ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    252MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

492 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسرا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 874 روز

    به نام آرامش بخش دلم

    سلام استاد خوبم

    بازم ممنونم بابت این فایل فوق العاده

    خدایاشکرت

    از تغییراتی که داشتم بگم …

    من در کار قبلیم خیلی به حرفها و تعریفاتی که از سمت صابکارم از من میشدوابسته شده بودم و در ذهن من بت شده بودن

    و هر کاری که میگفتن من انجام میدادم چون فکر میکردم بهترین راه همینه

    انگار که کنترل ذهن من دست اونا بود

    بعد کم کم دو نیرو جدید گرفتن

    که بعدش رفتارشون با من عوض شد

    توهین و مسخره کردن من براشون عادی بود و بسیار با لحنای بد صحبت میکردن بامن

    من تایم صب و عصرم برایه کارم بود و تایمهای که خونه هم بودم مخصوصا قبل خواب و بعد بیداری

    تمامی حرفا ورفتاراشون تو ذهن من میچرخید

    مثل کابوس بود

    اولش فک میکردم بخاطر نیروهای جدید و باعثش اون دو نفر هستن

    ولی متوجه شدم که این دوفرد بت زندگی من شدن… ومن هیچ اخیتاری از زندگیم ندارم

    و زندگی کاملا دست اوناس

    حتی جوری شده بود ماهای اخر که میدیدن حال روحیم کاملا تغییرکرده و میگفتن که حالت اگ خوب نیست بخاطراینه که ما کمتر کنارت هستیم و اگه باهات صحبت کنیم بهتر میشی

    همون لحظه بعد شنیدن این جمله

    انگاری که چند لحظه خاموش شدم

    دوباره روشن شدم

    به خودم گفتم مگه این خداس!…

    من با فایلهای شما اشنایی داشتم ولی دور شده بودم از سایت و شما

    همون روز شروع کردم دوباره گوش دادن به فایلهای رایگان ،(دوره عزت نفس رو خریده بودم از قبل ولی چون هم فرکانسش نبودم سمتش نرفتم)

    و هر روز در محل کارم شروع کردم به شکر گزاری نوشتن به سبک خودم ،چرا میگم سبک خودم،(چون اون دو نفر به روش خاصی شکر گزاری میکردن و به منم گفته بودن و منم انجام میدادم ،و بعد از چند وقت شکرگزاری برای من مثل عذاب شده بود )

    و تا رسیدن به اونجا فایلهای شماروگوش میدادم

    این جملرو هر روز میشنیدم از شما

    ( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است)

    من با اینکه میدیدم دارم زجر میکشم اونجا وگریه میکردم .،اما به خودم میگفتم نه از پسش برمیام و حل میشه ،درست میشه مثل قبل

    اما خب نشد

    و خداروشکر که نشد

    و بلاخره اون شکر گزاریهای هر روز جواب داد

    و من تصمیم گرفتم برم بگم که دیگه نیستم

    همین که بهش فکر کردم حس ازادی بم دست داد

    و با حس خوب اونجارو ترک کردم

    و براشون ارزوی موفقیت دارم

    دقیقا همون شب تو خونه دور افتخار و ازادی زدم کلی شاد بودم خیلییییییی احساس عالیه بود

    خدایا شکرت

    با اینکه به پولش نیاز داشتم ولی ارامشم مهمتر بود

    خودمو پیدا کردم با فایلهای شما

    بعد از اون روز ک دیگه نرفتم

    درهای خوشبختی پشت سر هم باز شد

    دوتا سفر عالی رو تجربه کردم که خیلیییی بینهایت به من خوش گذشت اونم فقط بعد حدودا یک ماه

    با اینکه سر کار نبودم ولی هرچی میخواستمو پولش جور میشد که داشته باشمش

    و مهمتر از همه ارامش و ازادی بود که داشتم

    و الانم مشغول کار جدیدم هستم که از همه لحاظ برتری بر اون قبلی داره خداروشکر

    هم محیطش هم ادمهاش هم درامد و همه چی… درامد من پنج برابر شد ،و هدایت شدم به دیدن سفر به دور امریکا و خرید دوره 12 قدم که الان قدم چهارمم و بهترینها داره برای من رقم میخوره

    اخیش که چقدر الان حالم خوبه

    خب تغییراتی که میخوام انجام بدم ..

    زمان بزارم برای حرفه ای شدن در استعدادی که دارم و علاقمه

    قدم بردارم برای کسب و کار خودم

    جملات تاکیدی:

    کاری که امروز انجام میدم آیندمو میسازه

    من لیاقت بهترینهارو دارم پس باید شروع کنم

    دوستون دارم

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سعید گنجی گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    سلام به همه بچه ها

    ذهن همیشه سعی میکنه توی محیط امن توی شرایط تکراری بمونه اینو همه ما تجربه کردیم اصلا دوس نداره ذهن خودشو به چالش بکشه . این روال همیشه جلوی پیشرفت خیلی انسان ها و خیلی اتفاقات رو گرفته

    مثل شرکت نوکیا که استاد مثال زد

    برای رشد جهان تغییرات لازمه برای اینکه پیش بره و برای همین جهان همیشه در حال پیشرفته

    همیشه استاد میگفت ما باید تغییر کنیم تا قبل اینکه جهان مارو مجبور کنه به تغییر ما خودمون تغییر کنیم تا پیشرفت کنیم . نه اینکه اونقدر تغییر نکنیم تا زیر چرخ دنده های جهان له بشیم

    ما باید اگاهانه هربار درحال تغییر باشیم . مثال خود استاد که توی قم وقتی کلوپ داشت تغییر را شروع کرده تا باز به پیشرفت ها و موفقیت ها برسه و توی محیط امن نمونده .

    اگر استاد تغییر نمیکرد و توی همون قم میموند این همه تجربه های قشنگ و پله های پیشرفت را طی نمیکرد . روزی به این پیشرفت نمیرسید .

    استاد به قول شما اگه ما توی قایق نشستیم و داریم توی دریاچه ها قایق سواری میکنیم تغییرها رو باید بوجود بیاریم بریم از دریاچه ها به سمت اقیانوس ها و بیشتر لذت ببریم

    تغییرات میتونه دنیای شمارو جدیدتر و بهتر بکنه

    سوال چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده …..

    جواب

    تغییری که در کسب و کارم شکل گرفت و منو خیلی رشد داد همین تغییرات در دکوراسون و جنس های من بود

    من قبلا همیشه به این فکر بودم که سبک دکوراسیون و نمای فروشگاهمو همیشه به روزتر کنم یادمه همیشه یه نوع جنس میفروختم و همیشه با تعداد کم مشتریم خودمو قانع میکردم که خب این کسب و کار توی این خیابون نهایتش همینه و با اینکه دوس داشتم فروشگاهمو بروزتر کنم ولی میگفتم نه نیاز نیست آخه تغییرات چرا همین بد نیست میگذره ، یادمه هرماه و هرسال این شکل میگذشت تا رقیبی درست روبروی من فروشگاهی باز کرد که کلا اصلا جوری شروع کردم به تغییرات شروع به تغییر دکور شروع به تنوع اجناس و… که شدم یکی از برندهای شهرمون و الان میگم اگه تغییری شکل نمیدادم شاید توی اون ذهنیت له میشدم و این اتفاقات باعث شد من خیلی مشتری های جدید خیلی اجناس جدید باهاشون اشنا بشم و تجربه کاریم بالا بره و درامدم رشد کنه .

    تغییر دیگه ای که در زندگیم رخ داد تغییرات در ارتباطات من بود و عزت نفس من تغییر پیدا کرد . من همیشه ازینکه یه آدم معمولی هستم و نباید خیلی برای خودم تغییرات ایجاد کنم و باید با همین افکار بمونم و یه نوع سبک لباس بپوشم و خیلی جاهارو نمیرفتم چون فکر میکردم شخصیتم پایینه و به اون محیط ها نمیتونم برم خودم رو از خیلی امکانات دور میکردم و بعد شروع کردم روی خودم کار کردم با دوره های استاد شروع کردم پله پله با تغییر در طرز فکرم ، تغییر در تفکراتم، باعث شد عزت نفسم بیشتر بشه و الان خیلی حس خوب دارم شخصیتم خیلی بهتر شده اینو توی ارتباطاتم میبینم و خیلی عزت نفسم بالا رفته .

    استاد کتاب چه کسی پنیر منو جابجا کرد واقعا کتاب خوبیه این کتاب و حرفهای شما همیشه توی ذهنم هست که چیزهای جدید امتحان کنم از تغییرات فرصت های جدید پیدا کنم و چیز جدید یاد بگیرم و پیشرفت کنم از سفر به جاهای جدید و …

    تغییرات همیشه کمک میکنه من پیشرفت کنم

    در دل تغییر فرصت هایی است برای پیشرفت و یادگیری

    این جمله چقدر قشنگ بود این تغییر را خدا ایجاد کرده که مارو به سمت پیشرفت ببره چون باعث بزرگ تر شدن و پیشرفت ما میشه

    تغییر فرصت جدیده یه پیشرفته .نمیشه جلوی تغییر گرفت جهان در هر لحظه در حال تغییرات هست در هر زمینه اگر مقاومت کنیم نشون میده باورهای محدود کننده داریم و خیلی از فرصت های خوب رو از دست میدیم .

    و خیلی بهتره که خودمون بریم توی دل تغییرات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1784 روز

    بنام خدای مهربان

    سلاام ب همگی عزیزانم

    سوال این قسمت:

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟اولش ب شدت ذهنم مقاومت میکنه بعد ک بهش فکر میکنم آروم آروم میپذیرمش

    ی جورایی منطقیش میکنم برای ذهنم البته بعد ی مدت

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    تو روابط من هنوز مشکل دارم یعنی هنوز در مداری هستم ک کسی تو دور و برم حرفم و نمیفهمه و همه میخوان من تغییر کنم خخخ

    و خودخواه نباشم

    تازه چند روز پیش ی پیشنهاد ب ظاهر وسوسه انگیز بهم دادن ک تو بیا قسم بخور ک عباسمنش و کنار میزاری

    تا ماهم ی گوشی خوب برات بگیریم

    ک بلافاصله گفتم نمیخوام

    خداروشکر تواین مورد میدونم ک مسیرم درسته و انتخابم هم هدایت خداوند بوده

    ک اصلا نمیخوام تغییر بدم خودمو

    ب امید خدا و باهدایت خودش میخوام تا آخرین لحظه ی عمرم تواین مسیر باشم

    تو رابطه با جنس مخالف نیاز بود تغییر بدم خودم ولی مقاومت کردم

    ک بعد مجبور شدم ک تغییر کنم

    و برای اینکه تغییر کنم اولین فکری ک ب ذهنم رسبد و عملی کردم ، قبل آشنایی با این مسیر

    و اونم این بود ک حداقل ب خودم فرصت بدم ک با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم حرف بزنم .

    خودم و خواسته م و بهتر بشناسم

    ک این تو دنیای واقعی برام امکان پذیر نبود چون من آدمش نبودم ک برم با ی پسر دوست بشم

    خلاصه عضو گروه های چت شدم

    و نزدیک 2سال و خورده ای

    گروه چت داشتم و ارتباط هایی شکل میگرفت ک دلخواه من نبود

    و خیلی بهم کمک کرد تا بفهمم چی میخوام خواسته م چیه

    و بعد هدایت شدم ب ی گروه شکر گزاری ک روزهای اول فقط پیام هارو میخوندم و حالم بهتر میشد

    بعد شروع کردم ب نوشتن همون شکر گزاری ها و تمرین شکرگزاری 21روزه

    اینقد مینوشتم ک دستم درد میگرفت خخخ

    و احساسم بینظیر بود

    پراز حس خوب شده بودم

    و حتی از ادمین فعالتر بودم

    تا اینکه خداوند شخصی و فرستاد پی وی من ک ایشون شاگرد استاد عباسمنش عزیزم بودن

    و با دست و دلبازی تمام، هرآنچه یادگرفته بودن بهم یاد دادن

    و من رشد کردم هرروز حالم وانرژیم بهتر و بهتر میشد

    تا اینکه من شرک ورزیدم و چسبیدم ب دستی ک خدا فرستاد

    حسم بهم میگفت باید رهاش کنی

    ولی من مقاومت کردم و بعد چن ماه ک رهاش کردم و تغییر کردم

    و از خدا درخواست کردم ک هدایتم کنه ب یک استاد توحیدی ک باعشق بهم آموزش بده

    و دوستان توحیدی داشته باشم ب راحتی هدایتم کرد ب سایت

    یعنی استاد وسایت پاداشی بود ک خداوند بابت تغییرم بهم داد

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!قبلا ک خیلی مقاومت میکردم

    مث وقتی ک استاد کوتاهیم عوض شد کلی شاکی شدم و رفتم ب مدیریت سالن گفتم چرا این اتفاق افتاده

    و همه ش میگفتم این استاد چیزی بلد نیست

    ک درآخر متوجه شدم ایشون مدل های جدید و عالی و ب راحتی و زیبایی آموزش میدن در صورتی ک استاد قبلی آموزش هاش قدیمی شده بود

    الان ی کم بهتر شدم یعنی دوزش کمتر شده

    و گاهی هم استقبال میکنم

    من ب جز خیاطی توانایی های دیگه هم دارم ک ازش ثروت بسازم ک اونم آرایشگری هست

    قبل پندمیک من تو سالن کار میکردم و تازه اسم در کرده بودم

    دوره کوتاهی رفته بودم

    دوره بیسیک و گرفتم ک با خونه نشین شدنم گذاشتمش کنار

    چون مدارم مناسب نبود برخوردهای خوبی باهام نمیشد احترام دریافت نمیکردم مسخره میشدم

    حتی نماز خوندنم هم

    اون موقع تو محرم فقط نوحه گوش میدادم خخخخخ

    و بندگان خدارو عاصی کرده بودم

    باورم این بود ک من چون نماز میخونم ب خدا نزدیک ترم در صورتی ک اونها موفق تر وشاد تر بودن و من همیشه ی خدا هشتم گروعه نهم بود

    فک میکردم خدا اونارو دوست نداره چون عاشق پولن و ب راحتی پول درمیارن

    و همیشه تو ذهنم قضاوت و محاکمه شون میکردم

    چ باورهایی داشتم خداای من

    خلاصه من ک درحال حاضر الان 4ساله ک اومدم تو لاین خیاطی

    هنوز ی درآمد ثابت حتی 200هزار تومن هم ندارم

    چون نشستم تو خونه منتظرم ک خدا شرایط و برام درست کنه

    کارمو آماده کنه

    و ی گونی پول برام بفرسته دم در خونه

    من خیاطی و دوسدارم و کار با مو رو هم دوست دارم مخصوصا کوتاهی

    برای پیشرفتم تو خیاطی و انتخاب شاخه ای ک توش فعالیت کنم

    هدایت شدم ب دوره مجلسی

    چون باورم این بود ک پول تواین لاینه

    الان ی اتفاق جالب یا شاید ی نشانه س برای من افتاده

    سایتی ک آموزش های مجلسی روش هست فیلتر شده و من دسترسی ندارم بهش

    و باخودم گفتم حتما خیریتی تواین اتفاق هست برای من این ی نشانه س

    بعد چن روز ک دیگه نتونستم آموزش هارو ببینم

    و گوشیمم خیلی زود شارژ خالی میکنه و حافظه ش پره

    و جواب درخواستی ک برای گوشی دادم

    این بود ک این مسیر و بزارم کنار تا برام گوشی بگیرن

    ک این پیشنهاد باعث شد خیییلی بهم بربخوره ک زکی خانم ببین 4ساله داری وقتتو تلف میکنی

    ن درآمدی داری

    ن مغازه ای

    و ن جایی مشغول شدی

    حتی نمیتونی برای خودت ی گوشی بخری

    خیر سرت شاگرد استاد عباسمنشی

    این همه دوستان نتیجه گرفتن

    ولی تو چی

    خلاصه برآن شدم ک برم دنبال کار ک حداقل ی ورودی مالی داشته باشم

    ک رفتم تو دیوار نگاه کردم هدایت شدم ی یک سالن تازه تاسیس آرایشگری ک دعوت ب کار کرده

    و این فایلم اومده بود روسایت ک بیشتر مصمم شدم ک حتما خیریتی تواین جریان هست و هدایت خداست

    ک ب امید خدا میخوام برگردم تو لاین آرایشگری حداقل یک ماه کار کنم ببینم

    چطوره

    و حسم داره بهم میگه قراره کلی اتفاقای خوب بیفته برام

    ک

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    ب شکل ی اختلال تو زندگیم ک مشکلی هست

    ولی اخیرا یاد گرفتم از ی زاویه دیگه نگاه کنم

    و ب خودم میگم حتما خیریتی تو این ماجرا ست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 680 روز

      سلام و درود

      یکم اروم تر برو تا من هم برسم

      من از پروفایل شخصی ات ، زمانی که پیام در سایت میزاری ، لینک ایمیل بفرست برای من را فعال کردم

      دختر زیبا و عالی

      خیلی خیلی عالی واقعا لذت میبرم

      شده تا ساعت 3 صبح میشنم پای کامنت ها و یا جوابی که به کامنت ها دادی

      باز تموم نمیکنم دیشب یعنی پشت سیستم خوابم برد

      از همه قسمت های سایت ایمیل الارم خانم زیبا دریافت میکنم

      من هم نشانه برای خودم گذاشتم از هر قسمتی بیاد خود فایل و کامنت ها و توضیحات انرا میخونم

      فعلا هم فقط برای شما کامنت مینویسم

      و کامنتها را میخونم و تاییدشون میکنم

      فعلا هیچ فعالیت اساسی در سایت با اینکه کلی دوره و کلی نتیجه گرفتم اما در سایت هیچ ردپای از خودم ندارم

      دوست دارم بینظیری ازت یاد میگیرم خیلی

      نمیدونم چند سالت هست

      دست به هر کاری میزنی طلا بشه

      یه زره هم به من رحم کن اروم برو برسم کلی کامنت مونده

      عاشقتم

      روز و روزگارتان شاد باشه عزیزم

      شوخی کردم با همین فرمون برو جلو من باید سرعتم بیشتر کنم

      کلی انرژی میگیرم

      بدرود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1784 روز

        بنام خدای مهربان

        سلااام ب شما دوست عزیزم آقا محمد گل

        سپاسگزارم ک وقت گذاشتین و باعشق برام نوشتین ،نمیدونید چقددد انرژی گرفتم از نقطه ی آبی ک برام روشن کردین

        قلبم و لبریز از حس خوب کرد

        سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود دوست ارزشمندی چون شما، منم کامنت های خیلی از دوستان و پی گیری میکنم و انرژی میگیرم و انگیزه برای ادامه مسیر

        چقد خوشحال شدم ک گفتین کامنت های من براتون مفید بود خداروشکر پیامی ک از کامنت شما دریافت کردم این بود ک گاهی برگردم

        و کامنت های خودم و بخونم ک از کجا شروع کردم چقد تغییر کردم و ببینم ک چقد عمل کردم ب تعهدهام

        خیییلی ازت ممنونم بابت لطف و محبتی ک ب من داشتی دوست خوبم

        الان ساعت 22:22هست

        من این ساعت و خییلی دوسدارم و ی نشونه س برام

        محمد جان منم شمارو دوست دارم

        خیلی جالبه منی ک هیچ وقت شما و دوستان عزیزم در سایت و ندیدم

        ولی انگار سالهاست همو میشناسیم

        و حس خیلی نزدیکی داریم بهم واینکه خیلی از حس ظنزتون خوشم اومد کلی خندیدم کلی تحسینتون کردم خدا خیرتون بده واقعا

        من متولد2آبان 1370هستم واز آشنایی باشما خرسندم

        خیلی ممنونم بابت دعای قشنگت ان شاالله ک 1000برابر انرژی ک برام فرستادی برگرده بهت

        و ابنکه خییلی ممنون ازت بابت اینکه وقت ارزشمندتو میزاری و کامنت های منو میخونی:))

        برات بهتربن هارو از الله یکتا میخوام

        واینکه عاشقتممم:))

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    حسن شاه بزاز گفته:
    مدت عضویت: 3646 روز

    برداشت من از این جلسه

    تغییر

    شمشیر دولبه ای که اگر در برابرش مقاومت کنی، اینقدر سخت و سختر میشه که در نهایت له میشی ولی اگر همراهش بشی بعد از مدت کوتاهی نربادنی برای موفقیت خواهد بود.

    اما دیدن حالت دوم در یک تغییر یه هنره که اکتسابی هست.

    برای من اگر تغییر در مسیر توانایی هام ومهارتم باشه راحتتر باهاش کنار میام در غیر اینصورت به سختی باهاش کنار میام و بهم فشار میاد.

    اما اخیرا خودم تغییری در زندگی ایجاد کردم، قبل از اینکه زندگی مجبور به تغییرم کنه. من اضافه دارم و حدود یک ماه هست که با رژیم غذایی شروع به کاهش وزن کردم نتایج خوبی بدست آوردم. قبل از اینکه دچار کمردرد و دیابت و … بشم.

    اما همانطور که استاد گفت اگر کسی از خودم در مورد تغییری که باید در زندگی بوجود بیاد بپرسه بدون معطلی میگم شغلم. در حال حاضر کارمند یک اداره نیمه دولتی هستم که اصلا از محیطش راضی نیستم، درآمد پایینی هم داره که داره کمتر میشه ولی ترس از تغییر و خارج شدن از محیط امن باعث شده که تلاشی. برای تغییر نکنم. محیط امن من در حال حاضر امنیت شغلی و حقوق ثابت سر ماه هست.

    اما نظر منطقم در مورد وضعیت و فکرم.

    نمی خوام اینجا حرف زشت بزنم ولی مجبورم بنحوی حس و حالم رو بگم.

    منطق: ای (شماره دو) توی این نقطه امنت، بنده خدا کدوم امنیت شغلی!!!! هر جا بگی میخوام با چندرغاز حقوق براتون کار کنم تا آخر عمر باهات قرارداد می بندن . حقوقت هم که هنوز ندادن خرج میشه.

    من: خوب باشه حالا چکار کنم؟! کجا برم!

    منطق: هول نشو و عجله نکن. اول از تغییر نترس و بخواه تغییر کنی. دوم باور داشته باش که جای بهتری با حقوق بالاتر وجود داره. سوم با حال خوب سرکار برو و زندگی کن. چهارم رو هم بسپار به قانون.

    نمی دونم چی شد که کامنتم شکل گفت گو گرفت ولی لازم هست که بگم منطق فعلی من نتیجه ی حضور در این سایت و استفاده از دوره های اون هست.

    –من از تغییر استقبال می کنم

    –تغییر باعث پیشرفت من می شود.

    –من توانایی مواجه شدن با تغییر و استفاده مثبت از اون رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Ziba گفته:
    مدت عضویت: 1130 روز

    جملات تاکیدی در مورد تغییر :

    تغییر یعنی باز شدن در یک نعمت جدید و روانه شدن خیر و برکت بیشتر به زندگی من

    چالش ها من رو بزرگتر میکنه و من قدرتمند تر و توانمند تر میشم

    تغییر یعنی کنار زدن ترس های پوچ قبل

    تغییر یعنی راه جدید برای خوشبختی بیشتر

    تغییر یعنی خداوند دستت رو میگیره و به راه درست هدایت میکنه

    تغییر یعنی یادگیری بیشتر

    رب یکتا اهدنی الصراط مستقیم

    الان دقیقا در لبه ی تغییرم، الان همون زمانیه که باید به شغل مزخرف قبلی نه بگم و برم به راه خودم، رب دروغ چرا اولش افکار اومد تو ذهنم من رو ترسوند، زمانی که روی افزایش مهارتم کار میکنم درامدم تقریبا قطع میشه، رب من از این ترسیدم ولی باور هام جلوی افکار رو میگیره، رب من با تمام قدرت روی خودم کار میکنم الان بهترین زمان برای شروع کسب و کارمه، من ازت ممنونم که دستامو میگیری و من رو به صراط مستقیم هدایت میکنی

    هزاران بار ازت ممنونم رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    بهینا گفته:
    مدت عضویت: 1215 روز

    تغییراتی که نتیجه خوبی داشت:

    اول از همه تغییر دادن و رها کردن و اتمام رابطه با دوستانی بود که داشتم. باعث شد با دوستان جدیدی آشنا بشم

    تغییر دادن رنگ موهام. هر وقت رنگشون رو عوض میکنم حالم بهتر میشه و خودم ببشتر از خودم لذت میبرم و همه میگن که بهت میاد.

    تغییر دادن شهری که زندگی میکنم، باعث شد بسیار از لحاظ شخصیتی پیشرفت کنم دوستان خوب جدیدی پیدا کنم و با آدمای جالب و فوق العاده آشنا بشم.

    خرداد پارسال به مدت 5 سالی بود که از زبان انگلیسی دور بودم توی با اینکه مدت زیادی بود که بهش فکر میکردم ولی توی یک روز تصمیم گرفتم تغییر بدم شرایط رو رفتم تعیین سطح دادم و کلاس ثبت نام کردم و یکی از بهترین تجربیات من شد، استاد فوق العاده ای داشتم و آدمای هم مدار با من وارد زندگیم شدن. یکی از بهترین تغییرات بود برام.

    خوب تغییراتی که میدونم باید انجام بدم:

    من آدم مرتبی و با نظمی نیستم… میدونم که باید در این مورد تغییر کنم. باید با نظم تر و مرتب تر بشم. چیزایی که استقاده نمیکنم رو دور بریزم و مرتب تر بشم.

    تغییر دوم اینه که دارم وارد یک رابطه میشم. برای این باید یه سری تغییرات توی رفتار و سبک هام بدم. باید یادبگیرم بتونم عشق بورزم و ابراز علاقه کنم و باید ظرفیت دریافتش رو هم درخودم ایجاد کنم. چون میدونم که در این مورد ضعیفم.

    تغییر بعدی اینه که باید باشگاه برم. یک ماه ثبت نام کردم و بعد رها کردم با اینکه فضای بسیار مناسب با قیمت مناسب نزدیک خونم بوجود اومده.

    تغییر بعدی خوندن دو تا زبان و اضافه کردن دو تا زبان به زندگیم و روتین هست.

    من همیشه شل کن سفت کن عمل میکنم. بیزنسی هست که 3 ساله تو ذهنمه و در این 3 سال هر بار اومدم شروع کنم ولی بعد شل کردم. الان مدتیه که دوباره استارتش رو زدم ولی باید سفت بگیرم.

    تغییر بعدی شاید این باشه که تمامی زیرشاخه های رشته تحصیلیم رو باید تست کنم برخلاف قبلا که از تست کردن شون میترسیدم باید ته تمام زیرشاخه های رشتم رو دارم تا بفهمم چی رو دوست دارم.

    تغییر دادن سبک زندگی شاید مهم ترینش باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3238 روز

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    کار جدید، وقتی پیشنهاد اون کار رو دریافت کردم بدون لحظه ای فکر ردش کردم گفتم نه به درد من نمیخوره اما در کمال ناباوری من، هدایت خدا خیلی واضح اومد که برو تو دلش و هرچقدر بگم خیر و برکت داشت اون کار برام کم گفتم اعتماد به نفسمو که صدها پله رشد داد از من یه آدم قوی در حل کردن مسائل و چالش ها ساخت، خواسته هامو از کار دلخواهم برام واضح کرد، چقدر توحیدی تر شدم و در عمل قدرت رو از آدما گرفتم و به خدای خودم دادم، با آدمهای بینظیری همکار شدم که هر روز خدارو بخاطرشون شکر میکردم و کلی ازشون یاد گرفتم، درآمدم 12 برابر شد و…..

    من تصمیم نمیگیرم من به اون الهامه گوش میدم و اونو عملی میکنم. چی بهتر از این که مسیر زندگیت رو بسپری به اون دانای کلی که از تو به تو و به درون تو آگاه تره و بهتر از تو میدونه که چه چیزی تورو رشد میده و تو رو شاد میکنه و به نفع توئه خیلی موقع ها ما نگاه میکنیم ببینیم دیگران چی دارن به چه چیزهایی رسیدن و ما هم عین همون مسیر رو میریم وچون با عقل خودمون رفتیم جلو همه چیز هم سخت و پیچیده میشه اما وقتی میسپری به اون خاصیت مسیری که تو رو توش وارد میکنه اینه که بهترین و مناسبترین مسیر برای توست قلبت رو راضی میکنه و پر از رشد و پیشرفته لحظه به لحظه ش برای تو پس چرا مقاوت کنم در برابر اون مسیری که تو هدایتم میکنی چرا مشتاقانه کل زندگیم رو به دست تو نسپرم و رو دوش تو سوار نشم و لذت نبرم از اون مسیری که تو پیش پام میذاری که خاصیتش همیشه اینه که پر از رشد و پیشرفت و در عین حال شادی و لذته.

    خارج شدن از یک سری روابط دوستانه که خیلی با اون دوستان به من خوش میگذشت اما هدایت شدم که بیا بیرون و تمرکزت رو بذار روی رشد خودت چون واقعا تمرکزم رو بطور کامل میگرفت اون روابط دوستانه و اولش خیلی مقاومت داشتم اما انجامش دادم و تمرکزمو گذاشتم روی خودم روی رشد خودم با دوره بینظیر احساس لیاقت و کلا به یه آدم جدید تبدیل شدم که برای خودش برای آرامشش خیلی بیشتر ارزش قائله و این صلح با خودم منو به بهترین احساس دنیا رسوند که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.

    شروع یک ورزش جدید با اینکه خیلی زیاد مقاومت داشتم و میگفتم نمیتونم اما به اصرار دوستم انجامش دادم و خیلی هم باعث شد جسمم قویتر بشه و حسم عالی بشه چون علیرغم چیزی که فکر میکردم خیلی هم توش خوب بودم.

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن تغییرات کوچک رو در روتین زندگی خودت بگنجون سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باش.

    چه تغییرات کوچیکی میتونم توی روتین روزانه ام ایجاد کنم؟

    شب ها زود خوابیدن 10 شب بخوابم. و ساعت 5 صبح بیدار شم. این تغییر رو دوست دارم داشته باشم که الان دارم نصفه نیمه انجامش میدم.

    خودمو متعهد کنم برای هر فایلی که میبینم حتما کامنت بذارم. ایده یکی از دوستان عزیز که کامنتشونو زیر این فایل خوندم.

    مسیر هر روزه ی پیاده رویمو تغییر بدم هیچ ایده ای ندارم که کجا برم چون اینجایی که میرم یه بهشت به تمام معناست و امن هم هست یعنی ممکنه یه جای بهتر هم وجود داشته باشه؟ حتما ممکنه کافیه باور کنم که هست.

    در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    کار کردن متمرکزتر روی تولید محتوایی که بهش هدایت شدم و هدفم رو گذاشته بودم که روزی یک ویدئو آموزشی تولید کنم و آپلود کنم توی یوتیوب من این کارو شروع کردم و پیش هم بردم تا حدی اما هربار یه وقفه توی این روند پیش میاد مثلا مسافرت یا بیماری چنان دچار خودسرزنشی میشم که این کارو ادامه نمیدم دیگه، که البته دارم روی مهربون بودن با خودم و دیدن پیشرفتهام کار میکنم.

    مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟ برنامه ام اینه که دست خودمو بگیرم توی این مسیر با خودم راه بیام و مهربون باشم و انقدر از خودم ایراد نگیرم که چرا منظم انجام نمیدی و بقول شما استاد توی جلسه 15 دوره احساس لیاقت یادبگیرم با اشتباهاتم درست برخورد کنم و اینجوری به خودم کمک کنم که جلو برم نه اینکه اجازه بدم نجواها بیاد و بگه تو کلا به درد این کار نمیخوری تو عمرا موفق بشی و اینجوری منو از ادامه کار نا امید کنه.

    با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    لذت تغییرات قبلیمو به خودم یادآوری کنم. با خودم صحبت کنم که ببین اگه این کارو بکنی این اتفاق خوب می افته اینجوری میشه و توی همه جنبه ها منافعی که اون تغییرات برام داره رو به خودم یادآوری کنم خیلی زیاد.

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم از شما خیلی سپاسگزارم برای طرح این سوالات عالی که بینهایت به رشد و پیشرفت همه ما کمک میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 1850 روز

    بنام خدای قشنگ و مهربونممممم

    سلام به تک تک شما خوبان

    تغییراتی که بیاد میارم تغییر معلم وسط سال تغییر محل زندگیم در کودکی که منجر به تغییر دوستان و محیط مدرسه و همه چیز شد و یادم نمیاد که مقاومت زیادی کرده باشم…حتما اولش یکم سخت بوده ولی خب شرایط خیلی بهتر شده برام دوستای بهتر، محل زندگی بهترشد و من بااینکه تو مدرسه قبلم شاگرد نمونه و ممتازی بودم وقتی هم ک وسط سال سوم ابتداییم اومدم به مدرسه جدید تونستم خودمو وقف بدم و شاگرد ممتازبمونم.

    البته الان یادمه که وقتی وسط سال رفتم سرکلاس بشینم میز اول دونفر از بچه ها بودن ک بااکراه و به درخواست معلم جاشون رو بامن تقسیم کردن و حتا خط کشی هم کردن رو میز که ک کتاب دفترم ازون خط اون ورتر نره..‌خخخ ولی الان با یکی از همون بچه ها هنوزم درارتباطم گاهی و پیگیر احوال هم هستیم و درکل خیلی دوستای خوبی تو همون مدرسه و محله پیدا کردم.

    تغییر دیگ ای ک یادم میاد دوره پندمیک باعث شد که دیگ دانشگاه و کلاس و همه چی تعطیل شه و من تایمم خیلی ازاد شد و فرصت عالی بود برا اینکه رو ذهنم کار کنم بخصوص ک بتازگی هم با قوانین اشنا شده بودم.

    درحال حاضر هم مدتی هست که محل زندگیم موقتا تغییر کرده و بخاطر تعمیراتی ک خونه خودم داریم اومدیم خونه مامان اینا.. اولش یخورده گارد داشتم ک نمیتونم رو ذهنم کار کنم، برنامه زندگیم بهم خورد و اینا..ولی کنار اومدم و گفتم اتفاقا یه فرصتی شد کنار خانوادم باشم بیشتر باهاشون وقت بگذرونم. خلاصه تو این مدت من سعی کردم همون برنامه روتین خودمو حفظ کنم و باداداشمم کلی گپ زدیم شبا گاهی انیمیشن میبینیم و لذت میبریم.

    در کل فکر میکنم ادمی هستم که میتونم زود خودمو باشرایط جدید و ادمای جدید وقف بدم.

    خدای عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل و خانواده عزیز عباس منش

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    اگر از همان کودکی بگم، وقتی از کلاس پنجم به راهنمایی رفتم و مدرسه عوض شد از اولین روزا به شدت ناراحت و غمگین بودم جوری که بعد برگشت از مدرسه گربه میکردم اما بعد دوماه آنقدر دوستای بهتر و اخلاقم اجتماعی تر شد که میگفتم کاش ابتدایی هم این مدرسه بودم به قدری خوش می‌گذشت و به قدری آشنایی با افراد جدید برام خوب بود که آنی برام یه الگو برای تغییر مدرسه در دفعات بعد بود که ناراحت نشم و استقبال کنم از تغییر.

    تغییر دوم مهاجرت از محل زندگی و آمدن به محل جدید بود که ابتدا خیلی غریب و سخت بود اما به مرور زمان نه تنها عادت کردم و هر روزش با توکل به خدا به خوبی و خوشی می‌گذشت بلکه باعث شد با همسرم آشنا شم و خانه خود در محل زندگی دلخواهم داشته باشم.

    تغییر بعدی محل کارم بود که قبلی با اینکه دور بود اما مزایایی داشت اما وقتی تصمیم به تغییر محل گرفتم خدا کمکم کرد و به مراتب کار راحت با مزایا و پاداش همراهم بود، تغییر بعدی که تصمیم گرفتم انصراف از کاری که علاقه من نبود به کاری که آنلاین و غیر حضوری بود منجر شد که مراتب حقوق بالا و استقلال زمانی و مکانی همراهه . خدایا شکرت

    تغییر بعدی عمل بینی روی صورتم بود که با وجود ترس و نفس تنگی و آلرژی که داشتم برخره عمل کردم و نتیجه مثبت و راضی کننده بود و بسیار خداروشاکرم که راحت نفس میکشم و زیباتر شدم.

    تغییر بعدی تغییر تو شخصیتم بود که آدم بخشنده و مهربان تری شدم و به مراتب آدمها برخورد مهربان و بخشنده هم با من دارند .

    تغییرات دکور خانه و اتاق و تغییر طعم غذا همه وهمه و کلی تغییر دیگه که تا جایی که یادمه به نفع من تمام شد و از همه راضی بودم.

    مرحله دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    برنامه ای که به ذهنم می آید در حال حاضر اینه که عادت کتاب خوندن هر روز 10 الی 20 صفحه رو تو خودم ایجاد کنم با برنامه ریزی صبحا و شبها اینو انجام بدم .

    برنامه تغییر دیگه تمرین صبوری و تلاش مستمره که باید عجله نکنم چون در قرآن هم خداوند به تکامل و صبوری اشاره کرده و باید این تغییر شخصیت را ایجاد کنم .

    تغییر دیگه در اجرای تمرین استاد و اتمام آنها و همچنین آموزش فروش تخصصی استادانه که باید به طور مستمر انجام دهم و در برنامه ریزی سال 1403 در پلنرم یه مسیر رو مشخص کنم .

    تغییر دیگه در ارتباطات که از خدا می‌خوام انسانهای مفید و با ایمان رو در زندگی ما قرار بده که بتونیم معاشرت کنیم و از معاشرت با همدیگه لذت ببریم و کلی فان و خنده برامون باشه .

    تغییر دیگه دررعادت نظافت خانه است که باید برنامه ریزی درست هفتگی برای اون تنظیم کنم .

    ایجاد عادت سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت تغییر دیگه ای که باید در خودم ایجاد کنم .

    تغییر تو باورهای ثروت ساز و وضع مالی خودمه که باید تغییر اساسی و ریشه ای کنه .

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    هر تغییر برای رشد من آمده و من با آغوش باز از آن استقبال میکنم چه این تغییر خواسته باشد چه ناخواسته به نفع من است .

    هر تغییر ایجاد شود در نهایت به نفع من و زندگی کن خواهد بود .

    من آگاهانه تغییر در زندگی ام ایجاد میکنم تا از هر لحاظ رشد کنم و به سمت پیشرفت قدم بردارم .

    همه چیز در حال تغییر است و زندگی من هم باید تغییر کند .

    تنها تغییرات است که به من در راستای رسیدن به اهدافش کمکم میکند .

    من میتوانم با تغییر دادن وضعیت شرایطم و زندگی ام را آنطو که میخواهم رقم زنم .

    مرحله چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    تغییر در سبک زندگی و عادات شخصی خودم و همچنین تغییر در افکارم و برداشتن یکسری موانع از فکر و افزایش ایمانم به خداوند جهت قدم برداشتن

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    برنامه دارم در سال جدید با عادات جدید که منجر به نتیجه بشود در خودم ایجاد کنم و به استقلال مالی با عملگرایی و قدم برداشتن برسم و کسب و کار آنلاین خودم را افتتاح و کسب درآمد کنم.

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    اینکه جملات تاکیدی مربوط به موهبات تغییر کردن را گوش دهم و اینکه هر تغییر ایجاد کردم احساسم را سعی کنم خوب کنم نسبت به آن با تغییر ذهنیتم و همچنین سپاسگزاری کنم بابت این تغییر که حتما به خیر و صلاح من خواهد بود و همچنین بنویسم راجع به مزایای آن و به یادم بیارم که چقدر برایم خوب و به صلاح من بوده و است و هر از گاهی تغییراتی را آگاهانه در زندگی ام ایجاد کنم .

    د رپناه حق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    خدیجه خدانژاد گفته:
    مدت عضویت: 732 روز

    سلام استاد جانم و همه هم مسیرهای عزیز

    خب او زمانهای که با برنامه های شما آشنا نبودم استاد و 16 سال داشتم ما از یک منطقه که حالا پیش رفته نبود آمدیم به جای که آدم‌های باحال تر و جای بود که مردمش پیشرفته تر بودن و چون مه به مکان قبلی زندگی مان خیلی وابسته بودم و خلاصه اونجا بزرگ شده بودم ای تغیر خیلی برم سخت تمام شد استاد ماه اول که پنهان از خانواده فقد جای برای گریه پیدا میکردم و گریه میکردم استاد وختی وارد مکتب جدید شدم اصلا شبیه مکتب قبل نبود خیلی پیش رفته تر مدرن تر و سخت گیر تر از مکتب قبلی هیچ با حال او زمان مه سازگار نبود استاد با زجر 15 روز اول سال ره رفتم با گریه بعد رها کردم مکتب ره استاد اینقدر پذیرشش برای من سخت بود خب سه سال مکتب نرفتم و درین مدت مدرسه قرآن میرفتم که کلی باورهای مخرب می‌میخوراندن به همه ، بعد سه سال با یک بازم به منطقه دیگری کوج کردیم استاد و مه رفتم به مدرسه قرآن دگه اونجا برم رهنمای کردن استاد البته چون افراطی بیشتر نبودن استاد که باید خدیجه مکتب ره ادامه بدی این شد استاد که من دوباره آغاز کردم و رفتم مکتب اون وختا شما رو نمیشناختم استاد خیلی خوشم نمی‌آمد مکتب حالا برای اینکه تمامش کنم بزوری میرفتم چون باورم ای بود علوم قرآنی مهم اس

    خب استاد فرق این مکتب با مکتب قبلی خیلی زیاد بود و خیلی هم چیزای زیادی یاد گرفتم با دوستای جدید و باحال آشنا شدم و بلاخره مکتب هم تمام شد و اگر زودتر می‌پذیرفتم و مقاومت نمیکردم خیلی پیش رفت بیشتر می‌داشتم استاد و سه پس نمی ماندم و همین قسم درباره رفتن به دانشگاه استاد خیلی مقاومت دارم و میترسم استاد از امتحان کانکور و ای که راه پوهنتون خسته کن هست و مسائل دگه و ایکه استاد مه علوم تجربی خیلی علاقه دارم و دوست دارم که فقد روی یک مضمون تمرکز کنم مثال انگلش و یا ریاضی و درسای اضافی پوهنتون به دلم نمیشینه استاد و میگم وخت تلف کردن اس

    اما حالا که با شما آشنا شدم استاد با چنان شوقی زبان میاموزم که خودم بخودم میبینم حیران می‌مانم و واقعا لذت میبرم استاد ازیکه یک لغت یاد میکنم لذت میبرم استاد مه ایکه مکتب بزور میرفتم

    حالاها

    وختی تغیری رخ میده اول کمی مقاومت میداشته باشم بعد که قوانین ره بیاد میارم خیلی راحتر می‌پذیرم استاد جانم بابت این فایل ارزشمند و مثال های که به دل میشینه هم ازتان یک کهکشان سپاسگزارم استادجانم در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: