستم خیلی بهبود پیدا کنم و الان عاشق تغییراتم توی زندگیم و مطمئنم هر تغییراتی که تو مسیر زندگیم پیش بیاد کلا خیر است و برکت و چون خداوند رو تو لحظه هام حس میکنم و مطمئنم یه رفیق قدرتمند و ارزشمندی مثل اون دارم دیگه آرومم و خیالم تخته که همه چی و همه کس به نفع من قدم خواهد برداشت.
من یه مهندس برقم و همین امسال تابستون تو شرکتمون یه پروژه ی تقویت خط مون پیش اومد و بین بقیه همکارام مسولم به من گفت که از فردا تو باید بری و تا پایان این پروژه کنار پیمانکار باشی و از طرف شرکت اونجا حضور داشته باشی اولش که شنیدم ترسیدم گفتم من نمیتونم از پسش بر بیام مسئولیت داره و چرا من …ولی بعد یه چند ثانیه دلم لرزید و گفت هر اتفاقی که پیش بیاد خیر است و برکت و همینم شد…
نزدیک یک ماه تو اون مسیر بودم کل کاریم که میکردم این بود که به پیمانکار و افرادش سر بزنم و مختصات جای تیرها رو بدم تا بکنن…برام تنخواه ریختن و گفتم هر چقد هزینه کنی شرکت میده ناهارت رو میری رستوران و برای ما فاکتور میاری و پولتو میگیری…کلی اضافه کاری خوردم…حق ماموریت بهم زدن…کلا در اختیار خودم بودم…آشناهای جدیدی تو اداره برق پیدا کردم و با چندتا مهندس دیگه ارتباط گرفتم و این ماه برام کلا خیر شد و برکت…
جواب مرحله 4 :
مورد 1:
اساسی ترین تغییری که میخوام انجام بدم و تا الان به تعویق انداختم اینه میخوام از کار کارمندی در بیام و بیزینس خودمو بزنم هر چند بعد 7 سال خیلی برام سخته ولی به لطف خدا و راهنمایی های استاد عزیزم تو قسمت دوم از مجموعه این فایل ها و کمک و راهنمایی های شما عزیزان انجامش میدم.
مورد 2 :
برنامه ای که برای این چالشم دارم اینه که اول ابزارات لازمم رو تهیه کنم بعد یه مغازه پیدا کنم و بیزینسم رو شروع کنم
مورد 3 :
با استفاده از این آگاهی های این فایل میتونم ذهنمو با اتفاقات کوچیک شروع کنم به تغییرات آگاهانه و رفته رفته این تغییرات رو بزرگ تر کنم تا به امید خدای بزرگم روز به روز پیشرفتمو ببینم و حس کنم و لذت ببرم.
خوشحال میشم دوستانی که متن بنده رو خوندن برام راهنمایی و مشورت بدن
دوستون دارم️️️
با سلام خدمت شما معلم معنوی خودم و مریم جان عزیز .
این فایل منو یاد یه تجربه از سالهای دوران مدرسه انداخت وقتی من تازه وارد کلاس اول راهنمایی شده بودم و وارد یه مقطع جدید تحصیلی شده بودم خیلی ترس داشتم اینکه نکنه یاد نگیرم درسهارو و خیلی ترسهای دیگه مخصوصا درس ریاضی رو چون یکم ضعیف بودم تو این درس خلاصه دوران تحصیل شروع شد و چند جلسه از درس ریاضی رو گذروندم اما دیدم اون ترسهام اون توهماتم به واقعیت داره تبدیل میشه و من هیچی از درس و یاد دادن این معلم نمیفهمم یکم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که برم و دفتر حل شده مسائل ریاضی رو که دختر عموم که یک سال ازم بزرگتر بود رو از سال پیشش بگیرم و از طریق اون دفتر یاد بگیرم بعدش هر مساله ای که تو کتاب بود رو از روی اون دفتر نگاه میکردم و مینوشتم راحت بدون تمرین خیلی خوشحال بودم که مثلا من چقد زرنگم و اینا … چندین جلسه گذشت و هیچکس متوجه کارم نشد و تا اینکه یه روز سر کلاس ریاضی معلم منو برد پای تخته سیاه بعد چندتا مساله از درس رو بهم گفت و من نوشتم روی تخته و گفت حلش کن باورتون میشه حتی من فکر اینو که اینجوری راحت لو میرم رو نکرده بودم اون معلم ما عادت داشته هر کسی میره پای تخته دفتری که تمریناتش رو حل کرده رو باید تحویل معلم بده ..وقتی من پای تخته بودم و گفت مساله رو حل کن مونده بودم چکار کنم چون هیچی بلد نبودم فقط خیره شده رودم به تخته سیاه و اون عدد و رقم ها کم کم معلممون عصبانی شد و دفتر منو باز کرد تا یه نگاهی بندازه بعد تعجب کرد دید همه رو من درست حل کردم بعد ازم پرسید چرا تو دفترت درست اجام دادی و حالا بلد نیستی قضیه چیه . من سکوت… دوباره ازم پرسید اینبار با داد و بیداد منم خیلی ترسیده بودم و فوری همه چیو لو دادم و اون اون روز و اون لحظه اونقدر سر من داد و بیداد کرد و خرد و کوچیکم کرد که نگو…. وای که چقدر جلوی بچها حس بدی داشتم بعد اون قضیه من دیدم دیگه هیچ راهی ندارم جز اینکه برم پیش دختر عموم و بهش بگم بجای ماهی دادن به من ماهی گیری یادم بده و اون بهم کمک کرد و من تونستم کم کم یاد بگیرم و تمرین کنم و تلاش کنم تا اینکه بالاخره بعد یک ماه موفق شدم بشم یه دانش اموز شاگرد اول کسی که همون جلسه اول همه چیو میفهمه و نیازی به تمرین زیاد نداره …
من اونموقع این چیزارو نفهمیدم اما حالا خوب میفهمم و درک میکنم که اون اتفاق به ظاهر بد چقدر تغییر داد مسیر پیشرفت درسم رو و اینه اینهمه سال تنفر من از اون معلم بیخودی بود و اون اگه اونجوری با من رفتار نمیکرد شاید من هرگز به این فکر نمیفتادم که من هر کاری رو با تمرین و تلاش و ممارست میتونم به بهترین شکل انجام بدم . هیچوقت توانایی هام رو نمیدیدم هیچوقت فکرشم نمیکردم که اره منم میتونم مثل دختر عموم شاگرد اول باشم منی که همیشه از تغییر ترسیدم تغییر مقطع تحصیلی .. تغییر معلم ها .. تغییر روش تحصیلی .. تغییر یادگیری .. اینکه چقد خودمو و توانایی هامو دستکم گرفته بودم … ما چقدر همیشه تو زندگی از تغییر شرایط فراری بودیم حتی یه بار با خودمون نگفتیم بجای مقاومت در برابر تغییرات تجربه اش کنیم خودمونو به چالش بکشیم با این تغییر شاید بزرگتر بشیم چرا ما فکر میکنیم با تغیرات یه چیزی ازمون کم میشه
با تشکر از این فایل ارزشمند
به نام خدا
سلام…
در مورد این فایل باید بگم خیلی وقته ک خودم دارم آگاهانه برای خودم تغییر ایجاد میکنم خودم تصمیم گرفتم چ رشته ای بخونم خودم تصمیم گرفتم دوره کارشناسیمو شهر دیگه بخونم و از این تغییر استقبال کردم و الانکه کارشناسیم داره تموم میشه خودم ب دنبال تغییرم و بدنبال ی شرایط جدیدم.
قبلا یادمه بچه ک بودم وقتی قرار بود ی شهر دیگه برای زندگی بریم خیلییی ناراحت بودم و چون قرار بود وارد ی شهر بزرگ و ی مدرسه بزرگ و شلوغ تر برم هفته اول خیلیی اذیت شدم چون از همون اول اینو برا خودم بزرگش کرده بودم و فکر میکردم از پسش برنمیام.
تغییر دیگه این بود ک همیشه از یه مسیر با ی اتوبوس ب شهر محل تحصیلم میرفتم و یبار مجبور شدم از طریق ی اتوبوس دیگه و مسیر دیگه برم و اولش خیلی برام استرسزا بود ولی این تغییر رو پذیرفتم و باعث شد با دل و جرئت تر بشم.
به طور کلی بخوام بگم در اکثر مواقع تغییرات رو پذیرفتم و نتیجه خوبی هم ازش گرفتم شاید برای شروع سخت بود ولی شدنی بود.
تغییری ک الان باید ایجاد کنم اینه ک ب دنبال شغل مربوط ب رشتم باشم و شرایطم رو بهتر کنم
ی سری رفتارها هم هس ک باید عوض کنم و میدونم ک باید درستش کنم
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
استاد بی نهایت ازت سپاسگزارم که استادانه و دلسوزانه در حین وقار ب ما یاد میدین که همه تغییرات رو خداوند ب وجود میاره و خداوند نیتش فقط خیر ماست و تغییرات قرار نیس مارو له کنه بلکه اومده که زندگی مارو ثروتمند تر راحت تر و لذت بخش تر کنه
شما با این آرامشتان از صحبت در مورد تغییر دارین حس ریلکس بودن رو در مواجه با تغییر القا میکنین که اینطوری راحت تغییرات رو بپذیریم و به جای ترس بلکه استقبال هم بکنیم از تغییر و زودتر خودمونو آماده کنیم برای تغییر
جملات تاکیدی این که تغییر اومده تا زندگی رو برای من راحت تر کنه ثروتمندتر کنه حالمو عالی تز کنه چون من فرکانس عالی فرستادم پس همه تغییرات ب نفع منه و بجای حال بد باید شادی کنم برای تغییرات ایجاد شده چون 100 درصد برای من رشد داره
بنام انرژی بی پایان خالق یکتا
سلام وادب خدمت همه عزیزان دل وهمچنین استادعزیزدلم
من برعکس خیلی ها عاشق تغییرکردن هستم /من درکوچ کردن بی نظیرهستم درتغییرات زندگی وکاری عالیم و
درتغییرات باورهاعالیم خداراشکر// استادعزیزم یکی ازعاملهای پیشرفتم درزندگی همین بوده که درتغییرات زندگیم انعطاف پذیری م بی نظیرهست وهمیشه خودم روتشویق میکنم…ودرآخراین جمله روبگم به دوستان گلم هرکس باتغییرات زندگیش دوست نباشدوحال نکند{لذت نبرد}قطعا به مشکل برمیخوره باورکنیداینوازتمام وجودم میگم پس باروی بازباتغییرات زندگیتون رفتارکنیدوبرای خودتون جذابیت ایجادکنیدباهرتغییری درزنگیتون…
امیدوارم همیشه درتمامی مراحل زنگیتون :شاد/سلامت/جیب پورازپول/ارامش/باعشق زندگی کنید..
استادعزیزم روی زیباتونومیبوسم “”یاحق