ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 68 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام خداوند مهربان
تمرین 1 )
. موفقیت افراد نزدیک بنویس
. جلو هرکدوم بنویس من چه احساسی دارم خیلی واضح
برای هرکدوم جداگانه بنویس چه ایده های الهام بخشی میتونه در من ایجاد کنه : چه زاویه مثبتی میتونم نگاه کنم ؟ چه درس هایی میتونم ازشون بگیرم از مسیر موفقیتشون ؟
کیوان : از شغل اول که طلاسازی بود به موفقیت قشنگی رسیده و حالا کارگاه جعبه سازی زیورالاتش راه انداخته من وقتی رفتم کارگاهش هم خیلی احساس خوبی داشتم که خالم و شوهر خالم وضعش خیلی بهتر میشه و هم حسادت کردم به اینکه چرا خانواده من هیچ پیشرفتی ندارن و وضع زندگیمون اگه بدتر نشه بهتر هم نمیشه اصلا از این دید میتونم نگاه کنم که لازم نیست من خانواده موفقی داشته باشم تا موفق بشم ، من خودم به تنهایی میتونم باورهای ثروت ساز بسازم و منبع درامد بالا داشته باشم ، اینکه پیشرفت هیچ ربطی به جنسیت نداره من خیلی موفقیت هارو صرفا چون مرد نیستم از خودم دور میبینم ، زاویه مثبت دیگه اینه که هنوز هم میشه تو این شرایط و وضعیت حساس کنونی هم کسب کار جدید راه انداختن ، ارتفا داد و پیشرفت کرد _ درس از مسیر موفقیت اینه که مستمر ادامه میدن ، فارغ از اوضاع احوال جامعه و حتی روحی خودشون پا تعهد کاری خودشون هستن حتی روزی 3 ساعت وقت میذارن
خمسه : مشاوری دانشگاهم که الان تو بالاشهر تهران کار میکنه و بسیار موفق شده احساس از دست دادن داشتم ، انگاری که دسترسی راحتتری بهش نخوام داشت ، چون خوب دانشگاه مشاوره رایگان بود و حالا برای ملاقات باهاش باید بها بدی اونم زیاد ، احساس کردم من لایق دریافت خدمات از بالاشهر و با این مبلغ و کیفیت ندارم ! ، احساس کردم که چقدر زود پیشرفت کرد و درامدش چندین برابر کرد ولی من بعد چندسال هم هیچ پیشرفتی نداشتم و چقدر بی عرضه ام و اون چقدر توانا و قدرتمنده زاویه مثبتی که میتونم نگاه کنم اینه که میشه خیلی سریع از نظر شغلی و مالی پیشرفت کرد و نیازی نیست سال ها زجربکشی و شبانه روزی کار کنی _ ایده الهام بخش از مسیرش اینه که مدام روی کیفیت کارش کار میکرد ، تمرکزش روی خودش بود و خیلی دوره میدید و وقت میذاشت برای حال خوبش و شکرگذاری و تمرکز روی نکات مثبت و فکرمیکنم این برای ادامه دادن مسیر خیلی بهش کمک کرد
زهرا : آبجی قشنگم حقوقش 15 تومنه البته کار تمام وقت داره و باورهای اشتباه مثل وام و قسط و … ولی خوب همون موقع که حقوقش زیاد کردن احساس خوشحالی زیاد و حسادت داشتم که میگفتم من این همه وقت میذارم دوره میبینم ، کارای سخت تر میکنم ، مدرک بهتری دارم و … ولی حقوق من 7 تومنه و نهایتا با پاداش بشه 10 تومن ، دیگه احساس نگرانی زیاد کردم که بلد نیست از پولش درست استفاده کنه و همه رو خرج میکنه و خودش درگیر قسط و وام میکنه و … زاویه مثبتی که میتونم نگاه کنم اینه که موفقیت مالی شاید هیچ ربطی به مدرک و سختی کشیدن نداره ، اینکه من نمیتونم به ابجیم بگم که با پولاش چیکار کنه همون طوری که اون نمیتونه به من بگه و ما همه مسیول زندگی خودمونیم ، هرکسی جا درست خودش ایستاده و من بیشتر باید رو باور هام و خواسته هام کار کنم چون من خودم نخواستم بخاطر احساس عدم لیاقت حقوق بالاتر از وزارت کار بخوام !! _ الهام از مسیرش اینه که زیاد میخواد ، بهاش هم به اندازه باور ها و احساس لیاقتش میپردازه و حداقل خواسته های مالیش داره تیک میزنه
فاطمه : من این ماه بخاطر فشار کاری و حقوق کم استعفا دادم ، و بهم گفتن که همه پروژه هامو به فاطمه همکارم تحویل بدم ، نمیدونم چرا احساس بدی داشتم ، هنوز هم نمیدونم چیه این حس با اینکه خودم خواستم که برم و خسته شده بودم واقعا ولی احساس میکردم شاید همه زحمت هام برای یه شخص دیگه تموم بشه ، به اسم اون و زحمت ها و تلاش های من دیگه هیچ وقت دیده نشه ، من بی عرضه دیده بشم که فاطمه تونست زینب نه ، اره همین حس بود که بی عرضه دیده بشم ، شکست خورده زاویه مثبت اینه که من واسه پروژه ربات استوری صد که نه هزااارمو گذاشتم و در حد خودم براشون فروختم دوتا صد میلیون فروختم براشون و اگه بیشتر نشده چون شاید اندازه باورهام نبوده نمیدونم ، زاویه مثبت دیگه اینکه شاید این استعفا همون فضای ازادی برام فراهم کنه که بشه نقطه عطفم اگررر بشینم و روی باورهام کارکنم و تمرینام درست انجام بدم این فضا بشه سکو پرتاب من ، نگاه مثبت دیگه اینه که خیلی ها پروژه ربات استوری قبول نکردن و همین نشون میده که چقدر کار من سخته و حتی فاطمه تو مصاحبه اش گفته نمیدونم زینب چه جوری به تنهایی همه کارای ربات انجام میداده :)) ، نگاه مثبت دیگه اینکه هرچی تونستن یادگرفتم ، واقعاااا حرفه ای تر شدم و قبل و بعدم توی مهارت هزار لول فرق داره و بهتر شده ، منی که نمیتونستم چیزی بفروشم دوتا صد تومن زدمااا نگاه الهام بخش از موفقیت فاطمه شاید اینه که ادم صبور تره و میتونه انتقاد هاشو محترمانه مطرح کنه ، مثلا من بعد اینکه درصدی از فروش بهم ندادن خواستم بیام بیرون انگار که در مقابل مشکلاتم فرار میکنم ولی فاطمه درخواست جلسه میکنه و میگه طبق این قول و فلان انقدر باید بدین و وقتی قبول نکردن هم همه کارای ربات برعهده نگرفت مثل من !! به اندازه ای که بها دریافت میکرد انجام وظیفه میکنه نه بیشتر
فرناز : کسی که مهاجرت کرد و اولین نفری که از نزدیکانمون رفت امریکا و من خیلی خیلی احساس کردم که میشه ، خوشحال بودم براش ولی همش نگران بودم ، الان بچه کوچیکش چی میشه ، چه جوری درامد دارن ؟ چه جوری زبان یادمیگیرن و … چون عمه ام زبانش خوب بود ولی شوهرخارم و بچه چندسالش نه و خیلی نگران بودم و هی داشتم مشکلات احتمالیشونو پیش بینی میکردم نگاه مثبت اینه که عمم که متاسفانه خیلی کم باهاش رفت و امد داشتیم خیلی باورهای قوی داره ، خیلی توکل میکنه و خیلی با دل و جریت و اهل حل مسیله اس کلا ، همیشه زن قوی و بالایی بوده ، همیشه هدفمند ، همیشههه در حال یادگیری و تلاش ، مستقل ، درس خونده ، کار کرده ، ازدواج نسبتا خوبی داشته و مهاجرت هم کرده ، حدااااقل طبق برنامه ریزی خودش و خواسته های خودش درست پیش رفته میدونی هدف گذاشته و تیک زده از مسیر موفقیتش فقط میتونم بگم ایمان و عمل واقعا مرد عمل چهره عمه منه :))
بریم برای جلسه خفن دوم 🫀
یا رب
سلام خدمت استاد عباس منش و بانو شایسته عزیز
قسمت اول ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده
اکثر مواقع و شاید همیشه شکر خدا در برابر موفقیت های دیگران خوشحال میشم و واکنش مثبت دارم
معمولا حسادت خاصی نمی کنم
تنها موقعی که چند وقت ذهنم درگیر شد تا تونستم با اعتماد به نفس و برخورد درست با فرد مورد نظر قضیه رو حل کنم موقعی بود که یکی از افراد نزدیک در فامیل همسرم ، ارثی که از پدر و مادر بهش رسید به خونه بزرگ بود که نزدیکان و فامیل های اطراف هیچ کس نداره و من خیلی از نظر ذهنی و روحی بهم ریختم .
به مرور که فکر کردم متوجه شدم من در مقابل این فرد از موفقیت هام زیاد تعریف میکنم و اون هم برای این که کم نیاره از موفقیت هایش زیاد میگه و به مرور متوجه شدم با برخوردی که من می کنم باعث شده یه رقابت مخفی بینمون ایجاد بشه که در مواقعی این رقابت منفی هست و باعث آسیب میشه ،
یواش یواش با این ذهنیت که پول اون به من ربطی نداره و اینکه من دوست دارم در مسیر زندگی خداوند بهم نعمت های زیادی عطا کنه و این احساس رو داشته باشم که با تلاش و پشتکار خودم به ثروت ، سلامتی ، اخلاق خوب رسیدم نه اینکه از طریق یک فرد به پول برسم و با اعتماد به نفس بیشتری در مقابل این شخص ظاهر شدمرو به مرور از فعالیت هام کمتر توضیح جزئی دادم تا اون هم نخواد با حس حسادت خاصی از پولی که از خانواده اش گرفته جلوی من حرف بزنه . هم این که در این مسیر متوجه شدم وقتی احساس کمبودی در درون باشه دوست دارم در جمع جلب توجه کنم و دیگران جذب بشن ولی وقتی روی ارتباط با خدا خیلی توکل کنم و احساس لیاقت رو در درونم تقویت کنم این جلب توجه کم و کمتر و حذف میشه ، انشاالله
و باورهای خودم رو دارم با توکل به خدا قوی می کنم که با تلاش به موفقیت های عالی برسم و منتظر نباشم از آسمون یا از کسی بهم ثروت برسه .
چون با گوش کردن فایل های روزشمار تحول زندگی من و فایل های زیادی که در سایت هست دارم به این احساس میرسم که داشتن آرامش ، احساس لذت از زندگی ، سلامتی ، روابط خوب با اطرافیان ، دوست داشتن خودم به عنوان بنده الله ، احساس لیاقت داشتن برای رسیدن به آرزوهام و خیلی خیلی حس های قلبی عالی که همه با اعتماد به الله داره با گذراندن روند تکاملی رخ می دهد ، الهی شکر
در حال حاضر مشتاقم که خدا جونم بهم راه ایجاد کسب و کاری که با روحیاتم و دیدگاه هام هماهنگ باشه را بررسی راهم قرار دهد. انشاالله
آمین یا رب العالمین
این فایل بی نظیره خیلی ممنون
الحمدالله رب العالمین
اللهم عجل الولیک الفرج
به نام خدای نور
سلام به استاد عزیزو خانم شایسته دوسداشتنی و دوستان عباس منشی.
برای جواب به سوالی که استاد پرسیدن من وقتی توی حیطه کاری خودم دختران موفقی میبینم که هم سن و یا حالا کوچیکتر خودم یاتفاوت سنی زیادی باهم نداریم رو میبینم حس بدی میگیرتم پس من چرا نتونستم مثل اونا موفق بشم؟پس چرا من لاک پشتی دارم پیش میرم؟پس من کی اون چیزی که میخوام برام اتفاق میوفته اولش این حس و دارم معمولا و بعدش با یاداوری قانون که من خالق شرایط و زندگی خودمم و باورهای منه و تکاملم دست خودمه اگر از نظر من لاک پشتی پس بیشتر روی خودم و حِرفم کار کنم اونطور منم خییلی بهتر نتیجه میگیرم و کم کم احساسمو خوب میکنم و تحسین میکنم اگر این شخص تونسته پس منم میتونم.
باورمخربی که الان پیدا کردم اینه که من موفقیت رو مربوط به سن و سال میدونم یعنی من وقتی یکیرو میبینم که سال ها ازمن بزرگتره و توی حیطه کاریم موفقه حس بدی بش ندارم و میگم که نسبت به سنش معقوله ولی وقتی کسایی رو میبینم که زیاد تفاوت سنی نداریم باهم و انقدر موفقن و چیزی که من میخوام رو دارن حسادت میکنم و حس بدی میگیرتم.
ربط دادن موفقیت به سن و سال:من برای ساختن باور مناسب برای این ترمز باید مثال بزنم برای خودم از ادمایی که میشناسم که خیلی جوونن و موفقن و اشخاصی که سن بالایی دارن اما موفق نیستن پس سن هیییچ تاثیری توی موفقیت نداره و باورهای مناسب اون ادم هاس که باعث موفقیتشون شده پس منم باساختن باورهای مناسب میتونم به موفقیت مالی برسم فقط باید زمان بذارم و به الهاماتم عمل کنم.
وقتی که دختر عمم اومد گفت که هدبار کافشون یه دختر18 سالس اولش ری اکشنم این بود که چقدرر خوب و وقتی موند ازش تعریف میکنه که توی کارش خیلی خوبه و چندین مسابقه رفته شرکت کرده و مقام اورده و چند سالم سابقه کاری داره اینجا شد که حس بدی گرفتم و گفتم عاطی این دختر همسن تو و انقدر موفقه پس چرا تو نتونستی هنوز؟پس چرا تو توی حیطه کاریت هنوز لاک پشتی داری حرکت میکنی؟
از چه زاویه مثبتی میتونم به موفقیت این شخص نگاه کنم:این دختر همسن منه وبازم اینجا نشون میده که سن و سال تاثیری توی موفقیت نداره،چندسال سابقه کاری داره یعنی خیلی زودتر کارشو شروع کرده با اینکه اون موقع سن زیادی نداشته ولی با شجاعت شروع کرده و با اعتماد بنفس بالا توی چند تا مسابقه شرکت کرده و مقام اورده یعنی تو دله ترساش رفته و واقعا خیلی تحسینش میکنم.
چه درس هایی میتونم از موفقیتش بگیرم:رفتن تو دل ترس ها و عمل به الهامات و اینکه هیچ وقت برای شروع کار مورد علاقم دیر و یا زود نیست من هروقت بخوام میتونم شروع کنم و موفق بشم و هیچ وقت نباید خودمو با یکی دیگه مقایسه کنم چون اون شخص باورهای متفاوتی نسبت به من داره و توی دوتا خانواده متفاوت بزرگ شدیم من نمیدونم که باورهای اون شخص چیه و یا چی توی مغذش میگزره پس دیگه جای مقایسه کردن باقی نمیمونه و مقایسه کردن بدترین کاریه که میتونم بکنم و نشونه احساس عدم لیاقت و کمبود عزت نفس هست پس هروقت خواستم کسی رو با خودم مقایسه کنم یادم بیاد ما دونفریم با دوتا باورهای مختلف و نتایجمونم مختلف خواهد بود.
وقتی با علیرضا و هیوا اشنا شدم و دیدم هم ثروتمندن و هم ازادی مالی،زمانی و مکانی دارن و هم رابطه احساسی خوبی باهم دارن با تمام وجودم تحسینشون کردم و وقتی دیدم که علیرضا با اینکه شرایط مالی خوبی داره ولی بازم تمام فکر و ذکرش اینه که وضع مالی و شرایط بهتری داشته باشه و یا وقتی دیدم هیوا چند تا شغل عوض کرده و توی رشته ای که تحصیل کرده درسته چندین سال زمان گذاشته اما وقتی دیده داره این شغل بش آسیب میزنه رفته دنبال یه شغل دیگه که راحت ترم هست با خودم گفتم چقدر خوب که نیومد بگه که نبابا من سال ها توی این رشته تحصیل کردم و زمان گذاشتم پس تا اخر همینو میرم نباید عوض کنم گفتم چقدر خوبه که این دیدگاه رو نداره ولی ازجهتی اومدم گفتم اینا خانوادشون ثروتمند بوده واسه همینه اینا راحت ثروتمند شدن یعنی ربط دادن ثروتمند بودن خانواده به موفقیت شخص ولی همه ی ما به یه منبع ثروت و خلق شرایط دلخواهمون وصلیم منم مثل همونا این توانایی رو دارم و میتونم این شرایط خوب و ثروت رو خلق کنم و دارم همینکارو هم میکنم و بازم نباید یادم بره من نمیدونم اوناچه باورهایی داشتن ولی میدونم خدای ما یکی و به یه منبع وصلیم و منم میتونم مثل اونا ثروتمند بشم و ازادی مالی،زمانی و مکانی رو داشته باشم و دارم روی باورهام کار میکنم و نتایج کوچیک کوچیکم که کم کم دارن پیدا میشن و تکاملم نباید یادم بره درسته تکاملم دست خودمه و تکامل معنیش تجربه بیشتره و نه گذشت زمان ولی با همین موفقیت های کوچیکی که کسب کردم نسبت به یک سال پیشم میتونم حس بهتری داشته باشم و بازم مطمئن بشم که میشود.
از چه زاویه مثبتی میتونم به موفقیت این اشخاص نگاه کنم:من دیدم که آزادی زمانی،مکانی و مالی وجود داره من همیشه فقط استاد و میدیدم که همه اینارو باهم داره ولی الان از نزدیک دیدم که میشود امکان پذیر هست که ازادی مالی،زمانی و مکانی داشته باشی و همش درحال خوش گذرونی باشی و حالت خوب باشه دیدم که میشود و منم میخوام که ازادی مالی،زمانی و مکانی داشته باشم.
چه درس هایی میتونم از موفقیتشون بگیرم:با دیدن علیرضا با اینکه شرایط خوبی داره و ثروتمنده ولی بازم به دنبال شرایط بهتر و ثروت بیشتره فهمیدم که ثروت و شرایط خوب انتها نداره هرشرایطی هم که داری بهترش هست وخیلی تحسینش میکنم که انقدر به دنبال پیشرفته با دیدن هیوا و اینکه شغلی که دیگه نمیخواست و یه چیز راحترمیخواست شغل قبلیشو رها کرده با اینکه چندسال براش زمان گذاشته فهمیدم که اگر چیزی رو نمیخوام حتما باید رهاش کنم حتی اگر زمان و انرژی براش گذاشته باشم باید به خواستم توجه کنم.
با نیما وقتی اشنا شدم و وقتی فهمیدم انقدر ثروتمنده کلیی تحسینش کردم که انقدر ثروتمنده و انقدر راحت بهای خواسته هاشو میده و خلاصه با دیدن موفقیتش حس بدی نداشتم و حسم خوب بود.
از چه زاویه مثبتی میتونم به موفقیت این شخص نگاه کنم:نیما ازیه شهر دیگه اومده بود برای اپدیت شدن با اینکه کارش خوب بود و کافه خودشو داشت ولی باز اومده بود خودشو اپدیت کنه توی حیطه کاریش. و نگفته اوکی من که دیگه کافمو دارم ثروتمندم هستم مشتریامم هستن دیگه پس دیگه تمومه. نه اومده اپدیت کنه خودشو که توی حیطه کاریش بهترین باشه.
چه درس هایی میتونم از موفقیتش بگیر:همیشه به دنبال اپدیت شدن و بهتر شدن و حرفه ای شدن توی حیطه کاریم باشم و به کم راضی نباشم هرچقدر که یه چیز خوبه میتونه بهترم بشه و راحت بتونم بهای خواسته هامو بدم بدون نگرانی و باید روی باور کمبود و فراوانی و احساس لیاقت کار کنم که پاشنه اشیلمم هستن و دارم همینکارو میکنم و زمان میذارم روی بهبود این ترمزهای مخربی که دارم.
نور من سپاسگذارم که هدایتم کردی به این فایل و این همه نوشتن و شناخت خودم.
شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.
با سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته قشنگم راستش در مورد این سوال که اگه اطرافیانم به موفقیت برسند من چه حالی دارم باید راستگو باشم وبگم قبل از اینکه با استاد اشنا بشم بااینکه اصلن ادم حسودی نبودم ولی ستایش کردن راهم بلد نبودم خوشحال میشدم ولی بی تفاوت بودم احساس لیاقت نداشتم و دیگران رو مقصر میدونستم واینکه میشود برای من هم اتفاق بیفته را باشما اموزش دیدم با اینکه اکثر ادمهای دورم همه دارند واز نظر مالی در رفاهند اول یاد گرفتم بگم ماشالا افرین چقدر قشنگ چقدر زیبا از اون حس خنثی بودن در اومدم بعد یاد گرفتم هیچ کس رو مقصر ندونم با اینکه زندگی زنا شویی پنجاه پنجاه پیش میره به خداون توکل کردم یاد گرفتم روی خودم وتوانایی هام تکیه کنم هر روز یاد میگیرم من عاشق فایل گوش دادن های شما شدم چون من اصلن حوصله اینکه کسی برام حرف بزنه رو نداشتم ولی صدای شما مطالب شما بهم اگاهی میده ومن احساس میکنم چقدر از نظر اطلاعات اگاهتر شدم خودم درون خودم اطرافیانمو بیشتر درک میکنم وچقدر نسبت به مثبت بودن ودیدن چیزهای خوب زندگی وفکر مثبت داشتن توجهم بیشتر شده کلا نگاهم به اطرافیانم با دقت بیشتری شده یعنی اگه کسی بدست اورده منم میتونم وباید حس خواستن را در خودم بیدار کنم از شما استاد عزیز خیلی سپاسگزارم از وقت وانرژی که میزارید واز خداوند ممنونم که مرا دراین مسیر پر نور قرار داد در راهم اهسته اهسته جلو میام به خداوندو ایمانم امیدوارم و میدونم میرسم
سلام و درود.خدا قوت.خب در مورد تمرین.اسم یک سری از دوستان و نزدیکان رو نوشتم و درس هایی که گرفتم شامل این موارد میشن که:خب یکی از دوستان در مورد کارهایی که داشتن سر در گم بودن و از وقتی تمرکزی روی یک کار موند و حرفه ای شد نتایج خوبی گرفته و این برای من درس در مورد قدرت تمرکز داره.
یکی دیگر از نزدیکانم کارش از جایی شروع کرد که چند ماهی بدون حقوق کار کرد و الان بعد از دوسال نتایج مطلوبی گرفته و حتی دانشجو تدریس میکنه توی محل کارش.و میشه از ایشون درس ایمان و عمل و توکل گرفت که قدم توی مسیر گذاشت و الان داره نتایجش رو میبینه.
برادر بزرگ خودم توی زندگیش هیچ وقت وام نگرفت و الان از نظر جنبه ی مالی از بقیه ی ما موفق تره و از زندگیش راضیه وقتی شروع کرد حتی تخصص خاصی نداشت و به عنوان کارگر رفت سر کار و الان مدیر اجرایی شرکتشونه.به نظرم میشه از این مورد درس ثبات و ادامه دادن و عجله نداشتن گرفت.
توی بحث زندگی مشترک یکی از دوستانم که ایشون من رو با سایت استاد آشنا کرد خب موفق عمل کرده اون خودش و خانمش یک زندگی ساده رو شروع کردن و کم کم زندگیشون رو ساختن حتی تونستن از شهرمون مهاجرت کنن و برن تهران توی یک منطقه خوب ساکن بشن و بعد توی بحث سلامتی و تناسب اندام کلی نتایج خوب دارن. درسی که میشه گرفت اینه که عشق و علاقه توی هر مبحثی که باشه میشه ازش رشد بیرون کشید و اون رو شکوفا کنیم.
خب حالا یک مثال هم بزنم در مورد دوستی که خواست یک شبه پولدار بشه و یک مدت حدود سه سال واقعا پولدار شد خیلی رشد کرد کلا از فرش به عرش اینا شد ولی توی یه مدت کوتاه تمام اون چیزی که ساخته بود نابود شد و کلی بدهکار شد و تمام چیزی داشت فروخت و کارش به مراجع قانونی کشید.فعالیت دوستمون توی شرکت های هرمی بود.
خب این مثالم در مورد موفقیت نبود ولی درس های مالی بزرگی برای من داشت.این موارد رو همیشه استاد توی اموزش هاش بازگو میکنه.من درس گرفتم که هر کسی خودش باید ثروت بسازه و مولد باشه.اختیار پول و مالت رو نباید به دست دیگران بسپاری چون بعدا باید التماس کنی.باید استمرار و ثبات رو تمرین کنی و مسیرت رو بسازی.این که بتونی خدماتی ارایه بدی و پول بسازی خیلی خیلی با ارزش تره از پولدار شدن یک شبه هستش چون ما اگر سیستمی بسازیم الکی و یک شبه نابود نمیشه و اینه که با ارزشه.با تشکر از دوستان و استاد عزیز.
درود بر شما استاد عزیز و همه همراهان.
خیلی سریع میرم سر اصل قضیه.
من خیلی دختر تلاشگر هستم و سعی میکنم همیشه مسیری رو انتخاب کنم ک مثبت باشه، اول آسیبی به خودم نزنه و بعد آسیبی ب دیگران.
خوب هم پول میسازم اما همیشه به اندازه اندکی پس انداز و گذران زندگیم به خوبی و در رفاه هست.
اما این من رو قانع نمیکنه.
چرا ک همش ذهنم درگیره از 7 صبح تا 9 شب سرکارم
باید نتیجه خیلی متفاوتتر باشه.
و با گوش دادن فایلهای شما متوجه شدم ک من در مسیر کاملا سنگلاخ هستم و نباید مسیر ثروتسازی این همه سخت و نتایجش آنقدر کم باشه.
با گوش دادن این فایل متوجه خیلی از باگهای شخصیتی خودم شدم.
با هم این باگها رو مرور میکنیم:
1. من ذاتا علاقه ای به تماشای تلویزیون نداشتم از بچگی برای همین در این زمینه و گلیچین کردن برنامه های خوب و بد خیلی عالی هستم.
اما چیزی ک در شخصیت من تاثیری همانند تلویزیون گذاشته صحبتهای خانواده مثلا با تلفن پشت سر کسی غیبت کردن یا کلا صحبتهای مقایسه ای و حرفهای منفی واقعا رو شخصیت من تاثیر گذاشته.
اینکه مدام گفته میشد فلانی فلان کار رو انجام داد تو فلان کار رو.
ک این بحثهای مقایسه ای خودش باعث ایجاد حسادتهای زیادی میشه.
پس درس اول این هست که ارتباط با خانواده رو محدود و در چنین بحثهایی سکوت کرده و تمام تمرکزم رو میگذارم ک از این مقایسه منفی دور باشم.
درس دوم هرگاه تووی ذهنم ناخودآگاه دچار مقایسه شدم، سریع به نکات سازنده و خوب اون شخص فکر کنم و خودم رو با خوبیهای اون مقایسه کنم و سعی کنم اون نکات مثبت رو در خودم ایجاد و تقویت کنم.
این باگ اول بود ک واقعا در من به شدت بلد هست.
خب بریم ب سراغ حسادتها و مقایسه ها.
من چندین بار سعی کردم آموزه های شمارو جدی بگیرم اما تا بهبود پیدا کردم مجدد رها کردم و طبیعتا برگشتم سر خونه اول.
اما اینبار با آگاهی کامل میخوام ک همه تمرینات رو انجام بدم.
1. حسادت اول من برمیگرده ب دختر دایی هم سنم ک از بچگی ب شدت با هم مقایسه میشدیم و من چون شخصیت فوق العاده کمالگرایی دارم مدام سعی میکنم از اون بهتر باشم.
تا جایی ک اون زودتر از من ازدواج کرده بود تا مدتها فکر میکردم ک من مشکلی دارم
در صورتی ک اولویتهای زندگی آدمها متفاوت هست.
اگر بخواهم تمرینی در این زمینه برای خودم در نظر بگیرم این هست ک یاد بگیرم هر بار ک موفقیتی از جانب اون شنیدم حتی اگر ته دلم اذیت شدم وانمود کنم ک خیلی سوپرایز شدم و خوشحالم تا کم کم این ملکه وجودم شود.
یکی دیگه از کسانی ک بخش حسادت میکنم همکارم هست ک من قبلا مدرس آموزشگاه ایشون بودم الان من خودم آموزشگاه دارم تا استورهای اینستای ایشون رو میبینم واقعا حالم بد میشه.
در حالی ک ایشون در مسیر پیشرفت خودشون هستن و من هم در مسیر تکامل خودم.
و حتی میتونم کلی ایده خوب از دیزاین کلاسهاشون، از نحوه برگزاری کلاسها بگیرم.
در کل برداشت من تا اینجای مسیر این هست ک با دیدن هر شخص نکات منفی رو بازگو نکن، و خیلی راحت ازش بگذر، اما تا نکته مثبتی دیدی روش زوم کن، حتی در موردش کلی بپرس، سرچ کن، و آنچه ک به مسیر پیشرفت تو مربوط میشه رو دریافت کن و به کار بگیر.
سلام سحر عزیزم
استاد در دوره احساس لیاقت میگه
حتی برای اینکه دیگران رو تحسین کنی هم دنبال این نباش که چیکار میکنن چون ذهنت ناخوداگاه و در لایه های درونی مقایسه میکنه فقط فقط تمرکزت رو بزار خودت و بدون اگر در مسیر درست باشی خداوند هدایتت میکنه و بهت میگه که چیکار کنی
پس من اگر جای شما بودم پیج هایی که بهم احساس رقابت و حسادت حتی بسیار اندک میده رو پاک میکردم و تمام توجه و تمرکزم رو روی کار خودم میذاشتم تا به توان چند پیشرفت کنم
در کل استاد تو این دوره طلایی میگه اگر ما قانون رو بدونیم اصلاااا به ادم ها هیچ کاری نداریم چون میدونیم اگر به چیزی که میخوام توجه کنم وارد اون محیط و شرایط میشم
امیدوارم موفق باشی و ثروتمند سحر عزیز
با سلام خدمت استادعزیزو مریم خانم و همه همکلاسیهای خوبم.
سلطانی هستم
این اولین کامنت من در تمام طول دوره های متعددی که گذراندم.
اول بابت این کم کاری که کردم بینهایت از استادم عذرخواهی میکنم.
اما در جواب سوالی که پرسیده شد
جاری من که خداوند براش معجزه رقم زد و بعد از 21 سال زندگی بهشون یه دختره بسیار زیبا و سالم عطا کرد.وقتی خبر باردار شدنش رو شنیدم فقط خدا میدونه چقدر خوشحال شدم طوری که به هر دوستی که میرسیدم میپرسید چه خبر با خوشحالی تمام خبر خوش باردارشدن جاریم رو میدادم ، دلم میخواست بلندگو بردارم همه جا جار بزنم .براش هدیه خریدم دیدنش رفتم و مادر شدنش رو بهش تبریک گفتم بابت این معجزه که خدا بهم نشون داده بینهایت سپاسگزاری کردم.
یامثلا وقتی از جلوی مغازه برادر شوهرم رد میشم که کلی مشتری انجاست خدارو شکر میکنم وایمان دارم وقتی این حس خوشحالی از دیدن ثروت دیگران واقعی باشه خدا برای توهم رقم میزنه .البته که قبلا با این ایمانی که الان دارم این حس رو نداشتم اما با کار کردن روی خودم و ترک کردن حس حسادت تونستم به اینجا برسم .اولش فقط ادای آدمهای خوشحال رو در میآوردم اما با تکرار و تکرار شد عادت رفتاری من طوری که الان خیلی از اطرافیانم میدونن که من از شنیدن موفقیتهاشون چقدر خوشحال میشم واین حس رو ابراز میکنم، بهم خبرای خوبشون رو میدن وکلی حس خوب بهشون میدم البته که باز به خودم برمیگرده و چیزی غیر از قانون نیست.
وقتی یکی از برادشوهرام ماشینش رو عوض کرد و بهترش رو گرفته بود یه لحظه ناراحت شدم با خودم گفتم ای بابا ما اینهمه کار میکنیم فیزیکی و فکری نتونستیم ماشینمون رو ارتقا بدیم و کلی به سختی با جای کم داریم سفر میریم و اینجا آنجا میریم اونوقت این داداش با این افکارو تنبلیشون چطور تونستن با قیمت عالی ماشینشون رو عوض کنن.این فکر مثل یه برق از ذهنم گذشت اما سریع به خودم جواب دادم تو حق نداری این فکرهای منفی رو بکنی ، تو حق نداری دیگران رو قضاوت کنی و با صدای بلند به همسرم گفتم مبارکشون باشه ایشالله باهاش سفرهای عالی برن .چرخش براشون بچرخه .خدارو شکر که با شرایط عالی تونستن ماشین عوص کنن و کاملا از ذهنم حس بد رو پاک کردم وطبق قانون حس خوب =اتفاقا ت خوب
ودر اولین دیدار با برادرشوهر ام به خودش و همسرش تبریک گفتم با حس کاملا عالی.
طولی نکشید که خداوند یه فروشنده بسیار منصف و صادق و با اخلاق رو در مسیر ما قرار داد وبا شرایط بسیار عالی ماشینی که مدتها برای داشتنش سپاسگزاری میکردم رو خریدیم .
یا وقتی که جاری کوچیکم خونه خریدن تماس گرفتم وتلفنی کلی تحسینشون کردم بهش تبریک گفتم وبرای کوچ بهش گفتم اگه کاری داری بهم بگو کمکت کنم آخه من استاد کوچ کردن هستم.برای خونه نوییش سعی کردم کادوی خیلی خوبی براش ببرم و همینطور هم شد خداروشکر.
قانون کاملا حس واقعی رو از غیر واقعی تمیز میده و آنچه که تو باور داری برات رقم میخوره.
همسر عزیزم در مورد دادن خبر های خوش به من بینهایت استاده .جوری که تقریبا هر روز خبرهای خوبی که میشنوه سریع بهم اطلاع میده و منو خوشحال میکنه حتی اگر اون خبر خیلی کوچیک باشه اما ما یاد گرفتیم که برای خبرهای خوب کوچیک هم سپاسگزاری کنیم و شادی.
همینجا جا داره از عزیز دلم تشکر ویژه داشته باشم،
سلیمان عزیزم، بهترین دوست و همکلاسی مهربونم خیلی دوست دارم و خدا رو بابت داشتنت سپاسگزارم.
من وعزیزدلم از دادن حس خوب به دیگران در مقابل موقعیت و موفقیتهاشون و اتفاقات خوبی که براشون افتاده نتایج بینظیری دیدیم .پس وقتی هر چیزی رو خودم با افکار و باورهای خودم دارم رقم میزنم چرا بهترین رو انتخاب نکنم حس خوب میدم و حال خوب دریافت میکنم.
من یاد گرفتم که قبل از اینکه به ذهنم اجازه بدم قضاوت کنه یا منفی بافی کنه سریع انرژی مثبت میدم و خدارو شکر میکنم و آرزوهای قشنگ میکنم براشون.
ممنونم که اولین کامنت منو خوندید.
آرزوی لحظات خوش برای همتون دارم.
خدا رو شکر میکنم بلاخره تونستم به ترس ام غلبه کنم و کامنت بزارم .شاید شماییکه خیلی کامنت میزاری از این حرفم خندت بگیره اما ……
من ارتباط کلامی و فیس تو فیس ام خوبه اما نامه نگاری و ارتباط نوشتاریم احتیاج به تمرین و تکرار داره .نمیدونم ریشه این ضعف کجاست
باتشکر از تمام زحمات استاد عباسمنش با ایمان و با اراده و پر تلاش و مریم جان مهربون وعزیزم .
سلام و درود خدا بر شما اقای صفری عزیز و بزرگوار
چقدر خوشحالم که این اعتماد به نفس و قدرت رو در وجودتون دیدید که کامنت خودتون رو در بهترین سایت دنیا به اشتراک بزارید
اقای سلیمان عزیز این لیاقت بزرگی که نصیب شما خودتون با فرکانسهاتون به دست اوردید واقعا نصیب هر کسی نمیشه
که شما تونستید کامنت بنویسید اون هم چه کامنت زیبایی
چقدر جای تحسین داره نگاه شما نسبت به موفقیت های دیگران
خدا رو شکر میکنم که این لیاقت رو در خودم دیدم که کامنت شما رو بخونم
شما بهترینید که بهترینها نصیبتون میشه
شما بهترینید که این دیدگاه ها رو دارید
شما یکی از بهترین دانش اموزان استادید که میتوانید جهان اطرافتون رو تحسین کنید
واقعا جای تحسین داره این انرژیی که در کلام شما که از درون داره میاد
سپاسگذارم ازتون که شما کامنت نوشتید و خدا را سپاس که بنده هم تونستم پاسخ به کامنت شما بدم
براتون ارزوی ثروت سلامتی و شادیهای پایدار و بینهایت خداوند و سعادتمند شدن در دنیا و اخرت خواستارم
مصطفی جان عزیز سلام
سپاسگزارم از نظر زیباتون.
کامنت فوق ،که تحسین شمارو برانگیخته و من سپاسگزارم از اینکه دوستان خوب و با انرژی مثل شمارو در این سایت الهی ،حس میکنم-این کامنت رو خانم عزیزم نوشته و البته من هم تحسین شوند کردم و گفتم که باید ادامه بده و نتایج بهتری خواهد گرفت.
باز هم سپاسگزارم و بهترین ها نصیب تون
نمیدونم چیزی که میخوام بنویسم چقدر ربط داشته باشه به حرفهایی که زده شد
ولی یه چیز جالبی یادم اومده که باید بگم
.
چندوقت قبل فهمیدم که در موقع شکر گزاری، به شکل خنده داری هم پام روی ترمزه هم گاز
هم اعتقادات عجیب مثبت دارم هم منفی
و تعداشون کم نیست
همشون هم مغایر هم دارن عمل میکنن
میخوام یه چندتاشو براتون بگم:
من و خانوادم یه باوری داریم که قدرتمند کننده و خوبه (ولی لزوماً نمیتونه درست باشه) و اون اینه که ماها روزیمون در زمینه خورد و خوراک خیییلی خوبه و زیاده و جوریه که از زمین و زمان همیشه برامون اونقدددررر خوراکی میرسه که کلافه میشیم!
جوریکه همش در حال پخش کردن خوراکی بین این و اونیم. یا مامانم عمدا مهمونی میداد یه زمانی تا خوراکیها نمونه و تموم بشه
همیشه یخچال و فریزرمون داره میترکه…
و این باور باعث شده ما بچههای خانواده هم که جدا شدیم و مستقل در شهر و کشورهای دیگه زندگی میکنیم هم همش از زیاد بودن روزیمون بنالیم!
البته که خوشحالیم و قدردان ولی…
من متوجه شدم که موقع شکرگزاری، بعضی وقتها میترسم بابت نعمتهای خوردنی شاکر باشم
چون اون مثل معروف میگفت:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
… بنابراین اصلا جلوی خودمو میگیرم که بابت هرچی شکرگزاری میکنم، برای خوراکی نکنم!!!
که مبادا زیاد بشه و نتونم جمع و جورش کنم
چون واقعا بیشتر از حد نیازمونه!
عجیب نیست؟
….
مامانم درمورد پول و خونه این باور رو نداره! و در بقیه مون هم تقویت کرده باورهاش رو. چون آدم تاثیرگذاریه.
متاسفانه اگر همین باور رو درباره پول و خونه داشتیم، الان مستاجر نبودیم و…
.
یک باور عجیب دیگهای که دارم و هنوز نفهمیدم از کجا اومده
و برام مثل قوانین مورفی عمل میکنه
اینه که فهمیدم تحت هیچ شرایطی به خاطر سلامتیم نباید شکرگزاری کنم
چون هرموقع برای هرقسمت از بدنم که سالمه شکرگزاری میکنم، فرداش همون قسمت دچار درد و زخم عمیقی میشه!
شما میدونید ممکنه چی باشه علتش؟
میگم نکنه ته ذهنم معتقدم که خودم خودمو چشم کردم
یا فکر میکنم اون باوره داره کار میکنه که میگفت
صحبت کردن درباره بیماری و توجه به بیماری، بیماری میاره!
….
اصلا میترسم بخدا که توجه کنم ببینم کجام سالمه کجام نیست… که تازه بخوام شکرگزاری کنم…
.
. حالا اینو داشته باشید
ازون طرف
یه اعتقادی دارم متاسفانه که میگه
کفر نعمت از کفت بیرون کند!
و یا اون که میگه:
تو یادت رفته بابت خیلی از نعمتها از خدا تشکر کنی
اون منت سرت گذاشته که بهت نعمت داده
زندگی داده!
و خیلی نعمتها هست که تو نمیبینی…
.
.
… و من فهمیدم که بعضی از شکرگزاریهام و شاید خیلیهاشون از ترسه!
ترس از دست دادن!
ترس ازینکه اگه شکرگزاری نکنم یا کم شکرگزاری کنم خدا اون نعمتو از من میگیره
یا
همراه یک خشمه!
خشم ازینکه… خدایا من که نگفتم منو بیار به این دنیا یا منت سر من بذار و به زور این همه نعمت بده… چرا توقع داری که بخاطر نعمتهایی که زورکی به من دادی و لطفهایی که تحمیلی بوده… ازت تشکر کنم
و حتی بترسم که مبادا اونا رو ازم بگیری!
خب میخواستی ندی!
….
حتی یه چیز دیگه ای که این سالهای اخیر در من شکل گرفته اینه که خواسته هات رو باید حتما بنویسی تا اتفاق بیفته و اینکه حتما هم بصورت شکرگزاری و اجابت شده به زمان حال بنویسی…
این هم برام شده مایه عذاب
… آقا! اصلا مگه خدا سمیع و علیم نیست؟
مگه نشده تاحالا فقط یه چیزی از دلمون گذشته و برآورده ش کرده برامون.؟
خب پس لزومی به زجرکشیدن برای نوشتن نیست
من گاهی بیزارم از نوشتن
و چون حریم خصوصی گاهی ندارم و از یادداشت های من و دفترهایی که پر میکنم توسط یکی از نزدیکانم، مورد سوءاستفاده قرار گرفتم، دلم نمیخواد درونیاتم توی دفتر به عنوان مدرک ثبت بشه و منو لو بده!
.
دوست دارم مثل کسی که مدیتیشن میکنه خواستههام و شکرگزاریهام رو بگم… هرجور که راحتم… بدون نوشتن
.
اینا همش منو به وسواس میندازه و حس منو برای شکرگزاری بد میکنه
.
……………………….
جدیداً با یک متفکری آشنا شدم به نام دکتر آذرخش مُکری
پیشنهاد میکنم شماها هم مقالات و صحبتهای صوتی و تصویری ایشون رو دنبال و مطالعه کنید
… آگاهی بخشیهای این آدم، باعث شده
تا اون بخش از عمل به قانون جذب
که در من
ایجاد سوءتفاهم کرده
و تبدیل شده به خرافات،
سریع تر برام روشن بشه و بتونم جور درست تر و متعادل تری به مسائل نگاه کنم
به نام خدایی که مهربان تراز حدتصورماست…
سلام به دوست عزیزم امیدوارم حالتون عالی باشه
اسمتون چه زیباست و باخوندنش کلی آرامش گرفتم
امیدوارم زندگیتون سرشار از آرامش باشه
من خیلی هدایتی به کامنت شما هدایت شدم و حسم گفت جواب شمارو با توجه به تجارب خودم بدم
.
.
.
.
خداروشکر که یخچالتون همیشه پره
خیلی کیف کردم از صحبت هایی که درمورد این باور کردین
دوست عزیز ما زمانی که با حس خوب شکرگذاری میکنیم یعنی به خدا میگیم بازم از این دست نعمت ها میخوام
وقتی عادت شکرگذاری درمن شکل گرفت زندگی من دگرگون شد و من بابتش خداروشکر میکنم
اما وقتی شکرگذار چیزی نیستیم باعث میشه همون چیزی هم که داریم از ما گرفته بشه
مثلا شما یه تلفن همراه داری
وقتی شکرگذاری کنی که مثلا خدایاشکرت من همچین گوشی با همچین قابلیتی دارم و مهم تر از اون اینکه باحس خوب شکرگذاری کنی باعث میشه حتی اگه گوشی جدید و دلخواهتون رو نگیری ولی باهمون گوشی که داری کیف کنی
پس حس خوب خیلی خیلی مهمه
شما فرض کن من بگم خدایاشکرت که گوشی هوشمند دارم ولی توی دلم بگم خب که چی ؟فلانی بهترشو داره؟من که پول ندارم برم عوضش کن و…… خب مشخصه هیچ اتفاقی که نمیوفته هیچ این نعمت هم ازم گرفته میشه حالا یا اون گوشی خراب میشه یا هرچیز دیگه ای . اون موقع هست که من تازه قدر اون چیزی رو داشتم و الان ندارمش رو میدونم
درمورد سلامتی که گفتید
تو کتاب رویاهایی که رویا نیستند فصل اول استاد میگن
هر موضوعی در جهان ما دارای دو وجه می باشد وجه اول خود آن چیز و وجه دوم متضاد آن یعنی نبود خود آن چیز
مثلا در مورد سلامتی یک وجه آن سلامتی هست و وجه دیگه آن نداشتن سلامتی
توجه شما به کدومشه؟باز اینم ربط داره به حستون هنگام شکرگذاری
احساس ما قطب نما ما هستن و بهمون میگن روی کدوم وجه خواستمون تمرکز کردیم
اگه موقع شکرگذاری برای سلامتی حالتون خوبه یعنی مسیر شما درسته اگه حالتون خوب نیست و حس خوبی ندارید یعنی توجهتون روی وجه نبود سلامتی هست
وقتی ما شکرگذار خداوند هستیم و با حس خوب شکرگذاری میکنیم یعنی داریم ایمانمون رو به خداوند نشون میدیم اما شما مسئله ترس رو بیان کردین و چیزی که اینجا اهمیت داره اینکه جایی که ایمان هست ترس وجود نداره و برعکسش
هر کسی به شیوه متفاوتی شکرگذاری میکنه یکی با نمازخوندن یکی با نوشتن شکرگذاری یکی با مراقبه و ….
شما هرطور که راحتی با خدای خودت صحبت کن شما هرطور که دلت میکشه از خدای خودت سپاسگذاری کن فقط یادتون باشه حستون خوب باشه
اگه میگن خواسته ها و سپاسگذاری رو بنویسید به خاطر اینکه شما وقتی میای مینویسی ذهنت متمرکز تره
به فرض مثال وقتی میای خواسته هاتون رو مینویسید اینجوری باعث میشه تمرکز بیشتری داشته باشید و شاید چیزهایی بنویسید و یادتون بیاد که اصلا بهش فکرم نمیکردین
برای سپاسگذاری هم همین طوره
خود من با نوشتن خیلی راحت ترم
مثلا بارها خواستم توی ذهنم شکرگذاری روزانه انجام بدم ولی یا یادم رفته یا تمرکز کافی رو نداشتم
ولی باز میگم هرکسی متفاوته
شیوه شکرگذاری یک چیز کاملا شخصیه و هرکسی هرجور که راحت تره میتونه ابرازش کنه
همون شیوه نوشتن شکرگذاری هم متفاوته
مثلا من قبلا با یه خانمی آشنا شدم که دوره شکرگذاری تو پیج خودشون برگزار میکردن به مدت یک ماه
اینجوری بودکه به مدت یک ماه هر روز میومدیم 70 تا از نعمت هایی که براش سپاسگذار هستیم رو مینوشتیم
اونجا بود که من برای اولین بار یک کار رو تموم کردم و به مدت یک ماه هرروز شکرگذاری میکردم و این عادت روی من موند خدایاشکرت
یا مثلا یه سریا میگن روزی ده تا از نعمت هاتو بنویس و سپاسگذاری کن یه سریاهم میگن پنج تا و……
ولی اینم یه چیز کاملا شخصیه
شما ممکنه یه روز صدتا بنویسی یه روزم بیست تا ولی مهم اینکه حال دلت خوب باشه مهم اینکه با حس خوب بنویسی
مهم اینکه این بشه عادتت
مثلا داری آب میخوری توی دلت بگی خدایا شکرت بابت آبی که مینوشم
داری میخندی بگی خدایاشکرت بابت لبخند زیبام
با خانوادتی با دوستاتی بگی خدایا شکرت بابت وجود عزیزانم
.
.
.
دوست عزیزم امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم
براتون از خداوند مهربان بهترینارو میخوام
در پناه الله شاد و تندرست باشید
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
ممنون استاد عزیز هستم بخاطر این فایل ارزشمند
تمام اتفاقات زندگی من حاصل افکار و باورهای من است
من خودم می توانم زندگی خودم را تغییر بدهم
این من هستم که با افکار و باورهای خودم می توانم برای خودم آن چیزی را رقم بزنم که از آن لذت ببرم و حال خودم را خوب نگه دارم
همه چیز شدنی است و تنها این است که من بخواهم تغییر کنم
زمانی که تغییر می کنم جهان هم به این تغییر پاسخ می دهد و به من در این راه کمک می کند
خداوند را ممنون هستم که اینگونه به آسانی و راحتی من را هدایت می کند
دیدن خوشحالی دیگران
دیدن موفقیت های دیگران
دیدن حال خوبی های دیگران
دیدن آنچه که دیگران به دست آورده اند و آنها را در دل خودم تحسین کردم این حکم و نشانه را دارد که من هم از آن دست موفقیت ها دوست دارم و می خواهم که داشته باشم
این موفقیت ها باید یک درس و یک نکته را برای من داشته باشد و آن این است که من هم می توانم موفق بشوم
وقتی که آن شخص توانسته است به این موفقیت برسد باید برای من هم این الهام را داشته باشد که من هم می توانم موفق بشوم
این گونه نگاه کنم همیشه آرامش با من همراه خواهد و این ارامش من را به جلو می برد و همیشه پیروز خواهم بود
این صحبت ها هرچند که ساده است اما عملی سازی آن بسیار عالی است و به راحتی شاید ممکن نباشد
همه اینها در کنار هم به موفقیت من کمک بسیار عالی می کند
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
من یکی از نزدیکانم که در راه موفقیت قدم گذاشت و همچنان به یاری خدا درحال پیشرفت هست ،اوایل بدون هیچ پشتوانه و فقط توکل کرد به خداوند و از شریکش جدا شد و شروع کرد دستگاه خریدن برای کارش و من شاهد بودم که خداوند چگونه افراد رو سرراهش قرار میداد و ازشون درس گرفتم که وقتی بامشکلات مواجه میشد توکل میکرد و از حل مشکلات نمیترسید و وقتی اشتباهی میکرد اون رو میپذیرفت و دیگ تکرار نمیکرد و همیشه هدفهاش مشخص بود و برای رسیدن بهش تمام تلاشش رو با علاقه میکرد.انشالله خداوند مسیر همه دوستان رو سبز و پربرکت و انگیزه کنه🪴