ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 86 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هادی صالحی راد گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    سلام وعرض،ادب..خدمت استاد عزیز..

    من چله بزرگ بینی و خوشحال شدن از موفقیت اطرافیانم برداشتم..روز چهارم چله که دیروز بود به طور کاملا اتفاقی پست شما رو دیدم که داشتین در موردبرد تیم ملی صحبت میکردین واخرپست گفتین قسمت اول ذهن قدرتمندو در سایت عباس منش گذاشتین امروز فایلو دیدم تمام حرفهایی که زدین دونه به دونش واسه من بود..گفتم خدا دمت گرم که اینقدر حواست بهم هست هنوز من تازه چله برداشتمو تو راهو نشونم دادی..استاد خداشمارو برای من رسوند ازتون میخوام کمک راهم باشین تا بتونم این حسادت رو از خودم بیرون کنم وبه جاش،بزرگ بینی شرح صدر جایگزینش،کنم..کمکم میکنین..؟..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    منیر وزین گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    استاد عزیز،از شما بخاطر کمک برای. رسیدن به خودشناسی من و تک تک دوستان سپاسگذارم. قبل این فایل هم، من خیلی راجع به این صحبت هایی که ا زبان شما گفته شد فکر کردم. و نتیجه گرفتم من اصلا حسادت به افرادی که موفق میشن ندارم و حتی خودآگاهانه اینجور افراد رو هم تحسین میکنم ولی در خودم احساس ناامیدی و ناتوانی میکنم. این حس که ببین اینا چقدر جلو رفتن اما از تو هیچکاری ساخته نیس و تو چقدر فاصله داری با اونا. چون تو نمیدونی باید چیکار کنی ولی اونا. هدفشون مشخصه.. میدونم این شرایط من فقط بدست خودم باید درست شه ولی خودمو خیلی ناتوان میبینم و نمیدونم من چیکار میتونم انجام بدم یا اصلا من چه استعداد و توانایی هایی دارم، اینکه خودمو کم میبینم انگار که من در درست کردن. این شرایطی که توش هستم خیلی ضعیفم و چقدر دوست دارم خودمو باور کنم و بتونم توانایی هامو بشناسم .من تنها فایل های رایگان. شما دو عزیز رو. دنبال میکنم،تقریبا صبح تا شب.و مینویسم . ولی اون صدایی که میگه به ثروت رسیدن و درآمدبالا برای شما نیس صدایی که میگه چجور داری خودتو اون بالاها میبینی با این شرایط داغونی که داری زیاد میشنوم . شاید مسخره بیاد ولی به محض اینکه به خودم میام با صدای بلن شروع میکنم به جواب دادن به اون صدا، اینکه نه استادم میگه ….یا. خدایی که من تو وجودم داره میگه … و مدام تلاش میکنم که اون صدا رو خاموش کنم. راستی استادجان من دیشب خواب شما رو دیدم که اومدین خونمون و من دارم نوشته هامو نشونتون میدم. و چقدر لذت می‌بردم تا امروز که فایل شما رو باز کردم. و از طریق نوشتن باهاتون ارتباط گرفتم و میخوام. اینو یه نشونه برا خودم بدونم.همیشه. شاد و پر انرژی در کنار هم بمونید .سپاس از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      افشین نادری گفته:
      مدت عضویت: 1448 روز

      سلام دوست عزیز وقتتون بخیر،درباره اینکه به ثروت فکر میکنی وذهنت مقاومت میکنه این وبگم خدمتتون که شما فقط درخواست میکنی وبه ذهنت میگی که چطوریش ومن نمیدونم مثل یه بچه که وقتی درخواست میکنه حتما باید براش مهیا بشه به چگونگیش کاری نداره فقط میگه من میخوام این حس وماهاهم داشتیم اما بخاطر باورهای غلط تو وجودمون کمرنگش کردیم ولی با تمرین میشه درستش کرد،شبها وقتی میخوابی بابت چیزهایی که داریی بابت زیباییهایی که میبینی شکرگزاری کن وسعی کن شب با حال خوب بخوابی،صبح ها هم که پا میشی درخواست‌هایی که دوست داری اتفاق بیفته تو اون روز،البته اونهایی که باور میکنی امکان اتفاق افتادنش هست رو از خدا بخوا ولی به خواستت نچسب،هر خواسته ای که میبینی اذیتت میکنه رو سمتش نرو تا اینکه دوره تکامل شما طی بشه،هرروز این کاررو انجام بده،امیدوارم که تونسته باشم کمکی کرده باشم به شم،به امید آرزوی موفقیت برای تمام دوستان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سجاد بوستانی گفته:
    مدت عضویت: 2689 روز

    بسم رب العالمین

    سلام به خدای خدم

    سلام به استاد خدم

    سلام به همفرکانسی های عزیزم

    چقدر آرزو داشتم وارد مدار دریافت این آگاهی ها بشم

    داشتم قدم 8 دوره دوازده قدم رو کار میکردم که این فایل اومد

    باخدم گفتم یه انرژی خالص و اصلا یه ثروت پشت این سلسله فایل میبینم

    خیلی حس خوبی گرفتم از تایتل دوره

    الان اینجام

    واسه سوال اول

    اینو بگم من همیشه

    همیشه ینی از بچگی بچگی بچگی شاید وقتی 10 11 سالم بود

    این اخلاق رو داشتم و بعدا که بزرگ شدم بااینکه خیلی اذیتم میکرد اما پیداش نمیکردم چون شروعش برمیگرده به سال ها پیش و خیلی عمقی شده

    و همین اخلاق داشتم که وقتی میدیدم یه چیزی یه نفر دیگه داره انگار یه بغضی وجود منو میگرفت یه آتشی درون من روشن می شد

    کسانی که هم سن و سال و یجورایی رقیب من بودند کمتر اما باز هم وقتی همونارو هم میدیدم که حتی یه لباس جدید گرفتند منقلب میشدم

    چه برسه افراد همسن و سال خدم که یجورای تو ذهنم خدم با اونا مقایسه میکردم

    اینا که میگم خیلی درونیه و انقدر هم روش برچسب گذاشتم انقدر هم با ضعیف نشون دادن خدم سعی کردم از بقیه مخفیش کنم که انگار که وجود نداره فقط خدم و خدم از این موضوع زجر میکشیدم و میکشم

    ینی انقدر خوب نقش بازی کردم که بقیه فکر میکنن من اصلا ادم حسودی نیستم اما درون من حسوده

    اینو خدم خوب میفهمم

    این سالها سعی کردم با پاکذاشتن روی کلی خواسته هام و کوچیک شدن جلو بقیه یکاری کنم که انقدر خوب جلوه کنم که کسی به ذهنش نیاد من هم میتونم حسود باشم

    اینا که میگم خیلی درونیه

    حتی بعضیاشو قبل اینکه بنویسم هم خدمم نمیدونستم

    از طرفی چند شب پیش بعد از گذروندن جلسه هفت قدم هشت دوره دوازده قدم که چقدر سپاسگذارم دارمش

    اومدم سه تا از بزرگترین پاشنه اشیل هام نوشتم

    یکیش اعتمادبنفس ظاهریم بود

    یکیش اشتباهات گذشتم بود

    و یکیش این باور پاشنه اشیلمه که تو از همه کوچکتری تو از همه نالایق تری

    الان که شما میخونین شاید بگین اینجوریم خوب نیست و تمرکز برنکات منفیه

    اما واقعیتش اینه اینا منم

    این درون منه اینجا مینویسم بعدا بعد اینکه درستشون کردم به خدم افتخار کنم

    این سه تا باور خیلی ریشه این در من

    که احساس میکنم دلیل اینکه وقتی یه نفر و مخصوصا هم دوره ای خدم و همسن سال خدم یه چیز جدید میگیره یا موفقیت جدید کسب میکنه یا توکارش به موفقیتی میرسه یا پولی به دست میاره

    من تو ذهنم این تشدید میشه که ببین نگفتم تو از همه پایین تری همه موفق شدن تو عقب موندی

    نگفتم تو هیچی نمیشی اینم دلیل

    انقد این فشار سنگینه که اصلا حالت چهره ام عوض میشه

    خیلی این باور توم ریشه دوونده ولی خداروشکر با دوره دوازده قدم و با کار کردن روی خدم

    اروم اروم دارم بهبودش میدم

    منی که قبلا هر ثانیه این حسو داشتم الان شاید هر ماهی یکبار این حس به سراغم میاد اما همون یبار هم خیلی عمقیه

    ینی اینکه من هنوز ریشه شو نخشکوندم

    دوست استاد عباسمنش که این اگاهی هارو رایگان در اختیار ما میذاری

    بخدا گوهره نابه واسه کسی که درک کنه

    از خدای خدم متشکرم

    اون منو نگاه میکنه

    اون به من پلن داده و حالا داره خواسته هام یکی یکی اجرا میکنه

    میدونم که اگه اعتماد بنفسشو داشتم که از خدا یه کره زمین دیگه بخام الان یه کره خاکی دیگه برام ساخته میشد

    دارم باور و باور تر میکنم

    منی که سالها در فقربودم الان پول های بزرگ میسازم منی که سالها خدم رو زجر میدادم الان دارم صلح درونم رو طوری گسترش میدم که دنیا داره میگیره

    خدایا سپاسگذارم

    استاد سپاسگذارم

    شکر

    تشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به همه دوستای گلم

    من اولین فردی ک تو خانواده امون موفق شد دامادمون بود ک خیلی واضح بود برا هممون ک چقدر راه شغلی ک میخواست ب دست بیاره تلاش کرد و بهاشم پرداخت کرد و حالا بین اطرافیان ما درآمد نسبت بهتری داره

    من یادم نمیاد ک از این موضوع ناراحت شده باشم چون با استاد عزیزم اشنا بودم چون دقیقا نقشه راه رو بلد بودم و خیلی تحسین میکردم تو دلم موفقیت این آدم رو ک تو شغلش ک تجارت موفق شده بود حتی ی جا استاد گفتن که تو همون کاری ک خوب بلدی رو بچسب بهش خوب انجام بده ، بعد دیدم ک به داماد ما پیشنهاد مدیریت هم دادن ولی رد کرد و گف من نمیخوام درآمدم محدود باشه و وقت ازادمو نمیزارم پای مدیریت من ب خواهرم گفتم چقد خوب عمل کرده سعید اینجا و چقد خوب فهمیده ک باید شغل خودشو دنبال کنه و ب حاشیه نره ، و من بخوام بگم که چطور به این راه رسید توکلش به خدا بود و خدا کمکش کرد و تلاش و پشتکارش و صبرش باعث شد ک همچنان در حال پیشرفت هست

    سری بعدی دخترعمه امم ک مجرد هست رو دیدم ک وارد شغلی شده ک تقریبا میشه گف موفق داره میشه توش و نشانه هاش رو دیدیم

    و دخترعمه امم رفته ی سالنی برا همایش پوست اون لحظه واقعیت حسادت نه ولی حسرت خوردم ک چرا من نتونستم ب ی جایی تو زندگیم برسم حالا فعلا نه رفته سالن شخصی زده ن چیزی با این حال سریع شروع کردم به حسرت خوردن ،اگه بخوام مسیر موفقیتش رو بگم سختکوش بود اول رف تو‌ شرکتا کار کرد و با حاصل پولی ک به دست اورد رف و علاقه خودشو پیدا کرد بعد شغل قبلی رو رها کرد و الان چسبیده به شغل جدیدش

    منی ک متاهلم ، ب نظر خودم یه ترمزی دارم ک هنوزم درگیرشم و اون اینکه دلم میخواد برم ی شغلی راه بندازم و حس میکنم اگه شاغل بشم احساس سرزندگی بیشتری میکنم

    شوهرم خیلی موافق ب شاغل شدن من نبود یا اگرم بود میگف پولشو نداریم ک تو بری حرفه ای یاد بگیری و شروع کنی ب کار

    الانم ک باردارم فعلا تا چند سال درگیر بچه داری هستم

    ی مدت خیلی آروم تر شده بودم میگفتم در زمان خودش همه چیز انجام میشه و من نباید عجله کنم ولی باز دوباره احساسات منفی اومدن سراغم ک من چون پول در نمیاریم زندگیمم بی خود اصلا انگار ذهنم قفل شده

    از ی طرف شوهری دارم ک اصلا اهل ریسک کردن نیس و دلش میخواد بمونه تو همون محدوده امنش از ی طرفی خودمو میبینم ک باید فعلا همه حواسمو بدم به بچم ته ذهنم حس میکنم پیشرفت زیادی نمیتونیم تو این زندگی کنیم فعلا یا من عجولم و هنوز وقتش نشده یام مشکل از کم کاری خودم در تمرینات

