ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 69 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
به نام خدای مهربان | سلام به شما دوستان هم فرکانسی و استاد و مریم جان عزیزم
در ابتدا بسیار سپاس گزار خداوند هستم که من رو هدایت کرد به سمت شنیدن این فایل بی نظیر، همین که فایل رو گوش دادم و از صحبت های استاد متوجه شدم که دوره ای درحال آماده شدن هست برای خودشناسی ( البته فکر کنم مطمئن نیستم که درست متوجه شده باشم این قسمت رو ) کلی ذوق کردم و از همین الان که اصلا فقط در حد برداشت بوده برای من، آماده خریدن این دوره هستم و میدونم که چقدر قراره فوق العاده باشه این دوره، خب ما وقتی که بتونیم خودمون رو درست و کامل بشناسیم میتونیم راحت تر و روان تر ترمز های ذهنی و رفتاری و باور های محدود کنندمون رو بشناسیم و از طرفی راحت تر میتونیم روی احساس خود ارزشمندی و لیاقتمون کار بکنیم و بعد از اینکه روی این ها کار کردیم راحت تر میتونیم باور های قدرتمند کننده رو بسازیم در هر زمینه ای و اینطوری نتایجمون شکوفا میشه و وقتی به قول استاد نتایجمون شکوفا بشه ایمانمون قوی تر میشه و وقتی ایمانمون قوی تر بشه اعتماد به نفسمون میره بالاتر و وقتی اعتماد به نفسمون بره بالا تر اتفاقات بهتری رخ میده و همینطوری این سیکل موفقیت و رشد و تکامل یکی پس از دیگری پله های صعودش رو طی میکنه و زندگی خارق العاده میشه، واقعا همه ی این مطالب بهم متصل هستند و جدا از هم نیستن و واقعا باید همزمان روی همه ی بعد های زندگیمون کار بکنیم و لذت ببریم از این زندگی که فرصتش رو داریم که درونش باشیم.
قبلا خیلی مقاومت داشتم درباره اینکه بخوام روی فایل های رایگان کامنت بذارم ( اعتراف می کنم الانم یکم بهتر شدم و هنوزم مقاومته هست و باید خیلی روی این ترمز کار بکنم ) اونم بخاطر این بود که انگاری دوست نداشتم مثلا کسی بیاد و ببینه منم در این سایت عضوم و دارم روی خودم کار می کنم ولی بعد از تهیه دوره خودارزشمندی و احساس لیاقت و کشف قوانین زندگی و کار کردن روی مباحث این دو دوره فوق العاده ( من چون هر جلسه از هر دوره رو ممکنه بارها و بارها گوش بدم مثلا ممکنه یک جلسه رو 4 روز پشت سر هم گوش بدم بعد برم سراغ جلسه بعدی و اصلا عجله ای بابت سریع تموم شدن یه دوره از استاد رو ندارم و اعتراف می کنم واقعا هر بار که یک جلسه رو گوش میکنم کلی موضوعات جدید و مطالب جدید رو یاد میگیرم که دفعه قبلی موقع گوش دادن متوجهش نشدم، به همین دلیل دوره خودارزشمندی رو من تا جلسه توضیحات تکاملی قسمت ششم گوش کردم و کشف قوانین زندگی رو تا جلسه هفتم؛ منظورم از کارکردن روی این دو دوره تا این قسمت های دوره ها هستش ) انگار دیگه هیچ ترسی بابت خودافشایی ندارم و خب خیلی حالم خوب شده و خداروشکر می کنم از این بابت و از استاد هم بسیار سپاس گزارم.
بریم سراغ تمرین این فایل بسیار عالی.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
پاسخ :
وقتی استاد توی فایل گفتن که استاپ کنید ویدیو رو و جواب بدین به این سوال اولین چیزایی که اومد توی ذهنم این بود که خب من که برادری ندارم یه خواهر دارم اونم خانه داره، مادرم که فرهنگی بوده و پدرمم که کاسب و مغازه دار بوده پس برم سراغ بقیه افراد فامیل ببینم کیو میتونم پیدا بکنم، بعد گفتم حالا فرض رو بر این بگیر مهدی که مثلا خواهرت بجای خانه داری یک کارآفرین موفق بود که یک بیزینسی داشت و مثلا صاحب یک شرکتی بود که خیلی درآمد بالا و خوبی بود اونوقت چی بعد از اینکه این فرضیه رو مطرح کردم سریعا ذهنم مقاومت کرد که نه بابا یعنی چی اصلا چرا باید اینطوری باشه؟؟!!!! و منی که از تعجب شاخ درآورده بودم از این پاسخ ذهنم یعنی تا الان همیشه فکر میکردم که من از موفقیت دیگران خیلی خوشحال میشم و ذوق می کنم ولی امشب متوجه شدم که این قضیه فقط برای افرادی هستش که به دور از شرایط زندگی من هستند، یعنی مثلا دوستانی که ممکنه هر چند وقت یکبار ببینمشون یا به طور کلی دوستان و آشنایان تا افراد نزدیک تر و فامیل ها یعنی من برای موفقیت دیگران که میشناسمشون یا خنثی هستم یا خوشحال میشم تابحال نشده که بخوام ناراحتی بدجوری داشته باشم از این بابت و بگم طرف دزدی کرده یا حرف هایی شبیه به این، خیلی شده که توی ذهنم اومده این شخص لایق این موفقیت نیست ولی سریع ذهنمو کنترل کردم و گفتم هرکسی خالق شرایط زندگی خودشه و هرکسی هرجایی که هست جایگاه درستی قرار داره و لایق اون جایگاهه یعنی من فکر میکنم قبل از اینکه با استاد و این مباحث آشنا بشم آدمی بودم که ذهنیتی این مدلی داشته که بیاد بگه بقیه الکی پولدارن بقیه الکی وضعشون خوبه اونم بخاطر باورهایی که از بچگی به خورد ما دادن و تا بوده گفتن فلانی رو میبینی پولداره بجاش زندگی نمیکنه که فلانی رو میبینی پولداره بجاش مرض قند داره فلانی رو میبین پولداره با پول نزول اونطوری شده زندگیش ولی از وقتی که با این مباحث آشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم نمیگم اصلا رخ نمیده ولی تقریبا اومده زیر 10 درصد این تفکرات و اگرم رخ بده سعی می کنم سریعا آگاهانه کنترل بکنم خودم رو و به ذهنم بگم که هرکسی هرجایی که هست دقیقا جایی هستش که لایقه و هرکسی که پولداره درست وسالم پولدار شده و مباحثی از این طریق.
ولی در کل نمیدونستم که نسبت به خواهرم ممکنه همچین تفکری رو داشته باشم.
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
شاید به ظاهر خیلی خوشحال بشم از اینکه مثلا خواهرم بخواد توی زندگیش رشد بکنه و پیشرفت بکنه ولی میدونم توی وقتایی که تنها میشم و ممکنه خلوت بکنم با خودم همینطوری مخولیات این رو داشته باشم که چرا من نتونستم چرا من موفق نشم چرا اصلا خواهرت باید موفق بشه و دقیقا میرسیم به جملاتی که استاد گفتن در این فایل که میایم حسادت میورزیم و خودمون رو مقایسه می کنیم و فکر می کنیم که موفقیت و رشد و نعمت و ثروت محدوده و تموم میشه بخاطر همین این افکار میاد توی ذهنمون ( باورم نمیشه که دارم این موضوعات رو از درونم میکشم بیرون )
مثلا چند روز پیش برادر همسرم رفته بود مرکز استان برای آزمون بانکداری من ناخودآگاه اولش که متوجه شدم گفتم خداکنه قبول نشه، نه بخاطر اینکه دوست ندارم اون شخص پیشرفت کنه، بخاطر اینکه همش احساس می کنم که اگر مثلا این شخص به یک موفقیتی برسه من قراره باهاش مقایسه بشم یا مباحث این چنینی ولی میگم طبق چیزی که گفتم سریع آگاهانه جلوی ذهن خودمو گرفتم و تجسم کردم که برادر خانمم آزمون رو قبول شده همگی شادیم و دور هم جمع شدیم داریم جشن میگیریم این موفقیت رو و خیلی هم همه چیز خوبه و من هم میتونم توی شرایط زندگی خودم موفق بشم باران رحمت الهی همواره در حال باریدن هستش اگر من نعمتی رو دریافت نمیکنم بخاطر اینه که ظرفم کوچیکه بخاطر اینه که ظرفم سوراخه بخاطر اینه که از درون ترمز دارم و باید حلشون بکنم، خدایی که این جهان رو داره کنترل میکنه خیلی راحت میتونه هرچیزی رو برای من فراهم بکنه فقط کافیه به خودش قدرت بدیم و فقط روی خودش حساب باز بکنیم و … خلاصه کلی از این صحبت هایی که حالم رو خوب میکنه، میگم همونطور که بالا گفتم اولش این افکار میاد توی ذهنم بعدی سریع کنترلش می کنم اینم بخاطر اینه که از بچگی تا الان همینطور این رفتارها جلوی ما انجام شده از طرف خانواده و ریشه بسیار قوی درونمون داره و باید بسیار بسیار مسمتر روشون کار بکنیم و ادامه بدیم تا کم کم رفتار و باورمون در این زمینه درست بشه و بجای اینکه در ابتدا نه فقط برای افراد غریبه بلکه برای درجه یک ترین افراد خانواده هم سریع افکار خوشحالی و انگیزشی بیاد توی ذهنمون.
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
بخوام این سوال رو پاسخ بدم باز برمیگرده به شرایط قبل و بعد آشنایی من با سایت و استاد و این مباحث اگر بخوام درباره مهدی نرجسی مرداد ماه 1402 به بعد رو بگم جواب “بله” هست و من دارم آگاهانه این قضیه رو درون خودم جا میگذارم که با موفقیت دیگران من هم میتونم در زمینه کاری خودم موفق بشم و هیچ فرقی نیست بین من و اون شخص در کار و بیزینس بخاطر اینکه به قول استاد گفتنی پتانسیل همه کارها در ساخت ثروت به یک اندازه هستش.
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
بازهم بستگی داره ممکنه من رو به حسادت بکشونه و ممکنه این اتفاق نیافته ولی این رو میدونم وقتی مثل سینوس و کسینوس بالا و پایین میشه این پاسخ یعنی هنوز مشکل دارم در این زمینه و باید روی خودم کار بکنم تا این احساس حسادت رو کور بکنم و فقط انگیزه بگیرم از موفقیت دیگران.
——————————————————————————
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
* ( پسر دایی من احمدرضا – خرید یک ماشین برای خودش )
* ( دوستم ابوالفضل – راه اندازی 2 شعبه موفق از شغل کافه در شهرمون )
* ( دوستم متین – موفقیت تحصیلی و شرایط شغلی خیلی خوب در تهران )
* ( دوستم ابوالفضل – راه اندازی 1 مجموعه فروشگاهی تجهیزات پزشکی موفق در شهرمون )
* ( دوستم سجاد – راه اندازی نمایشگاه ماشین موفق در شهرمون )
* ( دوستم محمد – راه اندازی 1 شعبه موفق از شغل رستوران در شهرمون )
* ( همسرم غزاله – موفقیت عالی در زمینه سالن زیبایی در شهرمون )
* ( پسر خاله همسرم محمد – موفقیت فردی در زمینه های مختلف از نظر ثروت )
——————————————————————————
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
( وقتی متوجه شدم پسرداییم برای خودش ماشین خریده خیلی خوشحال شدم از این بابت بخاطر اینکه میدونستم روی پای خودش ایستاده و بدون تکیه کردن به کسی تونسته این ماشین رو تهیه بکنه، شاید خرید و تهیه ماشین برای افرادی که خیلی قوی هستند در این زمینه موفقیتی به حساب نیاد ولی از نظر من این میتونه جزو پله های موفقیت هرکسی در زندگی باشه و من از این بابت برای پسر داییم خوشحالم.)
——————————————————————————
( هنوزم داخل موبایلم عکس از شبی که رفتیم جلوی مغازه ای که ابوالفضل قرار بود بگیرتش برای کافه رو دارم، اون الان جزو افراد موفق این شهر حساب میشه و من برای اون خیلی خوشحالم و ذوق میکنم میبینم دوستم تونسته پله های تکامل رو طی بکنه و از یک شعبه به 2 شعبه ارتقاء بده خودش و مجموعه اش رو و من از این بابت خوشحالم.)
——————————————————————————
( متین از اولشم توی دبیرستان جزو افرادی بود که درسش خیلی خوب بود و همیشه نمرات بالای کلاس برای متین بود وقتی که دانشگاه قبول شدیم همگی متین مشخص بود که قراره رتبه اش خیلی عالی بشه اون مهاجرت کرد به تهران ما شهر خودمون موندیم و هرکسی رفت سمت علاقه خودش، الان در حال حاضر توی یک شرکت خیلی عالی در سطح کشور مشغول به کاره و من هرموقع که میاد ساوه کلی باهاش درباره کارش و موفقیت هاش صحبت می کنم و لذت میبرم صادقانه بخوام بگم شاید یکم ته دلم بهش حسودیم میشه اونم طبیعیه برای من ولی سریع باز تکرار می کنم که ” آگاهانه ” جلوی نجواهای ذهنم رو میگیرم و نمیذارم زیاد بشه و خفه اش می کنم در نطفه که تاکید می کنم همچنان نیاز به تمرین فراوان برای رفع این قضیه دارم ولی از خودم بابت پیشرفتی که در این زمینه داشتم راضیم. انشاءالله که متین همیشه موفق و موفق تر بشه در زندگیش و من خوشحال تر بشم برای اون.)
——————————————————————————
( ابولفضل از اولش جزو بچه هایی بود که شرایط خانوادگی خیلی خوبی داشت و هیچکس فکرشم نمیکرد که ابوالفضل بخواد یه روزی بره دم مغازه وایسه و کاسبی بکنه و وقتی که مغازه زد و بیزینس خودشو راه انداخت همه تعجب کرده بودیم ( 4 سال پیش ) که این با این وضع خانوادگی خوبش چرا باید کار بکنه ( اون موقع قانون رو نمیدونستم و این تفکرات بیهوده همیشه توی ذهنمون بود ) ولی خداروشکر الان ابوالفضل بسیار در شغلش موفقه و من کیف می کنم همیشه رد میشه از جلوی مغازه اش و میبینم که پر از مشتریه و میگم این شخص باور های خوبی رو درباره ثروت و نعمت داره و خدا براش بیشتر و بهتر بکنه شرایط رو انشاءالله.)
——————————————————————————
( آقا سجاد یکی دیگه از دوستانم هستش که در شهرمون نمایشگاه ماشین افتتاح کرده و واقعا مشخصه که از نظر باور های قدرتمند کننده درباره ثروت و موفقیت ذهن سالمی داره و خدارو شکر همیشه در این زمینه موفق بوده و من برای اون خوشحالم که داره در کارش لذت میبره و همزمان پول میسازه.)
——————————————————————————
( رشد و پیشرفت محمد رو از بچگی یادمه، وقتی که 14 سالمون بود محمد مشغول بود که کار کردن و کسب تجربه در زمینه ای که الان داره داخلش حرفه ای فعالیت میکنه، خب این برای من خیلی خوشحال کننده است که ببینم یکی از دوستان نزدیکم با استفاده از قانون تکامل رشد کرده و الان صاحب کار خودشه و داره در اون زمینه ای که دوست داره فعالیت میکنه به تازگی هم یک ماشین عالی خریده و من بازم کلی ذوق کردم بابت این اتفاق و آرزو می کنم همیشه موفق باشه.)
——————————————————————————
( همسرم رو هم که دیگه نگم براتون، لازم به ذکره که همچنان بعضی وقتا میبین که همسرم مثلا مشتری داره داخل سالن و مشغول به کاره و داره ثروت میسازه یکم ( خیلی کم) حسودیم میشه ولی بعدش سریع خندم میگیره و ” آگاهانه ” ذهنم رو کنترل میکنم و کلی کیس استادیه مناسبیه برای من در این زمینه که بتونم کلی ازش الگو بگیرم و مثال بزنمش در مواقعی که میخوام تمرین انجام بدم که برای من منطقی بشه که می شود شدنی هستش ساهت ثروت و نعمت در کل خیلی خوشحالم از اینکه همسر بنده یک انسان موفق در زمینه کاریه خودشه در شهرمون.)
——————————————————————————
( داخل خانواده همسرم این یک نفر خیلی از نظر مالی رشد و پیشرفت داشته و همیشه مثالی بوده برای من که میشه پولدار شد میشه ثروتمند شد، البته این رو بهتون بگم که روزای اول من خیلی نسبت به این شخص حسادت داشتم الان تازه یادم اومد اونم بخاطر اینکه تازه وارد خانواده همسرم شده بودم اینا هم هی این شخص رو مثال میزدن توی صحبتاشون و من خیلی مقاومت داشتم نسبت به شنیدن موفقیت های این شخص ولی بعد از اینکه به صحبت های استاد آشنا شدم و با قوانین آشنا شدم تقریبا الان خیلی کم پیش میاد که بخوام به این شخص حسادت بکنم و تازه کلی هم خوشحالم از اینکه این فرد هست که من بتونم ایمانم رو قوی تر بکنم نسبت به اینکه می شود و شده برای این شخص پس برای من هم می شود.)
——————————————————————————
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؟
اولا که در پاسخ به سوال اول مرحله سوم میتونم اینطوری بگم که به لطف آموزش های استاد عزیزمون مخصوصا در دوره کشف قوانین زندگی که تمرینات خارق العاده ای داره برای کشف ترمز های ذهنی من در کل خیلی خوب فهمیدم که بنا کردن باورهای جدید و قدرتمند کننده باید روی ریشه های منطقی باشه و یکی از فوق العاده ترین راه ها برای بنا کردن ریشه های منطقی پیدا کردن الگوهایی هستش که میتونیم نتایجشون رو ببینیم که ایمانمون رو به اون باور قوی تر بکنه و الگوها هم طبق گفته استاد باید قابل لمس باشن و خب این دوستان و افراد عزیزی که در بالا مثالشون زدم همگی برای من الگوهایی در زمینه های کاری مختلف هستند که به من ثابت می کنند می شود موفق بود بخاطر اینکه این رو میدونیم همه کارها به یک اندازه پتانسیل ساخت ثروت رو دارند پس اگر این افراد در زمینه های کاری مختلف تونستن موفق بشن پس من هم در زمینه کاری خودم میتونم و مشکلی نیست و خب این خیلی در زمینه خودباوری و الهام گرفتن به من کمک میکنه همونطور که من از منفی صفر درآمد با کار کردن روی فقط یک ترمز طبق تمرینات مختلف استاد تونستم نزدیک به 200 میلیون تومن در 3 ماه گذشته درآمد داشته باشم و اصلا غیر قابل باوره چیزی که من دارم میگم برای خودم و تازه متوجه میشم که چرخ زندگی روان شدن یعنی چی به همین دلیل من خیلی دنبال پیدا کردن الگو های مختلف در زمینه های کاری مختلف هستم اصلا در زندگیم و خیلی میتونه به من کمک بکنه در راستای تحقق خواسته هام بد نیست این تمرین رو هم بگم اینجا من یک قطعیتی رو رسیدم بهش و اومدم آموزش های استاد رو با هندسه ترکیب کردم برای خودم برای باور پذیری و درک بهتر و راحت تر :
طبق صحبت های استاد و تمرینات و نتایجی که گرفتم گفتم ؛ اگر مردم رو ( آ ) فرض بکنیم و کارهایی که افراد مختلف دارن انجام میدن و توی موفق شدن مثل همین کارهایی که از دوستانم در بالا مثال زدم و غیره رو ( ب ) فرض بکنیم و کار خودم رو که طراحی و اجرا پروژه های معماری هستش رو ( ث ) فرض کنیم ( شما میتونید کار خودتون رو فرض بگیرید )
و طبق صحبت ها و آموزش های استاد که گفتن همه کارها پتانسیل یکسان برای ساخت نعمت و ثروت رو دارن این رو ( * ) فرض کنیم.
حالا میرسیم به اثبات هندسه :
اگر مردم ( آ ) برای کارهای دیگه ( ب ) ارزش قائل باشند و بابت دریافت خدمات از اون کارها ( مثال هایی که بالا زدم در زمینه های کاری مختلف از افرادی که قابل لمس بودند برای من در زندگی ) پول پرداخت کنند میتونیم اینطوری بنویسیم :
( آ ) = ( ب )
و طبق قطعیتی که از آموزش های استاد فهمیدیم که اسمش رو گذاشتیم ( * ) اینو فهمیدیم که کارِ ما هم همونقدر توانایی داره که بقیه کارها داره پس میتونیم اینطوری بنویسیم :
( ث) = ( ب )
و در نهایت میتونیم اینطوری نتیجه بگیریم :
اگر ( آ ) مساوی باشد با ( ب ) و ( ب ) مساوی باشد با ( ث ) در نتیجه ( آ ) = ( ث )
پس ماهم توانایی ساخت ثروت رو داریم و هیچ تفاوتی بین ما و دیگر افرادی که دارن کار میکنن و ثروت میسازن نیست.
——————————————————————————
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
درک یکسری از قوانین که این دوستان آگاهانه یا نا آگاهانه رعایتش کردن بسیار میتونه درس داشته باشه برای من که من تا اونجایی که متوجهش شدم اینجا می نویسم :
شماره 1 : توحید و توکل بر روی خداوند و هدایتش در مسیر موفقیت ( تقریبا همه افرادی که لیستشون کردم خیلی دیدگاه جالب و مطمئنی رو روی خداوند دارند که میدونم همین اصل خیلی تاثیر داشته در روانیه موفقیتشون )
شماره 2 : طی کردن تکامل و پله پله رشد کردن جزو اصل هایی هستش که توی همه ی مثال های بالا به چشم دیدم و میدونم که رعایتش کردن.
شماره 3 : تمرکز داشتن روی خودشون بجای اینکه روی حواشی و غیر اصلیات باشه و این موضوع هم بسیار بسیار کمک کننده است برای اینکه به موفقیت های خیلی عالی برسیم به نظر من.
شماره 4 : لذت بردن از کاری که دارن انجام میدن بازهم توی همه ی این مثال هایی که من زدم قابل لمسه برای من و میتونم این رو حس کنم که چقدر این افراد عاشق کارشون هستند و دارن کیف می کنن از اینکه دارن این کار رو انجام میدن و این اصل میتونه باشه.
شماره 5 : اگر اینها توانسته اند پس من هم می توانم.
——————————————————————————
خدارو سپاس گزاری می کنم برای اینکه به من قدرت داد تا بتونم این تمرین رو انجام بدم تقریبا 3 ساعت هست که من سر این فایل و تمرینش هستم امیدوارم که از خوندن این مطالبی که من نوشتم لذت ببرید.
از تمامی افرادی که هدایت شدند و این دیدگاه رو مطالعه کردند سپاس گزارم.
انشاءالله خداوند به من قدرت و فرصتی بده تا مجددا در سایت بی نظیر استاد دست به تمرین بشم و دیدگاه به ثبت برسونم تا اولا با تمرین کردن تکرار این مطالب معجزه آسا در ذهنم باشه دوما در مسیر زیبای اصلی بمونم و لذت ببرم.
انشاءالله خداوند مارو هدایت بکنه به راه راست، راه کسانی که بهشون نعمت داده نه کسانی که برشون غضب کرده و نه گمراهان.
امروز 30 / بهمن / 1402 هستش.
یادمون نره که برگی بدون اذن خداوند از درختان به زمین نمیافتد.
خدانگهدارتون.
خدایا هزاران مرتبه شکرت که هر آن چه دارم از آن تو هست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
در مورد تمرین این فایل
مورد اول آقای دبیری رو مثال میزنم ساختمان ساز مطرح و به نام شیرازی که من میشناسمشون که واقعا از پیشرفت کردنشون علاوه بر احساس خوبی که دارم لذت میبریم چون باعث گسترش این شغل و باعث شدند چندین نفر شاغل بشن و احساس خوبی به آن ها بدهند
الهاماتی که به واسطه پیشرفت ایشون من میتونم دریافت کنم اینکه
کار همیشه در هر شرایطی از شرایط جامع میشه انجام داد
کار کردند آنقدر لذت بخش هست که به من احساس خوب و انرژی مضاعف میده
خدا همیشه هوای ثروتمند تا رو بیشتر داره چون باعث گسترش جهان میشن
کنار کارت نیت خیر داشته باشی پیشرفتت چندین برابر میشه
درس های که از پیشرفت ایشون میگیرم :
1.استمرار و تکرار و مداومت در کار تا برسی به اهداف
2.عشق و علاقه به کارت اولین شرط موفقیت
3. برنامه ریزی و نظم در کار از ستون های موفقیت در کار هست
4.شاد بودن در کارت هست که بهت احساس خوب میده
5.افتاده بودن و تواضح در کارت هست که تو رو بزرگتر میکنه
6.شجاعت و جسارت در کار تو رو ریسک پذیرتر میکنه
و…
مورد بعد آقای حسین صابری دوست
من واقعا با دیدن پیشرفت حسین آقا همیشه لذت بردم و احساسم همیشه خوب و عالی بوده و سعی کردم ازش بپرسم دلیلش پیشرفتش ولی غرورم شاید بهم اجازه نداده و به زودی همین کار رو انجام میدم
الهاماتی که من از پیشرفت حسین آقا میگیرم
همیشه یاد خدا اولویت کارام باشه
نیت خیر داشتن جزیی از پیشرفت کار هست
خوش اخلاقی و خوش برخوردی به آدم حس خوبی میده
درس های که از پیشرفت کردن میگیرم
1.موفقیت اصلا کاری به سن و سال ندارد
2. با پیشرفت کردن از زندگی هم لذت ببر
3.سحر خیزی یکی از عوامل موفقیت هست
4.متواضح بودن در برابر خدا و اینکه هر آنچه داری از آن خداست
5.بخشش در کار البته بعد از اکی شدن خودت یکی از رکن های موفقیت هست
نفر بعدی سعید حسینی خواهر زادم هست
که از موفقیتش حس خوبی میگیرم و خیلی از وقت ها در مورد عوامل موفقیت با هم صحبت میکنیم
الهاماتی که از موفقیت در کار ازش میگیرم
صبور بودن
علی بی غم بودن
توکل داشتن
ارتباطات خوب و عالی
ذهنیت ثروتمند داشتن و…
درس های که از موفق شدنش میگیرم
1.ریلکس باشم توی کارم اون اتفاقی که باید بیوفته میوفته
2.نفوذ کلامم عالی باشه
3.با جسارت و اطمینان صحبت کنم
4.استمرار و مداومت در کار
5. شجاعت در اولین بودن در کار
6.به روز بودن در کارم
7.هوشیار وزرنگ بودن در کار
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم ،
قسمت دوم تمرین این جلسه
لیست ادم های موفق
1_موفقیت مریم (معلمی)
2_موفقعیت بابک (مهندسی)
خوب فعلا فکر کنم همین دوتا هستن تو سن وسال و رده سنی من ؛
موفقعیت مریم : خوب معلم طراحی دوخت شده و خیلی خودشو میگیره و منم اصلا از همون اول که وارد فامیل ماشد اصلا ازش خوشم نمیومد و معلمم که شد بدتر حس حسادت و خودکم بینی من شدیدتر شد میگفتم همش یکسال ازم کوچیکتره و کلی کارا کرده و باهاش ارتباط نمیگرفتم دیگه یعنی خیلی هامون باهاش کنار نمیایم وازش دوری کردیم چون اخلاق های خیلی خاصی داره ولی جنبه مثبتش اینکه که دانشگاه رفت معلمی خوند وکلی تلاش کرد که نزدیک دوساله که معلم شده من اصلا باهاش کنار نمیام و دوستش ندارم ولی فکر که میکنم وجه های مثبتی هم داره اینکه کارای شیک و تمیزی رو واسه خودش میدوزه و میپوشه که منم هنوز نشده بعد دوسال خیاطی از کارای خودم واسه خودم بردارم کارم خیلی عالیه و همه میگن ولی خودم خیلی خودم رو باور نکردم الان کلی بهترشدم و امسال تصمیم گرفتم و مانتوشلوار عیدم رو خودم اماده کردم و دوختم .
جنبه ی دیگه مریم باینکه دختر کوچیک داشت خودش رو فدای اون نکرد و رفت سمت ارزو هاش نگفت بچم کوچیکه کی ازش مراقبت کنه و این حرفا در صورتیکه اگه من جای اون بودم میکردم و همه ی سعی و تلاشش رو کرد که بالاخره به خواسته اش رسید تو این مورد تحسینش میکنم دمش گرم و درسی که برام داره و میتونم با این دیدگاه بهش نگاه کنم این بود که چندسال زحمت کشید و از خیلی جاها و چیزا گذشت کرد تا اینکه به هدفش رسید و همیشه هم بهترین هارو برای خودش میزاره و این خیلی جای تحسین داره ..
موقعیت بابک : خوب درسش رو ادامه داد تا به مهندسی رسید با اینکه از نزدیکانمه خیلی ازش خبرندارم و نمیبینمش ولی موقعی که میگن مهندس شده جبهه میگیرم و میگم منم خودم علاقه نداشتم و نرفتم وگرنه منم الان یک چیزی شده بودم انقدر بزرگش میکنید مخصوصا موقعی که مادربزرگم ازش تعریف میکنه حالم خیلی بد میشه ،
ولی وجه مثبتش اینکه شایدم چون تک فرزند بود : بهش خیلی بها دادن و خودشم کلی تلاشش رو کرد و به هدفش رسید و مثل باباش کار دفتری داره ومهندس شده ولی نمیدونم مهندس چی دقیقا (:
و اینکه کلی زمان گذاشته درس خونده تا موفق شده و من تحسینش میکنم که بهای رسیدن به خواسته شو داده چیزی که من حاظر نشدم بدم به بهانه ی خوش گذرونی دوران عقد قید مدرسه و کامل کردن درس و مدرکم رو زدم و هربار تا زمانی که زنده ام درموردش حسرت میخورم و ای کاش میکنم شایدم موقعی که فرزندم بزرگتر بشه و مدرسه ای تو زمانی که تو درسش ازم کمک بخواد و من دانشش رو نداشته باشم این حس بدترم بشه ):
ولی امیدم به اینکه که این سایت و این مسیر الهی همه چیز رو درست و بهتر کنه اگه من بهاشو بدم ..
الهی شکرت خدایاشکرت …
سپاسگزارم ازت استاد عزیزم شرمنده که خیلی تعهدم قوی و ثابت نیست ولی سعی خودمو میکنم انشالله …
عاشقتم و دستای پرمهرت رو از راه دور میبوسم که نور امیدی شدی تو زندگیم (:
خدانگهدار .
به نام خدا
سلام عزیزم
واقعا از خوندن کامنتت که اینقدر صادقانه نوشتی لذت بردم
خواستم یه چیزی در مورد کامنتت که نوشتی رو بهت بگم
اول اینکه هیچ وقت و هیچ وقت حسرت گذشته رو نخور و با احساس بد بهش نگاه نکن چون باعث میشه که اینده رو از دست بدی
بجاش با امید به اینده نگاه کن و به پیشرفت هایی که قراره بکنی تا به احساس خوب برسی
تمام اتفاقات و تمام ادم های اطراف ما که تا به امروز تو زندگی مون اومدن و رفتن جزئی از زندگی ما هستند و همه شون اومدن که یک چیزی یاد ما بدن
فقط ما باید دیدگاهمون رو عوض کنیم و با دید بازتری به زندگی نگاه کنیم
دوم اینکه هیچ وقت و هیچ وقت خودت رو با دیگران مقایسه نکن
از پیشرفت های بقیه انگیزه بگیر ولی با حسرت بهشون نگاه نکن چرا که اونا هیچی از تو بیشتر ندارن و در بعضی موارد شاید اونا به تو حسادت کنند
پس یاد بگیر که فقط و فقط خودت رو با خودت مقایسه کنی
با دیروزت با یک ماه قبلت با یک سال قبلت و خودت رو به احساس خوب برسونی
چون این احساس خوبه که داره نتایج رو رقم میزنه
احساس خوب=اتفاقات خوب
این قانون رو ملکه ی ذهنت کن
و از احساس بد مثل شعله اتش دوری کن
بهترین ها رو برات ارزو دارم
دوست دارم
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به استادان دوست داشتنی ام و سلام به همفرکانسی های عزیزم
این دومین بار هست ک این فایل ارزشمند رو گوش میدم و از اونجایی ک تک تک سلول های بدنم تمایل به تغییر رو فریاد میزنن و مصمم هستم از این منه قدیمی، با افکار و باور های پوسیده، خودم رو نجات بدم و تبدیل شوم به یک ورژن جدیده سبک و آگاه که آسان شده برا آسانی ها پس ،پس از طرح سوال فایل رو استپ کردم و چون میدونم چه تغییر عظیمی در انتظارم هست اومدم افکار منه فعلی رو ثبت کنم ک در آینده بکارم میاد بفهمم از کجا به کجا رسیدم و ایمانم تقویت بشه
خب بریم سراغ سوال و جواب
چه احساسی داری اگه یکی از نزدیکانت به یه موفقیتی برسه؟
خب درمورد این سوال سعی کردم فکر کنم و خودم رو کنکاش کنم و از خداوند خاستم ک هدایتم کنه که جواب رو پیدا کنم
راستش استاد اگه خواهر یا برادرم یا خواهر زاده هام و پدرو مادرم به یه موفقیتی برسن من از صمیم قلبم براشون خوشحال میشم انگار ک خودم اون موفقیت رو بدست آوردم
اما در مورد ی شخص خاص استاد من بشدت احساسم بد میشه
الان نشستم و در دفترم یادداشت کردم
اکه فلان شخص رو بعد مدت ها ببینم و ببینم که تو رانندگی مهارت کسب کرده و یه راننده توانا و ماهر شده و ماشین داره و مستقل شده برای خودش
یا متوجه بشم که محل زندگیشو به بهترین محله شهر تغییر داده
یا بفهمم که مسافرت خارج از کشور رفته
یا اتفاقی جایی ببینمش و ببینم طلاهای زیادی داره
یا رابطه عاطفی فوق العاده عالی با همسرش شکل داده
من به شدت حسادت میکنم و حسم به خودم بد میشه
اما چرا این احساس رو دارم؟
چون خودم اون موفقیت ها رو کسب نکردم
خودم هنو تو رانندگی خیلی اوکی نیستم
از محله ای که زندگی میکنم خوشم نمیاد
خودم چندین ساله ک سفر نرفتم
همیشه دوست داشتم طلا داشته باشم اما در حد معمولش رو هم هیچوقت نداشتم یا اگه هم داشتم ی مدت خیلی کوتاهی بوده و بعد ب دلیل مشکلات مالی مجبور به فروششون شدم
یا اینکه خودم بعد7 سال زندگی مشترک هنوز با همسرم خیلی صمیمی و رفیق نیستم رابطمون بد هم نیست ولی اون یکی بودنه و اون درک و تفاهم هنوز بینمون نیست
خب برا همینه ک اگه اون فرد این دستاورد ها رو داشته باشه من حسادت میکنم اما
سوال مهم تر شاید این باشه ک چرا اگه خواهرم این موفقیت ها رو بدست بیاره انقد خوشحال میشم و خداروشکر میکنم
چرا فقط رو این فرد این حس حسادت رو دارم؟!
چون دارم هرروز و هر لحظه خودم رو باهاش مقایسه میکنم ولی در مورد خواهرم یا فردی ک نسبت دور تری دارم هم اینجوری نیست ینی ی غریبه رو ببینم ک ی مدت خیلی موفق شده و همه چی براش عالی شده حس خاصی بهش ندارم
چون خودم رو باهاش هرگز مقایسع نکردم
حالا راهکار چیه؟
اول باید برای خودم اهرم رنج و لذت رو بنویسم تا برام منطقی بشه که موندن تو این احساس چقد برام مخربی و نابود کننده
بعدش سعی کنم از ذهنم بیرونش کنم و دیگ بهش فکر نکنم و درموردش کنجکاوی نکنم ک بفهمم الان در چ حالیه چ موفقیتی کسب کرده یا چقدر اوضاعش روبراهه یا….
و سعی کنم تمرکزم رو از اون شخص بردارم و همون تمرکز رو لیزری خرج خودم و رسیدن به خاسته هام بکنم
چون در هر حال چ من حالم رو خوب کنم چ در احساس حسادت باقی بمونم ذره ای در زندگی اون فرد تاثیری ندارم و فقط باعث میشه خودم از مسیرم عقب بمونم.
و با خودم تکرار کنم و بپذیرم ک هر کسی الان هر جایی ک هست جای درستشه و من کوچکترین توانایی در تغییر دیگران ندارم ولی در عوض قدرتمندترین فرد برای تغییر خودم هستم
و سعی کنم هر روز فقط یک درجه خودم رو و عملکردم رو بهبود بدم
و باز هم تکرار کنم و بپذیرم ک مقایسه خودم با هر کس دیگه اگه ای مقایسه بین سیب وپرتقاله ک هیچ ربطی بهم ندارن و من باید سعی کنم فقط از دیروز خودم بهتر باشم
در پناه خداوند شاد و سلامت باشید
سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز، امیدوارم سالم و سلامت باشید، من حسین سلطانیه، اهل استان زنجان هستم، 18 سالم هست و بنظرم جوان ترین کسی هستم که در مداری قرار گرفتم که آماده ی دریافت صحبت های شما شدم چراکه حدود 6 سالی هست که با شما توسط یکی از معلم های مدرسه ام آشناشدم و با صحبت های شما که اصل و اساس هستن دارم زندگی میکنم، و خیلی جالبه تو این 6 سال که با شما آشنا شدم و تو این مدت که داخل سایت زیبا و فوقالعاده شما عضو شدم، تابه حال کامنتی نفرستاده بودم، راستش وقتی که برای اولین بار معلم علوم سال کلاس هشتمم وارد کلاس شد و راجعب شما و قوانین توضیح داد، درواقع از همون لحظه باورهام و زندگیم شروع به تغییر کردن کرد و بسیار جالب بود که ایشون هم از محصولات شما استفاده میکردن و از اون جالب تر این بود که ایشون هم مثل شما قوانین رو به خوبی درک کرده بود و الان درک میکنم انگار خود شما بودید که داشتید تو کلاس ما صحبت میکردید، راستش ایشون همچون شما سعی میکرد که به تدریج و با رعایت قانون تکامل، قوانین رو به ما معرفی کنه و همیشه میگفت بچه ها حتما شما آماده ی شنیدن این صحبت ها بودید که من اومدم و دارم برای شما صحبت میکنم.
راستش ایشون در اون سال یعنی وقتی که من کلاس هشتم بودم، معلم کلاس دیگه ای بود و فقط یک بار اومد و در کلاس ما صحبت کرد، و خیلی جالب بود که سال دیگه به طور کاملا اتفاقی یعنی وقتی که من کلاس نهم شدم ایشون معلم دائمی ما شد و من توانستم حدود 1 سال تمام از صحبت های ایشون بهره مند بشم و الان میفهمم که این اتفاق اصلا شانسی نبوده، راستش از قضا اون یک سال یعنی کلاس نهم جزو بهترین دوران تحصیل من بود، و خیلی خیلی جالب بود که شما تازه در اون سال دوره ی دوازده قدم رو معرفی و شروع کردید و به طبع شما ایشون هم تمام باور های درستی که شما توی دوره بیان میکردید رو به من و کلاس توضیح میدادن و بسیار بسیار خدارو شاکرم که در اون سال آماده ی دریافت صحبت های فوقالعاده شما در دوره ی دوازده قدم توسط یکی از دستان خدا بودم، و الان درک میکنم که اصلا شانسی نبوده که هم زمان که ایشون معلم ما شد شما هم دوره ی دوازده قدم رو شروع کردید.
این صحبت های فوقالعاده ی شمارو بارها و بارها شنیدم و با تمام وجود باوردارم، امیدوارم که بتونم عالم بی عمل نباشم و بهشون عمل کنم و حس خوبی پیدا کنم و نتیجه بگیرم، خانواده و پدرو مادر من طبق تعریف های شما مقداری با پدرو مادر و خانواده ی شما شباهت دارن و به شدت باور های محدود کننده ای دارن به طرزی که وقتی باهاشون راجعب قوانین صحبت میکنم به طرز عجیبی کلا همچی میریزه بهم همون طور که خودتون هم میدونید.
اول ها که سنم کم بود خیلی سختم بود و همش مسیر رو اشتباه میرفتم و سعی میکردم که اونا رو تغییر بدم ولی الان که بیشتر قوانین رو درک کردم، هیچ مقاومتی باهاشون ندارم و خیلی جالبه که در اکثر اوقات اون وجه خوبشون با من رو به رو میشه، و افکار ناجالب اونها اصلا با من رو به رو نمیشه و همچی در اکثر اوقات به خوبی پیش میره البته زمان هایی که اوضاعم ناجالب میشه سعی میکنم که اون اتفاق رو باطنش رو زیبا ببینم و زود قضاوت نکنم، همیشه به خودم یادآوری میکنم که الخیر فی ما وقع و اینو باور دارم و سعی میکنم همیشه به خودم بگم چون که من دارم رو خودم کار میکنم باید همچی خوب و عالی باشه، مرسی که هستید، من رشتم تجربی هست درحال حاضر در حال مطالعه برای کنکور هستم برخلاف اطرافیانم که دارن با زجر و افکار ناجالب و به قول خودتون تقلا کردن، درس میخونن و در اکثر اوقات نگران آینده و وضع جامعه و… هستن من سعی میکنم که با لذت و شورو اشتیاق درس بخونم چراکه میدونم قانون همینه که احساس خوب مساوی هست با اتفاقات خوب، امیدوارم که درسالیان بعد با شما ملاقات نزدیک داشته باشم تا بتونم با منبع این گفته های الهی ارتباطی زیبا داشته باشم.
سلام به استاد عزیزم و دوستان موفقی که متعهدانه روی باور هاشون کار میکنن .
الهی شکرت که این فایل رو از استاد میبینم ، در مدار این آگاهی فوق العاده قرار گرفتم و روی باور هام کار میکنم .
در مورد سوال این قسمت
وقتی که یکی از نزدیکان به موفقیت بزرگی برسه چه احساسی دارم ؟
از اون زمانی که از استاد عزیزم یاد گرفتم که موفقیت ها رو تحسین کنم و با این باور که اگر فلانی تونسته منم میتونم به خودم انگیزه بدم سعی میکنم که احساسه بدم رو کمتر بکنم ولی درواقع وقتی کسی به موفقیت برسه حس قربانی شدن بهم دست میده .
انگار که عدالت خدا کجا رفته من این همه تلاش میکنم ، روی خودم و باور هام کار میکنم ، روز و شبم رو بهم دوختم اما کسی نتیجه میگیره که برعکس من خیلی راحت موفق میشه و راحت نتیجه میگیره .
تو افکارم اینا میگذره که چرا فلانی خیلی راحت نتیجه میگیره اما من نمیگیرم ، چرا تلاش های من بی فایدست .
احساس میکنم که آدم ضعیفی هستم یا لابد توانایی انجام اون کار رو ندارم و عزت نفسم رو تحت تاثیر قرار میده .
فکر میکنم من که همه ی راه هارو امتحان کردم و مسیر ها رو رفتم نکنه یه جایی دارم کم کاری میکنم هی تلاشم رو زیاد میکنم و به خودم سختی میدم مثلا تو بحث کاریم املاک پیگیری هامو بیشتر میکنم از خوابم میزنم ، تفریحاتمو کم میکنم اما باز نتیجه نمیگیرم و بعد میبینم اونی که دقیقا برعکس من عمل میکنه خیلی خوب داره قرارداد مینویسه و پچل در میاره .
از اینکه نمیتونم این چالش رو حل کنم با وجود تلاش هایی میکنم منو اذیت میکنه ، حس قربانی شدن بهم دست میده و به حاله خودم دلسوزی میکنم .
تمام این افکار در مسری از ثانیه اتفاق میوفته ولی کلامی که بر زبانمه اینه که من تحسین میکنم ، اگر اون تونسته منم میتونم ، خدا بیشتر بهش بده ولی احساسم که مهم تره احساس حسرت ، قربانی شدن و کمبود و ضعف و ناتوانی و حسادته که از اصلی ترین احساس یعنی ترس زاده شدن .
گاهی هم حس نامیدی بهم دست میده که اگر هیچوقت نتونم چی ، من خیلی وقته تلاش کردمو نشده اگر تلاش هام نتیجه بخش نباشه من چیکار کنم و ترس ها میاد سراغم.
ممنون وقت میذاری استادم
الهی شکرت
سلام دوست عزیز منم بااین چالش مواجه شدم و با خودم میگفتم من که آدم بدی نیستم اما از حسم راضی نبودم دقیقا احساس شمارو داشتم اما به لطف این فایل فهمیدم که مسأله ای که باعث این حس میشه اینه که ما این باور و داریم که با پیشرفت اونا ما دیده نمیشیم وما تو چشم نیستیم که این بر میگرده به باور کمبود در همه جنبه ها که من خودم به شخصه در روابط مشکل دارم که با گوش دادن بارها و بارها روزها به این فایل خیلی بهتر شدم .استاد خیلی مو شکافانه به این باور کمبود وراه تبدیل کردن اون به باور قدرتمند کننده راهکار میدن.امیدوارم کمکی کرده باشم و ممنون که این فایل برام یادآوری شد .خدا نگهدار
سلام استاد گرانقدر
با سپاس از شما که این مطالب گران بهارو به رایگان برای ما قرار میدین
این کارهارو فقط یه تفکر لایت ورکر میتونه انجام بده
بریم سر تمرین این فایل
به لطف خدا من ذهنم زیاد درگیر این و اون نیست
اکثر موارد با موفقیت افراد چه دور چه نزدیک بی تفاوتم و میدونم که اون موفقیت برای اون ها بوده و نتیجه تلاش و دیدگاه اون هاست
و بهتر اینکه با موفقیت اون ها مسیر تکاملشون و یادگیریشون رو میبینم و انرژی زیادی برای ادامه مسیر اهداف خودم پیدا میکنم
بعضی اوقات اصلا وقتی انرژیم کم میشه با اینکه اینستاگرام ندارم به اینستا میرم به پیجشون سر میزنم و موفقیتشون رو میبینم و انرژی زیادی دریافت میکنم که قوی تر ادامه بدم
موفقیت هرکسی برای خودشه
و برای اون و زمان مناسب اون اتفاق افتاده
موفقیت افراد تنها کاری که میتونه برای من بکنه اینه که منو به جلو هل بده
که حرکتت رو ادامه بده و نتیجه خودت رو بگیر
در دیدگاه و دنیای من
فقط من وجود دارم خداوند خالق من و دنیای برای من
هیچ فرصتی برای موفقیت برای من کم نخواهد شد
چون فقط من در دنیای خودم با خدای خودم زندگی میکنم
الباقی انسان ها در دنیای خودشون و خدای هم همین اندازه برای من برای اون ها هم هست
نه برای من دیر شده
و زود هم به دستم نخواهد رسید
نه برای من کم شد
چه بسا در زمان مناسب و ایمان صحیح اضافه خواهد شد
من آرومم به لطف آموزش های استاد
همه این مطالب بالا برای بعد از آموزش های استاد هستن
قبلا به شکل دیگری عمل میکردم که برای قبلا بود
و چون الان این فایل گذاشته شده منم از هوای العانم میگم
چند مثال هم در تایید سخنان استاد:
در نزدیکانم دیدم دو برادری رو که با 1سال فاصله سنی که هر دو در شرایط یکسان با حمایت های یکسان و پدر ثروتمند که نتایج کاملا متفاوت گرفتن
و به این نتیجه رسیدم که شرایط خانوادگی دلیل اصلی نیست و این خودش یه قفل بزرگ تو ذهن آدم باز میکنه
و از رفتار برادر موفق تا حد توان الگو برداری میکنم
درخواست میکنم بدون ترس از شنیدن جواب منفی و سوال میپرسم
و چون زیاد به شرایط زندگی افراد دیگه کاری ندارم مثال زیادی هم ندارم کلا
من میدونم تمام راه های خداوند برای موفق شدن من بازه
و برای من بسته به تلاش من و در زمان معین شده من تمام درخواست های من ظهور میکنه
به شرط آرامش نسبت به موفقیت های دیگران و ایمان و عمل صالح
بنام خالق ثروت افرین
سلام به یاداوران نعمات زندگیمان وسلام به تمام دوستان خوبم دراین مسیرالهی
خدایاشکرت
مدتی هست که من این سلسله از فایل هارودانلود کردم منتهی گوش ندادم و امروز هدایت شدم به گوش دادن این فایل ها وانجام تمرینات این سلسله از فایل ها استاد بینظیرن این فایل ها و من بشدت دوس دارم از پاسخ دادن به سوالات چون باعث میشه خودموبهتربشناسم و بهترروخودم تمرکزکنم
استادازشما بسیارسپاسگذارم برای این چنین فایل ها
خدایاشکرت
سوال قسمت اول: اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟ کنترل شده خوب آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟! بله آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟! بله یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟! خیلی کم بندرت یعنی جلوشومیگیرم اگاهانه
واقعیتش من تو این موضع میشودتو ذهنم تکرارمیشه و انگیزم بیشترمیشه
چندروز پیش متوجه شدم که یکی از دوستان به امریکا مهاجرت کرده و تو اون حوزه که من علاقه دارم بصورت خیلی جدی داره پیش میره و من ازدیدن این موفقیت واقعیتش بیشترلذت بردم و تو ذهنم تکرارشد
پس منم میتونم
پس رفتن به امریکا اونقدراهم ک میگن سخت نیس پس منم میتونم بابا این تونسته پس منم میتونم من چیزی کم ندارم
فقط بایدتمرکزموبزارم باید جدی ترعمل کنم بایدتمرین کنم و قوی بشم اصلا زمانش مهم نیس یوقت میبینی خداوندتوروتومسیری قرارمیده یا با فردی اشنامیکنه یاتو موقعیتی قرارمیده که تورو به جایگاه خیلی خوبی میرسونه
عجله ای نیس
یا ی موضوع دیگه خونه گرفتنه یکی از دوستان بود ک وقتی فهمیدم بشدت خوشحال شدم
منی که درحدسلاموعلیک باهاش ارتباط داشتم ولی وقتی فهمیدم کلی باهاش حرف زدم و بهش گفتم خیلی خوشحالم ک خونه گرفتی منم توسال جدید براخودم رغم میزنم بصورت جدی پیگیری میکنم و میگیرم هرچی نوشتم و هدف گذاری کردم برام تیک سبزخورد امسال مینویسم چون تیک سبزمیخوره
استاد اینوهم بگم که بعضی اوقات ذهنم تواینجورمواقع میره سمت مقایسه کردن و پیداکردنه نکات مثبت اون فردوحالا اینکه ایا منم دارم یانه
خداروشکرذهنم تربیت درستی داره میشه چون خیلی زودمیفهمم و جلوشومیگیرم وکلی خوشحالی میکنم براش و میگم بابا پس راحته پس میشه
رفتیم ک رفتیم منم میرم منم میخرم منم تجربه اش میکنم لذت میبرم ازش گذرمیکنم بزرگ میشم رشد میکنم تو لایقتری
استاد اینم بگم که بعضی اوقات دیدنه موفقیت هایی دیگران این حس و به من میده ک داره دیرمیشه سنم میره بالا…ولی همون موقعه به خودم میگم عجله ای نیس من ازمسیرباید لذت ببرم یوقت خداوند دریوبراتوبازمیکنه و تو به جایگاهی میرسی که اصلا فکرشم نمیتونی بکنی الان
بخواه تا بهت داده شود
خدایاشکرت
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
میشود
میشود
میشود
امکان پذیرهست
امکان پذیرهست
امکان پذیرهست
کاری نداره خیلی راحت میشه
کاری نداره خیلی راحت میشه
کاری نداره خیلی راحت میشه
فقط باید تمرکزموبزارم باید از حاشیه ها بزنم باید برنامه ریزی کنم و هرروز ی قدم حتی کوچیک بردارم باید خودموتحسین کنم به خودم انگیزه بدم و حتی جایزه بدم به خودم
باید هرروز بهتراز دیروزم باشم
باید به نکات مثبت توجه کنم و حال خودموخوب نگهدارم و ازمسیررسیدن به هدفم لذت ببرم کل موضوع همینه
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
ازحاشیه ها دوری کنم و به اصل موضوع که احساس خوب=اتفاقات خوب هست استفاده کنم
باید قدم بردارم و فقط لذت ببرم
باید مستمرباشم درمسیرهدفم و خودموتواین مسیر تحسین کنم و لذت ببرم
خدایاشکرت
چقدر رسیدن به ارزوها راحته چقدراسانه
خدایاشکرت
ممنونم ازشما استاد عزیزم که باعث میشود تا من رشدکنم و نگاهم به زندگی اینقدرتغییرکنه و افسار ذهنمودردستان خودم بگیرم و خالق زندگی خودم باشم
سپاسگذارم ازخداوندوشما
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
در بیشتر موارد وقتی یکی از نزدیکانم و یا دوستانم و یا آشنایانم به موفقیتهایی دست پیدا میکند، نخست در خود احساس کوچک بودن میکنم و دوست ندارم که با ایشان رفت و آمد کنم.
برای نمونه، همین پیش از نوروز وقتی چشمم به اتومبیل مدل بالای یکی از نزدیکانم افتاد که تازه خریده است( بهویژه که ایشان بیست سال از من کوچکتر است) افتاد، دلم میخواست که زودتر محل را ترک کنم و حتا به ایشان شادباش هم نگفتم. درصورتیکه، او و همسرش هر دو کارمند دولت هستند و از آنهایی هم نیستند که رانتخواری کرده باشند. خوب بهنظر میآید که من بودهام که قدر زندگیم را ندانستهام و اکنون از خیلیها عقب هستم. راستی من چه کار کرد کردهام؟ آیا با نشستن و کاری نکردن و خود ناباوری میتوان به زندگی مرفه رسید؟ پاسخ قاطع؛ نه است! باید به خودم بگویم که چه میکنی، پاشو و کاری کن، جهان منتظر تو نمیمانه و هر کسی که تلاش کنه و باورهای مثبت داشته باشه، میتونه خوب زندگی کنه! من هم به جای حسادت، باید درس بگیرم و بدونم که اگه دیگران توانستند، من هم میتونم! بنابراین، تصمیم میگیرم که روی باورهام و بهویژه روی شخصیتم کار کنم و بدونم همه چیز از رهگذر اصلاح شخصیت بهدست میآید و بس!!!
تفاوت اونا با من اینه که اونا ارزش پولشان را دونستن و من برای پولی که درمیآوردم هیچ برنامهای نداشتم. اونا تنها همین کار را کردند! من هم باید این فرآیند را آغاز کنم که آغاز کردهام. خدایا شکرت!
یه نمونهی دیگه: وقتی باجناقم موبایل اپل از دخترش هدیه گرفت چ، بازم احساس حسادت و خود کوچکبینی به من دست داد. حالاست که باید به خودم بگم، ببین فریبرز خان، کار از این چیزا درست نمیشه! اگه اون دختر با تلاش تونسته برای پدرش یه موبایل اپل بخره، و تو هنوز تو عیدی بچههات موندی، این دیگه تقصیر کسی نیست جز خودت!!! به جای این کارها، برو و بر روی شخصیت خودت کار کن و این کار را پیوسته انجام بده تا ظرفیت بزرگ بشه تا بتونی از نعمات و برکات و ثروتهای روزافزون الهی که همه جا هست بیشتر و بیشتر بهرهمند بشی! اون دختر هم روزی که کارش را آغاز کرد( درسته که محل کارش را پدرش را بهش داده ولی خیلیها هستن که ارزش این کارها را نمیدونن و موقعیت رو هدر میدن)، هیچی نداشت و زندگی سادهای داشت ولی خدا را شکر حالا زندگی بسیار مرفهی داره. خدایا شکرت! منم باید مثل اون باشم و قدر این کسب و کارم را بدونم و بهتر و بیشتر از پیش و با ارزشگذاری به پولهایی که بهدست میارم، به خواستههایم برسم!!!
یک نمونهی دیگه: وقتی سال گذشته با خانواده به مشهد رفته بودیم و در اقامتگاه بودیم، قراری برای دیدن یکی از دوستان نزدیکم گذاشتم. ایشان را در حرم امام رضا دیدم و دانستن که کارخانهای موفق دارد، وی تی ایشان را در نمایشگاه بینالمللی تهران هم در غرفهی شرکتش دیدم که نخستین غرفه و بزرگترین بود، تلاش کردم که حس حسادت و حسرت خودم را نشان ندم ولی کاملا مشخص بود. حالا که فکر میکنم، به خودم میگم، یادت هست که اون آدم همون وقتایی دانشجویی هم خیلی جلوتر از تو بود؟ همون موقع هم آدم خیلی تلاشگر و خودباوری بود. خوب باید هم اینجوری باشه وضعش! درس اینکه؛ دیدن این آدمها باید به من بگه که اگه تلاش و پیوستگی عامل پیروزیه، یک عامل مهمتر هم پشت صحنه هست که همون خودباوریه! و تو باید از این رهگذر به پیروزی و خواستههایت برسی و راه دیگهای نیست!
یه نمونهی دیگه هم: یکی از کسانی که در کسب و کاری همانند من هست با اینکه از من بیست سال کوچکتر هست، پیشرفتی بسیار بیشتر از من بهدست آورده و من خودم را در برابر اون کوچک میبینم. خوب آقا فریبرز چاره چیه؟ آیا اگه بشینی و همش غصه بخوری، کار درست میشه؟! مشخصه که نه!!! پس بسا نگاه کنیم که تو وقتی به موفقیتهای خوبی رسیدی:
– مغرور شدی
– غافل شدی
– دست از تلاش برداشتی
ولی او پیوسته و با گامهای کوچک و خودسازی به اینجا رسید.
حالا قصد دارم که به جای این کارهای نافرجام، بر روی شخصیت خودم پیوسته کار کنم تا با رشد باورهای توانمند کننده و ضیف و ضعیفتر شدن باورهای محدود کننده، رشد کنم و بهطور کامل طبیعی ثروتها به زندگی من وارد شوند و من با تلاشی پیوسته برای کسب و کارم، پیش به سوی پیروزهای روزافزون بروم!!!
استاد واقعا زدی به هدف! درسته این باور محدود کننده در من هست که با موفق شدن دیگران شانس موفقیت من کم میشه و یا اینکه من بد دیده میشم!
و فکر میکنم که من مانند اونا توانایی ندارم که موفقیتهایی مثل اونا داشته باشم. البته درست گفتید، در مورد باجناقم و دخترهایش همین فکر را دارم که با رانتخواری و شانس به اینجا رسیدهاند.
البته من خودم را اینجوری نمیبینم که نمیتونم به اونجاها برسم ولی خیلی وقتا از روی ناامیدی به خودم میگم که دیر شده و دیگه نمیتونم مثل اونا باشم. ولی یه چیزی در درونم( شاید حس رقابت و نه حس شایستگی) بهم میگه که تو هم هنوز شانسهای زیادی داری!!!
درس: اینکه موفقیت یک فرآیند و یک مسیره!!! و درواقع یک باوره!!! و خبر خوب اینکه، اگه من هم روی خودم کار کنم و بتونم درون توانمندم را ببینم، اون وقته که کمکم پردهها میافته و من حقیقت توانمندم را بیشتر و بیشتر میبینم و پیشرفت هم آرام آرام آغاز میشه و خبر خوبتر اینکه؛ پیشرفت یک فرآیند خطی نیست بلکه یک فرآیند لگاریتمی است!!!
با تمام توان از موفقیت دیگران، برای خودم سوخت موشک پیروزیهایم را میسازم و به پیش میروم. تازه، بابا من که وضعم بهتره از اون آدم، چرا؟ چون اون این الگوها را کمتر داشت و حالا من فکتهای بیشتری را برای رشد و مسیر پیروزی دارم!!!
امسال سالیه که تصمیم گرفتم با خانواده عزیزم به تهران مهاجرت کنم!!! و این درصورتیکه پیش از این به خاطر وابستگیهای خودم به همسرم و اینکه بجای اینکه اول عاشق خودم باشم، به ایشان وابسته شدم و نمیخواهم که کسی به ایشان نزدیک بشه که این هم از عزت نفس پایین منه! تصمیم گرفتم که بیشتر به خودم اهمیت بدم و عشق به همسر را برای رشد خودم بخوام و بدونم که این زوری نیست و اگه بخوام وابسته بشم، به عزت نفسم پشت کردهام.
نتیجهگیری این که: من باید و بهتر است که از موفقیت دیگران درس بگیرم و بدانم که خدای آنها خدای من هم هست. راستی اگر نامی شدن در اثر رسیدن به یک مقام معنوی را مثال بزنیم، مانند حر ابن ریاحی که در یک زمان بسیار کوتاه به راه راست هدایت شد و یک شخصیت الگو را برای همهی تاریخ ساخت، پس خدایی که در یک زمان کوتاه چنین پیروزی بزرگی را برای کسی رقم میزند و از او یک شخصیت تاریخی مثبت میسازد( امکانی که در اختیار همه هست)، پس همان خدا هم برای من موقعیتهای بسیار بزرگی را حتا بسیار بزرگتر از دیگران را میآفریند و تنها لازم است که من ایمانم را اثبات کنم و پیوسته روی شخصیتم کار کنم و در کسب و کار جهانیام تلاشی خستگیناپذیر داشته باشم و ایمان داشته باشم که خدا راه من را به سوی آنچه برای خودم و بدون نیاز به خودنمایی در برابر دیگران میخواهم را باز میکند و دست مرا در همهی مراحل میگیرد!!!
پس با پیگیری این مجموعه، همچنین با پیگیری درسهای مجموعهی عزت نفس و نیز دوازده قدم، به پیروزیهای دلخواهم میرسم!!!
خدایا شکرت که من را در این مسیر زیبای هدایت و آگاهی گذاشتهای و از شما استاد بزرگوارم و بانو شایستهی عزیز و همه شما همراهان گلم برای این مسیر زیبا سپاسگزارم!!!
ارادتمند شما
به نام خدا با سلام و خدا قوت خدمت شما استاد گرامی و همسر گرامیتان خیلی تمرین عالی و تاثیر گزاری بود من این تمرین را در دفتر تمریناتم انجام دادم با انجامش متوجه شدم چه پاشنه هایی آشیل با حالی دارم که می توانم باهاشون دوست شوم واز طریق خودشان آنها را به چالش بکشم این تمرین برایم خیلی لذت بخش بود که خلاصه ای از آن را اینجا بعنوان رد پا بجا میگذارم بسیار سپاسگزارم استاد گرامی بابت فایل های عالیتون. موفقیت یکی از نزدیکان چه احساسی در من بر می انگیزد؟ بسیار تا بسیار خوشحال میشوم همراه یه کوچولو حسادت ؛ وتا حدود زیادی ازش انگیزه میگیرم که من هم توانایی این جور موفقیت ها را دارم وپس من هم میتوانم. 1) از چه زاویه مثبتی به موفقیت این فرد نگاه کردم که باعث خودباوری در خودم بشود الهام بخشم باشد ویا ایده بگیرم ازش؟ از حق نگذرم این فرد پشتکار زیادی دارد که من ان را تحسین میکنم بر طبق انضباط هر چند سخت باشد انجام میدهد یعنی باید انجام دهد چون خودش را متعهد به انجام کار درست و اصولی کرده است ومهمتر از همه خودش را لایق دریافت ارتقاء شغلی ؛ وحقوق بالا میبیند وخود را لایق دیده شدن توسط اطرافیان و گرفتن هدایا مهم و بزرگ میبیند چون او نیز در قبال ان به افراد کمک میکند ودوست دارد زحماتش دیده شود پس من هم میتوانم از نکات مثبت موفقیت او الگو وایده بگیرم وبه نظر من حسادت به کسی که پشتکار دارد و با تلاش به موفقیت میرسد وزندگیش سرو سامان میگیرد اشتباه است وباید ذهن سرکشمان را بر واقعیت ها آگاه کرد که او مزد زحمتهایش را گرفته حسادت معنایی ندارد جز کوچک شمردن خود در مقابل ضمیر ناخوداگاه خود ؛ میتوانم ازش درس بگیرم که من هن میتوانم توانمند باشم واین احساس توانمندی را در سطح بالایی ارتقاء ببخشم البته نکته مثبت این حسادت ؛ پیدا کردن پاشنه آشیل خود است ودرصدد رفع آن ؛ انهم با تمرین وممارست بر روی ذهنم. سوال 2: چه درسهایی میتوانم بگیرم که منتهی به موفقیت شود؟ 1- من اورا الگو خود قرا داده وازش ایده میگیرم وبه ذهن قدرتمند خود میگویم او نتیجه پشتکار و تلاش خودش را گرفته نتیجه اهمیت دادن و ارزش دادن به خود را میگیرد واین ذهن را قانع میکنم با دلایل منطقی و واقعی ؛ او لایق مزد بیشتر و زندگی بهتر است و به حق خود میرسد ومن ازش الگو میگیرم که من هم میتوانم با پشتکار و آسان گرفتن کارها برا خودم به نتیجه دلخواهم برسم ؛ 2) او هم شغلش هم درامدش بیشتر و بالاتر است پس مقایسه کردن خودم با او جز اتلاف وقت چیزی برایم به ارمغان نمی اورد پس ذهنم را ارام میکنم با منطق که ماباهم متفاوت هستیم و مقایسه کردن کار درستی نیست 3) پیدا کردن پاشنه آشیل میتواند در حل مسئله کمک زیاد بکند وان را از درون محدود کند تا خواسته محقق شود 4) او میتواند با پول دوست باشد آن را لایق خود میداند وبا جمع کردن به خواسته هایش میرسد پس من هم میتوانم وسعی میکنم مقداری پول در حسابم همیشه نگه دارم تا ثابت کنم به ذهنم که دوست خوبی برایش هستم وبرایش ارزش قائلم ودوستش دارم وهر روز مقداری به ان اضافه میکنم. 5)واینکه باور دارم همواره خدای مهربان با من است وحرکت هرچند کوچک مرا میبیند ومرا در مسیر درست هدایت میکند. 6) او را یک نشانه از طرف خدا میدانم که بمن درس جدیدی میدهد که من پول و ثروت و پشتکار و خوددوستی را ارج نهم وبه نعمتهایی که دارم توجه کنم وشاکر باشم تا نعمتهای بیشتری بمن داده شود 7)اگر او توانسته پول بسازد من هم در حد توان وظرف خودم میتوانم پول بسازم. 8) مهمترین درسی که گرفتم هیچوقت خودم را بااو مقایسه نکنم موفقیت دیگران برای الگو گرفتن ؛ انگیزه گرفتن؛ ایده گرفتنه نه مقایسه کردن بدون در نظر گرفتن افکار انها. 9) آسان گرفتن کارها باعث سرعت انجام کار وزودتر به صلح رسیدن با ذهن میشود واحساس خوب هم به دنبال دارد؛ ذهن تا 48ساعت جرقه موفقیت و انجام کار را روشن نگه میدارد بعد از 48 ساعت ان جرقه خاموش میشود وذهن میفهمد که من در انجام ان کار ناتوان یا سستی میکنم ویک ادم دروغگو بحساب میایم ومن هیچوقت به او اجازه نمیدهم مرا دروغگو خطاب کند. 10) ونکته بعدی میاموزم و یاد اوری میشود مرحله به مرحله بودن تکامل است او که به این موفقیت رسیده سیر تکاملی را طی کرده از اول که اینگونه نبوده من هم بایدمراحل تکامل را طی کنم وان هم مستلزم زمان و صبر است و ارام ارام این موفقیت شکل میگرد 11) در مسیر علاقه ام پیش روم که مرا زودتر و بهتر به موفقیت میرساند واز مسیر هم لذت میبرم از خدای مهربان تشکر میکنم که مرا در مسیر این تمرین هدایت کرد ونکاتی بسیاری اموختم وهمچنین استاد گرامی ثانیه ای میلیون میلیون بار سپاسگزارم