ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 87 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
ب نام پروردگار هدایتگر
درود بر استاد توانمند و گرانقدر وسپاس فراوان از آگاهیهای نابتون
در وهله ی اول اگر بخام احساسم رو نسبت ب کسی بگم
برمیگرده ب دوران دانشگاه ک من رشته ی طراحی لباس میخوندم و نسبت ب هم کلاسیام مهارتم بالاتر بود و حتی ب همه هم کمک میکردم چون بدلیل قبول نداشتن خودم سعی بر این داشتم ک بیشتر و بیشتر ب بقیه بها بدم و هرآنچه ک بلدم و در چنته دارم و ارائه بدم برای جلب توجه دوستانم و حتی برایگان خارج از تایم دانشگاه دوستامو دعوت میکردم و بهشون آموزش میدادم مشکلشونو حل میکردم و در این مابین دوستی بود ک خیلی بیشتر بهش یاد دادم و هراز گاهی بعد ازینکه دانشگاه تموم شد همدیگرو میدیدیم و بعد یه مدت متوجه شدم از رشته ای ک من توش مهارت بالایی همچنان دارم و اون هنوز سطح پایینی ازین مهارت و داره خیلی پیشرفت کرده کارو کاسبی راه انداخته و الانم کار میکنه حتی الان طوری شده با اعتماد بنفس بالا میاد و ب من پیشنهاد شراکت میده اما این جریان حسادتی از اون رو ب من القا نمیکنه چون خواسته و تمرکزشو گذاشته
بیشترین چیزی ک منو اذیت میکنه بی اعتماد بودن ب خودم و کم دیدین خودم و کم دیدین مهارتم و در حد حرف موندن کارام و هدفام و حتی ب خاطر این کمبود اعتماد بنفس چندین بارم تلاش کردم و با شکست مواجه شدم در صورتی ک همه بهم میگن تو خیلی کارت درسته تو خیلی مهارتت بالاس چرا کارتو ادامه نمیدی ووو ازین حرفا
و درسی که ازین جریان گرفتم و بخودم یادوار شدم اینه ک اگر واقعا کسی ک چنان مهارتی نداره تونسته پیشرفت کنه و ب درآمد برسه هدف هاشو اجرایی کنه پس منم میتونم با توکل ب خدا و تصحیح اگاهیی هام نسبت ب خودم قدمی بردارم و خودم و ب خودم ثابت کنم
و در آخر هم سپاس گذار پروردگارم ک شما رو سرراه من قرار داد تا چراغ راهی باشید برامون ️️️
سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همهی دوستان عزیزم
سؤال اول:
بستگی داره که اون موفقیت رو چه کسی کسب کنه، اگر اون شخص رو دوست داشته باشم و به نظرم انسان خوبی بیاد خیلی از پیشرفتش خوشحال میشم
اما اگر از شخصی کینه داشته باشم و بهم بدی کرده باشه اینقدر از پیشرفتش ناراحت میشم و حسادت میکنم که حد و اندازه نداره
در مورد جواب سوالم در قسمت بالا همین الان متوجه شدم که داخل دورهی 12 قدم استاد گفتن که ما ظلم به خود داریم ولاغیر
یعنی اگر کسی کار بدی رو در حق دیگری انجام بده، فقط اون بدی به خودش برمیگردد
یعنی ظلم به خود
نکته ایی که برام قابل توجه بوده این هست : زمانی که موفقیت انسانها رو میبینم و تحسین میکنم به صورت کاملا ناخودآگاه از اساس اون رو تو زندگیم میبینم
اما زمانی که حسادت میکنم حتی اگر کاری شبیه کار اون طرف رو انجام بدم بازم شکست میخورم
مثال:چندین سال پیش یکی از بستگان اومدن محصولات خودشون رو گذاشتن سردخانه که در موقع خوبی بفروشن من خیلی به این شخص بدبین و حساس هستم، به همسرم گفتم بیا تا ما هم محصول خودمون رو بزاریم سردخانه تا موقع خوب بفروشیم و سود کنیم
اما چون با احساس خشم و حسادت این کار انجام شد
نتیجه :چه سختی که واسه جمع آوری محصول کشیدیم و در زمان فروش هم کلی ضرر کردیم
نمیدونم چرا این تجربه ها رو داشتم اما بازم نسبت به این چند نفر نمیتونم خودم رو کنترل کنم
امیدوارم که بتونم از این فایل و از کامنت شما عزیزان نتایج مثبت بگیرم
انشاالله که در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید.
ارادتمند شما :سیما
سلام به دوستان بخصوص استاد و خانوم شایسته من خیلی وقته توی سایت هستم ولی نتونستم کامنت بزارم من دوره کشف قوانین زندگی رو گرفتم ولی نتونستم انجامش بدم شاید هنوز به اون لول نریسیدم ولی از فایل چگونه در آمد خود را در یک سال چند برابر بکنیم خیلی نتیجه گرفتم با خودم عهد بستم تمام فایلهای دانلودی را نگاه بکنم بعد دوره رو انجام بدم
بریم سراغ تمرین
من هر کدوم از دوستان و آشنایانم به موفقیت میرسند ذهن من به دنبال نکات منفی آنها میگردد و به من حس بی تفاوتی میدهد یا میگوید او این مشکلات را در زندگیش دارد چه فایده دارد موفق هست او که نمیتواند خوب استفاده بکند
اسامی افراد موفق
دوستم قاسم از لحاظ مالی موفق شده هست ولی چون زیاد دادگاه و پاسگاه میرود زهن من فقط همین بدی را میبیند و نکات مثبت خیلی انسان نترس و خیلی راحت با هر کسی معامله میکند و زیاد براش مهم نیست که طرف مقابلش چه شخصیتی دارد او شخصیت خودش را دارد
یکی دیگه عباس او بدون هیچ چیزی به موفقیت مالی خوبی رسیده هست ولی باز هم ذهن من به دنبال ایرادهای ان شخص میگردد و به دنبال انکار موفقیت او
من میتوانم با تمرین کردن و به نکات مثبت انها نگاه کردن به احساس خوبی به آنها برسم و از نکات مثبت آنها منم مسیرم را پیدا بکنم با نگاه کردن به موفقیت و تحسین آنها من هم آمید وار میشوم که منم میتوانم به موفقیت برسم
بنام خدا وبا سلام و درود بر استاد گرامی ..مریم بانو ودیگرهمراهان راه موفقیت.استاد چالش عالی بود و اینکه من قبلابیشتراحساس ناتوانی وحسادت داشتم نه اینکه الان صددر صد از بین رفته باشد ولی غبطه خوردن وحس حسادتم کمتر شده و از این موارد بعنوان یک الگو استفاده میکنم..جوانتر که بودم خیلی تلاش میکردم که از همکارانم موفقتر باشم و تلاشم بیشتر بود که از کسی عقب نمانم.طوری که در طول خدمتم چند بار معلم نمونه شدم در منطقه و استان ولی بعداز بازنشستگی زیاد تلاش نمیکنم و خود را بازنده و بی استعداد بی لیاقت ونا زیبا میدیدم .خوشبختانه چندتا از دوره های استاد را که تهیه کردم وآگاهی هایم بیشتر شده بهتر میتونم حسادت وغبطه خوردنم روکنترل کنم و از موفقیت اطرافیانم درسهای خوبی بگیرم و بعنوان الگو از اونها یاد بگیرم..عوامل بیرونی رو خیلی خوب شناختم وزیاد معتقد به عوامل بیرونی نیستم.سوال دوم رو کلی جواب میدم کلابه خانمهای دورو برم که رانندگی عالی دارند غبطه میخورم چون خودم ترس از رانندگی دارم ولی اونها رو تحسین وتشویق میکنم..کسانی که خانواده موفقتری دارند باعث ناراحتم میشدند ولی الان میگم هر کس در هر جایگاهی هست در جای مناسب خودش قرار داره ومن باید بیشتر تلاش کنم به طور خلاصه در راهی که قرار گرفتم با آموزشهای استاد امیدوارم بهتر هم بشوم آرزوی بهترینها رو برای همه عزیزان دارم
بنام خداوند یکتا.
درود بر استاد عزیز،خانم شایسته و تمامی دوستان عزیزم.
من چندین بار این فایل را گوش کردم و خیلی فکر کردم و نوشتم.
خیلی دقت کردم و دیدم برای موفقیت خیلی افراد حسم بد میشه و برای برخی افراد خیلی خوشحال میشم.
خیلی فک کردم و دلیلش را اینطوری حس کردم که چون خودم کارمند دولت هستم،افرادی که در قسمتهای دولتی دیگه ای که حقوقشون دو سه برابر حقوق منه استخدام میشن و میبینم که یارو چند صباحی بیشتر نیست که مشغوله ولی امکاناتی که بهش دادن و حقوقی که میگیره چند برابر منی که بیش از بیست سال کارمند دولت هستم هست،بشدت حسم بد میشه و اینجا یه حسی بهم دست میده که اصلا عدالتی وجود نداره.
یه جورایی شاید کاری به طرف نداشته باشم و حسادت هم نکنم ولی از دولتی که مدعی عدالته خیلی شاکی میشم.
نمیدونم چه باوری پشت این فکر منه.
آخه جفتمون کارمند دولت باشیم و اینقدر تبعیض باشه از هر زاویه ای نگاه میکردم حس خوبی نداشت.
ولی در عوض از موفقیت افرادی که کسب و کار شخصی دارن بقدری خوشحال میشم که اگه خودم اون موفقیت را بدست میوردم شاید اون قد خوشحال نمی شدم.
حالا مثال میزنم.
عباس:سالها بیکار بود و هیچ هدفی نداشت.
فقط یه لیسانس برق اونم طی 7 سال گرفته بود و دستش تو جیب باباش بود.یهو رفت و استخدام پتروشیمی جنوب شد.اوضاع برگشت و حقوق و مزایای بالایی میگرفت و رفت و برگشت با هواپیما و هتل رزرو تو هر شهری مجانی و لاکچری.من سابقه ی بالایی داشتم و حس حسادت کردم و حس بی عدالتی. باهاش صحبت هم که میکردم فقط کلاس گذاشت و حرفی از نوع نگرش و باورهاش نگفت.
حمید:
با طی تکامل شروع به تولید یه سری قطعات کرد و شرکت تاسیس کرد و سانتافه خرید و خیلی وضع مالی عالی شد.من خیییلب خوشحال شدم و تقریبا ماهی یکبار میرم شرکتش و چند ساعتی از باورهاش و اهدافش و …میپرسم و باهم صحبت میکنیم و هر سری میبینمش تا چند روزی رو ابرا راه میرم.
این برام الهام بخش کسب و کار شخصی شده که الان دو سالی میشه استارت زدم و نتایج هم اومده و درآمدم از کار شخصی بهتر از درامدم دولتیم هست و انشااله هدفم کنده شدن از کار دولتی و کار کردن با تمرکز روی کار شخصیم هست.
همین دو مورد را میتونم مثال بزنم و مابقی تو دفتر خودمه که شخصیه.
ولی ته کار متوجه شدم واسه افرادی که حسادت میکنم یه حس بی عدالتی یا از طرف دولت یا از طرف خدا دارم.
مثلا حس میکنم یارو اصلا لیاقتشا نداشته و حتی ازشون پرسیدم و یجورایی مصاحبه کردم فهمیدم اصلا برای پول ارزش قائل نیست و پولدار ها را آدمهای وحشتناک میبینه ولی چندین برابر من پول وارد زندگیش میشه.بخاطر همین فک میکنم باعث شده حس کنم بی عدالتی وجود داره.
به هر حال
از همتون تشکر میکنم
استاد خیلی با فایلهای شما حال میکنم.
دوره هدف گذاری و ثروت یک که اوایل کار روی دی وی دی تولید کرده بودین را خریدم و هنوز گوش میدم.
از همه دوستان عزیزم که مشارکت کردن هم سپاسگذارم.
ممنون از همتون
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عباسمنش و دوستان عزیز
من به سه تا از دوستانم اشاره میکنم
یکی از دوستانم به اسم صادق که شاگرد مغازه به و بعد از سه سالی شاگردی یک مغازه کوچکی برای خودش زد و بعد از چند سال دیگه مغازه رو بزرگتر کرد و به خودش گفتم من میام پیشت چون حس میکنم مغازه خودم هستش و خیلی خیلی از ته دلم خوشحال بودم و لذت میبردم از اینکه تونسته مغازه خودش رو ارتقا بده (ایشون الان 28 ساله هستش)
نفر دوم آقا عبدالله هستش که از نزدیک به ده سالی شاگردی میکرد و پنج سال پیش برای خودش مغازه زد تو روستاشون و خیلی خیلی خوشحال شدم و هر وقت میرفتم سمتش کمکش میکردم حتی چند ماه باهم کار کردیم و الان نزدیک یک سال هستش مغازه خودش رو از روستا به شهر آورده و یک مغازه دیگه هم زده و واقعا از ته دلم خوشحال شدم و حتی موقع هایی که میرم سمت بندر کنگ میرم کمک دستش (ایشون الام 31 ساله هستش)
نفر سوم آقا محمد هستش که تا سال 98 به قول خودش هیچ انگیزه ای برای زندگی نداشت و از نیمه دوم سال 98 با جرقه ای که خورد تو زندگیش هدفش رو پیدا کرد و با تمام وجود ادامه داد و الان به یکی از افراد موفق تبدیل شده و همچنان مصمم و با اراده راهش رو ادامه میده و همیشه این شخص رو تحسین میکنم و تو زندگی خیلی بهمکمک کرده(ایشون هم الان 32ساله هستش)
ایده هایی که به من دادن اینکه هر سه نفر رو هدف خودشون مصمم بودن با تمام سختی هایی که براشون بوده و از پیشرفت و مهاجرت واهمه ای نداشتن چون پایبند بودن مثلا اقا عبدالله تو کارش حتی با پدرش هم به قول معروف شوخی نداره به قول خودش دوست و خانواده جدا کار هم جدا .
و بودن افرادی که موفق شدن و من در خودم احساس ضعف کردم نه اینکه حسادت کنم یا متنفر بشم بیشتر بحث ضعیف بودن خودم میدونستم که چرا من نتونستم
به نام یگانه الله مهربان
قبلاً هم به این موضوع فکر کردم خیلی زیاد
یکی از باورهای مخرب و ترمزهای من حسادت و مقایسه خودم با دیگرانه، مدتیه که روی این موارد کار کردم و خیلی بهتر شدم ولی خوب نه
حتی یادمه یه مدتی قسمتی از شکرگزاری روزانه م مربوط به اطرافیان و موفقیتهاشون بود
به این صورت که کاملا آگاهانه در مورد موفقیتهای اطرافیانم مینوشتم و بابتش خدارو از جهات مختلف شکر میکردم، مثلا اینکه خدایا شکرت این یعنی برای منم ممکنه، یا اینکه خدایا شکرت مثلا فلان دوستم یه آدم موفقه و میتونم به دیگران پزشو بدم، یا اینکه خدایا شکرت داداشم به این ثروت رسید این یعنی دیگه دستش هر دقیقه پیش من دراز نیست و الی آخر…
خلاصه که خیلی رو این ترمز کار کردم ولی مطمئنم که هنوز زیاد خوب نشدم
الآن که استاد این فایل بینظیر رو گذاشت انگار یه تلنگر دوباره برای من بود که فراموش نکنم نقاط ضعف هیچ موقع کامل از بین نمیرن و همیشه باید رو اونا کار کنم
پس از دیدن این فایل میتونم بگم ذهنیت من نسبت به موفقیت دیگران به خصوص اطرافیان چیزی بین ذهنیت محدود کننده و قدرتمند کننده است
به این صورت که در برابر دستاوردهای دیگران عصبی، مضطرب، نگران یا خشمگین نمیشم و احساس حسادت صددرصدی نمیکنم ولی از طرفی به جرعت میتونم بگم از ته دلم هم خوشحال نمیشم یا انگیزه نمیگیرم از موفقیت دیگران و این بدین معنیه که خیلی مسیر طولانی رو پیش رو دارم
همین جا و از همین تریبون خداوند رو سپاسگزارم واسه حال خوب و موفقیت و سربلندی و عزت اطرافیانم چون میدونم این ذهنیت به من کمک میکنه و باعث میشه باور کنم برای منم ممکنه
از طرفی هر چه اطرافیانم موفق تر باشن برای من بهتره
الهی شکرت واسه وجود این استاد گرانقدر
استاد گرام بسیار متشکرم از شما بابت این فایل پر از آگاهی و تمرین محور
به نام خدا
سلام استاد نازنین
من قبل از اشنایی با این سایت پر از سود
مثلا موفقیت یکی از نزدیکانو که میدیدم
اولش حتی از نظر جسمی هم چند لحظه خشکم میزد که چرا این الان موفق شده ،چون اون شخص مورد علاقه من نبوده،انگاری که مثلا هرکسی که مورد علاقه من بود حقش بود موفق بشه ولی اگه کسی کوچیکترین ازاری به من رسونده بود(با باورای که خودم داشتم و باعثش بودم )
اون شخص از نظر من لایق این موفقیت نبود
یا حس میکردم که دیگه تموم شد رفت ،من جا موندم از موفقیت
اما الان به محض شنیدن موفقیت افراد واقعا ذوق زده میشم و بهشون تبریک میگم ،تو ذهنم خیلی تحسینشون میکنم و افرین میگم ،دمش گرم که تونست واقعا لیاقتشو داره
و میرم میپرسم که منم راهنمایی کنه
الان خیلیی خوشال میشم از موفقیت افراد ولی بازم هنوز سر اینکه من همین که حسم خوبه کافیه و موفقیتی خاصی نمیخوام اذیت میشم
باور لیاقت رو ندارم مث اینکه در بعضی موضوعات
پیش خودم میگم اگه شد ،شد ،نشدم مهم نیستش
خلاصه اینکه امیدوارم منم به این حد از افکار برسم که خودم لایق بدونم و درخواست کنم از پروردگارم
ممنون استاد عزیز
دوستون دارم
بنام خداوند هدایتگر. درود بر استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته نازنین
استاد جان صحبتهای امروز شما ما رو ب یک خودکاوی عمیق میبره ، خودکاوی ک باعث میشه با خود واقعیمون رو ب رو بشیم . اون خودیکه همیشه سعی کردیم پنهانش کنیم ، مدت زیادی هست ک روی خودم کار میکنم و تمام احساسات خودم رو شناختم و تقریبا تونستم افسارشون رو تو دستم بگیرم ولی ولی استاد جان با گوش کردن ب صحبتهای این فایل دیدم چقدر ماهرانه احساس حسادت ، کینه ،تنفرم هنوز درونم هست البته نه ب شدت قبل اما هنوز دارمشون و زمانیکه ب بعضی افراد ک قبلا با اونها اتصالی داشتم الان بهشون فکر میکنم میبینم بازم بهشون با درجه خیلی کمتر اتصالی دارم ، امیدوارم با راهکارهایی ک از راهنماییهای شما یاد میگیرم بتونم تهموندهای اون احساسات رو پاک کنم ، استاد جان زمانیکه راجع ب موفقیت اون افراد با خودشون صحبت کردم و یا غیرمستقیم شنیدم همشون تو یک چیز مشترک هستن مداومت ، خستگی ناپذیری و استقامت،و آنچه ک من رو از هدفم دور میکنه ضعف و تنبلی من هست ، زود خسته میشم و رها میکنم و ناامید میشم در صورتیکه اونها از ی راه به نتیجه نرسن از راه دیگه و راه دیگه ادامه میدن تا ب هدفشون برسن درصورتیکه من اینطور نبودم، استاد جان سپاسگزارم برای طرح سوالهای این فایل باارزش
با سلام.
اتفاقا همین دیروز بود که با دیدن عکس یه سری اشخاص که از قبل میشناختم و پیشرفت فوق العادشون یهو فرو پاشیدم از هم گفتم وای دختر اینا چه خفنن اینا چه قوی ان اینه چه هر چی رو بخان میرن ب دست میارن و جالب ترش این بود که من حدود یکی دو ماه قبل ترشم از دیدن موفقیت های و تاثیر گزاری های همین دوستان ب وجد اومده بودم امید ب زندگی گرفته بودم و اعتماد ب نفس که اگه اینا تونستن پس منم میتونم اگه اینا تونستن با تمرکز به خودشون و چیزی که میخان و با علم به اینکه جهان چه سخاوتمنده در برابر ارزوهای ما این چنین پیشرفت کنن منم میتونم منم میتونم قطعا .
اما دیروز با دیدن یه پیشرفت دیگشون احساس حسادت نه احساس ضعف و کم بودن و نا چیز بودن بهم دست داد خیلی وقتا میشه وقتی خیلیا به چیزی میرسن من همش ب خودم میگم ببین چه اهمال کاری ببین چه تنبلی ببین ذهنت همش دنبال بهانه میگرده که شکست و نرسیدنت رو برات توجیه کنه هیچ وقت نمیره ب استقبال و پایکوبی برای جنبه ی خوب چیزی که میخاد اتفاق بیفته
من ب این رسیدم
من یه ضعف شدید دارم در برابر اینکه میشینم تو ذهنم میسازم نشدن و نرسیدن ب چیزی که میخام رو حتی احساسشم میکنم اون غم و درد هنگام رسیدن ب این نتیجه رو تا این که بیام ب نتیجه و اثر خوبش فکر کنم
نمیدونم واقعا چرا اینقد ذهنم باید مریض باشه که مثلا بابا من کل زندگیم رو تعطیل میکنم و میرم برای چیزی که میخام تمرکز میکنم بعد یکم مونده به نتیجه حالا شکست و نرسیدن بهش تو ذهنم ترسیم میشه با این که در عمل هم هزاران هزار بار ثابت شده که مثلا اگه من خودم رو 50 در نظر گرفتم همین 50 من در عمل صد بقیه بود همین گره و همین سیکل معیوب رو نمیتونم حلش کنم و درکش کنم که چرا چرا این اتفاق میفته
واقعا چرا…
چرا همش احساس میکنم کمم
چرا همش احساس میکنم اهمال کاری میکنم چرا هر چی از همه چیم میزنم برای هدف باز تهش میگم نه تو کم گذاشتی
چرا اصلا خودم رو نمیبینم
که چقدر زحمت کشیدم و کار کردم روی خودم؟