    که چون جدیدا خیلی به ذهنم فشار میاد و حس میکنم ذهنم بسته شده میخوام برگردم و دوباره تلاشمو برای تمرینات انجام بدم تا ببینیم خدا برا ما چی میخواد یعنی باتوجه به تلاش ذهنی و نه فیزیکی من منتظر اتفاقات مثبت تری تو زندگیم باشم

    البته همون طور ک از کامنتم مشخص فرکانسم دائم در حال بالا پایین شدن

    امیدوارم ک با تعهد بیشتری تمرینات رو انجام بدم و بعد منتظر نتایج شگفت انگیز تری باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    بهاره سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2454 روز

    به نام الله یکتا

    با سپاس از استاد اجمند که این فایلها را در اختیار ما قرار میدن، موفقیت دیگران البته در حوزه کاری به من احساس ناتوانی نمیده اما این احساس را میکنم که طرف با مطرح کردن خودش و الکی به این موفقیت رسیده، لیاقت این موفقیت را نداره من تواناییم خیلی بیشتر از ان هست و اگر من هم خودم را مطرح کنم و با دیگران ارتباط بگیرم خیلی به موفقیتهای بیشتری میرسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمد مهدی سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 600 روز

    سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان موفق و پر تلاش.

    امروز جمعه 13 بهمن ماه سال 1402 است و من دقیقا امروز وقتی در جمع خانواده و فامیل بودم، وقتی یکی از دستاورد های افراد فامیل رو دیدم احساس ناتوانی و احساس این که من الان خیلی بی عرضه در جمع دیده میشوم در درونم شکل گرفت!

    وقتی رسیدم خونه اومدم یک مقدار کار انجام دادم و بعد گفتم که بروم در سایت استاد عباس منش و یکی از قسمت های سریال سفر به دور امریکا رو ببینم، وقتی وارد سایت شدم دیدم که یک فایل جدید بارگذاری شده و وقتی فایل جدید رو دیدم خیلی احساس خوبی بدست اوردم، چون این یک نشونه برای من بود که خیلی با توجه بیشتری نسبت به افکار و باور هام لحظه به لحظه زندگیم رو پیش ببرم.

    تمرینی که گفته شد رو انجام دادم،

    من متوجه شدم به دلیل مقایسه هایی که در دوران کودکی من با افراد دیگر در فامیل انجام شده است، من همیشه در بخش مالی سعی بر این داشتم که از دیگران بالاتر باشم و یا بهتر باشم! و الان متوجه شدم که این یک ذهنیت محدود کننده هست و دقیقا فردی که در فامیل من دستاورد مورد علاقه ی من رو بدست اورده بود دقیقا این ویژگی و این ذهنیت محدود کننده را نداره!

    و جالب تر از این موضوع این هست که من فقط در بخش مالی زندگیم مشکل دارم و در مسائل دیگه ی که اصلاً نظر و توجه دیگران برام مهم نیست خیلی خوب دارم رشد و پیشرفت میکنم.

    باور هایی که انتخاب کردم برای این که احساس بهتری نسبت به این موضوع داشته باشم،

    1. اگر کسی از نزدیکان من به موفقیت مالی برسد به این معناست که من هم میتوانم به ان دستاورد برسم و ان را داشته باشم.

    2. اگر کسی از نزدیکان من به موفقیت مالی برسد به این معنی است که من هم دارم به خواسته هایم نزدیک تر میشوم.

    3. اگر من برای رسیدن به دستاوردی تلاش میکنم فقط برای این است که زندگی بهتری را تجربه کنم، نه ثابت کردن ان دستاورد و خودم به دیگران.

    تشکر میکنم از استاد عباس منش عزیز که واقعا انرژی میگذارن و برای ما این فایل های بینظیر رو تولید میکنند و در دسترس قرار میدن. واقعا فوق العاده بود این فایل و منتظر قسمت های بعدی هستم. ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زهرا نریمان گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت دوستان عزیزم و همچنین استاد عزیزم.خوب یکی از موفقیت های نزدیکانم

    نوه خاله ام و رفتن به باشگاه و بدست آوردن تناسب اندامش است .احساس خوشحالی و قوی بودنش را دریافت کردم که میتونه و ورزش میکنه .یکمی احساس ضعیفی و پیری پیدا کردم و اینکه من شرایطشو ندارم که باشگاه برم ولی میتونم این دیدگاه رو داشته باشم که درسته که الان باشگاه نمیرم ولی میتونم توی خونه از ورزشهای سبک شروع کنم .متوجه شدم که خواستن توانستن است .متوجه شدم که باورهای نامناسبی در جهت سلامتی و سن و سال دارم .حتی در زمینه مالی مچ خودم را گرفتم .

    ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مرضیه حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    به نام خدای مهربان

    راستش من قبل ازاینکه با سایت آشنا بشم همیشه نسبت به کسانی موفق میشدن حسادت میکردم ویا اینکه خودمو تحقیر میکردم و کلی نجواهای ذهنی که درنهایت به گریه ختم میشد وقتی فایل های دانلودی گوش میدادم تو یکی از اون فایل ها گفتید مثلا یه ماشین مدل بالا می‌بینید تحسینش کنید وحس فراوانی درخودمون ایجاد کنیم این تونسته ومنم میتونم من خیلی این تمرین انجام میدم خونه یا ماشین لوکس میبینم توی ذهنم تحسین میکنم البته که شده نسبت به همکارم حسادت کنم و خیلی حالم خراب شده وناامیدشدم چندروز تو خودم بودم واین اتفاق بارها بارها ازبچگی واسم اتفاق افتاده

    درسی که ازاین فایل بی‌نظیر گرفتم اینکه بجای باور محدود کننده که دارم و شناسایی کردم الان دیدم عوض کنم ازموفقیت اطرافیانم خوشحال بشم درس بگیرم از مسیر که رفتن به نتیجه رسیدن وایده های الهام بخش بگیرم تا بتونم منم موفق بشم

    سپاسگزارم از سایت وشما استاد عزیز

    خدایا هزاران بار شکرت ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فریبا شهاب گفته:
    مدت عضویت: 1279 روز

    بنام رب العرش العظیم

    سلام بر استاد عزیزوموحد ومریم جان موحدوشایسته

    درمورد سوال اول وتهیه لیست اطرافیانی که موفقیت کسب کردند باید خدمتتون عرض کنم که

    در نهایت صداقت موفقیت اعضای خانواده ام باعث خوشحالی ،غرور از نوع مثبت وافتخار من میشه ،واما موفقیت سایر افراد خارج از این دایره

    اگر فریبای دوسال قبل بودم موفقیت سایرین بخصوص دوستان وهمکارانم ابتدا به ساکن باعث

    حسادتم می‌شد ‌فورا مقایسه ای بین خودم ونفر مقابل در ذهنم انجام می‌شد ولی انصافا بعدش خوشحال میشدم وتحسین شون میکردم ،اما به لطف هدایت رب مهربانم وآشنایی با سایت این

    حسادت بسیار بسیار کمرنگ شده وآنقدز براشون خوشحال میشم که انگار خودم به این موقعیت رسیدم ودرواقع امیدوارتر به خودم ورسبدن به خواسته هام میشم

    دوماه پیش خبر ازدواج بکی از دوستاانم که با معیارهای عرف جامعه درسن بالایی ازدواج کرده بود وخربد ملک در کشور همسایه وگرفتن اقامت کشور اروپایی بواسطه ازدواجش آنقدر منو دوق زده

    کرده بود که دوستم از این حجم از خوشحالی من متعجب از من پرسید :؛واقعا خوشحال کننده است

    گفتم بله که خوشحال کننده است وقتی به خواسته‌ای که سالها در آرزوی رسیدنش رو داشتی

    ومورد دوم دیروز با دوستم بوده وایشون برای مهاجرت اقدام کرده بودند ومنتظر نتیجه هستن ودر همان حین شرایط کاری بسیار خوبی هم در کشور دیگری براشون مهیا شد وایشون مصاحبه کاری رو انجام دادند واین بنده خدا بشدت آدم

    محتاطی در تمام جنبه های زندگیش هست وقتی

    ابن خبر رو بمن داد اولش تعجب کردم چون اصلا

    آدم اهل.ریسکی نیست اما بسیار خوشحال شدم وچقدر تحسین کردم وتشویق به ادامه مسیر ی که در پیش گرفته ‌همونجا به خودم تلنگر زدم وگفتم

    ببین فریبا جون خواسته هایی که داشتی در ابن دو

    سه ماه دوستانت بهش رسیدن واینها نشونه است برای اینکه تو هم میتونی ودر راه رسیدن به خواسته هات هستی پس بلند شو ‌اقدام عملی انجام بده

    چون تو در بعضی موارد بسیار شرایط بهتر وعالی تری داری واین سبب سهولت در انجام کارهات میشه و با حس وحال خوب وباور قوی تصمیم به اقدام عملی گرفتم وخدا بهم گفت اینها رو نشونت دادم که ایمانت محکمتر بشه وقتی اقدام عملی انجام بدی من راههای بسیاری رو برات باز میکنم

    امیدوارم به لطف پروردگار عزیزم بزودی بیام واز

    دستاورد هام براتون بنویسم

    درپناه حدای عزیزم سلامت وسعادتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مرضیه کیانی گفته:
    مدت عضویت: 1167 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و بچه‌های عزیز خانواده عباس منش شبتون بخیر

    اتفاقا شب قبل اینکه این فایل رو ببینم به همین موضوع بر خوردم..دیدم یکی از بچه‌هایی که خیلی وقت پیش می شناختمش کلی پیشرفت کرده

    داشتم تلاش میکردم که تحسین کنم ولی خودم فهمیدم که از درون دارم حسادت میکنم به پیشرفتش..حس اینو داشتم که نگا چقد راحت پیشرفت میکنن و من اینهمه تلاش میکنم و بازم هیچی

    خوشحال شدم که پیشرفت کرده ولی پیشرفت اون به من حس این که پس میشه رو نداد..بیشتر حس عقب موندن ازش رو داد

    و حس غالب من درمورد پیشرفت های بقیه همینه که ای وای من جا موندم.چرا هرچی تلاش میکنم نمیشه ولی برای بقیه اینهمه راحت میشه؟

    و اتفاقا همین حسی که استاد گفتن رو موقع دیدن پیشرفت های بقیه دارم..اینکه پیشرفت اطرافیانم باعث میشه پیشرفت های من دیده نشه و کم دیده بشم من

    یه باور محدود کننده دیگه ای هم که فهمیدم دارم اینه که هی سعی میکنم یه بهانه بیارم..که نه فلانی باباش بهش کمک کرد و پیشرفت کرد یا فلانی کارمنده معلومه که راحته براش ماشین خریدن

    یعنی هی ذهنم بهانه میاره که نه اونا شرایطشون بخاطر فلان چیز و فلان چیز از تو بهتره،برای همین راحتت تر به هدف هاشون می‌رسن

    تمرین

    فاطمه: توقع نداشتم انقد پیشرفت کرده باشه چون موقعیتش از من پایین تر بود و چون توقع نداشتم حس کردم خیلی جا موندم. حسادت کردم که انقد حالش خوبه و خوشتیپ و زیبا شده

    اگه ازین زاویه بهش نگا کنم که اون با وجود اینکه از من پایین تر بود ولی چه پیشرفتی کرده و چه موقعیت زیبایی داره و با اینکه شرایطش سخت تر بوده ولی بازم بیشتر پیشرفت کرده بهم کمک میکنه که بفهمم پیشرفت کردن کار سختی نیس و انقد که من فکر میکنم رسیدن بهش دور از دسترس نیس

    اگه اون تونسته حتما منم میتونم

    به نظرم چون اعتماد به نفس خیلی بالایی داشت و همیشه خودش رو در سطح بالا میدید به این موقعیت رسیده

    معصومه: حسادت کردم به اینکه ماشینش رو عوض کرد و 207 خرید..حتی اونجوری که باید تبریک هم نگفتم بش بخاطر همین حس حسادت

    میتونم ازین زاویه نگاش کنم که اون خواست و بهش رسید..خیلی قبلش میگفت که میخواد عوض کنه و بعدش هی تلاش کرد و دنبال کرد این خواستن رو تا جایی که باور کرد و بالاخره هم تونست

    پس منم یه خواسته رو باید انقد ادامه بدم که باورش کنم و اونموقس که بهش میرسم

    وقتی بهش می‌گفتیم نمیشه بیشتر مصمم میشد که ثابت کنه میشه و بهش برسه

    این هم یه موضوعه که میتونه کمکم کنه و درس باشه برام که نظرهای مخالف بقیه به جای ناامید کردنم منو برای رسیدن به هدفم مصمم تر کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: