ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 (به ترتیب امتیاز)


کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال این قسمت:

وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟! 


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:

مرحله اول:

چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.

مرحه دوم:

برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.

در فایل این جلسه، مثالهای متعددی درباره نحوه انجام این تمرین توضیح داده شده که به شما کمک می کند موضوع را کامل درک کنید.

مرحله سوم:

یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

مرحه چهارم:

به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟


منابع کامل درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش | بخش اول

آموزه های این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق هایی قوی در ذهن ما می سازد که مبنای استقبال از تغییر است. یعنی این آگاهی ها، آیتم های رنج و لذت را در اهرم ذهن ما به گونه ای اصلاح می کند که فرد به صورت خودجوش، جهادی اکبر برای ایجاد تغییرات بنیادین در باورهای محدودکننده به راه می اندازد.


سایر قسمت های این مجموعه

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    252MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

488 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد غنی گفته:
    مدت عضویت: 512 روز

    با سلام شما مگه نمیگید همه چی باور پس اگر کسی حتی با تغییر جامعه خودش وقف نده بازم شرایطش با باورهاش رقم میخوره شما چرا میگید حتما باید انسان به روز باشه

    استاد یک مقدار جدیدا حرفاتون دور از قانون فرکانس شده

    الان این حرف شما نوعی شرکه که میگید حتما باید انسان بپذیره شرایط وگرنه نابود میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    به نام خداوند خالق

    سلام و درود

    تغییر داستان زندگی هر روز ما و جهان قانون بدون تغییر خداوند

    هر روز تغییر میکنید یا بهتر میشود یا پس رفت

    جهان با ماهها و فصل ها و سالها تغییر میکند

    روزها به شب حتی 2 روز هم مثل هم نیستند نه ساعت طلوع ونه غروب نه آفتاب و نه مهتاب

    و زیبایی جهان به تغییر است و تفاوتش

    من تغییر را دوست دارم و از اینکه بتونم چیزی رو عوض کنم استقبال میکنم

    تو کارم تو آشپزی و در هر حالی دوست دارم

    وقتی از کسی گفته میشود میگم

    قشنگی دنیا به تفاوتها و اتفاقات است

    و تغییر را در همه حال دیدم

    تنها چیزی که مقاومت دارم جابجایی خانه هست

    میگم جام خوبه خونه خوبه صاحب خونه خوبه پس کجا برم گیرم نمیاد

    کای اونم باید رو خودم کار کنم و تصمیم بگیرم و اجرا

    استاد مثل همیشه عالی بود خدا قوت

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    پرستو یاری گفته:
    مدت عضویت: 2468 روز

    سلام بر استاد و دوستان عزیز

    در مورد واکنش به تغییرات،

    1. تغییر ناگهانی و یا اجباری باشه، اولش نگران و مصطرب میشم ولی خیلی توی نگرانی نمی مونم و سعی می کنم بپذیرم باهاش سازگار بشم و اگر نیازه اطلاعاتم رو در موردش بیشتر کنم و عمل کنم یا قبولش کنم و صبر کنم، و معمولا نتیجه خوب بوده

    2. در مورد تغییراتی که خودم می خوام صورت بگیره، بسته به نوع تغییر فرق می کنه

    مثلا اگه در مورد تغییر دکوراسیون یا تغییر در برنامه سفر و گردش… خیلی مقاومتی ندارم

    ولی در مورد تغییر شغل نجواها و ترسها سراغم میاد

    اگر تغییر در رفتارم باشه، انعطاف پذیرم و استقبال می کنم

    اگر تغییر در محل زندگی باشه، مقصدم مشخص باشه و امکانات فراهم باشه اوکی هستم در غیر این صورت با مقاومت و نگرانی پیش میره، ولی اگر ایت تغییر اجباری باشه راحت می پذیرم(شاید باید چک و لقدها رو بخورم بعد تغییر کنم) یا شایدم کمالگرا هستم و می خوام همه چی قبلش روشن باشه و آماده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    خاتون حاجی وند گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    سلام بر خداوند، خدایا هر چه دارم از آن توست.

    چقدر خوشحالم که دارم به صورت مرتب در این دوره رایگان شرکت میکنم و خودمو واکاوی میکنم

    استاد عزیزم خدا را بابت داشتن شما همیشه شکرگزارم و بی نهایت از شما ممنونم بابت این فایل های ارزشمند

    قبل از هر چیزی این نکته رو بگم : استاد من در گذشته کلا بیشتر تغییراتو میپذیرفتم اما به اجبار و با حس قربانی بودن مثلا

    پیش میامد که مجبور میشدم به دلیل تعدیل نیرو کارمو عوض کنم ، محل کاری که سال ها در آن کار کرده بودم کلی راحت بودم، همکاران زیادی داشتم که باهاشون صمیمی بودم من این تغییرو به اجبار میپذیرفتم اما بعد با حس بد، غصه، کینه و به خصوص قربانی بودن دنبال کار جدید میگشتم و وارد محل جدید میشدم که روزهای اولش همراه با استرس و غصه های فراوان بود.

    بریم سراغ تمرین

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    من یادمه سالها پیش به خاطر شرایط زندگیم همراه همسر و پسرم مجبور شدیم از شهر بزرگ اصفهان به حومه و حوالی نجف آباد مهاجرت کنیم . خیلی مقاومت نکردم اما همون حس قربانی بودن و اینکه چرا باید شرایط یه جوری پیش بره که از خانوادم دور بشم و من حالا باید تنهایی بکشم و با کلی احساس بد روانه این مکان شدیم.

    اما حالا که بررسی میکنم میگم خدایا شکرت که ما مهاجرت کردیم.

    اینجا شرایط زندگیم و کار همسرم رو به بهبودی رفته .

    اصلا مهمترینش اینه که من اینجا به واسطه تنها شدنم با شما استاد نازنین و این سایت آشنا شدم

    نشستم و طبق چیزهایی که از شما یاد گرفته بودم درخواست دادم که یه کاری واسم پیدا بشه . ذهنم مقاومت میکرد که اینجا یه جای کوچیکه هیچ شرکت و اداره ای نیست تو بری سر کار، تازه یه بچه هم داری میخای با اون چیکار کنی

    اما من هر روز فایل گوش میدادم تمرین انجام میدادم تجسم میکردم و تنهایی من با سایت عباسمنش پرشده بود و کاملا متمرکز شدم روی خودم تا اینکه یه شغل آنلاین اونم توی همین شهر کوچیک پیدا شد.

    باور کردنش خیلی برام سخت بود اما یه سایت معتبر و مشهور، دفترش توی همین شهر کوچیک و دور افتاده بود. و قسمتی از کارهاش به من واگذار شد و حالا داخل خونه نشستم و شغل دارم و به زندگیم هم میرسم .

    مرحله چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    من باید مدیریت مالی رو آموزش ببینم که به رشد مالیم کمک کنه، باید دوست بودن با پول را تمرین کنم که تا حالا به تعویق افتاده و میخام خیلی سریع در موردش قدم های لازم را بردارم.

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    برنامه م اینه که پس اندازو و مدیریت کردن ورودی مالیمو را تمرین کنم. برای دریافتی هام برنامه ریزی صحیح داشته باشم

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    هر تغییری که در پیش روم اتفاق میفته و یا باید انجامش بدم بدون تعلل برم و انجامش بدم

    یه جمله از استاد توی ذهنمه که گفتند: من وقتی ایده میاد نمیشینم نگاش کنم سریع انجامش میدم.

    منم باید همین روش رو داشته باشم. در یک کلام باید ایمانمو در عمل نشون بدم

    استاد نازنینم سپاسگزارم.

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    استاد من از شما یاد گرفتم و این قضیه را در خودم به وجود آوردم که از تغییرات با حس خوب استقبال کنم . واقعا ازتون ممنونم. تغییرات زندگی اگر با حس خوب برای من همراه نباشه زندگی رو برام سخت میکنه، همش استرس و غصه و ناراحتی به همراه داره. چیزی که در گذشته در وجود من داشت و من امشب با انجام تمرین فهمیدم که چقدر سطح آرامش من نسبت به گذشته تغییر کرده خدایا سپاسگزارتم

    من به تازگی باشگاه ورزشیمو عوض کردم مربیم هم بعد از 3، 4 سال تغییر دادم اصلا برام سخت نبود،خیلی راحت این کارو کردم و نتایج خیلی بهتری رو دارم میگیرم.

    جدیدا یه آگهی استخدام دیدم که مرتبط با شغلم بود و با وجود اینکه شرایط فعلیم در محل کارم خوب پیش میره چون از خداوند پیشرفت کاری درخواست کردم به محض دیدن آگهی استخدام بدون ذره ای تعلل ثبت نام کردم و خودم را به جریان هدایت الهی سپردم و میدونم که هدایت و حمایت میشوم و هر چی پیش بیاد برای رشدم لازمه.

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    من همیشه این باورو با خودم تکرار میکنم: چون در مسیر درست در حال کار کردن روی خودم هستم هر اتفاق و تغییری رخ بده به نفع منه و باید از آن ها استقبال کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    شاهین آقایی گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستانم

    معمولا من همیشه آماده تغییر هستم و عاشقانه دوست دارم چون میدونم این شخصیتی که هستم حاصل تغییرات من در نه سال هست

    که خودم باورم نمیشه انقدر شخصیتم تغییر کرده و بسیار اون تغییر بزرگ تو همه زمینه های زندگیم کمک کرد تا إنسان قوی تری باشم

    تغییر بزرگ زندگیم نه سال پیش شروع شد که قطع وابستگی به مصرف الکل و ماده مخدر کردم

    من تو این سال ها به لطف خدا یه لحظه هم از مسیرم خارج نشدم چون میدونم چقدر این مسیر لذت بخش است

    🟠جدیدترین تغییرم هم تغییر فضای کاریم بود و اقداماتی که انجام دادم در راستای این تغییر

    🟢موضوع مهم که بعد از تغییر محیط کارم اتفاق افتاد

    ⭕️من متوجه شدم که توی باورهای ثروت و کمبود باید تغییر کنم به خاطر همین ترس کمبود داشتم و فشار زیادی به خودم میاوردم

    ساعت های زیادی بی وقفه بعد از تغییر جدیدم شروع کردم به کار کردن،چند روز اول انرژی خوبی داشتم و بعد آنقدر فشار سنگین روی من بود که حتی حوصله نداشتم با کسی صحبت کنم همون شاهین خوش اخلاق پرانرژی حوصله خودشم نداشت

    بسیار داشت اوضاع بد میشد به لطف خدا

    همون روز که دیگه کامل بهم ریختم داشتم فایل روانشناسی ثروت دو رو گوش میدادم

    در رابطه با کنترل ذهن بود!!!

    کمی صبر کردم خودم را آرام کردم

    و سوال پرسیدم این احساس چه پیامی دارد!!!

    چه چیزی باید تغییر کند ؟؟؟

    خدایا به من بگو

    تمام اینها در ذهن من فقط ایجاد شد حتی سوال را به زبان نیاوردم

    اومدم خونه داشتم با همسرم صحبت میکردم و یه لحظه جواب اومد

    یادم اومد که من هیچ برنامه ای ندارم برای ساعت ها و زمان های کاریم و یاد صحبت های دوره احساس لیاقت افتادم

    دیدم هر وقت همکارام میگه برو مرخصی یا چه روزی میخوای استراحت کنی میگم نه من مرخصی نمیخوام

    حتی دیدم بیشتر از وظایفم دارم عمل میکنم

    مثلاً اگر ساعت کاریم ١٢ تا ٨ هست من دارم از ٩صبح شروع به کار میکنم تا هر وقت که بشه بدون وقفه

    اینم به خاطر این بوده که من در ناخودآگاهم فکر میکنم کار کردن زیاد خوبه یا برای پول درآوردن باید سخت کار کنم یا من چند وقت کار نکردم حالا بیام جبران کنم و اینم نتیجه اش بود

    تصمیم گرفتم یه برنامه ریزی کنم

    ساعت کاری مشخص کردم

    فقط در حد وظایفم کار کنم

    در هفته یک روز استراحت کنم

    و این موضوع را با همکارانم درمیان گذاشتم و به راحتی همه تایید کردند

    و امروز هم روز تعطیلم هست دارم میرم اسکی بازی کنم جای دوستان خالی

    امیدوارم لذت ببرید از مسیر زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    به نام خداوند

    خیلی جالبه که این مدت عجیب کلافه ام و از اینکه میدونم باید کجا رو تغییر کنم ولی استوپ زدم و نگاه میکنم میبینم ک این استوپ و درک ا زدنه ب ضررمه و امسال هم به راحتی گذشت و خب قطعا سال ها از پی هم میگذرن و این منم ک باید بجنبم به خودم

    سوال اول که چقدر در برابر تغییر واکنش نشون میدم :

    من کاملا در این خصوص ب رفتار خودم آگاهم ولی خب کاری انجام ندادم ک اصلاح کنم و این سوال منو ب فکر فرو برد که از گذشته من همیشه به شدت مقاوم بودم ب تغییر و خب لاجرم تغییر رخ میداد و من منتظر میموندم تغییر رخ بده حالا اون موقع یه کاری میکنم

    من شده بودم یه ادمی که اصن جرات تغییر رو ک نداره خودش ب شخصه حالا بشینه تا دنیا و ادما برای رسیدنشون ب اهدافشون یا هر شرایطی تلاش کنن و تغییر رو رخ بدن و خب وقتی من تو مسیر تغییر همسو بودم ک ادامه راه رو هستم اگر ن که باید کنار گذاشته بشم ب شکلی و از مسیر جدا بشم و برم دنبال مسیر خودم و خب مجدد سیکل تکرار میشه

    البته اینجا خیلی تلخ میشه داستان که چندین سال گذشته چ کلی فرصت از دست رفته داری ب خاطر اینکه تغییر نکردی خودت و منتظر موندی

    دوم اینکه حالا تغییر رخ داده حس قربانی شدن و اینکه من چرا خودم ی کاری نکردم برا اهدافم و اینکه چالش بر سر نپذیرفتن تغییر ب هر طریقی حالا انکار کردن و نپذیرفتن و گله و شکایت و مرحله افسردگی و خب باز تا درومدن ازین داستانا و مجدد منتظر موندن…

    من شدیدا این اواخر ب این رفتارم آگاه شدم و خودمو ب چالش کشیدن که چرا آخه؟

    تا اینکه رفتم تو ییه شرکت بازاریابی کار میکردم و طبق اموزشا و اینکه تغییر نکنی له میشی زیر چرخ جهان خودم به همه افراد میگفتم که تا کی میخواید ادامه بدید ب این وضع جهت اینکه طرف ب خودش بیاد

    این تکرار سوال و ب فکر فرو رفتنم تا حدودی کمکم کرد که روی موارد سطحی دیگه خودمو اذیت نکنم و راحت با تغییر کنار بیام یا تغییرشون بدم قبل اینکه به مو برسه داستان ولی خب کسی که کل زندگیش نخواسته ذره ای ریسک کنه به قول باور جامعه که تو ذهنمون اومده ک هر تغییری ینی ریسک و ریسک ینی خطر ینی وحشتناک ینی مشخص نیست پشتش چی میشه… قطعا هنوز خیلی راه داره

    من به جایی رسیدم که با تغییر همکارام با متفاوت سفر کردن و ب چالش کشیدن خودم تو سفر و با تغییر تیپم و نحوه لباس پوشیدنم دیگه مشکلی نداشته باشم

    ولی راج به تغییر تو صورتم و تغییر دادن ابروهام و یا مدل موهام هنوز که هنوزه درگیرم من یادمه برای تغییر ابروهام رفتم و مدت ها گریه کردم و خرابش کردم که بالاخره امسال موفق شدم انجامش بدم

    تو بحث شخصیتیمم همینطور

    الان متوجه میشم که ادمایی که همیشه خواستن تو رابطه عاطفی باهام باشن من چرا براشون این شرط رو میزاشتم که من همینی ک هستم رو باید بپذیری و نخوای عوضم کنی و خب تا طرف میومد بگه اینجا بهتره اینجوری باشی سریع گارد میگرفتم ک مگه من نگفتم من تغییر نمیکنم و خب اون رابطه رو خراب میکردم و باز خودم تو نبودن اون طرف و عادتی که بهش کردم گیر میکردم تا مدت ها ترجیح میدادم تنها باشم تا کسی بیاد تو زندگیم.

    من تو تغییر هرچیزی همیشه شدیدا مقاومت کزدم و کاملا احساساتم رو درگیر کردم و اذیت کزدم خودمو از تغییر هم اتاقیام تو خوابگاه از تغییر اتاقمون از تغییر محل کارم از تغییر دایره ارتباطیم و همکارام و شهر زندگیم همه و همه و درنهایت چیزی که یه شدت عمیقا درگیرم میکرد از تغییر تو رابطه عاطفی بود و هست

    وای الان ک دارم فکر میکنم من چه کردم با خودم واقعا در حق خودم ظلم کردم. خدایا کمکم کن که بپذیرم انچه را ک نمی توانم تغییر دهم و تغییر دهم انچه را نمی توانم بپذیرم.

    سوال اول اینکه واقعا تغییراتی ک مقاوم بودم در برابرشون در واقع همشون بعدش برام خیر بودن و من الکی مقاومت کزدم

    از همون دوران کودکی و تغییر تو محل خوابم که خداوند منو اماده میکرد برای مقابله با ترس از تاریکی و تنهایی که یه روزی قرار بوده من تنها زندگی کنم سال ها و نترسم.

    از تغییر تو دوستام که قرار بود کلی چیز ازشون یاد بگیرم و بتونم خودمو بیشتر بشناسم

    از تغییر هم اتاقیام و اتاقم تو خوابگاه ک واقعا استرسام شدیدا کمتر شد چون با همه هم کلاسیام هم اتاق بودم و رابطمونم داشت خراب میشد رو بحثای رقابتی ناسالم و خب جدا شد نه باعث شد هنوزم با هم دوست باشیم . از تغییر تو رفتن از شهر کوچیک به شهر بزرگتر و تنها زندگی کردن و مواجهه با هرچیزی ک فکرشو بکنم از شناخت لهجه و گویش و زبان جدید از همکاران جدید و فرایند کاری که کاملا متفاوت بود و تماما مدرسه ای شد برای شناخت من نسبت به خودم و تغییر شخصیتم به سمت رشد. و مجدد از خارج شدن از رابطه هایی ک من واقعا اصرار داشتم به ادامه دادنشون و خب بعد خیر اون جدایی ها همه رو تو زندگیم دیدم و خدا رو شکر کردم بابتش.

    از تغییر شهر زندگی مجدد که کاملا همراه شد با پیشرفت مالی من و تغییر شخصیتم و بالا رفتن عزت نفسم و اینکه کس ارزشمندیمو در وجودم واقعا بالاتر برد

    و مجدد تو محل کارم تغییراتی رخ داد که در نهایت برای من بهتر شد و فرصتی که دنبالش بودم بیشتر وقت داشته باشم برای کار کردن روی خودم برام فراهم شد.

    مرحله دوم

    واقعا ازین ب بعد میخوام خودم آغازگر تغییر باشم اگاهانه و بگنجونم تو زندگیم و شخصیتم.

    اینکه غذاهای جدید و دسرهای جدید یاد لگیرم

    سبک زندگیمو تغییر بدم ب اون سمت و سویی که خودم دوست دارم

    اینکه مسیر رفت و امدیم رو تغییر بدم و اگاهانه بگنجونم تو روزمرگی هام تغییرات رو پیاده کنم..

    از پله های کوچیک اگاهانه شروع میکنم قبل از اینکه مجبور بشم مواجه بشم با تغییری که دیگه رخ داده. اینجوری قطعا شیرین تره و نتیجش هم متفاوت تره برام و باعث رشد و پیشرفت زندگیم میشه و دیگه الان موقع لذت بردن از طعم تغییراتیه که دونه ب دونه خلقشون میکنم اگاهانه تو زندگیم و چقد بی صبرانه منتظر تجربه اون حس شیرینی بعدش هستم. اون بالا رفتن عزت نفسه ک خودشو نشون میده ازون بالا رفتن درامده ازون کیفیت بالای روابط و.. خدایا شکرت

    مرحله سوم

    من میدونم تو این مسیر خداوند هدایتم میکنه همواره

    قلب من به روی الهامات خداوند بازه

    خداوند همراه منه و قلبم بازه و من رو رشد میده و بارم رو از دوشم برمیداره میدونم تو هر تغییری که من رقم میزنم خودش خیر منو دیده اینو بهم ثابت کرده . خداوند همراه منه و پذیرای این هست که من تغییر بدم زندگیمو به سمت خواسته هام من یه قدم بردارم اون هزاران مسیر و چراغ رو برام روشن میکنه فقط اینو باید بدونم که تغییر لازمه زندگی هست و جهان ب شکل امروزش اکر درومده حاصل مجموعه تغییراتی هست که رخ داده و الان داره کلی بهمون خدمت میکنه. شاید در نگاه اول تغییر درد داره چون عادت رو داری میشکنی شاید دردش همینه که باید در بیای از دایره امنت ولی خب قطعا نتایجش دنیاتو عوض میکنه قطعا نتایجش بهش خدمت میکنه و دنیا رو برای خودت و دیگران جای بهتری میکنی برای زندگی برای اطرافیانت که تورو و رشدت رو میبینن همینکه دیگه کمتر درگیر مسائل تو هستن خودش بزرگترین خدمته بهشون. خدایا شکرت میدونم من تا الانش هم یه سری تصمیم ها گرفتم برای تغییر و این سری منتظر نموندم که له بشم چ برم و سرم بخوره ب سنگ و برگردم و خب با همه وجودم خودت میدونی بهت اعتماد مردم و تصمیمم رو گرفتم که تمومش کنم و نیفتم تو یه مسیر تکراری گذشته و خب میدونم و مطمینم هر لحظه حواست بهم هست و میدونم تو این تغییر تو همراهم بودی چون من ازت خواستم نشونم بدی راه رو و هدایتم کنی و تو نشونه ها رو وارد زندکیم کردی و من تغییر دادم تصمیم رو که قرار بود به سمت و سوی دیگری زندگیم پیش بره . میدونم از قلب من اگاهی و همراه منی همواره و خیر مطلق هستی و برایم بهترین چیزی ک برای من و در مسیر خواسته هایم که شادی و لذت و ارامش و سلامتی و حال خوب و ثروت هست رو نشون درنظر گرفتی. چون تو پروردگار جهانیانی و این جهان با این عظمت رو اداره میکنی پس منی که دره ای از این نظم جهان هستی هستم قطعا خواسته هایم در جهت رشد جهان هستی هستند و تو به راحتی میتونی اونا رو اداره کنی و برام رقم بزنی خیر مطلق رو.

    مرحله چهارم

    خب سمیه جون مدت هاست میدونه که باید یه صفایی بده به وضعیت کنونی زندگیش تو همه جنبه ها اخه دیگه چیزی نیست که من بهش راضی بشم

    تو جنبه کاری: وقتشه که کنار کار اداری که دارم با جدیت تمام کاری رو یاد بگیرم که کم کم در بیام از کارمندی اخه خودت میدونی که اصن اصن قرار نیست سی سال کارمندی کنی و خب مطمینم خداوند حمایتم میکنه چون این خواسته قلبی من هست چندین ساله چون به تضادهای کارمندی خوردم در این هشت سال. و من دنبال ازادی هستم از ازادی مالی و مکانی گرفته تا ازادی در هر جنبه زندگیم. من ادمی هستم که عاشق طبیعته و خب یه روز جمعه برای رفتن ب دامان طبیعت و گشتن و دیدن دنیا و سی روز در ماه قطعا جوابگوی اون خواسته قلبی من نیست.

    «ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده »

    در جنبه سلامتیم : ب شدت میدونم باید سبک زندگیم تغییر کنه . فعالیت بدنیم و تغذیه ب شدت وقتشه که برنامه تغییرشو اجرا کنم. ان شاالله با هدایت ب قانون سلامتی. میخوام پر انرژی تر باشم

    مدیتیشن رو استمرار انجام بدم

    یوگا رو که عاشقشم روتین کنم

    صبح زودتر بیدار بشم و برنامه ریزی داشته باشم برای کل روزم و بی برنامه پیش نرم هرچی شد منم همراه بشم با مسیر. خدایا شکرت

    استمرار استمرار استمرار رو تمرین کنم

    جنبه رابطه ای:

    بیشتر و بیشتر و بیشتر تمرکز روی نکات مثبت خودم و اطرافیانم

    در خصوص شرایطم :

    میدونم که در کنار کارهام باید ب مطالعه زبان بپردازم خیلی جدی تر سمیه جان خودت میدونی که ضرری برات نداره..

    من میدونم در شخصیتم بیشتر تلاش کنم راحتتر بگیرم مسایل رو و ارزشمندیمو در روابطم حفظ کنم و خیلی راجع به ارزشمندیمو تمرین کنم

    و در نهایت چیزی که دوست دارم واقعا مدت هاست ب تعویق افتاده شناخت خداوند و ارتقای ایمان و تولیدی با شناخت خودم از کلامش.

    من میدونم که وقتی پویا باشم و در حرکت حس و حالم ب زندکیم خیلی بهتره خیلی رابطه ام با خداوند بهتره خداوند همراه تغییرات بوده همواره و منو هدایت میکنه و من اگاهانه که تغییرات لازمه زندگیمه و چه بسا که خودم پیش قدم تغییر به سمت خواسته هام باشم تا تحمل ناخواسته ها به اجبار. پس میدونی که نتایج ایمان و عملت رو قطعا میبینی و زندگی سرشار از ثروت و سلامتی و سعادت داری در دنیا و آخرت.

    شکرت

    ممنونم

    اینم میخوام اضافه کنم

    نمیخوام برای تغییراتی که دادم دیگه خودمو سرزنش کنم اگر الان هنوز نتیجش تو زندگیم نیومده کاملا

    خب میخوام پای این تغییرات بمونم

    و نکته دیکه اینکه من متوجه شدم اینکه الان در برابر ازدواج مقاومت دارم برای ترس همین تغییر هم هست

    من پذیرای تغییرات هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    به نام خداوند خرد که هدایت گر من است

    سلام استاد حکیم و دانای من

    سلام بر مریم شایسته و سلام بر دوستان عزیزم

    استاد جانم

    این ذهنیت که تغییر بکنه تموم زندگی در تمام جنبه ها تغییر میکنه

    پارسال راننده وانت بودم امسال پشت میز نشین اگه این لطف خداوند نیست اگه این پاداش نیست پس چیه

    واقعا زندگی از این لذت بخش تر چیه

    واقعا عشق از این واقعی تر چیه

    اون منو اجابت کرده همه چیز رو از خدای خودم دارم

    دیشب یکی از پرسید کار این روزا خوبه گفتم آره گفت خداروشکر با غرور گفتم هرچی هست از خداوند کدوم خدا خدای رب خدای فراوانی ها

    الهی شکر واقعا تغییر از ذهن شروع میشه ذهن که تغییر بکنه همه چی تغییر میکنه

    من میخوام تغییرات رو بزرگ تر کنم

    اومدم دفتر تمرین رو به سه قسمت تقسیم کردم

    شکر گذاری جدا

    ستاره قطبی جدا

    با سناریو نویسی

    باورها هم جدا

    و چقد روحیم بهتر شده دارم حسش میکنم خداروشکر شوق انگیزه من بیشتر شده الهی شکر واقعا

    من دیگه از تغییر نمیترسم هر جا تغییری باشه با سر میرم خو دلش چون توش پاداش هست از طرف خداوند

    تغییر ذهنیت واقعیت زندگی انسان رو هم تغییر میده

    واقعیت از ذهن شروع میشه

    خودم به شخصه هیچ مقاومتی دیگه ندارم تو این زمینه چون الگویی مثل شما دارم استاد عزیزم شما استاد تغییر هستی میخوام هر ثانیه زندگیم در حال تغییر باشه مثل کتاب پنیر واقعا لذت بخشه برای من

    نمیترسیدی چکار میکردی واقعا این سوال چقد قدرتمند خدایا شکرت

    باید شیوه و رویه کار رو تغییر داد

    یادمه توی کارم بهم گفته شد باید بری از این محل کار و چه پاداش‌هایی نصیب من شد با چه آدمهایی آشنا شدم واقعا از این لذت بخش تر چیه خداوند پاداش میده با این تغییرات

    میخوام ی برنامه ریزی حسابی انجام بدم و کلی تغییر تو زندگیم انجام بدم و لذت ببرم و پاداش بگیرم خدا جونم مرسی

    استاد از شما هم ممنونم و میدونم میام و از تغییراتی که ایجاد کردم بازم اینجا مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    رضیه واحداصل گفته:
    مدت عضویت: 867 روز

    سلام ب هم فرکانسی های عزیزم

    سلام ب شما استاد نازنین و مریم قشنگم

    قسمت چهارم

    اگر ک از تغیر مطلع باشم ینی خودمو ازقبل اون رو خواسته باشم یا شنیده باشم

    ن بهم نمیریزم و اونو فرصتی برای پیشترف توی زندگیم یا کارم میدونم

    اما اگر ک اون تغیر یهو اتفاق بیوفته

    بله اولش بهم میریزم و خیلی زود خودمو کنترل کنم ک حتما ی حکمتی توش هست

    قبلا از تغیر خیلی میترسیدم اما الان بیشتر سعی میکنم ک استقبال بکنم

    درمورد تمیرینی ک دادین بگم ک

    تغیری ک برام اتفاق افتاده بود

    اینه ک چندین سال پیش ک نه ماه از ازدواجم گذشته بود ک بایک مسئله ای رو به رو شدم ک مجبور بودم اونجارو ترک کنم

    من 9ماه با خانواده ی همسرم زندگی میکردم ک همسرم ی روز کار میکرد چندهفته بیکار بود

    و اصلا مسئولیتی ک داشت رو نمیخواست قبول کنه ک

    الان متاهل شده و باید مدام کار کنی تا بتونی درامدی داشته باشی …اون همچنان بیخیال بود تااینکه اون مسئله باعث شد ک ب خودم بیام و اونجارو ترک کنم

    من با پولی ک از خواهرم قرض کرده بودم اونم سال 97بامبلغ 200هزارتومن من ب مشهد رفتم همراه همسرم ..بدون اینکه من اونجا کاری داشته باشم یا کسیو داشته باشم

    اما باهمون پول تونستم پول کرایه و دوروز مسافر خونه رو بدم و همش دنبال کار میگشتم

    چون ب هیچ وجه نمیخواستم برگردم

    باید ی کاری پیدا میکردم و زندگیمو بدون هیچ وسیله ایی و هیچ تکیه ایی ب کسی شروع میکردم

    من حتی رو همسرمم حساب نمیکردم فقط خدا فقط

    و مطمئن بودم ک نتیجه میده این تغیر بزرگی ک من توزندگیم انجام دادم

    مثل ریسک بود

    چون من هیچ پس اندازی یا هیچ طلایی هم نداشتم ک بخوام رو اونا حساب کنم

    من روز دوم ی کاری دیدم درواقع ی اگهی بود ک روی یک شیشه مغازه زده بودن ک یک خانم و اقا برای کار در مسافرخونه میخوان

    رفتیم داخل پرسیدیم ک چجوری هست و اون شماره رو گرفتیم زنگ زدیم و رفتیم سراغ همون مکانی ک نیاز ب کارگر داشت

    اونموقع 600تومن حقوق داشت و کاری ک من باید انجام میدادم نظافت کل سوییت ها بود ک تقریبا 10تا سوییت بود و کار همسرمم نگهبانی بود

    باصاحب مسافرخونه حرف زدیم و روز بعدش رفتیم اونجا و کارمو شروع کردم

    بعد از چند ماه اشنای خواهرم اومد و به ما ی کاری رو پیشنهاد داد ک توی رستوران بود

    ما رفتیم اونجا و همون اشنای خواهرم ب ما 20 روز جای خواب داده بود و مامیرفتیم صب رستوران کارمیکردیم تا شب

    بعد پول پیش از صاحب رستوران قرض کردیم

    ک از حقوقمون کم کنه تونستیم ی سوییت اجاره کنیم و زندگیمون همینجوری اوج میگرفت

    و باز خونه ی بزرگتر کار بهتر

    صاحب ی بچه شدیم

    ودرکل بگم ک هیچوقت از تغیر کردن نترسیدم اولش یکمی هول میشم خودمو گم میکنم ولی زود خودمو کنترل میکنم

    من همچنان حتی رفتارمو هرروز دارم روش کار میکنم ک تغیر بدم

    طرز حرف زدنم

    رفتارم بادخترم ک بهتر میکنم اونو

    ولی تغیراتی ک همیشه منو تکون میده اینه ک همسرم ی کارایی میکنه ک من اخرش مسئولیتشو باید ب گردن بگیرم

    و اون مسئله رو خرکش کنم دنبال کنم

    جملاتی ک من توی تغییری ک برام اتفاق میوفته اینو میگم که:

    همیشه مطمئن باش ک ب نفع تو هست و باعث میشه چندتا پله ب بالا داری حرکت میکنی

    اینم مثل قبلی ها

    باید قوی باشی و از پسش بر بیای

    تو میتونی تومیتونی

    استاد تغیری ک خیلی اساسی هست تو زندگیم میخوام انجامش بدم اینه ک

    رابطه ایی ک توش هستم رو ادامه ندم

    ولی میترسم

    چرا

    چون ی دختر 2ونیم ساله ایی دارم ک

    باعث شده تا الان نتونم هیچ اقدامی براش انجام بدم

    چون رابطه ایی ک الان باهمسرم دارم اینجوری هستش ک

    مثل یک همخونه هستیم

    و اصلا باهم خوب نیستیم

    مثل ی زوجی ک ب زور مارو کنار هم قرار دادن

    از خدا میخوام منو ب یه راهی هدایت کنه و بتونم انجامش بدم

    چون خیلی سعی کردم رابطمونو حفظ کنم و خودمو هی اصلاح میکردم ک شاید مشکل از منه

    ولی خب بجای اینکه بهتر بشه هی بدتر میشه

    امیدوارم خدا مثل همیشه منو کمکم کنه

    تندرست باشید استاد مهربونم و مریم شایسته ی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: