ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 42 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    306MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    31MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

570 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید پاشایی گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    درود خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته

    و تمام دوستان

    سوال این قسمت:

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    اولش ناراحت شدم و بعد گفتم بازم خراب کردم و احساس ناامیدی

    مرحله اول:

    به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده.

    برای اولین بار بود که بعد از جدایی و تنهایی کار کردن رفتم سرکار و یه موتور کرکره نو گرفتم و بردم نصب کردم خیلیم عالی بود ولی بعد از بیست روز به من زنگ زد و گفت موتور شکسته (چون یکسال در این صنف گارانتی میکنن)و شکستگی شامل گارانتی نمیشد ولی خب طرف به هیچ صراطی مستقیم نبود خلاصه رفتم دیدم ناراحت شدم و گفتم ببین شانسو چه موقعی خراب شد هیچ پولی هم نداشتم بردم درست کردم

    اما در عوض با افراد جدیدی در شرکت اشنا شدم که در کارم بهم کمک میکنن برای پیشرفت و شمارمو گرفتن و خیلی با حرف زدنشون آرامتر شدم که عیب نداره اول کاری و تجربه میشه و یاد میگیری و اون ناراحتی که صب داشتمو دیگه نداشتم و گفتم راست میگن از اول چرا اینجوری فکر نکردم

    مرحله دوم:

    توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

    آیا خودت را سرزنش کردی؛

    آیا به توانایی هایت شک کردی و از ادامه کار نا امید شدی؛

    بله به توانایی هام شک کردم

    یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

    همزمان این احساسم داشتم ولی اون زورش بیشتر بود و کم کم خودمو قانع کردم که یه چیز جدید یاد گرفتم و باعث پیشرفتم شده اشکال نداره پیش میاد

    مرحله سوم:

    با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

    چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    من این درسو گرفتم که همون بار اول نگم درست میکنم و شامل گارانتی میشه باید بگم شرکت باید ببینه تا دلیل خرابیشو بگه و هرچی آرامتر باشم و احساس بهتری داشته باشم راحتر کارام انجام میشه

    این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    اعتماد بنفس بیشتری دارم با ترس خیلی کمتری کار میگیرم قبل از این اتفاق میگفتم اگه خراب شه چیکار کنم

    (اتفاقا خودم این خراب شدن رو خلق کردم انقد گفتم اگه خراب شه چیکار کنم پول از کجا بیارم ببرم پیش کی درست کنه برام تا این اتفاق افتاد)

    از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    من این توانایی رو داشتم که اونو دوباره درست کردم و حدسم درست بود که میکروسوئیچ سوخته و یک قسمت جدید تر یاد گرفتم با مکانیک های بیشتری آشنا شدم که در کارم بدردم میخورن

    مرحله چهارم:

    پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    نترسم هرچی باشه بلاخره درست میشه و مسئولیت کارمو بپذیرم وهرچقدر کمتر بحث کنم با مشتری احساس بهتری دارم

    سلامت و ثروتمند و پیروز باشید

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 990 روز

    به نام یگانه قدرت جهان هستی

    سلام خدمت استاد عزیزم ،مریم جانم و دوستان گرامی

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده،3

    استاد عزیزم بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که چنین دوره ارزشمندی رو به ما هدیه دادید..

    سوال؟

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن،در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    مرحله اول:

    حدودا یکماه پیش رفتم واسه ضبط کارم و در یکروز سه اپیزود رو ضبط کردم..کار تدوین هم به همون دوستم که صدابردار هستن و استودیو دارن سپردم و شاد و خندان اومدم منزل و….وقتی فایلها به دستم رسید دیدم خودم باید سرعت خواندنم پایینتر می بوده و اصلا ادیت و تدوین ایشون هم دوست نداشتم.. اولش حالم گرفته شد..و سعی میکردم حال خودم رو خوب کنم.

    مرحله دوم:

    خدارا شکر با گذراندن دوره عزت نفس همه اش به خاطر می اوردم که نباید خودم رو سرزنش کنم..اولش به احساس ناتوانی و غم رسیدم و بغض شدم،ولی بعدش گفتم اشکالی نداره من از این اتفاق درس می گیرم و همه چیزو درست میکنم..اشتباهم رو پذیرفتم..من هم عجله کرده بودم و هم کمی مغرور شده بودم و خیلی متن رو تمرین نکرده بودم..( البته باید این نکته رو بگم که: این حد از پیشرفت من در پذیرش مسئولیت اشتباهم و اینکه با روی خوش با خودم رفتار میکنم رو فقط و فقط مدیون آموزشهای استاد جانم هستم)

    مرحله سوم:

    حدود یکی،دو روز فکر کردم و در حالیکه احساسم هم نوسان داشت،گاهی خوب و گاهی بد میشد،بررسی کردم من باید چکار کنم؟ چه درسی باید ازین تجربه کسب کنم؟ (چون به قول استاد شکست وجود نداره همه اش تجربه است برای رسیدن)

    فهمیدم با توجه به زمان محدودی که استودیو داره و من وقت ندارم قبل از تدوین فایلم رو گوش بدم و اصلاح کنم،پس باید خودم تجهیزاتم را در حد توان فعلی ام بخرم،باید خودم بخشهای مختلف کارم را بیاموزم یعنی ادیت و تدوین و….چون وقتی خودم به کارم مسلط باشم اون نتیجه ای که میخوام رو دریافت میکنم..چون خودم دقیقا میدونم چی میخوام!!!

    خوب بررسی کردم و دیدم در شرایط فعلی میتونم چه قدمی بردارم؟! دیدم مطالعه کتابهایی که مربوط به کارم هست و انتخاب متن دلخواهم..

    و انشالا همین ماه تجهیزاتم هم خرید میکنم.

    این اشتباه باعث شد که من بپذیرم که باید مهارت های لازم رو یاد بگیرم.برای تجهیزاتم در حد توانم هزینه کنم،فعلا در فضای خانه ام کار کنم،

    و الان دقیقا میدونم چه اشتباهاتی داشتم و تکرارشون نمیکنم.

    _

    به خودم افتخار میکنم که نترسیدم و وارد عمل شدم،اقدام کردم و تجربه کسب کردم.هزینه سنگینی برای کسب تجربه ام پرداخت نکردم،توی این مدت که توقف کردم ایده های خیلی خوبی به ذهنم رسیده..

    و خدارا شکر میکنم که وقتی حرکت میکنیم و به خودش توکل میکنیم بهترین دستانش رو به کمک ما می‌فرسته..

    استادم به من هدیه داد و اونم دقیقا ورکشاپی بود که مربوط به همین کار من هست و از صفر تا صد رو میخوان در 12 ساعت و طی 3 روز آموزش بدهند..البته 3 تا استاد هستن..و من دعوت شدم که به عنوان هدیه ازین فرصت بینظیر بهره ببرم..

    اگر این پاداش ایمان من به مسیرم نیست پس چیه؟؟!!!

    نمیدونید چه ذوقی کردم وقتی استادمون داشتند در کمال احترام از من دعوت میکردن..و من همون موقع تو دلم داشتم به خدا میگفتم ایول،،دمت گررررم،،داری چکار میکنی عشق قشنگم؟؟؟!!!

    به لطف الله مهربانم از روزی که در این مسیر سبز قرار گرفتم همه چیز زیباست و من خیلی قدرتمند شدم..واقعا به خودم افتخار میکنم که در مسیری ماندم و مصمم و با انگیزه حرکت میکنم ،که بر خلاف مسیر 97 درصد مردم کل دنیاست..

    سپیده عزیزم دمت گرررررررررررررم

    دم تک تک شما دوستان عزیزم هم گرررررررررررررم

    همین الان خودتون رو در آغوش بگیرید و ببوسید.

    استاد اینکه زندگی من اینقدر زیبا شده و من به هر مسیله ای که واسم پیش میاد فکر میکنم و ریشه احساسی ام را جستجو میکنم،خودم را سرزنش نمیکنم،باور کردم هر کاری رو با تکرار و تمرین میتوانم یاد بگیرم و انجام بدم و بسیار خودم را دوستدارم و اعتماد به نفسم بالاتر رفته رو مدیون شما و آموزشهای ارزشمند شما هستم..خدایا شکرررررررت

    استاد عزیزم خدارو شکر که شمارو دارم ،، دمتون گررررم که خسته نشدید و ادامه دادید و بهترینها رو خلق کردید و در من این شوق و انگیزه رو ایجاد کردید که من هم میتوانم..برای من هم میشود… خدا حفظتون کنه.

    از همه دوستانی که تجربیاتشون رو به اشتراک میگذارن خیلی ممنونم چون واقعا مطالعه کامنتهای ارزشمند شما در این مسیرِ بی نظیر خیلی به من کمک میکنه و انگیزه میده.

    دوستتون دارم

    در پناه خدای بسیار عطا کننده و دانا روز و روزگارتان عااااالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فاطمه جمالی گفته:
    مدت عضویت: 1023 روز

    سلام می‌کنم به استاد عزیزم و خانم شایسته و تمام بچه‌های سایت یه تشکر ویژه دارم از استاد بابت این سلسله فایل‌ها که چقدر باعث شد خودمو بشناسم و خودمو بپذیرم و بهبود ببخشم عاشقتونم استاد عزیزم

    خب شروع می‌کنم تمرین این قسمت رو من اشتباه خاصی که بخوام بگم جدیداً حضور ذهن ندارم اما موردی که همه وجودم داره میگه که راجبش بنویسم اینه که من مدتیه که یک سری برنامه روزانه دارم شامل یک سری کارها مثل ورزش مطالعه و یادگیری زبان انگلیسی و…میباشد که با خودم گفتم هر روز باید این کارها رو انجام بدم و یک سری رفتارهای شخصیتی که از خودم توقع دارم خب من اینطوریه که اگه یک روز بیام و کم کاری کنم به هر دلیلی یا خسته باشم به خاطر شغلم چون شغل من هر روز نیست بستگی به کارم داره و خیلی انرژی بالایی می‌گیره از جسمم چون فیزیکیه ممکنه یک روز واقعاً خسته باشم یا به هر دلیلی نتونم مثلاً من توی رابطم یه بحثی بشه عصبانی بشم و حالا یه برخوردی بکنم بعدش ذهنم شروع می‌کنه به اینکه تو ناتوانی تو به درد این کار نمی‌خوری تو حتی نمی‌توانی یک برنامه روزانه را انجام بدی تو حتی نمی‌تونی رفتارتو کنترل کنی وقت‌هایی که عصبی میشم حتی گاهی به شرایطی می‌رسم که میگم خدایا این قوانین و جهان تو خیلی قشنگه اما من نمی‌تونم بهشون عمل کنم البته خیلی کم این اتفاق می‌افته ولی خدا را شکر می‌کنم که هیچ وقت این افکار باعث نشده برای همیشه متوقف بشم و مسیرمو ترک کنم و بیشتر توی این مواقع با خودم تنها می‌شم و با خودم صحبت می‌کنم و ارزش‌های خودم رو به خودم آور می‌شم و فایل‌ها رو با عشق گوش میدم و به خودم میگم اول این حس کمال گرایی باید در خودم خاموش کنم

    کی گفته که همیشه همه چی باید عالی باشه ؟اینکه اشتباه کنم این قسمتی از مسیر یادگیریه کی گفته که اگر اشتباه کردم یعنی من ناتوانم ؟!

    من صدها کار دیگر رو به درستی انجام دادم من توی هر کاری که وارد می‌شم استاد انقدر عالیم که تویه هر زمینه‌ای که رفتم تمام اون‌ها واقعاً بهم می‌گفتن که چقدر عالی با دقت و با استعدادم اتفاقاً جدیداً یکی از دلایلی که گیجم کرده بود این بود که وارد کدوم شغل بشم چون واقعاً به خودم می‌گفتم دختر تو توی تمام کارهایی که وارد شدی عالی عمل کردی و امروز متوجه شدم که شما گفتین انسان توی هر آنچه که بخواهد می‌تونه عالی باشه و چیزی به اسم استعداد ذاتی نیست و خب خیلی این جمله بهم کمک کرد که بین این موارد وارد کاری بشم که بیشترین علاقه رو بهش دارم.

    و اینکه من نباید خودمو سرزنش کنم به خاطر یک رفتار اشتباه بابا اشتباه کردن بخشی از مسیر که فقط می‌تونم ازش درس بگیرم و شخصیت و وجود با ارزش من هیچ ربطی به اشتباهاتم نداره من همینطور که هستم با ارزشم و باید خودم رو دوست داشته باشم حق سرزنش و مقایسه خودم با دیگران ندارم واقعاً یک مورد دیگه که من زیاد توی شبکه‌های مجازی نیستم اما یه مدت بود که یکم فعالیتم بیشتر شده بود با اینکه خب بیشتر سعی می‌کردم افراد موفق دنبال کنم بعد ناگهان ذهنم من رو با اون‌ها مقایسه می‌کرد مثلاً اگر روزایی که ورزش نمی‌کردم حالا به خاطر شغلم یا هرچی وقتی می‌رفتم می‌دیدم طرف استوری ورزش گذاشته سریع خودمو باهاش مقایسه می‌کردم و بعد سرزنش حرفی که باید به خودم بزنم تو نیومدی توی این جهان که عالیه عالی باشی اگه تصمیم گرفتی یکسری عادات و اضافه کنیم که خوب‌تر زندگی کنی به این معنا نیست که اگر اون‌ها را انجام ندی آدم بی‌ارزشی هستی تو تا وقتی نتونی درونا به ارزش خودت پی ببری حتی اگر این کارها رو انجام بدی بی تاثیر تا وقتی ذهن و روحت هماهنگ نباشه نگرشت خوب نباشه خودتو نپذیری حتی اگر هر روز ورزش کنی فایل گوش بدی اما توی درونت تاثیر نداره

    زبان بخونی اگه خودتو دوست نداشته باشی باختی همه چی برمی‌گرده به درون که فهمیدم باید عاشق خودم باشم اون وقت همه چی درست میشه

    و توی مقایسه خودم با افراد اینکه شرایط کاری من با بقیه کاملاً متفاوته پس من حق ندارم خودمو با دیگران مقایسه کنم پس کاری که باید بکنم اینکه خودمو فارغ کارهایی که انجام میدم یا نه بپذیرم و دوست داشته باشم نکته مثبت خودمو ببینم و کمال گرایی رو بذارم کنار قرار نیست همه چی همیشه عالی باشه من آدمم و شاید یه روزی خسته باشم همه چی برمی‌گرده به درون من وقتی من خودمو از درون بپذیرم اون وقت حتی اگر یه روزایی نتونستم ورزش کنم برای مثال میگم هیچ اشکالی نداره فاطمه جان اگه یه وقتی عصبی شدم و رفتار اشتباهی کردم نمیگم که تو ناتوانی در کنترل رفتارت میگم من هم انسانم گاهی پیش میام تو شرایط احساسی بیش از حد احساسی شدم واین رفتارو داشتم اما دفعه بعد اگر عصبی شدم سریع اون محیطو ترک می‌کنم تا به بحث نرسه اینکه خودمونو بپذیریم نه به این معنا که حرکت نکنیم بلکه به این معنا که اگه یه جاهایی به هر دلیلی اشتباه کردیم به خودت بگی که اشکالی نداره وجودمن ارزشمند و درس میگیرم دفعه بعد بهتر عمل میکنم حتی اگه بارها هم اشتباه کردم باز هم سعی می‌کنم درسمو بگیرم چون که تو اینقدر ارزشمندی که هزاران سلول داره واسه زیستن تو فعالیت می‌کنه خودتو دوست داشته باش فاطمه و از اشتباه نترس همه این‌ها بهت کمک می‌کنه که بهتر زندگی کنی و مورد بعد اینکه من متوجه شدم که اگر بخوام به برنامه‌هام برسم میتونم صبح‌ها زودتر بیدار بشم و کارهامو انجام بدم و بعدش برم سر کارم و به جای وقت گذروندن توی فضای مجازی لازم نیست برم افراد موفقم چک کنم به تولید محتوا راجع به کاری که مورد علاقمه و می‌خوام واردش بشم برسم و بقیه و بسته به روزم می‌تونه متغیر باشه

    باز هم از استاد عزیزم سپاسگزارم بابت این فایل عالی

    وازخدا میخام که همه مارو همیشه توی این مسیر منو ثابت قدم نگه داره و ما رو به راه راست هدایت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1615 روز

    به نام خداوندی که همیشه همراه من و حامی و پشتیبان و هدایتگر من است به مسیری که من انتخاب می‌کنم سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته یکی از اشتباهات که من نیز مرتکب شدم این بود که یک شغل دولتی داشتم و حقوق و مزایای نسبتاً خوب از شغلم و کاری که انجام می‌دادم دوست نداشتم و استعفا دادم و آمدم شغل آزاد برای خودم راه اندازه کردم و پیش خودم می‌گفتم که خدا نیز به من کمک می‌کند و درها باز می‌شود و وارد مدارهای بالاتری از سلامتی ثروت و خوشبختی می‌شوم و اگر من احساس خوب داشته باشم در طول روز در آرامش بیشتری باشم و به نکات مثبت و زیبایی‌های خودم و اطرافم بیشتر توجه کنم و فرد زیبا بینی باشم و شخصیتم تغییر کند و روی باورهای قدرتمند کننده کار کنم سپاسگزار باشم انشاالله هدایت می‌شوم به مدارهای بالاتری از سلامتی و ثروت ولی هر از چند گاهی نیز به خودم می‌گویم که چه کار اشتباهی کردم باید تو شغل دولتی پیشرفت می‌کردم به قسمت‌های بالاتر نیز ارتقا پیدا می‌کردم و ذهن نیز به من فشار می‌آورد و می‌گوید که چه کار اشتباهی بزرگی انجام دادی ولی خیلی خوب شد که من درس‌های بزرگی از این تصمیمم گرفتم یکی اینکه برای رشد و پیشرفت هیچ وقت نباید اون مسئله رو یا صورت مسئله رو پاک کنیم باید همیشه یه راه حل خوب پیدا کنیم و نباید عجولانه و احساساتی تصمیم بگیریم بزاریم جهان کار خودش رو به راحتی و نرمی انجام بده هر کجا هستی استاد خیلی دوست دارم سپاسگزارم ازت و قدرت رو می‌دونم استاد انشالله موفق سربلند سعادت و خوشحال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مهردخت مافی گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    درباره این سوال که یک اشتباهی که مرتکب شدید چی بوده ، باید بگم اعتقاد من اینه که اشتباه معنی نداره

    آدمها همیشه تو موقعیتی که هستند بهترین تصمیم رو میگیرن و اون موقع اشتباهی صورت نمیگیره

    ولی گاهی نتیجه ای که میخوایم رو بعد از گذشت زمان ، نمیگیریم .بعد اون میشه اشتباه.

    مثلا من تولید عروسکهای جاکلیدی رو عوض نکردم به تولید چیز دیگه وقتی دیدم جاکلیدی های سیلیکونی اومدن تو بازار . چرا؟ چون اعتقاد داشتم کار من کار دست و ارزشمند هست و کار من زیبا و جذاب هست و خیلی ها دنبال این طرح جاکلیدی هستند و کار من براشون جذابه.

    بعد یکسال از این ماجرا فروش من پایین اومد

    تورم زیاد شد و سود کار پاسخگوی توقع من نبود

    اشتباه من چی بوده ؟ باید باورم رو قوی‌تر میکردم؟ یا کارم رو تغییر میدادم؟ آیا من ترسیدم و کارم رو عوض نکردم؟ آیا با تغییرات جهان خودم رو تغییر ندادم؟

    اشتباه من این بوده؟

    یا قوی‌تر نکردن باورم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مهردخت مافی گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    واکنش به اشتباهم چی بوده؟

    تو فکر رفتم که چه ارتعاشی دادم که این اتفاق افتاد ؟

    احتمالا دلیلش این بوده که من از بچه فکر کردم پول به سختی به دست میاد و همیشه فقیرانه زندگی کردم . با این تولید همیشه من درآمد متوسطی داشتم .ولی راضی بودم .

    حتی وقتی که پول داشتم غذا بیرون نخوردم و لباسی کا دوست داشتم رو نخریدم تا پول ذخیره کنم .

    بعد به خودم دلداری دادم و دلیل آوردم که اشتباهی مرتکب نشدم:

    اون موقع که من کارهام رو عوض نکردم تصمیم درستی گرفتم.

    این حتما اتفاق خوبیه چون قراره این اتفاق چیزهایی رو رقم بزنه که پولدارم میکنه .

    تو مدار درآمد بیشتر نبودم

    و….

    از این به بعد باید تصمیم جدیدی بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مهردخت مافی گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    واکنش به اشتباهم چی بوده؟

    تو فکر رفتم که چه ارتعاشی دادم که این اتفاق افتاد ؟

    احتمالا دلیلش این بوده که من از بچگی فکر کردم پول به سختی به دست میاد و همیشه فقیرانه زندگی کردم . با این تولید همیشه من درآمد متوسطی داشتم .ولی راضی بودم .

    حتی وقتی که پول داشتم غذا بیرون نخوردم و لباسی که دوست داشتم رو نخریدم تا پول ذخیره کنم .

    بعد به خودم دلداری دادم و دلیل آوردم که اشتباهی مرتکب نشدم:

    اون موقع که من کارهام رو عوض نکردم تصمیم درستی گرفتم.

    این حتما اتفاق خوبیه چون قراره این اتفاق چیزهایی رو رقم بزنه که پولدارم میکنه .

    تو مدار درآمد بیشتر نبودم

    و….

    از این به بعد باید تصمیم جدیدی بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مهردخت مافی گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    از چه زاویه ای بهش نگاه کنم که حسم خوب باشه؟

    با این تولید همیشه من درآمد متوسطی داشتم .ولی راضی بودم چون نیازهای برطرف میشد

    الان که خواسته های مالیم بیشتر شده باید تصمیم جدیدی بگیرم.

    الان حتی حاضر نیستم به درآمد گذشتم برسم. الان درآمد بیشتری از پارسال و دو سال پیشم میخوام.

    با این اتفاق خواستم شکل گرفت.

    باید رو ذهن ثروتمندی کار کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مهردخت مافی گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    چطور میتونم از درسهایی که گرفتم استفاده کنم؟

    چیزهایی تولید کنم که سود بیشتری داشته باشند

    چیزهایی تولید کنم که کاربرد بیشتری داشته باشند

    دائم در حال بهبود کارم باشم

    بهبود درآمد تو اولیت زندگیم باشه حتی اگر هرماه مبلغ کمی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    شهلا ابراهیم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2389 روز

    به نام خدایی که عالم است و کامل

    با سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز و همگی دوستان عزیز این سایت توحیدی

    من از شب چله سال 97 با استاد عباس منش و سایت ایشون آشنا توسط خواهرم آشنا شدم، تا اون موقع من بشدت درگیر بحث ها و اخبار سیاسی و سعی کردن در تغییر افکار و رفتار اطرافیان م بودم و باورهای مذهبی بسیار محدود کننده داشتم ، از وقتی با استاد و برنامه های ایشون آشنا شدم و کلی از فایلهای رایگان ایشون استفاده کردم و بعد 12 قدم را خریدم ،کلا اخبار و بحث و تغییر دیگران را کنار گذاشتم احساسم عالی عالی شده بود ، از دکتری شیمی معدنی دانشگاه علم و صنعت ایران با رتبه تک رقمی قبول شدم اومدم تهران که چند سال قبل اصلا تحصیل در یک شهر دیگه و دور از خانواده تو خیالم هم نمی آمد، این دانشگاه واین استاد بی نظیر واین تیم تحقیقاتی فوق العاده و دوستان خوابگاهی فوق العاده که همه فرشته های این دانشگاه بهشتی هستند تمام کارکنان این دانشگاه و خوابگاه فوق‌العاده هستند تمام مردم شهر بی نهایت مهربان و کارساز هستند ، کار پروژم به لطف خدا عالی پیش می رفت و به لطف ویاری بی پایان الهی برای فرست مطالعاتی از یک استاد بسیار برجسته آلمانی در دانشگاه گوتتگن آلمان ، بدون مصاحبه و درخواست رزومه با اولین ایمیل من ، یک دعوت نامه بسیار عالی که بسیار از من تمجید کرده بود و گفته بود که شما اینجا یونیک خواهید شد و منو با اینکه هنوز مدرک دکتری نگرفته ام به عنوان پس داک پذیرفته بود و برام قرداد اقامت با امضا خودش فرستاده بود و من فقط باید قرداد را پر و امضا می کردم و می فرستادم ولی به خاطر اینکه آزمایشگاه ما در همون روزا آتیش گرفته بود و من لب تاب نداشتم و از کامپیوتر آزمایشگاه هم نمی تونستم استفاده کنم و نیز اصلا از این قرداد خیلی سر در نمی آوردم و فایل قرداد بصورت pdf بود که من بلد نبودم امضا م را توش کپی پیست کنم ،سوپروازمون و دانشجوی پس داک استاد آلمانی هم که باهاش در ارتباط بودم می گفتن امضا مهم نیست، من قرداد را بدون امضا فرستادم برا استاد دوباره ازم خواست که امضا کنم بفرستم ، از استادم و یکی از دوستام کمک خواستم که امضا را تو pdf بیارم که امضا را می آوردن ولی درست در محل امضا قرار نمی گرفت ، خلاصه این کمال گرایی من که حتما باید امضا در محلش قار بگیره، کمبود امکانات و قطع چند روزه اینترنت دلنشکده و نابلد بودن من در آوردن عکس روی روی فایل pdf باعث شد که استاد آلمانی دعوت خودش را پس گرفت و این یک چالش خیلی مهمی برا من شد که الان چند وقتیه اون احساس بی نهایت عالی که چند سال بود داشتم ، ندارم و مدام با ذهن ملامت گر درگیرم،

    مدام به خودم می گم باید باورم به فراوانی باشه ، فرصت های خداوند بی نهایته ، روسکی های ( نام استاد آلمانی) خداوند بی نهایته، حتما یک خیریتی در این موضوع هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: