ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    306MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3
    31MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

570 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه قادری گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله النور..به نام خدایی که گفت:هر وقت درباره ی من از تو پرسیدند،بگو من نزدیکم واجابت می کنم دعای هرکسی که مرا بخواند…سلااام و ارادت خدمت محظر شما خوبان عالم،استاد عزیزم و خانم شایسته در پشت صحنه…می خام اینجا به سوالی که مطرح کردید جواب بدم،اینکه نحوه ی برخوردم با اشتباهم چگونه است،اینکه چه واکنشی رو نشون دادم به اشتباه بزرگی که اخیرا انجام دادم؟باورم نمیشه،این منم،امروز میخام نسبت به اشتباهی که انجام داده ام اعتراف کنم که قبلا مطرح کردنش برام خیلی سخت بود،اونم توی سایتی که چندین هزار نفرمخاطب داره.ولی می خوام،بنویسم،آقا من دنبال تغییرم،دنبال بهبودم.وقتی این مطالب رو می شنوم به خودم می گویم،کاش چندین سال پیش این مطالب رو می شنیدم،اما من‌جزو اون دسته افرادی هستم که اول طعم باختن رو شنیدم وبعد هدایت شدم به این آگاهی ها،من سال گذشته آزمون قبول نشدم وبه دروغ به خاطر فشاری که ازطرف دیگران به من بود،گفتم من قبول شدم،واین اشتباه مربوط به یک سال ونیم پیش است،که تا چندین ماه نتونستم خودم رو ببخشم،همش خودم رو ازدید دیگران قضاوت می کردم،اینقدر توی احساس گناه وسرزنش خودم فرو رفته بودم که اصلا به بهبود فکر نمی کردم،تا اینکه ازخدا هدایت خاستم وخداوند هدایتم کرد،وشش ماه واندی می‌شود که خدا پرده ازقلبم برداشت وگوش جانم شنید این آگاهی های ناب رو،کم کم ازاحساس گناهم کم شد،بی خیال آزمون وموقعیت تحصیلی شده بودم،دراون شرایط بدجور احساس ضعف وناتوانی برمن غلبه کرده بود،ازخودم گریزان بودم.اما این لحظه با راهنمایی هایی که خداوند ازطریق دستانش انجام داد،دارم برای این آزمون تلاش می‌کنم.وخدارو بی نهایت شکر میکنم.اما درپاسخ به این سوال که این اشتباه چه فرصت هایی برای بهترشدن دارد…راستش چیزی که باعث آرامش من می شود این است که این اشتباه بودکه باعث شد ازهمه نا امیدشوم،ازهمه دست بکشم وازخداوند هدایت بخاهم،به واسطه این اشتباه بود که من با قوانین واین سایت بهشتی همراه با عطر وفضای بهشتی آشنا بشم.به خاطر این اشتباه بود که بهم یاد داد،حرف ونگاه مردم برایم کمتر مهم باشد،به واسطه ی این اشتباه بودکه فهمیدم من هم می توانم آرزوهایم را از گلیمم درازتر کنم،من هم می توانم خواسته های بزرگتر داشته باشم.،یادم داد به خودم احترام بزارم وبرای خودم ارزش قائل باشم،یادم دادهدفم بهبود زندگی شخصی خودم باشد.اما از راهکار هایم که بنویسم،اولیش این بود که تنهایی را به وقت گذراندن با افراد بدبین انتخاب کردم..دومین هم این بود که من همیشه دلسوزی فراوان نسبت به اعضای خانواده داشتن ویه جورایی غصه شون رو خوردن که فکر می کردم کارخوبیه،اما این روزها نسبت به این مسئله بهترشدن.راستش بیشترین تغییر ی که برای من لازم بود انقلاب ذهن وانقلاب درونی بود،انگار پیچ ومهره های ذهنم اشتباه بهم بسته بودن،اگر قبلا هدفم ازدرس خواندن،ثابت کردن خودم به بقیه بود ولی الان هدفم رشد خودم وبهبود شخصیت خودمه….نمی دونم چقدر این کلماتی که اینجاتایپ کردم،چقدر باسوال وتمرین درارتباطه،اما ممنونم ازشما برای پرسیدن این سوال ها،خدایا شکرتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    حسن محمدی گفته:
    مدت عضویت: 560 روز

    به نام الله توانا

    حمد و ستایش مخصوص الله است که فرمانروا و صاحب اختیار جهانیان است

    سلامی به گرمی عشق خدمت استاد عباس منش عزیز و تیم تحقیقاتیشون

    من شغلم پیمانکاریه و بیشتر در زمینه سازه های بتنی فعالیت دارم چند وقت پیش به یاری خدا شروع کردم اما متاسفانه

    بابت ابزار هایی که وارد کارگاه شد بود سرپرست من اقدام به دریافت رسید از نگهبان نکرده بود.

    این سهل انگاری خیلی منو اذیت میکنه چون بی حساب کتاب دارایی که داشتم اونجا و اگه به هر دلیل اوجا مفقود بشه من

    نمیتونم چیزی از کسی طلب کنم.

    این در حالیه که همین اتفاق یا بهتره بگم این اشتباه توی کار من رخ داده و مسئول همه این ضضر ها و حال خراب فقط و

    تنبلی خودمه و بس

    چه احساسی داشتند زمانی که این اشتباه رو انجام دادید؟

    به شدت حس بی عرضگی داشتم که توان انجام این کار رو ندارم و به شدت خودم رو سرزنش کردمکه من لایق یشرفت و

    این نعمت خدا نیستم

    با چه نگاهی میتونی به این اشتباه نگاه کنی و چه درسی بگیری از این موضوع؟

    بعد از دو بار گوش دادن به حرف های استاد عزیز با خودم کنار اومدم که هر شخصی میتونه اشتباه کنه ولی نکتش اینجاس

    که امروز به این نتیجه رسیدم وقتی اشتباه خودم رو کامل خدا بهم نشون داد پس قطعا کمک میکنه که دیگه تکرار نشه

    دوم اینکه مثل دانش آموزی که تا درسی رو پاس نکنه به کلاس بالاتر نمیره خدا از من میخواد که این درس رو کامل بفهمم و

    امتحانش رو به یاری خودش قبول بشم که من رو به ارتقا بده ، من رو به مدار بالاتر هدایت کنه که اونجا با این اشتباه

    متحمل خسارت های بیشتر نشم

    چطور میتونیم که این بهبود ها رو در عمل اجرا کنیم؟

    من امروز به خودم و خدای خودم قول میدم که ر گاه پروژه ای خواستم انجام بدم نهایت تلاشم رو بکنم که موقع تحویل

    وسایل خودم حضور داشته باشم و از نگهبان رسید بگیرم و در کل به کارهام لباس نظمبپوشونم

    تمام تلاشم رو بکنم که کارهام رو به تعویق نندازم

    بی کران از خدای مهربان و بخشنده و رزق رسان و هدایت گر خودم سپاس گزارم که این بنده خودش رو به این سایت و این

    فایل های ارزشمند هدایت فرمودند

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند با حال عالی باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مسلم مرادی گفته:
    مدت عضویت: 874 روز

    به نام خالق هستی

    الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت که خداوند این فرصت را بهم داده تا بتونم فایل های استاد عزیز را نگاه کنم و گوش بدم و هر لحظه هدایت میشم

    سلام وقت بخیر

    در مورد اشتباهات یکی از مشکلات من که واقعا اذیت میشدم نه گفتم به اطرافیان بود حالا چه سر کار یا بیرون و این کار باعث می شد که خیلی خود خوری کنم مثال ماشین میدادم به کسی خودم لازم داشتم ولی نه نمیتونستم بگم و میدادم و همش با خودم در گیر بودم که چرا دادی و خود خوری میکردم یا چیز های دیگه که این کار باعث می‌شد به‌خودم ارزش و اهمیت ندم واقعا جهان این کار را هی تکرار می‌کرد و من اذیت میشدم ولی از زمانی که نه گفتن را یاد گرفتم وقتی به زمان و وقت خودم ارزش و خود خوم ارزش قائل هستم و وقتی دلم رازی نیست راحت نه میگم و برآن مهم نیست که چه فکری طرف مقابلم میکنه چون خودم مهم هستم و این نه گفتم خیلی جاها پاشنه آشیل کارها بود و به لطف خدا و کمک های استاد یاد گرفتم که نه بگم

    نگاه به این مسئله نه گفتن اینکه دیگه مهم نیست که چی میگن ولی قبلا که نه نمیتونستم بگم همش ذهنم باهام صحبت می‌کرد و که طرف مقابل میخواد چی بگه و واز اینکه نه میخواستم بگم خجالت میکشیدم الان نه دیگه خجالتی در کار نیست و راحت نه میگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    محبوبه قنواتی گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    سلام سلام سلام

    خداوند رو سپاسگزارم بخاطر اینکه این دوره بی نظیر انقدر راحت در دسترس من و دوستان عزیزم قرار گرفته

    و بعد از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان که خالصانه در این مسیر تلاش میکنن و آگاهی های نابشون رو در اختیار ما قرار میدن؛

    از نتایج این دوره تا به اینجا اگه بخوام بگم من تونستم برنامه ریزی کنم که هر شب بعد از اینکه دخترم خوابید در سکوت کامل شب ورزش کنم یا به گوش دادن به فایل ها و انجام تمرینات بپردازم که قبلا برام مقدور نبود،

    دختر دو و نیم ساله من از وقتی از شیر گرفتمش یعنی از اردیبهشت ماه تا الان که اسفند هست برخلاف نیاز بدنش و تلاش زیاد من، مقاومت زیادی به خواب عصرگاهی داشت الان چند روزه سر یه تایم مشخصی خوابش میگیره و می‌خوابه و بهمین صورت فرصتی برای استراحت میان روز من هم فراهم میشه.

    حتی جدیدا متوجه شدم بخاطر آرامش درونی خودم اگه یه ناخواسته ای در زندگیم رخ بده خیلی عاقلانه تر و آرام تر از گذشته برخورد میکنم و سعی میکنم برای کسی تعریف نکنم و در وجود خودم حلش کنم یا فراموشش کنم.

    چون من به خودم متعهد شدم بر اساس تمرین جلسه قبل خودم عمل کنم باید اشاره کنم که این تعهد صد در صد نبود ولی نتیجه داد الان که دارم تایپ میکنم بغض کردم تونستم برنامه ریزی کنم برای زندگی بهتر و جهان پاسخ داد. خداوندا سپاسگزارم …

    من از قبل اینکه بچه دار بشم همیشه با خودم میگفتم با فرزندم در آینده حتما خیلی مهربان رفتار میکنم خیلی با حوصله همه چیز رو لهش آموزش میدم نه خشونت کلامی دارم نه تذکر و همه چیز باید در کمال آرامش سپری بشه الان که دخترم دو سال و نیمه هست تا 90 درصد موفق بودم ولی وقتی یه جایی عصبانی میشم داد میزنم یا تذکر میدم خیلی خودم رو سرزنش میکنم احساس فوق العاده بدی پیدا میکنم ازش عذرخواهی میکنم و بهش قول میدم سعی میکنم تکرار نکنم گاهی اوقات هم از یادآوری دادی که مثلا ده روز پیش زدم حالم بد میشه به خودم حق میدم که عصبانی بشم ولی این حق رو نمیدم که برخوردی داشته باشم یا داد بزنم. با خودم میگم سری بعد در شرایط مشابه سعی میکنم داد نزنم آروم باشم یا محیط رو ترک کنم از دخترم دور بشم و عصبانیتم رو مثلا سر بالش خالی کنم گریه کنم تا آروم بشم و به نظرم اینطوری در جهت افزایش صبر و شکیبایی درونم گامی برداشتم که به رشد شخصیتم کمک میکنه.

    قسمت اول و دوم تمرین:

    امروز دخترم یه ظرف پر از روغن رو از کابینت برداشت و چون زورش نمی رسید حجم زیاد روغن روی لباسش و روی فرش ریخت خیلی عصبانی شدم دعواش کردم و حین تمیزکاری از شدت ندامت و عصبانیت به گریه افتادم.

    چون تازه حمام برده بودمش و به سختی لباس پوشیده بود حجم زیادی لباس شسته شده و پهن نشده داشتم که با این کار اضافه هم شد هر دو گرسنه بودیم و باید ناهار می خوردیم خیلی ناراحت شدم از ابراز عصبانیت خودم به اون شکل هیچ وقت فکر نمیکردم اون برخورد رو انجام بدم ولی خب باز در اون شرایط سعی کردم سریعتر از همیشه سکوت کنم.

    ولی هیچ وقت علیرغم احساسات بد درونیم حین عصبانی شدن حس نکردم به‌درد مادری کردن نمی‌خورم.

    قسمت سوم و چهارم:

    این یه اشتباه طبیعی از طرف من بعنوان یه مادر بود.

    مهربانترین مادرها هم گاهی براشون پیش میاد که تذکر بدن یا عصبانی بشن چون احساس دارن و حجم کارهای روزانه شون زیاده.

    فهمیدم که باید هم آگاهی هام رو بالاتر ببرم هم بیشتر روی خودم کار کنم بعضی کارهای روزانه رو برای خودم سبک تر کنم به تمیزی خونه کمتر اهمیت بدم تا تایم استراحت بیشتر بشه استراحت میان روز رو برای خودم در نظر بگیرم و با گوشی حتی الامکان کار نکنم تا ارامتر، شاداب تر و سرزنده تر باشم و کمتر عصبانی بشم و بتونم در کمال آرامش به دخترم آموزش های مختلف رو بدم نه اینکه عصبانی بشم چون در اون لحظه اولویت صرف ناهار بود نه تمیزکاری خونه. و ماحصل این آرامش اینه که‌ در لحظه منطقی تر تصمیم بگیرم.

    شب ها زودتر خوابیدن و در نظر گرفتن استراحت بیشتر به خودم، کنترل ورودی های ذهنم، تماشای فایل های ویدئویی سایت بجای فیلم های اجتماعی روزمره به افزایش این آرامش کمک‌ میکنه.

    .

    استاد عزیزم، مریم جان و دوستان حاضر در سایت در پناه الله یکتا شاد، ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3763 روز

    به نام فرمانروای جهان هستی

    درود به محضر استاد عزیز و بانو شایسته و هم فرکانسی های محترم

    مرحله اول: اشتباه اخیر حدود 1ماه و نیم پیش است. قصه ای را خواندم که خیلی خیلی مرتبط با قوانین کیهانی بود و خیلی خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم. ولی آن لحظه ننوشتمش ، و ذخیره اش نکردم. یک ماه که گذشت رفتم دنبالش ولی هرچه گشتم پیدایش نکردم.

    مرحله دوم: خیلی عصبانی شدم از دست خودم. سرزنش کردم که چرا یادداشت نمیکنم با اینکه میدانم ذهنم فرّار است. چرا منبعش را ننوشتم. چرا نمیدانم به چه زبانی خوانده ام. چرا ، چرا ، چرا. و بسیار احساسم بد شد.دلم میخواست خودم را بزنم.

    مرحله سوم:

    -همیشه باید یک سند از چیزی که میخوانم تهیه کنم . یا ورقی یا الکترونیکی. هرچه در آن لحظه دم دستم است.

    – یادم می ماند عده ای زیادی مثل من هستند وقتی دیگران هم در این موقعیت قرار بگیرند میتوانم بهشون کمک کنم که بهتر فکر کنند.

    -اینکه خودم را ببخشم و بدانم که من انسان بدنیا آمده ام نه یک ماشین کامپیوتری.

    -همان خدایی که یه روز منو به آن قصه هدایت کرد میتواند دوباره هم هدایتم کند.

    مرحله چهارم:

    در بهمن ماه یک کانال درست کردم خصوصی برای خودم و دوستم. آنجا قصه هایی که میخوانیم یا میخواهیم راجع بهشون کار کنیم را مینویسیم. اینطوری همیشه بهش دسترسی دارم. همیشه به خودم یادآوری میکنم که باید بنویسمش. در نتیجه برایم تکرار میشود و باعث میشه بهتر در حافظه ام بماند.

    – در دفتر هم مینویسم که اگر زمانی دسترسی به گوشی نداشتم بتوانم از دفتر استفاده کنم.

    قصه ها را طبقه بندی دقیق تری میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    احمد رضا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1976 روز

    سلام به شما و دوستان عزیز

    تمرین من

    من خیلی فکر کردم و به نتیجه ای رسیدم که انگار دری برایم باز کرده و من تازه فهمیدم که

    1 از اشتباهاتم درس نمیگیرم و فکر میکنم اگر دفعه قبل نشده با همون فرمول قراره این دفعه بشه ولی قانون میگه اگر از قانون و راه درستش نری همیشه شکست میخوری

    2 احساس من در مقابل اشتباه اینه که واای دیگه همه چی تموم شد و دیگه قرار نیست که بهتر بشه یعنی من همیشه دوست دارم که هر چیزی از جمله روابط ثروت کارم و… بدون هیچ اشتباهی باشه و بی نقص پیش بره ولی تازه فهمیدم که این پاشنه آشیلمه و برای همین من خسته و نا امید میشم چون فکر میکنم اگر دفعه اول نشد پس یعنی من به درد این کار و این حرفه نمیخورم

    الان خوشحالم چون متوجه شدم که چه چیزی باعث عقب رفتنم میشه.

    ایده هایی که گرفتم اینه که

    1 من باید از اشتباهات قبلی درس بگیرم و اونها رو لحاظ کنم که بتونم همیشه قدم بع قدم برم جلو

    2 باید از کمال گرایی و ایده آل گرایی فاصله بگیرم و فقط انجام بدم تا بتونم پیشرفت کنم چون فهمیدم همه همون دفعه اول بهترین و عالی ترین نشده براشون

    سپاس گذار شما و این سایت عالی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    حسین عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1630 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته و تمام دوستان

    من اخیرا اشتباهی که انجام دادم تو بیزینس خودم بزرگتر از توانایی مالیم کار برداشتم و این باعث شد که کار کند پیش بره و برای خرج و مخارج و هزینه های زندگی فشار بیاد بهمون و یکم زندگی برام سخت شد و بعدش متوجه ای اشتباه شدم و تصمیم گرفتم کارهای کوچکتر بگیرم اندازه خودم تا هم کار تندتر پیش بره و بتونم هزینه های زندگی خودم و آسایش خودم و خوانوادم را تامین کنم فعلا این کار تموم نشده انشاالله تصمیم گرفتم این کار را تموم کنم و بعدش کارهای سبک‌تر بردارم تا هم از کار کردن لذت ببرم هم از زندگی لذت ببرم و کارم را با کیفیت بالاتر و تمرکز بالا تر انجام بدهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3600 روز

    سلام به روی ماهتون استاد عزیز

    در حین اینکه فایل رو دیدم حسابی تحسین تون کردم و گفتم دمتون گرم لیاقت شو دارید که در این فضا و با این ویو زندگی کنید و هر روز صبح که پنجره رو باز می کنید نسیم دل نوازی به صورت تون می زنه ، لیاقت شو دارید ، هزاران بار تحسین کردم و این خواسته منم شدم

    بریم سر این فایل بی نظیر

    خدایا شکرت به خاطر حضور شما که دستانی از سمت خدا هستید برای کسانی که راه راست را می خواهند

    با دیدن این فایل متوجه شدم خیلی تغییر کردم ولی هنوز بیشتر باید تغییر کنم

    نگاه من به اشتباهاتم در سال قبل متفاوت بود و کامل تخریب گونه ،منفی، مقایسه و نجواهای شیطانی که هیچی نمیشه کی گفته تا کار جدید انجام بدی و هزاران حس بد

    ولی الان نگاهم کاملا متفاوته و همش خودم رو تحسین میکنم

    و وقتی نگاه می کنم میبینم هر روز در حال کسب تجربه های جدید هستم و هر لحظه دارم رشد میکنم ، می دونم ممکنه اشتباه هم بکنم ولی پذیرفتم که اشکال نداره طیبه عزیزم همه اینها در جهت رشد تو هست

    ..مثلاً امروز 5 ساعت از زمانم رو برای کمک به کسب گذاشتم که هیچ سودی برای من نداشت و وقتی برگشتم خونه ، یک لحظه نجواهای شیطانی اومد که تو ساده ل ی،همه ازت سو استفاده می کنند ، می‌تونستی این زمان رو روی خودت کار کنی و …‌

    همه این حرف ها شاید 5 دقیقه شد و حتی کمتر

    اگر طیبه قبل بودم شاید روزها در این حالت بد می موندم ولی سریع گفتم اشکال نداره حتما باید می رفتی ، حتما چیزی یاد گرفتی ، از الان یاد بگیر برنامه ریزی کنی برای بیزینس خودت تا هیچ وقت اضافه نداشته باشی

    و سریع حالم رو خوب کردم

    و یاد گرفتم که مصمم تر بشم برای بیزینس خودم‌ ، رشد شخصی خودم ،حتی اگر کار نداشتم بشینم کتاب بخونم ، بیام تو سایت ،به خواسته هام فکر کنم

    می‌دونم که امسال سال رشد من هست ، چون تمام تمرکزم رشد شخصی خودم هست و امسال مثل رانندگی تو اتوبان با سرعت بالا هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    صغری خاوری گفته:
    مدت عضویت: 547 روز

    سلام استاد.از سال 98ک ازخدا خواستم کمکم کنه تا شغل مناسب خودمو پیدا کنم پیشنهاده جالبی داشتم کسی از آشناهای قدیمم اومد ب دیدنم وهمونجاک صحبت میکردیم گفت چراکارگاه خیاطی خودتو راه نمیندازی؟ومن اصلادلم نمیخاست این کارو انجام بدم ولی همه چی خودبخودانجام شدومن شروع بکار کردم اون روزهافقط و فقط ب این فکرمیکردم ک بچه‌بچهام ونجات بدم از گرسنگی.ومن فقط از فایل های رایگان استفاده کردم چون نمیتونستم دوره بخرم الان هم بعداز6سال دوباره خوردم ب چالش چون دلم میخوادگسترش بدم کسب وکار مو.ولی خدامیدونه چقدرنیروی کارمن همه رفتن و هیچکس نیست برای همین همه سرزنشم میکنندتاجایی ک تصمیم گرفتم کارگاه مو جمع کنم.لطفا راهنماییم کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    بهروز فرح گفته:
    مدت عضویت: 458 روز

    سلام به همگی

    حیف بود که بعد دیدن این فایل حس جدید و راضی کننده ای رو که داشتم ، به اشتراک نزارم

    من در ابتدای مسیر کسب و کار شخصیم هستم ، البته برای سومین دفعه در زندگیم

    خب تا حالا اشتباهاتی کردم ولی کوچیک بودن و ازشون عبور کردم

    چیزی که برام جالب بود این بود که همین امروز یه اشتباه بزرگی رو تو کسب و کارم کردم و تمام این صحبت های استاد که در رابطه با خودسرزنشی و نا امیدی بود به سراغم آمد.

    البته که یه کم خودمو کنترل کردم ولی همه اش این افکار تو سرم میچرخید

    نکنته جالب این داستان اینه که من امروز درست بعد از این اتفاق نشستم و این فیلم رو دیدم ، خیلی خیلی اتفاقی :)

    الان میخوام فقط اینو بگم که با آگاهی که الان استاد بهم داد نسبت به ذهنم که ذهن داشته تا الان نسبت به یک سری الگوهایی که داشته واکنش نشون میداده و فقط کاری که باید بکنم اینه که مسلط باشم و آرم و ادامه بدم و با تمرین الگوهای ذهنمو تعقییر بدم،

    همین منو شگفت زده کرده

    ….

    امیدوارم که همه آدم های روی زمین به این آگاهی برسن

    سپاس از همه انرژی های این فرکانس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: